Professional Documents
Culture Documents
15 New Psycho Cybernetics Maxwell Maltz - I Success
15 New Psycho Cybernetics Maxwell Maltz - I Success
سایکـو سـایبـرنتیـک جدید
اثـــری از :
ماکسـول مالتـز
) (
فصــل پانزدهــم
سال های بیشتر زندگی و زندگی بیشتر در سالهای شما
ما نه با سالها بلکه با رویدادها و عکس العمل های احساسی مان نسبت به آنها پیر
می شویم.
وودی آلن گفت "من نمی خواهم از طریق کارم به فناناپذیری برسم .میخواهم با نمردن
به فناناپذیری برسم ".من در این سن ،با این گفته همخوانی دارم .در واقع ،با کمال
خوشحالی هر میرانی را که به خاطر کار سایکو سایبرنتیک ام دارم با دهه ای دیگر از
جوانی نسبی عوض می کنم .ولی من زندگی بسیار درخشان ،سالم ،جالب توجه و
ارزشمندی داشته ام بدون این که در سنین باالترم سرزندگی ،فعالیت یا تیزهوشی قابل
توجهی را از دست داده باشم ،پس هیچ گالیه ای ندارم .به اعتقاد من قسمت اعظم این
با کار تهاجمی روی سالمتی روانی ام و دادن مسئولیت سالمت جسمی ام به آن ،انجام
شده است.
فرض مسلم می کنم که نقش سالمت احساسی در طب ضد پیری با طول عمر فقط
گسترش خواهد یافت و رشد خواهد کرد و در سال های آینده مورد پذیرش ،توجه و
برجستگی بیشتری قرار خواهد گرفت.
تحقیق علمی فقط به علت اعتقاد به فرضها امکان پذیر است .آزمایشات تحقیقاتی هول
هولکی یا بیهدف نیستند ،بلکه هدفمند و جهت گرایند .دانشمند باید ابتدا یک واقعیت
فرضی را تعیین کند ،فرضیه ای که نه بر اساس واقعیت بلکه بر اساس مفاهیم ضمنی
است ،قبل از آن که بتواند بداند که کدام آزمایشات را انجام دهد یا در کجا به دنبال
حقایقی بگردد که احتماال آن واقعیت فرضی را ثابت یا رد می کنند.
در این فصل آخر میخواهم بعضی از زیاده باورها ،فرضیه ها و فلسفه خود را با شما در
میان بگذارم ،نه به عنوان یک پزشک ،بلکه به عنوان یک فرد .همان گونه که دکتر
هانس سلیه گفته است ،واقعیت های مشخصی نمی توانند مورد استفاده پزشکی قرار
گیرند ،بلکه می توانند مورد استفاده بیمار قرار گیرند.
می آوریم .انرژی کالریک توضیح نمیدهد که چرا یک فرد می تواند پس از یک عمل
سخت سریعا برخیزد ،وضعیت های استرس طوالنی مدت را تحمل کند ،یا از دیگری
بیشتر عمر کند .می گوییم که چنین افرادی بنیاد قدرتمندی دارند.
به نظر میرسد بنیاد قدرتمندی که در افراد دارای عمر طوالنی و زندگی خوب دیده
می شود به عناصری پیوند دارد که کنترل قابل مالحظه ای بر آنها داریم ،که کمترین
آنها تنظیم و باز تنظیم دائمی اهداف نیست ،به گونه ای که چیز ارزشمندی داشته
باشیم که برای آن زندگی کنیم.
یک سخنران حرفه ای بسیار معروف که سه دهه سابقه این کار را داشت ،سرانجام کم
کم احساس کرد که خسته شده است ،نه از خود سخنرانی بلکه از خستگی مسافرت
های بی پایان با همه ناراحتیهای ذاتی آن ،تاریکی بی پایان شب ها در اتاق های تودرتوی
هتل ها .دوستان اش به او می گفتند که میتوانند ببینند که سفر دارد او را پیر می کند.
او در آستانه ترک حرفه اش بود ،حرفه ای که به واقع آن را دوست داشت و برای
مفهوم و هدف قطعا به آن نیاز داشت .حدودا در همان زمان ،احتماال در انتظار
بازنشستگی ،به گلف روی آورده بود و مجذوب آن شده بود ،حتی به آن اعتیاد پیدا
کرده بود ،و استعداد معقولی در آن داشت .یک روز در یک پرواز طوالنی دیگر ،هدف
جدیدی در ذهن او جرقه زد :بازی در حداقل یک مسیر گلف معروف در هر ایالت .او
این فکر را در ذهن اش سبک و سنگین کرد .خود را تصور می کرد که بعد از گرفتن
امتیاز در پبل بیچ معروف دشوار از او عکس گرفته می شود .یا در حال لبخند هنگام
حضور در قسمت ناهموار زمین در اطراف االسکا.
این تفکر به طور فزایندهای جدی شد ،تا هنگامی که دریافت که در روزهای بعدی نیز
اغلب به آن می اندیشد .او تصمیم گرفت آن را محک بزند به این صورت که در سفر
ده روزه بعدی اش چوگان هایش را با خود ببرد و بین برنامه هایش بازی گلف را
برنامه ریزی کند .تعجب آور نبود که متوجه شد که منتظر سفر روز بعد است به جای
این که از آن ترس داشته باشد .او که روی این هدف جدید قفل شده بود سطح کامال
جدیدی از هیجان و انرژی برای کسب موقعیت سخنرانی در مکان هایی را پیدا کرده
بود که در آنها زمینهای گلف برای بازی مورد نظر او وجود دارند .او نه فقط حرفه اش
را توسعه داد و انرژی جدیدی در آن گرفت ،بلکه به احتمال زیاد حیات جدیدی به
زندگی اش تزریق کرده است.
این جریان حدودا شش یا هفت سال قبل رخ داده است ،و از زمان نگارش این کتاب،
در سن 73سالگی او ،این سخنران اگلف باز قوی مانده است .به نظر می رسد که او
نیروی زندگی یا ارادہ زندگی یک مرد خیلی جوان تر را دارد.
آیا شما از سن زمانی خود پیرترید یا جوانتر؟ خود این شمارش قطعا اختیاری است.
در نهایت ،اگر تقویم های ما در هر سال به جای 12ماه 15ماه قرار دهند ،سالروز
تولد متفاوتی را جشن خواهید گرفت .این عدد کوچکتر ممکن است خیلی به خوبی
تصور از خود شما را نسبت به یک واقعیت متفاوت در مورد سنتان متقاعد کند ،و کامال
امکان دارد به طور متفاوتی فکر کنید و عمل کنید .ما همه افرادی را می شناسیم که
35ساله اند و 65ساله رفتار می کنند ،و 65ساله اند و 35ساله رفتار می کنند .به
نظر من چیزی کم افراطی تر مطلوب است .ولی بی ارتباط به تأمل در مورد خود سن،
ما همه به دنبال بهره برداری از نیروی زندگی بیشتری هستیم.
دکتر سیلی می گوید "واژه انرژی سازگاری برای آن چیزی ابداع شده است که طی
کار تطبیقی مداوم مصرف می شود ،تا نشان دهد که با انرژی کالریکی که از غذا می
گیریم فرق دارد ،ولی این فقط یک اسم است ،و هنوز هیچ مفهوم دقیقی از این که این
انرژی ممکن است چه باشد نداریم .به نظر می رسد تحقیقات بیشتر در این راستا بسیار
امیدبخش باشد ،چون در این جا ظاهرا به مبانی پیر شدن نزدیک می شویم( ".مانس
سیلی ،استرس زندگی).
دکتر سیلی دوازده کتاب و صدها مقاله در مورد مطالعات بالینی اش و مفهوم استرسی
او از سالمت و بیماری نوشته است .این که تالش کنم در این جا حرف او را ثابت کنم
برای او ناخوشایند خواهد بود .فقط کافی است که بگویم یافته های او توسط متخصصین
پزشکی سراسر جهان شناخته شده اند .و اگر مایل اید در مورد کارهایی که به یافته
های او منجر شدند بیشتر بیاموزید ،پیشنهاد می کنم که که کتاب او را که برای افراد
عادی نوشته شده است بخوانید :استرس زندگی.
از نظر من ،نکته واقعا مهمی که دکتر سیلی ثابت کرده است این است که خود بدن
چنان مجهز است که خود را در سالمت نگه دارد ،بیماری هایش را عالج کند ،و با
مبارزه موفق با عواملی که اصطالحا سن پیری را ایجاد می کنند ،جوان بماند .او نه فقط
ثابت کرده است بدن می تواند خود را شفا دهد ،بلکه در تحلیل نهایی ،این تنها نوع
شفایی است که وجود دارد .داروها ،جراحی و درمان های گوناگون عمدتا یا با تحریک
مکانیسم دفاعی خود بدن هنگامی که نارسا است ،با کاهش آن هنگامی که زیادی است،
عمل می کنند .خود انرژی سازگاری چیزی است که نهایتا بر بیماری فایق می آید،
زخم یا سوختگی را شفا میدهد ،یا بر سایر عوامل استرس زا پیروز می شود.
بدینسان ممکن است جلوه های گوناگون این نیروی حیات را به هم مربوط کرد و
فرض کرد که هر چیزی که در جهت موجودیت بیشتر این نیروی زندگی برای ما عمل
کند ،هر چیزی که ورودی بیشتر انرژی حیات به سوی ما را فراهم کند ،هر چیزی که
به ما کمک کند بهتر از آن استفاده کنیم ،در همه جا به ما کمک می کند.
ممکن است نتیجه بگیریم که هر درمان غیر ویژه ای که به ترمیم سریعتر زخم کمک
می کند ممکن است باعث شود جوان تر نیز بمانیم .هر درمان غیر ویژه ای که به ما
کمک می کند بر دردها غلبه کنیم ممکن است مثال دید را نیز بهبود بخشد .این دقیقا
همان جهتی است که تحقیقات پزشکی در حال حاضر اتخاذ کرده است و از همه امیدوار
کننده تر به نظر میرسد.
تغذیه ،ورزش ،مکمل های غذایی و گیاهی خاص ،و نیز درمان های دارویی همگی تاثیر
دارند ،و بدون شک کشفیات و تحوالت جالب زیادی نیز در راه هستند .البته در
گسترش عمر جسمی به صورت طبی گام های بلندی برداشته ایم ،ولی در اتباط با
کیفیت زندگی موفقیت های کمتری وجود دارند.
من به توسعه و بهبود زندگی روانی بیشتر عالقمند بوده ام .در پیوند این دو -جسمی
و روانی – زمانی به جستجوی عوامل دیگر یا مخرج مشترک هایی پرداختم که ممکن
بود توضیح دهند چرا زخم های جراحی بعضی از بیماران سریع تر از بقیه ترمیم می
شوند .پزشکی مورد استفاده برای این منظور برای بعضی از بیماران بهتر از بقیه عمل
می کرد .این به خودی خود جای تفکر داشت ،زیرا نتایج به دست آمده در موشها عمال
یکسان بودند .معموال موشها نگران یا مأیوس نمی شوند .ولی میتوان با بی حرکت کردن
موشها به گونه ای که آزادی حرکت نداشته باشند در آنها ناامیدی و استرس احساسی
ایجاد کرد .بی حرکت کردن هر حیوانی را ناراحت می کند .تجربیات آزمایشگاهی
نشان داده اند که تحت استرس احساسی ناراحتی ،ممکن است زخم های خیلی جزئی
سریع تر ترمیم شوند ،ولی هر آسیب واقعی ای بدتر می شود و گاهی اوقات ترمیم غیر
ممکن می شود .همچنین ثابت شده است که غدد آدرنال در حد زیادی به یک شکل
به استرس احساسی و به آسیب فیزیکی بافت پاسخ میدهند.
به طور خالصه ،آنها مظهر آن ویژگی ها و نگرش هایی هستند که قبال به عنوان
مکانیسم موفقیت توضیح داده ام.
افکار انسان عالوه بر تغییرات کار کردی تغییرات آلی نیز ایجاد می کند
قطعا از این موضوع خیلی آگاه هستیم :نگرش های ذهنی میتوانند بر مکانیسم های
شفابخشی بدن تاثیر کنند .قرص های قند یا دارو نماها (کپسول هایی که حاوی اجزای
بی اثری هستند) مدتها یک راز پزشکی بودهاند .آنها شامل هیچ نوع دارویی که بتواند
شفا ایجاد کند نیستند .با این حال هنگامی که دارون ماها به گروه کنترلی داده می شوند
تا اثربخشی یک داروی جدید آزمایش شود ،گروهی که قرصهای تقلبی دریافت می
کنند تقریبا همیشه تا حدی ،و اغلب اوقات به همان میزان گروه دریافت کننده دارو،
بهبود می یابند .دانشجویانی که دارو نما دریافت می کردند نسبت به گروهی که یک
داروی جدید سرماخوردگی مصرف می کردند ،عمال ایمنی بیشتری در مقابل
سرماخوردگی نشان می دادند.
طی جنگ جهانی دوم ،سربازان دریایی سلطنتی کانادا داروی جدیدی برای دریازدگی
آزمایش کردند .گروه 1داروی جدید را مصرف کرد ،و گروه 2قرص های قند دریافت
کرد .از این دو گروه ،فقط 13%دچار دریازدگی شدند ،در حالی که 30%گروه ،3که
هیچ دارویی مصرف نکرده بود ،بیمار شد.
اثر اصطالحا دارو نما اکنون عموما شناخته شده است ،نوع قدرتمندی از خود پیشنهادی
که مورد تأیید و حمایت شواهد فیزیکی متقاعد کننده ای است .ولی این بیش از مجموعه
شواهد دیگری است مبنی بر این که سرو مکانیسم نمیتواند مصنوعی را از حقیقی تمایز
دهد؛ این گواهی است مبنی بر این که سرومکانیسم میتواند حتی تغییرات فیزیکی باز
گرداننده ای ایجاد کند بدون این که از داروی واقعی کمک گرفته باشد!
در کنگره بین المللی پیری شناسی 1951در سنت لوئیس ،دکتر رافایل گینزبرگ از
آیوا عنوان کرد که این فکر قدیمی که شخص باید در حوالی هفتاد سالگی پیر و از کار
افتاده شود در حد زیادی علت این است که فرد در آن سن پیر شده است ،و این که
در آینده روشن تری ممکن است هفتاد سالگی را میان سالی تلقی کنیم .اکنون در سال
2001داریم سریعا به آن زمان و مکانی نزدیک می شویم که 50جای 40را به عنوان
نقطه میانی زندگی بگیرد ،و هفتاد یا حتی هشتاد سال آن گونه که شصت سالگی در
1950تلقی می شد ،دیده شود.
این بحث مسئله مرغ و تخم مرغ را به یاد می آورد کدام یک اول می آید ،تغییر
واقعیت حاکم بر انتظارات ،یا انتظارات حاکم بر تغییر واقعیت؟ در واقع هر دو است،
و می توانیم به سوی اهداف زندگی بیشتر و کیفیت بیشتر زندگی از هر جهت پیش
برویم.
حداقل دو راه در رابطه با این که چگونه خود را در سن پیری تصور می کنیم وجود
دارند .ممکن است در انتظار پیر شدن تا سن مشخصی ،به طور ناخوداگاه یک تصویر
هدف منفی برای سرو مکانیسم مان تعیین کنیم .یا در انتظار سن پیری و ترس از شروع
آن ،ممکن است به طور ناخودآگاه کارهایی مرتکب شویم که برای ایجاد آن الزم اند.
ما کم کم فعالیت جسمی و ذهن مان را کاهش می دهیم .با قطع عملی همه فعالیت
های جسمی شدیدمان مقداری از انعطاف پذیری مفاصل مان را از دست میدهیم.
فقدان فعالیت باعث می شود مویرگهای مان منقبض شوند و عمال از بین روند ،و عرضه
خون حیات بخش به بافت های مان به شدت کاهش می یابد .برای گشایش مویرگهایی
که همه بافت های بدن را تغذیه می کنند و ضایعات را دفع می کنند ،فعالیت شدید
الزم است .دکتر سیلی با پیوند یک لوله توخالی ،کشت های سلولی حیوانی را در بدن
یک حیوان زنده کاشت کرده است .به دلیل نامعلومی ،سلولهای از نظر فیزیولوژیکی
جوان و جدید در داخل این لوله تشکیل شده اند .با این حال اگر اینها مورد توجه واقع
نشوند ،طی یک ماه می میرند .ولی اگر سیال درون لوله هر روز شسته شود و مواد زاید
دفع شوند ،سلول ها نامحدود عمر می کنند .آنها همیشه جوان می مانند و نه پیر می
شوند نه می میرند .دکتر سیلی پیشنهاد می کند که این ممکن است مکانیسم پیر شدن
باشد و اگر چنین باشد ،می توان با کاهش سرعت تولید ضایعات و یا با کمک به سیستم
در خالص شدن از دست مواد زاید ،پیری را به تأخیر انداخت .در بدن انسان ،مویرگها
کانال هایی هستند که مواد زاید از طریق آنها دفع می شوند .قطعا مشخص شده است
که فقدان ورزش و عدم فعالیت عمال مویرگها را "خشک می کند".
من شک ندارم که میتوانید یک فرد سی ساله را در نظر بگیرید و طی پنج سال از او
یک فرد پیر بسازید اگر که بتوانید به نوعی او را متقاعد کنید که اکنون پیر شده است،
این که همه فعالیت های جسمی اکنون خطرناک است ،و این که فعالیت ذهنی عبث
است .اگر بتوانید به او القا کنید که تمام روز روی یک صندلی لرزان بنشیند ،همه
رویاهای آینده اش را رها کند ،تمام عالقه اش به ایده های جدید را از دست دهد ،و
خود را تمام شده ،بی ارزش بی اهمیت و غیر مفید تلقی کند ،مطمئن هستم که میتوانید
به طور تجربی یک پیر مرد تولید کنید.
دکتر جان شیندلر در کتاب اش «چگونه 365روز در سال زندگی کنیم» ،اشاره می
کند که به باور او چه چیزی شش نیاز اساسی ای است که هر انسانی دارد:
-1نیاز به عشق
-2نیاز به امنیت
-4نیاز به شناخت
یک نیاز اساسی دیگر را به این شش مورد من اضافه می کنم .نیاز به عمر بیشتر ،نیاز
به نگاه به فردا و آینده با شادی و انتظار .ممکن است این را به عنوان انتظار و تعهد در
نظر بگیرید.
اگر زندگی خود را به این همه روش گوناگون سازگار می کند تا به عنوان وسیله ای به
سوی یک هدف عمل کند ،آیا این فرض معقول نخواهد بود که اگر خود را در نوعی
وضعیت هدف قرار دهیم که در آن زندگی بیشتری الزم است ،عمر بیشتری خواهیم
داشت؟
اگر انسان ها را هدف گرا در نظر بگیریم ،می توانیم انرژی سازگاری با نیروی حیات
را به عنوان سوخت پیشران یا انرژی ای در نظر بگیریم که ما را به سوی هدف مان
سوق میدهد .یک خودروی نگه داشته شده هیچ سوختی در با کاش الزم ندارد .و یک
هدف گرا بدون هدف حقیقتا نیروی حیات زیادی الزم ندارد.
من معتقدم که با نگاه به آینده با شادی و انتظار ،هنگامی که انتظار داریم از فردا لذت
ببریم ،و از همه مهم تر ،هنگامی که کار مهمی از نظر خودمان داریم که انجام دهیم و
مقصدی که برویم ،این نیاز را تثبیت می کنیم.
سالگی چهره هنری غالب جهان بود؛ رایت در نود سالگی هنوز خالق ترین معمار بود،
و شاو در نود سالگی هنوز می نوشت.
یکی از برجسته ترین چهره های تبلیغاتی برای جوانی ابدی ،کارآفرین صنعت سرگرمی
دیک کالرک است.
مردم از چهره کودکانه او و این که پیر به نظر نمی رسد در شگفت اند .آیا آب خاصی
می خورد یا قرصی مصرف می کند که ما از آن مطلع نیستیم؟ نه چنین نیست .آیا
یک حاشیه ژنتیکی وجود دارد؟ احتماال ،ولی این به تنهایی نمی تواند پدیده ای را که
شاهد آن هستیم توضیح دهد .اگر در مورد آقای کالرک بیشتر بدانید ،خواهید دید
که او یکی از گرفتار ترین ،پرکارترین و خالق ترین مدیر گروه ها در کل صنعت
سرگرمی است .او به گفته آنها ایده های زیادی برای ارائه دارد بدون این که نشانه ای
از عقب نشینی داشته باشد.
این بدان معنا نیست که جوانی مستلزم کار مداوم است تا هنگامی که توسط نعش کش
ها از محل کارتان بیرون برده شوید .برای بعضی از افراد ،هر نوعی بازنشستگی می
تواند مایة نفرت باشد .ولی راز کار عبارت است از انتظارات مثبت و تعهد ،نه لزوما در
همان حرفه ای که داشته اید یا در همان مسیر .برای این که از اصطالحا صندلی
لرزانتان به دور بمانید ،گزینه های نامحدودی وجود دارند.
من در 61سالگی کار خود را به عنوان نویسنده و سخنران در مورد سایکو سایبرنتیک
شروع کردم ،بعد از آن که قبال یک حرفه طوالنی ،متغیر و پربار را داشتم .من مدتی
در هر دو عرصه فعال ماندم ،و گاهی اوقات در طول روز در نیویوک یک جراحی انجام
میدادم ،و سپس همان شب به لس آنجلس می رفتم تا سخنرانی های ارائه دهم .در
سنی که بسیاری از افراد به توقف و فسیل شدن فکر می کنند ،من از اول شروع کردم
و کاری کردم که مرا مجذوب خود می کرد .در مورد خود من ،بسیار سعادتمند بودم،
زیرا به انتشار کتب ،سخنرانی ها و جلسات و روابط با افراد جالب زیادی منجر شد،
طرفداران سایکو سایبرنتیک ،شامل شخصیت های هالیوودی مانند جین فوندا ،رهبران
مدنی مانند نانسی ریگان ،حتى سالوادور دالی ،که نقاشی اصلی خود را که جوهره سایکو
سایبرنتیک را به تصویر می کشد به من ارائه کرد .ولی حتی اگر کار من به این نوع
پذیرش و شهرت عمومی منجر نمی شد ،باز هم فرد خوشبخت و موفقی بودم که درگیر
فعالیت های ارزشمندی برای خودم و دیگران است و هدف تعیین می کند و به سوی
آنها پیش می رود .مطلقا هیچ دلیل معقولی وجود ندارد که شما نیز نتوانید همین کار
را انجام دهید.
به این علت است که به بیماران ام می گویم که اگر میخواهند مفید و سرزنده بمانند
دلتنگ آینده باشند و نه گذشته ،به زندگی اشتیاق داشته باشید ،به عمر بیشتر نیاز
ایجاد کنید ،و عمر بیشتری خواهید داشت.
آیا هرگز از خود پرسیده اید که چرا این همه هنرپیشه میتوانند از سن شان خیلی جوان
تر به نظر برسند ،و در سن 50و بیشتر ظاهر جوانی داشته باشند؟ آیا چنین نیست که
این افراد به جوان ماندن نیاز دارند ،به حفظ ظاهرشان عالقمندند و به طور ساده هدف
جوان ماندن را از دست نمی دهند ،آن گونه که اکثر ما هنگامی که به میانسالی میرسیم
چنین می کنیم؟
دکتر آرنولد هوشنکر می گوید :ما نه بر اساس سال ،بلکه بر اساس رویدادها و واکنش
های احساسی مان به آنها ،پیر می شویم .روبنر فیزیولوژیست مالحظه کرد که زنان
روستایی ای که در بعضی از نقاط جهان به عنوان نیروی کار ارزان در مزارع کار می
کنند صورتشان زود پژمرده می شود ،ولی متحمل هیچ کاهش قدرت و تحمل جسمانی
نمی شوند .این مثالی از اختصاصی شدن در پیری است .می توانیم استدالل کنیم که
این زنان نقش رقابتی خود به عنوان زن را کنار گذاشته اند .آنها خود را به عنوان
زنبورهای کارگر به زندگی واگذار کرده اند ،که هیچ زیبایی صورتی الزم ندارد بلکه
فقط توانایی فیزیکی الزم دارد .او همچنین در مورد این که بیوه شدن چگونه بعضی از
زنان را پیر می کند و بعضی ها را نه ،نظر میدهد" :اگر بیوه احساس کند که زندگی او
به پایان رسیده است و دلیلی برای زندگی ندارد ،نگرش او نمود بیرونی پیدا می کند -
در پژمردگی تدریجی او ،و خاکستری شدن موهایش .زن دیگری ،که عمال مسن تر
است ،شروع به شکوفایی می کند .او ممکن است وارد رقابت برای شوهری جدید شود،
یا وارد کاری در تجارت شود ،یا ممکن است فقط خود را با چیزی که شاید تاکنون
فرصت آن را نداشته است مشغول کند ".ایمان ،جرأت ،عالقه ،خوشبینی ،و نگاه به
آینده برای ما زندگی جدید و عمر بیشتری به همراه می آورد .بیهودگی ،بدبینی،
ناامیدی ،زندگی در گذشته صرفا مشخصه سن باال نیستند ،بلکه در آن تاثیر نیز دارند.
این بازنشستگی از یک شغل نیست که این افراد را می کشد ،بلکه بازنشستگی از زندگی
است .این حس بیهودگی ،تمام شدن ،کاهش اعتماد به نفس ،جرأت و عزت نفس است
که نگرش های فعلی جامعه به تشویق آنها کمک می کنند .ما باید بدانیم که اینها
مفاهیم کهنه و غیر علمی ای هستند .حدود پنجاه سال قبل روان شناسان فکر می کردند
که توان ذهنی انسان در سن 25سالگی به اوج می رسد ،و سپس شروع به کاهش
تدریجی می کند .آخرین یافته ها نشان می دهند که یک فرد در حوالی سن 35به اوج
ذهنی می رسد و تا بعد از 70به خوبی همین سطح را حفظ میکند .چرندیاتی از نوع
"نمی توانید به یک سگ پیر کلکهای تازه یاد دهید" هنوز ادامه دارند به رغم این
واقعیت که محققین متعددی نشان داده اند که قابلیت یادگیری در سن 70سالگی
مانند 17سالگی خوب است.
ما همیشه نکات مثبت و منفی داریم .فرد جوانی که کار جدیدی را شروع می کند
ممکن است مزیت انرژی و توان جسمی باال ،ذهن باز و غیر مشوش ،کنجکاوی شدید،
ماجراجویی و یک ذهن تیز و راحت را داشته باشد .فرد خیلی پیرتری که در همان
عرصه کاری رقابت می کند ممکن است انرژی فیزیکی خیلی کمتری داشته باشد و
امکان دارد در گیر مشکالت جسمی خاصی باشد ،او ممکن است تعصبات خاصی داشته
باشد که مانع خالقیت می شوند ،و ممکن است ضدریسک و محافظه کار باشد و از
نظر ذهنی سرعت کمتری داشته باشد .با این حال ،فرد جوان فاقد تجربه ،بلوغ احساسی،
اعتماد مبتنی بر لیاقت و اعتبار نزد سایرین است .سیاست مدار مسن تر تجربه مرتبط
خیلی بیشتری دارد که در بعضی از فرهنگ ها هنوز به عنوان خرد مورد توجه است تا
در تصمیمات مهم و در رهایی از اشتباهات به آنها متکی باشد .هر کدام لیست متفاوتی
از مثبت ها و منفی ها دارند.
در کسب و کار ،اگر هر کدام خصوصا باهوش باشند ،با نکات منفی شان در رابطه با
همراهان یا مشاورین مقابله می کنند ،خیلی مانند رئیس جمهوری ای که یک کابینه
تشکیل میدهد .فردی که فاقد دسترسی به چنین کمیته مشاوره متشکل از افراد واقعی
است ،می تواند در تخیل بارور خودش "یک میزگرد" تشکیل دهد و از هر متخصصی
توصیه بخواهد.
نکته من این است که افراد در هر سنی ،حتی در مواجهه با هر گونه بدبختی ،مصیبت،
معلولیت و بیماری میتوانند تعیین کنند که چگونه عکس العمل نشان خواهند داد و با
توجه به نشانه ها و عالئم پیر شدگی ،پاسخهای احساسی تعیین شده آنها ممکن است
حداقل به همان اندازه تقویم بیولوژیکی یا ژنتیک یا پزشکی آنها به تجربه زندگی واقعی
این لحظه آنها ارتباط داشته باشند .اگر این مطلب را در هر حد زیادی قبول کنید ،باید
انگیزه بیشتری داشته باشید که در مفاهیم و فنون سایکو سایبرنتیک تبحر یابید ،تا از
سن خود جوانتر بمانید.
من قدرت نیروی حیات را ،که مکانیسم های شفابخشی را به کار می اندازد ،درک نمی
کنم و نیز درک نمی کنم که این نیرو چگونه اعمال می شود یا چه چیزی باعث می
شود عمل کند .من هوشی را که این مکانیسم ها را خلق کرده است درک نمی کنم ،و
نیز درک نمی کنم که چگونه یک هوش هدایت کننده آنها را به کار می اندازد.
دکتر آلکس کارل در نگارش مشاهدات شخصی خود از شفای فوری در لوردس گفت
که تنها توضیحی که میتواند به عنوان یک پزشک ارائه دهد این است که فرایندهای
شفابخشی خود بدن ،که در حالت عادی طی مدتی عمل می کنند تا شفا دهند ،تحت
تاثیر ایمان قوی به نوعی تسریع می شوند .اگر معجزه ها آن گونه که دکتر کارل می
گوید با تسریع یا تشدید فرایندها و قدرت های شفابخشی طبیعی درون بدن انجام می
شوند ،در این صورت هر بار که می بینم یک زخم سطحی جراحی با رشد بافت جدید
شفا مییابد شاهد معجزه کوچکی هستم .تا جایی که می توانم ببینم ،این که این مستلزم
دو دقیقه ،دو هفته یا دو ماه باشد فرقی نمی کند .من هنوز شاهد نیرویی هستم که عمل
می کند و من نمیتوانم آن را درک کنم.
هیچ پدری که می بیند فرزندش مورد حمله یک سگ هار قرار گرفته است بیکار نمی
ایستد و بگوید "نباید کاری کنم زیرا باید ایمان ام را ثابت کنم ".او کمک همسایه ای
را که چماق یا تفنگی آورده است رد نمی کند .با این حال اگر اندازه سگ هار را
شبکه خرید خانگی ظاهر می شود انتقاد می کند ،آیا این سرزنش خالصانه است یا ناشی
از خودخواهی یا حسادت؟
در حالی که همه این منابع با یکدیگر در جنگ اند و معقولیت یکدیگر را انکار می کنند،
الزم نیست در گیر تفاوت های جزئی آنها شوید .شما آزادی عمل دارید که به دنبال
هر چیزی که برای شما بهتر از همه عمل می کند باشید و آن را تشکیل دهید .ذهن
خود را به روی هیچ فایده یا کمک بالقوه نبندید .از تفکر منطقی خود استفاده کنید .برای
خود فرضیه هایی را امتحان کنید.
همان گونه که در آغاز گفتم ،هدف واقعی هر کسی عمر بیشتر است .تعریف شما از
خوشبختی هر چه که باشد ،خوشبختی را فقط ضمن داشتن عمر بیشتر تجربه خواهید
کرد .زندگی طوالنی تر به معنی موفقیت بیشتر ،حصول اهداف ارزشمند ،تجربه و داشتن
عشق بیشتر ،سالمت و لذت بیشتر ،شادی بیشتر برای خود و دیگران ،عالوه بر سایر
موارد ،است.
به اعتقاد من یک زندگی و یک منبع نهایی وجود دارد ،ولی این یک زندگی کانال های
ظهور زیادی دارد و به شکلهای زیادی جلوه گر می شود .اگر قرار باشد از زندگی بهره
بیشتری ببریم ،نباید کانال هایی که زندگی از طریق آنها ممکن است به ما برسد را
محدود کنیم .باید آن را بپذیریم ،چه به شکل علم باشد ،چه به شکل دین ،روان شناسی
و غیره.
یک کانال مهم دیگر عبارت است از سایر افراد .بیایید کمک ،شادی و لذتی را که
سایرین ممکن است برای ما فراهم آورند ،یا ما ممکن است به دیگران بدهیم را رد
نکنیم .برای قبول کمک از دیگران مغرور نباشیم ،و برای دادن آن نیز خیلی سنگدل
نباشیم .بگذارید نگوییم "ناپاک" فقط به علت این که شکل اهدایی ممکن است با پیش
داوری ها با نظرات ما در مورد خودبزرگ بینی مطابقت نداشته باشند.
نظرات و تمرینات این کتاب به بسیاری از بیماران من کمک کرده اند که از زندگی
شان بهره بیشتری بگیرند ،امید و باور من این است که برای شما نیز همین طور باشد.
یادداشت ها:
-