Professional Documents
Culture Documents
Danesh-va-Omid-NO 23
Danesh-va-Omid-NO 23
اول ماه مه ،روز همبستگی جهانی کارگران و زحمتکشان فرخنده باد
پیروز باد مبارزه متحد زحمتکشان جهان علیه امپریالیسم و نئولیبرالیسم،
برای بازپسگیری متامی حقوق پامالشده صنفی ،شهروندی و انسانی خود!
حمله به کنسولگری و عملیات تالفیجویانه ایران mمسایل حقوقی و صنفی زحمتکشان ایران
نقدهای اقتصادی فرشاد مومنی mیادی از پابلو نرودا mداستان و چند شعر
جبهه مقاومت ساحل mزمینگیر شدن هواپیماهای بوئینگ mخودسوزی ارون بوشنل
مسایل ایران
طلیعه حسنی ،بیژن رحمانی ،مریم سینایی ،یاشار صفری ،سیامک طاهری،
و اشعاری از:
مفتون امینی ،توفیق زیاد ،هـ.ا .سایه ،ا .شاهرودی ،م .مسعود و پابلو نرودا
هیئت تحریریه «دانش و امید» در ویراستاری و کوتاه کردن مطالب رسیده آزاد است.
پاسخگویی به نظرات رسیده بر عهده نویسنده یا مترجم مقاله است.
بازنشر و استفاده از مطالب مجله «دانش و امید» تنها با ذکر مأخذ مجاز است.
فهرست
گفتارهایی درباره ایران
۶
محکومیت حمله به کنسولگری ایران
۸
بیانیه جبهه خلق برای آزادی فلسطین
۹ اسکات ریتر /طلیعه حسنی موشکهای ماه آوریل
۱۴ کورش تیموریفر گرامیباد اول ماه مه
۱۸
پویش «غذا برای غزه»
۲۰ محمد سعادمتند حداقل دستمزد ۱۴۰۳و نقض ماده ۴۱
۲۶ مرتضی محسنی آشفتگی در فکر ،تناقض در عمل
۳۶ نسرین هزارهمقدم زنی تنها در مقابل اخراج
۳۹ فرشاد مومنی انتقاد استاد اقتصاد به اظهارات خاندوزی
۴۹ فرشاد مومنی اقتصاد سیاسی گرفتار مناسبات مافیاپرور
۵۸ سیامک طاهری استراتژی فتح ایران از درون
۶۵ درگذشت پرویز بابایی ،مترجم خوشنام
هنر و ادبیات
۶۷ جنی فارل /کورش تیموریفر هنر در آستانه ورود به عصر امپریالیسم
۶۹ توفیق زیاد اینجا خواهیم ماند
۷۰ جنی فارل /فرشید واحدیان از زندگی و مبارزه پابلو نرودا
۷۳ پابلو نرودا از من مخواهید
۷۴ محمد مسعود آیات (داستان)
۸۷ شعرهایی از :ا .شاهرودی ،م .مسعود ،م .امینی ،هـ.ا .سایه
آشنایی با یمن
150 ورودی به اوراق آشنایی با یمن
۱۵۲ گلفنشتاین /طلیعه حسنی یمن :مردمی شکستناپذیر
۱۶۴ صقر ابوحسن /طلیعه حسنی کلید قدرت در دست قبایل یمن
۱۶۹ پ .اسکوبار /آزاده عسگری «عصبیه» یمن و تغییرات ژئوپلیتیک جهان
۱۷۵ پ .اسکوبار /آزاده عسگری یمن چگونه همه چیزرا تغییر داد
امپریالیسم و ضد امپریالیسم
۲۰۰ کورش تیموریفر ۹ماه مه ،روز پیروزی بر فاشیسم
۲۰۵ فرشید واحدیان بازخوانی مصاحبه کارلسون با پوتین
۲۱۴ اسکات ریتر /شبگیر .حسنی جنگ مخفی سیا علیه روسیه
۲۱۹ س .فالندرز /یاشار صفری چرایی حمایت بایدن از فاشیست روسی
۲۲۶ پ .اسکوبار /مریم سینایی جبهه مقاومت ساحل
۲۳۰ سیاست شرورانه پاکستان در قبال اسرائیل ع .هاشمی /م .البرزی
۲۳۴ چ .اندروز /دانش و امید هواپیماها در اسمان فرو میپاشند
۲۳۹ کورش تیموریفر خودسوزی آرون بوشنل
نشریه «دانش و امید» به شکل رایگان در فضای مجازی در دسترس عالقهمندان قرار میگیرد
و دستاندرکاران این نشریه ،مسئولیتی در قبال نسخه چاپی آن در بازار ندارند!
بیانیه جبهه خلق برای آزادی فلسطین درباره عملیات تالفیجویانه ایران
بیناملللی را در متامی تاریخ موجودیت خود (حتی قبل از تأسیس) زیر پا گذاشته ،بر تروریسم
استوار است .او به مثابه کشتی توپدار امپریالیسم ،حکومت وحشت را در منطقه اداره میکند.
نشست اضطراری شورای امنیت در این باره روز 14فروردین برگزار شد واکثریت اعضای
شورا این حمله را محکوم کردند .اما پنج کشور آمریکا ،انگلیس ،فرانسه ،ژاپن و کره جنوبی از
محکوم کردن اسرائیل خودداری ورزیدند و با چنین رفتاری از یکسو بر جسارت و خیرهسری
دولت اسرائیل افزودند و از سوی دیگر نشان دادند که هیچ اعتقادی به رعایت میثاقهای
دیپلماتیک بیناملللی نظیر مصونیت دیپلماتها و مراکز دیپلماتیک خارجی در کشورهای دیگر
ندارند.
خودداری امپریالیستها و همدستان و مزدورانشان در محکومیت نقض فاحش و کمسابقۀ
مصونیت اماکن دیپلماتیک توسط اسرائیل ،زمینهساز تشدید تنش در منطقه و به معنی تشویق
اسرائیل به ادامۀ اقدامات ضد بشری است .غربیها تالش میکنند که آمال خود را ،همان آمال
«جامعۀ جهانی» جا بزنند ،اما جامعۀ جهانی 121 ،کشور غیرمتعهدی بودند که هفتۀ بعد،
یکپارچه ،در یک بیانیۀ مشترک ،رژیم اشغالگر اسرائیل را محکوم کردند.
سکوت شورای امنیت که موافقت عملی سه کشور آمریکا ،انگلیس و فرانسه با عملیات
اسرائیل علیه جمهوری اسالمی ایران را به همراه داشت ،ایران را وادار کرد تا دست به عملیات
تالفیجویانه مشروعی بزند که در اندازههای خود بهدور از ماجراجوئیهای ناپسند بود و بیتردید
میتواند موازنه کنونی قوا را در منطقه به زیان اسرائیل و حامیانش برهم زند.
آمریکا و متحدانش نیز به همین سبب و نگران از خطراتی که هژمونی آنان را تهدید میکند
برای دفاع مستقیم از اسرائیل و تأسیسات نظامی آن ،امکانات فنی و نظامی خود را آشکارا
علیه اقدام ایران بهکار گرفتند.
این در حالی است که آمریکا تا امروز بارها به استناد قاعده مصونیت مراکز دیپلماتیک
یا محافظت از کیان سیاسی و اجتماعی خود علیه نیروهائی که به مراکز و تأسیسات سیاسی و
نظامیاش تاخته بودند ،چنین عملیاتی را اجنام داده است.
آمریکا و همدستانش ثابت کردند که خود محرک اسرائیل در ماجراجوئی و ارتکاب جنایت
علیه بشریت و علیه میثاقهای بیناملللی هستند -جنایاتی که این روزها در غزه در حال
وقوع است و ممانعت این چند کشور از مجازات اسرائیل مصداق بارز چنین کارکردی است -و
مسئولیت مستقیم تشدید تنش در منطقه نیز بر عهدۀ همانهاست.
جبهه خلق برای آزادی فلسطین ضمن ستایش از هدف قرار دادن پایگاههای نظامی رژیم
صهیونیستی با دهها موشک و پهپاد توسط سپاه پاسداران ایران در پاسخ به تجاوزات این رژیم
به کنسولگری ایران در دمشق ،واکنش ایران را یک رویداد مهم و محوری توصیف کرد که
قوانین جدیدی را بر مناقشات منطقهای حاکم خواهد کرد.
جبهه تصدیق میکند ،پاسخ مشروع ایران ،اعتبار رژیم صهیونیستی را از میان برد و ناتوانی در
اعادۀ قدرت بازدارندگی ،شکنندگی و عجز آن را در دفاع از خود آشکار نموده است .درعین حال
بر توانایی جمهوری اسالمی ایران و جبهههای مقاومت در وارد نمودن ضربات دردناک به رژیم
صهیونیستی و تشدید بحران داخلی این رژیم به دلیل ناتوانی در دستیابی به هدفش در نابودی
مقاومت در نوار غزه ،و یا متوقف کردن حمالت مقاومت از سوی لبنان ،یمن و عراق تاکید دارد.
جبهه ،تعجیل دولت ایاالت متحده و شرکای آن :بریتانیا ،فرانسه ،آلمان و برخی از مالزمان عرب
آنها در منطقه را در استفاده از تمام سالحهای دفاعی خود در تالش برای حفظ رژیم صهیونیستی
در برابر موشکها و پهپادهای ایرانی ،تأییدی بر مشارکت آنها در جنایات صهیونیستها در
منطقه بهویژه غزه میداند .این همچنین نشان میدهد که رژیم صهیونیستی در نتیجۀ این
شکست استراتژیک ،تحقیر و تضعیف شده ،قادر به محافظت از خود نبوده و اکنون برای دفاع
دست به دامان متحدان خود شده است.
جبهه در پایان بیانیه خود تأکید دارد که حمالت بیسابقه ایران ،اولین نوع این حمله در تاریخ،
علیه رژیم صهیونیستی؛ اقدامی به نفع جناحهای مقاومت ،و نقطه عطفی مهم در نبرد توفان
االقصی است .نتایج این حمله ،پس از اینکه دولت آمریکا و متحدانش دریافتند که هرگونه
تشدید تنش در منطقه منجر به یک جنگ منطقهای خواهد شد که پایگاهها و منافع آنها را به
خطر خواهد انداخت ،اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی برای توقف جنگ نسلکشی در نوار غزه
خواهد بود ،و رژیم صهیونیستی پس از فروپاشی قدرت بازدارندگی و شکست تحقیرآمیز خود
در مقابل مقاومت در غزه و دیگر جبههها ،قادر به دفاع از خود نخواهد بود.
بیش از دو دهه است که درباره ایران مینویسم .در سال ،۲۰۰۵سفری به ایران داشتم تا
«حقیقت زمینی» درباره آن ملت را کشف کنم ،حقیقتی که بعدًا همراه با توصیف همکاری ایاالت
متحده و اسرائیل برای سر و هم کردن توجیهی جهت حمله به ایران برای سرنگونی دولت مذهبی
آن را در کتابی به نام هدف :ایران ( )Target Iranثبت کردم .برای بهروز کردن تالشهای ایاالت
متحده و اسرائیل ،این کتاب را با کتاب دیگری به نام پیمانشکن ( )Dealbreakerپی گرفتم.
در نوامبر ،۲۰۰۶در سخنرانی خود در دانشکده روابط بینامللل دانشگاه کلمبیا ،تأکید کردم،
ایاالت متحده هرگز «دوست خوب» من اسرائیل را رها خنواهد کرد ،مگر زمانی که ما [خود] این
کار را به اجنام برسانیم[ .و نیز] در پاسخ به این پرسش که ،چه چیزی میتواند چنین اقدامی را
سرعت ببخشد ،یادآور شدم ،اسرائیل دولتی مست از غرور و قدرت است و تا زمانی که ایاالت
متحده نتواند راهی برای متوقف کردن ماشینی که اسرائیل در حال هدایت آن به طرف پرتگاه
است ،بیابد ،ما نباید در این خودکشی کورکورانه به آن بپیوندیم.
سال بعد ،در ،۲۰۰۷در سخنرانی در کمیته یهودیان آمریکا اشاره کردم که انتقاد من از اسرائیل
(که بهخاطر آن بهشدت مورد لعن و نفرین بسیاری از حضار قرار گرفتم) ناشی از نگرانی برای
آینده اسرائیل است .و با یادآوری واقعیت که بخش اعظم یک دهه از دوران خدمات من برای
حافظت از اسرائیل در برابر موشکهای عراقی صرف شد ،چه در نقشی که در عملیات طوفان
صحرا در کارزار ضد موشکی اسکاد عراق داشتم ،و چه به عنوان بازرس تسلیحات سازمان ملل
متحد ،زمانی که با اطالعات اسرائیل کار میکردم تا از نابودی موشکهای اسکاد عراق مطمئن
شوم ،به حضار گفتم« :آخرین چیزی که دلم منیخواهد ببینم ،صحنه اصابت موشکهای ایران به
ِ
پیامد اجتنابناپذیر خاک اسرائیل است .اما تا زمانی که اسرائیل مسیر خود را تغییر ندهد ،این،
سیاستی خواهد بود که بیش از آن که برآمد عقل سلیم باشد از خنوت و خیرهسری نشأت میگیرد.
اوایل صبح ۱۳تا ۱۴آوریل ،نگرانیهای من در برابر چشم جهانیان بهطور زنده به تصویر
درآمدند -موشکهای ایران بر اسرائیل باریدند و اسرائیل نتوانست هیچ کاری برای توقف آنها
اجنام دهد .درست مانند آنچه که حدود ۳۳سال پیش اتفاق افتاد ،زمانی که موشکهای اسکاد
عراق بر پدافند موشکی پاتریوت آمریکا و اسرائیل غلبه کردند و در طول یک ماهونیم دهها بار به
اسرائیل حمله کردند .موشکهای ایرانی با یک نقشه حمله ترکیبی که برای غلبه بر سیستمهای
ِ
معاف از مجازات اسرائیل
ِ دفاع موشکی اسرائیل طراحی شده بود ،به اهداف تعیینشده در داخل
اصابت کرد.
با وجود فعال کردن سیستم دفاع ضد موشکی یکپارچه گسترده ،متشکل از سیستم موسوم
به «گنبد آهنین» ،باتریهای موشکی پاتریوت ساخت ایاالت متحده و رهگیرهای موشکی پیکان
و فالخن داود ،همراه با هواپیماهای آمریکایی ،بریتانیایی و اسرائیلی ،و سامانههای دفاع ضد
موشکی کشتیهای آمریکا و فرانسه ،بیش از ۱۲موشک ایران به فرودگاهها و تأسیسات دفاع
هوایی به شدت محافظت شده اسرائیل اصابت کردند.
بنا بر تصاویر ماهوارهای پس از حمله ،ایرانیها دستکم به دو باند فرودگاه ،از کار انداخنت
آنها ،و حداقل پنج سازه انباری ضربه زدند .ایران برای جابهجا کردن اقالم باارزش ( )F-35sپیشتر
هشدار پنجساعته به اسرائیل داد .ایران همچنین به پادگانها ،مقرها یا اهدافی که میتوانست
تلفات جانی به بار آورد ،حمله نکرد .با وجود آنکه خسارات وارده میتوانند جزئی بوده باشند،
اما پیام روشن است :ایران میتواند در هر زمانی به هر هدفی [در اسرائیل] که بخواهد ضربه بزند.
از نگاه ایران ،حمله به کنسولگری خط قرمزی بود که در صورت عدم تالفی ،ضمن از میان
رفنت هرگونه مفهوم بازدارندگی ،در را برای اقدامات نظامی وحشیانهتر اسرائیل از جمله حمالت
مستقیم به ایران باز میکرد .سنگینی کفه عدم متایل به انتقامجویی ،ناشی از شبکه پیچیدهای
از اهداف سیاسی درهم تنیدهای است که احتما ً
ال میتوانست حتت تأثیر نوعی از درگیری بین
اسرائیل و ایران در مقیاس بزرگ قرار گیرد .هر اقدام شتابزده تالفیجویانه میتوانست این امر
را تسریع مناید.
اولی و مهمتر از همه اینکه ،ایران به میدان سیاست استراتژیکی وارد شده است که حول
محور دوری از اروپا و ایاالت متحده و در مقابل به مست روسیه ،چین و منطقه اوراسیا قرار
دارد .این تغییر از ناامیدی ایران در نتیجه ادامه سیاست حتریمهای اقتصادی ایاالت متحده،
و ناتوانی و/یا عدم متایل غرب جمعی برای یافنت مسیری رو به جلو برای لغو این حتریمها،
نشأت میگیرد .شکست توافق هستهای ایران (برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام) در ایجاد
فرصتهای اقتصادی که در زمان امضای آن وعده داده شده بود ،محرک اصلی این چرخش ایران
به مست شرق بوده است.
ایران در مقابل به هر دو سازمان همکاری شانگهای و مجمع بریکس پیوسته است و انرژی
دیپلماتیک خود را به ادغام کامل و سازنده ایران در هر دو گروه معطوف کرده است .یک جنگ
متام عیار با اسرائیل میتواند به این تالشها صدمه بزند.
دومی ،اما نه امر کماهمیتتر در معادله کلی ژئوپلیتیک برای ایران ،درگیری جاری در غزه
است .یک رویداد تغییردهنده بازی ،که اسرائیل را با شکست استراتژیک به دست حماس و
متحدان منطقهای آن ،از جمله محور مقاومت به رهبری ایران ،روبهرو ساخته است .برای اولین
بار در تاریخ ،آرمان کشور مستقل فلسطین ،به افکار عمومی جهانی راه یافته است .فزونی
گرفنت محبوبیت آرمان فلسطین در جهان به مدد این واقعیت است که دولت بنیامین نتانیاهو،
که از یک ائتالف سیاسی بهشدت مخالف هر ایدهای برای دولت فلسطین تشکیل شده است،
در نتیجه پیامدهای حمله ۷اکتبر حماس و متعاقب آن نیز ناکامی اسرائیل در شکست نظامی یا
سیاسی حماس ،خود را در معرض فروپاشی میبیند.
اسرائیل همچنین زیر ضربات عملیات حزباللـه ،که آن را را در امتداد مرز شمالی خود
با لبنان مشغول کرده است ،و نیز فعالیت بازیگران غیردولتی دیگر مانند شبهنظامیان عراقی
طرفدار ایران و حوثیهای یمن که مستقیمًا به اسرائیل حمله کردهاند ،با مشکل مواجه است.
بسته شدن خطوط حیاتی ارتباط دریایی توسط حوثیها ،به طور غیرمستقیم ،موجب تنگنای
شدید اقتصادی اسرائیل شده است.
اما با همه اینها ،این خود اسرائیل است که با تعقیب سیاست تنبیه نسلکشی علیه مردم
غیرنظامی غزه ،بیشترین آسیبها را به خود وارد کرده است .اقدامات اسرائیل در غزه مناد زنده
همان خنوت و سیاستهای قدرتمحوری است که من در سال های ۲۰۰۶تا ۲۰۰۷پیرامون آنها
هشدار دادم و گفتم ،ایاالت متحده ،برای دور کردن ما از پرتگاه جنگ غیرقابل پیروزی با ایران،
منیتواند به نشسنت در ماشین سیاستی تن دهد که هدایتش دست اسرائیل است.
اسرائیل به واسطه رفتار جنایتکارانه خود در قبال غیرنظامیان فلسطینی در غزه ،حمایت
بسیاری از کشورهای جهان را از دست داده است و ایاالت متحده را در موقعیتی قرار داده که
حیثیت از پیش لکهدار شدهاش ،به شکل جبرانناپذیری آسیب دیده است ،آن هم در زمانی که
جهان در حال گذار از دنیای تکقطبی آمریکایی به چندجانبهگرایی حتت رهبری بریکس است و
الزم است تا نفوذ خود در به اصطالح «جنوب جهانی» را حفظ کند.
استفاده در حمله ِ
اول آوریل به کنسولگری ایران از آجنا برخاسته بودند ،همراه با چندین سایت
دفاع هوایی اسرائیل -در ارتباط مستقیم با وجوهی بودند که ایران برای ایجاد دامنه و میزان
سیاست بازدارندگی خود ،برایشان تالش میکرد.
اول اینکه اقدامات ایران مطابق ماده ۵۱منشور ملل متحد قابل تأیید است -ایران علیه
اهدافی در اسرائیل که مستقیمًا با حمله اسرائیل به ایران مرتبط بودند ،مقابله به مثل کرد ،و دوم
اینکه سایتهای دفاع هوایی اسرائیل در برابر حمله ایران آسیبپذیر بودند.
تأثیر ترکیبی این دو وجه مسئله ،این است که سراسر اسرائیل در هر زمان در برابر ضربههای
ایران آسیبپذیر بود و اسرائیل یا متحدانش برای متوقف کردن این حمالت نتوانستند هیچ کاری
اجنام دهند .این پیام نه تنها در محافل قدرت در تل آویو ،بلکه در واشنگنت دیسی نیز طنینانداز
شد ،جایی که سیاستگذاران ایاالت متحده با این حقیقت آزاردهنده مواجهاند :ایاالت متحده
که قرار بود در هماهنگی با اسرائیل برای مشارکت یا تسهیل تالفی اسرائیل عمل کند ،حاال،
تأسیسات نظامی آمریکا در سراسر خاورمیانه میتواند در معرض حمالتی از جانب ایران قرار
گیرد که ایاالت متحده قادر به توقف آنها نیست.
به همین دلیل است که ایرانیها بر دور نگهداشنت ایاالت متحده از درگیری این همه تأکید
داشتند و اینکه چرا دولت بایدن آنقدر مایل بود تا مطمئن شود که ایران و اسرائیل هر دو بفهمند:
ایاالت متحده در هیچ حمله تالفیجویانه اسرائیل علیه ایران شرکت خنواهد کرد.
«موشکهای آوریل» یک حلظه دوران ساز در ژئوپلیتیک خاورمیانه را به منایش گذاشتند
-استقرار بازدارندگی ایران که بر اسرائیل و ایاالت متحده تأثیرگذار است .در عین حال ،در
تلآویو ،به ویژه در میان محافظهکاران افراطیتر دولت اسرائیل ،هیجانها باالست و منیتوان
تهدید انتقامجویی اسرائیل علیه ایران را کام ً
ال نادیده گرفت.
واقعیت این است که هدف عمده سیاسی نتانیاهو در طول ۳۰سال گذشته ،برای کشاندن
آمریکا به جنگ با ایران ،توسط ایران کیشمات شده است .عالوه بر این ،ایران توانسته است
این کار را بدون لطمه زدن به محور استراتژیک رو به شرق خود یا تضعیف آرمان کشور مستقل
فلسطین به اجنام برساند .با توجه به اینکه جنگ چیزی جز گسترش سیاست از راههای دیگر
نیست« ،عملیات وعده صادق» ،نامی که ایران برای حمله تالفیجویانه خود به اسرائیل داده
است ،به عنوان یکی از مهمترین پیروزیهای نظامی در تاریخ ایران مدرن ثبت خواهد شد.
این واقعیت :استقرار موقعیت بازدارندگی قابل اتکای ایران بدون آسیب زدن به اهداف و
مقاصد اصلی سیاسی خود ،بهتنهایی تعریف پیروزی است.
https://consortiumnews.com/2024/04/15/scott-ritter-the-missiles-of-april/
نطفۀ بزرگداشت اول ماه مه ،در سال 1886و در شیکاگو بسته شد .در آنروز ،کارگران در
اعتراض به بدقولی کارفرمایان که حتت فشار جنبش کارگری ،توافق کرده بودند تا مدت روزکار را
از 14ساعت به 8ساعت تقلیل دهند ،دست به اعتصاب وسیع زدند .در ادامۀ این اعتصابات و
تظاهرات 3 ،روز بعد ،در جتمع کارگران مببی منفجر شد که به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از
مردم -از جمله یک پلیس -اجنامید .همین امر ،بهانهای شد برای بازداشتهای وسیع و اعدام چند
تن از کارگران .طبعًا اجرای خواست 8ساعت کار روزانه نیز برای سالها به محاق رفت .تنها از اوایل
قرن بیستم و با قدرت گرفنت جنبش سوسیالیستی ،روز اول ماه مه تبدیل به روز جهانی کارگر شد.
در ایران نیز اولین گرد همایی روز کارگر در سال )1921( 1300با سازماندهی شورای مرکزی
فدراسیون سندیکاهای کارگری در تهران برگزار شد .از آن پس ،جز در سالهای سرکوب و اختناق
دوران پهلوی( ،که طبعًا شامل سالهای 1320تا 1332منیشود) ،کارگران ایران همپای برادران خود
در دیگر نقاط جهان ،وسیعًا به بزرگداشت این روز همت گماشتند .حتی در سالهای سیاه ممنوعیت
تظاهرات نیز ،محافل کارگری در هر اندازه که مقدور بود ،این روز را گرامی میداشتند .قصد این
نوشته ،مرور تاریخچۀ اول ماه مه نیست .یادی از این روز بزرگ ،بهانهای شد تا به نکتهای خاص
اشاره شود.
اقتصاددانان دنیای تازه شکلگرفتۀ سرمایهداری در قرون 17و ،18منشأ ثروت جوامع را در
نیروی سرمایه تعریف میکردند .در اواخر قرن 18و اوایل قرن 19بود که توجه آدام امسیت و دیوید
ریکاردو به اهمیت کار معطوف شد و در ابتداییترین اشکال ،کار را منبع ایجاد ارزش و دارایی در
جامعه معرفی کردند .بعدها کارل مارکس به تدقیق مفاهیم اقتصاد سیاسی پرداخت .او با دقت
ریاضی توانست اثبات کند که منشأ ارزش ،نیروی کار است.
مارکس کشف کرد که منشأ سود ،ارزش اضافی است که کارگر تولید میکند .او متوجه شد که
ارزش تولید شده توسط کارگر به دو بخش تقسیم میشود :بخشی که در مقابل آن دستمزد میگیرد،
و بخش دیگری که بدون مزد باقی میماند .مث ً
ال اگر کارگری روزانه 12ساعت کار اجنام دهد ،مزدی
را دریافت میکند که برای بقای او و خانوادهاش ،و بازتولید نیروی کار الزم است .اگر مزد او ،برابر
ارزشی باشد که در 8ساعت کار خلق کرده ،پس 4ساعت کار اضافی اجنام داده است .به عبارت
دیگر ،این مازاد همان ارزش اضافی است .سود سرمایه ،عبارت است از نسبت ارزش اضافی به
جمع کل سرمایۀ بهکار رفته.
اما کار کارگران ،نه تنها به انباشت سرمایه و توسعۀ بنگاههای اقتصادی منجر میشود ،بلکه به
مفهوم کمتر به آن توجه شدهای با عنوان مازاد اقتصادی نیز منتهی میگردد (که خود ،شامل دو بخش
ِ
بالقوه و بالفعل است) .مفهوم مازاد اقتصادی ،همجنس مفهوم رشد یا توسعه ،و به معنای افزایش
محصول سرانۀ کاالهای مادی طی زمان معین است .به عبارت دیگر ،سود همان مازاد اقتصادی
نیست ،بلکه تنها بخشی از آن است.
طبق تعریف ،مازاد اقتصادی بالفعل عبارت است از تفاوت محصول بالفعل جامعه با مصرف
بالفعل .بنا بر این ،مقدار آن برابر است با پسانداز جاری یا انباشت سرمایه ،و به شکل داراییهای
گوناگونی متجلی میگردد که طی دورۀ مورد نظر بر ثروت جامعه افزوده میشود مانند :امکانات و
جتهیزات تولید ،موجودی انبار ،موجودی ارز خارجی و ذخیرۀ طال .مازاد اقتصادی بالفعل ،در همۀ
شکلبندیهای اجتماعی ـاقتصادی بهوجود میآید و در عین تغییرات فاحشی که مقدار و ترکیب
آن ،طی ادوار مختلف توسعه در مقدار و ترکیب آن صورت میگیرد ،در سرتاسر تاریخ مدون وجود
داشته است .منشأ تولید مازاد اقتصادی ،نیروی کار است .همۀ نیروهای مولد در این تولید نقش
دارند .با این حساب ،کارگران هستند که مستقیمًا زندگی میلیاردها انسان را بهبود میبخشند.
اما مازاد اقتصادی بالقوه نیز وجود دارد که عبارت است از تفاضل مصرف ضروری ،از
محصولی که تولید آن در شرایط فنی و طبیعی معین و با امکانات تولیدی موجود ،ممکن باشد.
در واقع مازاد اقتصادی بالقوه ،ظرفیتهای نهفته در جامعه است که محقق منیشود و مانع مهمی
است در مسیر توسعه .شرایط تبدیل مازاد اقتصادی بالقوه به بالفعل را میتوان اینگونه خالصه
کرد :مصرف اضافی جامعه (که توسط باالترین ردههای درآمدی جامعه صورت میگیرد) حذف
ِ
غیرمولد غیرضرور در جامعه گرفته شود؛ جلوی شود؛ جلوی اتالف محصول ناشی از وجود نیروهای
هدر رفت محصوالت به سبب بیبندوباری و سوء ادارۀ دستگاه تولیدی گرفته شود؛ و دست آخر آنکه
با حذف بیکاری ناشی از هرج و مرج تولید سرمایهداری و نارسایی تقاضای مؤثر ،ظرفیت تولیدی
افزایش یابد.
در ایران امروز ،از یکسو مازاد اقتصادی بالفعل کام ً
ال کاهش یافته است ،و از سوی دیگر -و
روز به روز بیشتر -مازاد اقتصادی بالفعل به بالقوه تبدیل میشود .انبوهی از دادههای آماری و
اقتصادی برای اثبات این ادعا وجود دارد .طبعًا منیتوان آنها را در این وجیزه برشمرد یا حتی لیست
کرد .اما به مهمترین آنها میتوان اشاراتی داشت.
عقبماندگی هرچه بیشتر دستمزد نیروی کار از نرخ تورم ،سطح تقاضای مؤثر را بهشدت کاهش
داده است .برای دهها میلیون نفر از نیروهای مولد و خانوادههایشان ،امکان تأمین مایحتاج ضرور
بقا ،بهشدت محدود شده است .از اینرو ،آمارهای تعطیلی کارخانههای تولید مواد غذایی و دیگر
واحدهای تولیدکنندۀ کاالهای ضروری معنا مییابند .در سوی مقابل ،شاهد رشد تولید کاالهایی
هستیم که نیروی کار اندک ،و مواد اولیۀ گران قیمت صرف میکنند تا آن دسته محصوالت جتملی
و گرانبها را به بازار بفرستند که مورد مصرف دهک پر درآمد جامعه است .این دهک ،شامل همان
اعضای جامعۀ غیر ِ
مولد غیر ضرور هستند.
تعطیلی واحدهای تولیدی ،به نوبۀ خود ،به معنای انبوهتر شدن لشکر بیکاران و تأثیر مضاعف
آن بر تبدیل مازاد اقتصادی بالفعل به بالقوه است .کاهش مازاد اقتصادی بالفعل ،بر زندگی
ِ
غیرمولد و ضرور نیز تأثیرات زیانباری دارد .زندگی آموزگاران ،هنرمندان، میلیونها تن کارکنان
مربیان ،کارکنان ادارات دولتی و غیره ،از محل استفاده از مازاد اقتصادی میگذرد.
آنچه که امروزه به نئولیبرالیسم مشهور شده است دارای مؤلفههایی است که یکی مهمترین
ِ
غیرمولد آنها -تسلط سرمایۀ مالی -منجر به رشد سفتهبازی و داللی ،و در نتیجه ،تورم مشاغل
غیرضرور میگردد .در نتیجه ،مصرف اضافی تشدید شده و سهم هرچه بیشتری از مازاد اقتصادی
را میبلعد .کارگران و دیگر کارکنان مولد ،با همۀ حنیفی خود ،تولید میکنند تا اشرافیت مطلوب آن
الیهها را تأمین کنند.
سویۀ دیگری از ماجرا وجود دارد که مختص شرایط امروزی ایران است .دهههاست که ما در
شرایط جنگی قرار داریم .حتریمها به تنهایی ،هستۀ جنگ اقتصادی امپریالیسم علیه موجودیت
ماست .مبارزه برای بقا ،ما را در شرایط جنگ سرد قرار داده است .اما عالوه بر آن ،بارها در آستانۀ
جنگ گرم قرار گرفتهایم .تعقل عینی حکم میکند که در چنین شرایطی ،منافع خاص و مطلوبیتهای
ذهنی باالترین الیهها -که عمومًا با میهندوستی و حفظ استقالل ملی بیگانهاند -در سایۀ منافع
ملی قرار گیرد .همواره شاهد بودهایم که در شرایط جنگی ،حتی در کشورهای سرمایهداری پیشرفته
که مازاد اقتصادی قابل توجهی داشتهاند ،کنترلهای خاص اعمال میشده است .ذخایر مورد نیاز،
توسط دولت مطالبه ،و حتی مصادره میشده است .نیازهای عینی با دقت معین میشده و بازار
حتت کنترل قرار میگرفته است .آیا خودمان در طول جنگ 8ساله شاهد نبودیم؟
اما گویی در ایران امروز ،شرایط کام ً
ال «نرمال» است .در حالی که بخشی از مازاد اقتصادی
صرف حفظ توان دفاع از موجودیت ملی میگردد ،بخش دیگری از این مازاد ،به نفع باالترین الیهها،
ِ
غیرمولد غیرضرور میاجنامد .نتیجه آنکه صرف مصرف اضافی شده که به تقویت جایگاه نیروهای
دقیقًا همان نیروهایی که ستون فقرات بقای اجتماعی -چه در حوزۀ تولید و چه در حوزۀ دفاع از
استقالل -هستند ،حتت شدیدترین فشارها قرار میگیرند .تداوم این وضعیت ،به موقعیتهای
خطرناک میاجنامد.
دهههاست که ما در شرایط جنگی قرار داریم .تحریمها به تنهایی ،هستۀ جنگ اقتصادی امپریالیسم
علیه موجودیت ماست .مبارزه برای بقا ،ما را در شرایط جنگ سرد قرار داده است .اما عالوه بر آن،
بارها در آستانۀ جنگ گرم قرار گرفتهایم .تعقل عینی حکم میکند که در چنین شرایطی ،منافع خاص
و مطلوبیتهای ذهنی باالترین الیهها -که عموماً با میهندوستی و حفظ استقالل ملی بیگانهاند -در
سایۀ منافع ملی قرار گیرد .و ،دقیقاً همان نیروهایی که ستون فقرات بقای اجتماعی -چه در حوزۀ
تولید و چه در حوزۀ دفاع از استقالل -هستند ،تحت شدیدترین فشارها قرار میگیرند .تداوم این
وضعیت ،به موقعیتهای خطرناک میانجامد.
پویش «غذا برای غزه» ،به ابتکار فعاالن کارگری پویش «حداقل دستمزد ۱۵میلیون تومانی» ،به
عنوان اولین حرکت مردمی و مستقل در دفاع و پشتیبانی عملی از مردم غزه ،اقدام چشمگیر قابل
تقدیری است که بیش از هر چیز ،نشاندهنده درک ارگانیک بخشی از طبقه کارگر و زحمتکشان کشورمان
از شرایط هولناک قربانیان نظام امپریالیستی در سراسر جهان و احساس همبستگی با آنهاست« .از
عنوان «بیانیۀ شورای پویش کارگری دستمزد ،»۱۴۰۳فراخوانی
ِ «پویش غذا برای غزه» حمایت کنیم!»،
بود برای حضور گسترده زحمتکشان و کارگران ایران برای حمایت از و کمکرسانی به خواهران و برادران
فلسطینی خود در شرایط تراژیک جدال بین مرگ و زندگی و مبارزه و مقاومت آنها ،در راهپیمایی روز
قدس ( ۱۷فروردین .)۱۴۰۳
در این بیانیه خطاب به کارگران ایران میخوانیم« :امسال آخرین جمعۀ ماه مبارک رمضان و روز
قدس ،در شرایطی برگزار میشود که از آغاز نسلکشی در غ ّزه بیش از شش ماه میگذرد .طی ۱۸۲روز،
چنان جنایات آشکاری در این باریکه در مقابل دیدگان آزادیخواهان و عدالتطلبان در گوشهگوشۀ جهان
رخ داده که تاریخ کمتر مانند آن را به چشم دیده است .رژیم اشغالگر صهیونیستی بار دیگر به پشتوانۀ
قدرتهای جهان و در رأس آنها ایاالت متحدۀ آمریکا و اروپا ،ماشین کشتار هفتادوشش سالهاش را
سر ایستادن ندارد .برای ما از روز روشنتر است که
برای قتلعام ملت مقاوم فلسطین به راه انداخته و ِ
وجود منحوس رژیم صهیونیستی در منطقۀ ما ،محصول استعمار و سرمایهداری افسارگسیختۀ غربی
است .قدرتهای امپریالیستی با بهودیعه نهادن این رژیم پادگانی در غرب آسیا ،دهههاست که وقوع
جنگهای خونین ،نظامیگری و لشگرکشیهای بیپایان ،چپاول منابع و داراییهای مردمان منطقه
و دشمنی بین همسایگان را تضمین کردهاند .این وضعیت جنگی دائمی که با قتلعام ،اشغالگری،
کودتاهای نظامی ،اقدام برای براندازی ،تالش برای ایجاد جنگهای داخلی و چندپاره کردن کشورها،
حتریمهای اقتصادی و دخالتهای سیاسی برای نقض استقالل سرزمینی کشورهای منطقه همراه بوده
است ،بیشترین آسیب را به طبقۀ کارگر و اقشار مستضعف در کشورهای منطقه وارد آورده است».
در ادامۀ بیانیه آمده است« :ما از متام اقدامات م ّلی و بیناملللی برای متوقّ ف کردن ماشین کشتار
رژیم صهیونیستی دفاع میکنیم و از متام تالشهایی که از سوی دولتها و گروههای مردمی برای مهار
جنایات رژیم اسرائیل و شکسنت محاصرۀ غ ّزه صورت میگیرد ،استقبال میکنیم .در همین راستا ،ما از
پویش «غذا برای غزه!» حمایت میکنیم و به منظور اقدام عملی در کمکرسانی به غزه از همۀ هموطنان
عزیز خود و بهخصوص از جامعۀ کارگری کشور عزیزمان ایران ،میخواهیم که به این پویش بپیوندند »...
این بیانیه در بند پایانی خود با اشاره به عملیات تروریستی جنایتکارانه اسرائیل علیه کنسولگری
جمهوری اسالمی ایران در دمشق و قتل و جراحت برخی از هموطنان ما که مستشاران نظامی دولت
سوریه بودند و محکومیت قاطعانه آن ،از کارگران ایران خواسته بود با فریاد اعتراض به این جنایات
در راهپیمائی روزقدس شرکت منایند و همبستگی خود را با ستمدیدگان فلسطین و بیزاری از توحش
صهیونیسم و حامیان بیناملللیاش را با صدای بلند به گوش جهانیان برسانند .در پایان بیانیه نیز
این شعارهای ضروری و درستی آمده است« :زنده باد غ ّزه! /زنده باد مقاومت فلسطین! /زنده باد
همبستگی کارگران ایران با مقاومت فلسطین!»
پشتیبانی گروههای مختلف کارگری و نیز برخی از فعاالن فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی با
گرایشهای گوناگون فکری از پویش این گروه از کارگران ایران در همبستگی با مردم فلسطین ،قطعًا از
نقاط قوت این حرکت مردمی و مستقل بود.
در پایان ذکر یک نکته ضروری است :این بیانیه جز در یکی دو مورد ،نظیر آجنا که قدرتهای
جهان را در پیروی از آمریکا و اروپا ،حامیان اسرائیل مینامد ،عم ً
ال دولتهای دیگر مانند روسیه ،چین،
برزیل ،آفریقای جنوبی ،ایران را که قدرتهای جهانی یا منطقهای هستند ،علیرغم اینکه در این 6ماه از
هیچ کوشش مقدور و مقتضی روزگار کنونی برای توقف ماشین جنایت جنگی اسرائیلی ـ امپریالیستی
خودداری نکردهاند،ناخواسته در زمره همدستان اسرائیل قرار داده است ،قابل همراهی و شایسته حتسین
است زیرا حاوی آن دسته از انتظارات عاجل انسانی است که برای حلظه کنونی فوریت دارند.
اعالم حداقل دستمزد کارگران برای سال 1403از سوی وزیر کار با نادیده گرفتن اصل سه جانبهگرایی و
بدون موافقت اعضای کارگری شورایعالی کار و در آخرین روز سال گذشته ،نقض آشکار ماده 41قانون
کار است .این افزایش ،که جوابگوی تورم اعالم شده از سوی مراجع رسمی نیست و با سبد معیشت هم
فاصله زیادی دارد ،موجب بازهم کوچکتر شدن سفره کارگران میشود.
مذاکرات مزدی شورای عالی کار برای تعیین دستمزد ،1403طبق معمول ،با تأخیر شروع شد
و اولین جلسه خود را در روز بیست و یکم اسفند 1402برگزار کرد .بحث بر سر سبد معیشت و عدم
توافق قطعی روی آن تصمیمگیری در موردتعیین حداقل دستمزد را به آخرین ساعات روز اداری
پایان سال کشاند.
گویی هر ساله عمدی در کار است تا تصمیمگیری در زمینه دستمزد به دقیقه نود و به روزهای
پایانی سال کشیده شود تا شورا حتت فشار و بدون توجه به مفاد ماده 41قانون کار ،مجبور به
تصمیمگیری عجوالنه شود .در تصمیمگیری برای حداقل دستمزد 1402نیز همین اتفاق افتاد ،در
نهایت قول ترمیم دستمزد در طی سال به کارگران داده شد که آن هم هیچ وقت عملی نشد .علت
اصلی اخراج علی خدایی عضو کارگری شورای عالی کار از این شورا نیز در واقع اعتراض به عدم
ترمیم مزد کارگران طی سال 1402بود.1
تأخیر در مذاکرات مزدی و تصمیمگیری نهایی به این علت بود که دولت فعلی همچون اسالف
خود در چهار دهه گذشته و در راستای سیاستهای نئولیبرالی در تالش بود تا نظرات خود را به
شورای عالی کار حتمیل کند .اخراج یکی از منایندگان کارگری از شورا و تالش برای پایین نگهداشنت
نرخ سبد معیشت در کمیته مزد نیز موجب شد مذاکرات مزدی هم با تأخیر شروع شود و هم با کندی
پیش برود و تا ساعات پایانی روز 28اسفند به درازا بکشد .بهعالوه طرح بحث دستمزد منطقهای
و سبد معیشت منطقهای نیز مزید بر علت شده بود تا شروع مذاکرات مزدی در شورای عالی کار را
با تعویق بیشتری نسبت به سالهای پیش روبرو کند .اصو ً
ال ابتدا باید کمیته مزد نظر خود نسبت به
سبد حداقل معیشت را به شورای عالی کار ارائه دهد و سپس شورا بر این مبنا درباره حداقل دستمزد
تصمیم بگیرد.
طبق بند اول ماده ۴۱قانون کار ،شورای عالی کار موظف است «حداقل مزد کارگران را با توجه
به درصد تورمی که از طرف مراجع رمسی (بانک مرکزی یا مرکز آمار) اعالم میشود» تعیین کند.
اما کارگران چند سال است که اصرار دارند بند دوم این ماده مورد توجه ویژه قرار گیرد و معتقدند که
تعیین دستمزد بدون توجه به سبد معیشت ،سفره کارگران را همچنان کوچک و کوچکتر خواهد کرد.
بند دو ماده 41صراحت دارد که «حداقل مزد باید به اندازهای باشد ت ا زندگی یک خانواده ،که
تعداد متوسط آن توسط مراجع رمسی اعالم میشود را تأمین مناید».
با اینکه بند دو ماده ،41یعنی سبد معیشت ،سالها بود که در مذاکرات مزدی عم ً
ال به دست
فراموشی سپرده شده بود ،اما در چند سال اخیر محاسبه و اعالم رقم سبد معیشت از بحثهای
کلیدی و چالشبرانگیز مذاکرات مزدی بوده است.
قبل از شروع مذاکرات مزدی در شورای عالی کار ،سبد معیشت از سوی صاحبنظران و فعاالن
کارگری ،با در نظر گرفنت سهم مسکن ،برای کالنشهرها ۲۸میلیون و ۹۰۰هزار تومان و برای شهرهای
کوچک ۲۲تا ۲۳میلیون تومان اعالم شده بود .کانون شوراهای اسالمی کار تهران نیز ،نرخ سبد
معیشت را ۳۲میلیون و ۸۵۰هزار تومان محاسبه کرده بود.
خبرگزاری ایلنا به نقل از محسن باقری ،مناینده کارگران در شورای عالی کار گزارش داده بود ،که
غذایی جدید خود رومنایی کرد ،که همانطور
ِ در جلسه 16اسفند کمیته مزد« ،وزارت بهداشت از سبد
کالری مورد نیاز هر فرد در این سبد کاهش پیدا کرده است .وزارت
ِ میزان
ِ که قب ً
ال پیشبینی میکردیم،
بهداشت در اقدامی کام ً
ال یکطرفه و غیرقانونی ،بدون حضور شرکای اجتماعی ،سبدی را معرفی
کاهش ِگ َرمی داشته است .به طور مثال ،در ِ
سبد ِ کرده که در این سبد تعداد قابل توجهی از اقالم سبد،
ِ
مصرف نان مورد نیاز هر فرد کم شده است .همچنین حدود ۱۰گرم از ِ
مصرف روزانه ِ جدید ۳۰گرم از
ِ
گوشت روزانه ۴۸گرم تعریف شده بود، ِ
مصرف گوشت کم شده؛ یعنی درحالیکه در ِ
سبد قبلی ،میزان
در سبد جدید این میزان به ۳۸گرم رسیده است .و یا ۲۸۰گرم میوه به ۲۰۰گرم کاهش پیدا کرده است».
کنار بیایند.
در روزهای پایانی سال 1402با طرح گسترهتر مسئله تعیین حداقل دستمزد در رسانهها و
شبکههای اجتماعی و طرح مطالبه مزدی کارگران از طریق کارزارهای مختلف ،انتظار میرفت که
شورا روی دستمزدی توافق کند که تا اندازه ای مفاد ماده 41در آن رعایت شده باشد ،اما به قول
ضرباملثل معروف ،کوه موش زایید و وزیر کار با اعالم افزایش 35درصدی 2دستمزد نشان داد که
تا سیاستهای کالن نئولیبرالی بر متام شئون کشور حاکم است ،انتظاری بیش از این از وزیر کار و
وزیر صمت منیتوان داشت .حتی اگر سبد معیشت نادیده گرفته شود ،افزایش 35درصدی دستمزد
براساس کدام معیار قانونی و منطقی اعالم شده است؟ خبرگزاری کار ایران قب ً
ال از وزیر کار نقل کرده
بود که «تورم طبق آخرین آمار۴۴ ،درصد است».
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که آیا اعالم افزایش 35درصدی بدون توافق
اعضای کارگری شورا با «دستورالعمل چگونگی تشکیل و حنوه اداره شورای عالی کار موضوع
ماده 170قانون کار» همخوانی دارد؟ طبق ماده 5این دستورالعمل «اعضای شورا مرکب از 11نفر
میباشد و جلسات آن با حضور حداقل 7نفر از اعضا رمسیت خواهد داشت ،مشروط بر اینکه در
هر جلسه دو نفر از گروه کارگری و دو نفر از گروه کارفرمایی حضور داشته باشند ».اگر فرض را بر این
بگذاریم که جلسه شورا حتی بعد از خروج اعضای کارگری اکثریت داشته ،اما به دلیل عدم حضور
دونفر عضو کارگری (شرط ماده )5دیگر منیتوانسته رمسیت داشته باشد ،بنابراین اعتبار مصوبه
شورا مبنی بر افزایش 35درصدی زیر سؤال است .امید است منایندگان کارگری شورا با مد نظر قرار
دادن مفاد ماده 5دستورالعمل یادشده ،خواستار لغو مصوبه شورا شوند.
مختلف بیاورند« .تورمزا بودن افزایش دستمزدها» ،دستکاری در اقالم سبد معیشت ،و به تعویق
انداخنت مذاکرات مزدی به روزهای پایانی سال از جمله متهیداتی است که باعث میشود همواره
دستمزدها طبق قانون افزایش نیابند».
این استاد دانشگاه با تاکید بر انسداد سیاستگذاری اقتصادی با مزد ناکافی تصریح میکند
«علت عدم امکان تعدیل قیمت انرژی و غالت و نان به خاطر این است که ما دستمزد اندکی میدهیم
و با این مزد ،افزایش قیمتهای کلیدی قطعًا تبعات اجتماعی و امنیتی خواهیم داشت .در بازار با
نرخ بهره ۵۰درصد نیز منیتوان تأمین مالی تولید کرد و در نتیجه ،امکان رشد واحدهای تولیدی
وجود نداشته و هزینه تولید مدام باال میرود و این بر تورم اثر میگذارد .این درحالی است که ما به
اشتباه تنها مقصر تورم را افزایش حداقل دستمزد معرفی میکنیم در صورتی که ما تنها زورمان در
دولت به دستمزد میرسد و مزد مقصر تورم نیست».
شایان ذکر است که حتقیقات دیوید کارد ( )David Cardبرنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ،2021
و متخصص اقتصاد کار نشان میدهد که افزایش دستمزد نه تنها موجب تورم و بیکاری نیست،
بلکه باعث رونق اشتغال نیز میشود .اما وزیر کار و معاون او در روابط کار بر استدالل نادرست
خود اصرار دارند .جتربه کشور خودمان نیز نشان میدهد در سال 1402که مزد با ۲۷درصد افزایش
تصویب شد ،طبق آمار بانک مرکزی تا ۴۷درصد تورم جتربه کردیم ،اما در سال 1401که حداقل مزد
۵۷افزایش یافت ،ما ۳۹درصد تورم جتربه کردیم .همین آمار بهخوبی نسبت مزد و تورم در اقتصاد
کشورمان را نشان میدهد.
تا زمانی که سیاستهای کالن اقتصادی کشور بر پاشنه نئولیبرالیسم میچرخد ،منیتوان
انتظار داشت که کارگران به دستمزدی شایسته دست یابند و همواره درصد باالیی از کارگران زیر خط
فقر باقی خواهند ماند.
به گفته احسان سهرابی ،فعال کارگری «نگاه کارگران و فعاالن کارگری به دیوان عدالت به
عنوان باالترین مرجع دادخواهی کشور دوخته شده تا قضات این دیوان ،رأی به ابطال دستمزد
غیرقانونی ۱۴۰۳بدهند .توقع داریم در بهار امسال ،دستمزدی که بدون امضای منایندگان کارگری،
خودسرانه و یکجانبه به تصویب رسیده و ابالغ شده ،از حیز انتفاع ساقط شود».
توضیحات
.1به گزارش خبرنگار ایلنا ،در روزهای آخر بهمن ماه ،یک نامه محرمانه از سوی وزارت کار خطاب به کانون عالی
شوراهای اسالمی کار کشور صادر شد که در آن آمده بود «علی خدایی ،عضو کارگری شورای عالی کار ،دیگر منیتواند در
نشستهای این شورا حاضر شود چون دوبار غیبت داشته است .وزارت کار که به درخواست قانونی کارگران برای ترمیم
دستمزد طی سال 1402هیچ توجهی منیکرد ،چنان قانونشناس شده بود که عضوکارگری شورای عالی کار را به علت دو
جلسه غیبت دراعتراض به عدم ترمیم دستمزد را طی نامهای اخراج میکند و مانع شرکت او در نشستهای شورا میشود.
احسان سهرابی (فعال کارگری) در این رابطه میگوید :جای تأسف دارد که وزارت کار با دو غیبت مستمر اقدام به حذف
مناینده دغدغهمند شورای عالی کار و نائب رئیس کانون عالی شوراهای اسالمی کار منوده آنهم به دلیل اینکه این مناینده
به بیتوجهی وزارت کار نسبت به درخواست منایندگان کارگری شورای عالی کار مبنی بر ترمیم دستمزد ۱۴۰۲اعتراض
کرده است .یادمان نرفته که اعضای کارگری شورای عالی کار دو بار در تابستان امسال [ ]1402درخواست برگزاری جلسه
فوقالعاده برای ترمیم مزد کردند اما وزارت کار به روی خودش نیاورد! هیچ جلسهای با موضوع ترمیم مزد برگزار نشد».
اعضای کارگری شورای عالی،ضمن غیرقانونی خواندن این اخراج ،چندین بار از وزارت کار خواستار لغو این تصمیم و
بازگشت عضو اخراجی به شورا شدند ،اما به این خواسته ها نیز هیچ توجهی نشد.
.2وزارت تعاون ،کار و رفاه اجتماعی بدون توجه به اعتراض اعضا کارگری شورای عالی کار و با نقض آشکار ماده 41
قانون کار ،بخشنامه دستمزد سال 1403را به شرح زیر صادر کرده است:
از اول سال ۱۴۰۳حداقل مزد روزانه با نرخ یکسان برای کلیه کارگران مشمول قانون کار (اعم از قرارداد دایم یا موقت)
مبلغ ۲،۳۸۸،۷۲۸ریال (دو میلیون و سیصد و هشتاد و هشت هزار و هفتصد و بیست و هشت ریال) تعیین میگردد.
همچنین از اول سال ۱۴۰۳سایر سطوح مزدی نیز روزانه ۲۲درصد مزد ثابت یا مزد مبنا (موضوع ماده ۳۶قانون کار) به
اضافه روزانه ۲۳۰،۰۲۶ریال نسبت به آخرین مزد در سال ۱۴۰۲افزایش یابد.
به بیان دیگر حداقل حقوق پایه کارگران در سال 1403برای ماههای 30روزه مبلغ 71،661،840ریال خواهد بود که با
احتساب کمک هزینه اقالم مصرفی خانوار و حق مسکن مببلغ 94،661،840میرسد .با توجه به مبلغ 5،000،000ریال حق
تاهل ماهانه ،حقوق کارگرانی که دارای یک فرزند و یا دوفرزند و بیشتر باشند به ترتیب 101،۶28،024و 1۱۳،994،208
ریال خواهد بود.
ارجاع مصوبه افزایش حقوق کارگران در سال ۱۴۰۳به دیوان عدالت اداری ،میتواند ابطال این مصوبه را در پی داشته
باشد.
منابع:
-قانون کار مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام 29آبان 1369
https://rc.majlis.ir/fa/law/show/99612
-دستورالعمل چگونگی تشکیل و حنوه اداره شورای عالی کار موضوع ماده ( )۱۷۰قانون کار مصوب هیئت وزیران5 ،
فروردین 1387
- https://rc.majlis.ir/fa/law/show/134522
- https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1452686
- https://www.mizeghtesad.com/?p=2093
برای دستیابی به جهانی نو ،باید گذرگاهی نو برگزید .گذرگاهی برساخته بر پایه یک اتحاد راهبردی
و نه کجدار و مریز ،مبتنی بر اهمیت دادن به جغرافیای سیاسی و راهبردی؛ اتحادی در چارچوب
پیمانهای مهم منطقهای و بینالمللی از جمله «پیمان شانگهای» و «بریکس» در سیاست خارجی
از یکسو ،و متکی بر اکثریت مردم ،همان نیروهای کار و حقوق و مزدبگیران و خانوادههایشان،
و نه سرمایهداران نوکیسه داخلی چشم دوخته به دهان غرب ،در سیاست داخلی از سوی دیگر.
انقالب سال ۵۷که میتوانست یک انقالب متام و کمال «ملی دموکراتیک» به «شیوه
ایرانی» باشد ،در زمانی به وقوع پیوست که دوران طالیی ( )Golden ageبعد از جنگ دوم ،برای
سرمایهداری جهانی در حال پایان بود و آثار اولیه ورود به رکود و بحران ساختاری هویدا شده بود.
بنابراین سرمایهداری جهانی با شیوه دیگری که بعدها به نئولیبرالیسم موسوم شد ،به میدان آمد و
دو کشور اصلی نظام امپریالیستی یعنی ایاالت متحده به ریاست جمهوری رونالد ریگان و بریتانیا
با خنستوزیری مارگارت تاچر مصمم شدند این سیاست برآمده از دل اقتصاد نئوکالسیک و سپس
اتریش و شیکاگو را عالوه بر کشورهای خود در دیگر کشورهای اقماری و وابسته ،با قدرت و شدت
هر چه بیشتر در برابر نیروی کار و جریانهای خواهان عدالت اجتماعی بهکار بندند .هر چند میتوان
گفت ،این سیاست به نوعی گشودن هر چه بیشتر دست سرمایه به همه شئونات زندگی انسانی و
در واقع روند طبیعی گسترش سرمایهداری و فصل جدیدی برای ادامه حیاتش بود که با جراحی
بزرگی که در شیلی پس از کودتای آمریکا در ۱۱سپتامبر ۱۹۷۳به دست «جنایتکاری اقتصادی» به
نام میلتون فریدمن پس از گذراندن آخرین آزمایشهای بالینی اجنام گرفت و در دو کشور بزرگ و
رهبریکننده بخش اعظم جهان یعنی ایاالت متحده و بریتانیا نیز با سرکوب گسترده کارگران اجرایی
گردید ،این روند آغاز شد.
در این شرایط بیناملللی بود که انقالب ۵۷رخ داد و بعد از یک وقفه کوتاه ناشی از شرایط
انقالبی« ،سرمایهداری داخلی» که پیش از آن هم پیوندهای محکمی با سرمایه جهانی داشت ،با
وجود تغییر در مالکیت و برآمدن مالکان جدید ،مصمم شد همان راه گذشته را که پیروی از «مرکز»
بود ،دنبال کند .اما در همان زمان جریانهایی با برداشت عدالت خواهانه از اسالم با تکیه بر
نیروی کار در مقابل این نیروهای فکری وابسته در حد توان ایستادگی کردند و پیش از تار و مار یا
کشتهشدنشان به دست تروریسم کور ،در جدال بر سر قبضه کردن قدرت ،تأثیرات مثبتی را بر قانون
اساسی و قانون کار و برخی دیگر از قوانین جمهوری اسالمی گذاشتند .ضمن آنکه همین جریانهای
مذهبی که وقوف بیشتری بر واقعیات تاریخی داشتند و موضع نسبتًا مناسبی در برابر سرمایهداری،
بهویژه سرمایهداری کام ً
ال وابسته به نظام جهانی گرفتند ،بهتدریج و با قدرت گرفنت بیشتر سرمایه،
زمان کوتاه ابتدای انقالب این
ِ به اشکال گوناگون از گردونه قدرت کنار گذاشته شدند .در همان
جریانها توانستند مفادی را در قوانین پیشگفته بگنجانند که عالوه بر قرار گرفنت نسبی در برابر
سرمایه آن زمان ،تاثیرات خود را تا کنون نیز به احنای مختلف حفظ کرده و تا حدی هم توانستند
مانع سرعتگیری بیشتر این سرمایهداری نوکیسه در آن دوران شوند .جدالی که اثرات آن را کماکان
میتوان در مبارزات طبقاتی رو به گسترش کنونی به خوبی مشاهده کرد.
با افول آن دوران طالیی در سرمایهداری جهانی و سپس شکست احتاد شوروی و متالشیسازی
اقتصادی ،سیاسی ،اجتماعی این قدرت بزرگ و دیگر کشورهای همپیمانش در شرق اروپا و
ال فضا برای تُرکتازیهای سرمایه هار جهانی کام ً
ال آماده گردید. بخشهایی از آسیا و آفریقا ،عم ً
شکست و تکهپاره شدن این کشورها امیدهایی را به یأس مبدل و بخش بزرگی از باورمندان به ایجاد
نـطبیعت محور را به کنج عزلت کشانید .اما میدانیم که تاریخ بر اساس آنچه در سده
جوامعی انسا
نوزدهم توسط متفکرین برجسته بهروشنی آشکار و تدوین گردیده بود ،هرگز سر باز ایستادن ندارد و
بنا به خصلت ذاتی خود هر روز صفحات و ساحات دیگری را پیش روی جوامع انسانی میگشاید.
در کوران همین رویدادها بود که سرمایهداری نوکیسه و فرصتطلب داخلی با تکیه بر گروههای
«روشنفکر» حاال «اسالمی»شده فرصت را غنیمت شمرد و آنچه را از دانشگاههای آمریکایی
ِ متعدد
و اروپایی در چارچوب «سرمایهداری نئولیبرال» به عنوان راه برونرفت از بحران ساختاری و در
واقع ادامه بازتولید سرمایه در شکلی دیگر ،آموخته بود ،با برپایی «نهضت ترجمه» و چاپ هزاران
کتاب و مقاله توجیهکننده این مسیر مهلک به ویژه برای «کشورهای در حال توسعه» ،مفاهیمی را در
اقتصاد ،جامعهشناسی ،تاریخ ،سیاست ،هنر و ادبیات ... ،به خورد جامعه جوان و دانشگاهی از
یک سو و حاکمان بیاطالع از این مهلکه سرمایه داد و بدینگونه چرخشی آشکار به سوی هر آنچه از
محافل «آکادمیک» و در واقع توجیهکننده «سیاست نو» از غرب میرسید ،به راه انداخت.
آمارهای رمسی سال ۱۴۰۲با نیروی کاری بهشدت درمانده در تأمین حداقل معیشت ،و در همان
حال خشمگین از ادامه سیاستهای مخرب اقتصادی توسط دولتهایی که یکی پس از دیگری بر
سرکار میآیند و هر یک کار خود را از همان جایی پی میگیرد که دولت قبلی برزمین نهاده است ،و نه
تنها پیشنهادات «اجماع واشنگنت» را مو به مو به اجرا درمیآورد ،که در بخشهایی پیشتاز اجرای
این احکام در سطح جهان است.
مث ً
ال ،در کوچکسازی و یا به تعبیر این جماعت «چابکسازی» دولت ،کشور ما اکنون گوی
سبقت را از همه رقبای غربی و شرقی ربوده و بر اساس اعالم صندوق بیناملللی پول ،یعنی قبلهگاه
حضرات ،ایران یکی از پنج دولت کوچک جهان نسبت به جمعیت است .با این وجود ،در تامین
معاش همین تعداد کم نیروی انسانی هم درمانده و به تعبیر خودشان «ناتراز» است و بهسختی
توانایی عمل به قوانین مصوب خود برای تامین حداقل معیشت کارمندان و در واقع مزد و
حقوقبگیران دولتی دارد.
این در حالی است که سرمایه روز به روز بر نرخ استثمار خود افزوده و بازتولید و انباشت خود را
شدت میبخشد .در این شرایط بسیار طبیعی و بدیهی است که دولتی با نیروی کار اندک ،نتواند از
پس این همه مشکالت و معضالت فزاینده برساخته سرمایه برآید .آنهم زمانی که سیاستهای کلی
اقتصادی بر اساس همان اجماع جهنمی چیده میشوند و بخشهای نسبتًا مترقی قانون اساسی و
قانون کار و قوانین دیگری که به دست انقالبیون صدر انقالب تدوین شده بود ،یکی پس از دیگری
ی گردند.
به کما برده و سپس به کلی از عرصه حیات خارج م
گفتیم که در ابتدای انقالب جریانهایی بودند که در متایز گذاشنت میان «اقتصاد آزاد» یا «بازار
آزاد» و در واقع سرمایهداری افسار گسیخته پس از کینز و دولت رفاه با اقتصاد برنامهریزی شده
مبتنی بر ویژگیها و نیازهای جامعه ،همراه با نقش مهم دولت در تأمین حداقل شرایط انسانی
جامعه مردد بودند ،گاهی به این سو و گاهی به آن سو میگرویدند .با شکست گروه پیشتاز انقالب
و ترور یا از میدان خارج کردن آنان ،گروه غربگرا ،در پوشش اسالمی ،سکاندار کشور شدند که
میتوان نقطه عطف و حلظه چرخش آشکار این سیاست و یا مناد آن را همان خطبه معروف جتمل
هاشمی رفسنجانی دانست .تأسفبار است که تا کنون نیز ،در بر همان پاشنه میچرخد و با وجود
انبوهی از دادهها که شکست سیاست اقتصادی موسوم به نئولیبرال را بهوضوح نشان میدهند،
تا جایی که در برخی از کشورهای بانی این بیراهه سیاسی ـاقتصادی هم با بازگشتها و یا کاهش
سرعتها در اجرای آن مواجه هستیم ،باز در ایران و در کمال شگفتی نه تنها از این دانستهها و
جتربهها هیچ اندرزی گرفته منیشود که به نظر میرسد بنا به دالیل مشخص بر ادامه این سیاستها
پای هم فشرده میشود.
درباره نرخ تورم ،مدعی شد که مفاد ۴۱و ۱۶۷قانون کار دارای اشکاالتی است و در ادامه وزیر
کار اعالم کرد« ،به این نتیجه رسیدیم که با ارسال الیحهای به مجلس حنوه حقوق کارگران را به
مجلس واگذار کنیم که بهترین مرجع برای تصمیمگیری در این موضوع است!» بدین ترتیب ،شورای
عالی کار به عنوان یک نهادقانونًا به رمسیت شناخته شده برای اجنام معامله میان فروشندگان و
خریداران نیروی کار ،عم ً
ال کنار زده میشود .وزیر کار سپس با «تفسیر» عجیبی از قانون کنونی کار
گفت ،در ماده ۴۱گفته شده فقط «توجه به نرخ تورم و سبد معیشت» و نه الزام به رعایت آن!
این سخنان وزیر کار چنین میمناید که گویا اصل تفکیک قوا تعطیل شده و دولت و ایشان نه
مجری قانون که شارح و مفسر آنند و میتوانند هر جا الزم دیدند با تفسیر به نفع سرمایه از قید اجرای
قانون خود را خالص کنند .حال باید منتظر ماند که مواد ۹۶و ۱۱۱قانون تأمین اجتماعی که ناظر بر
افزایش مستمری بازنشستگان است به چه سرنوشتی دچار میشود.
با این نوع سخنان وزیر و معاونین ایشان و سکوت دیگر مراجع تصمیمگیری در عالیترین
سطوح است که میتوان پرسید :نرخ افزایش دستمزد امسال ،در غیاب یک طرف معامله که مناینده
چند ده میلیون ایرانی است ،چگونه و بر اساس کدام قانون بیناملللی ،داخلی و حتی شرعی ،تصویب
شده است؟ این پرسشی است که گمان منیرود هیچ پاسخی برای آن وجود داشته باشد مگر اینکه،
گفته شود که خصومت و تعارضی جدی با نیروی کار در میان است .بنابراین پاسخ به این پرسش و
روشن کردن مشروعیت این معامله در غیاب یکی از طرفین را به برگزارکنندگان آن میسپاریم .نکته
عبرتآموز دیگر این است که مناینده کارفرمایان در «شورا» بعد از همان جلسه در یک دهانکجی
به کارگران و دولت اظهار کرد« :ما محدودیتهای دولت را در افزایش مزد حلاظ کردیم و اگر گروه
کارگری جلسه را ترک منیکرد ،احتمال افزایش مزد بیشتر بود!»
این یعنی :حتی سرمایه هم به نامنطبق بودن دستمزد با ارزش نیروی کاری که میخرد ،واقف
است و باور دارد که این تصمیم به خروج قابل توجه نیروی کار ،به ویژه کارگران نیمهماهر و ماهر و
نیز کاهش «تقاضای مؤثر» و در نتیجه کاهش تولید میاجنامد و بدین شکل رمسًا و علنًا دولت را
ناکارآمد میداند .هر چند که در پاسخ به این گفته مناینده صاحبان سرمایه ،مناینده کارگران تصریح
کرد که تصمیمگیری با مشارکت کامل دولت و کارفرمایان بدون در نظر گرفنت نظر کارگران اجنام شده
و این نوع اظهارات فرافکنی است.
نکته دیگر قابل توجه اینکه ،در متامی نظریههای اقتصادی کالسیک و نئوکالسیک بر میزانی
از دستمزد تأکید شده است که همیشه نیروی کار سالم با تأمین حداقل خوراک ،پوشاک ،مسکن،
بهداشت ،آموزش ... ،به صورت لشکر بیکاران و به قول خودشان «نرخ طبیعی بیکاری» در دسترس
باشد تا سرمایه بتواند آزادانه با خرید نیروی کار با توافق دو طرف ،آن را به کار گیرد و برای بازتولید
و انباشت هر چه بیشتر از نیروی خالقیت آن نیز برای «بارآوری» بیشتر سود ببرد .این موضوع را
سرمایه بهخوبی میداند ،هر چند ظاهرًا دولت کمترین اعتنایی به آن ندارد .پرسش بیپاسخ اینجاست
که دولت از اصولی هم که دائمًا در همان کتابها و مقاالتی که در « نهضت ترجمه» به خورد مردم
داده شده است ،سر باز میزند تا چه رسد به جبران عقبماندگی دستمزدهایی که طی دوران جنگ به
دالیل روشن منجمد مانده و قرار بود که پس از جنگ و بهتدریج جبران گردد .گویا این موضوع ک ً
ال به
وادی فراموشی سپرده شده است .شاید تصور بر این است که خورد و خوراک ،پوشاک ،مسکن و ...
از جنس مفاهیم و احکام انتزاعی است و الجرم برای طبقه کارگر و مزد و حقوقبگیر هم قابل فراموش
کردن است .اما برخالف این تصور ،در ادامه این جلسه ،کارگران نه تنها چیزی را فراموش نکردند که
با سازماندهی کارزار دیگری خواهان استعفا ،استیضاح یا برکناری وزیر کار شدهاند و این نشانه و
نوید امیدبخشی از خودآگاهی این طبقه است که تبدیل به نیرویی مادی خواهد شد.
ولی کماکان با همان مدیران سابق دولتی که اکنون صاحبان سهام عمده این بنگاهها نیز هستند ،اداره
میشوند .این نوع قیمتگذاری دالری مواد اولیه داخلی و معادل دالری محصوالت در شرایطی که
دستمزدها همچنان ریالی هستند ،اثرات مخرب خود را به صورت تورم افسارگسیخته نشان داد.
این فهم نسبتًا درست جریان یادشده ،در کنار عدم درک مفاهیم و مقوالت بدیهی و پذیرفتهشده
در اقتصاد سیاسی ،نوعی اغتشاش را به این جماعت حتمیل میکند .از این رو منیتوانند
مفهوم دالرزدایی را هم با همان مفهوم پذیرفتهشده جهانی درک کنند و نتیجه میشود« :عدم
وجود کارگران!» .این گروه همچنین بهشدت مخالف سیاست خارجی دولتهای اصالحطلب و
اعتدالی هستند .اما تناقضات نظری غیرقابل جتمیع در میان این جریان ،پردهای غیر شفاف را
بر منویاتشان میافکند که معلوم نیست با درهم کردن برخی برداشت های درست اقتصادی با
انواعی از تفکرات سیاسی مغشوش ،میخواهند به چه نتیجهای برسند .جالب اینکه همین گروه
در جریان تعیین حداقل دستمزد کارگران موضعی تقریبًا خنثی اختاذ کرد و در سیاست خارجی هم
میتوان گفت اگر چین و روسیهستیز نباشند ،بسیار خودمحورند تا جایی که معتقدند که در میان سه
قدرت چین ،روسیه و ایران ،این ایران است که باید نقش اصلی در رهبری احتاد احتمالی این سه
کشور را ایفا کند و در همان حال با شدت و حدت هر چه بیشتر در مقابل هر نوع همکاری با باورمندان
به دیدگاههای دیگر در داخل ،خشمگینانه موضع میگیرند و همواره خود را ضد تفکر چپ میدانند.
میدانیم که یک دیدگاه جامع سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی ... ،باید یک مجموعه فراگیر
باشد تا با در نظر گرفنت ویژگیهای هر جامعه بتواند پاسخگوی نیازهای آن باشد .این جماعت عم ً
ال
فاقد این نوع نگرش جامع هستند و کماکان بر آنچه خود درست و کامل میپندارند ،پای میفشارند.
بنابراین چون منیتوان آنان را واجد دیدگاهی شفاف و فراگیر دانست ،این افراد را حداکثر باید در
چارچوب همان «سوسیالیستهای ختیلی» سده نوزده و بیست طبقهبندی کرد که ضمن ابراز برخی
مطالبات درست ،فاقد جامعنگری و داشنت افق گسترده فکریند.
جریان دیگری هم وجود دارد که به شدت مخالف هر نوع قیمتگذاری یا به تعبیر خودشان
«قیمتگذاری دستوری» (حتی قیمتگذاری نیروی کار) ،در همه عرصهها ،از جمله آزادسازی نرخ
ارز و سپردن کامل آن به بازار هستند .عدم قیمتگذاری کاالهای ضروری همچون نان ،دارو ،سوخت
و انرژی که تأثیر غیرقابل انکاری در نرخ تورم دارند و نیز سایر کاالها را شامل این موضوع میدانند.
این جریان همچنین ،بر آزادسازی واردات به ویژه واردات خودرو و برخی کاالهای مصرفی ،که در
کشور ما ذیل کاالهای سرمایهای طبقهبندی میشوند ،اصرار دارند و همزمان اعتقادی به کنترل
بازار ارز و از جمله ارز حاصل از صادرات ندارند .گویی سپردن همه چیز به «بازار آزاد» غایت آمال
این گروه است .البته همین گروه در ختصیص ارز ترجیحی به افراد و گروه های خاص نظر درستی
نادرست از جغرافیای سیاسی و راهبردی و اهمیت آن در دوره گذار و «دگرگونی بزرگ» ،همچنان در
قالبهای اواخر سده بیست ماندهاند و ظاهرًا منیدانند که هیچ تصمیم سیاسی و اقتصادی بیرون
از چارچوب جغرافیای سیاسی و راهبردی قابلیت اجرا ندارد و در هر جلسه سخنرانی بدون استثنا بر
طبل چین و روسیهستیزی میکوبند.
در مورد چین ،چون هیچ سابقه تاریخی از استعمار و سلطه منییابند ،اصرار دارند دائمًا بر
مترکز آنان بر منافع ملیشان بکوبند ،گویی «قرارداد اجتماعی» نانوشتهای در میان است که طبق آن
چین و یا هر کشور دیگری ،در هر شرایطی ،حتی اگر طرف مقابل هم خنواهد باید بپذیرد که از منافع
ملی آن جامعه ،از جمله ایران ،بهصورت متام و کمال دفاع کند.
در مورد روسیه البته کار آسانتر است چون که بیش از یک سده پیش روسیه تزاری بخشی از
خاک کشور ما را به یغما برد و حاال باید تا روز قیامت طبل جنگ با این کشور از غوغا نیفتد ،حتی
اگر دولت استعمارگر پیشین دیگر وجود نداشته باشد.
گویا صاحبان این تفکر قادر نیستند «علم تاریخ» و حرکت و پویایی جوامع انسانی را در این
بستر درک کنند و منیخواهند بپذیرند که جهان همواره در حال تغییر است .اینها،اگر نگوئیم نوعی
ضدیت نهادینهشده دارند ،باید پذیرفت که قادر به فهم علم تاریخ و تغییرات در روابط میان جوامع
نیستند .بدیهی است که باید با اطالع از علل رویدادهای تاریخی ،تغییر کلی در جغرافیای منطقه،
سیاست متفاوتی را به کار گرفت که در حال حاضر «منافع ملی» متقابل و اصل میهندوستی باید
چراغ راهنمای ما باشد و نه تکرار طوطیوار مسایل با تکیه بر ناآگاهی عمومی که نامی مشخص در
علوم سیاسی دارد.
آن چه مسلم است ،این جماعات و جریانهایی که در اشکالی دیگر در حاشیه حکومت فعالند،
با وجود انگشت گذاشنت بر برخی از مشکالت سیاسی و به ویژه اقتصادی غیرقابل انکار ،چون بنیان
فکری و نظریشان هیچ تطابقی با روند واقعی تاریخ و درک و دریافت واقعبینانه از جامعه ندارد،
منیتوانند به نتایج درست برسند .نکتهای که در جریان تعیین حداقل دستمزد کام ً
ال آشکار شد ،این
بود که هیچیک از این گروهها نه تنها مخالفت جدی با تصمیمات گرفته شده نکردند که بعضًا درصدد
توجیه آن هم برآمدند .تأسفبار است که گویی باز با اشکالی از همان نیروها و جریانهای ابتدای
انقالب مواجه هستیم که با نداشنت دیدگاهی منسجم نتایج کنونی را به بار آوردهاند .جریانهایی که
انسان تاریخی منیدیدند و صرفًا به
ِ خود را نیازمند تئوریهای مبتنی بر روند تاریخ ،فهم تاریخی از
تصوراتی غیرقابل انطباق با جامعه در اواخر سده بیست چسبیده بودند.
اصرار بر قبوالندن این تصورات ،و نه واقعیات غیرقابل چشمپوشی ،اکنون نیز با این دست
جریان های سیاسی روبهرو هستیم که باید با دقت از میانشان راه گشود .جریانهایی که ضمن ابراز
برخی واقعیات غیرقابل انکار ،همچنان به خیالپردازیها یا بد فهمیهای خود محکم چسبیدهاند.
تکیه بر نیروی کار ،تنها راه برون رفت از مصایب غیرقابل انکار کنونی
میتوان نتیجه گرفت که با وجود اینکه گفته شده است« :اقتصاد مسئله اصلی کشور است!»،
ولی منیشود به صورتی کجدار و مریز به شیوه چهار یا پنج دهه قبل از میانه این آتش افروخته
گذار به سوی جهانی نو گذشت .باز هم شاهد بند بازیها و ضد و نقیضگوییهایی در مقوالت و
مفاهیم اساسی اقتصادی،سیاسی ،اجتماعی ... ،در میان جناحهای اصلی حاکمیت و متأسفانه
جریانهایی در حاشیه آن هستیم که هر کدامشان در کنار چند سخن درست ،دهها نظر نادرست و
خطرناک را اشاعه میدهند که آشفتگی ناشی از آنها ،فهم مسائل را برای مردم مشکل کرده و حتلیل
دیدگاهشان را ،حتی برای صاحبان اندیشه ،همانند ابتدای انقالب گیجکننده ساخته است.
آن چه گفته شد ،فقط مناهایی و نه متامی واقعیاتی است که ما اکنون در میان حاکمان و
جریانهای حاشیهای آنها میبینیم .مسلمًا در میان جماعات «اپوزیسیون برانداز» داخل و
خارج ،که اساسًا منیتوان ،کمترین نشانهای از واقعبینی و اشراف بر تاریخ و تأثیری که خواهی
خنواهی بر جوامع انسانی میگذارند و توجه به زندگی اکثریت مطلق جامعه را دید .آنان در جهان
خود سیر میکنند.
اما جهان سرمایهداری کنونی هم مملو از آنارشی و درهمتنیدگی است که بیش از هر زمان دیگری
شناخت آن را سخت و پیچیده ساخته و تنها میتوان با پافشاری بر مقوالت قطعی همچون استقالل،
آزادی و در نبرد کنونی بهویژه تأکید برعدالت اجتماعی در مفهوم بنیادی آن ،یعنی تکیه بر نیروی
زمان تاریخی به مبارزه ادامه داد .مبارزه در این چارچوب و همچنین کنار گذاشنت توهم
کار ،در بستر ِ
خودمحور پنداری که از ابتدای انقالب بر بخشهای بزرگی از «انقالبیون» مستولی بود و به همین
دلیل هم نتوانستند خود را در مسیر درست تاریخی قرار دهند ،و در نهایت هم ،جریانهای بزرگی
مثل اصالحطلبان و اعتدالگرایان و ...عم ً
ال خود را همراستا با غرب دیدند.
اما برای دستیابی به جهانی نو ،باید گذرگاهی دیگر برگزید که در حال حاضر از دل یک احتاد
راهبردی و نه کجدار و مریز ،مبتنی بر اهمیت دادن به جغرافیای سیاسی و راهبردی میگذرد که در
چارچوب پیمانهای مهم منطقهای و بیناملللی از جمله «پیمان شانگهای» و «بریکس» در سیاست
خارجی ،و تکیه بر اکثریت مردم :همان نیروهای کار
و حقوق و مزدبگیران به همراه خانوادههایشان ،و نه
سرمایهداران نوکیسه داخلی چشم دوخته به دهان
غرب ،در سیاست داخلی به دست میآید.
مقابل اخراج
ِ زنی تنها در
حتی سرویس بهداشتی منیرفتیم....
نسرین هزاره مقدم ،ایلنا ۹ ،فروردین ۱۴۰۳
تا امنیت شغلی ،نظارت بر بازار کار ،قراردادهای دائم و حق تشکلیابی آزادانه نباشد ،زنانی مانند زهره در
پرآشوب اقتصاد غیررسمی ،طعمههای راحتی هستند.
ِ جنگلِ
به گزارش خبرنگار ایلنا ،زنی سرپرست خانوار ،مادری تنها و کارگری که به ناگهان بیکار شده است ،تمام
پلهای پشت سرش خراب شده ،یعنی پلهای پشت سر او را به دستی شکستهاند و به امان خدا رهایش
کردهاند.
آخر کار ،بیمه او هم قطع شده بود ،کارفرما ادعا کرده بود «بیمه میخواهی
حقوق داشت؛ در سال ِ
بسماللـه ،خودت واریز کن ،ندارم ماهی دو میلیون تومان برای بیمهات بدهم».
زهره ،زنی که پنج سال از عمر و جوانیاش را صرف کار در آشپزخانهی منور و تاریک یک
رستوران کرده؛ از رجنهای آن سالها روایت میکند« :جرئت نداشتیم با گوشی موبایلمان صحبت
کنیم ،حتی اگر خانه و زندگیمان آتش میگرفت منیفهمیدیم؛ ساعات اوج کار که مشتریها
میآمدند ،حتی منیتوانستیم سرویس بهداشتی برویم؛ اگر سرکارگر یا صاحب رستوران میفهمید
فقط یک دقیقه کار را رها کردهایم ،از حقوقمان کم میکرد ....همه چیز شبیه بردهداری بود؛ ده
ساعت باید در آشپزخانه بدون تنفس جان میکندیم؛ شغل من مث ً
ال کمکآشپز بود اما مگر اجازه
میدادند فقط کمکآشپز مبامن؛ باید ظرفها را هم میشستم ،کف آشپزخانه را هم تی میکشیدم،
اجاق گاز را هم متیز میکردم ،حتی نزدیکای عید که میشد ،مغازهتکانی و رستورانتکانی را هم
گردن ما میانداختند؛ در واقع شیره جانمان را میمکیدند ،آنهم برای ۶میلیون تومان!» حاال بعد
ِ
بیگاری اجباری ،زهره در سال جدید بیکار شده است؛ میگوید :دو نفر را
ِ ِ
خدمت رایگان و از اینهمه
از کادر آشپزخانه بیرون کردند به بهانه اینکه هزینهها باال رفته و مشتری کم شده....
او و سایر همکارانش ،هیچ وقت قرارداد مکتوب نداشتهاند؛ اول هر سال ،کارفرما شفاهی و
کارگران متاموقت قول میداد و دیگر تا
ِ زبانی ،یک حقوق خیلی کمتر از مصوب قانونی را به این
پایان سال خبری از افزایش دستمزد یا پرداخت مزایای مزدی نبود؛ آنها در پایان سال ،یک مبلغ
ناچیز به عنوان عیدی دریافت میکردند؛ آخر سال ۱۴۰۲وقتی کف عیدی قانونی بیشتر از ۱۰میلیون
تومان بود ،رستوراندار مربوطه به زهره فقط ۳میلیون تومان عیدی داد ،آنهم بعد از اینکه مجبور
ِ
خداحافظ زوری را امضا کند و انگشت بزند! شد ورقه تسویه حساب و
«سه میلیون تومان به عنوان عیدی به اضافه شش میلیون تومان حقوق؛ اول پای برگههایی را
که مقابلم گذاشت انگشت زدم ،بعد این ۹میلیون تومان را با گوشی همراهش به حسامب ریخت و گفت
خدا نگهدار .»...زهره که با گرفنت ۹میلیون تومان ،شب عیدی از کار بیکار شده ،بعد ۵سال کار
سخت و زیانآور که حتی حقوق یک کارگر ساده را به او نپرداختهاند ،منیتواند مقرری بیمه بیکاری
بگیرد ،چون حق بیمهاش مرتب واریز نشده و ماههاست که کارفرما برایش بیمهای نپرداخته.
او امروز حتی دفترچه بیمه درمانی هم ندارد؛ و اگر بیمار شود ،اینهمه سال کارگری به کارش
منیآید....
اوضاع بنیه تولید ملی ایران شکننده است و این یعنی تزلزل در ستون فقرات نظم اجتماعی .تا بنیه
تولید ضعیف باشد ،آن جامعه روی ثبات ،آرامش و امنیت و کیفیت زندگی نخواهد دید .اکنون اصل
فساد رها شده و با سیاستهای مخرب اقتصادی ،دائماً آن را گسترش و تعمیق میدهند .اما زنده
باد و مرده باد راه انداختهاند که اسم آن را فساد سیستمی بگذاریم یا غیرسیستمی! هر چه دلتان
میخواهید به آن بگویید ،اما چارهای برای اصل آن که مذموم ،قبیح ،کثیف و پلید است پیدا کنید.
به گزارش جماران ،دکتر فرشاد مومنی ،استاد اقتصاد دانشگاه عالمه طباطبایی در نشست
«بررسی چشم انداز اقتصاد ایران در ،»1403ضمن بیان انتقاداتی نسبت به اظهارات احسان
خاندوزی ،وزیر اقتصاد و سخنگوی اقتصادی دولت در اولین نشست خبری خود در روز 14
فروردین ،تالشهای حکومتگران برای ارائه چشمانداز از اقتصاد ایران را ،همراه با سلطه رویههای
کوتهنگرانه دانست و تأکید کرد :اعالم اینکه ایران در حال ورود به مدار رونق اقتصادی است ،بسیار
مایه شگفتی بود .رشد اقتصادی که حاصل شده ،نسبتی با توسعه ندارد .ادعای آقای سخنگو
درباره با کیفیت بودن این رشد ،به صرف اینکه یک ادعا از سوی ایشان است ،پذیرفته منیشود.
در ارائه چشمانداز برای سال جاری ،رویههای کوتهنگرانه این است که به روندهای
ضدتوسعهای ،مخرب و نگرانکنندهای که در کشورمان وجود دارد تن دهیم .در واقع با توصیههای
تب کوتهنگری تبدیل میکنیم که در
سطح خرد ،مخاطبانمان را به عنصری فعال برای دامن زدن به ِ
چارچوب مناسبات رانتی ،این کوتهنگری با رفتارهای مبتنی بر حداکثرسازی منافع فردی و قربانی
کردن نفع جمعی ،پیوند برقرار میکند.
میتوانیم حمل بر این کنیم که این کار با نیت خیر اجنام میشود و مث ً
ال میخواهند برای جامعه
روحیه ایجاد کنند ،اما اگر این روحیهبخشی مابهازاء عینی نداشته باشد ،مشروعیتسوز میشود
و ضد خود عمل میکند .این اقدام مانند پاشیدن منک روی زخم است .توئیتی از طرف آقای رئیس
جمهور منتشر کردهاند که رشد اقتصادی چنین و چنان است! این مطلب منتشر شده نشان میدهد
آنهایی که به ایشان مشاوره میدهند ،الفبای علم اقتصاد و توسعه را هم منیدانند؛ چرا که آنچه که
عنصر حیاتی است و با سرنوشتسازی ،رشدهای اقتصادی را معنیدار میکند ،کیفیت رشد است
و نه اندازه آن!
وی اظهارداشت :با این توجیه که ایشان آگاهی ختصصی ندارند و به کسانی اعتماد کردهاند که
آنها هم دستکم ناآگاهانه عمل میکنند ،اما انتظاراتمان از افرادی مانند سخنگوی دولت و از آن
توگوی اقتصادی سخنگوی محترم
مهمتر سخنگوی اقتصادی دولت بیشتر است .در خنستین گف
دولت با جامعه ،مالحظات و نکتههایی را مشاهده میکنیم که به ما میگوید صد رحمت به آقای
رئیسجمهور! آنچه که با نهایت مهر و شفقت میتوانیم با این عزیزان در میان بگذاریم این است
که این الگوی تعامل با مردم از ناحیه حکومت نسبتی با توسعه و همچنین علم و اخالق ندارد.
این مسئله بسیار شگفتانگیزی است که سخنگوی گرامی دولت در سخنان اخیر خود ،عنوان کرده
است که ایران در حال ورود به مدار رونق اقتصادی است! حقیقتًا این اظهارات برای من بسیار مایه
شگفتی بود! اگر ایشان حتی گزارشهای رمسی منتشر شده طی چند وقت اخیر را مالحظه میکردند
حتمًا از این شیوه تعامل با اصحاب رسانه و از طریق آن با جامعه ،جتدیدنظر میکردند.
ن شیوه گفت و گو با مردم ،با واقعیت و صدق ورزی و شفافیت فاصله زیادی دارد
ای
مومنی با تاکید بر اینکه این شیوه گفت و گو با مردم از هر زاویهای که نگاه شود ،مبتنی بر تعامل
سازنده میان حکومت و مردم نیست ،خاطرنشان کرد :شاقولهای این شیوه گفت و گو با مردم،
پراشکال است و همان قدر که به غایت نسبتی دور با مالحظات سطح توسعه دارد ،از واقعیت،
واقعبینی ،صدقورزی و شفافیت با جامعه هم فاصله زیادی دارد و نسبت بایستهای را به منایش
منیگذارد .ایشان در فرمایشات خود در توجیه وضعیت فعلی ،درباره بهبود در فضای کسب و کار،
سرمایهگذاری و رشد اقتصادی سخن گفتهاند .آقای سخنگو باید منطقهایی را ارائه کنند که اگر قرار
باشد اعتبار علمی داشته باشند ،حتما باید مبتنی بر شواهد قابل اعتنا و معتبر باشد.
رشد اقتصادی بیکیفیت ،مضمون کام ً
ال ضدتوسعهای دارد
در آغاز دوره کارشناسی در رشته اقتصاد ،جزء اولین مسائلی که برای یک دانشجو در آموزش
توسعه مطرح میشود ،این است که رشد اقتصادی ممکن است در سطوح باالیی اتفاق بیفتد ،اما به
واسطه بیکیفیت بودن ،مضمون کامال ضدتوسعهای داشته باشد .اینها نکتههایی بسیار ابتدایی
است .کسی که در مقام امین دولت میخواهد با مردم از موضع حکومت صحبت کند ،حتمًا باید به
این مسائل توجه داشته باشد .آنچه که مسئله را به مراتب تلختر میکند ،این است که ایشان در اولین
صحبت در سال جدید ،ابتدا شروع به بد و بیراه گفنت به دولت قبلی میکند! برای کسی که الفبای
سیاست را هم بداند ،برازنده نیست در دولتی که در آستانه پایان کار خود قرار گرفته ،همچنان به
دولت قبلی خرده بگیرد و در این شیوه خرده گرفنت هم انواع اشکاالت و تناقضات اخالقی و علمی
هم وجود دارد .ایشان با شعف و شادمانی گفته اند مجموع رشدی که ما در این دولت ایجاد کردیم ،به
حدود 12درصد رسیده در حالی که رشد اقتصادی در دهه 90فاجعهآمیز بوده است! شیوه ارائه آمار
و اطالعاتشان را ببینید!
اگر شما میخواهید به این شیوه برخورد کنید ،انصاف داشته باشید و بگویید رشد اقتصادی
که در سال 1395دولت قبلی ایجاد کرد ،از مجموع رشد سه ساله شما بیشتر بوده است .اینکه این
قدر مشعوف میشوید و آنچنان تکرار میکنید که ما در مسیر تورم کاهنده قرار گرفتهایم ،میگویم
اگر واقعًا مسئله رعایت علم و اخالق است ،تورم سه ساله اول دولت قبل را با تورم سه ساله اول این
دولت مقایسه کنید! اگر چنین مقایسههایی صورت گیرد ،به جز اینکه دور بودن از علم و اخالق در
رویههای کوتهنگرانه برمال میشود ،به علت این سیاستتان مبنی بر اینکه هنوز هم در پایان کارتان
میگویید هر چه فریاد دارید بر سر دولت قبل بزنید ،رنگ میبازد! این چه دولتی است که شما همه بد
و بیراهها را به او میگویید ،اما در کل سه سالی که از عمر دولتتان میگذرد ،همچنان برنامه همان
دولت را متدید کردید!
مومنی گفت :با کمال مهر و شفقت به آقای سخنگوی محترم عرض میکنم که چقدر خوب بود
که مقداری گزارشهای دیگری که در ساختاری در درون حکومت منتشر میشود را هم میخوانیدید!
اگر ذرهای انصاف در اینکه میگویید در حال ورود به دوره رونق هستیم و متام عوارض کارهای
دولت قبل را کنار زدهایم ،باشد ،باید پرسید کل ماجرای کارنامه اقتصادی ایران در دولت قبلی،
فقط محصول کار خودشان بود؟! و در دوره آنها شوکهای برونزا و استکبار جهانی و مانعتراشی
خارجیها و خروج ترامپ از برجام وجود نداشت و فقط کارها مختص به سیاستهای قوه مجریه بود!
مومنی با بیان اینکه مگر شما منیدانید که بخش بزرگی از آنچه که سرنوشت ایران را رقم
میزند ،از حیطههای اختیارات قوه مجریه خارج است و واقعًا باید به شما این موارد را گوشزد کرد!،
ادامه داد :آنچه که از همه تکاندهندهتر است این است که اگر اظهارات سطحی و بیکیفیت آقای
سخنگو ،مورد باور ساختار قدرت قرار گیرد ،باب اصالح بسته میشود.
رشدی که حاصل شده هیچ نسبتی با کیفیت سطح توسعه ندارد
بخش بزرگی از مقدرات اقتصادی ایران در چارچوب منافع مافیاها رقم میخورد
آقای سخنگو ادعا کردهاند رشدی که در 1402رقم زدیم ،رشد باکیفیتی بوده است .کاش گزارش
پایش بخش حقیقی اقتصاد ایران که تا 11ماهه سال گذشته را پوشش میداده و در اسفند 1402
توسط مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شد را مطالعه میکردید .در بهمن ،1402شاخص تولید و
فروش شرکتهای صنعتی بورسی نسبت به بهمن ،1401با کاهش 1.9درصدی در تولید و کاهش
3.4درصدی در فروش روبرو بوده که نشان میدهد رشدی که حاصل شده هیچ نسبت قابل اعتنایی
با کیفیت سطح توسعه ندارد .براساس این گزارش ،در برخی از رشتههای کلیدی صنعتی ،سقوط
از این میانگین بسیار بیشتر بوده است .وقتی بخواهیم از مقام توصیف فراتر رویم و حتلیل کنیم،
متوجه میشویم که بخش بزرگی از مقدرات اقتصادی ایران در چارچوب منافع مافیاها ،از جمله
مافیای واردات ،رباخوارها ،سوداگران و از این قبیل رقم میخورد.
سخنگوی اقتصادی دولت ،بدیهیترین واقعیتها را هم قربانی بیان اظهارات بیکیفیت کرد
در صفحه اول همین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آمده که در همین دوره یک ساله ،شاخص
تولید خودرو و قطعات کاهش 16.4درصدی را جتربه کرد و فروش هم کاهش 12.1درصدی را نشان
داده است .اگر وارد حتلیل این آمار شویم ،شرایط آنومیک ،ضد توسعهای و منطبق با منافع مافیاها
در این بستر نهادی که دولت گرامی هم به سهم خود در آن نقش دارد ،بهتر آشکار میشود .این
گزارش مرکز پژوهشها نشان میدهد ،به موازات ضربات مهلکی که بخشهای مولد صنعتی در
اقتصاد ایران جتربه میکنند ،ما شاهد تعمیق مناسبات رانتی و خامفروشانه هم هستیم .در دورهای
که تولید به این شکل سقوط کرده ،رشته فعالیتهای رانتی ـ معدنی ،مانند فعالیتهای شیمیایی
به جز دارو ،که در دارو هم جای تأمالت بسیاری وجود دارد ،رشد 10.6درصدی در تولید و رشد
1.3درصدی در فروش را داشتهاند .اما همزمان با آن ،شاخص تولید شرکتهای معدنی بورسی رشد
59.3درصدی را جتربه کرده است .این ارقام نشان میدهند که سخنگوی گرامی یا توجه بایسته به
معنای رشد با کیفیت ندارند یا آنچنان دلشان برای ایجاد امید در دل مخاطبان میتپد که حاضرند
مومنی ادامه داد که سال « ،1400عملکرد نامناسب دولت» اولین و نامناسبترین عنصر در
عناصر شکلدهنده احساس ناامنی برای سرمایهگذاری تولیدی بوده است .از دیدگاه بازیگران
اصلی سرمایهگذاری تولیدی در ایران ،بدترین وضعیت را عملکرد خود دولت ایجاد کرده است!
وی با بیان این که دومین عاملی که در سال 1400احساس ناامنی را القا کرده ،بیثباتی اقتصاد
کالن و سومین عامل عملکرد نامناسب دولت در زمینه شفافیت و سالمت اداری است ،گفت :در
حالی که این سه عامل در ،1400بدترین عوامل بوده ،در سال 1401رتبه اول در این زمینه همچنان
«عملکرد نامناسب دولت» عنوان شده و «بحران در تعریف و تضمین امنیت حقوق مالکیت» تبدیل
به رتبه دوم شده که نشان میدهد شما فضا را برای سرمایهگذاران تولیدی ناامنتر کردهاید و باید
خود را اصالح کنید.
منیتوانید درک کنید که دولت قبل ،چه کارنامهای از احمدینژاد حتویل گرفته بود!؟
شما که تا این میزان به نقشآفرینی دولت قبلی در طرز عمل خودتان وقوف پیدا کردهاید،
منیتوانید درک کنید که آن دولت چه کارنامهای از احمدینژاد حتویل گرفته بود؟ بساطی که
احمدینژاد برپا کرده بود ،از نظر عمقبخشی به فساد ،عمقبخشی بیسابقه در تاریخ اقتصادی ایران
نسبت به ختریب محیط زیست ،عمقبخشی کمسابقه به فالکت و تعمیق بیسابقه وابستگیهای
ذلتآور به دنیای خارج را منیدانید! اگر هر کس نداند سخنگوی دولت ،که در زمان احمدینژاد
در مرکز پژوهشهای مجلس حضور داشت ،منیتواند ادعا کند این مسائل را منیداند! گزارش
اینکه احمدینژاد ارزبری هر واحد جی.دی.پی را در ایران در عرض ۸سال ۵برابر و سریعترین و
بیسابقهترین تعمیق وابستگی ذلتآور به دنیای خارج را به اقتصاد ایران حتمیل کرد ،در زمانی
منتشر شد که ایشان در این مرکز مسئولیت داشت و خود گزارشهایی در این زمینه تهیه کرده است.
این شیوه مواجهه با دولت قبل بسیار به دور از ادب علمی ،اخالقی و انصاف است.
بساطی که یک بانک ایجاد کرده را منیتوانید به استکبار جهانی نسبت دهید!
با تورم جهانی یک رقمی ،تورم باالی ۴۰درصد موفقیت تلقی میشود!
مومنی تاکید کرد :بساطی که یک بانک ایجاد کرده را منیتوانید به استکبار جهانی نسبت
دهید! این را به دولت قبل نیز منیتوانید نسبت دهید ،چرا که شما وقتی روی کار آمدید ادعاهایی
کردید و گفتید متام سیاستهای مخرب دولت قبل را اصالح میکنید! شما که در حال شدت دادن به
همه آن سیاستها هستید! میگویید برنامه مشترک رونق تولید و مهار تورم را در سال ۱۴۰۲اجرا
کردهایم که در بهبود وضعیت نقش داشته است! باید گفت زبان در این زمینه قاصر است! گزارش
تولید را با استناد به دادههای مرکز پژوهشهای مجلس ببینید! در حالی که میانگین جهانی تورم
تقریبًا یک رقمی است تورم باالی ۴۰درصد به عنوان موفقیت مطرح میشود!
گزارشهای رمسیتان میگوید به طور متوسط نرخ بهره برای تولیدکنندههای ایران حدود ۵برابر
بهای متامشده پول برای تولیدکنندگان دنیا است! شما آیا با این ارقام چشم انداز امیدبخشتر ایجاد
کردهاید؟ اینکه به گواه گزارشهای رمسی و بیناملللی ،هم گستره و عمق فساد افزایش پیدا کرده و
هم نابرابریهای شکنندگیآور و سقوط کیفیت محیط زیست در این دولت جنومی شده است ،جای
چنین ادعاهایی را باقی منیگذارند!
تناقض در ارائه آمار سرمایهگذاری در بخش نفت؟!
مومنی توضیح داد :اص ً
ال منیخواهم وارد این فضا شوم ،اما این منونهای است تا بگوییم
به جای اینکه خود را در اسارت عملکرد دولت قبل بدانید ،حداقل یک سیستم برای پایش خود
بگذارید .ایشان فرمودهاند ما رکورد جذب سرمایه خارجی را زدهایم! باید به ایشان گفت اینها
منطق رفتاری دارد .کدامیک از عناصر جاذبه ایجاد کن را بهبود بخشیدهاید؟
تناقضها را ببینید :همین آقای سخنگو در هشتم اسفند ۱۴۰۲رقم سرمایهگذاری خارجی
در بخش نفت را حدود ۴/۸میلیارد دالر اعالم کرد و گفت از این نظر بخش نفت نسبت به دیگر
بخشهایی که جذب سرمایهگذاری خارجی کردند شاگرد اول بوده است! اما در ۱۴فروردین ۱۴۰۳
میگوید ،سهم بخش نفت از کل سرمایهخارجی جذب شده یک و نیم درصد است! اگر این 1.5درصد
درست باشد به معنی این است که کل سرمایه خارجی جذب شده در بخش نفت حدود ۸۲میلیون دالر
است یعنی زیر ۱۰۰میلیون دالر؟!!
رئیس گمرک که با حکم خودتان منصوب شده ،میگوید در سال ۱۴۰۲متوسط ارزش گمرکی
صادرات کشور ۱۷درصد نسبت به ۱۴۰۱کاهش پیدا کرده است که نشان میدهد ما بیشتر به مست به
خامفروشی رفتهایم .این شیوه خامفروشی که به آن شدت بخشیده شده ،فجایع زیادی پشت سر خود
دارد .این در حالی است که متوسط ارزش گمرکی کاالهای وارداتی در همین دوره ۹/۷درصد افزایش
پیدا کرده است .از دریچه حتلیلهای سطح توسعه این دو ِ
روند متناقض ناظر بر استمرار روند نزولی
رابطه مبادله است و نشاندهنده این است که ما دقیقًا در کادر الگوی سنتی ـ استعماری تقسیم کار
جهانی عمل میکنیم.
مبالغ جرایم رانندگی با چه نرخی از تورم متناسب سازی شده است؟!
سخنگوی دولت میگوید ما مبالغ جریمه رانندگی را متناسب با تورم افزایش دادهایم ،اینکه
افزایش تا چه میزان متناسب با نرخ رمسی اعالمشده تورم است ،خود یک ماجرایی بسیار تلخ و
غمانگیز است .از آن تلختر و غمانگیزتر این است که آن ساختار قدرتی که متناسب کردن جرائم
با نرخ تورم را میفهمد ،چرا آن را درباره دستمزد مردم منیفهمد! اگر آن را بلدید این یکی که
اولویت دارد!
تومان رساندید! در آن گزارش گفته بود در ۱۴۰۲نرخ ارز حداکثر ۴۶هزار تومان میشود ،شما که
دیدید چه کردید! این رقمهای مشکوک بسترساز حتقق آن وعدههای جلن است که کشور بر باد ده
خواهد بود .اعداد و ارقامی را راجع به نرخ ارز توسط مقامات رمسی کشور سر زبانها میاندازند
که فاجعهساز است! حداقل از آن کارشناس عذرخواهی کنید و بگویید خیلی نسبت به ما خوشبین
بودی که چنین برآوردهایی را ارائه کردی و بعد هم رویههایتان را اصالح کنید.
مومنی با بیان اینکه زدن کارشناس و باال بردن هزینه فرصت کارشناسی صدقورزانه به نفع
کشور نیست ،ادامه داد :من به آن گزارش نقد داشتم ،اما نقد کارشناسی رشددهنده است .آیا درست
است که کارشناس را دچار فشارهای معیشتی کنید آن هم در حکومتی که ادعای پیروی از علی بن
ابیطالب را هم دارد؟!
شما که میگویید ما دولت محرومان هستیم ،بگویید اوضاع و احوال گوشت قرمز و جایگاه آن
در سفرههای مردم چه شده است! اینها را گزارش کنید مردم اینها را متوجه میشوند .با این همه
واردات گوشت قرمز و با این همه تالشهایی که برای توزیع از کانالهای رمسی و زیر قیمت بازار
اجنام دادهاید ،چرا قیمتش از این سرسامآوری پایین منیآید؟ برای اینکه بدانید کجاهای کارتان
ایراد دارد اینها دریچههایی است .به سیستم کارشناسی زیر مجموعهتان بگویید شرافتمندانه
گزارشی بدهند درباره اینکه وقتی ارز ترجیحی واردات کاالهای اساسی را جهش دادید ،حتوالتی
که بر سر قیمت مواد غذایی وارد شد ،چه بود! از اینکه مرتب بگوییم دولت قبلی چنین و چنان بود
چه چیزی عایدمان میشود؟ آن هم در حالی که شیرینکاریهایی میکنید که صد رحمت به قبلیها.
رکوردهایی که شما زدهاید هیچ کدامشان را آنها نزدیک نشده بودند با اینکه به آنها نقدهای جدی
هم وارد بود.
اوضاع بنیه تولید ملی ایران شکننده است و این یعنی تزلزل در ستون فقرات نظم اجتماعی .تا
بنیه تولید ضعیف باشد ،آن جامعه روی ثبات ،آرامش و امنیت و کیفیت زندگی خنواهد دید .اکنون
اصل فساد رها شده و با سیاستهای مخرب اقتصادی ،دائمًا آن را گسترش و تعمیق میدهند .اما
زنده باد و مرده باد راه انداختهاند که اسم آن را فساد سیستمی بگذاریم یا غیرسیستمی! هر چه دلتان
میخواهید به آن بگویید ،اما چارهای برای اصل آن که مذموم ،قبیح ،کثیف و پلید است پیدا کنید.
شما که میگویید ما دولت محرومان هستیم ،بگویید اوضاع و احوال گوشت قرمز و جایگاه آن در
سفرههای مردم چه شده است! اینها را گزارش کنید مردم اینها را متوجه میشوند .با این همه
واردات گوشت قرمز و با این همه تالشهایی که برای توزیع از کانالهای رسمی و زیر قیمت بازار
انجام دادهاید ،چرا قیمتش از این سرسامآوری پایین نمیآید؟
فرشاد مومنی:
فرشاد مومنی ،استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه عالمه در نشست « اقتصاد سیاسی نوسانات نرخ ارز»:
ماجرای ارز مسافرتی و سیاستهای بانک مرکزی مشکوک است! در شگفتم که چرا مسئوالن کلیدی
مملکت هوشیار نمیشوند.
اقتصاد سیاسی ایران گرفتار مناسبات مافیاپرور
مومنی اعالم کرد ،نوسانات نرخ ارز موضوع مهم اقتصاد سیاسی است .واقعیت این است که
در زمینه بازی با قیمتهای کلیدی ،اقتصاد سیاسی ایران در دام مناسبات مافیاپرور ،سوداگرپرور،
رباخوارپرور و ضربهزننده به کیفیت زندگی عامه مردم و فشارهای مافوق طاقت بر تولیدکنندگان و
از همه مهمتر به افالسکشاندن و میان تهیسازی مالیه حکومت دچار شده است .این قفلشدگی
خطرناک در هر جتربهای امواجی از لطمههای وحشتناک اقتصادی ،اجتماعی و سیاسی و امنیت
ملی را برای کشور پدید میآورد .با وجود اینکه مخرب بودن و فاجعهساز بودن این سیاست در طول
سه دهه گذشته بارها و بارها آزموده شده ،اما گرهخوردن این مناسبات به منافع گروههای مافیایی،
چ یک از جتربههای مخرب گذشته،
باعث شده که متاسفانه امکان درس گرفنت و یادگرفنت از هی
فراهم نشود و این خود عامل گرفتاری است.
از مخالفت با نظام سلطه تا خدمت به نظام سلطه
عامالن تضعیف ارزش پول ملی باید بدانند که صرفنظر از آنچه که آنها را به مست چنین
سیاستهایی میکشاند ،باید به این قضیه توجه داشته باشند که این سیاست ،ارزش کار مردم ایران
را هدف قرار میدهد و با بیارزش شدن پول ملی ،برخالف شعارهای ادعایی در مورد مخالفت با
نظام سلطه ،در خدمت نظام سلطه است و سیاستگذاران در عمل حامی حق و عدل نیستند .این به
اعتبار شیرینکاریهای غیرمتعارفی است که در دولت فعلی در این زمینه رخ داده و جای دریغ و
تأسف خیلی بیشتری دارد که اینها از موضع نقد این سیاستها سر کار آمدند و االن در حال اجنام
اقداماتی هستند که یک پژوهشگر منصف و بیطرف بارها بر دولتهای قبلی رحمت میفرستد.
از خرید دو کیلو طال با صد هزارتومان تا هشت صدم گرم!
به عنوان منونه میتوان به مطالعهای اشاره کرد که بر اساس آن ،قدرت خرید یک میلیون ریال
در سال ۱۳۵۶معادل دو کیلوگرم طالی خالص بوده و در سال ۱۳۹۹این قدرت خرید به هشت صدم
گرم رسیده است!
امیدوارم که سقوط چهلهزارمی قدرت خرید ریال در برابر طال و این سقوط وحشتناک ارزش
ریال ،آنهایی را که غافالنه و غیرفاسدانه و غیرطماعانه تن به چنین سیاستهایی میدهند را
هوشیار کند!
رشد ۱۱۴۰درصدی شاخص قیمت جهانی غذا
بر حسب جتربیات گذشته باید نکاتی را به مسئوالن کلیدی کشور یادآوری کنم تا مشخص شود
بریدن امان مردم است؛ و حیات جمعی را پوک و شکننده
ِ ِ
سیاست مشکوک چگونه در حال که این
میکند و چشم طمع بیگانگان را به متامیت ارضی و آینده این کشور مضاعف!
از جنبه فقرزایی این سیاست الزم است توجه داشته باشید که در فروردین ۱۴۰۱که هنوز
سیاستهای شوک نرخ ارز در دولت فعلی کلید خنورده بود ،نسبت به پایان ،۱۳۹۶بر اساس دالر
نیمایی آن زمان و قیمتهای جهانی مواد غذایی ،شاخص قیمت جهانی غذا در ایران یک رشد بالغ
بر ۱۱۴۰درصدی را به منایش گذاشته است؛ دوستان به خاطر دارند که بعد از حذف ارز ۴۲۰۰تومانی
رکوردهای بیسابقه جهش قیمت غذا و مواد خوراکی در ایران پدیدار شد.
از داستان نداشنت ارز برای دارو تا اختصاص به غذای سگ و گربه
طنز تلخی که مشکوک بودن و در راستای مطامع بیگانگان را به وضوح و عریانی به منایش
میگذارد ،این است که در همین دوره زمانی یعنی ۱۳۹۶تا ۱۴۰۱ما شاهد این هستیم که در فرایند
ختصیص ارز در کشورمان برای واردات موز ،غذای سگ و گربه ،تنقالت و انواع کاالهای لوکس
و مسافرت به سایر کشورها ،ارز ختصیص یافته ،اما برای نان و داروی مردم کشور دائمًا با چالش
و بحران روبرو بودهایم .اگر هنوز کسی در این سرزمین گرامی بخواهد نقش سیاستهای مخرب،
مشکوک و نابخردانه را جدی بگیرد ،همین یک داده کفایت میکند.
سلطه نظام مافیایی بر ساختار تصمیمگیری
آثار نابخردانه تضعیف ارزش پول ملی و افزایش نرخ ارز به گونهای است که در فاصله سالهای
۱۳۹۰تا ۱۳۹۹به واسطه اینکه بیسابقهترین شوکهای نرخ ارز تا قبل از روی کار آمدن دولت
فعلی در تاریخ اقتصادی ایران جتربه شده بود ،در این بازۀ زمانی ،نرخ تشکیل سرمایه ثابت در
ماشینآالت ۵۵درصد سقوط داشته است ،یعنی به موازات رباخوارپروری؛ قاچاقچیپروری و
داللپروری و سوداگرپروری شوک نرخ ارز ،افزایش بیسابقهای در گرایش به سرمایهگذاری غیرمولد
رخ داده است.
برای اینکه مخاطب گرامی متوجه شود که سلطه مناسبات مافیایی در ایران در نظام تصمیمگیری
کشور به چه سطحی رسیده ،باید به این نکته توجه داشت که در تاریخ اقتصادی دوره نفتی ایران
هر وقت سیاستهای نابخردانه آمیزهای از رکود و تورم را به کشور حتمیل میکرد ،سیاستگذار
کوتهنگر تالش میکرد تا از طریق دامن زدن به تب سوداگری بخش مستغالت و ساختمان اشتغال
ایجاد کند تا آن موج خطرناک را رد کند.
بازی کردن با سرنوشت اجارهنشینها
برای اینکه ببینید بازی با نرخ ارز چه فضایی از سوداگری را در ایران رونق بخشیده است
باید این موضوع را یادآوری کرد که یکی از بهترین نشانهها این است که انگیزه سرمایهگذاری در
ساختمان مسکن و مستغالت را کاهش داده است .یعنی در دهه ۱۳۹۰که پرتعدادترین شوکهای نرخ
ارز جتربه شد ،سهم تشکیل سرمایه ثابت در ساختمان ۳۴درصد کاهش داشته است .یعنی گویی هر
فعالیتی که کوچکترین نشانهای از گرایش تولیدی دارد ،ولو اینکه مخرب باشد ،از بین رفته است!
کاهش سهم دستمزدها از ارزش تولیدات صنعتی
چیزی که مساله را نگران کنندهتر میکند ،این است که در کنار این روندهای مخرب ،سهم
دستمزدها از ارزش تولیدات صنعتی کاهش یافته است .واقعًا اگر گوشی برای شنیدن و چشمی برای
دیدن وجود داشته باشد ،مشاهده میشود که قیمت مواد غذایی هیچ تناسبی با افزایش دستمزد
نداشته است.
سهم «یک و شش دهم» درصدی دستمزد در پتروشیمی
در سال ۱۴۰۰مستندات نشان میدهد که سهم دستمزدها از ارزش تولیدات کارگاههای صنعتی
تونیم درصد» به طور متوسط است .هر قدر که آن رشته فعالیت به مست
بزرگ چیزی حدود «هف
رانتی بودن بیشتر حرکت کرده ،سهم دستمزدها در این رشته فعالیتها از این حد هم کمتر شده است.
جونه دهم درصد» از
به طور مثال در صنعت خودروسازی در سال ۱۴۰۰سهم دستمزدها حدود «پن
ارزش تولیدات کارگاههای صنعتی بزرگ بوده است .در فوالد «س هوسه دهم درصد» و صنایع نفتی
«سه درصد» و در صنایع شیمیایی «دو و شش دهم درصد» و از هم فاجعه آمیزتر در صنایع پتروشیمی
است که سهم آنها «یک و شش دهم» درصد است.
فشار استثماری کشنده بر نیروی کار
محاسباتی که من با تعبیر مافیایی از آن یاد میکنم و ریشه در شوکهای پی در پی نرخ ارز دارد،
در متایالت رباخوارانه و محور قرار دادن منافع مافیای واردات جلوهگر شده است .در همین سالها
وقتی به سایت بورس مراجعه میکنید ،متوجه میشوید که در تعدادی از کارگاههای بزرگ صنعتی،
سهمی که بابت هزین ه نرخ بهره پرداخت کردند ،حدود سی درصد بوده است .یعنی اعمال سیاستهای
شوک درمانی تا این اندازه رونق برای رباخواران ایجاد کرده و فشارهای استثماری کشنده را به
نیروی کار این کشور حتمیل کرده است.
واردات سی میلیارد دالر کاالی قابل تولید در داخل
به موازات چاق کردن رباخواران ،مافیای واردات را تقویت میکنند .من ،شما و همه عالقمندان
را دعوت میکنم تا کتاب بسیار جالب دکتر محسن مسرت حتت عنوان سرمایهداری کمونیستی
در چین و سرمایهداری مرکانتلیستی در ایران را مطالعه کنید .این کتاب دادههای تکاندهنده و
غمانگیزی در مورد اقتصاد سیاسی ایران را مطرح کرده است .در حالی که روندهای احنطاطی
در ۱۳۹۰در ایران جتربه شده است ،این کتاب مستنداتی را آورده که نشان میدهد سهم واردات
کاالهای ساخته شده قابل تولید در کشور در بعضی از سالها به حدود سی میلیارد دالر رسیده است!
وقتی کاالهای قابل تولید در کشور وارد میشود ،در کنار آن ،ضربههای مهلکی به تولیدکنندگان زده
میشود.
ن رفنت ۲۵تا صد هزار فرصت شغلی
از بی
به ازای هر یک میلیارد دالر واردات کاالهای ساختهشده قابل تولید در داخل ،بین ۲۵تا
صد هزار فرصت شغلی از بین میرود .یک ضلع ماجرا ،رونقبخشی غیرعادی به رباخواری است.
یک ضلع دیگر ماجرا ،اشتغالزدایی وحشتناک است .محاسبات نشان میدهد که ضلع سومی هم
وجود دارد که وقتی شما به تولید لطمه میزنید و مافیای واردات را تقویت میکنید الجرم اتکا
به خامفروشی برای تأمین ارز مورد نیاز برای واردات افزایش پیدا میکند .همین موضوع بسیار
خطرناک و وحشتناک است.
در شگفتم که چرا مسئوالن کلیدی مملکت هوشیار منی شوند؟!
در چنین شرایطی که اینقدر منطقه پرآشوب و شکننده است و در شرایطی که تهی کردن ذخایر ارزی
کشور و مصرف کردن آنها در موارد غیرضروری میتواند شکنندگیهای نظام ملی را افزایش دهد،
من واقعا در شگفتم که چرا مسئوالن کلیدی کشور هوشیار منیشوند؟!! چرا در چنین شرایطی شاهد
این هستیم که به شکل مشکوکی میزان ارز مسافرتی با قیمت سوبسیدی برای مسافرت خارجی
در آستانه تعطیالت نوروز افرایش پیدا میکند؟! اما وقتی صحبت از ارز مورد نیاز صنعت دارویی
میشود از نداشنت ارز سخن میگویند! واقعًا این جور مسایل خیلی ارزش دارد که مورد عنایت
بیشتر نظام تصمیمگیری قرار بگیرد .اینها مسائل کوچکی نیست و جهتگیری سیاسی مشکوک و
غیرعاملانه به یک مورد و چند مورد خالصه منیشود .الزم است تا به این نکته توجه کنید که در سه
دهه گذشته توجیهکنندگان شوکدرمانی ،با علم بر اینکه این اقدامات نابرابری غیرموجه را افزایش
میدهد و به فقر و فساد ،عمق بیسابقه میبخشد ،این اقدامات را اجنام دادند.
سیاست مشکوک بانک مرکزی!
حال سؤال این است که چرا بانک مرکزی در مورد سیاست بهغایت مشکوک اعالم کردن نرخ
سود سی درصدی حتت عنوان گواهی سپرده خاص یک ساله ،مورد مواخذه قرار منیگیرد؟! چرا
وقتی این کار مخرب را که کارکرد آن تنها دامن زدن به متایالت رباخورانه است با این توجیه مطرح
میکنند که ما با این کار قصد داریم نقدینگی را کنترل کنیم تا نرخ ارز کنترل شود.مصاحبه پرشمار
خبرگان بانکی نادرست بودن این حتلیل را نشان داد .سپردهگذاران قبلی ،سپردههای خودشان را
جابجا کردند تا سود بیشتری دریافت کنند .این کار عالوه بر اینکه هزینه مازاد نامتعارف بر شبکه
بانکی حتمیل کرد ،در عین حال قوه محرک جدید برای افزایش نرخ سود غیررمسی در ترتیبات نهادی
و صنعتی و صندوقهای فعال در بازار سرمایه ،نتیجه دیگری نداشته و نرخ سود افزایشیافته غیر
رمسی به طرز وحشتناکی نابرابری ناموجه را در ایران افزایش میدهد.
مومنی نسبت به بازی افزایش سود بانکی هشدار داد و گفت :دارندگان سپردههای خیلی بزرگ
از این نرخ سود باالی غیررمسی بهرهمند میشوند و اغلب ناظر بر اشخاص حقوقی و سپردهگذاران
بانکی هستند که با نرخ سود باالتر ارتزاق میکنند و درهم تنیدگی این سیاستها با سیاستهای
مربوط به افزایش نرخ ارز کام ً
ال چشمگیر است و در این چند هفته اخیر حداقل دهها مقاله از سوی
کارشناسان با شرافت منتشر شد که نسبت به بازی جدید با نرخ ارز هشدار و اعالم کردند که این
سیاست اسم رمز افزایش نرخ ارز هم خواهد بود! بنابراین با این متهید مشکوک ،هدف اعالمشده
نه تنها محقق نشد بلکه آنچه که اتفاق افتاد ،عکس آن هدف اولیه بود! تکاندهند ه ت ر این است که
افزایش سود بانکی ،به شوک نرخ ارز و رونق بازار رباخواری منجر شد و انبوهی از پیامدهای مخرب
را به دنبال افزایش خطر ورشکستگی بانکها و بههمریختگی بازار سرمایه و بحران شدید از نظر
تعمیق فساد و تشدید نابرابری ناموجه را به همراه داشته است.
خلق روزانه شش هزار میلیارد تومان پول جدید!
بر اساس گزارش منتشر شده در مجلس ،هشدار داده شده که با تداوم سیاستهای اقتصادی
نادرست ،روزانه شش هزار میلیارد تومان پول جدید خلق میشود .کانون اصلی فاجعه این است که
هفتاد درصد این پول جدیدًا خلق شده ،نصیب هشتدهم درصد از جمعیت میشود.
برای اینکه متوجه بشوید ،مناسبات ربوی چه ابعادی دارد ،باید به این نکته توجه کنید که از
هر شش هزار میلیارد تومان نقدینگی جدیدًا خلق شده ،سیدرصد آن نصیب 99.2درصد مردم شده و
هفتاد درصد دیگر آن نصیب 0.8درصد از مردم میشود!
توزیع در این حد نابرابر را میبینید ،متوجه میشوید که مردم بیپناه و بدبخت
ِ وقتی شما
قربانی این وضعیت هستند! اما عزیزان دولتی به نام مردم ،کام رباخواران را شیرین میکنند!
چیزی که قضیه را خیلی غمانگیز میکند ،این است که مناسباتی که بازدهی و زایندگی پول را به طرز
غیرمتعارفی افزایش میدهد به شکل متناسبی کانونهای جدید سوداگری را که در بازار سرمایه
ایجاد شده را حتریک میکند .اینها با این کار ،هزینه فرصت گرایش به تولید را باالتر برده و کشور را
دارند! وقتی شما میدان را برای فعالیت مافیایی و ضد توسعهای گسترده میکنید ،معلوم است که
نرخ ارز افزایش پیدا میکند .وقتی این همه نابرابری را گسترش میدهید ،در همه کشورهای در حال
توسعه ،تقاضا برای مصرفهای کاالهای لوکس افزایش مییابد.
گره زدن مقدرات مردم به ارز بازار آزاد و بیان اظهارات غیرمسئوالنه!
مقام مسئولی که به صراحت میگوید برای ما بازار آزاد ارز اهمیت ندارد ،در واقع سطح اعتبار
علمیاش را از واقعیت اقتصاد ایران به منایش گذاشته است! وقتی شما بخش بزرگی از مقدرات
و نیازهای اصلی مردم را به این ارز وصل کردید ،چگونه میتوانید یک عبارت غیرمسئوالنه و
خطرناک را بیان کنید؟! این آقا فکر کرده که با بیان این سخن خودش را مبرا کرده؛ در حالی که در این
ی از واقعیت
چارچوب ،اگر حساب و کتابی در کار باشد ،این فرد مبرا خنواهد شد .در واقع سطح آگاه
مربوط اقتصاد ایران و سطح تعهد نسبت به توسعه و عدالت اجتماعی و حداقلسازی وابستگی
ذلتآور به دنیای خارج را نشان داده است! مگر شما منیدانید که بخش بزرگی از نقدینگی به غایت
وحشتناک و نابرابر توزیع شده ،در اختیار گروه بسیار پردرآمد قرار گرفته و به تقاضا برای واردات
کاالی لوکس تبدیل میشود؟! و این در حالی است که کشور با انواع بحران در مورد اساسیترین نیاز
آحاد مردم روبرو است و تولیدکنندگان به خاطر همین مشکالت بر اساس گزارشهای رمسی ،حدود
ت تولیدشان بالاستفاده مانده است!
شصت درصد از ظرفی
خدا رحم کرده قیمت ارز را کنترل کردید!
اگر دولت حساب و کتابی داشت باید در مورد این طرفداری مشکوک حتقیق میکرد زیرا یک
عده عدد و رقم میدهند و اعالم میکنند که قرار بود نرخ ارز خیلی بیشتر از این باشد ،اینها کنترلش
کردند که به این حد رسیده است! خیلی خدا به ما رحم کرده که شما قصد کنترل دارید؛ در حالی که به
نظر این حرف از بیخ و بن دروغ است! این منحطتر از فنر نرخ ارز است و نابخردیها و سیاستهای
مشکوک موجب جهش گاه و بیگاه در نرخ ارز است .این جهش پیوند عمیقی دارد به زمانهایی که
نیاز دولت به پرداخت ریالی افزایش پیدا میکند .دولتی که بخواهد شرافتمندانه و توسعهگرا نظام
ملی را مدیریت کند ،باید از طریق سیاستهای باثباتساز اعتماد تولیدکننده را جلب کند .نه اینکه
اعتماد مردم و تولیدکنندگان را به حراج بگذارید و اعتماد سوداگران و رباخواران و وارداتچیها را
جلب کنید.
به نام تولید اما به کام تشدید متایالت رانت جویانه!
ما بارها به این دوستان هشدار دادیم که به جای ارجاع مساله به موضوع مجعول فنر نرخ ارز ،به
ما توضیح دهید در حالی که نزدیک به دو سوم ظرفیتهای تولیدی و صنعتی کشور بالاستفاده است
و تولیدکنندگان تنها چهل درصد ظرفیت تولیدی را استفاده میکنند ،و در حالی که بخشهای دائمًا
رو به افزایشی از تولیدکنندگان ،به اسارت ورشکستگی درمیآیند؛ به چه دلیل ،به طور افراطی این
همه مجوز برای راهاندازی فعالیت جدید تولیدی داده میشود؟! البته ما بارها توضیح دادیم که این
اقدامات به نام تولید اما به کام تشدید متایالت رانتجویانه است چرا به این موضوعات رسیدگی
منیشود؟!
ضرورت ورود نهادهای نظارتی به انتشار اوراق
مومنی از عدم رسیدگی به ختلفات بانک مرکزی انتقاد و تصریح کرد :در اردیبهشت ۱۴۰۰
کمیسیون اقتصادی گزارشی منتشر کرده و گفته است ۷۴درصد حجم سپردهها متعلق به یک درصد
سپردهگذاران است .در این ابعاد وحشتناک نابرابری وجود دارد که با این نقدینگی و با این ترکیب و
با این عدم تناسب با تولید ،یک دفعه بانک مرکزی حتت عناوین موهوم ،پاداش غیرعادی در نظر
میگیرد! چرا به این ختلفات ،رسیدگی بایسته منیشود؟! چرا باید مجوزهای جدیدی داده شود که
در واقع دهنهایی را برای بلعیدن اعتبارات بانکی و ارز باز میکند بدون اینکه دستاوردی داشته
باشد؟ فنرهای اصلی نرخ ارز اینهاست و چند بار باید ایران گزیده شود تا باالخره عزیزان متوجه
شوند؟! نهادهای نظارتی محترم باید شرافتمندانه ،بازی انتشار اوراق توسط دولت را که یکی از
بزرگترین نیروهای محرکه افزایش نقدینگی و باال نگهداشنت مشکوک نرخ بهره است را زیر ذرهبین
قرار دهند .و از این دریچه هم نگاه کنند که مالیه حکومت چگونه روند قهقرایی طی میکند و باجهای
غیرعادی به سود سپرده میدهد که نتیجه آن این میشود که دائمًا دولت مجبور میشود از تعهدات
حاکمیتی خود شانه خالی کند!
وقتی گزارش رمسی میگوید که میزان تعهد حکومت در زمینه آموزش و سالمت حدود یک دوم
میانگین جهانی است؛ هر کسی که با الفبا آشناست ،میداند که میانگین جهانی شاخص ایدهالی
نیست .دولت با انتشار اوراق و توجیهات مجعول و غیرکارشناسی در حال دادن امتیاز به پولهای
غیرمولد است! دولت توان ندارد تا مسئولیت خودرا در قبال آموزش ،سالمت مردم ،تغذیه و مسکن
مردم بر عهده بگیرد و این تعهدات ،مرتب در حال کم شدن است.
عبرتی که باید از جمله مورگان شوستر درباره ایران ،گرفت!
نهادهای نظارتی باید عمیقتر در مورد آنچه که در اقتصاد سیاسی ایران میگذرد ،توجه کنند.
در هنگام انقالب مشروطیت وقتی مورگان شوستر وارد ایران شد و چند ماه مسئولیت مالیه کشور
را برعهده گرفت؛ از یک تعبیر تکاندهندهای استفاده کرد که امیدوارم کمک کند به اینکه نظام
تصمیمگیری کشور هوشیار شود .مورگان شوستر گفت« :قدرتهای خارجی همگی بر سرعقیمسازی
و ناتوانسازی حکومت در ایران با یکدیگر هم داستان هستند ».در شرایطی که نگرانکنندهترین
و رقتانگیزترین مصداقهای فقر و عقبماندگی را میتوان در استانهای مرزی جستجو کرد،
تضعیف توان مالی حکومت از طریق تضعیف ارزش پول ملی در واقع ریخنت آب به آسیاب چه
کسی است؟ چقدر باید جای دریغ و تأسف باشد که جتربههایی که در این زمینه وجود دارد ،بهراحتی
نادیده گرفته میشود و همچنین ارادهای که در حذف باشرافتترین و کارآمدترین نیروی سیاسی
کشور مشاهده میکنیم را در حذف افرادی که سیاستهای مشکوک را به نظام تصمیمگیری کشور
حتمیل میکنند ،منیبینیم! افرادی سه دهه است که بر طبل سیاستهایی میکوبند و ایران را به این
روز میاندازند و بعد برای اقتصاد کشور اشک متساح میریزند.
اگر فساد چند هزار میلیاردی ساخته رسانهها و قدیمی است ،چرا آن را به مردم گزارش ندادید؟!
مگر مردم صاحب حق نیستند؟!
اگر قرار باشد که شیوه ادامه امور اقتصادی کشور به این گونه ادامه یابد و برخی مقامات مسئول
کشور به جای پاسخگویی فرافکنی کنند ،و وقتی گفته میشود که این فساد چندهزار میلیاردی
چیست ،میگوید دستساخته رسانههاست! و قدیمی است ،حال سؤال این است که این چه مسئله
قدیمی است که از آن اطالع داشتید؟ اما یک گزارش به مردم منیدهید؟ مگر مردم صاحب حق
نیستند؟!
هنوز برای ایران راه جنات وجود دارد اگر...
فرشاد مومنی در پایان با افسوس تأکید کرد :چقدر باعث تأسف است که هشدارهای دلسوزانه
حمل بر چیزهای دیگر شود ولی آن توصیههای مشکوک اینقدر گرامی داشته شود! اگر علم،
توگوی صریح و بیپرده با
فصلاخلطاب قرار گرفته و اگر آزادیهای مشروع قانونی ،فرصت گف
مسئوالن کشور را برقرار کند؛ هنوز برای ایران راه جنات وجود دارد .دولت محترم به جای تبلیغات
موهوم باید به دامن علم بازگردند و از کارشناسان شریف استفاده کنند و آنها را جمع کنند تا به شکل
اصولی راه را بر فعالیتهای سوداگرانه ببندند و از تولیدکنندگان حمایت کنند تا استقالل و عزت
کشور را شاهد باشیم.
استراتژی
فتح ایران
از درون
سیامک طاهری
پیش گفتار
دوره خنست
روابط ایران آمریکا دوران پر فراز ونشیبی را طی کرده است.این روابط از سال 1899میالدی
آغاز شد .تا جنگ جهانی دوم ،ایرانیان ،نه تنها خاطرات منفیای نسبت به این کشور نداشتند،
بلکه کشته شدن هوارد کانکلین بسکر ویل ،معلم آمریکایی مدرسه مموریال تبریز در جریان محاصره
این شهرتوسط مستبدین در انقالب مشروطه ،احساس نوعی از همبستگی با این کشور ومردمانش
در اذهان ایرانیان پدید آورده بود .در این دوران سطح روابط چندان وسیع نبود ،که بر رسی جدی آن،
چندان به کار این گفتار بیاید.
با ورود نیروهای آمریکایی به ایران در جریان جنگ جهانی دوم ،اولین جتربه جدی مردم
وحکومت گران ایران با آمریکا آغاز شد .در سالهای ملی شدن نفت نیز تفاوت دیدگاهها نسبت به
این کشور به چشم میخورد.اگر بخشی از جامعه ونیروهای سیاسی همچون جبهه ملی نگاه مثبتی
نسبت به این کشور داشتند ،نیروهای چپ وتودهایها براین اعتقاد بودند که امپریالیسم تضعیف
شده انگلستان در حال عقب نشینی در سطح جهانی است وامپریالیسم آمریکا قصد جایگزینی اش
را دارد .تضادهای معین بین سیاستهای آمریکا و انگلستان در آغاز شکل گیری جنبش ملی شده
صنعت نفت باعث شد ،تا هر جریان (موافق آمریکا ومخالفان آن) خود را محق بدانند .با کودتای
28مرداد اما دوره دیگری آغاز شد .این دوره تا کودتای 28مرداد را میتوان دوره دوم روابط ایران
وآمریکا دانست .در این دوران نفوذ آمریکا ،آرام آرام در ایران گسترش یافت ،بطوری که در جریان
کودتای 28مرداد ،آمریکا یکی از دو بازیگر اصلی این رخداد تاریخی بود.
پس از پایان جنگ جهانی دوم ،ایاالت متحده آمریکا که به سالحهای عمده اقتصادی و
نظامی مسلح بود به عنوان یک قدرت جدید و برتر جهانی ظهور کرد .و درصدد سیطره سیاسی بر
جریان یورش به مواضع طالبان از سوی آمریکا .پیش از آن هم ،از همان سالهای خنست انقالب
همسویی جمهوری اسالمی با آمریکا ومتحدانش در ضدیت با حکومت چپ گرای افغانستان کامال
عیان بود .با نزدیک شدن به روزهای پایانی جنگ وشکل گیری جنگ نفت کشها روابط ایران
وآمریکا شکل خصمانه تری به خود گرفت .سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران وحمله به مراکز
نفتی ایران از سوی آمریکا به بهانه مین گذاری خلیج روابط را به شدت متشنج وخصمانه کرد.
با شکل گیری حزب اهلل در لبنان و کشته شدن شماری از نیروهای آمریکایی در لبنان این
روابط شکل تیره تری به خود گرفت .در سال )1364( 1985دولت ریگان به شدت نگران وضعیت
گروگانهای آمریکایی در لبنان بود ،که آن هم سراجنام به مصاحله کشیده شد .با پایان گرفنت جنگ
و پارهای همکاریها بین دوکشور (همکاری علیه عراق وطالبان) دورانی از کاهش تنشها آغاز شد.
در 7خرداد 1387مذاکراتی بین فرستادگان ایران وآمریکا در بغداد برسر برقراری صلح در عراق
اجنام شد ،که مذاکرات به علت اختالف نظر شدید دو طرف ناکام ماند.
پس از اشغال افغانستان به وسیله آمریکا ،مذاکرات دیگری بین منایندگان کشورهای
گوناگون،از جمله ایران و آمریکا بر سر حکومت آینده افغانستان اجنام شد .در دوره ریاست جمهوری
آقای احمدی نژاد (دولتهای نهم ودهم)رییس جمهور وقت ایران سفرهایی به سازمان ملل داشت
که نامبرده پیشنهادهایی برای مذاکره مستقیم با دولت آمریکا مطرح کرد،که از سوی مقامات ایرانی
مورد مخالفت قرار گرفت .در همین دوران بود که گروهی از ملوانان انگلیسی دستگیر شدند،که با
تشر مقامات انگلیسی،برتن آنان کت وشلوار کرده وآنان را راهی کشورشان کردند.
با روی کارآمدن دولت آقای روحانی ،روابط وارد مرحله دیگری شد .مذاکرات مستمری
که در طی دوسال بین دولت یازدهم و آمریکاییان واروپاییان بر سر مساله هستهای ایران اجنام
شد،سراجنام انعقاد موافقتنامهای اجنامید که به برجام موسوم شد.
روابط پس از این قرارداد را شاید بتوان نقطه اوج روابط ایران وآمریکا پس از انقالب دانست.
اما عمر این آشتی نیز زود گذر بود .با روی کار آمدن دولت ترامپ ،رییس جمهور جدید به سرعت و
در 8ماه مه 2018از برجام خارج شد تا این دوستی به ازدواج نینجامد .به دنبال آن جان کری وزیر
خارجه دولت اوباما که نقش تعیین کنندهای در مذاکرات برجام داشت،طی یک مصاحبه مطبوعاتی
یه همراه همتای فرانسوی خود به طور رمسی اعالم کرد،که در صورت موافقت رهبر ایران،آماده
مذاکره دوجانبه با ایران است .در پنجم مهر ماه 1392در آخرین حلظات اقامت آقای حسن روحانی
رییس جمهور وقت ایران،در آمریکا متاس تلفنیای بین او و رییس جمهور آمریکااجنام گرفت.
طرفین درطی این گفتگو وزاری خارجه خود را مامور کردند تا زمینههای الزم برای همکاری بیشتر
با یکدیگر را آماده کنند.
در همین دوران یعنی در 23دی ماه 1394یک بار دیگر نگرانیهایی در مورد برخورد بین ایران
وآمریکا در فضای سیاسی ایران وجهان طنین انداخت .شماری از نظامیان آمریکایی که با قایق
وارد آبهای ایران شده بودند ،به وسیله نیروهای سپاه پاسداران دستگیر شدند .آمریکا مدعی بود
که این نظامیان به دلیل نقص فنی سیستم قایقشان به صورت غیر عمد وارد آبهای ایران شده
اند .با متاس تلفنی بین آقایان ظریف وجان کری ،وزرای خارجه دوکشور،این مساله نیز به سرعت
حل وفصل شد ونظامیان آمریکایی فورا آزاد شدند .در 26دیماه 1396در جریان مذاکرات پایانی
برجام ،ناگهان خبر دیگری مبنی بر تبادل زندانیان ایران وآمریکا رسانههای جهان را به هیجان آورد.
دادستان عمومی وانقالب ایران طی بیانیهای اعالم کرد ،در راستای مصوبات شورای عالی
امنیت ملی ایران و مصاحل کلی نظام ،هفت زندانی ایرانی در آمریکا با چهار زندانی دو تابعیتی
ایرانی ـ آمریکایی معاوضه میشوند.
با نشسنت ترامپ به کرسی ریاست جمهوری آمریکا اما ورق برگشت و روابط به سرعت تیره شد..
زمان زیادی الزم نبود تا ترامپ از برچام خارج شود و خواهان گفتگوی دوباره با ایران شود ،خواستی
که منیتوانست از سوی ایران پذیرفته شود .سراجنام
جنگ لفظی بین دو کشور به ترور قاسم سلیمانی و کشته
شدن او و یار عراقی اش ابو مهندس اجنامید .ایران برای
عکس العمل رفتار دو گانهای را در پیش گرفت .از سویی
با موشک به مرکز استقرار نیروهای آمریکایی حمله کرد
ترامپ برجام را پاره کرد
و از سوی دیگر ساعاتی پیش از این حمله آمریکاییها را
از این حمله مطلع کرد .چرا که خوب میدانستند ،در صورت کشته شدن نیروهای آمریکایی ترامپ
ودولت آمریکا ناچار به عکس العمل شدیدی خواهند شد .سیاست رجز خوانی از دو سو تا پایان
دوران ترامپ،ادامه یافت .با آمدن بایدن ،هرچند تنش اندکی فروکش کرد ولی سیاست کج دار ومریز
از دوسو همچنان ادامه یافت .حتی جنگ غزه وحمالت حوثیها به کشتیهای عازم اسراییل که به
حمالت تالفی جویانه آمریکا و انگلستان وسپس حمالت متقابل حوثیها به کشتیهای آمریکایی
وانگلیسی منجر شد ،باعث نشد تا دو کشور احتیاط را از دست داده و دست به اقدامی بزنند،که
اوضاع از کنترل خارج شود .اینک این سوال مطرح میشود که هدف دوطرف از چنین درگیری
کنترل شدهای که نزدیک به 45سال از ان میگذرد چیست .هیاهوی رسانهای از دوسو باعث سر در
گمیهای بسیاری در افکار عمومی میشود .اینک کوششی میشود ،پاسخی منطقی وبی طرفانه به
این سوال داده شود.
همانطور که تاریخچه درگیریهای ایران وآمریکا در دورانی طوالنی پس از انقالب نشان
میدهد،هیچکدام از طرفین خواهان یک جنگ متام عیار نیستند.اما هدف دو کشور از درگیری
وتنش محدود چیست؟
.1هدف ایران
مشکل اصلی ایران با آمریکا دخالت این کشور در منطقهای است که ایران آن را منطقه خود
دانسته وخواهان عدم مداخله آمریکا در آن است .وجود پایگاههای امریکایی در اطراف ایران و
حمایت این کشور از اسراییل و نفوذ اسراییل در همسایههای ایران نظیر ترکیه و آذربایجان و کردهای
عراق و تشکیل داعش و...اعمالی است که در شکل گیری سیاست ایران برای بیرون راندن آمریکا
از منطقه نقش اساسی دارد .فراموش نکنیم که وجود نزدیک به 50پایگاه آمریکایی در اطراف ایران،
خود به خود فشاری برکشورما وارد میکند ،که به هیچ وجه منیتواند خوشایند ایران باشد و در رفتار
ایران بی تاثیر باشد و در سیاستهای ایران نقش مهمی ایفا میکند( .هرچند در سالهای اخیر شمار
آنها اندکی کاهش پیدا کرده است ).با این همه اظهارات صریح مقامات گوناگون در دولتهای
مختلف و نیز مجموعه رفتارهای ایران حاکی از آن است که ایران خواهان درگیری رو درو (به صورت
یک جنگ متام عیار) با آمریکا نیست.
.2هدف آمریکا
پس از جتربههای سالهای خنست انقالب بهمن ماه که طی آن آمریکا ،کودتای نوژه وحتریک
همسایه عراقی آیران را جتربه کرد ،و پس از آن که با وجود جنگ ایران وعراق ومبباران چاههای نفتی
ایران و سرنگونی هواپیمای مسافری بری ایران،نتیجه الزم را نگرفت و این اعمال فقط به نفرت
بیشتر ایرانیان از این کشور منتج شد.سیاست آمریکا در رابطه با ایران به آرامی تغییر مسیر داد.
همه دولتهای ایاالت متحده نیز با وجود پارهای اختالف در سیاستهایشان درمورد ایران نشان
داده اند ،که همانند دولتمردان ایرانی ،خواهان یک رویارویی متام عیار با ایران نیستد.اینک این
سوال مطرح میشود که پس استراتژی آمریکا در مقابل ایران چیست.
نگاهی دقیقتر به مجموعه سیاستهای کلی آمریکا در برابر ایران نشان میدهد ،که سیاست
عمومی این کشور محدود ساخنت ایران در منطقه و ویران کردن اقتصاد آن از درون و بیرون است.
مقابله بیرونی با اقتصاد ایران در درجه خنست از کانال حتریمهای اقتصادی و در درجه بعدی از
کانال جلوگیری از رابطه اقتصادی ایران با کشورهای گوناگون است .در این راه رسانههای جهانی و
از جمله رسانههای برون مرزی پارسی زبان از جمله ابزارهای این سیاست هستند.
اما این کشور با درس گرفنت از جتربه اعمال همین سیاست در مورد کشورهای دیگر خیلی زود
دریافت که تنها با این حربه منیتواند ایران را به زانو درآورد .بخصوص که منابع عظیم نفت وگاز
ایران و همچنین دیگر منابع کانی ایران وتنوع آب وهوایی و موقعیت ژئوپولیتیک آن و ...پیشبرد
این کار را مشکل میکند.
به این ترتیب استراتژی عمده آمریکا بر فتح ایران از درون استوار شد .بر مبنای این استراتژی،
برای براندازی حکومت ایران از درون باید سیاستهای نولیبرالی که در خدمت منافع آمریکا
وشرکایش قرار دارد اجرا گردد .تا کشور از درون حتلیل رفته وتسلیم گردد .این که در اخرین حلقه
فروپاشی تغییر چگونه اجنام میگردد( ،یک کودتا ،تغییری تدریجی ،یک حمله کوتاه و کم هزینه و
یا )...کم اهمیت ترین موضوع است ،که در مرحله آخر ودر حلظه موعود با توجه به شرایط تصمیم
گیری میشود.
مهمترین دلیل که حمله آمریکا به ایران را تقریبا ناممکن میکند،قرارداد 1921است،که هنوز
پابرجاست.جتربه اشغال لیبی وعراق وافغانستان ،که به قول ترامپ بیش از 8هزار میلیاردالر روی
دست آمریکا گذاشت،بدون آن که نفع چندانی
برای آمریکا داشته باشد ،از جمله دالیل دیگر
آن است.
آن چه که مهم است ،اجنام رادیکال ترین
شکل سیاستهای اقتصادی نولیبرالی،همراه
با قشری ترین رفتارهای اجتماعی است.
(قشری تا حد امکان)
این سیاست تا کنون با موفقیت نسبتا
گستردهای همراه بوده و است .و همچنان ادامه
دارد .نیروهای نولیبرال از یک سو با استفاده دوگانه از پوششی مذهبی و غیر مذهبی و در مواردی
به کمک نیروهای قشری به پیشبرد این سیاست مشغول بوده اند .اینان از سوی دیگر در عین ادامه
همین سیاست در درون حاکمیت ،با مخالفت با پارهای رفتارهای قشری متحدان خود ،میکوشند
نقش اپوزیسیون را نیز بازی کنند .این که کدام یک از این افراد و در کدام جایگاه جاسوس و یا عامل
مستقیم امپریالیزم هستند ویا افراد معتقد ی هستند ،مساله درجه چندم برای امپریالیستها ست،
که در زمان الزم به راحتی قابل حل است .آنچه که فعال برای آنها اهمیت دارد ،پیشبرد ،این سیاست
در عرصه داخلی ایران است،که الجرم به نارضایتی عمومی منجر میشود.
تضاد اصلی چیست؟
آیا تضاد اصلی با امپریالیسم در بیرون مرزها است یا در درون است .اگر بپذیریم که هدف
آمریکا فتح ایران از درون است و نه از بیرون ،آنگاه پاسخ این سوال آسانتر میشود .در واقع تضاد
با نیروهای مانع انکشاف همه جانبه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ...و تضاد با امپریالیسم
برهم منطبق هستند .تهدید از بیرون مرزها ومحاصره اقتصادی ،تکمیل کننده خطر از داخل است.
باید توجه داشت که منودهای بروز تضاد میتواند به شکلهای بی نهایت متنوع و گوناگون بروز
کند و جنگ رودرو ،فقط یکی از اشکال بروز آن است ،ونه تنها شکل آن.
شکلهای ،دیگر آن همانطور که ذکر شد میتواند به شکل راههای کم خرج تر وکم هزینه تر بروز
کند ،شکل اجنام کودتا که برای مدت مدیدی به عنوان اصلی ترین شیوه برخورد،آمریکا با دولتهای
نامطبوع این کشور ،پس از جنگ جهانی دوم اجرامی شد ،شکل دیگر بروز این تضاد بوده است.
ترور شخصیتها برجسته ،شکل دیگر بروز تضاد بین امپریالیسم وعواملش است .منونههای
پاتریس لومومبا ،عرفات و...ازجمله این موارد است.فتح از درون یکی دیگر از اشکال بروز این تضاد
است .آری دشمن همینجاست در بیخ گوش ما ،آمریکا هم همینجاست .در بانکهای خصوصی و
درصنایع نفت و گاز و پتروشیمی خصوصی شده و بورس و خرید وفروش دالر و در حجاب اجباری .و...
در دنیای امروز ،نیروی خارجی فقط با سوار شدن بر نیروی داخلی است ،که میتواندبه اهداف
خود برسد.این سخن در مورد حمالت امپریالیستها به یوگسالوی ،عراق ،لیبی،سوریه نیز صدق
میکند.بدون وجود یک نیروی اجتماعی جدی داخلی امپریالیزم یارای حمالت به این کشورها را
نداشت .یکی از تفاوتهای زمانه ما با گذشته دورتر ،دراین است که استعمار برای فتح کشورهای
دیگر احتیاجی به نیرویی در داخل نداشت ،تنها برتری نیروی نظامی کافی بود.
سخن کوتاه!
آمریکا همینجاست .دشمن هم همینجاست.بدون پایگاه داخلی ،کاری از متام پایگاههایی که
در اطراف کشور ماایجاد کردهاند وهمچنین هواپیماها و ناوگانهای جنگی امپریالیزم ،به جز پارهای
حرکات ایذایی بر منیآید.
منونه کامل این ادعا کشور کوباست ،که نه در زمان حیات شوروی و دنیای دوقطبی ونه پس
از فروپاشی آن وایجاد دنیای تک قطبی و نه اینک که در مرحله گذار به دنیای چند قطبی هستیم،
امپریالیستها با وجود نزدیکی جغرافیایی ،ومحاصره اقتصادی به مراتب گسترده تر از محاصره
ایران و حتی پارهای تالشهای مذبوحانه ،به راستی هیچ غلطی علیه این کشور نتوانسته اند اجنام
دهند .منونه دیگر کشور مصر است ،که امپریالیزم بدون شلیک حتی یک گلوله و در شرایط دنیای
دو قطبی وحیات احتاد جماهیر شوروی ،به فتح این کشور از درون موفق شدند.
پرویز بابائی
مترجم خوشنام وکهنسال ایران درگذشت
بابائی ،کارگر نوجوئی بود که زندگی سیاسی اجتماعی نوین را
با حزب توده ایران آغاز کرد .در سال 1328و چندماهی بعد از اعالم
ممنوعیت فعالیت حزب توده ،علیرغم صغر سن به زندان افتاد.
چندی بعد از کودتای 28مرداد نیز دوباره گذارش به زندان کشید واین
مهمانی یکبار دیگر در همان سالها تکرار شد .او زبان انگلیسی را در
همین دوره از رفقای انقالبی خود نظیر محمدرضا سوداگر آموخت و پس
از آزادی با تکمیل آموختههای خود ترجمه را آغاز کرد .خنستین ترجمه
رمسی او کتاب تاریخ عرب در قرون جدید نوشته والدیمیر لوتسکی است
که به سهم خود تأثیری گران در ارتقای دانش عالقمندان به مطالعات
تاریخی از تاریخ جهان عرب داشته است .کتاب تاریخی دیگری که او
به اتفاق مترجم فقید جمشید نوائی به فارسی برگردانیده ،تاریخ مردمی
جهان نوشته کریس هارمن است که آن نیز حاوی نگاهی نو به متدنهای
اولیه و ادوار انقالبی پس از آنهاست .بابائی در متام 70سال بعد از کودتای
28مرداد به تقریب همواره معترض و یا منتقد حزب توده بود و در همین
حال همواره چونان یک موافق و مدافع سوسیالیسم مینوشت .بابائی از
میانه دهه 30تا اواخر دهه 40با یک گروه عقیدتی چپ جدید مخالف حزب
توده همکاری به نام جریان داشت و در تقویت آن مؤثر بود .این گروه به علت
اختالفات استراتژیک برخی اعضای آن در اواخر دهه 40منحل شد ،اما
اخباری که درباره بابائی و دو سه نفر دیگر از هموندان گروه جریان و منتقدانشان در همان گروه سابق
منتشر شد ،موجب دستگیری دوباره و محکومیت دو ساله او به سال 1350شد .بابائی در این دوره
از زندان با بهرهجوئی از جتارب قبلیاش ،نقش مفیدی در تقویت روحیه زندانیان جوانی داشت که
در آغاز زندگی سیاسی با بدترین واکنشها از جانب رژیم پهلوی و انواع شکنجههای ضد بشری روبرو
شده بودند .او با انتقال خاطرات و جتارب خود از زندانهای گذشتهاش به جوانان همسنگر خود ،بر
ظرفیت مقاومت مخاطبان خود در برابر شدائد زندان افزود .زندگی نود و دوساله بابائی حاوی دو وضع
موازی سیاست و فرهنگ بود .هرچند وضع سیاسی زندگانی او -چه عضویت در حزب توده ایران و چه
در اعتراض و انتقاد به آن حزب -ناموفق از کار درآمد اما توفیقاتش در عرصه فرهنگ و ادب ،نام و
خاطرهاش را محفوظ داشته است .یادش گرامی.
بدون شرح!
داستان« :آیات»
شعرهایی از:
تابلوی فریاد ،اثر ادوارد مونک ( )1893امروزه جانی دوباره گرفته است .چرا این تابلو تا این
حد در حافظه جمعی جامعه بشری حک شده است؟
این چهره نه تنها فریادی از سر ناامیدی سر میدهد ،بلکه خود نیز آنرا می شنود .با دستهایش
گوشها را میپوشاند تا سدی در مقابل خراش گوشها بسازد ،اما در عین حال ،وحشتش را نیز
آشکار میکند .این فریاد ،عمیقًا عنصر مرکزی را میسازد.
دفتر خاطرات مونک شامل شرح واضحی از برخی جنبههای نقاشی است .در آن ،اشاراتی به
شعلهها ،آتش ،و حتی آبدرهها و کوهها که در «سرخی خونی فورانی» غرق گشتهاند ،مییابیم .از
آمسان ،خون و آتش و خشونت میبارد ،یک سوم تصویر را اشغال میکند و به کوههای تاریک و
آبدرهای که توسط کوهها و شهر کریستیانا (اسلو) با رنگهای قهوهای مایل به قرمز و آبی محصور
شده است ،میتابد .به خود شهر تنها اشارتی رفته است.
ضربات منحنی قلم مو در رنگ روغن و متپرا و همچنین برجستهسازی با گچ پاستیل که
مستقیمًا روی مقوای قهوهای و بدون رنگ زیرین شده است ،حرکت و امواج صوتی جیغ را به
تصویر میکشد .این امواج صوتی توسط کنتراست تند زرد درخشان با کریمسن تیره ،مورد تأکید قرار
میگیرد .این تضاد رنگهای روشن با تاشهای نازک تیره ،شخصیتی وحشتناک و شوم و غیرقابل
نفوذ را با طبیعت در میآمیزد.
ماهیت دردناک فریاد توسط َاشکالی مورد تأکید قرار میگیرد که به یکدیگر برمیخورند:
ارتعاشات ،منحنیها و پرتگاهها دو سوم تصویر را در بر میگیرند .یکسوم دیگر توسط خطوط
مستقیم پل و نردههای افقی آن پر میشود .بنابراین تصویر به دو مثلث بزرگ و متضاد تقسیم میشود:
یکی متعلق به فریاد طبیعت است که همچنان با خطوط نرم و روان خود مردم را در برمیگیرد .مثلث
کوچکتر در مست چپ نرده پل با موربهای محکم و سخت مشخص میشود که مانند یک فلش از
روی تصویر عبور میکنند .شکل قیفی آبی تیره ،درون طبیعت ،که نوک آن به مست سر فریادزننده
نشانه رفته است ،حس مکش اجتنابناپذیری را مانند یک سیاهچاله ایجاد میکند که فقط آن
وحشتزده از آن آگاه است .مانع بین پل و پرتگاه کام ً
ال باز است و از سقوط محافظت منیکند.
سر اسکلتی در مرکز تصویر قرار دارد .مونک میکوشد که از هیچ رنگی برای ایجاد این چهره
استفاده نکند و بخش بزرگی از آن را بهسادگی روی زمینۀ قهوهای بیرنگی باقی میگذارد .دهان
که از وحشت کام ً
ال باز است ،بر صورت غالب است ،بینی و چشمها فقط نشان داده میشوند،
ضربههای گچ پاستیل سفید ،خطوط جمجمه ،حدقههای چشم ،و آروارهها را ترسیم کرده و حس
تصویر یک اسکلت را تشدید میکنند .دستها نیز یادآور استخوانها هستند.
بقیه بدن یک طراحی ساده است :ژاکت حالت ،رنگهای قیف بلعنده را منعکس میکند و
بیشکل میشود .از سینه به پایین فرم بدن ناپدید میشود .جمجمه به نسبت بدن کمی بزرگ به نظر
میرسد ،تقریبًا خیلی سنگین است .در حالی که سر به داخل مثلث تیره باالی نرده فرو رفته ،بدن ،زیر
نرده پل با خطوط مستقیم آن ،و در یک سوم باالیی لبه مست چپ تصویر قرار دارد .بنابراین ،نرده،
چهرۀ پیشزمینه را مستقیمًا به دو چهرۀ تاریک که در فاصلۀ کوتاهی در حرکتند ،متصل میکند.
کالهها به دو مرد با لباس معمولی و بدون چهره اشاره میکنند .این دو مرد متوجه آن مستی هستند
که خطوط مورب راهنماییشان میکنند .از این طریق انگیزهای برای کمک به شخص قربانی به
آنان داده میشود تا وارد عمل شوند .اما آنها فریاد را منیشنوند؛ نه ناامیدی طبیعت و نه فریاد
همنوعشان را.
در سوی دیگر (که فریاد دخلراش را برجستهتر میسازد) دو قایقی هستند که در آبدره دیده
میشوند :ظاهرًا در حال لذت سرشار از یک شب آرام .طبیعت خالی از انسان نیست ،بلکه شامل
حضور انسانهاست .تنها ،آن کس که از اعماق وجودش فریاد میزند ،آخرالزمان قریبالوقوع را
حس میکند .وحشت در الیههای زیرین یک دنیای آرام نهفته است .دیگر منیتوان به نشانههای
آشنا اعتماد کرد :قرمز ،رنگ عشق و گرما ،اکنون به رنگ آتش و خون تبدیل شده است .وحشتی که
او به میاجنی تصویرش در چشم و گوش بیننده برمیانگیزد ،انعکاس ترسهای فرد است و در عین
حال دیوانگی دورانی را به تصویر می کشد که ما را بهسوی پرتگاه میراند.
جیغ در اواخر قرن نوزدهم خلق شد ،زمانی که امپریالیسم بهمثابه مرحلۀ جدیدتر ،جهانیتر و
تهاجمیتر سرمایهداری ظهور کرد .جهان در حال تقسیم مجدد بود ،با پیشرفت سریع تکنولوژیکی رو
به رشد و همزمان تشدید فقر ساکنان شهر ،جنگ جهانی اول سایه خود را میگسترد .به نظر میرسید
همه چیز از کنترل خارج شده است .نیهیلیسم ،که مونک را نیز حتت تأثیر قرار داد ،با ایدۀ ضد انسان
گرایانهاش درباره بیمعنایی زندگی ،بستر مناسبی برای رشد یافته بود .برای طبقه حاکم آن دوران
مناسب بود که این تصور را تقویت کند که جهان غیرقابل درک است.
در حالی که موضوع نقاشی ،فردی را به تصویر میکشد که روی پلی نزدیک اسلو ایستاده و
فریاد کر کنندهای میشنود (و خودش را هم فریاد میکند)« ،دوران» به اهمیت آن میافزاید .فریاد ،به
عمق ترکیب صحنه ،به رنگها و عناصر آن نفوذ میکند و از آن ساطع میشود .آن را برمیافرازد و
به سوی وحشت و ناامیدی سوق میدهد .مونک از مکتب امپرسیونیسم عدول کرده و دنیایی از هم
گسیخته را به تصویر میکشد .هنر وارد عصر امپریالیسم میشود.
از زمان خلقت این اثر در 130سال پیش ،تصویر مونک ،مانند مونالیزا یا گرنیکا ،در حافظه
بصری نوع بشر حک شده است .طبیعتًا ،حساسیتهای شخصی یک اثر هنری را نشان میدهد،
اما اهمیت اصلی آن در این است که مونک -در رویارویی با ترسها و دردهای خود -توانست فریاد
این موجود شکنجهشده را به عنوان حلظهای تعیینکننده از شرایط دورانی معین بیان کند .دورانی
که امروزه مردم سرتاسر جهان همچنان در آن بهسر میبرند .نقاشی مونک به وضوح تداعی آن حس
همدلی است که انسانیت ما را تعریف می کند؛ احسامسان را در آن زمان که در مورد بالیای طبیعی و
سایر فجایع -و مهمتر از همه در مورد رجن و وحشت عظیم مردم شهید در مناطق جنگی -میشنویم.
جیغ بیانگر احساسات عمیق و انسانی است که عظمت آن را مشخص میکند.
سرودخوانان، اینجا خواهیم ماند ما در لد ،در رمله ،در اجللیل،
با خشم در خیابانها، توفیقزیاد(األمین)،شاعرفلسطینی خواهیم ماند،
و با عزت در زندانهایتان. همچو دیواری روی سینهتان
چه هنگام آوردن نوشیدنی و در گلویتان،
ما در لد ،در رمله ،در اجللیل، در نوشگاهها برایتان؛ همچو برادهای از شیشه،
خواهیم ماند: چه هنگام جارو کشیدن یا یک خار بیابان؛
از سایۀ اجنیر پاسداری میکنیم کف آشپزخانههایتان، و در چشمانتان،
و از درختان زیتون؛ تا لقمهای به چنگ آریم همچو طوفان شن.
بذر شورش را برای بچههایمان از میان ما خواهیم ماند:
در قلب فرزندامنان میکاریم دندانهای نیش هیوالوشتان. همچو دیواری بر سینهتان،
همچون مخمری که چه هنگام شسنت ظرفها
خمیر نان را به جوشش میآرد. اینجا خواهیم ماند: در رستورانهایتان؛
پابلو نرودا در سخنرانی خود برای دریافت جایزه نوبل ادبیات ،چگونگی فرار خود از چنگ
دولت گابریل ویدال در شیلی را توصیف میکند .او شرح میدهد که چگونه از طریق کوههای آند خود
را به آرژانتین میرساند.
برای او این سفر پرمشقت و خطرناک در محیطی متعلق به گذشتهای دور ،به حکایتی از مسیر
بشریت در تاریخ ،و امروز خود تبدیل میشود ،جهانی که با وجود بزرگترین خطرات ،همیشه با
همبستگی مردم عادی شکل میگیرد .راهنمایان او از نرودا مانند گنج خود محافظت میکنند .در
این گوشۀ دورافتاده ،مردمی به آنها سرپناه و غذا میدهند ،در واقع طبیعت ،خود سالمت آنها را
حفظ میکند .این ارتباط ذاتی میان طبیعت ،تاریخ و زحمتکشان ،موضوع اصلی شعر نرودا است.
نرودا در ۱۲ژوئیه ۱۹۰۴در پارال ،واقع در شیلی مرکزی ،با نام اصلی ریکاردو الیسر نفتالی
ریس باسوالتو به دنیا آمد .پدرش ،راننده یک قطار شنریز برای خطوط راهآهن در حال توسعه بود.
او در سفرها ،همراه پدر بود .در نتیجه از همان اوان کودکی ،شاهد کار سخت کارگران راهآهن بود .این
جتربه از طبیعت بکر ،شعر نرودا را شکل میدهد و بعدها به جوهرۀ شعرهای طبیعت در سرود همگان
تبدیل میشود.
پدرش اما از عالقه ادبی نفتالی ناراضی است و این تنشها در نهایت منجر به تغییر نام شاعر
جوان به پابلو نرودا در سن شانزده سالگی میشود .در سال ۱۹۲۳او اولین مجموعه شعرش را به نام
کتاب زمان تاریک و روشنا منتشر کرد و سپس در سال ۱۹۲۴بیست سرود عاشقانه و یک غمآوا
انتشار یافت.
پس از جنگ جهانی اول ،مبارزات کارگری در شیلی با اعتصابات و تظاهرات و همچنین
درگیری با پلیس رشد چشمگیری یافت .حزب کمونیست که در سال ۱۹۱۱تأسیس شده بود ،توانست
با کمک فدراسیون پرجوش و خروش کارگران شیلیایی ،تناور شود .و جنبش کمونیستی در شیلی
به لطف سنت طوالنی مبارزه احتادیههای کارگری در معادن مس و نیترات ،به یکی از فعالترین
جنبشها در آمریکای التین تبدیلشد.
در سال ،۱۹۲۷ایبانز دل کامپو رئیسجمهور شد ،او قب ً
ال در مقام وزیر کشور ،با اعالم هدف
نرودا در سال ۱۹۳۶با لوئی آراگون و پل الوار در پاریس مالقات میکند و پس از سازماندهی
دومین کنگره بیناملللی نویسندگان در دفاع از فرهنگ ،و شرکت در آن ،همراه دلیا به شیلی بازگشت
و اسپانیا در قلب ما را تکمیل کرد.
خونهای ریخته شده در اسپانیا ،شکنجۀ مردم در طول تاریخ آمریکای جنوبی را در یاد شاعر
زنده میکند .خاطرات نقشی مرکزی در شعر دارند ،و شاعر به عنوان شاهد حضور دارد .خاطرات،
عنصر اصلی و شاکلۀ سرود همگان است ،که ده سال بعد به صورت زیرزمینی تکمیل میشود.
موضوع سرود همگان تاریخ است :انسانی شدن طبیعت ،تاریخ آمریکای جنوبی ،جنبشهای
آزادیبخش و مبارزات ضد امپریالیستی .مردم با معرفی زحمتکشان ماچو پیچو ،نوادگان اینکاها
به قهرمانان روند تاریخ تبدیل میشوند.
در اوایل سال ،۱۹۳۹رئیسجمهور دموکرات آگویر سرودا ،مسئولیت امر تسهیل مهاجرت
پناهندگان اسپانیایی را به نرودا میسپارد .حدود دو هزار اسپانیایی با یاری نرودا به شیلی منتقل
میشوند.
پس از حمله نازیها به احتاد جماهیر شوروی ،نرودا فعاالنه از احتاد جماهیر شوروی حمایت
میکند و سرودی برای استالینگراد را میسراید ،که به جتربه مشترک محاصرهشدگان و مقاومت آنها
اشاره دارد.
دیدار نرودا از محل زندگی اینکاهای پرو در ماچو پیچو ،تأثیری ماندگار بر او میگذارد.
او در سال ۱۹۴۵به حزب کمونیست شیلی ملحق شد و از کاندیدای چپ میانه گابریل ویدال برای
ریاستجمهوری در سال ۱۹۴۶حمایت کرد .با آغاز سرکوبی مبارزات کارگری و حزب کمونیست،
او در مقام سناتور منتخب کمونیستها در سنا ،سخنرانی تندی علیه حکومت کرد و پس از آن برای
مدتی مخفی شد .در این فرصت او منظومۀ بلند سرود همگان را به امتام رساند .در اواخر فوریه
۱۹۴۹او از راه آند به آرژانتین ،و سپس به اروپا گریخت ،و به بسیاری از کشورهای سوسیالیستی
سفر کرد و آشناییاش با ماتیلد اوروتیا ،منجر به ازدواج با او میشود .نرودا در مواجهه با مبارزات
معدنچیان ،به این شناخت میرسد که هنر باید به میان تودهها رفته و توسط آنها درک شود.
بیستمین کنگره حزب کمونیست احتاد جماهیر شوروی و انقالب فرهنگی چین بر حمایت بیقید
و شرط نرودا از متام جنبههای سوسیالیسم واقعًا موجود سایه افکند ،اما هرگز بر تعهد کاملش به
عنوان یک کمونیست ،برای آیندهای انسانی تأثیر نگذاشت .نرودا که در دهه ۱۹۵۰شاهد انقالب
کوبا بود ،با مجموعه سرود اعتراض ۲به استقبال آن رفت.
نرودا از سال ۱۹۶۹به طور فعال در مبارزات انتخاباتی سالوادور آلنده که در سپتامبر ۱۹۷۰
برنده انتخابات شد ،شرکت داشت .در سال ۱۹۷۱نرودا جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد .در نوامبر
۱۹۷۲در حالی که به شدت بیمار بود به شیلی بازگشت .در ۱۱سپتامبر ،۱۹۷۳خبر کودتا و مرگ
رئیسجمهور آلنده را دریافت کرد .پابلو نرودا در ۲۳سپتامبر جان سپرد .تشییع پیکر او به یکی از
اولین تظاهرات مردمی بعد از کودتا بدل شد:
«ناگهان کسی با صدای بلند فریاد زد« :رفیق پابلو نرودا!» همه ما پاسخ دادیم« :حاضر!» ...
سپس دیگری فریاد زد «رفیق ویکتور خارا!» همه به فریاد برخاستیم« :حاضر!» « ...رفیق سالوادور
آلنده!» « ...حاضر!»
در فوریه ۲۰۲۳طبق حتقیقات تیمی بیناملللی از کارشناسان علوم پزشکی قانونی ،مشخص
شد که نرودا به دستور حکومت کودتا مسموم شده بود.
در سال ،۱۹۷۰میکیس تئودوراکیس آهنگساز انقالبی از نرودا اجازه میخواهد تا بر روی
منظومۀ سرود همگان آهنگی تصنیف مناید .نرودا و آلنده در انتخاب شعر به او یاری دادند .شش
قسمت اول اراتوریو در سال ۱۹۷۳با تکخوانی هنرمند متعهد ماریا فاراندوری (فارانتوری) ،در
آرژانتین و مکزیک اجرا شد ،اما کودتا در شیلی مانع اجرای برنامهریزی شده از قبل آن در استادیوم
ملی سانتیاگو شد .اولین اجرای اروپایی نسخۀ شش موومانی اوراتوریو ،در سال ،۱۹۷۴در جشنواره
اومانیته در پاریس ،پس از مرگ نرودا ،بود .این اثر تنها بعد از خامتۀ حکومت فاشیستی سرهنگان،
در ،۱۹۷۵در آتن اجرا شد .اجرای کامل این اثر مشتمل بر سیزده موومان ،در سال ۱۹۸۱در برلین
شرقی ،پایتخت جمهوری دموکراتیک آملان به منایش درآمد .در شیلی ،اجرای این اوراتوریو تا سال
،۱۹۹۳یعنی تا زمان خامتۀ دیکتاتوری پینوشه ،امکان اجرا نیافت .بخشی از این اوراتوریو را با
صدای قدرمتند ماریا فاراندوری از طریق لینک زیر بشنوید.
https://www.youtube.com/watch?v=sFepiyoGbXg
.۱اسپانیا در قلب ما ،ترجمۀ فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک ،نشر گویا ،پائیز ۱۳۶۳ص ۲۱
.۲سرود اعتراض ،ترجمۀ فرامرز سلیمانی ،انتشارات دماوند ۱۳۶۱ -
منابع
- https://socialistvoice.ie/2023/10/nature-becoming-human-the-50th-anniversary-of-the-death-of-
pablo-neruda/
- https://mltoday.com/peace-for-all-those-alive-pablo-neruda-on-the-50th-anniversary-of-his-death/
«شهدا»
ِ
مردان ما هرگاه بهترین آیات
بیتفاوت میشوند «کسانی را که زندان و شکنجه را تاب میآورند؛
ِ
مصاف جنایتکار زیبارویی ،به نمیتوان ترساند.
خواهد شتافت. و ،آنانی را که از مرگ هراسی ندارند
خندان و شادان نمیتوان سرکوب کرد».
بر مرگ بوسه خواهد زد.
محمدمسعود
ّ
دکتر غازیالقصیبی /برگردان :حسن بشیر
آقای یاوری در دورترین قسمت ایستاده بود؛ مات و مبهوت از آنچه میدید و میشنید؛ او
کجا ،اینجا کجا؟!
زنی کالشینکف در دست ایستاده بود؛ کنار پرچمی در اهتزاز .بیوقفه فریاد میکشید و شعار
میداد .مشتهای زن ِگرد لوله و قنداقۀ تفنگ گره شده آن را به سینه چسبانده بود .مقنعهای ِ
کیپ
سر بسته و مانتویی در بر داشت؛ کفش ورزشی به پا.
یاوری از فرط حیرت فرصت نکرد انگشت به دهان بگزد؛ ورنه این کار را میکرد تا اوج حیرتش
را نشان دهد .آنچه را میدید؛ توان این کار را از وی ربوده بود .او کجا ،اینجا کجا؟!
زن کالشینکف در دست ایستاده بودند؛ چهرههاشان
زنان و کودکان بسیاری گرداگرد آن ِ
خشمگین.
عکسهایی از جوانانی مسلح برفراز دستها؛ سرها زیر پرچمها در تکان .آن سویتر کودکانی
ده یازده ساله زیر عکسی بزرگ از مردی مسلح جمع آمده؛ پرچمی برفرازشان در اهتزاز بود .یکی از
زنها گهگاه کالشینکفی را سر دستها باال میبرد؛ چشمها مانند منتظرانی روی به مرگ ،در تشویش
و هیجان میدرخشیدند.
اگر آقای یاوری مردی بیجتربه بود؛ با دیدن این صحنهها قالب تهی میکرد .همین حاال هم،
کمی مانده بود سکته کند .او اینجا چه میکرد؟! این پرسش برایش بیپاسخ مانده بود .او اینجا چه
مردم خشمگین که از خروش و
میکرد؟! درست در کنارۀ یک گردهمآیی نظامی و سیاسی؛ میان این ِ
انتظار مرگ را میشد دید.
ِ بازتاب انتظاری عجیب ،در حدّ
ِ حالت چشمهایشان،
لباس کار یکتیکه بر تن داشت.
یاوری به مرد جوانی که کنارش ایستاده بود خیره شد .وی ِ
به نظر میرسید از محل کارش یکسر به این میدان آمده است .صدای کسی از طریق بلندگو پخش
میشد و کلماتی آشنا را پشت سر هم تکرار میکرد«:فلسطین ...فتح ...اسرائیل ...صهیونیسم ...
ِجنین ِ ...جنین .»...
اسم ِجنین و دفاع از آن در مغز یاوری تکرار میشدِ :جنین ِ ...جنین!
اما هرچه عقب میرفت باز مردمی ایستاده
پریشان و هراسان سعی کرد از جمعیت دور شودّ .
مغز یاوری سوت میکشید .او کجا،
بودند .تا که پشتش به دیواری خورد و از عقبرفنت بازماندِ .
اینجا کجا؟! با خود گفت :من که داشتم اخبار گوش میکردم؛ اینجا چه میکنم؟!
در مرکز میدان ،برخی تکبهتک باالی چهارپایهای چوبی میرفتند و سخنرانی میکردند.
یاوری در جستوجوی راهی برای گریز ،پیرامونش را از نظر گذراند .کمی آن طرفتر خیابانی
کمعرض دید .به آن سوی رفت .دهانۀ این خیابان نیز مملو از جمعیت بود .کنار دیوار ،جوانی که لباس
یکتیکۀ کارگریپوشیده بود؛ با یکی دیگر ،روی به دیوار کرده با رنگ فشاری بر آن مینوشتند.
یاوری به آنها نزدیک شد .کارگر جوان با خط نستعلیق عربی داشت اسم اشخاصی را مینوشت .آن
اسامی را بارها از اخبار شنیده بود و کم و بیش چیزهایی دربارهشان میدانست؛ کسانی بودند که
برای مردم فلسطین جانفشانی کرده بودند.
ازدحام جمعیت اجازه میداد؛
ِ آقای یاوری درنگ نکرد .بر شتاب گامهایش افزود .تاجایی که
خیابان کمعرض پایانی نداشت .دوید و دوید تا از نفس افتاد .ایستاد و به دیواری
ِ دوید .ولی انگار
تکیه داد .باز همان پرسش قبلی در ذهنش تکرار میشد و از خود میپرسید :اینجا چه میکند؟ او
اخبار رادیو را گوش میکرد .حاال اینجا چه میکرد؟! این
ِ که با ماشینش به خانه میرفت و داشت
پرسشی بود که پاسخش را منییافت؛ پرسشی آمیخته با حیرت که راهی برای رهایی از دغدغهاش
منییافت .به یاد آورد که اخبار رادیو در بارۀ محاصرۀ شهر ِجنین سخن میگفت و اینکه بهزودی
ارتش اسرائیل به اردوگاه فلسطینیان یورش خواهد برد.
یاوری پشت سر هم چند نفس عمیق کشید .چشمهایش را بست و باز کرد و باز و باز تالشکرد
خود را در وضعیت آرامی قرار دهد؛ افکارش را متمرکز کند تا دریابد چگونه سر از اینجا درآورده؟
از ِجنین!
با خود کلنجار میرفت .سعی میکرد ذهن و روانش را کاووش کند و همه چیز را خوب به خاطر
آورد .آری او داشت رانندگی میکرد؛ این درست .و داشت اخبار گوش میداد؛ اینهم درست .بعد،
خبرها رسید به محاصره شهر جنین و این که آجنا را صهیونیستها میخواهند تصرف کنند؛ تا اینجا
اما او اینجا چه میکرد؟ در اردوگاه جنین چه میکرد؟! یکآن در سرش
هم درست ،همهاش درست! ّ
گذشت که دارد خواب میبیند .و خود را دلداری داد که چون داشته اخبار را میشنیده حتت تأثیر قرار
گرفته و دارد خوابش را میبیند .ولی در کجا داشت خواب میدید؟ او که خنوابیده بود .او داشت
رانندگی میکرد ... .باز با خود کلنجار رفت .از کجا میآمد؟ آهان! از سیزدهبهدر ... .به خارج از شهر
بستگان نزدیکش که به سفر
ِ جمع خویشان .و باز به یاد آورد ...روز سیزدهبهدر تنها بود.
رفته بود؛ با ِ
شب قبل ،پدرش تلفن کرده بود که تا دو روز دیگر برمنیگردند و
رفته بودند؛ هنوز برنگشته بودندِ .
الزم شد یاوری برای سیزدۀ خود کاری کند .پس با عدهای از خویشان هماهنگ کرد و با آنها به سراب
نیلوفر رفت .و تا هوا تاریک شد هر کس را که میخواست بازگردد و ماشین نداشت ،با خود آورد به
شهر رساند و بعد ...بعد وارد کمربندی شد تا از راهی که کمتر شلوغ بود به محلۀ الهیه برود و بعد ...
بعد چه کرد؟ ...آهان! ...پیچ رادیو را باز کرد .اخبار بود؛ دربارهی جنین .یورش و کشتار نزدیک
بودُ .خب ...تا اینجا را که به یاد آورد ،همه چیز درست به نظر میرسید .و حاال ...و یکباره بر خود
اما در هر حال ،او در جنین چه میکرد؟! این دیگر چه وضعی بود! او داشت به اخبار گوش
لرزیدّ .
میکرد .آیا ،با اخبار رادیو به جنین آمده بود؟ چگونه ممکن است بتوان با اخبار به جایی رفت .به
جایی که هرگز ندیده بود و راجع به مردمش ،جز مطالب چند کتاب و روزنامهها و تلویزیون چیزی
بیشتر منیدانست.
آقای یاوری با خود تکرار کرد :یعنی من با اخبار
آمدهام؟! من با اخبار آمدهام؟! با اخبار؟! شدنی
نیست! این به داستانهای توهمی و جادوگری شبیه
است .داستانهایی که غالبًا هیچ معنا و محتوایی
ندارند جز بازی با کلمات .ساختمانهایی پر زرق و
برق ،که هیچکس و هیچچیز را در خود پناه منیدهند؛ خالیاند و پوچ.
ِ
سیال ذهن شدهام؛ منتها اینبار ساختمانش با خود گفت :نکند وارد داستانهای جادویی و
بیپایبست نیست .پوچ نیست .واقعیتی است که دارم میبینم .تکانی سخت به خود داد که
وزن هفتاد کیلوییاش.
موجودیت خودش را ،جسمیت خود را درک کند .بله وجود داشت! با متام ِ
باب گشت و
به لباسهایش دست کشید .همان بود که برای سیزدهبهدر پوشیده بود؛ جامهای ِ
گذار .ولی نه ،چیزهایی در سیزدهبهدر شنیده بود که با این وضع نزدیکی داشت .یکی از خویشان،
پیچ رادیو را باز کرده بود و اخبار ساعت دو بعدازظهر را گوش میکرد .صدای رادیو تا مسافتی از
پیرامونش هم شنیده میشد .از همان زمان ،از وسط روز سیزده ،فلسطین و کشتار دیگری که در
پیش بود؛ به ذهنش وارد شده ،خواسته و ناخواسته در ناخودآگاهش جای گرفته بود .حرفهایی
ِ
مخالف میان خویشان رد و بدل شد که در بارۀ همان اخبار بود .به یادش آمد که به دو دستهی موافق و
با مردم فلسطین و مبارزاتشان ،تقسیم شدند.
آری ،بیدلیل نبود .آقای یاوری از ظهر سیزدهبهدر ِ
وارد فلسطین شده بود و در شب ،هنگام
بازگشت به شهر ،در راه خانه ،در آن َدم که تنها بود؛ این حضور کامل گشته بود.
ِ
نزدیک سراب نیلوفر ،و در آن موقع ظهر سیزدهبهدر،
مسلمًا این حضور از ظهر آغاز شده بود؛ ِ
خنکای دریاچه برقرار بود هنوز .همگی زیر درختانی نشسته و ایستاده ،او نیز میان خویشان در رفت
جان یکی
و آمد بود .گاه پیش این یکی مینشست و گاه نزد آن دیگری میرفت .اخبار رادیو بر دل و ِ
مؤثر میافتاد؛ بر دیگری نه .گوشهایی دری داشتند برای ورود و دروازهای برای خروج .و گوشهایی
تیز شده ،مهیا میشدند برای بهتر شنیدن.
شوهرخالۀ آقای یاوری سکوت را شکست«:بذار بکشندشان .خیال کردهند با سنگ و بچهبازی
میشود پیروز شد».
آقای مشغولی ورقهای دستش را پشت و رو کرد تا حریفان نبینند و گفت« :هرچه داشتیم دادند
به اینها».
آقای معصومی ،دایی آقای یاوری ،که داشت مجلهای را ورق میزد؛ وارد گفتوگو شدَ « :ای
بابا! ما که خودمان با این حتریمها مفلس شدیم .خیال نکنم چیزی مانده باشد که بدهند».
« -بیخبری قربان! بیخبری .تابوت ،تابوت ،شمش طال بهشان دادهند».
پشتی آقای مشغولی درآمد که« :چهقدر هم پوست کلفتند .هرچه میزنند و
ِ شوهرخاله به
میکشندشان ،از رو منیروند و متامی ندارند».
آقای یاوری به آنها نزدیکتر شد و گفت« :هرچه باشد فلسطین هم ملتی است برای خودش ،و
حق و حقوقی دارد»... .
آقای معصومی دنبالۀ حرف او را گرفت ...« :با این تفاوت که فلسطینیها صاحبان اصلیاند.
صاحب خانهند».
آقای مشغولی گفتَ « :اه ...ما چهکار به این چیزها داریم ».و گفت«:بانکت!» و همزمان ورقها
را برگرداند و به بازی با حریفانش ادامه داد که چند جوان بودند.
آقای یاوری بیتوجه به او گفت« :در هرحال این قوم یهود بود که از دست آزار فرعون گریخت؛ از
نیل گذشت و به فلسطین پناه برد .فلسطینیها زودتر آجنا بودهند .حاال مهمانها شدهان د صاحبخانه
املثل َد َرکی ُب َنکی َدر
ِ مصداق ضرب
ِ کار خفیف و حقیر را به فلسطینیها میدهند.
و آقا؛ و هرچه ِ
کرد».
آقای معصومی یواشکی طوریکه فقط آقای یاوری بشنود گفت« :بعضی به میهنشان هم
وابسته نیستند چه رسد دلشان برای دیگران بسوزد .اگر به سرزمین مادریشان هم حمله و جتاوز
بشود تنها کاری که میکنند فراری جانانهست .یا دستهاشان را باال میبرند و تسلیم میشوند»... .
شوهرخاله متوجه پچپچ آنها شد .پا شد ،رفت فوتبال گل ـ کوچیک بازی کند؛ و خود به خود ِ
قال
با این شکنجۀ تدریجی ،ساعاتی گذشت .جنب و جوش مردم ادامه داشت و صدای پروازهای
بیوقفۀ هلیکوپترها و شلیکهای پیاپیشان به هرجا که ممکن بود ،بیشتر و بیشتر به گوش
میرسید .صدای انفجارها حلظهای قطع منیشد .با هر انفجار ،بیشتر از پیش ،یاوری صورتش را
به کیسههای خاک میچسباند .گوش به ِ
زنگ صداهایی که میشنید ،چمبامتهزنان با خود تکرار
میکرد :در عجب مخمصهای گیر افتادهام... .
دلهره بر جان یاوری چنگ افکنده َدمی رهایش منیکرد .انفجارها شدّ ت گرفته بود و در این
میانه ،رگبار مسلسلها بیوقفه ادامه داشت .یاوری چشمهایش را به سوراخ دیدهبانی چسباند .از
پایینترین قسمت خیابانی که به جورت ثهب برفراز تپ ه میرسید؛ سر وکلۀ زرهپوشها پیدا شد و در
پشت سرشان تعدادی خودروی ضد گلوله دیده میشد.
پس کیسهها ،آن مرد جوان را دید که لباس کار پوشیده بود .او از پناه دیواری بیرون دوید؛ در
از ِ
دستش بطریی گرفته بود که سرش مشتعل بود .کارگر جوان بطری را پرت کرد .زرهپوشی که پیشاپیش
بقیه بود شعلهور شد .رگبارهایی شنیده شد و همزمان ،کارگر جوان بر زمین افتاد .کسی جیغ کشید؛
پشت سنگر نشسته ِهق ِهقی شانههایش را
ِ نازک و زیق ،صدایی زنانه .دختری جوان را دید که
میلرزاند .دخترجوان مانتویی کهنه و بلند در َبر و مقنعۀ گردی صورتش را قاب گرفته بود که اینک
خیس از اشک بود .بعد با کف دستهایش برزمین فرود آمد چنان سجدهای به گاه مناز .سپس سر
برداشت و دو دست را به آمسان بلند کرد و کلماتی را بر زبان راند که یاوری مفهوم هیچیک را جز
شهدای ا َ
القصی ندانست.
صداهای انفجار ،پیاپی و گوشخراش شنیده میشد و دلها چنان خانهها فرو میریختند و برهم
آوار میشدند؛ تنهایی بر زمین میغلتیدند و بیجان میگشتند.
در این میانه ،رگبار مسلسلها پایان نداشت ... .انفجار مهیبی برخاست و دیوار ساختمانی
فرو ریخت که جلویش را سنگر ساخته بودند .همهجا تیره و تار شد .تا دقایقی ،آقای یاوری نه چیزی
میشنید و نه چیزی میدید .سر و گوشش سنگین شده بود .در همان حال که از گرد و غبار کاسته
رزمندگان سنگرهای جلوتر رادید که به یکدیگر کمک میکنند تا برخیزند .پرچمی را که بر
ِ میشد؛
سنگر خود افراشته بودند؛ یکی برداشت و بقیه پشت سرش خمیده خمیده عقب آمدند .آقای یاوری
در سکوتی عمیق و یکنواخت و تا ِ ّ
حد زیادی دیوانهکننده غرق شده بود.
سر ز رهپوشها میآیند و به داخل خانهها نارجنک پرت
پیادگان صهیونیست را دید که پشت ِ
ِ
میکنند.
پیرزنان و پیرمردانی از برخی ساختمانها بیرون میآمدند ،دستها را باال میگرفتند و همیشه
کودکانی همراهشان بودند .پیادگان صهیونیست لولههای سالح را به سوی تسلیمشدگان میگرفتند.
به صورتشان سیلی میزدند؛ لگدکوبشان میکردند و گاه دوتن از آنها ،کسی را به میل خود ،از
شدن آدمی از پشت اسبی یا قاطری.
دستهایش گرفته بر زمین میکشیدند ،چنان کشیده ِ
از برخی ساختمانها هم کسی بیرون منیآمد که تسلیم شود .زرهپوشها لولههای توپ را به
سوی آنها نشانه میگرفتند و با شلیکهای پیاپی ویرانشان میکردند.
یاوری چشم به روزنۀ بین کیسهها چسبانده بود .به تدریج از سنگینی سر و ناشنوایی گوشهایش
کاسته میشد .دختری را دید که به دیوار چسبانده شده ،صهیونیستی دست دراز کرده مقنعهاش را
میکشید .دختر جیغ میزد و تالش میکرد خود را برهاند؛ ولی موفق نشد و آن دستهای پلید به
برجستگی سینۀ دختر هجمه برد.
سر و کلۀ خودروهای نظامی بیشتری پیدا شد که در سایۀ حمایت زرهپوشها پیش میآمدند.
پیادگان صهیونیست نیز در پناه اینها جلو میآمدند؛ همچنان به سوی ساختمانها نارجنک
میانداختند و به آزار مردمی میپرداختند که تسلیم شده بودند .بر فراز آمسان ،هلیکوپترهای آپاچی
چنان دیوهای افسانهها در پرواز ،در ِ
حال شلیک مدام بودند؛ به هر جایی که آدمی میدیدند.
دستی شانۀ یاوری را گرفت ،تکانداد .دختر جوانی بود که دقایقی پیش ضجه زده نام شهدای
َا َ
القصی را بر زبان آورده بود .دختر چیزی میگفت با فریاد .یاوری همینقدر دانست که باید برخیزد و
دنبال وی برود .او به مست خیابانی اشاره میکرد .یاوری از جا کنده شد و به پیروی از دختر ،مسیری
را در پیش گرفت که عدهای دیگر نیز میرفتند.
ررو ،خمیده ،سرها دزدیده ،سالحهای
رود ُ
به راهی که اینها میرفتند اشخاصی میآمدند؛ َ
خودکار در دست .برخی هم آر.پی.جی و خمپارهانداز حمل میکردند .یاوری حلظهای ایستاد و به
عقب نگاه کرد؛ به سنگرهایی که اینک این گروه اندک به سویشان میشتافتند.
در این هنگام فریادی او را تکان داد .دخترجوان چند گامی آن سوتر با چهرۀ درهم او را خطاب
قرار داده بود و به مردانی که به طرف سنگرها میرفتند اشاره کرد .دختر یکریز سخنانی بر زبان
میراند که یاوری معنیشان را درمنییافت .دختر جوان به آن مردان اشاره میکرد و یاوری فقط دو
ی َا َ
القصی! در این بحبوحه ،یاوری دریافت که مرگزاده شده تا آن مردان را کلمه را شناخت؛ شهدا
مردان شهدای َا َ
القصی! ِ بکشد؛ فقط آنها را .و مقدر بود که آنها به پیشباز مرگ بروند؛
آقای یاوری در روزنامهها درباره گردانهای شهدای االقصی چیزهایی خوانده بود و اینکه
خیل جان برکفان .آنها پیش میآمدند و جایی را
اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین هستند؛ از ِ
که اینها خالی کرده بودند پر میکردند .از ذهن یاوری گذشت :پس رزمندگان شهدای االقصی اینها
هستند؛ کسانی که داوطلبانه به پیشواز مرگ میروند .آنها که مرگ دستآویز ارادۀ آنان است؛
گردانهای شهدایاالقصی وابسته به الفتح .پس آنها که روزنامهها دربارهشان مینوشتند ایشانند؛
این چنین نزدیک ،این چنین رویارو با دشمن ،هم َدم و همنشین با مرگ.
افکار یاوری را فریادهایی گسست .دختر جوان همچنان ایستاده یاوری را به گریز دعوت میکرد.
ِ
چنین میمنود که وی مأمور به عقب بردن غیرنظامیان بود که این چنین پایفشاری میکرد .دختر
جوان پشت کرد و حرکتش را ادامه داد .یاوری چنان ترسیده بود و سردرگم ،که تا دید َد ِر ساختمانی باز
است داخل رفت؛ به تصور اینکه جای امنی خواهد بود .وقتی از پلهها باال میرفت از پنجرهای که در
اما همین سرککشیدن باعث شد رگباری از ِ
پاگرد پلکان قرار داشت نگاهی گذرا به بیرون انداختّ .
گلوله به مست پنجره شلیک شود .یاوری به دیوار چسبید .پس از دقایقی برخود مسلط شد و از پلهها
تیررس متجاوزین
ِ دوم که رسید به نظرش رسید اینجا امن است و از دید و
باال رفت .به راهروی طبقه ّ
محفوظ خواهد ماند؛ تا فرصت کافی داشته باشد سبک و سنگین کند چگونه شده که در اینجاست؛
در جنین! و اگر دارد خواب میبیند در همینجا ،در این راهروی نیمهتاریک ،در آرامشی که خیال
میکرد داخل این ساختمان حاکم است؛ از خواب برخیزد و کمتر َهول و َوال بکشد.
در این هنگام دری باز شد .پسری خردسال داخل
راهرو آمد و به مست پنجرهای دوید که از آن جا می شد
خیابان را دید .پشتسرش ،زنی میانسال بیرون آمد.
جیغکشان صدایش کرد :اسد! ...اسد! ...
به نظر میرسید پسرک از دست مادرش گریخته
تا ببیند خارج از ساختمان چه خبر است .اسد َدم پنجره
ایستاد ،نوکپا بلند شد .سرش کمی از لبۀ پنجره
باالتر بود .در این حین ،مادرش به او رسید .فوری بر
کمر پسرک حلقه کرد و او را
زانو نشست تا از دیدرس دور باشد و از پشت سر دستهایش را َدور ِ
عقب کشید .ولی دیر شده بود .صدای گلولهای صفیرکشان به گوش رسید و اسد و مادرش برزمین
غلتیدند .گلوله از گردن پسرک گذشته بر پیشانی مادر فرورفته بود.
آقای یاوری ،چهاردستوپا به طرفشان رفت .مادر که بر پشت افتاده بود ،دستهایش همچنان
کمر پسرش قفل بود و پسرک بر سینۀ مادرش افتاده و جویی از خون ،از گردن او بر سر و صورت
دور ِ
و سینۀ مادر روان بود .هردو بیتکان و در سکوت مرده بودند؛ گویا هرگز دری باز نشده کودکی بیرون
نیامده ،و نه مادری هراسان بوده است .انگار همین راهروی نیمهتاریک از ازل بوده و اکنون نیز
هست؛ نه گلولهای آمده و نه دشمنی غدّ ار دور از چشم است.
یاوری مات و مبهوت به کنار دیوار خزید و سرش را روی زانوهایش گذاشت .بیاختیار به
لرزیدن افتاد و دستهایش را َدور زانوها حلقه کرد .دستها ،زانوها و سر خمیدهاش ،حتت ِ
درک
فهمید که عملیات انتحاری در پیش است .توسط کی؟ همین دختر؟! که حدود هجده ساله نشان
میداد.
آقای یاوری به یکایک حاضرین در مجلس چشم دوخت .شاید واکنشی نشان دهند و دختر را از
این کار بازدارند .همگی خاموش بودند ،حتت ِس ِ
کر شهادتطلبی دختر مسحور شده بودند .پنداشتی
هیچکس اعتراضی ندارد .مانند کسانی بودند که همگی وضعیتی را از قبل پذیرفتهاند و قبول
کردهاند که باید این دختر برود؛ بکشد و کشته شود .داوطلبانه به میل خود به دیدار مرگ بشتابد؛
نه چنان سربازی که همیشه امیدی به زندگی دارد که شاید منیرد و گویا که مرگ ِ
مال دیگری است و
پایان کار ،میخواست برود.
ِ کام ً
ال مأیوس و نومید نیست .در حالیکه این یکی با علم و اطالع از
دختری که پرچم فلسطین را بر دوش میکشید و خود ،چنان پرچمی شده بود؛ کاغذی در دست
ن میخواند.
داشت و از روی آ
رشادتی متام ،با سر و گردن افراشته،
ِ آن دختر ،در آن َدم که وصیتنامۀ خود را میخواند با
ایستاده بود .متنی که خواند ،کوتاه بود .او جز جانش چیزی نداشت که ِه َبه کند ،به مردم و ِ
وطن
جان خودش ،یگانه و بیشترین چیزی بود که داشت تا پیشکش کند.
تسخیر و تاراج شدهاش ببخشدِ .
و منت وصیتنامۀ او چون جوانیاش ،بسی کوتاه بود.
چون منت پایان یافت ،دهان فروبست و همچنان متامقد ایستاد.
نام آیات را
حاضران به نشانۀ احترام برخاستند .همهمهای درگرفت در تشویق دختر .آقای یاوری ِ
میشنید؛ پیوسته از دهانشان .در آن زمان که همگی ایستاده بودند ،آقای یاوری روی نزدیکترین
صندلی نشست .اکنون کام ً
ال در اندیشه فرورفته ،آنچه را میدید حالجی میکرد .هر اندازه منطق
اما به نتیجهای روشن نرسید و حسابی با خود درگیر شد.
بلد بود داخل آورد این وضع را درک کند؛ ّ
همین که به خود آمد ،در اتاقی بزرگ ،خود را نشسته یافت .گویا او تنها شاگرد کالس بود .همه
رفته بودند و او یکه مانده ،همچنان بر صندلی نشسته بود .عاقبت از درگیری با خود بهدرآمد در
کالسی ،در مدرسهای در کنارۀ محلۀ حواشین.
از محلۀ حواشین صدای رگبار مسلسل و انفجارهای پیدر پی شنیده میشد .آقای یاوری
آنقدر ماند تا صدای شلیکها و فروریخنت مهیب ساختمانها کمتر شد .در این مدت ،در اندیشه
ت و مبهوت نشسته بود.
وضعیتی که در آن افتاده بود؛ چیزهایی که دیده ،سخنانی که شنیده بود؛ ما
دلش به غم آمده سرش زیر سر در گمی ،گیج و حیران بود.
یاوری به راه افتاد؛ در خیابانی از حاشیۀ محلۀ حواشین .چه چیزها دید در راهی که جز به کندی
و درنگ منیشد سپری کرد :بولدوزرهای غولآسا ساختمانها را ویران کرده بودند؛ تلی از آجر و
سیمان و آهن برهم .بر مزار این ساختمانها ،زنان و مردان ،کودکان و ساخلوردگان در جستجوی
عزیزان مدفون شدۀ خود ،آوارها را میگشتند .آنها که خنواسته یا فرصت نیافته بودند خانههاشان
ِ
ِ
ساحت فروریختۀ ساختمانها ،زنان و کودکانی را ترک گویند زیر آوار زنده به گور شده بودند .بر
نشسته بودند به نشانۀ اینکه همینجا خانه ماست و ما جایی دیگر منیرویم .بر همین فروریختهها،
بر همین آوارها میمانیم که مانند ِ
دل ما شکسته و درهم ریختهاند.
مردی بیل به دست از قطعات برهم ریختۀ بتون و کالفهای درهم پیچیدۀ سیمها و میلگردها
باال میرفت و پایین میآمد .با بیل جاهایی را میکاوید .سپس نومید میشد و به جایی دیگر روی
پیکر عزیز و عزیزانی میگشت .مادری فرزند شیرخوارش را در بغل میفشرد
ِ میآورد .گویا در پی
و با شتاب راه میرفت؛ درکنارش پسرکی چهار پنج ساله بر همین شیوه روان بود .پشت سرشان
زرهپوشی درحرکت ،انگار سر در پیشان گذارده بود .پسرک تندتند سر میگرداند با هراس و نفرت،
زرهپوش را متاشا میکرد .پیدا بود که هراسیده و دلنگران است.
زن و مردی جوان با لباسهای اروپایی بر تن ،دست کودکی را میکشیدند که شجاعانه
و بیهراس زل زده بود به چشمهای هراسان یک نظامی صهیونیست .در آن حلظه آن نظامی
صهیونیست به سوی پسرک نشانه رفته بود با تفنگ
خودکار آمریکاییاش ،تا وی را بترساند .پسرک پا
ِ
به زمین چسبانده تالش میکرد دستش را از دست
سیل نگاهش چشم
مادرش سوا کند و نرود و همچنان با ِ
پر نفرتش را از چشم نظامی صهیونیست برمنی َکند.
مادر کودک ،هر دو وحشتزده ،به واکنش
ِ پدر و
ِ
صهیونیست مسلح، ِ
صهیونیست مسلح نگاه میکردند .طولی نکشید که یاوری از طرف انگشتان
ِ
صدای رگبار شلیکهایی را شنید و از مست آن خانواده ،جیغ و شیونی پیوسته .کودک خردسال
غرق خون ،بر زمین افتاده بود .در حالیکه هنوز یک دستش در مشت مادرش
سوراخسوراخ شده و ِ
جا مانده بود.
زخمیهای بسیاری جابهجا افتاده ،ناله میکردند و در جستجوی یاریگر و تیمارگری به هر سو
چشم میگرداندند .نه امدادگری دیده میشد نه آمبوالنسی در این میانه.
در گذرگاهی ،تانکی عظیم ایستاده بود و در زیر لولهاش پنج فلسطینی جوان بر سینۀ آسفالت
دراز کشیده بودند؛ جامهای جز زیرشلواری بر تن نداشتند و دستهایشان پشت گردن قرار گرفته در
حلقههای دستبند محبوس بودند .یکی از خدمۀ تانک سر و گردن از فراز آن برکشیده چشم از آن
دیگر صهیونیست پای تانک سیخ ایستاده ،مراقب بود.
ِ جوانان برمنیداشت و یک نظامی
جوانی از خانهای بیرون آمد .پارچهای سفید بر ِ
نوک چوبی بلند در دست داشت و لبخندی تلخ
بر لب .مرد مسلحی زانو زد و به سویش نشانه رفت؛ چشمهای جوان به مست نوک مگسک ،سیخ
ایستاد و تندی برزمین نشست .مرد مسلح همچنان بر زانو نشسته ماند؛ نشانهروی کرده ،آمادۀ
تیراندازی .همۀ نظامیان صهیونیست در همان حال که با سالحهای خودکار خود بیمحابا میکشتند
و ُخرد و کالن را متمایز منیکردند ،باز در همه احوالی هراسزده و به شدّ ت نگران بودند؛ مبادا کسی
جان فریبخوردۀ آنها را به جهان
از جان گذشته ،خود را به سویشان بیفکند؛ هم از خود بگذرد و هم ِ
غفلتشان بفرستد.
یاوری از خیابانهای کوچکی از محلۀ حواشین میگذشت .به هر سو که نگاه میانداخت جسد
مردم افتاده بود میان کویها و برزنهایی که دو سویشان ساختمانهای ریخته به چشم میخورد.به
مردم غیر مسلح افتاده بود.
هر جایی نظر میکرد؛ جابهجا در همهجا ،اجساد ِ
مردمان افتاده در هر سو و هر جایی ،دختری سر برآورد متام قامت،
ِ در این هنگامه ،از میان آن
به رشادت .هم او بود که نامش آیات بود .در این روز چندین بارشد که او را میدید .سپس آیات را
دید که پشت به او ،پوشیده در قبا و عبایی عربی داشت دور میشد با گامهایی عجول و محکم چنان
جوانانی ناترس و چست و چاالک ،و با قدمهایی مطمئن بهسان میانساالنی کارآزموده و سرد و گرم
چشیده.
آن دختر میرفت و یاوری به تبع نیرویی ماورایی ،از َقفایش روان شد .گویا نه به ارادۀ خود،
بلکه ناخواسته و ناخودآگاه از پی آیات میرود.
رفتند و رفتند تا به ورودی شهر رسیدند.
مسلح ایستاده بر درگاه و جوانبش ،در
ِ قرارگاه فرماندهی صهیونیستها دیده شد با مردان
خیابانی بسته شده با گونیهایی پرشده؛ سنگری که پشت سرش زرهپوشی قرار داشت و چند خودروی
ضد گلوله .اینجا ایستگاه بازرسی بود و در جوارش برای عملیات اخیرشان ،قرارگاه فرماندهی
تشکیل داده بودند.
دختر جوان ،یکراست به سوی مردان مسلحرفت .آنها نگران گشته به وی خیره شده بودند.
در آن حال از گفتوگو با یکدیگر دست برنداشتند .به نظر میرسید حضور او را جدّ ی نگرفتهاند.
به خصوص که آیات چیزی در دست نداشت .هرچند عبایی در بر داشت و هرچه بود به این عبا ربط
داشت.
یاوری بر شتاب گامهایش افزود تا به آیات برسد .دلش بر کاری دخلراش گواهی میداد که دلش
شتاب
ِ اما ممکن نشد .گامهای دختر تند و تیز بود؛ چنان
منیخواست شاهدش باشد و اتفاق افتدّ .
جان آدمی .این گامهای مرگ بود که شتابانتر از هر چیزی رفتار میکرد.
ربودن ِ
ِ مرگ به هنگام
اما آیات ،شتابان داشت به
سر آن داشت به دختر برسد .پرسشی کند و پاسخش را بشنودّ .
یاوری ِ
َش َر ِ
ف علم که باقیست هنوز! بعد از حریق
و شمائی که هنوز به یاد کرامتاللـه دانشیان
عطش چون و چرا دارید،
ِ آن مفتون امینی
ب َِروید
ناگهان مدرسه
از کتبخانه بیاموزید.
آتش یغماگر سوخت
در ِ
از کتبخانه که سالم برجاست،
جز ُک ُتبخانه که در زیر زمین بود
ِ
دبیران پراکندهی خود پیغام
ِ و به
و «در» از آهن داشت
گوش فرا دارید!
همهجا یکسر سوخت.
باری؛ از ِ
بعد حریق،
نیمروزی سرِ یک تپهی دودآلود
گم نگشتهست طریق...
بازی گرگم بههوا
خسته از ِ
دانشآموزان با یکدیگر
شب یلدا ِ
زندان ِ بحث میکردند:
تهران ،تیرماه ۱۳۵۷ «اگر این مدرسه در مرکزِ ِده بود
هوشنگ ابتهاج( هـ.ا .سایه) اگر این مدرسه ،شب
نگهبان مس ّلح داشت
ِ چند
چند این شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم اگر این مدرسه
آتش خندان را با صبح برانگیزم
وین ِ مالک ِده میساخت
ِ با
گر سوختنم باید افروختنم باید ن را اگر از چوب منیکردند» ِ
سقف آ
ای عشق بزن در من ،کز شعله نپرهیزم و از اینگونه اگرها...
ِ
خون دلم دارد ِ
دشت شقایق چشم در صد
خادم مدرسه کز َب ِ
عد حریق، ِ
تا خود به کجا آخر با خاک درآمیزم
کار جالیزی میکرد در آن اطراف،
تب پنهان
چون کوه نشستم من با تاب و ِ گفت :هی!
صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم ای همه بیکار ،ای همه حراف
برخیزم و بگشایم بند از دل ُپر آتش گیرم این مدرسه
سیل گدازان را از سینه فرو ریزم
وین ِ دیوار و َد َرش از ِنی بود
که به یک شعله
چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم
حریق آن را درپیمود،
چون خشم رخ افروزد در صاعقه آویزم
حتصیل شما هم سوخت؟
ِ حال ،برنامهی
دلواپس خورشیدند
ِ ای سایه! سحرخیزان گیرم این مدرسه
شب یلدا بگشایم و بگریزم ِ
زندان ِ یکباره فناست،
درآمد
سالیان درازی است که نتایج فاجعهبار کاربست ایدههای نئولیبرالی و سیاستهای توصیه
شدۀ صندوق بیناملللی پول و سازمان جتارت جهانی در ایران و جهان کام ً
ال عیان شده است .در
ِ
حضرات «اقتصاددان» در ترویج این ایدهها و صدور نسخ ه از سوی این «پزشکان کشور ما نقش
اقتصاد »۱در قالب برنامههای توسعه ،لوایح ،قوانین و تفاسیر شاذ از اصل 44قانون اساسی ،که
کام ً
ال مغایر با روح این میثاق ملی است ،در پیدایش وضعیت اسفبار کنونی کشور آشکارتر از آن
است که بتوان به انکار آن اقدام منود اما بسیاری از اینان به رغم حضور خود و همفکرانشان در
مناصب تصمیمگیری و تصمیمسازی -مستقیم یا غیرمستقیم -مطابق با توصیه فردریش فون
ِ
هایک ،در مانیفست سیاسی ـ تبلیغیاش ،۲به جای پذیرش مسئولیت خویش ،با وقاحتی مثالزدنی
منتقدان دائمی وضع موجود و دولتهایی برمیآیند که سیاستها و جتویزهای توصیه شدۀ
ِ در نقش
آنان را به اجرا گذاشتهاند.
هواداران بازار آزاد ،با چماق «علم» به مصاف مخالفان خود رفته و هر نقدی را بر دیدگاههای
خود با اسطورۀ «علم» اقتصاد منکوب میکنند .هر دیدگاه منتقد بازار آزاد با برچسبهایی نظیر
«ایدئولوژیک»« ،غیرعلمی»« ،شبهعلمی»« ،پوپولیسم» و نظایر آن نشانهگذاری و طرد میشود.
سالهاست که کرسیهای مراکز آموزشی و دانشگاهی به مدد حذف و کنارگذاردن اساتید مترقی
و دگراندیش ،تقریبًا به شکلی احنصاری در اختیار باورمندان به اندیشههای هوادار بازار آزاد از
طیفهای گوناگون آن قرار دارد و برونداد چنین وضعیتی ،هژمونیک شدن آرای اینان در فضای
دانشکدههای اقتصاد است.
به هر روی ،اینان در مکتوبات و سخنرانیهای خود ،مکررًا ادعای «علمی» بودن دیدگاههایشان
و «غیرعلمی» بودن اندیشههای منتقد را تکرار میکنند .بسیاری از هواداران اقتصاد مبتنی بر
بازار آزاد که در مقابله با رقبا و بهویژه مارکسیستها ،دیدگاههای آنان را شبهعلمی یا ایدئولوژیک
میخوانند ،تعریف خود از «علم» را ،از نظریۀ ابطالپذیری کارل پوپر اختاذ میکنند.
ما در این نوشتار به بررسی مبانی معرفتشناسانۀ حنلههای مختلف باورمند به بازار آزاد
منیپردازیم و تنها میکوشیم تا با بررسی مفهومی به نام «نظم خودانگیخته» بازار که در تعاریف و
َاشکال متنوع خود ،در نزد بسیاری از اقتصاددانان هوادار بازار آزاد از آدام امسیت تا فونهایک،
بودن «اقتصاد» را با محک جتربهپذیری و ابطالپذیری -که اینان خود
مشترک است ،ادعای علمی ِ
برای رد دیدگاههای مارکسیستها به کار میگیرند -بسنجیم .البته میتوان نشان داد که بسیاری از
ِ
اقتصاد لیبرالی به هیچروی ابطالپذیر و بنابر معیار پوپر ،علمی گزارههای اساسی و بنیادین «علم»
نیستند .اما انتخاب مفهوم «نظم خودانگیخته» از آن روست که نقشی محوری در نظریات فون
هایک ،به عنوان یکی از رادیکالترین اقتصاددانان «لیبرال» دارد.
انتخاب سنجۀ ابطالپذیری برای ارزیابی «علمی بودن اقتصاد» به هیچ روی به علت باورمندی
صحت یا کارآیی این معیار نیست بلکه تنها برای نشان دادن استاندارد دوگانۀ
نگارندۀ این سطور به ّ
رفتار دوگانه
ِ برخی از هواداران اقتصاد بازار در به کارگیری معیارهاست و نکتۀ جالب آن که این
تنها منحصر به هواداران و کوچک ابداالن «علم» اقتصاد نیست ،بلکه دو تن از سرسلسههای
چپستیزی یعنی کارل پوپر و فون هایک نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
ِ
قصد پیشینی و اندیشیده شدۀ بشر در جوامع انسانی است .نظم برآمده از چنین قوانینی ناشی از
دیگر ساختارها و نظامات ،مرتبط با پدیدههای
ِ واضعان و انشاکنندگان مقررات است .دستۀ
طبیعتاند که مستقل از مداخلۀ انسانها هستند .این قوانین برخالف گروه اول ،توسط بشر ساخته
و وضع منیگردند و تنها کشف میشوند .گروه سوم ،ساختارها ،قواعد و قوانینی هستند که به شکلی
خودجوش پدید میآیند و پیدایش آنها اگرچه ناشی از اقدامات و عمل انسانهاست ،اما نتیجه
قصد و برنامهریزی قبلی آنها نیست :هایک دستور زبان را به عنوان منونهای از چنین ساختارهایی
معرفی میکند .در حقیقت مطابق شرح هایک ،اگرچه خلق گرامر ناشی از اقدام انسانها برای
ارتباط با یکدیگر است اما هیچ هدف قبلی برای ایجاد آن وجود نداشته است و تنها در یک فرآیند
غیرآگاهانه ،طوالنی و بطئی شکلیافته است .همچنین پایبندی به قواعد مربوط به دستور یک زبان
خاص ،توسط افرادی که بدان زبان تک ّلم میکنند ،منجر به هماهنگی در میان آنان و درک صحیح
مقصود خواهد بود .الزم به یادآوری است که از نظر هایک ساختارهای مبتنی بر نظم خودانگیخته،
با پایبندی به آن قواعد ،تکاملیافته و کارکرد مؤثرتری خواهند داشت .در مقابل نیز ،بیتوجهی به
این قوانین به ساختار نظم مذکور آسیب خواهد رساند :چنانکه به عنوان مثال ،از نظر وی هرگونه
مداخلۀ دولت یا سندیکاها در تعیین قیمت ،مقررات بازار کار یا سطح دستمزد ،موجب مختل شدن
سازوکار نظم خودانگیختۀ بازار خواهد شد.
در اینجا اشاره به این نکته ضروری است که در تشریح مفهوم نظم خودانگیخته دو معنای
متفاوت درهم تنیدهاند که به روشنی از جانب هایک و بسیاری از همفکران وی از یکدیگر متمایز
نشدهاند :هنگام سخن گفنت از خودانگیختگی یا خودجوش بودن ( )spontaneousیک ساختار
میتوان به دو مسئله نظر داشت :تکوین و پیدایش خودبهخودی ساختار و نیز ُرشد و تکامل آن .به
بیان دیگر یکی از روایتها از نظم خودانگیخته ناظر بر پیدایش و برآمدن این نهادهاست و دیگری
نشاندهندۀ چگونگی تداوم و تکامل آنها(.بری .)16 :1387 ،به عنوان منونه ،هواداران بازار آزاد،
اما
تولد این نهاد (بازار) را همزمان با پیدایش خنستین اجتماعات انسانی ارزیابی میکنندّ ،
تاریخی چگونگی انکشاف سرمایهداری و پیششرطهای آن ،میتوان استدالل
ِ بهسادگی با بررسی
تاریخی خاص و
ِ کرد که ظهور نهاد بازار سرمایهدارانه نه به شکلی «طبیعی» بلکه در یک فرآیند
ناشی از برخی اقدامات و سیاستهای آگاهانۀ طبقاتی و بعضًا از طریق قانونگذاری به منظور سلب
مالکیت از تودهها و الزام به فروش نیروی کار برای امرار معاش پدید آمده است.
تعبیر نظم خودانگیخته بسان چگونگی ُرشد و تکامل این سازهها ارتباط تنگاتنگی با مفهوم
فرآیند تکامل داروینی و بقای اصلح دارد« :هایک جامعه و نهادهای مهم آن را محصول قرارداد بین
انسانها و ساختۀ آگاهانۀ آنها منیداند ،بلکه آنها را نظمهای خودجوشی میداند که طی هزاران سال
(غنینژاد .)49 :1381 ،در واقع هایک معتقد است که در صورت عدم مداخلۀ دولت در بازار ،قواعد
خودانگیختۀ بازار قادرند از طریق رقابت و به کارگیری قاعدۀ بقای اصلح و با حذف مکانیسمهای
ِ
ناکارآمد برآمده از تصمیمات و انتخابهای فعاالن منفرد که مبتنی بر معلومات (از جمله دانش
مکتوم) آنهاست ،نسبت به تصحیح رفتارها و در نتیجه ختصیص بهینه منابع توفیق یابند.
آوریم که تعیین کنند دستگاههای باطل کدامند» (پوپر .)110 :1388 :از نظر وی شرط الزم برای ابطال
یک تئوری آن است که پدیدهای تکرارپذیر ّ
دال بر بطالن آن یافته باشیم .به بیان دقیقتر باید بتوان
گزارههای شخصی را که از تئوری نتیجه گرفته میشوند در دو گروه مجزا طبقهبندی منود :یکی
مجموعۀ گزارههایی که تئوری آنها را نفی میکند و دیگری گزارههایی که تئوری آنها را نفی منیکند.
پوپر دستۀ ِ
اول گزارهها را ُمبطالت بالقوۀ تئوری میخواند و یک تئوری را در صورتی ابطالپذیر
میداند که تعداد اعضای مجموعۀ مبطالت بالقوۀ آن صفر نباشد .حال اگر برای یک تئوری خاص،
یکی از مبطالت بالقوۀ آن تئوری یا به بیان دیگر یکی از پیشامدهایی که تئوری آن را ناممکن
میداندُ ،رخ بدهد تئوری باطل خواهد شد.
اکنون پس از شرح مختصر نظریه نظم خودانگیخته و معیار ابطالپذیری پوپر ،میتوان داوری
کرد که آیا «علم» اقتصاد مبتنی بر نظریۀ نظمخودانگیخته بر اساس معیار پوپری «علم» است یا
غیرعلم؟
جمعبندی
بسیاری از گزارههایی که «علم» اقتصاد مورد ادعای نئولیبرالها بر آن ابتنا یافته ،بههیچروی
ابطالپذیر نیستند :وجود پدیدهای به نام نظم خودانگیخته ،یا دانش مکتوم انسانها و یا این ادعا
که رفتار انسانها برخاسته از خودخواهی و انگیزههای شخصی آنان است ،یا هرگز به محک آزمون
جتربی درمنیآیند و یا به علت تفسیرپذیر بودن اصو ً
ال قابل ابطال نیستند :به عنوان منونه به یاد
داریم که قرار بود عملکرد نظم خودانگیخته بازار از طریق یک فرآیند خوداصالحگر به ختصیص
بهینه منابع بینجامد ،اما هرگونه شکستی که در عملکرد این نظم مشاهده و به عنوان آزمونی برای
ابطال کارآمدی آن در نظر گرفته شود ،میتواند به حنوۀ نادرست کاربست سیاستهای اقتصادی،
مداخالت دولت ،ناکافی بودن رقابت و سایر عواملی مرتبط دانسته شود که مختلکنندۀ نظم
خودانگیختۀ بازارند و نه نشانهای بر نادرستی مدعای اصلی؛ زیرا وجود [و در نتیجه عملکرد]
نظمهای خودجوش به رعایت یک رشته قواعد کلی انتزاعی [از سوی کنشگران] وابسته است ،و
این رعایت منوط به اعتقاد و تلقی ذهنی افراد نسبت به آن قواعد است (غنینژاد )42 :1382 ،بنابراین
همواره میتوان اختالل در عملکرد و یا ناکارآمدی نظم بازار را ناشی از رفتار افراد جامعه دانست:
اسالم به ذات خود ندارد عیبی /هر عیب که هست از مسلمانی ماست!
به هر روی ،در این زمینه موسی غنینژاد ،به صراحت بر ابطالناپذیر بودن نظرات اقتصادی
هایک اذعان دارد« :پوپر اصل ابطالپذیری را به عنوان معیار علمی بودن نظریهها مطرح میسازد،
در حالی که میدانیم اغلب فرضیههای اقتصادی که هایک از آنها دفاع میکند ابطالناپذیرند»
(غنینژاد .)93 :1381 ،تا بدینجا امیدواریم که هواداران «علم» اقتصاد در به کار بردن صفاتی
همچون غیرعلمی ،شبهعلمی و یا پوپولیسم برای تئوریهای رقیب ،به علت «ابطالپذیر نبودن»
خویشنتداری بیشتری به خرج دهند!
اما نکتۀ جالب در این میان ارتباط بسیار صمیمانۀ شخصی و علمی میان هایک و پوپر است
که هر یک به نوبۀ خود کار دیگری را میستاید :پوپر در مقدمۀ کتاب فقر مکتب تاریخگرایی بیان
میدارد که مقالهای را در ارتباط با نقد تاریخگرایی در گردهمآیی هایک در مدرسۀ اقتصادی لندن
خوانده است(پوپر )13 :1399 ،و بارها نیز در این کتاب به نظرات هایک ارجاع میدهد .در مقابل
اما واقعًا چه
هایک نیز با متجید از آرای پوپر در زمینۀ فلسفۀ علم ،خود را یک پوپری میداندّ .
چیز میتواند به جز قرابت ایدئولوژیک و وجود دشمنی مشترک ،دیدگاههایی تا بدین پایه ناهمساز
را در کنار یکدیگر بنشاند؟ کدام الزام عملی میتواند دستگاههای نظری هایک و پوپر را به هم
مفصلبندی کند در حالی که هیچیک عم ً
ال در حوزههای ختصصی خود به دیدگاههای دیگری پایبند
ِ
دستگاه نظری هایک را «علمی» بخواند نیستند ،و به رغم این حقیقت و با آگاهی بدان ،پوپر کماکان
و هایک نیز خود را پوپری بداند؟
پاسخ به این پرسش را باید نه در حوزۀ علم بلکه در ساحت «داوریهای ارزشی» جستجو منود.
پوپر در این زمینه چنین میگوید …« :بیپرده میگویم که در تنظیم پیشنهادهای یاد شده [ضابطۀ
ابطالپذیری] ،در ُکنه ضمیر خویش از بعضی داوریهای ارزشی ،متأثر بودهام و جانب برخی
مرجحات را نگهداشتهام…» (پوپر .)52-53 :1388 ،وی انگیزههای خویش را در یک سخنرانی به
ّ
سال 1953در کمبریج دقیقتر تشریح میکند :او با بیان این که قصدش از تنظیم نظریاتش در حوزۀ
دانش دروغین» بود ،شرح میدهد که چگونه در تابستان 1919
ِ «دانش ناب از
ِ ِ
تفکیک فلسفۀ علم،
نارضایتیاش از سه نظریۀ تاریخی مارکس ،روانکاوی فروید و روانشناسی َف ِ
ردی آدلر افزایش یافت
و در نهایت کوشید تا راهی برای متایزگذاری میان این نظریهها با نظریههای علمی بیابد.
علمی بودن مارکسیسم را رد کرده و آنان را به پیروی از
ِ وی ادعای مارکسیستها مبنی بر
روش فالگیران متهم میکند (پوپر .)89-82 :1397 ،در اینجا شاهد قرابت و همدلی فراوانی میان
ِ
پوپر و هایک دربارۀ ضابطۀ ابطالپذیری و علت توافقشان با هم بر سر آن هستیم؛ هایک در این
ارتباط چنین میگوید …« :به یک معنا من قبل از این که پوپر کتاب منطق اکتشاف علمی را چاپ
کند« ،پوپری» بودم .طی سالهای دهۀ ،1920هرکدام از ما به طور مداوم با دو گروه از اشخاص
-مارکسیستها و فرویدیها -مباحثه داشتیم که مدعی بودند اندیشههایشان بر حسب ماهیتی که
غیرقابل َرد هستند .این ادعا که یک نظریۀ علمی ،غیرقابل َرد است ،بسیار حرصآور است.
ِ دارند،
این موضوع پوپر را وادار کرد که تا اینگونه استدالل کند که نظریۀ ابطالناپذیر طبق تعریف ،غیرعلمی
است .زمانی که پوپر این نظر را در جزئیات صورتبندی کرد ،من آن را به خاطر این که بیانکنندۀ
احساسامت بود ،پذیرفتم( ».غنینژاد)99 :1381 ،
غنینژاد برای توجیه این تضاد و رهایی از مخمصه «علم اقتصاد» و معیار ابطالپذیری ،پس
از ارائۀ شرحی از دیدگاه پوپر در زمینۀ فلسفۀ علم و به میان کشیدن موضوع نقدپذیری در کنار
ابطالپذیری به عنوان ضابطۀ علمی بودن ،به صراحت بیان میکند که پوپر برای مقابله با جزمگرایانی
چون مارکسیستها و فرویدیها ،که موضعی کام ً
ال انتقادناپذیر داشتند ،معیار ابطالپذیری را به
عنوان محک تشخیص علم از غیرعلم مطرح میکند (غنینژاد .)98- 97 :1381 ،وی در جای دیگری
حتلیل جامعتری از مسئله ارائه میدهدکه البته در انتها به مضحکه میاجنامد «:اغلب گزارههای
علم اقتصاد که به عنوان گزارههای علمی مورد قبول هایک و با کمال تعجب مورد تأیید خود پوپر
نیز هستند ،طبق تعریف پوپر ابطالناپذیرند .بنابراین در چارچوب روششناسی خاص پوپر قاعدتًا
باید آنها را غیرعلمی تلقی کرد .گذشته از این آزمون تئوریهای اقتصادی در کلیت آنها با مقایسه
پیشبینیهایشان با دادههای واقعی با توجه به مشکل «تفسیرپذیری و محکپذیری» متغیرهای
اقتصادی ،مضمون و معنای بسیار محدودی دارد .ظاهرًا هایک هیچگاه به مسئلۀ ابطالپذیری در
اقتصاد مستقیمًا نپرداخته است ،اما تأکیدهای مکرر وی در تایید پوپر -اگرچه این تأیید الزامًا به
اصل ابطالپذیری مربوط منیشده -۳موجب بروز ابهامهایی شده است .شاید تنها توضیح معقولی
که بتوان در این باره داد ،این است که هایک ابطالپذیری را مترادف با انتقادپذیری و جایزاخلطا
دانسنت متام گزارهها و تئوریهای علمی تلقی میکند .روشن است که چنین رویکردی بیش از آن که
به جایگاه و اعتبار معرفتشناختی گزارهها مربوط باشد ،به شیوۀ راهبرد بحث علمی ارتباط دارد.
در غیر این صورت معنای سخن هایک را که «پیش از پوپر ،پوپری بوده است» چگونه میتوان تفسیر
کرد؟»(غنینژاد.)291-290 :1395 ،
اگر فرض کنیم که استاد غنینژاد و جناب هایک کتاب منطق اکتشاف علمی پوپر را مطالعه
کرده و نیز بخش آخر سخنان استاد را جدی بگیریم و بپذیریم که «یکی از فیلسوفترین اقتصاددانان
و اقتصاددانترین فالسفه*» ابطالپذیری را مترادف با انتقادپذیری و جایزاخلطا دانسنت گزارهها
و تئوریهای علمی در نظر میگرفته و با همین معیار مضحک حکم بر علمی بودن یا نبودن یک
دستگاه تئوریک میداده و در عین حال واضع معیار ابطالپذیری نیز اعتراضی بدین شیوۀ سخیف
کاربرد نظریهاش و تقلیل آن از معیار ارزیابی دستگاههای تئوریک و شاقولی برای تشخیص علم از
غیرعلم به بررسی «شیوۀ راهبرد بحث» نداشته ،پس باید علت دیگری را برای این «پدیده» جستجو
منود :زیرا دشوار بتوان پذیرفت که شخصی نظیر هایک به سخافت ادعایی که غنینژاد به وی نسبت
داده وقوف نداشته باشد :اگر معیار علمی بودن از نظر هایک انتقادپذیری و ناظر به شیوۀ راهبرد
بحث باشد ،آنگاه یک نظریه بسته به آن که چه کسی و با چه رویکردی (انتقادپذیری یا جزمگرایی) از
آن دفاع کند میتواند علمی یا غیرعلمی تلقی شود :مث ً
ال اگر دو فرد یکی انتقادپذیر و دیگری متعصب
در یک زمان از یک تئوری دفاع کنند ،ما ناچاریم آن تئوری را همزمان علمی و غیرعلمی بدانیم! یا
از آن جالبتر رفتار دوگانۀ یک «دانشمند» میتواند دستگاه تئوریک وی را از غیرعلمی به علمی
تبدیل کند :مث ً
ال اگر اقتصاددانی مانند میزس در مقابل انتقادات هایک از نظریهاش سکوت اختیار
کند اما با دو تن از شاگردانش به علت انتقاد از دیدگاههایش قطع رابطه کند ،تکلیف ما با علمی
بودن یا نبودن نظرات این فرد چه خواهد بود؟ چنین مضحکهای حتی از هواداران سینهچاک «علم»
اقتصاد نیز بعید است اما برخالف توضیح «معقولی» که جناب غنینژاد برای رفع «ابهام» در این
زمینه ارائه کردهاند ،توضیح دیگری وجود دارد که نیاز به شعبدۀ استاد غنینژاد را مرتفع میکند:
کافی است جناب غنینژاد به گفتههای خود پوپر و هایک در زمینه «حرصآور بودن» مجادله
با مارکسیستها و «داوریهای ارزشی» در ارتباط با وظیفۀ مبارزه با آنان رجوع کنند تا درک کنند
که هر دوی این تئوریها در دو ساحت گوناگون وظیفۀ یکسانی را بر عهده دارند که همانا پیشبرد
مبارزه ایدئولوژیک علیه مارکسیستهاست و طبیعتًا در حین اجنام وظیفۀ خطیری که این دو به
عهده گرفتهاند ،پایبندی به معیارهای بیپایه و ناکارآمدی همچون ابطالپذیری و یا تطابق دیدگاهها
در یک حوزۀ خاص برای خود حضرات و همفکرانشان الزامآور نیست به ویژه آنکه آن دیدگاه دیگر،
بودن» ادعایی است اما به هر حال در برابر دشمن مشترکی
علمی ِ
ِ هر چند که در تعارض با «معیار
همچون مارکسیسم ،میتوان از آن بهره گرفت .امیدوارم جناب غنینژاد این توضیح را قابل قبولتر
از «توضیح معقول» خودشان ارزیابی منایند!
* پینوشت :توصیفی که جناب غنینژاد برای هایک در صفحۀ 219کتاب گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد به
کار بردهاند!
.1زمانی که به فریدمن دربارۀ همکاریاش با جنایتکاری مانند پینوشه اعتراض شد ،گفت که من تنها پزشک اقتصاد
هستم.
.2مقالۀ روشنفکران و سوسیالیسم ترجمۀ موسی غنینژاد و مهشید معیری
.3اتفاقًا تایید هایک نسبت به پوپر دقیقًا به اصل ابطالپذیری مربوط میشده و خود استاد غنینژاد در کتابشان – دربارۀ
هایک -در صفحۀ 99نقل قولی را از هایک در این زمینه میآورد که ما آن را در پاراگراف پیشین به صورت کامل درج کردیم.
منابع:
-بری ،نورمن()1387؛ نظریۀ نظم خودانگیخته؛ ترجمۀ خشایار دیهیمی؛ نی
-پوپر ،کارل رایموند()1388؛ منطق اکتشاف علمی؛ ترجمۀ سیدحسین کمالی؛ علمی فرهنگی
-پوپر ،کارل رایموند()1399؛ فقر مکتب تاریخگرایی؛ ترجمۀ رحمتاله جباری؛ شرکت سهامی انتشار
-پوپر ،کارل رایموند()1397؛ ح دسها و ابطالها؛ ترجمۀ رحمتاله جباری؛ شرکت سهامی انتشار
-غنینژاد ،موسی()1395؛ گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد؛ دنیای اقتصاد
-غنینژاد ،موسی()1381؛ دربارۀ هایک؛ نگاه معاصر
پیشگفتار
جهان در ۸۰سال گذشته و به دنبال پیروزی بشریت بر فاشیسم ،در جنگی که بار سنگین آن
بهطور اساسی بر شانههای دولت استوار شوروی ،طبقه کارگر نستوه و خلقهای مبارز آن قرار داشت،
بارها به آستانه جنگهائی نزدیک شد که فردائی جز زمستان دائمی امتی برای بشر و جامعه بشری
نداشت .آستانهپرداز این زمستان جبرانناپذیر ،فقط و فقط امپریالیسم بیناملللی بهویژه دولت
جامعهستیز ،انسانگریز و آدمیخوار آمریکا بوده است و بس .دولتی که از فردای انفجار امتی در
هیروشیما و ناکازاکی در روزهای ۶و ۹اوت ۱۹۴۵و نابودی فوری قریب دویستهزار نفر انسان
بیپناه از جانب رئیس خود هری ترومن -این خردهفروش ورشکسته اسبق و دالل سابق اتومبیلهای
دست دوم -که ردای هاویهساالران جهنم زمینی را بر دوش داشت ،مفتخر به عنوان قدرمتندترین
ملت جهان و شاید قدرمتندترین ملت در متام طول تاریخ شد .این دولت برای حفظ آن هیمنه بهیمی و
بربریتی که بدان مینازید ،چارهای جز این نداشت که قدرت کشتار جمعی و نابودگری خودرا همواره
دائم بدارد و یا دائمی نشان دهد و برای این مقصود تا امروز از هیچ جنگ و جنایتی رویگردان
نبوده است .به گزارش فدراسیون دانشمندان آمریکائی ،این دولت از سال ۱۹۴۵تا ۲۰۰۱بیش از
۲۰۰عملیات جنگی در خارج از قلمرو ملی اجنام داده که در همه آنها اولین ضربه را ایاالت متحده
آمریکا وارد کرده است (جانسون ،ص .)82بر این فهرست اضافه کنید دهها اقدام نظامی مستقیم و
غیرمستقیم آمریکا را در مناطق مختلف دنیا از آن سال تا امروز که تعداد اعالمشده فدراسیون
دانشمندان آمریکا را از ۲۵۰مورد نیز میگذراند .تلفات انسانی این جنگها و همچنین جنگهائی
که نوچههای آمریکا بر پا داشتهاند ،تا سالهای ۲۰۱۲ – ۲۰۱۰بالغ بر ۵۰تا ۵۵میلیون کشته بوده است
(چامسکی .ولچک ،ص .)21یعنی نزدیک به تلفات انسانی جنگ جهانی دوم و این جدا از کالبدهای
بیجان شدهای است که نوچههای آمریکا از سرکوب مردم و مبارزان ترقیخواه در کشورهای خود به
گور کردهاند و جدا از تلفات انسانی انواع کودتاهائی است که نظامیان برگزیده آمریکا در گوشه و کنار
جهان به راه انداختهاند.
کشتارهائی با این عظمت تنها به یک معنی است :امپریالیسم و مزدورانش ،ناتوانی و
بیاعتباری و فقدان تناسب خود با جهان امروز را فقط با سرکوبگریهای بیمحابا و کشتارهای
بیاندازه از انبوه آدمیان جبران میکنند ،زیرا که چارهای جز این ندارند .مگر آنچه امروز در غزه
میگذرد ،غیر از این است؟ وقاحت آشکاری را که دولت آمریکا در حمایت از جنایات اسرائیل در
غزه و علیه مردم بیپناه فلسطین و همراهان غیرفلسطینیشان به کار گرفته ،چنان نامعمول است که
حتی از حد اعالی وقاحتهای اعمال هیتلر و موسولینی و هیروهیتو نیز درمیگذرد .بهراستی چرا
آمریکا به چنین ذلتی افتاده است که حتی از تنزل به مراتبی نازلتر از فاشیسم هیتلری و موسولینی،
گریزی ندارد؟ پاسخ آن فقط میتواند چنین باشد :اضطرار درمانناپذیر بیبازگشت غیرقابل جبران.
دستاوردهای امپریالیسم (آمریکا) :کشتار آدمیان ،ویرانگری ،نابودی طبیعت و محیط زیست ،مسخ
تغییرات ضروری و نومستعمرهسازی
آمریکا در ۲۵۰سال گذشته موجد مصائبی بوده که برخیشان در هر حال به تاریخ پیوسته و
فعلیتی ندارند ،نظیر جنگ با دولت مستقل و تازهتأسیس مکزیک در دهه ۴۰قرن نوزدهم برای
حمایت از شورش بردهداران آمریکائی مقیم بعضی مناطق شمالی مکزیک و تصاحب نیمی از خاک
آن کشور – قریب ۲میلیون کیلومترمربع شامل ایاالت آریزونا و کالیفرنیا و نیومکزیکو و مناطق
بزرگی از ایاالت تکزاس و یوتا و کلورادو؛ تصرف کوبا در سالهای ۱۸۹۹-۱۸۹۸و تبدیل آن به
نومستعمره خود؛ و تصرف مجمعاجلزایر فیلیپین و جنگ با استقاللطلبان از سال ۱۸۹۸تا ۱۹۰۱که
صدهاهزار کشته به دنبال داشت.
-حتویل گرفنت جنگ داخلی در یونان از دولت ورشکسته بریتانیا به سال ،۱۹۴۷سرکوبی
انقالبیون یونان در جنگ داخلی آن کشور و کمک به استقرار یکی از کثیفترین دولتها در تاریخ
یونان مستقل از عثمانی تا امروز با این تلفات۱۵۴ :هزار کشته۴۰ ،هزار زندانی۶ ،هزار اعدامی با
احکام دادگاههای نظامی یونان .جمعیت یونان در سالهای جنگ داخلی کمتر از 7میلیون نفر بود
-کودتا و جنگ علیه دولت ملی و ترقیخواه سرهنگ آربنز در گوامتاال و حتمیل یک دولت
نظامی خوخنوار بر مردم این کشور در سال .۱۹۵۴
-سرکوبی شورش مخالفان پاپادوک رئیسجمهوری مالیخولیایی هائیتی در سال .۱۹۵۹
-کودتای نظامی افسران مزدور آمریکا در دومینیکن به فرمان سفیر آن کشور علیه دولت
ترقیخواه خوان بوش به سال ۱۹۶۳و سپس اشغال آن کشور و سرکوبی انقالب طرفداران خوان بوش
در آوریل .۱۹۶۵
-شرکت مستقیم در سرکوبی جنبش انقالبی هوک در فیلیپین و حمایتهای وسیع تسلیحاتی
از دولتهای دستنشانده خود در فیلیپین در جنگ با هوکها که از اواخر سال ۱۹۴۵تا میانه سال
۱۹۵۳ادامه داشت.
-دخالت آشکار در کودتای ارتش اندونزی به فرماندهی ژنرال سوهارتو علیه دولت ملی دکتر
سوکارنو و احزاب ترقیخواه ،بهویژه علیه حزب کمونیست آن کشور و کشتار یکی دو میلیون انسان
وطندوست و انقالبی در سال .۱۹۶۵
-همراهی با دولت و ارتش جنایتکار اندونزی در اشغال تیمور شرقی و قتلعام مردم آن کشور
از روز ۷سپتامبر ۱۹۷۵در اثنای جشنهای تأسیس جمهوری دموکراتیک تیمور تا سال ۱۹۹۹که
جمعیت ۶۰۰هزار نفری آن کشور را در پایان اشغالگری به حدود ۳۰۰هزار نفر کاهش داد.
-احتاد سیاسی و نظامی مشترک آمریکا و دولت نژادپرست آفریقای جنوبی با گروه یونیتا و
سرکرده مزدور آن یوناس ساویمبی علیه دولت ملی و دموکرات حزب مپال در آنگوال و جتهیز آن گروه
جنایتکار با انواع اسلحه پیشرفته و همدستی در قتل و نابودی قریب ۵۰۰هزار نفر از مردم آنگوال از
سال ۱۹۷۵تا .۱۹۹۳
-حمایت از دولت تبهکار السالوادور و حکومت ارجتاعی ۱۴خانواده سرمایهدار این کشور
کوچک در برابراعتراضات مدنی و ملی تودههای مردم و احزاب میانهرو چپ و راست -گذشته از
سرکوبی احزاب رادیکال چپ -و تسلیح ارتش خوخنوار السالوادور و جوخههای مرگ آن در برابر
اعتراضات همگانی مردم و همدستی با همه جنایتکاران دولتی در کشتار بیش از یکصدهزار
نفر از جمعیت ۴میلیون نفری .یکی از نامدارترین قربانیان ترور دولتی ،عالیجناب اسکار رومرو
اسقف اعظم السالوادور بود که درسال ۱۹۸۰به دست همین جوخههای مرگ به قتل رسید.
در این فهرست از اشاره به جنگ افروزیهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در نقاط مختلف
جهان و یا کودتاهای گوناگون آن علیه دولتهای ترقیخواه جهان و یا کمکهای گوناگون و آشکار
و نهان او به نیروهای متزلزل یا دست راستی ملی در دولتهای مستقل و تبدیل آنان و دولتهای
مذکور به وابستگان خود صرفنظر شد ،زیرا خوانندگان گرامی «دانش و امید» بهخوبی از آنها با
خبرند .غرض این مقاله پرداخنت به حوادثی است که آمریکا در این ۸۰سال گذشته ایجادش کرده اما
هنوز نتوانسته است آنها را به حنو دخلواه خود پایان دهد .حوادثی از این قبیل ،بهویژه ناکامیهای
رشد یابنده سازندگان چنین حوادثی ،هر چند موجب صدمات و آسیبها و مصائب فراوانی برای
مردمان میشود که هدف جتاوزات و ختریبهای آمریکا هستند ،اما از سوی دیگر نشانگر ناتوانی
روزافزون و کاهش استعداد دوام و بقای متجاوز و بادمنای حتولی اساسی در جهان با مضمون
حذف تدریجی اما روزافزون اقتدار یکسویه امپریالیسم بیناملللی و تبدیل آن به یکی دیگر از
قدرتهای کنونی جهان و مآ ً
ال ظهور آفاق زوال امپریالیسم در سپهر آیندهای نه چندان دور است.
افزایش قدمت روندهای ناکامی امپریالیسم ،علیرغم خونریزیهای خوفناکی که آمریکا
و یا مزدورانش اجنام دادهاند ،آن شهابسنگی است که از اعماق آمسان حیات بشری بهسوی
امپریالیسم و بنیاد آن یعنی مالکیت خصوصی پیش میآید و چنان قدرمتند است که اشعههای آن -
بیاصابت شهابسنگ به هدف -چهره هدف را تافته است.
حکومت جزیره را در اختیار گرفتند .آمریکا نیز با استقرار هزاران نفر از نظامیان خود در فرمز آماده
رویاروئی با ارتش سرخ چین شد و تا چند سال بعد بارها مناطقی از خاک اصلی چین را مبباران و
گلولهباران میکرد تا بهزعم خود مانع از دستاندازی دولت چین به قلمرو فراریان خودفروخته شود.
این حادثه هرچند از اواخر دهه پنجاه موجب قتل و خونریزی نشده اما همچنان یکی از کانونهای
مستعد جنگ و خونریزیهای گسترده است.
حادثه دیگر ،تقسیم شبه جزیره کره به دوبخش شمالی و جنوبی توسط دولت آمریکا ار فردای
پایان جنگ جهانی دوم و تبدیل جنوب آن به دولتی موسوم به جمهوری کره جنوبی است که یکی
از بدنامترین دولتهای وابسته به آمریکا و یکی از خشنترین سازمانهای حکومتی ضد ملی و
از جمله فاسدترین دولتهای به اصطالح دموکرات آسیائی محسوب میشود .آمریکا برای تثبیت
چنین خیانتی نسبت به خلق کره جنگی به راه انداخت که بین ۳تا ۴میلیون نفر کشته داشت و
اوضاعی بر آن مستولی کرد که هر حلظه بیم آن هست که مهار آن بگسلد و خونریزیهای بیپایانی
را موجب شود.
مخروبه وحشتناکی شده است .همه چیز نابود شده و چیزی که ارزش نامگذاری داشته باشد سر پا
منانده است (بلوم ،ص .)۹۷
دولت احتاد شوروی در ماجرای فلسطین نیز اشتباهی داشته که اگر صورت منیگرفت ،شاید
چینش نیروهای دوسوی معرکه و مصاحل محرکه بحران طوالنی خاورمیانه بدینگونه منیبود که
حال دیده میشود .دولت شوروی در سال ۱۹۴۶نقش وسیعی در روندها و حوادث خاورمیانه عربی
نداشت و تنها در آستانه تقدیم گزارش کمیته انگلیسی-آمریکائی سازمان ملل برای قضیه فلسطین
اقداماتی را در این باره آغاز کرد .بارزترین اقدام شوروی در این موقعیت ،مالقات سفیر شوری در
فرانسه با حاج محمدامین احلسینی مفتی اعظم فلسطین در حومه پاریس بود .از قرار معلوم علیرغم
همدستیهای باورنکردنی مفتی اعظم با فاشیسم هیتلری و موافقت او با جنایات آملان نازی در
مناطق اشغالشده شوروی و شبهجزیره بالکان (در ادامه مقاله راجع به این موضوع نوشته خواهد
(روزنامه اطالعات ،س ،۲۰ش ،۶۰۴۲دوشنبه ۹اردیبهشت ،۱۳۲۵ شد) گفتگوهایشان به خوبی برگزار شد
ص .)۴پس از آنکه کمیته مختلط انگلیسی آمریکائی کمیسیون سازمان ملل متحد درباره بحران
فلسطین گزارش و پیشنهادهای خود را دائر بر حفظ قیمومیت بریتانیا بر فلسطین و ضرورت لغو
ممنوعیت مهاجرت انبوه یهودیان به فلسطین و تأکید بر انتقال صدهزار یهودی آواره و بیخامنان از
اروپا به فلسطین منتشر کرد ،برخی از مردم و سازمانهای عربی فلسطین خواستار مداخله شوروی
در این امر برای ممانعت از اجرای پیشنهادهای کمیته انگلیسی ـآمریکائی در مورد فلسطین شدند.
اجنمن اسالمی حیفا با مخابره تلگرافی به وزیرمختار شوروی در قاهره از او خواست که این
درخواست را به دولت شوروی اعالم دارد تا به سهم خود مانع از پیشبرد پیشنهاد کمیته کذائی
شود .این اجنمن تاکید کرده بود که منظور کمیته مأمور حتقیق قضیه فلسطین ،فقط و فقط حفظ
(روزنامه اطالعات ،س ،۲۰ش ،۶۰۴۷یکشنبه ۱۵اردیبهشت سرمایهداری صهیونیست در فلسطین است
.)۱۳۲۵دو سه روز بعد ،روزنامه املقطم در قاهره اعالم کرد که دولت شوروی موافق انتقال قضیه
فلسطین به شورای امنیت است و آمادگی دارد تا در آن شورا خواستههای اعراب را تائید کند.
همچنین رادیو لندن خبر عزیمت کنسول شوروی در بیروت را به بیتاملقدس منتشر کرد و در ادامه
گفته است که کنسول یاد شده درباره صحت و سقم این خبر هیچ اظهار نظری نکرده است (روزنامه
به این سرزمین منتقل شده بودند ،به رأیگیری رسیده بود .اما این بار هم با وجود فرصت مناسبی
که پیدا شد تا از آن ترتیبات ظاملانه پرهیز شود و یا میزان آن کاهش یابد ،از این فرصت استثنائی
نیز صرفنظر کرد و از تاثیرگذاری بر روند جاری که میسر و متضمن عدالت برای هر دو طرف معرکه
بود ،منصرف شد .نتایج رأیگیری خنستین جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره تقسیم
فلسطین در روز ۲۷نوامبر (۱۹۴۷برابر پنجشنبه ۵آذر ،)۱۳۲۶که اتفاقًا اعتبار حقوقی خود را
داشت ،حاکی از این بود که از ۵۷عضو سازمان۲۵ ،رأی به نفع تقسیم فلسطین داده شد و ۱۳رأی
در مخالفت با آن۱۷ .رأی نیز ممتنع شد و دو کشور نیز در جلسه حضور نیافته و در رأیگیری شرکت
نکرده بودند .در این جلسه هیچیک از دو طرف یعنی موافق و مخالف موفق به کسب دو سوم آراء
برای تقسیم و یا غیر از آن نشدند .بنابراین مناینده دولت فرانسه تعویق رأیگیری را – در ظاهر برای
تأمین آخرین فرصت جهت حل اختالفات اعراب و یهودیان – پیشنهاد کرد و با موافقت اکثریت
مجمع در آن جلسه ،رأیگیری نهائی به روز شنبه ۲۹نوامبر برابر ۷آذر ۱۳۲۶مؤکول شد (روزنامه داد،
س ،۶ش ،۱۱۰۱پنجشنبه ۵آذر ،۱۳۲۶ص ۱و ،۴داد ،ش ،۱۱۰۲جمعه ۶آذر ،۱۳۲۶ص.)۱
دفاع وقت نیز با صراحت اعالم کرده بود که روشهای بهکار رفته برای اعمال فشار و مجبور کردن
دیگر کشورهای عضو سازمان ملل نزدیک به افتضاح بود (گارودی ،ص .)۵۱ ۵۰
این کودتای پنهان میتوانست با خودداری برخی دیگر از کشورهای عضو سازمان ملل -بهویژه
کشورهای بلوک سوسیالیستی که صاحب ۵رأی بودند ،مشتمل بر روسیه ،اوکراین ،روسیه سفید،
چکسلواکی و لهستان -خنثی شود و دوسوم آراء که برای تقسیم فلسطین الزم بود ،بدست نیاید.
اما چنین نشد و کشور فلسطین از دست ملت آن خارج شد و به دست مردمی افتاد که با خرافیترین
دالیل ،بیآنکه خود اعتقادی به خدا و دین و مذهب داشته باشند – به قول ایالن پاپه شهروند منتقد
اسرائیلی ،بیشتر صهیونیستها اعتقادی به خدا ندارند اما معتقدند که خداوند وعده سرزمین
فلسطین را به آنها داده است( -لنتین ،ص ،۷تاریخ قرن بیستم ،ص ،)۱۹۰حتقق این وعده خرافی و
استیفای حقوقی خیالی خود و در حقیقت کشورگشائی نظامی طرز جدیدشان را با اسلحه و اقتدار
آمریکا به پیش بردند.
به دنبال این حکم ظاملانه و بهویژه بعد از اعالم موجودیت کشور اسرائیل ،نزدیک به یک
میلیون و سیصدهزار نفر آواره فلسطینی از سوی آژانس کار و رفاه سازمان ملل متحد ثبتنام شدند
و تا اوایل دهه ۶۰نیز بیش از یک میلیون دویستهزار نفر یهودی به اسرائیل مهاجرت کردند (هابسام،
ادامه مطالب خود مینویسد ،استالین به انگیزه کمک به تضعیف هرچه بیشتر استعمار بریتانیا و
اخراج آن از خاورمیانه از یکسو و جلب توجه و همکاریهای بیشتر آمریکا که حامی صهیونیسم بود،
چنین بازی موذیانهای را سازمان داده و پدرخوانده اسرائیل شد.
مورخ دیگری از همین قماش مینویسد ،شاید رهبری شوروی حساب کرده بود که ایجاد
کشور اسرائیل روابط اعراب با غرب را تضعیف میکند و در نتیجه وسائلی برای ورود شوروی
به خاورمیانه فراهم خواهد آورد یا حتی یک اسرائیل سوسیالیست میتواند احتما ً
ال به صورت
متحدی طبیعی درآید (گرنویل ،ص .)۸۲۵
امپریالیسم و کارگزاران سیاسی و فرهنگیاش در چنین اوضاع خطیری که انقالبیگری و
پیشروی سوسیالیسم در مستعمرات و نومستعمراتشان در کار است ،برای کاهش استقبال
تودههای مردم از شوروی و اعمال انقالبی هیچ ترفندی جز آلودن چهره شوروی و سوسیالیسم از
طریق شریکتراشی و همدستمنائی آن با متجاوزان ندارند .خاورمیانه و جهان اسالم همزمان با
تقسیم فلسطین ،چون دریائی توفانزده به جوش و خروش درآمد و امواج بلند آن در حلظاتی حتی
امتیازات گرانبهای امپریالیسم را هدف گرفته بود (نک :روزنامه داد ،س ،۶شمارههای ۱۱۰۵تا ،۱۱۱۲مورخ
۲۰- ۱۰آذر .)۱۳۲۶در این میان آنچه که حلظه به حلظه برجستهتر میشد ،توقع دخالت شوروی در
قضیه فلسطین و همراهیهای مؤثرش برای جلوگیری از آوارگی صدهاهزار انسان بیپناه و مظلوم
امپریالیسم نگران از رواج
ِ فلسطینی بود .البته در آن حلظات و چند صباحی بعد نیز چنین نشد .اما
انقالبیگری در قلمرو امتیازات خود ،با وجود تعلل -و شاید تأملی -که دولت شوروی در این باره
نشان داد ،به آلودن چهره آن ادامه داد و شوروی و بلوک سوسیالیستی را نیز به مثابه نیروهای مؤثر
در تضییع حقوق خلقهای فلسطین در کنار آمریکا نشانید تا مگر از حضور انقالبی و دورانساز آن در
حوزه منافع بیبدیل امپریالیسم جهانی بهویژه آمریکا در خاورمیانه بکاهد.
اینگونه بود که از هر طرف گزارشهای شاخداری از دخالت شوروی و بلوک سوسیالیستی در
حمایت از اسرائیل و تسلیح آن با اسلحه چکسلواکی منتشر شد .یکی از اینان به نام جان گرنویل
تصریح کرده است که اوضاع ارتش اسرائیل در مرحله اول جنگهای ماه مه ۱۹۴۸چنان وخیم شده
بود که هر آن بیم پیروزی اعراب میرفت ،اما یکبار دیگر پشتیبانی شوروی مؤثر واقع شد .روسها،
دولت چکسلواکی را تشویق کردند تا مقداری اسلحه به اسرائیل برساند .پلی هوائی برقرار (این پل
هوائی را فرانسه برقرارکرده بود و نه چکسلواکی) و تسلیحات به موقع به اسرائیل رسید و جریان
کارگزاران ستیزه با حق و عدالت
ِ جنگ را به زیان اعراب تغییر داد (ص .)۸۲۷یکی دیگر از همین
به نام استفان آمبروز در کتابی با عنوان جذاب روند سلطهگری ،تاریخ سیاست خارجی آمریکا،
،۱۹۸۳-۱۹۳۸همین مضمون را با الفاظ دیگری تکرار کرده است (ص .)359ایضا آلبرت حورانی
داد ،س ،۶ش ،۱۱۰۶چهارشنبه ۱۱آذر .)۱۳۲۶بیتردید بخشی از این فتنهگریها از سوی حزب حاکم ملی و
رئیسجمهور آن شکری قوتلی صورت میگرفت که به سبب شکستهای سیاسی و اقتصادیشان
نگران از دست دادن قدرت خود بودند و انگیزه آن نیز خاموش کردن اعتراضات مردم بهویژه از سوی
حزب کمونیست سوریه به اصالح اصل ۶۸قانون اساسی بود که قوتلی را برای یک دوره ۵ساله
دیگر به ریاست جمهوری مینشانید.
در قاهره نیز حترکاتی علیه شوروی صورت گرفت اما تظاهرات گسترده دانشجویان دانشگاه
قاهره که با شعار زنده باد روسیه شوروی دوست و متفق ما ،به دفاع از آن کشور برخاستند (داد ،س
،۶ش ،۱۱۰۴سه شنبه ۹آذر ،۱۳۲۶ص ،)۴دامنگستری این موج کاذب را متوقف کرد و همه اعتراضات را
به سوی امپریالیسم آمریکا برگردانید.
سلسله احتجاجات ضد تاریخی امپریالیسم و قشریتهای سیاسی عامیانه ،پایانی ندارد .و
در ادامه به جعلیات شاخدار میرسد .استفان آمبروز نوشته است که علیرغم نقش مشترک آیزنهاور
و خروشچف در توقف جنگ ،۱۹۵۶آیزنهاور فقط یک تشکر خشک و خالی از ناصر دریافت کرد،
اما در عوض ناصر از روسها که در حال ساخنت سد اسوان برای او بودند و برای جای پائی که در
خاورمیانه یافته بودند ،از خوشحالی سیاست دهساله حمایت از اسرائیل فراموش کردند (ص .)۳۶۰
سیاست دهساله حمایت از اسرائیل؟ پس ،اقدام دولت شوروی در قطع مناسبات دیپلماتیک با
اسرائیل در فوریه ۱۹۵۳برای اعتراض به عملیات تروریستی علیه سفارت شوروی در اسرائیل
(ساخارف ،ص ،۱۸۲صنعوی ،ج ،۱ص )۲۲۸را نیز باید بخشی از سیاست حمایتهای دهساله دانست.
دیگر اینکه همه میدانند که پروژه ساخت سد بلند اسوان تا سال ۱۹۵۶در اختیار کشورهای
انگلیس و آمریکا بود .در این سال و پیش از ملی کردن کانال سوئز ،دولتهای یادشده از شرکت درپروژه
احداث سد اسوان منصرف شدند و دولت شوروی دو سال پس از این رفتار عهدشکنانه دولتهای
یادشده در سال ۱۹۵۸به این پروژه وارد شد .شوروی با تأمین اعتباری به مبلغ یکصدمیلیون دالر
با کمترین بهره عملیات ساختمان سد بلند اسوان را در اوایل سال ۱۹۶۰آغاز کرد .بهراستی مورخان
میتوانند تا این اندازه از سابقه یکی از بزرگترین عملیات عمرانی و ساختمانی جهان در نیمه دوم
قرن بیستم بیخبر باشند؟ خیر چنین نیست .این مورخ و همفکرانش اگر بخواهند همچنان بر عقاید و
رفتارهای سیاسی اجتماعی خود پافشاری کنند ،چارهای جز دروغگوئی ندارند.
،۱۹۴-۱۹۰ ،۱۷۹ ،۱۶۵-۱۶۱ ،۷۲ایوانف ص ،۱۶۷-۱۶۶امسیت ،ص ،۴۰۳-۴۰۰دویچر ،ص ،۷۲۹علیانی ،ص -۱۱۳
،۱۴۳ ،۱۳۲-۱۲۴ ،۱۱۴فرامکین ،ص ۴۳۳-۴۳۲ ،۲۶۶ -۲۶۵و ،۵۱۰-۵۰۹گارودی ،ص ،۱۶۱-۱۶۰گرنویل ،ص
،۸۲۵هابسبام ،ص - )۲۱۸با تقسیم فلسطین و ایجاد کشوری به نام اسرائیل برای یک فرقه نژادپرست
موافقت کرده بود؟ و ،چرا برای آمریکا ،که از جایگاه امپریالیستی و جتاوزکاریهای بیانتهایش
آگاهی داشت و آن را بزرگترین خطر برای استقالل و آزادی خلقهای جهان میدانست (مارتینس،
ص )۳۷۱ – ۳۷۰؛ و با وجود اینکه از گرایشهای انگلیسی صهیونیسم (سوکولف ،۱ص ،۱۶۴ ،۱۳۵ ،۱۲۷
،۴۳۴-۴۲۵ج ،۲ص ۸۶-۸۵و ،)۱۳۸آگاه بود؛ و همچنین از تبدیل این گرایش به آمریکا که در کنفرانس
بیست و دوم صهیونیسم جهانی در شهر بال به سال ۱۹۴۶قطعیت یافته بود ،آگاهی داشت (ایوانف،
انگلیس فلسطین گرفت ،اما بهتدریج از مخالفان قیمومیت انگلیس بر فلسطین شد .او رهبر اصلی
قیامهای فلسطینیان در سالهای ۱۹۳۹-۱۹۳۶بود و پس از شکست آن قیامها به سوریه و عراق
و سپس به ایران گریخت .وی در سال ۱۳۲۰پیش از ورود ارتشهای متفقین به ایران ،توسط عوامل
گشتاپو به آملان انتقال یافت و به خدمت آن رژیم درآمد .مفتی اعظم متأسفانه یکی از رهبران
معنوی لژیون شرقی ارتش آملان و از حامیان تشکیل لشکری از مسلمانان ضد یهود و ضد کمونیست
بوسنی به نام لشکر خنجر برای جنگ با صربها ،بهویژه جبهه آزادی بخش یوگسالوی به فرماندهی
مارشال تیتو بود.
مفتی اعظم بارها از ضرورت کشتار یهودیان و کمونیستها سخن گفته بود و مسلمانان را به
چنین جنایاتی حتریک میکرد .او پس از شکست آملان هیتلری به فرانسه رفت و حتت حمایتهای
دولت دوگل در ویالئی واقع در خیابان سنمور -از حومه پاریس – مستقر شد .یکی از حامیان مؤثر
او در این دوران ،سیقدور بن غبریط فقیه اجلزایری و امام جماعت مسجد مسلمانان پاریس بود که
خود او نیز در همکاری با دولت ویشی شهرت بسیارداشت .مفتی در سال ۱۹۴۷به قاهره رفت و از
ملک فاروق پادشاه مصر پناهندگی گرفت و یکی از مخالفان سرشناس تقسیم فلسطین و تشکیل
دولت اسرائیل شد.
.۲فوزی قاوقچی .از افسران سابق ارتش عثمانی در جنگ جهانی اول و سپس از یاران
امیرفیصل اول مدعی پادشاهی سوریه .در جنگ علیه ارتش فرانسه بهسال ۱۹۲۲در میسلون همراه
با یوسف العظمه وزیر جنگ دولت امیرفیصل شرکت داشت .این جنگ به شکست امیرفیصل و قتل
یوسف العظمه منجر شد .قاوقچی پس از این به عراق رفت و در کودتای ژنرال فاشیستمآب عراقی
بکر صدیق پاشا علیه دولت وقت در اکتبر ۱۹۳۶شرکت داشت .سپس به انقالب فلسطین پیوست و
چندی پس از شکست آن انقالب به عراق بازگشت و در قیام رشید عالی گیالنی علیه انگلستان،
که با آگاهی و همراهیهای نامتام آملان هیتلری صورت گرفت ،شرکت داشت و پس از دستگیری به
اعدام محکوم شد ،اما حکم اجرا نشد .او پس از حوادثی سراجنام به آملان رفت و به دولت هیتلری
پیوست و سرهنگ افتخاری ارتش آملان شد و گویا در تأسیس لشکر خنجر در بوسنی مؤثر بود .او
نیز در سال ۱۹۴۷به سوریه بازگشت و همچون مفتی اعظم با تقسیم فلسطین و تشکیل دولت یهود
مخالفت داشت و یکی از فرماندهان اصلی اعراب در جنگ با اسرائیل در سال ۱۹۴۸بود
.۳جمال احلسینی .از فرماندهان قوای طرفدار مفتی در قیامها که به آملان پیوست و پس از
شکست هیتلر و خامته جنگ به فلسطین بازگشت و در یکی از جنگها با ارتش یهودیان به سال
۱۹۴۸به قتل رسید.
.۴عبدالقادر موسی کاظم احلسینی .از رهبران قیام فلسطین در سالهای ،۱۹۳۹-۱۹۳۶که
پس از شکست آن قیامها به عراق رفت و در قیام رشید عالی گیالنی علیه انگلستان و به نفع آملان
شرکت داشت .اوپس از این حوادث به عربستان رفت و به دولت ملک عبدالعزیز پیوست و پس از
تقسیم فلسطین ،به فرماندهی یکی از جبهههای جنگ با یهودیان منصوب شد و در همین جنگها
به قتل رسید.
.۵گروه بزرگی از ملیون عرب -از جمله مصریان -در سالهای جنگ از طرفداران آملان و
ایتالیا و آرزومند پیروزی آنان بودند برخی احزاب مصری مخالف یهود و تاسیس اسرائیل نظیر
حزب مصر جوان روابط آشکار و عمیقی با عمال آملان نازی داشتند .بسیاری از مصریان پابهپای
پیشرویهای مارشال رومل در شمال آفریقا و نزدیک شدن به قلمرو مصر ،آشکارا آرزوی پیروزی او
را بر زبان میآوردند.
.۶صدها نازی آملانی و غیرآملانی پس از خامته جنگ یا خود ،یا به دعوت ملک فاروق به
مصر آمدند و پناهندگی دریافت کردند (یکی از اینان داود منشیزاده نازی ایرانی بود که پس از
شکست آملان به مصر پناهنده شد و در سال 1328به ایران آمد و حزب شبه فاشیستی سومکا را
تاسیس کرد (آرنت ،ص ،۳۶آگاریشف ،ص ۳۴و ،۳۵و ،۶۴-۶۳ابوایاد ،ص ۶۱و ،۷۴بروکلمان ،ص ،۵۰۳فرامکین،
ص ،۵۰۳-۵۰۲الپیدوس ،ج ،۲ص ،۱۴۶-۱۴۴معتدل ،ص ۳۸۷-۳۸۶ ،۲۵۰-۲۴۶ ،۱۶۰ ،۱۳۳و .)۴۱۳-۴۱۲
چنین آرایشی میتواند موجب اشتباه در محاسبه شود و به اختاذ تصمیماتی برسد که مآ ً
ال
خالف جهت تاریخ بوده و تناسبی با مصاحل خاص و عام نداشته باشد .دولت شوروی شاید از بیم
تکرار حوادث شنیعی که فاشیسم مرتکب شده و نگران از تشکیل دورهای دیگر از خونریزیها ،که
شاید میتوانستند مخوفتر از گذشته باشند ،به طرحی رأی داد ،که به گمان او ،متضمن تأسیس
دولتهائی شبهفدرال بود .دولتی برای یهودیان و دولتی برای اعراب فلسطینی که از یکدیگر جدا
بودند ،اما احتاد اقتصادی داشتند.
البته تکوین چنین دولتهائی ،با توجه به گذشته صهیونیسم و تروریسم بیمحابای آن و
آرزوهای اعالمشده اکثر رهبران آن برای تشکیل دولت خاص و متامعیار یهود ،همچنین آمادگیهای
گروههائی از اعراب برای اجنام کارهائی شبیه اعمال صهیونیستها و بیاعتمادی متقابلی که
میانشان موج میزد ،خیالی بیش نبود.
نگرانی احتادشوروی از آیندهای که شخصیتهائی همچون مفتی اعظم و فوزی قاوقچی
عهدهدار آن بودند ،چندان هم بیراه نبود .اما ،نکته اساسی در جای دیگری است .منیتوان مصاحل
ملتی را از بابت چنین خطرات و نگرانیهائی در پای آیندهای که نامعلوم است ،قربانی کرد و منیتوان
سیاهه اعمال گروهی اندک را در دفتر حساب مردمی نوشت که بنا به حکم زمانه و مقتضیات ملی
شان پیروان آنان بودند .زیرا در جوامع رشد نایافته و یا مبتال به رشد و توسعه معیوب ،بسیاری
از کسانی که عضو طبقه حاکمه نیستند یا در زمره مردم بیطبقه قرار ندارند و به هر دلیلی متایل
به فاشیسم و هر مکتب ارجتاعی دیگری داشتند ،هنوز میتوانستند و میتوانند خط و خطوطی
متفاوت از آن را برای خود برگزینند( .برهمین بنیاد حتی برخی اعضای طبقه حاکمه یا مردم بیطبقه
نیز میتوانند چنین حتولی را بگذرانند) .انکشاف طبقاتی و اجتماعی در جوامع یادشده نسبت به
کشورهای بزرگ و پیشرفته سرمایهداری و امپریالیستی بسیار وسیعتر ،عمیقتر و سریعتر بوده و
نهادهای سیاسی اجتماعی بزرگ ناهمگون مختلط را به سرعت دچار جتزیه و انکشاف میکند.
به همین سبب بود که در کشوری مانند ایران ،خنستین گروههای سیاسی مخفی که پس از شهریور
،1320بهویژه در ارتش و برای جبران مافات و جتدید مجد و عظمت ایران شکل گرفته بودند ،اغلب به
نظریات عظمتطلبانه ناسیونالیستی وشبه فاشیستی باور داشتند و اعضای آنها مشتمل بر کسانی
بود که صرف نظر از خاستگاههای طبقاتی و مراتب ارتشی – شامل امرای ارتش و افسران ارشد و
افسران جزء -با یکدیگر پیوند داشتند .این وضع تا پیروزی استالینگراد ادامه داشت اما پایداری
قهرمانانه دولت و خلقهای شوروی و پیروزیهای پی در پی ارتش سرخ بر دولت نازی و نابودی
آن مظهر بربریت ،اضمحالل آن گروهها نیز آغاز شد .اقلیتی از آنان یعنی امرا و افسران ارشد به
مقتضای داللتهای طبقاتیشان به سوی سازمانهای ارجتاعیتر عزیمت کردند و اکثریت آنان که
افسران جزء بودند در پیروی از تعین طبقاتی اجتماعی خود ،متوجه حزب توده ایران شدند.
تاریخ سرشار از چنین مواردی است .برخی از مؤسسان دولت آملان دموکراتیک گروهی از
افسران متعصب ارتش ششم آملان نازی در جنگ استالینگراد بودند .انقالبی بزرگ ما دکتر تقی
ارانی از یک ناسیونالیست سختگیر و حتی خشن به یک انقالبی کمونیست فداکار رسید .جمال
عبدالناصر از یک طرفدار متزلزل جمعیت اخواناملسلمین به یک سوسیالیست میهندوست
ترقی کرد .زنده یاد دکتر حسین فاطمی که به سبب برخی مواضع سیاسی و اجتماعی ناسالم در
اوایل زندگی سیاسی خود متهم به وابستگی به سیاستهای دولت انگلیس در ایران بود شهید
نهضت ملی ایران شد .کورتزیو ماالپارته – نویسنده کتاب درخشان قربانی -از یک فعال فرهنگی
سرشناس نیمهفاشیست به سوسیالیستی مبارز ارتقاء یافت .کامیلو تورز کشیش دالور کلمبیائی
و آغازگر الهیات رهائیبخش مسیحی آمریکای التین ،چریک ضد دولت جنایتکار کلمبیا شد و
در جنگ با ارتش همان دولت به قتل رسید .بگذریم از شاهزادگان سرخ ایرانی سلیمان میرزا و
برادرش یحیی میرزا ثقةالسلطنه و بهویژه مریم سرخ ما ،یعنی مریم فیروز و بگذریم از افسران
ناسیونالیست ارتش ایران نظیر یوسف مرتضوی و ابواحلسن عباسی و بهرام دانش و احمد رصدی
اعتماد و علی اصغر احسانی و جواد ارتشیار و مرتضی زربخت و حسن نظری و علی جودی و دهها
نفر دیگر از همانان که به سازمان نظامی حزب توده ایران پیوستند (نک :خسروپناه ،ص ،۲۳-۱۳نظری،
کتابنامه
-هانا آرنت .آیشمن در اورشلیم؛ گزارشی درباره ابتذال شر ،ترجمه زهرا شمس ،تهران ،برج .۱۳۹۸ ،
-آگاریشف .زندگی سیاسی ناصر ،ترجمه محمدجواهرکالم ،تهران ،ویس.۱۳۶۸ ،
-استفان آمبروز .روند سلطه گری؛ تاریخ سیاست خارجی امریکا ،۱۹۸۳-۱۹۳۸ترجمه احمد تابنده ،تهران ،چاپخش،
.۱۳۵۶
-ابوایاد (صالح خلف) .فلسطینی آواره ،ترجمه حمید نوحی تهران ،قلم.۱۳۶۰ ،
-گراهام امسیت .ملیتهای شوروی ،ترجمه گروه مترجمان ،ویراستار ،میرحسین سرشار ،تهران ،علمی و فرهنگی،
.۱۳۷۵
-یوری ایوانف .صهیونیسم ،ترجمه ابراهیم یونسی ،تهران ،امیرکبیر.۱۳۵۶ ،
-کارل بروکلمان .تاریخ ملل و دول اسالمی ،ترجمه هادی جزایری ،تهران ،علمی و فرهنگی.1383 ،
-ویلیام بلوم .کشنت امید ترجمه منوچهر بیگدلی خمسه ،تهران ،اطالعات.1386 ،
-تاریخ اسالم؛ پژوهش دانشگاه کمبریج .زیرنظر پیتر ملکوم هولت و آن ملبتون ،ترجمه احمد آرام ،تهران ،امیرکبیر.۱۳۸۰ ،
-تاریخ قرن بیستم؛ پژوهش دانشگاه کلمبیا ،ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی ،تهران ،وزارت امورخارجه جمهوری
اسالمی.۱۳۸۲ ،
-آلبرت حورانی .تاریخ مردمان عرب ،ترجمه فرید جواهرکالم ،تهران ،امیر کبیر.۱۳۸۷ ،
-محمدحسین خسروپناه .سازمان افسران حزب توده ایران ،تهران ،شیرازه.۱۳۷۷ ،
.-چاملرز جانسون .برچیدن امپراتوری آخرین امید امریکا ،ترجمه خسرو کالنتری ،تهران ،مهرویستا.1390 ،
-نوآم چامسکی و آندره ولچک .درباره تروریسم غرب از هیروشیما تا پهپاد ها ،ترجمه مازیار کاکوان ،تهران ،مهراندیش،
.1394
-ایزاک دویچر .زندگینامه سیاسی استالین ،ترجمه علی اسالمی و محمود ریاضی ،تهران ،نشرنو.۱۳۶۸ ،
-روزنامه اطالعات .صاحب امتیاز عباس مسعودی ،س ،۲۰ش ،۶۰۵۲-۶۰۴۴مورخ ۲۱- ۹اردیبهشت .۱۳۲۵
-روزنامه داد .ابواحلسن عمیدی نوری ،س ،۶ش ،۱۱۱۲-۱۱۰۱مورخ ۱۸-۵آذر .۱۳۲۶
مرتضی زربخت .خاطراتی از سازمان افسران حزب توده ،به کوشش حمید احمدی ،تهران ،ققنوس .۱۳۸۲
-آندره ساخارف .خاطرات ،ترجمه مرتضی میر مطهری ،تهران ،اطالعات.۱۳۷۰ ،
-ناهوم سوکولوف .تاریخ صهیونیسم 2 ،ج ،ترجمه داود حیدری ،تهران ،مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.۱۳۷۷ ،
-قاسم صنعوی .گاهشمار اروپای شرقی ۱۹۸۰-۱۹۴۰به همراه تعبیر حوادث 2 ،ج ،تهران ،وزارت امور خارجه جمهوری
اسالمی ایران.۱۳۷۱ ،
-کورش علیانی .متاستاز اسرائیل؛ روایت استمرار تبعیض ،ترور و تعدی ،تهران ،جام جم.۱۴۰۰ ،
-دیوید فرامکین .صلحی که همه صلحها را برباد داد ،ترجمه حسن افشار ،تهران ،ماهی.۱۳۹۶ ،
-حامد کفاش و فاطمه شفیعی سروستانی .دائرةاملعارف یهودیت وصهیونیسم ،تهران ،سایان.۱۳۹۵ ،
-روژه گارودی .پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی ،ترجمه نسرین حکمی ،تهران ،وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی،
.۱۳۶۹
-جان گرنویل .تاریخ جهان در قرن بیستم ،ترجمه جمشید شیرازی و دیگران ،تهران ،فرزان روز.۱۳۷۸ ،
-آندره گرومیکو .خاطرات ،ترجمه جمشید زنگنه ،تهران ،ویس.۱۳۶۹ ،
-ایرا ماروین الپیدوس .تاریخ جوامع اسالمی۲ ،ج ،ترجمه محسن مدیر شانهچی ،مشهد آستان قدس رضوی.۱۳۷۶ ،
رونیت لنتین .اندیشیدن به فلسطین ،ترجمه فرهاد قربانزاده ربطی ،تهران ،شب خیز.۱۴۰۰ ،
-لودومارتینس .سیمای دیگری از استالین ،ترجمه غالمرضاپرتوی ،هامبورگ .۲۰۱۴ ،
-دیوید معتدل .دنیای اسالم و جنگ آملان نازی ،ترجمه ایرج معتدل ،تهر ان ،ثالث.1398 ،
-ناصرالدین نشاشیبی .در خاورمیانه چه گذشت؟ ،ترجمه محمدحسین روحانی (م.ح.شهری) تهران ،توس.۱۳۶۷ ،
-حسن نظری .گماشتگیهای بد فرجام ،تهران ،رسا.۱۳۷۶ ،
-اریک هابسبام .عصر نهایتها؛ تاریخ جهان ،۱۹۹۱-۱۹۱۴ترجمه حسن مرتضوی ،تهران ،آگه.۱۳۸۰ ،
-محمدحسنین هیکل .پائیز خشم ،ترجمه محمدکاظم موسائی ،تهران ،امیرکبیر.۱۳۶۳ ،
۱
حتلیل سخنرانی سید حسن نصراللـه
مقالۀ زیر گزیدهای از گفتار الکساندر مککی تحلیلگر مترقی بریتانیایی از انستیوی مارکس ،انگلس و لنین
است که در پنجم ژانویۀ ۲۰۲۴،پیرامون نقش جبهۀ مقاومت در آسیای غربی و مبارزه آن علیه امپریالیسم
ایراد شد .در این گفتار مککی به تشابهات زیاد میان مبارزات فعلی جبهۀ مقاومت با مبارزات مردم چین
و ویتنام برای رهایی از یوغ استعمار و سلطۀ خارجی تأکید دارد .او بهخصوص به نوشتۀ مائوتسه تونگ،
رهبر انقالب چین به نام «جنگ طوالنی» و گفتههای دیگر رهبران جنبشهای رهاییبخش ملی اشاره
میکند .برای کمک به خوانندۀ ایرانی ،توضیحاتی پیرامون ارجاعات مککی اضافه شده است .مککی
در این گفتار ،به عنوان یک تحلیلگر چپ اروپایی ،به نوعی با کالبدشکافی جبهه مقاومت در غرب آسیا
(خاورمیانه) ،به اهمیت نقش این جبهه در مبارزات ضدامپریالیستی این منطقه پرداخته است.
درج این مطلب تنها برای آشنایی خوانندگان «دانش و امید» با نقش جبهه مقاومت در خاورمیانه از
دیدگاهی متفاوت با رویکرد جریانهای حاکم در غرب و نیز دیدگاه برخی تحلیلگران چپ است ،اما در
عین حال به معنای پذیرش تمامی نکات طرح شده در آن توسط مترجم نمیباشد.
یک روز بعد از حادثۀ مببگذاری در مراسم سالروز ترور سردار سلیمانی در کرمان که به کشته
و زخمی شدن بیش از صد تن از ایرانیان منجر شد ،سید حسن نصراللـه دبیرکل حزباللـه لبنان
سخنرانی مهمی ایراد کرد .قبل از هر چیز باید خاطرنشان کرد که این سخنرانی ،بهدلیل ترور صاحل
العاروری معاون دفتر سیاسی حماس و سه تن از نزدیکان او در بیروت ،یک روز به تعویق افتاد.
اسرائیلیها العاروری را با حمله پهپادی به یک منطقه مسکونی در بیروت ترور کردند .اما نصراللـه
در این سخنرانی همانطور که انتظار میرفت ،هیچ اشارهای به تغییر تاکتیک و یا تغییر چشمگیری
در رویکرد حزباللـه ارائه نکرد .او گفت:
«کشته شدن شیخ صاحل العاروری ،عزیزی که با او دوستی ،محبت ،تفاهم و احساس نزدیکی
عمیقی داشتم ،به یقین بیپاسخ و بیمجازات خنواهد ماند .ما عبارت «در زمان و مکان مناسب»
را تکرار خنواهیم کرد .میدان نبرد پاسخ خواهد داد و این پاسخ ناگزیر در راه است .ما منیتوانیم در
برابر چنین جتاوزی سکوت کنیم ،زیرا این بدان معناست که متام لبنان ،شهرها و شخصیتهای ما در
معرض تهدید هستند».
نصراللـه تأکید کرد« :مبارزۀ ما مبارزهای آزادیبخش برای سرنگونی دولت صهیونیستی است،
اما تنها به عنوان بخشی از تالش ما برای اخراج کامل امپریالیسم آمریکا از منطقه».
ما شاهد مبارزهای همزمان در کرانه باختری ،و نیز در لبنان ،سوریه ،عراق ،و یمن هستیم.
اینها شش جبهه مختلف در منطقه هستند ،بگذارید همانند نصراللـه این مجموعه را یک مبارزه
آزادیبخش در سطح منطقه بنامیم .او با ذکر همۀ این جبههها ،از شیوهای سخن میگوید که به
دست سلیمانی و حزباللـه لبنان و دیگر رهبران جبهه طراحی شده است .این مبارزه نه به شکل
یک رویارویی یک باره و متام عیار با امپریالیسم ،بلکه به شکل یک جنگ طوالنی نامتقارن
طراحی شده است که نیروهای امپریالیسم آمریکا را چنان درگیر کرده که نقاط ضعفشان را به شکل
فزایندهای عیان ساخته است .این نوع جنگ با شیوههای جنگ متعارف تفاوت دارد.
جنگ متعارف ،جنگی است میان دو ارتش متعارف با صدها سالح میدانی از دو سو و هزاران
مقابل هم مشغول نبرد ،و همزمان دهها هواپیما و صدها پهپاد از دو طرف در
ِ سرباز که در سنگرهای
حال پرواز و مبباران مواضع یکدیگرند .دو طرف با استفاده از متام نیروی نظامی زمینی ،هوایی و
دریایی خود در حال جنگ علیه یکدیگرند .مثال زندۀ این نوع جنگ را در اوکراین میان نیرویهای
روسی و ارتش اوکراین شاهدیم .در مقابل ،در جنگهای نامتقارن دو نیروی متخاصم از توان عینی
همسنگی برخوردار نیستند ،و در این جنگها روشها و ابزاری بهکار میروند که در جنگهای
متعارف نوعًا استفاده منیشود .البته روشن است که جنگ ادامۀ سیاست است ،و بخش اعظم
فعالیتهای سلیمانی ،مبارزۀ سیاسی بود.
جنبۀ دیگر جنگ نامتقارن ،خصلت ترکیبی آن و استفاده از اشکال مختلف مبارزه و مهمتر از
همۀ جنگ نرم است .هدف اصلی جنگ نرم افشای دشمن امپریالیستی و نشان دادن نقاط ضعف
و ناتوانی آن حتی در دفاع از قدرمتندترین نیروی نیابتی خود در منطقه است .وقتی نصراللـه از
تاکتیکهای جبهۀ مقاومت صحبت میکند ،نه تنها به روند شکست نظامی امپریالیسم که بسیار
حائز اهمیت است ،اشاره دارد ،بلکه بهدرستی و با صراحت از تاکتیکهایی برای ضربه زدن به
اعتبار و حیثیت امپریالیسم در سطح جهانی ،بهویژه در منطقه ،سخن میگوید.
آنچه که او اساسًا همراه با سایر نیروها در محورهای مقاومت در منطقه غرب آسیا ،که
تویکمی استراتژی و
غربیها آن را «خاورمیانه» نامیدهاند ،اجنام میدهد ،اجرای نسخۀ قرن بیس
تاکتیک جنگ طوالنی است که سالها قبل در جریان مبارزۀ ارتش سرخ چین با اشغالگران ژاپنی
و سرسپردگان محلی آنان توسط مائوتسه تونگ طراحی و اجرا شد .مردم ویتنام هم در جنگ خود
علیه استعمارگران فرانسوی و نیز امپریالیستهای آمریکایی از روشهای مشابهی استفاده کردند.
این یک جنگ چریکی صرفًا دهقانی نیست ،بلکه ،همانطور که مائو در نوشته خود حتلیل میکند،
جنگی طوالنی است که مراحل مختلفی دارد.
نصراللـه ضمن برشمردن اهمیت گشودن جبهۀ دوم علیه اسرائیل در جنوب لبنان ،به استراتژی
محور مقاومت اشاره میکند ،این استراتژی بر اصول زیر استوار است:
.۱تالش برای گردآوردن همۀ نیروهای ملی و ضد امپریالیست در یک جبهه متحد علیه دشمن؛
.۲اصل عدم درگیری با دشمن در جنگهای متعارف ،و استفاده از اسلوب جنگ «نامتقارن»؛
.۳استفاده از تاکتیکهای جنگ ترکیبی در جبهههای متفاوت؛
.۴مبارزۀ سیاسی به موازات درگیری نظامی و استفاده از تاکتیکهای جنگ نرم برای افشای
ماهیت پلید امپریالیسم غرب و رژیم صهیونیستی مورد حمایت او میان تودههای مردم منطقه و
جهان.
نصراللـه در ادامۀ سخنرانی خود به تکتک جبههها اشاره میکند.
جبهۀ لبنان
وقتی نصراللـه و دیگر رهبران حزباللـه در بارۀ لبنان صحبت میکنند ،به دو مسالۀ اصلی
یعنی باز پسگیری اراضی منطقۀ مزارع شبعا از اسرائیل ،و نیز ضرورت تکمیل فرآیند آزادی ملی در
لبنان اشاره دارند .تالشها در این مسیر ،تقویت ملت لبنان برای عبور از جنگ داخلی طوالنیمدت
در اوایل دهه ۱۹۹۰بود .مبارزۀ آزادیبخش در لبنان هنوز با نقاط ضعف بسیاری مواجه است.
قانون اساسی لبنان که دستپخت انگلیسیها و فرانسویهاست ،بر مبنای جوامع فرقوی
تنظیم شده و هدف آن ایجاد تفرقه در صحنۀ سیاست لبنان است .این روش کالسیک امپریالیستها
در تالش برای نهادینه کردن شکافهای مذهبی و قومی است تا با حصول اطمینان از ضعف دولت
مرکزی بتوانند جناحهای مورد قبول و حتت کنترل خود را انتخاب و در راس کل کشور قرار دهند.
یعنی همان کاری را که فرانسویها با مسیحیان لبنان اجنام دادند ،ایاالت متحده نیز در پیش گرفته
است .ضعف دولت لبنان ،مقروض بودن کشور به نهادهای مالی امپریالیسم و تسلط مشتی مزدور
فرانسه و آمریکا بر فرماندهی ارتش لبنان ،اساسًا به این معنی است که روند رهایی ملی در لبنان
هنوز کامل نشده است .موضوعی که نصراللـه بارها درباره آن صحبت کرده است.
حزباللـه اکنون جایگاه رهبری مبارزۀ آزادیبخش در لبنان را کم وبیش به دست آورده است.
امروز آنها به عنوان یک حزب شیعه و سازمانی نظامی ،توانستهاند داوطلبان بسیاری را از مناطق
مسلمانان سنی لبنان نیز جذب منایند .یعنی درست هدفی که حزباللـه ،عناصر رادیکالتر جمهوری
اسالمی ایران ،و سلیمانی دنبال میکردند ،و هدف آن از میان بردن اختالفات فرقهای در خاورمیانه،
و مقدم بر همه اختالف میان دو شاخۀ اصلی اسالم است.
تصویری که رسانههای جریان اصلی غرب ،بهخصوص در سی سال گذشته بعد از احنالل احتاد
شوروی ،از آسیای غربی (به گفته غربیها «خاورمیانه») به دست میدهند ،مشتی مردم احمق و
غیرمنطقی است که به دلیل وابستگی به گرایشات قومی و مذهبی به جان هم افتادهاند .از دید آنها،
علت اصلی تشنجات در این ناحیه ،شکافهای عالجناپذیر میان شیعیان ،اهل تسنن ،مسیحیان
و یهودیان است.
هدف حزباللـه در حال حاضر ،ایجاد احتاد میان همه نیروهای طرفدار رهایی ملی لبنان از
جمله نیروهای مسیحی است تا قادر به غلبه بر اختالفاتی شود که عمدتًا توسط امپریالیسم بر جامعه
لبنان تزریق شده و میشود( .میدانیم که تا کنون تعدادی از مسیحیان با نیروهای مرتبط با حزباللـه
جنگیده و کشته شدهاند) .بیدلیل نبود که نصراللـه سخنرانی خود را ،عمدًا با تبریک کریسمس به
جوامع مسیحی خاورمیانه ،و البته با اشاره به این واقعیت آغاز کرد که میالد مسیح واقعهای است
که هم در مسیحیت و هم در اسالم مورد تقدیس است .این منونه سیاستی است که حزباللـه لبنان در
جبهۀ یمن
جبهۀ یمن با موفقیت توسط انصاراللـه در یمن گشوده شد .جنبشی که ابتدا توسط حوثیها
(منسوب به منطقه حوث- .م) آغاز شد ،یک جنبش ملیگرای مذهبی بود که عمدتًا در یمن
جنوبی مستقر بود ،اما با گذشت زمان ،این جنبش به یک ارتش آزادیبخش ملی و جنبش سیاسی
متحدکننده تبدیل شد که هر چند اوایل حامل اشکالی از میهن دوستی مذهبی شیعۀ زیدی در خود
بود ،اما توانست به یک جنبش ملی گسترده و در حال رشد ،شامل ناسیونالیستهای سکوالر،
متحول شود .این جنبش همچنین گروههای مارکسیست لنینیست را نیز به خود جذب کرده است.
البته سازمانهای کمونیستی سابقه طوالنی مبارزاتی در یمن بهویژه در یمن جنوبی دارند .این
احزاب و سازمانها در ائتالف با انصاراللـه ،به عنوان رهبر جنبش آزادیبخش ملی یمن ،حضور
دارند .از این رو میتوان دید ،تاکتیک گرد آوردن متام نیروهای مختلف مخالف امپریالیسم در
خاورمیانه ،در یمن بسیار موفق بوده است.
ایران
باید تاکید داشت که ترور سردار سیلمانی به دستور دونالد ترامپ و اجرای آن با ذوقزدگی امثال
پمپئو و بولتون ،بخشی از روندی بود که تا حدی موجب رادیکالیزه شدن سیاستهای جمهوری
اسالمی در مقابل امپریالیسم آمریکا شد .اما افراد دیگری در ایران و در طبقه حاکمه این کشور وجود
دارند که مصمم به نوعی معامله با امپریالیسم آمریکا بوده و سالهاست که به دنبال آن هستند .این
مسئله در مورد گروه هایی از تیم رؤسای جمهور سابق و بخشی از اقشار بورژوازی ایران به عینه
قابل مشاهده است .این گروهها و اقشار از عادیسازی روابط با امپریالیستهای آمریکا و فشار
برای امضای برجام -به اصطالح توافق بر سر برنامه هستهای ایران -حمایت میکنند.
وجود این جناح در ایران برای بخشهای معینی درغرب بسیار جذاب بود .غرب روی این
حساب میکرد که با تقویت این گرایشهای به اصطالح اصالحطلبانه در ایران ،میتواند ایرانیان را
وادار به دست برداشنت از برخی از سیاستهای خود ،بهویژه در حمایت از آزادی فلسطین ساخته ،و
تسلط امپریالیسم آمریکا بر منطقه را به آنها حتمیل مناید.
هیئت حاکمۀ ایاالت متحده با وجود توافق بر سر اهداف مشترک ،در حنوۀ اجرای تاکتیکهای
متفاوت برای دستیابی به آنها به دو گروه عمده تقسیم میشود .مرجتعترین جناح حزب
جمهوریخواه ،البیهای اسرائیلی و طرفداران دولت اسرائیل ،مخالف هرگونه توافق میان ایاالت
متحده و ایران است .و گروه دیگر که عمدتًا توسط دولت اوباما و بعد بایدن منایندگی میشوند ،با
استناد به گزارشهای برخی منابع اطالعاتی ،دریافتند که بخشی از هیئت حاکمۀ ایران به دنبال
برقراری رابطه با آمریکا و عادی سازی روابط با امپریالیسم است .آنها به این باور رسیدند که با
تقویت این گروه و کار کردن با آنها میتوانند روابط بین آمریکا و ایران را تا حدی عادی ساخته و
امپریالیسم بار دیگر روابط جتاری خود با ایران را از سر گیرد .در نتیجه سلطه طرفداران رادیکال
[آیتاللـه] خمینی -ناسیونالیستهای رادیکالتر در جمهوری اسالمی -تضعیف شود .امپریالیسم
با پشتیبانی از جناح به اصطالح میانهرو ،و اجنام معامالت از طریق ادغام ایران در سیستمهای
مالی و جتاری جهانی حتت سلطه ایاالت متحده ،کوشید تا به توافقاتی با ایران دست یابد .آنها
میخواستند با تضعیف دولت ایران از درون ،مقدمات سرنگونی آن را فراهم منایند .سیاستی که
دولت اوباما با کوبا نیز در پیش گرفت .اما همۀ این سیاستها با روی کار آمدن رئیسجمهوری
غیرقابل پیشبینی چون ترامپ نقش برآب شد .او بیآنکه واقعا اعتقادی برله و یا علیه توافق برجام
داشته باشد ،تنها برای جلب آرای جناح بهغایت ارجتاعی حزب جمهوریخواه و ادامۀ معامالت خود
با افرادی چون شلدون آدلسون ،حامی پرو پاقرص اسرائیل ،بعد از افزایش حتریمها علیه ایران و پاره
کردن توافق برجام ،در نهایت فرمان ترور سردار سلیمانی را صادر کرد .بایدن هم کوشیده تا حدی
سیاست اوباما را ادامه دهد .اقدام به آزاد کردن برخی از داراییهای مسدود شدۀ ایران در همین
راستا بود .اقدامی که بالفاصله توسط مرجتعترین جناحها و شخص ترامپ ،اقدامی خیانتکارانه به
منافع کشور خوانده شد .در نتیجه دولت بایدن برای حفظ خود ،این کوششها را متوقف کرد.
در طول سالهای اخیر شاهد روند [نوعی] رادیکالیسم در ایران ،بسیار شبیه حتوالت گروه
حاکم در روسیه ،هستیم .در نتیجه این روند ،کسانی که دنبال معامله با امپریالیستهای آمریکایی
بودند ،خود را به شکل فزایندهای در حاشیه میبینند ،زیرا هر بار که برای معامله با امپریالیسم
آمریکا تالش میکنند ،با دریافت یک ضربه تازه ،بیشتر حتقیر میشوند .این در حالی است که
امپریالیستها توطئه برای سرنگونی دولت ایران را همچنان ادامه میدهند.
آنچه که ایرانیان مجبور به اجنام آن شدهاند ،نتیجۀ یک روند طوالنی دردناک یادگیری
است .این روند در مورد دولت سوریه هم صادق است .حافظ اسد روابط بسیار مشکوکی با
امپریالیستهای آمریکایی داشت .در گذشتهای نه چندان دور ،بشار اسد امیدوار بود به اتکای
سالها همکاری در جنگ علیه تروریسم به نوعی سازش با امپریالیسم آمریکا دست یابد .همانطور
که قذافی چنین امیدی را داشت .همۀ این وقایع نشان میدهد که چگونه میتوان در شناخت ماهیت
امپریالیسم دچار اشتباه شد و برای این اشتباه ،چه قیمت گزافی باید پرداخت .اما جنگ سوریه و
سایر رفتارهای اخیر نیروهای امپریالیستی ،به طور هولناکی به همۀ بازیگران منطقه آموخته است
که هیچ امکانی برای معامله با امپریالیسم وجود ندارد.
وقتی حسن نصراللـه میگوید ،حال ،ما درگیر جنگی برای اخراج امپریالیستها هستیم ،از
نتیجۀ جتربه چندین دهه مذاکرات پشت پرده با امپریالیستهای آمریکا صحبت میکند ،که هیچ
مثری به بار نیاورد .او و دیگر رهبران جبهۀ مقاومت به این نتیجه رسیدهاند که امکان دستیابی به
هیچ توافقی با امپریالیستها وجود ندارد .تنها راه ممکن شکست نظامی و سیاسی آنها و بیرون
راندنشان از منطقه است .البته ،هدف استراتژیک طوالنی ،جنگی است که تا حد ممکن نیروی
امپریالیستها را فرسوده کرده و تودههای مردم خاورمیانه را نیز به این باور برساند که امپریالیسم،
هیوالی شکستناپذیری نیست .آنچه که امروز فلسطینیها ،لبنانیها ،یمنیها ،و ایرانیها اجنام
میدهند ،درستی این حکم قدیمی مائو را نشان میدهد که «امپریالیسم ببری کاغذی است» که توان
درگیری درازمدت ندارد.
ادامۀ نقشۀ راه جبهۀ مقاومت را ،که از سالها پیش تدارک دیده شده بود ،بعد از ۷اکتبر بهتدریج
شاهدیم .حرکت اول ،آغاز درگیری حماس و جبهۀ مقاومت فلسطین در غزه و دیرتر در کرانۀ باختری
علیه اسرائیل؛ حرکت دوم ،آغاز حمالت حزباللـه لبنان به شمال اسرائیل؛ سپس حمله نیروهای
شبهنظامی در عراق به نیروها و پایگاههای آمریکایی و حتی شلیک چند موشک به داخل اسرائیل؛
حرکت سوم ،حمالت انصاراللـه یمن به کشتیهای [مربوط به اسرائیل و متحدین و پشتیبانان آن] در
دریای سرخ ،که موجب اختالل جدی در حمایت اقتصادی از اسرائیل و حمل و نقل جهانی شده است؛
و در ادامه میتوان انتظار باز شدن جبهۀ ششم در سوریه به کمک نیروهای ایرانی در بلندیهای
جوالن علیه اسرائیل را داشت.
توضیحات مترجم
در متام مبارزات ملتهای حتت سلطه در مقابل نیروی استعمارگر یا قاهر امپریالیستی،
ِ
قدرت عظیم دشمن که همواره دو دیدگاه و نظریه احنرافی مطرح میشود :دیدگاه سازشکار و مقهور
به نیروی مردم ایمان ندارد؛ و دیدگاهی دیگر که با درک نادرستی از واقعیت ،میدان جنگ و توازن
قدرت میان مردم و خصم ،معتقد به پیروزی سریع و آسان است.
مائو تسه تونگ ،رهبر انقالب چین زمانیکه مردم چین درگیر مبارزه با ارتش جرار امپریالیسم
ژاپن بودند ،در مقالۀ «دربارۀ جنگ طوالنی» ۲در نقد نظریۀ اول مینویسد « :قبل از وقوع جنگ
مقاومت ،درباره انقیاد ملی زیاد صحبت میشد .مث ً
ال گفته میشد« :سالح چین از دیگران ضعیفتر
است و از اینرو جنگیدن بهمفهوم شکست حتمی خواهد بود ...اگر چین به مقاومت مسلحانه اقدام
کند ،مطمئنًا سرنوشتی بهتر از حبشه خنواهد داشت ...بدین ترتیب ،طرفداران شکست طلب تئوری
انقیاد ملی پا به میدان گذاشته به مردم میگویند ،پیروزی نهائی از آن ما نیست و چین به انقیاد
درخواهد آمد».
مائو در ادامه ،با انتقاد از گروه دوم ،همانهایی که پیروزی بر نیروهای ژاپنی را بسیار ساده
میانگارند ،مینویسد« :برخی از دوستان عجول هم به میدان آمده به مردم اعالم میکنند :چین
میتواند بیآنکه کوشش زیادی به خرج دهد ،خیلی زود پیروز شود ....طی این ده ماه جنگ مقاومت،
انواع و اقسام نظرات دیگری هم که حاکی از شتابزدگی هستند ،سربرآوردهاند .مث ً
ال ،در اولین
روزهای جنگ مقاومت ،عده زیادی هم با خوشبینی بی اساسی به ژاپن کم بها میدادند .در اثنای
نبرد شانگهای عدهای میگفتند« :اگر ما بتوانیم سه ماه دوام بیاوریم ،اوضاع بیناملللی حتمًا تغییر
خواهد کرد؛ قطعًا احتاد شوروی قوای خود را اعزام خواهد منود و جنگ متام خواهد شد ».این افراد
در ارزیابی چشمانداز جنگ مقاومت بهطور عمده به کمک خارجی امید میبستند ...اما طرفداران
تئوری پیروزی سریع نیز در اشتباهاند .آنها یا تضاد بین قوی و ضعیف را کام ً
ال فراموش میکنند
و مترکزشان تنها بر تضادهای دیگری است و در ارزیابی امتیازات چین چنان مبالغه میمنایند که
کمترین قرابتی با واقعیت نداشته و اصو ً
ال قلب ماهیت است؛ یا مثل این ضرباملثل قدیمی که:
«یک برگ کوچک جلوی چشم ،مانع دیدن کوه تای میشود» ،تناسب نیروها د ر زمان و مکان معینی
را تناسب نیروها در کل تلقی میکنند و خود را بر حق میدانند .در یک کالم ،آنها جرأت اعتراف به
این حقیقت را ندارند که دشمن قویست و ما ضعیفیم».
هوشی مین ،رهبرمبارزۀ مردم ویتنام علیه امپریالیسم ،نیز دربارۀ کسانی که به طور پیشرس،
زمان قیام عمومی علیه فرانسویها را بسیار نزدیک پیشبینی میکردند مینویسد« :۳بیشتر از هر
چیز باید به خاطر داشت که جنگ مقاومت ،درازمدت و دشوار ،اما بیتردید منجر به پیروزی خواهد
شد .جنگ مقاومت باید درازمدت باشد ،زیرا جمعیت و قلمرو ما کوچک و میهنمان فقیر است.
تدارکات درازمدت و همهجانبه باید توسط متامی خلق مهیا شود .همیشه باید به خاطر بسپاریم که
مهاجمان فرانسوی نسبت به ما بسیار قویترند ،بهعالوه از همکاری انگلیسیها و آمریکاییها نیز
برخوردارند».
ِ
دیدگاه یکی معطوف به تسلیم در برابر دشمن قویتر از خود ،و هر دو رهبر پس از انتقاد از دو
دیگری با توصیه به تعجیل در جنگ بر مبنای دست کم گرفنت دشمن و ساده انگاشنت پیروزی بر آن،
به این نتیجه میرسند که جنگ علیه متجاوزین استعمارگر و امپریالیست ،جنگی طوالنی و از نظر
شکل نامتعارف خواهد بود.
هوشی مین در گزارش به دومین کنگره حزب کارگران ویتنام ،گفت« :در آن زمان اختالف میان
نیروهای ما و دشمن چنان عظیم بود که بعضی اشخاص ،جنگ مقاومت ما را به گآلویز شدن «ملخ
و فیل» تشبیه میکردند .اگر تنها از زاویۀ قدرت مادی و موقعیت آن حلظه نگاه کنیم ،این تشبیه
چندان هم بیراه نبود .راستش را بخواهید در برابر هواپیمایهای جنگنده و توپخانۀ دشمن ،ما تنها
چوبهای خیزران در دست داشتیم ( )...اما نگاه ما نه تنها به آن حلظه بلکه به آینده نیز بود ،و
نسبت به روحیه و توانایی تودههای مردم و ملت خود اعتمادی راسخ داشتیم .پس به آن دسته از
اشخاص متزلزل و بدبین از روی عزمی قاطع میگوییم:
«آری اکنون ملخ در برابر فیل در تقالست
۴
اما فردا ،فیل از پا درخواهد آمد».
تاریخ نشان داد که دیدگاه هوشی مین درست بود و خلق ویتنام «فیل» امپریالیسم آمریکا را از
نفس انداخت.
منابع
1. https://www.youtube.com/watch?v=BnTb86jbi6s
.۲مائوتسه تونگ منتخب آثار ج دوم ،مقالۀ «دربارۀ جنگ طوالنی»،
ماه مه۱۹۳۸
.۳هوشی مین گزیدۀ آثار« ،گزارش سیاسی به دومین کنگرۀ حزب
کارگران ویتنام» ،فوریه ۱۹۵۱
.۴همان جا
مهاجران استعمارگر
در فلسطین
جان بالمی فاستر
این نسلکشی که توسط دولت اسرائیل بر مردم فلسطین حتمیل میشود ،اینک (این مقاله در
اواسط آذرماه ۱۴۰۱نگاشته شده) به مرحله مرگبار خاصی رسیده است و به نکبت دوم و شاید نکبت
نهایی (اشاره به اخراج گسترده فلسطینیها از سرزمینهای خود در سال )۱۹۴۸منجر شده است .در
این شرایط ،بسیار مهم است که به مفهوم مهاجرنشینی استعماری ،همانطور که در طول یک قرن و
نیم گذشته ،موضوع نقد مارکسیستی استعمار/امپریالیسم بوده است ،روی آوریم.
کارل مارکس در جلد اول کتاب کاپیتال ،در فصلی با عنوان «تکوین سرمایهدار صنعتی» ،تأکید
خاصی بر مفهوم واقعی استعمار -یعنی استعمار مهاجرنشین (از کلمۀ التین ،colonusبه معنای
مهاجر) -دارد .به گفته او« ،البته رفتار با جمعیت بومی در مستعمرههای دارای کالن کشتزار
که منحصرًا برای جتارت صادراتی برپا شده بودند ،مانند هند غربی [جزایر کارائیب] و کشورهای
ثرومتند و پر جمعیتی مانند مکزیک و هند که به تاراج رفته بودند ،هولناکتر از هرجای دیگر بود».
همانطور که او به طعنه اشاره کرد« ،خصلت مسیحی انباشت بدوی ،پنهان نشد» .مارکس بهعنوان
محقق یونان باستان ،با تاریخ مستعمرههای مهاجران آتن یا کلروشیها آشنا بود ،جایی که کل
جمعیت به زور از آجنا اخراج میشدند تا راه را برای مهاجران باز کنند .مستعمرات مهاجرنشین،
چه باستانی و چه مدرن ،مستقیمًا زمین را مصادره میکنند و در این فرآیند ،نابودی کامل جمعیت
بومی را -به معنای قرن هجدهم و نوزدهم این واژه ،که هم شامل انقراض و هم اخراج میشود -
ترویج میکنند .مارکس با اشاره به «پیورتینهای نیوانگلند (شش ایالت اولیۀ آمریکا که به این نام
خوانده میشدند - .م) ،این منونههای مالیم پروتستانیسم» ،نشان میدهد که چگونه آنها به حکم
محفل خود به «نابودی» ساکنان اصلی از طریق ابزارهایی مانند تصویب قوانینی برای تعیین قیمت
بر پوست سر مردم بومی ،مردان ،زنان ،و کودکان ،کمر بستند.
در رابطه با «جنگ فتح» که انگلیس علیه ایرلند به راه انداخت ،او آگاهانه خاطرنشان کرد که
انگلیسیها همان ابزاری را به کار بستند که بعدًا نیز «علیه سرخپوستان» مورد استفاده قرار دادند.
در زمان الیزابت اول و اولیور کرامول« ،برنامه این بود که ایرلندیها را حداقل تا رودخانه شانون
نابود کنند ،سرزمین آنها را بگیرند و مستعمرات انگلیسی را به جای آنها مستقر کنند ».با این
وجود ،تالش برای اجنام این امر به دلیل مقاومت ترکیبی ایرلند ناموفق بود و نتیجه آن حتمیل صرف
یک اشرافیت مالک زمین بود (کارل مارکس ،سرمایه ،جلد ،۱ترجمۀ حسن مرتضوی ،انتشارات الهیتا ص.)۷۷۶
در اواخر قرن نوزدهم ،مستعمرههای اصلی مهاجران انگلیسی در ایاالت متحده ،کانادا و
استرالیا ،تا حد زیادی نسلکشیهای مربوطه علیه ساکنان بومی را ،به پایان رسانده بودند .با
وجود این ،مبارزات مردمان بومی در این سرزمینها ،تا به امروز ادامه دارد( .جتربه در نیوزیلند به
نوعی منحصربهفرد بود ،زیرا مقاومت مائوریها به حدی مؤثر بود که منجر به تداومش تا امروز شده
است) .کشورهای حتت استعمار بریتانیا در جنوب صحرای آفریقا ،مانند آفریقای جنوبی ،زیمبابوه
(رودزیای سابق) ،و کنیا نیز در معرض انواع استعمار مهاجران سفیدپوست قرار داشتند ،اما این
امر به دلیل بزرگی جمعیتی که استعمارگران با آن مواجه بودند ،به طور کامل اجنام نشد و منجر به
ایجاد نهادهای تبعیض نژادی شد .در اجلزایر نیز مهاجران استعمارگر فرانسوی با شرایط مشابهی
در دهۀ ۱۸۳۰مواجه شدند (که مورد انتقاد مارکس قرار گرفت) .در اواسط قرن بیستم ،جنگ فرانسه
و اجلزایر ،و پس از آن استعمارزدایی ،به اوج خود رسید.
آپارتاید اسرائیل در فلسطین اشغالی ،پس از نکبت (در سال ،)۱۹۴۸محصول شرایطی بود که
با توجه به اندازه جمعیت فلسطینی نسبت به مهاجران ورودی ،مشابه شرایطی بود که استعمارگران
بریتانیایی و فرانسوی در آفریقا جتربه کردند .با این وجود ،آپارتاید در سرزمینهای اشغالی همواره
به عنوان یک چارۀ موقت تلقی میشد ،در حالی که هدف بلندمدت استعمار شهرکنشینان
صهیونیست ،همچنان نابودی فلسطینیان بوده است .در واقع ،آنچه عمدتًا باعث شد تا استعمار
شهرکنشینان به عنوان یک مفهوم تاریخی و نظری عمده دوباره ظهور کند ،حضور فزاینده آن در
فلسطین اشغالی توسط اسرائیل در قرن بیستم بود .پروژه استعماری شهرکنشینان از نظر تاریخی
ناشی از واکنش «صهیونیستی» بسیاری از یهودیان اروپای شرقی به یهودیستیزی شدید ،در اواخر
قرن نوزدهم بود که آگوست ببل از آن به عنوان «سوسیالیسم احمقها» یاد کرد .این واکنش سپس
توسط بریتانیا به عنوان بخشی از سیاست بلندمدت آنها در منطقه ،که با اعالمیه ۱۹۱۷بالفور آغاز
شد ،دستخوش تغییراتی شد.
همانطور که روزالیند پچسکی در مقدمه کتاب سرزمینی با مردمش توضیح داده است،
«پروژه استعماری شهرکنشینان برای «عربزدایی» فلسطین و قرار دادن متام فلسطین تاریخی
حتت حاکمیت صهیونیستی ،از مدتها قبل از نکبت و حتی هولوکاست نازیها آغاز شده است.
اساسنامه سال ۱۹۲۹صندوق ملی یهودیان (ص.م.ی) آژانس نیمه دولتی که اساسًا توزیع زمین
در سراسر سرزمین حتت کنترل اسرائیل را تا به امروز مدیریت میکند ،با اعالم اراضی ص.م.ی به
عنوان «مالکیت مسلم مردم یهود» تأکید کرد که تعهدی نسبت به منافع همه شهروندان ندارد ،بلکه
فقط به نفع مردم یهود عمل میکند .پس از هولوکاست ،جنگ جهانی دوم و آواره شدن صدها هزار
یهودی اروپایی ،کسانی که به صهیونیسم پیوسته بودند ،به طور فعال ایجاد یک «وطن یهودی»
جدید در فلسطین را دنبال کردند که در آن زمان خانه بیش از یک میلیون فلسطینی با زمینههای
فرهنگی و مذهبی بسیار متفاوت بود .استعمار شهرکنشینان صهیونیست با مستگیری فزاینده
جهت تبدیل کل فلسطین به یک کشور یهودی ،حامی هژمونیک جدیدی در ایاالت متحده پیدا کرد.
موضوع استعمار شهرکنشینان به عنوان یک مفهوم انتقادی ،که مستقیمًا درخور مناقشه
اسرائیل/فلسطین است ،در اوایل سال ۱۹۶۵در جزوهای از فائز سایق با عنوان استعمار
صهیونیستی در فلسطین مورد توجه قرار گرفت .سایق استدالل کرد که «استعمار صهیونیستی»
هدف خود را ایجاد یک «جامعه شهرکنشین» قائم به خود ،و نه وابسته به یک کشور ،که «اساسًا
با ادامه حضور جمعیت بومی در کشور مورد طمع ،ناسازگار است ،قرار داد» .در همان زمان ،مورخ
امپراتوری بریتانیا ،دی کی فیلدهاوس ،اثر مهم خود ،امپراتوریهای استعماری را منتشر کرد،
که در آن ،از طبقهبندی مستعمرات مشابه مارکس استفاده میکرد و تأکید زیادی بر «مستعمرات
شهرکنشینی» (بدون ورود به مسئله اسرائیل/فلسطین در این رابطه) داشت.
ِ
جدید» ژان با این حال ،در ژوئن ۱۹۶۷و در بحبوحه جنگ اعراب و اسرائیل بود که مجله «عصر
پل سارتر ،یک نسخه ویژه هزار صفحهای با عنوان «درگیری اعراب و اسراییل» منتشر کرد که شامل
یک مقالۀ طوالنی از مارکسیست بزرگ فرانسوی ،متخصص خاورمیانه ،ماکسیم رودنسون ،با
عنوان اسرائیل :یک دولت استعماری-شهرکنشین؟ بود .رودینسون پسر زوج مهاجر یهودی
روسی-لهستانی بود که در حزب کمونیست فرانسه فعال بودند و در آشویتس درگذشتند .حتلیل
او از استعمار شهرکنشینان اسرائیلی تأثیر مطلوبی بر روزنامهنگار رادیکال آی.اف .استون
در ایاالت متحده گذاشت که در نقدی با عنوان «جنگ مقدس» در نیویورک ریویو آو بوکس،
سهم رودینسون را در مجلۀ سارتر« ،درخشانترین بخش» خواند .کار رودینسون در مورد استعمار
شهرکنشینان اسرائیلی قرار بود در سال ۱۹۷۳به زبان انگلیسی منتشر شود .نقطه عطف دیگر،
انتشار مقالهای در سال ۱۹۷۲در مجلۀ نیو لفت ریویو حتت عنوان «استعمارگری شهرکنشینان
سفیدپوست و افسانه امپریالیسم سرمایهگذاری» بود که توسط آرگیری امانوئل نوشته شده بود.
(شهرت او بهواسطۀ اثرش :مبادله نابرابر بود) .اما حتلیل امانوئل عمدتًا به استعمار شهرکنشینان
در آفریقا و در مقابل خاورمیانه مربوط میشد.
رودینسون در اسرائیل :یک دولت استعماری -شهرکنشین؟ گفت« :این اتهام که اسرائیل
یک پدیده استعماری است ،تقریبًا متفقالقول ،توسط همۀ روشنفکران عرب ،چه در راست و چه در
چپ ،مطرح میشود .این موردی است که نظریهپردازی مارکسیستی با روشنترین پاسخ به الزامات
«ایدئولوژی ضمنی» جهان سوم ارائه کرده و به طور گسترده مورد پذیرش قرار گرفته است ».او در
ارزیابی وضعیت اسرائیل/فلسطین ،مانند مارکس ،تأکید کرد که جنبش صهیونیستی مناینده
«استعمار به معنای یونانی» (کلروشیها) است که شامل حذف یا تبعید اجباری جمعیت حتت
سلطه و جایگزینی آنها توسط مهاجران است .او خاطرنشان کرد که در برخی موارد ،مانند نیوانگلند
و تامسانی ،استعمار شهرکنشینان ،شامل افراط گرایی آشکاری بود که در منطق استعمار
شهرکنشینان گنجانده شده بود .وجود اسرائیل به عنوان یک کشور استعماری شهرکنشین در
دنیای مدرن ،به معنای وابستگی مستمر این کشور به قدرتهای اصلی امپراتوری ،انگلیس و
فرانسه بود که یا خود ،دولتهای استعماری شهرکنشین بودند یا خالق کشورهای استعماری
شهرکنشین شدند .او نوشت« :هیچ راه حل انقالبی برای مشکل اسرائیل و اعراب وجود ندارد...
ممکن است جنگ تنها راه برونرفت از وضعیتی باشد که صهیونیسم ایجاد کرده است .این را به
دیگران واگذار میکنم که از این بابت دلیلی برای شادی پیدا کنند ».وی به ویژه با اشاره به صهیونیسم
نوشت« :این نوع اعتقاد به عصمت قوم خود ،یک پدیدۀ مکرر در تاریخ گروههای انسانی است و نام
دیگرش نژادپرستی است».
پیوندهای بیشماری بین ایاالت متحده با اسرائیل وجود دارد ،اما همانطور که رودینسون و
دیگران خاطرنشان ساختهاند ،بنیادیترین وجه اشتراک آنها استعمار شهرکنشینان است .همانطور
که مسیر امین در کتاب بیداری مجدد جهان عرب در سال ۲۰۱۶بیان کرد« :اسرائیل مانند ایاالت
متحده قرن نوزدهم ،فکر میکند که حق دارد مناطق جدیدی را برای گسترش استعمار خود فتح کند و
با مردمی که در اینجا به مدت دو هزار سال – یا بیشتر -زندگی کردهاند ،مانند سرخپوستانی که باید
شکار یا نابود شوند ،رفتار کند».
آنچه امروز در غزه و بقیه فلسطین اشغالی در حال وقوع است ،جنگ بین اسرائیل و حماس
نیست ،بلکه یک پاکسازی قومی کامل است که روند نسلکشی استعماری شهرکنشینان اسرائیلی
و پروژه صهیونیستی آن را با حمایت همه جانبه ایاالت متحده سرعت میبخشد .اسرائیل در حال
گسترش سیستماتیک مببارانهای سفرهای در غزه ،از جمله بیمارستانها ،مدارس ،خانهها و حتی
اردوگاههای آوارگان -هر جایی که مردمی پیدا میشوند – از شمال تا جنوب است .در ۱۶نوامبر
،۲۰۲۳نیروهای اسرائیلی بروشورهایی را در سرتاسر جنوب غزه پرتاب کردند که در آن به مردم
میگفتند یا بیرون بیایند ،یا محو شوند .همانطور که آوی دیشتر ،وزیر کشاورزی اسرائیل در ۱۱
نوامبر به صراحت گفت« :ما اکنون در واقع در حال گسترش نکبت غزه هستیم».
واشنگنت تنها مرکزی خارج از خود اسرائیل است که این قدرت را دارد تا نسلکشی را طبق
قوانین بیناملللی فورًا متوقف سازد .با این حال ،به جای اعتراض -مانند اکثر کشورهای جهان -با
توافق و حمایت هر دو حزب اصلی ،سالحهای الزم برای نسلکشی را فراهم میکند .این یک نقطه
عطف ،نه فقط برای اسرائیل یا فلسطین ،بلکه برای کل جهان است.
فئودالیسم غرب
ِ تکنو
در برابر رشد گروه
کشورهای بریکس
منبع :نیو ایسترن آوتلوک ۲۷ /مارس ۲۰۲۴
فیل باتلر /مترجم :م البرزی
اگر در صفحه ۲۸گوگل نیوز داستان مهم روسیه و هند را بخوانید ،به اهمیت آنچه واقعًا بین
دو کشور عضو بریکس میگذرد پی خواهید برد .بسیاری از کسانی که این مطلب را میخوانند،
شاید ندانند که ناراندرا مودی ،خنستوزیر هند ،انتخاب مجدد والدیمیر پوتین را به عنوان
رئیسجمهور فدراسیون روسیه تبریک گفت و از تعمیق مشارکت راهبردی بین دو کشور خبر داد.
روسیه و هند ـ شرکای راهبردی ـ آیا این نباید یکی از مطالب صفحه اول نیویورک تایمز باشد؟
خب ،نه.
طبعًا ،ماشین تبلیغاتی غرب ابزار خود را برای کنترل آسیبها به کار انداخته است .مؤسسه
صلح ایاالت متحده که در واقع یک باشگاه جشن و سرور جنگافروزان است ،در ماه فوریه
ادعا کرد ،روابط روسیه و هند شکننده است .حاال حقیقت میزان شکنندگی این رابطه را از زبان
خنستوزیر از شبکه اخبار ۱۸در دهلینو (به نقل از توئیت مودی در ایکس) بخوانیم:
«من با رئیسجمهور پوتین صحبت کردم و به مناسبت انتخاب مجدد وی به ریاست جمهوری
فدراسیون روسیه به او تبریک گفتم .ما توافق کردیم که برای تعمیق و گسترش بیشتر مشارکت
استراتژیک ویژه و ممتاز هند و روسیه در سالهای آینده با یکدیگر همکاری کنیم».
من از این پیام هیچگونه شکنندگی بین کشورهایی که برای دههها روابط خوبی داشتهاند،
دریافت منیکنم .با این حال ،زعمای نظام فئودالی/سرمایهداری که ما را در غرب اداره میکنند
هنوز هم میتوانند رؤیاپردازی کنند .یانیس واروفاکیس ،به طور درخشانی (و البته گاهی هم
گیجکننده) در کتاب جدید خود نئوفئودالیسم قویًا در مورد جنگهای ژئوپلتیکی جاری غرب
علیه شرق ،صحبت میکند .این کتاب با عنوان «تکنوفئودالیسم؛ چیزی که سرمایهداری را نابود
کرد» ،سرمایهداری را به مثابه مردهای در میان یک «دگرگونی دورانی» و عقب ِ
گرد در زمان اعالم
میکند .واورفاکیس با ایجاد متثیل زیر ،نظر خود را درباره تکنوکراتها ،دارائی و قلمرو نفوذشان
تبیین میکند .نام اول «مارک» را در جایی که جف ذکر شده است* وارد کنید (منظور مارک
زاکربرگ و جف بزوس ،دو سوپر میلیاردر آمریکایی است- ،م ).تا به صحت نظریه اقتصاددان
یونانی پی ببرید:
«این صحنه را تصور کنید که گویی مستقیمًا از کتابهای علمی ختیلی گرفته شده :وارد
شهری میشوید؛ مردم مشغول خرید و فروش ابزار ،لباس ،کفش ،کتاب ،آهنگ ،بازی و فیلم
هستند .ابتداهمه چیز عادی به نظر میرسد .تا اینکه متوجه یک چیز عجیب میشوید .بهنظر
میرسد همه مغازهها و در واقع همه ساختمانها متعلق به پسری است به نام جف .عالوه براین،
همه در خیابانهای مختلف قدم میزنند و فروشگاههای مختلف را میبینند ،چون همه چیز به
واسطه َالگوریتم او تنظیم شده ...آلگوریتمی که به ِ
ساز جف میرقصد».
کسی که چند سال پیش میتوانست خنستوزیر یونان باشد ،از جف (بزوس ،مالک آمازون)
استفاده میکند تا نشان دهد که ما چگونه صرفًا با توئیت یا ُپست کردن پیامی ،برای شرکتهای
فناوری ارزش تولید میکنیم .در مورد بزوس ،واروفاکیس اشاره میکند که در واقع بنیانگذار
آمازون سرمایه تولید منیکند ،بلکه فقط بهره مالکانه دریافت میکند .وی میگوید که این
سرمایهداری نیست ،بلکه فئودالیسمی است که بر شهروندانی ناآگاه از آنچه روی میدهد ،حتمیل
شده است .توصیه میکنم به مقاله گاردین* درباره این کتاب رجوع کنید ،با بازگشت به وضعیت
روسیه و هند ،بهراحتی میتوان درک کرد که چگونه غرب به واسطه تکنوکراتها و پولهای به
ارث رسیده در خانوادههای فوق ثرومتند (مانند راکفلرها -م ).اداره میشود که فقط ثروت بدون
ارزش خلق میکنند و از هر سیستمی که سرمایهداری در آن سرمایه واقعی ایجاد کند ،هراس دارد.
صنایع مختلف روسیه ،چین و به خصوص هند کسانی را که صحنهگردان بازیهای فریبکارانه
غرب هستند ،به وحشت میاندازند .با همه این حرفها ،واشنگنت و متحدانش یا فقط حرف
میزنند یا مبباران میکنند ،رقابت واقعی حذف شده است.
بنابراین ،رابطه با آمریکا ،بدون داشنت هیچ مزیتی برای هند یا حتی اروپا ،به جز سالحهایی
که برای محافظت در برابر دشمنان خیالی یا ساختگی ارائه میدهد ،واقعًا در وضعیت ناگواری
است .و هرچه اوضاع بدتر شود ،رسانهها ،اتاقهای فکر ،و رهبران دستنشانده فریادشان نسبت
به «ارزشهای دموکراتیک!» بیشتر بلند میشود .حاال وضع ما پادوها و رعیتها چه میشود؟
ما باید خیلی ساده به کیش نظام نوفئودالی درآییم ،اگرنه ،هر چیزی با ارزش زیر صد تریلیون دالر
باد هوا میشود.
جالبتر از همه این است که بر اساس گزارش بانک جهانی ،فدراسیون روسیه از جهت
تشکیل سرمایه ناخالص ثابت (جی.اف.سی.اف) از آمریکا پیشی گرفته است (۲۲درصد تولید
ناخالص ملی روسیه در برابر ۱۲درصد آمریکا) .در مورد هند هم ،کشور مودی ،آمریکا را با
۲۹درصد حتتالشعاع قرار داده است .برای کسانی که آشنائی ندارند ،این یک شاخص معنادار
از فعالیتهای جتاری آینده ،اعتماد جتاری ،و الگوهای رشد اقتصادی است.
در نهایت ،روسیه و هند حتت برنامه «مشارکت استراتژیک ویژه و ممتاز» با یکدیگر پیوند
دارند .هر دو کشور همچنین از ایجاد نظم جهانی چند قطبی ،که در آن هر دو کشور «قطب» هستند،
حمایت میکنند .بدین ترتیب علم زیادی الزم نیست تا بفهمیم چرا همه ۶۵هزار متخصص
«انستیتو صلح ایاالت متحده» ،که از سال ۱۹۸۴با بودجه دولتی آموزش دیدهاند ،مشارکت
کشورهای بریکس را زیر نظر گرفتهاند .مطمئنم که خوانندگان میتوانند به این نتیجه برسند که
زعمای سرمایهداری و تکنوکراتها (به ویژه جرج سورس) ،باید زانو بزنند و دعا کنند تا مردم
آمریکا نفهمند که ایران هم در توسعه سرمایهگذاری از آمریکا پیشی گرفته است (۲۷درصد در
تولید ناخالص ملی) .مگر ما آنها را حتریم نکردهایم؟
* https://www.theguardian.com/world/2023/sep/24/yanis-varoufakis-technofeudalism-capitalism-
ukraine-interview
منبع:
https://journal-neo.su/27/03/2024/the-wests-technofeudalism-versus-the-brics-growth-forecast/
۱
پکن 1989و میدان تیان ِ
آمنن ِ
بخش دوم
نویسنده مقاله ۳۵توضیح به زبان انگلیسی دارد .عالقمندان میتوانند برای مطالعه آنها به اصل کتاب که مترجم
در پانویس بخش اول (در شماره ۲۲دانش و امید) معرفی کرده است ،مراجعه نمایند.
1. fast-shrinking
بود که در ،1992بر اساس نقل قول از مقامات اثبات کرد که چندین ماه پیش از پاکسازی میدان
تیانآمنن در چهارم ژوئن [« :]1989سازمان سیا با یاریرساندن به فعالین دانشجویی به این جنبش
ضد دولتی شکل و شمایل بخشید ،این سازمان با فراهمآوردن ماشینهای حتریر ،و دستگاههای
فکس ،و سایر ادوات به این دانشجویان کمککرد تا پیغامشان را منتشر کنند».دخالت دستگاههای
اطالعاتی غربی بهشدت ظنانگیز بوده است ،و با آن سرعتی که آنها در چین توانستند تا مهمترین
معترض حامی غرب را پیدا و دستچین کنند ،بعدتر مشخص کرد که روابط نسبتًا طوالنیای
ِ رهبران
بین آنها برقرار بوده است.
تصویر متحرکی که نشاندهد احتما ً
ال در میدان تیانآمنن معترضین ِ2
علیرغم فقدان کامل از
کشتهشدهاند ،همانطور که منابع غربی تقریبًا بهشکل متفقالقولی ادعای کشتهشدن آنها را
داشتهاند ،این واقعه در خبررسانی غربی از طریق تصویرهایی از ستون بیحرکت تانکهای ارتش
آزادیبخش خلق ( )PLAکه یک شهروند چینی راه آنها را سد کرده بود ،بدل به مناد این جنبش
شد« .سیمایی ماندگار ،مشهورترین تصویر از این قتلعام» بود که مورد توجه قرار گرفت،این
سازی حامی دموکراسی‘ که در
ِ جنبش ’غربی
ِ تصویری بود که تا حد زیادی در غرب بهسان منادی از
’اقتدارگرای سرکوبگر‘ قد علم کرده بود ،ترسیم شد .همانند جنبههای بسیاری از حنوه
ِ رژیم
برابر ِ
تصویرسازیهای غرب از وقایع آن روز ،این تصویرهم بههیچ وجه برمبنای حقایق قرار نداشت .اگر
تصاویر کامل
ِ چه تنها قسمت تقطیعشده کوتاهی توسط منابع غربی منایش داده شد ،با این حال
ژوئن 1989در حال ترک میدان تیانآمنن بود .این تصاویر
ِ آشکار کرد که آن ستون زرهی در پنجم
نشان دادند که نهتنها آن مردی که در برابر ستون تانکها ایستاده بود مانع از حرکت تانکها از
کنارش نشد ،بلکه حتی به وی اجازه دادند تا به باالی یکی از آنها برود .این تصویری بود که مطلقًا
منیشد با نشاندادن آن به تأمین منافع غرب کمک کرد ،و در نتیجه برش کوچکی از آن فیلم بود که
بهطور مداوم و بهشکل حتریفشدهای ۳منایش دادهشد.
پیامهای مخابراتی از جانب سفارختانه ایاالت متحده در پکن که توسط ویکیلیکس ۴در سال
2016منتشر شد ،برخی از ارزشمندترین ادراکات درست و عمیق در خصوص رخدادهای میدان
تیانآمنن را بهدست داد .این پیامهای مخابراتی همانند گزارشی از وقایع حادثشده ،برای مقامات
دولتی ایاالت متحده ارسال شد ،این پیامها شدیدًا با گزارشات ُپرآبوتاب در رسانههای غربی که
برای مصرف عامه مردم فرستاده شد ،در مغایرت قرار داشتند .با عنایت به پیامهای ارسالی از
سفارت ،هنگامی که سربازان چینی برای متفرقکردن معترضان به میدان تیانآمنن گسیل شدند،
2. footage
مقصود فقدان فیلمهای خام یا بهعبارت دیگر ویرایشنشده از قتلعام معترضین در واقعه چهارم ژوئن است.
3. out of context 4. Wikileaks
یک دیپلمات شیلیایی و همسر وی در آجنا حضور داشتند .آن دو توانستند تا برای دفعات مکرری
در صحن میدان تیانآمنن حاضر و از آن خارج شوند ،و با اذیت و آزار نیز مواجه نشدند .بر اساس
توضیح این دیپلمات ،سفارختانه ایاالت متحده گزارش داد که« :او شاهد ورود نیروی نظامی به این
میدان بود و هیچگونه آتشباری گسترده ِی تسلیحات بر روی ازدحامات جمعیت را ندید ،هرچندکه
شلیکهای گاهوبیگاهی به گوش میرسید .وی گفت که اغلب گروههای سربازانی که وارد آن میدان
شدند در واقع فقط به لباس و ادوات ضد شورش ۵مجهز بودند :باتومهای پالستیکی و چماقهای
چوبی .از آنها توسط سربازان مسلح پشتیبانی بهعمل میآمد» .از همه مهمتر ،و متامًا مغایر با
ادعاهای غربی ،این دیپلمات شاهد «هیچ آتشباری گستردهای بر روی ازدحام دانشجویان در آن
حلظه» نبود .سپس این دانشجویان با ترک میدان تیانآمنن موافقتکردند ،و ابدًا در آجنا حوادثی
که سبب تأثیری مرگبار شود توسط مقامات چینی بهکار گرفته نشد« .در آن موقع توافقی حاصل
شد تا دانشجویان عقبنشینی کنند ،دستهایشان را به یکدیگر دادند تا ستونی را تشکیل دهند،
شرق میدان را ترک کردند »،اعتراضات خامته یافت ،این ِ
مست گوشه ِی جنوب ْ این دانشجویان از
غربی غالب در آن زمان اضافه کنید که «در آجنا هیچ قتلعامی
ِ منبع را به حنوه تصویرسازیهای
صورت نپذیرفت».در آن موقع شیلی بهحلاظ سیاسی حامی و همعقیده با ایاالت متحده امریکا
بود ،و توصیفات دیپلمات آن موثق بهنظر میرسد.
رئیس دفتر سابق روزنامه واشینگنت پست در پکنِ ،جی َمتیوس ،بهطرز مشابه در 1998بر
شهود بیان میدارد که به آن دانشجویانی
ْ ِ
توصیفات اثباتشده خالف میلش اعتراف کرد که« :متامی
که در میدان تیانآمنن باقیمانده بودند ،آن هنگام که لشکریان ارتشی به آجنا رسیدند اجازه داده
شد تا میدان را بهشکل صلحآمیزی ترک کنند» .او ’کشتار میدان تیانآمنن را بهسان افسانهای
توصیف ،و تأکید کرد که «دشوار است تا روزنامهنگاری را یافت که بهشکلگیری این دیدگاه ناروا
کمک نکرده باشد».در خصوص عدمقطعیت در امکان اتکا به منابع بهکار رفته برای این ادعا که
کشتارعامی بهوقوع پیوسته ،متیوس خاطر نشان کرد:
کشتارعام سحرگاه تیانآمنن از توصیفات دروغین چندین شاهد شروع شد...
ِ
۶
افسانه ارجتاعی
منتشرشده خنستین وهله در مطبوعات هنگکنگ پدیدار شد :یکی
ْ احتما ً
ال گستردهترین توصیف
دانشجویان دانشگاه چینهوا ۷اینطور تشریح کرد که مسلسلها تعداد زیادی از دانشجویان را در
ِ از
مقابل بناییادبود قهرمانان خلق ۸در وسط میدان تیانآمنن به گلوله بستند .تنها یک هفته پس از
ژوئن روزنامه نیویورک تایمز این نسخه مشهور را بهنظر مخاطبان رساند،
ْ این واقعه ،در دوازدهم
5. anti-riot gear 6. resilient tale 7. Qinghua or Tsinghua uni-
versity 8. Monument to the People’s Heroes
اما هرگز هیچ مدرکی دالبر اثبات درستی این توصیف یا تصدیق صحت ادعای بی-پشتوانه این
دانشجویی ُو ِوئر کایشی ۹گفت که او 200تن از دانشجویانی را دید که بهوسیله
ْ رهبر
شاهد پیدا نشدِ ...
تیراندازی نقش بر زمین شدند ،ولیکن بعدتر این اثباتشد که او میدان تیان-آمنن را چندین ساعت
هتل پکن
۱۰
قبل از این رخدادها ترک گفته بود ...یکی از خبرنگاران بیبیسی که از طبقه آخر ِ
نظارهگر واقعه بود ،گفت که سربازانی را دیده که بر روی دانشجویان حاضر در بناییادبود قهرمانان
خلق در مرکز میدان ،آتش گشودند .اما بهمانند بسیاری از روزنامهنگارانی که تالشکردند تا این
ِ
مسلط ۱۱نسبتًا ایمنی نظارهکنند که میتوانست واقعه را اثبات بهاصطالح قتلعام را از جایگاه
کندِ ،
وسط میدان تیانآمنن از آن هتل قابل رویت نبود.
متیوس با تأکید ورزیدن به دیدگاه فراگیر اشخاصی همچون ُو ِوئر کایشی و خبرنگار بیبی ْ
سی
شهود نوشتهاش را خامته داد« ،تا
ْ به جعل مدعیات یک قتلعام و جازدن دروغین خودشان بهجای
ی ُبرد ،هیچ احدی در آن شب در میدان
آجنایی که میتوان از طریق ادله قابلقبول به ماهیت واقعه پ
تیانآمنن جان خود را از دست نداد».
نیکوالس کریستوف خبرنگار نیویورک تایمز،
کسی که در آن زمان در پکن حضور داشت ،بیان
داشت که مدعیات یک قتلعام بهحلاظ چندین
«موضوع عمده» تردید برانگیز بود .او بهطرز موثری
موارد خالف واقع در مقاله حتریکآمیز ۱۲منتسب
ناشناس دانشگاه چینهوا که در مطبوعات هنگ کنگ منتشر و بهشکل گستردهای
ِ به آن دانشجوی
توسط منابع بریتانیایی نقل شد را نشان داد و بر ناهمخوانیهای عمده آن تأکید کرد ،مقالهای که
منبع بسیار مهمی برای ترفیعدادن حکایتی از یک قتلعام بود .کریستوف در خامته ،ابرام ورزید
دولتی حتی به فاصله اندکی از آغاز اعتراضات ،در راستای اثبات اینکه دانشجویان
ْ که «تلویزیون
سالخی نشدند فیلمی را منایشداد که آنها بهطور مساملتآمیزی بهدور از میدان ،راهپیمایی
میکردند».
همانطور که با گذشت مدتهای مدید منابعی که مدعی یک کشتارعام بودند بیاعتبار شدند،
بههمان سان نیز شمار رو به گسترشی از شهود درستی این حقیقت را اثبات کردند که ابدًا هیچگونه
۱۳
موارد نویسنده تایوانیاالصلی بهنام ُهو ِد ِ
جین ْ ذکرترین
ِ قتلعامی بهوقوع نپیوست .یکی از قابل
بود ،او در آن زمان برای نشاندادن همبستگی با دانشجویان در میدان تیانآمنن به اعتصاب غذا
متوصل شده بود .وی یادآور شد که« :برخی از افراد گفتند که تا 200نفر جان خود را در آن میدان از
دست دادند و سایرین نیز بهشکل غیرقابل باوری ادعا کردند که تا 2000نفر از بین رفتند .همچنین
حکایتهای دیگری بود که مدعی بودند تانکها دانشجویانی را که در تالش برای ترک آن محل
بودند زیرگرفتند .من بایستی بگویم که خود هیچ کدام از آنها را ندیدم .من شخصًا تا ساعت 6:30
بامداد در آن میدان حضور داشتم».
گراهام ِارنشو ۱۴خبرنگار رویترز ،که شب سوم تا چهارم ِ
ژوئن 1989را در مرکز میدان تیانآمنن
گذراند و با شمار بسیاری از دانشجویان مصاحبه کرد ،از راه رسیدن قوای نظامی در سحرگاه را
بهنظاره نشست و «شاهد پاکسازی محوطه میدان بود»ِ .ارنشو تصدیق کرد که اغلب دانشجویان تا
قبل از آن هنگام بهصورت صلحآمیز محل را ترک گفتند ،و چند صد نفر قلیل الباقی را نیز متقاعد
کردند تا آنها هم دست به عمل مشابهای زنند .در آجنا خبری از خشونتورزی نبود ،چه رسد به یک
کشتارعام.
خبرنگار آن زمان بیبیسی در پکن ،جمیز مایلز ،که برای سالها از اعمال دولت چین
۱۵
ِ حتی
انتقاد کرد و گزارشاتی را در خصوص آن واقعه نوشت 20 ،سال بعد دست به اعتراف زد« :من از جمله
آن روزنامهنگاران خارجی بودم که وقایع آن شب را به نظاره نشستم ...هیچ کشتارعامی در میدان
ن خبری غربی «دیدگاه
تیانآمنن بهوقوع نپیوست» .وی اینگونه به گفت ه خود خامته داد که عناوی
غلطی را اشاعه میدادند» و «هنگامی که ارتش به آجنا رسید پس از اجنام مذاکرات به معترضانی
که هنوز در آن میدان بودند اجازه دادند تا محل را ترک کنند».
سفیر وقت اسپانیا در پکنُ ،اهینیو ِب ُ
رگوالت ۱۶،در کتاب خود که در آن به این مسئله پرداخته، ُ
نوشته است که سازمان رسانه دولتی تلویزیون اسپانیا در 4ژوئن ،1989یک گروه تلویزیونی
۱۷
در میدان تیانآمنن مستقر کرده بود و اگر در آن محل کشتارعامی صورت پذیرفته بود ،آنها اولین
کسانی میبودند که این واقعه را ثبت و ضبط میکردند .او تأکید کرد که اغلب گزارشاتی که مدعای
هتل پکن اقامت
یک قتلعام را دارند توسط روزنامهنگاران غربیای ساخته و پرداخته شدند که در ِ
داشتند و اینکه این هتل قدری از میدان تیانآمنن فاصله داشت و این میدان از آجنا قابل رؤیت
نبود.
بریتانیایی هنگکنگ
ِ عال وهبر اینکه برای خنستینبار روایت یک کشتارعام از مستعمره
قوی غیرمعمولی را بهدست میآورد ،دیپلمات اسبق
شروع شد ،و از رسانههای بریتانیایی حمایت ِ
استرالیایی و رئیس اداره امور اتباع استرالیایی در توکیو ،گریگوری کالرک ،یکی از آن بسیارانی
بود که این روایت را به یک عملیات سیاهمنایی خبررسانی بریتانیایی ۱۸نسبت داد .او در سرتیتر
14. Graham Earnshaw 15. James Miles 16. Eugenio Bregolat Obiols
)17. Televisión Española (TVE 18. British black information operation
مقالهای درخور توجه برای روزنامه اینترنشنال بیزنس تایمز ۱۹در خصوص بیستوپنجمین سالگرد
آن واقعه گفت که« :کشتارعام در میدان تیانآمنن یک افسانه است ،متام آنچه که ما بهخاطر
میآوریم دروغهای بریتانیایی هستند»[ *،وی] در شرح این واقعه اینطور ارجاع میدهد که:
این ،یکی از قابلتوجهترین عملیاتهای سیاهمنایی خبررسانی پادشاهی انگستان -تقریبًا
اصلی به رگبار بسنت
ِ همکف با حکایت افسانهای سالحهای کشتار جمعی در عراق -بود .داستان
پکن توسط لشکریان چینی در
صدها نفر از دانشجویان معترض بیگناه در میدان مشهور تیانآمنن ْ
ژوئن 1989از آن زمان تاکنون تا حد زیادی بهوسیله بسیاری از شاهدانی که در
شب سوم و چهارم ِ
آن موقع در آجنا حضور داشتند بیاعتبار شده است؛ از جمله توسط یک گروه تلویزیونی اسپانیایی
خبرنگار خبرگزاری رویترز ،و خود معترضان ،کسانی که
ِ متعلق به تلویزیون دولتی آن کشور ،و
ی به آن محل وارد شد و
میگویند هیچ چیز بهوقوع نپیوست اال اینکه در آخر آن شب یک واحد نظام
نفر باقیمانده تقاضا کردند تا میدان را ترک کنند .تاکنون هیچکدام از این موارد ،مانع از
از صدها ِ
ِ
روایت این قتلعام نشدند. پذیرش و احیاء مداوم
ن میدهند که «قتلعام میدانتیانآمنن» اتفاق نیافتاده ،و
هر چند که ادله قابلقبول قویًا نشا
اقتدارگرای
ِ علیرغم اینکه چگونه بهسرعت چنین حکایت تأثیرگذاری بدل به منادی از ’دولت چینی
ژوئن 1989
غرب طرفدار دموکراسی‘ شد ،با این حال تظاهرات در ِ
’خیر حامی ِ
شیطان صفت‘ علیه ِ
پکن منجر به از دست رفنت جان انسانها شد .در مغایرت با ادعاهای غرب در
در جای دیگری از ْ
مورد کشتهشدن دهها هزار نفر از دانشجویان بیگناه در میدان تیانآمنن ،نبردهای خیابانی در جایی
دورتر از این میدان ،مابین سربازان و شورشیان ضد دولتی سبب مرگ صدها تَن شد .بر خالف
کشتارعام دانشجویان -که هیچگونه مدرک تصویری دالبر حمایت از آن وجود
ِ ادعای دروغین
ِ
گزارشات حمالت توسط افراطگرایان ناشناس علیه نیروهای ارتش ال ْ
متحرک کام ً ندارد -تصاویر
آزادیبخش خلق ( )PLAرا تصدیق کرد و اینکه بسیاری در خیابانها زندهسوزی و شکنجه شدند.
عمومی تصاویر مربوط به این واقعه که توسط همین تصاویر
ِ بههرحال ،پوشش خبری و اطالعرسانی
نشان شیوه محبوبی [در بین روشهای] ْ * بعدتر کالرک بهصورت جزئیتری تشریح کرد« :ساخت داستانهای بینام و
سیاهمنایی خبررسانی مقامات بریتانیایی است ،اما این مسئله هم مانع از آن نشد تا در 12ژوئن این خبر بر صفحه خنست
[روزنامه] نیویورک تایمز نقش نبندد ،همراه با تصاویر خیرهکنندهای از اتوبوسهای حامل سربازان و بهدنبال آن تصویری
از مرد تانکی ( )Tankmanــ عکسی از یک دانشجوی تنها [که] علیالظاهر تالش میکرد تا از ورود ستونی از تانکهای
کشتارعام ناموجه مورد پذیرش قرار گرفت»[ .کالرک]
ِ نظامی به آن میدان جلوگیری کند .از آن هنگام بود که این افسانه
بعدها تأکید کرد که «در خصوص آن مرد تانکی ،ما اکنون به واسطه آن عکاسی که خودش آن عکس را بهصورت گستردهای
هتل محل اقامتش در روز پس از آن شوروشها گرفت ،و [دیگر آنکه] آن منتشر کرد ،میدانیم که او آن تصویر را از پنجره ِ
تانکها در حال ترک میدان بودند ،نه اینکه به آن وارد شوند».
’Clark, Gregory, ‘Tiananmen Square Massacre is a Myth, All We’re “Remembering” are British Lies,
)International Business Times, June 4, 2014.
19. International Business Times
مسلم شده بود ،تقریبًا بهطور کامل از خبررسانی غربی مغفول ماند.
سربازان قربانی حمالت با مببهای آتشزا ۲۰شدند ،و اینکه
ْ گریگوری کالرک ادعا کرد که
ِ
احوال بسیارانی در اتوبوسها به دام افتادند ،وحشتزده و سوزانده شدند .او به این اوضاع و
دولتی افراطی بهگونهای تعلیم دیدند تا به
ِ ْ
مشکوک ظنین بود که حتت چنین شرایطی عناصر ضد
این قبیل از تسلیحات دسترسی پیدا کنند و حنوه بهکار بردن آنها را نیز آموخته بودند.در عوض
اما ،با عنایت به گزارشات وزارت امورخارجه ایاالت متحده ،ارتش آزادیبخش خلق در سوم
ِ
تظاهرات شهروندان مواجه هستند ،هیچ سالحی را با خود ژوئن آنهنگام که ملتفت شدند که با
ْ
حمل نکردند ،که این اقدام ،توانایی آنها در پاسخگویی به حمالت نظامی را محدود کرد.با توجه به
مدارک تصویری از بدنهای سوزاندهشده و شدیدًا آسیبدیده سربازان ،گریگوری کالرک نوشت« :به
تصاویر آن اتوبوسهای در حال سوخنت بازگردیم .دیدگاه عموم این است که این سربازان پس از آن
معترضین خشمگین به آتش کشیده شدند .اما در
ِ زمان که به معترضان شلیک کردند توسط همان
حقیقت آنها پیش از این به آتش کشیده شده بودند .مدارک؟ گزارشات از جسدهای سوزاندهشدهای
که با حالتی وحشتزده در زیر جادههای روگذر ۲۱قرار داشتند (یکی از عکسهای تصویربرداریشده
توسط رویترز تا کنون منتشر نشده است) ،و تصاویر دخلراشی از سربازان بهآتش کشیدهشدهای که
جزئیات تقریبًا بهصورت کامل از پوشش
ْ در جستوجوی سرپناهی در منازل آن اطراف بودند».این
ِ
سفید منابع غربی از عوامل ضد رسانهای غرب مغفول ماندند ،چرا که میتوانستند تصویر سیاه و
دولتی –به مثابه عواملی صرفًا میانهرو و آرام -را تضعیف کنند.
جوان خشنی بود که
ِ های
فیلیپ جی .کانینگهام ،محقق و نویسنده مستقل ۲۲شاهد ظهور گروه ِ
بهخوبی سازماندهی و مسلحشده بودند و از طرفی ،هم بهحلاظ رفتاری ،و هم بهحلاظ ظاهری ،از
دانشجویان حاضر در میدان تیانآمنن بهکلی متفاوت و مجزا بودند .او بیان کرد که:
آرام بهاره چهارم ماه مه ۲۳سپری شده بود ،و جای آن را چیزی بدسگال و نامیمون گرفت.
جشن ِ
در آجنا عامل جدیدی بود که من تا پیش از این چندان آن را ندیده بودم ،جوانان بزهکاری ۲۴که
بهضوح در ظاهر شباهت اندکی به دانشجویان داشتند .اینان بهجای پیشانیبندها و پیراهنهای
ِ
گشاد ارزانقیمتی بادگیرهای گل و
ِ منقش به مناد دانشگاه ،لباسهای آزادی از جنس ُپلیاستر و
به تن داشتند .چشمان آنها در زیر روشنایی ،برقی تبهکارانه میزد ،اینان آشکارا از خفا کوکتل
20. petrol bomb 21.overpasses 22. freelance writer 23. may fourth spirit
جشن بهاره چهارم ماه مه یا روز جوانان یکی از ایام تعطیلی در چین است که هر ساله در چهارم ماه مه برگذار میشود.
ریشه تاریخی آن به جنبش ضدامپریالیستی ای به نام جنبش چهارم ماه مه باز میگردد .در چهارم ماه مه 1919دانشجویان
معترض در پکن و در میدان تیان آمنن در اعتراض به عمل کرد ضعیف حاکمیت وقت نسبت به معاهده ورسای دست به
تظاهرات زدند.
24. young punks
مولوتفهایی را که پنهان کرده بودند ،بیرون آوردند ...بهراستی این بزهکاران شلوارک پوش و
صندل به پا که مببهای آتشزا حمل میکردند چه کسانی بودند؟ گازوئیل شدیدًا جیرهبندی شده
بود ،بنابراین اینان منیتوانستند به صورت خود به خودی چنین چیزهایی را تهیه و تدارک ببینند.
چه کسی به آنها آموخته بود تا مببهای دستساز ۲۵درست کنند و قرار بود تا این مببهای آتشزا
چه کسانی را مورد هدف قرار دهند؟
اثر جزئیات زیادی در خصوص حنوه قتلعام سربازان در سوم ژوئن
قسمت دیگری از همین ْ
بهوسیله تعدادی از افراد مسلح و از قرار معلوم افراطگرایان رادیکال را که خوخنواهی میکردند،
در اختیار گذاشت .طریقه به آتشکشیدن یک نفربر نظامی و هدفگرفنت سربازی که در آن گیر
افتاده بود توسط کانینگهام به قرار پیش رو وصف شد« :پس از سنگپرانی به آن خودروی نظامی،
افراد دنبالکردن آن نفربر نظامی ۲۶را انتخاب
ْ شورشیان آن را متوقف کردند ...چرا تعداد زیادی از
کردند آن هم وقتی که این خودرو بدون ایجاد هیچ خطری عبور کرد؟ ...آن خودروی استتارشده از
متامی جهات مورد حمله قرار گرفت ...شخصی با دقت هر چه متام کوکتل مولوتفی را پرتاب کرد،
که آن نفربر نظامی را بهآتش کشید .شعلههای آتش سریعًا در قسمت فوقانی آن خودرو پخش شد و
آتش بهمست پیادهرو زبانهکشید» .در آن موقع ،دانشجویی از آکادمی مرکز هنرهای منایشی ۲۷همراه
کانینگهام بود ،شخصی بهنام ِمنگ- ۲۸معترض مساملتجویی که سابقًابه اعتصاب غذا متوصل
مفرط آن شورشیان یکه خورده بود .کانینگهام بهخاطر آورد که ِمنگ اینگونه
ِ شده بود -از خشونت
فریاد میزد:
او مویهکنان فریاد برآورد «بگذارید تا آن مرد بیرون بیاید»« .به آن سرباز کمک کنید ،یاریاش دهید
آلود هیچ رحم و مروتی در کار نبود .اصوات غضبناک، ِ
جماعت غضب ْ تا خارج شود!» در رفتار آن
و دهشتانگیز در پیرامون ما طنینانداز بود .صدایی بر آمد «آن مادر بهخطا را به درک بفرست!»
آنگاه صدای دیگری به گوش رسید ،که از فریاد اولی هم خوفناکتر بود« ،او انسان نیست،
هیجان لعنتی آن مردم
ِ ش است» .متاشاچیان فریاد برآوردند «بکشش ،آن را بکش!» ،حاال
بیارز
به حد باالتری رسیده بود .بههمان سان که ِمنگ تالش میکرد تا نظر آن افراد برانگیخته را تغییر
دهد ،من را به کناری زد .او ملتمسانه درخواست کرد «دست نگه دارید! به او آسیبی نرسانید!»
ت محاصره
سربازان حت
ِ صدایی گفت «او انسان نیست ،بکشیدش ،او را بکشید!» ...الاقل یکی از
در سالمت به آمبوالنسی که انتظارش را میکشید منتقل شد ،اما خود آن آمبوالنس هم مورد حمله
قرار گرفت ،درب عقب آن آمبوالنس تقریبًا از جا کنده شد ...این خوخنواهی حال من را بهم میزد.
ال استفاده از چنین تاکتیکهایی منحصر به چین نبوده است .متعاقب سرنگونی دولت اوکراین در سال ،2014 * احتما ً
[یانوش] ُکورووین ـ میکه ( ،)Janusz Ryszard Korwin-Mikkeقانونگذار در پارملان اروپا [و یکی از اعضای پارملان
پشت موقعیتهای اروپا] اداعا کرد که سازمان سیا ( )CIAتکتیراندازهایی را در لهستان تعلیم داد تا معترضان را از ِ
عمل تالفیجویانه خشنی را علیه نیروهای پلیس پلیس هدف قرار دهند .وی مدعی شد [که این اقدام] شورشی بزرگ و ِ
تشجیع کرد ،که بهسبب آن چرخه صعودی خشونت آغاز شد .بعدتر در گفتوگویی با مسئول امور خارجه احتادیه اروپا
پائت ( )Urmas Paetاین دو مدعی شدند که استونی ُاروماس ِ
ْ کاترین َاشتون ( ،)Catherine Ashtonو وزیر امورخارجه
درستی این مدعاها از طریق مدارک قابلمالحظهای که ریشه در واقعیت دارند تأیید شدهاند.
(MacAskill, Ewen, ‘Ukraine crisis: bugged call reveals conspiracy theory about Kiev snipers,’ The
Guardian, March 5, 2014.) (‘“Maidan snipers trained in Poland”: Polish MP alleges special op in
)Ukraine to provoke riot,’ RT, April 22, 2015.
29.bottle bombs
ستونی از تانکها را سد کند .ممکن بود معنی آن را بهسادگی بهعنوان نشانهای از این خویشنتداری
ترجمه کرد و آن را در تضاد با رفتار پلیس و خودروهای نظامی در سایر کشورها -از جمله در بسیاری
از موقعیتها در غرب -دید که در برخورد با آن دسته از تظاهراتکنندگانی که تالش میکنند تا
راه عبور آنها را مسدود کنند ،با سرعت هرچه متام به مستشان میرانند.گریگوری کالرک شخصًا،
سعهصدر کادرهای ارتش آزادیبخش خلق ( )PLAدر واکنش به حمالت را با عکسالعملهای قوای
ایاالت متحده در فلوجه ِی عراق مقایسه میکند .در آجنا علیرغم آنکه کادرهای نظامی امریکایی
متحمل تلفات اندکی شدند ولیکن مردمان فلوجه مجبور بودند تا تاوانهای بسیار وحشیانهای را
حتمل کنند.
شهروندان معترض ،یکی از
ِ در خصوص نیت حتریک سربازان بهمنظور هدف قراردادن
بیستوسه ساله -که خود را «فرمانده ۳۸
ِ
لینگ رهبران معترضین -خامن چای
ِ افراطیترین
ُک ِل»۳۹جناح رادیکال قلمداد میکرد ،شش سال پس از آن واقعه در 1995بیان داشت« :آنچه که ما
حقیقتًا آرزوی آن را داریم کشتاری متام عیار ۴۰است ،امید برای آن حلظهای که دولت چین هیچ
چارهای ندارد ِاال سالخیکردن آشکارای مردم .تنها آن هنگام که میدان تیانآمنن مملو از خون شود،
مردم چین چشمانشان را خواهند گشود .فقط پس از آن است که آنها حقیقتًا با هم متحد خواهند
شد .اما چگونه من میتوامن چنین چیزهایی را برای یاران دانشجویم توضیح دهم؟» او آنهایی را
که مخالف حتریک کردن دولت چین به اجنام چیزی به-مانند یک کشتارعام هستند« ،متفرعن»
خطاب میکند.این واقعیت که مردم چین در واکنش به وقایع سیاسی آنطور که او امیدش را داشت
شکست خوردهاند ،آه و حسرت وی را برانگیخت« :شما ،مردمان چین ،شما ارج و قرب مبارزه مرا
منیدانید .شما قدردان ایثارگری من نیستید».لینگ رمسًا بر این واقعیت صحه گذاشت که رقابتی
بسیار سخت برای بهدست آوردن رهبری آن جنبش اعتراضی در جریان بود ۴۱،همچین در حالی این
معترض حقوق بهتر کارگران و کاهش فساد را طلب میکردند که اقلیتی افراطی بهرهبری او
ْ ِ
اکثریت
۴۲
بهدنبال براندازی دولت بودند .علیاخلصوص وی از تسامح احتادیه خودگردان دانشجویان پکن
آشنایی با یمن
عبدامللک احلوثی ،رهبر جبنش مقاومت انصاراللـه یمن ۱۰ ،اکتبر ،۲۰۲۳تنها سه روز بعد از
عملیات توفان االقصی ،با آغاز مببارانهای گسترده نوار غزه توسط اسرائیل ،اعالم کرد :مردم
ما آمادهاند تا صدها هزار مجاهد به فلسطین اعزام منایند .ولی رفنت تعداد زیادی از مردم ما به
آجنا میتواند دشوار و احتما ً
ال با موانع جغرافیایی همراه باشد .بنابراین با وجود متام موانع ،از
اجنام هر کاری که بتوانیم دریغ خنواهیم کرد .ما در هماهنگی کامل با برادرانمان در جبهه جهاد
و مقاومت ،هر کاری که از دستمان برآید اجنام خواهیم داد.
این وعده رهبر انصاراللـه یمن ،نه یک بلوف سیاسی بود و نه در حد حرف باقی ماند .وی
در کمتر از دو هفته از توفان االقصی ،پس از تصرف و توقیف کشتی گلکسی لیدر -در اجاره
یک تاجر اسرائیلی -در دریای سرخ تصریح کرد ،حمالت یمن به کشتیهای این رژیم یا عازم
سرزمینهای اشغالی ،و نیز کشتیهای نیروهای ائتالف حامی رژیم اسرائیل در دریای سرخ و
دریای عمان تا اقیانوس هند ،در حمایت از فلسطینیها تا توقف کامل حمالت زمینی و هوایی
اسرائیل علیه غزه و باز شدن کامل راههای ارسال کمکهای انساندوستانه به این باریکه ،ادامه
خواهند یافت.
مسدود کردن تنگه باباملندب به روی اسرائیلیها و حامیان و همدستان امپریالیستی
جهانیاش ،بسیاری از شرکتهای حمل و نقل دریایی را مجبور به دور زدن قاره آفریقا ،طی راه
طوالنیتر و در نتیجه حتمل هزینههای سنگینی کرده است .گفته میشود۱۲ :درصد جتارت جهانی
از مسیر تنگه باباملندب ،ضربه جانانهای دریافت کرده است و برآوردهای اولیه ،حکایت از
زیان بیش از ۱۸۰میلیارد دالری به جتارت خارجی اسرائیل دارند.
دیگر غیرهمدست با
ِ کشور
ِ اما ،ممنوعیت تردد از تنگه باباملندب شامل چین ،روسیه و هر
ائتالف امپریالیستی علیه فلسطین منیشود و کشتیهای آنها میتوانند با خیال آسوده از دریای
سرخ ،خلیج عدن و اقیانوس هند عبور منایند .به گفته علی القحوم ،عضو دفتر سیاسی انصاراللـه
در این رابطه ،همکاری و توسعه مداوم روابط بین یمن ،روسیه ،چین و کشورهای بریکس و نیز
تبادل دانش و جتربه در زمینههای مختلف ،برای غرق کردن آمریکا و غرب در [بحران] دریای
سرخ ،به باتالق کشاندن ،تضعیف و ناتوان کردن آنها برای حفظ نظم تکقطبی خود در جهان
ضروری است.
رهبری انصارللـه یمن ،اخیرًا نیز جهت هماهنگی مراحل بعدی نبرد برای توقف نسلکشی
اسرائیل در غزه ،میزبان منایندگان جنبش مقاومت حماس ،جهاد اسالمی و جبهه خلق برای آزادی
فلسطین بود.
موقعیت استراتژیک یمن ،این کشور را نه تنها به پشتوانه مستحکمی برای مبارزه و مقاومت
فلسطینیان در برابر نسلکشی وحشیانه اسرائیل ،بلکه به قطب تعیینکنندهای در مبارزه محور
مقاومت علیه توطئههای هژمونیک امپریالیسم آمریکا در غرب آسیا تبدیل کرده است.
مردم یمن هنوز از پیامدهای بهشدت غیرانسانی و ویرانگر نُه سال جنگ حتمیلی ایاالت
متحده ـ بریتانیا و ائتالف مرجتعترین امیرنشینان منطقه به رهبری عربستان صعودی و امارات
متحده عربی ،کمر راست نکردهاند .این کشور بنا بر بررسیهای جهانی ،فقیرترین کشور منطقه و
یکی از فقیرترینها در کل جهان است.
در چنین شرایطی ورود یمن به عرصه دفاع از حق مردم فلسطین برای بازپسگیری سرزمین
خود ،شگفتی جهانیان را برانگیخته است.
رمزگشایی از این همنوع دوستی بیبدیل مردم و رهبری آن انصاراللـه یمن ،و قدرت رزمندگی
و تسلیمناپذیری آنها ،موضوع تالشی است که در صفحات پیش رو در اختیار دارید.
همه آنچه مردم یمن بعد از توفان االقصی انجام دادهاند ،حکایت از ظرفیت و عزم آنها برای ایفای نقش
رهبری در برابر جنگ اسرائیل علیه فلسطین دارد .در واقع ،آنها ،با آنکه کشوری کوچک و از نظر توسعه
اقتصادی نیز در سطح جهانی و منطقهای به حاشیه رانده شدهاند ،اما دارای ارادهای برای مبارزهاند که
بیانگر روحیه هزار ساله موجودیتشان به عنوان یک کشور مستقل است که با ایجاد موانع و دشواریها،
ایاالت متحده را در اجرای سیاستهای امپریالیستیاش در منطقه به چالش کشیدهاند.
یمن ،کشوری ناشناخته برای بسیاری در غرب ،در سال ،۲۰۱۵زمانی که از طرف ائتالف به رهبری
عربستان سعودی مورد تهدید قرار گرفت ،جنگ برای دفاع از حاکمیت خود را آغاز کرد .مردم یمن
برای حفظ استقاللشان مجبور به پرداخت هزینهای به قیمت جان ۴۰۰هزار کودک یمنی شدند.
بسیاری از مردم در حیرت بودند که چگونه این فقیرترین کشور غرب آسیا ،توانست در برابر ائتالفی
متشکل از برخی از ثروتمندترین کشورهای کره زمین مقاومت کرده و آنها شکست دهد.
به نظر میرسد این درگیری با وجود ادامه نزدیک به یک دهه ،احتماالً اکنون به وضعیتی برای
ترک مخاصمه رسیده است .اگرچه وضعیت متشنج جنگی به اشکال مختلف همچنان وجود دارد ،اما
اقدامات نظامی در ماههای اخیر کاهش یافته است .این دیگر یک جنگ تمام عیار نیست ،اما یک
صلح واقعی ،نیز ،نیست .آشتی عربستان سعودی و ایران با میانجیگری چین ،راه را برای غلبه بر
چندین درگیری در غرب آسیا و شمال آفریقا هموار کرد .امید که یمن یکی از آنها باشد.
اکنون پس از تهاجم «اسرائیل» به غزه ،یمن همراه با جنبش حزباللـه لبنان و دیگر نیروهای
انقالبی عرب و مسلمان ،نقش فعالی در کارزار همبستگی با فلسطین بر عهده گرفتهاند .یمن بار
دیگر ،با اتخاذ تصمیماتی که نه تنها دارای تأثیرات محلی ،بلکه منطقهای و جهانی هم هست ،همه
را شگفتزده کرده است .بار دیگر ،جهان در حیرت است که چگونه چنین چیزی میتواند روی دهد.
هدف من در این مقاله ،ارائه واقعیتها و عواملی جهت آشنایی با یمن ،مبارزات تاریخی و قهرمانی
مردم آن است تا خوانندگان را به درک ابعاد و دورنمای تصمیم یمن برای حمایت از مبارزه عادالنه
مردم فلسطین رهنمون گردد.
در قرن شانزدهم ،زمانی که امپراتوری عثمانی شروع به اشغال مناطقی در سواحل دریای
سرخ کرد ،مناطق داخلی کشور و سواحل جنوبی ،که توسط زیدیان اداره میشد ،مستقل باقی
ماندند .عثمانیها سراجنام در سال ۱۶۳۴به دست زیدیان از یمن بیرون رانده شدند .بالفاصله
پس از این ،انگلیسیها در منطقه پیدا شدند و شعبهای از شرکت هند شرقی را در بندر موکا در
دریای سرخ بنا کردند .انگلیسیها با اشغال متام نواحی جنوب غربی در قرن نوزدهم و گسترش
حضور خود ،در سال ۱۸۳۹در عدن ،بهترین بندر منطقه ،مستقر شدند .ترکها در سال ،۱۸۷۲
توانستند با تثبیت تسلط خود در داخل یمن ،عم ً
ال یک سلطنت موروثی را به نام یک امام محلی
ایجاد منایند .این وضعیت یمن را عم ً
ال به دو کشور تقسیم کرد.
با افتتاح کانال سوئز و حتکیم حاکمیت ترکیه بر شمال یمن حدود سال ،۱۸۷۰عدن برای
استراتژی جهانی بریتانیا اهمیت تازهای به دست آورد :اینجا دروازه دریای سرخ و در نتیجه کانال
جدید بود .در آغاز قرن بیستم ،با تعیین خطوط مرزی ترکیه و بریتانیا بین قلمروهای خود ،دو
قسمت این کشور ،یمن شمالی و یمن جنوبی نام گرفتند.
جبهه آزادیبخش ملی با برخورداری از حمایت قابل توجه مردم ،در کنگرهای در اکتبر ۱۹۷۸
حزب سوسیالیست یمن را تأسیس کرد .اولین انتخابات مردمی پس از استقالل برای تعیین ۱۱۱
عضو شورای انقالبی خلق در دسامبر [همان سال] برگزار شد .جمهوری دموکراتیک خلق یمن
از خنستین سالهای تأسیس خود ،مورد خصومت دائمی عربستان سعودی ،که در صدد کنترل
بخشهایی از این سرزمین که در آنها ذخایر نفتی کشف شده بود ،قرار داشت .با افزایش حضور
نظامی آمریکا در عربستان سعودی تنشها شدت یافت.
همزمان ،در شمال ،جبهه ملی دموکراتیک ( )NDFکه همه نیروهای مترقی کشور را گرد هم
آورده بود ،مبارزه مسلحانه علیه علی عبداللـه صاحل را ،که در سال ۱۹۷۸به ریاست جمهوری
رسیده بود ،رهبری میکرد .زمانی که جبهه ملی دموکراتیک به تصاحب قدرت نزدیک شده بود،
عربستان سعودی جهت منحرف کردن این مبارزه به مست جنگ علیه جمهوری دموکراتیک خلق
یمن توطئهای را طراحی کرد .ولی با میاجنیگری برخی کشورهای عربی به آتشبس و توافقی منجر
شد که به موجب آن مذاکرات برای احتاد مجدد که از سال ۱۹۷۲متوقف شده بود ،از سر گرفته شد.
سراجنام در ۲۲مه ۱۹۹۰دو جمهوری باهم متحد شدند و جمهوری یمن را تشکیل دادند و
صنعا (پایتخت سابق جمهوری عربی) یمن به عنوان پایتخت سیاسی و عدن (پایتخت سابق
جمهوری دموکراتیک خلق) به عنوان پایتخت اقتصادی تعیین شدند .در نشست مشترک
مجالس قانونگذاری که در عدن برگزار شد ،شورای ریاست جمهوری به رهبری ژنرال علی عبداللـه
صاحل انتخاب شد .احتاد یمن مورد استقبال عربستان سعودی قرار نگرفت .در نتیجه سعودیها
سیاست حمایت از جنگ داخلی و جدایی [شمال و جنوب] را آغاز کردند .جداییطلبان در ماه مه
،۱۹۹۴جمهوری یمن را در جنوب این کشور اعالم کردند ،اما توسط نیروهای وفادار به دولت
شکست خوردند.
حاشیه رانده شد ،اساس اندیشه سیاسی و مذهبی انصاراللـه را تشکیل میدهد.
صاحل طرفدار غرب و عربستان سعودی ،نبردی
ِ نبرد انصاراللـه علیه دولت علی عبداللـه
طوالنی و خونین بود .آنها بین سالهای ۲۰۰۶تا ،۲۰۰۸تا زمانی که شروع به گسترش پایگاههای
مردمی و وسعت جغرافیایی حتت کنترل خود کردند ،برای دفاع از قلمرو خود در شمال کشور
جنبش رو به ِ
رشد ِ باالجبار پنج بار دست به سالح بردند .در سال ،۲۰۰۹صاحل برای مبارزه با
انصاراللـه با سعودیها ائتالف کرد.
کار
از نظر انصاراللـه مداخله کشوری مانند عربستان سعودی با حاکمیت بهشدت محافظه ِ
وهابی در امور یمن ،تهدیدی برای حاکمیت ملت یمن بهطور اعم و موجودیت خود به عنوان یک
اقلیت ،بهطور اخص تلقی میشد .مبارزه آنها از این حلظه به بعد ،که در اصل مبارزهای کام ً
ال
داخلی بود ،به مقابله با مداخله خارجی تبدیل شد.
رزمندگان انصاراللـه هرچند در ابتدا شکستهای سنگینی را ،از جمله (همانطور که پیشتر
آمد) کشته شدن رهبر ارشد خود ،متحمل گردیدند ،اما به مرور زمان قویتر شدند .از سال ۲۰۱۱به
بعد ،حتت رهبری عبدامللک برادر جوانتر احلوثی ،جنبش انصاراللـه شروع به کسب پیروزیهای
قابل توجه و حتمیل شکستهای سنگینی به دشمن کرد .گفتمان ضد امپریالیستی و ضد
صهیونیستی با معرفی عربستان سعودی به عنوان همدست اصلی ایاالت متحده و «اسرائیل»
در منطقه شدت یافت.
جریان موسوم به «بهار عربی» تأثیر ویژهای بر رشد حمایت از انصاراللـه در مبارزهشان
علیه دولت سرکوبگر صاحل داشت .زلزله سیاسی در یمن ،که بخش قابل توجهی از جهان عرب
را تکان داد ،رویکرد بسیار منسجمتری نسبت به کشورهای همسایه داشت .در نتیجه تشدید
اعتراضات ،صاحل از کشور گریخت و به عربستان سعودی پناه برد و عبده ربو منصور هادی،
معاون رئیسجمهوری جانشین او شد .هادی کوشید تا با کنار زدن انصاراللـه و دستیابی به توافق
با جناحهای مخالف صاحل ،با تغییر همه چیز بدون تغییر چیزی ،نظم تازهای در کشور برقرار مناید.
سعودی گریخت و از آجنا مناطقی را که هنوز بیرون از کنترل انصاراللـه قرار داشتند« ،مدیریت»
کرد .در واقع هادی دستنشانده دربار وهابی سعودی و اربابان آن در واشنگنت است.
جنبش انصاراللـه پس از به قدرت رسیدن ،برای اداره کشور یک کمیته انقالبی تشکیل داد.
آنها همزمان وادار به جنگ با نیروهای تروریستی القاعده حتت حمایت عربستان سعودی و ائتالفی
از دیگر کشورهای خلیج فارس شدند .همه این دشمنان مورد حمایت غرب ،بهویژه ایاالت متحده،
بریتانیا و آملان بودند ،و توسط آنها تسلیح میشدند .صاحل با این ادعا که انصاراللـه به توافقاتی
عمل نکرده که به تعبیر او به معنای احراز مجدد قدرتش بود ،با حمایت عربستان سعودی به مخالفت
با آنها روی آورد .در پی این خیانت ،انصاراللـه با حمله به خانه صاحل ،وی را اعدام کرد.
هادی از ریاض تقاضا کرد تا عربستان در مناقشه یمن مداخله مناید .پادشاهی سعودی در
پاسخ به این درخواست ،ائتالفی از کشورهای ُسنی را برای اجرای عملیات طوفان قاطعیت در
سال ۲۰۱۵سازماندهی کرد .در این عملیات با حمالت هوایی علیه متام مناطق پرجمعیت یمن
شمالی هزاران نفر کشته شدند .این اقدام به عنوان حملهای قاطعانه برای کنترل کشور برنامهریزی
شده بود و با عملیات دوم به نام بازگرداندن امید ،با مترکز بیشتر بر ایجاد روابط حسنه دیپلماتیک
ادامه یافت .در واقع ،جنگ در هیچ زمانی متوقف نشد ،بلکه برعکس ،با اقدامات زمینی،
هوایی و دریایی ائتالف و محاصره دریایی برای جلوگیری از ورود کمکهای بیناملللی ،تقویت
تاریخ
ِ شد و تا آغاز اقدامات کنونی صهیونیستها در غزه ،یمن را در بدترین بحران انسانی در
جهان فرو برد .هر دو این عملیات از حمایت علنی ایاالت متحده برخوردار بودهاند.
انصارالـله با برخورداری از حمایت مردمی و شناخت بهتر از این سرزمین ،استفاده از
تاکتیکهای جنگ چریکی را ،با الهام از مبارزات آزادیبخش مردم ویتنام و جنبشهای
ِ
فاقد متجاوز
ِ مقاومت در آمریکای التین ،آغاز کرد .رزمندگان انصاراللـه در برابر این لشکر
روحیه ،انضباط و انگیزه برای نبرد ،تأثیری باورنکردنی داشتند .سربازان ائتالف سعودی-
امارات متحده عربی به رهبری ایاالت متحده ،شامل گروههای بسیاری از مزدوران استخدامشده
توسط شرکتهای خصوصی ،قادر به ادعای پیروزی نظامی نبودند.
ریاض بهویژه زمانی که عملیات رزمی انصاراللـه با استفاده از پهپادها و موشکهای
دوربرد؛ پادگانهای نیروهای مسلح ،پاالیشگاههای نفت و زیرساختهای حیاتی عربستان را در
فواصل دور از مرز مورد حمله قرارداد ،در قلمرو خود ضربات سنگینی دریافت کرد.
عمل میکند .با آنکه نه ایران و نه انصاراللـه عضویت در محور مقاومت علیه امپریالیسم،
استعمار و صهیونیسم ،شامل نیروهای سیاسی دیگر از لبنان ،سوریه ،عراق و فلسطین را هرگز
انکار نکردهاند[ ،اما این رسانهها] با نادیده گرفنت سابقه تاریخی مبارزات مردم یمن ،سعی
میکنند تا این معادله را به شکلی بسیار سطحی و مبتذل ،به یک رابطه «رئیس و مرئوسی»»
تقلیل دهند.
تهاجم فزاینده «اسرائیل» و حضور مداخلهگرانه ایاالت متحده ،موجب قطبی شدن وضعیت
سیاسی در غرب آسیا شده است .توافق اخیر ایران برای حل و فصل اختالفات با عربستان سعودی
و همچنین سایر توافقها از جمله مصر و ترکیه ،قطر و عربستان سعودی و غیره ،این کشورها را پس
از سالها دوری از هم و نیز توقف جنگ در یمن بههم نزدیکتر کرده است ،چیزی که به تضعیف
قطب امپریالیستی-صهیونیستی و تقویت [محور] مقاومت یاری رسانده است.
بر چنین بستری با توجه به تاریخ و موقعیت جغرافیایی ،نقش یمن و جنبش انصاراللـه ،نقشی
تعیینکننده است .نکته قابل توجه اینکه ،انصاراللـه هرگز رابطه خود با ایران را پنهان نکرده است.
آنها با تعلقات مشترک مذهب شیعه متحد شدهاند .هم بنیانگذار جنبش انصاراللـه و هم برادرش
که اکنون آن را رهبری میکند ،بخشی از ُعمر خود را در قم صرف آموزش سیاسی و عقیدتی اصول
شیعه ... ،کردند ....اما این بدین معنا نیست که یمنیها صرفًا «ابزاری» [در دست] ایران هستند.
جنبش انصاراللـه ،چه در جنگ علیه عربستان سعودی و متحدانش از سال ۲۰۱۵و چه در حال حاضر
در حمایت از آرمان فلسطین ،فراتر از روابط دوجانبه با ایران و حمایت سیاسی ،مالی و نظامی
تهران از آن ،استقالل داخلی خود را در تصمیمگیری و عملی ساخنت تصمیماتش نشان داده است.
یمن عالوه بر کمکهایش به فلسطین ،به دلیل حمایتهای رژیم صهیونیستی از امارات
متحده عربی در جریان جنگ سال ۲۰۱۵و دادن مجوز به این کشور برای اشغال جزایر استراتژیک
سقطری یمن واقع در دریای سرخ به طول ۳۵۰کیلومتر در سواحل جنوبی یمن ،مستقیمًا با اسرائیل
درگیر بوده است .رژیم اسرائیل در سقطری ،مجموعهای از پایگاههای جاسوسی را برای جمعآوری
اطالعات در سراسر منطقه ،بهویژه در تنگه باباملندب ساخته است.پایگاه امارات و اسرائیل
در سقطری در خدمت منافع ایاالت متحده نیز هست .آمریکا از طریق این پایگاه بندر گوادر در
پاکستان -بخشی از کریدور اقتصادی چین و پاکستان -را کنترل میکند .چین برای ختلیه کاالها
و ارسال آنها از طریق زمین ،به ویژه به منطقه غربی این کشور ،بندر گوادر را توسعه داده است.
پنتاگون در آن زمان ،یک کشتی نیروی دریایی آمریکا در ۱۹اکتبر موشکها و پهپادهای شلیک
شده توسط انصاراللـه علیه اسرائیل را سرنگون کرد.
چند روز بعد ،در ۲۷اکتبر ،بر اثر سقوط دو هواپیمای بدون سرنشین در تابا ،از شهرهای مصر
در مرز اسرائیل ،شش نفر مجروح شدند .این دو هواپیما توسط نیروی هوایی اسرائیل رهگیری
شد .انصاراللـه در ۳۱اکتبر مدعی حمله پهپادی به رژیم صهیونیستی شد .ارتش «اسرائیل» نیز
از رهگیری یک موشک پرتابشده از جنوب خبر داد.
ژنرال یحیی صفری سخنگوی ارتش انصاراللـه در یک بیانیه تلویزیونی اعالم کرد ،در آینده
«برای کمک به فلسطینیان برای رسیدن به پیروزی» حمالت بیشتری اجنام خواهد داد .در پاسخ
به وی ،تزاچی هانگبی ،مشاور امنیت ملی اسرائیل ،حمالت انصاراللـه را غیرقابل حتمل خواند،
اما در پاسخ به این سؤال که واکنش اسرائیل چگونه خواهد بود ،از توضیح بیشتر خودداری کرد.
در اواسط نوامبر ،انصاراللـه اعالم کرد که نیروهای مسلح این کشور به متامی کشتیهای
متعلق به شرکتهای اسرائیلی ،یا کشتیهایی که در حال حرکت به مست بنادر اسرائیل یا حتت
پرچم اسرائیل باشند ،حمله خواهد کرد .چند روز بعد ،ژنرال ساعری اعالم کرد ،نیروهای مسلح
یمن تا زمانی که از ورود غذا و داروی مورد نیاز فلسطینیان در نوار غزه در منطقه ویرانشده از
جنگ ،ممانعت به عمل آید ،از تردد کشتیهای همه کشورها به مقصد بنادر اسرائیل ،در دریای
عرب و دریای سرخ جلوگیری خواهند کرد.
با توجه به این اطالعیه و پس از اولین حمالت به کشتیهای عازم اسرائیل ،چهار شرکت
بزرگ کشتیرانی :بزرگترین خط حمل و نقل کاالیی جهان :شرکت کشتیرانی مدیترانه مستقر در
سوئیس ( ،)MSCمرسک دامنارک ،شرکت حمل و نقل دریایی CMA CGMفرانسه و هاپاگ-
لوید آملان عبور کشتیهای خود از دریای سرخ را به حالت تعلیق درآوردند .این شرکتها تقریبًا
۵۳درصد حمل و نقل دریایی جهان و حدود ۱۲درصد جتارت جهانی از نظر حجم را بر عهده دارند.
نکته قابل توجه اینکه ۳۰درصد از کشتیهای باری جهان از باباملندب میگذرند.
ایاالت متحده در پاسخ به این تهدید یمن ،در ۱۹دسامبر ،تشکیل یک ائتالف دریایی به
منظور اجنام عملیاتی با نام نگهبان رفاه را جهت «تضمین آزادی دریانوردی در دریای سرخ»
پیشنهاد کرد .این در عمل به معنای اعالن جنگ به یمن و نظامی کردن دریای سرخ بود .اما یمن
از موضع خود عقبنشینی نکرد .نیروهای مسلح این کشور با تأکید بر اینکه «هر گونه حمله به
داراییهای یمن یا پایگاههای پرتاب موشک یمن ،کل دریای سرخ را به خون خواهد کشید» اعالم
کردند ،دارای «سالحهایی برای غرق کردن ناوهای هواپیمابر و ناوشکنها» هستند.
از این زمان تشدید عملیات قابل مشاهده است .در ۲۰دسامبر ،سید عبدامللک احلوثی،
رهبر انصاراللـه ،در سخنرانی خود تأکید کرد ،جهان اسالم ،بهویژه جهان عرب در قبال درگیری در
فلسطین که «قلب این جهان است» مسئولیت بسیار باالیی دارد .وی در ادامه با ابراز تأسف از
مواضع اسالمی-عربی در اجالسهای مربوط به بررسی موضوع فلسطین بهویژه در عربستان ،این
مواضع را ضعیف ارزیابی کرد .احلوثی با اشاره به اینکه ملتش از آمریکا و کشورهای اروپایی،
موضع یا نقش مثبتی در قبال فلسطین را انتظار ندارد ،و نیز انتقاد از مترکز برخی کشورها بر
توطئه علیه فلسطین ،تأکید کرد ،ملتهای عرب و مسلمان باید متعهد به حمایت از فلسطین
باشند .به همین دالیل ،وی ارتقای سطح حمایت نظامی محور مقاومت از فلسطین را امری حتمی
و ضروری خواند.
در همین چارچوب ،احلوثی هشدار داد ،با شروع عملیات نگهبان رفاه توسط واشنگنت ،در
صورت حمله به نیروهای یمنی ،انصاراللـه به ناوهای جنگی آمریکا حمله خواهد کرد .به گفته
احلوثی ،ایاالت متحده برای حافظت از کشتیرانی جهان تالش منیکند ،بلکه به دنبال نظامی
کردن این دریاست .اما ایاالت متحده نتوانست با «متحدان» خود در مورد ائتالف دریایی به
اجماع برسد.
اختالفات با کشورهای عربی که برای پیوسنت به ائتالف فراخوانده شده بودند ،آغاز شد،
چیزی که مانع از پاسخ منسجم به حمالت یمن به کشتیهای عبوری از دریای سرخ شده است.
ابراز مخالفت دو کشور کلیدی منطقه ،امارات متحده عربی و عربستان سعودی ،که در جنگ
طوالنیمدت آمریکا علیه یمن مشارکت داشتند ،مانع بزرگی جهت عملی کردن برنامه آمریکا
برای پایان دادن به حمالت دریایی یمن بوده است .آخرین اقدام مورد نظر واشنگنت ،پاسخ نظامی
به انصاراللـه است ،که تعدادی از متحدان عرب از پیوسنت به آن امتناع کردهاند .آنها در عوض
مسیر دیپلماتیک و تقویت اقدامات حفاظت دریایی برای کشتیها را ترجیح میدهند.
قبایل متعدد یمن نقشآفرینان کلیدی قدرت در جنگها و درگیریهای این کشورند .امروز ،نه قدرتهای
خارجی ،بلکه انصاراللـه است که به عنوان نیروی غالب در کنترل و ساماندهی نفوذ قبیلهای و مدیریت
استراتژیک گروههای ناهمگون آنها ایفای نقش میکند.
در طول تاریخ قابل مالحظه درگیریها در یمن ،نقش تاثیرگذار قبایل در شکلدهی به نتایج
جنگهای خارجی و مبارزه قدرت در داخل این کشور بسیار تعیینکننده بوده است .این ساختارهای
قبیلهای باستانی که عمیقًا بافت اجتماعی و پویایی نظامی یمن را در بر گرفته ،به هنگام درگیریها
نقش پادشاهگونهای ایفا کردهاند ،حتی ،چنانکه در جنگهای ششگانه صعده شاهد بودیم ،در
دورههایی که دولت با دستگاههای عالی نظامی و امنیتی خود حضور داشته است .این جنگها از
سال ۲۰۰۴تا ،۲۰۱۰نیروهای دولتی را مقابل جنبش مقاومت انصاراللـه یمن قرار داد .با این وجود هر
یک از طرفین تنها با بسیج جمعی متحدان قبیلهای خود قادر به ورود به جنگ بود.
طی سالها ،و بهویژه امروز ،قبایل یمنی در مناطق شمالی ،محل استقرار طایفه حوثیها
(منتسب به منطقه حوث) ،به «گنجینه پایانناپذیر جنگجویان»ی تبدیل شدهاند که مظهر نیروی
عظیمی با توانایی بسیج در شرایط خاص سیاسی و اجتماعی میباشند .به گفته نویسنده یمنی علی
عبداهلل الضیانی ،این قبایل خاص یمنی «جنگجویان طبیعی هستند ،زیرا حمل سالح توسط مردان،
حتی زنان در برخی مناطق ،امری معمول در زندگی روزمره آنهاست».
قبیلهگرایی در سیاست
دولتهای متوالی یمن در طول تاریخ ،با استفاده از استراتژیهای مختلف برای تضمین
وفاداری قبایل ،به دنبال اعمال کنترل بر آنها بودهاند .یکی از منونههای بارز آن ،تأسیس اداره امور
قبایل توسط صاحل در اوایل دهه ۱۹۸۰است که حقوق و پاداش ماهان ه به رهبران قبایل متعدد در
سراسر کشور پرداخت میکرد تا از همسویی منافع آنها با حکومت کنگره عمومی خلق یمن صاحل
اطمینان حاصل شود.
یکی از رهبران یکی از قبایل که خواست نامش فاش نشود ،به کریدل گفت ،این رویکرد دولتی
مشوق مادیگرایی و فساد در رهبری قبایل بود و عم ً
ال وفاداری آنها نسبت به دولت صاحل خریداری
میشد :پیوسنت به اداره امور قبایل بر اساس وفاداری به رژیم بود .این شامل صدها شیخ فاقد
کمترین نفوذ در حالی بود که مخالفان حزب حاکم با محرومیت از هر حقوقی مجازات میشدند.
گاهی اوقات ،چهرههای حاشیهای حتت فشار قرار میگرفتند تا رهبری قبیله را به عهده بگیرند.
پس از کنارهگیری صاحل در اوایل سال ،۲۰۱۲درخواستهایی مبنی بر احنالل اداره امور قبایل،
و سرمایهگذاری ساالنه حدود ۱۳میلیارد ریال یمنی در زیرساختهای ملی مطرح شد .که با مخالفت
دولت جانشین وی روبرو شد و به گفته یک منبع قبیلهای ،رویکرد مالی آزموده شده صاحل «برای
جلب نظر رهبران قبایل» را از سر گرفت .صاحل در جریان «بهار عربی» یمن در سال ،۲۰۱۱نهاد جدیدی
به نام شورای قبایل یمن را ایجاد کرد تا اولویتهای فزاینده قبیلهای مخالفان را ،بهویژه پس از
حمایت علنی چند تن از این رهبران از قیام مردم علیه حکومتش ،از جمله رئیس حشد ،صادق االحمر
را مهار کند.
به گفته فعال سیاسی شعالن العبرات ،مشارکت این قبایل ،به انقالب موسوم به ۱۱فوریه در
برخی شهرهای یمن ،مانند َذمار ( ۱۰۰کیلومتری جنوب صنعا) شتاب قابل توجهی بخشید .در اواخر
سال ،۲۰۱۲شهر صعده در شمال یمن ،پایگاه انصاراللـه ،شاهد ظهور شورای متحده مردمی قبایل،
شامل رهبران قبایل حامی جنبش مقاومت بود .با گسترش سریع این شورا ،متام قبایل داخل و خارج
از مناطق حتت کنترل دولت کنونی به رهبری انصاراللـه مستقر در صنعا ،پایتخت ،به آن پیوستند.
دکتر عبده البحش ،رئیس بخش سیاسی مرکز مطالعات و حتقیقات یمن ،حتول فوق را اینگونه
توضیح میدهد[ :این شورا] نتیجه جبر برآمده از واقعیت سیاسی یمن و تالشها برای حتت کنترل
آمریکا در آوردن این کشور ...و بیانکننده آرمانهای مردم یمن و اراده ملی آنها به دور حزبگرایی
تنگنظرانه جداییطلبانه ،فرقهای ،قومی و منطقهای بود.
این شورا با ریاست ضیفاللـه رسام ،رهبر یکی از قبایل استان صعده ،در متام استانهای
یمن که در حال حاضر حتت کنترل صنعا هستند ،شعبه و منایندگانی دارد .مهمتر از همه اینکه ،نفوذ
این شورا در قبایل خارج از منطقه حتت کنترل آنها ،مانند مناطق شبوه ،مأرب ،و الضالع یمن در
حال گسترش است .عباس العمدی ،رئیس شعبه دهمار شورا ،با تأکید بر اینکه قبایل نقش کلیدی
در حل اختالفات دارند ،میگوید که در طول سالهای جتاوز به یمن ،این شورا عامل مهمی در
تقویت وحدت داخلی ،پایان دادن به جنگهای انتقامجویانه قبیلهای ،و تأمین جبهههای جنگ با
رزمندگان قبایل بود.
استراتژیهای قبیلهمحور
نهاری خاطرنشان کرد :جتاوز سعودی به یمن این کشور را بر سر دوراهی قرار داد :ماندن حتت
قیمومیت آمریکا یا جدا شدن از آن به هر قیمتی« .مردم یمن استقالل را انتخاب کردند ».جتاوز
خارجی ،زمانی که انصاراللـه ،پیشروی بسیاری از رهبران قبایل به صفوف مقدم را تشویق میکرد و
به آنها فرصت رهبری میداد ،یمنیها را باهم متحد کرد.
منونهها فراوان است .در منطقه البیضا در مرکز یمن ،صاحل بن صاحل الوهبی ،رهبر یک قبیله،
«گردانهای وهبی» را در سال ۲۰۱۶به وجود آورد و پس از مرگ وی در سال ،۲۰۲۱پسرش بکیل
جانشین او شد.
در منطقه الرزامات ،شمال استان صعده در نزدیکی مرز جنوبی عربستان سعودی ،عبداللـه
عیضة الرزامی ،رهبر قبیله و عضو مجلس منایندگان ،با متام قوا از حسین بدرالدین احلوثی،
بنیانگذار انصاراللـه حمایت کرد .قبیله او پس از کشته شدن حسین احلوثی جنگ سختی را علیه
نیروهای دولتی اجنام داد.
در جریان جتاوزات خارجی به یمن ،یحیی پسر عبداللـه الرزامی به فرماندهی نیروهای محور
حمیدان منصوب شد و فرماندهی «بریگادهای مرگ» ،نیروهای زبده وابسته به انصاراللـه را بر عهده
گرفت .این پسر در سال ۲۰۱۹نقشی حیاتی در عملیات پیروزی از ِآن خداست ایفا کرد .نیروهای وی
در این عملیات هزاران سرباز وفادار به دولت یمن در ریاض را به اسارت گرفتند و مقدار زیادی سالح
و جتهیزات نظامی آنها را ضبط کردند.
النهاری تاکید کرد «جنگ در هر جا که فضای رشد مردمی وجود نداشته باشد ،مانند جنگیدن
در زمین مسطح است» .انصاراللـه پیگیرانه به دنبال ایجاد فضاهای حمایتی در مناطق استراتژیک
بوده ،و با استفاده از معاهدات و توافقاتی برای خنثی کردن برخی از قبایل ،مانند مآرب ،با حداقل
هزینه جنگی ،نفوذ خود را افزایش داده و درک استراتژیک خود از سیاست قبیلهای یمن را به اثبات
رسانده است.
نیروهای مقاومت انصاراللـه یمن از همان ابتدا بهروشنی اعالم کردند که محاصره باباملندب
و جنوب دریای سرخ فقط علیه کشتیهای باربری متعلق به اسرائیل یا به مقصد آن است .یگانه
هدف آنها ،همچنان متوقف کردن نسلکشی غزه به دست روانپریشان توراتی اسرائیل است.
در پاسخ به فراخوان مبتنی بر اخالق برای پایان دادن به نسلکشی انسانی ،ایاالت متحده،
ارباب جنگ جهانی «علیه» ترور ،بار دیگر طبق معمول با «سازمان تروریستی» خواندن حوثیهای
یمن ،مبباران سریالی پایگاههای زیرزمینی نظامی انصاراللـه (با فرض اطالع ایاالت متحده از
محل آنها) را آغاز کرد و بدین منظور ،ائتالف کوچکی از هواداران ،شامل بریتانیا ،کانادا ،استرالیا،
هلند و بحرین تشکیل داد .پارملان یمن هم بالفاصله ،دولتهای آمریکا و انگلیس را «شبکههای
تروریستی جهانی» اعالم کرد.
حاال بیایید درباره استراتژی صحبت کنیم.
مقاومت یمن با یک حرکت ،با استفاده از مزیت استراتژیک خود ،کنترل باریکه ژئواکونومیک
کلیدی باباملندب را در عمل به دست گرفت .بدین ترتیب ،آنها قادرند تا مشکالت جدی در
بخشهای زجنیره تأمین جهانی ،جتارت و مالی ایجاد منایند .و انصاراللـه دارای این پتانسیل هست
تا در صورت لزوم تسلط خود را دو برابر کند .بازرگانان خلیج فارس ،به طور غیررمسی ،با وراجی
همیشگی خود تأیید کردهاند که یمن احتما ً
ال به حتمیل به اصطالح مثلث االقصی فکر میکند ،نامی
بهدرستی انتخاب شده پس از عملیات مقاومت فلسطین در ۷اکتبر با هدف از بین بردن لشکر غزه
ارتش اسرائیل و گرفنت اسیر به عنوان اهرم فشار جهت توافق جامع برای مبادله زندانیان.
چنین اقدامی نه تنها به معنای مسدود کردن آگاهانه مسیر باباملندب و دریای سرخ به کانال
سوئز ،بلکه تنگه هرمز و قطع حتویل نفت و گاز به اسرائیل از قطر ،عربستان سعودی و امارات
خواهد بود .در واقع بزرگترین تأمینکنندگان نفت اسرائیل ،آذربایجان و قزاقستان هستند[ .اما]
این یمنیها از هیچ چیز منیترسند .آیا آنها میتوانند مثلثی را -در این مورد تنها با مداخله مستقیم
قدس قاسم سلیمانی ترور شده توسط آمریکا ِ
سپاه ِ ایران -حتمیل کنند ،چیزی که هدف طرح بزرگ
بر استروئیدهای کیهانی (کنایه به قدرت عظیم امپریالیسم جهانی- .م) بوده است؟ این طرح با
خوبن پایین کشیدن هرم صدها تریلیون دالری -و
پتانسیل واقعبینانه خود در نهایت قادر به از بی
به دنبال آن ،کل سیستم مالی غرب -خواهد بود .با این وجود ،حتی با کنترل یمن بر دریای سرخ و
کنترل ایران بر تنگه هرمز ،مثلث االقصی تنها یک فرضیه روی کاغذ است.
است .او اساسًا به «مردم ما در غزه» اشاره میکند و به ما یادآور میشود که دیدگاه کلی آنها «از
دیدگاه محور مقاومت ناشی میشود» .این مرجعی است که متاشاگران باهوش آن را به عنوان میراث
همیشگی سردار سلیمانی میشناسند.
خنستوزیر یمن با درک دقیق تاریخی -از ایجاد اسرائیل تا بحران سوئز و جنگ ویتنام -
یادآور میشود که چگونه «اسکندر کبیر به سواحل عدن و جزیره سقطری رسید ،اما شکست خورد.
( )...مهاجمان سعی کردند پایتخت ایالت تاریخی شباح را اشغال کنند و شکست خوردند)...( .
چند کشور ،از جمله بریتانیا ،در طول تاریخ برای اشغال سواحل غربی یمن تالش کردهاند و شکست
خوردهاند؟» برای غرب و حتی اکثریت جهانی ،بدون آگاهی از چند واقعیت از فرشته تاریخ ،کام ً
ال
غیرممکن است تا ذهنیت یمنی را درک کنند .پس بیایید به استاد تاریخ جهانی قرن چهاردهم ،ابن
خلدون -نویسنده مقدّ مه برگردیم.
با پیروزی عملی انصاراللـه به پایان رسید .باید یادآور شد که توافقنامه امضاشده صلح ،با وجود
تالشهای عربستان برای امضای توافق نهایی[ ،هنوز] مجوز ایاالت متحده را دریافت نکرده است.
در حال حاضر انصاراللـه ،نه تنها با چند موشک و پهپاد ،بلکه با اقیانوسی از زیرکی و تیزهوشی
استراتژیک ،در حال وارونه کردن ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک است .به بیان حکیمانه چینی،
ختتهسنگی را در نظر آورید که مسیر نهری را تغییر میداده ،و حاال مسیر رود عظیمی را تغییر
میدهد.
مقلدان دیوژن* Diogenesهمیشه میتوانند به کنایه بگویند ،مشارکت استراتژیک روسیه،
چین و ایران احتما ً
ال با چیدمان متناسب ختتهسنگهای خود به نظم عادالنهتری در این مسیر کمک
کرده باشد .زیبایی این چیدمان آن است که :ممکن است ما قادر نه به دیدن این ختتهسنگها ،بلکه
تنها اثراتی باشیم که مشارکت استراتژیک آنها سبب میشود .با این حال ،آنچه میبینیم ،مقاومت
یمن است که چون صخرهای استوار بر پاست.
تاریخ نشان میدهد که هژمون بار دیگر به حالت خلبانی خودکار خود باز میگردد :مبب ،مبب،
مبب .و در این مورد خاص ،آنچه ناو هواپیمابر امپراتوری در این زمان در غرب آسیا ،اجنام میدهد،
مبباران به معنای احنراف روایت از نسلکشی توسط اسرائیل است .با این وجود ،انصاراللـه همیشه
میتواند با پایبندی بیتزلزل به روایت نشأت گرفته از قدرت «عصبیة» خود ،با افزایش فشارها
افغانستان دومی را برای هژمون فراهم سازد که در مقایسه با عراق و سوریه شبیه تعطیالت آخر هفته
در دیزنیلند به نظر آیند.
توضیحات
* دیوژن یا دیوجانس َک ْلبی (( )Diogenesحدود ۴۱۲ـ ۳۲۳پیش از میالد) از پایهگذاران فلسفه مکتب کلبیون ،در جوانی
به آتن رفت و به حتصیل فلسفه پرداخت .وی از مبلغین سادهزیستی بود ،چنانکه گفته میشود سرمایهاش یک عصا،
یک باالپوش و یک خمره بود که در آن زندگی میکرد .حکایات زیادی نشاندهند ٔه ستایش وی از زندگی به شیوه سگ
(به عربی :كلبی) میباشد .او هراکلس را کهنالگوی خود قرار داد و معتقد بود که تقوا و ساده زیستی را باید در عمل نشان
داد .او با سبک زندگی ساد ٔه خود متام قوانین اجتماع را به سخره گرفت .او در پاسخ به اینکه اهل کجاست ،میگفت :من
شهروند جهان هستم.
حکایت مشهوری از او هست که شبی در آتن چراغ به دست جستجوکنان ،میگفت «به دنبال انسان میگردم ».مولوی شعر
مشهور خود را بر پایه این استعاره دیوژن ساخته است :دی شیخ گرد شهر همی گشت با چراغ /کز دیو و دد ملولم و انسامن
آرزوست
مادیات و تعلقات دنیوی برای این فیلسوف یونانی ،پایبرهنه و ملبس به ردایی -که تنها دارایی او از زندگی دنیوی بود
بیارزش بود ،و برای معاش خود در قبال پندآموزی حکیمانه خود به مردم ،به دریافت قرص نانی بسنده میکرد .دیوژن
دارای طنزی گزنده و بیاعتنا به مقامها و افتخارات دنیوی ،زمانی که اسکندر مقدونی در دیدار با او پرسید :آیا به چیزی
نیاز داری؟ پاسخ داد« :بله ،لطفًا از جلوی آفتاب من کنار برو ».اسکندر به همراهانش ،که از خشم در حال حمله به دیوژن
بودند ،گفت« :اگر اسکندر نبودم دلم میخواست دیوژن باشم».
https//:thecradle.co/articles/how-yemens-asabiyya-is-reshaping-geopolitics
شطرجن چه در شمال هند ،شرق چین یا آسیای مرکزی -از ایران تا ترکستان -اختراع شده باشد،
یک بازی آسیایی است .در شطرجن ،همیشه زمانی فرا میرسد که یک پیاده ساده ،معمو ً
ال با حرکتی
در ردیف عقب که تأثیر آن به سادگی قابل محاسبه نیست ،میتواند کل صفحه شطرجن را به هم بریزد.
شـمات زلزلهواری را حتمیل کند .در حال حاضر این حرکت
درست است ،یک پیاده میتواند یک کی
در جایی روی داده که از نظر ژئوپلیتیکی در آن قرار داریم.
محاصره خیرهکننده دریای سرخ با نشانهگیریهای دقیق انصاراللـه یمن ،مانند پیامدهای
زجنیرهای یک حرکت واحد در صفحه شطرجن ،در مسیر خود به جایی بهمراتب فراتر از کشتیرانی
جهانی ،زجنیره تامین و جنگ کریدورهای اقتصادی دست یافته است ،و ناگفته پیداست که
پیشبینیهای پر س روصدای نیروی دریایی ایاالت متحده چگونه و تا چه حد بیاعتبار شدهاند.
جنبش مقاومت یمن ،انصاراللـه روشن کرده است که هر کشتی وابسته به اسرائیل یا به مقصد
اسرائیل متوقف خواهد شد .در حالی که غرب با نشان دادن خود به عنوان هدف ،آمادگی جنگی
میگیرد ،اما بقیه جهان کام ً
ال میدانند که همه کشتیهای دیگر برای تردد آزادند .تانکرهای
روسی -و نیز کشتیهای چینی ،ایرانی و جنوب جهانی -بیهیچ مشکلی به حرکت خود در سراسر
باباملندب (باریکترین نقطه ۳۳ :کیلومتر) و دریای سرخ ادامه میدهند[ .و این] تنها هژمون است
که از به چالش گرفته شدن «نظم مبتنی بر قوانین» خود برآشفته است .خشمگین از اینکه کشتیهای
اسرائیل قانونشکن ،میتوانند با ممانعت روبرو شوند؛ و اینکه زجنیره
ِ غربی حامل انرژی یا کاال به
تامین قطع شده و در بحران عمیقی فرو رفته است .هدف به دقت تعیین شده ،اقتصاد اسرائیل است
که به شدت در حال خونریزی است .اثبات اینکه یک حرکت یمن ،بسیار مؤثرتر از سیل حتریمهای
امپراتوری است.
آنچه به آتشی مزاج هژمون میافزاید احتمال آزاردهنده تبدیل این حرکت واحد به یک تغییر
الگو -بدون بازگشت -است .بهویژه از این جهت که حتقیر امپراتوری عمیقًا با این تغییر الگو پیوند
دارد .والدیمیر پوتین ،رئیسجمهور روسیه ،اکنون در حال ارسال پیام غیرقابل انکاری است :کانال
سوئز را فراموش کنید .راهی که باید طی شود ،مسیر دریایی شمال است – که چینیها ،در چارچوب
مشارکت استراتژیک روسیه و چین ،آن را جاده ابریشم قطب شمال نامیدهاند.
روسها برای اروپاییهای بهتزده ،سه گزینه را به تفصیل در نظر گرفتهاند :اول۱۵ :هزار مایل
دور دماغه امید نیک برانید .دوم ،از مسیر دریایی شمالی ارزانتر و سریعتر روسیه استفاده کنید.
سوم ،محمولهها را از طریق راهآهن روسیه بفرستید .روسامت (شرکت دولتی انرژی امتی روسیه،
-م ).که نظارت بر مسیر دریای شمالی را در اختیار دارد ،تاکید کرده است که اکنون کشتیهای غیر
یخشکن میتوانند در تابستان و پاییز در این دریا حرکت کنند و بهزودی ناوبری با کمک ناوگانهای
یخشکن هستهای در متام طول سال امکانپذیر خواهد بود .همه اینها پیامدهای مستقیم حرکت
منحصر به فرد یمنی است .بعد چه خبر؟ ورود یمن به بریکس پالس در نشست قازان در اواخر سال
،2024حتت ریاست جمهوری روسیه؟
خطوط لوله نورد استریم را منفجر کرد ،هیچ واکنشی از روسیه به آنچه که در واقع یک اقدام
تروریستی علیه گازپروم ،علیه آملان ،علیه مجموعهای از شرکتهای اروپایی بود ،دیده نشد.
اما اکنون یمن با یک محاصره ساده ،کشتیرانی جهانی را متوقف کرده است .بنابراین چه چیزی
(ش ِبکستان خطوط لوله) ،تاالسوکراسی
آسیبپذیرتر است؟ شبکههای فیزیکی تأمین انرژی جهانی َ
(امپراتوری دریایی) ،یا دولتهایی که قدرت خود را از برتری دریایی میگیرند؟
شبکستان ممتاز روسیه :به عنوان مثال ،نورد استریم و پاور آو سیبری ۱و ۲را نگاه کنید .اما
ایاالت متحده( ،جناب) هژمون ،همیشه به قدرت تاالسوکراتی ،به ارث رسیده «حکومت بریتانیا
بر امواج» خود تکیه داشت .خوب ،دیگر نه! و ،رسیدن به آجنا در نهایت شگفتی ،حتی گزینه
«هستهای» ،و محاصره تنگه هرمز را الزم نداشت ،چیزی که بازیها و آدمهای ترسناک واشنگنت را
به هیچ میگیرد .البته ما شواهد بسیار محکم از وضعیت را در اختیار نداریم .اما نظریه جذابی بر آن
است که این یک حرکت یمن توانست ه در باالترین سطح بین سه عضو بریکس -روسیه ،چین و ایران،
« -محور شرارت» جدید نئوکانها -بهاضافه دو عضو دیگر بریکس پالس ،مراکز انرژی :عربستان
سعودی و امارات متحده عربی را باهم هماهنگ سازد .انگار میگوید« :اگر شما این کار (هماهنگی
باهم-،م ).را بکنید ،ما پشتتان را داریم».
البته هیچیک از اینها چیزی از خلوص نیت یمن کم منیکند :دفاع آنها از فلسطین یک
وظیفه مقدس است .امپریالیسم غرب و نیز ماشین سخنپراکنی سرمایهداری همواره مشغول زدن
حرف مفت درباره یمن بودهاند ،روندی که به قول عیسی بلومی در کتاب فوقالعاده خود «ویران
کردن یمن» ،در تالش است تا «بهویژه نقش تاریخی یمنیها را به عنوان موتور سیاسی ،اقتصادی،
فرهنگی ،و معنوی برای بخش بزرگی از دنیای اقیانوس هند از آنها سلب کند».
اما ،یمن تسخیرناپذیر است و گفته «یمن سازشناپذیر /مهلک» ( َیمن فتاکة) در مورد آن
صادق است .اکنون انصاراللـه یمن به عنوان بخشی از محور مقاومت ،بازیگر کلیدی در صحنه
پیچیده اوراسیا و منطقه مرکزی و حیاتی ارتباطی در کنار ابتکار کمربند و جاده چین ( ،)BRIکریدور
حمل و نقل بیناملللی شمال ـ جنوب به رهبری هند،ایران و روسیه ( )INSTCو مسیر جدید دریای
شمالی روسیه ،و نیز کنترل نقاط استراتژیک اطراف دریای مدیترانه و شبهجزیره عربستان است.
این ،متامًا یکی دیگر از الگوهای ارتباط جتاری است که کنترل استعماری و نواستعماری
غرب آفریقا ـ اوراسیا را در هم میشکند .بنابراین بله ،بریکس پالس از یمنی حمایت میکند ،که با
یک حرکت «صلح آمریکایی» (پکس آمریکانا) همراه «طراح همه توطئههای بازدارنده جغرافیایی
سیاسی» را کیشمات کرده است.
https://thecradle.co/articles/how-yemen-changed-everything
وزارت خارجه چین ،در ۲۳مین سالگرد مبباران سفارت چین در بلگراد ۱۶( ،اردیبهشت ،)۱۴۰۱
که به کشته شدن ۳خبرنگار چینی و بیش از ۲۰زخمی منجر شد ،طی بیانیهای تأکید کرد :نه مردم
چین ،نه مردم صربستان و نه جامعه بیناملللی اقدامات جتاوزکارانه ناتو را فراموش منیکنند.
این احتاد نظامی باید همراه با جنگ سرد مدفون می شد ،اما در عوض ابزار هژمونی تعدادی از
کشورها باقی مانده است و امنیت جهانی را تهدید میکند .ارتش ناتو به رهبری ایاالت متحده،
۲۳سال پیش به طور جدی کنوانسیونهای بیناملللی مربوطه و هنجارهای اساسی روابط بین
امللل را نقض کرد ،وقیحانه شورای امنیت سازمان ملل را دور زد و کشور مستقل یوگسالوی را به
مدت ۷۸روز مبباران کرد که منجر به کشته شدن هزاران غیرنظامی بیگناه شد.
یادآوری
یادآوری
در ۲۴مارس ۱۹۹۹آمریکا و متحدانش مببارانهای هوایی علیه کشور یوگسالوی سابق
را آغاز کردند .این حمله بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت .دستاویز این
دولتها برای حمله« ،اعمال قهر شدید و نامتناسب» دولت یوگسالوی در جواب به آشوبی بود که
آلبانیتبارها علیه صربها به راه انداخته بودند.
به استناد آمار دولت صربستان ،در طول ۷۸روز مبباران دائم و طی ۹۰۰پرواز عملیاتی ،بیش
از چهارهزار نفر و شامل حدود صد کودک ،جان باختند.
به گفتۀ رئیسجمهور فعلی صربستان ،الکساندر ووچیچ« :ناتو با سوءاستفاده از این موقعیت
که هیچ نیروی متعادلکنندهای در جهان علیه آن وجود نداشت ،دستاویزی پیدا کرد تا کشور ما را
نابود مناید».
ووچیچ در خالل گفتگویش با والدیمیر پوتین در سوچی ،در سال ،۲۰۱۹چنین اظهار داشت:
«ما صربها برای پوتین بیش از هر یک از رهبران دیگر روسیه احترام قایل هستیم ...اگر در سال
،۱۹۹۹پوتین رهبر روسیه بود ،هیچ نیرویی جرأت مبباران ما را نداشت».
مبباران یوگسالوی بعد از کشتار مردم و لطمات فراوان به اقتصاد کشور ،پایانی بود بر حیات
جمهوری سوسیالیستی فدرال یوگسالوی ،کشوری که با متام کمبودها و کاستیها ،منونهای از
نوعی سوسیالیسم واقعًا موجود در اروپا بود ،که تندباد احنالل احتاد شوروی را تاب آورده بود .با
وجود سالها پس از احنالل یوگسالوی ،امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپائیاش صربستان را که
هنوز قلب تپنده آن کشور بود ،رها نکردهاند و همچنان در پی وابسته کردن هرچه بیشتر این کشور
به احتادیۀ اروپا هستند .در مقابل ،دولت صربستان تا کنون موفق شده است تا مواضع متعادل
خود ،میان غرب از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر را حفظ مناید.
ووچیچ در مقابل فشار احتادیۀ اروپا برای اختاذ موضعی ضد روسیه در جنگ اوکراین ،با وجود
حمایت از متامیت ارضی اوکراین ،از پیوسنت به حتریمها علیه روسیه امتناع کرد .به گفته ووچیچ،
صربستان کوچک ،به دلیل سیاست بیطرفی کشورش در قبال منازعه اوکراین؛ و نیز به دلیل
دستاوردهای نیروهای مسلح روسیه و ناروشن بودن نتیجه مناقشه اوکراین ،از طرف کشورهای
اروپایی به شدت حتت فشار قرار دارد.
این مواضع صربستان مورد قبول امپریالیستها نیست ،بنابراین برای درهم شکسنت دولت
ووچیچ از هیچ تالشی فروگذار نیستند .از جمله سازمان دادن تظاهرات خشونتآمیزی که بالفاصله
بعد از انتخاب مجدد ووچیچ ،شاهد بودیم .شرکتکنندگان در این تظاهرات ،که توسط مشتی
مسنهای (سازمانهای غیردولتی) وابسته به غرب ،با خواست احنالل نتایج انتخابات ،بسیج شده
بودند .با این مقدمهچینی ،احتادیه اروپا بالفاصله ،نه تنها حمایت خود از تظاهرکنندگان را اعالم
کرد ،بررسی روند انتخابات و لغو نتیجۀ انتخابات را خواستار شد ،بلکه از طریق عوامل نیابتی
خود نیز دولت صربستان را حتت فشار قرار داده است.پافشاری آلبانیتبارهای ناحیِۀ کوزوو برای
تشکیل این ناحیه بهعنوان کشوری مستقل و پیوسنت آن به احتادهای بیناملللی غربی ،از جمله این
تالشهای پنهان است .امری که همواره مورد مخالفت دولت صربستان ،اقلیت صرب مقیم کوزوو
و تشکیالت نیمه خودگردان صربها در بوسنی و هرزگوین (صرپزکا )Serpzka -بوده است.
الکساندر ووچیچ در نتیجه تشدید اقدامات اخیر علیه دولت و ملت صربستان ،با نگرانی
گفت« :صربستان روزهای سختی را در پیش دارد ...اما ما خواهیم جنگید و پیروز خواهیم شد».
به نظر میآید این وقایع همچنان ادامه یورش امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپائیش ،در ۱۹۹۹
به این کشور باشد .برای درک آنچه امروز در صربستان و کوزوو میگذرد ،باید از جتزیه خونبار ۲۵
سال پیش این کشور به دست ناتو به رهبری امپریالیسم جهانی ،به ویژه آمریکا آگاهی داشت .از
این رو «دانش و امید» در این شماره ،دو مقاله به مناسبت بیستمین سالگرد مببارانهای ناتو علیه
یوگسالوی در شماره «۱۸دانش و مردم» بهار ،۱۳۹۸را در دسترس خوانندگان قرار میدهد.
یوگسالوی در تمام دوران حکومت تیتو و حزب او ،هیچگاه شاهد حوادث زننده سابق ...نبود و دوران
کاملی از آرامش میان اقوام و ملیتهای یوگسالوی را تجربه کرد .اما تغییر اوضاع جهان به سود
امپریالیسم و همدستی یک وطن فروش خیانتکار و الکلیک به نام بوریس یلتسین با آن ،تغییر در
احوال یوگسالوی را برای امپریالیسم میسر نمود ...یوگسالوی بازمانده از سوسیالیسم تیتوئی... ،
هنوز میتوانست نمونهای از ترقی و پیشرفت غیرسرمایهدارانه باشد و با درآمدهای عظیم صنعتی
و زراعی و سیاحتی ،نمونهای قابل قبول از استقالل ملی و توسعه بالنسبه عادالنه اجتماعی بر پایه
صنعت بومی و بازار بینالمللی بهدست دهد.
این یوگسالوی ،از منظر امپریالیسم ،باید به گذشته پلیدی بازمیگشت که از آن گریخته بود تا
رقیبی ...در مقابل نئولیبرالیسم و جهانیسازی امپریالیستی باقی نماند .یوگسالوی قربانی شد تا
بحرانهای ساختاری جهان سرمایهداری انحصاری با تأخیر ظاهر شود ... .یوگسالوی قطعه قطعه
شد تا اتباع سابق آن همواره بر سر رودخانه و کوه و جنگل و معدن و خطوط راهآهن و بنادر دریائی
با یکدیگر ستیزه کنند... .
بالکان (بالقان) نامی ترکی است به معنای کوه و رشته کوه و منطقه ناهموار که عثمانیان بر این
شبهجزیره نهاده بودند .برخی پژوهشگران نوشتهاند که بالکان کلمهای فارسی است به معنای خانه
مرتفع و یا کوه بلند که به زبان ترکی راه یافته و از آن طریق به زبان صربی رسیده است.
سخن گفنت از تاریخ بالکان و حوادث مخوف و بسیار خونینی که همراه آن بوده ،مناسب این
مقال نیست اما الزم به یادآوری است که از نیمه دوم قرن 19تا میانه قرن ،20در این قلمرو کوچک که
تنها برابر 5درصد خاک اروپاست ،متام جنگهائی که در اروپا اتفاق افتاده -به استثنای چند مورد
-فقط در بالکان بوده است .در این حوادث وحشیگریهایی صورت گرفته که از یکسو معطوف
به حفظ امپراتوری عثمانی و از سوی دیگر معطوف به انتقامجوئی از 300سال خوخنواریهای باور
باور
نکردنی دولت و عمال دولت عثمانی بود .اعمالی که خود موجب کینه و دشمنیهای غیرقابل ِ
مردمان بالکان شد ،و کینهها و دشمنیهایی که به تکرار چنان اعمالی دامن زد.
اما بالکانیزاسیون به معنای جتزیه یک مجمع بزرگ همگن به بهانههای قومی ـ قبیلهای،
فرهنگی و مذهبی به قسمتهای کوچکتر و تشدید وخامت اوضاع عمومی قلمروهای جداشده،
چگونه پدید آمد؟ بالکانیزاسیون پس از جنگهای دوگانه بالکان ( 1912ـ )1913پیدا شد و معرف
بربریت و کینهتوزی و انتقامجوئی با قتل عامها و سر بریدنها و ُمثله کردنهای بیشمار است.
قساوتهائی که باشی بوزوکهای وحشی عثمانی در سرکوبی شورش بزرگ بلغارها به رهبری
استفان استامبولوف در سالهای 1875ـ 1876نشان داده بودند ،طلیعه چنین اعمالی بود.
در سال 1911اسالوها و بلغارها و یونانیان احتادیه بالکان را تأسیس کردند و در سال 1912به
جنگ با عثمانی رفتند ،و پس از غلبه بر آن دولت بر سر تقسیم غنائم به جنگ با یکدیگر پرداختند و
خونریزیهای بسیار مرتکب شدند و در نهایت متامی بالکان به استثنای تراکیای شرقی از نظارت
عثمانی خارج شد .اصطالح بالکانیزاسیون از این پس پدید آمد.
مملکت یوگسالوها -به معنی اسالوهای جنوبی -در سال 1929به کشور یوگسالوی تبدیل شد
ودر آوریل 1941به اشغال ارتشهای آملان نازی و ایتالیای فاشیست درآمد و دولت قومی کرواسی،
موسوم به اوستاشی ،به رهبری آنته پاولیچ عملیاتی را علیه مبارزان میهندوست و مردم صربستان
و نیروهای ضد فاشیست اجنام داد که حتی آملانها نیز کمتر مرتکب چنین کاری میشدند .نوشتهاند
که فاشیستهای کروات و همدستان ُبسنوی آنان قریب هشتصدهزار نفر از صربها را تا سال 1945
به قتل رسانیده بودند .یوگسالوی باردیگر در سال 1946تشکیل شدو دولت جدید به رهبری ژوزف
بروز تیتو رهبر مبارزات ضد فاشیستی ،برای پرهیز از جتدید اختالفات قومی و تضمین احتاد ملی،
از هرگونه افشای قساوتها و کشتارهائی که کرواتها و مسلمانان بوسنی علیه صربها مرتکب
شده بودند ،خودداری منود .یوگسالوی پس از این ،رو به ترقی نهاد و به یکی از کشورهای پیشرفته
صنعتی اروپای شرقی تبدیل شد .صنایع در متام کشور گسترش یافت و دره میان بلگراد و زاگرب به
صورت یکی از مهمترین گسترههای صنعتی یوگسالوی در آمد ،تا آجنا که با دره رودخانه رور -از
ریزابههای رودخانه راین -در شمال غرب آملان مقایسه میشد .تولید منسوجات و مواد شیمیائی و
مواد غذائی آموده و استخراج معادن گوناگون رواج گرفت .زراعت آن یکی از منابع عمده ترقی کشور
و افزایش ثروت ملی شد .یوگسالوی انبار میوه اروپا بود و فرآوردههای فلزی و مواد غذائی بخشی
از صادرات یوگسالوی را تشکیل میداد .دولت سوسیالیستی یوگسالوی چندین پارک بزرگ ملی
بهویژه در جمهوری کراوسی احداث کرد که همگی از بزرگترین گردشگاههای طبیعی جهان محسوب
میشوند و میلیونها مسافر خارجی برای مشاهده این پارکهای شگفتآور میلیاردها دالر به این
کشور وارد میکنند.
یوگسالوی در متام دوران حکومت تیتو و حزب او ،هیچگاه شاهد حوادث زننده سابق -حتی در
اندازههای یک روستا -نبود و دوران کاملی از آرامش میان اقوام و ملیتهای یوگسالوی را جتربه
کرد .اما تغییر اوضاع جهان به سود امپریالیسم و همدستی یک وطن فروش خیانتکار و الکلیک به
نام بوریس یلتسین با آن ،تغییر در احوال یوگسالوی را برای امپریالیسم میسر منود .در این میان
همدستان سابق آملان نازی و پیروان انته پاولیچ که در سایه تسامح عقیدتی دولت تیتو و تغافل
ناشی از آن باقی مانده بودند ،از فرصتسازیهای بینظیری که برای بورژوازی بوروکرات کروات
و شاگردان مکتب اوستاشی فراهم آمده بود ،جانی دوباره یافتند و بر اثر رشد غولآسای بورژوازی
کوچک و تبدیل آن به سرمایهداری در متام یوگسالوی ،و بهویژه در کرواسی و اسلونی به قدرت
سیاسی بزرگی در کرواسی تبدیل شدند و با احنالل جمهوری فدرال یوگسالوی ،متامی دستاوردهای
دوران سوسیالیستی را زایل کردند ،و فاشیسم روکشدار را به نام نئولیبرالیسم به جان متام مردم
یوگسالوی انداختند .فاشیسم کرواسی خنستین حامیان جهانی خود را در آملان یافت و دولت
دموکرات مسیحی آملان با مداخله در یوگسالوی و حمایت همهجانبه از نژادپرستان کروات و اسلونی،
از شکست آملان هیتلری در جنگ یوگسالوی انتقام گرفت .آمریکای بیل کلینتون و پیمان ناتو نیز
میخواستند ناکامیهائی را که در جنگ سرد حتمل کرده بودند با تنبیه متام یوگسالوی ،آن را همچون
خاطره تاریخی زنده برای آیندگان تبدیل کنند تا از هرگونه استقاللطلبی در برابر امپریالیسم بپرهیزند.
یوگسالوی بازمانده از سوسیالیسم تیتوئی ،که به تقریب عاری از هرگونه ستیزهجویی مؤثر
با غرب بود ،هنوز میتوانست منونهای از ترقی و پیشرفت غیرسرمایهدارانه باشد و با درآمدهای
عظیم صنعتی و زراعی و سیاحتی ،منونهای قابل قبول از استقالل ملی و توسعه بالنسبه عادالنه
اجتماعی بر پایه صنعت بومی و بازار بیناملللی بهدست دهد .این یوگسالوی باید به گذشته پلیدی
بازمیگشت که از آن گریخته بود تا رقیبی -دستکم به اندازه یوگسالوی برای کشورهای همطراز
آن -در مقابل نئولیبرالیسم و جهانیسازی امپریالیستی باقی منانده باشد .یوگسالوی قربانی شد
تا بحرانهای ساختاری جهان سرمایهداری احنصاری با تأخیر ظاهر شود .یوگسالوی را کشتند تا
ارزش سهام مشتی سفتهباز ضد بشر تنزل نیابد .یوگسالوی به سالخخانه نژادپرستی تنزل کرد تا
همواره بهانهای برای جتاوزات ناتو در دست باشد .یوگسالوی قطعه قطعه شد تا اتباع سابق آن
همواره بر سر رودخانه و کوه و جنگل و معدن و خطوط راهآهن و بنادر دریائی با یکدیگر ستیزه
کنند .یوگسالوی نابود شد تا میلیاردها دالر درآمد ارزی پارکهای طبیعی کرواسی که در دوران
سوسیالیسم و به دست همه یوگسالوها و برای همه آنان ساخته شده بود ،فقط به نژادپرستان کروات
تعلق داشته باشد .نکته تأسفآور اینکه دولت ایران و بسیاری مردم میهن ما در معرکهای که ناتو
علیه موجودیت یوگسالوی بر پا کرده بود ،جانب متجاوزان و نژادپرستان را گرفتند و به تصور دفاع
از مسلمانان بوسنوی ،که اغلب رهبرانشان آلوده به قومپرستیهای مذهبی و تعلقات فاشیستی از
نوع طالبان و القاعده و داعش بودند ،در نابودی کشوری که میتوانست متحد ایران در اروپا باشد،
همدستی و همکاری منودند و درنیافتند که چنین پروژهای برای ایران نیز تهیه دیده شده است .دولت
ایران و بسیاری از هموطنان ما ،متامی اخبار جعلی و دروغگوئیهای حیرتآور غرب را پذیرفتند
و چهرهای از طرفداران جمهوری یوگسالوی بهدست دادند که دخلواه آمریکا و ناتو بود .موافقت با
جعلیات غرب حتی به نشریات برخی سازمانهای علمی و پژوهشی نیز کشیده شد و اصالحات
ارضی در یوگسالوی را که طبیعتًا شامل مالکان مسلمان نیز میشد ،همچون منونههائی از تعدی
به مسلمانان قلمداد کردند .همین تصورات میتواند فیاملثل در باره سرداران بلوچ و یا خوانین
کرد و ترک و یا شیوخ عرب ایران نیز بهکار آید .پیامدهای هولناک چنین تعبیراتی برای مردم ایران -
بهویژه اگر معطوف به خوزستان باشد -غیرقابل تصور است.
مراجع اصلی این گونه نوشتهها در ایران ،نشریات بدنامی همچون نیوزویک و اکونومیست
است که تنها وظیفهشان این بود که خرج آتش توپخانه امپریالیسم و پیمان ناتو را برای مبباران
یوگسالوی و جتزیه این کشور فراهم کنند .در اینکه گروههای افراطی صرب حتت تأثیر افیونهای
عقیدتی شوینیستی نژادپرستانه و نوعی دیاسپارای مخصوص صربی ،جنایات بسیاری مرتکب
ِ
حقیقت مهمتر این است که در یوگسالوی همه گروههای مسلح قومی و شدند ،تردیدی نیست ،اما
مذهبی در تقابل با یکدیگر مرتکب همه گونه اعمال جنایتکارانه شده بودند و هیچکدامشان نسبت
به دیگران بیگناه و یا کمتر گناهکار محسوب منیشوند .امروزه دیگر آشکار شده که بسیاری از
گزارشها و اخبار مطبوعات همکار ناتو درباره رفتارهای صربها با کرواتها و مسلمانان بوسنوی
و کوزوو دروغی بیش نبوده و برخی از گورهای دستهجمعی که به نام صربها ثبت شده ،گورهای
دستهجمعی صربهائی است که توسط بوسنویها و کرواتها اعدام شده بودند .امروزه دیگر آشکار
است که ژنرال عاطف دوداکویچ ،فرمانده ارتش مسلمانان بوسنی ،خود یکی از جنایتکاران جنگی
و فرمانده سوزانیدن دهها روستای صربنشین و اهالی آن روستاهادر سالهای 1995 – 1992بوده
است .امروزه دیگر معلوم شده که علی عزت بگویچ رئیسجمهوری بوسنی هرزگوین در آوریل 1992
با طرح ژوزف کوتولیرا دیپلمات پرتغالی برای تقسیم بوسنی به چهار قسمت موافقت کرده بود ،اما
پس از مشاهده عالئمی از واشنگنت دال بر حمایت از او ،موافقت خود را پس گرفت و غلطک جنگ
بوسنی را به راه انداخت .امروزه دیگر همه میدانند که نفرات ارتش خلق یوگسالوی هنگام خروج از
بوسنی مورد حمله یک گروه افراطی و شبه فاشیست بوسنوی قرار گرفتند و تعدادی از آنان کشته
شدند و 400نفرشان به اسارت افتادند و پس از این بود که ارتش خلق یوگسالوی در روز دوم ماه
مه 1992علی عزت بگویچ را در فرود گاه سارایوو بازداشت کرد تا بتواند نفرات اسیر شده خود را
آزاد کند .علی عزت بگویچ و همفکرانشان در بوسنی و کرواسی ،همدستان و عمال ناتو و غرب در
نابودی استقالل کشورهای بالکان و احنطاط سیاسی و اجتماعی اعضای یوگسالوی سابق بودند.
بوسنی هرزگوین امروزه متحد ثابت قدم ناتو در انتقاد از ایران است و از همه متهیدات علیه ایران در
مجامع بیناملللی حمایت میکند .چنین پیامدی از همان آغاز جنگ بوسنی مشهود بود.
هر سیاستی ناگزیر از مالحظه آینده است و اگر چنین نباشد ،دوستان ثابت قدمی فراهم خنواهد
شد .آنچه را که آمریکا و ناتو در یوگسالوی مرتکب شدند ،برای میهن ما نیز محتمل است .پس با
اختاذ سیاستهای دقیق و درست ،مانع از وقوع آن شویم .حکم وطنخواهی چنین است.
مایکل پرنتی :رهبران ایاالت متحده آگاهانه در پی جتزیه یوگسالوی بودند ... ،در نوامبر ،۱۹۹۰با فشار دولت
بوش [پدر] به کنگره «قانون ختصیص بودجه عملیات خارجی »۱۹۹۱تصویب شد .بنا بر این قانون ،مقاومت هر
بخش از یوگسالوی در برابر اعالم استقالل ،موجب توقف حمایتهای مالی ایاالت متحده از آنها میشد .این
ِ
شرط دریافت کمکهای قانون خواهان انتخابات جداگانه در هر یک از شش جمهوری یوگسالوی بود ،و
سقم ،هم روند انتخابات ،و هم نتیجه آن میشد .کمکها
ِ بیشتر ،تأیید وزارت خارجه آمریکا از صحت و
فقط به جمهوریهای جداگانه ،و نه دولت یوگسالوی ،و تنها به نیروهای به زعم واشنگنت «دمکراتیک»،
-بخوان دستراستی ،موافق بازار آزاد ،احزاب جداییطلب -فرستاده میشود .هدف دیگر احنصار رسانهها
و کنترل ایدئولوژیکی بود .در ،۱۹۹۷در بخش باقیمانده از بوسنی صربستان ،آخرین ایستگاه رادیویی منتقد
ِ
شدن تنها ایستگاه رادیوی ِ
توجیه داستان بسته سیاستهای ناتو ،توسط «پاسداران صلح» ناتو با زور بسته شد.
دمکراسی عوامفریبانه الزم به نظر میآمد،با جان َک َ
ندن ِ صربهای مخالف در نیویورک تایمز ،که برای پیشبرد
همراه بود« .نیویورک تایمز» در این داستان ،یازده بار از کلمه «تندرو» در توضیح موضع سیاسی رهبران صرب
تاب برداشنت «یک
بوسنی استفاده کرد .کسانی که مخالف بسته شدن رادیو بودند ،ولی به زعم نیویورک تایمز ِ
قدم به مست پوشش خبری مسؤوالنه در بوسنی» را نداشتند.
(مطالعه منت کامل مقاله پرنتی را ،درشماره ۱۸مجله «دانش و مردم» یا در کانال تلگرامی آن توصیه میکنیم).
حاال بیست سال از جنگ ناتو علیه یوگسالوی میگذرد ،از زمانی که طبق رسم امپریالیستی،
تبلیغاتی متکی به دروغ ،صحنهسازی و بهانههای ساختگی به مبباران ۷۸روزه
ِ موجی از تهاجم
حیات انسانی ،اقتصادی و اجتماعی این کشور منجر گشت .این واقعه خونین ،ویرانگر و شوم،
همواره در این مدت مورد مطالعه و بررسی فعاالن ضدجنگ و متفکرین اقتصادی ،اجتماعی و
سیاسی جهان بوده تا با دست یافنت هرچه بیشتر به واقعیات و ارزیابی عوامل ذیدخل ،بتوانند
راههای مؤثرتری برای جلوگیری از جنگهای جنایتکارانه غارتگران امپریالیستی جهانی به دست
ناتو در کشورهای دیگر ،با نام فریبکارانه «مداخله انساندوستانه» بیابند.
مبباران ناتو بر فراز کوزوو (ایالت جنوب غربی یوگسالوی سابق) ،که از ۲۴مارس تا ۱۰ژوئن
۱۹۹۹الینقطع ادامه داشت ،به بهانه حمایت از حقوق انسانی آلبانیاییهای کوزوو اجنام شد .این
حمله با نقض خشن اصول اساسی حاکم بر روابط بینامللل ،و برای اولین بار بعد از جنگ جهانی
دوم ،بدون تأیید و اجازه شورای امنیت سازمان ملل به اجرا درآمد .از جتربه این حمله -بیاعتنایی
به معاهدات و قوانین و مقررات بیناملللی ،-بعدها در قسمتهای مختلف جهان ،هر زمان که
منافع ایاالت متحده و ناتو و همدستان و رقیبان اروپایی آنها ایجاب میکرد ،استفاده شد:
افغانستان ،عراق ،لیبی و سوریه .و همچنان تهدید استفاده از همین روش ،سایهی بس سنگین خود
را بر فراز کشورهای دیگر مانند ونزوئال ،کره شمالی ... ،و کشور ما ایران گسترده است.
حمله ناتو به کوزوو در سال ،۱۹۹۹نزدیک به چهارهزار کشته و بیش از دههزار زخمی بهجای
گذاشت ،که دوسوم آنها شهروندان عادی از جمله حدود صد کودک بودند .نیروهای ناتو موشکهایی
با اورانیوم ضعیف شده استفاده میکردند که باعث گسترش وسیع بیماری سرطان و تولد کودکان
دفرمهای گردیده است ،که پیشتر شناخته شده نبود .ناتو خاک ،آب و مواد غذایی را برای دوران
باورنکردنی چندین هزار ساله با مواد شیمیایی و مسی و رادیو اکتیو آلوده کرد .خسارات مستقیم
اقتصادی ناشی از این حمالت ،در همان زمان،
رقمی بیش از صدمیلیارد دالر ختمین زده شد.
به مناسبت بیستمین سالگرد این رویداد
خونبار ،ترجمه مقاله نسبتًا مفصلی از مایکل
پرنتی ،نویسنده و محقق عدالتجو و صلحدوست
آمریکایی که بالفاصله بعد از پایان این حمالت
نوشته شده است ،در اختیار خوانندگان قرار
میگیرد .مقاله پرنتی گذشته از استفاده از منابع
متعدد ،شامل چشمدیدهای خود نویسنده در سفرش
به کوزوو و صربستان در همان تابستان ۱۹۹۹بعد
از پایان مببارانها است .اعتبار تاریخی و حتلیلی
این مقاله با وجود گذشت بیست سال همچنان حائز ماشین کشتار ناتو.
اهمیت است .پیش از مطالعه مقاله پرنتی (این مقاله مرا بکش! افتخار میکنم که صرب هستم
سرطانناشیازریختناورانیومضعیفشدهبرسرصربستان
را در کانال دانش و مردم مطالعه منایید) ،اشاره فشردهای
به تعدادی از واقعیات قابل توجه و تکاندهنده به عنوان پیامدهای مبباران ناتو و حاکمیتهای
ِ
نظارت رعبانگیز ناتو تا امروز ،الزم به دستنشانده ایاالت متحده در جمهوریهای نوبنیاد و زیر
نظر میآید.
میالدی ،کشوری یکپارچه و مستقل شامل شش جمهوری و دو ایالت خودمختار بود .بعد از ویران
شدن اردوگاه سوسیالیستی در اروپای شرقی و در رأس آنها احتاد جماهیر شوروی ،و تسلیم شدن
آنها در برابر اقتصاد بازار ،یوگسالوی تنها کشوری بود که حاضر به ترک سیاستهای اقتصادی،
سیاسی و اجتماعی خود نشد .دهه نود آخرین سده قرن بیستم ،در واقع دوران جتزیه کامل این
کشور با یک دولت «سرکش» بود .این جتزیه به خودیخود و ناگهانی رخ نداد .مجموعهای از عوامل
ِ
خارجی در کنار برخی دشواریهای ناشی از اشتباهات گذشته رهبری یوگسالوی ،فاجعه تکهتکه
شدن این سرزمین را حتقق بخشید،و این همان چیزی است که در مفهوم بالکانیزه شدن مستتر است.
فاجعهای که سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» قدرتهای بزرگ جهان را در مفهوم تاریخی
و جغرافیایی خود معنایی ملموس بخشید« .بالکانیزه کردن» یوگسالوی ،نتیجه مستقیم انواع و
اقسام زمینهچینیها ،حتریکات جداییطلبانه قومی و مذهبی ،خرابکاریها ،تبلیغات گسترده
رسانهای و بازی با افکار عمومی ،اقدامات تروریستی و برافروخنت آتش جنگهای خونین قومی،
با رهبری و کمکهای همهجانبه مالی ،تسلیحاتی ،اطالعاتی ،آموزشی و جلستیکی قدرتهای
غربی ،و در نهایت با ورود غیرقانونی ،خشونتبار و ویرانگر ناتو میسر گردید .امروز به جای یک
ِ
ضعیف بییال و اشکم روبرو هستیم ،و به دولتــملت واحد حتت نام یوگسالوی ،با چندین دولت
غیر از صربستان ،که هنوز تا حدودی به اشکال گوناگون در برابر توسعهطلبیها و متامیتخواهیهای
امپریالیستی مقاومت و مبارزه میکند ،بقیه در حکم مستعمراتی هستند که «استقالل» آنها از
دولت مادر زیر فشار چکمههای ناتو ،امکان تصاحب و غارت منابع سرشار زیرزمینی و طبیعی این
سرزمینها را برای احنصارات فراملی سرمایهداری جهانی فراهم کرده است .در واقع هدف از جتزیه
این کشور نیز همین بود.
در ،۱۹۹۱مؤسسات مالی وامدهنده جهانی بر همه سیاستهای پولی یوگسالوی نظارت
داشتند .بانکهای دولتی از بین رفت و دولت فدرال دیگر حتی به بانک مرکزی خود دسترسی
نداشت .پرنتی در کتاب «کشنت یک ملت ،حمله به یوگسالوی» مینویسد« :وامدهندگان خارجی
با بررسی دقیق این کشور را تکه تکه کردند ،و وامهای خارجی با دقت بین جمهوریها طوری
تقسیم شد که حاال هر کدام برای دههها موظف به پرداخت اقساط وامها خواهند بود .وامدهندگان
سنگین مالی بر سر
ِ فوق
جهانی با چند ضربه ،جمهوری فدرال یوگسالوی را جتزیه کردند ،و یک کاله ِ
جمهوریهای جدیدًا «مستقل» گذاشتند».
امروزه در مراودات سیاسیــ جغرافیایی« ،بالکانیزه شدن /کردن» ،با نگاهی به یک واقعه
تلخ تاریخی ،اغلب معادل جتزیه کشورها به قطعات کوچکی است که آقایی بر آنها راحتتر و
غارتشان بیهیچ مانعی میسر میشود.
نظامی ناتو و آمریکا در سرتاسر جمهوریهای بالکان و اروپای شرقی بود .در این پایگاه گذشته از
مراکز آموزشی و انواع و اقسام تسلیحات نظامی هوایی ،زمینی و دریایی و ایستگاههای مورد نیاز
آنها ،زندانهای مخوفی نیز وجود دارد که به گفته آلوارو ژیلروبلس ،مشاور کمسیون حقوق بشر
اروپا در گفتگو با اشپیگل ،تنها قابل مقایسه با زندان گوانتانامو میباشد ،و افرادی که توسط
سربازان ناتو بدون هیچ حکم قضایی ،و طی هیچگونه مراحل قانونی دستگیر و به این زندانها
منتقل میشوند ،اغلب برای مدتهای طوالنی بدون دسترسی به دنیای خارج و وکیل ،به تنهایی
در کلبههای چوبی محصور به سیم خاردار نگه داشته میشوند .از این مرکز برای تربیت گروههای
تروریستی با ظاهر افراطگرایانه مذهبی نیز استفاده میشود.
پایگاه بونداستیل نه تنها تهدیدی برای کل اروپا ،بلکه بیش از همه در مرزهای فدراتیو
روسیه ،تهدیدی جدی علیه این کشور به شمار میآید .در حالی که با توجه به پایان جنگ سرد و
نیز برچیده شدن پیمان ورشو بعد از نابودی اردوگاه سوسیالیستی در اروپای شرقی ،ظاهرًا نیازی
به گسترش و توسعه فعالیتهای نظامی بیشتر دیده منیشد ،امروز در مقایسه با هر زمان دیگری،
تعداد بیشتری پایگاه نظامی ناتو و آمریکا در اروپا ،به ویژه در کشورهای سابقًا سوسیالیستی در
شرق اروپا به وجود آمده و همچنان در حال افزایش است.
هماکنون با این مشکل دست به گریبان است ،زیرا روستاهای آن که پیشتر از مراکز «کی.ال.ای»
بودند ،در حال حاضر به اردوگاه آموزشی برای داعشیها تبدیل شدهاندِ .اویس ِک ِرین ،در ِ«اسنس آو
تایم» به نکتهای اشاره میکند که از نظر او بهندرت درباره آن افشاگری شده است ،یعنی تبانی بین
«کی.ال.ای» ،القاعده ،تشکیالت جاسوسی و نظامی ایاالت متحده ،بریتانیا و آملان در سالهای
پیش از آغاز درگیریها.
ایجاد النههایی برای اقدامات تروریستی و جنایات سازمانیافته در اروپا یکی از اهداف
طراحان بیناملللی فاجعه یوگسالوی و فروپاشی آن بوده است .اسپوتنیک مینویسد ،جریان
آموزش تروریستها به سالها پیش از ۱۹۹۹برمیگردد ،زمانی که القاعده مشغول آموزش اعضای
«کی.ال.ای» در کوزوو بود.
فاضل لپیا ،مدیر مرکز مطالعات بالکان در پریستینا ،در گفتگو با اسپوتنیک میگوید ،با توجه
به این که مرزهای کوزوو با آلبانی و مقدونیه ،تنها روی کاغذ هستند ،تعیین محل دقیق اردوگاهای
آموزشی اسالمگرایان افراطی تقریبًا غیرممکن است.
از آخرین موارد قابل توجه در ماههای اخیر ،بر سر زبان افتادن نام خوان گوایدو ،کاندید
ونزوئالیی دستپرورده سازمان «سیا»ی ایاالت متحده آمریکا برای سرنگونی نیکالس مادورو
و دولت دمکراتیک ونزوئال است .او درسهای الزم برای راه انداخنت حرکات اعتراضی و ایجاد
آشوب و بیثباتی در کشور را در بلگراد پایتخت صربستان زیر نظر کسانی یاد گرفت که در سال
۲۰۰۰تنشهای اجتماعی الزم برای سرنگونی اسلوبودان میلوسوویچ ،رئیس جمهور قانونی فدراتیو
یوگسالوی را ایجاد و هدایت کردند .این همان هسته کوچک دانشجویی است که امروز بزرگ شده و
به عنوان مربیان تغییر رژیم با دریافت دستمزدهای کالن از سیا و دیگر نهادهای رمسی و غیررمسی
آمریکایی به سراسر اروپای شرقی و نقاط دیگر دنیا سفر میکنند و تا کنون هم چندین انقالب رنگی
(بخوان تغییر رژیم آمریکایی) در کشورهای مختلف با استفاده از تعالیم آنها به وقوع پیوسته است.
دیگر به دقت دستچین شده از میان دانشجویان
ِ خوان گوایدو در سال ۲۰۰۵همراه چهار دانشجوی
دستراستی برای دیدن آموزشهای الزم به بلگراد اعزام شد و بعد از دو سال در بازگشت به
کاراکاس ،اولین امتحان عملی خود را با بسیج تظاهرات دانشجویی در مخالفت با رفراندوم قانون
اساسی پیشنهادی هوگو چاوز با «موفقیت» پس داد!
.۵مرکزی برای آدمربایی ،قاچاق مواد مخدر ،اسلحه و اعضای بدن انسان
در دسامبر ،۲۰۱۰دیک مارتی ،عضو پارملان سوئیس و گزارشگر ویژه مجمع پارملانی شورای
اروپا ،گزارشی از قاچاق اعضای بدن انسان از صربهای ربوده شده در سال ۱۹۹۹منتشر کرد.
مجمع پارملانی اروپا گزارش را پذیرفت و قطعنامهای برای درخواست اجنام حتقیقات مستقل
ِ
جنایات سازمانیافتهای دست داشتند، بیناملللی تصویب منود .اما چون کسانی که در چنین
سیاستمداران رده باالی آلبانیایی کوزوو -،از جمله رهبران سابق سازمان تروریستی کی.الِ .ای
(ارتش رهاییبخش کوزوو) -هستند ،تا کنون هیچ نتیجهای به دست نیامده است .گزارش «رفتار
غیرانسانی با مردم ،و خرید و فروش قاچاقی اعضای بدن انسان در کوزوو» نشان میدهد که هاشم
تاچی،رئیس جمهور منتخب ناتو برای کوزوو ،شخصیت محبوب ایالت متحده و احتادیه اروپا که با
سران همه آنها هم عکسهای بسیار صمیمانهای دارد ،رهبر شبکه آلبانیایی «مافیا مانند»ی است
که خرید و فروش غیرقانونی اسلحه ،مواد مخدر و اعضای بدن انسان در سراسر اروپا را سازماندهی
و به اجنام میرسانند .گزارش فوق فاش میکند که اولین هدف هاشم تاچی بعد از جنگ ،ربودن
صربها در سرتاسر مرز تا آلبانی ،کشنت آنها ،و فروش اعضای بدنشان در بازار سیاه بوده است.
گزارش همچنین تاچی را به «کنترل خشونتآمیز» جتارت
هروئین در یک دهه گذشته متهم میکند.
امروز کوزوو و آلبانی مسیر اصلی انتقال مواد مخدر
به اروپا هستند .بنا به گزارش ساالنه وزارت خارجه
ایاالت متحده در سال ۲۰۰۸درباره نقل و انتقال مواد
مخدر نیز ،مسیرهای عمده جابهجایی مواد نشئهآور از
میان جمهوریهای بالکان میگذرد .در این گزارش از
کوزوو به عنوان مهمترین مسیر انتقال هروئین از ترکیه
و افغانستان به اروپا نام برده شده است.
نکته قابل توجه اینکه حمایت مستقیم و علنی
مادلن آلبرایت و هاشم تاچی
از سرکردگان تروریستها ،قاچاقچیان مواد مخدر و
تسلیحات مانند هاشم تاچی در حالی است که نقش او و دیگر همدستانش در فعالیتهای غیرقانونی
فوق ،توسط پلیس بیناملللی (اینترپل) کام ً
ال شناخته شده میباشد .نکته دیگر اینکه هاشم تاچی
اخیرًا اعالم کرده ،اگر اسرائیل استقالل کوزوو را به رمسیت بشناسد ،سفارت کوزوو را در قدس
تأسیس خواهد کرد.
امنیت سازمان ملل در ۱۰ژوئن ۱۹۹۹مبباران ناتو را متوقف کرد ،اما در متام این سالها همواره
حقوق اساسی انسانی ،اقتصادی و اجتماعی صربهای کوزوو و دیگر غیرآلبانیاییها در سطح
بسیار وسیع ،توسط افراد و سازمانهای حتت حمایتهای بیناملللی پایمال شده است .اعالم
استقالل خودسرانه کوزوو در سال ،۲۰۰۸این ایالت را به مرکزی برای پاکسازی نژادی از صربها
و دیگر اقلیتهای قومی تبدیل کرد ،و هر روز برای هرچه سختتر کردن شرایط زندگی آنها در این
مناطق ،اقدامات معینی آشکارا به اجنام میرسد .بسیاری از صاحبنظران معتقد به گتوئیزه
کردن صربها هستند .برای منونه میتوان از شهر اوراهواک در جنوب صربستان در کوزوو و
محصور حدود
ِ متوهیا نام برد که در آن حدود ۲۵هزار آلبانیایی زندگی میکنند و فقط در یک بخش
۳۰۰۰مترمربعی با دو سه خیابان،نزدیک به ۴۰۰صرب و رومانیایی جا داده شدهاند .جایی که آنها
اجازه دارند «آزاد» باشند! امنیت الزم برای رفت و آمد خارج از مناطق محصور برای صربها وجود
ندارد .حتی رفنت به محل کار و زمینهای کشاورزی خود برای آنها خالی از خطر حمله یا حتی کشته
شدن نیست ،و رفنت به کلیساها و آرامگاههایشان نیز بدون اسکورت نظامی نیروهای کوزووی ناتو
غیرممکن است.
صربها را مانند حیوانات میکشند و حلقآویز میکنند ،و برای ارعاب و ایجاد وحشت ،در
برابر چشم هزاران نفر مورد توهین و حتقیر قرار میدهند.
آماری نیروی کار ،توسط اداره آمار
ِ شرایط اقتصادی بسیار وخیم است و بنا به بررسیهای
کوزوو نرخ اشتغال به ۳۰درصد هم منیرسد .منطقه با کاهش دائمی جمعیت روبرو است و بسیاری
از مردم به امید یافنت شرایط اقتصادی بهتر به کشورهای دیگر میروند.
موارد دیگری از نقض عمده حقوق بشر علیه صربها و غیرآلبانیاییها به قرار زیر است:
.۱-۶نداشتن امکان بازگشت آوارهشدگان از کوزوو و متوهیا و مصادره غیرقانونی امالک آنها
بعد از ژوئن ،۱۹۹۹صلیب سرخ بیناملللی اعالم کرد که ۲۵۰هزار صرب و غیرآلبانیایی با
توسل به ترور ،ارعاب و پاکسازی قومی ،وادار به ترک محل تولد و خانههای خود در کوزوو و
متوهیا شدهاند .آمار فعلی سازمان پناهندگان سازمان ملل ،بازگشت حدود ۱۸هزار صرب را نشان
میدهد ،اما رقم واقعی حدود ششهزار نفر ،یا ۲/۱درصد از کل آوارگان است .آلبانیاییهای کوزوو
متام اموال منقول و غیرمنقول این ۲۵۰هزار آواره ،و حتی آنهایی که هنوز به شکلی در محل خود
زندگی میکنند را به زور تصاحب کردهاند .در اغلب موارد ،مالکان اراضی و اموال یا کشته یا با زور
اخراج شدهاند .در سپتامبر ۱۹۹۹سازمان ملل دفتری برای بازگرداندن اموال به صاحبان قانونی
آنها تشکیل داد ،اما تا کنون هیچ موفقیتی نداشته است.
.۲-۶عدالتی برای قربانیان وجود ندارد
گذشته از قربانیان مببارانهای ناتو و عملیات تروریستی گروههایی مانند ارتش رهاییبخش
کوزوو ،بعد از ژوئن ،۱۹۹۹نزدیک به هزار شهروند صرب و دیگر غیرآلبانیایی ربوده و نهایتًا کشته
شدند .برای مثال ،در ژوئیه ( ۱۹۹۹یک ماه بعد از صدور قطعنامه ،)۱۲۴۴در روستای «ستارو
گراچو» ۱۴نفر ،از جمله کودکانی که در حال برداشت محصول بودند ،کشته شدند .در زمستان ،۲۰۰۲
مبب کارگذاری شده در زیر یک اتوبوس مسافربری صربها ،تعداد زیادی کشته به جای
انفجار ِ
گذاشت .در اوت ۲۰۰۳نیز گروهی از کودکان در حال بازی در کنار رودخانه در روستای گراژیواچ جان
خود را از دست دادند .در حالی که هنوز چنین جنایاتی در این مناطق اتفاق میافتد ،اما هرگز هیچ
یک از عاملین این کشتارها و دیگر خرابکاریها مورد پیگرد و رسیدگی قضایی قرار نگرفتهاند.
.۳-۶بازنویسی تاریخ
استان کوزوو و متوهیا سرزمین مادری ملیت ،فرهنگ ،مذهب و دولت صرب است .وجود
هزاران بنای قرون وسطایی صرب شاهدی بر این مدعاست .پیش از شروع جنگ جهانی دوم ،اکثریت
جمعیت این استان را صربها تشکیل میدادند ،حال آن که امروز جمعیت آنها به کمتر از دهدرصد
کاهش یافته است .از زمان حمله ناتو در ،۱۹۹۹ختریب سیستماتیک بناهای یادبود صربها و
مسیحیان در کوزوو ادامه داشته است .حدود ۱۵۰کلیسای صربهای ارتدوکس و صومعههای قرون
وسطی متعلق به قرنهای ۱۳و ۱۴ختریب گردیدهاند .تعدادی از این بناها در لیست میراث جهانی
یونسکو قرار داشتند .بهعالوه ،تالش گستردهای برای تغییر نام کلیساها و صومعههای باقیمانده
به نامهای «بیزانسی» یا «آلبانیایی» ،یا «قلعهها و برجهای آلبانیایی» دیده میشود.
.۴-۶پایمال کردن حق آموزش و برخورداری از امکانات درمانی و بهداشتی
مقامات آلبانیایی کوزوو از انتقال جتهیزات و داروهای پزشکی به مؤسسات بهداشت و درمان
در مناطق صربها جلوگیری کرده و آنها را مصادره میکنند .و با قطع برق نیز ،آگاهانه و عامدانه
تالش میشود تا با سختتر کردن شرایط زندگی در محالت صربها ،آنها را مجبور به ترک خانه و
کاشانهشان منایند .برای سه سال متمادی ،هنگام زمستان برق این مناطق قطع بود.
از ژوئن ،۱۹۹۹پاکسازی قومی در متام شهرهای کوزوو بجز میترویچا در شمال به اجرا درآمد
و صربها و دیگر اقوام به روستاها رانده شدند .در نتیجه امکانات حتصیلی برای کودکان صرب
به شدت کاهش یافته است .آنها بهناچار مدارس خود را در محلهای نامناسبی تشکیل میدهند.
بدترین شرایط درباره حتصیل کودکان در منطقه گورانی است .گورانیها ،یک ِ
گروه معتقد به اسالم
هستند که به زبان صربی صحبت میکنند .اعضای این گروه حتت فشار یکسانسازی بیوقفهای
قرار دارند که باید زبان آلبانیایی را بپذیرند و درسها را به زبان آلبانیایی بخوانند .و ،این فشارها
همچنان ادامه دارد.
منابع:
- Alvaro Gil-Robles, Clandestine Camps in Europe:“Everyone Knew What Was Going On in Bond-
steel”, Der Spiegel, December 05, 2005
- Avis Krane, 20 Years Ago, the NATO Bombing of Yugoslavia Established a New Criminal World
Order, Essence of Time 26 March 2019
- Kit Klarenberg, Kosovo War at 20: How Britain and America Backed Jihadists Throughout Conflict,
Sputnik 27 March 2019.
- Marcus Papadopoulos, The Legacy of Slobodan Milosevic, Global Research, September 04, 2017.
- Michael Parenti, To Kill a Nation, The Attack On Yugoslavia, part 11: The Rambouillet Ambush,
Published by Verso, 2000. pp.108-114.
- Milica Radojkovic-Haensel, The Nato-Aggression against the Federal Republic of Yugoslavia in
1999, Voltaire Network, , 28 April 2013.
- Sputnik News, ISIS-Daesh Training Camps in Kosovo, Recruitment of Terrorists by NGOs, 24
July 2016.
- Stephen Lendman: Srebrenica: Ratko Mladic’s Sham Trial and Conviction, Global Research,
November 23, 2017.
- telesurenglish.net/news/The-Making-of-Juan-Guaido-US-Regime-Change-Laboratory-At-
Work-20190129
- Živadin Jovanovic: 13 years since NATO aggression against Serbia: Violation of Human rights of
Serbs in the Province of Kosovo and Metohija, Global Research, March 10, 2012.
- Živadin Jovanović and Enrico Vigna, Lest We Forget, 20 Years Since the NATO Aggression Against
Yugoslavia, Global Research, March 17, 2019.
امپریالیسم و ضد امپریالیسم
روز اول ماه مه سال ،1945م.ا .یگوروف و م.و .کانتاریا ،سربازان دلیر دستۀ اکتشافی
لشکر فاحت برلین ،پرچم سرخ را بر فراز رایشتاگ برافراشتند .دو روز پیش از آن ،هیتلر جهان را از شر
وجود خود پاک کرده بود .نیمه شب 8ماه مه ،منایندگان فرماندهی آملان ،قرارداد تسلیم بدون قید
و شرط آملان را امضا کردند .روز 9ماه مه ،سپاهیان شوروی ،گروه ارتشهای فاشیستی را که پراگ
-پایتخت چکسلواکی -را در محاصره داشتند ،سرکوب منوده و با ورود به شهر ،قیام مردم علیه
اشغالگران را سراجنام به پیروزی رهنمون گشتند .این ،آخرین عملیات جنگی در اروپا بود.
از آن پس ،هر ساله ،روز 9مه ،روز پیروزی بر فاشیسم جشن گرفته میشود .اما کشورهای
غربی متفق -انگلستان و فرانسه و آمریکا -و دیگر کشورهای غربی که در جریان جنگ دوم به
اشغال درآمده بودند –همچون هلند و بلژیک -ترجیح میدهند بجای گرامیداشت روزی که انسان
شوروی با جانبازی خود آنها را از چنگال فاشیسم جنات داد ،روز 6ژوئیه (معروف به )D-dayرا
جشن بگیرند .آن روز در سال ،1944نیروهای متفقین باألخره جبهۀ دوم را (عالوه بر جبهۀ اصلی
نبردهای جنگ دوم که در شرق و در خاک شوروی قرار داشت) در شمال فرانسه و در سواحل نورماندی
گشودند .قب ً
ال در ژوئیۀ ،1942حدود یک سال پس از آغاز عملیات عظیم ارتش آملان علیه احتاد
شوروی ،متفقین توافق کرده بودند که جبهۀ دومی در غرب گشوده شود .اما امپریالیستهای غربی،
دو سال منتظر نشستند تا شاید باألخره ارتش آملان ،احتاد شوروی را درهم شکند و جهان را از شر
وجود کشور سوسیالیستی جنات دهد .راز برگزاری جشن شکست فاشیسم در 6ژوئیه بجای 9ماه
مه نیز در همین دخلوری از پیروزی سوسیالیسم بر فاشیسم نهفته است.
داستان بدعهدی جناح غربی متفقین و تنها گذاشنت شوروی در مقابل لشکریان فاشیست،
محدود به گشایش جبهۀ دوم نبود .از همان سال 1931که ژاپن منچوری را تصرف کرد ،غربیان
در انتظار پیروزی میلیتاریستها و فاشیستها بر احتاد شوروی بودند .در آن زمان ،جامعۀ ملل
یک سال متام را به بحث دربارۀ جتاوز ژاپن به چین گذراند ،اما هیچ تدبیری نیندیشید .لیست
بدعهدیها ،بسیار باال بلند است .اما در این مقالۀ کوتاه ،تنها به برخی از آنان اشاراتی خواهیم
داشت.
پیامدهای بحران عمومی و شدید سرمایهداری در سالهای 1929ـ۱۹۳۳و تسلط نازیسم بر
آملان ،دورمنای وقوع جنگ جهانی را بسیار روشن ساخته بود .اما احنصارات امپریالیستی از
تسلط فاشیسم استقبال میکردند؛ چرا که راه خروج از بحران را در جنگ میدیدند .در تابستان
،1935هفتمین کنگره کمینترن ،شعار تشکیل جبهۀ واحد ضد فاشیستی را سرلوحۀ کار خود قرار
داد و از همۀ نیروهای ضد فاشیست جهان خواست که متحد شوند .در قطعنامۀ پایانی نوشته شد که
«شعار اصلی احزاب کمونیست باید مبارزه در راه صلح باشد».
در اکتبر ،1933آملان از جامعۀ ملل خارج شد و ناحیۀ سار را که 15سال حتت نظارت جامعۀ
ملل اداره میشد در اختیار گرفت .آملان پس از تصرف آن ناحیه ،معادن سار را از فرانسه خرید و
شالودۀ صنعتی جتاوزگری خود را تقویت کرد.
در مارس ،1935هیتلر بسیج عمومی اعالم ،و پیمان ورسای را یکجانبه لغو منود .این
پیمان ،آملان را از داشنت ارتش منع میکرد .پس خود را مجاز به تشکیل ارتشی بزرگ دانست.
در ژوئیۀ همان سال ،میان آملان و انگلستان موافقتنامۀ همکاری دریایی امضا شد که ظرفیت
عمومی کشتیهای جنگی آملان را 5.5بار افزایش میداد .حتی اجازۀ در اختیار داشنت زیردریایی
نیز به آملان داده شد.
احتاد شوروی پیشنهاد کرد که اصل خلع سالح عمومی اجرا شود .اما دولتهای امپریالیستی
این پیشنهاد را رد کردند .چندی بعد احتاد شوروی پیشنهاد کرد سیستم امنیت عمومی در اروپا
برقرار شود تا همۀ کشورها ملزم به رعایت صلح باشند .اما این پیشنهاد هم رد شد .تنها دولتمردان
دوراندیش فرانسه به آن پاسخ مثبت دادند .در جریان گفتوگوهای فرانسه و شوروی ،الیحۀ موسوم
به «پیمان شرق» مهیا شد .اما امپریالیستها مانع شدند که کشورهای لهستان و فنالند و کشورهای
پرداخت حقالسکوت به آملان در خودداری از حمله به غرب بود .محافل حاکم در انگلستان که
آملان را «دژ غرب در برابر بلشویسم» به شمار میآوردند ،آزادی عمل آن کشور را در اروپای مرکزی
و شرقی تضمین میکردند .احتاد شوروی اقدام آملان در احلاق اتریش را محکوم کرد و برای دفاع
از متامیت کشورهای مورد تهدید ،خواهان تشکیل یک کنفرانس بیناملللی شد .پاسخ دولتهای
غربی روشن بود :نه! آنان در حال مذاکره با آملان بودند و این پیشنهاد را رد کردند.
بیکیفر ماندن جتاوزگری ،آملان را جریتر کرد .آن کشور به بهانۀ وجود اقلیت آملانی در والیت
سودت ،اولتیماتومی خطاب به چکسلواکی صادر کرد با این مضمون که آن ایالت را به آملان
واگذارد .دولتهای انگلستان و فرانسه اعالم کردند بهخاطر چکسلواکی درگیر جنگ خنواهند شد و
از آن کشور خواستند که تسلیم آملان شود .ایاالت متحده نیز از این اولتیماتوم حمایت کرد .با وجود
آنکه دولت چکسلواکی در پیمان خود با شوروی قید کرده بود که دولت فرانسه نیز باید در دفاع از
آن کشور مشارکت کند ،باز هم احتاد شوروی به تنهایی ،پیشنهاد کمک به دفاع از متامیت ارضی
چکسلواکی را به حکومت آن کشور ارائه کرد .شوروی با استقرار 77لشکر رزمی و 15بریگاد تانک
و هوایی در مرز خود با آن کشور ،آمادگی علنی خود را نشان داد .مردم چکسلواکی نیز بهشدت به
دولت خود فشار میآوردند که کمک احتاد شوروی را بپذیرد .با توجه به اینکه پس از بسیج عمومی
در چکسلوکی 70 ،لشکر فراهم شده بود ،بدیهی بود که جمع قوای شوروی و چکسلواکی برتری قابل
توجهی نسبت به 52لشکر آماده به جنگ آملان داشت و شکست آملان قطعی بهنظر میرسید .اما
در سپتامبر ،1938انگلستان و فرانسه از بیم شکست آملان ،به سرعت کنفرانسی در مونیخ ترتیب
دادند که در آن ،چمبرلن ،داالدیه (خنست وزیر فرانسه) ،هیتلر و موسولینی شرکت داشتند .در پشت
صحنه ،ایاالت متحده نیز به شدت فعال بود .انگلستان و فرانسه موافقتنامهای با دولتهای
فاشیستی امضا کردند و بر تقسیم چکسلواکی صحه گذاشتند .دولت خیانتکار چکسلواکی نیز با این
موافقتنامه همراهی کرد و بدون جنگ تسلیم شد .چرا انگلستان و فرانسه چنین کردند؟ چون تصور
میکردند که با این پاداش مضاعف ،هیتلر دست از جتاوزگری در غرب برداشته و حمله به شوروی را
آغاز خواهد کرد .از نظر آنان معاملۀ مونیخ ،برد برای غرب ،و باخت برای شوروی بود.
احتاد شوروی که میدانست مورد هدف نهایی هیتلر خواهد بود و همۀ این تدارکات ،نهایتًا
اشغال شوروی و بردهسازی ملت اسالو -شعار همیشگی هیتلر -است ،به تکاپوی خود برای
انعقاد موافقتنامۀ نظامی و امنیتی با انگلستان و فرانسه افزود .اما آنان باز هم تن به تعهد اقدام
مشترک علیه فاشیسم ندادند .آنان به بهای شوروی ستیزی و ضدیت با سوسیالیسم ،به منافع ملی
خود خیانت کردند.
وقتی در اول سپتامبر 1939سپاهیان آملان به لهستان هجوم آوردند ،انگلستان و فرانسه به
آملان اعالن جنگ دادند .اما هیتلر که میدانست این ،تنها یک بازی منایشی است ،با اطمینان
گفت« :آنان وارد جنگ خنواهند شد» .به راستی هم صدایی از 115لشکر فرانسه و انگلستان در
برابر 23لشکر آملانی حاضر در جبهه برنیامد .آیا پس از آن ،غربیها ساکت نشستند؟ خیر! آنان
مرجتعان ماجراجوی فنالندی را حتریک کردند تا به جنگ با احتاد شوروی برخیزد .اما پاسخ قاطع
احتاد شوروی ،آرزوی آنان در «جنگ بزرگ» علیه شوروی در آن مقطع زمانی را بر باد داد .در متام 7
ماه بعدی ،هیچ اقدام نظامی در غرب صورت نگرفت و انگلستان و فرانسه ،ضمن ادامۀ خط مشی
مونیخ ،با ایما و اشاره هیتلر را آگاه میکردند که برای اقدامش در شرق ،آزادی کامل داده شده است.
ببینیم سناتور هری ترومن (رئیس جمهور بعدی آمریکا) در روز 23ژوئن (فردای حملۀ آملان
به احتاد شوروی) چه گفته است« :اگر ببینیم که آملان برتری دارد ،باید به روسیه کمک کنیم ،و اگر
روسیه برتری به دست آورد ،باید به آملان یاری رسانیم .به این ترتیب بگذاریم آنها هرچه بیشتر
یکدیگر را بکشند».
احتاد شوروی نهایتًا در نیمۀ اول سال 1942موفق شد با استفاده از تضادهای درون جبهۀ
امپریالیستی ،ائتالف ضد فاشیستی را با انگلستان و آمریکا تشکیل دهد( .فرانسه پیش از آن
کشور خود را تسلیم فاشیسم کرده بود) .طرفین متعهد شدند که همدیگر را در تأمین منابع دفاعی و
اطالعاتی ،و گسترش همکاریهای جتاری و اقتصادی یاری دهند .اما این ،تنها احتاد شوروی بود
که به تعهدات خود عمل میکرد .در حالیکه بیش از 70درصد ارتش آملان در جبهۀ شرق درگیر بود،
دولتهای غربی به تعهدات خود صادقانه برخورد منیکردند .آنها همچنان و تا پایان ،به ناتوان شدن
طرفین درگیر در جنگ بین فاشیسم و سوسیالیسم دل بسته بودند.
تاخیر در گشودن جبهۀ دوم ،نابودی فاشیسم را به تاخیر انداخت و موجب محو میلیونها
انسان دیگر شد .احتاد شوروی به تنهایی ،بهمدت سه سال قهرمانانه با سپاهیان هیتلری جنگید و
متدن جهانی را از توحش فاشیسم رهایی بخشید.
طرفداری از دونالد ترامپ گرایش مییابند .پوتین با اشاره به دو موضوع کلیدی در سیاستهای
داخلی ایاالت متحده ،یعنی مقدار جنومی بدهیهای ملی و کنترل مرزهای جنوبی ،که در گوش
طرفداران ترامپ طنینانداز است ،امکان کمی میبیند تا در صورت ریاست جمهوری ترامپ بتواند
برای پایان جنگ با او به توافقی دست یابد.
سخنان والدیمیر پوتین ،رئیس دولت کشوری با نظام سرمایهداری بازتاب آراء هیئت حاکمۀ
روسیه است .با وجود متایالت ضد کمونیستی پوتین و رهبران کنونی روسیه ،اینان کمابیش با
آموزههای مارکسیستی -لنینیستی پرورش یافته ،و به همین جهت بر این اصل که مواضع رمسی
رئیس دولت باید بر پایۀ آراء مورد توافق هیئت حاکمۀ کشور باشد ،پایبند هستند .به همان ترتیب
که شی جین پینگ رهبر جمهوری خلق چین در موضع گیریهایش ،خط مشی توافقشده حزب
کمونیست چین را منعکس میکند .در نتیجه اظهارات پوتین نیز در این مصاحبه را باید انعکاسی
از نظرات هیئت حاکمۀ فعلی روسیه به حساب آورد.
پوتین در این مصاحبه که بیش از دو ساعت به طول اجنامید برای شکسنت بایکوت خبری دو
سال ٔه رسانههای جریان اصلی غرب دربار ٔه جنگ اوکراین و اهریمنمنایی شخص خود و اطالعرسانی
به مخاطبان این رسانهها ،بهرهبرداری مناسبی کرد و به توضیح و تفسیرهای تاریخی ،سیاسی و م ّلی
مرتبط با روسیه و اوکراین پرداخت .نکات اصلی سخنان او عبارت بود از:
یک:
آماده است به مذاکره بپردازد ،اما زلنسکی مذاکره را رد کرده و آمریکا و ناتو نیز خواهان آن
نیستند .زلنسکی ،رئیس دولت اوکراین است و میتواند حکم خود (دربار ٔه رد مذاکره) را لغو کند.
روسیه آمادۀ مذاکره است ،ولی برای آن درخواست خنواهد کرد .حداقل مطالبات روسیه این است:
ناتو در اوکراین نباشد؛ اوکراین بیطرف مباند ،و نازیها از حکومت و ارتش آن کشور کنار گذاشته
شوند.
دو:
روسیه و اوکراین در آوریل ۲۰۲۲در استانبول ،توافقی را برای پایان دادن به جنگ امضاء کردند.
جزیی از این توافق آن بود که ناحیۀ دونباس با شکلی از خودمختاری محدود در اوکراین باقی مباند.
از روسیه خواسته شد برای نشان دادن حسننیت در جریان مذاکرات استانبول ،نیروهایش را از
اطراف کیف خارج کند؛ که این کار اجنام شد .اما بوریس جانسون ،خنستوزیر وقت بریتانیا در سفر
به اوکراین ،به زلنسکی قول حمایت همهجانبه چه از نظر پول و جنگافزار ،و چه از نظر سیاسی داد،
با این شرط که او توافقش با روسیه را رد کرده و به جنگ ادامه دهد .ازجمله در این مصاحبه برمال
شد که درخواست عقب کشیدن نیروهای روسیه ،نه از سوی مذاکرهکنند ٔه اوکراینی ،بلکه از جانب
مکرون (رئیسجمهور فرانسه) و شولتز (صدراعظم آملان) بوده است ،و این اصل ماجرایی است که
رسانههای جریان اصلی غرب ،در آن زمان به عنوان «پیروزی» بزرگ نظامی اوکراین در مصاف با
روسیه ،جلوه دادند.
سه:
او توضیح مشروحی دربار ٔه تاریخ روسیه و اوکراین از سال ۸۶۲میالدی بیان کرد .گفت که
مهاجمین بیگانه (در سالهای ده ٔه ،۱۲۰۰ده ٔه ۱۹۱۸-۲۱ ،۱۶۵۰و )۱۹۴۱-۴۴کوشیدند تا اوکراین را
از روسیه جدا کنند و همگی شکست خوردند( .و بدین شکل شکست تالشهای ناتو در جنگ کنونی
اوکراین را گوشزد کرد) .پوتین چندبار به یگانگی مردم اوکراین و روسیه اشاره کرد.
چهار:
غرب اوکراین (ناحی ٔه ِلووف) پیش از جنگ جهانی دوم ،منطقهای لهستانی -مجارستانی-
رومانیایی بوده است ،که پس از جنگ و واگذاری لهستان به آملان شرقی ،استالین آن را به اوکراین
داده است .پوتین تلویحًا گفت که غرب میتواند بخش غربی اوکراین را بازپس گیرد (این را در
سخنرانیهای پیشین هم اشاره کرده بود ).غرب اوکراین بخشی از سرزمین تاریخی روسیه ،که مرکب
از روسیه -اوکراین -بالروس بوده است ،به شمار منیرود.
پنج:
پوتین با تشریح تاریخ کشور اوکراین و درهمآمیختگی آن با تاریخ روسیه ،به حتلیل تاریخی
ٔ
مبدا زمانی حتلیلش را طرح روابط سیاسی هیئت حاکمۀ روسیه با دولتهای غربی پرداخت .وی
نظری ٔه پروسترویکای گورباچف در چهل سال پیش ،قرار داد .آنچه را گورباچف در کتاب پروستریکا،
«از میان برداشنت رقابت ایدئولوژیک میان روسیه وغرب» مینامد -و پوتین نیز در مصاحبهاش
برای خشنودی مخاطبان ضد کمونیست ،از همان عبارت استفاده منود -چیزی جز سرنگونی شیوۀ
تولید سوسیالیستی و برقراری مناسبات سرمایهداری در روسیه نبوده است .واقعیت این است که از
هنگام برگزاری کنگرۀ بیستم حزب کمونیست احتاد شوروی در دوران دبیرکلی خروشچف ،که طرفدار
احیای نقش سرمایه در کشور شوروی بود ،مقاومت جناح انقالبی حزب ،مای ٔه عقبنشینی او در
موارد گوناگونی گردید و از جمله به دفاع جانانۀ خروشچف از انقالب کوبا در برابر تهدید آمریکا منجر
شد .آن تغییر مشی خروشچف ،نه تغییر عقید ٔه شخصی وی ،بلکه نتیج ٔه بازگشت موازن ٔه قدرت به
نفع جناح انقالبی حزب کمونیست بود .اما در دور ٔه دبیرکلی گورباچف ،جناح راست حزب آنقدر
قدرت گرفته بود که وی سراجنام در سال ،۱۹۸۹قانون خصوصیسازی بنگاههای سوسیالیستی و
حذف محدودیتهای خروج سرمایه از کشور را امضاء کرد ،و شیوۀ تولید سوسیالیستی در کشور را
که تا آن زمان -با وجود ضعفها و کم و کاستیها -به سرمایهداری تغییر داد .این گروه دست راستی
که بهتدریج به اولیگارشهای وابسته تبدیل میشدند ،پس از حداکثر بهرهبرداری از میخائیل
گورباچف ،و زمانی که دیگر او را برای پیشبرد هدفهای غارتگرانۀ خود مناسب منیدیدند ،برای
ادار ٔه کشور به سراغ بوریس یلتسین ،بوروکرات خائن و دائماخلمر برای ادار ٔه کشور رفتند.
گورباچف ،یلتسین و جناح طرفدار آنها در هئیت حاکم ٔه احتاد شوروی آن زمان سادهانگارانه
میپنداشتند که اگر احتاد شوروی نظام سوسیالیستی را رها کند؛ مناطق نفوذ امپریالیستهای
اروپایی در آفریقا ،آسیا ،و امپریالیسم آمریکا در نیمکرۀ غربی را بهرمسیت بشناسد؛ و هرگونه
حمایت از نهضتهای آزادیبخش در جهان را متوقف سازد ،غرب نیز پس از آن ،از دشمنی با هیئت
حاکمۀ روسی ٔه برجامانده از احتاد شوروی ،دست برداشته و استقالل آنرا به رمسیت خواهند شناخت.
چیزی که پوتین نیز در این مصاحبه ،به داشنت چنین پنداری در آن زمان اذعان کرد .یلتسین با این
خوشخیالی به کنگرۀ ایاالت متحده رفت و گفت« :ما هم چون شما بورژوا شدهایم (عین عبارت
اوست)» ،و «خدا آمریکا را حفظ کند» ،و سپس در ادامه با زبان ایما و اشاره درخواست کرد :شما
هم در ازای این تغییراتی که دادهایم و پذیرفتهایم ،ما را به سر میزتان دعوت کنید .هیئت حاکمۀ
روسیه انتظار داشت که در قبال این همه خوشخدمتی ،از سوی امپریالیسم ابراز تفقدی ببیند.
اولیگارشهای روسیه ضمن آنکه میخواستند در نقش صادرکنندۀ مواد خام تولیدشده در روسیه ─
عمدتًا نفت و گاز -با غرب رابطه داشته باشند ،در این خیال خام بودند که غرب نیز اجاز ٔه دا دوستد
وسیع آنان با اولیگارشهایی از جنس خودشان را که بعد از فروپاشی احتاد شوروی در کشورهای
مستقل مشترکاملنافع ( )CISحاکم شده بودند ،بدهد .چون -بهزعم ایشان -این ترکیب هئیت
حاکمۀ روسیه ،تضادی با منافع ایاالت متحده و غرب نداشت؛ غافل از آنکه خط مشی هیئت حاکمۀ
ایاالت متحده ،که پس از فروپاشی احتاد شوروی در قالب «آئین تسلط بالمنازع ایاالت متحده بر
جهان برای قرن بیست و یکم »...توسط ُپل ولفوویتس ،معاون وزیر دفاع وقت آمریکا تدوین شده
بود ،آمریکا باید با هرگونه امکان شکلگیری دولت نیرومند دیگری در سرزمینهای پهناور روسیه با
جمعیت عظیم حدود ۱۵۰میلیون نفر ،مبارزه مناید.
جمهوری روسیه در دوران زمامداری یلتسین ،شاهد اوجگیری این رویکرد خصمان ٔه آمریکا و
ناتو در مبباران یوگسالوی ،به منظور ساقط کردن دولت میلوسوویچ بود .میلوسوویچ ،در مقابل
یلتسین واداده در برابر غرب ،از
ِ حمالت ناتو ،انتظار کمک از متحد خود ،روسیه را داشت ،اما
کمک به متحد خود سرباز زد .فشار غرب برای عقبنشینی نیروهای روسیه بهحدی رسید که ارتش
نشینی یلتسین سرپیچی کرده و در مقابل نیروهای ناتو ایستاد.
ِ فرمان عقب
ِ روسیه از
پوتین در این مصاحبه ،بیآنکه اشارهای به خیانت یلتسین به میلوسوویچ و نقش منفی او در
سقوط جمهوری سوسیالیستی یوگسالوی بکند ،با عدم صداقت از یلتسین حمایت منود .سرپیچی
ارتش از یلتسین به معنای پایان کار بود .او از قدرت کناره گرفت و رهبری را به معاون خود ،پوتین
سپرد .اما آزردگی از غرب بر سر سرنگونی دولت سوسیالیستی یوگسالوی و خیانت یلتسین به
میلوسوویچ ،هرگز از خاطر هیئت حاکمۀ روسیه محو نشد.
پوتین در این مصاحبه از رفتار دولت ایاالت متحده با روسیه در دوران زمامداری خود
مثالهایی زد و قدم به قدم شرح داد که چگونه خوشبینی به تفاهم با غرب ،به دنبال اقدامهای
مستمر غرب برای محاصره و ایجاد ناامنی در روسیه و ایجاد «انقالبهای مخملی» در جمهوریهای
متحد سابق روسیه ،جای خود را به واقعبینی تلخی دربار ٔه خصومت غرب نسبت به روسیه داده
است .یکی از مثالهای گویای پوتین در این مصاحبه ،مربوط به زمان مطلع شدن دولت روسیه از
کمکهایی بود که سازمان سیا و امای سیکس به شورشیان چچن میکردند و دولت روسیه طی یک
نامه رمسی و با ارائۀ شواهد دربارۀ این کمکها از واشنگنت توضیح خواست .بعد از چندی مسکو
نامهای از سیا دریافت کرد که واشنگنت کمکهای مخفی ایاالت متحده به شورشیان را رمسًا تایید
و آن را به دلیل منافع کشور آمریکا ضروری قلمداد کرد.
اکنون هیئت حاکمۀ کنونی روسیه بهدرستی دریافته است که نظام حاکم بر ایاالت متحده،
اجازۀ حل مساملتآمیز اختالفهای دو دولت را منیدهد .تغییر رفتار شی جین پینگ و رهبری
حزب کمونیست جمهوری خلق چین در رابطه با آمریکا را هم باید به حساب درس گرفنت از جتربیات
مشابهی گذاشت که آنها در سالهای اخیر با واشنگنت داشتهاند.
شش:
پوتین دربار ٔه کودتای ۲۰۱۴در اوکراین گفت« :سازمان سیا کار خودش را کرد» اما لزومی
نداشت .میشد همان نتیجه را بهطرزی کام ً
ال قانونی بهدست آورد .آمریکا و اروپا ،رئیسجمهور
وقت اوکراین (یانوکوویچ) را از به کارگیری پلیس و ارتش برای مقابله با تظاهرکنندگان میدان برحذر
داشته بودند .او هم تبعیت کرد .یانوکوویچ انتخاب مجدد برای نوبت سوم را که در قانون اساسی
اوکراین پیشبینی نشده ،پذیرفت ،اما آنها بههرحال کودتایشان را بهپیش راندند .منایندگان ایاالت
متحده ،تفاخرکنان از ۵میلیارد دالر پولی که صرف کودتا کردهاند ،دم میزدند .پوتین بیآنکه از
کسی (ویکتوریا نولند -معاون وزارت خارج ٔه آمریکا) نامی ببرد ،دربار ٔه قرارداد ۲۰۱۵مینسک ،که
اوکراین از اجرای آن سرباز زد ،گفت .احتادی ٔه اروپا (آنگال مرکل از آملان و فرانسوا اوالند از فرانسه)
در ۲۰۲۲اذعان کردند که قرارداد ۲۰۱۵مینسک «فقط برای خریدن وقت» بود تا اوکراین بتواند مسلح
شود .پوتین گفت[« :آنها] ما را بازیچه قرار دادند».
هفت:
پوتین در جواب کارلسون پیرامون اینکه اگر روسیه در اوکراین پیروز شود ،آیا به اروپا حمله
خواهد کرد ،گفت« :تنها در صورتی که آنها اول به روسیه حمله کنند» .مزدوران آمریکا هماکنون در
اوکراین میجنگند.
کارلسون گفت ٔه سناتور شومر (رهبر اکثریت سنای آمریکا) را یادآوری منود که ممکن است الزم
شود تا آمریکا در اوکراین بجنگد .پوتین به استهزاء پاسخ داد« :آمریکا کار بهتری از جنگیدن در
اوکراین ندارد؟» اگر آمریکا نیرو وارد جنگ اوکراین کند ،بشریت را به آستان ٔه انهدام میراند.
هشت:
سخنان پوتین در مورد انفجار خط لولههای گاز نورد استریم و خطوط موجود گاز در اروپا،
برای نشاندادن نادرستی نظریۀ مستقل بودن کشورهای اروپایی و امکان وجود جبهۀ مستقل از
امپریالیسم آمریکا ،کام ً
ال روشنگر است .دیدگاهی که پیروان زیادی نیز در ایران دارد .پوتین در پاسخ
به کارلسون نظرش پیرامون اینکه چه کسی خط لولۀ نورد استریم را منهدم کرد گفت ...« :بی آنکه
وارد جزئیات شوم ،همیشه در چنین مواردی میگویند :باید دید چه کسی از این اقدام سود میبرد ،و
بهعالوه در این مورد خاص ،چه کسی توانایی اجنام چنین کاری را داشته است؟ انگیزهها میتواند
زیاد باشد ،اما همه منیتوانند در اعماق دریای بالتیک یک خط لوله را منفجر کنند .شما باید هر دو
مؤلفه را با هم در نظر بگیرید :چه کسی انگیزه داشت و چه کسی توانایی اجنام این کار را داشت؟».
همین جا پوتین به واقعیت دیگری اشاره میکند که عمق فرمانبرداری دولت فعلی آملان را از
ایاالت متحده نشان میدهد .او در جواب کارلسون که میپرسد :چرا دولت آملان در مقابل این ضربۀ
سنگین به اقتصادش سکوت میکند؟ چنین میگوید« :من هم از این موضوع متعجبم .اما دولت
غرب جمعی عمل میکند ....خط لوله
فعلی آملان نه بر اساس منافع ملی ،بلکه بر اساس منافع ِ
«یامال ـ اروپا» از مسیر لهستان هم وجود دارد .از طریق این خط لوله هم میتوان گاز زیادی منتقل
کرد .اما لهستان جریان گاز آن را مسدود کرده و دستی که به او غذا میدهد را گاز میگیرد .این کشور
پول زیادی از صندوقهای احتادیه اروپا دریافت میکند و این پولها عمدتًا از آملان میآیند .آملان
چنین نقشی در تأمین مالی لهستان دارد .با این وجود ،لهستان این خط لوله ترانزیتی را بسته
است .چرا؟
من منیدامن ....دو خط لوله گاز هم از داخل اوکراین میگذرد ،کشوری که از آملان پول و اسلحه
دریافت میکند .اوکراینیها یکی از آنها را به راحتی مسدود کردهاند )…( .من منیفهمم چرا آملان
به اوکراین منیگوید« :گوش کن رفیق ،ما به شما پول هنگفتی میدهیم ،پس لطفًا شیرها را باز کنید
و بگذارید گاز روسیه به ما برسد .ما گاز مایع را سه برابر گرانتر از جاهای دیگر میخریم ،این کار
پایههای رقابتپذیری ما را از بین میبرد .اگر میخواهید ما شما را تأمین مالی کنیم ،کاری کنید که
ما بتوانیم این پول را به دست آوریم .نه ،آنها این کار را منیکنند»
ُنه:
حتریم روسیه اشتباه خطیر بایدن است .تبدیل دالر آمریکا به چماق ،نفوذ و قدرت اقتصادی آنرا
دستخوش ضعف میکند .دالر محور قدرت آمریکاست« .اص ً
ال متوجه هستید دارید چه میکنید؟
ی ُبرید!» .وی افزود پیش از ۸۰ ،۲۰۲۲درصد جتارت روسیه با دالر اجنام
یکی بر سر شاخ و ُبن م
میشد و تنها ۳درصد با یوان بود .حاال سهم یوان ۳۰درصد و سهم روبل هم ۳۰درصد و سهم دالر فقط
۱۳درصد شده است .حتریمها (علیه روسیه) شکست خوردهاند ،اقتصاد روسیه حاال از حیث برابری
قدرت خرید ( )Parity Power Purchasing ,.P.P.Pپنجمین قدرت جهانیاست .جتارت چین و روسیه
بیش از ۲۴۰میلیارد دالر است .اقتصادهای اعضای پیمان بریکس از جهت تولید ناخالص داخلی،
معادل ایاالت متحده و گروه هفت هستند .ابزارهای حتریم ایاالت متحده ،کارایی ندارند.
ده:
پوتین در پاسخ به سؤالی درباره حتوالت علمی و فنآوریهای جدید جهان و شخص ایالن
ماسک نیز با صراحت صبحت کرد .وی گفت ،جهان در حال تغییر سریع است .ایاالت متحده
منیتواند جلوی آنرا بگیرد ،اما با واکنش تهاجمی و نظامی با این تغییر برخورد میکند .تهدیدهایی
که از ژنتیک ،هوش مصنوعی« ،تراشههای مغزی» و غیره وجود دارند ،مانند کشف باروت در
سدههای ۱۰و ۱۱میالدی است« .ایالن ماسک را منیشود متوقف کرد» (که منظور او تغییر مسیر
پیشرفتهای فنآوریهای جدید بود).
.۱۱پوتین درباره آمادگی روسیه برای مذاکره نیز گفت« :این امکان هست :بستگی به وجود
اراده دارد .صاحبان قدرت باید درک کنند که روسیه را منیتوان شکست داد ».غربیها «مذاکره را
تعطیل کردند… باید خودشان اشتباهشان را تصحیح کنند … بگذار خودشان راهش را پیدا کنند .فع ً
ال
اوکراین دنبالهروی آمریکاست که سالی ۱۲میلیارد دالر هم هزینه روی دستش گذاشته است».
روابط را میتوان با نقشی که فدراسیون روسیه در کمک به جنبشهای آزادیبخش ملی کشورهای
ساحل ،بورکینافاسو و نیجر در آفریقا ایفا کرد ،دید.
اما حمایت از این گرایشهای ترقیخواهان ٔه معین پوتین و هیئت حاکمۀ روسیه ،نبایستی
ی قیدوشرط از آنها شود .داوری علمی از هر پدیدهای همیشه باید برمبنای کلیت و
منجر به حمایت ب
جامعیت آن پدیده باشد .نیروهای مترقی نباید با بر اساس مجموعهای از جزئیات مورد عالقۀ خود
از سیاستهای پوتین در ذهنشان و سرهم کردن این جزئیات ،از او شخصیتی انتزاعی بسازند .نباید
به عقاید ضد سوسیالیستی او و حمالت بی پایهاش به سیاستهای لنین و استالین ،که بارها برای
تسکین جنون ضد کمونیستی غرب تکرار شده است ،کم بها داد .احزاب مترقی و کمونیستها هنوز
در روسیه زیر فشار هستند ،و حزب کمونیست بارها از تقلب در نتایج انتخابات که اغلب به ضرر
نامزدهای کمونیست اجنام میشود ،شکایت کردهاند.
پوتین و هیئت حاکمۀ فعلی روسیه ،برای جلب حمایت مردم با روحیۀ ناسیونالیستی ،حقایق
ت سرکوب خلقها توسط امپراتوریهای دیگر
تاریخی را حتریف میکنند .آنها ضمن برشمردن سیاس
چون امپراتوری لهستان و حتمیل زبان و فرهنگ به ملت اوکراین ،با رمانتیکمنایی امپراتوریهای
روس ،آنها را از اینگونه استبداد و ستم ملی مبرا میسازند و سخنی از سیاستهای سرکوبگرانۀ
تزارهای روس هم چون کاترین ،بر ملل دیگر به زبان منیآورند .پوتین ملت اوکراین را طوری بهتصویر
میکشد که گویی در دورههای مختلف ملتسمانه در طلب احلاق به سرزمین مادری یعنی روسیه
بوده است .وقتی پوتین میگوید سیاست روسیه همیشه بهرمسیت شناخنت حق استقالل ملتها و
احترام به زبان و فرهنگ آنها بوده ،سیاست احتاد شوروی و بلشویکها در قبال ملل دیگر را به
کل دوران امپراتوریهای روسی ٔه تزاری تسری میدهد! تنها در دوران حاکمیت کمونیستها بود که
ملتها اختیار پیوسنت و یا خروج از احتاد جماهیر شوروی را داشتند .امری که اکنون مورد انتقاد
دستگاه حاکمۀ روسیه است .پوتین با آنکه برای اولین بار ،مشخصًا یلتسین و باند خیانتکار او
را مسئول سقوط دولت شوروی معرفی میکند ،اما هنوز از رئیس سابق خود دفاع میکند و تقصیر
جدایی جمهوریهای دیگر از احتاد شوروی را به گردن قانون اساسی احتاد شوروی و رهبری لنین و
استالین میاندازد .در صورتی که عامل اصلی جداییطلبی ،خود یلتسین بود که با وجود کوشش
بسیاری از رهبران جمهوریها در جدا نشدن از روسیه ،بر احنالل احتاد شوروی اصرار ورزید.
در عین حال میتوان دید که سویۀ ضد کمونیستی هیئت حاکمۀ روسیه نسبت به بیست سال
قبل بهتدریج کمرنگتر میشود .مردم روسیه متایل بیشتری به جامعۀ شوروی و سیاستهای لنین
و استالین دارند و هیئت حاکمه نیز در رویارویی با خصومت غرب ،بناچار بیشتر به چپ متمایل
شده است.
در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری روسیه که در روز یکشنبه ( 27مارس) به پایان رسید،
شبکهای از سه سازمان شبهنظامی روسی که زیر نظر اداره اصلی اطالعات وزارت دفاع اوکراین یا GUR
کار میکنند ،مجموعهای از حمالت را در درون خاک فدراسیون روسیه انجام دادند.
هدف از این حمالت روشن بود -ایجاد اختالل در انتخابات ریاست جمهوری سه روزه روسیه از
طریق ایجاد فضای ضعف و ناتوانی پیرامون رئیسجمهور والدیمیر پوتین که برای تضعیف اقتدار،
مشروعیت و وجهۀ وی طراحی شده بود .این عملیات نتیجۀ ماهها برنامهریزی بود و نیروهای سپاه
داوطلب روسیه ( ،)RDKلژیون آزادی روسیه ( )LSRو گردان سیبری در آن مشارکت داشتند .هر سه
این سازمانها حتت کنترل اداره اصلی اطالعات وزارت دفاع اوکراین هستند که سخنگوی آن خبر
اجنام این حمالت را اعالم منود .آنچه که در خصوص تهاجم نیروهای نیابتی آمریکا و متحدانش در
ناتو علیه روسیه ،بدان پرداخته نشده میزان دخالت سازمان سیا در این عملیات است.
در حالی که اوکراین معتقد است حمالت RDK، LSRو گردان سیبری اقدامات «روسهای
میهنپرست» مخالف پوتین است ،دخالت GURدر سازماندهی ،آموزش ،جتهیز و هدایت این
نیروها در حمله به خاک روسیه ،عم ً
ال گسترش جنگ نیابتی غرب علیه روسیه است .با توجه به
مداخله گسترده سیا در کار ،GURبسیار بعید است که سیا از اقداماتی با این وسعت و مقیاس و
نیز اهداف و مقاصد این حمالت ،مطلع نبوده باشد .در واقع ،استفاده از جتهیزات نظامی پیشرفته
ایاالت متحده ،از جمله خودروهای جنگی پیاده نظام M-2بردلی ،در حمالت نیروهای شورشی
روسی ،به نقش مستقیم ایاالت متحده و ماهیت سیاسی آن مبتنی بر ماموریت اخالل در انتخابات
روسیه ،اشاره دارد که هدف بلندمدت سیا در طی دهههای اخیر بوده است.
بر اساس گزارش واشنگنت ُپست ،رابطه سیا با GURبهخوبی ثابت شده است ،و آغاز این ارتباط
به زمانی برمیگردد که سیا با وزارت دفاع اوکراین برای ایجاد شبکهای از پایگاهها در امتداد مرز
اوکراین و روسیه همکاری کرد .پایگاههایی که از آجنا عملیات اطالعاتی علیه روسیه و از آن جمله
مأموریتهایی که شامل عملیات در خاک روسیه میشود ،اجنام میگیرند.
فنی آتی به دام
سیا ارتباطات روسیه را رهگیری کرد ،پهپادهای روسی را برای بهرهبرداریهای ِ
انداخت و بر استخدام حلقههای جاسوسی فعال برای عملیات در خاک روسیه نظارت کرد.
در آستانه آغاز عملیات نظامی ویژه ( )SMOروسیه علیه اوکراین در ۲۴فوریه ،2022سیا
روابط خود را با GURگسترش داد تا آموزشهای ختصصی توسط گروه فعالیتهای ویژه سیا ،جهت
عملیاتهای مخفیانۀ شبهنظامی را نیز در بر بگیرد[ .سیا عملیات مخفیانه خود را ابتدا در سال
1948با استفاده از فاشیستها علیه مسکو با برنامههای CARTELو بعدًا AERODYNAMIC
آغاز و عملی کرد .نگاه کنید به مقالۀ :در مورد نفوذ نئونازیسم در اوکراین]۱.
این آموزشها بر مهارتهای جنگهای غیرمتعارف و چریکی متمرکز بود تا ایجاد و تداوم
شورشهای ضدروسی که توسط تیمهای مربوط به عملیات « ُپشت َسر مبان» ۲را ،در مناطقی از
اوکراین که به تسخیر نیروهای روسی درآمده بود ،تسهیل مناید.
پس از شروع عملیات ویژه نظامی ،قومگرایان روس که از سال 2014در صفوف سازمان
شبهنظامی نئونازی و ناسیونالیست اوکراینی موسوم به هنگ آزوف خدمت میکردند ،خود را در
یک سازمان جداگانه به نام سپاه داوطلب روسیه یا RDKسازماندهی منودند.
RDKخود را از ارتش آزادیبخش روسیه الگوبرداری کرد ،نهادی که توسط آملانهای نازی در
طول جنگ جهانی دوم سازماندهی ،آموزش دیده و جتهیز شده بود که متشکل از اسرای جنگی روس
ِ
ژنرال روسی آندری والسف که توسط آملانیها بود .امروزه روسها اغلب اعضای RDKرا به نام
دستگیر شد و بعدًا به آنها پیوست« ،والسوویتس» مینامند.
والسف اسیران جنگی روسی را در ارتش آزادیبخش روسیه [به نفع آملان نازی] ،که در نهایت
شامل دو لشکر متشکل از حدود 30000سرباز بود ،استخدام کرد .اکثر اعضای«ارتش» والسف یا در
نبرد کشته شدند ،یا توسط احتاد جماهیر شوروی به اسارت درآمدند ،جایی که با آنها به عنوان خائن
رفتار میشد و بر این اساس مجازات میشدند (شرکت کنندگان به مدت طوالنی در گوالگ محکوم
شدند و رهبران آنها به دار آویخته شدند.).
دومین واحد نظامی قومی روسیه که پس از آغاز عملیات ویژه نظامی ایجاد شد ،عمدتًا متشکل
از سربازان فراری و اسیران جنگی روسیه است .این لژیون که به عنوان لژیون آزادی روسیه ()LSR
شناخته میشود ،متشکل از چند صد سرباز است که در دو گردان سازماندهی شدهاند LSR .به عنوان
بخشی از لژیون بیناملللی ارتش اوکراین عمل میکند .با این حال برخالف ادعای وزارت دفاع
اوکراین ،به گفته کایریلو بودانوف ،رئیس ،GURلژیون آزادی روسیه توسط GURکنترل می شود.
سومین واحد نظامی قومی روسیه که با اوکراین همکاری میکند ،گردان سیبری است که از
قومیتهای روس و غیرروسی از سرزمینهای سیبری فدراسیون روسیه تشکیل شده است .اعضای
این تشکیالت داوطلبانی از سیبری روسیهاند که مخالف دولت پوتین هستند .بر اساس گزارشی در
یورونیوز ،گردان سیبری مانند LSRبه عنوان بخشی از ارتش سرزمینی اوکراین حتت کنترل GUR
عمل میکرد و گفته می شود که شامل حدود 300نفر است.
روسی ضد پوتین حتت کنترل ،GUR
ِ تهاجم آخر هفته (سوم فروردین )۱۴۰۳توسط نیروهای
اولین منونه از این نوع نیست .در ماه مارس و آوریل ،2023چندین حمله کوچک برون مرزی توسط
نیروهای وابسته به سپاه داوطلب روسیه RDKاجنام شد .آشکارترین آنها ،حمله بزرگی بود که در
22مه 2023اجنام شد .به نظر میرسید که زمان این حمله که کمتر از یک روز به طول اجنامید،
مصادف با سقوط شهر مورد مناقشه شدید ،به دست نظامیان گروه واگنر بود .تسخیر باخموت توسط
واگنر ،نشانهای بود بر آغاز سریع وخامت روابط بین رئیس گروه واگنر ،وفادار سابق پوتین ،یوگنی
پریگوژین ،با رهبری نظامی روسیه ،به ویژه وزیر دفاع سرگئی شویگو و ژنرال والری گراسیموف،
رئیس ستاد کل ارتش.
در بیست و سوم ژوئن ،2023پریگوژین هزاران نفر از مبارزان حتت فرمان خود از گروه واگنر را
در شورشی رهبری کرد که طی آن ستاد فرماندهی عملیات ویژه نظامی روسیه در روستوف-آن-دون
را اشغال شد و سپس به سوی مسکو راهپیمایی کرد .در حالی که شورش در عرض 24ساعت سرکوب
شد ،بسیاری از جنگجویان واگنر گفتند که آنها فقط به این دلیل در آن شرکت داشتند که به آنها گفته
شده بود در خاک روسیه مستقر خواهند شد ،جایی که واگنر طبق قانون از فعالیت در آن منع شده بود،
تا در برابر تهاجمات بیشتر از RDKدفاع کنند. .
اطالعاتی که پس از شورش نافرجام پریگوژین به دست آمد ،نشان داد که رهبر واگنر در ماههای
منتهی به شورش خود مکررًا با GURاوکراین در متاس بوده است و حمالت RDKبخشی از تالش
هماهنگشده توسط ادارۀ اطالعات وزارت دفاع اوکراین بود که برای تضعیف و احتما ً
ال سرنگونی
دولت پوتین طراحی شده بود .دولت بایدن اذعان کرد که اطالعات دقیقی از قبل در مورد شورش
پریگوژین در اختیار داشته است ،و با این حال هیچ هشداری به دولت روسیه نداده است که نشان
میدهد سیا حداقل از عملیات GURآگاه بود و به طور ضمنی از آن حمایت کرد.
وجود سالحهای آمریکایی ،از جمله خودروهای هاموی ،که در اختیار جنگجویان RDKقرار
داشت نیز ،حاکی از مشارکت گستردهتر ایاالت متحده در آموزش و جتهیز آنها بود ،مشارکتی که با
توجه به ممنوعیت استقرار نیروهای نظامی ایاالت متحده در مقام آموزش در خاک اوکراین از زمان
شروع عملیات ویژۀ نظامی روسیه ،به بخش زمینی سیا به عنوان واحد تسهیلکننده اشاره دارد.
دولت روسیه ارزیابی کرده است که کل نیروهای حتت کنترل GURکه در آستانه انتخابات
ریاستجمهوری روز یکشنبه به روسیه حمله کردند ،حدود 2500نفر بود که توسط حداقل 35تانک و
تعداد زیادی خودروی زرهی از نوع M-2 Bradley IFVکه از سوی آمریکا عرضه شده بود ،پشتیبانی
میشدند .گستره و مقیاس عملیات نظامی ،که شامل نیروهای بالگردی در پشت خطوط روسیه بود،
به حدی است که اجنام آن بدون اطالع سیا امکانپذیر نبود .عالوه بر این ،تاکتیکها و جتهیزات
مورد استفاده (حملههای هلیکوپتر ،وسایل نقلیه )M-2 Bradleyنشانۀ جدیتری مبنی برحضور
ریزی مأموریت و هم در آموزش نیروهای مشارکتکننده ،است.
مستقیمتر سیا ،هم در برنامه ِ
بخش زمینی سیا متشکل از کهنهسربازان جنگهای مخفی این سازمان در سوریه و افغانستان
است؛ جایی که سیا ارتشهای ّسری را آموزش داده است تا جنگهای پنهانی خود را در حمایت از
اهدافش پی بگیرند.
بیاعتبار کردن دولت پوتین با گوشۀ چشمی به امکان برکناری وی از قدرت ،از سال 2005در
دستور کار سیا بوده است .یعنی از زمانی که سیا همراه با سازمان اطالعاتی بریتانیا ،فعاالنه برای
ایجاد جنبشهای اپوزیسیون سیاسی فعال در داخل روسیه شروع به کار کردند.
در حالی که این تالشها تا حد زیادی شکست خورده است (مرگ اخیر الکسی ناوالنی در زندان
جنگجویان
ِ روسیه ،که تصور میشود کار سیا باشد ،منایانگر دامنه و مقیاس این شکست است)،
مخفی سیا در گروه اقدام سیاسی مرکز فعالیتهای ویژه ،همچنان به تالش برای تضعیف
ِ سیاسی
ِ
پوتین از طرق مختلف ادامه میدهند.
با توجه به هدف اعالم شده دولت روسیه از ایجاد مشارکت گسترده در انتخابات به عنوان راهی
برای تأیید مشروعیت پوتین ،برهم زدن مشارکت رأیدهندگان با ایجاد بیثباتی و بیاعتمادی،
واحد نیروهای ویژه اوکراین در کابل در جریان حمله هوایی کابل در سال .2021
دقیقًا از نوع رابطه علت و معلولی است که سیا به دنبال ایجاد آن است.
این واقعیت که رهبری RDKآشکارا الف زد که حمالت مداوم آنها الف) برای برهم زدن
انتخابات ریاست جمهوری روسیه طراحی شده و ب) ماهها قبل از حمله برنامهریزی شده بودند،
یک شاخص قوی است که با توجه به ماهیت روابط صمیمیانه سیا و ، GURنشان میدهد که سیا
حداقل از حمالت حتت کنترل GURبا استفاده از شورشیان روسی حتت کنترل اوکراین آگاه بوده و به
احتمال زیاد نقش یک تسهیلکننده را ایفا کرده بود.
برای درک اهمیت خطیر این شق -یا در واقع ،احتمال این که سیا در حمله به خاک روسیه که
برای اخالل در انتخابات ریاستجمهوری روسیه طراحی شده بود ،هر چند به صورت پیرامونی ،دست
داشته ،فقط باید تصور کرد که اگر سرویسهای اطالعاتی روسیه با کارتلهای مواد مخدر مکزیک،
ّ
متشکل از مکزیکی ـ آمریکاییهایی که از سراسر مرز ایاالت مسلح شورشی
ِ برای ایجاد یک ارتش
ِ
متحده و مکزیک به خاک ایاالت متحده حمله کنند تا بر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نوامبر
آمریکا تأثیر بگذارند ،همکاری میکردند ،ایاالت متحده چه واکنشی نشان میداد؛ ایاالت متحده
این عمل را به عنوان یک اقدام جنگی تلقی کرده و به آن پاسخ خواهد داد.
الکسی ناوالنی
چرا بایدن از یک فاشیست روسی حمایت میکند؟!
سارا فالندرز /برگردان :یاشار صفری
این مقاله بعد از انتشار خبر مسمومیت الکسی ناوالنی در فوریه ( ۲۰۲۱بهمن )۱۴۰۰نوشته شده است .با وجود
این ،علیرغم مرگ سؤالبرانگیز ناوالنی ،جهت شناخت و درک بهتر سیاست اردوگاه امپریالیستی جهان علیه
*
روسیه بعد از انحالل اتحاد جماهیر شوروی و نیز شخص ناوالنی ،هنوز حاوی اطالعات ارزندهای است.
درباره نویسنده:
سارا فالندرز ( )Sara Floundersنویسنده سرشناس و فعال سوسیالیست آمریکایی است که هماکنون مدیر
مرکز اقدام پین ( )WWPو عضو دبیرخانه حزب جهانی کارگران مارکسیست ـ لنینیست میباشد .او از فعاالن
اعمال تحریم علیه عراق در سالهای پس ( ۱۹۹۱پس از جنگ خلیج فارس) بود که هیئتهایی را هم در آن
سالها به عراق اعزام کرد و سازماندهی تظاهراتها علیه حمله به عراق را بر عهده داشت.همچنین یکی از
مهرههای اصلی سوسیالیستها در آمریکا برای ایجاد کمپینهای حمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطینی از
زمان ریاست جمهوری جورج بوش محسوب میشود.
فالندرز بود که اولین بار اسناد و تحلیلهایی مبنی بر کار بردهدارانه در زندانهای آمریکا را در نشریه مترو تایمز
( ۱۴نوامبر )۲۰۱۲ارائه کرد و معتقد بود این مسئله بر زندگی رنگینپوستان آمریکا به شدت تأثیر گذاشته
است .او سالهاست با نشریه رسمی دنیای کارگران ( )Workers Worldهمکاری دارد و مقاالت بسیاری از او
در این نشریه به چاپ رسیده است.
فروش دو کتاب مشهور او با نامها ی سرمایهداری زیر دستگاه تنفس مصنوعی (�Capitalism on a Ventila
)torو تاثیر کوید ۱۹در چین و ایاالت متحده ( )The Impact of COVID-19 in China and the U.Sدر
سال ۲۰۲۰در آمازون ممنوع شد و سپس با اصالحاتی مجددا ً به بازار عرضه شد .در سال ۲۰۲۳نیز مجموعهای
را منتشر کرد با نام تحریمها؛ ضربهای ویرانگر برای اقتصاد جهانی؛ با تمرکز بر تاثیر تحریمهای ایاالت متحده
بر بیش از چهل کشور (SANCTIONS – A Wrecking Ball in a Global Economy”,Focusing on
. )the Impact of U.S. Sanctions Over 40 Countries
سارا فالندرز ،به واقع یک فعال سوسیالیست با محوریت ضد فاشیسم است که ،مطالعه این مقاله او در خصوص
الکسی ناوالنی و حامیانش با اتکا به سوابق مطالعاتی و فعالیتش در این حوزه خالی از لطف نیست( .او در چند
گردهمآیی نیز در ایران شرکت داشته است).
دقیقًا هنگامی که دموکراتها در کنگره آمریکا تالش میکردند ترامپ را به منظور عمل
خشونتآمیز طرفداران فاشیستاش در ششم ژانویه استیضاح کنند ،جو بایدن (رئیسجمهور
آمریکا) از یک رهبر سیاسی روسیه ،که متحد گروهی همانند گروه پسران مغرور بود ،حمایت کرد.
بایدن به عنوان رئیسجمهور ایاالت متحده در اولین متاس خود با پوتین (رئیسجمهور روسیه) ،با
ایجاد فشار درخواست کرد ناوالنی (نامزد ریاستجمهوری روسیه ضد پوتین) فورًا آزاد شود.
سابقه بدنامی ناوالنی در روسیه کام ً
ال شناخته شده است.اینکه مقامات آمریکایی و آملانی
او را یک روزنامهنگار مخالف ،محقق وبالگنویس یا یک فعال ضد فساد توصیف میکنند،
فریبکاری محض است.
هستند .ناوالنی؛ سالها نیروی محرکه راهپیماییهای روسی ضد مسلمانان ،ضد یهودیها و ضد
مهاجران در مسکو بود.شعار اصلی آنان نیز این بود:روسیه را پس بگیرید ،روسیه برای روسها و
تغذیه قفقاز را متوقف کنید .خواسته دیگر آنها پایان دادن به یارانههای فدرال به مناطق فقیرتر و
کمتر توسعه یافته است که عمدتًا مسلمان هستند.
عناصر نازی در تظاهرات ماه مارس در واقع گردهمآیی سلطنتطلبان و گروههای مذهبی
ارتودوکس بود که در این منایش؛ صلیبهای شکسته ،پرچمهای کنفدراسیون ،نشانهای مذهبی
و فراخوانهایی برای انتقام سفیدپوستان دیده میشد .در بیشتر مواقع تظاهرات ملیگرایان
افراطی توسط تظاهرات جناح چپ به رهبری جبهه ضد فاشیست روسیه ،فعاالن مترقی عمومی و
کمونیستهای جوان مقابله میشد.
ناوالنی؛ سازماندهنده جنبش علیه مهاجران غیر قانونی و جنبش روسیه بزرگ است و خواهان
جتزیه روسیه شده است .او خواستار اخراج همه مردم از قفقاز و آسیا شده است .چه شهروندانی که
در منطقهای که کماکان بخشی از فدراسیون روسیه است چه آنان که از جمهوریهای اطراف آسیای
مرکزی هستند که پس از فروپاشی احتاد جماهیر شوروی از بین رفتند.
ناوالنی در ویدیویی با توهین به مردم قفقاز :دندانهای پوسیدهای که باید کشیده شوند و
سوسکهایی که باید نابود شوند ،خشونت فرقهای را به راه انداخته است .ناوالنی خواستار
خصوصیسازی همهجانبه بیشتر صنایع روسیه ،کاهش هزینههای عمومی ،مقرراتزدایی از
جتارت ،و لغو چشمگیر حمایتهای اجتماعی است که همچنان از دوران احتاد جماهیر شووروی
باقی مانده است .ناوالنی به خود میبالد که اگر رئیسجمهور میشد روابط بسیار دوستانهتری با
ایاالت متحده و اروپا برقرار میکرد.
غارت منابع انسانی و اعمال مالکیت خصوصی بر منابع عمومی ذاتًا فاسد است.
کمپینهای به اصطالح ضد فساد نیز میتوانند برای مردم خشمگین از نابرابری آشکار سیستم
دارای جذابیت باشد .اما ،چنین کمپینهایی برای تودهها ،عمدتًا برنامهای جز جایگزین کردن
سیاستمداران فعلی در سر کار ندارند.
اکنون ناوالنی ،در مخالفت با مقررات جدید بازنشستگی که سن بازنشستگی را افرایش
میدهد ،سعی در نشان دادن چهره دیگری از خود است که این یک دگرگونی فرصتطلبانه از
موقعیت و شرایطی است که حزبش سالها پیشتازش بود (افزایش سن بازنشستگی و احنالل
توپنج سال برای
صندوق بازنشستگی دولتی) .پیشنهاد افزایش سن بازنشستگی از شصت به شص
مردان و از پنجا هوپنج به شصتوسه سال برای زنان تا سال ۲۰۳۴با خشم عمومی در سراسر روسیه
مواجه شد و برای عقب راندن حاکمیت از برخی جنبههای این طرح به اعتراضات گسترده نیاز بود.
بازنشستگان روسیه ،که به اندازه کافی دارای سن باالیی دارند که دستاوردهای بازنشستگی زمان
احتاد جماهیر شوروی را به خاطر داشته باشند ،احتما ً
ال فریب دروغگوییهای ناوالنی در مورد حقوق
بازنشستگی را خنواهند خورد.
یلتسین در واقع گسست اقتصاد برنامهریزی شده سوسیالیستی و مالکیت دولت بر صنعت بود.
ایجاد اقتصاد سرمایهداری و بازار منجر به غارت تقریبًا متام بخشهای اقتصاد ،به ویژه تولید،
انرژی و بانکها شد .مزارع دولتی بدون هیچ برنامهای به حال خود رها شدند و یارانههای دولتی
در بخش صنایع و کشاورزی حذف گردید .کنترل و ساماندهی قیمت (توسط دولت) پایان یافت و
در طی دو سال بیش از ۱۵۰۰۰شرکت از دولت به بخش خصوصی واگذار شد.
هجوم سرمایههای آمریکایی و احتادیه اروپا به روسیه برای خرید داراییهای منابع عمومی
با قیمتهای نازل و بعضًا رایگان منجر به بینظمی اقتصادی و در ادامه آن سبب رکود اقتصادی،
تورم شدید و بیکاری گسترده شد .سیستم بهداشت ملی و برنامههای اجتماعی (ملی دولتی) به
طور کامل حذف شدند .امید به زندگی کاهش پیدا کرد و مرگ و میر نوزادان افزایش یافت.
لیبرالسازیها و شوک درمانی تودهها توسط او (یلتسین) فاجعهبارترین فروپاشی اقتصادی
یک کشور صنعتی (در زمان صلح) به شمار میرود .در همان زمان بود که ،تعداد انگشتشماری از
الیگارشهای جتاری ،سرمایهداران و غارتگران واقعی تبدیل به میلیاردرهایی شدند که توانستند
ثروتهای دزدیده شده خود را به حسابهای خود در بانکهای غربی منتقل کنند و همین موضوع
باعث شد تا هیچکدام از آن ثروتها و سودهای بادآورده در نوسازی صنایع روسیه سرمایهگذاری
مجدد نشوند.
آغاز جنگهای فرقهای در چچن ،گرجستان و آذربایجان نیز همگی ناشی از رقابت برای کنترل
همان منابعی بود که یکی پس از دیگری خصوصی میشدند.
یلتسین نیز دقیقًا مطابق با سیاستهای سرمایهداران آمریکایی و اروپایی پیش میرفت.
با احنالل احتاد جماهیر شوروی ،به عنوان یک قدرت جهانی ،همان سیاست بازار آزاد به طرز
وحشیانهای در اروپای شرقی توسعه یافت
ائتالف نظامی ناتو نیز حتت فرماندهی ایاالت متحده آمریکا در دهه ۹۰میالدی به منظور
سیطره بر مناطق وسیعی از اروپای شرقی به شکل بی رحمانهای گسترش پیدا کرد.
به راه افتادن مجدد موجی از جنگهای استعماری و توسعه طلبانه ایاالت متحده در جهان
عرب و اسالم ،از جمله عراق و افغانستان و حتی جتزیه یوگسالوی و از بین بردن آن نتیجه پایان
یافنت احتادهای جتاری و نظامی روسیه با کشورهای اروپای شرقی ،کره شمالی ،کوبا و کشورهای
در حال توسعه در غرب آسیا و آفریقا بود.
نتیجه نرسیده بود منجر به استعفای ناگهانی او در ازای داشنت مصونیت قضاییاش در ۳۱دسامبر
۱۹۹۹گردید که همین امر سبب به قدرت رسیدن والدیمیر پوتین از مست خنستوزیری به ریاست
جمهوری موقت شد.
پوتین ،سرمایهداری در روسیه را ملغی نکرد ،احتاد جماهیر شوروی را احیا نکرد؛ اما او شروع
به سازماندهی صنعت روسیه و اعمال کنترلهایی بر روند غارت آشکار سرمایهداران غربی و ملی
کردن مجدد برخی از صنایع به منظور مهار تورم منود.
امروز اقتصاد روسیه حتی کوچکتر از اقتصاد برزیل است .ظرفیت صنعتی روسیه از بین
رفته و دیگر کشور َا َبرقدرت 30سال پیش نیست و دقیقًا به همین دلیل صادرات اصلی آن تنها نفت،
گاز ،مواد معدنی ،غالت و الوار است .اما امپریالیستها به این هم هرگز رضایت ندادهاند و متام
[تصاحب و غارت] منابع روسیه را طلب میکنند.
اولین مقاومت روسیه در برابر ۱۵سال توسعهطلبی ناتو ،در سال ۲۰۱۴در زمان دولت اوباما
ـ بایدن با تأمین مالی یک کودتای فاشیستی در اوکراین روی داد که پیش از این بخشی از احتاد
جماهیر شوروی بود .پوتین از قیام علیه فاشیسم در مناطق متامًا صنعتی لوگانسک و دونتسک در
شرق اوکراین حمایت کرد و مانع از تصرف کریمه و پایگاه دریایی سواستوپل به عنوان تنها بندر روبه
آبهای گرم در روسیه توسط ناتو شد.
نتیجه این مقاومت ،که در راستای جلوگیری از جتزیه کامل روسیه صورت گرفته بود ،وضع
حتریمهایی علیه اقتصاد روسیه توسط ایاالت متحده و احتادیه اروپا بود ،چرا که وال استریت
امیدوار بود ،ایجاد نابسامانی اقتصادی با اهرم حتریمها و تورم ناشی از آن در کشور ،الیگارشهای
روسیه را برای حتت فشار قرار دادن پوتین برای حفظ منافعشان ترغیب کند.
توتاز ایاالت
حتریمهای بیشتر نیز زمانی وضع شد که روسیه در سال ۲۰۱۵پس از چهار سال تاخ
متحده آمریکا به منظور اجنام عملیات تغییر رژیم سوریه و تأمین مالی دههاهزار نیروی مزدور و
مببارانهای گسترده ،که ۲۵درصد از مردم آن کشور را آواره کرد ،در جنگ علیه سوریه مداخله منود.
خشم واشنگنت از این است که صنایع نظامی روسیه که بخشی از دفاع ملی است هرگز خصوصی
نشد و همین امر موضوع دیپلماسی فروش تسلیحات روسیه به ایران و ونزوئال ،به منظور محافظت
از عملیات تهاجمی ایاالت متحده است.توافقات جتاری نزدیک با چین نیز به روسیه کمک کرده
است تا شبکه حتریمهای شدید را دور بزند.
الیگارشهای روسیه با وجود آنکه ثروتهای کثیفشان در بانکهای غربی انباشت شده
است ،به شکلی مداوم از طرف سرمایهداران غربی تهدید میشوند و در پی این تهدیدات به دنبال
ایجاد روابط تازهتری با امپریالیسم هستند ،مازاد بر آنکه احتادهای رو به رشد چین و روسیه نیز به
نفع آنها نیست.
پس از یک مسمومیت که به ادعای ناوالنی و اطرافیانش ،توسط پوتین طراحی شده بود،
محبوبیت او به ۲۰درصد رسید ،با این حساب هم ناوالنی از حمایت کمی در روسیه برخوردار است.
اما یک نظرسنجی نشان میدهد که تنها ۲درصد از مردم روسیه از او به عنوان نامزد ریاست جمهوری
حمایت میکنند.با متام این تفاسیر ،اما ناوالنی مهره خطرناکی است ،زیرا طرفداران قدرمتندی در
غرب و میان الیگارشهای روسیه دارد.
نکته حائز اهمیت این است که نیروهای مترقی جهان نباید فریب حمایت از یک نئولیبرال
طرفدار فاشیسم را بخورند.
https://www.workers.org/2021/02/54546/amp/
تصویر مجموعهای از بشکههای نفت (چپ) ،پرسنل نظامی (مرکز) و باسیرو دیومای فایه (راست)،
پنجمین رئیسجمهور سنگال را در پسزمینهای از منطقه ساحل آفریقا را نشان میدهد.
ساله در اتیوپی ،آندری راجولینا ۴۸ساله در ماداگاسکار و نیز فوق ستاره آینده آفریقای جنوبی
نوین متمرکز بر حق حاکمیت
جولیوس ماملا ۴۴ساله ،به عنوان بخشی از نسل جوان پانآفریقایی ِ
ملی میپیوندد .فای در برنامه انتخاباتی خود ،حداقل هجده بار وعده داد تا حق حاکمیت سنگال
را پس بگیرد .ژئواکونومیک ،کلید این تغییرات است .با توجه به تبدیل سنگال به یک تولیدکننده
مهم نفت و گاز ،فایه قصد دارد درباره قراردادهای معادن و انرژی ،از جمله بزرگترین قراردادها با
بریتیش پترولیوم ( )BPو ِا ِندووار ماینینگ ( )Endeavor Miningمتصدی معدن طالی بریتانیا ،از
نو مذاکره کند .مهمتر از همه ،او قصد دارد نه تنها فرانک استثمارگرانه فرانسه - CFAسیستم ارزی
حتت کنترل فرانسه مورد استفاده در ۱۴کشور آفریقایی -را کنار بگذارد ،بلکه حتی ارز جدیدی را به
عنوان بخشی از تغییر شکل روابط با قدرت نئواستعماری فرانسه ،شریک جتاری اصلی سنگال،
ایجاد کند .فایه با تکرار گفته رفیق شی جین پینگ ،خواهان یک مشارکت «برد ـ برد» است.
اهداف عملیاتی ،قابل پیشبینی ،در هالهای از ابهام قرار دارند .پایگاه نیامی اساسًا یک مرکز
اطالعاتی است که دادههای جمعآوری شده توسط پهپادهای ریپر MQ-9را پردازش میکند .نیروی
هوایی ایاالت متحده از فرودگاه دیرکو نیز به عنوان پایگاهی برای عملیات در ساحل استفاده می
کند .حاال واقعًا همه چیز هیجانانگیز است ،چرا که حضور یک پایگاه واقعی پهپادی سیا در دیرکو،
که با تعداد انگشتشماری از کارکنان اداره میشود ،حتی به رمسیت شناخته منیشود .این پایگاه
مخفی امکان جمعآوری اطالعات در سرتاسر آفریقای مرکزی ،از غرب تا شمال را فراهم میکند .این
منونه کالسیک دیگری چیزی است که مایک پمپئو ،رئیس سابق سیا میگفت« :ما دروغ میگوییم،
تقلب میکنیم ،دزدی میکنیم».
تقریبًا هزار سرباز آمریکایی در نیجر هستند که احتما ً
ال به زودی با اخراج مواجه خواهند بود.
آمریکاییها همه سعی خود را میکنند تا با این خونریزی مقابله کنند .مولی فی ،معاون وزیر امور
خارجه آمریکا در امور آفریقا ،تنها در این ماه ،دو بار از نیجر دیدن کرد .از دست دادن پایگاهها در
نیجر ،در حالی که این کشور به روسیه و ایران نزدیکتر میشود ،به معنای ادامه سرنوشت پاریس در
از دست دادن کنترل ساحل برای واشنگنت است.
این پایگاهها برای نظارت بر باباملندب ضروری نیستند .همه چیز مربوط به ساحل با
پهپادهایی است که در محدوده عملیات خود حق حاکمیت فضای هوایی هر کشور در معرض دیدی
را زیر پا میگذارند .اتفاقًا یک هیئت بزرگ از نیامی در ماه ژانویه از مسکو دیدن کرد .هفته گذشته
هم ،پوتین در متاسهای تلفنی با رئیسجمهور موقت مالی ،آسیمی گویتا ،و رئیس حکومت نظامی
نیجر ،عبدالرحمن چیانی ،پیش از گفتگو با دنیس نگوسو ،رئیسجمهور جمهوری کنگو ،در مورد
همکاریهای امنیتی صحبت کرد.
ساحل عاج :کلهپا شدن امپراتوری
رژیمهای دستنشانده طرفدار غرب در سراسر قاره آفریقا بهسرعت در حال نزولاند .احتاد
ایاالت ساحل -مالی ،بورکینافاسو و نیجر -میتواند پیشقراول یک محور مقاومت آفریقایی باشد،
اما هنوز باز هم هستند ،در قالب آفریقای جنوبی ،اتیوپی ،و مصر به عنوان اعضای کامل بریکس ،و
البته بدون نام بردن از نامزدهای جدی موج بعدی بریکس پالس ،مانند اجلزایر و نیجریه.
روسیه ،از نظر دیپلماتیک ،و چین ،از نظر جتاری ،به اضافه وزن کامل مشارکت استراتژیک
روسیه و چین ،با احتساب آفریقا به عنوان یک بازیگر کلیدی چند قطبی ،به وضوح بر روی بازی
درازمدتی مترکز یافتهاند .شواهد بیشتر ،همچنین زمانی فراهم شد که رهبر کاریزماتیک پان
آفریقایی ،کیمی سبا از بنین ،یکی از فوق ستارهها بود.
محافل دیپلماتیک پان اوراسیا حتی به خود اجازه دادهاند تا درباره جلز و ولز کردن اخیر
شاه کوچولو در پاریس لطیفه بگویند .حتقیر مطلق فرانسه در ساحل ،احتما ً
ال یکی از انگیزههای
تهدیدهای الفزنانه ماکرون برای اعزام نیروهای فرانسوی به اوکراین است ،سربازانی که در
حلظهای تاریخی به دست روسها به استیک تارتاری تبدیل خواهند شد .همین طور است ذوقزدگی
ماکرون برای حمایت از شیرینکاریهای روسهراسی ارمنستان در این روزها .از نظر تاریخی ،این
واقعیت همچنان مطرح است که آفریقاییها وقتی پای استخراج منابع طبیعی میرسند ،احتاد
جماهیر شوروی سابق را بسیار انعطافپذیرتر و حتی حمایتکنندهتر میشناختند .این سرقفلی ،حاال
به چین واگذار شده است.
احتاد ایاالت ساحل ،به عنوان یک نقشه ادغام منطقهای ،هر آنچه را که برای تبدیل شدن به
یک تغییردهنده بازی ضروری است ،دارد .احتما ً
ال سنگال حتت رهبری فایه ،در نهایت به آن ملحق
میشود ،در حالی که گینه ظرفیت جغرافیایی برای دسترسی قابل اعتماد دریایی به احتاد را عرضه
میکند .این امر منجر به انقراض تدریجی اکواس حتت کنترل غرب مستقر در نیجریه خواهد شد .با
این حال ،هرگز نباید بازوهای قدرمتند هژمون را نادیده گرفت .طرح جامع پنتاگون قصد رها کردن
آفریقا به حوزه نفوذ چند قطبی روسیه ،چین و ایران را ندارد .با این حال ،دیگر هیچکس در سراسر
محور مقاومت ساحل ،خریدار کارت «تهدید تروریستی» آمریکا نیست .تا سال ،۲۰۱۱زمانی که ناتو
لیبی را به سرزمین ویرانهای تبدیل کرد ،و چکمهپوشان ناتو وارد آن شدند و پایگاههای نظامی خود
را در سراسر این قاره بر پا کردند ،عم ً
ال تروری در آفریقا وجود نداشت.
احتاد ایاالت ساحل تا کنون در پیش بردن جنگ اطالعاتی اول حق حاکمیت ،در شرف پیروزی
است .اما تردیدی نیست که امپراتوری مقابله خواهد کرد .از این گذشته ،کل بازی به بدگمانی
فوقالعاده دستگاه قدرت واشنگنت نسبت به روسیه برای حتت سلطه گرفنت ساحل و آفریقای مرکزی
گره خورده است .حاال با نزدیک شدن احتمالی سنگال به همآغوشی با احتاد ایاالت ساحل ،وارد
ساحل عاج شوید!
ساحل عاج برای واشنگنت ،برای مثال از چاد ،از اهمیت استراتژیک بیشتر برخوردار است،
زیرا قلمرو عاج به احتاد ساحل بسیار نزدیک است .اما ،چاد سیاست خارجی خود را که دیگر حتت
کنترل غرب نیست ،همراه با تأکید جدیدی بر نزدیک شدن به مسکو ،از نو تنظیم کرده است.
چه چیزی در انتظار امپراتوری است؟ شاید ایاالت متحده پهپادهای «ضد ترور» خود را با
پاریس در پایگاه فرانسه در ساحل عاج ،برای حتت کنترل داشنت احتاد ساحل ،تقسیم کند .این را
خروس گالیک (مسبل کشور فرانسه- ،م ).تو سری خوردهای تصور کنید که بیآنکه خردهریزهای
نان کهنه شده کروسان گیرش بیاید ،هژمون را در غرب آفریقا در آغوش کشیده است.
https//:orinocotribune.com/the-sahels-axis-of-resistance/
پاکستان یکی از معدود کشورهایی است که اسرائیل را از ابتدا به رمسیت نشناخت .مخالفت
این کشور با اسرائیل به پیش از استقالل پاکستان برمیگردد ،زیرا قائد اعظم ،محمد علی جناح،۱
بنیانگذار کشور پاکستان همیشه مخالف تشکیل کشور صهیونیستی در فلسطین بود .او حتی
اسرائیل را کشوری نامشروع اعالم کرد .سیاست خارجی پاکستان در قبال اسرائیل بر مبنای اصول
بنیادینی است که از سوی بنیانگذار آن وضع شده است .این کشور در طول تاریخ خود بهروشنی
از فلسطین حمایت کرده است .ماده ۴۰قانون اساسی پاکستان نیز بنیانگذاران کشور را ملزم به
حمایت از همه ملل مسلمان میکند .با این حال ،رویدادهای اخیر و افشاگریهای روزنامهنگار ارشد
پاکستانی ،حامد میر ،تغییر قابل توجهی را در سیاست خارجی پاکستان در قبال اسرائیل نشان
میدهد.
در سال ،۱۹۴۷محمد علی جناح به طرح تقسیم فلسطین در سازمان ملل رأی منفی داد .دیوید
بنگوریون ،اولین خنستوزیر اسرائیل از آقای جناح دعوت کرد تا روابط دیپلماتیک بین دو کشور
برقرار کند .ولی این پیشنهاد از سوی جناح رد شد .رویدادها حکایت از آن دارند که تشکیالت
سیاسی پاکستان پس از مرگ بنیانگذار این کشور ،بیدرنگ رویکردی متفاوت در قبال اسرائیل
اختاذ کردند .موشه یگار ،مورخ اسرائیلی در سال ۲۰۰۷یادآور میشود که رهبران اسرائیل در دهه
۱۹۵۰میالدی بهاشتباه معتقد بودند که روابط دیپلماتیک بین دو طرف میتواند بهسرعت برقرار
شود .اما این تصور خیلی زود از سوی وزیر امور خارجه وقت پاکستان (ظفراله) در مالقاتی با همتای
اسرائیلی او رد شد .او معتقد بود که ایجاد روابط بین دو کشور به دلیل احساسات طرفداری از
فلسطین در میان اکثریت قریب به اتفاق پاکستانیها غیرممکن است .ظفراله همچنین از فشار
تندروها به عنوان یکی از دالیل اصلی امتناع پاکستان از به رمسیت شناخنت اسرائیل نام برد.
هرچند ،موشه یگار فاش کرد که ظفراله حتی احتمال دیدار دوجانبه کارشناسان و دانشجویان دو
طرف را پیشبینی کرده بود.
اگرچه احساسات و افکار عمومی یکی از دالیل اصلی مخالفت چند دهه پاکستان با اسرائیل
است ،موضوع کشمیر نیز یکی از عوامل تعیینکننده در تصمیمگیریهای سیاست خارجی در مورد
مسئله فلسطین بوده است .پاکستان همواره موضعی مشابه در قبال هر دو موضوع (فلسطین و
کشمیر) در سطح بیناملللی داشته است .سیاستگذاران و کارشناسان در پاکستان بر این باورند که
اختالف نظر میان جریانهای مختلف سیاسی پاکستان درباره موضوع فلسطین ،میتواند موضع
پذیرفته شده این کشور پیرامون مناقشه کشمیر در سازمان ملل را نیز زیر سؤال ببرد .۲پاکستان حتی
در سال ۱۹۶۲اسرائیل را یک «کشور دزد» اعالم کرد .پاکستان در سال ۱۹۶۷در جنگ شش روزه
بین اسرائیل و کشورهای عربی ،گروهی از خلبانان خود را برای کمک به کشورهای عربی فرستاد.
خلبانان پاکستانی ،عبدالستار علوی و سیفاالعظم در سالهای ۱۹۶۷و ۱۹۷۴جمعًا ۴هواپیمای
اسرائیلی را سرنگون کردند.
پاکستان همچنین در دوران حکومت ذولفقار علی بوتو در ارتباط با بزرگترین سازمان
ضد اسرائیلی ،سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) حمایت بیتزلزلی از خود نشان داد .در سال
،۱۹۷۴پاکستان حتی ساف را تنها مناینده مشروع مردم فلسطین معرفی کرد ،بهعالوه موافقت کرد
به اعضای ساف آموزش نظامی دهد .اما این سیاست در زمان حکومت ضیاءاحلق مورد جتدید
نظر قرار گرفت .اشلومو برون ،نویسنده اسرائیلی در کتاب در پس حجاب فاش کرد که ضیاء ،نقش
مهمی در پذیرش دوباره مصر در جهان عرب علیرغم برقراری روابط صمیمانه با اسرائیل داشت.
روزنامهنگار آمریکایی جورج کرایل نیز در یکی از نوشتههای خود اظهار کرد که دیکتاتوری ضیا به
طور مخفیانه با اسرائیل در طول جنگ افغانستان-شوروی همکاری میکرد.
برنامه هستهای پاکستان همیشه خاری بر چشمان ایاالت متحده و متحدانش ،به ویژه اسرائیل،
بوده است .در سال ،۱۹۸۶اسرائیل و هند برای حمله مشترک به تأسیسات هستهای پاکستان تبانی
کردند .با این حال ،ایاالت متحده به دلیل اهمیت پاکستان و طرفداریاش از آمریکا در جنگ سرد،
مجبور به مداخله و ممانعت از این حمالت شد .پس از درگذشت ضیاءاحلق در حادثه سقوط هواپیما،
پاکستان بار دیگر روابط خود را با سازمان آزادیبخش فلسطین احیا کرد .پاکستان حتی از ساف
در مذاکرات با اسرائیل حمایت کرد .ادعاهای متعدد در گذشته در رابطه با همکاری مخفیانه بین
پاکستان و اسرائیل در سطوح معینی ،هرچند هرگز هیچ مدرکی برای آن ارائه نشده است ،پس از سال
۲۰۰۰مطرح شده بود.
بسیاری ادعا میکنند که برخی از خنبگان قدرمتند در پاکستان به دنبال تغییر چشمانداز
سیاست خارجی کشورها در قبال اسرائیل هستند .پس از توافق ابراهیم ،با افزایش نگرانی در میان
مردم پاکستان ،شایعاتی مبنی بر این که پاکستان خود را برای به رمسیت شناخنت اسرائیل آماده
میکند ،منتشر شده است .سفر برخی از مهاجران پاکستانی به اسرائیل ،از جمله روزنامهنگار و وزیر
سابق [احمد قریشی] خشم مردم را در سراسر کشور برانگیخت (در پاسپورتهای پاکستانی تذکر
داده شده است که این پاسپورت برای سفر به همه کشورها ،به استثنای اسراییل ،معتبر است- .م) با
این وجود وی توانست به اسراییل سفر کند (و رژیم اسرائیل نیز به او اجازه ورود داد- .م).
اسالمآباد بیدرنگ از این بازدید فاصله گرفت و آن را یک سفر خصوصی نامید .حمید میر،
روزنامهنگار ارشد در پاکستان فاش کرد که عمران خان از سوی برخی از اعضای کابینه خود و
شخصیتهای برجسته قدرمتند این کشور برای به رمسیت شناخنت اسرائیل حتت فشار بود .با این
حال ،او این پیشنهاد را رد کرد و ترجیح داد به اصولی که پدر و بنیانگذار ملت تعیین کرده بود ،پایبند
مباند.
پاکستان اخیرًا از فلسطینیان در سازمان ملل متحد علیه جنایات جنگی اسرائیل در غزه
حمایت کرده است .اما ،بسیاری به برخورد پاکستان با این موضوع با شک و تردید زیادی نگاه
میکنند .به نظر میرسد که سیاست پاکستان در مورد مناقشه اخیر کمی نرمتر ازحد معمول باشد.
آنچه جهان را پس از ۷اکتبر متحیر کرد ،این واقعیت بود که این آفریقای جنوبی و نه هیچ کشور
مسلمان دیگری بود که شکایت علیه عملیات نسلکشی اسرائیل را در دیوان بیناملللی دادگستری
به ثبت رساند .عدهای بر این باورند که این اقدامی حسابشده بود .در داخل پاکستان ،هیچ حزب
سیاسی از جمله حزب حتریک انصاف ،حزب عمران خان ،بجز احزاب اسالمی کشور اعتراض قابل
توجهی به جنایات جنگی و پاکسازی قومی اسرائیل در غزه برگزار نکرد ه است .این نشان میدهد
که احزاب سیاسی جریان اصلی پاکستان دیگر متایلی به حفظ مسئله فلسطین ،به عنوان موضوعی
مرتبط در سیاست داخلی ندارند .با این کار ،آنان میخواهند از اهمیت موضوع در میان مردم کشور
بکاهند.
تسلیم پاکستان به تصمیم اخیر دیوان بیناملللی دادگستری (حکم مربوط به نسلکشی رژیم
اسرائیل) نیز مورد انتقاد بسیاری از ناظران قرار گرفته است .فاطمه بوتو ،نویسنده بیناملللی و
نوه ذولفقار علی بوتو خنستوزیر سابق پاکستان ،در پست اخیر خود در رسانه اجتماعی ایکس،
از پاکستان برای دنبال کردن راه حل دو دولتی در موضوع فلسطین در دیوان بیناملللی دادگستری
ابراز تأسف کرد .وی معتقد بود ،از آجنا که پاکستان هرگز اسرائیل را به رمسیت نشناخته است،
این دو کشور کدامند؟ نکته قابل توجه اینکه ،در جریان بازیهای اخیر لیگ برتر کریکت پاکستان
شعارهای طرفداری از فلسطین و پرچمهای فلسطین از سوی هیئت بازیهای لیگ کریکت پاکستان
در داخل ورزشگاه ممنوع شد ،چیزی که جرقهای را میان شهروندان برانگیخت .پس از انتشار
ویدئوهایی در رسانههای اجتماعی که پلیس پرچمهای فلسطین را به زور از دست جمعیت میگیرند،
هشتک #بایکوت لیگ برتر ،همچنان باالترین بازخورد در رسانههای اجتماعی و ایکس باقی
مانده است.
به نظر میرسد که صاحبان قدرت در پاکستان در تصمیم گیریها بسیار حسابشده عمل
میکنند ،زیرا تغییر سریع در موضع این کشور در قبال اسرائیل میتواند منجر به پیامدهای غیرمنتظره
و جدی شود .احزاب سیاسی اسالمی پاکستان ،به ویژه جماعت اسالمی و حتریک انصاف پاکستان
تظاهرات بزرگی را علیه جنایات اسرائیل در غزه برگزار کردند .حزب حتریک لبیک پاکستان قدرت
تودهای فراوانی در تظاهرات خیابانی پاکستان دارد .دولتهای این کشور در گذشته در مقابل
خواستههای حزب حتریک بارها به زانو درآمده و مجبور شدهاند خواستههایش را برآورده سازند.
این حزب نسبت به مسائل مربوط به اسالم رویکردی سختگیرانه دارد .سعد رضوی ،صدر حزب،
قب ً
ال نیز نسبت به عواقب وخیم در صورت تغییر سیاست در قبال اسرائیل به دولت هشدار داده بود.
حزب حتریک لبیک همچنین از حمایت برخی علمای مشهور دیگر فرقههای کشور برخوردار است.
بنابراین ،به رمسیت شناخنت اسرائیل از سوی پاکستان میتواند منجر به آشفتگی در داخل کشور
شود که برای ثبات سیاسی و اقتصادی کشور زیانبار خواهد بود .بهعالوه ،چنین حرکتی میتواند
باعث تضعیف آرمان کشمیر شود.
ل و بنیانگذار
ی ِجناح معروف به قائد اعظم (۱۹۴۸-۱۸۷۶م ۱۲۵۶-۱۳۲۷ /ش) رهبر جنبش استقال
.۱محمدعل
پاکستان از سال ۱۹۰۶م وارد عرصه سیاست هند شد و به عضویت گنکره ملی ،شورای قانونگذاری و حزب مسلم لیگ
این کشور درآمد .او برای وحدت مسلمانان و هندوها تالش کرد؛ اما در نتیجه ادامه درگیری میان مسلمانان و هندوها،
نظریه دو ملت اقبال الهوری را پذیرفت و طرح کشور مستقل پاکستان را در ۱۵آگوست ۱۹۴۷میالدی ،به تصویب رساند
و ریاست آن را بر عهده گرفت .جناح بر احتاد همه مسلمانان اصرار داشت و قدرت جهان اسالم را منوط به همبستگی
دولتها و ملتهای اسالمی میدانست .او از مسلمانان مصر ،اندونزی ،عربستان ،ایران و افغانستان میخواست که
برای همکاری و مساعدت با هم تالش کنند.
.۲پاکستان از حق مردم ایالت جامو و کشمیر برای تعیین سرنوشت بر مبنای قطعنامههای سازمان ملل متحد حمایت
میکند .این قطعنامهها در سال ۱۹۴۸و ۱۹۴۹برگزاری همهپرسی آزاد و بیطرفانه برای تعیین آینده ایالت جامو و
کشمیر توسط مردم را پیشبینی کردهاند .شورای امنیت سازمان ملل متحد ،به طور مشخص و قاطعانه ادعای هند
https://journal-neo.su/2024/03/24/pakistans-shambolic-israel-policy/
جورج بوش هنگام اهدای جایزه به میلتون فریدمن« :جامعهای که در آن مردان و زنان آزاد هستند ،آزادند
که انتخاب کنند ،اما دولت آنقدرها هم آزاد نیست که تصمیمهایشان را نادیده بگیرد ...برخالف دست
نامرئی بازار آزاد که زندگی مردم را بهبود میبخشد ،پای نامرئی دولت امید مردم را زیر پا میگذارد و
رؤیاهایشان را نابود میکند» .اینها کلمات شیرینی برای هر مردی است که کسی را به قتل میرساند و
برای هر سرمایهداری که فشار را بر گردۀ کارگران دو چندان میکند ،زیرا آنها ،قاتل و سرمایهدار ،هر دو
از این وضع سود خواهند برد.
اخیرًا هواپیماهای مسافربری ،در هفتههای پیاپی از هم وارفته و دچار نقص عملکرد جتهیزات
شدهاند .هنگامی که در 15مارس ،یک پرواز هواپیمایی یونایتد از سانفرانسیسکو به مدفورد
در ایالت اورگان رسید ،مردم روی زمین دیدند که بخشی از دیوارۀ بدنه بین یک بال و یکی از
چرخهایش ،فرو ریخته است.
در دو هفته گذشته ،هفت پرواز هواپیمایی همان شرکت ،در آمسان دچار مشکل شده بودند:
یک جت هواپیمایی یونایتد در سانفرانسیسکو با نشت هیدرولیک و «مقدار کمی دود» فرود •
آمد.
پروازی از استرالیا به مقصد ایاالت متحده اجنام شد اما برای یک مشکل تعمیر و نگهداری •
نامشخص به استرالیا بازگشت.
به طور مشابه ،یک پرواز یونایتد برای مشکل تعمیر و نگهداری به فرودگاه شیکاگو بازگشت. •
این ،با عدم نیاز به سرمایه گذاری در جتهیزات مرتبط ،برون سپاری نرخ بازگشت سرمایه را افزایش
میدهد که باعث خوشحالی سهامداران و وال استریت میشود .رؤسا ،نیروی کار باقیمانده را از
برون سپاری بیشتر ،میترسانند.
بوئینگ با طراحی - 747اولین «جامبوجت» -شروع به برون سپاری کارها کرد .بوئینگ یک
کارخانه مونتاژ در یک قطعه زمین بزرگ در ِا ِو ِرت ،واشنگنت ساخت و در سال 1967شروع به ساخت
747کرد« .در واقع فقط بالها و بخشهای جلو بدنه ،از جمله عرشه پرواز ،در کارخانه بوئینگ
ساخته شدند .بیش از 65درصد از هواپیمای 747به شرکتهای پیمانکار دست دوم واگذار شد».
بوئینگ زمانی که هواپیمای مسافربری 787را طراحی کرد ،باز هم کوچکتر شد .در سال ،2009
دومین کارخانه مونتاژ 787را در کارولینای جنوبی افتتاح کرد .مشاغل از سیاتل ،که مدتها قلعه
قدرت احتادیه کارگری بوئینگ بود ،به یک ایالت ضد احتادیه نقل مکان کرد .بوئینگ در آجنا از
به رمسیت شناخنت اجنمن بیناملللی ماشین کاران و کارکنان صنعت هوانوردی ( )IAMامتناع کرد.
در سال ،2019شورای ملی روابط کار ،بوئینگ را بهدلیل اخراج غیرقانونی پنج کارگر که از IAM
حمایت میکردند ،محکوم کرد .خطوط تأمین قطعات ،جهانی شد .قب ً
ال تنها پنج درصد از قطعات
747ساخت خارج بودند .اینک بیش از 30درصد از اجزای 787از خارج از کشور میآید.
در حالی که بوئینگ تولید را برونسپاری میکرد و حتی طراحی بخشهای اصلی یک هواپیمای
جدید را به پیمانکار دست دوم سپرد ،شرکتهای هواپیمایی ،تعمیر و نگهداری را هم برونسپاری
کردند« .از دهه ،1990شرکتهای هواپیمایی ایاالت متحده شروع به برونسپاری مقادیر قابل توجهی
از تعمیرات سنگین خود -چه در داخل و چه در خارج از ایاالت متحده -کردند» .احتادیۀ کارگران
حمل و نقل ( )TWUگزارش داد که تعداد فعالیتهای تعمیر و نگهداری داخلی خطوط هوایی از
72،211واحد در سال ،2000به 51،136در سال 2016کاهش یافته است .تا آن زمان47 ،درصد کل
کارهای تعمیر و نگهداری برونسپاری شده بود .یونایتد ایرالینز اکثریت ثابتی از کارهای تعمیر و
نگهداری خود را برون سپاری کرده بود .یکی از شرکتهایی که برنده قراردادهای تعمیر و نگهداری
یونایتد شد AAR ،نام داشت که کارگاههایی در ایلینویز و فلوریدا دارد .سال گذشته ،یونایتد به
AARکارهای تعمیر و نگهداری بیشتری واگذار کرد AAR .فعالیتهای خود در کارگاه فلوریدای
ضد احتادیه را تشدید کرد ،اما نه در کارگاههای ایلی نویز.
تقریبًا هر شرکتی که یک محصول مکانیکی ،الکتریکی یا الکترونیکی تولید میکند ،قطعات
را خریداری میکند .با این حال ،واضح است که بوئینگ به منظور کاهش هزینههای دستمزد ،برون
سپاری کرده است .بوئینگ واگذاری کار خود به شرکتهای بیرونی را گسترش داد :یک مرکز عمده
در کارولینای جنوبی افتتاح کرد و درصد هرچه بیشتری از تولید را برای دستمزدهای کمتر ،در سطح
جهان برون سپاری کرد .همۀ خطوط هوایی تقریبًا همین کار را کردند .کارمندان به اجنام وظایفی که
قرار بود برون سپاری شوند تسلط داشتند ،اما برای رؤسا ،کاهش هزینههای نیروی کار در اولویت بود.
اجنام متام کارهایی که قانون به آن محول کرده ،نداشته است .از اواسط دهه ،1950صدور برخی از
گواهینامهها به شرکتهای خصوصی واگذار شده است.
در سال FAA ،2005بخشهای زیاد دیگری را هم مشمول بازرسی کرد .کنگره دو سال قبل
قانونی را تصویب کرده بود که برون سپاری نظارت دولت را الزامی میکرد .بر اساس قوانین
جدید ،بوئینگ ،خودش طراحی و تولید هواپیماهای خود را تایید کرد! FAAتنها به کنترل بخش
کوچکی از گواهینامههای صادره توسط بوئینگ اکتفا کرد .عالوه بر این ،زمانی که بوئینگ،
کارها را به پیمانکاران فرعی خارجی برونسپاری میکند ،آنها خودشان برای خودشان گواهینامه
صادر میکنند؛ چرا که FAAبودجهای برای اعزام کارکنان کافی به خارج از کشور ندارد .همۀ
اینها برای هواپیماهای در حال ساخت است .برای هواپیماهای در حال کار FAA،بهطور مشابه،
تقریبًا به هزار مرکز تعمیر و نگهداری خارجی که به هواپیماهای ایاالت متحده سرویس میدهند،
«تأییدیه» داده است.
زمانی که FAAروش جدید صدور گواهینامهها را ابالغ کرد ،یک بهاصطالح جتزیه و حتلیل
هزینه و فایده هم اجنام داد .این حتلیل ،پیش بینی میکرد که صنعت هوانوردی در ده سال آینده 25
میلیارد دالر بیشتر سود خواهد کرد.
مدیریت بوئینگ متایل به کاهش هزینههای ایمنی را در یک مورد -حادثه سال -2018بهوضوح
نشان داد .اد پیرسون ،ناظر کارخانه در تأسیسات تولید مکس ،نزد اسکات کمپبل ،مدیر کل پروژۀ
737رفت .پیرسون که خلبان سابق نیروی دریایی بود به کمپبل گفت که ارتش هرگز سهلانگاری
در مورد ایمنی 737مکس را حتمل خنواهد کرد .کمپبل پاسخ داد« :ارتش یک سازمان سود محور
نیست» .به زبان ساده ،نظارت دولت بر ایمنی بوئینگ ،منایشی بیش نیست.
کنگره این قانون را تصویب کرد .سرمایهداران مطمئن شدند که خواستههای آنان ،بر منافع
عمومی و کارکنانش ارجح است .سال گذشته خطوط هوایی 30میلیون دالر برای البیگری در
دولت فدرال هزینه کردند .بوئینگ تقریبًا 15میلیون دالر هزینه کرد .در میان البیگرانی که بوئینگ
استخدام کرد ،گروههای لوگار و گفارت هم جای داشتند .تصادفی نیست که مردانی با این نامها،
زمانی سناتورهای برجستهای بودند .احتادیههای کارگری نه میتوانند و نه باید تالش کنند که در این
بازی پولی سرمایه شرکت کنند .اما IAMمعادل 3میلیون دالر ،و TWUمعادل نیم میلیون دالر در
سال 2023برای البیگری فدرال هزینه کردند.
https://newworker.us/domestic/airliners-fall-apart-in-the-sky-what-is-a-communist-solution/
بعدازظهر یکشنبه ( ۲۵فوریه ۶ /اسفند) یک عضو نیروی هوایی آمریکا به نام آرون بوشنل،
بیرون سفارت اسرائیل در واشنگنت ،با ریخنت بنزین ،خود را به آتش کشید .تلفن او در همان حوالی
روی زمین ،در حال پخش مستقیم برای توییچ ( )Twitchبود .بوشنل گفت« :من دیگر شریک
نسلکشی خنواهم بود .من در آستانه اجنام یک اقدام اعتراضی تراژیک هستم ،اما در مقایسه با
آنچه مردم در فلسطین به دست استعمارگران خود جتربه کردهاند ،اص ً
ال تراژیک نیست .این تصمیم
طبقه حاکمه ماست که آن را عادی نشان دهد ».سپس خود را به آتش کشید و فریاد زد« :فلسطین
را آزاد کنید» .بوشنل حدود ۹ساعت بعد در بیمارستانی در همان نزدیکی درگذشت .بوشنل در
سنآنتونیو ،تگزاس زندگی میکرد و دوره کارشناسی خود را در رشته مهندسی نرمافزار به امتام
رسانده بود .او تنها ۲۵سال داشت.
مرگ آرام و تکاندهنده بوشنل و منظره هولناک آن ،برای بسیاری به شدت دردآور و آزاردهنده
بود ،اما این مانع از آن نشد تا جریانهای معینی گمانهزنیهای غیرمسئوالنه و شرمآوری در مورد
سالمت روان او بر زبان نیاوردند« :جز یک دیوانه ،چه کسی چنین کاری را اجنام میدهد؟» گویی
منیتوان همین سؤال را دربارۀ عامالن جنگ اسرائیل پرسید .بالفاصله بعد از این خودسوزی
تراژیک ،به خبرنگاران و مفسران سفارشهای مؤکدی شد تا ضمن حفظ جانب احتیاط ،به گونهای
با موریسون احساسات بسیار مشترکی دارند و باور داشتم که برخی از افکار او را میفهمم و در آنها
سهیم هستم .این صحنه تنشی در داخل ایجاد کرد که مشخصًا به تشدید بیشتر انتقادات از جنگ
منجر شد».
مک نامارا قبل از انتشار کتاب خاطراتش در سال ۱۹۹۲در مقالهای در نیوزویک ،فهرستی از
افراد یا رویدادهایی را ارائه کرده بود که بر نظراتش پیرامون جنگ تأثیر داشتهاند .مک نامارا «مرگ
موریسون جوان» را یکی از آن رویدادها عنوان کرده بود .یک هفته پس از مرگ موریسون ،راجر
الپورت ۲۲ساله ،یک کارگر کاتولیک ،سومین معترض جنگ بود که در ۹نوامبر ۱۹۶۵در میدان
سازمان ملل در شهر نیویورک بر اثر خودسوزی جان خود را از دست داد .الپورت در یادداشتی که از
خود بر جای گذاشت نوشته بود« :من مخالف جنگ هستم ،همه جنگها .من این کار را به عنوان
یک عمل مذهبی اجنام دادم».
سه مرگ اعتراضی در سال ،۱۹۶۵جامعه ضد جنگ را بسیج کرد تا شبزندهداریهای هفتگی
را مقابل کاخ سفید و کنگره آغاز کنند .به گفته دیوید هرتزوگ -یکی از منایندگان کهنهسربازان برای
صلح در سفر به ویتنام در سال -۲۰۱۴در این شبزندهداریها هر هفته ،افرادی از کواکرها (فرقهای
از شاخۀ پروتستان) هنگام خواندن اسامی کشتهشدگان آمریکایی ،روی پلههای کنگره دستگیر
میشدند.
هرتزوگ ،که ۵۰سال قبل در گردهماییهای ضد جنگ شرکت میکرد ،توضیح داد که چگونه
موفق شدند تا برخی از اعضای کنگره را برای پیوسنت به خود متقاعد منایند .جورج براون (مناینده
دمکرات کالیفرنیا) اولین عضو کنگره بود که به جامعه ضد جنگ پیوست .پس از دستگیری و
زندانی شدن کواکرها به دلیل خواندن اسامی کشته شدگان ،براون که از مصونیت قانونی منایندگان
کنگره برخوردار بود ،به خواندن اسامی ادامه داد.
دو سال بعد ،در ۱۵اکتبر ،۱۹۶۷فلورانس بومونت ،یونیتارین (یکتاپرست۵۶ )Unitarian ،
ساله ،مادر دو فرزند ،خود را در مقابل ساختمان فدرال در لسآجنلس به آتش کشید .جورج ،همسر
فلورانس بعدًا گفت:
«فلورانس نسبت به کشتار در ویتنام احساس عمیقی داشت ...او فردی کام ً
ال عادی و فداکار
بود و احساس میکرد باید این کار را درست مانند کسانی که در ویتنام سوزانده شدند ،اجنام دهد.
ناپالم وحشی که بدن کودکان ویتنامی را میسوزاند ،روح همه کسانی را که مانند فلورانس بومونت،
به جای خون ،آب یخ؛ و بهجای قلب ،سنگ در وجود خود ندارد ،به آتش کشیده بود .کبریتی که
فلورانس برای به آتش کشیدن لباسهای آغشته به بنزین خود استفاده کرد ،شعلهای برافروخت که
تنبل از خود راضی ،که در برجهای عاج
چاق ِ
هرگز خاموش نشدنی نیست .شعلهای زیر ما گربههای ِ
خود در فاصله ۱۵هزار کیلومتری از ناپالمهای منفجر شده ،راحت نشستهایم .ما مطمئنیم که این،
همان ِ
هدف اقدام اوست».
سه سال بعد ،در ۱۰مه ،۱۹۷۰جورج وینَ ،جوان ۲۳ساله ،پسر یک کاپیتان نیروی دریایی و
روله دانشگاه در کنار تابلویی که روی آن نوشته
دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو ،در میدان ِ
شده بود «به خاطر خدا ،این جنگ را متام کنید» ،خود را به آتش کشید .خودسوزی وین تنها شش روز
پس از تیراندازی گارد ملی اوهایو به جمعیت دانشجویان معترض دانشگاه ایالت کنت در جریان
بزرگترین امواج اعتراضی در تاریخ آموزش عالی آمریکا ،اجنام گرفت که در نتیجه آن ۴نفر کشته
و ۹نفر زخمی شده بودند.
امروز نام این پنج آمریکایی ،که در اعتراض به جنگ ویتنام ،به شکل هولناکی به زندگی خود
پایان دادند ،در کنار نام صدها هزار ویتنامی و نیز در کنار نام قهرمانان جنگ ویتنام که در جنگ
حتمیلی و خشونتبار امپریالیستی جان خود را از دست دادند ،ثبت شده است و مردم ویتنام به آنها
همچون قهرمانان خود ارج مینهند.
چین ،سفیر بازنشسته ویتنام در سازمان ملل در سال ۲۰۱۴در دیدار با هیئت منایندگی
شعر «امیلی ،فرزندم» را که تو
کهنهسربازان برای صلح گفت :همه دانشآموزان ویتنامی تصنیف و ِ
هوو شاعر ویتنامی به دختر خردسال موریسون تقدیم کرده است ،یاد میگیرند .موریسون پیش از
آنکه خود را در پنتاگون به آتش بکشد ،دخترش را برای آخرین بار چند حلظه در آغوش گرفته بود.
این شعر به امیلی یادآور میشود که پدرش ُمرد؛ چون احساس میکرد باید به علنیترین شکل ممکن
به مرگ کودکان ویتنامی به دست دولت ایاالت متحده اعتراض مناید.
اینک اعضای «آتشبس» ،گروهی از کارکنان دولت بایدن که دولت را برای آتشبس حتت فشار
قرار میدهند ،در غم از دست دادن آرون بوشنل عزادارند و خواستار آتشبس فوری و دائمی در
غزه شدهاند .در بیانیۀ آنان آمده است« :پرزیدنت بایدن ،فرمانده کل ما ،به نادیده گرفنت مخالفت
کارکنان در مورد رجن تودهای ناشی از همدستی رهبران ما ادامه میدهد .پرزیدنت بایدن قدرت
منحصربهفردی برای کاهش آسیبهای وارده دارد؛ نه از طریق گفتگوهای بیفایده مخفی ،بلکه از
طریق فرآیندهای تثبیتشده حقوق بینامللل و دیپلماسی قوی .او میتواند مسیر فعلی ما را برای
ختریب غیرضروری تغییر دهد».
جنبش جوانان فلسطین در یک پست اینستاگرامی نوشت« :در حالی که رسانههای ایاالت
متحده داستان بوشنل را به عنوان اقدام یک جوان بیمار روانی و مضطرب شایع میکنند ،پیام
خود او در ثانیههای قبل از اقدامش ،وضوح اخالقی و آیندهاندیشی او را نشان میدهد که به آن فکر
کرده و تصمیم به عمل گرفت».
خودکشی تکاندهنده آرون بوشنل ،افسر نیروی هوایی ارتش آمریکا در اعتراض به این
نسلکشی و جنایت علیه بشریت ،موج جدیدی از اعتراضات ضد جنگ در فلسطین را در ایاالت
متحده برانگیخته است .تعداد زیادی از معترضان در مقابل سفارت اسرائیل در واشنگنت جمع
شدند تا ضمن گرامیداشت یاد این افسر شجاع ،همدلی عمیق خود را با آنچه آرون بوشنل را به چنین
مرگ تراژیک سوق داد ،ابراز منایند .او تصور میکرد با قربانی کردن خود ،میتواند نقشی در ترغیب
رهبران ایاالت متحده از ادامه همدستی با رژیم اسرائیل در نسلکشی مردم فلسطین بازی کند.
زن میانسال سیاهپوستی که در گرامیداشت بوشنل مقابل سفارت اسرائیل شرکت داشت،
گفت« :او مردی عمیقًا اخالقی بود که تالش کرد تا وجدان کشور ما را بیدار کند .اکنون امیدوارم
میلیونها آمریکایی در کنار او بایستند .یک شهروند ایاالت متحده ،یکی از اعضای نیروی هوایی
به اینجا آمد و گفت که با به آتش کشیدن خود دیگر در این نسلکشی همدستی خنواهد داشت .فکر
میکنم اینجا بسیاری از ما میدانیم که او چرا به چنین کاری دست زد .در حالی که بسیاری از ما
احساس میکنیم منیتوانیم علیه آنچه در حال وقوع است ،کاری اجنام دهیم».
مرد جوانی گفت :او هم مثل بقیه فلسطینیها شهید است .مردم فلسطین سپاسگزار تو هستند.
دختر جوانی گفت :فداکاریهای تو فراموش منیشود! شجاعت تو فراموش خنواهد شد!
و مردم یکصدا میگفتند :ما به همه شهدای خود احترام خواهیم گذاشت!
زنی با اونیفورم نظامی در حالی که عکس آرون بوشنل را در دست داشت ،گفت :من به عنوان
یک عضو سابق ارتش ،همان احساسی را دارم که او در میانه متاشای یک نسلکشی .من فکر
منیکنم او آخرین نفر از اعضای نظامی ما باشد که چنین اعتراضی میکند .من احساس میکنم تعداد
زیادی آرون در آجنا وجود دارد .چه کسی قرار است به جای آنها حرف بزند؟ چه کسی میخواهد
جلوی چنین تراژدیهایی را بگیرد؟