Professional Documents
Culture Documents
الگوی اعتماد به نفس در اخلاق ـ هستی یوسف زاده و درسا مهدی تبار
الگوی اعتماد به نفس در اخلاق ـ هستی یوسف زاده و درسا مهدی تبار
گروه ارائه دهنده :هستی یوسف زاده ـ درسا مهدی تبار شورکی
استاد مربوطه :سرکار خانم ماریه سید قریشی
از آنجا كه یكی از آسیب های روحی _ روانی بشر احساس پوچی بـوده ،او همـواره بـه دنبـال رهایی و فرار از این
احساس است .هدفدار نبـودن ،نداشـنت اراده و پشـتكار ،منفعـل بـودن ،شكستپذیری ،استقامت نداشنت در كارها ،منفی
نگری ،مسئولیت ناپذیری ،تحمـل نداشـنت در رویارویی با موانع و شكستها و بی توجهی به نقـاط قـوت و حـاالت و روحیـاتی
از ایـن دست ،همگی منجر به این امر روانی شده است كه انسان نتواند به خود متكی باشد.
اكنون سؤال اصلی این است كـه مؤلفـه هـای اعتمـاد بـه نفس در حوزۀ اخالق چیست و چه الگویی را ارائه میكند؟ آیا
الگوی دو حوزۀ روانشناسـی و اخالق مطابقت دارد یا خیر؟ هدف این مقاله آن است كه به لحاظ ضـرورت هـای دینـی و
اخالقی ،رویكردهای مختلـف پیرامـون ایـن مفهـوم در ایـن دو حـوزه را شناسـایی كـرده و درنهایت با بررسی ،مقایسه و نقد
نظریات شكل گرفته و نیز بیان شـباهت هـا و تفـاوت هـای آنها ،طریقی را كه انسان به افقهای روشن تر و وسیع تر
انسانیت رهنمون میشـود بـه همـراه الگویی مناسب برای ساماندهی رفتار انسانی برگزینـد .روش پـژوهش در ایـن تحقیـق
ایـن است كه ابتدا با توصیف نظری مفهوم اعتمـاد بـه نفـس و رویكردهـای آن در روانشناسـی ،الگوی آن را بررسی كرده و
سپس با توصـیف و تحلیـل متـون و همچنـین اسـتنباط عقلـی،مؤلفه های اخالقی اعتماد به نفس و الگوی آن را استخراج
كند.
تعریف و چیستی اعتماد به نفس
واژۀ " "self-con denceیا اعتماد به نفس كه از قرن هفدهم به كار گرفتـه شـده ،همـان بـاور آدمی به تواناییهای خود است به
نحوی كه از هیچ كوششی فروگـذار نكنـد و از سـختی راه ناامید نشود .تعریفی كه بـاری ال .ریس و رونـدا برانـت از اعتمـاد بـه
نفـس ارائـه داده اند عبـارت است از :آنچه كه دربارۀ خود میاندیشید و احساسی كـه دربـارۀ خـود داریـد و آن برآیند اطمینان به
خود و احترام به خویشنت است .
ویژگی فرد دارای اعتماد به نفس :آینده گرایی ،مخاطره پذیری ،تسلط بر عواطـف احساسـات ،كمـك پـذیری و كمـك
رسـانی،پذیرش دیگران ،نمایش اطمینان به خود ،خودگشودگی ،هدفداری ،مسؤلیتپذیری و وحـدت شخصیت از ویژگیهای كسی
است كه اعتماد به نفـس دارد
رویکرد های روان شناختی به اعتماد به نفس
اول .شكوفایی تواناییهای آدمی در تحقق اعتماد به نفس نقش عمده ای دارد و این همان چیزی است كه از آن به “انگیزه “تعبیر میشود .کارل راجرز از آن جهـت كه تحت
تأثیر گرایش ذاتی آدمها برای رشد و كمال یافنت و كسب تغییرات مثبت قرار گرفتـه بود به این نتیجه رسید كه نیروی اصلی برانگیزندۀ آدمـی گـرایش بـه خودشـكوفایی
اسـت؛ و معتقد بود كـه انسـان سـعی دارد تمـام توانمندیهای وراثتی اش را شكوفا نماید.
دوم .دیدگاه مزلو است ،او با بهره گیـری از روش كـاوش بـر مبنـای محـاوره،توانست به دو گروه افراد سالم و ناسالم برسد .گروه اول برخالف گـروه دوم ،اعتمـاد بـه نفـس
داشتند و دارای حس برتری و ارزشگذاری مثبت نسبت به خـود بودنـد ،هـیچگونـه احسـاس كمرویی و دستپاچگی در آنها وجود نداشت .
مزلو از اعتماد به نفس و عزت نفس به عنوان یك نیاز یاد كرده كـه در رده های میـانی سلسـله مراتب نیازهای انسانی جای میگیرد.
مزلو اساسا ً منتقد تعیین رفتار به وسیلۀ عوامل محیطی است و رفتار را حاصل تعامل بـین نیازها و موقعیت میداند .او عقیـده دارد اغلـب مردمـان خـود فكـر نمیكنند و
تصمیم نمیگیرند؛ بلكه دیگران برای آنها فكر كرده ،تصـمیم مـیگیرنـد و باعـث حركتشان میشوند؛ آنان مستعد این هستند كه احساس ضـعف و ناامیـدی كننـد و خـود را
اسیر دست نیروهای ناشناخته بپندارند .وی نتیجه میگیرد كه تنها %30افراد جامعه بـه خـود متکی اند.
سوم .كارن هورنای عالوه بر اینكه خودآگاهی را كلید رشد خودجوش انسـان مـیدانسـت،
راجع به نیازهای روان رنجوری معتقد بود كه هر یك از مكانیسم های دفــاعی و ایمنــی كـه از نیازهای دوران كودكی هستند ،میتوانند به اجزای ثابت شخصیت تبدیل
شوند و پـس از آن بـه صورت یك نیاز ،رفتار فرد را تحت تأثیر قرار دهند .بنابراین وی نیاز به وجهه و اعتبار ،تحسـین و تمجید شخصی ،موفقیت و همت بلند،
خودبسندگی و استقالل را در زمرۀ آن نیازها قـرار داد .او مدعی شد كه افراد سالم یا روانرنجور برای خود ،یك خودانگاره یا تصویر آرمانی میسـازند كه انعطـافپذیر و
پویا است و همراه با تغییـرات فرد تغییر مییابد و منعكسكنندۀ توانـاییهـا ،رشد ،آگاهی و اهداف تازۀ فرد است؛ بنابراین خودانگارۀ فـرد روان رنجـور جانشـین نامناسـبی
برای اعتمـاد به نفس و ارزشمندی واقعی فرد میشود .
چهارم و پنجم .اغلب روانشناسان مانند ویلیام جیمز احترام بـه خـود را به عنوان عامل اصلی در سازگاری اجتماعی _ عاطفی در نظر
میگیرند؛ اگر فـرد بـه سـطح خواسته های خود رسیده باشد ،نتیجۀ آن ،حس ارزشمند بودن و حرمت خود باال است و اگر فاصلۀ
بسیاری بین این دو مرحله باشد ،ناكارآمدی و بی ارزشی حاصـل مـیشـود .از طرف دیگر آدلر ،هورنای و راجرز مفهوم خودپنـداره را
در نظرات خود پیرامون شخصیت وارد كرده اند.نتیجۀ تحقیقـات تجربی این افراد این است كه احترام به خود بـا عملكـرد مناسـب تر و
مؤثرتر مرتبط است .آدلر و موافقان اش در نیازهای فوق با مزلو موافق بوده و به طور نسـبی آن را
تأكید كرده اند ولی فروید كم و بیش از توجه به آنها غفلت ورزیده اسـت .اما با این همـه ،امـروزه اهمیـت و نقـش محـوری ایـن نیازهـا،
بـیش از پـیش قابـل قبـول روانشناسان بالینی است.كوپر اسمیت هم بیان میكند كودكانی كه عزت نفس بیشـتری دارنـد ،افـرادی هستند
كه احساس ارزشمندی ،استقالل و خالقیت كرده و به آسانی تحت تأثیر و نفوذ عوامل محیط واقع نمیشوند؛ بنابراین بی احترامی و بی
توجهی ،اعتماد به نفس را میكاهد و سالمت روانـی را بـه خطـر مـیانـدازد .هـری اسـتاك سـالیوان نیز اشاره دارد كه تصور فـرد از
خویشـنت ،ناشـی از بازتـاب ارزیـابی های دیگران است؛ یعنی فرد در فضای پذیرش ،تأیید و حمایت ،مفهوم مثبتی از خـودش نمـودار
میشود بنابراین باید درجاتی از اعتمـاد در هـر انسـانی وجود داشته باشد ،اعتمادی كه فقدانش برای شخصیت سالم غیر قابل قبول
است و هر قـدر درجات كمی و كیفی اعتماد به نفس بیشتر باشد ،بهداشت روانی فرد بیشتر تضمین میشـود و فرد دارای حرمت خود
بـاال ،اسـتقالل و خالقیـت بیشـتری داشـته و منظـر او نسـبت بـه شكستها و كنترل خواسته ها و امیال به گونۀ دیگری است.
راهکار ها و الگوی اعتماد به نفس در روانشناسی
ارادۀ قوی ،پشتكار و مداومت ،آمادگی رویارویی با موضوع و تسلط بر آن ،تمركـز روی موضـوع مورد نظر با به
كارگیری تمام قوای ذهنی و جسمی ،صـداقت ،شـجاعت ،كوشـا بـودن ،تحـرك داشنت ،فعال بـودن ،رقابـت ،تحمـلپـذیری،
خویشـتنداری ،پایـداری و شكسـتناپـذیری ،تخصص ،مسئولیتپذیری ،شناسایی نقاط قـوت و ضـعف ،توجـه بـه رفتـار و
كـردار ،گـوش فرادادن به ندای درونی و جستجوی موقعیتهای تازه در زندگی ،همه از مواردی هستند كـه بـا رعایت آنها
این نیرو تقویت شده ،رسیدن به قله های موفقیت تسهیل مـیشـود .بـا نگـاه دقیـق دیگری شاید بتوان مدعی شد كه این
موارد كلیدهای رسیدن به یك اعتماد به نفس قوی اسـت كه با به كارگیری آنها رسیدن بـه اهـداف عالیـۀ انسـانی ممكـن
خواهـد شـد .
با جمعبنـدی مطالـب فـوق،میتوان به الگوی زیر برای اعتماد به نفس در روانشناسی دست یافت:
الگوی اعتماد به نفس در روانشناسی
ﮐﺴﺐ داﻧﺶ و ﺗﺠﺮﺑﮫ
ﺑﺮدﺑﺎری
ھﺪﻓﺪاری
ﺧﻮدﺑﺎوری
ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮی
ﺧﻮدآﮔﺎھﯽ
ﭘﺸﺘﮑﺎر
ﻣﺜﺒﺖ اﻧﺪﯾﺸﯽ
اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮد
اراده ﻗﻮی
اعتماد به نفس در اخالق اسالمی
از آنجا كه اعتماد به نفس دارای مؤلفه ها و یا شبكه های مفهومی است ،بررسی ویژگیهای آن در گسترۀ دین به طور
كامل ممكن بوده و از این طریق است كه میتوان اعتماد به نفـس را در آیات و روایات بازشناسی كرد و با رویكرد اخالقی
و اسالمی بـه آن نگریسـت .حـال اینكـه خاستگاه اعتماد به نفس حوزۀ اخالق است و به تبـع باید آن را كسب نمود یا
تقویت كـرد و یا اینكه اصل این مفهوم غربی است ،از جنبه های متعدد قابل تأمل است .عده ای قائل اند كـه آن مفهومی
غربی بوده و روانشناسی عهـده دار تبیـین آن اسـت؛ زیـرا در آیـات و روایـات و كتابهای اخالقی ،مفهومی با این ویژگی
كه به طور كامل بر اعتماد بـه نفـس منطبـق باشـد ،وجود ندارد .از این رو برخی از صاحب نظران ،اعتماد به نفس را
صفتی ضد اخالقی و به تعبیردینی ناسازگار با یكتاپرستی دانسته و مؤمنان را از آن پرهیز داده اند.برخی معتقدند آنچه
را كه خداوند بیان كرده ،دارای اهمیـت و فضـیلت اسـت؛ و چـون در روایات ،سخن از اعتماد به خداوند و توكل رفته است،
اعتماد به نفس در برابر اعتمـاد بـه خـدا قرار دارد؛ بنابراین اعتماد به نفس غیر اخالقی بوده و قابل قبول نیست .حتـی در
برخـی از ایـن آثار اعتماد به نفس یا اعتماد به دیگران ،رذیلت دانسته شده است؛ زیرا اعتمـاد بـه نفـس یعنـی انسان به
حول و قوۀ خود اعتماد كند .البته بعضی برای اعتماد به نفس بعد سلبی و ایجابی متصـور شـده انـد كـه بـا توضیح ذیل
تنها بعد سلبی آن را میپذیرند و بعد ایجابی را رد میكنند.
بعد ایجابی یعنی انسان از هر نظر به خود متكی باشد .این معنی از دیـدگاه روانشناسـی پسندیده است؛ اما در فرهنگ توحیدی
صحیح و قابل قبـول نیسـت؛ چـون هرچـه بـر میـزان شناخت و معرفت انسان به خویش و خداوند ،افزون گردد ،بر عجز و ناتوانی
خود بیش از پـیش واقف میشود .بدیهی است كه هر گونه نیرو و انرژی كه در اختیار انسان اسـت از خداسـت و از ناحیه ذات
اقدس حق به وی واگذار شده است .بعد سلبی كه به معنی عدم اعتماد بـه دیگـران است ،از دیدگاه روانشناسی و توحیدی قابل
قبول و فاعل آن الیق تحسین و ستایش است .دیدگاهی دیگر بر الهیات مسیحی اسـتوار اسـت؛ و مبـین گنـاه ازلـی و اصـلی
انسـان اسـت .براساس این دیدگاه ،نافرمانی حضرت آدم دامان همۀ انسانهـا را فراگرفتـه اسـت و درنتیجـه همۀ انسانها ذاتا ً
گناهكار به دنیا می آیند و هیچ چیز گناه ازلی را جز ایمان به حضرت عیسـی از بین نمیبرد .بنابراین خود و نفس از نظر كتاب
مقدس گناهكار است و درنتیجـه اعتمـاد بـه نفـس گناهكارانه است؛ چرا كه اعتماد به نفس ،خودخواهی و خودپرستی را در انسان
نفس فوق العاده ،مقدمۀ آنها بوده است .سیرۀ عملی پیامبر در ِ تقویت مـیكنـد وچه بسا خشونت ها و جنایت هایی كه اعتماد به
اعتماد به نفس و توكل سیرۀ عملی و تعلیمی پیامبر اكرم در رابطه با اعتماد به نفس حقیقتی را اشاره میكنـد؛ مـردی به خاطر فقر
سه روز به محضر نبی مكرم شرفیاب شد و هر بار با این كالم دلنواز »هر كـس از ما كمكی بخواهد ما به او كمك میكنیم ولی اگر
ِ
اطمینان قلبی كه برایش كسی بینیازی بورزد خداوند او را بینیاز میكنـد« روبه رو شد و روحش را تحت تأثیر قرار داد .سرانجام با
حاصل شـده بـود و با تكیه اش به خدای تعالی ،از نیروها و استعدادهای درونی اش بهره برد و بـا جمـع آوری هیـزم و
فروش آنها ،درنهایت صاحب سرمایه شد .مدتها بعد مالقاتی با پیامبر اكرم داشت كه بعـد از صبحت با ایشان ،فرمودۀ حضرت را
نسبت به توكل به خدای متعال و اعتماد به نفـس تصـدیق كرد .
اعتماد به خداوند یا اعتماد به نفس
قرآن میفرماید» :و برای انسان بهره ای جز سعی و كوشش او نیست «.نه تنها اعتماد به نفـس از دیدگاه اسالم پذیرفته شده؛ بلكه
برای مردم جز آنچه خود كرده اند نیست .شهید مطهری با استناد به این آیه دیدگاه خود را نسبت به مقبولیت اعتماد به نفس اتقان
میبخشند
بنابراین چنین فكری قابل دفاع نیست كه اتكای به خدا با اعتماد به نفس سازگار نبوده و كسی كه به خدا متكی باشد نمیتواند به
خود اتكا داشـته باشـد .درواقـع اعتمـاد بـه نفـس وسیلهای برای اتكـای بـه خـدا نیـز هسـت؛ چـرا كـه اعتمـاد بـه نفـس یكـی از
نتــایج و دستـاوردهای صبر است و بی صبری در برابر حوادث تلخ زندگی از مقابله بـا مصـیبتهـای اختیاری كه نموداری از اتكا به
نفس است موجب دوری و فراموشی از خداوند مـیگـردد .از این رو میان اعتماد به نفس و تكیه به خداوند نهتنها همبستگی مثبت
وجود دارد؛ بلكه اعتماد به نفس مشروط به توكل بوده و بدون آن اعتماد به نفس ناممكن است ،خداوند مـیفرمایـد:
»هرگز نگو فردا چنین میكنم ،مگر خداوند بخواهد« از بعضی فرمایشهای امام علی مانند» :اعتماد به نفـس از اسـتوارترین و
بـزرگتـرین فرصتها و دام های شیطان است« »به مقداری كه به نفس خود اعتماد داری به همان مقدار نسبت به نیرنگش هشیارتر
باش«نمیتوان نتیجه گرفت كه اعتماد بـه نفـس غیـر اخالقـی است؛ زیرا به مرتبۀ خاصی از نقش اشاره دارد نه به كلیت نفس انسانی.
حقیقت اعتماد به نفس در سیره اخالقی
اعتماد به نفس حقیقی آن است كه انسان مسئولیت زندگانی خود و شخصـیتش را بپـذیرد و برای تحقق و نیل به سعادت و كمال
واقعی بكوشد؛ درخشش و پرورش ایـن ودیعـۀ الهـی و گوهر ارزشمند مرهون گذر زمان است .از این رو داشنت اعتماد به نفس الزم و
ملزوم اعتماد به خدا و توكل به حق بوده و این فرد از نیروی خویش بهره جسـته و كمـك و نصـرت حـق را همراه و قرین خود كرده
است .اعتماد به نفس در اسـالم یعنـی قطـع امیـد انسـان از هرچـهغیر عمل خودش است .از اینرو شاكلۀ اعتماد به نفـس ارتبـاط
مسـتقیم و دقیقـی بـا عمـل انسان دارد .عمل انسان نیز مربوط به اندیشه و نوع تفكر او است؛ یعنی از یك سـو كسـی كـه خواهان
تقویت و ارتقای آن است باید اندیشه و شـیوۀ تفكـر خـویش را اصـالح نمایـد و از سوی دیگر به عمل خود توجه داشته باشد تا عمل
او رسیدن به مطلوب را تضمین نمایـد .از اینرو عالمۀ طباطبایی بیان میكنند كه :مراد از اعتمـاد بـه نفـس ایـن اسـت كـه انسـان در
زندگی ،لیاقت ذاتی خود را به كار انداخته به امیـد دیگران ننشیند؛ نه اینكه از خـدای تعـالی بریده ،خود را مصدر هر امید و آرزو و
مؤثر حقیقی بداند)طباطبایی ،1362 ،ص (208اگر مراد از اعتماد به نفس ،دوری از خدا و جدایی از او باشد ،از نظر اسالم مردود
هسـت و هر جا از اعتماد به نفس مثبت سخن مـیرود ،آن در برابـر ضـعف نفسـانی ،وابسـتگی بـه دیگران ،خودكمتربینی و خود را بی
ارزش شمردن قرار دارد .اعتماد به نفس با تكیه بـر نقـاط قوت فرد شكل میگیرد و در الگوی اخالق اسالمی ،بر مؤلفه های زیر بنا
شده است:: .
ﻣﺆﻟﻔﮥ ﯾﻜﻢ .ﺧﻮدآﮔﺎھﯽ و ﺑﺼﯿﺮت:
از ﻛﺎرھﺎی اﺑﺘﺪاﯾﯽ ﻛﮫ ﺑـﺮای ھـﺮ ﻛـﺎری ﺑﺎﯾـﺪ رخ دھـﺪ آﮔﺎھﯽ و ﺑﯿﺪاری ﻧﺴﺒﺖ ﺑﮫ وﺿﻌﯿﺖ ﻣﻮﺟﻮد
اﺳﺖ .در ﻣﺮﺣﻠﮥ ﺑﻌﺪی ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻘﻄﮥ ﻧﮭـﺎﯾﯽ و ھـﺪف ﻏﺎﯾﯽ ﻛﺎر دﯾﺪه ﺷﻮد ﻛﮫ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻣﻮﺟﻮد ﺗﺎ ﭼﮫ اﻧﺪازه
ﺑﺎ ﻣﻘﺼﺪ ﻓﺎﺻﻠﮫ دارد .ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﯾﻌﻘـﻮب رازی ﻣﻠﻘﺐ ﺑﮫ اﺑﻨﻢ ﺳﻜﻮﯾﮫ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ھﺮ ﻛﺴﯽ ﻛﮫ ﺧﻮاھﺎن
رﺳﯿﺪن ﺑﮫ ﻓﻀﯿﻠﺘﯽ ﺑﺎﺷـﺪ ،ﺑـﺮ او واﺟﺐ اﺳﺖ ﻛﮫ از ﺑﯿﺪار ﻛﺮدن ﻧﻔﺴﺶ ﻏﺎﻓﻞ ﻧﺸﻮد و اﯾﻦ ﻧﻔﺲ زﻣـﺎﻧﯽ
ﻛـﮫ ﻣـﻮرد اھﻤـﺎل واﻗـﻊ ﺷﻮد ،ﭼﻮن ﻣﺎری اﺳﺖ ﻛﮫ ﺗﺤﺮك از ﻟﻮازم آن اﺳﺖ؛ وﻟﯽ ﺣﺮﻛﺖ آن ﺑـﮫ
ﺳـﻮی ﻧﻔـﺲ ﺑﮭﯿﻤـﯽ اﺳﺖ .ﻏﺰاﻟﯽ ﻣﻘﺎم آﮔﺎھﯽ و ﺑﺼﯿﺮت را ﺗﺎ ﺑﺪاﻧﺠﺎ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺪاﻧﺪ ﻛـﮫ آن را ﻛﻠﯿﺪ
ﺳﻌﺎدت ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯿﻜﻨﺪ و ﭘﺮدۀ ﻏﻔﻠﺖ و ﻓﺮﯾﻔﺘﮕﯽ را ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺑﺮای ﺷـﻘﺎوت ﻣـﯿﺪاﻧـﺪ.ﻣﻼّ ﻣﺤﻤﺪﻣﮭﺪی
ﻧﺮاﻗﯽ ﺗﻨﺒﮫ و آﮔﺎھﯽ ﺑﺎ ﺣﻜﻤﺘﮭﺎ و ﻣﻮاﻋﻆ را ﺑﺮای ﻛﺴـﺎﻧﯽ ﻛـﮫ ﺑـﮫ زﯾـﻮر ادب آراﺳﺘﮫ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ،ﻋﻼوه
ﺑﺮ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪی ﺑﮫ ﻗـﻮاﻧﯿﻦ و ﺳـﻨﻦ اﻟﮭـﯽ ﻻزم و ﺿـﺮوری ﻣـﯿﺪاﻧـﺪ و آﮔﺎھﯽ از ﻋﯿﻮب را ﻣﺎﯾﮥ ﺧﺸﻨﻮدی
ﻣﯿﺪاﻧﺪ .اﯾﺸﺎن ﻋﻤﺪﺗﺎ ً اوﻟﯿﻦ ﻣﺮﺣﻠﮥ ﻋﻼج رذاﯾﻞ اﺧﻼﻗـﯽ را ﺑﯿﺪاری و آﮔﺎھﯽ ﺑﯿﺎن ﻣﯿﻜﻨﺪ .
ﻣﺆﻟﻔﮥ دوم .اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮد:
از ﺳﺎزھﮭﺎی دﯾﮕﺮ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﮫ ﻧﻔﺲ ،اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧـﻮد اﺳـﺖ .ھـﺮ ﻓﺮد ﺑﻌﺪ از ﺑﺮطﺮف ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻧﯿﺎزھﺎی زﯾﺴﺘﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮای ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻧﯿﺎزھﺎی رواﻧﯽ و
ﻋﺎطﻔﯽ ﺧـﻮد ﻣﯿﻜﻮﺷﺪ .ﺗﻼش اﻓﺮاد ﺑﺮای ﻣﻘﺒﻮﻟﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺗﻜﺎﭘﻮ ﺑﺮای ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺖ ﮔﻮﯾﺎی اﯾـﻦ ﺣﻘﯿﻘﯿـﺖ ﺗﻐﯿﯿﺮﻧﺎﭘﺬﯾﺮ اﺳﺖ ﻛﮫ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮﯾﺶ
ھﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺮاﺳﺎس آن ﻣﯿﺘﻮان رواﺑﻂ ﺧـﻮد را ﺑـﺎ دﯾﮕﺮان ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻧﻤﻮد .اﮔﺮ ﻛﺴﯽ ﺑﺮای ﺧﻮد ﭼﻨﯿﻦ اﺣﺘﺮاﻣﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﮫ ﺳﺎدﮔﯽ ﺑﮫ ھﺮ ﭘﺴﺘﯽ ﺗﻦ درﻣﯿﺪھﺪ.
اﻣﺎم ﻋﻠﯽ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ» :ﺟﺎﻧﮭﺎی ﺷﻤﺎ را ﺑﮭـﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ ﺑﮭﺸﺖ ﺟﺎودان ،ﭘﺲ ﺟﺰ ﺑﺪان ﻣﻔﺮوﺷﯿﺪش .اﻣﺎم ﺻـﺎدق ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺎن ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ» :ﺧﺪاوﻧﺪ ﺗﺒﺎرك و
ﺗﻌـﺎﻟﯽ اﺧﺘﯿﺎر ھﻤﮫ ﭼﯿﺰ را ﺟﺰ ﺣﻖ ﺧﻮار ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧـﻮد را ﺑـﮫ ﻣـﺆﻣﻦ ﺳـﭙﺮد«
كرامت از پایه های اعتماد به نفس و از ویژگـیهـای برجسـتۀآدمی در منابع دینی است .این مؤلفه عالوه بر معنی احترام به خود ،دوری جسنت از بدیها و
ناپسندیها را نیز شامل میشـود .قرآن پرهیزگاری را مالك و معیار كرامت و منزلت انسانیت دانسته و آن حتـی به جایگاه بهشت و نعمات دنیوی نیز تسری
یافته اسـت .عاملـان بزرگـوار فـیض كاشـانی و مالّ مهدی نراقی با استناد بـه كلمـات گوهربـار نبـی مكـرم اسـالم و امـام صـادق پرهیزگاری را زیبنده ترین
لباس مؤمن معرفی میكنن .كرامت اگر برای توصیف انسان باشد .اسمی اسـت كـه بـرای اخالق و رفتارهای پسندیدۀ او استفاده شده است.قـرآن میفرماید:
»و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم ،و آنان را بر مركبهـای آبـی و صـحرایی سوار كردیم و از هر غذای لذیذ و پاكیزه روزیشان كـردیم و بـر بسـیاری
از مخلوقـات خـود برتریشان دادیم ،آن هم چه برتری؟«
مؤلفۀ چهارم .مثبت اندیشی:
تفكر مثبت و مثبتگرایی همواره خاستگاه انسان بوده اسـت،برخالف منفیگرایی و تطیر كه پیامبر اسالم از آن گریزان بـوده و تبعـات
مخـرب آن در مرحلۀ اول دامنگیر فرد و در مراحل باالتر ،اجتماع میشود .امام علی میفرمایند»:و چـون یكی ازشمافال بد زد به فال بد
ّوجـل رابـه یاد آورد« نبــی اكـرم فــال نیــك زدن را دوست داشت و از تطیـر )فـال شوم زدن( اعتنانكند ودنبال كارخودرابگیرد وخدای عز ّ
بدش میآمد» و امـر میفرمود كه هـر كـس چیـزنامالیم و مكروهی را ببیند و به نظرش بدشگون آید بگویـد:خداونـدا جـز تـو كسـی خیـر
نمیدهد و بدی ها را كسی جز تو نتواند برطرف كند ،و هیچ حول و قوه ای از غیر تـو نیایـد« .در سعادت و شقاوت ،خیر و شر ،نیكی و
ان إِ ّال َما
نس ِ یس لِ ْ ِ
إل َ بدی اموری هستند كـه خود فرد به سبب سعی و تالشش در آن حـاالت واقـع شـده؛ زیـرا در قـرآن دارد كـه » َّل َ
سـ َعی«.فال شوم زدن از جانب هر كسی كه اراده شود،عاقبـت بـد آن به عهدۀ خودش است نـه بـردیگـران َ
»برطرف کننده فال بد توكل به خداوند سبحان است«.
کرامت انسانی،امید به خدا ،استقالل روح و روان در رویکرد اخالقی راهکارها:خوداگاهی ،احترام به خود ،اراده،مسئولیت پذیری.
_تحرک ،پشتکار،شکست ناپذیری ،هدفمندی و … در روان شناسی مثبت اندیشی
رسیدن به خداوندو سعادت ابدی و تکیه بر علم ،اخالق و سعی و کوشش در عرصه های
اهداف:تکیه به خود برای رسیدن به موفقیت ها و عدم اعتماد به
زندگی در نگاه اخالق _ رسیدن به ارامش موقت و موفقیت صرف در کار ها ،مدیریت
لحظات زندگی ،داشنت روحیه شاد ،احساس قدرت و انرژی در نگاه روان شناسی دیگران ،بیداری قوی و نیروی انسان و امیدواری به عمل خود
عزت نفس ،طمع نداشنت به غیر در نگاه اخالق آثار :موفقیت در کار ها و رسیدن به مطلوب ،اتکا به خود
_ مبنای روانشناسان براساس علم تجربی بوده و به طور كلی در تقسـیمات فـراعلم قـرار دارد و عمدتا ً همراه
با تجربیات درونی بوده و یا حاصل درمانهای كلینیكـی اسـت
و مبنـای روانشناسی براساس عملگرایی ،سودگرایی و به بیانهای دیگر فردگرایی و دنیاگرایی بـوده و از
اصالت عمل و قاعدۀ افادۀ عملی به پراگماتیسم تعبیر میشود كه نقد آن حوصلۀ دیگری رامیطلبد .عالوه بر
این راهكارهایی كه برای كسـب اعتمـاد بـه نفـس در روانشناسـی ارائـه میشود فاقد جنبۀ احیای روح و جان
انسان است .اگر هم به انسان نیرویـی عطـا كنـد ،ایـن قدرت پوشالی ،موقتی بوده و زود هم از بین میرود.
_ رویكرد اخالق به این موضوع براساس قالبهـای قـرآن و روایـات بـوده و منشـأ ایـن رویكرد وحی است؛ زیرا گزاره های آن تعبدی است و
اثباتشان نیازمند منـابع وحیـانی اسـت .همچنین كمال انسان در اسالم ،بنده بودن اسـت و اگـر انسـان در اسـالم دعـوت بـه عمـل میشود،
آن به خاطر بندگی و عبودیت خود او بـوده و نفـع و سـود آن نیـز بـه خـود انسـان میرسد .از اینرو جنبۀ نظری و عملی هر دو مد نظر قرار
دارند و احكام متعالی اسالمی چـون دارای پشتوانه های محكم اعتقادی و استداللی است و در ناحیۀ عمل نیـز دسـتوراتی مطـابق فطرت
آدمی دارد ،میتواند مشكالت اجتمـاعی و فـردی بشـریت را حـل و فصـل نمایـد و درنهایت هدف در این رویكرد ،تقرب و رسیدن به مقام
ربوبیت است كه بر پایۀ عمل شـكل میگیرد .قرآن تمام حقیقت و تنها راه مستقیم به سوی آن و رسـتگاری را در اسـالم منحصـر میداند كه
آن همان تسلیم محض خدابودن است)انعام(153 ،عالوه بر این بیـان مـیدارد كه اگر كسی غیر دین اسالم را بـه عنـوان دیـن حـق بپـذیرد،
چیـزی از او پذیرفتـه نیسـت)آلعمران(85 ،درنتیجه تقابل این دو رویكرد تقابل وحی و تجربه است كه منبع وحی اصیل بوده و طبعـاًمقدم بر
تجربه است .از این روتجربیات اشخاص متعدد در سـالیان متمـادی اگرچـه ممكـن است تا اندازهای سودمند بشریت باشد ،اما نمیتواند
راهی برای رسیدن بشـریت بـه حقـایق عالم باشد و درنهایت نجات بخش او نخواهد بود .به بیان دیگر عالوه بـر اینكـه علمیـت آن شیوه زیر
سؤال میرود ،شیوه اول حتی اگر براساس تجربه و كثرت موارد اتفاقی باشـد ،راهـی به تقرب الهی نداشته و در زمره علوم سكوالر مطرح
میشود .همچنین فواید اعتماد به نفـس ذهنی و جسمی است و بعضا ً متناسب با روحیات افـراد ،امـا جایگـاهی بـرای تقـرب الهـی نداشته
و آرامش به دست آمده بدون اعتماد به علم و قدرت خداوند اسـت .بـه همـین دلیـل یكی از بزرگترین امتیازات مكتب تربیتی اسالم نسبت به
مكاتب تربیتی جهان این است كـه عالوه بر پرورش اعتماد به نفس ،افراد را با ایمان و متكی به خداوند بـارمیآورد؛ زیـرا اسـالم مكتب
كرامـت است و در مقابل روشهای علمی و عملی روانشناسان ،تنهـا بـر ایـن مبتنـی است كه مردم را متكی به نفس تربیت كنند.
الگوی اعتماد به نفس در اخالق
اﺳﺘﻘﻼل روﺣﯽ /رواﻧﯽ
ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮی
ﺧﻮدآﮔﺎھﯽ و ﺑﺼﯿﺮت
اﺣﺘﺮام ﺑﮫ ﺧﻮد
ھﻤﺖ و اراده
ﮐﺮاﻣﺖ اﻧﺴﺎﻧﯽ
ﻣﺜﺒﺖ اﻧﺪﯾﺸﯽ
اﻣﯿﺪواری
*پرسش
.۱چند مورد از مشترکات اعتماد به نفس در روانشناسی و اخالق اسالمی از لحاظ ویژگی و
اهداف بنویسید .