الفارسي

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 22

‫مهمان ما ( ضيفنا )‬ ‫درس هشتم ( الدرس الثامن )‬

‫کان أخي ضیفًا في منزلنا البارحة‬ ‫دیروز برادرم در خانهء ما مهمان بود‬

‫ظهرا إلی منزلنا‬


‫ً‬ ‫جاء هو وزوجته وطفالهما‬ ‫خود وخانم ودو فرزندشان ظهر به منزل ما آمدند‬

‫في البدایة جلسنا في غرفة االستقبال‬ ‫ابتدا در اطاق پذیرائی نشستیم‬

‫جلس أخي وزوجته فوق األریكة‬ ‫برادرم وخانمش روى ُمبل نشستند‬

‫األطفال كانوا یلعبون فوق السجادة‬ ‫وبچه ها روی قالی بازی میکردند‬
‫ً‬
‫جاهزا ذهبنا إلى غرفة‬ ‫وبمجرد أن أصبح الطعام‬ ‫همینکه نهار حاضر شد باطاق نهار خوری رفتیم‬
‫الطعام‬

‫كانت الخادمة قد رتبت األطباق‬ ‫پ‬


‫نوکر ما ظرف وکارد وچنگالها را روی میز نهار خوری چیده بود‬
‫وأدوات الطعام فوق طاولة الطعام‬

‫كانت أمي قد طبخت طعا ًما جیدًا ولذیذًا‬ ‫پ‬


‫مادر ما خوارک خوب ولذیذی پخته بود‬

‫وذهبنا وقت العصر إلى خارج المدینة من أجل التنزه‬ ‫عصر برای گردش به بیرون شهر رفتیم‬
‫پ‬

‫الطقس لطیفًا جدًا‬


‫ُ‬ ‫كان‬ ‫پ‬
‫هوا بسیار لطیف بود‬

‫كانت المناظر المحیطة بالمدینة جمیلة جدًا وخالبة‬ ‫پ‬


‫مناظر اطراف شهر بسیار زیبا ودلچسب بود‬

‫عدنا إلى منزلنا‬


‫بعد التنزه واالستمتاع ُ‬ ‫پس از گردش وتفریح به منازل خود مراجعت کردیم‬
‫پ‬

‫معاني المفردات‪:‬‬
‫دیروز‪ :‬أمس‪ .‬مهمان‪ :‬ضیف‪ .‬فرزند‪ :‬ولد‪ .‬اطاق پذیرائی‪ :‬غرفة االستقبال‪ .‬قالى‪ :‬سجاد‪ .‬همینكه‪ :‬حالما‬

‫اطاق نهار خورى‪ :‬غرفة الطعام‪ .‬نوكر‪ :‬خادمة‪ .‬كارد‪ :‬سكین‪ .‬میز‪ :‬طاولة‪ .‬چید‪ :‬بسطت‪ .‬پخت‪ :‬طبخ‪.‬‬

‫گردش‪ :‬نزهة‪ .‬بیرون‪ :‬خارج‪ .‬شهر‪ :‬مدینة‪ .‬ودلچسب‪ :‬جذاب‬

‫مصادر األفعال‬
‫الكینونة في الماضي‬ ‫بودن‬ ‫بود‬
‫المجيء‬ ‫آمدن‬ ‫آمدند‬
‫الجلوس‬ ‫نشستن‬ ‫نشستیم‬
‫التجهز‬ ‫حاضر شدن‬ ‫حاضر شد‬
‫اللعب‬ ‫بازى كردن‬ ‫بازى میكردند‬
‫الذهاب‬ ‫رفتن‬ ‫رفتیم‬
‫بسط ‪ ،‬مد‬ ‫چیدن‬ ‫چیده‬
‫الطبخ‬ ‫پختن‬ ‫پخته‬
‫العودة‬ ‫مراجعت كردن‬ ‫مراجعت كردیم‬

‫خريدن كيف ( شراء حقيبة )‬ ‫درس نهم( الدرس التاسع )‬

‫ذهبنا أنا وأختي یوم أمس إلى السوق‬ ‫دیروز من وخواهرم به بازار رفتیم‬
‫پ‬

‫کانت أختي تملك مئة لیرة‬ ‫خواهرم صد لیره داشت‬


‫پ‬

‫ولكنّي لم أكن أملك النقود‬ ‫ولی من پول نداشتم‬


‫پ‬

‫اشترت أختي من السوق حقیبةً واحدة ً‬ ‫خواهرم یک کیف از بازار خرید‬


‫پ‬

‫ولكنپتلك الحقیبة لم تكن كبیرة‬ ‫پ‬


‫ولی آن کیف بزرگ نبود‬
‫پ‬
‫ضاپ لم تكن غالیة‬
‫وأی ً‬ ‫پ‬
‫وهم گران نبود‬
‫پ‬
‫هي دفعت سعر الحقیبة سبعون لیرة فقط‬ ‫او برای کیف پ‬
‫فقط هفتاد لیره داد‬
‫پ‬
‫پ‬
‫الحقیبة‬ ‫پ‬
‫شراء‬ ‫وبعد‬ ‫وبعد از خریدن کیف‬
‫پ‬
‫پ‬
‫پ‬
‫كانت تملك ثالثین لیرة‬ ‫سی لیره داشت‬
‫پ‬
‫پ‬
‫بقینا عدة ساعات في السوق‬ ‫ما چند ساعت پ‬
‫در بازار ماندیم‬
‫پ‬
‫پ‬
‫بالتكسي‬ ‫عدنا‬
‫پ‬ ‫ثم‬ ‫سپس با تکسی برگشتیم‬
‫پ‬
‫پ‬
‫أختي أعطت للسائق عشرین لیرة‬ ‫پ‬
‫راننده داد‬
‫پ‬ ‫خواهرم بیست لیره‬
‫پ‬
‫پ‬
‫مفردات النص‪:‬‬
‫پ‬
‫دیروز‪ :‬أمس‪ ،‬خواهر‪:‬أخت‪ ،‬رفتیم‪ :‬ذهبنا‪ ،‬صد‪ :‬مئة‪ ،‬پول‪ :‬مال‪ ،‬كیف‪ :‬محفظة‪ ،‬ولى‪ :‬لكن‪ ،‬نبود‪ :‬لم تكن‬

‫گران‪ :‬غا ٍل‪ ،‬هفتاد‪ ،‬سبعون‪ ،‬چند‪:‬بضعة‪ ،‬ماندیم‪ :‬بقینا‬


‫أسئلة حول النص‪:‬‬
‫متى ذهبنا إلى السوق‬ ‫پ‬
‫‪ -1‬ما چه وقت ببازار رفتیم؟‬

‫ذهبنا البارحة إلى السوق‬ ‫پ‬ ‫ما دیروز به بازار رفتیم‬


‫پ‬
‫پ‬
‫‪ -2‬چند لیره خواهرم داشت؟ پپ كم لیرة كانت تملك أختي‬
‫پ‬
‫صد لیره خواهرم داشت پپ كانت تملك أختي مئة لیرة‬
‫پ‬
‫‪ -3‬او از بازار چه خرید؟ پپ ماذا اشترت من السوق‬
‫پ‬
‫او از بازار یک کیف خریدپپ اشترت حقیبة من السوق‬
‫پ‬
‫پ‬
‫‪ -4‬قیمت کیف چند بود؟ پ کم کان سعر الحقیبة‬
‫پ‬
‫پ‬
‫كان سعر الحقیبة سبعین لیرة‬ ‫پ‬
‫قیمت کیف هفتاد لیره بود‬
‫پ‬
‫‪ -5‬چند ساعت در بازار پ‬
‫ماندیم؟ پ كم بقینا في السوق‬
‫پ‬
‫پ‬
‫ما چند ساعت در بازار ماندیم پ بقینا عدة ساعات في السوق‬
‫پ‬
‫كیف پ ُ‬
‫عدنا‬ ‫برگشتیم؟‬
‫‪ -6‬ما چطور پ‬
‫پ‬
‫عدنا بالتكسي‬‫ما با تكسى برگشتیم پپ ُ‬
‫پ‬
‫مصادر األفعال‬
‫پ‬
‫الذهاب‬ ‫رفتن‬ ‫رفتیم‬
‫فعل الملك‬ ‫داشتن‬ ‫داشت‬
‫الشراء‬ ‫خریدن‬ ‫خرید‬
‫اإلعطاء‬ ‫دادن‬ ‫داد‬
‫العودة‬ ‫برگشتن‬ ‫برگشتیم‬
‫الكون‬ ‫بودن‬ ‫نبود‬
‫البقاء‬ ‫ماندن‬ ‫ماندیم‬
‫تصريف رفتن‪ :‬في الماضي البسیط‬

‫شما رفتید‬ ‫او رفت‬ ‫من رفتم‬

‫ایشان رفتند‬ ‫ما رفتیم‬ ‫تو رفتى‬


‫درس يازدهم ( أمثال فارسية )‬
‫با یک گل بهار نمی شود‪ :‬الیصیر ربیع بوردة واحدة‬

‫آدمی فربه شود از راه گوش‪ :‬یسمن المرء من أذنیه‬

‫با بدان بد باش‪ ،‬وبانیکان نکو‪ :‬كن مع السیئین سیئًا‪ ،‬ومع الطیبین طیبًا‬

‫دل بدل راه دارد‪ :‬من القلب إلى القلب اتصال‬

‫دشمن دانا به از نادان دوست‪ :‬عدو عالم خیر من صدیق جاهل‬

‫راه کچ به منزل نمی رسد‪ :‬الطریق الملتوي ال یوصل إلى المنرل‬

‫گم نشود هر که رود راه راست‪ :‬الیض ُّل من یسیر في طریق مستقیم‬

‫من وجمشيد ( أنا وجمشيد )‬


‫سال گذشته با دوستم ( جمشید ) بمدرسه می رفتیم ‪ ---‬كنا نذهب أنا وصدیقي جمشید إلى المدرسة في‬
‫السنة المااضیة‬

‫صبح زود لباس مدرسه می پوشیدیم ‪ ---‬كنا نرتدي ثیابنا المدرسیة في الصباح الباكر‬

‫وبا هم مى رفتیم ‪ ---‬وكنا نذهب مع بعض‬

‫وقتى بمدرسه میرسیدیم باستاد خود سالم میكردیم ‪ ---‬وكنا عندما نصل إلى المدرسة نسلم على أستاذنا‬

‫وبعد بكالس وارد مى شدیم ‪ ---‬وفیما بعد كنا ندخل إلى الصف‬

‫اما در كالس با هم نمى نشستیم ‪ ---‬ولكن لم نكن نجلس في الصف مع بعضنا‬

‫من در اول كالس مینشستم ‪ ---‬أنا كنت أجلس في أول صف‬

‫وجمشید در آخر كالس مي نشست ‪ ---‬وجمشید كان یجلس في آخر صف‬

‫جمشید باهوش بود ‪ ---‬كان جمشید ذكیًا‬

‫ولى وقتى استاد درس مى داد ‪ ---‬ولكن عنما كان یعطي األستاذ الدرس‬

‫او باستاد نگاه نمی کرد ‪ ---‬هو لم یكن ینتبه إلى األستاذ‬
‫من – بر عكس – همیشه باستاد نگاه میکردم ‪ ---‬أنا على العكس كنت دائ ًما انتبه إلى الدرس‬

‫استاد از جمشید تعجب میكرد ‪ ---‬كان األستاذ یتعجب من جمشید‬

‫وبما میگفت‪ :‬دوستمان جمشید اینجا نیست ‪ ---‬وكان یقول لنا ‪ :‬صدیقنا جمشید لیس هنا‬

‫سپس از جمشید میپرسید‪ :‬كجا هستى؟ ‪ ---‬ثم كان یسأل جمشید‪ :‬أین أنت‬

‫آیا تو در كالس هستى یا نه ؟ ‪ ---‬هل أنت في الصف أم ال‬

‫مفردات النص‪:‬‬
‫سال گذشته‪ :‬السنة الماضیة ‪ .‬شدیم‪ :‬صرنا ‪ .‬با هم‪ :‬معًا ‪ .‬باهوش‪ :‬ذكي ‪ .‬همیشه‪ :‬دو ًما ‪ .‬دوستمان‪:‬‬
‫صدیقنا ‪ .‬سپس ‪ :‬بعد ذلك‬

‫مصادر األفعال‪:‬‬
‫الذهاب‬ ‫رفتن‬ ‫مى رفتیم‬
‫االرتداء‪ ،‬اللباس‬ ‫پوشیدن‬ ‫مى پوشیدیم‬
‫الوصول‬ ‫رسیدن‬ ‫میرسیدیم‬
‫الدخول‬ ‫سالم كردن‬ ‫سالم میكردیم‬
‫اللعب‬ ‫وارد شدن‬ ‫وارد مى شدیم‬
‫یعطي درس‬ ‫درس دادن‬ ‫درس مى داد‬
‫االنتباه‪ ،‬كان یوجه‬ ‫نگاه کردن‬ ‫نگاه می کردم‬
‫التعجب‬ ‫تعجب كردن‬ ‫تعجب میكرد‬
‫القول‬ ‫گفتن‬ ‫میگفت‬
‫السؤال‪ ،‬االستفسار‬ ‫پرسیدن‬ ‫مى پرسید‬

‫تصريف ( نشستن ) في الماضي االستمراري‪:‬‬

‫ما مى نشستیم‬ ‫من مى نشستم‬

‫شما مى نشستید‬ ‫تو مى نشستى‬

‫ایشان مى نشستند‬ ‫او مي نشست‬


‫درويش وحجاج ( الدرويش والحجاج )‬
‫درویش مستجاب الدعاء في بغداد‬
‫ٌ‬ ‫درویشى مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد ‪ ---‬ظهر رج ٌل‬

‫حجاج بن یوسف را خبر كردند ‪ ---‬وأخبروا الحجاج بن یوسف عن ذلك‬

‫بخواندش وگفت‪ :‬مرا دعاى خیر كن ‪ ---‬استدعاه وقال له‪ :‬ادعُ لي دعاء خیر‬

‫درویش گفت‪ ( :‬خدایا‪ ،‬جانش بگیر ) ‪ ---‬قال الدرویش‪ :‬یارب خذ روحه‬

‫حجاج تعجب كرد وگفت‪ :‬از بهر خدا این چه دعاست؟ ‪ ---‬تعجب الحجاج وقال‪ :‬بحق هللا ماهذا الدعاء‬

‫گفت‪ :‬این دعاى خیر است براى جملهء مسلمانان ‪ ---‬قال الدرویش‪ :‬هذا الدعاء خیر من أجل جمیع‬
‫المسلمین‬

‫حجاج گفت‪ :‬چگونه؟ ‪ ---‬قال الحجاج‪ :‬كیف‬

‫گفت‪ :‬اگر بمیری خلق از عذاب تو برهند وتو از گناهان ‪ ---‬قال‪ :‬إن تمت یستریح الناس من عذابك‪،‬‬
‫ضا تستریح من الذنوب‬
‫وأنت أی ً‬
‫مفردات النص‪:‬‬

‫بخواندش‪ :‬استدعاه‪ ،‬والباء زائدة‪ .‬كن‪ :‬اعمل‪ ،‬أصلها بكن ‪ .‬جان‪ :‬روح‪ .‬از بهر خدا‪ :‬بحق هللا‬

‫بمیرى‪ :‬أن تموت‪ ،‬برهند‪ :‬ینجون ‪ .‬گناهان‪ :‬ذنوب‬

‫تصريف ( پديد آمدن ) في الماضي القریب‪:‬‬

‫ما پدید آمده ایم‬ ‫من پدید آمده ام‬

‫شما پدید آمده اید‬ ‫تو پدید آمده اى‬

‫ایشان پدید آمده اند‬ ‫او پدید آمده است‬

‫مصادر األفعال‪:‬‬
‫المجيء‬ ‫آمدن‬ ‫آمد‬
‫العمل‬ ‫كردن‬ ‫كردند‬
‫القول‬ ‫گفتن‬ ‫گفت‬
‫األخذ‬ ‫گرفتن‬ ‫بگیر‬
‫الموت‬ ‫مردن‬ ‫بمیرى‬
‫تحریر‪ ،‬تخلیص‬ ‫رهانیدن‬ ‫برهند‬
‫جشن کوچک ( حف ٌل صغير )‬
‫مسرورا جدًا‬
‫ً‬ ‫دیروز پرویز بسیار خوشحال بخانه برگشت ‪ ---‬عاد یوم أمس پرویز إلى منزله‬

‫زیرا در مدرسه كارنامهء سال تحصیلى را به دانش آموزان داده بودند ‪ ---‬ألنه كانوا قد أعطوا الطالب‬
‫الشهادات المدرسیة في المدرسة‬

‫واو شاگرد اول شد بود ‪ ---‬وقد حصل على المركز األول‬

‫پدر ومادرش فوق العاده از او راضى هستند ‪ ---‬فوق العادة والدیه راضین عنه كثیرا‬

‫وبه مناسبت موفقیتى كه بدست آورده است ‪ ---‬وبمناسبة حصوله على التوفق في النجاح‬

‫پدرش برایش یک ساعت خریده است ‪ ---‬قد اشترى والده ساعةً له‬

‫صغیرا یوم‬
‫ً‬ ‫ومادرش بعد از ظهر پنجشنبه برایش جشن كوچكى خواهد گرفت ‪ ---‬وأمه ستقیم له ً‬
‫حفال‬
‫الخمیس بعد الظهر‬

‫پرویز براى جشن خود پسر عمویش ( هاشم ) ودختر عمه اش ( زینب ) ودو پسر دائى اش ( بهرام )‬
‫و ( على ) وهمچنین عده ى از همسایه شان دعوت كرده است ‪ ---‬قد دعا پرویز ألجل حفله الصغیر ابن‬
‫عمه هاشم وابنة عمته زینب وولدي خاله بهرام وعلي وكذلك العدید من جیرانیه‬

‫البته بزرگ ومادر بزرگش هم حاضر خواهند بود ‪ ---‬وحت ًما سیكون من ضمن الحاضرین جده وجدته‬

‫مفردات النص‪:‬‬
‫زیرا‪ :‬إلن‪ .‬كارنامه‪ :‬شهادة‪ .‬سال تحصیلى‪ :‬السنة الدراسیة‪ .‬دانش آموز‪ :‬تلمیذ‪ .‬برایش‪ :‬ألجله‬

‫جشن‪ :‬احتفال‪ .‬دائى‪ :‬خال‪ .‬همچنین‪ :‬كذلك‪ .‬همسایه‪ :‬جار‬

‫أسئلة حول النص‪:‬‬


‫‪ -1‬چرا پرویز بسیار خوشحال بخانه برگشت؟ ‪ ---‬لماذا عاد برویز إلى المنزل بفرحٍ شدی ٍد‬

‫زیرا كارنامهء تحصیلى اش را گرفته وشاگرد اول شده بود ‪ ---‬ألنه حصل على شهادته المدرسیة‬
‫وحصل على المركز االول‬

‫‪ -2‬سال تحصیلی یعنی چه؟ ‪ ---‬ماذا یعني السنة الدراسیة‬

‫سال تحصیلى یعنى سال درس خواندن است ‪ ---‬السنة الدراسیة یعني العام الدراسي‬
‫‪ -3‬چرا پدر ومادرش از او راضى هستند؟ ‪ ---‬لماذا والدیه راضین عنه‬

‫پدر ومادرش به خاطر موفقیتش از او راضى هستند ‪ ---‬والدیه راضین عنه بسبب تفوقه‬

‫‪ -4‬پدرش براى او چه خرید؟ ‪ ---‬ماذا اشترى له والده‬

‫پدرش براى او یک ساعت خریده است ‪ ---‬اشترى له والده ساعة‬

‫‪ -5‬مادرش چه خواهد گرفت؟ ‪ ---‬ماذا ستقیم أمه‬

‫مادرش بعد از ظهر پنجشنبه برایش جشن کوچک خواهد گرفت ‪ ---‬ستقیم أمه یوم الخمیس بعد الظهر‬
‫صغیرا‬
‫ً‬ ‫حفالً‬

‫‪ -6‬پدر بزرگ ومادر بزرگش حاضر خواهند بودنیا نه؟ ‪ ---‬هل سیحضر الجد والجدة أم ال‬

‫البته پدربزرگ ومادر بزرگش هم حاضر خواهند بود ‪ ---‬حت ًما سیكون الجد والجدة من ضمن‬
‫الحاضرین‬

‫مصادر األفعال‪:‬‬
‫العودة‬ ‫برگشتن‬ ‫برگشت‬
‫االعطاء ‪ -‬الكون‬ ‫دادن – بودن‬ ‫داد بودند‬
‫الوصول – الكون‬ ‫شدن – بودن‬ ‫شده بود‬
‫أن یحصل على‬ ‫به دست آوردن‬ ‫بدست آورده است ( قریب )‬
‫الشراء‬ ‫خریدن‬ ‫خریده است ( ماضي قریب )‬
‫سوف تقیم‬ ‫خواستن ‪ -‬گرفتن‬ ‫خواهد گرفت‬
‫الدعوة‬ ‫دعوت كرىن‬ ‫دعوت کرده است‬
‫الطلب – اإلرادة‬ ‫خواستن‬ ‫خواهند بود‬
‫كتاب لغت ( كتاب اللغة )‬
‫دیشب دوستم به خانهء ما آمد ‪ ---‬جاء صدیقي لیلة أمس إلى منزلنا‬

‫او گفت‪ :‬یک كتاب لغت خریده ام ‪ ---‬وقال‪ :‬قد اشتریت كتاب لغة‬

‫من از او خواستم كتاب خود را به من امانت بدهد ‪ ---‬أنا طلبت منه أن یأمن كتابه عندي‬

‫او قبول كرد وگفت‪ :‬قبل هو وقال‪:‬‬

‫فردا كتاب را براى تو مى فرستم ‪ ---‬سأرسل لك الكتاب غدًا‬

‫من خوشحال شدم ‪ ---‬أنا سررت‬

‫واز او تشكر كردم ‪ ---‬وشكرته‬

‫این كتاب را چند نفر دانشمندان نوشته اند ‪ ---‬هذا الكتاب قد كتبه عدة أشخاص من العلماء‬

‫ما باید قدر ایشان را بدانیم ‪ ---‬وواجب علینا أن نقدرهم‬

‫مفردات النص‪:‬‬
‫دیشب‪ :‬لیلة أمس‪ .‬دوست‪ :‬صدیق‪ .‬آمد‪ :‬جاء‪ .‬خرید‪ :‬اشترى‪ .‬خواستم‪ :‬أردت‪ .‬بدهد‪ :‬أن یعطي‪ .‬فردا‪ :‬غدًا‪.‬‬
‫براى تو‪ :‬من أجلك‪ .‬مى فرستم‪ :‬أرسل‪ .‬خوشحال‪ :‬مسرور‪ .‬چند‪ :‬عدد دانشمند‪ :‬عالم‪ .‬بدانیم‪ :‬أن یعرف‬

‫مصادر األفعال‪:‬‬
‫المجيء‬ ‫آمدن‬ ‫آمد‬
‫الشراء‬ ‫خریدن‬ ‫خریده ام‬
‫القول‬ ‫گفتن‬ ‫گفت‬
‫الطلب‬ ‫خواستن‬ ‫خواستم‬
‫اإلعطاء‬ ‫دادن‬ ‫بدهد‬
‫الموافقة‬ ‫قبول كردن‬ ‫قبول كرد‬
‫اإلرسال‬ ‫فرستادن‬ ‫فرستم‬
‫الصیرورة‬ ‫شدن‬ ‫شدم‬
‫الشكر‬ ‫تشكر كردن‬ ‫تشكر كردم‬
‫الكتابة‬ ‫نوشتن‬ ‫نوشته اند‬
‫أن یعلم‬ ‫دانستن‬ ‫بدانیم‬
‫أكمل الجمل التالیة مستعینًا بالنص‪:‬‬

‫خریدم‬ ‫‪ -‬من كتاب را‬

‫آمد‬ ‫‪ -‬دوستم به خانهء ما‬

‫كردم‬ ‫‪ -‬من از دوستم تشكر‬

‫نوشته اند‬ ‫چند نفر از دانشمندان‬ ‫را‬ ‫‪ -‬این كتاب‬

‫با هم مثل برادر ( نحن مع بعض مثل األخوة )‬


‫دیشب وقتى بمنزلمان رسیدم ‪ ---‬عندما وصلت إلى منزلنا لیلة أمس‬

‫دیدم در منزل باز است ‪ ---‬رأیت باب المنزل مفتوح‬

‫وارد شدم ‪ ---‬دخلت‬

‫دیدم دكتر ابراهیم استاد برادرم جمشید آنجا است ‪ ---‬ورأیت الدكتور إبراهیم أستاذ أخي جمشید في البیت‬

‫سالم كردم ونشستم ‪ ---‬سلمت وجلست‬

‫وبا ایشان صحبتهاى گوناگان كردیم ‪ ---‬وتبادلنا معهم أطراف الحدیث‬

‫وقتى دكتر ابراهیم رفت از پدرم پرسیدم ‪ ---‬وعندما ذهب الدكتور إبراهیم سألت والدي‬

‫چرا استاد جمشید اینجا بود؟ ‪ ---‬لماذا كان هنا أستاذ جمشید‬

‫ودر منزل ما چه كار داشت؟ ‪ ---‬وماذا كان یفعل في منزلنا‬

‫پدرم گفت‪ :‬دکتر ابراهیم دوست من است ‪ ---‬قال والدي‪ :‬الدكتور إبراهیم هو صدیقي‬

‫ما با هم مثل برادر هستیم ‪ ---‬ونحن مع بعض كاألخوة‬

‫من تعجب كردم وگفتم‪ --- :‬انا تعجبت وقلت‪:‬‬

‫چرا قبالً انرا بمن نگفتید؟ ‪ ---‬لما لم تقل لي هذا من قبل‬

‫پدرم پاسخ داد ‪ ---‬أجاب والدي‬

‫چون او در انگلستان زندگی می کرد ‪ ---‬إلنه كان یعیش في إنكلترا‬


‫أسئلة حول النص‪:‬‬
‫‪ -‬من چه وقت بمنزلمان رسیدم؟ ‪ ---‬متى وصلت إلى منزلنا؟‬

‫من دیشب بمنزلمان رسیدم ‪ ---‬أنا وصلت البارحة مسا ًء إلى منزلنا‬

‫‪ -‬در منزل باز یا بسته است؟ ‪ ---‬باب المنزل مفتوح أم مغلق؟‬

‫در منزل باز است ‪ ---‬باب المنزل مفتوح‬

‫‪ -‬من از پدرم چه پرسیدم؟ ‪ ---‬ماذا سألت والدي؟‬


‫چرا استاد جمشید اینجا بود؟ ‪ ---‬لماذا كان هنا أستاذ جمشید؟‬

‫‪ -‬پدرم ودكتر إبراهیم چطور بودند؟ ‪ ---‬كیف كان والدي والدكتور إبراهیم‬

‫پدرم ودكتر إبراهیم با هم مثل برادر بودند ‪ ---‬كان أبي والدكتور إبراهیم مع بعض مثل األخوة‬

‫‪ -‬او كجا زندگی می کرد؟ ‪ ---‬أین کان یعیش‬

‫او در انگلستان زندگی می کرد ‪ ---‬كان یعیش في إنكلترا‬

‫تصريف فعل ( زندگی کردن )‪ :‬أن یعیش في الماضي البسیط ( كذشته ساده )‬

‫ما زندگی گردیم ‪ -‬نحن عشنا‬ ‫من زنگی کردم ‪ -‬أنا عشت‬

‫شما زندگی کردید ‪ -‬أنتم عشتم‬ ‫تو زندگی کردی ‪ -‬أنت عشت‬

‫ایشان زندگی کردند ‪ -‬هم عاشوا‬ ‫او زندگی کرد ‪ -‬هو عاش‬

‫مصادر األفعال‪:‬‬
‫الوصول‬ ‫رسیدن‬ ‫رسیدم‬
‫الرؤیة‬ ‫دیدن‬ ‫دیدم‬
‫الدخول‬ ‫وارد شدن‬ ‫وارد شدم‬
‫السالم‬ ‫سالم كردن‬ ‫سالم کردم‬
‫الجلوس‬ ‫نشستن‬ ‫نشستم‬
‫الفعل‬ ‫كردن‬ ‫كردیم‬
‫الذهاب‬ ‫رفتن‬ ‫رفت‬
‫السؤال‬ ‫پرسیدن‬ ‫پرسیدم‬
‫الكون‬ ‫بودن‬ ‫بود‬
‫الملك‬ ‫داشتن‬ ‫داشت‬
‫القول‬ ‫گفتن‬ ‫گفت‬
‫التعجب‬ ‫تعجب كردن‬ ‫تعجب كردم‬
‫القول‬ ‫گفتن‬ ‫نگفتید‬
‫اإلجابة‬ ‫پاسخ دادن‬ ‫پاسخ داد‬
‫العیش‬ ‫زندگی کردن‬ ‫زندگی می کرد‬

‫زمان آينده ( المستقبل )‬


‫یصاغ من‬
‫خواه ‪ +‬ضمیر الفاعل ‪ +‬جذر الفعل الماضي ‪ ---‬یكون جذر الفعل بحذف النون من الفعل‬

‫مثال‪ :‬رفتن ( الذهاب ) ‪ ---‬رفت‬


‫ما خواهیم رفت سنذهب‬ ‫من خواهم رفت سأذهب‬
‫شما خواهید رفت ستذهبون‬ ‫تو خواهى رفت ستذهب‬
‫ایشان‪ -‬أنها خواهند رفت سیذهبون‬ ‫او خواهد رفت سیذهب‬
‫مانند ( أمثلة )‪:‬‬
‫من به حلب خواهم رفت ‪ ---‬أنا سوف أذهب لحلب‬
‫تو به بغداد خواهى رفت ‪ ---‬أنت ستذهب إلى بغداد‬
‫او به دمشق خواهد رفت ‪ ---‬هو سیذهب إلى دمشق‬
‫ما به دریا خواهیم رفت ‪ ---‬نحن سنذهب إلى البحر‬
‫شما به خانهء دوستتان خواهید رفت ‪ ---‬أنتم ستذهبون إلى منزل صدیقكم‬
‫آنها به لبنان خواهند رفت ‪ ---‬هم سیذهبون إلى لبنان‬

‫خوردن ( األكل )‪:‬‬


‫سنأكل‬ ‫ما خواهیم خورد‬ ‫من خواهم خورد سآكل‬
‫شما خواهید خورد ستأكلون‬ ‫تو خواهى خورد ستأكل‬
‫آنها‪ -‬ایشان خواهند خورد سیأكلون‬ ‫او خواهد خورد سیأكل‬
‫مانند ( أمثلة )‪:‬‬
‫من فردا نهار كباب خواهم خورد ‪ ---‬أنا سأتناول الكباب غدًا على وجبة الغداء‬
‫تو پس فردا صبحانه خواهى خورد ‪ ---‬أنت بعد غد سوف تأكل وجبة الفطور‬
‫او غذا خواهد خورد ‪ ---‬هو سوف یأكل‬
‫ما پیتزا خواهیم خورد ‪ ---‬نحن سنأكل البیتزا‬
‫شما نان وپنیر خواهید خورد ‪ ---‬أنتم ستأكلون الخبز والجبن‬
‫آنها شام خواهند خورد ‪ ---‬هم سیأكلون وجبة العشاء‬
‫دعوت بسينما ( دعوة إلى السينما )‬
‫مردى با همسرى خود بمنزل برگشت ‪ ---‬رجل ما عاد إلى المنزل مع زوجته‬

‫كارتى براى دعوت خود بسینما آنجا یافت ‪ ---‬وجد هناك كرت دعوة إلى السینما‬

‫ولى فرستنده را نشناخت ‪ ---‬لكن لم یعرف المرسل‬

‫در هر حال با همسر خود بسینما رفت ‪ ---‬على كل حال ذهب مع زوجته إلى السینما‬

‫وقتى آقا وخانم برگشتند دیدند خانه را دزد زده است ‪ ---‬عندما عاد الرجل وزوجته وجدوا أن السارق‬
‫سرق منزلهم‬

‫وكارت دیگری بجای کارت دعوت گذارده که نوشته است‪ --- :‬وكرت دعوة آخر موضوع مكان الكرت‬
‫القدیم وكتب‪:‬‬

‫( گمان میكنم شما میدانید كارت را كى فرستاده است ) ‪ ---‬أعتقد أنكم تعلمون من الذي أرسل الكرت‬

‫مفردات النص‪:‬‬
‫همسر‪ :‬زوج او زوجة‪ .‬برگشت‪ :‬عاد‪ .‬یافت‪ :‬وجد‪ .‬فرستنده‪ :‬المرسل‪ .‬شناخت‪ :‬عرف‪.‬‬

‫دزد‪ :‬سارق‪ .‬زد‪ :‬ضرب‪ .‬گذارده‪ :‬وضع‪ .‬گمان‪ :‬الظن‪ .‬كى‪ :‬من‪.‬‬

‫أسئلة‪:‬‬
‫‪ -‬مرد وقتیكه بمنزل برگشت چه دید؟ ‪ ---‬ماذا رأى الرجل عندما عاد إلى المنزل‬

‫كارتى براى دعوت خود بسینما آنجا یافت ‪ ---‬وجد هناك كرت دعوة إلى السینما‬

‫‪ -‬او با همسر خود كجا رفت؟ ‪ ---‬إلى أین ذهب مع ذوجته‬

‫او با همسر خود بسینما رفت ‪ ---‬ذهب مع زوجته إلى السینما‬

‫‪ -‬وقتیكه برگشتند چه دیدند؟ ‪ ---‬ماذا رأوا عندما عادوا‬

‫خانه را دزد زده است ‪ ---‬وجدوا أن السارق سرق منزلهم‬

‫‪ -‬دزد براى ایشان چه نوشت؟ ‪ ---‬ماذا كتب لهم السارق‬

‫( گمان میكنم شما میدانید كارت را كى فرستاده است ) ‪ ---‬أعتقد أنكم تعلمون من الذي أرسل الكرت‬
‫تصريف ( فرستادن )‪:‬‬
‫نحن أرسلنا‬ ‫ما فرستادیم‬ ‫أنا أرسلت‬ ‫من فرستادم‬

‫أنتم أرسلتم‬ ‫شما فرستادید‬ ‫أنت أرسلت‬ ‫تو فرستادى‬

‫ایشان فرستادند هم أرسلوا‬ ‫هو أرسل‬ ‫او فرستاد‬

‫ساعت ( الساعة )‬
‫ساعت من درست كار نمیكند ‪ ---‬ساعتي ال تعمل جیدًا‬

‫جلو میرود یا عقب ‪ ---‬أتقدم أم تأخر‬

‫گاهی عقب وگاهی جلو میرود ‪ ---‬أحیانًا تؤخر أحیانًا تقدّم‬

‫حاال ساعت چند است؟ ‪ ---‬كم الساعة اآلن؟‬

‫حاال ساعت یک است ‪ ---‬اآلن الساعة الواحدة‬

‫ساعت یک ونیم است ‪ ---‬الساعة الواحدة والنصف‬

‫ساعت دو وربع است ‪ ---‬الساعة الثانیة والربع‬

‫ساعت سه وربع كم است ‪ ---‬الساعة الثالثة إال ربعًا‬

‫ساعت چهار وبیست دقیقه ‪ ---‬الساعة الرابعة وعشرون دقیقة‬

‫ساعت هفت وده دقیقه ‪ ---‬الساعة السابعة وعشر دقائق‬

‫ساعت نه وده دقیقه كم است ‪ ---‬الساعة التاسعة إالر عشر دقائق‬

‫تمرين على الوقت‪:‬‬


‫‪ -‬چه روزی اداره باز است؟ ‪ ---‬في أي یوم یُفتح المكتب‬

‫همسهء روز هاي هفته جز روز جمعه است ‪ ---‬كل أیام األسبوع ماعدا یوم الجمعة‬

‫‪ -‬چه روزى بازار بسته است؟ ‪ ---‬ماهو یوم إغالق السوق‬


‫روز جمعه است ‪ ---‬یوم الجمعة‬

‫‪ -‬شما چه روزى به كار نمى روید؟ ‪ ---‬في أي یوم التذهبون إلى العمل‬

‫در روز جمعه وروز شنبه به كار نمى رویم ‪ ---‬ال نعمل یومي الجمعه والسبت‬

‫‪ -‬فردا چه روزى است؟ ‪ ---‬ما هو یوم غد‬

‫فردا یک شنبه است ‪ ---‬غدًا یوم السبت‬

‫‪ -‬دیروز چه روزى بود؟ ‪ ---‬أي یوم كان أمس‬

‫دیروز روز جمعه بود ‪ ---‬یوم أمس الجمعة‬

‫‪ -‬روز شنبه قبل از روز یک شنبه است؟ ‪ ---‬هل یوم السبت قبل یوم األحد‬

‫بله روز شنبه قبل از روز یک شنبه است ‪ ---‬نعم یوم السبت قبل یوم األحد‬

‫‪ -‬آیا كار گران روزهاى جمعه دوست دارند؟ ‪ ---‬هل یحب العمال یوم الجمعة‬

‫كثیرا‬
‫ً‬ ‫البته كار گران روز هاى جمعه خیلى دوست دارند ‪ ---‬بالطبع یحب العمال أیام الجمعة‬

‫منزل حسن ( منزل حسن )‬


‫منزل حسن بزرگ است ‪ ---‬منزل حسن كبیر‬

‫منزل او چهار اتاق ویک آشپزخانه ویک حمام دارد ‪ ---‬لمنزله أربعة غرف ومطبخ وحمام‬

‫چهار اتاق عبارت از یک اتاق پذیرائى ‪ ---‬األربعة غرف هي عبارة عن غرفة استقبال‬

‫یک اتاق نهار خورى ‪ ---‬وغرفة طعام‬

‫ودو اتاق خواب ‪ ---‬وغرفتان للنوم‬

‫اتاق پذیرائي واتاق نهار خورى وآشپزخانه در طبقه اول است ‪ ---‬غرفة االستقبال وغرفة الطعام‬
‫والمطبخ في الطابق األول‬

‫ودو اتاق خواب وحمام در طبقهء دوم است ‪ ---‬وغرفتي النوم والحمام في الطابق الثاني‬

‫منزل حسن یک حیاط دارد ‪ ---‬یوجد في منزل حسن ساحة‬

‫حیاط منزل او دو باغچه دارد ‪ ---‬لساحة منزله حدیقتان‬


‫باغچه ها پراز گل است ‪ ---‬الحدیقتان ممتلئة بالورورد‬

‫میان دو یک باغچه یک حوض آب است ‪ ---‬في وسط الحدیقتین یوجد حوض ماء‬

‫در این حوض ده ماهى قرمز است ‪ ---‬وفي وسط هذا الحوض یوجد عشرة سمكات حمراء اللون‬

‫وسط حوض یک فواره است ‪ ---‬وسط الحوض یوجد نافورة‬

‫ما در اتاق پذیرائى از مهمان پذیرائي میكنیم ‪ ---‬نحن نستقبل في غرفة االستقبال الضیوف‬

‫ودر اتاق نهار ( ناهار ) خورى إذا میخوریم ‪ ---‬وفي غرفة الطعام نتناول وجبة الطعام‬

‫من در اتاق ( اطاق ) خواب میخوابم ‪ ---‬أنا أنام في غرفة النوم‬

‫األسئلة‪:‬‬
‫‪ -1‬منزل حسن چند اتاق دارد؟ ‪ ---‬كم غرفة في منزل حسن‬

‫منزل حسن چهار اتاق دارد ‪ ---‬لمنزل حسن أربع غرف‬

‫‪ -2‬آشپزخانه در كدام طبقه است؟ ‪ ---‬المطبخ في أي طابق‬

‫آشپزخانه در طبقهء اول است ‪ ---‬المطبخ في الطابق األول‬

‫‪ -3‬اتاق پذیرائى براى چیست؟ ‪ ---‬غرفة االستقبال ألجل ماذا‬

‫اتاق پذیرائى براى پذیرائى كردن مهمانان است ‪ ---‬غرفة االستقبال من أجل استقبال الضیوف‬

‫‪ -4‬ماهى كه در حوض چه رنگی دارد؟ ‪ ---‬السمك الذي في الحوض ما لونه‬

‫رنگ ماهى كه در حوض قرمز است ‪ ---‬السمك الذي في الحوض لونه أحمر‬

‫‪ -5‬تو کجا میخوابی ؟ ‪ ---‬أین تنام أنت‬

‫در اتاق خواب مى خوابم ‪ ---‬أنام في غرفة النوم‬

‫المصادر‪:‬‬
‫االستقبال‬ ‫پذیرائى كردن‬ ‫پذیرائى میكنیم‬
‫تناول الطعام‬ ‫غذا خوردن‬ ‫غذا میخوریم‬
‫النوم‬ ‫خواب خوابیدن‬ ‫خواب میخوابم‬
‫داستان سوزان‬
‫هفته گذشته یک کتاب خوب از کتابفروشی خریدم ‪ ---‬في األسبوع الماضي اشتریت كتابًا جیدًا من‬
‫المكتبة‬

‫این كتاب – كه عنوان ( داستان یک عمو) داشت ‪ ---‬هذا الكتاب الذي هو بعنوان (قصة عم)‬

‫داستان یک دختر کوچک است ‪ ---‬هو قصة طفلةٌ صغیرة ٌ‬

‫که بسیار باهوش بوده است ‪ ---‬التي كانت جدًا ذكیة‬

‫این دختر – كه بنام ( سوزان ) بوده ‪ ---‬هذه الطفلة التي كانت اسمها سوزان‬

‫یک برادر بزرگ داشته ‪ ---‬عندها أخ أكبر منها‬

‫که بسیار مهربان بوده است ‪ ---‬وهو كان جدًا رحی ًما ولطیفًا‬

‫سوزان مادر نداشته ‪ ---‬سوزان لیس عندها أم‬

‫ضا لم یكن قریبًا منها‬


‫پدرش هم نزدیک او نبوده است ‪ ---‬ووالدها أی ً‬

‫او براى كارش مقیم یک شهر دور بوده است ‪ ---‬مقیم في إحدى المدن البعیدة من أجل علمه‬

‫لذا سوزان وبرادرش در دِه تنها بوده ‪ ---‬لذلك سوزان وأخیها وحیدین في القریة‬

‫سوزان وبرادرش یک عمو داشته اند ‪ ---‬لدى سوزان وأخیها ع ٌم واح ٌد‬

‫که مقیم شهر بوده است ‪ ---‬وهو مقی ٌم في المدینة‬

‫ضا لدیه منزل في القریة‬


‫ولى او در دِه یک منزل داشته ‪ ---‬ولكن هو أی ً‬

‫وقتى سوزان کوچک بوده ‪ ---‬عندما كانت سوزان صغیرة‬

‫چقدر شیطان بوده ‪ ---‬كم كانت ذكیة ( داهیة )‬

‫ولى چقدر هم شیرین بوده است ‪ ---‬ولكن كم هي جمیلة جدًا‬

‫بقیهء دستان را تمام نكرده ام ‪ ---‬لم أُتمم بقیة القصة‬

‫دیشب از آن فقط هشت صفحه ‪ ---‬في لیلة أمس فقط ثمان صفحات‬
‫وامروز صبح قبل از رفتن باداره سه صفحه خوانده ام ‪ ---‬وفي صباح الیوم قبل أن أذهب إلى العمل‬
‫قرأت ثالث صفحات‬

‫واقعًا یک داستان بسیار شیرین است ‪ ---‬في الواقع عندها قصةٌ جمیلةٌ جدًا‬

‫حیف كه وقت ندارم ‪ ---‬لألسف لم یكن عندي وقت‬

‫مفردات النص‪:‬‬
‫گذشته‪ :‬سابقة‪ ،‬ماضیة‪ .‬مهربان‪ :‬لطیف‪ .‬بسیار‪ :‬كثیر‪ .‬شهر‪ :‬مدینة‪ .‬دور‪ :‬بعید‪ .‬دِه‪ :‬قریة‪ .‬تنها‪ :‬وحید‪.‬‬
‫شیرین‪ :‬حلوة‬

‫مصادر األفعال‪:‬‬
‫الشراء‬ ‫خریدن‬ ‫خریدم‬
‫الملك‬ ‫داشتن‬ ‫داشت‬
‫الملك‬ ‫بودن‬ ‫بوده است‬
‫اإلكمال‬ ‫تمام كردن‬ ‫تمام نكرده ام‬
‫الذهاب‬ ‫رفتن‬ ‫رفتن‬
‫القراءة‬ ‫خواندن‬ ‫خوانده ام‬
‫تصريف كردن‪ :‬في الماضي القریب‬

‫ما كرده ایم‬ ‫من كرده ام‬

‫شما كرده اید‬ ‫تو كرده اى‬

‫ایشان كرده آند‬ ‫او كرده است‬

‫أمثال فارسية‬
‫بار كج بمنزل نمى رسید ‪ ---‬الحمل المائل الیصل إلى المنزل‬

‫چاه کن همیشه در ته چاه است ‪ ---‬حافر البئر دائ ًما في قعرها‬

‫از یک دست صدا بر نمد آید ‪ ---‬ید واحدة التصفق‬

‫سالی که نکو است از بهارش پیداشت ‪ ---‬السنة الطیبة تبدو من ربیعها‬

‫در کار خیر حاجت هیج استخاره نست ‪ ---‬الحاجة لالستخارة في عمل الخیر‬
‫عالج واقعه قبل از وقوع باید کرد ‪ ---‬یجب معالجة األمور قبل وقوعها‬

‫با یک دست دو هندوانه نمیتوان برداشت ‪ ---‬ال یمكن حمل بطیختین بید واحدة‬

‫خواب برادر مرگ است ‪ ---‬النوم أخو الموت‬

‫به نام خدا( بسم هللا )‬


‫اى نام تو بهترین سر آغاز ‪ ---‬یامن هو اسمك أفضل بدایة‬

‫بى نام تو نامه كى كنم باز؟ ‪ ---‬فهل لي أن أفتتح رسالة بدون اسمك‬

‫أي یاد تو مونس روانم ‪ ---‬یا من ذكرك مؤنس لروحي ( لنفسي)‬

‫جز نام تو نیست بر زبانم ‪ ---‬لیس على لساني إال اسمك‬

‫هم قصه نا نموده دانى ‪ ---‬أنت تعلم قصة لم تُتضح بعد‬

‫ضا تقرأ رسالة لم تقرأ بعد‬


‫هم نامهء نانوشته خوانى ‪ ---‬وأی ً‬

‫از ظلمت خود رهاییم ده ‪ ---‬من ظلم نفسي حررني ( خلصني)‬

‫با نور خود آشنا ‪ ---‬عرفني على نور نفسك‬

‫المصادر‪:‬‬
‫الفتح‬ ‫باز كردن‬ ‫باز‬
‫التحریر‬ ‫رها دادان‬ ‫رهاییم ده‬
‫أن یُعرف‬ ‫آشنا دادن‬ ‫آشنا‬

‫كلمه مناسب را در جاى خالى بگذارید‪ --- :‬ضع الكلمة المناسبة في الفراغ‬

‫‪ -1‬حمید به ‪ -----------‬رفت ‪ ( ---‬ماند – مسجد ‪ -‬دانش آموز‪ -‬در )‬

‫‪ ( ---‬بقي – مسجد – تلمیذ – في )‬ ‫حمید ذهب إلى المسجد‬

‫‪ -2‬دانش آموز در كالس روى ‪ ----------‬نشست ‪ ( ---‬میز – درفت – صندلى – ایستاد )‬

‫‪ ( ---‬طاولة – المسودة – المقعد – وقف )‬ ‫جلس الطالب على المقعد في الصف‬


‫‪ -3‬مریم ‪ --------‬درخت دوید ‪ ( ---‬ماند ‪ -‬باغ ‪ -‬روى ‪ -‬زیر )‬

‫( بقي ‪ -‬حدیقة ‪ -‬فوق ‪ -‬تحت )‬ ‫ركضت مریم تحت الشجرة ‪---‬‬

‫‪ -4‬أحمد با رضا ‪ ----------‬صندلى ننشست ‪ ( ---‬مدرسه ‪ -‬در ‪ -‬روى ‪ -‬یا )‬

‫‪ ( ---‬مدرسة ‪ -‬في ‪ -‬على ‪ -‬أو )‬ ‫جلس أحمد مع رضا على المقعد‬

‫‪ ( ---‬روى ‪ -‬آمد ‪ -‬ایستاد ‪ -‬مدرسه )‬ ‫‪ -5‬معلم در كالس ‪---------‬‬

‫‪ ( ---‬على ‪ -‬جاء ‪ -‬وقف ‪ -‬مدرسة )‬ ‫وقف المعلم في الصف‬

‫‪ -6‬مامان زیر ‪ --------‬نشست ‪ ( ---‬درخت ‪ -‬كتاب ‪ -‬ماند ‪ -‬حیاط )‬

‫‪ ( ---‬شجرة ‪ -‬كتاب ‪ -‬بقي ‪ -‬حدیقة المنزل )‬ ‫جلست األم تحت الشجرة‬

‫‪ -7‬سارا در ‪ ---------‬دروید ‪ ( ---‬میز ‪ -‬باغ ‪ -‬صندلى ‪ -‬روى )‬

‫‪ ( ---‬طاولة ‪ -‬حدیقة ‪ -‬مقعد ‪ -‬على )‬ ‫ركضت سارة في الحدیقة‬

‫‪ -8‬بابا روى ‪ --------‬نشست ‪ ( ---‬مدرسه ‪ -‬مبل ‪ -‬باغ ‪ -‬رفت )‬

‫‪ ( ---‬مدرسة ‪ -‬األریكة ‪ -‬الحدیقة ‪ -‬ذهب )‬ ‫جلس الوالد على األریكة‬

‫‪ ---------- -9‬به مدرسه آمد ‪ ( ---‬ایستاد ‪ -‬مبل ‪ -‬مهمان ‪ -‬زیر )‬

‫الضیف جاء إلى المدرسة ‪ ( ---‬وقف ‪ -‬األریكة ‪ -‬ضیف ‪ -‬تحت )‬

‫كلمات متضاد ( كلمات متضادة )‬


‫نشست ‪ #‬ایستاد ‪ ---‬جلس ‪ #‬وقف‬

‫زیبا ‪ #‬زشت ‪ ---‬جمیل ‪ #‬قبیح‬

‫درون ‪ #‬بیرون ‪ ---‬داخل ‪ #‬خارج‬

‫آمد ‪ #‬رفت ‪ ---‬جاء ‪ #‬ذهب‬

‫شب ‪ #‬روز ‪ ---‬لیل ‪ #‬نهار‬

‫گران ‪ #‬ارزان ‪ ---‬غالي ‪ #‬رخیص‬


‫خوابیدن ‪ #‬بیدار شدن ‪ ---‬النوم ‪ #‬االستیقاظ‬

‫دوست ‪ #‬دشمن ‪ ---‬صدیق ‪ #‬عدو‬

‫راست ‪ #‬چب ‪ ---‬یمین ‪ #‬یسار‬

‫كذشته ‪ #‬آیانده ‪ ---‬الماضي ‪ #‬المستقبل‬

‫باهوش ‪ #‬بى هوش ‪ ---‬ذكي ‪ #‬غبي‬

‫خوشحال ‪ #‬غمگین ‪ ---‬مسرور ‪ #‬محزون‬

‫خرید ‪ #‬فروخت ‪ ---‬اشترى ‪ #‬باع‬

‫داد ‪ #‬گرفت ‪ ---‬أعطى ‪ #‬أخذ‬

‫واژگان هم معنی ( كلمات مترادفة)‬


‫جواب = پاسخ ‪ ---‬جواب‬

‫قلب = دل ‪ ---‬قلب‬

‫وازه = كلمه ‪ ---‬كلمة‬

‫رهاكردن = آزادكردن ‪ ---‬التحریر‬

‫منزل = خانه ‪ ---‬منزل‬

‫زیبا = قشنگ ‪ ---‬جمیل‬

‫دوست = رفیق ‪ ---‬رفیق – صدیق‬

‫ماشین = خودرو ‪ ---‬سیارة‬

‫زیاد = فروان = بسیار ‪ ---‬كثیر‬

‫حیاط = میدان ‪ ---‬میدان‬

‫داستان = سركذشت ‪ ---‬قصة‬


‫درون = داخل ‪ ---‬داخل‬

‫جمله هاى زیر را مرتب كنید‪ --- :‬رتب الجمل أدناه‬

‫‪ -1‬آمد – به – دانش آموز – مدرسه‬

‫دانش آموز به مدرسه آمد ‪ ---‬جاء التلمیذ إلى المدرسة‬

‫‪ -2‬در – مدیر – مدرسه – ظهر – ماند‬

‫مدیر ظهر در مدرسه ماند ‪ ---‬بقي المدیر في المدرسة بعد الظهر‬

‫‪ -3‬معلم – دوید – با – دانش آموز – در – حیاط‬

‫معلم با دانش آموز در حیاط دوید ‪ ---‬ركض المعلم مع التلمیذ في الساحة‬

‫‪ -4‬رفت – مامان – كتابخانه – اداره – به – از‬

‫مامان از اداره به كتابخانه رفت ‪ ---‬ذهبت األم من المكتب إلى المكتبة‬

‫‪ -5‬ماند – در – أیا – دیروز – كالس – فاطمه‬

‫أیا فاطمة دیروز در كالس ماند ‪ ---‬هل بقیت فاطمة البارحة في الصف‬

‫‪ -6‬كتابخانه – شب – حمید – آمد – به – أیا‬

‫أیا حمید شب به كتابخانه آمد ‪ ---‬هل جاء حمید إلى المكتبة لیلة أمس‬

You might also like