Professional Documents
Culture Documents
استاد غضنفر
استاد غضنفر
پوهاند دوکتورغضنفر
از قلم ظاهر ایوبی از ماندگاران تاریخ طبابت جهان است
استاد غضنفر از بزرگان طب در جهان است .این استاد گران ارج گردهم آمده بودند ،زنده گینامه دانشمند گرانقدر و استاد
د رنخستین ساعات تحویلی سال نو ،در بهار ۱۳۹۲جان را به ارزشمندم را که خود تهیه کرده بودم به خوانش گرفتم که اینک
بدون کم وکاست خدمت رهروان راه دانش و پژوهش تقدیم جان آفرید داد و جاودان شد.
درحمل ، ۱۳۹۳وزارت های تحصیالت عالی و صحت عامه کشور می گردد :
به ابتکارو اشرتاک وزرای آنوقت ،پوهاند دوکتور عبیدالله عبید
و دوکتورس ثریا دلیل ،محفل با شکوهی را در تاالر وزارت
تحصیالت عالی راه اندازی کردند و از نخستین سالگرد وفات
استاد غضنفر بزرگداشت به عمل آوردند.
من هم در آن مراسم با شکوه که دانشمندان و دوستداران استاد
آنرا در بین آب می انداختم یک وقتی متوجه شدم خسته را که
به دریامی اندازم زیر آب رفته غرق می شود در حالی که در به نام ذاتی که انسان را آفرید و آنرا کرامت بخشید
گوشه دیگر چوب های به مراتب بزرگرت از خسته سنجد باالی
آب شنامی کند و غرق منیشوند .حیران مانده به فکر فرو رفتم
.با خود گفتم :هر چیزی که به مقایسه جسامت آن ،وزنش
ازوزن آب سنگینرت باشد غرق میشود و روزها به همین مساله
می اندیشیدم )) و این جرقه یی از درخشش یک استعداد نهانی
بوده است که تابیدن آنرا حاال میبینیم و احساس می کنیم .
و آنگاهی که او 10ساله شد بارها به این فکر افتاد که اجزای آب
چیست ؟ آیا آب اجزای آخری دارد ؟ وخودش جواب میداده اگرما
آب را بشکنانیم بشکنانیم و بشکنانیم باالخره به اجزای کوچکی
تبدیل می شود که دیگر قابل تجزیه نیست .و پروفیسور روزی
برایم یاد آورشده بود ... (( :و اما پس از گذشت سال های سال
،وقتی شامل صنف دهم شدم دانستم که کوچکرتین اجزای
مالیکول آب ،هایدروجن و اوکسیجن است )).
اندیشیدن یک کودک 9ساله مکتب نخوانده روی یک قانون هرشب ستاره یی به زمین می کشند وباز
فزیک و تصور یک قانون مهم کیمیای فزیکی در 10سالگی ایـن آسمــان غم زده غرق ســتاره اســت
آنهم از پی رمه گوسفندان درنگی می خواهد و تعجبی .درنگ و ولی این بار ،ستاره یی از آسامن کشور به زمین کشیده شد که
تعجب برای دقت دربلندای استعدادش . دیگرجایش تا ابدیت خالیست.
پس از آن روزها ،واژه مکتب با زنده گی اش آمیخت و بارهای رسم چنان بوده است که هر وقت نام آوری از جهان می رود ،از
بار از پدر خواست تابه مکتبش بربد و شاملش سازد .پدرکه باب تسلیت می گویند رفتنش ضایعه جربان نا پذیر بود و جایش
نه دخلی داشت ونه خواستی ،ازرفتنش به مکتب گذشت و همیشه خالی .
درعوض به مسجدش برد تا آنجا چشمش به خط آشنا شود .چند این که ،این جمله در باب دیگران چقدر صادق بوده است به
سال اودر خانه خدا ،کالم مقدس را ،حافظ را ،چار کتاب را و مشکل می توان به قضاوت نشست
مثنوی را به تکرار خواند و این خوانش باردیگر رگه ها ی عالقه اما حاال با درد وبا دریغ فراوان ،وقتی که استاد توانا ،
مندی اش را به مکتب بیشرتساخت ،تا آن که اقبال بخشش پژوهشگرسرتگ و دانشمند موفق جهان ،پروفیسور غضنفر را ـــ
تابیدن گرفت و مسوولین مکتب ابتدا ییه کلنگار از موجودیت در شبانگاه اول حمل ۱۳۹۲ـ از دست دادیم با گوشت و پوست
چنین طفلی درقریه سید محمود آگاهی یافتند .به کمک پولیس وخون واستخوان خود احساس کردیم که این سفر بی بازگشت
منطقه به مکتب بردندش و شامل صنف اولش ساختند ،دراین واقعاٌ بی بازگشت می ماند و واقعاٌ جربان ناپذیر می ماند و چه
ایام او 14سال داشت . غم انگیز است این وداع .
ماهی نگذشته بود که معلامنش متوجه استعدادش شدند وازش استاد بزرگ ،پوهاند دوکتور سیدالفشاه غضنفر فرزند محمد
خواستند تا چند صنف را امتحان سویه بدهد .او حارض شد و سعید ،در ۱۶دلو ۱۳۰۶درولسوالی کلنگار والیت لوگردرقریه
صنوف اول ،دوم ،سوم و چهارم رادر مدت یکسال امتحان داده سید محمود دیده به جهان گشود.
شامل صنف پنجم گردید . وقتی به سن 7سالگی رسید دلش هوای مکتب کرد .ولی درد
سال بعد در نیمه های صنف ششم ،باوجودی که اول منره ناداری از یکسوو تعصب پدر ازجانبی مانع رفتنش به مکتب
بود این شورپیشین از دل بدر شد .اوشاید در اثر تلقین فامیل شد .و او صبح های هر روز به جای راهی شدن سوی مکتب ،
تصمیم گرفت مکتب را رهاکند و به دول اسالمی سفر مناید تا گوسفندانی را که پدر درخانه داشت می گرفت وبه چراگاه می
اساسات دین را فراگرفته ( عامل دین ) شود ،ولی قسمت یاری برد .اوخود قصه میکرد .
ندادش زیرا پا نزده روزبه درس نرفنت اداره مکتب را واداشت (( درسال 1315آنگاهی که رصف 9سال داشتم گوسفندان را
تا توسط ( چپه راسی ) به مکتب بیاوردش .بعد از 15روز غیر لب دریای که از نزدیکی قریه می گذشت برای چرانیدن برده
حارضی به درس رفت .در رشع ساعت ریاضی همین که چشم بودم خودم کنار دریا نشسته سنجد می خوردم و خسته های
محمودی که در رسویس عقلی و عصبی معلم مضمون به وی افتاد اورا رس
ایفای وظیفه می کرد پرسید چه وقت صنف خواسته وبابسته ی 12دانه
می توانم مریضان را معاینه منوده نسخه چوب تر ،کف پایی جانانه دادش
بدهم و داکرت محمودی گفته بود وقتی که .پروفیسور در این زمینه گفت ((
فاکولته طب بخوانی. برایم خاطره برانگیز است که بعد
اوکه مکتب را تا صنف 8خوانده بود ،باید از آن لت مفصل همین که معلم
صنف 12را ختم میکرد تا به طب گرفته مضمون درس را رشوع کرد و یک
میشد . سوال را روی تخته نوشت و پرسید
عریضه یی نوشت تا شامل شپی لیسه :این سوال را کی حل می کند
سید جامل الدین افغان شود .پس از طی من باجرئت بدون آن که خمی به
مراحل ،شامل شپی شد و همزمان از طرف پیشانی بیارم برخاسته سوال را حل
روزبه کارپرستاری در شفاخانه دوام میداد کردم .معلم مضمون که خوشحالی
.وقتی در شپی ،صنف های شان تعین فراوانی تسخیرش کرده بود نزدم
گردید ،هامن سال به جزیک نفر هیچکس آمده رویم را بوسید و سیبی را که
حارض رشته ساینس نشد و صنف ساینس لغو گردید او مجبورشد در دستش بود برایم داد .روبه همصنفی هایم کرده گفت (( :
صنف نهم را در بخش اجتامعیات بخواند ،ولی جالب این که این بچه یک بچه پدرکرده است ،ببینید همین لحظه اورا لت
،در رشته اجتامعیات نیز اول منره عمومی کامیاب گردید .سال کردم ،اما هیچ به روی خود نیاورد و دیگراین که بعد از 15روز
آینده هم صنف دهم و یازدهم برای رشته ساینس وجود نداشت غیرحارضی بازهم توانست بدون غلطی سوال درس نوراحل کند
،ولی او که تصمیمش را گرفته بود .به وزارت معارف عریضه داد .آفرین بچیم )).پس از آن روزدیگر هرگز غیر حارضی نکرد ،
که میخواهد صنف دهم ویازدهم ساینس را امتحان سویه بدهد بادرجه اول صنف ششم یعنی دوره مکتب ابتدایه کلنگار را
و شامل صنف دوازدهم گردد .وزارت امرداد و او در مدت به پایان رسانده از آنجا راهی کابل شد ،عالقه داشت در لیسه
دوهفته ،هردو صنف را امتحان داد و باقی سال را در صنف استقالل شامل شود زیرا شنیده بود این لیسه شاگردان بسیار
12درس خواند .خودش یک خاطره اش را در جریان امتحان الیق دارد .ولی ضعف اقتصادی توانش نداد .به جای لیسه
چنین بیان کرد (( :وقتی امتحانات مضامین دیگر را سپری کردم استقالل شامل مکتب پرستاری شد ،چونکه این مکتب برای
و نوبت مضمون فزیک رسید ،همه برایم گفتند که این معلم شاگردانش لیلیه داشت و ماهوار 5افغانی هم معاش.
بسیار سختگیر است شاید ناکام شوی ،به این حرف ها توجه در جریان صنف هشتم ،شاگردان مکتب پرستاری کارهای عملی
نکر ده به اساس امر اداره رفتم نزد استاد ،تا از من امتحان شانرادر شفاخانه علی آباد انجام می دادند و اودر رسویس
فزیک بگیرد .استاد که هامن لحظه در صنف 12درس داشت عقلی و عصبی توظیف بود .یکی از پرستاران فرانسوی که در
و آنجا مضمون مثلثات را تدریس میکرد ،مرا با خود به صنف علی آباد کارمی کرد از وی تقاضا منود که پس از ختم مکتب ،
12ساینس برده برایم پارچه امتحان و سواالت را داده خودش جای دیگر نرود و بیاید در رسویس عقلی و عصبی شامل کار
مرصوف تدریس شاگردان شد .من که در گوشه یی از صنف شود پس از آن که در سال 1325مکتب پرستاری را با درجه
مرصوف نوشنت جواب سواالت فزیک بودم یکبار متوجه شدم که عالی به پایان رساند به اساس خواهش هامن پرستارفرانسوی ،
استاد درباره اندازه زاویه ها از شاگردان صنف 12سوال میکند و به کاردررسویس صحت روانی علی آباد آغاز کرد .در رسویس تا
استاد به تکرار میپرسید که در مثلثات اکرثأ زاویه را به چه اندازه نیمه های شب برای مریضان خدمت می کرد و آنقدر با صداقت
می کنند ؟ همه شاگردان خاموش ماندند .استاد باز سوال را طرح کار می منود که پس از رفنت رسپرستار فرانسوی به کشورش
کرد اما کس جواب نداد . وظیفه رسپرستاری رسویس را به او دادند .روزانه 80مریض
من که نیمی از سوالهایم را حل کرده بودم قلم را گذاشته دستم عقلی و عصبی را شخصا کنرتول کرده برای یک یک آن دواها را
را بلند کرده گفتم :من بگویم؟ رسانده تطبیق می کرد و هرگزاز این کار یکنواخت خسته نشد.
استادمضمون که خیلی خنده اش گرفته بود گفت :بگو که به رسوکارش با مریضان ازیکسو و دوکتوران از سوی دیگر عالقمند
دلت ارمان مناند. مسلک طبابتش ساخت و تصمیم گرفت داکرت طب شود .پس از
جواب دادم :در مثلثات اکرثأ زاویه را به رادیان اندازه میکنند دوسال کار پرستاری در علی آباد ،روزی از دوکتور عبدالرحمن
هزاران محصل از ( )50کشور جهان .باشنیدن این جواب ،استاد واقعأ
،افغانستان حایز مقام اول گردید . خوشحال شد .نزدم آمده پارچه ام
و بعد از آن هر سال که محصالن را گرفته گفت :برو بچیم کامیاب
خارجی به این پوهنتون شامل می شدی ،پارچه ات را بده )) وروزبعد
شدند از آنها امتحان ورودی گرفته آن شاگردان همصنفی هایش بودند .
میشد ،به جز شاگردان لیسه حبیبیه ولی اوکه فکر کرد احتامل دارد از
افغانستان شپی لیسه به طب شاملش نکنند ،
استاد بزرگوار پروفیسورغضنفریکی پس از چند روز درسش در صنف 12
ازخاطرات جالبش را درجریان شپی لیسه ،عنوانی وزارت معارف
تحصیل در پوهنتون امریکایی عریضه ی دیگر نوشت و تقاضا کرد
بیروت چنین بیان کرد: در یکی از لیسه های عالی مثأل (
من با وجودی که محصل صنف لیسه حبیبیه ) شاملش سازند .
سوم فاکولته طب بودم ،در گروپ شاگردان لیسه حبیبیه آنوقت توسط
معالجوی و تحقیقاتی پروفیسوران امریکاعضویت داشتم . استادان افغانی و امریکایی تدریس میشدند و سطح آموزشی
دریکی از روزها یک زن جوان فرانسوی را که باخوردن دواهای آن در سطح عالی قرارداشت .مدیر مکتب ( الرسن ) نپذیرفت
زیاد خواب آور می خواست خودکشی کند و دوکتوران شفاخانه که شاگرد شپی مستقیأم به صنف 12لیسه حبیبیه شامل شود
فرانسوی ها در بیروت نظر داده بودند که این زن تلف شده و .لذا تصمیم گرفتند که صنف 11را از او امتحان بگیرند .او
هیچ امکان تداوی آن نیست ،به حالت کوما به شفاخانه مربوط حارض امتحان شد و با به دست آوردن منرات عالی شامل صنف
پوهنتون ما آوردند ،آنهم به خاطری که در رسد خانه شفاخانه دوازدهم گردید .در صنف شان 36نفر درس میخواندند و قرار
نگهداری گردد تا جسد آن الی انتقال به فرانسه خراب نشود چنین بود که هر کس به درجات اول الی سوم دست یابد به
وقتی این زن را به شفاخانه آوردند پروفیسوران گروپ تحقیقاتی خارج فرستاده شود .در ختم سال از 36نفر رصف 8نفر کامیاب
و معالجوی باهم مشوره کردند از آنجای که مریض به احتامل شده بودند واو در آن میان دوم منره بود با دوتن دیگر به طب
قوی تلف می شود بیایید ماهم آخرین تالش های خود را برای کاندید و به پوهنتون امریکایی بیروت به لبنان فرستاده شد .
نجاتش انجام بدهیم تا اگر کمکی بتوانیم .همه قبول کردیم در ختم سال اول ،نتایج امتحانات متام محصالن که از کشور های
مریض را ساعت 7شام به عملیاتخانه انتقال داده تدئاوی را آغاز مختلف آنجا آمده بودند ارزیابی گردید که در نتیجه در میان
تحقیقات مقررشد. دادی بعد از چندین ساعت تالش و تکمیل معاینات البراتواری
دانشمند بزرگ کشور ،پروفیسور دوکتور سیدالفشاه یکبار پروفیسوری که رهربی گروپ را به عهده داشت ،با ابراز
غضنفر در جریان عمر پر بارش فعالیت های چشمگیر تاسف گفت که ما این مریض را نجات داده منی توانیم ،زیرا متام
تحقیقی،علمی،تدریسیو اداری را به مثر رسانده اند که به صورت کمک ها اگر از دست ماساخته باشد ،اجرای دوکارمشکل از توان
بسیار فرشده چندتای آن ذیال فهرست میشود: مانیست یکی آنکه PHخون این مریض را الی ختم عملیات
الف:فعالیت های تحقیقی: هر لحظه بدون وقفه کنرتول کرده منیتوانیم و دوم دستگاهی
-تحقیق برای تعین ثابت (پالنک) با تطبیق معادله فوتو را که خون را تصفیه میکند ،طوری که الزم است مراقبت منی
الکرتیک انشتاین. توانیم ،زیرا در هر ساعت باید 200لیرت مایع تبادله کند .همه
-تحقیق برای تعین ارسنیک درجگر درواقعات تسمامت بااین گروپ غمگین شدند اما من که قبال در این زمینه تحقیقاتی را
ماده و دریافت تشابه تعامالتی بسموت وفاسفوردراین نوع انجام داده بودم ،برای پروفیسور گفتم اجرای این دوکار را من
تسمامت. به عهده میگیرم پروفیسور ومتام اعضای گروپ بسیار خوشحال
-تحقیق برای دریافت علت رسوب فوسفات در مغز. شدند .مجددا کار تداوی را که ساعت 7شام آغاز منوده بودیم
-ساخنت PHمیرتونصب آن در جریان خون مریضان در عملیات دوام دادیم مریض که کامال در حالت کومای عمیق قرار داشت
های بزرگ ،از ان جمله در عملیات های جراحی قلب. ساعت 4صبح چشامنش را باز کرد ،ساعت 11قبل از ظهر توان
-دریافت تاثیر PHباالی جذب آهن در معده وامعا. گپ زدن یافت و ساعت 5عرص روی بسرتش نشسته باما صحبت
-تعین اینولین در پالزما و ادرار. میکرد .پس ازآن که او از شفاخانه رخصت شد واز عمل خوکشی
-تحقیق در مورد تاثیر چارچ برقی در مالیکول باالی استحکام اش هم سخت پیشیامن و از جانبی خرب شده بود که دشوارترین
رابطه کاربن و هایدروجن درهامن مالیکول و چاپ آن در دو کارنجات اورامن انجام دادم هر هفته به دیدنم می آمد و دسته
نرشیه معترب بین املللی درامریکا. گلی تقدیم میگرد .
-تحقیق در مورد جداکردن انزایم ( کاربونیک انهایدراز) کریوات دوکتور غضنفر در سال 1340پوهنتون امریکایی بیروت را به
رسخ خون انسان و تعین مقدارحلزونی آن و ارایه کنفرانس درجه اول منره عمومی به پایان رساند و در همین سال عازم
دراین مورد به( ) ۵۰۰۰دانشمند خارجی امریکا گردید و در پوهنتون (( هارورد )) امریکا به حیث معاون
املللی کتابداری که فعالٌ این کتابخانه به نام خودشان مسمی -تحقیق روی هیموگلوبین های غیر طبیعی خون انسان و
میباشد . دریافت جایزه نقدی ۲۰۰۰۰دالر از امریکا.
-تاسیس مرکز تشخیص ایدس در ۱۷ثور ۱۳۶۷در بانک مرکزی ب :فعالیت های وظیفوی :
خون در کابل. -از سال ۱۳۴۲که از امریکا به وطن برگشت تا ۱۳۵۰استاد شعبه
-مسمی بودن انستیتوت علوم صحی وزارت صحت عامه به نام بیوشیمی طب کابل به رتبه پوهندوی.
استاد. -در سال های ۱۳۴۶ـ ۱۳۵۰همزمان با عضویت در کدر علمی
-تجهیز ،تدریس واکامل البراتوار های انستیتوت علوم صحی . پوهنتون کابل و مدیر تدریسی فاکولته کابل.
-همکاری علمی با ریاست طب عدلی -ازسال ۱۳۵۱برای دوسال رییس موسسه صحت عامه وزارت
-توانایی تحریروتکلم به ۷زبان ملی و بین املللی ( دری ،پشتو صحت عامه وتاسیس ۴۶البراتوار در شفاخانه ها ومراکز صحی
،عربی ،انگلیسی ،روسی ،فرانسوی و املانی ). ووالیات.
-به قیمت ۳۰هزار دالر خریداری دستگاه سیروم سازی وتهیه -ازسال ۱۳۵۲تا ۱۳۵۵ایفای وظیفه به حیث ریس پالن وزارت
واکسین برای شفاخانه علی آباد از پول شخصی شان که جایزه صحت عامه.
علمی گرفته بود و اهدای آن به وزارت صحت عامه. -ازسال ۱۳۵۵تا ۱۳۵۹ریس امور فارمسی وزارت صحت عامه.
-مهاجرت به پاکستان نسبت جنگ های داخلی در کابل درسال -ازسال ۱۳۶۰تا ۱۳۷۰استاد دیپارمتنت بیوشیمی طب کابل.
.۱۳۷۲ -درسال ۱۳۷۱ریس پوهنتون انستیتوت دولتی طب کابل (فعالٌ
-کار با سازمان صحی جهان به حیث مشاور علمی و تدریسی پوهنتون طبی کابل)
درسال های اخیر. استاد بزرگوار که جز فعالیتهای علمی هیچ مرصوفیت سیاسی
-تحریرو تالیف صدها مقاله وکتب علمی. نداشت ،دو بار به زندان رفت که اولی در ۱۱اسد ۱۳۵۷ومدت
-و باالخره دریافت مدال از مقام ریاست جمهوری افغانستان ۲۵روز تحت شدید ترین شکنجه ها قرار داده شد و انگشت
درسال گذشته . دست چپ شان شکستانده شدودومی درسال ۱۳۵۹بود که مدت
استاد بزرگوار پوهاند صاحب غضنفر سه سال قبل دید چشامنش شش ماه طول کشید .
را ازدست داد ودر خانه ماند وامروزبا درد وبا دریغ ،یک سال ج:سایر فعالیت ها ودستآوردهایاستاد:
ازروزی گذشت که استاد عزیزبرای همیشه مارا وجامعه علمی -تالش برای تجهیز مطبعه طب کابل و به دست آوردن بودیجه
کشور و جهان را تنها گذاشت. ۲۵۰هزار دالر از WHOبرای خریداری ماشین های چاپ
روحش شاد ،یادش گرامی وبهشت برین جایگاهش باد دیجیتلی رنگه برای اولین بار درکشوروانتقال آن به طب کابل
کابل -حمل ۱۳۹۳ ،در سال ۱۳۶۵
-تنظیم وترتیب کتابخانه مرکزی طب کابل با نورم های بین