نکته های ویرایش

You might also like

Download as docx, pdf, or txt
Download as docx, pdf, or txt
You are on page 1of 66

‫خوب کارکردن و درست کارکردن | نگاهی به ویژگی‌های منحصربه‌فرد ویراستار‬

‫تعجبی ندارد که بیشتر ویراستاران در قبال نویسندگانی که با آنان کار می‌کنن د‪ ،‬به‌ش دت احس!!اس تعه!!د دارن د‪.‬‬
‫اما ویراستار نباید نقش کارشناس یا سانسور‌چی را ایفا کند‪ .‬اگ ر در ک اری احتم ال می‌رود ک ه ب ه ه ر‌دلی ل‪،‬‬
‫عقاید و اظهارات نویسنده را حتی نا‌خود‌آگاه تغییر خواهید داد‪ ،‬در این صورت اصًال حق نداری د آن نوش ته را‬
‫ویرایش کنید‪ .‬چشم‌پوشی از ویرایش چنین کتابی نشان بی‌ارادگی نیست‪.‬‬
‫ویراستار نباید نوشته‌ای را ویرایش کند‪ ،‬مگر آنکه بتواند با میزان معینی از بی‌طرفی به آن بپردازد و عالقه و‬
‫توجهی را نثارش کند که برای ویرایش و انتشار موفق آن الزم است‪.‬‬
‫این امر به‌معنای آن نیست که ویراستار حق ندارد نظر خود را با نویسنده در‌ میان بگذارد‪ .‬در‌ واقع اگ ر عقای د‬
‫و واکنش‌ها و افکار خود را بیان نکند‪ ،‬در کاری که به او سپرده شده‪ ،‬کوتاهی کرده است‪.‬‬
‫حرفٔه ویراستاری اساس ًا مبت نی‌ ب ر تجرب!!ه اس ت‪ .‬انگ یزٔه این ک ار بای د احس اس و اش تیاق هم راه ب ا تجرب ه و‬
‫دور‌اندیشی باشد‪ .‬روابط ویراستار با نویسندگان در قراردادهای مکت وب به‌ص ورت رس می در‌می‌آی د؛ ولی در‌‬
‫اصل آنچه انجام داده می‌شود‪ ،‬در گفت‌وگوه ا و مکالمه‌ه ای تلف نی و رواب!!ط انس!!انی بین نویس نده و ویراس تار‬
‫است‪ .‬در این شیوه‌های غیر‌رس می‪ ،‬ص!!راحت در ارتب اط می‌توان د ت ا ح د زی ادی م انع از ن اراحتی نویس نده و‬
‫ویراستار شود‪ .‬شخص ویراستار باید در قبال کتاب‪ ،‬تمامی خواسته‌های نویسنده را در نظر داشته باشد‪.‬‬
‫ویراستار باید از همٔه حوزه‌های این حرفه تا اندازه‌ای آگاهی داشته باشد؛ اینکه‪:‬‬
‫کل روند انجام‌دادن کار به چه صورت است؟‬
‫مشکالت و واقعیت‌های کار چیست؟‬
‫و…‬
‫این روند خود‌آموزی روندی بی‌پایان است؛ اما از ویراستار شخصی کارآمد و توان ا می‌س ازد‪ .‬این آموزش‌ه ا‬
‫در رواب ط ویراس تار ب ا نویس نده اهمیت دارد و اطالع اتی را در اختی ار او می‌گ ذارد ک ه ب ر‌ مبن ای آن‌ه ا در‬
‫قبول‌کردن سفارش‌ها‪ ،‬تمامی مشکالت و مسائل را در نظر بگیرد‪.‬‬
‫بسیاری از ویژگی‌های ویراستار منحصر‌به‌فرد است‪ .‬در میان آن‌ها می‌توان از حساسیت‪ ،‬قدرت تمیز‪ ،‬واکنش‬
‫عاطفِی شخصی‪ ،‬نظم و سازمان‌دهی‪ ،‬قدرت تصمیم‌گیری‪ ،‬از‌خود‌گذشتگی و م راقبت پ ر مه ر و عط وفت ن ام‬
‫برد‪.‬‬

‫چکیده‌ای از‪ :‬جیمز اوشی وید‪« ،‬خوب کارکردن و درست کارکردن»‪ ،‬در‪ :‬گروه نویسندگان‪ ،‬ویرایش از زبان‬
‫ویراستاران‪ ،‬تهران‪ :‬کتاب مهناز‪ ،۱۳۸۸ ،‬ص‪ ۱۲۷‬تا ‪.۱۳۸‬‬
‫چکیده‌ساز‪ :‬زینب زنگنه‪.‬‬

‫شکوفه‬ ‫واژه‌های غلط‌انداز‬


‫شکوفه یکی از نام‌های دخترانۀ زیبا در فارس ی اس ت‪ .‬ام ا‬ ‫آسانسور ربطی به آسان و ُسر خوردن ندارد‪.‬‬
‫با کماِل تأسف و معذرت باید بگ ویم ک ه واژۀ ش کوفه ی ک‬ ‫آفتابه ربطی به آفتاب ندارد‪.‬‬
‫معنای ب د و ح ال ب ه هم زن هم دارد ک ه عب ارت اس ت از‬ ‫بیمار ربطی به مار ندارد‪.‬‬
‫استفراغ‪.‬‬
‫«شکوفه زدن» هم یعنی استفراغ کردن و باال آوردن‪.‬‬
‫خدا ربطی به خود و آمدن ندارد‪.‬‬
‫خفقان ربطی به خفه و خفگی ندارد‪.‬‬
‫دوقلو ربطی به عدِد دو ندارد‪.‬‬
‫به سه و پاس ندارد‪.‬‬ ‫ربطیهین‬ ‫سپاس‬
‫دربارۀ َم‬
‫در فارسی است‪.‬‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫‌هایِد شیش‬
‫دخترانۀ زیبا‬ ‫از نابهم عد‬
‫ربطی‬
‫شیشلیک یکی‬
‫َم هین‬
‫ندارد‪‌.‬ونِد نسبت)‪.‬‬
‫‌هوش‌ین (پس‬
‫(ماه) ‪- +‬‬ ‫ْه‬ ‫از‪:‬‬ ‫است‬ ‫مرکب‬
‫مدهوش ربطی به هوشَمو بی‬ ‫هین‬ ‫َم‬
‫بنا بر این َم هین یعنی زیبا ماننِد ماه‪.‬‬
‫اما در عربی هم واژۀ َم هین هست‪ ،‬بر وزِن َفعیل‪ ،‬از ریشۀ‪1‬‬
‫« ‌مه‌ن»‪ ،‬که متأسفانه معنِی خ وبی ن دارد‪ :‬خ وار و پس ت و‬
‫حقیر‪.‬‬
‫تشابِه آوایی و انحراِف واژگانی‬
‫پاچه‌خاری‬
‫پاچه‌خاری‪ ،‬یعنی خاراندِن پاچۀ کسی به قص ِد لذت‌بخش ی‪ ،‬ج ای‌گزیِن مؤدب انه‌ای ب رای واژۀ زش ِت خایه‌م الی‬
‫است‪ .‬چاپلوسی و خودشیرینی هدِف مشترِک هر دو عمل است‪ .‬خار بِن مضارِع خاریدن (ب ه مع نِی خاران دن)‬
‫است‪ .‬تشابِه آوایِی جزِء دوِم این واژه با واژه‌هایی چون آدم‌خواری و خام‌خواری و گی اه‌خواری ب اعث ش ده ک ه‬
‫خیلی‌ها به غلط آن را پاچه‌خواری بنویسند‪.‬‬
‫خفقان‬
‫خفقان در عربی یعنی تپِش‌قلب‪ ،‬اما تشابِه آوایی‌اش با واژۀ فارسِی خفه ب اعث ش ده ک ه فارس ی‌زبانان آن را ب ه‬
‫معنِی خفگی بپندارند و حتی آن را به صورِت خفه‌خون تحریف کنند‪.‬‬
‫دوبله‌سوبله‬
‫واژۀ فرانسوِی دوبله (‪ )doublé‬ربطی به واژۀ فارسِی دو (عدِد ‪ )۲‬ندارد‪ ،‬اما فارسی‌زبانان دو ح رِف اولش را‬
‫همان عدِد دو پنداشته‌اند و بر اساِس اعداِد سه و چهار واژه‌های سوبله و چوبله را ساخته‌اند‪.‬‬
‫دوقلو‬
‫دوْقلو در ترکی از دو جزِء دوق (زای‌مان) ‪- +‬لو (پس‌وند) تش کیل شده‌اس ت و ب ه مع نِی مرب وط ب ه زای‌م ان‬
‫است‪ ،‬اما فارسی‌زبانان دو حرِف اولش را ع دِد دو (‪ )۲‬پنداش ته‌اند‪ .‬علتش این اس ت ک ه دو ن وزاد هم‌زم ان از‬
‫یک شکم بیرون می‌آیند‪ .‬فارسی‌زبانان به همین قیاس واژه‌های سه‌قلو و چهارقلو و‪ ...‬را هم ساخته‌اند‪.‬‬
‫متالورژی‪ ،‬نه متالوژی‬
‫واژۀ فرانسوِی ‪( métallurgie‬متالورژی)‪ ،‬به معنِی فلزشناسی‪ ،‬از دو جزء تشکیل شده‪ ،‬که جزِء اولش به معنِی‬
‫فلز و جزِء دومش به معنِی کار است‪.‬‬
‫بعض ی‌ها ب ه غل ط ب ‌ه ج ای مت الورژی می‌گوین د و می‌نویس ند مت الوژی (ب دوِن «ر»)‪ .‬علِت این اش تباه وج وِد‬
‫واژه‌ه ای فرانس وِی زی ادی اس ت ک ه ب ه ‪-‬ل وژی ختم می‌ش وند‪ ،‬مانن ِد بیول وژی (‪ )biologie‬و تکنول وژی (‬
‫‪ )technologie‬و رادیولوژی (‪ )radiologie‬و سیتولوژی (‪.)cytologie‬‬
‫دقت شود که جزِء دوِم واژۀ متالورژی ‪ urgie‬است‪ ،‬نه ‪.logie‬‬
‫امالی انگلیسِی این واژه هم ‪ metallurgy‬است‪.‬‬
‫اصًال در فرانسوی و انگلیسی واژه‌ای با امالی ‪ metalogie‬یا ‪ metalogy‬وجود ندارد‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫نوستالژی‬
‫رویهم‌رفت ه‬
‫ِ‌‬ ‫ه‬ ‫ک‬ ‫ت‬ ‫اس‬ ‫زء‬ ‫ج‬ ‫دو‬ ‫از‬ ‫کل‬ ‫متش‬ ‫و‬ ‫انی‬ ‫یون‬ ‫و‬ ‫التینی‬ ‫ریشۀ‬ ‫از‬ ‫ژی)‬ ‫ْل‬ ‫(نوستا‬ ‫‪nostalgie‬‬ ‫ِی‬ ‫فرانسو‬ ‫واژۀ‬
‫درِد بازگش ت مع نی می‌دهن د‪ .‬تش ابِه این واژه ب ا واژه‌ه ای مخت وم ب ه ‪-‬ل وژی (‪ ،)-logie‬مانن ِد بیول وژی و‬
‫رادیولوژی‪ ،‬باعث شده که بعضی‌ها آن را به غلط نوستالوژی تلفظ کنند‪.‬‬
‫وهله‬
‫واژۀ عربِی وهله با همین امال درست اس ت‪ .‬بعض ی‌ها تحِت ت أثیِر مع نی و امالی واژۀ مرحل ه آن را ب ه غل ط‬
‫وحله می‌نویسند‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫🔹 هم‌اکنون بارش ب رف در ح وزه قوچ ان‪ ،‬مش هد‪ ،‬احم دآباد‪ ،‬طرقب ه‪ -‬ش انديز‪ ،‬س رخس‪ ،‬كالت و محوره ای‬
‫فريمان‪ -‬مشهد (سنگ بست) در حال وقوع است‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫🔹 هم‌اکنون در قوچان‪ ،‬مش هد‪ ،‬احم دآباد‪ ،‬طرقب ه ‪ -‬ش انديز‪ ،‬س رخس‪ ،‬كالت و مح ور فريم ان‪ -‬مش هد (س نگ‬
‫بست) برف می‌بارد‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫☜ چرا روان و ساده نمی‌نویسیم؟‬
‫☜ کاش اداره‌ها و سازمان‌ها به درست‌نویسی بیشتر اهمیت بدهند‪.‬‬

‫👈 در کلمه‌هایی مانند‪ :‬زنده‪ ،‬کشته‪ ،‬گذشته‪ ،‬دیوانه‪ ،‬ساده‪ ،‬اندیشه و همه‪ ،‬حرف «ه» جزو حروف اص لی کلم ه‬
‫نیست و به آن «ها»ی غیر ملفوظ (که تلفظ نمی‌شود) یا «ها»ی بیان حرکت می‌گویند‪.‬‬
‫👈 «ه» دراین نوع کلمه‌ها‪ ،‬هنگام جم ع بس تن ب ا ال ف و ن ون (ان) ی ا پیوس تن ب ه ی ای نس بت ب ه «گ» تب دیل‬
‫می‌شود‪:‬‬
‫زندگی‪ ،‬بچگی‪ ،‬کشتگان‪ ،‬گذشتگان‪ ،‬دیوانگان‪ ،‬سادگی‪ ،‬اندیشگی‪ ،‬همگی‬

‫* چند جایگزین فارسی‬


‫عجایب‬‫شگفتی‌ها = =علی‌الطلوع‬‫بامداد‪ ،‬پگاه‬
‫آشکارا تنومند = =علنی عظیم‌الجثه‬
‫بنابراینفریاد‪ ،‬فغان= =علی‌هذا‪ ،‬لذا‬
‫عربده‬
‫عجزن‌قریب‬
‫ع‬ ‫==‬ ‫به‌زودیناتوانی‬
‫عذر‬‫پوزش = =عنداللزوم‬ ‫هنگام نیاز‬
‫عزلت‬ ‫بخشش =‬
‫گوشه‌گیریعطا =‬
‫افشره =عبوسعصاره‬ ‫اخمو چکیده‪= ،‬‬

‫‪3‬‬
‫عایدات‬ ‫=‬ ‫درآمدها‬

‫جایگزین‌هایی برای درست‌نویسی و پرهیز از کلیشه‌ها در نامه‌های اداری👇‬


‫متعاقبًا 👈 👈 نام‌برده‬
‫در ادامه‬ ‫مشارالیه‬
‫فرماییدشد 👈 👈 لطف‌کنید‬
‫دریافت شد‬ ‫مبذولواصل‬
‫است‌گردد (می‌شود)‬ ‫‌گردد 👈 خواهشمند‬
‫تقدیم می‬ ‫‌استی 👈‬
‫ایفاد م‬
‫مستدعی‬
‫‌رساند‬
‫‌شود)‬‫‌گرددمی(می‬‫‌دارد 👈 دریافتبه می‬
‫آگاهی‬ ‫اشعارمی 👈‬
‫اخذ می‌گردد‬
‫برگشت داده می‌شود‬ ‫عودت می‌گردد 👈‬

‫◀ کاربرد غیراصولی «به‌عنوان»‬


‫✳ روزنامه‌نگ اران بعض ی مواق ع عب ارت «به‌عن واِن » را ک ه از کلم ه انگلیس ی «‪ »as‬انگلیس ی وارد زب ان‬
‫فارسی شده به غلط در جمله به‌کار می‌برند‪.‬‬
‫⭕به مثال‌های زیر توجه کنید‪:‬‬
‫🗶غلط‪ :‬او به‌عنوان یکی از نمایندگان مجلس سعی کرد از حقوق خودش در قبال نمایندگان اکثریت دفاع کند‪.‬‬
‫🗸 درست‪ :‬او سعی کرد از حقوق نمایندگی خود در قبال نمایندگان اکثریت مجلس دفاع کند‪.‬‬
‫🗶 غلط‪ :‬آمریکا سعی دارد مسلمانان را به‌عنوان مسئول بی‌ثباتی در خاورمیانه معرفی کند‪.‬‬
‫🗸 درست‪ :‬آمریکا سعی دارد مسلمانان را مسئول بی‌ثباتی در خاورمیانه معرفی کند‪.‬‬
‫🗶 غلط‪ :‬مردم سعی می‌کنند از حقوق خود به‌عنوان شهروند دفاع کنند‪.‬‬
‫🗸 درست‪ :‬مردم سعی می‌کنند از حقوق شهروندی خود دفاع کنند‪.‬‬
‫🗶 غلط‪ :‬علی دایی سعی می‌کند خود را به‌عنوان نماینده شایسته جمهوری اسالمی معرفی کند‪.‬‬
‫🗸 درست‪ :‬علی دایی سعی می‌کند خود را نماینده شایسته جمهوری اسالمی معرفی کند‪.‬‬
‫* شیوه نگارش در رسانه‌ها‪ /‬دکتر احمد توکلی‬

‫برابر واژۀ «تقریبًا» به فارسی چی میشه؟‬


‫یه کلمه‌ای که بشه توی گفتار محاوره هم ازش استفاده کرد‬
‫مثًال تو محاوره نمیشه گفت «براستی» یا «بی‌گمان»‪.‬‬

‫🔹پاسخ‬
‫در زبان گفتار نی ازی نیس ت قواع د زب ان معی ار به‌ط ور کام ل رع ایت ش ود‪ .‬ض من این‌ک ه واژه‌ه ایی مانن د‬
‫«تقریبًا» به‌دلیل کاربست فراوان در زبان فارسی غل ط نیس ت‪ .‬ب ا این‌ح ال‪ ،‬در م واردی ک ه امک ان دارد‪ ،‬چ ه‬
‫گفتاری و به‌ویژه نوشتاری بهتر است برابر فارسی یا فارسی‌شدۀ آن را به کار برد؛ مانند‪:‬‬
‫به‌تازگی‬ ‫👈‬ ‫اخیرًا‬
‫دست‌کم‬ ‫👈‬ ‫اقًال‬
‫بیشتر‬ ‫👈‬ ‫اکثرًا‬
‫آشکارا‬ ‫👈‬ ‫صراحتًا‬

‫جمله‌ای که از یازده فعل تشکیل شده‌است‪.‬‬


‫می‌خواستم بگم می‌تونم بذارم بری بگیری بخوابی‪ ،‬گفتی نمی‌تونم برم بخوابم‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫ساده‌نویسی‪ ،‬ساده است؛ به این دلیل که نیازی نیست دنبال کلمه‌ها و عبارت‌های قلنبه بگ ردیم‪ .‬اگ ر دقت ک نیم‪،‬‬
‫در دسترسمان واژه‌ها و عبارت‌های ساده‪ ،‬فراوان می‌بینیم‪.‬‬
‫البته سخت هم هست؛ چون از ساده‌نویسی دور شده‌ایم و قلنبه‌نویسی را نشانۀ ادب و شخصیت می‌دانیم‪.‬‬
‫🔸نمونه‪:‬‬
‫🔹 سخت‪ :‬استعمال دخانیات در این مکان ممنوع است‪.‬‬
‫🔹 ساده‪ :‬در این مکان سیگار نکشید‪.‬‬

‫‪ ‬الزم است تمامی همکاران در جریان امر قرار بگیرند‪.‬‬


‫به نظر می‌رسد دور شدن از ساده‌نویسی عادت ما شده‌است و به‌جای نوشتن جمله‌های روان و ساده‪ ،‬بیش تر ب ه‬
‫پیچاندن نوشته تمایل داریم!‬
‫👈 بهتر است بنویسیم‪:‬‬
‫‪ ‬الزم است به همۀ همکاران اطالع داده شود‪.‬‬
‫‪ ‬الزم است همۀ همکاران مطلع شوند‪.‬‬
‫‪ ‬الزم است همۀ همکاران آگاه شوند‪.‬‬

‫📝 چند جایگزیِن فارسی‬


‫روشنی‬ ‫👈‬ ‫وضوح‬
‫بی‌پایان‬ ‫👈‬ ‫الیتناهی‬
‫کمیاب‬ ‫👈‬ ‫نادر‬
‫پافشاری‬ ‫👈‬ ‫لجاجت‬
‫ناگوار‬ ‫👈‬ ‫وخیم‬
‫پوشش‬ ‫👈‬ ‫کسوت‬
‫هیچ‌گاه‬ ‫👈‬ ‫هیچ‌وقت‬
‫پنهان‌کاری‬ ‫👈‬ ‫کتمان‬
‫آماده‬ ‫👈‬ ‫مهیا‬
‫صفحه‌کلید‬ ‫👈‬ ‫کی‌برد‬
‫پذیرفتنی‬ ‫👈‬ ‫موجه‬
‫نامیرا‬ ‫👈‬ ‫الیموت‬
‫کارساز‬ ‫👈‬ ‫مؤثر‬
‫دست‌کم‬ ‫👈‬ ‫الاقل‬
‫باجه‬ ‫👈‬ ‫گیشه‬

‫‪‬نمونه‌ای از ویرایش نامه اداری👇‬


‫ناویراسته👇‬
‫متمنی است مدارک را درون پاکت گذاشته و آن را به وسیله پست سفارشی حداکثر لغایت ‪۲۵‬اس فند امس ال ب ه‬
‫آدرس شرکت ارسال دارید‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫لطفًا مدارک را در پاکت بگذارید و با پست سفارشی تا ‪ ۲۰‬اسفند ‪ ۱۴۰۰‬به نشانی شرکت بفرستید‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫به علت آماده نبودن زمین چمن تختی نیشابور‪ ،‬مسابقه فوتبال تیم‌های امید نیش ابور ب ا آرامش خوش حال مش هد‬
‫که قرار بود در روز چهارشنبه ‪ ۲۸‬دیماه ‪ ۱۴۰۱‬برگزار شود‪ ،‬لغو شد‪.‬‬
‫زمان برگزاری مسابقه بعدا اعالم خواهد شد‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫به‌علت آماده نبودن زمین چمن تختی نیشابور‪ ،‬مسابقۀ فوتبال تیم‌ امی د نیش ابور ب ا آرامش خوش حال مش هد لغ و‬
‫شد‪ .‬این مسابقه قرار بود چهارشنبه ‪ ۲۸‬دی برگزار شود‪.‬‬
‫زمان برگزاری این مسابقه اعالم خواهد شد‪.‬‬
‫نکته👇‬

‫‪5‬‬
‫فعل «لغو شد» به‌جای اصلی خود برگشت‪.‬‬

‫«حکم کلمه «احترامًا» که معم وًال در ص در نامه‌ه ای اداری ازش اس تفاده میش ه‪ ،‬چی ه؟ غل ط نیس ت؟ مطمئن‬
‫نیستم‪.‬‬
‫احترام عربیه و تنوین هم میتونه بگیره؟ آیا معنی «با ادای احترام» هم میده؟»‬
‫پاسخ👇‬
‫استفاده از «احترام ًا» در نامه‌نگ اری اداری اش تباه نیس ت؛ ب ا این‌ح ال‪ ،‬ب رای اینک ه فارس ی‌تر بنویس یم‪« ،‬ب ا‬
‫احترام» پیشنهاد می‌شود‪.‬‬

‫چند جایگزین فارسی‬


‫برپایی‬ ‫استشهاد 👈‬
‫استقرار گواهی👈‬
‫استعفااستمرار 👈 👈 کناره‌گیری‬
‫ادامه‪ ،‬پیوستگی‬
‫استعمال 👈‬
‫استنباط 👈 کاربرد‬
‫برداشت‬
‫استفادهاستهزا 👈 👈 به ریشخند‬
‫کارگیری‪ ،‬کاربرد‪ ،‬کاربست‬
‫👈 👈 پایداری‬
‫چیرگی‬ ‫استقامت‬
‫استیال‬

‫ناویراسته👇‬
‫نظارت و افزایش ضریب امنیت جابه‌جایی مسافر چشم‌انداز مثبتی را نشان می‌دهد‪.‬‬

‫ویراسته👇‬
‫نظارت بر امنیت جابه‌جایی مسافر و افزایش ضریب آن‪ ،‬چشم‌انداز مثبتی را نشان می‌دهد‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫گاهی دو کلمه را با یک حرف اضافه به کار می‌بریم که نادرست است‪.‬‬

‫🔸 پرسش‬
‫کلمۀ «زوجین» درست است یا نه؟‬
‫🔸 پاسخ‬
‫شاید حذف آن ناشدنی باشد؛ اما در نادرست بودن آن هم نمی‌توان تردید ک رد‪ .‬چ ون زوج یع نی «دو» و «ین»‬
‫که نشانۀ مثنای عربی است هم برای اشاره به دو نفر یا دو چیز می‌آید که حشو است‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬برای پرهیز از این غلط بهتر است بنویسیم‪ :‬همسران‬
‫🔹 البته جایگزینی آن در متن‌های حقوقی ممکن نیست؛ چون آب از سرچشمه گل‌آلود است و بای د از ج ایی ک ه‬
‫نادرست نوشته شده‪ ،‬اصالح شود‪.‬‬

‫👈 بیش از بیست هزار نفر در ترکیه و سوریه بر اثر زلزله جان باختند‪.‬‬
‫👈 بیش از بیست هزار نفر در ترکیه و سوریه در اثر زلزله جان باختند‪.‬‬
‫پاسخ👇‬
‫بهتر است «بر اثِر » بنویسیم؛ چون حرف‌ اضافۀ «بر اثِر » پیشینۀ بیشتری نسبت به «در اثِر » دارد‪.‬‬
‫«فرهنگ درست‌نویسی سخن» هم می‌نویسید‪« :‬اثر» در اصل به معنای جا و نشانه پا و هر چیزی است که از‬
‫کسی یا چیزی به جا می‌ماند‪ .‬بنابراین‪ ،‬شکی نیست که باید قبل از «اثر» از حرف اضافه «بر» استفاده شود‪.‬‬

‫پرسش👇‬
‫از نظر نگارشی کدام صحیح است؟‬
‫‪6‬‬
‫پیداشان یا پیدای‌شان‪ ،‬موهاشان یا موها‌ی‌شان؟‬
‫پاسخ👇‬
‫واژه‌هایی که به صدای «آ» پایان می‌یابد‪ ،‬در حالت رسمی به این صورت نوشته می‌شود‪:‬‬
‫موهایم‪ ،‬موهایت‪ ،‬موهایش‬
‫موهایمان موهایتان‪ ،‬موهایشان‬
‫🔹 «پیشواز» بهار یا «پیشباز» بهار؟‬
‫🔸 در نگاه اول هم «پیشباز» درست است و هم «پیشواز»؛ ام ا «پیش باز» در متن‌ه ای گذش ته ب ه کس ی گفت ه‬
‫می‌شد که به استقبال مس افر ی ا میهم ان می‌رفت و از ف رط خوش حالی قب ایش را از جل و می‌گش ود‪ .‬ام روز آن‬
‫کاربرد کنایی کلمه وجود ندارد و از طرفی به‌لحاظ آوایی «پیشواز» برای فارسی زبان امروز تلف ظ آس ان‌تری‬
‫دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬در فارسی معیار امروز «پیشواز» درست است‪.‬‬

‫🔸 پرسش‬
‫کلمۀ «غیر» با کلمۀ بعد از خود باید نیم‌فاصله باشد یا با فاصله؟‬
‫🔹 پاسخ‬
‫اگ ر ب ا واژۀ پس از خ ود ص فت بس ازد ک ه معم وًال معن ای متض اد هم می‌ده د‪ ،‬بی‌فاص له نوش ته می‌ش ود‪:‬‬
‫غ یراخالقی‪ ،‬غ یرارادی‪ ،‬غیربهداش تی‪ ،‬غیرشخص ی‪ ،‬غیرش رعی‪ ،‬غیرحض وری‪ ،‬غیردول تی‪ ،‬غ یرمعقول‪،‬‬
‫غیرمعمول‪ ،‬غیرواقعی‪.‬‬

‫ن فارسی‬
‫* چند جایگزی ‌‬
‫برداشت‬ ‫👈‬ ‫استنباط‬
‫فرسایش‬ ‫👈‬ ‫استهالک‬
‫کرایه‌ای‬ ‫👈‬ ‫استیجاری‬
‫بازخواست‬ ‫👈‬ ‫استیضاح‬
‫چیرگی‬ ‫👈‬ ‫استیال‬
‫رازها‬ ‫👈‬ ‫اسرار‬
‫ریخت‌وپاش‪،‬‬ ‫👈‬ ‫اسراف‬
‫زیاده‌روی‬
‫از دیرباز‬ ‫👈‬ ‫از قدیم‬
‫بنیاد‬ ‫👈‬ ‫اساس‬
‫بنیادین‬ ‫👈‬ ‫اساسی‬
‫پیشین‬ ‫👈‬ ‫اسبق‬
‫برداشت‬ ‫👈‬ ‫استحصال‬
‫آگاهی‬ ‫👈‬ ‫استحضار‬
‫❀ ساده بنویسیم‬
‫🔹 فعالیت شرکت‌های هرمی باید توقف داده شود‪( .‬نادرست)‬
‫🔸 فعالیت شرکت‌های هرمی متوقف شود‪( .‬درست)‬
‫🔹 جهت نام‌نویسی به کارگزینی مراجعه کنید‪( .‬نادرست)‬
‫🔸 برای نام‌نویسی به کارگزینی مراجعه کنید‪( .‬درست)‬

‫‪7‬‬
‫🔹 کارکنان آموزش‌های الزم را طی کرده‌اند‪( .‬نادرست)‬
‫🔸 کارکنان آموزش‌های الزم را دیده‌اند‪( .‬درست)‬
‫🔸 نه چهارشنبۀ آخر سال داریم‪ ،‬نه روز طبیعت؛ چهارشنبه‌سوری داریم و سیزده‌به‌در‪.‬‬
‫🔹 با تحریف نام‌ها‪ ،‬آیین‌ها فراموش نمی‌شود‪.‬‬
‫👈 «سیزده‌به‌در» بنویسیم؛ بی‌فاصله و نیم‌جدا‬

‫🔹پرسش‬
‫اینکه می‌نویسند «در این مراسم آقای‪ ...‬به ایراد سخنرانی می‌پردازد یا به ای راد س خنرانی پ رداخت»‪ ،‬درس ت‬
‫است یا نه؟‬

‫🔸پاسخ‬
‫برای روان‌تر و ساده‌تر شدن جمله بهتر بود نوشته شود‪:‬‬
‫در این مراسم آقای‪« ...‬سخنرانی می‌کند» یا «سخنرانی کرد»‪.‬‬
‫تصور می‌کنیم جملۀ باال مؤدبانه‌تر است؛ درحالی‌که‪ ،‬چنین نیست‪.‬‬
‫گویند شب قدر شب تقدیر است‪« .‬تقدیر» هم به معنای اندازه‌گیری است و هم سرنوشت شب‌های قدر‪ ،‬شب‌های‬
‫تقدیر است‪ .‬ازاین‌رو‪ ،‬در منابع اسالمی «لوح تقدیر» به لوحی گفته می‌شود که در آن حوادث زندگی و ع اقبت‬
‫کار انسان‌ها محفوظ است‪.‬‬
‫👈 و یک نکتۀ ویرایشی‪:‬‬
‫بهتر است در فارسی به‌جای «تقدیر کردن»‪ ،‬بنویسیم‪« :‬قدردانی»‪.‬‬
‫ناویراسته‬
‫🔹در جریان تماس امیرعبداللهیان با چاووش‌اوغلو‪ ،‬مراتب م وافقت وزارت خارج ه کش ورمان ب ا ایج اد دف تر‬
‫حفاظت منافع ایران در آلبانی را از طریق ترکیه اعالم و از مساعی جمیله ترکیه قدردانی کرد‪.‬‬
‫ویراسته‬
‫🔹 در پی تماس تلفنی امیرعبداللهیان با چاووش‌اوغلو‪ ،‬وزارت خارجه کشورمان با ایج اد دف تر حف اظت من افع‬
‫ایران در آلبانی از طریق ترکیه موافقت و از همکاری خوب ترکیه قدردانی کرد‪.‬‬
‫🔹 نکته‪ :‬نثر این خبر در سال ‪ ۱۴۰۲‬تقریبًا از نثرهای عصر قاجار چیزی کم نداشت‪ .‬به‌روز و ساده بنویسیم‪.‬‬
‫‪ ‬پرسش‬
‫لطفًا بفرمایید که مرکب‌های اتباعی آیا باید با فاصله نوشته شود یا نیم‌فاصله؟‬
‫(خرت و پرت) یا (خرت‌وپرت)؟‬
‫(چرند و پرند) یا (چرندوپرند)؟‬

‫‪‬پاسخ‬
‫ترکیبات اتباعی نیم‌فاصله نوشته می‌شوند؛ چه با واو و چه بی واو‪.‬‬
‫تو‌پ رت‪ ،‬چرندپرن د‪ ،‬چاله‌چول ه‪ ،‬س اخت‌وپاخت‪ ،‬ش لوغ‌پلوغ‪ ،‬ماشین‌پاش ین‪،‬‬‫تو‌پ رت‪ ،‬چر ‌‬‫تک‌وت وک‪ ،‬خر ‌‬
‫کج‌وکوله‪ ،‬ضررمرر‪ ،‬خراب‌خروب‪ ،‬کوچه‌موچه‬

‫ناویراسته‬
‫🔸علی بابایی فرماندار شهرستان کرمان‪:‬‬

‫‪8‬‬
‫عصر امروز بین گ روهی از مس افران در منطق ه گردش گری ش هر ماه ان ن زاع رخ داده اس ت ک ه متأس فانه‬
‫تعدادی مجروح و فوت شدند‪ .‬بر اثر این درگیری یک خانم ‪ ۵۹‬ساله فوت می‌شود و تعدادی نیز مجروح شدند‪.‬‬
‫ویراسته‬
‫🔸علی بابایی‪ ،‬فرماندار شهرستان کرمان‪:‬‬
‫عصر امروز بین گروهی از مسافران در منطقۀ گردشگری شهر ماهان نزاع رخ داد که بر اث ر این درگ یری‬
‫یک خانم ‪‌۵۹‬ساله فوت شد و تعدادی نیز مجروح شدند‪.‬‬
‫🔹نکته‬
‫در این خبر جدای از اشکال درازنویسی‪ ،‬زمان فعل‌ها نیز هماهنگ نیست‪.‬‬

‫چند واژه که تلفظ یکسان دارند؛ ولی در نگارش و معنا متفاوت‌اند👇‬


‫👈 👈آینده آرزو‬ ‫آجل امل‬
‫👈 👈فوری کار‬ ‫عاجل عمل‬
‫ابلغ انتساب 👈 👈 رساتر نسبت‌دادن‬
‫ابلق انتصاب 👈 👈سیاه و سفید‬
‫گماشتن‬
‫👈 👈 پایه هنگام‬ ‫اساس اوان‬
‫اثاث عوان 👈 👈لوازم منزل‬
‫پاسبان‬
‫ناویراسته‬
‫🔹در شرایطی که اخبار متناقضی از میزان خسارت این زلزله به گوش می‌رسد‪ ،‬باید براساس خط‌مش ی تع یین‬
‫شده به اطالع‌رسانی بپردازیم‪.‬‬
‫ویراسته‬
‫🔹در وضعیتی که اخبار متناقض ی از م یزان خس ارت این زلزل ه ب ه گ وش می‌رس د‪ ،‬بای د براس اس خط‌مش ی‬
‫تعیین‌شده اطالع‌رسانی کنیم‪.‬‬
‫🔸نکته‬
‫وقتی می‌شود فعل مرکب سادۀ «اطالع‌رسانی کنیم» را بنویسیم‪ ،‬چرا بنویسیم «به اطالع‌رسانی بپردازیم»؟‬
‫«شرایط» هم گرده‌برداری است‪.‬‬

‫🔹 ناویراسته‬
‫مصطفی بحرینی‪ ،‬دادستان ش یراز‪ ،‬اعالم ک رد ک ه ف ردی در میمن د در شهرس تان فیروزآب اد‪ ،‬در پی م وافقت‬
‫نکردن خانواده با ازدواج با دختر مورد عالقه‌اش‪ ،‬با اسلحه کمری شوهر خواهر خ ود پ در و م ادر این دخ تر‬
‫را به قتل رسانده و مادر خود را نیز مجروح کرده و سپس خودکشی کرد‪.‬‬
‫🔹 نکته‬
‫کژتابی متن به‌حدی است که نمی‌شود رابطه و نسبت جمله‌ها را به‌درستی فهمید‪ .‬آیا این م رد ب ا اس لحۀ کم ری‬
‫شوهر خواهرش‪ ،‬پدر و مادر دختر مورد عالقه‌اش را کشت یا با اسلحه کمری‪ ،‬شوهر خواهرش‪ ،‬پدر و م ادر‬
‫دختر مورد عالقه‌اش را کشت؟‬
‫این قاتل در پی موافقت نکردن کدام خانواده دست به چنین اقدامی زده است؟ خانوادۀ خودش یا خانوادۀ دختر؟‬
‫ضعف در نوشتن‪ ،‬جمله‌بندی نادرست‪ ،‬ندانستن جایگاه ارکان جمله و درازنویسی‪ ،‬مهم‌ترین دالیل کژتابی‌ه ای‬
‫از این دست است‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫👈 یکی از موارد کاربست نشانۀ پرسشی‪ ،‬گمان و تردید است‪ .‬اگ ر م ترجم ی ا مص حح و نویس نده در م وردی‬
‫تردید داشته باشد‪ ،‬نشانۀ پرسشی را داخل پرانتز می‌آورد‪.‬‬
‫👈 تاریخ درگذشت سنایی غزنوی را سال ‪( ۵۲۵‬؟) نوشته‌اند‬

‫🔹پرسش‬
‫سالم‬
‫وقت به‌خیر و شادی‬
‫وقتی عالمت !؟ را با هم به کار می‌بریم یعنی چه؟ آیا عالمت تمسخر است؟ و اینک ه اول عالمت س وال ق رار‬
‫می‌گیرد یا اول عالمت تعجب؟‬
‫🔹پاسخ‬
‫گاهی جمله‌های پرسش ی‪ ،‬مفه ومی ع اطفی‪ ،‬ش گفتی ی ا تمس خر هم دارد ک ه در این ص ورت از ه ردو نش انه‬
‫استفاده می‌شود‪ .‬البته اول نشانۀ پرسشی‪ ،‬بعد عاطفی‪( .‬؟!)‬
‫👈 ناویراسته‬
‫در این دی دار دو ط رف ب ر اس تفاده از ظ رفیت ب االی همکاری‌ه ای دوجانب ه ب رای بهب ود رواب ط سیاس ی و‬
‫فرهنگی و اقتصادی تاکید کردند‪.‬‬
‫👈 ویراسته‬
‫در این دیدار‪ ،‬دو طرف بر استفاده از ظرفیت زیاد همکاری‌های دوجانبه برای بهبود روابط سیاسی‪ ،‬ف رهنگی‬
‫و اقتصادی تأکید کردند‪.‬‬
‫👈 نکته‬
‫تعابیر کلیشه‌ای فراوانی داریم که به‌ویژه در زب ان رس انه‪ ،‬بس امد زی ادی دارد‪ .‬این تع ابیر و واژه‌ه ا در ج ای‬
‫خود و به معنای واقعی خود به کار نمی‌رود‪ .‬یکی از آن‌ها واژۀ «باال» است‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫پیرو نامه ای که مورخ‪ ...‬ارسال شد‪ ،‬صاحبنظران و کارشناس ان ام ر محی ط زیس ت در جلس ه حض ور ب ه هم‬
‫خواهند رساند‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫پیرو نامه‌ای که در تاریخ‪ ...‬فرستاده شد‪ ،‬صاحب نظران و کارشناسان محیط زیست در جلس ه ش رکت خواهن د‬
‫کرد‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫‪ ‬باور کنیم ساده نویسی‪ ،‬مؤدبانه تر و زیباتر است‪.‬‬
‫در زبان فارسی‪« ،‬یک»‪ ،‬بیشتر برای شمارش و گاهی نیز برای بیان نک ره ب ‌ه ک ار می‌رود؛ مانن د‪« :‬این ک ار‬
‫را دانشجویی نخبه و توانا انجام داد‪ ».‬ولی گاهی برای بیان یک موضوع کلی یا بیان جنس از «ی ک» اس تفاده‬
‫می‌شود که درست نیست و گرده‌برداری و ترجم ‌ه لفظ‌به‌لفظ از ‪ an‬و ‪ a‬زبان انگلیسی است‪.‬‬
‫🔹ننویسیم‪ :‬یک مدیر باید به کارش تسلط داشته باشد‪.‬‬
‫🔸بنویسیم‪ :‬مدیر باید به کارش تسلط داشته باشد‪.‬‬

‫‪ ‬فن آوری یا فناوری‬


‫بهاءالدین خرمشاهی‪:‬‬
‫درباره فناوری چند کلمه توضیح بدهم‪:‬‬
‫در اینکه این کلمه با تشدید یا تخفیف نون تلفظ شود‪ ،‬بحثی نیست و اکنون تلفظ با تشدید بیش تر ش نیده می‌ش ود؛‬
‫ولی اگر یک روز تشدیدش حذف شد‪ ،‬سخت نگیریم‪.‬‬
‫دوم اینکه این کلمه را روی هم بنویسیم‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫سوم‪ :‬این کلمه از «فن» و پسوند «آوری» ساخته شده است؛ و پسوند «آوری» وقتی مرکب‌نویسی شود‪ ،‬مد ی ا‬
‫کاله آن می‌افتد‪.‬‬
‫چه ارم و مهم‌ت ر از هم ه اینک ه «آوری» را بن و م ادۀ آوردن‪ /‬آوری دن نگ یریم و ن دانیم؛ بلک ه این پس وند از‬
‫««وری» است‪ :‬ناماوری = ناموری‪.‬‬
‫و خالص ه‪« ،‬آوری» ک ه در چسبیده‌نویس ی کاله آ ح ذف می‌ش ود‪ ،‬هم ان اس ت ک ه در جنگ اوری‪ ،‬دالوری‪،‬‬
‫ناماوری‪ُ ،‬گ نداوری و حتی به گمانم باراوری = باروری هم وجود دارد (شاید در م ورد ب ارآوری چ ون ب دون‬
‫مد‪ /‬کاله خواندنش دشوار می‌شود‪ ،‬آوردن آن بی‌اشکال باشد‪).‬‬
‫از مجلۀ پژوهشگران‪ ،۱۳۸۴ ،‬شمارۀ ‪ ۴‬و ‪۵‬‬

‫🔹نکته‬
‫در متن فارسی عددها را هم فارسی بنویسیم‪.‬‬

‫❀ چند جایگزین فارسی‬


‫چیرگی‬ ‫👈‬ ‫غلبه‬
‫👈جوشش‬ ‫غلیان‬
‫بی‌نیاز‪ ،‬دارنده‬ ‫👈‬ ‫غنی‬
‫👈 خشم‬ ‫غیظ‬
‫زیان‬ ‫👈‬ ‫غبن‬
‫آشوب‬ ‫👈‬ ‫غائله‬
‫هیاهو‪ ،‬هنگامه‬ ‫👈‬ ‫غوغا‬

‫دکتر عبدالرحمان ناجی طوقمان‪ ،‬استاد زبان فارسی در استانبول‪ ،‬بوستان سعدی را به ش عر ت رکی اس تانبولی‬
‫ترجمه کرده است‪ .‬او این ترجمه را در همایش بنیاد سعدی معرفی کرد‪.‬‬
‫🔸 نکته‬
‫‪ -‬در توئیت کوتاه ایشان واژۀ «ترکیه» حشو است‪.‬‬
‫‪« -‬را»ی بعد از فعل غلط دستوری است‪.‬‬
‫‪ -‬درازنویسی محتوا را پیچیده کرده است‪.‬‬

‫استاد بهروز صفرزاده دربارۀ تفاوت «مزبور» و «مذبور» به نکتۀ دقیقی توجه می‌کند و می‌نویسد‪:‬‬
‫🔹 «مزب ور» در ع ربی اس م‌ مفع ول اس ت از مص دِر «َز ْب ر» ب ه مع نِی نوش تن؛ بن ابراین‪« ،‬مزب ور» یع نی‬
‫نوشته‌شده‪.‬‬
‫«فرِد مزبور»‪ ،‬یعنی فردی که نامش در باال نوشته شد ‌ه است‪.‬‬
‫واژۀ «َز بور»‪ ،‬به معنای کتاب‪ ،‬نیز از همین ریشه است‪.‬‬
‫🔹 «مذکور» یعنی ذکرشده؛ نام‌برده‪.‬‬
‫🔹 بعضی‌ها از ترکیِب مذکور و مزبور‪« ،‬مذبور» را می‌سازند که غلط است‪.‬‬
‫مزبور با «ز» درست است‪.‬‬
‫مذبور با «ذ» غلط است‪.‬‬

‫🔹ناویراسته‬
‫وزیر فرهنگ و ارشاد اسالمی‪ :‬امیدواریم با ممیزی‌های ص ورت‌گرفته در آین ده ش اهد رف ع موض وعات فعلی‬
‫در این بستر باشیم و هر هنرمندی که قانون کشور را رعایت نکند قطعا مورد برخورد قرار می‌گیرد‪.‬‬
‫🔹ویراسته‬

‫‪11‬‬
‫وزیر فرهنگ و ارشاد اسالمی‪ :‬امیدواریم با ممیزی‌های ص ورت‌گرفته در آین ده ش اهد رف ع موض وعات فعلی‬
‫در این بستر باشیم و قطعًا با هر هنرمندی که قانون کشور را رعایت نکند‪ ،‬برخورد می‌شود‪.‬‬
‫🔸 نکته‬
‫«مورد برخورد قرار می‌گیرد»‪ ،‬عبارتی طوالنی و خالف زبان معیار است‪.‬‬
‫«نصف» و «نصفه» را همانند «نیم» و «نیمه» می‌توان به‌جای یکدیگر نوشت‪.‬‬
‫همچنان که «نصف روز» و «نصفه‌روز» را داریم که در واژه‌نامه‌ها و ازجمله فرهن گ ب زرگ س خن‪ ،‬آم ده‬
‫اس ت‪ .‬در چن د واژۀ م رکب دیگ ر هم نمون ۀ آن را داریم؛ مانن د «نص فه‌جان»‪« ،‬نص فه‌عمر»‪« ،‬نص فه‌نیمه»‪،‬‬
‫«نصفه‌کاره»‪.‬‬
‫🔹 البته گاهی این دو تفاوتی معنایی دارند که باید توجه کنیم‪:‬‬
‫👈 «نصفه‌شب» تلفن زنگ زد‪.‬‬
‫👈 «نصف شب» را بیدار بودم و مطالعه کردم‪.‬‬
‫🔹 «نصفه‌شب» نیم‌فاصله و «نصف شب» با فاصله نوشته می‌شود‪.‬‬

‫چند جایگزین فارسی‬


‫دشوار‪ ،‬سخت‪ ،‬پیچیده‬ ‫☜‬ ‫مشکل‬
‫گواه‪ ،‬نمونه‪ ،‬برابر‬ ‫☜‬ ‫مصداق‬
‫میدان‪ ،‬رزمگاه‬ ‫☜‬ ‫مصاف‬
‫روبوسی‪ ،‬دست‌دادن‬ ‫☜‬ ‫مصافحه‬
‫دشواری‌ها‪ ،‬مصیبت‌ها‬ ‫☜‬ ‫مصائب‬
‫سازش‪ ،‬آشتی‬ ‫☜‬ ‫مصالحه‬
‫نامور‪ ،‬نامدار‪ ،‬سرشناس‬ ‫☜‬ ‫مشهور‬
‫🔹ناویراسته‬
‫وزیر آموزش و پرورش‪:‬‬
‫به عنوان یک تحصیل‌کرده‪ ،‬کسی که خیلی از مدارج و رتبه‌ه ای دانش گاهی را طی ک رده اس ت و در بیش از‬
‫‪ ۲۰‬کشور تدریس کرده‪ ،‬باید بگویم مجلس ما بسیار عمیق است‪ .‬این باعث افتخار برای من بود ک ه آم وزش و‬
‫پرورش مسئله ذهن همه نمایندگان است‪ ،‬ان‌شاهللا نمایندگان این مسئله را در زمین هم اجرایی کنند‪.‬‬

‫🔹وقتی واژه‌ها جای خود نیستند‪:‬‬


‫«مجلس ما بسیار عمیق است!»‬
‫«آموزش و پرورش مسئله ذهن همه نمایندگان است!»‬
‫«نمایندگان این مسئله را در زمین اجرایی کنند!»‬

‫🔸 این ادبیات کلیدی‌ترین وزیر است که خیلی از م دارج دانش گاهی را طی ک رده و در چن دین کش ور ت دریس‬
‫کرده است‪.‬‬
‫🔸گاهی فقر واژگانی داریم و گاهی زیر خط فقر واژگانی هستیم‪.‬‬

‫پرسش👇‬
‫«لذا» یعنی چه و جایگزین فارسی آن چیست؟‬
‫پاسخ👇‬

‫‪12‬‬
‫در مکاتبات اداری واژه‌ها و ترکیب‌هایی استفاده می‌ش ود ک ه ب رخی از آن‌ه ا را می‌ت وان ح ذف ک رد و ب رای‬
‫برخی دیگر می‌شود جایگزین فارسی گذاشت؛ «لذا» یکی از این واژه‌هاست که فراوان استفاده می‌شود‪.‬‬
‫البته ترکیب‌های عربی دیگری هم به ک ار می‌رود ک ه رایج‌ت رین آنه ا عبارت‌ان د از‪ :‬ل ذا‪ ،‬فل ذا‪ ،‬له ذا‪ ،‬علی‌ه ذا‬
‫و ‪. ...‬‬
‫به جای این ترکیب‌ها می‌توان از عبارت‌های س ادۀ فارس ی مانن د‪ :‬ازاین‌رو‪ ،‬پس‪ ،‬ب ه این س بب‪ ،‬بن ابراین و ‪...‬‬
‫استفاده کرد‪.‬‬

‫‪ ‬صبغه ‪ /‬سبقه‬
‫«سبقه» در اصل به معنای «س بقت گ رفتن» اس ت؛ ولی در نوش ته‌های ام روز و به‌وی ژه رس انه‌ها ب ه معن ای‬
‫«سابقه» و «پیشینه» هم استفاده می‌شود و «صبغه» به معنای «رنگ» است‪ .‬بنابراین‪ ،‬باید دید در بافت جمل ه‬
‫کدام واژه کاربرد دارد‪ .‬گاه ممکن است هر دو به نوعی در یک جمله معنا بدهد؛ ولی باید دی د ک دام ب ه مفه وم‬
‫اصلی جمله نزدیک‌تر است‪.‬‬

‫🔹ناویراسته‬
‫مرکز دیسپاچینگ (راهبری) برق شمالغرب کشور با اعتبار هزینه شده ‪ ۱۳۰‬میلیارد تومان ام روز در دومین‬
‫روز از سفر استانی رئیس جمهور به آذربایجان شرقی به بهره برداری رسید‪.‬‬
‫🔹ویراسته‬
‫مرکز راهبری (دیسپاچینگ) برق شمال‌غرب کشور با اعتبار هزینه شده ‪ ۱۳۰‬میلی ارد توم ان در دومین روز‬
‫از سفر استانی رئیس جمهور به آذربایجان شرقی به بهره‌برداری رسید‪.‬‬
‫🔸نکته‬
‫در چ نین م واردی به تر اس ت اول ویت را ب ه واژۀ ج ایگزین فارس ی ب دهیم و واژۀ غیرفارس ی را در پران تز‬
‫بنویسیم‪.‬‬

‫❀چند جایگزین فارسی‬


‫رهگذر‬ ‫نشانه👈‬ ‫عابر👈‬ ‫عالمت‬
‫ناتوان‬ ‫👈‬
‫درمان‬ ‫عاجز👈‬ ‫عالج‬
‫سختی‬ ‫👈‬
‫جانشین‬ ‫👈‬
‫عسرت‬ ‫علی‌البدل‬
‫ساده‬ ‫👈‬
‫یکسان‬ ‫علی‌السویه عادی👈‬
‫سرانجام‬ ‫به 👈‬
‫‌ویژه‬ ‫👈‬ ‫علی‌الخصوص‬
‫عاقبت‬
‫جداگانه‬ ‫👈‬ ‫علی‌حده‬

‫‪ ‬برهه یا برحه؟‬
‫گاهی برای نوشتن واژه‌هایی که چند نویسه (حرف) دارند به اشتباه می‌افتیم که یکی از آنها «برهه» است‪.‬‬
‫«ُبْر هه» ریشه‌ای عربی دارد‪ ،‬به‌معنای «دوره‌ای از زمان»‪ .‬البته در فارسی به روزگ ار و زم ان ط والنی هم‬
‫معنا شده است؛ اما «ُبرَح ه» شتر ماده نجیب و «َبرَح ه» به‌معنای بارز است‪.‬‬
‫پس «برهه» بنویسیم‪:‬‬
‫برهه‌ای از شب گذشته بود؛ یعنی پاسی از شب گذشته بود‪.‬‬
‫مردم می‌توانند در برهه‌ای از زمان اشتباه بکنند‪( .‬ایران و تنهایی‌اش‪ ،‬محمدعلی ندوشن)‬

‫🔹ناویراسته‬
‫آنچه در نظریه نسلها مورد تأکید است‪ ،‬مفه وم ش کاف نس لی اس ت ک ه بیش تر ب ا مفه وم تغی یر اجتم اعی قاب ل‬
‫توضیح است‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫🔹ویراسته‬
‫آنچه در نظریۀ نسل‌ها تأکید می‌شود‪ ،‬مفهوم شکاف نسلی است که بیشتر با مفهوم تغییر اجتماعی قاب ل توض یح‬
‫است‪.‬‬
‫🔸نکته‬
‫آیا «تأکید می‌شود»‪ ،‬روان‌تر از «مورد تأکید است»‪ ،‬نیست؟‬

‫🔹 اگر نه اد يکی از اس م و ض میرهای مبهم جان دار «هريک‪ ،‬هرک دام‪ ،‬هيچ‌يک و هيچ‌ک دام» باش د‪ ،‬فع ل هم‬
‫به‌صورت مفرد و هم به‌صورت جمع می‌آيد‪ .‬مانند‪:‬‬
‫هريک به راهی رفت‪.‬‬
‫هریک به راهی رفتند‪.‬‬

‫هیچ‌یک از پژوهشگران این نظریه را قبول ندارد‪.‬‬


‫هیچ‌یک از پژوهشگران این نظریه را قبول ندارند‪.‬‬
‫🔹 البته در بیشتر موارد‪ ،‬صورت مفرد درست‌تر است‪.‬‬

‫❀ چند جایگزین فارسی‬


‫میهن‪ ،‬زادگاه‬ ‫☜‬
‫شیدا‬ ‫وطن ☜‬ ‫واله‬
‫درنگ‬ ‫☜‬‫وساطت ☜وقفه میانجی‌گری‬
‫☜‬
‫آشکار راهنمایی‬ ‫واضح هدایت☜‬
‫جانشین‬ ‫☜‬ ‫وصی‬

‫پرسش👇‬
‫خیلی وقت‌ها خوشبختم رو خوشوقتم میگن‪ .‬خوشوقتم درسته یا خوشبختم؟‬
‫پاسخ👇‬
‫«خوش‌بخت»ی نتیجۀ کسب امتیازات و امکانات مادی و معنوی است؛ ولی «خوش‌وقت»ی حال خوشی اس ت‬
‫که پس از روی‌ دادن کاری ی ا اتف اق خ وبی رخ می‌ده د‪ .‬بن ابراین‪ ،‬از دی دن دوس ت خ وش‌وقت می‌ش ویم‪ ،‬ن ه‬
‫خوشبخت‪.‬‬

‫ی در فضای مجازی‬
‫‪‬چند غلط‌ امالی ‌‬
‫درست👇‬ ‫غلط 👇‬
‫پرهیزکار‬ ‫پرهیزگار‬
‫مطمئن‬ ‫مطمعن‬
‫پلمب‬ ‫پلمپ‬
‫راجع به‬ ‫راجب‬
‫تو‬ ‫ُت‬
‫باشه‬ ‫باش‬
‫بذار‬ ‫بزار‬
‫👈 طبق سنوات گذشته‪...‬‬
‫👈بر مبنای ضرایب سنوات گذشته‪...‬‬
‫👈آن‌چنان‌که در سنوات گذشته اتفاق افتاد‪...‬‬
‫👇نکته‬

‫‪14‬‬
‫👈 در گزارش ساالنۀ یک اداره ‪-‬که مشغول ویراستاری آن هستم‪ -‬واژۀ «سنوات» بارها تکرار شد ‌ه است‪.‬‬
‫👈 نمی‌دانم واژۀ فارسی «سال‌های» چه مشکلی دارد ک ه در نامه‌ه ا و گزارش‌ه ای اداری ج ای «س نوات» را‬
‫نمی‌گیرد؟‬

‫🔹ناویراسته‬
‫سخنگوی صنعت برق‪:‬‬
‫گرمترین هفته سال جاری را که در ‪ ۱۱‬سال اخیر بی‌سابقه بوده را پشت سرگذاشتیم‪.‬‬
‫🔹ویراسته‬
‫سخنگوی صنعت برق‪:‬‬
‫گرم‌ترین هفته را که در ‪ ۱۱‬سال اخیر بی‌سابقه بود‪ ،‬پشت سر گذاشتیم‪.‬‬
‫یا‬
‫گرم‌ترین هفتۀ ‪ ۱۱‬سال اخیر را پشت سر گذاشتیم‪.‬‬

‫🔸نکته‬
‫‪ .۱‬معلوم نیست هفتۀ گذشته‪ ،‬گرم‌ترین هفتۀ امسال باشد‪ ،‬شاید هفتۀ گرم‌تری پیش رو داشته باشیم‪.‬‬
‫‪ .۲‬تر و ترین به‌صورت نیم‌جدا نوشته می‌شود‪.‬‬
‫‪ .۳‬دو «را» که یکی زائد و یکی هم پس از فعل آمده است‪ ،‬از دیگر اشکاالت این خبر کوتاه است‪.‬‬

‫👈ناویراسته‬
‫به مناسبت ایام عزاداری سیدالشهداء‪ ،‬سینماها از ‪ 4‬مرداد تا ‪ ۸‬مرداد تعطیل خواهند بود‪.‬‬
‫👈ویراسته‬
‫به مناسبت ایام عزاداری سیدالشهدا‪ ،‬سینماها از ‪ 4‬تا ‪ ۸‬مرداد تعطیل خواهند بود‪.‬‬
‫👈نکته‬
‫در نگارش فارسی‪ ،‬همزه بعد از الف ممدوده (اء) مانند‪ :‬امالء و انشاء و سیدالشهداء حذف می‌شود؛ در هنگ ام‬
‫اضافه شدن هم بهتر است به «ی» تبدیل شود‪.‬‬

‫❀ چند جایگزی ‌‬
‫ن فارسی‬
‫دوری‬
‫پرهیز‪ ،‬سو‬
‫👈‬ ‫اجتناب جانب 👈‬
‫مزدور دستمزد‬‫👈‬ ‫اجیر اجرت 👈‬
‫آفرین آغاز‬‫👈‬ ‫احسنت اوایل 👈‬
‫فراخواندن‬
‫از دیرباز‬ ‫👈‬ ‫قدیم 👈‬‫کردن‬
‫احضار از‬

‫👈مدارک را به این نشانی ارسال کنید‪.‬‬


‫🔹مدارک را به این نشانی بفرستید‪.‬‬
‫👈این کتاب‌ها را از یک دست‌فروش خریداری کردم‪.‬‬
‫🔹 این کتاب‌ها را از یک دست‌فروش خریدم‪.‬‬

‫👈 تصمیم گرفتند حمالت خود را کاهش دهند‪.‬‬


‫🔹 تصمیم گرفتند از شدت حمالت خود بکاهند‪.‬‬
‫🔸 اگر فعل ساده داشته باشیم‪ ،‬بهتر است به سراغ فعل مرکب نرویم‪ .‬این کار دو فایده دارد‪:‬‬
‫‪ .۱‬فعل‌های ساده به‌تدریج از دایره کاربست در گفتار و نوشتار حذف نمی‌شوند‪.‬‬
‫‪ .۲‬به روان‌نویسی و ساده‌نویسی کمک می‌کنیم‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫❀ چند جایگزی ‌‬
‫ن فارسی‬
‫👈 👈 کناره‬
‫‌گیری(برادر من)‬
‫برادر‬ ‫اخوی‬‫استعفا‬
‫👈 👈 راهبرد‬
‫هشدار‬ ‫استراتژی‬
‫اخطار‬
‫درخواست‬ ‫استحقاق 👈 👈 خواهش‪،‬‬
‫شایستگی‬ ‫استدعا‬
‫اخذاسبق‪ ،‬سابق 👈 👈 دریافت‪،‬‬
‫پیشینگرفتن‬
‫(در ادبیات سیاسی و اداری بین اسبق و سابق تفاوت معنایی قائل‌اند‪).‬‬

‫ناویراسته‬
‫🔻مرکز رسانه قوه‌قضاییه‪:‬‬
‫دادگاه کیفری یک استان تهران با انتشار یک آگهی عمومی که در روزنامه‌ه ای کثیراالنتش ار منتش ر ش ده‪ ،‬از‬
‫‪ ۱۰۴‬اعضای متواری سازمان مجاهدین خلق معروف به منافقین خواست وکیل ق انونی خ ود را ب ه این دادگ اه‬
‫معرفی کنند‪.‬‬
‫👈 نکته‬
‫‪ ۱۰۴‬اعضای (نادرست)‬
‫‪ ۱۰۴‬عضو (درست)‬
‫‪ .۱‬عدد و معدود در مفرد و جمع مطابقت نمی‌کند‪ ۲۰۰ :‬نفر‪ ۵۰ ،‬کتاب و‪...‬‬
‫‪ .۲‬مگر اینکه از حالت عدد و معدودی خارج شود‪ ۵۰ :‬نسخه از کتاب‌ها‪ ۱۰۴ ،‬تن از اعضای‪....‬‬

‫❀ چند جایگزی ‌‬
‫ن فارسی‬
‫زنان‬ ‫همه👈‬ ‫نسوان👈‬ ‫کل‬
‫خورشیدگرفتگی‬
‫فرزندان پسر‬ ‫👈‬
‫فرزندان ذکور 👈‬ ‫کسوف‬
‫فرزندان دختر‬ ‫نامزد‬ ‫👈‬
‫فرزندان اناث 👈‬ ‫کاندیدا‬
‫زادروز‬ ‫👈‬ ‫والدت‬
‫بی‌شرم‬ ‫👈‬ ‫وقیح‬

‫🔸ناویراسته‬
‫او راهکارهای تهران برای رسیدن به یک دنیای عاری از سالح هسته‌ای را تشریح کرد‪.‬‬
‫🔸ویراسته‬
‫او راهکارهای تهران برای رسیدن به دنیایی عاری از سالح هسته‌ای را تشریح کرد‪.‬‬
‫او راهکارهای تهران را برای رسیدن به دنیایی عاری از سالح هسته‌ای تشریح کرد‪.‬‬
‫🔸نکته‬
‫کاربرد کلیشه‌ای «یک» به تقلید از زبان انگلیسی در زب ان فارس ی رواج یافت ه اس ت ک ه بای د از کاربس ت آن‬
‫بپرهیزیم‪.‬‬
‫❀ چند جایگزی ‌‬
‫ن فارسی‬
‫پاکیزگی بایسته‪ ،‬نیازمند‬
‫👈‬ ‫نظافت مستلزم 👈‬
‫دست‌آویز‬ ‫پدر‬
‫👈‬ ‫👈‬‫مستمسک‬ ‫والد‬
‫زنان زشت‬ ‫👈‬ ‫نسوان مستهجن👈‬
‫سپرده شادمان‬‫👈‬ ‫ودیعه مسرور 👈‬
‫شنونده‬ ‫👈‬ ‫مستمع‬
‫‪16‬‬ ‫بهرهمند‬ ‫👈‬ ‫مستفیض‬
‫کمابیش‬ ‫👈‬ ‫نسبتًا‬
‫همانند‬ ‫👈‬ ‫نظیر‬
‫کاهنده‬ ‫👈‬ ‫نزولی‬

‫👈 ناویراسته‬
‫حداد عادل‪ :‬دولت و مجلس در الیحه حجاب دغدغه دارن د ک ه این ام ر الهی در کش ور ب ه نح و احس نت اج را‬
‫شود‪.‬‬
‫👈 ویراسته‬
‫حداد عادل‪ :‬دولت و مجلس در الیحۀ حجاب دغدغه دارند که این امر الهی در کشور به نحو احسن اجرا شود‪.‬‬
‫🔸 نکته‬
‫امیدوارم دکتر حداد عادل که رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی است‪ ،‬چ نین نگفت ه باش د و خط ای رس انه‬
‫باشد‪.‬‬
‫احسنت‪ :‬آفرین‬
‫احسن‪ :‬نیکوتر و بهتر‬
‫و چه بهتر رئیس فرهنگستان بگوید «به شیوه‌ای شایسته»‪.‬‬

‫👈 ناویراسته‬
‫همانطور که گفته شد در صحبت با دانشجویان مشخص شد عدم ارائه درست و کافی مطالب یکی از دالیل این‬
‫موضوع بود‪.‬‬
‫👈 ویراسته‬
‫همان‌طور که گفته شد در صحبت با دانشجویان مشخص شد‪ ،‬ارائۀ نادرست و ناکافی مطالب یکی از دالیل این‬
‫موضوع بود‪.‬‬
‫🔸 نکته‬
‫در این ویراسته‪ ،‬گذشته از اینکه از دس ت واژۀ ناچس ب «ع دم» ره ا می‌ش ویم‪ ،‬تعب یر روان و س اده‌ای را هم‬
‫جایگزین تعبیری پیچیده می‌کنیم‪.‬‬

‫👈 ناویراسته‬
‫این شیوه در گذشته نیز استعمال داشته و بازرسین به آن عمل می‌کردند‪.‬‬
‫👈 ویراسته‬
‫این شیوه در گذشته نیز به کار می‌رفته‌است و بازرسان به آن عمل می‌کردند‪.‬‬
‫👈 نکته‬
‫‪« .۱‬استعمال داشتن» ترکیب نامأنوس و غیرمعیار است‪.‬‬
‫‪« .۲‬بازرس» واژه‌ای فارسی است و حتما باید با نشانۀ فارسی جمع بسته شود‬

‫گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارس ی فهرس تی از واژه‌ه ای خودس اخته ابوریح ان ب یرونی را ب ه‬
‫مناسبت روز بزرگداشت این دانشمند بی‌همتای ایرانی (‪ ۱۳‬شهریورماه) منتشر کرده‌است‪:‬‬
‫برخ‪ :‬پاره‪ ،‬قسمت‬
‫اصطرالبقوس (آذر)‬
‫‌یاب‪‌:‬اسب‪ :‬برج‬
‫ستاره نیم‬
‫آفتاب‪ :‬سال شمسی‬
‫صاعقه‬ ‫آتش‌بار‪:‬سال‬
‫بادنبال‪ :‬ستاره ذوذنب‬ ‫بهارگاه‪:‬ستاره‬
‫فصل بهار‬
‫سال ماه‪ ،‬سال ماهتاب‪ :‬سال قمری‬
‫راست‌پای‪ :‬متساوی‌الساقین‬
‫‪17‬‬
‫بباال‪ :‬مستطیل (مانند «ب» در بخرد)‬
‫تیزنگر‪ :‬دقیق‌النظر‬
‫بسیارپهلو‪ :‬کثیراالضالع‬

‫👈 ناویراسته‬
‫به علت تغییر شغل شوینده جات به قیمت خرید فروخته می‌شود‪.‬‬
‫👈 ویراسته‬
‫به علت تغییر شغل‪ ،‬شوینده‌ها‪ /‬شوینده‌جات به قیمت خرید فروخته می‌شود‪.‬‬
‫👈 نکته‬
‫«فرهنگ درست‌نویسی سخن» ب ه نکت ۀ ظ ریفی اش اره می‌کن د و می‌نویس د‪ :‬ب ‌ه ک ار ب ردن «ج ات» در زب ان‬
‫معیار‪ ،‬در‌صورتی‌که مراد بیان «جنس و نوع» باشد‪ ،‬جایز است‪.‬‬
‫بااین‌حال‪ ،‬دربارۀ کاربرد «جات» اختالف نظر وجود دارد‪ .‬اگرچه در م وارد زی ادی می‌ت وان از نش انۀ جم ع‬
‫«ها» به‌جای «جات» استفاده کرد‪.‬‬

‫اگر تيم حريف بتواند نتيجه مساوى را داشته باشد‪( .‬نادرست)‬


‫اگر تيم حريف بتواند نتيجه مساوى را حفظ كند‪( .‬درست)‬
‫دشمن حمالت زيادى را داشت‪( .‬نادرست)‬
‫دشمن حمالت زيادى كرد‪( .‬درست)‬
‫صداى مرا داريد‪( .‬نادرست)‬
‫صداى مرا مىشنويد‪( .‬درست)‬

‫به جای ترکیب‌های عربی که مضاف‌الیه آنها «ال» دارد‪ ،‬می‌توان از برابرهای فارسی استفاده کرد‪.‬‬
‫همیشه‬
‫‌الفور = بی‌درنگ‬ ‫ابدالدهر = فی‬
‫‌ساز‌الهویه = ناشناس‪ ،‬گمنام‬
‫جدیدالبنا = تازه‬
‫مجهوال‬
‫تندرو‬
‫‌القلب = سنگ دل‬ ‫سریع‌السیر =‬
‫قسی‬
‫علی‌السویه = یکسان‬

‫کنکاش‬
‫«کنکاش» واژه‌ای مغولی به معنی رایزنی و مشورت است‪ .‬پس‪ ،‬به کاربردن آن به معن ای کن دوکاو و ک اوش‬
‫نادرست است‪.‬‬
‫نویسنده در این قصه به کنکاش در زندگی مردم می‌پردازد‪( .‬نادرست)‬
‫نویسنده در این قصه‪ ،‬زندگی مردم را بررسی می‌کند‪( .‬درست)‬

‫در جمله‌هایی که معلوم است یعنی فاعل دارد‪ ،‬نباید از فعل مجهول(شد) استفاده کرد‪.‬‬
‫قانون حمایت از مددجویان توسط دولت تصویب شد‪( .‬نادرست)‬
‫دولت قانون حمایت از مددجویان را تصویب کرد‪( .‬درست)‬
‫گلستان سعدی از سوی انتشارات دانش منتشر شد‪( .‬نادرست)‬
‫انتشارات دانش‪ ،‬گلستان سعدی را منتشر کرد‪( .‬درست)‬
‫یا‬
‫گلستان سعدی را‪ ،‬انتشارات دانش منتشر کرد‪( .‬درست)‬

‫روان بنویسیم‬
‫در اطالعیه یکی از روابط عمومی‌ها نوشته شده بود «طی توافق به عمل آمده با شرکت ‪....‬همکاران می‌توانند‬
‫از خدمات مجتمع ‪...‬با تخفیف استفاده کنند»‬
‫ترکیِب «طی توافق به عمل آمده ‪ »..‬هم دور از زبان معیار اس ت و هم ب ه ساده‌نویس ی آس یب زده اس ت‪ .‬پس‬
‫باید به جای این عبارت پیچیده و نازیبا‪ ،‬از جمله‌های مشابه و روان استفاده کنیم؛‬

‫‪18‬‬
‫‪ ‬پس از توافق باشرکت ‪....‬‬
‫‪‬در پی توافق با شرکت ‪...‬‬
‫‪ ‬با موافقت شرکت‪...‬‬

‫او دیروز از تهران به مشهد وارد و سپس به محل کارش رفت‪.‬‬


‫عبارت باال یک ایراد جدی دارد‪ .‬این عبارت از دو جمله جدا با دو فع ل ج دا تش کیل ش ده اس ت و ح ذف فع ل‬
‫جمله اول بدون اینکه قرینه داشته باشد‪ ،‬دلیلی ندارد و اشتباه است‪.‬‬
‫پس بنویسیم‪:‬‬
‫او دیروز از تهران به مشهد وارد شد و سپس به محل کارش رفت‪.‬‬
‫‪ ‬هفت خان‪ /‬هفت خوان‬
‫یکی از معانی «خان»‪« ،‬مرحله و منزل» است و مراد از «هفت خ ان»‪ ،‬هفت مرحل ه دش واری اس ت ک ه در‬
‫برخی داستان‌های اساطیری‪ ،‬پهلوانانی مانند رستم و سهراب گذرانده‌اند و به َم جاز در معنی «مراحل متع دد و‬
‫دشوار برای رسیدن به چیزی یا انجام گرفتن ک اری» ب ه ک ارمی‌رود‪ .‬بن ابراین نوش تن آن ب ه ص ورت «هفت‬
‫خوان» جایز نیست‪ .‬کتاب «فرهنگ امالیی» فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم اولویت را ب ه هفت خ ان داده‬
‫است‪.‬‬

‫‪ ‬موفقیت شما بستگی به دانش‪ ،‬تالش و برنامه‌ریزی دارد‪.‬‬


‫فعل یا ساده است‪ ،‬مانند‪ :‬گفت‪ ،‬خورد‪ ،‬می‌رود و یا مرکب مانن د‪ :‬اح ترام گذاش تم‪ ،‬بس تگی دارد‪ ،‬تالش می‌کن د‬
‫و‪. ...‬‬
‫جملۀ باال یک اشکال ویرایشی دارد و آن اینکه بین دو قسمت فعل مرکب «بستگی دارد» فاص له افت اده اس ت‪،‬‬
‫در حالی که اجزای یک فعل مرکب باید کنار هم باشند‪ .‬پس شکل ویرایش‌شدۀ جمله باال چنین است‪:‬‬
‫✓ موفقیت شما به دانش‪ ،‬تالش و برنامه‌ریزی بستگی دارد‪.‬‬
‫همراهان‌و همون دان(اعض ا) گ رامی‌روز گذش ت ‌ه در پیام‌ه ایی ک ه فرس تادند‪ ،‬عالقه‌من د بودن د جایگزین‌ه ای‬
‫ترکیبات فارسی را که «ال» گرفته است بدانند‪ .‬در پاسخ باید عرض کنم که جایگزین این ترکیبات ممکن است‬
‫متفاوت باشد و نسخه یکسانی ندارد‪ .‬از این رو به مواردی اشاره‌می‌کنم‪.‬‬
‫فرمایش‪ /‬به فرمایش‬‫ممنوع از کار‬
‫حسِب‬ ‫ممنوبع‌الکار‬
‫‌الفرمایش ‪‬‬ ‫حس‬
‫فرمان‬ ‫به‬ ‫فرمان‪/‬‬ ‫ِب‬
‫دستور عمل‪ /‬شیوه‌نامه‬ ‫حس‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‌الفرمان‬ ‫ب‬
‫دستورالعمل‬‫حس‬
‫‌تبار‬‫ی‬ ‫ایران‬
‫خوش‌اندام‬ ‫‪‬‬‫متناسیب‌االندام ‪‬‬
‫‌االصل‬ ‫ایران‬
‫حسب خواهش‪ /‬بنابرخواهش‬ ‫حسب‌الخواهش ‪‬‬

‫‪ ‬امالی درست یک واژه‬


‫خرجین؛‬
‫اصل کلمه در عربی به معنای «کیسه و جوال» است و چنان که دهخ دا می‌نویس د‪ ،‬ممکن اس ت «ین» عالمت‬
‫تثنیه باشد به معنی «دو خرج» یعنی دو کیسه و جوال‪ .‬بنابراین «خورجین» نادرست است‪.‬‬
‫موالنا‪ :‬ای باعث رزق مستمندان‬
‫بی قوصره و جوال و خرجین («قوصره» یعنی زنبیل خرما)‬

‫در گزارش‌کار یک سازمان دولتی به انبوه اشکال‌های ویرایشی و نگارشی برخوردم‪.‬‬


‫دو نمونه👇‬
‫👈 عدم فروش بلیط به صورت حضوری ❌‬
‫👈 نفروختن بلیت به‌صورت حضوری ✅‬
‫👈کسانی که از حضور در کالس امتناع می‌ورزند‪❌ .‬‬
‫👈 کسانی که در کالس حاضر نمی‌شوند‪✅ .‬‬

‫‪ ‬بیافتد‪ /‬بیفتد‬

‫‪19‬‬
‫فعل‌هایی که با الف یا همزه آغاز می‌شوند‪ ،‬هنگامی که پیشوند «ب» و «ن» به آنها افزوده شود‪ ،‬ال ف آغ ازین‬
‫در نوشتن حذف می‌شود‪:‬‬
‫نیفتاد‬ ‫بیفتاد‬ ‫افتاد‬
‫نیفکن‬ ‫بیفکن‬ ‫افکن‬
‫بینداخت نینداخت‬ ‫انداخت‬
‫نیفسرد‬ ‫بیفسرد‬ ‫افسرد‬
‫نیندیش‬ ‫بیندیش‬ ‫اندیش‬

‫‪  20‬برابر پرکاربرد فارسی‬


‫برای اینکه زبان شیرین فارسی را پاسداری کنیم‪ ،‬دست‌کم تا جایی که ممکن اس ت از برابره ای فارس ی به ره‬
‫بگیریم‪ .‬با به کاربردن واژگان فارسی به آنها امکان زندگی بدهیم‪.‬‬
‫جشنواره‬ ‫فستیوال 👈‬
‫فهرست‬ ‫👈‬ ‫لیست‬
‫نماهنگ‬ ‫👈‬ ‫کلیپ‬
‫شمارگان‬ ‫👈‬ ‫تیراژ‬
‫نشانه‬ ‫👈‬ ‫آرم‬
‫بایگانی‬ ‫👈‬ ‫آرشیو‬
‫کارگاه‬ ‫👈‬ ‫ورکشاپ‬
‫بزرگ‌راه‬ ‫👈‬ ‫اتوبان‬
‫زندگی‌نامه‬ ‫👈‬ ‫بیوگرافی‬
‫ویرایش‬ ‫👈‬ ‫ادیت‬
‫افشانه‬ ‫👈‬ ‫اسپری‬
‫پویانمایی‬ ‫انیمیشن 👈‬
‫نشانی‬ ‫👈‬ ‫آدرس‬
‫جست‌وجو‬ ‫👈‬ ‫سرچ‬
‫فناوری‬ ‫👈‬ ‫تکنولوژی‬
‫پیامک‬ ‫👈‬ ‫اس ام اس‬
‫زمان‬ ‫👈‬ ‫تایم‬
‫نسخه‬ ‫👈‬ ‫ورژن‬
‫فیلمنامه‬ ‫👈‬ ‫سناریو‬
‫گفت‌وگو‬ ‫👈‬ ‫دیالوگ‬

‫چند واحد شمارش‬


‫برخی واحدهای شمارش ویژه یک اسم اس ت مانن د «اص له» ب رای درخت‪ .‬ولی ب رخی ممکن اس ت ب ه ط ور‬
‫مشترک به کار رود مانند عدد‪ .‬چند واحد شمارشی پرکاربرد امروز تقدیم می‌شود‪.‬‬
‫‪« -1‬اصله» برای درخت‪ :‬پنج اصله درخت‪.‬‬
‫‪« -2‬باب» برای خانه و دکان و کاروانسرا و ‪ ...‬دو باب خانه‪ ،‬پنج باب مغازه‪.‬‬
‫‪« -3‬برگ» برای کاغذ جلد نشده‪ :‬پنج برگ کاغذ‪.‬‬
‫‪« -4‬بند» برای کاغذ که شامل ‪ 500‬برگ در ابعاد معین است‪ :‬سه بند کاغذ‪.‬‬
‫‪« -5‬پرده» برای تابلو نقاشی‪ :‬سه پرده تابلو نفیس استاد فرشچیان‪.‬‬
‫‪« -6‬تخته» برای فرش و پتو و جز آن‪ :‬دو تخته فرش‪ ،‬سه تخته پتو‪.‬‬
‫‪« -7‬تن» برای انسان (به جای نفر)‪ :‬ده تن سرباز‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫‪« -8‬توپ» برای پارچه‪ :‬سه توپ فاستونی‪.‬‬
‫‪« -9‬جام» برای قطعات شیشه ساختمانی و آینه‌های بزرگ‪ :‬دو جام شیشه‪.‬‬
‫‪« -10‬جلد» برای کتاب و دفتر‪ :‬دو جلد کتاب‪.‬‬
‫‪« -11‬جفت» برای کفش و جوراب و جز آن‌ها‪ :‬دو جفت کفش‪ ،‬دو جفت جوراب‪.‬‬
‫‪« -12‬حلقه» برای چاه و قنات و فیلم و نوار و لوح فشرده‪ :‬سه حلقه چاه‪ ،‬چهار حلقه لوح فشرده‪.‬‬
‫‪« -13‬دانه» برای برخی اشیا‪ :‬دو دانه سیب‪ 5 ،‬دانه آب نبات‪.‬‬
‫‪« -14‬دست» برای شش عدد ظرف‪ ،‬قاشق و غیره و همچنین لباس‪ :‬یک دست قاشق‪ ،‬سه دست لباس‪.‬‬
‫‪« -15‬دستگاه» برای اتومبیل‪ ،‬رادیو و تلویزیون و موتور و جز آن‪ :‬دو دستگاه اتومبیل‪ ،‬سه دستگاه رادیو‪.‬‬
‫‪« -16‬دو جین» برای هر دسته یا بسته دوازده‌تایی‪ :‬یک دو جین جوراب‪.‬‬
‫‪« -17‬دهنه» برای دکان‪ :‬یک دهنه دکان نانوایی‪.‬‬
‫‪« -18‬رأس» برای گاو و گوسفند و بز و امثال آن‌ها‪ :‬سه رأس گاو‪.‬‬
‫‪« -19‬رشته» برای گردن‌بند و دست‌بند‪ ،‬نیز برای قنات و چاه و ج ز آن (به‌ج ای حلق ه)‪ :‬دو رش ته قن ات‪ ،‬س ه‬
‫رشته گردن‌بند‪.‬‬
‫‪« -20‬زنجیر» برای فیل‪ :‬دو زنجیر فیل‪.‬‬
‫‪« -21‬سر» برای انسان (به جای نفر در عائله)‪ :‬پنج سر عائله‪.‬‬
‫‪« -22‬سنگ» برای آب آبیاری و آسیا‪ :‬سه سنگ آب‪.‬‬
‫‪« -23‬شاخه» برای سیم و لوستر و تیرآهن و جز آن‪ :‬سه شاخه سیم‪ ،‬دو شاخه لوستر‪ ،‬چهار شاخه تیرآهن‪.‬‬
‫‪« -24‬شعله» برای وسایل روشنایی مانند چراغ و شمع‪ :‬دو شعله چراغ‪.‬‬
‫‪« -25‬طاقه» برای شال و پتو و پارچه‪ :‬دو طاقه شال‪ ،‬چهار طاقه پتو‪.‬‬
‫‪« -26‬عدد» برای برخی اشیا‪ 4 :‬عدد بستنی‪.‬‬
‫‪« -27‬عراده» برای توپ‪ :‬سه عراده توپ‪.‬‬
‫‪« -28‬فروند» برای کشتی و هواپیما و بالگرد‪ :‬سه فروند هواپیما‪.‬‬
‫‪« -29‬فقره» برای نامه‪ ،‬سند‪ ،‬چک و مانند آن‌ها‪ :‬سه فقره نامه‪.‬‬
‫‪« -30‬قالب» برای قطعات بریده‌شده و جدا از هم‪ :‬دو قالب کره‪ ،‬چهار قالب صابون‪ ،‬سه قالب یخ‪.‬‬
‫‪« -31‬قبضه» برای اسلحه سبک‪ :‬دو قبضه برنو‪ ،‬یک قبضه شمشیر‪.‬‬
‫‪« -32‬قرص» برای نان‪ :‬دو قرص نان‪.‬‬
‫‪« -33‬قطع ه» ب رای زمین و ب اغ‪ ،‬همچ نین ب رای ف رش‪ ،‬عکس‪ ،‬ج واهر‪ ،‬جوج ه‪ ،‬م رغ‪ ،‬خ روس‪ ،‬م اهی و‬
‫اسکناس‪ :،‬دو قطعه زمین‪ ،‬چند قطعه فرش‪ ،‬سه قطعه عکس‪ ،‬سه قطعه جوجه‪ ،‬دو قطعه اسکناس‪.‬‬
‫‪« -34‬قالده» برای سگ و شیر و ‪ ...‬دو قالده سگ‪.‬‬
‫‪« -35‬قواره» برای زمین و برای پارچه‌ای که جهت یک دست لباس کافی است‪ :‬سه قواره زمین‪ ،‬چهار قواره پارچه‪.‬‬
‫‪« -36‬مجلد» برای کتاب و دفتر‪ :‬چهار مجلد کتاب‪.‬‬
‫‪« -37‬نخ» برای سیگار‪ :‬سه نخ سیگار بهمن‪.‬‬
‫‪« -38‬نفر» برای انسان و شتر‪ :‬سه نفر راهزن‪ ،‬ده نفر شتر‪.‬‬
‫‪ ‬مصوبه افزایش حقوق کارمندان توسط دولت ابالغ شد‪.‬‬
‫این جمله یک اشکال ساختاری دستوری دارد که متأسفانه در اخبار رس انه‌ها ن یز ف راوان ب ه ک ار می‌رود‪ .‬در‬
‫این جمله فاعل ابالِغ مصوبه‪ ،‬مشخص است‪ ،‬بنابراین نباید از وجه مجهول فعل یعنی «شدن» استفاده ک نیم ک ه‬
‫ناگزیر شویم از واژۀ غیرمعیار «توسط» کمک بگیریم‪ .‬پس‪ ،‬زمانی‌که جمل ۀ م ا فاع ل دارد‪ ،‬نبای د از س اختار‬
‫مجهول استفاده کنیم‪.‬‬
‫جملۀ درست این است‪:‬‬
‫✓ دولت مصوبه افزایش حقوق کارمندان را ابالغ کرد‪.‬‬

‫امالی درست‬
‫‪ ‬ماحصل‬ ‫‪ ‬ضرس قاطع‬
‫‪ ‬حقابه‬ ‫‪ ‬راجع به‬
‫‪ ‬بی‌محابا‬ ‫‪ ‬مصدع اوقات‬
‫‪ ‬بحبوحه‬
‫مزبور‬
‫‪21 ‬‬
‫‪ ‬ضجه‬
‫‪ -‬البته پیشنهاد می‌کنیم تا جایی که امکان دارد واژ ‌ه‌ها و ترکیب‌های غلیظ عربی نباشد و برابرهای فارسی آنه ا‬
‫را به کار بریم‪.‬‬

‫‪‬چند واژه پرکاربرد و برابرهای فارسی مصوب فرهنگستان‬


‫نماد‬ ‫👈 سمبلبخش ‪ /‬گروه‬
‫👈‬ ‫دپارتمان‬
‫نوبت‬ ‫👈 شیفتزندگی‌نامه 👈‬ ‫بیوگرافی‬
‫گام‬ ‫👈‬ ‫👈 فاز آزمون‬ ‫تست‬
‫برگه‬ ‫👈 فرم کارنامک 👈‬ ‫رزومه‬

‫‪ ...« ‬به تارنمای ﺻﻨﺪوق رﻓﺎه وزارت ﻋﻠﻮم ﻣﺮاجعه ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ و ﺳﭙﺲ از ﻃﺮﯾﻖ گزینۀ «ﺛﺒﺖ ﻧﺎم داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن ﻓﺎﻗﺪ‬
‫ﭘﺮوﻧﺪه در ﺻﻨﺪوق رﻓﺎه» وارد ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺷﻮﯾﺪ‪ .‬مرحلۀ دوم‪ :‬ﺑﺎ وارد ﮐﺮدن ﮐﺪ ملی و ﺳﭙﺲ ﻓﺸﺎر دادن ‪»...‬‬
‫‪ ‬این عبارت افزون بر ایراد فعل کمکی «نمایید» که باید «کنید» باش د‪ ،‬ی ک اش کال نگارش ی مهم دارد و آن‬
‫اینکه قبل از «سپس» هیچ‌گاه «واو» نمی‌آید‪.‬‬
‫حرف اضافه «به» جدا از واژه پس از خود نوشته می‌شود مثل‪:‬‬
‫‪ ‬او به خودش قول داد‪.‬‬
‫‪ ‬او به مدرسه رفت‪.‬‬
‫در چهار مورد پیوسته نوشته می‌شود‪:‬‬
‫‪ ‬هنگامی‌که بر سر فعل یا مصدر بیاید مانند‪ :‬بگفتم؛‬
‫‪ ‬هنگامی‌که صفت بسازد مانند‪ :‬بخرد‪ ،‬بشکوه؛‬
‫‪ ‬در واژه‌هایی مانند بدین‪ ،‬بدان‪ ،‬بدو و بدیشان؛‬
‫‪ ‬در آغاز برخی واژه‌های عربی مانند‪ :‬بشخصه‪ ،‬بعینه‪.‬‬

‫تعدادی واژه و ترکیبی که می‌توان برابره!ای فارس!ی آن‌ه!ا را ب!ه ک!ار ب!ریم و ی!ا دس!ت‌کم از این برابر‌ه!ا هم‬
‫استفاده کنیم‪.‬‬
‫نخست‬ ‫👈‬ ‫ابتدا‬
‫خودکار‬ ‫👈‬ ‫اتوماتیک‬
‫نوآوری‬ ‫👈‬ ‫ابتکار‬
‫رفت و آمد‬ ‫ایاب و ذهاب 👈‬
‫شهروندان‬ ‫👈‬ ‫اتباع‬
‫هم‌اکنون‬ ‫درحال حاضر 👈‬
‫زورگیری‬ ‫👈‬ ‫اخاذی‬
‫ب ا‬ ‫👈‬ ‫علی‌رغم‬
‫هشدار‬ ‫👈‬ ‫اخطار‬
‫این‌که‬
‫احتماًالیا کج‌دار و👈مریز؟ شاید‬
‫‪ ‬کج‌دار و مریض‬
‫عبارت«کج‌دار و مریز» هم‌معنای مدارا کردن و همراهی کردن با موضوع یا کس ی اس ت‪ .‬ام ا گ اه ب ه اش تباه‬
‫«کج‌دار و مریض» می‌نویسند و آن را با مریضی مرتبط می‌دانند‪« .‬کج‌دار و مریز» در اصل به معنای اینک ه‬
‫ظرف را کج نگه‌دار و در عین حال مواظب باش که نریزد‪.‬‬

‫محتشم کاشانی‪:‬‬
‫سنایی‪:‬‬
‫در بزم حکیمان ز می شورانگیز‬
‫ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز‬
‫نی‌تاب نشستن است و نی پای گریز‬
‫وی نرگس شهالی تو بس شورانگیز‬
‫از بهر من تنگ سراب ای ساقی‬
‫هر قطره که می‌چکد ز خون دل من‬
‫مینا به سر پیاله کج‌دار و مریز‬
‫در جام وفای توست کژدار و مریز‬

‫‪22‬‬
‫امالی درست چند واژه و ترکیب‬
‫اشگ) ملغمه‬
‫اشک (نه ‪‬‬ ‫‪‬‬
‫شرمسار)‬
‫معنای مرهم‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬دمغ (به‬
‫‪ ‬مالنقطی ‪ ‬لشکر (نه لشگر)‬
‫‪ ‬مطمح نظر ‪ ‬توجیه‬
‫‪ ‬بی‌محابا‬

‫‪ ‬بیندیشید؛ نه اینکه بیاندیشید‬


‫هنگامی‌که الف مضموم و مفتوح بین پیشوند «ب» و «ن» و فعل ق رار گ یرد‪ ،‬ال ف آغ ازین در نوش تن ح ذف‬
‫می‌شود‪:‬‬
‫نادرست‬ ‫درست‬
‫بیافتاد‬ ‫بیفتاد‬ ‫افتاد‬
‫نیافکن‬ ‫نیفکن‬ ‫افکن‬
‫بیانداخت‬ ‫بینداخت‬ ‫انداخت‬
‫بیاندیش‬ ‫بیندیش‬ ‫اندیش‬
‫و‪.....‬‬
‫اما اگر الف مکسور باشد‪ ،‬تغییری نمی‌کند‪ .‬مانند «بایستاد»‬

‫توضیح‪ :‬واژه‌های غیرعربی را نباید با «ط» ی عربی ب ‌ه کاربرد‪.‬‬


‫ننویسیم‬ ‫بنویسیم‬
‫اطاق‬ ‫اتاق‬
‫بلیط‬ ‫بلیت‬
‫امپراطور‬ ‫امپراتور‬
‫طوس‬ ‫توس‬
‫طهران‬ ‫تهران‬
‫طپش‬ ‫تپش‬
‫باطری‬ ‫باتری‬
‫طپانچه‬ ‫تپانچه‬
‫طهمورث‬ ‫تهمورث‬

‫چند واژه برابر فارسی‬


‫جدانشدنی‬ ‫👈‬ ‫الینفک‬
‫ناگشودنی‬ ‫👈‬ ‫الینحل‬
‫ناگزیر‪ ،‬خواه‌ناخواه‬ ‫👈‬ ‫الجرم‬
‫دست‌کم‬ ‫👈‬ ‫الاقل‬
‫پیوسته‪ ،‬همواره‬ ‫👈‬ ‫الینقطع‬
‫همچنان‬ ‫👈‬ ‫کماکان‬
‫چند‌وچون‬ ‫👈‬ ‫کّم‌‌وکیف‬

‫(نادرست)‬ ‫‪ ‬او ما را منع کرد که به این جلسه نرویم‪.‬‬

‫‪23‬‬
‫(درست)‬ ‫✓ او ما را منع کرد که به این جلسه برویم‪.‬‬
‫زمانی که در جمله پایه‪ ،‬فعل بازدارنده مانند «منع کردن» داشته باشیم‪ ،‬در جمله پیرو نبای د فع ل منفی ب ه ک ار‬
‫ببریم‪.‬‬

‫‪ ‬عنوان کرد!‬
‫متأسفانه بارها دی ده می‌ش ود دوس تان رس انه‌ای در خبره ا و گزارش‌ه ای خ ود از ت رکیب جعلی‪ ،‬نادرس ت و‬
‫بی‌مفهوم «عنوان کرد»‪« ،‬عنوان داشت» و «عنوان شد» استفاده می‌کنند‪ .‬گفت‪ ،‬افزود‪ ،‬اظهارکرد و بیان ک رد‬
‫را جایگزین «عنوان کرد» کنیم و از کاربست این تعبیر صد درصد غلط بپرهیزیم‪.‬‬

‫امالی درست چند واژه‬


‫‪ ‬کارآمد‬
‫‪ ‬کارآموز‬
‫‪ ‬کارآزموده‬
‫‪ ‬کارآفرین‬
‫‪ ‬کارآیند‬
‫‪ ‬کارآگاه‬

‫در موارد زیر هیچ‌گاه از ویرگول استفاده نمی‌شود‪:‬‬


‫‪۱‬ـ قبل از «و»‪« ،‬یا»‪« ،‬سپس»‪« ،‬پس»‪« ،‬که» و کلمات عطف و فعل؛‬
‫‪۲‬ـ بعد از «را»‪« ،‬که»‪« ،‬اگر» و حروف اضافه؛‬
‫‪۳‬ـ در شعر اگر بین سازه‌های هم‌پایه «و» عطف قرار گرفته باشد‪ ،‬به دلیل برهم خ وردن وزن ش عر نمی‌ت وان‬
‫از ویرگول استفاده کرد‪.‬‬
‫ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند‪.‬‬

‫‪ ‬پیرامون‬
‫ن را به جای «درباره» به کاربرد‪.‬‬
‫«پیرامون» به معنای اطراف و گرداگرد و حومه است‪ .‬بنابراین نباید آ ‌‬
‫(درست)‬ ‫✓ آسیب‌های اجتماعی پیرامون شهر را باید جدی گرفت‪.‬‬
‫(نادرست)‬ ‫‪ ‬باید پیرامون ادبیات جنگ دیدگاه‌های جدیدی مطرح شود‪.‬‬
‫(درست)‬ ‫✓ باید درباره ادبیات جنگ دیدگاه‌های جدیدی مطرح شود‪.‬‬

‫‪ ‬از کاربرد جمله‌های دراز بپرهیزیم‪.‬‬


‫اگر جمله‌ای با کمترین واژه‌ها فهمیدنی است‪ ،‬آن را بی‌علت طوالنی نکنیم‪.‬‬
‫دانشجوی خوب تمام سعی و کوشش و هّم و غّم خود را مصروف آن می‌سازد که برای کشوری که در آن زندگی می‌کند و هم!!ۀ‬
‫افراد جامعه و انسان‌ها مثمر ثمر و مفید فایده باشد‪ ،‬چنان‌که همه از او سود و فایده و بهره بگیرند‪.‬‬
‫این جملۀ طوالنی را می‌توان خیلی کوتاه نیز بیان کرد‪:‬‬
‫دانشجوی خوب می‌کوشد برای جامعه مفید باشد‪.‬‬

‫‪ ‬قابل و غیر قابل‬


‫به‌جای «غیرقابل» می‌توان عوامل منفی‌ساز فارسی و به‌جای «قابل» برابر‌های فارس ی مناس ب ب ه ک ار ب رد‪.‬‬
‫مانند‪:‬‬
‫قبول نشدنی‬ ‫←‬ ‫غیرقابل قبول‬
‫اجرا شدنی‬ ‫←‬ ‫قابل اجرا‬
‫انکارناپذیر‬ ‫←‬ ‫غیرقابل انکار‬
‫اجتناب‌ناپذیر‬ ‫←‬ ‫غیرقابل اجتناب‬

‫‪24‬‬
‫دور از انتظار‬ ‫←‬ ‫غیرقابل انتظار‬
‫دوراز دسترس‬ ‫←‬ ‫غیرقابل دسترس‬
‫در دسترس‬ ‫←‬ ‫قابل دسترس‬
‫بی‌بازگشت‬ ‫←‬ ‫غیرقابل بازگشت‬
‫شایان‪ /‬درخور‪ /‬شایسته توجه‬ ‫←‬ ‫قابل توجه‬
‫شایان ذکر‬ ‫←‬ ‫قابل ذکر‬
‫تحسین‌برانگیز‬ ‫←‬ ‫قابل تحسین‬
‫اشتعال‌زا‬ ‫←‬ ‫قابل اشتعال‬
‫خسارت زیاد‬ ‫خسارت قابل مالحظه ←‬
‫محترم‬ ‫←‬ ‫قابل احترام‬

‫بهتر است یای نکره بر سر موصوف درآید نه صفت‪ .‬بنابراین‪:‬‬


‫مردی مهربان‪ ،‬کتابی مفید‪ ،‬باغی بزرگ و جوانی برومند بهتر و درست‌تراست از‪:‬‬
‫مرد مهربانی‪ ،‬کتاب مفیدی‪ ،‬باغ بزرگی و جوان برومندی‪.‬‬
‫با واژه‌ها و ترکیب‌های زیبای زبان مادری‌مان مهربان باشیم و گاهی به سراغ آن‌ها هم برویم و حالی بپرسیم‪.‬‬
‫‪ ‬تن‌درست (سالم) ‪ ‬دست‌یافتنی (میسور)‬
‫‪ ‬رخداد (حادثه) ‪ ‬تهی‌دست (فقیر)‬
‫‪ ‬پافشاری (تأکید) ‪ ‬دستاورد (نتیجه)‬
‫(قساوت) سرکش (یاغی)‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬سنگ‌دلی‬
‫‪ ‬دست‌کاری (تحریف)‬

‫‪ ‬باید و بایست‬
‫اینکه کجا «باید» و «نباید» و کجا «بایست» و «نبایس ت» ب ه ک اربریم‪ ،‬ب ه زم ان فع ل و جمل ه بس تگی دارد‪.‬‬
‫«باید» و «نباید» برای زمان حال و «بایست» و «نبایست» برای زمان گذشته به کار می‌رود‪.‬‬
‫نادرست‪ :‬بایست امروز به سینما برویم‪ .‬‬
‫درست‪ :‬باید امروز به سینما برویم‪✓ .‬‬
‫نادرست‪ :‬نبایست این حرف را بزنم‪ .‬‬
‫درست‪ :‬نبایست این حرف را می‌زدم‪✓ .‬‬

‫‪ ‬همزه‌ای که نباید حذف شود‬


‫در صورت‌های متصل فعل«بودن» در زمان حال‪ ،‬همزه صامت میانجی حذف نمی‌شود‪ .‬پس باید نوشت‪:‬‬
‫نادرست‪ :‬کاریست‪ ،‬کاری ست‬
‫درست‪ :‬کاری است‬
‫نادرست‪ :‬آزادگیست‪ ،‬آزادگی ست‬
‫درست‪ :‬آزادگی است‬
‫نادرست‪ :‬جاریست‪ ،‬جاری ست‬
‫درست‪ :‬جاری است‬

‫‪ ‬کوتاه‌نویسی‬
‫کوتاه‌نویسی هنر است و یکی از شیوه‌های کوتاه‌نویسی‪ ،‬حذف واژه‌های اضافی است‪.‬‬
‫ـ امسال‪ ،‬میزان دست‌مزدها به دوبرابر افزایش می‌یابد‪.‬‬
‫ـ امسال‪ ،‬دست‌مزدها دوبرابر خواهد شد‪.‬‬
‫یا‪:‬‬
‫‪ -‬بدعهدی‌ها‪ ،‬دیگران را نسبت به انسان بدگمان می کند‪.‬‬
‫‪ -‬بدعهدی‌ها‪ ،‬دیگران را به انسان بدگمان می کند‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫یا‪:‬‬
‫‪ -‬مشکالت مورد شناسایی قرار گرفت‪.‬‬
‫‪ -‬مشکالت شناسایی شد‪.‬‬
‫‪ ‬واژه‌ها را احتکار نکنیم‬
‫برای بهتر و زیباتر نوشتن بای د دای ره واژگان‌م ان را گس ترده‌تر ک نیم‪ .‬معم وًال وق تی حوص له ن داریم ی ا دقت‬
‫نمی‌کنیم‪ ،‬برای هرچیزی از صفت «خوب» یا «بد» استفاده می‌کنیم و می‌گوییم و می‌نویسیم‪:‬‬
‫کتاب خوب‪ ،‬کفش خوب‪ ،‬فیلم خوب‪ ،‬تابلو خوب‪ ،‬غذای بد‪ ،‬جمله بد‪ ،‬صدای بد‪ ،‬جلسه بد و‪...‬‬
‫در حالی که اگر واژه‌ها را احتکار نکنیم‪ ،‬مثًال می‌توانیم بنویسیم‪:‬‬
‫کتاب مفید‪ ،‬کفش راحت‪ ،‬فیلم جذاب‪ ،‬تابلو زیبا‪ ،‬غذای بد مزه‪ ،‬ص دای دلخ راش‪ ،‬جمل ه نارس ا‪ ،‬جلس ه ض عیف‬
‫و‪...‬‬

‫‪ ‬پایمردی‬
‫«پایمردی» که امروزه بیشتر به معنای پایداری و مقاومت به‌کار می‌رود‪ ،‬در اصل به معنای شفاعت‪ ،‬توس ط‪،‬‬
‫میانجی‌گری‪ ،‬کمک و دستیاری است و در متون ادب فارسی هم به همین معنا آمده است‪.‬‬
‫* خواجه پایمردی کند و سوی خواجه بزرگ احمد عبدالصمد بنویسد و او را شفیع کند‪( .‬تاریخ بیهقی)‬
‫* حقا که با عقوبت دوزخ برابر است ‪ /‬رفتن به پایمردی همسایه در بهشت (سعدی)‬

‫‪ ‬انجام‬
‫«انجام» دراصل به معنای پايان است یعنی در برابر آغاز‪ ،‬امروزه با اين واژه فعلهاى بهانجام رساندن‪ ،‬انج ام‬
‫دادن‪ ،‬انجام شدن‪ ،‬انجام پذيرفتن و‪ ...‬هم ساخته شده است‪ .‬نکته اینجاست ک ه در نوش ته‌های ام روز به‌وی ژه در‬
‫نوشته‌های رسانه‌ای‪ ،‬گاه این واژه به اشتباه به جای «اجرا» به کار می‌رود‪.‬‬
‫‪ ‬مايلم در انجام پروژه با شما همكارى كنم‪( .‬نادرست)‬
‫✓ مايلم در اجراى پروژه با شما همكارى كنم‪( .‬درست)‬
‫‪ ‬انجام برخى كارها به سرمایه نياز دارد‪( .‬نادرست)‬
‫✓ اجرای برخی کارها به سرمایه نیاز دارد‪( .‬درست)‬
‫در جمله «انجام اين كار پرهزينه است» يا بايد گفت‪:‬‬
‫انجام دادن اين كار پرهزينه است‪ .‬یا اين كار هزينه‌بر است‪.‬‬
‫‪ ‬با کمال تأسف!‬
‫ل ناب اوری‪ ،‬در کم ال پس تی‪ ،‬درکم ال‬
‫* بارها دیده و شنیده‌ایم که می‌گویند یا می‌نویسند‪ :‬با کمال تأسف‪ ،‬درکما ‌‬
‫بی‌چشم و رویی و ‪...‬‬
‫* «کمال» در امور مثبت به کار می‌رود‪ ،‬نه منفی؛ یعنی می‌توان گفت‪ :‬در کمال خوشبختی یا با کمال مس رت‬
‫و ‪....‬‬
‫* به جای در «کمال ناباوری» می‌توان گفت‪ :‬ناباورانه و به جای «در کمال پستی» گفت‪ :‬بانهایت پستی‬

‫چند واژه که تلفظ یکسان دارند ولی در نگارش و معنا متفاوت‌اند‪.‬‬


‫عاجل = فوری‬ ‫آجل = آینده‬
‫ابلق = سیاه و سفید‬ ‫ابلغ = رساتر‬
‫اثاث = لوازم منزل‬ ‫اساس = پایه‬
‫عمل = کار‬ ‫َاَم ل = آرزو‬
‫انتصاب = گماشتن‬ ‫انتساب = نسبت دادن‬
‫عوان = پاسبان‬ ‫اوان = هنگام‬
‫عریکه = سرشت‬ ‫اریکه = تخت‬
‫باقی = بقیه‪ ،‬پایدار‬ ‫باغی = سرکش‬

‫‪26‬‬
‫تهدید = ترساندن‬ ‫تحدید = محدودکردن‬
‫سمین = چاق‬ ‫ثمین = گران‌قیمت‬
‫صواب = درست و صحیح‬ ‫ثواب = پاداش کارنیک‬
‫چند جایگزین خوب فارسی‬
‫آسیب‬ ‫فروپاشی‬
‫👈‬ ‫صدمه👈‬ ‫زوال‬
‫برپایه‬ ‫پیشینه‬
‫👈‬ ‫طبق 👈‬ ‫سابقه‬
‫چشم‌گیر‬ ‫استوار‬
‫👈‬ ‫قابل 👈‬
‫‌توجه‬ ‫راسخ‬
‫دانش‌آموخته‬ ‫دیگران‬ ‫سایرین فارغ 👈‬
‫‌التحصیل 👈‬
‫دورنگار‬ ‫پیوست‬
‫👈‬ ‫ضمیمه فاکس 👈‬
‫پیشتر‬ ‫پرشمار‬
‫👈‬ ‫قبًال 👈‬ ‫عدیده‬

‫بنویسیم👇‬ ‫ننویسیم 👇‬
‫تزیینات‬ ‫تزئینات‬
‫آیین‌نامه‬ ‫آئین‌نامه‬
‫بفرمایید‬ ‫بفرمائید‬
‫پاییز‬ ‫پائیز‬
‫🔹 واژه‌های فارسی را بدون همزه بنویسیم‪ .‬همزه برخی واژه‌های عربی نیز در فارسی‌نویس ی ب ه «ی» تب دیل‬
‫می‌شود‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫☜ براساس بررسی‌های انجام شده‬
‫ویراسته👇‬
‫☜ براساس بررسی‌ها‬
‫نکته ☜ «انجام شده» اضافه و حشو است‪ .‬وقتی بررسی شده‪ ،‬یعنی انجام شده است‪.‬‬
‫اسم جمع‬
‫👈 اسم جمع‪ ،‬اسمی است که در معنا جمع است؛ اما در ظاهر و شکل مفرد‪ .‬وقتی نهاد اسم جم ع باش د فع ل آن‬
‫به هر دو شکل آورده می‌شود‪.‬‬
‫👈 اسامی جمع مانند‪ :‬گروه‪ ،‬جمعیت‪ ،‬لشکر‪ ،‬کاروان‪ ،‬قبیله‪ ،‬دسته‪ ،‬حزب‪ ،‬ایل‪ ،‬گله و ‪...‬‬
‫👈 جمعیت به میدان آزادی رسید‪.‬‬
‫👈 جمعیت به میدان آزادی رسیدند‪.‬‬
‫مردم رسیدند‪.‬‬ ‫👈 اما واژه «مردم» فقط با فعل جمع می‌آید‪:‬‬

‫چند جایگزین فارسی‬


‫هم‌وزن‬ ‫☜‬ ‫متوازن‬ ‫شگفت‌زده‬ ‫☜‬ ‫متعجب‬
‫درگذشته‬ ‫☜‬ ‫متوفی‬ ‫بسیار‪ ،‬پرشمار‬ ‫☜‬ ‫متعدد‬
‫ناگزیز‬ ‫☜‬ ‫مجبور‬ ‫وابسته‬ ‫☜‬ ‫متعلق‬
‫بزرگی‪ ،‬شکوه‬ ‫☜‬ ‫مجد‬ ‫آموخته‪ ،‬شاگرد‬ ‫☜‬ ‫متعلم‬
‫دانش‌آموز‬ ‫☜‬ ‫محصل‬ ‫پراکنده‬ ‫☜‬ ‫متفرق‬
‫ناشناس‬ ‫☜‬ ‫مجهول‌الهویه‬ ‫بهره‌مند‪ ،‬برخوردار‬ ‫☜‬ ‫متمتع‬
‫انجمن‬ ‫☜‬ ‫مجمع‬ ‫دشوار‪ ،‬سخت‬ ‫☜‬ ‫متعذر‬
‫کارآزموده‬ ‫☜‬ ‫مجّر ب‬
‫آستان‪ ،‬پیشگاه‬ ‫☜‬ ‫محضر‬ ‫‪27‬‬
‫گرفتار‬ ‫☜‬ ‫محظور‬
‫استوار‬ ‫☜‬ ‫متقن‬
‫جدا‬ ‫☜‬ ‫متمایز‬
‫هم‌زبان و هم‌رأی‬ ‫☜‬ ‫متفق‌القول‬
‫رنگارنگ‬ ‫☜‬ ‫متلون‬
‫سرکش‬ ‫☜‬ ‫متمرد‬
‫بیدار‪ ،‬آگاه‬ ‫☜‬ ‫متنبه‬
‫توانمند‪ ،‬بانفوذ‬ ‫☜‬ ‫متنفذ‬
‫برخوردار‬ ‫☜‬ ‫متنعم‬
‫دارا و بی‌نیاز‬ ‫☜‬ ‫متمکن‬
‫چاپلوس‬ ‫☜‬ ‫متملق‬
‫فراری‬ ‫☜‬ ‫متواری‬
‫جدا‬ ‫☜‬ ‫متمایز‬
‫جسور‪ ،‬بی‌باک‬ ‫☜‬ ‫متهور‬
‫میانه‬ ‫☜‬ ‫متوسط‬
‫پژوهشگر‪ ،‬پژوهنده‬ ‫☜‬ ‫محقق‬
‫انجمن‬ ‫☜‬ ‫محفل‬
‫بهره‌مند‪ ،‬کامیاب‬ ‫☜‬ ‫محظوظ‬
‫☜ ☜ شنونده‬
‫کوتاه‌شده‬ ‫مخفف‬‫مستمع‬
‫☜ ☜ بهرهمند‬
‫پنهان‬ ‫مخفی‬
‫مستفیض‬
‫☜ ☜ همیشه‪،‬‬
‫کوتاه پیوسته‬ ‫مجمل‬‫مستمر‬
‫ساختگی‬‫☜ ☜ سزاوار‬ ‫مجعول‬
‫مستوجب‬
‫☜ ☜ برآمده‪،‬‬
‫پروانهبرگرفته‬ ‫مجوز‬‫مستفاد‬
‫☜ ☜ پوشیده‬
‫دوباره‬ ‫مجددًا‬
‫مستور‬
‫مداومت ☜ ☜ پیوستگی‬
‫چیره‬ ‫مستولی‬
‫مخصوص ☜ ☜ فریفته‬
‫ویژه‬ ‫مسحور‬
‫☜ ☜ بستهوابسته‬ ‫مربوط‬‫مسدود‬
‫☜ ☜ شادمانی‬
‫چراگاه‬ ‫مرتع‬
‫مسرت‬
‫درگاه‪ ،‬ورودی‬ ‫☜ ☜ آماده‬ ‫مدخل‬ ‫مستعد‬
‫☜ ☜ پهنهمیشه‬ ‫مدام‬
‫مسطح‬
‫گداخته‬‫☜ ☜ نوشته‬ ‫مذاب‬
‫مسطور‬
‫نیکبخت‬ ‫☜ ☜ فرخنده‪،‬‬
‫واپسگرا‬ ‫مرتجع‬‫مسعود‬
‫☜ ☜ همسایگی‬
‫شوخی‬ ‫مزاح‬
‫مجاورت‬
‫لرزان‬
‫خواهشمند‬ ‫☜☜‬ ‫مرتعش‬
‫مستدعی‬
‫توانمند پایگاه‬ ‫بهره☜‬
‫‌مند‪ ،‬پایه‪،‬‬ ‫مرتبه☜‬
‫مستطیع‬
‫☜ ☜ کشتارگاه‬
‫نگران‪ ،‬دودل‬ ‫مردد‬‫َم سلخ‬
‫آرامگاه‬
‫روش‬ ‫☜ ☜ راه و‬ ‫مقبره‬
‫َم سلک‬
‫‌نامه‬ ‫سوگ‬
‫سالخورده‬ ‫☜☜‬ ‫مرثیه‬ ‫ُم سن‬
‫☜ ☜ آیندهکوشش‌ها‬ ‫مساعی‬
‫مستقبل‬
‫ولخرج‪،‬ه‌دار‬
‫اسراف‌کننده‬ ‫پیشین‬ ‫☜☜‬‫مسبوق به سابقه‬
‫ُم سرف‬
‫زهرآگین‬ ‫☜‬ ‫مسموم‬
‫‪28‬‬
‫ناگزیر‬ ‫☜‬ ‫مجبور‬
‫بسیار‪ ،‬پر‌شمار‬ ‫☜‬ ‫متعدد‬
‫برتری‬ ‫☜‬ ‫مزیت‬
‫آراسته‬ ‫☜‬ ‫مزّین‬
‫سالوس‬ ‫☜‬ ‫مزّور‬
‫درمانده‬ ‫☜‬ ‫مستأصل‬
‫بایسته‪ ،‬نیازمند‬ ‫☜‬ ‫مستلزم‬
‫دست‌آویز‬ ‫☜‬ ‫مستمسک‬
‫زشت‬ ‫☜‬ ‫مستهجن‬
‫شادمان‬ ‫☜‬ ‫مسرور‬
‫آماده‪ ،‬منتظر‬ ‫☜‬ ‫مترصد‬
‫ماده‪ ،‬مواد‪ ،‬مصالح‬ ‫☜‬ ‫متریال‬
‫قطارشهری‬ ‫☜‬ ‫مترو‬
‫شیوه‬‫سرآمد‪☜،‬برجسته‬ ‫☜‬
‫طرز‬ ‫متشخص‬
‫شگفت‬ ‫☜‬ ‫پیوسته‬ ‫☜‬
‫عجب‬ ‫متصل‬
‫نگارگری گمان‬
‫☜‬ ‫ظن☜‬ ‫مینیاتور‬
‫پختن‬ ‫فرخندگی‬
‫☜‬ ‫☜‬‫طبخ‬ ‫میمنت‬
‫روشن‬ ‫☜‬‫زادروز‬ ‫☜‬
‫صریح‬ ‫میالد‬
‫گواه‬ ‫آسان ☜‬ ‫☜‬
‫شاهد‬ ‫میسر‬
‫☜‬
‫صداقت ترازو‪☜،‬اندازه راستی‬ ‫میزان‬
‫یاری‬ ‫بخشش☜‬ ‫مدد☜‬ ‫موهبت‬
‫پنهان‬ ‫☜‬
‫مستتر همدم ☜‬ ‫مونس‬

‫در بارۀ ترکیب «عدم وجود» توضیح دهید‪ .‬آیا می‌توان «نبود یا نبودن» را به جای آن به کار برد؟‬
‫پاسخ👇‬
‫به نکته خوبی اشاره کردید‪ .‬کاربست «عدم» پذیرفته نیست و در این می ان ت رکیب «ع دم وج ود» نادرس ت‌تر‬
‫است؛ زیرا «نبود بود» هیچ معنایی ندارد‪ .‬مثًال اگر بنویسیم‪« :‬عدم وجود منابع کافی باعث ش د این برنام ه ب ه‬
‫سرانجام نرسد‪ ،».‬یعنی «نبود بود منابع‪.»...‬‬
‫بنابراین‪ ،‬باید بنویسیم‪:‬‬
‫👈 نبود منابع کافی باعث شد این برنامه به سرانجام نرسد‪.‬‬

‫‪ ‬مسئله‬
‫واژۀ «مسئله» در عربی به معنای درخواست و حاجت است؛ اما در فارسی به‌ویژه در ریاضی و فقه در معنی‬
‫«پرسش» به کار می‌رود‪ .‬بنابراین‪ ،‬در متن هنگامی باید از این واژ ‌ه استفاده کرد که پیچی دگی ی ا مجه ولی در‬
‫کار باشد‪ .‬ولی معموًال دیده می‌شود که ب ه ج ای واژه‌ه ایی مانن د مش کل‪ ،‬موض وع‪ ،‬پدی ده‪ ،‬ک ار و ‪ ...‬اس تفاده‬
‫می‌شود‪ .‬در حالی که می‌توان از واژه‌های برابر و حتی فارسی استفاده کرد‪.‬‬
‫مشکل آلودگی هوا‬ ‫←‬ ‫‪ ‬مسئله آلودگی هوا‬
‫فرایند گرمایش زمین‬ ‫‪ ‬مسئله گرمایش زمین ←‬
‫موضوع بودجۀ سال آینده‬ ‫‪ ‬مسئله بودجۀ سال آینده ←‬
‫پدیدۀ آهنگ‌های مبتذل‬ ‫‪ ‬مسئله آهنگ‌های مبتذل ←‬

‫‪‬واژۀ «آمار» جمع است یا مفرد‪« ،‬ابزار» چطور؟‬


‫پاسخ👇‬

‫‪29‬‬
‫☜ «ابزار» مفرد و به معنای ادات و وسیله است‪ .‬این واژه فارسی و اسم جنس است‪.‬‬
‫☜ «آمار» نیز واژه‌ای است فارسی به معنای حساب و مفرد است‪.‬‬

‫‪« ‬لطفًا در مورد عجالتًا‪ ،‬اجالتًا یا عجالًة توضیح دهید و راهنمایی‌کنید‪».‬‬


‫پاسخ‬
‫ًا‬ ‫ًال‬ ‫ًا‬ ‫ًا‬ ‫ًا‬
‫نگارش «اجالت » به‌جای «عجالت » نادرست است‪« .‬عجالت » به‌معنای‪« ،‬فع » و «موقت » است ک ه به تر اس ت‬
‫از برابر فارسی‌ آن‪ ،‬یعنی «هم‌اکنون» و «اینک» استفاده کنیم‪.‬‬

‫‪ُ ‬م فاد یا َم فاّد‬


‫نگارش این واژ ‌ه عربی‪ُ«‌،‬م فاد‌» است‪ .‬در دهخدا «ُم فاد» [مُ ] (ع ِا) به معن ای‪ :‬مفه وم‪ ،‬مض مون‪ ،‬مقص ود و‬
‫منظور آمده اس ت‪ .‬این واژه مفع ول از مص در «اف اده‌» (رس اندن مقص ود) و هم‌ریش ه ب ا فای ده و مفی د اس ت‪.‬‬
‫بعضی‌ها به اشتباه «َم فاّد‌» (بر وزن مواد) تلفظ می‌کنند‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫از شهرداری خواسته شده‌است‪ ،‬نسبت به جمع‌آوری پوسترهای تبلیغاتی از سطح شهر اقدام كند‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫از شهرداری خواسته شده‌است‪ ،‬پوسترهای تبلیغاتی را از شهر جمع کند‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫«نسبت به ‪...‬اقدام کردن»‪ ،‬از جمله کاربردهای کلیشه‌ای رسانه‌هاست‪.‬‬
‫دیشب شبکه سه در تبلیغی مشترک با وزارت بهداشت این پیام رو پخش می‌کرد‪:‬‬
‫«‪...‬نسبت به رعایت مسائل بهداشتی توجه کنیم‪».‬‬
‫نکته👇‬
‫👈«نسبت به» زمانی به کار می‌رود که بخواهیم دو موضوع را مقایسه کنیم‪.‬‬
‫👈 بهتر است روان و ساده بگوییم‪:‬‬
‫«نکات بهداشتی را رعایت کنیم»‬

‫ناویراسته👇‬
‫به آگاهی می‌رساند مدخل ورودی ساختمان آموزشی نیاز به کف‌سازی دوباره دارد‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫به آگاهی می‌رساند ورودی ساختمان آموزشی به کف‌سازی دوباره نیاز دارد‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫«مدخل» به معنای ورودی است و کاربست هر دو با هم حشو و اضافی است‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫پیرامون این موضوع با شما صحبت خواهم کرد‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫دربارۀ این موضوع با شما صحبت خواهم کرد‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫ن را‬
‫«پیرامون» در حوزه جغرافیا کاربرد دارد و به معنای اطراف‪ ،‬گرداگرد و حومه اس ت‪ .‬بن ابراین‪ ،‬نبای د آ ‌‬
‫به جای «درباره» به کاربرد‪.‬‬

‫‪30‬‬
‫«با توجه به بازدید بعمل آم ده از دس تگاه ن وار نقال ه س یار واق ع در انب ار آب مع دنی و وج ود پتانس یل خط ر‬
‫گزارش به پیوست جهت بررسی و صدور دستور مقتضی مب نی ب ر رف ع ش رایط موج ود و همچ نین در نظ ر‬
‫گرفتن برنامه ای مدون جهت بازدید دوره ای تعمیرات خدمتتان ارسال می گردد‪».‬‬
‫ویراسته👇‬
‫«با توجه به بازدید از دستگاه نوار نقاله سیار در انبار آب معدنی و اینکه احتمال خطر وجود دارد‪ ،‬به منظ ور‬
‫بررسی و صدور دستور ب رای رف ع وض ع موج ود‪ ،‬همچ نین در نظ ر گ رفتن برن امه‌ای م دون ب رای بازدی د‬
‫دوره‌ای تعمیرات‪ ،‬گزارشی به پیوست خدمتتان فرستاده می‌شود‪».‬‬

‫‪ ‬حرف‌ اّو ل‌ را می‌زند!‬


‫ت ک ‌ه در سال‌هاِی اخیر‪ ،‬بر اثِر تکرار در برنامه‌هاِی ورزش ی‌‪ ،‬گ اهی‌‬ ‫ل را می‌زند» از جمالتی‌ اس ‌‬ ‫«حرِف او ‌‬
‫ن ب ودِن »‬‫ن بودن‌» یا «مهم‌تری ‌‬ ‫ن جمل ‌ه «قوی‌تری ‌‬
‫حتی‌ در زباِن محاور ‌ه نیز ب ‌ه کار می‌رود و منظوِر گویند ‌ه از ای ‌‬
‫کسی‌ یا چیزی‌ است‌‪.‬‬
‫ت و‪ ،‬ب ر عکس‌‪،‬‬ ‫ن ح رف‌ اس ‌‬ ‫ن و کم‌ارزش‌ت ری ‌‬‫ن و سس ت‌تری ‌‬ ‫ًال‬
‫ت ک ‌ه «ح رِف اول‌» معم و خ ام‌تری ‌‬ ‫اما باید دانس ‌‬
‫ًال‬
‫ت ک ‌ه معمو از هم ‌ه حرف‌ها پخته‌تر و مهم‌تر و ارزشمندتر است‌‪.‬‬ ‫«حرِف آخر» اس ‌‬
‫ن‬
‫ن اس ت‌»‪« ،‬ق وی‌تری ‌‬ ‫ل را می‌زن د»‪ ،‬تعب یراِت «مهم‌ت ری ‌‬ ‫ت به‌جاِی تعبیِر معکوس‌ و ناپسنِد «ح رِف او ‌‬ ‫بهتر اس ‌‬
‫ن است‌»‪« ،‬زبردست‌ترین است»‪« ،‬م اهرترین اس ت» و مانن ِد آنه ا ب ‌ه‬ ‫ن است‌»‪« ،‬ارزشمندتری ‌‬ ‫است‌»‪« ،‬برتری ‌‬
‫کار رود‪.‬‬
‫(‪ )-‬در جراحی‌ مدرن‌‪ ،‬فناوری‌ حرف اّو ل‌ را می‌زند‪.‬‬
‫ت است‌‪.‬‬ ‫ن عامِل موفقی ‌‬ ‫(‪ )+‬در جراحی‌ مدرن‌‪ ،‬فناوری‌ مهم‌تری ‌‬

‫برای واژه‌هایی بر وزن «ِاستفعال»‬


‫بهترین جزِء فعلی «کردن» است‪.‬‬
‫َک‬
‫یعنی وقتی قرار است به‌صورت فعل مرکب بیاین د‪ ،‬ج زء فعلی‌ش ان (هم رد) را «ک ردن» بیاوری د ک ه ح تی‬
‫حساس‌ترین ویراستار هم به شما گیر ندهد!‬
‫‪ ‬استفاده‌کردن‪ ،‬نه استفاده‌بردن‬
‫‪ ‬استعفاکردن‪ ،‬نه استعفادادن‬
‫‪ ‬استعالم‌کردن‪ ،‬نه استعالم‌گرفتن‬
‫‪ ‬استمدادکردن‪ ،‬نه استمداد‌طلبیدن‬

‫باب «استفعال» در خوِد عربی‬


‫به‌معنای «طلب‌کردن چیزی» است‪:‬‬
‫‪ ‬استفاده‪ :‬طلب فایده‬
‫‪ ‬استعالم‪ :‬درخواست علم و دانستن‬
‫‪ ‬استعفا‪ :‬خواستِن عفو و عذر‬
‫‪ ‬استنطاق‪ :‬طلب نطق و حرف‬
‫‪ ‬استفراغ‪ :‬درخواست راحتی و فراغت!‬
‫ج الب اینک ه «اس تعمار» معن ای مثب تی داش ت‪ :‬طلب آب ادانی و عم ران و رش د‪ .‬به‌م رور زم ان‪ ،‬ب ا عملک رد‬
‫استعمارگران‪ ،‬باَر ش منفی شد‪.‬‬

‫‪ ‬باید و بایست‬
‫اینکه کجا «باید» و «نباید» و کجا «بایست» و «نبایس ت» ب ه ک اربریم‪ ،‬ب ه زم ان فع ل و جمل ه بس تگی دارد‪.‬‬
‫«باید» و «نباید» برای زمان حال و «بایست» و «نبایست» برای زمان گذشته به کار می‌رود‪.‬‬
‫بایست امروز به سینما برویم‪.‬‬ ‫❌‬
‫باید امروز به سینما برویم‪.‬‬ ‫✅‬

‫‪31‬‬
‫نبایست این حرف را بزنم‪.‬‬ ‫❌‬
‫نبایست این حرف را می‌زدم‪.‬‬ ‫✅‬

‫نامه ناویراسته👇‬
‫احترام ا بدینوس یله خ انم زه را‪ ....‬ک ه ب ه اس تناد گواهی‌ش ماره ‪/75/5/63‬ه_پ م ورخ ‪ 75/08/85‬ب ه عن وان‬
‫حسابدار استخدام آزمایشی شده و با توجه به اعالم رضایت از نحوه خدمت‪ ،‬خواهشمند است در مورد استخدام‬
‫رسمی ایشان اقدام الزم مبذول فرمایید‪...‬‬
‫ویراسته👇‬
‫با درود و احترام‬
‫به آگاهی می‌رساند خانم زهرا‪ ....‬با استناد به گواهی شماره‪ .....‬در تاریخ‪ ......‬به ص ورت آزمایش ی در س مت‬
‫حسابدار استخدام شده اس ت‪ .‬ب ا توج ه ب ه اعالم رض ایت از دوره خ دمت آزمایش ی وی‪ ،‬خواهش مند اس ت در‬
‫خصوص استخدام رسمی ایشان اقدام بفرمایید‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫☜ متأسفانه از اینکه در سری جدید «پایتخت»‪...‬‬
‫☜ با در نظرگرفتن یک‌سری تمهیدات‪...‬‬
‫☜ یک‌سری افرادی که به این مکان آمدند‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫☜ متأسفانه از اینکه در فصل جدید «پایتخت»‪...‬‬
‫☜ با در نظر گرفتن تمهیداتی‪...‬‬
‫☜برخی افراد که به این مکان آمدند‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫تعبیر «یک‌سری» گرته‌برداری از زبان انگلیسی است و کاربرد آن در نوشتار فارسی نادرست است‪.‬‬

‫نگارش درست چند واژه و ترکیب👇‬


‫قاطع مشکل‬ ‫ضرس ‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬راجع به ‪ ‬معتنابه (درخور اعتنا)‬
‫اوقات منشأ‬
‫مصدع ‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬ضجه ‪ ‬ناهار‬
‫‪ ‬ماحصل ‪ ‬نمازگزار‬
‫‪ ‬حقابه ‪ ‬وهله‬
‫‪ ‬بی‌محابا ‪ ‬مزبور‬
‫‪ ‬بحبوحه ‪ ‬مأخذ‬
‫‪ ‬مبدأ‬

‫ناویراسته👇‬
‫قانون حمایت از مددجویان توسط مجلس تصویب شد‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫مجلس قانون حمایت از مددجویان را تصویب کرد‪.‬‬
‫نکته👇‬

‫‪32‬‬
‫جمله‌های معلوم را (که فاعل آن مشخص است) نباید به صورت مجهول نوشت‪.‬‬

‫‪ ‬عبارت «تالوتی چند از قرآن کریم» که گاه از زبان برخی گویندگان شنیده می‌شود اشتباه است!‬
‫«تالوت» یعنی خواندن و قرائت کردن؛ خواندن‪ ،‬قابل شمارش نیس ت ک ه ص فت «چن د» را ب رای آن ب ه ک ار‬
‫ببریم‪ .‬مگر آنکه واژ ‌ها‌ی در جمله قرار گیرد که بشود شمارش کرد‪ ،‬مانند‪ :‬آیات‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬بگوییم‪:‬‬
‫«با تالوت آیاتی چند از قرآن کریم به استقبال نماز ظهر می‌رویم‪».‬‬
‫حتی می‌توانیم صفت «چند» را به طور کلی از جمله حذف کنیم‪ .‬یعنی بگوییم‪:‬‬
‫«با تالوت آیاتی از قرآن کریم ‪». ...‬‬

‫جایگزین‌هایی برای درست‌نویسی در نامه‌های اداری‬


‫❌ امعان نظر‬ ‫❌ در ظهر نامه‬
‫✅ توجه ویژه‬ ‫✅ در پشت نامه‬

‫❌ طی توافق به عمل آمده‬ ‫❌ تذکار‬


‫✅ طی توافق‬ ‫✅ یادآوری‬

‫ناویراسته👇‬
‫«پیشنهاد حسن از طرف علی مورد قبول قرار گرفت‪».‬‬
‫ویراسته👇‬
‫«علی پیشنهاد حسن را پذیرفت‪».‬‬
‫نکته👇‬
‫وقتی فاعل جمله معلوم است نباید از فعل مجهول استفاده کنیم‪.‬‬

‫👈 این طرح در سطح منطقه ‪ ۳‬اجرا می‌شود‪.‬‬


‫👈 فناوری‌هایی که در سطح جهان تأثیر داشته است‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫واژۀ «سطح» حشو و اضافی است‪.‬‬

‫جناب حجت‌االسالم‌والمسلمین روحانی‬


‫ریاست محترم جمهوری اسالمی ایران‬
‫در دو ماه اخیر (گذشته) که کشور ما‪ ،‬مثل (مانند) همه کشورهای جهان‪ ،‬گرفتار بیماری ناش ی (برخاس ته) از‬
‫وی روس کرون ا ش ده اهتم ام (تالش) جنابع الی (ش ما بزرگ وار) و م دیران (گردانن دگان) ارش د (بلندپای ه) و‬
‫مس ئوالن ام ر (دس ت‌اندرکاراِن ) س المت (بهداش ت) در کش ور ب ه مقابل ه (روی ارویی) ب ا این بیم اری البت ه‬
‫(بی‌گمان) درخور تقدیر (ارج‌نهادن) و تشکر (سپاسگزاری) اس ت‪ ،‬لکن (ولی) ف راوانی و تن وع (گون اگونِی )‬

‫‪33‬‬
‫برنامه‌های رسانه‌ای در باب (باره) کرونا سب‌شده (چنین پیامدی دارد) که بسیاری از اصطالحات (کاربردها)‬
‫و لغات (واژه‌های) تخصصی (کارشناسی) که معادل (همسان) فارسی (پارس ی) هم دارن د ب ه هم ان ص ورت‬
‫(گونه) فرنگی به کار گرفته شود که ممکن است (ش اید) در آین ده ب ه همین ص ورت (گون ه) در زب ان فارس ی‬
‫رواج (گسترش) یابد و مهم‌تر از آن‪ ،‬جوازی (دستاویزی) برای اس تفاده (بهره‌گ یری) از س ایر (دیگ ر) لغ ات‬
‫(واژه‌ها) و اصطالحات خارجی (بیگانه) محسوب شود (به‌شمار‌ آید‪ ).‬به پیوس ت‪ ،‬فهرس تی (ش ماری) از این‬
‫لغات (واژه‌ها) و اصطالحات همراه با معادل (همس ان) فارس ی آن‌ه ا تق دیم (پیش کش) می‌ش ود ت ا ب ا دس تور‬
‫جنابعالی (شما بزرگوار) به‌جای لغات (واژه‌های) بیگانه در بیانات (گفتارهای) مس ئوالن (دس ت‌اندرکاران) و‬
‫رسانه‌ها مورد توجه قرار گیرد(به کار برده شود)‬
‫‪( 99.2.28‬سید زین‌العابدین‌صفوی)‬

‫‪ ‬باوجود این‪ /‬با این وجود‬


‫«با این وجود» تعبیری نادرست اس ت و ک اربردی عامیان ه و گفت اری دارد و ب ه قی اس «ب ا این هم ه» و «ب ا‬
‫این‌حال» ساخته شده است‪.‬‬
‫☜ تصاویر‪ ،‬زیبایی خاصی به کتاب داده است‪ ،‬با این وجود به فروش آن کمک نکرد‪❌ .‬‬
‫☜ تصاویر‪ ،‬زیبایی خاصی به کتاب داده است‪ ،‬با وجود این به فروش آن کمک نکرد‪✅ .‬‬
‫عده‌ای تالش دارند مشکالت موجود را نتیجه عملکرد همکاران بدانند‪❌ .‬‬
‫عده‌ای تالش می‌کنند مشکالت موجود را نتیجه عملکرد همکاران بدانند‪✅ .‬‬
‫☜ امسال‪ ،‬میزان دست‌مزدها به دوبرابر افزایش می‌یابد‪❌.‬‬
‫☜ امسال‪ ،‬دست‌مزدها دوبرابر می‌شود‪✅.‬‬
‫این مطلب ماحصل یک گفت‌وگوی چند ساعته است‪❌ .‬‬
‫این مطلب پیامد یک گفت‌وگوی چند ساعته است‪✅ .‬‬
‫این مطلب نتیجۀ یک گفت‌وگوی چند ساعته است‪✅ .‬‬

‫نکته👇‬
‫«نتیجه» هم عربی است؛ ولی کاربرد زیاد آن باعث شده است خواننده بیشتری آن را بفهمد تا «ماحصل»‪.‬‬

‫چند جایگزیِن فارسی‬


‫شگفتی‌ها‬ ‫☜‬ ‫● عجایب‬
‫تنومند‬ ‫☜‬ ‫● عظیم‌الجثه‬
‫فریاد‪ ،‬فغان‬ ‫☜‬ ‫● عربده‬
‫ناتوانی‬ ‫☜‬ ‫● عجز‬
‫پوزش‬ ‫☜‬ ‫● عذر‬
‫گوشه‌گیری‬ ‫☜‬ ‫●عزلت‬

‫👈 با سالم‪ ،‬به پیوست‪ ،‬تصویر درخواست آقای مرادی ایفاد می‌گردد‪❌...‬‬


‫نکته👇‬
‫در نامه‌نگاری‌ها با کنار گذاشتن کلیشه‌نویسی‪ ،‬روان و ساده و همه‌فهم بنویسیم‪:‬‬
‫👈 با سالم‪ ،‬به پیوست‪ ،‬تصویر درخواست آقای مرادی تقدیم می‌شود (می‌گردد) ‪...‬‬
‫👈 با سالم‪ ،‬به پیوست‪ ،‬تصویر درخواست آقای مرادی فرستاده می‌شود ‪...‬‬
‫👈 با سالم‪ ،‬به پیوست‪ ،‬تصویر درخواست آقای مرادی ارسال می‌شود (می‌گردد) ‪...‬‬

‫‪34‬‬
‫واژه‌های فارسی را جایگزین واژه‌های غیر فارسی کنیم‪.‬‬
‫هماهنگی‬ ‫👈‬ ‫هارمونی‬
‫رده‌بندی‬ ‫👈‬ ‫کالسه‌بندی‬
‫کارپوشه‬ ‫👈‬ ‫کارتابل‬
‫تا پایان‬ ‫👈‬ ‫الی‌آخر‬
‫سپاس‪ ،‬سپاس‌گزاری‬ ‫👈‬ ‫امتنان‬
‫رفت و آمد‬ ‫ایاب و ذهاب 👈‬
‫نیز‪ ،‬همچنین‬ ‫👈‬ ‫ایضا‬

‫ناویراسته👇‬
‫👈 شورا هفته آینده در این‌باره تصمیم‌گیری می‌کند‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫شورا هفته آینده در این‌باره تصمیم می‌گیرد‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫اولین مکان که برای تحقیق علمی مناسب است‪ ،‬کتابخانه است‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫👈 اولین مکان مناسب برای تحقیق علمی‪ ،‬کتابخانه است‪.‬‬
‫👈 کتابخانه اولین مکان مناسب برای تحقیق علمی است‪.‬‬
‫ناویراسته👇‬
‫سخنگوی ستاد مقابله با کرونا‪:‬‬
‫از هفته آینده اخذ خدمات در ادارات دولتی منوط به ارائه کارت ملی خواهد بود‬
‫ویراسته👇‬
‫👈سخنگوی ستاد مقابله با کرونا‪:‬‬
‫از هفته آینده خدمت‌رسانی در ادارات دولتی منوط به ارائه کارت ملی خواهد بود‬

‫👈سخنگوی ستاد مقابله با کرونا‪:‬‬


‫از هفته آینده خدمت‌رسانی در ادارات دولتی با ارائه کارت ملی انجام می‌شود‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫اخذ خدمات❌‬

‫👈 کاربرد واژه‌ها و تعبیرهای کلیشه‌ای در نوشته‌های امروز آزاردهنده است‪.‬‬

‫ناویراسته👇‬
‫هر پزشکی لزوما باید با انصاف و دلسوز باشد‪.‬‬

‫ویراسته👇‬
‫هر پزشکی باید باانصاف و دلسوز باشد‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫ًا‬
‫در «لزوم » معنای باید وجود دارد؛ بنابراین بهتر است فقط از «باید» استفاده کنیم‪.‬‬

‫چند جایگزین فارسی‬

‫‪35‬‬
‫بهره‌وری‪ ،‬بازده‬ ‫👈‬ ‫راندمان‬
‫به‌گفته‬ ‫👈‬ ‫به قول‬
‫بی‌اندازه‬ ‫بی‌حد و حصر 👈‬
‫بارها‬ ‫👈‬ ‫به کرات‬
‫درنگ‬ ‫👈‬ ‫تأمل‬
‫بی‌ارزش‬ ‫👈‬ ‫بی‌اعتبار‬

‫ناویراسته👇‬
‫👈رییس جمهوری تأکید کردند که ‪...‬‬
‫ویراسته👇‬
‫👈رئیس جمهور تأکید کردند که‪...‬‬
‫نکته👇‬
‫«رئیس‌جمهوری» جایگاه و سمت است‪.‬‬
‫«رئیس‌جمهور» شخص است‪.‬‬

‫‪ ‬با کمال تأسف!‬


‫👈 بارها دیده و شنیده‌ایم که می‌گویند یا می‌نویسند‪ :‬با کمال تأسف‪ ،‬در کما ‌‬
‫ل ناباوری‪ ،‬در کمال پستی و ‪...‬‬

‫👈 «کمال» بار مثبت دارد؛ یعنی می‌توان گفت‪ :‬در کمال خوشبختی یا با کمال افتخار‪.‬‬
‫❌‬ ‫در کمال بی‌شرمی‬
‫✅‬ ‫با بی‌شرمی فراوان‬
‫❌‬ ‫در کمال ناباوری‬
‫✅‬ ‫ناباورانه‬
‫❌‬ ‫در کمال تأسف‬
‫✅‬ ‫با تأسف فراوان‬

‫ناویراسته👇‬
‫من از دست تو خیلی عصبی شدم‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫من از دست تو خیلی عصبانی شدم‪.‬‬
‫نکته👇‬
‫«عصبی» به‌معنای تندخویی است و «عصبانی» به‌معنای خشمگین و تندخوشدن‪.‬‬
‫پرسش👇‬
‫آیا «شعب اخذ رأی» درست است؟‬
‫پاسخ👇‬
‫بهتر است بنویسیم‪:‬‬
‫شعبه‌های رأی‌گیری‪...‬‬

‫‪36‬‬
‫نکته👇‬
‫آیا بهتر نیست تا جایی که امکان دارد به جای فعل‌های مرکب از فعل‌های ساده فارسی استفاده کنیم؟‬
‫یعنی به‌جای‪:‬‬
‫ـ در این جلسه حضور به هم رسانده بودند‪.‬‬
‫ـ با شهرداری توافق به عمل آمد‪.‬‬
‫ـ او این کتاب را خریداری کرد‪.‬‬
‫بنویسیم‪:‬‬
‫ـ در این جلسه حضور داشتند‪.‬‬
‫ـ با شهرداری توافق شد‪.‬‬
‫ـ او این کتاب را خرید‪.‬‬

‫در بعض ی از متن‌ه ایی در ص فحات مج ازی از واژه «سپاس مند» ب ه ج ای سپاس گزار اس تفاده می‌ش ود‪ ،‬آی ا‬
‫می‌توان از این واژۀ «سپاسمند» استفاده کرد و آیا این واژه مرکب صحیح است؟‬

‫پاسخ👇‬
‫پسوند «مند» به‌معنای صاحب و دارنده و خداوند است؛ هنرمند (صاحب هنر)‪ ،‬دردمند (دارنده درد)‪ ،‬اندیشمند‬
‫(خداون د اندیش ه)‪ ،‬خردمن د (ص احب خ رد) و ‪ . ...‬بن ابراین‪« ،‬سپاس مند» چن دان معق ول و درس ت ب ه نظ ر‬
‫نمی‌رسد‪.‬‬

‫رایج‌ترین غلط‌های امالیی‬


‫سمتچپ درست است‪.‬‬
‫ِ‌‬ ‫امالی سمِت‌راست غلط و امالی‬

‫آنفوالنزاباالخره‬
‫بالخره ←‬ ‫آنفلوآنزا ←‬
‫‪.۱۴ .۱‬‬
‫ابوالفضل‬
‫← ← بلیت‬ ‫ابولفضلبلیط‬
‫‪.۱۵ .۲‬‬
‫بشخصهاوباش‬
‫‌شخصه←←اراذل و‬ ‫‪.۱۶‬وبهاوباش‬‫‪ .۳‬ارازل‬
‫اسراف بیندازد‬
‫بیاندازد ←‬‫اصراف ←‬
‫‪.۱۷ .۴‬‬
‫اصطکاک‬
‫‌محابا‬ ‫← ← بی‬ ‫اصطحکاک‬
‫‌مهابا‬‫‪ .۱۸ .۵‬بی‬
‫اتاق ← بیفتد‬‫‪←.۱۹‬بیوفتد‬‫‪ .۶‬اطاق‬
‫‌خواری ← پاچه‌خاری‬ ‫پاچهاتراق‬‫اطراق‪← .‬‬
‫‪۲۰ .۷‬‬
‫الحمدهلل‬
‫پلمب‬ ‫پلمپ ←‬ ‫الحمدهللا ←‬
‫‪.۲۱ .۸‬‬
‫‪ .۹‬الزامًا ← لزومًا‬
‫‪ .۲۲‬پیش‌خوان ← پیش‌خان‬
‫اولویت← تحت‌اللفظی‬ ‫←ت‌الفظی‬ ‫الویت تح‬
‫‪.۲۳ .۱۰‬‬
‫‌شاءهللا‬
‫تزیین‬ ‫تزئینن←‬
‫انشاهللا ← ا‬
‫‪.۲۴ .۱۱‬‬
‫طوفان‬ ‫انضباط‬
‫توفان ←‬‫انظباط ←‬
‫‪.۲۵ .۱۲‬‬
‫باتری← جدایی‌ناپذیر‬ ‫باطری ←‬
‫جداناپذیر‬ ‫‪.۲۶ .۱۳‬‬
‫فلک‬ ‫چرخ‬
‫مزبور‬
‫← ِ‌‬ ‫مذبور←‬‫‪.61‬و فلک‬ ‫‪ .۲۷‬چرخ‬
‫حاضر مرهم‬‫مرحم ←‬ ‫‪←.62‬‬ ‫‪ .28‬حاظر‬
‫لِذ مه‬ ‫‌االمکان‬
‫مشغو ‌‬ ‫‌ذمهی←‬‫←ل حت‬ ‫حداالمکان‬
‫مشمو‬ ‫‪.63 .29‬‬
‫خأل لِی ته ران ← مص الی‬ ‫‪←.64‬مص‬ ‫‪ .30‬خالء‬
‫تهرانبار ← خواربار‬ ‫‪ .31‬خوار و‬
‫‌گاه‬ ‫مالت←←خاست‬
‫مالط‬ ‫‪.65‬ت‌گاه‬
‫‪ .32‬خواس‬
‫ملغمه‬‫درِد دل‬
‫←←‬ ‫‪.66‬دل‬
‫ملقمه‬ ‫‪ .33‬درد و‬
‫دبی ← منشأ‬ ‫منشاء‬‫‪←.67‬‬ ‫‪ .34‬دوبی‬
‫زغال← ُم نّغ ص‬ ‫←نّقص‬ ‫‪ .35‬ذغال‬
‫‪ُ .68‬م‬
‫‪ .69‬نیاندازد ← نیندازد‬
‫‪37‬‬ ‫‪ .70‬نیوفتد ← نیفتد‬
‫‪ .71‬وحله ← وهله‬
‫‪ .72‬ویالون ← ویولن‬
‫‪ .36‬راجبه ← راجع به‬
‫‪ .37‬رزالت ← رذالت‬
‫‪ .38‬رزل ← رذل‬
‫‪ .39‬رزیالنه ← رذیالنه‬
‫‪ .40‬زیباشناسی ← زیبایی‌شناسی‬
‫‪ .41‬سانتریفیوژ ← سانتریفوژ‬
‫‪ .42‬سایبان ← سایه‌بان‬
‫‪ .43‬سپاس‌گذار ← سپاس‌گزار‬
‫‪ .44‬سئوال ← سؤال‬
‫‪ .45‬ضرب‌العجل ← ضرب‌االجل‬
‫‪ .46‬طپش ← تپش‬
‫‪ .47‬طپیدن ← تپیدن‬
‫‪ .48‬عالقمند ← عالقه‌مند‬
‫‪ .49‬غلطیدن ← غلتیدن‬
‫‪ .50‬فارق از ← فارغ از‬
‫‪ .51‬فارق‌التحصیل ← فارغ‌التحصیل‬
‫‪ .52‬فن‌آوری ← فناوری‬
‫‪ .53‬قاعل ← قائل‬
‫‪ .54‬قوائد ← قواعد‬
‫‪ .55‬لشگر ← لشکر‬
‫‪ .56‬مابه‌ازا ← مابازا‬
‫‪ .57‬ماکارانی ← ماکارونی‬
‫‪ .58‬مبداء ← مبدأ‬
‫‪ .59‬متالوژی ← متالورژی‬
‫‪ .60‬متنابهی ← معتنابهی‬
‫«بالغ بر» سه معنی می‌دهد‪ :‬به‌اندازۀ‪ ،‬در حدوِد ‪ ،‬بیش از‪.‬‬
‫«بالغ بر» معموًال از زبان اهالی سیاست و در مواقعی شنیده می‌شود که می‌خواهند گزارش یا آماری بدهند‪:‬‬
‫فارسی‌زبانان‪ ،‬دست‌کم فارسی‌زباناِن امروز ایران‪ ،‬فارسی را درست و دقی ق ب ه ک ار نمی‌برن د و کاربرده ای زب انی چن دپهلو و‬
‫ابهام‌آمیز در زبانشان کم نیست‪ .‬همین امر سبب می‌شود در بسیاری مواقع منظور یکدیگر را خوب متوجه نشوند یا بتوانن د عم دًا‬
‫به‌نح وی س خن بگوین د ک ه از گفتن حقیقت و ح رِف راس ت و ص ریح (و درنتیج ه‪ ،‬ب ار مس ئولیت) ش انه خ الی کنن د‪ .‬یکی از‬
‫کاربردهای زبانی ابهام‌آلود و نادقیق که اتفاقًا از زبان سیاست‌مداران و مسئوالن فراوان شنیده می‌ش ود و مع نی دقیقش به‌درس تی‬
‫معلوم نیست‪ ،‬لفظ «بالغ بر» است‪.‬‬
‫بنا بر آنچه در فرهنگ بزرگ سخن آمده‪« ،‬بالغ بر» سه معنی می‌دهد‪:‬‬
‫به‌اندازۀ؛‬ ‫‪.1‬‬
‫‪ .2‬در حدوِد ؛‬
‫بیش از‪.‬‬ ‫‪.3‬‬
‫با این‌حساب‪ ،‬مثًال از جملۀ «بالغ بر ‪ ۱۰۰‬شرکت دانش‌بنیان در مازندران وجود دارد» سه معنی برمی‌آید‪:‬‬
‫‪« .1‬دقیقًا» ‪ ۱۰۰‬شرکت دانش‌بنیان در مازندران وجود دارد‪.‬‬
‫‪« .2‬حدودًا» ‪ ۱۰۰‬شرکت دانش‌بنیان در مازندران وجود دارد‪.‬‬
‫‪« .3‬بیش از» ‪ ۱۰۰‬شرکت دانش‌بنیان در مازندران وجود دارد‪.‬‬
‫ولی منظوِر اصلی گوینده کدام است؟ غالبًا معلوم نیست!‬
‫ازنظر واژگانی‪« ،‬بالغ» هم‌ریشۀ «بلوغ» است و معنِی «رسیده» می‌دهد‪« .‬بلوغ عقلی» و «بلوغ جسمی» ن یز تعبیره ایی اس ت‬
‫که به رسیدن به مرحل ۀ کم ال و پختگِی عقلی و جس می داللت می‌کن د‪ .‬بن ابراین‪ ،‬وق تی «ب الغ ب ر» را ب ه ک ار می‌ب ریم‪ ،‬قاع دتًا‬
‫می‌توانیم به‌ج ایش از «رس یدن» اس تفاده ک نیم؛ مثًال جمل ۀ ب اال را می‌ت وان این‌ط ور نوش ت‪« :‬تع داد ش رکت‌های دانش‌بنی ان در‬
‫مازندران به ‪ ۱۰۰‬تا می‌رسد‪ ».‬باوجوداین‪ ،‬هنوز معنی صددرصد روشن نیست؛ چراکه نمی‌توان به‌یقین گفت ک ه منظ ور «دقیق ًا‬
‫‪ ۱۰۰‬تا شرکت دانش‌بنیان» است یا «حدودًا ‪ ۱۰۰‬تا شرکت دانش‌بنیان (یعنی از صد تا کمتر)»‪.‬‬

‫‪38‬‬
‫گذشته‌ازاین‪« ،‬بالغ بر» اشکال دیگری هم دارد‪ :‬حرف‌اضافۀ مناسب برای «رسیدن»‪« ،‬به» اس ت و ن ه «ب ر» و ظ اهرًا یکی از‬
‫علت‌های چندپهلوشدن این لفظ‪ ،‬همین حرف‌اضافه است‪ .‬به‌سخن دیگر‪« ،‬بر» دربردارندۀ مع نی ب االبودن و ب االرفتن اس ت و از‬
‫همین رو است که از «بالغ بر» معنی «بیش از» را برداشت کرده‌اند؛ درصورتی‌که «بالغ» چنین معنایی نمی‌دهد‪.‬‬
‫«بالغ بر» معموًال از زبان اهالی سیاست و در مواقعی شنیده می‌شود که می‌خواهند گزارش یا آماری بدهند‪ .‬ایش ان ب ا اس تفاده از‬
‫این لفظ معموًال معنی سوم را قصد می‌کنند؛ یعنی منظورشان «بیش از» است‪ .‬این در حالی است که همان‌گونه که نشان داده شد‪،‬‬
‫معنی‌های دیگری هم از این تعبیر برداش ت می‌ش ود‪ .‬باتوجه‌ب ه این نکت ه و ب افتی ک ه «ب الغ ب ر» در آن ف راوانی بیش تری دارد‪،‬‬
‫پرسشی بنیادی پیش می‌آید‪ :‬اگ ر مس ئوالن و گزارش‌دهن دگان در این‌گون ه مواق ع از تع داد و مق داِر دقی ق چ یزی ک ه درب اره‌اش‬
‫گزارش می‌دهند‪ ،‬مطلع‌اند (که معموًال این‌طور است)‪ ،‬چ را اطالع ات تقری بی و ن ادقیق می‌دهن د؟ ب رای مث ال‪ ،‬آی ا مس ئولی ک ه‬
‫دربارۀ شرکت‌های دانش‌بنیان مازندران (البته درستش «دانش‌بنیاد» است) خ بر می‌ده د‪ ،‬واقع ًا تع داد دقی ق آن‌ه ا را نمی‌دان د ی ا‬
‫می‌خواهد با مبهم‌گویی به سخنش آب‌وتاب بدهد و چنین بنمایاند که تعداد آن‌ها بیش از چیزی است که می‌گوید؟ ظاهرًا فرض دوم‬
‫صادق‌تر است‪ .‬نمونه‌های زیر‪ ،‬این مدعا را روشن‌تر می‌کند‪:‬‬
‫ـ درآمد حاصل از کشت گیاهان دارویی بالغ بر ‪۵۱۵‬میلیارد لایر است‪.‬‬
‫ـ تمام درآمدهای مالیاتی کشور‪ ،‬اعم از مالیات بر ارزش افزوده و مالیات مستقیم‪ ،‬بالغ بر ‪۱۰۵‬هزارمیلیارد تومان است‪.‬‬
‫ـ واگذاری بالغ بر ‪۵‬هزارمیلیارد لایر امالک مازاد در بانک صادرات‪.‬‬
‫ـ از ابتدای امسال تاکنون بالغ بر ‪۶‬هزارمیلیارد تومان پروژه در استان بهره‌برداری شده است‪.‬‬
‫ما فارسی‌زبان‌ها روزانه بارها در خبرها و گزارش‌ها با این کاربرد پرابه ام روبه‌رو می‌ش ویم و بی‌اعتن ا از کن ارش می‌گ ذریم‪.‬‬
‫درواقع‪ ،‬نه ما می‌پرسیم و نه آن‌ها صریح می‌گویند‪ .‬هیچ‌کس هم در پِی شفاف‌گویی نیست‪.‬‬
‫بنا بر این گفته‌ها و توضیحات‪ ،‬بهتر است هیچ‌گاه از «بالغ بر» استفاده نکنیم و بسته به منظوری که داریم‪ ،‬یکی از این معادل‌ه ا‬
‫یا مترادف‌های آن‌ها را به کار ببریم‪« :‬به‌اندازۀ»‪« ،‬در حدوِد »‪« ،‬بیش از»‪.‬‬
‫کتابنامه‪ :‬انوری‪ ،‬حسن‪ ،۱۳۸۲ ،‬فرهنگ بزرگ سخن‪ ،‬ج‪ ،۲‬چ‪ ،۲‬تهران‪ :‬سخن‪.‬‬
‫صد وام‌واژۀ ترکِی رایج در فارسی‬
‫ُا‬
‫آبجی‪ .‬آچ ار‪ .‬آچم ز‪ .‬آذوق ه‪ .‬آالچی ق‪ .‬ات اق‪ .‬اج اق‪ .‬اخت ه‪ .‬اردک‪ .‬اردو‪ .‬ارمغ ان‪ .‬االغ‪ .‬لُد ُر م‌ُبل ُدُرم‪ .‬الگ و‪ .‬ای ل‪.‬‬
‫باتالق‪ .‬باجناق‪ .‬باسلق‪ .‬باقلوا‪ .‬بشقاب‪ .‬بقچه‪ .‬بلدرچین‪ .‬بوران‪ .‬بهادر‪ .‬بی‌بی‪ .‬تس مه‪ .‬تش ک‪ .‬تالش‪ .‬تلمب ه‪ .‬ت وپ‪.‬‬
‫توتون‪ .‬تومان‪ .‬جلو‪ .‬چاخان‪ .‬چاق‪ .‬چالش‪ .‬چاووش‪ .‬چپاول‪ .‬چپر‪ .‬چپق‪ .‬چخماق‪ .‬چریک‪ .‬چماق‪ُ .‬چمباتمه‪ .‬خانم‪.‬‬
‫داداش‪ .‬داغون‪ .‬دکمه‪ .‬دلمه‪ .‬دنج‪ .‬دوقلو‪ .‬دیشلمه‪ .‬س اچمه‪ .‬س پور‪ .‬س راغ‪ .‬س نجاق‪ .‬س ورتمه‪ .‬ش الق‪ .‬شیش لیک‪.‬‬
‫قاب‪ .‬قابلمه‪ .‬قاتی‪ .‬قاچاق‪ .‬قاشق‪ .‬قالپاق‪ .‬قالتاق‪ .‬قایق‪ .‬قرق‪ .‬قرقی‪ .‬قرمساق‪ .‬قرمه‪ .‬قره‌قوروت‪ .‬قزل‌آال‪ .‬قشقرق‪.‬‬
‫قشالق‪ .‬قشون‪ .‬قلچماق‪ .‬قلدر‪ .‬قلق‪ .‬قمه‪ .‬قنداق‪ .‬قوچ‪ .‬قورت‪ .‬قوطی‪ .‬قیچی‪ .‬قیقاج‪ .‬قیمه‪ .‬کت ک‪ .‬کش یک‪ .‬کم ک‪.‬‬
‫کوالک‪ .‬یاتاقان‪ .‬یاغی‪ .‬یدک‪ .‬یراق‪ .‬یغما‪ .‬یغور‪ .‬یقه‪ .‬یواش‪ .‬یورش‪ .‬یوغ‪ .‬ییالق‪.‬‬

‫سی وام‌واژۀ روسِی رایج در فارسی‬


‫استکان‪ .‬اسکناس‪ .‬بانکه‪ .‬برزنت‪ُ .‬برش (سوپ)‪ .‬بشکه‪ .‬پاگون‪ .‬پیراشکی‪ .‬ترمز‪ .‬چدن‪ .‬چرتکه‪ .‬چلیک‪ .‬چمدان‪.‬‬
‫درش که‪ .‬دوش کا‪ .‬زاپ اس‪ .‬س ارافون‪ .‬س ماور‪ .‬س وخاری‪َ .‬ش ّم اته‪ .‬ش نل‪ .‬فاُنس قه‪ .‬کاتیوش ا‪ .‬کالب اس‪ .‬کالس که‪.‬‬
‫کالشینکف‪ .‬کوپه‪ .‬گارمون‪ .‬لنت‪ .‬واکس‪ .‬وان‪.‬‬

‫دویست و شصت وام‌واژۀ فرانسوِی رایج در فارسی‬


‫آباژور‪ .‬آبونم ان‪ .‬آبون ه‪ .‬آپارتم ان‪ .‬آدرس‪ .‬آرم‪ .‬آرش یو‪ .‬آژانس‪ .‬آسانس ور‪ .‬آس فالت‪ .‬آکواری وم‪ .‬آلب وم‪ .‬آل رژی‪.‬‬
‫آلومی نیم‪ .‬آمب والنس‪ .‬آمپ ول‪ .‬آنان اس‪ .‬آنتن‪ .‬آنف والنزا‪ .‬آوری ل‪ .‬اتم‪ .‬اتوب وس‪ .‬اتوماتی ک‪ .‬اتومبی ل‪ .‬ادکلن‪.‬‬
‫ارتودونسی‪ .‬استادیوم‪ .‬اسکلت‪ .‬اسکی‪ .‬اسید‪ .‬اکتبر‪ .‬اکس یژن‪ .‬الکتریس یته‪ .‬الکتری ک‪ .‬الک ل‪ .‬المپی ک‪ .‬ان رژی‪.‬‬
‫اوت‪ .‬اورژانس‪ .‬اوریون‪ .‬ایده‪ .‬ایدئال‪ .‬باتری‪ .‬باسن‪ .‬باک (بنزین)‪ .‬باکتری‪ .‬بالکن‪ .‬بالون‪ .‬بان ک‪ .‬ب رس‪ .‬بل وز‪.‬‬
‫بمب‪ .‬بنزین‪ .‬بوتیک‪ .‬بودجه‪ .‬بوفه‪ .‬بولوار‪ .‬بیسکوئیت‪ .‬پاپ‪ .‬پاراگراف‪ .‬پارتی‪ .‬پارک‪ .‬پاس‪ .‬پاساژ‪ .‬پاس پورت‪.‬‬
‫پاکت‪ .‬پالتو‪ .‬پرانتز‪ .‬پروتئین‪ .‬پروژه‪ُ .‬پز‪ُ .‬پست‪ .‬پالستیک‪ .‬پالک‪ .‬پلیس‪ .‬پماد‪ .‬پمپ‪ .‬پنگ وئن‪ .‬پ ودر‪ .‬پورس انت‪.‬‬
‫پورنو‪ .‬پورنوگرافی‪ .‬پ وره‪ .‬پیپ‪ .‬پیژام ه‪ .‬پیس ت‪ .‬ت ابلو‪ .‬تاکس ی‪ .‬ترافی ک‪ .‬ت رم‪ .‬ترمین ال‪ .‬ت رور‪ .‬تروریس ت‪.‬‬
‫تروریسم‪ .‬تست‪ .‬تکنولوژی‪ .‬تکنیسین‪ .‬تکنی ک‪ .‬تلفن‪ .‬تلویزی ون‪ .‬تم بر‪ُ .‬تن‪ .‬ت نیس‪ .‬ت والت‪ .‬توریس ت‪ .‬توریس م‪.‬‬
‫تونل‪ .‬تئاتر‪ .‬تیپ‪ .‬تیتر‪ .‬تیروئید‪ .‬دسامبر‪ .‬دسر‪ .‬دکتر‪ .‬دک ترا‪ .‬دک ور‪ .‬دموکراس ی‪ .‬دوش (حم ام)‪ .‬دیپلم‪ .‬دیپلم ه‪.‬‬
‫دیکتاتور‪ .‬دیکته‪ .‬دینامیت‪ .‬رادیو‪ .‬رادیولوژی‪ .‬رزرو‪ .‬رژیم‪ .‬رستوران‪ .‬رکورد‪ .‬رگل‪ .‬رگالتور‪ .‬رمان‪ .‬ژاکت‪.‬‬
‫ژامبون‪ .‬ژانر‪ .‬ژانوی ه‪ .‬ژالتین‪ .‬ژل ه‪ .‬ژن‪ .‬ژنتی ک‪ .‬ژوئن‪ .‬ژوئی ه‪ .‬ژیگ ول‪ .‬ژیل ه‪ .‬ژیمناس تیک‪ .‬س اک‪ .‬س االد‪.‬‬
‫سالن‪ .‬سانتریفوژ‪ .‬سانتیمانتال‪ .‬سانتی‌متر‪ .‬سانسور‪ .‬سپتامبر‪ .‬س رویس‪ِ .‬س ری‪ .‬س ریال‪ .‬س س‪ .‬سش وار‪ .‬س کس‪.‬‬
‫سلول‪ .‬سمینار‪ .‬سوبسید‪ .‬سوپ‪ .‬سوتین‪ .‬سوسیس‪ .‬سوئیت‪ .‬سیستم‪ .‬سیگار‪ .‬سیلو‪ .‬سیمان‪ .‬س ینما‪ .‬ش ارژ‪ .‬ش انس‪.‬‬
‫شکالت‪ .‬شوفاژ‪ .‬شوک‪ .‬شوکه‪ .‬شومینه‪ .‬شیک‪ .‬شیمی‪ .‬فامی ل‪ .‬ف انتزی‪ .‬فتوک پی‪ُ .‬ف رم‪ .‬فس یل‪ .‬فالس ک‪ .‬فوری ه‪.‬‬
‫فیزیک‪ .‬فیش‪ .‬فیلم‪ .‬فینال‪ .‬کابینت‪ .‬کابینه‪ .‬کاپشن‪ .‬کاپیتان‪ .‬ک ادو‪ .‬ک ارت‪ .‬ک ارتن‪ .‬کاریک اتور‪ .‬کاریکاتوریس ت‪.‬‬
‫کافه‪ .‬ک افئین‪ .‬کاک ائو‪ .‬ک اکتوس‪ .‬ک اموا‪ .‬ک امیون‪ .‬کاناپ ه‪ .‬کان ال‪ .‬کپس ول‪ .‬ک پی‪ .‬کتلت‪ .‬ک راوات‪ .‬ک ربن‪ِ .‬ک ِر م‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫کریستال‪ .‬کالس‪ .‬کالسیک‪ .‬کلس یم‪ .‬کلیش ه‪ .‬کلینی ک‪ .‬کمپ انی‪ .‬کمپ وت‪ .‬کم د‪ .‬کم دی‪ .‬کن ترل‪ .‬کنت ور‪ .‬کنس رت‪.‬‬
‫کنسرو‪ .‬کنفرانس‪ .‬کنکور‪ .‬کنگره‪ .‬کوپن‪ .‬کودتا‪ .‬کوران‪ .‬کیلو‪ .‬کیل وگرم‪ .‬کیلوم تر‪ .‬کیوس ک‪ .‬گ اراژ‪ .‬گ ارانتی‪.‬‬
‫گارسن‪ .‬گاز‪ .‬گازوئیل‪ .‬گرافیست‪ .‬گرافی ک‪ .‬گرام افون‪ِ .‬گ رم‪ .‬گلب ول‪ .‬گوری ل‪ .‬گیت ار‪ .‬گیش ه‪ .‬گی وتین‪ .‬گیوم ه‪.‬‬
‫الستیک‪ .‬المپ‪ .‬لیتر‪ .‬لیس انس‪ .‬لیسانس یه‪ .‬لیس ت‪ .‬ماش ین‪ .‬م اکت‪ .‬م انکن‪ .‬م ایو‪ .‬م تر‪ .‬م تراژ‪ .‬م ترو‪ .‬مرس ی‪.‬‬
‫مکانیک‪ .‬موتور‪ .‬موزه‪ .‬موزیک‪ .‬مولکول‪ .‬میکروب‪ .‬میکروسکوپ‪ .‬میلیارد‪ .‬میلی‌متر‪ .‬میلیون‪ .‬مین‪ .‬مینیاتور‪.‬‬
‫مینی‌بوس‪ .‬ویروس‪ .‬ویولن‪ .‬هیدروژن‪.‬‬

‫انگلیسی به‌ جای فرانسوی‬


‫در فارسِی امروز‪ ،‬برخی از وام‌واژه‌های فرانسوی کم‌کم دارند ج ای خ ود را ب ه تلف ظ ی ا مع ادِل انگلیسی‌ش ان‬
‫می‌دهن د‪ .‬علِت این پدی ده نف وِذ چش م‌گیِر زب اِن انگلیس ی و آش نایِی فزاین دۀ فارس ی‌زبانان ب ا آن و بیگ انگِی‬
‫روزافزونشان با زباِن فرانسوی است‪.‬‬

‫چند مثال‪:‬‬
‫آگوست (‪ )August‬ب ‌ه جای اوت (‪)août‬‬
‫استایل (‪ )style‬ب ‌ه جای استیل (‪)style‬‬
‫استیک (‪ )steak‬ب ‌ه جای بیفتک (‪)bifteck‬‬
‫برند (‪ )brand‬ب ‌ه جای مارک (‪)marque‬‬
‫پارتیشن (‪ )partition‬ب ‌ه جای پاراوان (‪)paravent‬‬
‫پوزیشن (‪ )position‬ب ‌ه جای پوزیسیون‬
‫جوالی (‪ )July‬ب ‌ه جای ژوئیه (‪)juillet‬‬
‫سورپرایز (‪ )surprise‬ب ‌ه جای سورپریز (‪)surprise‬‬
‫کاما (‪ )comma‬ب ‌ه جای ویرگول (‪)virgule‬‬
‫الکچری (‪ )luxury‬ب ‌ه جای لوکس (‪)luxe‬‬
‫لوگو (‪ )logo‬ب ‌ه جای آرم (‪)arme‬‬
‫مدل (‪ )model‬ب ‌ه جای مانکن (‪)mannequin‬‬
‫یونیفرم (‪ )uniform‬ب ‌ه جای اونیفرم (‪)uniforme‬‬

‫آتش به اختیار‬
‫آتش به اختیار دربارۀ س ربازی ب ه ک ار می‌رود ک ه فرم ان‌دهش ب ه او اج ازه و اختی ار داده ه ر وقت ص الح‬
‫دانست شلیک کند‪.‬‬
‫این اصطالِح نظامی گرده‌برداری از اصطالِح انگلیسِی ‪ fire at will‬است‪.‬‬

‫‪ ‬اگ ر تم اِم مهندس ان و معم اران و بنای ان ب ه ج ای «مالط» بنویس ند «مالت»‪ ،‬ب از هم می‌گ ویم ک ه امالی‬
‫«مالط» درست است و مالت غلط است‪.‬‬
‫«مالط» واژه‌ای عربی و از ریشۀ «م‌ل‌ط» است‪.‬‬

‫‪ ‬از فعل‌ها در جای خود و به‌گونۀ درست باید استفاده کرد‪.‬‬


‫‪ ‬دوچرخه‌ای عابری را زیر گرفت و مرد‪  .‬دوچرخه‌ای رهگذری را زیر گرفت و ُک شت‪.‬‬
‫‪ ‬اکنون این صحنه را داشته باشیم‪  .‬اکنون این صحنه را ببینید‪.‬‬
‫‪ ‬او دیوارها را رنگ اما پرده‌ها را نیاویخته است‪  .‬او دیوارها را رنگ کرده اما پرده‌ها را هنوز نیاویخته است‪.‬‬
‫‪ ‬خانۀ ما کنار خیابان می‌باشد‪  .‬خانۀ ما کنار خیابان است‪.‬‬
‫«وجِه وصفی» یا «فعِل وصفی» چیست؟‬
‫«وجِه وصفی» ساخِت صفِت مفعولی (بِن ماضی ‪- +‬ه) است که به غلط به جای فعل به کار می‌رود‪.‬‬
‫مثال‪:‬‬
‫میوه‌ها را شسته‪ ،‬داخِل سبد انداختم‪.‬‬
‫(در این‌جا «شسته» وجِه وصفی است که به جای فعِل ماضِی «ُش ستم» به کار رفته‌است‪).‬‬

‫‪40‬‬
‫درستش این است‪:‬‬
‫میوه‌ها را ُش ستم و داخِل سبد انداختم‪.‬‬
‫مثالی دیگر‪:‬‬
‫شیشه‌ها را باال کشیده‪ ،‬کولر را روشن کنید‪.‬‬
‫(یعنی شیشه‌ها را باال بکشید و کولر را روشن کنید‪).‬‬
‫مثالی دیگر‪:‬‬
‫پشِت میز نشسته‪ ،‬شروع به خوردن می‌کنم‪.‬‬
‫(یعنی پشِت میز می‌نشینم و شروع به خوردن می‌کنم‪).‬‬
‫وجِه وصفی یکی از غلط‌های نگارشِی رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد‪.‬‬

‫‪‬با «ت» بنویسیم یا با «ط»؟‬


‫این واژه‌ها را با «ت» باید نوشت‪:‬‬
‫اتاق‪ ،‬اتراق‪ ،‬اتریشی‪ ،‬اتو‪ ،‬ام پراتور‪ ،‬ایتالی ا‪ ،‬ب اتری‪ ،‬ب اتالق‪ ،‬بلیت‪ ،‬ت اس‪ ،‬ت ایر‪ ،‬تپانچ ه‪ ،‬تپش‪ ،‬تپن ده‪ ،‬تپی دن‪،‬‬
‫تراز‪ ،‬تشت‪ ،‬تنبور‪ ،‬رتیل‪ِ ،‬س تبر‪َ ،‬ش ّم اته‌دار‪ ،‬غلتان‪ ،‬غلتاندن‪ ،‬غلت زدن‪ ،‬غلتیدن‪ ،‬قاتی‪ ،‬قاتی‌پاتی‬
‫این واژه‌ها را با «ط» باید نوشت‪:‬‬
‫الواط‪ ،‬الواطی‪ ،‬بطری‪ ،‬س اطور‪ ،‬س طل‪ ،‬ط اق‪ ،‬طاق‌چ ه‪ /‬طاقچ ه‪ ،‬طن اب‪ ،‬ط وطی‪ ،‬طوف ان‪ ،‬طوم ار‪ ،‬فط یر‪،‬‬
‫قرنطینه‪ ،‬قوطی‪ ،‬لوطی‪ ،‬مالط‪ ،‬ناطور‬

‫صبح تا شب حال همدیگر را می‌پرس یم و گ اهی مثًال «ص بح ب ه خ یر» می‌نویس یم و گ اهی «ص بح بخ یر» و‬
‫ح به‌خیر»‪.‬‬
‫گاهی هم «صب ‌‬
‫کدام نگارش درست است؟‬
‫پاسخ👇‬
‫«به»ی حرف اضافه در اینجا که گروه قیدی ساخته است‪ ،‬جدا و نیم‌فاصله نوشته می‌شود؛ مانند‪ :‬به‌سالمت‪.‬‬
‫صبح به‌خیر ✅‬
‫شب به‌خیر ✅‬

‫چ!را ب!رخی قاری!ان مج!الس ت!رحیم و س!وگواری اص!رار دارن!د ک!ه به‌ج!ای راحت و روان و س!اده و فارس!ی‬
‫صحبت‌کردن‪ ،‬از تعبیرها و واژه‌های قلنبه و دشوارفهم استفاده‌کنند؟‬
‫این چند جمله فقط بخشی از سخنان یک قاری محترم مجلسی بود که روز گذشته می‌فرمود‪:‬‬
‫👈کسانی که از شهرهای دیگر طی طریق کرده و برای عرض تسلیت به این مجلس آمده‌اند‪....‬‬
‫👈از لسان بازماندگان‪...‬‬
‫👈تا ساعت ‪ ۱۸‬در معیت شما خواهیم بود‪.‬‬
‫👈به اخوان متوفی هم تسلیت می‌گوییم‪.‬‬
‫👈با اقدام گرم خود زینت بخش مجلس شدید‪.‬‬

‫ویراسته👇‬
‫👈کسانی که از شهرهای دیگر برای عرض تسلیت به این مجلس تشریف آورده‌اند‪...‬‬
‫👈از طرف بازماندگان‪...‬‬
‫👈تا ساعت ‪ ۱۸‬همراه شما خواهیم بود‪.‬‬
‫👈به برادران درگذشته هم تسلیت می‌گوییم‪.‬‬
‫👈با قدم گرم‪ /‬با حضور گرم خود زینت‌بخش مجلس شدید‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫‪ ‬کوتاه کردن جمله آن قدر که ساختمان صرفی و نحوی کالم آسیب ببیند جایز نیست‪.‬‬
‫🗶 از دقت شما تش کر و اس تدعا دارد این کت اب را مطالع ه و تص حیح و ب ه موق ع ارس ال داش ته‪ ،‬ان‌ش اءهللا‬
‫حق‌الزحمۀ آن پرداخت می‌گردد‪.‬‬
‫حذف‌های نابجا در این جمله باعث شده است ساختمان جمله معیوب شود‪ .‬جملۀ اصلی چنین است‪:‬‬
‫🗸 از دقت ش ما تش کر می‌کنم و اس تدعا دارم این کت اب را پس از مطالع ه تص حیح کنی د و آن را ب ه موق ع‬
‫بفرستید‪ .‬ان‌شاءهللا دستمزد آن پرداخت می‌شود‪.‬‬

‫‪ ‬واژه‌های فارسی را با نشانه‌های جمع عربی جمع نمی‌بندیم‪.‬‬


‫گرایش‌ها‬ ‫گرایشات ‪‬‬ ‫کارخانجات ‪ ‬کارخانه‌ه‬
‫ا‬
‫بازرسان‬ ‫بازرسین ‪‬‬ ‫پروانه‌جات ‪ ‬پروانه‌ها‬
‫بندرها‬ ‫‪‬‬ ‫بنادر‬ ‫دسته‌جات ‪ ‬دسته‌ها‬
‫استادان‬ ‫‪‬‬ ‫اساتید‬ ‫دستورات ‪ ‬دستورها‬
‫بستان‌ها‬ ‫‪‬‬ ‫بساتین‬ ‫‪ ‬باغ‌ها‬ ‫باغات‬
‫میدان‌ها‬ ‫‪‬‬ ‫میادین‬ ‫آزمایش‌ها‬ ‫‪‬‬ ‫آزمایشات‬

‫ناویراسته‬
‫«او بالدرنگ خودش را به محل حادثه رساند‪»...‬‬
‫ویراسته‬
‫«او بی‌درنگ خودش را به محل حادثه رساند‪»...‬‬
‫🔸 نکته‬
‫«درنگ» فارسی است و نباید با «ِبال» که عربی است‪ ،‬ترکیب شود‪ .‬بهتر است به‌جای آن بنویسیم‪ :‬بی‌درنگ‪.‬‬
‫ناویراسته👇‬
‫🔹 این کتاب‌ها در کشور مورد بی‌مهری هستند‪.‬‬
‫🔹اعتراض کارمندان نسبت به حقوق خود‪...‬‬
‫🔹 اکثریت دانشجویان سر کالس بودند‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫🔹 به این کتاب‌ها در کشور بی‌مهری می‌شود‪.‬‬
‫🔹اعتراض کارمندان به حقوق خود‪...‬‬
‫🔹 بیشتر دانشجویان سر کالس بودند‪.‬‬
‫⬅ نکته‬
‫درست‪ ،‬ساده‪ ،‬فارسی‪ ،‬روان و زیبا بنویسبم‪.‬‬

‫این مطلب ماحصل یک گفت‌وگوی چند ساعته است‪❌ .‬‬


‫این مطلب دستاورد‪ /‬پیامد‪ /‬نتیجۀ یک گفت‌وگوی چندساعته است‪✅ .‬‬
‫🔸نکته‬
‫همیشه به جایگزین‌های بهتری برای واژه‌هایمان فکر کنیم‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫🔹 ناویراسته‬
‫نماینده مجلس‪ :‬صندوق بازنشستگی کشوری در پرداخت پاداش بازنشستگان اهمال کاری کرده است‪.‬‬
‫🔹 ویراسته‬
‫نمایندۀ مجلس‪ :‬صندوق بازنشستگی کشوری در پرداخت پاداش بازنشستگان اهمال کرده است‪.‬‬
‫🔸 نکته‬
‫‪« .۱‬اهمال کاری» نکرده است؛ «اهمال» کرده است‪.‬‬
‫‪ .۲‬بهتر بود می‌گفت «کوتاهی» کرده است‪.‬‬

‫چند واژه که فرهنگستان با دو نگارش پیشنهاد کرده‌ است‪:‬‬


‫المصب (در محاوره)‬ ‫المسب‬
‫قارقارک‬ ‫غارغارک‬
‫گل‌بوته‬ ‫گل‌بته‬
‫پالوده‬ ‫فالوده‬
‫قلمبه‬ ‫قلنبه‬
‫قال‌گذاشتن‬ ‫غال‌گذاشتن‬
‫قروچ قروچ‬ ‫غروچ غروچ‬
‫ارابه‬ ‫عرابه‬
‫قاغ‬ ‫قاق‬
‫میهمان‬ ‫مهمان‬
‫ناویرسته‪ :‬بنا از چهار طرف به خیابانه ای اط راف راه دارد ولیکن درب ورودی اص لی‪ ،‬درب ض لع ش رقی‬
‫میباشد‪ .‬بنا در دو طبقه احداث گردیده و در طبق ه اول دارای ‪ 2‬ات اق ودر طبق ه دوم دارای ‪ 4‬ات اق میباش د ک ه‬
‫درطول برگزاری مراسم حسینی توسط خانواده های محل مورد استفاده قرار میگرفته است‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬بنا از چه ار ط رف ب ه خیابان‌ه ای اط راف راه دارد ولیکن درب ورودی اص لی‪ ،‬درب ض لع ش رقی‬
‫می‌باشد‪ .‬بنا در دو طبقه احداث گردیده و در طبقه اول دارای ‪ 2‬اتاق ودر طبقه دوم دارای ‪ 4‬ات اق می‌باش د ک ه‬
‫درطول برگزاری مراسم حسینی توسط خانواده‌های محل مورد استفاده قرار می‌گرفته است‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬بنا از چهار طرف به خیابان‌های اطراف راه دارد؛ ولی دِر ورودی اص لی‪ ،‬دِر ض لع ش رقی اس ت‪.‬‬
‫بنا را در دو طبقه احداث کرده‌اند‪ :‬طبقٔه اول دو اتاق دارد و طبقٔه دوم چهار ات اق ک ه خانواده‌ه ای مح ل ب رای‬
‫برگزاری مراسم عزاداری امام‌حسین(ع) از آن استفاده می‌کرده‌اند‪[ .‬از کل دو طبقه استفاده می‌کرده‌اند ی ا فق ط‬
‫از طبقٔه دوم؟]‬
‫گ!!زارش‪ :‬این اش!!کاالت را از متن زدودم‪ :‬نش انه‌گذاری‪ ،‬واژۀ بیگان ه‪ ،‬می‌باش د‪ ،‬درازنویس ی (دارای چ یزی‬
‫بودن‪ ،‬مورد چیزی ق رار گ رفتن)‪ ،‬عددنویس ی‪ ،‬فاص له‌گذاری‪ ،‬دس تورخط‪ ،‬فع ل مجه ول ب ا وج ود فاع ل ک ه‬
‫گرته‌برداری است‪ ،‬بی‌دقتی معنایی در «درب» و «گردیدن»‪ .‬اشکال کژتابی‌اش هم که ماند و بای د از نویس نده‬
‫دربارۀ معنای مدنظرش پرسید‪.‬‬
‫متن بناهای تاریخی‪۲۴ ،‬مهر‪.۱۳۹۳‬‬

‫ناویراسته‪ :‬عدم درک فرهنگ کانادا و تعارضات ناشی از آن ب ه وس یله اک ثریت‪ ،‬عالوه ب ر ع دم دی د جامع ه‬
‫شناسانه‪ ،‬دلیل دیگری نیز دارد و آن ضعف زبان است‪.‬‬
‫درن!!گ‪ :‬ع دم درک فرهن گ کان ادا و تعارض ات ناش ی از آن ب ه وس یله اک ثریت‪ ،‬عالوه ب ر ع دم دی د جامع ه‬
‫شناسانه‪ ،‬دلیل دیگری نیز دارد و آن ضعف زبان است‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬دلیل اینکه بیش تر مه اجران ای رانی‪ ،‬فرهن گ کان ادا را درک نمی‌کنن د و در نتیج ه تعارض‌ه ایی ب ‌ه‬
‫وجود می‌آید‪ ،‬عالوه بر نداشتن دید جامعه‌شناسانه‪ ،‬ضعف زبان است‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬با توجه به متن کلی‪ ،‬این جمله به ویرایش و کمی بازنویسی نیاز دارد‪ .‬در آن از «عدم» اس تفاده ش ده‬
‫است‪ .‬در کل‪ ،‬ذهن خواننده برای درک آن منسجم نمی‌شود‪.‬‬

‫ناویراسته‪ :‬علی رغم آنکه سواالت مطروحه کلی و دارای ابهامات خاصی می باشد‪ ،‬اما نظرات و پیش نهادات‬
‫این دفتر جهت مزید اطالع به حضور ارسال می گردد‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫درنگ‪ :‬علی رغم آنکه سواالت مطروحه کلی و دارای ابهامات خاصی می‌باش د‪ ،‬ام انظرات و پیش نهادات این‬
‫دفتر جهت مزید اطالع به حضور ارسال می‌گردد‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬بدون لحن اداری‪ :‬سؤاالت مطرح‌شده کلی است و ابه ام دارد؛ ب ا این ح ال‪ ،‬دی دگاه‌ها و پیش نهادهای‬
‫این دفتر را برای اطالع‪ ،‬به حضورتان می‌فرستیم‪.‬‬
‫با کمی لحن اداری‪ :‬با آنکه سؤاالت مطرح‌شده تا حدی کلی و مبهم است‪ ،‬به‌منظور اطالع بیشتِر حضرت‌عالی‬
‫(یا‪ :‬آن نهاد محترم) دیدگاه‌ها و پیشنهادهای این دفتر در پیوسِت نامه تقدیِم حضورتان می‌گردد‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬این متن را خانم نسرین لطفی انتخاب کرده‌اند‪ .‬ایشان می‌فرمایند‪« :‬این بخشی اس ت از ن امه‌ای اداری‬
‫که بنده جرئت نک ردم ح تی در کلمه‌ای از آن دس ت ب برم؛ چ ون از نظ ر جن اب رئیس‪ ،‬هیچ‌ک دام از م ا س واد‬
‫ویرایش نداریم!» اما اشکاالت‪:‬‬
‫‪ .1‬حشو‪ :‬علی‌رغم ‪ +‬اما؛‬
‫‪ .2‬دستورخط‪ :‬سواالت؛‬
‫‪ .3‬فاصله‌گذاری‪ :‬علی رغم‪ ،‬می باشد‪ ،‬می گردد؛‬
‫‪ .4‬گرته‌برداری‪ :‬تای تأنیث در مطروحه‪ ،‬جمع با ات در پیشنهادات؛‬
‫‪« .5‬ابهامات خاص» یعنی چه؟ ظاهرًا «ابهام» کافی است‪ .‬البته نویسنده باید موافِق این تغییر باشد؛‬
‫‪ .6‬واژه‌های کمی غلیِظ عربی‪ :‬علی‌رغم‪ ،‬مطروحه‪ ،‬مزید اطالع؛‬
‫‪ .7‬درازنویسی‪ :‬دارای … می‌باشد؛‬
‫و چند ایراد دیگر‪.‬‬

‫ناویراس!!ته‪ :‬حمل‌ونق ل برون‌ش هری را ب ه زمی نی یع نی ج اده‌ای و ریلی و آبی یع نی کش تی‌رانی و ه وایی‬
‫تقسیم‌بندی می‌کنند‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬حمل‌ونقل برون‌شهری را به زمینی یعنی جاده‌ای و ریلی و آبی یع نی کش تی‌رانی و ه وایی تقس یم‌بندی‬
‫می‌کنند‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬راهکار اول‪ :‬حمل‌ونقل برون‌ش هری را ب ه زمی نی (ج اده‌ای و ریلی) و آبی (کش تی‌رانی) و ه وایی‬
‫تقسیم‌بندی می‌کنند‪.‬‬
‫راهکار دوم‪ :‬حمل‌ونقل برون‌شهری را به سه دسته تقسیم‌بندی می‌کنند‪:‬‬
‫زمینی‪ ،‬یعنی جاده‌ای و ریلی؛‬
‫آبی‪ ،‬یعنی کشتی‌رانی؛‬
‫هوایی‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬بندهای هم‌پایه را چگونه از هم تفکیک کنیم؟ در نظر بگیریم که اصل کمترین تغییر ممکن باید رعایت شود‪.‬‬
‫آبی‪ ،‬هوایی و زمینی قسیِم یکدیگرند‪« .‬کشتی‌رانی» توضیح «آبی» و «جاده‌ای و ریلی» توضیح «زمینی» است‪.‬‬
‫می‌ت وانیم توض یح‌ها را داخ ل پران تز بی اوریم ی ا از راهک ار به تر اس تفاده ک نیم‪ :‬برش مردنی‪ .‬من راهک ار دوم یع نی‬
‫برشمردنی را ترجیح می‌دهم‪.‬‬
‫ناویراسته‪ :‬نبایستی یک مسلمان‪ ،‬نسبت به شرائط سائر مسلمین بی تفاوت نمی‌باشد‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬نبایستی یک مسلمان‪ ،‬نسبت به شرائط سائر مسلمین بی تفاوت نمی‌باشد‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬هیچ مسلمانی نباید به اوضاع‌واحوال دیگر مسلمانان بی‌توجه باشد‪.‬‬
‫بهتر‪ :‬هر مسلمان باید دغدغه‌مند فرازونشیب زندگی هم‌کیشان خود باشد‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬با فاجعه‌ای روبه‌روییم که ذهنی خالق آن را آفریده است‪ .‬آسیب‌های این جمله و اصالح آن‪:‬‬
‫‪« .۱‬نبایستی» نابجا استفاده شده است و درستش «نباید» است‪.‬‬
‫‪ .۲‬رواج «ی ک» در مت ون فارس ی ناش ی از گرته‌ب رداری اس ت‪ .‬چ ون جمل ه منفی اس ت‪ ،‬به‌ج ای آن «هیچ‬
‫مسلمان» می‌گذارم‪.‬‬
‫‪ .۳‬کاما نابجاست و حذف‌شدن‪ ،‬سرنوشتش است‪.‬‬
‫‪« .۴‬نسبت» در «نسبت به» کلیشه و بی‌معناست و چاره‌ای جز فنا ندارد‪.‬‬
‫‪« .۵‬ش رائط» دو گ یر دارد‪ :‬اول هم زه‌اش و دیگ ر گرته‌برداری‌ب ودنش‪ .‬می‌ش ود «ش رایط» و بع د‬
‫«اوضاع‌واحوال»‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫‪« .۶‬سائر» را اوًال به رسم‌الخط فارسی‌ِش کل‌تر یعنی «سایر» می‌نویسم‪ .‬این کلمه عربی اس ت و ظ اهر چن دان‬
‫دلکشی ندارد‪ .‬واژٔه «دیگر» را جانشینش می‌کنم‪.‬‬
‫‪« .۷‬مسلمین» با ادات جمع عربی جمع بسته شده است و در متن فصیح‪ ،‬بهتر است با ادات فارسی جم ع بس ته‬
‫شود؛ پس «مسلمانان»‪.‬‬
‫‪« .۸‬بی تفاوت» نیم‌جداست‪« :‬بی‌تفاوت»‪« .‬بی‌تفاوت» به‌معنای بی‌توجه و بی‌اعتن ا و غاف ل و… گرته‌ب رداری‬
‫است‪ .‬اصالحش کردم به «بی‌توجه»‪.‬‬
‫‪« .۹‬نمی باشد» نیم‌جداست‪« :‬نمی‌باشد»‪ .‬بهتر است از «می‌باشد» استفاده نکنیم‪ .‬می‌کنمش‪« :‬نباشد»‪.‬‬
‫‪ .۱۰‬نقطه با قبل بی‌فاصله است‪.‬‬
‫تا اینجا شد‪ :‬نباید هیچ مسلمانی به اوضاع‌واحوال دیگر مسلمانان بی‌توجه نباشد‪.‬‬
‫‪ .۱۱‬چ ون جمل ه ط والنی ش ده ب ود‪ ،‬این ذهن خالق‪ ،‬به‌خط ا‪ ،‬هم فع ِل «نمی‌باش د» را منفی آورده ب ود و هم‬
‫«نبایستی» را‪ .‬فعل را مثبت می‌کنم‪« :‬باشد‪».‬‬
‫‪« .۱۲‬نباید» را به جای خودش منتقل کردم‪ :‬قبل از فعل و متعلقاتش‪.‬‬
‫نتیجه این شد‪ :‬هیچ مسلمانی نباید به اوضاع‌واحوال دیگر مسلمانان بی‌توجه باشد‪.‬‬
‫‪ .۱۳‬جمله دچار منفی‌گویی مکرر است و همچنین پیام مثبت را ب ا ب ار منفی منتق ل می‌کن د‪ .‬کًال مثبتش می‌کنم‪:‬‬
‫«هیچ مسلمانی» به «هر مسلمان»‪« ،‬نباید» به «باید»‪« ،‬بی‌توجه‌بودن» به «توجه‌کردن»‪.‬‬
‫رسیدم به‪ :‬هر مسلمان باید به اوضاع‌واحوال دیگر مسلمانان توجه کند‪.‬‬
‫‪ .۱۴‬می‌خواهم زیباترش کنم‪« :‬توجه‌کردن» و «اوضاع‌واحوال» و «دیگر مسلمانان» را عوض کردم‪:‬‬
‫این‌هم دست‌پخت ویراستار‪:‬‬
‫هر مسلمان باید دغدغه‌مند فرازونشیب زندگی هم‌کیشان خود باشد‪.‬‬

‫واژۀ «خاطر» معنی‌های متعددی دارد؛ ازجمل ه‪« :‬ذهن»‪« ،‬ض میر»‪« ،‬دل»‪« ،‬حافظ ه»‪« ،‬ی اد»‪« ،‬اندیش ه»‪،‬‬
‫«فکر» (نک‪ :‬انوری‪ .)۱۳۸۲ ،‬ب رای مث ال‪ ،‬وق تی س عدی می‌گوی د «آس وده‌خاطرم ک ه ت و در خ اطر م نی»‪،‬‬
‫مقصودش «فکر» اس ت ی ا وق تی حاف ظ می‌س راید «ِکی ش عِر ت ر انگ یزد خ اطر ک ه ح زین باش د؟»‪ ،‬منظ ور‬
‫«ضمیر» یا «دل» است‪ .‬امروزه نیز این کلمه در بیشتِر معنی‌های یادشده کاربرد دارد‪.‬‬
‫فارسی‌زبانان از این واژه در صد سال اخیر حرف‌اضافۀ مرکب «به‌خ اطِر» را س اخته‌اند و در مع نی ت ازه‌ای‬
‫رواج داده‌اند‪ .‬به‌گفتۀ بعض ی از ص احب‌نظران‪ ،‬این حرف‌اض افه ک ه معن ایی نزدی ک ب ه «ب رای خ اطِر » در‬
‫قرن‌های اخیر دارد‪ ،‬در گذشته سابقه نداشته و امروزه به دو معنی به کار می‌رود‪:‬‬
‫‪ .۱‬برای‪ :‬این‌همه راه را به‌خاطر دیدن شما آمده‌ام‪.‬‬
‫‪ .۲‬به‌دلیِل ‪ ،‬به‌سبِب‪ ،‬به‌علِت‪ :‬به‌خاطر شیطنت از کالس اخراج شد‪.‬‬
‫کس انی‪ ،‬مث ل حس ن عرف ان (‪ )۱۳۷۲‬و غالمحس ین غالمحس ین‌زاده (‪ ،)۱۳۷۹‬این حرف‌اض افه را یکس ره نادرس ت‬
‫دانس ته‌اند‪ .‬در مقاب ل‪ ،‬گ روهی دیگ ر‪ ،‬ازجمل ه ابوالحس ن نجفی (‪ )۱۳۷۱‬و یوس ف عالی‌عباس‌آب اد (‪ )۱۳۸۵‬و ناص ر‬
‫نیک وبخت (‪ ،)۱۳۸۷‬به‌س بب پررواج‌ب ودن این ک اربرد‪ ،‬آن را پذیرفته‌ان د؛ ام ا به‌ک اربردنش را در ن ثر معی ار ناج ایز‬
‫شمرده‌اند‪.‬‬
‫اما از این میان‪ ،‬جانِب کدام دیدگاه را باید گرفت و کدام‌یک را می‌توان اجرا کرد؟‬
‫به نظر می‌رسد «به‌خاطِر» را به‌علت جاافتادنش نتوان از زبان بیرون راند‪ .‬بااین‌همه‪ ،‬به دو دلی ل می‌ش ود ک اربرد آن‬
‫را در نوشته‌های رسمی و جدی ناجایز شمرد‪ :‬یکی به‌دلیل لحن غیررسمی‌ای که دارد و دیگری به‌دلیل کلیشه‌بودنش‪.‬‬
‫به خاطِر‬
‫ًا‬
‫«به‌خاطِر »‪ ،‬همچون «برای خاطِر »‪ ،‬غالب در گفتار ک اربرد دارد و چن دان ب ا ح ال‌وهوای نوش ته‌های رس می‬
‫دمساز نیست‪ .‬ازاین‌رو‪ ،‬بهتر است در نوش تۀ معی ار از آن اس تفاده نک نیم‪ .‬افزون‌ب راین‪ ،‬همچنان‌ک ه ابوالحس ن‬
‫نجفی در «غل ط ننویس یم» به‌خ وبی خاطرنش ان ک رده‪ ،‬ش یوع این لف ظ در بس یاری جاه ا به‌س بب تنبلی ذه نی‬
‫نویسنده و گوینده است‪ .‬به‌سخن دیگر‪ ،‬نویسنده ی ا گوین ده رنِج ی افتن واژه‌ه ای دقیق‌ت ر را ب ه ج ان نمی‌خ رد و‬
‫به‌جای «به‌دلیِل » و «بر اثِر » و «به‌علِت» و «به‌سبِب»‌ و «در نتیجۀ» و «به‌دنباِل » و چندین کلم ۀ دیگ ری ک ه‬
‫مقصود را دقیق‌تر و باریک‌تر می‌رساند‪ ،‬به‌سادگی «به‌خاطِر » را به کار می‌برد‪ .‬چنین ک اربردی را «کلیش ه»‬
‫می‌نامند‪ .‬جمله‌ه ای زی ر و معادل‌ه ایی ک ه به‌ج ای این حرف‌اض افه می‌ت وان نش اند‪ ،‬این نکت ه را به تر نش ان‬
‫می‌دهد‪:‬‬

‫‪45‬‬
‫ـ مدارس تهران به‌خاطر آلودگی هوا تعطیل شد‪( .‬به‌دلیِل ‪ ،‬به‌علِت)‬
‫ـ جلسۀ امروز به‌خاطر نیامدن رئیس برگزار نشد‪( .‬به‌دنباِل ‪ ،‬بر اثِر ‪ ،‬در پِی )‬
‫ـ نادر به‌خاطر مصرف کوکائین دستگیر شد‪( .‬به‌جرِم )‬
‫کتابنامه‬
‫انوری‪ ،‬حسن‪ ،۱۳۸۲ ،‬فرهنگ بزرگ سخن‪ ،‬ج‪ ،۴‬چ‪ ،۲‬تهران‪ :‬سخن‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫عالی‌عباس‌آباد‪ ،‬یوسف‪ ،۱۳۸۵ ،‬فرهنگ درست‌نویسی سخن‪ ،‬چ‪ ،۱‬تهران‪ :‬سخن‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫عرفان‪ ،‬حسن‪ ،۱۳۷۲ ،‬فرهنگ غلط‌های رایج‪ ،‬چ‪ ،۱‬تهران‪ :‬واحد ادبی دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسالمی‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫غالمحسین‌زاده‪ ،‬غالمحسین‪ ،۱۳۷۹ ،‬راهنمای ویرایش‪ ،‬چ‪ ،۱‬تهران‪ :‬سمت‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫نجفی‪ ،‬ابوالحسن‪ ،۱۳۷۱ ،‬غلط ننویسیم‪ :‬فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی‪ ،‬و‪ ،۲‬چ‪ ،۱‬تهران‪ :‬مرکز نشر دانشگاهی‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫نیکوبخت‪ ،‬ناصر‪ ،۱۳۸۷ ،‬مبانی درست‌نویسی زبان فارسی معیار‪ ،‬چ‪ ،۲‬تهران‪ :‬چشمه‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫اضافه‌کردِن ضمیر یا واژه به ضمیر مشترک «خود»‬


‫دستوردانان «خود» و «خویش» و «خویشتن» را «ضمیر مشترک» می‌خوانند‪ .‬این نام‌گ ذاری ن یز از این رو‬
‫است که کاربرد این ضمیرها برای همۀ اشخاص (اول‌شخص و دوم‌شخص و سوم‌شخص مفرد و جمع) یکسان‬
‫است‪:‬‬
‫‪ ‬من راه خود را می‌روم‪.‬‬
‫‪ ‬تو راه خود را می‌روی‪.‬‬
‫‪ ‬او راه خود را می‌رود‪.‬‬
‫‪ ‬ما راه خود را می‌رویم‪.‬‬
‫‪ ‬شما راه خود را می‌روید‪.‬‬
‫‪ ‬ایشان راه خود را می‌روند‪.‬‬

‫برخی از بزرگانی که دربارۀ درست و غلط در زبان فارس ی س خن گفته‌ان د‪ ،‬ازجمل ه س عید نفیس ی و فری دوِن‬
‫کار‪ ،‬چسباندن ضمیر ملکی را به ض میر مش ترک «خ ود» غل ط دانس ته‌اند؛ چراک ه این ک ار در گذش تۀ زب ان‬
‫فارسی تا روزگار معاصر بی‌سابقه بوده و امری نوظه ور اس ت‪ .‬به‌گفت ۀ ایش ان‪ ،‬در آغ از‪ ،‬ص ورت‌های «من‬
‫خود»‪« ،‬تو خود»‪« ،‬ما خود»‪« ،‬شما خود»‪« ،‬ایشان خود» ب ه ک ار می‌رفت ه؛ ام ا به‌ت دریج به‌ص ورت «خ وِد‬
‫من»‪« ،‬خوِد تو»‪« ،‬خوِد او»‪« ،‬خوِد ما»‪« ،‬خوِد شما»‪« ،‬خوِد ایشان» و سپس به‌ش کل امروزی‌ت ِر «خ ودم»‪،‬‬
‫«خ ودت»‪« ،‬خ ودش»‪« ،‬خودم ان»‪« ،‬خودت ان»‪« ،‬خودش ان» درآم ده اس ت (ک ار‪۱۶۷ :۱۳۳۴ ،‬؛ نفیس ی‪،‬‬
‫‪ .)۲۶۲ :۱۳۴۴‬مقایسۀ جمله‌های زیر‪ ،‬این تفاوت کاربرد را روشن‌تر می‌کند‪:‬‬
‫‪ .۱‬من خود را شایستۀ چنین مقامی نمی‌دانم‪.‬‬
‫‪ .۲‬من خودم را شایستۀ چنین مقامی نمی‌دانم‪.‬‬
‫‪ .۱‬گناهش این بوده که نخواسته از حق خود بگذرد‪.‬‬
‫‪ .۲‬گناهش این بوده که نخواسته از حق خودش بگذرد‪.‬‬
‫این حکم دربارۀ واژه‌های مستقلی هم ک ه ب ه «خ ود» اض افه می‌ش ود‪ ،‬ص ادق اس ت‪ .‬به‌بی ان دقیق‌ت ر‪ ،‬ض میر‬
‫«خود» در گذشتۀ زبان فارسی هیچ‌گاه مضاٌف‌الیه نمی‌گرفته؛ اما در دوران معاصر دستخوش تغییر شده و گاه‬
‫با مضاٌف‌الیه هم می‌آید‪:‬‬
‫‪ .۱‬کارم را علی خود راه انداخت‪.‬‬
‫‪ .۲‬کارم را خوِد علی راه انداخت‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫البته حکِم کلی‌ای که بزرگان یادشده درباب نادرستی این کاربرد داده‌اند‪ ،‬ام روزه درس ت و همیش گی نیس ت و‬
‫در پ اره‌ای مواق ع نمی‌ت وان ب ه آن عم ل ک رد‪ .‬ب رای مث ال‪ ،‬در جمله‌ه ای زی ر نمی‌ت وان «خ وِد ش یطان» و‬
‫«خودشان» را به‌شکل دیگری گفت‪:‬‬
‫‪ .۱‬بودلر خوِد شیطان را بی‌گناه می‌داند‪.‬‬
‫‪ .۲‬ایرانی‌ها‪ ،‬به‌قول خودشان‪ ،‬مردم بافرهنگی هستند‪.‬‬
‫باوجوداین‪ ،‬توجه به نکتۀ پیش‌گفته کمابیش قاعده‌ای ک اربردی ب ه دس ت می‌ده د‪ .‬ص ورت‌های مض اٌف‌الیه‌داِر‬
‫«خود» معموًال لحن گفتاری و ص میمانه دارد‪ .‬ب رعکس‪ ،‬ص ورت‌های اضافه‌نش دۀ «خ ود» دارای رس میت و‬
‫تشخص است‪ .‬ازاین‌رو‪ ،‬هرگاه مشغول نوشتن یا ویرایش متنی رسمی و جدی هستیم‪ ،‬می‌توانیم تا حد ممکن از‬
‫«خود»های بدون مضاٌف‌الیه به ره بگ یریم و لحن نوش ته را متناس ب‌تر ک نیم‪ .‬در مقاب ل‪ ،‬ه روقت ح ال‌وهوای‬
‫نوش تۀمان خودم انی و غیررس می باش د ی ا بخ واهیم کمی از رس میت آن بک اهیم‪ ،‬می‌ت وانیم از «خ ود»ه ای‬
‫مضاٌف‌الیه‌دار استفاده کنیم‪.‬‬
‫کتابنامه‬
‫ت ‍ت‍حری ر و ‍ت‍لف ظ‪ ،‬چ‪ ،۲‬ته ران‪ :‬مؤسس ۀ‬
‫ت ‍ص‍ح ‌‬
‫ت از ‍جه ‌‬
‫ث در ‍لغ ا ‌‬ ‫‪ ‬ک ار‪ ،‬فری دون‪ ،۱۳۳۴ ،‬غل ط ننویس یم‪‍ :‬شا‍م ‌‬
‫ل ‍بح ‌‬
‫مطبوعاتی شرق‪.‬‬
‫ب ا‍س‍تاد‪ ،‬چ‪ ،۲‬تهران‪ :‬مؤسسۀ مطبوعاتی عطایی‪.‬‬ ‫نفیسی‪ ،‬سعید‪ ،۱۳۴۴ ،‬در ‍م‍ک‍ت ‌‬ ‫‪‬‬

‫اگر به زندگی امروز بشر بنگریم نسبت…‬


‫ناویراسته‪ :‬اگر به زندگی امروز بشر بنگریم نسبت به چند سدٔه گذشته تح والت و تغی یرات چش مگیر در تم ام‬
‫وجوه و جنبه‌های زندگی‪ ،‬چه در سطح خرد و چه در سطح کالن‪ ،‬قابل مشاهده است‪.‬‬
‫درن!!گ‪ :‬اگ ر ب ه زن دگی ام روز بش ر بنگ ریم نس بت ب ه چن د س دٔه گذش ته‪ ،‬تح والت و تغی یرات چش مگیر در‬
‫تمام وجوه و جنبه‌های زندگی‪ ،‬چه در سطح خرد و چه در سطح کالن‪ ،‬قابل مشاهده است‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬اگر به زندگی امروز بشر بنگریم‪ ،‬نسبت به چند سدٔه گذشته تح والت چش مگیری در تم ام جنبه‌ه ای‬
‫زندگی‪ ،‬چه در سطح ُخ رد و چه در سطح کالن‪ ،‬به چشم می‌خورد‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬اگر «قابل» را کلیشه بدانیم و تصمیم بگیریم عوضش کنیم‪ ،‬برای «قابل‌مشاهده» چه واژه ی ا عب ارتی‬
‫می‌توان به کار برد؟ «مشاهده‌کردنی» یا «می‌توان آن را مشاهده کرد»؟ به‌نظرم چندان زیبا نیس ت‪ .‬در ف رض‬
‫اصرار به تغییر‪« ،‬قابل‌مشاهده است» را می‌توان عوض کرد با «به چشم می‌خوَر د»‪ .‬غیر از این‪ ،‬دو حشو هم‬
‫در جمله بود‪.‬‬

‫شما با این‌همه «است» چه‌‌کار می‌کنید؟‬


‫‪ ‬ناویراس!!ته‪ :‬از نگ اه ش ریعت اس المی‪ ،‬انس ان مجم وعه‌ای از اس تعدادهای ب القوه اس ت ک ه ب رای‬
‫به‌فعلیت‌درآوردن این اس تعدادها و توانایی‌ه ا‪ ،‬نیازمن د ت ربیت اس ت‪ .‬آنچ ه ه دف ت ربیت‬
‫اسالمی است حقیقت‌جویی و حصول رستگاری است و این مسئله جز از طریق تعلیم و تعقل‪ ،‬در کنار‬
‫تزکیه حاصل نمی‌شود‪ .‬بدون شک تربیت اسالمی‪ ،‬نظامی جامع و کامل است که به تمام ابعاد وج ودی‬
‫انسان توجه کرده است‪ .‬در فرآیند تربیت اسالمی جسم و روان‪ ،‬حیات دنیوی و اخروی و نیز جامعه و‬

‫‪47‬‬
‫فرد باید به میزانی واحد پرورش یابند و هیچ‌کدام نباید به بهای دیگ ری نادی ده گرفت ه ش ود‪ .‬ب ه ب رکت‬
‫انقالب اسالمی ایران و فداکاری هزاران نفر از عناصر ف رهنگی‪ ،‬بس یاری از کانون‌ه ا‪ ،‬س ازمان‌ها‪،‬‬
‫نهادها و مراکز فرهنگی با هدف تعلیم و تربیت در جامعه تشکیل ش ده اس ت ک ه رس الت اص لی آن‌ه ا‬
‫تربیت نوجوانان و جوانان متعهد به انقالب و نیروهای کارآمد فرهنگی است‪ .‬از آنجا که رمز م وفقیت‬
‫مراکز فرهنگی در تربیت دینی اف راد‪ ،‬تش کیل مس تمر جلس ات گ روهی اس ت ‌‪ ،‬وج ود برنام ٔه تربی تی‬
‫منسجم و کامل برای پیشبرد جلسات گروهی بسیار ضروری است‪.‬‬

‫ویراس!!ته‪ :‬از نگ اه ش ریعت اس المی‪ ،‬انس ان مجم وعه‌ای از اس تعدادهای ب القوه اس!!ت ک ه ب رای‬ ‫‪‬‬
‫به‌فعلیت‌درآوردن این استعدادها و توانایی‌ها‪ ،‬باید تربیت شود‪ .‬هدف از تربیت اسالمی‪ ،‬حقیقت‌جویی و‬
‫حصول رستگاری است و این هدف فقط از طریق تعلیم و تعقل در کنار تزکیه حاصل می‌ش ود‪ .‬ب دون‬
‫شک‪ ،‬نظام جامع و کامل تربیت اس!!المی ب ه تم ام ابع اد وج ودی انس ان توج ه ک رده اس!!ت‪ .‬در فراین د‬
‫تربیت اسالمی‪ ،‬جسم و روان‪ ،‬حیات دنیوی و اخروی و نیز جامعه و فرد باید به ی ک ان دازه پ رورش‬
‫یابند و هیچ‌کدام نباید به‌به ای دیگ ری نادی ده گرفت ه ش ود‪ .‬به‌ب رکت انقالب اس المی ای ران و ف داکاری‬
‫هزاران نفر از نیروهای فرهنگی‪ ،‬بسیاری از کانون‌ها‪ ،‬سازمان‌ها‪ ،‬نهادها و مراکز فرهنگی ب ا ه دف‬
‫تعلیم و تربیت در جامعه تشکیل شده‌اند که رسالت اصلی آن‌ها‪ ،‬تربیت نوجوان ان و جوان ان متعه د ب ه‬
‫انقالب و نیروهای کارآمد فرهنگی است‪ .‬از آنجا ک ه رم ز م وفقیت مراک ز ف رهنگی در ت ربیت دی نی‬
‫افراد‪ ،‬تشکیل مستمر جلسات گروهی است ‌‪ ،‬وجود برنامٔه تربیتی منسجم و کامل برای پیش برد جلس ات‬
‫گروهی بسیار ضروری می‌نماید‪.‬‬

‫گزارش‪ :‬بیش از همه‪ ،‬تکرار «است» توی ذوق می‌زد‪ .‬عالوه بر کاهش «اس ت»‪ ،‬ب رخی اش کال‌های‬ ‫‪‬‬
‫دیگر نیز اصالح شد‪.‬‬

‫حرف‌اضافۀ مناسب برای سپاسگزاری‬


‫در جمله‌هایی که در فارسی معاص ر ب رای سپاس گزاری و تش کر ب ه ک ار می‌رود‪ ،‬آنچ ه پس از حرف‌اض افۀ‬
‫«از» می‌آید‪ ،‬شخصی است که از او سپاسگزاری می‌شود و موضوع یا چیزی که سپاسگزاری بابت آن است‪،‬‬
‫پس از حرف‌اضافۀ «بابِت‪/‬برای‪/‬به‌خاطِر » می‌آید‪.‬‬
‫ـ ممنون از راهنمایی‌تان‪.‬‬
‫ـ سپاس از توجهتان‪.‬‬
‫ـ متشکرم از حمایتتان‪.‬‬
‫ـ ممنونم از کمکت‪.‬‬
‫ـ تشکر از برنامۀ خوبتان‪.‬‬
‫ـ مرسی از اینکه به دنیا آمدی‪.‬‬
‫جمله‌هایی که در فارسی معاصر برای سپاسگزاری و تشکر به کار می‌رود‪ ،‬در اصل دو ن وع متمم می‌پ ذیرد‪:‬‬
‫یکی با «از» و دیگری با «بابِت‪/‬برای‪/‬به‌خاطِر »؛ مثًال‪:‬‬
‫ـ از شما بابت توجهتان به نوشته‌ام بسیار سپاسگزارم‪.‬‬
‫ـ از علی برای کمکی که کرده بود‪ ،‬تشکر کردم‪.‬‬
‫ـ از دوستت به‌خاطر اینکه وقت گذاشت و آمد‪ ،‬ممنونم‪.‬‬

‫‪48‬‬
‫به‌س خن ش فاف‌تر‪ ،‬در چ نین س اختاری آنچ ه پس از حرف‌اض افۀ «از» می‌آی د‪ ،‬شخص ی اس ت ک ه از او‬
‫سپاس گزاری می‌ش ود (مث ل «ش ما» و «علی» و «دوس تت» در جمله‌ه ای ب اال) و موض وع ی ا چ یزی ک ه‬
‫سپاسگزاری بابت آن است‪ ،‬پس از حرف‌اضافۀ «بابِت‪/‬ب رای‪/‬به‌خ اطِر » می‌آی د (مث ل «توج ه» و «کم ک» و‬
‫«وقت‌گذاشتن و آمدن» در نمونه‌های باال)‪.‬‬
‫نکت ۀ ش ایان‌توجه دراین‌خص وص این اس ت ک ه وق تی هم بخش‌ه ایی از این‌قبی ل جمله‌ه ا ح ذف می‌ش ود و در‬
‫روساخت نمی‌آید‪ ،‬بهتر است حرف‌اضافه را دقیق و سنجیده به کار ببریم؛ درست مط ابق ب ا س اختار اص لی و‬
‫کام ل جمل ه‪ .‬به‌بی ان دیگ ر‪ ،‬ص حیح‌تر این اس ت ک ه هیچ‌گ اه در چ نین جمله‌ه ایی بع د از حرف‌اض افۀ «از»‪،‬‬
‫موضوع یا چیزی را که بابتش سپاسگزاری می‌شود‪ ،‬ذکر نکنیم‪ .‬در این حالت‪ ،‬بسته به بافِت س خن‪ ،‬می‌ت وانیم‬
‫از «ب ابِت» (ک ه رس میت دارد) ی ا «ب رای» و «به‌خ اطِر» (ک ه گفت اری و خودم انی اس ت) اس تفاده ک نیم‪.‬‬
‫براین‌اساس‪ ،‬صورت اصالح‌شدۀ جمله‌هایی که در آغاز این مطلب آمده‪ ،‬چنین می‌شود‪:‬‬
‫ـ ممنون به‌خاطر راهنمایی‌تان‪.‬‬
‫ـ سپاس بابت توجهتان‪.‬‬
‫ـ متشکرم به‌خاطر حمایتتان‪.‬‬
‫ـ ممنونم برای کمکت‪.‬‬
‫ـ تشکر بابت برنامۀ خوبتان‪.‬‬
‫ـ مرسی به‌خاطر اینکه به دنیا آمدی‪.‬‬

‫شوربختانه | تعبیری مبالغه‌آمیز‬


‫اخیرًا لغت «ش!!وربختانه» را زی اد می‌خ وانیم و می‌ش نویم‪ .‬برابرنه ادی اس ت ب رای کلم ۀ مت داول و ُپربس امد‬
‫«متأسفانه»‪ ،‬متضاد «خوشبختانه» و معادل ‪ Unfortunately‬در انگلیسی‪.‬‬
‫کسانی که به سره‌گرایی گرایش دارند‪ ،‬این لغت را برای پرهیز از کاربرد «متأسفانه» رواج داده‌ان د‪ .‬از زب ان‬
‫آن‌ها به زبان رسانه‌ها و از آنجا به زبان روزمرۀ گفتاری و نوشتاری م ردم هم راه یافت ه اس ت؛ در ح الی‌ ک ه‬
‫وزن کلمۀ «شوربختانه» با «متأسفانه» برابر نیست و نمی‌تواند به‌جای آن به کار رود‪.‬‬
‫«شوربختانه» از «متأسفانه» و «بدبختانه» بس یار غلیظ‌ت!!ر و س نگین‌تر اس ت‪ ،‬کمی س ایۀ ش اعرانه و ادبی هم‬
‫دارد و مرتبه‌اش با مرتبۀ «متأسفانه» و حتی «بدبختانه» یکی نیست؛ ل ذا ک اربرد آن در ب افت فارس ی معی ار‪،‬‬
‫گاه کار را به مضحکه می‌کشاند‪ .‬مثًال می‌توانید بگویید‪:‬‬
‫بدبختانه ‪ /‬متأسفانه اینجا تاکسی گیر نمی‌آید‪.‬‬
‫اما اگر بگویید‪« :‬شوربختانه اینجا تاکسی گیر نمی‌آید» مخاطب را خندانده‌اید‪.‬‬
‫چند شاهد‬
‫ًال‬
‫چند مثال از اشعار قدیم نش ان می‌ده د در فارس ی از «ش وربختی» ت ا «تأس ف» چق در فاص له اس ت‪ .‬مث در‬
‫شعر رودکی آمده است‪:‬‬
‫نیک‌بخت آن کسی که داد و بخورد‬
‫شوربخت آن‌که او نخورد و نداد‬
‫می‌بینیم که «شوربختی» درست مقابل «نیک‌بختی» نشسته است و آنچه رودکی از آن سخن می‌گوید‪ ،‬خسرانی‬
‫است گران‪ .‬فردوسی نیز می‌گوید‪:‬‬
‫یکی را دگر شوربختی بود‬
‫نیاز و غم و درد و سختی بود‬
‫یعنی جمع چهار عامِل نیاز‪ ،‬غم‪ ،‬درد و سختی است که شوربختی به بار می‌آورد‪ .‬نظامی هم گفته است‪:‬‬
‫می‌زد نفسی به شوربختی‬
‫می‌زیست به صدهزار سختی‬
‫یعنی صدهزار سختی که داشته باشی‪ ،‬در شمار شوربختانی‪.‬‬
‫چند مثال‬
‫حاال با چند مثال از تداول کلمۀ «شوربختانه» در زبان رسانه‌ها‪ ،‬کج‌سلیقگی و شّم ضعیف زبانی را ببینید‪:‬‬

‫‪49‬‬
‫– شوربختانه الریجانی بی‌طرفی را در استیضاح فرجی‌دانا رع ایت نک رد (خ برگزاری دانش جو‪۱ ،‬ش هریور‬
‫‪.)۱۳۹۳‬‬
‫– خصوصی‌سازی شوربختانه در ده سال گذشته با مشکل مواجه شد (سایت انتخاب‪۲۴ ،‬آبان‪.)۱۳۹۴‬‬
‫– شوربختانه هنوز هستند میزبانانی که ارزش سفرۀ افطار را در وسعت مس احت و برخ ورداری از ح داکثر‬
‫تنوع رنگی سفره می‌دانند (سایت خبری قطره‪۳۰ ،‬خرداد‪.)۱۳۹۵‬‬
‫کدام‌یک از این‌ها شوربختی است؟! به‌جای همۀ آن‌ها می‌توان گفت «متأسفانه»‪ .‬این‌ه ا مای ۀ «اس ف» می‌توان د‬
‫باشد؛ اما آیا مایۀ «شوربختی» هم هست؟!‬
‫آش چنان «شور» شده که یکی از کاربران وبالگی که لوازم آرایش و آشپزخانه تبلیغ می‌کند‪ ،‬نوشته بود‪:‬‬
‫سپاس از وبالگ خوب و طرح‌های زیبا و هنرمندانه‌تون‪ ،‬یک سوال داش تم‪ :‬الک‌ه ای بلمون دا ک ه چن د رنگش‬
‫رو شناسایی کردین‪ ،‬بسیار شیک هستند‪ .‬شوربختانه در هیچ فروشگاهی در دسترس نیستند‪.‬‬
‫ش اید به‌نظ ر ک اربر مح ترم «ش وربختانه» هم‪ ،‬مانن د رن گ الک م وردنظر‪ ،‬ش!!یک اس ت و گفتن آن مرتب ۀ‬
‫اجتماعی گوینده را باالتر می‌برد‪ .‬حتی یکی از مترجمان جوان و خوش‌قلم و ُپرکاری که ترجمه‌ه ای خوان دنی‬
‫و دل‌چسبی دارد‪ ،‬در توضیح ویدیویی که در فیس‌بوک هم‌رسان کرده‪ ،‬نوشته است‪:‬‬
‫شوربختانه این ویدیو زیرنویس فارسی ندارد‪.‬‬
‫پرویز ناتل خانلری‪ ،‬استاد صاحب‌سخن‪ ،‬در زبان‌شناسی و زبان فارس ی به‌درس تی و ب ا بی انی روش ن‪ ،‬ب ه این‬
‫اشکال اشاره کرده و می‌نویسد‪:‬‬
‫تجاوز و ستم بر حق الفاظ از چند راه صورت گرفته است‪ .‬یکی عادت به مبالغه که نزد نویسندگان و ش اعران‬
‫ما رواج فراوان دارد‪ .‬معمول ماست که همیشه‪ ،‬برای بیان امری یا حالتی‪ ،‬عبارتی بیاوریم ک ه مفه وم آن چن د‬
‫بار شدیدتر از حقیقت واقع باشد‪.‬‬
‫مثال‌هایی که آورده شد‪ ،‬نشان می‌دهد که «شوربختانه» هم عبارتی است چند بار شدیدتر از حقیقت واقع‪.‬‬
‫ناگفته نگذاریم که در میان هم‌زبانان افغانستانی نیز این کلمه تداول دارد‪ .‬شوربختانه نمی‌دانم بار آن در فارسی‬
‫متداول در افغانستان‪ ،‬به همین سنگینی است یا نه!‬
‫* این مطلب اول بار در سایه‌سار منتشر شده است ‪t.me/Sayehsaar/69 :‬‬

‫مجلس به‌عنوان تنظیم‌کنندۀ سند مؤسس مؤسسات دولتی…‬


‫ًا‬
‫ناویراسته‪ :‬مجلس به‌عنوان تنظیم‌کنندٔه سند مؤسس مؤسس ات دول تی‪ ،‬قطع این اختی ار را ن یز دارد ک ه آن را‬
‫تفسیر نماید و بنابراین برای تفسیر موسع از آن برای گسترش دامنه فعالیت‌های این مؤسسات‪ ،‬درجهت نیل ب ه‬
‫اهداف و رفع نیازهای جامعه واجد صالحیت خواهد بود‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬مجلس به‌عنوان تنظیم‌کنندٔه سند مؤسس مؤسسات دولتی‪ ،‬قطعًا این اختیار را نیز دارد ک ه آن را تفس یر‬
‫نماید و بنابراین برای تفسیر موسع از آن برای گسترش دامنه فعالیت‌های این مؤسسات‪ ،‬درجهت نیل به اهداف‬
‫و رفع نیازهای جامعه واجد صالحیت خواهد بود‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬مجلس‪ ،‬در جایگاه تنظیم‌کنندٔه سند مؤسس مؤسسات دولتی‪ ،‬قطع ًا این اختی ار را ن یز دارد ک ه آن را‬
‫ن گونه ک ه‬
‫تفسیر کند؛ بنابراین برای رسیدن به اهداف و رفع نیازهای جامعه‪ ،‬دارای صالحیت خواهد بود؛ بدی ‌‬
‫از سند مؤسس مؤسسات دولتی برای گسترش دامنٔه فعالیت‌های این مؤسسات تفسیری موّسع کند‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬این جمله طوالنی و تودرتوست و به بیماری درازنویسی مبتالست‪« .‬واجد» و «نی ل» هم به تر اس ت‬
‫فارسی شود‪.‬‬
‫راضیه حقیقت‬
‫سرویراستار متون دینی‬

‫به‌گونه‌ای دیگرگون؛ به‌سوی تبریک‌نگاری کلیشه‌زدوده و اندیشه‌اندوده‬


‫َدماَد ِم تحویل سال که می‌شود‪ ،‬اولین پیام تبریک نوروزی‪ ،‬به فکرم می‌اندازد که با این طوفان پیامک‌ه ای تلفن‬
‫و آن کوالک فرستک‌های تلگرام چه بکنم؟! ُحکمش مثل سالم است‪ :‬خ ودش مس تحب اس ت و ج وابش واجب؛‬

‫‪50‬‬
‫یعنی می‌شود پیامی نفرستاد؛ اما نمی‌شود که جواب پیام را نداد! این می‌شود که هر سال‪ ،‬دِم تحویل سال‪ ،‬ح اال‬
‫یک روز پس یا پیش‪ ،‬با اکراه‪ ،‬دست به صفحه‌کلید می‌برم؛ البته نوشتن پیامی کلیش ه‌ای مانن د آن پیام‌ه ایی ک ه‬
‫اولشان با «سالی سرشار از…» شروع و آخرشان با «…برای ش ما آرزومن دم» تم ام می‌ش ود‪ ،‬ب رایم ک اری‬
‫شاق نیس ت‪ .‬اگ ر می‌خواس تم من هم از این‌ج ور تبریک‌ه ا ب رای این‌وآن بنویس م‪ ،‬پیام‌نگ اری‌ام مص داِق «ُک ْن‬
‫َفَیکون» می‌شد و همین که انگشتم ب ه ح روف می‌رس ید‪ ،‬ی ک لش گر جمله‌ی ش عارزده و ی ک قش ون عب ارت‬
‫حوصله‌سرَبر به صفحه‌ی مقصود گسیل می‌کردم‪.‬‬
‫ام ا این ک ار به‌نظ رم فق ط یک‌ج ور رفِع‌تکلی ف اس ت و پیِش چش مم ی ک لایر هم نمی‌ارزد‪ .‬ه دف از‬
‫ن جنم‌ه ا ن دارد! این‬‫ن کلیشه‌ای که از ای ‌‬
‫کالْم ارتباط است‪ .‬سخن باید بر جان بنشیند و در روان مأوا بگزیند‪ .‬مت ‌‬
‫متن‌ها مثل گاو پیشانی‌سفید ش ده‌اند؛ همین ک ه ذهن می‌بیندش ان‪ ،‬نش نیده و نس نجیده‪ ،‬پِس ش ان می‌زن د و رّد ش ان‬
‫می‌کند‪.‬‬
‫پس ب ه واژه‌ه ا و س اخت‌های موج ود در ذهنم چنگی می‌زنم و کودکان ه‪ ،‬البه‌الی نورون‌ه ای مغ زم غل تی‬
‫می‌خورم‪ .‬دشِت اوِل‌ساْل کم‌وبیش نصیبم می‌شود‪ :‬لفظی از ذهن و محتوایی از خاطر‪ ،‬جرق ه می‌زن د و فض ای‬
‫تاریک روانم را روشن می‌کند‪ .‬آن‌وقت دیگر ضرِب َش ستم روی صفحه‌کلید شتاب می‌گیرد و کلمه‌ها و جمله‌ها‬
‫پشِت‌سِر‌هم صف می‌کشند‪ .‬القصه‪ ،‬برآیند این کش‌مکش‌ها شد نگارش نوشته‌ای که در ادامه آمده است‪.‬‬
‫نوازنده‌ای فرزانه و صاحب‌سبک که در نوازندگی‌‌اش‪ ،‬به اسلوب‌مندی و قاعده‌مداری شهره اس ت‪ ،‬در یکی از‬
‫س خن‌رانی‌های موس یقایی‌اش‪ ،‬هنگ امی ک ه می‌خواس ت قطعه‌ای را ازقص د‪ ،‬خ ارج از چهارچوب‌ه ای‬
‫خودساخته‌اش بنوازد‪ ،‬جمله‌ای چنین خردمندان ‌ه گفت‪« :‬قاعده‌ها را خود ما می‌سازیم‪ .‬چه‌قدر باید ب دبخت باش یم‬
‫که خودمان از قاعده‌های خودمان برای خودمان زنجیر ببافیم!»‬
‫حال‪ ،‬ن وروز و همه‌ی جش ن‌های این‌چنی نی در زم ره‌ی هم ان قرارداده!!ا و قاعده‌هایی‌ان د ک ه خودم ان وض ع‬
‫ک رده‌ایم و خودم ان در اج رایش ب ا دقت ب ه آن پای‌بن دیم و ب رای برگ زاری هرچ ه ن اب‌ترش به‌ش دت به‌خ ود‬
‫می‌پیچیم‪ .‬این‌که مبنای نوشدن سال را ِکی بگذاریم‪ ،‬چندان مهم نیست؛ هم‌چنان‌که تازه‌شدن سال برای مسیحیان‪،‬‬
‫در زمستان است و برای عرب‌های مسلمان‪ ،‬هر سال در گردش است‪ .‬به‌نظر من‪ ،‬هرگاه تغییری خودخاسته و‬
‫خودخواسته در شخص پدیدار بشود‪ ،‬آن روز برای او عی د اس ت‪ .‬ام ا به‌هرح ال‪ ،‬ب رای ق راردادی اجتم اعی‪،‬‬
‫مبن ایی یک‌ت ا و همه‌گ یر نی از اس ت‪ .‬این مبن ا هرچ ه ب ا دیگ ر پدی ده‌های جه ان متناس ب‌تر باش د و نموده!!ای‬
‫طبیعِی محسوس‌تری داشته باشد‪ ،‬خواه‌ناخواه‪ ،‬مقبول‌تر می‌افتد و معقول‌تر می‌نماید‪ .‬در این چرخه‪ ،‬اگ ر خ وب‬
‫غور کنیم‪ ،‬نیک درمی‌یابیم ک ه دو روز در ط ول س ال‪ ،‬ب رای مبدأش دن به‌ظ اهر منطقی‌ترن د‪ :‬یکی‪ ،‬روِز اوِل‬
‫اعتدال بهاری‪ ،‬و آن‌یکی‪ ،‬روِز اوِل اعتدال پاییزی‪ .‬از این دو‪ ،‬اعتدال به اری نم ود ملم وس‌تری دارد؛ چراک ه‬
‫آن هنگام‪ُ ،‬رستنی‌ها می‌رویند‪ ،‬شکفتنی‌ها می‌شکفند‪ ،‬گل‌ها عطر می‌افشانند و درخت‌ها دست‌وبال می‌گسترانند‪.‬‬
‫این‌ها رنگ و لعابی به بهار می‌دهند و نزد آدمی‪ ،‬به‌نسبت پ اییز خواس تنی‌ترش می‌کنن د‪ .‬پس ت ا این‌ج ا ب ه این‬
‫نتیجه می‌رسیم که همین روز برای مبدأبودن مناسب است‪ .‬اما چنان‌که اشاره کردم‪ ،‬اصل و اساس عی د‪ ،‬هم ان‬
‫«تغییر خودانگیخته» است‪ .‬اندک‌اند کسانی که تاکنون ب ر ایج اد تغی یری در خ ود ی ا در زن دگی خ ود تص میم‬
‫نگرفته باشند‪ .‬قاطبه‌ی مردم این تصمیم را تجربه کرده‌اند‪ .‬چنان‌چه در جرگه‌ی تغییرخواهانید‪ ،‬به‌احتم ال ق وی‬
‫شکست‌هایی را هم تجربه کرده‌اید‪ .‬این ناکامی‌ها از چه روست؟ به‌عقیده‌ی من‪ ،‬هر تغی یْر بیرون‌ران دن ع ادتی‬
‫از خود و پروردن عادتی دیگر در خود اس ت‪ .‬اگ ر توانس تیم این فراین د را تمام‌وکم ال به‌اج را دربی اوریم‪ ،‬در‬
‫تغی یِر دل‌خواهم ان کام‌ی اب ب وده‌ایم‪ ،‬اگ ر ن ه‪ ،‬ب ه تغی یری ن اقص‪ ،‬و بازگش ت ب ه روال گذش ته‌ی نامطلوبم ان‬
‫محکومیم‪ .‬اصًال خوِد واژه‌ی «عادت» هم از ریشه‌ی «ع‌و‌د» است و مفهوم «بازگشت» در آن‪ ،‬جا خوش کرده‬
‫است‪ .‬آن‌هایی که این لفظ را برای آن مفهوم برگزیده‌اند چه‌بسا خ وب دریافته‌ان د خاص یت این س ازوکاِر ذه نی‬
‫را‪ .‬چش م‌گیرترین وی ژگی ع ادت هم در واقعیت همین اس ت‪ :‬بازگش ت و بازگش ت و بازگش ت‪ .‬ه ر ع ادْت‬
‫بی‌‌ش ک‌وگمانه‪ ،‬س خت‌جوش اس ت و س خت‌جوش‪ .‬منظ ورم این اس ت ک ه ب ا ُخ لق‌وخ وی آدم ب ‌هُک ن دی ج وش‬
‫می‌خوَر د و با رفتار و ک ردار آدم به‌ُد ش‌واری عجین می‌ش ود؛ ولی وق تی هم ک ه ج وش بخ وَر د‪ ،‬محکم ج وش‬
‫می‌خوَر د و به این راحتی‌ها جدا نمی‌شود‪ .‬این ویژگی هم خوب است‪ ،‬هم بد است‪ .‬خوب اس ت ب ‌ه این دلی ل‌ک ه‬
‫رفتار ناپسنده‌ای به‌سرعت در زندگی‌مان جاری نمی‌گردد و کنترل‌پذیر است‪ ،‬و بد است به این خاطر که رفتار‬
‫نَبر است‪.‬‬
‫مطبوعی به‌سهولت در نهادمان جا نمی‌افتد و پروردنش‌زما ‌‬
‫الغرض‪ ،‬این جشِن قراردادِی اجتماعی که با تحولی طبیعی توأم شده اس ت‪ ،‬ب اِب تغی!!یر اس ت و ع!!ادت‌پروری‪.‬‬
‫وقتی می‌گویم عادت‌پروری‪ ،‬مقصودم الزامًا انجام کارهای شگفت‌انگیز و خارق‌الع اده نیس ت‪ .‬از مس واک‌زدن‬

‫‪51‬‬
‫منظم و مستمر گرفته تا مطالعه‌ی متمرکز و هدف‌مند را دربرمی‌گیرد‪ .‬البته این نکته را هم باید در نظر گرفت‬
‫که تعداد عادت‌های مورِد نظر برای زدایش یا پرورش‪ ،‬نباید از سه‌چهارتا فراتر برود؛ چون جمعیت خ اطر را‬
‫می‌پراکَند و یراق و لگام رفتارها را می‌گسالَند‪ ،‬و آن‌گاه همان آش می‌ماَند و همان کاسه‪.‬‬
‫قض یه‌ی عادت‌ه!!ا از یکی‌دو س ال پیش‪ ،‬فک رم را به‌خ ود مش غول ک رده و در این چن د م اه اخ یر‪ ،‬به‌ط رزی‬
‫ذهن‌سوز و انرژی‌خوار‪ ،‬دغدغه‌ام را به‌خود معطوف ساخته است‪ .‬شاه‌نکته‌اش این است که حتا ب ا ِاش راف ب ر‬
‫همه‌ی زی روبم‌ و ُک نج‌وپس‌ت وی س ازوکار عادت‌ه ا‌‪ ،‬الزام ًا نمی‌ت وان ادع ا ک رد ک ه در زدایش ی ا پ رورش آن‬
‫تواناییم‪ .‬انگار تمرین و ممارست هم در این وادی کارگر نیست و هر عادت‪ ،‬خ ودش انحص ارًا ب رای خ ودش‬
‫انرژی و طاقت الزم خودش را می‌خواهد‪ .‬باری‪ ،‬در این مبدأ میهنِی بزرگ‪ ،‬خوش می‌دارم که هم ه‪ ،‬خودم!!ان‬
‫را از عادت‌های نکوهیده بپیراییم و به عادت‌های پسندیده بیاراییم‪.‬‬
‫کا‌م‌کار باشید و بخت‌یار‪،‬‬
‫معین پایدار‬
‫‪۱‬فروردین‪۹۷‬‬

‫[ویراستاران‪ :‬دستورخط این نوشته مطابق نظر نویسنده‪ ،‬معین پایدار‪ ،‬است و در آن تغییری نداده‌ایم‪].‬‬

‫معین پایدار‬
‫دانش‌جوی کارشناسِی‌ارشِد واژه‌گزینی و اصطالح‌شناسی‬

‫آیا «آنچه که» و «آنچه را که» درست است؟‬


‫برخی معتقدند پس از آنچه نیازی به استعمال که نیست و در متون معتبر فارسی ن یز ک!!ه هم راه آنچ!!ه ب ‌ه ک ار‬
‫نرفت ‌ه است‪ .‬در قدیم‪ ،‬حتی از استعمال را پس از آنچ!!ه پره یز داش ته‌اند و از اس تعمال ک!!ه پس از آنچ!!ه‪ ،‬خ واه‬
‫به‌صورت آنچه که و خواه به‌صورت آنچه را که‪ ،‬باید پرهیز کرد‪.‬‬
‫پاسخ‬
‫‪ .١‬از دیدگاه درزمانی (تاریخی)‪ ،‬آنچه که دست‌کم از سدۀ پنجم و آنچه را که دست‌کم از س دۀ شش م‪ ،‬ب ا بس امد‬
‫باال‪ ،‬در متن‌های معتبر فارسی ب ‌ه کار رفت ‌ه است‪:‬‬
‫آنچه که‬
‫قرن ‪ :٥‬باب پنجاه‌وپنجم‪ :‬در آنچه که شراب بدان به سالمت بماند به وقت غريدن رعد) ورزنامه‪ ،‬ص ‪.(٥‬‬
‫قرن ‪ :٥‬ای همه رادی و راستی و درستی ‪ /‬یافتی از روزگار آنچه که جستی (دیوان قطران)‪.‬‬
‫قرن ‪ :٦‬چون در تو دید آنچه که هرگز ندیده بود ‪ /‬زان صد یکی ز جملۀ انسان روزگار (دیوان انوری)‪.‬‬
‫قرن ‪ :٦‬چنان‌که دوزخ انده شرار و دجلۀ خون ‪ /‬فتاد ‌ه است مرا از دل و دو دیده ب دل ـ بلی ه ر آنچ ه ک ه باش د‬
‫بدل بود او را ‪ /‬مگر که خدمت مخدوم من امام اجل (دیوان رضی‌الدین نیشابوری‪ ،‬ص ‪.)٨٦‬‬
‫قرن ‪ :٧‬ما آنچه که بيشتر حرام باشد‪ ،‬منع کرده‌ايم (مؤید خوارزمی‪ ،‬احیاء علوم‌الدین‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.)٣٠٠‬‬
‫قرن ‪ :٨‬بيان شرح تغير منصور با فرزن دان حسن‌بن‌حس ن‌بن‌علی‌بن‌ابی‌طالب و ش رح آنچ ه ک ه ب ا ايش ان ک رد‬
‫(هندوشاه نخجوانی‪ ،‬تجارب الّسلف‪ ،‬ص ‪.)١٠٨‬‬
‫قرن ‪ :٩‬مورخ بايد که همچنان‌که فضايل و خيرات و عدل و احسان پادشاهی و بزرگی می‌نويسد‪ ،‬از آنچ ه ک ه‬
‫معلوم او شد ‌ه است‪ ،‬بايد که مق ابح و رذايل او مس تور ن دارد (حاف ظ اب رو‪ ،‬جغرافی ای حاف ظ اب رو‪ ،‬ج ‪ ،١‬ص‬
‫‪.)٨٧‬‬
‫قرن ‪ :١٠‬حاتم آن آب را نوشيد و آنچه که خورده بود‪ ،‬همه هضم گرديد (حاتم‌نامه‪ ،‬روایت دوم‪ ،‬ص ‪.)١٠٦‬‬
‫قرن ‪ :١١‬از تو طلب می‌کنم آنچه که با دیگری‌ست ‪ /‬نقد خزاین تو را‪ ،‬بردن همت مرا (دیوان زاللی‪ ،‬ص ‪.)٨‬‬
‫قرن ‪ :۱٢‬يسوع و شاگردان او رفتند به‌جانب دريا و از پی او روان شدند جمع کثيری از جليل و يهوديه‪ ،‬و از‬
‫اروشليم و از ادوم و از کنار اردن و کسانی که در اطراف صور و ص يدا بودن د‪ ،‬جم ع کث يری ک ه می‌ش نيدند‬
‫آنچه که او می‌کرد (مهدی استرآبادی‪ ،‬انجیل نادرشاهی‪ ،‬ص ‪.)١١٤‬‬

‫‪52‬‬
‫قرن ‪ :١٣‬حضرات جالسين آنچه که الزمۀ احترام و اکرام بود‪ ،‬در حق من ب ‌ه عمل آوردند (آخوندزاده‪ ،‬الفب ای‬
‫جدید و مکتوبات‪ ،‬ص ‪.)٨١‬‬
‫قرن ‪ :١٤‬اميدوارم که در پيشگاه خدا و ملت هميشه رو‌سفيد ب وده باش م و غ ير از آنچ ه ک ه می‌بينم و می‌دانم‪،‬‬
‫چيزی برخالف آن نگفته باشم (دهخدا‪ ،‬مقاالت دهخدا‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.)٢٨٩‬‬
‫آنچه را که‬
‫قرن ‪ :٦‬مردمان دشمنان‌اند آنچه را که ندانند (ترجمۀ نهج‌البالغه‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪.)596‬‬
‫قرن ‪ :٧‬هرکه بر برادر خود به درمی چيزی فروشد که اگر خود او خواستی به پنج دان گ خريدی‪ ،‬نص يحتی‬
‫که در معاملت فرموده‌اند بگذاشته باشد‪ ،‬و برای برادر خود دوست نداشته باشد آنچه برای خود دوس ت دارد‪ .‬و‬
‫اين بر‌سبيل اجمال است‪ .‬و اما تفصيل او در چهار کار است‪ :‬آن‌که کاال را نستايد به چ يزی ک ه در او نيس ت و‬
‫از عيب‌ها و صفت‌های نهانی آن اصًال چيزی پوشيده ندارد و از وزن و اندازۀ آن چيزی نپوش د و از به ای آن‬
‫نپوشد آنچه را که اگر معامله‌کننده بداند‪ ،‬از خريدن آن امتناع نمايد (مؤی د خ وارزمی‪ ،‬احی اء علوم‌ال دین‪ ،‬ج ‪،2‬‬
‫ص ‪.)161‬‬
‫قرن ‪ :١٠‬آنچه را که داريد‪ ،‬بگذاريد و به تعلم و حفظ اين سورت‌ها تقرب کنيد ب ه خ دای‌ تع الی (ابوالمحاس ن‬
‫جرجانی‪ ،‬تفسیر گازر‪ ،‬ج ‪ ،10‬ص ‪.)416‬‬
‫قرن ‪ :۱٢‬ثريد… نان خوردکرده است که در آبگوشت ريخته تناول نمايند و شامل است نيز ن ان خ وردکرده و‬
‫آنچه را که در دوغ و شيرينی‌ها و غير آن کنند و بخورند (عقیلی خراسانی‪ ،‬مخزن‌االدویه‪ ،‬ص ‪.)285‬‬
‫قرن ‪ :١٣‬ای سيد‪ ،‬قبول کن آنچه را که ج د ت و ب ه آن ت و را ملقب س اخت ‌ه اس ت (تنک ابنی‪ ،‬قص ص‌العلما‪ ،‬ص‬
‫‪.)527‬‬
‫ق!رن ‪ :١٤‬نمی‌ت وان گفت م ردم آنچ ه را ک ه توليد می‌کنن د‪ ،‬تمل ک می‌نماين د‪ … .‬غالب ًا ش خص مال ک ش یء‬
‫نمی‌شود مگر به‌واسطۀ کار (فروغی‪ ،‬اصول علم ثروت‪ ،‬ص ‪.)196‬‬
‫‪ .2‬در متن‌های کهن‪ ،‬حتی کۀ موصول پیش از کۀ ضمیر پرسشی نیز ب ‌ه کار رفت ‌ه است‪:‬‬
‫قرن ‪ :٤‬او خود دانا بود به علم قديم خويش که که نيکی کند و ک ه نکن د (بلعمی‪ ،‬تاریخ‌نام ۀ ط بری‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص‬
‫‪.)8‬‬
‫قرن ‪ :٥‬هميشه همچنين نگاه همی‌ کن و هميشه بيشتر شهادت بنگر که که را باشد (المدخل‪ ،‬ص ‪.)213‬‬
‫قرن ‪ :٧‬می‌آید و بی‌دل دوهزار از چپ‌وراست ‪ /‬می‌دی د نه انی ک ه ک ه افت اد و ک ه خاس ت (دی وان اوحدال دین‬
‫کرمانی‪ ،‬ص ‪.)287‬‬
‫ن ک و ‪ /‬ب ر چه رۀ ج ان چ راغ ش ب‌ها دارد (دی وان حاف ظ‪ ،‬چ اپ‬ ‫قرن ‪ :٨‬دانی که که روشناس عش ق اس ت؟ آ ‌‬
‫خانلری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪.)1108‬‬
‫‪ .3‬از دیدگاه معنی‌شناسی‪ ،‬آنچه به معنی «هرچه» هم هست‪:‬‬
‫ْت‬
‫نَقَدر هست که تغییر قض ا ن وان ک رد (دی وان حاف ظ‪ ،‬چ اپ‬ ‫قرن ‪ :٨‬آنچه سعی است من اندر طلبت بْنمایم ‪ /‬ای ‌‬
‫خانلری‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪.)282‬‬
‫ن گونه که هرچه که می‌توان گفت‪ ،‬آنچه که نیز می‌توان گفت‪.‬‬ ‫پس هما ‌‬
‫‪ .4‬فارسی‌زبانان برای تأکید بیشتر بر معنِی آنچه‪ ،‬که را نیز به آن افزوده‌اند‪.‬‬
‫نتیجه‬
‫آنچه که و آنچه را که درست است‪.‬‬

‫فرهاد قربان‌زاده‬
‫پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی‬

‫ماهانه یا ماهیانه؟ کدام درست است؟‬

‫‪53‬‬
‫در نشست ویرایش‪ ،‬دوستان راجع به مطلبی در کت اب مب انی درست‌نویس ی زب ان فارس ی معی ار تحت عن وان‬
‫«پسوند انٔه نسبت» تردید داشتند که آن مطلب را در اینجا می‌آورم‪:‬‬
‫کلمٔه ماهان!!ه و س!!االنه ب ا همین امال ص حیح اس ت و به‌ک اربردن آن به‌ص ورت ماهیان!!ه و س!!الیانه وجهی‬
‫ندارد؛ زیرا ماهانه و ساالنه معنی انفراد دارد‪ ،‬نه جمع‪.‬‬
‫در خصوص این مطلب‪ ،‬باید بگویم در غلط ننویسیم چنین نوشته شده است‪:‬‬
‫صفت یا قید ماهیانه امروزه کمتر ب ‌ه کار می‌رود و چه بسا به‌نظر نویسندگان معاص ر غل ط بیای د؛ ام ا این‬
‫کلمه در متون معتبر قدیم ب ‌ه کار رفته و در زبان گفتار هنوز مستعمل است و نباید آن را غلط پنداشت… ‪.‬‬
‫به‌موجب یک قاعدٔه کلی‪ ،‬کلماتی را ک ه در جم ع «ان» می‌گیرن د ب ا اف زودن «ه» غ یرملفوظ… ب ه پای ان‬
‫«ان» می‌توان تبدیل به صفت یا قید کرد؛ مانند مرد‪ ،‬مردان‪ ،‬مردانه… ‪.‬‬
‫ن اساس‪ ،‬صفت یا قید ماهیانه نیز از ماهیان گرفته شده است‪ .‬ماهیان به‌منزلٔه ماه‪ ،‬ام روزه نامس تعمل‬ ‫بر ای ‌‬
‫است؛ ولی در متون قدیم ب ‌ه کار رفته است… ‪.‬‬
‫در چند دهٔه اخیر‪ ،‬فضال ترکیب ماهانه را به‌قیاس روزانه و شبانه ساخته و الاقل در زب ان نوش تار‪ ،‬آن را‬
‫جانشین ماهیانه کرده‌اند‪ .‬از آنجا که واژٔه ماهان‪ ،‬به‌عنوان جم ع م اه‪ ،‬مس تعمل نیس ت‪ ،‬ب ‌ه نظ ر نمی‌آی د ک ه‬
‫ماهانه صحیح باشد‪ .‬با این‌همه‪ ،‬چون امروز در هم ٔه نوش ته‌ها ب ‌ه ک ار می‌رود‪ ،‬ناچ ار بای!!د آن را در کن!!ار‬
‫ماهیانه پذیرفت‪.‬‬

‫در نقد این مطلب آقای ابوالحسن نجفی‪ ،‬آقای محمدرضا ترکی در کتاب پرسه در عرصٔه کلمات نوشته‌اند‪:‬‬
‫فارغ از کم‌کاربردبودن ماهیانه‪ ،‬توضیحات جناب نجفی درست است؛ اما برای روشن‌ترشدن وج ه اش تقاق‬
‫کلمٔه ماهیان‪ ،‬به‌عنوان جمع ماه‪ ،‬باید یادآوری کنیم که این کلمه در اصل پهلوی خود‪« ،‬ماهیک ان»… ب وده‬
‫است؛ درست مثل سال که در اصل سالیکان بوده و… ‪.‬‬
‫منابع‪:‬‬
‫‪ .۱‬ابوالحسن نجفی‪ ،‬غلط ننویسیم‪ ،‬چ‪ ،۱۰‬تهران‪ :‬مرکز نشر دانشگاهی‪ ،۱۳۸۱ ،‬ص‪۳۳۴‬و‪.۳۳۵‬‬
‫‪ .۲‬محمدرضا ترکی‪ ،‬پرسه در عرصۀ کلمات‪ ،‬چ‪ ،۱‬تهران‪ :‬سخن‪ ،۱۳۸۷ ،‬ص‪.۶۴‬‬

‫جملٔه پیش‌پرداز و پس‌پرداز‬


‫جملٔه پیش‌پرداز آسان‌تر از جملٔه پس‌پرداز درک می‌شود‪ .‬نوع اول جمله‌هایی هستند که موضوع را زنج یروار‬
‫بی ان می‌کنن د‪ ،‬به‌ط وری‌ ک ه ذهن خوانن ده‪ ،‬در فراین د درک س ازه‌های آن‌ه ا کم تر ب ه عقب و جل و می‌رود‪.‬‬
‫برعکس‪ ،‬درک جمله‌های پس‌پرداز مستلزم کنترل نحو پس و پیش‌رونده در ذهن است‪.‬‬
‫جملٔه پیش‌پرداز‪ :‬آقای خادمی را به مؤسسٔه آی‌بی‌ام دعوت کردند تا دورٔه آموزشی کارشناسی رایانه را راه‌اندازی کند‪.‬‬
‫جملٔه پس‌پرداز‪ :‬به‌منظور راه‌اندازی دورٔه آموزشی کارشناسی رایانه‪ ،‬مؤسسٔه آی‌بی‌ام آقای خادمی را دعوت کرد‪.‬‬
‫چکیده‌ای از‪ :‬علی صلح‌جو‪ ،‬نکته‌های ویرایش‪ ،‬چ‪ ،۲‬تهران‪ :‬مرکز‪ ،۱۳۸۷ ،‬ص‪.۵۱‬‬

‫جهِت‬
‫شنیدم «جهِت» فقط به‌معنای جغرافیایی (پ ایین‪ ،‬راس ت‪ ،‬ش رق و…) درس ت اس ت‪ .‬منبعی درب ارٔه این دی دگاه‬
‫نیافتم جز این نظِر مخالف‪:‬‬
‫ًا‬
‫جهت‪ :‬این واژه در گفتار و نوشتار غالب به‌جای حرف اضافٔه «برای» به کار می‌رود‪« :‬جهِت دی دن او ب ه‬
‫خانه‌اش رفتم» و گاهی نیز حرف اضافٔه «به» بر آن مقدم می‌شود‪« :‬به‌جهت حال مادرش‪ ،‬هر روز س ری‬
‫به بیمارستان می‌زد‪ ».‬بعضی از ادب ا این اس تعمال را نادرس ت می‌دانن د و توص یه می‌کنن د ک ه به‌ج ای آن‬
‫«برای» گفته شود‪ .‬اما جهِت به این معنی غلط نیست و در متون معتبر فارسی نیز به کار فته اس ت؛ منته ا‬
‫در اصل به‌صورت حرف اضافٔه مرکِب «از جهت» بوده و سپس بر طبق یک قاع دٔه کلی‪ ،‬ب ر اث ر ک ثرت‬
‫استعمال‪ ،‬کوتاه شده و حرف اضافٔه «از» از آغاز آن افتاده است‪]…[ .‬‬
‫گاهی نیز با حرف اضافٔه «به» به کار رفته اس ت‪ ]…[ .‬گ اهی ح تی ح رف اض افٔه «از» ی ا «ب ه» از آن‬
‫حذف می‌شود و از این لحاظ عین استعمال امروز است‪« :‬او سمِر خیرات آم د‪ :‬جهِت حط ام دنی ا م ردم را‬

‫‪54‬‬
‫نیازردی‪ .‬سگ باشد که جهت ش کم جن گ کن د» (ت اریخ ال وزراء‪( )۴۹ ،‬ابوالحس ن نجفی‪ ،‬غل ط ننویس یم‪،‬‬
‫تهران‪ :‬مرکز نشر دانشگاهی‪ ،۱۳۶۶ ،‬ص‪.)۱۴۳‬‬
‫خواننده با درنظرگرفتن قرائن و در جمله‪ ،‬به‌راحتی درمی‌یاب د ک ه منظ ور از «جهِت»‪ ،‬معن ای جغرافی ایی آن‬
‫نیست و معنایش «برای» است‪ .‬در متون گذشته نیز این واژه به هر دو معن ا ب ه ک ار رفت ه اس ت‪ .‬اکن ون ن یز‬
‫در زبان محاوره و در سخن معیارگویان‪ ،‬به هر دو معنا به کار می‌رود‪ .‬حال چه اصراری اس ت ک ه «جهِت»‬
‫را ب ‌ه «به‌جهِت» تغییر دهیم؟‬
‫شاید کسی بگوید این واژه جزو کلیشه‌هاست و جای بعضی تعابیر را گرفته است‪ :‬برای‪ ،‬به‌منظ وِر ‪ ،‬ب ا ه دِف ‪،‬‬
‫به‌قصِد و… ‪ .‬در پاسخ باید بگویم‪:‬‬
‫‪ .۱‬اینکه برای واژه‌ای بتوانیم چند برابر فارسی و غیرفارسی بی اوریم‪ ،‬دلیلی ق!!وی ب رای کلیش ه‌بودن آن واژه‬
‫نیس ت‪« .‬ب رای»‪« ،‬به‌منظ ور»‪« ،‬به‌جهت»‪« ،‬به‌ه دف» کارکرده ای معن ایی تقریب ًا یکس انی دارن د‪ .‬زم انی‬
‫می‌توانیم بگوییم «جهِت» کلیشه است که این واژه واژه‌هایی دقیق‌تر از خ ود را از می دان ب ‌ه در ک رده باش د و‬
‫خود به‌جای آن‌ها نشسته باشد‪ .‬افزون بر این‪ ،‬این واژه‌ها (برای و به‌منظور و…) اگر نگوییم بیشتر‪ ،‬به هم ان‬
‫بسامد در زبان در حال استفاده‌اند‪.‬‬
‫‪ .۲‬در ویرایش نمی‌توانیم تنها به‌تقلید و بدون آگاهی از دلیل‪ ،‬تغییری در متن ایجاد کنیم؛ زیرا اگر نویس نده ب ه‬
‫این تغییر ما خرده بگیرد‪ ،‬ناگزیریم از اینکه برایش دلیل قانع‌کننده ارائه کنیم‪.‬‬

‫مدارا با «مورد»‬
‫ناویراسته‪ :‬ضمن جلب رضایت آگاهان ه و داوطلبان ٔه وی ب رای ش رکت در ط رح‪ ،‬ب ا هم اهنگی او‪ ،‬زم ان و‬
‫مکان برقراری جلسٔه مصاحبه در محیطی مورد عالقه و اعتماد او مشخص گردید‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬ضمن جلب رضایت آگاهانه و داوطلبانٔه وی برای شرکت در ط رح‪ ،‬ب ا هم اهنگی او‪ ،‬زم ان و مک ان‬
‫برقراری جلسٔه مصاحبه در محیطی مورد عالقه و اعتماد او مشخص گردید‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬ضمن جلب رضایت آگاهانه و داوطلبانٔه وی برای شرکت در طرح‪ ،‬با هماهنگی او‪ ،‬زم ان و مک ان‬
‫برقراری جلسٔه مصاحبه‪ ،‬در محیطی مطلوب و مطمئن از نظر او‪ ،‬مشخص شد‪.‬‬
‫گزارش‪« :‬مورد» در فارسی امروز کلیشه شده است‪ .‬ببینید و بشنوید‪:‬‬
‫در ویرایش برخی جمالت‪ ،‬اگر بخواهیم کلیشٔه «مورد» را تغییر دهیم‪ ،‬به‌ناچار بای د تغی یرات بس یاری ِاعم ال‬
‫کنیم‪ .‬آیا می‌شود در این‌گونه مواقع‪ ،‬با «مورد» مدارا کنیم؟ یا آیا حتمًا باید «مورد» را تغییر دهیم؟ آی ا همیش ه‬
‫باید خود را به آب‌وآتش بزنیم تا این واژه را تغییر دهیم؟‬
‫به‌گفتٔه آقای محمدمهدی باقری‪ ،‬کاربرد زیاد کلیشه‌ها بد است و در یک کتاب‪ ،‬اگر یکی‌دو تا کلیشه بیاید‪ ،‬عیبی‬
‫ندارد‪ .‬البته ایشان این مطلب را برای ج ایی گفته‌ان د ک ه ویراس تار مع ادل نامناس بی ب رای کلیش ه‌ها بگ ذارد و‬
‫ک ارش ت ابلو ش ود‪ .‬بن ده هم ع رض می‌کنم ب ا درنظرداش تن پوی ایی زب ان و تح ول زب انی‪ ،‬می‌ت وان ک اربرد‬
‫ن ح ال‬
‫غیرافراطی این واژه‌ها را پذیرفت؛ چون اهل زبان فارسی این واژه‌ها را در زبان خود پذیرفته‌اند‪ .‬با ای ‌‬
‫اگر می‌خواهیم کالمی فصیح‌تر داشته باشیم‪ ،‬بهتر است «مورد» را از کالممان بیرون کنیم‪.‬‬
‫در این چن د س ال وی رایش‪ ،‬به‌ن درت پیش آم ده «م ورد» را اص الح نکنم! این ان دک مورده ا هم چ ون ب وی‬
‫اصطالح و صنف‌واژه می‌داده‌اند‪ ،‬در امان مانده‌اند‪ .‬غرضم این است که تمام موردها را می‌شود اصالح ک رد‪.‬‬
‫واژه‌های کلیشه‌شده که «مورد» یکی از آن‌هاست‪ ،‬رفتاری سرطان‌گونه در زبان از خود نشان می‌دهند!‬

‫‪55‬‬
‫در متن ویراستۀ باال هم توانسته‌ام با کمترین تغییر موردزدایی کنم‪ .‬در اینجا امک ان اص الح م ورد ب ا کم ترین‬
‫تغییر وجود داشته؛ اما اگ ر چ نین نباش د‪ ،‬می‌ش ود گ اهی ب ا «م ورد» م دارا ک رد‪ .‬همین ط ور بقی ۀ واژه‌ه ای‬
‫کلیشه‌شده‪ .‬دقت کنید که کلیشه‌ها غلط نیستند‪ ،‬غیرفصیح‌اند و کالم از زیبایی و ُپرباری‌اش می‌اندازند‪.‬‬

‫سیدحمید حیدری‌ثانی‬
‫یکی از «ویراسـتاران» این سرزمین‪.‬‬

‫ترتیب طبیعی بخش‌های جمله | چکیده‌ای از کتاب ویرایش زبانی‬


‫در روال طبیعی کالم‪ ،‬هر‌یک از بخش‌های جمله برای خود‪ ،‬جای مشخصی دارد که رعایت آن الزم است و اگ ر رع ایت نش ود‪،‬‬
‫جمله به‌صورت نابسامان درمی‌آید‪ .‬معموًال در جملٔه بسامان‪ ،‬نهاد که آن را مسندالیه نیز می‌گویند‪ ،‬در آغاز جمله می‌آید‪:‬‬
‫من حقیقت را می‌دانم‪.‬‬
‫مفعول صریح یا مفعول رایی معموًال بالفاصله بعد از نهاد و پیش‌از بخش‌های دیگر جمله می‌آید‪:‬‬
‫ما نعمت‌های دنیا را برای همٔه مردم دنیا می‌خواهیم‪.‬‬
‫مفعول با‌واسطه‪ ،‬یعنی متّم م اجباری‪ ،‬بعد از مفعول صریح می‌آید‪:‬‬
‫من حقیقت را به او گفتم‪.‬‬
‫متّم م فعل بعد از مفعول‪ ،‬با کمک یکی از حروف اضافه می‌آید‪:‬‬
‫من این کتاب را برای مطالعٔه خودم به‌قیمت گزافی خریده‌‌ام‪.‬‬
‫سرانجام بعد از متّم م فعل‪ ،‬قید فعل می‌آید که فعل را توصیف می‌کند‪:‬‬
‫من پیشامد امروز را برای او خوب توضیح دادم‪.‬‬
‫ًال‬
‫قیدها و متّم م‌های زمان و قید نگرش و اظهار‌نظر که وابسته به کّل جمله هستند‪ ،‬معمو در آغاز جمله می‌آیند‪:‬‬
‫امروز مردم ما از هر زمان دیگری آگاه‌ترند‪.‬‬
‫متأّس فانه حقیقت‪ ،‬خود را دیر نشان می‌دهد‪.‬‬
‫گاهی کالم اقتضا می‌کند که روی یکی از اجزای جمله بیشتر تکی!!ه ش ود‪ .‬د ‌ر این‌ ص ورت بخش ی را ک ه می‌خ واهیم خوانن ده ی ا‬
‫شنونده بیشتر به آن توجه کند‪ ،‬در آغاز جمله می‌آوریم‪ .‬مثًال جملٔه «آن‌هایی ک ه خ دا را خ وب می‌شناس ند‪ ،‬هرگ ز او را فرام وش‬
‫ی‌آوریم‪:‬‬
‫نمی‌کنند» را وقتی بخواهیم بر کلمٔه «خدا» تکیه کنیم‪ ،‬به‌ این‌ صورت م ‌‬
‫خدا را‪ ،‬آن‌هایی که او را خوب می‌شناسند‪ ،‬هرگز فراموش نمی‌کنند‪.‬‬
‫ی ک ه قص د م ا تکی ه ب ر «سرنوش ت‬ ‫و جملٔه «مردم ما سرنوشت کشور خود را هرگز به دست بیگانگان نمی‌س پارند» را هنگ ام ‌‬
‫کشور» است‪ ،‬به‌این‌صورت می‌آوریم‪:‬‬
‫سرنوشت کشور خود را‪ ،‬مردم ما‪ ،‬هرگز به‌دست بیگانگان نمی‌سپارند‪.‬‬
‫اخیرًا دیده می‌شود که بعضی از نویس ندگان ی ا مترجم ان ب دون هیچ ض رورتی‪ ،‬فق ط از روی س هل‌انگاری ی ا ناآگ اهی‪ ،‬ت رتیب‬
‫طبیعی بخش‌های جمله را رعایت نمی‌کنند‪ .‬چنین کاری موجب بروز اختالل در فهم درست و دقیق مطلب می‌شود و بای د ج دًا از‬
‫آن پرهیز کرد‪ .‬اینک نمونه‌هایی از این‌گونه جمله‌ها‪:‬‬
‫– شرکت‌های نفتی نبرد برای به‌دست‌آوردن سهم بیشتر در بازار نفت را شروع کردند‪.‬‬
‫‪+‬شرکت‌های نفتی برای به‌دست‌آوردن سهم بیشتر در بازار نفت‪ ،‬نبرد را شروع کردند‪.‬‬
‫– متأسفانه به‌رغم تالش مسئوالن‪ ،‬به‌سبب مشکالت فراوان آن زمان‪ ،‬کار به جایی نرسید‪.‬‬
‫‪+‬متأسفانه به‌سبِب مشکالت فراواِن آن زمان‪ ،‬به‌رغم تالش مسئوالن کار به‌جایی نرسید‪.‬‬
‫ی که دست روی سینٔه خود گذاشته بود‪.‬‬ ‫– کارد به سینٔه او خورد و عقب‌عقب رفت‪ ،‬در حال ‌‬
‫ی که دست روی سینٔه خود گذاشته بود‪ ،‬عقب‌عقب رفت‪.‬‬ ‫‪+‬کارد به سینٔه او خورد و در حال ‌‬
‫– بدن پرندگان با عایق حرارتی مناسبی پوشیده شده است‪ :‬پر‪.‬‬
‫‪+‬بدن پرندگان با پر که عایق حرارتی مناسبی است‪ ،‬پوشیده شده است‪.‬‬
‫چکیدۀ بحث‬
‫قیدها و متّم م‌های زمان و قید نگرش و اظهار‌نظر ‪ +‬نهاد (مسندالیه) ‪ +‬مفع ول ص ریح (مفع ول رایی) ‪ +‬مفع ول با‌واس طه (متّم م‬
‫اجباری) ‪ +‬متّم م فعل ‪ +‬قید فعل ‪ +‬فعل‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫نکته‪ :‬جابه‌جایی اجزای جمله برای تأکید‪.‬‬
‫* چکیده‌ای از‪ :‬غالمرضا ارژنگ‪ ،‬ویرایش زبانی برای زبان نوشتاری فارسی امروز‪ ،‬تهران‪ :‬قطره‪.۱۳۸۹ ،‬‬

‫بین بندهای هم‌پایه و بندهای برشمردنی چه بگذاریم؟‬


‫در نمونۀ زیر باید بین بندهای ذکرشده‪ ،‬کاما بیاوریم یا نقطه‌کاما؟‪:‬‬
‫زمینه‌های دستیابی به «شیؤه زندگی سالم» برای فرد سالمند عبارت اس ت از‪ :‬رع ایت اص ول تغذی ٔه ص حیح؛‬
‫رعایت بهداشت خواب؛ تحرک ک افی در ط ول ش بانه‌روز؛ مص رف‌نکردن دخانی ات؛ انج ام معاین ات دوره‌ای‬
‫منظم؛ سالمت روان؛ مشارکت فرد سالمند در فعالیت‌های اجتماعی؛ زندگی در کنار خانواده‪.‬‬
‫اگر قبل از هرکدام از نمونه‌های شمرده‌شده عدد بگذاریم‪ ،‬در انتهایشان باید نقطه‌کام ا بگ ذاریم؛ چ ون می‌ش ود‬
‫«برشمردنی»‪ .‬در برشمردنی‪ ،‬شمردن مهم اس ت و پس از «‪ ،»:‬حتم ًا ن وعی ع دد در آغ از ه ر تک ه می‌آی د‪:‬‬
‫اوًال…‪ ،… .۱ ،‬اول‪ ،… ،‬نخست اینکه…‪ ،‬ابتدا… ‪.‬‬
‫اما این‌ها بندهای هم‌پایه است که به هم عطف شده‪ .‬در بندهای هم‌پایه تعداد مهم نیس ت و کام ا جانش یِن «ی ا» و‬
‫«و» می‌ش ود‪ .‬همیش ه هم «‪ »:‬را در آغازش ان نمی‌بی نیم‪ .‬البت ه ی ک ج ا بین بن دهای هم‌پای ه مجب ور می‌ش ویم‬
‫نقطه‌کاما بگذاریم و آن‪ ،‬جایی است که در خوِد بندها کاما آمده باشد‪.‬‬
‫پس «بندهای هم‌پایه» را از «برشمردنی» جدا بدانیم‪ .‬بین بندهای هم‌پایه کاما می‌آی د و بین بن دهای برش مردنی‬
‫نقطه‌کاما‪ .‬درست‌شدۀ مثال باال در قالب بندهای هم‌پایه‪:‬‬
‫زمینه‌های دستیابی به «شیؤه زندگی سالم» برای فرد سالمند عبارت اس ت از‪ :‬رع ایت اص ول تغذی ٔه ص حیح‪،‬‬
‫رعایت بهداشت خواب‪ ،‬تحرک ک افی در ط ول ش بانه‌روز‪ ،‬مص رف‌نکردن دخانی ات‪ ،‬انج ام معاین ات دوره‌ای‬
‫منظم‪ ،‬سالمت روان‪ ،‬مشارکت فرد سالمند در فعالیت‌های اجتماعی و نیز زندگی در کنار خانواده‪.‬‬
‫و در قالب برشمردنی‪:‬‬
‫زمینه‌های دستیابی به «شیؤه زندگی سالم» برای فرد سالمند عبارت است از‪ .۱ :‬رعایت اصول تغذیٔه ص حیح؛‬
‫‪ .۲‬رعایت بهداشت خواب؛ ‪ .۳‬تحرک کافی در طول شبانه‌روز؛ ‪ .۴‬مصرف‌نکردن دخانیات؛ ‪ .۵‬انجام معاینات‬
‫دوره‌ای منظم؛ ‪ .۶‬س المت روان؛ ‪ .۷‬مش ارکت ف رد س المند در فعالیت‌ه ای اجتم اعی؛ ‪ .۸‬زن دگی در کن ار‬
‫خانواده‪.‬‬

‫کاهش نیاز به سفر و تقلیل کاهش…‬


‫ناویراسته‪ :‬کاهش نیاز به سفر و تقلیل کاهش تأثیرات سوء حمل‌ونقل سیاست‌های کاهش آهن گ رش د ترافی ک‬
‫موتوریزه و ترویج گزینه‌های بهینه حمل‌ونقل‪ ،‬می‌توانند به شرح زیر باشند‪:‬‬
‫درن!!گ‪ :‬ک اهش نی از ب ه س فر و تقلی ل ک اهش ت أثیرات س وء حمل‌ونق ل سیاس ت‌های ک اهش آهن گ رش د‬
‫ترافیک موتوریزه و ترویج گزینه‌های بهینه حمل‌ونقل‪ ،‬می‌توانند به شرح زیر باشند‪:‬‬
‫ویراسته‪ :‬می‌توان برای کاهش‌دادن تأثیرات سوء حمل‌ونقل و نیاز به سفر و نیز کندکردن آهنگ رشد ترافی ک‬
‫موتوری و ترویج گزینه‌های بهینٔه حمل‌ونقل‪ ،‬از راهکارهای زیر بهره برد‪:‬‬
‫گزارش‪ :‬آشفتگی ذهنی نویسنده متنی آشفته زاییده‪ .‬مقصود ایشان را دریافتم‪ ،‬رش ته‌ها را پنب ه ک ردم و دوب اره‬
‫بافتم‪ .‬نظر شما چیست؟ با این اصالح موافقید؟‬

‫سیدحمید حیدری‌ثانی‬
‫یکی از «ویراسـتاران» این سرزمین‪.‬‬

‫سازگاری نهاد و گزاره‬


‫نهاد و گزاره بای د ک امًال ب ا یک دیگر س ازگار باش ند و از ارتب اط منطقی به ره َبرن د‪ .‬نب ود چ نین س ازگاری و‬
‫ارتباطی‪ ،‬جمله را خام و دبستانی می‌کند‪ .‬در مثال زیر‪ ،‬گزارٔه دوم هیچ ارتباطی به نهاد اصلی ندارد‪:‬‬
‫پیامبر بیان بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده و به‌وسیلٔه ایشان انتشار یافته است‪.‬‬
‫آیا از لحاظ منطقی‪ ،‬چنین مفهومی قابل تصور است‪« :‬پیامبر به‌وسیلٔه ایشان انتشار یافته است؟»‬
‫شکل صحیح جمله چنین است‪:‬‬
‫پیامبر بیان بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده است و ایشان آن احکام را انتشار داده‌اند‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫در مثال‌های زیر نیز نهاد و گزاره با یکدیگر سازگاری ندارند‪:‬‬
‫‪ .۱‬افق دید برخی از افراد بسیار ضعیف است‪.‬‬
‫صحیح‪ :‬افق دید برخی از افراد بسیار محدود است‪.‬‬
‫توضیح‪« :‬افق» بر مکان اطالق می‌شود‪.‬‬
‫‪ .۲‬نمونٔه بارز این طرز تفکر‪ ،‬گروه اخوان‌المسلمین در مصر است‪.‬‬
‫صحیح‪ :‬نمونٔه بارز صاحبان این طرز تفکر‪ ،‬گروه اخوان‌المسلمین در مصر است‪.‬‬
‫‪ .۳‬پیروزی بر شیطان نفس‪ ،‬روز عید حقیقی قلمداد شده است‪.‬‬
‫صحیح‪ :‬هنگام پیروزی بر شیطان نفس‪ ،‬روز عید حقیقی قلمداد شده است‪.‬‬
‫* چکیده‌ای از‪ :‬سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)‪ ،‬بر بال قلم‪ ،‬چ‪ ،۲‬نصایح‪ ،۱۳۸۲ ،‬ص‪ ۹۱‬و ‪.۹۲‬ر‬
‫راضیه حقیقت‬
‫سرویراستار متون دینی‬

‫در مقابل تمام دیدگاه‌هایی که به‌وسیله روزنامه‌ها…‬


‫ناویراسته‪ :‬در مقابل تمام دیدگاه‌هایی که به‌وسیله روزنامه‌ها و یا هر رسانٔه دیگری تحت عنوان معامله خاص یا‬
‫هر چیز دیگری که پیشاپیش درباره آن برنامه‌ریزی نکرده‌اید‪ ،‬به شما پیشنهاد می‌شود‪ ،‬مقاومت کنید‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬در مقابل تمام دیدگاه‌هایی که به‌وسیله روزنامه‌ها و یا هر رسانٔه دیگ ری تحت عن وان معامل ه خ اص ی ا‬
‫هر چیز دیگری که پیشاپیش درباره آن برنامه‌ریزی نکرده‌اید‪ ،‬به شما پیشنهاد می‌شود‪ ،‬مقاومت کنید‪.‬‬
‫ت عنوان معاملٔه خ اص‬
‫ویراسته‪ :‬در مقابل تمام دیدگاه‌هایی مقاومت کنید که روزنامه‌ها یا هر رسانٔه دیگری تح ‌‬
‫یا هرچیز دیگری به شما پیشنهاد می‌دهند که پیشاپیش دربارٔه آن برنامه‌ریزی نکرده‌اید‪.‬‬
‫بهتر‪ :‬در مقابل تمام دیدگاه‌هایی مقاومت کنید که روزنامه‌ها یا هر رسانٔه دیگری تحت‌ عن!وان معامل!ٔه خ!اص ب!ه ش!ما‬
‫پیشنهاد می‌دهند یا تحت هر عنوانی که پیشاپیش دربارٔه آن برنامه‌ریزی نکرده‌اید‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬این جمله از جمله‌های ناب است! پیایی سه فعل کمتر پیش می‌آید‪ .‬آن را ب ه دو ص ورت اص الح ک ردم‪.‬‬
‫همچنین گرته‌برداری فعل مجهول با وجود فاعل نیز در جملٔه دوم وجود دارد‪ .‬برخی خطاهای صوری هم ب ود‬
‫که اصالح کردم‪.‬‬

‫توجه‌شان یا توجهشان؟‬
‫توجه‌شان را جلب کن‪.‬‬
‫ِگره‌مان را بگشا‪.‬‬
‫فرمانده‌ات را دیدی؟‬
‫شکم فربه‌اش را تکانی داد‪.‬‬
‫فاصله‌گذاری تمام ضمیرهای این جمله غلط است!‬
‫نکت ٔه انح رافی‌اش اس ت ک ه فک ر کنی د «ه»ه ای «توج ه» و «گ ره» و «فرمان ده» و «فرب ه» ج زو «ه»ه ای‬
‫غیرملفوظ‌اند‪ .‬خیر‪ ،‬این‌ها «ه» ملفوظ‌ان د و «ه» ملف وظ ص!!امت متص!!ل اس ت و ض میرهای متص ل بای د ب ه آن‬
‫بچسبند‪ :‬توجهشان‪ ،‬گرهمان‪ ،‬فرماندهت‪ ،‬فربهش‪ .‬طبق جدول ضمیرها در کتابچٔه دستورخط فرهنگستان‪ ،‬بای د‬
‫این‌ها را این‌گونه نوشت‪.‬‬
‫بله‪ ،‬اگر «ه» غیرملفوظ به ضمیر متصل رسید‪ ،‬نیم‌فاصله می‌آید‪ :‬خانه‌تان‪ ،‬کاشانه‌اش‪ ،‬پروانه‌ات و… ‪.‬‬
‫حال‪ ،‬اگر بگویید که «فربهش و فرماندهتان و توجهم و گرهش با حافظٔه بصری ما نمی‌خواند و عجیب به‌نظ ر‬
‫می‌رسد» باید عرض کنم‪:‬‬
‫هرجا که چهرٔه واژه‌های ترکیب‌یافته با ضمیر‪ ،‬عجیب به‌نظر رسید‪ ،‬برای حل مسئله نیایی د قاعده‌ش کنی کنی د؛‬
‫بلکه می‌توانید برای ره ایی از این مخمص ه‪ ،‬از راه‌ح ل وی!!رایش زب!!انی به ره بجویی د‪ ،‬به‌ش رط اینک ه اج ازٔه‬
‫ویرایش زبانی داشته باشید‪ :‬فربه او‪ ،‬فرمانده شما‪ ،‬توجه من‪ ،‬گره او‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫ب از دقت کنی د ک ه «ه» ملف وظ به‌هیچ‌وج ه «ی» کوچ ک نمی‌گ یرد و عین تم ام ص امت‌های متص ل‪ ،‬کس!!رٔه‬
‫ساده می‌گیرد که آن را هم الزم نیست بگ ذاریم‪ .‬پس این‌ه ا غل ط اس ت‪ :‬گ رٔه ک ور‪ ،‬فرمان دٔه عالی‌رتب ه‪ ،‬توج ٔه‬
‫شدید‪ ،‬فربٔه او‪.‬‬
‫این‌هم چند واژٔه دیگری که «ه» ملفوظ دارند‪ :‬بازده‪ ،‬سودده‪ ،‬سازمان‌ده‪ ،‬توجیه‪ ،‬تشابه‪ ،‬مشابه‪ ،‬واله (حیران)‪.‬‬

‫ناویراس!!ته‪ :‬نتیجٔه ارزش یابی ه ر مالک و همچ نین نتیج ٔه ارزش یابی ه ر ح وزه در س طوح مطل وب و نس بتًا‬
‫مطلوب و نامطلوب گزارش داده شده است‪ .‬می‌توان با استفاده از نشانگر‌های هر مالک به نق ایص موج ود پی‬
‫برد و از طریق اصالح آن‪ ،‬سطح مالک و به‌تبع آن سطح حوزه را به سطح مطلوب نزدیک کرد‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬نتیجٔه ارزشیابی هر مالک و همچنین نتیجٔه ارزشیابی هر حوزه در سطوح مطلوب و نسبتًا مطل وب و‬
‫نامطلوب گزارش داده شده است‪ .‬می‌توان با استفاده از نشانگر‌های هر مالک ب ه نق ایص موج ود پی ب رد و از‬
‫طریق اصالح آن‪ ،‬سطح مالک و به‌تبع آن سطح حوزه را به سطح مطلوب نزدیک کرد‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬نتیجٔه ارزشیابی هر مالک و همچنین نتیجٔه ارزشیابی هر حوزه‪ ،‬با مالک مطلوب و نسبتًا مطلوب و‬
‫نامطلوب گزارش داده شده است‪ .‬می‌توان با استفاده از نشانگر‌های هر مالک‪ ،‬به نقایص موج ود پی ب رد و از‬
‫طریق اصالح آن‪ ،‬مالک و به‌تبع آن سطح حوزه را به میزان مطلوب نزدیک کرد‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬تکرار کلیشه‌وار «سطح» به متن آسیب زده بود که اصالحش کردم‪.‬‬

‫ماجرای «اکنون ‪ /‬حاال» و ناهمخوانی‌های زمانی در متن روایت‬


‫به این جمله‌ها توجه کنید‪:‬‬
‫ـ حاال دیگر می‌توانستم به‌اعتم اد‪ ،‬ب ه آین ده نگ اه کنم (روب ر م رل‪ ،‬م رگ کس ب‌وکار من اس ت‪ ،‬ترجم ٔه احم د‬
‫شاملو‪ ،‬چ‪ ،۲‬تهران‪ :‬کتاب زمان‪ ،۱۳۶۳ ،‬ص‪.)۲۹۵‬‬
‫ـ او ح اال نمی‌دانس ت چ ه می‌خواه د ب رود بکن د (آل بر ک امو‪ ،‬بیگان ه‪ ،‬ترجم ٔه جالل آل‌احم د و علی‌اص غر‬
‫خبره‌زاده)‪.‬‬
‫ـ عرب‌ها آهسته پیش آمدند و اکنون خیلی نزدیک رسیده بودند (همان)‪.‬‬
‫ـ اکنون دو ساعت بود که دیگر روز پیش نرفته بود (همان)‪.‬‬
‫ن بار به ماری‌ اندیشیدم‪ .‬روزهای زی ادی می‌گذش ت ک ه دیگ ر ب ه من نام ه‬ ‫ـ پس از مدت‌های دراز‪ ،‬برای اولی ‌‬
‫نمی‌نوشت‪ .‬در این دم غروب‪ ،‬فکر ک ردم و ب ه خ ودم گفتم ش اید او از اینک ه رفیق ٔه ی ک آدم محک وم‌ ب ‌ه اع دام‬
‫است‪ ،‬خسته شده است‪ .‬همچنین به‌نظرم رسید که ش اید م ریض ش ده ی ا م رده اس ت‪ .‬هرک دام از این دو‪ ،‬ج زء‬
‫ل آنک ه خ ارج از دو جس ممان‬ ‫مسائل عادی زندگی بود‪ .‬چگونه می‌توانس تم از این قض ایا خ بردار باش م و ح ا ‌‬
‫ک ه اکن ون از هم ج دا ب ود‪ ،‬هیچ‌چ یز دیگ ر م ا را ب ه هم مرب وط نمی‌ک رد و یکی را ب ه ی اد دیگ ری نمی‌آورد‬
‫(همان)‪.‬‬
‫ـ من پیش‌ از آن‪ ،‬کاری را که قرار بود در مع دن بکنم‪ ،‬ب ه کاس تی گفت ه ب ودم و او اظه ارنظری نک رده ب ود؛‬
‫اما حاال آرنج خود را روی میز تکیه کرده‪ ،‬گفت… (سامرست م وآم‪ ،‬لب ٔه تی غ‪ ،‬ترج ٔه مه رداد ن بیلی‪ ،‬ته ران‪:‬‬
‫کتاب فرزان‪.)۱۳۸۵ ،‬‬
‫در متن‌های داستانی‪ ،‬فراوان دیده می‌شود ک ه واژٔه «ح اال» و کلمه‌ه ایی ک ه ب ا آن هم‌مع نی اس ت‪ ،‬در معن ایی‬
‫ن معنی که زم ان فع ل جمل ه ب ا به‌ک اررفتن‬ ‫نادرست و گرته‌بردارانه از زبان‌های اروپایی به‌کار می‌رود؛ ب ‌ه ای ‌‬
‫این واژه در آن‪ ،‬ناهماهنگ است‪ :‬فعل جمله به‌شکل ماضی به‌کار رفته و این واژه نیز که در فارسی فقط برای‬
‫نشان‌دادن زمان حال کاربرد دارد‪ ،‬با آن هم‌نشین شده است‪.‬‬
‫ت انگلیسی‌به‌انگلیسی وبسترز ( ‪ )Webster’s‬معنای واژٔه ‪ Now‬چنین آمده است‪:‬‬ ‫در فرهنگ‌لغ ‌‬
‫‪[left]1. at the present time or moment‬‬
‫‪2. used with the sense of present time weakened or lost to express command, request,‬‬
‫‪or admonition:‬‬
‫‪now hear this.‬‬
‫‪now you be sure to write.‬‬

‫‪59‬‬
‫‪3. used with the sense of present time weakened or lost to introduce an important‬‬
‫‪point or indicate a transition (as of ideas) :now, this may seem reasonable at first.‬‬
‫‪4. sometimes: now one and now another.‬‬
‫‪5. under the present circumstances‬‬
‫‪6. at the time referred to: now the trouble began.‬‬
‫]‪7. by this time: has been teaching now for twenty years. [/left‬‬
‫همچنین در فرهنگ انگلیسی‌به‌فارسی هزاره‪ ،‬زیر این واژه‪ ،‬این برابرنهادها آمده است‪:‬‬
‫‪ .۱‬اکنون‪ ،‬هم‌اکنون‪ ،‬اینک‪ ،‬هم‌اینک‪ ،‬االن؛‬
‫‪ .۲‬الساعه‪ ،‬همین حاال‪ ،‬همین االن؛‬
‫ن موقع‪ ،‬در همین موقع؛‬ ‫ن وقت‪ ،‬در آ ‌‬ ‫‪ .۳‬آ ‌‬
‫‪( .۴‬بدون اشاره به زمان‪ ،‬برای پرکردن کالم) خب‪ ،‬خب حاال‪ ،‬ببین دیگر‪ ،‬خب دیگر‪.‬‬
‫برای مطمئن‌شدن از اینکه دو واژۀ اکنون و حاال در فارسی صرفًا برای زم ان ح ال به‌ک ار می‌رود‪ ،‬معناه ای‬
‫این دو را در فرهنگ‌های فارسی‌به‌فارسی نیز بررسی می‌کنیم‪ .‬در لغت‌نامٔه دهخدا زی ر کلم ٔه «اکن ون» چ نین‬
‫آمده است‪:‬‬
‫ن‬
‫ن زمان (ناظم‌االطبا)‪ .‬به‌معنی الحال و ای ‌‬
‫ن وقت و ای ‌‬ ‫ن زمان (برهان)‪ .‬حاال و کنون و الحال و در ای ‌‬ ‫الحال و ای ‌‬
‫زمان است و ایدر و الحال و فی‌الحال و دمان و اآلن و بالفع ل و این ک و هم‌این ک از مترادف ات آن اس ت‪( .‬از‬
‫آنندراج)‪ .‬این‌وقت‪( .‬از انجمن‌آرا)‪ .‬تالن‪( .‬منتهی‌االرب)‪ .‬این‌دم‪ ،‬همین زمان‪ ،‬ح ال‪ ،‬ح اال‪ ،‬این ک‪ ،‬ن ک‪ ،‬ن ون‪،‬‬
‫کن ون‪ ،‬ای در‪ ،‬ای دون‪ ،‬الح ال‪ ،‬فعًال‪ ،‬بالفع ل‪ ،‬نق دًا‪ ،‬الس اعه‪ ،‬آن ًا‪ .‬این کلم ه گ اهی به‌ص ورت «کن ون» و گ اهی‬
‫به‌صورت «نون» مخفف شود‪.‬‬
‫در فرهنگ معین نیز دو معنا برای آن آمده است‪:‬‬
‫ن دم؛‬‫‪ .۱‬ای ‌‬
‫‪ .۲‬بنابراین‪.‬‬
‫همچنین در فرهنگ عمید‪ ،‬زیر این واژه چنین آمده است‪:‬‬
‫‪ .۱‬زمان یا لحظه‌ای که در آن هستیم؛‬
‫ن هنگام‪.‬‬‫ن زمان‪ ،‬ای ‌‬
‫‪( .۲‬قید) حاال‪ ،‬ای ‌‬
‫دربارٔه کلمٔه «االن» نیز معنایی جز آنچه زیر واژٔه «اکنون» در فرهنگ‌های فارسی‌به‌فارسی ی افت ش ده ب ود‪،‬‬
‫پیدا نشد‪.‬‬
‫به‌نظر می‌رسد این اشتباه در ک اربرد «ح اال ‪ /‬اکن ون» از رهگ ذر ترجم ه ب ه زب ان فارس ی راه یافت ه اس ت و‬
‫مترجمان نادقیق‪ ،‬بی‌اینکه اندکی در نحؤه کاربرد این واژه در زب ان فارس ی باری ک ش وند‪ ،‬ص رفًا نخس تین و‬
‫ابتدایی‌ترین معنی ‪ now‬را در فرهنگ‌لغت‌ها معتبر دانسته و در همه‌جا «اکنون»‪« ،‬حاال» و کلمه‌ه ایی ب ا این‬
‫معنا را معادلی درست برای آن پنداشته‌اند؛ در صورتی‌ که با کمی تأمل در معنی‌هایی ک ه از این واژه در ب اال‬
‫ن قبیل کاربرِد ‪ ، now‬عینًا همان اس ت ک ه در شش مین مع نی‬ ‫از دو فرهنگ معتبر یاد شد‪ ،‬دانسته می‌شود که ای ‌‬
‫فرهنگ وبسترز و سومین معنی در فرهنگ هزاره به آن اشاره شده است‪.‬‬
‫چنین می‌نماید که در ترجمه‪ ،‬بست ‌ه به بافت کالم‪ ،‬این معادل‌ها را می‌توان جایگزین «حاال ‪ /‬اکنون» کرد‪:‬‬
‫‪ .۱‬در بسیاری جاها می‌توان هیچ واژه‌ای نیاورد؛ چراک ه روی‌هم‌رفت ه اج زای جمل ه این مع نی را می‌رس اند؛‬
‫مانند‪:‬‬
‫ناویراسته‪ :‬تا آنجا که می‌توانستیم‪ ،‬در این سفر وقت خود را به‌ب اد داده ب ودیم و ح اال دیگ ر به ار رفت ه ب ود و‬
‫درخت‌ها همه از برگ پوشیده شده بود (لبٔه تیغ)‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬تا آنجا که می‌توانستیم‪ ،‬در این سفر وقت خود را به‌باد داده بودیم و دیگر بهار رفته ب ود و درخت‌ه ا‬
‫همه از برگ پوشیده شده بود‪.‬‬
‫ناویراسته‪ :‬حرف‌هایی که السی جسته‌وگریخته گفته بود و من ب ه آن ت وجهی نک رده ب ودم‪ ،‬ح اال ب رایم مفه وم‬
‫خاصی پیدا کرد و مطمئن شدم که السی هم از ماجرا بویی برده است (همان)‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬حرف‌هایی که السی جسته‌وگریخته گفته بود و من به آن توجهی نک رده ب ودم‪ ،‬ب رایم مفه وم خاص ی‬
‫پیدا کرد و مطمئن شدم که السی هم از ماجرا بویی برده است‪.‬‬
‫ناویراسته‪ :‬حاال دیگر می‌توانستم به‌اعتماد‪ ،‬به آینده نگاه کنم (مرگ کسب‌وکار من است)‪.‬‬

‫‪60‬‬
‫ویراسته‪ :‬دیگر می‌توانستم به‌اعتماد‪ ،‬به آینده نگاه کنم‪.‬‬
‫‪ .۲‬گاهی می‌توان «زمانی‌ که»‪« ،‬وقتی‌ که»‪« ،‬موقعی‌ که» و واژه‌هایی نزدیک به این‌ها را جانشین کرد‪:‬‬
‫ناویراسته‪ :‬اکنون‌که بر پله‌های موزه از الیوت جدا می‌شدم‪ ،‬به‌خاطر پذیرفتن آن دع وت از من تش کر ک رد و‬
‫گفت… (لبٔه تیغ)‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬وقتی‌ که بر پله‌های موزه از الیوت ج دا می‌ش دم‪ ،‬به‌خ اطر پ ذیرفتن آن دع وت از من تش کر ک رد و‬
‫گفت…‬
‫ن موق ع» و… اس تفاده‬ ‫ن وقت»‪« ،‬آ ‌‬ ‫ن زم ان»‪« ،‬آ ‌‬‫‪ .۳‬گاهی به‌جای این کلمه‌ها‪ ،‬می‌ش ود از کلمه‌ه ایی چ ون «آ ‌‬
‫کرد‪:‬‬
‫ناویراسته‪ :‬وی اکنون پنجاه‌وهفت‌هشت سال داشت (همان)‪.‬‬
‫ن موقع پنجاه‌وهفت‌هشت سال داشت‪.‬‬ ‫ویراسته‪ :‬وی آ ‌‬
‫‪ .۴‬و در برخی مواقع نیز واژٔه «دیگر» جانشینی مناسب است‪:‬‬
‫ناویراسته‪ :‬وقتی‌ که مادرم آنجا بود‪ ،‬خانه جمع‌وجور بود؛ اما اکن ون ب رایم بس یار ب زرگ ب ود و بایس تی م یز‬
‫ل می‌کردم (بیگانه)‪.‬‬ ‫اتاق ناهارخوری را به اتاق خودم منتق ‌‬
‫ویراسته‪ :‬وقتی‌ که مادرم آنجا بود‪ ،‬خانه جمع‌وجور بود؛ اما دیگر برایم بسیار بزرگ بود و بایس تی م یز ات اق‬
‫ل می‌کردم‪.‬‬ ‫ناهارخوری را به اتاق خودم منتق ‌‬
‫پ‪.‬ن‪ :‬از ن ادقیق‌بودن ارجاع اتم در این مقال ه پ وزش می‌خ واهم‪ .‬این مطلب‪ ،‬نکته‌ای ب وده ک ه س ال‌ها در ذهن‬
‫ن رو‪ ،‬احتم اًال بخش ی از‬ ‫داش ته‌ام؛ ام ا ش وربختانه یادداش ت‌هایم ان دک و ب دون ارج اع دقی ق ب ود و از همی ‌‬
‫علمی‌بودن کارم خواهد لنگید‪ .‬عجالتًا به همین نمونه‌ها که اخیرًا‪ ،‬یا در حین مطالعه‌ه ای شخص ی‌ام ی ا در حین‬
‫ویرایش‪ ،‬به آن‌ها برخورده‌ام‪ ،‬بسنده می‌کنم‪ .‬امیدوارم که بعدًا بتوانم به‌شکلی علمی‌تر و با نمونه‌هایی بیش تر ب ه‬
‫این نکته بپردازم‪.‬‬
‫نویسنده‪ :‬محمد یوسفی‪ ،‬ویراستار مؤسسٔه «ویراسـتاران»‪.‬‬
‫ناویراسته👇‬
‫🔹 این کتاب‌ها درکشور مورد بی‌مهری هستند‪.‬‬
‫🔹اعتراض کارمندان نسبت به حقوق خود‪...‬‬
‫🔹 اکثریت دانشجویان سر کالس بودند‪.‬‬
‫ویراسته👇‬
‫🔹 به این کتاب‌ها در کشور بی‌مهری می‌شود‪.‬‬
‫🔹اعتراض کارمندان به حقوق خود‪...‬‬
‫🔹 بیشتر دانشجویان سر کالس بودند‪.‬‬
‫⬅ نکته‬
‫درست‪ ،‬ساده‪ ،‬فارسی‪ ،‬روان و زیبا بنویسیم‪.‬‬
‫تکرارنشدن «در حالی که»‬
‫چطور می‌شود تکرار «در حالی‌ که» در متن را برطرف کرد؟‬
‫در حالی‌ که به‌سمت علی می‌رفت‪ ،‬دستش را دراز کرد و…‬
‫چند خط پایین‌تر‪ :‬در حالی‌ که توی صورت او خیره شده بود‪ ،‬حرفش را ادامه داد‪…:‬‬
‫چند خط پایین‌تر‪ :‬در حالی‌ که با انگشتان دستش بازی می‌کرد‪ ،‬گفت‪…:‬‬
‫چند خط پایین‌تر‪ :‬در حالی‌ که سرش توی روزنامه بود…‬
‫چند خط پایین‌تر‪ :‬در حالی که…‬
‫راستی‪« ،‬در حالی که» هیچ غلط نیست‪ .‬اشتباه نکنید‪ .‬اکنون‪ ،‬بحث ما بر سِر تکرار مالل‌آورش است‪.‬‬
‫‪ .۱‬تغییر جمله‬
‫مریم به‌سمت علی می‌رفت‪ .‬در همان حال دستش را دراز کرد و…‬
‫به‌سمت علی می‌رفت که دستش را دراز کرد و…‬
‫مریم که به‌سمت علی می‌رفت‪ ،‬دستش را دراز کرد و…‬
‫‪ .۲‬تغییر واژه‬
‫‪61‬‬
‫ن ج ور ک ه‪ ،‬وق تی‪ ،‬وق تی ک ه‪ ،‬درس ت وق تی ک ه‪ ،‬وق تی‪،‬‬ ‫ن طوری‌ که‪ ،‬در حالی‌ ک ه‪ ،‬همی ‌‬
‫ن طور که‪ ،‬هما ‌‬
‫همی ‌‬
‫آن‌وقت که‪ ،‬همان‌طور که‪ ،‬چنان‌که‪ ،‬ض من اینک ه‪ ،‬در حین اینک ه‪ ،‬هم‌زم ان ب ا آنک ه‪ ،‬به‌م وازاِت‪ ،‬هم‌راس تای‪،‬‬
‫هم‌مسیر با‪ ،‬در همان زمانی که‪ ،‬همچنان که و… ‪.‬‬

‫فارسی بنویسیم | چند نکته از استاد سمیعی‬


‫در همٔه مراتب زبانی‪ ،‬ناهنجاری‌هایی دل‌آزار مشاهده می‌شود که بعضی از آن‌ها حتی الگوهای بیان عواط ف‬
‫و افکار ما را به الگوهای بیگانه بدل کرد ‌ه است‪ .‬کار به جایی رسیده که نزدیک است میان نسل گذشته و نس ل‬
‫امروز از نظر شّم زبانی جدایی افتد‪.‬‬
‫‪ .۱‬شواهد مربوط‌ به ناهنجاری‌های راه‌یافته به زبان فارسی از طریق ترجمه‌ه ای ناش یانه و ن وآوری ک اذب و‬
‫نوخامگی‬
‫ناویراسته‪ :‬اکنون می‌رفت تا نتیجه دهد‪( .‬الگوی بیان بیگانه)‬
‫ویراسته‪ :‬داشت به نتیجه می‌رسید‪ / .‬نزدیک بود به نتیجه برسد‪.‬‬
‫ن‌سازی خاطرٔه شهیدان‪( .‬نوآوری کاذب)‬ ‫ناویراسته‪ :‬در راستای جاودا ‌‬
‫ویراسته‪ :‬برای حفظ خاطرٔه شهیدان‪.‬‬
‫ناویراسته‪ :‬خواستند برنامه‌ای را دنبال کنند‪( .‬تأثیر ترجمه)‬
‫ویراسته‪ :‬درصدد اجرای برنامه‌ای برآمدند‪.‬‬
‫ناویراسته‪ :‬کاهش پیشرفت (تعبیر نامناسب)‬
‫ویراسته‪ :‬کندشدن پیشرفت ‪ /‬کاهش آهنگ پیشرفت‬
‫ناویراسته‪ :‬جرئت ریسک‌کردن (واژٔه بیگانه)‬
‫ویراسته‪ :‬جرئت دل‌ب ‌ه‌دریا‌زدن‬
‫‪ .۲‬شواهد مربوط‌ به خطاها و کج‌سلیقگی‌های ناشی از عادت و مس امحه و ت أثیر از الگو‌ه ای بیگان ه و احیان ًا‬
‫تکّلف و هنرفروشی‬
‫‪« .۱.۲‬انجام» به‌جای «انجام‌دادن»‬
‫ناویراسته‪ :‬از انجام بسیاری هزینه‌های بی‌مورد و تکراری جلوگیری شود‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬از بسیاری هزینه‌های زائد جلوگیری شود‪( .‬تعبیر «زائد» ساده‌تر از «بی‌مورد و تکراری» است‪).‬‬
‫‪ .۲.۲‬کلیشه‌شدن «برخورداربودن از…» و به‌کاربردن آن در جایی ک ه س خن از موض وعی ن امطلوب اس ت‪.‬‬
‫همچنین ترجیح‌دادن آن به تعبیرهای ساده‌ای همچون «داشتن» یا «دارابودن»‬
‫ناویراسته‪ :‬بلندترین راه‌ها می‌توانند برخالف ُبع د مس افت کوه‌ت اه‌ترین راه‌ه ا باش ند؛ به‌ش رط اینک ه از کش ش‬
‫ترافیکی برخوردار باشند‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬طویل‌ترین راه‪ ،‬اگر کشش کافی داشته باشد‪ ،‬به‌رغم ُبعد مسافت‪ ،‬چ ‌ه بسا کوتاه‌ترین راه باشد‪.‬‬
‫(در اینجا عالو ‌ه بر مسئلٔه برخورداربودن‪ ،‬چند نکتٔه زبانی و بی انی دیگ ر وج ود دارویراس ته‪ :‬ص فت «بلن د»‬
‫برای راه به‌کار نمی‌رود‪ .‬مقصود از «برخالف بعد مسافت» به‌رغم یا با وجود بعد مس افت اس ت‪« .‬ت رافیکی»‬
‫حشو و زائد است‪ .‬جمع‌بستن «راه» لزومی ندارد؛ چون نوع آن مراد است‪ ،‬نه تعدد آن‪).‬‬
‫‪ .۳‬شواهد مربوط‌ به حرف اضافٔه معطوف‬
‫ناویراسته‪ :‬نظارت و افزایش ضریب امنیت جابه‌جایی کاال‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬نظارت بر امنیت جابه‌جایی کاال و افزایش ضریب آن‪.‬‬
‫‪ .۴‬شواهد حذف فعل بدون قرینٔه لفظی‬
‫ناویراسته‪ :‬با امپراتور… دیدار و با وی به گفت‌وگو نشست‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬با امپراتور… دیدار کرد و به گفت‌وگو نشست‪«( .‬با وی» زائد است‪).‬‬
‫‪ .۵‬استفاده‌نکردن از ضمیر برای پرهیز از تکرار‬
‫ناویراس!!ته‪ :‬نویس نده‌ای ک ه موفقی تی به‌دس ت آورده‪ ،‬گم ان می‌ب رد ب ا این م وفقیت‪ ،‬وض ع زن دگی‌اش ع وض‬
‫می‌شود‪.‬‬

‫‪62‬‬
‫ویراسته‪ :‬نویسنده‌ای که موفقیتی به‌دست آورده است‪ ،‬می‌پندارد بر اثر آن وضع زندگی‌اش عوض می‌شود‪.‬‬
‫‪ .۶‬استفاده‌کردن صفت‌های نامناسب برای موصوف‬
‫ناویراسته‪ :‬او همسایه‌ای مهربان و شوهری سر به فرمان دارد‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬او همسایه‌ای مهربان و شوهری گوش به فرمان دارد‪.‬‬
‫‪ .۷‬به‌کاربردن وجه وصفی به‌جای صیغه‌های گوناگون فعل‬
‫ناویراسته‪ :‬برای آنکه بتوانیم مشکالت آن‌ها را درک کرده و به‌درستی قضاوت کنیم‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬برای آنکه بتوانیم مشکالت آن‌ها را درک و به‌درستی قضاوت کنیم‪.‬‬

‫‪ .۸‬رعایت‌نکردن قواعد مربوط‌ به مطابقت فعل با فاعل یا هماهنگی افعال‬


‫ناویراسته‪ :‬در زمانه‌ای که اقتصاد کشورها رشد جهش‌آسا به خود گرفته‌اند‪ ،‬آشفتگی در شبکٔه تراب ری کش ور‬
‫رخدادی است غیرقابل بخشش‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬در زمانه‌ای که اقتصاد کشورها رشد جهش ی یافت ه‪ ،‬آش فتگی در ش بکٔه تراب ری کش ور نابخش ودنی‬
‫است‪( .‬رخداد زائد و غیرقابل‌بخشش ترکیبی ناخوش است‪).‬‬
‫‪ .۹‬به‌کاربردن جمع‌‌های غیردستوری‬
‫ناویراسته‪ :‬سعی می‌کنند که در اکثر موارد مخالفت کرده و نظراتشان در مقابل نظرات بزرگ‌تر‌ها باشد‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬سعی می‌کنند که در اکثر موارد مخالفت کنند و نظرشان در مقابل نظر بزرگ‌تر‌ها قرار گیرد‪.‬‬
‫‪ .۱۰‬به‌کاربردن رای زائد‬
‫ناویراسته‪ :‬تالش او حاصلی را نداشت‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬تالش او حاصلی نداشت‪.‬‬
‫‪ .۱۱‬استفاده از تعبیرهای علمی در بیان مطالب ساده و با مخاطب عام‬
‫ناویراسته‪ :‬شبکٔه حمل‌ونقل نیز در خدمت همین فرایند‪ ،‬رشدی ناهمگون و یک‌وجهی را در پهنٔه کشور داش ته‬
‫است‪.‬‬
‫ل‌ونقل کشور نیز به‌مقتضای همین جریان‪ ،‬رشدی ناموزون داشته است‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬شبکٔه حم ‌‬
‫‪ .۱۲‬به‌کاربردن تکلف‌های نا‌بجا‬
‫ناویراسته‪ :‬عکاس هنرمند ایرانی جایزٔه… را به خود اختصاص داد‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬عکاس هنرمند ایرانی برندٔه جایزٔه… شد‪.‬‬
‫‪ .۱۳‬بیان‌کردن مطالب با خلل منطقی یا ابهام‬
‫ناویراسته‪ :‬خانوادٔه من‪ ،‬با اینکه افرادی تحصیل‌کرده هستند‪ ،‬اما موقعیت سنی من را در نظر نمی‌گیرند و مثل‬
‫یک کودک با من برخورد می‌کنند‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬خانوادٔه من‪ ،‬با آنکه افرادش تحصیل کرده‌اند‪ ،‬موقعیت سنی م را در نظ ر نمی‌گیرن د و ب ا من چن ان‬
‫رفتار می‌کنند که انگار کودکم‪.‬‬
‫چکیده‌ای از‪ :‬احمد سمیعی‪« ،‬فارسی بنویسیم»‪ ،‬در‪ :‬نصرهللا پورجوادی‪ ،‬دربارٔه زبان فارسی‪ ،‬تهران‪ :‬نشر دانشگاهی‪ ،۱۳۷۵ ،‬ص ‪ ۲۲۸‬ت ا‬
‫‪.۲۳۶‬‬
‫چکیده‌ساز‪ :‬مریم محمودی‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫سیندادنامه‬ ‫حکمهَپ =‬ ‫ُحکم‬
‫آخرینَم = وا‬
‫داوری‬
‫‌کردن‬ ‫سَتوار‬ ‫ُا‬
‫کمیت =‬
‫ابرام =‬
‫َح‬
‫کارشناسی‬ ‫رساندن‬ ‫خبرویت =‬
‫ابالغ =‬
‫دادخواهی‬
‫رسیدنامه‬ ‫==‬ ‫دعوی‬
‫‌نامه‬ ‫ابالغ‬
‫تمیز کشور = دیوان دادرسی‬ ‫دیوان =عالی‬
‫کرایه‬ ‫اجاره‬
‫بازگشت‌هَبها‬ ‫رجوع =‬
‫‌المثل = َبهر‬ ‫اجرت‬
‫فراخوانیرسیدگی فرجامی‪ ،‬فرجام‬ ‫رسیدگی=تمیزی =‬ ‫احضار‬
‫گروگان فراخواندن‬‫احضار=مأمور =‬ ‫رهینه‬
‫خواسته‌برگ‬ ‫واَهشت‬ ‫سقوط =‬
‫احضاریه =‬
‫گواهیادبرگ‬ ‫شاهد =‬
‫اخطاریه =‬
‫س‬ ‫ثالث = سوم‌َک‬
‫کیفرخواست‬ ‫شخص‬
‫ادعانامه =‬
‫ازدواج==شایسته‬
‫زناشویی‬ ‫صالح‬
‫‌خواستن‬ ‫درستی‬
‫استشهاد== گواه‬
‫صحت‬
‫صداق== کابین‬
‫گواهمَندی‪ ،‬گواه‬ ‫استناد‬
‫استنطاق==خردسال‬
‫بازپرسی‬ ‫صغیر‬
‫شایستگیوارسی‬‫صالحیت==پژوهش‪،‬‬ ‫استیناف‬
‫واَهشَتن= پاسَگ ران‬
‫ضابطین عدلیه‬
‫اسقاط =‬
‫دادگستری‬
‫سند = بنچک‬ ‫عدلیه =‬
‫اصل‬
‫دادخواست‬
‫اعتراض = واخواهی‪ ،‬واخوست‬ ‫=‬ ‫حال‬ ‫عرض‬
‫رجاواَر سی‬
‫دادخواست‬ ‫استیناف =‬
‫دارایی‌های َب‬ ‫غیرمنقول =‬‫عرض حال‬ ‫اموال‬
‫‌ده‬
‫ش‬ ‫گزار‬ ‫=‬ ‫ممیز‬
‫اموال منقول = دارایی‌های ناَبرجا‬ ‫عضو‬
‫نخسته‌زیان‬
‫علیه== َبر‪ ،‬ب‬‫اول‬
‫دادگستری‬ ‫کاخ‬ ‫=‬ ‫عدلیه‬
‫پزشکی قانونی = دادپزشکی‬ ‫عمارت‬
‫پدات‪ ،‬ناداتی‬ ‫ستکی‪َ ،‬ا‬
‫پذیرش‬ ‫‌کردن‪،‬‬‫استوا=رناَر‬
‫غیرقانونی‬
‫تأیید =‬
‫بازبینیداور‬
‫دادرس‪،‬‬ ‫قاضی =‬
‫تجدیدنظر =‬
‫پیگردآیین‬
‫تعقیب = دات‪،‬‬‫قانون‬
‫‌کردن‬ ‫داَتکدان‬
‫کردن = پی‬ ‫قانوندان =‬
‫تعقیب‬
‫دادگرانه‪ ،‬آسایی‬ ‫توقیف==آیینی‪،‬‬
‫بازداشت‬ ‫قانونا‬
‫داتگذار‬
‫دستگیرکردن‬‫شخصآیی=ن‌گذار‪،‬‬ ‫قانونگذار =‬
‫توقیف‬
‫تبهکارآیین شهری‬ ‫قانون =مدنی =‬‫جانی‬
‫جزایی = آیین کیفری‬ ‫قانون= بزه‬
‫جرم‬
‫آیینی‪ ،‬دادگرانه‪ ،‬داتیک‬ ‫قانونی==نشست‬ ‫جلسه‬
‫دستور= آیین‌های بنیادین‬ ‫حقوق=اساسی‬ ‫قرار‬
‫کیفرخواست‬
‫ـکـَـم) داور‬ ‫(حَـ=‬
‫قرار =اتهام‬
‫حکم‬
‫قرار احاله = دستور ِد گَـردادگاهی‬
‫قرار تعقیب = دستور پیگرد‬
‫قرار مجرمیت = دستور بز ‌هَر سی‬
‫قرار مالقات = زمان دیدار‬
‫قرار منع تعقیب = دستور بی‌پیگرد‬
‫قضاوت = دادرسی‪ ،‬داوری‬

‫‪64‬‬
‫قضاییه = دادگستری‬
‫قوه قضائیه = دیوان دادگُـزاری‪/‬داتگُـزاری‪ ،‬نیروی دادرسی‪ ،‬دیوان دادگستری‬
‫قوه مجریه = دیوان کارگُـزاری‪ ،‬نیروی دادکاری‪ ،‬نیروی کشورداری‬
‫قوه مقننه = دیوان داتگُـذاری‪/‬دادگُـذاری‪ ،‬نیروی آیین‌گذاری‬
‫قیم = سرپرست‬
‫قیمومت = سرپرستی‬
‫کفیل = پاَیندان‬
‫له = به‌سود‪ ،‬برای‬
‫متقلب = َدَغل‬
‫مجازات = کیفر‬
‫مجرم = گناهکار‪ ،‬بزهکار‬
‫مجلس = انجمن‪ ،‬انجمنگاه‪ ،‬همنشینی‪ ،‬همایش‪ ،‬همایه‪ ،‬نشستگاه‪ ،‬نشست‬
‫مجلس شورا = ِس گاِلش‌گاه‪ ،‬گزیِنستان‬
‫محاکمه = دادرسی‬
‫محکمه = دادگاه‬
‫محکمه صلح = دادگاه آشتی‬
‫محکوم جزایی = کیفریافته‬
‫محکوم علیه = دادبرده‬
‫‌یافته‬
‫‌سپرده‬ ‫انجامتن‬ ‫مختومهل=‬
‫‌عنه =‬ ‫مکفو‬
‫ی = مردم‪ ،‬مردمان‪ ،‬توده‪ ،‬زادُبن‬
‫دادستان‬ ‫=‬ ‫‌العموم‬ ‫مدع‬
‫ملت‬
‫دادبان نخست‬ ‫بدایت =‬
‫ناَخ ستو‬ ‫‌العمومُم نِکر)‬ ‫مدعی‬
‫منکر = (‬
‫کابین‬‫خواسته‬
‫مهریه =‬‫‌به =‬ ‫مدعی‬
‫مهر‪،‬‬
‫ن‌خواه‬
‫‌دهنده‬ ‫خصوصیِد ه‪ =،‬تاوا‬
‫کرایه‬ ‫موجر = کرای ‌ه‬‫مدعی‌‬
‫گروگان‬
‫مرهونه==شکستن‬ ‫نقض‬
‫گذر زمان‬ ‫=‬ ‫زمان‬
‫نکاح = زناشویی‬ ‫مرور‬
‫‌بها کرایه‌نشین‬
‫‌دار‪،‬‬
‫کرای تهن‬ ‫مستأجر =‬
‫‌الکفاله =‬ ‫وجه‬
‫مصادره = بازگیری‬
‫واخوانده‬
‫معاصر دستگاه قضایی ايران»‬ ‫«تاریخ‬ ‫نیپیک =‬
‫ض‌علیه‬ ‫معتر‬
‫بهره از‬
‫ناویراسته‪ :‬به‌طور تجربی‪/‬نظری تخمین زده شده است که توسعه اقتصادی‪ ،‬رسم و رسومات قاب ل انعط اف و‬
‫اصولی که به سختی قابلیت تغییر دارند‪ ،‬بر روی توسعه جنسیتی تأثیر دارند‪.‬‬
‫درنگ‪ :‬به‌طور تجربی‪/‬نظری تخمین زده شده اس ت ک ه توس عه اقتص ادی‪ ،‬رس م و رس ومات قاب ل انعط اف و‬
‫اصولی که به سختی قابلیت تغییر دارند‪ ،‬بر روی توسعه جنسیتی تأثیر دارند‪.‬‬
‫بو‌رسوم انعطاف‌پذیر و اصولی ک ه‬
‫ویراسته‪ :‬به‌طور تجربی یا نظری تخمین زده‌اند که توسعٔه اقتصادی و آدا ‌‬
‫به‌سختی تغییر می‌یابند‪ ،‬در توسعٔه جنسیتی تأثیر می‌گذارند‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬واژٔه «رسوم» جمع «رسم» است و جمع‌بس تن آن ب ا «ات»‪ ،‬جم ع جم ع محس وب می‌ش ود ک ه غل ط‬
‫است‪ .‬استفاده از کلیش ٔه «قاب ل» ن یز از اش کاالت دیگ ر جمل ه اس ت‪ .‬ب رای «تأثیرگذاش تن» از ح رف اض افٔه‬
‫مناسب استفاده نشده است‪« .‬داشتن» کلیشه است‪.‬‬

‫ناویراسته‪ :‬در بینش اسالمی عدل صرفًا نمی‌تواند در قالب ی ک مفه وم ان تزاعی محض ب اقی بمان د و همیش ه‬
‫به‌عنوان یک آرمان دست‌نیافتنی مورد غبطه و حسرت انسان‌ها قرار بگیرد‪.‬‬
‫درن!!گ‪ :‬در بینش اس المی ع دل ص رفًا نمی‌توان د در ق الب ی ک مفه وم ان تزاعی محض ب اقی بمان د و همیش ه‬
‫به‌عنوان یک آرمان دست‌نیافتنی مورد غبطه و حسرت انسان‌ها قرار بگیرد‪.‬‬

‫‪65‬‬
‫ویراسته‪ :‬در بینش اسالمی‪ ،‬عدل نمی‌تواند صرفًا در قالب مفه ومی ان تزاعی و محض ب اقی بمان د و انس ان‌ها‬
‫همیشه به‌عنوان آرمانی دست‌نیافتنی‪ ،‬به آن غبطه بخورند‪.‬‬
‫گزارش‪ :‬کلیشۀ «یک» باید حذف شود‪ .‬دو واژۀ «غبطه» و «حسرت» در این بافت‪ ،‬حشو است و فقط یکی از‬
‫آن‌ها باید بیاید‪« .‬مورد غبطه و حسرت قرارگرفتن» درازنویسی است‪.‬‬

‫ناویراسته‪ :‬پلنگ صورتی یکی از شخصیت‌های کارتونی موردعالقٔه کودکان است‪.‬‬


‫درنگ‪ :‬پلنگ صورتی یکی از شخصیت‌های کارتونی موردعالقٔه کودکان است‪.‬‬
‫ویراسته‪ :‬پلنگ صورتی یکی از شخصیت‌های کارتونی محبوب کودکان است‪.‬‬
‫گ!!زارش‪« :‬م ورد» کلیش ه اس ت‪ .‬اگ ر بخ واهیم این کلیش ه را در تعب یر «موردعالق ه» ب زداییم‪ ،‬می‌ت وانیم از‬
‫«محبوب» استفاده کنیم‪ .‬البته همه‌ج ا نمی‌ش ود این محب وب را ب ‌ه‌ج ای موردعالق ه ب ‌ه ک ار ب رد‪« .‬دل‌خ واه» و‬
‫«دوست‌داشتنی» هم گاهی گره‌گشاست‪.‬‬

‫‪66‬‬

You might also like