Professional Documents
Culture Documents
16
16
هادي حكيميان
1
مقدمه
يزد از جمله ش��هرهايي بود كه در س��ال 1133ق .و به هنگام هجوم سراسري افغانها به ايران ،بيهيچ
پشتوانه و حمايتي از سوي حكومت مركزي در معرض هجوم دشمن قرار گرفت .در اين زمان مردم يزد به
يكي از خوانين محلي به نام ميرزا عنايت سلطان كه مدتي پيش در اصفهان و از سوي شاه سلطان حسين
به مقام مينباشيگري رسيده بود متوسل شده و به رهبري وي مقاومتي سرسختانه را عليه افغانها ترتيب
دادند .مردم يزد بارها هجومهاي محمود افغان و سپس اشرف افغان را ناكام گذاردند ،اما در نهايت در سال
1141ق .اين نهضت مقاومت مردمي به خاموشي گراييد.
پس از ماهها محاصره ش��هر و نيز ش��يوع قحطي و بيماريهاي مختلف ،ميرزا عنايت س��لطان كه ديگر
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
تواني براي ادامه مبارزه در شهر و مردمان آن نميديد بناچار با دريافت اماننامه از سوي اشرف تسليم شد و
بسوي اصفهان رفت .به محض ورود به اصفهان عنايت سلطان و همة كسانش به دستور اشرف افغان قتل
عام ش��دند .در اين ميان تنها محمدمؤمن و محمدتقي پس��ران ميرزامحمدباقر بافقي و خواهرزادگان عنايت
س��لطان بودند كه به علت خردسالي از اين حادثه جان به در بردند .ايشان در سال 1142ق .به يزد بازگشته
و س��پس به موطن اصلي خود بافق رفتند .برادر کوچکتر یعنی محمدتقیخان بعدها در آس��تانه انتقال قدرت
به زندیه به حکومت یزد رس��یده و سلس��له خوانین یزد را پایهگذاری کرد و اینچنین بود که یزد وارد دوره
جدیدی از حیات سیاسی اجتماعی خود شد.
581
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
582
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
شهر كه در صدر آنها ميرزا اسماعيل كالنتر ،ميرزا مرتضي وزير ،حاج عظيم آبشوري ،حاج حسن آبشوري
برادر وي ،حسين نامي پسر مسيح ،بابا اكبر نام و علي عموي او و نيز قاسم شودمال قرار داشتند با يكديگر
همداس��تان شده و مقارن سال 1160ق .كس��ي را فرستاده در خفا نجفقلي بيك را به قتل رساندند .با پايان
كار حاكم اين افراد به ش��دت از عكسالعمل نادرش��اه در هراس بودند پس با هم توافق كرده گركين بيگ
گرجي يكي از گماش��تگان نادر كه اينك در تفت بود را به حكومت برداشتند .الزم به ذكر است اين گرگين
بيگ مدتي با نجف قلي بيگ در كار حكومت يزد همراه بود اما به داليلي از وي آزردهخاطر شده و به تفت
رفته بود .گرگين بيگ گرجي در ابتداي كار خود 12نفر از مس��ببين قتل حاكم پيش��ين را قصاص كرد اما
583
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
584
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
محالت مختلف به ديدار وي شتافته ضمن تقديم تحفه و پيشكش ورود او را خيرمقدم گفتند .در اين ميان
تنها حاج تقي جندقي كالنتر محلة ش��يخداد به ديدن وي نرفت .پس خان كس��ي را به دنبال او فرستاد ولي
او عذر آورده و نيامد .دوباره خان كس��ي را دنبال او فرس��تاد اما اين بار هم حاج تقي جندقي عذر آورده و به
حضور خان نرفت .پس در نهايت خان 30نفر از آدمهايش را روانه كرد كه به داخل خانه حاج تقي جندقي
ريخته او را در حالي كه در حمام بود و حنا بس��ته بود بيرون كش��يده روانه شدند .آدمهاي خان در طول راه
فرد مزبور را با خفت و خواري و در حالت دو به حضور محمدتقي خان بردند .به دستور خان ،حاج تقي جندقي
را به چوب و فلك بسته و سپس در حوض بزرگي كه در خانه ابراهيم بيگي بود خفهاش كردند.
با اين اقدام خان زهر چش��مي س��خت از همة اهالي و به ويژه بزرگان گرفت .محمدتقي خان بالفاصله
پهلوان كاش��ف را كه س��رآمد پهلوانهاي يزد بود همراه با تعدادي تفنگچي��ان بافقي و يزدي روانه گرفتن
نارين قلعه در حوالي منار گلي نمود .خان به پهلوان كاشف توصيه كرد تا منتظر شده و هنگام خروج مأموران
علمخان براي جمعآوري ماليات داخل شده و نارينقلعه را تصرف كند .اما پهلوان كاشف عجله كرده و به
يكباره با نيروهايش تا روي پل چوبي قلعه يورش برد .1پهلوان كاش��ف س��عي داشت تا به زور با نيروهايش
داخل قلعه شود اما افراد علم خان پيشدستي كرده در قلعه را بستند .در اين هنگام يكي از آدمهاي پهلوان
كاش��ف الي در گير كرده ،نصف بدن او داخل و نيمه ديگرش بيرون بود كه از آن س��وي آدمهاي علمخان
يك دستش را با شمشير قطع كردند .پهلوان كاشف با تفنگچيان خود قلعه را محاصره كرده بعد از سه روز
كار بر حصريان تنگ شد.
در خالل ايام محاصره پهلوان كاش��ف پياپي فرياد ميزد كه :علم خان! علم خان! بيرون بيا وگرنه تو را
با برج و قلعه با شمشير دونيمه خواهم ساخت .شب چهارم نيروهاي علم خان پل چوبي نارينقلعه را پایين
آورده و براي جلوگيري از برخاس��تن صداي س��م چهارپايان جوالهايي پ��ر از كاه روي پل انداخته از روي
جوالها عبور كردند و به سوي خراسان گريختند .پهلوان كاشف صبح از واقعه آگاه شده آنها را تعقيب كرد
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
اما ايشان را نيافته به شهر برگشت .بعد از فرار علم خان با صالحديد بزرگان شهر محمدتقي خان عريضهاي
خدمت عادلشاه نوشته و ضمن شرح اجحافات علم خان اظهار داشت كه بعلت باال گرفتن ظلم و ستم علم
خان رعيت او را خلع نموده و مرا به حكومت يزد برداشتهاند .گفتني است در اين زمان جنگ قدرت به شدت
در ايران جريان داش��ت چنانكه عادلش��اه در جمادياآلخر 1161ق .به وس��يل ة برادرش ابراهيم ميرزا خلع و
سپس كور شد .همچنين در شوال همين سال بود كه سرانجام شاهرخ ميرزا در مشهد به تخت نشست .پس
عريضهاي كه محمد تقي خان به جانب عادلشاه فرستاده بود به دست شاهرخ رسيد و او هم فرمان حكومت
يزد را به نام محمد تقي خان صادر نمود.2
اين چنين شد كه يك سلسله محلي كه بعدها با نام خوانين يزد شهرت يافتند پايهگذاري شد .محمدتقي
585
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
خان كه اينك فرمان شاهرخ را پشتوانه و مشروعيتبخش حكومت خود ميدانست درصدد تعيين كارگزاران
حكوم��ت خود برآمد .وي ابت��دا ميرزا مظفرالدين محمد ملقب به ميرزاخان متول��ي موقوفات ائمه در يزد را
ك��ه خواه��رش هم از زنان محمدتقي خان بود ب��ه حكومت بافق گمارد .منص��ب وزارت و كالنتري يزد را
كمافيالسابق به ترتیب بر عهده ميرزا سيد مرتضي وزير و ميرزا اسماعيل كالنتر گذاشت .ميرزا محسن شاه
ابوالقاس��مي را به داروغگي شهر منصوب كرد و آقا محس��ن وكيلالرعيه را به منصب وكالت رعيت گمارد.
سپس حاج اسماعيل عليآبادي را بعنوان ميربلوك كوهستان ،ميرزا رضي مهريجردي ميربلوك مهريز ،حاج
محمدرضا پسر حاج ذوالفقار بفرویي مير بلوك زير دهه و آقا محمد فرزند مالعلي نقي از اهالي ابوالمعالي را
بعنوان ميربلوك حومه يزد منصوب نمود .رس��يدگي به امور زراعت در اراضي خود را برعهده ميرزا عظيم از
سادات محله ابوالمعالي گذاشت و خالصهجاتي كه در هريك از بلوك بود به رعاياي همان بلوك اجاره داد.
ميرزا محمد برادرزاده ميرزا عظيم مذكور را هم به عنوان مسئول رسيدگي به خالصهجات تعيين كرد.1
گفتني اس��ت زماني كه ابراهيم ش��اه به قدرت رسيد از جمله در فارس بود كه صالحخان بيات با وي به
مخالفت برخاس��ت تا اينكه در ش��وال 1161ق .شاهرخ ميرزا به تخت نشست و طي حكمي صالحخان را به
حكومت فارس منصوب كرد .در اين زمان نيروهاي ابراهيم ش��اه در غرب كش��ور بودند و هر لحظه احتمال
هجوم آنها به فارس وجود داشت پس صالحخان بيات ،ميرزا محمد كالنتر فارس را هم با خود همراه كرده
و براي جلب كمك و حمايت شاهرخ از فارس خارج شدند .ايشان در يزد مورد استقبال محمدتقي خان قرار
گرفتن��د چرا كه او نيز منصوب و حامي ش��اهرخ بود .اين دو چندين ماه در ي��زد بودند و پس از مكاتباتي با
ش��اهرخ ميرزا و جلب حمايت او س��رانجام در جماديالثاني 1162ق .با نيروهايي كه شامل هزار نفر پياده و
سواره بود و به تشويق حاجيخان كالي از يزد خارج و با عبور از ابرقو روانه شيراز شدند.2
پس از غلبه ش��اهرخ بر ابراهيم ش��اه و قتل وي در ش��عبان 1162ق .بود كه ش��اهرخ ،ميرسيد محمد از
بازماندگان صفويان كه بعداً به شاه سليمان ثاني ملقب گشت را به سبب ترس از قدرتگيري وي به مشهد
586
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
خران��ق يك روز قبل آب برداش��ته ميرفتند و در منزل بع��دي منتظر بودند و نصف ديگر هم همراه كاروان
اصلي بودند .اينگونه بود كه ميرس��يد محمد از مسير خرانق ،رباط پشتبادام،چشمه حسن ،چهارده و طبس
1
به سوي مشهد رفت.
دور حصار شهر را كه جاهايي از آن پر شده بود خالي و حتي در برخي جاها عميقتر كرد.
در اين هنگام خبر رس��يد كه شهبازخان دنبلي از طرف آزادخان با سپاهي روانة يزد شده است .از سويي
محمدتقي خان هم با نيروهاي بافقي و بهابادي به حوالي ش��هر آمده و اردو زد .پس مير رفيع خان عدهاي
از بزرگان ش��هر و كارگزاران حكومتي را در مجلس��ي جمع كرده در مورد ماندن و يا رفتن خود از ايش��ان
نظرخواهي كرد .در مقابل اين س��ؤال همه س��كوت كردند اال مالعلي نقي نام از كدخدايان شهر كه جواب
داد« :كمترين بنده صالح كار خان را چنين ميدانم كه از راهي كه تشريف آوردهاند دوباره تشريف ببرند و
س�لامت جان خود را غنيمتي بزرگ ش��مرند» .لكن مير رفيع خان شبانه از شهر خارج شد .و چون با عجله
ميرف��ت ع��دهاي از اهالي ش��هر و بلوكات اطراف س��پاهيان او را تعقيب كرده و مقدار زيادي از وس��ايل و
587
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
پ��س اين را ب��ه فال نيك گرفته و همراه محمدمؤمن خان برادر بزرگ خود در حالي كه تنها يك روز به
عيد نوروز مانده بود راهي نبرد شد.
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
مير رفيع خان هم در مقابل در محلة س��ردوراه و جايي كه بعدها به باغ عبدالرحيم خان مش��هور ش��د،
س��پاهيان خود را آماده نبرد كرده بود .مير رفيع خان با 6نفر از افرادش زينهاي اس��ب را كنده و آن را به
صورت سپر قرار داده به سوي دروازه شهر هجوم بردند .اما غني نام كه محافظ قلعه بود فوراً دروازه را بسته
و مانع ورود ايش��ان شد ،كه آنها نيز بناچار برگش��تند و هنگامي كه به گورستاني در نزديكي دروازه رسيدند
عدهاي از تفنگچيان محمدتقي خان سه تن از آنها از جمله مير رفيع خان را هدف گلوله قرار دادند .ابراهيم
نام سرناچي كه از قضا لنگ هم بود در يكي از مقبرههاي گورستان مخفي شده بود و وقتي اين صحنه را ديد
براي گرفتن غنيمت خود را باالي سر مير رفيع خان رساند اما او را نشناخت و چون نيمه جان بود خواست
او را بكشد .پس مير رفيع خان با التماس فراوان از او خواست كه وي را نزد محمدتقي خان ببرد.2
588
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
ابراهيم س��رناچي به س��ختي و با پاي لنگش مير رفيع خان را نزد محمدتقي خان برد .محمدتقي خان
قصد بخش��ش او را داش��ت اما محمدمؤمن خان و عدهاي از آدمهايش به شدت مخالفت كرده آن را باعث
جس��ارت دشمنان دانس��تند .پس در نهايت محمدتقي خان فرمان قتل مير رفيع خان را صادر و سر از تنش
جدا كردند .الزم به توضيح است مدتي قبل از اين به دستور محمدتقي خان ميرزا عظيم مالميري از سادات
محترم شهر را به بهانه اينكه عرايض او خدمت محمد تقي خان زياد و متواتر بود چوب فراون زده به شدت
مصدوم و مجروح كرده بودند چنانكه تا اين زمان همچنان اس��ير زخم و جراحت بود .پس محمد تقي خان
براي دلجويي از وي س��ر بريدة مير رفيع خان را به حس��ين ش��اه سقا كه مقام شاطرباشيگري داشت سپرد
ت��ا به عنوان پيش��كش نزد ميرزا عظيم ببرد و اما نعش مير رفي��ع خان را در زميني نزديك امامزاده ابوجعفر
محمد دفن كردند .1.در س��ال 1169ق .محمدعلي خان عرب عامري برادر كوچكتر مير رفيعخان به قصد
انتقام و خونخواهي با گروهي از اعراب عامري روانة يزد شد و قلعة ابرندآباد را تصرف كرد اما برف و سرما
و يخبندان ش��ديد مجال هيچكاري به او نداد و براي مدت 40روز در قلعة مذكور حبس ش��د .در اين مدت
تنها دو سه نوبت تا كنار دروازه مالمير آمده و با نيروهاي محمدتقي خان درگير شده و هر بار شكست خورده
و جمعي از نيروهايش كش��ته و اس��ير شدند و در نهايت هم مجبور به فرار شد .از سويي خان جان خان پسر
بزرگ مير رفيع خان بعد از مرگ پدر درصدد انتقام بود و قس��م خورده بود كه تا قصاص نكند از پوش��يدن
پارچههاي بافت يزد خودداري كرده و نيز لباس عزا از تن بيرون نكند اما وي در همان روزها و در حالي كه
تنها 25سال داشت به مرض آبله درگذشت.
گفتني اس��ت ميرزا احمد و ميرزا اش��رف عرب دو برادر از اقوام مير رفيع خان و در دس��تگاه محمدتقي
خان به خدمات لشكرنويس��ي و محصصي مش��غول بودند .اين دو برادر بعد از مرگ خان جان خان با اجازه
محمدتقي خان و براي شركت در مجلس ختم پسر مير رفيع خان به جندق رفته و هنگام بازگشت با لباس
عزا وارد يزد شدند.2.
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
589
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
خان درصدد برآمد تا ميرزا محمدعلي برادرزاده خود را براي جلبنظر كريم خان به ش��يراز بفرستد اما ميرزا
محمدعلي عذر خواس��ت كه« :وكيل به مقتضاي قلت فهم از رس��وم تعارف عاري است و در مجلس پاهاي
خود را دراز كرده مسالك بياعتنائي به كسان را به اقدام اين حركت ميپيمايد» .1چون اين خبر به كريمخان
رس��يد الجرم ابتدا برادرش زكي خان را روانه يزد كرد .زكيخان هنگامي كه از ش��يراز حركت كرد در طول
راه به هر رهگذري كه برخورد ميكرد او را ميكش��ت تا خبر حركت او به يزد نرس��د .زكيخان پس از ورود
به يزد ابتدا كس��اني را به دنبال ميرزا محمدعلي فرس��تاد و او را در حاليكه تنها يك ارخالق به تن داشت از
خانه بيرون كش��يده و دست بس��ته به حضور زكيخان بردند .پس محمدتقي خان كه وضع را چنين ديد به
ديدار زكيخان رفته و در صدد دلجويي از او برآمد.2
كريم خان زند خود در 11محرم 1172ق .با 40هزار نفر روانة يزد ش��د .وي پس از ورود به يزد در باغ
دولت آباد ساكن شد .پس محمدتقي خان را توقيف و به حضور وي بردند .3در اين زمان عدهاي از طلبكاران
محمدتقي خان از فرصت پيش آمده سود جسته و خواستار بازپرداخت بدهي محمد تقي خان به خود شدند.
اي��ن افراد مدعي بودند در مجموع رقم��ي معادل 40هزار تومان از وي طلب كارند اما محمد تقي خان اين
مبلغ را منكر ميش��د .در نهايت قبل از آنكه مطابق معمول دادگاهي تش��كيل شود عدهاي شهادت دادند كه
محم��د تقي خان تنه��ا 15هزار تومان اجحاف كرده كه وي پس از پرداخ��ت اين مبلغ از حكومت يزد هم
عزل شد.4
كريم خان 40روز در يزد بود و سپس براي نبرد با محمد حسن خان قاجار روانه تهران شد .وي در اين
س��فر محمدتقي خان و ميرزا محمدعلي را نيز همراه خود برد و اين خود حكايت از عدم اطمينان كريمخان
به ايشان و ترس وي از توطئه اين دو نفر در غياب خود داشت .كريمخان چون وارد عقدا شد ميرزا اسماعيل
خان كالنتر را با فرماني به حكومت يزد منصوب و روانه شهر نمود.
ميرزا اس��ماعيل كالنتر پس از رس��يدن به حكومت يزد درصدد تحكيم پايههاي قدرت خود برآمده400 ،
590
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
يزد ،ميرزا اسماعيل كالنتر چهارسوق نو را تزیين و چراغاني نموده و چند شبانهروز جشن گرفت .در مجموع
محمدتقي خان به مدت 18ماه در مناطق غرب كشور در ركاب كريمخان زند بود.
پس از شكس��ت نهايي آزادخان و محمدحس��ن خان قاجار بود كه در 5شعبان 1174ق .محمدتقي خان
دوباره به حكومت يزد منصوب و روانه اين ش��هر ش��د .1محمدتقيخان كه اس��تاد سياستبازي بود در مدت
همراهي با كريمخان موفق به جلبنظر وي شده حكومت و موقعيت بر باد رفته خود را اعاده نمود ،چنانكه
مؤلف گيتيگش��ا در اين مورد ميگويد« :بعد از چندگاه باز رنگ و نيرنگ و طرح ش��عبدهبازي ريخته و شفعا
برانگيخته ،مجدداً به حكومت يزد منصوب و تاحال تحرير كه قريب سي سال ميباشد به كار فتنهپردازي و
روباهبازي و دو بر هم اندازي مشغول و عادت ديرينه يعني كيد و كينه را معمول ميدارد».2
محمدتقيخان پيش از بازگش��ت به يزد به دو تن از مأموران مالياتي كريم خان به نامهاي آدينه سلطان
و برجعلي سلطان كه در يزد بودند پيغام داد تا مانع فرار ميرزا اسماعيل شده و او را دستگير كنند .محمدتقي
خان پس از ورود به يزد ميرزا اس��ماعيل كالنتر را به س��بب سركش��ياش بازخواس��ت کرده و سپس چوب
3
زد.
هجوم شاهرخ خان طغراجه به يزد
ميرزا اس��ماعيل كالنتر چون كينه محمدتقي خان را به دل داش��ت روحي نام پس��ر مال عبدالصمد را با
عريضهاي به كرمان نزد شاهرخ خان طغراجه روانه نمود .روحي اين عريضه را گرفته و ظرف سه شبانهروز
و با پاي پياده به كرمان رساند .ميرزا اسماعيل در اين نامه شاهرخ خان حاكم كرمان را كه در جبهة مخالف
كريمخان زند قرار داشت تحريك كرده بود تا به يزد حمله كند.
در ذيقعده س��ال 1174ق .يعني س��ه ماه بعد از بازگش��ت دوباره محمد تقي خان به حكومت يزد شاهرخ
خان به يزد حمله كرد .ش��بي كه ش��اهرخ خان از منطقه فهرج در مس��ير اصلي كرمان به يزد با سپاهيانش
ميگذش��ت اهالي قريه فهرج كس��ي را براي رس��اندن اين خبر روانه ش��هر كردند .اين فرستاده ابتدا خبر را
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
به ميرزا معز س��لطان رس��اند اما وي با اين اس��تدالل كه اكنون محمدتقي خان خواب است ،اهمال كرده و
رس��اندن خبر را به صبح موكول كرد .ناگفته نماند كه محمدتقي خان هر چند از تاريخ دقيق حمله ش��اهرخ
خان اطالع نداش��ت اما بواس��طة آگاهي از روابط وي با ميرزا اس��ماعيل كالنتر از مدتي پيش برج و باروي
ش��هر را اس��تحكام بخشيده و كش��يكچيان را افزايش داده بود .چنانكه يك شب ميرگزمة دور حصار شهر
محمدجعفرخان برادرزاده او و شب ديگر ميرزا محمدعلي پسر ميرزا محمد بود .پس هنگامي كه شاهرخ خان
به يزد رس��يد دروازههاي ش��هر را بسته ديد .در آن شب نوبت گردش اطراف حصار شهر با محمد جعفرخان
بود كه اتفاق ًا با روحي مذكور هم برخورد نمود .روحي از ترس خود را ميان كشتزارهاي صحراي آبشور كه
591
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
نزديك برج قحطي بود مخفي كرده و براي رد گم كردن با لهج ة زرتش��تيان ش��روع به حرف زدن كرده و
چنين وانمود كرد كه مشغول آبياري است .پس از رفتن محمدجعفرخان بود كه روحي قسمتي از برج قحطي
را كه س��مت دروازه س��يد گلسرخ بود سوراخ كرده بعد از ورود به ش��هر خود را به دروازه كوشك نو رسانده
دروازه را به روي دش��من گش��ود و در اين زمان شاهرخ خان با تمامي سپاهيانش وارد شهر شده و در محل
تل كوشك نو استقرار يافتند.
بعد از ورود سپاه شاهرخ خان به شهر و احاطه بر دروازهها و قلعهها بود كه خبر به محمدتقي خان رسيد
ام��ا ديگ��ر مجال نبرد نبود و او با حمايت 30نفر از نيروهاي كريمخان كه در يزد بودند از ش��هر خارج و به
قلعة محمودآباد در حومه شهر پناه برد .وي بالفاصله پيكي را روانة دربار كريمخان در شيراز كرده و كمك
خواس��ت .از س��ويي ميرزا مرتضي وزير كه مطابق هر روز صبح به حضور محمدتقي خان ميرفت از قضيه
آگاه ش��ده با ش��تاب خود را به قلعة محمودآباد رس��اند .پس چون هوا روشن ش��د شاهرخ خان عدهاي را به
محاصره قلعة محمودآباد فرس��تاد و در ضمن دس��تور به ساختن برجهايي داد تا از باالي آنها با توپخانه به
سوي قلعه شليك كند .در همان ابتداي امر يكي از زرتشتيان كه باالي چوب بست مشغول بنايي بود هدف
گلوله محمد تقي خان قرار گرفته و كشته شد.
شاهرخ خان مدت 30روز در يزد بود و در اين مدت اموال ،اسباب و وسایل محمدتقی خان را ضبط کرده
و كساني را مأمور محافظت از آنها نمود و حتي يكي از زنان وي يعني مادر عليتقي خان را هم اسير كرده
بود .به محض نزديك ش��دن نيروهاي كمكي كريم خان كه 40هزار نفر و به فرماندهي خدامرادخان زند،
علي مرادخان ،خسروخان مكري و سيدعلي خان عرب بودند ،شاهرخ خان يزد را ترك كرده و روانه كرمان
شد .1وي در راه بازگشت تصميم به غارت قلعة بهاباد از قلعههاي مهم محمدتقي خان گرفت و اين قلعه را
محاصره نمود اما در همان ابتداي درگيري هدف گلوله تفنگچيان بهابادي قرار گرفت و كشته شد.2.
محمدتقي خان كه از قلعة محمودآباد خارج و براي جمعآوري تفنگچي در بلوكات به ندوشن رفته بود با
592
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
رفته و از محمد تقي خان به علت نپرداختن طلبهاي خود ش��كايت كردند .پس كريمخان وي را به ش��يراز
احضار و بازخواس��ت نمود .محمدتقيخان مقداري از مبلغي را ك��ه طلبكاران مدعي بودند پرداخته و بقيه را
ن��كار ميك��رد پس الجرم« :محصلين كه به جهت اتمام اين مه��م و تدبير اين بالي مبرم مقرر بودند خان
مزبور را به آس��تانة ش��اه چراغ كه تربت يكي از اخالف امام موسي كاظم و مالذ اصاغره و اعاظمست برده،
جناب خان س��ه روز و س��ه شب در ازاي غذاي چاشت و شام قسم ميل فرمودند و در ظرف آن مدت از آغاز
فلق تا به انجام ش��فق به جاي هر نوع از كالم تلفظ باس��ماء جالله مينمودند .هش��ت هزار قسم و بيست و
چه��ار ه��زار تومان دينار و درم را به يك جا نوش جان و اين امر اعجب اعظم را حيرت افزاي اهل جهان و
عبرت بخش پير و جوان فرمودند».1
اين دومين بار بود كه محمدتقي خان مورد غضب كريمخان واقع ميشد و به اين ترتيب از سال 1176ق.
تا 1177ق .آقا محس��ن يزدي (وكيل رعيت) از س��وي كريمخان حاكم يزد بود .2در سال 1177ق .تقيخان
د ّراني در كرمان س��ر به شورش برداش��ت .كريمخان ابتدا محمد امين خان گروسي و امير گونه خان افشار
را مأمور س��ركوبي وي نمود ،اما اين دو با هم دچار اختالف ش��دند و محمد امين خان گروسي كه با گروهي
از تفنگچيان اللویي و يزدي به كرمان رفته از تقي خان د ّراني شكس��ت خورده و از راه ش��هر بابك به سوي
يزد گريخت .3پس محمدتقي خان بافقي كه اينك در شيراز بود داوطلب سركوبي شورش كرمان شد وي با
جمعآوري عدهاي از تفنگچيان اردستاني ،نائيني و بقيه نيروهاي محمد امين خان گروسي كه در يزد بودند
س��پاهي آراس��ته و نيز براي اطمينان از پيروزي خود يك قباي آيهالكرسي و يك پيراهن نادعلي كه دعاي
مظهر العجايب بر آن نوش��ته بودند بر تن كرده و روانه ميدان جنگ ش��د .4.پس تقي خان د ّراني هم يكي
از افراد خود به نام محمد برات را به مقابلة با وي فرس��تاد .در قرية تاجآباد از قراء بلوك زرند بين دو س��پاه
5
درگيري شد و سپاه محمد تقي خان در همان ابتداي كار شكست خورده و به سوي يزد گريخت.
ب��ه گفت��ه مؤلف روضه الصف��اي ناصري « :در روز مقابل��ه چندان بنادق رویين بر س��ر و بر تقي خان و
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
همراه��ان وي نث��ار كردند كه چندين فرس��نگ راه را بيدرنگ قطع كرده خود را به حص��ار يزد درانداخته
الحمداهلل علي س�لامه المجاهدين ورد ساخته ،نذورات وافره در ازاي سالمتي خود مبذول داشت و بواسطة
6
رهایي وي از جنگ دليران كرماني ضباط يزد چندين گوسفند بيگناه قرباني كردند».
همچنين محمدتقي خان« :محفلي آراس��ته و خطباي يزد به فاتحهخواني س�لامتي وجود مس��عود خان
برخاس��ته ،تهنيت فتح گفتند و جناب خان نيز به زبان گوهرفش��ان اظهار مراس��م و حمد و ثناي قادر متعال
593
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
نموده به كرات ميفرمودند كه فتح همين نيس��ت كه در ميدان به دش��من ظفر يابند و در مضماركين عنان
از وي برنتابند بلكه فتح عظيم آنست كه ساالر لشكر را به سالمت و عافيت از سفر باز دارد و خون از دماغ
1
يك تن بيرون آمدن نگذارد»
در مجموع يزد در عصر كريمخان زند داراي يك امنيت و رفاه قابل توجه بود چرا كه« :رفتار محمد تقي
خان و بس��تگانش در دوره س��لطنت كريم خان زند همواره با قدم حزم و احتياط بود تا گرد كدورتي بر خاطر
2
اولياي دولت ننشيند»
حمله صادق خان به يزد
در سال 1193ق .و پس از مرگ كريم خان جانشينان وي درگير يك جنگ قدرت بيامان شدند .در اين
زمان علي نقي خان پسر ارشد محمدتقي خان بافقي به سفر حج رفته بود و پس از بازگشت در اصفهان به
ديدار علي مرادخان زند رفته و مدتي كه مهمان وي بود روابط خاندان خود را با او مستحكم كرده و ضمن
3
اعالم پذيرش تابعيت علي مرادخان از سوي پدر به يزد بازگشت.
همين روابط حس��نه ميان محمدتقي خان و علي مرادخان باعث برانگيخته شدن خشم صادق خان برادر
كوچكتر كريم خان زند ش��د و درصدد تنبيه محمدتق��ي خان و گرفتن ماليات معوقه برآمد .پس« :واالجاه
صادق خان ،عالي جاه ،علي نقي خان ،پسر خود را با لشكري خونخوار به جانب يزد فرستاد» 4علينقي خان
پس��ر صادق خان در 17رجب 1194ق 29 /.تير 1159ش .با س��پاهي متشكل از ايالت و تفنگچيان فارسي
از راه شهر بابك روانه يزد شد .5علينقي خان زند ابتدا نامدار خان را با سه هزار نفر از جلو فرستاد .محمدتقي
خان بافقي هم اهل و عيال و مقداري از اموال و وسايل خود را برداشته با جمعي از اعيان و بزرگان حكومتي
در ارگ پناه گرفت در ضمن پيكي را روزانه علي مرادخان در اصفهان كرده و كمك خواس��ت .در 22رجب
1194ق 3 /.مرداد 1159ش .علي مرادخان چهار هزار نفر را به فرماندهي محمدعلي خا ن بغايري ،اسماعيل
خان پسر مير رفع خان عرب عامري ،اسماعيل خان جوشقاني ،نصراهلل خان و ابراهيم خان قراگوزلو به سوي
594
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
او را به شهر آورده و در باغ شهرآباد كه چهل هزار مترمربع بود اسكان داد.
علينقي خان زند بعد از رس��يدن سپاه شكستخورده نامدارخان به سرعت با سپاهي بالغ بر 25هزار نفر
از محمدآباد روانه يزد ش��د و در باغ مراد كه ابتدا مس��كن محمدعلي خان بغايري بود اردو زد و چون محلة
خلف خانه علي ،حصار محكم و درستي نداشت بخشي از ديوار آن را خراب كرده و با نيروهايش وارد شهر
ش��د .نيروهاي علي نقي خان زند محله خلف خانه علي را غارت كرده و سپس دست به تاراج ساير محالت
از جمله محلة امير چقماق ،مصلي و نيز محالت خارج حصار ش��هر گش��ودند .به عالوه در اين روز بازار را
هم غارت كردند.1.
ب��ه گفت��ه مول��ف رس��تمالتواريخ « :از روي بيمروتي و بيتميزي ش��هر يزد را آن عاليج��اه به تاراج و
غارت داد و خرابي بس��يار در آن ش��هر نمود .س��كنة آنجا از مسلمان و يهود و گبر متفرق و در به در شده به
ش��هرها و ديارها» .2علينقي خان زند دس��تور داد تا نيروهايش روي پشت بامهاي خانههاي اطراف حصار
ش��هر س��نگربندي كنند بعالوه آنها روي پش��ت بام كاروانس��راهاي خواجه ،بيابانكيها ،خراسانيها ،حاجي
صادق ،پنجه علي ،حاجي آقا بابا ،امير چقماق ،ش��يرازيها ،كاروانسراي خان و نيز خانة حاج حسين قزويني
س��نگربندي كرده و تفنگچيان فارس��ي در آنها مستقر ش��ده و بدين ترتيب از ورود و خروج افراد به داخل و
خارج حصار ش��هر جلوگيري ميكردند .در مقابل محمدتقيخان بافقي هم محمدعلي خان بغايري را مأمور
محافظت از دروازه كوشك نو و برج و باروي آن كرده ،شيخ محمد سلطان پسر محمد علي خان را به همراه
پس��ر خود محمدحسن خان مأمور دروازه مالمير ،محمدجعفرخان برادرزاده خود را مأمور دروازه حظيره ،علي
عس��كرخان را مأمور دروازه مهريجرد ،ميرزا ابوالحسن را به همراه ميرزا اكرم داماد خود مأمور دروازه شاهي
و سرانجام علينقي خان فرزند ارشد خود را با نيرهايش مأمور حفاظت از حصار و اطراف شهر نمود.
محمدتقي خان دستور داد تا باالي يكي از برجها كه در مقابل اردوي علينقي خان زند بود خيمهاي برپا
كنند تا در آنجا مستقر شد و دائم سپاه زند را زيرنظر داشته باشد .علينقي خان زند حدود يك ماه در باغ مراد
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
بود و در اين مدت چندين بار محمدعلي خان بغايري با عدهاي از س��پاهانش از ش��هر بيرون رفته و مختصر
زد و خوردي بين طرفين ش��د ،اما در كل كاري از پيش نرفت .3.با طوالني شدن محاصره يزد علينقيخان
زند عدهاي از سپاهيانش را براي غارت اموال و محصوالت رعاياي ابرندآباد در حومه شهر فرستاد .در مقابل
گروهي از رعايا به مقابله برخاس��ته اس��بهاي ايشان را گرفته و خودشان را به سوي باغ مراد فراري دادند.
چون علي نقي خان زند آگاه ش��د ش��بانه و به اتفاق محمدحسين خان سيستاني ،عابدين خان فال اسيري و
لطفعلي خان فيروزآبادي به قصد تسخير قلعة ابرندآباد روانه شد .وي محوطه قلعه را تصرف كرد اما نگهبانان
قلعه همچنان مقاومت ميكردند و از آغاز شب تا سه ساعت از روز گذشته تيراندازي بين طرفين ادامه اشت.
595
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
حت��ي نيروهاي علي نقيخان با نردبانهايي از ديوار قلعه ب��اال رفتند اما نگهبانان قلعه با ريختن آب داغ بر
روي آنها مانع ورودشان به قلعه شدند.1
اما محمدتقي خان بافقي از نبود علينقي خان زند سود جسته 40نفر از تفنگچيان يزدي را كه داوطلب
ش��ده بودند روانه فتح سنگرهاي سپاهيان زند كرد .عالمه آقا ميرزا عليرضا از علماي بزرگ يزد ايشان را از
زير قرآن عبور داده و روانه ميدان جنگ كرد .اين افراد از طريق دروازه ش��اهي از ش��هر خارج شده و همراه
هم تا كنار آبش��خور دروازه ش��اهي رفته از آنجا دستهاي از سمت بازاچه ميرزا اكرم و دسته ديگر از راه خانه
ميرزا بقا و از كنار خندق رفته و در ميدن خان به هم رس��يدند .پس براي مقابله با دش��من همگي به س��وي
كاروانس��راهاي خراسانيها ،بيابانكيها و كاروانسراي خواجه هجوم آورده تفنگچيان فارسي را عقب راندند.
سپس متوجه كاروانسراي پنجه علي شده و در هنگام فرار نيروهاي دشمن 4تن را هدف گلوله قرار داده و
4نفر را هم اس��ير كرده و به شهر فرس��تادند كه در آنجا حسين صباغ بافقي رسيده با خنجري اين چهارتن
را كش��ت .نيروهاي يزدي در حال بازپسگيري س��نگرهاي روي پش��ت بام كاروانسراي پنجه علي بوند كه
خبر به علي نقي خا ن زند رسيده وي كار محاصره قلعه ابرندآباد را رها كرده و با سپاهيانش به سوي شهر
تاخت .پس محمد تقي خان بافقي كه از باالي برج دروازه مهريجرد شاهد اين صحنه بود كساني را به داد
و فرياد واداشته و بوسيلة ايشان نيروهاي خود را به عقب فرا خواند .پس تفنگچيان يزدي كار جنگ را نيمه
2
تمام گذاشته از همان دروازه شاهي كه بيرون رفته بودند به داخل شهر برگشتند.
در اين زمان علي مرادخان كه بر اصفهان مسلط بود جمعي از سپاهيان خود را روانه فارس كرد و در مقابل
هم صادقخان زند نيروهايي را به فرماندهي حسن خان پسر خود به مقابله ايشان فرستاد ،در ضمن به علينقي
خان پسر ديگرش پيغام داد كه محاصره يزد را رها كرده و براي كمك به برادر خود عازم شيراز شود .پس در
21ش��عبان 1194ق 1 /.شهريور 1159ش .علي نقي خان زند دست از محاصره يزد برداشته و روانه شيراز
3
شد.
596
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
هم به كمك طلبيد .وي در اين زمان دستور به تعمير و استحكام برج و بارو و حصار شهر داده و هريك از
خانزادگان را به محافظت از دروازهاي مأمور كرد .چنانكه دروازه مالمير از مهمترين دروازهها را به پس��رش
محمدحس��ن خان س��پرد .همچنين گروهي تفنگچي شهري و بلوكي را تحت اختيار هريك از فرزندان خود
قرار داد .به دستور وي در هريك از برجهاي نودگانه شهر 10تفنگچي و 10نفر هم با چوب دستي شب و
روز كش��يك ميدادند ،خان سرپرس��تي محافظان اين برجها را به بزرگتر و كالنتر هر محله سپرد .به عالوه
نيروهاي سواره به سركردگي خان زادگان در طول روز اطراف حصار شهر كشيك ميدادند .گزمههاي پياده
نيز در ش��ب دور خندق و حصار ش��هر با فانوس و مشعل ميگش��تند .همچنين كاسههاي آفتاب مهتاب كه
پر از ش��وره و گوگرد بود شبها جهت روش��ن كردن اطراف حصار شهر مي سوخت تا مانع از هجوم شبانه
597
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
دش��من شود 1.گفتني است فرس��تادگان محمدتقي خان در 15ذي الحجه 1201ق 31/.شهريور 1166ش.
يعني سه روز قبل از رسيدن محمدخان زند به يزد در ابرقو به حضور جعفرخان رسيده و ضمن تقديم ماليات
معوقة سهساله و ديگر هدايا پيام محمدتقي خان را مبني بر پذيرفتن تابعيت خان زند را ابالغ كردند .محمد
تقي خان عالوه بر تعهد كردن پرداخت ماليات س��االنه پيش��نهاد كرده بود كه يكي از فرزندان و زنان خود
را به دربار جعفرخان بفرستد اما خان زند اينها را قبول نكرده و تنها چاره كار را آمدن خود محمد تقي خان
دانس��ت 2.جعفرخان كه خبر حركت حاكم طبس را ش��نيده و از آمدن محمد تقي خان هم نااميد ش��ده بود
مقداري از نيروهايش را به فرماندهي عبدالرحيم خان ش��يرازي در ابرقو گذاش��ته و خود با 40هزار نفر در 1
3
محرم 1202ق 21/مهر 1166ش روانه يزد شد.
در اين مدت ش��هر يزد از سوي محمدخان زند در محاصره بود .پس جعفرخان كه فرستادگان محمدتقي
خان را بازداش��ت كرده بود به همراه ميرزا محمدعلي و لطفعلي خان عقدايي كه از محركان اصلي او بودند
و نيز ميرزا رضي و حاج حس��ين مهريجردي كه از ناراضيان محمدتقي خان بوده و در ابرقو به پيش��واز سپاه
زند رفته بودند در بعدازظهر چهارشنبه 5محرم 1202ق .وارد يزد شده و در باغ دولتآباد اردو زد .وي صبح
روز پنجش��نبه فرس��تادگان محمدتقي خان را رها كرده و به او پيغام داد كه امروز حتم ًا بايد از ش��هر بيرون
آمده و تس��ليم شود وگرنه او حصار ش��هر را ويران خواهد كرد 4.جعفرخان به محض ورود به يزد محلههاي
خارج حصار ش��هر را غارت كرده و سپس به سنگربندي در اطراف حصار شهر پرداخته و تفنگچيانش را در
5
اطراف شهر مستقر كرد.
با محاصره كامل شهر و تهديدات جعفرخان عدهاي از علماي شهر و در رأس ايشان مال نعيم پسر آخوند
مالعبدالنبي و نيز ميرزا عليرضا قلعهكهنهاي نزد محمدتقيخان رفته و با تأكيد بر قدرت و قوت دش��من و
به نيت جلوگيري از كش��تار مردم بيگناه خواهان تس��ليم شدن خان شدند ،اما وي زير بار نرفته و همچنان
منتظر ماند .گفتني اس��ت روز قبل به دس��تور جعفر خان توپهاي قلعهكوب را بر روي پشتبامهاي اطراف
598
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
با نيروهاي جعفرخان خود را به پش��ت دروازههاي ش��هر رس��اند .در اين هنگام محمدحسن خان به دستور
برادر بزرگترش علينقي خان دروازه را باز كرده و حاكم طبس با نيروهايش داخل شدند .به محض ورود او
محمدتقي خان و همة خان زادهها به پيش��وازش رفته او را در منزل علينقي خان و س��پاهش را نارينقلعه
اسكان دادند .گفتني است در دو روز گذشته مختصر درگيريهايي بين نيروهاي محمدتقي خان و سپاه زند
ش��ده بود اما در اي��ن روز بود كه بعد از صرف ناهار محمدتقي خان و حاك��م طبس در منزل علينقي خان
دوباره جعفرخان به ش��هر يورش آورد .پس ميرمحمدخان عرب زنگویي به س��پاهيانش فرمان مقابله داد اما
چون ايش��ان تازه از راه رسيده بودند ،محمدتقيخان مانع شده و دستهاي از تفنگچيان يزدي را براي مقابله
فرستاد و خود به همراه حاكم طبس روانه چادر ميرزا محمدخان راوري در باغ شهرآباد شدند .در پايان نبرد
1
اين روز تعدادي از سپاهيان جعفرخان اسير شدند.
الزم ب��ه توضيح اس��ت چون صحراهاي اطراف يزد بيآب و علف بود خ��ان زند از ابتداي حركت به يزد
دس��تور داده بود كه از نواحي فارس ،كرمان و اصفهان براي چهارپايان سپاه آذوقه فراهم كنند بعالوه براي
تأمين سيورسات اردوي نظامي و افراد سپاه هم از همين نواحي مقادير زيادي اجناس مختلف روانه يزد شد
2
که بويژه ضابطان و كالنتران بوانات و ابرقو سهم عمدهاي در تأمين نيازهاي سپاه زند داشتند.
بامداد روز شنبه 8محرم 1202ق 28/.مهر .1166ش) از طرف اردوي جعفرخان در باغ دولت آباد حمله
آغاز شد كه از سوي سپاه محمدتقي خان هم تفنگچيان در نارينقلعه جواب ميدادند .ظرف مدت كوتاهي
س��ه بار اردوي جعفرخان به ش��هر حمله كرد و محافظان شهر هر بار حمله ايش��ان را دفع كردند .سرانجام
جعفرخان نيروهاي خود را برداشته و روانة صحراي آبشور متصل به دروازة سيد گلسرخ شد .وي آنجا را براي
نبرد نهايي انتخاب كرده و سواران خود را به 12تيپ تقسيم كرده و همگي را در يك صف قرار داد بگونهاي
كه فاصله ميان هر تيپ بقدر نصف تيررس گلوله بود .او تفنگچيان الري و گرمس��يري را در جلوي سواران
قرار داده و خود در پشت سر همة نيروها در مكاني كه از تيررس دور بود باالي تپهاي با 200تا 300نفر از
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
نيروهايش مستقر شد .در مقابل ،مير محمدخان عرب زنكویي و ميرزا محمدخان راوري و همة خانزادگان
با نيروهايش��ان كه بيش از دو هزار نفر نبود به مقابله برخاس��تند .پس محمدتقي خان قبل از خروج از شهر
ن خان را مأمور محافظت از شهر كرده و تفنگچياني براي حفاظت از برجها و دروازهها پسر خود زينالعابدي
گمارد و ضمن ًا س��فارش كرد كه در هيچ حال برج و بارو و حصار ش��هر را رها نكنند .در خالل نبرد از داخل
ش��هر ناهار هم آوردند و محمدتقي خان و ديگر فرماندهان پس از صرف آن مش��غول ادامه جنگ شدند .در
3
سراسر اين روز از طلوع آفتاب تا عصر تفنگچيان در دو طرف مشغول تيراندازي بودند.
عدم ش��ركت جعفرخان در جنگ و اينكه خود با عدهاي از خواص در عقب ميدان مش��غول تماشاي نبرد
599
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
بود باعث دلس��ردي سپاهيان ش��د چنانكه محمدخان پس��ر نصيرخان الري كه با 500تفنگچي الري در
خط مقدم ميجنگيد ،به ناگهان و در اوج كارزار دس��ت از جنگ كش��يده با نيروهايش عقب نشست و همين
عقبنشيني وي كه در حقيقت تنها برگ برنده جعفرخان بود باعث شد تا نيروهاي پشت سر او هم روي به
فرار آورند و بدين ترتيب سنگرها يكي پس از ديگري توسط طرف مقابل فتح شد .در پايان خود جعفرخان
1
هم با سپاهيانش روي به فرار آورد.
بعد از اين شكس��ت جعفرخان به س��وي باغ دولتآباد گريخت اما پيش از رسيدن وي به آنجا عدهاي از
مدافعان ش��هر بدس��تور محمدتقي خان خود را به باغ دولتآباد رسانده ،ديوار را سوراخ كرده و داخل شدند،
در اي��ن هنگام بين ايش��ان و نيروهاي جعفرخان كه محافظ باغ بودند درگيري ش��ده و در نهايت نيروهاي
جعفرخ��ان ف��رار كردند .جعفرخان كه وضع را چنين ديد خيمه و خرگاه ،توپخانه و همة وس��ايل خود را رها
كرده و به همراهي وزيرش ميرزا حسين فراهاني به سوي شيراز گريخت .به دنبال ايشان محمدتقي خان و
ديگر فرماندهان وارد باغ دولتآباد شدند .گفتني است در حوالي يخچال كه در كنار باغ دولتآباد بود مقادير
زيادي جوالهاي آرد ،گندم ،جو ،برنج ،ظرفهاي عدس ،نخود ،لوبيا ،ماش ،خيكهاي شيره ،روغن و ...به
عالوه اس��باب و وسايل و ظروف شيشهاي ،سيم و زر ،انواع فرش و لباسهاي پشمي ،ظروف مسي ،چيني و
...از اردوي جعفر خان بر جاي مانده بود كه همگي ضبط شد.
بع��د از آنكه محمدتقي خان از رفتن جعفرخان اطمينان يافت محافظان حصار ش��هر را به باغ فرا خواند.
آنچه داخل باغ دولتآباد بود به مير محمدخان عرب زنگویي رسيد و آنچه بيرون باغ بود بين بقيه سپاهيان
تقسيم شد .در فراواني غنايم همين بس كه« :راوي ميگويد كه هنگامي كه ميرزامحمد خان راوري رخصت
ب��ه ديار خويش حاصل س��اخته طريق مراجعت ميپيمود به رأيالعين دي��دم كه يكي از آدمهايش از غنايم
جعفرخاني چهار طاقه شال ترمة كشميري بر باالي يكديگر بر سر و كمر بسته فراز شتري نشسته در سلك
جمعيت معظماليه از قفا ميرفت» 2.در اين نبرد س��پاه جعفرخان به کلّی متفرق ش��ده و نزديك بود ش��يرازه
600
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
شد .پس جعفر قلي خان قاجار كه از طرف آغا محمد خان قاجار والي اصفهان بود به مقابله با او برخاست و
در نهايت بعد از سه هفته نبرد در 16ربيعاالول 1202ق 5/.دي 1166ش .ميرمحمد خان زنگوئي شكست
1
خورده و به سوي يزد گريخت.
جعفرخان زند به واس��طة شكست س��ختي كه خورده بود از يزديها كينة عميقي به دل گرفته حمل هر
گون��ه جنس ب��ه يزد را ممنوع كرد .با اعم��ال محاصره اقتصادي ،اجناس بويژه آنهاي��ي كه از ناحية فارس
ميآمد بش��دت كمياب و گران ش��د .گندم به هر خروار دو هزار دينار و جو هر من هش��ت عباسي رسيد .در
مقابل ميرمحمدخان عرب حاكم طبس عدهاي از شترداران خراسان را با شتران خود واداشت تا گندم و ساير
مايحتاج الزم را از ناحيه خراس��ان به يزد حمل كنند ،پس تا نزديك عيد نوروز س��ال بعد قيمت گندم به هر
2
خروار 900دينار و جو هر خروار 700دينار كاهش يافت.
داشت؛ زنديه در طول سلطنت خود هيچگاه يك قدرت يكپارچه و همهجانبه را در ايران پديد نياوردند و عمده
تكيهگاه ايشان نيز نيروهاي ايالت و عشاير بود .در حالي كه يزد بعنوان يك مركز شهرنشيني و تجاري مهم
نميتوانس��ت تعامل چنداني با چنين حكومتي داشته باشد و اينك كه جناح قاجاريه ميرفت تا با ايجاد يك
قدرت سياس��ي يكپارچه آن امنيت عهد صفويان را احياء كند ،طبيعي بود كه جامعه شهرنش��ين يزد و بويژه
طبقات تاجر ،بازرگان و پيشهور حامي ايشان باشند.
لطفعلي خان آخرين بازمانده زند پس از آنكه با خيانت حاج ابراهيم خان كالنتر مواجه ش��ده و در پش��ت
دروازههاي ش��يراز ماند ابتدا در محرم 1208ق .بس��وي كرمان رفت ،اما در فتح اين شهر ناكام مانده و روانه
601
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
طبس ش��د .وي مدت 20روز مهمان ميرحس��ن خان حاكم طبس بود .س��پس حاكم طبس 300سوار به او
داده و لطفعلي خان روانه ش��يراز ش��د .به هنگام ورود او به خاك يزد بود كه محمد تقي خان بافقي پسرش
عبدالرحيم خان را به مقابلة با وي فرس��تاد .در حوالي اردكان دو سپاه با هم روبرو شدند كه عبدالرحيم خان
1
شكست خورده و به سوي يزد گريخت.
پس��ر ديگر محمدتق��ي خان يعني علينقي خ��ان در نزديكي تفت با لطفعلي خان درگير ش��د اما او هم
شكست خورد و تعدادي از نيروهايش كشته و اسير شدند .سواران لطفعلي خان تا سه فرسنگ علي نقي خان
و نيروهايش را تعقيب كرده و اسباب و وسايل ايشان را به غنيمت گرفتند .در اواسط ماه صفر 1208ق .كه
لطفعلي خان به ابرقو رس��يد ابتدا اهالي ابرقو از ورود او جلوگيري كردند اما س��رانجام لطفعلي خان بر ايشان
2
غلبه كرده و قلعه ابرقو را به تصرف خود درآورد.
لطفعليخ��ان زن��د مدت 20روز در ابرقو بود و در اين مدت عدة زيادي از هواداران وي از مناطق مختلف
ف��ارس دوب��اره دور وي جمع ش��دند 3.آغامحمدخان قاجار به محض اط�لاع از ورود دوباره لطفعلي خان به
منطقه فارس محمدحس��ين خان قوينلو -ايش��يك آغاسي خود مشهور به دوداغ -را با 7000نفر از راه كوير
و ده اش��تران روانه ابرقو نمود 4.از س��ويي لطفعلي خان حفاظت از قلعه ابرقو را به نصراهلل خان عموي خود
سپرده و در اوايل ربيعاالول به جانب بوانات و از آنجا به سوي اصطهبانات رفت.
محمدحس��ين خان قوينلو مدتي قلعة ابرقو را در محاصره داش��ت اما چون دوران محاصره طوالني شد،
آغامحمدخان قاجار به وي پيغام داد كه دس��ت از محاصره قلعه ابرقو برداش��ته و براي تعقيب لطفعلي خان
به جانب ش��يراز برود 5.در اين زمان آغامحمدخان قاجار به نيت گس��ترش حوزه نفوذش در ش��رق مصطفي
خان دولو ،ابراهيم آقاي قاجار ،محمدحس��ين خان قراگوزلو و عبدالرحيم خان پس��ر محمدتقي خان بافقي را
6
روانه كرمان نمود.
در 8ش��عبان 1208ق .بود كه لطفعلي خان زند به كرمان تاخته افراد فوق را شكست داده وبه سوي يزد
602
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
يزد ،حكومت كرمان را نيز به وي داد و محمدتقي خان نيز فرزند ارش��د خود علينقي خان را روانه كرمان
نمود 1.محمدتقي خان بافقي داراي 22پس��ر و 26دختر بود .وي در يك دوره پرآش��وب معاصر با پادشاهان
و سرداران بزرگي همچون عادلشاه افشار ،ابراهيم شاه افشار ،شاهرخ شاه افشار ،آزادخان افغان ،محمدحسن
خان قاجار ،كريم خان زند ،زكي خان زند ،علي مرادخان ،ابوالفتح خان زند ،صادق خان ،جعفرخان ،لطفعلي
خان زند ،آغا محمدخان و فتحعلي ش��اه قاجار توانس��ت حكومت خود را حفظ و حراس��ت نمايد .وي بعد از
52س��ال حكومت سرانجام در 6ش��وال 1213ق .در سن 84سالگي درگذشت و جنازهاش را براي دفن به
نجف بردند.2
4
خبائث باطن با ساير و ساكن در كمين حيلت ،با دشمنان در ظاهر يار و از دوستان در باطن بيزار».
محمدتق��ي خ��ان بافقي در زمان حكوم��ت خود در عم��ران و آباداني يزد تالش بس��ياري به خرج داد.
كاروانسراي گلشن و ميدان خان را با دكانهاي چهار طرفش احداث كرد .بعالوه بازار قيصريه را پديد آورد
5
كه داراي دو رسته دكان بوده و راهي هم به ميدان خان داشت.
ميرزا محمدجعفر يزدي متخلص به اس��ير بمناسبت اين اقدامات محمدتقي خان شعري سرود كه همان
زمان بر روي سنگي حك نموده و بر سر در قيصريه زدند:
603
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
ك��ه اف�لاك��ش زم��ي��ن پ��وش��ي��ده از دور «س��ري��ر آراي م��ل��ك حشمت و ج��اه
تقي خ��ان ك��ز دو دس��ت فيض گنجور س���راف���راز خ��وان��ي��ن خ���ان ج���م ج��اه
ب��ه ك��ش��ت ب��ي��ن��واي��ان ُدر م��ن��ش��ور»1 چ���و اب����ر ن���و ب���ه���اران م �يف��ش��ان��د
محمدتقي خان مدرسة خان را در كنار قيصريه و ميدان خان ايجاد كرد .اين مدرسه ابتدا خارج حصار شهر
ال خود محمدتقي خان ساخت و مركب از دو قسمت يعني مدرسه بزرگ و كوچك بود .مدرسة كوچك را ك ً
ولي س��اخت مدرس��ه بزرگ كه در طرف غرب و متصل به آن است توسط پس��رش علينقي خان به اتمام
رسيد .مدرسة خان در كل داراي 27حجره براي مسكن طالب بود بعالوه سه مدرس داشت كه مدرسان با
دريافت مقرري در آنجا درس ميگفتند .الزم به ذکر اس��ت این مدرسه دارای موقوفات فراوانی بود 1.محمد
تقي خان پس از اتمام بناي مدرس��ه بود كه ميرزا محمد حس��ن نواب از علماي بزرگ خراس��ان را به همراه
2
پسرش براي تدريس علوم ديني به يزد آورد.
محمدتقي خان آب انبار و رباط جنتآباد را كه ش��امل باغ و كاروانس��را بود در حاشيه جاده كاروانرو يزد
به خراس��ان بنا كرد .اين كاروانس��را وقف امام رضا بود و تا قبل از احداث قنات دولتآباد ،باغ مزبور از آب
اهرس��تان مشروب ميشد 3.محمدتقي خان چهار رشته قنات شامل قناتهاي باقرآباد ،محمدآباد ،تقيآباد و
بغدادآباد را پس از تعمير و اليروبي به هم متصل و قنات دولتآباد را پديد آورد .منبع و مظهر اين قنات در
مهريجرد بود كه با كاريزي به طول 9فرسنگ به حوالي يزد ميآمد .وي در قريه محمدآباد چاهوك آسيابي
.1طاهری ،1317،صص.50-49
.2وامق1371 ،؛ ص .228
.3افشار ،1354 ،ص .794
.4همان ،صص .731-729
.نائيني ،1353 ،ص.340 5
604
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
امنيت ،آرامش و آباداني يزد كه حاصل نوعي ثبات سياسي بود باعث شد تا جمع كثيري از تجار ،بازرگانان
و پيش��هوران از ديگر ش��هرها و بخصوص مناطقي كه درگير جنگ و كشمكشهاي سياسي بودند روانه يزد
ش��وند .بازار معامالت يزد در اين س��الها بس��يار پررونق بود و بازرگانان نقدينگي خود را در امر زمينداري،
توس��عه قنوات و مس��تغالت بكار ميگرفتند .پيوند بازارهاي يزد با تجارت خارجي چشمگير بود بنحوي كه:
«از اطراف عالم كاروان در كاروان نفايس اموال و طرايف اجناس و تحايف قماشات حتي خسايس مأكوالت
به حمل مطايا و دواب وارد ش��هر گرديد و راه آمد و ش��د بارهاي سقط و پش��مينه آالت از بنگاله و كشمير
مفت��وح ش��د و بازارها ترتيب يافت و دكانها به اصناف امتعه و اقمش��ه و فواك��ه و حلويات بالجمله تمامت
1
مأكوالت مشحون گرديد».
البته ناگفته نماند يزد كه از عهد صفويه يكي از انبارهاي مهم كاالهاي تجاري هند در ايران محس��وب
ميشد در اين دوره بعلت كاهش رفت و آمد زميني و نيز پديدار شدن بندرعباس به عنوان يك پايگاه مهم
بازرگاني تا حدودي آن جايگاه رفيع خود در بازرگاني عهد صفوي را از دست داد اما تجارت ابريشم و ترياك
2
يزد همچنان پررونق بود.
در اين دوره معادن مختلف سنگهاي قيمتي در يزد مورد بهرهبرداري بود چنانكه كريمخان براي ساختن
ارگ حكومتي در شيراز اقدام به حمل سنگهاي مرمر ورخام از معادن يزد نمود 3.در زمان سلطنت كريمخان
ش��هر يزد با جمعيت تقريبي 50هزار نفري بزرگترين مركز شهرنش��يني ايران بحساب ميآمد ،قابل توجه
اس��ت در اين زمان اصفهان داراي 40هزار نفر ،كرمان 30هزار نفر ،كرمانش��اه 30هزار نفر ،شيراز 40هزار
نفر ،تهران 20هزار نفر ،تبريز 30هزار نفر،رشت 12هزار نفر ،قزوين 15هزار نفر ،قم 10هزار نفر ،همدان
4
25هزار نفر ،اروميه 12هزار نفر و باالخره زنجان 10هزار نفر جمعيت شهرنشين بودند.
يزد و توابع آن در اين سالها داراي ماليات ساالنه 12هزار تومان بود 5.كريمخان زند مواجب حاكم يزد
را مبل��غ صد توم��ان نقد و معادل چهارصد خروار غله مقرر كرده بود 6.گفتني اس��ت در اين زمان هر خروار
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
غله در اياالت مختلف بين 750تا 2500دينار خريد و فروش ميش��د 7.هر چند محمدتقي خان بافقي اهل
نافله بوده ،قليان را حرام ميدانس��ت و تظاهر به دينداري ميكرد ،اما هيچگاه به آن مواجب مقرر از س��وي
8
كريمخان قانع نبود .به عالوه دائم درحال آزمودن بخت خود با ديگر رجال عرصة سياست ايران بود.
605
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
پس از مرگ كريمخان و در آخرين سالهاي سلطنت زنديه راههاي تجاري منتهي به يزد به شدت ناامن
بود .از جمله مهمترين اين راهها راه تجاري هند بود كه از يزد ميگذش��ت و از آن طريق اجناس بازرگاني
هند به غرب كش��ور ميرفت .در اين زمان اين مس��ير اغلب تحت سلطه ايالت بختياري بود كه در مناطق
1
عقدا ،نایين و يزد دست به راهزني و كشتار ميزدند.
مقارن اين س��الها علي مرادخان كوش��كي هم عدهاي س��واره و پياده گرد خود جمع كرده و در راههاي
يزد و كرمان به غارتگري مش��غول بود 2.همين ش��رايط بود كه طبقه بازرگان و متوسط شهرنشين يزد را از
حكومت نيمه ايلياتي وغيرمتمركز زنديه نااميد و بس��وي قدرت نوظهور و نويدبخش ايجاد تمركز سياس��ي
قاجارها رهنمون ميساخت.
606
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
منابع:
-1آصف ،محمدهاشم ،رستمالتواريخ ،به اهتمام محمد مشيري ،چ دوم ،تهران[ ،بينا].1352 ،
-2آيتي ،عبدالحسين ،تاريخ يزد ،يزد ،گلبهار.1317 ،
-3اس��ترآبادي ،ميرزامهدي خان ،جهانگشاي نادري ،به اهتمام س��يدعبداهلل انوار ،تهران ،انجمن آثار و
مفاخر فرهنگي.1377 ،
-4افشار ،ايرج ،يادگارهاي يزد ،ج دوم ،تهران ،انجمن آثار ملي.1354 ،
-5پري ،جان .ر ،كريمخان زند ،ترجمه عليمحمد ساكي ،تهران ،فراز.1365 ،
-6حس��يني فس��ائي ،ميرزا حسن ،فارس��نامة ناصري ،ج اول ،تصحيح منصور رس��تگار فسائي ،تهران،
اميركبير.1367 ،
-7خوبنظر ،حسن ،جانشينان كريمخان زند ،شيراز ،دانشگاه پهلوي.1354 ،
-8رجبي ،پرويز ،كريمخان زند و زمان او ،چ دوم ،تهران ،كتابهاي سيمرغ .2535 ،
-9س��پهر ،محمدتقي لس��انالملك ،ناس��خالتواريخ ،ج اول ،به اهتمام جمش��يد كيانفر ،تهران ،اساطير،
.1377
-10شعباني ،رضا ،مختصر تاريخ ايران در دورههاي افشاريه و زنديه ،تهران ،سخن .1378 ،
-11شميم ،علي اصغر ،از نادر تا كودتاي رضاخان ميرپنج ،تهران ،م ّدبر.1368 ،
-12ش��يرازي ،ابن عبدالكريم عليرضا ،تاريخ زنديه ،جانش��ينان كريمخان زند ،مقدمه و تصحيح ارنست
بئير ،ترجمه غالمرضا ورهرام ،تهران ،گستره.1365،
-13طاهری ،احمد ،تاریخ یزد ،یزد ،گلبهار.1317،
سري ،تهران ،توس.1368 ، -14فلور ،ويلم ،حكومت نادرشاه به روايت منابع هلندي ،ترجمه ابوالقاسم ّ
-15فوران ،جان ،مقاومت شكننده ،ترجمه احمد تدين ،تهران ،خدمات فرهنگي رسا.1377 ،
پيام بهارستان /د ،2س ،2ش / 7بهار 1389
-16كالنتر فارس ،ميرزا محمد ،روزنامه ،به اهتمام عباس اقبال ،تهران ،شركت سهامي چاپ.1325 ،
-17گلس��تانه ،ابوالحس��ن بن محمد امين ،مجمل التواريخ ،به اهتمام مدرس رضوي ،تهران ،ابن سينا،
.1344
-18مرعشي ،ميرزا محمد خليل ،مجمعالتواريخ ،به اهتمام عباس اقبال ،تهران ،بينا.1328 ،
-19مروي ،محمد كاظم ،عالم آراي نادري ،تصحيح محمد امين رياحي ،چ سوم ،تهران ،علمي.1374،
-20موس��وي نامي اصفهاني ،ميرزا محمدصادق ،تاريخ گيتي گش��ا ،تصحيح س��عيد نفيسي ،چ چهارم،
تهران ،اقبال.1368 ،
-21نائيني ،محمدجعفربن محمدحس��ين ،جامع جعفري ،به كوشش ايرج افشار ،تهران ،انجمن آثار ملي،
.1353
-22نوائي ،عبدالحسين ،كريمخان زند ،تهران ،شركت سهامي كتابهاي جيبي.1376 ،
مسرت ،تهران ،سلسله نشريات ما.1371 ، -23وامق ،محمد علي ،تذكره ميكده ،به كوشش حسين ّ
607
نايميكح يداه /هيدنز رصع رد دزي
-24ورهرام ،غالمرضا ،تاريخ سياسي اجتماعي ايران در عصر زند ،تهران ،معين.1385 ،
-25وزيري كرماني ،احمدعلي خان ،تاريخ كرمان ،به كوش��ش محمد ابراهيم باس��تاني پاريزي ،چ دوم،
تهران ،ابن سينا.1352 ،
-26هداي��ت ،رضا قليخ��ان ،روضۀالصفاي ناصري ،ج ،9تصحيح جمش��يد كيانفر ،تهران ،اس��اطير،
.1380
پينوشت:
.1همان ،ص .374
608