Professional Documents
Culture Documents
نظریه های ارتباطات
نظریه های ارتباطات
نظریه های ارتباطات
نظریههای ارتباطات
1
-1نظریه ارتباطجمعی انیس مک کوایل (مرکز مطالعات رسانه)
-2نظریههای ارتباطات سورین وتانکارد ترجمه دکتر دهقان انتشارات دانشگاه تهران
-3کاربرد نظریههای ارتباطات ترجمه دکتر دهقان انتشارات دانشگاه تهران
-4نظریه رسانه انگلیس ترجمه کاشانی انتشارات سروش
-5مقدمهای از نظریههای ارتباطجمعی نوشته مهرداد
-6نظریههای ارتباطات دکتر مهدی زاده
جلسه اول
نظریه ارتباطات و تحوالت تاریخی رسانه
بهترین شروع برای نظریههای ارتباطات نظریههای تاریخی است نظریههای مطرحشده به نقش
ارتباطات در رسانه در تغییرات تاریخی و اجتماعی تأکید دارد .مهمترین تحول تحولی به نام مدرنیته بود.
جوامع به دودسته سنتی و مدرن تقسیم میکنند؛ و البته بحث پستمدرن دموکراسی ،تفکیک قوا،
صنعتی شدن ،پیشرفت فنّاوری و ...از ویژگیهای جامعه مدرن است.
مدرنیته تغییراتی در مباحث اقتصادی ،اجتماعی و ...است.
ون الفی مشخصههای جوامع مدرن
جوامع پیشامدرن یا سنتی مدرنیته یا جوامع مدرن
سرمایهداری و بازار معیشت بخورد و نمیر
به مقدار مصرف تولید میشد از انباشت تولید و منطق نظام سرمایهداری مبتنی بر کسب سود
سرمایه و بازار خبری نبود مگر در حالتهای انباشت سرمایه است ارزشافزوده و بازارهای
وسیع برای مبادله جزئی و ساده
کارل مارکس در نظام سرمایهداری ارزش حاکم بر
کاال ارزش مبادلهای است و اینیکی از دالیل از
خود به بیگانگی میشود/
تولید صنعتی تولید کشاورزی
وجه غالب تولید صنعتی است و کشاورزی
همشکل صنعتی پیداکرده است
جوامع پیشامدرن یا سنتی جوامع مدرن
زندگی شهری ترکیب جمعی روستایی بوده
مهمترین تجلی جوامع مدرن همین زندگی
شهری است
علم و معرفت جایگزین شناخت خرافی و حتی شناخت خزائی یا دینی
دینی شده است
2
مرز گرایی (انسان میتواند هویت فردی داشته
باشد)
عاملی که سبب گشته از جوامع سنتی وارد جوامع مدرن شویم چه بوده است؟ تبیین علت تمایز
جوامع سنتی و مدرن
مثال ا مارکس ابزار تولید و تکامل شیوه تولید سبب تغییر تمام مناسبات اجتماعی و سیاسی میشود
که اینهمه بحثهای جامعهشناسی است و تقسیم بعد آنها قانون علمی نیست.
در ارتباطات به نظریههای میپردازیم که رسانه و ارتباطات را عامل شکلگیری فرهنگ و جامعه مدرن
میداند.
یکی از مؤلفههای بسیار تأثیرگذار مهم جامعه مدرن مفهوم زمان و مکان است درگذشته زمان از مکان
جدا نبود و کسی همیشه مرتبط با کجا بود .به عبارتی تجربه همزمانی مربوط به مکان خاص بود
کسانی که به لحاظ فیزیکی حضور داشتند در مثال ا یک مسابقه فوتبال و قادر درک و تجربه آن بودند
تحت تأثیر تحوالتی زمان از مکان جدا شد زمان کوتاهتر شد و مکان کوچک ترشد این جدا شدن زمان و
مکان را
رابرستون فشردگی جهان حاوی فشردگی زمان مکان
گیلنز جدایی زمان مکان کاسترل زمان بیزمان و مکان بیمکان
این جدا شدن زمان و مکان به مقدار زیادی ناشی از رسانههای نوین ارتباطی است
از جا کندگی ارتباط و تعامل با دیگران محدود به مکان خاصی نیست ارتباط و تعامل ما از محیط محلی
کنده میشود و در محیط جغرافیایی درست بسته میشود
امروزه از طریقه رسانهها ارتباط یا جهانی شده است از طریق تلویزیون صحنههای سیل پاکستان را
میبینم و...
رسانهها بهویژه ارتباطجمعی میتواند سبب شکلگیری سبک جدید زندگی شود
دیگر تعامل یا محدود و مکان جغرافیایی خاصی نیست
تایسون به این موضوع میگوید :تجربه رسانهای شده
در ابعاد پدیدهای از جا کندگی که گیدنز عامل اصلی مدرنیته را آن میداند رسانهها بودند که در ایجاد
تعامل را سبب شدند.
گیلدنز سرشت باز اندیشانه مدرنیته هویت باز اندیشانه مدرنیته این است که مدرنیته به روی
اندیشههای دیگر باز است { تغییر کنش انسانی بهواسطه شناخت دانش و اطالعات جدید بازاندیشی
}
در جهان جدید هویت بازاندیشانه است چون خودشان سبک وزندگی را انتخاب میکنند مثال ا هویت
معرفی در جهان جدید یعنی مصرف هویت فرد را نشان میدهد و تنها برای رفع نیاز نیست و این
هویت معرفی باز اندیشانه است و رسانهها در ایجاد آن نقش مهمی داشتهاند.
رسانهها در انتقال دانش و اطالعات و تجربه مهمترین نقش رادارند تغییر کنش انسانی وان چیز که
رسانهها تولید میکنند چیزی بیاثری است بلکه دارای بار تأثیرگذاری است
مگ لوهان :برونشتانیزم اصالحات اقتصادی و ...همه را نتیجه ارتباطات مکتوب میداند
3
جلسه دوم
نظریه ارتباطات و تحوالت تاریخی
هارولود انیس سوگیری ارتباطات
مک لوهان رسانه پیام است
نظریههای رسانهای مدیریت و نقد مدرنیستی رساند
مدرنیسم جنبش نقد ادبی هنری و فرهنگی در اواخر قرن 19است و این جنبش رادیکال پیامدهای
منفی مدرن را موردتوجه قرار داده با مدرنیته فرق دارد.
هارولد انیس سوگیری ارتباطات
وی استاد مک لوهان است و خیلی از آرامی مک لوهان تحت تأثیر لینیس بود
وی میگفت :ابزارها و فنّاوری ارتباطی یا دارای سوگیری زمانی هستند یا دارای سوگیری مکانی
هستند
سوگیری زمانی :سنگنوشته ،پوست ،سفال نوشتهها که سنگین بادوام و بهسختی قابل
نقلوانتقال بودند؛ یعنی در درازمدت ماندگاری زیاد داشتند ولی به لحاظ مکانی بردی نداشتند
سوگیری مکانی :پاپیروس و کاغذ که سبک و کمدوام قابل نقلوانتقال بودند و چون بهراحتی
قابلحمل و نقل بودند کمی توانستند در گستره مکانی وسیع مورداستفاده قرار گیرند ولی در طول
زمانهای طوالنی دوام نداشتند.
سوگیری ارتباطات و تمدنها
در تمدنهایی که رسانهها دارای سوگیری مکانی بودند یک سری ویژگیهای فرهنگی و تمدنهایی
که با رسانههای دارای سوگیری زمانی بودند ویژگیهای فرهنگی خاص حاکم بود
امپراتوری یونان مصر روم :امپراتوریهایی بودند که نخبگان ساختار قدرت بر کلمات و واژههای
نوشتهشده کنترل داشتند ادامه تنظیمات نوشتاری اولیه گفتمان رسمی در اعمال قدرت گفتمان
شفاهی بود مبتنی بر کلمات و واژههای شفاهی پس دایره قدرت محدود بوده و به لحاظ جغرافیایی
وسیع و گسترده نبود اما وقتی حروف و نوشته دارد زندگی بشر شد یک اقلیت صاحب قدرت
میتوانست بر سرحدات وسیع حکومت کند.
اینیس معتقد است شکلگیری امپراتوری جدید به خاطر شکلگیری حروف و نوشته بود وی امپراتوری
جدید را امپراتوری چاپ میداند.
درزمانی که رسانههای با سوگیری زمانی حاکم بود در جوامع سنتی بود و به لحاظ تاریخی ماندگاری
داشتند اما تحولی به سمت نوگرایی نداشتند.
درزمانی که رسانههای با سوگیری زمانی حاکم بودند جوامع سنتی بودند و به لحاظ تاریخی ماندگاری
داشتند اما تحولی به سمت نوگرایی نداشتند.
اما وقتی رسانهها با سوگیری مکانی ایجاد شد افراد حتی اگر مهاجرت نمیکردند با دنیای جدیدی
آشنا میشدند و تجربیات جدید میآموختند و آرزوی زیستی در فرهنگ دیگری را داشتند.
اینیس ویژگیهای ارتباطی بر صورتبندیهای فرهنگی اجتماعی تأثیر دارد
پس جوامع سنتی به این دلیل سنتی بودند که دارای رسانههای ارتباطی با سوگیری زمانی بودند و
جوامع امروز به این دلیل پیشرفتهاند که دارای رسانههای ارتباطی با سوگیری مکانی بود.
4
رسانههای ارتباطی تأثیر مهمی بردانش در زمان و مکان دارد
مزیت رسانههای جدید این بود که به ظهور در مدرنیته منجر شد.
زمانی که رسانههای سوگیری زمانی در اروپا حاکم بودند صاحبان قدرت و حکومت و عالمان مسیحی
در کلیساها بودند 1450م ک چاپ وارد میشود نسخههای محدود کتاب مقدس به میزان زیاد چاپ در
اختیار مردم قرار میگیرد و افرادی برای یادگیری سواد تالش میکند انحصاری که کلیسا در عرصه
قدرت و منزلت داشت شکسته میشود یعنی تحت تأثیر رسانههای با سوگیری مکانی درهمشکسته
میشود.
در سال 1453م انجیل گوتبرگ چاپ میشود
دیدگاه انیس جبرگرایانه است و رسانه را بهعنوان تنها عامل تغییر دگرگونی جوامع میدانست وی
حتی ملیگرایی را تحت تأثیر چاپ میدانست و این آرامی وی روی مک لوهان تأثیر گذاشت وی
معتقد است اروپائیان از طریق چاپ و دریانوردی قیود جغرافیایی را در هم زد و قدرت خود را در سراسر
جهان منتشر کردند.
این دیدگاه توسط کسان دیگری مورد تأکید قرارگرفته است والتراونگ وبندیگ اندرسون والتراونگ بر
فرهنگ باسوادی تأکید میکند یکی از مؤلفهها تأثیرگذار در رشد و گسترش مدرنیته بود در جامعه
شفاهی باسوادی تأکید میکند یکی از مؤلفهها تأثیرگذار در رشد و گسترش مدرنیته بود در جامعه
شفاهی همهچیز مبتنی بر حافظه شفاهی بود وانداشت دانش و اطالعات صورت نمیگرفت ولی
اکنون میشود دانش را اطالعات را ثبت عادی کرد.
اندرسون و زبان چاپ یکی از مؤلفههای شکلگیری هویت ملی بود در زمان شفاهی هرکدام از
لهجههای محلی حضور داشتند زمان چاپ باعث شد لهجههای مختلف به یک روز واحد تبدیل شود و
خود این رمز زمانی واحد باعث میشود ملیگرایی ،ناسیونالیسم شکل بگیرد.
اندرسون اجتماعات خیالی از طریق رسانهها در زبان چاپ بهنوعی گویا تمام لحجه کنار هم قرار دارند.
مک لوهان رسانه پیام است
وی ارتباطات و نظامهای ارتباطی (رسانه) را عامل اساسی در تحوالت تاریخی به اجتماعی میداند
نظام ارتباطی تعیینکننده محتوا است
معتمد نژاد مکتب تحول انگیزی ارتباطات خود نظام ارتباطی تعیینکننده صورتبندیهای اجتماعی
میداند
نکته جامعهشناسی ارتباطات محتوای پیام عامل تحول است که الس ول مردم در آن است از دید مک
لوهان تجربه بر محتوای ارتباطی برتری دارد
5
مالک مک لوهان در تقسیمبندیهای تاریخی نظام ارتباطی است
دوره زمانی رسانه مسلط وسیله ارتباطی دوره
قبل از 1500م گفتار ،صدا شفاهی -1دوره قبیلهای
1500تا 1900ق.م چاپ مکانیکی ماشینی -2قبیله زدایی
بعد از 1900م رادیو ،تلویزیون الکترونیکی -3قبیلهای شدن مجدد
6
عقل گرایی وراسیونالیسم شکلگیری تفکر محدود و انتزاعی آدمی بتواند با دنیای پیرامون خودش
فاصله بگیرد و در آن بیندیشد و تفکر کند
انسان درگذشته خود را جزئی از طبیعت میدانست ولی اکنون خود را در مقابل طبیعت میداند.
دکارت سوژه (من اندیشه فاعل شناسا) و ابژه (موضوع شناسایی پدیده مانند شعور) مک لوهان حس
بینایی احساس جدایی و گسست از محیط پیرامون میشود و این جدایی سبب میشود انسان از
موضوع شناسایی بیندیشد عقلگرایی زاییده نظام مکتوب است.
فردگرایی :چاپ فنّاوری فردگرایی است در نظام شفاهی ارتباط من تابع در کنار دیگران بودن است
چون حس غالب شنوایی است وقتی اندیشه و تفکر نوشته شود نمیتوان آن را نقد کرد.
مک لوهان معتقد است مرز گرایی محصول تمدن چاپ است من بهتنهایی یک نوشته را میخوانم و
درباره آن فکر میکنم
ناسیونالیسم ملیگرایی :در نظام ارتباط شفاهی عمدتا ا افراد دارای تعقالت قوی قبیلهای هستند
چاپ یعنی نوشته باعث میشود تمام لهجهها به زبان مکتوب تبدیل شود سپس کمکم تمایالت ملی
شکل میگیرد.
مک لوهان ناسیونالیسم عربی محصول مطبوعات در کشورهای عربی بود
اصالحات مذهبی :پروشتانتیزم قدرت مرکزی را از کنشیان گرفت مجموعه اصطالحات مذهبی از نظر
مک لوهان تحت تأثیر چاپ بود تکثیر نسخههای زیاد در کتاب مقدس سبب شد تفسیر غلط از کنار
مقدس مفید نادیده نباشد سوادآموزی و چاپ راه را بر گسترش علوم باز کرد معرفت چند منجی شده
منابع معتقد شناخت داریم تنها منبع شناخت کتاب مقدس نیست.
از انتقادات برمک لوهان جبرگرایی فنّاورانه فقط بر رسانه بهعنوان تحول اجتماعی نگاه میکند
ایده مک لوهان :مطالعات مک لوهان بیشتر بر چگونگی کسب تجربه انسان متمرکز بود تابه
جنسیتی و محتوای آن تجربه
جلسه سوم
دیدگاه والتر بنیامین هنر بازتولید مکانیکی
وی یکی از مبتکران مکتب فرانکفورت که مکتبی انتقادی در حوزه علوم اجتماعی و فرهنگ است پور
آثار فکری متفکران این مکتب هنوز تأثیرگذار است
مقاله وی اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی است که در آن میگوید در عصر بازتولید و تکثیر مکانیکی
آثار هنری و فرهنگی مثل نقاشی معروف اثر خاص ،یک و منحصر خود را از دست میدهند مثال ا لبخند
ژکوند از لئوناردو داوینچی وقتی بهصورت پوستر چاپ و تکثیر شد این دیگر ویژگی منحصربهفرد خود را
ندارد.
محصوالت فرهنگی هنری دارای هالهای هستند رمز آلودهاند وقتی بازتولید و تکثیر مکانیکی میشوند
در نسخههای متعدد تولید و معروف انبوه میشوند درواقع اصالت و هاله خود را از دست میدهند به
عبارتی اگر درگذشته آثار فرهنگی هنری دارای ارزش آیینی بودند یعنی مصرف آنها نیازمند آیین و
مناسک خاص بود اما بار تولید و تکثیر مکانیکی ارزش آیینی خود را از دست دادند و ارزش نمایش پیدا
کردند
البته بنیامین این را اتفاق مثبتی میداند
7
آنچه در این عصر میمیرد هاله هنری است و با افزودن شمار تکثیر مکانیکی فروپاشی قدرتمند در
سنت کرد با جنبشهای تودهای عصر ماست.
چون در دسترس مخاطب قرار میگیرد امری کنونی و بالفعل میشود و امری که با پیوند سنت باشد
دیگر نیست.
برخی معتقدند که در این درباره مقدمات دینی هم اتفاق میافتد وقتی ارزش آیینی خود را از دست
دادند کارکرد دیگری هم پیدا کردند که سیاسی است اگر درگذشته میگفتند هنر برای هنر امروزه
بسیاری از محصوالت فرهنگی و هنری برای اهداف سیاسی و مبارزه سیاسی استفاده میشود.
موسیقی عکس سینما فقط دارای بعد زیباییشناختی نیستند بلکه دارای کارکرد سیاسی هم
میتوانند باشند.
هاله هر اثر هنری دارای سه بعد و مساحت است منحصربهفرد است
-2با ما فاصله دارد اینطوری نیست هر جا ما هستیم در دسترس ما باشد
-3جاودانی به نظر میرسد چیزی که گذشت زمان باعث فراموشی آن نمیشود برخی معتقدند
رسانهای شدن برخی مناسک دینی همین بازتولید مکانیکی آثار هنری است .مثل بخش دعا از
تلویزیون بهجای حضور مستقیم در مسجد.
برخی معتقدند همین رسانهای شدن و تودهای شدن دین میتواند این هم بهعنوان ابزار سیاسی
استفاده شود و این جاودانگی و تقدس دین با کمرنگ میکند.
اما برخی دیگر میگویند دین باید بهگونهای فهم و تفسیر شود که در دنیای ما محدود وسیله مبارزه
سیاسی باشد بنیامین میگوید بازتولید مکانیکی سبب شد هنر از انحصار نخبگان بیرون آید هنر در
میان تودهها آمده است و این چیز خوب و مطلوبی است.
دیدگاه بنیامین با همفکران دیگرش مثل آدورنو و هورک متمایز متفاوت بود آن دو مقاله داشته به نام
فرهنگ توده وصفت فرهنگ تکثیر انبوه محصوالت هنری سبب افت کیفیت محصوالت فرهنگی و هنری
شد.
سطح محصوالت فرهنگی پایین آمده است که همگان میتوانند از آن استفاده کنند فرهنگ سطحی و
پست وبی ارزشی بازاری است مثل تفاوت موسیقی بهتوون و رپ
و این تکثیر اتفاقاا هنر بیارزش کرده است فرهنگ عالی و نخبه فرهنگی است که مهم آن نیاز به
شعور باال دارد
اما بنیامین میگوید این هنری که شما میگویید در اختیار اشراف بوده است تکثیر سبب میشود
بهآسانی برای مردم قابل مهم باشد.
بنیامین برخالف فرانکفورتیها هنر هنگامی میتواند از عهده وظایف خود برآید که بتواند تودهها را
بسیج کند که در همان حاضر فیلم این کار را میکند (در مبارزات سیاسی)
بنیامین با اشاره به کارکرد سیاسی و انقالبی محصوالت فرهنگی و رسانههای چون عکس ،سیما
رویکرد خوشبینانهای به رسانههای ارتباطی و فنّاوریهای ارتباطی دارد.
فناوریهای ارتباطی باعث شد محصوالت هاله زدایی سنت زدایی شدند و امروزی گشتند که به
پیشبرد مدرنیته کمک کرد.
8
یورگن هابرماس (هگل عصر جدید) رسانه و حوزه عمومی
وی متفکر آلمانی است که هنوز هم در قید حیات است برخی وی را متفکر متأخر و معاصر مکتب
فرانکفورت میدانند و وی را هگل قرن جدید میدانند.
کتاب وی دگرگونی ساختاری حوزه عمومی برایت که در آن میگوید در قرن 18و 19زمانی که طبقه
اشراف زمین دارد در اروپا حاکم بودند قدرت در دست اشراف و کلیسا بود در مقابل آنها طبقه بودند
که عمدتاا متفکر تاجر بودند طبقه بورژوا با کارآفرینان سرمایهدار در برابر اشراف و کلیسا مساحت قدرت
شدند توانستند مستقل شدند در برابر دولت به خاطر اندوختههای مالی خودشان و بعد به مبارزه با
دولت بر خواستند.
این طبقه بورژوا حوزهای را در جامعه شکل دادند حوزه عمومی بورژوایی
که مستقل از دولت بود و جایی که در آن بحث و مجادله عقالنی درمیگرفت این بحث و مجادله
عقالنی برای بهبود وضعیت اداره جامعه بود وارد موضوعاتی میشدند که طبقه اشراف به آن درود پیدا
میکرد (بحثهای عقالنی – سیاسی – اجتماعی)
مثال ا در فرانسه سالنهایی بود که افراد باهم در آن بحث و مناظره و گفتوگو میکردند در انگلستان
در قهوهخانهها و در آلمان بیشتر محافل ادبی و هنری بودند.
اینها در حوزه عمومی بورژوایی بودند وقتی طبقه بورژوا برای استقالل خود از دولت سرمایهگذاری
میکرد سعی کرد روزنامه و نشریات تولیدکننده که حرف خود را در آن بزنند که در ابتدا بیشتر نشریات
ادبی بودند { سؤال ارشد نشریات نخستین ادبی بودند } بعدها جنبه ایدئولوژیک پیدا کردند این
نشریات نطقهای نمایندگان در مجلس را کامل چاپ میکردند.
مردم در جریان آنچه در مجلس قرار میگرفتند طبقه بورژ را به دنبال اصالحات مجلسی و سیاسی بود
و به دنبال آن بود که تمرکز قدرت در دست اشراف را شکند در اینجا جدایی بین جامعه و دولت را
میبینیم جامعه در مقابل دولت اعتراضاتی داشت.
بنابراین روزنامهها و نشریات مرتبط و گسترش حوزه و گفتوگوهای عقلی و حوزههای عمومی نقش
زیادی داشتند.
از نگاه هابرماس این حوزهها ویژگیهایی داشت ویژگیهای حوزههای عمومی
همه شرکتکنندگان در بحث برابر تلفنی میشوند و دارای شأن و منزلت برابر بودند
مباحث بر موضوعاتی برقرار بود که موردتوجه اشراف زمیندار نبود
هر کس میتوانند در مباحث حوزه عمومی وارد میشود
هابرماس این طبقه بودند که ما استفاده از حوزه عمومی نشریات و اصالحات مجلسی توانست قدرت
را از دست بگیرد اما وقتی قدرت را در دست گرفت کمکم تغییر ماهیت داد
حوزههای عمومی که در پیشبرد در مدرنیته سیاسی نقشی داشتند تغییر ماهیت داد که وی آن را به
نام باز فئودالی شدن حوزه عمومی نام میبرد.
در دوران فئودالی نهادهایی که وجود داشتند و جنبه صوری داشتند اما در دوران مبارزه بورژوایی جنبه
رسمی و عقالنی میگیرد اما با بر قدرت رسیدن آنها بازفئودالی میشود یعنی جنبه نمایش
میگیرد.
9
دالیل باز فئودالی شدن بورژوازی (حوزه عمومی)
-1تجاری شدن رسانهها :مطبوعاتی که مبتنی بر آگهیهای تجاری و تبلیغاتی بود
-2فزونخواهی مستمر سرمایهداری :میخواستند همه عرصهها را تحت کنترل خود درآورد و حتی
احزاب هم دنبال امتیاز بودند و به دنبال حقوق مردم
-3روابط عمومیها :باید نظرات مردم را منتقل کنند اما تغییر ماهیت دادند و شدند بلندگویی و ابزاری
برای توجیه دستگاههای دولتی
هابرماس در کتاب دگرگونی رفتاری حوزه عمومی در خصوص مهم نقش رسانهها در گسترش حوزه
عمومی و پس افول حوزه عمومی واسطه تجاری شدن رسانهها سه دوره تاریخی انتشار خبر را از
هم تفکیک میکند { جدول مختصری بود}
هابرماس همه رسانهها بهویژه مطبوعات که خصلت عقل گرایی داشتند رادر شکل گیری پیشبرد ودر
نتیجه سیاسی بسیار بااهمیت ذکر میکند اگرچه بعداا تغییر ماهیت دادند.
مثل چیزی که مک لوهان هم گفت...
دوازه بانان اصلی بالقوه برخروجی محتوای موردتاکید نوع رسانه خبری
محتوا
نامشخص اخبار واقعی حوزههای حاوی اطالعات
(خبرنامه)
تغییر وتحلیل وگفت وگوی نویسندگان سردبیر /حوزههای نشریات وگاهنامه های انتقادی
در پیشبرد انقالبها در غرب ادبی وسیاسی مهمی ایفا عمومی بورزدایی
میکردند نقش مهمی ایفا میکردند
عنوان مصرف کننده (وزنامه های آگهی وروابط عمومی جنبه ناشران ومالکان
نمایش وتبلیغاتی عامه پسند)
قابل کاالیی مثل روزنامهها
فروش که فقط جنبه سرگرمی
دارد شد
نظریه نقد مدرنیستی رسانه
-1فرد نیاند تونیس کمی شناخت Gemainchaftوگرل شناخت Geselchaft
-2دیوید رایزمن :انسان دگرراهر
از دیدگاه تونیس فرق جوامع سنتی ومدرن نوع ارتباط آدمها است
وی جامعه سنتی را گن شناخت وجامعه مدرن را کنترل وشناخت میگوید
علی اسدی معادل فارسی کمی ساختار اجتماع وگزل شناخت جامعه گذاشته است
وی ویژگیها وتفاوت های گمن شناخت وگزل شناخت را اینگونه توضیح میدهد:
10
گمن شافت (اجتماع) گزل شافت (جامعه)
نوعی سازمان اجتماعی است که فردگرایی و اجتماع سنتی مبتنی بر پیوند و ارتباط دور روی
جدایی آدمها بر چشم میخورد و کنترل و نظارت آدمها با یکدیگر و روابط احساسی و عاطفی
شکل قانونی و رسمی دارد است
نظارت و کنترل اجتماعی وجود دارد ولی
غیررسمی و سنتی بر خانوادگی و قبیلهای
مبتنی بر اراده سنجیده است که جنبه عقالنی و مبتنی بر ارادهای ارگانیک است که غریزی
محاسباتی دارد عاطفی و احساسی است
پیوند عقالنی هرکس رابطه خود را با دیگری بر پیوندها و مناسبات عاطفی طایفهای و ...است
اساس اصل سود و زیان عادی محاسبه میکند
کنشها بیشتر تابع مناسبات عقالنی است
جامعه همسایگی است
مشاهده نهایت خودخواهیهای فردی هستیم
جامعهای که آدمها منابع شخصی خود را مقدم
میدارند تونیس :در اجتماع اگر کسی سوار اسب میشد
(همان عقل ابزاری وبر انتخاب مناسبترین وسیله بهسرعت هدف برسد
برای رسیدن به هدف)
به لحاظ سطح و گستره ارتباط عمق ارتباط نوع ارتباط جامعه و اجتماع باهم متفاوتاند.
در اجتماع ارتباط محدود است چون از عدهای از انسانهای محدود شکلگرفته و این جمعیت محدود
سبب گستره محدود ارتباط ازنظر کمی است سپس تنهایی ،غریبگی و ...معنا ندارد و اما افراد در
اجماع احساس تنهایی نمیکنند (ارتباط کنجی است) اجتماع یا کمی شناخت
جامعه یادگیری شناخت ارتباط وسیع و گسترده است چون انسانهای زیادی زندگی میکنند ولی
روابط آدمها موردی وبر قراردادی است.
جامعه جدید جامعه غریبههاست مانند پیوندهای نزدیک و صمیمی در اجتماع هست به همین خاطر
در گزل شناخت افراد احساس و تنهایی میکنند
عمق در ارتباط در اجتماع ارتباط عمیق است سطحی در گذرانیست و حتی پیشینههای تاریخی افراد
را در برمیگیرد و پایدار است اجتماع یا گمن شناخت
جامعه یادگیری شناخت ارتباط شامل سطح و فضای ظاهری است و صوری است و از عمق کافی
برخورد نیست
نوع ارتباط درکمن شناخت عاطفی واحساسی است فرد خود را در اختیار جمع میداند همبستگی
ووفاق ورونق روانی به میزان باال وجود دارد آدمها حاضر به ایثار وفداکاری برای همنوع خود هستند.
اراده ورونق روانی نه درخدمت فرد بلکه در خدمت جمع است مشارکت همه گیراست اراده ارگانیک بر
پایه تجربه مشترک مثل سلیقه ونسبت بنا میشود گمن شناخت
11
گزل شناخت نوع ارتباط مبتنی اراده سنجیده است بر عمل انسان تابعی ازعقل گرایی و مصلحت
اندیشی است افراد در گزل شناخت دارد قراردادهای صوری میشوند وروح حسابگری میزان وسایل
واهداف تعیین گسترده وروابط میان افراد است.
این دوگانه کمی شناخت وگزل شناخت بریک طبیعی قرار دارند ودوقطب یک پیوستهاند.
اما این طوری نیست که اصل بچه با هیچ داشته باشیم مشخصههایی که غالب بوده در جوامع جدید
مبنی برکنترل شناخت ودر جوامع قدیم گمن شناخت بود.
تونیس هیچ فرهنگ یاجامعه ای راسراغ ندارم که در آن عناصر کمی شناخت وگزل شناخت حضور
نداشته باشد (اما در قدیم اصل غالب آن گونه وافزوده این گونه است)
رابرت جی وان فرد مدرن سازگاری شکننده وپرکمکش بین کمی شناخت وگزل شناخت دارد این
انسان مدرن براساس کنش درون دونیمه شد مثال ا برای برخی عناصر گذشته حسرت میخورد اما
بخش دیگر وجودش امکانات آزادی بخش جهان جدید را میپسندد
هویت که آدمی در گذشته داشته هویت جمعی
امروز هویت بیرونی برروح عقالنیت فردی
تونیس به گمن شناخت تمایل دارد این را پنهان نمیکند معتقد است بخش زیادی از مشکالت امروزی
ناشی از رابطه آدمهاست اگر بشر میخواهد به دستکاری برسد باید روح اجتماع درجامعه احیا شود
باید پیوندها عواطف وصمیمیت در جامعه احیا شود.
اندیشه وی خصلت نوستالژیک دارد
افکار عمومی در احیای روح گمن شناخت نقش مهمی دارد
زمانی مطبوعات وافکار عمومی میتوانند نقش مثبت خود را ایجاد کنند که جامعه را برچشمه های
اولیه در اجتماع برگردانند.
(بسیاری از مشکالت عصر جدید وبازگشت برگذشته است)
جلسه چهارم
نظریههای نقد مدرنیستی رسانه
دیوید رانیزمن
ریچارد هوگارت
توده تنها
دیوید رانیزمن آثار وپیامدهای سورسانه ها را نقد میکند وهمین طور یکی از مظاهر پیشرفت مدرنیته
رانیزمن در تقسیم بندی زندگی بشر دارای دوگانه فرهنگی وبراساس نوع شخصیت آدمها سردوران
تاریخی را از هم متمایز میکند که هر یک ازاین شخصیتها متناسب یک دوره اجتماعی فرهنگی
است.
-1شخصیت سنت راهبر
-2شخصیت درون راهبر
-3شخصیت دگرراهبر
12
ست راهبر :مشخصه شخصیت سنت راهبر فقدان تحرک اجتماعی است فرد نتوانسته تحرک
شخصی وطبقاتی پیدا کند فاقد تحرک اجتماعی ودارای پیوندهای نسبتاا پایدار طایفهای وقبیله ای
است.
شخصیتهای سنت راهبر ساختارهای جامعه سنتی وباستانی متناسب هستند
جهت گیری این شخصیتها نگرش ومن ورفتارهایشان تحت تأثیر سنتهایی است که در گذشته به
ارث رسیده است
شخصیتهای سنت راهبر تولید جامعه سنتی رانمی پذیرد ودرونی میسازند وافق دید وزندگی آنها
را همین سنتها تولید وتایید میکند این سنتها از کودکی با وی قرین شده آنها درباره سنتها
چون وچرا نمیکنند وآن را خیلی مقدس وجاودانی نمیدانند.
شخصیتهای درون راهر :دارای تحرک شخصی وثروت باال وفرصت های مشخصی بیشتری هستند
این شخصیتها بیشتر روبه سوی درون دارند یعنی شخصیتی که عقلش وآگاهی اش جهت دینی وی
را مشخص میکند جهت گیری تحت تأثیر قوی عقل وفرد است
قید وبندهای جوامع سنتی را کنار زدند شکل گیری فردگرایی وهویت فردی
مشخصه آنان این است که شخصیتهای خود میان وفردگرا هستند
هر فرد دراین دوره دارای قطب نمای درونی است که این قطب نمای درونی عقل وخرد است
پس این دوران دوران عقل گرایی وفرد گرایی است
شخصیتهای دگرراهر :رایزمن میگوید دوران جدید دوران شخصیتهای دگرراهبر است
کفشهای آنها تحت تأثیر نیروها وعوامل بیرونی است شخصیتهای دگرراهبر در مورد همرنگی با
جماعتاند وانطباق خود با اکثریت
شخصیتهایی که در قلمرو فراغت ومصرف اسیر هستند
مهمترین نیرو وعوامل بیرونی که این شخصیتها تحت تأثیر آن هستند رسانه است که به فکر آنها
شکل میدهد وافکار عمومی را میسازد
مقدمه تنها ما وارد نظامها ومناسبات جدید اجتماعی شدیم که میشود به آن گفت جامعه توده دار
که افراد هویت اصالت فردی خود را از دست میدهند وویژگی مانند آن همرنگی ودنباله روی است.
گوشادلوگون توده ظرف تغییر هویت فردی است فرد بعد از جمع تحت تأثیر روح جمعی قرار میگیرد
افراداحساس غریبگی را در خود بیگانگی میکنند شخصیتهای شرطی شده هستند یعنی رفتاران
ها تحت تأثیر نیروها وعوامل بیرونی است نه تحت تأثیر نیروهای درونی خود ترس جمع پول ونهادهای
رسانهای از عوامل تأثیر گذار بیرونی است.
رایزمن سویری منتهی در مدرنیته را بیان میکند که سبب توده تنهاست انسان ذگر راهبر شده است
آثار ویپامدتمدن جدید یکیاش همین انسان دگر راهبر است
رایزن در دوران شخصیت دگر راهبر رسانهها در حکم معلمان خصوصی افراد شدهاند ورایزن ای را کامال ا
منتهی میداند
یکی از ویژگیهای شخصیت دگررا هر مصرف گرایی وچشم روی هم چشمی است
نظامهای مصرفی امروز شخصیتهای دگر راهبر ما بیشتر ترجیح میدهند اداره یک جامعه توده را که
سالیق مشترک دارند بسیار آسانتر است
13
شخصیتهای دگرراهبر آدمهایی هستند که در لحاظ سلیقه ومصرف دارای سبک زندگی مشترکاند
رایهزن میگوید وهر کدام این سردوره:
دوره سوم دگر راهبر دوره دوم درون راهبر دوره اول سنت راهبر
تعلیم وتربیت در قالب بیان انتقال فرهنگی از طریق کتاب تعلیم وتربیت وآموزش از طریق
مطبوعات جمعی رسانههای افسانه اسطوره محاسبه صورت وچاپ صورت میگرفت
چاپ رادیو تلویزیون صورت میگیرد. تمدن به لوهان میگرفت وبه صورت شفاهی و (مک
گرایی وعقل راسیونالیسم گفتاری صورت میگرفت
است)
واین تفاوت شخصیتهای دگر راهبر درون راهبر وسنت راهبر راهبردوعمومی زمینههاست
مثال ا شخصیتهای دگرراهبر موسیقی پاپ را ترجیح میدهند در مورد موسیقی قضاوت ارزشی ندارند
ولی شخصیتی درون راهبر طرفدار موسیقیهای جاز داغاند فعال برخورد میکنند شخصیت مشورتی
دارند در مورد موسیقی قضاوت ارزشی دارند.
ایجاد هوکات :از بنیانگذاران مرکز مطالعات فرهنگی معاصر در دانشگاه بیزمن گام انگلیس اندیشه
خود را روی زندگی واخالق وفرهنگ طبقه کارگری در جامعه انگلستان میگوید این اخالق زندگی
طبقه کارگر در معرض خطر فرهنگی توده دار قرار گرفته است.
به عبارتی هوکارت میگوید (فرهنگ طبقاتی طبقه کارگردر معرض فرهنگ توده دار قرار گرفته است)
فرهنگ طبقاتی کارگر ناشی از فرهنگ ویژگیها خصوصیات طبقه کارگری درانگلستان بود اما فرهنگ
توده بسته بندی شده واز باال به پایین است دارای جاذبه سوء منفی است ضد زندگی مانند
مسئولیت اخالقی پر ازرونق وبرق است واین فرهنگهای فرهنگ جماعتی طبقه کارگری را گرفته
است.
االن کارکرد رسانههای جمعی دخل وتصرف در فرهنگ اصیل ورواج فرهنگی مصنوعی بی رنگ رو و
پیش پا افتاده است
برنامه رسانه که متناسب با فرهنگ توده است والقا کننده فرهنگ توده دار است سیراب کننده روح
نیست تجارب زده وانتزاعی است دارای پیوند با ریشههای طبقه کارگرنیست.
نظرهوکارت راجع به رسانهها وی رسانهها دارای جنبه سرگرم کننده میداند
این سرگرم باوری را مردم القا میکند پیشرفت دنبال مالکیت دارای رفتن برای ویکسان بودن وسنتی
بودن ارزشهای اخالقی خوب وبدون اخالق آزادی ارزشهای قید وبی پایان لذت طلبی وتمنع خودپایان
معنا ندارد
بی طبقه شدن طبقه کارگر :کتاب به کاربردهای سواد وی علت بی طبقه شدن طبقه کارگر را ظهور
آدمهای با سواد وثروتمند در دهه 1930در انگلستان بود کم کم نرمها وهنجارهای آنها در جامعه
ظهور پیدا کرد طبقه کارکرد دراین ذوب شد وطبقه کارگر به جای پایبندی فرهنگ خود مصرف کننده
فرهنگ مصرفی توده دار شد
ازاین منظر وسایل ارتباط جمعی به معنای واقعی عمومیاند هرگز تمایزهای اجتماعی را میخواهند
بردارند چون جامعه را همگون یکسان میکنند همین خاطر محتوای رسانهها مبتنی بر سالیق پایینتر
طبقات جامعه است.
14
انتقاد حرکات ازاین وضعیت وی معتقد است این وضعیت است وظیفه آموزش ونظام های آموزشی با
به تربیت انسان معنای مسئول از پاسخ گو باشد انسانهای که پاسخ گو باشند مسئولاند نه اینکه
مصرف کننده بستههای آموزشی باشند .حرکات خود را مدافع ترویج حساسیت وآگاهی انتقادی از
طریق آموزش وجهت مقاومت مردم در برابر ویژگیهای دخل وتصرف کنندگان در ارتباطات مقدمهای
میدانست.
افراگری های دخل وتصرف کنندگان در ارتباطات تودهای میدانست
داخل حلهایی که حرکات بیان میکرد اما بازگشت به عصر سنتهایی لوستا لوژیک گذشته
سنتهای طبقاتی وقتی که هر طبقهای برای خود باوری داشت وتعلیم خاص داشت.
رسانهها باید در سطح ملی وتوسط خودمردم اداره شوند خودمردم محتوای آن را تولید کنند
جمع بندی هوکات مثل رایزمن سوری منفی مدرنیته را میبیند از بین رفتن فرهنگ طبقاتی برنامه
سرگرم کننده ومتنذول رسانهها شکل گیری آدمهایی که احساس مسئولیت نمیکنند
راه حل برگشت فرهنگی که جوشیده از خود مردم باشد
نظریه اجتماعی رفتاری
نظریههای ارتباطات را به دودسته کلی تقسیم میکند
نظریههای موسوم اجتماعی ورفتاری (علوم وارتباطات)
نظریههای فرهنگی ریشه در جامعه شناسی تفسیری
نظریههای اجتماعی رفتاری ریشه در جامعه شناسی تجربی روان شناسی روانشناسی اجتماعی
دارند این گونه نظریات از مؤلفههای پژوهشی تجربی استفاده میکنند عمده تاکیدآن برکارکردها وآثار
فردی اجتماعی یک محتوای ارتباطی است جنبی رسانهها چه تاثیری نمیتوانند ذهن مخاطبان در
کوتاه مدت دراز مدت داشته باشد
نظریههای فرهنگی :ریشه در جامعه شناسی تغییری روان شناسی انسان شناسی رسانه
شناسی در روشهای پژوهش اینگونه نظریات عمدتاا روشهای کیفی است روشهای کمی نیست.
این گونه نظریات بیشتر به معنای ارتباطی وتفسیر وقرائت متن توسط مخاطبان تاکید میکند.
الف کارکردهایی پیامهای ارتباطی
نظریه کارکرد گرایی شاید منشأ نظریات مربوط به نقش وکارکرد رسانهها است
نظریه کاسول مبتنی برکارکردگرایی درجامعه شناسی است
نظریه کارکردگرایی ارزشها وهنجارهای مشترک را امری بنیادی در جامعه داند این نظریه اصل را بر
نظم انسجام ووفاق اجتماعی میگذارد براین اساس این نظریه تحلیل میکند که هر پدیده اجتماعی
چه کارکردی برای جامعه دارد ابتدا چارچوبی میگذارد مثال ا نظم وانسجام هر پدید چه خدمتی براین
چارچوب میکند اگر کار گردش به گونهای باشد که نظم را تأمین میکند کارکرد مثبت دارد.
Orgasimگرایی جامعه را ترکیبی از اعضای مختلف هم چنان که ارگانیسم انسان کلیه دارای کارکرد
مثبتاند ولی اگر اختالل در عملکرد سیستم کند آن را عمل وحذف میکنند در جامعه هم اگر عنصری
گژکارکرد داشت باید حذف شود.
نظریه کارکردگرایی نظریه علت گرااست (دلیل گرافیست) از هول به علت میرسد
15
مثال ا از نظر دورکیم این کارکرد دارد وصورت وهمبستگی میان پیروان خودش ایجاد میکند چون کارکرد
دارد جود دارد
این نظریه میگوید تحول وپویایی در درون چارچوب است پوبربا اینکه معتقد نظام سرمایه داری است
میگوید با اصالحات دردرون نظام سرمایه داری میتوان آن را درست کرد.
اگر اینگونه به رسانه نگاه کنیم رسانهها از عناصر نظام اجتماعیاند خدمتی به چهار چوب نظام
اجتماعی میکنند
کارکرد رسانهها از منظر لماسول -1کارکرد نظارت برمحیط (نقش خبری)
-2کارکرد همبستگی اجتماعی (راهنمایی ورهبری)
-3کارکرد انتقال میراث فرهنگی (نقش آموزشی)
-4کارکرد سرگرمی
جایز رایت کارکرد چهارمی اضافه کرد
کارکرد نظارت برمحیط یعنی خبررسانی رسانهها در زمینه رویدادهای سیاسی اجتماعی اقتصادی و
محیطی اخبار مربوط به تحوالت دراند مقاالت سران و...
نظارت برمحیط یعنی اینکه رسانهها رصد ومراقبت میکنند واخبار الزم را به ما اطالع میدهند
کارکرد همبستگی اجتماعی از طریق انتخاب یک سری از موضوعات وتفسیر آنها باعث تقویت
وهمبستگی اجتماعی میشوند نظم وانسجام باید دائماا بازتولید شود
هر چه قدر میزان جامه پذیری بیشتر باشد همبستگی بیشتر میشود
کارکرد وانتقال میراث فرهنگی (میراث عادی وفرهنگی) آثار مادی به نوعی آدمی را متوجه میراث
فرهنگی مادی خود میکند رسانهها باعث فرهنگ پذیری میشوند
ازاین طریق است که یک جامعه میتواند به حیات خودش ادامه دهد
کارکرد سرگرمی رسانهها در قالب ظز و ...اوقات فراغت را پر میکنند
یکی از نظریه پردازان دیگری که در مورد کارکرد رسانهها بحث کرده دنیس یک کوایل است
وی به این کارکرد اشاره میکند کارکرد دیگری را اضافه میکند
کارکرد رسانهها از نظر مک کوایل -1اطالع رسانی -2همبستگی (ارتباط)
-3سرگرمی -4بسیج تودهها
اطالع رسانی الف فهم روابط قدرت در قالب اخبار واطالعات روابط ومناسبات قدرت در سطح جامعه
وجهان را بفهمد همان نقش خبری
تحلیل نوآوری اقتباس وپیشرفت نظام ارتباطی رسانه میتواند از باعث پیشرفت شود چون تصورات
جدیدی رادر ذهن آدمی ایجاد میکند که آدمی سعی دارد به آن جامه عمل بپوشاند
-2همبستگی الف -تعیین ،تغییر وتفسیر معنای رویدادها واطالعات
حمایت از نظم واقتدار حاکم ومستقر
جامعه پذیری
هماهنگ کردن فعالیتهای مجزا به قول کارل اویچ رسانهها میتوانند سلسله اعصاب جامعه است
ایجاد اجماع واتفاق نظر در جامعه (به جای تسلط آرا باعث اجماع نظر میشوند)
16
-3سرگرمی الف تغییر توجه وایجاد وآرامش رسانهها سعی میکنند از طریق سرگرمی از مطالب
نتش را به سمت سرگرمی که خنثی است بروند
ب-کاهش نقش اجتماعی
-4بسیج تودهها باعث بسیج اجتماعی در جامعه میشوند یا برای شرکت در تظاهرات ومخابرات
...
یعنی رسانهها میشوند جزئی از سبک زندگی ما مثال ا هر شب تلویزیون یک برنامه دلخواه را میبینم
عالوه برلین رسانهها بین حوزه خصوصی وعمومی زندگی پیوند ایجاد میکنند محیط خانه حوزه
خصوصی است اما شهر دانشگاه حوزه عمومی است در ظاهر مرزبندی وجود دارد امارسانه بین این
دوپیوند ایجاد میکند مادرتلویزیون (درخانه) رویدادها را میبینم که مربوط به حوزه عمومی است پس
در حوزه خصوصی از حوزه عمومی با خبر میشویم وبرعکس هم هست مثال ا در اتوبوس واگمن گوش
دادن اینها کارکردهای مثبت رسانه بود.
اما هر پدیدهای میتواند کارکرد داشته باشد در نظم اجتماعی اختالل ایجاد کند مادرنقش نظارت
برمحیط توقع داریم رسانهها اخبار را در حوزههای مختلف بدهند هشدارهای الزم را ارائه کنند یا
تصمیماتی را که گرفته میشود وبرای شهروندان مهم باشد کژکارکرد این است که رسانهها دراین
باره سیاه نمایی کنند وباعث ترس ونگرانی در زندگی مردم شوند یاغلو بزرگ نمایی بیش از حد
هشدارها
درخصوص نقش همبستگی اجتماعی هر جامعهای نیاز به حداقلی از نظم وهمبستگی دارد یکی از
کارکردهای رسانه تقویت همبستگی است از طریق جامعه پذیری ومعرفی هنجارهای جامعه
کژکارکرد رسانهها به اسم نظم انسجام وهمبستگی جامعه بستهای است در مقابل هر گونه آزادی
ونوآوری وتغییر بایستند افکار تالی رادرجامعه شکل میدهد وجامعه بسته به وجود میآید.
درخصوص نقش سرگرمی کژکارکرد -1افراط در برنامههای سرگرمی که منجر به سطحی نگری در
جامعه میشود -2ارزشهای ماندگار فرهنگی افت کیفیت پیدا میکند افت سالیق فرهنگی
-4عادت به تن آسایی وجامعه زیاد میشود
-5مردم از واقعیتهای پیرامون غافل میشوند.
نظریههای تأثیر پیامهای ارتباطی
این نظریهها دارای گستردگی واهمیت زیادی در ارتباطات هستند وعمده پژوهشها در ارتباط مربوط به
نحوه وکم وکیف نماید پیامهای ارتباطی هست
کتابهای نظریههای ارتباطات هم عمدتا ا مربوط به نظریات تأثیر پیامهای ارتباطی است
درسیرتحول نظریههای تأثیر مفهوم سازی از تأثیر ورسانه ها تغییر کرده است
4گونه مفهوم سازی در رابطه با تأثیر پیامهای ارتباطی
-1تأثیر مکان -2تأثیر محدود -3تاثیرقدرتمند -4تأثیر ناشی از مذاکره توافق
تأثیر مطلق نخستین مطالعات وپژوهش ها در خصوص پیامهای ارتباطی معتقد به تأثیر مطلق پیامهای
ارتباطی بود واین مربوط به دوره آغازین پژوهشهای ارتباطی بود باور به تأثیر مطلق رسانهها وپیام
های ارتباطی در فاصله دوجنگ جهانی باور مسلط وغالب بود.
اسپ ور 1986مفروضات اصلی تأثیر مطلق را بیان میکند
17
فرضیههای اصلی تأثیر مطلق -1عوامل محرک محتوای رسانهای نقش اصلی را در فرایند تأثیر بازی
میکنند
-2مردمی که محتوای رسانهها به آنها عرضه میشود واکنش یکسان ومشابهی بروز میدهند در
واقع تمایزهای فردی واجتماعی نادیده گرفته میشود
-3تاثیررسانه ها مستقیم وفوری اتفاق می افتد
این باور تحت تأثیر پژوهشهای تجربی به ویژه در آمریکا مورد شک وتردید قرار گرفت کارل هاولند در
دانشگاه بیل پژوهشهایی رادرمورد تأثیر پیامهای ارتباطی روی ارتش انجام داد
کاتروبرسون والوراسفلد در خصوص رفتارهای رأی دادن مردم وانتخاب مردم پژوهشهایی را در
دانشگاه کلمبیا انجام دادند میخواستند بدانند پیامهای ارتباطی چه تاثیری بررای دادن مردم دارد.
نتیجه این پژوهشها این بود که محتوای رسانهها تأثیر مطلق ندارد که تأثیر محدود وجزئی دارد
حروف کالیو :محتوا رسانهها علت الزم وضروری تأثیر ومخاطب نیستند بلکه به عنوان مجموعهای از
عوامل میانجی عمل میکند
مفهوم سازی تأثیر محدود باور به تأثیر محدود رسانهها بعد از جنگ جهانی دوم تا 1970اکنون غالب
بود اما
تأثیر قدرتمند از 1970به بعد با مفهوم سازی جدید باور تأثیر قدرتمند رسانهها بوداگرچه تأثیر مطلق
ندارند اما تأثیر قدرتمند دارند این باور ناشی از گسترش استفاده از تلویزیون وآثار اجتماعی و فرهنگی
تلویزیون بود اندیشههای مارکسیتی وچپ که معتقد بود رسانهها در کشورهای سرمایه داری ابزار
مشروعیت سازی باری قدرت وحکومت هستند .مهمترین تاثیری که رسانهها نسبت داده میشود
تأثیر شناختی بود برخالف نظریه مطلق که معتقد بودند رسانهها رفتار مردم را تغییر میدهند؛ اما تأثیر
قدرتمند معتقد بود رسانهها تأثیر وشناخت افراد دارد تأثیر محدود معتقدبود که رسانهها تحکیم
باورهای موجود میپردازند.
سپس نظریه تأثیر مطلق تغییر رفتاری تأثیر وعملکرد افراد
نظریات تأثیر محدود تحکیم باورهای موجود
نظریات تأثیر قدرتمند تأثیر شناخت افراد
نظریات مذاکره وتوافق برساخت معنا
تأثیر ناشی از مذاکره وتوافق مهمترین تاثیررسانه ها برساخت معناست این با ساختارگرایی متفاوت
است یعنی تصور ودرکسی که مخاطب از دنیای پیرامون خودش دارد حاصل ترکیب ساخت اجتماعی
معنا ،معنای حاصل از تجربه شخصی است.
نکته :در تأثیر قدرتمند مثل نظریه کاشف معتقد است برشکل گیری تصویر فهم ودرک از دنیای پیرامون
تأثیر قدرتمند دارد
اما مشارکت ناشی از توافق تصور درک ما از دنیای پیرامون ترکیب ساختار رسانهای معنا ومعنای
حاصل از تجربه شخصی است تصور ودرک ما فقط ناشی از معنا سازی رسانهها نیست بلکه معنایی
که آنها میسازد با معنایی که ما خود به تجربه شخصی به دست میآوریم ترکیب میشود ومعنای
واحد میسازد.
نظریه تزریقی hypoderamiet
18
نظریه تزریقی معنای مفهومی تأثیر مطلق است براساس نظریه تزریقی پیامهای ارتباطی برنگرش
ورفتار مخاطب تأثیر مطلق دارد.
مثل داروکه وقتی تزریق میشود موزی اثر میکند
نظریه ارتباط گونهای پیام مثل گلومه ای است که شلیک میشود ومخاطب را از پا در میآورد هم
نگرش وهم رفتار این نظریه معتقد است پیام دهنده رسانهای به طوریکسان ویکنواخت به همان
مخاطبان میرسد نظریه تزریقی مبتنی والگو ،ارتباط یک مرحلهای است.
همه مخاطبان به طور مستقیم با رسانهها در ارتباطاند وتاثیر میگیرند تأثیر محتوای پیام فوری
ومستقیم بدون واسطه است نظریه تزریقی قائل به آثار کوتاه مدت پیامهای ارتباطی است واین تأثیر
مستقیم نوری ومطلق است
ونه تنها نگرشها بلکه رفتار مخاطب را تغییر میدهند
نظریه تزریقی منشآت گرفت از نظریه رفتار گرایی (محرک پاسخ) در روان شناسی است این نظریه
(رفتارگرایی) دردهه 1930رویکرد غالب در دوران شناسی بود ترکیبی معنا است که رفتار انسان
شکل پیچیدهتری از رفتار حیوانات است وهم چنان که حیوانات در برابر محرکهای پاداش وتنبیه
واکنش نشان میدهند انسان هم واکنش نشان میدهد رفتار انسان وتابعی از محرکهای برونی
است (آزمایشهای شرطی شود) محرکهای شرطی میتواند تبلیغات رسانهها پول تطبیع ترس بنام
نظریه رفتار گرایی معتقد است انسان هم موجود شرطی است
دنیس مک کوایل سون ونیدال دو ایده اصلی نظریه تزریقی را اینگونه بیان میکند:
نظریه تزریقی تصویری از جامعه مدرن به دست میدهد که ترکیب یکپارچهای از افراد اشمیزه شده
است یعنی افراد تک تک مثل جزیرههای مجزا الزم هستند (جامعه توده دار) وپیوندهای متقابل
اجتماعی را نادیده میگیرد در نظریه تزریقی به منزلهاتم های مجزا در نظر گرفته میشوند وپیوندها
ومناسبات وروابط میان فردی را نادیده میگیرد
براین اساس این نظریهها :فعالیت رسانهها در خدمت منافع وخرامت گروههای صاحب قدرت است.
رسانه را عنوان ابزار کنترل اجتماعی وشرطی سازی در اختیار وجود دارند ومردم را به سوی خود
میکشد.
ویژگیهای اصلی نظریه تزریقی مخاطبان به طور مستقیم وبدون میانجی ساختار اجتماعی وگروهی
با رسانهها در ارتباطند الگوی یک مرحلهای ارتباط
مخاطبان به صورت مجموعه همسان ویکپارچه از نظر اجتماعی مدرن وارزش برابر فرض میشوند.
به عبارتی دراین نظریه ویژگیهای متمایز فردی واجتماعی نادیده گرفته میشود (مخاطبان به لحاظ
اجتماعی برابراند)
رسانهها قدرت تأثیر گذاری باالیی دارند نه تنها نگرشها بلکه بررفتارم تأثیر میگذارند.
در واقع این نظریه را عمدتاا لماسول مطرح کردند الگوی ارتباطی االسول پیش فرضش تأثیر فوری
ومستقیم والگوی االسول خطی است.
شیوه تبلیغاتی گوبلز یکی از مواردی است که به رسانه مستقیم بیان شده واز دورسانه سینما ورادیو
بیشترین استفاده را کرده است.
19
مرزچاکریتی درباره شیوههای تبلیغاتی لوگز تحقیق میکند رفتار آدمها تحت تأثیر یک سری غرایز
اساسی است در غریزه مبارزه جویی یا دشمنی -2غریزه ملع ومیل به تغذیه -3غریزه جنسی یا
غریزه پدری وداوری در هر دورانی ممکن است یکی ازاین غزایز یا ترکیبی از آنها بررفتار آدمی حاکم
باشد تبلیغاتی موفق است که غریزه غالب را تحریک کند غریزه غالب درست آلمان غریزه مبارزه جویی
بود وتبلیغات لوبگزاین غریزه را تحریک کرده است گفته یک نژاد حق سروری دارد واین حق را تاریخ به
او داده است.
ازنظر چاکوتین رفتار سیاسی توده هاتابع ماشین تبلیغات دولت است
پروپاگاندا راباعث برانگیختن رفتار سیاسی دلخواه است
پژوهش وی مبتنی برنظریه رفتارگرایی وهمان محرک پاسخ است
ژان کلونز :به نظرچاکوتین نمادها یا شعارها از طریق بازتابهای شرطی به صورت مستقیم یا غیر
مستقیم راه خود را به سوی محرکهای اصلی باز میکند وآن ها را به حرکت در میآورد وهمین
اساس موفقیت تبلیغات سازی ها بود.
نظریه استحکام (تأثیر محدود)theinformentn or limiet effeck
این نظریه تأثیر پیامهای ارتباطی برنگرش رفتار مخاطب را محدود میداند این نظریه برخالف نظریه
تزریقی است وجریان ارتباط را دومرحلهای میداند واین تأثیر را عمدتاا در جهت استحکام وتقویت باورها
نگرشهای موجود مخاطب میداند.
الگوی دومرحلهای جریان ارتباط رهبران افکار یا گروههای مرجع ما بین رسانه ومخاطب اند
به عبارتی پیامهای ارتباطی ابتدا از رسانهها به رهبران افکار میرسد واز آنها در میان مردم
وطرفدارانشان میرسد
اگر در نظریه تربیتی ومخاطبشان اتمهای مجزا ومستقیم با رسانه در ارتباطاند در این رهبران افکار
گروههای راجع نظریه مخاطبان به طور مستقیم با رسانه در ارتباط نیستند.
استدالل اصلی الگوی جریان دومرحلهای ارتباط ارتباط رودررو ومیان فردی در جریان ارتباط رسانهای از
مرحلهای انتقال به مرحله دریافت مداخله میکند یعنی این جریان ارتباط از رسانه مخاطب بدون واسط
نیست
نظریه استحکام با تأثیر محدود تأثیر شناخت گرایی دروان شناسی بود.
در نظریه استحکام یک سری از متغیرها ویژگیهای متمایز فردی واجتماعی توجه میشود
سابقه این نظریه پژوهشها را راسفلد وهمکارانش در 1940در آمریکا برمی گردد (در خصوص رفتاررای
دادن مردم) سؤال اصلی تحقیقها را سطر رسانهها چه قدر در تغییر دیدگاههای سیاسی مردم ورفتار
رأی دادن مردم تأثیر دارند
نتیجه تحقیقات الراسفلد این بود که رسانهها تأثیر چندانی بر رفتار رأی دهی مردم ندارند واتفاقا مردم
بیشتر تحت تأثیر ستودهای شخصی هستند یعنی ارتباطات میان مردمی روی رفتار سیاسی مردم
بیشترین تأثیر میگذارند ورهبران افکار وعقاید مهمترین تأثیر رادر فرایند ارتباط دارند.
رهبران افکار کسانی هستند که وقتی بحث به صورت طبیعی پیش میرود نقش هدایت کننده جمع
باشند.
20
رهبران افکار دریافت واستفاده بیشتر از منابع رسانهای دارند اشراف وآگاهی بیشتری دارند .دارای
مشابهتهایی باپیروان خود هستند وکامال بیگانه نیستند
از سطح باالی معاشرت اجتماعی برخوردارند خودباوری وتاثیر گذاشتن بردیگران دارند
این رهبران افکار در راستای خطوط فکری خود پیامهای رسانهای را انتخاب واقتباس میکنند
رهبران افکار دارای نقش پارادوکس وناقص آمیزند هم نقش کلیدی ارتباط دارند واز طرفی به عنوان
دروازه بانان در فرایند ارتباط عمل می کنندپیام هایی که در راستای هدف آن هااست انتخاب میکند
نظریه استحکام اعتقادی به ایجاد تاثیرات رفتاری پیامهای ارتباطی ندارد بلکه پیامهای رسانهای فقط
میتواند معرفت وشناخت مردم تأثیر گذارد نقش رسانهها بازسازی زمینههای معرفتی وشناختی
افراد است وعمدتا تثبیت وتقویت باورهای موجود است.
یک سری عوامل میانجی بین رسانهها ومخاطب وجود دارد که میتواند تأثیر گذارد فرایند ارتباط باشد
خورف کالیر 5عامل میانجی بین رسانهها ومخاطب وجود دارد
افکار مورد عالقه مردم وچگونگی تأثیر گذاری این عالیق برشیوه های گزینش واستفاه از آن از رسانه
یعنی ذهن مخاطبان مثل لوح سفیدی نیست بلکه یک سری افکار وعقایدی دارد که مورد باور آنها
است
گروهی که افراد از آن عضویت دارد وچگونگی تأثیر گذاری عالیق گروهی برافکار مورد عالقهای مردم
مخاطبان دارای یک سری پیوندهای گروهیاند واین پیوندهای گروهی دیگر آنها تأثیر میگذارد
برقضاوت آنها تأثیر میگذارد.
اشاطه میان فردی محتوای رسانه مثال ا من اطالعات رسانه را مستقیم از آن نگرفتم بلکه شاید از
دوستم شنیده باشم
رهبران فکری که واسط رسانه پیرواناند براساس سالیق خود گزینش میکنند
نقش رسانهها در جامعه با اقتصاد آزاد نظریه تزریقی متناسب با جوامع بسته واستبدادی است اما
اقتصاد ماند امکان مالکیتهای متعدد را برای رساند فراهم میکند رسانهها در جامعه با حکومت
دموکراتیک فعالیت میکنند سپس محتوای مشابه ندارند اما در جوامع بسته محتوای یکسان ارائه
میدهند ومردم حق انتخاب ندارند.
جلسه ششم
تأثیر پیامهای ارتباطی ژاکارنو
در بحث ازتاثیر رسانهها باید سه حالت را ازهم تفکیک کرد
-1تغییر عقیده موجود
-2ساختن عقیده تازه بدون ارتباط با عقاید قبلی
-3تقویت عقیده موجود
خودکازنومعتقد است بیشترین نقش رسانهها تقویت واستحکام باورهای موجود مخاطب است روان
شناسان اجتماعی مکانیزم استفاده انتخابی ادراک انتخابی به انباشت انتخابی را تأثیر گذار میدانند.
یعنی )1عمدتا ا از رسانههایی استفاده میکنیم که با باورها و عقایدمان سازگاری بیشتری داشته
باشد
21
)2مکانیزم ادراک انتخابی و عمدتاا مضامین و محتوای رسانهای را با توجه به چارچوب فکری خود درک
و تفسیر میکند مثال ا بحث قرائت یا تفسیرهای دینی هرکسی مطابق با چارچوب خود تفسیر میکند.
)3انباشت یا حافظهای انتخابی به این معنا است که اصوال ا ما پیامها و مضامینی که با عقاید
ناسازگاری بیشتری داشته باشد را در حافظه بلندمدت خود حفظ میکنیم و به آن مراجعه میکنیم
اگر عقایدی سازگاری با باورهای ما نداشته باشد آن را فراموش میکنیم
درواقع مزیت وبرتری استحکام این است که تأثیر پیامهای ارتباطی به میانجی ارتباطهای میان مردمی
و ساخت اجتماع مخاطب صورت میگیرد رسانه مستقیماا تأثیر ندارد بلکه با عوامل میانجی مثل
رهبران افکار منتقل میشود.
انتقادها نظریه استحکام:
-1حجم و دامنه پیامهایی که از رسانهها به مخاطبان منتقل میشود بسیار بیشتر از آن است
که در این نظریه به آن توجه شده است.
-2عمدتا ا در بیشتر موارد اشتراک در عقیده دیده میشود تا انتقال عقیده
-3این نظریه طیف دودرجهای دارد رهبران افکار جوینده اطالعاتاند مخاطبان و پیروان دریافتکننده
و مصرفکننده اطالعات درصورتیکه واقعیت اینگونه نیست بلکه پیروان گاهی نقش رهبران
افکار را بازی میکنند و گاهی رهبران افکار پیرومی شود.
-4بین رهبران افکار و پیروان گروه سوم بیتفاوتی هستند که نه عالقه به تأثیرپذیری از رهبران
افکار دارند نه عالقهای برای به دست آوردن اطالعات (نمونهای این در جریان انتخابات است)
هیچکدام از این نظریهها بیانگر تمام واقعیت نیستند بلکه هرکدام بخشی از واقعیت را میگویند.
نظریه یادگیری اجتماعی و جامعهپذیری social heavning and soualizadion
(آلبرت باند ورا)
نظریه یادگیری اجتماعی به این معناست که نقش رسانهها در زندگی روزمره مردم فقط مربوط به
تغییر یا تقویت و نگرش نیست بلکه رسانهها میتوانند منجر به کسب ارزشها نگرشها الگوهای
رفتاری شوند یعنی یک سری الگوی رفتاری را از رسانه یاد بگیریم ارتباط مساوی است با آثار
اجتماعی رسانه
یکی از نظریههای آثار اجتماعی رسانهها نظریه یادگیری اجتماعی و جامعهپذیری است
این نظریه ادعا میکند بسیاری از اصول و چیزهایی که برای راهنمایی و عمل به آن نیاز داریم و بهطور
شخصی و مستقیم تجربه نمیکنیم بهطور غیرمستقیم از رسانهها در مدرسه توسط والدین و گروه
دوستان و آشنایان یادمی گیریم بهخصوص رسانهها در یادگیری اجتماعی نقش مهمی دارند مثال ا در
بحث خشونت در رسانهها نظریه یادگیری اجتماعی میگوید افراد بهخصوص کودکان و نوجوانان آنها
را یاد میگیرند و بعد در خصوص زندگی واقعی اجرا میکنند ما خیلی از الگوهای رفتاری را یاد
میگیریم و در عمل اجرا میکنیم
نظریه یادگیری اجتماعی :فرد از طریق مشاهده و مطالعه متون رسانهای الگوهای رفتاری را یاد
میگیرد و بعد آنها را تکرار میکند هرچه قدر این رفتارها پاداش بگیرند تقویت میشود و استحکام
پیدا میکند
-5فرایند اصلی یادگیری اجتماعی:
22
-1توجه -2به خاطر سپردن و به یادآوردن -3توصیه عملی -4انگیزش
توجه ما برای یادگیری و الگوبرداری باید به یک محتوای رسانهای توجه کنیم و اگر توجه بهصورت نگیرد
الگوبرداری صورت نمیگیرد الگوبرداری منوط به توجه به رویداد ارتباطی است و آنچه میبینیم و توجه
میکنیم به خاطر میسپاریم اگر ما آنچه را به آن توجه کردیم به خاطر سپاریم عمل الگوبرداری صورت
نمیگیرد و آنچه را توجه کردیم و به خاطر سپردیم باید عمل کرد بهکارگیری آنچه به خاطر سپردم تولید
عملی است تولید عملی تداومش درگرو این است که باانگیزه الزم برای تکرار آن عمل را داشته
باشیم اگر تولید عملی پاداش بگیرد انگیزه برای تکرار عملی زیاد میشود و اگر تنبیه شود انگیزه برای
تکرار عمل کم میشود.
پاداش و تنبیه نمادین کسی که الگوهای جامعه را زیر پا گذاشت توسط بیش دستگیر شد در فیلم
ولی کسی که الگوی مناسب داشت پاداش میگیرد و این بهطور نمادین است که از طریق رسانهها
یاد داده میشود که اگرچه گونه رفتار کنی پاداش میگیری
وی میگوید رسانهها تنها منبع یادگیری نیستند بلکه معلمان خانواده همساالن هم هستند اما
رسانهها در میان منابع یادگیری اجتماعی بیشترین نقش رادارند تأثیرگذاری رسانهها در فرایند
یادگیری اجتماعی تأثیرگذاری مستقیم است.
این تأثیرگذاری به میانجی نفوذ شخصی به شبکههای اجتماعی صورت نمیگیرد یعنی برخالف نظریه
استحکام
نظریه یادگیری اجتماعی در مورد از جامعهپذیری رسانههای اجتماعی تأثیر دارد جامعهپذیری از طریق
نقش یادگیری رسانهها یعنی رسانهها ارزشها هنجارهای جاافتاده اجتماعی را از طریق پاداش و
تنبیه نمادین به مردم یاد میدهند درواقع جامعهپذیری یعنی اینکه افراد با پذیرفتن و درونی سازی
ارزشها و هنجارهای اجتماعی جزئی از گروه بزرگتر اجتماعی و فرهنگی میشوند.
هابز آدمی از وضعیت طبیعی درمیآید و وارد وضع مدنی میشود
رسانهها یکی از مهمترین ابزارهای جامعهپذیریاند.
جامعهپذیری سیاسی :یعنی یک سری هنجارها و الگوهای هنجار سیاسی به افراد آموزش داده
میشود ارزشهای سیاسی پذیرفته در جامعه را بپذیرند مثال ا در تظاهرات شرکت کنند
گیرنز جامعهپذیری اولیه شاید در ابتدای دوران کودکی و خردسالی اتفاق میافتد یک سری از آداب و
رفتار اجتماعی رامی آموزیم.
جامعهپذیری اولیه مبنایی است برای رفتارها واکنشهای ما در دورههای بعد زندگی
جامعهپذیری ثانویه عمدتاا از طریق مدرسه رسانه گروههای همساالن صورت میگیرد اینها درواقع
بهعنوان جامعهپذیری ثانویه است
رسانهها پلی هستند بین زندگی شخص ما وزندگی اجتماعی ما در بسیاری از اوقات خیلی از
نقشها را از رسانهها میآموزیم اینکه جامعه از ما چه انتظاری دارد.
اگر کسی نتواند مطابق انتظارات نقشها در جامعه عمل کند میگویند خوب جامعهپذیر نشده است
دنیس مک کوایل :درواقع اگر بپذیریم که خانواده از نهادهای اصلی جامعهپذیری در جامعه بوده است
اما گاهی رسانهها از طریق انتقال و اشاعه ارزشها هنجارهای جدید ارزشهای هنجارهای جاافتاده
قدیمی را تضعیف میکند.
23
مک کوایل جامعهپذیری رسانهها را دارای 3جنبه دارند ازیکطرف رسانهها هنجارها ارزشهای
جاافتاده قدیمی را تضعیف میکنند و از طرف دیگر باعث تداوم و تقویت ارزشهای موردنظر والدین و
معلمان میشوند.
وی معتقد است نقش رسانهها عمدتاا همرنگ گرایی است و حمایت از هنجارهای مسلط مستمر
اجتماعی است.
نظریه کاشت ( cullivabion Hearyکشت)
توسط جرج گریز در سال 1960
این نظریه هم چنانکه از اسمش پیداست رسانهها یک سری از عقاید باورها را در ذهن مخاطب
کشف میکند وقتی این باورها در ذهن مخاطب کشف شد مخاطب دنیا را همانگونه میفهمد که
رسانهها به تصویر کشیدند.
نحوه درک و فهم مخاطب از دنیای پیرامون مبنی بر رسانهها است
نظریه کاشت تأثیر درازمدت رسانهها است نظریه کاشت عمدتاا روی تلویزیون بهعنوان رسانه اصلی در
جامعه تأکید میکند.
نظریه کاشت در دوران سنت تأثیر قرار دارد جزو نظریاتی است که معتقد به تأثیر درازمدت رسانهها
است و ادعایش این است که نظریهها سنتی تأثیر رسانهها ازیکطرف نکته مهم غافل بودند و آن این
است که تلویزیون بهعنوان سازنده جریان اصلی فکری و فرهنگی تمام جریانهای فرعی را در درون
خودش جذب و هضم میکند به عبارتی تلویزیون جهانبینی مردم را یککاسه و یکدست میکند مثل
نیروی جاذبه تمام جریانهای فکری و فرهنگی و حاشیهای را در درون یک جریان اصلی حل میکند.
سؤال ارشد درواقع فرا گرد کاشت مهمترین تأثیر رسانهها را تصویر دنیای اطراف میداند
مهمترین تأثیر تلویزیون تصویر ذهنی اطراف است ما دنیا را آنگونه میبینیم که تلویزیون نشان
میدهند آنچه رسانهها به ما نشان میدهند و دنیای نهادین است
طبق نظریه کاشت مهمترین نقش تلویزیون ساختن دنیای نمادین است و درک و فهم ما از دنیای
واقعی تابعی از دنیای نهادین است
مثال ا بحث خشونت بینندگان پرمصرف آیا کسانی که برنامههای خشونتآمیز میبیند الگوهای رفتاری
را یاد میگیرند و تکرار میکنند نظریه کاشت برعکس نظریه تزریقی نظریه یادگیری اجتماعی است در
این نظریه کسانی که برنامههای خشونتآمیز تلویزیون را تماشا میکنند تصور میکنند که دنیای
واقعی که نشان زندگی میکنند دنیای پر از خشونت و ترس است یعنی احساس ترس نگرانی را زیاد
میکند از دنیای پیرامون یعنی تأثیر برنامههای خشونتآمیز را رفتاری نمیدانند بلکه تأثیر شناختی
میدانند.
وقتی یک سری از رویدادها در ذهن ما کشف میشود ما بر اساس همان دنیای واقعی را میفهمیم و
درک میکنیم تماس فرایند با تلویزیون بر مفهومسازی مخاطبان از دنیای واقعی تأثیر میگذارد.
نظریه کاشت معتقد است تلویزیون اثرات درازمدت قدیمی متراکم و بااهمیت دارد یعنی اینکه فرایند
کاشف نگرشها در ذهن مردم امری است که بهصورت درازمدت و آرام صورت میگیرد و این فرایند
درازمدت عقاید در ذهن ما کشف میشود و رسوب میکند و درک ما از دنیای پیرامون بر اساس آن
شکل میگیرد.
24
پیشفرضهای نظریه کاشف برای تحلیل تأثیر پیامهای تلویزیون:
-1احتمالی اینکه برنامه خاصی بر ذهن مخاطب تأثیر داشته باشد وجود دارد
البته سنجش تأثیر محتوای خاص کار مشکلی است تأثیر فراگیر تلویزیون در درازمدت اتفاق میافتد و
در کوتاهمدت اهمیت دارد که بر کلید دنیای تلویزیون و استانها پیامها و تصاویری که بهطور مکرر بخش
میشود تأکید کرد
-2تأثیر تلویزیون درمجموع نمادین است تا رفتاری یعنی شناخت تصویر ذهنی و مفهومسازی از
واقعیت را تحت تأثیر قرار میدهد.
-3تأثیر تلویزیون بیشتر در جهت حفظ نظم اجتماعی و ایدئولوژیکی موجود است تلویزیون سعی
میکند ایدئولوژی موجود را اشاعه دهد و درونی سازد.
گزبنر :تلویزیون رسانه جامعهپذیری محافظهکارانه است سعی دارد وضعیت موجود را حفظ کند و تداوم
بخشد.
ساختار نظریه :در دهه 1970پروژهای به نام شاخصهای فرهنگی در آمریکا که گریز وهم کاران مجری
این پروژه بودند و مربوط به تأثیر تلویزیون بهویژه برنامههای خشونتآمیز بر نگرشهای شهروندان بعد از
جنگ جهانی دوم میزان بزهکاری با رشد تلویزیون در امریکا زیاد شد و برخی این قرض را مطرح کردند
که افزایش جرم و رضایت تحت تأثیر تلویزیون است.
نتیجه این پژوهش نظریه کاشت بود افزایش خشونت و جرم و رضایت در آمریکا ربطی به برنامههای
خشونتآمیز ندارد اما برنامههای خشونتآمیز باعث ترس و نگرانی مردم از دنیای پیرامون خود شد.
پروژه شاخصهای فرهنگی شامل یک راهبرد و تحقیقاتی سه قسمتی بود به عبارتی متمرکز بر سه
بخش بود
تحصیل فرایند نهادی نام داشت یعنی الزامها و رفتارها و محدودیتهایی که اعمال میشد برای تولید
توزیع گزینش محتوای رسانهای
تحلیل نظام پیام نام داشت یعنی متناوبترین متداولترین و پایدارترین الگوها و نهادهایی که در
محتوای رسانهای اشاعه پیدا میکرد در مورد اقلیتها کلیشههای جنبتی انگارهای خشونت درواقع
همان تحلیل محتوا است چه الگوهایی بهطور تکرار شوند در برنامههای تلویزیونی وجود دارد
تحلیل از تأثیرات تماشای تلویزیون چه تأثیری بر مفهومسازی مخاطبان از دنیای پیرامون داشت
جلسه هفتم
گریز بینندگان تلویزیون را به دو دسته تقسیم کرد بینندگان کممصرف کمتر از چهار ساعت در شبانهروز
تلویزیون میبینند
اثر کاشت عمدتاا روی بینندگان پرمصرف است
مثال ا پرسیده بود به نظر شما چند درصدد و نیامد آمریکا زندگی میکنند رقم درست %6اما بینندگان
پرمصرف رقمی را کنار ذکر میکردند بیش از این بود چون عمده افراد در تلویزیون شخصیتهای
آمریکایی بودند مثال ا چند درصد جمعیت آمریکا اشتغال به فعالیتهای قضایی دارند آمار واقعی از بود اما
بینندگان پرمصرف بیشتر میگفتند چون %20شخصیتهای تلویزیونی در طول هفته دیگر ما بر
احساس قضایی بودند.
25
یا چون میزان خشونت و جرائم در تلویزیون آمریکا زیاد بود بینندگان پرمصرف ترس بیشتری از حضور در
شب در خیابان داشتند.
اگر کسی بخواهد بر اساس نظریه کاشت عمل کند (تحقیق کند) باید از روش ترکیبی استفاده کند
هم تحلیل محتوا هم پیمایش ابتدا از طریق تحلیل محتوای برنامههای تلویزیونی میفهمد چه
الگوهایی در این برنامه استفاده شد -2گام دوم میزان استفاده افراد از تلویزیون رأی سنجید
(پیمایش)
-4آیا بین مفهومسازی بینندگان پرمصرف و کممصرف از دنیای واقعی متفاوت وجود دارد یا نه
فروش صابون نیست بلکه پژوهشهایی است فرهنگی پایه واصلی یعنی دیدگاهها وجهان
بینالمللی که تلویزیون ارائه میدهد راهور تحقیق قرار میدهد عمدتاا روی آثار تدریجی متراکم
در درازمدت است و اصال ا مبتنی بر الگوی محرک پاسخ اظهار نیست.
-5گرم :ارتباطات تعامل از طریق پیامهاست ارتباطات یک فرایند متمایز انسانی است که آفریننده
محیطزیست که این محیط نمادین فرهنگ را میسازد.
ارتباطات جمعی تولید انبوه محیط نمادین است
این محیط نمادین چیز خنثی نیست بلکه بر قدرت سیاسی و فرهنگی داللت دارد یعنی حق تولید پیام
از قدرت اجتماعی نشست میگیرد کسانی که صاحب قدرت در جامعه هستند نگرش آنها بهعنوان
محتوای پیام ارتباطی استفاده میشود صاحبان قدرتاند که میز خطابههای عمومی دسترسی دارند
گرمز :اصال ا کاشت درباره فرآیند فرهنگی داستانگویی است داستان یا قصه لوی برای سرگرمی
نیست یکی از محتواهایی که باعث فرهنگ پذیری میشود قصهها است این قصهها انباشته از
باورهای اجتماعی و فرهنگی است؛ بنابراین بسیاری از برنامههای تلویزیون یک قصه و روایت است.
چه کسی فرصت داستانگویی به دست میآورد و داستانها و روایتهای چه کسانی گفته میشود
تاریخ را تاریخ نویسان فاتح مینویسند
درگذشته این داستانها بهصورت شفاهی و رودررو گفته میشد اما امروز داستانگوی بزرگ عصر
تلویزیون است تلویزیون روایتهای خود را بیان میکند و بیرون از فرایند تصمیمگیری دموکراتیک است
یعنی همگان دسترسی تلویزیون برای بیان داستانها و روایتهای خود ندارند تأثیر این داستانها مثل
تأثیر تزریقی نیست بلکه مدل کاشف فرهنگ پذیری است نه ترتیب فرهنگ یک نظام قصه و روایت
است که بهصورت انبوه تولید میشود و میان هستی و آگاهی از هستی میانجیگری میکند
ایدئولوژی ممکن است یک آگاهی کاذب و دروغین ممکن است به انسان بدهد قصهها ما پامال از
ارزشها باورهای ایدئولوژیکی است.
تلویزیون فراگیرترین و متداولترین قصهگو است در قالب زنجیره فیلم و ...حتی خبر
مفاهیم نظریههای کاشت:
ازجمله کسانی که نظریه کاشت را نقد میکرد فردی به نام ((پل هیرش)) بود وی میگفت که گریز
همکارانش کار کنترل متغیرها را در پژوهشهای خود بهدرستی انجام ندادند.
در واکنش به انتقادها وی تجدیدنظر کرد و مفهوم ساخت:
-1مفهوم جریان اصلی mainstream
-2مفهوم تشدید Resonace
26
جریان اصلی و غالب اشارهای است به تأثیر تلویزیون در تثبیت و یکسانسازی ایدهها در جامعه یعنی
تلویزیون یک جریان اصلی و غالب فرهنگی را میسازد و شکل میدهد.
در هر جامعهای جریانهای متنوع فرهنگی وجود دارد اما جریان اصلی و غالب که تلویزیون میسازد
حاصل جمعوجوری باور و عقیدههای جامعه نیست بلکه تلویزیون جریان مسلط فرهنگی را میسازد
که این جریان غالب بقیه جریانها را در خود جذب میکند.
جریان اصلی سازی یعنی یککاسه کردن و تقارن ایدهها در جامعه و تلویزیونها و تبلور اصلی جریان
اصلی سازی است
تلویزیون دیگر منابع آگاهی و اطالعات را تحتالشعاع قرار میدهد فراگیری که تلویزیون دارد روزنامهها
مجالت کتاب و ...ندارد از این نظر مهمترین نماد جریان اصلی فرهنگی در جامعه است
این است که گزینه میگوید تلویزیون بزرگترین قصه گوی محصوالت
وی در نظریه کاشف میگوید درست است که بر بینندگان پرمصرف تأثیر میگذارد اما از طریق ارتباطات
میان فردی پرمصرفها روی عالیق باورهای کممصرفها تأثیر میگذارد در نظام ارتباط چاپی و مکتوب
تفاوتها و تمایزهای بین مردم بود که مهمترین آن سوار بود سطح سواد تمایزی بود چون
نمیتوانستند کتاب و روزنامه بخوانند یا اگر وضعیت اقتصادی خوبی نداشته باشند نمیخرند اما
تلویزیون رسانهای که تمایزهای طبقاتی معرفتی را کمرنگ میکند مثال ا بزرگساالن کودکان برنامه
یکسان میبینند فقیر و غنی و مردم باسواد بیسواد
ازاینجهت است که میگوییم تلویزیون ایدهها و باورها را یککاسه میکند
مفهوم تشدید :اثر کاشت درگروهای خاصی از جمعیت تشدید میشود و بیشتر میشود با دودسته
بینندگان پرمصرف داریم زنان و مردان وقتی برنامههای خشونتآمیز را مستمر میبینند
زنان بیشتر احساس ترس میکنند چون زنان احساس شکنندگی و ترس بیشتری را از هم جدا
میکنند یا مثال ا تحقیقات اجتماعی کاشت نشان داد کسانی که در مناطق مرکزی و جرم خیز شهرها
هستند احساس ترس بیشتری میکنند بعد از تماشای مستمر برنامههای خشونتآمیز
یا کسانی که تجربه شخصی مورد دستبرد قرار گرفتن داشتند وقتی تجربه زیستی آدمها با دنیای
نمادین سازگار باشد و مشابه باشد اثر کاشت بیشتر است
تشدید در لغت چیزی است سازگار باتجربه زیستی
پیشفرضهای نظریه کاشت:
-1تلویزیون رسانه منحصربهفرد است تلویزیون رسانهای فراگیر است
در آمریکا در سال 1950م %9تلویزیون شخصی داشتند
1991م %98/3بر حداقل یک تلویزیون داشتند وبیش از 2/3خانوادهها بیشتر از یک دستگاه تلویزیون
داشتند.
تلویزیون بهطور متوسط 7ساعت روشن است
تلویزیون در مقایسه با رسانههای دیگر برای مخاطبان بیشتری در دسترس است چون استفاده از
تلویزیون نیاز به سواد یا مهارت خاصی ندارد.
استفاده از تلویزیون تقریباا رایگان است
استفاده از تلویزیون نیاز به تحریک جغرافیایی ندارد برای فیلم مجله کتاب و...باید از خانه بیرون بروی
27
تلویزیون تالش میکند تمایزها را از میان بردارد و همگونی و تجانس ایجاد کند
تلویزیون سازنده جریان اصلی فرهنگی است تجلی بارز جریان سازش فرهنگی در هر جامعهای است
تلویزیون بازوی فرهنگی جامعه آمریکا است
نظریهپردازان B 3را توضیح نقش تلویزیون سطح میکنند
Belluring-1کمرنگ کردن محو کردن
Belading-2یکپارچه کردن
Bending-3به خدمت درآوردن
تلویزیون تفاوتهای و تمایزهای سنتی جهانبینیها و نگرشها در جامعه محو و کمرنگ میکند
تلویزیون تجربیات متنوع را و همینطور روابط متنوع را با دیدگاه در جریان همسان و یکسان مخلوط
میکند
تلویزیون جهانبینیهای که میسازد را در خدمت منابع صاحبان قدرت و ثروت درمیآورد
-3تلویزیون بهجای نگرشها و عقاید خاص مفروضات بنیامین را درباره زندگی در ذهن مردم کشف
میکند
-4تلویزیون رسانه جامعهپذیری محافظ کارانه است بیشتر میل به تثبیت دادهها در جامعه دارد میلی به
دگرگونی و اصالح ندارد تلویزیون تقریباا رسانهای تکراری است
-5فناوریهای جدید نفوذ تلویزیون را افزایش میدهد یعنی مکمل برنامههای تلویزیون است.
گرمز معتقد است تمایزی بین دنیای تلویزیون و دنیای فناوری وجود ندارد فناوریهای جدید بر میزان
زیاد کلیت تلویزیون را تهدید نمیکند بلکه آن را تقویت میکند
تحلیل کاشت بر همگنسازی گسترده و فراگیر تلویزیون تأکید میکند
نظریه کاشت منکر تمایز در کانالها نیست بلکه میگوید به راین تمایز چشم ما را بر روی وجود
مشترک ظریفی که بنیان همه برنامهها را میسازد میبندد
نقد نظریه کاشت
حمایت ضعیف یافتههای پژوهشی از نظریه یافتههای پژوهشی ادعاهای نظریه کاشت را تأیید
نمیکند
اگر پژوهشگر کار کنترل سایر متغیرها را انجام میدادند تأثیر تلویزیون محدود بود
-2ناسازگاری درونی نظریه کاشت نظریه کاشت از ابزارهای سنتی علوم اجتماعی که عمدتا ا
کمی و تجربی است برای پاسخ به سؤاالت انسان گرایانه و گنجی استفاده کردند مثال ا معنا
ارزشها باورها نمیشود با روشهای کمی و تجربی و به سؤاالتی پاسخ داد که مبتنی بر
مفاهیم کیفی و انسان گرایانه است
-3تحقیقات کاشت مردم را در حال تماشای تلویزیون مشاهده نمیکرد
-4مثال ا خانم آیین انگ کمیت تماشای تلویزیون چیزی درباره کیفیت مصرف رسانهای به ما
نمیدهد
-5این نظریه مخاطب را منفعل و تأثیرپذیر فرض میکند درصورتیکه مخاطب میتواند در برابر
تلویزیون مقاومت کند
-6خطوط مفاهیم همبستگی و رابطه علی در نظریه کاشت
28
در خیلی از مواقع نتایج تحقیقات یافتههای همبستگی بود به این معنا که در خیلی از موارد ترس از
دنیای پیرامون ناشی از تماشای تلویزیون نبود
پاسخ کرمز :انتقاد همیش را پذیرفت و مفهوم تشدید را مطرح کرد و گفت تماشای تلویزیون میتواند بر
گروههای مختلف تأثیرات متفاوت گذارد.
مخاطب تفسیر و معنا را از فرهنگ جامعه یاد میگیرد فرهنگ مهمترین ابزار رسانههای جریان
فرهنگی تلویزیون است قرائت و معنا سازی مخاطب تحت تأثیر جریانهای فرهنگی جامعه است که
تلویزیون آن را میسازد و شکل میدهد.
جلسه هشتم
نظریه برجستهسازی Aganda selling
معتقد به تأثیرات قدرتمند رسانهها بر افکار نگرش و اندیشههای مردم است
نظریه برجستهسازی مدعی تأثیر رسانهها بر شناخت و نگرش مردم و تعیین اولویتهای ذهنی آنها
از طریق انتخاب و برجستهسازی یک سری از موضوعات و رویدادهاست در قالب خبر گزارشهای
خبری هستند و...
شاید رسانهها نتوانند به مردم بگویند چگونه فکر کنند اما میتوانند به آنها بگویند درباره چه فکر کنند
اما میتوانند بر آنها بگویند درباره چه فکر کنند روی تأثیرگذاری رسانهها بر رفتار مردم نیست مدعی
تأثیر بر شناخت و نگرش مردم است.
موضوعات برجسته شده توسط رسانهها در سپهرهای جامعه مورد گفتوگو قرار میگیرد و درعینحال
موضوعاتی که در حاشیه قرارگرفتهاند کنار گذاشته میشود و موردبحث قرارگرفته نمیشود.
در مقالهای با عنوان کارکرد برجستهسازی مطبوعات مینویسند رسانهها در قالب گزارشهای خبری
اهمیت موضوعات را بیان میکنند
شکلگیری نظم فکری برای مخاطبان مهمترین تأثیرگذاری برجستهسازی است
در سال 1972قبل و همین مبارزات ریاست جمهوری در آمریکا پژوهشی را انجام دادند در آن پژوهش
از مردم پرسیدند مهمترین موضوع و مسئلهای که کاندیدا باید به آن بپردازند چیست مثال ا مردم گفتند
تورم بیکاری و...
بعد آن محتوای مطبوعات آن ایاالت را درباره زمانی 6ماهه تحلیل محتوا کردند مسائل و موضوعاتی که
مردم مطرح کردند مسائل و موضوعاتی بود که رسانهها به آن پرداختند.
برجستهسازی موضوعات و مسائل توسط رسانهها (متغیر مستقل)
اولویت ذهنی مردم (متغیر وابسته)
این فرض اثبات شد که وقتی رسانهها یک سری موضوعات را برجسته میکنند آن موضوعات رویدادها
تبدیل به اولویت ذهنی مردم میشود.
در پژوهشگر دیگر به نامهای دونالد کین دور و شافتو اینکه در سال 1980در قالب انتخابی امریکا بین
کارتر ویریگانی پژوهشی را انجام دادند و این فرض را مطرح کردند.
نظرسنجی رقابت بین کارتر وریگان را نشان میداد که خیلی نزدیک بود اما دو روز قبل از انتخابات
برخی رسانهها مطرح کردند که احتماال ا گروگانهای آمریکایی در ایران آزاد میشود .مطرح کردن این
29
موضوع آن را دوباره به یاد افکار عمومی آورد قبال ا اولویتهای ذهنی مردم اینگونه بود تورم بیکاری جرم
و جنایت و...گروگانهای آمریکایی در ایران
اما وقتی دو روز قبل از انتخابات این رویداد برجسته شد قضیه گروگانها تبدیل به اولویت اول ذهنی
مردم میشود (در روز انتخابات)
بنابراین بعد از برگزاری انتخابات مکان اکثریت قاطع را به دست آورد چون مردم گروگانگیری را از
بیلیاقتی کارتر میدانستند وقتی رسانهها گروگانگیری را برجسته کردن اولویت اول شده و در روز
انتخابات تأثیر خود را گذاشته است
برجستهسازی را نباید فقط و اولویتگذاری تصمیم داد
تغییر اول روزنامه به معنای مهمترین رویداد بر 24ساعت گذشته است نظریه برجستهسازی فرایندی
پیچیدهتر از فرآیند اولویتگذاری است.
بر همین اساس انگل لنگ و کورت لنگ دو پژوهشگر آمریکایی در سال 1983روابط بین مطبوعات و
افکار عمومی در آمریکا در خصوص قضیه Wategateدر مطبوعات تحلیل کردند.
ساختمان حزب دموکرات در کنار رودی بود جمهوری خواهان شوند کار میگذارند این قضیه را دو
خبرنگار واشنگتنپست متوجه شدند و در رسانهها مطرح میکنند و تبدیل به یکی از رویدادهای مهم
رسانهای در جهان شد و نهایتاا کار بهجایی رسید که نیکسون که جمهوریخواه بود از ریاست جمهوری
استعفا دادند.
انگل لنگ وکورت لنگ قضیه Wategateرا تحلیل محتوا کردند تا ببیند چگونه این موضوع برجستهسازی
شد.
آنها فرایند برجستهسازی به شش مرحله تقسیم کردند.
-1رسانهها بعضی از موضوعات در رویدادها را بااهمیت جلوه میدهند و آنها را باز و برجسته
میسازند.
-2موضوعات و رویدادهای مختلف برای برجسته شدن نیاز به نوع پوشش خبری متفاوتی دارند
یعنی اینکه بعضی از موضوعات و رویدادها سریع در افکار عمومی برجسته میشود مثال ا وقوع
انقالب در 1کشور که ارزش خبری باالیی دارد و بهمحض اتفاق افتادن برجسته میشوند ولی
بعضی موضوعات باید با پوششهای مختلف پرداخته شوند تا برجسته شود.
-3موضوعات و رویدادهای موردتوجه باید دارای چهارچوب باشند یا حوزهای از معانی به آنها
اختصاص داد تا برای مردم قابلفهم باشند در گزارش خبری برای اینکه مردم بتواند معنای آن را
درک کنند باید فریم و چارچوبی خاص برای آن تعیین کنیم تا تأثیر گزار باشد.
مثال ا درباره سفر رئیسجمهور ایران به لبنان چارچوبی که در ایران ساخته شد نفوذ انقالب است
چارچوب رسانههای غربی دخالت ایران در منطقه
چارچوب خاص 9تنها به مردم میگوید چه فکر کنید بلکه میگوید
میز خطابههای توافق سبزها اعتراضات مردمی
دولت اغتشاشات و ناامنیهای گسترده مثال ا تلویزیون چارچوبی که ارائه داد
مثال ا قضیه wategateابتدا موضوعی جزئی 2حزب بود ولی بعدا ا چارچوبی که رسانهها ساخته این بود
که نشان از فساد سیاسی گسترده در آمریکا است
30
-4زبان مورداستفاده رسانهها بر درک اهمیت موضوع اثرمی گذارد اینکه از چه واژگانی برای
بازنمایی 1رویداد استفاده میکنیم
ابتدا گفتند Wategateکار غیراخالقی بود اما بعداا گفتند انتزاع وفاجوی اخالقی در آمریکا پس این
واژهها از درک اهمیت تأثیر میگذارد.
مثل اعتراض گروهی اندک خس و خاشاک اغتشاشات تظاهرات باشکوه مثال ا حسین شاه ایران بر
ملک حسین پادشاه اردن
-5موضوعات و رویدادهایی که موردتوجه قرار گرفتند و نمادهای ثانویه وصل میشوند نمادهایی
که دارای جایگاه ارزش اخالقی و سیاسی نزد مردم است برای موضعگیری نیازمند پایه و
بینایی هستند.
در Wategateنماد ثانویهای که رسانهها در آمریکا مطرح کردند روشن شدن حقایق و اعتماد مردم به
حکومت
وقتیکه مطبوعات این قضیه را این 2نماد ثانویه وصل کردند اعتماد بیشتر شد باید حقایق برای مردم
روشن شود اگر حکومت حقایق را بیان کند مردم به حکومت اعتماد میکنند
وقتیکه اشخاص معروف و معتبر درباره 1موضوع و رویدادی اظهارنظر میکنند برجستهسازی شتاب
بیشتری میگیرد مثال ا در wategateهر وقت قاضی پرونده اظهارنظر میکرد و درباره همه رسانهها به
آن توجه میکنند.
پس برجستهسازی بسیار پیچیدهتر از اولویتگذاری است فقط مسئله ساده اولویتگذاری نیست مثال ا
یکی از مفاهیم دیگری که در نظریه برجستهسازی مطرح است مفهوم آشنا بودن است
به این معنا که آشنا بودن 1موضوع در رویداد عامل مهمی در وقوع یا عدم وقوع برجستهسازی
رسانههاست به این معنا که هرچقدر تجربه مستقیم کمتری نسبت به موضوع یا رویدادی داشته
باشیم به عبارتی موضوع و رویداد که برای ما آشنا باشد اثر برجستهسازی رسانهها بیشتر خواهد بود
و اگر آشنا باشد اثر برجستهسازی کمتر است.
اگر موضوعی با ما فاصله داشته باشد تأثیر برجستهسازی بیشتر است
برجستهسازی برای همه افراد به 1افراد و شیوه رخ نمیدهد علتش این است که نیاز به راهنمایی
برای افراد مختلف متفاوت است یعنی افراد مختلف نیاز به راهنمایی متفاوتی از رسانهها دارند
در مؤلفه نیاز به راهنمایی
-1مربوط بودن رویداد به کار زندگی فرد
-2عدم اطالع از آن موضوع در ورویرلد
یعنی :اگر موضوعی به کار ما ربط داشته باشد و درعینحال از دانش ما به آن موضوع کم باشد نیاز به
راهنمایی بیشتری از رسانهها پیدا میکنیم هرگاه نیاز به راهنمایی بیشتر باشد تأثیر برجسته
مساوی رسانهها بیشتر خواهد بود
فرایند برجستهسازی از 3اولویت تشکیل میشود:
-1اولویت رسانه
-2اولویت عموم
-3اولویت سیاسی
31
ابعاد اولویت رسانه :مشهود بودن یعنی جلوه و صوفی که رویداد دارد هر چه برای رسانه قابلدرکتر
باشد آن موضوع احتمال اینکه در اولویت رسانه باشد بیشتر است
-3موضوع برجسته ازنظر مخاطب :اگر رسانهای احساس کند با نیازهای خبری مخاطب بیشتر
ارتباط دارد سعی میکند آن موضوع را در اولویت قرار دهد برای برجستهسازی کسی که
فرایند رمزگذاری در رسانه را انجام میدهد در کسی از مخاطب دارد.
-4ارزش :یعنی اینکه آن موضوع رویداد مثبت است یا منتهی اگر رسانهها موافق باشند به وجه
مثبت نگاه میکنند وگرنه به حاشیههای آن
چه عواملی بر فرایند برجستهسازی رسانهها تأثیر میگذارند:
شوچیکر ونیز :پنج دسته از عوامل تأثیرگذار بر محتوای رسانهها برجسته کرده است
-1اثرهای ناشی از فرد کارکنان رسانهها مثال ا خبرنگاری که برای تهدید گزارش در کشوری
میرود نگاه خبرنگار و عالئق آن تأثیرگذار است که کدام بخش از آن را ببیند
-2اثرهای مربوط به رویههای رسانهها مثال ا رویههای روشنفکری مبتنی به بازار رویه جذب
مخاطب بعدی نخبهگرایی رویههای اصولگرا
خطمشیهایی که رسانه دارد تأثیر دارد که رویداد برجسته شود یا نه
اثر و نفوذ سازمانهای برون رسانهای مثال ا در کشور با جامعه روحانیت مبارز بر محتوای روزنامهای
رسالت (آگهیدهندگان یکی از نهادهای نفوذ در رسانهها هستند)
اثر ایدئولوژیک هر رسانهای یک باورهای سیاسی دارد و آن میتواند تأثیرگذار باشد بااینکه چه
موضوعاتی را برجسته میکند مثال ا در ایدئولوژی سیاسی حکومت ما مسئله فلسطین عنوان اول
میشود.
یکی دیگر از اثرهای مهم بر اولویت رسانه محتوای سایر رسانهها بهویژه رسانههای نخبه است مثال ا
اگر واشنگتن postبا CNNبرجسته کنند خیلی رسانهها دیگر هم ممکن است به آن بپردازند به این
حالت میگویند برجستهسازی بین رسانهای عملیات برجستهسازی رسانههای بزرگ بر فرایند
برجستهسازی رسانههای کوچک تأثیر میگذارد.
جلسه نهم
نظریه مارپیچ سکوت spinal of silence
خانم الیزابت نوئل نئومان آلمانی در 1973مطرح کرد که در سال 1980آن را بسط داد.
وی معتقد است رسانهها بر افکار عمومی تأثیر و قدرتمند دارد افکار عمومی از تعامل بین افراد و محیط
اجتماعی آنها است و رسانهها بر افکار عمومی تأثیر قدرتمند دارد.
رسانهها سه ویژگی مهم دارند که باهم ترکیب میشوند باعث تأثیر قدرتمند رسانهها میشوند.
-1تراکم -2جایی بودن -3همصدایی
-1تراکم یعنی اینکه رسانهها بهطور متناوب و متراکم دانش اخبار و اطالعات را تولید و توزیع منتشر
میسازد
-2همهجایی بودن در همه جای زندگی ما حضور دارند رسانهها گستردهترین نهاد اجتماعی است
رسانهها حضور همهجایی دارند
-3هم صدایی :تصویر همسانی را از دنیای پیرامون میسازند منتقل میکنند
32
همصدایی بر قدرت گزینش یا انتخاب مخاطب غلبه میکند وقتیکه رسانهها دارای ویژگی همصدایی
باشند یعنی تصویر مشابه وهم سانی را از پدیدهها بیان کنند.
سپس مخاطب نمیتواند گزینشگر باشد
اثر همصدایی رسانهها این است که برگزینش مخاطبان غلبه میکند
مارپیچ سکوت عامل دیگری است که در این فرایند وارد میشود وقتی در جامعه یک مسئله مناقشه
آمیز مطرح میشود مردم در رابطه توزیع افکار عمومی همدستهایی میزنند میخواهند بدانند
عقیده آنها در اکثریت است یا به اقلیت و همینطور روی افکار عمومی به کدام سمت است.
روی افکار عمومی در حال نزدیک شدن به عقیده آنها است با در حال دور شدن از عقیده آنها است
اگر احساس کنند عقیده آنها در اقلیت است ترجیح میدهند سکوت کنند و اظهارنظر نکنند.
وقتی مخالفان سکوت کنند و عقیده خاص خود را بیان نکنند خودبهخود این ذهنیت در جامعه ایجاد
میشود که مخالفتی وجود ندارد بنابراین ما هیچ سکوت تشدید میشود.
افکار عمومی فقط اموری مربوط به دولت حکومت و سیاست نیست بلکه عامل فشاری است برای
همرنگی افراد با جماعت چون مردم انزوا میترسند علت سکوت ترس از انزواست اگر عقیده مخالف
خود را بیان کنند منزوی میشوند بیشتر در مسائل سیاسی است اما در همه موارد قابلتعمیم
است.
همان ضربالمثل :خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
تعداد افراد
تعداد افرادی که آشکارا عقیده اقلیت را بیان نمیکنند و یا عقیده اکثریت گرایشی پیدا میکنند
عقیده غالب که رسانهها بهعنوان عقیده اکثر مردم بیان میکنند مثال ا رسانهها میگویند نظر اکثریت
مردم این است که باید انتخاب شرکت کرد این ایدورا بهعنوان عقیده غالب بیان میکند در مقابل در
ارتباطات میان فردی عقیده اقلیت بیان میشد ولی روزبه بعد کمرنگ میشد
نتیجه تعداد افرادی که آشکارا عقیده اقلیت را دیگر جان نمیکنند یا به اکثریت گرایشی پیدا میکنند
در پاسخ سکوت افزایشی مییابد (سکوت کنند یا به اکثریت گرایشی پیدا میکنند)
تفکر همسانی در جامعه به شکل میگیرد
فرضیات نظریه مارپیچ سکوت
ویندال سیکنانیزر ادلسون
-1اگر مردم احساس کنند که دارای عقاید مشترکی با دیگران هستند درباره آن عقیده مشترک
با یکدیگر گفتوگو میکنند اما اگر احساس میکنند اشتراک عقیده دیگران ندارند ترجیح
میدهند سکوت کنند و آشکارا اظهارنظر نکنند
-2افراد ممکن است از رسانههای جمعی بهعنوان منبع توزیع افکار و عقاید استفاده کنند بنابراین
اگر عقیده آنها در رسانهها مطرح نشود نتیجه میگیرند عقیده آنها موردپذیرش عموم
نیست
-3همه رسانهها به شیوه تقریباا انحصاری عقاید مشابهی را بیان میکنند (همصدایی) و موجب
میشوند که مردم اغلب از فضای فکری جامعه متصور میشود.
33
-4بسیاری از افراد که عقیده خاصی دارند از ترس انزوا از آن دفاع میکنند لذا هر چه بیشتر افراد
ساکت بمانند دیگران احساس میکنند که عقیده مخالف وجود ندارد و مارپیچ سکوت در
جامعه شکل میگیرد.
رسانهها یکی از منابعیاند که مردم برای کسب آگاهی از وضعیت توزیع افکار عمومی به آن
مراجعه میکنند
رسانهها به سه صورت بر مارپیچ سکوت اثر میگذارند
-1رسانهها تصورات افراد را راجع به اینکه چه عقایدی مسلط و غالب است میسازند و شکل
میدهند
-2رسانهها تصورات مربوط به عقاید بعد افزایش را شکل میدهند رسانهها به مردم میگویند که
کدام عقیده است که تبدیل به عقیده غالب و مسلط میشود در ایام مبارزات انتخاباتی به این
دلیل است که روزبهروز اعالم میکنند کدام کاندیدا اکثریت را کسب میکند چون کسانی هم
که مردداند ممکن است اکثریت گرایش پیدا کنند
-3رسانهها تصوراتی را شکل میدهند راجع به اینکه شخص چه عقیدهای را میتواند و در افکار
عمومی بیان کند که منزوی شود.
پژوهشگری به نام سورسا 1994پژوهشی انجام داد که آیا جو نگری اینقدر بر اظهارنظر و افشای
سیاسی تأثیر میگذارد یا خیر؟
وی میخواست نظریه مارپیچ سکوت را تجربه کند سن و جنس را هم وارد کرد
نتیجه تحقیق السورسااین بود که متغیرهای دیگر مثل سن تحصیالت درآمد سطح خود سودمندی
توجه اطالعات سیاسی در رسانهها و اطمینان مشخصی بهدرستی نظر خویش در این فرایند تأثیرگذار
است
فردی به نام گرنزاس اشارهای سرنگونی مارکس ( )118دیکتاتور فیلیپین که در اعتراض عمومی سقوط
کرد میکند
رسانههای فیلیپین همصدا متراکم و جایی در دفاع از دیکتاتور بودند اما دو هفته نام خبری یک ایستگاه
رادیکالی کلیسای کاتولیک توانستند بر مارپیچ سکوت غلبه کنند و باعث بسیج عمومی شوند
مثال ا در انتخاب ایران تمام رسانههای رسمی در اختیار شاه بود اما در سازمانی کوچک مثل منبر
اعالمیه امام نوار کاسب و شبنامهها بر رسانهها بزرگ و قدرتمند شاه غلبه کند که تراکم همصدایی
و همهجایی هم داشت.
محقق به نام آنان سر برلین گفتای نوشته است بابام انقالب بزرگ رسانههای کوچک
Signevelalionو small medinاین مطلب را توضیح داد
اینگونه نیست که مردم همیشه در برابر مارپیچ سکوت کنند بلکه گاهی غلبه میکنند باایمان از
طریق اینترنت است به بسیج عمومی و همگانی میزنند مثال ا اعتراض غلبه صندوق بینالمللی پول
نظریه شکاف آگاهی knowlage gop
این نظریه را نیک تور دونوهو اولین تن مطرح کردند
34
مفهوم شکاف را اینگونه تعریف میکنند که بهموازات افزایش انتشار اطالعات در جامعه توسط
رسانهها آن بخشهایی دیگر دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی باالتری هستند در مقایسه با افراد دارای
پایگاه اقتصادی اجتماعی پایینتر تمایل بیشتری به دریافت اطالعات در کوتاهترین زماندارند.
لذا شکاف آگاهی بین این دودسته افزایش پیدا میکند
{ رسانههای جدید بهویژه رابطه تلویزیون باعث برابری شهروندان میشوند}.
اما این نظریه میگوید مادر جامعه افرادی داریم که دارای پایگاه اقتصادی اجتماعی پایین هستند.
شکاف بین کسانی که دارای پایگاه اقتصادی باال و کسانی که دارای پایگاه اقتصادی پایین هستند که
شاخص آن درآمد شغل و تحصیالت است.
و کسانی که درآمد شغل و تحصیالت باالتری دارند ازجمله پایگاه اقتصادی اجتماعی باال هستند در
جلو با این شکاف را از قبل داریم.
در چنین شرایطی وقتیکه رسانهها اطالعات و دانش را منتشر میکنند و طبیعی است که کسانی
که پایگاه اقتصادی به اجتماعی باالیی دارند تمایل و آمادگی بیشتری برای دریافت اطالعات دارند.
بهموازات افزایش انتشار اطالعات توسط رسانهها شکاف آگاهی بین این دو پایگاه بیشتر میشود و
رسانهها باعث نابرابری دانش در جامعه میشوند.
الگوی این نظریه به این صورت است
در طول زمان شکاف آگاهی بین افراد و دارای
پایگاه اجتماعی باال و پایین بیشتر و بیشترین شود و فاصله این در منحنی در هم روزبهروز بیشتر
میشود.
این نظریه میگوید متغیر مستقل و عاملی که باعث شکاف آگاهی میشود تنها پایگاه اقتصادی
اجتماعی تحصیالت درآمد شغل نیست بلکه عوامل دیگری هم هست مثل میزان عالقه استفاده از
رسانهها (ممکن است افراد پایگاه باال عالقه زیاد نداشته باشند ولی اگر عالقهمند هم باشند شکاف
تشدید میشود)
-2دسترسی به اطالعات
-3درگیری و فعالیت سازمانی آدمی که شغلش ایجاب میکند که دائماا اطالعات داشته باشد
اما کسی که شغلش بهگونهای است که نیاز به اطالعات حس نمیکند طبیعتاا است آن
نمیرود
-4سودمندی واقعی دانش و آگاهی
دو فرض اساسی در این نظر وجود دارد
که پری در سال 2002مطرح شود
-1پاسخ افراد با تحصیالت باال در مقایسه با افراد دارای تحصیالت پایین درگذر زمان باعث بیشتری
آگاهی و اطالعات درباره موضوعات عمومی از رسانهها دریافت میکنند.
-2بین آموزش و سطح تحصیالت و آگاهی همبستگی وجود دارد این همبستگی و ارتباط درباره
موضوعات عمومی بیشتر است تا موضوعات کمتر عمومی
35
(دالیل شکاف آگاهی):
توانایی ارتباط توانایی ارتباطی کسانی که دارای پایگاه اقتصادی و اجتماعی باالیی هستند با توانایی
ارتباطی افراد دارای پایگاه پایین متفاوت است (سطح تحصیالت) و توانایی اجتماعی او را درواقع برای
انجام کارهای اساسی آماده میکند افراد برای پردازش اطالعات فراوان به یادآوردن تحصیالت نیازمندند
میزان اطالعات و غیره شده یا آگاهی قبال ا کسبشده متفاوت است
کسانی که دارای پایگاه باال هستند به خاطر تحصیالت قبال ا دانش و آگاهی و ذخیره کردهاند و همین
آگاهی قبال ا کسبشده و افراد کمک میکند برابر رسانهها آگاهی بیشتری به دست آورند افراد دارای
پایگاههای دارای تماسهای اجتماعی مناسبتری هستند این ارتباط
این ارتباط و تعامل از شاخصهای و سرمایه اجتماعی است کسانی که دارای تعامالت گستردهای
هستند دارای سرمایه اجتماعی گستردهتری هم هستند یعنی با افراد آگاه و عالم دارد و خوردن
تماس با افراد آگاه و عالم باعث میشود دانش و اطالعات زیادی از آنان کسب کنند و دست آورند.
افراد با تحصیالت باال قطعاا با افراد مثل خودشان معاشرت دارند
مکانیزیسم استفاده و درک و حفظ انتخابی :اگر افراد احساس کنند دانش و اطالعات زیادی به وجود
آنان نمیخورد سراغ آن نمیروند به همین دلیل افراد از طبقه پایین سراغ اینها نمیروند چون
دردشان نمیخورد و حتی اگر استفاده کنند و درک نمیکنند اما افراد پایگاه دانش رسانهها را برای
خود سودمند میدانند.
ماهیت تمامروزها :گونهای است که برای افراد دارای پایگاه باال مناسبتر است ازجمله تفاوتی که در
الگوی استفاده از رسانهها بین افراد پایگاه باال و پایین وجود دارد افراد پایگاه پایین بیشتر از رسانهها
مثل تلویزیون استفاده نمیکنند افراد دارای پایگاه باال از رسانهای مکتوب چاپی استفاده میکنند که
دارای عمق و گستردگی بیشتری از رسانههای تصویری هستند.
برانت گارد مفهوم شکاف نفوذ را مطرح میکند شکاف نفوذ یعنی کسانی که دارای دانش و تحصیالت
باالیی هستند دانش و اطالعات خود را در جامعه منتشر میکنند و با انتشار دانش و اطالعات خود بر
فرایند تصمیمگیری در جامعه تأثیر میگذارد و اتفاقی میافتد شکاف نفوذ است یعنی نفوذ افراد
تحصیلکرده از افراد طبقه پایین بیشتر است مثال ا کسی که کتابی مینویسد بر تصمیمات دولت تأثیر
میگذارد.
جلسه دهم
نظریه استفاده و رضایتمندی uses and Grafialion
این نظریه مخاطب محور است ضمن فعال انگاشتن مخاطبان بر نیازها و انگیزههای مخاطبان در
استفاده از رسانهها تأکید میکند مخاطب عنصری فعال در فرایند انتخاب است.
مخاطب بر اساس نیازها و ارزشهای خود به رسانه رو میکند و در فرایند ارتباط ارزشها و عالئمی
مخاطب امری مهم است و همین ارزشها و عالیق تعیین میکند مخاطب چه چیز را شنود بخواند
سؤال با پرسش اساسی که در این نظریه مطرح است
مخاطب بر اساس نیازها و ارزشهای خود به رسانه رومی کند در فرایند ارتباط ارزشها و عالئق
مخاطب امری مهم است و همین ارزشها و عالیق تعیین میکند و مخاطب چه چیز را شنود بخواند.
سؤال یا پرسش اساسی که در این نظریه مطرح است
36
مخاطبان چرا از رسانهها استفاده میکنند؟ و آن را برای چه منظری به کار میبرند؟
پاسخ این نظریه مردم برای کسب اطالعات و سرگرمی سازگاری و همنوایی از رسانهها استفاده
میکنند سابقه این نظریه سال 1959آقای الیوکاتر مقالهای مینویسد و این مقاله پاسخی و مقاله
برنادربرسون بود.
برسون ادعا کرده بود که حوزه پژوهشی در ارتباطات حوزه رو بیوتی است و درواقع حرف تازه و جدیدی
برای گفتن ندارد
کاتر در مقاله خود برسون پاسخ میدهد حوزهای که حرف جدیدی برای گفتن ندارد حوزه مطالعات و
پژوهشهای اقناعی است
یعنی پژوهشهایی که دائماا این سؤال را مطرح میکردند که رسانهها چه تأثیری بر مردمدارند
کاتر :میتوانیم با طرح پرسش جدید رویکرد جدیدی ایجاد کنیم وبر اساس رویکرد جدید در سؤال
جدیدی مطرح کرد
مردم چرا از رسانهها استفاده میکنند؟
اگر درصدد پاسخ به این سؤال برآیم رویکرد جدیدی به ارتباطات شکل میگیرد
بنابراین نظریه استفاده و رضایتمندی یک نگاه کارکرد گرایانه به ارتباطات در رسانه دارد
کارکردگرایی میخواهد بداند پدیدهای چه خدمتی بر جامعه و مردم میکند رسانهها چه نقشی دارند
در زندگی مردم
هرچه قدر رسانهها بتوانند به نیازها و انگیزههای مخاطب پاسخ دهند وهمان میزان میتوانند باعث
جلسه و رضایت مردم شوند.
نظریه کارکردگرایی بر نیاز تأکید میکند کارکرد پدیده رفع یک نیاز است مثال ا نیاز به کسب اخبار هر چه
رسانه بتوانند به این نیازها پاسخ دهند میزان رضایتمندی افراد بیشتر است
(سؤال ارشد) فرض اصلی نظریه استفاده و رضایتمندی این است که افرادی همه کموبیش بهصورت
فعال به دنبال محتوایی هستند که بیشترین رضایت را برای آنان فراهم سازد میزان رضایت بستگی به
نیازها و عالئق فرد دارد.
به راین پنج فرض بنیادین این نظریه را مطرح میکند ( 1992میالدی)
-1مردم در استفاده از رسانهها دارای هدف و انگیزه هستند رسانهها برای چنین افراد هدفمندی
سودمند است و پیامدهایی برای خودشان و جامعه دارد
-2مردم برای برآورده ساختن نیازها یا امیال خود از منابع یا محتوای ارتباطی استفاده میکنند
یعنی درواقع منابعی که وجه غالب را در برآوردن نیازهای مردم دارد رسانهها هستند استفاده از
رسانهها برای کسب رضایت یا منفعت ازجمله جستوجوی اطالعات برای کاهش شک و تردید و محل
مسائل و مشکالت شخصی است یعنی اگر اخبار و اطالعات میتواند ابهام و شک آدمی را برطرف
کند.
-3عوامل اجتماعی و روانشناختی واسطهای رفتار ارتباطی است یعنی پاسخ و واکنش مخاطب
به رسانهها و واسط یا میانجی عوامل اجتماعی و روانشناختی صورت میگیرد
37
-4بین رسانهها و دیگر اشکال ارتباط برای انتخاب توجه و استفاده از رسانهها رقابت وجود دارد
اگر رسانهها به نیازهای خبری مخاطب پاسخ ندهند شایعههای آن را پرمی کند و اگر نیازهای
خبری مخاطب پاسخ دهند از طریق پارک کوه سرگرمیهای دیگر نیاز خود را برطرف میکنند
-5در روابط بین رسانهها و افراد معموال ا افراد در مقایسه با رسانهها نمود و تأثیرگذاری بیشتری
دارند این به دو معناست مثل نظریه استحکام تأثیر عوامل میان فردی بیشتر از رسانهها است
هم این بود که در فرایند ارتباطات نقش مخاطبان از رسانهها بیشتر است مخاطب است که بر
اساس نیازها و انگیزههای خود از رسانه استفاده میکند.
الگوی نظریه استفاده و رضایتمندی:
کاتر وبلومر:
زمینههای اجتماعی و روان این نیازهای در درون مخاطبان میشود
انتظارات و توقعاتی از رسانهها میشود که گوناگونی متنوع عرضه رسانهها
برآورده شدن نیازها
زمینههای اجتماعی و روانشناختی سن جنس شغل درآمد تحصیالت و ...مثال ا نفر تحصیلکرده نیاز به
کسب خبر از رسانهها دارد
سؤال چه نیازها و انگیزههایی مخاطبان برای استفاده از رسانهها دارند؟
-1آگاهی و نظارت است یعنی کسب اخبار و اطالعات از دنیای پیرامون و نظارت بر محیط
اجتماعی خود
-2روابط شخصی و رسانهها بهنوعی همراه وهم نشین مخاطب تلقی میشود و همینطور
محتوای رسانهها
پول مبادله و تعامل باهم نوعان خودشان تلقی میشوند محتوای رسانهها مثل پولی است که
مبادله میکنید مبادله افکار میکند بحث میکنید
-3هویت شخصی کسب خودآگاهی یافتن الگوهای رفتاری و تقویت ارزشهای شخصی یعنی
یکی در نیازهای ما جنبه آموزشی دارد میخواهیم یاد بگیریم دانش که از رسانهها دریافت
میکنیم به تعریف ماله چیتی وکیتی ما تأثیر میگذارد.
-4سرگرمی وگریز از واقعیت جاهایی که واقعیت زندگی تلخ است رسانه بهنوعی میتواند
آرامش ایجاد کند
یکی از مفاهیم اصلی این نظریه فعال بودن مخاطب است
ابعاد و شاخصههای فعال بودن مخاطب
-1تعمدی بودن :یعنی مخاطب با یک قصد و حذف و برنامهریزی قبلی از رسانهها استفاده
میکند یعنی استفاده مخاطب از رسانهها برحسب اتفاق و عادت نیست
-2انتقالی بودن گزینشگر بودن :مخاطب آگاهانه در معرض استفاده از رسانه قرار میگیرد از میان
محتوای مختلف انتخاب میکند
-3درگیر شدن :یعنی مخاطب یک درگیری ذهنی و عاطفی با محتوای خاص برقرار میکند
بهنوعی درگیر شدن یعنی پردازش شناختی محتوای رسانهها
آیا شما موقع تماشای برنامه کار دیگری انجام میدهید؟
38
سودمندی :یعنی مخاطبان از استفاده از رسانهها به دنبال کسب سود و منفعت شخصی و
اجتماعیاند
انتقادات -1 :این نظریه بیشازحد بر فرد و نیازهای فردی تأکید میکند درصورتیکه مرد یا مخاطب در
درون ساختار اجتماعی زندگی میکند و رسانهها هم جزئیاند ساختار اجتماعیاند و این نیازها
انگیزههای مخاطب کامال ا ارادی و آگاهانه میتواند نباشد
رسانهها میتوانند حتی نیازهای کاذبی برای فرد ایجاد کنند و بعد آن را برآورده کنند
-3خیلی وقتها استفاده از رسانهها بیشتر از روی عادت است نه ما برنامهریزی متعهد قبلی
-4خیلی وقتها استفاده ما از رسانهها بیش از روی عادت است نه ما برنامهریزی و تعهد قبلی
نظریه رضایتمندی استفاده از رسانهها و مصرف رسانهای را فعالیت اجتماعی و فرهنگی
تلقی میکند و بر مثابه توده بررسی میکند.
-5نظریه وابستگی مخاطب
این نظریه مخاطب را عنصری منفعل و وابسته به رسانهها میداند
این نظریه ارتباطی بین رسانه جامعه و مخاطب ایجاد میکند
مخاطب عصر حاضر دو نیاز بر رسانهها وابسته میشود -1نیاز به دانش -2نیاز به ندانستن -3نیاز به
ندانستن -4گریز از واقعیت و سرگرمی
به پدیده فراغت نیاز داریم اوقات فراغت را پرکنیم وقتی مخاطب به رسانهها وابسته شود رسانهها
میتوانند تأثیر شناختی عاطفی و رفتاری داشته باشند
نظریه وابستگی مخاطبان جامعه را به نظر ساختار ارگانیک در نظر میگیرد و به دنبال فهم ارتباط بین
اجزای خود و مکان است.
به همین خاطر این نظریه رسانهها را یکی از اجزای و عناصر کانونی در ساختار اجتماعی جدید معرفی
میکند وسعی میکند پیوند و رسانه و دیگر بخشهای اجتماعی را موردمطالعه قرار دهد یعنی
ارتباطی که رسانه یا سیاست فرهنگ و دیگر اجزای جامعه دارد.
این نظریه معتقد است افراد وابستگیهای مختلفی به رسانه دارند و همه افراد به یک اندازه وابسته
هستند این وابستگی از فردی به فرد دیگر و از گروهی به گروه دیگر متفاوت است بر اساس این نظریه
زندگی در جهان جدید مستلزم کسب اطالعات از رسانهها است بسیاری از فعالیتهای اجتماعی
اقتصادی سیاسی درگرو کسب اطالعات و دانش از رسانهها است
بهعنوانمثال یک نقال اقتصادی نیاز به کسب اطالعات و تحلیل اقتصادی از رسانهها دارد
الگوی این نظریه
بچه رسانهها به یک اندازه دارای
معیشت و کارکرد نیستند
نظام رسانهای تعداد و محوریت کارکردهای اطالعات متفاوتاند
و میزان ثبات ساختاری هم متفاوت است
در خصوص مخاطب میزان وابستگی بر رسانهها متفاوت است اما تأثیرات شناختی و عاطفی رفتاری
عواملی که باعث افزایش یا کاهش میزان وابستگی مخاطب بر رسانهها میشود
39
در خصوص نظام رسانهای :هر چه قدر تعداد و محوریت کارکردهای اطالعاتی و غیر اطالعاتی رسانه
بیشتر باشد میزان وابستگی مخاطب به آن رسانه بیشتر است
در خصوصی جامعه هر چه قدر جامعه دچار دستخوش تغییر تصاویر بیثباتی باشد میزان ابهام مردم
افزایش پیدا میکند و مردم برای رفع ابهام بر رسانهها وابستگی بیشتری پیدا میکنند
مثال ا وقتی جامعهای دستخوش تغییر میشود مردم برای کسب اخبار به رسانهها اطمینان بیشتری
پیدا میکنند.
در خصوص خود مخاطب هرچه قدر دایره و محدوده نیاز مردم بیشتر باشد وابستگی مردم به رسانهها
بیشتر میشود
این نظریه را دی فلور وبال روپیچ مطرح کردند در سال 1976
دو شرط جامعهشناختی مؤثر بر نیازهای مخاطبان را به این صورت بیان کردند:
-1در وضعیت افزایش پیچیدگی جوامع :رسانههای تمایل بیشتری به ایفای نقشها و کارکردهای
خاص و ممتاز دارند
-2میزان باالی تغییر و قضا در جامعه بهطور سنجی میزان وابستگی مخاطبان تأثیر میگذارد
هرچه میزان وابستگی مخاطب به رسانه بیشتر باشد آثار بر او بیشتر خواهد بود
برجستهسازی رسانهها با برجسته ساختن یک سری از موضوعات و روابط آن را در ذهن مردم برجسته میکند
گسترش نظامهای اعتقادی مردم
-1ایجاد ترس ،اضطراب (همانکه نظریه کاشت میگوید) رسانهها میتوانند هراس اخالقی ایجاد کند تاثیرات عاطفی
از فردی گروهی و یا ایدئولوژی خاص
-2ایجاد شادی غم و اندوه
فعالسازی یا منفعل سازی :به این معنا که از طریق افکار سیاسی باعث برانگیختن فعالیت سیاسی بین مردم میشود آثار و رفتاری
شما میتوانید تغییراتی ایجاد کنید رأی دادن بیفایده است پیرو کردن مردم
اجتماعی بهویژه نهاد رسانه است نهادهای
تظاهرات سیاسی عناصر و
عمل مثل استقاللآن برای دادن
فراهم کردن نشانو یا بزرگ
استراتژی انتقادات به این نظریه:
رسیدن به
بهگونهای نظام رسانهای را تعریف میکند که گویی یکنهاد مستقل است بیطرف است که طرف
مخاطبان است که این زیر سؤال است. تفسیر به
امور خیریه اطالعات بدون
اختصاص پول به اخبار و
شدن :مثالً یمعقول جمعآور
رفتار منصفانه و درصدد باعث
جلسه یازدهم
نظریه ساخت اجتماعی واقعیت (بر شناخت گرایی اجتماعی) social coutruction of realyبه تأثیر
ناشی از مذاکره توافق معتقد است
این نظریه معتقد است تصور درستی که مخاطب از دنیای پیرامون خود دارد حاصل ترکیب ساخت
اجتماعی معنا و معنای حاصل از تجربه شخصی است
این نظریه شامل به ترکیب علیت و عاطف در شکلگیری شناخت انسان است این علیت یعنی همان
عوامل بیرونی (مثل ساختار اجتماعی) عاطف یعنی خالقیت آگاهی و ذهنیت انسان نظریه
برساختگرایی در برابر نظر باش مثل اثباتگرایی و ساختارگرایی قرار میگیرد.
40
اثباتگرایی (پوزنیتویم) علوم طبیعی را سرمشقی برای علوم انسانی و اجتماعی میداند هم
چنانکه در عالم طبیعت قوانین داریم مثل جاذبه جامعه هم قوانینی دارد به استواری قوانین طبیعی
کفش انسان هم تابع قوانین اجتماعی است به همین دلیل درگذشته جامعهشناسی میگفتند
فیزیک اجتماعی ساختارگرایی معتقد است ذهنیتها آگاهی واکنش ماتحت تأثیر الگوها و ساختارهای
پنهان و نهفته است (فروید ساختار پنهانی وجود دارد که سطح تحت تأثیر ساختارهای پنهان است)
اما برساختگرایی میگوید جامعه مثل طبیعت نیست وقتی میگوییم واقعیت اجتماعی ،واقعیت
اجتماعی چیزی است که تحت تأثیر ذهنیت و کنشهای متقابل انسانی ساخته میشود و واقعیت
اجتماعی حاصل ذهنیت و کنشهای متقابل ماست.
ذهن ما و آگاهی ما در ساختن جهان مهم دارند.
معنایی که ما به پدیدهها میدهیم واقعیت را میسازد واقعیت چیزی است که در جامعه شناخته
میشود آنچه ما میگویم حقیقت به معنای مشاهده عینی واقعیتهای بیرون نیست.
در رویکرد اثباتگرایی و حقیقت یعنی مطابقت شناخت با واقعیت
در رویکرد برساختگرایی حقیقت زائیده فرا گردهای اجتماعی مستمر بین افراد است
یعنی حقیقت چیز بین اال دهانی است چیزشی ء وارد بیرونی نیست.
ریشه برساختگرایی در جامعهشناسی مربوط است برگرالکمن ساختهشدن اجتماعی واقعیت در
جامعه برگرد والکن معتقدند جهان اجتماعی محصول آگاهی و ذهنیت مشترک انسانها است بنابراین
برساخته گرایی خیلی به چیزی به اسم تبیین باور ندارد (تعیین یعنی بیان رابطه عقلی) برای اینکه
خیلی از چیزهایی که ما بهعنوان شعور متعارف فرض میکنیم اینها درواقع حاصل ادراکات و
برداشتهای متفاوتی است.
و واقعیت چیزی است که در جامعه ساخته میشود
تالش برای تبیین سازی مفاهیم به معنی نادیده گرفتن و شیء وارد ساختن واقعیتی است که در
جامعه وجود دارد
جامعه یک نظم سیال و ناپایدار است نه یک ارگانیسم و سازوگار نه امر مکانیکی که اجزاء و قطعات
چگونه پیوند میخورد جامعه دائما ا در حال تغییر و شکل گرفتن است درحالیکه پوزسیتوسیم ها
جامعه را واقعیت طبیعی میدانستند درکیم جامعه را ارگانیسم میدانست.
نظریه برساختگرایی در خصوص ارتباطات چه ویژگیهایی دارد؟
-1رسانهها از طریق چارچوب سازی یک معانی را از رویدادها و موضوع اجتماعی میسازند و خلق
میکنند و به مردم انتقال میدهند در قالب خبر ،گزارش و...
-2درک و برداشت مخاطبان از دنیای پیرامون حاصل تعاملشان بامعنای است که سازها ساختند معنای
حاصل از تجربه شخصی و معنای حاصل از رسانهها ترکیب میشود درک مخاطب از پیرامون
طبق برساختگرایی چهار منبع برای کسب شناخت و آگاهی آدمی وجود دارد
-1تجربه شخصی -2همسنوسالمان خانواده بستگان همسایگان و...
-3نهادهای اجتماعی -4رسانهها
این نظریه میگوید رسانهها مهمترین منبع معرفت و شناخت انسان هستند
زیرا الف :رسانهها حضور بیشتر در زندگی روزمرهاند پس فراگیرترین نهاد اجتماعی است
41
ج) زمان بیشتری از ساعات شبانه بعد را خودشان اختصاص میدهند
د) ما بسیاری از رویدادها پیرامون را میتوانیم تجربه شخصی کنیم پس بسیاری تجربههای ما تجربه
رسانهای شده است.
به همین خاطر است که رسانهها مهمترین منبع آگاهی و شناختاند و در شکلگیری معنا و ساخت
واقعیت در ذهن مخاطب سهم باالیی دارند.
42
برجستهسازی رسانهها مردم بگویند درباره چه فکر کنند چارچوب سازی :مردم بگویند درباره چه
چگونه فکر کنند
آنچه رسانهها انجام میدهند بازنمایی و تولید معناست و ساخت الگوهای ذهنی است
جان استریت :کار رسانهها تنها انتخاب رویداد و حوادث خاصی از میان رویدادهای زیاد نیست بلکه
معنی دادن به آن نیز هست.
به همین خاطر خبر مثل یک روایت و داستان است داستان این است که هرکسی بر اساس عالیق و
انسانی را میسازد روایتها میتوانند مختلف باشد رسانهها روایتهای مختلفی از هر رویداد بیان
میکنند.
انتمن وگاسون چارچوب سازی انتخاب شماری از وجود واقعیت برای پرتوافکنی بران ها و شماری دیگر
برای در سایه قرار دادن آنها است بهنحویکه در کل داستان روایتی منسجم شکل بگیرد و ساخته
شود اینکه شما شماری از واقعیت را برجسته و بقیه را حذف میکنید در نوع چارچوب سازی اشاره
میکند.
چهارچوبهای رسانهای چهارچوبهای فردی
مثال ا تصویربردار که تصویری برمیدارد یا خبرنگار تحت تأثیر چارچوبهایی است که از قبل وجود دارد هر
رسانهای با چهارچوب ذهنی قبلی از رویداد خبری تهیه میکند وقتی خبر منتشر شد ذهن مخاطب بر
اساس چهارچوب رسانهای شکل میگیرد همانگونه که رسانهها انتقال دادند پس میتواند چهارچوب
ذهنی مخاطب را بسازد و شکل دهد.
ساندر :چهارچوبها هم بهعنوان ترفندهای زمانی در گفتمان سیاسی وهمان بهعنوان ساختارهای
درونی ذهن عمل میکند یعنی طرح داره ها و چهارچوبها هم شناختی است هم ذهنی و مفهومی
است شما اگر میخواهید چهارچوب رسانهای را درک کنید هم چهارچوبهای از قبل موجود را درک
کنید هم چهارچوبها بهعنوان ترفند زمان
شنیدن چهار فرایند چهارچوب سازی را مطرح میکند:
-1سرسخت و استفاده از چهارچوبهای رسانهای بهوسیله روزنامهنگاران که تحتفشار منظم
منافع ارزشها و زاویههای خبر برای گزارش رویدادها است.
-2انتقال گزارشهای خبری متناسب با چهارچوبهای رسانهای به مخاطب
-3پذیرش چهارچوبها بهوسیله مخاطبان
-4پیامد چهارچوب سازی رسانهها برای نگرشها دیدگاهها رفتار مخاطبان
یکی از شگردهای رسانهها برای چهارچوب سازی و استفاده از استفاده انتخاب واژگان کنایهها و
تمثیلها است
دنجلو به سه پارادایم چارچوب سازی اشاره میکند
-1الگوی شناختی :بر اندیشهها و نظام واژگان روزنامهنگاران تأثیر میگذارد
-2الگوی ساختاری :که روزنامهنگاران را فراهم کنند بستههای تغییری در حمایت از مواضع منابع
خبری میدادند
-3الگوی انتقادی :که چهارچوبها را پیامد شیوههای مرسوم جمعآوری خبر بر اساس ارزشهای
موردنظر نخبگان قدرت و ثروت میداند.
43
خالصه روزنامهنگاران هم بر اساس چهارچوب شناختی خود از میان مجموعه دادههایی که از رویداد
جمع میکنند انتخاب کرده ارائه میدهند.
با یک چارچوب از قبیل شکلگرفته و وجهی از واقعیت را انتخاب میکنند برجسته میکنند و ارائه
میدهند که دارای با و معنایی است نه خنثی
هیچ رسانهای در هیچ کجا بیطرف نیست وبر اساس شناخت و منافعی عمل میکند
جلسه دوازدهم
نظریه هنجاری رسانه:
نظریههای هنجاری ،مربوط است به بایدها نبایدهای حاکم بر فعالیت رسانهها ،مربوط است به نظامها
و الگوهای مدیریت کنترل رسانهها
نظریههای هنجاری ابتدا در سال 1956سه نفر را بر اساس شرام ،بیسترت ،بیترسون کتابی نام چهار
نظریه مطبوعات مینویسند این سه نفر چهار نظریه هنجاری مطبوعات را مطرح میکنند.
-1نظر اقتدا گرا -2نظریه آزادیگرا
-3مسئولیت اجتماعی -4رسانههای شوروی
مجموعه هنجارها مثبتی است بر یک فلسفه سیاسی و روابط و مناسبات سیاسی در شکلگیری
نظریه هنجاری تأثیر دارد یعنی نظام قدرت در آن جامعه چگونه است
)2فلسفه حقوق -2مجموعه حقوق و تکالیفی که در کشور برای مردم تعریف و تعیین میشود ممکن
است بعضی جوامع دغدغه حقوق مردم را داشته باشند و برخی دغدغه تکلیف مردم را داشته باشند.
)3نظام اقتصادی سیستم اقتصاد بازار است یا اقتصاد دولتی که اگر کامال ا متمرکز و دولتی باشد
طبیعی است که رسانهها هم دولتیاند و اگر ما باشد را مکان فعالیت رسانههای خصوصی فراهم
خواهد بود.
نظریههای هنجاری تابعی است از فلسفه سیاسی ،فلسفه حقوق و نظام اقتصادی دنیس مک کوایل
در 1981در کتاب درآمدی ارتباطجمعی شش نظریه هنجاری را مطرح کرد.
-1اقتدارگر -2مطبوعات آزاد -3مسئولیت اجتماعی
-4شوروی نظریه سکلی و ایدئولوژی -5نظریه رسانههای توسعهبخشی
-6نظریه رسانههای مشارکتکننده دموکراتیک
نظریه اقتدا گرا:
عمدتا ا مربوط است بر رسانههایی که در ظل یک نظام اقتصادی اقتدارگرا فعالیت میکنند مطبوعات و
رسانهها نقش آمرانهای برای اعمال قدرت دارند ابزاری هستند و برای اعمال قدرت در جامعه فاقد
استقالل هستند از استقالل حقوقی و حرفهای برخوردار نیستند و وابسته به دولت (Slateحکومت)
اند.
حقیقت و قدرت دوروی یک سکهاند دولت میگوید حقیقت منام پس خود حق میدهد رسانهها را از
باال هدایت کند.
نیجه کسی که صاحب قدرت میشود ادعای حقیقت میکند
حتی ممکن است رسانههای شخصی هم باشد اما درعینحال کارکرد همه رسانهها تحقق
سیاستهای دولت است.
44
این نظریه دارای سابقه تاریخی است در قرن شانزده و هفده هرکس میخواست چیزی منتشر کند
باید اجازه مکتوب از پادشاه داشت.
در نظامهای اقتدارگرا اعتراض بهمثابه تهدیدی برای امنیت جامعه تلقی میشد.
اشکال کنترل دولت بر رسانهها
-1وضع قوانین قوانینی را وضع میکند و رسانهها نظارت و کنترل داشته باشد
-2کنترل مستقیم بدون واسطه تولیدات رسانهای نیروهای دولت در تحریرها حاضر شوند و
بگذارند هر مطلبی نوشته شود.
-3وضع مالیات و فشارهای اقتصادی
-4کنترل ورود رسانههای خارجی ،کتاب ،روزنامه ،مجله و ...از خارج اجازه ورود آزادانه به داخل
کشور ندارند.
-5حق دولت در انتشاب اعضای سردبیری ،نظارت مستقیم و انتخاب مردم نظارت میکند
-6معلق نگهداشتن انتشار جلوی انتشار را میگیرد و رسانهها را معلق نگه میدارد
تونیس مک کوایل اصول اساسی نظریه اقتدا گرا اینگونه معرفی میکند
-1رسانهها نباید دست به اقدامی بزنند که قدرت مستمر تضعیف و نظم موجود مختل میشود
-2رسانهها باید مطیع و تابع قدرت مستقر باشند
-3رسانهها باید از توهین به اکثریت باارزشهای غالب سیاسی و اخالقی پرهیز کنند
-4اعمال سانسور برای اجرای اصول فوق موجود است
-5جملهای غیرقابلقبول مراجع قدرت انحراف از سیاستهای رسمی و توهین اصول اخالقی
جرم منسوب میشود
-6روزنامهنگاران و دیگر کارکنان رسانهها در درون سازمان رسانهای خود هیچ استقاللی ندارند.
نظریه مطبوعات آزاد
این نظریهه ریشهه در ظههور مطبوعهات آزاد در قهرن هفهدهم و ایهده حقهوق طبیعهی فهرد دارد یعنهی ههر
انسانی مجرد انسان بودن دارای یک سری حقوق طبیعی و نظری است ازجمله :حق اظهارنظر یعنهی
انسان فراتر از هر سبک و عقیده قومیتی است و از یک سری حقوق طبیعی برخوردار است.
و هیچکس نمیتواند این قدرت را از روی سلب کند
اصل بر آزادی اظهارنظر انتقاد است نسبت بر رویههای موجود در جامعهه انتقهاد کنهد ههم اندیشهههای
درست وهم اندیشههای نادرست مردم باید مطرح شوند زمانی مردم میتوانند تشخیص دهند درست
چیست و نادرست چیست که خود را بشنود.
حق ناحق یعنی اندیشه ناصواب حق این را دارد که میان شود
به همین دلیل حکومت حق سانسور ندارد
بهترین خدمت دولت و این است که در امور رسانهها مداخله نکند
جمله به حکومت نباید حتی پس از وقوع آن مورد بازخواست قرار گیرد
اعمال فشار برای انتشار هر نوع مطلبی ممنوع است و برای جمعآوری اطالعات از طریهق قهانون نبایهد
محدودیت وجود داشته باشد روزنامهنگاران باید دارای استقالل حقوقی و حرفهای باشند.
45
نظریه مسئولیت اجتماعی:
خیلی وقتها روزنامهنگاران به اسم برخورداری از آزادی و حقوق قانونی مطالبی را منتشر میکردند
که باعث خدشهدار شدن اخالقیات عمومی امنیت ملی و عمومی ...میشد.
نظریه مسئولیت اجتماعی هم بر حقوق و رسانهها هم بر مسئولیت و تکلیف آنها در قبال مردم تأکید
میکند حق و تکلیف دوروی یک سکهاند.
به این معنا که رسانهها باید در عین پاسخگویی به نیاز مخاطبان در برابر فعالیت خودشان هم پاسخگو
باشند.
آزادی و مسئولیت دوروی سکهاند همانطور که حق انتقاد دارند وظایفی به قبال جامعه دارند.
اصول رسانهای این نظریه که مک کوایل بیان میکند
-1رسانهها باید برخی تعهدات و وظایف را در قبال جامعه بپذیرند را انجام دهند (مطبوعات حق
ندارند مطالبی را منتشر کند به اسم آزادی عقیده به پیروان ادیان دیگر توهین کنند تبعیض
نژادی را دامن بزنند)
-2باید مطالبی را منتشر کنند که از صحت آن مطمئن باشند دارای توازن خبری باشد یعنی
دیدگاههای مختلف خبری درباره رویداد مطرح شود
-3اگر در رسانهها خطایی کردند باید دارای نهادهای خودتنظیم کننده باشند که بتوانند جلوی
خطا را انحرافات را بگیرد (اصول اخالقی حرفهای از روزنامهنگاری)
-4رسانهها باید ازآنچه به حکومت حرمت به اقلیتها باعث خشونت شود پرهیز کنند این نظریه
از تکثر به تنوع محتوای رسانهای دفاع میکند رسانههای مستقل و اکثریت گرا نمیتوانند به
اسم آزادیگرایی وارد حریم خصوصی افراد شود.
نظریه رسانههای شوروی (مربوط به نظامهای اداره و کنترل رسانهها در کشورهای کمونیستی
میشوند) با فروپاشی بلوک شرق به نظریه مسلکی ایدئولوژی مطرح شد.
بر اساس این نظریه تمام رسانهها باید در کنترل طبقه کارگر خوب کمونیست باشد درواقع بر اساس
این نظریه مالکیت رسانه در دست خوب کمونیست است بر اساس نظریه رسانههای شوروی
رسانهها نباید تضادها را منتقل کنند رسانهها باید به ممکن و یکدست باشند ونمی توانند انتقاد کنند
هر اتفاقی میافتاد میگفتند پای امپریالیسم جهانی درمیان است
مثال ا در اخباری که منعکس میکردند اردوگاه خبر مارکسیست دیدگاه شر امپریالیسم
طبق این نظریه رسانهها در شکلگیری جامعه سوسیالیستی باید نقش مهمی ایجاد کند
رسانهها باید در استقرار سوسیالیست فعال و کوشا باشند
وظایف مهم رسانهها در این منظر
-1جامعهپذیری :انتقال و درونی سازی ارزشهای مارکسیست
-2کنترل غیررسمی اجتماعی کنترل افکار عمومی
-3بسیج عمومی به سمت کمونیست تحریک و تهیج مردم در جهت اهداف حکومت مطبوعات
نمیتوانستند خصوص اداره شوند
-4اصول این نظریه بر اساس نظر مک کوایل:
-1رسانهها باید در خدمت طبقه کارگر باشند
46
-2خصوصی نباشند
-3جامعهپذیری کنند
-4به خواستهها و نیازهای جامعه توجه کنند
-5حق اقدام سانسور و ...و یا تعقیب مجازات رادار است
-6باید دیدگاهی کلی بر اساس مارکسیست ارائه کند و مجال بین ارائه دهد
-7از جنبشهای کمونیستی در داخل و خارج حمایت کند.
نظریه رسانههای توسعهبخشی:
بیشتر در کشورهای درحالتوسعه مطرحشده واکنش بود به نابرابری ارتباطات وعدم تعادل
اطالعات در سطح جهانی به لحاظ امکانات ارتباطی نابرابری کشورهای فقیر برخوردار وجود داشت
این مباحث عمدتاا در دهه 1970در یونسکو مطرح میشد و بهویژه درحالتوسعه مدیریت احمدی
مختار امنو در غالب جنبش عدم تعهد
توسط کشورهای درحالتوسعه مطرح شد
کشورهای توسعهنیافته یک سری الزامات توسعهای خاص خود رادارند رسانههای کشورهای
توسعهیافته نباید به تقلید و دنبالهروی از رسانههای کشورهای توسعهیافته باید الزامات درونی
کشورهای خود توجه کنند.
رسانهها باید به راین موارد بپردازند:
-1استقالل و تحکیم هویت ملی در برابر فرایند و ازخودبیگانگی و قومیت زدایی
-2به پیشبرد برنامههای توسعه اقتصادی اجتماعی کمک کنند و به اخبار توسعه کمک کنند
-3باید روند تجاری شدن ارتباطات را کم کنند
-4رسانهها باید سعی کنند جریان بینالمللی اخبار در سویه و متوازن شود نقش رسانهها
استقالل و تحکیم هویت ملی توسعه اقتصادی مقایسه با تجاری شدن ارتباطات و دوسویه
کردن جریان بینالمللی اخبار است و خبرگزاری کشورهای غیر متعهد ایجاد شد.
روزنامهنگاری توسعه یعنی رسانهها و مطبوعات کشورهای توسعهیافته بیشتر اخبار توسعه در این
کشورها بپردازند اما به دلیل وجود دیکتاتوری روزنامهنگاری که فقط در خدمت تبلیغات دولتهای
استبدادی بود تبدیل شد.
و بعضاا برخی مفهوم روزنامهنگاری در خدمت پیشرفت را مطرح کردند
در برنامه توسعه ایران هم به نقش رسانهها و ارتباطات توسعه اشاره شود یعنی محتوا و مضامین
روزنامهها به توسعه کمک میکند
اصولی که مک کوایل برای این نظریه گفته است
-1رسانهها باید وظایف مربوط به توسعه مثبت را بپذیرند
-2آزادی رسانهها باید با توجه اولویتها محدودیت پذیر باشد
-3باید در برنامههای خود برای فرهنگ و زمان ملی اولویت قائل باشد
-4رسانهها باید برای اخبار سایر کشورهای درحالتوسعه اولویت قائل باشد
-5دولت حق دارد در فعالیت رسانه مداخله کند برای حذفهای توسعه بخش
47
-6دستور سانسور و...مجاز است
نظریه رسانههای مشارکتکننده دموکراتیک
بیشتر در کشورهای لیبرال دموکراسی و سرمایهداری مطرح شد این نظریه مخالف تجاری شدن
رسانهها و انحصار رسانهها است یعنی روندی که رسانهها دارند انحصاری شدن مخالف است با
شکلگیری جامعه توده دار رسانههای بزرگ و توده دار مخالف است
طرفدار مخاطبان خود است نه مخاطبان کالن یعنی سالیق و عقاید مختلف هرکدام باید برای خود
رسانه و میز خطابه داشته باشند با شکلگیری جریانات بزرگ و یکسویه و مخالف است.
از حق کاربرد رسانهها در مقیاسهای کوچک اجتماعی دفاع کنند
این نظریه از -1تنوع رسانهای -2کوچک بودن مقیاس آن -3سهولت تبادل آرا بین منبع پیام و گیرنده
پیام -4محلی بودن انتشار -5پیوندهای افقی ارتباطات پشتیبانی میکند
سؤال ارشد این نظریه بیشترین مشابهت را با پستمدرنیسم دارد چون پستمدرنیسم هم روایت
اعظم مخالف است مدافع روایتهای خود محلی است.
رسانهها باید بهگونهای فعالیت کنند که باعث مشارکت دموکراتیک همه شهروندان شوند و امور ملی
اصولی این نظریه از دید مک گوایی
-1شهروندان اقلیت حق دسترسی رسانهها و حق استفاده از رسانه بر اساس نیازهای اراده
خود رادارند
-2سازماندهی و تهیه تولید محتوای رسانهها نباید تحت کنترل دولت باشد
-3گروههای محلی باید حق دسترسی و رسانهها داشته باشند
-4رسانههای تعاملی بر رسانههای بزرگ و یکسویه برتری دارند
-5ارتباطات نباید صرفاا در اختیار متخصصان حرفهای باشد.
جلسه سیزدهم
در اصل این نظریه زبان شناسانه است که درروان کاوی و ارتباطات مطرح است ساختارگرایی میگوید
در پس پدیدههای اجتماعی فرهنگی ارتباطی الگوهایی و ساختارهای نهفته و ناآگاهی وجود دارد
مارکس روبنا دولت و متولد حقوقی دین و ...ما برای درک سازوکارهای اینها نیازمند درک زیربنا
هستیم چون روبنا بازتاب زیربنا است.
زیربنا شیوه معیشت یا اقتصاد است
ما در نظام فئودالی اخالق فئودالی دولت فئودال قوانین این فرهنگ فئودالی داریم همینطور در
سرمایهداری
این روبنا بازتاب زیربنا است که در ساختارگرایی به آن میگویند (روساخت وژرف ساخت) یا مثل چیزی
که فروید در روال کاری میگوید خراب دیویا روساخت است برای تادیل پویا نیازمند ژرفساخت هستیم
ژرفساخت ضمیر ناخودآگاه روساخت رؤیا و خوابدیده شد ذهنیت و آگاهی و کفشهای تابعی از
ضمیر ناخودآگاه ماست کشتی عقالنیت بر اقیانوس ضمیر ناخودآگاه شناور است.
در ارتباطات اگر بخواهیم متون رسانهای (رمان ،فیلم ،خبر و )...را درک کنیم درک آن درگرو ژرفساخت
است یعنی باورهای پنهان که متن را تولید میکند.
48
نشانهشناسی سعی میکند از طریق تحلیل نشانههای و عالئم متن پی به داللتهای معنایی متن
سی رو درواقع شوره اندیشمند را نفی میکند یعنی همان شامل شناسه مثل دکارت یاکانت که
شوره خود بنیان را بیان کرد بکارت وکانت معتقد بودند معرفت یا شناخت آدمی دلیل دارد به راین یا
عقلی است و یا تجربی
ساختارگرایی معتقدند معرفت آدمی علت دارد نه دلیل که عامل بیرونی است زبان روان ایدئولوژی
معیشت که بیرون از آدمی است
فردنیار دوسوسور که زبانشناس ساختارگرا بود نظر وی معروف به چرخش زبانشناختی و درگذشته
معتقد بودند زبان شفاف و خنثی است و نقش خبری دارد
وقتی دو سو سور زبانشناسی خود مطرح کرد وی زبان را نظامی از نشانههای دانست و زبان را به
دو بخش تقسیم میکند کمانگ و پارول
لمانگ زبان پارول گفتار
لمانگ همان نشانهها قواعد واگر امر یکزبان است
پارول تجلی عینی لمانگ است همین نوشتن و گفتن ما پارول است
آنچه برای سوسور مهم بود لمانگ بود وی معتقد بود همه زبانها دارای ساختار هستند هیچ زبانی
نداریم که قواعد نداشته باشد
نشانه از منظر سوسور نشانه ترکیبی از دال ومولول است یا همان لفظ و معنا ساخت (وال) مولول
(خصوصی از درخت است که در ذهن ما متجلی میشود) یعنی همه دال نهایتاا ما به ازای خارجی
ندارند.
رابطه دال ومولول یک رابطه دل به خواهانه و قراردادی است و همین و ذاتی نیست اگر رابطه دال و
ملول دل به خواهان است یعنی چگونه ساخته میشود؟
نشانهها معنای ذاتی ندارند معنای نشانهها از طریق ارتباط و تمایز با شناسههای دیگر خلق و ساخته
میشود
درگذشته میگفتند زبان فقط خبر از واقعیت خارجی میدهد اما یا بخشی که سو سور مطرح کند
زبان سازنده واقعیت است نه اینکه بازتابدهنده واقعیت است مثلاینکه زبان رویدادی را خلق میکند
کمی سازد مثل تظاهرات جنبش اعتراض آشوب جنش و خاشاک و ...فتشاش با تمایز بانظم و آرامش
فهمیده میشود
رولمان بارت بحث اسطوره را مطرح میکند بارت دیدگاههای سو سور را بسط و گسترش میدهد
روکان بارت میگوید این مرتبه (دال +مولول = نشانه) مرتبه اول داللت است.
اما وقتی اسطوره را مطرح میکند مرتبه دوم داللت را مطرح میکند یعنی دال مولول نشانه مثال
وقتی میگوییم فالنی روباه است یعنی حیلهگر است
روباه سیاسی حیلهگر مکاراست که این دریافت اجتماعی و فرهنگی معنا پیداکرده است
موش در مرتبه اول وممالت جونده کوچک در مرتبه دوم در انگلستان داللت میکند در کثافت و بیماری
خطرناک بودن
مارت میگوید از طریق نشانهشناسی میتوان به معنای اسطورهها پی برد عبارت و سایرین بین
دعاست صحیح (مرتبه اول داللت) و داللت ضمنی (مرتبه دوم داللت) تفکیک تمایل میشوند.
49
نشانهها و عالئم معصوم وبی طرف نیستند برای مثال همین اسباببازی داللت میکند بر نظام
تقسیمکار جنسیتی (سیمونی دختر صورتی برای پسر آبی)
اسطوره طبیعی سازی میکند مامی گوییم همه اینها طبیعی است همین پنهان کردن اغراضی
است که وجود دارد.
مثال ا داللت ضمنی احترام سرباز سیاهپوست به پرچم فرانسه (روی جلد مجله) داللت ضمنی باشکوه
امپراتوری فرانسه که همه فرزندانش فارغ از هر رنگ و نژادی به آن خدمت میکند سیاستهای
استعماری و نژادپرستان فرانسه در اینجا دارد پنهان میشود
اسطوره در اندیشه بارت همان ایدئولوژی در اندیشه مارکس است
مارکس ایدئولوژی یک پندار است که پرده است که وی حقیقت کشیده میشود یک باور کذب و
دروغین و مبتنی بر منفعت است
بر اساس گفتمان پدرساالری مهمترین نقش زنان مادری و خانهداری است بر اساس تفاوت بین زن و
مرد
طبیعت فرهنگ طبیعی سازی مثال ا مواد خام آشپزی بهطور طبیعی در طبیعت است اما آشپزی او
فرهنگی است مبتنی بر آدابورسوم
وقتی طبیعی سازی میکنیم امر فرا تاریخی فرازبانی و فرا گفتمانی اسطوره است امر معرفت و
تاریخی را به امر دائمی و طبیعی تبدیل میکند.
مثال ا اسطوره سرمایهداری اسطوره بورژوازی
بهقدری طبیعی جلوه میدهد که مثل طبیعت باشد وی چونوچرا باشد.
همه متنهای رسانهای را میتوان تحصیل نشانهشناسی کرد.
تحلیل نشانه شناختی بهعنوان ایدئولوژی زدایی از یک متن است
نظریه مرگ مؤلف رولمان بارت (هیچکس با ذهن خاص به سراغ یک متن نمیرود)
ساختارگرایی نظریه است نشانهشناسی روش است
بازمانی میتوانیم روساخت را بفهمیم که ژرفساخت را درک کنیم
نشانهشناسی روشی است که ژرفساخت را به ما نشان میدهد مثل تغییر خواب توسط یک
روانکاو ژرفساخت باور ایدئولوژی منفعتی است که پوشیده است.
50