Professional Documents
Culture Documents
Fgh
Fgh
1
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
Wr’s pov
2
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
3
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
_" ولی این حداقل میتونه شروع خوبی برای دوستیمون باشه...یاال
رفیق دارم اولین رقص مشترکم با همسرمو بهت تقدیم میکنم"
4
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
5
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
6
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
7
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
8
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
10
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
…….
11
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
از اتاقش بیرون زد و درحالیکه چشمهاش رو ریز کرده بود تا بتونه تو
فضای نیمه تاریک خونه ،مسیرش رو به سمت پشت بوم پیدا کنه به
سمت پله هایی که اونو به سقف امارت میرسوندن حرکت کرد.
بعد از رسیدن به پشت بوم ساختمون،لرزی بخاطر هوای نسبتا سرد
اولین ماه پاییز کرد.
خودش رو بخاطر لباس کمی که پوشیده بود لعنت کرد ولی اونقدر
تنبل بود که نخواد مسیر اومدش رو برگرده و حداقل یه جفت
دمپایی پاش کنه.
رو زمین نشست و تکیش رو به دیوار داد.
درحالیکه فکش از شدت سرما میلرزید پاکت و قوطی کبریت رو از
داخل جیبش در آورد و یه نخ از سیگار رو با ناشی گری بین
انگشتهای استخونیش گرفت.
دیواره سیگار رو زیر بینیش حرکت داد و نفس عمیقی کشید.
وقتی چیزی به جز بوی ضعیف تنباکو به مشامش نرسید ،لبش رو تر
کرد و لوله باریک رو بین لبهای برجستش جا داد.
چوب کبریتی بیرون کشید و سعی کرد روشنش کنه.
سوز باد حتی اجازه شعله ور شدن باروت روی سر چوب کبریت رو
هم بهش نمیداد و جونگکوک بعد از شکستن پنجمین چوب
کبریت،درحالیکه دیگه داشت از تجربه کردن اولین سیگارش نا امید
12
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
13
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
15
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
17
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
18
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
در واقع از عمد کلمه "ددی" رو بکار برد تا جونگکوک عکس العمل
نشون بده و البته که موفق هم بود.
_"ددی و کوفت"
خنده آرومی کرد و لپ نرم پسر رو کشید.
_"این یعنی آشتی دیگه؟"
دستش رو رو سینه مرد فشرد و با بی میلی تمام ازش فاصله گرفت
_"ولم کن حوصله ندارم"
_"بیبی کوک،من که گفتم معذرت میخوام"
جوابی نداد و چشمهاش رو بست.
در واقع اون برای پسر بودن یکم زیادی لوس بار اومده بود و وقتی
به تهیونگ میرسید،این عادتش حتی دوبرابر بیشتر ازقبل تشدید
میشد و حقیقتا جونگکوک از درک رفتار خودش عاجز بود.
به هر حال اهمیت چندانی هم بهش نمیداد.
تا وقتی که تهیونگ اینقدر خوب نازش رو میکشید و حس خوبی به
پسر میداد،جونگکوک نیازی نمیدید که رفتارش رو عوض کنه.
_"موضوع چیز دیگه اییه درسته؟"
تهیونگ به نرمی درحالیکه دست پسر رو نوازش میکرد پرسید و
استارت ماشین رو زد.
19
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
20
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
_"ولی من از آب متنفرم"
با نوک انگشتش رو بینی گرد و با نمک پسر زد و با محبت گفت
_"ولی مطمئنم وقتی من بهت یاد بدم عاشق شنا میشی"
پسرک درحالیکه ته دلش از پیشنهاد مرد هیجان زده شده بود ،بدون
اینکه حسش رو بروز بده گازی از نوک انگشت مرد گرفت و پرسید
_"چرا باید قبول کنم؟"
خنده آرومی کرد و درحالیکه نگاهش رو رو انگشت اشاره گیر
افتادش بین مشت کوچیک پسر و چشمهای خمارش میچرخوند
جواب داد
_"چون تو پسر خوب منی"
چشمهاش رو تو کاسه چرخوند و بی حواس گفت
_"آره،من پسر خوب ددیم"
تهیونگ به وضوع تکون خوردن چیزی رو تو وجودش باشنیدن اون
کلمه از دهن خوشفرم پسرک که با صدای خمار و خواستنیش اداش
کرده بود ،حس کرد و آب دهنش رو قورت داد.
و جونگکوک بعد ازسکوت چند لحظه ایی درحالیکه ازحل شدن حس
شیرینی تو تک تک رگهاش،که با گفتن اون کلمه تو وجودش پخش
شده بود لذت میبرد،انگشتهای کوچیکش رو با انگشتهای کشیده و
21
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
......
درحالیکه با بندهای مایو کوتاهش بازی میکرد نگاهش رو با بیچارگی
تو چشمهای منتظر تهیونگی که وسط استخر،منتظر نگاهش میکرد
دوخت و لبهای سرخش رو آویزون کرد.
_"اون قیافه رو به خودت نگیر...بیا توآب من هواتو دارم"
تهیونگ همراه با خنده آرومی گفت و جونگکوک لبهاش رو حتی
بیشتر از قبل آویزون کرد.
نوک انگشت های پای راستش رو توی آب مالیم برد و بهونه گرفت
_"آب سرده"
_"اونقدراهم سرد نیست عزیزم...وقتی بیای تو بدنت به دماش
عادت میکنه"
_"مامان دعوام میکنه اگه سرما بخورم"
_"کوکی؟"
22
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
23
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
24
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
.......
جلسه پنجم شنا رو هم به خوبی پشت سر گذاشت.
کم کم داشت راه میوفتاد و تقریبا میشد گفت که ترسش از آب کمتر
شده بود و البته که همش رو مدیون تهیونگی که بیشتر از ده سانتی
متر ازش فاصله نمیگرفت ،بود.
سرعت قدمهاش رو بیشتر کرد و رو کول تهیونگی که زودتر ازش از
آب بیرون اومده بود و درحال حرکت به سمت رختکن بود پرید.
_"مواظب باش بچه لیز میخورما"
با خنده گفت و دستهاش رو زیر رونهای پسر حلقه کرد تا نیوفته.
جونگکوک اما سرحال تر از اینا بود که بخواد اهمیتی به حرفش بده.
25
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
26
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
27
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
.......
حدود یکساعتی از رفتن دکتر میگذشت و تهیونگ کنار تخت
جونگکوکی که به شکم دراز کشیده بود ،کنار همسرش نشسته بود.
28
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
29
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
30
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
31
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
.......
دو هفته ایی از اتفاق اون شب میگذشت و تو این مدت که
جونگکوک در حال ریکاوری بود ،تهیونگ به شدت ازش دوری میکرد.
براش مربی شنا و راننده استخدام کرده بود و با بهونه کردن کارهای
شرکت از گذروندن وقت اضافی با پسر خود داری میکرد ،درحالیکه
قلبش از شدت دلتنگی تو سینش فشرده میشد و بازوهاش برای
درآغوش کشیدن تن بغلی پسر و لبهاش که حاال طعم لبهای
پرحجمش رو چشیده بودن،برای دوباره به دست آوردنش بیقراری
میکردن.
34
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
36
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
38
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
_"بگو که توام دلت برام تنگ شده ددی ...این مدت عین جهنم
بود...چرا نادیدم گرفنی؟...دلم میخواست بمیرم وقتی"...
تهیونگ برای جلو گیری از سقوط قطرات ارزشمند بیشتری از گوشه
چشمهای درشت پسرکش،سر جلو برد ولبهای سرخش رو مهمون
بوسه ایی کرد.
چقدر دلتنگش بود.
دلتنگ لبهای شیرینی که حاال با اشکهای معصومانه پسرک طعم
شوری گرفته بودن ،انگشتهای گرمی که رو پوست گردنش کشیده
میشد ،تنی که به زیبایی تو بغلش جا میگرفت و رایحه پسرونه و
شیرین پسرک که حریصانه به داخل ریه هاش میکشید.
جونگکوک خودش رو بیشتر به تن نیمه برهنه تهیونگ چسبوند و مک
عمیقی به لب پایینش زد و وقتی تهیونگ پهلوش رو تو مشتش
گرفت،مطمئن شد کارش رو خوب انجام داده.
تهیونگ تحت تاثیر چنگهای مالیمی که پسر کوچیکتر رو گردنش
میزد،گاز ریزی از گوشه لبش گرفت ،درحالیکه به وضوح کرخت شدن
تنش رو از حس خوبی که بوسیدن لبهای نرم پسر بهش میداد رو
حس میکرد.
صدای آب قطع شد و خوشبختانه اینبار جونگکوک بود که بوسه ایی
که رو به عمیقتر شدن بودن رو به موقع قطع کرد و سرش رو به
39
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
_"ددی،بغلم کن"
وقتی واکنشی از سمت مرد ندید،با لبهای آویزون خودش رو بیشتر
به مرد فشرد و با بغض نالید
_"اگه بغلم نکنی گریه میکنم و مامان بیدار میشه"
تهیونگ نفس کالفه ایی کشید و دستش رو رو دست جونگکوک که
تیشرتش رو تو مشتش گرفته بود گذاشت.
آروم سمتش چرخید و با دیدن چشمهای مشکی رنگش که از اشک
برق میزدن،بیصدا بازوش رو زیر سر پسر برد و احازه داد تو بغلش
مچاله شه.
_"بخواب کوکی،لطفا"
_"دیگه مارکش نکن"
پسر کوچیکترگرفته گفت و تهیونگ با گیجی نگاهش کرد.
جونگکوک سر بلند کرد خیره تو چشمهای خسته تهیونگ واضحتر
توضیح داد
_"دیگه پوست مامان رو کبود نکن"
تهیونگ لبش رو زیر دندون گرفت چشمهاش رو روی هم دیگه فشرد
درحالیکه به این فکر میکرد قراره با این پسرک هنجارشکن بی پروا
چیکار کنه.
_"شب بخیر"
41
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
یا امید اینکه جونگکوک بیخیال بحث کردن بیشتر شه گفت ولی
وقتی خیسی زبون جونگکوک رو رو گردنش حس کرد،نفسش بند
اومد و چشمهاش بازشد.
سعی کرد سر پسری که با ناشیگری تمام درحال مارک کردن پوستش
بود رو از خودش دور کنه ولی جونگکوک با غدی پاش رو دور کمر
مرد انداخت و حلقه دستش به دور گردن تهیونگ رو محکمتر کرد،
درحالیکه پوست گردنش رو بین دندونهاش گرفته بود و میمیکید.
تهیونگ دیگه تقالیی نکرد چون میدونست اگه اینکارو کنه،هم امکان
داره جونگکوک رو جری تر کنه و هم ممکن بودهمسرش از خواب
بیدار شه.
با دستهایی مشت شده همینطور که تالش میکرد صدایی از خودش
در نیاره یا رون ظریف جونگکوک رو که دور کمرش حلقه شده بود
رو تو مشتش نگیره،اجازه داد پسرک یه الو بایت پررنگ رو گردنش
بذاره.
........
سه چهار روزی از اون شب میگذشت و رابطه تهیونگ با مسر
خوندش بهتر که نشده بود هیچ،هر روز سختر تر و غیر قابل کنترل
تر میشد.
42
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
44
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
45
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
کمد لباسهاش باز،و رو تختیه سرمه ایی رنگش بهم ریخته بود و
تهیونگ مطمئن بود احتماال تاحاال اون مالفه های لعنتی بوی تن
کوفتی پسرو گرفتن ولی هیچ جای اتاق اثری از خود خرابکارش
نبود.
دندون قروچه ایی کرد و همینطور که به سمت اتاق کارش حرکت
میکرد زیر لب غرید
_"به نفعته گند باال نیاورده باشی جئون جونگکوک"
در نیمه باز اتاق رو هل داد و همزمان با ورودش جسم ظریف پسر
خوندش رو دید که پشت میز کارش نشسته بود و همینطور که با
چشمهای بسته از پاکت شیرموزش مینوشید به آرومی چرخ میزد.
خونش به جوش اومد و با خشم به حرف اومد
_"اینجا چه غلطی میکنی؟"
پسرک الی چشمهاش رو باز کرد و ابروهاش رو با شیطنت باال
فرستاد.
دست از چرخ زدن برداشت پاکت نوشیدنیش رو رو میز رها کرد.
تقریبا از رو صندلی که تو باالترین ارتفاعش قرار داشت پایین پرید و
سمت پدر خوندش دووید.
دستاشو دور کمر مردونش حلقه کرد و بعد از گذاشتن سرش رو
سینه پهنش که با سرعت باال و پایین میشد با لحن شیرینی گفت
46
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
47
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
48
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
49
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
50
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
51
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
52
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
53
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
54
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
بعد ازچند لحظه شروع به عقب و جلو کردن لنگش کرد درحالیکه
ثانیه ایی نگاهش رو از صورت پسرکی که به هرچیزی زیر دستش
بود چنگ مینداخت تا درد و هیجانی که وجودش رو پر کرده بود رو
یجوری تخلیه کنه.
_"ددی...درد...داره...آرومتر"
کوک بین گریه هاش بریده بریه به امیده آروم شدن حرکات مرد
گفت و حقیقتا تهیونگ با شنیدن لحن ملتمسش و دیدن چشمهای
بارونیش،برای در آوردن صدای جیغش جری تر شد و لنگش رو حتی
محکمتر و تند تر از قبل به بین پاهای کوک کوبید.
جونگکوک حاال دیگه تقریبا داشت جیغ میکشید و ناخنهای بلند و
یکی در میون الک خوردش روتو پوست کتف و سرشونه های ددیش
فشار میداد.
بعد از پنج دقیقه تحرک بی وقفه باالخره حرکاتش رو آروم کرد.
دستش رو زیر کمر جونگکوک برد و کمکش کرد رو روناش بشینه.
با این پوزیشن طول عضو تهیونگ حتی بیشتر از قبل داخل پسرک
فرو رفت و صدای ناله بلندش رو در آورد.
رد اشکهای پسر کوچولوش رو که بیحال تو بغلش نشسته بود رو
بوسید و با تغییر دادن جهت ضرباتش ،سعی کرد نقطه شیرینش رو
پیدا کنه.
55
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
فقط دوبار باال و پایین بردن جونگکوک رو دیکش کافی بود تا ناله
های دردناکش تبدیل به آه های لذتبخشی شن.
کوبین ضرباتش رو به همون نقطه شروع کرد و پشت پسر رو بدون
اینکه ازش خارج شه دوباره به تشک چسبوند،بین پاهاش جا گرفت
و وزنش رو کنترل شده رو تن گرم و عرق کردش انداخت.
بوسه گرمی رو لبهای خشک شده بخاطر نفس نفس زدنهای پی در
پیش زد و وقتی جونگکوک موهاش رو با فشار بیشتری کشید و
شروع به لرزیدن کرد سرعت ضرباتش رو باالتر برد.
_"ددی...ددی...داره میاد"
با ناله گفت وقتی تهیونگ ضربه محکمی رو پروستاتش کوبید و
خودش رو داخل کوک ثابت نگهداشت،جیغ بلندی کشید و با گاز
گرفتن شونه تهیونگ خالی شد.
فقط دیدن صورت گر گرفته،تن لرزون و حس خیسی کام کوک رو
عضالت شکمش کافی بود چشمهاش رو ببنده و با ناله عمیقی از ته
گلوش ،داخل جونگکوک بیاد.
جونگکوک نفس نفس میزد و تهیونگ سرگیجه خوش آیندی داشت.
چشمهاش رو باز کرد و سرش رو به سمت پسرکی که خیرش بود
چرخوند.
56
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
بوسه ایی رو لبهای اعتیاد آورش گذاشت و وقتی پسرک شروع به
همراهیش کرد،متوجه شد که اون هم به اندازه تهیونگ و یا حتی
بیشتر از اون،عاشق این گناه لذتبخشی شده که در عین زیبا بودنش،
به قعر باتالق میکشوندشون.
20/1/9
اولین وانشات و طوالنی پچیزی که تاحاال نوشتم رو باالخره تموم
هق^^-
نمیدونم چطور شد،خودم زیاد ازش راضی نیستم عیح ':ولی امید
وارم کسایی که میخوننش ازش خوششون بیاد هق
بلو هارتم براتون کیس♡
️☁Dena
57
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
58
@VKOOKPLANET Guilty Pleasure
59