Professional Documents
Culture Documents
I Lost My Mind, You Found My Heart
I Lost My Mind, You Found My Heart
I Lost My Mind, You Found My Heart
1
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
Full Part
I lost My Mind,
You Found My
Heart
Couple: KookV
Author: Monigoldenkook
Translator: Yasi
Channel : @VKOOKPLANET
2
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 1
11ژانویه.
3
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوابگاهش فقط چند دقیقه با محوطه دانشگاه فاصله داشت ،اما به رسم
روز اول کالسها ،تهیونگ زود از خواب بیدار شد تا قهوه مورد
عالقهاش رو از کافه اون طرف شهر بگیره .شاید برای خیلیها ارزش
نداشت که دقایق با ارزش خوابشون رو با رفتن و نوشیدن قهوه هدر
بدن ،مخصوصا توی چنین مکان دوری ،اما برای تهیونگ ،بیرون
اومدن از رختخواب درحالی که اسمون هنوز به رنگ تیره بود و اون
سواری رو با ارزش میکرد ،قطعا ارزشش رو داشت ،مخصوصا زمانی
که اون مایع قهوهای و تلخ از گلوش پایین رفت و به طور
رضایتبخشی گرمش کرد.
4
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
5
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اولین کالس اون روز (و ترم جدید) ده دقیقه دیگه شروع میشد که
باعث شد با عجله به سمت بخش علوم دانشگاه بره .قرار بود کالس
6
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شیمی داشته باشه و با مزیتی که داشت ،از قبل از استادی که قرار بود
اون کالس رو برگزار کنه ،خبر داشت .اقای لی استاد درس زیست
شناسی مولکولی هم بود ،درسی که ترم قبل اون رو داشت .همین باعث
شد زودتر خودش رو جمع و جور کنه چون تهیونگ از اینکه اون
استاد چطوری با کالس ارتباط میگرفت ،خبر داشت.
هیچ دلیلی برای اعتراض تهیونگ وجود نداشت ،حداقل نه وقتی که
زیست شناسی مولکولی رو با نمره عالی و دلخواهش تموم کرده بود .با
7
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این حال ،احساس راحتی نداشت و ناامید بود که زمان زیادی رو برای
مطالعه اون درس حتی قبل از اینکه توی کالس تدریس بشه ،صرف
میکرد و استاد اون توجه الزم رو بهش نمیکرد .تهیونگ نمیخواست
خودخواه به نظر برسه ،اصال اینطور نبود .قطعاً با این موضوع که
همکالسیهاش به سواالت جواب بدن و توی کالس شرکت کنن،
مشکلی نداشت ،اما بیشترشون عالقهای نداشتن ،اما به نظر میرسید
استادش این رو نمیدید.
با این حال ،تهیونگ امیدوار بود که این ترم بهتر پیش بره و با وجود
اینکه توی زمینه زیست شناسی و ژنتیک نسبت به شیمی و ریاضیات
احساس بهتری داشت ،همچنان تالش میکرد به سواالت مطرح شده
توسط اقای لی جواب درست بده تا برای پایان ترم نمره خوبی رو
تضمین کنه.
8
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
9
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود ناراحتی اکثریت کالس ،استاد مثل اتفاقی که معموال روز اول
رخ میداد ،زودتر مرخصشون نکرد و درعوض یه مقدمهای درمورد
جدول تناوبی گفت .تهیونگ مشکلی نداشت و با دقت به صحبتهای
اقای لی گوش داد.
قبل از شروع ترم دوم ،اون پسر یه نگاهی به برنامه مطالعاتی انداخته بود
و خودش رو اماده کرده بود .از قبل درمورد جدولی که از عناصر
شیمیایی تشکیل شده بود ،خونده بود .از این رو تهیونگ مشکلی برای
10
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
11
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
12
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ اخمی کرد و با انتظار به استاد خیره شد .نمیخواست باور کنه
یه سوال رو از دست داده بود .مخصوصا توی روز اول کالس .با این
حال ،چهره راضی اقای لی برای دانشجویی که جواب داده بود ،جواب
سوال تهیونگ رو داد.
شت .تهیونگ واقعا شکست خورد .حاال اینطوری نبود که فکر کنه
باهوشترین دانشجوی دانشگاه بود ،خیلی ازش فاصله داشت و این
عادی بود که حین یادگیری شکست بخوره ،اما درعین حال،
نمیتونست جلوی احساس حقارتی که درونش به وجود اومد ،بگیره.
13
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ فورا چیزی که گفت ،یادداشت کرد ،با وجود اینکه اون
اطالعات احتماال از قبل توی دفترش بود .با این حال ،این فقط یه بهونه
بود تا سرخی خجالتامیزی که روی گونههاش پخش شد ،بگیره.
15
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نگاه تهیونگ روی پسر مو تیرهای قرار گرفت .موهای فرفریش تا
پیشونی و گوشهاش میرسید .میتونست از دور ببینه که صورتش
چقدر مشخص و مردونه بود .چشمهاش تیره بود و نگاه نافذ و مرموزی
درون اونها منعکس شده بود .با این حال ،تهیونگ نمیتونست جلوی
خودش رو بگیره که بهش خیره نشه .توی زیبایی اون پسر غرق شد.
کنجکاوی تهیونگ به اوج رسید و باعث شد دوباره برگرده .این بار به
سمت دختری که کنارش نشسته بود و توی اینستاگرام بود ،خم شد.
-هی.
17
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دختر توضیح داد و بعد از اینکه تهیونگ زیر لب ازش تشکر کرد،
دوباره روی گوشیش تمرکز کرد.
حاال با عقل جور درمیاومد که چرا وقتی پسر وارد کالس شد ،کل
کالس شروع به زمزمه کردن .با وجود اینکه توی دانشگاه بودن،
دانشجوها همیشه درمورد دانشجوی جدید صحبت میکردن .شاید
بخاطر زیبایی خیرهکنندهاش بود؟ یا هاله مرموز و اسرارامیزش؟
تهیونگ با یه نگاه کوچیک دیگه به پسر ریسک کرد .اون پسر متمرکز
بود و با دقت به استادی که درمورد گروههای جدول شیمی صحبت
میکرد ،نگاه میکرد .با ارامش نشسته بود ،دستهاش رو جلوی
سینهاش جمع کرده بود و به دفتر بستهای که روی میز جلوش بود،
توجهای نمیکرد .حتی اگر به خودش اجازه میداد که نگاهها و
زمزمههای مداوم بقیه دانشجوها ازارش بده ،اما اصال نشونش نمیداد.
صورتش بیتفاوت و حتی بیحوصله بود.
18
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید اقای لی توضیح درسی که میخواست اون روز تدریس
کنه ،تموم کرد ،اما بدون پرسیدن یک سوال ،کالس رو ترک نکرد.
-قبل از اینکه بریم ...بیاید مطالب امروز رو دوره کنیم .جدول تناوبی از
چند گروه و چند دوره تشکیل شده؟
-تو.
19
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خوبه.
20
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-برای تمومکردن کالس ،یه سوال دیگه دارم .شاید این سختترین
سوال باشه .عناصر مصنوعی چیه؟ و کدوم گروه شامل این عناصر
میشه؟
این بار پروفسور همه جا رو نگاه کرد و دنبال دانشجوی دیگهای گشت
که جواب سوالش رو بده ،اما طبق معمول هیچکس داوطلب نشد .نه
حتی تهیونگ چون فاک ،اون هم نمیدونست .این قطعا یه سوال
سخت بود و از جوابش مطمئن نبود.
21
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
استاد دستور داد و تهیونگ متوجه شد که اهی از بین لبهای پسر فرار
کرد.
پسر با لحن خشکی جواب داد ،طوری که انگار جواب رو مستقیما از
روی صفحه ویکیپدیا یا هرمنبع اینترنتی دیگهای میخوند.
یه لبخند روی لبهای پروفسور کافی بود تا تهیونگ متوجه بشه جواب
درست همین بود.
تهیونگ واقعا تعجب کرده بود و باالتر از همه چیز ،کنجکاو شده بود.
چطوری تونست به همه اون سواالت جواب درست بده؟ یا بدتر،
چطوری تونست توجه پروفسور لی رو بدون هیچ تالش یا قصدی به
22
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خودش جلب کنه؟ تهیونگ باید مکرراً دستش رو باال میبرد تا استاد
متوجه بشه ،اما با این وجود ،اقای لی معموال بهش اجازه نمیداد جواب
بده ،پس اینکه بگیم تهیونگ مجذوب اون پسر شده بود ،قابل درک
بود.
به همین دلیل ،وقتی کالس باالخره تموم شد ،تهیونگ با عجله
وسایلش رو توی کیفش جمع کرد ،از جاش بلند شد ،از بین
دانشجوهایی که مشتاق ترک کالس بودن ،رد شد و به ردیف اخر
رسید.
وقتی تهیونگ روی صندلی کنارش نشست ،پسر هیچ واکنشی از
خودش نشون نداد ،نه حتی وقتی که نگاه کنجکاو تهیونگ با دقت
چهره دانشجوی جدید رو بررسی کرد.
23
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سالم.
24
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوم .خب ،شاید خجالتیه؟ تهیونگ با خودش فکر کرد ،اما این باعث
نشد که تسلیم بشه.
پسر باالخره بهش نگاه کرد و عنبیههای تیره و غیرقابل کشفش با
چشمهای شکالتی و شیرین تهیونگ برخورد کرد.
25
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
26
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این دلیل کافیای برای تهیونگ بود تا اون رو نادیده بگیره و تا وقتی
که کالس بعدیش شروع بشه ،از استراحت 15دقیقهایش لذت ببره.
27
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تا اونجایی که میدونم ،فکر کنم که توی دانشگاه تازه وارده و توی
کالس شیمی منه.
تهیونگ اضافه کرد و به نحوی سعی کرد تا به هوسوک کمک کنه که
28
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به یاد بیاره چون اون پسر از تهیونگ اجتماعیتر بود و همیشه از
شایعات دانشگاه خبر داشت .با این حال ،فایدهای نداشت.
-نه .تا حاال نشنیدم که کسی درمورد جونگکوک حرف بزنه ،نه.
این بار این نامجون بود که صحبت کرد .کنار تهیونگ نشسته بود،
درحالی که هوسوک رو به روشون بود.
اون سه تا از سال اول دانشگاه ،حدود دو سال پیش ،باهم دوست بودن
و بیشتر بخاطر این بود که خوابگاهشون مشترک بود .اون واقعا خوش
29
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
30
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم متوجه شدم ولی نمیتونم این همه اشفتگی رو درمورد یه
دانشجوی انتقالی درک کنم .اون اولین نفر نیست و قطعا هم قرار نیست
که اخریش باشه.
31
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه .ظاهراً این پسره جونگکوک تازه وارد دانشگاه شده .از هیچ
دانشگاهی به دانشگاه ما منتقل نشده.
-صبر کن .اما این امکان داره که وسط سال وارد دانشگاه شد؟ توی ترم
دوم؟ پس ترم اول چی؟
32
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،از نظر فنی فقط درصورتی میتونی وارد ترم دوم بشی که برای
شرکت نکردن توی ترم اول دلیل داشته باشی .بعد این امکان وجود
داره که امتحانات ترم رو بدی و شانست رو امتحان کنی یا میتونی
توی ترمهای سالهای بعد توی کالسها شرکت کنی .علیرغم اینکه
حجم کاری و زمانبندیهاش همیشه سازگار نیست ،ولی غیرممکن
نیست .با این حال ،این چیزی نیست که برای اون پسر اتفاق افتاده.
-نه؟
33
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
34
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
35
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خب ،این با عقل جور درمیاومد .این به وضوح توضیح میداد که چرا
جونگکوک برای جوابدادن به سواالت متعدد اقای لی توی کالس
شیمی تردید نکرد.
-االن فهمیدم...
تهیونگ گفت.
36
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید اون موضوع همونجا تموم شد و همشون درحالی که به
ناباوری اون موضوع فکر میکردن ،غذاهاشون رو تموم کردن.
-هوم؟
37
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ برای چند ثانیه تردید کرد و از فرصت اینکه همچنان داشت
میجویید ،استفاده کرد.
با این حال ،شک و تردید توی چهره نامجون مشخص بود.
38
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نامجون گفت.
39
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .اون واقعا جذابه ...صبر کن ببینم ،اصال از کجا میدونی؟ تو هم
باهاش کالس داری؟
40
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فقط...؟
41
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونم.
-فقط کنجکاو بودم .اخر کالس سعی کردم باهاش حرف بزنم و اون
نادیدهام گرفت و ازم فرار کرد.
-پس داری میگی از اینکه بهت توجه نکرد و مثل بقیه پاچه خواریت
رو نکرد ،خوشت نیومد؟
42
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-من عالقهای بهش ندارم! من فقط سعی کردم که خوب رفتار کنم
چون به نظر میرسید که تنهاست ولی ظاهراً خودش دوست داره
اینجوری باشه و باهام بد رفتار کرد.
43
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این فقط یه کنجکاوی لحظهای بود .اره ،اره همین درسته .یه دانشجوی
جدید توی دانشگاه بود که باالتر از هرچیزی فوقالعاده و خوشتیپ
بود ...این برای همه عادی بود که درموردش صحبت کنن ،اما
جونگکوک هم درنهایت فراموش میشد .تهیونگ اون پسر و تمام
اسراری که احاطهاش میکرد ،فراموش میکرد و به روال عادیش
برمیگشت.
.
.
.
.
خیلی خب ،باشه ،شاید تهیونگ اونقدرها که فکر میکرد ،مطمئن نبود.
بشینه ،خسته شده بود ،در اعماق وجودش میدونست که این دلیل
واقعیش نبود.
45
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ به طور تصادفی (یا شاید هم نه) دقیقا روی صندلی کنار جایی
که جونگکوک کالس قبل نشسته بود ،نشست اما این از عمد بود؟ نه،
معلومه که نبود .لطفا ،همه اینها تصادفی بود.
46
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ ادمی نبود که تسلیم بشه .مصمم بود که اون پسر رو مجبور
کنه تا باهاش صحبت کنه .پس گفت:
47
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با لبخند دوستانهای به نیمرخ پسر خیره شد .با این حال ،بیفایده بود
چون جونگکوک همچنان بهش نگاه نمیکرد.
از قصد داره نادیدهام میگیره؟ فکر کرده که کیه؟ تهیونگ با خودش
فکر کرد .ابروهاش بهم گره خورد ،با عصبانیت پر شد و جای لبخند
چند ثانیه قبل رو گرفت .جونگکوک واقعا عصبانیش میکرد .چطور
جرات میکرد؟
48
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه؟
تهیونگ با تعجب چند بار دهنش رو باز و بسته کرد و سعی کرد
کلمات رو از گلوش بیرون کنه.
االن باید چی میگفت؟ یه سخنرانی کامل اماده کرده بود تا نشون بده
که پسر هیچ حقی نداشت که نادیدهاش بگیره و اینقدر بیادب باشه ،اما
با این حال ...با این حال تهیونگ عجله کرد.
49
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
جونگکوک برای چند ثانیه بهش خیره شد و به نظر میرسید نگاهش به
چشمهای تهیونگ نفوذ کرد ،از جمجمهاش عبور کرد و تا روحش
رسید .تهیونگ از شکستن تماس چشمیشون امتناع کرد ،اما همونطوری
که منتظر جواب جونگکوک بود ،نتونست جلوی لرزی که از ستون
فقراتش پایین رفت ،بگیره.
-صبح بخیر.
50
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید.
-اره.
51
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اشتراک بذاره .و این دلیل باید براش کافی باشه تا یکبار برای همیشه
درتالش برای نزدیکشدن به جونگکوک تسلیم بشه .مخصوصاً بخاطر
اینکه تهیونگ عالقهای نداشت .اصال و ابدا.
-اوه ،این خوبه .هوم ...اهل سئولی؟ من توی دگو دنیا اومدم ولی برای
تحصیل اومدم اینجا.
-اولش اصال راحت نبود .من کامال تنها بودم ولی نمیتونستم این
فرصت رو از دست بدم که...
52
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
فکر کرده که کیه؟ من فقط سعی کردم باهاش یه مکالمه داشته باشم،
الزم نبود اینقدر بیادب باشه!
-صبحتون بخیر .برای هفته دوم ترم امادهاید؟ حاال واقعا قراره سخت
بشه.
53
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
54
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اگرچه تهیونگ یک ساعت پیش احتماال از دیدن اون کار گروهی به
عنوان یه فرصت برای صحبتکردن و نزدیکشدن به اون پسر مرموز
خوشحال میشد ،اما حاال عصبانیت از طوری که جونگکوک چند
دقیقه پیش باهاش صحبت کرد ،سر راهش بود .صدای ازاردهندهای که
جونگکوک مطمئن شد از دهنش خارج بشه ،از نگاه تهیونگ دور
نموند.
-این بچگونهست.
تهیونگ پرسید.
-دیگه چیه؟
56
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این تکلیف باید به صورت جفت انجام بشه .میدونی معنی این چیه؟
یعنی دو نفر باهم کار کنن ،نه فقط یک نفر .و اینکه نمیتونم تمرینها
رو ببینم.
57
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به محض اینکه پوستش با پوست جونگکوک تماس پیدا کرد ،موهای
دست تهیونگ یکی یکی سیخ شد و جریان برق شدیدی ازش عبور
کرد .تهیونگ این واقعیت رو نادیده گرفت و ترجیح داد تا باور کنه
که اون عمدتاً به دلیل سردی پوست پسر دیگه بود.
و درموردش فکر کرد ...این عجیبه ولی شاید بخاطر سرمای زمستون
بیرونه.
58
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-داری شوخی میکنی دیگه ،مگه نه؟ واقعا فکر کردی پنج ثانیه برای
من کافیه که همه چیز رو بخونم؟
59
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عالوه براین ،من باید تایید کنم که هر جوابی که دادی درسته یا نه.
راستی ،دیگه اون کار رو نکن .منم میخوام فرصت جوابدادن داشته
باشم.
60
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
-وایسا وایسا.
-چطوری هنوز سر سوال اولی؟ اگر بخاطر کندی رومخت نبود ،تا االن
تمام تمرینها رو تموم کرده بودم.
61
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .من با جواب سه سوال اول موافقم .برای بعدی ،فکر کنم
که این گزینهی درسته.
62
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم.
-پرو.
63
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-صبر کن.
تهیونگ گفت ،به میزش تکیه داد و کیفش که روی زمین بود،
برداشت.
64
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پیداش کردم!
اضافه کرد:
-ولی من میدونم...
65
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ تعجب کرد و حتی بهش مشکوک شد .چیزی که اون پسر
گفت ،نمیتونست درست باشه ،اما وقتی سرش رو خم کرد تا ببینه
جونگکوک چه چیزی مینوشت ،نمیتونست باور کنه .نمیخواست
که باور کنه .تهیونگ با خودش فکر کرد که شاید جونگکوک صرفاً
یه سری عدد نوشت تا تحریکش کنه.
-خفه شو .این امکان نداره که درست باشه .من با ماشین حساب
انجامش میدم.
66
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بهت گفتم.
و علیرغم اینکه اون یه نیشخند تحریکامیز بود ،اون اولین باری بود که
تهیونگ میدید صورت جونگکوک چیزی به جز بیتفاوتی ،دلخوری
یا عصبانیت رو نشون میداد ،اما ترجیح داد این واقعیت رو نادیده بگیره
که ضربان قلبش با دیدن اون لبخند به میزان قابل توجهای باال رفت.
67
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ خرخری کرد .پسر کنارش واقعا باهوش بود .این ممکن نبود.
هیچ توضیح منطقیای وجود نداشت ...حتی کوشاترین دانشاموز این
دنیا هم نمیتونست بدون کمک ماشین حساب محاسبه کنه.
68
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تنها ادم ازاردهنده تویی .اه رومخ ،متکبر و بیادب .فقط برای اینکه
بدونی ،میگم.
69
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
تهیونگ از ته قلبش هوسوک و نامجونی که همخونه و بهترین
دوستهاش بودن ،دوست داشت اما روزهایی که اونها کالس داشتن
و خودش هیچ کالسی نداشت و خوابگاهشون رو منحصراً برای اون
میذاشتن هم دوست داشت.
71
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ همراه اهنگ زمزمه کرد و با گذاشتن ژاکت بافتنی تازه شسته
شدهاش و هودیهاش براساس رنگشون توی کشو سرگرم بود .اره
خب ،چون تهیونگ فقط درمورد مطالعهاش منظم نبود.
72
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مین یونگی پسری بود که توی خوابگاه کنارش زندگی میکرد .اون
دقیقا همون سالی که تهیونگ به سئول اومد و با نامجون و هوسوک
هماتاقی شد ،به اونجا منتقل شد و توی این دو سالی که همدیگه رو
میشناختن ،باهم دوست شده بودن.
از اونجایی که یونگی تنها توی خوابگاه زندگی میکرد ،گاهی اوقات
سه تا پسر دیگه برای پیتزا و شبهای انیمه دعوتش میکردن .خوابگاه
یونگی مثل خوابگاه تهیونگ و دو پسر دیگه اشپزخونه کوچیک و
نشیمن نداشت ،اما دوتا اتاق خواب داشت .با این حال هیچ دانشجویی
برای اینکه اون فضا رو باهاش شریک بشه ،فرستاده نشده بود و
تهیونگ میدونست که یونگی اهمیتی نمیداد .کی بدش میاد؟ داشتن
یه همراه خوب بود ،اما اینکه حموم برای خودت باشه ،نگران سروصدا
نباشی ،درمورد شلختگی بقیه غرغر نکنی ...خب ،خیلی هم بد نبود.
تهیونگ صدای بلند اهنگ یونگی عادت داشت چون اون پسر دوست
داشت درس بخونه و گوشدادن به اهنگ با صدای بلند براش مفیدتر
بود .بیشتر هم ژانر هیپهاپ.
73
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خیلی خب ،شاید باید واقعا صدای اهنگ رو کم کنم .عادی نیست...
ولی اگر یونگی به دیوار بزنه بخاطر اینه که احتماال دارم به نحوی
ازارش میدم .تهیونگ با خودش فکر کرد.
74
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،قبل از اینکه بتونه صداش رو کم کنه یا حتی بلندگوها رو
خاموش کنه ،صدای ضربهای اومد ،اما این دفعه به دیوار نبود ،بلکه
درعوض به در ورودی خوابگاه بود.
چی؟ چرا یونگی به جای اینکه پیام بده یا زنگ بزنه به خودش زحمت
داده که بیاد اینجا؟ تهیونگ با خودش فکر کرد.
با اخمی ،تهیونگ اخرین ژاکت کشو رو مرتب کرد ،اتاقش رو ترک
کرد و به سمت دری رفت که با مشتهای محکمی که بهش میخورد،
تقریبا از جاش دراومد.
-میخواستم همین االن صدای اهنگ رو کم کنم ،یونگی! الزم نبود به
خودت زحمت بدی که بیای اینج...
تهیونگ به محض اینکه در رو باز کرد ،شروع کرد اما وقتی متوجه شد
75
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یونگی مسئول اون صداهای کرکننده نبود ،کلمات توی گلوش گیر
کرد.
-معلومه که تویی.
76
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پسر با تمسخر ادامه داد ،اما چشمهاش بهش خیانت کرد و ناخوداگاه
روی بدن تهیونگی که یه تیشرت ساده مشکی و شلوارک سبز زیتونی
پوشیده بود ،چرخید.
به نظر میرسید تهیونگ متوجه نشد و صداش باعث شد پسر دیگه
دوباره تمرکز کنه.
77
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من واقعا برای یونگی متاسفم .جدی میگم .اگه بهم بگه که دنبال یه
خوابگاه دیگه میگرده ،تعجب نمیکنم.
تهیونگ گفت.
ادامه داد:
78
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
اما تهیونگ از اینکه ازش بترسه خیلی فاصله داشت .درحقیقت بیشتر از
ترس براش ازاردهنده بود.
79
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
80
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
81
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 2
امبروجیو که شیفتهاش شده بود ،تصمیم گرفت روز بعد دوباره اون رو
مالقات کنه و متوجه شد که اوراکل توسط یکی از زیباترین بندگان
معبد اپولو که برای خدای خورشید بود ،همراهی میشد و این جایی
بود که سرنوشت زندگی رو برای امبروجیو و سلین ،زنی که برای معبد
اپولو کار میکرد ،رقم زد.
82
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بعد از گذشت چند ماه و شکوفایی عشق بین اون دو ،اون زوج تصمیم
گرفتن که یونان رو ترک کنن و به ایتالیا برگردن و باهم توافق کردن
که سحرگاه روز بعد همدیگه رو مالقات کنن .با این حال ،نزدیکی
زن و مرد برای خدای خورشید که محبت زیادی به سلین نشون میداد،
خوشایند نبود.
به همین دلیل ،اپولو از شدت عصبانیت امبروجیو رو نفرین کرد و باعث
شد هرباری که نور خورشید اون رو دراغوش میگرفت ،پوستش
بسوزه.
83
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،به عنوان ضمانت ،روح امبروجیو دست خدای جهان زیرین
موند تا اون با چیزی که وعده داده بود ،برگرده .اگه بدون کمان نقره
برمیگشت ،امبروجیو باید برای تا ابد با هادس زندگی میکرد و دیگه
هیچوقت نمیتونست معشوقهاش رو ببینه .اون چاره دیگهای نداشت و
اون لحظه این بهترین فرصت بود .امبروجیو دوباره فکر نکرد و پیمان
رو پذیرفت.
هادس برای اون کمان چوبی و چهل و پنج تیر برای شکار و رسوندن
خون قربانی به الهه هانت و ماه فراهم کرد تا اعتمادش رو بدست بیاره.
84
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
برای چهل و چهار روز ،امبروجیو یه قو رو کشت .نه تنها اون رو به الهه
تحویل میداد ،بلکه از خون اون حیوون استفاده میکرد تا اشعار
عاشقانه روزانه برای سلین بنویسه و قبل از اینکه خورشید پوستش رو
لمس کنه ،اونها رو توی مکانی که قرار بود ماه پیش همدیگه رو
مالقات کنن ،پنهان میکرد.
روز چهل و پنجم ،فقط یه تیر براش مونده بود .اون تیری بود که
درنهایت اعتماد ارتمیس رو بهش میداد .امبروجیو سعی کرد اخرین قو
رو بکشه ،اما بخاطر اضطراب و فشار زیادش ،توی هدفش شکست
خورد و تیر درافق ناپدید شد.
85
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،الهه هانت و ماه به این مرد رحم کرد ،عمدتاً به این دلیل که
امبروجیو اون روزها یه شکارچی خستگی ناپذیر و فداکار بود .بنابراین
ارتمیس کمان نقرهای خود و یه تیر دیگه رو بهش قرض داد و یه
فرصت دیگه بهش داد تا اخرین پرنده رو بکشه و درنتیجه با معشوقهاش
صحبت کنه.
86
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون فرصت این بود که شکارچی بهتری بشه و با سرعت و قدرت الهه،
به خوبی اون بشه و همچنین خون طعمههای متنوع رو تخلیه کنه و بعد
برای سلین اشعار عاشقانه بنویسه .به جای جاودانگی ،امبروجیو و سلین
باید به معبد اپولو فرار میکردن ،درعوض با ارتمیس زندگی میکردن
و الهه رو صرفاً تا ابد میپرستیدن.
87
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تنها مشکل این بود که ارتمیس الهه عفاف هم بود ،یعنی باکره بود.
اینجوری تمام زیردستهاش باید به همون اندازه پاک میموندن و این
یعنی ازدواج ممنوع بود ،پس امبروجیو اجازه نداشت که سلین رو لمس
کنه ،باهاش ازدواج کنه و بچهدار بشه .تحمل اون زندگی سخت بود،
اما حداقل اون زوج کنارهم میموندن.
همون شب امبروجیو نامه دیگهای برای سلین گذاشت ،اما این بار برای
هشداردادن به اون .قبل از سحر روز بعد ،سلین باید بدون اینکه اپولو
متوجه بشه ،به سمت قایقی که توی اسکله منتظرش بود ،میدویید.
اون زن فرار کرد و وقتی باالخره به قایق رسید ،یه تابوت چوبی و یه
یادداشت رو پیدا کرد .داخل تابوت امبروجیو بود و توی کاغذ به سلین
گفته بود که فقط زمانی تابوت رو باز کنه که هیچ پرتوی خورشیدی
وجود نداشت .سلین گیج شده بود ،اما ازش اطاعت کرد.
88
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چند روز بعد ،اون زوج در افسوس ،استانی توی ترکیه ،پناه گرفتن تا
زندگی جدیدی رو شروع کنن .در طول روز ،اون دو در غار زندگی
میکردن ،درحالی که در طول شب وقتشون رو به پرستش ارتمیس
میگذروندن.
تا اینکه روزی بیماری سختی به بدن سلین حمله کرد و زن دراستانه
مرگ قرار گرفت .امبروجیو با دونستن اینکه روحش هیچ وقت پس از
مرگ به اون نخواهد پیوست ،نابود شد چون درعوض گرفتار هادس
بود و اون وقت به فکر شکار قوی دیگهای افتاد که اون رو به ازای
اینکه الهه سلین هم جاودانه کنه ،به ارتمیس تحویل بده.
89
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
الهه هانت با تشکر از چندین دهه فداکاری و احترام ،پیمان نهایی رو
پیشنهاد داد.
90
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی مرد بدن سست و بیجان سلین رو روی زمین گذاشت ،جسدش
شروع به تابیدن کرد و به سمت اسمون و کوه المپیوس ،جایی که همه
خدایان دیگه بودن ،رفت.
91
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-بیخیال ،بابا .قرارمون این نبود!
92
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من فکر میکردم واضحه که تنها زندگیکردن یعنی اینکه تنها زندگی
کنم .فقط من ،توی آپارتمان .نه اینکه یه خوابگاه کوچیک رو با یکی
دیگه شریک بشم.
-دقیقتر؟
93
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
ادامه داد:
-این چیزی نبود که من میخواستم .از اینکه توی این خوابگاه زندگی
میکنم ،متنفرم .حتی میتونم صدای خروپفکردن یکی رو از طبقه
پایین بشنوم .نمیتونی تصور کنی که برای یه خوناشام چقدر
عذاباوره که توی یه فضای پر از انسان پر سروصدا و اشفته زندگی
کنه.
-هوم .من درکت میکنم ولی بهش به چشم یه فرصت و چالش نگاه
کن ،پسرم .نه تنها میتونی مهارتهات رو زیاد کنی و روی کم و
زیادکردن قدرتهات مخصوصا وقتی که اونها رو میخوای و بهشون
نیاز داری ،کار کنی ،بلکه میتونی دوست هم پیدا کنی.
94
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من نمیخوام دوست پیدا کنم .همین االنشم دوتا دوست دارم و همین
برام کافیه.
95
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میخوام باور کنم که دانشگاه رفتن و دیدن ادمهای جدید برات خوبه.
اونها بهت کمک میکنن که حواست پرت بشه و دوباره یه زندگی
داشته باشی.
96
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این یکم طعنهامیز بود بابا .از نظر فنی ،ما مردیم .منظورم اینه که یه
خوناشام مرده متحرکه .ما نیمی مرده و نیمی زندهایم ،اما در هرصورت
بازم مردیم.
97
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میبینی؟ بهت گفتم اونقدرها هم بد نیست و اگر شما دوتا شبیه همید،
احتماال باهم کنار میاید.
-واقعا شک دارم.
98
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،نشدم.
شاید.
99
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
100
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
101
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
102
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید به مشکالت شورا عالقه نشون بدی .من تونستم برای مدتی
جانشین مادرت بشم و میدونم که اماده نیستی یا فعال نمیخوای این
جایگاه رو داشته باشی ،ولی ارزوی مادرت این بود که قدمهاش رو
دنبال کنی .درحقیقت ،این فقط ارزوی اون نیست ،بلکه ارزوی همه
اعضاست.
103
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اگرچه اعضا نقش اساسی دارن ،شورا توسط رئیسی هدایت میشه که
تصمیم نهایی رو میگیره .رئیس شورا قدرتمندترین خوناشامه و در
صدر سلسله مراتب جامعه خوناشامها قرار میگیره .اعضای شورا باید
رئیس رو توی تصمیماتی که روی جامعه خوناشامها تاثیر میذاره،
هدایت و راهنمایی کنن و دیدگاه و نظرات متفاوتی رو بهش ارائه بدن
تا سلطنتشون رو بهتر اداره کنه.
104
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،بعد از مرگ مینجونگ الزم بود رئیس جدیدی انتخاب
بشه .عالوه بر اینکه این ارزوی بزرگ مادرش بود ،اعضای شورا هم
میخواستن جونگکوک جای اون رو بگیره چون اون از نوادگان
مستقیم مینجونگ بود .با تشویق بیشتر تصمیمات اعضا ،مشخص شد که
جونگکوک یه خون خالص بود.
105
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-من نوزده سالمه و نوزده سال توی زندگی یه خوناشام چیزی نیست.
من درمورد شورا چه تجربهای دارم؟
106
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو نوزده سالته ولی یه خون خالصی .تو برای چنین چیزی به دنیا
اومدی .درمورد قدرتها و تواناییهات یه هدفی وجود داره .عالوه
براین ،تو عمرت رو صرف این کردی که کار مادرت رو دنبال کنی.
-اینها باهم فرق داره ،بابا .مامان ...مامان برای چنین چیزی ساخته شده
بود .اون فوقالعاده بود.
-فکر نکنم که بتونم با تمام کار و فداکاری که اون برای شورا کرد،
زندگی کنم.
-جونگکوک.
107
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم این رو بهت نگفته ولی حقیقت اینه که مادرت هم اولش
تمایلی به حضور توی شورا نداشت.
108
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش گفت.
109
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شبیه اون زن نبود و قطعا هیچ رهبری به اندازه مادرش مورد احترام و
دوستداشتنی نبود.
-خب با این میخواستم بهت نشون بدم عادیه که اون فشار و تردیدها
رو احساس کنی ولی من مطمئنم که مثل مادرت رهبر خوبی میشی.
110
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی پدرش یکدفعه بحث رو عوض کرد ،اون احساسات تشنه برای
ترککردن به مکان امنش برگشت.
-اره ،سخت بود ولی یکی رو پیدا کردم .درحقیقت قراره بعد از ظهر
اون رو ببینم.
-فکر کنم.
111
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من به خوبی میتونم این مدت بدون خون دووم بیارم .خودت این رو
میدونی.
112
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من باید برم .میخوام قبل از اینکه اون انسان رو ببینم ،دوش بگیرم.
-باشه .پس بعدا صحبت میکنیم .خدافظ ،جونگکوک .و اینکه خوب
رفتار کن.
پدرش گفت.
113
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
114
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون روز شنبه بود و دومین اخر هفتهای بود که اون خارج از خونهاش
توی بوسان سپری میکرد .دومین هفته کالسهای دانشگاهش هم بود.
115
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک از عالقهای که اون پسر روز اول کالسها بهش نشون داد،
براش عجیب بود ،اینکه از قصد کنار جونگکوک ته سالن نشست و
میخواست اسمش رو بدونه.
اما وقتی توی کالس دوم شیمی تهیونگ رو روی صندلی کنارش
دید ...اینکه بگیم جونگکوک کنجکاو شده بود منطقی بود .میتونست
اون همزیستی رو نادیده بگیره و جای دیگهای بشینه ،اما چیزی درون
جونگکوک مجبورش کرد که صندلی قبلیش رو انتخاب کنه .شاید
اتفاقی بود و اون پسر حتی عصبانیش نمیکرد.
116
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
برای صحبتکردن و تعامل گوش داد .جونگکوک فقط ترجیح داد به
امید اینکه اون پسر تسلیم بشه و تنهاش بذاره ،نادیدهاش بگیره.
117
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
118
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یکی از مشکالت این بود که تعداد این مدارس کم بود و بیشتر توی
معتبرترین شهرهای جهان مثل نیویورک ،لندن ،پاریس ،بارسلونا،
نیودلفی ،هنگ کنگ ،رم یا توکیو بود و به همین دلیل ،هزینههای
تحصیل خیلی گرون بود.
البته این مشکل جونگکوک نبود چون به خانواده سلطنتی که یکی از
ثروتمندترینها توی جامعه خوناشامها بود ،تعلق داشت ،اما همه
خوناشام نمیتونستن هزینه چنین مدرسهای رو بدن.
119
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
120
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
121
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از اون موقع جونگکوک سعی کرد شخصیت پیچیدهاش رو بهتر کنه و
تالش کرد با بقیه نوجوونهای کالس و مدرسهاش زندگی کنه.
تا اینکه مادرش بعد از اینکه جونگکوک شونزده سالش شد ،مرد.
122
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به همین دلیل شرط پدرش رو قبول کرد .بعد از تمومکردن دبیرستان،
میتونست باالخره تنها زندگی کنه و ازادیش رو دور از مشکالت
شورا داشته باشه ،البته به شرط اینکه رشتهای رو برای تحصیل توی
دانشگاه انتخاب کنه و همونطوری که پدر و مادرش ارزو داشتن ،قبل
از اینکه رئیس شورا بشه ،به تحصیلش ادامه بده.
123
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به ساعت نگاه کرد و دید که حدود یک ساعت مونده بود تا با زنی که
قرار بود خونش رو تامین کنه ،مالقات کنه ،بنابراین دنبال کتونیهاش
گشت و بالفاصله اونها رو پوشید.
124
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حاضر ،بدون خوردن خون برای مدت بیش از دو ماه ،واقعا ارزشش رو
نداشت.
میخواست دراتاق رو قفل کنه که توی چند قدمیش صدای دونفر رو
شنید.
تهیونگ پرسید.
کنارش مین یونگی بود که ازش کوتاهتر بود ،اما به همون اندازه
غیرقابل نفوذ و بدخلق بود .موهاش مشکی بود ،گونههاش توپر بود،
لبخندش لثهای بود و گوشهاش توسط حلقههای مختلفی تزیین شده
بود .یونگی معموال پیرهن طرحدار یا تیشرت گشاد و هودی با
رنگهای خنثی میپوشید و در حال حاضر ،یه پیرهن با طرح چارخونه
زرد و مشکی ،یه تیشرت سفید زیرش ،شلوار جین ساده و کتونیهای
ونسش رو پوشیده بود.
126
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من؟ تعقیبت کنم؟ همین االنشم میدونم که گیراییت پایینه ولی من
توی خوابگاه کنارت زندگی میکنم متاسفانه...
جونگکوک قسمت اخر رو زمزمه کرد ،اما این از نگاه تهیونگی که با
چشمهاش اتیش پرتاب میکرد ،دور نموند.
127
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگر من مجبور بودم که توی یه خوابگاه باهاش زندگی کنم ،فکر کنم
یا درخواست تغییراتاق میدادم یا از پنجره میپریدم بیرون .این دوتا
فرضیه واقعا وسوسهکنندهست.
128
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-توئه حرومزاده...
-ته ،تو دوست منی و جونگکوک هم اتاقیمه .نمیخوام طرف کسی رو
بگیرم و من یه جورایی از جونگکوک خوشم میاد .اون ساکت و تمیزه.
129
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه یه روزی توی خوابگاهت مرده پیدات کردن ،باید منتظر " بهت
گفته بودم" باشی.
-چیزی نگو .اگه یونگی بمیره ،قطعا نمیتونه چیزی بشنوه ،احمق.
صادقانه بخوام بگم ،بهش لطف میکنم.
130
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و یونگی اهی کشید .طوری بهشون نگاه کرد که انگار
داشت مسابقه پینگ پونگ میدید.
131
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه .ما توی مدرسه ابتدایی نیستیم که باهم غذا بخوریم .تازه دوست هم
نیستیم که انجامش بدیم.
جونگکوک گفت و بدون اینکه منتظر جواب بمونه ،اون دو پسر رو
رها کرد و به سمت خروجی ساختمون رفت.
132
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،وقتی به انتهای سالن رسید ،میتونست صدای یونگی که با
تهیونگ حرف میزد ،بشنوه:
133
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 3
اونها همچنین قادر به جذب هیچ مواد مفیدی از غذای انسانها نبودن
(حداقل بیشتر خوناشامها که اینجوری بودن) چون دستگاه گوارششون
دیگه کار نمیکرد .بنابراین این موجودات ماوراطبیعی فقط از طریق
مصرف خون میتونستن به سطوحی از مواد مغذی الزم برای بقا برسن
که مستقیماً توی سیستم بدنشون جذب میشد .اما البته که این جلوی
اونها رو برای خوردن جاجانگمیون یا پیتزای پر پنیر نمیگرفت.
علیرغم اینکه از نظر فیزیولوژیکی راضیشون نمیکرد و به سطح اون
مایع غلیظ قرمز رنگ نمیرسید ،همچنان بهشون لذت میداد.
134
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،این روشها به طور کامل خوناشامها رو راضی نمیکرد.
به عنوان مثال ،اینها جایگزین خوردن یک یا دوتا کوکی توی
شرایطی بود که گرسنگی به سراغتون میاومد ،اما دراین حالت فرصتی
برای بدست اوردن مواد مغذی وجود نداشت .اونها فقط به رفع
گرسنگی کمک میکردن ،اما فقط برای یه مدت کوتاه.
135
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به عنوان یه خون خالص از نسل خانواده سلطنتی ،جونگکوک بخشی از
همۀ این خوناشامها بود و بنابراین ،میتونست از طریق منابع مختلفی
انرژی بدست بیاره ،اما فقط خون سرزندگی و قدرتش رو زیاد میکرد.
اخرین باری که جونگکوک خون خورده بود هفت یا هشت هفته پیش
بود که همچنان توی بوسان زندگی میکرد .نوشیدن نیم لیتر خون برای
خوناشامها کافی بود تا برای چهار تا شیش هفته زنده بمونن ،اما
درمورد جونگکوک این زمان بیشتر بود .با این حال ،حتی بعد از اینکه
مقداری انرژی از سالن شلوغ دانشگاه دریافت کرده بود ،بدنش
نشونههایی از ضعف نشون میداد و این یه نوع هشدار بود که بدنش
ولع خون داشت.
136
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بنابراین ،برای اینکه خوناشامها از خون انسانها تغذیه کنن ،باید دنبال
یه اهداکننده داوطلب بگردن و قراردادی امضا کنن .از طرف
خوناشام ،اون شخص باید از امنیت و سالمت اهداکننده اطمینان داشته
باشه ،مانع از تخلیه خون شخص درحد مرگ بشه و درعوض اونقدری
که الزم بود ،ازش بنوشه .انسان هم باید قول محرمانهبودن رو بده.
137
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بین قوهای سفید ،قوهای زرشکی فقط خون اهدا میکنن ،قوهای
کریستالی انرژی میدن و قوهای کهربایی هردو رو بهشون میدن.
138
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اسم زن چویی یه بین بود 39 ،ساله بود ،طالق گرفته بود و اخیرا
شغلش رو از دست داده بود .دوقلوی اون زن خوناشام بود و بیست
سال پیش تبدیل شده بود و نمیتونست از خواهر انسانیش دور بمونه،
بنابراین بدون هیچ تردیدی تمام حقیقت رو به خواهرش گفته بود تا
بتونه باهاش در ارتباط باشه .از اون زمان یه بین به دنیای خوناشامها
عالقمند و کنجکاو شده بود و این یکی از دالیلی بود که داوطلب شده
بود.
139
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
گردن به عنوان محدوده لذت درنظر گرفته میشه و بخاطر همین حین
سکس ،از بوسه و هیکی روی اون قسمت بدن استقبال میشه .عالوه بر
اینکه نیش خوناشام تحریککننده بود ،بزاقشون هم حاوی یه ماده
مخدر قوی بود که باعث تحریک گیرندههای لذت قربانی میشد و
حتی برای لحظاتی اونها رو با سرخوشی فلج میکرد.
چنین لذتی برای اهداکننده نه تنها هم سطح لذت جنسی بود ،بلکه با
احساس مستی یا موادکشیدن قابل مقایسه بود و برای چند لحظه فرد رو
با احساس سرخوشی و خوشحالی رها میکرد .این دقیقا همون چیزی
بود که یه بین دنبالش بود و تا جایی که جونگکوک میتونست
نیازهاش رو براورده کنه ،مشکلی نداشت.
140
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
141
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،حتما! معلومه .من واقعا متاسفم ولی لطفا بیا تو!
زن گفت ،در رو بیشتر باز کرد و چرخید تا اجازه بده که خوناشام
وارد بشه.
-من چطوری میتونم صدات کنم؟ گفتن خوناشام زیادی خشکه ولی
اگر نمیخوای اسمت رو بهم بگی ،کامال درک میکنم.
142
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یه بین گفت ،با دستش تایید کرد و همزمان بهش چشمک زد.
-اوه درسته.
143
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
144
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
145
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
146
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
زن گفت ،روی کاناپه سه نفره ابی تیره مخملی نشست ،سرش رو خم
کرد ،موهاش رو عقب زد و گردن اشتهااورش رو نشون داد.
147
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
برای هیچ خوناشامی اسون نبود که متوقفش کنه .مهم نیست یه
خوناشام چقدر قدرتمند بود .خون برای اونها مثل مواد بود و چنین
148
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یه بین حالت خلسهای روی صورتش داشت .چشمهاش بسته بود ،اما
149
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،وقتی این قانون قرنها پیش وضع شد ،وقتی که
جونگکوک حتی به دنیا نیومده بود ،همه خوناشامها باهاش موافقت
نکردن .خیلیهاشون به کشتار خشونتامیز و خونین عادت کرده بودن
و بدون هیچ نگرانی پشت هم انسانها رو میکشتن.
150
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما وقتی مادرش رهبری شورا رو بدست گرفت ،نه تنها این قانون رو
برای پرتکردن حواس از قتلهای وحشتناک انجام داد ،بلکه
میخواست یه راه هماهنگ پیدا کنه تا خوناشامها و انسانها با
جلوگیری از اون خبر در اینده ،با همدیگه زندگی کنن.
151
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بود .این بهشون اجازه میداد تا برای چند هفته قدرت و تواناییهاشون
بهبود پیدا کنه.
البته هیچ چیز نمیتونست با قدرت زمانی که اون مایع زرشکی رنگ از
گلوی تشنهشون پایین میرفت ،قابل مقایسه باشه ،اما خودکنترلی هم یه
مهارت برای خوناشامها به حساب میاومد.
152
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با اخرین نگاه به یه بین که کامال توی شادی لحظهای غرق شده بود،
جونگکوک در رو باز کرد و اونجا رو ترک کرد.
.
.
.
.
از زمان شام گذشته بود و خیابونهای سئول به طرز چشمگیری اروم
بود.
اون پسر رومخ پاهاش رو جمع کرده بود ،دستهاش روی زانوهاش
بود ،سرش رو به پایین خم کرده بود و بدن و نگاهش رو پنهان کرده
بود.
این پسر واقعا عجیب غریبه .جونگکوک با خودش فکر کرد و با
154
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی صدای پاهای جونگکوک روی زمین پخش شد ،تهیونگ سرش
رو بلند کرد ،اما نگاه امیدوارش به سرعت با نارضایتی جایگزین شد.
-اه ،تویی.
-نه شت.
155
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
156
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
157
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
158
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،تهیونگ مثل سرعت نور از روی زمین بلند شد و با ادای
روی صورتش و دستهاش که جلوی کشاله رونش بود ،جلوی
جونگکوک ایستاد.
-خیلی خب .نمیتونی تصور کنی که چقدر برام هزینه داره که چنین
چیزی ازت بخوام ولی دیگه نمیتونم نگهش دارم.
159
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دقیقا چی میخوای؟
چشمهای شکالتی تهیونگ برای چند ثانیه بهش خیره شد و بعد اهی از
شکست کشید.
-نه.
160
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
-لطفا .دیگه نمیتونم نگهش دارم .اگه واقعا عذاب نمیکشیدم ،این رو
بهت نمیگفتم.
-و من باید چیکار کنم؟ برو دستشویی دانشگاه یا کافه تریا .برام مهم
نیست.
161
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مشکل من نیست.
خوناشام جواب داد و سعی کرد در رو ببنده ،اما قبل از اینکه بتونه
وارد اتاقش بشه ،صدای جیغ تهیونگ رو شنید:
162
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انسان حتی منتظر نموند تا جونگکوک بهش اجازه بده یا بهش نشون
بده که دستشویی کجاست ،همونطوری از کنار خوناشام رد شد ،وارد
خوابگاه شد و به سمت دستشویی دویید.
163
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هی مین.
164
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین خندید.
165
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شغل فعلی جیمین مدلینگ بود .اره ،فعلی چون برعکس جونگکوک،
جیمین یه خوناشام تبدیلی بود.
با این حال ،چیزی که انتظارش رو نداشت این بود که اون خوناشام
گردنش گاز بگیره ،خونش رو بنوشه و همچنان مقدار زیادی از زهرش
رو وارد بدنش کنه.
جیمین فقط دو راه داشت .حتی با وجود مستی و سرخوشی ناشی از
گازگرفتن ،جیمین میدونست که چاره دیگهای نداشت .یا خون
خوناشام رو به روش رو میخورد یا توی هفتاد و دو ساعت بعد
درنهایت میمرد.
166
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
167
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،امروز روز اخر عکاسی بود .واقعا باحال بود .منظرهای که توی
فلورانس انتخاب کردن ،خوشگل بود .اون پیادهروی شبونهای که چهار
ماه پیش داشتیم ،یادته؟
-اون شب عالی بود .با وجود اینکه تقریبا هیچی یادم نمیاد.
ادامه داد:
168
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
169
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
170
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شخص خاصی نیست ،فقط رومخترین ادم جهانه .بیشتر شبیه یه مگس
فاکیه و ولم نمیکنه.
171
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونستم مشکل خشم داری .شاید برات بهتر باشه که پیش یه
روانپزشک بری ،تهیونگ.
-بهت گفتم که شخص خاصی نیست .حاال باید قطع کنم و از شر این
پسر خالص بشم .بعدا حرف میزنیم.
در اون مدت کوتاه ،تهیونگ حواسش با دیدن اتاق جونگکوک پرت
172
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
173
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
174
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
من نیازی ندارم که اشپزی بلد باشم .من حتی به غذا نیاز ندارم .اون
افکار فوراً ذهن جونگکوک رو مشغول کرد ،اما البته که با صدای بلند
به زبون نیاورد .با تمسخر خندید.
175
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اینجا کافه تریا نیست .چرا نمیری محوطه دانشگاه تا مثل بقیه غذا
بخوری؟ بخوام صادق باشم ،بهم لطف میکنی.
176
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
آشپزخونه کوچیک داره ولی فقط برای بهترین دانشجوهای دانشگاه در
دسترسه ،جوری که انگار یه بورسیه تحصیلی خاصه.
177
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید بخاطر اینکه مغز احمقت با مغز باهوش و خردمندی مثل من قابل
مقایسه نیست.
178
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ داد زد و اونقدری محکم روی تخت نشست که حتی چند تا
از بالشهاش تکون خورد.
-چرا؟ جایی ندارم که برم .وقتی اینجا راحتترم ،توی راهروی سرد
نمیمونم ،حتی اگر مجبور باشم با تو سروکله بزنم.
-برام مهم نیست .قبل از اینکه کلیدهات رو یادت بره باید بهش فکر
میکردی! حداقل برو اتاق یونگی.
179
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
180
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونستم مشکل خشم داری .شاید برات بهتر باشه که پیش یه
روانپزشک بری ،جونگکوک.
-داری چی میخونی؟
میز جونگکوک کنار تخت بود ،پس خوناشام فقط الزم بود سرش رو
به چپ بچرخونه تا بتونه به انسان نگاه کنه.
-منظورم االن نیست ،عوضی رومخ .منظورم اینه توی دانشگاه چی
میخونی؟
182
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
183
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا؟ چرا؟
184
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
185
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
186
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-گمشو.
-خیلی رومخی.
187
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید بخاطر اینکه من تنها کسیم که چشم دارم و میتونم ببینم چقدر
رومخی.
188
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
189
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انسان گفت و لبهاش رو اویزون کرد .به نظر میرسید توی فکر این
بود که بره یا نه.
-جئون.
به نظر میرسید وقتی اون پسر کنارش حضور داشت ،دهن جونگکوک
به تنهایی کار میکرد و بدون دستور و خواستهاش ،به طور خودکار
صحبت میکرد و این به شدت جونگکوک رو گیج و عصبانی
میکرد.
190
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درسته .اصال چرا هنوز تالش میکنم؟ سادهلوحانه فکر میکردم که
میتونیم از اول شروع کنیم ...ولی فایدهای نداره .تو همیشه همون
عوضی رومخی.
191
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون زیادی راحته .با همه اینجوریه؟ جونگکوک با خودش فکر کرد.
-نمیدونم خبر داری یا نه ،ولی اینجا خوابگاه و اتاق خوابت نیست.
زیادی راحت نباش .همیشه روی تخت ادمهایی که زیاد نمیشناسی،
دراز میکشی؟
192
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بعد از حذف شیش بازیکن از تیم مقابل و بردن مبارزه ،جونگکوک از
پهلو به پسری نگاه کرد که به طرز عجیبی برای چند دقیقه گذشته
ساکت بود و به سرعت متوجه شد که چرا.
اولین فکر جونگکوک این بود که انسان رو از خواب بیدار کنه و از
اتاق خوابش بیرونش کنه .واقعا باید انجامش میداد.
193
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تقریبا.
موهای نقرهای تهیونگ توی تمام جهات روی بالش پخش شده بود و
توهم ابری براق و خاکستری رو درتضاد با روبالشی سفید ایجاد کرده
بود .چشمهاش بسته بود ،اما مژههای مشکی ،بلند و خمیدهاش به ابتدای
گونههای توپرش میرسیدن و با مالیمت اونجا استراحت میکردن.
ابروهای پهنش گمی بهم گره خورده بود ،احتماال بخاطر اینکه با اون
حالت صورتش به خواب رفته بود .لبهای توپر و صورتیش از هم جدا
شده بود و نفسهای مداومش ازشون فرار میکرد .چهره متقارن،
برازنده و زیباش ارامشبخش بود و جونگکوک حتی متوجه دقایق
طوالنیای که چشمهاش روی پسر مقابلش گم شده بود ،نشد.
سفرش توی خطوط صورت تهیونگ با شنیدن لرزشی توی اتاق ساکت
به پایان رسید .جونگکوک به سرعت متوجه شد صدایی که اومد از
گوشی اون انسان بود که روی کمرش بود.
194
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ته؟ بابت تاخیرم خیلی متاسفم .من با شیوو بودم و االن پیامهات رو
دیدم .مشکلی پیش اومده؟
195
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت.
196
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-صبر کن .تو با گوشی ته چیکار داری؟ حالش خوبه؟ اتفاقی براش
افتاده؟
قطعا قرار نیست بهش بگی که روی تختت خوابیده .این خیلی اشتباه به
نظر میرسه.
197
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اه ،خداروشکر!
خوناشام ماژیک مشکی رو برداشت .روی زمین زانو زد ،به ارومی به
صورت تهیونگ نزدیک شد و تا حد امکان ماژیک رو با مالیمت
حرکت داد تا پسر مقابلش رو بیدار نکنه.
-فازت چیه؟!
199
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انسان گفت ،با ترس از جاش بلند شد و دستی که با اون دوتا کتاب
سنگین ضربه خورده بود ،مالید.
200
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک روی تخت نشست و کمرش رو به تاج تخت تکیه داد .با
حوصله ثانیهها رو شمرد ،تا زمانی که صدای انفجار تهیونگ رو از اون
طرف دیوارها شنید.
201
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
202
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 4
سه شنبه شب ارومی بود و این یعنی همشون فردا کالس داشتن و
بهشون توصیه نمیشد که تا اخر شب بیدار بمونن یا کارهایی که به
انرژی زیادی نیاز داشت ،انجام بدن .استراحت روی کاناپه بعد از
بشقاب داغ و لذیذ سوندوبوجیگه ،درحالی که منتظر بودن که خواب
بهشون غلبه کنه ،برنامه خوبی به نظر میرسید.
203
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-با جونگکوک؟ اون عوضی؟ هیچی بین من و اون نیست .هیچوقت هم
قرار نیست باشه.
-و شماها حتی نمیدونید که اون فاکر دیروز سر کالس شیمی باهام
چیکار کرد.
204
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
205
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم باید دنبال نظافتچی میگشتم و بخاطر اون اول کالس رو از دست
دادم .باالتر از اون ،وقتی داشت میزم رو تمیز میکرد ،خیلی خیلی
خجالت کشیدم و اقای لی طوری با بیحوصلگی بهم نگاه میکرد که
انگار داشتم اذیتش میکردم!
-داری باهام شوخی میکنی ،هوبی .من هیچوقت قرار نیست با
206
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نامجون باهاش موافقت کرد ،اما تهیونگ اونقدری توی افکارش گم
شده بود که حتی متوجه لحن طعنهامیزی که دوستش باهاش صحبت
کرد ،نشد.
هوسوک شروع به خندیدن کرد ،اما وقتی تهیونگ با تهدید بهش نگاه
کرد ،یکدفعه تمومش کرد .پسر دیگه دستهاش رو به نشونه تسلیم باال
برد.
207
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من میرم بخوابم .این موضوع و اون احمق اونقدری برام جالبن که
باعث شد درحد مرگ خوابم بگیره.
208
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت.
.
.
.
.
صبح روز بعد ،تهیونگ نتونست بخوابه .ساعتش رو روی هشت تنظیم
کرده بود چون کالسهاش تا ساعت نه و نیم شروع نمیشد ،اما بدنش
تصمیم گرفت که بیشتر از شیش نخوابه.
209
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
موهاش به ویژه اون روز بهم ریخته بود و هیچ سشوار ،شونه یا ژلی
نمیتونست درستش کنه .تهیونگ تسلیم شد ،با اه شکست خوردهای
210
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هنوز ساعت هفت نشده بود که اماده شد ،بنابراین تصمیم گرفت که
توی کافه مورد عالقهاش که اون طرف شهر بود ،صبحونه بخوره .زمان
زیادی داشت و در این ساعت ،حمل و نقل عمومی احتماال هنوز
اونقدری شلوغ نبود .یه مسیر اروم درحالی که از شیشه اتوبوس به طلوع
خورشید نگاه میکرد ،راه خوبی برای شروع روزش به نظر میرسید.
البته به جز نوشیدن قهوه مورد عالقهاش و خوردن تست فرانسوی.
برای اخرین بار به اینه بلندی که روی دیوار سفید اتاقش اویزون بود،
نگاه کرد .تهیونگ کیفش رو با یادداشتها و کتابهایی که برای اون
روز الزم داشت ،برداشت و با قدمهای ارومی به ورودی خوابگاه رفت
تا دوتا دوستهاش که احتماال توی خواب هفت پادشاه بودن ،بیدار
نکنه.
211
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به تو چه ربطی داره؟ نمیشه یه نفر توی ارامش برای دوییدن بره؟
ادامه داد:
212
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
213
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .مود بدت توی صبح شدیدتر میشه .خوبه که فهمیدم.
جونگکوک جواب داد و کلید رو توی قفل در شصت و پنج فرو کرد.
-پس بهت لطف میکنم و میرم .دیگه الزم نیست به صورتم نگاه کنی!
-خیلی ممنون!
214
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و تهیونگ واقعا نمیتونست بفهمه مشکل پسر دیگه با اون چی بود ،اما
215
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و شاید این دلیلی بود که باعث شد دهن تهیونگ ناخوداگاه باز بشه و
سوالهای غیرعادی ازش بپرسه .و شاید به این دلیل بود که گوشهاش
به تمام کلماتی که از بین لبهای جونگکوک فرار میکرد ،گوش
میداد ،طوری که انگار بدنش به کمترین اطالعات درمورد پسر دیگه
تشنه بود.
216
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یه مکان کوچیک و مخفی توی خیابون هونگدائه بود .ایستگاه اتوبوس
فقط دو دقیقه از اونجا فاصله داشت و حین اون پیاده روی کوتاه،
تهیونگ از اینکه میتونست خوشمزهترین قهوه سئول رو بچشه،
خوشحال بود.
217
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،به نظر میرسید که اون روز ،روز شانسش نبود.
روی شیشه بزرگ ویترین مغازه ،یه کاغذ روش چسبیده بود:
روحیه تهیونگ کامال ناامید شد .اون روز قطعا شانس باهاش یار نبود.
بیست دقیقه سوار اتوبوس شده بود تا ببینه کافه مورد عالقهاش باز نبود.
چقدر عالی.
اما تهیونگ قطعا ادمی نبود که بدون جنگیدن تسلیم بشه ،مخصوصا
زمانی که دلیلش برای ناراحتی سرنوشتش بود .بنابراین ،تهیونگ توی
218
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
219
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
عالوه بر چندین میز و صندلی که توی اون فضا بود ،کانتر بزرگ
مرمری هم با صندلیهای بلندی که داشت ،مشتری قبول میکرد.
تهیونگ ترجیح داد روی یکی از اون نیمکتها بشینه .منوی نوشته شده
روی تخته سنگ و ویترین شیشهای با کیکهای اشتهاراور رو بررسی
کرد تا انتخاب کنه که چه چیزی بخوره.
220
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مرد شونه پهن و قد بلندی با پیرهن سفید ساده ،شلوار جین مشکی و
پیشبند مشکی که اسم کافه روش چاپ شده بود ،بهش نزدیک شد.
به نظر نمیرسید خیلی از تهیونگ بزرگتر باشه ،شاید فقط یکی دو
سال .اجزای صورتش به خوبی از هم فاصله داشت و طوری بود که
انگار با دقت اندازهگیری و رسم شده بود .با این حال ،علیرغم زاویهدار
بودنش ،صورتش با خطوط نرمی مشخص شده بود .برخالف پوست
رنگ پریدهاش ،چشمهای قهوهای تیرهاش گرد و براق بود ،بدون اینکه
از ویژگیهای بارز اسیاییش کم بشه و به خوبی با ابروهای سنگینش
ترکیب شده بود .لبهاش شبیه بالش ضخیم و گوشتی بود و به طور
طبیعی با رنگ البایی زیبایی رنگامیزی شده بود .لبخند مشتاقی داشت
221
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،نمیخوام با قصد خاصی بگم ،اما قطعا تارت بادوم رو انتخاب
میکردم .اینجوری نیست که خودم درست کرده باشم ولی واقعا
خوشمزهست.
222
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم باشه .پس یه تیکه بزرگ تارت بادوم و اسپرسوی بزرگ لطفا.
223
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مرد پرسید.
224
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
225
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اه اره .خب ،من اولش قصد داشتم به کافه دیگهای که نزدیک
اینجاست برم .کافه مورد عالقمه ،البته توهینی نباشه.
ادامه داد:
226
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی بخاطر مشکل لولهکشی بسته بود .نمیدونم ،پس باید دنبال کافه
دیگهای میگشتم و ...خب اینجا توجهام رو جلب کرد.
-اره.
227
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از اشناییت خوشبختم تهیونگ .اسمم کیم سوکجینه ولی میتونی جین
صدام کنی.
228
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
داره باهام الس میزنه ،مگه نه؟ تهیونگ با خودش فکر کرد .من که
نشونهها رو اشتباه نگرفتم؟
229
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی من باید برم .یکم دیگه کالس دارم و با اتوبوس یکم طول
میکشه.
-اوه ،دانشجویی؟
-چی میخونی؟
-زیست شناسی .میخوام توی زمینه ژنتیک مولکولی کار کنم .به نظرم
واقعا جالبه .چقدر باید پرداخت کنم؟
230
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حتما برمیگردم.
.
231
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
هفته بعد ،کالس شیمی توی ازمایشگاه برگزار شد ،نه توی سالن
همیشگی.
232
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اقای جئون .تو ده دقیقه دیر کردی و کالس من رو قطع کردی ،ولی
بله ،میتونی بیای داخل.
پروفسور شیمی گفت ،سری تکون داد و دستش رو برای پسر تکون داد
تا وارد ازمایشگاه بشه.
233
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک برای چند ثانیه سردرگم به نظر میرسید .به کمبود صندلی
ازمایشگاه نگاهی انداخت .با این حال ،استاد اضافه کرد:
-اقای جئون .یه صندلی خالی روی اون نیمکت هست .سریع بشین و
اجازه بده که درسم رو ادامه بدم.
تهیونگ حتی متوجه نشد که صندلی کنارش خالی بود .تنها صندلی
خالی ازمایشگاه.
234
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ اه ارومی کشید ،روی صورت استاد تمرکز کرد و سعی کرد
پسری که روپوش دکتریش رو توی فاصله کمی ازش گذاشت ،نادیده
بگیره .با کمال تعجب ،جونگکوک وقتی کنار تهیونگ نشست ،هیچ
حرف توهینامیزی نزد و به استاد نگاه کرد.
با این حال ،به نظر میرسید که چشمهاش بیشتر به چرخ دندههای مغز
خودش توجه میکرد تا کلماتی که اقای لی به زبون میاورد.
اقای لی پرسید.
236
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دوباره.
-اقای جئون .شاید بخاطر مطالعه درمورد پروتکل دیر کردی .میتونی
بهم جواب رو بگی؟ کرایسکوپی چیه؟
237
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
واضح بود که این جوابی نبود که اقای لی منتظرش بود .البته نه به معنای
اشتباه بودن چون تهیونگ به سرعت متوجه شد که اشتباه نبود ،بلکه
بخاطر اینکه استاد منتظر بود که جونگکوک حواسش نباشه ،نه اینکه
جوابش نوک زبونش باشه.
اقای لی سری تکون داد و به درسدادن ادامه داد ،بعد درمورد مراحلی
که باید توی فعالیت ازمایشگاهی انجام میشد ،صحبت کرد.
-چیه؟
238
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
239
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره همینطوره.
تهیونگ پرسید.
240
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .مرحله اول .باید 15گرم از نمک رو وزن کنیم و روی
شیشه ساعت بریزیم.
241
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پسر دیگه نگاه تهدیدامیزی بهش انداخت چون تهیونگ جرات کرده
بود که لمسش کنه و تهیونگ هم به صورت بهونهگیرش بیشتر خندید.
-حاال هرچی .حاال باید 250میلی لیتر اب توی بشر بریزیم و حرارتش
بدیم تا به جوش بیاد.
جونگکوک چیزی که توی مرحله دوم پروتکل نوشته شده بود ،خوند.
ادامه داد:
-بعد باید دمای اب خالص رو قبل از اینکه نمک رو بهش اضافه کنیم،
اندازه بگیریم.
242
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-مراقب باش!
243
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خوش شانس بودی .فکر نکنم که سوخته باشه .درد داره؟ حسش
نمیکردی؟ موچین چوبی برای همین چیزهاست ،احمق! نباید دستت
رو توی شعله چراغ میبردی!
244
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ اون لحظه متوجه شد چقدر دست جونگکوک سرد بود که
یکدفعه پسر دیگه دستش رو کنار کشید و باعث شد تهیونگ گرمای
دست خودش رو بدون هیچ تضادی احساس کنه .دستهای تهیونگ
از عدم تماس ناگهانی سوزن سوزن شد.
-من خوبم.
245
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اگر اول فعالیت ازمایشگاهی فضای بینشون بد بود ،حاال خیلی شدیدتر
بود.
هردو توی سکوت کار کردن و فقط درمورد وظیفهشون باهم صحبت
میکردن.
246
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
تهیونگ خشک جواب داد و بدون اینکه به پسر دیگه نگاه کنه ،دماش
رو توی دفترش نوشت.
-هوم ...پس االن باید یخ رو توی یه بشر دیگه بریزیم و دما رو اندازه
بگیریم و بعد نمک رو اضافه کنیم.
247
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بیا یخ.
248
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
249
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا وقتی که کالس هنوز تموم نشده ،اقای جئون زودتر رفت؟
250
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ توضیح داد و اقای لی سرش رو به نشونه مثبت تکون داد .به
نظر میرسید که اون دروغ رو باور کرد.
-این بار کاری باهاش ندارم ،ولی امیدوارم که جلسه بعدی بهم توضیح
بده که چه اتفاقی افتاد .اقای کیم به کارت ادامه بده.
تهیونگ نمیدونست چرا اون داستان رو سرهم کرد ،اصال چرا احساس
کرد که باید روی کار جونگکوک سرپوش میذاشت ،اما حقیقت این
بود که انجامش داد .براش طبیعی و عادی بود ،بدون اینکه حتی دوبار
بهش فکر کنه.
251
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
تهیونگ باید میچرخید و به اسایش و ارامش خوابگاهش برمیگشت.
252
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بدنش رو با نگرانی تکون داد ،برای چند ثانیه وزنش رو روی پای
چپش انداخت و بعد این کار رو پای راستش انجام داد.
253
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم ...بیا.
254
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه...
اضافه کرد:
255
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نمیخوام؟ " این عجیبه .این چیزی نبود که تهیونگ انتظارش رو
داشت.
-الزم نیست ازم تشکر کنی .عام ...من به اقای لی هم گفتم که باید
یکدفعه کالس رو ترک میکردی چون یه مشکل خانوادگی داشتی و
نگران بودی.
256
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،من توی گوشیت فضولی نکردم ،اگر این چیزیه که داری
میپرسی .نمیدونم یادت میاد یا نه ،ولی من اطرافت نبودم که چیزی
متوجه بشم.
ادامه داد:
257
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من این داستان رو ساختم چون اقای لی ناراحت بود که بدون هیچ
توضیحی وسط کالس رفتی .فقط میخواستم باسنت رو نجات بدم ولی
همین االن هم دیدم که مثل همیشه به عوضیبودن ادامه میدی.
-صبر کن.
-من ...من...
258
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من متاسفم.
-تکرارش نمیکنم.
259
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
260
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک...
-چیه؟
261
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
262
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کلمات بدون اینکه متوجه بشه ،از دهن تهیونگ فرار کرد.
263
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،بیا بریم بیرون .زود باش ،جونگکوک .بهت کمک میکنم که
حواست پرت بشه .قول میدم.
264
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
265
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
266
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 5
جونگکوک پرسید.
267
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
-پس چطوری توی شهر رفت و امد میکنی؟ معموال هیچ دانشجویی
اونقدری پول نداره که تاکسی اینترنتی یا معمولی بگیره .چه برسه به
اینکه بخواد ماشین داشته باشه.
جونگکوک یکدفعه گفت ،اما بعد برای چند ثانیه سکوت کرد.
268
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،شرمندم ولی این سریعترین و ارزونترین راه برای رفتن به
اونجاست.
-خیلی خب .ما خط شیشایم و باید بریم خط پنج پس باید یدونه خط
عوض کنیم .بلیتی که میخوایم ...اینه!
269
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
-چیه؟
-اوه .باشه.
270
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
271
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه .اگه بخوای میتونیم یه جور دیگه بریم .میتونیم تاکسی اینترنتی
بگیریم .من خیلی پول ندارم ولی میتونیم تقسیم کنیم.
272
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خودش کشید .فقط زمانی که دمای سرد توسط پوست گرمش جذب
شد ،تهیونگ متوجه کارش شد و منتظر کنارکشیدن جونگکوک و
انفجار ناگهانیش موند ،اما به طرز عجیبی این اتفاق نیوفتاد.
از اونجایی که اواخر بعد از ظهر بود ،مترو کامال شلوغ بود ،مخصوصا
با بچهها و نوجوونهایی که از مدرسه اومده بودن و ادم بزرگهایی که
بعد از یه روز طوالنی و خستهکننده توی محل کارشون ،مشتاق
برگشتن به خونههاشون بودن .اونها چارهای نداشتن به جز اینکه تمام
راه رو بایستن و بین دهها نفری که توی یه قسمت واگن بودن ،پخش
بشن.
273
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اونها باهم دوست نبودن که بیرون برن .اینطوری نبود که باهم دوست
باشن و تهیونگ درمورد صورت خسته و نگران جونگکوک نگران
بشه .پس چرا تهیونگ این غریزه رو داشت که حواس جونگکوک رو
پرت کنه و یه جورایی حالش رو بهتر کنه؟
274
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ببخشید.
275
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این تنها چیزی بود که جونگکوک زمزمه کرد و بعد تمام مسیر رو توی
سکوت سپری کردن.
خورشید از افق رد شده بود و برای دراغوش گرفتن دوباره اون مکان
که در طول شب ازش استقبال میکرد ،نوستالژیک بود .اسمون با
ترکیب جذابی از نارنجی ،زرد و ابی و یکم از رنگهای بنفش و
صورتی رنگامیزی شده بود ،چیزی که حتی قویترین دوربین هم
نمیتونست ثبتش کنه .به نظر میرسید حتی جونگکوک هم با رنگ
جادوییای که اسمون رو نقاشی کرده بود ،تحت تاثیر قرار گرفته بود.
حال و هوای بینشون سبکتر به نظر میرسید .احتماال بخاطر اینکه از
اون واگنهای کالستروفوبیک دور بودن.
276
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره!
277
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،منظورم اینه که فکر کنم ولی اینطوری نیست که این پارک فقط
برای زوجها باشه.
278
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
صدای ساز مستقلی شنیده میشد ،درحالی که تهیونگ کنار یکی از
پلهها ایستاد ،نشست و با دقت به گروهی که روی صحنه شناور
مقابلشون اجرا میکردن ،گوش داد .جونگکوک با حالت ناخوشایندی
ایستاد ،تا اینکه تهیونگ استین ژاکتش رو کشید و پسر دیگه رو وادار
کرد تا روی پله کنارش بشینه.
شده استفاده میکردن و باعث شده بودن که صدها نفر با اهنگ بخونن.
تهیونگ قطعا یکی از اون افراد بود که با خوشحالی و بیشرمی اهنگ
میخوند و با ریتم اهنگ دست میزد.
جونگکوک پرسید.
280
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تا اون لحظه ،خورشید کامال به خواب رفته بود و با اسمونی نه چندان
پرستاره که درعوض با ابی تیرهای رنگامیزی شده بود ،جایگزین شده
بود و اگر بخاطر هزاران نور سفیدی که نه تنها از پارک ،بلکه از شهر
میاومد ،نبود ،به راحتی با رنگ مشکی اشتباه گرفته میشد.
-ممنون.
جونگکوک چند دقیقه بعد نامحسوس زمزمه کرد ،اما اهنگ ارومی که
گروه اجرا میکرد به تهیونگ اجازه داد تا کلمات شکستهاش رو
بشنوه.
281
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پس ،تهیونگ لبخندی روی لبهاش نقش بست و با امید اینکه پسر
دیگه متوجه بشه که نیازی به تشکر نبود ،به جونگکوک خیره شد.
282
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک؟
283
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک؟
تهیونگ دوباره پسر رو صدا کرد و واقعا به این فکر کرد که شاید
جونگکوک رفته بود و اون رو عمداً تنها گذاشته بود .متوجه نمیشد
که چرا دردی رو توی سینهاش احساس میکرد ،اما وقتی انگشتهای
سردی دستش رو لمس کرد ،اون احساس بالفاصله رهاش کرد.
-من اینجام.
284
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دستهای جونگکوک ازش کوچیکتر بود ،اما این مانع گرفتن دست
تهیونگ نشد .جریان الکتریکی غیرمنتظرهای اینچ به اینچ پوست
تهیونگ که جونگکوک رو لمس میکرد ،سوزوند و وقتی تهیونگ به
پشت پسر دیگه و بعد به دستهای بهم گره خورده نگاه کرد ،قلبش یه
ضربان رد کرد.
به نظر میرسید خود جونگکوک از حرکت ناگهانیش کمی گیج شده
بود ،پس با عجله یه نسخه از کتاب انتقامجویان رو برداشت و اون رو
ورق زد ،درحالی که تهیونگ برای چند ثانیه به خودش اجازه داد که
نفسش باال بیاد.
285
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
286
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه!
-چیه؟
-این!
287
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
288
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت ،کمی پول از کیف پولش برداشت و به مرد داد که
از اینکه یه دانشجوی به ظاهر ساده و جوون ،پول زیادی برای خریدن
کامیک داشت ،غافلگیر شده بود.
289
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
290
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بوی سوسیس و پنیر توی فضا پیچید و شکم تهیونگ درانتظار قاروقور
کرد.
291
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-نه.
اضافه کرد:
292
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
293
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منظوری نداشتم!
294
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
باالخره سفارش اونها بود و تهیونگ دوتا کورن داگ با دوتا نوشابه
سفارش داد .وقتی کیف پولش رو از جیب شلوارش دراورد و اماده شد
تا پرداخت کنه ،جونگکوک جلو رفت و هزینه صورتحساب رو به اون
خانوم داد.
295
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هی! من میخواستم پول بدم! حداقل باید هزینهها رو باهم تقسیم کنیم.
-من؟ کی گفتم؟
تهیونگ پرسید و اخمی کرد .به سمت نیمکت چوبی که چند متریشون
بود ،رفت و جونگکوک هم دنبالش کرد.
296
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،سری تکون داد ،روی نیمکت نشست ،قوطی نوشابه رو
بین پاهاش گذاشت و با دقت چوب کورن داگ رو نگه داشت.
-ولی اره .من خیلی پول ندارم .قبل از یه کار پاره وقت ،دنبال
کاراموزی با حقوق بودم ولی اسون نیست.
ادامه داد:
-ولی به این معنی نیست که باید پول شامم رو بدی! خودم میتونم
پولش رو بدم!
297
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب؟
-نظرت چیه؟
298
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
لبخند تهیونگ عمیقتر شد و وقتی دید پسری که کنارش نشسته بود ،از
توصیهاش خوشش اومد ،شامش رو با رضایت بیشتری خورد.
-بهت گفتم که نگران نیستم .من درمورد هیچی نگران نیستم .اینقدر
فضول نباش .چیزی برای حرفزدن وجود نداره ،چه برسه به اینکه به
تو بگم.
299
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باشه.
جونگکوک بعد از چند ثانیه سکوت پرسید و با ابروی باال انداخته به
تهیونگ نگاه کرد.
-نه.
300
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
301
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ فقط میخواست قدرت این رو داشته باشه که کامال پسر رو
302
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نادیده بگیره و زندگیش رو ادامه بده .تهیونگ هیچ حقی نداشت از
اینکه جونگکوک باهاش احساس راحتی نمیکرد ،ازرده بشه یا اسیب
ببینه.
303
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ اولین نفری بود که صحبت کرد .از روی شونهاش به پسری که
پشتش به تهیونگ بود و کلیدش رو توی قفل فرو میکرد ،نگاه کرد.
304
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
تهیونگ متوجه نمیشد که چرا قلبش از چیزی شبیه امید و ایمان پر شد
و برای شنیدن یه عذرخواهی ،یه " میشه دوباره شروع کنیم؟" یا حتی
یه " ممنون ،واقعا از امشب لذت بردم" منتظر موند .تهیونگ متوجه
نمیشد که چرا مغزش بارها و بارها جمله یه چیزی بگو ،یه چیزی بگو،
305
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ متوجه شده بود که نگاه پسر دیگه نافذ بود و میتونست به
روحش هجوم ببره و هرکلمه ،حالت و احساسی که اون رو مشخص
میکرد ،رمزگشایی کنه.
-شب بخیر.
306
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ برای چند ثانیه کامال ثابت موند ،به در چوبی که پالک 65
روش چسبیده بود ،نگاه کرد و قطعا متوجه نمیشد که چرا قلبش به
هزاران تیکه تبدیل شد و روی زمین سرد و کثیف فرو ریخت.
.
.
.
.
جونگکوک با صدای جیغی از خواب بیدار شد.
307
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
گذر زمان بود ،بلکه فعالیتی بود که مورد قدردان خیلی از خوناشامها
قرار میگرفت ،مخصوصا جونگکوک.
308
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
در اتاق خوابش رو باز کرد و از قدرت شنوایی حساسش استفاده کرد
تا صدا رو پیدا کنه .جونگکوک به سرعت متوجه شد که صدای جیغ،
غریدن از درد و شکستن ظروف چینی از اتاق نشیمن میاومد ،پس از
پلههای مارپیچ با چنان سرعتی پایین رفت که چشمهای یه انسان ساده
به سختی میتونست حرکتش رو تشخیص بده.
اما درحال حاضر ،چیزی که توی اتاق نشیمن خودنمایی میکرد ،جدا
از سه نفر ناشناسی با وحشت بهم نگاه میکردن ،لکه بزرگ خون و
بدن یه زن بود که روی زمین افتاده بود.
309
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مامان! مامان!
جونگکوک داد زد ،دویید و کنار بدنی که روی یکی از فرشها بود،
روی زانوهاش افتاد.
سه نفر دیگه که توی اتاق نشیمن حضور داشتن ،خوناشام بودن ،البته با
توجه به هیکل و فرار سریعشون وقتی متوجه حضور جونگکوک شدن.
جونگکوک میدونست که باید دنبالشون میرفت و با دستهاش
قلبهاشون از بدنهاشون درمیاورد ،اما نمیتونست نگاهش رو از
چشمهای نیمه بسته زن دراغوشش بگیره.
-جونگکوک...
310
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشامها هیچوقت گریه نمیکردن ،یا حداقل به ندرت این کار رو
میکردن .مخصوصا بخاطر اینکه غده اشکشون مثل انسانها کار
نمیکرد ،اما درموارد نادر ،برای مثال وقتی که احساساتشون شدید بود،
اشکهاشون درست مثل خونی که میخوردن ،قرمز رنگ میشد.
-جونگکوک.
312
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مامان؟ مامان تمومش کن .چرا داری این چیزها رو میگی؟ کافیه!
خونم رو بخور!
313
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
درغیر این صورت ،راه موثرتر برای کشتن اونها این بود که تیکه
چوبی مستقیماً توی قلبشون فرو بره.
با وجود اینکه افسانههایی وجود داشت که خوناشامها هیچ قلب یا
ضربان قلبی نداشتن ،اما این حقیقت نداشت .معموال برای انسانها ،قلب
خوناشامها به همون هدف میتپید تا خون رو توی بدن پمپاژ کنه و این
خون کامال متفاوتتر از خونی بود که انسانها داشتن و بهشون اجازه
میدادن که هرزخمی رو بازسازی کنن و گوشتشون رو زنده نگه دارن.
با وجود اینکه تا حدودی مرده بودن ،بدنهاشون به طور طبیعی تجزیه
میشد و تنها خونی که در بدنشون حرکت میکرد بهشون اجازه میداد
که زندهتر به نظر برسن.
314
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به همین دلیل ،وقتی تیکه چوبی توی عضله قلب فرو میرفت ،پمپاژ
خون توی بدن نیمه مردهشون متوقف میشد و اون رو کامال بیجون
میکرد.
-نه نه نه .این واقعی نیست .خونم نجاتت میده ،مامان .لطفا لطفا لطفا.
اون اخرین کلماتی بود که مادرش به زبون اورد و بعد چشمهاش رو
بست.
315
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه!
این بار توی خونه بوسان با اتاق نشیمن تزیین شده و لکههای خون
بزرگ و سیاه روی فرش ایرانی نبود.
اگه غده عرق داشت ،کامال توی عرق غرق میشد .نفسهاش بیثبات
بود .دیوانهوار چشمها و پیشونیش رو مالید تا خودش رو از کابوس،
خاطرات و دردی که براش به همراه داشت ،ازاد کنه.
316
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
همون رویا مرتباً ازارش میداد ،اما تکرار تصاویر واقعی همیشه موفق
میشد که اشفتهاش کنه ،با وجود اینکه سه سال گذشته بود .اما برای یه
خوناشام ،برای یه پسر ،برای جونگکوک ،سه سال عذاب برای قتل
مادرش چیزی نبود.
مقر شورا توی بوسان بود ،اگرچه توی تمام کشورهای دیگه قبایل و
نمایندههای شورا بودن تا امنیت و نظم رو توی جامعه خوناشامهای
کشور ارتقا بدن.
317
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این حمالت همگی مشابه بودن که باعث شد به این فکر کنن که فرد یا
کسایی که مسئولش بودن ،همگی یکسان بودن .حمالت همیشه توی
اخرین ساعات شب اتفاق میافتاد و پیامی به رنگ قرمز تیره که با
رنگ سیاه اشتباه گرفته میشد ،روی دیوارها بود:
318
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
عموماً حضور نداشتن .اونها به این باور رسیدن که اونها روز و ساعت
حمله رو عمداً انتخاب کرده بودن .بدن خوناشامها توی یه مکان
غیرمنتظره با تیکه چوبی که توی قلبشون فرو رفته بود ،پنهان شده بود.
بدون اینکه خبری از پدرش داشته باشه ،جونگکوک صبح و قسمتی از
بعد از ظهر رو توی نگران و بیتابی گذروند .البته که ذهن مضطربش
319
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تا اینکه پسری با ابری نقرهای به شکل موهای براق و موجدار در اتاقش
رو زد و مقدار زیادی از اشفتگی جونگکوک رو گرفت.
اونقدری بهش کمک کرد که چند ساعتی که کنار رودخونه هان قدم
زدن و اون کورن داگ چرب و خوشمزه رو خوردن ،اون مشکل رو
فراموش کرد و وقتی به خوابگاه برگشت ،بالفاصله خوابش برد.
320
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و این برای جونگکوک غیرعادی بود که درعرض چند ثانیه بخوابه ،اما
حقیقت اینه که مغزش بیهوش شد و بدنش به محض اینکه اتاق تاریک
و تشکش اون رو دراغوش گرفت ،سست شد.
-جونگکوک.
321
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بابا!
-حق با توئه .متاسفم .اوضاع خیلی بهم ریخ -صبر کن ببینم .تو از کجا
فهمیدی؟
-یادت رفته که من با پسر جین ریوک دوستم؟ برعکس تو ،پدرش اون
رو در جریان میذاره.
322
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بهت زنگ نزدم چون سرم شلوغ بود .از وقتی که چنین اتفاقی افتاده،
ما یک ثانیه هم مکث نکردیم.
323
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
-دقیقا.
324
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-و بعدش؟
-ما به اون کوچه رسیدیم و چیزی پیدا نکردیم .هیچ ردی از خون نبود.
برامون عجیب بود ،اما حتی اون لحظه هم میخواستیم که امن پیش
بریم و توی چند تا خیابون نزدیکش قدم زدیم .تا اینکه یک ساعت بعد
تسلیم شدیم و به شورا برگشتیم.
325
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تله بوده...
-دقیقا.
327
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،حضور یه خون خالص توی شورا اجباری نیست .خودت این
رو میدونی .فشار و تمایل زیادی هست ...ولی همه حق انتخاب دارن.
درست مثل تو .هرکسی مسئولیت رو قبول نمیکنه ،چه برسه به اینکه با
قوانین و ارمانهای تحمیلی موافق نباشه.
-و تو فکر میکنی موضوع همینه؟ چرا دارن حمله میکنن؟ شاید دارن
به عنوان یه اعتراض ازش استفاده میکنن.
328
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ممکنه این یه فرضیه باشه ،اره .ولی ما هیچ راهی برای اطالع دقیق
نداریم.
329
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،جونگکوک .حتی بهش فکر نکن .من نمیخوام .میدونم همیشه
بهت میگم که باید درمورد مسائل شورا نگران باشی ،ولی توی این
اوضاع ،میخوام اروم باشی و درگیر دانشگاه باشی.
-من چطوری میتونم نگران نباشم وقتی دوباره داره اتفاق میافته؟ اما
این بار من حتی اونجا نیستم .من طبقه باال بودم و نتونستم مامان رو
نجات بدم...
330
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
-من کامال توی یه شهر دیگهام و بیشتر از 200مایل فاصله دارم .فکر
کنم برام بهتره که برگردم بوسان و از تو و بقیه اعضا محافظت...
-جونگکوک .کافیه!
331
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک...
-باشه.
-باشه.
-مواظب خودت باش ،خب؟ بهم زنگ بزن .حواسم رو بیشتر به گوشی
میدم .قول میدم .خدافظ پسرم.
333
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پنجههای سیاهی سعی کردن اون رو بیحرکت کنن و وارد سرش بشن.
سعی کردن به قسمت کوچیک احساساتش که از حسکردن و
نشوندادن امتناع میکرد ،حمله کنن .جونگکوک سرش رو با شدت
تکون داد و با تمام قدرت از نشوندادن ساید ضعیفترش خودداری
کرد.
334
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
335
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 6
اضافه کرد:
336
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درسته.
337
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چه پیامی؟ همونی که توی قبایل کشورهای دیگه گذاشتن و گفتن ما
داریم میایم؟
پسر زمزمه کرد و سعی کرد موضوع رو بین خودشون حفظ کنه.
-بهت نگفته؟
338
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پدرت روی میزش یه پاکتی پیدا کرده که توی کارتش نوشته شده
بود " یکی رفت ،دوتای دیگه مونده ".هیچکس مطمئن نیست
منظورش از این چی بوده.
جونگکوک نگاهش رو روی کانتر مرمری سیاه نگه داشت ،اما ذهنش
با تمام سرعت کار میکرد.
-این ازارم میده که پدرم مدام با سخنرانی درمورد اینکه باید به
مشکالت شورا یه عالقهای نشون بدم ،عصبانیم میکنه ولی بعدش این
چیزها رو ازم قایم میکنه .من چطوری باید یاد بگیرم و خبر داشته
باشم ،وقتی که پدرم من رو بیخبر میذاره؟
339
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک با لحن تندی حرفش رو قطع کرد .پسر دیگه کامال اون رو
میشناخت و بخاطر همین اصراری نکرد.
340
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-من میرم به اون دوتا مشتری برسم و بعد ابمیوهات رو اماده میکنم.
همین االن برمیگردم.
341
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون بیست و یک سالش بود که تبدیل شد .جین اون زمان یتیم بود،
پدر و مادرش توی یه تصادف مرده بودن و مجبور بود به تنهایی
زندگی کنه .اون کامالً همه چیزش رو از دست داده بود و به سختی
میتونست با شغل کم درامدی که داشت ،مخارجش رو تامین کنه.
و از اون موقع ،حدود صد و نوزده سال پیش ،جین خوناشامی بود که
توسط جین ریوک به سرپرستی گرفته شد .اون پسر تا ابد قدردان
زندگی فوقالعادهای بود که پدرش براش فراهم کرده بود.
343
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
درحال حاضر ،جین یه کافه کوچیک و دنج باز کرده بود ،بوسان رو
ترک کرده بود و توی سئول زندگی میکرد .و خوشبختانه ،کارش به
خوبی پیش میرفت.
جین چند دقیقه بعد با یه لیوان پر از مایع قرمز تیره که شبیه ابمیوه
میوههای قرمز بود ،برگشت .با این حال ،حتی اگر شبیه هم به نظر
میرسیدن ،جین و جونگکوک به خوبی میدونستن که بیشتر مزه اهن
میداد تا شیرین.
خون ذخیره شده توی کیسه هیچ ربطی با خوردن مستقیم از گردن و
گلو نداشت ،اما در موارد نیاز یا لذت مفرط (مثل اون لحظه) ،مفید بود.
344
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون انرژی و قدرت زیادی رو فراهم نمیکرد چون برای چند روز توی
سرما بود ،اما همچنان خون بود.
-خیلی دوست دارم بدونم که چرا همه مدام این رو ازم میپرسن.
345
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اروم باش .من فقط فکر کردم برات خوب باشه که یکی رو ببینی.
داشتن رابطه با یه انسان مزایای خودش رو داره .اگه بتونی اون رو
متقاعد کنی که اهداکننده شخصیت بشه ...خون مزه بهتری داره و
فوقالعاده لذت بخشه .برای هردوتون .و سکس ...من حتی نمیتونم
درمورد سکس بهت بگم .تو نقابت رو اون باال حفظ میکنی چون
همیشه به عنوان یه خدا دیده میشی.
-این تویی که ترجیح میدی با اهداکنندهات رابطه داشته باشی .من این
کار رو نمیکنم و ترجیح میدم فاصلم رو حفظ کنم.
346
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب ،دیگه اصرار نمیکنم .اگه یه رابطه کاری خالص رو
ترجیح میدی ،مهمترین چیز اینه که تغذیه کنی .ولی توصیه من رو
یادت نره.
-درسته.
347
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون خیلی جذاب و هات بود .به طرز فاکی هات بود .میتونم
تصورش کنم که زیرم ناله میکنه و از لذت میلرزه ،درحالی که من
گردنش رو گاز میگیرم و خون گرم و خوشمزهاش رو میخورم.
348
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من جدیام .فکر کنم که اون هم باهام الس زد .بهم قول داد که
برگرده و شاید بعدش جرات این رو داشته باشم که ازش شماره بگیرم
یا حتی میتونم برای قرار دعوتش کنم.
-من ادمی نیستم که به سرنوشت اعتقاد داشته باشم ولی به نظر میرسه
که سرنوشت قراره نظرم رو عوض کنه.
349
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اول و ارسال تکالیف رو بخاطر بسپره .وقتی جین به طرف دیگه کانتر و
نیمکت کنارش تکیه داد ،سرجاش تکونی خورد.
-خوشحالم که برگشتی.
350
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سالم جین .باید اعتراف کنم که تارت بادومت نظرم رو جلب کرد.
تهیونگ.
351
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید.
جونگکوک اونقدری توی افکارش غرق شده بود که حتی متوجه نشد
به تهیونگ خیره شده بود ،البته تا اینکه پسر دیگه هم بهش خیره شد.
-جونگکوک؟
352
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ.
تهیونگ گفت.
353
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
جونگکوک گفت.
354
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ به صاحب کافه نگاه کرد .پسری که اون طرف کانتر بود ،به
وضوح خوشحال بود و تهیونگ وقتی کلماتش رو شنید ،با اغراق
لبهاش رو اویزون کرد.
-نمیتونم باور کنم که عمدا اومدم اینجا و هیچ تارت بادومی نمونده.
355
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین گفت.
356
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک احمق نبود و متوجه تغییر رفتار تهیونگ شده بود .اون
انسان ساکتتر شده بود ،مخصوصا از زمانی که جونگکوک رو تشویق
کرد تا باهاش بیرون بره تا حواسش رو پرت کنه.
عالوه بر این ،دقیقا باید چی میگفت؟ اینکه بهش خوش گذشته بود؟
358
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
درسته؟
جین چند دقیقه بعد با چیزی که به نظر میرسید یه لیوان اب پرتقال تازه
و یه تیکه پای لیمو و اوریو بود ،برگشت.
359
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه؟ فکر میکردم که قراره یه ابمیوه مثل اون برام درست کنی.
-متاسفم ،ته.
360
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
361
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مزه خیلی خوبی داره .زنجبیل طعم فوقالعادهای بهش داده .ازش
خوشم اومد.
362
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک سعی کرد ،واقعا سعی کرد که روی گوشیش تمرکز کنه
و مکالمهای که بین دونفر کنارش بود ،نادیده بگیره ،اما نمیتونست و
قطعا قدرت شنواییش رو سرزنش میکرد.
363
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،با شوق سرش رو تکون داد و گوشه دهنش رو با
دستمال پاک کرد.
نرم بود ،جین .خیلی نرم بود .جونگکوک با تمسخر فکر کرد.
-اوه.
-هوم...
364
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
365
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
جونگکوک درمورد موضوع فیزیولوژی و فرایند پس از مرگ
کنجکاو بود .تا اخر ترم یه مقاله تحقیقاتی و یه پاورپوینت برای انجام
داشت ،بنابراین از جمعه شب استفاده کرد تا اونها رو انجام بده.
وسط مقاله علمیش بود که دوتا ضربه به دراتاقش خورد .سر یونگی از
فضای کوچیک در وارد اتاق شد.
366
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حتما.
-ممنون مرد.
هم اتاقیش یه پسر بیست ساله بود که با جاهطلبی برای اینکه دراینده
قاضی بشه ،از دگو اومده بود تا توی سئول حقوق بخونه.
367
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اخیرا رابطه بین اون و جونگکوک پیشرفت کرده بود .اون انسان یه پسر
اروم و محتاط بود ،بنابراین همیشه فضا و سکوت جونگکوک رو
درک میکرد و جونگکوک ازش ممنون بود.
با این حال ،کمی با همدیگه صحبت کرده بودن و بخاطر همین بود که
جونگکوک یه چیزهایی درمورد زندگی یونگی میدونست .بله ،چون
برعکسش اتفاق نیوفتاده بود .با وجود اینکه اونها بدون اینکه
جونگکوک بخواد سرش رو به دیوار بکوبه ،یه مکالمه متمدنانه داشتن،
اما همچنان جزئیات زیادی درمورد زندگیش نمیگفت.
368
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یونگی وارد اتاق جونگکوک شد و این بار بدون درزدن انجامش داد.
خوناشام یه نفس عمیق کشید تا خودش رو کنترل کنه.
369
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یونگی خیلی جدی ،متاسف و حتی ترسیده بهش نگاه کرد ،تا اینکه
اهی کشید و به پاهاش خیره شد.
370
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قبل از اینکه روی مقاله علمیش تمرکز کنه ،گوشیش رو برداشت تا
جواب پیام بهترین دوستش رو بده که با لرزش مداوم گوشی
جونگکوک ،رومخش بود.
371
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین
جونگکوک
جیمین
جونگکوک
مشکلش چیه؟
جیمین
تنها نوری که فضا رو روشن میکرد از نور ماه بود چون پردههای
پنجره کوچیکش کنار بود .اینطوری نبود که تاریکی اذیتش کنه چون
چشمهاش میتونست توی تاریکی ببینه و به خوبی خطوط اجسام
اطرافش براش مشخص بود.
با این حال ،دستگاه الکترونیکیش شبیه اون نبود چون کامپیوترش
373
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
374
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هنوز پنج ثانیه نگذشته بود که صدای باز و بستهشدن درها و همینطور
همهمه و حتی چند تا جیغ به گوشش هجوم اورد.
-بیخیال بچهها! نامجون! هوبی! این کار رو باهام نکنید .میدونید که از
تاریکی متنفرم!
375
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پسر دیگه تقریبا سکته کرد .تهیونگ اونقدری ترسید که جیغی کشید.
377
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک هیچ وقت از اینکه اون لحظه اینقدر حساس بود ،متنفر
نبود.
جونگکوک گفت.
378
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
379
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
380
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،به سمت دیوار رفت و جونگکوک باید خودش رو
کنترل میکرد تا به وضعیت پسر مقابلش نخنده.
انگشتهای بلند و الغر تهیونگ مردد بودن ،اما چند ثانیه بعد به
خودشون اجازه دادن که به انگشتهای جونگکوک گره بخورن.
381
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فقط ...فقط اروم برو ،جونگکوک! چطوری اینقدر مطمئنی؟ اگه به
چیزی بخوریم ،چی؟ ممکنه اسیب ببینیم!
تهیونگ داد زد و با تردید راه رفت .کامال توسط پسر مقابلش کشیده
میشد.
-دارم اروم راه میرم! این تویی که داری به جای راه رفتن ،مثل بچهها نق
میزنی.
382
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
باورم نمیشه که دارم این کار رو انجام میدم .جونگکوک بخاطر نادیده
گرفتن قدرتهاش از نظر ذهنی خودش رو تنبیه کرد.
383
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
به نظر میرسید که زمان اون لحظه وجود نداشت ،این افسانهای بود که
384
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مدتها پیش گفته شده بود چون ثانیهها به ساعتها ،هفتهها ،ماهها،
سالها و حتی ابدیت تبدیل شدن ،درحالی که جونگکوک به
چشمهاش اجازه داد تا توی نگاه تهیونگ غرق بشه.
-جونگکوک...؟
-من اینجام.
386
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
387
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
388
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما همون حرکت کافی بود تا جونگکوک از خلسه توهمیش بیدار بشه.
390
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
391
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
وقتی جونگکوک دوباره به خوابگاه برگشت ،اسمون چندان تاریک
نبود و از ابی نیمه شب به ترکیبی از اقیانوس روشن و نارنجی پررنگ
تغییر میکرد .جونگکوک عمداً تا اخر شب منتظر موند تا از برخورد با
تهیونگ دوری کنه.
افکارش همچنان با یه گره پیچیده درهم پیچ خورده بود ،اما چشمهاش
عاجزانه میخواستن بسته بشن .این یه تالش سادهلوحانه برای جلوگیری
از تسخیرشدن ذهنش توسط صورت پسر مو نقرهای بود.
392
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
393
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و به هرحال قرار بود چی بگه؟ اینکه اون شب تقریبا یه پسر انسان رو
بوسیده بود؟
خوناشام به این اعتقادی نداشت که بتونه بخوابه ،اما حداقل امیدوار بود
این بهش کمک کنه تا فراموش کنه یا حداقل زمان بگذره.
با این حال ،وقتی ملحفه رو کنار زد ،پاکت قرمز تیرهای روی زمین
افتاد.
" اینی مینی مانی مو ،نفر بعدی نوبت کیه؟ "
اونها میدونن .اونها میدونن ،درسته؟ فقط میتونه کار اونها باشه.
395
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تردیدها توی ذهن جونگکوک چرخید ،اما اولین واکنشش این بود که
کارت رو با خشونت پاره کنه و اون رو بسوزونه ،جوری که انگار
هیچوقت وجود نداشت.
396
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 7
تهیونگ حتی کنار سرجای همیشگیاش ،در ردیف اخر سالن نشست و
سعی کرد باهاش حرف بزنه.
جمعه هفته قبل ،دقیقا بعد از اون اتفاق نزدیک به بوسه ،تهیونگ چند
دقیقه بعد کامال مات و مبهوت از پلهها باال رفت و به امید اینکه پسر
دیگه برگرده و بتونه باهاش صحبت کنه ،چند دقیقه جلوی خوابگاه
جونگکوک منتظر موند ،تا اینکه اون چند دقیقه به چند ساعت تبدیل
شد و خواب و خستگی به میلش برای روشنکردن مسائل با
جونگکوک غلبه کرد و باعث شد که تهیونگ تسلیم بشه.
397
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ همچنین اخر هفته هم جونگکوک رو ندید ،نه حتی وقتی که
در خوابگاهش رو زد .این یونگی بود که در خوابگاه رو باز کرد و
گفت که جونگکوک اونجا نبود.
خود تهیونگ هم از اون اتفاق نزدیک به بوسه به شدت گیج شده بود،
اما با این حال ،نمیتونست رفتار جونگکوک رو درک کنه .اگر
جونگکوک با هراتفاقی که تقریبا بینشون افتاده بود ،چندشش یا هرچیز
دیگهای شده بود ،چرا اولش خودش رو کنار نکشید؟ باید اینطوری
واکنش نشون میداد؟
398
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما تهیونگ میخواست با پسر دیگه صحبت کنه ،حتی اگر فقط برای
عذرخواهی از این بود که از حدش رد شده بود .چرا تهیونگ تا این
حد پیش رفت؟
شاید کامال از رایحه جونگکوک مست شده بود .بوی مردونهاش با
کمی رایحه کاج و مرکبات ترکیب شده بود ،یا شاید بخاطر دستهای
پینه بسته و سردش بود که با پوست گرم کمرش درتضاد بود .یا شاید
حس غیرمنتظره و جادویی بود که از دل تاریکی اومده بود و حواس و
لمسش رو هزار برابر تیزتر میکرد و باعث میشد هرباری که نفس
جونگکوک به پوست صورتش برخورد میکرد ،تمام بدنش به لرزه
بیفته.
یا شاید دقیقا همون موقع بود که تهیونگ تقریبا فراموش کرد که چه
اتفاقی افتاد.
399
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نداشته باشه و به صحبتهای استادها بیتوجه باشه .با این حال ،وقتی
استاد خدافظی کرد و بهشون گفت که هفته بعد اونها رو میدید،
تهیونگ افکارش رو رها کرد و به خودش یاداوری کرد که توی
کالس اصول زیست شناسی مولکولی بود.
تهیونگ دفترش رو کامال تمیز و خالی ،بدون هیچ نوشته ،نمودار یا
کلماتی نگه داشت ،کالس رو ترک کرد و از دانشگاه به سمت
خوابگاهش رفت تا ناهار بخوره.
سالم ته!
با این حال ،تهیونگ اون اتیش و گرسنگی رو توی خودش نداشت.
401
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
احتماال بخاطر این بود که امتحانات و ارزشیابی ترم نزدیک بود و همین
باعث شده بود کمی استرس بهش وارد بشه و وقتش رو بگیره.
تهیونگ
یه جورایی غیر مستقیم داری بهم میگی که ازم میخوای بیام اونجا تا
بهم ثابت کنی؟
تهیونگ چند دقیقه بعد به خوابگاه رسید .این مزیت رو داشت که
نزدیک محوطه دانشگاه زندگی کنه و بهترین استفاده رو از وقت
ناهارش ببره.
402
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی در رو باز کرد و بوی خوشمزه ماهی سرخ شده به سوراخ بینیاش
رسید ،به نشونه قدردانی اهی کشید و به طور لذت بخشی ناله کرد.
نامجون توی اشپزخونه کوچیک و سفید و طوسی بود و درحال
امادهکردن ناهار بود .شکم تهیونگ از انتظار قاروقور کرد.
-هی ،نام.
-اوه .سالم ته .دارم اوجینگو بوکئوم درست میکنم .میخوای یه
بشقاب هم برای تو حاضر کنم؟
403
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-نه ،بهم پیام داد و گفت که قراره با دوست پسرش ناهار بخوره.
404
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-احیاناً پسر مو بلوندی که خیلی بلند نیست ولی جذاب و خوشگله و با
جونگکوک دوسته ،میشناسی؟ از اونجایی که باهاش دوستی ،پرسیدم.
405
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-ولی هیچ پسری رو با این توصیف نمیشناسم .نه .در واقع فکر
نمیکردم که ادمی مثل جونگکوک دوستی داشته باشه .چرا؟
406
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ته؟
نامجون سعی کرد توجهاش رو جلب کنه .به پسری که کامال ثابت
مونده بود و چاپ استیکش توی هوا مونده بود ،نگاه کرد.
407
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نامجون گفت.
نامجون پرسید و تهیونگ سرش رو به نشونه مثبت تکون داد .سعی کرد
همونطوری که اون شب رو به یاد میاورد ،اخم نکنه.
-چی شده؟ صبر کن ،مگه یه اتصالی توی تابلوی برق یا قطعی برق
شهر نبود؟ نمیدونم ،بخاطر مصرف بیش از حد یا همچین چیزی نبود؟
408
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
409
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
.
.
410
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
-تولدت مبارک ،هوبی!
به محض اینکه هوسوک وارد خوابگاه شد ،تهیونگ و نامجون همزمان
خوندن.
-ممنون ،بچهها!
411
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی شده؟ برای چهارمین بار امروز پیام تبریک گرفتم؟ شماها بهترین
دوستهای منید ولی الزم نیست هرباری که من رو میبینید ،تبریک
بگید.
-خب ،کافی نبود که فقط صبح بهت تبریک بگیم .نه حتی تایم ناهار.
هرچند وقت یکبار الزمه که بگیم.
هوسوک با صدای بچگونهای گفت و وقتی خیلی لوس شد ،دوتا پسر
دیگه سعی کردن ازش دور بشن.
412
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
413
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وایسا ،ته .قبل زنگ زدن ...داشتم فکر میکردم که یونگی و خب...
جونگکوک هم دعوت کنیم.
414
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میتونی امتحان کنی ،هوبی .من کامال باور دارم که یونگی میاد ،ولی
جونگکوک؟ واقعا بعید بدونم.
تهیونگ به یخچال تکیه داد ،به بروشور رستورانهای مختلف نگاه کرد
و دنبال اونی که مرغ سوخاری داشت ،گشت.
415
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چند دقیقه بعد ،هوسوک دوباره برگشت ،اما فقط یه پسر پشت سرش
بود.
یونگی.
-خفه شو! ظاهرا جونگکوک استثناست .سعی کردم راضیش کنم ،ولی
حتی بهم اجازه نداد برم تو اتاقش .همونجا سرم داد زد که نمیخواد
بیاد و اینکه سرش شلوغه.
416
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بعد از سفارش غذا و نشستن دور میزی که توی اتاق نشیمن بود،
هوسوک ،تهیونگ ،نامجون و یونگی شروع به خوردن کردن .عالوه بر
مرغ سوخاری که همیشه خوشمزه بود ،چند تا بطری سوجو هم
خریدن.
با این حال ،تهیونگ فقط دوتا لیوان کوچیک نوشید و ترجیح داد
مست نشه چون باید از اخر هفتهاش استفاده میکرد تا درس بخونه و
خماری قطعاً بهش کمکی نمیکرد.
بعد از شام ،سه تا پسر دیگه که دوتا بطری کامل سوجو رو خالی کرده
بودن ،خیلی هیجانزده ،پرحرف و بامزه شده بودن.
417
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه؟
یونگی پرسید.
-اگر ما...
418
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-اگر بریم توی اتاق جونگکوک ،چی؟ اگر اون برای مهمونی نمیاد...
مهمونی بره پیش اون.
-بچهها ...این ایده بدیه .این به وضوح ایده بدیه .اگه نخواسته بیاد،
بذارید بمونه .قطعا ما رو میکشه.
419
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نامجون گفت.
به نظر میرسید غیر از تهیونگ ،یونگی تنها کسی بود که امتناع
میکرد.
420
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یونگی برای چند ثانیه تو فکر رفت ،اما بعد سرش رو به نشونه مثبت
تکون داد.
-باشه ولی اگر بهم حمله کرد ،باید ازم دفاع کنید.
-قول میدیم.
421
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وای خدایا .من همینجا میمونم .نمیخوام ریسک کنم که بهم حمله
بشه .همین االنش هم میدونم چی میشه.
422
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت ،با حالت پاپیطوری بهش نگاه کرد و لبهاش رو
اویزون کرد.
-قرار نیست توی روز تولدم این کار رو باهام بکنی ،مگه نه؟
423
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-میشه به جای هری استایلز بذاری؟ از بیلی ایلیش خسته شدم.
-این پلی لیست منه .این اسپیکر منه .اینجا اتاق خواب منه .پس جواب
اخرم اینه ،نه.
424
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
425
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه .تنها چیزی که امروز از دهنت شنیدم اینه که چقدر عمیقاً من رو
دوست داری و اینکه من شخص مورد عالقهات توی تمام دنیام.
جیمین گفت و بدنش رو کش داد .به وضوح روی تختش راحت بود.
-هی فاکر!
426
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به محض اینکه در اتاقش به طرز غیرمنتظرهای باز شد ،لبخندش به
سرعت ناپدید شد.
-وات د فاک؟
427
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ.
-خب ،از اونجایی که نمیخواستی به جشن تولدم بیای ...ما فکر کردیم
که جالب میشه جشن رو برات بیاریم اینجا!
-اره ،هستیم!
429
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
430
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره! من هوسوکم .با اون دوتا توی خوابگاه کناری زندگی میکنم.
اضافه کرد:
431
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با ناراحتی جلوی دراتاق بیحرکت موند .از اینکه وارد اتاق
بشه یا از اونجا فرار کنه ،مردد بود.
432
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا قراره همینجا بمونید؟ جای فاکی بهتری برای رفتن ندارید؟
جیمین کامال برعکس اون بود .اون یه ادم خوش برخورد بود و به
راحتی نفس کشیدن میتونست یه مکالمه رو شروع کنه و دوست پیدا
کنه .به نحوی یه شباهتهایی با تهیونگ داشت.
433
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
434
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بدن جونگکوک به طور طبیعی سرد بود ،اما موجی از یخ روی پوستش
نشست.
-اره...
پرسید:
-چرا پرسیدی؟
435
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حروم زاده.
جونگکوک قطعا درمورد تهیونگ با جیمین صحبت نکرده بود .نه با
اون و نه با هیچکس دیگه .جونگکوک هیچ دلیلی نداشت که درمورد
تهیونگ صحبت کنه .هیچ اتفاقی بینشون نیفتاده بود و قرارهم نبود
بیفته.
-جیمین...
436
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا؟
437
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک وقت نداشت واکنش نشون بده یا ازش بپرسه چرا ترسیده
به نظر میرسید چون تهیونگ توجهش رو دوباره به جیمین داد.
چی؟!
438
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ.
-چیه؟
جونگکوک گفت .صمیمانه امیدوار بود این برای تهیونگ کافی باشه
تا بفهمه جیمین چیزی نمیدونست .نه اون و نه سه تا پسر دیگه که با
کنجکاوی به جونگکوک و تهیونگ نگاه میکردن.
439
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مگه کوره؟
440
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا یه جای دیگه مهمونی نمیگیرید؟ مثال توی کالب یا جای دیگه.
جونگکوک به امید اینکه اون انسانها یکبار برای همیشه از اتاقش برن،
پیشنهاد داد.
441
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میتونیم پارتی رو توی کالب یا بار ادامه بدیم .هنوز سر شبه و باید
تولد دوست جدیدم رو جشن بگیریم.
442
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،خوناشام همچنان سعی کرد از اون شرایط فرار کنه.
-فکر خیلی خوبیه .اینکه همتون برید کالب واقعا خوش میگذره!
ادامه داد:
443
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کاش لطفا یادش بندازین که دقیقا چرا همچنان با جیمین دوست بود.
444
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
دژاوو کالبی بود که چند تا خیابون با دانشگاه سئول فاصله داشت و
برای جذب دانشجوهایی که بیحوصله و تشنه الکل و شب زنده داری
بودن ،ساخته شده بود.
از اونجایی که هنوز نیمه شب نبود ،صف ورودی به بار کوتاه بود،
بنابراین شیش تا پسر میتونستن بدون هیچ مشکلی وارد کالب بشن.
جونگکوک سعی کرد وقتی همشون حواسشون پرت شده بود ،از اون
گروه فرار کنه و به سکوت خوابگاهش برگرده ،اما جیمین گیرش
445
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به محض اینکه وارد شدن ،گروه پسرها با یه بار بزرگ درست وسط
کالب که دوتا پسر و دوتا دختر از مشتریان تشنه پذیرایی میکردن ،رو
به رو شدن .اطرافش ،تعداد زیادی درحال رقصیدن و مالیدن همدیگه با
ریتم اهنگ معروفی بودن که از طریق بلندگوهای مختلف توی فضا
پخش میشد .نورهایی که پخش میشد به رنگ سایههای بنفش و
صورتی بود ،درست مثل دکور کالب.
446
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اونها اول به بار نزدیک شدن و هرکدومشون اولین نوشیدنی اون شب
رو سفارش دادن .پنجتاشون انتخاب کردن که دو شات تکیال برای یه
شروع عالی داشته باشن ،اما جونگکوک با اصرار جیمین فقط ابجو
سفارش داد.
447
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
448
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به به سالم.
449
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دختر با اغوا زمزمه کرد و خوناشام باید جلوی خودش رو میگرفت تا
چشمهاش رو نچرخونه.
-چیزی میخوای؟
دختر برای چند ثانیه غافلگیر شد ،تا اینکه پوزخندی روی لبهای
قرمزش نقش بست.
ادامه داد:
450
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-گورت رو گم کن.
-ببخشید؟
451
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دختر با تمسخر خندید و چیزی شبیه " اشغال" زمزمه کرد ،اما از روی
کاناپه مخملی بنفش بلند شد و دنبال مرد دیگهای که ممکن بود بهش
عالقه نشون بده ،رفت.
اما جونگکوک نمیتونست بیشتر از این به چیزی که دختر انجام داد یا
گفت عالقهای نشون بده ،نه زمانی که دو دست ناشناس ناگهان دور
کمر تهیونگ حلقه شد.
452
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
453
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام خرخری کرد .با خودش فکر کرد احتماال به محض اینکه
تهیونگ میدید جونگکوک هم کالب رو ترک کرده ،با گفتن "
دوباره داری تعقیبم میکنی؟ " بهش میتوپید .به همین دلیل ،تصمیم
گرفت چند دقیقه دیگه شکنجه دردناکی که قرار بود توی اون دیسکو
باشه ،تحمل کنه ،اما توجهاش وقتی منحرف شد که همون مردی که
چند لحظه پیش با تهیونگ رقصید ،از بین بقیه رد شد و به سمت در
خروجی رفت...
454
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 8
خوناشام خرخری کرد .با خودش فکر کرد احتماال به محض اینکه
تهیونگ میدید جونگکوک هم کالب رو ترک کرده ،با گفتن "
دوباره داری تعقیبم میکنی؟ " بهش میتوپید .به همین دلیل ،تصمیم
گرفت چند دقیقه دیگه شکنجه دردناکی که قرار بود توی اون دیسکو
باشه ،تحمل کنه ،اما توجهاش وقتی منحرف شد که همون مردی که
چند لحظه پیش با تهیونگ رقصید ،از بین بقیه رد شد و به سمت در
خروجی رفت.
455
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بدن جونگکوک قبل از اینکه مغزش بتونه پردازش کنه که دقیقا داشت
چیکار میکرد ،از روی کاناپه مخملی بنفش رنگ بلند شد و پاهاش
اون رو به بیرون رفتن و رهاشدن از دود و عرق سوق داد.
456
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
توجهی بیشتر شده بود ،چرخید ،اما چشمهاش پسری که دنبالش بود،
پیدا نکرد که احتماال به این معنا بود که تهیونگ با اون مرد ناشناس به
خونه رفته بود.
457
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ دوباره داد زد و مقاومت کرد ،اما مرد با خشونت چونهاش رو
گرفت و اون رو به عقب هل داد ،تا اینکه پشت تهیونگ به دیوار
اجری کثیف و قدیمی برخورد کرد.
458
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ سعی کرد داد بزنه ،اما انگشتهای خشن و کج مرد روی
دهنش بهش اجازه نمیداد و اشکهای کوچیکی از گوشه چشمهاش
سرازیر شد.
459
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انگار یه تیکه گوشت فاکی بود ،کم کرد و اون رو محکم هل داد.
احتماال محکمتر از چیزی که باید ،انجامش داد چون اون مرد به معنای
واقعی پرواز کرد و با صدای زشتی چند متر اونطرفتر به پشت روی
زمین افتاد.
جونگکوک یقهی مرد رو گرفت و به چونهاش مشت زد .این بار شدت
ضربهاش رو کنترل کرد .مرد خون سرفه کرد و تهیونگی که کامال
توی شوک بود ،داد زد و به سمت اونها رفت.
استفاده کرد و دوباره یقهی مرد رو گرفت ،تا اینکه صورت خونی و
کبود مرد فقط چند اینچ از صورت خوناشام فاصله داشت.
انسان سری تکون داد .صورتش کامال بیتفاوت بود و چشمهاش به
خوناشام خیره شده بود.
461
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت ،پیرهن خونی مرد رو رها کرد و اجازه داد دوباره
روی زمین بیفته.
462
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک...
463
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون فقط یه مشت بود .اون حالش خوبه و بزودی یکی میاد و پیداش
میکنه.
-اون فقط یه مشت نبود ،جونگکوک! اون ...اون عمالً پرواز کرد! تو...
تو چیکار ...چطوری این کار رو کردی؟
-تو فقط توی شوکی و گیج شدی ،تهیونگ .داری چیزهایی رو
میبینی که وجود ندارن.
465
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ .اگه بهت حس بهتری میده ،به امبوالنس یا پلیس زنگ بزن.
کاری که فکر میکنی بهتره و وجدانت رو راحت میکنه ،انجام بده.
من فقط کاری که باید میکردم ،انجام دادم چون سعی کردم بهت
کمک کنم.
466
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تنهات نمیذارم .و اگر این حس بهتری بهت میده ،میتونیم به مسئول
حراست کالب بگیم که اینجا پیداش کردیم ،باشه؟
467
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما وقتی چشمهای ارومتر تهیونگ روش قرار گرفت و ممنونی زمزمه
کرد ،به سرعت جوابش رو گرفت.
468
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خودم میتونم.
-خفه شو و بذار بهت کمک کنم .این کمترین کاریه که میتونم انجام
بدم.
469
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انسان به جونگکوک گفت که فقط برای هوای تازه بیرون اومده بود،
بنابراین توی جیب شلوارش دنبال گوشیش گشت تا به هوسوک پیام
بده و بهش خبر بده که با جونگکوک به خوابگاه برمیگشت.
470
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بعد از چند دقیقه قدم زدن توی سکوتی راحت و عجیب ،تهیونگ با
زمزمه پرسید:
471
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بعید بدونم که متوجه بشه .منظورم اینه احتماال االن متوجه شده چون
به هوسوک خبر دادی ،ولی با این حال ،بعید بدونم که ناراحت بشه.
-منظورم اینه دلیلی نداره که بهت اعتماد نداشته باشه .درحقیقت ،من
قرار نیست کاری بکنم .ما قرار نیست کاری انجام بدیم.
472
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خودت میدونی...
-نه ،نمیدونم.
جونگکوک جدی گفت ،با وجود اینکه از گمان اشتباه انسان خبر
داشت.
473
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید و از اینکه اون سوال رو مستقیم پرسیده بود ،با خجالت
دستهاش رو جلوی دهنش گذاشت.
474
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،چندشاوره چون اون جیمینه ،بهترین دوستم .اون مثل برادرمه.
-سردته؟
475
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منظورم اینه ...از اینکه فقط با یه پیرهن بیرون اومدم ،پشیمونم ،اره
ولی الزم نیست کتت رو بهم قرض بدی.
476
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ منفجر شد ،به قدمهاش سرعت داد و کمی جلوتر از
جونگکوک راه رفت.
چند ثانیه بعد ،قطره به قطرات بارون تبدیل شد و دهها ،صدها و هزاران
قطره سرازیر شد ،تشنگی درختها و گلهایی که روی زمین بودن،
رفع کرد و همراه با یخبندون ،شیشههای ماشینها رو نقاشی کرد .بارون
اسمون و هرکسی که جرات میکرد بهش نگاه کنه ،غمگین کرد و
477
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
478
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ ناله کرد ،در شیشهای بزرگ رو باز کرد و وارد ساختمون
گرمتر شد.
479
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-موضوع چیه؟
جونگکوک زمزمه کرد .به خوبی میدونست هیچ راهی برای پیچوندن
اون موضوع نداشت.
480
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت .به نظر میرسید اون تنها چیزی بود که جونگکوک
از کلمات بیشماری که از دهن تهیونگ دراومد ،متوجه شد چون به
جای توجهکردن به جمالت ،حروف و صداها ،جونگکوک
نمیتونست نگاه مسحورش رو از اون لبهای جذاب و فریبنده بگیره.
482
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا نشدی؟
این جونگکوک بود که بین اون دو خوناشام بود .این جونگکوک بود
که میتونست هرانسانی رو هیپنوتیزم کنه .این جونگکوک بود که
قدرت این رو داشت که هرکسی رو به زانو دربیاره.
به نظر میرسید بدن جونگکوک با طناب حرکت کرد ،اون رو
عروسک خیمه شب بازی کرد و به سمت تهیونگ برد.
483
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
فقط یکبار .فقط یکبار نیاز دارم که اون لبها رو امتحان کنم و بچشم.
این همون جنبه غیرمنطقی جونگکوک بود.
484
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نشون بده .احتماال اتفاقی که درحال رخ دادن بود ،براش غیرقابل باور
بود ،اما حقیقت اینه به جای اینکه جونگکوک رو کنار بزنه ،اون رو با
همون خشونت بوسید.
485
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک بدون اینکه بتونه نگاه تهیونگ رو تحمل کنه ،از زمانی که
پسر نفس میگرفت ،استفاده کرد تا فک و گردنش رو بچشه و وقتی
احساس کرد که تهیونگ توی اغوشش ذوب شد ،میتونست قسم
بخوره که زانوهای پسر ضعیفتر شد.
486
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
رو از لثهاش بگیره ،اما حقیقتاً درحال حاضر دنبال نوع دیگهای از اعتیاد
بود.
-ها؟
487
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید که اون تهیونگ رو یاد زمان و مکان انداخت چون
چشمهاش رو باز کرد و دیوانهوار توی جیب شلوارش دنبال کلیدهاش
گشت.
وقتی دوباره برگشت ،جونگکوک بدون اینکه زمانی تلف کنه کمر
تهیونگ رو محکم گرفت ،اون رو از روی زمین بلند کرد و کمر
تهیونگ روی تشک تختش فرود اومد .خوناشام خودش رو روی
ارنجهاش روی تخت انداخت ،روی پسر مو نقرهای خیمه زد و کامال
تهیونگ رو گیر انداخت.
489
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-اینقدر پرو نباش و به چیزی جز این فکر نکن چون حسمون متقابله.
490
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جسورانه ،بلکه نسبتاً شهوتانگیز و اروم روی هم قرار بگیره ،طوری که
انگار میخواستن ذره ذره از دهنهاشون رو کشف کنن.
ولی موفق نبود ،نه وقتی که دندونهای انسان با مالیمت الله گوشش
رو گزید و اون رو کشید .جونگکوک میتونست قسم بخوره که
ستارهها رو دید.
491
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وات د فاک؟
-اونها اینجان.
492
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟ االن؟
تهیونگ گفت ،از جاش بلند شد ،لباسهاش رو مرتب کرد و روتختی
و ملحفههای روی تختش رو صاف کرد.
493
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
494
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ.
495
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حرومزاده.
-تهیونگ...
496
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
درحالی که دستهاش دور کمر انسان حلقه شده بود تا اون رو عقب
بکشه ،با نامجون و هوسوکی رو به رو شد که هردوشون با ناباوری به
صحنه مقابلشون خیره شده بودن.
497
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نامجون اماده بود دهنش باز کنه و بپرسه " دقیقا اینجا چه خبره؟ " اما
جونگکوک متوقفش کرد.
-جرات نکن.
498
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
499
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 9
-خب ،ما قرار نیست درمورد هیکی بزرگی که دیشب روی گردنت
بود ،حرف بزنیم؟
500
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو خوش شانسی چون خوناشامی .هیکی از روی گردنت پاک شده،
اما خاطرات من مونده و من خیلی خوب یادمه که وقتی دیشب
برگشتی ،دقیقا چی دیدم.
501
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من به...
502
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
503
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
504
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی محض اطالع ،فقط بخاطر اینکه جفتمون مست بودیم ،این اتفاق
افتاد.
-مست؟ تو؟ جونگکوک ،تو فقط یدونه ابجو خوردی .عالوه بر این،
ما خوناشامها اینقدر سریع مست نمیشیم .من واقعا شک دارم که
مست بودی یا نه و تهیونگ ...من زیاد دقت نکردم ولی فکر نکنم که
505
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین پرسید.
506
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوشم اومد.
دوستش داشتم.
-نه.
نیستم.
507
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
به نظر میرسید جیمین بهش رحم کرد ،اون موضوع رو فراموش کرد و
از روی تخت بلند شد.
508
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پسرهی عوضی .بهت میگم باخت چیه .بیا ببینیم امروز کی میبره.
-موافقم.
509
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یونگی بهشون سالم کرد و با دوتا کتابی که توی دستش بود و عینک
مطالعهاش ،از سالن اونجا گذشت.
510
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،حتی با وجود خماریم ،باید به زور از تخت بیرون میاومدم .هفته
دیگه امتحان دارم.
-اوه باشه .خب ،با امتحانت موفق باشی! و البته بقیه چیزهات.
-ممنون جیمین.
511
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بهترین دوستش بهش اخم کرد ،طوری که انگار ناراحت بود که جئون
جونگکوک حرفشون رو قطع کرده بود.
512
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
513
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به هرحال...
-من باید فردا صبح برگردم ایتالیا ...ولی میخوام دوستت بمونم و
باهات چت کنم ،یونگی .میتونی شمارهات رو بهم بدی؟ یا ایدی
اینستاگرام یا هرچی .میدونی ...برای اینکه درارتباط باشیم.
514
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یونگی برای چند ثانیه متعجب به نظر میرسید .سریع پلک زد و به
جیمین خیره شد ،اما بعدش ،به ارومی سرش رو به نشونه مثبت تکون
داد ،طوری که انگار از خلسهی لحظهای بیرون اومد.
جواب داد:
-بیا.
515
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
516
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه اره .منم باید برم .باید درس بخونم .بعدا میبینمت ،جونگکوک .و
جیمین ...سفر خوب و امنی داشته باشی .بهت پیام میدم.
وای خدایا.
517
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از نظر فنی ،خوناشامها جلوی نور خورشید روی پوست سرد و رنگ
پریدهشون اسیب پذیر بودن و اون بهشون احساس سوزش میداد .با این
حال ،میتونستن دربرابر نور خورشید محافظت بشن و به کمک سنگ
الجوردی جادویی ،ازادانه توی طول روز راه برن .این سنگ قیمتی با
سایه درخشان ابی اسمانی و با جزئیات طالیی ،معموال به جواهراتی مثل
حلقه ،گردنبند یا دستبند وصل میشد تا در طول روز استفاده اسون و
کاربردی داشته باشه .اینجوری خوناشامها وقتی خورشید تصمیم
میگرفت که بوسهای به پوست بدنهاشون بزنه ،نمیسوختن.
518
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به همین دلیل ،اون دو میتونستن ازادانه توی جنگل سئول برن که توی
مساحت 600هزارمتر مربع ،از پنج پارک پراکنده تشکیل شده بود و
به پایتخت کره ،شهری با ساختمونهای بلند و مردم پرمشغله ،اجازه
میداد تا فضای ارامشبخشی داشته باشن.
-میشه بهم توضیح بدی که چرا بین همه ،باید بری و با هم اتاقی من
بخوابی؟
519
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .شاید میخوام ،ولی این تنها چیزی نیست که ازش
میخوام ...درواقع برام جالبه.
520
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام مو تیره طوری بهش نگاه کرد که انگار نمیتونست چیزی که
شنید ،باور کنه.
521
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
522
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب ،ولی هیچکس نمیتونه انتخاب کنه عاشق کی بشه .اینکه
خوناشام ،انسان ،مرد یا زن باشه ...این اهمیتی نداره .اگه یه انسانه ،خب
باشه!
ادامه داد:
-در واقع ،خودت بهتر میدونی که خوناشامها اجازه دارن انسانها رو
تبدیل کنن که تا ابد کنارهم باشن ،البته اگر خود اون شخص بخواد و
عشق واقعی باشه .این مادرت بود که این قانون رو گذاشت.
523
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
-وقتی عشق واقعی باشه ...وقتی اون عشق کامال تو رو ببلعه و باعث بشه
برای ساعتها ،روزها ،هفتهها ،سالها و قرنها برای بودن با اون شخص
مشتاق باشی ...با استخونهات حسش میکنی ،جونگکوک.
524
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین گفت ،بلند شد و خاک زانوهاش که بعد چند دقیقه هیچ زخمی
روش نمیموند ،پاک کرد .دستش رو به سمت جونگکوک دراز کرد
و جونگکوک بدون هیچ تردیدی دستش رو گرفت و به دوستش
اجازه داد تا کمکش کنه.
.
.
.
.
خورشید بعد از ظهر تابلوی bean There, Drank Thatکه روی
شیشه ویترین بود ،دراغوش گرفت.
بعد از ساعتهای خستگی ناپذیر تمرین بین اون دو دوست ،جیمین از
جونگکوک خواست قبل از اینکه به ایتالیا برگرده ،برای دیدن دوست
دیگهشون به کافهی جین برن.
525
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
526
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه اون شخص پشتش بهش بود ،جونگکوک فوراً اون رو
شناخت.
کلمات توی گلوی جونگکوک گیر کرد و لبهاش بهم چسبید تا
جلوی غریدنش رو بگیره .چیز خیلی گرمی توی خون سردش در
گردش بود ،چیزی ناراحتکننده ،چیزی غیرعادی ،چیزی که اصال
ازش استقبال نمیشد.
جیمین بدون هیچ تردیدی ،به سمت یکی از نیمکتهای بلند رفت و
دوتا صندلی دورتر از شخصی که اونجا بود ،نشست و اون لحظه بود
که جیمین به کنارش نگاه کرد و اون رو شناخت.
527
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
528
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم ،ته؟
جیمین صدلش کرد و انسان با حالت سوال برانگیزی بهش نگاه کرد.
529
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
530
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین با نگرانی به تهیونگ خیره شد ،طوری که انگار داستان پوچی که
انسان تعریف کرد ،باور کرده بود .جونگکوک به خوبی میدونست
این حقیقت نداشت.
اضافه کرد:
-پای بلوبری دوست داری؟ اونی که دیشب برات فرستادم خیلی خوب
به نظر نمیرسید چون اولین باری بود که امتحان میکردم ،اما فکر کنم
این یکی بهتر شده.
دیشب؟ اونها دیشب بهم پیام دادن؟ این قبل یا بعد از این بود که
تهیونگ زبونش رو توی دهنم فرو کرد؟ جونگکوک با خودش فکر
کرد ،بدون اینکه بدونه چرا اینقدر از کلماتی که بین اون دو جا به جا
میشد ،خبر داشت .نمیتونست گزگز ناراحتکننده شکمش رو درک
کنه.
532
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-ولی اره ،اولین بارم بود .از پایی که توی شیرینی فروشی نزدیک
اپارتمانم خوردم ،الهام گرفتم .اگه بخوای ...خب اگه بخوای ،میتونم
533
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یه روز ببرمت اونجا تا بتونی انتخاب کنی کدوم بهتره .من متوجه شدم
که واقعا ذائقهی شیرینی داری.
چی؟
لبخند تهیونگ اونقدری بزرگ بود که چشمهاش برای چند ثانیه پشت
گونههاش پنهان شد.
-حتما .دوست دارم که تیستر حرفهایت باشم .اگرچه یکم تحت تاثیر
قرار گرفتم.
534
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
535
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
من ته -خفه شو ،جونگکوک .تو هیچی نمیخوای .فقط خفه شو.
536
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
537
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این اولین باری نبود که جونگکوک به کسی جذب شده بود ،اخریش
هم نبود ،اما هیچ وقت به این مرحله نمیرسید .به جایی رسیده بود که
نمیتونست از فکرکردن به اینکه چقدر میخواست تکرارش کنه،
دست برداره و باید خودش رو مجبور میکرد تا حواسش پرت بشه و
بهش فکر نکنه.
538
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بابا؟
539
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک ،سالم.
540
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من یه کارت دریافت کردم .خب ،بخوام راستش رو بگم ،دقیقا روز
حمله اون رو دریافت کردم و بهت نگفتم .بابتش متاسفم ،پسرم.
541
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر میکردم بیارزشه چون یادداشت اول بینتیجه بود .فکر کردم
فقط یه پیام کوچیک بیاهمیته ،یه شوخی ،یه تهدید مزخرف .تا امروز
که یادداشت دوم رو گرفتم.
-پیامش این بود ،ما اینجاییم که بمونیم ،شما باید تقاص بدید .من هنوز
نتونستم ارتباط بین یادداشتها و حمالت رو بفهمم ،مخصوصا دلیلی
که پشت اونهاست.
542
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من حتی نمیدونم چطوری تونستن اون رو روی میز دفترم بذارن وقتی
ساختمون شورا سفت و سخت توسط نگهبانان محافظت میشه.
-هممون امتحان کردیم ولی نه تنها درمورد نقاط کور میدونستن ،بلکه
با سرعت نور حرکت میکردن.
-بابا ...من فکر نمیکنم که یه شوخی یا تهدید الکی باشه .این به
وضوح جدیه .نمیتونیم شل بگیریم.
-این ادمها تازه شروع کردن .ما باید قبل از اینکه کار خطرناکتری
انجام بدن ،جلوشون رو بگیریم.
ادامه داد:
544
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم بابا.
545
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-لطفا بابا ...اگه راهی هست که کمک کنم ...توی سئول احساس
ناتوانی میکنم .جوری دارم به عنوان یه دانشجو زندگی میکنم که
انگار نه انگار خونه پر از مشکل و نگرانیه.
-بهم گوش کن ،پسرم .من بیشتر از هر چیزی میخوام که راه مادرت
رو به عنوان رییس شورا دنبال کنی ،ولی میدونم و دیدم که هنوز اماده
نیستی و به عنوان پدرت ،من این جایگاه رو برات میگیرم تا تصمیم
بگیری .تا اون موقع ،ازت میخوام جوونیت رو زندگی کنی ،خوش
546
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
547
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
548
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین پرسید.
-اره.
549
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک...
تهیونگ صداش کرد .برای اینکه لمسش کنه ،مردد بود .درنهایت
تصمیم گرفت اون کار رو نکنه و به ارومی دستش رو عقب کشید.
550
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام سعی کرد دلهره و ناراحتیش رو پنهان کنه ،نه فقط بخاطر
تماسی که با پدرش داشت ،بلکه بخاطر اتفاقی که شب گذشته بین اون
و انسان رخ داده بود.
جونگکوک واقعا سعی کرد مثل همیشه بیتفاوت بمونه ،نقابی که به
نگه داشتن اون عادت کرده بود ،اما چشمهای تهیونگ تسلیم شد و با
صبر و درک روش چرخید.
قبل از اینکه جونگکوک بتونه جواب بده ،جین با سینی گرد پذیرایی
برگشت و با مالیمت دستی پشت تهیونگ گذاشت.
551
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین گفت.
-منظورم اینه که خوب بود تا اینکه تهیونگ شروع به فضولی کرد .فقط
بلده سرش توی زندگی بقیه باشه.
552
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
چیزی شبیه درد توی چشمهای شکالتی انسان نشست و همین کافی
بود تا گوشه لبهای جونگکوک به سمت پایین خم بشه و عضلههاش
با احساس گناه منقبض بشه.
تهیونگ اهی کشید و پولی روی کانتر ،درست کنار تیکه پای ناتموم
گذاشت.
553
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت .اون کیسه بوکس جونگکوک نبود ،بلکه این خوناشام
بود که احساس میکرد انگار مشت محکمی توی شکمش خورد.
انسان فریادهای جین رو نادیده گرفت و بدون اینکه به عقب نگاه کنه،
کافه رو ترک کرد.
554
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک غرید.
555
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
556
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جین ،من برای این بهم ریختگی متاسفم .بعدا حرف میزنیم.
557
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین زمزمه کرد .صورتش بهم ریخته بود ،طوری که انگار این بهش
اسیب میزد که جونگکوک رو در اون وضعیت ببینه.
-چی شده؟
558
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
559
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و همینطور بود.
چند دقیقه گذشت .گونه جونگکوک روی شونه جیمین بود ،درحالی
که دستهای کوچیک بهترین دوستش با دقت و حوصله کمرش رو
نوازش میکرد.
560
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جوش اوردنت فقط بخاطر تماس پدرت بود؟ یا دلیل دیگهای داشت؟
با وجود اینکه بغلشون تموم شده بود ،هردوشون همچنان روی زمین
نشسته بودن .جونگکوک نگاهش رو از چشمهای جیمین گرفت.
میترسید دوستش بتونه چیزی که خودش هنوز درک نمیکرد ،بخونه.
-اگه زیاد راحت نیستی یا خودت نمیدونی که دلیل دیگهای داره یا نه،
الزم نیست بهم بگی.
-ولی بهم قول بده که توی خودت نگه نداری .زیاد بهش فکر نکن،
گوک .به خودش اجازه بده زندگی کنی و از کوچیکترین چیزها
بدون اینکه به کوچیکترین جزئیاتش فکر کنی ،لذت ببری .این رو
میدونی دیگه ،مگه نه؟
562
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-درواقع ،این من نیستم که باید ازش عذرخواهی کنی ولی فکر کنم
خودت این رو میدونی.
563
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 10
-درسته.
خوناشام از سر جاش بلند شد " ،حتما "ای زمزمه کرد و به میز نزدیک
شد .بازوی برهنهاش به طرز نامحسوسی به بازوی پسر دیگه که با پیرهن
564
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خاکستری پوشونده شده بود ،کشیده شد ،اما همین کافی بود تا موهای
بدن جونگکوک با لرزی سیخ بشن .تهیونگ دستش رو کنار کشید و
اونها رو جلوی سینهاش جمع کرد ،درحالی که منتظر جونگکوک
موند تا قفل لپتاپش رو باز کنه .قلب خوناشام با اون ژست ناگهانی
کمی توی سینهاش فرو رفت ،اما تصمیم گرفت که نادیدهاش بگیره.
در پایان کالس شیمی امروز ،پروفسور درمورد نمرات گزارشی که دو
هفته پیش از کالس ازمایشگاه خواسته بود و اینکه چقدر نمرات کلی
پایین بود ،به دانشجوها گفت.
با این حال ،برای رفع اون فاجعه و فرصتدادن به کالس ،اقای لی
ازشون خواست یه مقاله نوشتاری از موضوعات کالس ازمایشگاه بهش
تحویل بدن .از اونجایی که تهیونگ و جونگکوک اون فعالیت رو باهم
انجام داده بودن ،چارهای جز این نداشتن که اون تکلیف رو به صورت
دونفره انجام بدن.
565
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اره.
اون انسان فقط زمانی باهاش صحبت میکرد که خیلی ضروری بود،
مثال درمورد فونت ،نظرش درمورد پاراگراف و اینکه اطالعات بهش
مرتبط بود یا نه ،میپرسید.
566
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،برعکسش اتفاق نمیافتاد .تهیونگ بهش نگاه نمیکرد،
حتی وقتی که با جونگکوک صحبت میکرد و این به شدت ناراحتش
میکرد.
مثل:
ازم ناراحتی؟
ازم متنفری؟
567
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون سواالت از دهنش خارج نمیشد چون به خوبی جواب همه اونها
رو میدونست.
اره.
رابطه بین اونها ،البته اگر میشد چنین اسمی روش گذاشت ،هیچوقت
دوستانه و مسالمتامیز نبود .درواقع خیلی ازش فاصله داشت .اونها
همیشه لحظاتی از بحث و جدل ،اسمهای زشت ،فحش و حتی
خرخرهای ازاردهنده داشتن.
568
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این فقط یه مقاله دانشگاهی بود .اونها باید به سرعت تمومش میکردن
و دوباره به زندگیشون ادامه میدادن ،اما چرا بیتفاوتی و تحقیر
تهیونگ باعث شده بود تا گلوی جونگکوک بگیره ،قلبش جمع بشه و
تلخی تا باالی شکمش بره؟
-میشه اینجوری بهم نگاه نکنی؟ دارم سعی میکنم روی انجام تکلیفی
که اصرار داشتی باهم انجام بدیم ولی هیچ کمکی بهم نمیکنی،
تمرکز کنم.
569
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شت.
از بین تمام سواالتی که توی مغز و گلوش گیر کرده بود ،اون اخرین
سوالی بود که میخواست بپرسه.
570
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اگر قبلش جونگکوک متاسف بود که اجازه داد اون سوال از دهنش
فرار کنه و حتی نمیدونست اون سوال چطوری توی مغزش شکل
گرفت ،حاال به شدت پشیمون بود.
571
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حق با توئه .برام مهم نیست .معلومه که برام مهم نیست .میتونی با جین
یا هرکسی که میخوای ،بخوابی چون من اهمیتی نمیدم.
جونگکوک گفت.
جواب داد:
-خب ،خوشحالم که برات مهم نیست چون اره ،از جین خوشم میاد.
572
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
573
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هست.
-هست.
574
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید چیزی روی صورت تهیونگ نرم شد چون بیتفاوتی،
سفتی و بیعالقگیش دیگه چندان واضح نبود و با چیزی که
جونگکوک نمیتونست رمزگشایی کنه ،جایگزین شد.
-اون قطعا مردی نیست که باهام بد رفتار کنه ،سرد باشه و مدام گیجم
کنه ،درسته؟
575
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید و جونگکوک سری به نشونه مثبت تکون داد .ردی از
غبار نامرئی رو از روی شلوار مشکیش پاک کرد.
-درسته.
-درسته.
-درسته.
جونگکوک تکرار کرد ،به پشت روی تخت دراز کشید و وزنش رو به
ارنجهاش تکیه داد .نگاه تهیونگ رو روی خودش احساس کرد و سعی
کرد پازل بزرگی که داشت ،رمزگشایی کنه.
576
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
577
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چند ثانیه بعد از نگاه عمیق به چشمهای تیره جونگکوک ،بدون ترس
معمولی و دلهرهای که معموال توی چشمهای سایر افرادی که خوناشام
رو نمیشناختن ،منعکس میشد ،انسان با کنجکاوی و عالقه بهش نگاه
کرد .چیزی که مختص کیم تهیونگ بود.
578
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قبل از اینکه دهن جونگکوک زیادی صحبت کنه ،چیزی که کامال در
حضور تهیونگ ثابت شده بود ،جونگکوک یکی از دستهاش رو
پایین کمر انسان گذاشت ،دست دیگهاش رو روی رونش گذاشت و
جاشون رو روی تخت عوض کرد تا اینکه پشت تهیونگ به تشک
چسبید و جونگکوک روش خیمه زد.
579
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
580
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک با ابروهای باال رفته پرسید .از قدرت بدنی باالش ممنون
بود چون تقریبا پنج دقیقه بود که وزنش روی دستهاش بود.
581
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا احمقی.
-چرا وقتی دارم میبوسمت ،به بوسیدن من و یکی دیگه فکر میکنی؟
جونگکوک پرسید ،خم شد ،با مالیمت لبهای تهیونگ رو لمس کرد
و بوسه سبک و کوتاهی روش گذاشت ،طوری که انگار میخواست
روی حرفش تاکید کنه.
582
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید تهیونگ متوجه نشد .دستش رو از روی دهنش برداشت
و درعوض با پایین تیشرت جونگکوک بازی کرد.
583
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی میخوای؟
بود یا از لمسش .فکر اینکه گزینه دوم امکان داشته باشه باعث شد تا
عضو جونگکوک نبض بزنه.
-فاک.
-میخوامت.
585
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چطوری؟
جونگکوک زمزمه کرد و بعد احساس کرد زبون داغ تهیونگ وارد
دهنش شد و درحالی که زبونهاشون باهم میرقصید ،عمیقاً اون رو
بوسید.
این برای جونگکوک عادی نبود که به طرف مقابل اجازه بده تا کنترل
بوسه ،حرکات و مدت زمان سکس رو داشته باشه .معموال ترجیح
میداد وقت زیادی تلف نکنه و در سریعترین زمان ممکن لذت و
نیازهای فیزیکیش رو تامین کنه ،اما این بار به تهیونگ اجازه داد تا
هرجوری که میخواست اون رو ببوسه و با کنجکاوی روی دهنش
سلطه داشته باشه.
586
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب...
588
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ترقوه تهیونگ گذاشت و با هدف اینکه پایین و پایینتر بره ،اون رو
گزید و لیسید.
589
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک روی چند تا تار مویی که کنار کمر شلوار تهیونگ بود،
پوزخندی زد و بعد پوست اون قسمت رو بوسید.
590
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و وای.
دوتا پای بلند که به طور طبیعی برنزه بود و به بهترین شکل ممکن
تراشیده شده بود ،بهش سالم میکرد.
591
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
592
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب…
593
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک با حرکات ارومی شروع کرد ،از زمانش استفاده کرد تا
ردهای پریکام رو بلیسه و اجازه داد حرکاتش با گذشت زمان روانتر
594
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نالههای انسان کافی بود تا اعتماد به نفس جونگکوکی زیاد بشه که
دهنش رو روی عضو تهیونگ پایینتر برد و سرعتش رو بیشتر کرد.
تهیونگ موهای تیره جونگکوک رو محکم گرفت و ازش به عنوان
تکیهگاه استفاده کرد .انسان به ارومی باسنش رو تکون داد و ریتم دهن
گشنه و ماهر خوناشام رو دنبال کرد.
595
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
596
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
597
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
علیرغم اینکه جونگکوک ازش اطاعت کرد و از روی تخت بلند شد تا
شلوار و باکسرش رو دربیاره ،اضافه کرد:
-تو هم همینطور.
598
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
599
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فاک.
تهیونگ روی الله گوش جونگکوک زمزمه کرد و بعد اون رو گزید.
جونگکوک کمی خجالت کشیده بود چون شت ،نزدیک بود به کام
600
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
برسه .معموال اینقدر سریع نبود ،مخصوصاً وقتی که هیچ سکسی درکار
نبود .باالتر از اون ،تهیونگ هم با اون بلوجاب تحریک شده بود و به
همراهی با اون ادامه میداد.
-نزدیکی؟
-اره.
601
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک غرید.
-منم همینطور.
602
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ارگاسم رسید ،تمام بدنش لرزید .فقط با چند حرکت دیگه از دست
تهیونگ ،انسان هم به کام رسید و دربرابر گوش جونگکوک ناله کرد.
وقتی بدن تهیونگ ازش فاصله گرفت و به پشت روی تخت خوابید،
جونگکوک احساس کرد سرمای معمولش برگشت.
-تمومش کن!
603
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بیا.
به تهیونگ اجازه داد تمیزش کنه و وقتی کارش تموم شد ،باکسرش
رو اون طرف تخت انداخت .تهیونگ دوباره دراز کشید .این بار به
پهلو خوابید و جونگکوک میدونست انسان بهش خیره شده بود.
605
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بهش عادت نداشت .اینکه با کسی رابطه داشته باشه و اون شخص بدون
اینکه اونجا رو ترک کنه ،توی تختش بمونه .جونگکوک قطعا بهش
عادت نداشت ،اما اون لحظه متوجه شد که از این کار متنفر نبود.
606
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متاسفم.
جونگکوک ادامه داد و تهیونگ از نزدیک بهش نگاه کرد و این بار،
این سردرگمی نبود که توی عنبیههای شکالتیش نقش بست ،بلکه
تعجب ،ناباوری و این واقعیت بود که منتظر نبود تا جونگکوک ازش
عذرخواهی کنه.
تهیونگ به طور نامحسوسی روی تخت حرکت کرد و یک ،دو ،سه
سانتیمتر به بدن جونگکوک نزدیک شد .به نظر میرسید تهیونگ
برای اینکه لمسش کنه ،مردد بود اما این بار ،تصمیم گرفت که
انجامش بده و به ارومی پوست شکمش رو نوازش کرد.
607
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حدس میزدم...
608
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و با اغراق اهی کشید .وقتی پسر مو نقرهای شروع به
خندیدن کرد ،جونگکوک چشمهاش رو چرخوند.
609
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نه .نرو.
االن نرو.
صبرکن ،چی؟
از اونجایی که تهیونگ اون طرف تخت بود و به دیوار تکیه داده بود،
از روی جونگکوک رد شد تا بلند بشه و وزن غیرمنتظرۀ پسر باعث شد
تا خوناشام غر بزنه.
610
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
عوضی شیطون.
خوناشام به خودش اجازه داد برای چند دقیقه دراز بکشه و به تهیونگ
خیره بشه ،درحالی که تهیونگ با ارامش لباس پوشید .جونگکوک
سرمای معمولی که توی اتاق بود ،احساس کرد ،با وجود اینکه منبع
گرماش هنوز اون فضا رو ترک نکرده بود.
تهیونگ گفت ،شونهاش رو باال انداخت ،به خودش توی اینه کوچیک
نگاه کرد و موهای بهم ریختهاش رو مرتب کرد.
جونگکوک گفت.
612
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هی!
613
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
تهیونگ بین نفس نفس زدنش ،پرسید .با اون همه تالش خسته شده
بود.
614
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
615
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک توی کلمات تهیونگ گیر افتاد چون اخیرا همه همین رو
بهش میگفتن .پدرش ،جیمین و حاال تهیونگ .پس توی نوزده سال
گذشته چیکار میکرد؟ مگه زندگی نمیکرد؟ البته نه به معنی واقعی
کلمه چون نیمی مرده و نیمی زنده بود ،اما به هرحال .نمیتونست بفهمه
منظورشون چی بود.
یکی از دستهاش روی کمر تهیونگ بود ،درحالی که با اون یکی مچ
دستهاش رو گرفته بود.
-واقعا اینطوره؟
616
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-برو .یکی باید این تکلیف رو تموم کنه و تو بهم اجازه نمیدی.
تهیونگ گفت و این بار ،این انسان بود که چشمهاش رو چرخوند ،اما
چیزی درون جونگکوک باعث شد تا خم بشه و تهیونگ رو ببوسه.
617
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی سرسختی.
تهیونگ غرید.
-اره اره.
618
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خدافظ ،تهیونگ.
خوناشام به میزش تکیه داد و تیشرتش رو روی بدنش کشید ،اما چیزی
که انتظارش رو نداشت این بود که یه جفت لب به طور ظریف و
غیرمنتظرهای لبهاش رو لمس کنه.
619
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
620
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 11
621
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی اقای لی ازش تشکر کرد و تایید کرد که جوابش درست بود،
جونگکوک خرخری کرد.
-این تقلبه.
622
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تقلب؟ کو؟
ادامه داد:
اونها باهم شرط بسته بودن که باید توجه استاد رو جلب میکردن و به
بیشتر سواالتش جواب میدادن و بازنده باید ارزوی برنده رو براورده
میکرد.
623
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
البته که ایده رقابت برای چنین چیزی از طرف تهیونگ بود و به وضوح
باور داشت که برنده میشد .علیرغم اینکه تهیونگ مثل طاعون ازارش
میداد ،حتی تونست جونگکوک رو متقاعد کنه که کنارش در ردیف
جلوی سالن بشینه و ادعا داشت که این شرطشون رو جالبتر میکرد.
-در هرصورت ،اگه دوست داری صحبت کنی ،فکر کنم مشکلی
نداشته باشی که جواب سوالم رو بدی.
625
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم...
626
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ زمزمه کرد و به سختی به جواب فکر کرد ،اما هیچ راه حلی
توی سرش نداشت.
-اقای کیم اگه جواب رو نمیدونی ،فقط بگو .کسی میخواد امتحان
کنه؟
البته که دست شخصی بدون اینکه وقت تلف کنه ،باال رفت.
627
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اقای لی به توضیحدادن ادامه داد ،اما تهیونگ برای اینکه گوش بده
زیادی عصبانی بود.
628
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک با ادعا زمزمه کرد و زیپ کوله پشتی مشکیش رو باز کرد.
629
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اشتباه میکنی.
630
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من هیچ وقت اشتباه نمیکنم ،ولی خیلی خب .کجا رو اشتباه کردم؟
631
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هذیون میگی .من کسی بودم که بردم .فقط قبول کن ،دردش کمتره.
632
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
633
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من.
-من گفتم.
634
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک سعی کرد با تمسخر بخنده ،اما فشار روی گونههاش بهش
اجازه نمیداد.
635
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من برای ساعت بعد برنامه دارم و برنامهام شامل براوردهکردن یکی از
ارزوهام میشه.
636
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
637
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم...
638
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
-پس بگو.
639
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک بهش اجازه داد بوسیده بشه ،اما درنهایت پاهای تهیونگ
رو رها کرد و درعوض اسپنکی به باسنش زد.
-چی؟ نه.
640
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،از کارت اخرش استفاده کرد ،با اغراق لبهاش رو
اویزون کرد و مکررا بوسههای سبکی روی لبهای جونگکوک
گذاشت تا حرفش رو مهروموم کنه.
641
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو که قرار نیست من رو برای بقیه روز همینجوری ول کنی ،مگه نه؟
یا ترجیح میدی خودم انجامش بدم؟
642
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
تهیونگ عاشق ژنتیک بود .واقعا عاشقش بود ،ولی دیگه نمیتونست
مفاهیم و اصطالحاتی مثل سلولهای هاپلوئید و دیپلوئید ،کروموزوم،
ژنهای غالب و مغلوب ،اللها ،فنوتیپ و ژنوتیپ و خیلی چیزهای
دیگهای که مقابلش بود ،ببینه.
643
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،با وجود اینکه فقط چند روز تا امتحاناتش مونده بود ،به
خودش اجازه داد یک روز استراحت کنه .مغزش پذیرای اطالعات
بیشتری نبود و خودش اینطوری درنظر گرفت اون ساعاتی که صرف
مطالعه کرده بود ،خیلی سازنده بود.
644
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-چی؟
645
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
646
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
جونگکوک گفت.
647
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،چیزی که انتظارش رو نداشت این بود که تهیونگ واکنش
سریعی داشته باشه و از اون موقعیت برای گرفتن یکی از دستهای
جونگکوک که به عنوان بالش استفاده میکرد ،استفاده کنه.
-هی! هی!
648
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بیا ببینیم...
649
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هات؟
تهیونگ گفت ،گوشی رو بلند کرد ،به سمت صورتش گرفت ،حالت
اغواگرانهای با صورتش دراورد و ترقوههای برهنهاش رو نشون داد.
جونگکوک غرید.
-من فقط دارم بهت لطف میکنم ،جونگکوک .وقتی سرم شلوغه،
جایگزینهای دیگهای داری.
650
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب امادهست .حاال لبخند بزن و بذار برای عکس مخاطبت ،یک
سلفی ازت بگیرم.
651
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
652
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ
سالم جئون.
653
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-البته هوبی.
-چی شده؟
-شیوو و من دعوا کردیم ...و نمیدونم باید چیکار کنم .و تو اولین
نفری بود که اومدی توی ذهنم که درموردش باهات حرف بزنم چون
همیشه میدونی چی بگی و چطوری بگی.
654
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ...یه پسره توی کالسمون هست که چند روز پیش بهم اعتراف
کرد .ما قبال ...منظورم اینه ما باهم دوستیم و هر از گاهی باهم ناهار
میخوریم و درس میخونیم ،میدونی ...ولی من هیچوقت به این شک
نکردم که بهم حسی داشته باشه.
655
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-قطعا همینطوره.
-و اون خیلی بد واکنش نشون داد .بیشتر بخاطر اینکه این دوست من به
خوبی میدونست که من دوست پسر دارم .پس شیوو به طرز
احمقانهای فکر میکنه چون اون بهم اعتراف کرده ،من بهش امید یا
همچین چیزی دادم.
656
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی شیوو کلهشقه و ترجیح میده هزاران تالش من برای اینکه بهش
بگم فقط اون رو دوست دارم ،نه هیچکس دیگه رو نادیده بگیره .انگار
فقط زمانی باهام عادی رفتار میکنه که بهش بگم دیگه قرار نیست با
اون دوستم حرف بزنم.
657
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-الزم نیست این کار رو بکنی .منظورم اینه ...این همیشه جالب نیست
که یکی بهمون بگه که ازمون خوشش میاد و اون احساسات متقابل
نباشه .و اگه بخوای رابطهات رو با اون شخص رو قطع کنی تا بهش
امیدی ندی یا حتی به شیوو اسیب نزنی ،کامال منطقیه ولی ...انجام
ندادنش هم معقول و منطقیه .اگه اون دوست توئه و حاضری بدون
درنظر گرفتن احساساتش به تو ،دوستیت رو حفظ کنی ،این حق هم
داری.
-وقتی بهم اعتراف کرد که ازم خوشش میاد ،من به وضوح بهش گفتم
که چنین حسی بهش ندارم .بهش گفتم همونطوری که خودش خبر
داره ،دوست پسر دارم و شیوو رو دوست دارم .و اون هم قبول کرد.
حتی این رو میدونست .انگار ...یه جورایی نیاز داشت که جواب نه رو
658
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره و نه.
659
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون گفت فعال به کمی فاصله نیاز داره .این کامال غیرممکنه که
همدیگه رو نبینیم و باهم حرف نزنیم چون هردومون توی یک
کالسیم ...ولی اون بیرون رفتنهامون رو کمتر کرده تا بتونه من رو
فراموش کنه .و همچنین گفت وقتی فکر کرد که حسش کامال از بین
رفته ،دوباره دنبال دوستیمون میگرده.
-میدونم.
660
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم ،هوبی .قطعا اینجوری بهتر متوجه میشه .اون احساس ناامنی
داره ...کامال مشخصه ولی من باور دارم که اگه بهش بگی ،عالوه بر
اینکه میخوای دوستیت رو با همکالسیت حفظ کنی ،اون کسیه که
661
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دوستش داری ...فکر کنم که اون بهتر درکت میکنه و حسادتش رو
فراموش میکنه .حداقل امیدوارم که اینطور باشه.
-حق با توئه.
-باهاش حرف میزنم ،یا حداقل سعی میکنم .نمیدونم که میخواد یا
نه.
-این رو نگو .شیوو دیوونهی توئه ولی لطفا ...توی اپارتمان خودش
موضوع رو حل کن .مردم میگن سکس بعد اشتیکردن عالیه ،ولی من
و نامجون نمیخوایم نالههاتون و صدای خوردن تخت به دیوار رو
بشنویم.
662
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب حتی سعی نکن انکارش کنی که توی اتاق خواب خودت هم
تحرک زیادی هست.
663
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-و فکر نکن شب تولدم رو یادم رفته .شاید کامال مست بودم ،ولی به
خوبی یادمه که چی دیدم.
شب تولد هوسوک ،تهیونگ فکر میکرد این ایده خوبی بود که در
اتاقش رو باز کنه و کاری که اون و جونگکوک انجام داده بودن ،لو
بده ،البته بیشتر بخاطر این بود که جونگکوک رو عصبانی کنه و این به
وضوح از لبهای متورمشون مشخص بود ،اما نظرات کنجکاوی از
طرف بهترین دوستهاش شنید و اونها حتی ازش پرسیدن که چیزی
بین اون و جونگکوک بود یا نه.
664
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،درحال حاضر ،تهیونگ بارها و بارها دهنش رو باز و بسته
کرد .نمیدونست چی بگه .قرمزی خفیف گونههاش برای هوسوک
کافی بود.
سالم ،ته.
665
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گوشیش رو روی میز گذاشت ،اهی کشید و به این فکر کرد
که بعدا جواب میداد.
-جین.
تهیونگ جواب داد و به نظر میرسید هوسوک برای چند ثانیه فکر
کرد ،اما بعد چیزی توی مغزش روشن شد.
-اه اره .میدونم .یادمه درمورد مرد جذابی که باهات الس میزد،
حرف زدی .همونه؟
666
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .جین صاحب کافهایه که بهت گفتم .چند هفته پیش به هم شماره
دادیم.
-اوه درسته .اوضاع بین شما دوتا چطوره؟ ازش خوشت میاد؟
هوسوک پرسید.
تهیونگ درمورد اینکه از جین خوشش میاومد ،دروغ نگفته بود .اون
یه مرد خوب ،بامزه ،شیرین ،کاریزماتیک و خیلی جذاب بود و بارها
نشون داده بود که به تهیونگ عالقه داره .بدون شک چندین امتیاز به
نفع اون بود.
667
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون روز ،وقتی داشتن روی تکلیف کالس شیمی کار میکردن و
جونگکوک ازش پرسید که از جین خوشش میاومد یا نه ،چیزی
درون تهیونگ روشن شد .حسادت اشکار جونگکوک کافی بود تا
بدن تهیونگ خود به خود زنده بشه و خودش رو روی پسر دیگه بندازه
و فقط زمانی راضی شد که لبهاشون کامال روی هم قرار گرفت.
و از اونجا ...خب ،از اونجا اوضاع بین اون دو هات و هاتتر شد.
668
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
669
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم...
تهیونگ با تردید گفت و برای اینکه اون کلمات رو به زبون بیاره ،به
بهترین راه فکر کرد.
670
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه؟ چی رو فهمیدی؟
-هیچی هیچی.
-خب ،من باید برم .ببینم میتونم با مَردَم حرف بزنم یا نه .ممنون بابت
توصیهات و اینکه به حرفهام گوش دادی.
671
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ
سالم جین.
من خوبم.
قبل از اینکه بتونه گوشیش رو قفل کنه و اماده بشه تا بخوابه یا یک
قسمت انیمه ببینه ،گوشی دوباره توی دستهاش لرزید .تهیونگ
پیامرسان رو باز کرد .متقاعد شده بود که اون جواب پیام جین بود.
672
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چیه ،کیم؟
تهیونگ
سالم.
تهیونگ
به هرحال.
673
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ
تهیونگ
:D :) ;) xD :P :( :c
عمرا.
نمیخوام.
تهیونگ
خفه شو.
674
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
من بودم.
تهیونگ
675
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ
لطفا.
خفه شو.
؟؟؟
تهیونگ
نه.
پس بگو.
676
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ درمورد ارزوی خاصش کمی محتاط بود .اون هیچ ربطی به
سکس نداشت و به همین دلیل ،جونگکوک به احتمال زیاد قبولش
نمیکرد.
به همین دلیل انگشتش با تردید روی دکمه ارسال چرخید .جونگکوک
احتماال فکر میکرد که احمق بود و توی صورتش میخندید ،اما
تهیونگ چشمهاش رو بست و اجازه داد انگشتش صفحه گوشیش رو
لمس کنه.
تهیونگ
فوریهست.
678
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ
باشه.
اون یه جواب کوتاه و خشک بود ،اما همون لبخند بزرگی رو روی
لبهای تهیونگ اورد که چشمهاش برای چند ثانیه پشت گونههاش
پنهان شد.
679
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 12
680
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هرکاری.
-دارم جلو جلو بهت میگم که وقتی رفتی سفارش بدی ،برات اسونتر
باشه .میدونی ...چون تو کسی هستی که قراره پولش رو بده.
681
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ...اگه شوگر ددیت بشم ،میتونم پول بدم که دهنت رو ببندی و
تمام مدت رومخ نباشی؟
682
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عوضی!
-تو هیچ وقت بهم نگفتی که اهل کجایی .از لهجهات میتونم بگم که
اهل سئول نیستی ولی مثل من اهل دگو هم نیستی.
683
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
684
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونم...
685
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هان؟
تهیونگ گفت.
686
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
687
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خونه من توی دگو بوی کوکی ،زنجبیل ،دارچین و عسل میده .من و
مامانم عاشق درستکردن یاکگوا و مکجکگواییم.
688
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وقتی یکی ازت سوال میپرسه ،مودبانهترین کار اینه که توهم ازش
سوال بپرسی.
-من.
-خب ،االن دیگه خیالم راحت شد اقای باهوش .دیگه میتونم صحت
این جمله رو باور کنم.
689
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه به اهنگ کلی کارتونها فکر کنی ،اولین چیزی که میاد توی
ذهنت چیه؟
690
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونی اینها سواالتیه که باعث میشه واقعا یکی رو بشناسی ،نه یه
سری سوال مثل اینکه رنگ مورد عالقهات چیه یا دوست داری توی
وقت ازادت چه کاری انجام بدی.
تهیونگ گفت.
691
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
692
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم همینطور.
693
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چند ثانیه سکوت ارامشبخشی بینشون به وجود اومد ،تا اینکه تهیونگ
با ارنجش ضربهای به دندههای جونگکوک زد.
-چیه؟
694
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
-نمیخوای از من بپرسی؟
695
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-یه جورایی برام مهم نیست ولی بهم بگو ،کیم تهیونگ .کارتون مورد
عالقهات چیه؟
-این سوالی نبود که من پرسیدم ولی خیلی خب .خوشحالم میشم که
جواب بدم.
-اره ،فکر کنم بدونم چیه .عالقه خاصی به ارزوها داری؟ مثل کینک؟
696
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
697
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی محض اطالع میگم ،این فقط برای این لحظه صدق میکنه .فقط
برای یک مدت کوتاه ،چون شرط میبندم که پنج دقیقه دیگه دوباره
میری رومخم.
698
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حمایت بهش نمیرسن ،ناراحت میشم .بخاطر همین دوست دارم درس
بخونم و نمره خوبی بگیرم تا بتونم به بیشتر ارزوهام برسم ،طوری که
انگار دارم برای هرکسی که این فرصت رو نداره ،انجامش میدم.
-و نباید این رو بگم چون نمیخوام الف بزنم ولی هرموقع که میتونم
و پول اضافی دارم ،دوست دارم برای موسسات کودکان بفرستم تا
برای تحصیلشون بهشون کمک کنم تا به ارزوهاشون برسن .نه اینکه
رویاها منحصراً برای درسخوندن و شغل باشه .اصال و ابدا .ولی یک
شروعه.
تهیونگ گفت و بعدش کمی نفس نفس زد چون خیلی تند تند
صحبت کرده بود.
699
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-این چی بود؟
700
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ زمزمه کرد و اجازه داد توی چشمهای تیره جونگکوک گم
بشه.
-من ...عام...
701
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ...من از اینکه ساکت بشم ،متنفرم .ولی ...ولی اگه قراره اینجوری
باشه ،خیلی هم بد نیست.
-اینطوریه؟
702
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید.
-یادم میمونه.
703
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،همون کار رو با انگشت شستش انجام داد و اون رو
روی لب پایین جونگکوک کشید.
704
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم .خوبه .البته فکر میکنم بیشتر باید خودت رو بپوشونی .حتی
شکالت داغ هم گرمت نکرد.
-چرا؟ نگرانمی؟
705
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه .واقعا فکر کردی اینجوریه؟ ولی اگه مریض بشی ،به منم میدی.
میدونی ،حین بوسه و اینجور چیزها.
-درسته.
706
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-اوه ،صبر کن! هنوز نمیتونیم بریم!
-چیه؟
707
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اونجا رو میبینی؟
708
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم...
709
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-االن فوریهست! االن نباید پیست یخی باشه! معموال توی عید
چوسوک و کریسمس بازه .این میتونه سرنوشت باشه! باید بریم!
جونگکوک پرسید .تمایلی به رفتن نداشت ،اما به هرحال اجازه داد که
توسط تهیونگ کشیده بشه.
710
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
711
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پیست بزرگی بود و شاید گنجایش صدها نفر رو داشت .در طرفین
نورهای صورتی و سفید فضا رو روشن میکرد و همراه با نورهای
جادویی که روی شاخههای درخت بود و اهنگ شادی که از
بلندگوهای کوچیک پخش میشد ،فضای اونجا رو جادویی و فریبنده
میکرد.
-برای من .270
تهیونگ جواب داد و پول بلیت هردوشون رو حساب کرد .وقتی دید
جونگکوک توی جوابدادن اهسته بود ،نگاهی به جونگکوک
712
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عام .265
-وایسا.
713
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بیا.
-این چیه؟
714
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه.
-ممنون.
715
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باورم نمیشه.
ادامه داد:
716
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه؟ اینجوری؟
717
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قرمزی گونههای تهیونگ بیشتر شد ،اما این بار ،از خجالت نبود ،بلکه
بیشتر از عصبانیت و درموندگی بود و شاید بخاطر اینکه جونگکوک
درحالی که اسکیت میکرد ،واقعا هات بود ،ولی تهیونگ هیچوقت
اعتراف نمیکرد.
لبهای اویزون تهیونگ از بین نمیرفت چون واقعا برای اینکه روی
پیست یخ اسکیت کنه ،هیجان داشت .همیشه به دیدن افرادی مثل
جونگکوک که توی فیلم و دراماها بدون هیچ زحمتی اسکیت
میکردن ،عادت داشت ،بنابراین به طور خودکار فکر میکرد که اون
718
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
719
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اینجوری؟
720
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .پاهات رو یکم باز کن .باید به اندازهی عرض شونههات باشه.
جونگکوک گفت.
-باشه.
تهیونگ گفت.
721
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پس بیا پیش من .خیلی اروم ،قبل از اینکه با باسنت بخوری زمین.
722
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من قراره اسکیت باز حرفهای کره باشم .اونها حتی من رو به
بازیهای المپیک دعوت میکنن .حاال میبینی.
723
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
724
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
تهیونگ مردد بود چون تازه یاد گرفته بود که روی اسکیتهاش
بایسته ،اما قرار نبود چنین احساس رضایتی رو به جونگکوک بده .به
هرحال ،اون دقیقا همون چیزی بود که پسر مو تیره میخواست.
725
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خیلی بیتفاوت.
داد زد:
726
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هی!
اما البته که برای تازهکاری مثل تهیونگ ،حفظ اون ثبات سخت بود و
یکی از پاهاش بیشتر از اون یکی جلو رفت و همین کافی بود تا
دستهاش برای حفظ تعادلش دیوانهوار توی هوا تکون بخوره؛ اما
بیفایده بود چون باسنش روی زمین یخی فرود اومد و نالهای از دهنش
خارج شد.
بعضی از مردم با نگرانی بهش نگاه کردن چون سقوطش جالب نبود،
اما چیزی که ازارش میداد ،خندههای جونگکوک بود که از اون
فاصله هی نزدیک و نزدیکتر میشد.
727
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با عصبانیت گفت و سعی کرد از روی زمین یخی بلند بشه.
با این حال ،کمی مشکل داشت چون پاهاش سر میخورد و مدام به
همون حالت برمیگشت .باسنش جوری یخ زده بود که نمیتونست
حسش کنه.
728
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وایسا!
729
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
730
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و اون لحظه بود که تهیونگ با خودش فکر کرد اون دقیقا چیزی بود
که توی فیلم و دراماها اتفاق میافتاد.
به نظر میرسید که تا ابد ادامهاش دادن ،درحالی که فقط چند دقیقه
731
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بینشون گذشته بود ،اما جونگکوک درمفهوم زمان و مکان گم شده بود
چون بوسههاش از نقطهی پایان فاصله داشت.
چشمهای جونگکوک همچنان بسته بود و دهنش باز مونده بود ،اما
تهیونگ زمزمه کرد:
732
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
733
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه خجالت کشیدی ،دیگه نکش .اون فقط یک بوسه بود و هیچکس
دیگه بهمون نگاه نمیکنه.
734
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ دیگه چیزی نگفت چون پسر موتیره اون رو به بیرون پیست
کشید و تهیونگ فقط روی نگهداشتن دست جونگکوک تمرکز کرد
تا تعادلش رو از دست نده.
جونگکوک غرید و کتش رو بیشتر پایین کشید .اون لحظه بود که
تهیونگ مشکوک شد.
-به خودت اسیب زدی؟ صبر کن .وقتی افتادی ،شلوارت پاره شد؟
735
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
تهیونگ کنارش نشست تا همون کار رو انجام بده ،اما وقتی که با
حالت مشکوکی به جونگکوک نگاه کرد ،نگاهش از صورت
جونگکوک پایینتر رفت.
خیلی پایینتر.
-وایسا.
736
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خفه شو.
737
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیتونم باور کنم .وسط پیست یخ تحریک شدی؟ با اون همه ادم و
بچههایی که دورمون بودن ،جونگکوک؟
-اره باید خجالت بکشی .فقط با چند تا بوسهی معصومانه .من حتی
لمست نکردم-
-وای خدا ،تهیونگ .اگه همین االن خفه نشی ،نمیدونم چه بالیی
سرت میارم.
738
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
.
.
.
.
-اخ! اینقدر شونهام رو گاز نگیر!
739
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-امروز چت شده؟
740
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
-نه! وایسا! قرار نیست با دستهات که با کام کثیف شده ،به صورتم
دست بزنی!
741
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-برام مهم نیست .اول برو دستهات رو بشور و بعد میتونیم راند دوم
رو شروع کنیم.
-ولی قراره دوباره کثیف بشه .فایدهاش چیه؟ واقعا قراره مجبورم کنی
که بلند بشم؟
742
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،با شیطنت زبون درازی کرد و بعد شروع به خندیدن
کرد.
743
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک خندید ،از اون بمب پرتاب شده جا خالی داد و از اتاق
خوابش بیرون رفت.
تهیونگ روی تخت دست و پاهاش رو دراز کرد ،با لبخندی به پهلو
خوابید و رایحهی کاج و مرکبات که برای سوراخ بینیاش عادی شده
بود و از بالش زیر سرش میاومد ،احساس کرد.
تهیونگ صدای بازشدن شیر حموم رو شنید و در این بین ،به خودش
اجازه داد برای چند ثانیه چشمهاش رو ببنده تا هورمون پروالکتین که
مسئول احساس ارامش و خوابالودگی بعد ارگاسم بود ،کنترلش کنه.
با این حال ،وقتی گوشیش روی میز کنار تخت جونگکوک که قبل از
اینکه اجازه بده جونگکوک لباسهاش رو دربیاره ،با کلید و کیف
744
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پولش اونجا گذاشته بود ،لرزید ،با درموندگی از اینکه چرت یک
دقیقهایش قطع شده بود ،اهی کشید.
با چشمهاش که همچنان بسته بود ،کف دستش رو روی میز کوچیک
چوبی کشید تا گوشیش رو برداره .با گیجی دکمهاش رو فشار داد تا
قفل گوشی رو باز کنه ،اما گوشی توی دستش لرزید و نشون داد که
چنین چیزی ممکن نبود.
و اون لحظه بود که تهیونگ کامال چشمهاش رو باز کرد و متوجه شد
عکس پس زمینهاش عکس خودش و یونتان ،توله سگی که توی خونه
پدر و مادرش توی دگو میموند ،نبود ،بلکه سلفی پسر قد بلندی با
موهای تیره و صورت اخمو با پسری مو بلوند و لبخند بزرگ بود.
745
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یهبین
سالم
تهیونگ بعد از اینکه بیست بار اون پیام رو خوند ،دوباره صفحهی
گوشی رو قفل کرد و به ارومی روی میز کنارش گذاشت.
تهیونگ حتی وقت نداشت بخاطر خوندن تصادفی اون پیام و از
بینبردن حریم خصوصی جونگکوک احساس گناه کنه ،چون به نظر
746
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
747
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
-جونگکوک...
748
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم.
749
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
این فقط بدترش میکنه .تهیونگ با تلخی فکر کرد و بعد سرش رو به
نشونهی انکار تکون داد.
750
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
سر تهیونگ میچرخید و انگار توی چرخ و فلک بود ،اما جایی که
اسبها با سرعت زیادی باال و پایین میرفت و باعث میشد تا که
شکمش پیچ بخوره و طعم تلخی تا گلوش باال بره.
751
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میشد ،تمام تلخی و ناراحتی که اون لحظه احساس میکرد ،از بین
ببره.
شاید تهیونگ حاال میتونست درک کنه که دقیقا منظور هوسوک از
حرفی که اون روز بهش گفت ،چی بود...
752
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 13
753
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با شنیدن نالهها و چیزی که به نظر میرسید کوبیدن تخت به دیوار بود،
با خودش فکر کرد خودش و تهیونگ هم همینجوری بودن یا نه .اون
انسان پر سروصدا بود ،اما جونگکوک دوست داشت که نالههاش رو
ببلعه و عمیقاً اون رو ببوسه .البته وقتی که دهن جونگکوک دور عضو
تهیونگ بود ،انجام چنین کاری غیرممکن بود ،اما خوناشام
میخواست باور کنه که فقط خودش میتونست اون صداهای
فوقالعاده رو بشنوه .فکرکردن به چیزی برخالف اون باعث شد
احساس ناخوشایندی توی شکمش به وجود بیاد.
قبل از اینکه به طرز دردناکی از فکر نالهها و نفس نفس زدن تهیونگ
تحریک بشه ،جونگکوک به پهلو چرخید ،به سمت میز کنارش هم شد
و گوشیش رو برداشت.
جونگکوک
LOL
754
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
گوشیش رو روشن گذاشت چون معموال فقط چند ثانیه طول میکشید
تا تهیونگ جواب بده.
با این حال ،این بار هنوز پیام جونگکوک رو ندیده بود.
755
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با لرزش گوشی روی شکمش ،بدنش لرزید و باعث شد افکارش تبخیر
بشه.
اره
756
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
757
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نمیدونم.
جونگکوک
اره جونگکوک.
-وات د فاک؟
758
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
هیچی جونگکوک.
هیچی.
نمیخواد حرف بزنه؟ خیلی خب ،من مشکلی ندارم .منم نمیخوام
باهاش حرف بزنم .جونگکوک با درموندگی فکر کرد و گوشیش رو
جایی توی اتاقش پرت کرد.
به خودش توی اینه نگاه کرد و حرفهای تهیونگ رو به یاد اورد.
اینکه پوستش خیلی رنگ پریده نبود ،لبهاش خشک نبود و سیاهی
زیر چشمهاش چندان مشخص نبود.
خب ،حقیقت داشت ،اما جونگکوک تازه خون خورده بود .درواقع،
چند ساعت قبل از اینکه تهیونگ رو ببینه ،انجامش داده بود .وقتی اون
پیام رو از انسان گرفت ،همچنان خونهی یهبین بود .با چنان عجلهای از
اونجا بیرون اومد که هودیش رو توی خونه اهداکنندهاش جا گذاشت،
760
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما بهش نیازی نداشت ،بنابراین میتونست وقتی که چند هفته بعد برای
تغذیه به خونه اون زن برمیگشت ،ازش پس بگیره.
با بستن شیر دستشویی ،جونگکوک دید که دراتاق یونگی باز بود.
نگاهی انداخت .یونگی پشت میزش نشسته بود ،کلی کتاب جلوش باز
بود و دستهاش با درموندگی موهای مشکیش رو میکشید.
-هی.
-حالت خوبه؟
761
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هان .سالم .اره ،خوبم .فقط با این کتابها درگیرم و با خودم فکر
میکنم دقیقا چرا دانشگاه ثبت نام کردم.
762
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من؟
763
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من خوبم.
-هوم...
764
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-راستش...
-هوم؟
765
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وقتی یکی متفاوت باهات حرف میزنه ،یعنی چی؟ ...مثل اینکه کمتر
حرف بزنه یا یکم خشک باشه؟ درحالی که همیشه برعکسش رفتار
میکنه.
-خب ...معموال این یعنی تو خراب کردی و اینکه طرف مقابلت کامال
از دستت ناراحته.
-این ...عام ،این درمورد من نیست .من درمورد خودم حرف نمیزنم.
این فقط یه موقعیت فرضیه.
-اوه ،باشه .حتما .فقط یه موقعیت فرضیه ،میدونم .خب دراین صورت،
پس اون شخص کامال ناراحته چون یه شخص فرضی کامال خراب
کرده.
767
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،خودت -منظورم اینه اون شخص فرضی که خراب کرده باید
فکر کنه که دقیقا چی گفته یا چیکار کرده .یا مستقیماً از شخصی که
ناراحت کرده ،بپرسه.
-اوه… درسته.
-جونگکوک؟
-هوم؟
وقتی یونگی صداش کرد ،خوناشام از اون حالت خلسه خارج شد.
768
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-صبر کن...
769
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من واقعا نیاز دارم بعد از ساعتها درس خوندن ذهنم رو ازاد کنم و
شاید توهم بهش نیاز داری.
770
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یونگی با توضیح بازی شروع کرد ،اما جونگکوک اجازه نداد ادامه
بده.
معلومه که نبود.
771
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،خوبه.
-اره انگار.
ادامه داد:
772
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ؟
-اره .البته فکر کنم هوسوک بدتره چون معموالً ته خونهی کسایی که
باهاشون میخوابه ،میره یا برعکس .ولی وقتی کسی رو میاره ...البته
جدیداً چیزی نشنیدم خداروشکر.
773
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
وقتی جونگکوک دوشنبه هفتهی بعد به ازمایشگاه شیمی رسید،
چشمهاش بالفاصله دنبال ابری از موهای نقرهای گشت .به خوبی
میدونست که انسان دوست داشت خیلی زود سرکالس حاضر بشه.
774
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
775
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
776
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حرفهای یونگی دوباره توی سرش پخش شد .اخیرا به نظر میرسید
که اون کلمات نمیخواستن رهاش کنن.
جونگکوک دوباره به تهیونگ پیام داد ،اما این کار رو فقط بخاطر...
بخاطر این انجام داد که خودش کسی بود که تعجب کرده بود و
عصبانی شده بود ،نه تهیونگ.
777
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و جونگکوک فکر میکرد این فقط برداشت اون بود و تهیونگ واقعا
سرش با درسخوندن یا هرچیزی شلوغ بود .به هرحال ،اون انسان یه
خرخون بود و بیشتر روزها سرش توی کتاب بود.
-تهیونگ!
778
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه ،جونگکوک؟
اخرین باری تهیونگ اونجوری بهش نگاه کرده بود ،یک عمر پیش
بود.
779
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
780
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
781
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
-نمیدونم.
اما خوناشام با خودش فکر کرد اگه تهیونگ بهش خیره نمیشد،
خیلی بهتر بود .جونگکوک به اینکه به همه اونجوری نگاه کنه ،عادت
داشت .به خوبی اون سردی رو میشناخت ،اما قطعا انتظارش رو
نداشت که تهیونگ اونجوری بهش نگاه کنه و باعث بشه شکمش زیر
پاهاش بیفته.
782
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
783
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یعنی بخاطر اون روز بود که جونگکوک بهش پیشنهاد داد راند دوم
داشته باشن؟ اون اولین بارشون نبود ،اگرچه اون روز تهیونگ حوصله
نداشت و از اونجا رفت ،اما فاک .جونگکوک اونقدری سرد و عوضی
نبود که کسی رو مجبور کنه باهاش سکس داشته باشه.
تهیونگ اینجوری فکر کرد و احساس راحتی نداشت؟ این دلیل همه
چیزه؟
.
.
.
.
-اینجا چیکار میکنی؟
785
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
امتناع میکرد ،به سمت ساختمون خوابگاه رفت که مرد قد بلندی با
شونههای پهن ،صورت سندار ،موهای کوتاه مشکی و کمی ریش که
روی فکش مشخصش بود ،دید ،اما باالتر از همه اونها ،چشمهای
مشکی نافذش بود .چشمهایی که شبیه چشمهای جونگکوک بود.
786
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سالم بابا.
-دلم برات تنگ شده بود .این مسخرهست چون میتونستم تا بوسان بیام
که ببینمت .میتونستم توی چقدر؟ شاید یک ساعت تا اونجا بیام.
787
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم دلم برات تنگ شده .باید برای انجام کارهای اداری و جلسه به
سئول میاومدم و البته که نتونستم فرصت دیدنت رو از دست بدم.
عادت ندارم که برای مدت طوالنی ازت دور باشم.
-و الزم نیست عذرخواهی کنی چون میدونم چقدر سخته که توی
دانشگاه برای انجام کاری جز درسخوندن وقت داشته باشی .میدونی
که مرد پیرت که اینجاست هفت تا مدرک داره.
788
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بخاطر همین بیشتر تحسینت میکنم .هرباری که امتحان دارم ،با خودم
فکر میکنم دقیقا چرا قبول کردم که بیام دانشگاه.
789
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
790
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید وقتی پسر جلوی دیدش قرار گرفت ،خوناشام حتی
متوجه باالرفتن انحنای لبهای لعنتیاش نشد ،اما حقیقت اینه که واقعا
این اتفاق افتاد .حتی وقتی که تهیونگ به ارومی اخم کرد و لبهاش
رو اویزون کرد ،انحنای لبهاش بیشتر باال رفت .احتماال از مردی که
کنار جونگکوک بود ،گیج شده بود.
-سالم.
-هوم ...تهیونگ ،این پدرمه .بابا ،این تهیونگه .اون ...اون همسایمه.
توی خوابگاه کنارم زندگی میکنه.
792
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
صبرکن.
-اها ...اره ،کم و بیش .منظورم اینه ...فکر کنم که بتونیم بگیم که باهم
دوستیم ،اره.
فاک.
793
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید نفسکشیدن از اون هوا راحتتر شد ،مخصوصا وقتی
که جونگکوک لبهای تهیونگ رو دوباره توی اون موقعیت و نه
حالت ناخوشایند معمول چند روز پیش دید.
-اوه .این خبر خوبیه .میدونستم که پسرم میتونه دوست پیدا کنه.
خوشحالم .واقعا خوشحالم.
-و میدونم تحمل کسی با شخصیت اون راحت نیست .وقتی بخواد،
واقعا میتونه مودی باشه.
794
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بیخیال ،بابا.
795
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر نکنم.
796
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم ،ببخشید ولی من باید درس بخونم .عالوه براین ،نمیخوام وقت
پدر و پسریتون رو بهم بریزم .از دیدنتون خوشحال شدم ،اقای جئون.
خدافظ جونگکوک.
797
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب...
-کافهی جین نزدیکه ،مگه نه؟ جین ریوک ازم خواسته یک سری بزنم
و ببینم جین چیکار میکنه .انگار اون هم چند هفتهست که بوسان نرفته.
اوه .یا شاید پدرش اونقدری که جونگکوک فکر میکرد ،به تهیونگ
اهمیت نمیداد.
798
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم اره .خیلی دور نیست .اگه میتونستیم با سرعتمون راه بریم یا
بدویم خیلی سریعتر میشد ولی اره .فکر کنم با پیادهروی حدود یک
ساعت و خوردهای میشه.
پدرش گفت ،لبخندی زد و شروع به راه رفتن کرد .با دست راستش
شونهی جونگکوک رو دراغوش گرفت.
-االن یکم داره سختتر میشه .کالسها پیچیدهتر شدن ...و امتحانات
به اون اسونی که فکر میکردم ،نیستن .حداقل امیدوار بودم که مجبور
799
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
800
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ببخشید ولی اینجوری نیست که پسرم هرروز دوست پیدا کنه .باید
جشن بگیریم.
801
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فقط دارم سر به سرت میذارم ،ولی باید بگم که شما دوتا خیلی بهم
نزدیک به نظر میرسیدید.
-هوم...
-چیز بیشتری نیست .خیلی خب .اگه خودت میگی ،حتما همینطوره.
802
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 14
حتی اگر مرد بزرگتر متوجه تنش محسوس بین دو خوناشام دیگه شد،
بازهم چیزی نگفت.
-اقای جئون ،اوضاع شورا چطوره؟ پدرم بهم گفت که همه چیز ارومتر
شده.
803
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
804
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون مرد چند ثانیه بعد از اینکه جونگکوک و پدرش روی نیمکت
نشستن ،به اونجا رسید و از اون موقع ،جونگکوک احساس میکرد که
چیزی عجیب بود.
با وجود اینکه گوشی مرد توی دستش بود ،جونگکوک میتونست
گاه به گاه نگاه اون مرد رو احساس کنه ،بیشتر بخاطر اینکه
جونگکوک به پهلو نشسته بود و مثل پدرش کامال بهش پشت نکرده
بود.
با این حال ،وقتی جونگکوک گردنش رو چرخوند و به مرد نگاه کرد،
مرد درحال تایپکردن چیزی توی گوشیش بود ،اما جونگکوک
خواب نمیدید .میدونست که مرد به اون نگاه میکرد .میتونست
حسش کنه.
805
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین پرسید.
اضافه کرد:
-ولی اگر اوضاع مثل االن اروم بمونه ،فکر کنم دلیلی برای بررسی این
موضوع نداریم.
تا اون لحظه جونگکوک سکوت کرده بود ،نه فقط بخاطر اینکه روی
مردی که اون رو زیرنظر گرفته بود ،متمرکز بود ،بلکه بخاطر اینکه
پدرش از طریق تماس تلفنی بهش گفت که درچند هفته گذشته اتفاق
806
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جدیدی نیفتاده بود .با این حال ،چیزی که نمیدونست این بود که
پدرش فکر میکرد همه چیز تموم شده بود و این قطعا توجهاش رو
جلب کرد.
-چی؟
-دلیلی برای بررسی اون موضوع ندارید؟ چطوری میتونی این رو
بگی؟ سکوت اونها توی چند هفته گذشته به این معنی نیست که نقشه
دارن؟
807
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و منم باهات موافقم .بخاطر همین همهی ما توی شورا و نمایندگان
قبایل مراقبیم ،ولی بدون هیچ سرنخ مشخصی و چیزی که بتونیم دنبال
کنیم ...نمیتونیم کاری انجام بدیم.
808
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
809
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک به وضوح فکر میکرد این عجیب بود .برای انسانها الزم
بود که درحالت حساس یا اسیبپذیری باشن تا قدرت تلپاتی اسونتر و
مملوستر باشه ،اما حتی دراین حالت هم جونگکوک باید چیزی
میشنید ،حتی اگر کلمات بیمعنی بود.
810
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون مرد با یقه اسکی ،موهای کوتاه تیره ،خال بزرگ روی گونه و
ابروهای ضخیمش که اونجا تنها نشسته ،میشناسی؟ با صدای بلند
حرف نزن .با سرت یا کد جواب بده و یواشکی نگاه کن.
811
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین لیوان تمیز رو روی قفسه پشت سرش گذاشت و هم زمان سرش
رو به نشونه منفی به ارومی تکون داد .جونگکوک دوباره گوشیاش
رو برداشت و نوشت:
812
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم برای اینجور ادمها عادیه که توی محوطه قدم بزنن.
813
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین گفت.
جین سری تکون داد و سعی کرد بخاطر تالش جونگکوک برای
استفاده از کد خوناشامها ،جلوی خندهاش رو بگیره.
1
Emos
2
Goths
814
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم.
جین اضافه کرد و خوناشام کوچیکتر سری تکون داد ،چیزی که جین
گفت ،متوجه شد و گوشیش رو توی جیب شلوار مشکیش گذاشت.
815
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش عذرخواهی کرد ،از کافه بیرون رفت و بالفاصله تماس رو
جواب داد.
817
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
من کسی نیستم که باید ازش عذرخواهی کنی ولی فکر کنم خودت
این رو میدونی.
818
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هی ...جین.
-هوم؟
-اره.
819
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حتما.
-خب ...عام...
820
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
821
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
822
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
فاک به عذرخواهیکردن.
-من به تهیونگ هیچی درموردت نگفتم .شاید فقط ادم بهتری رو پیدا
کرده.
823
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به همین دلیل جونگکوک با دیدن صورت قرمز جین ،خوناشامی که
سیستم قلبی عروقیاش مثل انسانها کار نمیکرد ،غافلگیر شد .این
یعنی جین کامال عصبانی بود.
ادامه داد:
-اوه ،صبر کن .خودم همه چیز رو فهمیدم .تو میخوای به فاکش بدی.
824
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
825
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین پرسید.
از چشمهای جونگکوک اتیش بیرون میزد .چنگش روی پیرهن جین
اونقدری محکم بود که بند انگشتهاش تقریبا سفید شد و دهنش
میخواست چیز توهینامیزی به زبون بیاره و جین رو سرجاش بنشونه،
اما به نظر میرسید مغزش برنامه دیگهای داشت.
ذهنش پیامی رو به یاد اورد که تهیونگ چند روز پیش براش فرستاد،
اون هم وقتی که هیچ اشارهای به موضوع سکس نکرده بود.
826
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
827
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
828
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جدی؟ واقعا ازش خوشت نمیاد؟ خب ،پس مشکلی نداری که
تهیونگ رو سرقرار دعوت کنم؟
با وجود اینکه دستها و پاهاش کامال بیحس بودن ،جونگکوک از
کافه خارج شد و باالخره کمی هوای تازه که وارد بینیاش شد،
احساس کرد .جونگکوک با نادیده گرفتن افرادی که توی شلوغی
اطرافش بودن ،چشمهاش رو محکم بست و به ارومی نفسی کشید .هوا
رو تا زمانی که مطمئن بشه ریههاش میدونستن چطوری دوباره نفس
بکشن ،به ارومی دم و بازدم کرد.
جونگکوک از اینکه چنین احساسی داشت ،متنفر بود .اون لحظه حتی
بیشتر ازش متنفر بود چون دلیلش رو متوجه نمیشد.
830
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پس چرا به خودش اجازه داد بخاطر این موضوع تحت تاثیر قرار
بگیره؟
اون لحظه بود که حرفی که جین دوهفته پیش ،روزی که تمام این
سردرگمیها شروع شد ،بهش گفت ،محکم توی ذهن جونگکوک
حک شد و باعث شد بعضی چیزها رو واضحتر ببینه.
831
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ یکدفعه بدون هیچ ترضیحی ازش فاصله گرفت .به وضوح
هروقت که در حضور جونگکوک بود ،سردرگم و عصبانیتر بود.
832
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
833
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
834
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه .فقط نمیتونستم دیگه توی کافه باشم .یکم به هوای تازه نیاز
داشتم.
-اوه ،درسته .خب ،به هرحال منم باید برم .خیلی برام راحتتر بود که
بدوم و توی یک ساعت به بوسان برسم ،ولی متاسفانه باید زیاد افتابی
835
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نشیم و مثل یک انسان فانی باشیم و این یعنی سوار ماشین بشیم و برای
ساعتها توی ترافیک صبور باشیم.
836
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
.
.
.
.
طولی نکشید تا اینکه جونگکوک چند روز بعد تهیونگ رو توی
راهروی ساختمون خوابگاه ،دقیقا بین اتاق 64و ،65دید.
837
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
موهای نقرهایش دوباره رنگ شده بود و هیچ ریشهی تیرهای روی
سرش مشخص نبود .موهاش خیلی صاف نبود ،به وضوح حالت داشت
و ابری از امواج نرم رو به وجود اورده بود .صورتش بیاالیش بود و
اثاری از رنگ هلویی روی گونههای نرمش بود .چشمهاش با سایه و
خط چشم محوی برجسته شده بود و لبهای قلبی شکلش با البالویی
محوی مرطوب شده بود.
تهیونگ یک پیرهن راه راه با شلوار گشاد ابی پوشیده بود ،اما کامال
بهش میاومد .عالوه بر اکسسوریهایی که تهیونگ دوست داشت
838
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ازش استفاده کنه ،مثل حلقه و دستبند ،لباسش رو با کفش لوفر ترکیب
کرده بود.
839
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سالم ،جونگکوک.
-هی.
840
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
صدای جونگکوک کمی خشک و حتی شکسته بود ،بنابراین بعد از
اینکه گلوش رو صاف کرد ،محکمتر تکرار کرد:
خوشگل شدی.
841
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-خب؟ بهم بگو چی فهمیدی.
843
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
844
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 15
845
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چون برای چند روز انگار داشتی نادیدهام میگرفتی ،نمیدونم ...با
خودم فکر کردم که کار اشتباهی انجام دادم یا نه ولی جوابی پیدا
نکردم و اعتراف میکنم که حتی انتظار نداشتم که امشب دعوت شامم
رو قبول کنی.
اما وقتی پیام جین رو دریافت کرد ،تهیونگ به عنوان یک فرصت برای
فراموشکردن بهش نگاه کرد .شاید کارش اشتباه و خودخواهانه بود
که از این فرصت استفاده کنه ،اما ناامید شده بود.
846
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-من اجازه دادم دانشگاه کامال درگیرم کنه و چیزهای خوبی که توی
زندگیم بود ،نادیده گرفتم .من دوست افتضاحیم.
تهیونگ با خودش فکر کرد که این دقیقا دروغ نبود .فردی که باعث
شد از جین دور بمونه به دانشگاه مربوط بود ،پس غیرمستقیم یا مستقیم،
تهیونگ دروغ نگفته بود ،درسته؟ قرار نبود به جین تمام جزئیات رابطه
نفرت و لذتی که بین اون و جونگکوک بود ،بگه .این باید مبهم
میموند.
-دوست؟ اخ ،هیچ وقت توی تاریخ نشنیدم که کسی سر قرار اول و
توی همچین رستوران رمانتیکی ،توی محدوده دوستی بمونه.
848
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم ...من...
-من فقط دارم سر به سرت میذارم ،ته .نمیخوام تحت فشارت بذارم
ولی میدونی که ازت خوشم میاد ،درسته؟
849
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دستهای جین سرد بودن و احتماال بخاطر سرمای زمستون بود ،اما
دربرابر دست تهیونگ واقعا نرم بودن .پسر مو نقرهای سری تکون داد و
با دست ازادش لیوان شراب قرمزش رو برداشت.
جین بعد چند ثانیه دستش رو عقب کشید ،اما نه قبل از اینکه با انگشت
شستش پشت دست تهیونگ رو نوازش کنه .گرمایی به سینه تهیونگ
هجوم برد.
تهیونگ به عنوان کسی که توانایی خوبی توی معاشرت داشت ،نه تنها
از دوست پیداکردن ،بلکه حتی از قرارگذاشتن هم لذت میبرد.
850
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از جادو و خجالت اولین قرار خوشش میاومد .از تردیدی که توی
گرفتن دست و خطر بوسیدن بود ،خوشش میاومد .از کشفکردن
تکههای محرمانهی طرف مقابلش ،چه فیزیکی و چه عاطفی ،خوشش
میاومد .از احساس داشتن دوست دختر یا دوست پسر یا کال داشتن
فردی که دوستش داشت و بهش اهمیت میداد ،خوشش میاومد.
باالخره کی بدش میاد؟ تهیونگ قطعا سکس هم دوست داشت ،اگرچه
حتی بدون اینکه توی رابطه باشه ،به انجام اون کار ادامه میداد.
اما با وجود این ،انگار این حرکات جین ،این نوازشها ،این عالقه به
شناخت بیشتر اون ،این جادوی قرار اول ،تهیونگ رو کامل نکرد.
851
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم که خوبه .خوشبختانه بدترین مرحلهاش تموم شده .البته برای
االن .حداقل چند هفته تا امتحانات فرصت دارم ،پس میتونم بیشتر
روی کاراموزی تمرکز کنم.
852
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این هفته شروع کردم .مدتیه که دنبال کاراموزی با حقوقم چون عالوه
براینکه میخوام تجربه بدست بیارم ،به پول اضافی هم نیاز دارم.
-اوه ،واو.
853
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ خندید.
جین گفت ،خندید ،با حالت سرگرم شدهای به تهیونگ نگاه کرد و
گونهاش رو روی دستش گذاشت.
854
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-میتونستم قدم بزنم .الزم نبود من رو تا خوابگاه بیاری.
855
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،درحالی که هردو پسر از ماشین جین خارج شدن و به
ارومی به سمت ورودی ساختمون خوابگاه رفتن.
-اگه کسی که باهاش رفتم سرقرار تا خونه نبرم ،چه طور ادمیام؟
دست جین همچنان سرد بود ،اما الغر ،ظریف ،نرم و بدون پینه بود؛
دستی که کامال به دست تهیونگ شبیه بود .عدم وجود تضاد بین
856
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دستهاشون باعث شد چیزی درون شکم تهیونگ پیچ بخوره ،اما با
فشاردادن دست جین نادیدهاش گرفت.
857
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم همینطور.
858
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین جرات کرد تا بپرسه .لبخند فریبندهای زد ،دست دیگه تهیونگ رو
گرفت ،انگشتهاشون رو بهم گره زد و دستهاشون رو تاب داد.
-هوم ،منظورم اینه که معموال توی قرار اول سکس ندارم .به جاش این
رو به رابطههای یک شبه میسپرم.
-شاید.
859
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حرکت لبهاشون درابتدا اروم ،مردد و ترسو بود .لبهای جین دربرابر
لبهای تهیونگ مثل بالش نرم و ساتنی بود .انگشت شست جین روی
گونه تهیونگ کشیده شد ،درحالی که دهنش رو به ارومی باز کرد و از
تهیونگ اجازه خواست تا به بوسه شدت بده .زبونهاشون درنهایت به
هم رسید و بوسه اروم ،ارامشبخش و شیرین بود .خیلی شیرین؛ درست
مثل جین .تهیونگ حتی طعم شکالتی که به عنوان دسر توی رستوران
خورده بودن ،بچشه.
860
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هیچ تسلطی توی لبهاش نبود .هیچ دست خشک و پینه بستهای روی
گردن یا کمر تهیونگ بود .هیچ گازگرفتن ،ناهماهنگی و بیرحمی بین
لمس لبهاشون نبود .هیچ عجلهای نبود.
هیچ چیزی کافی نبود ،حاال هرچقدر هم که شیرین و لطافت بود .اگه
جونگکوک نبود ،کافی نبود.
861
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این منصفانه نبود که تهیونگ چنین کاری کنه .این منصفانه نبود که
تهیونگ وانمود کنه و به جین دروغ بگه .این منصفانه نبود که تهیونگ
وانمود کنه و به خودش دروغ بگه.
جین لبخندی زد ،لبهای صورتی و متورمش رو لیسید ،از نزدیک به
تهیونگ نگاه کرد و صورتش رو نوازش کرد .با این حال ،تهیونگ اب
دهنش رو قورت داد و خودش رو کنترل کرد تا به سد پشت چشمهاش
اجازه نده تا باز بشه و سیلی به وجود بیاره.
862
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متاسفم.
-هی ،ته.
جین گفت و سعی کرد چونهاش رو نگه داره و مجبورش کنه تا به
چشمهاش نگاه کنه ،اما تهیونگ مقاومت کرد.
863
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بخاطر بوسهست؟ عالی بودی .من دوستش داشتم .نمیتونم صبر کنم
تا دوباره ببوسمت...
جین شروع کرد و سعی کرد به پسر دیگه اطمینان بده ،اما تهیونگ با
نگاهکردن به اون حرفش رو قطع کرد.
-چی؟
864
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ سعی کرد ،واقعا سعی کرد بدون اینکه به پسر مقابلش اسیب
بزنه ،خودش رو توضیح بده .تنها چیزی که میخواست این بود که
کمتر به جین اسیب بزنه ،مخصوصا وقتی که پسر اینقدر باهاش شیرین
و با مالحظه بود ،اما هیچ مترادف دیگهای پیدا نکرد .هیچ راه دیگهای
وجود نداشت که بدون اینکه عوضی باشه ،توضیح بده.
-هیچی حس نکردم.
تهیونگ گفت .جرات کرد از بین مژههاش به جین نگاه کنه و قلبش
سقوط کرد.
-اوه.
این تنها چیزی بود که جین زمزمه کرد و بعد به طور غریزی یک قدم
عقب رفت.
865
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونستم .از اولش میدونستم ...فکر کنم فقط ...فکر کنم فقط
میخواستم به خودم بگم که اشتباه کردم .میخواستم جرقه کوچیک
امید بهم هجوم بیاره.
-چی...؟
866
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متاسفم ،جین.
867
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من ازت خوشم میاد ،این حقیقت داره .این رو توی چند هفته گذشته
بهت گفتم و دوباره سر شام تکرارش کردم ولی قسمتی از این دوست
داشتن شامل دوستداشتن به عنوان یک دوست هم میشه.
جین گفت.
868
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ اطمینان داد و سعی کرد راهی برای بهبود وضعیت پیدا کنه.
-میدونم.
ادامه داد:
869
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
870
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من هیچ کینهای ندارم ،تهیونگ .برای چیزی سرزنشت نمیکنم چون
کاری نکردی .ما فقط سرقرار رفتیم ،همین .رفتن به سرقرار دوم
اجباری نیست و این به این معنی نیست که قراره دیگه دوستت نباشم یا
اینکه اصال چنین چیزی رو بخوام ،باشه؟
-باشه.
اون لحظه ،اون تنها چیزی بود که تهیونگ میتونست به زبون بیاره.
سری تکون داد.
871
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بعد از خدافظی و عذرخواهی برای صدمین بار در اون شب ،تهیونگ از
پلهها باال رفت و اهسته به سمت خوابگاهش رفت ،طوری که انگار
پاهاش بیحس شده بود و نخ نامرئی به کمرش گره خورده بود و اون
رو بیشتر و بیشتر عقب میکشید.
.
.
.
.
-تهیونگ ،میشه میکرو پیپت بیست میکرولیتری رو بهم بدی ،لطفا؟
872
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ بدون هیچ تردیدی ازش اطاعت کرد ،از کانتر فاصله گرفت و
به سمت کمدی که تجهیزات و مواد توش نگهداری میشد ،رفت.
وقتی برگشت و میکرو پیپت رو به چینهه داد ،تهیونگ دوباره
دفتریادداشت جیبیاش رو برداشت و با عجله همه مراحلی که
سرپرستش توی واکنش زنجیرهای پلیمراز یا همون PCRانجام
میداد ،یادداشت کرد.
-الزم نبود امروز بیای ،میدونی؟ امروز شنبهست ،شما دانشجوها به
خواب و پارتی و بقیه چیزها احتیاجی ندارید؟
873
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-راستش نه .بخوام روراست باشم ،اینجا بیشتر از پارتی بهم خوش
میگذره و اینجوری ساعتهای بیشتری اینجام.
تهیونگ گفت.
اضافه کرد:
چینهه نوک میکرو پیپت رو توی ظرف مناسبی گذاشت و بعد با
بیتفاوتی از نزدیک به تهیونگ نگاه کرد .اضطراب تهیونگ رو فرا
874
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جالبه.
چینهه چند ثانیه بعد شروع کرد .تهیونگ اب دهنش رو قورت داد و با
نگرانی با دکمههای روپوش ازمایشگاهیاش بازی کرد.
-ممنون ،چینهه.
876
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تبلیغ توی اینترنت دنبال فردی با مدرک زیست شناسی ،داروسازی یا
حتی پزشکی میگشت و با اینکه تهیونگ همچنان دانشجوی سال دوم
بود ،شانسش رو امتحان کرد ،رزومهاش رو فرستاد و بهشون توضیح داد
که به کاراموزی توی مکان جالب و معتبری مثل GenoMedمشتاق
بود.
در ابتدا ،تهیونگ دنبال کاراموزی با حقوق میگشت ،حتی اگر مبلغ
کمی بود .هرمقدار پول اضافی که وارد زندگی تهیونگ میشد ،خوب
و مفید بود .با این حال ،وقتی از این فرصت رو پیدا کرد ،زیاد فکر
نکرد ،دستمزد رو فراموش کرد و به این فکر کرد اگر چنین
ازمایشگاهی که حتی دنبال کاراموز نبود ،قبولش میکرد ،خیلی
خوشحال و خوش شانس بود.
بنابراین ،وقتی دو روز بعد تهیونگ ایمیلی دریافت کرد درجواب ازش
خواسته بود تا یک مصاحبه کوچیک انجام بده ،پسر مونقرهای از شوق
باال و پایین پرید.
877
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
باالخره بعد از چند روز یک چیز مثبت توی زندگیم اتفاق افتاد.
تهیونگ اون زمان بهش فکر کرد.
دکتر بیول از وضعیت درسی تهیونگ تحت تاثیر قرار گرفت ،با وجود
اینکه همچنان توی سال دوم دانشگاه بود .تهیونگ قبال توی بعضی از
سخنرانیهای زیست شناسی شرکت کرده بود ،به همراه چند تا از
اساتیدش دومقاله علمی نوشته بود و نمرات عالی داشت.
اما چیزی که بیشتر از اینکه دکتر بیول بالفاصله بهش گفت که اون رو
تا اخر اون ترم استخدام کرده ،غافلگیرش کرد این بود که اون زن
گفت که ازمایشگاه بهش حقوق میداد .البته نه به اندازه یک کارمند
رسمی ازمایشگاه ،اما برای کاری که تهیونگ انجام میداد ،منصفانه
بود.
878
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اگر تهیونگ سوار مترو میشد ،ازمایشگاه فقط بیست دقیقه باهاش
فاصله داشت و قرار بود برای دو یا سه ساعت بعد کالسهاش اونجا
باشه .دکتر بیول بهش اجازه داد که اگر میخواست ،اخرهفتهها هم بیاد
چون ازمایشگاه هیچ وقت تعطیل نبود.
و تهیونگ احساس میکرد به شدت مورد استقبال قرار گرفته بود .تمام
متخصصان ،داروسازان ،زیست شناسان ،متخصصان سیتوژنتیک و بقیه
دکترها بهش توجه میکردن ،هریک از شغلها و پستها رو توضیح
میدادن و حتی به تهیونگ اجازه میدادن تا سواالت الزم رو بپرسه،
چه درمورد کاراموزی ،چه درمورد چیزی که برای کالسهاش بهش
نیاز داشت.
تهیونگ ازشون ممنون بود و واقعا احساس رضایت میکرد .از داشتن
شغلی که نه تنها بهش اجازه میداد توی زمینهای که دوست داشت،
دانش و کار کسب کنه ،بلکه همچنین بهش کمک کرد تا برای چند
ساعت افکارش رو درمورد شخص خاصی محدود کنه ،خوشحال بود.
879
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .من تمام مراحل تست PCRرو توی دانشگاه هم انجام دادم.
چینهه گفت.
کمی طول کشید تا کلمات توی مغز تهیونگ جا بیفتن و وقتی باالخره
متوجه شد ،با لکنت پرسید:
880
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-م-من؟
چینهه پرسید و تهیونگ سری به نشونه مثبت تکون داد .کمی بیحس
بود و انگشتهاش میلرزید.
881
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-بابت سواری ممنون .مجبور نبودی تا این طرف شهر بیای تا من رو
بیاری ،ولی ممنون.
882
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-الزم نیست ازم تشکر کنی .نمیتونستم اجازه بدم تو بارون برگردی.
فاصله ازمایشگاه تا ایستگاه مترو زیاده و حتی یک چتر با خودت
نداشتی.
-با این وجود همیشه دوست دارم که ازت تشکر کنم .عالوه براین ،این
برای صرفهجویی زمان هم بهم کمک کرد .میتونم گزارشم رو انجام
بدم.
-یا مسیح تهیونگ .به خودت استراحت بده .اخر هفتهست .یه ناهار
خوب بخور و از بعد از ظهر بارونیت لذت ببر تا نتفلیکس ببینی و کنار
دوست دختر یا دوست پسرت باشی .حداقل این کاریه که خودم قراره
انجام بدم.
884
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
885
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
فکر کرده کیه که از کنارم رد بشه و کامال نادیدهام بگیره؟ برگشتیم به
اول ترم که وانمود میکرد من وجود ندارم؟ تهیونگ از خودش پرسید
و احساس درموندگی کرد چون این تهیونگ بود که برای نادیدهگرفتن
جونگکوک دلیل داشت ،نه برعکس.
886
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید ،بدون اینکه حتی متوجه بشه دقیقا چرا به خودش
زحمت داد تا جونگکوک رو بخاطر اینکه بدون هیچ حرفی از کنارش
رد شده بود ،دنبال کنه و سرزنشش کنه.
-اوه ببخشید.
-به نظر میرسید برای اینکه بهت سالم کنم ،سرت خیلی شلوغ بود.
جونگکوک گفت.
تهیونگ توی راهرو ثابت موند؛ همچنان سعی میکرد کلماتی که از
دهن جونگکوک خارج شد ،پردازش کنه ،اما مثل همیشه ،عصبانیت و
درموندگی به همه چیز غلبه کرد و قبل از اینکه جونگکوک بتونه در
رو ببنده ،تهیونگ متوقفش کرد و تا توی خوابگاهش دنبالش کرد.
888
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اولش سرت با قرارت با جین گرم بود .االن هم با بقیه مردهایی که
بهت سواری میدن ،سرت گرمه.
889
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونم منظورت از اون حرف چیه ،ولی ازش خوشم نیومد .این هم
نمیدونم که چطوری از قرارم با جین خبر داری ...و درمورد چیزی که
دیدی ،البته اینطوری نیست که توضیحی بهت بدهکار باشم ،ولی کسی
که بهم سواری داد ،مشاور کاراموزیم بود و فقط بخاطر اینکه بارون
میبارید ،من رو تا اینجا اورد ،ولی نمیدونم چرا این حرفها متعجبم
میکنه .تو واقعا نمیدونی مهربونی و همدلی چیه.
890
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و برای یک میلی ثانیه ،به نظر میرسید که این کار رو کرد .برای یک
میلی ثانیه ،تهیونگ میتونست خطوط روی پیشونی جونگکوک و
چروکی پوست زیر چشمهاش رو ببینه .بدنش لرزید و چشمهای
891
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک سعی کرد بگه ،اما با وجود اینکه تهیونگ میدونست نباید
اینجوری منفجر میشد ،نمیتونست جلوش رو بگیره.
-و فکر کردی حق داری که ...که باهام اینقدر بد حرف بزنی ،هر
برداشتی برای خودت داشته باشی و حسادتت رو نشون بدی؟
892
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
893
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
894
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ سعی کرد توضیح بده ،تا اینکه مغزش بهش یاداوری کرد این
موضوع اصلی مکالمه نبود.
-توی اون پیام چی بود که باعث شد چنین فکر پوچی داشته باشی؟
-پوچ؟
895
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با تمسخر پرسید و اون لحظه بود که نفس گرم جونگکوک به
صورتش برخورد کرد و متوجه شد چقدر بهم نزدیک بودن .اونقدری
نزدیک بودن که تهیونگ نمیتونست شفافیت و قضاوتش رو حفظ
کنه.
-پس این پوچه که اون دختره یهبین بهت پیام بده و بگه که هودیت رو
توی خونهاش جا گذاشتی؟
-بخاطر همین چند هفته گذشته نادیدهام گرفتی؟ بخاطر اون پیام؟
موتیره ،گردن و ترقوهاش عبور کردن ،پایینتر رفتن و روی سینهاش که
باال و پایین میشد ،ثابت موندن .نوک انگشتهای تهیونگ برای
لمسکردن پوست جونگکوک گزگز میکرد.
897
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
898
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون فقط...
که روابط یک شبه بودن و هیچوقت اون فرد رو دوباره نمیدید ،اما
درحال حاضر همه چیز متفاوت بود.
-و نمیتونم با دونستن اینکه داری این کار رو انجام میدی ،باهات
باشم .البته اینجوری نیست که کارت اشتباه باشه که با ادمهای مختلفی
بخوابی .بدن و زندگی خودته.
900
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و به زمین نگاه کرد .به این فکر کرد باالخره وقت این
رسیده بود که اتاق جونگکوک رو ترک کنه و درعوض به سمت اتاق
خودش بره ،بنابراین وقتی دست جونگکوک رو احساس کرد که
چونهاش رو گرفت و صورتش رو درجهت نگاه شدیدش بلند کرد،
تعجب کرد.
-میدونستم رومخی ،ولی هیچ وقت فکر نمیکردم احمق باشی .ولی
اشتباه میکردم.
901
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
902
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من از این چیزها خوشم نمیاد .از این نظر زیاد لیبرال نیستم .نمیتونی
ازم بخوای که قبولش کنم .شرط میبندم میتونی خیلیها رو پیدا کنی
که ...که همچین سکس و زندگیای رو قبول کنن .البته فکر کنم.
تهیونگ پرسید.
903
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
3
Fifty shades of gray
904
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
905
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم از وقتی که ...این بین ما شروع شده ...با کسی نخوابیدم.
-واقعا؟
906
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید و اجازه داد بند کیفش از روی شونه و بازوش روی
زمین بیفته.
-اره.
-نمیدونم متوجه شدی یا نه ،ولی حتی اگر من این رو میخواستم ،تو
بهم اجازه نمیدادی .منظورم اینه حتی اگر توی خوابگاه خودم یا تو
907
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
908
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ زمزمه کرد .با لبهای باز و صورتی جونگکوک مسحور شده
بود.
909
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با تقلید کاری که جونگکوک چند ثانیه پیش انجام داد ،تهیونگ هم
سری به نشونه تایید تکون داد و اجازه داد دستهای پسر موتیره به
خودش نزدیکترش کنه.
کی اول حرکت کرد؟ هیچکدوم متوجه نشدن ،اما حقیقت اینه که
لبهاشون وسط راه بهم رسید و تهیونگ میتونست قسم بخوره که
910
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
باالخره تونست رنگها رو ببینه .قرمز روشن ،ابی براق ،سبز فسفری و
زرد فریبنده؛ نه الگوی تک رنگ خستهکننده ،نه مشکی و سفیدی که
دراین چند روز همراهیاش میکرد.
-نه.
912
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-درواقع ...فکر کنم اخرش دوباره کثیف بشم .ارزش نداره دو بار
دوش بگیرم .باید توی مصرف اب صرفهجویی کنیم ،مگه نه؟
913
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .پس فقط یکم پرو شدی ،اره؟ فکر کنم اخرش دوباره
کثیف بشم.
ادامه داد:
-خیلی مطمئنی ،اره؟ کی بهت گفته که قراره اتفاقی بیفته؟ درواقع من
میخواستم برای چند دقیقه ببوسمت و بعد برگردم اتاقم.
914
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
915
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
916
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 16
جونگکوک چند ثانیه بعد زمزمه کرد و با دقت به تهیونگ نگاه کرد .با
چشمهاش بهش التماس کرد کلماتی که به نوعی نمیتونست به زبون
بیاره ،متوجه بشه.
تهیونگ برو.
حتی اگه اون بگه که با فرد دیگهای نمیخوابه ،نمیتونه احساساتت رو
جبران کنه.
917
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ برو.
918
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ توی اون اغوش و بازوها ذوب شد ،طوری که انگار بدنش از
رنگارنگترین و روشنترین رنگها تشکیل شده بود و میخواست با
رنگهای خنثی که جونگکوک بود ،ترکیب بشه تا یک رنگ
فوقالعاده و فریبنده ایجاد کنه.
تهیونگ با صدای بمی جواب داد و وقتی پسر دیگه دندونهاش رو
روی پوست حساسش کشید ،محکم به شونههای جونگکوک چسبید.
920
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
فاک .چقدر دلش برای نگاه جونگکوک تنگ شده بود .جونگکوک
بهش نگاه کرد .اون چشمهای سنگین و تند قابلیت این رو داشتن به
روح بازمانده تهیونگ نفوذ کنن .اون نگاه نافذ از شونههای تهیونگ تا
نافش حرکت کرد و خطوط تزئینی که دور کمرش بود ،زیر نظر
گرفت.
-خیلی خوشگلی.
921
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فاک بهش!
922
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک غرید ،اما بعد موفق شد لباس رو از تنش دربیاره و اون رو
با خشونت روی زمین بندازه .فقط باکسر مشکیاش تنش بود .تهیونگ
با دیدن عصبانیتی که روی صورت پسر موتیره بود ،خندید و
جونگکوک با اخم بهش نگاه کرد.
-ببخشید ببخشید.
تهیونگ گفت ،دهنش رو برای ناله بیصدایی باز کرد و اجازه داد اون
کلمات از دهنش فرار کنن.
924
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
925
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،چشمهای براق تهیونگ به منبع صدایی که روز به روز
بیشتر بهش عادت میکرد ،منحرف شد.
926
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما به وضوح موفق نشد ،نه وقتی که بازوهای ورزیده و دستهای قوی
جونگکوک دور بدن تهیونگ حلقه شد و اون رو به تخت برگردوند.
927
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
928
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی میخوای؟
ادامه داد:
930
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مطمئنی؟
تهیونگ سری به نشونه تایید تکون داد و سعی کرد خواسته و نیازش به
اون کار رو به جونگکوک منتقل کنه.
-نمیخوای؟
931
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
932
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کردن ،از ساق پاش تا رونهاش باال رفتن و تهیونگ میتونست قسم
بخوره که صدای نالهکردن جونگکوک رو شنید.
933
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دارم سعی میکنم پالستیک بطری لوب رو پاره کنم ،ولی این چیز
فاکی کار نمیکنه.
-بده به من.
-خوبی؟
جونگکوک عمال روش خیمه زده بود .با کمک دست ازادش کمی
کمر تهیونگ رو خم کرد تا دسترسی بهتری به ورودیاش داشته باشه
و با وجود اینکه بدن جونگکوک مثل همیشه سرد بود ،تهیونگ
گرمایی که به سینهاش هجوم برد ،احساس کرد و با خودش فکر کرد
چقدر جونگکوکی که ازش میپرسید حالش خوبه یا نه ،با مالحظه
بود.
تهیونگ گفت و ناله کرد .جوابش برای جونگکوک کافی بود تا
انگشتهاش رو داخل ورودی تپنده تهیونگ حرکت بده.
-وای خدا.
937
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مطمئنی؟
938
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه .فاک.
939
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
داد ،درحالی که پسر مونقرهای کاندوم رو روی عضو تپنده پسر دیگه
کشید و با مقدار زیادی لوب ،چندباری عضوش رو مالید.
تهیونگ باسنش رو بلند کرد ،موقعیت بهتری پیدا کرد ،دستش رو به
سمت عضو جونگکوک برد ،نگهاش داشت و اون رو به سمت
ورودیاش هدایت کرد.
تهیونگ اهسته روی عضوش نشست ،سعی کرد اخم صورتش که
بخاطر سوزش بود ،نادیده بگیره و درعوض روی نوازش دست
جونگکوک روی رونهاش تمرکز کنه.
-فاک.
جونگکوک بهش فشاری وارد نکرد و هیچ حرکتی انجام نداد .برای
زمانی که تهیونگ نیاز داشت به عضوش عادت کنه ،صبوری کرد و
همین باعث شد تهیونگ خم بشه و با مالیمت لبهاش رو روی
لبهای جونگکوک بذاره.
941
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
942
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
943
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نزدیکی ،بیبی؟
944
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
945
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نگاه شدید ،اما براق جونگکوک با نگاه تهیونگ برخورد کرد .وقتی
جونگکوک خم شد و لبهای متورم و خیس از بزاقش رو برای بوسه
اروم و بیحالی روی لبهای تهیونگ گذاشت ،چشمهای انسان بسته
شد.
946
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
947
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
948
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،لب پایینش رو گزید ،از نگاه نافذ جونگکوک فرار
کرد و درعوض به انگشتهاش که همچنان پوست دست جونگکوک
رو نوازش میکردن ،نگاه کرد.
-گرسنهای؟
تهیونگ اخم کرد و از تغییر ناگهانی موضوع گیج شد ،اما بعدش
صدای قاروقور شکمش رو شنید و گونهاش رنگ گرفت.
949
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم...
-نه؟
950
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،یه چیزی مثل این ،ولی میدونم که ناهار نخوردی .منظورم اینه
که ...غیرممکنه .خودت گفتی که صبح سر کاراموزی بودی ...صبر
کن ،درموردش بهم نگفتی .تونستی یکی رو پیدا کنی که بهت حقوق
بده؟
951
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه.
-و االن؟
952
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید و این بار ،این جونگکوک بود که به طرز عجیبی از
نگاه تهیونگ فرار کرد ،طوری که انگار نمیتونست همزمان اون
کلمات رو به زبون بیاره و تماس چشمیاش رو حفظ کنه.
اوه.
953
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
954
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید.
955
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این رو میدونست.
956
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میشه فقط ...میشه فقط برای چند دقیقه اینجا بمونم؟ یک چرت ...پنج
دقیقهای .این چیزیه که نیاز دارم.
957
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه!
-مجبور نیستی بری ،البته اگه خودت میخوای .من فقط نمیخوام از
گرسنگی بمیری .احتماال بعدش یونگی فکر میکنه که من کشتمت.
958
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی بهت قول میدم که ناهار بخورم .نامجون احتماال یک چیزی برام
اماده کرده .راستی ...باید نگران شده باشه که هنوز نرسیدم .بهش گفتم
که ساعت یک و نیم از ازمایشگاه بیرون اومدم.
-اوه .درسته.
جونگکوک گفت ،با حالت ناامیدی به پایین نگاه کرد و با پاش که
همچنان جوراب داشت ،روی ملحفه دایرههایی کشید.
959
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی اشکالی نداره .میتونم یکم بیشتر اینجا بمونم .اصال بعید بدونم
که بدنم جون داشته باشه که بلند بشه ،یا باسنم...
تهیونگ ادامه داد و طوری که انگار جادویی بود ،وقتی سرجاش تکون
خورد ،دردی به ستون فقراتش هجوم برد و تهیونگ نتونست جلوی
دردی که روی صورتش به وجود اومد ،بگیره.
-حالت خوبه؟
960
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،با اغراق اهی کشید و بعد به حالت بیش از حد نگران
جونگکوک خندید.
ادامه داد:
961
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بقیه ادمهایی که باهاشون سکس داشتی ،تا حاال بهت اعتراض نکردن؟
تهیونگ با حالت مشکوکی بهش خیره شد ،اما درنهایت اون موضوع
رو نادیده گرفت.
-این یعنی میتونم بدون ترس از اینکه بدون یک دست یا پا بیدار بشم،
توی تختت یه چرت ده دقیقهای بزنم؟
962
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
963
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه بعد از ظهر بود ،چشمهای تهیونگ به خودشون اجازه
دادن بسته بشن و با گرما و رضایتی که سکس و جونگکوک بهش
دادن ،سنگین شدن .طولی نکشید تا اینکه بدنش کامال اروم گرفت و
ذهنش با مه بزرگی پر شد.
964
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 17
965
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه خیلی حوصلهات سر رفته ،میتونی بری .اگه بخوای عصر میام
میبینمت.
966
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
967
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
داری .ولی بهت یه شانس دیگه میدم .االن هم خفه شو چون این
کنفرانس خیلی جالبه!
شاید به این دلیل که ترس به اندازۀ احساسی که اون لحظه سینهاش رو
پر میکرد ،بزرگ یا قوی نبود .جونگکوک به تهیونگی خیره شد که با
ابروهای گره خورده و بامزهاش ،لبهای جدا شده و نوک زبونش که
بیرون زده بود ،تمرکز کرده بود ،دیوانهوار هرچیزی رو توی دفترش
مینوشت و به زیستشناس یا هرکسی که کنفرانس میداد ،گوش
میکرد.
968
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قرار بود اون کنفرانس رو داشته باشه ،قصد نداشت که باهاش سکس
داشته باشه.
جونگکوک همچنان سعی کرد دوباره روی درسهاش تمرکز کنه ،اما
فایدهای نداشت.
969
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بعد با امید اینکه حواسش با بازی اورواچ پرت بشه ،به اتاق یونگی
رفت ،اما هماتاقیش خونه نبود و احتماال از بعد از ظهر یکشنبهاش توی
کتابخونه لذت میبرد یا با دوستها یا خانوادهاش بود.
این نامجون بود که با هودی ابی تیره و شلوار روشن ،با سردرگمی و
بدون هیچ درکی در خوابگاه رو باز کرد ،اما قبل از اینکه پسر با چال
لپش بتونه بپرسه که چرا جونگکوک با صدای کرکنندهای به در چوبی
و قدیمی میکوبید ،خوناشام از کنارش رد شد و با لجبازی به سمت
تنها اتاق اون خوابگاه یا ساختمون که میشناخت ،رفت.
به محض اینکه بدون درزدن ،در اتاقی که پوستر مولکول دیانای (که
فقط کار تهیونگ بود) ازش اویزون بود ،باز کرد ،با تهیونگی رو به رو
970
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شد که همچنان لباس خواب پوشیده بود .لباس خوابش ابی راه راه با
قلبهای قرمز بود و این ،همراه با صورت متعجب ،ورم کرده و
دوستداشتنیاش باعث شد جونگکوک گونههاش رو فشار بده و
درحد مرگ تهیونگ رو ببوسه.
971
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این چی بود؟
جونگکوک کامال مطمئن بود که به فاک رفته بود .صدای خنده زیبای
تهیونگ که دربرابر دندههاش میلرزید ،احساس کرد.
-چی؟
972
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه درسته.
973
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میشه به هرحال اینجا بمونم؟ مثال ممکنه یه وقت اون کنفرانسها که
قراره ببینی ،برات خستهکننده بشه و به یکم کمک نیاز داشته باشی.
974
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شرطت چیه؟
975
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هیچوقت.
976
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
977
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
978
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
هی.
بعد از ظهر توی کره به این معنی بود که توی ایتالیا صبح زود بود ،پس
امیدوار بود که جیمین جوابش رو بده.
جیمین
979
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
خیلی بامزهای.
جیمین
نه!!
چیزی میخوای؟
جونگکوک
نه؟
جیمین
980
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیزی نیست.
جونگکوک
اره
جیمین
زود باش.
بگو چی میخوای.
981
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
982
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مثال24/7 ...
LOL
جیمین
اوه ،جونگکوک...
جونگکوک
چیه؟
میدونستم.
983
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین
حاال هرچی.
هرچی
این یعنی
984
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
جیمین
لطفا جونگکوک.
این فقط میتونه به این معنی باشه که از اون فرد خوشت میاد.
یعنی ...عاشقانه.
وقتی تهیونگ با اخمی بهش نگاه کرد ،با عجله گوشیاش رو برداشت.
985
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
جیمین
خب
اره حتما
اره
یا میخواد اون فرد رو ببوسه ،بغل کنه و حرف بزنه یا کنارش باشه؟
986
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شت.
جونگکوک
باید برم.
987
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کنفرانست چی شد؟
چه تهیونگ متوجه شد مود جونگکوک عوض شد ،چه نه ،انسان
چیزی درموردش نگفت.
988
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تموم شد .منظورم اینه االن قراره سوال و جواب داشته باشن ،ولی هیچ
شکی ندارم ...پس ،ویدیو کال رو زودتر تموم کردم و از اونجایی که
قول دادی خوب رفتار کنی...
-باید برم.
989
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
جونگکوک جواب داد و ایستاد .از اینکه تخت تهیونگ کنار دیوار
نبود و بهش اجازه میداد بدون لمسکردن تهیونگ بلند بشه ،ممنون
بود .نمیدونست اگه دوباره لمسش میکرد ،میتونست جلوی خودش
رو بگیره یا نه.
990
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه .باشه.
-باشه.
تهیونگ تکرار کرد ،سری تکون داد ،دستی روی ملحفه تخت کشید و
به جای نگاهکردن به جونگکوک ،چروکیاش رو صاف کرد.
991
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
992
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک با صدای خشکی جواب داد ،بدون اینکه چیز بیشتری بگه،
اتاق تهیونگ رو ترک کرد ،از کنار نامجونی که توی اتاق نشیمن فیلم
نگاه میکرد ،رد شد و به اتاق ساکت و تاریک 65برگشت.
اگه حرف جیمین دروغ بود ،پس چرا سینه جونگکوک طوری منقبض
شد که انگار حقیقت داشت؟
.
.
.
.
جونگکوک احمق بود.
993
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه دیشب گفت ،اما به تهیونگ پیام نداد .تهیونگ هم
چیزی براش نفرستاد ،اما منتظر چی بود؟ کامال قابل درک بود که
جونگکوک یک ابله واقعی بود.
اولش به شدت اصرار داشت که توی اتاق تهیونگ بمونه ،با وجود
اینکه انسان مشغول بود و نمیتونست بهش توجه کنه .بعد ،وقتی
تهیونگ زودتر کنفرانس رو ترک کرد تا باهاش باشه ...دقیقا همون
لحظه جونگکوک تصمیم گرفت عوضی باشه و از اونجا بره.
اره .جونگکوک میخواست با تهیونگ سکس داشته باشه ،اما این هم
بخشی از جذبشدن بود ،درسته؟
994
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این فقط یک اعتیاد بود ،شاید مثل اعتیادی که به خون داشت .اعتیادی
که با ضرورت زمان و کنترل ،درنهایت محو میشد.
995
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما حاال؟ یک احمق واقعی باقی میموند ،اما این بار ،یک احمق کامال
مات و مبهوت و مسحور شخصی بود که با ورودش به کالس شیمی،
سوزن تیزی به حباب متراکمی که توی افکارش بود ،فرو کرد.
به پوزخند تهیونگ توجهای نکرد چون واضح بود که نگاه کنجکاو و
تشنه جونگکوک به سمت لباسهای تهیونگ کشیده شد که طوری
اطراف بدنش بود که لرزی به ستون فقرات جونگکوک انداخت.
996
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ولی تهیونگ با تهیونگ بودنش ،قرار نبود همونجا متوقف بشه .اگه این
یک حمله بود ،با همه چیزش حمله میکرد.
997
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این برای تهیونگ عادی نبود که لباسهای مشکی بپوشه ،چه برسه به
تیپ کامل .معموال به لباسهای رنگارنگ و چشمگیری توجه میکرد،
اما حاال جونگکوک میتونست دلیلش رو متوجه بشه .اینجوری نبود
لباسهایی که تهیونگ معموال دوست داشت بپوشه ،بد باشه ،اما به طور
خاص ،رنگ مشکی باعث میشد تهیونگ هالهای قدرتمندتر،
مطمئنتر و احساسیتری داشته باشه و نگاه دخترها و پسرهای کالس به
تهیونگ کافی بود تا جونگکوک متوجه بشه که همه همین فکر رو
میکردن.
998
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با اعتماد به نفس توی کالس راه رفت و باسنش رو مثل یک
مدل کتواک تکون داد .از پلههای کوچیک به سمت انتهای سالن
رفت و روی صندلی کناری جونگکوک نشست.
تهیونگ با لحن شوخ طبعی بهش سالم کرد و کیفش رو روی میز
خالی کنارش گذاشت.
999
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-صبح بخیر.
1000
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام سعی کرد نگاهش رو روی استاد و تخته وایت بردی که با
اشکال مولکولها شلوغ شده بود ،نگه داره ،اما وقتی تهیونگ مدام
روی صندلیاش تکون میخورد و یکی از پاهاش رو روی اون یکی
میانداخت ،واقعا سخت بود.
جونگکوک قطعا انتظار نداشت تهیونگ اینقدر توی مود خوبی باشه،
مخصوصا با اون .بعد از اتفاقات دیروز ،فکر میکرد تهیونگ عصبانی
باشه یا حداقل ازش فاصله بگیره و باهاش عجیب رفتار کنه ،اما ظاهرا،
جونگکوک اشتباه میکرد.
وقتی دست بزرگی روی رونش قرار گرفت ،رویای جونگکوک قطع
شد .میتونست گرمایی که از طریق پارچه شلوارش بهم منتقل میشد،
احساس کنه.
1002
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از پهلو به تهیونگ نگاه کرد و سعی کرد قصدش رو بفهمه ،اما انسان
بیتفاوت موند و روی کپیکردن چیزی که استاد شیمی روی تخته
وایب برد نوشت ،تمرکز کرد.
جونگکوک سریع سرش رو چرخوند تا به تهیونگ نگاه کنه ،اما پسر به
بیتفاوتی و بیخیالی ادامه داد ،طوری که انگار اون عادیترین کار
وسط کالس بود.
1003
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ.
1004
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ...
1005
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام قدرتمند؟ مزخرفه .فایده خون خالص بودن چیه ،وقتی حتی
نمیتونم لمس یک انسان ساده رو تحمل کنم؟
1007
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چهار وجهی.
تنها راه حلی که جونگکوک پیدا کرد این بود که روی میز خم بشه و
وانمود به نوشتن یادداشتهاش کنه تا چشمهاش که از لذت
میچرخید ،پنهان کنه.
چیزی که قطعا انتظارش رو نداشت این بود که وقتی دست تهیونگ به
طور غیرمنتظرهای از کمر شلوار و باکسرش رد شد و مستقیما عضوش
رو مالید ،ناله بلندی از بین لبهاش ازاد بشه.
1009
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا عذر میخوام ،اقای لی .قصدم این نبود که کالس رو بهم بریزم.
ادامه داد:
1010
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-در هرصورت ،کالس برای امروز تموم شده .یادتون نره که هندسه
مولکولی رو خوب بخونید .میتونه قسمت سخت کالس باشه.
اقای لی گفت.
1011
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
1012
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1013
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کلمات و نحوه تلفظ تهیونگ از دید خوناشام پنهان نموند .به خوبی
اونها رو تشخیص داد.
حرومزاده.
وقتی تهیونگ بلند شد ،از روی شونهاش نگاهی به عقب انداخت،
طوری که انگار میخواست مطمئن بشه جونگکوک نمایشش رو نگاه
میکرد و فاک .البته که جونگکوک نگاه میکرد .همونطوری که قبال
گفت ،جونگکوک یک احمق بود که توسط پسری به اسم کیم
تهیونگ هیپنوتیزم شده بود.
1014
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1015
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 18
با وجود اینکه بیشتر اوقات مجبور بود این کار رو با سرعتی انجام بده
که به نظرش کند بود ،اگرچه اون سرعت برای بیشتر انسانها عادی یا
سریع بود و به سبکی و چابکی چیزی که فقط خوناشامها بدست
میاوردن ،نبود ،اما جونگکوک با دید مثبت بهش نگاه میکرد .شاید
از این راه سود بیشتری داشت و به همین دلیل بود که اینقدر دوستش
داشت.
1016
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چون اینجوری میتونست تمام منافذ بدنش رو کنترل کنه .کنترل اینکه
ثابت بمونه ،نه تنها بدنش ،بلکه ذهنش؛ بدون اینکه افت گیجکننده یا
افراط غیرقابل کنترل داشته باشه.
اما اخیرا ،هرچیزی بود جز این چون کیم تهیونگ وارد زندگیاش شد
تا همه چیز رو برعکس کنه .دقیقا تجسم واقعی از سالتو و چرخش
180درجهای.
1017
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،اخیرا میل ،اشتیاق و اراده غیرمنطقیاش اون رو به سمت
اینکه میخواست همیشه کنار پسر مونقرهای باشه ،هدایت میکرد .به
نظر میرسید نیروی حیاتیاش به اون مایع زرشکی رنگ که طعم اهن
میداد ،نیاز نداشت ،بلکه به لبهای تهیونگ روی لبهاش ،لمسهاش
و لمسکردن تهیونگ ،رایحهاش یا حتی اینکه به طرز فاکی کنارش
باشه ،نیاز داشت.
1018
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1019
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این چند روز جوابم رو ندادی چون نمیخواستی این موضوع رو پیش
بکشم .همینه ،مگه نه؟
-جونگکوک...
1020
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از چی میترسی؟
1021
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-اگه تمام اون چیزها رو ازم پرسیدی ،بخاطر اینه که ازش خبر داری.
1022
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-انجامش بده .برو بدو .از همه چیز فرار کن .اگه واقعا باورش داری ،با
دوییدن هم نمیتونی ازش فرار کنی.
1023
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1024
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1025
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین نفس راحتی کشید .این دقیقا همون واکنشی بود که از
جونگکوک میخواست ،اینکه خود خوناشام مو تیره متوجه بشه.
-بسه ،جیمین.
1026
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1027
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1028
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1029
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میشه ببینمت؟
-هان؟ حتما.
ادامه داد:
-درواقع بخاطر همین بهت زنگ زدم .من یکم دیگه کاراموزیم تموم
میشه .عمدا اومدم سرویس بهداشتی تا بهت زنگ بزنم چون این ایده به
1030
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
سرم زد و باید تمرکز میکردم .به هرحال ،این مهم نیست .هوم.
میخواستم ازت بپرسم که میخوای ...میخوای بیای جلوی ازمایشگاه
دنبالم ،منتظرم بمونی و بعد ...عام ...بعد باهم بریم یه چیزی بخوریم.
-ساعت شیش.
1031
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-اگه احساس میکنی اینجوری خیلی سخته ،چشمهات رو ببند .بهت
کمک میکنه که تمرکز کنی.
اون دو روی چمنهای باغ خونهشون توی بوسان نشسته بودن و به توپ
فوتبالی که چند متر ازشون جلوتر بود ،نگاه میکردن.
1032
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک تازه ده سالش شده بود و مادرش فکر کرد باالخره وقتش
رسیده بود که باهاش قدرتها و تواناییهایی که تا اخر عمرش داشت،
تمرین کنه و با تلهپاتی شروع کرده بود.
-گوکی ،این رو نگو .قانون اول برای یک خوناشام :باید باور کنی که
هرکاری میخوای ،میتونی انجام بدی.
حاال اینجوری نبود چون مادرشه این رو بگه ( یا شاید همین روش تاثیر
گذاشت ،نمیتونست دروغ بگه) ،اما مادرش همیشه از نظر
جونگکوک خیرهکننده بود .زیباییاش رایج نبود ،اما شاید همین
زیباترش کرده بود.
1033
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید روی توپ تمرکز کنی ،عسلم .چشمهات رو ببند و توپ رو توی
سرت تصور کن.
1034
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-الزم نیست اینقدر فشار بیاری .عادی باش .چشمهات رو طوری ببند
که انگار داری از یه لیوان خون گرم لذت میبری.
-اینجوری مامان؟
1035
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
مادرش با دلگرمی زمزمه کرد و بعد بهش زمان داد تا تمرکز کنه.
1036
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1037
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بیبی...
مادرش اروم زمزمه کرد .به نظر میرسید که میترسید بلند صحبت کنه
و حواسش رو پرت کنه.
1038
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چمن سبز خالی بود .هیچ اثاری از توپی که تا همین اواخر ،به ارومی
روی چمنزار بود ،نبود .اما چشمهای کنجکاو جونگکوک باال رفت و
بعد نفسش رو بیرون داد.
توپ توی هوا معلق بود ،پنج یا شیش متر از زمین فاصله داشت و به
اغوش اسمون ابی نزدیک و نزدیکتر میشد .جونگکوک با غرور
لبخندی زد و به مادرش که با محبت بهش نگاه میکرد ،خیره شد.
1039
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا اینجایی.
جونگکوک جواب داد و وقتی تهیونگ توی دیدش قرار گرفت ،بهش
نگاه کرد.
1040
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1041
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
جونگکوک جواب داد .حتی سعی نکرد انکارش کنه .از اون مرحله رد
شده بود.
با این حال ،موجی از غافلگیری روی صورت تهیونگی نشست که
ظاهرا انتظار چنین اعترافی رو از خوناشام نداشت.
1042
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1043
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید و با انتظار بهش نگاه کرد ،اما جونگکوک قدرت کافی
برای تکونخوردن نداشت.
داشت میلرزید؟ خودش حتی متوجه نشده بود ،اما قطعا بخاطر سرما
نبود.
پس چرا...؟
-بیا اینجا.
1044
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما بدن تهیونگ برعکس بود .دستهای پسر مونقرهای دور گردن
خوناشام حلقه شد و اون رو جلو کشید ،تا اینکه بدنهاشون توی
چیزی که از نظر جونگکوک بغلکردن بود ،به هم چسبید.
1045
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما با وجود این ،انگار بازوها و دستهاش به انجام این کار عادت
داشتن چون به سرعت به عنوان تکیه گاه دور کمر تهیونگ حلقه شدن
و بدنش رو بیشتر به خودش نزدیک کردن .چیز غیرقابل تشخیصی
درون سینه جونگکوک رو پر کرد و شکمش هزار و یکی سالتو انجام
داد.
1046
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
1047
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
حتی افکار غولپیکر جونگکوک هم مانع این نشد که برای چند ثانیه
حرفهای تهیونگ رو هضم نکنه ،نه فقط هرحرف و هرصدا ،بلکه
بیشتر غم پشت حرفهاش.
-تهیونگ.
جونگکوک صداش کرد ،اما به نظر میرسید پسر با باال و پایین کشیدن
زیپ کتش بیشتر سرگرم شده بود.
1048
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا؟
-اره.
1049
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من فقط ...با جیمین دعوا کردم و بخاطر همین ...بخاطر همین یکم
حالم بده.
1050
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه جدی؟
1051
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1052
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون لمس تقریبا نامحسوس بود ،اما جونگکوک حسش کرد .به
کنارش ،یعنی تهیونگ نگاه کرد که روی گوشیاش تمرکز کرده بود
و به چیزی که جونگکوک تصور میکرد گوگل مپ بود ،نگاه
میکرد .احتماال دنبال مکانی بود که میخواست جونگکوک رو به
اونجا ببره.
این بار بیشتر قابل تشخیص بود ،هیچ شکی نداشت .لمسش محسوس و
ثابت بود چون حاال احساس کرد چیزی با تردید انگشت کوچیکش رو
گرفت؛ چیزی که واقعا شبیه اون بود.
1053
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یا شاید این بین دونفری که کنارهم قدم میزدن ،کامال عادی بود و
جونگکوک زیادی بزرگش میکرد .اینکه بگیم حالت تهوع داشت،
قابل درک بود.
1054
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1055
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اوه.
1056
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک فکر میکرد گرفتگی دست و این چیزها بود ،اما تنها
چیزی که تهیونگ میخواست این بود که دستش رو بگیره.
1057
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1058
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ جواب داد و خب ،دقیقا اشتباه نمیکرد .این مثل خون مستقیم
از گردن ضرباندار نبود ،اما میتونست بهش نزدیک باشه .جونگکوک
به عنوان یک خوناشام ،میتونست به این اعتراف کنه ،اما به این
زودیها اون احساس رضایت رو به تهیونگ نمیداد.
1059
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بهم نگو مک دونالد دوست نداری .موضوع اینه؟ صبر کن ،اوه .بهم
نگو که گیاهخواری.
تهیونگ گفت ،با دست ازادش اشاره کرد و با چشمهای گردش به
جونگکوک نگاه کرد .خوناشام نمیدونست چطوری اینقدر روی
خودش کنترل داشت که تا اون لحظه نخندیده بود.
1060
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه نه .نمیتونی گیاهخوار باشی .اون روز باهام کورن داگ و پنیر
خوردی .صبر کن ،فاک .ولی میتونی الکتوگیاهخوار باشی و
الکتوگیاهخوارها میتونن لبنیات بخورن و پنیر هم لبنیاته .ولی االن
مک دونالد غذاهای گیاهی هم داره...
1061
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باشه.
-اول بیا مشخص کنیم .این یعنی همبرگر دوست داری ،درسته؟
1062
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی میخوای؟
-هوم...
1063
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1064
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این احساس ...این احساس خیلی صمیمی و طبیعی بود؛ احساس اینکه با
تهیونگ دست تو دست و دراغوش همدیگه به رستوران اومده بودن.
به نظر میرسید جونگکوک توی زندگی کامال متفاوتی با چیزی که تا
اون زمان گفته بود و فکر میکرد ،بود .اما به سرعت متوجه شد این
لزوما چیز بدی نبود.
جونگکوک گفت.
-چی؟
1065
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو عمال مجبورم کردی بعد از اینکه توی انباری دانشگاه بهم بلوجاب
دادی ،از دستگاه برات یه قوطی نوشابه بخرم.
1066
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اه ولی برای سیب زمینی سرخ کرده دوزم کمتره .هیچوقت همهاش رو
نمیخورم.
-نه ،تو دفعههای پیش پول دادی و منم میخوام مهمونت کنم.
1068
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میزی گوشه رستوران که فقط دونفر اونجا بودن ،انتخاب کردن .به طور
دقیقتر ،یک زوج اونجا بودن .زوجی که دست در دست باهم غذا
میخوردن و سیب زمینی و نوشابه توی دهن همدیگه میذاشتن.
جونگکوک نگاهش رو ازشون گرفت.
1069
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اخم کمرنگی روی پیشونی تهیونگ نقش بست ،اما درعین حال ،لب
پایینش رو گزید تا جلوی لبخندی که تهدیدش میکرد روی لبهاش
بشینه ،بگیره.
-جونگکوک؟
1070
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم؟
1071
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ببخشید.
1072
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم ...خب ،میتونم به جاش ازت سوال بپرسم .پس اینجوری الزم
نیست مستقیم بهم بگی .نظرت درمورد این چیه؟
-هان؟
1074
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از نظر تکنیکی ...خب اره .ولی ممکنه هزینه چندانی برات نداشته
باشه .اینجوری میتونه راحتتر باشه.
-باشه.
1075
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پرسید:
-یه جورایی.
1076
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ که گازی به همبرگرش زد ،برای چند ثانیه مکث کرد و از
اینکه درست حدس زده بود ،غافلگیر شد.
-میتونه بخاطر این باشه که سرت با دانشگاه شلوغه و وقت نداری که
باهاش حرف بزنی؟
-نه.
1077
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هی! حاال فهمیدم چرا میگی هیچ وقت نمیتونی سیب زمینیهات رو
تموم کنی .چون همیشه از سیب زمینی بقیه میدزدی.
-سیبزمینی تو خوشمزهتره.
1078
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،خوناشام بیشتر روی همبرگرش تمرکز کرد و بیشتر
سیبزمینیهاش رو دست نخورده گذاشت .اینجوری نبود که عمداً این
کار رو کنه تا تهیونگ سیبزمینیهاش رو بدزده .البته که نه.
1079
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-جونگکوک.
1080
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به نظر خودت شاید چیز بدی نباشه ،اما این به این معنی نیست که به
جیمین اسیب نزدی.
1081
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید.
جونگکوک سعی کرد فقط روی لمس نرم و گرم روی رونش تمرکز
کنه ،نه کلماتی که توی گلوش شکل گرفت.
1082
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه...
1083
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
-نه.
1084
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
من ...من بهت افتخار میکنم؟ جونگکوک بارها اون کلمات رو توی
ذهنش تکرار کرد .تا به امروز ،اون کلمات رو توی تمام عمرش فقط
از دونفر شنیده بود .یکی پدرش و اون یکی...
-چرا؟
-چی چرا؟
1085
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا...
-چون همین یه قدم خوبه .تونستی اعتراف کنی که اسیب دیدی .من
مجبورت نمیکنم که درمورد دلیلش باهام حرف بزنی ولی میخوام
این رو بدونی که اگه خودت بخوای ،من اینجام که حرفهات رو
بشنوم.
ادامه داد:
1086
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ بهش احترام گذاشت و غذاش رو تموم کرد ،اما این بار ،فقط
با یک دست انجامش داد.
1087
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 19
1088
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ...جونگکوک!
یک ناله بلند کافی بود تا جونگکوک متوجه بشه تهیونگ به کام
رسیده بود و با منقبضشدن حفرهاش دور عضو جونگکوک ،خوناشام
هم به کام رسید ،دیدش تار شد و تمام بدنش از خلسه لرزید.
1089
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1090
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام پرسید .نگران بود که شاید خیلی خشن پیش رفته باشه.
1091
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فقط باید بهت خبر بدم که باید ملحفههات رو عوض کنی .اخرشم
کثیفشون کردم ...ببخشید.
-نگرانش نباش.
1092
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه...
1093
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میتونی...
به نظر میرسید چیزی توی چشمهای تهیونگ درخشید ،طوری که
انگار اون همون جوابی بود که میخواست بشنوه.
1094
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .من مشکلی ندارم .میتونی اینجا بخوابی .میدونی واسه اینکه
مجبور نباشی لباس بپوشی و کل این راه رو به خوابگاهت برگردی .این
واقعا مزخرف و دردناکه ،البته نه مستقیماً .منظورم اینه که میتونه
اینجوری هم باشه چون واقعا سخت به فاکت دادم ولی میفهمی
منظورم چیه .منم میدونم بعد سکس چقدر خوابت میگیره.
1095
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،تهیونگ چند ثانیه بعد بلند شد و جونگکوک با تعجب
بهش نگاه کرد.
اضافه کرد:
1096
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و میمونم .فقط واسه اینکه لخت بخوابم ،زیادی سرده و لباسهای
خودم اصال راحت نیست.
اما اون تنها قسمت بدنش نبود که خون به طور نامعقولی بهش هجوم
برد.
-خفه شو.
1098
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
نگاه جونگکوک پایین رفت و دقیقا روی رونهای برهنه تهیونگ که
زیر هودیاش بود ،قرار گرفت .دستهاش نمیتونست دربرابر پوست
اعتیاداور تهیونگ مقاومت کنه ،بنابراین وقتی انگشتهای جونگکوک
پاهای تهیونگ رو نوازش کردن ،تقریبا اجتنابناپذیر بود.
1099
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1100
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام غرید.
-حرومزاده!
1101
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا نمیتونی؟
1102
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و چراغی که روی میز کنار تخت بود ،خاموش کرد.
1103
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
در واقع دلیلش خیلی مهم نیست .چیزی که مهمه اینه کلمات بدون
هیچ سختیای از بین لبهای خوناشام فرار کرد.
از طرف دیگه ،جونگکوک احساس میکرد فقط بخاطر اینکه چنین
چیزی رو به زبون اورده بود ،قلبش به طرز وحشیانهای میتپید.
نمیدونست دقیقا چرا اون کار رو کرد و امیدوار بود چه چیزی رو
بشنوه ،اما حقیقت اینه که احساس میکرد عضالتش به وضوح اروم
گرفت و شونههاش سبکتر شد.
1104
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منظورت چیه؟
جواب داد:
1105
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه اونجوری که فکر میکنی .اینجوری نبود که چیز بدی بگه یا به
مادرم بیاحترامی کنه .هیچکدوم.
1106
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید.
-اره.
1107
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ ریسک کرد و پرسید ،اما انگار منتظر جواب جونگکوک بود
چون به محض اینکه خوناشام سرش رو به نشونه منفی تکون داد،
تهیونگ با عجله اضافه کرد:
1108
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
1109
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما با این وجود سرش رو به نشونه مثبت تکون داد و اجازه داد پاهای
تهیونگ زیر پتو به پاهاش گره بخوره.
1110
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما سرش رو تکون داد چون این بار ،اون کسی بود که لرزش و سرما
رو احساس میکرد ،این بار اون کسی بود که به طرز درموندهای به
گرمایی که فقط کیم تهیونگ میتونست فراهم کنه ،احتیاج داشت.
.
.
.
.
احتماال ساعت از شیش و نیم نگذشته بود ،اما ذهن تهیونگ کامال بیدار
بود.
نه وقتی که صورت جونگکوک اینقدر بهش نزدیک بود ،مخصوصا با
حالت اروم و فرشته مانندی که باعث میشد پسر موتیره کوچیکتر به
نظر برسه .دهن جونگکوک باز بود ،صدای خروپف ضعیفی توی
1111
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ اونقدری خوب خوابیده بود که دقیقا توی همون موقعیتی که
دیروز خوابش برده بود ،بیدار شد .صورتش روی انحنای بین شونه و
گردن جونگکوک بود و پاهاشون بهم گره خورده بود.
1112
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون گنج بزرگ پنهان همچنان هیچ جا دیده نمیشد و تهیونگ به
خوبی از این موضوع خبر داشت ،اما میتونست ببینه الیههایی که
جونگکوک ساخته بود ،به ارومی جلوی چشمهاش فرو میریخت.
1113
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1114
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1115
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک احتماال فکر میکرد تهیونگ همچنان خواب بود ،نه تنها
چشمهاش بسته بود و صورتش بیتفاوت بود ،بلکه جونگکوک جرات
کرد با انگشتهاش موهای نرم تهیونگ رو نوازش کنه ،پشت دستش
رو روی گونه تهیونگ بکشه و پوستش رو درحد امکان اروم نوازش
کنه ،طوری که انگار پسر مونقرهای از ظریفترین شیشه ساخته شده
بود.
1116
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم که بیداری.
1117
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونم.
تهیونگ با زمزمه صادقانهای گفت ،به چشمهاش اجازه داد بسته بشه و
از لمسهای مالیم روی گونهاش لذت ببره.
-خوب خوابیدی؟
تهیونگ پرسید.
با شنیدن اون سوال ،نوک انگشتهای جونگکوک برای چند میلی
ثانیه متوقف شد ،اما به سرعت اونها رو دور لبهای تهیونگ کشید.
-اره .بخوام صادق باشم ...مدتها بود که به این خوبی نخوابیده بودم.
1118
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جدی؟
1119
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید.
تهیونگ گفت .وقتی بوسهشون قطع شد ،احساس کرد که باید بهش
اطمینان بده ،با وجود اینکه میدونست جونگکوک ازش خبر داشت.
جونگکوک با حالت سوالبرانگیزی بهش نگاه کرد.
1120
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درمورد صورتت .ازش خوشم میاد .خیلی زیاد .منظورم اینه اگر از
صورت کسی خوشم نیاد ،باهاش درگیر نمیشم.
-خوبه که فهمیدم.
-حقیقت داره.
1121
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-انگار...
1122
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هم قرار گرفت ،طوری که انگار همون قطعهای بود که هردو نیاز
داشتن تا پازل تکمیل بشه.
1123
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1124
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ساعت هفت صبحه .کی صبح زود داره بهم زنگ میزنه؟
-جینه.
1125
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ فکر میکرد اینکه چند روز پیش اعتراف کرده بود از زمانی
که چنین چیزی بین اون و جونگکوک شروع شده بود ،با هیچکس
نبود ،کافی بود تا پسر موتیره این تردیدها رو نداشته باشه ،اما ظاهرا
اینجوری نبود.
1126
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما این هم مهم نیست یا حداقل نباید مهم باشه چون حقیقت اینه که
تهیونگ دوباره توی اغوش جونگکوک افتاد .این باید بیش از حد
کافی باشه ،درسته؟
1127
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
ادامه داد:
-نمیدونم چرا صبح زود داره بهم زنگ میزنه .راستش رو بخوام بگم،
مدتیه که باهاش حرف نزدم.
-بله؟
1128
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ته! باالخره.
-اشکالی نداره ،جین .نگرانش نباش .همه چیز رو به راهه؟ خیلی تند
حرف میزنی.
1129
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین گفت و قبل از اینکه تهیونگ بتونه جواب بده ،بگه اره و بدون
گفتن اینکه درواقع کمتر از دو متر با جونگکوک فاصله داشت ،از
جونگکوک میخواد که بهش زنگ بزنه ،جونگکوک از روی تختش
بلند شد و گوشی تهیونگ رو از دستش گرفت.
1130
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1131
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک؟
تهیونگ مردد صداش کرد .میترسید لمسش کنه یا بهش نزدیک بشه
و واکنش ناراحتکنندهای ازش بگیره.
1132
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کلمات جین به ارومی توی اتاق پخش شد و اون سکوت گزنده رو
دراغوش گرفت.
پسر موتیره به شدت لرزید ،از کمد فاصله گرفت و با درموندگی دنبال
چیزی گشت تا بپوشه.
ادامه داد:
1134
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و لطفا تمام حرفهای سرد و خشکی که مطمئنم قراره بهت بزنه،
نادیده بگیر .اینجوری خودش رو مخفی میکنه ولی فکر کنم تا االن
متوجه شدی .باهات درتماسم.
جین گوشی رو قطع کرد و تهیونگ بدون اینکه بدونه باید چه فکری
کنه ،به صفحه سیاه توی دستش نگاه کرد.
جونگکوک پنج دقیقه بعد با باکسر جدید و صورت و موهای خیس از
حموم بیرون اومد و تهیونگ با خودش فکر کرد دقیقا چطوری تونست
اینقدر سریع دوش بگیره.
جونگکوک دوباره به کمد نزدیک شد ،با خشونت کشویی رو باز کرد
و اولین شلواری که جلوش ظاهر شد ،برداشت.
-جونگکوک.
1135
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1136
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیتونم اینجوری ببینمت .لطفا باهام حرف بزن .اینجوری حالت بهتر
میشه .بذار کمکت کنم .لطفا ،بیبی.
-باید برم.
-نه.
1137
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ.
1138
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید ببینمش.
1139
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1140
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما چیزی که تهیونگ رو غافلگیر کرد و حتی باعث شد جیغ بزنه و با
وحشت دهنش رو بپوشونه ،مشتهای وحشیانه و شدید جونگکوک
بود که به دیوار برخورد میکرد.
1141
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،به شدت لرزید و به فرورفتگی بزرگ روی دیوار نگاه
کرد.
1142
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
در یک لحظه ،تهیونگ حتی با خودش فکر کرد ممکن بود که اتاقش
رو با توجه به عمق اون گودال ،ببینه یا نه ،اما خون تیرهای که دیوار رو
کثیف کرد و روی انگشتهای جونگکوک چکید ،باعث شد تا
تهیونگ بهش نزدیک بشه و دست اسیب دیدهاش رو بگیره .پسر با
ترس به استخونهای شکسته و پوست خونی نگاه کرد.
1143
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تا وقتی نذاری کمکت کنم ،ولت نمیکنم .حداقل اجازه بده ببرمت
درمانگاه دانشگاه .نمیتونی با این وضعیت دستت جایی بری،
جونگکوک!
1144
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تخت رفت ،از یکی از کشوهاش دستمال مرطوب برداشت و خونی که
بند انگشتهاش رو کثیف کرده بود ،پاک کرد.
1145
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تمام این مدت ،جونگکوک پشتش رو بهش کرده بود ،چه وقتی که
لباس میپوشید یا زخم دستش رو تمیز میکرد .به وضوح از تماس
چشمی با تهیونگ اجتناب میکرد و حاال مشخص بود که چرا.
-جونگکوک...
1146
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و درست همون لحظهای که تهیونگ بهش نگاه کرد ،همه چیزش فرو
ریخت.
تهیونگ با خودش فکر کرد که اتفاقات چند دقیقه پیش فقط یک رویا
بود؟ یا بدتر ،شاید یک کابوس بود.
1148
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1149
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قطره اشک تنها و قرمزی روی گونهاش لغزید و ردی روی پوست
رنگ پریده جونگکوک به جا گذاشت .وقتی جونگکوک متوجه شد
که تهیونگ چه چیزی رو دیده بود ،چشمهاش گشاد شد.
-جونگکوک...
1150
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
چی؟ انسان...؟
1152
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1153
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وات د فاک...؟
-تهیونگ.
1154
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت و سعی کرد لمسش کنه ،اما تهیونگ یک قدم عقب
رفت.
تهیونگ زمزمه کرد و صورتش روشن شد ،طوری که انگار چیزی رو
به یاد اورد.
1155
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حداقل اونقدری که فکر میکرد ،دیوانه نبود .اون مشتها اتفاق افتاده
بودن.
تهیونگ گفت ،با انگشتش به خرابی روی دیوار اشاره کرد و بعد به
جونگکوک نگاه کرد.
1156
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1157
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متوجه نمیشی...
-تهیونگ.
1158
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
ادامه داد:
-چیزی که متوجه نمیشم اینه که چرا اشکهات به جای اینکه مثل من
یا هرکس دیگهای اب شور باشه ،قرمزه .جوری که انگار خونه.
هق هق اول از گلوی تهیونگ فرار کرد و اون لحظه متوجه شد که تمام
مدت داشت گریه میکرد.
1159
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ ،کافیه.
-چرا نمیتونی بهم بگی؟ من فقط ازت خواستم که بهم اعتماد کنی.
تهیونگ گفت و دیدش با اشکهای بیوقفهاش تار شد .به همین دلیل،
وقتی جونگکوک مچ دستهاش رو محکم گرفت ،سرجاش لرزید.
-تهیونگ.
1160
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ داد زد ،کلمات پسر دیگه رو نادیده گرفت و سعی کرد از بین
اشکهایی که جلوی چشمهاش رو میپوشوند ،خطوط صورت
جونگکوک رو تشخیص بده.
-من یه خوناشامم!
1161
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 20
-من یه خوناشامم!
1162
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اولین واکنش تهیونگ این بود که بخنده .یکی دیگه و بعد یکی دیگه.
تا اینکه خندههاش با صدای بلندی پشت سرهم ادامه پیدا کرد ،طوری
که انگار خندهدارترین داستانی بود که تا حاال شنیده بود.
1163
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باورت نمیکنم.
-نمیتونه باشه...
1164
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و اجازه داد خنده طعنهامیزی از بین لبهاش خارج بشه.
-نمیتونه وجود داشته باشه .من دارم خواب میبینم .این فقط میتونه
رویا باشه.
1165
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-ولی االن باید برم بوسان .پدرم درخطره و من واقعا باید ببینمش .باید
مطمئن بشم که حالش خوبه.
1166
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عذرخواهی نکن.
1167
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1168
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ اضافه کرد و به نظر میرسید چند ثانیه طول کشید تا
جونگکوک متوجه بشه حرف تهیونگ جوابش به چیزی بود که چند
لحظه پیش به زبون اورد ،لحظهای که به نظر میرسید برای مدتها
پیش بود ،اما درواقع پنج دقیقه پیش بود.
-نمیخوام.
1169
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی از اغوش همدیگه بیرون اومدن ،تهیونگ به سمت میز کنار تخت
رفت ،دستمال تمیزی برداشت ،دوباره به سمت جونگکوک برگشت و
رد اشکهای خونیاش رو از روی گونهاش پاک کرد.
-صرف نظر از هرچیزی ،امیدوارم حال پدرت خوب باشه .اگه به
چیزی نیاز داشتی ...من اینجا منتظر خودت و جوابهات هستم.
1170
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نه االن .االن زمان مناسبی برای گفتن اون سه تا کلمه نبود.
.
.
.
.
1171
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
خوناشام.
1173
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با توجه به اینکه بیشتر اطالعاتش از فیکشنها بود و چیز کمی درمورد
موجودات ماوراطبیعی میدونست ،نمیتونست شباهت زیاد بین
جونگکوک و یک خوناشام رو تشخیص بده.
خیلی خب ،حاال که بهتر فکر میکرد ،شاید سرمای پوستش هم شامل
میشد .این یکی از ویژگیهاش بود ،درسته؟ یا رنگ پریدگی .این با
عقل جور درمیاومد .تهیونگ همیشه این رو به مشکل کم خونی یا
سرمای گزنده سئول ربط میداد ،اما حاال ،حاال تهیونگ متوجه شد که
این از واقعیت دور نبود.
برای اینکه چرخ دندههای داخل مغز تهیونگ با تمام سرعت کار کنن،
خیلی زود بود .بدون یک فنجون بزرگ قهوه که بدنش بهش احتیاج
داشت ،نمیتونست درست فکر کنه.
1174
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دوش بگیره چون درحال حاضر ،فقط میخواست استراحت کنه و برای
چند ساعت تمام اینها رو فراموش کنه .البته اگر میتونست.
-حرفهام رو نشنیدی؟
هوسوک پرسید.
1175
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متوجه شدم.
1176
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1177
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
-فقط خستهام.
-این مدت چیکار کردی؟ کالب رفتی؟ نه ،این واقعاً سلیقهات نیست.
1178
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،به نظر میرسه که باید یه صحبت جدی با اون پسره داشته باشم.
ادامه داد:
-باید بهش بگم که تاثیر بدی روت داره .اونقدری شبها خستهات
میکنه که باید کالسهات رو بپیچونی که بتونی بخوابی.
1179
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک با دقت بهش نگاه کرد و حالت چهرهاش رو زیر نظر گرفت.
تهیونگ باید میدونست که بهترین دوستش مشکوک میشد .با این
1180
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حال ،حتی اگر متوجه چیزی شد ،تصمیم گرفت از گزینه دیگهای
استفاده کنه.
-من متوجه شدم که جدیدا شما دوتا زمان زیادی باهم میگذرونید.
ادامه داد:
-منظورم اینه ...تو شب کنارش موندی ،برای کسی که چند ماه پیش
میگفت هیچ کاری با جونگکوک نداره ...و بهم نگو که فقط یه رابطه
یک شبهست چون همه میتونن ببینن که موضوع این نیست.
1181
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک پرسید و تهیونگ سرش رو به نشونه منفی تکون داد ،با وجود
اینکه هق هقی از گلوش فرار کرد.
1182
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
تهیونگ متوجه شده بود ،اره .درواقع مدتها پیش متوجه شد.
1183
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما شاید همه چیزهایی که درونش جمع شده بود ،از صبح که از خواب
بیدار شده بود ،کلمات تشنهاش رو تحت فشار گذاشت تا از گلوش
بیرون بره ،توی دهنش قرار بگیره و زبونش رو قلقلک بده ،تا اینکه
باالخره بهشون اجازه داد تا از گلوش خارج بشن.
تهیونگ گفت و هوسوک آگاهانه بهش نگاه کرد ،طوری که انگار از
اعتراف تهیونگ تعجب نکرد.
1184
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انگار بالهایی که این مدت سنگین و خسته پشتش مونده بودن ،باالخره
خودشون رو با تمام شکوه رها کردن و با هرکلمهای که اعتراف
میکرد ،خودشون رو به هوا میکوبیدن.
انگار همین االن بود که گرما و لرزش خون رو توی رگهاش احساس
کرد.
-واقعا میدونم؟
-ته ،از وقتی که شما دوتا بهم نزدیک شدید که برای همه قابل
تشخیصه چون همیشه باهمید ،جونگکوک عوض شده.
1186
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت.
ادامه داد:
-میدونستی اون و یونگی هم باهم کنار میان؟ به عنوان دوست ،نه فقط
هم اتاقی .من شک دارم که جونگکوک تشخیص بده ولی یونگی
چنین حسی داره .در واقع ،یونگی خوشحاله چون باالخره یکی رو داره
که باهاش بازی کنه.
1187
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت.
1188
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،ته .من واقعا فکر میکنم شما بچهها مکمل همدیگهاید .تو
بیخیالتری ،بیشتر معاشرت میکنی و بیشتر لبخند میزنی .من
هیچوقت فکر نمیکردم که جونگکوک بتونه لبخند بزنه و تو ...و تو به
وضوح خوشحالتری ،ته .وقتی جونگکوک میاد اینجا یا وقتی از
خوابگاهش برمیگردی ،واقعا میدرخشی.
1189
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا؟
1190
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1191
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چطوری؟
1192
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه؟ اون دفعه هم گفتی حقیقت نداره و ببین االن به کجا رسیدیم.
هوسوک گفت.
ادامه داد:
-بیا ببینیم این بار چقدر طول میکشه تا متوجه این بشی.
.
.
.
.
1193
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی یکی درمورد شورای خوناشامها فکر میکرد ،خیلی از ادمها اون
رو یک قلعه بزرگ با برجهای نوک تیز که روی صخرهای دورافتاده
ساخته شده بود ،تصور میکردن که اسمون تاریک و پرباری همراه با
کالغها و خفاشها باال سرش بود.
1194
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بیرون ساختمون هم ظاهر تمیز و صیقلی داشت و حتی کمی استریل به
نظر میرسید .نمای بیشکل و انتزاعی قاب بتنی رو با خطوط محدب و
مقعر احاطه میکرد و پنجرههای بلند اطراف ساختمون با نوارهای سفید
و براق نصب شده بود و کل بدنه ساختمون رو دربرمیگرفت.
در یک گوشه ،اسم شرکت مخترع مرتبط با علم و تحقیق توی لوگوی
سبز رنگی حک شده بود .اینطوری نبود که بتونن یک بنر بزرگ با
چراغهای نئون که نماد شورای خوناشامها بود ،نصب کنن ،درسته؟
1195
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون کجاست؟
-جونگکوک شی ،من بینهایت عذر میخوام اما من دستور دارم تا
زمانی که اقای جین ریوک اینجا نیومدن ،اجازه ندم که برید.
1196
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
زن با موهای بلوند و حالت داده ،با نگاه شرمندهای جواب داد.
1197
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک ،اینجایی.
جین ریوک به محض اینکه چند قدم ازش فاصله داشت ،گفت.
1198
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مرد گفت و جونگکوک سری به نشونه تایید تکون داد .درحال حاضر
به اینکه کی بهش گفته بود ،اهمیتی نمیداد .فقط یک هدف داشت.
جونگکوک پرسید.
حالت چهره جین ریوک تغییر کرد و بهم ریخت .اهی کشید و بعد
گفت:
-جونگکوک...
1199
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
1200
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اروم باش ،جونگکوک .لطفا .فکر کنم باید باهام بیای تا همه چیز رو
برات توضیح بدم.
-جین بهم گفت که بهش حمله شده .چه اتفاقی براش افتاده؟
-جونگکوک .لطفا .باهام بیا .برات همه چیز رو توضیح میدم .قول میدم.
1201
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به هرحال ،جونگکوک شانس زیادی جز اینکه دنبال مرد بزرگتر بره،
نداشت ،مگه نه؟ دردی که احساس میکرد ،بهش اجازه نمیداد باهاش
مبارزه کنه.
1202
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک واقعا گیج شده بود که چرا جین ریوک اون رو به اون
اتاق خاص اورده بود ،اما وقتی مرد در رو باز کرد ،ریههاش دوباره با
ارامش نفس کشیدن.
1203
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
توی گوشه اتاق ،یک میز چوبی بلند و قدیمی با ده تا صندلی دورش
قرار گرفته بود و برای میزبانی جلسات و مذاکرات اماده بود .در طرف
دیگه ،دو کاناپه چرم سبز تیره مقابل هم قرار گرفته بودن و میزی
وسطشون بود.
و دقیقا روی یکی از اون کاناپهها پدر جونگکوک دراز کشیده بود.
-بابا.
-تو نمردی.
1205
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
در واقع ،تنها اعضای نزدیک به پدرش توی اتاق بودن .بیشترشون دور
میز بزرگ بودن و خسته به نظر میرسیدن ،حتی خوناشامهای
قدرتمند.
-نمیدونم اگه جین همه چیز رو بهت گفته یا فقط قسمتی که مربوط به
پدرته ،ولی دیشب ،ما یک حمله دیگه توی شورا داشتیم ولی یک
حمله محاسبه شده و دقیقتر .اصال با چیزی که چند هفته پیش داشتیم و
چیزی که نماینده بقیه کشورها میگفتن ،قابل مقایسه نبود.
جای اینکه خونه بریم ،شب اینجا بمونیم ولی فقط چندتا خوناشام
اینجا بودن .به جز نگهبانها و بقیه ،حدود 20نفر اینجا بودن که
درمورد مسائل مستقل کار میکردن .خودت میدونی که همه دوست
ندارن وقتشون رو با خوابیدن تلف کنن و ترجیح میدن که مفید باشن.
جین ریوک ادامه داد و جونگکوک سری به نشونه تایید تکون داد.
برای شنیدن چیزهای بیشتر تشنه بود ،چون درواقع ،وقتی جین بهش
زنگ زد ،بیش از حد رک بود و فقط بهش اطالع داد که یه حمله
اتفاق افتاده ،پدرش به شدت آسیب دیده و علناً درحال مرگه.
-ما توی یکی از اتاقهای جلسه طبقه باال بودیم و اولش ،پدرت گفت
صدایی شنیده که انگار بیرون از ساختمون شوراست ولی از اونجایی
که هیچکدوم چیزی نشنیدیم ،نادیدهاش گرفتیم .این بزرگترین اشتباه
بود .امیدوارم ،این اشتباه درس عبرت بشه و باعث بشه بیشتر به
احساسات خوناشامی مثل پدرت اعتماد کنیم.
1207
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خودش تنها؟!
-ما اون موقع به این فکر نکردیم .اشتباه بزرگی بود ،االن این رو
فهمیدیم .فکر میکردیم فقط مشکل برقه ...اینکه بزودی وصل میشد
یا با خاموش و روشن کردن پنل برق ،دوباره برق میاومد .و پدرت
قدرتمندترین و قویترین خوناشام بین ما بود.
جین ریوک سعی کرد توجیه کنه ،اما اخم جونگکوک عمیقتر شد.
1209
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دقیقا لحظهای که حدود بیست نفر وارد اتاق جلسه شدن ،فهمیدیم که
چه خبره و اینکه اون...
-تلهست.
1210
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
-حروم زادهها.
1211
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این بار ،این پدر جونگکوک بود که صحبت کرد .نگاه بقیه روش قرار
گرفت و با دقت بهش گوش دادن.
1212
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1213
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ماسک طالیی؟
1214
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وات د فاک؟
-رهبرشون.
1215
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-راستش خوش شانسی بود .ما باور نداریم که رهبرشون عمدا چوب
رو بد هدف گرفته باشه ،پس اون خوناشام طالیی ،اسمی که خودمون
بهش دادیم تا بفهمیم دقیقا کیه ،واقعا میخواست پدرت رو بکشه ،اما
خوشبختانه هدفش بد بود.
-خدا رو شکر.
1216
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین ریوک گفت ،به کاناپه تکیه داد و ارنجهاش رو روی زانوهاش
گذاشت.
ادامه داد:
برای مرگ خوناشامهای شورا چند ثانیه توی اتاق سکوت شد.
1217
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-همون لحظهای که پدرت رو روی زمین پیدا کردیم ،من به جین زنگ
زدم .میدونستم شما دوتا دوستید و من هیچکس دیگهای رو سراغ
نداشتم که بهت زنگ بزنه و بگه چه اتفاقی افتاده ولی همزمان که
داشتم با جین حرف میزدم ،پدرت چشمهاش رو باز کرد و ما
فهمیدیم که اون زندهست چون با وجود اینکه انگار چوب توی قلبش
بود ،ولی درواقع اینجوری نبود .چوب یکم کج شده بود و حتی به
قلبش نرسیده بود ،ولی زخمش جدی بود .سم خوناشامیش یکم طول
میکشه تا بهبود پیدا کنه و ماهم تصمیم گرفتیم چوب رو درنیاریم تا
صدمه جدیای نبینه .همین االنش هم به یه دکتر خوناشام توی ژاپن
زنگ زدیم که بیاد و بهمون کمک کنه .تا چند ساعت دیگه میرسه.
-منم موافقم .چوب باید توسط یه متخصص دربیاد .ممکنه فرو بره و به
قلبش بخوره.
1218
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من هنوز نمیفهمم چطوری مدام وارد ساختمون شورا میشن ،وقتی
نگهبانها بیرون ساختمون مراقبن.
ادامه داد:
1219
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی حتی اگر تدابیر امنیتی رو تشدید میکردیم ،فکر کنم این اتفاق
میافتاد .اونها خیلی خوب حمله رو برنامه ریزی کرده بودن ،شاید
بخاطر همین چند هفته طول کشید تا انجامش بدن .خیلی دقیق برنامه
ریزی کردن.
-اره.
1220
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1221
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا.
اضافه کرد:
-و بخاطر همین فکر میکنیم که احتماال یکی توی شورا داره بهشون
کمک میکنه .یه نفوذی ،یه خائن.
-کی؟
1222
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1223
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش گفت.
پدرش و جین ریوک برای چند ثانیه بهم نگاه کردن و جونگکوک
میخواست با درموندگی غر بزنه که پدر جین صحبت کرد.
1224
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
-اره.
-اونها با فکر اینکه من رو کشتن ،از شورا رفتن .به وضوح هدفشون
همین بود و ما داشتیم فکر میکردیم ...کاری کنیم که باور کنن که
واقعا من مردم .بیا ببینیم قدم بعدیشون چیه و میتونیم گیرشون بندازیم
یا نه.
-بخاطر همین...؟
1225
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک شروع کرد ،اما نیازی نداشت که جمله رو ادامه بده چون
پدرش و جین ریوک سرشون رو تکون دادن.
ادامه داد:
-فقط افراد توی این اتاق میدونن که پدرت زندهست .بقیه شورا فکر
میکنن که دهیون مرده .تا چند ساعت دیگه مرگش رو رسمی اعالم
میکنیم.
1226
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و قراره چه اتفاقی بیفته؟ مردم قراره رهبر جدید بخوان چون فکر
میکنن که رهبر فعلی مرده.
-من؟
-بابا...
1227
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک قبول کرد ،با دقت به پدرش و جین ریوک نگاه کرد و
سعی کرد بفهمه چه کسی قراره نقشه فرضیای که طراحی کردن،
براش توضیح بده.
-چی؟!
1228
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک .تو قراره رهبر بعدی باشی ،میدونی این چیزیه که همه ما
میخوایم.
ادامه داد:
-نه.
1229
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .شاید یکم .ما قراره بگیم که تو رهبر بعدی شورایی ولی...
نه دقیقا االن .میگیم که اول قراره کارهای دانشگاهت رو انجام بدی و
مدرکت رو متوقف کنی یا اینجا توی بوسان دنبال دانشگاه بگردی تا
بهت اجازه بده همزمان هردو کار رو انجام بدی .ولی میگیم که چند
هفته طول میکشه تا اتفاق بیفته.
-و برنامه اینه که ...امیدواریم این چند هفته کافی باشه تا حملهکنندهها
دوباره وارد عمل بشن.
1230
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تنها دلیلی که فکر میکنیم این حمالت رو انجام میدن اینه که قدرت
رو به دست بگیرن .این تنها توضیحه .اگه اینطوری نیست ،دقیقا چرا
قصد کشتن دهیون رو داشتن؟
-هنوز به اون قسمت نقشه فکر نکردیم .فقط مطمئنیم که قراره یه کاری
انجام بدن.
-این با عقل جور درنمیاد که تمام این حمالت رو انجام بدن که فقط
پدرت رو بکشن چون ازش خوششون نمیاد .تالش زیادی میخواد.
1232
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درست باشه یا نه ،درحال حاضر ،این تنها چارهایه که پیدا کردیم تا
بفهمیم دقیقا کی جز این گروهه .باید تالش کنیم.
1233
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 21
دو روز از حمله به شورا گذشته بود و جونگکوک همچنان توی بوسان
بود.
اون روز ،دکتر چند ساعت بعد از ژاپن رسید و خوشبختانه ،تکه چوب
رو بدون اینکه خراشی به قلبش وارد بشه ،از بدن پدرش بیرون کشید.
اگه این اتفاق میافتاد ،بدون شک مشکل ساز میشد.
در انتهای روز ،زخمش کامال بهبود یافت و پدرش کامال خوب بود .با
این حال ،جونگکوک اصرار کرد که پدرش به جای رسیدگی به
مسائل حمله و شورا ،باید استراحت میکرد .با وجود اینکه پدرش یکی
از محترمترین و قدرتمندترین خوناشامها بود ،ازش اطاعت کرد.
جونگکوک وقتی میخواست ،میتونست کامال ترسناک باشه.
1234
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم بهتر باشه که من چند روز اینجا بمونم .شاید تا اخر هفته بعد.
اگه حق با تو باشه و حملهکنندهها تصمیم بگیرن که دوباره وارد عمل
بشن ،میخوام اینجا باشم .میتونم از قدرتها و تواناییهام برای یک
چیز مفید استفاده کنم.
1235
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین ریوک و بقیه اعضا چند ساعت منتظر موندن تا دکتر ژاپنی اونجا
رو ترک کنه و بعد مرگ دهیون رو رسمی کردن .اونها بعد از ظهر
اعضای شورا و کارکنان رو احضار کردن و بهشون اطالع دادن که بعد
از مشاهدات پزشکی ،کاری نمیشد انجام داد و اینکه جئون دهیون
مرده بود.
بیشترشون منتظر این خبر بودن چون شایعه مثل طاعون پخش شده بود
که پدر جونگکوک با تکه چوبی مورد حمله قرار گرفته بود .تعداد
کمی بودن که فکر میکردن دهیون زنده میموند .فرقی نمیکرد از
کدوم خانواده خوناشامها باشن ،چه خون خالص و چه خوناشام
تبدیلی .تکه چوبی که توی قلبشون فرو میرفت ،برای همشون کشنده
بود.
حاال باید منتظر میموندن تا خبر مرگ دهیون و اینکه شورا درحال
حاضر رهبری نداشت ،توی جامعه خوناشامها پخش بشه.
1236
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اونها اطالع دادن که جونگکوک نفر بعدی بود که توی اون جایگاه
قرار میگرفت ،اما تا زمانی که این اتفاق بیفته ،هیچ رهبری حضور
نداشت .خوناشامهایی که از نقشه خبر نداشتن ،غافلگیر شدن .هیچ
وقت نشنیده بودن که چنین چیزی توی تاریخ شورای خوناشامها اتفاق
بیفته ،اما چارهای جز موافقت نداشتن.
-نمیخوام بهت توهین کنم جونگکوک ،ولی فکر کنم اگه بمونی توی
بوسان ،نمیتونی کمکی بهمون بکنی.
پدرش با تردید گفت ،شاید بخاطر اخم سنگینی بود که روی صورت
جونگکوک بود.
-اگه بمونی ،مطمئناً میفهمن .تو خوناشامی نیستی که بهت توجه نشه،
پسرم .عالوه براین ،اگه خائنی بین ما باشه ،درمورد حضورت به اون
گروه خبر میده و ممکنه اونها کاری علیه شورا انجام ندن .ما باید
اونها رو حین عمل گیر بندازیم.
1237
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک به خودش اجازه داد اعتراف کنه .از اینکه هیچکس توی
اتاق نبود ،ممنون بود.
دهیون بلند شد ،کنار جونگکوک نشست و برای اروم کردن دستی
پشت گردن جونگکوک گذاشت.
-من اینجام ،مگه نه؟ قرار نیست من رو از دست بدی .این فقط یه ترس
بود.
1238
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1239
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون کلمات قرار نبود از مغزش خارج بشن و وارد دنیای واقعی بشن؛
مخصوصا وقتی که خود جونگکوک نمیدونست اون افکار درونش
بود.
شاید این اوج رنجش ،عصبانیت ،ترس و بیجوابی از روزی بود که
مادرش مرد.
1240
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش بیحرکت روی کاناپه موند .عدم واکنش مرد بزرگتر کافی بود
تا عصبانیت جونگکوک سرازیر بشه و درنهایت برای فرارکردن
احساس ازادی کنه.
-و قطعا بخاطر من نیست .من واقعا تالش کردم و همچنان به این کار
ادامه میدم تا بفهمم کدوم حرومزادهای این بال رو سر مامان اورده ،خدا
میدونه که تالش کردم ،ولی تو فقط میدونی چطوری بهم بگی که
ازش رد بشم و به زندگیم ادامه بدم .جوری که انگار راحته و من فقط
توی یک ازمون مردود شدم ،نه اینکه مادرم رو از دست بدم.
وقتی انفجار ناگهانی جونگکوک تموم شد ،سینهاش بخاطر اضطراب با
سرعت باال و پایین شد و وزنهای از روش برداشته شد .اما وقتی به
1242
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک...
1243
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-جونگکوک ،من شاید جاودانه باشم ،ولی مدتها پیش مُردم .بخش
بزرگی از من سه سال پیش با مادرت مرد و این هرروز به کشتن من
1244
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه میده .ولی میدونی چرا قوی موندم تا زندگی کنم؟ میدونی چرا
دارم تالش میکنم؟ بخاطر تو .چون نمیخوام احساس من رو داشته
باشی .چون نمیخوام پسر نوزده سالم از درون بمیره و لطفا اون شوخی
احمقانه رو درمورد اینکه خوناشامها مردن نکن چون خیلی خوب
میدونی منظورم چیه .نمیخوام بقیه عمر ابدیت رو غمگین ،رنجیده،
بیحال و بیحس بگذرونی .مادرت هم این رو نمیخواد.
1245
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم باید بری خونه .میتونی از ماشین من استفاده کنی .دوش
بگیر و یه لیوان خون بخور ،یکم توی یخچال داریم .بعدا باهات حرف
میزنم.
1246
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک سری به نشونه مثبت تکون داد ،با وجود اینکه جرات
نداشت به پدرش خیره بشه .بیصدا اتاق عایق صدا رو ترک کرد ،به
حرفهای پدرش توی سرش فکر کرد و بارها و بارها با خودش تکرار
کرد که چقدر احمق بود.
.
.
.
.
مسیرش تا خونه ساکت بود.
1247
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و برای یک لحظه ،با خودش فکر کرد چرا ماشین خودش رو نداشت.
جونگکوک فرصتهای زیادی برای خرید ماشین داشت .خب ،شاید
هیچوقت به ذهنش خطور نکرده بود چون میتونست توی مدت
کوتاهی به هرجایی بره .خودش طرفدار دوییدن بود و هیچ شکی
دراین نبود ،اما درمواقعی که استفاده از حرکات و تواناییهایی که فقط
یک خوناشام میتونست داشته باشه ،غیرممکن بود ،ماشین واقعا
کارامد بود و میتونست تهیونگ هم بیرون ببره.
چی؟
1248
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تنگ شده بود .مسیر شورا تا خونهاش کوتاه بود و جونگکوک قسم
میخورد که میتونست با چشمهای بسته اون مسیر رو طی کنه ،درست
همونجوری که عادت داشت.
به نوعی براش سخت بود بخاطر اخرین خاطرات با مادرش به اون خونه
نگاه کنه و واردش بشه و شاید این یکی از دالیلی بود که جونگکوک
چند ماه پیش پیشنهاد پدرش رو قبول کرد و به سئول رفت .خوناشام به
طرز درموندهای میخواست از اون مکان خارج بشه .هرباری که پا
روی اون فرش میذاشت ،نمیخواست به یاد بیاره که اون شب چه
اتفاقی افتاده بود.
اون زمان نه اون و نه پدرش نمیتونستن خونه رو تخریب کنن .با وجود
اینکه مرگ مادرش همچنان روی اون دیوارها و مخصوصا اون طبقه
کامال تازه بود ،اون خونه با خاطرات خوبی پر شده بود ،مثل خوندن
مادرش ،رقصیدن پدر و مادرش بدون اینکه متوجه حضور جونگکوک
بشن ،تمام تعطیالت ،اغوشها و کلمات ارامشبخشی که وقتی
1249
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1250
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1251
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ...
1252
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ببخشید.
1253
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من فقط ...من نگران بودم و ...و دلم برات تنگ شده بود .و اینکه
نمیدونستم حالت خوبه یا نه ،داشت دیوونهام میکرد .قسم میخورم
که جیمین هیچی جز حالت بهم نگفت.
تهیونگ توضیح داد و خوناشام احساس کرد تمام اجزای صورتش نرم
شدن .فقط در حضور تهیونگ و کلمات رومخ ،اما درعین حال
بامزهاش جونگکوک متوجه اخم غلیظی که این چند روز داشت ،شد و
بعد کمی سرحال شد.
جونگکوک اعتراف کرد .فقط به خودش اعتراف کرد ،اما این کار رو
کرد.
خوناشام هم دلش برای تهیونگ تنگ شده بود و فقط دو روز لعنتی
گذشته بود.
1254
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1255
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا؟
1256
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-انتظار خونهای شبیه خونه کولنها 4رو داشتم .اینکه تماما از شیشه
ساخته شده باشه و یک دیوارش پر از کالههای فارغالتحصیلی باشه،
ولی این خیلی ...عادی به نظر میرسه.
4
خونه خانواده ادوارد توی فیلم تواالیت
1257
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1258
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک اعتراف کرد .نمیتونست درک کنه که چرا داشت این رو
میگفت .به نظر میرسید هیچ کنترلی روی افکار و کلماتش نداشت.
-داشت؟
اوه درسته.
جونگکوک حتی متوجه نشد ،اما البته که تهیونگ به زمان فعل اهمیت
میداد.
1260
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1261
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من با این جنگل و چیزهای سبز بزرگ شدم .بهترین خاطرات رو اینجا
دارم.
-قطعا همینطوره.
1262
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک هیچ وقت فکر نمیکرد که بتونه دوباره گرما رو توی اون
خونه حس کنه.
در دو روز گذشته ،جونگکوک سعی کرده بود زیاد به صبح اون روز،
مکالمه بین خودش و انسان و اعترافی که کرده بود ،فکر نکنه و ترجیح
داده بود درعوض روی پدرش و شورا تمرکز کنه.
1263
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما با حضور تهیونگ ،انگار اون موضوع توی هوا معلق بود ،به شدت
فشارش میداد و دستهاش رو جوری نگه میداشت که انگار جلیقه
قدرتمندی بود و فقط زمانی به بدن جونگکوک اجازه میداد ازاد باشه
که درموردش صحبت کنه.
اضافه کرد:
1264
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1265
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-با وجود اینکه خوناشامی .تمام این مدتی که باهم گذروندیم ،تو
هیچوقت دلیلی بهم ندادی که ازت بترسم.
اون روز جونگکوک مطمئن بود به محض اینکه اون کلمات از دهنش
فرار کرد ،تهیونگ رو از دست داده بود.
با وجود اینکه پسر مونقرهای قبل از اینکه خوناشام به بوسان بیاد ،بغلش
کرد و با اطمینان اون رو بوسید ،جونگکوک مطمئن بود که دیگه
هیچوقت پسر رو نمیدید .فکر میکرد انسان ارومش کرده بود چون از
چیزی که از دهن جونگکوک شنیده بود ،شوکه شده بود .خوناشام
واقعا فکر میکرد که تهیونگ نادیدهاش میگرفت ،ازش فاصله
1266
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چون تهیونگ اینجا بود و مثل همیشه بهش نگاه میکرد ،بدون هیچ
ترس ،سکوت یا انزجار از اینکه جونگکوک واقعا چی بود.
1267
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این روش جدیدته که ازم بخوای باهات سکس کنم؟ خیلی خب ،ولی
باید سریع باشیم چون چند ساعت دیگه بلیت قطار دارم.
تهیونگ گفت.
1268
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بمون.
جونگکوک گفت.
-میتونی کنارم بمونی .من اینجا تنهام ...داشتم فکر میکردم که
یکشنبه برگردم سئول .فردا هم شنبهست ،پس کالس و کاراموزیت هم
از دست نمیدی.
1269
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من هیچی با خودم نیاوردم ،جونگکوک .فقط کیف پول و گوشیم رو
دارم .اگه بخوام راستش رو بگم ،مسافرت هیجانانگیزی بود.
1270
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-احمق.
1271
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عوضی.
-اخ!
-مثل چی رومخی!
-تو هم خونخواری!
1272
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1273
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
خب ،وقتی جونگکوک از تهیونگ پرسید که میخواست اتاقش رو
ببینه یا نه ،یک درخواست غیرمستقیم برای داشتن سکس نبود .اصال و
ابدا.
1274
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چند ساعت بعد ،خورشید توی افق پنهان شده بود و چند ستاره توی
اسمون تیره میدرخشید .جونگکوک و تهیونگ روی تخت بچگی
جونگکوک دراز کشیده بودن .پاهاشون بهم گره خورده بود ،بدنهای
برهنهشون با ملحفههای کارتون انتقام جویان پوشونده شده بود و
صدای خندههای تهیونگ مستقیماً به سینه جونگکوک برخورد
میکرد.
1275
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه خب؟
-یکم؟
-فکر نمیکنم که فقط یکم باشه .اتاق خوابت شبیه یه موزه اختصاصی
واسه انتقام جویان شده ،جونگکوک.
1277
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
1278
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب ،بیبی .منظورم این نبود ولی حتما .درمورد ایرن من بهم
بگو.
1279
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شاید کمی به این واقعیت ربط داشت که تهیونگ بیبی صداش کرده
بود ،اما قطعا به این موضوع اعتراف نمیکرد.
پس برای اینکه تمام اون عالئم عجیبغریب درون بدنش رو فراموش
کنه ،جونگکوک روی گفتن کل داستان ایرن من تمرکز کرد و حتی
اگر برای تهیونگ خستهکننده بود ،چیزی نگفت .برعکس ،تهیونگ به
لبخندزدن ادامه داد و با چیزی منعکس توی چشمهاش که خوناشام
نمیتونست تشخیص بده ،به جونگکوک خیره شد.
1280
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سردم نیست.
1281
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب.
تهیونگ گفت ،سری تکون داد و قبل از اینکه بلند بشه ،دوباره
جونگکوک رو بوسید.
1282
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حاال که برای چند لحظه با افکارش تنها بود و بدون دستهای گرم،
لبهای گرسنه و خندههای مشتاقی که حواسش رو پرت میکردن،
اونجا مونده بود ،جونگکوک به این فکر کرد که چطوری تهیونگ
احتماال از همه چیز گیج و متعجب بود ،اما با این وجود ،با جونگکوک
کامال عادی رفتار میکرد ،طوری که انگار دو روز پیش فهمیده بود که
1283
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پنج سال ازش بزرگتر بود یا همچین چیزی ،نه اینکه
یک خوناشام فاکی بود.
1284
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
سالم بابا.
1285
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و اینکه...
بابا
بستگی داره.
جونگکوک
نه.
قول میدم.
بابا
باشه.
.منتظرت میمونم
.شب بخیر
1287
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 22
جونگکوک
سالم بابا.
و اینکه...
بابا
بستگی داره.
جونگکوک
نه.
1288
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قول میدم.
بابا
باشه.
منتظرت میمونم.
شب بخیر.
-لباسها اونجاست.
1289
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
سعی کرد بیتفاوت به نظر برسه و بحث با پدرش رو فراموش کنه ،اما
تهیونگ به وضوع متوجه تغییر حالش شد.
-اره.
1290
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1291
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درمورد چیزی که ...اون روز صبح بهت گفتم ،سوال نداری؟
ادامه داد:
1293
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و چیزی که چند ثانیه بعد به زبون اورد ،نوعی پاداش یا چیزی شبیه به
اون نبود ،بلکه چیزی بود که احساس میکرد و واقعا میخواست.
وقتی سرش رو بلند کرد ،متوجه تعجب خفیفی توی چشمهای شیرین و
شکالتی تهیونگ شد.
1294
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،باشه پس .به هرچیزی که میخوای بهم بگی ،گوش میدم.
1295
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .میخوای با صحبت درمورد این شروع کنی که چرا وقتی
داشتم دوش میگرفتم ،اینقدر توی فکر بودی؟
-من چند دقیقه پیش به پدرم پیام دادم که ازش بخوام فردا حرف بزنیم.
امروز چیزهای احمقانهای بهش گفتم و اون هم ناراحت شد .چیزهایی
1296
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
که میدونم اصال چنین حسی نسبت بهشون ندارم ،اما توی این سالها
درونم جمع شده.
-و چیزهایی که بهش گفتی ...به این موضوع ربط داره که چرا جونش
درخطره؟ مثال ...بهش گفتی که تقصیر اونه؟
1297
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه دقیقا .پدرم توی خطر بود چون صبح دو روز پیش بهش حمله شد.
درواقع ،کل شورا مورد حمله قرار گرفت ،ولی هدف حملهکنندهها
بدون شک کشتن پدرم بود...
تهیونگ پرسید.
1298
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قبل از اینکه بتونه کلمات احمقانه تهیونگ رو هضم کنه ،خنده بلندی
از گلوی جونگکوک فرار کرد.
-اصال شبیه کارداشیانها نیست ،ته ،ولی اره .میتونم بگم که یه
جورایی خانواده مهمی هستیم.
1299
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،این قضیۀ خونه و ماشین رو توضیح میده .قطعا ماشین رو توضیح
میده.
1300
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،ما عمالً هیچ سرنخی درمورد اینکه چه کسی پشت این ماجراست،
نداریم.
1301
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1302
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
1303
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شونزده سالم بود .توی همین خونه مرد .توی دستهای من ...و با یه
تکه چوب که توی قلبش فرو رفته بود.
1304
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مین جونگ.
-اوه ،ازش خوشم اومد .معنیاش میشه روشن و نجیب .اسم خیلی
قشنگیه.
1305
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و شرط میبندم خوشگل هم بوده .منظورم اینه ...تو پسرشی و قطعا
اون ژنهای خوشگلی رو از یه جا گرفتی ...صبر کن ،تو پسرشونی
دیگه ،اره؟ یا اونها تبدیلت کردن و بعد به سرپرستی گرفتن؟ ببخشید،
من چیز زیادی درموردش نمیدونم ،ولی تو قطعا شبیه پدرتی.
-اره ،واقعا پدر و مادر خودمن .اگه بخوام راستش رو بگم ،این اتفاق
نادریه .معموال خوناشامها از تبدیلشدن به وجود میان ،ولی من به
عنوان یه خوناشام به دنیا اومدم.
1306
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم بیشتر شبیه پدرمم ،اره ...میخوای عکس مادرم رو ببینی؟
-معلومه که میخوام.
جونگکوک سرش رو از روی پای تهیونگ بلند کرد و روی بدن پسر
مونقرهای خم شد تا دستش به میزکنار تخت برسه .وقتی پشتش رو به
تاج تخت تکیه داد و باالخره گوشیاش توی دستش بود ،گالریاش
رو باز کرد.
1307
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حق با من بود.
1308
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون واقعا زیباست .تو چشمهای پدرت رو داری ،ولی بقیه چیزهات
دقیقا شبیه مادرته .لبخندهاتون هم یکیه.
تهیونگ گفت.
-اره.
1309
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1310
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مادرم ساعتها توی اشپزخونه بود تا یکم کوکی درست کنه ،ولی
اونها همیشه یا سوخته ،نرم و خام بودن یا خیلی سفت میشدن.
هیچوقت خوب پخته نمیشدن و غرغرهای درمونده مامانم توی کل
خونه شنیده میشد.
-تصمیم گرفتم که برم و بهش کمک کنم چون درغیر این صورت،
کل انباری رو خالی میکرد و هیچ کوکیای وجود نداشت .ما دوباره
خمیر درست کردیم و من بهش کمک کردم زمان و دمای فر رو
کنترل کنه تا کوکیها خوب پخته بشن .خوشبختانه ،اولین سری خوب
از اب دراومد ،ولی وقتی خواستیم اونها رو مزه کنیم ...قشنگ
میتونستم گریه کنم ،ولی نه از خوشحالی.
1311
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا؟
-کوکیها مزه جوز هندی میدادن .مامانم گیج شده بود و به جای
دارچین ،شیشهی جوز هندی رو اورده بود و منم رفتم کمکش کنم و
متوجه نشدم .این پدرم بود که کل کوکیها رو خورد .بهمون گفت که
اونها عالین ،با وجود اینکه من و مامانم میدونستیم اصال خوشمزه
نیستن.
1312
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
-فکر کنم بهترین راه برای اینکه از پدرت عذرخواهی کنی و مشکلت
رو حل کنی اینه که درمورد این خاطرات باهاش حرف بزنی .این
خاطرات خوب باعث شدن که شما دوتا عاشق مادرت باشید .من
مطمئنم که مادرت از این خوشش میاد که یادش باهاتون باشه.
1313
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کار کرد؟
-خیلی خب .قطعا کار کرده .من گزینه شاید اره رو انتخاب میکنم.
1314
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ساکت شو.
جونگکوک گفت و تهیونگ لبهاش رو بهم فشار داد ،اما میلش به
لبخندزدن کامال مشخص بود.
1315
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
به هرحال ،حق با تهیونگ بود.
صبح روز بعد ،جونگکوک مردد به شورا رسید ،وارد اتاق عایق صدا
شد و با پدرش رو به رو شد.
ناراحتی و ناامیدی دیگه روی چهره پدرش نبود ،درعوض یکم درک
و دلسوزی توی چشمهاش بود .پس ،برای جونگکوک راحت بود تا
توصیه جونگکوک رو دنبال کنه و با خاطرات مورد عالقهاش از
مادرش ،بحث رو شروع کنه.
1316
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از اون لحظه ،مکالمهشون ادامه پیدا کرد و هردوشون خاطراتی رو زنده
کردن ،مثل تعطیالت تابستونی توی کوههای سوئد که هرسه تاشون
توی جنگل نزدیک خونه میخواستن ببینن چه کسی از همه سریعتر
بود (البته همیشه جونگکوک بود ،اما به این موضوع شک کرد که
شاید پدر و مادرش عمداً سرعتشون رو کم میکردن تا جونگکوک
ببره و پدرش هم تایید کرد که فرضش درست بود) و خیلی خاطرات
دیگه.
1317
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بابا؟
-بله؟
1318
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1319
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم ...فکر کنم همچنان این عصبانیت درونم بود چون
نمیتونستم اتفاقی که افتاد ،باور کنم .فقط با فکرکردن به مردن مامان،
عصبانی میشم.
ادامه داد:
-و فکرکردن به اینکه مسئول این کار بدون مجازات مونده ،عصبانیم
میکنه .بابا ...سه سال گذشته و اونها همچنان یه جایی اون بیرونن،
جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده.
1320
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید پدر جونگکوک هم به همون اندازه به این موضوع فکر
میکرد و جونگکوک متوجه شد پدرش به سختی تالش میکرد تا
جلوی پسرش کم نیاره.
جونگکوک گفت و اجازه داد اولین اشک قرمز روی گونهاش بلغزه.
-جونگکوک...
1321
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متاسفم .بابت چیزی که دیروز گفتم ،متاسفم .من واقعا بیشعور بودم،
ولی خوشبختانه یکی بهم کمک کرد که متوجه بشم .من واقعا متاسفم،
بابا.
1322
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1323
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منظورم اینه که من توی سه سال گذشته ،روی این قضیه کار کردم .از
اونجایی که میدونی ،خونهمون همیشه خیلی امن بود .با رمز درها و
دیوارهای عایق صدا ...و بخاطر همین ،ما هیچوقت به نصبکردن
دوربین مداربسته فکر نکردیم .با این حال ،اشتباه کردیم .این واقعا به
کارمون میاومد که یه نگاهی به کسی که اون کار رو کرد ،بندازیم...
ولی متاسفانه ،هیچوقت فکر نمیکردیم که چنین اتفاقی بیفته.
1324
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک ،پسرم .این تقصیر تو نیست .اون موقع ،تو روی هیچی به
جز مادرت و امنیتش تمرکز نداشتی .منظورم اینه ...کی میتونست؟
جونگکوک ولی اگه حساب کنی ،این چیزها زمان میبره .کاغذ بازی
اداری ،نبود سرنخ ...همه چیز شرایط رو پیچیدهتر کرده.
1326
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش گفت و جونگکوک سری تکون داد .حاال میتونست ببینه که
چقدر بیانصاف بود .پدرش فقط میخواست از تمام رنجها و امیدهای
اشتباه ازش محافظت کنه .پدرش هیچوقت از پیداکردن کسی که اون
1327
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متاسفانه نه.
-بدون هیچ صورت و صدایی ...واقعا سخته .ولی قرار نیست تسلیم بشم.
هیچوقت.
1328
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش ادامه داد و جونگکوک دستش رو دراز کرد ،دست پدرش رو
گرفت و اون رو با نشونهای از ارامش ،قدردانی و عذرخواهی محکم
فشار داد .انتظار داشت که پدرش همه چیزش رو احساس کنه.
پدرش درجواب دستش رو فشار داد و همین جواب کافی بود تا تمام
ناراحتی درون سینهاش تبخیر بشه .این یعنی دوباره همه چیز بینشون
خوب بود.
-خب...
-تو چند دقیقه پیش گفتی که یکی بهت کمک کرد تا متوجه بشی که
احمق بودی .هرچند من چنین فکری نمیکنم.
1329
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .گفتی.
-یادم نمیاد.
1330
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی من یادمه.
-نه.
1331
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پس یعنی این دوستت تهیونگ نبود که بهت کمک کرد تا بیای و ازم
عذرخواهی کنی؟ فقط این کار بهت نمیاد .من پسر خودم رو
میشناسم.
1332
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،جونگکوک .من هیچوقت نمیتونم اسم دوست خاص پسرم رو
فراموش کنم.
جونگکوک سعی کرد خودش رو کنترل کنه تا لحن عمدی پدرش که
از کلمه دوست استفاده کرد ،نادیده بگیره .خیلی خوب پدرش رو
میشناخت.
-اسم اون یادته ،ولی وقتی بهت گفتم که میخوام تنها زندگی کنم،
یادت نبود که من میخواستم توی یه اپارتمان باشم ،نه یه خوابگاه.
-مثل اینکه فراموشی من بخشیده شده ،مگه نه؟ درواقع ،به نظرم حتی
ممکنه بخوای ازم تشکر کنی.
1333
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش گفت ،شونهاش رو باال انداخت و لبهاش رو بهم فشار داد تا
توی صورت پسرش نخنده.
-از اینکه بهش گفتی چه اتفاقی افتاده ،تعجب کردم .منظورم اینه...
فکر کنم این کار رو کردی چون این تنها راهی بود که میتونست بهت
کمک کنه.
پدرش گفت.
1334
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون موقع ،جونگکوک به عواقب کارش فکر نکرد ،درست مثل چند
روز گذشته که نگران توضیحدادن بعضی چیزها به تهیونگ بود .قطعا
فکر نمیکرد که مجبور باشه شکستش رو به پدرش اعتراف کنه.
1335
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،بابا.
1336
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک...
1337
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش سعی کرد بگه ،اما خوناشام کوچیکتر حرفش رو قطع کرد.
1338
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وقتی بهش گفتم ،کامال وحشت کرد .فکر کنم اولش باورم نکرد،
ولی وقتی دیروز رسید اینجا ،جوری بود که انگار هیچی بهش نگفته
1339
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بودم .اون ...اون جوری رفتار میکرد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود.
واکنش متفاوتی بهم نشون نداد.
-هوم ...اره.
-کجا میمونه؟
1340
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،متوجه شدم .احتماال شما دوتا دوستهای خیلی خیلی خوبی
هستید که بهش گفتی توی خونهمون بمونه.
1341
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یا اینکه همون روز به سئول برگرده .ولی قطعا قرار نبود اون رو با
صدای بلند به زبون بیاره.
-حتما.
پدرش گفت و سرش رو به سرعت تکون داد ،اما گوشه لبهاش که به
سمت باال رفت ،از نگاه جونگکوک دور نموند.
-خب ،اگه نگران بودی که بهم خبر بدی که به تهیونگ گفتی ،هیچ
دلیلی نداره .من قرار نیست مجازاتت کنم یا بهت نصیحت کنم.
همونطوری که خودت گفتی ،این جرم نیست ،جونگکوک .درواقع...
میدونی موارد زیادی وجود داره که یک خوناشام عاشق یک انسان
شده و چارهای جز گفتن حقیقت نداشته .هیچ مشکلی نیست.
-میدونم.
-میدونم.
1343
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ...ولی باید به عنوان یه دوست ،خیلی دوستت داشته باشه که بعد
از دیدن اتاقت ،نرفته.
پدرش گفت.
1344
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 23
تولد یونگی بود و البته که هوسوک اصرار داشت تا جشن تولدش توی
خوابگاه اونها برگزار بشه .دلیل هوسوک این بود که خوابگاه یونگی
و جونگکوک خیلی کوچیک بود و اتاق نشیمن مناسبی برای پارتی
نداشت ،اما تهیونگ به این شک کرد که احتماال دلیل اصلیاش این
بود که هوسوک عاشق پارتی بود و به دنیا اومده بود تا میزبان باشه.
افراد زیادی توی پارتی نبودن و شاید خوابگاه اونها بزرگتر از خوابگاه
بقیه بود ،اما اونقدری بزرگ نبود .فقط دوستهای نزدیک یونگی
اونجا حضور داشتن ،مثل نامجون ،هوسوک ،جونگکوک ،تهیونگ و
بعضی از همکالسیهای حقوقش.
1345
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،تهیونگ این ایده رو داد که جین رو دعوت کنه تا اوضاع
بینشون خوب بشه و یه جورایی اون هم به دایره دوستهای تهیونگ
اضافه بشه ،البته جین جز دوستهای تهیونگ بود.
1346
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین سعی کرد توجهاش رو جلب کنه و تهیونگ باالخره نگاهش رو
از جونگکوک و جیمینی که همدیگه رو دراغوش گرفته بودن،
گرفت .یا بهتره بگیم ،جیمین سعی داشت جونگکوک رو دراغوش
بگیره ،اما پسر موتیره سعی میکرد فرار کنه و اخمش با لبخند
سرگرمکننده جیمین درتضاد بود.
1347
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ مطمئن بود این جونگکوک بود که دعوتش کرده بود ،اما
وقتی جیمین چند ساعت بعد رسید و به سمت بهترین دوستش چرخید،
تهیونگ به سرعت متوجه شد که پسر دیگه هیچ ایدهای درمورد
حضور جیمین نداشت.
این بار ،این جونگکوک بود که برای نیم ساعت یک بوسه هم ازش
نگرفت چون اون شایعات رو میدونست و به تهیونگ نگفته بود.
چطور جرات کرده بود؟
1348
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بنابراین تهیونگ تسلیم نشد ،تا اینکه جونگکوک از روی کاناپهای که
کنارش نشسته بود ،بلند شد و رفت تا با جیمین صحبت کنه .وقتی
جونگکوک باالخره تسلیم شد و با غرغر از جاش بلند شد ،صداش که
1349
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میگفت " خیلی رومخی ،تهیونگ .امیدوارم این رو بدونی " .توی هوا
پیچید.
-اره ،جین.
-فهمیدم.
1350
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1351
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
واقعا فکر میکرد که اونها گوشه سالن خوابگاه احتیاط کرده بودن،
اما ظاهرا اینطوری نبود.
-هوم ...این...
تهیونگ تاییدش نکرد ،اما درعوض با تردید بهم ریختهای ازش پرسید.
با این حال ،قبل از اینکه جین بتونه جواب بده ،تهیونگ دست سردی
رو دور کمرش احساس کرد و دست دیگهای چونهاش رو جلو کشید
تا لبهاشون روی هم قرار بگیره .حرکت ناگهانیاش به تهیونگ زمان
1352
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یا واکنش برای بستن چشمهاش و اینکه جواب بوسهاش رو بده ،نداد،
اما به نظر میرسید جونگکوک به این اهمیتی نمیداد چون نیشخندی
زد و بوسه دیگهای روی لبهای تهیونگ زد.
1353
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از یک طرف ،از اینکه جونگکوک احساس ازادی میکرد تا اون رو
جلوی دوستهاش ببوسه ،هیجان زده بود .یا شاید جونگکوک برای
انجام اون کار راحت نبود ،اما اون یک تالش برای سرکوب چیزی مثل
حسادت بود؟ جواب هرکدوم که بود ،ساید دیگه تهیونگ از اینکه
جین تماشا کرده بود ،احساس بدی داشت.
1354
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من...
تهیونگ جواب لبخندش رو داد ،اما بعد چرخید ،به جونگکوک نگاه
کرد و چشمهاش رو با هشدار براش باریک کرد.
1355
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من قبال دیدم که غذا بخوری ،ولی مگه خوناشامها فقط خون
نمیخورن؟
1356
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون میدونه.
1357
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،میدونه.
-من چی رو میدونم؟
تهیونگ دوباره پرسید .وقتی دوباره نادیده گرفته شد ،عصبانیت توی
رگهاش جاری شد.
1358
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید.
-جونگکوک!
1359
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و این یعنی...
-جیمین...؟
1360
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با خودش فکر کرد یعنی چندتا خوناشام اون بیرون بود .چند
تا خوناشام صاحب کافه ،رستوران ،فروشگاه و کتاب فروشی بودن.
چندتا خوناشام باهاش معاشرت داشتن و تهیونگ حتی بهشون
مشکوک نبود .چندتا خوناشام دانش اموز ،معلم ،دکتر ،ارتیست و
دانشمند بودن؟ چندتا خوناشام بین انسانها راه میرفتن ،کامال استتار
میکردن و هیچکس حتی خوابش هم نمیدید؟
1361
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1362
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ...درسته.
تهیونگ گفت و سری تکون داد .حاال همه چیز با عقل جور
درمیاومد .اون لحظه به یاد اورد که چنین چیزی رو توی فیلم
خوناشامی دیده بود .فقط هیچوقت یادش نبود که ممکنه درمورد
جونگکوک هم همینطوری باشه.
1363
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و چطوری...
1364
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم...
1365
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت و لبخندی زد ،اما تهیونگ اون لبخند پر از طعنه رو
نمیشناخت.
-جونگکوک ،بیخیال.
1366
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک!
تهیونگ شروع کرد و قبل از اینکه حرفش تموم بشه ،جین سری به
نشونه مثبت تکون داد.
جین گفت.
1367
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه؟ اینکه تو رو با جین تنها بذارم؟ فکر میکردم این چیزیه که
میخوای.
1368
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شماها داشتید بهم لبخند میزدید .به محض اینکه فهمیدی جین هم
خوناشامه ،اصال این فرصت رو از دست ندادی که ازش سوال بپرسی.
چرا از من نپرسیدی؟
1369
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من فقط برای اینکه از جین بپرسم ،احساس ازادی کردم چون میدونم
با سوالهام اذیت نمیشه.
1370
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
1371
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ سعی کرد خودش رو توضیح بده ،اما وقتی احساس جدیدی
توی چشمهای جونگکوک به وجود اومد ،واقعا سخت بود.
درد.
جونگکوک گفت.
1372
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خراب کرده بود؟ یعنی خیلی بد رفتار کرد که اون سواالت رو از جین
پرسید؟
1373
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یا اینکه جونگکوک بخاطر چیزی که حسادت به نظر میرسید ،بیش از
حد واکنش نشون داده بود؟
همه چیز بین اون و جونگکوک برای واقعیبودن زیادی خوب بود.
به محض اینکه تهیونگ وارد اتاق نشیمن شد ،نگاه ترحمبرانگیز جین
روش قرار گرفت و اون لحظه بود که میزان قدرت اونها رو درک
کرد .البته که جین بحث بین اون و جونگکوک توی راهرو رو شنیده
بود.
1374
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-توهم شنیدی؟
به محض اینکه جیمین روی صندلی کنارش نشست ،تهیونگ بدون
هیچ تشریفاتی پرسید.
چشمهای شرمنده جیمین برای جواب کافی بود ،اما تهیونگ ترجیح
میداد ناراحتیاش رو توی اون خوراکی چرب غرق کنه.
1375
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
-اگه سعی داری بهم بگی که این درمورد من و جونگکوکه ...خب ،به
عنوان بهترین دوستش ،به نظر میرسه اصال اون رو نمیشناسی.
1376
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین گفت و یدونه چیپس از بستهاش دزدید ،اما وقتی تهیونگ با
تهدید بهش نگاه کرد ،دستهاش رو به نشونه تسلیم باال اورد.
-پس باید بهت اطالع بدم ،جیمین چون این اتفاقی نبود که افتاد.
جونگکوک فقط بخاطر اینکه من خیلی بهش اصرار کردم و هیچ
چارهای نداشت ،بهم گفت .من بستهشدن زخمهای دستش و اشکهای
خونیاش رو دیدم ...البته فکر کنم خودش بهت گفته.
1377
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم ،فکر کنم اره .قدرت استفاده از ذهن که میشه مغز و افکار فرد
دیگهای رو خوند و کنترل کرد .توی دبیرستان ،سرکالسهای
روانشناسی بودم.
-نه.
-خب که چی؟
1378
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،ما خوناشامها این قدرت رو داریم .میتونیم ذهن انسانها رو
بخونیم و اگه بخوایم ،رفتار ،افکار و احساساتشون رو کنترل کنیم.
1379
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
1380
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1381
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ زمزمه کرد و قطعات پازل توی مغز خسته و گیجش بهم رسید.
-اره ،سعی کرد .بهم گفت که سعی کرد انجامش بده ،ولی بخاطر این
بود که ازت محافظت کنه ،نه بخاطر اینکه نمیخواست بدونی .همچنین
این هم بهم گفت که نتونست انجامش بده .جونگکوک خوناشامیه که
به راحتی میتونه از تلپاتی استفاده کنه و همچنان ،به ندرت ترجیح میده
که از این توانایی استفاده کنه.
1382
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون چیه؟
1383
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و سری تکون داد .کم و بیش متوجه شده بود.
1384
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1385
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین این بار با لحن شیرینتری صحبت کرد و بازوی پسر مونقرهای
رو لمس کرد.
جیمین گفت.
-نه ...خودش همه کارها رو کرد .من فقط ...من فقط بهش کمک
کردم که متوجه بشه باید این کار رو انجام بده.
1387
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-در هرصورت ،متوقفش نکن .من واقعا فکر میکنم که شما بچهها
مکمل همدیگهاید.
ادامه داد:
.
.
.
.
1388
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میتونست بلند بشه ،به اتاق نامجون یا هوسوک بره و تا وقتی که
خوابش ببره ،اونها رو بغل کنه .اون اولین باری نبود که اون کار رو
1389
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1390
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ
و احمقتر
و عوضی
و بیشعور
تهیونگ دوباره اروم گرفت ،به پهلو روی تخت چرخید و سعی کرد
سایههای نقاشی که روی دیوار مقابلش اویزون شده بود ،تشخیص بده.
شاید این بهش کمک میکرد که به خواب بره.
1392
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
1393
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 24
جونگکوک
1394
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با کمترین صدای ممکن ،تهیونگ به ارومی کلید رو توی قفل چرخوند
و نفسش رو نگه داشت .وقتی اون پیامها رو فرستاد ،اون به نوعی
عصبانیت و طغیانش از کمخوابی و خستگی بود .قصد خاصی نداشت،
چه برسه به اینکه امید داشته باشه جونگکوک توی اون ساعت شب
جلوی در خوابگاهش ظاهر بشه.
1395
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ زمزمه کرد و وقتی دست جونگکوک دنبال دست پسر دیگه
گشت ،اب دهنش رو قورت داد.
-فکر کنم یک سری پیام برام اومد که دلت برای هم خواب احمقت
تنگ شده.
1396
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من فقط...
1397
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این بار ،تهیونگ قرار نبود بگه که نیازی نبود جونگکوک چیزی بهش
بگه .قرار نبود بهش بگه که اشکالی نداشت و تهیونگ نمیخواست
اون رو تحت فشار بذاره.
این بار ،تهیونگ قرار نبود این رو بگه چون از اینکه جونگکوک
بخاطر یک سوتفاهم و حسادت دوباره با لحن سرد باهاش حرف زده
بود ،بیانصافی کرده بود و درهای احساساتش رو به روش بسته بود،
ناراحت بود .تهیونگ نمیتونست اون رو پاک کنه.
بنابراین منتظر موند .با صبر و حوصله منتظر موند ،درحالی که
انگشتهای جونگکوک ناخوداگاه با دستش بازی کرد.
چند ثانیه گذشت ،به دقیقه پشت دقیقه تبدیل شد و تهیونگ با خودش
فکر کرد شاید جونگکوک خوابیده بود ،تا اینکه صدای تقالی
خوناشام توی اتاق ساکت و تاریک بلند شد.
1398
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از اینکه ترجیح دادی درمورد این موضوع به جای من ،با جین حرف
بزنی ،خوشم نیومد .بهت گفتم که خودم هرچی شک و تردید در مورد
خوناشام بودنم داری ،برات رفع میکنم.
ادامه داد:
-از اینکه بهم گفتی که فکر کردی فقط بخاطر تعهد یا دلخوری باهات
حرف میزنم ،متنفرم.
1399
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،خوشحالم که گفتی چون اگه به زبون اوری ،یعنی به نوعی چنین
حسی داری و میدونم فقط اینجوری میتونم برات توضیح بدم که نه،
من بخاطر اینکه تحت فشارم میذاری یا وادارم میکنی ،باهات حرف
نمیزنم .اتفاقا برعکس تهیونگ ...من بخاطر اینکه هیچوقت تحت
فشارم نمیذاری ،دوست دارم باهات حرف بزنم .همیشه میگی فقط
وقتی که احساس راحتی میکنم ،حرف بزنم.
-این حقیقته.
1400
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از این متنفرم که فکر کنم که نمیخوای باهام حرف بزنی یا فقط
بخاطر این انجامش میدی که دهنم رو ببندی تا رومخ یا همچین چیزی
نباشم.
تهیونگ اعتراف کرد .از اینکه تاریک بود ،جونگکوک پشت سرش
بود و نمیتونست به صورت خجالت زدهاش نگاه کنه ،خوشحال بود.
جونگکوک گفت.
حاال دیگه هیچ راه برگشتی نبود .جونگکوک قطعا میتونست قلب
دیوونهاش که با شدت توی سینهاش میتپید ،احساس کنه .غیرممکن
بود که احساسش نکنه.
-مطمئنی؟
-قطعا.
1402
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1403
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خوبه.
-جونگکوک...
-هوم؟
1404
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
-نه ،نیست.
اما تهیونگ بهش اجازه نمیداد این بار ازش فرار کنه.
-نمیدونم.
1406
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-یا شاید بخاطر اینکه دلت برام تنگ شد و تصمیم گرفتی هودی من رو
بپوشی تا یه جورایی من رو نزدیک خودت حس کنی؟
تهیونگ گفت.
1407
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عوضی.
1408
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دراین مرحله ،بیشتر تبادل لبخند بود تا بوسه ،اما تهیونگ از گرمایی که
سینهاش رو پر کرد ،استقبال میکرد.
1409
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هیچ ایدهای ندارم .قرار نیست تمام شب ببوسمت .همون یکبار که
امتحان کردیم و من با لبهای بیحس از خواب بیدار شدم ،کافی بود.
-خفه شو.
1410
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1411
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جین نتونست جواب اون سوالم رو بده که چطوری خون گیر میارید...
چون بعد از اینکه رفتی ،اومدم دنبالت و وقتی به پارتی برگشتم ،دوباره
با جین حرف نزدم.
تهیونگ گفت.
1412
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به عنوان رهبر ،مادرم این قتلها رو ممنوع اعالم کرد و قانونی درمورد
این تصویب کرد که ما باید اول رضایت اون انسان رو داشته باشیم و
اینجوری اهداکنندهها به وجود اومدن.
-اوه .پس انسانهایی وجود دارن که درمورد وجود شماها خبر دارن و
داوطلب میشن که خونشون رو بهتون بدن؟
1413
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1414
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،فقط همین؟ فکر میکردم مثل انسانها که باید هرروز غذا
بخورن ،شماها هم هرروز خون میخورید.
-هوم.
تهیونگ گفت.
1415
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-یادت میاد وقتی فکر کردی که من با یهبین میخوابم؟ همون زنی که
بهم پیام داده بود هودیام رو توی خونهاش جا گذاشتم؟
-خب ،یهبین اهداکننده منه .اون موقع ،من نمیتونستم بگم که اون منبع
غذامه ،درسته؟
جونگکوک عذرخواهی کرد و حاال همه چیز توی ذهن تهیونگ با
عقل جور درمیاومد.
1416
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کم و بیش.
1417
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
1418
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1419
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تو...
-اوه ،جدی؟
1420
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
-تهیونگ.
-فراموشش کن.
تهیونگ گفت ،با تلخی خندید و سعی کرد روی تخت بچرخه ،اما
دستهای جونگکوک متوقفش کرد.
1421
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من یکبار هم چنین فکری نکردم .نمیتونم دروغ بگم .اره فرق
میکنه .سکس با تو کامال با کاری که با بقیه خوناشامها انجام دادم،
فرق میکنه .سکس با اونها سریعتر ،خشنتر و بیشتر به سمت لذت و
رضایت شخصیه .با تو ارومتر ،نرمتر و شیرینتره و من متوجه شدم که
با لذتدادن به تو ،خودم بیشتر لذت میبرم .ممکنه متفاوت باشه ،ولی
یک تفاوت خوبه .درواقع ،اگه کارت توی تخت خوب نبود ،من
هیچوقت برنمیگشتم که دوباره تکرارش کنم .تو میدونی چطوری از
دهنت هم استفاده کنی.
1422
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من واقعا جدیام .منظورم اینه ...اصال نباید دلیلی داشته باشی که
احساس ناامنی کنی ،اتفاقا درمورد تنها چیزی که نباید احساس ناامنی
کنی ،سکسه.
1423
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم ،اره دارم .کی قرار بود بهم بگی که فقط جز ومپدارشیان نیستی،
بلکه درواقع پرنس خوناشامی؟ و چطوری میگید؟ اینکه خون
خاصی...؟
1424
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1425
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من قبال اشتباه کردم ،ولی اینکه یکی رو خون خاص صدا کنی؟
-ولم کن .میخوام توی دستشویی قایم بشم و هیچوقت بیرون نیام.
1426
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حتما.
1427
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-محض رضای خدا ،من یه خون خالصم ،نه خون خاص .و پرنس
نیستم .من جز خانوادهایم که بهش میگن خانواده سلطنتی ،اما چیزی به
اسم پادشاه ،ملکه و پرنس وجود نداره.
1428
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دوست پسرم.
-دوست...؟
1429
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هیچی.
1430
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1431
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،جیمین گفت .ولی از دستش ناراحت نشو! اون حرفش رو تموم
کرد و یکدفعه توی بحث پیش اومد.
-اینجوری نیست.
1432
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
1433
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ممنون.
جونگکوک گفت.
-ولی فکر نکن یادم رفته .سعی نکن بحث رو عوض کنی ،کیم.
-خیلی خب ،اقای سرسخت .ما داشتیم درمورد این حرف میزدیم که
یکی از دالیلی که یک خوناشام درمورد موجود فراطبیعی بودن به
یک انسان میگه اینه که به اون انسان عالقه داره ...یعنی عاشقانه.
1434
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دلیل خاصی داره؟ ...یا فقط بخاطر اینه که خوناشام نمیخواد چیزی
از کسی که بهش عالقه داره ،پنهان کنه؟
1435
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-ولی ...ولی وقتی یک خوناشام باور داشته باشه که اون عشق واقعیه،
اجازه داره که اون انسان رو تبدیل کنه .منظورم اینه ،وقتی هردوشون
باور داشته باشن .البته اگه اون انسان بخواد که به خوناشام تبدیل بشه.
میدونی ...برای اینکه تا ابد باهم باشن و این چرت و پرتها.
تا ابد؟
1436
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
1437
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1438
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من دوست ندارم افکار بقیه رو بخونم و مجبورشون کنم کاری که
میخوام ،انجام بدن .من ...من نمیخوام کسی ازم اینجوری استفاده
کنه ،میدونی؟ اعتراف میکنم که قبال چند بار انجامش دادم ...ولی
فقط همون چندبار و توی موقعیتهای ضروری بود .پس هیچوقت
نمیتونم چنین کاری با تو انجام بدم.
تهیونگ با احتیاط پرسید .تقریبا از جواب مطمئن بود ،اما با این حال،
میترسید که اشتباه کنه.
-
میخوای همین االن ذهنت رو بخونم؟
1440
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
-یا از توی ذهنم باهام حرف بزن .یا بهم بگو یه کاری انجام بدم .خیلی
جدی نیست! نمیدونم ،فقط درمورد اون حس کنجکاوم.
-نه ،خودم ازت میخوام و دارم بهت اجازم میدم .لطفا انجامش بده.
1441
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باشه.
1442
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1443
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ خندید.
-به هرحال ،واقعا کار کرد .البته الزم نیست افکارم رو بخونی که بدونی
این حقیقت داره.
1444
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-ای احمق.
1445
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ زمزمه کرد و قبل از اینکه متوجه بشه ،لبهاش جلو رفت و
روی لبهای جونگکوک قرار گرفت.
-هیچوقت نمیفهمی.
1446
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-تو میگی فقط زمانی از این قدرت استفاده میکنی که واقعا ضروری
باشه ...مثال چه جور موقعیتی؟
1447
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه...
تهیونگ زمزمه کرد .هنوزهم وقتی به دستهای اون مرد روی بدنش
فکر میکرد ،میلرزید.
-بهش گفتم که دیگه انگشت فاکیش بهت نخوره .همچنین این هم
بهش گفتم که بدون رضایت ،هیچکس رو لمس نکنه .فقط توی
1448
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اینجور مواقع دوست دارم از این قدرت استفاده کنم .حداقل احساس
میکنم که کار مفیدی انجام میدم و امنیت بقیه رو تضمین میکنم.
-این...
تهیونگ گفت و گلوش رو صاف کرد .از کار جونگکوک تحت تاثیر
قرار گرفته بود ،نه فقط از اون ،بلکه نسبت به همه ادمهایی که ممکن
بود از دست اون متجاوز رنج ببرن.
1449
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونستم!
-اون لحظه ترسیده بودم ،ولی میدونستم که عادی نیست .اون اشغال
عمالً پرواز کرد ،جونگکوک.
1450
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،میدونم .یکم هیجان زده شدم و اجازه دادم که عصبانیت بهم
غلبه کنه.
تهیونگ گفت و احساس کرد که خواب بهش غلبه کرد ،پس سرش
رو توی گردن جونگکوک فرو کرد و دمی از رایحه ترکیب شده کاج
1451
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-پرنست؟
1452
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من هرچیزی هستم ،جز پرنس تهیونگ .من باید یک هیوال باشم.
-هیوال باشم یا نباشم ،به هیچکس اجازه نمیدم که بهت اسیب بزنه.
هیچوقت.
جونگکوک گفت.
1453
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1454
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 25
-خدا رو شکر که هفته دیگه تعطیالت بهاره .دیگه طاقت ندارم که
اینقدر زود از خواب بیدار بشم.
-منم.
1455
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا نمیدونم اینکه بیشتر از پنج ساعت توی روز بخوابم ،چه حسی
داره.
-تو دوست پسر داری ،هوبی .اینجوری نیست که مدام سکس نداشته
باشی .درواقع ،بخاطر نالههات میدونیم که داری.
تهیونگ گفت و وقتی ناله کرد و به طور هیستریک نالههای پسر دیگه
رو تقلید کرد ،هوسوک دستمالش رو به سمت صورتش پرت کرد.
نامجون پرسید.
1457
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من قراره یک هفته خونه خانوادهام بمونم .دلم براشون تنگ شده.
-من قراره چند روزی با شیوو توی خونه مادربزرگش توی جزیره
ججو بمونم .واقعا منتظرشم!
-من اخر هفته رو میرم دگو .فکر کنم برای اینکه با پدر و مادرم و
خواهر و برادرم باشم ،کافی باشه .بخاطر کاراموزیم زیاد نمیتونم
اونجا بمونم.
-اوه درسته.
1458
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-توی اون روزها دلت برای جونگکوک تنگ نمیشه؟ اون هم قراره
تعطیالت رو با خانوادهاش بگذرونه؟
-فکر کنم قراره بره بوسان ،ولی چرا باید دلم براش تنگ بشه؟ فقط
اخرهفتهست.
1459
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ببخشید ،ولی جوری به نظر میرسه که انگار قرار میذارید .عمالً مثل
دوست پسرها باهم رفتار میکنید .واقعا نمیفهمم چرا همه چیز رو
رسمی نمیکنید.
1460
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت و با ترحم بهش نگاه کرد .تهیونگ از این متنفر بود.
1461
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
ادامه داد:
نامجون گفت.
1462
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بعدا میبینمتون.
1463
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،این یونگی بود که در رو باز کرد .فقط لباس زیرش تنش
بود و صورتش خوابالود بود.
-جونگکوک اینجاست؟
1464
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-راستش نمیدونم ،ولی یک دقیقه بهم وقت بده که برم اتاقش رو
چک کنم.
واو.
1465
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ قطعا منتظر این نبود .اینکه بگیم غافلگیر شده بود که همه چیز
بین دو پسر مقابلش از تولد یونگی خیلی پیش رفته بود ،کامال قابل
درک بود.
-اره.
تهیونگ گفت ،با انگشت شست به سالن خوابگاه اشاره کرد ،چرخید و
اروم به سمت خروجی ساختمون رفت.
1466
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مسخره.
1467
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ درحال حاضر به اندازه کافی بخاطر اینکه احمقانه فکر میکرد
که جونگکوک میخواست باهاش سرکالس مشترکشون بره ،احساس
تلخی میکرد ،اما وقتی به سالنی رسید که کالس شیمی برگزار میشد،
اسید معدهاش با شدت درونش جوشید و باعث شد بدنش اتش بگیره.
1468
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اگرچه جونگکوک مثل اون دختر لبخند نمیزد ،اما باهاش صحبت
میکرد و به میز تکیه داده بود تا کارشون رو انجام بدن.
تهیونگ واقعا اهمیتی نمیداد ،به همین دلیل روی صندلی متفاوتی
نشست و میز نزدیک در رو انتخاب کرد که اگر یک وقت اسید
معدهاش درونش جوشید و مجبورش کرد کالس رو ترک کنه ،به
سرعت به سمت سرویس بهداشتی بره .میخواست باور کنه که این
اتفاق نمیافتاد ،چون قطعا به جونگکوک و اون دختر رندوم اهمیتی
نمیداد.
1469
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اخم مختصری بین ابروهای جونگکوک بود و نگاهش بین استاد شیمی
و ردیفهای جلوی کالس میچرخید .دختر کنارش ساکت بود ،اما
توجهاش بیشتر روی جونگکوک بود ،تا توضیحات اقای لی.
جونگکوک
هی.
اونقدری حواسش با اون دختره بلوند و سینه گنده پرت شده که حتی
متوجه من نشده.
تهیونگ
من سرکالسم.
تهیونگ سعی کرد ،قسم میخورد که واقعا سعی کرد ،اما به نظر
میرسید گردنش قدرت خودش رو داشت و به طور خودکار برگشت.
به جونگکوکی که پیام تهیونگ رو خوند و بعد نگاهش روی توی
کالس چرخوند تا دنبالش بگرده ،نگاه کرد.
1471
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ سرجاش تکونی خورد و سعی کرد توی دید نباشه ،اما وقتی
گوشیاش لرزید ،فهمید که اصال موفق نبود.
جونگکوک
تهیونگ
1472
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1473
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اینطوری نبود که نیازی به فرار داشته باشه چون از روی شونهاش به
عقب نگاه کرد و جونگکوکی رو دید که با اون دختر بلوند درحال
صحبت بود .دوباره.
با وجود این ،تهیونگ دیگه نمیتونست اون کالس رو تحمل کنه.
میخواست اونجا رو ترک کنه و به کالس بعدی بره .شاید اونجا و
بدون جونگکوکی که چندتا صندلی اون طرفتر نشسته بود،
میتونست حواس خودش رو پرت کنه و روی چیز دیگهای تمرکز
کنه .حداقل امیدوار بود که اینطوری باشه.
1474
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید میرفتم سرکالس .توهم سرت با دوست جدیدت گرم بود و منم
نمیخواستم خلوتتون رو بهم بزنم.
1475
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کی؟
1476
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .خب ،اون اومد خودش رو بهم معرفی کرد و ازم خواست برای
چندتا درس کالس بهش کمک کنم .ولی از اینکه دوستم باشه ،خیلی
فاصله داره.
1477
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-میتونستی بیای پیشم .معموال بدون اینکه هزارتا بوس ازم نگیری،
سرکالس بعدیت نمیری .به گفته خودت ،بدون بوسههام نمیتونی بقیه
روز رو تحمل کنی.
جونگکوک لبخندی زد ،اما به نظر میرسید قدرت انجام اون کار رو
نداشت .نه حتی وقتی که جونگکوک خم شد و لبهاش رو روی
لبهای تهیونگ گذاشت .اون فقط فشار کوچیک لبهاشون برای
چند ثانیه طوالنی بود ،اما تهیونگ متقابالً جواب بوسهاش رو نداد.
-چرا من رو نمیبوسی؟
1478
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید .از اینکه اون سوال رو پرسیده بود ،از خودش تعجب
کرد.
تهیونگ فکر میکرد این فقط نوعی حسادت بود که با این واقعیت که
امید داشت جونگکوک باهاش سرکالس شیمی بره ،ترکیب شده بود.
امید به اینکه هرچیزی که بینشون بود ،متفاوت باشه و به نوعی ارتقا پیدا
کرده باشه .به نظر میرسید اونها کوچیک ،بیاهمیت و نابالغ بودن ،اما
با همچین چیزی تحریک شدن و تهیونگ رو متوجه علت واقعی
عصبانیتش کردن.
1479
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
1480
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این چیزی نبود که میخواست .نه نبود .تهیونگ مدتهاست که این رو
میدونست.
1481
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1482
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1483
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میتونست تنها به همین لحظات عاشقانه بسنده کنه ،اما درواقع ،اون
فقط توهم توی سرش بود .تهیونگ اعتقاد داشت که همین براش کافی
بود تا خودش یکی رو دوست داشته باشه و به خرده چیزهایی که
جونگکوک تصمیم گرفته بود بهش بده ،رضایت بده.
-چی؟
جونگکوک پرسید.
-ما چی هستیم؟
تهیونگ دوباره سوالش رو تکرار کرد و این بار نگاه دردناکش به
جونگکوک خیره شد.
1484
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عام ...تو کیم تهیونگی .من جئون جونگکوکم .سوالت همینه؟ متوجه
نمیشم.
1485
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما این شک ،عدم اطمینان و این ناامنیها رهاش نمیکرد و تهیونگ
نمیتونست اینجوری به زندگی ادامه بده .نمیتونست عاشق کسی باشه
که به وضوح چنین چیزی ازش نمیخواست.
-شاید تعطیالت بهار بهت کمک کنه که متوجه بشی چی ازت پرسیدم.
من برای چند روز میرم دگو و یادمه بهم گفتی که خودت قراره بری
بوسان .وقتی برگشتیم و جواب رو پیدا کردی ،بعد میتونیم حرف
بزنیم.
1486
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1487
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ.
جونگکوک صداش کرد ،اما این بار ،گردنش به تهیونگ اجازه نداد
که به عقب نگاه کنه.
.
.
.
1488
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
درختهای شکوفه گیالس با اغوش باز ازش استقبال کردن و با نسیم
مالیم بهاری تاب خوردن .اب و هوای مرطوب استوایی دگو ،اون رو
بیشتر شبیه یک روز تابستونی میکرد تا یک روز بهاری و پیرهنی که
تهیونگ پوشیده بود ،با عرق به پشتش چسبیده بود .اما کولر ماشین
جلوی صورتش خیلی خوب بود.
پدرش ،کیم هاجون ،با صدای بلندی گفت و لبخند بزرگی زد که
تهیونگ متقابالً ازش تقلید کرد.
-منم برای اینکه ببینمشون هیجان دارم .واقعا دلم براتون تنگ شده بود.
فقط متاسفم که نمیتونم زیاد بمونم.
تهیونگ گفت.
1489
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش گفت.
1490
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به محض اینکه در باز شد ،بوی کیمچی خونگی به مشامش رسید .بعد،
دوجفت دست که کوتاهتر و الغرتر از خودش بودن ،دور پاها و کمر
تهیونگ حلقه شدن و باعث شدن تعادلش بهم بخوره.
یون و جههو ،خواهر و برادر کوچیکتر تهیونگ ،به محض اینکه پسر
روی زمین افتاد ،روش پریدن ،خندیدن و گونههاش رو بوسیدن.
1491
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یون ،خواهر هشت سالش ،با لبهای اویزون ازش پرسید؛ کسی که
تهیونگ دوست داشت لوتوس صداش کنه چون اسمش به معنی
شکوفه گل نیلوفر بود.
-برادرتون زمان زیادی برای بازی با شما دوتا داره ،ولی اول باید ولش
کنید .زود باشید برید دستهاتون رو بشورید .ناهار امادهست.
مادرش ،کیم یئونگ می ،با لبخندی روی لبهاش گفت و وقتی دوتا
بچه دیگه توی خونه به سمت دستشویی دوییدن ،مادرش با اغوش باز
بهش نزدیک شد تا با بغل گرمی ازش استقبال کنه.
1492
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تمومش کن! میتونم ببینم که هنوزم پسر جذابی هستی .برو کیفت رو
توی اتاقت بذار و بعد برگرد اتاق نشیمن .ناهار روی میزه.
مادرش گفت.
1493
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اتاق نشیمن مثل بقیه خونهشون کوچیک بود .اونها یک خانواده شیش
نفره (به عالوه یونتان ،سگ تهیونگ) بودن که باعث میشد خونهشون
کوچیکتر به نظر برسه ،اما با وجود این ،خونهشون گرم و دنج بود،
دیوارهاش به رنگ زرد روشن بود و چندین عکس و تابلو روشون بود.
کاناپه چرم سه نفره قهوهای و قدیمیشون جلوی تلوزیونی که اخبار رو
نشون میداد ،قرار گرفته بود.
با وجود اینکه اونها اتاق غذاخوری داشتن ،مادر تهیونگ غذا رو روی
میز بلند و چوبی اتاق نشیمن اماده کرده بود تا ناهارشون رو روی زمین
بخورن .تهیونگ اصال مشکلی نداشت ،اون خاطرات بچگیاش رو
بهش یاداوری میکرد.
1494
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تیم خیلی خوب ازم استقبال کرد و همهشون خیلی دوستانه و مفید
بودن .خیلی چیزها یاد گرفتم.
1495
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1496
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حالشون خوبه .نامجون برای چند روزی رفته خونه مامان و باباش،
درحالی که هوسوک با دوست پسرش رفت جزیره ججو.
مادرش گفت.
تهیونگ عاشق این بود که وقتی به جای دوست دختر ،به دوست پسر
اشاره کرد ،هیچکدوم از اعضای خانوادهاش تعجب نکردن.
1497
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از همون موقع ،تهیونگ دیگه نیازی نداشت که از اون کمد امنش
بیرون بیاد چون خانوادهاش هیچوقت این حس رو بهش نداده بودن که
توی چنین جایی باشه.
-ته ته؟
-بله ،لوتوسم؟
1498
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
غذا توی گلوی تهیونگ گیر کرد و باعث شد خفه بشه و به شدت
سرفه کنه.
-چی؟
1499
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1500
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه پدر و مادرش اصراری به اون موضوع نداشتن و سوالی
نپرسیدن ،تهیونگ نگاه کنجکاوشون رو روی خودش احساس میکرد.
1501
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اسمش جونگکوکه.
تهیونگ چند دقیقه بعد شروع کرد و وانمود کرد که روی پیچوندن
نودلهای خونگی تمرکز کرده بود.
1502
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چه چرت و پرتی .اگه این پسره جونگکوک نمیتونه ببینه چقدر
خاصی ،پس باید فورا بهش توصیه کنی که یه چشم پزشکی بره.
مشخصه که عینک الزم داره.
1503
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،ته عزیزم .تو یه مرد جوون مهربون ،باهوش ،جذاب و شیرینی...
میخوام باور کنم که دوست خاصت همه این ویژگیها و چیزهای
دیگه رو توی تو میبینه ...ولی اگه ندید ...مطمئنم میتونی فرد دیگهای
رو پیدا کنی که این چیزها رو ببینه.
1504
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ممنون.
ادامه داد:
1505
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باهاش حرف بزن .شاید اون پسر هم دقیقا همین فکر رو درموردت
میکنه و واسه اینکه مستقیماً ازت بپرسه ،دودله .درست مثل خودت.
اما قرار نبود این رو به پدر و مادرش بگه ،چون حوصلهی این رو
نداشت که یک دور دیگه از سوالهاشون رو تحمل کنه و وادارش کنه
که بیشتر از این ،به اون موضوع فکر کنه .به اندازه کافی تنهایی
انجامش میداد.
1506
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1507
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 26
-بیا تمرین کنیم .میخوای دوباره بدویم یا ترجیح میدی مبارزه کنیم؟
شاید باید روی تلهکینزی کار کنیم چون توش افتضاحی.
جونگکوک گفت.
1508
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مثل همیشه ،جیمین اومد تا چند روزی توی خونهاش بمونه؛ چیزی که
برای اون دوتا دوست صمیمی درطول تعطیالت کامال عادی بود.
جیمین دیگه خانوادهای مثل پدر و مادرش یا عموهاش رو نداشت که
زنده باشه ،بنابراین جونگکوک توی خونهاش ازش استقبال میکرد
چون جیمین بخشی از خانوادهاش بود .همیشه اینطوری بود.
امروز هوا ابری بود .زیاد سرد نبود ،اما ابرهای خاکستری خورشید رو
پنهان کردن و بهار رو با خودشون بردن.
1509
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه اینقدر دلت برای تهیونگ تنگ شده ،بهتره تمرین امروز رو تموم
کنیم تا بری باهاش حرف بزنی .به هرحال حواست اینجا نیست.
1510
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،قطعا همینطوره .زود باش ،بریز بیرون .چرا چند روزه اخم
کردی؟
-بستگی داره .این قیافهات قبل از تهیونگه ،اره .غرغرو و اخمو .اما
قیافهات بعد از تهیونگ اینقدر اخمو نیست .االن بیشتر لبخند و
چشمهای قلبیات روی صورتته.
1511
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1512
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1513
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فاک.
-تمام این مشکالت شورا برای دیوونهکردنم کافی نبود ،حاال باید
نگران این باشم که چیکار کردم که تهیونگ از دستم عصبانی شده.
1514
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دقیقا همونه.
-قطعا حرومزادهان.
1515
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم همینطور.
1516
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پدرت و جین ریوک قرنها توی این مسائل تجربه دارن .میدونن
دارن چیکار میکنن .من باور نمیکنم که بدون جزئیات زیاد این برنامه
رو ریخته باشن و همونطوری که خبر دارم ،اونها میدونن که تو
میخوای اول دانشگاهت رو تموم کنی و به طور عادی زندگی کنی،
بعد صد درصد خودت رو روی این نقش بذاری .تا وقتی که خودت
نخوای ،هیچکس مجبورت نمیکنه که رهبر باشی ،جونگکوک.
1517
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ممنون ،جیمین.
-من فقط ...من فقط میخوام که بفهمیم این حملهکنندهها دقیقا کیان.
نمیتونم قبول کنم این موضوع باز بمونه...
1518
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم ،گوک.
1519
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین گفت و جونگکوک برای تشکر سری تکون داد و به ناچار به
فرش ایرانی جدید و تمیزی که قسمت زیادی از زمین اتاق نشیمن رو
اشغال کرده بود ،نگاه کرد.
-لطفا اون رو یادم ننداز .هنوز نالههات و صدای برخورد تخت به دیوار
توی سرمه .دیگه هیچوقت نمیتونم مثل قبل به یونگی نگاه کنم.
1520
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک غرید.
اما فکرکردن درمورد احتمال اینکه جیمین و یونگی باهم درگیر بشن؟
و ظاهراً ،فقط درمورد مسائل جنسی نبود چون هردو پسر براساس
چیزی که تهیونگ و بهترین دوستش بهش گفته بودن ،هرروز به
همدیگه پیام میدادن.
1521
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1522
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونم ممکنه ربط داشته باشه یا نه ،ولی صبح اون روز ،تهیونگ
اومد جلوی درخوابگاه دنبالت.
-چی؟
-و االن داری این رو بهم میگی؟ چی میخواست؟ یادم نمیاد که باهم
قرار گذاشته باشیم که همدیگه رو ببینیم.
1523
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین گفت.
-این اطالعات واقعا زیادیه ،جیمین .واقعا نیازی ندارم و نمیخوام این
رو بدونم.
جونگکوک غرید.
1524
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-
تهیونگ بعدش چیزی گفت؟
-هوم...
-این عجیبه.
-چرا بهم نگفت؟ درواقع ،اون روز صبح خیلی عجیب بود ...وقتی
سرکالس شیمی که باهم داریم ،رسید ،مثل همیشه نیومد بهم سالم کنه
و من رو ببوسه.
1525
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به جای اینکه مثل همیشه کنار من یا ردیف جلوی سالن بشینه ،کال یه
جای دیگه نشست .وقتی باهاش رو به رو شدم و ازش پرسیدم چرا باهام
حرف نزده و به جاش دویید سمت کالس بعدی ،تهیونگ فقط بهم
گفت که انگار من سرم با یه دختر فاکی از کالسم که صادقانه حتی
دیگه اسمش یادم نیست ،گرم بوده.
-هوم ...بخوام صادق بشم ،به نظرم حسادت کرده ولی تو گفتی که شما
دوتا باهم کالس داشتید؟ شاید...؟
1526
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید چی؟
-چرا؟ ما هیچوقت باهم سرکالس شیمی نرفتیم .چرا االن یادش افتاده
که انجام بده؟
1527
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-ولی صورت درهم و شکستهاش وقتی بهش گفتم که رفتی ،االن با
عقل جور درمیاد.
1528
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیز دیگهای گفت؟ منظورم اینه ...فکر نکنم تهیونگ از اون دسته
افرادی باشه که بخواد از همدیگه فاصله بگیرید .این خیلی تصادفیه که
همه اینها توی همون روز اتفاق افتاده ...شاید این عصبانیش کرده یا
همچین چیزی چون فقط میتونه این باشه ...مطمئنم کارهای بدتری هم
باهاش کردی.
جونگکوک غرید.
1529
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین گفت.
-چیزی دیگهای بهت گفت یا نه؟ من فقط سعی دارم که بهت کمک
کنم ،جونگکوک.
1530
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1531
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
-یا شاید این یه معماست که توی اینترنت پیدا کرده؟ تهیونگ از
اینجور چیزها خوشش میاد ،این حقیقت داره ،ولی نمیدونم این دلیلیه
که جواب پیامهام رو نمیده یا نه.
1532
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نکته خوبیه.
1533
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به کمک نیاز داشتی ،درکت میکنم .پس سوالش رو دوباره ازت
میپرسم ،چون به نظرم تنهایی به جواب نمیرسی.
جونگکوک گفت.
1534
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1535
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از تهیونگ خوشم میاد؟ خیلی خب ،فکر کنم این یکی اسونه.
-اره.
1536
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دراین مرحله ،دارم فکر میکنم که احتماال خیلی خوب فهمیدی که
تهیونگ ازت چی پرسیده و فقط وانمود کردی که متوجه نشدی.
1537
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام موبلوند بدون هیچ قصدی این رو گفت ،یک فرض محض
که توی هوا بود ،اما وقتی به جونگکوک و چهرهاش که انگار فلج
شده بود ،نگاه کرد ،چیزی توی ذهنش روشن شد.
-جونگکوک ...نمیتونم این رو باور کنم .موضوع همینه ،مگه نه؟ تو
خیلی خوب فهمیدی که منظورش چیه .فقط داری ازش فرار میکنی.
جیمین با لحن سوالی نگفت ،بلکه حرفش رو تایید کرد .به خوبی از
قصد جونگکوک خبر داشت.
1538
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک زمزمه کرد ،از روی کاناپه بلند شد و به سمت پلهها رفت.
-برام سخت بود که باور کنم اینقدر احمق باشی ،ولی االن فهمیدم که
وانمود میکردی که احمقی.
جیمین گفت.
جونگکوک جوابی نداد و در اتاقش رو باز کرد ،اما قبل از اینکه بتونه
در رو ببنده و قفل کنه (که البته هیچ فایدهای نداشت چون جیمین به
خوبی میتونست با قدرت تلهکینز بازش کنه یا بدون تالش زیادی
داغونش کنه) ،جیمین هم وارد اتاق بچگی جونگکوک شد.
-قرار نیست ازش فرار کنی ،جئون جونگکوک .نه این دفعه.
1539
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1540
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اینجوری نیست.
1541
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1543
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،پس تهیونگ برات بیشتر از سکس معنی داره؟ ولی من شنیدم که
گفتی فقط از بدنش خوشت میاد و اوه ،شاید یکم هم از صورتش.
جیمین گفت.
-دروغ گفتم!
1544
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1545
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این دروغه...
جونگکوک زمزمه کرد و احساس کرد سینهاش باالخره رها شد ،نفسی
کشید و همه جاش منبسط شد.
1546
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
همه چیز رنگی میشه و صدای پرندههای لعنتی که توی گوشهام اواز
میخونن ،میشنوم .موهای نقرهایش و اینکه چطوری من رو یاد ابرهای
نرم و کرکی میاندازه ،دوست دارم .اینکه انگشتهام رو الی موهاش
فرو کنم و موهای سرکشش رو پشت گوشش بزنم ،دوست دارم .اینکه
چطوری لپهاش زیر لبها و انگشتهام نرمه ،دوست دارم .خط فک
مشخصش که زیاد شدید نیست ،دوست دارم .نیمرخش رو دوست
دارم .فاک ،انگار توسط با استعدادترین نقاش کشیده شده یا از کاور
مجله بیرون اومده.
-جونگکوک...
جیمین سعی کرد حرفش رو قطع کنه ،اما حاال که جونگکوک باالخره
اجازه داده بود تمام اون کلمات ،احساسات و حقایق از درون بدنش
فرار کنه ،دیگه نمیتونست خودش رو کنترل کنه .چطوری میتونست
1547
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انجامش بده ،وقتی تمام این مدت همه چیز توی سینهاش گیر کرده
بود؟ چطوری میتونست انجامش بده ،وقتی همه چیز برای اینکه از
بدنش بیرون بره ،تشنه بود؟
1548
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1549
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین لبخندی زد ،از میز فاصله گرفت و فاصله بین خودش و
جونگکوک رو کم کرد .وقتی خوناشام موبلوند جلوی جونگکوک
رسید ،مکث کرد .جونگکوک نگاهش رو از دیواری که با پوسترهای
انتقامجویان پر شده بود ،گرفت و روی چشمهای دوستش تمرکز کرد.
1550
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 27
-همیشه میدونستم.
-میدونستی؟
1551
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین گفت.
1552
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین پرسید و محکم ،اما درعین حال اروم گردن جونگکوک رو
نگه داشت.
-میدونم ،ولی...
جیمین پرسید.
1553
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم قبال این سوال رو ازت پرسیدم ...ولی چرا جلوی خودت رو
گرفتی؟ از چی اینقدر میترسی؟
1554
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وقتی به همه چیز فکر میکنی ،اولین چیزی که توی ذهنت میاد ،چیه؟
-مامانم.
-و میترسی که دوباره همون اتفاق بیفته ،ولی این بار با تهیونگ؟
1555
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین پرسید.
-اوه ،گوک.
1556
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من واقعا فکر میکنم که باید تراپی بشی ،جونگکوک .شاید بهت
کمک کنه که از اون ترس خالص بشی.
1557
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و بعدش چی؟ برم اونجا و به هر تراپیستی توضیح بدم بخاطر اینکه
مامان خوناشامم توسط خوناشامهایی کشته شده که هیچ ایدهای
درموردشون ندارم ،داغون شدم؟
1558
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب ،اصرار نمیکنم .حداقل برای االن .البته فکر میکنم که
برات خوبه .کمک خواستن هیچ ضرری نداره ،جونگکوک.
-نمیدونم ،جیمین.
1559
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم قبال انسان بودم و ببین االن کجام .این قطعا بهونه خوبی نیست و
خودت این رو میدونی.
1560
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین پرسید.
1561
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1562
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
ادامه داد:
-منظورم اینه ...توی تولد هوسوک ،یه مرد نفرتانگیز سعی کرد بدون
اجازه لمسش کنه و منم مشکل رو حل کردم.
1563
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1564
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1565
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی قبل از اینکه بیاراده عمل کنی ،با دقت فکر کن .میدونم چقدر
توی این کار خوبی .از خودت این سوال رو بپرس :میخوام تمام عمرم
رو تنها بگذرونم ،از اگرها بترسم و مردی که دوستش دارم ،از دست
بدم؟ میخوام اجازه بدم شیطان درونم زندگیم رو اداره کنه؟ میخوام
مادرم هرجایی که هست ،من رو ببینه که بقیه روزهام رو با
سرزنشکردن خودم برای چیزی که دست من نبوده ،بگذرونم؟
1566
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید خودت رو ببخشی ،حتی اگر مقصر اتفاقی که افتاد ،نباشی .باید
خودت رو ببخشی ،حتی اگر هیچکس سرزنشت نکنه و اون بخشیدن
باید از طرف خودت باشه ،ولی میتونم ببینم که تهیونگ چقدر بهت
کمک کرده.
-مادرت حتما عاشق تهیونگ میشد .با توجه به ارتباط کمی که با
تهیونگ داشتم ،متوجه شدم که بعضی ویژگیهاش شبیه مادرته.
جیمین گفت.
-میدونم.
1568
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میدونست .به هرحال ،این غیرممکن بود که نشه ،اما این هم
میدونست که لبخند مخصوص مادرش فقط برای خودش بود.
-نه وقتی که پیداکردن عشق واقعی اینقدر سخته ،ولی تو به راحتی اون
رو داری.
.
.
.
.
جونگکوک با نگرانی به گوشیاش نگاه کرد و با بیقراری با
انگشتهاش به فرمون ماشین ضربه زد.
1569
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تقریبا پونزده دقیقه پیش ماشین رو جلوی شورا پارک کرده بود ،اما تا
زمانی که جرات دیدن جواب تهیونگ رو پیدا نمیکرد ،از ماشین پیاده
نمیشد .این ترس و بزدلی برای یک خوناشام ظاهرا قدرتمند اصال
عادی نبود.
جونگکوک
سالم ،ته.
1570
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ
سالم.
حتما.
1571
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
باشه.
دو ثانیه بعد گوشیاش با صدای بلندی توی ماشین زنگ خورد و
بدنش رو لرزوند .جونگکوک بخاطر اینکه برای اولین بار صدای
گوشیاش رو باز گذاشته بود ،به خودش فحش داد چون تقریبا نزدیک
بود از سکته بمیره و خوناشامها با چنین چیزی نمیمردن ،اما ترس
اینکه پیام تهیونگ رو از دست بده ،براش بزرگتر بود.
1572
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک واقعا فکر میکرد این تهیونگ بود که بهش زنگ میزد و
احتماال تصادفی بود ،اما وقتی به صفحه گوشی نگاه کرد ،قلبش خود به
خود اروم گرفت.
مرد دیگه بهش سالم کرد .تقریبا هیجان زده به نظر میرسید.
1573
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
اونها به رمزی صحبتکردن عادت کرده بودن و فقط توی اتاق عایق
صدای شورا یا خونه جونگکوک که یک پوشش اکوستیک داشت،
احساس ازادی میکردن.
1574
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک از کنار منشی ورودی شورا رد شد .چند روزی بود که
جلوی اون شخص سکوت میکرد .اخیرا ،به همه مشکوک شده بود،
اما میتونستید سرزنشش کنید؟ جونگکوک ترجیح میداد پیشگیری
کنه .حداقل تا زمانی که متوجه بشن خائن بینشون دقیقا کی بود.
جونگکوک هیچوقت ادمی نبود که به بقیه اعتماد به نفس بده و درحال
حاضر این وضعیت اصال بهش کمک نمیکرد.
1575
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
توی اون طبقه ،اتاقهای موجود عمدتاً برای نگهداری اسناد قدیمی و
پروندههای زمانی بود که کامپیوتری وجود نداشت یا چنین ظرفیتی
نبود .به همین دلیل ،به ندرت برای کسی پیش میاومد که اون پایین
بره ،البته به جز نزدیکترین و قابل اعتمادترین اعضای رهبر که به اتاق
عایق صدا دسترسی داشتن .با این حال ،اونها تصمیم گرفتن کد
دسترسی اسانسور رو تغییر بدن و به بقیه کارکنان شورا اطالع بدن که
اون طبقه محدود شده بود و این بهونه رو اوردن که اون طبقه درحال
تعمیرات بود .مراقبت توی اون زمان ضروری بود.
با رسیدن به در ،جونگکوک هفت بار روی در سفید و چوبی کوبید
چون اره ،اونها برای امنیت بیشتر ،روی رمز خاصی برای درزدن توافق
کرده بودن.
1576
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی شده؟
1577
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تصویر تاریک بود که نشون میداد ضبط اون ویدیو توی زمان خاصی
از شب بود .برای ثانیههای هیچ اتفاقی نیفتاد ،فقط برگها توی جاده
میافتادن و توی باد حرکت میکردن .جونگکوک میخواست بپرسه
چیزی از توی دیدش فرار کرده بود چون هیچ چیزی رو متوجه
نمیشد ،تا اینکه نقطهای ظاهر شد و درعرض یک ثانیه ناپدید شد.
-یئونا ،میشه اون قسمت رو عقب بزنی ،لطفا؟ ولی این بار با سرعت
کمتر.
1579
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این بار ،پخششدن ویدیو بیشتر طول کشید .برگها توی جاده با چنان
سرعت ارومی حرکت میکردن که جونگکوک میخواست با
عصبانیت موهاش رو بکشه ،اما به محض اینکه اون سایه ظاهر شد و
دیگه یک سایه نبود ،بلکه یک چیز قابل تشخیص بود ،دستهای
جونگکوک سرجاش یخ زد ،طوری که انگار میترسید تصویر مقابلش
رو بترسونه.
اون سایه قطعا یک شخص بود ،حاال که سرعت ویدیو مثل راه رفتن
حلزون بود ،هیچ شکی در این نبود .اون شخص به وضوح یک
خوناشام بود چون با توجه به نحوه دوییدنش ،جونگکوک به سختی
میتونست با ویدیوی معمولی تشخیصش بده.
1580
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1581
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون یه زنه.
-همیشه احتمال این وجود داره که مرد با موهای بلند باشه ...ولی بخاطر
فیزیک بدنیاش...
جین ریوک گفت و بعد از اینکه یئونا فیلم رو متوقف کرد و روی
تصویر زوم کرد ،با انگشت اشارهاش شونهها و گردن خوناشام رو
دنبال کرد.
-بخاطر فیزیک بدنیاش ،به نظرم زنه .شونههاش مثل مردها پهن نیست،
با وجود اینکه شنل بیشتر بدنش رو پوشونده.
1582
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1583
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،حق با توئه .من تمام اسناد و مدارک کارکنان شورا که این
ویژگیها رو دارن ،دوباره بررسی میکنم .درمورد کارکنان سابق هم
تحقیق میکنم .باید مطمئن بشیم که رهبر حملهکنندهها بیشتر از چیزی
که فکر میکنیم ،بهمون نزدیک نباشه.
-منم موافقم.
1584
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1585
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین ریوک گفت و از روی صندلی بلند شد .یئونا هم بعد از
خاموشکردن لپتاپ همون کار رو کرد.
هردوشون چند ثانیه بعد اتاق رو ترک کردن .به وضوح میدونستن
جونگکوک باید با پدرش تنها صحبت میکرد.
-چیزی شده ،پسرم؟ یا میخوای درمورد این حرف بزنی؟ خبر خوبیه،
درسته؟
پدرش پرسید ،از روی صندلی بلند شد ،روی کاناپه چرمی سبز تیره
نشست و دستش رو روی کاناپه زد تا جونگکوک هم بشینه.
1586
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پس چیه؟
-من باید فردا برگردم سئول .نمیدونم قراره چند روز اونجا باشم ،ولی
سعی میکنم زیاد نمونم که بتونم همونجوری که قول دادم ،روی این
کار کنم.
1587
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کردم موضوع جدیه ،یا مسیح .نگرانش نباش ،جونگکوک .تا
زمانی که میخوای و بهش نیاز داری ،اونجا بمون .تو توی تعطیالت
بهاری ،پس به جای اینکه توی خونه بمونی و اون اسناد خستهکننده رو
بخونی ،باید استراحت کنی و خوش بگذرونی.
-مشکلی نیست ،بابا .میدونی که برام مهم نیست .درواقع ،تا زمانی که
بفهمم کی پشت این حملههاست ،نمیتونم استراحت کنم .میخوام
کمک کنم.
1588
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک سری به نشونه مثبت تکون داد ،حتی سعی نکرد انکارش
کنه.
-اره ،راستش بخاطر اون دارم برمیگردم .باید یه چیزی رو بهش بگم و
دیگه نمیتونم این رو پیش خودم نگه دارم.
1589
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
ظاهرا خودش تنها کسی بود که متوجه نشده بود .یا اینکه نمیخواست
متوجه بشه .البته تا امروز.
1590
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا باید مشکل داشته باشم؟ چون اون یه مرده؟ جونگکوک ،خودت
میدونی هیچ اهمیتی به اینکه مرد یا زن باشه ،نمیدم.
-جونگکوک.
1591
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر میکردم این نوزده سال زندگیت برات کافی باشه تا متوجه بشی
که من و مادرت هیچی علیه انسانها نداریم .ما هیچوقت فکر نکردیم
که ازشون برتری داریم .هیچ وقت .و میدونم توهم هیچوقت چنین
احساسی نداشتی چون بزرگ شدی و به مرد فوقالعادهای تبدیل شدی
که رفتارهای خوبی نشون میدی.
ادامه داد:
-و میدونی چیه؟ انسانیت درون همه کسایی که میخوان چنین چیزی
رو بگیرن و گسترش بدن ،وجود داره .خوناشامهایی وجود دارن که
انسانیت دارن ،درست مثل مادرت ،درحالی که انسانهایی هستن که
ذرهای انسانیت ندارن .و من بدون هیچ شکی میدونم که توهم اون
انسانیت رو درونت داری .میل به زندگی ،میل به خوب بودن،
احساسات ،میل به خوشحال بودن ...تو همیشه همه اینها رو داشتی،
1592
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ولی برای مدت طوالنی پنهان بود و تهیونگ یک مورد ضروری بود تا
مجبورت کنه که همه اینها رو زنده کنی.
جونگکوک هیچ وقت به اینکه تهیونگ انسان بود ،اهمیتی نمیداد .اگه
براش مهم بود ،دروهله اول هیچ وقت باهاش درگیر نمیشد.
-ممنون ،بابا.
1593
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چطوری؟
1594
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1595
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چند روز بعد ،مادرت توی یه نامه عاشقانه بهم اعتراف کرد که
عاشقمه و بقیه داستان رو خودت میدونی.
-من عاشق داستان شماهام .هرروز کامال مشخص بود که چقدر به
همدیگه عالقه داشتید.
جونگکوک گفت.
1596
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش گفت و سری تکون داد .دلتنگی توی چشمهاش منعکس شد.
.
.
.
.
خورشید درخشان و داغ توی سئول میتابید و جونگکوک میتونست
دستهاش که عرق کرده بود ،احساس کنه .البته باید به این موضوع
اشاره کرد که جونگکوک عرق نمیکرد ،بنابراین خیلی نگران بود.
1597
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حاال ،جلوی در ساختمون اجری خوابگاه بود ،مثل سوسک احمقی این
طرف و اون طرف میرفت و صحبتهایی که توی روز گذشته بارها و
بارها بهش فکر کرده بود ،تکرار کرد.
1598
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1599
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هیچ چیز مرتبطی وجود نداشت .شاید فقط صدای پاگذاشتن روی
شاخه یا چیزی بود.
یا شاید این فقط ذهن ترسو و بزدلش بود که باهاش حقه بازی میکرد
تا جلوی اینکه از پلهها باال بره و باالخره با تهیونگ صحبت کنه ،بگیره.
اما جونگکوک از ترسوبودن و عوضی بودن خسته شده بود ،مخصوصا
با پسری با موهای نقرهای که سینهاش رو متورم میکرد ،بنابراین دوباره
شروع به راه رفتن کرد و حتی درشیشهای رو هل داد.
و یکی دیگه.
1600
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1601
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وحشت و ترس توی چشمهای مرد مشخص بود ،اما جونگکوک با
وجود عصبانیتی که توی خونش میجوشید ،بیحرکت موند.
1602
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو کی هستی؟!
1603
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 28
همچنین طولی نکشید تا متوجه بشه مردی که به یقهاش چنگ زده بود،
خوناشام نبود.
1604
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قطرات عرق روی پیشونی جمع شده بود و قلبش اونقدری سریع
میتپید که جونگکوک بدون باال بردن حواسش ،میتونست اون رو
بشنوه .پوستش سرد نبود ،اتفاقا برعکس .لرزشهایی که بدن مرد رو
میلرزوند ،برای جواب کافی بود .اگه خوناشام بود ،میتونست جلوی
چنگ محکم جونگکوک مقاومت کنه.
1605
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1606
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مرد با ترس توضیح داد .برای اینکه به چشمهای جونگکوک نگاه کنه،
اصال ریسک نکرد.
1607
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
البته که مرد برای انجام اون کار هیپنوتیزم شده بود .اون مرد فقط یک
واسطه بود.
اضافه کرد:
به نظر میرسید مرد از حرفش گیج شده بود ،مخصوصا وقتی که
جونگکوک توی چشمهاش نگاه کرد ،اما خوناشام نمیتونست وقتش
رو با نگرانی تلف کنه.
1609
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک واقعا از اینکه اینجوری ذهن بقیه رو بخونه ،متنفر بود ،اما
چاره دیگهای نداشت .پسر به شدت به جواب نیاز داشت و اگه
حدسش درست باشه ،اون انسان منبع خیلی از سرنخها بود.
ذهن مرد یک گره بزرگ و بهم ریخته بود ،درست مثل سر
هردانشجوی دیگه .جونگکوک بین تاریخهای امتحان و ارائهها ،تصویر
دختری با پیرهن و موهای دم اسبی و خاطرات چیزی که برای ناهار
خورده بود ،چرخید و ...بینگو.
1610
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون خوناشام مردی با موهای کوتاه و تیره بود که خال بزرگی روی
گونهاش بود و ابروهای پهنی داشت.
خوناشام همون مرد چهل سالهای بود که جونگکوک چند ماه پیش
توی کافه جین دیده بود .مردی که سر یکی از میزها نشست بود و از
نزدیک بهش نگاه میکرد.
1611
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بدتر از همه ،وقتی به خاطرات مرد نگاه کرد ،جونگکوک متوجه شد
چقدر طول کشیده بود.
این ماههاست که داره اتفاق میافته ...احتماال این پسره چند ماهه که
داره ازم عکس میگیره و دنبالم میکنه .و من متوجه چیزی نشدم؟!
جونگکوک با عصبانیت فکر کرد.
1612
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پایان روز تقریبا با اسمون تیره قابل توجه بود و هونگ گی وقتی که
کالس فوتوگرافیکش تموم شد ،ساختمون هنر رو ترک کرد .پسر
درحال امتحان دوربین با تنظیماتی بود که اون روز سرکالس یاد گرفته
بود که یکدفعه به سینه فردی برخورد کرد.
خوناشام پرسید.
1613
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه نه .من فقط کمک میخوام .دارم دنبال پسرم میگردم که اینجا
درس میخونه.
خوناشام گفت ،به نشونه قدردانی تعظیم کرد و کاغذی از جیب کتش
دراورد.
1614
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
فاک .فاک .فاک .فاک .فاک .فاک .فاک .فاک .فاک .فاک.
1615
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کیم تهیونگ؟
1616
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-صبر کن ،چرا این برات مهمه؟ کیم تهیونگ چه ربطی به پسرت داره؟
-اه .پسرم بهم گفت که با کیم تهیونگ توی یک خوابگاهه .فکر کردم
شاید این راه اسونتری برای پیداکردنش باشه.
-اه ،درسته.
1617
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-راستی...
1618
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم این پسره اوایل این ترم به اینجا اومد .یادمه همه درموردش
حرف میزدن ،ولی اسمش رو یادم نمیاد.
-اشکالی نداره .چقدر بهم کمک کردی ،پسرم ...ولی الزم دارم که یه
لطف دیگه بهم بکنی.
1619
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید صورت دوتا پسری که بهت نشون دادم ،حفظ کنی .اسمهاشون
کیم تهیونگ و جئون جونگکوکه .ازت میخوام مرتباً دنبالشون کنی و
ازشون عکس بگیری ،چه تنها بودن ،چه باهم .دقیقا مثل عکسی که
1620
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
1621
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-یه چیز دیگه ،باید هرکاری که بهت میگم ،انجام بدی ،ولی نباید
دلیلش و من رو به یاد بیاری .ولی با این حال ،باید انجامش بدی.
هرجمعه ،دقیقا راس همین ساعت و همین مکان ،عکسها و تمام
توضیحاتی که نوشتی ،توی یک پاکت روی اون نیمکت میذاری.
-عالیه.
1622
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چند ثانیه بعد ،هونگ گی از خودش اگاه شد ،به ارومی پلک زد و با
گیجی به خوناشام مقابلش نگاه کرد.
-نه .فقط موقع راه رفتن به همدیگه برخوردیم ،ولی حال هردومون
خوبه .شب خوبی داشته باشی.
جونگکوک پلک زد ،از خاطرات پسر مقابلش بیرون اومد و درعوض
به روشنی روز عادت کرد.
1623
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما کسی که بیشتر احمق بود ،خوناشامی بود که ذهن هونگ گی رو
دستکاری کرده بود .اون هیچوقت به این احتمال که جونگکوک اون
انسان رو گیر بندازه و ذهنش رو بخونه ،فکر نکرده بود.
1624
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک بهش مشت نمیزد .با وجود اینکه واقعا میخواست اون
عصبانیت از بدنش ازاد بشه ،جونگکوک میدونست به نوعی هونگ
گی مقصر این موضوع نبود .ذهن پسر دستکاری شده بود و توی این
داستان یک واسطه بود.
1625
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1626
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
فاک .چطوری میتونست اینقدر احمق باشه؟ چطوری به این فکر نکرد
که ممکن بود جون تهیونگ رو به خطر بندازه؟
1627
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1628
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با نگاه کردن به دسته گلی که بخاطر بحث بین اون و هونگ گی روی
زمین افتاده بود ،جونگکوک با ناراحتی متوجه شد که باید چیکار
میکرد.
قبل از اینکه عقل و شجاعتش توسط عشق و ناامیدی کنار زده بشه،
خوناشام با قدمهای مصمم اللههای رنگی رو پشت سرش رها کرد.
در معروفی که انگشتهاش بخاطر درزدن زیاد ،به خوبی باهاش اشنا
بود ،اما مثل هرچیز دیگهای ،اون چوب بزودی انگشتهاش رو
فراموش میکرد چون این اخرین باری بود که همدیگه رو میدیدن.
1629
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی دست جونگکوک همچنان توی هوا بود و دراستانه درزدن بود،
تهیونگ در اتاق رو باز کرد ،جوری که انگار به در چسبیده بود و
منتظر جونگکوک بود.
تهیونگ شلواری به رنگ سبز تیره و ژاکت بافتنی بژ پوشیده بود که
انحنای مسحورکننده بدنش رو مشخص میکرد .پا برهنه بود .موهای
نقرهایش به تازگی رنگ شده بود و ریشههای مشکی موهاش رو که
توی روزهای اخیر درکمین بود ،پوشونده بود .صورتش براق و
درخشان بود و شاید کمی تپلتر شده بود ،احتماال بخاطر غذاهایی بود
که توی دگو خورده بود .تهیونگ سالم و سرزنده به نظر میرسید و
جونگکوک واقعا میخواست که همینجوری بمونه.
1630
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1631
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ بعد از بستن در اضافه کرد ،به سمت اتاقش رفت و به عقب
نگاه کرد تا مطمئن بشه که جونگکوک دنبالش میکرد.
اتاق خواب همون شکلی مونده بود و حتی فضای کوچیکش باعث
میشد قلب جونگکوک بگیره و توی خونش احساس دلتنگی کنه .این
اتاق تهیونگ بود ،اما جونگکوک توی چند ماه گذشته اونقدری اونجا
وقت گذرونده بود که نمیتونست از اینکه بخش کوچیکی از اونجا رو
برای خودش ببینه ،اجتناب کنه .درواقع ،دیدن یکی از هودیهاش که
به پشت روی صندلی بود یا یکی از جلدهای کامیک انتقامجویانش که
روی میز کنار تخت بود ،اصال سخت نبود.
با وجود اینکه تنها بودن ،تهیونگ در اتاقش رو بست .سکوت اتاق رو
فرا گرفت ،با وجود اینکه قلب جونگکوک دائماً به سینهاش میکوبید
1632
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک با پرسیدن اون سوال شروع کرد .به شدت نیاز داشت اون
صداهای شکسته رو نادیده بگیره و تا جایی که میتونست ،روی
صدای تهیونگ تمرکز کنه .درواقع ،تهیونگ میتونست تا جایی که
ممکن بود سرعت صحبتهاش رو کم کنه تا جونگکوک ازش
استفاده کنه.
-عالی بود.
1633
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت .با اغوش باز از اون حواس پرتی استقبال کرد و
لبخندی زد.
1634
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این دروغه!
-جدی؟
1635
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
-پس اون موقع که مجبورم کردی فیلم نوت بوک رو باهات ببینم و
عمالً استین لباسم رو خیس کردی...
-خفه شو!
1636
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه اون اتاق کوچیک بود ،جونگکوک میتونست فاصله
بینشون رو احساس کنه ،جوری که انگار تهیونگ یک نقطه کوچیک
و تار بود یا سرابی بود که باد میخواست اون رو از خوناشام بگیره.
1637
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1638
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-همونه.
1639
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ توی اون لباسها خیلی نرم و مالیم به نظر میرسید ،مخصوصا
با موهاش که عمداً فر شده بود ،اما حالت طبیعی داشت .پسر مونقرهای
به استینهای ژاکتش خیره شد تا از نگاه جونگکوکی که برعکس
تهیونگ ،نمیخواست یکبار هم نگاهش رو از پسر مقابلش بگیره ،فرار
کنه.
جونگکوک زمزمه کرد و با تمام وجودش تقال کرد تا اجازه نده قلبش
همونجا بین خودشون بیفته.
-خب؟
1640
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1641
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی تهیونگ لبهاش رو خیس کرد ،یک دروغ بزرگ بود .همون
لبهایی که جونگکوک از اولین روزی که اون دهن کنجکاو باز شد،
ارزوی بوسیدنش رو داشت ،با وجود اینکه جنبه لجبازش بهش نه
میگفت .همون لبهایی که جونگکوک قول داد فقط یکبار طعم
اونها رو بچشه تا فقط مزهاش کنه ،اما با بوسیدن تهیونگ متوجه شد
که به این راحتی نبود .همون لبهای توپر و قلبی شکل که گاهی
اوقات طعم مرطوبکننده لب هلویی میداد .همون لبهایی که
هیچوقت نمیدونست چطوری دربرابرش مقاومت کنه و همین باعث
شد جونگکوک جلو بره و برای اخرین بار لبهای تهیونگ رو لمس
کنه.
1642
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
لبهاشون به راحتی روی هم کشیده شد .بهم عادت کرده بودن ،اما
هیچوقت خسته نمیشدن .هیچوقت .خیلی ازش فاصله داشتن چون با
هربوسهای که بین اون دو رد و بدل میشد ،درون سینه جونگکوک
اتش بازی میشد .کوتاهترین بوسهها و لبخندهاشون بیشتر از
بزاقهاشون باعث میشد که شکمش بپیچه و منفجر بشه تا هزاران گونه
از پروانهها ازاد بشه ،درحالی که داغترین و وسوسهانگیزترین
بوسههاشون اونهایی بود که زبونهاشون تا اخرین میلیمترش همدیگه
رو کشف میکردن و باعث میشدن که انگشتهاشون جمع بشه و
چشمهاشون از لذت بچرخه.
1643
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما وجه مشترک تاسفبار همه بوسههاشون این بود که همیشه به پایان
میرسیدن ،حتی وقتی که خواسته جونگکوک این بود که تا ابد روی
اون لبها زندگی کنه.
1644
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی جونگکوک سکوت کرد و فقط با دلتنگی بهش خیره شد ،لبخند
تهیونگ از بین رفت.
-جونگکوک؟
1645
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ...
1646
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ...
1647
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من فقط برات یه تفریح بودم ،مگه نه؟ یه حواس پرتی؟ صبر کن ،نه.
یه شوخی که یه خوناشام میخواست یه انسان رو امتحان کنه .بهم نگو
که رفتی به تمام دوستهای خوناشامت گفتی که چقدر درمقایسه با
تو بیتجربه بودم ،ولی با این حال ،برای گذر زمان و سکس خوب
بودم.
1648
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جرات نکن که بگی فقط بخاطر سکس ازت استفاده کردم ،تهیونگ.
1649
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خوب میدونی که این حقیقت نداره .حتی اگر عصبانیتت این
لحظه باعث بشه خالفش رو باور کنی.
فاک بهش.
1650
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیزی که بینمونه هیچ وقت برای من فقط سکس نبود .هیچوقت .و
میدونم تو هم این رو میدونی .فاک ،من چند شب باهات فیلم
عاشقانه و لوس دیدم .تمام روزهام رو جوری گذروندم که فقط تو
توی سرم بودی .دقیقهها رو میشمردم تا بتونم ببینمت و کنارت باشم.
1651
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1652
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر میکردم باهام راحتی .فکر میکردم این معنی خاصی داره .فکر
میکردم قراره بهم اجازه بدی که وارد قلبت بشم.
1653
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
-االن چی گفتی؟
-چیه؟ چون بهت گفتم دوستت دارم ،تعجب کردی؟ خب ،دوستت
دارم ،جونگکوک! دوستت دارم و بخش احمقی از وجودم فکر
میکرد این شانس رو دارم که توهم دوستم داشته باشی .فکر میکردم
این کامال مشخصه که عاشقت شدم .دوستت دارم ،حتی اگر خوناشام
1654
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
باشی .دوستت دارم ،حتی اگر گاهی اوقات فاصله بگیری و باهام
عوضی ،سرد و بیاحساس باشی .زمانهایی که بداخالق و احمق میشی
دوست دارم ،ولی زمانهایی که شیرین ،مهربون و دلسوز میشی هم
دوست دارم .دوستت دارم ،مخصوصا وقتی اون سایدت رو بهم نشون
میدی که به شدت میخوای قایمش کنی.
1655
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و دیوانهواری عاشق پسر مقابلش بود و به همین دلیل باید این کار رو
انجام میداد.
خیلی دوستت دارم و بخاطر همین هرکاری برای محافظت ازت انجام
میدم .همیشه.
1656
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با گیجی اخم کرد ،اما اون پسر باهوش بود .اون باهوشترین
کسی بود که جونگکوک تا حاال دیده بود ،پس واضح بود که مدت
زیادی طول نکشید تا مفهوم حرف جونگکوک رو متوجه بشه.
-نه...
تهیونگ گفت ،با وحشت سرش رو تکون داد و سعی کرد از
دستهای جونگکوک فرار کنه.
-نه ،جونگکوک .اجازه نمیدم این کار رو بکنی .درک میکنم که
نمیخوای جواب احساساتم رو بدی ،ولی لطفا مجبورم نکن فراموشت
کنم .حتی اگه مثل جهنم درد داشته باشه ،میخوام خاطراتت رو نگه
1657
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دارم .خاطراتمون رو .حتی اگه برات هیچ معنی خاصی نداشته باشه.
لطفا جونگکوک ،نه .بهت التماس میکنم!
-جونگکوک ،تمومش کن .لطفا .این کار رو نکن .قول میدم که به
هیچکس نگم .قول میدم که نگم خوناشامی .من هیچوقت این کار رو
باهات نمیکنم .قول میدم .این کار رو نکن.
1658
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1659
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1660
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کنه .با این حال ،باید برعکسش رو انجام میداد و قوی و کنترل شده
میموند .با خودش فکر کرد همه اینها برای تهیونگ بود.
1661
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک زمزمه کرد ،البته اون بیشتر برای خودش بود تا تهیونگ،
اما اهمیتی نداشت .تهیونگ نمیتونست توی اون وضعیت که هوشیاری
نداشت ،بهش گوش بده.
-با وجود اینکه قلبم این لحظه کامال تکه تکه شده و روی زمین
لگدمال شده ...تو پیداش کردی ،تهیونگ .تو قلبم رو پیدا کردی و بهم
یاداوری کردی که همیشه یکی درونم داشتم .چون قلبم فقط زمانی
شروع به تپیدن کرد که نگاهم به تو افتاد.
جونگکوک گفت و بعد مکث کرد ،فین فین کرد و سعی کرد
اشکهای لجبازش رو کنترل کنه .احتماال تمام صورتش قرمز شده بود
و به تیشرت خاکستریاش هم رسیده بود ،اما بعدا وقت داشت به اون
رسیدگی کنه .حاال نیاز داشت هرچیزی که درونش پرواز میکرد ،ازاد
کنه ،حتی اگر فقط برای یک جفت نگاه خالی و صورت بیتفاوت
بود .حداقل یکبار برای همیشه کلماتی که زندانی کرده بود ،رها
میکرد.
1662
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و برای اینکه قلبم به تپیدن ادامه بده ،نیاز دارم که خوب ،سالم و زنده
باشی .حتی اگر به این معنی باشه که توی اغوشم نباشی .ولی دونستن
اینکه جات امنه و از خطر دوری ،برام کافیه تا بتونم جلوی این
سنگهای سنگینی که تا ابد سینهام رو پر میکنه ،مقاومت کنم.
-این فرصت رو با مامانم نداشتم .کاش میتونستم نجاتش بدم .در یک
چشم بهم زدن جونم رو به جاش میدادم ،ولی میدونی چیه؟ همین
کار رو واسه توهم انجام میدم .زیاد طول نکشید تا متوجه این بشم و
بخاطر همین با تمام وجودم از این فرصت استفاده کردم .انتخاب کردم
که ازت محافظت کنم چون عشقم به تو بزرگتر از خودخواهی اینه که
تو رو تا ابد توی اغوشم داشته باشم.
1663
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-و اخرین چیز ...این خاطره که من جلوت وایستادم و تمام این چیزها
رو بهت میگم ،جایگزین میکنی .این خاطره رو پاک میکنی و با
خاطره دیگهای جایگزینش میکنی ،جوری که انگار توی راهروی
خوابگاه از کنارم رد شدی و فقط حالم رو پرسیدی .پس اگه کسی
وارد ذهنت بشه ،نمیتونه چیزی جز این پیدا کنه.
1664
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و جونگکوک میتونست خیلی احمق باشه ،اما نه درمورد این .با وجود
اینکه از تلپاتی دوری میکرد و مادرش مهمترین جزئیات رو بهش یاد
داده بود ،نمیتونست هیچ ردی باقی بذاره .نه وقتی که حرف از
تهیونگ و امنیتش بود.
بعد از اینکه دستمالی پیدا کرد تا صورت خونیاش رو پاک کنه و اون
رو توی جیب کتش گذاشت ،جونگکوک شونههای تهیونگ رو هل
داد تا پسر روی تخت بشینه .صورت تهیونگ همچنان بیتفاوت بود.
زیاد طول نمیکشید تا به حالت صد درصدش برگرده ،بنابراین
جونگکوک زمان کمی داشت.
1665
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،با وجود اینکه چند ماه گذشته شادترین ،پرهرج و
مرجترین ،ازادترین و بهترین ماههایی بود که تا حاال زندگی کرده بود،
اما اون زمان برای جونگکوک به پایان رسیده بود.
1666
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1667
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 29
-تهیونگ.
-درسته.
1668
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1669
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درسته.
1670
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ جواب داد .همچنان نمیتونست دلیل همه این سواالت رو
بفهمه.
-خوبه.
-ببخشید؟
تهیونگ با گیجی پرسید و سعی کرد اخم ابروهاش رو پنهان کنه تا
بیادب به نظر نرسه.
1671
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چینهه گفت و از نزدیک بهش نگاه کرد .حالت نگران تهیونگ کافی
بود تا چینهه با عجله اضافه کنه:
ادامه داد:
1672
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه! اصال اینجوری نیست .قول میدم که عاشق انجام کاراموزی توی
این ازمایشگاه فوقالعادهام و بابت تمام کمکها و اطالعاتی که بهم
دادی ،ممنونم.
1673
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی همه چیز رو به راهه .البته فکر میکنم .راستش خودم متوجه
چیزهایی که گفتی ،نشدم ولی حقیقت اینه که چند روزه احساس
عجیبی دارم.
1674
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و چینهه با حالت مشکوکی بهش نگاه کرد ،اما به
هرحال سری تکون داد.
-واقعا ممنونم.
1675
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خواهش میکنم.
-برای امروز میتونی بری .هرکاری که داشتیم ،تموم شده .اه! تقریبا
داشت یادم میرفت .فردا الزم نیست بیای چون من قرار نیست بیام.
میخوام یک روز مرخصی بگیرم چون امروز تولد دوست دخترمه و
میخوام با یک اخرهفته عاشقانه توی بوسان سوپرایزش کنم.
1676
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه .بوسان؟
-ممنون ،تهیونگ.
-االن باید برم .میخوام قبل اینکه توی رستوران ببینمش ،توی خونه
دوش بگیرم .دوشنبه میبینمت!
1677
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چینهه گفت.
-دوشنبه میبینمت.
تهیونگ مواد استفاده شده رو تمیز کرد و همه چیز رو بدون هیچ عیب
و نقصی مرتب کرد .وقتی باالخره کارش تموم شد ،نیم ساعت بعد،
تهیونگ روپوش ازمایشگاهیاش رو دراورد ،توی کیفش گذاشت و
کت جینش رو روی هودی زرد پاستلیاش پوشید.
1678
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قبال تهیونگ روی نقشه گوگل دیده بود که نزدیک ازمایشگاه یک
سوپرمارکت بود ،بنابراین قفل گوشیش رو باز کرد و مسیر جیپیاس
رو دنبال کرد .با توجه به سیستم ناوبری ماهوارهای ،تهیونگ فقط هفت
دقیقه از اونجا فاصله داشت.
با وجود نسیم خنکی که انتهای روز احساس میشد ،روزها گرمتر شده
بود .با این حال ،تهیونگ استثنا بود و درعوض احساس میکرد سرما به
استخونهاش نفوذ میکرد ،پس کت جینش رو بیشتر به بدنش چسبوند
تا از سر اون احساس خالص بشه.
1679
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی صدای زنونه و رباتیکی بهش گفت که برای پنج متر و نیم به
مسیرش ادامه بده و بعد در تقاطع بعدی به سمت چپ بپیچه ،تهیونگ
سرش رو پایین انداخت ،اما وقتی با برخورد به کسی ،دردی توی
شونههاش پیچید و باعث شد تقریبا گوشیاش از دستش بیفته ،حواسش
پرت شد.
مرد بزرگتر از تهیونگ بود و احتماال همسن پدرش بود .موهای کوتاه
و تیرهای داشت و ابروهاش به وضوح روی صورتش قابل مشخص بود،
دقیقا مثل خال روی گونهاش ،اما لبخندش دلسوزانه به نظر میرسید،
البته وقتی مرد تعظیم کوچیکی کرد ،تهیونگ موفق به دیدن لبخندش
نشد.
1680
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،نه .امیدوارم شما هم اسیب ندیده باشید .واقعا معذرت میخوام.
حواسم با گوشیم پرت شده بود ،تقصیر من بود.
تهیونگ گفت.
-اوه ،نه نه .اشکالی نداره .مهم اینه که هیچکدوم صدمه ندیدیم.
تهیونگ اماده بود دوباره برای عذرخواهی تعظیم کرد و راهش رو
ادامه بده ،اما مرد دوباره صحبت کرد.
1681
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مرد پرسید و اون لحظه ،تهیونگ حتی یادش نبود که تنها چیزی که
توی دستش بود ،گوشیاش بود و خوشبختانه توی چنگ محکم
انگشتهاش بود.
به همین دلیل ،با نگاهش فورا انگشت مرد که به زمین اشاره میکرد،
دنبال کرد.
تهیونگ با اخم اماده بود از مرد مقابلش بپرسه منظورش دقیقا چی بود
چون تهیونگ چیزی نمیدید ،اما حرفی از دهنش خارج نشد چون قبل
از اون ،دستمال مرطوبی روی دهنش قرار گرفت.
1682
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
-جونگکوک ...فکر نمیکنی باید یکم استراحت کنی؟
جیمین برای صدمین بار بهش اصرار کرد و نگرانی صداش رو پرکرد.
1683
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این اسناد بعد از اینکه استراحت کنی هم اینجان .قرار نیست جایی
برن.
1684
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1685
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما این باعث نشد قلب جونگکوک کمتر خونریزی کنه ،چه برسه به
اینکه تصویر تهیونگی که بهش میگفت دوستش داره ،از ذهنش پاک
بشه.
-جونگکوک ،باید خوندن این چرت و پرت رو همین االن تموم کنی.
1686
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وات د فاکت رو بکن توی باسنت ،ولی باید همین االن لباسهات که
یک هفتهست تنته ،دربیاری و یه دوش طوالنی بگیری.
1687
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-انجامش بده .بهم توهین کن ،باهام دعوا کن ،باهام حرف بزن ،باهام
گریه کن .همهی این کارها رو انجام بده ،ولی خودت رو با رنج و درد
و خودخوری خفه نکن.
-خودخوری؟
جیمین گفت.
1688
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1689
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سخت؟
1690
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این همه طول کشید تا احساساتی که بهش دارم ،بفهمم و قبول کنم و
وقتی باالخره جراتش رو پیدا کردم که بهش بگم ،باید رهاش
میکردم ...چقدر مسخره.
1691
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1692
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه بتونم بفهمم کی مسئول این کثافته ،خودش برام یه پاداشه که
بتونم همه اینها رو پشت سر بذارم.
-و وقتی فهمیدی کی پشت این ماجراست؟ این شانس وجود نداره که
بتونی دوباره با تهیونگ باشی؟
-اگر جیمین .اگر بتونیم بفهمیم که دقیقا کیه .اگه هیچوقت موفق نشیم،
چی؟ و حتی اگر موفق بشیم ،ممکنه روزها یا سالها طول بکشه .فکر
میکنی این منصفانهست که منتظرش بذارم؟ تهیونگ توی این مدت
میتونه عاشق یکی دیگه بشه...
1693
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من واقعا رفتارت رو تحسین میکنم ،گوک ،ولی اگه تهیونگ هم
خوناشام بود ،چی؟ مطمئنا دیگه دلیلی نداشت که اینقدر بترسی.
جونگکوک با تلخی فکر کرد ،اما قرار نبود عصبانیتش رو روی جیمین
خالی کنه .بهترین دوستش سزاوار این نبود و جونگکوک میدونست
که جیمین میخواست بهش کمک کنه و حالش رو بهتر کنه.
جونگکوک گفت.
-جیمین ،نمیدونم متوجه شدی یا نه ،ولی من حتی وقت نداشتم فکر
کنم .خودت میدونی ،چون هیچ رابطه رسمیای با تهیونگ نداشتم.
1695
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حق با توئه ،گوک .من واقعا یه احمق بیعاطفهام .قطعا بدترین دوست
دنیام.
جونگکوک سرش رو به نشونه انکار تکون داد و سعی کرد این پیام رو
منتقل کنه که همه چیز خوب بود.
-من قراره توصیهات رو انجام بدم و دوش بگیرم ،ولی بعدش باید
برگردم سرکارم.
1696
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت و جیمین اهی کشید ،اما درعین حال ،به نظر
میرسید از اینکه تونست جونگکوک رو مجبور کنه تا برای چند دقیقه
از روی کاناپه بلند بشه ،راضی بود.
-خیلی خب ،قبولش میکنم .منم برات یک لیوان خون میارم .مطمئنم
که توی یخچالت داری.
-نیازی نیست.
جونگکوک گفت.
1697
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عالوه براین ،شبیه کسی هستی که به انرژی اضافه نیاز داری .ممکنه
مثل خون مستقیم از رگ نباشه ،ولی مطمئنم که بهت کمک میکنه.
جیمین ادامه داد و جونگکوک قبول کرد ،البته فقط بخاطر اینکه
چطوری میتونست به دوست سرسخت و لجبازش نه بگه؟
1698
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1699
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین بهش گفت اشکالی نداشت که اونجا بمونه چون درحال حاضر،
اونها توی ایتالیا بهش نیاز نداشتن چون هیچ کمپین تبلیغاتی درجریان
نبود ،اما حقیقت اینه که جونگکوک چند روز پیش صحبتهای پسر
دیگه رو پشت تلفن شنیده بود که گفته بود به دلیل مشکالت
خانوادگی توی سئول بود و نمیتونست عکسبرداری انجام بده.
1700
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1701
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جین ریوکه؟
-نه .عام ...شماره ناشناسه و میخواد باهات تماس تصویری داشته باشه.
-ناشناس؟ تماس تصویری؟ وات د فاک؟ این عجیبه .کی ممکنه باشه؟
1702
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک دکمه سبز رو فشار داد و گوشی رو صاف نگه داشت تا
صورتش کامل مشخص نشه ،اگه یک وقت شوخی یا اشتباه بود ،اما
این درصورتی ممکن بود که ببینه چه کسی پشت تلفن بود.
-بله؟
1703
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1704
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و فکر کردی خودت توی جایگاهی هستی که به شورا حمله کنی و
پدرم رو بکشی ،رهبری که باید بهش احترام بذاری؟
-اگه اینقدر جسارت داشتی ،باید جسارت این هم داشته باشی که بهم
نشون بدی دقیقا کی هستی.
1705
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کنم باید یه چیز دیگه رو ببینی .شاید باعث بشه که بیشتر بخوای من رو
ببینی.
وقتی زن ساکت شد ،صفحه نمایش گوشی رو باز کرد و چیزی شبیه
زمین کثیف ،قدیمی و خاکستری رو با مقداری لکههای نارنجی بهش
نشون داد ،سردرگمی از بدن جونگکوک گذشت .میخواست به زن
بگه بخاطر مسخرهکردنش گورش رو گم کنه ،اما پنجههای نامرئی
گردنش رو فشار داد و هوا رو ازش گرفت.
1706
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1707
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 30
اگرچه اون فضا زیاد روشن نبود ،پنجره کوچیکی مستقیماً باالی
صندلی تهیونگ بود و به نور مهتاب اجازه میداد تا کمی اون قسمت
1708
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوپس...
1709
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تمام مسیر از سئول تا بوسان خواب بود ،ولی میدونی ،من شام
نخورده بودم و گردنش خیلی بهم نزدیک بود ...نتونستم مقاومت کنم.
1710
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی میخوای؟
1711
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بذار بره .اون فقط همسایه خوابگاهمه .برام هیچ معنیای نداره.
جونگکوک گفت و سعی کرد بیخیال به نظر برسه .با وجود اینکه
حرفهاش دروغ بود ،همچنان حس تلخی روی زبونش داشت ،اما باید
سعی میکرد تهیونگ رو نجات بده.
1712
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه جونگکوک .من رو احمق جلوه نده ،لطفا .نمیتونی با گفتن اینکه
کیم تهیونگ هیچ معنیای برات نداره ،هیچکس رو گول بزنی .ولی
تالش خوبی بود.
-چی میخوای؟
-چند ساعت دیگه ادرس رو برات میفرستم .ساعت پنج و نیم صبح،
میخوام تنها اینجا باشی .نه یک دقیقه زودتر و نه یک دقیقه دیرتر.
1713
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه با نیروی کمکی بیای ،میفهمم ،پس سعی نکن گولم بزنی چون
کسی که با عواقب کارت رو به رو میشه ،دوست پسرته .من منتظرتم
که یه صحبت خیلی جالب باهم داشته باشیم.
1714
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خونسرد باشم؟
1715
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم نگرانی ،ولی باید قبل از اینکه کاری کنی ،فکر کنی! جای
دیگهاش هم زخمی شده بود؟
-فکر نکنم.
جونگکوک گفت ،سری به نشونه منفی تکون داد و نفس عمیقی کشید
تا اروم بشه.
1716
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پس فکر کنم هیچ دلیلی نداریم که باور کنیم تهیونگ مرده.
جیمین گفت.
-حاال باید به پدرت ،جین ریوک و شاید بعضی از اعضای شورا زنگ
بزنیم تا باهامون...
1717
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیتونی تنها بری! درک میکنم که ترسیدی ،ولی باید محتاط باشیم.
میتونیم وقتی وارد اونجا میشی و باهاش حرف میزنی ،اون مکان رو
بررسی کنیم و بعد...
1718
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه تنها نباشم ،میفهمه .شنیدی چی گفت .ممکنه کسی دنبالم کنه یا
مکانی که تهیونگ رو نگه داشتن ،زیرنظر بگیره .اگه بری ،متوجه میشه
و تهیونگ عذاب میکشه .اجازه نمیدم این اتفاق بیفته .اینجا درمورد من
صحبت نمیکنیم .اجازه نمیدم اتفاق بدی برای تهیونگ بیفته .اجازه
نمیدم...
ادامه داد:
-باید بهم قول بدی که به کسی نمیگی و همینجا میمونی .جیمین ،بهم
قول بده.
-جونگکوک...
1719
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بهم قول بده که مراقب خودت هستی .قول بده که عصبانی نباشی .اول
به هرچیزی که قراره بگه ،گوش بده و بعد بهش حمله کن .اون مطمئناً
یه تیم کامل از خوناشامها رو برای دفاع از خودش داره.
-چند وقت پیش ،به تهیونگ قول دادم که هیچوقت اجازه ندم کسی
بهش صدمه بزنه .باید اون قول رو نگه دارم ،جیمین.
1720
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این قول رو نگه میدارم .حتی اگه اخرین کاری باشه که انجام میدم.
.
.
.
.
چشمهاش سنگین بود .حاال هرچقدر که پلکهاش میخواست باز بشه
و با واقعیت رو به رو بشه ،تهیونگ توانایی پلکزدن نداشت.
تهیونگ نمیدونست برای چه مدتی خوابیده بود ،اما به طور مبهمی به
یاد میاورد که با دردی توی گردنش که شبیه بریدن بود ،از خواب
بیدار شد ،تا اینکه ارامش و خواب با کمی هوشیاری بهش هجوم برد.
1721
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یا حداقل ،تهیونگ فکر میکرد این اتفاق افتاده بود ،اما جوری که
سرش میچرخید ،بهش میگفت اون فقط یک رویای ترسناک بود.
وزنه و همچنین بیحسی بدنش رو فرا گرفت و وقتی سعی کرد روی
تشک بچرخه تا موقعیتش رو عوض کنه ،تهیونگ متوجه شد
نمیتونست انجامش بده .تشک اتاقش راحتترین چیز ممکن نبود ،اما
به اندازه چیزی که دربرابر بدنش احساس میکرد ،سفت نبود.
و همون لحظه بود که اخرین خاطراتش مثل قطار سریع السیر بهش
برخورد کرد.
1722
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
همون لحظهای که توی خیابون قدم میزد و مردی بهش برخورد کرد
و...
فاک.
این فقط صداش نبود که گیر کرده بود و نمیتونست توی هوا پخش
بشه ،بلکه دستها و پاهاش هم بسته بود و با درموندگی سعی میکرد تا
از اون چنگال محکم فرار کنه.
اولش چشمهاش به کمک اضافی نیاز داشت تا بتونه باز بشه ،اما حاال از
بستن امتناع میکرد .از فضایی که اطرافش بود ،میترسید.
1723
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
همین باعث شد به پایین نگاه کنه و لکههای قرمز روی شونهاش کافی
بود تا گردنش نبض بزنه و بهش جواب بده که نه ،قطعا خواب اون درد
رو ندیده بود .درواقع ،تمام بدنش درد میکرد و لرزشی که توی بدنش
پخش شد ،اون حس رو تشدید میکرد.
تهیونگ نمیدونست کجا بود یا دقیقا چرا روی اون صندلی لعنتی به
عنوان گروگان گرفتار شده بود ،چه برسه به اینکه متوجه بشه چطوری
به اونجا رسیده بود.
1724
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ مطمئناً چندان ثروتمند به نظر نمیرسید ،بنابراین اگه مرد دنبال
پول بود ،قطعا خوش شانس نبود.
با وجود اینکه ویژگیهای زن اشنا به نظر میرسید ،تهیونگ اون رو
نشناخت و سردرگمی توی سرش به وجود اومد .زن موهای بلند و
مشکی داشت و پیرهن طالیی و بلندی با کفش پاشنه بلند مشکی
پوشیده بود .با وجود اینکه لباسش رسمی نبود ،تهیونگ واقعا فکر
1725
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میکرد زن برای اون موقعیت زیادی لباس پوشیده بود و مسخره به نظر
میرسید.
زن بهش هشدار داد و بدون هیچ مالیمتی ،چسب رو از روی دهنش
کَند .نه تنها خشم و ترس ،بلکه سوزشی هم روی دهنش باقی موند.
-تو کی هستی؟
تهیونگ پرسید ،اما کاری که واقعا میخواست انجام بده این بود که
توی صورت زن تف کنه ،اما باهوشتر از این حرفها بود.
1727
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1728
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی نگران نباش ،این بزودی تموم میشه .قهرمانت باید تقریبا رسیده
باشه.
-قهرمانم؟
1729
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-همسایهات ...حتما...
-من واقعا ربط من و جونگکوک با همۀ اینها رو متوجه نمیشم .من به
ندرت باهاش حرف میزنم .اون معنی خاصی برام نداره.
1730
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،اینطوریه؟
1731
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون اینجاست.
مرد گفت.
-اوه.
1732
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
.
.
.
.
بوسان ،جونگ گو ،جونگان دونگ.
1733
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این برای جونگکوک سخت بود که منتظر باشه تا ادرس براش فرستاده
بشه و همین باعث شد برای ساعتهای طاقتفرسایی ،با درموندگی و
عصبانیت اطراف خونه راه بره .هیچوقت اینقدر درمونده نبود.
پیام عمداً پونزده دقیقه قبل از زمانی که باهم توافق کرده بودن ،بهش
رسید ،اما اگه فکر میکردن این برای جونگکوک چالش بود ،کامال
اشتباه میکردن .جونگکوک به ماشین نیاز نداشت که به اونجا بره و
فقط توی هشت دقیقه فاصله خونهاش و جایی که تهیونگ گروگان
گرفته شده بود ،طی کرده بود.
1734
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه نمیخواست تصور کنه که تهیونگ ممکن بود مرده
باشه ،اما به اون احتمال فکر کرد .اتصال بیکیفیت تماس بهش اجازه
نداد که بتونه به وضوح صدای نفسهای تهیونگ رو بشنوه و این باعث
میشد ذهنش توی بدترین سناریوها سرگردون بشه .جونگکوک به
طرز درموندهای نیاز داشت باور کنه که این فقط ترس توی سرش بود.
1735
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اونها شبیه فرقههای فاکی چند قرن پیش شدن .جونگکوک با خودش
فکر کرد.
وقتی به اون مردها نزدیک شد ،الزم نبود چیزی بگه چون اونها فوراً
جونگکوک رو شناختن و وادارش کردن وارد انباری نه چندان بزرگ
که فقط دو طبقه داشت ،بشه.
نور انباری کم بود و فقط دوتا المپ به طور متناوب توی راهروی
طوالنی و خاکستری با درهای بسته ،روشن بود.
این مشخص بود که وقتی از در وارد اتاق شد ،نگاهش بالفاصله روی
تهیونگ قرار گرفت.
پسر همچنان به صندلی بسته شده بود ،اما چسبی روی دهنش نبود و
میتونست چیزهایی مثل " ولم کن " و " دقیقا ازم چی میخوای؟ " به
زبون بیاره.
-جونگکوک؟
اون زندهست.
1738
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ!
-تو!
جونگکوک گفت و حس شناختن بهش هجوم برد ،چون مرد مثل بقیه
ماسک قرمز نزده بود و جونگکوک که با عصبانیت کور شده بود ،به
عواقبی که ممکن بود به همراه داشته باشه یا این واقعیت که ممکن بود
1739
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قبل از اینکه بتونه همونطوری که قول داده بود ،اون مرد رو بکشه،
خوناشامهای بیشتری که همگی شنل قرمز پوشیده بودن ،وارد اتاق
شدن ،جونگکوک رو نگه داشتن و جلوش رو گرفتن.
خنده داره .این خیلی خنده داره که شیش تا مرد باید جونگکوک رو
نگه میداشتن و با این حال ،بعضی از اون حرومزادهها به سختی
میتونستن انجامش بدن.
-ولم کنید!
جونگکوک داد زد ،توی چنگ محکم بقیه خوناشامها تکون خورد و
با نگرانی به تهیونگ نگاه کرد .به طرز درموندهای میخواست به
تهیونگ برسه و پسر رو از اونجا ببره.
1740
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولش کنید!
تا اون لحظه ،زن در راس توجه نبود و فقط شنل طالیی ،زشت و
قدیمیاش مشخص بود چون پشتش به جونگکوک بود و فقط تهیونگ
توی میدون دید خوناشام موتیره بود.
1741
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما حاال ،زن توجه هرکسی که توی اتاق بود ،به طرز ظریف و شیکی به
خودش جلب کرد ،به سمت میزی که جلوی یکی از دیوارهای اتاق
بود ،رفت ،پشتش رو به اهن فرسوده تکیه داد و به جونگکوک اجازه
داد باالخره بهش نگاه کنه.
و جونگکوک هم بهش نگاه کرد .به زن نگاه کرد و تقریبا حمله قلبی
بهش دست داد.
-باورم نمیشه...
-سوپرایز ،جونگکوک!
-چطوری ممکنه؟
جونگکوک پرسید .قبال چند باری اینجوری واکنش نشون داده بود ،اما
حاال ،فقط کلمات رو زمزمه میکرد.
1744
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو کی هستی؟
جونگکوک پرسید.
ادامه داد:
1745
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1746
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 31
ادامه داد:
من خالتم.
من خالتم.
من خالتم.
1747
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
من خالتم.
این فقط میتونست شوخی باشه .شوخی مزخرفی بود ،اما به هرحال
شوخی بود.
-دروغه.
-مامانم هیچوقت درمورد خواهر فاکیش حرف نزده ،چه برسه به خواهر
دوقلوش .ممکن نیست.
-دوقلوی غیرهمسان!
1748
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
از کی تا حاال جونگکوک خاله داشت؟ چرا مامانش چیزی بهش نگفته
بود؟ یا پدرش؟ چرا پدر بزرگ و مادربزرگش چیزی بهش نگفته
بودن؟ اینجوری نبود که با اونها رابطه نزدیکی داشته باشه چون توی
ارژانتین زندگی میکردن ،ولی به هرحال .یکی باید بهش میگفت.
1749
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اول باید تهیونگ رو ازاد میکرد ،بعد میتونست به اون اشفتگی فکر
کنه.
1750
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حاال هرچی .مهمونی تازه شروع شده .نمیخوای اول داستانم رو
بشنوی؟
1751
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
-ولی چه خوشت بیاد یا نه ،به هرحال تعریف میکنم و بهت توصیه
میکنم اگه میخوای پسر کیوتی که اینجاست هوشیار بمونه ،اروم
باشی و کاری نکنی .اون خیلی از تو ارومتره.
1752
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،معلوم شد که یکی از قلها چند دقیقه زودتر به دنیا اومد .پس
دختری که توی سرنوشت خوشبخت بود و اول به دنیا اومد ،به بچه
مورد عالقهشون تبدیل شد .بچهی اول از شب تا روز اموزش میدید تا
یک روز ،درنقش رهبری که پدرشون ایفا میکرد ،جانشین بشه.
1754
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1755
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
بعد از انفجاری که توی سرش اتفاق افتاد ،صدای وزوز رومخ تنها
چیزی بود که توی گوش جونگکوک پخش میشد.
1756
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک هیچوقت به این فرضیه فکر نکرده بود .مطمئن بود که اون
زن مسئول حمالت اخیر به قبایل و شورا و همچنین سو قصدی که به
پدرش شد ،بود ،اما هیچوقت فکر نمیکرد که این به مرگ مادرش هم
ربط داشته باشه.
معلومه که همه چیز بهم ربط داشت .معلومه که همه چیز بهم وصل بود.
1757
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کار تو بود؟
-اوپس...
1758
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
زن گفت و وانمود کرد که گناهکار و متاسف بود ،اما پوزخندی روی
لبهای قرمزش نقش بست.
1759
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-ولی وقتی فکر کردم که باالخره شانس بهم رو کرده ،پدرت پیداش
شد و اون جایگاه رو ازم دزدید .دوباره .اون موقع نمیتونستم بکشمش
چون همهتون آمادهباش بودین .این بیاحتیاطی از طرف من میشد و
احتماال گیر میافتادم .سه سال طول کشید تا یه گروهی از متحدان رو
جمع کنم و به این نقشه فکر کنم تا همه چیز به خوبی پیش بره و
بدترین قسمتش تموم شده .دوتا از رهبرها رفتن.
-میکشمت.
با وجود اینکه دست و پاهاش گرفتار بود ،اما ذهنش نبود.
میگیونگ گفت ،به تهیونگ نزدیک شد ،به موهای نقرهایش چنگ
زد ،سرانسان رو محکم عقب کشید و ناخن بلندش رو روی گردن
تهیونگ کشید.
1762
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه جات بودم ،قبل از اینکه کاری کنم حتما فکر میکردم.
عصبانیتت رو کنترل کن .فکر نکنم سطح خون معشوقهات به حدی
رسیده باشه که بتونه یه راند دیگه تحمل کنه.
1763
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1764
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
زن با انزجار بهش توپید .دستهای جونگکوک وقتی سعی کرد دوباره
خودش رو ازاد کنه ،منقبض شد .میگیونگ دوباره نگاهش رو به
خوناشام موتیره داد و گفت:
اما حقیقت اینه که جونگکوک نیازی نداشت تا اخر سوال گوش بده تا
جوابش رو داشته باشه .اومدنش به اونجا فقط یک نتیجه داشت.
1766
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1767
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اول باید جلوی من به یکی از اعضای شورا زنگ بزنی و بگی که از
جایگاه رهبری دست میکشی و یک جایگزین مناسب داری.
-البته.
-بعدش تو و پسر شیرینت میتونید برید و منم فردا میرم شورا تا به
کارهای الزم رسیدگی کنم.
1768
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی به یکی دیگه زنگ میزنم که بهش اطالع بدم و ازش میخوام
که خبر رو به شورا برسونه.
1769
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-انجامش بده.
جونگکوک پرسید.
1770
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ازت میخوام بری شورا و با جین ریوک صحبت کنی .بعد بهش
بگو...
-بهش بگو که دیگه نمیخوام رهبر باشم ،ولی شورا رو بدون جانشین
ول نمیکنم .جایگزینم رو انتخاب کردم.
1771
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
برای چند ثانیه ،از اون طرف گوشی چیزی شنیده نشد و جونگکوک
گوشی رو از گوشش فاصله داد تا مطمئن بشه که جیمین همچنان اونجا
بود.
1772
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-داره تهدیدت میکنه ،اره؟ بذار حدس بزنم .یا باید تهیونگ رو داشته
باشی ،یا رهبر بمونی.
-بذار یه چیزی بهت بگم ،جونگکوک .این چرت و پرت محضه .الزم
نیست بین اون دوتا انتخاب کنی .نمیتونی تسلیم بشی! نمیتونی اجازه
بدی برنده بشه!
نمیتونم؟ اگه بهش اجازه ندم که برنده بشه ،درعوض تهیونگ رو از
دست میدم .این چیزی بود که جونگکوک میخواست به بهترین
دوستش بگه ،اما انجامش نداد.
-جیمین.
1773
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-انجام شد .حاال بذار تهیونگ بره و به این احمقها بگو دست و پاهام
رو ول کنن.
1774
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا فکر کردی قراره یکدفعه ولت کنم؟ فکر کردی قراره ریسک
کنم که به محض اینکه از اینجا رفتی ،بهم حمله کنی؟ فکر کردی
قراره به حرفت اعتماد کنم؟ من احمق نیستم ،جونگکوک.
1775
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من؟
1776
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این چیه؟
فایدهاش چیه؟
1778
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1779
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو واقعا هیچ ایدهای نداری که چه چیزهایی میشه از بازار سیاه خرید.
-و باید مسمومم کنی که بتونی باهام مقابله کنی؟ تازه به این هم اشاره
نکنیم که شیش تا مرد الزمه تا جلوم رو بگیره .یعنی اینقدر ازم
میترسی؟
جونگکوک با طعنه پرسید ،با وجود اینکه وربنا توی بدنش پخش شد
و تمام عضالتش رو از بیش از حد شل کرد .اگرچه توی موقعیتی نبود
که زن رو تحریک کنه ،خیلی ازش قویتر بود.
1780
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1781
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
البته برای کسی مثل جونگکوک زمان زیادی طول کشید ،اما نه تنها
نیاز داشت صبور و محتاط باشه ،بلکه توجهاش هم چندباری منحرف
1782
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به محض اینکه فرصت پیدا کردی ،از اینجا فرار کن.
همه چیز به خودش بستگی داشت .تنها کسی که قراره توی این اتاق
بمیره ،مرد نبود.
1784
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1785
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه دیدش کمی تار بود ،خون جلوی چشمهای جونگکوک
رو گرفت و بیتعادل به سمت زن دویید .اماده بود که زن رو زمین
بزنه ،حواسش رو پرت کنه و تکه چوب رو از دستش بگیره ،اما
میگیونگ غافلگیرش کرد و وقتی بدون اینکه حتی یک انگشتش رو
تکون بده ،کنارش زد ،بهش نشون داد که قطعا اون زن رو دست کم
گرفته بود.
1786
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک میدونست فقط چند ثانیه ،اگه خیلی خوش شانس باشه
شاید یک دقیقه ،وقت داشت تا میگیونگ دوباره هوشیاریاش رو
بدست بیاره و با وجود اینکه نزدیک بود خستگی بهش غلبه کنه،
جونگکوک اجازه نداد و درعوض به سمت تهیونگ رفت .وقتی اولین
1787
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اشعههای نور خورشید روز جدید از پنجرۀ کوچیک اونجا بهش تابید،
از درد اخمی کرد.
به نظر میرسید انسان توی شوک بود و بدنش میلرزید ،چشمهاش
برامده بود و حالت چهرهاش پوچ بود ،اما وقتی جونگکوک لمسش
کرد و با ظرافت گردن پسر مونقرهای رو گرفت تا با نگرانی صورتش
رو بررسی کنه ،تهیونگ تکون نخورد.
1788
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما حاال که همه اینها رو قبول میکرد و مدتها طول کشید تا قبولش
کنه...
1789
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به نظر میرسید تهیونگ اسمش رو فریاد زد ،اما درحال حاضر،
جونگکوک روی باالبردن سرعت بهبودی چیزی که احتماال دنده
شکستهاش بود ،تمرکز کرد.
1790
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونی االن قراره چه اتفاقی بیفته .اگه یه چیزی ازم بگیری ،منم یه
چیزی ازت میگیرم .این عادالنهترین کار ممکنه و تو این رو میدونی،
جونگکوک.
جونگکوک از اون گیاه لعنتی که توی بدنش بود ،متنفر بود ،چون تا
االن اون زن رو کشته بود.
1791
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
زن گفت ،لبخندی زد ،خم شد و سرش رو توی صورت تهیونگ که از
ترس جیغ زد ،فرو کرد.
1792
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
احساس جونگکوک جوری بود که انگار عمالً توی جهنم قدم میزد و
شعلههای سوزان به گوشت ،عضالت و حتی استخونهاش نفوذ کرد و
فقط خاکستر و دود پشت سرش گذاشت.
جونگکوک کامال خارج از کنترل شده بود .به سختی نفس میکشید و
نفرت رو توی هراینچ از پوستش احساس میکرد.
1793
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
میگیونگ گفت.
1794
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خالهی عزیزم.
زن تعادلش رو از دست داد ،اما با گرفتن پای جونگکوک باعث شد
پسر هم روی زمین بیفته.
1795
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما با این حال ،جونگکوک به تکه چوب نزدیکتر بود و همزمان که
سعی میکرد دستش رو دراز کنه تا بهش برسه ،ذهنش با تمام قدرت
کار کرد تا تکه چوب رو از روی زمین بلند کنه.
اما سخت بود ،با وجود قدرت تلپاتیاش که تحتالشعاع وربنا قرار
گرفته بود ،خیلی سخت بود .و حتی زمانی که جونگکوک موفق شد و
انگشتهای بلند و لرزونش باالخره به تکه چوب رسید ،اون زن شیطان
یک ثانیه هم تلف نکرد و با روش غیرطبیعی و بدی مچ دست
جونگکوک رو چرخوند و درد موقتیاش باعث شد جونگکوک
چوب رو رها کنه و اجازه بده تا میگیونگ اون رو برداره.
میگیونگ مثل باد سریع و روون حرکت کرد و دریک چشم بهم
زدن ،نبض جونگکوک دوباره سرجای خودش زد ،میگیونگ باال
سرش قرار گرفت و گیرش انداخت.
1796
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
زن با هردو دست تکه چوب رو گرفت ،بازوهاش رو باال برد و اماده
شد تا تعادلش رو بدست بیاره تا چوب رو مستقیم توی سینه
جونگکوک فرو کنه.
1797
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی بدن تهیونگ بیحرکت و بیهوش روی زمین افتاد ،جونگکوک با
درموندگی فریاد زد .و اون ترس و وحشت برای دو ثانیه اسیبپذیرش
کرد و همین برای میگیونگ کافی بود تا جلوی حرکتکردن
جونگکوک رو بگیره ،رونهاش رو روی کمر پسر محکم کنه و تکه
چوب رو پایین ببره.
1798
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هیچوقت.
1799
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خفه شو.
-من ازت قویترم ،جونگکوک .فقط چند ثانیه طول میکشه تا این
چوب مستقیم توی قلبت فرو بره.
1800
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
زن گفت.
1801
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انگار تا ابدیت مبارزه کرده بودن ،اما فقط چند دقیقه گذشته بود و
قدرتهاشون تموم شده بود .مخصوصا قدرت جونگکوک.
1802
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1803
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1804
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 32
این بافت ضخیم و طعم شیرین ،فلزی و جوانکننده بود که باعث شد
هوشیاریش برگرده و حس واقعیت داشته باشه .عادیبودن دوباره از
طریق رگهاش جریان داشت و وزنی که ماهیچههای بدنش رو به
سمت پایین میکشید ،توی هوا ناپدید شد.
-باالخره!
1805
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به هوش اوردنت خیلی سخت بود .وربنای فاکی بدنت خیلی
سرسخت بود و نمیخواست ولت کنه.
اشاره به اسم اون گیاه لعنتی کافی بود تا ذهن جونگکوک وصل بشه و
هرچیزی که اتفاق افتاده بود براش زنده بشه.
-اون کجاست؟
1806
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک حتی متوجه نشد که میخواست از روی تخت بلند بشه ،تا
اینکه جیمین با مالیمت بدنش رو هل داد و کمرش دوباره با ملحفههای
آبی تماس پیدا کرد.
-میخوام ببینمش.
-بعدا ،باشه؟
1807
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
صدای پدرش از جایی توی اتاق بلند شد و تازه اون لحظه بود که
جونگکوک متوجه حضور مرد در نزدیکی میز بچگیهاش شد.
پدرش توضیح داد و صورت نگران و ترسیده جونگکوک کافی بود تا
پدرش با عجله اضافه کنه:
1808
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-به محض اینکه بهم زنگ زدی ،من بالفاصله رفتم شورا که با پدرت
حرف بزنم.
ادامه داد:
1809
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ازم میخواستی تهیونگ رو تنها بذارم که اون بِچ فاکی هربالیی که
دلش میخواست ،سرش بیاره؟
-معلومه که نه.
1810
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-یادمه که داشتم باهاش میجنگیدم ...و چوب دقیقا روی سینهام بود.
-خب ،درواقع چوب توی سینهات فرو رفته بود ،ولی خوشبختانه
نزدیک قلبت نبود.
-جای جالبش اینجاست که دقیقا چیزی که چند هفته پیش توی اون
حمله برام اتفاق افتاد ،تکرار شده بود.
1811
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی...؟
-وقتی پیدات کردیم ،روی زمین دراز کشیده بودی و اون زن
بیحرکت روی بدنت بود .خون زیادی روی زمین بود و ما بالفاصله به
بدترین چیزها فکر کردیم.
-ولی وقتی جسدش رو بلند کردیم ،اونجا بود که متوجه شدیم چوب
توی قلب میگیونگ فرو رفته بود.
1812
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این یعنی...
-خوشبختانه ،من احتیاط کردم و قبل از اینکه شورا رو ترک کنیم و به
سمت بندری که تو و تهیونگ بودید حرکت کنیم ،با دکترمون تماس
گرفتم که به سرعت بیاد.
1813
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و من ادرسی که توی گوشیت بود حفظ کردم ،پس راحت اومدیم
اونجا.
-میگیونگ مرده؟
جونگکوک پرسید .با وجود تمام اطالعاتی که دریافت کرده بود ،اون
خبر بیشترین تاثیر رو روش گذاشت.
1814
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من کشتمش؟
1815
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،میدونستم .ما هیچ وقت بهت نگفتیم چون ...چون اون زن برای
مادرت مرده بود .اون هیچوقت شبیه یک خواهر رفتار نکرده بود و
فقط برای مادرت مشکل و درد میاورد .و نمیدونم چه داستانی برات
تعریف کرده ،ولی مطمئنم که حقیقت نداره.
پدرش جواب داد ،از روی میز بلند شد و درعوض روی تخت نشست.
1816
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این نادره که دوتا خوناشام بچهدار بشن و میتونی تصور کنی که
تولد دوقلو حتی نادرتره .ولی خب ،این اتفاق برای مادرت و
میگیونگ افتاد .با وجود اینکه اجباری نیست ،رهبرها دوست دارن که
جایگاهشون رو به وارث خودشون بدن ،چه پسر بیولوژیکی خودشون
باشه ،چه نه .دراین صورت ،چون دوتا وارث وجود داشت ،پدربزرگت
تصمیم گرفت که جایگاه رهبری رو به مادرت بده .به هرحال ،مادرت
بزرگتر بود چون چند دقیقه قبل از میگیونگ به دنیا اومده بود .با این
حال ،پدربزرگت اطمینان داد که میگیونگ هم توی شورا جایگاه
مهمی بدست میاورد و اساساً دست راست مادرت میشد .درست مثل
جین ریوک که دست راست منه ،ولی خالهات همیشه حرص داشت و
حسودی میکرد.
جونگکوک گفت.
1817
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بابا...
1818
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1819
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-البته کاری که واقعا میخواستم انجام بدم این بود که به اون انباری
برگردم و دوباره اون زن رو بکشم .میخواستم بارها و بارها بکشمش.
یه تیکه چوب توی قلبش کافی نیست.
-میدونم.
-ارزوم این بود که برای روزها شکنجهاش بدم و بعد باالخره بکشمش،
ولی چارهای نداشتم.
-میدونم ،پسرم.
1820
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1821
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هیچوقت قرار نبود ناپدید بشه ،فقط کمی کمرنگ میشد .با این حال،
جونگکوک نمیتونست خودش رو گول بزنه و بگه از اینکه توی اون
مبارزه پیروز شده بود و اون چوب قلب زن رو خاموش کرده بود،
ناراضی بود.
-ممنون.
1822
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1823
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش گفت.
-ما تمام خوناشامهایی که توی اون انباری قدیمی بودن ،کشتیم .حاال
اینجوری نیست که هرکدومشون بتونن چیزی بگن .عالوه براین،
حقیقت اینه که ما دیگه درخطر حملههای بیشتر نیستیم ،پس میتونم به
عنوان رهبر برگردم .منظورم اینه ...البته اگه تو موافق باشی .ولی فکر
کنم درحال حاضر نمیخوای این نقش رو به عهده بگیری.
-مخصوصا االن.
1824
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دهیون گفت.
1825
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین پرسید.
-کار کی بود؟
-کار یکی از کارکنان نظافتمون بود .ما بیشتر روی اعضایی که موقعیت
مرتبط با اداره و سیاست داشتن ،متمرکز بودیم ،ولی اخرش...
1826
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-حرومزاده...
1827
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-معلومه.
-جین ریوک و جین که برای چند روزی به دیدن پدرش اومده بود و
بیشتر اعضای شورا باهامون بودن.
پدرش گفت.
1828
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ما تمام خوناشامها رو کشتیم و بعد انباری رو اتیش زدیم که همه جا
رو خراب کنیم.
-این خوبه که صبح زود بود و فقط چند تا از ماهیگیرها توی بندر کار
میکردن .کار سختی نبود که مجبورشون کنیم که ما و دودی که
دیدن ،فراموش کنن و باید اب و هوا هم جوری تغییر میدادیم که
بارون بباره و اتیش زودتر خاموش بشه تا کسی بهمون مشکوک نشه.
-اوه ،واو.
1829
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1830
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من یک ساعت پیش خونم رو بهت دادم چون بدنت قدرت نداشت
که توی این زمان خودش رو درمان کنه.
-ممنون ،جیمین.
-الزم نیست ازم تشکر کنی .میدونم که تو هم توی یه چشم بهم زدن
همین کار رو برام انجام میدی.
-و البته که باید به نقشم به عنوان بهترین دوست سال عمل کنم.
1831
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
صدای مردونهای که مثل مخمل ابریشمی بود ،از اون طرف در به
گوششون رسید و جونگکوک لبخندی زد .با خودش فکر کرد که
قلبش نزدیک بود از قفسه سینهاش بیرون بزنه.
1832
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیتونی تصور کنی چقدر سخت بود که راضیش کنیم به جای اینکه
اینجا کنارت بمونه ،دکتر معاینهاش کنه.
-تهیونگ فقط بغلت کرده بود و گریه میکرد ،جوری که انگار مردی.
حتی نمیذاشت درست کارم رو انجام بدم! من سعی داشتم مچ دستم
رو جلوی دهنت ببرم و اون پیرهنم رو با اشکهاش خیس کرده بود.
1833
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-بیا صبر کنیم تا جیمین و پدرش بیان بیرون .این بیادبیه که حرفشون
رو قطع کنیم ،اینطور فکر نمیکنی؟
1834
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دهیون گفت ،از روی تخت بلند شد و شونه جونگکوک رو ماساژ داد.
1835
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شاید میخواست ازش تشکر کنه؟ ولی اساسا این جونگکوک نبود که
تهیونگ رو نجات داده بود .اتفاقا برعکس .جونگکوک باید بهتر ازش
محافظت میکرد.
1836
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما میدونست زیاد طول نمیکشید تا جواب بگیره چون به محض اینکه
پدرش و جیمین از اتاقش بیرون رفتن ،ابری از موهای نقرهای با ترس از
در وارد شد.
تهیونگ پرسید ،در رو بیشتر باز کرد و با تردید وارد اتاق شد.
-حتما.
1837
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ لبخندی زد ،در رو پشت سرش بست و به سمت تخت رفت.
انتهای تخت ایستاد ،با نگرانی با انگشتهاش بازی کرد و از نزدیک به
پوسترهای روی دیوار نگاه کرد.
خوشحال بود ،اما دیدن ظاهر تهیونگ یک چیز بود و ...چیزی که
درونش احساس میکرد یک چیز دیگه.
جونگکوک با پرسیدن اون سوال شروع کرد ،نه فقط بخاطر اینکه
نگران حال تهیونگ بود ،بلکه به شدت میخواست اون سکوت
ناراحتکننده رو بشکنه.
1839
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عالوه بر زخم روی گردنم ،وقتی اون زن هلم داد و به دیوار خوردم،
دکتر توضیح داد ترومای خفیفی توی سرم به وجود اومده و چند تا از
سلولهای مغزم اسیب دیده که باعث شده تعادلم از دست بره و بیهوش
بشم.
-دکتر با کمترین وسایل ممکن چند تا ازمایش روم انجام داد و به این
شک کرد که ممکنه ضربه مغزی خفیف باشه.
1840
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دکتر ...دکتر به جین اجازه داد که یکم از خونش رو بهم بده تا ضربه
مغزی و تمام کبودیهای بدنم بهبود پیدا کنه .فکر کنم دستم هم
شکسته بود چون خیلی درد داشت.
جونگکوک واقعا باید با جین صحبت میکرد و بابت همه چیز ازش
تشکر میکرد.
-با این حال ،دکتر بهم توصیه کرد که حداقل برای دو هفته استراحت
مطلق داشته باشم تا مطمئن بشم .باید از انجام فعالیت بدنی زیاد،
تمرینات ذهنی با تمرکز زیاد ،خوندن و نوشتن ،تلوزیون دیدن یا حتی
استفاده زیاد از گوشی پرهیز کنم...
-ولی درک میکنم .با وجود اینکه خون خوناشام حالم رو خوب
کرد ،بهتره که مراقب باشم.
1841
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متاسفم که نتونستم بهت کمک کنم .اگه اون خوناشامها بدنم رو
نگرفته بودن و مسمومم نمیکردن ،میتونستم توی پنج دقیقه از اونجا
نجاتت بدم.
1842
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-متاسفم که منم نتونستم بهت کمک کنم .یا ذهنم کامال فلج شده بود
یا قدرت کافی نداشتم...
1843
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ ،لطفا .این رو نگو .تو خیلی شجاع بودی که میخواستی اون
زن رو ازم دور کنی .من هزاربار مُردم .هرباری که بهت نگاه میکردم،
روح از بدنم جدا میشد .گیرافتاده و خونی بودی و روی زمین بیهوش
شده بودی.
-و حال خودت هم خوبه .میدونم جیمین از خونش بهت داده تا زودتر
خوب بشی.
1844
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
تهیونگ چند ثانیه بعد زمزمه کرد و گره انگشتهاشون رو باز کرد تا
دست جونگکوک رو باز کنه و چیزی کف دستش بذاره.
-به محض اینکه طنابها رو باز کردی ،از روی زمین برداشتم.
تهیونگ گفت.
1845
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با دیدن دستبندی الجوردی که مادرش بهش داده بود ،فشار پشت
چشمهاش اولین واکنشی بود که بدن جونگکوک نشون داد.
جونگکوک به راحتی میتونست بدلیجات دیگهای پیدا کنه که ازش
دربرابر نور خورشید محافظت کنه ،اما این دستبند چرمی معنی زیادی
براش داشت.
1846
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
صبر کن.
اون گفت...
-چی؟
1847
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-همین االن گفتی که میدونستی این دستبند برام مهمه چون مامانم
یکی مثل این داشته .از کجا میدونستی؟
-عام...
-ولی اون...
1848
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ...
-من هیچی رو فراموش نکردم ،ولی از این متنفرم که سعی کردی این
کار رو باهام بکنی .از این متنفرم که بهم این حس رو دادی که هیچ
وقت برات مهم نبودم .از این متنفرم فقط زمانی که فکر میکردی دیگه
1849
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تو رو به یاد نمیارم ،بهم اعتراف کردی که چه حسی داری .از اینکه
ترکم کردی ،متنفرم .از این متنفرم ،ولی درعین حال قلبم با دونستن
اینکه فقط بخاطر محافظت از من این کار رو کردی ،از عشق و گرما
داره میترکه.
-از این چند روزی که ازت دور بودم ،متنفرم .از اینکه نمیدونستم باید
چیکار کنم ،متنفرم چون هیچ چارهای به جز اینکه به تصمیمت احترام
بذارم ،نداشتم .از اینکه فهمیدم بعد از کار فداکارانهات ،به هرحال من
رو دزدیدن تا به تو برسن ،متنفرم .وقتی فهمیدم اون زن بِچ بود که
مادرت رو کشت ،از اینکه نمیتونستم بغلت کنم ،ببوسمت و ارومت
کنم ،متنفرم .از اینکه ببینم باهاش مبارزه میکنی ،متنفرم .از اینکه توی
اولین فرصتی که میتونستی اون زن رو بکشی ،ترجیح دادی مطمئن
بشی که من حالم خوبه و دوباره بهت حمله شد ،متنفرم .از دیدن
1850
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از این متنفرم که فکر میکردم دیگه هیچوقت فرصت ندارم بهت بگم
که دوستت دارم چون واقعا فکر میکردم یکیمون قراره بمیره.
1851
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک زمزمه کرد ،با شوک بهش نگاه کرد و اشکهای روی
صورت تهیونگ رو پاک کرد.
-چطوری...؟
جونگکوک پرسید.
1852
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ممکنه یه خوناشام خیلی قوی باشی ...ولی یادت رفته که منم باهوشم.
نباید توانایی من رو دست کم بگیری ،نه وقتی که خودت بهم یاد دادی
چه حسی داره وقتی یکی میخواد وارد ذهنم بشه و اینکه چطوری باید
جلوش رو بگیرم.
-این غیرممکنه.
1853
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ناراحت شدم.
-خب خونخوار پرو ،باید غیرممکن باشه ولی حقیقت اینه که من
انجامش دادم .اگه ازم بپرسی چطوری ،خب نمیدونم .دقیقا
همونطوری که توضیح دادی ،انجامش دادم .به محض اینکه درد
1854
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1855
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منظورم اینه ...باید اعتراف کنم که غافلگیر شدم .نه تنها جلوی تلپاتی
مقاومت کردی ،بلکه تونستی وانمود کنی .وقتی توی اتاقت ولت
کردم ،خیلی بیتفاوت بودی ...چطوری باید متوجه میشدم که کار
نکرده؟
اصال وارد ذهن تهیونگ شده بود؟ خاطرات و افکار تهیونگ رو دیده
بود؟ فاک .حقیقت اینه که مطمئن نبود .تنها چیزی که صد درصد به
یاد داشت این بود که بیش از حد نسبت به چیزی که درحال اتفاق بود
و همینطور خدافظی از کسی که دوستش داشت ،متزلزل بود .شاید اون
درد و رنج باعث شده بود که گاردش رو پایین بیاره .جونگکوک
نمیدونست خوشحال باشه یا نه.
-اره.
1856
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-توی این چند روز ،حتی به تغییر رشتهام فکر کردم .شاید توی دنیای
تئاتر اینده بهتری نسبت به زیست شناسی داشته باشم.
-ولی چرا؟
1857
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-حتی اگه بهم میگفتی که ازم خوشت نمیاد و نمیخوای هیچ ارتباطی
باهام داشته باشی ،ترجیح میدادم هزاربار قلبم بشکنه تا اینکه چیزی که
باهم زندگی کردیم ،فراموش کنم .اینکه فراموش کنم برام چه معنیای
داری ...اینکه خودت رو فراموش کنم .راستش رو بخوای ،حتی اگه
اجازه میدادم هم شک دارم که تلپاتی واقعا کار کنه .فکر نکنم مغز و
قلب لجبازم بهم اجازه بده که صورت هات و اخموت رو فراموش
کنم.
1858
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
1859
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی دیگه الزم نیست این کار رو بکنی .من میتونم همزمان کنارت
باشم و زنده و سالم بمونم .االن حالم خوبه ،مگه نه؟ حال هردومون
خوبه.
-فعال...
1860
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من خودم خیلی خوب میتونم تصمیم بگیرم که این ریسک رو قبول
کنم و کنارت بمونم یا ازت فاصله بگیرم و خیلی چیزهای دیگه.
زندگی امن نیست .زندگی مدام ما رو امتحان میکنه .ما هرروز با
کوچکترین چیزها ریسک میکنیم و اگه از زندگیِ بدون ریسک
اجتناب کنیم ،اصال زندگی نمیکنیم چون ریسکهایی هست که
ارزشش رو داره ...بعضی ریسکها باعث میشه خونمون نبض بزنه،
قلبمون تند تند بزنه ،سینهمون گرم بشه و ذهنهامون یه سرگیجهی
1861
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوب داشته باشه .بعضی ریسکها بهمون احساس زندهبودن میده و من
هیچ اهمیتی نمیدم که یه خوناشام فاکی باشی چون جئون
جونگکوک ،تو باعث شدی من همۀ اینها رو احساس کنم.
1862
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید و قلب جونگکوک ایستاد .با خودش فکر کرد اصال
میتونست به شنیدن اون سه کلمه از تهیونگ واکنش نشون بده یا نه.
اینکه میتونست لرزش سینهاش که مثل زلزلهی 9ریشتری بود ،متوقف
کنه یا نه؟
-معلومه که کافیه.
1863
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پس بیا فراموشش کنیم .بخاطر ترس از اتفاقی که ممکنه بیفته ،به
خودت و من اسیب نزن .بگو که دوستم داری و بعد من رو ببوس.
تهیونگ گفت و قبل از اینکه جونگکوک بتونه واکنشی نشون بده یا
جوابی که تهیونگ میخواست ،بهش بده ،پسر رو از گردنش جلو
کشید.
1864
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1865
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چون درحال حاضر ،بهترین تصمیم این بود که تمام عشق و عالقهای
که تهیونگ نسبت بهش داشت رو از طریق پسر مونقرهای که دهنش
رو دوباره کشف میکرد ،میلیسید و گاز میگرفت ،احساس کنه تا
هرشک و تردیدی که داشت ،از ذهنش خارج بشه .و جونگکوک
اجازه داد تهیونگ اون احساسات منفی رو به دَرَک بفرسته چون چیزی
بیشتر از این نمیخواست که از طریق اون بوسهها و جوری که تهیونگ
لمسش میکرد ،احساس زندهبودن کنه.
1866
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 33
-جونگکوک...
1867
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1868
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دوستت دارم.
-دوباره بگو.
1869
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من؟ نرم؟
1870
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1871
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1872
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1873
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-توی شیمی من ازت بهترم .واقعا میخوای توی دوست داشتن هم
ازت بهتر باشم؟ خیلی سخت نیست .و االن متوجه شدم که حرفهام
چقدر لوسه.
برای اینکه پسر شرمندهتر نشه ،خوناشام تصمیم گرفت روی چیزی که
اول گفت تمرکز کنه .این بار این جونگکوک بود که با تمسخر خندید
و دستش رو از روی رون تهیونگ برداشت تا جلوی لبخند طعنهامیزش
رو بگیره.
-تو؟ توی شیمی ازم بهتری؟ فکر کنم دکتر باید دوباره معاینهات کنه.
احتماال یه چیزی اونجاست که درست کار نمیکنه.
1874
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من حتی میخواستم پیشنهاد بدم که بهت درس بدم ،ولی شاید خانم
بلوند سینه گنده قراره بهت کمک کنه.
-کی؟ خانم بلوند سینه گنده؟ اون چیه دیگه؟ کاراکتر فیلم پورنه؟
1875
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
کی میتونه بلوند باشه ،سینه بزرگ داشته باشه و برای شیمی بهش
کمک کنه؟
1876
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید و قیافه بدخلق تهیونگ برای جواب کافی بود .حاال
جونگکوک میتونست خیلی مبهم به یاد بیاره که تهیونگ چند وقت
پیش با همچین اسمی به دختر اشاره کرده بود .این موضوع اونقدری
برای خوناشام بیاهمیت بود که دیگه حتی اسم دختر رو به خاطر
نداشت.
1877
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وای خدایا.
تهیونگ غرید ،با دست ضربهای به بازوی جونگکوک زد ،از روی پای
جونگکوک بلند شد و از تخت بیرون رفت.
-واقعا داغونی.
تهیونگ گفت.
1878
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1879
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دوماً ،من قرار نیست وقتی پدرت و بقیه خوناشامها اون پایین هستن،
باهات سکس داشته باشم! عمالً میتونن همه چیز رو بشنون.
-سوماً...
1880
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اگه یادت باشه ،ما قبال سکس داشتیم .اون قانون خیلی وقته که
شکسته.
تهیونگ گفت ،روی تخت کنار جونگکوک دراز کشید و لبخند از
خودراضیای زد.
1881
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
لبخندش طعنهامیزه چون فکر کرد حرفم خیلی لوسه؟ یا لبخندش از
روی ترحمه چون نمیخواد باهام قرار بذاره؟
-قرار نمیذاریم...؟
1882
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عام ...قرار؟
تهیونگ سری به نشونه تایید تکون داد و حالت چهرهاش جدی شد.
1883
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا.
1884
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این درمورد من صدق نمیکنه ،مخصوصا درمورد ما .تو بخاطر این
چند روز بهم یک میلیون بوسه بدهکاری .پس لبهات رو اماده کن،
جئون.
.
.
.
.
1885
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم.
1886
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1887
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دادن که استراحت کنه) و با تهیونگ وقت بگذرونه ،حتی اگر قرار بود
فقط باهم فیلم رندوم و لوس ببینن و توی تخت همدیگه رو بغل کنن.
امروز اخرین روز جونگکوک توی بوسان بود چون فردا تعطیالت
بهاری تموم میشد و ترم با تمام قوا شروع میشد.
با دوستش.
1888
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین پرسید و از کنار بهش نگاه کرد ،اما وقتی نگاهشون بهم برخورد
کرد ،نتونستن جلوی خنده هیستریکی که از دهنشون بیرون رفت،
بگیرن.
1889
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره .از وقتی که اون اتفاق برای مادرت افتاد ،دیگه با قدرتهامون
اینجا تمرین نکردیم.
1890
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه همچنان مثل جهنم براش درد داشت و احتماال همیشه
قرار بود اینجوری بمونه ،جونگکوک حاال میتونست بدون احساس
فشار مداوم پنجههای تیزش درمورد مادرش فکر و صحبت کنه.
-میدونم.
1891
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ممنون ،جین.
1892
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم ،گوک.
1893
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید بخاطر رفتاری که توی این چند ماه باهات داشتم ،ازت
عذرخواهی کنم.
1894
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منم بهترین دوست دنیا نبودم .راستش ...همیشه بهتون مشکوک بودم.
جوری که توی کافه به همدیگه نگاه میکردید ،جوری که هرباری که
میگفتم به تهیونگ عالقه دارم ،واکنش نشون میدادی ...فکر کنم
واضح بود .پس تقصیر تو نیست.
1895
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مقصر بهتر یا بدتری توی این داستان وجود نداره .فقط دوتا دوست از
دست همدیگه عصبانی بودن و درمورد هم اشتباه میکردن.
1896
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حال ،بردمش سرقرار .واقعا احمق بودم .حاال که بهش فکر میکنم،
نمیدونم توی سرم چی بود.
-من حتی خودمم نمیدونستم ،چه برسه ...و بخوام روراست باشم،
چندباری فکر کردم که شاید برای تهیونگ بهتر بود که ازت خوشش
بیاد و کنارت بمونه .مدام به این فکر میکردم که تو بیشتر از من لیاقت
تهیونگ رو داشتی.
1897
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حقیقت همینه.
-قبال فکر میکردم که لیاقت تهیونگ بیشتره .تو مثل من مدام باهاش
دعوا نمیکردی .باهاش بد رفتاری نمیکردی و بدون ترس ازش
خوشت میاومد...
1898
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خوشم میاومد.
-اعتراف میکنم که اولش بهش جذب شدم .توهینی نباشه ،ولی به
محض اینکه تهیونگ رو دیدم ،فکم روی زمین افتاد .خیلی خوشگل و
هات بود.
1899
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1900
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک تنها مرد کور این داستان بود .یا شاید ،تنها کسی که
نمیخواست ببینه.
1901
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیتونم به این فکر کنم که چرا همه چیز بین من و تهیونگ ادامه پیدا
نکرد چون برات خیلی خوشحالم و البته برای تهیونگ .توی جشن تولد
یونگی ...اسمش همینه دیگه ،درسته؟
جین مکث کرد تا مطمئن بشه و جونگکوک سری به نشونه تایید تکون
داد.
-خیلی خب ،توی جشن تولد یونگی ،من شماها رو دیدم که همدیگه
رو میبوسیدید و اذیت میکردید و جوری که لبخند میزدی ...عاشق
بودن بهت میاد ،گوک.
1902
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم.
-چند وقت طول کشید تا متوجه بشم ،ولی واقعا خوشحالم .حتی
نمیدونستم که میتونم بعد از مرگ مامانم این احساس رو داشته باشم.
-درواقع ...گاهی اوقات فکر میکنم بعد از تمام اتفاقاتی که برای مادرم
افتاد ،واقعا منصفانهست که اینقدر خوشحال باشم یا نه.
-این رو نگو!
1903
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خوشحالیت نباید با هرچیزی توی این دنیا محدود بشه ،خب؟ مامانت
میخواد تو رو خوشحال ببینه و خودت این رو میدونی .شرط میبندم
با دیدن خوشحالیت ،قطعا خوشحاله .از این مطمئنم.
جین گفت و جونگکوک سری تکون داد .مثل بچهها کنار خوناشام
دیگه احساس اسیبپذیری کرد .انگار برادر کوچیکتر جین بود.
-ممنونم ،جین.
1904
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1905
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1906
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1907
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چه دوست خوبی هستی .اره ،ادامه بده .هرچقدر میخوای اذیتم کن.
به نظر میرسید اجازهی جونگکوک دقیقا همون چیزی بود که جین
منتظرش بود چون به محض اینکه جونگکوک گفت ،جین به خودش
اجازه داد برای یک دقیقهی طوالنی بدون ترس بخنده.
1908
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ببخشید.
جین گفت ،اروم گرفت ،نفس عمیقی کشید و چند تا از خندههاش رو
قورت داد.
-تموم شد؟
جونگکوک گفت و نفسش رو بیرون داد ،اما قبل از اینکه بتونه بلند
بشه ،جین مچ دستش رو گرفت تا متوقفش کنه.
1910
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خب .حاال جدی صحبت کنیم .با توجه به سوالت حدس میزنم
که تو و تهیونگ هیچ وقت سرقرار نرفتید.
-فکر نکنم.
-عام ...من هیچوقت به چشم قرار بهشون نگاه نکردم .فقط بیرون وقت
میگذروندیم و هیچی رسمی نبود ،ولی میخوام این بار درست
انجامش بدم و یه چیز خاص براش اماده کنم.
-اوه...
1911
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باید برم؟
1912
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نمیدونم چطوری برای قرار برنامه بریزم .باید تهیونگ رو کجا ببرم؟
رستوران و بعد سینما؟ باید چی بپوشم؟ و چی بگم؟ و چطوری باید
رفتار کنم؟
-قرارهایی مثل رستوران ،فیلم دیدن توی سینما ،پیک نیک توی باغ،
شهربازی ،کنسرت یا بولینگ مواردیه که هیچ وقت شکست
نمیخوری و یه حرکت مطمئنه .همه خوششون میاد ،ولی اینجوری
نیست که یه لیست اجباری برای اولین قرار باشه ،یا کال هرقراری.
-مهمترین چیز اینه که هردوتون جایی برید یا کاری انجام بدید که
برای هردوتون معنی داشته باشه .از اونجایی که همدیگه رو میشناسید،
1913
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این کار خیلی اسونتره .دیگه خجالت نداره که بفهمی اون فرد از
جایی که انتخاب کردی ،خوشش اومده یا نه.
-و تهیونگ هم همین فکر رو میکنه ،ولی میتونی به جایی فکر کنی
که مثال بهت گفته که دوست داره بره و هیچوقت فرصت نداشته ،یا
اینکه به سلیقهاش فکر کن و دنبال جایی بگرد که با سلیقهاش هماهنگ
باشه.
1914
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جین گفت و جونگکوک سری تکون داد .به جایی فکر کن که با
سلیقه تهیونگ هماهنگ باشه ...جونگکوک میتونست انجامش بده.
-و درمورد جوری که باید رفتار کنی ...جونگکوک ،تو فقط باید
خودت باشی .همون جونگکوکی که تهیونگ هرروز به دیدنش عادت
کرده .هیچ فرقی نداره .عادی رفتارکردن همیشه خوبه.
جونگکوک پرسید.
1915
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بدی ،مثال اگه کثیف غذا خورد ،دهنش رو پاک کنی ،دستش رو
بگیری ،جنتلمن باشی ،در رو براش باز کنی ،اون رو ببری خونه ...و
اخرشم ببوسیش.
این همه چیز؟ جونگکوک هیچوقت فکر نمیکرد اولین قرار اینقدر
پیچیده باشه.
-اهان .چی باید بپوشی ،درسته؟ خب ،بستگی داره که کجا میری .اگه
رستورانش شیک و کالسیکه ،بهت پیشنهاد میدم که با تیشرت مشکی
1916
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
و شلوار جین پاره نری .لباس رسمیتری بپوش ،ولی زیادی نباشه .ولی
معموال بقیه برای قرار لباسهای راحت و غیررسمی انتخاب میکنن.
-خب ،من سر چند تا قرار رفتم و رابطه داشتم ،اره ،ولی هرکی سالیق
و عالیق متفاوت داره و یاد گرفتم که مهمترین چیز وقت گذرونیه ،نه
مکان یا کاری که قراره انجام بدی .این فقط تکمیلش میکنه .و تو و
تهیونگ از وقت گذروندن کنارهم خوشتون میاد ،پس شک ندارم که
قرارتون خیلی خوب پیش میره.
1917
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا امیدوارم.
-فقط سرقرار بداخالقی نکن و میبینی همه چیز فوقالعاده پیش میره.
1918
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 34
-هوم...
1919
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت.
1920
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما این بیشتر به این معنی بود که همه چیز رو اروم پیش ببره تا
دوستهاش رو گیج نکنه .برای تهیونگ ،تمام افراد مهم زندگیاش
باید باهم کنار میاومدن و میخواست یک رابطه خوب بین بهترین
دوستهاش و دوست پسرش ببینه .با وجود اینکه جونگکوک
اجتماعیترین و تعاملیترین آدم جهان نبود.
جونگکوک یکم بهش غر زده بود چون فکر میکرد توی هفتههای
بعدی کمتر همدیگه رو میدیدن ،اما تهیونگ با بوسههاش بهش
اطمینان داد که سکس و وقت گذرونیشون تموم نمیشد ،بلکه قرار
1922
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بود فقط کمی محتاط باشن .جونگکوک هم نفس راحتی کشید و به
زمان و سرعت ارومی که تهیونگ ازش خواست تا با بهترین
دوستهاش صحبت کنه ،احترام گذاشت.
با این حال ،اگرچه تهیونگ همه چیز رو کنترل کرد تا دوستهاش رو
گیج نکنه و جونگکوک هم متقاعد کرد که همون کار رو با یونگی
انجام بده ،نتونست جلوی احساس پوچی درونش از اینکه داستان
خودش و جونگکوک پاک شده بود بگیره ،با وجود اینکه دیدگاه
کوچیکی از داستان بود.
1923
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شنیده (که البته اونجوری که فکر میکردن پنهانی نبوده) و این موضوع
تموم شده.
1924
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بدیهی بود که تهیونگ ترجیح میداد اون پوچی و ترحم جزئی رو
برای درمیون نذاشتن همه چیز با بهترین دوستهاش احساس کنه تا
اینکه سالمتیشون رو به خطر بندازه .هیچ چیزی ارزشش رو نداشت.
-نه.
1925
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چقدر بد.
-تو عاشقش میشدی چون این دقیقا همون قراریه که دوست داری.
رفتن به رستورانی که بیشتر ظروف شیک اماده میکنه تا غذای واقعی.
تازه به پولش اشاره نکنیم.
هوسوک گفت.
1926
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
1927
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من زیاد فرصت نداشتم که باهاش حرف بزنم ،ولی با توجه به چیزی
که دیدم ،جونگکوک به نظرم پسر محجوب و ساکتیه ،انگار همیشه
توی دنیای تاریک خودشه و تو دقیقا برعکسی ،ته .تو یه پروانه
اجتماعیای که دوست داری حرف بزنی و همه چی رو بدونی .با
هرقدمی که برمیداری ،همه جا رنگی میشه.
-شاید بخاطر اینکه اینقدر تفاوت داریم ،خیلی خوب باهم کنار میایم.
1928
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1929
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوسوک گفت و سعی کرد ارومش کنه .بعد حولهای که پشت در
اویزون بود به تهیونگ داد.
1930
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره و منم باید درس بخونم .با وجود اینکه کالسها همین هفته شروع
شده ،یک عالمه مقاله دارم که باید تحویل بدم.
هوسوک گفته بود یک ساعت برای تهیونگ کافی بود تا اماده بشه ،اما
متاسفانه اشتباه میکرد .تهیونگ باید دوش میگرفت و مدتی رو
صرف میکرد تا مرطوبکننده لوندر و وانیلی که پوستش رو نرم
میکرد ،استفاده کنه.
1931
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شاید امیدوار بود که قرارشون متفاوتتر از چند تا بوسه تموم بشه .شاید
به اندازه کافی خوش شانس بود چون تقریبا یک هفته بود که از بوسان
برگشته بودن و سکس نداشتن.
1932
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بعد از اینکه دوش گرفت ،تهیونگ موهاش رو خشک کرد ،از دستگاه
فر برای امواج طبیعی موهای نقرهایش که خیلی دوست داشت ،استفاده
کرد ،میکاپ سبکی انجام داد تا بعضی قسمتها رو بپوشونه و
چشمهاش رو به شکل درستی گریم کرد.
امادهای؟
خب ،شاید یکم برای تهیونگ ریسکی بود که اسم جونگکوک رو به
" خوناشام هات من تغییر بده " ،اما جدا از اینکه کسی به ندرت به
گوشیاش دست میزد ،تهیونگ همیشه میتونست بگه که اون اسم
بین خودشون بود.
1933
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اونقدرها هم مسخره و پوچ نبود ،مگه نه؟ اینجوری نبود که کسی بهش
شک کنه .تهیونگ با امیدواری فکر کرد.
این مدت خیلی چیزها عوض شده بود و همه چیز بهتر شده بود.
جونگکوک دیگه اون نقابی که اجازه میداد فقط برای چند لحظه
برداشته بشه ،نمیزد و همین کافی بود تا نگاهی به چیزی که واقعا اون
زیر بود ،داشته باشه .نه ،حاال اون نقاب کامال شکسته و روی زمین بود
و با سردیای که به همراه داشت ،تیکه تیکه شده بود.
وقتی گوشی دوباره توی دست تهیونگ لرزید و افکارش رو قطع کرد،
به خودش لرزید.
تهیونگ
نخوابیدم.
فقط چند دقیقه دیر کردم چون میخواستم برات خوشگل به نظر برسم.
1935
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بزودی میبینمت.
وقتی اخرین اصالح رو روی موهاش انجام داد ،صدای درزدن رو
شنید.
1936
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
شاید براشون بهتر بود که از قرارشون صرف نظر کنن و مستقیم به اتاق
تهیونگ برگردن.
مثل همیشه ،جونگکوک کامال مشکی پوشیده بود .یک جفت شلوار
جین مشکی که این بار پاره نبود و پیرهن مشکی که توی شلوارش
کرده بود و کمر باریکش رو نشون میداد ،به تن داشت و کت چرم
مشکیاش رو روش پوشیده بود.
1937
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تنها چیزی که با هاله سیاه خوناشام درتضاد بود ،یک دسته گل بزرگ
و رنگارنگ از الله بود که جونگکوک با نگرانی توی یکی از
دستهاش نگه داشته بود.
-حق با من بود.
1938
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درمورد چی؟
1939
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از مدل موهات خوشم اومد ،ولی خودت بهم گفتی که عادی لباس
بپوشم .منصفانه نیست ،خیلی جذاب شدی.
1940
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
-بیا.
-واسه توئه.
1941
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی خوشگلن.
-ممنون ،بیبی.
تهیونگ اجازه داد اون اسم محبتامیز از بین لبهاش فرار کنه و
تصمیم گرفت که میخواست جونگکوک رو بخاطر لبخند خجالتی
که روی لبهاش نقش بست ،با بغلهاش خفه کنه.
-بهم دو دقیقه وقت بده که این گلهای خوشگل رو بذارم توی اب،
باشه؟
1942
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1943
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-قانون چی؟
1944
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1945
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
هوا فوقالعاده بود ،نه خیلی گرم بود و نه خیلی سرد و تهیونگ اماده
بود به سمت جایی که ایستگاه مترو یا تاکسیها بودن ،بره اما
جونگکوک دستش رو گرفت و به سمت مقابلش ،دقیقا جایی که
پارکینگ ساختمون خوابگاه بود ،کشید.
-عام ...داریم کجا میریم؟ نزدیک اینجاست؟ فکر کردم قراره با مترو
یا تاکسی بریم .نمیدونم...
-جونگکوک؟
1946
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خودت میبینی.
1947
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سوار شو.
-نه.
1948
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خریدمش.
-خیلی وقت پیش میخواستم برای خودم ماشین بخرم و فکر کردم
بهونه خوبی برای درمان دلشکستگیه.
1949
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید و تهیونگ بدون اینکه دوباره فکر کنه سوار ماشین
شد و به جنتلمنی جونگکوک که در رو براش باز و بسته کرد ،لبخندی
زد.
1950
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1951
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از اونجایی که شنبه بود ،ترافیک به خوبی درحال حرکت بود و بعد از
بیست دقیقه رانندگی که تهیونگ باید خودش رو کنترل میکرد که
جونگکوک رو لمس نکنه ( قضاوتش نکنید ولی جونگکوکی که
رانندگی میکرد ،یک ورژن خیلی هات بود) ،جونگکوک ماشین رو
توی پارکینگ موزه علمی گواچن پارک کرد.
1952
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید.
1953
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه.
-قول میدی که اگه یکبار ببوسمت ،دیگه تا اخر قرار درموردش حرف
نزنی؟
1954
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عام...
-قطعا نه.
البته که پسر مونقرهای از فرصت استفاده کرد تا بهش بوسه صبح بخیر
و بوسه تشکر بده چون از بوسیدن خوشش میاومد و میتونست که
1955
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انجامش بده .به طرز شیرینی به گردن جونگکوک چسبید و اجازه نداد
که تکون بخوره.
1956
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با هیجان سری تکون داد ،در ماشین رو باز کرد و تقریبا به
سمت موزه علوم دویید .به وضوح برای موضوع نمایشگاهی که قرار
بود ببینن ،کنجکاو بود.
از اونجایی که صبح زود بود ،صف بلیت فروشی خیلی طوالنی نبود و
وقتی تهیونگ با جونگکوک از دفتر فروش بلیت رد شد و به ورودی
رسید ،متوجه شد بیشتر بازدیدکنندهها پدر و مادر یا مادربزرگ و
پدربزرگهایی بودن که همراه بچهها اومده بودن .با دیدن بچههایی که
اینقدر زود وارد دنیای علوم میشدن ،خود به خود لبخندی روی
صورت تهیونگ ظاهر شد و یاد روزهایی افتاد که با پدرش به موزهها و
فعالیتهای مختلف مرتبط به چیزی که هردوشون دوست داشتن،
میرفت.
1957
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
داشت و کاشیها عمداً طوری کنارهم گرفته بودن تا این توهم ایجاد
بشه که حین راه رفتن ،زمین باال و پایین میشد.
تهیونگ محتاطانه راه میرفت ،با وجود اینکه میدونست زمین صاف
بود و فقط الگوی روی کاشیها بود که بهش احساس سقوط میداد،
اما اینجوری خیلی بامزهتر بود .درعوض جونگکوک خیلی ضدحال
بود و طوری راه میرفت که انگار اون توهم ساختگی تفاوتی توی
دیدش نداشت.
تقریبا نیمه راه بودن و تهیونگ روی چیزی شبیه چاله متمرکز بود که
روی زمین نیفته که یکدفعه انگشتهای سردی به دستش کشیده شد
که اولش مردد بود ،اما بعد جسارتش زیاد شد و دستهاشون رو بهم
گره زد.
1958
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
وقتی راهرو تموم شد ،اولین اتاقی که بهش دسترسی پیدا کردن تابلویی
روش نصب شده بود که میگفت :آشپزخونه یک ازمایشگاه است.
1959
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بود ،اما چیزی که واقعا توجه تهیونگ رو جلب کرد این واقعیت بود
که تمام کسایی که منتظر شروع فعالیت بودن و در اطراف میز بزرگ
پراکنده بودن ،والدین ،خواهر و برادر یا پدربزرگ و مادربزرگها همه
همراه بچهها بودن.
1960
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1961
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-با زدن سفیدههای تخم مرغ ،تغییری توی ترکیب اجزاش ایجاد
میکنیم و پروتئینهایی که دیگه به دور خودشون پیچیده نیستن ،باز
میشن و اجازه ورود هوا میدن.
1962
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این هوا بین رشتههای پروتئینی به دام میفته و اونقدری چسبناک هست
که پایدار باشه .بعد فوم تشکیل میشه که از نظر شیمیایی یعنی گاز
وجود داره و دراین صورت ،هوا توی سفیده تخم مرغ به دام افتاده.
تهیونگ به اون کار طاقتفرسا ادامه داد و سفیده تخم مرغ رو زد تا
فوم تشکیل بشه ،با وجود اینکه جونگکوک داوطلب که انجامش بده.
با قدرت ماوراطبیعی در یک چشم بهم زدن فوم درست میکردن ،اما
نمیتونست عضالت دست راستش که با نیرو و حرکت مداوم
میسوخت ،انکار کنه.
1963
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و چرا باید روی موهای من امتحانش کنی؟ فکر کردم که گفتی از
موهام خوشت اومده! چرا به جاش روی پیشخوان امتحان نمیکنی؟
1964
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-تهیونگ.
1965
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
1966
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1967
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1968
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
افراد زیادی توی اون غرفه خاص نبودن و چند متر ازشون فاصله
داشتن.
-و توضیح همه چیز ...به روش ساده نوشته شده ،میدونی منظورم چیه؟
انگار واقعا برای بچههاست .تازه به کارتونها اشاره نکنیم.
-جونگکوک...
1969
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
-اینجا هیچی درمورد بچهها نگفته! ببین .فقط گفته علم زنده –
نمایشگاه بهار .2021
-ولی...
1970
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من دنبال نمایشگاه علمی بودم ولی گزینههای زیادی نبود .حداقل
چیزی که خیلی جالب باشه و تو خوشت بیاد ،نبود .تا اینکه این رو پیدا
کردم و دیدم که نزدیکه ...فکر کردم قرار خوبی میشه .حتی هیچی رو
چک نکردم و بدون تردید بلیتها رو خریدم .اشتباه کردم ...باید بیشتر
تحقیق میکردم .واقعا توی این چیزها داغونم و خرابش کردم.
-خرابش کردی؟
-عالوه براین ،من واقعا عاشق نمایشگاه شدم ،چه مخصوص بچهها
باشه ،چه نه .قول میدم که عاشقشم .فکر کنم این کامال از صورتم
مشخص باشه .تا جایی که درمورد علوم یا تو باشه ،من خوشحالم .حاال
تصور کن این دوتا باهم ترکیب شده باشه ...باید این رو بدونی.
-مطمئنی؟ واقعا داری ازش لذت میبری؟ این بدترین قرار تاریخ
نیست؟
1972
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و فاجعه نیست! خیلی ازش فاصله داره! اینقدر به قرار اولمون توهین
نکن!
-من واقعا عاشقش شدم .قول میدم که خیلی خاصه .باورم نمیکنی؟
1973
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ بهش هشدار داد ،بعد جلو رفت و لبهاش رو روی لبهای
جونگکوک گذاشت .اون فقط فشار لبهاشون بود چون نمیخواستن
بخاطر جایی که بودن خیلی هیجانزده بشن.
-دوست دارم بدونم این قوانین مسخره رو از کجا پیدا کردی؟ توی
گوگل یا چیزی سرچ کردی؟
-نه.
1975
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه؟ صورتت این رو نمیگه .عام ...قطعا برای اولین قرار توی گوگل
سرچ کردی.
1976
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فاک به قانونها.
1977
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این قرار ماست و هرکاری که بخوایم ،انجام میدیم .به هرحال کی
قراره ببینه که این قانونهای مسخره رو دنبال میکنیم یا نه؟
-شاید حق با توئه.
1978
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و داره بهم خوش میگذره ولی میخوام ما بهمون خوش بگذره .نه
فقط من ،خب؟ میخوام خودت هم خوشت بیاد چون این قرار ماست،
نه فقط من.
-من فقط میخوام کنارت باشم .برام مهم نیست کجا باشیم.
-فکر کنم نباید اینقدر پیش همدیگه لوس باشیم چون درغیر این
صورت ،قرارمون همینجا تموم میشه چون من یه مرد ضعیفم و نمیتونم
مقاومت کنم.
1980
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
1981
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1982
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میتونم قسم بخورم که بچهها بهترین اتفاق دنیان .وقتی میبینم مثل
من به علوم اشتیاق دارن ،واقعا خوشم میاد .انگار یه نسخه مینی از منه!
تهیونگ اینکه حاال میتونست اون کار رو انجام بده ،دوست داشت.
میتونست جونگکوک رو بدون فکرکردن زیاد لمس کنه چون پسر
دیگه هم چنین احساسی بهش داشت.
1983
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-توی این فعالیت باید چیکار کنیم؟ کلمات مرتبط به علوم رو بنویسیم؟
-تو چی نوشتی؟
-خودت ببین.
1984
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت و تهیونگ از پهلو بهش نگاه کرد .از پنهان کاری
ناگهانی و عجیبغریب جونگکوک تعجب کرد.
اما پسر مونقرهای سرش رو بلند کرد و سعی کرد چیزی که
جونگکوک با حروف کوچیک موزه نوشته بود ،رمزگشایی کنه.
پسر منتظر بود که کلماتی مثل اتم ،ازمایشگاه ،تجربه ،طبیعت ،کشف یا
هرچیزی مثل این پیدا کنه ،اما سخت در اشتباه بود .هیچکدوم از اون
کلمات اونجا نوشته نشده بودن.
یک کلمه نبود ،یا بهتره بگیم ،کلماتی نبودن که دراولین نگاه به راحتی
قابل تشخیص نباشه ،اما این بخاطر این بود که مغز تهیونگ از کار افتاد.
-اره.
1986
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
-و خب؟
1987
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
1988
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک برای چند دقیقه به سکو نگاه کرد و سرش رو به این طرف
و اون طرف خم کرد.
-این یعنی...
1989
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،جونگکوک!
1990
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
متاسفانه ،اون یک بوسه معصومانه و سریع بود ،اما همین کافی بود تا
احساسات بینشون مهر و موم بشه و قطعا اون وعده بوسههای بیشتری رو
در اینده میداد.
1991
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دستهای جونگکوک دور کمر تهیونگ حلقه شد ،برای لحظهای از
روی زمین بلندش کرد و پسر مونقرهای رو با حرکت عاشقانهاش
غافلگیر کرد.
-اره داری.
1992
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درک نمیکنم که چرا برای قرار از بقیه کمک گرفتی .به نظرم خیلی
هم رمانتیکی ،جئون.
که اونها جواب دادن که بقیۀ بعد از ظهر رو بیرون از خوابگاه بودن.
تهیونگ لبخند پرمدعایی زد و با خودش فکر کرد که همه چیز اون
روز بینقص و کامل بود.
-سوال انحرافیه؟
1995
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پس دونستن اینکه هوبی و نام قراره برای بقیه روز بیرون خوابگاه باشن
خبر خوبیه ،درسته؟
1996
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت و طعم شیرین اون کلمه رو روی زبونش احساس کرد،
اما لبخند جونگکوک با شنیدن تهیونگ که دوست پسرش صداش
کرد ،شیرینتر بود.
1997
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 35
1998
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
1999
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-محکمتر ببوس.
2000
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
روی دهن پسر مونقرهای تسلط پیدا کرد که تهیونگ احساس کرد
چشمهاش چرخید ،با وجود اینکه چشمهاش بسته بود.
با این حال ،به نظر میرسید که یک چیزی کم بود .میلش باقی موند و
تهیونگ احساس رضایت نمیکرد .به چیز بیشتری نیاز داشت .بیشتر
میخواست.
-ته...
2001
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک...
-ته.
2002
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پس چرا خون جین رو خوردم؟ خون خوناشام نباید حالم رو خوب
کنه؟
2003
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خون جین مشکالتی که اون لحظه داشتی ،حل کرد .ولی جلوی
عوارض بعدی رو نمیگیره .خودت حرفهای دکتر رو شنیدی .نباید
فعالیت بدنی باال داشته باشی.
2004
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-احمق نباش.
-جونگکوک ...تو فکر میکنی که تقصیر توئه ،اره؟ اینکه زخم سرم
بخاطر توئه؟
2006
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
جونگکوک چند لحظه بعد جواب داد و صداش روی پوست گلوی
تهیونگ خفه شد.
2007
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این تقصیر من بود که توی اون موقعیت بودی و به خودت اسیب زدی
تهیونگ.
-ما قبال درموردش حرف زدیم .فکر کردم متوجه شدی که تقصیر تو
نیست.
-من واسه هیچی سرزنشت نمیکنم .خودت این رو میدونی ،مگه نه؟
-میدونم.
2008
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی حق با منه.
-اره ،ولی...
2009
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو بودی که اون طنابها رو از دور دستها و پاهام باز کردی ،وقتی
که خودت بین چندتا خوناشام گیر افتاده بودی ،درسته؟ تو بودی که
حتی بدون دستبند ضد نور خورشیدت از زیر اشعههای خورشید رد
شدی که جلوی صدمهزدن اون زن شیطانی به من رو بگیری .تو بودی
که زندگیت رو ریسک کردی تا نجاتم بدی .کار تو بود .تو هرکاری
که میتونستی انجام دادی تا من رو از اونجا بیاری بیرون و من میدونم
چطوری این چیزها رو تشخیص بدم جونگکوک .چطوری میتونم
سرزنشت کنم وقتی تنها چیزی که درونم حس میکنم ،قدردانیه؟
2010
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
2011
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میتونم تصور کنم که جنگ با اون شیطانها راحت نیست ،چه برسه
توی مدت زمان کوتاه ،ولی الزم نیست تنهایی باهاشون رو به رو بشی.
اگه الزم باشه هرروز بهت میگم که تو ناجی و قهرمان منی .هرچند
باری که الزم باشه تکرار میکنم تا باورش کنی ،باشه؟ من اینجام .من
اینجا کنارتم.
تهیونگ چند تا تار موی تیره که از ژل جدا شده بود و روی پیشونی
جونگکوک افتاده بود ،کنار زد و توی اسیبپذیریای که درون اون
چشمهای نافذ بود ،غرق شد.
-خیلی خب.
2012
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دوستت دارم.
2013
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-قابل درکه.
-پرو.
2014
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقع بین.
-احمق.
-رومخ.
2015
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مال تو؟
2016
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره.
-تو مال منی و من مال توئم .قلبم از لحظهای که پیداش کردی واسه تو
شده.
2017
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ته...
2018
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی همیشه میتونی مطمئن بشی که اروم و مهربون پیش بری .شاید
باید بدونی که منم طرفدار سکس وانیالم.
-معلومه که هستی.
2019
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باشه ،میگم.
-ولی فعال ،قبل از اینکه حسم بره ،دکتر بازی رو تموم کن.
لبهای دوست داشتنی جونگکوک روی تمام بدنش ،از گردن تا ساق
پاش ،کشیده شد و حتی یک اینچ هم باقی نذاشت .و تهیونگ
میتونست پرستیدن و عشق رو توی تک تک فشار سبک لبهای
جونگکوک و همچنین هر زمزمه و تعریف روی پوستش احساس کنه
2021
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
انگشت بلند و لغزندهای که با لوب پوشیده شده بود ،به ارومی وارد
تهیونگ شد و همزمان جملههایی مثل " تو فوقالعادهای " و " دوستت
دارم " به گوشش رسید و پسر مو نقرهای اونقدری با ترکیب
احساسات ،شهوت و اشتیاق با محبت و شیرینی مست شده بود که
انگشت دوم غافلگیرش کرد ،مخصوصا وقتی که به حساسترین قسمت
بدنش برخورد کرد.
2022
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون عوضی عاشق این بود که تهیونگ التماس کنه .خب ،تهیونگ
زمان زیادی داشت که بعد از اینکه به کام رسید ،خودش رو بخاطر
اسیبپذیریاش تنبیه کنه.
2023
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
براش کافی بود تا درخواستش رو عقب بندازه ،اما حاال هیچ شکی
وجود نداشت.
-مطمئنی؟
2025
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من فقط...
2026
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2027
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2028
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون سرعت به طرز لذتبخشی برای هردوشون اروم بود ،اما ضربههای
جونگکوک عمیق و مطمئن بود و باعث میشد انگشتهای پای
تهیونگ از لذت جمع بشه .دستهای جونگکوک از دندههای
تهیونگ تا رونهاش پایین اومد و پاهای پسر مونقرهای رو دور کمرش
حلقه کرد تا هیچ فاصلهای بینشون نباشه ،حتی یک مولکول اکسیژن.
2029
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک ،میخوام...
تهیونگ شروع کرد ،اما وقتی جونگکوک الله گوشش رو گاز گرفت
و کشید ،حرف خودش رو قطع کرد.
2030
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
عشق من.
-اوالً ،ازت میخوام که تا ابد عشق من صدام کنی .درواقع قراره اسمم
رو به عشق من تغییر بدم .از همین االن دیگه تهیونگ صدام نکن .اسمم
عشق منه.
2031
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید و تهیونگ سعی کرد به جمله منسجمی فکر کنه که
بدون اینکه خیلی واضح باشه ،به خوناشام بفهمونه که چی
میخواست ،اما البته که ذهنش نمیتونست چیزی فرمول بندی کنه،
مخصوصا وقتی که جونگکوک اینقدر خوب داخلش ضربه میزد.
2032
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه اینجوری.
-چی؟
2033
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ سری به نشونه تایید تکون داد و با خودش فکر کرد ایده
خوبی بود یا نه.
2034
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
-میدونی ...با خوردن خون من ،وقتی که توی این وضعیت هستیم.
2035
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونی برای اینکه حس خوبی باهات داشته باشم الزم نیست که
خونت رو بخورم ،مگه نه؟
-میدونم.
تهیونگ گفت و ابروهاش رو باال و پایین برد ،اما وقتی جونگکوک به
شدت به نقطه شیرینش ضربه زد ،ناگهان مکث کرد.
2036
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2037
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-سرم خوبه و منم ساکت میمونم .قول میدم .فقط نیاز دارم که حست
کنم .توی هرمرحلهای که ممکنه.
2038
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2040
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2041
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما همونطوری که درد پاره شدن پوستش دریک چشم بهم زدن بهش
هجوم اورد ،لذت و گیجی هم بدنش رو به لرزه انداخت و به تهیونگ
احساساتی رو داد که قبال هیچوقت حسش نکرده بود.
-نزدیکی؟
2042
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-طعم خیلی خوبی میدی .تمام وجودت طعم خیلی خوبی میده.
2043
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک روی فکش زمزمه کرد ،این بار با مالیمت پوست حساس
اون قسمت رو بوسید و بینیاش رو به پوست عرق کردهاش کشید.
2045
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حالت چطوره؟
2046
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،ببخشید.
2047
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میخواستم بگم که احساس کامل بودن دارم .انگار سینهام اماده بود
که با تمام عشقی که درونم احساس میکردم ،منفجر بشه .منظورم این
نبود که با کامت احساس پربودن میکنم احمق.
-اوه.
خجالتی که روی صورت پسر بود به نظر تهیونگ بامزه بود و ترجیح
داد که این بار اشارهای بهش نکنه.
2048
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-زیاد برای خودم مهم نیست ،ولی اره .پس میرم بیارم.
2049
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی شده؟
-هوم؟
2050
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت و وقتی اخم بین ابروهای تهیونگ تشدید شد ،اضافه
کرد:
2051
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ از گفتن اینکه تصور کرده بود که توی اینه به خودش نگاه
کنه تا جای زخم رو ببینه ،امتناع کرد .البته به نظرش خیلی هات بود
چون اون حرکت به نحوی نشون میداد که متعلق به جونگکوک بود.
عجیبغریب بود و تهیونگ این رو میدونست ،پس به همین دلیل اون
افکار رو توی سرش نگه داشت.
-درد داشت؟
2052
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،بهش فکر کرد و سعی کرد بهترین کلمات رو پیدا کنه.
-انگار گوشت گردنم پاره شد .ولی بعدش ...بعدش خیلی خیلی خوب
بود جونگکوک.
2053
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2054
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید و چند ثانیه طول کشید تا جونگکوک جواب بده ،اما
تهیونگ از حالت متفکرانهاش متوجه شد که جونگکوک برای
جوابدادن به بهترین راه فکر میکرد.
-مزهات دقیقا همونی بود که تصور میکردم .مثل شهد شیرینی که
توسط فرشتهها درست میشد .انگار هرقطره از خونت یک اغوش گرم
توی یک روز سرد زمستونی بود .انگار هرقطرهاش من رو به اسمون
میبرد ،اجازه میداد برای چند ساعت شناور بمونم و بعد توی باغ
گلها فرود میاورد .بدون شک ،بهترین خونی بود که توی کل
زندگیم خوردم ،ولی فکر کنم یکم دارم با تعصب حرف میزنم.
2055
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و البته بهترین سکسی بود که داشتم .درواقع ،بقیه سکسهامون هم
بهترین بودن ،ولی همینه .و فکر کنم بخاطر توئه ،نه بخاطر خون خاصی
که داری.
-امروز به همه چیزم غلبه کرد و نمیتونم ریاکار باشم و بگم نه ،ولی
فکر کنم این ترکیبی از همه چیز بود چون خونت رو خوردم ،چون
باالخره بدون یه پالستیک فاکی حست کردم ،چون این اولین باری بود
که با دونستن احساسات همدیگه باهم سکس داشتیم و همین
نزدیکیمون رو بیشتر کرد.
2056
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-پنج ساعته که دوست پسر هم شدیم .الزم نیست اینقدر رمانتیک باشی
بیبی.
-نه ،ازادانه حرف بزن .درمورد هرچی میخوای حرف بزن چون
دوست دارم بشنوم.
2057
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2058
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نیازی ندارم .من یهبین رو برای تغذیه دارم و الزم نیست اونقدری
خون بخورم .میتونیم هرموقع که خواستی ،حین سکس انجامش بدیم
چون میخوام تو حس خوبی داشته باشی ،ولی نمیخوام ...نمیخوام
فکر کنی این چیزیه که میخوام و بهش نیاز دارم چون تو خیلی بیشتر
از خونت برام ارزش داری .امیدوارم که این رو بدونی.
-میدونم...
-ولی میتونی این رابطه کاری رو بین خودت و یهبین تموم کنی و...
میدونی ...میتونی به جاش از من خون بخوری.
2059
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید ...البته اگه خودت بخوای ،ولی من مشکلی ندارم .بیشترم به
دردت میخوره.
2060
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه لزوماً.
-خیلی خب .شاید .ببخشید که نمیتونم تصور کنم که دوست پسرم از
یکی دیگه لذت ببره.
2061
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من قبال بهت توضیح دادم که چنین اتفاقی برای اون زن نمیافته .اون
فقط اهداکنندۀ منه و هیچ رابطهای بین ما نیست و منم وقتی گازش
میگیرم ،باهاش سکس ندارم ته .ازش لذت ببرم؟ منظورم اینه ...من از
وعده غذاییم لذت میبرم ،دقیقا مثل تو که وقتی گرسنهای و یه غذای
خوب میخوری ،ولی نه درحد لذت جنسی .و چیزی که یهبین حس
میکنه ...من هیچ وقت بهت نگفتم ولی من به یه دلیلی انتخابش کردم.
-چه دلیلی؟
2062
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ پرسید.
-چون وقتی به کام رسیدی ،اون سرخوشی و خلسه رو ازاد کردی .با
این حال ،اهداکنندهها معموال رابطه عاشقانه یا جنسی با خوناشامها
ندارن ،البته توی بعضی موارد اینجوریه .پس اون احساسات رو درون
خودشون گیر میاندازن و برای چند لحظه احساس مستی و سرخوشی
دارن.
2063
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه ،فهمیدم.
-اره .من نمیتونم بهش کمک کنم که مسیر زندگیش بهتر بشه چون
فقط خودش میتونه انجامش بده ،ولی با دونستن اینکه میتونم ازش
2064
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خون بخورم و متقابالً بهش یه چیزی بدم ،مثل فراموشی درد برای چند
لحظه ،چیزیه که واقعا میتونه ارومم کنه.
2065
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک چند ثانیه بعد زمزمه کرد .چشمهاش همچنان بسته بود.
-این ...این واقعا جدیه ته .اعتمادی که الزمه بین ما هست ،حتی بیشتر از
هرچیزی ،ولی مسئولیت زیادی هم داره .اگه نتونم به هردلیلی خودم رو
کنترل کنم و بهت اسیب بزنم ...نمیتونم تحملش کنم.
-ولی اشکالی نداره .الزم نیست بهم جواب بدی .یعنی ...من فقط
پیشنهاد دادم .نمیخوام فقط بخاطر اینکه دوست پسرتم مجبور بشی
انجامش بدی .هرکاری که راحتتری انجام بده ،باشه؟
2066
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-باشه.
2067
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک راحت روی تخت دراز کشید .کامال مشخص بود که به
رسیدن هم خوابگاهیهای دوست پسرش عالقهای نداشت.
جونگکوک گفت.
درواقع ،نوری که از بین پرده سفید عبور میکرد دیگه اونقدری قوی
نبود ،بلکه بیشتر طالیی مایل به قهوهای بود .تهیونگ واقعا زمان رو گم
کرده بود.
-به هرحال ،چرا هنوز اونجا دراز کشیدی؟ بلند شو و باسنت رو
بپوشون!
2068
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مشکلش چیه؟
2069
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-مشکلش چیه؟
2070
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2071
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2072
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دارم وحشت میکنم ،خب؟ نمیخوام گیجشون کنم .لطفا فقط برو
لباس بپوش و همینجا منتظر بمون تا بهت عالمت بدم .سعی میکنم
حواسشون رو پرت کنم یا بفرستم چیزی بخرن که بتونی از اینجا بری.
2073
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2074
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
حرومزاده.
-جونگکوک…
تهیونگ دوباره هشدار داد و به سمت تخت رفت ،اما پسر موتیره
سریعتر بود و وقتی تهیونگ سعی کرد متوقفش کنه ،از روی تشک
پرید.
2075
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ته؟ خونهای؟
2076
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2077
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک روی لبهای پسر زمزمه کرد ،چند تا بوسه دیگه بهش داد
و بعد با لبخند از خود راضیای خوابگاه رو ترک کرد.
2078
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2079
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 36
-سالم.
-اسمت چیه؟
-جونگکوک.
2080
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پسر با لبهای اویزون با خودش زمزمه کرد و بعد با صدای بلندی اروغ
زد.
2082
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پس وقتی تهیونگ لبخندی به پیشنهادش زد ،از روی تخت پرید ،به
کمد جونگکوک هجوم برد و دنبال لباس ورزشی گشت ،باید بگیم که
جونگکوک غافلگیر شد.
2083
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،وقتی حتی یک کیلومتر ندوییده بودن چون تهیونگ دیگه
نمیتونست ادامه بده ،جونگکوک از اون فرصت استفاده کرد تا
اذیتش کنه و همون موقع تهیونگ با لبهای اویزون بهش غر زد:
اون موقع جونگکوک به حرفش اهمیت چندانی نداد و فکر کرد منظور
تهیونگ این بود که جونگکوک فقط بخاطر اینکه خوناشام بود
میتونست بدون اینکه خسته بشه بدوه و خب ...تهیونگ اشتباه
نمیکرد.
2084
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون زمان توی اتاق تهیونگ که همچنان همون خوابگاه شماره شصت
و چهار بود ،نشسته بودن و هردوشون درحال درسخوندن بودن.
2085
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
بنابراین ،وقتی تهیونگ با مستی توی اون بار پر سروصدا حرفش رو
تکرار کرد ،دقیقا توی صادقترین حالت خودش ،جونگکوک به پیام
پشت حرفهاش مشکوک شد .قطعا معنایی داشت که نمیتونست
متوجه بشه.
-ولی خوناشام نیستی ،پس دیگه چیزی نخور .مگه اینکه بخوای باال
بیاری و مثل دفعه پیش لباست رو کثیف کنی.
2086
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،میدونم.
-تو واقعا داری تعقیبم میکنی .ببخشید ولی محض اطالعت اگه بهم
عالقه داری ،باید بهت بگم که من خیلی دوست پسرم رو دوست دارم
و تو هیچ شانسی نداری.
2088
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اصال کجاست؟
-اوه! جیمین رو دیدم .اون بهترین دوستشه .شاید دوست پسرم پیش
جیمینه .میرم چک کنم.
2089
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ببخشید.
2090
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،گفتم.
-اوه.
تهیونگ با لحن جدی گفت و قطعا اون صحنه از بیرون واقعا خندهدار
بود .درواقع ،از درون هم خندهدار بود چون جونگکوک با خوش
شانسی توی خندهاش غرق نشده بود.
2091
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم .همینطوره.
-اوه...
2092
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
-منم دلم برات تنگ شده بود .حتی اگر نیم ساعت گذشته باشه.
2093
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و منم کسی نبودم که بخاطر بهترین دوستت ولت کرده باشم.
2094
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2095
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از دستم ناراحت نشو ...ولی واقعا نمیخوام .واقعا کار من نیست.
2096
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چون تهیونگ شاید بهش کمک کرده بود تا ادم بهتر ،فهمیدهتر،
صبورتر و به فکرتری باشه ،اما هیچوقت سعی نکرده بود که تغییرش
بده .هیچوقت .تهیونگ دقیقا همونطوری که بود ،دوستش داشت و با
وجود اینکه جونگکوک فقط نصف یک ابجو رو نوشیده بود ،احساس
میکرد که از عشق زیاد مست شده بود.
تهیونگ گفت.
2097
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-برو با جیمین بخون .من مشکلی ندارم .اون قطعا عاشق کارائوکهست.
-صدای دو رگهام؟
-معلومه که نه.
-هی! تهیونگ!
هوسوک از اون طرف بار صداش کرد و این واقعا شگفتانگیز بود که
جونگکوک اصال الزم نداشت از طریق شنوایی خوناشامیاش صداش
رو بشنوه.
2099
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من تمام مدت اینجا میمونم و بهت نگاه میکنم .فکر کردی که قراره
حوصلهام سر بره؟
-لوس.
2100
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2101
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2102
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دوستت دارم.
2103
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ظاهرا رابطهشون خیلی جدی بود چون جیمین فکر کرد که بهتر بود
صادق باشه و درمورد ماهیت واقعیاش به یونگی بگه .هم خوابگاهی
قدیمی جونگکوک به خوبی تهیونگی که جونگکوک بهش گفت
خوناشام بود ،واکنش نشون نداد ،اما جیمین و یونگی به سرعت همه
چیز رو حل کردن و جونگکوک واقعا برای هردو دوستهاش
خوشحال بود.
2104
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یک گروه دوستی تشکیل داده بودن .شاید بعدا ،وقتی که مطمئن
میشدن کامال امن بود که تعداد زیادی از افراد درمورد ماهیتشون
بدونن ،بهشون میگفت.
2105
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2106
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوناشام این موضوع رو به هیچکس نگفته بود ،نه حتی تهیونگ ،اما
یکی از دالیلی که تصمیم گرفت مدرک پزشکی قانونی و جنایی رو
بگیره ،قتل مادرش بود.
متاسفانه ،اون زمان نتونست از طریق اثر انگشت ،رد خون ،مو یا رد پا
مرگ مادرش رو بررسی کنه ،نه تنها به خاطر اینکه هیچ اطالعاتی
درموردش نداشت ،بلکه با رنج کشیدن از مرگ کسی که براش مهم
بود ،مشغول بود.
اما وقتی چند سال بعد پدرش پیشنهاد داد که به دانشگاه بره ،این اولین
شغلی بود که به ذهنش اومد .با وجود اینکه نتونسته بود جوابهاش رو
برای مرگ مادرش پیدا کنه ،حداقل تا همین اواخر بخاطر اعتراف
میگیونگ ،جونگکوک نمیخواست که هیچکس تا اخر عمرش توی
بیخبری زندگی کنه .خوناشام میدونست که با کمبود جواب چقدر
ادامه کار سخت بود.
2107
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2108
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از اون موقع ،تهیونگ دیگه دنبال کاراموزی نگشت چون حجم
کالسها و ارزیابیهاش توی دو سال اخرش زیاد شده بود و تصمیم
گرفته بود که زمانش رو بیشتر صرف درسش کنه.
2109
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کسی چه میدونست...
2110
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فقط این سالها قایمش کرده بود و کسی نمیتونست ببینه ،ولی االن
باالخره میتونیم.
مکالمهها و شیطنتها بین اون هفتها برای چند ساعت ادامه پیدا کرد
و همه از حضور همدیگه لذت بردن ،پس هیچکس متوجه گذر زمان و
رسیدن شب نشد.
2111
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ زیادی ساکت بود و فقط میخندید یا گاه به گاه وارد بحث
میشد .پسر مو بلوند دست جونگکوک که دور کمرش بود ،نوازش
میکرد ،سرش رو به شونه خوناشام تکیه داد و دستهاش رو دور
گردن پسر مو تیره حلقه کرد و همین باعث شد جونگکوک فکر کنه
که خستگی و خوابی که معموال مستی به همراه داشت ،باالخره
تهیونگ رو شکست داد.
2112
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک؟
-هوم؟
2113
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2114
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اولین واکنش خوناشام این بود که به شدت سرفه کنه ،نه تنها بخاطر
اینکه واقعا خفه شد ،بلکه بیشتر بخاطر اینکه کلمات تهیونگ رو کم
اهمیت جلوه بده.
2115
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،جونگکوک هیچ وقت اونقدری خوش شانس نبود.
2116
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ،همچین چیزی نیست .فکر کنم اینجور دستشوییها فقط توی
کالبها و بارهای فیلم و سریالهاست .سرویس اینجا یک عالمه نور
فلورسنت داره و بوی بدی میده.
-ولی فکر کنم خیلیها رو تحریک کنه .حدس میزنم که میل ادمها
همیشه زودتر عمل میکنه.
2117
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جیمین گفت ،با اغراق اهی کشید و بعد با ادعا لبخندی به جونگکوک
زد ،اما چند ثانیه بعد نگاهش روی تهیونگ قرار گرفت و جونگکوک
اونقدری بهترین دوستش رو میشناخت که چیزی که تو راه بود،
پیشبینی کنه.
-من ته رو میبرم خونه .دیروقت شده و تهیونگ داره روی پام خوابش
میبره.
2119
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خوشبختانه ،مرسدس بنزش دقیقا جلوی ورودی بار پارک شده بود و
جونگکوک باید جلوی خودش رو میگرفت تا با تمام نفرتش گروه
سه نفرهای که به ماشین براق مشکی تکیه داده بودن و سیگار
میکشیدن ،هل نده.
2120
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میرم خونه خودم چون فکر میکنم که نباید تنها باشی .یا ترجیح
میدی که ببرمت خوابگاه خودت؟
جونگکوک پرسید.
-میخوام با تو بیام.
2121
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2122
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چیه؟ حقیقت داره .توی دستشویی بار سکس نداشتیم ،ولی به جاش
میتونیم اینجا انجامش بدیم .من هیچ مشکلی ندارم.
2123
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی امشب قرار نیست تکرارش کنیم .باید مستقیم بری توی تخت
عشق من.
با این حال ،به نظر میرسید که تهیونگ صحبتهای جونگکوک رو
اشتباه برداشت کرد چون خوشحال شد و لبخند جسورانهای به
جونگکوک زد.
-منظورم اینه ...من هیچ مشکلی با این ندارم .روی تخت همیشه
راحتتره.
2124
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-نه ته.
2125
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا میخوابی.
-چرا نه؟
2126
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-وقتی توی این شرایطی ،ازت سواستفاده نمیکنم .اون وقت چه جور
دوست پسریم؟
2127
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی دوست پسر منی .این باید برات کافی باشه که بدونی من میخوام
تمام مدت باهات سکس داشته باشم.
2128
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اینجوری؟
-ته ،تو حتی من رو به عنوان دوست پسرت توی بار تشخیص ندادی.
2129
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نه اینکه یاد نگرفته باشه که با هم خوابگاهی زندگی کنه ،اتفاقا یونگی
دوست و رفیق اورواچش بود و بودن تهیونگی که کنارش زندگی
میکرد ،خیلی عملی بود و جونگکوک نمیتونست انکارش کنه.
پس یک اپارتمان توی فضای خصوصی و امنی که فقط چند خیابون از
دانشگاه فاصله داشت ،خرید چون قطعا نمیخواست فقط برای اینکه
سرکالس بره ،ساعتها توی ترافیک باشه .توی روزهایی که
2130
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به محض اینکه وارد اپارتمان شدن ،اولین فضایی که پیدا کردن اتاق
نشیمن بزرگ و اتاق غذاخوری بود .رنگ سفید دیوارها و کف بژ با
مبلمان مشکی درتضاد بود و پنجرههای شیشهای بزرگ با پردههای
کشویی طالیی روی دیوارهای موازی ،نور طبیعی زیاد و منظره زیبایی
از سئول رو فراهم میکرد.
2131
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اون طرف اتاق که با یک پارتیشن چوبی جدا شده بود ،اتاق نشیمن بود
که یک کاناپه بزرگ مشکی ،یک میز کوتاه مرمری و خاکستری توی
وسط و یک تلوزیون باریک که به دیواری با کاغذ دیواری سبز تیره
نصب شده بود ،داشت و فضایی برای اوقات فراغت و ارامش درست
کرده بود.
-تیشرت یا هودی؟
2133
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تیشرت لطفا.
جونگکوک راهنمایی کرد ،زیپ شلوار ابی تیره تهیونگ رو باز کرد و
از پاهای بلند و برنزهاش دراورد .البته نتونست مقاومت کنه و بوسههای
ظریفی روی رون چپ تهیونگ گذاشت چون پرستیدن اونها هیچ
ضرری نداشت.
2136
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2137
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2138
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
خونهاش داشته باشه ،بگرده ،البته مسواک و شامپو برای موهای رنگ
کردهاش خریده بود.
-چشمهات رو ببند.
با وجود اینکه خط چشم قهوهای تیره صورتش رو کثیف کرده بود،
جونگکوک همچنان فکر میکرد که تهیونگ خوشگلترین موجودی
بود که چشمهاش توی تمام زندگیش دیده بود .جونگکوک با خودش
فکر کرد که همیشه مسحور صورت منحصر به فرد و بینقص تهیونگ
میشد چون در واقع ،غیرممکن بود که مسحورش نشه.
وقتی جونگکوک پاک کردن میکاپ رو تموم کرد و برای چند ثانیه
2139
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2140
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با وجود اینکه دو سال گذشته بود و هزاران " دوستت دارم " از
دهنشون خارج شده بود ،جونگکوک واقعا معتقد بود که به اندازه
کافی گونههای مختلفی از پروانه توی بدنش زندگی میکرد تا هرباری
که اون سه کلمه رو میشنید ،با شدت بیشتری احساسشون کنه.
2141
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2142
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به عنوان خوناشام ،جونگکوک واقعا نیازی به خواب نداشت ،با وجود
اینکه همیشه دوست داشت که انجامش بده ،اما حاال که عادت کرده
بود هرشب با پیچیدن دستهاش دور بدن نرم و گرم تهیونگ بخوابه،
چیز دیگهای نمیخواست و نمیتونست یک روز رو تصور کنه که از
اون احساس لذت نبره.
چند ثانیه طول کشید تا جونگکوک روی تخت بچرخه و خم بشه تا
چراغ کوچیکی که روی میز کنار تخت بود ،خاموش کنه و همین
کافی بود تا دوست پسر کم صبر و مشتاقش روی سینهاش بخوابه .سر
تهیونگ داخل گردن جونگکوک فرو رفت و از رایحه مرکبات و
کاجی که دوست داشت ،دمی گرفت ،درحالی که دستهاش رو دور
کمر خوناشام حلقه کرد.
2143
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک از رایحه تهیونگ مست شد ،با وجود اینکه عطرش با
کمی عرق و دود بار ترکیب شده بود .خوناشام صورتش رو به گونه
تهیونگ تکیه داد.
-جونگکوک؟ بیبی؟
-بله؟
2144
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دوستم داری؟
تهیونگ پرسید.
این یکی راحت بود .اون سوال همیشه نوک زبون جونگکوک بود.
2145
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نه اینکه جواب اون سوال رو ندونه ،اما بلکه بیشتر متعجب و غافلگیر
شده بود .این اولین باری بود که تهیونگ به موضوع ابدیت و اینده
نزدیک میشد و این قطعا جونگکوک رو غافلگیر کرد.
-تو کشفم کردی تهیونگ .تو من و قلبم که فکر میکردم کامال گمش
کردم ،کشف کردی .و تصمیم گرفتی که در هرحال دوستم داشته
باشی .تو هرچیزی هستی که من موقع بزرگ شدن بین پدر و مادرم
دیدم .احترام ،اعتماد ،دوستی ،اشتیاق و عشق .تو مسئول اینی که من
میتونم باالخره یه چیزی احساس کنم و من عاشق همۀ اینهام .و تا ابد
دوستت دارم عشق من .تو بزرگترین عشق زندگی منی و هیچ شکی
درموردش ندارم.
2146
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک اعتراف کرد و به نوازش دست تهیونگ ادامه داد ،اما این
بار انگشتهاش میلرزید چون وزن کلماتش روش تاثیر گذاشت.
با گذشت چهارصد و بیست و هفت ثانیه (اره ثانیهها رو شمرده بود)،
جونگکوک مضطربتر شد و هیچ حرفی از تهیونگ شنیده نشد .تنها
چیزی که شبیه به جواب بود ،خروپف ضعیفی بود که چند دقیقه بعد
توی هوا پیچید و باعث شد خوناشام دلیل جواب ندادن تهیونگ رو
متوجه بشه.
2147
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
CH 37
تهیونگ
کجایی؟
جونگکوک
تو کجایی؟
تهیونگ
جونگکوکککک
2148
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک
نه نگفتی.
تهیونگ
خیلی خب.
*اموجی هلو*
دارم میام.
2149
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اموجیهای مدرن و کاربردی عوض کرده بود و این قطعا بخاطر تاثیر
تهیونگ بود .شاید دهها اموجی قلب متفاوت که تهیونگ هرروز براش
میفرستاد جونگکوک رو مجبور کرد که ازشون استفاده کنه.
پسر مو بلوند چیزی مثل " سریعتر .دلم برات تنگ شده " .با یک
اموجی پسری که درحال دوییدن بود ،تایپ کرد که یکدفعه انگشتی
رو روی شونهاش احساس کرد .تهیونگ با لبخند بزرگی روی لبهاش
برگشت چون فکر میکرد که جونگکوک بود.
با این حال ،با پسری با قدی کوتاهتر از دوست پسرش و موهای قهوهای
روشن که با چشمهای فندقیاش هماهنگ بود ،مواجه شد.
-سالم...؟
تهیونگ سالم کرد و وقتی پسر صحبت نکرد و فقط با دقت بهش نگاه
کرد ،مکالمهای رو شروع کرد.
2150
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه .ببخشید.
-سالم.
پسر باالخره جواب داد و نوک گوشهاش قرمز شد .تهیونگ با سوال
و کنجکاوی یک تای ابروش رو باال انداخت و سعی کرد متوجه بشه
که اون پسر ازش چی میخواست .پسر پشت گردنش رو خاروند و
اضافه کرد:
-فقط داشتم فکر میکردم که ...احیاناً فارغالتحصیل رشته زبان ،ادبیات
یا همچین چیزی هستی؟
2151
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اولش ،سوالش برای تهیونگ عجیب بود ،عالقهاش و اینکه چرا پسر
چنین سوال رندومی رو پرسیده بود ،درک نمیکرد.
اما به نظر میرسید خیلی هم رندوم نبود چون تهیونگ به یاد اورد که
دیوارهای ساختمون اطرافش با ساختمونی که برای سه سال به دیدنش
عادت کرده بود ،متفاوت بود.
-نه ،نه من ادبیات نمیخونم .درواقع دارم زیست شناسی میخونم ولی
برای ارائه اینجا کالس داشتم.
2152
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اوه .برای کسی که خجالتی بود یا حداقل توی این چند دقیقه خجالتی
به نظر میرسید ،خیلی با جسارت الس زده بود.
تهیونگ به اطرافش نگاه کرد و دنبال پسر مو تیره گشت تا بدون اینکه
بیادب به نظر برسه ،بهونهای برای رفتن از اونجا داشته باشه ،اما هیچ
اثاری از دوست پسرش نبود.
2153
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
صورتش بود و تهیونگ دقیقا همون لحظه به یاد اورد که پسر بیچاره
احتماال نفسش رو نگه داشته بود تا از تهیونگ جواب بگیره.
-اوه .عام...
تهیونگ با خنده گفت و سعی کرد وضعیت حال و هوای بینشون رو
بهتر کنه.
شاید اگه جواب الس زدنش رو ندم ،متوجه بشه که عالقهای ندارم.
2154
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،اون حرف بهش نتیجه معکوس داد چون پسر لبخندی زد،
دستش رو توی جیب شلوار خاکستریاش برد و گوشیاش رو دراورد.
گوشی رو با چنان قاطعیتی به تهیونگ داد که پسر مو بلوند چارهای جز
گرفتن اون نداشت تا جلوی افتادن و شکستن گوشی رو بگیره.
پسر پرسید.
2155
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
نه اینکه اهمیتی داشته باشه چون تهیونگ هیچ عالقهای به گفتن اسم یا
دادن شماره به اون پسر نداشت .فقط باید یک راه قاطعانه ،اما مودبانه
پیدا میکرد تا بهش بگه.
-متاسفم.
2156
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-صبر کن .از پسرها خوشت نمیاد ،موضوع همینه اره؟ من بدون اینکه
ازت بپرسم ،حدس زدم .خیلی احمقم.
باالخره اینجاست.
2157
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک زیر سایه درخت ،ده متر دورتر ازشون ایستاده بود ،بندهای
کوله پشتی مشکیاش رو گرفته بود و بهشون نگاه میکرد ،اما وقتی
متوجه نگاه تهیونگ شد ،به سرعت نگاهش رو ازش گرفت ،طوری که
انگار حین دزدیدن کوکی از شیشۀ ممنوعه گیر افتاده بود.
2158
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پسر با خودش زمزمه کرد و تهیونگ به این فکر کرد که خودش رو به
نشنیدن بزنه ،اما خیلی دیر بود.
-اره ،حتما.
-اره ،ولی اشکالی نداره .امیدوارم دفعه بعد شانس بهتری داشته باشی.
2159
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خدافظ!
-هی!
2160
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2161
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چرا؟
2162
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2163
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کردم نزدیک دریاچهای که قبال بردمت ،پیک نیک داشته باشیم.
نظرت چیه؟
-عاشقشم.
اضافه کرد:
-واقعا گرسنمه.
2164
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اونها سعی میکردن که هرهفته سرقرار برن ،با وجود اینکه بخاطر
مسئولیتهای دانشگاه اصال راحت نبود ،مخصوصا حاال که سال
اخرشون بود و حجم کار و مقالههاشون بیشتر شده بود و جونگکوک
هم اخر هفتهها به بوسان میرفت تا به پدرش توی امور شورا کمک
کنه.
بنابراین ،تهیونگ که کمی (یا شاید خیلی زیاد) بهش وابسته بود،
ثانیهها رو میشمرد تا بتونه بعد از چند روز دوری ،چند ساعت با
جونگکوک وقت بگذرونه.
اما تهیونگ نمیتونست انکار کنه از اینکه قرار امروزشون بیرون از
خونه بود ،به شدت هیجانزده بود؛ مخصوصا توی چنین فضای زیبا و
ارومی .قرار بود اخرهفتهی فوقالعادهای بشه.
2166
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
مسیرشون تا دریاچه نسبتا سریع بود و فقط حدود نیم ساعت با
خوشحالی توی ترافیک طول کشید چون دریاچه توی حومه سئول و
یک منطقه ارومتر و روستاییتر قرار داشت ،اما ارزشش رو داشت
چون تهیونگ فکر میکرد که اونجا عالی و جادویی بود و متاسفانه (یا
خوشبختانه که میتونستن تنها باشن) برای بقیه زیاد جای شناخته
شدهای نبود.
2167
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با دستهای گره خورده از تپه پایین اومدن و توسط گونههای مختلف
درختهای بلند که با برگهای قهوهای و نارنجی پاییزی پوشیده شده
بودن ،احاطه شدن ،تا اینکه به پایین تپه که دریاچه بزرگ و ارومی قرار
داشت ،رسیدن.
2168
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-عام ،حوله...؟
ادامه داد:
2169
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک گفت.
2170
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک واقعا برای اون پیک نیک تالش کرده بود .باکسهای غذا
رو پشت هم روی حوله میذاشت ،از کورن داگ ،دونات ،پنکیک
کیمچی ،اسنک ،مرغ سوخاری و حتی چند تا قوطی نوشابه ،تمام
چیزهایی که تهیونگ دوست داشت .و با وجود اینکه پسر مو بلوند
گرسنه بود ،با خودش فکر کرد برای همه اونها توی شکمش جا
داشت یا نه.
2171
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2172
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دوست پسرش همچنان توی افکارش غرق بود و با بطری خونی که
همچنان نزدیک کمرش بود ،به نسیم پاییزی که به جریان اروم دریاچه
برخورد میکرد ،نگاه میکرد.
تهیونگ گفت.
2173
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تنها تفاوتش این بود که تهیونگ حاال بدون اینکه حتی پلک بزنه،
روحش رو به جونگکوک میداد.
2174
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کی؟
-جونگکوک؟
2175
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2176
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت.
2177
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چی؟
2178
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اون دید خوناشامی پیشرفتهات رو داری ولی توی این موقعیت بد
دیدی .اصال حرفهامون رو شنیدی؟
تهیونگ حتی با اتهام سوال نپرسید ،اما با این حال ،جونگکوک پشتش
منقبض شد و با حالت تدافعی جواب داد:
2179
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من واقعا ازت ممنونم ،ولی اگه بهم اعتماد نداری ،پس باید به
حرفهام گوش میدادی .حداقل اینجوری میفهمیدی که من ردش
کردم و بهش شمارهام رو ندادم .درواقع ،بهش گفتم که نمیخوام بهش
شماره بدم چون دوست پسر دارم.
-نه .معلومه که نه عشق من .اصال اینطوری نیست .با گفتن این چیزها و
مشکوک بودن مثل یه عوضی به نظر میرسم .ببخشید.
تهیونگ تصمیم گرفت روی اینکه جونگکوک مستقیم بهش نگاه کنه
پا فشاری نکنه چون میدونست که باعث اسیبپذیری پسر مو تیره
میشد و اینکه جونگکوک به زمان و شرایطی نیاز داشت تا احساس
راحتی کنه و صحبت کنه.
2182
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2183
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو فوقالعادهترین فرد دنیایی .شیرین ،با درک ،صبور ...و باید اعتراف
کنم که یکم رو مخی ،ولی یاد گرفتم که دوستش داشته باشم.
-عوضی.
-توی رمانتیک بودن داشتی خوب پیش میرفتی ،ولی خرابش کردی.
2184
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من شکی در اینکه دوستم داری ،ندارم ته .فقط با خودم فکر میکنم
که تا کی قراره دوستم داشته باشی.
-خب ،این سوال راحته .تا وقتی که بهم اجازه بدی ،دوستت دارم و با
این حال ،حتی اگه ترکم کنی ،واقعا شک دارم که عشقم ناپدید بشه.
2185
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2186
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2187
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من تمام این چیزها رو قبل از اینکه قرار بذاریم ،میدونستم ،مگه نه؟ و
دو سال بعد ،همچنان اینجا کنارت موندم .هنوزم مثل قبل دوستت دارم.
خب ،نه .دارم دروغ میگم ،االن بیشتر دوستت دارم.
-ما قرار نیست تا ابد دانشجو باشیم ته .زندگی عوض میشه و توهم
عوض میشی و مطمئنم میخوای پا به پای اون تغییرات پیش بری .و من
میترسم که نتونم باهات به این چیزها برسم.
-یعنی میخوای بهم بگی که وقتی پیر بشم ،ازم خسته میشی؟
2188
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-معلومه که نه!
ادامه داد:
-تهیونگ .اگه بهم اجازه بدی که تا اخر عمرت دوستت داشته باشم،
خوشحالترین مرد جهان میشم .هشتاد یا شاید نود سال کنارت بودن
مثل رویاست و قطعا بقیهی عمر جاودانهام رو قابل تحمل میکنه چون
زیباترین عشق رو با عشق زندگیم زندگی کردم ،حتی اگه قراره یک
روزی بمیره .ولی توهم چنین فکری داری؟ ممکنه یک روزی برسه که
من بیشتر شبیه پسرت باشم تا دوست پسرت ،بعدا بیشتر شبیه نوهات
میشم .این رو چطوری توضیح میدی؟ برای پدر و مادرت ،دوستهات
و همکارهات؟ زمانی میرسه که بخاطر این حرفها دیگه نمیتونیم
مثل یک زوج رمانتیک بیرون بریم .حاضری انجامش بدی؟ فقط
2189
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
یکبار دیگه ،تهیونگ درمورد اینکه جونگکوک چند وقت بود که به
اون چیزها فکر میکرد ،نگران شد .چرا تمام اون ترسها رو درون
خودش نگه داشته بود ،وقتی میتونست با تهیونگ به اشتراک بذاره؟
پسر مو بلوند از صداقت جونگکوک لرزید ،اما حقیقت اینه که
نمیتونست دروغ بگه که کلمات سنگینی که جونگکوک گفته بود،
درون سینهاش نلرزیده بود ،حتی بیشتر از بقیه حرفهاش.
2190
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-جونگکوک.
2191
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2192
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2193
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تو هم عشق زندگی منی جونگکوک .توی این زندگی و حتی زندگی
بعدی.
تهیونگ گفت و نفس سنگینی کشید .برای اینکه تمام قلبش رو ازاد
کرده بود ،توی اغوش جونگکوک نفسش گرفت.
2194
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ...
اون اولین چیزی بود که دهن جونگکوک فرمول بندی کرد .به وضوح
از موجی از احساسات که تهیونگ ازاد کرده بود ،تحت تاثیر قرار
گرفته بود و از دستهاش که روی کمر پسر مو بلوند میلرزید ،کامال
مشخص بود.
این فقط جونگکوک نبود که توی این رابطه به طرز درمان ناپذیری
رمانتیک بود ،خب؟
-چی...؟
-تبدیلم کن.
2196
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2197
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
Last CH
2198
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،همونطوری که کنار دریا قدم میزدن ،دستهای تهیونگ
شروع به خشک شدن و چروک شدن کرد و عالئمی از پیری رو نشون
داد که هیچ کرم مرطوبکنندهای نمیتونست جلوش رو بگیره.
خندههای بین اون زوج کم شد .این بار فقط تهیونگ بود که میخندید
و افراد توی ساحل محو شدن و تعدادشون کمتر و کمتر شد.
2199
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2200
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2201
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ به خودش اجازه داد روی ساحل دراز بکشه و به امواج سرد و
بیرحم التماس کنه تا دردی که در اعماق وجودش موج میزد ،ازش
بگیره .وقتی موج باالخره بهش رسید ،وارد سوراخ بینیاش شد و به
ریههاش هجوم برد ،تهیونگ روی تخت از خواب پرید و نه توی اب
دریا ،بلکه توی عرق غوطهور بود.
2202
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به همین دلیل بود که تهیونگ درمورد خواستهاش بهش نشونه داد تا
واکنشی از جونگکوک دریافت کنه و شاید صحبتی رو درمورد اون
موضوع شروع کنه چون تا به امروز ،هیچ وقت درمورد اون فرضیه
صحبت نکرده بودن .با این حال ،برای کسی که میتونست برای بعضی
چیزها خیلی باهوش باشه ،جونگکوک برای برخی موارد واقعا احمق
بود.
اونها وقت داشتن که درمورد اون موضوع بحث کنن ،درسته؟ خب،
حداقل این چیزی بود که تهیونگ فکر میکرد ،البته تا قبل از اینکه
متوجه بشه که جونگکوک هم این ناامنیها رو داشت.
2203
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جنبه مثبتش این بود که اعتراف جونگکوک به تهیونگ انگیزه داد تا با
کابوسش مواجهه بشه و برای پایانی متفاوت از چیزی که توی رویای
لعنتیاش اتفاق افتاده بود ،مبارزه کنه.
تهیونگ همچنان درمورد ازدواج ،بچهدار شدن ،یک سال فاصله یا چند
ماه زندگی توی کشوری عجیبغریب که برنامههای ایندهاش رو شامل
میشد ،شک و تردید داشت ،اما یک چیز رو قطعا شامل میشد.
2204
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پسر دیگه مثل ماهیای که از اب بیرون افتاده بود ،دهنش رو باز و بسته
کرد و با وجود اینکه نگاهش روی تهیونگ ثابت بود ،پسر مو تیره
واقعا بهش نگاه نمیکرد و توی افکارش گم شده بود.
-جونگکوک؟
تهیونگ زمزمه کرد و سعی کرد توجه دوست پسرش رو جلب کنه،
درحالی که دستهای ترسو و لرزونش از صورت جونگکوک پایین
افتاد.
2205
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
2206
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ گفت ،با خودش سری تکون داد ،به سرعت از روی پای
جونگکوک بلند شد و خوناشام رو شوکه شده رها کرد.
2207
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-این افکار از لحظهای که متوجه شدم که دوستت دارم توی ذهنم رژه
میره .من فقط هیچوقت فکر نمیکردم که به چنین چیزی فکر کنی.
-چرا نکنم؟
2208
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
2209
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-منظورم اینه...
-ازم میخوای به خوناشام تبدیلت کنم چون فکر میکنی فقط این
باعث میشه که بخوام باهات باشم؟ چون اگه چنین فکری داری ،این
اصال حقیقت نداره .تهیونگ من قبلش بهت گفتم که اگه بهم اجازه
بدی که تا اخر عمرت کنارت باشم ،خوشحالترین مرد دنیا میشم .حتی
اگه کمتر از یک قرن باشه .حتی اگه برای چند سال باشه .حتی اگه
فقط چند سال بهم اجازه بدی .همین برام کافیه و خیلی هم خوشحال
میشم.
2210
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2211
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میتونم تا ابد باهات بمونم و میدونم این به تنهایی خیلی ارزش داره.
هیچ چیزی نیست که بیشتر بخوام .جدیدا خیلی جدی به این موضوع
فکر کردم.
2212
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-چند ماه پیش یا شایدم بیشتر ،نمیتونم دقیق بگم .بخوام صادق بشم،
مدتهاست که بهش فکر میکنم.
ادامه داد:
-و بهت چند بار نشونه دادم که میخوامش ...ولی تو مثل همیشه احمق
بودی و متوجه نشدی.
2213
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونی که اگه تصمیم بگیری انجامش بدی ،هیچ راه برگشتی وجود
نداره؟ اگه من و تو بنا به دالیلی از همدیگه جدا بشیم ...اگه متوجه
بشی که دیگه هیچ احساسی بهم نداری ...نمیخوام ازم متنفر بشی و
بخاطر اینکه تبدیلت کردم ،ازم بدت بیاد.
-معلومه که نه احمق.
2214
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم که همین چند لحظه پیش به اندازه کافی مستقیم بهت گفتم.
من هیچوقت نمیخوام ازت جدا بشم چون تنها کاری که میتونم تو
زندگیم درست انجام بدم دوست داشتن توئه.
2215
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تصویر بدنش که تنها روی شنها دراز کشیده بود به ذهنش برگشت و
همین کافی بود تا شیرآب پشت چشمهاش باز بشه و گونههای تهیونگ
پر از اشک بشه.
-عشق من...
2216
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من اینجام .من همیشه کنارتم ،بهت قول میدم .اون فقط یک خواب بد
بوده .من اینجام.
2217
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر میکردم ...فکر میکردم که حداکثر فقط چند دهه باهات وقت
دارم ...هیچ وقت فکر نمیکردم که بخوای تا ابد با احمقی مثل من
باشی .هیچ وقت فکر نمیکردم که اینقدر خوش شانس باشم و لیاقتش
رو داشته باشم .منظورم اینه که ...من صبحها هم میتونم بد اخالق
باشم.
2218
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-فکر کنم که باید بیشتر درمورد این حرف بزنیم و بحث کنیم ولی...
مطمئنی این چیزیه که واقعا میخوای؟
2219
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-من از لحظهای که دهن کنجکاوت جرات کرد توی کالس شیمی دو
سال پیش باز بشه و اسمم رو بپرسه ،مطمئن بودم.
2220
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-دروغگو.
-این دروغه! من هیچ وقت ازت متنفر نبودم .درواقع ،فکر کنم بدنم
متوجه شد که دوستت دارم چون خودم اونقدری مغرور و ترسو بودم
که نمیتونستم بفهمم .البته لجبازم بودم.
-تو هنوزم مغروری .و لجباز؟ اتفاقا این چند سال لجبازترم شدی.
2221
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ما باید بیشتر درمورد این چیزها حرف بزنیم ،میدونی؟ باید ارتباط
بهتری باهم داشته باشیم .من و تو مدتهاست که این ناامنیها و افکار
رو روی هم انباشته کردیم و اجازه ندادیم که به اون هدف اصلی
برسیم ...درحالی که میتونستیم قبال درموردش حرف بزنیم و راه حل
رو پیدا کنیم.
تهیونگ گفت.
-حق با توئه.
2222
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اضافه کرد:
.
.
.
.
-کم کم دارم فکر میکنم که اون برای جایگاه رهبری از تو بهتره.
2223
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-حاال که این رو گفتی ،تهیونگ واقعا بهترین کاندیدا برای این جایگاه
بود .برای گرفتن تصمیمهای الزم و هوشمندی واقعا اون اتش الزم رو
داره .اوه ،و قطعا میدونه چطوری با بقیه برخورد کنه.
جونگکوک گفت.
تهیونگ اون طرف سالن هتل ،دقیقا چند متر دورتر از جونگکوک و
پدرش ،ایستاده بود و با اشتیاق با زنی متعلق به خانوادهای که عالوه بر
جئونها معروف بودن ،صحبت میکرد و این کامال مشخص بود که
تهیونگ کسی بود که بیشتر صحبت میکرد ،اما اون زن اصال
2224
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ این تاثیر رو روی بقیه داشت ،حتی اگر زن چند صد سال ازش
بزرگتر بود .جونگکوک قطعا تعجب نمیکرد.
برای جشن گرفتن سالگرد شورا ،پدر جونگکوک سالن بزرگی توی
هتل مجلل و معتبری که توسط خوناشامها مدیریت میشد ،اجاره کرد
تا انسانها چیزی درمورد ماهیتشون متوجه نشن .و البته که عالوه بر
اعضای شورا ،نمایندههای بقیه کشورها و بعضی از خوناشامهای مهم
جامعه هم دعوت شده بودن.
به عنوان دست راست رهبر فعلی شورا ،عالوه بر جین ریوک که
دراینده هم مسئول اون جایگاه بود ،جونگکوک باید فضا رو برای
خوشامدگویی و تشکر از ورود مهمونها میچرخوند؛ کاری که پدر و
2225
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
دوست پسرش بهش توصیه کرده بودن و این به تنهایی از نظر روانی
براش خستهکننده بود.
با این حال ،دوست پسرش به نظر میرسید که تازه شروع کرده بود
چون جونگکوک میتونست ببینه که افراد بیشتری دورش جمع شده
بودن تا داستانهاش رو بشنون .جونگکوک با خودش فکر کرد که
تهیونگ چطوری میتونست انجامش بده ،اینکه اینقدر پرانرژی و
اجتماعی باشه.
رابطهشون چون بخاطر اتفاقات دو سال پیش ،اعتماد و توجه کمی به
اطرافیان داشتن.
خوشبختانه ،هیچ حمله یا هجمهای توی شورا اتفاق نیفتاده بود ،اتفاقاً
برعکس .افراد به نقشه دروغین مرگ پدرش واکنش خوبی نشون دادن
و از اینکه موفق شدن به موقع متوجه بشن که چه کسی مسئول حمالت
و تهدیدهای خشونتامیز بود ،ممنون بودن ،چون تونسته بودن جلوی
رنج جامعه خوناشامها رو بگیرن ،مخصوصا از میگیونگ .با این
حال ،همیشه محتاط و هوشیار بودن.
اما حتی با وجود اینکه تهیونگ فقط درمورد چاپ اخرین مقاله
علمیاش صحبت میکرد ،همه با دقت بهش گوش میدادن .طوری که
انگار تهیونگ یک اهنربا بود و هرکسی که اطرافش بود رو به خودش
جذب میکرد تا بهش نزدیک بشن.
2227
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
با این حال ،کلید لباس تهیونگ کت مخملی ابی تیرهای بود که با
صداش همخونی داشت و جزئیات و یقه مشکی رنگی بهش اضافه شده
بود.
2228
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-انگار برای این کار ساخته شده ،مگه نه؟ نمیدونم ،واقعا بهش میاد.
2229
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2230
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ممنون بابا.
دهیون پرسید و لیوان شامپاینش که حاال خالی شده بود ،روی پیشخوان
براق گذاشت.
2231
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-برای این قسمت خیلی هیجان داره چون تهیونگ گفت نمیتونه صبر
کنه که هروقت خواست ،برف درست کنه.
2232
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اره ،میدونم.
-فقط یکبار بود ،قول میدم .ته به خون نیاز داشت تا تبدیلش کامل بشه
و ما خوش شانس بودیم که یهبین در دسترس بود .من یه قرارداد جدید
باهاش امضا کردم .خوشبختانه ،یهبین زندگیش رو درست کرد و
تونست شغل و دوست پسر جدید پیدا کنه ،ولی همچنان عالقه داشت
که اهداکننده من باشه و رابطه خوناشامی رو با من رو حفظ کنه.
عالوه براین ،یهبین ناراحت به نظر نمیرسید که من دو سال پیش
قراردادم رو باهاش تموم کردم که از ته خون بخورم.
2233
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-درعین حال ،ما یه اهداکننده احتمالی برای تهیونگ پیدا کردیم ولی
ته میخواد اول با اون زن مالقات داشته باشه .برای هفته دیگه توی
کافه جا رزرو کرده چون ته گفت که میخواد با اهداکنندهاش دوست
بشه .خودش میگه فکر نمیکنه منصفانه باشه که فقط دندونش رو توی
گردنش فرو کنه و بعد ازش خدافظی کنه.
2234
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-کتاب زیست شناسی مورد عالقهاش رو ازش قایم کردم! منظورم اون
نبود! وای خدای من.
به نظر میرسید که دهیون اروم گرفت ،قطعا هیچ عالقهای به دونستن
ماجراهای تخت خواب جونگکوک و تهیونگ نداشت و البته که
خوناشام موتیره هم چیزی درموردش فاش نمیکرد ،مخصوصا جلوی
پدرش .ناراحتی روی گونههاش و پاهای بیقرارش برای فکرکردن به
اون احتمال به عنوان جواب کافی بود.
قبل از اینکه مکالمه ادامه داشته باشه ،دهیون از اون طرف سالن از جین
ریوک عالمتی دریافت کرد.
2235
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اما همونطوری که پدرش قبال بهش گفته بود ،برای جونگکوک مهم
بود تا خودش رو به جامعه خوناشامها نشون بده تا مردم اون رو بهتر
بشناسن و به رهبر ایندهشون اعتماد کنن .همه میدونستن که
جونگکوک ادم منزوی و بستهای بود ،اما با این حال ،باید بخشهایی
از خودش رو نشون میداد تا مطمئن بشه که مردم میتونستن دراینده
روش حساب کنن.
2236
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
از اونجایی که همه حاضران خوناشام بودن ،به میکروفون نیازی نبود،
بنابراین دهیون با سر باال و صدای ثابت وسط صحنه ایستاد ،درحالی که
درحالی که جونگکوک کنار ایستاد و منتظر سخنرانی پدرش موند.
2237
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-از همگی بینهایت متشکرم .و صحبت از مشاور قابل اعتماد شد...
دوست دارم که از پسرم و رهبر ایندهتون ،جئون جونگکوک ،دعوت
کنم .پسرم لطفا.
2239
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2240
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
داخل گلوش بعد چند ثانیه از بین رفت و به جونگکوک جسارت داد
تا با حضار رو به رو بشه.
2241
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تا اون زمان ،هیچ شکی ندارم که پدرم این کار برجسته رو ادامه
خواهد داد و قدمهای مادرم رو دنبال خواهد کرد .مطمئنم که مادرم
افتخار میکنه؛ به پدرم ،به من و تک تک شماهایی که هرروز برای
جامعهمون مبارزه میکنید.
2242
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-و صحبت از مادر عزیزم شد ...من و تمام اعضای شورا نتونستیم از این
سالگرد برای بزرگداشت مادرم استفاده نکنیم.
جونگکوک گفت و واقعا سعی کرد که صداش رو ثابت نگه داره ،اما
دراخر دوباره لرزید.
2243
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-بنابراین امروز ،ما با این نقاشی که توسط یان پیمینگ خلق شده بهش
ادای احترام میکنیم تا به نقاشیهای حاضر روی دیوار شورا ،کنار تمام
رهبرانی که نماینده ما بودن ،اضافه بشه.
2244
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پدرش تشویقش کرد و بعد از اینکه از اغوشش بیرون اومد ،یقه کت
مشکی رنگش رو مرتب کرد.
-و میدونم مادرت هم بهت افتخار میکنه .انگار میتونم ببینم که با
برق چشمهاش و لبخندش از باال نگاهمون میکنه.
2245
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
این اولین باری نبود که احساس میکرد که کسی مراقبش بود .و شاید
برای خیلیها مسخره به نظر میرسید ،اما برای جونگکوک این یک
قوت قلب بود که باور داشت مادرش ازش مراقبت میکرد ،بهش
افتخار میکرد و تمام قدمها و دستاوردهاش رو دنبال میکرد .گرمایی
که از اون فکر به جا موند به صد و هشتاد درجه رسید و این بدون شک
مهمترین چیز بود.
-من فکر نمیکنم پسرم ،مطمئنم .و باور کن غروری که درونم احساس
میکنم برای خودم و مادرت کافیه.
-تو قراره به چیزهای خیلی خوبی برسی جونگکوک .از اولین دقیقهای
که دیدمت ،مطمئن بودم .خیلی دوستت دارم پسرم.
دهیون گفت.
2247
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-ولی منم دوستت دارم بابا .خیلی زیاد .تو و مامان بزرگترین منبع الهام
من هستید و تا ابدم میمونید.
جونگکوک اعتراف کرد و این بار درکمال تعجب ،اولین کسی بود که
دستهاش رو دور گردن مرد مقابلش حلقه کرد.
2248
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
تهیونگ با اغوش باز و گرم چند متر دورتر منتظرش بود و وقتی
دستهای جونگکوک مکان مورد عالقهاش ،یعنی کمتر تهیونگ رو
پیدا کرد ،بدن خوناشام مو تیره رو محکم فشار داد.
2249
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-سخنرانیت خیلی دوست داشتنی بود .با وجود اینکه قبل از امشب
هزاربار شنیده بودمش ،بازم تونستی احساساتیم کنی .و نقاشی مادرت؟
خیلی خوشگل و مسحورکننده بود .انگار مادرت هم با ما اینجاست.
2250
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک زمزمه کرد ،اما خب ،اگه کسی به شنیدن صحبت بینشون
عالقهمند بود ،کار سختی نداشت.
تهیونگ بهش اطمینان داد و بعد به سمت گوش دوست پسرش خم
شد.
2251
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-اوه .اینطوره کیم؟ خب ،باید بهت اعتراف کنم که خیلی خوب از این
موضوع اطالع دارم.
2252
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
ادامه داد:
-ولی شاید ...باید مراقب باشم که کسی تو رو ازم ندزده .تو دوست
پسر یکی از اعضای خانواده سلطنتی شدی و این برای همه جذابتره.
و قیافه خوبت هم باید بهش اضافه کرد .احتماال همه میخوان که پرنس
باشن.
2253
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
2254
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک پرسید.
2255
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2256
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
چند جفت نگاه روی هردوشون قرار گرفت ،اما جونگکوک حتی یک
لحظه هم اهمیت نداد چون نگاهش فقط روی تهیونگ بود.
جونگکوک چطوری میتونست وقتش رو با نگاه کردن به فرد یا چیز
دیگهای تلف کنه ،وقتی اون مرد توی اغوشش بود؟ مردی که فقط
میتونست تناسخ یک خدا باشه ،مخصوصا با درخشندگی و ظرافتی که
داشت ،چنان زیبایی و بینقصی که از اجزای صورتش ساطع میشد و
مهربونی ،دوستی و عشقی که از منفذ بدنش بیرون میزد.
2257
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
پوست تهیونگ دیگه مثل قبل به طور طبیعی نه برنزه بود ،نه گرم اما
این به این معنی نبود که جونگکوک تمایلی به لمس کردنش نداشت.
اتفاقا برعکس.
چون با وجود اینکه به طور فیزیکی ممکن نبود که تهیونگ گرما تولید
کنه ،جونگکوک هرباری که خوناشام مو بلوند طوری بهش خیره
میشد که انگار جونگکوک تمام دنیاش بود ،احساسش میکرد.
جونگکوک میتونست حسش کنه چون هرباری که تهیونگ با لطافت
لمسش میکرد و ردی از اتش رو روی پوستش به جا میذاشت ،دمای
سینهاش باال میرفت .جونگکوک میتونست حسش کنه چون هرباری
که لبهای تهیونگ روی لبهاش قرار میگرفت و بدنش رو کامال با
اشتیاق و عشق رها میکرد ،تب میکرد.
یکی از بازوهای جونگکوک دور کمر تهیونگ حلقه شد ،درحالی که
دست دیگهاش دنبال دست دوست پسرش گشت .خوناشام مو بلوند به
2258
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
2259
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-هوم؟
-ما خوناشامها عمر میکنیم؟ نمیدونم چطوری یادم رفته قبال ازت
بپرسم ،ولی با افراد سن باالیی صحبت کردم و این سوال به ذهنم اومد.
2260
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خب ،اره .عمر میکنیم ،ولی طول عمرمون از انسانها بیشتره .از نظر
فیزیکی و جسمانی کندتر پیر میشیم .مثال من به عنوان یک خون
خالص ،عمر کردم و تا رسیدن به سن بزرگسالی ،یعنی یکم کمتر از
بیست و پنج سالگی ،سنم باال میره .از اون موقع ،بدنم کندتر شروع به
پیرشدن میکنه .از نظر ریاضی درست نیست ،ولی مثل اینه که هر پنجاه
سال ،یک سال پیر میشیم.
-اوه.
-عالیه.
2262
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-یاد چی؟
-و الزم نیست ازشون فاصله بگیری .من هیچوقت چنین چیزی ازت
نمیخوام.
2263
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم .و منم مشکلی با این کار ندارم .این کامال بیخطره ،مگه نه؟
این برای امنیت ما ...و امنیت خودشونه.
-دقیقا.
2264
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-امیدوارم حق با تو باشه.
-ممنونم.
2265
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
جونگکوک سری به نشونه تایید تکون داد .متعجب و کنجکاو بود ،نه
تنها از حالت چهره تهیونگ ،بلکه از چیزی که توی ذهن پسر بود.
2266
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
به محض اینکه در اسانسور بسته شد ،جونگکوک با اخم پرسید ،اما
لبهای تهیونگ ساکتش کرد.
2267
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-خیلی مطمئن ،با اعتماد به نفس و سکسی بودی ...دقیقا از لحظهای که
پات رو روی صحنه گذاشتی ،میخواستم درحد مرگ ببوسمت.
تهیونگ زمزمه کرد ،با دستهای چابکش پیرهن سفید جونگکوک رو
از شلوار مشکی و کالسیکش بیرون کشید و باعث شد بالفاصله پوست
سرد دستهای تهیونگ رو پشت بدنش احساس کنه .وقتی
جونگکوک گردنش رو خم کرد و از لذت دهن حریص تهیونگ که
قسمت حساس گردنش رو مکید و بوسید ،به خودش لرزید ،همه چیز
کامال اجتنابناپذیر بود.
-تو من رو به کشتن میدی ته .و من جاودانهام ،پس خوب بهش فکر
کن.
2268
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
اواخر بعد از ظهر روف گاردن رو روشن کرده بود و پرتوهای طالیی
نور خورشید به استخری که گوشه روف گاردن هتل بود ،میتابید،
طوری که انگار پرتوهای درخشان توی اب پر از کلر شناور بودن.
2269
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-تهیونگ...
-من یکی از میزبانهای مهمونیام .اگه برای مدت طوالنی ناپدید بشم،
بقیه متوجه میشن.
2270
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-میدونم که اگه خوب ازم مراقبت کنی ،میتونم خیلی سریع باشم.
موضوع اینه که...
2271
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-شاید.
تهیونگ پرسید.
2272
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
-واقعا میتونی؟
2273
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
قبل از اینکه نوک انگشتهای پسر مو بلوند بتونه نقشی روی پوست
سینه جونگکوک بکشه ،پسر مو تیره مچ دستهای تهیونگ رو گرفت
و هلش داد ،تا اینکه پشت تهیونگ به تشک برخورد کرد.
2274
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
THE END
2275
I Lost My Mind, You Found My Heart VkookPlanet
من ازش لذت بردم ،شماها هم برده باشید .مرسی که ترجمه من رو با
نقصهایی که میدونم داره ،خوندید .بزودی با کار جدید برمیگردم
پس منتظرش باشید.
خیلی دوستتون دارم.
یاسی
2276