Professional Documents
Culture Documents
Amerika Imaj
Amerika Imaj
Amerika Imaj
اميري باراكا
90صفحه
1
نام كتاب :امریکا
شابك 978-600-367-261-1:
نشر :نيماژ
2
اميري باراكا ()1934-2014
اِميري باراکا ،با نام اصلی ایورت ليروي جونز ،در هفتم اکتبر 1934در خانوادهاي سياهپوست در
نيوآرک ایالت نيوجرزي به دنيا آمد .پدرش پستچی بود و مادرش مددکار اجتماعی .باراکاي جوان
3
به دانشگاه روتگرز رفت و دو سال در آنجا درس خواند .سپس به دانشگاه سياهپوستی هاوارد رفت
و در 1954در رشتهي زبان انگليسی ليسانس گرفت .براي سه سال تفنگدار نيروي هوایی شد .به
نيویورک رفت و با جنبش هيپيزم و نسل بيت آشنا شد .آلن گينزبرگ ،شاعر بزرگ نسل بيت ،تاثير
بی چونوچرایی بر ادبيات او گذاشت.
باراکا در 1958در معبدي بودایی با هتی کوهن ،دختري یهودي ،ازدواج کرد .ازدواجی که هشت
سال دوام یافت .فعاليتهاي بیوقفهي هنري ،ادبی و سياسی باراکا از 1956آغاز شد .چندین
مجلهي ادبی را سردبيري کرد و انتشارات توتم را نيز در 1958با انتشار آثاري از گينزبرگ و جک
کروآک ،دیگر شاعر و نویسنده ي مشهور نسل بيت ،به راه انداخت.
اولين نمایشنامهي باراکا «پيدا کردن یه دختر خوب سخته» در 1958منتشر شد و اولين کتاب
شعرش «دیباچهاي بر یک یادداشت خودکشی بيست جلدي» که سرشار از ایدههاي پاپ بود ،در
.1961شهرت در 1964با دریافت جایزهي اُبی براي نمایشنامهي جنجالی «هلندي» به سراغ باراکا
آمد .اُبی ،معتبرترین جایزهي تئاتري امریکاست و هر سال به بهترین نمایشنامهي برادوي اهدا می
شود.
«هلندي» سروصداي زیادي در تئاتر امریکا به پا کرد و دو سال بعد آنتونی هاروي بر اساس آن
یک فيلم بلند ساخت .تئاتر انقالبی و شاعرانهي باراکا تحت تاثير اندیشههاي آنتونن آرتو ،تئاتر
خشونت ،است .تئاتري که آرتو از آن سخن میگفت مبتنی بر حرکات بدن و با کمترین دیالوگ،
تند و خشن ،رقصان و سرشار از کنشهاي دراماتيک بود؛ نمایشی که تماشاگر را آنچنان درگير کند
که گویی مورد هجوم قرار گرفته .تئاتر انقالبی باراکا خشونت سفيد را روي صحنه میآورد .تئاتر
او ،آنچنان که خودش میگوید ،تئاترِ قربانيان است ،قربانيانی همچون کِلِی در نمایشنامهي«هلندي».
4
«هلندي» صحنهي مواجههي یک زن سادیستِ سفيدپوست ،لوال ،و یک پسربچهي ساده لوح
سياه ،کِلِی ،است .در بخشی از این نمایش ،که در مترو میگذرد ،لوال به کِلِی میگوید« :تو به چه
حقی لباس سهدکمهاي پوشيدي و کراوات راهراه زدي؟ پدربزرگِ تو یه برده بود و هاروارد هم
نرفته بود».کِلِی که پسرکی معصوم است و فقط میخواهد هر جور که شده از خشونتِ سفيد جان
به در ببرد ،در پایان نمایش قربانی خشونت جامعهي سفيدي میشود که لوال نمایندهي آن است.
باراکا در 1965و پس از ترور رهبر مسلمان سياهپوستان ،مالکوم ایکس ،به زندگی گذشتهاش
پشت کرد .از همسر اولش جدا شد ،به هارلم رفت و در آنجا مدرسهي تئاتر «رپرتوآر هنر سياه» را
تاسيس کرد .ترور مالکوم ایکس ،اندیشههاي ناسيونال -سياهپوستی را در او تقویت کرد و در 1969
نمایشنامهي «مرگ مالکوم ایکس» از باراکا منتشر شد.
باراکا در 1967با سيلویا رابينسون ،شاعر سياهپوست امریکایی ،ازدواج میکند .در 1968به
اسالم روي میآورد و نامش را به «ایمامو اميري باراکا» تغيير میدهد ،چراکه میخواهد «نام بَردگی»
اش را کنار بگذارد .همسرش نيز میشود «آمينا باراکا» .در 1974باراکا با چرخشی مارکسيست-
لنينيستی پيشوند «ایمامو» را ،که به عقيدهاش زایيدهي یک «ناسيوناليسم بورژوایی» بود ،کنار میگذارد
و میشود «اميري باراکا».
باراکا همواره با گروههاي موزیک جَز و بلوز همکاري داشته و چندین تأليف هم دربارهي
موسيقی سياهان دارد و از جمله به همراه همسرش ،آمينا ،در 1987کتاب «موزیک :تأمالتی دربارهي
جز و بلوز» را منتشر کرده است .برخی از منتقدان ،زیباییشناسی شعرهاي باراکا را زیباییشناسی
موزیک جز میدانند .باراکا خود زمانی گفته است« :شعر یعنی موزیک».
5
باراکا در بسياري از کالجها و دانشگاههاي معتبر امریکا از جمله دانشگاههاي یيل ،کلمبيا و جرج
واشنگتون در رشتههاي ادبيات و تئاتر تدریس کرده است و در سال 2000هم بازنشسته شده.
پس از حمالت تروریستی یازده سپتامبر کتاب «یکی امریکا را به باد داد و دیگر شعرها» از باراکا
منتشر میشود و آنچنان جنجالی به پا میکند که فرماندار نيوجرزي از او میخواهد به خاطر
مواضعاش عذرخواهی کند .باراکا پافشاري میکند و عنوان افتخاري ملکالشعراي ایالت ،که پيش
از آن به او اهدا شده بود ،از او سلب میشود.
باراکا در طول فعاليتهاي ادبی و هنرياش جوایز بیشماري گرفته است :جایزهي اُبی ،جایزهي
پن /فاکنر ،جایزهي لنگستون هيوز ،جایزهي آکادمی علوم و هنرهاي امریکا ،مدال جيمز ولدون
جانسون ،جایزهي بنياد راکفلر و. ...
6
یکي امریکا را به باد داد
7
(آنها که فکر میکنند
چه بينالمللی...
8
یکی از این دو شکل اما
کار چندتا
عرب بَربَر
در افغانستان.
1
گروهی نژادپرست سفیدپوست که از اواسط قرن نوزدهم به اذیت و آزار و ترور سیاهان و رهبرانشان در امریکا میپرداختند.
2
گروهی نژادپرست سفیدپوست با گرایشات نئونازیستی که در دههی 1960در امریکا و اروپا اعالم وجود کردند.
9
کار ترنت الت 3نبود
توي تنبانها
کار آن مریضیها
3
سناتور سابق امریکایی ()1989- 2007
4
امریکایی ( )1950-سیاستمدار دست راستی و نژادپرست
5
شهردار سابق نیویورک که در زمان حمالت یازده سپتامبر شهردار این شهر بود ()1944-
6
برت شاندلر ،سیاستمدار دموکرات امریکایی ()1959-
7
سناتور جمهوریخواه امریکایی ()1921 -2008
10
میگویند (کی میگه؟ کی داره میگه
8
مرکزی تجاری و قلب اقتصادی نیویورک
11
چهکسی میبُرد نانتان
12
چهکسی از همه باهوشتر و تيز
عالیمقامتر چه کسی
13
آنها که مدعیاند که دامر 9نبود دیوانه
9
قاتلی زنجیرهای در امریکا ()1960 -1994
10
مجمعالجزایری وسیع در غرب اسکاتلند
14
مالک کشتی بردگان چه کسی است
15
مالک نفت و چاه کيست
مالک آب چه کسی
16
چه کسی زندگی در بزرگترین خانهها دارد
17
کيه مالک هواپيماها
18
چه کسی /چه کسی /چه کسی چه کسی
آنها که 666
19
آنها که مالک مستعمرات
20
کی خبر داشت که بمب منفجر خواهد شد
21
چهکسی مالکوم ایکس 11را کشت
11
از رهبران جنبش سیاهان در امریکا که در 1965ترور شد)1925 -1965( .
12
رئیسجمهور دموکرات ایاالت متحده که به همراه برادرش در 1963ترور شد.
13
از رهبران جنبش مدنی سیاهان در امریکا که در 1968کشته شد)1929- 1968( .
14
رئیسجمهور امریکا در دوران جنگهای داخلی که فرمان لغو بردهداری را صادر کرد و در 1865پس از پیروزی در جنگهای داخلی ترور
شد.
22
چه کسی دیوید سيبکو 15و کریس هانی 16را کشت
15
روزنامهنگار و مبارز ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی .مشهور به مالکوم ایکس آفریقا)1938 -1979( .
16
رهبر حزب کمونیست آفریقای جنوبی که در 1993ترور شد.
17
فعال ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی ()1946-1977
18
نویسنده و مبارز مارکسیست در گینهیبیسائو که در 1937ترور شد.
19
شاعر چپگرای شیلی ،برندهی نوبل ادبی ،و از یاران نزدیک سالوادور آلنده که در 1973تنها چند روز پس از مرگ آلنده درگذشت.
20
رئیسجمهور مردمی و محبوب شیلی که پس از کودتای نظامیان تحت حمایت امریکا در 1973کشته شد.
21
رهبر انقالبی نیکاراگوئه علیه اشغال نظامی امریکا بین سالهای 1927-1933که در 1934کشته شد.
22
پدر رئیسجمهور کنونی جمهوری دموکراتیک کنگو که در سال 2001به قتل رسید.
23
نخستین نخستوزیر جمهوری دموکراتیک کنگو ()1925- 1961
24
رئیسجمهور موزامبیک که در 1969ترور شد.
25
همسر مبارز مالکوم ایکس که در خانهاش ترور شد)1934- 1997( .
23
پرنسس مارگارت ،26رالف فيدراستون 27و ليتل بابی 28را هم
انداختند زندان
27
مسلمان رادیکال و سیاهپوست امریکایی
28
فعال سیاسی سیاهپوست و از اعضای حزب سیاهپوستی پلنگهای سیاه.
29
رهبر بزرگ مبارزات ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی و رئیس جمهور این کشور بین سالهای 1994و .1999
30
نویسنده و از رهبران حزب پلنگهای سیاه.
31
رهبر سرخپوست آپاچی که علیه دولتهای مرکزی امریکا و مکزیک جنگید)1829- 1909( .
32
فعال و مبارز سیاهپوست امریکایی و از اعضای پلنگهای سیاه.
33
فعال سیاسی و روزنامهنگار سیاهپوست و عضو پلنگهای سیاه که به اتهام قتل یک افسر پلیس در 1981محاکمه شد.
34
روزنامهنگار و فعال حقوق بشر که روزنامهی دنیای سیاه را درهارلم منتشر میکرد)1895- 1973( .
35
نویسندهی مشهور امریکایی ()1894- 1961
36
فعال سیاهپوست امریکایی
37
مبارز سیاهپوست امریکایی و مؤسس حزب پلنگهای سیاه)1942- 1989( .
24
چه کسی فرد همپتون 38و مدگار ایورس 39را کشت
38
فعال سیاهپوست و از رهبران پلنگهای سیاه که در آپارتمانش به قتل رسید)1948- 1969( .
39
فعال مدنی سیاهپوست که که توسط شورای شهروندان سفیدپوست ترور شد)1925- 1963( .
40
شاعر چپگرا و آنارشیست جامائیکایی ()1954- 1983
41
تاریخدان و فعال سیاسی مشهور گیانایی که در 1980گیانا ترور شد)1942- 1980( .
25
چه کسی رُزا لوکزامبورگ 42و ليبکنشت 43را کشت
42
نویسنده و فعال مارکسیست آلمانی که به همراه دو رهبر دیگر حزب کمونیست آلمان توسط سوسیال دموكرات ها کشته شد)1871- 1919( .
43
از رهبران حزب کمونیست آلمان که به همراه رزا لوکزامبورگ کشته شد.
44
دو فعال کمونیست امریکایی که در 1953به اتهام جاسوسی برای شوروی اعدام شدند.
26
چه کسی کَک توي تنبان سرخپوستها انداخت
45
منطقهای در نیوانگلند در شمال شرقی آمریکا
46
رئیسجمهور مورد حمایت امریکا و دیکتاتور کوبا قبل از انقالب هاوانا در 1959
47
سناتور دست راستی و نژادپرست امریکایی ()1887- 1947
48
دیکتاتور چین پیش از به قدرت رسیدن مائو.
49
طرحی که نخستینبار توسط پرزیدنت جان .اف .کندی در 1961برای رفع تبعیض نژادی در امریکا ارائه شد.
27
باید اجرا شود
53
و اجرا شود طرح جامعهي بزرگ
چه کسی از دهانهي روده عينهو کثافت دوو دوو میزند بيرون
55
چه کسی میداند چه جور جانوریست کاندوليزا
50
دورهی بازسازی امریکا پس از جنگهای داخلی بین سالهای 1865- 1877
51
برنامهی توسعهی اقتصادی امریکا در زمان پرزیدنت تئودور روزولت در پی رکود بزرگ اقتصادی.
52
برنامهی توسعهی عدالت اجتماعی جان .اف .کندی در 1960
53
برنامهی اصالح اجتماعی در زمان ریاستجمهوری لندون جانسون در 1965برای کاهش فقر و تبعیض نژادی.
احتماالً نام سیاهپوستی در دمودستگاه دولتی امریکا .باراکا صفت کثافت را به عنوان نام میانی او آورده.
54
55
کاندولیزا رایس ،وزیر امور خارجهی سیاهپوست در دولت محافظهکار بوش.
28
چه کسی سرنگون کرد نکرومه 56و اسقف را
56
)اولین رئیسجمهور غنا و برندهی جایزهی صلح لنین در 1909- 1972( 1963
57
آوازهخوان و فعال سیاهپوست امریکایی ()1898- 1976
58
سیاستمدار امریکایی ()1851- 1930
59
از چهرههای مشهور و مسلمان پلنگهای سیاه ()1943-
60
پسربچههای سیاهپوستی که در دههی 1930در ایالت آالباما در قضیهی مشهور به اسکاتزبورو به اتهام تجاوز به دو زن سفیدپوست محاکمه
شدند.
61
فیلم شانزدهمیلیمتری کوتاه و مستندی از جان بری دربارهی مککارتیسم و محکومیت پرونده سازیها علیه سینماگران چپگرای هالیوود در
دههی .1950جان بری پس از ساختن این فیلم به فرانسه پناهنده شد.
62
ساختمان پارلمان آلمان در برلین که در 1933به آتش کشیده شد.
29
کی میدونست مرکز تجارت جهانی قراره بمبارون بشه
/
چهرهي شيطان
دیده شد در آن
63
چه کسی چه کسی هو هو
63
بازی با کلمهی هم به معنایی که تا اینجا به کار رفته و هم تداعیکنندهی صدای جغد؛ هوهو .باراکا انفجار را از قول روزنامهها به who
تصویر جغد ،که در فرهنگ امریکایی نیز نماد شومی است ،تشبیه می کند .با صدای هوهو ،گویی که جغ ِد انفجار زبان گشوده و میگوید :کار
کیست؟ چه کسی؟
30
مثل همين که هست حاال
شيطان را
31
در زندگی تو ،در مغز تو ،در تو
تمام شب
32
دیباچهاي بر یك یادداشت خودكشيِ بيستجلدي
33
تازگیها ،چيزا اینجوري شدهن!
34
رو زانوهاش
35
ميراث
دمِ در داروخانه،
خُرخُرکنان
لنگلنگان
درهم و اَخمو
مست و تلوتلوخوران
کِشدادنی به تن
36
چُرتکی توي سایه زدن.
یا که شاشيدن.
راندن
37
كعبه
پنجرهاي بسته،
و مردمان سياه
فریاد از ميانِ
جيغ از ميانِ
38
و راه نمیتوانيم گاه در هوا برویم.
صورتکها و رقصها
آوازهاي مطنطن
چشمهاي آفریقایی
دماغها و بازوها،
اگرچه رها
39
به شباهتی نو
محتاج جادو
برگردیم
40
خردمند
من چی کشيدهام)
سرگشته،
و سازهاتان را،
64
(چراها) که تلفظی یکسان در زبان انگلیسی دارند( whys .خردمند) وwiseبازی با
41
دشمنی که ممنوع میکند
آن هم چه دردسري!
ممنوع میکنند
پوف!
یحتمل
42
65
در دنياي فانك
66
اگه الویس پریسلی
پادشاهه،
خدا؟
65
از سبکهای موزیک جز
66
خوانندهی مشهور و محبوب امریکایی ( )1935 -1977که هوادارانش لقب «پادشاه راک ان رُل» را به او داده بودند.
67
خواننده و ترانهسرای سیاهپوست و محبوب امریکایی ()1933 -2006
43
شعر سياسي
(براي بزیل)
44
(سالهاست زمين را ندیدهام
شایدم مثبت
واضحتر از بیتفاوتی.
نيمهکاره میماند
45
و این بد کلمههاي نيوآرکی ).دستها
تاریکی عشق،
رُکوراست بگویم
کی هستيد؟
46
"نه ،نه
و کولیها عزادارن
47
حادثه
و روشنایی تيره.
48
عکسهاي مرد مرده همهجا هست ،و روحش
پایين پلهها.
و رها کرد سریع او را ،وقتی که خون روي زمين جاري شد.
ما میدانيم
49
به غير از این ،از قيافهي عنق مرد مرده و
50
یادداشتهایي براي یك سخنراني
اندوه آفریقایی
نمیشناسد مرا.
گامهايشان
روزنامهها
نمیفهمد آیا
قدرت
51
در رؤیا،
چشمها
آن سرها
که مینامم
"مردمِ" من.
52
خودم ،مرد زشت.
توي خانهها
که میخزد
زیر لباسهاش.
به چشمها،
روحشان
چشمهايشان
در ماسه.
رنگ من
53
مثل آنها نيست.
من،
مردم .آفریقا
کشوري خارجيست.
تو ،اینجا
امریکایی
هستی.
54
آهنگ قدیمي
مهمترین چيز
مرگه!
درگير شدن
55
Crow Jane
مرگ مامان
68
گیتاریست ،خواننده و ترانهسرای امریکایی ( .)1903 -1982میسیسیپی از ترانههای اوست.
56
و این شعر ادامه دارد
57
در یادبود رادیو
گروه موزیک بلوزی که در سال 1969توسط دو برادر ،پت و لری هیز ،تأسیس شد.
69
70
شاعر و نویسندهی مشهور امریکایی()1922 -1969
71
خوانندهی مشهور و عامهپسند امریکایی()1907 -1986
72
ایستگاهی رادیویی در نیویورک
58
عاشق شدن و شکست خوردن
بهتر نيست؟
73
از مبلغین سرشناس مسیحیت در تلویزیون امریکا()1918 -2009
74
اسقف اعظم امریکایی در کلیسای کاتولیک که به خاطر برنامههای تبلیغیاش در رادیو و تلویزیون شهرت داشت)1895 -1979( .
75
(صرفهجویی و رستگاری) بازی کنایهآمیزی کرده استsave .باراکا با دو معنای متداول
76
سیاستمدار امریکایی ( )1896 -1970و فرماندار کالیفرنیا بین سالهای 1953و .1959
59
و عشق ،یه لغت شيطونيه!
77
از برنامههای داستانی رادیوی امریکا در دههی 1960
از سری برنامههای رادیو سیبیاس امریکا برای بچهها به کارگردانی نیال مک.
78
60
شکر خدا!
وقتی در اَمون و نامرئی و الدین شده بود و نتونست سنگها رو پرت کنه)
این عشقه!
61
Leroy
او نشست
62
من وشتی79را نشان دادم) به غصههاي جدید رسيد
دور.
79
از اسامی خاص عبری
63
بازدیداز بابل
میلولد
حتا سرش
64
چرکخانهاي عظيم
80
از خاطرات چرک (س)
او که میمکد
زندگی را
هميشه
80
به لطف پرانتز pussyو pusبازی با
65
این زنيکهي بدکاره دوستم را کشت
یکی که آن بدکاره
و یک ميمون بر پشتاش
همهشان
81
نقاش سیاهپوست امریکایی ( ،)1937 -1966از دوستان باراکا و گینزبرگ .در بیستونه سالگی ،پس از پنج سال اقامت در اروپا و
اعتیاد شدید به هرویین ،در رُم درگذشت.
82
آسمانخراشی مشهور در امریکا به ارتفاع 381متر
66
دریافت کنند کلمات مرا
در دهانهيشان
و شربت آالگا،
وقتی که میسوزد تن و
83
شکل عامیانهی کوکاکوال
67
دوشنبه در آپارتمان شمارهي B
اینجا بيا
نيست خدا.
68
به پليس ،ناین -وان -وان
جناب شيطان!
به تاریخ آمریکا بنگرید .این کشور چگونه ساخته شد؟ مگر نه آنست که بردگان ،آمریکا را آمریکا کردند و ما اکنون به ميليونها
سياهپوست /برده بدهکاریم .در کتابهاي تاریخ مدارس ما ،جنایات بزرگ اجدادمان با واژههاي مؤدبانهي «کاپيتاليسم» و «فئوداليسم»
ماستمالی شده است.
روبين84 جري
1- جنبش دانشجویی در امریکا ،گردآوری و ترجمهی نادر فتورهچی ،فرهنگ صبا ،چاپ اول ،1387 :صفحهی 112
69
اِميري باراکا ،شاعر و نویسندهي جنجالی امریکایی ،درست در جایی ایستاده است که چهار سنت
مخالفخوان امریکا به هم می رسند :سنت هيپيزم ،سنت هارلم ،سنت مارکسيستی و سنت اسالمی.
زندگی ادبی باراکا را باید در بستر چهار دورهي خاص از زندگی او بررسی شود:
آلن گينزبرگ
70
در دههي 1950امریکا شاهد عصيان نسلی از شاعران و نویسندگانش بود که به «نسل بيت»
مشهورند .مثلث این نسل را ویليام باروز ،آلن گينزبرگ و جک کروآک تشکيل میدهند .باروز را
پدر جنبش ضد فرهنگ امریکا میخوانند .جنبشی که در 1968به اوج خود رسيد؛ زمانی که هيپیها
و دانشجویان معترض در لينکلن پارک در مقابله با همایش دموکراتها براي انتخابات ریاست
جمهوري ،فستيوالی برگزار میکنند و طی آن یک بچه خوک را براي تصدي پست ریاست جمهوري
از طرف خود کاندیدا میکنند .استدالل آنها این بود که وقتی مردم به خوکهاي بالغ رأي میدهند،
چرا به این بچه خوک ندهند؟
جنبش ضد فرهنگ دریافته بود که باید بازي زبانی خودش را داشته باشد .آنها نه از رئيس
جمهور امریکا ،که از یک خوک پير حرف میزدند و گفتار رسمی حاکم در آن برهه از زمان
نمیتوانست وارد بازي زبانیشان شود .آنها از آزادي جنسی و آزادي مصرف ماري جوآنا حرف
میزدند و در عين حال ،تلویزیون و کوکاکوال را خطرناک تر از مواد مخدر میدانستند .مگر نه آنکه
تلویزیون افيون تودههاست؟ آنها با گفتار و فرم زندگیشان میخواستند آنچنان عرصهي سترون
فرهنگ را جِر بدهند تا شاید مجالی براي نفس کشيدن فردیت پيدا شود .هنري ميلر ،نویسندهي
بزرگ امریکایی و پدر معنوي نسل بيت ،زمانی گفته بود که امریکا بزرگترین دشمن فردیت است.
آلن گينزبرگ در بخشی از شعر بلند «زوزه» نسل خود را اینگونه توصيف می کند:
71
و وقتی صداي آژیر لوس آالموس به گریه میانداختشان
اميري باراکا ،که آن روزها هنوز ليروي جونز بود ،در اواخر دههي 1950به نسل بيت پيوست.
سبک و نگاه شعري او در همين دوره شکل گرفت و کمابيش تا به امروز نيز با او مانده است .نثري
که گاه زیادي ورّاج و بیربط جلوه میکند ،نحوهي گاه غریبِ تقطيع شعرها ،زبان آرگو و بهخصوص
آرگوي هارلم و نيوآرک ،طنز و استهزاء ،درهم تنيدن لحنهاي گوناگون ،فرهنگ پاپ و همه و همه،
ميراثی است که از نسل بيت به باراکا رسيده است .در همين دوره است که باراکا مجالت یوگن و
فلوتينگ بِر را به همراه چهرههاي مشهوري چون گينزبرگ و فرانکاُهارا راه میاندازد.
زوزه ،آلن گینزبرگ ،ترجمهی مهرداد فالح و فرید قدمی ،نشر آفرینش ،چاپ اول ،1388 :صفحهی 34 -2
72
یا یه چيزي تو همين مایهها بیمزه)
مالکوم ایکس
باراکا در 1965و در پیِ ترور مالکوم ایکس ،نيویورک و هيپیها را رها میکند و به هارلم میرود.
به دنياي سفيد پشت میکند و به ناسيوناليسمِ سياهپوستی روي میآورد .او مینویسد« :سياه یک
نژاد است ،یک فرهنگ است ،یک ملت است ».خودش را وقف جامعهي سياه میکند .در هارلم
مدرسهي تئاتر راه میاندازد و در 1967کتاب «جادوي سياه» را منتشر میکند .در 1968مسلمان
میشود و در 1969نمایشنامهي «مرگ مالکوم ایکس» را چاپ می کند.
مالکوم ایکس که بود؟ جوان بزهکار سياهپوستی که در بيستسالگی به جرم سرقت به زندان
افتاد .شش سال در زندان ماند و در آنجا با اندیشههاي ایليا محمد ،رهبر مذهبی مسلمانان امریکا،
آشنا شد و به اسالم روي آورد .نامش را از «مالکوم ليتل» به «مالکوم ایکس» تغيير داد .به آفریقا و
خاورميانه سفر کرد .به مراسم حج رفت .با انقالبيون الجزایر و آفریقا آشنا شد .به مارکسيسم و
سياست انترناسيونال روي آورد و در اوج محبوبيتاش در ميان آزاديخواهان ،سياهان و مسلمانان
امریکا در چهلسالگی در نيویورک ترور شد.
73
مبارزات سياهان امریکا را براي احقاق حقوقشان در نيمهي دوم قرن بيستم ،میتوان در دو
جبههي عمده بررسی کرد :جبههي مبارزات مدنی و مسالمتآميز به رهبري دکتر مارتين لوتر کينگ
و جبهه ي رادیکال مارکسيستی به رهبري مالکوم ایکس .جالب آنکه هردو رهبر نيز قربانی ترور
میشوند .مالکوم ایکس در 1965و دکتر کينگ در .1968باراکا را میتوان در جبههي مالکوم ایکس
دید.
«مادامی که شخص دیگري اعمال خشونت میکند ،به هيچوجه حاضر نيستم دربارهي پرهيز از
خشونت کالمی ادا کنم ...این بدین معنا نيست که قصدِ من انتقاد از مشیِ پرهيز از خشونت است.
فکر می کنم هر کسی باید به تشخيص خود بهترین کار ممکن را انجام دهد ،و تبریک میگویم به
هر کسی که در مقابل آنچه بر سرش میآید ،در هر نقطهاي از جهان ،میتواند از خشونت پرهيز
کند ...چه خوب بود اگر رهبران جنبش پرهيز از خشونت به محلههاي سفيدپوستان میرفتند و به
86
آنها نيز درس خشونتپرهيزي میدادند ،در این صورت من هم طرفدار آنها میشدم».
چهار برادر و پدر مالکوم ایکس توسط گروه کوکالکسکالن کشته شده بودند ،گروهی نژادپرست
که به اذیت و آزار و ترور سياهان میپرداخت و از حمایت غير مستقيم پليس نيز برخوردار بود.
مالکم ایکس با جوانان سخن میگوید ،ترجمهی مسعود صابری ،نشر طالیه پرسو ،چاپ اول ،1378 :صفحهی 70 -3
74
«ما زمانی می توانيم پيروز شویم که طالب صلح و دوستی و مخالف ظلم و خشونت باشيم .ما
باید برادران سفيدپوست خود را دوست بداریم؛ حتا اگر آنها به ما بدي کنند .تأکيد میکنم؛ حتا
87
اگر در حق ما بدي روا دارند».
باراکا در این دوره از زندگیاش میگوید« :براي آنکه بتوانيم یک نفس راحت روي این سياره
بکشيم ،باید اول کلک سفيدپوستها را بِکنيم».
مارکس88 کارل
در 1974باراکا عقاید ناسيونال سياهپوستیاش را رها کرد و به مارکسيسم -لنينيسم روي آورد.
در دو دورهي پيش از آن نيز باراکا ،بهواسطهي دوستیاش با شاعران چپگرایی چون گينزبرگ و
شيفتگیاش به مکتب مالکوم ایکس ،از نگرشهاي انتقادي -انقالبی چپ دور نبود .باراکا در این
دوره در گفتوگویی با نيویورکتایمز میگوید« :این یک ناسيوناليسم کوتهبينانه است که
مارتین لوترکینگ ،هوبرت ژربو ،ترجمهی فریدون حاجتی ،شرکت توسعهی کتابخانههای ایران ،چاپ دوم ،1386 :صفحهی 29 -4
88
جمله اي از «مانیفست كمونیست» ماركس و انگلس كه نام كتابي درخشان از مارشال برمن نیز است .این كتاب توسط مراد
فرهادپور به فارسي ترجمه شده است.
75
سفيدپوست را دشمن میخواند ...وقتی که این ناسيوناليسم میگوید" :همه ي غير سياهها دشمن ما
هستند" ،این دیگر یک مریضی ،یک جنایت است ،شکلی است از فاشيسم».
باراکا از 1974تا به امروز مقاالت ،شعرها و نمایشنامههاي بسياري در باب مارکسيسم و یا با
نگرش مارکسيستی نوشته است .از آن جمله میتوان به «حقایق سخت» اشاره کرد که در 1967
منتشر شد و از مشهورترین آثار ادبی باراکا به شمار میرود .باراکا هدفِ هنرش را نابودي نظام
سرمایهداري و آفریدن جامعهاي آزاد میداند .او میگوید« :فکر میکنم اهداف من ،در اساس ،شبيه
همان اهدافی است که وقتی ناسيوناليست بودم دنبال میکردم .شاید به نظر متناقض بياید ،اما آنها
از این نظر شبيه همند که من در هر دو صورت هنر را به مثابه یک سالح میبينم؛ سالحِ انقالب.
تنها تفاوتش اینجاست که من امروز انقالب را با اصطالحات مارکسيستی تبيين میکنم».
باراکا ،سياهان امریکا را واجد بيشترین پتانسيل انقالبی در امریکا میداند ،اگرچه هر نوع کنش
انقالبی را وراي مذهب و نژاد میبيند.
تروریسم در خانه
مشخصهي اصلی ترور آنست که میخواهد با توسل به مواد شيميایی ضعف سياسی خود را جبران کند .البته شرایط تاریخی
خاصی پيش میآید که ترور میتواند در صفوف حاکميت ایجاد گيجی کند .اما در این صورت کيست که بتواند از ثمرهي آن بهره
گيرد؟ در تمامی چنين شرایطی ،نه تروریستها میتوانند از آن بهره گيرند و نه تودههایی که این دوئل پشت سرشان رخ میدهد.
تروتسکی89 لئون
89
مارکسیسم و تروریسم ،لئون تروتسکی ،ترجمهی مسعود صابری ،نشر طالیه پرسو ،چاپ اول ،1381 :صفحهی43
76
در آغاز شعر بلند «یکی امریکا را به باد داد» ،باراکا هر دو شکل تروریسمِ داخلی و بينالمللی را
محکوم کرده ،اما تأکيد میکند که تروریسم بينالمللی نباید مانع از دیدن تروریسم داخلی بشود.
جرج بوش ،رئيس جمهور وقت ایاالت متحده ،در پیِ حمالت تروریستی یازده سپتامبر 2001
«جنگ عليه تروریسم» را با حمله به افغانستانِ تحت حکومت طالبان آغاز میکند .این حمالت که
توسط بنيادگرایانالقاعده ،تحت حمایت طالبان ،صورت گرفته بود ،در بستر تبليغات اسالمستيزانه
و ميهنپرستانهي محافظهکاران ،موجی از اسالمهراسی را در جامعهي امریکا و بهطور کلی جوامع
غربی پدید آورد و در پیاش اذیت و آزارها ،محدودیتها و فعاليتهاي نژادپرستانه و نئونازیستی
عليه مسلمانان ،مهاجران ،حاشيهنشينان و اقليتهاي نژادي و مذهبی شدت گرفت.
در نوامبر 2002باراکا شعر بلند «یکی امریکا را به باد داد» را براي نخستينبار در یکی از
دانشگاههاي نيوجرزي میخواند:
کار چندتا
عرب بَربَر
در افغانستان.
77
کليساهاي سياهپوستی را
باراکا در این شعر تاریخ تروریسم را مرور میکند .از جنگ جهانی دوم و فاشيسم هيتلري حرف
میزند ،از جنایات جنگی امریکا در ویتنام ،ترور آلنده ،لينکلن ،کندي ،مارتين لوتر کينگ ،مالکوم
ایکس ،چه گوآرا ،رزا لوکزامبورگ و ليبکنشت .از بمباران اتمی ژاپن میگوید ،از قتلعام ارامنه،
فاجعه ي کنگو ،استعمار آفریقا ،خاورميانه و ایرلند .باراکا ،از تاریخ نژادپرستی ،آپارتاید ،تبعيض و
بهرهکشی میپرسد:
78
پشت این جنایات چهکسی ایستاده است؟ آیا تاریخ غرب سرمایهداري به وضوح همان تاریخ
تروریسم نيست؟ آیا جرج بوش براي مبارزه با تروریسم باید به افغانستان میرفت ،یا تنها نگاهی
به تاریخ معاصر امریکا برایش کافی بود؟ اینها سؤاالتی است که باراکا از خوانندهي شعرش
میپرسد و به خاطر همين سؤالهاست که از ملکالشعرایی نيوجرسی عزل میشود.
پس از انتشار وسيع «یکی امریکا را به باد داد» در فضاي مجازي و سپس به شکل کتاب ،بسياري از نشریات و نهادهاي محافظهکار
و دستراستی از جمله نشریهي اِي دي اِل باراکا را به گرایشات ضد یهودي و یهودستيزي متهم کردند .باراکا در چندین نوشته و
مصاحبه به دفاع از خود و شعرش پرداخت و به تحریفات جهتدار و بازیگوشانهي منتقدان محافظهکارش پاسخ داد .باراکا در این
شعر بلند نه تنها به هيچ رو یهودستيز نيست ،بلکه حتا به صداي مظلومان یهودیت نيز بدل میشود و حتا امریکا را به خاطر
تبعيضهاي فرهنگی و نژادي عليه یهودیان سرزنش میکند .نوک پيکان حمالت باراکا بهوضوح به سمت اسرائيل است ،و نه قوم
یهود و یهودیان .و البته او اسرائيل را ،نه بهخاطر دست داشتن در حمالت تروریستی یازده سپتامبر ،بلکه بهخاطر آگاهی مرموزش
از وقوع این حمالت متهم میکند ،همانگونه که جرج بوش ،رئيس جمهور وقت امریکا را نيز به دليل آگاهی از وقوع این حمالت
و عدم انجام اقدامی پيشگيرانه به باد سرزنش میگيرد .آنچه در پی میآید ،گزیدهاي است از مقالهي «نه عذر خواهم خواست ،نه
79
کنارهگيري خواهم کرد» که باراکا آن را در پاسخ به افترا و اتهامات اِي دي اِل و همچنين درخواست فرماندار وقت ایالت نيوجرزي
از او مبنی بر کنارهگيري از سمت افتخارياش ،ملکالشعراي ایالت ،نوشته است .براي جلوگيري از اطناب سعی کردهام بخشهایی
از این نوشته را که ارتباط نزدیکتري با متن شعر دارند ،براي ترجمه انتخاب کنم( .ف .ق)
[ ]...این تبليغات مزخرف ،ویژگی افراطیهاي دستراستیاي است که فقط به افترا زدن و ترور
شخصيت آنهایی عالقهمندند که نگرش یا فلسفهشان ،یا با ایشان فرق دارد و یا در تضاد است.
اول آنکه ،کانون اصلی توجه این شعر براین است که چگونه امریکاییهاي سياهپوست ،از زمانی
که براي بردگی ربوده و به امریکا آورده شدند ،از تروریسم داخلی رنج می بردهاند .براي مثال،
توسط بردهداران ،قوانين ایالتی و ایاالت متحده ،کوکالکسکالن ،اسکين هدز ،نازيهاي وطنی ،لينچ
شدن ،انکار حقوق مدنی ،سرکوب ملی ،راسيسم [نژاد باوري] ،ترور شخصيت ،به لحاظ تاریخی،
و در این موارد جزئی در سرتاسر ایالت متحده .ارتباط این موضوع آنچه که بوش «جنگ عليه
تروریسم» میخواند ،این است که مردم سياه میگویند ما خود هميشه قربانی ترور بودهایم ،دولتی
و عمومی ،پس نمیتوانيم با رفتاري جنونآميز و هيستریک ،همچون آنانی که از ما میخواهند تاریخ
و واقعيت معاصر را فراموش کنيم تا به آنها بپيوندیم ،تحت لواي یک "ميهنپرستی" سطحی ،در
حمله کردن به اغلب مردم جهان ،خصوصاً رنگين پوستها و جهان سومیها ،گرد هم بيایيم]...[ .
آیا قربانيان فاشيسم اروپایی می توانستند دیوانهوار به رژیمی وفادار باشند که پرچم صليبِ شکستهي
نازي را بر فراز خانههاشان برافراشت؟ [ ]...در تمرکز من روي نيروهاي اعمال شدهي مختلف ترور
بر آفرو -امریکنها و دیگر مردمان ستمدیدهي جهان که از بردهداري ،استعمار ،امپریاليسم ،نئو نئو-
استعمار و سرکوب ملی رنج بردهاند ،اِي دي اِل به شيوهاي ریاکارانه ،هيچ اشارهاي به کاوش من
دربارهي آفرینندگانِ هولوکاست نمیکند .براي مثال:
80
و کی کمک کردشان در این کار
که البته اشاره دارد به فاشيستهاي داخلی امریکا ،پيش از جنگجهانی دوم و قضيهي هولوکاست
نازي.
بنگاه دروغپراکنی اِي دي اِل همچنين هيچ اشارهاي به نام بردن من در شعر از برخی یهودیان
نکرده است ،یهود یانی که در سراسر جهان ،سرکوب و زندانی یا به قتل رسيدهاند؛ به دست
یهودستيزان واقعی ،آشکارا و یا در لباسهاي مبدل.
شعر میپرسد:
از قرار معلوم ،اِي دي اِل از دورهي مککارتی و پاپوش دوختنها و اعدام روزنبرگها ،و همچنين
از ترور رهبران کمونيستِ یهودي آلمانی مثل ليبکنشت و لوکزامبورگ ،اصالً ناراحت نيست .اِي
81
دي اِل این ها را ،به نفع تالش براي باورپذیر کردن دروغهایش ،کنار میگذارد ،و البته به این دليل
که این قربانيان امپریاليسم ،همهشان چپگرا بودند[]...
من میپرسم:
و اِي دي اِل باز هم ادعا کرده که شعر این گونه استنباط میکند که کارِ یهوديها بوده .در حالیکه
تخریب رایشتاک کار هيتلر بود تا دستآویزي براي زندانی کردن عمومی یهوديها ،پس از محبوس
کردن کمونيستها ،سوسيال دموکراتها و اتحادیههاي کارگري ،فراهم کند]...[ .
آتش سوزي رایشتاک شبيه حمالت ناین اِلِون [یازده سپتامبر] بود ،از آن جهت که پس از آن
"عمل مرموز تروریستی" که هيتلر به گردن یهوديها و کمونيستها انداخت ،نازيها از حادثهي
رایشتاک بهعنوان مجوز براي تصویب قانونی استفاده کردند که به آنها اختيار تام میداد ،همانگونه
که دولت بوش تراژدي ناین اِلِون را براي تصویب الیحهاي ميهنپرستانه و غيردموکراتيک و آغاز
دستگيري افراد مظنون ،حتا بدون تفهيم اتهام ،به کار برد .البته حریقافکنان واقعی رایشتاک هيچگاه
پيدا نشدند ،اگرچه محققان یقين دارند که کار خود نازيها بود.
از سطرهاي دیگر شعر که اِي دي اِل آن را یک "دروغ بزرگ" هيتلري خوانده و آن را "باال
آوردن زهر یهودستيزي" شاعر ناميده ،این سطر است:
82
خيلی خوب ،مطمئناً حتا حزب دموکرات هم تأیيد میکند که دولت بوش میدانست .من با این
موافقم .و این قضيه همهجا روي اینترنت هست که مکرراً نه فقط توسط آلمان ،فرانسه ،روسيه و
انگلستان به امریکا هشدار داده شده بود ،بلکه همچنين اسرائيل هم این هشدار را داده بود .مایکل
راپرت از حزب سبز ویدئویی منتشر کرده است که در آن بهوضوح میگوید" :سازمان امنيت اسرائيل
دربارهي حمالتی تروریستی در مقياس وسيع به سی آي اي هشدارهاي ضروري داده بود .و اینکه
موساد اسرائيل میدانست که این حمالت در کجا اتفاق میافتد]...[ ".
عالوه بر این ،مقاالتی در همهي شکلهاي مختلف رسانهاي و البته روي اینترنت وجود دارد که
تأکيد میکنند یا حدس میزنند که تمام دنياي امپریاليستی از قبل این را میدانست و به سی آي اي
هشدار داده بود ،اما هيچ اقدامی صورت نگرفت .چرا؟ [ ]...نمایندگان اف بی آي در مينهسوتا و
آریزونا گفته بودند که اف بی آي در 1998گزارشی دریافت کرده است مبنی بر اینکه یک سازمان
تروریستی برنامه ریخته تا کسانی را به ایاالت متحده بياورد تا در مدارس پرواز ثبتنام کنند]...[ .
چيزهاي شگفتآوري در رسانهها هست؛ براي مثال ،سهامداران "امریکن ار الینز" و "یونایتد" که
همان شرکتهاي مسافربري اي بودند که هواپيماهاشان به قصد ترور ربوده شد ،در ماه آگوست،
قبل از وقوع حمالت ،سهامشان را از این کمپانیها بيرون کشيدند.
ناخوشایندترین عبارت در این شعر ،براي افراد مختلفی که به من حمله میکنند ،این است:
83
چنين استنباطی که من اسرائيل را به ارتکابِ این جنایت بیرحمانه متهم میکنم ،افترایی ریاکارانه
و ترور شخصيت است .اما من معتقدم ،همانطور که دربارهي انگلستان ،آلمان ،فرانسه و روسيه
گفتم ،مطمئناً ،نيروي امنيتی دولت اسرائيل ،شَبَک ،هم از پيش دربارهي وقوع این حمالت آگاه بود.
[ ]...روزنامهي اسرائيلی یدویت آهرانوت براي نخستينبار فاش کرد که شَبَک حضور شارون در
نيویورک سيتی را در آن روز ،یازده سپتامبر ،لغو کرده بود؛ جاییکه او از قبل آن را براي سخنرانیاش
در جشن "روز اسرائيل" پيشنهاد کرده بود ]...[ .من نميگویم اسرائيل مسئول این حمالت است،
[ ]...چرا آن پنج اسرائيلی [از انفجار] فيلم میگرفتند و میخندیدند ،من نمیتوانم ادعا کنم که
میدانم .اینکه شعر اینجا و در سراسر آن ،پيوسته این پرسش را دم میگيرد که چه کسی چه کسی
چه کسی ،یعنی که چه کسی مسئول این جنایت هولناک است و چرا؟ این ،شعري است که هدفش
کاوش و به هم ریختن است ،اما کمترین اثري از یهودستيزي در آن نيست .و هر کسی آن را بدون
پيشداوريهاي موذیانه بخواند ،با این موافق است .چرا اِي دي اِل یک چنين کاري میکند ،من فقط
میتوانم حدس بزنم .اي کاش آنها و دیگر کارشناسهاي نگران ،کمی دربارهي این هم فکر
میکردند که چطور میشود هواپيمایی در امریکا ،جایی که خلبان مجبور است یک نقشهي پرواز را
قبل از تِيکآف فایل کند ،به پرواز در بياید و چطور میشود که یک ،دو یا سه تا از چنين
هواپيماهایی ،چنين مسيري را که میخواهند در آن پرواز کنند ،فایل کنند؟ چطور میشود که
هواپيماهایی بوستون را با 45درجه چرخش به جنوب ترک میکنند و 54دقيقه تا مرکز تجارت
جهانی و 90دقيقه تا پنتاگون پرواز میکنند ،بدون اینکه توسط فایترهاي دفاعی نيروي هوایی
84
ایاالت متحده متوقف شوند یا با موشکهاي هوایی به زیر کشيده شوند؟ من ،بهخاطر سابقهام در
نيروي هوایی ،میدانم که آن فایترهاي اِي دي سی بهطور طبيعی تنها ظرف چند دقيقه از پس چنين
هواپيماي "خودسری" بر میآیند! چرا این کار انجام نشد؟ اِي دي اِل و دیگر رسانههایی که دربارهي
من تحقيق میکنند ،بيایند و دربارهي این موضوع هم تحقيق کنند! ما باید بدانيم که بوش و
دارودستهي دستراستیاش میخواهند عليه همهي آن نيروهایی که "محور شرارت" مینامندشان
جنگ کنند ]...[ .نظم نوین جهانی؟ تغيير رژیم؟ چرا؟ چونکه این رژیمها غيردموکراتيک یا
تروریستاند ،یا اینکه مثل مورد صدام "سالحهاي کشتارجمعی" دارند؟ خب ،اگر غيردموکراتيک
بودن توجيهی مناسب براي تهاجم کشورهاي خارجی است ،پس ایاالت متحده هم ،به دليل کودتاي
انتخاباتی فلوریدا که مردم امریکا را در پذیرش بوش به عنوان رئيسجمهور فریب داد ،باید در این
مورد لحاظ شود .این هم چيزي است غيردموکراتيک .آیا ما هم باید به کشورهاي خارجی اجازه
دهيم به ما حمله کنند تا ما را از شرّ بوش نجات دهند؟ []...
همانگونه که صدام "سالحهاي کشتارجمعی" داشت ،ایاالت متحده هم این سالحها را دارد .و
همين طور اسرائيل ،آفریقاي جنوبی ،آلمان ،فرانسه ،ایتاليا ،انگلستان ،روسيه و حاال چين و هند و
پاکستان هم .پاسخ این سوال البته "برتري سفيد" و امپریاليسم است .و آنچه که مردم امریکا و مردم
دموکرات دنيا باید بفهمند این است که آنچه هيأت جادوگران دستراستی و افراطی بوش
میخواهند ،برقراري یک دیکتاتوري نظامی در جهان است]...[ .
من تا حاال پيامهاي زیادي در تحسين این شعر دریافت کردهام ]...[ .و تا حاال در پاسخ به فرماندار
مکگریوي که از من خواسته است عذرخواهی کنم و از عنوان ملکالشعرایی ایالت نيوجرزي
کنارهگيري کنم ،مکرراً گفتهام که من هيچکدام از این کارها را نخواهم کرد .تأسفآور است که
فرماندار مکگریوي با حرفهاي دروغ گویان مزدور ،مدافعان پاکسازي نژادي و برتري سفيد،
85
ناسيوناليستهاي بورژوآ و جاهالن خطرناک رَم کرده است و سراسيمه به افتراي اِي دي اِل پيوسته
است ]...[ .آنها همچنين به کار هنري و دیدگاههاي سياسی اجتماعی من حمله میکنند .با طرح
این درخواست از من که از شيطان عذر بخواهم و به راسيستهاي بنيادینی که با انگيزهي سياسی
از من میخواهند از ملکالشعرایی نيوجرزي کنارهگيري کنم ،تسليم بشوم ،او به گروهی از مردم که
میدانند او ناراست است و کسانی که کار مرا خواندهاند و تحسين کردهاند و برایش ارزش قائل
شدهاند ،توهين میکند« ]...[ .یکی امریکا را به باد داد» در اول اکتبر 2001نوشته شد .یک ماه پس
از حمالت تروریستی .من تقریباً خيلی زود آن را از طریق اینترنت دور دنيا پخش کردم .عالوه بر
این ،من این شعر را در اسپانيا ،پرتغال ،آفریقا ،سوئيس ،ایتاليا و فنالند هم خواندهام .این شعر به
آلمانی هم ترجمه و در رادیوي آلمان هم قرائت شده ]...[ .نه ،من نه عذر خواهم خواست ،نه
کنارهگيري خواهم کرد .در واقع ،به راهم ادامه خواهم داد تا آنچه را که براي آن مأمور شدهام انجام
دهم ،اگرچه هنوز مزدي براي آن نگرفتهام؛ عموميت دادن و مردمی کردن ادبيات و شاعران در
سراسر این ایالت ]...[ .ما از شاعران میخواهيم که پيش بيایند! که شروع کنند به توليد یا انتشار
حداقل یک شعر در ماه ]...[ ،که شروع کنند به خواندن شعر ،نه فقط در جاهایی که مد نظر ماست،
بلکه همچنين در پارکها و رستورانها و پيش همسایهها.
ما این را میگویيم ،چرا که احساس میکنيم این ایالت ،و بهراستی این ملت و این دنيا ،به شدت
نيازمند عميقترین و پرمغزترین ارزشهاي انسانی است که ادبيات میتواند بياموزد .این همان کاري
است که کيتس و دوبوآ وظيفهي شاعر میدانستند؛ آوردن حقيقت و زیبایی .شبيه دیرینهترین تصویر
الگویی شاعر .شبيه اوسيریس و اورفئوس ،که شغلشان برآوردن خورشيد بود در هر صبحگاه با
خواندن ترانه و داستان .روشنکردن ذهن آدمی و آوردن نور به جهان.
86
به پيش شاعر!
87