Professional Documents
Culture Documents
ترجمه فارسی کتاب الحمیری
ترجمه فارسی کتاب الحمیری
با وجود اینکه ما همیشه راههایی که ما را به سرزمین امنیت میرسانند ،نمیبینیم و با وجود اینکه بادها همیشه طبق میل کشتیها نمیوزد ،اما این بار با
قدرت قایقی که دکتر ثابت سوار آن بود را به سواحل دبی هل داد در سفری که در آن خطرات سفر و موانع زیادی با رویاها و امیدهایی که وعده داده بودند
شادی و درآمد زیاد را داشتند ،این امیدها شروع به تبدیل شدن به واقعیتهای ملموس کردند به محض اینکه پاهای او برای اولین بار به سواحل امارات
مهادن آن زمان گذاشت ،و به محض اینکه تقدیر اولین مالقات در امارت دبی با شیخ زاید بن سلطان آل نهیان ،نماینده حاکم امارت ابوظبی در منطقه شرقی
(العین) را برای او رقم زد.
فصلهای سفر کاری از پایان سال 1953میالدی آغاز شد ،یعنی از شش دهه پیش ،زمانی که لنج او از بندر بندر عباس حرکت کرد ،که با مسافران و
کاالهای متنوع بارگیری شده بود ،و بعد از بیست و چهار ساعت از ترک بندر ،در فاصله صدها متری از سواحل دبی متوقف شد به دلیل عدم وجود بندر -
در آن دوره -قادر به پهلوگیری کشتیهای بزرگ در آن ،موضوعی که مستلزم آن بود که ثابت و دیگر مسافران به پیادهروی به سمت ساحل ادامه دهند ،با
کیفی در دست و جعبهای (حاوی انواع داروها) بر سر ،و بعد از نیم ساعت گذر از آبهای ساحل به خشکی رسید ،و همه چیز در مکان برای او ناشناخته به
نظر میرسید به جز مسیر منتهی به خانه یک دندانپزشک که قبًال ثابت آدرس محل اقامت خود را از برادرش گرفت تا در جستجوی کار به او کمک کند ،و
در واقع ،به خانه دکتر حسین عباس محبوبی رسید و با استقبال گرمی در آنجا پذیرفته شد.
دیدار دکتر ثابت با شیخ راشد بن سعید آل مکتوم و شیخ زاید بن سلطان آل نهیان
سپس دکتر حسین او را به مجلس شیخ راشد بن سعید آل مکتوم ،ولیعهد دبی در آن زمان برد .به محض ورودشان و ادای احترام به حاضران و گرفتن
جایگاهشان بین نشستگان ،دندانپزشک با معرفی دکتر ثابت به حضور شروع کرد و گفت« :این دکتر ثابت ،مهمان من است که برای کار به اینجا آمده ،اگر
فرصتی برای او فراهم شود».
بالفور ،شخصی از بین حضار به ثابت خوشآمد گفت و به او اعالم کرد« :بیا به ابوظبی ،ثابت ،ما به تو احتیاج داریم ،مادام که دکتر حسین عباس محبوبی
در دبی و دکتر دی.جی.مکالی در شارجه است ».ثابت تا آن لحظه نمیدانست که شخصی که او را به گرمی استقبال کرده و دعوت نموده ،شیخ زاید بن
سلطان آل نهیان است و این شانس بزرگی برای او بود که در اولین جلسه جستجوی کار در امارات ،با این رهبر بزرگ مالقات کند.
دیدار دکتر ثابت با شیخ راشد بن سعید آل مکتوم و شیخ زاید بن سلطان آل نهیان
در واقع ،چگونه برخی از اتفاقات و تصادفات ،رویدادها یا نتایج بزرگی را در بر میگیرند که ما در زمانهای بعدی آنها را درک میکنیم ،اما این رویداد،
سنت قدیمی و جدید جامعه امارات را به جای گذاشت ،که این سنت بر پایه دیدارهای دورهای بین حکام و مردم در مجالس این حکام استوار است ،جایی که
همچنان به عنوان کوتاهترین راه برای احساس وضعیت جامعه ،شناخت مسائل آن و اتخاذ تصمیمات مستقیم برای حل آنها بوده و همچنان مناسبات
خوشایندی را ایجاد میکند .و اینگونه بود که فصول این سفر بدون مقدمه آغاز شد و دکتر ثابت در ابتدای ماه ژانویه 1954به ابوظبی رفت ،همراه با چمدان
و جعبه داروهایی که همیشه همراهش بود و این بار نیز از طریق دریا ،که لنج بار دیگر در فاصله صدها متری از ساحل متوقف شد و او نیز مانند دیگر
مسافران مجبور شد پیاده به سمت خشکی برود چون در آن زمان در ابوظبی بندری وجود نداشت .وقت ظهر بود و ابوظبی بر روی شنهای خلیج فارس،
مسحور آبهای آبیاش ،دراز کشیده بود ،این بار ثابت مقصد مشخصی نداشت ،و باید از رهگذرانی که به طور اتفاقی در خیابان با آنها مالقات میکرد
سؤال میکرد که آیا آنها ایرانیانی را میشناسند که در ابوظبی زندگی میکنند ،اما سردرگمی او زمانی به پایان رسید که یکی از آنها او را به مرد مسنی به
نام المعلم غالم که در حرفه ساختمانسازی فعالیت میکرد ،راهنمایی کرد .المعلم غالم دکتر ثابت را پذیرفت و او را برای سه روز مهمان کرد ،که این
زمان برای آشنایی بیشتر آنها کافی بود .سپس ،این مرد مسن او را به قصر الحصن ،مقر حکومت شیخ شخبوط بن سلطان آل نهیان ،حاکم امارت ابوظبی از
سال ۱۹۲۸تا ۱۹۶۶معرفی کرد و گفت« :تو میتوانی به قصر بروی و با شیخ شخبوط مالقات کنی و نیازهایت را در مجلس او که هر کسی را به استقبال
میگیرد ،ارائه دهی ».این یکی از سنتهای رایج در اینجا است که مشکالت در این مجلس عرضه و حل شوند و تو میتوانی فردی را که عربی صحبت
میکند برای کمک در ترجمه ،همراه خود ببری.
راهنماییهای المعلم غالم سبب شد دکتر ثابت با فهرست طوالنی از سؤاالت و انتظارات روبرو شود ،او در حالی که با توقعاتی بزرگ وارد این مرحله
جدید شده بود ،اکنون باید برای نشان دادن تواناییهای خود و به دست آوردن موقعیت مطلوب در این محیط جدید آماده میشد.
آیا مجلس مکان مناسبی برای ارائه دعوای خود به حاکم است؟ -آیا حاکم وقت کافی برای شنیدن حرفهای من دارد ،به ویژه که بیشتر کسانی که به مجلس
میآیند برای ارائه دعاوی دیگری هستند ،که ممکن است دعوای من در مقایسه با آنها تافته به نظر برسد؟
اگر نتوانم افکارم را به حاکم منتقل کنم وسط این جمعیت چه کنم؟
1
درست است که من در اولین دیدار خود با شیخ زاید بن سلطان آل نهیان و شیخ راشد بن سعید آل مکتوم در دبی ،که توسط دکتر حسین عباس محبوبی معرفی
شدم ،خوششانس بودم ..اما این بار خودم را میشناسم و درخواستم را بدون واسطه دیگری ارائه میدهم ،آیا شانس دوباره تکرار میشود؟
آزمون اول
در صبح ۲۵ژانویه ، ۱۹۵۴دکتر ثابت به قصر الحصن در ابوظبی مراجعه کرد ،جایی که شیخ شخبوط بن سلطان آل نهیان -حاکم امارت -اقامت داشت.
به محض اینکه به او و حضار سالم کرد و جای خود را در مجلسی که مملو از مهمانان ،مراجعین و بازدیدکنندگان بود ،گرفت ،شیخ شخبوط از او استقبال و
سپس از او خواست خودش را معرفی کند .او گفت :نام من روح هللا ثابتی است .شیخ شخبوط پاسخ داد :نام تو ثابت است و ما تو را به این نام خواهیم خواند،
سپس به طرح سواالت از او پرداخت پس از آنکه فهمید که او دکتری است که برای کار به امارات آمده ،و پس از آن او را با عنوان دکتر خطاب کرد .اما
ثابت وقتی دید شیخ شخبوط داروهایی را که در چمدانش دارد بررسی میکند و در مورد نام و فواید هرکدام و شرایطی که نیاز به استفاده از آنها دارند،
میپرسد ،شگفتزده شد .شگفتی او زمانی بیشتر شد که شیخ از او خواست یکی از حاضرین که بیمار بود را درمان کند ،گویی که میخواهد از مهارتهای
عملی او به عنوان دکتر اطمینان حاصل کند .واقعًا نزدیک آن مرد رفت ،چمدانش را باز کرد و استتوسکوپ دکتری را درآورد و آن را بر سینهاش گذاشت،
اما شیخ شخبوط از او خواست خودش استفاده از استتوسکوپ را امتحان کند ،و واقعًا آن را گرفت و شروع به بررسی و پرسیدن درباره نحوه کارکرد آن،
انواع آن و اینکه از کجا خریداری کرده است ،حتی آن را بر سینه مرد گذاشت تا از کاربردهای آن اطمینان حاصل کند ،گویی که دکتر را در مقابل یکی از
آزمونهای عملی که در دوران تحصیل در دانشکده پزشکی با آن مواجه شده بود ،قرار میدهد .سپس به او گفت :از این لحظه تو پزشک خصوصی من و
پزشک خانوادگی هستی ،و باید هر روز به قصر بیایی تا وظایفت در درمان بیماران را انجام دهی .او ادامه داد :اگر برای تو نسخهای با مهر و امضای من
فرستادم ،آن فرد را به حساب خصوصی من درمان کن.
پس از این مالقات ،دکتر ثابت اولین دکتر در امارت ابوظبی شد و با سجایای شیخ شخبوط به خوبی آشنا شد ،که به واسطه شغلش نیازمند مراجعات مکرر
به مجلس بود .در صدر این ویژگیها ،فطرت ترکیبی از ذکاوت و توانایی در مدیریت مسائلی بود که به عنوان حاکم امارت به او عرضه میشد ،امارتی که
در میان شنهای روان به دنبال اولین نشانههای طلوع صبح بود .از آنجا که هنوز مراکز بهداشتی ،درمانگاهها و بیمارستانها تأسیس نشده بودند ،دکتر ثابت
بیماران خود را در چادری که به دو بخش تقسیم شده بود—یک بخش برای معاینه و درمان بیماران و بخش دیگر برای پذیرش مراجعین—درمان میکرد،
عالوه بر بازدیدهای عادیاش از قصر برای انجام وظایف به عنوان پزشک خصوصی حاکم .این چادر (کلینیک) به همراه دهها چادر و خانههای کاهگلی
ساخته شده از برگهای نخل ،نمادی از عزم و اراده ،در فراهم آوردن همه نیازمندیهای ثبات و ادامه حیات شد .به زودی چادر برای مراجعین بیمار
کوچک شد ،که این امر او را وادار به اجاره یک دکان خشتی از شخصی به نام عباس خوری به ازای هزار روپیه در سال کرد ،گویی با این اقدام در حال
بنیانگذاری چیزی نو در حوزه بهداشت بود .و بالفاصله شروع به آمادهسازی دکان برای استفاده همزمان به عنوان کلینیک و داروخانه کرد ،تختهای چوبی
برای معاینه بیماران ساخت و بر دیوارها قفسههایی برای نمایش داروها نصب کرد ،و نمیدانست که با این دکان ،اولین داروخانه و کلینیک در تاریخ
ابوظبی را که اکنون به نام داروخانه النور شناخته میشود ،افتتاح کرده است.
دکتر ثابت و تاثیر درمان های مدرن در ابوظبی
مرسوم بود که شیخ زاید -نماینده حاکم در منطقه شرقی «العین» در آن زمان -گاه به گاه به دیدار برادر خود شیخ شخبوط در ابوظبی ،که حاکم امارت
ابوظبی بود ،میرفت تا او را از دستاوردهایی که در العین انجام میدهد آگاه سازد و در مورد وقایع و مسائلی که منطقه ،و به خصوص العین ،با آن روبرو
است ،با او مشورت کند .در یکی از این دیدارها دکتر ثابت نیز در میان استقبالکنندگان در قصر الحصن بود و به محض اینکه شیخ زاید او را دید ،شروع
2
به جویا شدن از احوال کاری و شرایط او در ابوظبی کرد ،سپس به او گفت :ثابت ،تو باید به العین بیایی و در آنجا اقامت گزینی ،چرا که جمعیت آن بیشتر
از ابوظبی است و مردم به پزشکی مانند تو نیاز دارند .او افزود :اقامتت در آنجا مانعی برای بازگشت به ابوظبی هر زمان که نیاز باشد نخواهد بود.
و تنها چند روزی از ماه مارس ۱۹۵۴نگذشته بود که شیخ زاید یک خودروی بزرگ را به ابوظبی فرستاد تا وسایل دکتر ثابت را به شهر العین منتقل کند.
به محض رسیدن ،وی چمدان شخصی خود و یک چمدان دیگر حاوی داروها را در آن قرار داد و به همراه رانندهاش (یحیی) از طریق جادههایی که به دلیل
حرکت تپههای ماسهای دائمًا در حال تغییر بودند ،به سمت شهر العین حرکت کرد و پس از سفری دو روزه به قصر شیخ زاید در العین رسید که مانند
همیشه از او استقبال گرمی کرد .سپس او را با خودروی خود به گشت و گذاری آشنایی در دهکدههای العین برد و در هر دهکدهای که میرسیدند ،نام آن را
برای او میگفت (القطاره المسعودی ،الجیمی ،الهیلی و غیره) ،و در پایان این دوره ،شیخ زاید از او پرسید که کجا میخواهد زندگی کند؟ ثابت به او گفت:
در الجیمی اگر امکان دارد ،به خاطر وجود تعداد زیادی درخت و آبراهها -و در واقع ،شیخ زاید خانهای بزرگ شبیه قلعه در آنجا به او داد و گفت :اینجا
زندگی کن یا ثابت ،و یکی از اتاقها را به عنوان کلینیک برای بیماران قرار ده ،و اگر به چیزی از خرما یا لومی نیاز داشتی ،از مزارع بخواه و آنها هر
روز برایت میآورند.
دکتر ثابت در این خانه وسیع اقامت گزید و میبایست با دقت از آن مراقبت کند ،بنابراین یکی از اتاقهای آن را برای معاینه بیماران انتخاب کرد ،و پس از
تمیز کردنش ،آن را با تختی که خود از برگهای نخل ساخته و با پارچهای سفید که از تنها مغازه فروش پارچه در العین خریداری کرده بود ،پوشانده بود،
مجهز کرد .همچنین ،قفسههایی نیز از برگ نخل ساخت تا داروها را روی آنها بگذارد ،و اتاق دیگری را برای پذیرش مراجعین و بیماران انتخاب کرد و
آن را با تکهای از پارچه از سایر اتاقها جدا کرد.
بازدید شیخ زاید از دکتر ثابت در العین و آغاز کار او در کلینیک جدید
پیشنهاد شیخ زاید برای ازدواج دکتر ثابت و کمک به گسترش خدمات درمانی در العین
آوریل ( ۱۹۵۵سورپرایز ارزشمند)
رویاهای شیخ زاید بن سلطان آل نهیان شروع به بروز و نمود در شهر العین کرد ،با وجود مسئولیتهای بزرگ ،عالقهاش به مردم کشورش و امیدهایی که
برای فراهم آوردن شادی برای هر فرد داشت ،بنابراین ،طبیعی بود که به سالمت به عنوان نوآور و توسعهدهنده نگاه کند ،حتی در چهارچوب امکانات و
منابع محدود آن دوره .در حالی که دکتر ثابت مشغول انجام وظایف همیشگی خود در درمان بیماران در کلینیکش بود یا با دیدار از آنها در خانههایشان،
یک روز با کسی مواجه شد که به کلینیک آمده بود و پیامی از شیخ زاید برایش داشت که الزم است عصر همان روز در قصرش با سمو او مالقات کند.
او دلیل فوری بودن این درخواست را نمیدانست ،بنابراین احتماالت و گمانهزنیها در سرش به هر سو میچرخید ..جز یک احتمال که از ذهنش دور مانده
بود .در زمان تعیین شده برای مالقات ،با درخواستی از شیخ زاید مواجه شد که در نگاه اول برایش عجیب به نظر رسید ،گفت :بشنو ثابت ،تو میبینی که
تعداد مراجعین به کلینیکت روز به روز در حال افزایش است و دیگر تو تنها نمیتوانی بار درمان آنها و فراهم آوردن مراقبتهای بهداشتی برایشان را به
دوش بکشی ،پس پیشنهاد میکنم به تهران بازگردی و به دنبال همسری بگردی به شرط اینکه پزشک یا پرستار باشد ،سپس با او ازدواج کنی و او را با خود
3
به العین برگردانی تا مسئولیت درمان زنان و انجام زایمانها را بر عهده بگیرد ..سپس افزود :امیدوارم این ازدواج ظرف چهل و پنج روز انجام پذیرد ..و
برای صرفهجویی در وقت ،همین حاال نامهای به خانوادهات بفرست تا آنها شروع به جستجو برای دختری که با این مشخصات به تو بخورد کنند.
سفر دکتر ثابت به تهران برای ازدواج و تهیه دارو به درخواست شیخ زاید
دکتر ثابت میگوید« :اولین سورپرایز سفر را پذیرفتم ،اما سورپرایز سختتر این بود که باید ظرف چهل و پنج روز سفر کرده و ازدواج کنم ،بنابراین به او
گفتم :طول عمرت ،نامهام قبل از یک ماه به دست خانوادهام نمیرسد ،پس پیشنهاد میکنم تمایلم به ازدواج را در طی سفری که برای تهیه دارو خواهم رفت
به برادرم منتقل کنم و پس از آن همه چیز طبق میل ما پیش خواهد رفت ،اما شیخ زاید پاسخ داد :آنچه میگویی در شرایط عادی امکانپذیر است ،اما ما
اکنون در شرایط استثنایی قرار داریم و وظایف ما نسبت به بیماران تحمل تاخیر نمیکند ،بر خدا توکل کن ،چهل و پنج روز فرصت داری».
دکتر ثابت از این مالقات بیرون آمد و در ذهنش دو مأموریت فوری قرار داشت؛ اول :ازدواج ،و دوم :تهیه دارو .اما مشکالت سفر و سختیهای راه برای
او اهمیت کمتری داشت .به تهران بازگشت و تنها چند ماه از ترک آن نگذشته بود ،بنابراین خانوادهاش از این بازگشت سریع متعجب شدند اما او آنها را از
هدف این بار آگاه ساخت و مسئولیتشان در یافتن همسری برای او را به آنها اعالم کرد .یکی از برادرانش به او گفت :دختری در بیمارستان (شهرزاد)
کار میکند که تمام ویژگیهایی که تو در همسرت میخواهی را دارد ،و آقای (سمندری) که با ما رابطه خوبی دارد با خانوادهاش ارتباط دارد و میتواند در
این امر به ما کمک کند.
ازدواج دکتر ثابت با دکتر ملیحه و بازگشت به امارات به درخواست شیخ زاید
و در واقع با این شخص تماس گرفته شد و موضوع به او عرضه شد ،که او آمادگی خود را برای ارائه هر گونه کمک ممکن نشان داد .او در روز بعد
دیداری بین ثابت و دختر در خانهاش با حضور مادرش ترتیب داد .پس از آشنایی میان آنها و طرح برخی پرسشها از هر دو طرف ،مادر پیشنهاد داد که
ثابت برای ادامه آشنایی و پرداختن به جزئیات بیشتر به خانه آنها مراجعه کند و در این دیدار گفتگوها این بار در مورد مراحل نامزدی ،شرایط ازدواج و
امکانات موجود برای تسریع در آن صورت گرفت .خوشبختانه آرزوهای نامزد و نامزده در مورد سفر به امارات و کار در آنجا همراستا بود ،چرا که
مشخص شد خانواده یک پسر دکتر در دبی دارد و دکتر ملیحه از زمان فارغالتحصیلیاش از دانشگاه تمایل داشته به او بپیوندد و در آنجا کار کند.
و به این ترتیب ،دوران نامزدی و ازدواج طبق برنامه ریزیهای انجام شده و در زمان مقرر پیش رفت ،و دکتر ثابت این بار با همسرش دکتر ملیحه عباس
پس از سفری زمینی و دریایی که بدون مشکالت و سختیها نبود ،با وجود شیرینی روزهای اول ازدواج ،به امارات بازگشت .این داستان ما را به شناخت
بیشتری از شخصیت شیخ زاید سوق میدهد ،که کمترین چیزی که در مورد او گفته میشود این است که ویژگیهای رهبری داشته و محبت صادقانهای به
مردم داشته و توانایی برجستهای در انجام دادن کارها داشته و خالقیت در به کارگیری منابع موجود برای دستیابی به اهدافی که شاید در آن زمان برای
بسیاری دور از دسترس به نظر میرسیدند ،داشته است ) 1( .دکتر مورد نظر حسن محبوبی است ،که پیش از این دکتر ثابت را میزبانی کرده و او را در
بازدید از مجلس شیخ راشد بن سعید آل مکتوم در دبی همراهی کرده بود )2( .مصاحبه با دکتر ملیحه و دکتر ثابت درباره خاطرات نامزدی و ازدواجشان،
آبوظبی.
سفر دکتر ثابت و دکتر ملیحه به دبی و دیدار با دکتر حسین محبوبی (برادر دکتر ملیحه) دیدار در ساحل دیگر خلیج
در اول ژوئن ،۱۹۵۵و در ساعت دو بعدازظهر ،که معموًال باالترین دمای روزانه ثبت میشود ،کشتی (اللنج) به سمت دبی حرکت کرد و روی آن جمعیت
زیادی از کسانی که به دنبال کار به ساحل دیگر خلیج عربی میرفتند ،حضور داشتند ،از جمله دکتر ثابت ثابتی مهر و همسرش دکتر ملیحه عباس بودند.
بخش باالیی اللنج برای مسافرین و بخش پایینی برای حمل دام اختصاص یافته بود و اگرچه دو دکتر از حمایت خاص ناخدا برخوردار بودند و در قسمت جلو
نشسته بودند ،بوی بدی که از دامها منتشر میشد ،لذت لذت بردن آنها از آبهای آبی خلیج و دیدن پرندهی نورس که طول مسیر آنها را همراهی میکرد ،را
خراب میکرد .سفر تقریبًا سی ساعت به طول انجامید.
کشتی درست در ساعت شش عصر روز بعد به دبی رسید ،و مثل همیشه با پیاده شدن در آب برای رسیدن به ساحل ادامه یافت .دو دکتر به سمت خانه
دندانپزشک (حسین محبوبی) ،برادر دکتر ملیحه ،رفتند و با استقبال گرمی که با تعجب و شگفتی آمیخته بود مواجه شدند .دکتر ثابت که پیش از این بدون
آشنایی قبلی دکتر حسین را در سفر اول دیده بود ،اکنون به همراه خواهرش که با او ازدواج کرده بود ،دوباره برای دیدار او بازگشته بود .هرچند سفر به
دبی و ابوظبی و پیوستن به برادرش دکتر حسین ،از جمله آرزوها و برنامههای آینده دکتر ملیحه پس از فارغالتحصیلی از دانشکده پزشکی بود ،اما او با
تعجب از همسر برادرش و دیگر زنانی که برای خوشامدگویی پس از این ماجرای سفر که هرگز از سختیها و شرایط دشوار مبرا نبود ،مواجه شد ،حتی
یکی از آنها با کمی تمسخر و طعنه به او گفت :اقامت خوشی داشته باشی ای عروس زیبا.
4
تالش های شیخ زاید بن سلطان آل نهیان در تحول و پیشرفت امارات متحده عربی
بیشک ،امارات در آن دوران -مانند سایر کشورهای شبه جزیره عربستان -در تالش بود تا راه خود را به سمت پیشرفت و ثبات قدم بگذارد و زندگی
شایستهای را تجربه کند ،با گذر از منابع تولید سنتی مانند چرای دام ،غواصی و کشاورزی محدود ،به سمت منابع جدیدی که نیازهای رو به افزایش و متنوع
جمعیت را برآورده سازد و گامهایی به سوی آزادی و بنیانگذاری دولت مدرن بردارد .بنابراین ،هرگونه مقایسه بین وضعیت امارات در آن دوره با سایر
کشورهایی که در این زمینهها پیشرفت کردهاند ،فاقد اساس موضوعی است و ممکن است به نتیجهگیریهای غیر منطقی منجر شود .شاید ویژگی برجسته
رهبری شیخ زاید بن سلطان آل نهیان در دولت امارات متحده عربی ،تسریع در دستیابی به دستاوردها و همگام شدن با کشورهای پیشرفته و شکوفا بود،
گویی که در یک مسابقه با زمان بود ،تا مقایسه بین آنچه که امارات دیروز بود و آنچه اکنون شده است ،معتبرتر و مفیدتر شود .از این رو ،ارزش خاطراتی
که هر دو دکتر بیان میکنند ،در درجه اول به عنوان شاهدی بر مراحل تحول عظیمی است که امارات در دهههای اخیر تحت رهبری شیخ زاید بن سلطان
آل نهیان داشتهاند ،و آنها با روایت وقایع شیرین و تلخ ،به وضوح حجم و میزان این تغییرات را نشان میدهند ،گویی که معجزهای واقعی هر بخش از
امکانات زندگی را دستخوش تغییر کرده و انسان ،درخت و سنگ نیز شاهد آن بودهاند.
سازگاری دکتر ملیحه با شریاط خانه جدید در العین و چالش های اولیه
در برابر این واقعیت غافلگیرکننده برای دکتر ملیحه ،او ناچار بود خود را با آن وفق دهد و دستکم باید به عنوان عروس تغییراتی در این خانه وسیع ایجاد
میکرد ،مخصوصًا که دکتر ثابت به او خبر داده بود که شیخ زاید ممکن است به زودی از آنها دیدن کند .واقعًا شروع به تمیز کردن اتاق خواب کرد و
سپس آن را با فرش سبزی که از تهران آورده بود ،پوشاند ،اما شب آنها را غافلگیر کرد و تصمیم گرفتند که بهبودها را به روز بعد موکول کنند .همچنین
تصمیم گرفتند با وجود همه خطرات و غیرمنتظرههای این ماجراجویی از جمله :وجود زیاد مارها و عقربها و آزادی مطلق مرغها در حیاط که ممکن
است بدون اجازه روی تختها رفت و آمد کنند ،شب دوم خود را در حیاط خوابیدند .پیش از طلوع آفتاب ،توجه دکتر ملیحه را مرغی جلب کرد که با
منقارش به چیزی میزد تا آن را بخورد ،ابتدا نفهمید قربانی چه بود ،اما وقتی فهمید که مار است ،با صدای بلند فریاد زد ،که باعث بیدار شدن همسرش شد
و او فورًا پرسید :چه اتفاقی افتاد؟ او به او گفت :نگاه کن آنجا ،و او لبخند زد و دوباره به خواب رفت ،گویی به خودش میگفت آیا این موضوع ارزش همه
این جیغ و داد را دارد؟ و آنچه بدتر کرد این بود که او تا آن لحظه نمیدانست که خانهاش نه تنها برای مارها و عقربها که برای عابران پیاده نیز آزاد است،
چرا که بعد از این وحشت ،شخصی از حیاط گذشت تنها برای اینکه مسافت بین خانهاش و مقصدش را کوتاه کند ،که باعث شد او از فناوری خارج شود و به
داخل منتقل شود تا از گذر عابر دیگری جلوگیری کند.
5
تالش ها هر دو دکتر برای ایمن سازی و بهبود خانه جدیدشان در العین
در برابر این شوکهایی که دکترها در دو شب گذشته با آنها روبرو شدند ،که به طور کلی خوشایند نبود ،تصمیم گرفتند در شب سوم در داخل خانه بخوابند،
مخصوصًا که اتاق خواب تمیز و با فرش پوشانده شده بود ،اما این تغییر دوباره نتایجی را به همراه آورد که پیشبینی نشده بود ،چراکه خزندگان و عقربها
در کمین آنها بودند ،با وجود تمام تالشهایشان برای کشف آنها قبل از رسیدن به آنها با استفاده از چراغ قوهای که با باتریهای ویژه شارژ میشد ،و آنها
به نوبت آن را قبل از خواب برداشتند .همه اینها مانع نشد که در آن شب عقربی که به دیگری چسبیده بود از سقف اتاق خواب بر روی تختشان بیفتد .آنها
هم در حیاط خانه و هم در اتاق خواب شکست خوردند ،و چه کسی میداند شکستها ممکن است در شبهای آینده تکرار شوند و بیشتر شوند ،به دلیل
حشرات و خزندگان بیرحم ،آنها باید با راهحلهای مؤثرتر و با امکانات موجود یا در دسترس ،این واقعیت را مواجه شوند ،و در واقع ،ایده پر کردن
شکافها و بازشوهای زیادی در دیوارها ،و عایقبندی سقف با تکههای پارچه به ذهنشان رسید تا فرصتی برای حشرات و خزندگان که ممکن است به آنها
آسیب بزنند ،مسدود شود ،دکتر ملیحه میدانست که دکانی تنها در العین وجود دارد که متعلق به شخصی به نام (عبدهللا الشیبانی) است و انواع کاالها ،از
جمله پارچهای که قصد داشت در پروژه حفاظت جدید استفاده کند ،به دکان رفت و مقداری پارچه خریداری کرد که برای پوشاندن سقف و پر کردن
شکافها در دیوارها کافی بود ،سپس یک دستگاه چرخ خیاطی دستی قرض گرفت و شروع به برش و دوخت پارچه مطابق با مساحتهای مورد نیاز برای
سقف ،درها و پنجرهها کرد ،در حالی که (ثابت) مسئول سفیدکاری دیوارها بود .به محض اینکه کارشان تمام شد ،شروع به پوشاندن سقف با پارچههایی که
دوخته شده بودند کردند و همچنین پردهها را روی درها و پنجرهها نصب کردند ،و خانه را با این بازسازی متواضع به دو بخش تقسیم کردند :بخشی برای
خواب و بخشی برای کلینیک و استقبال و درمان بیماران .به این ترتیب در عرض چند روز با این بهبودهای ساده و ارزان قیمت ،خانه به مکانی قابل
سکونت و کار تبدیل شد.
بازدید شیخ زاید و خانواده اش از خانه دکتر ثابت و دکتر ملیحه در العین
در ساعت هشت شب روز چهارم از ورود دکتر ملیحه به همراه همسرش به العین ،خودروی شیخ زاید در جلوی خانهشان توقف کرد و او به همراه همسرش
شیخه حصه بنت محمد و شیخ خلیفه بن زاید آل نهیان -رئیس فعلی امارات متحده عربی -که خدا او را حفظ کند و در آن زمان تقریبا شش سال داشت ،پیاده
شدند .دکترها تازه از پذیرایی از بیماران فارغ شده بودند و به سرعت به استقبال آنها رفتند ،سپس همگی وارد خانه شدند .این اولین بار بود که دکتر ملیحه
با شیخ زاید یا یکی از فرزندانش مالقات میکرد ،همانطور که او گفت .پس از نشستن ،شیخ زاید و شیخه حصه به آنها برای ازدواج و بازگشت سالمشان
تبریک گفتند و از تغییرات ایجاد شده در خانه به ویژه اتاق مهمانی که در آن نشسته بودند ،تحسین کردند ،سپس شیخ زاید درباره احواالتشان و نیازهایی که
برای انجام کارهایشان به شکل مطلوب داشتند ،پرسید و همچنین از اوضاع خانوادههایشان سوال کرد .پیش از خداحافظی اشاره کرد که ابراهیم بن عبود را
مأمور کرده است تا تمام نیازهای آنها را تأمین کند ،به عنوان ارتباط بین او و دکترها.
تاثیرات و حمایت های شیخ زاید از دکتر ثابت و دکتر ملیحه در العین
زمانی که از دکتر ملیحه درباره تاثیراتی که این دیدار بر او گذاشت پرسیدم ،گفت :من زیاد از شخصیت او از همسرم دکتر ثابت شنیدهام ..اما من شروع به
درک این کردم که او نمونهای از تواضع ،بخشندگی و شجاعت است ،به ویژه که او با مقام شناخته شده خود در میان قبایل و کشورهای همسایه ،و نمایندگان
استعمار بریتانیا در منطقه ،ما را میزیارت کرد و از احوالمان مطلع شد ...با این حال با گذشت زمان ،من بیشتر از ویژگیهای رهبری زاید را درک کردم،
چرا که او به فرزندان قبایل و رهبران آنها نزدیک بود ،به آنها عطوفت داشت ،حریص بر بهبود شرایطشان بود و سعادت آنها را تأمین میکرد ،و من
نیازی به تأیید این ویژگیها و آوردن دلیل بر آنها نداشتم ،چرا که هم بیماران و هم سالمها در هر جا نام او را با دعا یاد میکردند.
بازدیدهای شیخ زاید از دو دکتر برای اطمینان از کار آنها و فراهم کردن هر آنچه که میتواند به آنها در درمان بیماران و ارتقاء مراقبتهای بهداشتی برای
ساکنان العین کمک کند ،قطع نشد ،همانطور که بعدًا خواهیم دید .در هر بازدید ،همانطور که دو دکتر روایت میکنند ،قبل از خروج کمکهای نقدی را روی
یک رادیو که در اتاق نشیمن قرار داشت ،میگذاشت ،و زمانی که آنها از او برای این بخشش تشکر میکردند ،او میگفت :شما به این کشور آمدهاید تا به
مردم خدمت کرده ،به آنها کمک کنید و آنها را درمان کنید ،بنابراین شما شایسته هر گونه تقدیری هستید ،و من میدانم شما به پول نیاز دارید برای خرید
دارو و تجهیزات پزشکی ،و بیمارانی که برای درمان به شما مراجعه میکنند پولی ندارند تا به شما بدهند ،و شما بدون این پول نمیتوانید کاری انجام دهید.
اقامت چرخشی دو دکتر بین ابوظبی و العین به دستور شیخ شخبوط بن سلطان آل نهیان
پس از رسیدن دو دکتر به العین ،آنها به دستور شیخ شخبوط بن سلطان آل نهیان به ابوظبی رفتند و دو هفته در آنجا اقامت داشتند ،سپس به دستور شیخ
شخبوط که خواسته بود اقامت آنها به صورت چرخشی و هر دو هفته یکبار بین ابوظبی و العین باشد ،به العین بازگشتند .او همچنین از آنها خواسته بود که
خانهای در ابوظبی بسازند تا اقامت در آنجا راحتتر شود ،پس از آن که شیخ سعید بن شخبوط قطعه زمینی به آنها داده بود که بر روی آن این خانه ساخته
6
شد .شیخ زاید وقتی آنها را در آن خانه دید و از سبک ساختمانی آن خوشش آمد ،خواست تا پیمانکار و نجاری که در ساخت آن مشارکت داشتند را بیاورند تا
در ساخت خانههای مشابهی به کار گرفته شوند .معمول بود که دو دکتر زمستانها را در خانه خود در ابوظبی و تابستانها را در العین سپری کنند.
نقش شیخ زاید در هدایته و توسعه امارات و اهمیت حفظ این تاریخ برای نسل های آینده
رویدادهایی که در ذهن این دو دکتر به شدت حک شده است ،بخشی از فصول گذری است که شیخ زاید بن سلطان آل نهیان با مردم امارات رهبری کرد ،و
در واقع به عنوان متعهدی در مقابل تمامی نهادهایی است که به پرورش نسل و آمادهسازی آنها برای آینده میپردازند تا درک کنند که آنچه امارات امروز
در هر زمینهای از آن بهرهمند است ،حاصل سالها کار و وفاداری و رهبری حکیمانهای است که کاروان را هدایت کرد و گامهای پیشرفت با وفاداری،
اراده ،صبر و استقامت برداشته شده است .این نهادهای تربیتی ،اجتماعی و فرهنگی تنها نیازمند ورق زدن صفحات این گذر هستند تا دست خود را بر تمام
حقایقی بگذارند که اکنون معجزهای و حالتی استثنایی در تاریخ توسعه ملتها و اقوام به شمار میرود .شاید از شانس این دو دکتر و دیگران است که امارات
را میبینند در حالی که به علیا میرود ،پس این العین است که آنها سالهای طوالنی از زندگیشان را در آن گذراندهاند ،اکنون به باغی سرسبز با مزارع و
جنگلها و گلهایش تبدیل شده ،پس از آنکه بیابان نفسش را در خود حبس کرده و از هر سو فشار آورده بود.
تالش دکتر ثابت برای یادگیری دندانپژشکی و مواجهه با چالش های جدید در ابوظبی
روز بعد ،به دبی رفت و موضوعی که برایش پیش آمده بود را به دکتر حسین محبوبی اطالع داد .دکتر حسین به او پاسخ داد که حاال در موقف دشواری
قرار داری و باید خودت آن را حل کنی ،به تهران برو و داروها و تجهیزات پزشکی مورد نیاز برای این تخصص جدید را خریداری کن ،و من در مراحل
بعدی در کنارت خواهم بود .دکتر ثابت به ابوظبی بازگشت و از شیخ شخبوط اجازه سفر گرفت که با آن موافقت شد ،و پس از چند روزی که در ایران
گذراند ،با تجهیزات و داروهای مورد نیاز بازگشت و بالفاصله آنها را به دکتر محبوبی نشان داد و از او خواست که در کلینیک او در دبی برای آموزش
استفاده از آنها ،تحت نظارت و راهنماییاش بماند و در نهایت تجربیات اساسی در دندانپزشکی کسب کند ،و واقعًا یک ماه کامل را در این کلینیک گذراند و
تحت تعلیم دکتر محبوبی بود ،سپس به ابوظبی بازگشت و بالفاصله به قصر شیخ شخبوط رفت و اعالم آمادگی کرد که کار خود را ادامه دهد ،از جمله
درمان بیماران دندانپزشکی ،و اکنون دوباره در برابر یک آزمون دیگر قرار گرفت ،اما این بار آزمونی در دندانپزشکی ،و با حاکم خود.
آزمون دندانپزکشی موفق دکتر ثابت در درمان شیخ شخبوط و نقش های چندگانه او در ابوظبی
چند روز پس از بازگشتش ،شخصی به نام (عبید بن عتیق) او را در کلینیکش مالقات کرد و از او خواست که فورًا به قصر برود .ثابت فکر کرد که یکی از
مراجعین یا بازدیدکنندگان دچار بیماری شده است ،اما وقتی از (عبید) شنید که خود شیخ شخبوط از درد شدید دندان رنج میبرد ،متعجب شد .در آن لحظه
متوجه شد که در برابر آزمون دومی قرار گرفته است ،زیرا مدتی قبل آزمون اول بود .زمانی که شیخ شخبوط از او خواسته بود یکی از بیماران را که از
التهاب دندان رنج میبرد در مجلس درمان کند .او همه چیز الزم را در کیف دندانپزشکی آماده کرد و مستقیم به قصر رفت ،ضمن آگاهی از سختی
ماموریتی که به هیچ وجه نباید با شکست مواجه شود ،چرا که بیمار ،حاکمی است که به جزئیات کوچک و بزرگ نظارت دارد و این بار او را به عنوان
دندانپزشک آزمایش خواهد کرد ،و کیست که بداند شاید درمانش نیاز به اقداماتی داشته باشد که او به اندازه کافی روی آنها تمرین نکرده است .به قصر
رسید و به شیخ شخبوط و دیگران در مجلس سالم کرد و برایش شفای عاجل خواست ،سپس از او خواست تا به حیاط قصر بیرون بیاید تا بتواند با استفاده از
نور خورشید ،محل بیماری را بررسی کند ،چرا که در آن زمان در ابوظبی برق وجود نداشت.
هنگام معاینه ،متوجه شد که دلیل درد شدید ،پوسیدگی یکی از دندانهای آسیاب او است و تنها راه برای پایان دادن به این درد ،کشیدن فوری دندان است.
واقعًا با استفاده از یک سرنگ ،محل را بیحس کرد ،سپس آن را بدون هیچ درد همراه کشید و زخم ناشی از آن را با استفاده از یک تکه پنبه آغشته به دارو
ضدعفونی کرد و از شیخ شخبوط خواست تا آن را در دهان خود نگه دارد تا زخم خشک شود ،سپس آن را با آب و نمک بشوید .کار دکتر ثابت به ترکیب
پزشکی عمومی و دندانپزشکی ختم نشد ،بلکه از او در عکاسی از افرادی که مایل به دریافت هویت یا گذرنامه بودند یا به ارتش ملحق میشدند ،استفاده شد.
همچنین در سایر معامالتی که نیاز به تصاویر برای شناسایی افراد داشتند ،به کار گرفته شد .میتوانیم به راحتی چنین وظایفی که به او محول شده است را
در شرایط عدم تحصیل ،محدودیت منابع اقتصادی و فقدان تجربههای الزم برای برآوردن نیازهای زندگی توجیه کنیم ،زیرا اعضای جامعه به انجام مشاغل
سنتی مانند چرای دام ،شکار و کشاورزی بسنده کردهاند...
8
دیگر موارد گرفته میشد .هر چند وضعیت در این صفها و جلوی دوربینها گاهی اوقات باعث خنده برخی از دانشآموزان میشد ،اما نظارت سختگیرانه
معلمان مانع از آن میشد ،حداقل برای مدتی.
گسترش فعالیت دکتر ثابت به واردات دارو و تالش برای بهبود بهداشت عمومی در ابوظبی و العین
کار دکتر ثابت به مشاغل عکاسی ،کار در زمینه کشاورزی و مشاوره کشاورزی محدود نشد ،بلکه شرایط او را به سمت کار در واردات دارو نیز سوق
داد ،و این کار نیز داستان خود را دارد ...در ابتدای ورود دکترها به ابوظبی و العین در سال ۱۹۵۵میالدی ،شیخ زاید از آنها درباره دالیل شیوع برخی
بیماریها در میان ساکنان ،به ویژه بیماری ماالریا پرسید ،آنها به او گفتند :طال عمرک ،این بیماری توسط پشهها (ناموس که در آبهای راکد زندگی کرده
و در آن تکثیر میشوند ،سپس مردم را نیش میزنند و بیماری را به آنها منتقل میکنند .و همانطور که میبینید ،تجمعات آبی بسیاری بین خانههای مردم
وجود دارد ،به همین دلیل بیماری به سرعت گسترش مییابد .سپس دوباره از آنها پرسید :راه حل برای رهایی از این بیماری چیست؟ آنها به او گفتند :ابتدا
باید آگاهی بهداشتی را در میان مردم افزایش داد ،نظافت عمومی و شخصی را حفظ کرد ،سپس باید این مردابها یا تجمعات آبی راکد را پوشاند تا از تکثیر
پشهها جلوگیری کنیم .گفتگو بین دو دکتر و شیخ زاید درباره سایر بیماریهایی که نیز در میان ساکنان شیوع داشت مانند :خارش ،ترکهای پوستی،
سرخک ،آبله و غیره ادامه یافت ،و در دسترس بودن داروهای الزم برای درمان این بیماریها مورد بحث قرار گرفت.
گسترش واردات و توزیع دارو توسط دکتر ثابت به دستور شیخ زاید
نیاز به دارو از جمله نیازهایی بود که با توجه به عالقه شیخ زاید به سالمت مردم و افزایش آگاهی بهداشتی در بین افراد جامعه ،تقاضا برای آن رو به
افزایش بود ،و دکتر ثابت در هر سفری که به تهران میکرد ،مقادیری از این داروها را به همراه میآورد .اما این سفرها دیگر برای تامین تمام نیازهای
دارویی کافی نبود ،و الزم بود به دنبال روشهای جدیدی برای تامین دارو بگردد ،به همین دلیل و با دستورالعملهایی از شیخ زاید بن سلطان آل نهیان،
دکتر ثابت در دهه شصت قرن گذشته به تعدادی از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه ،آلمان ،بریتانیا و سوئیس سفر کرد تا با شرکتهای تامینکننده دارو
آشنا شود و سپس نمایندگیهایی از آنها را برای توزیع در امارات به دست آورد ،و این سفر منجر به عقد قرارداد با 13نمایندگی از شرکتهای تولیدکننده
دارو در این کشورها شد ،و این شرکتها واقعًا شروع به ارسال داروها بر اساس فهرستهایی که نوع داروها و مقادیر آنها را تعیین میکرد ،کردند ،و این
مقادیر با کشتیها به دبی رسیده و سپس با قایقها به ابوظبی منتقل میشدند ،و از بندر به خانه دکتر ثابت منتقل و در آنجا ذخیره میشدند ،تا بعدًا برای توزیع
به داروخانهها و مراکز پزشکی ارسال شوند .مکان مشخص برای ذخیرهسازی ،خانهای بود که دکترها در ابوظبی ساکن بودند ،و عملیات ذخیرهسازی به
9
روشهای سنتی انجام میگرفت که شامل پوشاندن جعبههای دارو با (شادر) برای محافظت از آنها در برابر رطوبت ،باران و اشعه آفتاب بود ،همچنین
دکتر ثابت خودش شخصًا عملیات توزیع داروها به داروخانهها را با ماشین شخصی خود انجام میداد ،با توجه به اینکه تعداد داروخانهها بسیار محدود بود.
از جمله داروخانهها ،داروخانه وطنی به مالکیت دکتر محمد حبیب ،داروخانه الباطنیه که صاحب آن از قطر بود ،و همچنین صيدلية النور که در ابوظبی و
یک صيدلية دیگر با همین نام در العين تاسیس شدند.
چالش های دکتر ثابت در واردات و ذخیره سازی دارو و تالش دکتر ملیحه برای کمک در حل مشکالت
دکتر ملیحه یکی از فصلهای سختی را که در ارتباط با واردات و ذخیرهسازی داروها وجود داشت به یاد میآورد .او میگوید دکتر ثابت را در یکی از
شبهای دیرهنگام دید که در حیاط خانه رفت و آمد میکند و با خودش به زبانی نامفهوم سخن میگوید .وقتی از او پرسید :چه میکنی؟ چرا هنوز
نخوابیدهای؟ دیر وقت است ،آیا چیزی ذهنت را مشغول کرده؟
او پاسخ داد :فردا خواهی دید که چه چیزی خواب را از من گرفته و چه مصیبتی بر سر ما آمده است .صبح زود با هم به بندر رفتند و مشاهده کردند که
مقادیر زیادی از جعبههای دارو بدون هیچ حفاظی از باران ،رطوبت و حرارت خورشید ،بر روی پیادهرو افتاده بودند .سپس از او پرسید :چه کسی تمام این
مقادیر را درخواست کرده؟ او با خشم پاسخ داد :از دبیر ما بپرس که ما را در این فاجعه انداخت .از شدت وحشتی که دکتر ملیحه دیده بود ،به سراغ همسر
عمیر بن یوسف) رفت که از آشنایان او بود و مشکل را به او عرضه داشت و از او خواست تا برای حل آن کمک کند .همسر عمیر فورًا موضوع را به
همسرش منتقل کرد و او بالفاصله پیگیریهای مالی مرتبط با این معامله دارو را انجام داد.
نقش شیخ زاید در برقرای ارتباط با مردم و حل اختالفات قبیله ای از طریق مجلس هایش
از زمانی که در سال ۱۹۴۶میالدی حکومت شهر العین را بر عهده گرفت ،شیخ زاید به تقویت ارتباط با عموم مردم از طریق روشهای مختلفی ،از جمله
مجلس خود در قصر المويجعي ،توجه نشان داد .آن زمان مجلسش در خارج از قصر و زیر یکی از درختان برگزار میشد و مهمانان و بازدیدکنندگان
میتوانستند بدون وقت قبلی از ساعات اولیه صبح هر روز از مناطق نزدیک و دور در امارات و حتی از عربستان و عمان به دیدار او بیایند .عبدالعزیز
ابراهیم در خاطرات خود آورده است که زمانی که برای اولین بار زاید را دید ،او زیر درخت خارداری جلوی قلعهاش روی شن نشسته بود و او عادت
داشت که هر روز پس از صرف صبحانه به نزد مردم بیرون آید و در زیر سایه آن درخت با آنها بر زمین بنشیند ...و تا زمان نهار در جای خود باقی
میماند .زاید و مجلس او هر وقت که میهمانی فرا میرسید ،با سالم و احترام به استقبال او میرفتند و سپس زاید همه را به نشستن دعوت میکرد.
شیخ زاید هرگز از شکایات و درخواستهایی که در مجلس به او ارائه میشد ،از جمله درخواستهایی برای اختصاص زمینهای ساخت و ساز یا
کشاورزی ،کاشت درختان ،دستگاههای پمپ آب و کمکهای مالی ناراحت یا از آنها عذرخواهی نمیکرد.
10
منى الحمادی ،محقق ،در مصاحبهای که با آقای خمیس بن راشد بن زعل الرمیثی انجام داده است ،مثالی از درخواستهایی که در مجلس شیخ زاید مطرح
میشد را بیان میکند .الرمیثی میگوید :در سال ۱۹۵۸میالدی به مجلس شیخ زاید رفتم ،در آن زمان او حاکم و نماینده شیخ شخبوط بن سلطان آل نهیان در
منطقه العین بود .از او خواستم زمینی کشاورزی در العین به من بدهد ،شیخ زاید وقتی را برای رفتن با او به محل زمین تعیین کرد و ما با اتومبیل او به آنجا
رفتیم که خودش رانندگی میکرد .زمین برای کشاورزی آماده نبود و توسط شنهای فراوان پوشیده شده بود ،شیخ زاید از من پرسید آیا این همان زمینی است
که میخواهید؟ جواب دادم بله .او پرسید با این شنها چه کار میکنید؟ گفتم :فکر میکنم این شنها در آینده ارزشمند خواهند شد .شیخ زاید پرسید چطور؟
گفتم :کشور ما به مقصد شرکتهای نفتی تبدیل شده و ممکن است برای دالیل زیادی به آن نیاز پیدا کنند ،پس زمین را به من داد و من آن را هموار و مرتب
کردم ،آن را بازسازی و کشت کردم و همچنین اولین پمپ آب را در آن نصب کردم که اولین پمپ در نوع خود در شهر العین بود.
نکته بارز در مجلس شیخ زاید این بود که مجلسی برای صلح و آرامش بود .از کسانی که به این مجلس مراجعه میکردند یا کسانی که فرصت حضور در
برخی از وقایع صلح و داوری بین دعواگران را داشتند ،نقل شده است که هیچ طرفی بازنده و ناراضی از حکم یا راهحل به دست آمده نمیرفت .حتی
رهبران قبیلههایی که با خالفهایی که میتوانست به جنگهای بزرگی منجر شود به این مجالس میآمدند ،دستدردست هم و با دلهایی که به آشتی نزدیک
شده بودند از آن خارج میشدند و لبخندها بر لبانشان نقش میبست .شیخ زاید از طریق این مجالس توانسته بود آتشهایی را که میتوانست شعلهور شود
خاموش کند و بسیاری از اختالفات قبیلهای را پیش از آنکه پیچیده و دشوار شوند ،حل کند .از جمالت معروف او که بین قبایل نشر داده شده بود این است:
«جنگ خیر را میبلعد ،خیر بازنده و خیر پیروز را ،در حالی که صلح خیر را برای تمام طرفها به همراه میآورد».
مشاهدات دکتر ثابت و دکتر ملیحه از مجلس شیخ زاید و نقش آن در مدیریت مسائل اجتماعی و فرهنگی
طبیب دریافتی داشته است -طبق گفته خود -از مشاهدات خود در مجالس شیخ زاید که خالصه آن این است که بیماریهایی که جامعه با آن روبرو است،
تنها نشانههایی از مشکالت اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی هستند که جامعه از آنها رنج میبرد .بنابراین ،ماموریتش در برابر این مسائل ،جز با نگاهی
جامع ،بینش عمیق و ارادهای که درنگ نمیشناخت ،آسان نبود .خوشبختانه برای او ،فرصتی فراهم شد تا بسیاری از این مشکالت و روشهای مقابله با آنها
را مشاهده کند .برای نمایش میزان مسئولیتهایی که شیخ زاید در آن زمان بر عهده گرفت ،کافی است بدانیم که در آن زمان در شهر العین پلیس ،دادگاهها،
قضاوت و نهادهای اداری و غیره به شکل کنونی وجود نداشت ،بلکه همه اینها در دست او بودند و کمک او در انجام این مسئولیتها ،پس از خدا ،محبت
مردم به او بود و ایستادگی آنها در کنار او در دشوارترین و سختترین شرایط .شیخ زاید تا آنجا به مسائل مردم عالقمند بود که مجلسش را به مدرسهای
تبدیل کرده بود که کسانی که به آن میآمدند ،آداب گفتگو ،کرم مهماننوازی و ارزشهای محبت ،ارتباط و مشورت در مورد مسائل و دغدغههای مردم را
میآموختند .عالوه بر این ،مجلسش به عنوان دادگاه و مرکز اصالحات عمل میکرد که درهای آن همیشه به روی کسانی که دچار ستم شده یا با مشکالتی
مواجه هستند ،باز است .در اینجا دکتر ملیحه دخالت میکند و میگوید :من و همسرم دکتر ثابت شاهد برخی از دیدارهایی بودیم که بین شیخ زاید و مردان
قبایل در مجلسش انجام شد ،چه به منظور عرض سالم به او و چه برای مطرح کردن مسئلهای که نیازمند نظر او بود.
مداخله شیخ زاید در حل مشکالت خانوادگی و اهمیت مهربانی و عدالت در رفتار با زنان
در یکی از روزها ،یک زن در حالی که بشدت گریه میکرد وارد مجلس شد .شیخ به او گفت :آرام باش و به من بگو چرا گریه میکنی .زن گفت :طال
عمرک ،شوهرم از زمانی که با او ازدواج کردهام ،بیوقفه مرا میزند و من جز پس از آنکه دنیا بر من تنگ شد و دیگر نتوانستم با او زندگی کنم ،به تو پناه
آوردم .شیخ پرسید :چرا او تو را میزند؟ زن جواب داد :او عجیب و غریب است و هر بار بهانهای برای زدن من پیدا میکند ،سپس برخی از این بهانهها را
شرح داد .شیخ به او گفت :حاال به خانهات برو ،من کسی را خواهم فرستاد که به او خبر دهد من از تمام این رفتارهای او مطلع شدهام ...و مطمئن باش که او
دیگر این کارها را تکرار نخواهد کرد ،و اگر باز هم تو را زد ،بالفاصله به من خبر بده و من راه حل دیگری خواهم داشت .سپس به حاضران در مجلس
خطاب کرد و گفت :واقعا عجیب است که برخی مردان به زدن همسرانشان که شریک زندگیشان در شیرینیها و تلخیهای زندگی هستند و بار تربیت
فرزندانشان را به دوش میکشند ،متوسل میشوند .آیا برخی نمیدانند که خداوند متعال در کتاب عزیزش دستور داده است که با زنان خود با مهربانی رفتار
کنیم ...حتی حیوانات هم حق نداریم به آنها تعدی کنیم.
حضور و تاثیر شیخ زاید در مجالس عمومی و تالش های او برای حل مشکالت مردم
همینطور زاید در مجلس خود به نالهها و آههای افراد جامعه گوش میسپرد ،هر چند که متنوع و متعدد باشند ،و به حل مسائل آنها و دعواهایی که بین آنها
پیش میآید میپرداخت .در اینجا میتوانیم به یادگاریهای دکتر ثابت و دکتر ملیحه درباره این مقام مجلس شیخ زاید اضافه کنیم که در آن تواضع ،سادگی،
بزرگواری اخالق و دیگر جنبههای فطرت بدوی خالص با احترام ،محبت و سپاسگزاری درهم تنیدهاند .همچنین آنچه را که روزنامهنگار وجیه ابو ذکری در
کتاب خود با عنوان "زاید از نزدیک" به نگارش درآورده ،ذکر میکنیم« :بارها در مجلس زاید حضور یافتم ،مجلسی که برای همه شهروندان باز است ،و
در این مجلس شگفتیهایی دیدم ...و به یادماندنیهایم بازمیگردم تا سه رویداد مهمی که در این مجلس به چشم خود دیدم را ثبت کنم:
اولین حادثه :مرد بدوی با چوبدستی وارد شد ...شیخ زاید ایستاد تا او را استقبال کند و دست داد ...سپس شیخ زاید نشست و شهروند با تکیه به عصای خود
در برابر او ایستاد ...با صدای بلند و گویا در مجلس سخنرانی میکند ،گفت :زاید من فالنی هستم و برای به دست آوردن قطعه زمینی آمدهام تا بر روی آن
11
خانهای برای خود و فرزندانم بسازم ،پس از گفتگوی کوتاه ...شیخ زاید به او زمینی اختصاص داد ،سپس مرد گفت :و پولی میخواهم تا با آن خانه بسازم،
پس شیخ زاید دستور داد تا مقدار پول مورد نیاز او از حسابی که برای این منظور در یکی از بانکها داشته ،به او داده شود و مرد پس از آنکه همه چیزی
که میخواست را دریافت کرد ،خارج شد.
دومین حادثه :شاهدم که شیخ زاید با دکتر عبد الرحمن مخلوف ،کارشناس بینالمللی در زمینه برنامهریزی شهری ،گفتگو میکند .نقشهای جلوی او بود و به
خاطر دارم که شیخ زاید درباره ضرورت تکمیل سریع شهر ابوظبی با کارشناس برنامهریزی صحبت میکرد ،چرا که میخواست به سرعت جامعهای از
رفاه را برای مردم فراهم کند .در اینجا به خاطر دارم که او گفت :مردم من بسیار رنج کشیدهاند ،خیر رسیده و باید این خیر به سرعت در اختیار همه قرار
گیرد.
سومین حادثه :میان دو نفر که به نظر میرسید رهبران قبایل هستند ،اختالف عمیقی وجود داشت که ریشههای قدیمی داشت .زاید با قدرت وارد شد و این
اختالف را به پایان رساند و هر دو طرف را راضی کرد.
آنچه در مجلس شیخ زاید از مواقف شگفتانگیز و ستایشبرانگیز رخ میدهد ،به قول یکی از سیاستمداران عرب« :یک بار کنار شیخ زاید در مجلسی
نشسته بودم که مردم را در آن میپذیرفت .یکی از مردان بدوی وارد شد و در وسط مجلس ایستاد و گفت :زاید ،حیاک هللا .زاید برخاست و به سمت مرد
صحرا رفت و با او دست داد و سپس به جای خود بازگشت .آن زمان تصور کردم که این شخص یکی از خویشاوندان یا دوستانش است که بدون القاب
صدایش میزند ،اما دهشتزده شدم وقتی زاید شروع به پرسیدن نامش ،نام قبیلهاش و اخبار اعضای آن کرد».
12
تولد عبدالحمید ثابت و بخشی از زندگی ،نقش شیخ زاید در زندگی شخصی دو دکتر از جمله نامگذاری فرزندانشان
عبدالحمید ثابت مهر در سال 1956میالدی در منطقه خریس شهر العین به دنیا آمد .در مورد تولد و دوران کودکیاش ،دکتر ملیحه میگوید :همسرم ،دکتر،
و یک زن پیر از همسایگان ما در زایمان او به من کمک کردند .در سال 1961میالدی ،او را برای تحصیل به هند فرستادیم تا در مدرسهای در شهر پونا
تحصیل کند .او دوران ابتدایی خود را در خوابگاه دانشآموزان گذراند و در ایام تعطیالت به دیدن ما میآمد ،سوار بر هواپیما در بین دانشآموزان اعزامی
از امارات به هند در آن دوره .یکی از مهمانداران هواپیما وظیفه داشت او را از فرودگاه به ما تحویل دهد ،با اینکه پرواز چندین ساعت طول میکشید.
هواپیما ابتدا در شهر بانجی فرود میآمد و از آنجا سفر هوایی دیگری به مدت پنج ساعت به شهر یونا آغاز میشد ،سپس سفر با قطار از پونا به بمبئی 12
ساعت طول میکشید .پس از اتمام تحصیالت ابتدایی در هند ،عبدالحمید به شیراز فرستاده شد و از سال 1967تا 1975میالدی در آنجا تحصیالت متوسطه
و دبیرستان خود را ادامه داد .پس از آن به تهران رفت و در دانشگاه بهلوی تحصیل کرد .از کودکی به علوم هوانوردی عالقهمند بود ،بنابراین بعدًا به
ایاالت متحده آمریکا (ایالت فلوریدا) اعزام شد و در رشته مهندسی هوانوردی تحصیل کرد و مدرک دکترا از یکی از دانشگاههای آن کشور دریافت کرد .او
در اوایل دهه 80میالدی به امارات بازگشت ،متأهل بود و صاحب دو فرزند (یک دختر و یک پسر).
مواقف شیخ زاید به اوج انسانیت خود رسیده بود وقتی که در نامگذاری فرزندان دکتر ملیحه شرکت میکرد ،که این کار معموًال وظیفه پدر خانواده است
هنگامی که نوزاد جدیدی متولد میشود .دکتر ملیحه تعریف میکند که در سال ،1956وقتی باردار فرزند اولش عبدالحمید بود ،شیخ زاید او را دید و پرسید
که آیا دوست دارد خدا به او دختر یا پسر بدهد .او گفت :شواهد نشان میدهد که انشاءهللا پسر است .شیخ زاید ادامه داد :بشنو ملیحه ،اگر پسر به دنیا آمد ،او
را عبدالحمید بنام .او میگوید از آن لحظه احساس افتخار بینظیری داشته و منتظر ساعتی بوده که فرزندش را به دنیا آورده و خواسته شیخ زاید را برآورده
کند .عبدالحمید که اکنون بیش از پنج دهه از عمرش میگذرد ،همواره با افتخار و احترام بسیار از این که نامگذاریاش توسط شیخ زاید بن سلطان آل نهیان،
رهبر بزرگ ،انجام شده است ،برای دیگران تعریف میکند.
تولد الهام ثابت و بخشی از زندگی ،نامگذاری دختر دکتر ملیحه به پیشنهاد شیخ زاید و داستان قرعه کشی برای انتخاب نام
وقتی که دکتر ملیحه صاحب دختر شد ،شیخ زاید نیز به او پیشنهاد داد که نام دخترش را مریم بگذارد ،اما او در آن زمان دچار تردید شد ،زیرا تحت تأثیر
شخصیتی از داستانی بود که در دوران بارداری میخواند به نام (الهام) و بسیار مشتاق بود تا نام دخترش را الهام بگذارد ،اما پیشنهاد شیخ زاید بر هر
آرزویی اولویت داشت—همانطور که میگوید .پس چگونه میتوانست برای این مسئله راهحلی بیابد .او میافزاید که در فکر این موضوع بود که چگونه
میتواند به راهحلی برسد تا اینکه ایده قرعهکشی به ذهنش رسید ،و واقعًا برگههای کاغذ را آورد و به دو دسته تقسیم کرد ،روی برگههای دسته اول نام
(مریم) و روی برگههای دسته دوم نام (الهام) نوشت ،سپس آنها را مخلوط کرد و به طور تصادفی در صفحات قرآن کریم قرار داد ،به طوری که هر صفحه
فقط یک نام داشت .سپس چشمانش را بست ،قرآن را باز کرد و به یکی از صفحات رسید ،و چه شادی بزرگی داشت وقتی دید که نامی که برگزیده شده نام
«الهام» است .برای هماهنگی بین درخواست شیخ زاید و نتیجه قرعه ،توافق کردیم که در خانه به او الهام بگویند و در بین مردم ،مریم.
مریم (الهام) در سال ۱۹۶۱در شهر العین به دنیا آمد ،تحصیالت ابتدایی خود را در هند به همراه برادرانش عبد الحمید و حامد آغاز کرد و سه سال از آن
دوران را آنجا گذراند .سپس پدرش او را برای ادامه تحصیالت ابتدایی و متوسطه به شیراز فرستاد و پس از آن به تهران رفت و تحصیالت دبیرستانی خود
را در یکی از مدارس آنجا به همراه دوازده دانشآموز برتر از شیراز ادامه داد ،سپس برای ادامه تحصیالت دانشگاهی به کانادا رفت و در مرحله بعدی،
مدرک حقوق خود را از یکی از دانشگاههای لندن به صورت مطالعه از راه دور دریافت کرد.
تولد حامد ثابت و بخشی از زندگی ،نامگذاری حامد به احترام دایی شیخ زاید و تایید او
حامد در سال ۱۹۶۳در شهر العین متولد شد و در پنج سالگی برای تحصیل به همان مدرسهای در هند فرستاده شد که برادرش عبد الحمید در آن تحصیل
کرده بود ،اما پس از یک سال تحصیل به همراه برادرش به امارات بازگشت و به شیراز فرستاده شد تا همراه با برادر و خواهرش ،عبد الحمید و مریم،
تحصیالت ابتدایی و متوسطه خود را ادامه دهد .پس از آن به کانادا رفت تا تحصیالت دبیرستانی خود را ادامه دهد و سپس به امارات بازگشت و در موسسه
نفتی تحصیل کرد .پس از فارغالتحصیلی از آن موسسه ،دوباره به کانادا بازگشت و مهندسی نفت خواند و اکنون به عنوان مهندس در شرکت ادنوک کار
میکند.
اما داستان نامگذاری فرزند سومش (حامد) داستان دیگری است .او مایل بود که نام او را شیخ /حامد ،دایی شیخ /زاید بگذارد .وقتی ملیحه این موضوع را
با شیخ زاید در میان گذاشت ،او به او گفت که باید از صاحب نام اجازه بگیرند ،و واقعًا او این تمایل را به شیخ (حامد) منتقل کرد و او نیز از این کار بسیار
استقبال کرد.
دعوت دو دکتر به مناسبت های خانوداگی شیخ زاید و آشنایی با شیخه فاطمه بن مبارک
شیخ زاید همواره بر دعوت آنها به تمامی مناسبتهایی که در قصر برگزار میشد تأکید داشت .در این میان ،دکتر ملیحه به یاد میآورد که زمانی که
جشنهایی به مناسبت ازدواج شیخ زاید با شیخه فاطمه بنت مبارک) -خداوند او را با سالمتی و طول عمر مشمول کند -برپا شد ،شیخ زاید برای شرکت در
13
این جشنها ،اتومبیلی برای آنها فرستاد .در آنجا ،ملیحه با شیخه فاطمه آشنا شد که از صفات بزرگوارانهای برخوردار بود ،صفاتی که با ازدواج او با شیخ
زاید تقویت شد و این ویژگیها به نام عام و جامع (مادر امارات) در میان مردم امارات شهره شد ،زیرا او با دستهایی پرمهر و مواضع شریفانهاش در
خدمت رسانی به مردم و فراهم آوردن امکانات برای پیشرفت و توسعهشان نقش آفرینی کرده است.
بله ،قطعًا دکترها از نزدیکی خود با خانواده شیخ زاید که مراقبتهای بزرگوارانهشان از آنها فراتر از جوانب مختلف زندگی به آنچه باعث سرور و آرامش
در روحیهشان میشد ،خوش شانس بودند .آنها هر بار چیزهایی را از این مکتب که با فضیلت و بخشندگی و ارزشهای انسانی نجیبانهای مزین است،
میآموختند.
داستان پیرزنی که می خواست باردار شود ،مهربانی و انسان دوستی شیخ زیاد در برخورد با مسائل جامعه و حمیات از افراد مسن
ویژگیهای انساندوستانه فراوان شیخ زاید بر تمامی اعضای مردم جامعه سایه افکنده بود ،او مهربان بود ،در شادیها و اندوههای آنها حضور داشت،
پزشکی بود که بسیاری از موارد بیماری آنها را با دید وسیع و حکمت درمان میکرد .دکتر ملیحه روایت میکند که روزی زنی به او مراجعه کرد و
خواستار دارو و آمپولی شد تا با وجود اینکه از دهه شصت عمرش گذشته بود ،باردار شود .به او گفت :مادر ،باردار شدن برای تو غیرممکن است -مگر با
معجزهای از جانب خداوند -زیرا سن تو از دوران بارداری و زایمان گذشته است و من نمیتوانم چیزی در این زمینه به تو عرضه کنم .اما زن به شدت از
او عصبانی شد ،غافل از چین و چروکهایی که سالها بر صورتش نقش بسته و موهای سفیدی که مدتهاست سرش را فرا گرفته بود ،سپس زن پیر از
مطب خارج شد در حالی که تهدید کرد این ماجرا را به شیخ زاید منتقل خواهد کرد .در آن زمان دکتر فکر کرد که این تهدید جدی نیست ،چرا که شیخ زاید
مسئولیتهای بزرگتری دارد و این موارد کوچک توجه او را جلب نمیکند ،اما روز بعد شگفتزده شد وقتی شیخ زاید او را فراخواند و گفت :ملیحه ،هر
زنی که نزد تو میآید و میخواهد باردار شود ،معاینه و بررسیاش کن ،حتی اگر پیر باشد ،و هرگز به او نگو که پیر است ،چون ممکن است ناراحت شود،
انسان مسن مانند کودکی است که تحت تأثیر همه چیز قرار میگیرد...
دوای مغذی به او بده و بگو با اجازه خدا باردار خواهی شد .اگر پولی به تو داد ،آن را بپذیر ،حتی اگر چندین بار مراجعه کرد باز هم اینگونه با او رفتار
کن .گفتم :طول عمرت چگونه پول او را بگیرم وقتی میدانم که به او سودی نمیرسانم؟ گفت :تو به او سود میرسانی وقتی خاطرش را خوش میکنی و به
او داروی مغذی میدهی ،و حتی اگر چنین مواردی را بدون دریافت پول مواجه شدی ،من پول کافی به تو میدهم .ملیحه ،مردم سادهاند و زندگیشان سخت
است ،باید آنها را درک کنیم و تا جایی که ممکن است به بهبود زندگیشان کمک کنیم.
این جنبههای انسانی در شخصیت زاید توسط نقیب بریطانیایی آنتونی شپرد در کتابش (ماجراجویی در شبهجزیره عرب) با این عبارت نشان داده شده است:
زاید مردی بود که از احترام و وفاداری بدوهای صحرا پیرامون واحه البریمی برخوردار بود ...اگر با احترام وارد شوی ،با احترام بیشتری خارج میشوی.
او یکی از بزرگان نادری بود که با آنها مالقات کردهام.
نبرد شیخ زاید با بیابان و تعهد او به توسعه کشاورزی و محیط زیست سبز در امارات متحده عربی
زاید و اقتصاد سبز
بسیاری از کسانی که شخصیت شیخ زاید را مطالعه کرده و دستاوردهای او را از زمان تسلم مسئولیتهایش در منطقه شرقی در سال ۱۹۴۶میالدی ،به
نمایندگی از برادرش شیخ شخبوط ،حاکم امارت ابوظبی ،و تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۴میالدی ،مستند کردهاند ،بر موضوع نبرد دائمی او با بیابان که با
دو فک خود بر تمام نمادهای زندگی فشار آورده و آنها را در شرایط ناممکنی قرار داده است ،تأکید دارند .در حقیقت مایه تعجب است که او با دانش کامل
و ارزشگذاری بر این مواجهه ،و با امکانات متواضعی که در آن دوره در اختیار داشت ،به استمرار این نبرد پرداخت.
زاید ،مردی از بیابان ،کشاورزی و محیط زیست بود ...و سوال مهمی که باقی میماند این است :چه رازی پشت عالقه او به کشاورزی و هر شاخه سبزی
که در میان عوامل طبیعی که آن را غریبه میدانند ،به زندگی چسبیده است ،وجود دارد؟ راز این عالقه شدید به کشاورزی تا حد هوس چیست؟ راز این امید
واال از بیابانی که با دندانها و سمهای خود هر تالشی برای تبدیل چهره زرد و بیروحش به چهرهای خندان و پر از سرسبزی و امید را مقاومت میکند،
چیست؟
آغاز تالش های شیخ زاید برای توسه و امنیت اعلین و تبدیل بیابان به واحه های سرسبز
داستان از سال ۱۹۴۶میالدی آغاز میشود ،زمانی که شانس به شهر العین و ساکنانش لبخند زد ،تا با جوانی در آستانه دهه سوم زندگیاش ،که پر از شور،
امید ،آرزو و عشق به مردم بود ،قرار گیرند .شهری که در خواب سنگین و درد مزمنی فرو رفته بود که بر سینهاش سنگینی میکرد ،به دلیل منابع
اقتصادیاش که فراتر از تأمین نیازهای اساسی نبود ،بنیانی از واحات پراکنده در دل بیابان که روز به روز فضای آنها به دلیل کاهش آبهای آبیاری و
درگیریهای قبیلهای که با خشونت خود پیکر جامعه را قطعه قطعه میکرد ،کاهش مییافت ...و عالوه بر اینها ،راهزنان و مفسدانی که در مکان فساد
میکردند و حقوق دیگران را غصب میکردند ...و فقری که باقیمانده دانههای خرما و گندم را در دهان خود آسیاب میکرد ،به همین دلیل شیخ زاید مسیر
14
سبز خود را با فراهم آوردن امنیت و آرامش برای ساکنان آغاز کرد ،زیرا اینها پایههایی هستند که مسیر را برای سرسبزی و رونق هموار میکنند ،و بدون
آنها ،هر تالشی عبث و بیفایده به نظر میرسد.
نقش شیخ زاید در برقراری امنیت و تالش های او برای توسعه منابع کشاوری در العین
و این چیزی است که (احمد بن عبود) ،یکی از شخصیتهایی که در دوران حکومت شیخ زاید بر منطقه العین ،کار کرده بود ،خالصه کرده است:
«خوشبختانه امنیت برقرار شد و اکنون مردم میتوانند در العین و اطراف آن ،و تجار میتوانند به دبی ،ابوظبی و الوقن در جنوب بروند ،بدون اینکه برای
خود و کاالهایشان نگران باشند ،اول به لطف خدا و سپس به لطف زاید.
در آن زمان ،العین منابع محدودی داشت ،عمدتًا وابسته به واحات خود بود که با درختان نخل کاشته شده بود ،و بر پرورش گوسفندان و شترها استوار بود.
همه چیز نشان دهندهی کاهش این منابع بود ،زیرا سطح زمینهای کشاورزی واحات شهر با افزایش جمعیت افزایش نمییافت ،به دلیل کاهش مداوم آبهای
جاری از آبهای زیرزمینی و ضعف امکانات موجود برای یافتن منابع جدید و در نتیجه توسعه استصالح زمینها ،یا حداقل حفظ زمینهای کشاورزی
موجود ..از سوی دیگر ،بهرهوری مزارع نیز به دلیل همین عوامل ،به ویژه در تولید خرما که غذای اصلی مردم و کاالی اقتصادی ضروری بود ،شروع به
کاهش کرده بود.
نقش شیخ زاید در برقراری امنیت و تالش های او برای توسعه منابع کشاوری در العین
چالشهایی که قامت مردان را خم نمیکنند
شیخ زاید جز مواجهه با چالشهای پیش رو در شهر العین ،بهویژه در زمینه کشاورزی ،چارهای نداشت ،چرا که از اهمیت آن بهعنوان پایهای برای تمدن و
استقرار آگاه بود ...او میدانست که تمدنهایی که تاریخ شاهد آن بوده بر پایه کشاورزی بنا شدهاند و بارها به این واقعیت تاریخی و اقتصادی در
مصاحبههای خبری و دیدارهای مداوم خود با شهروندان استناد میکرد .همچنین او به خوبی از تغییرات اقلیمی و جغرافیایی که منطقه با آن روبرو شده بود
آگاه بود ،و این تغییرات نشان میدادند که منطقه در دورههای قدیمی شاهد وفور گیاهان و آب بوده است ،که توسط کاوشهای باستانشناسی در چندین مکان
کشف شده است .میان این کاوشها ،آنچه که بعثت دانمارکی کشف کرده نشان میدهد که ساکنان شهر العین بیش از سه هزار سال پیش از میالد به فعالیت
کشاورزی میپرداختند ،همچنین (لوریمر) ذکر کرده است که وجود آب در العین به گسترش باغهای نخل در آن کمک کرده است ،به عالوه درختان دیگری
مانند لیمو ،مرکبات و انار ،و همچنین در اراضی آن گندم ،جو ،یونجه و سبزیجاتی مانند :هندوانه ،خربزه ،سیب زمینی ،بادمجان ،پیاز و سیر کشت
میشدند ،و سیستم کشاورزی بر پایه آبیاری از کانالهای آب و چاههای کمعمق که عمق آنها از پنج متر تجاوز نمیکرد ،استوار بود.
شیخ زاید با چالشهای واقعی برای مقابله با مسائل کشاورزی و تأمین غذای ساکنان منطقه العین روبرو بود:
اولین چالش :مقابله با کاهش محسوس در وسعت واحهها و مناطق کشاورزی که منجر به ضعف بزرگی در بهرهوری از نظر کمیت و کیفیت شده بود.
دومین چالش :استصالح اراضی کشاورزی جدید برای جبران کمبود در زمینهای کشاورزی قدیمی و تأمین غذا برای جمعیتی که به وضوح در حال افزایش
بود.
سومین و مهمترین چالش ،در پرورش فرهنگ کار ،از جمله کار کشاورزی در دل مردم و انتقال تجربیات الزم برای انجام آن به نحوی که به سود عمومی
و خصوصی بازگردد ،نمایان شد.
جسامت این چالشها در ریشههای تاریخیای نهفته است که در دل بسیاری نفوذ کرده ،و این باعث میشود که حذف یا دور کردن آنها از مسیر تحول
کشاورزی مورد نظر ،ماجراجوییای نباشد که آسان باشد ،بلکه ممکن است به نوعی غیرممکن تبدیل شود ،به ویژه در شرایط مادی محدودی که در آن
دوره در دستان پیشگام این تحول بود.
افتتاح بازار تجاری العین توسط شیخ زاید و نقش آن در توسعه اقتصادی منطقه
و نزدیک به چالشهایی که شیخ زاید در حوزه کشاورزی و تأمین آب برای ساکنان العین مواجه شد ،چالش دیگری پیش روی او قرار داشت که از آن کمتر
نبود ،و به تکمیل حلقه فعالیت اقتصادی و تأمین نیازهای ساکنان از کاالهای مختلف با راهاندازی یک بازار تجاری برمیگشت که نیاز به سفر به بازارهای
مجاور در دبی و مسقط روی کمر شترها را برطرف کند .دکترها روایت میکنند که شیخ زاید بازار را در اوایل تابستان ۱۹۵۸میالدی افتتاح کرد و در آن
زمان بود که او هزینههای ساخت آن را از جیب خود پرداخت کرد و با وجود نیاز مبرم به پول برای خرج کردن در سایر پروژههای مهم ،ترجیح داد که
فروشگاههای تجاری در آن را اجاره ندهد ،بلکه آنها را بدون هیچ اجری به ساکنان العین واگذار کرد .بازار به فعال شدن حرکت تجاری در العین کمک
15
کرد ،به طوری که تجاری از روستاهای عمان ،شارجه و دبی را نیز جذب کرد ،و به دلیل تنوع کاالهایی که در آن عرضه میشد ،اهمیت تجاری بازارها
در البریمی و حماسه را کاهش داد.
اهمیت آب در تحول کشاورزی العین و تالش های شیخ زاید برای اصالح نظام آبیاری و توزیع منابع آبی
زايد و ارزشمندترین کاال در صحرا
زايد هنگامی که در ابتدای حکمرانی خود در العین ،شروع به پایهریزی تحول کشاورزی کرد ،اهمیت آب را در این تالشها فراموش نکرد ،باور داشت که
آب رگ حیات کشاورزی و اصل اساسی آن است ،همانطور که شریان حیات است.
خداوند متعال میفرمایدَ﴿ :و َج َع ْلَنا ِم َن اْلَم اِء ُک َّل َش ْی ٍء َح ٍّی َأَفال ُیْؤ ِم ُنوَن ﴾ .عالوه بر این ،تعهد او به سنتهای آل نهیان که کشاورزی را شرط اساسی برای
دستیابی به آسایش و رفاه ساکنان میدانستند ،وجود داشت .در اینجا ،او برای تحقق رویاهای خود مجبور بود با دو موضوع مهم مواجه شود :نخست :مبارزه
با تجارت آب و تامین منابع جدید آب و افزایش کارایی منابع موجود.
ساکنان العین در آن دوره با سیستم آبیاری مبتنی بر آب افالج آشنا بودند ،و فلج یک تونل مصنوعی است که در پاییندست کوهها یا زمینهای مرتفع برای
استخراج آبهای زیرزمینی به مزارع ،از طریق کانالهای سطحی حفر میشود ،جایی که ممکن است یک فلج در آبیاری بیش از یک مزرعه استفاده شود،
هنگامی که کانال باز به کانالهای فرعی تقسیم میشود و به جهات مختلف میرود ،و این مسئولیت معموًال توسط (عرفاء) بر عهده گرفته میشود که با بستن
یک کانال و باز کردن کانال دیگر به سمت یک یا چند مزرعه انجام میشود.
برای نگهداری یا تعمیر مداوم فلج ،مبلغ مشخصی به نام (ماشا) به عریف و کمکهایش پرداخت میشد که ارزش ماشا در واحه البریمی دو روپیه برای هر
سه ساعت در تابستان ،و یک روپیه در زمستان بود.
اما مسئله دوم به مالکیت افالج و نحوه توزیع آبهای آن مربوط میشود .برای درک ابعاد این موضوع ،بگذارید شیخ زاید خودش در این باره توضیح دهد.
او میگوید« :پس از استقرار اوضاع در العین ،به سمت اصالحات و توسعه رفتم .دریافتم که آب آبیاری مورد نیاز برای کشاورزی توسط اقلیتی از مردم
مالکیت و کنترل میشود ،در حالی که اکثریت مردم به آب دسترسی ندارند .و برخی از کسانی که کمبود آب دارند و میخواهند مزارع خود را آبیاری کنند،
مجبورند مقدار معینی پول به کسانی که آب را در اختیار دارند بپردازند تا بتوانند مزارع خود را آبیاری کنند .ما در نور این شرایط دریافتیم که بسیاری از
درختان خرما و مرکبات به دلیل نیاز به آب رنج میبرند.
پس در آن دوران ،سهمیههای آب تابعی از (تجارت آب) بودند که در آن میتوانستید آب را بخرید ،بفروشید یا رهن کنید ،و ثروتمندان بزرگترین سود را از
این نظام به دست میآوردند به قیمت فقیرتر شدن فقرا ،آن دسته از افرادی که مجبور بودند ساعات آبیاری را از ثروتمندان خریداری کنند ،و از نظام مشاع
مرسوم استفاده کنند.
تالش های شیخ زاید در حفر چاه ها و نگهداری افالج برای مقابله با انحصار اب و بهبود کشاورزی در العین
و اکنون ،چگونه شیخ زاید به این مسئله مهم رسیدگی کرد ...دوباره سخن به او برمیگردد و میگوید :من آنهایی را که مالک و کنترل کننده سهمیههای آب
بودند دعوت کردم و به آنها گفتم :ما میخواهیم با شما در آب مشارکت کنیم و دولت هم سهمی در آب دارد .ما ،ثروتمندان آب ،آمادهایم که در آب مشارکت
کنیم و همچنین کسانی که آب ندارند نیز با ما مشارکت میکنند و فرایند آبیاری به نوبت برای همه انجام شود .آنها گفتند :ما این را نمیپذیریم ،و اگر
میخواهی با فقرا در آب خودت شریک شوی ،این نظر توست ،اما ما این را نمیپذیریم .اگر میخواهی ما را به این کار مجبور کنی ...من به آنها گفتم :من
شما را مجبور نمیکنم ،بلکه با شما درباره مردم و به عنوان همسایهتان مشورت میکنم ،آنها گفتند :نه...
16
برای خواننده از نتیجهای که شیخ زاید با اشرافزادگان آب در العین به دست آورد ،به نظر میرسد که راه برای او برای ایجاد تغییر در این زمینه بسته شده
است ،اما این خارها پای قاطعان را از ادامه مسیر باز نمیدارد ،بلکه گاهی اوقات نشانهای است که بر ضرورت تسریع در تغییر و اجرای جایگزینهای
پیشنهادی تاکید دارد ،و این دقیقًا همان چیزی است که اتفاق افتاد .زیرا در مقابل دوری و رویگردانی آنها از پیشنهاداتش ،با حفر چاههای جدید شروع به
شکستن انحصار آنها بر آب کرد ،و همچنین با طرحی جامع برای تعمیر و نگهداری افالج معروف شروع کرد .در اینجا ،هالل الکعبی دوباره تعدادی از
داستانها را که از کسانی که در آن دوران بودند ،نقل میکند ،از جمله (سلطان بن احمد الکویتی) که یکی از مسئولین کمیته افالج در شهرداری العین بود،
میگوید :شیخ زاید در تمیز کردن و نگهداری افالج العین نقش داشت .او خودش در یکی از سالها در طی فرآیند نگهداری به یکی از آنها پایین رفت ،تا
الگویی برای ساکنان منطقه در حفظ میراث و منابع و در پایبندی به کار جمعی باشد.
تالشهای او از نظر قلمهای سیاستمداران بریتانیایی که رویدادهای پیاپی در منطقه را دنبال میکردند ،پنهان نماند و در این دوره کتابهایی نوشته شد .از
جمله این افراد ،سرهنگ (پوستد) بود که سمت نماینده سیاسی بریتانیا در ابوظبی را داشت .او در خاطراتش چنین آورده است :من شگفتزده شدم وقتی که
کارهای زاید در العین و مناطق اطراف آن را دیدم ،که همگی به نفع مردمش بود .زاید افالج را برای آبیاری باغها شکافت ،چاهها را حفر کرد و
حوضهایی از سیمان در افالج ساخت.
رهبری شیخ زاید در توسعه منابع آب و کشاورزی در العین و پروژه های بزرگ آبیاری
حاال کدام رهبر است که در هر کاری که به نفع عموم مردمش باشد ،در صف اول شعبش قرار میگیرد؟ آیا ما به شواهد بیشتری برای فهم تواضع زاید و
شجاعت او نیاز داریم ،زمانی که خودش شخصًا به افالج حفر شده پایین میرود تا تالشهای انجام شده را ارزیابی کرده و تجربیات و پیشنهادات خود را در
این زمینه ارائه دهد ،با وجود خطراتی که ممکن است با آنها مواجه شود؟ زاید فقط به کارهای مرمت و تجدید نظر در افالج قدیمی بسنده نکرد ،بلکه فلج
(الصاروج) را نیز بنا نهاد که بزرگترین پروژههای اجرا شده در العین در آن دوره و بلندپروازانهترین آنها بود ،که کار حفاری آن در سال ( ۱۹۴۸م) آغاز
شد و کار بر روی آن نزدیک به هجده سال به طول انجامید و هزینههای زیادی را میطلبید ،تا اینکه سرانجام تکمیل شد و شروع به تامین آب برای واحات
و مزارع کرد ...همچنین چهار کانال جدید (ثقاب) در نزدیکی منبع فلج العین که شهر را با آب تامین میکرد ایجاد شد ،که منجر به افزایش آب آن به میزان
یک سوم شد .این پروژهها با توجه موازی به ذخایر آب شیرین العین همراه بود .منابع آب در کوه حفیت و همچنین منطقهای مجاور العین فايضه که خارج از
شهر العین قرار دارد توسعه یافت ،و شروع به کاشت نخلها در آن شد تا اینکه به باغی سرسبز تبدیل شد.
پایان چالش توزیع عادالنه آب افالج توسط شیخ زاید و اعالم آبیاری آزاد برای همگان
بدین ترتیب ،فصلهای چالش بین زاید و مخالفان طرح او در توزیع عادالنه آب افالج بین ثروتمندان و فقرا به پایان رسید ...زاید بخشهایی از این داستان را
برایمان بازگو میکند« :روزی که آبها فراوان شد و زیاد شدند ...ثروتمندان آب را دوباره جمع کردم و به آنها گفتم :حاال آبها پس از حفر چاههایی که در
طول سه سال گذشته انجام دادیم ،افزایش یافته است ،و حاال شما را دعوت میکنیم که در آبها با ما شریک شوید ،و آبهای اصلی شما را برایتان نگه
میداریم ،اما باید به شما یادآوری کنم که آبهای افالج که از دل زمین میآید حق همه مردمی است که بر این زمین زندگی میکنند ،سپس پیشنهاد کردم که
آبیاری آزاد و مشترک برای همه باشد ،و اعالم کردم که از حقوق ارثی خاندان آل نهیان در این زمینه صرف نظر کردهام و آبیاری را برای همگان بدون
چشمداشت آزاد کردهام ،سپس به آنها گفتم :اگر میخواهید با صداقت با ما شریک شوید ،باید هر آنچه از اسناد و مدارک مالکیت دارید ،آورده و خودتان
آنها را در مقابل ما بسوزانید».
موفقیت طرح شیخ زاید برای توزیع عادالنه آب و تاثیرات مثبت آن بر کشاورزی و جامعه
بدین ترتیب ،شیخ زاید صاحبان این اقطاعات آبی را در مقابل مسئولیتهایشان قرار داد و آنها جز پذیرش پیوستن به این طرح همکاری بزرگ چارهای
نداشتند .نه زمان زیادی گذشت که شروع به درک ابعاد تغییر بزرگی کردند که این پروژه ایجاد کرده بود؛ پس از آن که تنها میتوانستند مزارع خود را هر
ماه و نیم یکبار آبیاری کنند ،اکنون توانستند هر ده روز یکبار این کار را انجام دهند .و مهمتر از همه ،همه افراد به طور یکسان از آب موجود بهرهمند
شدند ،که همین امر هدفی بود که شیخ زاید از این پروژه داشت .این امر تحسین هندرسون ،فرستاده شرکت نفت عراق را در گزارش ویژهای برانگیخت که
در آن آمده بود« :این رفتار خیرخواهانه و مهربان ،بخشی از سیاست کلی شیخ زاید است ،به منظور بهبود وضعیت مردمش ،بدون اینکه آنها هزینهای
متحمل شوند و جالب توجه است که آب به صورت رایگان به کشاورزان اعطا میشود ،در کشوری که هزینه آب بسیار باالست.
آغاز توسعه کشاورزی در العین توسط شیخ زاید و تشویق مردم به کشت زمین های بایر
17
برای شهر العين خوشیمن بود که رهبری شیخ زاید در امارات از این شهر آغاز شد .او نخستین کسی بود که رؤیاها و آرزوهای خود را بر روی زمین این
شهر و حومهاش به واقعیت بدل کرد ...آبراهها فراوان و زمینها وسیع و نیروی انسانی مهیا بود ...اما به کسی نیاز داشت که آنها را سازماندهی کند و
نقش آنها را در توسعه تقویت نماید ...پس از اینکه اصل «خیر برای همه مردم» را بنا نهاد ،و آب برای همگان در دسترس و مشاع شد ...شروع به تشویق
شهروندان برای کشت زمینهای بایر و آن دسته از زمینهایی که به فراموشی سپرده شده و به رنگ زرد رها شده بودند ،نمود ،مردم به این فراخوان خیر
پاسخ دادند و سبزینه شروع به گسترش دستهای روشن خود بر فراز تپههای ماسهای کرد ،و واحات نیز گستردهتر و سرزندهتر شدند ...و برای تکمیل این
مسیر سبز ،زمینها به صورت رایگان به کشاورزان توزیع شد ...به همراه تمام تجهیزات الزم زراعی از جمله پمپها و تراکتورها ...و شیخ زاید با این
همه بسنده نکرد ،بلکه تمام عواملی که مساحت زمینهای زراعی را توسعه داده و بازدهی آنها از محصوالت را افزایش میدهد ،فراهم آورد .و در اینجا دو
نمونه زیر را ارائه میدهیم:
تالش های شیخ زاید در توسعه کشاورزی و نقش دکتر ثابت و کشاورز ایرانی در آموزش کشاورزی به مردم العین
نمونه اول :نشان دهنده اهتمام اولیه به کشاورزی در منطقه العين است.
روزی شیخ زاید از دکتر ثابت درباره دلیل گسترش بیماریهای پوستی در شهر العین و حومه آن پرسید و دکتر ثابت پاسخ داد به دلیل کمبود ویتامینهایی که
بدن انسان به آنها نیاز دارد ،ای طویل العمر .سپس سؤال قبلی خود را تکمیل کرد و پرسید منبع اصلی این ویتامینها چیست؟ دکتر ثابت پاسخ داد که بیشتر
در میوهها و سبزیجات تازه وجود دارد ،برخالف آنچه برخی از مردم مصرف میکنند که کنسرو شده است .این سخنان به سرعت توجه زاید را به خود جلب
کرد ...و نه چندان دیر زاید از او خواست به ایران برود و کشاورزی را بیاورد که شهروندان را در روشهای کشاورزی برای کشت میوه و سبزیجات
آموزش دهد ) 1( .در واقع دکتر /ثابت با یکی از کشاورزان به نام (مرتضی) دیدار کرد و از او خواست به العین بیاید و دو ماه بعد به همراه خانوادهاش به
آنجا رسید و در آنجا مستقر شد ،در آن زمان دکتر /ثابت زمینی در منطقه الجیمی از (مبارک بن فاضل المزروعی) خریده بود ،همچنین شیخ زاید زمین
بزرگ دیگری به همراه پمپ آب و تجهیزات کشاورزی دیگری به او داده بود و (مرتضی) شروع به کاشت گوجه فرنگی ،خربزه ،هندوانه ،جعفری،
گشنیز ،کدو ،بادمجان ،پیاز و اسفناج کرد پس از آوردن بذر این محصوالت با خود ،و تأمین کود طبیعی از کود گاو و گوسفند .پس از مدت کوتاهی این
زمین به مزرعه نمونهای تبدیل شد که کشاورزان از سراسر منطقه العین برای آموزش و یادگیری روشهای کشت محصوالت متنوع در آنجا بازدید
میکردند .و این همان چیزی بود که شیخ زاید از ایجاد آن خواسته بود ،چرا که به عنوان مرکز راهنمایی کشاورزی یا مدرسه کشاورزی عمل میکرد که
تجربیات خود در زمینه کشاورزی را به همه ساکنان منطقه ارائه میدهد....
دکتر ثابت یادآوری میکند که در ماه فوریه سال ، 1962مزرعه اولین تولید خود از محصوالت را داد ،و او مقادیری از این محصوالت را برای شیخ زاید
و برادرانش فرستاد ...که باعث شادمانی زیادی شد و او به حمایت از این تجربه پیشرو ادامه داد.
دکتر ملیحه اضافه میکند :کشاورز مرتضی به همراه همسرش بهیه و پسرشان سیف آمدند ،و سه ماه پس از کاشت انواع سبزیجات در باغ ،محصوالتشان
شروع به برداشت کرد .بعضی از مردم برای دیدن روشهای کار در آنجا میآمدند یا برای خرید بعضی از محصوالتش .گاهی اوقات ما از دیدارهایی که
توسط شیوخ انجام میشد ،بهرهمند میشدیم .به یاد دارم که شیخ زاید در اولین بازدیدش از باغ ،بسیار خوشحال بود .او گفت« :خوشحالم که شما این باغ را
آماده کردید تا مردم بیاموزند و مانند آن عمل کنند ».سپس او شروع به بازدید از محصوالت کاشته شده کرد و در پایان این بازدید ،ما هندوانه و برخی از
محصوالت دیگر باغ را به او تقدیم کردیم.
من همچنین به یاد دارم که یک بار در مطب بودم که شیخ سلطان بن شخبوط آمد ،و من در آن زمان او را نمیشناختم .او از من پرسید« :شما دکتر ملیحه
هستید؟» گفتم :بله ،پرسید« :دکتر ثابت کجاست؟» به او گفتم :در بستان ،کنار حوض آب است .سپس وارد شد و از بخشهای مختلف بستان و محصوالت
تولیدی آن دیدن کرد.
تشویق و هدایت شیخ زاید در توسعه کشاورزی و رقابت های کشاورزی در العین ،برنده شدن کشاورز ایرانی در مرحله اول (مرتضی)
نمونه دوم :این نمونه شرح میدهد که چگونه شیخ زاید با استفاده از روشهای تقویت و تشویق برای هدایت انرژیهای مردم به سمت کار کلی و به
خصوص کشاورزی پرداخته است ...پیشتر اشاره کردیم که شیخ زاید در صف اول کارگرانی که در حال حفر افالج بودند قرار میگرفت ،حتی خودش به
اعماق چاهها و ثقابهایی که حفر میشدند ،فرود میآمد تا مشاوره و تجربیات خود را ارائه دهد و به دیگران نشان دهد اهمیت کار و نقش آن در پیشرفت و
توسعه ملتها چقدر مهم است.
از کسانی که با او در جوالنهای بازرسی از واحات ،جنگلها و مزارع همراه بودند ،روایت شده است که او مراقب بود در این دورهها ،وسایل الزم برای
حفاری ،هرس کردن و بارورسازی در ماشین شخصیاش باشد .او اغلب خودش اقدام به اصالح شاخهای کج ،یا بریدن شاخهای خشک ،یا هرس کردن
درختی که به آن نیاز داشت ،میکرد .شناخته شده است که شیخ زاید همیشه چوبی به طول یک متر را در دست داشت و آن را برای اندازهگیری فواصل و
تعیین سطح آب آبیاری در خاک هنگام این دورهها استفاده میکرد.
18
روایت شده است از کسانی که با شیخ زاید در جوالنهای بازرسی از واحات ،جنگلها و مزارع همراه بودند که او در این سفرها ،اطمینان حاصل میکرد
که وسایل الزم برای حفاری ،هرس و تلقیح در خودروی خصوصیاش وجود داشته باشد .اغلب اوقات ،خودش دست به کار شده و به اصالح شاخهای کج
میپرداخت ،یا شاخه خشکی را قطع میکرد ،یا درختی نیازمند هرس را هرس میکرد .همچنین شناخته شده است که شیخ زاید همیشه عصایی به طول یک
متر را در دست میگرفت و از آن برای اندازهگیری فواصل و تعیین سطح آب آبیاری در خاک در طول این دورهها استفاده میکرد.
در حوزه کشاورزی ،نمونههای بسیاری از روشهای تشویق و تحریک که شیخ زاید برای کارگران این بخش فراهم کرده بود ،وجود دارد؛ اما من به
نمونهای که دکتر ثابت نیز روایت میکند ،بسنده میکنم :پس از آنکه مزرعهای که مرتضى نظارت بر آن را بر عهده داشت ،موفق شد و شروع به برداشت
محصول کرد ،مزارع در منطقه العین گسترش یافت و شیخ زاید احساس خوشحالی کرد وقتی دید که صحرای اطرافش به سرسبزی و شادابی دست یافته
است .در آن زمان جایزهای برای مزرعهای که در میان مزارع شرکتکننده در این رقابت مقام اول را کسب میکند ،تعیین کرد ،این اتفاق برای اولین بار
در سال 1966رخ داد و جایزه آن زمان یک خودرو بود ،سپس در دورههای بعدی به شهروندان زمینهای کشاورزی به همراه کود و ماشینهای پمپ آب
اهدا کرد .پس از مدتی ،نمایشگاه کشاورزی ساالنهای را راهاندازی کرد که در آن بهترین محصوالت مزارع از خضروات و میوهها به نمایش گذاشته
میشد ،و در دوره اول آن (سیف هللا) پسر مزارع مرتضى برنده شد.
تالش های شیخ زاید در بهبود وضعیت بهداشت در العین و اهمیت ان در توسعه جامعه
زاید و مراقبتهای بهداشتی
شاید تکراری به نظر رسد اگر دوباره روایتهایی که دکتر ثابت و همسرش دکتر ملیحه درباره وضعیت بهداشتی منطقه العین در زمانی که شیخ زاید در
سال 1946مسئولیتها را در دست گرفت ،ارائه دادهاند را مرور کنیم .و تالشهای بزرگی که برای تغییر این وضعیت به کار برد ،با وجود کمبود منابع و
موانع دیگری که گاهی اوقات مانع از تحقق تغییرات با سرعت دلخواه شد...
با این حال ،قطعًا او مبارزهای سرسختانه در این جبهه رهبری کرد ،با استفاده از همه منابع مادی محدودی که در اختیار داشت ،و همه ویژگیهای
رهبریای که همیشه او را هدایت میکردند ،تعهد وی به زمین و مردمانی که روی آن زندگی میکنند ،و ارادهای که بر پایه صبر ،بصیرت و خوشبینی بنا
شده بود...
و با وجود اینکه دستاوردهای شیخ زاید در زمینه بهداشت و سایر میدانها از نظر محتوایی و ُبعد زمانی و مکانی به عنوان دستاوردهای استاندارد شناخته
میشوند و تا به امروز مورد تحسین و قدردانی مستمر توسط پژوهشگران و متخصصان در تاریخ و ارزیابی روندهای رشد و توسعه ملتها قرار گرفتهاند،
اما شیخ زاید میخواست این پیشرفتها بسیار سریعتر اتفاق بیفتند ،او در مصاحبهای که با روزنامه االتحاد انجام داده بود ،گفت :من همیشه فکر میکردم،
حتی پیش از اینکه امکاناتی که خداوند با ظهور نفت به ما ارزانی داشت به دست آورم ،مردم ما از بسیاری از خدمات و امکاناتی که دیگران از آنها بهره
میبردند محروم بودند ،و زمان آن رسیده بود که ما به مردم خود جبران کنیم تا از خیر و برکت فراوانی که خداوند به آنها داده است لذت ببرند).
آرزوهای بزرگ شیخ زاید برای توسعه سریع با استفاده از درآمدهای نفتی و پیشنهاد گرفتن وام برای تسریع پروژه های توسعه ای
رؤیاهای شیخ زاید وسیع بود و آرزوهای او برای تحقق سریع آنها بزرگتر بود ،به ویژه پس از آنکه نفت کشف شد و درآمدهای آن شروع به تغذیه این
رؤیاها با منابع مالی الزم کرد .و اینک ،بار دیگر ،او به دنبال رقابت با زمان است .و میخواهد لبخند را به چهرههایی بیاورد که تالشهای سخت
روزگاران پر از فقر ،بدبختی و محرومیت به آنها فرسودگی آورده است ،پس به برادرانش پیشنهاد میدهد که از شرکتهای نفتی وام بگیرند تا سرعت
بخشیدن به اجرای پروژههای توسعهای متنوع .شیخ زاید میگوید« :من چیزی از نفت نمیدانستم تا زمانی که شرکتهایی که به دنبال امتیازات اکتشاف و
حفاری بودند را دیدم و فهمیدم که نفت پیش از حضور من در العین وجود داشت ...با آگاهی از وجود نفت ،سعی کردم به همراه برخی از برادرانم وام
بگیریم از این شرکتهای دارنده امتیاز برای شروع پروژههای اکتشاف و حفاری نفت در کشورمان ..و میتوانستیم پول قرض کنیم چون نفت اکنون وجود
داشت ،اما برخی از برادران -خدا رحمتشان کند -با این کار مخالفت کردند و گفتند :نمیخواهیم از ابتدا با قروض و بدهیها روبرو شویم ،و اگر نفت و
درآمد آن را داشته باشیم ،میتوانیم آن را صرف پروژهها کنیم ،در حالی که من و برخی از برادرانم بر اقتراض پافشاری داشتیم تا پروژهها را قبل از به
دست آوردن نفت شروع کنیم ،و برنامههای زیادی داشتم برای انجام دادن قبل از کسب هرگونه درآمد».
اقدامات شیخ زاید در مقابله با بیماری های رایج در العین و اهمیت تامین دارو برای بهبود بهداشت عمومی توسط دکتر ثابت
شیخ زاید اهمیت مبارزه با بیماریهای رایج در شهر العین یا منطقه شرقی امارت ابوظبی را درک کرده بود و از عللی که نشاندهنده میراثی طوالنی از فقر
و نادانی بود که مردم در آن دوران از آن رنج میبردند ،پرسیده بود ...اولین سوال او از دکتر ثابت هنگامی که برای اولین بار به العین آمده بود در مورد
دالیل واقعی پشت پراکندگی بیماریهای مزمن مانند :تراخوما ،ماالریا ،آبله و بیماریهای پوستی بود ...و هنگامی که فهمید که یکی از دالیل مستقیم شیوع
آنها به صورت وبایی در برخی مواقع ،کمبود ویتامینهایی است که مقاومت طبیعی در بدن را ایجاد میکنند ،عادات غذایی ناسالم مبتنی بر مصرف غذاهای
19
کنسرو شده ،وجود باتالقها و آبهای راکد که در آنها پشههای ناقل خطرناک ماالریا و دیگر بیماریها تکثیر مییابند ،عالوه بر عدم رعایت اصول بهداشت
عمومی توسط اکثریت مردم ...شیخ زاید شروع به مقابله با این خطرات جدی کرد و داروها را برای بیماران فراهم آورد .او دکتر ثابت را برای تهیه دارو
به طهران میفرستاد و با افزایش نیاز به دارو به دلیل آگاهی رو به رشد مردم از اهمیت آن ،الزم شد تا با برخی از شرکتهای تامینکننده دارو در برخی
کشورهای اروپایی قرارداد ببندد و نمایندگیهایی برای واردات و توزیع دارو در العین ،ابوظبی و سایر شهرهای کشور به دست آورد.
جالب توجه است که شیخ زاید با مشخصات این داروها آشنا بود ،او داروهای خاصی را هنگامی که برای شکار یا صید به صحرا میرفت ،همراه میبرد و
اغلب با دکتر ثابت در مورد مشخصات برخی از انواع داروها و عوارض جانبی آنها بحث میکرد.
اقدامات شیخ زاید در مبارزه با ماالریا و حمایت مالی بیماران و تالش های دکتر ثابت برای درمان افراد نیازمند
در رابطه با پشهها و بیماری ماالریا ،شیخ زاید یک انقالب واقعی در بازسازی آفلجها و کانالهای آبیاری ایجاد کرد و مقدار آب جاری شده از آنها را
افزایش داد .و او به خوبی میدانست که توانایی بیماران برای خرید دارو به دلیل درآمد محدودشان از کشاورزی و دامداری ضعیف است ،بنابراین همواره
مقدار کافی پول را در هر بازدیدی به پزشکان میداد یا در جلساتی که با آنها داشت ،و زمانی که آنها در دریافت پول تردید میکردند ،به آنها میگفت :شما
دارو را برای بیماران میخرید ..و وظیفه ماست که هزینه آن را به شما بدهیم ،دریغ نکنید دارو را از کسی .و برای نشان دادن وضعیت مالی دشوار مردم،
دکتر ثابت میگوید که روزی مرد مسنی که نشانههای خستگی و درد در او آشکار بود ،او را مالقات کرد .مرد از بیخوابی رنج میبرد به دلیل صدای
مداومی که بیش از یک سال در گوشش میشنید ،با وجود اینکه وضعیت بیماری خود را با پزشکان در بحرین و جاهای دیگر در میان گذاشته بود .وقتی
دکتر ثابت آزمایشات الزم را انجام داد ،متوجه شد که حشره بزرگی در گوش او است که این صدا را هنگام حرکت ایجاد میکند ،به همین دلیل داروی داغی
را در گوش او ریخت تا حشره را بکشد ،اما حشره نمرد و همچنان صدا ایجاد میکرد ،که او را وادار کرد تا با ابزار تیزی وارد گوش بیمار شود و حشره
را بکشد و سپس آن را بیرون بیاورد .این حشره در امارات به نام ام اربعه و اربعین شناخته شده است که خطر بسیار باالیی دارد اگر بتواند وارد مغز شود.
وقتی بیمار حشره را دید ،بسیار خوشحال شد و سپس ابراز تاسف کرد زیرا پولی برای پرداخت هزینه درمان نداشت .سه یا چهار روز بعد بازگشت و یک
خروس به عنوان دستمزد برای آنچه پزشک برایش انجام داده بود ،آورد .وقتی دکتر خروس را نپذیرفت ،مرد اصرار کرد و گفت :این تنها چیزی است که
دارم به پاس توجهت به حالت سالمتیام و دور کردن دردی که مدتها از آن رنج بردهام.
تبدیل خانه دو دکتر به درمانگاه و داروخانه و اهمیت یادگیری زبان عربی برای ارتباط بهتر با بیماران
ما به این نکته اشاره کرده بودیم که خانه دو پزشک در العین و ابوظبی ،به عنوان درمانگاه و داروخانه عمل میکرد .سپس با گذشت زمان به مکانی برای
پذیرش بیمارانی که نیاز به اقامت و نظارت برای چند روز داشتند تبدیل شد .این خانه با اتاقهای متعدد و تختهای الزم مجهز بود و دو پزشک مسئولیت
کار در آن را بر عهده داشتند و خانهشان نواة اولیه برای ظهور بیمارستانها و داروخانهها در هر دو شهر العین و ابوظبی بود.
در اینجا از دکتر ثابت پرسیدم چگونه با بیماران ارتباط برقرار میکردید؟ و آیا عدم آشنایی شما با زبان عربی مانعی برای برقراری این ارتباط به شکل
مطلوب بود؟
او گفت بله ...و اینجا به یاد میآورم که در اولین روزهای ورودم به ابوظبی و در طول دیدارم با شیخ شخبوط ،او به من گفت :باید زبان عربی را طی دو
هفته یاد بگیری تا بتوانیم با تو صحبت کنیم ،و واقعًا زبان عربی من از آن روزها بهبود یافته است ،و اکنون من به زبان عربی با تو صحبت میکنم .جالب
اینجاست -دکتر ثابت اضافه میکند -که شیخ زاید بعدًا شرط تسلط به زبان عربی را به عنوان یکی از شرایط الزم برای استخدام پزشک در منطقه شرقی
قرار داد.
تالش های دکتر ملیحه و شیخ زاید در گسترش آگاهی بهداشتی و مقابله با باورهای نادرست درمانی در العین
پرسیدم از دکتر ملیحه که در کنار همسرش دکتر ثابت نشسته بود و با دقت به گفتگوی ما در این دیدار توجه میکرد.
مهمترین خاطراتت از اولین سالهایی که در کنار دکتر ثابت در درمان بیماران در منطقه العین شرکت کردی چیست؟
گفت :در واقع خاطرات زیادی دارم ،اما میخواهم از نقطهای شروع کنم که از اهمیت زیادی در زمینه مراقبتهای بهداشتی در العین در آن دوران
برخوردار است ،و آن مسئله گسترش آگاهی بهداشتی بین ساکنان است ،و در اینجا میتوانم نمونههای زیادی در مورد این موضوع ارائه دهم و تالشهای
20
زیادی که شیخ زاید در این زمینه کرده است ..چرا که درصد قابل توجهی از مردم داروها و روشهای نوین درمانی را نمیپذیرفتند و باور داشتند که طب
سنتی مردمی به مراتب بهتر است.
به جای پنیسیلین و دیگر آنتیبیوتیکها ،از مواد حیوانی برای درمان زخمها و قرحهها روی پوستشان استفاده میکردند ..و به جای استریل کردن و
ضدعفونی کردن زخم با مواد ضدعفونیکننده و آنتیبیوتیکها ،آنها زخم را با گذاشتن دبس درجه حرارت آن به نقطه جوش میرساندند ...بلکه در میان
مردم آن زمان رایج شده بود که بسیاری از بیماریهای داخلی را با سوزاندن و قرار دادن سنگ داغ درمان میکردند .و افراد مبتال به بیماریهای مسری را
در چادری دور از اردوگاههای بدوی قرنطینه میکردند ،و بعضیها از ادرار خر یا شتر برای درمان برخی جراحات استفاده میکردند ،به همین دلیل نرخ
مرگ و میر بخصوص بین کودکان و زنان باردار باال بود ،به طوری که ممکن بود پنج کودک از هر هفت کودک و پنج زن از هر ده زن باردار بمیرند.
تالش دکتر ملیحه و شیخ زاید برای بهبود شرایط بهداشتی و آب آشامیدنی در العیت
دکتر ملیحه اضافه میکند که تالش بسیاری کردیم تا مردم را به استفاده از آب متقاعد کنیم ،بهویژه از آنجا که آب دارای نمکهایی است که در از بین بردن
میکروبها و سایر عوامل آلودهکننده کمک میکند .همچنین برای قانع کردن آنها به اهمیت لباس زیر که از شدت گرما و برخی عفونتهای پوستی
محافظت میکند و نیز اهمیت پوشیدن کفش تالش کردیم ،چرا که بسیاری از آنها عادت داشتند بدون کفش راه بروند .به یاد دارم که لباسهای زیر فرزندانم
را خودم میدوختم و همچنین برای آنها دمپاییها را خودم میدوختم ،چه از کفشهای کهنه شوهرم و چه از کفشهایی که ارتش انگلیس جا میگذاشت ،زیرا
بارها با آسیبهای جدی در میان بیماران مواجه شده بودیم که به دلیل راه رفتن برهنه به وجود آمده بودند .در اینجا به یاد میآورم که یک روز در حالی که
خواب بودیم ،صدایی شنیدیم که میگفت :ای دکتر ،ای دکتره ...بیرون رفتیم و دیدیم پسربچهای شش ساله روی پشت االغ افتاده و از شدت درد پایش فریاد
میزد ،پس از آن که او را به کلینیک آوردیم و معاینات الزم را انجام دادیم ،معلوم شد که شاخهای پر از خار پایش را سوراخ کرده است زیرا مثل بسیاری
دیگر از مردم ،برهنه و در منطقهای پر از شاخهها و خارهای شکسته راه میرفته است.
از طرف دیگر ،مشکل آب آشامیدنی یکی از مشکالت اساسی در آن دوران بود ،گاهی اوقات آب شور و ناخالص بود و زنان آن را با تمام این ناخالصیها
میآوردند یا آن را در بشکههای نفت با قیمت ۵۰روپیه برای هر بشکه میخریدند ،با وجود اینکه تمیز نبود .گاهی اوقات در بعضی از آنها موش مردهای
پیدا میکردیم ،بنابراین مجبور بودیم آب را بجوشانیم و در معرض آفتاب قرار دهیم تا بوی بد آن از بین برود و سپس با استفاده از تکهای از پارچه نازک آن
را صاف میکردیم تا از شوائب آن خالی شود و قابل نوشیدن باشد.
مردم به استفاده از آب باران عادت داشتند ،با وجود کمبودش ،با قرار دادن ظرفی وسیع در حیاط خانه و پوشاندن آن با تکهای از پارچه شفاف ،که در وسط
آن سنگی قرار میدادند تا به شکل قیفی درآید که در آن آب باران یا شبنم که در ساعات پایانی شب و اوایل صبح تشکیل میشود ،جمعآوری شود .بنابراین
آب صاف و فیلتر میشد به داخل ظرف .این روش ،هرچند آب را به میزان مورد نیاز تأمین نمیکرد ،اما روش موفقی برای به دست آوردن آب آشامیدنی
پاک بود.
شیخ زاید تالشهای زیادی کرد برای محافظت از منابع آب و تصفیه آن از کثافات ناشی از استفاده در شستشوی لباسها و وسایل خانگی ،با
دستورالعملهایی که او داد برای پوشاندن منابع آب تا از آلودگی محافظت شوند.
(دکتر ملیحه) موفقیت در کار ،درمان بدون مرگ و میر بیماران ،در نظر گرفتن شرایط اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی مردم
دکتر ملیحه :وقتی زنی بچهدار میشد ،من او را در خانهام که با چند تخت مجهز بود ،برای پنج تا هفت روز پذیرا میشدم و طی این مدت ،مراقبت و داروی
مناسب را به او ارائه میدادم .برخی از آنها به دلیل نداشتن پول ،پنج تخممرغ یا بیشتر به من میدادند .در یک مورد ،یک زن حدود ( )۱۵عدد گردو به من
داد .همچنین ،در دهه هشتاد میالدی ،زنی به دیدن من آمد و گفت :تو از بیش از سی و دو سال پیش بر زایمان دو تن از فرزندانم نظارت داشتی ،و مرا به
واقعهای یادآور شد که در آن زمان اتفاق افتاده بود .پس از آن که او را معاینه کردم ،شوهرش از من پرسید که چه زمانی ممکن است زنش زایمان کند؟ به او
گفتم :وقتی این مرغ که در حیاط حرکت میکند شروع به تخمگذاری کند ،زنت هم با اذن خدا ،نوزادش را به دنیا میآورد .نشانههای شگفتی و تعجب بر
چهرهاش نمایان شد و چند دقیقه بعد ،زنش دختری به دنیا آورد و او را ملیحه نامید.
شیخ زاید و تاکید بر حفظ ارزش ها و میراث اجتماعی و اقتصادی جامعه در دیدار ها و مناسبت ها
زاید و جامعه
زندگی اجتماعی با تمام اجزای آن ،چون آینهای است برای فهم واقعیتهای فرهنگی و اقتصادی که جامعه در دورهای خاص از آن عبور میکند ،زیرا درک
عادات و سنن و روابط افراد با یکدیگر و دیدگاههایشان به جنبههای مختلف زندگی بدون توجه به این واقعیات ممکن نیست ...و نکته قابل توجه این است که
شیخ زاید همواره در اغلب مناسبتها و دیدارهایی که داشت ،بر این نکته تأکید میکرد که اعضای جامعه نباید فراموش کنند زندگیهای اجتماعی و اقتصادی
که پدران و اجدادشان تجربه کردهاند« :فراموش نکنید چگونه در چادرها زندگی میکردید و حاال در قصرها هستید.
(شیخ زاید) بیان خاطرات زندگی در خانه های سنتی و اهمیت همبستگی اجتماعی در میان ساکنان محله ها
22
بیشتر خانههای مردم از خیمهها یا اعرشهها بود و تنها تعداد محدودی خانههای خشتی وجود داشت ،حتی شیخ زاید خود نیز در خانهای از ساقههای نخل
ساکن بود .او در خاطراتش درباره این خانه میگوید« :ده سال کامل در آن زندگی کردم و در همانجا با ام عیسی ازدواج کردم و در آنجا عیسی و
خواهرانش به دنیا آمدند ،همچنین در هیلی در خانهای مشابه از ساقههای نخل ازدواج کردم و در آن سعید و نهیان و فالح و ذیاب به دنیا آمدند ».خواننده
میتواند از این اعتراف به گذشته و پیام روشنی که شیخ زاید همواره میخواست به نسل کنونی منتقل کند نتیجهگیری کند ،که همواره شکرگزار نعمتهای
خداوند متعال باشیم و قدردان آنهایی باشیم که رنجهای زندگی و سختیهای آن را تحمل کردهاند.
این خانهها که از ساقههای نخل یا خشت ساخته شده بودند ،با دیوارها یا حصارهایی احاطه نشده بودند ،و گویی که پیوندهای اجتماعی و سنتهای رایج،
دیوار بلندی بودند که همه را از هر بدی محافظت میکردند و باعث میشدند که ساکنان هر محله یا فریج همچون یک خانوادهی واحد باشند ،که اعضای آن
در تسهیل زندگی روزمرهی خود با یکدیگر همکاری میکنند و در شادیها و سختیها به یکدیگر کمک میرسانند.
وضعیت زنان در جامعه سنتی ،تعجب و استهجان نسبت به کار دکتر ملیحه ،نقش های مشخص مردان و زنان در خانه و جامعه و ...
در آن دوران در مورد وضعیت زنان ،دکتر ملیحه میگوید :مردان در خانه مقام رهبری را داشتند و زنان کامًال به این مقام راضی بودند ،زیرا آنها
میدانستند نقششان در تربیت فرزندان و انجام وظایفشان در خانه محدود است ،حتی بسیاری از آنها وقتی با من دیدار کردند و فهمیدند که من هم مانند
مردان شغل پزشکی دارم ،نشانههایی از تعجب و استهجان نمایان شد ،زیرا در عرف آنها آن زمان این شغل تنها مختص مردان بود ..ابتدا حتی قبول نداشتند
که من آنها را درمان کنم .زنان در سختیها و شداید زندگی شریک مردان بودند و دنیای اطرافشان به دانشی که داشتند محدود میشد ،که معموًال به مکانی
که در آن زندگی میکردند و خبرهایی که از اطرافیان میشنیدند محدود میشد ..پیوندها و روابط اجتماعی بین مردم بسیار نزدیک بود ،به طوری که
خانههای مردم به روی همه باز بود و تنها کافی بود که در هر مجلسی سالم کنید تا به آن ملحق شوید و به راحتی و صمیمیت با حضار به گفتگو بپردازید.
این مجالس که در آنها کرم عربی بدون هیچ تکلفی نمایان میشود ،پنجرههای واقعی برای مردم بودند تا از اخبار یکدیگر و مسائل پیرامون خود آگاه شوند و
مشکالت پیشروی زندگیشان را حل کنند ..معموًال نشستهای آنها در دورههای صبحگاهی برای زنان و دورههای عصرگاهی برای مردان برگزار
میشود ..زنان روزشان را با آمادهسازی نان در اجاقی که در گوشهای از خانه قرار دارد آغاز میکنند ،و با جمعآوری هیزم که معموًال از شاخههای نخل
است ،به عالوه دوشیدن شیر شترها ،بزها و گوسفندها و انجام دیگر کارهای خانگی.
اما مردان کارهایشان محدود به چرای دام ،کشاورزی ،شکار و صید بود و تعداد کمی از آنها به تجارت و خرید و فروش میپرداختند.
ارتباط نزدیک مردم با مجالس شیوخ ،محدودیت های آن دوره ،عادات مرتبط با عروسی ها ،آرایش و لباس زنان ،نقش دکتر ملیحه در جامعه
چیز جالب توجه این بود که بسیاری از افراد جامعه با مجالس شیوخ ،به ویژه آنهایی که در قصر الحصن و قصر حاکم در المویجعی برگزار میشد ،ارتباط
داشتند که این نشاندهندهی ماهیت رابطهای است که میان مردم و حکامشان برقرار بود .این رابطه که تا به امروز نیز پابرجا مانده ،هر دستاوردی را تقویت
و آفاقی را به سوی همگرایی بیشتر میان مسئول و رعیت میگشاید .همچنین دکتر ملیحه یادآوری میکند که در دهه پنجاه قرن بیستم ،تنها پنج اتومبیل
شخصی متعلق به شیوخ بود :شیخ /شخبوط ،شیخ /زاید ،شیخ /حمدان بن محمد ،شیخ /سلطان بن شخبوط و شیخ /سعید بن شخبوط .سپس دکتر ثابت یک
اتومبیل از ارتش بریتانیا خریداری کرد .در ادامه صحبتهای خود درباره زندگی اجتماعی در شهر العین در آن دوره ،خاطراتی از عادات مرتبط با
عروسیها و آرایش زنان میگوید :در یکی از موارد به عروسی در منطقه (خریص) دعوت شدم .جشنها طی هفت روز از ساعت چهار بعدازظهر آغاز و
تا پس از غروب خورشید ادامه مییافت ،زیرا امکانات روشنایی کافی وجود نداشت و محدود به چراغهای نفتی (فانوس) بود.
زینت زنان در مناسبتها و جشنها شامل مخلوطی خاص از گیاهان طبیعی موجود در محیط بیابانی بود که به آن (شونقی) میگفتند و آن را روی سر و بدن
خود میگذاشتند .زنان معموًال موهای بلند سیاهی داشتند یا آن را با حنا رنگ میکردند ،بعضیها موهای خود را به شکل گل (األياس) میبستند .حنا همچنین
برای تزئین صورت ،دستها و پاها با طرحهای زیبا مانند نقشههای غمسة و روايب استفاده میشد.
برای آمادهسازی عروس برای روز عروسی ،اقدامات دو ماه قبل شروع میشد و این شامل قرار دادن نیله روی بدنش بود تا پوستش سفیدتر شود ،همچنین
زنان بدن خود را با زعفران و محلب میمالیدند .دیدن عروس قبل از ازدواج تقریبًا غیرممکن بود ،مگر برای افراد بسیار نزدیک به او حتی در روز
عروسی .بسیاری از مواقع من از دیدن برخی از آنها که پیشتر آنها را خوب میشناختم ،منع شدم ،زیرا آنها برای شب عروسی خود آراسته شده بودند.
به ویژه غذاهایی که در عروسیها سرو میشد ،در صبحانه خبز رقاق و باللیط با تخم مرغ و شکر سرو میشد ،و در ناهار عیش (برنج) و گوشت و ماهی،
و در شام از ثرید (گوشت ،آبگوشت و نان رقاق) تهیه میشد .اما در مورد جهیزیه عروس ،ارزش آن بسته به توانایی داماد و امکانات مالیاش متفاوت است
و از هزار تا دو هزار روپیه متغیر است ،عالوه بر طال که شامل (المرتعشة) که روی سر گذاشته میشود ،حلقه ،گردنبند و دستبندهایی که از دبی ،بحرین و
عربستان سعودی آورده میشوند ...و لباسهای عروس از پارچههای (الويل) تهیه میشود که برای دوخت یک یا دو کندوره کافی است و بیشتر این لباسها
از پنبه و ابریشم سنگینی که از هند آمده است ،ساخته شدهاند.
23
زنان در آن دوران خودشان لباسهایشان را میدوختند؛ چرا که در آن زمان خیاطها وجود نداشتند ،در مورد مهریه نیز ،گاهی برای عروس به عنوان مهر
یک شتر یا پولی تا پنجاه روپیه پرداخت میشد ،همه اینها در حد توان مالی داماد و بر اساس رسوم اجتماعی رایج میان مردم بود .دوره نامزدی با بازدیدی
که زنان برای دیدن عروس و آشنایی با خانوادهاش انجام میدهند آغاز میشود ،که به دنبال آن بازدید دیگری توسط مردی یا چند مرد از طرف داماد برای
آشنایی بیشتر انجام میگیرد ،سپس تعدادی از بزرگان قبیله برای توافق بر سر مهر و اقدامات ازدواج دیدار میکنند .پس از همه اینها دوره نامزدی آغاز
میشود که گاهی تا سه سال نیز طول میکشد ،به خصوص اگر عروس سن کمی داشته باشد.
رویاهای شیخ زاید ،تاکید بر اهمیت دانش برای تمدن و پیشرفت توسعه آموزش در امارات متحده عربی توسط شیخ زاید
زاید و آموزش
اگر رویاها آغازی داشته باشند ،آغاز آنها در زمینه آموزش از زمانی شروع شد که شیخ زاید به همراه برادرش شیخ شخبوط در اولین سفرهایشان به اروپا
و سایر کشورهای جهان شرکت کرد .نکته قابل توجه در این رویاها این است که در شرایط اقتصادی دشوار شکل گرفت .وجیه ابو ذکری در کتاب خود به
نام "زاید از نزدیک" میگوید« :رویاهای زاید در آن دوران شخصی نبودند ،بلکه رویاهایی برای تمام مردمش بودند .او رویای شنیدن صدای دانشآموزان
در مدارس را داشت ،همانند آنهایی که در سفرهای اندک خود به خارج از کشور و به خصوص فرانسه شنیده بود .او رویای شنیدن صدای زنگهای
مدرسه را داشت که دانشآموزان امارات را فرا میخواند».
و حاال هم نزدیک و هم دور ناظر به این هستند که چگونه این رویا در طی دههها تحقق یافته و به واقعیت تبدیل شده است .اینجاست که زنگهای مدارس،
دانشگاهها ،مؤسسات و کالجها شهرها ،روستاها و مناطق روستایی را پر کردهاند و اکنون با بخشها ،امکانات و تجهیزات مادی و انسانی خود با نظایرشان
در کشورهایی که روزی او را به تحسین واداشته بودند ،برابری میکنند .حجم تحوالتی که در زمینه آموزش در شهر العین و دیگر شهرهای امارات متحده
عربی رخ داده ،از هر پیشبینی و رویایی فراتر رفته و به راحتی میتوان شتاب مداوم آن را در هر لحظه مشاهده کرد...
24
راشد عبدهللا النعیمی در کتاب خود به نام زاید ،از مدینه العین تا ریاست فدراسیون ،صحنهای از این تحوالت را که تمام موانع را با وجود جسامتشان پشت
سر گذاشت ،روایت میکند .او میگوید« :در حالی که به دنبال منبع ثروت در منطقه شرقی بودیم ،شیخ زاید معتقد بود که علم اساس تمدن و پیشرفت است و
باید جنگی علیه جهل که بر آن منطقه حاکم بود اعالم کند .او میخواست بچههای کشور را ببیند که با کیفهایشان به سمت مدرسه میروند؛ تا سالها بعد به
مردانی تحصیلکرده تبدیل شوند ...اما فرهنگ نیاز به معلمان و مدرسهها دارد ،و مدرسهها و معلمان به پول نیازمندند ...بنابراین شیخ زاید قلم و کاغذی
برداشت و نامهای طوالنی به یکی از مسئوالن در وزارت آموزش و پرورش یکی از کشورهای عربی نوشت ،درخواست کرد تعدادی معلم به منطقه شرقی
بیایند تا فرزندانش را تعلیم دهند .سپس در پایان نامه نوشت :زاید بن سلطان آل نهیان ،حاکم منطقه شرقی ،شهر العین ،ابوظبی .نامه به مقام مسئول در کشور
عربی برادر رسید ...و پس از هفتهها انتظار ،پاسخ آمد که لطفًا موقعیت امارت ابوظبی و همچنین منطقه شرقی را مشخص کنید)1( .
این پاسخ بخشی از مسیر توسعه آموزشی و بارهای سنگینی که از نیازها و الزامات هر بخش دیگری برای هر نهضت توسعهای فراتر میرود را خالصه
میکند .کافی است بدانیم رهبر این مسیر ،زاید ،که به دنبال تحقق رؤیاها و آرزوهای خود بود ،همچون شاهینی که برای چگونگی به دست آوردن شکارش
آموزش دیده بود ،حتی اگر پس از مدتی باشد( .جوینتی ما یترا) روند توسعه آموزشی در امارت ابوظبی را دنبال میکند و میگوید :پس از رسیدن شیخ زاید
به قدرت ،دوره جدیدی از توسعه آموزشی در امارت آغاز شد ...مانند بسیاری از عربها ،او آموزش را خیری در خود میدید ،و به عنوان یک حاکم کریم
و سخی ،تصمیم گرفت آن را به عنوان هدیهای به مردمش ارائه دهد ،و معتقد بود که فرد سنگ بنای هر نهضتی است ،بدون افراد ،پول هیچ فایدهای ندارد...
اما او همچنین میدانست که در شرایط اجتماعی و اقتصادی کنونی امارتش در آن زمان ،ایجاد یک سیستم آموزشی درست و مؤثر ،کاری زمانبر است که
نمیتوان آن را با ساخت یک پل یا بنای مسکونی یا ایجاد یک جاده مقایسه کرد)1( .
با وجود اینکه گامهای اولیه این مسیر متواضع به نظر میرسید ،خیلی زود با سرعت قابل توجهی تسریع یافت تا به آنچه اکنون است ،رسید.
آموزش در منطقه العین تحت تالشهایی بود که ائمه و قضات در تعلیم خواندن قرآن کریم و خواندن و نوشتن به مردم ارائه میدادند.
افتتاح اولین مدرسه دخترانه در ابوظبی و نقش دکتر ملیحه در ارتقای آگاهی زنان
در سال ، 1963شیخ شخبوط اولین مدرسه دخترانه را در ابوظبی افتتاح کرد و یک معلم از بحرین به نام قدسیه بارودی را برای کار در آن استخدام نمود.
پس از دیدار و اطمینان از صالحیت او ،او را به مدرسه فرستاد تا کار خود را آغاز کند .همچنین دکتر ملیحه در دیدارهایی که با زنان داشت ،موضوعات
مربوط به زندگی خانوادگی آنها مانند بهداشت ،تهیه غذا ،و تربیت فرزندان را مورد بحث قرار میداد .این جلسات گاه به گاه در خانه او یا خانههای آنها
برگزار میشد .او به خاطر دارد که از یک زن نزدیک به هفتاد ساله بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود که با وجود سن باال ،بسیار مشتاقانه در کالسهای
مدرسه نهیانی در العین شرکت میکرد تا جایی که توانست خواندن ،نوشتن و حساب کردن را به خوبی یاد بگیرد .او همواره این زن را در هر موقعیتی که
با زنان دیگر جمع میشد ،به عنوان نمونهای از اشتیاق برای تحصیل ذکر میکرد .دو سال پس از تأسیس مدرسه ابتدایی نهیانی ،مدرسه دیگری برای
دختران تأسیس شد و شیخ زاید بسیار مراقب پیشرفت مدارس بود؛ او گاه به گاه آنها را بازدید میکرد و با دانشآموزان ،مدیران و معلمان مالقات میکرد و
در برخی از فعالیتهایی که آنها انجام میدادند مانند روز ورزشی ساالنه شرکت میجست.
توضیحات دکتر ملیحه در رابطه با وضعیت آموزشی در دهه شصت در العین و ابوظبی ،آغاز دوره ی جدید از توسعه آموزشی توسط شیخ زاید
و توضیح میدهد دکتر ملیحه در مورد وضعیت آموزشی در شهر العین و ابوظبی در دهه شصت قرن گذشته میگوید :زمانی که شیخ زاید بن سلطان آل
نهیان در سال 1966میالدی قدرت را در ابوظبی به دست گرفت ،دوره جدیدی از مسیر آموزش آغاز شد ،تعداد مدارس و شمار دانشآموزان افزایش یافت
و سیاست آموزشی بر استخدام نیروهای انسانی کارآمد از معلمان و مدیران از برخی کشورهای عربی استوار شد .برای پیوستن به کشورهایی که در این
زمینه پیشرفت کرده بودند و برای جبران فرصتهای از دست رفته برای کسانی که در سنین پایین تحصیل نکرده بودند ،مدارس محو االمیه برای مردان و
زنان ایجاد شد و آموزش رایگان گردید ،بلکه به دانشآموزان مستمری مالی ،لباسهای خاص و کفش و جوراب دو بار در سال تحصیلی پرداخت میشد ،به
عالوه غذاهای کافی ارائه میشد.
اینگونه بود که کاروان آموزشی منطقه العین با ارادهای راسخ و دیدگاهی دوراندیشانه نسبت به اهمیت آن در بنیاد نهضت و توسعه به پیش میرفت ،و اینک
امارات در طی چند دهه کوتاه برجستهترین دستاوردهای خود را امروز در این زمینه ،زمینهای که بنیانگذار توانمندی انسانی و امید آینده است ،ثبت کرده
است.
25
26