Final Histology

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 137

@IAUTMEDIO

‫تایپ‪:‬‬ ‫نویسندگان‪:‬‬
‫پردیس دلفان‬ ‫شهیده رستمی‬

‫مریم بلوکی‬ ‫نفیسه خداپرست‬

‫هیمن خوش کنار‬ ‫مریم مهریزی‬

‫مهدی کریمی‬ ‫محمدحسین شهرآبادی‬

‫حسین رمضانی‬ ‫مهشید افروشته‬

‫مبینا ایمانی‬ ‫پریسا کاوی‬

‫مبینا قاسمی‬ ‫صبا عابدی اصل‬

‫محدثه جودکی‬ ‫ثمین آشتی جو‬

‫نوید عنایت تبار‬ ‫فرنوش حکمت‬

‫شهیده رستمی‬ ‫ملیکا شجاع‬

‫ویراستاران فنی‪:‬‬ ‫ویراستاران علمی‪:‬‬


‫فاطمه رضوی‬ ‫محدثه بوربور‬

‫دانیال ترکمان‬ ‫درسا برومند‬

‫شهیده رستمی‬ ‫فاطمه رضوی‬

‫مهدی کریمی‬ ‫شهیده رستمی‬

‫حسین رمضانی‬ ‫ملیکا شجاع‬

‫محدثه جودکی‬ ‫ثمین آشتی جو‬

‫مسئول پروژه‪:‬‬ ‫مسئول درس‪:‬‬


‫دانیال ترکمان‬ ‫شهیده رستمی‬

‫علی عادلی‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫بافت شناسی ‪Histology‬‬

‫بافت شناسی‪ :‬علم مطالعهی سلولها‪ ،‬ماتریکس خارج سلولی ‪(Extracellular matrix) ECM‬‬
‫و چگونگی قرارگیری آنها برای تشکیل بافت و نیز مطالعهی بافتهای بدن و نحوه‬
‫قرارگیری آنها برای تشکیل ارگانها در کنار یکدیگر است‪.‬‬

‫بافتها از سلول ها و ‪ ECM‬تشکیل شده است‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫بافتها درکنار هم یک ارگان را تشکیل میدهند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫ارگانها در کنار هم یک سیستم را تشکیل میدهند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫چندین دستگاه در کنار هم یک ارگانیسم را تشکیل میدهند‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫سلولهای مختلف بدن هرکدام خودشان ‪ ECM‬اطراف خود را ایجاد میکنند‪ .‬ما در بین‬
‫‪ECM‬ها و سلولها تعامل دوطرفه داریم‪.‬‬

‫وظایف ‪:ECM‬‬

‫‪ .1‬پشتیبانی از سلولها‬
‫‪ .2‬داربست برای سلولها‬
‫‪ .3‬دخالت مستقیم در بیان ژنهای سلول از طریق ایجاد سیگنال در گیرندههای سلول‬

‫سلول ماهیچه ای‪ :‬تشکیل بافت ماهیچهای‬

‫سلول عصبی‪ :‬تشکیل بافت عصبی‬

‫سلول اپی تلیال‪ :‬تشکیل بافت اپی تلیال )‪(epithelial tissue‬‬

‫‪ .1‬ماکروآناتومی‪Gross :‬‬

‫‪ .2‬جنین شناسی‪Embryology :‬‬ ‫آناتومی‪ :‬بررسی ساختمان بدن‬

‫‪ .3‬میکروآناتومی‪ Histology :‬هیستولوژی‪ ،‬یا بافت شناسی‬

‫با چشم مسلح‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫بافت‪ :‬تعدادی سلول به همراه ‪ ECM‬که در کنار هم قرار گرفته و یک عملکرد اختصاصی را به‬
‫عهده دارند‪.‬‬

‫‪( Cell‬سلولها)‬
‫آب و ‪...‬‬ ‫بافت‬
‫‪)Extracellular Matrix( ECM‬‬
‫ماکرومولکولها مثل گلیکوپروتئین‬

‫حمایت از سلولها‬
‫انتقال مواد تغذیهای به سلولها‬ ‫وظایف ‪:ECM‬‬
‫دور کردن محصوالت ترشحی از سلولها‬
‫دور کردن مواد زائد‬

‫نکته‪:‬‬

‫گلیکوپروتئین (‪ :)Glycoprotein‬پروتئینی است که مقدار کمی قند به آن متصل میباشد‪.‬‬

‫پروتئوگلیکان (‪ :)Proteoglycan‬قندی است که مقدار کمی پروتئین دارد‪.‬‬

‫‪ .1‬بافت پوششی ‪Epithelial tissue‬‬

‫‪ .2‬بافت همبند ‪Connective tissue‬‬ ‫چهار نوع بافت اصلی در‬

‫‪ .3‬بافت عضالنی ‪Muscular tissue‬‬ ‫بدن همهی مهره داران‪:‬‬

‫‪ .4‬بافت عصبی ‪Nervous tissue‬‬

‫نکته‪ :‬همه اندامهای بدن‪ ،‬از چهار نوع بافت اصلی تشکیل شدهاند‪.‬‬

‫‪Cell type‬‬ ‫‪tissue‬‬ ‫‪organ‬‬ ‫‪organ system‬‬ ‫‪organism‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫نکات حائز اهمیت در مطالعات بافتی‪:‬‬

‫‪ .1‬نوع میکروسکوپ ‪Type of Microscope‬‬


‫‪ .2‬آماده سازی بافت جهت مشاهده زیر میکروسکوپ‬

‫مراحل آماده سازی بافت‪:‬‬

‫‪ : Fixation .1‬ثابت کردن‬


‫‪ :Dehydration .2‬آبگیری‬
‫‪:Clearing .3‬شفاف سازی‬
‫‪ :Infiltration .4‬آغشته سازی‬
‫‪ :Embedding .5‬قالب گیری‬
‫‪ :Sectioning .6‬مقطع گیری یا برش‬
‫‪:Adhesion .7‬چسباندن‬
‫‪:Staining .8‬رنگ آمیزی‬

‫‪++‬موارد ‪ 4‬و ‪ 7‬جهت اطالع بیشتر است‪.‬‬

‫جهت مطالعهی بافت‪ ،‬تهیه نمونههای مناسب و نگهداری طوالنی مدت آنها‪ ،‬میبایست‬
‫ساختار طبیعی بافت حفظ گردد‪ .‬بدین منظور از محلول های ‪ (Fixative) Fixation‬مثل‪:‬‬
‫انواع فرمالین‪ ،‬انواع گلوتارآلدئید و ‪ ...‬استفاده میگردد‪.‬‬

‫بدون ‪Fixative‬ها‪ ،‬بافت به وسیلهی آنزیمهای تجزیه کنندهی سلولهایش‪ ،‬دچار فساد و‬
‫تجزیه خواهد گردید‪.‬‬

‫نکات مهم پیش از مراحل آماده سازی بافت‪:‬‬

‫برای مطالعهی ساختمان ارگان‪ ،‬تکههای کوچک (‪ 1‬تا ‪ 2‬میلی متری) از آن مورد نیاز است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ :Biopsy‬نمونه برداری از موجود زنده‬

‫‪ :Autopsy‬نمونه برداری از موجود غیرزنده‬

‫نمونه یا ‪ :Specimen‬تکههای بافتی جهت مطالعه در زیر میکروسکوپ‬

‫فرمالین )‪ (Formalin‬و گلوتارآلدئید )‪ (Glutaraldehyde‬قابلیت واکنش با گروه آمینی (‪)NH2‬‬


‫در پروتئینهای بافتی را دارند‪ ،‬بنابراین از تجزیه بافت به وسیله آنزیمها (پروتئینی)‬
‫جلوگیری میکنند‪.‬‬

‫فرمالین عموما جهت مطالعات بافتی با میکروسکوپ نوری و گلوتارآلدئید در مطالعه با‬
‫میکروسکوپ الکترونی مورد استفاده قرار میگیرند‪.‬‬

‫ثابت کردن ‪:Fixation‬‬

‫در مرحله ‪ Fixation‬بافتها را در محلولهایی میگذاریم تا پروتئینهای سلولها و بافت‬


‫‪ cross-link‬پیدا کنند و درهم فرو بروند و ساختار و شکل سلولها حفظ و آنریمها غیرفعال‬
‫شود‪ .‬در این مرحله از محلولهای مختلف بسته به نوع بافت استفاده میشود اما بهترین‬
‫آنها بافر فرمالین ‪ %10‬است‪.‬‬

‫‪‬‬ ‫‪Light microscopy : 10% buffered formalin‬‬

‫‪Para Formaldehyde – Glutaraldehyde‬‬

‫‪Electron microscopy:‬‬ ‫‪osmium tetroxide in buffer‬‬

‫‪Just Glutaraldehyde 4%‬‬

‫‪Glutaraldehyde - Formaldehyde‬‬

‫مثال برای بافت عصبی مغز که بافتی نرم است از فرمالین ‪ %2‬به مدت ‪ 12‬الی ‪ 48‬ساعت‬
‫استفاده میگردد‪.‬‬

‫آبگیری ‪:Dehydration‬‬

‫قبل از قالب گیری‪ ،‬بافت فیکس شده باید در تست آبگیری قرار بگیرد‪ .‬در این قسمت آب‬
‫بافتی خارج و با مادهای که قابلیت سفت نمودن بافت را دارا است‪ ،‬جایگزین میگردد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫نکته‪ :‬اگر نمونه حاوی آب باشد و برش در نمونه ایجاد گردد‪ ،‬سلولها دچار جمعشدگی‬
‫شده و قابلیت مطالعاتی نخواهند داشت‪.‬‬

‫پس از آبگیری‪ ،‬بافت در درجات صعودی الکل قرار گرفته (از درصدهای پایین الی ‪%100‬‬
‫الکل) تا جایگزینی کامل آب با الکل اتفاق بیفتد‪.‬‬

‫شفاف سازی ‪:Clearing‬‬

‫در این مرحله‪ ،‬پارافین وارد بافت میگردد تا قابلیت برش خوردن بدون آسیب به سلولها‬
‫(چروکیدگی) در نمونه ایجاد گردد‪.‬‬

‫پارافین )‪ :(Paraffin‬مادهای جامد (در دمای اتاق) که با رسیدن به دمای ‪ 50‬تا ‪ 60‬درجه به‬
‫حالت مذاب تبدیل میگردد‪.‬‬

‫جهت قرارگیری پارافین در نمونه بافتی‪ ،‬نیاز به مادهای به عنوان واسطه برای خروج الکل از‬
‫بافت و جایگزینی پارافین میباشد‪ .‬مادهی واسطه عموما زایلن (گزیلول ‪ )xylene‬محلول‬
‫است‪.‬‬

‫در مرحله شفاف سازی‪ ،‬به منظور استفاده از زایلن‪ ،‬بافت به مدت دو ساعت در ظرف حاوی‬
‫زایلن قرار گرفته سپس این مرحله یک بار دیگر به همان مدت دو ساعت تکرار میشود‪.‬‬
‫(جهت خروج الکل به طور کامل از بافت)‬

‫زایلن قابلیت انحالل چربیها را دارد بنابراین سلولهای چربی موجود در بافت نمونه‪ ،‬پس‬
‫از مرحله شفاف سازی به صورت سلولهای توخالی در میآیند‪( .‬یکی از مشکالت مراحل‬
‫آماده سازی نمونه)‬

‫آغشته سازی ‪:Infiltration‬‬

‫در این مرحله‪ ،‬بافت درون پارافین مذاب به منظور جایگزینی پارافین با زایلن‪ ،‬قرارداده‬
‫خواهدشد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬زایلن با وجود توانایی از از بین بردن چربیها‪ ،‬غشای سلولها را به طور کامل از بین‬
‫نمیبرد‪( .‬به طور مثال کلسترول را حل میکند‪).‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫قالب گیری ‪:Embedding‬‬

‫قرار گیری نمونه درون پارافین مایع و خشک شدن پارافین‪ ،‬سپس آماده سازی قالب جهت‬
‫برش‪.‬‬

‫‪ :tissue processor‬دستگاهی که کلیهی مراحل آماده سازی نمونه را تا پیش از مرحله قالب‬
‫گیری به صورت خودکار (با برنامه) انجام میدهد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬نحوهی قرارگیری بافت در درون قالب بسیار حائز اهمیت است زیرا در تصویربرداریها‬
‫از یک نمونهی سه بعدی‪ ،‬تصویری دو بعدی تهیه شده و مورد مطالعه قرار خواهد گرفت‬
‫بنابراین قرارگیری بافت در قالب‪ ،‬با توجه به مقطع بافتی موردنظر‪ ،‬بسیار مهم است‪.‬‬

‫مقطع گیری یا برش ‪:Sectioning‬‬

‫جهت مطالعهی نمونه‪ ،‬میبایست برشهایی از بافت که قابلیت عبور نور را دارند‪ ،‬تهیه‬
‫گردند‪ .‬به این منظور‪ ،‬قالب به وسیله دستگاهی به نام میکروتوم )‪ (Microtome‬برش داده‬
‫میشود‪.‬‬

‫هر یک بار چرخش دستهی میکروتوم‪ ،‬یک برش از بافت با اندازهی ‪ 10-5‬میکرون ایجاد می‬
‫کند‪ .‬سپس این برش درون حمام آب گرم (دمای ‪ 45‬تا ‪ 55‬درجه) قرار داده شده تا حالت‬
‫چروکیدگی آن برطرف گردد سپس روی الم قرار داده شود‪.‬‬

‫نکته‪ :‬دمای حمام آب گرم نباید به دمای ذوب پارافین برسد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫کرایوستات (‪ cryostat‬یا ‪ :)frozen section‬روش دیگری از ‪ Sectioning‬که نمونههای دارای‬
‫آب زیاد و یا نمونههایی با آنتی ژنهای سطحی (به طور کلی نمونههای حساس به برش)‬
‫با روش کرایوستات برش داده میشوند‪.‬‬

‫در روش کرایوستات نمونههای بافتی با نیتروژن مایع (دمای ‪ -196‬سانتی گراد) فریز شده‬
‫سپس با میکروتوم دستگاه مخصوص برش داده میشوند‪.‬‬

‫نکته‪ :‬روش کرایوستات برای چک و بررسی سلولهای سرطانی در حین جراحیها استفاده‬
‫میگردد‪ .‬در این روش‪ ،‬نمونهی بافتی بعد از مدت کوتاهی از بین میرود و قابلیت نگهداری‬
‫طوالنی مدت نخواهدداشت‪.‬‬

‫‪ OCT‬برای جداسازی نمونههای بافتی قبل از برش یخ زده بر روی میکروتوم‪-‬کریوستات‬


‫استفاده میشود‪)OCT compound = Optimum Cutting Temperature compound( .‬‬

‫رنگ آمیزی ‪:Staining‬‬

‫قبل از مرحله ‪ ،staining‬نمونه مورد نظر فاقد رنگ )‪ (dye‬است و جهت وضوح و تفکیک‬
‫بهتر‪ ،‬نیازمند رنگ آمیزی با تکنیکهای خاص بر اساس خاصیت اسیدی (‪ )acidophilic‬یا‬
‫بازی (‪ )basophilic‬ارگانلهای داخل سلولی میباشد‪.‬‬

‫اسیدنوکلئیک‪ :‬خاصیت اسیدی دارد‪ .‬هسته سلول بازوفیل (بازدوست) است‪.‬‬

‫داخلسیتوزول‪ :‬خاصیت قلیایی دارد‪ .‬مایعسیتوپالسم اسیدوفیل (اسیددوست) است‪.‬‬ ‫مثال‬

‫فیل‪ :‬دوست داشتن‪ ،‬تمایل داشتن‬

‫مواد دارای خاصیت بازی‪ ،‬اسیدوفیل و مواد دارای خاصیت اسیدی‪ ،‬بازوفیل هستند‪.‬‬

‫نواحی اسیدی داخل سلول مانند هسته (حاوی ‪ RNA‬و ‪ )DNA‬و گلیکوزآمینوگلیکانها با‬
‫رنگهای بازی قابل رنگ آمیزی هستند‪.‬‬

‫رنگهای دارای خاصیت بازی‪:‬‬

‫‪ / toluidine blue / methylene blue /alcian blue‬آبی ‪Hematoxylin‬‬

‫میتوکندری‪ ،‬پروتئینها‪ ،‬سیتوپالسم (حاوی کالژن) و گرانولهای ترشحی خاصیت بازی‬


‫دارند بنابراین با رنگهای اسیدی قابل رنگ آمیزی هستند‪.‬‬

‫رنگهای دارای خاصیت اسیدی‪:‬‬

‫‪ / orange G‬ارغوانی یا قرمز ‪Acid fuchsin / Eosin :‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫یکی از مهم ترین رنگ های ترکیبی ‪ (Hematoxylin & Eosin) H & E‬میباشد‪.‬‬

‫‪ :H‬هستهها‪ DNA ،‬و ‪ RNA‬را به رنگ بنفش یا آبی تیره در میآورد‪.‬‬

‫‪ :E‬قسمتهای سیتوپالسمی و کالژنی را به رنگ قرمز در میآورد‪.‬‬

‫‪( PAS reaction‬واکنش پریودیک اسید‪-‬شیف)‪ :‬از حلقههای هگزوز پلی ساکاریدها و دیگر‬
‫ساختارهای غنی از کربوهیدرات بافت استفاده کرده و این ماکرومولکولها را به رنگ بنفش‬
‫یا قرمز رنگ آمیزی میکنند‪.‬‬

‫‪ Immunostaining‬رنگ آمیزی ایمنی‪:‬‬

‫در این نوع رنگ آمیزی‪ ،‬آنتی بادی (پادتنهای پروتئینی) جهت رنگ آمیزی خارج از بدن‬
‫تولید شده و مورد استفاده قرار میگیرند‪.‬‬

‫رنگ آمیزی ایمنی به دو روش انجام میگردد‪:‬‬

‫‪ :Direct .1‬آنتی بادی نشاندار شده (‪ )labeled antibody‬مستقیما به نمونه تزریق شده‬
‫[فلورسنت (‪ )flurescent‬و پراکسیداز (‪ ])peroxidase‬نشانگرهای آنتی بادی هستند‪.‬‬
‫‪ :Indirect .2‬اغلب از دو آنتی بادی متفاوت استفاده میگردد‪ .‬آنتی بادی اولیه نشاندار‬
‫نشده (‪ )unlabeled primary antibody‬که مکمل آنتیژن مورد نظر طراحی شده و به‬
‫پروتئین (آنتی ژن اختصاصی) موجود در مقطع بافتی متصل میشود‪ .‬آنتی بادی‬
‫ثانویه نشان دار )‪ (labeled secondary antibody‬به صورت اختصاصی به آنتی بادی‬
‫های اولیه متصل شده و بطور غیر مستقیم پروتئین مورد نظر در الم را نشاندار می‬
‫کند‪.‬‬

‫روش ‪ Indirect‬بیشتر در آزمایشگاههای پاتولوژیک و تحقیقاتی استفاده میشوند‪.‬‬

‫آنتی بادی های مورد استفاده در رنگ آمیزی ایمنی (از جنس گلیکوپروتئین)‪ ،‬در بدن‬
‫جانداران دیگر ساخته شده‪ ،‬سپس استخراج میگردند و مورد استفاده قرار میگیرند‪.‬‬

‫‪IF=ImmunoFlurescence‬‬

‫‪IHC=ImmunoHistoChemistry‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫مونتاژ کردن ‪:Mountaining‬‬

‫قرارگیری الم حاوی برش نمونه در فضای باز منجر به آسیب نمونه میگردد‪ .‬بنابراین المل‬
‫(قطعه کوچک شیشهای مشابه الم) روی الم قرار داده شده به طوری که هیچگونه حباب‬
‫هوا و ناخالصی زیر المل قرار نگیرد (به این منظور المل باید کامال تمیز و با زاویه ‪ 35‬الی ‪45‬‬
‫درجه روی الم قرار بگیرد)‪.‬‬

‫‪ :Artifacts‬اتفاقاتی حین آماده سازی نمونه ممکن است رخ دهد که برش نمونه را از حالت‬
‫استاندارد خارج کند مانند پاره شدن‪ ،‬چروک شدن‪ ،‬بدرنگ شدن و آلوده شدن نمونه که به‬
‫این موارد ‪ Artifacts‬گفته میشود‪.‬‬

‫کشت سلول و بافت‪:‬‬

‫کشت سلولی مشاهده مستقیم رفتار سلولی را با میکروسکوپ فاز کنتراست ‪(Phase-‬‬
‫) ‪ contrast‬امکانپذیر میکند‪.‬‬

‫سلولها معموال طول عمر کمی دارند ← البته تغییراتی خاص میتواند طول عمر آنها را‬
‫بیشتر کند‪.‬‬

‫‪ )1‬در این روش کلیهی شرایط و وسایل باید استریل باشند‪.‬‬

‫‪ )2‬محیط باید کامال شبیه بدن باشد ← ‪ O2 , CO2‬و ‪ 37‬درجه سانتیگراد داشته باشیم‪.‬‬

‫‪ -1‬استفاده از سلولها (‪ )tissue engineering‬مثل سلول درمانی‬

‫‪ -2‬بررسی اثر دارو و مواد مختلف روی آنها‬ ‫اهداف‬


‫کشت‬
‫‪ -3‬انجام تکنیکهایی که انجام آن روی انسان و بدن انسان ناممکن است‬
‫سلولی‬
‫‪ -4‬بررسی آزمایشات ژنتیکی و تغییرات مولکولی سلولی بر روی سلولهای سرطانی‪ ،‬ویروسی‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫انواع میکروسکوپ‪:‬‬

‫نوری‬

‫‪ )1‬زمینه روشن ← ‪Bright-field microscopy‬‬

‫‪ )2‬فلورسنت ← ‪Fluorescence microscopy‬‬

‫‪ )3‬فاز کنتراست ← ‪Phase-contrast microscopy‬‬

‫‪ )4‬هم کانون ← ‪Confocal microscopy‬‬

‫‪ )5‬پالریزان ← ‪Polarizing microscopy‬‬

‫الکترونی‬

‫‪ )1‬روبشی یا نگاره ← ‪Scanning electron microscope ← SEM‬‬

‫‪ )2‬عبوری یا گذاره ← ‪Transmission electron microscope ← TEM‬‬

‫میکروسکوپ نوری‬

‫از نور و مجموعهای از عدسیها برای بزرگنمایی نمونه استفاده میشود‪.‬‬

‫مزیت میکروسکوپ نوری نسبت به میکروسکوپ الکترونی در ایجاد تصاویر رنگی است‪.‬‬

‫قدرت تفکیک عامل بسیار مهمی در مطالعات تصاویر میکروسکوپ نوری میباشد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫زمینه روشن‪ :‬براساس عبور نور مرئی از نمونه‪ ،‬تصویر نمونه را نشان میدهد‪ .‬این‬
‫میکروسکوپ شامل سه نوع عدسی است‪:‬‬

‫‪ )1‬کندانسور (‪ :)Condenser‬متمرکزکننده نور را متراکم کرده و مخروطی از نور را متمرکز می‬


‫کند تا بافت روی صفحه را روشن کند‪.‬‬

‫‪ )2‬شیئی (‪ :)Objective‬بزرگنماییهای (‪ )4،10،40،100‬تصویر نمونهی در معرض نور را بزرگ‬


‫تر کرده آن را به عدسی چشمی منتقل میکند‪.‬‬

‫‪ )3‬چشمی )‪ :(Eyepieces/ Oculars‬این عدسی‪ ،‬تصویر را با بزرگنمایی ×‪ 10‬روی چشم بیننده‬


‫منعکس میکند‪.‬‬

‫بزرگنمایی نهایی تصویر میکروسکوپ نوری‪ ،‬حاصل ضرب بزرگنمایی عدسی چشمی و‬
‫شیئی میباشد‪( .‬بزرگنمایی نهایی ‪ 100 ،40‬و ‪ 400‬است‪).‬‬

‫فلورسانس‪ :‬در این روش‪ ،‬نمونه تحتتاثیر تابش قرار گرفته و نوری با طول موج بلندتر را‬
‫بازتاب میکند‪[ .‬پدیده فلورسانس)‪] (fluorescence‬‬
‫در این نوع میکروسکوپ از نور فرابنفش ‪ UV‬استفاده میشود؛ تصویر به صورت درخشان در‬
‫زمینهای تاریک ایجاد میشود‪.‬در مطالعه ایمونوهیستولوژی و در رنگآمیزی آنتیبادی‬
‫کاربرد دارد‪.‬‬

‫رنگهای مورد استفاده در آماده سازی نمونه برای مشاهده با میکروسکوپ فلورسنت‪:‬‬

‫‪:Hoechst, (4’,6-diamino-2-phenylindole)DAPI )1‬‬

‫به طور اختصاصی به ‪ DNA‬وصل شده بنابراین برای رنگ آمیزی هسته کاربرد دارند‪( .‬به‬
‫رنگ آبی)‬

‫رنگ ‪ Hoechst‬به نسبت رنگ ‪ DAPI‬کمتر سمی می باشد بدین ترتیب سلول های رنگ‬
‫آمیزی شده با این روش (‪ )hoechst‬دارای توانایی بیشتری در زنده ماندن می باشند‪.‬‬

‫‪ : Acridine orange )2‬رنگ ‪(RNA‬نارنجی) ‪(DNA,‬زرد)‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫فاز کنتراست (‪ :)phase-contrast‬بر اساس ضریب شکست و سرعت نور در عبور از نمونه‬
‫تصویر را نشان میدهد‪ .‬به عبارتی بر اساس تغییر فاز ← بعضی را روشنتر و بعضی را‬
‫تیرهتر نشان میدهد‪ .‬برای نمونههای شفاف‪ ،‬رنگنشده و زنده بسیار کاربردی است زیرا به‬
‫مرحلهی ‪ fix‬کردن نمونه در این نوع میکروسکوپ احتیاجی نیست میتوان از آن در‬
‫آزمایشگاه کشت بافت استفاده کرد‪.‬‬

‫میکروسکوپ الکترونی‬

‫اساس کار میکروسکوپ الکترونی‪ ،‬واکنش بین اجزای بافت و پرتوی الکترونی است‪( .‬تصویر‬
‫نمونه با استفاده از پرتوهای الکترونی قابل رویت است‪).‬‬

‫طول موج پرتوهای الکترونی بسیار کوتاهتر از طول موج نور مرئی است که این امر باعث‬
‫افزایش قدرت تفکیک تا ‪ 1000‬برابر میشود‪.‬‬

‫)‪Scanning electron microscope (SEM‬‬

‫‪Electron microscope‬‬

‫)‪Transmission electron microscope(TEM‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ :SEM‬نمونه را در انتهای میکروسکوپ قرار میگیرد و روی سطح آن از فلزات سنگینی مثل‬
‫طال پوشیده شده است تا پرتوهای الکترونی را بازتاب کنند و تصویر سهبعدی بر اساس‬
‫بازتاب الکترونها ایجاد شود‪.‬‬

‫منظور از سه بعدی‪ ،‬نمایش سطح نمونه با حالتی سایهدار است‪.‬‬

‫این میکروسکوپ برخالف ‪ TEM‬تقویتکننده دارد‪.‬‬

‫‪ :TEM‬نمونه در مسیر الکترون قرار میگیرد‪.‬‬

‫‪ :Electron-dense )1‬قسمتهای تیرهتری که الکترونها کمتر عبور کرده و بیشتر جذب‬


‫شدهاند‪.‬‬

‫‪ :Electron-Iucent )2‬قسمتهای روشنتری که الکترونها بیشتر عبور کرده و کمتر جذب‬


‫شدهاند‪.‬‬

‫_قدرت تفکیک این میکروسکوپ حدودا ‪ 0/1‬نانومتر است‪ 400( .‬هزار برابر)‬

‫_فضای داخلی سلول (نمونه) داخل نمونه را نشان میدهد‪.‬‬

‫‪ ++‬تفاوت اصلی ‪ TEM‬و ‪ SEM‬در این است که در ‪ SEM‬الکترونها به سطح نمونه برخورد‬
‫کرده و رفلکس صورت میگیرد‪ ،‬اما در ‪ TEM‬پرتوهای الکترونی از نمونه عبور میکند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫فصل دوم‪ :‬سیتوپالسم (‪)Cytoplasm‬‬

‫موجودات زنده از کوچکترین واحد عملکردی به نام سلول (‪ )cell‬تشکیل شدهاند‪.‬‬

‫‪ DNA :Prokaryotic‬حلقوی_ هسته و اندامکهای محصور در غشاهای مجزا ندارد‪.‬‬

‫‪Cell‬‬

‫‪ :Eukaryotic‬هسته و اندامکها به وسیله غشاهای محدودکننده‪ ،‬به صورت مجزا در‬

‫سلول قرار میگیرند‪.‬‬

‫_با میکروسکوپ دستساز‪ ،‬اولین سلولها در چوب پنبه رویت شد‪.‬‬

‫تمایز سلولی (‪:)Cell differentiation‬‬

‫فرایندی که در آن سلولها برای به عهده گرفتن مسئولیت خاص‪ ،‬با بیان ژنهای متفاوت‬
‫دچار تغییرات ساختاری و عملکردی میشوند‪.‬‬

‫غشای سلول (پالسما لما)‪:‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫غشا به عنوان سد انتخابی‪ ،‬انتقال مواد و مولکولهای خاص را هنگام ورود و خروج از سلول‬
‫تنظیم و تسهیل مینماید‪ .‬نقش مهم غشا‪ ،‬ثابت نگه داشتن محتوای یونی سیتوپالسم نسبت‬
‫به مایع خارج سلولی است‪.‬‬

‫غشا با عملکرد اختصاصی‪ ،‬شناسایی و پیامرسانی‪ ،‬نقشی کلیدی در فعل و انفعاالت سلول با‬
‫محیط اطراف دارد‪.‬‬

‫غشای سلول‪ ،‬دو الیه (‪ )bilayer‬میباشد که از پروتئین‪ ،‬لیپید و کربوهیدرات تشکیل شده‬
‫است‪.‬‬

‫انواع پروتئینهای موجود در غشا‪:‬‬

‫‪ -1‬پروتئین سراسری (‪ :)Integral Pr‬در ارتباط با دو الیه لیپیدی قرار دارد‪.‬‬

‫_اتصال محکم با غشا دارند‪.‬‬

‫_تنها با استفاده از شویندهها (‪ )detergent‬از غشا خارج میشوند‪.‬‬

‫_بعضی از آنها چندگذری (‪ (Multipass transmembrane‬هستند‪( .‬مثل بعضی کانالها در‬


‫غشا که چندین بار پروتئین از عرض غشا عبور کرده)‬

‫_پروتئینهای سراسری میتوانند دارای سه نقش باشند‪:‬‬

‫‪+‬گیرنده (‪)Receptor‬‬

‫‪+‬کانال (‪)Channel‬‬

‫‪+‬نقش ساختاری (‪)Structural‬‬

‫‪ -2‬پروتئینهای محیطی (‪:)Peripheral Pr‬‬

‫به یک سطح (داخلی یا خارجی) در غشا متصل شدهاند‪[ .‬ممکن است به ‪( lipid‬لیپوپروتئین)‬
‫و یا به قند (گلیکوپروتئین) متصل باشد‪].‬‬

‫_دارای ارتباط سست با غشا هستند‪.‬‬

‫_به راحتی توسط آب نمک از غشا جدا میشوند‪.‬‬

‫_میتوانند به پروتئینهای اینتگرال وصل شوند‪.‬‬

‫_مدل موزاییک سیال‪ :‬پروتئینها در غشا قابلیت حرکت دارند‪)Fluid mosaic model( .‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫اثبات تجربی سیالیت پروتئینهای غشا‪:‬‬

‫دو سلول در محیط کشت بافت رشد کرده و پروتئینهای عرض غشایی یکی از این سلولها‬
‫با فلورسانت غشایی نشاندار گردیده است‪ .‬سپس سلولها در محیط کشت با هم الحاق‬
‫(ترکیب) شده و یک سلول هیبرید ایجاد میکنند‪ .‬چند دقیقه بعد از الحاق‪ ،‬پروتئینهای‬
‫نشاندار شده به کل سطح سلولهای هیبریدی گسترش مییابند‪ ⟸ .‬تایید مدل موزاییک‬
‫سیال‬

‫_می توان غشا را با تکنیکهایی مثل ‪ Cryofracture‬از وسط شکست‪ ،‬که غشا دارای دو سطح‬
‫خارجی (‪ )E surface‬و داخلی (‪ )P surface‬خواهدبود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_‪( Lipid raft‬گستره لیپیدی)‪ :‬بخشهایی از غشا که به دلیل تراکم باالی کلسترول‪ ،‬سیالیت‬
‫غشا کاهش یافته و پروتئینها در این ناحیه دارای تحرک کمی هستند‪.‬‬

‫پروتئینهای عرض غشایی و انتقال مواد در غشا‪:‬‬

‫انتشار ساده‪ :‬مولکولهای کوچک غیرقطبی به طور مستقیم از دو الیه لیپیدی عبور میکنند‪.‬‬
‫(لیپوفیل (چربی دوست) و هیدروفوب (آب گریز) هستند‪).‬‬

‫‪ -1‬کانالها‪ :‬پروتئینهای چندگذری که از طریق آنها‪ ،‬یونها یا مولکولهای کوچک به طور‬


‫انتخابی عبور میکنند‪.‬‬

‫‪ -2‬پروتئینهای حامل‪ :‬پروتئینهای عرض غشایی که به مولکولهای کوچک متصل شده و‬


‫آنها را با تغییر شکل خود از غشا عبور میدهند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫انتشار‪ ،‬کانالها و پروتئینهای حامل به طور غیرفعال عمل میکنند و مواد را بر اساس شیب‬
‫غلظت و تنها با مصرف انرژی حرکتی خود مولکولها‪ ،‬عبود میدهند‪.‬‬

‫انتقال فعال‪ :‬با مصرف ‪ ATP‬یونها و دیگر مواد محلول را از عرض غشا عبور میدهد‪.‬‬

‫‪ -3‬پمپ های غشایی‪ :‬با مصرف انرژی و برخالف شیب غلظت‪ ،‬مواد را از عرض غشا عبور می‬
‫دهند‪.‬‬

‫انتقال وزیکولی (اندوسیتوز و اگزوسیتوز)‪ :‬ماکرومولکولها با محاصره شدن چینهایی از‬


‫غشای پالسمایی با اتصال و جدا شدن به سمت داخل سلول‪ ،‬تحت عنوان وزیکولهای‬
‫سیتوپالسمی وارد سلول میشوند‪ /.‬جابجایی انبوه مولکولهای بزرگ از داخل به خارج سلول‬
‫میتواند فرمی از انتقال وزیکولی به نام اگزوسیتوز را درگیر کند‪.‬‬

‫اندوسیتوز‪:‬‬

‫‪.1‬فاگوسیتوز‪ :‬سلول‪ ،‬ذرات بزرگ یا سلولهایی مثل ویروس و باکتری را با پاهای کاذب گرفته‬
‫و سپس میبلعد‪ .‬مثال‪ :‬ماکروفاژها‪ ،‬نوتروفیلها‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪.2‬پینوسیتوز‪ :‬در این روش‪ ،‬تورفتگیهای کوچکتری از غشا سلولی تشکیل میشود که مایع‬
‫خارج سلولی و مواد محلول داخل آن را احاطه میکند‪( .‬آشامیدن سلولی)‬

‫در بسیاری از سلولها‪ ،‬وزیکولهای پینوسیتوزی به سطح مقابل سلول حرکت میکنند و با‬
‫اتصال به غشا‪ ،‬محتویات خود را به خارج از سلول آزاد میکنند که فرایند ترانسسیتوز نامیده‬
‫میشود‪.‬‬

‫‪.3‬اندوسیتوز به واسطه گیرنده (‪ :)Receptor_Mediated endocytosis‬اتصال لیگاندهایی* با‬


‫تمایل باال به گیرندههای خود در سطح غشای سلول‪ ،‬باعث تجمع این پروتئینها در مناطق‬
‫خاصی از غشا میشود که پس از اینواژینه شدن به سمت داخل و جدا شدن از غشای سلولی‪،‬‬
‫وزیکول ایجاد میشود‪ .‬وزیکول مورد نظر به داخل سلول منتقل میگردد‪.‬‬

‫*هر لیگاند رسپتور اختصاصی دارد‪.‬‬

‫پروتئینهایی (مثل کالترین و اداپتور) در داخل سیتوپالسم و در تماس با سطح داخلی غشا‬
‫به تورفتگی غشا به سمت داخل و تشکیل چالههای پوششدار کمک میکنند‪ .‬سپس تورفتگی‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫به عنوان یک وزیکول پوششدار از غشا جدا و وارد سیتوپالسم میگردد که در داخل حاوی‬
‫لیگاندهای متصل به گیرنده است‪.‬‬

‫بعد از تشکیل وزیکول بعضی از پروتئینها آزاد شده و به بخش زیرین غشای سلول‬
‫برمیگردند‪ ،‬بعضی دیگر در تشکیل اندوزوم (وزیکول حاوی ماده ‪ ligand‬که وارد سلول شده)‬
‫نقش دارند‪ . Early endosome >> .‬سپس همهی پروتئینها آزاد شده و داخل وزیکول صرفا‬
‫لیگاند باقی خواهند ماند‪Late endosome >> .‬‬

‫‪ :Rough ER‬خشن>> ریبوزومدار‬

‫_شبکه آندوپالسمی‪Endoplasm Reticulum (ER) :‬‬

‫‪ :Smooth ER‬صاف>> فاقد ریبوزوم‬

‫‪ RER‬در امتداد هسته قرار دارد‪ ،‬و ‪ SER‬کمی دورتر از هسته قرار دارد‪.‬‬

‫‪ RER‬از کیسههای پهن تشکیل شده اما ‪ SER‬از مجموعهای از اجزای لولهمانند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫حرکت پلیپپتید به داخل ‪:RER‬‬ ‫‪‬‬

‫‪.1‬دو زیرواحد ریبوزوم روی ‪ mRNA‬قرار میگیرند (در داخل سیتوپالسم و بدون اتصال به‬
‫‪ .)RER‬توالی اولیه پلیپپتید به وسیله ‪ tRNA‬تشکیل میشود‪( .‬توالی نشانهای پلیپپتید‬
‫‪)Signal Peptide‬‬

‫‪ :Signal Recognition Particle (SRP) .2‬قسمت ‪ Signal Peptide‬را شناسایی میکند و به‬
‫پپتید نشانه متصل میشوند‪.‬‬

‫‪.3‬غشای شبکه اندوپالسمی گیرندهای به نام ‪ SRP Receptor‬دارد که ‪ SRP‬را شناسایی میکند‬
‫(‪ SRP‬متصل به پپتید نشانه)‪ SRP>> .‬به اندوپالسمی متصل میشوند‪.‬‬

‫‪.4‬غشای شبکه اندوپالسمی ‪ Ribosome Receptor‬دارد که ریبوزوم حاوی ‪( mRNA‬که پلیپپتید‬


‫نشانه از روی آن ترجمه شده) را به شبکه اندوپالسمی متصل میکند‪.‬‬

‫‪ SRP.5‬از روی ‪ SRP Receptor‬آزاد میشود‪.‬‬

‫‪.6‬قسمت پپتید نشانه (بخش اول پپتید) به کمک ‪( Signal Pepsidase‬پروتئین چسبیده به‬
‫سطح داخلی غشای شبکه اندوپالسمی در مجاورت گیرندهی ریبوزوم) از پپتید درحال ساخت‬
‫جدا میشود‪.‬‬

‫‪.7‬پپتید درحال رشد که آبدوست است‪ ،‬وارد کیسههای شبکه اندوپالسمی (‪ )cisterna‬میشود‪.‬‬

‫‪.8‬پلیپپتید کامل در ‪ cisterna‬داخل قرار گرفتهاست‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫وظایف شبکه اندوپالسمی صاف ‪:SER‬‬

‫‪.1‬سنتز فسفولیپیدها‪ ،‬استروئید‪ ،‬کلسترول و تریگلیسیرید‬

‫‪.2‬خنثی کردن سموم و مواد خطرناک مثل دارو‪ ،‬الکل و ‪...‬‬

‫‪.3‬ذخیره و رهاسازی کنترلشدهی یون کلسیم در سلولها‪ ،‬مخصوصا سلولهای عضالنی‬

‫_جسم گلژی ‪:Golgi apparatus‬‬

‫دستگاه گلژی مجموعهای پویاست که تغییرات پس ترجمهای پروتئینهای سنتز شده در ‪RER‬‬
‫را کامل کرده‪ ،‬سپس این پروتئینها را دسته بندی و به سمت مقصد مناسب هدایت میکند‪.‬‬

‫کیسههای گلژی در موقعیتهای پشت سرهم‪ ،‬در سطوح مختلف سیس‪ ،‬میانی و ترانس‬
‫حاوی آنزیمهای مختلفی هستند‪ .‬سطح ‪ cis‬به شبکه اندوپالسمی و سطح ‪ trans‬به سمت‬
‫غشای سلول نزدیکتر است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_میتوکندری ‪:Mitochondria‬‬

‫ارگانل محصور در غشا‪ ،‬دارای آنزیمهای مورد نیاز برای تنفس هوازی و تولید آدنوزین تری‬
‫فسفات‪( .‬موتور سلول)‬

‫هر میتوکندری دارای دو غشای مجزا و متفاوت است که ماتریکس داخلی و فضای بینغشایی‬
‫را به وجود میآورند‪.‬‬

‫غشای داخلی به سمت داخل چین خورده (‪ )Cristae‬است و دارای فسفولیپیدهای غیرمعمول‬
‫نفوذناپذیر به یونهاست‪.‬‬

‫غشای خارجی صاف است‪.‬‬

‫ماتریکس‪ ،‬فضای داخلی میتوکندری (محصور با غشای داخلی) را پر کرده است‪.‬‬

‫ریبوزومهای اختصاصی میتوکندری‪ ،‬در ماتریکس قرار دارند‪.‬‬

‫میتوکندری در آپوپتوز نقش دارد‪.‬‬

‫_پراکسیزوم ‪:Peroxisome‬‬

‫اندامکهای کروی احاطه شده توسط یک غشای منفرد هستند که نامگذاری آنها به علت‬
‫آنزیمهای تولیدکننده و تجزیه کنندهی هیدروژن پراکسید (‪ )H2O2‬موجود در آنها میباشد‪.‬‬

‫‪+‬غیرفعالسازی مولکولهای بالقوه سمی‬

‫_لیزوزوم ‪:Lysosome‬‬

‫مکانهای هضم داخل سلولی‪ ،‬تخریب و بازیافت اجزای سلولی هستند و حدودا حاوی ‪40‬‬
‫نوع آنزیم هیدرولیتیک فعال در ‪ pH‬اسیدی (حدود ‪ )5‬است‪.‬‬

‫غشای احاطه کننده لیزوزومها‪ ،‬آنزیمهای لیزوزوم را از اجزای سیتوزولی جدا نگه میدارد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_اسکلت سلولی ‪:Cytoskeleton‬‬

‫داربست سلول است و از سه نوع رشته تشکیل شدهاند‪.‬‬

‫‪.1‬میکروفیالمانها ‪ :Microfilemants‬از مونومر ‪ G Actin‬تشکیل شدهاند‪.‬‬

‫‪.2‬اینترمدیت فیالمان ‪( Intermediate fimemant‬حداواسط)‪ :‬یک سری فیالمنتهای موازی در‬


‫کنار هم‬

‫‪.3‬میکروتوبولها ‪ :Microtubules‬از مونومرهای ‪ α‬و ‪ ß‬توبولین (هترودایمرهای توبولین)‬


‫تشکیل شدهاند‪.‬‬

‫ویژگیهای اجزای اسکلت سلولی‪:‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_سنتروزوم ‪:Centrosome‬‬

‫ناحیهای که در آن دو سانتریول با زاویهی قائمه نسبت به یکدیگر در ماتریکس متراکمی از‬


‫زیرواحدهای آزاد توبولین و سایر پروتئینها قرار دارد‪.‬‬

‫از ‪ 9‬دستهی ‪3‬تایی میکروتوبول تشکیل شده (‪.)Microtubule triplet‬‬

‫دستههای ‪3‬تایی میکروتوبول با ‪ Linker‬پروتئین به هم وصل شدهاند‪.‬‬

‫فصل سوم‪ :‬هسته (‪)Nucleus‬‬

‫هسته به عنوان مرکز فرماندهی سلول‪ ،‬حاوی دستورالعمل جهت ساخت آنزیمها و سایر‬
‫پروتئینهای سلول و همچنین دارای تجهیزات مولکولی برای همانندسازی ‪ ،DNA‬سنتز و‬
‫پردازش همهی انواع ‪ RNA‬میباشد‪.‬‬

‫پوشش هستهای‪ :‬یک سد دو الیه و منفذدار با نفوذپذیری انتخابی است که بین هسته و‬
‫اجزای سیتوپالسمی قرار میگیرد و روی آن‪ ،‬ریبوزومهای متعدد قرار دارد‪.‬‬

‫هستک (‪ :)Nucleolus‬به ساخت ‪ rRNA‬کمک میکند‪.‬‬

‫شبکه المینای هسته (‪ :)Nuclear lamina‬شبکهی بسیار سازمان یافتهای از پروتئینها به نام‬
‫المینای هستهای در ارتباط با غشای داخلی هسته‪ ،‬سبب پایداری پوشش هستهای میشود‪،‬‬
‫جز اصلی این الیه ردهای از پروتئینهای فیالمنت حد واسط به نام المین است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫کروماتینها‪ :‬کروماتین شامل ‪ DNA‬و همهی پروتئینهای همراه درگیر در سازماندهی و عملکرد‬
‫‪ DNA‬در حالت عادی (مرحله اینترفاز سلول) میباشد‪.‬‬

‫بر اساس مرحله زندگی سلول‪ DNA ،‬سطوح مختلف پیچیدگی را دارد‪.‬‬

‫→ ‪DNA + Histone → Chromatin fiber‬‬


‫‪Heterochromatin→Chromosome .‬‬
‫‪Euchromatin‬‬

‫*تصویر جان کوئیرا کامال منطبق بر گفتههای کالس‬


‫نیست‪.‬‬

‫_‪ DNA‬دو دور در اطراف پروتئینهای هیستون میپیچد‪.‬‬

‫_جمع چندین نوکلئوزوم (نوکلئوفایبر) با پیچیدگی بیشتر ابتدا هتروکروماتین (‪ DNA‬فشردهتر‬


‫و ایجاد نقاط تیرهتر در کروماتین حین تقسیم) و یوکروماتین (در همین سطح نقاط با‬
‫پیچیدگی کمتر ‪ DNA‬را یوکروماتین میگویند)‪ ،‬در نهایت با پیچیدگی بیشتر ‪ ،DNA‬کروموزوم‬
‫ایجاد میشود‪.‬‬

‫نوکلئوزوم‪ :‬پروتئینهای هیستونی کوچک ‪ H3 , H4 , H2A , H2B‬که از هر نوع‪ ،‬دو عدد (‪8‬‬
‫پروتئین) در بین رشتهی ‪ DNA‬قرار گرفتهاند‪ ،‬یک هیستون بزرگتر به نام ‪ H1‬روی ‪DNA‬ی‬
‫پیچیده به دور هیستونهای کوچک قرار گرفتهاست که نقش ‪ Linker‬دارد و در فرایند‬
‫پیچیدگی بیشتر ‪ DNA‬باعث اتصال نوکلئوزومهای مجاور به هم میشود‪( .‬کمک به پیچیدگی‬
‫بیشتر ‪.)DNA‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬بافت پوششی (‪)Epithelial tissue‬‬

‫بدن انسان علی رغم همهی پیچیدگیهایی که دارد تنها از چهار نوع بافت اصلی تشکیل‬
‫شده است‪:‬‬

‫‪ )3‬ماهیچهای (‪)Muscle‬‬ ‫‪ )2‬همبند (‪)Connective‬‬ ‫‪ )1‬پوششی (‪)Epithelial‬‬

‫‪ )4‬عصبی (‪)Nervous‬‬

‫در هر بافت‪ ،‬سلولهای مشابه طوری قرار گرفتهاند که عملکرد خاصی را انجام میدهند؛‬
‫اغلب بافتها حاوی سلولها و مولکولهای ماتریکس خارج سلولی (‪ )ECM‬میباشند که با‬
‫یکدیگر در ارتباط بوده و به اشکال و نسبتهای متفاوتی در تشکیل اعضا مختلف بدن‪،‬‬
‫شرکت میکنند‪.‬‬

‫‪ ++‬بافت ماهیچهای از ‪ 3‬نوع سلول مختلف تشکیل شده است‪ :‬ماهیچه اسکلتی‪ ،‬قلبی و‬
‫صاف‬

‫‪ ++‬بافت عصبی‪ :‬مغز‪ ،‬نخاع و سیستم اعصاب را تشکیل میدهد‪.‬‬

‫‪ ++‬بافت همبند‪ :‬مشخصهی آن‪ ،‬دارا بودن ماتریکس فراوان است‪ .‬ارتباط دهنده یا‬
‫‪ connective‬بافتهای مختلف است‪ .‬مثال‪ :‬استخوان‪ ،‬چربی‪ ،‬تاندونها‪ ،‬غضروف و ‪...‬‬

‫‪ ++‬بافت پوششی متشکل از سلولهای چندوجهی مجاور هم میباشد که با اتصاالت قوی‬


‫به یکدیگر و نیز به الیه نازکی از ماتریکس خارج سلولی متصل میشوند؛ بافت پوششی به‬
‫صورت ورقههای سلولی (‪ )Cell Sheets‬حفرات و سطح بدن را میپوشاند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫با توجه به اینکه سلولهای اپیتلیال همه سطوح داخلی و خارجی بدن را میپوشاند‪ ،‬هر‬
‫مادهای که به بدن وارد یا از آن خارج میشود باید از بافت پوششی عبور کند‪.‬‬

‫وظایف اصلی بافت پوششی‪:‬‬

‫‪ )1‬پوشاندن‪ ،‬مفروش کردن و حفاظت از سطوح (مثال‪ :‬اپیدرم)‬

‫‪ )2‬جذب (مثال‪ :‬روده)‬

‫‪ )3‬ترشح (مثال‪ :‬سلولهای پارانشیم غدد)‬

‫‪ ++‬در بافتهای پوششی خاصی بعضی سلولها جهت انقباض (سلولهای میواپیتلیال)‬
‫اختصاصی شده و یا به صورت سلولهای اختصاصی حسی مانند جوانههای چشایی یا‬
‫اپیتلیوم بویایی دیده میشوند‪.‬‬

‫‪ ++‬عموما زیر سلولهای اپیتلیال‪ ،‬بافت همبند وجود دارد‪ .‬حد واسط بین بافت پوششی و‬
‫بافت همبند‪ ،‬غشای پایه (‪ )Basement membrane‬قرار دارد که سلولهای اپیتلیال روی آن‬
‫قرار گرفتهاند‪.‬‬

‫‪ ++‬مویرگهای خونی و اعصاب در داخل بافت همبند قرار دارند‪( .‬اعصاب وارد اپیتلیوم‬
‫میشوند اما مویرگهای خونی هیچگاه در اپیتلیوم یافت نمیشوند)‬

‫‪ ++‬سلولهای اپیتلیال در اثر توزیع غیریکنواخت اندامکها و پروتئینهای غشایی در‬


‫بخشهای مختلف دارای قطبیت هستند‪:‬‬

‫‪ )1‬قطب قاعدهای سلول (‪ :)Basal pole‬بخش چسبیده به غشای پایه‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ )2‬قطب راسی سلول (‪[ :)Apical pole‬دورتر از غشای پایه و بافت همبند است] تبادالت‬
‫معموال به عهدهی این قسمت است لذا تخصص یافتهتر است‪( .‬مثل ریزپرزهای روده) دو‬
‫قطب سلولهای اپیتلیال ساختار و عملکرد متفاوتی با هم دارند‪.‬‬

‫‪ ++‬سطح جانبی (‪ :)Lateral surface‬محل اتصال دو سلول اپیتلیال از کنار به همدیگر‬

‫غشای پایه‬

‫همهی سلولهای اپیتلیال در سطح قاعدهای خود‪ ،‬توسط الیهای از ماکرومولکولهای‬


‫خارج سلولی به نام غشای پایه از بافت همبند زیرین خود جدا میشوند‪ .‬غشای پایه مانند‬
‫یک فیلتر نیمهتراوا برای موادی که به سلولهای اپیتلیال میرسند‪ ،‬عمل میکند‪.‬‬

‫غشای پایه گلومرول کلیه در فیلتراسیون مواد نقش دارد‪( .‬گلومرول از جنس بافت پوششی)‬

‫غشای پایه از دو بخش تشکیل شده است‪:‬‬

‫‪ )1‬تیغه پایه (‪ :)Basal lamina‬متراکمتر (در میکروسکوپ الکترونی تصویر تراکم الکترونی‬
‫بیشتری دارد)‬

‫‪ )2‬تیغهی رتیکوالر (‪ :)Reticular lamina‬پراکندهتر (در میکروسکوپ الکترونی تصویر تراکم‬


‫الکترونی کمتری دارد)‬

‫المینین‪ ،‬پروتئین شاخص غشای پایه است‪.‬‬

‫‪ ++‬سلولهای اپیتلیال به طور محکم به یکدیگر و به تیغه پایه متصل شدهاند به ویژه در‬
‫بافتهای پوششی که در معرض اصطکاک و یا نیروهای مکانیکی هستند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫انواع اتصاالت سلولی در بافت پوششی‪:‬‬

‫‪ )1‬اتصاالت محکم ‪ :)Tj(Tight junction‬بالفاصله بعد از ‪ Apical pole‬و در پایینتر از‬


‫میکروویلیها قرار دارند که سلولها را محکم به هم وصل کردهاند‪ .‬این اتصاالت‪ ،‬سلولهای‬
‫اپیتلیالی که به هم وصل میکنند را دور میزنند‪.‬‬

‫‪ )2‬اتصاالت چسبنده ‪ :)Aj(Adherens junction‬این اتصاالت‪ ،‬سلولهای اپیتلیالی که به هم‬


‫وصل میکنند را دور میزنند‪ .‬در این اتصاالت شبکه اکتین به عنوان اسکلت سلولی نقش‬
‫دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫پروتئین ‪-E‬کادهرین و کمپلکس کاتنین باعث ایجاد اتصاالت میشوند‪ Aj .‬بالفاصله بعد از‬
‫‪ Tj‬قرار گرفته است‪( .‬از راس به سمت قاعدهی سلول)‬

‫‪ )3‬دسموزوم یا لکه چسبنده (‪ :)Desmosome‬پروتئینهای دسموگلین و دسموکولین (از‬


‫خانواده کادهرین) در این اتصاالت نقش دارند‪ .‬دسموزومها‪ ،‬کمربندی در اطراف سلول‬
‫ایجاد نمیکنند و حالت نقطهای دارند‪ ،‬بنابراین قدرت اتصال ‪ Aj‬و ‪ Tj‬از دسموزومها بیشتر‬
‫است‪.‬‬

‫دسموزومها در داخل سلول به فیالمنتهای حدواسط متصل شدهاند‪.‬‬

‫‪ )4‬اتصال باز ‪ :)Gj(Gap junction‬بیشتر از اتصال چسبنده یا انسدادی ارتباط بین سلولها را‬
‫فراهم میکنند و به صورت فراوان در بسیاری از بافتهای پوششی دیده میشوند‪.‬‬

‫پروتئینهای عرض غشایی کونکسین به صورت مجموعه شش عددی به نام کونکسون در‬
‫دیواره سلولها قرار میگیرند و منفذ ایجاد میکنند که سبب اتصال ‪ Gj‬میگردد‪.‬‬

‫مولکولهای کوچک و یونها از این نوع اتصاالت‪ ،‬بین سلولها مبادله میشوند‪.‬‬

‫میکروویلی (ریزپرز)‪:‬‬

‫بسیاری از سلولها در مطالعهی با میکروسکوپ الکترونی دارای برجستگیهای سیتوپالسمی‬


‫هستند‪.‬‬

‫سلولهای اپی تلیال که برای عمل جذب اختصاصی شدهاند در سطح راسی آنها‪ ،‬آرایشی از‬
‫این برجستگیهای سیتوپالسمی وجود دارد که میکروویلی یا ریزپرز نامیده میشود‪ .‬روی‬
‫میکروویلیها را گلیکوکالیکس میپوشاند‪.‬‬

‫ساختار میکروویلی (پروتئینها و رشتهها)‪:‬‬

‫در هر ریزپرز چند رشته ‪ F-actin‬قرار گرفته که در انتهای رشتهها (به سمت قطب راسی‬
‫سلول) پروتئینهای نیمه کروی ‪( Formin‬مثل ‪ )cap‬قرار گرفتهاند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ Villin‬و ‪ Fimbrin‬پروتئینهایی هستند که ‪ F-actin‬ها را با اتصاالت عرضی به هم وصل‬
‫میکنند‪.‬‬

‫‪ ← Myosin I‬پروتئینی که ‪ F-actin‬ها را به غشای میکروویلی متصل میکند‪.‬‬

‫در زیر ریزپرز‪ F-actin ،‬های افقی قرار گرفتهاند که توسط ‪ Myosin II‬به صورت عرضی به هم‬
‫وصل شدهاند‪.‬‬

‫شبکه انتهایی )‪:Terminal Web (WB‬‬

‫در قاعدهی میکروویلی‪ ،‬میکروفیالمنتهای قشری قرار دارند که اکتین موجود در ساختار‬
‫میکروویلی به این فیالمنتها متصل است‪.‬‬

‫در پایینترین بخش‪ ،‬در زیر ‪ F-actin‬های افقی‪ ،‬فیالمنتهای حدواسط (کراتین) قرار دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫استرئوسیلیا‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫نوع کمیاب زواید رأسی هستند که مانند میکروویلی سطح سلول را افزایش داده و‬ ‫‪.1‬‬
‫جذب را تسهیل میکنند‪.‬‬
‫در سیستم تولید مثلی مردان و در گیرندههای حسی گوش داخلی وجود دارند‪.‬‬ ‫‪.2‬‬
‫استرئوسیلیاها بلندتر و کم تحرکتر از میکروویلیها هستند‪.‬‬ ‫‪.3‬‬

‫‪ ‬مژکها (‪:)cilia‬‬
‫در قطب رأسی سلولهای پوششی قابل مشاهدهاند – ساختارهای بلندتر و متحرکتر از‬
‫میکروویلیاند‪.‬‬
‫مژههای متحرک به صورت فراوان در قطب رأسی بسیاری از سلولهای مکعبی و استوانهای‬
‫در بافت پوششی دیده میشوند‪ .‬سلولهای پوششی مخاط مجرای تنفسی دارای تعداد‬
‫زیادی مژه هستند‪.‬‬

‫‪ ‬تاژک‪:‬‬
‫از زواید سلولی که بلندتر از مژکها و تعداد آنها از مژکها کمتر است‪ ،‬میباشند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫سلولهای بافت اپی تلیوم بر اساس عملکرد‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫اپی تلیوم پوشاننده )‪)Covering or lining epithelium‬‬ ‫‪-1‬‬
‫اپی تلیوم ترشحی )‪)Gland or secretory epithelium‬‬ ‫‪-2‬‬

‫تقسیم بندی سلولهای اپی تلیوم پوششی بر اساس شکل‪:‬‬ ‫‪‬‬


‫سنگفرشی (‪ :(squamous‬دارای هسته پهن‬ ‫‪.1‬‬
‫مکعبی )‪ :(cuboidal‬به طور معمول هسته کروی‬ ‫‪.2‬‬
‫استوانه ای )‪ :(columnar‬دارای هسته کشیده‬ ‫‪.3‬‬

‫تقسیم بندی سلولهای اپی تلیوم پوششی بر اساس تعداد الیهها‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫ساده (‪ :)simple‬یک الیه (‪)1 layer‬‬ ‫‪-1‬‬
‫طبقه بندی شده[مطبق] (‪ :)stratified‬چند الیه (‪)2 or more layers‬‬ ‫‪-2‬‬

‫رایجترین نوع بافت پوششی اپی تلیوم سنگفرشی ساده (‪)simple squamous epithelium‬‬
‫است‪.‬‬

‫الیهای منفرد از سلولهای نازک چند وجهی (به صورت تک الیه) هسته درشت دارند‪ .‬مانند‪:‬‬
‫پوشش قوس هنله کلیه – سطح داخلی قرنیه – مزوتلیوم روده – سطوح داخلی عروق‬

‫‪ ‬اپی تلیوم مکعبی ساده ‪:Simple Cuboidal Epithelium‬‬

‫سلولهای مکعبی ‪ -‬تقریبا طول و عرض مساوی دارند ‪ -‬روی غشای پایه قرار دارند ‪-‬‬

‫بافت همبند زیر غشای پایه مستقر است – پوشاننده لوله های جمع کننده ادرار در کلیه –‬
‫فولیکولهای تیروئید و مزوتلیوم پوشاننده تخمدان‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ ‬اپی تلیوم استوانهای ساده ‪:Simple columnar Epithelium‬‬

‫سلول های استوانه ای بلند‪ ،‬هسته ها تقریبا در یک ردیف در قطب قاعده ای سلول قرار‬
‫دارند‪ ،‬عموما روی قطب رأسی این سلول ها‪ ،‬مژک ها قرار می گیرند‪.‬‬

‫‪ ‬مطبق سنگفرشی ‪:Stratified epithelium‬‬

‫چند الیه سلول سنگفرشی روی هم قرار دارند (کل سلولها با غشای پایه در ارتباط نیستند)‪.‬‬

‫شاخی (کراتینه شده ]‪:)[Keratinized‬‬ ‫‪.a‬‬

‫عمدتا در پوست‪ ،‬برای حفاظت از بدن در برابر خروج آب‪ ،‬دسموزومهای متعدد بین این‬
‫سلولها وجود دارند لذا اتصاالت محکمتری ایجاد می شود و سلولها پهن‪ ،‬تخت و نامنظم‬
‫می شوند‪ .‬شکل سلولها تغییر میکند و هسته سلولها در این فرایند از دست میرود‪.‬‬

‫غیر شاخی (کراتینه نشده ]‪:)[Nonkeratinized‬‬ ‫‪.b‬‬

‫در مری‪ ،‬قرنیه‪ ،‬واژن و دهان که نیازی به حفظ آب و پیشگیری از خروج آب ندارند‪ ،‬سلول‬
‫ها تخت نشدهاند و فعالیت متابولیک خود را حفظ کردهاند‪( .‬پوشش دهنده سطح حفرات‬
‫داخلی مرطوب بدن)‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ ‬اپی تلیوم ترانزیشنال ‪:Transitional Epithelium or urothelium‬‬

‫سلولها شکل متغیر (شکلی بینابین استوانهای و سنگفرشی) دارند‪( ،‬گاهی چتری نامیده‬
‫میشوند)‪.‬‬

‫میتوانند حالت کشسان داشته باشند و تغییر شکل بدهند که در مثانه‪ ،‬کلیه‪ ،‬حالب‬
‫(میزنای) و بخش فوقانی پیشآبراه (میزراه) قرار میگیرند‪ .‬در مقابل اثرات سمی و حالت‬
‫هایپرتونیک ادرار نقش محافظتی دارند‪( .‬در محلول هایپرتونیک ]‪ [hypertonic‬غلظت امالح‬
‫بسیار باالست‪).‬‬

‫‪ ‬اپی تلیوم مطبق کاذب ‪:Pseudostratified Epithelium‬‬

‫سلولها بلند و نامرتب اما همه بر روی تیغه پایه قرار دارند (اغلب مژه دار هستند)‪ ،‬تفاوت‬
‫جایگاه هسته در هر سلول باعث ایجاد ظاهر مطبق این بافت شدهاند (لذا مطبق نیستند)‬
‫مانند اپی تلیوم مجاری تنفسی فوقانی نای‬

‫اپی تلیوم ترشحی‪ ،‬غددی ‪:Secretory ,glands‬‬

‫معموال کار سنتز‪ ،‬ذخیره و آزادسازی (ترشح) پروتئین‪ ،‬لیپید‪ ،‬کربوهیدرات ها‪ ،‬را انجام می‬
‫دهند‪.‬‬

‫غدد تک سلولی (سلول های ترشحی پراکنده)‪:‬‬ ‫‪.a‬‬


‫‪ Goblet cells‬سلولهای جامی‪ ،‬ترشح کننده موکوس‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫تجمعی از چند سلول‪:‬‬ ‫‪.b‬‬
‫*اندوکراین (‪ :)Endocrine‬درون ریز‬

‫*اگزوکراین (‪ :)Exocrine‬برون ریز‬

‫شکل گیری غدد از بافت پوششی‪:‬‬

‫سلولهای بافت پوششی برای تشکیل غدد تکثیر میشوند‪ .‬در یک ناحیه خاص به سمت‬
‫داخل بافت همبند زیرین خود نفوذ میکنند و به دنبال آن با تمایز بیشتر سبب تشکیل‬
‫غده میشوند‪ ،‬در ادامه دو راه دارند‪:‬‬

‫غدهی ایجاد شده (توده سلولی تکثیر شده) به بافت پوششی اولیه متصل میماند و‬ ‫‪.1‬‬
‫مجرا ایجاد میشود← غدهی برون ریز‬
‫غدهی ایجاد شده از بافت پوششی اولیه کامل جدا میشود و مجرایی وجود ندارد‬ ‫‪.2‬‬
‫←غده ی درون ریز‬

‫درون ریز← ترشحات را به مویرگهای اطرافشان میریزند مانند‪ :‬هیپوفیز‪ ،‬تیروئید‪ ،‬تخمدان‬
‫ها‪ ،‬بیضهها‬
‫برون ریز← ترشحات از طریق مجرا به داخل حفره بدن یا به خارج از بدن میریزند مانند‪:‬‬
‫غده بزاق‪ ،‬پستان‪ ،‬عرق‪ ،‬اشکی‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫انواع غدد اگزوکراین از نظر نحوه ترشح‬ ‫‪‬‬
‫‪ -a‬مروکراین (‪ :)merocrine‬غدد بزاقی (رایج ترین روش ترشح پروتئین) ترشح مواد به‬
‫روش اگزوسیتوز است‪.‬‬
‫‪ -b‬آپوکراین (‪ :)Apocrine‬تجمع مواد ترشحی در رأس سلول‪ ،‬سپس ترشحات و بخشی‬
‫از غشای رأس سلول به داخل مجرا میریزند‪( .‬غدد شیری)‬
‫‪ -c‬هولوکراین (‪ :)Holocrine‬مواد ترشحی داخل سلول کامل پر میشوند بعد از بلوغ‪،‬‬
‫سلول کامال جدا شده و به مجرای غده می افتد و متالشی میشود‪.‬‬

‫انواع غدد اگزوکراین از نظر تعداد مجرا‪:‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ :simple Tubular .1‬یک غده در انتهای آن به صورت لولهای‬


‫‪ :coiled .2‬غده به صورت لوله پیچ خورده در آن درآمده‬ ‫‪ .1‬تک مجرا‬
‫‪ Acinar .3‬یا ‪ :Branch Acinar‬غده در انتهای آن به صورت یک‬
‫کیسه درآمده که چند کیسه به یک مجرا وصلند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ :Tubular .1‬بخش غده‪ ،‬لولهای است‪.‬‬
‫‪ .2‬چند مجرایی ‪ :Acinar .2‬بخش غده‪ ،‬کیسه مانند است‪.‬‬
‫‪ :Tubuloacinar .3‬بخش غده از کیسه و لوله تشکیل شده است‪.‬‬

‫سلولهای پوششی قابلیت جذب مواد را از ‪ lumen‬دارند مثل سلولهای جذبی روده باریک‪.‬‬

‫همچنین سلولهای اپی تلیال قابلیت ترشح مواد را به درون ‪ lumen‬دارند مثل اپی تلیال‬
‫پوشاننده ‪ lumen‬لولههای جمع کننده ادرار در کلیه‪.‬‬

‫در سلولهای اپی تلیال که برای جذب اختصاصی شدهاند میکروویلیها وجود دارند که‬
‫سطح جذب را چندین برابر افزایش میدهند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫بافت همبند (‪)connective tissue‬‬ ‫❖‬
‫یکی از بافت های اصلی بدن است‪.‬‬ ‫‪.1‬‬
‫تنوع زیادی نسبت به بافت های دیگر دارد‪.‬‬ ‫‪.2‬‬
‫سلول های کمی دارد و بخش اصلی آن ‪ ECM‬است به همین دلیل نقل و انتقال مواد بین بافت ها را‬ ‫‪.3‬‬
‫انجام میدهد ‪.‬‬

‫‪ -‬ارتباط بین بافت ها و اعضای مختلف‬

‫‪ -‬انتقال مواد‬ ‫وظایف‬

‫‪ -‬پشتیبانی از بافت های اعضای مختلف‬

‫‪ -‬ذخیره مواد‬

‫‪ -‬ترمیم‬

‫‪ -‬دفاع‬

‫اکتودرم ‪ :‬سیستم عصبی و پوست‬


‫مزودرم ‪ :‬قلب و عروق و دستگاه ادراری تناسلی‬ ‫جنین ‪ 3‬الیه زایا دارد‬
‫اندودرم ‪ :‬سیستم گوارش‬

‫‪ ++‬منشا رویانی بافت همبند‪ ،‬مزودرم است ‪.‬‬

‫• ‪Mast cell‬‬
‫• ‪Macrophages‬‬ ‫‪)Resident‬دایمی(‬ ‫سلول های‬

‫• ‪fibrosyte and fibroblast‬‬ ‫بافت همبند‬

‫• ‪Adipocytes‬‬

‫• ‪) Adult stem cells‬بنیادی(‬

‫‪• Lymphocytes‬‬ ‫‪• plasmae cells‬‬ ‫‪)wandering‬مهاجر(‬

‫‪• neutrophils‬‬ ‫‪• eosinophils‬‬


‫‪• Basophils‬‬ ‫‪• monosytes‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫چون بافت همبند محل مبارزه و دفاع است‪ ،‬سلولها میتوانند از خون وارد این بافت شوند‪.‬‬ ‫‪++‬‬

‫ـ لنفوسیت )‪A,B(plasma cell‬‬ ‫بنیادی خون ساز(‪)hematopoietic stem cells‬‬ ‫منشا سلول‪:‬‬

‫ـ ‪mast cell‬‬ ‫ـ نوتروفیل‬

‫ـ ماکروفاژ‬ ‫ـ بازوفیل‬

‫…‬
‫فیبروبالست‬ ‫تمایز نیافته مزانشیمی‬

‫فیبروسیت‬ ‫( ‪)undifferentiated mesenchymal‬‬

‫‪...‬‬

‫‪Fibroblast‬‬ ‫❖‬
‫فراوان ترین سلول های بافت همبند‬ ‫•‬
‫دارای هسته کشیده‬ ‫•‬
‫• وظیفه ساخت ‪( ECM‬رشته و ماده زمینه ای)‬

‫دارای زوائد ستاره ای‬ ‫‪‬‬ ‫‪ : Fibroblast‬فرم فعال سلول‬

‫یوکروماتین (هسته کم رنگ)‬ ‫•‬ ‫حاالت‬

‫‪ : Fibrocyte‬دوکی ـ قطر کمتر ـ کشیده ـ هسته تیره تر ـ فرم غیر فعال‬

‫• هتروکروماتین (هسته پررنگ)‬

‫در محلی از پوست که زخم ایجاد شده نوعی ‪ fibroblast‬دیده میشود که در آن اکتین و میوزین وجود‬ ‫‪++‬‬
‫دارد و با خاصیت انقباضی این رشته ها فیبروبالست به بسته شدن زخم کمک میکند‪ ‬ترمیم زخم‬

‫عضله‬ ‫‪Myofibroblast‬‬ ‫‪‬‬


‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫ماکروفاژ(‪)macrophage‬‬ ‫❖‬
‫از سلول های مونوسیت به وجود آمده اند ‪.‬‬ ‫•‬

‫غشاء یک دست نیست و سطح سلول نامنظم و دارای برآمدگی و فرورفتگی است ‪.‬‬ ‫•‬

‫(نشان دهنده فعالیت فاگوسیتوزی و پینوسیتوزی ماکروفاژ است)‬

‫هسته لوبیایی شکل دارد ‪.‬‬ ‫•‬

‫فاگوسیتوز انجام میدهد ‪.‬‬ ‫•‬

‫اجزای مرده‪ ،‬بقایای بافتی و سایر مواد به خصوص در محل التهاب را برداشت میکند ‪.‬‬ ‫•‬

‫ترشح فاکتورهای رشدی که در ترمیم دخالت دارند ‪.‬‬ ‫•‬

‫جذب آنتی ژن و ارائه آن به لنفوسیت ها ‪.‬‬ ‫•‬

‫گلژی گسترش یافته و لیزوزوم های فراوان دارد ‪.‬‬ ‫•‬

‫سلول هایی شبیه به ماکروفاژ با اسم های متفاوت در اندام های مختلف وجود دارند که عمل اصلی‬ ‫•‬

‫فاگوسیتوز را انجام میدهند ‪ ،‬مجموعه این سلول ها سیستم فاگوسیت کننده تک هسته ای را تشکیل‬
‫می دهند ‪.‬‬

‫‪ :Mast cell‬بیضی شکل و هستهی گرد‬

‫داخل آن پر از گرانولهای (دانههای) ترشحی حاوی‪ :‬هیستامین‪ ،‬هپارین‪ cytokins ،‬و ‪...‬‬

‫در رنگآمیز ی ‪ H & E‬برخالف سایر سلول ها که در آن سیتوپالسم به رنگ صورتی تا قرمز و هسته به رنگ آبی‬
‫تا تقریبا بنفش دیده میشود‪ ،‬در ماستسلها به دلیل محتوای گرانولها رنگهای پایه تغییر میکنند‪ .‬به این‬
‫خاصیت ‪ metachramasia‬گفته میشود‪.‬‬

‫در سطح خود دارای گیرنده برای ‪ )Immunoglobulin E( IgE‬دارد‪ =Immunoglobulin( .‬آنتیبادی)‬

‫وقتی بدن در معرض آنتیژن قرار میگیرد از پالسماسلها ‪ IgE‬آزاد میشود و به گیرندههای خود در سطح‬
‫‪ Mast cell‬وصل میشوند ← وقتی دوباره در معرض آن آنتیژن قرار بگیرد‪ ،‬ماست سل محتویات گرانولهای‬
‫خود را آزاد میکند و عالئم آلرژیک پدیدار میشود ← واکنش در دومین برخورد‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫❖ ‪Plasma cell‬‬
‫از لنفوسیت ‪ B‬ایجاد می شوند ‪.‬‬ ‫•‬
‫مسئول ساخت آنتی بادی ها هستند ‪.‬‬ ‫•‬
‫سلول بیضی شکل و هسته گرد در خارج از مرکز سلول ‪.‬‬ ‫•‬
‫هسته کروی پالسماسل ها به دلیل وجود هتروکروماتین محیطی (هسته دارای بخش های تیره و روشن‬ ‫•‬
‫است) منظره صفحه ساعت یا چرخ درشکه ایجاد میکند‪.‬‬

‫‪ : Collagen‬رشته های ضخیم کالژنی‬ ‫‪( Fibers‬رشته هایی از جنس ‪)pro‬‬

‫‪:Elastic‬رشت های نازک االستین‬

‫‪ : Reticular‬رشته های نازک کالژنی (با ‪H&E‬‬

‫رنگ نمی گیرند و رنگ اختصاصی دارند )‬

‫‪ECM‬‬

‫گلیکوزآمین گلیکان)‪( (Glycosaminoglycans‬نوعی قند)‬

‫پروتئوگلیکان)‪(Proteoglycans‬‬

‫گلیکوپروتئین)‪(Glycoproteins‬‬

‫مایع میان بافتی )‪(tissue fluid‬‬ ‫ماده زمینه ای )‪(Grand Substance‬‬

‫*پروتئوگلیکان و گلیکوپروتئین ‪:‬قند ‪ +‬پروتئین هستند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫نسبت رشته ها در انواع مختلف بافت همبند متفاوت است‪.‬‬

‫رشته ها بیشتر توسط سلول های فیبروبالست (‪ )fibroblast‬ساخته می شوند‪.‬‬

‫فشار هیدروستاتیک و فشار اسموتیک در مویرگ ها باعث تبادل مواد با مایع میان بافتی می شوند‪.‬‬

‫فشار هیدروستاتیک‪ :‬فشار حاصل از پمپاژ قلب در داخل رگ های خونی است‬

‫فشار اسموتیک‪ :‬فشار اسمزی خون که بواسطه پروتئین های محلول در پالسما ایجاد می گردد‪.‬‬

‫خروج پالسما و مواد‬ ‫فشار هیدروستاتیک بیشتر از فشار اسموتیک است‬ ‫در انتهای شریانی‬
‫محلول در پالسما از مویرگ اتفاق می افتد ‪.‬‬

‫بازگشت مواد به رگ‬ ‫در انتهای وریدی فشار اسموتیک بیشتر از فشار هیدروستاتیک است‬

‫میزان آب و مواد محلول درآن که از بافت به مویرگ باز می گردد کمتر از مقداریست که از آن خارج‬
‫شده است‪.‬‬

‫موادی که به رگ های خونی بازنگشته اند باید توسط مویرگ لنفی از بافت جمع آوری گردند‪.‬‬

‫ورود آب و مواد محلول در آن به رگ لنفی ← رگ لنفی بزرگتر ← پیوستن به ورید ← ورود به خون‬

‫بیماری ادم (خیز)‪ :‬عدم بازگشت مایعات اضافه به مویرگ و تجمع آنها در بافت‬

‫بیماری های قلبی و ریوی معموال با ادم (خیز) هم میتوانند همراه باشند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪:Collagen Fiber‬‬

‫کالژن‪ :‬فراوان ترین پروتئین در بدن است که رشته های کالژنی و رتیکوالر از این پروتئین ساخته‬
‫میشوند‪.‬‬

‫‪ 25‬تا ‪ 30‬نوع کالژن مختلف وجود دارد که با اعداد التین نام گذاری می شوند (کالژن نوع ‪)IV‬‬

‫ایجاد می شوند ‪:‬‬ ‫رشته های کالژن از پلیمریزه شدن زنجیره های ‪α‬‬
‫‪ )1‬حالت فیبربل (‪( )fibril‬کالژن نوع ‪ I‬و‪ II‬و ‪)III‬‬
‫‪ )2‬حالت صفحه و شبکه ( کالژ ن نوع ‪)IV‬‬
‫‪ )3‬حالت لنگری یا ارتباطی ( کالژن نوع ‪ VII‬که تیغه پایه را به تیغه رتیکوالر متصل میکند)‬

‫مولکول های رشته ای کالژن ‪ ،‬به شکلی کنار هم قرار می گیرند که در برخی نواحی رشته ها با یکدیگر‬
‫هم پوشانی دارند (روی هم قرار می گیرند) و در برخی نواحی دیگر رشته ها به هم نمیرسند و حفره‬
‫آرایش پلکانی‬ ‫ایجاد میکنند‬

‫حفره‬ ‫‪Lacunar Region‬‬ ‫آرایش پلکانی‬

‫هم پوشانی‬ ‫‪Overlapping Region‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫مراحل تولید کالژن‪:‬‬

‫‪ mRNA )1‬مربوط به زنجیره ‪ ،α‬داخل هسته سلول فیبروبالست تشکیل میشود‪.‬‬


‫‪ )2‬به وسیله ریبوزوم (‪ rRNA‬و پروتئین)‪ ،‬زنجیرههای ‪ α‬پروکالژن سنتز میشوند‪.‬‬
‫‪ )3‬از انتهای این زنجیرهها‪ ،‬سیگنال پپتید (‪ )Signal Peptide‬جدا میشود‪.‬‬
‫‪ )4‬آمینواسید پرولین و لیزین در زنجیره های پروکالژن هیدروکسیله میشوند‪.‬‬
‫‪ )5‬برخی از هیدروکسی لیزیلها گلیکولیزه (قنددار) میشوند‪.‬‬

‫*برای واکنش های شماره ‪ 4‬و ‪ ،5‬ویتامین ‪ C‬الزم است‪.‬‬


‫‪ )6‬ایجاد سه زنجیره که به صورت مارپیچ به دور هم پیچیده می شوند اما در دو انتها‪ ،‬زنجیره ها‬
‫ساختار مارپیچی نداشته و کروی یا گلبولی هستند (مارپیچ نیست)‬

‫‪ )7‬زنجیره ها به دستگاه گلژی منتقل شده و در آن جا بسته بندی و به شکل وزیکول ترشحی از‬
‫دستگاه گلژی جدا می شوند‪ .‬وزیکول ها به کمک میکروتوبول ها و میکروفیالمنت ها به خارج سلول‬
‫منتقل میگردند‪.‬‬

‫‪ )8‬در ماتریکس خارج سلولی )‪ (ECM‬رشته های مارپیچ پروکالژن توسط آنزیم پروکالژن پپتیداز‬
‫( ‪ )Procollagen peptidases‬دو قسمت انتهایی زنجیره شناسایی و برداشته می شود (قسمت های‬

‫کروی انتهای زنجیر)‬

‫تبدیل مولکول کالژن به فیبرهای کالژن‪:‬‬

‫تجمع‬ ‫رشته )‪(fiber‬‬ ‫تجمع‬ ‫فیبریل(‪)fibril‬‬ ‫پلیمریزه وتجمع‬ ‫مولکول کالژن )‪(collagen‬‬
‫دسته)‪(Bundle‬‬

‫برای تقویت و تثبیت ساختار ‪ ،fibril‬بین مولکول های کالژن اتصاالت متقاطع به وجود می آید توسط‬
‫آنزیم لیزیل اکسیداز (‪)Lysyloxidase‬‬

‫کالژ ن می تواند به صورت طبیعی در بافت همبند ساخته و نیز با روندی آهسته از بین برود که تحلیل‬
‫آن توسط آنزیم کالژناز (‪( )Collagenase‬از پروتئین های دسته متالوپروتئین (‪)Metaloproteinase‬‬
‫(‪ ) )MPS‬می باشد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫مراحل ایجاد ‪Elastic fiber‬‬ ‫❖‬
‫‪ Microfibril‬ها توسط ‪ fibroblast‬ساخته میشوند که متشکل از چند نوع پروتئین (‪ )protein‬بسیار‬
‫ظریف می باشندو مهم ترین آنها ‪ fibrillin‬است که رشته های ‪ oxytalan‬را ایجاد می کند ‪.‬‬

‫پروتئین دیگری به نام ‪ elastin‬با تجمع به صورت رشته های ‪ elaunin‬در می آید و در بین رشته های‬
‫‪ oxytalan‬جای میگیرد ‪.‬‬

‫در سطح رشته های ‪ microfibril ،elastic‬های ظریف دیده می شود ‪.‬‬ ‫‪++‬‬

‫‪( Resident‬دائمی)‬

‫‪( wandering‬مهاجر)‬ ‫‪Cell‬‬ ‫• بافت همبند‬

‫‪Connective tissue‬‬

‫‪( fibers‬رشته ها) ‪ ‬کالژن‪ ،‬االستیک‬ ‫‪ECM‬‬

‫‪( Ground substance‬ماده زمینه ای)‬

‫• در بافت های همبند مختلف نسبت مواد (سلول‪ ،‬رشته ها و ماده زمینه ای) متفاوت است ‪.‬‬

‫• در بافت همبند متراکم منظم سلول ها به صورت پراکنده بین رشته ها قرار گرفته اند (صورتی)‬

‫ماده زمینه ای (‪)ground substance‬‬ ‫❖‬

‫گلیکوزامینوگلیکان (‪ )GAG‬نوعی پلی ساکارید مثل دانه های تسبیح است که از واحد های تکراری‬ ‫•‬
‫از دی ساکارید تشکیل شده‪.‬‬

‫ـ هیالورونیک اسید (‪)Hyaluranic acid‬‬ ‫انواع‬

‫ـ درماتان سولفات )‪(Deramatan sulfate‬‬

‫ـ هپاران سولفات )‪(Heparan sulfate‬‬

‫ـ کراتان سولفات )‪(kratan sulfate‬‬

‫ـ کندروتین سولفات )‪(chondroitin sulfate‬‬


‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫پروتئوگلیکان (‪  )proteoglycan‬اگر به یک پروتئین محوری (‪ )core protein‬تعداد زیادی‬ ‫•‬
‫‪ glycosaminoglycan‬متصل شوند پروتئوگلیکان به وجود میآید ‪( .‬قند بیشتر از پروتئین )‬

‫• پرلکان (‪)perlecan‬‬ ‫انواع‬

‫• آگرکان (‪)agrycan‬‬

‫• دکورین (‪)decorin‬‬

‫• سیندکان )‪(syndecan‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪Reticular fiber‬‬ ‫•‬
‫در بافت همبند بیشتر اعضا وجود دارند ‪.‬‬

‫متشکل از کالژن ‪  )reticulin( ш‬به هم میچسبند و شبکه‬ ‫شبکههای نازکی هستند‬

‫ایجاد میکنند (‪. )reticulum‬‬

‫ایجاد داربست یا استرومای حمایتی (‪)Supporting stroma‬‬


‫← حمایت از اعضای اصلی بافت ها‬

‫• با رنگ ‪ HE‬به ندرت ولی با امالح نقره (‪ )Silver salts‬به خوبی رنگ میشوند ‪.‬‬

‫در رنگامیزی با نقره (‪ )argyrophillic‬به رنگ سیاه درمیآید ‪.‬‬

‫شبکه ای ایجاد میشود که اعضای‬ ‫ـ مغز استخوان‬ ‫• در اعضایی مثل مغز استخوان‬

‫اصلی (پارانشیمی) بافت روی آن‬ ‫ـ غدد درون ریز‬

‫قرار میگیرند و محافظت میشوند ‪.‬‬ ‫ـ اعضای لنفی (طحال و گره های لنفاوی)‬

‫• ‪ : Elastic fiber‬ظریف است و خاصیت کشسانی دارد‬

‫رشتههای االستیک در اعضایی که در معرض کشش هستند وجود دارند مثال در شریانهای‬ ‫•‬
‫بزرگ و متوسط‬

‫ـ ‪alcein‬‬ ‫با ‪ HE‬به ندرت رنگ میشود ‪ ‬رنگ اختصاصی‬ ‫•‬

‫ـ ‪aldehyde fuchsin‬‬

‫• گلیکوپروتئین (‪  )glycoprotein‬پروتئین بزرگی که به زنجیره کربوهیدراتی (منشعب) متصل است‪.‬‬

‫که مقدار پروتئین نسبت به مقدار قند بیشتر است‪.‬‬

‫‪laminin‬‬ ‫مثال‬

‫‪Fibronectin‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫مزانشیمی (‪)mesenchyme‬‬ ‫ـ رویانی (‪)embryonic‬‬
‫موکوسی (‪)mucous‬‬

‫منظم (‪)regular‬‬ ‫متراکم (‪)dense‬‬ ‫ـ حقیقی (‪)proper‬‬ ‫‪ ‬بافت همبند‬

‫نامنظم )‪(irregular‬‬ ‫سست (‪)loose‬‬

‫بافت خون ساز (‪)hematopoietic tissue‬‬ ‫غضروف (‪)cartilage‬‬ ‫ـ اختصاصی‬

‫بافت لنفاوی (‪)lymphathc tissue‬‬ ‫استخوان)‪(bone‬‬ ‫(‪)specialized‬‬

‫خون (‪)blood‬‬ ‫بافت چربی)‪(Adipose tissue‬‬

‫بافت همبند اصلی‬ ‫❖‬


‫ـ فیببروبالست ها (‪ )fibroblasts‬بیشترین سلول های این بافت هستند ‪.‬‬ ‫• سست‬

‫ـ نسبت رشته‪ ،‬ماده زمینه ای و سلول تقریبا برابر است ‪.‬‬ ‫‪Loos connective tissue‬‬

‫ـ پشتیبانی بافت پوششی ‪.‬‬

‫ـ منظم (‪  )Dense regular CT‬رشته های کالژن‬

‫موازی و منظم ‪( ‬تاندون‪ -‬رباط)‬ ‫• متراکم ‪ ‬دارای رشته های کالژن فراوان‬

‫(بیشتر نوع ‪)‬‬

‫ـ نا منظم (‪  )Dense Irregular CT‬شبکه سه بعدی از‬

‫رشته های کالژن‪ ،‬مقاوم در تمامی جهات‬

‫(درم – کپسول انواع ارگان ها)‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫• اپیدرم (‪  )epidermis‬پوششی سنگفرشی مطبق‬ ‫پوست‬ ‫▪‬

‫ـ سطحی ‪ ‬همبند سست‬ ‫• درم )‪(dermis‬‬

‫ـ عمقی ‪ ‬متراکم نامنظم‬

‫بافت همبند رویانی‬ ‫❖‬

‫در بند ناف جنین ‪ ‬حالت ژله ای ‪ ‬ماده زمینه ای زیاد و سلول کم‬ ‫موکوسی‬ ‫‪.1‬‬
‫وظیفه عایق کردن و محافظت‬

‫در زیرپوست‬

‫مزانشیمی‬ ‫‪.2‬‬
‫سلول های بنیادی مشابه ‪( fibroblast‬دوکی شکل و دارای هسته کشیده و بزرگ) هستند ‪.‬‬ ‫•‬
‫منشا جنینی آن بیشتر مزودرم(‪ )mesoderm‬است اما از اکتودرم)‪ (ectoderm‬هم میتواند باشد ‪.‬‬ ‫•‬

‫• بیشتر در دوران جنینی قابل رویت است اما در افراد بالغ هم دیده میشود ‪.‬‬

‫پالپ دندان جوان‬ ‫مغز استخوان‬ ‫بافت چربی‬

‫• سلولهای مزانشیمی میتوانند منشا انواع بافت ها باشند (مثل خون و ماهیچه) ‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫بافت همبند اختصاصی )‪:(specialized‬‬

‫بافت چربی )‪(Adipose tissue‬‬

‫‪Specialized‬‬

‫غضروف (‪(cartilage‬‬ ‫‪Connective tissue‬‬

‫استخوان (‪(bone‬‬

‫بافت چربی (‪:(adipose tissue‬‬

‫بافت همبندی که در آن آدیپوسیتها یا سلولهای چربی غالبترین جزء باشند‪ ،‬بافت‬


‫چربی نامیده میشوند‪ .‬این سلولهای بزرگ به صورت منفرد‪ ،‬در بافت همبند سست و یا‬
‫بافت همبند متراکم نامنظم یافت میشوند یا به صورت تجمعات بزرگ سلولی به عنوان‬
‫بافت چربی (چربی) در بسیاری از ارگانها و نواحی بدن وجود دارند‪.‬‬

‫بافت چربی در حالت طبیعی در مردان حدود ‪ %15‬تا ‪ %20‬وزن بدن را تشکیل میدهد؛ در‬
‫زنان این مقدار بیشتر است‪.‬‬

‫شکلدهی بدن‬

‫منبع ذخیره انرژی‬ ‫وظایف‬

‫عایق حرارتی‬ ‫بافت چربی‬

‫تولید گرما‬ ‫در بدن‪:‬‬

‫مانند کف دست و پا‬ ‫ضربهگیر (بالشتک)‬

‫منشاء سلولهای بافت چربی‪ ،‬مزانشیم رویانی است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ :White -1‬چربی سفید ـ زرد ـ معمولی ـ شایعتر ـ تکحفرهای یا‬
‫(‪(Unilocular‬‬ ‫تکحجرهای‬

‫انواع بافت چربی‪:‬‬

‫‪ :Brown -2‬چربی قهوهای – تیره – چندحفرهای (‪(multilocular‬‬

‫سلولهای چربی سفید (‪:(White Adipocyte‬‬

‫قسمت عمدۀ چربی‪ ،‬در یک قطرۀ بزرگ در سیتوپالسم این سلولها جمع شدهاست‪.‬‬

‫کار اصلی آدیپوسیتها ذخیره انرژی طوالنی مدت است‪.‬‬

‫شکل انگشتر )‪(Ring Cell‬‬ ‫در این سلولها هسته و ارگانلها به کنار رفتهاند‪.‬‬

‫آدیپوسیتها در حالت منفرد‪ ،‬کروی و در حالت به هم فشرده‪ ،‬چند وجهی هستند‪.‬‬

‫در این بافت سلولهایی وجود دارند (شکل قسمت ‪ d‬سلولهایی که با * مشخص شده‪-‬‬
‫اند‪ ).‬که هنوز کام ً‬
‫ال به چربی سفید تبدیل نشده و حالت بینابینی‪ ،‬بنیادی و نابالغ دارند‬
‫یعنی عالوه بر قطرۀ بزرگ چربی‪ ،‬قطرات دیگر چربی هم در این سلولها وجود دارد‪.‬‬

‫این سلولهای بینابینی میتوانند در صورت لزوم به طور مثال در سازگاری بدن با کاهش‬
‫دمای محیط به چربی قهوهای تبدیل و در طی این تبدیل تغییراتی مثل تشکیل قطرات‬
‫ً‬
‫نهایتا‬ ‫ِ‬
‫کوچک زیاد‪ ،‬تغییر بیان ژن مشابه با بیان ژن در سلولهای چربی قهوهای و‬ ‫چربی‬
‫افزایش تعداد میتوکندریهای سلول و آزادسازی گرما‪ ،‬رخ میدهد‪.‬‬

‫آدیپوسیتها زیر میکروسکوپ توخالی دیده میشوند زیرا در زمان تهیه الم از‬
‫زایلن )‪ (Xylene‬استفاده میشود که این ماده چربی را از بین میبرد‪.‬‬

‫البته برای حفظ توده چربی در این سلولها میتوان در مرحلۀ ‪ fixation‬تهیۀ الم‪ ،‬بهجای‬
‫محلول فرمالین از تترااکسید اسمیوم استفاده کرد‪ White Adipocyte tissue (.‬بخش ‪c‬‬
‫سلولهای مشکی رنگ)‬

‫اگر در زمان مشاهدۀ بافت چربی در زیر میکروسکوپ‪ ،‬در یک سلول چند هسته قابل رؤیت‬
‫باشد‪ ،‬به دلیل اینکه آدیپوسیتها تک هستهای هستند‪ ،‬هستهها ممکن است مربوط به‬
‫سلولهای فیبروبالست یا سلول های پوششی مویرگ باشند‪.‬‬

‫سلولهای چربی سفید‪ ،‬هورمونی به نام ‪ Leptin‬یا فاکتور سیری ترشح میکنند که سلول‪-‬‬
‫های هدف این هورمون در هیپوتاالموس واقع شدهاند‪ .‬این هورمون با اثر بر سلولهای‬
‫هدف به تعدیل و تنظیم اشتها کمک میکند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫در افراد چاق هم این هورمون به اندازۀ کافی ترشح میشود‪ ،‬اما سلولهای هدف به آن‬
‫پاسخ نمیدهند بنابراین این هورمون کمکی به افزایش روند چاقی نمیکند‪.‬‬

‫کیلومیکرون (انگلیسی) یا شیلومیکرون (فرانسه) )‪(chylo‬‬

‫چربی غذای جذب شده توسط روده‬

‫تری گلیسیریدها‬

‫چربی که توسط کبد ساخته شده‬ ‫‪VLDL‬‬ ‫(لیپوپروتئین)‬

‫تفاوت ‪ VLDL‬و ‪ LDL‬در این است که آنها درصدهای مختلفی از کلسترول‪ ،‬پروتئین و تری‬
‫کلیسیریدها را تشکیل میدهند‪ VLDL .‬حاوی تریگلیسیریدهای بیشتر و ‪ LDL‬حاوی‬
‫کلسترول بیشتر است‪ .‬هر دو نوع جزو چربیهای بد خون محسوب میشوند‪.‬‬

‫‪( VDLD‬لیپوپروتئینهای با چگالی بسیار کم)‪ :‬وظیفه← تریگلیسیرید کبد را در بافتها‬


‫پخش میکند‪.‬‬

‫‪( LDL‬لیپوپروتئینهای با چگالی کم)‪ :‬وظیفه← کلسترول را از کبد به بافتها میبرد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫نحوۀ ذخیرۀ چربی در ‪ Adipocyte‬و آزاد شدن آن‪:‬‬

‫‪ -1‬تری گلیسیریدها توسط آنزیم ‪[ Lipoprotein Lipase‬آنزیم ترشحی از سلولهای‬


‫اندوتلیالی (پوششی) مویرگ] تجزیه و به اسیدهای چرب آزاد )‪ (Free Fatty Acids‬و‬
‫گلیسرول )‪ (Glycerol‬تبدیل میشوند‪.‬‬

‫‪ -۲‬اسیدهای چرب آزاد وارد ‪ adipocyte‬میشوند و همراه با گلیسرول فسفاتها که حاصل‬


‫متابولیسم گلوکز هستند‪ ،‬به صورت تری گلیسرید در سلولهای چربی ذخیره میشوند‪.‬‬

‫‪ -۳‬در صورت نیاز به انرژی‪ ،‬نوراپینفرین از پایانهی عصبی آزاد میشود و با اثر بر‬
‫‪ adipocyte‬سبب تحریک و فعال شدن آدنوزین مونوفسفات حلقوی (‪ cAmp‬ـ سیکلیک‬
‫هیدرولیز تری‬ ‫لیپاز وابسته به هورمون فعال میشود‪.‬‬ ‫‪ )Amp‬میشود‪.‬‬
‫گلیسریدها ذخیرهای در آدیپوسیتها (‪ )adipocyte‬به منظور تامین انرژی‪.‬‬

‫‪ -۴‬اسیدهای چرب آزاد شده به خون وارد میشوند و توسط پروتئین آلبومین به سراسر بدن‬
‫جهت مصرف و تامین انرژی برده میشوند‪ ،‬گلیسرول آزاد شده نیز توسط کبد از جریان‬
‫خون برداشته میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫چربی قهوهای‪:‬‬

‫در زمان تولد حدود ‪ ۲‬تا ‪ ۵‬درصد وزن بدن را تشکیل میدهد‪.‬‬

‫اغلب در ناحیه پشت گردن‪ ،‬کتف و شانهها قرار دارد اما به تدریج کاهش پیدا میکند‪.‬‬

‫در افراد بالغ در اطراف کلیهها‪ ،‬غدد فوق کلیه‪ ،‬میان سینه (مدیاستن) و آئورت وجود دارد‪.‬‬

‫رنگ تیرههای بافت چربی قهوهای به دلیل تعداد زیاد میتوکندریها در سلولهای چربی و‬
‫مویرگهای خونی فراوان میباشد ‪.‬‬

‫عملکرد اصلی این بافت تولید گرما میباشد در سلولهای این بافت در غشای داخلی‬
‫میتوکندری پروتئینی به نام ترموژنین یا ‪ uncoupling protein1‬وجود دارد (پروتئین مجزا‬
‫کننده ‪ )۱‬که این پروتئین باعث میشود در میتوکندری به جای ‪ ATP‬گرما تولید میشود‪.‬‬

‫در سلولهای چربی قهوهای‪ ،‬چربی در قطرات کوچک متعدد ذخیره میشود ‪.‬‬

‫ـ اندودرم‬

‫ـ مزودرم‬ ‫سه الیۀ زایای جنینی‬

‫ـ اکتودرم‬

‫الیه مزودرم برای به وجود آوردن بخشهای مختلف‪ ،‬به ‪ ۳‬قسمت تشکیل میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_ مزودرم مجاور محوری‪ :‬منشا سلولهای ‪ pre adipocyte‬میباشد‬

‫که به سلولهای چربی قهوهای تمایز مییابند‪.‬‬ ‫بخشهای‬


‫مختلف مزودرم‬
‫_ مزودرم بینابینی‬

‫_ مزودرم صفحه جانبی‪ :‬منشا ‪pre adipocyte‬هایی که به سلولهای چربی‬


‫سفید و به مقدار کمتر به سلولهای بژ تمایز مییابند‪.‬‬

‫سلولهای مزانشیمی‪ ،‬سلولهای ‪( pre adipocyte‬پیش چربی) را ایجاد میکند‪.‬‬

‫قهوهای‬

‫سفید‬ ‫‪Pre adipocytes‬‬

‫بژ ‪beige‬‬

‫سلولهای بژ در زمانی که بدن باید با کاهش دمای محیط سازگار شود‪ ،‬به سلولها چربی‬
‫قهوهای تبدیل میشوند‪.‬‬

‫سلولهای بینابینی (سلولهای ستارهدار در شکل ‪ )White Adipocyte tissue 6_1‬و سلول‪-‬‬
‫های بژ توانایی تبدیل به سلولهای چربی قهوهای را دارند‪.‬‬

‫نکته‪ :‬همۀ انواع بافت چربی‪ ،‬رگ خونی دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫غضروف ( ‪)cartilage‬‬

‫_کندروبالست ‪chondroblast‬‬

‫‪Cells‬‬

‫_کندروسیت ‪chondrocyte‬‬

‫بافت غضروف‬

‫_بیشتر آب ( حدود ‪ %60‬تا ‪)%80‬‬ ‫‪ECM‬‬

‫_انواع رشتههای کالژن که بیشتر کالژن نوع ‪( ll‬کالژن نوع ‪ l‬و االستیکی و‪)...‬‬

‫_ پروتئوگلیکان (بیشتر ‪ )Aggrecan‬و گلیکوپروتئین (بیشتر ‪)Chondronectin‬‬

‫مشخصه‪ ECM :‬سرشار از ‪ Glycosaminoglycan‬ها (نوعی قند)‪proteoglycan ،‬ها ( قند‪+‬‬


‫پروتئین) و ‪ glycoprotein‬است ‪.‬‬

‫_همه ی انواع غضروف از مزانشیم رویانی حاصل می شود‪.‬‬

‫از واحدهای تکراری دی ساکاریدی تشکیل شده است‪.‬‬ ‫‪Glycosaminoglycan‬‬

‫از قند ‪ +‬پروتئین تشکیل شده است که مقدار قند آن بیشتر است‪.‬‬ ‫‪Proteoglycan‬‬

‫از قند و پروتئین تشکیل شده است و مقدار پروتئین آن بیشتر است‪.‬‬ ‫‪glycoprotein‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_ ایجاد چارچوب برای حمایت بافت نرم‬

‫_ فشارهای مکانیکی را تحمل میکند‪.‬‬ ‫وظایف‬

‫_ به دلیل سطح صاف و لغزنده بودن‪ ،‬عالوه بر تسهیل حرکت‪ ،‬باعث تسریع‬

‫حرکت استخوان میشود‪.‬‬

‫_ در استخوان دراز به رشد استخوان کمک میکند‪( .‬صفحه رشد)‬

‫نکته‪ :‬بافت غضروف‪ ،‬عروق خونی‪ ،‬لنفی و عصب ندارد‪.‬تغذیه آن از طریق انتشار مواد غذایی و‬
‫اکسیژن از بافت همبند مجاور انجام میشود‪.‬‬

‫غالفی از جنس بافت همبند متراکم که پوشانندهی‬ ‫پری کندریوم(‪)perichondrium‬‬


‫اکثر غضروفها و جدا کنندهی آنها از سایر بافتها میباشد‪ .‬پری کندریوم اعصاب و منبع‬
‫خونی دارد لذا در تغذیهی غضروف نقش دارد‪ .‬پری کندریوم از دو الیه تشکیل شده‪:‬‬

‫بیشتر کالژن نوع ‪ I‬و سلول ‪fibroblast‬‬ ‫ـ الیه خارجی‬

‫مزانشیمی بنیادی (دوکی و کشیده) دارد که مجاور غضروف قرار دارد و‬ ‫ـ الیه داخل‬
‫به سلولهای کندروبالست (‪ )chondroblast‬تمایز مییابد‪.‬‬

‫نکته‪ :‬با رنگآمیزی ‪ H&E‬به رنگ قرمز (صورتی پر رنگ) دیده میشود‪.‬‬

‫انواع غضروف‪:‬‬

‫‪( Hyalin _1‬شفاف)‪ :‬بیشترین نوع غضروف میباشد که در بینی‪ ،‬بیشتر غضروف حنجره‪،‬‬
‫نای و نایژه‪ ،‬دندهها‪ ،‬غضروف مفصلی‪ ،‬صفحات رشد اپی فیزی در تنهی استخوانهای دراز‬

‫‪( fibrous _2‬فیبری)‪ :‬دیسکهای بین مهرهای‪ ،‬محل اتصال بعضی رباطها (مینیسک زانو)‪،‬‬
‫سمفیز پوبیس‬

‫‪( Elastic _3‬ارتجاعی)‪ :‬بعضی غضروفهای حنجرهای مثل اپی گلوت‪ ،‬اللهی گوش‪ ،‬دیوارهی‬
‫مجرای گوش خارجی‪ ،‬شیپور استاش‬

‫‪ pubic‬قسمتی از استخوان لگن (‪ )hip‬است‬ ‫سمفیز پوبیس ( ‪)pubic symphysis‬‬


‫که در بخش قدامی توسط غضروف سمفیز پوبیس دو قسمت این استخوان به یکدیگر‬
‫متصل میشوند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪:Hyaline Cartilage‬‬

‫در بیشتر انواع غضروف شفاف‪ ،‬پری کوندریم )‪ (perichondrium‬وجود دارد به استثناء‬
‫غضروف مفصلی و صفحه رشد‪.‬‬

‫کالژن نوع ‪%80 : II‬‬ ‫آب‪%80 - %60 :‬‬

‫بقیه ‪%20 :‬‬ ‫کالژن‪%15 :‬‬

‫پروتئوگلیکان‪%9 :‬‬ ‫درصد اجزا غضروف شفاف(وزن)‬

‫‪%5 - %3 :cell‬‬

‫گلیکوپروتئین‪%5 :‬‬

‫(درصدها در امتحان مالک نیست اما این که آب بیشترین عضو غضروف میباشد و‬
‫همچنین کالژن نوع ‪ ۲‬در بین انواع کالژن بیشترین مقدار را دارد مهم است)‬

‫در اکثر غضروفهای شفاف از باال به پایین‪:‬‬

‫‪ :Perichondrium -1‬سلولهای کشیده با هسته کشیدهی سلولهای مزانشیمی و‬


‫فیبروبالست‬
‫‪ -2‬زیر ‪ ،perichondrium‬سلولهای تقریبا کشیده و بادامی (چشم مانند) هستند به نام‬
‫سلولهای ‪.chondroblast‬‬
‫‪ -3‬سپس سلولهای گرد و بزرگی دیده میشوند‪chondrocyte :‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫بعضی از ‪chondrocyte‬ها کنار هم قرار میگیرند (تا ‪ 8‬عدد) و در حفرههای ‪ ECM‬به اسم‬
‫الکونا (‪ )Lacuna‬گیر میافتند که گروههای همسان یا همان ‪ isogen‬که همهی این سلولها‬
‫از یک سلول منشا گرفتهاند را تشکیل میدهند‪.‬‬

‫‪ :Territorial Matrix‬ماتریکسی که بالفاصله اطراف ‪ chondrocyte‬هاست‪.‬‬

‫(ماتریکس مرزی یا منطقهای)‬ ‫قند بیشتری دارد‬

‫رشتههای بیشتری دارد‬ ‫‪ :Interterritorial Matrix‬ماتریکس بین سلولها‬

‫(ماتریکس بین مرزی یا بین منطقهای)‬

‫‪:Elastic cartilage‬‬

‫‪ ECM‬عالوه بر کالژن نوع‪ ،II‬رشتههای االستیک هم دارد (که زیر میکروسکوپ نخ مانند دیده‬
‫میشوند) الیاف االستیک به صورت غیر کنواخت و پراکنده هستند‪.‬‬

‫سلولهای غضروف شفاف)‪ (Hyaline‬در زیر میکروسکوپ گرد هستند و بهدلیل اینکه‬
‫سیتوپالسم آنها کمرنگ است توخالی دیده میشوند‪.‬‬

‫همه انواع غضروفهای االستیک ‪ perichondrium‬را دارند‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫‪:Fibrous cartilage‬‬

‫ترکیبی از غضروف شفاف(‪ )Hyaline‬و بافت همبند متراکم است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫عالوه بر کالژن نوع‪ ،II‬کالژن نوع‪ I‬را هم دارند‪.‬‬

‫‪ perichondrium‬ندارند‪.‬‬

‫در جایی قرار دارند که ضربات را تحمل میکنند مثل ‪:‬دیسک بین مهرهای‪ ،‬سمفیز پوبیس‪،‬‬
‫مینیسک زانو‪ ،‬محل اتصال تاندونها ( ایجاد بالشتک و قابلیت ضربهگیری)‪.‬‬

‫سلولها در غضروف فیبروز به صورت منفرد و متوالی قرار گرفتهاند (توده ندارند)‪.‬‬

‫سلولهای اصلی در این بافت کندروسیت و کندروبالست میباشند که فیبروبالست هم بین‬


‫این سلول دیده میشود‪.‬‬

‫فیبروبالست هم بین سلولها دیده می شود‪.‬‬

‫‪ ‬تصویر میکروسکپی بافت غضروف فیبروز (لیفی) ممکن است با تصویر بافت همبند‬
‫متراکم اشتباه گرفته شود‪.‬‬

‫تفاوت شکل ظاهری غضروف فیبروز (لیفی) و همبند متراکم زیر میکروسکوپ‪:‬‬

‫متراکم‬ ‫غضروف فیبروز‬

‫صورتی و قرمز‬ ‫بنفش‬ ‫رنگ سلول‬

‫گرد‪ ،‬بزرگ و ردیف در پشت گرد نیستند و بین رشتهها‬ ‫قرارگیری سلول‬
‫پراکندهاند‪ ،‬سلول پهن‬ ‫سر هم‬
‫ونازک‬

‫‪( Chondrogenesis‬غضروف زایی)‪:‬‬

‫سلولهای مزانشیمی که قرار است غضروف تولید کنند و‬ ‫‪ -1‬در دوران جنینی‬
‫شکل ستارهای دارند‪ ،‬زوائد خود را از دست میدهند و کنار هم جمع میشوند و‬
‫تغییر شکل میدهند‪.‬‬
‫(گرد میشوند) و تودهای ایجاد میکنند‪.‬‬
‫‪ -2‬تکثیر پیدا میکنند و به ‪ chondroblast‬تبدیل میشوند‪.‬‬
‫‪Chondroblast -3‬ها اجزا ‪ ECM‬را میسازند‪.‬‬
‫‪Chondroblast -4‬ها در داخل حفراتی از ماتریکس به نام الکونا قرار می گیرند و‬
‫‪ chondrocyte‬را میسازند‪( .‬کندروسیتها به صورت گروه ایزوژن در الکونا ممکن‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫است قرار بگیرند یعنی در گروههای چندتایی (تا ‪۸‬تا) که در اثر تقسیم یک سلول‬
‫ایجاد شدهاند‪).‬‬
‫عالوه بر ‪chondroblast‬ها‪ chondrocyte ،‬ها هم اجزا ‪ ECM‬را میسازند‪.‬‬

‫‪1‬ـ ‪( Interstitial growth‬رشد بینابینی)‪ :‬رشد در اثر تقسیم‬

‫میتوز کندروبالست در مراحل اولیه اهمیت بیشتری دارد‬

‫غضروف مفصلی و صفحه رشد این نوع رشد را دارند‪.‬‬

‫انواع رشد سلولی در‬

‫‪( Appositional growth _2‬رشد سطحی)‪ :‬تمایز‬ ‫فرایند ‪chondrogenesis‬‬

‫کندروبالستهای جدید از سلولهای پیش ساز (مزانشیم‬

‫موجود در پری کندریوم) این نوع رشد بعد از تولد اهمیت‬


‫بیشتری پیدا می کند‪.‬‬

‫بازسازی بافت با هجوم سلولها به منطقه آسیب دیده و ساختهشدن بافت جوشگاهی‬
‫)‪( (Scar‬از جنس بافت همبند متراکم) توسط پری کندریوم انجام میشود‪.‬‬

‫در کودکان و نوزادان در صورت آسیب به غضروف‪ ،‬غضروف مجدد ساخته میشود اما در‬
‫بزرگساالن بهدلیل این که غضروغ عروق خونی ندارد‪ ،‬به سختی و اغلب به صورت ناقص‬
‫ترمیم میشوند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫فصل هشتم‪ :‬استخوان (‪(Bone‬‬

‫استخوان یک نوع بافت همبند اختصاصی است که جز اصلی اسکلت را تشکیل میدهد و‬
‫منشأ رویانی آن مزانشیم است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_ محل تشکیل سلول های خونی ← مغز استخوان‬

‫_ ایجاد چارچوب برای بدن و استحکام‬

‫_ محافظت از اعضاء و بافتهای نرم مثل مغز و ریه‬ ‫وظایف‪:‬‬

‫_ نقش در حرکت با اتصال به عضالت اسکلتی‬

‫_ محل ذخیرۀ مواد مثل چربی و یون هایی مثل کلسیم و فسفات‬

‫_استئوبالستها (‪)Osteoblasts‬‬

‫_استئوسیتها (‪)Osteocytes‬‬ ‫‪:Cell‬‬

‫_استئوکالستها (‪)Osteoclasts‬‬

‫بافت استخوان‪:‬‬

‫مواد معدنی ‪ ‬یونهای مختلف بیشتر کلسیم و فسفات‬

‫به صورت بلور یا کریستال (‪)Hydroxyapatite Crystal‬‬

‫_بیشتر کالژن ‪Ι‬‬

‫‪Condroitin Sulfat‬‬
‫بیشتر از نوع‬ ‫_پروتئوگلیکانها‬ ‫‪:ECM‬‬

‫‪Keratan Sulfate‬‬ ‫مواد آلی‬

‫_ ‪Osteonectin‬‬

‫بیشتر از نوع‬ ‫_گلیکوپروتئینها‬

‫_ ‪Osteocalcin‬‬

‫‪ Osteo‬پیشوندی به معنای استخوان است‪.‬‬

‫ماتریکس کلسیفیه شده به ماتریکسی میگویند که در آن مواد آلی و کالژن وجود دارد و مواد‬
‫معدنی نیز به ماتریکس اضافه شده است‪ ،‬مثل استخوان؛ اما ماتریکس غضروف قادر به به‬
‫کلسیفیه شدن نیست زیرا در این صورت سلول های غضروفی از بین میروند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪:Cell‬‬

‫‪( Osteogenic Cell‬تمایز مییابد) ← ‪Osteocyte ← Osteoblast‬‬

‫(اجدادی استخوانی یا استخوان زا که منشأ آن سلولهای بنیادی مزانشیمی است‪).‬‬

‫_ مکعبی تا استوانه ای شکل هستند‪.‬‬

‫_ اجزاء ماتریکس را می سازند‪.‬‬

‫_ وقتی فعالیت سنتزی آنها کامل میشود‪ ،‬بعضی در حفراتی به نام‬

‫‪ Lacuna‬قرار می گیرند و به ‪ Osteocyte‬تبدیل میشوند‪.‬‬ ‫‪:Osteoblast‬‬

‫_ بیشتر آنها از طریق آپپتوز (مرگ برنامه ریزی شده) از بین میروند‪.‬‬

‫_ تعدادی از این سلولها به سلولهای پوشاننده یا آستری )‪(Lining Cell‬‬

‫تبدیل میشوند‪.‬‬

‫_ اوستئوسایت ها دای زوائد سلولی هستند که این زوائد از طریق‬


‫مجراهای کوچکی به نام ‪ canaliculi‬با سلول های دیگر از راه ‪Gap junction‬‬
‫اتصال برقرار کرده اند‪.‬‬

‫_ فراوان ترین سلولها در بافت استخوان هستند‪.‬‬

‫‪:Osteocyte‬‬

‫_ درحفظ ماتریکس استخوان دخالت دارد‪.‬‬

‫_ پروتئینهای خاصی را تولید و ترشح میکنند که در‬ ‫_ فعالیت‪:‬‬

‫شکلگیری مجدد و بازسازی استخوان )‪(Remodeling‬‬

‫دخالت دارند‪( .‬استئوبالستها با ترشح یک سری فاکتورها‬

‫در بازسازی استخوان دخالت دارند(‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_ منشأ آن ها سلولهای بنیادی خونساز است‪.‬‬

‫_ دارای هستههای متعدد و یک سری زوائد هستند‪.‬‬

‫_ نوعی ماکروفاژ اند‪.‬‬ ‫‪:Osteoclast‬‬

‫_ سلولی که در تجزیه (بازجذب) استخوان دخالت دارد‪.‬‬

‫_ از به هم پیوستن ‪Monocyte‬ها به وجود آمده لذا‬

‫سلولهای بسیار بزرگی (‪ )Giant‬هستند‪.‬‬

‫_در حفرۀ بزرگی (‪ ،Resorption Cavity ،Howship Lacuna‬حفره‬

‫بازجذبی) در ماتریکس قرار گرفته است‪.‬‬

‫ناحیۀ پاک یا مهر و موم شده (‪:)Sealing Zone/Clear Zone‬‬

‫ناحیهای در ‪Osteoclast‬ها وجود دارد که ارگانل کمی دارد و سرشار از رشتههای اکتین‬
‫است‪ .‬این ناحیه باعث اتصال محکم این سلولها به ماتریکس استخوان میشود که ناحیه‬
‫پاک یا ‪ Sealing Zone‬نامیده میشود‪ Sealing Zone .‬قسمتی از ‪ Osteoclast‬را به نام‬
‫‪Ruffled Border‬احاطه کرده‪.‬‬

‫_ ناحیهای از استئوکالست دارای زوائد سیتوپالسمی‬

‫_ ایجاد یک ریز محیط )‪ (Microenvironment‬با ‪ PH‬اسیدی‬

‫{‪ PH‬اسیدی کمک میکند آنزیمهای لیزوزومی فعالیت داشته‬ ‫‪:Ruffled Border‬‬

‫باشند‪}.‬‬

‫_در این ناحیه متالوپروتئینازها )‪(MMPs/Matrix Metalloproteinases‬‬

‫غلظت زیادی دارند و فعال هستند‪ .‬درنتیجه تجزیه ماتریکس‬

‫استخوان را انجام میدهند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫محصوالت تجزیه ماتریکس استخوان توسط استئوکالستها‪:‬‬

‫‪1‬ـ پلی پپتیدها (تجزیه به وسیله لیزوزوم ها) ‪۲‬ـ یون ها (جذب خون)‬

‫استخوان یک بافت پویا است و در اثر تعادلی که بین فعالیت استئوبالستها و‬

‫ً‬
‫دائما تخریب و ساخته میشود‪.‬‬ ‫استئوکالستها وجود دارد‪،‬‬

‫ابتدا ‪ Osteoclast‬مثل یک مخروط حفرکننده در ماتریکس استخوان حرکت و یک تونل حفر‬


‫میکند‪ ،‬به دنبال آن ‪ Osteoblast‬ها وارد کانال میشوند و اجزای ماتریکس را میسازند و به‬
‫تدریج الیههای ماتریکس بیشتر شده و ‪ Osteoblast‬ها در حفره هایی از ماتریکس گیر می‬
‫کنند و تبدیل به ‪ Osteocyte‬ها میشوند‪ ،‬کانال ایجاد شده تنگ و تنگتر میشود و یک کانال‬
‫مرکزی باقی میماند‪.‬‬

‫ساخت ماتریکس‪:‬‬

‫ماتریکسی که تازه توسط ‪ Osteoblast‬ها ساخته شده فقط مواد آلی دارد و فاقد مواد معدنی‬
‫است (یعنی کلسیفیه نشده) که به آن استئوئید (‪ )Osteoid‬می گویند‪.‬‬

‫به تدریج مواد معدنی به آن اضافه شده و ماتریکس یکدست استخوان (‪ )Bone Matrix‬را‬
‫میسازد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ = Mineralization‬کلسیفیه شدن = معدنی شدن‪:‬‬

‫_ استئوبالستها ابتدا مواد آلی و رشتههای کالژن را میسازند‪.‬‬

‫_ پروتئین ها (مهم ترین آنها ‪ Osteocalcin‬است که نوعی گلیکوپروتئین است‬

‫که با اتصال به ‪ Ca2+‬باعث افزایش غلظت این یون میگردد‪).‬‬

‫_ وزیکول ماتریکسی میسازند که حاوی آنزیمهای گوناگون از جمله‬ ‫‪Mineralization‬‬

‫‪ Alkaline Phosphatase‬هستند‪ .‬در اثر فعالیت این آنزیم ها غلظت یونهای‬

‫فسفات زیاد میشود‪  .‬به تدریج غلظت ‪ Ca2+‬و ‪ (PO4)3-‬در محل استخوان‬

‫سازی افزایش یافته و به صورت بلور )‪(Hidroxyapatite Crystal‬در می آیند‪.‬‬

‫این بلورها با کالژن و پروتئوگلیکانها‪ ،‬ماتریکس یکدست استخوان را میسازند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫انواع استخوان‪:‬‬

‫_ متراکم )‪  (Compact‬دارای سامانۀ هاورس )‪(Osteon‬‬

‫از نظر ماکروسکوپی‪:‬‬

‫(بدون میکروسکوپ‬

‫_ اسفنجی )‪  (Spongy‬سامانۀ هاورس ندارد‪.‬‬ ‫هم قابل دیدن است)‬

‫استخوان اسفنجی دارای تیغههای استخوانی (ترابیکول ‪ ،‬اسپیکول) است که بافت‬


‫استخوانی را تشکیل میدهند و بین آنها حفراتی وجود دارد که با مغز استخوان پر می‬
‫شوند‪.‬‬

‫مغز زرد (چربی) و مغز قرمز (خون) دارد و بافت پیوندی است‪.‬‬

‫بیشتر متراکم‬

‫_ تنه )‪(Diaphysis‬‬

‫در مجاورت کانال مرکزی یک الیۀ نازک بافت‬

‫اسفنجی‬

‫استخوان دراز‪:‬‬

‫بیش تر اسفنجی‬

‫_ دو انتها )‪(Epiphysis‬‬

‫در سطح مقداری متراکم وجود دارد‪.‬‬

‫استخوان کوتاه (مچ)‪ :‬مراکزی از استخوان اسفنجی دارند که با استخوان متراکم پوشیده شده‬
‫اند‪.‬‬

‫استخوان پهن (جمجمه)‪ :‬یک الیۀ ضخیم اسفنجی به نام ‪ Diploe‬که در دو طرف آن الیۀ‬
‫نازکی از استخوان متراکم قرار دارد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_ مشبک‪ ،‬اولیه‪ ،‬در هم بافته‪Woven ،‬‬

‫_ سلولها بیش ترند‪( .‬بیش تر ‪(Osteocyte‬‬

‫_ رشتههای کالژن بهصورت تصادفی قرار میگیرند و‬

‫نظم خاصی ندارند‪.‬‬

‫_ مواد معدنی کم ← استحکام کم‬ ‫_ نابالغ‪:‬‬

‫(‪ _ )Immature‬در مراحل اولیه رشد رویانی دیده میشوند‪.‬‬

‫_ در افراد بالغ‪ ،‬در برخی قسمت های بدن مثل درز )‪(Suture‬‬ ‫از نظر میکروسکوپی‪:‬‬

‫جمجمه و محل اتصال بعضی تاندونها بهاستخوان دیدهمیشود‬ ‫(با چشم غیرمسلح‬

‫_ در زمان ترمیم شکستگی‪ ،‬در ابتدا استخوان نابالغ‬ ‫قابل دیدن نیستند‪).‬‬

‫تولید‪ ،‬سپس به استخوان بالغ تبدیل میشود‪.‬‬

‫_ ثانویه‪ ،‬تیغهای‬

‫‪ 80%‬متراکم‬ ‫_ بالغ‪:‬‬

‫_ متشکل از‪:‬‬ ‫(‪)mature‬‬

‫‪ 20%‬اسفنجی‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫)‪Type of Bones (Microscopically‬‬

‫اجزای استخوان متراکم از سطح استخوان تا کانال مرکزی‪:‬‬

‫‪Periosteum -1‬‬
‫‪ -2‬تیغههای محیطی خارجی (‪)Outer circumferential lamellae‬‬
‫‪ -3‬سیستم هاورس (‪)Osteon‬‬
‫‪ -4‬تیغههای بینابینی (‪ :)Interstitial lamellae‬بین سیستم های هاورس قرار دارند‪.‬‬

‫بقایای سیستم هاورس قدیمی که تجزیه شدهاند‪.‬‬

‫‪ -5‬تیغههای محیطی داخلی (‪)Inner circumferential lamellae‬‬


‫‪Endosteum -6‬‬

‫‪ :Periosteum‬در استخوان نیز مانند غضروف‪ ،‬پردهای از جنس بافت همبند دور تا دور این‬
‫بافت را میپوشاند‪.‬‬

‫‪ Peri‬پیشوندی به معنای اطراف است‪.‬‬

‫اندوستئوم و پریوستئوم دو الیه از جنس بافت همبند متراکم هستند که داخلیترین و بیرونی‬

‫ترین الیههای استخوان را پوشش میدهند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫مجرای هاورس (‪:)Haversian cand‬دارای عروق خونی‪،‬لنفی‪،‬عصبی‬

‫‪ :Lacuna‬حفرات محل قرار گیری ‪osteocyte‬ها‬

‫‪Osteocyte :Cell‬ها دارای زوائد سلولی هستند که این زوائد از‬

‫طریق کانالهای بسیار باریکی (‪ )Canaliculi‬با سلولهای مجاور‬ ‫هاورس(‪)Osteon‬‬

‫خود از طریق ‪ Gap Junction‬در ارتباطند‪.‬‬

‫‪ :Volkmann’s chanal‬مجاری عرضی که مجاری هاورس را به هم‬

‫متصل میکنند‪.‬‬

‫_ استخوان سازی داخل غشایی‬

‫(‪)Intermembranous ossification‬‬ ‫‪( Osteogenesis‬استخوان سازی)‬

‫_ استخوان سازی داخل غضروفی‬

‫(‪)Endochondral ossification‬‬

‫_ کالژن‬

‫_ عروق خونی‬ ‫خارجی ←‪← Fibrous Layer‬همبند متراکم‬

‫_ ‪Fibroblast‬‬ ‫(الیه لیفی)‬

‫‪Periosteum‬‬

‫داخلی← ‪← Cellular Layer‬الیه دارای سلولهای بیشتر است‬

‫که این سلولها شامل‪:‬‬

‫پوشاننده استخوان‬ ‫استئوپروژنیتور‬ ‫استئوبالست (‪)Osteoblast‬‬


‫(‪)Lining cell‬‬ ‫(‪)Osteoprogenitor‬‬

‫از الیه لیفی پریوستئوم‪ ،‬رشتههایی از جنس الیاف کالژن وارد ماتریکس استخوان میشود و‬
‫باعث اتصال پریوستئوم به استخوان میگردند که به این الیاف‪ ،‬الیاف سوراخکننده یا‬
‫‪ Perforating‬یا ‪ Sharpey‬گفته میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪:Endosteum‬‬

‫عالوه بر اطراف استخوان‪ ،‬مجراها و حفراتی که داخل این بافت هستند نیاز به پوشش دارند‪،‬‬
‫(مثل مجرای هاورس _ کانال مرکزی استخوان _ حفرات استخوان اسفنجی و‪ )...‬که این مناطق‬
‫با بافت همبند متراکم به نام اندوستئوم پوشیده میشوند‪.‬‬

‫‪ Endo‬پیشوندی به معنای داخل است‪.‬‬

‫‪ Endosteum‬دارای الیه ماتریکسی نازکی است که الیاف کالژنی به مقدار کم در آن قرار‬


‫دارند‪.‬‬

‫الیۀ اندوستئوم مثل پریوستئوم دارای سلول است‪.‬‬

‫‪ Lining Cell‬در هر دو الیه وجود دارد‪.‬‬

‫هر دو الیه اندوستئوم و پریوستئوم در تغذیه و رشد استخوانها دخالت دارند‪.‬‬

‫رشد عرضی استخوانها به کمک‪:‬‬

‫‪ .1‬سلولهای اجدادی استخوان )‪ (Osteogenitor‬در الیه داخلی پریوستئوم‬


‫‪ .2‬سلول های اوستئوکالست در اندوستئوم (کمک به افزایش اندازه حفرات استخوان )‬

‫‪:Intermembranous ossification‬‬

‫به طور ساده یعنی تبدیل بافت همبند مزانشیم به استخوان‪.‬‬

‫بیشتر در استخوانهای پهن دیده میشود‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫‪ -1‬در یک بافت همبند مزانشیمی تعدادی از سلولها به ‪ osteoblast‬تمایز پیدا میکنند‬
‫و کنار هم یک تودهی سلولی ایجاد میکنند که مرکز استخوانسازی ( ‪Ossification‬‬
‫‪ )Center‬را تشکیل میدهند‪ .‬تعدادی از این سلولها به استئوبالست تمایز مییابند‪،‬‬
‫استئوبالستها ماتریکس اوستئوید (غیر کلسیفیه) ترشح میکنند سپس ماتریکس‬
‫به تدریج کلسیفیه میشود ‪ ،‬بعضی از آنها در الکوناها گیر میافتند و به استئوسیت‬
‫تبدیل میشوند‪.‬‬
‫‪ -2‬اولین بافت استخوانی تشکیل شده در جنین ‪ ،‬بافت استخوانی نابالغ (‪ )Woven‬می‬
‫باشد ‪.‬‬
‫‪ -3‬بافت همبند اطراف مزانشیم اطراف استخوان در حال تشکیل‪ ،‬به پریوستئوم تبدیل‬
‫میشود همزمان عروق خونی به داخل بافت استخوان نفوذ میکنند‪ ،‬در مرحله بعد‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫استخون بالغ (المال) جایگزین استخوان ‪ Woven‬میشود‪( .‬ایجاد بافت استخوانی‬
‫متراکم و اسفنجی)‬

‫‪:Endochondral ossification‬‬

‫به زبان ساده تبدیل غضروف به استخوان است‪.‬‬

‫در بیشتر استخوانهای بدن مثل استخوانهای دراز این نوع استخوانزایی دیده می‬ ‫‪‬‬
‫شود‪.‬‬

‫روند استخوانزایی غضروفی‪:‬‬

‫‪ -1‬ایجاد قالب غضروفی شفاف (‪)Hyaline‬‬


‫‪ -2‬در قسمت تنهی قالب غضروفی‪ ،‬یک حلقه استخوانی (‪ )bone collar‬از جنس بافت‬
‫همبند (پریوستئوم) تشکیل ‪ ‬توقف اکسیژن رسانی و تغذیه به بافت غضروفی‬
‫زیرین حلقه استخوانی ‪ ‬از بین رفتن سلول های غضروفی مذکور ‪ ‬جایگزینی بافت‬
‫غضروفی با یک مرکز استخوان سازی اولیه ‪ ‬نفوذ عروق خونی از پریوستئوم به سمت‬
‫داخل و تشکیل بافت استخوانی نابالغ (‪)woven‬در ابتدا و سپس استخوان بالغ‬
‫‪ -3‬مرکز استخوان سازی ثانویه در دو انتهای استخوان دراز‪ ،‬استخوان سازی میکنند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ ++‬یک قسمت غضروفی بین ‪ Epiphysis‬و ‪ diaphysis‬باقی میماند که صفحه رشد‬
‫(‪ )epiphysialplate‬نامیده میشود و این صفحه (تا سن تقریبا ‪ 20‬سالگی) به رشد طولی‬
‫استخوانهای دراز کمک میکند‪ ،‬سپس با بسته شدن آن یک خط سفید (‪)epiphysial line‬‬
‫از آن باقی میماند‪( .‬توقف رشد طولی استخوان)‬

‫‪:Epiphysial growth plate‬‬

‫جنس غضروفی دارد‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫دارای ‪ 5‬ناحیه(‪ )zone‬است‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ Epiphysis‬به سمت ‪:diaphysis‬‬ ‫ناحیهها از‬


‫‪ :Resting -1‬ناحیهای که غضروف فعالیت ندارد (استراحت و ذخیره)‬
‫‪ :Proliferative -2‬تکثیر غضروفی ← تعداد سلولها زیاد میشود‪.‬‬
‫‪ :Hypertrophy -3‬اندازه سلولها بزرگ میشوند‪.‬‬
‫‪ :Calcified -4‬سلولها کلسیفیه میشوند و با کلسیفیه شدن‪ ،‬سلولهای غضروفی‬
‫از بین میروند‪.‬‬
‫‪ :Ossification -5‬استخوان سازی‬
‫‪ ‬ضخامت صفحه رشد تغییری نمیکند و با رشد استخوان این صفحه از ‪ diaphysis‬فاصله‬
‫میگیرد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪( Fracture repair‬ترمیم شکستگی)‪:‬‬

‫در شکستگیهای استخوان‪ ،‬عروق خونی پاره شده و یک لخته بزرگ )‪(Hematoma‬‬ ‫‪‬‬
‫ایجاد میشود‪.‬‬

‫ماکروفاژها سلولهای مرده و لخته خون را فاگوسیت میکنند‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫‪ Fibroblast‬ها تکثیر میشود‪ ،‬ماتریکس را میسازند و رشتههای کالژن را ترشح می‬ ‫‪‬‬
‫کنند و نهایتا بافت نرمی از جنس ‪( fibrous cartilaginous‬فیبر غضروفی) میسازند‬
‫که کالوس نرم یا پینه )‪ (soft callus‬نامیده میشود‪.‬‬

‫عروق خونی دوباره تشکیل میشوند و به داخل بافت نفوذ میکنند‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫استخوان نابالغ تشکیل میشود← کالوس سفت (‪)hard callus‬‬ ‫‪‬‬

‫استخوان بالغ جایگزین میشود ‪Remodeling ،‬‬ ‫‪‬‬

‫بعد از هر شکستگی‪ ،‬زخم و ‪ ...‬ابتدا التهاب ایجاد میشود← سلولهای التهابی (مثل‬
‫ماکروفاژها‪ ،‬نوتروفیل و ‪  )...‬به محل آسیب هجوم برده و سبب فاگوسیت سلولهای‬
‫مرده و لخته می شوند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫تقریبا در همه اعضای سلول‪ ،‬بافت همبند وجود دارد و زمانی که عضوی نیاز به بازسازی‬
‫داشته باشد‪ ،‬درصورتیکه عضو قادر به بازسازی باشد (مثال استخوان) سلولهای‬
‫فیبروبالست بافت همبند به روند ترمیم عضو کمک میکنند اما در اعضایی که قادر به‬
‫ترمیم نیستند (مثل عضله قلب) بافت همبند محل آسیب را صرفا پر میکند‪( .‬تشکیل‬
‫‪)Scar‬‬

‫مفصل (‪:)Joint‬‬

‫محل رسیدن دو یا چند استخوان به یکدیگر که در این محل‪ ،‬استخوانها توسط‬ ‫‪‬‬
‫بافت همبند پوشانده می شوند‪.‬‬

‫_مفصل متحرک (‪ :)diarthrosis‬مفاصل ‪ ← synovial‬زانو‬

‫مفصل‬

‫‪( synostosis )1‬درزهای جمجمه)‬ ‫_مفصل ثابت یا دارای‬

‫حرکت جزئی (‪{ syndesmoses )2 )synarthrosis‬درشت نی (‪ )Tibia‬و نازک نی‬

‫(‪})Fibula‬‬

‫‪( symphyses )3‬دیسکهای بین مهرهای‬

‫و سمفیز پوبیس)‬

‫دیسک بین مهرهای‪:‬‬


‫دارای هسته مرکزی (‪ )nucleus pulposus‬است (منظور هستهی سلول نیست‪ ،‬یک‬ ‫‪‬‬
‫بخش هسته مانند در ساختار دیسک بین مهرهای وجود دارد) که حالت ژلهای دارد‬
‫و قسمت اعظم آن آب است و همچنین دارای مقدار کمی رشته کالژن و ‪ ...‬است‪.‬‬
‫(خاصیت ضربه گیری)‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫اطراف آن حلقه فیبروزی (‪ Annulus Fibrous )AF‬از جنس بافت همبند ‪ +‬غضروف‬ ‫‪‬‬
‫فیبری ← استحکام مفصل‬

‫‪:Synovial‬‬

‫در انتهای دو استخوان غضروف مفصلی ) ‪ (Articular Capsule‬وجود دارد ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫حفره مفصلی (‪ )Joint Cavity‬بین دو استخوان وجود دارد که با مایع مفصلی یا‬ ‫‪‬‬
‫مایع ‪ Synovial‬پر شده است‪( .‬برای تسهیل حرکت و کاهش اصطکاک)‬

‫‪-‬خارجی ‪fibrous :‬‬ ‫در مجرای مفصل کپسول مفصلی وجود دارد (‪2‬الیه)‬ ‫‪‬‬

‫‪-‬داخلی ‪ :‬پرده ‪synovial‬‬

‫پرده ‪:synovial‬‬

‫بافت همبند اختصاصی است‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫دارای عروق خونی‪ ،‬رشتههای کالژن و سلولهای مختلف است‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫بخش هایی از پرده سینوویال به داخل حفره مفصلی چین خورده و مایع مفصلی را‬ ‫‪‬‬
‫ترشح میکند که موجب کاهش اصطکاک و لغزندگی در محل مفصل میگردد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪-‬شبه ماکروفاژ‬

‫‪-‬منشا آنها مونوسیتها هستند‪.‬‬ ‫نوع ‪A‬‬

‫‪-‬مانند پوشش روی سطح قرار‬

‫میگیرند‪(.‬بافت پوششی نیستند)‬

‫‪-‬مواد زائد را از مایع ‪ Synovial‬برداشت‬ ‫سلولهای ویژه (‪)synoviocytes‬‬

‫میکنند‪.‬‬

‫شبیه فیبروبالست←سلولهای سازنده هستند‬

‫‪-‬بیشتر ‪( hyaluronan‬بیشترین و بزرگترین‬ ‫نوع ‪B‬‬

‫عضو گلیکوزآمینوگلیکانها) و کمی‬

‫پروتئوگلیکان ترشح میکنند‪.‬‬

‫‪-‬منشا آنها مزانشیم است‪.‬‬

‫آرایش کالژن در غضروف مفصلی‪:‬‬

‫در قسمتهای عمقی مفصل‪ ،‬آرایش رشتهها به صورت عمود میباشد‪ .‬به تدریج آرایش‬

‫رشتهها تغییر جهت پیدا کرده و حالت قوسی میگیرند تا در نهایت در نزدیک سطح‬

‫غضروف مفصلی به صورت افقی درآیند‪.‬‬

‫نحوه آرایش رشته های کالژن در غضروف مفصلی موجب میگردد که غضروف حالت‬

‫یک فنر بیومکانیکی داشته و توانایی تحمل فشار را داشته باشد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫فصل نهم‪ :‬بافت عصبی‬

‫بافت عصبی یکی از چهار بافت اصلی و پیچیدهترین سیستم در بدن است که از میلیاردها‬
‫سلول عصبی (نورون) و مقدار بسیار بیشتری (حتی تا ‪ 10‬برابر) سلول پشتیبان (بافت نوروگلی)‬
‫تشکیل شده است‪.‬‬

‫سلولهای عصبی و پشتیبان با هم در ارتباط هستند و شبکهای که وظیفه آن انتقال پیامهای‬


‫عصبی است را ایجاد میکنند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫یکی از وظایف دستگاه عصبی‪ ،‬نگهداری محیط داخلی و هومئوستاز مثل سطح هورمونها‪،‬‬
‫سطح گلوکز خون‪ pH ،CO2 ،O2 ،‬خون و ‪ ...‬در شرایط ثابت است‪.‬‬

‫این سیستم در تنظیم الگوهای رفتاری فرد دخالت دارد ← مثال در تغذیه‪ ،‬تولیدمثل‪ ،‬دفاع‬
‫یا تعامل با موجودات دیگر‬

‫‪++‬منشا رویانی این بافت‪ ،‬الیه اکتودرم است‪.‬‬

‫‪ ‬تقسيم بندی سيستم عصبی از نظر آناتومیکی (موقعیتی)‪:‬‬


‫‪( CNS‬مغز و نخاع)‬ ‫‪-1‬‬
‫‪( PNS‬اعصاب خارج از مغز و نخاع)‬ ‫‪-2‬‬

‫‪ ‬تقسیم بندی ‪( PNS‬رشته ها) از نظر عملکردی‬


‫(‪:)Functional‬‬
‫‪( Somatic -1‬پیکری یا ارادی)‬
‫‪( Automatic -2‬احشایی‪ ،‬ناخودآگاه‪)visceral ،‬‬

‫هر دو بخش از ‪ PNS‬شامل‪:‬‬

‫قسمت آوران (‪ )Afferent‬انتقال پیام از حواس به ‪CNS‬‬

‫قسمت وابران (‪ )Efferent‬انتقال پیام از ‪ CNS‬به سلول‪-‬‬


‫های هدف‬

‫در سی ستم ع صبی ‪ Somatic‬پیام ح سی از چ شم‪ ،‬گوش‪ ،‬پو ست دریافت می شود و پیام‬
‫حرکتی توسط رشتههای وابران ‪ Somatic‬به عضالت اسکلتی میرود‪.‬‬

‫در سی ستم ع صبی ‪ Autonomic‬یا ‪ visceral‬پیامهای ح سی از اح شا و اع ضای داخلی مثل‬


‫قلب و عروق‪ ،‬غدد و احشــا مربوط به دســتگاه گوارش دریافت و پیامهای حرکتی از طریق‬
‫ر شتههای وابران اح شایی ( سمپاتیک و پارا سمپاتیک) به اندام هدف (مثل غدد و ع ضالت‬
‫صاف و قلبی) میرود‪.‬‬

‫پاراسمپاتیک ← در موقع استراحت و خوردن فعال است؛ با اعصاب کرانیال (‪ )cranial‬زوج‬


‫‪ 10 ،9 ،7 ،3‬و اعصاب نخاعی (‪ )spinal‬ساکرال ‪ S2‬تا ‪ S4‬همراه است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫سمپاتیک ← به صورت دو زنجیره در طرفین نخاع سینهای ‪ T1‬تا ‪ L2‬قرار دارد؛ اعصاب‬
‫سمپاتیک جز اعصاب کرانیال نمیباشند اما میتوانند شاخههایی را به قسمتهای انتهایی‬
‫بعضی از اعصاب جمجمهای مثال به زوج ‪ ،10‬بفرستد‪.‬‬

‫‪:Development of Nervous system‬‬

‫الیههای زایای جنینی از سطح به عمق‪:‬‬

‫‪ -1‬اکتودرم‬
‫‪ -2‬مزودرم‬
‫‪ -3‬اندودرم‬

‫روند توسعه سیستم عصبی طی تکوین از اکتودرم در هفته سوم رویانی‪:‬‬

‫اکتودرم در خط وسط در سطح پشتی رویان کمی ضخیم میشود که به آن صفحه‬ ‫‪-1‬‬
‫عصبی (‪ )Neural plate‬میگویند‬
‫‪ -2‬صفحه عصبی به طرف پایین شروع به فرورفتگی نموده و ایجاد ناودان عصبی‬
‫(‪ )Neural groove‬می کند‬
‫‪ -3‬ناودان عصبی عمیق تر شده و لبههای آن برجسته می گردند و چینهای عصبی‬
‫(‪ )Neural folds‬را می سازند‪.‬‬
‫‪ -4‬از چینهای عصبی تعدادی از سلولها جدا شده‪ ،‬ناودان عصبی فرورفتگیهای بیشتری‬
‫پیدا میکند به طوری که دو لبههای آن به هم رسیده و لوله تشکیل میدهند‪Neural (.‬‬
‫‪)tube‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ -5‬سلولهایی که از چین عصبی جدا شده بودند روی این لوله‪ ،‬یک تیغه یا سه تیغ‬
‫(‪ )crest‬ایجاد میکنند(‪)Neural crest‬‬
‫‪ Neural tube -6‬قسمت ‪ CNS‬را ایجاد میکند و ‪ Neural crest‬قسمت ‪ PNS‬و برخی سلول‪-‬‬
‫های غیرعصبی را هم ایجاد میکند‪.‬‬
‫‪ -7‬اکتودرم باقی مانده در سطح‪ ،‬به اپیدرم پوست تمایز مییابد‪.‬‬

‫سلول عصبی‪:‬‬

‫سلول عصبی به خاطر نوع خاص عملکرد آن که انتقال پیام (ایمپالس) است‪ ،‬ظاهری‬
‫متفاوت (دارای زوائد) با سایر سلولها دارد‪.‬‬

‫سلول عصبی دارای‪:‬‬

‫جسم سلولی (پریکاریون (‪ )perikaryon‬یا سوما)‬ ‫‪-1‬‬


‫‪ -2‬یکسری زوائد به نام دندریت (ِ‪)Dendrite‬‬
‫‪ -3‬یک زائدهی منفرد بلند به نام ‪Axon‬‬

‫‪ ++‬در جسم سلولی یک نورون‪ ،‬هسته‪ ،‬هستک‪ ،‬ارگانلها و اجسام نیسل (‪ )Nissl‬و تجمعاتی‬
‫از رنگدانهی لیپوفوشین (پیگمان لیپوفوشین)‪ ،‬رشتههای ظریف میکروتوبول‪ ،‬میکروفیلمان‪،‬‬
‫فیالمانهای حدواسط (‪ )Intermediate‬وجود دارد‪.‬‬

‫نوروفیالمانت‪ :‬رشتههای بینابینی و حدواسط در نورونها‬

‫اجسام نیسل‪ :‬مجموعهی ‪ RER‬و ریبوزومها در سلول عصبی‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫میلین منقطع داشته باشد‪ ،‬همچنین در قسمت انتهایی منشعب‬
‫ِ‬ ‫اکسون ممکن است غالف‬
‫میگردد‪.‬‬

‫نوروپیل (‪ :(Neurupil‬زوائد مربوط به نورون ها و نوروگلیاها‪ ،‬شبکه ای از زوائد به نام‬


‫نوروپیل ایجاد می کنند‪.‬‬

‫دندریت‪:‬‬

‫زوائد متعدد و منشعبی از سلول عصبی که در آنها دستگاه گلژی وجود ندارد‪ ،‬قطر یکسان‬
‫ندارند و به طرف انتها قطرشان کم می شود‪ ،‬در بعضی نورون ها‪ ،‬طول دندریت زیاد است‬
‫مثل نورون های هرمی )‪ )Pyramidal‬در قشر مخ‪ ،‬سلول های پورکینژ (‪ )Purkinje‬در قشر‬
‫مخچه‬

‫‪ ++‬خارهای دندریتی (‪:(dendritic spines‬‬


‫برآمدگی های خار مانند روی دندریتها‪ ،‬از‬
‫جنس رشته های اکتین و محل سیناپس‬

‫خارهای دندریتی قابلیت از بین رفتن و ساخته‬


‫شدن مجدد را دارند که این امر حالت انعطاف‬
‫پذیری به بافت عصبی (‪ )neural plasticity‬می دهد (بافت عصبی یک بافت پویا به‬
‫حساب می آید) که این امر در یادگیری‪ ،‬حافظه و سازگاری نقش دارد‪.‬‬

‫ا کسون‪:‬‬

‫در آن اجسام نیسل وجود ندارد یا خیلی کم هست‪.‬‬

‫قطر آن در تمام طولش یکسان است‪(.‬بر خالف دندریت)‬

‫محل شروع آن از قسمتی مثلثی و برجسته از جسم سلولی به نام تپه آکسونی ( ‪(Axon‬‬
‫‪ hillock‬است‪.‬‬

‫به قسمت ابتدایی اکسون‪ Initial segment ،‬گفته می شود که در آن‪ ،‬جمع جبری بین‬
‫ایمپالس های تحریکی و مهاری صورت می گیرد تا بر اساس قدرت ایمپالسها مشخص‬
‫شود چه نوع پیامی غالب است و درنهایت پیام مهاری یا تحریکی از اکسون منتقل گردد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫اکسون ممکن است در طول خود دارای شاخههای جانبی (‪ (Collateral‬باشد اما در بخش‬
‫انتهایی حتما دارای شاخه هایی (‪ )Telodendria or Terminal Arborization‬است که در‬
‫راس این شاخههای انتهایی‪ ،‬برجستگیهای تکمه مانندی به نام ‪Terminal Boutons or‬‬
‫‪ Synaptic Boutons‬وجود دارد که محل سیناپس میباشد‬

‫مسیرهای انتقال مواد در طول اکسون‪:‬‬

‫‪ -1‬انتقال رو به جلو (‪ )Anterograde Transport‬در طول آکسون از جسم سلولی به‬


‫طرف پایانه اکسونی و توسط پروتئین ‪( kinesin‬مثل انتقال مواد ساخته شده در‬
‫جسم سلولی)‬

‫‪ -2‬انتقال رو به عقب (‪ )Retrograde Transport‬جریان رو به عقب مواد از طرف انتهای‬


‫اکسون به طرف جسم سلولی توسط پروتئین ‪( Dynein‬مثل انتقال ویروسها و‬
‫سموم)‬

‫هر دو انتقال دارای سرعت باال میباشند ولی نوعی انتقال ‪ Antrograde‬که انتقال اجزای‬
‫اسکلت سلولی ساخته شده در پریکاریون است‪ ،‬با سرعت کمتری انجام میگردد‪.‬‬

‫ساختار یک عصب‪:‬‬

‫یک عصب از تعدادی دسته (‪ )Fascicle‬و هر دسته از تعدادی رشته (آکسون) تشکیل شده‬
‫است‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫غالف هایی از جنس بافت همبند اجزا را از هم جدا می کند که به ترتیب از سطح به عمق‪:‬‬

‫‪ -1‬اپی نوریوم (‪ :)Epineurium‬غالف اطراف یک‬


‫نورون‬
‫‪ -2‬پری نوریوم (‪ )Perineurium‬غالف اطراف دسته‪-‬‬
‫ها‬
‫‪ -3‬اندونوریوم (‪ )Endoneurium‬روی تیغه خارجی‬
‫سلول شوان‪ ،‬قرار می گیرد‪.‬‬

‫‪ ++‬سلول شوان یک تیغه خارجی (‪)External lamina‬‬


‫دارد که معادل تیغه پایه در سلول های پوششی است‪.‬‬

‫‪ Epineurium ++‬به فاصله بین دسته ها نفوذ و سپتوم‬


‫(‪ )septum‬ایجاد می کند‬

‫در ‪ Perineurium‬فیبروبالستهای کشیده و زوائد داری وجود دارند که زوائدشان از طریق‬


‫اتصاالت محکم (‪ )Tight junctions‬به هم متصل شده و سدي در اطراف رشته هاي عصبي براي‬
‫كنترل نقل و انتقال مواد به نام سد خونی عصبی‪ ،‬ایجاد می کنند (‪)Blood nerve barrier‬‬

‫انواع نورون ها از نظر زاوئد )‪:(processes‬‬

‫‪ -1‬چندقطبی (‪)Multipolar‬‬
‫یک اکسون و دندریتهای متعدد‪ ،‬بيشترين نوع نورون‪ ،‬مثال‪ :‬نورونهای حرکتی و‬
‫رابط‬
‫‪ -2‬دوقطبی (‪)Bipolar‬‬
‫یک قطب اکسون و از قطب دیگر دندریت خارج میگردد مثال‪ :‬در نورونهای‬
‫حسی مثل شبکیه‪ ،‬گوش داخلی و نورون بویایی‬
‫‪ -3‬تکقطبی (‪ )Unipolar‬یا تکقطبی کاذب (‪(Pseudo Unipolar‬‬
‫یک زائده از نورون خارج‪ ،‬سپس به دو زائده (اک سون و دندریت) تق سیم می گردد‬
‫)مثل حرف‪ ) T‬مثال‪ :‬در ریشـــه خلفی نخاع در عقده ی نخاعی (‪)Spinal Ganglion‬‬
‫وجود دارد‬
‫‪ -4‬بدون آکسون (‪)Anaxonic‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫اکسون ندارد فقط دندریت‪ ،‬در بی مهرگان و بعضی از نورون های رابط دیده می‬
‫شود‬

‫سیناپس (ارتباط)‬

‫به محل ارتباط یک نورون با نورون‪ ،‬عضله یا غده‪ ،‬سیناپس گفته میشود‪.‬‬

‫در محل سیناپس‪ ،‬یک سلول یا غ شای پیش سیناپ سی‪ ،‬شکاف سیناپ سی و یک سلول یا‬
‫غشا پس سیناپسی قرار دارند‪.‬‬

‫در سلول پیش سیناپسی در نزدیکی محل سیناپس‪ ،‬تعداد زیادی میتوکندری و ویزیکولهای‬
‫حاوی نوروتران سمیتر (ا ستیل کولین) و در غ شای پس سیناپ سی نیز‪ ،‬گیرندههای مخ صوص‬
‫نوروترانسمیتر موجود در فضای سیناپسی وجود دارند‪.‬‬

‫انواع سیناپس بین نورونها‪:‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ ‬بین آکسون و جسم سلولی‬ ‫‪Axosomatic‬‬ ‫‪.1‬‬
‫‪ ‬بین اکسون و خارهای دندریتی‬ ‫‪Axodendritic‬‬ ‫‪.2‬‬
‫‪ ‬بین اکسون و اکسون دیگر که نقش تنظیمی و تعدیل‬ ‫‪Axoaxonic‬‬ ‫‪.3‬‬
‫کنندگی (در نورونهای رابط) دارد‪.‬‬

‫‪ ++‬سیناپسها از نظر نوع انتقال‬


‫ایمپالس میتوانند مهاری یا تحریکی‬
‫باشند (شکل شماتیک انواع سیناپس)‬

‫بافت نوروگلیا (سلولهای پشتیبان)‪:‬‬

‫در سیستم عصبی‪ ،‬بافت همبند وجود ندارد یا خیلی کم است و بافت نوروگلیا جایگزین آن‬
‫در این سیستم است‪.‬‬

‫در ت صاویر میکرو سکوپی بافت ع صبی‪ ،‬اج سام ر شته مانندی شبیه به ر شتههای کالژن دیده‬
‫می شود که همان زوائد سلولهای عصبی و سلولهای پشتیبان است‪ ،‬که به آن (‪)neuropil‬‬
‫میگویند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ ++‬نوع سلولهای نوروگلیا در ‪ CNS‬و ‪ PNS‬با هم متفاوت اند‪.‬‬

‫‪CNS‬‬ ‫‪PNS‬‬

‫انواع سلول های پشتیبان در ‪:CNS‬‬

‫شکل شماتیک کل سلولهای پشتیبان در ‪CNS‬‬

‫سلولهای کوچک با هستههای گرد و کوچک وظیفه میلین سازی‬ ‫‪‬‬ ‫‪Oligodendrocyte‬‬ ‫‪.1‬‬
‫برای چندین رشته را بر عهده دارند (برخالف سلول شوان)‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫ماده سفید ‪ ،CNS‬از رشتههای عصبی میلیندار‬
‫تشکیل شده و دارای الیگودندروسایت است‪.‬‬
‫(بیشترین نوع نوروگلی در ماده سفید ‪)CNS‬‬

‫سلول ستارهای شکل با زوائد پا مانند که از یک طرف به مویرگ و از طرف‬ ‫‪‬‬ ‫‪Astrocyte‬‬ ‫‪.2‬‬
‫دیگر به نورون متصل است و در ایجاد سد خونی مغزی دخالت دارد‪BBB (Blood-Brain- .‬‬
‫)‪Barrier‬‬

‫‪ ++‬فراوان ترین نوع نوروگلی در کل سیستم عصبی است‪.‬‬

‫در آستروسایت ها یک نوع رشته پروتئینی اینترمدیت (حد واسط) وجود دارد که به آن‬
‫‪GFAP  Glial Fibrillary Acidic Protein‬‬ ‫پروتئین اسیدی رشتهای گلیال میگویند‪.‬‬

‫وظایف ‪Astrocyte‬ها‪:‬‬

‫ایجاد سد خونی مغزی‬ ‫‪‬‬


‫تنظیم مایع مغزی نخاعی‬ ‫‪‬‬
‫ترمیم بافت عصبی‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬پرکردن محل آسیب بافت عصبی و ایجاد اسکار (‪)scar‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ .1‬فیبروز یا رشته ای ‪ ‬زوائد‬
‫بلندتر و با تعداد کم (در ماده‬
‫سفید‪ ،‬بیشتر دیده میشود)‬
‫انواع‬

‫‪ .2‬پروتوپالسمی ‪ ‬زوائد متعدد و‬

‫منشعب و کوتاهتر (در ماده‬

‫خاکستری‪ ،‬بیشتر دیده میشود)‬

‫سلولهای مکعبی تا استوانهای و دارای زوائد (مژک و میکروویلی)‬ ‫‪ Ependymal cells‬‬ ‫‪.3‬‬

‫وظایف ‪:Ependymal cells‬‬

‫‪ ‬پوشش کانال مرکزی نخاعی و بطنها‬

‫‪ ‬مژکها حرکت ‪( CSF‬مایع مغزی نخاعی) را‬


‫تسهیل و میکروویلیها به جذب ‪ CSF‬کمک می‪-‬‬
‫کنند‪.‬‬

‫‪ ‬قائده ‪ Ependymal cells‬زوائد بلندی دارند که وارد‬


‫بافت عصبی شده و بخشی از نروپیل را تشکیل‬
‫میدهند‪.‬‬

‫‪ ++‬منشا سه نوع سلول نوروگلی نام برده شده‪ ،‬از لوله عصبی است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫سلول کوچک باریک با زوائد متعدد که از مونوسیتها منشا‬ ‫‪ Microglial Cells‬‬ ‫‪.4‬‬
‫گرفته و نوعی ماکروفاژ است‪.‬‬

‫سلول شوان (‪)Neurolemmocyte‬‬ ‫سلولهای پشتیبان در ‪PNS‬‬

‫سلول اقماری (‪  )Satellite Cells‬میلین سازی نمیکند‪.‬‬

‫‪ ++‬منشا هر دو سلول از سه تیغ عصبی (‪)Neural Crest‬‬

‫‪ ++‬سلول شوان برای قسمتی از یک رشته عصبی‪ ،‬میلین سازی میکند‪.‬‬

‫‪ ++‬سلول اقماری در اطراف جسم سلولی در گانگلیون ها قرار دارند‪ ،‬عالوه بر نقش تغذیهای‬

‫و حفاظتی‪ ،‬شرایط محیط اطراف جسم سلولی را تنظیم میکنند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫میلینسازی سلول شوان‪:‬‬

‫سلول شوان در مجاورت اکسون قرار دارد‪ ،‬هنگام میلینسازی سیتوپالسم و غشای سلولی آن‬

‫شروع به پیچ خوردن در اطراف اکسون میکنند و الیههای متعددی (حدود ‪ ۱۰۰‬الیه) از غالف‬

‫میلین را در اطراف اکسون ایجاد کرده و سلول شوان در سطح این الیهها قرار می گیرد‪.‬‬

‫‪ ++‬قسمتی که دو غشای سلولی شوان سلها (‪ )inner , outer‬در دور اکسون به هم میرسند‪،‬‬

‫مزاکسون (‪ )Mesaxon‬نامیده میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫غالف میلین‪ ،‬عایقی لیپوپروتئینی‬
‫است که در محل هایی به نام گره‬
‫رانویه (شکاف گرهی) وجود ندارد‪.‬‬

‫‪ ++‬به خطوط ایجاد شده (الیه‬

‫خطوط‬ ‫الیهها) اطراف اکسون‪،‬‬


‫متراکم اصلی گفته میشود‪.‬‬

‫‪ ++‬در گرههای رانویه زوائد سلول‪-‬‬

‫شوان مجاورهم‪ ،‬در یکدیگر‬


‫ِ‬ ‫های‬
‫فرو میروند‪(.‬پنجه در پنجه)‬

‫در گرههاي رانويه تراکم کانالهای‬


‫سدیمی بیشتر بوده که سبب‬
‫ادامه پتانسیل عمل و هدایت جهشی پیام عصبی میشود‪.‬‬

‫عالوه بر گره های رانویه در طول غالف میلین‪،‬‬

‫شکافهای مایلی (به صورت عالمت کوچکتر‪،‬‬

‫بزرگتر < >) به نام شـــ کاف های میلین یا‬

‫ا شمیت النترمن (‪)Schmidt lanterman cleft‬‬

‫وجود دارد‪ ،‬در این قســمتها ســیتوپالســم‬

‫سلولهای شوان باقی مانده و به باز سازی یا‬

‫ت جد ید غالف ک مک میک ند‪ ،‬ب نابراین وجود‬

‫این شـــ کاف های ما یل به حفظ غالف های‬

‫میلین کمک میکند‪.‬‬

‫اگر یک عصب محیطی‪ ،‬کوچک باشد؛ فقط از یک دسته ت شکیل شده ا ست‪ .‬در برش طولی‬
‫از یک ع صب کوچک‪ ،‬ه ستههای بی ضی مربوط به سلول شوان و ه ستههای پهن و ک شیده‬
‫مربوط به فیبروبالست میباشد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫اعصــاب محیطی کوچک در اعضــای بدن به صــورتی قرار میگیرند که رشــتهها در داخل یک‬
‫دسته عصب محیطی کوچک به صورت شل‪ ،‬سست و آزاد قرار دارند که باعث می شود که در‬
‫موقع حرکات بدن آســیبی به آنها وارد نشــود و بتوانند کشــیده شــوند (در واقع یک حالت‬
‫موجی‪ ،‬پیچ خورده و چرخان دارند ‪ -‬حرف ‪ N‬درشکل‪ ،‬آرایش چرخان ‪)winding disposition :‬‬
‫این آرایش آزاد و س ست باعث می شود هنگام نمونهبرداری و تهیه الم‪ ،‬بع ضی ق سمتها به‬
‫صورت عرضی و بعضی به صورت طولی دیده شوند‪.‬‬

‫رشته های ‪ PNS‬که میلین ندارند‪ ،‬کامال برهنه نیستند زیرا سلولهای شوان حالتی غالف‬
‫مانند روی آنها ایجاد میکنند‪.‬‬

‫در ‪ ،PNS‬رشتههای عصبی و گرههای عصبی (‪)Ganglions‬وجود دارند که رشتههای عصبی‬


‫ممکن است میلیندار یا بدون میلین باشند‪.‬‬

‫در ‪ ،CNS‬رشتههای فاقد میلین در بین زوائد نورون و نوروگلی قرار میگیرند‪.‬‬

‫بیشتر رشتههای قطور میلیندار می شوند و معموال رشتههای نازک میلین ندارند‪ُ.‬‬

‫گانگلیون (‪ :)ganglion‬تجمعات جسم سلولی در خارج از ‪ CNS‬که دارای ساختار بیضی‬


‫شکل بوده و در مسیر رشتههای عصبی محیطی دیده میشوند‪.‬‬

‫گانگلیون مربوط به عصب حسی ‪ ‬گانگلیون همراه اعصاب اسپاینال و‬ ‫مثال ها‪:‬‬
‫کرانیال‬

‫گانگلیون همراه با اعصاب خودکار یا اتونوم‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫گانگلیون محلی برای تقویت ایمپالس های‬
‫عصبی است‪.‬‬

‫در داخل گانگلیون‪ ،‬اجسام سلولی نورونها و‬


‫سلولهای اقماری (‪ )Satellite‬دیده میشوند‪.‬‬

‫حداقل یک دسته عصبی به گانگلیون وارد و‬


‫یکی از آن خارج میشود‪.‬‬

‫الیه خارجی‪ ،‬کپسولی از جنس بافت همبند‬


‫دارد ‪ ‬که منشا ‪ Epineurium‬است‪.‬‬

‫در گانگلیون های حسی در ریشه خلفی اعصاب حسی نخاعی‪ ،‬نوع نورونها از نوع تک‬
‫قطبی کاذب میباشد و دورشان سلولهای اقماری (پر رنگتر) وجود دارد‪.‬‬

‫گانگلیون اتونوم نسبت به گانگلیون عصب حسی کوچک بوده‪ ،‬کپسول آن زیاد مشخص‬
‫نیست و نوع نورونها چند قطبی است و در اطراف هسته‪ ،‬نقاط قهوهای (رنگدانه‬
‫لیپوفوشین) هم مشاهده میشود‪ .‬دور جسم سلولی‪ ،‬سلولهای اقماری پررنگتر موجود‬
‫است‪.‬‬

‫فصل دهم‪ :‬سیستم عضالنی (‪)Muscular System‬‬

‫یکی از چهار بافت اصلی است که به دلیل وجود پروتئینهای انقباضی‪ ،‬توانایی انقباض‬
‫دارد‪.‬‬

‫منشأ رویانی بافت عضالنی‪ ،‬مزودرم است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫_ حرکت‬
‫_ شکل دهی و حفظ وضعیت (‪ )posture‬بدن‬
‫_ حفاظت از اندامهای گوارشی‬ ‫وظایف سیستم‬
‫عضالنی‪:‬‬
‫_ کمک به جریان خون‬
‫_ گرم کردن بدن‬

‫_ عضلۀ صاف (‪ ← )Smooth Muscle‬در دیوارۀ عروق خونی و لولۀ گوارش‬


‫_ عضلۀ اسکلتی (‪ ← )Skeletal Muscle‬در اندامهای حرکتی‬ ‫انواع‬
‫عضله‪:‬‬
‫_ عضلۀ قلبی (‪ ← )Cardiac Muscle‬در قلب‬

‫عضلۀ اسکلتی در برش عرضی و طولی‪:‬‬

‫برش طولی‪:‬‬

‫عضــلۀ اســکلتی‪ :‬ســلول (رشــتۀ) اســتوانهی طویل با هســتههای متعدد در حاشــیه‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫خطوط عر ضی تیره و رو شن و انقبا ضات ارادی‪ ،‬سریع و قوی دارد‪.‬در این ع ضله بین‬
‫سلولهای مجاور اتصال وجود ندارد‪.‬‬
‫عضلۀ قلبی‪ :‬سلول استوانهای‪ ،‬کوتاه و منشعب‪ ،‬معموالً یک هسته در مرکز سلول و در‬ ‫‪‬‬
‫مجاورت هسته پیگمان لیپوفوشین دارد‪ ،‬از طریق صفحات بینابینی ( ‪Intercalated‬‬
‫‪ )Disks‬به سلولهای مجاور خود متصل (از طریق دسموزوم‪ ،‬اتصاالت چسبنده‪Gap ،‬‬
‫‪ )Junction‬است‪ ،‬خطوط عرضی تیره و روشن و انقباضات ریتمیک قوی دارد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫ع ضلۀ صاف‪ :‬سلولها دوکی شکل‪ ،‬کوچک‪ ،‬دارای یک ه سته در مرکز و فاقد خطوط‬ ‫‪‬‬
‫عر ضی تیره و رو شن ه ستند‪ .‬ات صاالت این سلولها از نوع ‪ Gap Junction‬و گاهی‬
‫دسموزوم است‪.‬‬

‫برش عرضی‪:‬‬

‫عضلۀ اسکلتی‪ :‬سلولها بزرگ و چندوجهی اند‪ ،‬در فاصلۀ بین سلولها عروق قرار‬ ‫‪‬‬
‫دارند و اگر برش از محل هسته گذشته باشد هسته در حاشیه سلول قابل مشاهده‬
‫است‪.‬‬
‫در برش عرضی بهدلیل وجود پروتئینهای انقباضی و خطوط تیره و روشن‪ ،‬سطح‬
‫یکدست نبوده بلکه به صورت خشن (میوفیبریل) قابل دیدن است‪.‬‬

‫عضلۀ قلبی‪ :‬سلولها به دلیل انشعابات‪ ،‬به اشکال و اندازههای مختلف قابل‬ ‫‪‬‬
‫مشاهدهاند‪.‬‬
‫ً‬
‫تقریبا گرد با اندازۀ مختلف (از کوچک تا بزرگ) دارد‪ .‬اگر‬ ‫عضلۀ صاف‪ :‬سلولهای‬ ‫‪‬‬
‫برش از محل هسته گذشته باشد‪ ،‬هسته در مرکز قابل رویت است‪.‬‬

‫میگردد که ســرعت‬ ‫‪ ++‬عضــلۀ قلبی به صــورت غیرارادی‪ ،‬قوی‪ ،‬ســریع و ریتمیک منقب‬
‫انقباض آن بهو سیلۀ اع صاب اتونوم میتواند تنظیم (کم یا زیاد) شود‪ .‬سمپاتیک‪ ،‬سرعت‬
‫انقباض را زیاد و پاراسمپاتیک‪ ،‬کم میکند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ ++‬عضلۀ صاف انقباضات ضعیف‪ ،‬آهسته‪ ،‬غیرارادی و تحت کنترل اعصاب اتونوم‪ ،‬فاکتورها‬
‫و هورمون های خاصی دارد‪ .‬مث ً‬
‫ال این انقباضها در رحم تحت کنترل اکسی توسین می‪-‬‬
‫باشد‪.‬‬

‫تکوین عضلۀ اسکلتی‪:‬‬

‫‪Myoblast‬ها که ســـلولهای مزانشـــیمی و‬


‫پیش ساز ه ستند به هم ملحق شده (ایجاد‬
‫ه ستههای متعدد)‪ ،‬با هم یکی می شوند و‬
‫یک لو لۀ عضـــالنی (‪ )Myotube‬را ای جاد‬
‫میکن ند‪ ،‬ســـپس در دا خل این لو له ها‬
‫پروتئینهای انقباضـی شـکل میگیرند و در‬
‫نهایت به ســلول (رشــتۀ) عضــالنی تبدیل‬
‫میشوند‪.‬‬

‫البته تعدادی از ‪Myoblast‬ها به صورت تمایز‬


‫نیافته باقی میمانند که به آنها سلولهای‬
‫اقماری (‪ )Satellite Cells‬گفته می شود‪ .‬این‬
‫سلولها میتوانند هنگام آ سیب ع ضله‪ ،‬به‬
‫بازسازی آن کمک کنند‪.‬‬

‫ترمیم‪:‬‬

‫‪ -1‬سـلولهای عضـلۀ صـاف خاصـیت میتوزی خود را حفظ کرده‪ ،‬لذا درصـورت آسـیب به‬
‫راحتی میتوانند ترمیم شــوند‪ ،‬عالوه بر این در ماهیچۀ صــاف دیوارۀ عروق مخصــوصـ ً‬
‫ـا‬
‫عروق کوچک‪ ،‬سلولهای تمایزنیافتهای به نام پری سیت (پری سایت) وجود دارد که در‬
‫صورت آسیب عضله‪ ،‬میتواند به ترمیم کمک کند‪.‬‬
‫‪ -2‬ترمیم ع ضلۀ ا سکلتی به و سیلهی سلولهای اقماری (دارای قابلیت تق سیم شدن)‬
‫انجام میشود‪ ،‬که این ترمیم ضعیف (کم و آهسته) است‪.‬‬
‫‪ -3‬ترمیم در ع ضلۀ قلبی ب سیار ضعیف ا ست‪ .‬اگر این ع ضله آ سیب ببیند‪ ،‬محل آ سیب‬
‫توسط بافت همبند پر میشود و بافت جوشگاهی (‪ )Scar‬را ایجاد میکند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫عضلۀ اسکلتی (‪:)Skeletal Muscle‬‬

‫عضله اسکلتی از تعدادی دسته و هر دسته از رشته‪-‬‬


‫های متعدد تشکیل شده است که پوششهایی از‬
‫جنس بافت همبند این اجزا را از هم جدا میکند‪.‬‬

‫پوششها‪:‬‬

‫‪ :Epimysium‬اطراف کل عضله‬ ‫‪-1‬‬


‫‪ :Perimysium -2‬اطراف یک دسته‬
‫‪ :Endomysium -3‬اطراف یک رشته (سلول)‬

‫‪ ++‬بر روی ‪ Epimysium‬یک بافت همبند دیگر به نام‬


‫فاسیای عمقی (‪ )Deep Fascia‬قرار میگیرد که به‬
‫بافت همبند تاندون متصل می شود‪.‬‬

‫‪ ++‬تاندون بافت همبند متراکمی است که عضله را به‬


‫استخوان متصل میکند‪.‬‬

‫عضلۀ اسکلتی یک منشأ‪ ،‬مبدأ (‪ )Origin‬و یک قسمت اصلی توده (‪ )Muscle Belly‬دارد‪ .‬این‬
‫عضله در انتها به بافت همبند تبدیل و به استخوان متصل میشود‪.‬‬

‫اتصال و چسبندگی (‪)Insertion‬‬

‫ساختار ماهیچۀ اسکلتی‪:‬‬

‫در اطراف هر دسته‪ Perimysium ،‬و داخل آن‪ ،‬رشتهها (سلولها) قرار دارند و در درون هر‬
‫سلول‪ ،‬فیلمانها قرار گرفتهاند که باندها و نواحی مختلف را ایجاد میکنند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫باند ‪ ← Anisotropic ← A‬شامل رشته‪-‬‬ ‫‪-1‬‬

‫های نازک و ضخیم (اکتین و میوزین)‬

‫در وسط باند ‪ A‬یک ناحیۀ ‪ H‬وجود دارد که‬

‫فقط رشتههای ضخیم دارد‪.‬‬

‫در وسط ‪ H‬یک خط ‪ M‬وجود دارد← ‪ 3‬خط‬

‫وسط ← در خط ‪ M‬دو نوع پروتئین ‪Myomesin‬‬

‫و ‪ Creatin Kinase‬موجود است‪.‬‬

‫‪ ← Myomesin‬رشتههای ضخیم را در محل‬


‫خودشان ثابت نگه میدارد‪.‬‬

‫‪ ATP ← Creatin Kinase‬مورد نیاز برای انقباض را تأمین میکند‪.‬‬

‫‪ -2‬باند ‪ ← I‬فقط از رشتههای نازک تشکیل شده و در وسط آن یک صفحۀ ‪ Z‬وجود دارد‪.‬‬

‫در ‪ Z Disk‬پروتئین ‪ α_actinin‬وجود دارد که رشتههای نازک به این پروتئین متصل میشوند‬
‫و پروتئینی به نام ‪ Nebulin‬اتصال آنها را تسهیل میکند‪.‬‬

‫تیتین پروتئینی است که رشتههای میوزین (ضخیم) را به صفحه ‪ Z‬متصل می کنند‪.‬‬

‫سارکومر‪ :‬فاصلۀ بین دو صفحۀ ‪Z‬‬

‫طرفین آن‪ ،‬در یک سارکومر قرار میگیرند‪.‬‬


‫ِ‬ ‫یک باند ‪ A‬و نیمی از باند ‪I‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫در دو بخش از یک سـارکومر‪ ،‬رشـتههای نازک و ضـخیم در مجاورت هم قرار دارند‪ ،‬در این‬
‫ق سمتها شبکه سارکوپال سمی تو سعه خیلی زیادی دا شته و همراه با تورفتگی غ شا به نام‬
‫لوله ‪ ،T‬ساختاری به نام سهتایی (‪ )Triad‬در این بخشها به وجود آمده است‪.‬‬

‫رشتههای ضخیم ← از میوزین (دو زنجیرۀ سنگین و چهار زنجیرۀ سبک) تشکیل شده است‪.‬‬

‫زنجیرۀ سنگین عصایی شکل است (یک ُدم میلهای و انتهای (سر) گرد دارد که قسمتهای‬
‫ُدمی به یکدیگر پیچ خوردهاند‪ ،‬چهار زنجیرۀ سبک در ناحیۀ سر قرار میگیرند)‬

‫در ناحیۀ سر میوزین‪ ،‬محلی برای اتصال ‪ ATP‬و یک محل برای اتصال (‪ )Interaction‬به‬
‫اکتین موجود است‪.‬‬

‫در سارکومر‪ ،‬قرارگیری مولکولهای میوزین به گونهای است که قسمتهای میلهای به سمت‬
‫داخل و سرها به طرفین است‪.‬‬

‫پروتئین اکتین‪ ،‬تروپونین و تروپومیوزین هستند‪.‬‬


‫ِ‬ ‫رشتههای نازک شامل سه نوع‬

‫پروتئین اکتین از دو زنجیرۀ ‪-F‬اکتین که دور هم پیچ خوردهاند‪ ،‬تشکیل شده است‪.‬‬

‫هر رشته ‪-F‬اکتین‪ ،‬از پلیمریزه شدن واحدهای ‪-G‬اکتین (واحدهای کروی) تشکیل شده‬
‫است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫در فرورفتگیهای زنجیرۀ اکتین‪ ،‬تروپومیوزین (دو زنجیرۀ پروتئینی پیچ خورده) قرار می‪-‬‬
‫گیرد‪.‬‬

‫_ ‪ :TnC‬اتصال به یونهای ‪𝐶𝑎+2‬‬

‫_ ‪ :TnI‬تنظیم ‪ Interaction‬بین اکتین و میوزین‬ ‫‪ 3‬زیرواحد تشکیل دهندۀ‬


‫تروپونین‪:‬‬

‫_ ‪ :TnT‬اتصال به تروپومیوزین‬

‫در حالت استراحت عضله‪ ،‬محل فعال اکتین به وسیلۀ مجموعۀ تروپونین‪-‬تروپومیوزین‬
‫پوشانده شده است بنابراین اکتین و میوزین در این حالت‪ ،‬قابلیت اتصال به یکدیگر را‬
‫ندارند‪.‬‬

‫هر سارکومر دو ‪ Triad‬دارد ‪ :‬در وسط‪ ،‬لولۀ عرضی ‪ T‬و در طرفین ‪Cistern‬های شبکۀ‬
‫سارکوپالسمی‬

‫لولههای عرضی ‪ ← )T-tubule( T‬تورفتگی غشا به داخل سیتوپالسم که یک لوله ایجاد می‪-‬‬
‫کند‪.‬‬

‫‪Triad‬ها‪ ،‬در انتقال پیام و در آزادسازی یونهای کلسیم دخالت دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ ++‬خطوط عرضی تیره و روشن را‪ ،‬میتوان با میکروسکوپ های نوری و الکترونی مشاهده‬
‫کرد‪.‬‬

‫انقباض عضلهی اسکلتی‪:‬‬

‫با رسیدن پیام عصبی به محل اتصال بین‬

‫عصب و عضله‪ ،‬پیام از طریق لولهی عرضی ‪T‬‬

‫(‪ )T-tubules‬به سیسترنهای شبکه‬

‫سارکوپالسمی در ‪ Triad‬منتقل میشود‪ ،‬یون‪-‬‬

‫های کلسیم آزاد شده و وارد سیتوپالسم‬

‫میگردند‪.‬‬

‫وقتی غلظــت کلســـیم زیــاد میشـــود‪،‬‬


‫یونهای کل سیم به زیرواحد ‪ Tnc‬تروپونین‬
‫متصل شده و موجب تغییر شکل تروپونین‬
‫و جابجایی تروپومیوزین می شود‪ ،‬درنتیجه‬
‫ق سمت فعال اکتین نمایان شده و به سر‬
‫میوزین متصل میشود؛‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫ســپس ‪ ATP‬آزاد شــده و انرژی الزم برای خم‬
‫شدن سر میوزین و ک شیده شدن ر شته های‬
‫نازک اکتین به سمت و سط سارکومر‪ ،‬را فراهم‬
‫میکند‪.‬‬

‫در مرحله آخر‪ ATP ،‬جدیدی به سر میوزین متصل شده و اکتین و میوزین از هم جدا‬

‫میشوند‪.‬‬

‫اتصال اکتین و میوزین به هم‪ ،‬خم شدن سر میوزین و جدا شدن اکتین و میوزین‪ ،‬به صورت‬
‫میکند‪.‬‬ ‫سیکلهای تکراری اتفاق میافتد که سارکومر را کوتاه و در نتیجه عضله را منقب‬

‫جمود نعشی‪:‬‬

‫مدتی بعد از مرگ‪ ،‬عضالت شروع به سفت شدن میکنند که به این حالت جمود نعشی‬
‫(‪ )Rigor mortis‬گفته میشود‪.‬‬

‫علت جمود نعشی‪ ،‬عدم فعالیت میتوکندری و درنتیجه به پایان رسیدن انرژی (‪ )ATP‬در‬
‫تارها است؛ لذا سر میوزین به اکتین متصل باقی مانده و انقباض عضله ادامه مییابد‪.‬‬

‫عصبدهی عضله اسکلتی‪:‬‬

‫به ســیناپس بین عصــب حرکتی و عضــله‪ neuromuscular junction ،‬یا صــفحهی محرک‬
‫انتهایی ( ‪ )motor endplate‬گفته میشود‪.‬‬

‫پایانه آکســـونی یک نورون حرکتی انشـــعاباتی دارد که به تعداد زیادی رشـــتهی عضـــالنی‬
‫عصبدهی میکنند‪.‬‬

‫واحد حرکتی (‪ :)motor unit‬تمام تارهای ع ضالنی که تو سط یک نورون حرکتی ع صبر سانی‬
‫میشوند‪.‬‬

‫عضــالت خشــن‪ :‬عضــالتی که در هر واحد حرکتی آن‪ ،‬تعداد زیادی تار عضــالنی وجود دارد؛‬
‫یعنی هر نورون حرکتی‪ ،‬هزاران تار عضالنی را عصبدهی میکند‪.‬مانند عضالت ران‬

‫عضالت دقیق‪ ،‬عضالتی هستند که انقباضات و حرکات ظریفی را انجام میدهند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫بطور مثال‪ ،‬در هر واحد حرکتی عضـــله دقیق‪ ،‬دو الی ســـه تار عضـــالنی وجود دارد مانند‪:‬‬
‫عضالت خارجی چشم‬

‫٭ شکل‪ :a‬قهوهای پررنگ‪ ،‬دستهی عصبی و قهوهای کمرنگ‪ ،‬سلولهای عضلهی اسکلتی‬

‫اشکال بیضی شکل‪ ،‬صفحهی محرکهی انتهایی (‪)MEP –motor endplate‬‬

‫٭ شکل‪ :b‬در میکروسکوپ الکترونی‪ ،‬قسمت سفید رنگ‪ ،‬عصب و قسمت های خاکستری‬
‫پررنگ‪ ،‬رشته های عضالنی میباشند‪.‬‬

‫٭ شکل‪ :c‬یک غشای پیش سیناپسی دارای میتوکندری‪ ،‬وزیکولهای سیناپسی حاوی استیل‬
‫کولین‪ ،‬شکاف سیناپسی و در انتها‪ ،‬غشای پسسیناپسی با چین خوردگیها و گیرندههایی‬
‫برای استیل کولین در سطح خود‪ ،‬قابل رویت است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫در عضلهی مخطط‪ ،‬گیرندههای حسی حساس به کشیدگی وجود دارند که در ارتباط با‬
‫اعصاب حسی (اندازهی این اعصاب بسیار کوچک است)‪ ،‬میزان کشش عضله را تنظیم می‪-‬‬
‫نمایند‪( .‬تغییرات کشش را به ‪ CNS‬منتقل میکنند)‬

‫در داخل عضلهی مخطط اسکلتی ( ‪)muscle spindle‬‬ ‫این گیرندهها در دو محل وجود دارند‬

‫در محل اتصال عضله به تاندون (‪)Golgi tendon organ‬‬

‫دوک عضالنی= ‪muscle spindle‬‬ ‫‪/‬‬ ‫اندام تاندونی گلژی = ‪Golgi tendon organ‬‬

‫‪ Muscle spindle‬یا دوک عضالنی‪ ،‬در درون و بین دستههای عضالت مخطط قرار میگیرد‬
‫و دارای کپسولی از جنس ‪ perimysium‬است‪.‬‬

‫در این ساختار رشتههای عضالنی تغییر یافته و با رشتههای عصبی حسی ارتباط دارند‪.‬‬

‫تقسیم بندی رشتههای عضالنی‪:‬‬

‫‪ -1‬رشتههای عضالنی داخل دوکی (داخل کپسول)‬


‫‪ -2‬رشتههای عضالنی خارج دوکی‬

‫کپسول‪ ،‬گیرندهها و رشته های عضالنی داخل‬ ‫دوک عضالنی شامل سه بخش‬
‫دوکی است؛ که گیرندهها با اعصاب حسی ارتباط دارند‪(.‬حداکثر ‪ 2‬میلیمتر)‬

‫مثال‪ :‬گیرندهی وضعیت میتواند عضالت مخالف هم را حین راه رفتن تنظیم کند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫٭ هســتههای بعضــی رشــتههای عضــالنی داخل دوکی به طوری اســت که دنبال هم ردیف‬
‫میشوند‪ ،‬که به آنها رشتههای زنجیرهای هستهای میگویند‪)nuclear chain fiber(.‬‬

‫٭ هستههای بعضی دیگر از رشتههای عضالنی داخل دوکی به صورت تودهای قرار میگیرند‬
‫که یک ات ساع ایجاد میکنند که به آنها ر شتههای کی سه ه ستهای (‪)nuclear bag fiber‬‬
‫میگویند‪.‬‬

‫‪ Golgi tendon organ‬یا اندام تاندونی گلژی‪ ،‬اندازهی کوچکتری دارد و رشتههای عصبی‬
‫حسی بین دستههای رشتههای کالژن در محل اتصال تاندون و عضله قرار میگیرند‪.‬‬

‫تغییرات کششی در تاندون در هنگام انقباض عضله و حرکت‪ ،‬توسط اندام تاندونی گلژی‬
‫تشخیص داده میشود و اگر کشش بیش از حد باشد‪ ،‬توان مهار فعالیت عضله را دارد‪.‬‬

‫عضلهی قلبی (‪)cardiac muscle‬‬

‫٭ در عضلهی قلبی‪ Diad ،‬جایگزین‬


‫‪ Triad‬عضله اسکلتی است‪.‬‬

‫محل دیاد (‪ )Diad‬در صفحهی ‪ z‬میباشد‪.‬‬

‫در یک دیاد (‪ ،)Diad‬یک لولهی ‪ T‬و در یک‬


‫سمت آن یک ‪ Cistern‬از شبکهی سارکوپالسمی‬
‫وجود دارد که دیاد را تشکیل میدهد‪.‬‬

‫٭ اگر ع ضله قلبی از محل صفحات بینابینی برش داده شود‪ ،‬صفحات ب صورت پلکانی دیده‬
‫میشوند‪.‬‬

‫در بخش عر ضی ساختار پلهای‪ ،‬اتصال از نوع دسموزوم (‪ )Desmosome‬و فاسیای چسبنده‬
‫میباشد و درقسمت طولی‪ ،‬اتصال از نوع ‪ Gap Junction‬است‪.‬‬

‫٭ سرعت انقباض عضله قلبی تحت کنترل اعصاب اتونوم است‪(.‬سمپاتیک زیاد‪ ،‬پاراسمپاتیک‬
‫کم)‬

‫٭ سلولهای ع ضلهی قلبی‪ ،‬در دهلیز فعالیت تر شحی هم دارند (‪ )Endocrine‬که فاکتوری به‬
‫نام ‪ ANF‬ترشح میکنند که باعث دفع سدیم و تنظیم تعادل آب میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫عضلهی صاف (‪:)smooth muscle‬‬

‫دارای اجسام متراکم(‪ )dense bodies‬میباشند‪ (.‬صفحهی ‪ z‬ندارند)‬

‫‪ -‬دارای پروتئین های اکتین‪ ،‬میوزین‪ ،‬کالمودولین و‬

‫کیناز زنجیرهی سبک میوزین هستند‪(.‬تروپونین و‬

‫تروپومیوزین ندارند)‬

‫‪ ++‬رشتههای نازک اکتین به اجسام متراکم متصل اند‪.‬‬

‫٭در عضلهی صاف‪ ،‬لولههای عرضی ‪ T‬وجود ندارد اما‬

‫فرورفتگیهایی روی غشا به نام ‪ caveolae‬دارند که‬

‫در محل این فرورفتگیها‪ ،‬کانال های یونی وجود‬

‫دارند که به آزادسازی یونهای کلسیم از ‪ cistern‬ها‬

‫کمک میکنند‪.‬‬

‫سلولهای عضله صاف به علت اندازهی کوچک‪ ،‬اتصاالت شکافدار و وجود ‪caveolae‬‬ ‫‪-‬‬

‫ها‪ ،‬به لوله های عرضی‪ ،‬تریاد و دیاد نیاز ندارند‪.‬‬

‫عصبدهی عضالت صاف‪:‬‬

‫عضلهی صاف توسط اعصاب اتونوم عصبدهی میشود ولی میتواند تحت کنترل هورمونها نیز‬
‫مانند‪ :‬دستگاه گوارش و رحم‬ ‫باشد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫در مســـیر رشـــتههای عصـــبی اتونوم‪ ،‬برجســـتگیهایی وجود دارد که به آنها واریکوزیته‬
‫(‪ )varicosity‬میگویند‪ ،‬در داخل این برجســتگیها وزیکولهایی حاوی نوروترانســمیترهای‬
‫استیل کولین و نوراپینفرین وجود دارد‪.‬‬

‫٭عضلهی صاف عالوه بر خاصیت انقباضی‪ ،‬خاصیت سنتزی هم دارد؛ یعنی مکمل فعالیت‬
‫فیبروبالست است و میتواند اعضای ماتریکس را بسازد‪.‬‬

‫فصل دوازدهم‪ :‬خون )‪(Blood‬‬

‫خون یک نوع بافت همبند اختصاصی است که سلولهای آن در درون یک مایع خارج‬
‫سلولی به نام پالسما قرار دارند‪.‬‬

‫در یک فرد سالم بالغ‪ ،‬حدود ‪ 5‬لیتر خون در سیستم گردش خون در جریان است‪.‬‬

‫منشأ رویانی خون‪ ،‬مزودرم است‪.‬‬

‫_ گازهای تنفسی شامل اکسیژن و کربندیاکسید‬


‫(مهمترین وظیفۀ خون)‬

‫_ مواد مغذی‬ ‫_ نقل و انتقال مواد‬

‫_ مواد زائد‬

‫_ ایجاد سد دفاعی‬ ‫اعمال‬


‫به واسطۀ گلبولهای‬ ‫خون‪:‬‬
‫سفید‬

‫نقش در توزیع گرما _ تنظیم دمای بدن _ حفظ تعادل‬ ‫_ حفظ هموئوستاز‬
‫اسید و باز (‪ _ )PH‬حفظ تعادل فشار اسموتیک‬ ‫(ثابت نگه داشتن‬
‫محیط داخلی بدن)‬

‫گلبولهای سفید (لوکوسیت یا ‪ )WBC‬در خون‪ ،‬کروی شکل و غیرفعال هستند‪ ،‬این سلولها‬
‫برای انجام عمل دفاعی (اصلیترین وظیفهشان)‪ ،‬باید از دیوارۀ مویرگها و وریدچههایی‬
‫(‪ )Venule‬که بالفاصله پس از مویرگها قرار دارند‪ ،‬عبور کرده و جهت انجام عمل دفاع وارد‬
‫بافت همبند شوند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫گلبولهای قرمز برخالف گلبولهای سفید‪ ،‬در خون عملکرد دارند‪.‬‬

‫با خروج خون از سیستم گردش خون‪ ،‬پروتئینهای پالسما با یکدیگر واکنش داده و ایجاد‬
‫لخته (سلولهای خونی و مایع زرد کمرنگی به نام سرم) میکنند‪ ،‬لذا در یک نمونهی خون‬
‫در لوله آزمایش‪ ،‬با تزریق ماده ضد انعقاد (مانند هپارین) و سانتریفیوژ آن‪ ،‬چند الیه از‬
‫پایین به طرف باال نمایان میشود‪:‬‬

‫‪ )1‬هماتوکریت (گلبولهای قرمز خون)‬

‫‪( Buffy coat )2‬لکوسیتها و پالکتها)‬

‫‪ )3‬پالسما (آب و پروتئینهای محلول)‬

‫گلبولهای قرمز به شکل دیسکهای مقعرالطرفین هستند‪.‬‬

‫پالکتها ذرات بسیار ریز که با آرایش تودهای در کنار هم قرار میگیرند‪.‬‬

‫پالسما شامل آب‪ ،‬پروتئینها و مواد محلول است؛ موادمحلول شامل الکترولیتها (یونها)‪،‬‬
‫مواد مغذی‪ ،‬گازهای تنفسی و مواد زائد میباشد‪.‬‬

‫بیشتر پروتئینهای پالسما از جمله آلبومین‪ ،‬گلوبولینها‪ ،‬پروتئینهای سیستم کمپلمان‬


‫(مکمل) و فیبرینوژن در کبد ساخته میشوند‪.‬‬

‫آلبومین فراوانترین پروتئین پالسما‪ ،‬در کبد ساخته شده و در انتقال متابولیتهای‬ ‫‪‬‬
‫غیرمحلول و حفظ فشار اسمتیک نقش دارد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫گلوبولینهای ‪ α‬و ‪β‬‬ ‫گلوبولینها ‪ 2‬دسته هستند‪:‬‬ ‫‪‬‬

‫گلوبولینهای ‪ᵞ‬‬

‫گلوبولینهای ‪ α‬و ‪ β‬در کبد ساخته شده و در انتقال یونهای فلزی‪ ،‬لیپیدها و ویتامینهای‬
‫محلول در چربی دخالت دارند‪.‬‬

‫گلوبولینها‪ ،‬ایمونوگلوبولین (آنتی بادی‪/‬پادتن) هستند که توسط پالسموسلها ساخته و‬ ‫‪ᵞ‬‬


‫در دفاع و ایمنی نقش دارند‪( .‬سلولهای لنفوسیت ‪ ← B‬پالسموسل← ایمونوگلوبولین)‬

‫پروتئینهای سیستم کمپلمان تعداد زیادی پروتئین میباشند که با حرف ‪ C‬نشان‬ ‫‪‬‬
‫داده میشوند‪ ،)C1 , C2 , …( .‬این پروتئینها در ایمنی نقش دارند و میتوانند‬
‫آنتیژنهایی مانند میکروارگانیسمها را از بین ببرند‪.‬‬

‫محل تولید پروتئینهای سیستم کمپلمان‪-1 :‬بیشتر کبد ‪-2‬ماکروفاژها ‪-3‬مونوسیتها‬

‫فیبرینوژنها بزرگترین (از نظر اندازه) پروتئینهای پالسما هستند که در کبد ساخته‬ ‫‪‬‬
‫میشوند و در هنگام خونریزی به شکل رشتههای نامحلول فیبرین در میآیند و‬
‫تشکیل لخته میدهند‪.‬‬

‫از بین پروتئینهای پالسما‪ ،‬کمپلمانها و گاماگلوبولینها در دفاع و ایمنی نقش دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫سلولهای خونی‪:‬‬

‫‪.1‬گلبولهای سفید‬

‫‪.2‬گلبولهای قرمز‬

‫‪.3‬پالکتها‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪.1‬گلبولهای سفید (لکوسیتها یا ‪)WBC‬‬

‫_گرانولوسیتها‬
‫(‪)Granulocytes‬‬
‫گلبولهای سفید براساس وجود گرانولهای اختصاصی به‬
‫دو دسته تقسیم میشوند‪:‬‬

‫_آگرانولوسیتها‬
‫(‪)Agranulocytes‬‬

‫گرانولوسیتها‬ ‫‪‬‬

‫گرانولوسیتها هستۀ چند لوبی (چندشکلی) دارند‪)Polymorphonuclear( .‬‬

‫عالوه بر گرانولهای غیراختصاصی (آزروفیل یا لیزوزوم)‪ ،‬گرانولهای اختصاصی دارند که با‬


‫رنگهای خنثی‪ ،‬اسیدی یا بازی رنگ میگیرند و بر اساس تمایل به رنگهای مختلف در‬
‫رنگآمیزی و مشاهده با میکروسکوپ نوری‪ ،‬نام گذاری میشوند‪:‬‬

‫ً‬
‫تقریبا بیرنگ یا صورتی کم‪-‬‬ ‫‪ .1‬نوتروفیل (تمایل به رنگهای خنثی)‪ ،‬گرانولهای نوتروفیل‬
‫رنگ است‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ .2‬ائوزینوفیل {تمایل به رنگهای ائوزینی(‪ ،})E‬گرانولهای ائوزینوفیل قرمز رنگ (صورتی‬
‫پررنگ) هستند‪.‬‬

‫‪ .3‬بازوفیل (تمایل به رنگهای بازی)‪ ،‬گرانولهای بازوفیل خاصیت متاکروماتیک دارند و‬


‫رنگ آنها از آبی تیره تا ارغوانی و صورتی متغیر است‪.‬‬

‫نوتروفیلها‪:‬‬

‫_فراوانترین لوکوسیتها هستند‪ 50( .‬الی ‪ 70‬درصد)‬

‫_وظیفه از بین بردن یا فاگوسیتوز باکتریها را دارند‪.‬‬

‫در تصویر میکروسکوپ الکترونی‪:‬‬

‫_هسته شامل چند لوب (دو تا پنج لوب)‬

‫_گرانولهای غیر اختصاصی آزروفیل (لیزوزوم) گرانولهای با تراکم الکترونی کم و اندازه‬


‫کوچکتر در تصویر‪ ،‬حاوی‪ :‬میلوپراکسیداز (‪ ،)MPO( )Myeloperoxidase‬لیزوزیم و دیفنسین‬
‫(‪)Defensin‬‬

‫_گرانولهای اختصاصی بزرگتر و با تراکم الکترونی بیشتر حاوی ترکیباتی با قابلیت تجزیهی‬
‫‪( ECM‬مثل کالژناز)‬

‫در جنس مونث (‪ )female‬بعضی از نوتروفیلها در کنار یکی از لوبهای هسته‪ ،‬زائدهای‬
‫جسم بار (‪)Bar body‬‬
‫ِ‬ ‫مانند چوب طبل دارند که یکی از کروموزومهای ‪ x‬غیرفعال است که‬
‫یا کروماتین جنسی نامیده میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫نوتروفیلها میتوانند به صورت بی هوازی زندگی کنند‪ .‬بنابراین در محل عفونت‪ ،‬زمانی که‬
‫مویرگهای خونی آسیب ببینند و شرایط هیپوکسی (کاهش ‪ O2‬در محیط) در بافت ایجاد‬
‫شود‪ ،‬میتوانند زنده بمانند و باکتریها را از بین ببرند‪.‬‬

‫ائوزینوفیلها‪:‬‬

‫*‪ :EG‬گرانولهای اختصاصی بیضی شکل ائوزینوفیل به رنگ طوسی‬

‫_تعداد آنها از نوتروفیل ها کمتر ولی تقریبا هم اندازه‪ ،‬گاهی بزرگتر و هم شکل با آنها‬
‫هستند‪.‬‬

‫_تقریبا ‪ %1-4‬لکوسیتها را تشکیل می دهند‪.‬‬

‫_یک هسته دو لوبی دارند‪.‬‬

‫_گرانول های اختصاصی اسیدوفیلی (سیتوپالسم صورتی پررنگ تا قرمز)‬

‫_بیشتر از ‪ %50‬محتویات گرانولهای اختصاصی‪ ،‬پروتئینهای بازی اصلی ( ‪major basic‬‬


‫‪ )protein‬غنی از آرژنین هستند‪.‬‬

‫وظایف ائوزینوفیل ها‪:‬‬

‫‪ -1‬عملکرد فاگوسیتوز کرم های انگل یا کرم های پارازیتی‬

‫‪ -2‬در پاسخهای التهابی دخالت و نقش تعدیل کنندگی و تنظیم کنندگی دارند‪.‬‬

‫‪ -3‬در واکنشهای آلرژیک‪ ،‬مجموعه آنتی ژن آنتی بادی را فاگوسیتوز میکنند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫در عفونتهای انگلی و آلرژیک تعداد ائوزینوفیلها افزایش مییابد‪.‬‬

‫بازوفیلها‪:‬‬

‫_کمترین تعداد لکوسیتها (کمتر از ‪)1%‬‬

‫_یک هستهی دو لوبی‬

‫_گرانولهای اختصاصی با خاصیت متاکروماتیک دارد لذا رنگ گرانولهای آن از آبی تیره تا‬
‫ارغوانی و صورتی متغیر است‪.‬‬

‫_قابلیت مهاجرت به بافت همبند و تکمیل کننده فعالیت ‪mast cell‬ها در واکنشهای‬
‫آلرژیک‬

‫در سطح بازوفیل ها و ‪mast cell‬ها برای ‪( IgE‬ایمونوگلوبین ‪ )E‬رسپتور هایی وجود دارد که‬
‫وقتی ‪ IgE‬به رسپتور مربوطه در سطح این سلولها متصل شود‪ ،‬محتویات این گرانول ها‬
‫آزاد میگردد و این امر سبب شروع واکنشهای آلرژیک ایجاد می شود‪.‬‬

‫رنگ بازوفیلی شدید این سلولها به دلیل وجود گرانولهای اختصاصی محتوی هیستامین‪،‬‬
‫هپارین‪ ،‬گلیکوزآمینوگلیکان سولفاته و لکوترینها (واسطههای التهابی) هستند‪.‬‬

‫‪ ++‬با در نظر گرفتن همهی سلولهای خونی‪ ،‬فراوانترین سلولها ‪ RBC‬و بین لوکوسیتها‬
‫فراوانترین نوع سلولها‪ ،‬نوتروفیلها و کمترین آنها‪ ،‬بازوفیلها هستند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫آگرانولوسیتها‬ ‫‪‬‬

‫_فاقد گرانول اختصاصی‪ .‬صرفا گرانولهای غیراختصاصی (آزروفیل یا لیزوزوم) دارند‪.‬‬

‫_هستۀ آگرانولوسیتها تک قسمتی (‪ )Mononuclear‬است‪.‬‬

‫_به دو دسته لنفوسیتها و مونوسیتها تقسیم میشوند‪.‬‬

‫_فراوانترین (از نظر تعداد) و کوچکترین (از نظر اندازه) آگرانولوسیتها‪ ،‬لنفوسیتها می‬
‫باشند‪.‬‬

‫لنفوسیتها‪:‬‬

‫_کوچکترین لکوسیت ها‬

‫_از نظر تعداد تقریبا ‪ %20‬تا ‪ %40‬گلبولهای سفید را تشکیل می دهند‬

‫_هسته چند قسمتی ندارند‪.‬‬

‫_فاقد گرانولهای اختصاصی هستند‪.‬‬

‫_شکل کروی (گرد) دارند‪.‬‬

‫_دارای یک هسته بزرگ که تقریبا بیشتر سیتوپالسم را اشغال کرده‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫از نظر اندازه در مقایسه با گلبول قرمزها (‪ )RBC‬به ‪ 3‬دسته تقسیم می شوند‪( .‬هر سه‬
‫بزرگتر از گلبولهای قرمزند‪).‬‬

‫‪ :B‬لنفوسیت متوسط (بزرگتر از ‪)RBC‬‬ ‫‪ :A‬لنفوسیت کوچک (کمی بزرگتر از ‪)RBC‬‬

‫‪ :C‬لنفوسیت بزرگ (خیلی بزرگتر از ‪)RBC‬‬

‫لنفوسیتها را به ‪ 3‬نوع تقسیم می کنند‪:‬‬

‫‪ .1‬لنفوسیتهای ‪T‬‬

‫‪ .2‬لنفوسیتهای ‪B‬‬

‫‪ .3‬سلولهای کشنده طبیعی ))‪(Natural killer (NK‬‬

‫لنفوسیتهای ‪ B‬و سلولهای کشنده طبیعی در مغز قرمز استخوان تولید و تمایز مییابند‬
‫اما لنفوسیتهای ‪ T‬در مغز قرمز تولید ولی برای بلوغ نهایی به تیموس میروند‪.‬‬

‫‪ -2‬کشنده (‪)Cytotoxic‬‬ ‫لنفوسیت ‪ T‬دو نوع است ‪ -1 :‬کمککننده (‪)T-Helper‬‬

‫در سطح لنفوسیتهای ‪ T‬مارکرهایی به نام دستههای متمایزکننده ( ‪Cluster of‬‬


‫))‪ Differentiation (CD‬قرار دارند که از طریق این مارکرها‪ ،‬نوع لنفوسیت قابل تشخیص‬
‫است‪:‬‬

‫‪ CD8+ .1‬نوع ‪( Cytotoxic‬کشنده)‬

‫‪ CD4+ .2‬نوع ‪ T( T-Helper‬کمککننده)‬

‫‪ ++‬در سلولهای دیگر هم ‪ CD‬مارکرها دیده میشوند‪ ،‬مانند سلولهای اجدادی‬

‫وظیفه لنفوسیتها ایمنی و دفاع است‪ ،‬به همین منظور برای شناسایی نوع سلولها از‬
‫مارکرهای سطح خود (با تکنیکهای خاص مثل ایمونوسیتوشیمی و فلوسیتوشیمی) بهره‬
‫میبرند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫مونوسیتها‪:‬‬

‫_حدود ‪ %2-8‬لکوسیتها را تشکیل می دهند‪.‬‬

‫_هسته ای به شکل حرف ‪( C‬کلیوی شکل) دارند‪.‬‬

‫_فقط گرانول های غیراختصاصی دارند که در تصویر میکروسکوپ الکترونی با حرف ‪A‬‬
‫مشخص شده است‪.‬‬

‫مونوسیتها منشا ماکروفاژهای بافتی و دیگر سلولهای سیستم فاگوسیت تک هستهای‬


‫که همگی از دسته ماکروفاژها به شمار میروند‪ ،‬هستند‪.‬‬

‫عملکرد مونوسیتها‪:‬‬

‫‪ .1‬فاگوسیتوز عوامل بیگانه (آنتی ژن)‬

‫‪ .2‬عرضه آنتی ژن به لنفوسیتهای ‪ B‬و ‪T‬‬

‫‪ .3‬در ترمیم نقش دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫نحوهی عمل لوکوسیتها در فرایند التهاب بافتی‪:‬‬

‫وقتی در یک بافت آسیب یا التهاب صورت میگیرد‪ ،‬ماکروفاژها فعال شده و سیتوکینها را‬
‫ترشح میکنند و بر سلولهای اندوتلیال دیواره رگ تاثیر میگذارند که باعث بیان شدن‬
‫سلکتین )‪ (Selectin‬در مجرای رگ میگردند‪ ،‬سپس لیگاند سلکتین در سطح نوتروفیلها ظاهر‬
‫میشود و اتصال لیگاند به سلکتین از طریق نوعی پیوند سست‪ ،‬انجام و حرکت نوتروفیلها‬
‫کند میشود‪.‬‬

‫در مرحله بعد نوتروفیل ها‪ ،‬اینتگرین (‪ )Integrin‬را بیان و تولید می کنند‪ ،‬رسپتورهای اینتگرین‬
‫در سطح سلولهای اندوتلیال ظاهر و این دو به طور محکم به یکدیگر متصل و سبب طویل‬
‫شدن نوتروفیلها و قطعه قطعه شدن هستهی آنها میگردد سپس پاهای کاذب ایجاد و‬
‫چون اتصال بین سلولهای اندوتلیال رگ سست شده از شکاف بین آنها عبور و به محل‬
‫التهاب میرسند‪( .‬روند دیاپدز)‬

‫‪ ++‬معموال اولین سلولهایی که به محل التهاب میرسند‪ ،‬ماکروفاژها و نوتروفیلها هستند‪.‬‬

‫‪ ++‬سیتوکینها پروتئین و گلیکوپروتئینهای ترشحی از سلولهای مختلفی مثل ماکروفاژها‬


‫هستند که پاسخهای ایمنی را تنظیم میکنند‪.‬‬

‫سیتوکینها انواع مختلفی مثل اینترلوکین ‪ ، TNF𝛼 ،10 ،6 ،4 ،2 ،1‬اینترفرون ‪ γ‬دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫نحوهی تهیهی اسمیر یا گستره خون‪:‬‬

‫‪.1‬جمع آوری مقداری خون از سر انگشت‬

‫‪.2‬پخش خون جمع آوری شده روی الم به کمک یک الم دیگر‬

‫‪.3‬رنگ آمیزی نمونه بعد از خشک شدن‬

‫تصویر مشاهده شده زیر میکروسکوپ شامل‪:‬‬

‫ً‬
‫بعضا به صورت تجمعات سلولی دیده میشوند‪.‬‬ ‫‪.1‬گلبولهای قرمز فراوان (صورتی تا قرمز)‪،‬‬

‫‪.2‬نوتروفیلها با یک هستهی دو تا پنج لوبی‬

‫‪.3‬لنفوسیتها به شکل سلولهای گرد کوچک با یک هستهی کروی که بیشتر سیتوپالسم را‬
‫اشغال کرده‪.‬‬

‫‪.4‬مونوسیتها با یک هستهی ‪ C‬شکل‬

‫‪.5‬پالکتها (نقاط ریز به صورت دانههای آبی در شکل مشخص شده)‬

‫‪.6‬بازوفیلها معموال یا خیلی کم یا اصال دیده نمیشوند‪.‬‬

‫‪.7‬ائوزینوفیلها با یک هستهی دو لوبی و گرانولهای صورتی تا قرمز رنگ‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ .2‬گلبولهای قرمز (اریتروسیتها یا ‪)RBC‬‬

‫_فاقد هسته و ارگانلها هستند‬

‫_سیتوپالسم آنها با پروتئینی به نام هموگلوبین (ناقل اکسیژن) پر شده است‪.‬‬

‫گلبولهای قرمز برخالف گلبولهای سفید بدون ترک عروق‪ ،‬در خون دارای عملکرد هستند‪.‬‬

‫شکل گلبولهای قرمز به صورت یک دیسک مقعرالطرفین‪ ،‬با قطری حدود ‪ 7.5‬میکرون‪،‬‬
‫ضخامت بخش مرکزی گلبول قرمز ‪ 0.7‬میکرون و ضخامت لبهها ‪ 2.5‬میکرون میباشد‪.‬‬

‫گلبولهای قرمز معموالً در عروق کوچک مثل سکه هایی بر روی هم قرار میگیرند که به آن‬
‫رولکس )‪ (Rouleaux‬گفته میشود‪.‬‬

‫دلیل شکل مقعرالطرفین بودن گلبول قرمز‪ ،‬مربوط به عملکردشان است‪ .‬در این حالت‬
‫هموگلوبین در کمترین فاصله از سطح قرار میگیرد و انتقال اکسیژن را مؤثرتر و بهتر انجام‬
‫میدهد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫پروتئینهای دخیل در شکل گیری خاص گلبول قرمز‪:‬‬

‫‪ .1‬پروتئین باند‪( 3‬آبی پررنگ)‬

‫‪( ]GPA[ Glycophorin A .2‬رنگ آبی روشن)‬

‫‪ .3‬شاخههای (قند) متصل به پروتئین باند ‪ 3‬و ‪GPA‬‬

‫‪ .4‬اسپکترین )‪ (Spectrin‬در زیر سطح داخلی غشاء قرار گرفته و داخل سلول‬

‫‪ .5‬انکرین (‪)Ankyrin‬‬

‫اسپکترین )‪ (Spectrin‬پروتئینی در زیر سطح داخلی غشاء است که در درون سلول شبکهای‬
‫ایجاد میکند که از یک طرف به فیالمانهای اکتین متصل و از طرف دیگر‪ ،‬توسط پروتئینی‬
‫به نام ‪ Ankyrin‬به پروتئین باند ‪ 3‬و ‪ GPA‬متصل است و این اتصال سبب تثبیت غشاء‪ ،‬حفظ‬
‫شکل سلول و انعطاف پذیری گلبول های قرمز میشود‪.‬‬

‫آنتیژنهای گروه خونی ‪ ABO‬به بخش گلیکوزیلۀ پروتئین باند ‪ 3‬و ‪ GPA‬که در غشای گلبول‬
‫قرمز وجود دارند‪ ،‬متصل میشوند‪.‬‬

‫‪ .3‬پالکتها (ترومبوسیتها)‬

‫قطعاتی کوچک و بدون هسته‪ ،‬مشتق شده از زوائد سیتوپالسمی سلولهای بزرگی به نام‬
‫مگاکاریوسیت هستند که معموال به صورت تودهای قرار دارند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫بخشهای یک پالکت (از سطح به عمق)‪:‬‬

‫‪ .1‬گلیکوکالیکس‪:‬‬

‫در سطح پالکتها یک پوشش از جنس کربوهیدرات به نام گلیکوکالیکس قرار دارد که باعث‬
‫اتصال پالکتها به محل آسیب و شروع روند انعقاد میگردد‪.‬‬

‫‪MB .2‬‬

‫پایینتر از گلیکوکالیکس دستههای محیطی از پروتئینها [مارژینال باندل (‪marginal ( )MB‬‬


‫‪ ] )bundle‬به حفظ شکل پالکت کمک میکنند از جمله‪:‬‬

‫‪ :A‬میکروفیلمان (شامل اکتین و میوزین)‬

‫‪ :B‬میکروتوبولها‬

‫‪ .3‬هیالومر‬

‫پایینتر از ‪( MB‬قسمت های سفیدرنگ در شکل) مجاری و فرورفتگی هایی در سطح غشای‬
‫سلول به نام قسمتهای روشن پالکت یا هیالومر وجود دارد‪:‬‬

‫‪ :A‬سیستم ‪ Canaliculi‬باز )‪ (open canalicular system / OCS‬فرورفتگیهایی در سطح غشا‬


‫که به جذب فاکتورهای پالسمایی توسط پالکتها‪ ،‬کمک میکنند‪.‬‬

‫‪ : B‬سیستم توبولی متراکم که از شبکه آندوپالسمی منشا می گیرد و وظیفه آن ذخیره یون‬
‫کلسیم است‪.‬‬

‫‪ OCS ++‬و سیستم توبولی متراکم به اگزوسیتوز محتویات گرانولهای پالکت‬


‫)‪ (Degranulation‬در زمان تشکیل لخته‪ ،‬کمک میکنند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ .4‬گرانولومر‬

‫در زیر بخش محیطی هیالومر‪ ،‬یک بخش مرکزی تیرهتر به نام گرانولومر وجود دارد که حاوی‬
‫گرانولهایی مثل گلیکوژن‪ ،‬میتوکندری و تعدادی گرانول دیگر است‪:‬‬

‫‪ .1‬گرانول های لیزوزمی (الندا) ‪ .2‬گرانول های دلتا (کوچکتر و متراکمتر) محتوی ‪ ADP ،ATP‬و‬
‫سرتونین ‪ .3‬گرانول های آلفا ) ‪ (αG‬بزرگتر و روشنتر؛ شامل فاکتور رشد مشتق از پالکت‬
‫(‪ ، )PDGF‬فاکتور پالکتی ‪ 4‬و سایر پروتئین های اختصاصی دیگر است‪.‬‬

‫روند انعقاد خون در خونریزیها‪:‬‬

‫‪ .1‬پالکتها از طریق گلیکوکالیکس به محل آسیب متصل و یک لخته پالکتی ایجاد میشود‪.‬‬
‫(‪)Platelets Plug‬‬

‫‪ .2‬پالکتها ‪ ADP‬و گلیکوپروتئینهای چسبندهای را آزاد کرده که منجر به تجمع بیشتر‬


‫پالکتی و افزایش اندازه لخته میگردد‪.‬‬

‫‪ .3‬پالکتها و سلولهای اندوتلیال رگ‪ ،‬فاکتورهایی مثل فاکتور ‪ 4‬پالکتی‪( PDGF ،‬عامل‬
‫تکثیر فیبروبالستها) را تولید و ترشح میکنند‪.‬‬

‫ً‬
‫متعاقبا فیبرین تشکیل و شبکهای از رشتههای نامحلول ایجاد میکند که گلبولهای قرمز‬ ‫‪.4‬‬
‫و پالکتهای بیشتری را به دام میاندازد و لخته خون یا ‪ Thrombosis‬ایجاد میگردد‪.‬‬

‫‪ .5‬ابتدا لخته بزرگ و به درون لومن رگ برجستگی دارد‪ ،‬پس از مدتی اندازه آن در لومن‬
‫ً‬
‫نهایتا توسط آنزیم پالسمین حذف میگردد‪.‬‬ ‫رگ کوچکتر و‬

‫فصل سیزدهم‪ :‬خونسازی (‪)Hematopoiesis‬‬

‫سلولهای خونی بالغ‪ ،‬نیمه عمر کوتاهی دارند‪ .‬بنابراین باید به طور پیوسته تولید و‬
‫جایگزین شوند‪.‬‬

‫روند ایجاد سلولهای خونی‪ :‬هموپوئیز (‪)Hematopoiesis‬‬

‫‪ .1‬سه ماهه اول (رویانی) ← سلولهای خونی از مزودرم کیسه زرده (‪ )yolk sac‬منشا‬
‫میگیرند‪.‬‬

‫‪ .2‬سه ماهه دوم‪ ،‬خون سازی بیشتر در کبد (‪ )liver‬و بخش کمی هم در طحال (‪)spleen‬‬
‫رخ میدهد‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫استخوان استخوانهای خاصی* محل اصلی خونسازی هستند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫‪ .3‬سه ماهه سوم‪ ،‬مغز‬

‫‪ .4‬پس از بلوغ‪ ،‬خونسازی به اسکلت محوری محدود میشود‪.‬‬

‫* جان کوئیرا در سه ماهه دوم محل اصلی خون سازی را مغز استخوانهای خاص معرفی‬
‫استخوان همه استخوانها را ذکر کردهاند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫کرده اما استاد مغز‬

‫سلولهای بنیادی‪ ،‬سلولهای پرتوان (‪ )Pluripotent‬با قابلیت تقسیم نامتقارن و‬


‫خودتجدیدی‬

‫(‪ )self-renewal‬هستند‪.‬‬

‫سلولهای حاصل از تقسیم سلولهای بنیادی شامل‪:‬‬

‫‪ )1‬سلولهای اجدادی (‪ )progenitor cells‬با امکان تمایز و تولید انواع سلولها‬

‫‪ )2‬سایر سلولهای دختری به عنوان منبعی از سلولهای بنیادی پرتوان (‪ )stem cell‬باقی‬
‫میمانند‪.‬‬

‫سلولهای بنیادی پرتوان تکثیر یافته و دو رده اصلی از سلولهای اجدادی را تشکیل‬
‫میدهند‪:‬‬

‫‪ )1‬رده میلوئید ‪ )2‬رده لنفوئید‬

‫رده میلوئید‪:‬‬

‫کلیه روند تمایز سلولهای اجدادی میلوئیدی و لنفوئیدی تحت کنترل فاکتورهایی مثل فاکتور‬
‫رشد‪ ،‬هورمونها (مثل اریتروپویتین و ترومبوپویتین) و فاکتور رشد محرک کلونی (‪ )CSF‬که‬
‫از سلولهای مختلفی ترشح میشوند‪ ،‬است‪.‬‬

‫‪ ++‬رده میلوئید (‪ )Myeloid‬طی روندهای مختلفی میتواند به چندین نوع سلول تمایز پیدا‬
‫کند؛‬

‫‪ )1‬اریتروپوئیز (‪ )Erythropoiesis‬ایجاد سلولهای اجدادی مربوط به اریتروسیتها‬


‫(‪)Erythrocyte‬‬

‫‪ )2‬ترومبوپوئیز (‪ )Thrombopoiesis‬ایجاد سلولهای اجدادی مربوط به پالکتها (‪)platelets‬‬

‫‪ )3‬لکوپوئیز (‪ )Leukopoiesis‬ایجاد سلولهای اجدادی مربوط به لکوسیتها (‪)Leukocyte‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫رده لنفوئید‪:‬‬

‫‪ ++‬رده لنفوئید‪ ،‬لنفوسیتها (‪ )lymphocytes‬را به وجود میآورند‪.‬‬

‫اولین سلولهایی که از این رده به وجود میآید‪ ،‬سلولهای پیشساز (‪ )precursor‬یا‬


‫بالستها (‪ )blast‬هستند‪ ،‬که این سلولها (بالستها)‪ ،‬تمایز پیدا کرده و لنفوسیتها را‬
‫میسازند‪.‬‬

‫لنفوسیت ‪ T‬بلوغ نهاییاش در تیموس (‪ )Thymus‬است‪.‬‬

‫‪B lymphoblast → B lymphocyte‬‬

‫‪T lymphoblast → T lymphocyte‬‬

‫‪NK lymphoblast → (NT) Natural killer cell‬‬

‫*البته در جان کوییرا ذکر شده ‪ Natural killer cell‬از ‪ lymphoid stem cell‬به وجود میآید‪.‬‬

‫‪ Niche‬یا آشیانه‪ ،‬فضایی است که سلولهای بنیادی در آن قرار دارند که میتواند در‬
‫قسمتهای مختلف بدن (مثل در فولیکول مو یا در مغز استخوان) وجود داشته باشد‪.‬‬

‫مغز استخوان (‪)bone marrow‬‬

‫دو نوع مغز استخوان بر اساس نمای ظاهری در بررسی ماکروسکوپی داریم‪:‬‬

‫‪ )1‬مغز قرمز استخوان‬

‫‪ )2‬مغز زرد استخوان‬

‫مغز قرمز استخوان حاوی سلولهای خونساز است‪.‬‬

‫مغز زرد استخوان با سلولهای چربی پر میشود و فاقد سلولهای خونساز است‪.‬‬

‫مغز قرمز استخوان دارای ماتریکسی (‪ )stroma‬از جنس بافت همبند رتیکولر (‪ )reticular‬است‬
‫که به شکل داربستی سلولهای اصلی آن را در بر گرفته‪ .‬سلولهای اصلی‪ ،‬طنابهای خونساز‬
‫(‪ )hemopoietic cords‬یا جزایر خونساز (‪ )hemopoietic islands‬نامیده میشوند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫به عالوه مغز قرمز دارای مویرگهای سینوزوئیدی (‪ )sinusoidal capillaries‬نیز هست‪ .‬مویرگ‬
‫های سینوزوئیدی‪ ،‬مویرگهایی با سلولهای اپیتلیال ناپیوسته هستند که سلولهای خونی‬
‫ساخته شده در مغز استخوان از طریق این مویرگها به سیستم گردش خون وارد میشوند‪.‬‬

‫‪ ++‬نیمنگاهی به جنین‪:‬‬

‫تقسیم بندی انواع سلولهای بنیادی (‪)stem cell‬‬

‫‪ .1‬سلولهای بنیادی همه توان (‪ :)Totipotent‬سلولهایی با توانایی ایجاد همهی انواع‬


‫سلول (مثل سلول تخم)‬

‫‪ .2‬سلولهای بنیادی پرتوان (‪ :)Pluripotent‬توده سلولهای داخلی‬

‫‪ .3‬سلولهای بنیادی ‪ :Multipotent‬به الیههای زایای اکتودرم و مزودرم و اندودرم گفته‬


‫میشود‪.‬‬

‫روند بلوغ گلبولهای قرمز خون «‪«Maturation of Erythrocyte‬‬

‫→ ‪1)Proerythroblast → 2)Basophilic erythroblast → 3)Polychromatophilic erythroblast‬‬


‫‪4)Orthochromatophilic erythroblast → 5)Reticulocyte → 6)Erythrocyte‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫اریتروپوئیز (‪ )erythropoiesis‬یعنی ایجاد گلبولهای قرمز‬

‫(ساختن‪ + )poiesis :‬گلبول قرمز (سرخ (پیشوند) ‪)erythro :‬‬

‫روند اریتروپوئیز‪:‬‬

‫‪ .1‬پرواریتروبالست‪ :‬سلولی بزرگ با سیتوپالسم بازوفیل است‪.‬‬


‫بازوفیلیک اریتروبالست‪ :‬یک سلول بزرگ (کمی کوچکتر از پرواریتروبالست است) و‬ ‫‪.2‬‬
‫دارای سیتوپالسم بازوفیل است‪ .‬بازوفیلی این نوع سلول به علت وجود تعداد زیادی‬
‫ریبوزومهای (پلیزوم) سازنده هموگلوبین است‪.‬‬

‫‪ ++‬شروع سنتز هموگلوبین از بازوفیلیک اریتروبالست است‪.‬‬

‫‪ .3‬پلیکرومات وفیلیک اریتروبالست‪ :‬حجم سلول کم و سیتوپالسم به دلیل اینکه شروع به‬
‫پر شدن توسط هموگلوبین میکند‪ ،‬دچار تغییر رنگ شده و در این سلولها دو منطقه‬
‫بازوفیلی و اسیدوفیلی وجود دارد‪.‬‬

‫‪ ++‬شروع پر شدن مناطق سیتوپالسم با هموگلوبین است‪.‬‬

‫‪ .4‬ارتوکروماتوفیلیک اریتروبالست‪ :‬حجم سلول کمتر است و سیتوپالسم مملو از‬


‫هموگلوبین شده‪( .‬سیتوپالسم یک دست اسیدوفیل است)‬

‫‪++‬در اواخر این مرحله هسته و هستک از بین رفته و به بیرون از سلول رانده میشوند‪ ،‬سلول‬
‫هنوز تعداد کمی ریبوزوم دارد‪.‬‬

‫‪ .5‬رتیکولوسیت‪ :‬تعداد خیلی کمی ریبوزوم در سلول باقی مانده که بعد از رنگآمیزی‬
‫(‪ )staining‬به شکل شبکه (‪ )reticulum‬کمرنگی در سلول دیده میشود‪ .‬به همین دلیل‬
‫به این سلولها رتیکولوسیت گفته میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫رتیکولوسیت با ورود به گردش خون تمام ریبوزومهای خود را از دست میدهند و به‬
‫اریتروسیت تبدیل میشوند‪ ،‬اما حدود ‪ %1‬از رتیکولوسیتها در گردش خون به همان صورت‬
‫باقی میمانند‪( .‬تعداد کم ریبوزومهای خود را حفظ میکنند‪).‬‬

‫روند بلوغ گرانولوسیتها «‪«Maturation of Granulocyte‬‬

‫گرانولوپوئیز‪ :‬ایجاد گرانولوسیتها‬

‫(ساختن‪ + poiesis :‬گرانولوسیت (پیشوند) ‪)Granulo :‬‬

‫روند گرانولوپوئیز‪:‬‬

‫‪ :myeloblast .1‬اولین سلولی که از سلول بنیادی ایجاد میشود‪.‬‬

‫‪ :promyelocyte .2‬دارای سیتوپالسم بازوفیل است و گرانولها شروع به تولید میکنند‪ .‬ابتدا‬
‫گرانولهای آزروفیل در این مرحله ایجاد میشوند‪.‬‬

‫‪ :myelocyte .3‬گرانولهای اختصاصی ایجاد میگردند‪.‬‬

‫‪ :metamyelocyte .4‬تعداد گرانولهای اخت صا صی بی شتر شده و بی شتر حجم سیتوپال سم را‬
‫اشغال میکند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫متامیلو سیتهای نوتروفیلی‪ ،‬بازوفیلی و ائوزینوفیلی با تراکم بی شتر ه سته (چند لوب شدن‬
‫ه سته) بالغ می شوند‪ :‬نوتروفیل قبل از بلوغ از یک مرحله بینابینی (‪ )Band cell‬میگذرد که‬
‫در آن هسته کشیده شده اما هنوز چند لوبی نشده است‪.‬‬

‫بلوغ و تکامل نوتروفیل ها از نظر عملکردی و آناتومیکی در ‪ 4‬بخش (‪ )compartment‬تعریف‬


‫شده است‪:‬‬

‫‪ )1‬بخش گرانولوپوئیز (‪ )Granulopoiesis‬در مغز قرمز استخوان (مغز فعال) نوتروفیلها دارای‬
‫گرانول میشوند‪.‬‬

‫‪ )2‬ذخیره به صورت سلولهای بالغ در مغز استخوان تا زمان آزادسازی‬

‫‪ )3‬نوتروفیلهای موجود در گردش خون‬

‫‪ )4‬نوتروفیلهای حاشیهای (نوتروفیلهایی که به صورت سست به سلولهای اندوتلیال رگ‬


‫(‪ )endothelial‬متصل میشوند)‬

‫منشا پالکتها (‪)platelets‬‬

‫پالکتها قطعات کوچک بدون هسته و به صورت ذره هستند‪.‬‬

‫→ ‪Myeloid stem cell → Progenitor cell‬‬


‫→ ‪Megakaryoblast → Promegakaryocyte‬‬
‫‪Megakaryocyte → Proplatelet → Platelets‬‬

‫*مرحله ‪ Promegakaryocyte‬و ‪ Progenitor cell‬در کالس ذکر‬


‫نشده و صرفا برای کاملتر بودن مراحل در اینجا آورده شده‪.‬‬

‫‪ .1‬سلولهای ميلوئیدی‬

‫‪Progenitor cell .2‬‬

‫‪ .3‬مگاکاریوسیت‪ :‬در این سلولها قبل از تمایز‪ ،‬اندومیتوز (‪( )endomitosis‬تقسیم هسته‬
‫بدون تقسیم سیتوپالسم سلول) انجام میشود‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬
‫‪ .4‬پرومگاکاریوسیت‪ :‬از تمایز مگاکاریوبالست پس از اندومیتوز حاصل شده بنابراین دارای‬
‫هستههای متعددی هستند‪.‬‬

‫‪ .5‬مگاکاریوسیت‪ :‬در سیتوپالسم میتوکندریهای زیاد‪ RER ،‬و دستگاه گلژی تکامل یافته و‬
‫گستردهای دارند که اجزا مختص به پالکتها را میسازند‪ .‬در سطح غشا سلولی‪ ،‬تورفتگیهای‬
‫زیادی به نام غشاهای مرزبندی (‪ )Demarcation membranes‬وجود دارد که به طویل شدن‬
‫زوائد سیتوپالسمی کمک میکنند‪.‬‬

‫پروپالکت‪ :‬زوائد سیتوپالسمی پامانند مگاکاریوسیتها (‪ )proplatelet‬که دارای فیالمانهای‬


‫اکتین بوده و پالکتها از این زوائد ایجاد میشوند‪.‬‬

‫‪ .6‬پالکت‬

‫پس از تشکیل پالکت از پروپالکت‪ ،‬باقیمانده مگاکاریوسیتها توسط ماکروفاژ از بین‬


‫میروند‪.‬‬

‫‪@IAUTMEDIO‬‬

You might also like