Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 22

‫الگوی اعتماد به نفس در اخالق اسالمی‬

‫گروه ارائه دهنده ‪ :‬هستی یوسف زاده ـ درسا مهدی تبار شورکی‬
‫استاد مربوطه ‪:‬سرکار خانم ماریه سید قریشی‬
‫از آنجا كه یكی از آسیب های روحی _ روانی بشر احساس پوچی بـوده‪ ،‬او همـواره بـه دنبـال رهایی و فرار از این‬
‫احساس است‪ .‬هدفدار نبـودن‪ ،‬نداشـنت اراده و پشـتكار‪ ،‬منفعـل بـودن‪ ،‬شكستپذیری‪ ،‬استقامت نداشنت در كارها‪ ،‬منفی‬
‫نگری‪ ،‬مسئولیت ناپذیری‪ ،‬تحمـل نداشـنت در رویارویی با موانع و شكستها و بی توجهی به نقـاط قـوت و حـاالت و روحیـاتی‬
‫از ایـن دست‪ ،‬همگی منجر به این امر روانی شده است كه انسان نتواند به خود متكی باشد‪.‬‬
‫اكنون سؤال اصلی این است كـه مؤلفـه هـای اعتمـاد بـه نفس در حوزۀ اخالق چیست و چه الگویی را ارائه میكند؟ آیا‬
‫الگوی دو حوزۀ روانشناسـی و اخالق مطابقت دارد یا خیر؟ هدف این مقاله آن است كه به لحاظ ضـرورت هـای دینـی و‬
‫اخالقی‪ ،‬رویكردهای مختلـف پیرامـون ایـن مفهـوم در ایـن دو حـوزه را شناسـایی كـرده و درنهایت با بررسی‪ ،‬مقایسه و نقد‬
‫نظریات شكل گرفته و نیز بیان شـباهت هـا و تفـاوت هـای آنها‪ ،‬طریقی را كه انسان به افقهای روشن تر و وسیع تر‬
‫انسانیت رهنمون میشـود بـه همـراه الگویی مناسب برای ساماندهی رفتار انسانی برگزینـد‪ .‬روش پـژوهش در ایـن تحقیـق‬
‫ایـن است كه ابتدا با توصیف نظری مفهوم اعتمـاد بـه نفـس و رویكردهـای آن در روانشناسـی‪ ،‬الگوی آن را بررسی كرده و‬
‫سپس با توصـیف و تحلیـل متـون و همچنـین اسـتنباط عقلـی‪،‬مؤلفه های اخالقی اعتماد به نفس و الگوی آن را استخراج‬
‫كند‪.‬‬
‫تعریف و چیستی اعتماد به نفس‬

‫واژۀ "‪ "self-con dence‬یا اعتماد به نفس كه از قرن هفدهم به كار گرفتـه شـده‪ ،‬همـان بـاور آدمی به تواناییهای خود است به‬
‫نحوی كه از هیچ كوششی فروگـذار نكنـد و از سـختی راه ناامید نشود‪ .‬تعریفی كه بـاری ال‪ .‬ریس و رونـدا برانـت از اعتمـاد بـه‬
‫نفـس ارائـه داده اند عبـارت است از‪ :‬آنچه كه دربارۀ خود میاندیشید و احساسی كـه دربـارۀ خـود داریـد و آن برآیند اطمینان به‬
‫خود و احترام به خویشنت است ‪.‬‬

‫ویژگی فرد دارای اعتماد به نفس ‪ :‬آینده گرایی‪ ،‬مخاطره پذیری‪ ،‬تسلط بر عواطـف احساسـات‪ ،‬كمـك پـذیری و كمـك‬
‫رسـانی‪،‬پذیرش دیگران‪ ،‬نمایش اطمینان به خود‪ ،‬خودگشودگی‪ ،‬هدفداری‪ ،‬مسؤلیتپذیری و وحـدت شخصیت از ویژگیهای كسی‬
‫است كه اعتماد به نفـس دارد‬
‫رویکرد های روان شناختی به اعتماد به نفس‬
‫اول‪ .‬شكوفایی تواناییهای آدمی در تحقق اعتماد به نفس نقش عمده ای دارد و این همان چیزی است كه از آن به “انگیزه “تعبیر میشود‪ .‬کارل راجرز از آن جهـت كه تحت‬
‫تأثیر گرایش ذاتی آدمها برای رشد و كمال یافنت و كسب تغییرات مثبت قرار گرفتـه بود به این نتیجه رسید كه نیروی اصلی برانگیزندۀ آدمـی گـرایش بـه خودشـكوفایی‬
‫اسـت؛ و معتقد بود كـه انسـان سـعی دارد تمـام توانمندیهای وراثتی اش را شكوفا نماید‪.‬‬

‫دوم‪ .‬دیدگاه مزلو است ‪،‬او با بهره گیـری از روش كـاوش بـر مبنـای محـاوره‪،‬توانست به دو گروه افراد سالم و ناسالم برسد‪ .‬گروه اول برخالف گـروه دوم‪ ،‬اعتمـاد بـه نفـس‬
‫داشتند و دارای حس برتری و ارزشگذاری مثبت نسبت به خـود بودنـد‪ ،‬هـیچگونـه احسـاس كمرویی و دستپاچگی در آنها وجود نداشت ‪.‬‬
‫مزلو از اعتماد به نفس و عزت نفس به عنوان یك نیاز یاد كرده كـه در رده های میـانی سلسـله مراتب نیازهای انسانی جای میگیرد‪.‬‬
‫مزلو اساسا ً منتقد تعیین رفتار به وسیلۀ عوامل محیطی است و رفتار را حاصل تعامل بـین نیازها و موقعیت میداند ‪ .‬او عقیـده دارد اغلـب مردمـان خـود فكـر نمیكنند و‬
‫تصمیم نمیگیرند؛ بلكه دیگران برای آنها فكر كرده‪ ،‬تصـمیم مـیگیرنـد و باعـث حركتشان میشوند؛ آنان مستعد این هستند كه احساس ضـعف و ناامیـدی كننـد و خـود را‬
‫اسیر دست نیروهای ناشناخته بپندارند‪ .‬وی نتیجه میگیرد كه تنها ‪ %30‬افراد جامعه بـه خـود متکی اند‪.‬‬

‫سوم‪ .‬كارن هورنای عالوه بر اینكه خودآگاهی را كلید رشد خودجوش انسـان مـیدانسـت‪،‬‬
‫راجع به نیازهای روان رنجوری معتقد بود كه هر یك از مكانیسم های دفــاعی و ایمنــی كـه از نیازهای دوران كودكی هستند‪ ،‬میتوانند به اجزای ثابت شخصیت تبدیل‬
‫شوند و پـس از آن بـه صورت یك نیاز‪ ،‬رفتار فرد را تحت تأثیر قرار دهند‪ .‬بنابراین وی نیاز به وجهه و اعتبار‪ ،‬تحسـین و تمجید شخصی‪ ،‬موفقیت و همت بلند‪،‬‬
‫خودبسندگی و استقالل را در زمرۀ آن نیازها قـرار داد‪ .‬او مدعی شد كه افراد سالم یا روانرنجور برای خود‪ ،‬یك خودانگاره یا تصویر آرمانی میسـازند كه انعطـافپذیر و‬
‫پویا است و همراه با تغییـرات فرد تغییر مییابد و منعكسكنندۀ توانـاییهـا‪ ،‬رشد‪ ،‬آگاهی و اهداف تازۀ فرد است؛ بنابراین خودانگارۀ فـرد روان رنجـور جانشـین نامناسـبی‬
‫برای اعتمـاد به نفس و ارزشمندی واقعی فرد میشود ‪.‬‬
‫چهارم و پنجم‪ .‬اغلب روانشناسان مانند ویلیام جیمز احترام بـه خـود را به عنوان عامل اصلی در سازگاری اجتماعی _ عاطفی در نظر‬
‫میگیرند؛ اگر فـرد بـه سـطح خواسته های خود رسیده باشد‪ ،‬نتیجۀ آن‪ ،‬حس ارزشمند بودن و حرمت خود باال است و اگر فاصلۀ‬
‫بسیاری بین این دو مرحله باشد‪ ،‬ناكارآمدی و بی ارزشی حاصـل مـیشـود ‪ .‬از طرف دیگر آدلر ‪،‬هورنای و راجرز مفهوم خودپنـداره را‬
‫در نظرات خود پیرامون شخصیت وارد كرده اند‪.‬نتیجۀ تحقیقـات تجربی این افراد این است كه احترام به خود بـا عملكـرد مناسـب تر و‬
‫مؤثرتر مرتبط است‪ .‬آدلر و موافقان اش در نیازهای فوق با مزلو موافق بوده و به طور نسـبی آن را‬
‫تأكید كرده اند ولی فروید كم و بیش از توجه به آنها غفلت ورزیده اسـت‪ .‬اما با این همـه‪ ،‬امـروزه اهمیـت و نقـش محـوری ایـن نیازهـا‪،‬‬
‫بـیش از پـیش قابـل قبـول روانشناسان بالینی است‪.‬كوپر اسمیت هم بیان میكند كودكانی كه عزت نفس بیشـتری دارنـد‪ ،‬افـرادی هستند‬
‫كه احساس ارزشمندی‪ ،‬استقالل و خالقیت كرده و به آسانی تحت تأثیر و نفوذ عوامل محیط واقع نمیشوند؛ بنابراین بی احترامی و بی‬
‫توجهی‪ ،‬اعتماد به نفس را میكاهد و سالمت روانـی را بـه خطـر مـیانـدازد ‪.‬هـری اسـتاك سـالیوان نیز اشاره دارد كه تصور فـرد از‬
‫خویشـنت‪ ،‬ناشـی از بازتـاب ارزیـابی های دیگران است؛ یعنی فرد در فضای پذیرش‪ ،‬تأیید و حمایت‪ ،‬مفهوم مثبتی از خـودش نمـودار‬
‫میشود بنابراین باید درجاتی از اعتمـاد در هـر انسـانی وجود داشته باشد‪ ،‬اعتمادی كه فقدانش برای شخصیت سالم غیر قابل قبول‬
‫است و هر قـدر درجات كمی و كیفی اعتماد به نفس بیشتر باشد‪ ،‬بهداشت روانی فرد بیشتر تضمین میشـود و فرد دارای حرمت خود‬
‫بـاال‪ ،‬اسـتقالل و خالقیـت بیشـتری داشـته و منظـر او نسـبت بـه شكستها و كنترل خواسته ها و امیال به گونۀ دیگری است‪.‬‬
‫راهکار ها و الگوی اعتماد به نفس در روانشناسی‬

‫ارادۀ قوی‪ ،‬پشتكار و مداومت‪ ،‬آمادگی رویارویی با موضوع و تسلط بر آن‪ ،‬تمركـز روی موضـوع مورد نظر با به‬
‫كارگیری تمام قوای ذهنی و جسمی‪ ،‬صـداقت‪ ،‬شـجاعت‪ ،‬كوشـا بـودن‪ ،‬تحـرك داشنت‪ ،‬فعال بـودن‪ ،‬رقابـت‪ ،‬تحمـلپـذیری‪،‬‬
‫خویشـتنداری‪ ،‬پایـداری و شكسـتناپـذیری‪ ،‬تخصص‪ ،‬مسئولیتپذیری‪ ،‬شناسایی نقاط قـوت و ضـعف‪ ،‬توجـه بـه رفتـار و‬
‫كـردار‪ ،‬گـوش فرادادن به ندای درونی و جستجوی موقعیتهای تازه در زندگی‪ ،‬همه از مواردی هستند كـه بـا رعایت آنها‬
‫این نیرو تقویت شده‪ ،‬رسیدن به قله های موفقیت تسهیل مـیشـود‪ .‬بـا نگـاه دقیـق دیگری شاید بتوان مدعی شد كه این‬
‫موارد كلیدهای رسیدن به یك اعتماد به نفس قوی اسـت كه با به كارگیری آنها رسیدن بـه اهـداف عالیـۀ انسـانی ممكـن‬
‫خواهـد شـد ‪.‬‬

‫با جمعبنـدی مطالـب فـوق‪،‬میتوان به الگوی زیر برای اعتماد به نفس در روانشناسی دست یافت‪:‬‬
‫الگوی اعتماد به نفس در روانشناسی‬
‫ﮐﺴﺐ داﻧﺶ و ﺗﺠﺮﺑﮫ‬

‫ﺑﺮدﺑﺎری‬

‫ھﺪﻓﺪاری‬

‫ﺧﻮدﺑﺎوری‬

‫ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮی‬

‫ﺧﻮدآﮔﺎھﯽ‬

‫ﭘﺸﺘﮑﺎر‬

‫ﻣﺜﺒﺖ اﻧﺪﯾﺸﯽ‬

‫اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮد‬

‫اراده ﻗﻮی‬
‫اعتماد به نفس در اخالق اسالمی‬
‫از آنجا كه اعتماد به نفس دارای مؤلفه ها و یا شبكه های مفهومی است‪ ،‬بررسی ویژگیهای آن در گسترۀ دین به طور‬
‫كامل ممكن بوده و از این طریق است كه میتوان اعتماد به نفـس را در آیات و روایات بازشناسی كرد و با رویكرد اخالقی‬
‫و اسالمی بـه آن نگریسـت‪ .‬حـال اینكـه خاستگاه اعتماد به نفس حوزۀ اخالق است و به تبـع باید آن را كسب نمود یا‬
‫تقویت كـرد و یا اینكه اصل این مفهوم غربی است‪ ،‬از جنبه های متعدد قابل تأمل است‪ .‬عده ای قائل اند كـه آن مفهومی‬
‫غربی بوده و روانشناسی عهـده دار تبیـین آن اسـت؛ زیـرا در آیـات و روایـات و كتابهای اخالقی‪ ،‬مفهومی با این ویژگی‬
‫كه به طور كامل بر اعتماد بـه نفـس منطبـق باشـد‪ ،‬وجود ندارد‪ .‬از این رو برخی از صاحب نظران‪ ،‬اعتماد به نفس را‬
‫صفتی ضد اخالقی و به تعبیردینی ناسازگار با یكتاپرستی دانسته و مؤمنان را از آن پرهیز داده اند‪.‬برخی معتقدند آنچه‬
‫را كه خداوند بیان كرده‪ ،‬دارای اهمیـت و فضـیلت اسـت؛ و چـون در روایات‪ ،‬سخن از اعتماد به خداوند و توكل رفته است‪،‬‬
‫اعتماد به نفس در برابر اعتمـاد بـه خـدا قرار دارد؛ بنابراین اعتماد به نفس غیر اخالقی بوده و قابل قبول نیست‪ .‬حتـی در‬
‫برخـی از ایـن آثار اعتماد به نفس یا اعتماد به دیگران‪ ،‬رذیلت دانسته شده است؛ زیرا اعتمـاد بـه نفـس یعنـی انسان به‬
‫حول و قوۀ خود اعتماد كند ‪.‬البته بعضی برای اعتماد به نفس بعد سلبی و ایجابی متصـور شـده انـد كـه بـا توضیح ذیل‬
‫تنها بعد سلبی آن را میپذیرند و بعد ایجابی را رد میكنند‪.‬‬
‫بعد ایجابی یعنی انسان از هر نظر به خود متكی باشد‪ .‬این معنی از دیـدگاه روانشناسـی پسندیده است؛ اما در فرهنگ توحیدی‬
‫صحیح و قابل قبـول نیسـت؛ چـون هرچـه بـر میـزان شناخت و معرفت انسان به خویش و خداوند‪ ،‬افزون گردد‪ ،‬بر عجز و ناتوانی‬
‫خود بیش از پـیش واقف میشود‪ .‬بدیهی است كه هر گونه نیرو و انرژی كه در اختیار انسان اسـت از خداسـت و از ناحیه ذات‬
‫اقدس حق به وی واگذار شده است‪ .‬بعد سلبی كه به معنی عدم اعتماد بـه دیگـران است‪ ،‬از دیدگاه روانشناسی و توحیدی قابل‬
‫قبول و فاعل آن الیق تحسین و ستایش است‪ .‬دیدگاهی دیگر بر الهیات مسیحی اسـتوار اسـت؛ و مبـین گنـاه ازلـی و اصـلی‬
‫انسـان اسـت‪ .‬براساس این دیدگاه‪ ،‬نافرمانی حضرت آدم دامان همۀ انسانهـا را فراگرفتـه اسـت و درنتیجـه همۀ انسانها ذاتا ً‬
‫گناهكار به دنیا می آیند و هیچ چیز گناه ازلی را جز ایمان به حضرت عیسـی از بین نمیبرد‪ .‬بنابراین خود و نفس از نظر كتاب‬
‫مقدس گناهكار است و درنتیجـه اعتمـاد بـه نفـس گناهكارانه است؛ چرا كه اعتماد به نفس‪ ،‬خودخواهی و خودپرستی را در انسان‬
‫نفس فوق العاده‪ ،‬مقدمۀ آنها بوده است‪ .‬سیرۀ عملی پیامبر در‬ ‫ِ‬ ‫تقویت مـیكنـد وچه بسا خشونت ها و جنایت هایی كه اعتماد به‬
‫اعتماد به نفس و توكل سیرۀ عملی و تعلیمی پیامبر اكرم در رابطه با اعتماد به نفس حقیقتی را اشاره میكنـد؛ مـردی به خاطر فقر‬
‫سه روز به محضر نبی مكرم شرفیاب شد و هر بار با این كالم دلنواز »هر كـس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك میكنیم ولی اگر‬
‫ِ‬
‫اطمینان قلبی كه برایش‬ ‫كسی بینیازی بورزد خداوند او را بینیاز میكنـد« روبه رو شد و روحش را تحت تأثیر قرار داد‪ .‬سرانجام با‬
‫حاصل شـده بـود و با تكیه اش به خدای تعالی‪ ،‬از نیروها و استعدادهای درونی اش بهره برد و بـا جمـع آوری هیـزم و‬
‫فروش آنها‪ ،‬درنهایت صاحب سرمایه شد‪ .‬مدتها بعد مالقاتی با پیامبر اكرم داشت كه بعـد از صبحت با ایشان‪ ،‬فرمودۀ حضرت را‬
‫نسبت به توكل به خدای متعال و اعتماد به نفـس تصـدیق كرد ‪.‬‬
‫اعتماد به خداوند یا اعتماد به نفس‬

‫قرآن میفرماید‪» :‬و برای انسان بهره ای جز سعی و كوشش او نیست ‪«.‬نه تنها اعتماد به نفـس از دیدگاه اسالم پذیرفته شده؛ بلكه‬
‫برای مردم جز آنچه خود كرده اند نیست‪ .‬شهید مطهری با استناد به این آیه دیدگاه خود را نسبت به مقبولیت اعتماد به نفس اتقان‬
‫میبخشند‬
‫بنابراین چنین فكری قابل دفاع نیست كه اتكای به خدا با اعتماد به نفس سازگار نبوده و كسی كه به خدا متكی باشد نمیتواند به‬
‫خود اتكا داشـته باشـد‪ .‬درواقـع اعتمـاد بـه نفـس وسیلهای برای اتكـای بـه خـدا نیـز هسـت؛ چـرا كـه اعتمـاد بـه نفـس یكـی از‬
‫نتــایج و دستـاوردهای صبر است و بی صبری در برابر حوادث تلخ زندگی از مقابله بـا مصـیبتهـای اختیاری كه نموداری از اتكا به‬
‫نفس است موجب دوری و فراموشی از خداوند مـیگـردد‪ .‬از این رو میان اعتماد به نفس و تكیه به خداوند نهتنها همبستگی مثبت‬
‫وجود دارد؛ بلكه اعتماد به نفس مشروط به توكل بوده و بدون آن اعتماد به نفس ناممكن است‪ ،‬خداوند مـیفرمایـد‪:‬‬
‫»هرگز نگو فردا چنین میكنم‪ ،‬مگر خداوند بخواهد« از بعضی فرمایشهای امام علی مانند‪» :‬اعتماد به نفـس از اسـتوارترین و‬
‫بـزرگتـرین فرصتها و دام های شیطان است« »به مقداری كه به نفس خود اعتماد داری به همان مقدار نسبت به نیرنگش هشیارتر‬
‫باش«نمیتوان نتیجه گرفت كه اعتماد بـه نفـس غیـر اخالقـی است؛ زیرا به مرتبۀ خاصی از نقش اشاره دارد نه به كلیت نفس انسانی‪.‬‬
‫حقیقت اعتماد به نفس در سیره اخالقی‬
‫اعتماد به نفس حقیقی آن است كه انسان مسئولیت زندگانی خود و شخصـیتش را بپـذیرد و برای تحقق و نیل به سعادت و كمال‬
‫واقعی بكوشد؛ درخشش و پرورش ایـن ودیعـۀ الهـی و گوهر ارزشمند مرهون گذر زمان است‪ .‬از این رو داشنت اعتماد به نفس الزم و‬
‫ملزوم اعتماد به خدا و توكل به حق بوده و این فرد از نیروی خویش بهره جسـته و كمـك و نصـرت حـق را همراه و قرین خود كرده‬
‫است‪ .‬اعتماد به نفس در اسـالم یعنـی قطـع امیـد انسـان از هرچـهغیر عمل خودش است‪ .‬از اینرو شاكلۀ اعتماد به نفـس ارتبـاط‬
‫مسـتقیم و دقیقـی بـا عمـل انسان دارد‪ .‬عمل انسان نیز مربوط به اندیشه و نوع تفكر او است؛ یعنی از یك سـو كسـی كـه خواهان‬
‫تقویت و ارتقای آن است باید اندیشه و شـیوۀ تفكـر خـویش را اصـالح نمایـد و از سوی دیگر به عمل خود توجه داشته باشد تا عمل‬
‫او رسیدن به مطلوب را تضمین نمایـد‪ .‬از اینرو عالمۀ طباطبایی بیان میكنند كه‪ :‬مراد از اعتمـاد بـه نفـس ایـن اسـت كـه انسـان در‬
‫زندگی‪ ،‬لیاقت ذاتی خود را به كار انداخته به امیـد دیگران ننشیند؛ نه اینكه از خـدای تعـالی بریده‪ ،‬خود را مصدر هر امید و آرزو و‬
‫مؤثر حقیقی بداند)طباطبایی‪ ،1362 ،‬ص‪ (208‬اگر مراد از اعتماد به نفس‪ ،‬دوری از خدا و جدایی از او باشد‪ ،‬از نظر اسالم مردود‬
‫هسـت و هر جا از اعتماد به نفس مثبت سخن مـیرود‪ ،‬آن در برابـر ضـعف نفسـانی‪ ،‬وابسـتگی بـه دیگران‪ ،‬خودكمتربینی و خود را بی‬
‫ارزش شمردن قرار دارد‪ .‬اعتماد به نفس با تكیه بـر نقـاط قوت فرد شكل میگیرد و در الگوی اخالق اسالمی‪ ،‬بر مؤلفه های زیر بنا‬
‫شده است‪:: .‬‬
‫ﻣﺆﻟﻔﮥ ﯾﻜﻢ‪ .‬ﺧﻮدآﮔﺎھﯽ و ﺑﺼﯿﺮت‪:‬‬

‫از ﻛﺎرھﺎی اﺑﺘﺪاﯾﯽ ﻛﮫ ﺑـﺮای ھـﺮ ﻛـﺎری ﺑﺎﯾـﺪ رخ دھـﺪ آﮔﺎھﯽ و ﺑﯿﺪاری ﻧﺴﺒﺖ ﺑﮫ وﺿﻌﯿﺖ ﻣﻮﺟﻮد‬
‫اﺳﺖ‪ .‬در ﻣﺮﺣﻠﮥ ﺑﻌﺪی ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻘﻄﮥ ﻧﮭـﺎﯾﯽ و ھـﺪف ﻏﺎﯾﯽ ﻛﺎر دﯾﺪه ﺷﻮد ﻛﮫ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻣﻮﺟﻮد ﺗﺎ ﭼﮫ اﻧﺪازه‬
‫ﺑﺎ ﻣﻘﺼﺪ ﻓﺎﺻﻠﮫ دارد‪ .‬ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﯾﻌﻘـﻮب رازی ﻣﻠﻘﺐ ﺑﮫ اﺑﻨﻢ ﺳﻜﻮﯾﮫ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ھﺮ ﻛﺴﯽ ﻛﮫ ﺧﻮاھﺎن‬
‫رﺳﯿﺪن ﺑﮫ ﻓﻀﯿﻠﺘﯽ ﺑﺎﺷـﺪ‪ ،‬ﺑـﺮ او واﺟﺐ اﺳﺖ ﻛﮫ از ﺑﯿﺪار ﻛﺮدن ﻧﻔﺴﺶ ﻏﺎﻓﻞ ﻧﺸﻮد و اﯾﻦ ﻧﻔﺲ زﻣـﺎﻧﯽ‬
‫ﻛـﮫ ﻣـﻮرد اھﻤـﺎل واﻗـﻊ ﺷﻮد‪ ،‬ﭼﻮن ﻣﺎری اﺳﺖ ﻛﮫ ﺗﺤﺮك از ﻟﻮازم آن اﺳﺖ؛ وﻟﯽ ﺣﺮﻛﺖ آن ﺑـﮫ‬
‫ﺳـﻮی ﻧﻔـﺲ ﺑﮭﯿﻤـﯽ اﺳﺖ ‪.‬ﻏﺰاﻟﯽ ﻣﻘﺎم آﮔﺎھﯽ و ﺑﺼﯿﺮت را ﺗﺎ ﺑﺪاﻧﺠﺎ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺪاﻧﺪ ﻛـﮫ آن را ﻛﻠﯿﺪ‬
‫ﺳﻌﺎدت ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯿﻜﻨﺪ و ﭘﺮدۀ ﻏﻔﻠﺖ و ﻓﺮﯾﻔﺘﮕﯽ را ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺑﺮای ﺷـﻘﺎوت ﻣـﯿﺪاﻧـﺪ‪.‬ﻣﻼّ ﻣﺤﻤﺪﻣﮭﺪی‬
‫ﻧﺮاﻗﯽ ﺗﻨﺒﮫ و آﮔﺎھﯽ ﺑﺎ ﺣﻜﻤﺘﮭﺎ و ﻣﻮاﻋﻆ را ﺑﺮای ﻛﺴـﺎﻧﯽ ﻛـﮫ ﺑـﮫ زﯾـﻮر ادب آراﺳﺘﮫ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ‪ ،‬ﻋﻼوه‬
‫ﺑﺮ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪی ﺑﮫ ﻗـﻮاﻧﯿﻦ و ﺳـﻨﻦ اﻟﮭـﯽ ﻻزم و ﺿـﺮوری ﻣـﯿﺪاﻧـﺪ و آﮔﺎھﯽ از ﻋﯿﻮب را ﻣﺎﯾﮥ ﺧﺸﻨﻮدی‬
‫ﻣﯿﺪاﻧﺪ‪ .‬اﯾﺸﺎن ﻋﻤﺪﺗﺎ ً اوﻟﯿﻦ ﻣﺮﺣﻠﮥ ﻋﻼج رذاﯾﻞ اﺧﻼﻗـﯽ را ﺑﯿﺪاری و آﮔﺎھﯽ ﺑﯿﺎن ﻣﯿﻜﻨﺪ ‪.‬‬
‫ﻣﺆﻟﻔﮥ دوم‪ .‬اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮد‪:‬‬

‫از ﺳﺎزھﮭﺎی دﯾﮕﺮ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﮫ ﻧﻔﺲ‪ ،‬اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧـﻮد اﺳـﺖ‪ .‬ھـﺮ ﻓﺮد ﺑﻌﺪ از ﺑﺮطﺮف ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻧﯿﺎزھﺎی زﯾﺴﺘﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮای ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻧﯿﺎزھﺎی رواﻧﯽ و‬
‫ﻋﺎطﻔﯽ ﺧـﻮد ﻣﯿﻜﻮﺷﺪ‪ .‬ﺗﻼش اﻓﺮاد ﺑﺮای ﻣﻘﺒﻮﻟﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺗﻜﺎﭘﻮ ﺑﺮای ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺖ ﮔﻮﯾﺎی اﯾـﻦ ﺣﻘﯿﻘﯿـﺖ ﺗﻐﯿﯿﺮﻧﺎﭘﺬﯾﺮ اﺳﺖ ﻛﮫ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮﯾﺶ‬
‫ھﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺮاﺳﺎس آن ﻣﯿﺘﻮان رواﺑﻂ ﺧـﻮد را ﺑـﺎ دﯾﮕﺮان ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻧﻤﻮد ‪.‬اﮔﺮ ﻛﺴﯽ ﺑﺮای ﺧﻮد ﭼﻨﯿﻦ اﺣﺘﺮاﻣﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﮫ ﺳﺎدﮔﯽ ﺑﮫ ھﺮ ﭘﺴﺘﯽ ﺗﻦ درﻣﯿﺪھﺪ‪.‬‬
‫اﻣﺎم ﻋﻠﯽ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ‪» :‬ﺟﺎﻧﮭﺎی ﺷﻤﺎ را ﺑﮭـﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ ﺑﮭﺸﺖ ﺟﺎودان‪ ،‬ﭘﺲ ﺟﺰ ﺑﺪان ﻣﻔﺮوﺷﯿﺪش ‪ .‬اﻣﺎم ﺻـﺎدق ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺎن ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ‪» :‬ﺧﺪاوﻧﺪ ﺗﺒﺎرك و‬
‫ﺗﻌـﺎﻟﯽ اﺧﺘﯿﺎر ھﻤﮫ ﭼﯿﺰ را ﺟﺰ ﺣﻖ ﺧﻮار ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧـﻮد را ﺑـﮫ ﻣـﺆﻣﻦ ﺳـﭙﺮد«‬

‫مؤلفۀ سوم‪ .‬كرامت انسانی‪:‬‬

‫كرامت از پایه های اعتماد به نفس و از ویژگـیهـای برجسـتۀآدمی در منابع دینی است‪ .‬این مؤلفه عالوه بر معنی احترام به خود‪ ،‬دوری جسنت از بدیها و‬
‫ناپسندیها را نیز شامل میشـود ‪.‬قرآن پرهیزگاری را مالك و معیار كرامت و منزلت انسانیت دانسته و آن حتـی به جایگاه بهشت و نعمات دنیوی نیز تسری‬
‫یافته اسـت‪ .‬عاملـان بزرگـوار فـیض كاشـانی و مالّ مهدی نراقی با استناد بـه كلمـات گوهربـار نبـی مكـرم اسـالم و امـام صـادق پرهیزگاری را زیبنده ترین‬
‫لباس مؤمن معرفی میكنن ‪.‬كرامت اگر برای توصیف انسان باشد ‪.‬اسمی اسـت كـه بـرای اخالق و رفتارهای پسندیدۀ او استفاده شده است‪.‬قـرآن میفرماید‪:‬‬
‫»و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم‪ ،‬و آنان را بر مركبهـای آبـی و صـحرایی سوار كردیم و از هر غذای لذیذ و پاكیزه روزیشان كـردیم و بـر بسـیاری‬
‫از مخلوقـات خـود برتریشان دادیم‪ ،‬آن هم چه برتری؟«‬
‫مؤلفۀ چهارم‪ .‬مثبت اندیشی‪:‬‬
‫تفكر مثبت و مثبتگرایی همواره خاستگاه انسان بوده اسـت‪،‬برخالف منفیگرایی و تطیر كه پیامبر اسالم از آن گریزان بـوده و تبعـات‬
‫مخـرب آن در مرحلۀ اول دامنگیر فرد و در مراحل باالتر‪ ،‬اجتماع میشود‪ .‬امام علی میفرمایند‪»:‬و چـون یكی ازشمافال بد زد به فال بد‬
‫ّوجـل رابـه یاد آورد« نبــی اكـرم فــال نیــك زدن را دوست داشت و از تطیـر )فـال شوم زدن(‬ ‫اعتنانكند ودنبال كارخودرابگیرد وخدای عز ّ‬
‫بدش میآمد» و امـر میفرمود كه هـر كـس چیـزنامالیم و مكروهی را ببیند و به نظرش بدشگون آید بگویـد‪:‬خداونـدا جـز تـو كسـی خیـر‬
‫نمیدهد و بدی ها را كسی جز تو نتواند برطرف كند‪ ،‬و هیچ حول و قوه ای از غیر تـو نیایـد« ‪.‬در سعادت و شقاوت‪ ،‬خیر و شر‪ ،‬نیكی و‬
‫ان إِ ّال َما‬
‫نس ِ‬ ‫یس لِ ْ ِ‬
‫إل َ‬ ‫بدی اموری هستند كـه خود فرد به سبب سعی و تالشش در آن حـاالت واقـع شـده؛ زیـرا در قـرآن دارد كـه » َّل َ‬
‫سـ َعی«‪.‬فال شوم زدن از جانب هر كسی كه اراده شود‪،‬عاقبـت بـد آن به عهدۀ خودش است نـه بـردیگـران‬ ‫َ‬
‫»برطرف کننده فال بد توكل به خداوند سبحان است«‪.‬‬

‫مؤلفۀ پنجم‪ .‬امیدواری‪:‬‬


‫امیدواری خمیرمایۀ حركتهای ارادی انسان و از اركان اعتماد بـه نفس است‪ .‬رجا و امیدواری از جنود عقل بوده و قنوط و ناامیـدی از‬
‫جنـود جهـل و ابلـیس است‪ .‬از آنجا كه خداوند‪ ،‬كامل مطلق است و در ذات و صفات و اسماء و فعـل او تحدیـد و تقیید راه ندارد‪ ،‬الزمۀ‬
‫این معرفت‪ ،‬رجای واثق و امید كامل به حق و رحمـت او اسـت ‪.‬غزالی یكی از آدابی را كه سعادت انسان ناگزیر از آن اسـت‪ ،‬یـأس از‬
‫جمیع خلق و تنها امید و توكلش به خداوند معرفی میكند ‪.‬اگر كسی به چیزی امید داشته باشد‪ ،‬آن را میطلبد و درنهایـت آن را مـیجویـد و‬
‫هـر كـه ازچیزی بترسد‪ ،‬از آن میگریزد و طبعا ً به مطلوب نرسد‬
‫مؤلفۀ ششم‪ .‬همت و اراده‪:‬‬
‫برای رسیدن به مقصد‪ ،‬تنها بیداری كافی نیسـت‪ ،‬بلكـه بایـدتصمیم گرفت و تصمیم چیزی نیست جز عزم و اراده و همت برای انجام كارها‪ .‬بایـد‬
‫اراده را خمیرمایۀ انسانیت دانست؛ حضرت علی میفرمایند‪:‬ارزش هر انسانی به مقدار همت او است ‪ ،‬همچنین مـیفرماینـد‪ :‬شـرف و فضـیلت آدمی‬
‫به همتهای بلند و ارادههای نیرومند است نه به استخوانهای پوشیده و متالشـی شده درگذشتگان ‪.‬‬

‫مؤلفۀ هفتم‪ .‬مسئولیتپذیری‪:‬‬


‫پیامبر اكرم میفرمایند‪» :‬همه شـماها شـبانید و همـه شما در پرورش گوسفندان خود مسئولیت دارید« حضرت در این روایت همۀ افراد را به نحو‬
‫فردی و اجتماعی مسئول كارهای خویش خوانده اند ایـن روایت اگرچه راجع به یك امـر اجتمـاعی جزئـی وارد شـده‪ ،‬امـا در سـایر شـؤون فـردی‬
‫واجتماعی تسری مییابد‬

‫مؤلفۀ هشتم‪ .‬استقالل روحی _ روانی‪:‬‬


‫حقیقت استقالل یعنی هر آنچه دیگران دارند ما نیزمیتوانیم داشته باشیم‪ .‬پس مقصود از استقالل روحی جدا شدن از دیگران و به كـنج خلـوت رفنت‬
‫نیست و یا مستلزم انكار دیگران و دستاوردهای آنان و خود را برتر از دیگران دیدن هـم نیست‪ .‬نباید برای رشد و شكوفــایی خـود‪ ،‬ارزشهایمـان را‬
‫فرامـوش كنـیم و ارزشهـای دیگران را مانند قانون الیتغیر بپنداریم‪ .‬مالّ مهدی نراقی استقالل روح و روان فرد را منوط بـه ارزش حقیقی آدمی میداند‬
‫كه جایگـاه آن در اصـل شخصـیت انسـانی اسـت‪ .‬وی حصـول واقعی استقالل نفس انسان و اختیار او را در دستگاه طبیعت میسر میداند ‪.‬‬
‫مقایسه‪،‬تحلیل و نتیجه گیری‬

‫بعد از مقایسۀ دو رویكرد‪ ،‬از لحاظ مبانی‪ ،‬ویژگیها‪،‬‬


‫راهكارهـا‪ ،‬اهـداف و آثـار بـه تحلیـل و نتیجهگیری پرداخته‪،‬‬
‫سرانجام الگوی اعتماد به نفس در اخالق ارائه شده است‪:‬‬
‫اعتماد به نفس در اخالق اسالمی‬ ‫اعتماد به نفس در روان شناسی‬

‫تفاوت ها‬ ‫مشترکات‬

‫تفاوت بنایی و مبنایی در نگاه اخالق که مبتنی بر خدامحوری‬


‫ویژگی ‪ :‬هر دو راهی برای دستیابی به اعتماد به نفس هستند ‪.‬‬
‫است و در نگاه روان شناسان بر فرد محوری است‬

‫بنای اعتماد به نفس در اخالق بر توکل به خدا و عملی که به خدا‬


‫مبانی‪:‬اشتراکی ندارند‬
‫منتسب باشد _ در روان شناسی بر عمل گرایی و دنیاگرایی‬

‫کرامت انسانی‪،‬امید به خدا‪ ،‬استقالل روح و روان در رویکرد اخالقی‬ ‫راهکارها‪:‬خوداگاهی‪ ،‬احترام به خود‪ ،‬اراده‪،‬مسئولیت پذیری‪.‬‬
‫_تحرک ‪،‬پشتکار‪،‬شکست ناپذیری‪ ،‬هدفمندی و … در روان شناسی‬ ‫مثبت اندیشی‬
‫رسیدن به خداوندو سعادت ابدی و تکیه بر علم ‪،‬اخالق و سعی و کوشش در عرصه های‬
‫اهداف‪:‬تکیه به خود برای رسیدن به موفقیت ها و عدم اعتماد به‬
‫زندگی در نگاه اخالق _ رسیدن به ارامش موقت و موفقیت صرف در کار ها ‪ ،‬مدیریت‬
‫لحظات زندگی ‪ ،‬داشنت روحیه شاد ‪،‬احساس قدرت و انرژی در نگاه روان شناسی‬ ‫دیگران ‪،‬بیداری قوی و نیروی انسان و امیدواری به عمل خود‬

‫عزت نفس‪ ،‬طمع نداشنت به غیر در نگاه اخالق‬ ‫آثار‪ :‬موفقیت در کار ها و رسیدن به مطلوب ‪ ،‬اتکا به خود‬
‫_ مبنای روانشناسان براساس علم تجربی بوده و به طور كلی در تقسـیمات فـراعلم قـرار دارد و عمدتا ً همراه‬
‫با تجربیات درونی بوده و یا حاصل درمانهای كلینیكـی اسـت‬
‫و مبنـای روانشناسی براساس عملگرایی‪ ،‬سودگرایی و به بیانهای دیگر فردگرایی و دنیاگرایی بـوده و از‬
‫اصالت عمل و قاعدۀ افادۀ عملی به پراگماتیسم تعبیر میشود كه نقد آن حوصلۀ دیگری رامیطلبد‪ .‬عالوه بر‬
‫این راهكارهایی كه برای كسـب اعتمـاد بـه نفـس در روانشناسـی ارائـه میشود فاقد جنبۀ احیای روح و جان‬
‫انسان است‪ .‬اگر هم به انسان نیرویـی عطـا كنـد‪ ،‬ایـن قدرت پوشالی‪ ،‬موقتی بوده و زود هم از بین میرود‪.‬‬
‫_ رویكرد اخالق به این موضوع براساس قالبهـای قـرآن و روایـات بـوده و منشـأ ایـن رویكرد وحی است؛ زیرا گزاره های آن تعبدی است و‬
‫اثباتشان نیازمند منـابع وحیـانی اسـت‪ .‬همچنین كمال انسان در اسالم‪ ،‬بنده بودن اسـت و اگـر انسـان در اسـالم دعـوت بـه عمـل میشود‪،‬‬
‫آن به خاطر بندگی و عبودیت خود او بـوده و نفـع و سـود آن نیـز بـه خـود انسـان میرسد‪ .‬از اینرو جنبۀ نظری و عملی هر دو مد نظر قرار‬
‫دارند و احكام متعالی اسالمی چـون دارای پشتوانه های محكم اعتقادی و استداللی است و در ناحیۀ عمل نیـز دسـتوراتی مطـابق فطرت‬
‫آدمی دارد‪ ،‬میتواند مشكالت اجتمـاعی و فـردی بشـریت را حـل و فصـل نمایـد و درنهایت هدف در این رویكرد‪ ،‬تقرب و رسیدن به مقام‬
‫ربوبیت است كه بر پایۀ عمل شـكل میگیرد‪ .‬قرآن تمام حقیقت و تنها راه مستقیم به سوی آن و رسـتگاری را در اسـالم منحصـر میداند كه‬
‫آن همان تسلیم محض خدابودن است)انعام‪(153 ،‬عالوه بر این بیـان مـیدارد كه اگر كسی غیر دین اسالم را بـه عنـوان دیـن حـق بپـذیرد‪،‬‬
‫چیـزی از او پذیرفتـه نیسـت)آلعمران‪(85 ،‬درنتیجه تقابل این دو رویكرد تقابل وحی و تجربه است كه منبع وحی اصیل بوده و طبعـاًمقدم بر‬
‫تجربه است‪ .‬از این روتجربیات اشخاص متعدد در سـالیان متمـادی اگرچـه ممكـن است تا اندازهای سودمند بشریت باشد‪ ،‬اما نمیتواند‬
‫راهی برای رسیدن بشـریت بـه حقـایق عالم باشد و درنهایت نجات بخش او نخواهد بود‪ .‬به بیان دیگر عالوه بـر اینكـه علمیـت آن شیوه زیر‬
‫سؤال میرود‪ ،‬شیوه اول حتی اگر براساس تجربه و كثرت موارد اتفاقی باشـد‪ ،‬راهـی به تقرب الهی نداشته و در زمره علوم سكوالر مطرح‬
‫میشود‪ .‬همچنین فواید اعتماد به نفـس ذهنی و جسمی است و بعضا ً متناسب با روحیات افـراد‪ ،‬امـا جایگـاهی بـرای تقـرب الهـی نداشته‬
‫و آرامش به دست آمده بدون اعتماد به علم و قدرت خداوند اسـت‪ .‬بـه همـین دلیـل یكی از بزرگترین امتیازات مكتب تربیتی اسالم نسبت به‬
‫مكاتب تربیتی جهان این است كـه عالوه بر پرورش اعتماد به نفس‪ ،‬افراد را با ایمان و متكی به خداوند بـارمیآورد؛ زیـرا اسـالم مكتب‬
‫كرامـت است و در مقابل روشهای علمی و عملی روانشناسان‪ ،‬تنهـا بـر ایـن مبتنـی است كه مردم را متكی به نفس تربیت كنند‪.‬‬
‫الگوی اعتماد به نفس در اخالق‬
‫اﺳﺘﻘﻼل روﺣﯽ ‪ /‬رواﻧﯽ‬

‫ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮی‬

‫ﺧﻮدآﮔﺎھﯽ و ﺑﺼﯿﺮت‬

‫اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮد‬

‫ھﻤﺖ و اراده‬

‫ﮐﺮاﻣﺖ اﻧﺴﺎﻧﯽ‬

‫ﻣﺜﺒﺖ اﻧﺪﯾﺸﯽ‬

‫اﻣﯿﺪواری‬
‫*پرسش‬
‫‪.۱‬چند مورد از مشترکات اعتماد به نفس در روانشناسی و اخالق اسالمی از لحاظ ویژگی و‬
‫اهداف بنویسید ‪.‬‬

‫‪.۲‬مؤلفه های اعتماد به نفس را بنویسید و یک مورد را به اختصار توضیح دهید‪.‬‬


‫»ممنون از توجه شما «‬

You might also like