Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 26

Journal of Religious Thought of ‫فصلنامه انديشه ديني دانشگاه شيراز‬

Shiraz University ،81 ‫ پياپي‬،1400 ‫ زمستان‬،4 ‫ شماره‬،21 ‫دوره‬


Vol.21, No.4, Winter 2022, Ser. 81, 2251-6123 :‫ شاپا چاپي‬،102-77‫صفحات‬
PP: 77-102, ISSN: 2251-6123
ISSN online: 2008-9481 2008-9481 :‫شاپا الکترونيکي‬
Article: Original Research ‫ علمي پژوهشي‬:‫مقاله‬

Groundbreaking Views of Quṭb al-Din al-Razi’s on


Theory of Originality of Existence and Mentally-
Positedness of Quiddity

Mortaza tabatabaeyan nimavard∗


Mohammd maahdi meshkati ∗∗ Abdur Rasul Ubudiyat ∗∗∗

Abstract
Several thinkers from various thought schools have speculated on the
history of the theory of originality of existence; however, none have
mentioned Quṭb al-Din al-Razi while he raised this theory even before Mulla
Sadra. In his book titled “Lavāme al-Asrār fi Sharh Matāle al-Anvār”, he
presents a particular exposition of the theory without using technical
terminology in the field. There are several expressions to approve and
elaborate on originality of existence in another book of his titled “Al-
Mohākemāt baina Sharhay al-Eshārāt” which are particularly utilized by
Mullā Sadrā to approve and elaborate on his theory of originality of existence.
According to Quṭb al-Din al-Rāzi’s exposition of the originality of existence,
quiddity inherently and genuinely applies to external reality; yet, quiddity
does not exist in the extern. His unique exposition of originality of existence
emerged after two centuries, in a more serious form and with novel jargon in
the works of Mulla Sadra, and three centuries later, was depicted and realized
in the works of Mulla Ali Noori and Agha Ali Modares with newer arguments
and further analytical expression. However, this exposition of the theory of
originality is in contrast with the modern expositions developed recently.

KeyWords: Originality of Existence Qotb a-dd nnRzz dddr a-dd nnhhrrzzi.

______________________________________________________________
∗ PhD Student in Esfahan University mortazatabatabaian@gmail.com
∗∗ Assistant Professor in Esfahan University (Corresponding Author) mm.meshkati@ltr.ui.ac.ir
∗∗∗ Professor in Imam Khomeini Education and Research Institute Ubodiat.a@chmail.ir
Date of Receive: 9/7/1400 Date of Accept: 14/9/1400
‫‪ 78‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتباریت‬


‫ماهیت‬

‫محمدمهدی مشکاتی∗∗‬ ‫مرتضی طباطباییاننیمآورد∗‬


‫عبدالرسول عبودیت∗∗∗‬

‫چکیده‬
‫دربارهی پیشینه نظریهی اصالت وجود‪ ،‬از اشخاص متعدد و مکتبهای فکری‬
‫متنوعی سخن به میان آمده‪ ،‬ولی هیچ سخنی از قطبالدین رازی به میان نیامده‬
‫است‪ ،‬درحالی که وی پیش از صدرالمتألهین این نظریه را مطرح کرده است‪ .‬وی در‬
‫کتاب لوامع األسرار فی شرح مطالع االنوار‪ ،‬بدون اینکه از اصطالحات خاص این‬
‫نظریه استفاده کرده باشد‪ ،‬تقریری خاص از آن ارائه میدهد و در کتاب المحاکمات‬
‫بین شرحی االشارات تعابیری در تقریر و تبیین اصالت وجود دارد که صدرالمتألهین‬
‫به عینه از آن تعبیرات برای تقریر و تبیین اصالت وجود استفاده کرده است‪.‬‬
‫براساس تقریر قطبالدین رازی از اصالت وجود‪ ،‬ماهیت حقیقتاً و بالذات بر واقعیت‬
‫خارجی صدق می کند‪ ،‬ولی به هیچ وجه در خارج موجود نیست‪ .‬تقریر خاص‬
‫قطب الدین رازی از اصالت وجود‪ ،‬پس از حدود دو قرن‪ ،‬در آثار صدرالمتألهین‪ ،‬با‬
‫اصطالحاتی جدید و بهنحوی جدیتر مطرح شد و دوباره پس از گذشت حدود سه‬
‫قرن‪ ،‬همین تقریر‪ ،‬با برهانی جدید که تصویرگر مدعاست و با بیانی تحلیلیتر‪ ،‬در‬
‫آثار مولی علی نوری و آقاعلی مدرس طرح شد‪ .‬این تقریر از نظریهی اصالت وجود‪،‬‬
‫در مقابل سایر تقریرهای این نظریه قرار دارد که در دورهی معاصر شکل گرفته‬
‫است‪.‬‬
‫واژگان کلیدی‪ :‬اصالت وجود‪ ،‬قطبالدین رازی‪ ،‬صدرالمتألهین‪.‬‬

‫‪ .۱‬مقدمه‬
‫نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را (بهنحوی که صدرالمتألهین آن را مطرح‬
‫کرده است) ازجمله ابتکارات فلسفی صدرالمتألهین و از مسائل جدید فلسفی به شمار آوردهاند‬

‫______________________________________________________________‬
‫‪mortazatabatabaian@gmail.com‬‬ ‫∗ دانشجوی دکتری حکمت متعالیه دانشگاه اصفهان‬
‫‪mm.meshkati@ltr.ui.ac.ir‬‬ ‫∗∗ استادیار دانشگاه اصفهان (نویسنده مسؤول)‬
‫‪Ubodiat.a@chmail.ir‬‬ ‫∗∗∗ استاد موسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی‬
‫تاریخ پذیرش‪1400/9 /14 :‬‬ ‫تاریخ دریافت‪1400/7/9 :‬‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪79‬‬
‫(مصباحیزدی‪ ،1393 ،‬ص ‪32‬؛ مطهرى‪ ،1390 ،‬ج‪ ،9‬ص ‪ ،)59‬ولی درعینحال‪ ،‬برای نظریهی‬
‫اصالت وجود‪ ،‬تاریخچه‪ ،‬پیشینه و زمینههایی که در شکلگیری آن مؤثر بوده نیز مطرح شده‬
‫است و اشخاص متعدد و مشربهای فکری متنوعی معرفی شدهاند که بهصورت مستقیم یا‬
‫غیرمستقیم در شکلگیری این نظریه نقش داشتهاند‪ .‬اولین شخصیتی که دراینباره از وی نام‬
‫برده شده‪ ،‬فارابی است که تشخص را بهوجود دانسته است (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪،2‬‬
‫ص ‪10‬؛ همان‪ ،‬ص ‪297‬؛ مصباح‪ ،1391 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪327‬؛ مصباح‪ ،1370 ،‬ص‪ .)17-16‬پس از‬
‫وی‪ ،‬از ابنسینا یاد میشود که در عبارتی در کتاب التعلیقات‪ ،‬به موجودبودن حقیقت وجود‬
‫تصریح کرده است‪( 1‬صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص‪41‬؛ صدرالدین شیرازی‪،1363 ،‬‬
‫ص‪22‬؛ ‪ ،1387‬ص ‪ )199‬و پس از وی‪ ،‬از شاگرد او‪ ،‬بهمنیار‪ ،‬عباراتی نقل میشود که تصریح‬
‫بر موجودیت حقیقت وجود دارد‪( 2‬بهمنیار‪ ،1393 ،‬ص ‪281-280‬؛ جوادیآملی‪ ،1386 ،‬ج‪،1‬‬
‫ص ‪357‬؛ طباطبایی‪ ،1360 ،‬ص ‪10‬؛ صدرالدین شیرازی‪ ،1363 ،‬ص ‪14‬؛ صدرالدین شیرازی‪،‬‬
‫‪ ،1410‬ج‪ ،1‬ص ‪ )39‬و همچنین خواجه نصیر نیز در شرح اشارات عبارتی دارد که آن را نیز‬
‫دال بر اصالت وجود میدانند‪( 3‬نصیرالدین طوسی‪ ،1391 ،‬ج‪ ،3‬ص ‪ .)39‬بنابراین در عبارات‬
‫مشائیان و بهخصوص شخصیتهای یادشده‪ ،‬میتوان ردپاهایی از اصالت وجود یافت (مصباح‪،‬‬
‫‪ ،1380‬ج‪ ،1‬ص‪ .)149‬همچنین برخی معتقد شدهاند که متکلمان در شکلگیری زمینههای‬
‫پیدایش نظریهی اصالت وجود‪ ،‬اثری غیرمستقیم داشتهاند؛ چراکه متکلمان معتقد بودند میان‬
‫وجود و ماهیت هیچگونه تغایر مفهومی وجود ندارد‪ .‬فارابی اولین فیلسوفی بود که در مقابل‬
‫این نظریه موضع گرفت و نظریهی زیادت وجود بر ماهیت را مطرح کرد و این نظریه به‬
‫پدیدآمدن مبحث اصالت ماهیت و اصالت وجود منجر شد (مطهرى‪ ،1390 ،‬ج‪ ،6‬ص ‪.)523‬‬
‫برای عرفا نیز اثری مستقیم و سهمی بزرگ در شکلگیری نظریهی اصالت وجود قائل شدهاند‬
‫(مطهرى‪ ،1390 ،‬ج‪ ،9‬ص‪60‬؛ جوادیآملی‪ ،1386 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪40‬؛ قیصری‪ ،1375 ،‬ص ‪404‬؛‬
‫صائنالدین‪ ،1360 ،‬ص ‪33‬؛ همان‪ ،‬صص‪ .)59-56‬همچنین در کتابهایی که در آنها به‬
‫تاریخچهی نظریهی اصالت وجود پرداختهاند‪ ،‬طرح مسألهی اصالت وجود یا اصالت ماهیت‪،‬‬
‫به این صور ت که امر دائر باشد بین اصالت یکی و اعتباریت دیگری‪ ،‬از ابتکارات میرداماد‬
‫دانسته شده است (میرداماد‪ ،1385 ،‬ج‪ ،1‬صص ‪ ،)507-504‬ولی تا جایی که نگارنده تتبع‬
‫کرده است‪ ،‬در هیچیک از این کتب و مقاالت‪ ،‬اسمی از قطبالدین رازی به میان نیامده است؛‬
‫درحالیکه قطبالدین رازی نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را به همان شکل‬
‫صدرایی مطرح کرده است؛ یعنی مدعای صدرالمتألهین درباب اصالت وجود و اعتباریت ماهیت‬
‫را به همان معنا و به همان مضمون‪ ،‬ولی نه با عبارات و اصطالحات صدرالمتألهین‪ ،‬مطرح‬
‫کرده و توضیح هم داده است‪ .‬حتی در مقالهی «اصالت وجود از دیدگاه حکیمان پیش از‬
‫‪ 80‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫مالصدرا» که سعی داشته ردپای اصالت وجود را در بین تمام فالسفه‪ ،‬عرفا و متکلمان پیش‬
‫از صدرالمتألهین نشان دهد نیز هیچ نامی از قطبالدین رازی به میان نیامده است (فرقانی‪،‬‬
‫‪ ،1381‬صص ‪ .)78 - 70‬به اعتقاد نگارنده‪ ،‬قطبالدین رازی تقریری خاص از نظریهی اصالت‬
‫وجود ارائه داده است؛ تقریری همانند تقریر صدرالمتألهین‪ .‬توضیح اینکه‪ ،‬در دورهی معاصر‪،‬‬
‫تقریرهای مختلفی از نظریهی اصالت وجود ارائه شده که میتوان آنها را در سه دستهی کلی‬
‫جا داد‪ :‬اول‪ ،‬تقریری که براساس آن‪ ،‬ماهیت حقیقتاً و بالذات از متن واقعیت حکایت دارد و‬
‫بر متن واقعیت صدق می کند‪ ،‬ولی در متن واقعیت و خارج‪ ،‬هیچ نحوه حضوری ندارد؛ دوم‪،‬‬
‫تقریری که براساس آن‪ ،‬ماهیت‪ ،‬هم صدق حقیقی و بالذات بر متن واقعیت دارد و هم به تبع‬
‫حقیقت وجود‪ ،‬حضور حقیقی و بالذات در متن واقعیت و خارج دارد؛ و سوم‪ ،‬تقریری که‬
‫مدعی می شود ماهیت نه صدق حقیقی و بالذات بر متن واقعیت دارد و نه هیچ نحوهی‬
‫حضوری در متن واقعیت و خارج‪ .‬در این نوشتار‪ ،‬نگارنده با تحلیل عبارات قطبالدین رازی‬
‫نشان میدهد که وی قائل به نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیتِ به تقریر اول است‪.‬‬
‫البته قطبالدین رازی فقط مضمون و محتوای اصلی این تقریر از اصالت وجود را ارائه داده‬
‫است و در تقریر و تبیین آن از اصطالحاتی خاص و ادبیاتی جدید استفاده نکرده است‪ .‬پس‬
‫از گذشت حدود دو قرن‪ ،‬همین تقریر از نظریهی اصالت وجود وارد آثار صدرالمتألهین میشود‬
‫و با اصطالحاتی خاص و ابتکاری و بهصورت کامالً آگاهانه‪ ،‬همراه با پیگیری تبعات و لوازم آن‬
‫مطرح می شود و دوباره پس از گذشت حدود سه قرن‪ ،‬همین تقریر از اصالت وجود‪ ،‬یعنی‬
‫تقریر اول‪ ،‬همراه با برهانی ابداعی و ابتکاری بهصورتی دقیقتر و تحلیلیتر‪ ،‬در آثار مولی علی‬
‫نوری و آقاعلی مدرس‪ ،‬هم اثبات میشود و هم بهخوبی به تصویر کشیده میشود‪ .‬در این‬
‫نوشتار‪ ،‬این سیر‪ ،‬از آخر به اول پیگیری و بررسی میشود؛ بنابراین ابتدا نظریهی اصالت وجود‪،‬‬
‫به تقریر اول ارائه میشود (یعنی به همان صورتی که مولی علی نوری و آقاعلی مدرس مطرح‬
‫کردهاند) و سپس ضمن تحلیل تقریر اول و استخراج مؤلفههای اصلی آن‪ ،‬نشان داده میشود‬
‫که تقریر اول از نظریهی اصالت وجود‪ ،‬کامالً با عبارات صدرالمتألهین هماهنگ است و صدرا‬
‫آن را تأیید میکند و سپس عبارات قطبالدین رازی در شرح مطالع‪ ،‬بهصورت گامبهگام‪ ،‬با‬
‫عبارات صدرالمتألهین مقایسه میشود و به شرح و تحلیل مختصری از عبارات قطب پرداخته‬
‫میشود و در پایان همین بخش‪ ،‬مؤلفههای اصلی تقریر قطبالدین رازی از اصالت وجود‪ ،‬با‬
‫مؤلفههای اصلی تقریر مولی علی نوری و آقاعلی مدرس از نظریهی اصالت وجود مقایسه‬
‫میشود و نشان داده میشود که تقریر قطبالدین رازی از نظریهی اصالت وجود‪ ،‬بهوضوح و‬
‫بدون هیچ ابهامی‪ ،‬همان تقریر اول از اصالت وجود است و درنهایت‪ ،‬در بخش چهارم‪ ،‬به‬
‫بررسی عبارات قطبالدین در کتاب المحاکمات بین شرحى االشارات پرداخته میشود و نشان‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪81‬‬
‫داده میشود که عبارات وی در این کتاب‪ ،‬نهتنها بیانگر نظریهی اصالت وجود و اعتباریت‬
‫ماهیت است‪ ،‬بلکه حتی خود صدرالمتألهین نیز در بسیاری از مواقع‪ ،‬برای تقریر و تبیین‬
‫نظریهی اصالت وجود‪ ،‬از عباراتی مشابه عبارات کتاب المحاکمات بین شرحى االشارات‬
‫استفاده کرده است‪.‬‬

‫‪ .۲‬تصویر نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به تقریر مولی علی‬


‫نوری و آقاعلی مدرس‬
‫برهانی که مولی علی نوری و آقاعلی مدرس بر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت ارائه‬
‫میدهند‪ ،‬ضمن اینکه اصل مدعا را اثبات میکند‪ ،‬تصویری دقیق و صحیح نیز از آن ارائه‬
‫میدهد (عبودیت‪ ،1394 ،‬ص ‪ )11‬این برهان به شرح زیر است‪:‬‬
‫(‪ )1‬هویت یا هویاتی در خارج موجودند؛ یعنی جهان هیچوپوچ محض و بطالن صِرف‬
‫نیست (این مقدمه بدیهی است)‪.‬‬
‫(‪ )2‬برای عقل دو سنخ حقیقت‪ ،‬یا به تعبیر دیگر‪ ،‬دو نحوه شیئیت و موجودیت میتوان‬
‫فرض کرد و به بیان مولی علی نوری‪ ،‬در واقعِ مطلق‪ ،‬دو نحوه شیئیت محقق است (آشتیانی‪،‬‬
‫‪ ،1393‬ج‪ ،4‬ص‪:)639‬‬
‫الف) آن گونه حقیقتی که شیئیت مفهومی دارد که عبارت است از آن سنخ حقیقی‬
‫که ذاتاً و با قطعنظر از هر غیری‪ ،‬ابای از کلیت و در ذهن موجود شدن ندارد و لذا خارجیت‪،‬‬
‫تشخص و موجودیت‪ ،‬ذاتی آن نیست‪.‬‬
‫ب) آن گونه حقیقتی که شیئیت وجودی دارد که عبارت است از آن سنخ حقیقتی که‬
‫ذاتاً و با قطع نظر از هر غیری‪ ،‬ابای از کلیت و در ذهن موجود شدن دارد و لذا خارجیت‪،‬‬
‫تشخص و موجودیت‪ ،‬ذاتی آن است‪.‬‬
‫(‪ )3‬شیئیت وجودی و شیئیت مفهومی‪ ،‬متقابل بالذاتاند و ذاتاً نه با یکدیگر‬
‫قابلجمعاند و نه قابلرفع؛ چراکه امکان ندارد چیزی یافت شود که هم ذاتاً ابای از کلیت‬
‫داشته باشد و هم نداشته باشد؛ پس این دو با هم قابلجمع نیستند و نه امکان دارد که چیزی‬
‫یافت شود که نه ذاتاً ابای از کلیت داشته باشد و نه ذاتاً ابای از کلیت نداشته باشد؛ پس این‬
‫دو قابلرفع نیز نیستند؛ پس نتیجه میگیریم که‪:‬‬
‫(‪ )4‬شیء مفهومی و شیء وجودی‪ ،‬با هم در تناقض هستند (آشتیانی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،4‬ص‬
‫‪.)656‬‬
‫(‪ )5‬ویژگی ذاتیِ هویات این است که امکان ندارد خود‪ ،‬بهعینه به ذهن درآیند و بهنحو‬
‫کلی موجود شوند و مادام که هویتی از هویات تشکیلدهندهی خارجاند‪ ،‬معدوم باشند و این‬
‫‪ 82‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫امری بدیهی است؛ زیرا ممکن نیست که مثالً شخص زید‪ ،‬بهعینه‪ ،‬با حفظ این شخص بودن‬
‫و این هویت بودنش‪ ،‬به ذهن درآید و بهنحو کلی موجود شود؛ البته ممکن است تصویر زید‬
‫در ذهن موجود شود‪ ،‬ولی آشکار است که تصویر زید‪ ،‬خود همان زید متشخص خارجی‬
‫نیست؛ بنابراین‪:‬‬
‫(‪ )6‬هویات خارجی از سنخ شیئیت وجودی هستند‪.‬‬
‫(‪ )7‬ویژگی ماهیات و معانی این است که ذاتاً نه ابا دارند که در ذهن موجود شوند و نه‬
‫ابای از کلیت دارند؛ چراکه ماهیت عبارت است از «ما یقال فی جواب ما هو؟»‪ ،‬یعنی آنچه در‬
‫جواب «چیست آن؟» بر شیء حمل میشود‪ .‬فلذا ماهیت‪ ،‬امری است که در جایگاه محمول‬
‫قضیهای حملی واقع میشود و باتوجهبه اینکه محمول‪ ،‬همواره معنایی کلی است‪ ،‬ماهیت‬
‫امری است که قابلیت در ذهن موجود شدن و کلیت را دارد؛ بنابراین‪:‬‬
‫(‪ )8‬ماهیات و معانی‪ ،‬از سنخ شیئیت مفهومی هستند‪.‬‬
‫درنهایت‪ ،‬با طی هشت گام یادشده‪ ،‬به این نتیجه دست مییابیم که‪:‬‬
‫(‪ )9‬هویات خارجی از سنخ ماهیات و معانی نیستند‪ ،‬بلکه امری ورای ماهیات و معانی‬
‫هستند؛ یعنی آنچه متن هویات و واقعیات خارجی را تشکیل داده است‪ ،‬آن سنخ حقیقتی‬
‫است که ذاتاً و با قطعنظر از هر غیری‪ ،‬نقیض حقیقی عدم و طارد عدم است؛ حال باتوجهبه‬
‫اینکه آنچه ذاتاً و با قطعنظر از هر غیری‪ ،‬نقیض عدم و طارد عدم است‪ ،‬وجود است‪ ،‬پس‬
‫مفهوم وجود (یعنی مفهوم مبدأ‪ ،‬نه مفهوم مشتق‪ ،‬یعنی موجود) به حمل هوهو بر هویات‬
‫عینی و واقعیات خارجی قابلحمل است (آشتیانی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،4‬ص ‪648‬؛ زنوزی‪،1376 ،‬‬
‫صص ‪ .)213-212‬بنابراین میتوان مدعای اصالت وجود را اینگونه بیان کرد که همانطور‬
‫که مفهوم انسان و مفهوم موجود‪ ،‬حقیقتاً و بالذات بر هویتی عینی مانند زید قابلحمل است‪،‬‬
‫مفهوم وجود نیز حقیقتاً و بالذات بر آن قابلحمل خواهد بود‪ :‬لذا بنابر اصالت وجود‪ ،‬این‬
‫گزارهها‪ ،‬هر سه‪ ،‬حقیقتاً و بالذات صادقاند (آشتیانی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،4‬صص‪:)630-629‬‬
‫‪ )1‬زید انسان است‪ ،‬حقیقتاً و بالذات‬
‫‪ )2‬زید موجود است‪ ،‬حقیقتاً و بالذات‬
‫‪ )3‬زید وجود است‪ ،‬حقیقتاً و بالذات‬
‫و باز با بیانی دیگر‪ ،‬میتوان گفت که بنابر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت‪« ،‬وجود‬
‫موجود است‪ ،‬حقیقتاً و بالذات؛ و ماهیت موجود است‪ ،‬مجازاً و بالعرض»؛ به این معنا که آنچه‬
‫متن هویات را تشکیل داده است‪ ،‬از سنخ حقیقت وجود است و نه از سنخ ماهیات و معانی‪،‬‬
‫بلکه ماهیات و معانی حقیقتاً و بالذات بر هویات خارجی قابلحملاند و با آنها متحدند و‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪83‬‬
‫ذهن انسان به سبب همین اتحاد‪ ،‬به غلط میپندارد که آنچه متن خارج را تشکیل داده است‪،‬‬
‫ماهیات هستند‪ ،‬درحالیکه ماهیات فقط تصاویر و حکایاتی از هویات خارجی هستند‪.‬‬
‫با نظر به این تصویر از اصالت وجود‪ ،‬میتوان دو ویژگی مهم از آن دریافت‪ :‬اول اینکه‬
‫حکم به اعتباریت‪ ،‬اختصاصی به ماهیت ندارد‪ ،‬بلکه مطلق معانی (اعم از معانی ماهوی و معانی‬
‫غیرماهوی)‪ ،‬همه اعتباری خواهند بود؛ یعنی در متن واقع حضور ندارند و فقط تصویری از‬
‫واقعیت هستند؛ فلذا حتی خود معنای کلی وجود نیز باتوجهبه اینکه ذاتاً قابلیت موجودشدن‬
‫در ذهن و کلیت را دارد‪ ،‬امری اعتباری است (آشتیانی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،4‬ص‪)631‬؛ و دوم اینکه‬
‫براساس تقریر یادشده از اصالت وجود‪ ،‬صدق ماهیات و معانی بر واقعیتی خارجی‪ ،‬مستلزم‬
‫حضور آنها در آن واقعیت نیست؛ بنابراین ماهیات حقیقتاً و بالذات بر واقعیات خارجی‬
‫قابلصدقاند‪ ،‬ولی درعینحال‪ ،‬هیچ حضوری در واقعیت ندارند‪ .‬در بین کلمات فالسفه و‬
‫بهخصوص خود صدرالمتألهین‪ ،‬تفکیک بین صدق بر واقعیت و حضور در واقعیت‪ ،‬با کاربرد‬
‫دو معنای مختلف برای واژهی موجود بیان شده است‪ .‬در کلمات فالسفه‪ ،‬موجود به دو معنا‬
‫به کار رفته است‪ :‬الف) به معنای «آنچه صادق بر واقعیت است»؛ و ب) به معنای «آنچه خودِ‬
‫واقعیت است» و یا به تعبیر دیگر‪« ،‬آنچه تشکیلدهندهی واقعیت است»‪( .‬فارابی‪،1986 ،‬‬
‫صص‪118-115‬؛ صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،6‬ص‪163‬؛ همان‪ ،‬ج‪ ،5‬ص‪)2‬؛ بنابراین‬
‫باتوجهبه این دو معنا برای واژهی موجود‪ ،‬میتوان گفت طبق تقریر یادشده‪ ،‬موجودیت به‬
‫معنای اول‪ ،‬مستلزم موجودیت به معنای دوم نیست؛ ازاینرو موجودیت ماهیات‪ ،‬به معنای‬
‫صدق ماهیات بر واقعیات خارجی دانسته شده است و موجودیت حقیقت وجود‪ ،‬به معنای‬
‫تشکیلدهندهی واقعیات خارجی‪.‬‬
‫«أن الموجود قد یطلق على نفس الوجود و قد یطلق على الماهیة الموجودة»‬
‫(صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،6‬ص‪.)163‬‬

‫‪ .۳‬تحلیل تقریر مولی علی نوری و آقاعلی مدرس از نظریهی اصالت‬


‫وجود و اعتباریت ماهیت‬
‫تقریر یادشده از نظریهی اصالت وجود‪ 9 ،‬مؤلفهی اصلی دارد‪ .‬تمام این مؤلفههای‬
‫نهگانه‪ ،‬درحقیقت‪ ،‬هم نتیجهی منطقی برهانی است که در بخش قبلی تقریر شد و هم خواهیم‬
‫دید که صدرالمتألهین تأییدشان میکند‪ .‬ازاینرو میتوان این تقریر از نظریهی اصالت وجود‬
‫و اعتباریت ماهیت را‪ ،‬هم متکی به برهان و هم نزدیکترین تقریر به دیدگاه صدرالمتألهین‬
‫دانست‪ .‬این مؤلفهها عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ 84‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫‪ )1‬ماهیت بر واقعیات خارجی صدق حقیقی و بالذات دارد و به تعبیر دیگر‪ ،‬حقیقتاً و‬
‫بالذات بر واقعیات خارجی قابلحمل است (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪25‬؛ همان‪،‬‬
‫ص ‪.4)415‬‬
‫‪ )2‬معنا و مفهومِ وجود‪ ،‬به حمل هوهو بر واقعیات خارجی قابلحمل است؛ حقیقتاً و‬
‫بالذات (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص‪180‬؛ همان‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪.5)60‬‬
‫‪ )3‬ماهیت هیچ نحوه حضوری در خارج ندارد و به تعبیر دیگر‪ ،‬ماهیت‪ ،‬در خارج معدوم‬
‫است (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪342‬؛ صدرالدین شیرازی‪ ،1363 ،‬ص ‪.6)44‬‬
‫‪ ) 4‬معنای وجود هیچ نحوه حضوری در خارج ندارد و به تعبیر دیگر‪ ،‬معنای وجود‪ ،‬در‬
‫خارج معدوم است (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،3‬ص ‪453‬؛ همان‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪.7)257-256:‬‬
‫‪ ) 5‬آنچه متن واقعیات خارجی را تشکیل داده است‪ ،‬تنها از سنخ حقیقت وجود است‬
‫(یعنی آن سنخ حقیقتی که موجودیت‪ ،‬خارجیت و تشخص‪ ،‬ذاتی آن است)‪( .‬صدرالدین‬
‫شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪342‬؛ صدرالدین شیرازی‪ ،1360 ،‬ص ‪.8)11‬‬
‫‪ )6‬ماهیت همواره حاکی از حقیقت وجود است و بههیچوجه ماهیت‪ ،‬حاکی از ماهیت‬
‫نیست (صدرالدین شیرازی‪ ،1360 ،‬ص ‪11‬؛ همان‪ ،1410،‬ج‪ ،1‬ص ‪.9)403‬‬
‫‪ )7‬اطالق واژهی وجود بر معنای وجود و بر حقیقت خارجی آن‪ ،‬بهنحو اشتراک لفظی‬
‫است (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،2‬ص‪.10)333‬‬
‫‪ )8‬صدق یک معنا بر واقعیتی خارجی‪ ،‬مستلزم حضور آن معنا در آن واقعیت خارجی‬
‫نیست؛ یا به تعبیر دیگر‪ ،‬موجودیت یک معنای ماهوی یا غیرماهوی به معنای صدق بر واقعیت‪،‬‬
‫مستلزم موجودیت آن معنا به معنای تشکیلدهندهی واقعیت نیست (صدرالدین شیرازی‪،‬‬
‫‪ ،1354‬ص ‪.11)27‬‬
‫‪ )9‬همهی معانی (اعم از معانی ماهوی و معانی وجودی) تنها وجه خارج را میشناسانند‪،‬‬
‫نه کنه خارج را (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬صص ‪.12)38 -37‬‬
‫با تأمل و نظر در مؤلفههای یادشده میتوان دریافت که در این تقریر از نظریهی اصالت‬
‫وجود‪ ،‬دو جنبه ی بسیار مهم وجود دارد‪ :‬یک جنبه اینکه براساس این تقریر‪ ،‬حکایتگری و‬
‫واقع نمایی ماهیات و معانی محفوظ مانده است؛ لذا ماهیات و معانی اعتبار و ارزش‬
‫معرفتشناختی دارند و بهدرستی خارج را کما هو به ما نشان میدهند؛ و جنبهی دیگر اینکه‬
‫براساس این تقریر‪ ،‬خارج‪ ،‬بهکلی از حضور ماهیات و معانی منزه میماند‪ .‬لذا مشکالتی که در‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪85‬‬
‫فلسفه‪ ،‬بهخاطر حضور ماهیت در خارج وجود داشت‪ ،‬برطرف میشود‪ .‬بنابراین میتوان مدعی‬
‫شد که این تقریر از نظریه ی اصالت وجود‪ ،‬بهترین تقریر ازنظر جمع بین دو جنبهی‬
‫معرفت شناختی و وجودشناختی است‪ .‬حال باید به این نکته توجه داشت که محوریترین‬
‫مؤلفه در بین مؤلفههای نُهگانه این تقریر که هم بُعد معرفتشناختی و هم بُعد وجودشناختی‬
‫را در عالیترین سطح‪ ،‬در خود جمع کرده‪ ،‬مؤلفهی هشتم است؛ زیرا تنها در صورتی ممکن‬
‫است که هم ماهیت بر خارج صدق حقیقی و بالذات داشته باشد و هم ماهیت در خارج معدوم‬
‫باشد که صدق معنا بر یک واقعیت خارجی‪ ،‬مستلزم حضور آن معنا در آن واقعیت نباشد‪.‬‬
‫مؤلفهی هشتم در حکم فصل اخیر تقریرِ یادشده است که آن را بهخوبی از سایر تقریرها‬
‫متمایز میکند‪.‬‬

‫‪ .۴‬بررسی و تحلیل عبارات قطبالدین رازی در کتاب شرح مطالع‬


‫در این بخش‪ ،‬عبارات قطبالدین رازی در کتاب شرح مطالع تحلیل و بررسی میشود‪.‬‬
‫در این کتاب‪ ،‬وی دیدگاهی درباب وجود کلی طبیعی در خارج مطرح میکند که باتوجهبه‬
‫اینکه خاستگاه قول به اصالت ماهیت در واقع‪ ،‬همان قائلشدن به وجود حقیقی برای کلی‬
‫طبیعی است (مصباح‪ ،1391 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ ،)328‬این دیدگاه را بهدرستی میتوان همان نظریهی‬
‫اصالت وجود و اعتبارت ماهیت به تقریر یادشده دانست‪ .‬در این بخش‪ ،‬عبارات قطبالدین‬
‫رازی را بهصورت گامبهگام‪ ،‬با عبارات صدرالمتألهین مقایسه میکنیم و به شرح و تحلیل‬
‫مختصری از عبارات قطب میپردازیم‪.‬‬
‫قطبالدین رازی در کتاب شرح مطالع‪ ،‬در بخشی که از اقسام کلی‪ ،‬یعنی کلی عقلی‪،‬‬
‫کلی منطقی و کلی طبیعی بحث میکند‪ ،‬در بخش کلی طبیعی‪ ،‬به بحث از وجود کلی طبیعی‬
‫در خارج میپردازد‪ .‬وی ابتدا توضیح میدهد که کلی طبیعی یا همان ماهیت مطلقه عبارت‬
‫است از آن سنخ حقیقتی که البشرط از ذهنیت و خارجیت و کلیت و تشخص است‪:‬‬
‫«من المعلوم أن الحیوان مثالً من حیث هو فی نفسه معنیً ـ سواءً کان موجوداً فی األعیان‪،‬‬
‫أو متصوراً فی األذهان ـ لیس بکلی و ال جزئی» (قطبالدین رازی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،1‬ص‪.)180‬‬
‫صدرالمتألهین نیز کلی طبیعی یا همان ماهیت من حیث هی هی را همینگونه معرفی‬
‫میکند‪:‬‬
‫«الماهیة بما هی ماهیة‪ ،‬أی باعتبار نفسها‪ ،‬الواحدة و الکثیرة و الکلیة و الجزئیة و‬
‫الماهیة اإلنسانیة مثال لما وجدت شخصیة و عقلت کلیة‪ ،‬علم أنه لیس من شرطها فی نفسها‬
‫أن تکون کلیة أو شخصیة‪ -‬و لیس أن اإلنسانیة إذا لم تخل من وحدة أو کثرة أو عموم أو‬
‫‪ 86‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫خصوص یکون من حیث إنها إنسانیة إما واحدة أو کثیرة أو عامة أو خاصة» (صدرالدین‬
‫شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،2‬صص‪.)4-3‬‬
‫قطبالدین رازی پس از اینکه به مداقههایی دراینباره میپردازد که کلی طبیعی دقیقاً‬
‫به چه معنایی است‪ ،‬به سراغ این مسأله میرود که آیا کلی طبیعی در خارج موجود است یا‬
‫نه؟‬
‫وی دربارهی مسأله وجود کلی طبیعی در خارج‪ ،‬ابتدا به شرح دیدگاه مصنف‪ ،‬یعنی‬
‫سراجالدین أرموی‪ ،‬میپردازد و سپس دیدگاه او را نقد میکند و دیدگاه خودش دربارهی‬
‫مسأله وجود کلی طبیعی در خارج را مطرح میسازد‪.‬‬
‫سراجالدین أرموی معتقد است کلی طبیعی در خارج موجود است‪ .‬وی در کتاب مطالع‬
‫االنوار بر وجود کلی طبیعی در خارج استداللی میآورد که خالصهی این استدالل به این‬
‫صورت است‪:‬‬
‫‪ ) 1‬ماهیت البشرط یا همان کلی طبیعی‪ ،‬جزء ماهیت بشرط شیء یا همان ماهیت‬
‫مخلوط به عوارض است؛‬
‫‪ )2‬ماهیت بشرط شیء یا همان ماهیت مخلوط به عوارض‪ ،‬بیتردید در خارج موجود‬
‫است؛‬
‫‪ )3‬هرگاه کل در خارج موجود باشد‪ ،‬جزء نیز در خارج موجود است؛‬
‫نتیجه‪ :‬کلی طبیعی در خارج موجود است (قطبالدین رازی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)185‬‬
‫البته اصل این استدالل از ابنسیناست‪ .‬وی اینگونه بر وجود کلی طبیعی در خارج‬
‫استدالل میکند‪:‬‬
‫«الحیوان الشخصی ‪ ...‬هو حیوانٌ و شیءٌ ‪ ...‬و معلوم أنه إذا کان حیوانٌ و شیءٌ کان‬
‫فیهما الحیوان کالجزء منهما ‪ ...‬إذا کان هذا الشخص حیواناً ما‪ ،‬فحیوانٌ ما موجودٌ‪ ،‬فالحیوان‬
‫الذی هو جزءٌ من حیوانٍ ما موجودٌ (ابنسینا‪ ،1404 ،‬صص ‪.)202-201‬‬
‫قطبالدین رازی در شرحی که بر این بخش از عبارات أرموی دارد‪ ،‬در ابتدا استدالل‬
‫أرموی بر وجود کلی طبیعی در خارج را شرح میدهد و سپس مفصالً آن را نقد و رد میکند‪.‬‬
‫لب نقد وی به استدالل أرموی این است که مقصود از اینکه «کلی طبیعی‪ ،‬جزء ماهیت بشرط‬
‫شیء است» چیست؟ آیا مقصود این است که کلی طبیعی‪ ،‬جزء خارجی ماهیت بشرط شیء‬
‫است یا جزء تحلیلی عقلی آن؟ اگر جزء خارجی مراد باشد‪ ،‬مصادره به مطلوب است؛ زیرا‬
‫ادعای اینکه کلی طبیعی‪ ،‬در خارج‪ ،‬جزء ماهیت بشرط شیء است‪ ،‬در حکم این ادعاست که‬
‫کلی طبیعی در خارج موجود است و اگر جزء تحلیلی عقلی مقصود باشد‪ ،‬استدالل تمام‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪87‬‬
‫نیست؛ زیرا اینکه چیزی در خارج موجود باشد‪ ،‬مستلزم این نیست که اجزای تحلیلی عقلی‬
‫آن هم در خارج موجود باشند (عبودیت‪ ،1391 ،‬ج‪ ،1‬ص‪.)93‬‬
‫«نحن نقول إن أردتم بقولکم الحیوان جزء هذا الحیوان‪ ،‬انه جزئه فى الخارج‪ ،‬فممنوع؛‬
‫بل هو أول المسألة و إن أردتم أنه جزئه فى العقل‪ ،‬فال نسلم أن األجزاء العقلیة یجب أن تکون‬
‫موجودةً فى الخارج‪( »...‬قطبالدین رازی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)187‬‬
‫صدرالمتألهین نیز به این مطلب اشاره دارد که کلی طبیعی جزء تحلیلی عقلی ماهیت‬
‫بشرط شیء است‪ ،‬نه جزء خارجی آن‪:‬‬
‫«فإذا کان فی الوجود الخارج أو فی النفس‪ ،‬انسانٌ و شیءٌ‪ ،‬کان اإلنسان کالجزء لهما‬
‫عند التحلیل و إن کان عینهما بوجه آخر» (صدرالدین شیرازی‪ ،1382 ،‬ج‪ ،2‬ص‪.)834‬‬
‫قطبالدین رازی پس از اینکه استدالل أرموی را نقد و رد میکند‪ ،‬وجود کلی طبیعی‬
‫در خارج را مطلقاً نفی کرده و بیان میکند که آنچه در خارج وجود دارد‪ ،‬تنها عبارت است از‬
‫اشخاص‪:‬‬
‫«و الذی یخطر بالبال هناک أن الکلی الطبیعی الوجود له فی الخارج و إنما الموجود‬
‫فی الخارج هو األشخاص» (قطبالدین رازی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)187‬‬
‫جالب اینجاست که در آثار صدرالمتألهین نیز عبارات بسیاری یافت میشود که صریحاً‬
‫همین مضمون را بیان میکند و مدعی میشود که کلی طبیعی‪ ،‬یا همان ماهیت من حیث‬
‫هی هی‪ ،‬در خارج موجود نیست‪ ،‬بلکه آنچه در خارج موجود است‪ ،‬عبارت است از شخص و‬
‫یا متشخص بالذات (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،4‬ص‪213‬؛ همان‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪47‬؛ همان‪ ،‬ج‪،3‬‬
‫ص ‪122‬؛ صدرالدین شیرازی‪ ،1360 ،‬ص ‪:)158‬‬
‫«الحق عندنا أن الماهیة من حیث هی هی لیست بموجودة بالذات‪ ،‬بل الموجود بالذات‬
‫هو الشخص و المتشخص بنفسه» (صدرالدین شیرازی‪ ،1392 ،‬ج‪ ،2‬ص‪.)33‬‬
‫حال‪ ،‬در اینجا الزم است این عبارت قطبالدین را تحلیل کنیم که میگوید‪« :‬أن الکلی‬
‫الطبیعی ال وجود له فی الخارج و إنما الموجود فی الخارج‪ ،‬هو األشخاص»‪ .‬در تحلیل این‬
‫عبارت باید گفت قطبالدین رازی در ابتدای مبحثِ کلی طبیعی بیان میکند که کلی طبیعی‪،‬‬
‫یا همان ماهیت البشرط‪ ،‬آن سنخ حقیقتی است که میتواند خودش باشد و در ذهن موجود‬
‫باشد و می تواند خودش باشد و در خارج موجود باشد و به تعبیر دیگر‪ ،‬میتواند خودش باشد‬
‫و بهصورت کلی در ذهن موجود باشد و میتواند خودش باشد و در قالب اشخاص و شخص‬
‫در خارج موجود باشد؛ ولی درعینحال میگوید که ماهیت در خارج موجود نیست و آنچه در‬
‫خارج موجود است‪ ،‬اشخاص است‪ .‬حال‪ ،‬اینکه خود وی قبالً به این مطلب اشاره داشته که‬
‫ماهیت میتواند در خارج بهصورت اشخاص موجود باشد‪ ،‬اما در اینجا میگوید ماهیت در‬
‫‪ 88‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫خارج موجود نیست‪ ،‬بلکه آنچه در خارج موجود است‪ ،‬اشخاص است (و اشخاص را در مقابل‬
‫ماهیت و در تقابل با ماهیت قرار میدهد)‪ ،‬نشان میدهد که در اینجا‪ ،‬منظور وی از اشخاص‪،‬‬
‫آن سنخ حقیقتی است که شخصبودن و متشخصبودن‪ ،‬ذاتی آن است و در مقابل ماهیت‬
‫قرار میگیرد که تشخص‪ ،‬ذاتی آن نیست‪ ،‬بلکه حقیقتی است که البشرط از تشخص و ابهام‬
‫است؛ بنابراین از این بخش از عبارت قطبالدین رازی میتوان دو مطلب را استنباط کرد‪ :‬اول‬
‫اینکه وی در این قسمت‪ ،‬بین شیئیت مفهومی و شیئیت وجودی تفکیک برقرار کرده است؛‬
‫پس وی در عمل‪ ،‬به این دو نحوه شیئیت و این دو سنخ حقیقت توجه داشته است؛ و دوم‬
‫اینکه وی به این قائل شده که آنچه متن خارج و واقعیت را تشکیل داده است‪ ،‬شیئیت وجودی‬
‫دارد‪ ،‬نه شیئیت مفهومی‪ .‬پس میتوان گفت ازنظر قطبالدین رازی‪ ،‬ماهیت‪ ،‬یعنی آن سنخ‬
‫حقیقتی که ذاتاً ابای از ذهنیت و کلیت ندارد و شیئیت مفهومی دارد‪ ،‬در خارج موجود نیست‪،‬‬
‫بلکه آنچه در خارج موجود است‪ ،‬آن سنخ حقیقتی است که تشخص‪ ،‬ذاتی آن است و شیئیت‬
‫وجودی دارد که عبارت است از حقیقت وجود که تشخص‪ ،‬خارجیت و موجودیت‪ ،‬ذاتی آن‬
‫است و این بسیار به دیدگاهی نزدیک است که صدرالمتألهین بیان میکند‪ .‬به تعبیر دیگر‪،‬‬
‫اینکه قطب الدین رازی ماهیت را حقیقتی البشرط از خارجیت و ذهنیت‪ ،‬کلیت و تشخص‬
‫میداند و از طرف دیگر‪ ،‬ماهیت را موجود نمیداند و اشخاص را در مقابل ماهیت و در تقابل‬
‫با ماهیت قرار میدهد و آنها را موجود حقیقی میداند‪ ،‬به احتمال قوی نشاندهندهی آن‬
‫است که وی اشخاص را آن سنخ حقیقتی نمیداند که البشرط از تشخص و ابهام و خارجیت‬
‫و ذهنیت است‪ ،‬وگرنه اشخاص هم از سنخ ماهیت میشدند؛ بنابراین اشخاص را آن سنخ‬
‫حقیقتی میداند که تشخص‪ ،‬خارجیت و موجودیت ذاتی آن است و این چیزی نیست جز‬
‫حقیقت وجود؛ پس میتوان به این نتیجه نزدیک شد که ازنظر قطبالدین رازی‪ ،‬آنچه حقیقتاً‬
‫موجود است‪ ،‬از سنخ حقیقت وجود است؛ چنانکه صدرالمتألهین نیز بهصراحت بیان میکند‬
‫که ماهیت و کلی طبیعی‪ ،‬در خارج موجود نیست‪ ،‬بلکه آنچه در خارج موجود است‪ ،‬آن سنخ‬
‫حقیقتی است که شخصبودن و متشخصبودن‪ ،‬ذاتی آن است‪:‬‬
‫«الکلی الطبیعی على ما هو التحقیق غیر موجود ال فی الخارج و ال فی العقل إال بالعرض‬
‫بمعنى أن الموجود هو الوجود ألنه أمر متشخص فی ذاته دون الماهیة کما مر» (صدرالدین‬
‫شیرازی‪ ،1360 ،‬ص‪.)158‬‬
‫قطبالدین رازی پس از اینکه این مدعا را مطرح میکند که کلی طبیعی در خارج‬
‫موجود نیست و آنچه در خارج موجود است‪ ،‬اشخاص است‪ ،‬دو استدالل تحلیلی و مفصل بر‬
‫این مدعا اقامه میکند (قطبالدین رازی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ )187‬و پس از بیان استداللها‪،‬‬
‫دو اشکال درخصوص مدعای خود‪ ،‬یعنی نبود وجود کلی طبیعی در خارج‪ ،‬مطرح میکند و‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪89‬‬
‫به هریک از این دو اشکال پاسخ میدهد‪ .‬حال‪ ،‬نکتهی مهم دربارهی این دو اشکال آن است‬
‫که در پاسخی که به هریک از این اشکالها میدهد‪ ،‬درحقیقت‪ ،‬مطلبی را بیان میکند که‬
‫جزء مؤلفههای اصلی تقریر یادشده از نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت محسوب‬
‫میشود؛ یعنی همان تقریر اول از نظریهی اصالت وجود‪.‬‬
‫‪ .۱ .۴‬بررسی اشکال و جواب اول‬
‫وی ابتدا این اشکال را مطرح میکند که این امری بدیهی و انکارناپذیر است که مثالً‬
‫گفته شود‪« :‬حیوان موجود است»‪ ،‬پس شما چگونه میگویید کلی طبیعی موجود نیست‪،‬‬
‫درحالیکه اگر گفته شود کلی طبیعی موجود نیست‪ ،‬مستلزم آن است که گزارهی «حیوان‬
‫موجود است» کاذب باشد‪ ،‬حالآنکه صدق این گزاره‪ ،‬بدیهی و انکارناپذیر است‪ .‬وی برای‬
‫پاسخ به این سؤال‪ ،‬از تفکیک بین دو معنای «موجود» استفاده میکند‪ ،‬یعنی موجود به‬
‫معنای «صادق بر واقعیت» را از موجود به معنای «تشکیلدهندهی واقعیت» تفکیک میکند‬
‫و میگوید موجود به معنای اول‪ ،‬مستلزم موجود به معنای دوم نیست و به تعبیر دیگر‪ ،‬صدق‬
‫بر واقعیت‪ ،‬مستلزم حضور در واقعیت نیست و چنانکه گذشت‪ ،‬این گزاره اصلیترین و‬
‫مهمترین مؤلفهی تقریر اول از نظریهی اصالت وجود است که درحقیقت‪ ،‬میتوان تمام‬
‫مؤلفههای دیگرِ این تقریر را بهنوعی از این مؤلفه استنباط کرد‪ .‬وی میگوید آنچه بدیهی و‬
‫انکارناپذیر است این است که حیوان‪ ،‬به معنای اول‪ ،‬موجود است؛ یعنی آنچه انکارناپذیر است‬
‫عبارت است از اینکه معنای حیوان بر واقعیت خارجی قابلصدق است و به تعبیر دیگر‪ ،‬آنچه‬
‫حقیقتاً و بالذات‪ ،‬متن واقعیت را تشکیل داده است‪ ،‬محکی و مصداق حیوان است؛ ولی اینکه‬
‫حیوان‪ ،‬بهمعنای دوم موجود باشد‪ ،‬یعنی اینکه حیوان‪ ،‬خود‪ ،‬واقعیت خارجی و‬
‫تشکیلدهندهی واقعیت خارجی باشد‪ ،‬نهتنها امری بدیهی نیست‪ ،‬بلکه امری نامقبول است‪:‬‬
‫«فإن قلتَ‪ :‬کون الحیوان مثالً موجوداً ضرورى ال یمکن انکاره‪ .‬قلتُ‪ :‬الضرورى أن الحیوان‬
‫ق علیه الحیوان موجودٌ و أما أن الطبیعة الحیوانیة موجودة‪ ،‬فممنوع‪،‬‬
‫موجودٌ بمعنى أن ما صَدَ َ‬
‫فضالً عن أن یکون ضروریاً» (قطبالدین رازی‪ ،1393 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)243‬‬
‫صدرالمتألهین نیز عبارات متعددی دارد که مضمونشان مشابه مضمون عبارت یادشده‬
‫است و از جهت تعابیر نیز شباهت بسیاری به آن عبارت دارد (صدرالدین شیرازی‪،1363 ،‬‬
‫ص ‪11‬؛ همان‪ ،1302 ،‬ص ‪:)117‬‬
‫«أن کل مفهوم‪ -‬کاإلنسان مثالً‪ -‬إذا قلنا إنه ذو حقیقة أو ذو وجود‪ ،‬کان معناه أن فی‬
‫الخارج شیئاً یقال علیه و یصدق علیه أنه إنسان» (صدرالدین شیرازی‪ ،1363 ،‬ص ‪.)10‬‬
‫‪ .۴-۲‬بررسی اشکال و جواب دوم‬
‫‪ 90‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫قطبالدین رازی پس از اشکال و جواب اول‪ ،‬به اشکال و جواب دوم میپردازد‪ .‬وی این‬
‫اشکال را مطرح میکند که اگر فقط اشخاص حقیقتاً موجود باشند‪ ،‬پس کلیات از کجا تحقق‬
‫یافتهاند؟ وی در جواب این اشکال‪ ،‬مطلبی بیان میکند که مشابه دیدگاه صدرالمتألهین‬
‫درباب ماهیت است‪ .‬وی در پاسخ به این اشکال میگوید عقل از اشخاص صورتهایی کلی‬
‫انتزاع میکند که این صورتهای کلی گاهی از ذات اشخاص انتزاع میشوند و گاهی از عوارضی‬
‫که عارض بر اشخاص شده اند؛ بنابراین جایگاه کلی طبیعی یا همان ماهیت فقط در ذهن و‬
‫عقل است و به تعبیر دیگر‪ ،‬ماهیت‪ ،‬بهطور مطلق‪ ،‬در خارج موجود نیست و تنها در ذهن‬
‫موجود است‪:‬‬
‫«فإن قلتَ‪ :‬اذا لم یکن فى الوجود اال االشخاص‪ ،‬فمن أین تحققت الکلیات؟ قلتُ‪ :‬العقل‬
‫ینتزع عن األشخاص صوراً کلیةً مختلفةً تارةً عن ذواتها و أخرى عن األعراض المکتنفة بها‬
‫بحسب استعدادات مختلفة و اعتبارات شتى فلیس لها وجودٌ اال فى العقل» (قطبالدین رازی‪،‬‬
‫‪ ،1393‬ج‪ ،1‬ص ‪.)243‬‬
‫درحقیقت‪ ،‬این عبارت همان مؤلفهی شمارهی ‪ 3‬است؛ به این مضمون که «ماهیت‬
‫هیچ نحوه حضوری در خارج ندارد و به تعبیر دیگر‪ ،‬ماهیت در خارج معدوم است»؛ بنابراین‬
‫جایگاه ماهیت فقط در ذهن است‪ .‬در آثار صدرالمتألهین نیز عبارات فراوانی یافت میشود که‬
‫مضمونش مشابه مضمون عبارت یادشده از قطبالدین رازی است (صدرالدین شیرزای‪،1383 ،‬‬
‫ج‪ ،3‬ص ‪240‬؛ صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪298‬؛ همان‪ ،‬ص ‪)342‬؛ ازجملهی این‬
‫عبارات‪ ،‬عبارتی اینچنین است‪:‬‬
‫«أن الصوادر بالذات هی الوجودات‪ ،‬ال غیر‪ ،‬ثم العقل یجد لکل منها نعوتاً ذاتیةً کلیةً‬
‫مأخوذةً عن نفس تلک الوجودات‪ ،‬محمولةً علیها من دون مالحظة أشیاء خارجة عنها و عن‬
‫مرتبة قوامها و تلک النعوت هی المسماة بالذاتیات» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص‬
‫‪.)415‬‬
‫در این عبارت از صدرالمتألهین نیز‪ ،‬مانند عبارت قطبالدین رازی‪ ،‬بیان شده است که‬
‫ماهیت در خارج موجود نیست‪ ،‬بلکه جایگاه ماهیت فقط در ذهن است و حضور ماهیات در‬
‫ذهن‪ ،‬به سبب تعقل است که از هریک از مراتب وجودات و اشخاص خارجی‪ ،‬ماهیتی را انتزاع‬
‫میکند‪.‬‬
‫اکنون با مروری بر عبارات قطبالدین رازی در کتاب شرح مطالع درباب مسألهی وجود‬
‫کلی طبیعی در خارج‪ ،‬میتوان چهار گزاره را از دیدگاه قطبالدین استنباط کرد‪:‬‬
‫‪ ) 1‬کلی طبیعی یا همان ماهیت‪ ،‬در خارج موجود نیست‪ ،‬بلکه تنها در ذهن موجود‬
‫است‪.‬‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪91‬‬
‫‪ )2‬آنچه در خارج موجود است‪ ،‬تنها عبارت است از آن سنخ حقیقتی که شخصبودن‪،‬‬
‫ذاتی آن است که عبارت است از همان حقیقت وجود‪.‬‬
‫‪ )3‬کلی طبیعی یا همان ماهیت‪ ،‬حقیقتاً و بالذات بر اشخاص قابلصدق است‪.‬‬
‫‪ )4‬صدق ماهیت بر اشخاص خارجی مستلزم حضور ماهیت در خارج نیست‪.‬‬
‫از دقت در گزارههای چهارگانهی یادشده میتوان دریافت که درحقیقت‪ ،‬این چهار‬
‫گزاره همان مؤلفههای اصلی تقریر اول از نظریهی اصالت وجودند و میتوان اکثر مؤلفههای‬
‫دیگر را نیز از همین چهار مؤلفه استنباط کرد‪ .‬بنابراین میتوان دیدگاه قطبالدین رازی‬
‫درباب کلی طبیعی را تقریری ابتدایی و تاحدی ناپخته از همان نظریهی اصالت وجود در‬
‫تقریر بخش اول دانست و بهنوعی میتوان قطبالدین رازی را از پیشگامان نظریهی اصالت‬
‫وجود و اعتباریت ماهیت دانست‪ .‬وی تقریری از اصالت وجود و اعتباریت ماهیت دارد که دو‬
‫قرن پس از او‪ ،‬صدرالمتألهین بهنحوی آگاهانهتر‪ ،‬با شبکهی زبانی کاملتر و همراه با ابداع‬
‫اصطالحات مخصوص‪ ،‬آن را مطرح کرد و باز در حدود سه قرن پس از صدرالمتألهین‪ ،‬مولی‬
‫علی نوری و آقاعلی مدرس‪ ،‬با دقتی بیشتر و با تحلیلی قویتر‪ ،‬آن را ارائه کردند‪.‬‬

‫‪ .۵‬بررسی و تحلیل عبارات قطبالدین رازی در کتاب محاکمات‬


‫ابنسینا در کتاب اشارات و تنبیهات‪ ،‬اشارهای را مطرح میکند که در آن‪ ،‬در صدد‬
‫تبیین مقدمهای برای اثبات توحید واجبالوجود است؛ وی در آن بیان میدارد که سببشدن‬
‫ماهیت برای صفتی از صفات خودش جائز است و همچنین جائز است که صفتی از ماهیت‬
‫سبب صفتی دیگر باشد‪ ،‬ولی جائز نیست که ماهیت سبب وجود خود باشد‪:‬‬
‫«إشارة‪ :‬قد یجوز أن تکون ماهیة الشیء سببا لصفة من صفاته‪ -‬و أن تکون صفةً له‬
‫سبباً لصفة أخرى مثل الفصل للخاصة‪ -‬و لکن ال یجوز أن تکون الصفة التی هی الوجود‬
‫للشیء» (نصیرالدین طوسی‪ ،1375 ،‬ج‪ ،3‬صص ‪.)31-30‬‬
‫حال‪ ،‬قطبالدین رازی در بخش محاکمات خود‪ ،‬در ذیل همین مسأله‪ ،‬بحث مفصلی را‬
‫درباب وجود و ماهیت مطرح میکند‪ .‬وی در این بخش‪ ،‬درخصوص هریک از وجود و ماهیت‬
‫و نسبت بین آن دو احکامی را مطرح میکند که با اصالت وجود و اعتباریت ماهیت هماهنگی‬
‫بسیاری دارد و بلکه همان مدعای اصالت وجود و اعتبارت ماهیت را مطرح میکند‪.‬‬
‫صدرالمتألهین نیز همین مطالبی را که قطبالدین رازی مطرح کرده است‪ ،‬با اندکی دخل و‬
‫تصرف‪ ،‬در عبارتی از اسفار آورده است و در پایان آن‪ ،‬بدون اینکه اسمی از قطبالدین رازی‬
‫بیاورد‪ ،‬گفته است «هذا ما قرره بعض الحکماء» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬صص ‪-101‬‬
‫‪ .)103‬ما در این بخش‪ ،‬عباراتی را که قطبالدین رازی درخصوص وجود و ماهیت آورده‪ ،‬با‬
‫‪ 92‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫عبارات صدرالمتألهین دربارهی وجود و ماهیت مقایسه میکنیم و نشان میدهیم که دیدگاه‬
‫قطب الدین درخصوص وجود و ماهیت‪ ،‬به دیدگاهی که صدرالمتألهین درخصوص وجود و‬
‫ماهیت دارد بسیار شبیه است و به تعبیر دیگر‪ ،‬ثابت میشود که دیدگاه قطبالدین رازی‬
‫درباب وجود و ماهیت‪ ،‬بر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به تقریر صدرایی مبتنی است و‬
‫بلکه حتی عباراتی که در این بخش‪ ،‬قطبالدین رازی برای بیان مدعای اصالت وجود و‬
‫اعتباریت ماهیت آورده و تمثیلهایی که برای تبیین این مدعا استفاده کرده‪ ،‬بهعینه در آثار‬
‫صدرالمتألهین به کار رفته است‪.‬‬
‫قطبالدین رازی بحث خود را در ذیل مطلب یادشده از ابنسینا‪ ،‬با این عبارت شروع‬
‫میکند که‪:‬‬
‫«إن الشیء إما ماهیةٌ أو وجودٌ» (نصیرالدین طوسی‪ ،1375 ،‬ج‪ ،3‬ص ‪.)30‬‬
‫صدرالمتألهین این عبارت از قطبالدین را اینگونه تفسیر و معنی میکند‪:‬‬
‫«المراد بالماهیة غیر الوجود و [ما یکون غیرَ الوجود] ال محالة یکون أمراً یعرضه الکلیة‬
‫و اإلبهام» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)101‬‬
‫این عبارت از صدرالمتألهین بیانگر دو نحوه شیئیت‪ ،‬یعنی شیئیت وجودی و شیئیت‬
‫مفهومی است‪ :‬آن سنخ حقیقتی که ذاتاً ابای از کلیت و ذهنیت دارد که عبارت است از‬
‫حقیقت وجود؛ و آن سنخ حقیقتی که ذاتاً ابای از کلیت و ذهنیت ندارد که عبارت است از‬
‫ماهیت و معنا‪ .‬صدرالمتألهین بارها در آثار خود به این دو سنخ حقیقت اشاره میکند و‬
‫بهصراحت مدعی میشود که متن واقعیت از آن سنخ حقیقتی تشکیل شده است که ذاتاً ابای‬
‫از کلیت و ذهنیت دارد و لذا تشخص و خارجیت‪ ،‬ذاتی آن است و ماهیات و معانی فقط‬
‫حکایتی از حقیقت وجود هستند‪:‬‬
‫«أن الوجود بالحقیقة هو الموجود المتشخص بنفسه و الماهیة ینتزع من نفسه و العرضی‬
‫ینتزع من وجود متعلق به» (صدرالدین شیرازی‪ ،1360 ،‬ص ‪.)133‬‬
‫«الکلی الطبیعی على ما هو التحقیق‪ ،‬غیرموجود ال فی الخارج و ال فی العقل إال بالعرض؛‬
‫بمعنى أن الموجود هو الوجود ألنه أمر متشخص فی ذاته دون الماهیة کما مر» (صدرالدین‬
‫شیرازی‪ ،1360 ،‬ص ‪.)158‬‬
‫بنابراین براساس تفسیر و معنایی که صدرالمتألهین از این عبارت قطبالدین رازی ارائه‬
‫داده است‪ ،‬قطبالدین نیز به این دو نحوهی شیئیت توجه داشته و به آن تصریح کرده است‪.‬‬
‫شاهد دیگری نیز بر کلمات صدرالمتألهین وجود دارد که مؤید همین مدعاست‪.‬‬
‫صدرالمتألهین در تعلیقات خود بر الهیات شفاء‪ ،‬عبارتی را میآورد که کامالً مشابه با عبارت‬
‫قطب الدین رازی و دقیقاً با همان مضمون است که این خود نشان میدهد که صدرا این‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪93‬‬
‫عبارت قطبالدین رازی که «إن الشیء إما ماهیةٌ أو وجودٌ» تأیید میکند و باز هم این عبارت‬
‫را همینگونه توضیح میدهد که میتوان دو سنخ حقیقت را فرض کرد‪ :‬آن سنخ حقیقتی که‬
‫ذاتاً ابای از کلیت و ذهنیت ندارد که عبارت است از ماهیت؛ و آن سنخ حقیقتی که ذاتاً ابای‬
‫از کلیت و ذهنیت دارد و تشخص‪ ،‬ذاتی آن است که عبارت است از حقیقت وجود‪:‬‬
‫«الموجودات إما وجودات و إما ماهیات‪ ،‬و هی األمور التی تعرضها الکلیة و العموم عند‬
‫حصولها فی الذهن» (صدرالدین شیرازی‪ ،1382 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪.)814‬‬
‫بنابراین تا اینجا میتوان دریافت که قطبالدین رازی به این حقیقت نزدیک شده است‬
‫که میتوان دو نحوه ی شیئیت و حقیقت را فرض کرد‪ ،‬به همان معنایی که صدرالمتألهین‬
‫بدان قائل است و مولی علی نوری نیز آن را با دقت تمام و تفصیالً توضیح داده است (آشتیانی‪،‬‬
‫‪ ،1393‬ج ‪ ،4‬ص ‪.)640-639‬‬
‫قطبالدین رازی پس از اینکه به این دو نحوه شیئیت اشاره میکند‪ ،‬درباب نسبت بین‬
‫وجود و ماهیت تحلیل نسبتاً مفصلی ارائه میدهد و نشان میدهد که همواره وجود بر ماهیت‬
‫مقدم است و امکان ندارد که ماهیت‪ ،‬تقدم وجودی بر وجود خودش داشته باشد و به تعبیر‬
‫دیگر‪ ،‬امکان ندارد که ماهیت سبب وجود خود باشد‪ .‬وی براساس این تحلیل‪ ،‬درنهایت به این‬
‫نتیجه میرسد که ماهیات و معانی موجودند بالوجود‪ ،‬و وجود موجود است بذاته‪ ،‬همانطور‬
‫که اشیای زمانی تقدم و تأخر دارند به سبب زمان‪ ،‬ولی اجزای زمان تقدم و تأخر دارند بالذات‬
‫و باز همانطور که اشیا ظهور دارند به سبب نور‪ ،‬ولی نور ظهور دارد بذاته‪ ،‬و این همان مدعای‬
‫اصالت وجود و اعتباریت ماهیت است که «الوجود موجود بذاته و الماهیة موجودة بالوجود»‪:‬‬
‫«فقد ظهر أن کل ما هو غیر الوجود انما یکون موجودا بالوجود‪ ،‬و الوجود موجودا بنفسه‬
‫کما أن الزمانى متقدم و متأخر بحسب الزمان و الزمان بنفسه‪ ،‬و کما أن االجسام یختلف‬
‫بالمادة و المادة بنفسها‪ ،‬و کما أن األشیاء یظهر بین یدى الحس بالنور و النور بنفسه ال بنور‬
‫آخر» (نصیرالدین طوسی‪ ،1375 ،‬ج‪ ،3‬ص ‪.)32‬‬
‫همانگونه که گفته شد‪ ،‬این عبارت از قطبالدین رازی‪ ،‬با همین مضمون‪ ،‬بارها و بارها‬
‫در آثار صدرالمتألهین تکرار شده است و با همین تعبیرات‪ ،‬مدعای اصالت وجود و اعتباریت‬
‫ماهیت را بیان کرده است و دقیقاً همانطور که در این عبارت‪ ،‬قطبالدین رازی نسبت بین‬
‫وجود و ماهیت را به نسبت بین زمان و اشیای زمانی‪ ،‬یا به نسبت بین ظهور اشیا و ظهور نور‬
‫تشبیه کرده است‪ ،‬صدرالمتألهین نیز در آثار خود‪ ،‬برای تبیین مسألهی اصالت وجود و‬
‫اعتباریت ماهیت‪ ،‬از همین دو تشبیه استفاده کرده است‪.‬‬
‫قطبالدین رازی در عبارت یادشده‪ ،‬مدعای خود را با این عبارت بیان کرده است که‪:‬‬
‫‪ 94‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫«أن کل ما هو غیرالوجود‪ ،‬انما یکون موجوداً بالوجود‪ ،‬والوجود موجوداً بنفسه» و‬


‫صدرالمتألهین نیز همین مدعا را با این تعبیر بیان کرده است که‪13 :‬‬

‫«فیکون الوجود موجوداً فی نفسه بالذات و الماهیة موجودةً بالوجود‪ ،‬أی بالعرض»‬
‫(صدرالدین شیرازی‪ ،1360 ،‬ص ‪.)8‬‬
‫و باز در همان عبارتِ یادشده‪ ،‬قطبالدین رازی نسبت بین ماهیت و وجود را با این‬
‫عبارت‪ ،‬به نسبت بین اشیای زمانی و زمان تشبیه کرده است‪ ...« :‬کما أن الزمانى متقدمٌ و‬
‫متأخرٌ بحسب الزمان و الزمان بنفسه»‪ .‬چنانکه قطبالدین رازی باز‪ ،‬عبارت دیگری با همین‬
‫مضمون دارد که در آن‪ ،‬نسبت بین زمان و اشیای زمانی را اینگونه توصیف کرده است‪:‬‬
‫«کما أن التقدم و التأخر یعرضان الزمانیات بواسطة الزمان‪ ،‬و للزمان بحسب نفسه ال‬
‫باعتبار زمان آخر» (نصیرالدین طوسی‪ ،1375 ،‬ج‪ ،3‬ص ‪.)89‬‬
‫و صدرالمتألهین نیز برای تبیین نسبت بین ماهیت و وجود‪ ،‬دقیقاً از همین تشبیه‬
‫استفاده کرده است و آن را با این عبارت بیان کرده است‪14 :‬‬

‫«الوجود موجود ‪...‬و الذی یکون لغیره منه و هو أن یوصف بأنه موجود یکون له فی ذاته‬
‫و هو نفس ذاته کما أن التقدم و التأخر لما کانا فیما بین األشیاء الزمانیة بالزمان کانا فیما بین‬
‫أجزائه بالذات من غیر افتقار إلى زمان آخر» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)40‬‬
‫چنانکه در این عبارت از صدالمتألهین مشاهده میشود‪ ،‬صدرالمتألهین همانند‬
‫قطب الدین رازی‪ ،‬نسبت بین ماهیت و وجود را به نسبت بین اشیای زمانی و زمان تشبیه‬
‫کرده است و این نشان میدهد که دیدگاه قطبالدین درباب نسبت بین ماهیت و وجود‪،‬‬
‫همان دیدگاهی است که صدرالمتألهین دراینباره دارد‪.‬‬
‫حال‪ ،‬در عبارت یادشده از قطبالدین رازی‪ ،‬تشبیه دیگری نیز برای تبیین نسبت‬
‫ماهیت و وجود آمده است؛ وی نسبت بین ماهیت و وجود را به نسبت بین ظهور اشیا و ظهور‬
‫نور تشبیه کرده است و صدرالمتألهین نیز از همین تشبیه برای تبیین نسبت بین ماهیت و‬
‫وجود استفاده کرده است و این تشبیه را با این عبارات بیان کرده است (صدرالدین شیرازی‪،‬‬
‫‪ ،1410‬ج‪ ،1‬ص ‪:)174‬‬
‫«نسبته [أی الوجود] إلى المهیات‪ ،‬نسبة الضوء الى المستضیء؛ فکما ان الضوء بذاته‬
‫مضیء و غیره به یصیر مضیئا‪ ،‬کذلک الوجود فى کل مرتبة و لکل ماهیة موجود بذاته و تصیر‬
‫الماهیة به موجودة» (صدرالدین شیرازی‪ ،1302 ،‬ص ‪.)116‬‬
‫در این عبارت از صدرالمتألهین نیز همانند عبارت یادشده از قطبالدین رازی‪ ،‬نسبت‬
‫بین ماهیت و وجود‪ ،‬به نسبت بین ظهور اشیا و ظهور نور تشبیه شده است و باز مؤید دیگری‬
‫است بر این مدعا که دیدگاه قطب الدین رازی و دیدگاه صدرالمتألهین درباب مسألهی وجود‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪95‬‬
‫و ماهیت و اصالت یکی و اعتباریت دیگری‪ ،‬یک دیدگاه است و مضمون عبارت یادشده از‬
‫قطبالدین رازی درباب بیان اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و تشبیهاتی که برای تبیین آن‬
‫دارد‪ ،‬با تعابیری مشابه‪ ،‬بهعینه در بین کلمات صدرالمتألهین نیز بهکرات یافت میشود‪.‬‬
‫باز میتوان به نمونهی دیگری اشاره کرده که مؤید آن است که دیدگاه صدرالمتألهین‬
‫درباب حقیقت وجود‪ ،‬بهعینه همان دیدگاهی است که قطبالدین رازی بدان معتقد است‪.‬‬
‫قطبالدین رازی در تبیین همان اشارهای که در اول همین بخش‪ ،‬از ابنسینا مطرح شد‪ ،‬به‬
‫دیدگاهی که وی درباب حقیقت وجود ارائه میدهد‪ ،‬ایرادی وارد میکند و به آن چنین جواب‬
‫میدهد‪:‬‬
‫«فالجواب‪ :‬أن الوجود انما یکون موجوداً ال بوجود اخر‪ ،‬بل بنفسه» (نصیرالدین طوسی‪،‬‬
‫‪ ،1375‬ج‪ ،3‬ص ‪.)31‬‬
‫حال‪ ،‬صدرالمتألهین نیز به اشکالی که سهروردی به موجودیت حقیقت وجود وارد‬
‫میکند‪ ،‬دقیقاً همین جواب را میدهد‪:‬‬
‫«معنى تحقق الوجود بنفسه‪ ،‬أنه إذا حصل‪ ،‬إما بذاته کما فی الواجب؛ أو بفاعل‪ -‬لم یفتقر‬
‫تحقق ه إلى وجود آخر یقوم به‪ ،‬بخالف غیر الوجود» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص‬
‫‪.)40‬‬
‫بنابر آنچه در این بخش بیان شد‪ ،‬عبارات یادشده از قطبالدین در کتاب المحاکمات‪،‬‬
‫نهتنها بهلحاظ محتوایی گویای نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت است‪ ،‬بلکه حتی‬
‫ازلحاظ عبارات و اصطال حات نیز کامالً مشابه عباراتی است که صدرالمتألهین برای بیان و‬
‫تبیین نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به کار برده است‪.‬‬
‫جالب اینجاست که خواجه نصیر در شرح و تبیین عبارتی که در ابتدای همین بخش‬
‫از ابن سینا نقل شد‪ ،‬عباراتی دارد که یکی از این عبارات‪ ،‬به اعتقاد عالمه حسنزادهی آملی‪،‬‬
‫به اصالت وجود تصریح دارد؛ عبارت خواجه چنین است‪:‬‬
‫«و الفرق بین الوجود و بین سائر الصفات هاهنا أن سائر الصفات أنما توجد بسبب‬
‫الماهیة و الماهیة توجد بسبب الوجود» (نصیرالدین طوسی‪ ،1391 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪.)571-570‬‬
‫و عالمه حسنزادهی آملی در ذیل این عبارت از خواجه چنین میگوید‪:‬‬
‫«هذا القول صریح فی أصالة الوجود‪ ،‬و کلمات الشیخ و الخواجة و غیرهما من أساطین‬
‫الحکمة مشحونة بذلک‪ ،‬و إنما القول باعتباریته و أصالة الماهیة تفوه بهما بعض مَن تأخر عنما؛‬
‫لشُبهة واهیة» (نصیرالدین طوسی‪ ،1391 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪ ،571‬پاورقی)‪.‬‬
‫ولی عالمه حسنزادهی آملی هیچ اشارهای به عبارات قطبالدین رازی در شرح همین‬
‫اشاره از ابنسینا نمیکنند؛ عباراتی که پر است از تعابیری که بهوضوح گویای اصالت وجود‬
‫‪ 96‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫است و حتی خود صدرالمتألهین نیز بارها و بارها برای تبیین نظریهی اصالت وجود‪ ،‬از آنها‬
‫استفاده کرده است‪.‬‬

‫‪ .۶‬نتیجهگیری‬
‫در باب پیشینه‪ ،‬تاریخچه و زمینههای مؤثر در شکلگیری نظریهی اصالت وجود و‬
‫اعتباریت ماهیت‪ ،‬در بین کتب و مقاالت‪ ،‬مطالب متعددی موجود است و از اشخاص و‬
‫مکتبهای فکری متعددی اسم آورده شده است‪ .‬از دیدگاه نویسندگان این مقاالت و کتب‪،‬‬
‫برخی مستقیماً در شکلگیری این نظریه سهم داشتهاند (مانند عرفا) و برخی دیگر‪،‬‬
‫غیرمستقیم نقش داشتهاند (مانند متکلمین)‪ .‬ولی آنچه بسیار جالب است‪ ،‬آن است که تا‬
‫جایی که نگارنده تتبع داشته است‪ ،‬در بین این آثار‪ ،‬هیچ اسمی از قطبالدین رازی به میان‬
‫نیامده است؛ در صورتی که قطبالدین رازی دستکم در دو اثر خود‪ ،‬یعنی کتابهای لوامع‬
‫األسرار فی شرح مطالع االنوار و المحاکمات بین شرحی االشارات‪ ،‬عباراتی دارد که بهصراحت‬
‫نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را با تقریری مشخص و بدون ابهام از این نظریه‪،‬‬
‫تقریر و تبیین کرده است‪ .‬وی در کتاب لوامع األسرار فی شرح مطالع االنوار‪ ،‬بدون اینکه از‬
‫اصطالحات خاص این نظریه استفاده کند‪ ،‬تقریری خاص و مشخص از نظریهی اصالت وجود‬
‫ارائه میدهد‪ .‬طبق این تقریر‪ ،‬ماهیت حقیقتاً و بالذات بر خارج صدق میکند‪ ،‬ولی درعینحال‪،‬‬
‫ماهیت در خارج معدوم است و جایگاه آن تنها ذهن است‪ .‬این تقریر در قبال تقریرهای‬
‫دیگری است که در دورهی معاصر‪ ،‬از نظریهی اصالت وجود شکل گرفته است‪ .‬تقریری که‬
‫براساس آن‪ ،‬ماهیت‪ ،‬هم حقیقتاً بر خارج صدق میکند و هم به تبع وجود‪ ،‬حقیقتاً در خارج‬
‫موجود است و تقریر دیگری که براساس آن‪ ،‬ماهیت نه بر خارج صدق میکند و نه در خارج‬
‫موجود است‪ .‬بنابراین میتوان تقریرهای موجود از نظریهی اصالت وجود را در سه دستهی‬
‫کلی جای داد‪ .‬در تقریر قطبالدین رازی از اصالت وجود و اعتباریت ماهیت‪ ،‬موجودیت به‬
‫معنای «صدق بر واقعیت» و موجودیت به معنای «تشکیلدهندهی واقعیت»‪ ،‬بهصراحت از‬
‫هم تفکیک شده است و موجودیت به معنای اول‪ ،‬مستلزم موجودیت به معنای دوم دانسته‬
‫نشده است‪ .‬لذا براساس تقریر وی از اصالت وجود‪ ،‬ماهیت حقیقتاً و بالذات قابلصدق بر‬
‫واقعیات خارجی است‪ ،‬ولی درعینحال‪ ،‬تشکیلدهندهی واقعیات خارجی نیست‪ .‬این تقریر از‬
‫نظریهی اصالت وجود‪ ،‬به عینه در آثار صدرالمتألهین نیز وارد شده است‪ ،‬البته با این تفاوت‬
‫که صدرالمتألهین این نظریه را با زبان اصطالحی خودش تقریر و تبیین کرده و تبعات و لوازم‬
‫این نظریه را نیز پیگیری کرده و مکتب فلسفی خود را براساس آن بنا کرده است‪ .‬باز‪ ،‬همین‬
‫تقریر خاص‪ ،‬وارد آثار مولی علی نوری و آقاعلی مدرس شده و با برهانی جدید و اضافهشدن‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪97‬‬
‫اصطالحات دیگری از قبیل «شیئیت وجودی» و «شیئیت مفهومی»‪ ،‬با تصویری دقیقتر و‬
‫همراه با برهانی قویتر و تحلیلیتر ارائه شده است‪ .‬قطبالدین در کتاب دیگر خود‪ ،‬یعنی‬
‫المحاکمات بین شرحی االشارات نیز عباراتی دارد که صراحتاً بر اصالت وجود و اعتباریت‬
‫ماهیت داللت دارد‪ .‬ویژگی عبارات وی در این کتاب آن است که صدرالمتألهین نیز در بسیاری‬
‫از آثار خود‪ ،‬برای تقریر و تبیین نظریهی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت‪ ،‬از عباراتی بسیار‬
‫مشابه همین عبارات استفاده کرده است و حتی برای تبیین اصالت وجود‪ ،‬عیناً از تمثیلهایی‬
‫بهره برده که که قطبالدین در کتاب محاکمات برای تبیین این نظریه به کار برده است‪.‬‬
‫حاصل آنکه‪ ،‬میتوان قطبالدین رازی را اولین متفکری دانست که نظریهی اصالت وجود و‬
‫اعتباریت ماهیت را در قالب یک تقریر مشخص ارائه کرده است‪ .‬البته این مطلب نافی این‬
‫حقیقت نیست که در آثار برخی متفکران قبل از صدرا نیز عبارات و شواهدی دال بر اصالت‬
‫وجود یافت میشود‪ ،‬ولی در آثار هیچیک از این متفکران نظریهی اصالت وجود با این‬
‫مختصاتی نیست که در آثار قطب الدین رازی یافت شده است و چنین تقریری از نظریهی‬
‫اصالت وجود ارائه ندادهاند‪.‬‬

‫یادداشتها‬
‫‪ .1‬قال أیضا فی التعلیقات إذا سئل هل الوجود موجود أو لیس بموجود‪ ،‬فالجواب أنه موجود‬
‫بمعنى أن الوجود حقیقته أنه موجود‪ ،‬فإن الوجود هو الموجودیة (صدرالدین شیرازی‪،1410 ،‬‬
‫ج‪ ،1‬ص ‪.)41‬‬
‫‪ .2‬و بالحقیقة فإن الموجود هو الوجود و المضاف هو االضافة؛ و ذلک الن الوجود لیس هو ما‬
‫یکون به الشیء فى األعیان‪ ،‬بل کون الشیء فى األعیان او صیرورته فى األعیان‪ ،‬و لو کان‬
‫الشیء یکون فى االعیان بکونه فى االعیان‪ ،‬لتسلسل الى غیر النهایة‪ ،‬فما کان یصح کون الشیء‬
‫فى االعیان‪ ،‬فاذن الوجود الذی هو الکون فى األعیان هو الموجودیة‪ ،‬و الوجود الواجب بذاته هو‬
‫موجودیته (بهمنیار‪ ،1393 ،‬صص ‪.)281-280‬‬
‫‪ .3‬بل الماهیة إذا کانت‪ ،‬فکونها هو وجودها (نصیرالدین طوسی‪ ،1375 ،‬ج‪ ،3‬ص ‪.)39‬‬
‫‪ .4‬فالموجود من کل شیء فی الخارج هو نفس الوجود له‪ ،‬لکن العقل ینتزع‪ ...‬من نفس ذاته‬
‫مفهومات کلیة عامة أو خاصة ‪ ...‬فما یحصل فی العقل من نفس ذاته یسمى بالذاتیات ‪ ...‬فالذاتی‬
‫متحد معه و محمول علیه بالذات (صدرالدین شیرازی‪ ،1360 ،‬ص ‪.)133‬‬
‫‪ .5‬أن لمفهوم الوجود المعقول الذی من أجلى البدیهیات األولیة‪ ،‬مصداقاً فی الخارج و حقیقةً‬
‫و ذاتاً فی األعیان (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص‪.)340‬‬
‫‪ 98‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬

‫‪ .6‬ثبت أن الموجود من کل شیء موجود هو وجوده؛ و لیس للمسماة‪ ...‬بالمهیات‪ ...‬وجود‬


‫أصالً‪ -‬ال فی العین و ال فی الذهن‪ ،‬بأن یصیر الوجود صفةً لها متقررة فیها (صدرالدین شیرازی‪،‬‬
‫‪ ،1378‬ص‪.)111‬‬
‫‪ .7‬أن ما یعرضه الکلیة و العموم فهو غیر حقیقة الوجود البحت‪ ،‬حتى مفهوم الوجود و الشیئیة‬
‫فإنهما مع بساطتهما مما یخرج عن حقیقة الوجود‪ ،‬لتعالیها عن أن یکون لها صورة ذهنیة‬
‫مطابقة لکنهها‪ .‬و الذی فی الذهن یکون وجهاً من وجوهها ال کنهاً لها و هو حکایة الوجود ال‬
‫عینه‪ ،‬فیکون مفهوم الوجود أو الموجود یعرضه العموم و الکلیة کسائر األمور الذهنیة‬
‫(صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،4‬صص ‪.)245-244‬‬
‫‪ .8‬الواقع فی األعیان بالذات‪ -‬منحصر فی الوجود و ال حظ لغیر حقیقة الوجود من الکون فی‬
‫األعیان و کون الماهیات فی األعیان عبارة عن اتحادها مع نحو من حقیقة الوجود (صدرالدین‬
‫شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)334‬‬
‫‪ .9‬االتحاد بین الماهیة و الوجود على نحو االتحاد بین الحکایة و المحکی و المرآة و المرئی‪،‬‬
‫فإن ماهیة کل شیء هی حکایة عقلیة عنه و شبح ذهنی لرؤیته فی الخارج (صدرالدین‬
‫شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪.)236‬‬
‫‪ .10‬اعلم أن الوجود یطلق باالشتراک الصناعی بین المعنیین‪ :‬احدهما األمر االنتزاعی النسبی‬
‫و هو عبارة عن موجودیة الشیء بالمعنی المصدری و یقال له الوجود االثباتی‪ ...‬و ثانیهما ما به‬
‫الحصول الذی یطرد به العدم عن الشیء (صدرالدین شیرازی‪ ،1392 ،‬ج‪ ،2‬ص ‪.)245‬‬
‫‪ .11‬فکما أن کون کذا موجوداً أو واحداً ال یوجِب کون مفهوم الوجود أو مفهوم الوحدة موجوداً‪،‬‬
‫فکذا کون زید حیواناً أو انساناً ال یوجِب کون معنی الحیوان أو معنی االنسان من حیث نفس‬
‫معناه موجوداً (صدرالدین شیرازی‪ ،1382 ،‬ج‪ ،2‬صص‪.)837-836‬‬
‫‪ .12‬أن حقیقة الوجود ال تحصل فی الذهن لما عرفت مراراً من أنه متشخص بذاته و کل ما‬
‫یحصل فی الذهن‪ ،‬یقبل االشتراک و العموم‪ ،‬فلو حصل الوجود متمثال فی الذهن‪ ،‬لکان الجزئی‬
‫کلیاً و الخارج ذهناً و الوجود ماهیةً و الکل ممتنع (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،3‬ص‪.)132‬‬
‫‪ .13‬صدرالمتألهین همین مطلب را با تعابیر و عبارات دیگری نیز بیان کرده است‪« :‬فإن کون‬
‫األشیاء موجودةً إنما یکون بالوجود‪ ،‬و کون الوجود موجوداً إنما هو بنفس الوجود» (صدرالدین‬
‫شیرازی‪ ،1366 ،‬ج‪ ،4‬ص‪) 70‬؛ «فموجودیة الماهیات التی ال حقیقة لها بأنفسها‪ ،‬إنما هی‬
‫بالوجود ال بأنفسها و موجودیة الوجود بنفس ذاته» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص‬
‫‪)174‬؛ «فالوجود بذاته موجود و سائر األشیاء غیر الوجود لیست بذواتها موجودةً بل بالوجودات‬
‫العارضة لها» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪)39‬؛ «أن الوجودَ بنفسه موجودٌ ال بوجود‬
‫آخر و الماهیة به موجودة» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،3‬ص ‪)265‬؛ «فإن للوجود حقیقة‬
‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت ‪99‬‬
‫و هو بنفسه موجود و غیره به موجود» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،6‬ص ‪)90‬؛ «ان الوجود‬
‫فى کل شئ موجود بذاته متحصل بنفسه‪ ...‬و تصیر الماهیة به موجودة» (صدرالدین شیرازی‪،‬‬
‫‪ ،1302‬ص ‪)116‬؛ «فالوجود أولى بأن یکون حقیقة أو ذا حقیقة من غیره إذ غیره به یکون ذا‬
‫حقیقة» (صدرالدین شیرازی‪ ،1366 ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.)50‬‬
‫‪ .14‬صدرالمتألهین دربارهی این مطلب نیز عبارات دیگری دارد‪« :‬أن الماهیة مع الوجود فی‬
‫األعیان و ما به المعیة نفس الوجود الذی هی به موجودة بدون االحتیاج إلى وجود آخر‪ ،‬کما‬
‫أن المعیة الزمانیة الحاصلة بین الحرکة و الزمان الذی حصلت فیه بنفس ذلک الزمان بال اعتبار‬
‫زمان آخر‪ ،‬حتى یکون للزمان زمان إلى غیر النهایة» (صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،1‬ص‬
‫‪)55‬؛ «أن الزمان بنفسه من األمور المتجددة بذاتها ال بسبب أمر عارض له و غیره یحتاج إلى‬
‫زمان فی ذلک التقدم‪ ،‬کما أن الوجود بنفسه موجود ال بوجود آخر و الماهیة به موجودة»‬
‫(صدرالدین شیرازی‪ ،1410 ،‬ج‪ ،3‬صص ‪.)265-264‬‬

‫منابع‬
‫‪ .1‬ابنسینا‪ ،)1404( ،‬الهیات شفاء‪ ،‬قم‪ :‬مکتبة آیةاهلل مرعشی‪.‬‬

‫‪ .2‬آشتیانی‪ ،‬سیدجاللالدین‪ ،)1393( ،‬منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران‪ ،‬قم‪ :‬مؤسسهی بوستان کتاب‪.‬‬

‫‪ .3‬بهمنیاربنمرزبان‪ ،)1393( ،‬التحصیل‪ ،‬تصحیح و تعلیق مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ :‬مؤسسهی انتشارات دانشگاه‬
‫تهران‪.‬‬

‫‪ .4‬جوادیآملی‪ ،‬عبداهلل‪ ،)1386( ،‬رحیق مختوم‪ ،‬قم‪ :‬اسراء‪.‬‬

‫‪ .5‬زنوزی‪ ،‬علیبنعبداهلل‪ ،)1376( ،‬بدایع الحکم‪ ،‬مقدمهی احمد واعظی‪ ،‬قم‪ :‬الزهراء‪.‬‬

‫‪ .6‬صائنالدین علىبنترکه‪ ،)1360( ،‬تمهید القواعد‪ ،‬تحقیق و تصحیح‪ :‬سیدجاللالدین آشتیانى‪ ،‬تهران‪ :‬انتشارات‬
‫وزارت فرهنگ و آموزش عالى‪.‬‬

‫‪ .7‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1383( ،‬شرح اصول الکافی‪ ،‬تحقیق و تصحیح‪ :‬محمد خواجوی‪ ،‬تهران‪:‬‬
‫مؤسسهی مطالعات و تحقیقات فرهنگى‪.‬‬

‫‪ .8‬صدرالدین شیرازی‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1366( ،‬تفسیر القرآن الکریم‪ ،‬قم‪ :‬بیدار‪.‬‬

‫‪ .9‬صدرالدین شیرازی‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1354( ،‬المبدأ و المعاد‪ ،‬تصحیح سیدجاللالدین آشتیانى‪ ،‬تهران‪:‬‬
‫انجمن حکمت و فلسفه ایران‪.‬‬

‫‪ .10‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1302( ،‬مجموعة الرسائل التسعة‪ ،‬قم‪ :‬مکتبة المصطفوی‪.‬‬

‫‪ .11‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1360( ،‬الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیة‪ ،‬تصحیح و تعلیق‬
‫سیدجاللالدین آشتیانى‪ ،‬مشهد‪ :‬المرکز الجامعى للنشر‪.‬‬
‫‪ 100‬فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‪ ،‬دوره‪ ،21‬سری‪ ،4‬زمستان‪ ،1400‬شماره‪ ،81‬صص‪102-77:‬‬
‫‪.12‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1363( ،‬المشاعر‪ ،‬تهران‪ :‬کتابخانه طهورى‪.‬‬

‫‪ .13‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1378( ،‬رسالة فى الحدوث‪ ،‬تصحیح و تحقیق سیدحسین موسویان‪،‬‬
‫تهران‪ :‬بنیاد حکمت اسالمى صدرا‪.‬‬

‫‪ .14‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1382( ،‬التعلیقات علی االلهیات من الشفاء‪ ،‬تصحیح و تحقیق و‬
‫مقدمهی نجفقلی حبیبی‪ ،‬تهران‪ :‬بنیاد حکمت اسالمی صدرا‪.‬‬

‫‪ .15‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1387( ،‬سه رسائل فلسفى‪ ،‬مقدمه و تصحیح و تعلیق سیدجاللالدین‬
‫آشتیانى‪ ،‬قم‪ :‬دفتر تبلیغات اسالمی‪.‬‬

‫‪ .16‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1392( ،‬التعلیقات علی شرح حکمة اإلشراق‪ ،‬تصحیح و تحقیق و‬
‫مقدمهی نجفقلی حبیبی‪ ،‬تهران‪ :‬بنیاد حکمت اسالمی صدرا‪.‬‬

‫‪ .17‬صدرالدین شیرازى‪ ،‬محمدبنابراهیم‪ ،)1410( ،‬الحکمة المتعالیة فی االسفار العقلیة االربعة‪ ،‬بیروت‪ :‬دار احیاء‬
‫التراث العربی‪.‬‬

‫‪ .18‬طباطبایى‪ ،‬محمدحسین‪ ،)1360( ،‬نهایة الحکمة‪ ،‬قم‪ :‬موسسة النشر االسالمی التابعة لجماعة المدرسین‬
‫بقم‪.‬‬

‫‪ .19‬عبودیت‪ ،‬عبدالرسول‪ ،)1391( ،‬درآمدی به نظام حکمت صدرائی‪ ،‬قم‪ :‬مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام‬
‫خمینی؛ تهران‪ :‬سمت‪.‬‬

‫‪ .20‬عبودیت‪ ،‬عبدالرسول‪« ،)1394( ،‬تقریر حکیم مدرس از تصویر اصالت وجود»‪ ،‬فصلنامهی حکمت اسالمی‪،‬‬
‫صص ‪.48-9‬‬

‫‪ .21‬فارابى‪ ،‬ابونصر‪ ،)1986( ،‬کتاب الحروف‪ ،‬مقدمه و تحقیق و تعلیق محسن مهدى‪ ،‬بیروت‪ :‬دارالمشرق‪.‬‬

‫‪ .22‬فرقانی‪ ،‬محمد کاظم‪« ،)1381( ،‬اصالت وجود از دیدگاه حکیمان پیش از مالصدرا»‪ ،‬خردنامهی صدرا‪،‬‬
‫شمارهی ‪ ،27‬صص ‪ 70‬تا ‪.78‬‬

‫‪ .23‬قطبالدین رازی‪ ،‬محمدبنمحمد‪ ،)1393( ،‬لوامع األسرار فی شرح مطالع االنوار‪ ،‬تصحیح و مقدمه و تعلیق‬
‫ابوالقاسم رحمانی‪ ،‬تهران‪ :‬مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران‪.‬‬

‫‪ .24‬قیصرى‪ ،‬داود‪ ،)1375( ،‬شرح فصوص الحکم‪ ،‬مقدمه و تصحیح سیدجاللالدین آشتیانى‪ ،‬تهران‪ :‬شرکت‬
‫انتشارات علمى و فرهنگى‪.‬‬

‫‪ .25‬مصباح‪ ،‬محمدتقی‪« ،)1370( ،‬نکاتی پیرامون اصالت وجود در فلسفهی مالصدرا»‪ ،‬نشریهی کیهان اندیشه‪،‬‬
‫شمارهی ‪ ،78‬صص ‪.17-16‬‬

‫‪ .26‬مصباح‪ ،‬محمدتقی‪ ،)1380( ،‬شرح اسفار‪ ،‬قم‪ :‬مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی‪.‬‬

‫‪ .27‬مصباح‪ ،‬محمدتقی‪ ،)1391( ،‬آموزش فلسفه‪ ،‬تهران‪ :‬سازمان تبلیغات اسالمی‪.‬‬

‫‪ .28‬مصباح‪ ،‬محمدتقی‪ ،)1393( ،‬تعلیقة علی نهایة الحکمه‪ ،‬قم‪ :‬مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی‪.‬‬
101 ‫پیشگامی قطبالدین رازی در طرح نظریهی اصالت وجود و اعتبار ماهیت‬
.‫ صدرا‬:‫ قم‬:‫ تهران‬،‫ مجموعهآثار استاد شهید مطهری‬،)1390( ،‫ مرتضی‬،‫ مطهری‬.29

.‫ انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‬:‫ تهران‬،‫ مصنفات میرداماد‬،)1385( ،‫ میرمحمدباقر الداماد‬.30

،‫ تحقیق حسن حسنزاده آملی‬،‫ شرح اإلشارات و التنبیهات‬،)1391( ،‫ محمدبنمحمد‬،‫ نصیرالدین طوسی‬.31
.‫ مؤسسهی بوستان کتاب‬:‫قم‬

.‫ نشر البالغة‬:‫ قم‬،‫ شرح االشارات و التنبیهات مع المحاکمات‬،)1375( ،‫ محمدبنمحمد‬،‫ نصیرالدین طوسى‬.32

References
1. Ibn Sina, (1404 Hijri), Ilāhiyyāt Shifā. oo m yy atollāh Ma'' ahh Schoo..
2. ss hiiān,, Seyyed aa a-Ddin, (2014), Excerpts from Iranian Theologians: Four
Volumes. Qom: Boostan Ketab Publications.
3. Bahmanyar Bin Marzban, (2014), Al-Tahsil, Corrected and Interpreted by Morteza
Motahari. Tehran: Tehran University Publications
4. aavādi mmoii, Abdollāh, 22007,, Rahigh Makhtoom: 23 Volumes. oo m ss āā.
5. oo nouz,, nnn abdollāh, (1997.. Badāye al-Hekam, Peeaaced by hh mad āā ez.. oo m:
Al-hhhāā.
6. Sa'en a-Ddin Ali Bin Tarkah, (1981), Tamhid al-Qavā'ed, Researched and Corrected by
Seyyed aa a-dd nn ss hiiāni, Tehaan Publaaaiion o Mnnrrrry o uu ttuee and ii gher
Education.
7.Sadr al-Din Shirazi, Mohammad Bin Ibrahim, (2004). Interpretation of Asool al-Kafi:
Four Volumes. Researched and Corrected by Mohammad Khajavi. Tehran: Institute of
Cultural Research
8. Sadr a-dd nnShzzzz,, Mohammad nnn bbāāh,,, 11987,, Interpretation of Qurān al-Karim:
Seven Volumes, oo m ii dā..
9. Sadr a-dd in Shzzzz,, Mohammad nnn bbāāh (1975), Al-Mabda val-Ma'ād, Corrected
by Seyyed aa a-dd nnss hiiān,, hhhaan ss oocooooo
o o aaanaan hh eooogy and Phioooophy.
10. Sadr a-dd nn Shzzzz,, Mohammad nnn bbāāh (1923,, Collection of Shiite Treatises.
Qom Al-Mostafavi School.
11. Sadr a-dd in Shzzzz,, Mohammad nnn bbāāh (1981), a-Shavāhid a-Rroboubiyyah fil-
Manāhij a-Ssoloukiyyah, oo eeecddd and Inppppeeddd by Seyyed aa a-dd nn ss htnnn,,
Mashhad: Comprehensive Center for Publication.
12. Sadr a-dd nn Shzzzzi, Mohammad nnn Ibāāh (1984), Al-Mashā'er. Tehran: Tahoori
Library.
13. Sadr a-dd nn Shzzzz,, Mohammad nnn bbāāh (1999,, Treatise on Al-Hodooth,
Corrected and Investigated by Seyyed Hossein Moosavian, Tehran: Sadra Islamic Theology
Institute.
14. Sadr a-dd in Shzzzz,, Mohammad nnn bbāāh (2003,, Al-Talighāt Alal-Elāhiyyat min
a-Shifā: 2 Volumes, Corrected, Investigated and Prefaced by Najafgholi Habibi, Tehran:
Sadra Islamic Theology Institute.
102-77:‫ صص‬،81‫ شماره‬،1400‫ زمستان‬،4‫ سری‬،21‫ دوره‬،‫ فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز‬102
15. Sadr a-dd nn Shzzzz,, Mohammad nnn bbāāh (2008,, Three Philosophical Treatises,
Peeaaced oo eeecddd and Inveiiigaddd by Seyyed aa a-dd in Āhhiiān,, Qom aaaam
Propagation Department.
16. Sadr a-dd in Shzzzz,, Mohammad nnn bbāāh 22013,, Al-Ta'lighāt alā Sharh Hekamt
al-Eshrāgh: 4 Volumes, Corrected, Investigated and Prefaced by Najafgholi Habibi.
Tehran: Sadra Islamic Theology Institute
17. Sadr a-Ddnn Shzzzz,, Mohammad nnn Ibāāh (1410 iiiii ii al-Hekamt al-Mota'āliyah
Fi Asfār al-Aghliyyah Al-Arba'ah: 9 Volumes, ee rru:: āā Ehyā a-tt oāāhh al-Arabi.
18. bbbābbbāe,, Mohammad Hossenn, (1981), Nahāyat al-Hekmah, Qom: Islamic
Publication Institute a Branch of Jameat al-Modarresin be Qom.
19. Oboodiyat, Abd a-Rrasool, (2012), Introduction to Mullā Sadrā’s Theology System: 3
Volumes, Qom: Imam Khomeini Research and Educational Institute and Tehran: SAMT.
20. Oboodiyat, Abd a-Rrasool, (2015), Interpretation of Hakim Modarres of Image of
Originality of Existence, Islamic Theology Quarterly. Pp. 9-48.
21. Fāāābi, bb oona (1986,, Ketab al-Horoof, Prefaced and Investigated by Mohsen
Mahdi. Beirut: Dar al-Mashgh.
22. Forghani, Mohammad Kazem, (2002), Originality of Existence from the Point of View
of Philosophers before Mullā Sadrâ, hh eaadnāme-ye Sadāā, oo l. 27. Pp. 70-78.
23. Qotb a-dd in āā z,, Mohammad Bin Mohammad, (2014), Lavāme al-Asrār fi Sharh
Matale al-Anvār, oo reecddd, peefaced and Inveiiigadddby Abolghāeem aa hmān.. hhhaan:
Association of Iranian Theology and Philosophy.
24. Gheisari, Davoud, (1996), Interpretation of Fosous ol-Hekam, Corrected and Prefaced
by Seyyed Jala al-Din Ashtiani. Tehran: Elmi Farhangi Publication Co.
25. Mebbāh, Mohammad gggh,, (1991,, Notes on the Theory of Originality of Existence by
Mullā Sadrā, Keihan Andisheh Journal, Vol. 78, pp. 16-17.
26. Mebbāh, Mohammad ggghi, (2001), Interpretation of Asfar, Qom: Imam Khomeini
Research and Educational Institute.
27. Mebbāh, Mohammad ggghi, 22012,, Teaching Philosophy: 2 Volumes, Tehran:
Organization of Islamic Propagation.
28. Mebbāh, Mohammad ggghi, 22014,, Notes on Nahayat al-Hekmah, Qom: Imam
Khomeini Research and Educational Institute.
29. Motahhari, Mortaza, (2011), Collection of Works by Maestro Mortaza Motahhari: 27
Volumes, Terhan and Qom: Sadra.
30. Mrr Mohammad āā gher a-Ddamad, (2006), Works of Mir Damad: 2 Volumes, Tehran
Association of Cultural Works and Figures.
31. Nasir a-Ddin Toosi, Mohammad Bin Mohammad, (2012), Interpretation of Al-Eshārāt
va-Ttanbihāt: 2 Volumes, ee eeacched by aa ssan aa ssan dddeh mmoii, oo m oo oaaan
ee bbbnntttt u...
32. Nasir a-Ddin Toosi, Mohammad Bin Mohammad, (1996), Interpretation of Al-Eshārāt
va-Ttanbihāt val-Mohākemāt: 3 Volumes, Qom: Al-aa ggghah Pubiicaiion..

You might also like