Professional Documents
Culture Documents
Danesh-va-omid-No 22
Danesh-va-omid-No 22
معافیت دانه درشتها از مالیات mافراشته صدای زحمتکشان mنگاهی به «گودی» mچند شعر
ازمبارزه و مقاومت زنان فلسطین mبازی بزرگ mسالگشت مرگ لنین mجمهوری اسپانیا
پکن m ۱۹۸۹روایت حماس از ۷اکتبر mیمن مانع سلطه جویی آمریکا mدنیا در آستانه دگرگونی
بحران در قلب صنعتی اروپا mبه یاد جان پیلجر mمعرفی سه کتاب خواندنی
مسایل ایران
و اشعاری از:
هیئت تحریریه «دانش و امید» در ویراستاری و کوتاه کردن مطالب رسیده آزاد است.
پاسخگویی به نظرات رسیده بر عهده نویسنده یا مترجم مقاله است.
بازنشر و استفاده از مطالب مجله «دانش و امید» تنها با ذکر مأخذ مجاز است.
فهرست
گفتارهایی درباره ایران
۶ شبگیر حسنی سالروز پیروزی انقالب بهمن ۱۳۵۷
۹ فرشید واحدیان اعتصاب کارگران گروه ملی صنعتی فوالد
۱۸
خون دماغ و دو روز مستمری یک بازنشسته
۱۹ مسعود امیدی بودجه ۱۴۰۳و چشم انداز تداوم بحران
۳۱
زن ایرانی به روایت آمار
۳۲ نسرین هزاره مقدم دانه درشتهای معاف ازمالیات
۳۵ حسن صادقی فراموشی شعارهای انقالب!؟
۳۶ شوک کارگران از تصویب افزایش سن بازنشستگی
۳۹ مسعود امیدی مقدمه چاپ چهارم کارنامه نئولیبرالیسم...
هنر و ادبیات
۴۸ هوشمند انوشه افراشته ،صدای مردم شهر و روستا
۶۰ مسعود کیایی مسیر چالهها در «گودی»
۶۸ چند شعر
امپریالیسم و ضد امپریالیسم
۱۹۷ و .میخین /م.البرزی دنیا در آستانه دگرگونی
۲۰۶ هوشمند انوشه ۲۹مین کنفرانس روزا لوکزامبورگ
۲۱۷ هوشمند انوشه بحران در قلب صنعتی اروپا
۲۲۷ پ .الرنس /آزاده شعبانی به یاد جان پیلجر
۲۳۳ ج .پیلجر /م .البرزی جان پیلجر دیدار با اسانژ در زندان
۲۳۶
محاصره ۹۰۰روزه لنینگراد در تصویر
معرفی کتاب
۲۳۸ شبگیر حسنی چین چگونه از شوک درمانی گریخت
۲۴۰ شبگیر حسنی آمریکاییگرایی و فوردیسم
۲۴۲ شبگیر حسنی هنرمندان در زمانه جنگ
نشریه «دانش و امید» به شکل رایگان در فضای مجازی در دسترس عالقهمندان قرار میگیرد
و دستاندرکاران این نشریه ،مسئولیتی در قبال نسخه چاپی آن در بازار ندارند!
در بیست و دوم بهمن ماه ،1357فاز سیاسی یا خنستین بخش از فازهای سهگانۀ انقالب ایران
اجتماعی گوناگون
ِ ِ
اهداف مشترک نیروهای با سرنگونی رژیم سلطنتی به پیروزی رسید .انقالبی که
متعین سیاسی آنان ،عبارت
ّ ِمشارکتکننده در آن ،بر اساس اسناد منتشرشده از سوی منایندگان
از استقالل ،آزادی و برقراری عدالت اجتماعی بود ،موفق شد تا با برانداخنت رژیم وابستۀ شاه به
عنوان باثباتترین پایگاه امپریالیسم در منطقه ،توازن قوای بیناملللی را در این حوزۀ استراتژیک
دستخوش تغییر مناید.
اخراج مستشاران خارجی ،خروج از پیمانهای نظامی و امنیتی منطقهای ،قطع مناسبات
نیمهعلنی دیپلماتیک با رژیم اسرائیل ،برچیده شدن پایگاههای جاسوسی آمریکا در داخل کشور،
ملی کردن بانکها و ...از دستاوردهای مرحلۀ خنست انقالب ایران و در راستای تأمین استقالل
تعارض منافع
ِ سیاسی کشور بودند .خواستههای دیگر ،نیز کمابیش و با تغییراتی که بازتابدهندۀ
و تفاوت دیدگاههای الیههای اجتماعی و طبقات مختلف مشارکتکننده در انقالب بودند ،در قانون
اساسی و بهویژه در اصولی که ناظر بر حقوق ملت و تکالیف دولتند ،هرچند بعضًا به شکلی مشروط،
تصریح شدند.
در سالهای خنست پس از انقالب عالوه بر گامهای موثر در کسب استقالل سیاسی و بهرغم
حتمیل جنگ به کشور ،با توجه به سوگیری اقتصادی مردمی ،شاهد دستاوردهای شگفتآوری نیز
در حوزۀ اقتصاد بودیم :پایینترین نرخ رشد نقدینگی از سال 1353تا کنون ،مربوط به سال 1363
است؛ رکورد کمترین نرخ تورم در تاریخ اقتصادی کشور نیز با نرخ کمتر از هفت درصد در سال 1364
رخ داده است؛ رشد 12.6درصدی تولید ناخالص داخلی نیز که در سال 1361اتفاق افتاد یکی از
باالترین نرخهای رشد اقتصادی کشور است؛ سهم امور اجتماعی در بخش هزینهای بودجه کشور که
نفتی پیش از انقالب ()1357 -1352حدود 18.4درصد بود ،در دورۀ جنگ
در اوج سالهای درآمد ِ
به صورت میانگین به نزدیک 40درصد بالغ گردید.
به هر روی و بهرغم متام امیدواریهای ابتدایی ،به علل و دالیل گوناگون از جمله عملکرد
نیروهای ضدانقالبی ،برخی تندرویها از سوی نیروهای مشارکتکننده در انقالب و پارهای از تنگ
نظری ها و ،...تغییرات توازن قوا در درون بلوک حاکمیت و توطئههای ُپرشمار امپریالیستی از
جمله حتمیل جنگ با عراق و نظایر آن ،تشکیل جبهه متحد خلق و در نتیجه ارتقا به فازهای دوم و
سوم انقالب در حوزههای اقتصادی و فرهنگی مقدور نشد.
در سالیان پس از پایان جنگ نیز با پذیرش سیاستهای توصیه شده از سوی نهادهای بیناملللی
نظیر صندوق بیناملللی پول ،بانک جهانی و ...عم ً
ال مسیری مخالف با وعدههای مبتنی بر عدالت
اجتماعی و بسط حقوق دموکراتیک پیموده شد .تداوم این سیاستها که اتفاقًا فصل مشترک
نئولیبرالهای درون حاکمیت و اپوزیسیون راستگرای جمهوریاسالمی از جمله سلطنتطلبان نیز
هست ،در کنار ضعف مبرم آزادیهای دموکراتیک ،موجب ایجاد شکافهای اجتماعی گسترده
در درون جامعه شده که همراستا با تأثیرات مخرب حتریمهای ظاملانۀ امپریالیستی ،هر از چندگاه
با تواتری تشدید شونده در شکل بحرانهای جدی اجتماعی بروز میکنند که منونههای آن را در
اعتراضات سالیان اخیر شاهد بودهایم.
حنوۀ برخورد حاکمیت با این اعتراضات ،در کنار اصرار بر تداوم سیاستهای مخرب داخلی
نظیر افزایش نرخ بنزین ،کاهش تصدیگیری دولت در حوزۀ اقتصاد ،به حراج گذاشنت داراییهای
ملی و واگذاری آن به بخش خصوصی ،اجرای سیاستهای موسوم به آزادسازی قیمتها و تصویب
قوانینی نظیر افزایش سن بازنشستگی ،حتمیل مالیاتهای فزاینده به مزد و حقوقبگیران ،خروج
بخشهای گسترده نیروی کار از زیر چتر حمایتی قانون کار و ...عم ً
ال بستر مناسبی را برای پیدایش
بحرانهای آتی فراهم منوده و زمینهساز پذیرش تبلیغات دشمنان این کشور و ورشکستگان سیاسی
نظیر سلطنتطلبان شده است .کار به جایی رسیده که جنایتکار منفوری همچون پرویز ثابتی پس از
دههها از مخفیگاه خویش بیرون خزیده و به سفیدشویی سازمان بدنام ساواک میپردازد .عملکرد
جمهوری اسالمی عم ً
ال گروههایی از مردم و بهویژه بخشهایی از نسل جوان را به همسویی و همدلی
با دشمنان ایران سوق داده و به کوری سیاسی بسیاری از نیروهای اجتماعی اجنامیده است که
تنها معیار موضعگیری در عرصههای مختلف را بر پایۀ مخالفت و تقابل با جمهوری اسالمی قرار
دادهاند.
این شیوۀ اختاذ موضع تا بدان پایه گستردگی یافته که در مواردی نظیر عدم حمایت از تیم ملی
و خوشحالی از باخت آن ،به اشکالی از جلاجت کودکانه شبیه میشود .اما در منونههایی نیز شاهد
بسط این منطق معیوب در عرصههای نگران کنندهتری هم هستیم؛ از حمایت الیههایی از جامعه
از جنایات اسرائیل در فلسطین تا جمعآوری امضا برای تشدید حتریمهای کشور توسط بخشهای
خودفروختۀ اپوزیسیون و کوشش برای ترغیب حملۀ نظامی به ایران .اگرچه این کوششها خوشبختانه
به علل گوناگون ابتر ماندهاند اما تأثیر این رویکرد را در داخل کشور و در میان بخشهایی از
هممیهنانمان هم شاهدیم؛ واکنشهای شرمآوری که بعضًا در برخورد با جنایت تروریستی کرمان ُرخ
داد ،رویۀ دیگر آن دیدگاهی است که کشور را ملک طلق خویش ارزیابی کرده و در تلویزیون رمسی
کشور خواستار خروج مخالفان از ایران است .این دو دیدگاه و رفتار ظاهرًا متعارض همچون دو تیغۀ
قیچی میتوانند به قطع انسجام ملی کشور در میان ایرانیان بینجامند.
طبیعتًا مسئولیت اصلی چنین وضعیتی متوجه صاحبان قدرت در درون حاکمیت است که با
تعطیل کردن و تغییر عملی حقوق مصرح تودهها در قانون اساسی و بیتوجهی به آرمانها و آماج
اولیه انقالب ملی و دموکراتیک بهمن ،شرایط را برای بروز چنین پدیدههایی فراهم منودهاند.
امروزه بسیاری از جوانان -و البته نه فقط جوانان -با مشاهدۀ تبلیغات مبتذل و سطحی
رسانههایی همچون من وتو و ایران اینترنشنال و نظایر آنها ،نسل مشارکتکننده در انقالب را ،بدون
توجه به زمینههای پیدایش و پیروزی انقالب ،به خیانت به کشور متهم منوده و مسئول وضعیت
کنونی میدانند.
لذا در چنین شرایطی الزم است تا متامی میهندوستان ،نیروهای مترقی و پیشرو ،عالقهمندان
به بهروزی تودههای کار و رجن ،با صراحت ،قدرت و سرافرازی از آرمانهای ملی و دموکراتیک
انقالب بهمن و کوششهای فداکارانۀ نیروهای انقالبی راستین برای دستیابی به استقالل ،آزادی و
عدالت اجتماعی ،در مقابل این هجمه دفاع منایند.
الزم است تا زمینههای پیدایش ،پیروزی ،اهداف و دستاوردهای انقالب بهمن و همچنین
چگونگی عدم کامیابی در دستیابی به برخی از اهداف واالی آن انقالب برای نسل جوان تبیین
گردد .اگرچه نیروهای پیشرو و انقالبی به رغم متام کوششها ،فداکاریها و جانبازیها ،برای عدم
حتقق آمال خویش برای بهروزی مردمان ،بدهکار و شرمسار تودههای کار و زحمت هستند ،اما
کوچکترین بدهی به تفالههای تاریخی نظام پوسیدۀ پیشین ،بقایای جنایتکار ساواک ،نسل جدید
شعبان بیمخها و نوخاستگان سیاسی برآمده از بودجه امپریالیستها و دشمنان مردم ندارند!
در لحظات خطیری که کشورمان در آن قرار دارد ،بیتوجهی به حل اساسی مشکالت جمعیت
عظیم زحمتکشان کشور ،از جمله مشکالت کارگران صنایع مهمی مانند فوالد ،در عمل بیتوجهی
به حفظ امنیت کشور است .سرخوردگی و ناامیدی بیش از ۸۰درصد جمعیت کشور در نتیجه ادامه
سیاستهای نئولیبرالی ،فساد روزافزون در یک ـ دو دهک باالیی و بیعدالتیهای گسترده ،عم ً
ال
به پاشنه آشیل امنیت عمومی و تمامیت ارضی و استقالل کشور تبدیل شدهاند .متوقف کردن هرچه
سریعترین این روند یگانه راه نجات کشور در این لحظات خطیر است.
اعتراضات کارگران گروه ملی صنعتی فوالد از روز چهارشنبه ۲۹آذرماه با جتمع گروهی از
کارگران در داخل کارخانه در اعتراض به عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل شروع شد .در پی
تعلیق و ممانعت از ورود ۲۱نفر از کارگران ،اعتصاب به خارج از محوطۀ کارخانه گسترش یافت.
این مرحله از اعتصاب در روز ده دی ماه با توافق کارفرما با بخشی از خواستههای کارگران بهطور
موقت خامته یافت و کارگران به سر کار خود بازگشتند .در پی عدم حتقق وعدههای مدیریت ،در روز
سوم بهمن ماه دور جدید اعتصاب کارگران آغاز شد .این دور جدید اعتصاب پس هفت روز توقف
تولید ،با قبول بخش بزرگی از خواستههای کارگران توسط مدیریت ،در روز دهم بهمن خامته یافت.
این مجتمع عظیم با سههزار نفر پرسنل و ظرفیت ساالنه حدود ۱/۵میلیون تن فرآوردههای
فوالدی و ۴۳۰هزار تن شمش فوالد ،بخش عمدهای از نیازهای کشور و صادرات را تأمین میکند.
یکی از محصوالت استراتژیک تولیدی این کارخانه لولۀ تانک کرار ،تانک ساخت صنایع نظامی
ایران است .این کارخانه در اهواز و در مجاورت بسیاری از کارخانههای دیگر تولید فوالد چون
کارخانۀ فوالد کاویان ،اوکسین و غیره قرار دارد .در این کارخانه فع ً
ال ۴تا ۵خط تولید فعال است.
سیاستهای کلی اصل ۴۴قانون اساسی ،در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹توسط دولت محمود
احمدینژاد به بخش خصوصی یا همان شرکتهای اقماری امیرمنصور آریا واگذار شد.
شش سال بعد از واگذاری شرکت به گروه توسعۀ سرمایهگذاری «امیرمنصور آریا» و چهار سال
بعد از افشای فساد ۳هزار میلیارد تومانی این گروه که بزرگترین اختالس در تاریخ ایران تا آن زمان
عنوان شد« ،مهآفرید خسروی» (مدیر عامل توسعۀ سرمایهگذاری امیر منصور آریا) مالک گروه ملی
فوالد ،بهجرم «فساد فیاالرض از طریق شرکت در اخالل در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد
در شبکۀ بانکی و توسل به روشهای متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و
شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه» در خرداد سال ،۱۳۹۳اعدام شد .نظارت بر مدیریت کارخانه از
سال ،۱۳۹۰به دادستانی و قوۀ قضائیه سپرده شد.
در سال ،۱۳۹۵گروه ملی فوالد به دلیل بدهیها ،به بانک ملی واگذار شد ،و به گفتۀ مسئوالن
قوۀ قضائیه ۳۰۰۰میلیارد تومان بدهی شرکت تسویه شد .بانک ملی ادارۀ مجتمع را به سرمایهدار
ثرومتند دیگری به نام سید عبدالرضا موسوی سپرد .این میلیاردر صاحب هولدینگی است که از
جمله شرکت هواپیمایی زاگرس ،باشگاه استقالل اهواز ،هتل داریوش و پارک دلفین اهواز را در
مالکیت خود دارد.
معرفی کرده بود ،به اتهام «اخالل در نظم عمومی از طریق ایجاد هیاهو و جنجال» به شالق و حبس
تعزیری محکوم کرد.
عبیات میگوید« :قبال بهانه میآوردند که کارگران مناینده ندارند ،به خاطر همین انتخابات
برگزار کردیم و از نیمه پارسال مناینده معرفی کردیم .ولی هرچه پیگیری کردیم و جلسه گرفتیم
نتیجهای نداشت .حدود یک ماه پیش بازهم اعتراض کردیم .سه روز جتمع در داخل کارخانه و
سه روز اعتصاب غذا و چند ساعت هم خطوط تولید را خواباندیم ،مسئوالن آمدند و قول دادند
که مشکل را حل کنند .اما هشت سالی که تالش کردیم و در خیابان اعتراض کردیم ،نتیجهاش این
شد که مدیرعامل در سخنرانی اخیرش اعالم کرد بانک ملی توان مالی ندارد و در طرح طبقهبندی
مشاغل فقط ۱۰درصد به حقوق کارگران اضافه میشود .این رقم بسیار ناچیز است ،برای مثال کسی
که ۱۰میلیون تومان حقوق میگیرد ،تنها یک میلیون تومان اضافه حقوق خواهد داشت .این ادعا که
شرکت مشکل مالی دارد ،برخالف تبلیغات بانک ملی درباره افزایش تولید کارخانه است و برای
کارگران هم قابل قبول نیست و احساس میکنند به آنها توهین شده چرا که این شرکت پنج کارخانه
و خط تولید دارد و عالوه بر این سهامدار ۴۰درصد کارخانه فوالد اکسین است .در حالیکه حقوق
کارگران گروه ملی فوالد بسیار کمتر از شرکتهای فوالدی همجوار است».
با شروع اعتصاب بزرگی که از اواخر آذرماه امسال آغاز شد خواستههای کارگران از سوی آقای
جنفی منایندۀ کارگران در مصاحبه با برنامۀ جدال آقای علیزاده چنین اعالم شد:
-رفع ممنوعیت ورود به شرکت کارگران تعلیق شده و بازگشت به کار کارگران اخراج شده قبلی.
-اجرای کامل و فوری طبقهبندی مشاغل.
-تبدیل وضعیت کارگران پیمانکاری شفق به کارگران قراردادی.
-همسانسازی دستمزدها برابر دریافتی کارگران شرکتهای فوالدی همجوار.
کارگران بعد از آنکه از ورود آنها به محوطۀ کارخانه جلوگیری شد ،روزها در جلوی کارخانه در
خیابان گرد میآمدند .طبق شهادت آقای امساعیل محمد ولی خبرنگار حوزۀ کارگری ،در برنامه
«جدال» در آن روزها تعداد جتمعکنندگان بین ۷۰۰تا ۱۰۰۰نفر در نوسان بوده است .تا روزهای نهم و
دهم دی ماه هیچ مقام دولتی برای رسیدگی به وضعیت کارگران در محل کارخانه حاضر نشده بود.
خبرنگاران صدا و سیما نیز حضور نداشتند .کارگران چندین بار مسیر یک کیلومتری تا میدان بقایی
را راه پیمایی کردند تا شاید صدای خود را به گوش مسئولین برسانند.
در مقابل ،متام رسانههای مخالف جمهوری اسالمی خارج از کشور هم چون ایران
اینترناشنال و صدای آمریکا به طور روزانه اخبار این اعتصاب را پخش میکردند .به نظر
تعدادی از منایندگان ،سکوت مسئولین در مقابل خواستههای کارگران و همچنین تبلیغات
رسانههای خارجی هدف واحدی را دنبال میکردند ،و آن نشان دادن خواستههای صددرصد
صنفی کارگران به صورت اعتراضات ضد حکومتی ،و کشاندن پای نیروهای امنیتی جهت
سرکوب و متفرق کردن کارگران و وادار کردن آنها به تعطیل اعتصاب بود .خوشبختانه سطح
باالی آگاهی کارگران موجب شد که این اتفاق رخ ندهد .در طول همۀ روزهای اعتصاب،
بخشیهایی از نگهداری کارخانه که مستقل از توقف خط تولید ،نیاز به مواظبت و سرویس
داشت ،دائما توسط کارگران حتت مراقبت و نگهداری بود.
عدم اجرای قانون طبقهبندی مشاغل به بهانۀ ابهام در وضعیت مالی شرکت
مهمترین خواسته کارگران اجرای قانون طبقهبندی مشاغل است .ماده ۴۸و ۴۹قانون
کار ،کارگاههای بیش از ۵۰نفر کارگر را ملزم به اجرای طرح طبقهبندی مشاغل کرده است .در این
طرح ،حقوق و دستمزد با توجه به مشاغل و نیازهای آن و امتیازات شغلی محاسبه میشود .از
دیگر امتیازات این طرح یکسانسازی حقوق در شرایط کار برابر است که باعث میشود احساس
نارضایتی حاصل از تبعیض پیش نیاید.
هنوزپایۀ حقوقی بسیاری از کارگران مجتمع با سابقه کاری حدود بیست سال ،پایۀ حقوق یک
کارگر ساده است .با این پایۀ شغلی دستمزد ماهیانۀ آنان حدود ۷تا ۸میلیون تومان میشود ،و
کارگران ناچارند برای جبران کمبود فاحش این حقوق پایه ساعات زیادی اضافه کار اجنام دهند.
طی مصاحبه معلوم شد که اجنام ۳۰۰تا ۴۰۰ساعت اضافهکاری در ماه توسط کارگران یک امر
بسیار عادی است .نتیجۀ مستقیم این سیاست نگاه داشنت کارگران برای مدتهایی چنین طوالنی
به عنوان کارگر ساده ،قلت مطلق دستمزد دریافتی آنها ،کاهش اساسی مستمری آنها در دوران
بازنشستگی و محرومیت از هرگونه مزایای دیگر طبقهبندی چون حق سختی کار و بدی آبوهوای
محلکار است .به گفتۀ یک کارگر استادکار که سرپرستی کارگاهی با دویست کارگر را در کارخانه
به عهده دارد ،تفاوت دستمزد پایۀ او با دستمزد کارگر سادۀ تازهوارد تنها یک میلیون تومان است.
عامل مهم نارضایتی کارگران این مجتمع ،تفاوت فاحش وضعیت کارگران در مجتمعهای
فوالد مجاور است ،در اغلب کارخانههای دیگر ،از جمله در کارخانۀ فوالد اوکسین که ۴۰درصد
سهام آن متعلق به همین مجتمع است ،طرح طبقهبندی مشاغل اجنام شده است .کارشناسی که
در گروه ملی با ۱۹ -۱۸سال ۲۰میلیون درآمد دارد ،خود را با کارشناس مشابه در فوالد کاویان با
دستمزد ۳۰تا ۳۵میلیون مقایسه میکند.
عدم وجود امنیت شغلی در میان بخش بزرگی از کارگران عامل دیگر نارضایتی است .از ۳۰۰۰
کارگری که در مجتمع مشغول به کار هستند ،حدود هزار و دویست نفر کارگر پیمانی هستند که که
توسط شرکت تأمین خدمات شفق استخدام شدهاند .این کارگران طی قراردادهای سهماهه به کار
دعوت میشوند و حتی به آنها اجازۀ عکس گرفنت از قراردادهای خود را منیدهند .علیرغم همراهی
این گروه کارگران پیمانی در اعتصاب ،آنها خود را بیشتر در معرض خطر اخراج میبینند ،امری که
موجب تضعیف موضع آنها در چانهزنی با کارفرما میشود.
مسئلهای که اغلب از سوی مسئولین کارخانه در توجیه عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل
مطرح میشود ،زیاندهی کارخانه است .عوامل مهم این زیاندهی :فسادهای مالی متعدد در
سالهای گذشته و سوءمدیریت است .مدیریت بانک ملی به عنوان یک نهاد مالی تنها به دنبال
کسب سود بیشتر است .مؤسساتی مالی از این قبیل بیتوجه به ملزومات مدیریت صنعتی
استراتژیک چون صنعت فوالد ،و اهمیت تأمین رفاه زندگی کارگران شاغل این کارخانه که جزو
جمعیت ۲۰میلیونی سربازان جبهۀ تولید هستند ،سهم بزرگی را در سوءمدیریت این کارخانه دارند.
منونههای زیادی از نابودی کارخاجنات دیگر صنعتی ایران چون کارخانۀ ارج و غیره را توسط این
سیاستهای صنعت برباده سرمایهداری مالی ایران شاهدیم.
بحث زیانده بودن گروه ملی صنعتی فوالد د ر حالی مطرح میشود که بر اساس گزارش سایت
این شرکت ،تولید هشتماهه ابتدای امسال نسبت به مدت مشابه پارسال افزایش ۵۸درصدی
داشته و بعد از هشت سال رکورد تولید در یک ماه را بهدست آورده است.
اصو ً
ال کارگران با ادعای ضرردهی تولید مجتمع مخالفند ،آنها میگویند در چند ماه گذشته در
اکثر خطوط تولید ،علیرغم کهنه بودن آنها ،شاهد افزایش تولید بودهایم ،و تولیدات شرکت اغلب
پیشفروش میشود .اگر شرکت ضررده است ،چرا هزینۀ مالکیت تیم فوتبال استقالل اهواز در لیگ
برتر و تیم ُکشتی را یدک میکشند و هزینۀ بازسازی ورزشگاه قدیم را عهدهدار شدهاند.
همان طور که در اظهارات معاون مجتمع نیز منعکس شده ،عوامل مهم سود بسیار پایین
کارخانه ،بدهی عظیم کارخانه به بانکها ،کهنه بودن خطوط تولید ،و ارزش افزوذۀ نازل محصوالت
کارخانه است .اما اجرای قانون کار ارتباطی به سود یا زیان کارخانه ندارد .موقعیت خصولتی این
گونه کارخاجنات موجب میشود تا ─ بسته به مورد ─ با استفاده از دولتی و یا خصوصی بودن
شرکت ،کارفرما بهانهای برای عدم رعایت حقوق کارگران و پرداخت مزایا و امتیازات مادی به آنها
بتراشد .بهطور مثال مجتمع ،به بهانۀ خصوصی بودن حق بدی آب و هوا به کارگران پرداخت منیکند.
جانشینپروری (تربیت نیروی کاری جدید) بههیچوجه اجنام منیشود۷۰ .درصد پرسنل در دو
سه سال آینده بازنشسته میشوند ،بیآنکه جانشینی برای آنها تربیت شده باشد.
کارگران نگرانند که مبادا سرنوشت دو کارخانه فوالد قزوین و آرمان شفق گربیان مجتمع را
هم بگیرد ،این دو کارخانه پس از اعالم ورشکستگی ،از سال ۱۳۹۶از سوی اداره تصفیه و امور
آن آغاز شد و روزبهروز از کیفیت محصوالتش کاسته شد و اکنون به روزی افتاده که با از دست
دادن بسیاری از مشتریان خود در سرتاسر دنیا ،سهامش در وال استریت نیز به شدت سقوط کرده
است .بانکها که تنها نگاهی مالی -جتاری به صنایع دارند ،بههیچوجه دغدغه ارتقا تولید و
بنیۀ صنعتی کشور را ندارند ،امری که بهخصوص در مورد کشورهای در حال توسعه ،عامل حیانی
حفظ استقالل اقتصادی کشور است .از دید بانک ملی که اکنون صاحب سهم شیر مجتمع فوالد
است ،زمینی به مساحت قریب ۲۳۰هزار هکتار در کنار رود کارون با اشتراک گرانبهای گاز و برق و
زیرساختهای آماده برای هرگونه سرمایهگذاری غیرصنعتی که سودآوری بسیار بیشتری از کارکرد
صنعتی مجتمع دارد ،بسیار جذابتر است تا آن که نگران از دست رفنت این بخش صنعت سنگین در
کشور باشد .به گفته کارگران و تأیید معاونت شرکت ،مجتمع بارها به دلیل کمبود سرمایۀ در گردش
کافی برای تهیۀ مواد اولیه ،ناچار به توقف خط تولید شده است .از طرف دیگر بانک ملی به دلیل
قدرتی که دارد اجازۀ حسابرسی بیطرفانه را به نهادهای مستقل منیدهد .براین اساس کارگران
خواستار خلع ید از بانک ملی هستند.
نکتۀ مهم دیگر در سخنان معاون گروه فوالد ،پاسخی است که وی به سؤال در مورد علت حجم
باالی نیروی کارگر موقت در مقایسه با نیروی کار رمسی (بین ۱۰۰۰تا ۱۲۰۰نفر قراردادی ،از میان
۳۰۰۰نفر نیروی کار) داد و آن پایین بودن حداقل دستمزدی است که به کارگران پیمانی کارخانه
پرداخت میشود .ایشان میگویند« :مدیریت عملی خالف قانون اجنام نداده است» (به زبان دیگر،
مدیریت نیز مطابق اصل عرضه و تقاضا ،از پایین ترین دستمزد ممکن در جامعه بهره میبرد) و تا
وقتی که نیروی متقاضی کار تا این حد در جامعه فراوان است (بیکاری آشکار و پنهان در جامعه)
کسانی حاضرند که با همین میزان دستمزد نیز کار کنند .میزان باالی تورم ،سطح دستمزد کارگران را
به حدی در سالهای اخیر کاهش داده که بسیاری از جوانان ترجیح میدهند تا بهجای استخدام در
بوذهاب و خور دوخوراکشان نیست ،در خانۀ والدین خود بیکار باقی
شغلی که جوابگوی حتی ایا
مبانند .یکی از دالیل افزایش تعداد کارگران در دوران وزارت عبدامللکی ،افزایش خارج از انتظار
حداقل دستمزد در دوران او بود.
هر چند که کارگران در این مرحله با اعتصاب خود توانستند به یک توافق نسبی دست یابند ،حل
مشکل مجتمع تنها با سرمایهگذاری جدید روی خطوط تولید مدرن و تولید محصوالتی با بهرهوری
باال امکانپذیر است .با اجرای محدودیتهای قانونی بانک مرکزی بر بانکها ،مجتمع با داشنت
قرضهای کمرشکن ،که میراث اختالس مدیریتهای قبلی است ،بهسختی قادر به دریافت وام از
بانکهاست .تنها مسئوالن باالدستی کشور میتوانند بانکها را مجبور به دادن وام بیشتر به
این مجتمع منایند .حتی با اختاذ این تصمیم حیاتی از سوی دولت برای ختصیص سرمایهگذاری
بیشتر در مجتمع ،فشار مادی بر کارگران شاغل یکشبه برطرف خنواهد شد .اما این کارگران در
دوران انقالب و جنگ ثابت کردهاند که در صورت عدم وجود تبعیض و بیعدالتی ،و رعایت قانون،
حاضرند برای حفظ استقالل صنعتی کشور فشار اقتصادی را حتمل کنند .هنوز آثار خمپارههای
دوران جنگ در بعضی از دیوارهای کارخانه برجاست.
باالخره طی آخرین توافق میان مدیریت و منایندگان کارگران با وساطت مقامات استان ،کارگران
توانستند به بخشی از اهداف خود دست یابند.
انتخاب زمان مناسب برای اجنام اعتصاب با توجه به نزدیکی انتخابات ،برخورد دقیق و با
درایت کارگران در نیفتادن به دام چپروی و راستروی ،مترکز بر مطالبات صنفی ،همگی از دالیل
موفقیت این اعتصاب بود.
نتیجه گیری:
با توجه به بررسی اعتراضات و اعتصابهای اخیر در کارخاجناتی هم چون مجتمع فوالد
اهواز و جتمعات گروههایی مختلفی از مزدبگیران در سکوهای نفتی و پاالیشگاههای نفت ،گاز
و پتروشیمی میتوان به موارد زیر به عنوان عمدهترین خواستههای کارگران شاغل در این گونه
کارخاجنات و مجتمعهای صنعتی اشاره کرد:
تعیین دستمزد عادالنه متناسب با نرخ تورم کمرشکن در کشور و متناسب با کاری که توسط
کارگران اجنام میشود .این به مفهوم اجرای دقیق و بیقید و شرط مادۀ ۴۱قانون کار کشور است
که ساز و کار تعیین دستمزد را تا حد بسیار روشنی تعریف میکند .شایان ذکر است که اجرای دقیق
قانون کار و بهخصوص این مادۀ آن از همان اولین سالهای بعد از انقالب زیر ضربات متعدد
کارفرمایان و در موارد بسیاری خود وزرات کار قرار گرفته است .این در حالی است که وزارت کار
باید خود مجری و ناظر بر اجرای دقیق این قانون باشد .در بسیاری موارد از جمله در مورد کارگران
مجتمع فوالد ،به شهادت معاون مجتمع ،مسئولیت بخشی از تأخیرات در اجرای طرح طبقهبندی
مشاغل ─ با وجود آنکه بارها به کارگران قول اجرای آن را در تاریخ معینی دادهاند─ به عهدۀ
وزارت کار بوده است.
دو خواستۀ مهم دیگر در بسیاری از این اعتراضات که ارتباط مستقیم با تقاضای کلی باال
دارد )۱ :اجرای قانون طبقهبندی مشاغل در کارخاجناتی است که تا به حال کارفرما اجرای آن را به
تعویق انداخته است )۲ .بخش مهمی از کارگران سالهاست که به شکل پیمانی با قراردادهای موقت
توسط شرکتهای کاریابی مشغول به کار هستند.این کارگران خواستار تبدیل قراردادهای پیمانی
خود به استخدامهای رمسی در کارخاجناتی هستند که ملزم به پیروی از قانون کار باشند.
در پایان ،باید توجه مسئوالن کشور را به حلظات خطیری که کشورمان در آن قرار دارد ،جلب
کرد .بیتوجهی به حل اساسی مشکالت جمعیت عظیم زحمتکشان کشور ،از جمله مشکالت
کارگران صنایع مهمی مانند فوالد ،در عمل بیتوجهی به حفظ امنیت کشور است .سرخوردگی و
ناامیدی بیش از ۸۰درصد جمعیت کشور در نتیجه ادامه سیاستهای نئولیبرالی ،فساد روزافزون
در یک -دو دهک باالیی و بیعدالتیهای گسترده ،عم ً
ال به پاشنه آشیل امنیت عمومی و متامیت
ارضی و استقالل کشور تبدیل شدهاند .متوقف کردن هرچه سریعترین این روند یگانه راه جنات کشور
در این حلظات خطیر است.
منابع:
-روزنامۀ شرق :گروه ملی فوالد اهواز روی موج مطالبات.
-برنامه جدال :چه کسی کارگران را به کف خیابان کشاند؟ گزارش میدانی از اعتصاب گروه ملی فوالد ،همراه امساعیل
محمدولی
ّ
مسکن موقت؟ گفتگو با حسین حاجیپور معاون گروه ملی -برنامۀ جدال :توافق برای پایان اعتصاب :درمان درد یا
فوالد ایران
یک بازنشسته:
دو روز مستمری خود را بابت یک خون دماغ ساده پرداختم!
انتقاد یک بازنشسته کارگری از هزینههای سنگین درمان
احمد ،بازنشسته کارگری ،در متاس با خبرنگار ایلنا از هزینههای باالی درمان در
بیمارستانهای دولتی انتقاد کرد؛ هزینههایی که مستمری بازنشستگان را میبلعد.
او گفت :با خونریزی شدید بینی به تنها بیمارستان دولتی شهرمان میروم؛ ۷۰هزار تومان
ویزیت دکتر میدهم؛ ۷۵هزار تومان بابت گذاشنت تامپون برای بند آوردن موقت خونریزی؛
آزمایشگاه طرف قرارداد بیمه تأمین اجتماعی و آتیهسازان بود و هزینهای نداشت؛ ۱۵۰هزار
تومان ویزیت متخصص گوش و حلق و بینی با تشخیص نازک شدن مویرگها و پارگی آنها که
باید سوزانده میشد .خوشبختانه جواب آزمایش مشکلی نشان منیداد و در نهایت۳۵۰ ،هزار
تومان بابت سوزاندن رگهای آسیب دیده پرداختم.
این بازنشسته اضافه کرد :سر جمع این هزینهها شد ۶۴۵هزار تومان ،معادل دو روز
من بازنشستهی تامین اجتماعی.
مستمری بازنشستگی ِ
احمد افزود :من برای یک خون دماغ ساده ،دو روز مستمری خود را در مراجعه به یک
بیمارستان دولتی پرداختم؛ حاال هزینههای رفت و آمد مباند( .ایلنا ۱۷ ،بهمن )۱۴۰۲
در شمارۀ قبل ،و در مبحث «برخی از نکات مهم درباره الیحه بودجه 6 ،»۱۴۰۳نکته را برشمردیم.
اینک ادامۀ مطلب:
و خانههای لوکس از یک سو تالش خواهند کرد تا از پرداخت آن طفره روند و از سوی دیگر اگر از
جایگاه سودجویانهای در سیستم اقتصادی برخوردار باشند ،دنبال آن خواهند بود تا چند برابر هزینه
این رقم تعیین شده و در بسیاری موارد پرداخت نشده را در فعالیتهای اقتصادی خود از جامعه
بازپسگیرند .دلیل آن را نیز باید در اقتدار سیاسی ،اقتصادی ،مالی و اجتماعی و حقوقی و … آنها
جستجود کرد .مراجعه به دادههای آماری تصویر روشنتری از این موضوع ارائه میدهد:
«… آمارها حاکی از آن است که همچنان روند شناسایی و اخذ مالیات از محل مذکور رضایتبخش
ی که در فروردین ماه سال جاری میزان مالیاتی که از واحدهای مسکونی گران قیمت
نیست .به طور
اخذ شد حدود دو میلیارد تومان بود ،این میزان از ابتدای سال جاری تا پایان اردیبهشت ماه به سه
میلیارد تومان و از ابتدای سال جاری تا پایان خردادماه به پنج میلیارد تومان رسید.
از سوی دیگر میزان مالیات دریافتی از خودروهای لوکس در فروردین ماه سال جاری ۱۰۲
میلیارد تومان ،از ابتدای سال جاری تا پایان اردیبهشت ماه ۲۴۷میلیارد تومان و از ابتدای سال تا
خردادماه سال جاری حدود ۴۹۳میلیارد تومان بوده است.
در سال ،۱۴۰۰به طور کلی ۱۷۷هزار خودروی لوکس شناسایی شد ،درحالی که تکلیف بودجه
شش همت و مالیاتی که تشخیص داده شد بالغ بر دو همت بود ،در نهایت ۷۷۰میلیارد تومان وصول
شده است که برابر با حدود ۱۳درصد مالیاتی است که برآورد شده بود.
همچنین در سال ،۱۴۰۱بالغ بر ۲۶۲هزار خودروی لوکس شناسایی شده است ،برآورد بودجه
شش همت بود که ۲۲۰۰میلیارد تومان مالیات تعیین و اعالم شده و در نهایت حدود ۲۰میلیارد
تومان وصول شده است که برابر با ۰/۳۳درصد مالیات برآورد شده است».
1
به طور کلی سهم مالیاتی خانهها و خودروهای لوکس در بودجه بسیار ناچیز است و بدیهی است
که بر اساس روند سالهای گذشته هیچگاه محقق نشود و در صد حتقق آن در حد ۰/۳۳درصد و …
باشد .بر این اساس این رقم در بودجه تنها میتواند فریبنده باشد .بر این اساس بسیار ساده اندیشانه
خواهد بود اگر آن را گامی واقعی و جدی در راستای عدالت مالیاتی تصور کنیم.
1. https//:www.isna.ir/news/1402041509320/
در حقیقت بخشی از افزایش حقوق مزدبگیرانی که به عنوان مالیات از آن ها کسر خواهد شد .بر این
اساس میزان افزایش حقوق حداقلبگیران بیش از ۱۵تا ۱۶درصد خنواهد بود.
این در شرایطی است که «با توجه به دادههای مرکز پژوهشهای مجلس ،نزدیک به سی میلیون
نفر زیر خط فقر به سر میبرند و این در حالیست که برهمان اساس ،حدود ۳میلیون خانواده دچار فقر
ِ
متوسط خانواده در کشور را براساس آخرین دادههای مرکز آمار ایران ۳.۳ ،نفر مطلق هستند .اگر ُبعد
در نظر بگیریم ،امروز جمعیتی بالغ بر ۹میلیون و ۹۰۰هزار نفر در کشور دچار فقر مطلق هستند به
عبارت سادهتر ،نزدیک به ده میلیون نفر از تامین سادهترین نیازهای خوراکی و مسکن ،ناتوانند و
منیتوانند کالری مورد نیاز برای زندگی روزانه را به دست آورند….
ِ
دستمزد کانون عالی شوراهای اسالمی کار کشور ،تفاوت براساس آخرین محاسبات کمیته
خط فقر در تهران و شهرستانها ،بین ۱۵تا ۲۰درصد است که این تفاوت ناشی از اختالف در اجاره
بهای مسکن است وگرنه هزینه خوراکیها ،درمان و سایر مولفهها تفاوت چندانی ندارد .با این
حساب ،وقتی خط فقر در تهران ۳۰میلیون تومان است ،با در نظر گرفنت تفاوت ۲۰درصدی ،خط
2
فقر شهرستانها حدود ۲۴میلیون تومان میشود».
در چنین شرایطی در الیحه بودجه سال ۱۴۰۳در باره حنوه محاسبه مالیات بر مجموع درآمد
اشخاص حقیقی در سال آینده چنین آمده است:
-سقف معافیت مالیاتی ساالنه مبلغ ۱۲۰میلیون تومان تعیین شده است( .ماهانه ۱۰میلیون
تومان برای مزد و حقوقبگیران).
-نسبت به مازاد ۱۲۰میلیون تومان تا ۱۶۸میلیون تومان ،مشمول مالیات ۱۰درصدی است.
-نسبت به مازاد ۱۶۸میلیون تومان تا ۲۷۶میلیون تومان ،مشمول مالیات ۱۵درصدی است.
-نسبت به مازاد ۲۷۶میلیون تومان تا ۴۰۸میلیون تومان ،مشمول مالیات ۲۰درصدی است.
-نسبت به مازاد ۴۰۸میلیون تومان ،مشمول مالیات ۳۰درصدی است.
اگر از مدیران وابسته و نیروهای انتسابی و ناکارآمد حکومتی بگذریم که هرچه بگیرند،
اضافی است ،ارقام سالیانه فوق از جمله رقم ۴۰۸میلیون تومان در طی یک سال برای نیروی
متخصصی که سالها عمر صرف کسب ختصص و مهارت کرده است ،رقم چندانی نیست که بتوان
از آنها ۳۰درصد را هم به عنوان مالیات گرفت! به هیچ وجه دشوار نیست که بتوان پیشبینی کرد که
این موضوع تا چه حد ممکن است مهاجرات نیروهای متخصص و خنبگان از کشور را تشدید کند.
از سوی دیگر تردید نباید داشت که این موضوع میتواند به گسترش بخش غیررمسی اقتصاد نیز
بیاجنامد.
2. https://www.baharnews.ir/news/410586/
نکته مهم در این ارتباط آن است که دولت برابر سال گذشته در این مورد بدعت گذاری در قانون
بودجه را نیز دنبال میکند و بر خالف تصریح ماده ۷۶قانون تأمین اجتماعی و ماده ۴۱قانون کار،
نسبت به تعیین حقوق کارگران و بازنشستگان نیز بسیار پایینتر از نرخ تورم اقدام کرده است که
آشکارا غیرقانونی است.
این در حالی است که در ماده ۷۶قانون تأمین اجتماعی آمده است:
«ماده -76مشمولین این قانون در صورت حائزبودن شرایط زیر حق استفاده از مستمری
بازنشستگی را خواهند داشت.
.1حداقل ده سال حق بیمه مقرر را قبل از تاریخ تقاضای بازنشستگی پرداخته باشند.
.2سن مرد به شصت سال متام و سن زن به پنجا هوپنج سال متام رسیدهباشد»....
و در تبصره ماده ۷۷نیز در باره میزان مستمری بازنشستگی آمده است:
«تبصره -متوسط مزد یا حقوق برای محاسبه مستمری بازنشستگی عبارت است از مجموع
مزد یا حقوق بیمهشده که بر اساس آن حق بیمه پرداخت گردیده ظرف آخرین دو سال پرداخت حق
توچهار».
بیمه ،تقسیم بر بیس
و در ماده ۴۱قانون کار نیز آمده است:
«شورای عالی کار همه ساله موظف است ،میزان حداقل مزد کارگران را برای نقاط مختلف
کشور و یا صنایع مختلف با توجه به معیارهای ذیل تعیین مناید:
.۱حداقل مزد کارگران با توجه به درصد تورمی که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسالمی
ایران اعالم میشود.
.۲حداقل مزد بدون آن که مشخصات جسمی و روحی کارگران و ویژگیهای کار محول شده
را مورد توجه قرار دهد ،باید به اندازهای باشد تا زندگی یک خانواده ،که تعداد متوسط آن توسط
مراجع رمسی اعالم میشود را تأمین مناید.
تبصره -کارفرمایان موظفند که در ازای اجنام کار در ساعات تعیین شده قانونی به هیچ کارگری
کمتر از حداقل مزد تعیینشده جدید پرداخت ننماین د و در صورت ختلف ضامن تأدیه مابهالتفاوت
مزد پرداخت شده و حداقل مزد جدید میباشد».
از یک سو مجلس بر اساس الیحه دولت و در چارچوب برنامههای نئولیبرالی برنامه هفتم ،سن
و سنوات مورد نیاز برای بازنشستگی را افزایش داده است و از سوی دیگر در بودجه تالش میکند تا
ماده ۴۱قانون کار و شورای عالی کار و تعیین دستمزد از سوی آن را دور بزند.
دولت بر چه اساسی به خود حق میدهد که بر خالف قوانین صریح و جاری کشور که در هیچ
مرجع حقوقی اعتبارآن ها نقض نشده است ،برای کارگران و بازنشستگان تعیین حقوق کند؟!
جالب است که سقف معافیت مالیاتی برای حقوق کارگران همان رقم ۱۰میلیون تومان سال قبل
باقی مانده است .یعنی دولت حاضر نشد در الیحه بودجه ۱۴۰۳حداقل این سقف معافیت را معادل
همان ۱۸درصد افزایش حقوق پیش بینی شده خود افزایش دهد .معنی این سخن آن است که کارگرانی
که بیش از ۱۰میلیون تومان حقوق میگیرند ،باید از این مبلغ افزایش ۱۸درصد ،حداقل۱۰درصد آن
را هم مالیات بدهند! چه نامی میتوان بر این برخورد با کارگران گذاشت که حق مطلب را ادا کند؟!
اما ابعاد و تأثیر مخرب این بی قانونی و بدعت گذاری از سوی دولت در الیحه بودجه آنگاه
بیشتر آشکار می شود که به اعداد و ارقام آن توجه شود .در حالی که سازمان برنامه و بودجه نرخ
رمسی تورم را ۴۵درصد اعالم میکند ،دولت در بودجه پیشنهادی خود به مجلس ،ارقام ۱۸درصد
و ۲۰درصد را برای افزایش حقوق کارگران و بازنشستگان پیشنهاد میکند .نه کاری به ماده ۷۶
قانون تأمین اجتماعی دارد و نه به ماده ۴۱قانون کار! دولت آشکارا آنها را نقض میکند .طبیعی
است که در این شرایط باید شاهد تداوم فشار بیش از پیش بر زندگی کارگران و بازنشستگان و در
گرو
نتیجه برآمد گستردهتر اعتراضات آنها در سال پیش رو بود که حتقق خواستهای خود را تنها در ِ
حضور فعاالنهتر ،منسجمتر و گستردهتر در «کف خیابان» در جهت تغییر توازن قوای اجتماعی و
سیاسی به نفع خود میدانند.
.۱۰بسترسازی برای رشد بیشتر «کاسبان حتریم» از طریق حتویل نفت و میعانات گازی به
نیروهای مسلح
«در تبصره ۴بند ‹ب› الیحه بودجه سال ۱۴۰۳آمده است :در اجرای بند ‹الف› ماده ۱۰۲قانون
برنامه هفتم توسعه به منظور تقویت بنیه دفاعی نیروهای مسلح ،دولت مکلف است معادل یک
میلیون و سیصد و چهل هزار میلیارد ریال در مقاطع ماهانه یک دوازدهم به ستاد کل نیروهای
مسلح ختصیص دهد.
در صورت عدم ختصیص مبلغ مزبور ،شرکت ملی نفت ایران موظف است با اعالم سازمان
برنامه و بودجه کشور و با رعایت سهمهای موضوع بند ‹الف› این تبصره ،به میزان مابهالتفاوت
ماهانه عدم ختصیص ریالی مبلغ مزبور ،نسبت به حتویل معادل نفت خام و یا میعانات گازی به
اشخاص حقوقی معرفی شده از سوی ستاد کل نیروهای مسلح اقدام مناید.
ستاد کل نیروهای مسلح موظف است به صورت منظم سیاهههای صادرات نفت خام و
میعانات گازی را بعد از وصول به صورت ماهانه به بانک مرکزی جمهوری اسالمی ایران تسلیم
3
منایند».
3. https://www.isna.ir/news/1402090100526/
پر واضح است که خود دولت ایران نفت را در بازار سیاه و خاکستری و به مراتب پایینتر از قیمت
واقعی نفت میفروشد و تردید نباید داشت که حتویل نفت به نیروهای مسلح (منطقًا سپاه پاسداران
انقالب اسالمی) برای فروش نیز منیتواند خارج از این روند باشد .سپاه به عنوان یک نهاد نظامی
اساسًا برای حضور در بازار این گونه معامالت فاقد مشروعیت از منظر بازرگانی و جتاری است و
منیتواند با نام خود وارد جتارت نفتی بشود .باید به اشخاص حقیقی و حقوقی (چون شرکتهای
خصوصی و گاه خلقالساعه) برای فروش نفت در بازار سیاه و زیر قیمت متوسل شود .از یک سو
میتوان با اطمینان شاهد تعداد بیشتری از بابک زجنانیها و شمخانیها و … در این رابطه بود .و
از سوی دیگر متأثر از فضای اقتدار نهادهای نظامی ،میتوان انتظار داشت که هیچ گونه نظارت و
کنترل مؤثری بر میزان این نفت واگذاری و فروخته شده و درآمد و جریان مالی آن وجود نداشته باشد.
و این روند در یک سیستم سیاسی و مدیریتی و شیوه حکمرانی کلپتوکراتیک که شواهد فراوان
و «دبش» 4آن مدام بیشتر نیز میشود ،امری بسیار محتمل خواهد بود .از این رو با اطمینان باال
میتوان پیشبینی برد که شاهد رشد بیشتر فسادهای مشابه باشیم.
.۱۱تشدید احنراف در متغیرهای کالن اقتصادی از طریق افزایش ۱درصد به ارزش افزوده
( از ۹درصد به ۱۰درصد)
مالیات ارزش افزوده یکی از موارد مالیات غیر مستقیم است که به صورتهایی چون حقوق
و عوارض گمرکی ،مالیات بر مصرف و مالیات بر ارزش افزوده عمل میشود .آشکار است که این
مبلغ از جیب مردم برداشته میشود .شرکتها و سازمانها در ازای پرداخت مالیات ارزش افزوده
و ارائه گواهی آن ،این مبلغ را با مالیات عملکرد پرداختنی خود تهاتر میکنند .تأثیر مستقیم آن
افزایش هزینههای زندگی مردم و در واقع شاخص بهای مصرفی کاالها و خدمات مصرفی مردم است
که از آن برای محاسبه تورم استفاده میشود .نکته بعد اینکه از آجنا که مبلغ ارزش افزوده به صورت
نقدی و سه ماهه از سازمانها دریافت میشود ،برای طفره رفنت از پرداخت نقدی آن که بعدًا قرار
است محاسبه و در مالیات عملکرد آنها اعمال شود ،این موضوع سازمانها را به سوی اقتصاد غیر
رمسی سوق میدهد .و از سوی دیگر آشکار است که توان خرید مردم را بیش از پیش پایین میآورد.
در چکیده یک پژوهش دکتری اجنام شده در دانشگاه فردوسی مشهد در نیمه سال ۱۴۰۰
با عنوان «اثرگذاری تکانه مالیات بر ارزش افزوده بر اقتصاد ایران ،حتلیل حساسیت چسبندگی
[ثبات] قیمت با الگوی 5»DSGEآمده است:
.4اشاره به َا َبر اختالس 3/4میلیارد دالری (معادل رقم بیسابقه ۱۴۰هزار میلیارد تومان) مربوط به واردات و بستهبندی
چای در شرکت دبش که در فضای رانتی حاکم بر کشور از طریق دریافت ارز نیمایی و فروش آن در بازار آزاد و … اتفاق افتاد.
الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی )5. dynamic stochastic general equilibrium model (DSGE
«… نتایج شبیهسازی نشان میدهد که در سناریوی چسبندگی قیمت باالتر از تعادل در پاسخ به
تکانهها ،احنرافات در متغیرهای کالن اقتصادی تشدید میشود و نیز دوره بازگشت آنها به وضعیت
ثبات کمتر میشود .به عبارتی اگر دولت قصد استفاده از نرخ مالیات بر ارزش افزوده و افزایش آن
به عنوان سیاست مالی را دارد ،بهتر است در شرایط غیرتورمی که چسبندگی قیمت باالست ،از این
6
سیاست استفاده کند…».
در نتیجهگیری این پژوهش آمده است:
«نتیجه اثر تکانه مالیات بر ارزش افزوده بر متغیرهای تولید ،مصرف ،سطح قیمتها ،تورم
و اشتغال ،احنراف منفی از حالت تعادلی بلندمدت است .اثر تکانه بالفاصله پس از وقوع ،کاهش
7
میابد و پس از تعدیل رو به افزایش است …»
در بخش دیگری تأکید میشود:
«…بنا به احتیاج دولت به مالیات ستانی بیشتر ،به سیاستگذاران اقتصادی پیشنهاد میشود
که بهترین حالت برای تغییر نرخ مالیات بر ارزش افزوده زمانی است که اقتصاد با کمترین نرخ تورم
(به صورت خوش بینانه تورم تک رقمی) مواجه باشد .به این دلیل که در دوران تورمی اقتصاد
،قیمتها چسبندگی کمتری دارد ،به عبارتی قیمتها تغییرات باالتری دارد .توجه نکردن به
پویاییهای حاصل از چسبندگی قیمت باعث میشود ضرایب تأثیرگذار سیاستهای مالیاتی دچار
تورش 8شود ،در توصیههای اقتصادی احنراف به وجود آید و نتایج این سیاستها نامطلوب باشد.
دولت با بررسی دقیق روند تورم در اقتصاد ایران ،هر زمان که از شتاب آن کاسته شد ،میتواند با
9
اثرات نامطلوب و احنرافات کمتری ،نرخ مالیات بر ارزش افزوده را تغییر دهد» .
و تأسفآور آن است که از یک سو پژوهشهای متعددی از این نوع در دانشگاههای کشور در
زمینههای مختلف اقتصادی و اجتماعی اجنام میشود و نتایج آنها در اختیار قدرمتندان قرار
میگیرد ،و از سوی دیگر نتایج فاجعهبار اجرای برنامهها و جهتگیریهای نئولیبرالی و ضد اجتماعی
از نقاط مختلف جهان ترجمه میشود و در کشور ارائه میشود ،اما گوش شنوایی در حاکمان ما برای
شنیدن آنها یافت منیشود .اگر بخشی از دالیل آن را میتوان در ارتباط با این واقعیت دردناک دید
که آنها فاقد حداقل دانش و جتربه الزم برای مدیریت جامعه هستند ،اما دلیل اصلی بیتوجهی آنها
6. chrome-extension://efaidnbmnnnibpcajpcglclefindmkaj/https://taxjournal.ir/article-1-2027-fa.
تاریخ پذیرش۱۴۰۰/۰۶/۲۷ :
قربانی ،مسعود ،گروه اقتصاد،دانشجوی دکتری علوم اقتصادی ،دانشکده علوم اداری و اقتصاد،دانشگاه
فردوسی ،مشهد.چشمی ،علی ،استادیار ،گروه اقتصاد ،دانشکده علوم اداری و اقتصاد،دانشگاه فردوسی ،مشهد،
(نویسنده) .سلیمی فر ،مصطفی ،استاد ،گروه اقتصاد ،دانشکده علوم اداری و اقتصاد،دانشگاه فردوسی ،مشهد.
نظری ،عظیم ،استادیار ،گروه اقتصاد ،دانشکده علوم انسانی ،دانشگاه بجنورد ،بجنورد
.۷پیشین ،ص ۱۶۷
.۸معادل انگلیسی biasبه معنای احنراف سیستماتیک
.۹پیشین ،ص ۱۶۸
به این گونه توصیهها را باید در جایگاه و اراده آنها برای افزایش برخورداریهایشان از خوان نعمت
اقتصاد ملی به نفع خود و اعوان و انصارشان دید .در غیر این صورت چطور میتوان پذیرفت که
کسی در مقام مدیریت اجرایی کشور نفهمد که وقتی با تورم ۴۵درصدی برای افزایش حقوق کارگران
و بازنشستگان با نسبت ۱۸و ۲۰درصد برنامهریزی میکند ،پیامدهای اجتماعی منفی این کار چه
میتواند باشد؟! بیشک خودفریبی است اگر اینگونه تصمیمات به حساب کژفهمی تصمیمگیران
گذاشتهشود!
.۱۳بلندپروازی بیپایه برای هدفگذاری نرخ رشد ۸درصدی تولید ناخالص داخلی ()GDP
حقیقت آن است که رشد اقتصادی مستلزم توسعه سرمایهگذاری در سه بخش دولتی ،خصوصی
و خارجی است .به دالیل مختلف شواهد موجود نشانی از افزایش سرمایهگذاری در این بخشها را
10. https://www.pishkhan.com/news/251380
نوید منیدهند .از سوی دیگر صرف سرمایهگذاری نیز به رشد منجر منیشود .رشد نیازمند مدیریت و
افزایش بهرهوری است .سوءمدیریت ساختاری و نهادینه شده در مدیریت اجرایی کشور به هیچ وجه
موضوع پنهانی نیست و نه تنها در چنین شرایطی منیتوان به چنین وعدهای برای رشد ۸درصدی
امیدواربود ،بلکه در بهترین حالت ممکن است در حد ۲الی ۳درصد رشد اقتصادی اتفاق بیافتد.
تنها یک بار دادههای آمار ملی کشور به رقم رشد ۸درصد و آن هم در زمان احمدی نژاد نزدیک شد
که محصول افزایش چشمگیر قیمت نفت در بازار جهانی تا ۱۴۸دالر هم رسیده بود« .در چهار برنامه
توسعه گذشته ،رشد ۸درصدی را به عنوان هدف اصلی درنظر گرفته بودند که هیچ یک از این موارد
حتی ۳۰-۴۰درصد محقق نشده بود .این برای زمانی که درآمدهای نفتی بود و نتوانستند به رشد ۸
درصدی برسند .در شرایط سخت حتریمها هستیم و بسیاری از ذخایر هم مصرف شده است .خیلی
امیدوار نیستم که حتی به نصف این رشد اقتصادی برسند…
… رشد اقتصادی که اعالم شده خیلی ناشی از مدیریت و تالش دولت یا دستگاههای دیگر
نیست .بلکه ناشی از این است که قب ً
ال نفت منیفروختیم و االن میفروشیم و یا در دوران کرونا
کارخانهها تعطیل بوده یا نیمه تعطیل بودند و بعد از کرونا راهاندازی شدند .اینها را خیلی منیتوان
رشد قابل اتکا دانست که در سالهای آینده نیز ادامه یابد .ضمن اینکه بدنه کارشناسی اقتصادی
حاکمیت اعم از دولت و مجلس چندان قوی نیست که یک برنامهای که بتواند ما را به رشد برساند
11
را بتواند تدوین کند».
از سوی دیگر حسن خوشپور ،کارشناس ارشد پیشین سازمان برنامه و بودجه در ارتباط با منابع
سرمایهای در بودجه ۱۴۰۳مطرح کرد:
«اگر کل بودجه را به دو بخش جاری و عمرانی تقسیم کنیم به نظر میرسد ،متضرر اصلی در
سال ۱۴۰۳کماکان بودجههای سرمایهای خواهد بود و تشدید رکود و توقف فعالیتهای مربوط به
سرمایهگذاری دولت و طرحهای متلک داراییهای سرمایهای در سال آینده نتیجه قطعی الیحه فعلی
بودجه است ،چراکه وقتی تورم در محدوده ۳۰درصد هدفگذاری شده و بودجه عمومی دولت هم
کمتر از ۲۰درصد رشد دارد ،دولت با توجه به تغییرات سطح عمومی قیمتها چارهای جز کاسنت از
سهم حوزه عمرانی و افزودن به حوزه هزینههای جاری ندارد».
12
بنابراین انتظار رشد ۷ـ ۸درصدی تولید ناخالص داخلی در سال ۱۴۰۳بر اساس منطق
اقتصادی ،اساس ْا دست نیافتنی است ،مگر اینکه اتفاقات جدیدی به صورت همزمان در ارتباط
با لغو حتریمها از یک سو و افزایش قیمت نفت در بازار جهانی رخ دهد که در چشمانداز نزدیک غیر
11. https//:www.khabaronline.ir/live/1842548/
12. https//:www.qudsdaily.com/Newspaper/item76120/
تأمین کردند ….این یک مارپیچ تورمی بوده که ساخته شده به این معنا که دولت قیمت ارز را
افزایش میدهد برای اینکه کسری بودجه را جبران کند و همزمان قیمت متام کاالها هم باال میرود.
از سوی دیگر دولت بزرگترین متقاضی کاال در بازار است و با افزایش قیمت کاال ،هزینه دولت
هم افزایش پیدا میکند .هیچ گاه درآمد دولت با همان سرعتی که هزینههایش افزایش یافته ،باال
منیرود؛ بنابراین شکاف بین منابع و مصارف دولت هر بار بیشتر شدهاست.
… مجددا یکی راهحلهایی که آقایان در نظر میگیرند ،افزایش حاملهای انرژی خواهد بود.
دولت در سال آینده به مست افزایش قیمت حاملهای انرژی خواهد رفت .باید توجه داشته باشیم که
رئیس سازمان برنامه و بودجه وقتی کسری بودجه ۲۰۰هزار میلیارد تومانی را اعالم کرد از تامین این
کسری بودجه از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی حرف زد .اما شرایط اجتماعی فرصت تأمین
13
کسری از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی را نداد وگرنه حتمًا نسبت به آن اقدام میکردند».
در واقع نیز طرح آزادسازی قیمت بنزین به شکلهای مختلف ،از حمایت مجلس و دولت
برخوردار است اما نگرانی از تنش اجتماعی در پی اجرای آن موجب شده است که دولت هرگونه اقدام
برای تغییر قیمت بنزین را به بعد موکول کند.
احسان خاندوزی وزیر اقتصاد … ،ضمن برشمردن دالیل لزوم افزایش فوری قیمت بنزین گفت:
«اگر سیاستگذار شجاعت به خرج ندهد و با ابتکار عمل به استقبال مسئله و حل آن نرود ،آن وقت
آن مسئله است که خود را حتمیل میکند و او برای اصالح ناچار میشود هزینههای اجتماعی و
اعتباری خیلی باالتری بپردازد».
14
باید دید که با توجه به مجموعه شرایط کنونی و چشماندازهای تیره پیش رو برای جامعه،
افزایش سنگین مالیاتها و احتمال واقعی کسری بودجه با توجه به عدم امکان حتقق آنها در سال
پیش رو و مجموعه رویدادها در فضای سیاسی و اجتماعی کشور دولت کی و چه زمانی اقدام به
افزایش حاملهای انرژی خواهد کرد.
سخن پایانی:
برنامهریزی منابع و مصارف در قالب بودجه در جامعهای سرمایهداری و آن هم از نوع کمتوسعه
و بهویژه جامعهای با شیوه حکمرانی نامتعارف و دارای انسداد سیاسی و فساد ساختاری و نهادینه
شده و با مظاهر فراوان و آشکار سوء مدیریت که اجرای برنامههای نئولیبرالی را در کارنامه خود دارد
و در چشمانداز خود نیز دنبال میکند و اهداف خود را قالب برنامههایتوسع ه (برنامه هفتم توسعه )
13. https://aftabnews.ir/fa/news/818504/
(جهان اقتصاد ،پنج شنبه ۱۶ ،آذر ،۱۴۰۲کد خبر14. ttps//:jahaneghtesad.com/article )۹۷۳۳ :
بر همین اساس تدوین میکند ،اساسًا منیتواند در جهت رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی و بهبود
شرایط زندگی تودههای مردم و مدیریت جامعه در مسیر توسعه اجتماعی و انسانی باشد .به قول
زندهیاد دکتر فریبرز رئیسدانا این اقتصاد اساسًا االکلنگی است .یعنی دارای تضادهای ساختاری
و فاقد قابلیت ایجاد توازن است .هر جایش را بگیرید ،جای دیگرش خراب میشود .حال اگر سکان
مدیریت کشور در دست مدیرانی فاقد دانش و جتربه حداقلی و مدعی هم باشد ،طبیعی است که این
مشکل به مراتب تشدید هم میشود .اینگونه است که نتایج حاصل از بررسی الیحه بودجه ۱۴۰۳
نه تنها منیتواند دربردارنده روزنههایی از امید برای جامعه باشد ،بلکه بازتابدهنده مخاطراتی
جدی برای حیات اقتصادی و اجتماعی کشور هم هست که تنها جنبههایی از آن در این بررسی
مورد اشاره قرارگرفت .از جمله موارد مهمی که در این بررسی به آن پرداخته نشد ،عدم ختصیص
اعتبارات مناسب برای مدیریت آسیبهای اجتماعی متعددی چون اعتیاد ،طالق ،خودکشی،
بزهکاری ،کودکان کار و … است که به معضلی بسیار بزرگ در جامعه کنونی ما تبدیل شده است و
نیازمند بررسی جداگانه به نظر میرسد .با این وصف ،نگاه واقعبینانه به ساختار بودجه و شرایط
اجتماعی ،اقتصادی و زیستی جامعه ما بیانگر آن است که پیشبینی بودجه ۱۴۰۳نهتنها قادر به
ایجاد چشم اندازی امیدبخش برای جامعه نیست بلکه میتواند دربردارنده پیامدها و چالشهای
زیر برای جامعه ما باشد:
کاهش سرمایهگذاری؛ رشد بخش غیر رمسی در اقتصاد؛ عدم حتقق رشد برنامهریزی شده؛
افزایش فرار خنبگان؛ تشدید بیعدالتی مالیاتی و ادامه معافیت مالیاتی برای بنیادها؛ تشدید فقر
و فاصله طبقاتی؛ کاهش ارزش یارانهها؛ افزایش جنبه کلپتوکراتیک و رانت خواری و دالالن جتاری
و کاسبان حتریم؛ افزایش سوءاستفاد ه مالیاتی -فرار مالیاتی -طفره مالیاتی؛گسترش آسیبهای
اجتماعی؛ عدم حتقق درآمدها و تداوم کسر بودجه.
بیتردید با انتشار بخش تفصیلی بودجه و بررسی منابع ختصیصداده شده به سازمانها و
مقایسه آنها باهم ،بهتر میتوان درباره وضعیت بهداشت ،درمان ،آموزش ،خدمات اجتماعی و
حیف و میل منابع ملی در سازمانهای بیخاصیت و اساسًا مزاحم برای جامعه را مورد بررسی و
ارزیابی قرار داد.
به گزارش خبرنگار ایلنا ،دادهها و اطالعاتی که در روزهای گذشته «هادی سبحانیان» رئیس سازمان امور
مالیاتی کشور در تلویزیون اعالم کرد ،یک پیام واضح داشت :بیشترین بار مالیاتی بر گرده مزدبگیران -
کارگران و کارمندان -است و مالیات پرداختی یک مزد و حقوقبگیر به مراتب بیشتر از مالیات یک مغازهدار،
یک وکیل یا یک ّ
دلل ملک است.
خط فقر هستند و در بهترین حالت جزو الیههای فرودست طبقه متوسط به حساب میآیند و حال
سوال اینجاست که چرا یک مزدبگیر کمدرآمد باید دوبرابر یک ّ
دلل ملک در کشور مالیات بدهد!
...امام برای آنکه در تاریخ ثبت شود ،جملهای را گفت که تفاوت کاخنشینان و کوخنشینان
را برای انقالب و نظام برای همیشه مشخص کرد .اما امروز ما از آن ادبیات و ارزشها در
عمل فاصله گرفتهایم و این به نفع انقالب نیست .به نفع انقالب نیست که جامعه کارگری ما
جمعیتی باشد که بیش از ۶۳درصدشان زیر خط فقر باشند .در خور شأن این انقالب نیست که
کارگران برای احقاق حق خود ،امکان اجتماع و مطالبهگری در میدان خیابان نداشته باشند.
البته این تاحدی به خود ما باز میگردد .ما چرا باید شعارهای انقالب را محور مطالبات خود
قرار ندهیم ...؟ ما خودمان باورمان شده که باید پس از انقالب باالخره طبقاتی ثرومتند شوند و
گروههایی ضعیف و محروم باقی مبانند.
[ ...آیا با جامعه قدرمتند کارگری که ۴۳درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهد] توانستیم
نیمی از مجلس را از منایندگان طرفدار کارگران پر کنیم؟ در این مجلس هم اکنون ۸۰نظامی و
دهها معلم و استاد دانشگاه و چندین وکیل و پزشک و قاضی در مجلس حضور دارد و مابقی از
روحانیون و کارفرمایان و مهندسان کشور هستند .پس ...صدای کارگران و بازنشستگان که
بیش از نصف مردم ایران هستند ،کجاست؟ ...طبیعی است در چنین مجلسی قوانین به نفع ما
کارگران و بازنشستگان تصویب نشود و حتی برخالف دیدگاهها و منافع ما قانون تصویب شود.
این کامال عادی است که در چنین مجلسی در تصویب قانون برنامه هفتم توسعه بحث افزایش
سن بازنشستگی و جتمیع حق بیمه از طریق نظام مالیاتی بجای تأمین اجتماعی به این حنو
اجنام گیرد ... .خروجی نسخههای بانک جهانی و صندوق بیناملللی پول ،فقر و فالکت بیشتر
برای جامعه است.... ،
«رئیس شورای اسالمی کار استان فارس ،در کنار برشماری آثار و عواقب منفی و بسیار جدی افزایش سن
بازنشستگی ،به احتمال افزایش اشتغال اتباع بیگانه بجای کارگران ایرانی اشاره می کند .اما نمی گوید که
چه انگیزه ای ،کارفرمای ایرانی را مشتاق استفاده از نیروی کار خارجی می کند .همه می دانیم که وضعیت
زندگی نیروی کار خارجی (عمدتاً افغانستانی) چگونه است .هیچ چتر حمایتی حداقلی بر سر آنان نیست .نرخ
استثمار آنان بسیار باالست و تقریباً از هیچیک از حقوق اجتماعی برخوردار نیستند .بنابراین ترکیب شیوۀ
برخورد با اتباع مهاجر ،و افزایش سن بازنشستگی ،در غیاب نظام نظارتی و تأمین اجتماعی مؤثر ،ثمره ای
جز افزایش نرخ استثمار نخواهد داشت».
-دانش و امید
منایندگان مجلس آبان ماه امسال در جریان بررسی جزییات الیحه برنامه هفتم توسعه ،با بند
احلاقی ماده ۲۹این الیحه با ۱۲۷رأی موافق ۷۸ ،رأی مخالف و ۸رأی ممتنع از مجموع ۲۲۴
مناینده حاضر در صحن موافقت کردند.
به گزارش ایلنا ،در 24دی ماه مصوبه افزایش سن بازنشستگی در بررسیهای صورت گرفته
خالف موازین شرع و قانون اساسی شناخته نشد و مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفت.
این بند احلاقی ،سن و سابقه بازنشستگی را در صندوقهای مختلف تا مرز ۵سال به صورت
پلکانی و حتی برای شاغالن فعلی افزایش میدهد؛ تصویب این بند با انتقادات بسیار مواجه شد؛
افزایش یک جانبه و ضد کارگری سن بازنشستگی ،خالف منافع قانونی نیروی کار است؛ اما از همه
اینها گذشته بند احلاقی ماده ۲۹الیحه برنامه هفتم توسعه ابهامات و کاستیهای بسیاری دارد.
بسیاری از کارگران دیگر رغبتی به کار ندارند
رئیس شورای اسالمی کار استان فارس با اشاره به اینکه در شرایط کنونی بسیاری از کارگران
دیگر رغبتی به کار ندارند ،میگوید :تصویب قانون افزایش سن بازنشستگی در شرایطی که جامعه
کارگری با مشکالت متعددی دست و پنجه نرم می کند؛ صحیح نبود.
بهرام ذنوبی در گفت و گو با ایلنا معتقد است :اشتباهات منایندگان مجلس باعث تصویب
قانون افزایش سن بازنشستگی شد و به رغم برگزاری جلسات متعدد با منایندگان مجلس اما این
قانون به تصویب رسید.
وی ادامه میدهد :طی جلسهای که با منایندگان استان فارس درباره موضوع آسیبها و
مشکالت تصویب قانون افزایش سن بازنشستگی برگزار شد؛ متاسفانه از 18مناینده استان
تعدادی از آنها در این جلسه حضور نداشتند .در جریان تصویب این قانون در مجلس نیز 3الی 4نفر
از منایندگان استان به قانون افزایش سن بازنشستگی رأی ممتنع و تعدادی از آنها هم به این الیحه
رای مثبت دادند.
در آستانه انتخابات متام افراد منایندگانی از جنس کارگران شدهاند
رئیس شورای اسالمی کار استان فارس با بیان اینکه تعدادی از منایندگان استان فارس
عم ً
ال در موضوع تصویب افزایش سن بازنشستگی از جامعه کارگری دفاع نکردند ،بیان میکند:
منایندگان مجلس در متام ادوار انتخابات ،شعارهای از جنس کارگری سر میدهند اما در واقعیت
و عمل از این جامعه دفاع منیکنند؛ اکنون هم در آستانه انتخابات متام افراد خود را منایندگانی از
جنس کارگران معرفی میکنند.
ذنوبی با اشاره به اینکه امیدواریم در مجلس آینده شاهد حضور منایندگانی از بدنه کارگری
در مجلس باشیم ،تصریح میکند :کاندیداها باید بعد از ورود به مجلس به قول و وعدههایی که به
جامعه کارگری میدهند عمل کنند.
جامعه کارگری در شوک فرو رفته است
وی ادامه میدهد :جلسهای طی هفتههای گذشته جهت پیگیری مزد و دستمزد با اعضا شورای
عالی کار برگزار شد و همچنان منتظر تعیین نرخ دستمزد سال آینده هستیم.
رئیس شورای اسالمی کار استان فارس با اشاره به اینکه تصویب قانون افزایش سن
بازنشستگان مشکالتی را برای جامعه کارگری و بازنشستگان ایجاد خواهد کرد ،خاطرنشان
میکند :اگر چه جامعه کارگران بر این باور بودند که شورای نگهبان قانون افزایش سن بازنشستگی
را به تصویب منیرساند اما با تصویب این قانون جامعه کارگری در شوک فرو رفته است.
این فعال کارگری اضافه میکند :به رغم قول و وعده های برخی مسئوالن که معتقد بودند
قانون افزایش سن بازنشستگی به تصویب منیرسد اما این اتفاق رخ داد و در شرایط فعلی زمان
مناسبی برای تصویب این قانون نبود.
مسعود امیدی
بازخوردهای دریافت شده از خوانندگان چاپهای پیشین کتاب طی دو سال گذشته و بهویژه در
جلسه نقد و بررسی کتاب در سی و چهارمین منایشگاه بیناملللی کتاب در اردیبهشت ۱۴۰۲زمینه
آن را فراهم کرد تا توجه خوانندگان گرامی به برخی نکات در ابتدای چاپ جدید کتاب جلب شود:
-۱دادهها و اطالعات ارائه شده در قالب جداول و منودارهای فصل اول کتاب در ارتباط با
شاخصهای اقتصادی و اجتماعی چون تورم ،بیکاری ،جمعیت زیر خط فقر ،نابرابری،
خصوصیسازی ،فساد ،مالیسازی و جتاریسازی و صنعتزدایی از اقتصاد ،کاهش دستمزد
واقعی کارگران ،بیسوادی و ترک حتصیل ،کودکان کار ،اعتیاد ،خودکشی ،طالق ،فحشا،
افسردگی ،حتریب محیط زیست و ، ...بازتابی از وضعیت عینی این حوزهها تا زمان پژوهش
است که اساس ٌا در هر مورد به منابع آن اشاره شده است .نظر به تداوم اجرای همان برنامههای
نئولیبرالی طی سالهای اخیر و بر اساس شواهد فراوان ،وضعیت وخامتبار این شاخصها تا
امروز ،تشدید نیز شده است .از این رو نتیجهگیریهای کتاب به ویژه در فصل اول که متمرکز بر
کارنامه فالکتبار نئولیبرالیسم در ایران است ،به مراتب نسبت به زمان انتشار چاپ خنست
کتاب تقویت شده و امروز از اعتبار بیشتری نیز برخوردار است.
نابسامان اقتصادی و اجتماعی کشور ،پیش و بیش از هر
ِ ِ
وضعیت بهشدت -۲در فصل اول کتاب،
چیز دیگر ،نتیجه سیاستگزاریها ،برنامهریزیها و اجرای دستورکارهای نئولیبرالی طی چند
دهه در کشور نشان داده شده است .این در حالی است که مدافعان نئولیبرالیسم در کشور ،تالش
میکنند تا وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی کشور را نه نتیجه خصوصیسازی ،مقررات
زدایی ،حذف یارانهها ،جتارت آزاد ،مالیسازی و جتاریسازی اقتصاد ،کاالییسازی خدمات
-ساختار بودجههای سالیانه طی چند دهه اخیر در جهت حذف خدمات اجتماعی و کاالییسازی
آن
-تقدیر صندوق بیناملللی پول از احمدی نژاد به دلیل اجرای گسترده برنامههای خصوصیسازی
و حذف یارانهها و ...
-گزارشهای سازمان خصوصیسازی و مرکز آمار ایران در مورد واگذاریداراییهای عمومی به
بخش خصوصی
-دفاع علنی همه مسئوالن در کلیه سطوح حاکمیتی در دفاع از خصوصیسازی و موارد روشنی
چون جتربه فاجعهبار خصوصیسازی در هفتتپه و ...
آنها که با «خصولتی» نامیدن این واگذاریها در ایران ،مایلند اینگونه القا کنند که گویا
خصوصیسازی در جاهای دیگر دنیا خیلی پاک و منزه و در فضایی استریل و به دور از هر گونه
مناسبات رانتی و فسادآمیز صورت میگیرد ،یا سخت در اشتباهند یا خاک در چشم مردم میپاشند.
حقیقت آن است که خصوصیسازی به عنوان یکی از مهمترین دستورکارهای نئولیبرالی اساسًا در
کنار موارد دیگر این دستورکارها از جمله مقرراتزدایی اجنام میشود .مطالعات متعدد نشان
میدهند که اجرای برنامههای نئولیبرالی عمومًا با کاهش نظارت و کنترل عمومی و دموکراتیک
همراه است که زمینه آن را فراهم میکند تا خنبگان برخوردار از متایزات اقتصادی ،اجتماعی،
سیاسی و ...به راحتی نسبت به تصاحب داراییهای واگذارشده از سوی دولتها حتت عنوان
خصوصیسازی اقدامکنند .این حقیقت یکی از دالیل آن است که بر اساس آمارهای آکسفام مدام
فاصله طبقاتی در جهان در حال افزایش است و ثرومتندان ،ثرومتندتر میشوند.
سازی به دور از رانت و انواع متایزات اقتصادی و اجتماعی و
ِ اساسًا پیشنیاز یک خصوصی
...و مناسبات مافیایی ،وجود یک بازار رقابت کامل است که یک فرض غیرواقعی است و در عمل
در هیچ جای جهان منیتوان آن را یافت .حقیقت آن است که آن بازار آزاد رقابت کامل و دستهای
نامرئی اقتصاد که مروجان و مدافعان نئولیبرالیسم از آن سخن میگویند ،تنها یک تعریف انتزاعی
است که در کالسهای اقتصاد خرد مطرح است .به اعتبار سخن جوزف استیگلیتز ،اقتصاددان
نهادگرا و برنده نوبل اقتصاد ،دست نامرئی آدام امسیت عمل منیکند ،چون وجود ندارد.
از سوی دیگر حقیقت آن است که اجرای دستورکارهای نئولیبرالی در خالء رخ منیدهد بلکه
در هر جامعهای بر بسترهای تاریخی ،فرهنگی ،اقتصادی ،اجتماعی ،سیاسی ،ویژگیهای شیوه
حکمرانی و نیز توازن قوای عم ٌ
ال موجود در آن جامعه به پیش میرود .هم بر این بسترها تأثیر
میگذارد و هم از آنها متأثر میشود .از همین روست که شکل و مراحل و روشهای اجرای این
برنامهها در جوامع اسکاندیناوی با کشورهای آمریکای التین ،آسیا ،شرق اروپا ،غرب اروپا و آمریکا
میتواند از منظرهایی متفاوت باشد .با این وجود ،در همه جای دنیا ،برندگان خصوصیسازی،
خنبگان و برخورداران جوامعاند .برخالف نظر مروجان و مدافعان نئولیبرالیسم ،چیزی به نام
خصوصیسازی واقعی و خوب که در آن همه شهروندان از امکان برابر برای تصاحب داراییهای
واگذارشده برخوردار باشند ،وجود ندارد .البته منکر این حقیقت نیز نباید شد که درجه این فک
و فامیلیسازی و شخصیسازی و باندیسازی ،متأثر از ساختار ،فضا ،شیوه حکمرانی و میزان
دموکراتیسم نهادینه شده ( یا نشده ) در جوامع مختلف ،متفاوت است .اما در اصل موضوع یعنی
انتقال داراییهای تصاحب شده توسط خنبگان جوامع در نتیحه خصوصیسازی ،هیچ تفاوتی وجود
ندارد .پژوهشهای فراوان از جمله فراپژوهش فصل دوم همین کتاب نیز که توسط بخش پژوهشی
احتادیه خدمات عمومی اروپا اجنام شده است ،بهروشنی نشان میدهد که ادعاهای پرسروصدای
مروجان و مدافعان نئولیبرالیسم در باره افزایش کارایی در نتیجه خصوصیسازی ،فاقد هر گونه
پایه علمی است.
د .بیتردید خارج از جهتگیری نئولیبرالی دنبال شده طی دهههای پس از جنگ ،عوامل دیگری
چون حتریمها نیز بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور مؤثر بودهاند .اما سادهاندیشی است
اگر نقش آنها را در تأثیرگذاری بر وضعیت موجود ،تعیینکننده و بیشتر از تأثیر چند دهه اجرای
برنامههای نئولیبرالی بدانیم .نگاهی به کشور کوچکی چون کوبا در دهان امپریالیسم آمریکا
که بیش از شصت سال است حتت شدیدترین حتریمها از سوی امپریالیسم است و به هیچ وجه از
امکانات طبیعی و اقتصادی مانند کشور ما نیز برخوردار نیست ،کشوری که طی همین دههها
توانسته است در برخی از شاخصهای اقتصادی و اجتماعی و توسعه انسانی چون آموزش،
بهداشت و درمان رایگان ،برابری ،در جهت محو بیکاری و ...به جایگاه بسیار باال و گاه منحصر
به فرد در جهان دست یابد ،گویای آن است که چگونه در شرایط حتریم و با همه محدودیتها ،با
دنبال منودن یک مسیر اقتصادی و اجتماعی مردمی و سوسیالیستی میتوان بر محدودیتها
غالب شد.
هـ .حقیقت آن است که پیادهسازی برنامههای نئولیبرالی در کشورهای مختلف اساس ْا با ادغام در
سرمایهداری جهانی و پیوسنت به تقسیم کار جهانی همراه است .متآثر از مجموعهای از دالیل
بهویژه ویژگیهای شیوه حکمرانی موجود ،این روند در ایران با چالشهای مختلف مواجه بوده و
اساسًا پیش نرفته است .اما این هیچگاه منیتواند واقعیت اجرای دستورکارهای نئولیبرالی را
در ایران به زیر سؤال ببرد .دلیل روشن آن را هم در اسناد باالدستی از جمله سند چشمانداز ایران
۱۴۰۴و ابالغیه مربوط به اصل ۴۴قانون اساسی ،برنامههای توسعه ،ساختار بودجههای ساالنه
کشور ،دادهها و اطالعات مربوط به واگذاریها که در ابتدای سال جاری با طرح مولدسازی
جتربه بهرهمندی از ایدئولوژی فراگیر و مؤثر نئولیبرالیسم در جهت سوداندوزی و انباشت بیشتر
برخوردار است ،باید به چیزی چون دولت رفاه تن بدهد؟!
ج .دولت رفاه ،محصول شرایطی بود که « جهانیسازی» مانند امروز محقق نشده بود و سرمایه
فراملیتی مانند امروز از اقتدار برخوردار نبود و برای طبقه سرمایهدار امکان صدور سرمایه و
کسب سود از هر نقطه از جهان در سایه مدیریت زجنیره تأمی ن �SCM-Supply Chain Manage
mentو استفاده از فرصتهای بهشتهای مالیاتی در نقاط مختلف جهان مانند امروز وجود
نداشت .حقیقت آن است که امروزه در سایه پیشرفتهای فنآوری بهویژه فنآوری اطالعات و
احنصار فنآوریهای بسیار پیشرفته ( ،)High Techامکانات بسیار گستردهای برای حتقیق و
توسعه ،جستجوی منابع مواد و نیروی کار ارزان ،تولید و توزیع و مدیریت بازار در سطح جهانی،
به صورت متمرکز و مؤثر و کمهزینه برای سرمایه فراهم شده است .بنابراین دلیلی ندارد که به
پرداخت مالیات با نرخ باال که از الزامات دولت رفاه است ،تن بدهد!
د .دولت رفاه محصول شرایطی بود که توانایی و نقش مخرب سرمایه مالی و نهادهای مالی
بیناملللی در قالب تروئیکا به هیچ وجه به اندازه امروز نبود .وابستگی سرمایه به محدوده
مرزهای ملی و تن دادن به الزامات قانونی به مراتب بیش از امروز بود .حتت توازن قوای
اجتماعی و سیاسی متأثر از جنبش کارگری و کمونیستی در دهههای ابتدایی و میانی قرن
بیستم ،شرکتساالری ( )Corporatocracyتا این اندازه ارزشها و سازوکارهای دموکراسی
را دچار فرسایش نکرده و با ختریب نهادهای دموکراتیک ،زمینههای برآمد نئوفاشیسم را در
کشورهای پیشرفته سرمایهداری که در ادبیات جریان اصلی به عنوان کشورهای بهاصطالح
دموکراتیک نامیده میشوند ،فراهم نکرده بود .آشکار است چنین شرایطی نهتنها بستر مناسبی
برای بازگشت به دولتهای رفاه نیست ،بلکه زمینه برآمد نئوفاشیسم است که اتفاقًا شاهد
برآمد آن در جهان و به ویژه در آمریکا و کشورهای اروپایی هستیم.
-۵دولت رفاه در زمانی شکل گرفت که جتربه فروپاشی این دولتها و بازپسگیری دستاوردهای
مبارزاتی کارگران و تودههای وسیع مردم و کاالییسازی خدمات اجتماعی برای مردم وجود
نداشت .جتربهای که نشان داد امتیازات موقتی داده شده به مردم در شرایط دولت رفاه در
چارچوب ساختار اقتصادی و اجتماعی جوامع سرمایهداری به شدت ناپایدار بوده و به آسانی
قابل بازگشت است .از این رو منیتوان روی آن بهعنوان بدیلی قابل اعتماد ،پایدار و واقعی
برای سرمایهداری افسارگسیخته نئولیبرال حساب کرد.
-۶شکلگیری دولت رفاه (اگرچه برای کوتاه مدت) در جوامعی ممکن شد که حداقلی از حقوق و
آزادیهای دموکراتیک ،تشکلها و فعالیتهای سندیکایی و احتادیهای ،احزاب و ...در آنها
امکانپذیر شده بود .بدیهی است که این امر پیشنیاز تغییر توازن قوا و متعاقب آن ،امکان
به وجود آمدن دولت رفاه بوده و مادامی که شواهدی دال بر وجود این شرایط در جامعهای در
دسترس نباشد ،سخنگفنت از چشمانداز دولت رفاه ،اگر فریب نباشد ،توهمی بیش نیست .بر
این اساس بهویژه در جوامعی که فاقد سنتها و ساختار و سازوکارهای دموکراتیک و فضای
مشارکت نسبی تودههای وسیع مردم در اداره جامعه هستند ،شکلگیری نوعی دولت رفاه به
جای نئولیبرالیسم ،به شدت بیپایه بوده و محلی از اعراب ندارد.
سراجنام ،با این وجود غیرمحتمل نیست که سیستم سرمایهداری جهانی نئولیبرال حتت
فشار جنبشهای اجتماعی و بر اساس الزامات پراگماتیستی در مواردی تن به عقبنشینیهایی
بدهد ،اما موضوع اساسی آن است که چنین مواردی تنها ممکن است به صورت بسیار محدود،
موردی و موقتی رخ دهد و هیچگاه منیتواند به عنوان یک سیستم «جایگزین» پایدار مطرح باشد.
نئولیبرالیسم در واقع همان سرمایهداری زمانه ماست و سرمایهداری در زمانه ما منیتواند ماهیت
و کارکردی غیرنئولیبرالی داشته باشد .ازآجناکه بر اساس جتارب گسترده جهانی ،نئولیبرالیسم
ویرانگر و مخرب است و با توجه به مجموعهای از زمینهها ،بازگشت به دولت رفاه نیز اساس ٌا ناممکن
است ،چه میتوان کرد یا چه باید کرد؟ پاسخ ساده این پرسش آن است که در کوتاه مدت میتوان برای
افزایش آگاهی طبقاتی و اجتماعی و ایجاد و تقویت تشکلهای اجتماعی و طبقاتی برای دفاع از
منافع آسیبدیدگان از نئولیبرالیسم و مقاومت در پیشبرد برنامههای نئولیبرالی کوشید و گاه به
موفقیتهایی نیز دست یافت .اما در میان مدت و بلند مدت برای برچیدن نئولیبرالیسم ،اساسًا
چارهای جز تدارک نظری ،برنامهای ،سازمانی و تشکیالتی ،دانشی و فنی ،طبقاتی و اجتماعی،
سیاسی و مدیریتی برای کنشگری آگاهانه و منسجم جهت از بین بردن ِ
خود سیستم سودمحور
سرمای هداری با یک تغییر انقالبی و فورماسیونی و بنای یک نظام اجتماعی انسانمحور و دوست
با محیط زیست به جای آن ،یعنی فورماسیون سوسیالیستی وجود ندارد.
دولت رفاه در اروپا در قرن بیستم ،محصول یک توازن قوای اجتماعی و طبقاتی در سطح جهانی و نیز توازن
قوای داخلی در برخی از کشورهای اروپایی بود .از یک سو در نتیجه پیشرفتهای ساختمان سوسیالیسم،
کارگران در اتحاد شوروی به دستاوردهای درخشانی چون محو بیکاری ،آموزش و بهداشت و درمان رایگان،
بهبود چشمگیر سطح معیشت و رفاه ،حل مشکل مسکن و ...دست یافته بودند که سطح انتظارات کارگران
در کشورهای سرمایهداری اروپا را باال میبرد ،از سوی دیگر در نتیجه رشد و تعمیق مبارزات اجتماعی-
کمونیستی بسیار قدرتمند در
ِ طبقاتی و سیاسی تحت هدایت اتحادیههای بسیار نیرومند کارگری و احزاب
اروپا ،توازن قوای اجتماعی -طبقاتی به صورت آشکاری به نفع طبقه کارگر تغییر یافته بود.
شعرهایی از:
آثار محمد علی افراشته در همایشهای مختلف ادبی کشورمان مطرح میشود و مورد بحث
قرار میگیرد .در دانشگاههای ایران پایاننامههای متعددی در مورد آثار محمد علی افراشته توسط
جوانان این نسل نوشته میشود.
محمدعلی افراشته که بود و چرا پس از ۷۰سال هنوز مطرح است؟
محمدعلی راد بازقلعهای معروف به افراشته از مهمترین شاعران طنز سیاسی اعتراضی و
مردمی دهه ۱۳۲۰و ۱۳۳۰و از پیشگامان شاعرانی است که به زبان مردم شهر و روستا و از درد و رجن
زحمتکشان شعر سرودهاند .افراشته خیلی زود با مشکالت معیشتی آشنا ،و مجبور شد برای تأمین
معیشت خانواده ،حتصیالتش را نامتام رها کند و به قول ماکسیم گورکی در دانشگاههای اعماق
جامعه ادامه حتصیل بدهد .او از نوجوانی برای امرار معاش در مشاغل مختلفی مانند گچفروشی و
یا در شرکتهای ساختمانی مشغول به کار ،و بهتدریج با استعداد و پشتکار موفق شد به آموزگاری
و هنرپیشگی و سراجنام روزنامهنگاری و نویسندگی و شاعری بپردازد .جتارب دوران نوجوانی و
جوانی ،افراشته را با هر دو قطب جامعه یعنی با درد و رجن زحمتکشان از یک سو و زالوصفتی و
درندهخویی طبقات حاکم ،به خوبی آشنا کرده بود .درسهای این دانشگاهها درک طبقاتی از روابط
اجتماعی را به او آموخت .افراشته توانست با تسلط بر هنر شاعری و نویسندگی و آشنایی با زبان
و مشکالت توده مردم ،این درک طبقاتی از زندگی روزمره زحمتکشان را در آثار خود بازتاب دهد.
به همین دلیل اشعار افراشته بهسرعت در میان مردم شهر و روستا مقبولیت بیسابقهای یافت .او
توانست در دهه ۱۳۲۰و ۱۳۳۰بهعنوان یکی از مهمترین شاعران سیاسی و طنزپرداز اعتراضی و
مردمی ،نفوذ کم نظیری در میان مردم شهر و روستا پیدا کند.
افراشته پس از او در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی میدرخشد و شعر او شعار روز مردم کوچه
و بازار میشود ....به جرأت میتوان گفت هیچ شاعری چون افراشته نتوانسته در عمق اجتماع
نفوذ کند .علت این نفوذ کالم ،صراحت ،سادگی کالم ،بیپیرایگی ،همدلی و همزبانی او با توده
مردم بود .چهرهها و سوژههای شعر افراشته ،مردم محروم ،توسری خورده ،نفرین شده و آواره شهرها
و روستای ایراناند .صداقتی که در کالم این گیله مرد وجود داشت موجب شد شعر او به سرعت
برق در خاطرهها و حافظهها نقش بندد .طنز تلخ و گزندهای که در شعرش وجود داشت خواننده را
میخنداند و گاه میگریاند .بیکاریها ،دربهدریها ،محرومیتها ،تبعیضها ،رشوه خواریها و
فساد حاکم بر دستگاه حاکمه ،مایه اصلی شعر او بود».
زندهیاد احسان طبری ،همدوره و همرزم افراشته در مورد او چنین میگوید:
«درآن ایام محمد علی افراشته ،پیمانکار و معمار شهرداری بود که با او آشنا شدم .در باشگاه حزب
ما در خیابان فردوسی برای حیاطی پر از مردم (غالبا از کارگران) با ژستهای بسیار مطبوعی،
اشعار طنز آمیز اجتماعی خود را که تاکنون چند بار چاپ شده بود ،میخواند و همرزمان خود را از
ته دل میخنداند ...در دوران فعالیت روزنامه «چلنگر» و دوران جنبش ملی کردن نفت ،فعالیت
افراشته اوج گرفت و چهل قصه کوچکی که به همت دوستش نصرت اللـه نوح نشر یافته ،افراشته را
یدهد .بدون تردید طنز در خونش بود .دوست من -نویسنده و مترجم
گاه یک چخوف ایرانی نشان م
معروف به آذین -که خود گیلک است ،برای اشعار گیلکی او ارزشی حتی بیش از نوشتههای
فارسیاش قائل است .افراشته پس از عبید بزرگترین طنزنگار ایرانی است و ما مفتخریم که در
صفوف سیاسی ما کسی مانند افراشته کار میکرده و سخن میگفته است .سخنانش از ایمانی ژرف
و راستین انباشته است .لقب شاعر توده لقبی است که به حق به او داده شده است».
افراشته در اشعار و داستانهایی که مینوشت با طنز تلخی همواره از منافع زحمتکشان و
محرومان دفاع میکرد و در این زمینه سه ُبعد را در نظر داشت :خنست ُبعد ستمی که از جانب هیات
حاکمه فاسد و طبقات استثمارگر اعمال میشدُ ،بعد دوم افشای حیلههای نواستعمار و امپریالیسم
برای زیر پا گذاشنت منافع ملی مردم ایران ،و ُبعد سوم دفاع از صلح در جهان بود .برای افراشته این
سه ُبعد پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی داشتند .او در یکی از اشعارش خود را چنین معرفی میکند:
شاعر توده ایرامن من /چه مقامی است از این باالتر؟
شاعر مدح کن رجنبرم /بستهام طوق غالمی به کمر
آستانبوسی شاهان نکنم /شـدهام نزد فقیران نوکر
توصیف استاد شفیعی کدکنی از افراشته ،گویای اهمیت این شاعر در تاریخ طنز فارسی است:
«افراشته در تاریخ طنز ،در قلمرو ادب فارسی هیچگاه فراموش خنواهد شد وای بسا که در سالهای
آینده بار دیگر با نفوذی بیشتر وارد قلمرو مطالعات ادبی نسلهای آینده شود .آن جان جنیبی که
هنرمندان بزرگ از آن برخوردارند ،در البهالی حرفهای افراشته موج میزند و همان جان جنیب
شخصیت او را در تاریخ حفظ خواهد کرد ...هیچ دیوان دیگری را منیتوان جانشین دیوان افراشته
کرد .زبان فارسی همیشه به شاعری مانند افراشته نیازمند است»( .با چراغ و آیینه ،ص)470
ابراهیم نبوی ،طنز پرداز مشهور ،به آثار افراشته پرداخته و آنها را معرفی کرده است .نبوی در
مورد افراشته گفته است« :او در عرصه ادبیات ایران و به ویژه طنز ،در جایگاه واقعیاش ،تبیین
نشده است»
آثار افراشته همه ابعاد زندگی مردم را در برمیگیرد و از زبان زحمتکشان با آنها برخورد میکند.
در اینجا ما به چند جنبه از این عرصه وسیع از اشعار افراشته میپردازیم و آنها را معرفی میکنیم.
تن آدمی شریف است به شرط کار کردن /نه به این لباس رمسی و یراق دور گردن
تو به قدر ِ
کود کاهو ،نشدی مفید عمری /شدهای جناب دالل ،به هوای مفت خوردن
به حقیقت آن طبقکش ،ز تو بیش دارد ارزش /تو و او کدامتان را ،شود آدمی شمردن؟
به سر او همی َب َرد بار و تو بار خلق هستی /غلط است بار بودن ،شرف است بار بردن
نه کمانچه میتوانی بزنی ،نه شخم ،پس چه /به کدام دخلوشی بایدت احترام کردن؟
شود اجتماع ،روزی که الک به دست مردم /تو خناله میدهی جان ،فقط از برای بردن
ز قیام مرد مؤمن ،تو به وحشتی که دانی /سر و جان گذشته وحشت نکند ز جان سپردن
مادری زاده مرا مثل تو،ای خفته به ناز /میرسد نوبت ما ،غره مشو ،آی گفتی!
وه چه غولی ،چه مهیبی ،چه بالییای برف /قاتل رجنبرانی تو ،برو ،آی گفتی!
خانواده است بیمار و ناتوان و بیکار شده است؟ چرا فرزندان این خانواده منیتوانند آنگونه که آرزو
و خواست والدین است ،مانند فرزندان اقشار مرفه ،درس بخوانند و به آینده خوبی دست یابند؟
این شعر فریاد درد مادری از یک خانواده زحمتکش است که در تهران به یکی از میرزا بنویسهای
جلوی پستخانه مراجعه میکند و از او میخواهد شکایتنامهای به حاکمی یا صاحب منصبی از
جانب او بنویسد .در این شعر طنز افراشته تبدیل به فریاد درد میشود .این شعر شکواییه و ادعانامه
زحمتکشان ایران علیه ظلم و جنایت سرمایهداران است .سرمایهدارانی که کارگر را تا حد مرگ بیمار
و ناتوان میکنند و هر گونه درخواست کمک از سوی خانوادهشان را با کلمات درشت پاسخ میدهند.
این فریاد زحمتکشان محروم است که از زبان افراشته شنیده میشود .در اینجا بخشی از این شعر را
با هم میخوانیم:
بنویس که بیمار شده مرد کمینه /افتاده مریضخانه ،گرفته سل سینه
توضیح کنارش بده ،ماه ن ُُهمینه /بنویس مریضخانه چی گفته است ،آمیرزا
کارش دگر از کار گذشته است ،آمیرزا
این عکس همان است و دو سال است گرفته است /این سینه و این بازو و این پنجه و این دست
این چند نفر بچه که در دور و برش هست /هستند همه برهنه و عور ،آمیرزا
بنویس چه میبینی ،همان جور ،آمیرزا
بیچاره جوان شوهر من بود ،چه شوهر /میگفت که بایست مهندس شود اکبر
میگفت که بایست شود قابله اختر /رفته خانه شاگردی همان اکبر ،آمیرزا
قبل از پدرش مرده همان اختر ،آمیرزا
بدبخت سلی شد فقط از زحمت بسیار /از گرد و غباری که در آن َمحوطۀ کار
میریخت توی سینهاش آخر شده بیمار /بوده است قوی پنجه و چاالک ،آمیرزا
نه دود و نه سیگار و نه تریاک ،آمیرزا
پس از این توضیحات زن مستاصل شکایتنامه را چنین خامته میدهد:
رفته است فروش آنچه که باید بفروشم /دیگ و مند و زیلو و گوشوارۀ گوشم
بار غم این دربهدران مانده به دوشم /من خرجکش عائله هم هستم ،آمیرزا
بنویس که من حامله هم هستم ،آمیرزا
شاعر معروف زندهیاد هوشنگ ابتهاج (سایه) در مورد این شعر گفته است« :اصال منیدونید
این شعر چقدر لطیفه .خالف اون نظری که میگن زبان جزء اصلی شعره و حتی بیش از مضامین نقش
بازی میکنه ،تو این شعر زبان ،زبان خیلی درخشانی نیست فقط اون روح انسانیه که تو این شعر
جلوه کرده ،فوران عاطفه و احساسات انساندوستانه است که به این شعر قیمت داده»
استاد شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه در مورد این شعر میگوید« :هنوز هم مرا بهشدت
حتت تأثیر قرار میدهد و با عواطف من درگیر میشود .هر بار از خواندن گفتگوی زن کارگر با
عریضهنویس دم پستخانه بغضم ترکیده و گریستهام ...هنر اگر این نیست پس چیست؟»
حیا کنید
شعر حیا کنید در افشای جنایات تاجران اسلحه هنوز پس از گذشت ۷۰سال همچنان موضوع
روز است .افراشته این شعر را در افشای جنایات امپریالیسم آمریکا در جنگ کره نگاشت .با ادامه
سیاست جنگ افروزی امپریالیسم ،امروز نیز میتوان این شعر را همچنان خواند و به جای ُکره از
کشورهای دیگری نام برد.
ای تاجران اسلحه شرم و حیا کنید /شرمی ز روی مادر و هم بچهها کنید
ای یانکیان جنگ طلب ،بندۀ دالر /تا چند کشور کره را توتیا کنید
تاکی به سازمان ملل بازی و فریب /وحشیترین معاملۀ ناروا کنید
تاکی به آشیانۀ این ملت غیور /مبب ناپالم و میکروب و طاعون رها کنید
تاکی زخون ناحق این مردم رشید /در کنج خویش ،جاری ،جوی طال کنید
تاکی اسیرهای شرافت شعار را /در آزمایش امتی مبتال کنید
ای تاجران اسلحه ،امپریالیست پست /ای دشمن متدن ،شرم از خدا کنید
مانا ،به سعی مردم زحمتکش جهان /پرتو فکن شود همه جا صلح جاودان
روزنامه چلنگر
افراشته همکاری خود را با مطبوعات از سال ۱۳۱۴با روزنامه «امید» و سپس «توفیق» آغاز
کرد .افراشته در مورد توفیق نوشته است که «من توفیق را فکاهی کردم» .در سالهای پس از شهریور
بیست تا اواخر سال 1329شعرهای افراشته در روزنامهها و نشریات حزب توده ایران منتشر میشد
تا آنکه در اسفندماه سال ۱۳۲۹خنستین شمارۀ روزنامۀ طنز سیاسیـاعتراضی و مردمی «چلنگر»
منتشر شد .این روزنامه که در دو ورق یعنی ۴صفحه و به قیمت ۲ریال منتشر میشد ،توانست به
سرعت به یکی از محبوبترین نشریات مورد عالقه مردم تبدیل شود و به دورترین نقاط کشور راه
بیابد .افراشته همواره عشق و عالقۀ فراوان به گردآوری ادبیات محلی داشت .اگرچه چلنگر به زبان
فارسی منتشر میشد ،اما از همان شمارۀ اول صفحهای را به ادبیات محلی اختصاص داد .در این
صفحه اشعاری به گیلکی ،آذربایجانی ،کردی ،ترکمنی ،لری ،مازندرانی و ...چاپ میشد .پس از
مدتی این صفحه منتشر نشد و افراشته اعالم کرد که شهربانی از انتشار ادبیات محلی جلوگیری
س لباسهای
ت محلی ،عک
ی ادبیا
یزد و ب ه جا
ت ب ه ابتکار جالب
ن افراشت ه دس
ن میا
کرده است .در ای
پ کرد.
ی را چا
محل
افراشته داستان انتشار چلنگر را بعدها خودش تعریف کرد:
«مرحوم صادق هدایت نام چلنگر را به من پیشنهاد کرد .من آنرا پسندیدم و روزنامه را با این نام
منتشر کردم .روزی که این روزنامه منتشر شد ،غروب همان روز رفتم به کافه فردوسی (خیابان
استانبول) که پاتق هدایت و سایر دوستان بود .هدایت هنوز نیامده بود ولی چند تن از روشنفکران و
کرسینشینان کافه فردوسی جمع بودند .با دیدن من هر کدام به نوعی اظهار نظر کردند ولی اکثریت
این گروه روزنامه مرا نپسندیده بودند و میگفتند سوژهها و مطالب آن پیش پا افتاده است .من
هم مثل بچههای یتیم و کتکخورده پشت میز کز کرده بودم که هدایت آمد .از دور به طرفم آمد
مرا بوسید و انتشار چلنگر را تبریک گفت .پس از چند حلظه گفتم این بروبچهها از روزنامه من
خوششان نیامده .خندهای کرد و گفت :شانس آوردی .اگر اینها از روزنامه تو تعریف میکردند ،من
ناامید میشدم .روزنامه تو مال اینها نیست ،مال مردم جنوب شهر و زاغهنشینانی است که فقط
دو کالس اکابر سواد دارند».
افراشته فعالیتهای چلنگر را به مناسبت آغاز دومین سال انتشار در شعری حتت عنوان
«گزارش» جمعبندی کرد که در اینجا چند بیت آن را با هم میخوانیم:
چلنگر وقف خاص رجنبر هست /چلنگر دشمن بیدادگر هست
چلنگر یار غار کارگرهاست /چلنگر دوستدار پیشهورهاست
چلنگر بهر دهقان مینویسد /ز ظلم مالک و خان مینویسد
چلنگر میزند تیشه به ریشه /مرامش هست اینجوری همیشه
چلنگر مرتب از سوی شهربانی توقیف میشد .هر بار که روزنامه ممنوع اعالم میشد ،افراشته
ال مشهود بود .مث ً
ال روزنامهای به نام دیگری منتشر میکرد ،ولی بهطوری که شباهت به چلنگر کام ً
باالی صفحه اول همان شعر «بشکنیای قلم ای دست» چاپ و در کنارش نوشته میشد« :بر چلنگر
آزار لعنت».
دفتر روزنامه چلنگر واقع در خیابان نواب که در عین حال منزل افراشته هم بود ،بارها از سوی
اراذل و اوباش که از فرستادگان حکومت فاسد وقت بودند ،مورد حمله قرار گرفت و اسباب و اثاثیه
دفتر به آتش کشیده و غارت شد .این حمالت از سوی گروهی از اوباش به سرکردگی شعبان بیمخ
اجنام میشد که از سوی شهربانی وقت «مردم شرافتمند» نامیده میشدند .افراشته پس از خنستین
حمله که در آذرماه سال ۱۳۳۰صورت گرفت ،شعری در روزنامه چلنگر به نام «سنگر» منتشر کرد .این
شعر چنین خامته مییافت:
منابع
-مجموعه آثار محمد علی افراشته گردآورنده نصرت اللـه نوح ۱۳۵۸تهران.
-نصرت اللـه نوح در مورد افراشته
https://www.youtube.com/watch?v=TUaLd9tN0Pk&t=552s
-بررسی و حتلیل اندیشههای سوسیالیستی در شعر دو شاعرحزبی فارسی ،نقد و نظریه ادبی ،سال پنجم ،دور ه اول ،بهار
و تابستان ،۱۳۹۹شماره پیاپی .۹
مسیر چالهها
جومپا الهیری در «گودی»
مسعود کیایی
در ا ّول
«خلق را تقلیدشان بر باد داد /ای دو صد لعنت بر این تقلید باد» –مثنوی معنوی ،جاللالدین
محمد بلخی.
ّ
بسی جانهای شیرین و استعدادهای نادر قربانی تندرویها و تقلیدها شدهاند .فدایی
تصمیمهای نابهجایی که ره به ترکستانبردهاند .تقلیدهای کور ،الگوبرداریهای خام و اقتباس از
مآخذی که نادرست فهم شدهاند.
رفتار شخصیتها در رمان «گودی» نوشته «جومپا الهیری» ( 1967ـ نویسنده هندیتبار ساکن
آمریکا) بر اساس عواقب تقلید و الگوبرداریهای نادرست بنا شده است .شخصیتهایی که تا
آخر رمان با زندگیشان همراه میشویم ،از نتایج دردسرساز انتخابهای مرتبط با تقلیدها در رجن
میافتند .مسیر زندگیشان به کلی دگرگون میشود و رجن میکشند .هر یک به حنوی گرفتار عقوبت
میشوند.
خلق مشکل نقشی نداشتهاند در پیامدشان شریک میشوند ناخواسته
در حالیکه برخیشان در ِ
به دردسر میافتند .تقلیدهای سیاسی و ایدئولوژیکی چالههایی هستند که صاف و پاکترین آبراه
زندگی را نیز در خود نگه میدارند .مرداب میکنند .در عاقبت میخشکانند .زیرا که هر آبی از بس
میرود تا چاله پیدا کند و مباند .گاهی این گودی حصاری کوچک است و مرداب میشود و انکار
ناکردنیست که گاهی به اندازه دریاست .خروشان و مواج میماند و هر دم سر میکشد به سواحل
جوانب و آنها را هم در برمیگیرد.
داستان «گودی» الهیری ،داستان انتخاب و تصمیم است .انتخابهایی که حتت تأثیر شرایط
اجتماعی و اقتصادی گرفته میشوند و در تصمیم شخصیتها دخالت دارند که چه راهی را برگزینند.
مانند انتخابی که «اودایان» -شخصیتی مؤثر در داستان -میکند .او مائوئیست میشود .درگیر
ماجراجویی میشود و در قتل مشارکت میکند .گاه انتخابی صرفًا علمی و برای پیشرفت صورت
میگیرد مثل شخصیت «سوبهاش» -برادر اودایان -که به آمریکا مهاجرت میکند ولی ناگزیر
میشود بیوه برادرش را به همسری برگزیند و از دردسر برکنار منیماند .برای تعدادی از شخصیتها
هم انتخابها ناگزیر اتفاق میافتند همچون شخصیت «گوری» (همسر اودایان ،بعدًا همسر سوبهاش)
که جهت زندگیاش از بیخ و بن عوض میشود و «بیجولی» (مادر اودایان و سوبهاش) که باقی
داغ فرزند محبوب خود به آخر میرساند .همینطور برای مأمورینی که در چرخه
عمرش را با درد ِ
خشونت و جنایت میافتند و آگاهانه و با انتخاب خود آن را بازتولید میکنند .مأمورین بینامی
که اودایان را تیرباران میکنند تا به خاطر کشته شدن همکارشان انتقام بگیرند .هر انتخاب و هر
تصمیمی راه به جایی میبرد و مؤثرات بسیاری میآفریند اغلب متفاوت و متمایز از یکدیگر .در
«گودی» بسیاری از انتخابها راه به چاله میبرند .در جامعه توسعه نیافته یا در حال ِ
رشد ناموزون
و نامتناسب ،ناهمواریها و چالهها بیشترند؛ و راه برون ِ
رفت با سالمت ،کمیاب.
داستان گودی
الهیری با انتخاب اصطالح lowlandبه معنای زمین پست و زمین گود برای رمانش ،خواننده
را با مضمون اساسی رمان هماهنگ میکند .در جوار خانه شخصیتهای اصلی -در کلکته هند -
چالهای بزرگ قرار دارد که در فصولی از سال تاالب میشود .وصف مکرر این مکان نام رمان را
توجیه میکند و اشارهای آشکار به رفتار شخصیتها نیز هست .در کناره همین چاله است که اودایان
تیرباران میشود و این اتفاق زندگی بقیه شخصیتها را تغییر میدهد .دور نیست اگر چاله را مناد
وضعیت اجتماعی و موقعیت شخصیتها به شمار آورد و همینطور منادی از ّ
کل هند در داستان.
نام رمان مخاطب را به مفهوم حقیر و پست نسبت به دیگر جاها سوق میدهد .سرزمینی که از
آفت استعمار دیرپا خالص شده لیک به وضعیتی دمکراتیک نایل نیامده و از استثمار مالکین،
سلفخران و نزولخواران در رجن است .فقر و تضاد طبقاتی بیداد میکند به خصوص در روستاها.
در حالیکه دولت هند دمکراسی لیبرالی را با نهایت امکان مستقر کرده ،آزادی بیان ،مطبوعات،
احزاب و گردهمآییها محترم و فراهم است و چندین حزب چپرو و کمونیست نیز آزادانه فعالیت
میکنند .ولی در همه حال مسیری که حکومت سرمایهداری لیبرالی هند طی میکند پشتیبانی
بیپرده از تضاد طبقاتی است .امروزه نیز آش همان آش است و کاسه همان؛" ...در هند این فرضیه
مطرح شده بود که گرایش به اقتدارگرایی به منایش درآمده به عنوان مثال از سوی ایندیرا گاندی در
دوران اضطرار (اعالم وضعیت اضطراری از سال 1957تا ،)1977به پدیدار شدن عنصر تازهای در
داخل سرمایه احنصاری مربوط است ...به قدرت رسیدن رژیم «مودی» در سال 2014و هم در سال
2019با حمایت شرکتی مقدور شد (حمایت مالی ائتالف شرکتهای احنصاری ،شرکتی ـ جمعی... )،
و در مقابل ،رژیم مودی در گذاشنت سودها و داراییهای بخش دولتی به مثن بخس ،در دست سرمایه
احنصاری کام ً
ال بیدریغ عمل کرده است( ... .دمکراسی مردم).
زمان رخدادهای رمان از دهه چهل میالدی آغاز میشود و در سال 1967به اوج میرسد.
اودایان انقالبی شده با همفکرانش از شورشی شبه چارتیستی -خودجوش -روستائیان بیزمین
ِ
در ناحیه ناکسالباری -در بنگال غربی -حمایت میکنند .در سال 1969حزبی مائوئیستی در
کلکته تشکیل میشود و بخشی از دانشجویان و روشنفکران به آن میپیوندند از جمله اودایان و
دوستانش .در این میان سوبهاش -برادر بزرگتر -راهش را جدا میکند و برای ادامه حتصیل راهی
آمریکا میشود.
اندیشههای «مائو تسه دون» و راه حزب کمونیست چین که در مسیر مبارزه با جتاوز نظامی
دوم شکل گرفته بود ،برای این جوانان الگویی متامعیار
ژاپن به آن کشور و شرایط جنگ جهانی ّ
ت گارد
میشود در حدّ تقلید .به دنبال شورش دهقانان در ناحیه ناکسالباری ،روشنفکران مائوئیس
سرخ تشکیل میدهند«:یک گارد سرخ درست شده که روستا به روستا میرود و بیانات مائو تسه
دون را تبلیغ میکند( ».الهیری .)57 :حکومت چین صراحتًا از قیام در بنگال غربی حمایت میکند.
نقشههای توسعهطلبانه حکومت چین پشت این وقایع دیده میشود .مائوئیستها در شهرها به
مببگذاری و کشنت مأمورین روی میآورند .حتی به مأمورینی که در هیچ عملیاتی نقش نداشتهاند
تعرض میکنند و اینان را ترور میکنند با این شعار توجیهی که« :خشونت انقالبی رویاروی ستم
میایستد ... .خشونت انقالبی نیروی رهاییبخش است » (الهیری .)405 :در روستاهای نواحی
دیگر نیز با آتش کشیدن خانهها و کشنت صغیر و کبیر اقداماتی کور را به منایش میگذارند .و برای
توجیه این روشها از «کتاب سرخ» مائو در حدّ کتابی مقدس مثال میآورند .توجه به کتاب سرخ
چنان است که اودایان و گوری در مراسم ازدواج خود دستهایشان را روی این کتاب میگذارند
سوگند میخورند .اقدامات تروریستی اینها خشم دولت و مأمورین را برانگیخته و تالفی شروع
میشود .اودایان تیرباران میشود .سوبهاش به هند برمیگردد .بیوه برادرش را جنات میدهد با
اما هیچگاه عشقی میان آن دو منایان
خود میبرد در حالیکه آبسنت است .با او ازدواج میکندّ ،
منیشود .گوری با وجود مادر شدن حتی به فرزند خود و اودایان به نام «بال» دل منیبندد و پس از
چند سال خانه را بیخبر ترک میکند پی ادامه حتصیل به آن سوی آمریکا میرود .سوبهاش و بال در
رودآیلند (شرق آمریکا) هستند و گوری به لس آجنلس (در غرب) میرود؛ بسی دور .استاد دانشگاه
میشود .هرگز ازدواج منیکند و در صحنهای نشان داده میشود که به همجنسگرایی رویمیبرد.
الهیری بر آن است نشان دهد که رویکرد مائوئیستی اودایان و مرگ وی بر زندگی بقیه شخصیتها
اثراتی بسزا میگذارد در اندازهای که آنها را به انتخابهایی ناگزیر میکند که پیش از این واقعه
در نظر نداشته ،جزو آمالشان نبوده است .پنداشتی انتخاب مبارزاتی او ،دیگران را به گزینههایی
وامیدارد که تقدیر ایشان میشود .همه زندگیشان را حتت تأثیر قرار میدهد و جهتشان را دگرگون
میکند تا حدّ ی که در برخی شخصیتها مثل گوری -همسر اودایان -خشمی درمان نکردنی به
وجود میآورد ...« :خشم از او به خاطر این که برای گوری خوشبختی آورده بود و بعد آن را گرفته
بود و برده بود ... .به خاطر این که به فداکاری باور داشت ولی آخرش آن همه خودخواهی کرده بود.
دیگر دنبال نشانههایی از اودایان منیگشت( »... .الهیری .)199 :عصبانیت حاکی از این میل که
زنده اودایان را میخواست نه یک قهرمان مرده را؛ در تأیید این َمثَ ل که پهلوان زنده را عشق است.
رخدادهای رمان تا سال 2011را در برگرفته و ِ
خود کتاب در سال 2013منتشر شده است.
ساختار
از میان شقوق مختلف و ضرورتًا همراه هم برای خلق داستانی موفق ،الهیری از وصف روایتی
بیشتر استفاده کرده است .در واقع بار روایت کنشها بر دوش وصف قرار گرفته است تا گفتوگو،
شخصیتپردازی و . ...
اهم فصلها ،گذشته ساده است .در بخشهایی نیز زمان مضارع
زمان روایتی الهیری در ّ
اخباری را به کار برده است از جمله در بخش یک از فصل پنجم که از زاویه دید گوری نگاه میشود.
سپس بنا بر ضرورت ،با زمان گذشته ساده ادامه میدهد .در صحنههایی هم برای تعریف خاطراتی
از گذشته و یادآوریها ،برگشت به گذشته دور وجود دارد با زمان ماضی بعید .شگردهای برگشت
به گذشته چندین بار اتفاق میافتند به خصوص برای ابهام زدایی از ماجراهایی که رخ دادهاند؛
نویسنده برای ایجاد تعلیق و کشش در داستان ،گرهگشایی از آنها را به صحنههایی از گذشته دور
موکول کرده است .برای مثال در آخرین بخش از رمان ،اصلیترین رویداد را که تیرباران اودایان
است با ذکر دالیل و نقل جزییات برمال میکند تا جزییات این حادثه که بر زندگی بقیه شخصیتها اثر
بسیار گذارده و مسیرشان را تغییر داده بر مخاطب آشکار شود.
زاویه دید رمان ،دانای محدود است از دیدگاه یکی از شخصیتها بنا بر نقشی که آن شخصیت
در آن فصل و بخش دارد؛ معمو ً
ال سوبهاش ،اودایان و گوری .در یک بخش و چند صحنه هم وقایعی
از نگاه بال (دختر اودایان و گوری) دیده میشود .صحنههایی نیز که واقعهای عام را نشان میدهند
از زاویه دید دانای کل بیان شدهاند مثل صحنههای مربوط به شورشهای دهقانی و صحنه کشنت
ِ
نگاه گزارشگری ورای همه شخصیتها روایت اودایان در اوایل داستان و بخش پایانی ،که از
میشوند .بنابراین روش روایتی الهیری منحصر به یک طرز نگاه و دیدگاه نیست بلکه کانون بنا بر
ضرورت تغییر میکند .این طریق برای داستان بلند و رمان مناسب و بدیهی است تا مثل مطلقنگریها
در شعرهای بلند کهن نباشند که صحنههای بزم و رزم و ...را همه در یک وزن میسرودند.
الهیری متوجه ضرورت استفاده از چند زاویه دید بوده و با کاربست چند دیدگاه تالش کرده
از نگاه مطلق دوری کند .با وجود این در ایجاد نگاهی متکاثر عقیم میماند .زیرا که در طی این
رمان چهارصد صفحهای ،مخاطب به روشنی با جهانبینی و ایدئولوژی اودایان و همرزمانش که
شورشی مائوئیست شدهاند آشنا منیشود .هم ه چیز زیر سایه جمالتی شعارگونه به سر میبرد با نقل
قولهایی از کتاب سرخ مائو .همچنین از دیدگاههای سوبهاش که زندگی در آمریکا را برگزیده و از بال
که راه طبیعت دوستی و توجه به فرآوردههای طبیعی را سرلوحه زندگی خویش قرار داده سرخنی به
خواننده داده منیشود جز در یک مورد که ...«:بال یخچال را وامیرسید و به سوبهاش غرولند میکرد
که چرا هنوز سیب را از سوپرمارکت میخرد .میگفت خوراکیهایی را که از راه دور میآید نباید
خورد .مخالف دستکاری در دانههای غالت بود ... .و چرا کشاورزها هنوز گرسنه میمانند .دلیلش
را توزیع ناعادالنه ثروت میدانست»(الهیری .)272 :هرچند در لفافه روایت میتوان حدس زد به
شکلی از زندگی «کیبوتصی» و روش زیست ِ
«بوهمی» روی آورده است .همچنین دالیل گوری برای
خبر دختر خودش و همسر فداکارش -سوبهاش -با وجوه باورکردنی و پذیرفتنی
ترک ناگهانی و بی ِ
ِ
عاقبت روایت نشده ،غلتیدن او به رفتار همجنسگرایی هم بدون متهید کافی اتفاق میافتد .گویا
زندگی مجردی و الزمه زندگی زنی تنها به دخلواه خود ،باید به این طریق برسد و در جامعه آمریکا
امری طبیعی است.
زبان داستانی
زبان داستان شقوق و اجزای طرز روایت داستان را نشان میدهد که نویسنده تا چه اندازه در
بیان منایشی موفق بوده قادر به حنوی از تصویرسازی شده که با مضمون سنخیت دارد .دیگر این
که در ساختار داستان از کدام وجه زبانی بیشتر استفاده کرده است و آیا در کاربرد آن توفیق داشته
است؟
در رمان گودی ،وصف روایتی بر دیگر عناصر داستانی تفوقی چشمگیر دارد .تا جایی که در
خیلی از صحنهها سخنان شخصیتها را با وصف بیان کرده است .حتی در جاهایی هر آنچه شخصیت
راجع به خودش باید بگوید در مکاملهای رو در رو نیز ،مثل نقل خاطرهای و تعریف ماجرایی ،با نثر
نوشتاری و از دید سوم شخص تعریف میشود ،گویا سخنگو یکباره از مکامله خارج شده است .این
روش به موجز شدن نثر گفتاری -مکاملهای -یاری رسانده خواننده را از ماللت میرهاند.
مواردی از ایجاز و گذاشنت وصف نوشتاری به جای گفتار ...« :سوبهاش کارت را گرفت و
ازش تشکر کرد .تا کرد که توی جیب کتش جا شود .الیس گفت به بال سالم منو برسون( ... .الهیری:
... ،)302گوری گفت حتمًا ولی میدانست که هیچ وقت این اتفاق خنواهد افتاد .خداحافظی کردند.
(...الهیری ... ،)384 :سوبهاش که کنارش نشسته بود جزییات پراکندهای از زندگی خودش را گفت.
از زنی که سوبهاش حاال با او غریبه شده بود و از دختری که بزرگ شده بود و رفته بود جای دیگری
زندگی کند(»... .الهیری )297 :و سعی کرده سرعت مناسبی برای حرکت رویدادها انتخاب کند.
از روی موارد غیرالزم بگذرد و برای مخاطب کسالت ایجاد نکند ...« :به شمال شهر رفتند مست
خیابان کاجل ،از پرزیدنسی گذشتند که محله قدیمیاش را ببیند و به ماناش سر بزند .ولی ماناش
در شیالنگ بود پیش یکی از پسرهاش ... .گوری در یکی از اتاقها پیششان نشست(... .الهیری:
.)382خداحافظی کردند .راننده دوباره راهی جنوب شد(»... .الهیری.)384 :
از این رو ساختمان روایتی داستان که با روش داستانپردازی مالزم است جذاب و با کشش
است .اگرچه فارغ از صحنههای مهیج و حادثهای غافلگیرانه است -جز از صحنه تیرباران اودایان
-ولی چون مملو از ماجراهای قابل درک از زندگی است و از زیادهگویی پرهیز کرده خوش ساخت به
شمار میآید.
راجع به ساختار جنسیتی زبان داستان منیتوان گفت که دارای وجوه زنانه است و ناپیداست
که نویسنده زن است .از این رو اگر نام نویسندهای مرد بر رمان باشد اشکالی ندارد از بس که خالی
از نشانههای زنانه است حتی در طرز نگاه و حنوه پردازش داستان .تنها در یک جا این رویه شکسته
شده و آن صحنهای است که رابطه صمیمانه میان سوبهاش و بال را نشان میدهد؛ نکتهای در آن
هست که معمو ً
ال زنان از ظرافت چنین رابطهای باخبرند و ه م مردانی که با کودکان حشر و نشر مدام
داشتهاند مانند سوبهاش ،چراکه به جای گوری رابطه نزدیکی با بال برقرار کرده است وقتی بال
دخترکی است و« :هر شب به اصرار بال ،سوبهاش پیشش میخوابید تا وقتی خوابش میبرد ... .بال
به او میگفت که بچرخد و به صورتش نگاه کند ... .و با معصومیتی که سوبهاش را از پا درمیآورد
پچپچکنان میگفت به من نگاه کن ... .گاهی با دستهاش صورت سوبهاش را میگرفت :منو دوست
داری؟ ( »...الهیری .)189 :بدیهی است دیگر مواردی که به زبان و نوع نثر ارتباط دارند نظر به
برگردان اثر ،بر این نگارنده پنهان است.
ت در صحنه
شخصی
خوشساختترین داستانها آنها هستند که سوا از داشنت مضمونی متعالی ما را با
ریزهکاریهایی راجع به شخصیتها آشنا میکنند که خود را در مواجهه با رخدادها نشان میدهند
هم از حیث کردار ،هم از نظر روحیات .و هر چه که منش را عیان میکند؛ در بستر فضایی در حد لزوم
قرار گیرد؛ همانا جزییپردازی که وضعیت زمان و مکان و موقعیت شخصیت را قابل جتسم کند.
آخرین بخش از آخرین فصل رمان گودی چنین است .در این بخش ناگفتههای تیرباران اودایان روشن
میشوند با نکات الزم .واقعهای که بقیه زندگی شخصیتها را حتت شعاع خود قرار داد و آنها را
به انتخاب و تصمیمهایی ترغیب کرد که هرگز منیخواستند و بدان دلخوش نبودند ولی ناگزیر به آن
واکنشها روآوردند؛ تأثیر دادههای بیرونی بر کنشها.
صحنهپردازی الهیری در خدمت روند داستان است و از اوصاف زائد پرهیز کرده است .جاهایی
که فضاهای دانشگاهی را وصف میکند یا از سواحل رودآیلند سخن میگوید و وضع بستر ساحلی
و پرندگان را میمناید نه بیش است و نه کم؛ در آن حدّ است که بایست و به شناخت فضا و افعال
شخصیتها یاری میرساندُ .لب کالم این که شخصیتها در میان الزمترین اجزا از صحنهها معرفی
شدهاند.
شخصیتها در رمان گودی دارای عمق نیستند .آنها با متهیدات داستانی نیز خود را خیلی
عیان منیکنند .الهیری نکوشیده مخاطب را با زوایای درونی آنها آشنا کند .تلفیق تنگاتنگ میان
رفتارهای پیدا و کنکاشهای پنهان درون در روایت داستان ،که آن درونیات گاه با کردارهای
مطروحه مرتبط هستند و گاه نیستند؛ مسلمًا به شخصیتها ژرفا میدهند.
در ِ
آخر
با خواندن رمان «گودی» نه تنها چیزی را از کف منیدهیم حتی زمان را ،بلکه دریچههایی به
روی ما باز میشود از جامعه هند معاصر و پدیده مهاجرت که چه خودخواسته باشد چه ناخواسته بنا
جهان امروز است.
ِ ی و اجبار ،از واقعیتهای پرتکرار
بر گرفتار
انقالبی که مخالف نظام طبقاتی و استبدادی در کشور خود است به کشوری با
ِ روشنفکر
شدّ یدترین تضادها -آمریکا -مهاجرت میکند و با همه چیز همراه میشود .از همه فرصتهای
ممکن برای حتصیل و دانشاندوزی استفاده میکند و سپس از صبح تا شب کار میکند .به هیچ چیز
هم معترض نیست .چرا که خود را مهمان فرض میکند که اوضاع کشور میزبان به او ربطی ندارد.
متام آن حساسیتها و توقعاتی را که از سرزمین مادری خود دارد از حیث سیاسی و اجتماعی و ...
در اینجا ندارد .تا جایی که به آدمی منعطف -ارجتاعی -و بیتوقع و بینظر تبدیل میشود؛ به
چیزی که هرگز در وطن خود منیشد .بعدًا هم جا خوش میکند و مقیم دایم میشود طی مسیری با
استحاله کامل .این سرنوشت یا سرگذشت محتوم اکثر مهاجرین پر مدعا از موطن خود است .دیگر
امور اجتماعی و سیاسی جذابیت ندارند و بهعکس دغدغههای شخصی در اولویت هستند و بلکه
تنها اولویت .حاال دیگر این مهاجر فقط برای دل خود زندگی میکند و برای پیشرفت شخص خود
میکوشد نه برای دیگران ...« :روزنامه دانشگاه ...به موضوعات مشخصی میپرداخت از قبیل
اینکه سیاه بودن در آمریکا چه مفهومی دارد؛ یا زن بودن یا همجنسگرا بودن .مقالههای طوالنی در
باب ...هویت فردی .گوری از خودش میپرسید اودایان اگر بود آیا آنها را بابت این همه خودشیفتگی
و خودمحوری مسخره میکرد یا نه .بابت دغدغه کمتر برای تغییر زندگی دیگران و دغدغه بیشتر
برای اثبات زندگی خود و بهتر کردنش »(الهیری .)164 :و « ...چیزی که خواسته بود به او داده شده
بود .دقیقًا همان آزادیای که دنبالش بود ( »...الهیری .)280 :و هواخواهی آشکار و نهان نویسنده از
فرد و فردیت نه جمع و جمعیت در خالل داستان .و نکته مهمی که الهیری مغفول میگذارد این است
که چه کس منیداند در هند گستردهترین و عمیقترین دمکراسی لیبرالی حاکم است و این اغفالی
بهتانگیز از این واقعیت است که حرف بر سر سلطه تضاد طبقاتی است که در آمریکا نیز بیداد
میکند .نتیجه این نادیده گرفنت و ستایشهای ظریف از آمریکا ،الهیری را به استحقاق جتلیلی
میرساند که رئیس جمهور «باراک اوباما» از وی میکند و بر گردنش مدال میآویزد.
منابع
اول در نیویورک 2013م) .ترجمه امیرمهدی حقیقت .تهران .نشر ماهی.
-1الهیری ،جومپا .گودی( .چاپ ّ
چاپ پنجم .سال .1398
-2دمکراسی مردم ،نشریه ارگان مرکزی حزب کمونیست هند (مارکسیست) .همین نشریه در شماره
سیویک ماه مه 2020خود در مقالهای از «پرابهات پاتنایک» حتلیلی موثق از اوضاع هند به دست میدهد.
به عالوه این که تغییرات آب و هوایی در نواحی مرزی هند با بنگالدش ،اجبار به مهاجرت ،پدیده بردگی
جنسی و قاچاق انسان را افزایش داده است .در این اوضاع و احوال ،دولت مودی متجاوز از یکصد
حتقیق
ِ میلیون کارگر مهاجر بین ایالتی را بدون پرداخت هر مزایایی اخراج کرده است (این عبارت برگرفته از
نگارنده مقاله «مسیر چالهها» است).
انقالبی که مخالف نظام طبقاتی و استبدادی در کشور خود است به کشوری با شدّیدترین تضادها -
ِ روشنفکر
آمریکا -مهاجرت میکند و با همه چیز همراه میشود .از همه فرصتهای ممکن برای تحصیل و دانشاندوزی
استفاده میکند و سپس از صبح تا شب کار میکند .به هیچ چیز هم معترض نیست .چرا که خود را مهمان
فرض میکند که اوضاع کشور میزبان به او ربطی ندارد .تمام آن حساسیتها و توقعاتی را که از سرزمین
مادری خود دارد از حیث سیاسی و اجتماعی و ...در اینجا ندارد .تا جایی که به آدمی منعطف -ارتجاعی -و
بیتوقع و بینظر تبدیل میشود؛ به چیزی که هرگز در وطن خود نمیشد....
دانشی َم ِ
رد بزرگ
آنزمانی که تو از پنجرهی نقرهی ماه دانشی َم ِ
رد بزرگ
چشم زمین
ِ خاک را مینگری ،گوشهی ای تلنگر زده بر پنجرهی نقرهی ماه
ِ
اشک ُد ُرشتی شده است. وطنم حال ُو احوالش را پرسیده از سرِ فخر،
باغ سبزِ وطنت،
آنزمانی که تو در ِ از تو میپرسم من:
جشن میگیری آزادی را، ِ
احوال همسایهی دیوار ب ه دیوارت را حال ُو
پس پنجرهام
در ِ گاهگاهی آیا میپرسی؟
که به دشتستان آزادی ،میگشاید آغوش، باغ همه اخترها را،
تو که میکوشی هموار کنی ،کوچه ِ
چشم حسرتناکیست.
ِ وطنم سر تا پا، هیچ میاندیشی ،که زمین
آنزمانی که تو در باغچهی اندیشه -مادرِ پیرِ پریشاناحوال-
میدهی آبُ ،گ ِل سرخی را با دل ُو جان راههایش همه ناهموار است؟
زیر رگبار مسلسلها صدها ُگ ِل سرخ هیچ میاندیشی ،که به جز خانهی تو
بر زمین میریزند. خون ِ
دل همسایهی دور ُو نزدیک ِ که ز
دانشی َم ِ
رد بزرگ سبز و آباد شدهست ،وطنی دیگر هست؟
تاراج
ِ فخر مفروش به ماه ،که تو را ِ
دست تو خراب؟
یا وطنهائی هم هست به
سرزمینهائی همچون وطنم تو که در کنجی دجن
بر سرِ ماه نشاند. ِ
صاف دانش مینوشی آب از چشمهی
ِ
دستان اندیشهی تو فخر مفروش که و ُگ ِل صد ِ
برگ اندیشه ،بر میافشانی از اخترها
زخم زمین
جای آنکه بنهد مرهم بر ِ تو چه میدانی ای َم ِ
رد بزرگ
وطن دیگر را
ِ سخت حلقوم هزاران کیام
من خسته َ
که ِ
دل تاریکی می ِف ُش َرد.
در ِ رونق اندیشهی تو
ِ تو چه میدانی کز
آه ...بیهوده سخن میگویم بر ِ
دل من چه ستمها رفتهست.
تو چه میدانی آزادی را در وطنم تو چه میدانی ای غرقه در اندیشهی ماه
تیرباران کردند. که صداهای بشکسته در حنجره چیست.
آزادی اندیشه اینک دیریست
ِ تو چه میدانی تو چه میدانی در تاریکی
چنگال خون ِ
آلود دژخیمان زندانیست. ِ زیرِ ِ
دشت شقایقهای زندانیست. وطنم
ِ
دشت دانش تو فقط میخواهی،که ز وطنم غمگین است.
خوش ه چینی باشی ،هم اگر مببی باشد ویرانگر. تو چه میدانی بر روی زمین
شکنجهشکن
دشمن تالش بیهوده میدارد
نصرتاللـه نوح
در بند ،شیر شرزه ،همان شیر است
برای جولیوس فوچیک ،نویسنده کتاب «زیر چوب ه دار»،
این شعله امید ره فرداست از فعالین حزب کمونیست چکسلواکی و عضو جبهه
این مشتعلکنندهی عصیانهاست مقاومت ضد نازی ،که توسط نازیها دستگیر ،شکنجه
این چهرهی شکنجهشکن موجیست و اعدام شد .بعد از پایان جنگ جهانی دوم در جمهوری
سوسیالیستی چکسلواکی از وی به عنوان قهرمان ملی و
موجی خزیده از ِ
دل توفانهاست
مناد مقاومت یاد میشد.
این چهرهها به ناصیهی تاریخ
چون شعلهی مبارزه جاویدند چون شیرِ تیرخورده ُو خونآلود
در زجرگاههای توانفرسا تَن می ِکشد به خاک ،ز سوزِ درد
بخشندهی حرارت ُو امیدند شد ِ
ت شکنجهی دژخیمان از ّ
شام ستمگستر
تا از ورای ِ رخ او زرد لبها کبود ُو ِ
رنگ ِ
دم فردا
سر َبر کشد سپیده ِ ِ
دستبند قپانیست آثارِ
میپروریم در ِ
دل این ظلمت مچ دستانش
بندی کبود بر ِ
«فوچیکها» منونه انسانها شالق بسکه خورده ،خون ُمرده
یکسر ز پشت ،تا کمر ُو رانش
درد
سیامک طاهری استخوان شکسته ،خون َد َله گشته
پرواز نرم ابر سبک بال برفراز کوه ز آهن که خورده بر قلم پایش
تابش خیالوار مهتاب پریدهرنگ بر آمسان کبود با دستبند ،گشته به سقف آونگ
جاری اندیشههای وهمانگیز مجروح گشته یکسره اعضایش
دندان اگر شکسته ،ولیکن لب
صبوری سنگ نیفتاده بر شیب تند کوه مجروح گشته وا نشده از هم
خنکای نسیم بر جان تبدار عاشق خاموش و رازدار ،بجا مانده
و انعکاس گرم خنده کودک به چهره مادر
ُمهرِ سکوت خورده ُو مستحکم
غیر از دلی ز خشم ُو غضب لبریز
قاتالن ابر وباد وماه وخورشید
سالم منانده عضو دگر او را
عاشق ومعشوق را میکشند
آری ،شکنجه باز منیدارد
کودک و مادر را میکشند
از ِ
راه خویش ،ملت حقجو را
دردی نشسته به سینه این مسبل مقاومت خلق است
تاراج زندگی است. «فوچیک» خلق ماست بهزجنیر است
آزمندانه امپریالیسم جهانی با نقض علنی همه حقوق بینامللل و منشور حقوق بشر علیه مردم فلسطین
است که از بیش از یک قرن گذشته با هدف مصادره کامل سرزمین فلسطین علیه ساکنان واقعی آن
جریان داشته است .خشونت و اعمال زوری که بهدرستی از ابتدا با مقاومت سرسختانه و حماسی زنان
و مردان ،پیر و جوان و کودک فلسطینی در شهر و روستا مواجه بوده است .مقاومتی که به قول لیال خالد
از رهبران برجسته جنبش مقاومت فلسطین ،در ژن مردم فلسطین است.
از این رو ،امسال در بزرگداشت ۸مارس روز جهانی همبستگی زنان ،با ادای احترام به خلق
شکستناپذیر فلسطین ،نگاهی خواهیم داشت بر نقش بیبدیل زنان فلسطینی در جنبش مقاومت
این سرزمین.
واقعیات عینی
عملیات طوفان االقصی ،که بهدرستی به عنوان نقطه عطفی در تغییر معادالت جهانی ارزیابی
شده است ،همانطور که دبیرکل سازمان ملل نیز ناچار به اعتراف آن شد ،در خالء صورت نگرفت.
این نقطه عطف تاریخی محصول ادامه روند تاریخی بیش از یک سده سرزمین فلسطین متأثر از
مجموعهای از واقعیات عینی است.
-همان واقعیات عینی که پیش از هر چیز ،مقاومت و مبارزه مردم فلسطین را علیه استعمارگران
بریتانیا ،غارتگران و متجاوزان امپریالیستی صهیونیستی تا به امروز تداوم بخشیدهاند؛
-همان واقعیات عینی که زنان روستایی بیسواد فلسطینی را یک قرن پیش به مقاومتی
هوشمندانه و جسورانه علیه استعمار بریتانیا رهنمون شدند؛
-همان واقعیات عینی که زنان فلسطینی را با باور به توان تأثیرگذاری خود ،در درک اهمیت
قدرت تودهها ،ضرورت ایجاد تشکلها ،سازماندهی و بسیج مردم ،و نیز آگاهیبخشی تودههای
زنان ،در جایگاه اولینها در بیش از یک قرن گذشته در منطقه قرار دادهاند؛
-همان واقعیات عینی که مادرها و مادربزرگهای فلسطینی را در جایگاه بهترین روایان و
ناقالن تاریخ و فرهنگ این مردم برای فرزندان و نوههای خود نشاندهاند تا ِعرق میهندوستی و
زیباترین ویژگیهای عزت و شرف انسانی در دفاع از سرزمین و مقاومت در برابر بیعدالتی و ظلم،
عشق به همنوع و عشق به آزادی را در وجود کودکان این سرزمین بارور سازند؛
-همان واقعیات عینی که زنان فلسطینی را به شرکت در مبارزات مسلحانه علیه استعمارگران
و اشغالگران سوق دادهاند؛
قهرمان شهید) و َع َهد متیمیها
۸
ِ -همان واقعیات عینی که پدران رزان جنارها (پرستار
۷
(دختر جسور و با شهامت فلسطینی) را به پشتیبانی افتخارآمیز و تشویق دختران خود جهت قبول
مسئولیت و ایفای نقش در جنبش مقاومت فلسطین و دفاع از مرزهای انسانی خود جلب کردهاند؛
-همان واقعیات عینی که سببساز تغییر نگاه مردان عرب نسبت به معضل جتاوز دشمن به
زنان و دختران شدهاند تا این عمل غیرانسانی و شنیع دشمن را نه مایه آبروریزی خانوادگی ،بلکه
نشانه مقاومت و استواری زنان خود بدانند؛
-همان واقعیات عینی که از دردناکترین دقایق مادران داغدار فلسطینی هنگام آخرین وداع
با فرزند ،جلوهگاهی از شکستناپذیری خلقی را در دیدرس دشمن برمیافرازند تا باور به پیروزی او
را با چالش مواجه منایند؛
-همان واقعیات عینی که زنان فلسطینی را با استفاده از باغچههای کوچک خانهشان در
صف اول حتریمکنندگان رژیم اشغالگر اسرائیل و غاصبان سرزمین خود قرار دادهاند؛
-همان واقعیات عینی که برخی از زنان و دختران فلسطینی را برای انتقام از دشمن به عملیات
۹
هولناک انتحاری وامیدارند؛
-همان واقعیات عینی که فمینیسم غربی و نگاه فمینیستی به جنبش زنان فلسطین را با
ورشکستگی مواجه ساختهاند؛
-و مهمتر از همه ،همان واقعیات عینی که زنان فلسطینی را با حضور در رهبری جنبش مقاومت
فلسطین به ایفای نقشی انکارناپذیر برای غلبه بر تفرقه میان نیروهای مبارز فلسطینی با تعلقات
مذهبی و غیرمذهبی و ایجاد وحدت عمل آنها رهنمون شدهاند.
تنها در چارچوب مبارزات ملی آنها امکانپذیر است .زنان فلسطینی مستقل از مبارزات ملی برای
آزادی سرزمین ،برای آزادی خود صفآرایی جداگانهای نداشتهاند؛ اما در عمل موفق شدهاند تا با
حضوری فعال و تعیینکننده در مبارزه برای رهاسازی سرزمینشان از دست اشغالگران ،بسیاری از
موانع سنتگرایانه و محافظهکارانه در برابر پیشرفت زنان را از پیش پا بردارند و به جایگاه شایسته
و برابر خود در جامعه فلسطینی دست یابند .این جایگاه و اعتماد به نفس آگاهانه زنان فلسطین در
انتخاب راهها و شیوههای مبارزاتی نتیجه شناخت عمیق آنها از دشمن اصلی و ترفندهای آن است؛
و دشمن اصلی به تأکید لیال خالد ،عضو شورای مرکزی جبهه خلق برای آزادی فلسطین ،چیزی جز
امپریالیسم و رژیم صهیونیستی اسرائیل نیست .از این رو کارزارهای هدفمند و موذیانه محافل
غربی و فمینیستی حتت پوشش دفاع از «حقوق جنسیتی» زنان عرب ،همواره با بیاعتنایی زنان
فلسطینی مواجه بوده است .این بیاعتنایی هوشمندانه در نامه احتادیه عمومی زنان فلسطین در
پاسخ به دعوت کارزار حقوق بشر فلسطین برای سخنرانی درباره زنان فلسطین در کنفرانس کپنهاگ
در ژوئیه ،۱۹۸۰به روشنی بیان شده است :زنان فلسطینی نیز مانند سایر فلسطینیها از اشغال رجن
میبرند و منیخواهند مورد توجه ویژه قرار گیرند.
۱۰
برای ام خلیل ۶۰ساله که ۴۴سال پیش با دو پسرش در تبعید و یکی در زندان ،و شش بار
زندانی شدن خود ،یکی از منادهای سرپیچی از اشغال است ،نگرانی اجتماعی و ناسیونالیسم
جداییناپذیرند« :این راهی است برای آزادی سرزمین ما».
۱۱
شم طبیعی بهواسطه وابستگی حیاتیشان به کار کشاورزی و محصوالت خود ،برای حفاظت از
با ّ
خانواده ،زمین و روستاهایشان در برابر دشمن به پا خاستند .آنها در مسیرهای روزانه برای تهیه
آب ،سالح و آذوقه به مردان در پناهگاهها میرساندند؛ اخبار و اطالعات مربوط به دشمن را در
میان رزمندگان و ساکنین نقاط دیگر منتشر میکردند و برای حفظ و ایجاد رابطه بین گروههای
رزمنده تالش میکردند .تعدادی از آنها به دلیل قاچاق اسلحه و مواد منفجره و پنهان کردن آنها،
ِ
مقاومت حتت بهدست مأموران انگلیسی دستگیر و زندانی میشدند .بسیاری از رزمندگان
پیگرد مأموران بریتانیایی در شهرها ،مدتهای طوالنی با کمک و مراقبت زنان روستایی ،در
خانههای آنها مخفیانه زندگی میکردند.
یک منون ه شورانگیز از روحیه مقاومت و هشیاری زنان روستایی به زمانی بازمیگردد که
مأموران انگلیسی برای خلع سالح روستاییان ،به آنها دستور دادند تا سالحهایشان را تسلیم کنند.
اما ،در موارد بسیاری زنان روستایی مانع از تسلیم سالحها میشدند .در روستایی در حیفا زنان
با گفنت اینکه «ما این سالحها را خاک میکنیم تا بپوسند اما تسلیم دشمن منیکنیم» ،از مردان
خواستند تا سالحهایشان را به آنها بدهند.
۱۲
بسپارد و به دولت خود بگوید :مادران ،دختران ،و خواهران قربانیان عرب در اینجا جمع شدهاند تا
جهان را به شهادت خیانت انگلیسیها فرا بخوانند .ما میخواهیم تا همه اعراب به خاطر بسپارند
۱۳
که عامل رجن و فالکت ما ،انگلیسیها هستند و آنها باید از این ،درس عبرت بگیرند».
قرین شورشها و اعتصابهای متعددی است که در رهبری آنها ،زنان
دوران استعمار بریتانیا ِ
سهم درخوری دارند .تعدادی از زنان در قاچاق اسلحه و مهمات برای نیروهای چریكی فلسطین
دست داشتند .اندکی پیش از مبارزات مسلحانه در ،۱۹۴۸زنان در سازمانی به نام زهرات العقوان
(گل داودی مسبل آغازی نو) ،ضمن ارائه خدمات ارزشمند پزشکی ،تهیه غذا ،آب و مهمات برای
شورشیان ،با دستان خود زمین را برای ساخنت سنگرها حفر میکردند .بسیاری از آنها قهرمانانه در
جنگ مسلحانه شرکت جستند .حلوا زیدان که شاهد کشته شدن همسر و پسرش در نبرد با نیروهای
۱۴
صهیونیست بود ،خود نیز در ادامه این نبرد کشته شد.
در پی جنگ ۱۹۴۸و اخراج بیش از یک میلیون فلسطینی از خانههای خود و کشته شدن
تعداد زیادی از مردان ،زنان فلسطینی اغلب برای اولین بار ،برای تأمین معاش خانواده وارد
بازار کار شدند .چند سال بعد ،زنان برای غلبه بر مشکالت پناهندگان جدید فلسطینی و کمک به
آنها ،سازمانها و نهادهایی چون پرورشگاهها ،خانههای رفاه برای کودکان و جوانان ،اجنمنهای
زنانه برای امور گوناگون مانند حمایت از مجروحان ،اجنمن اشتغال آوارگان فلسطینی در دمشق ،و
احتادیه زنان عرب در لبنان را تشکیل دادند .در سالهای ،۱۹۶۷-۱۹۴۸فعالیتهای گروهی زنان
فلسطین ،از جمله زنانی که اعضای خانوادهشان در زندانهای اسرائیل بودند ،شامل سازماندهی
تظاهرات ،حتصنها و اعتصابات در شهرها و مناطق مختلف فلسطین اشغالی میشد .این حترکات
همواره با یورش مأموران اسرائیلی به کشته و مجروح شدن و دستگیری عدهای از آنها منجر میشد.
شکست کشورهای عربی در جنگهای شش روزه با اسرائیل در ژوئن ،۱۹۶۷موجب روی
آوردن جنبش مقاومت فلسطین به فعالیتهای چریکی مسلحانه شد .در کمتر از یک سال تعداد
قابل توجهی از زنان فلسطینی به صفوف چریکها پیوستند .در ژانویه ،۱۹۶۸پنج زن در نابلس به
دلیل مقاومت و پناه دادن به اعضای فتح دستگیر شدند و تظاهرات ۳۰۰زن فلسطینی در اعتراض به
رژه نظامی اسرائیل در بیتاملقدس ،با یورش سربازان اسرائیلی به زخمی و دستگیر شدن تعدادی
از آنها اجنامید.
در ژانویه ،۱۹۶۹تعداد زیادی از زنان با حتصن در مقابل زندانها و بازداشتگاههای اسرائیل،
خواستار آزادی شوهران ،برادران و پسران زندانی خود شدند .این بار نیز یورش پلیس تعدادی زخمی
و کشته از زنان بر جای گذاشت.
کشته شدن ۶۵زن بین سالهای ۱۹۶۷تا ۱۹۷۰تنها در منطقه غزه ،نشاندهنده میزان مشارکت
زنان در مقاومت علیه اشغال و اشغالگری است.
دختران نوجوان و دانشآموز نیز هرگز از میدان مقاومت دور نبودهاند .نیویورک تایمز در ۳
فوریه ۱۹۶۹از تظاهراتی گزارش داد که طی آن مأموران اسرائیلی بین ۲تا ۳هزار دانشآموز را از
مدارس مختلف دخترانه دستگیر کردند .بنا بر این گزارش ،دختران با پرتاب سنگ و بسنت خیابانها،
ترافیک را متوقف کردند .ما همه فدایی هستیم ،یکی از شعارهای دانشآموزان تظاهرکننده بود.
در همین سالها ،در یک بازه زمانی بیش از ۵۰۰زندانی سیاسی ۱۶-۱۴ساله تنها در زندان زنان
۱۴
نابلس بودند.
اتل مانین ،نویسنده انگلیسی ،در مقالهای پیرامون مقاومت زنان فلسطینی در برابر اشغالگری
اسرائیل ،در مارس ۱۹۶۹نوشت:
«هرکس که هنوز معتقد است زن عرب عقبمانده و ترسو است ،حتمًا باید از گزارشهای
ماههای اول سال جاری بیخبر مانده باشد .اشغال باعث مقاومت میشود و زنان و دختران عرب به
شکل فزایندهای راهی برای اعتراض به سرکوب خشونتبار دشمن و امتناع از همکاری با آن خواهند
یافت .و این ،برخالف تصور عمومی ،قطعًا از روحیه قوی و اعتماد به نفس باالی «زن عرب» هم به
حلاظ جسمی هم به حلاظ شجاعت اخالقی آن سرچشمه میگیرد».
۱۴
و وحشیانه اسرائیل پاسخ داده شد .در نتیجه این سرکوب بیش از ۱۳۰۰نفر کشته و دهها هزار نفر
مجروح و دستگیر شدند .دستگیریهای گسترده ،تبعید و کشتار دستهجمعی مردان فلسطینی بهویژه
از میان رهبران انتفاضه ،موجب بروز خالئی در رهبری این قیام شد .اما ورود قدرمتند ،مصمم و
مسئوالنه زنان برای ادامه رهبری انتفاضه اول که تا سال ۱۹۹۲ادامه یافت ،به سرعت این خالء را پر
کرد .نقش بارز زنان در انتفاضه چنان چشمگیر بود که بنا بر آمارها ،حدود ۳۰درصد کشتهشدگان و
۱۵
مجروحان و نیز حدود نیمی از اسرا در زندانهای اسرائیل در این سالها زنان بودند.
نایال آئیش از اعضای جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین در فیلم مستند نایال و قیام به
کارگردانی فیلمساز برزیلی جولیا باچا ،درباره انتفاضه اول میگوید :در زندان بودم که قدرت
باورنکردنی همبستگی زنانه را آموختم .یکی از همبندیهای من این همبستگی را به طناب حمایت
در کوهنوردی تشبیه میکرد که میتوانیم با کمک آن ،انسانیت خود را حفظ کنیم .بعد از آزادیام
از زندان ،من و زنان دیگر این «طناب» را برای حتکیم ستون فقرات انتفاضه گسترش دادیم .همه
جناحهای عمده فلسطینی با تشکیل کمیتههای زنان ،فعالیتهای سیاسی خود را زیر پوشش
آموزشهای خانهداری اجنام میدادند .حتت رهبری انتفاضه توسط همین کمیتهها ،زنان بیشماری
با همکاری رهبری متحد ملی به قیام مردمی پیوستند .زنان همراه با سازماندهی اعتصابات مدنی
در سرتاسر سرزمینهای اشغالی ،برای حفظ و حتقق ایده یک کشور مستقل فلسطینی مبارزه
میکردند .این کمیتهها تیمهای پزشکی برای ارائه مراقبتهای بهداشتی و نیز آموزش امور پزشکی
به زنان ،اولین حتریم گسترده محصوالت اسرائیلی ،و ایجاد تعاونیهای کشاورزی را سازماندهی
کردند.
۱۶
فره کوتینه ،بنیانگذار مفتاح ۴۸برای بازگشت ۷/۴میلیون آواره فلسطینی ،مینویسد:
ّ
بایکوت اسرائیل و امتناع از پرداخت مالیات حتمیلی در دستورکار این دوره اعتصابات گسترده
سیاسی قرار داشت .قوانین نظامی اشغالگران ،کشت میوه و سبزیجات توسط فلسطینیان را حتی
برای مصرف شخصی ممنوع کرد .به این دلیل مردم ما باالجبار به کاالها و محصوالت اسرائیل
وابسته بودند .در پاسخ به این ممنوعیت ،حتریم کاالهای اسرائیلی توسط زنان فلسطین به اجرا
درآمد .آنها دههها پیش از آغاز جنبش مردمی بیدیاس (بایکوت ،عدم سرمایهگذاری و حتریم)،
اولین بایکوت جمعی علیه اسرائیل را به راه انداختند و برخالف قوانین محدودکننده اسرائیل ،به
زنان آموزش دادند تا مواد غذایی مورد نیازشان را در باغچههای حیاط خانه بکارند و تعاونیهای
کشاورزی را تشکیل دهند.
کوتینه اضافه میکند :زمانی که اسرائیل مدارس و دانشگاههای فلسطین را برای تضعیف
بسیج سیاسی جوانان بست ،زنان فلسطینی با سازماندهی کالسهای آموزشی به تدریس در
۱۷
زیرزمینها و ساختمانهای متروک پرداختند.
نایال آئیش تأکید میکند :در واقع برای رسیدگی به هر مشکلی که در سطح دولتی پیش میآمد،
کمیتههای محلی ایجاد میکردیم .انتفاضه فراتر از یک انقالب سیاسی ،یک انقالب اجتماعی
را میان زنان برانگیخت .نسلی از زنان ،همزمان با فاصله گرفنت از «الگوی سنتی» خود ،چگونه
مستقل بودن را نیز یاد میگرفتند .چهره جدید مقاومت فلسطین دیگر ساف (سازمان آزادیبخش
فلسطین) تبعیدی در تونس نبود ،بلکه جنبشی تودهای حتت رهبری زنان بود .آنها اطمینان داشتند که
انتفاضه موفق خواهد شد و مخالفت مستمر تودهای با اشغالگری ،اسرائیل را مجبور به عقبنشینی
خواهد کرد».
۱۶
امضای توافق اسلو توسط ساف و تشکیل حکومت خودگردان ،برای مدتی موجب تضعیف
مبارزه متشکل زنان شد .در انتفاضه دوم که از ۲۸سپتامبر ۲۰۰۰شروع شد ،زنان فلسطینی با
رساندن خود از پشت جبهه به خط مقدم مبارزه ،به رویایی چهره به چهره با اشغالگران نیز خطر کردند.
آنها در تیررس سربازان اسرائیلی با سنگهای آتشین تانکهای دشمن را هدف قرار میدادند .در
سال ،۲۰۰۵در غزه و کرانه باختری ۹۶زن کشته شدند.
متحد کردن تالشها و همسو کردن فعالیتهای گوناگون برای پرهیز از اختالفهای سیاسی
میان سازمانهای بزرگ و رجحان کیفیت بر کمیت هنگام ایجاد نهادها و تشکلهای مختلف،
۱۵
بخشی از رویکرد زنان در این دوران بود.
شنیعترین انواع شکنجه که برای شکسنت روحی زندانی و وادار کردن او به همکاری به کار میرود،
جتاوز جنسی است .این نوع شکنجه به ویژه در یک جامعه سنتی میتواند پیامدهایی بس طوالنیتر
و دشوارتر از دوران زندان داشته باشد.
مانیتور یورومد در ۱۷دسامبر ۲۰۲۳گزارش داد ،بنا بر اظهارات شاهدان ،زنان زندانی به جتاوز
جنسی تهدید میشوند و مردان فلسطینی ،از جمله کودکان دهساله و افراد مسن باالی ۷۰سال را با
زور وادار میکنند تا لباسهای خود را بهجز لباسهای زیر درآورند و به شکلی حتقیرآمیز در مقابل
زنان بازداشت شده در استادیوم بایستند .ارتش اسرائیل عامدانه فیلمها و عکسهای تکاندهنده
آنها را منتشر میکند تا حتقیر و توهین به زندانیان فلسطینی – اعم از غیرنظامیان زن و مرد – را به
منایش بگذارد .این تالشی برای غیرانسانی نشان دادن فلسطینیها و سلب حیثیت آنهاست.
۱۸
جتاوز جنسی به عنوان یک سالح مهم جنگی با هدف مطیع ساخنت زنان و ایجاد ترس در جامعه
بزرگتر به کار گرفته میشود .دکتر آزاده ثبوت ،پژوهشگر عدالت انتقالی و مطالعات صلح ،پیرامون
جتاوز به زنان در زندانهای اسرائیل و تغییر رویکرد جامعه فلسطین با این معضل ،توضیحات قابل
تأملی ارائه میدهد .در پروژه دو ساله نسلکشی در فلسطین بین سالهای ،۱۹۴۷-۱۹۴۶مقاومت
ساکنان برای ماندن در خانه و روستای خود به کشته شدن مردان و جتاوز به زنان آنها میاجنامید.
در چنین جو وحشتی مردان فلسطین ترجیح میدادند خانه و روستای خود را ترک کنند تا شاهد جتاوز
به زنان خود نباشند .در آن سالها به روایت یک زن مبارز فلسطینی ،دفاع از زنان و دختران در
مقابل متجاوزین ،به کابوسی برای مردان تبدیل شده بود .مردها ،حتی رهبران مبارزات ،به طرز
بیمارگونهای نگران دفاع از حیثیت زنان در مقابل اسرائیلیها بودند؛ اما پس از مدتی دریافتند،
ادامه این واکنش به آنچه دشمن برای وادار کردن مردم فلسطین به تسلیم و دست شسنت آنها از آرمان
و حقوقشان اجنام میدهد ،افتادن در همان دامی است که هدف نهایی دشمن است.
جتاوز به زنان فلسطینی از جمله در زندانها و شکنجهگاههای اسرائیل ،گذشته از آزار،
اذیت ،حتقیر و توهین به آنها ،روشی برای وادار کردن زنان یا مردان خانوادهشان برای همکاری با
دستگاههای امنیتی نظامی اسرائیل طی متامی این سالها تا به امروز بوده است .بنابراین جتاوز
نظامیان یا زندانبانان اسرائیلی به زن فلسطینی ،نشاندهنده مقاومت و ایمان آن زن به آرمان خود
و هموطنانش است .قبول و درک فزاینده این ارزیابی میان مردان فلسطینی که جتاوز نه به معنای
از دست رفنت آبرو و حیثیت بلکه نشانهای از مقاومت زنان در مقابل دشمن است ،موجب شد تا
ضمن همدلی با زنان قربانی و حمایت از آنها ،در خانههای خود مبانند و به مقاومت برای حفظ
سرزمینشان در برابر دشمن ادامه دهند .اگر تا پیش از دهه شصت میالدی زنی که مورد جتاوز قرار
میگرفت ،نشانهای از شکست و لکهدار شدن حیثیت خانواده فلسطینی بود ،در تعریف جدید مناد
ابراهیم نابلسی و مادرش که بعد از کشته شدن پسرش سالح به دست گرفت
میگفت« :ابراهیم منرده است ،امروز اینجا صد ابراهیم داریم .همه شما فرزند من و ابراهیم من
۱۹
هستید»...
دکتر آزاده ثبوت تصریح میکند :این جزئی از فرهنگ مقاومت مردم فلسطین است .هبا زقوت
زن هنرمند نقاش فلسطینی که در مببارانهای اخیر اسرائیل همراه دو فرزندش کشته شد ،درباره این
فرهنگ نوشته بود :ما همیشه گریانیم ،زیرا میدانیم که آن حلظه فرا خواهد رسید ،حلظهای که باید
قاتالن عزیزان ما هستند که چنین انتخاب
ِ با خیانت به غم خود بهجای سوگواری شادی کنیم .این
دشواری را بر ما حتمیل میکنند .ما با صدای بلند شادی میکنیم تا حتی یک حلظه به دشمنان اجازه
این توهم را ندهیم که ما را شکست دادهاند .اگر زنده باشیم ،در روز آزادی گریهها خواهیم کرد و برای
کسانی که در تشییع پیکرشان مجبور به شادی شدیم ،با شکوه و افتخار سوگواری خواهیم منود.
۱۲
همه آنچه در این سطور آمده است ،تنها تصویر بسیار کوچکی از مبارزات زنان فلسطین است
که با آگاهی و شناخت عمیق از دشمن ،شجاعت و فداکاری ،عزم و اراده خللناپذیر ،تسلیمناپذیری
و ایمان ،حماسهای با شکوه را در تاریخ مبارزات رهاییبخش ضد استعماری و ضد امپریالیستی
خلقهای سراسر جهان رقم زدهاند .حماسهای که تا امروز در ویرانههای غرقه در خون غزه و کرانه
باختری با سلحشوری و مقاومت سرسختانه مردان و زنان و کودکان فلسطینی در برابر اوج بربریت
و توحش امپریالیستی و صهیونیستی همچنان جاری است و به گفته بسیاری از ناظران ،واژهها
در ادبیات کنونی جهان قادر به وصف آن نیستند .حماسهای که اپیزودهای بیشمار درسآموزی
برای متام زنان و مردان آزادیخواه و عدالتجو در گوشه گوشه جهان دارد .و بیتردید درسآموزترین
اپیزود آن ،احتاد عمل همه نیروهایی است که به آرمانی مشترک برای ایجاد جهانی در صلح و
عدالت باور دارند.
درود بر خلق شکستناپذیر فلسطین! درود بر زنان قهرمان نقشآفرین فلسطین!
َ .۸ع َهد متیمی ،در دسامبر ،۲۰۱۷دختر ۱۶سالهای بود که به یک سرباز اسرائیلی به دلیل آزار و اذیت برادرش سیلی زد.
او دستگیر و زندانی شد .عهد که بعدًا نیز بارها زندانی شده است ،یکی از چهرههای شناخته شده زنان فلسطین در جهان
است .پدر عهد ،نیز که خود بارها در زندانهای اسرائیل بوده ،در سال ۲۰۱۹به ُرز ِپ ِچسکی نویسنده کتاب «سرزمینی
با مردم» با اشاره به دخترش گفت« :تنها روی او مترکز نکن .همه زنهای ما اینطور هستند! زنان قهرمان هستند .آنها
میایستند و میجنگند».
https//:monthlyreview.org/press/colonial-dreams-racist-nightmares-liberated-futures-excerpted-
introduction-to-a-land-with-a-people/
.۹برای منونه ،در ۴اکتبر ۲۰۰۳رخ داد ،حنادی تیسیر جرادات که در اوایل تابستان شاهد کشته شدن برادر و پسر عمویش
در ورودی خانهشان در جنین بود ،با منفجر کردن خود در رستورانی در حیفا در اسرائیل دست کم ۱۹نفر را کشت.
�10&11. Encounters with Palestinian Women under Occupation. Rosemary Sayigh, Journal of Pal
estine Studies, Summer 1981
.۱۲دکتر آزاده ثبوت در سومین نشست مجازی رادیو مردم نگار :خوانشی فمینیستی از صد سال مبارزه ضد استعماری
در فلسطین
https//:youtu.be/gK0_bKdi1uA?si=ievrMEOxDBCwiA_g
13. Palestinian Women Fighting Two Battles, Susan Muaddi Darraj. Monthly Review, May 2004
14. The Struggle of Palestinian Women, Palestine National Assembly Research Center ،Palestine
Liberation Organization, Beirut - September 1975.
https/www.freedomarchives.org/Documents/Finder/DOC12_scans/12.struggle.palestinian.wom-
en.1975
.۱۵نقش و جایگاه زنان در نهضت فلسطین .فصلنامه علمی پژوهشی زن و فرهنگ ،سال چهارم .شماره سیزدهم ،پاییز
.۱۳۹۱
16. Naila and the Uprising: Women of the First Intifada. Khelil Bouarrouj. palestine-studies.org,
January 21 2018
17. The New Arab, 08 Mar, 2023, https://www.newarab.com/opinion/iwd-remembering-palestinian-
womens-resistance
.۱۸زنان در زندانهای اسرائیل .مجله هفته ۱۶ ،دی .۱۴۰۲
مادر-شهید-ابراهیم-النابلسی-پسرم-پیروز-شد19.https://www.iribnews.ir/fa/news/3536884/
درآمد:
بیش از یک سده از حاکمیت استعماری بریتانیایی و سپس اشغالگری امپریالیستی
صهیونیستی اسرائیل بر سرزمین فلسطین از ابتدا با مقاومت حتسینبرانگیز مردم فلسطین همراه
بوده است .در این مقاومت زنان فلسطین همواره نقش سیاسی اجتماعی ارزندهای ایفا کردهاند
و لیال خالد در شش دهه اخیر ،شاید شناختهشدهترین چهره آنها باشد .لیال امروز ،هم مناد تعهد و
فداکاری برای بسیاری از زنان جوان فلسطینی ،وهم منادی از تأثیرگذارترین زنان مبارز چپ پس از
جنگ جهانی دوم در مبارزات رهاییبخش ضدامپریالیستی در سطح جهانی است .او الهامبخش
همه زنانی است که برای استقالل ،آزادی و عدالت اجتماعی تالش میکنند .شهرت اولیه لیال خالد،
عضو شورای مرکزی جبهه خلق برای آزادی فلسطین ( ،PFLPاز این پس جبهه) ،به دو هواپیماربایی
متهورانه در سالهای ۱۹۶۹و ۱۹۷۰باز میگردد .او هماکنون در آستانه هشتاد سالگی ،استوار و
خستگیناپذیر در رهبری انقالب فلسطین حضوری فعال دارد.
۸مارس ،روز همبستگی جهانی زنان ،و همزمانی آن با نسلکشی بربرمنشانه امپریالیستی
صهیونیستی مردم فلسطین ،زمان مناسبی است برای گذری کوتاه بر زندگی لیال خالد و آشنایی با
نظرات او پیرامون نبرد سختی که به گمان وی ،تنها کلید پیروزی آن وحدت متامی مردم فلسطین از
همه جناحهاست .وی در ۱۴اکتبر ۲۲( ۲۰۲۳مهر ،)۱۴۰۲یک هفته پس از آغاز توفان االقصی و آغاز
مبباران وحشیانه غزه توسط اسرائیل ،در سومین کنفرانس بیناملللی معضالت بشریت در آفریقای
جنوبی خطاب به خبرنگاران گفت« :ابتدا باید بگویم :مردم ما از هم متفرق نیستند ...ما همیشه
مردم حتت اشغال نوعی سالح است».
خواهان وحدت ملی بودهایم .زیرا احتاد نیز برای ِ
تأکید لیال خالد ،به عنوان چهره بیناملللی جبهه خلق برای آزادی فلسطین ،بر ضرورت
احتاد میان گروههای گوناگون فلسطینی ،بهویژه میان حماس و فتح یک اشاره ضروری و
اصولی است و مؤید مواضع «دانش و امید» و همفکران بیناملللی ما در سراسر جهان پیرامون
مسئله فلسطین است.
نوشته زیر ،به شکل روایت گونهای از زبان خود او ،بر پایه چندین گفتار ویدیویی و نوشتاری
لیال خالد به زبان انگلیسی و نیز گفتگوها با و نوشتههایی درباره او در مطبوعات فارسی زبان طی
بیش از دو دهه اخیر ،تهیه و تنظیم شده است.
***
بعد از انتشار خبر کشتار دیریاسین ،مادر که وحشتزده بود ،گفت به لبنان میرویم .معمو ً
ال
تابستانها به لبنان میرفتیم ،اما حاال ماه آوریل بود! هشت بچه بودیم .موقع حرکت ،مادر بچهها
را شمرد و مرا پیدا نکرد .ماشین آمده بود تا ما را به لبنان ببرد .او مرا صدا میزد و من جواب
منیدادم .آخر ،مرا کنار سبد خرما پیدا کرد .در جواب اعتراض او که چرا جواب منیدادم ،گفتم:
میترسم یهودیها خرماهای ما را بردارند .اینها را پدر برای ما آورده نه برای آنها ،منیخواهم اینجا
مباند .من اشتباه نکردم که گفتم یهودیها ،چون ما همسایههای یهودی داشتیم و دوست من تامارا
هم یهودی بود .منظورم از یهودی آنهایی بودند که از خارج میآمدند ،نه همسایههایمان که همه در
کنار هم زندگی میکردیم .در حالی که من و مادر مشغول کلنجار بودیم ،گلولهای در باغچه حیاط ما
منفجر شد .چند حلظه بعد ،مادر تامارا به مادرم گفت ،دعوایش نکن .این بچه جان شما را جنات
داد .اگر در باغچه بودید ،همه تکه تکه شده بودید .موقع رفنت از مادر پرسیدم تامارا و مادرش هم
با ما میآیند ،گفت :نه!
در راه لبنان مادر گریه میکرد .ما هم گریه میکردیم .چون او همان چیزی را میدید که ما
میدیدیم .ما در ماشین بودیم ،اما تعداد زیادی پیر و جوان ،کوچک و بزرگ ،و زن و مرد برای یافنت
سرپناهی ،پای پیاده ،خانه و شهر خود را با وضع رقتباری ترک میکردند....
مادر ما را به خانه عمویش در جنوب لبنان برد .در خانه عمو درخت پرتقال بود .تا آمدم پرتقال
بچینم ،مادر فریاد زد :اجازه نداری به آنها دست بزنی .اینها مال ما نیست .پرتقالهای ما در
حیفا است.
در این روزها ،پدر نبود و مادر منیدانست او و همرزمانش کجا هستند .بعدها فهمیدیم که آنها
در اردوگاهی در مصر زندانی بودند.
برای یک کودک در هر جای دنیا ،بیرون رانده شدن از سرزمین مادری ،یک مصیبت و به خودی
خود یک فاجعه و یک نکبت است .و این نکبت برای فلسطینیها از ۷۵سال پیش تا امروز همواره
جاری بوده است.
مردم فلسطین ،بهویژه آوارگان ،در شرایط بسیار دشوار و مملو از محرومیت قرار گرفته بودند.
مادر این محرومیتها ،محرومیت از سرزمین مادری بود .خانواده پر تعداد ما هم در این ایام نکبت،
ِ
تافته جدابافتهای نبود .بیشتر آوارگان در چادرهایی زندگی میکردند که هیچ چیز نداشتند.
مدرسه من و ۱۱۹کودک دیگر یک چادر بود .به دلیل تنگدستی ،باید وسایل درسیمان را به
طور مشترک استفاده میکردیم :هر کدام نصف مداد ،نصف پاککن ... ،و یک کتاب برای دو نفر.
من کودک سخت بود .وقتی از مادر میپرسیدم چرا؟ میگفت
با بقیه فرق داشتیم و فهمیدن آن برای ِ
برای اینکه در حیفا نیستیم؛ در خانه خودمان نیستیم .مادر در حالی که به چادرهای پناهندگان،
کنار دریا در نزدیکی ما نگاه میکرد ،میگفت :ببین مردم درآن چادرها زندگی میکنند ،اما خدا را
شکر تو زیر سقف زندگی میکنی .دیگر از این سؤالها نکن!
این زندگی آوارگان در نتیجه محروم شدن از وطن است ،چه ۷۵سال پیش و چه امروز .وطن
هویت هر کسی است و بدون آن عددی بیش نیست.
تفنگداران دریایى ایاالت متحده و ارتش لبنان برای سرکوب شورشى علیه رئیسجمهور لبنان،
که اعضاى خانواده من هم در آن شرکت داشتند ،وارد شهر شده بودند .وظیفه من بردن غذا براى
اعضای خانواده در زندان بود .سربازان به یک دختر ۱۴ساله غذا در دست ،اجازه عبور مىدادند.
مادر مانند دیگر مادران فلسطینى همیشه میگفت« :ما روزى به فلسطین بازمىگردیم» .این
بازگشت غیرقابل مذاکره ،چون باوری مقدسَ ،م َلکه ذهن ما کودکان فلسطینی
ِ جمله به معنای حق
میشد .یک شاعر فلسطینى میگوید« :هر کودکى در سرزمینى زاده مىشود ،ولى در فلسطین،
سرزمین در درون کودکان زاده مىشود».
با این حال مادر ،نگران از بدنام شدن دخترانش بهدلیل همراهی با مردان ،با حضور ما در
«جنبش ملى عرب» مخالف بود .نگاه مادر ،نگاهی سنتی به ادامه حتصیل دختران در مراحل باالتر
بود و میگفت« :این مدارک را براى چه مىخواهى ،براى آویخنت در آشپزخانه؟» پس از آنکه با منرات
عالی برای ادامه حتصیل در رشته کشاورزی پذیرفته شدم ،در پاسخ به «صدای آمریکا» درباره دلیل
انتخاب این رشته گفتم« :ما به فلسطین بازخواهیم گشت .اسرائیلىها مانع ما خواهند شد .جنگى
درخواهد گرفت و اسرائیلىها درختها را خواهند سوزاند .میخواهم پس از پیروزی ،سرزمینم را به
درختزاری براى همگان تبدیل کنم ».برنامه زنده بود و خبرنگار صدای آمریکا نتوانست کاری برای
سانسور آن اجنام دهد.
برای رفنت به دانشگاه و حتقق رویاهایم برای آبادانی وطنم باید با مادر ،اداره مبارزه با قحطى
سازمان ملل متحد ،دانشگاه بیروت و نیز مردساالرانی که مخالف پذیرفنت زنان در رشته علوم
بودند ،مبارزه کنم ،و کردم .اما پس از یک سال ،به دلیل مشکالت مالی خانواده ناچار به ترک
حتصیل و برای یافنت کار عازم کویت شدم .زار مىزدم و گریه میکردم .بسیار عصبانى بودم .به مادر
گفتم که جز براى مرگ یا فعالیت سیاسی بازخنواهم گشت .چندی بعد در نامهای به مادر نوشتم:
«مىخواهم یک تصمیمگیرنده باشم و دیگر از کسى اطاعت نکنم .میخواهم یک رزمنده راه آزادى
بشوم».
میکردیم .انگیزه سیاسی ما ،حتقق آرمان بازگشت به سرزمین خود بود ،چیزی که تنها به دست خود
فلسطینیها ممکن است .من مثل همه پناهندگان احساس میکردم هرجا که هستم ،در اردوگاهها یا
هر کشور دیگری ،حتت شرایط ناعادالنهای زندگی میکنم :تو یک فلسطینی هستی؛ یک پناهنده؛
وطن نداری؛ پس قدر و عزت نداری .همه اینها برای فلسطینیها توهین و حتقیرهایی بههم
پیوستهاند .زندگی در چنین شرایطی قطعًا برای هر فلسطینی از جمله خود من نفرتانگیز است.
تشکیل جبهه ...پاسخی به این وضعیت بود.
ما در جنبش ملی عرب و بعد در جبهه ...با تاریخ فلسطین و چرایی این وضعیت آشنا میشدیم.
رفته رفته بزرگتر شدنمان و کسب آگاهی بیشتر از دالیل آنچه بر سرمان خراب شده بود ،وظیفهای
پیش روی ما قرار میداد :مقاومت!
اولین مأموریت
بعد از جنگ شش روزه ۱۹۶۷و شکست ارتشهای عربی ،من هم مانند دیگران فهمیدم که حل
مسئله فلسطین تنها با دستان خود ما امکانپذیر است .ما منیتوانستیم برای بازگشت به سرزمین
خود به رژیمهای عربی تکیه کنیم ،و باید به قدرت و مبارزه خودمان اتکا میکردیم؛ رویایی که ما را
سرپا نگه میداشت و کمک میکرد تا منحصر به فرد باشیم.
زنان فلسطین همه جا از جمله در عملیات نظامی حضور داشتند و مورد حمله قرار میگرفتند.
در سال ۱۹۶۸زنان فلسطینی برای اولین بار به زندان افتادند .برای من مهم نبود که اولین زنی باشم
که دست به هواپیماربایی میزند .فقط می خواستم کاری برای رسیدن به هدفمان اجنام دهم .ما
بهخوبی میدانستیم که قرار نیست با هواپیماربایی
فلسطین را آزاد کنیم ،اما این راهی برای جلب توجه
بیناملللی به شرایطی بود که فلسطینیها در آن قرار
داشتند.
بدین ترتیب اولین مأموریت من ربودن یک
هواپیما بود .هرگز درباره هواپیماربایی چیزی نشنیده
بودم .در فرهنگ لغت ما چنین واژهای وجود نداشت؛
اصطالح
ِ مبارزه ،جنگ ،زندان و زندانی بود اما این،
بسیار جدیدی بود.
شعار دوران آموزشی ما این بود :مردان و
زنان ،باهم برای آزادی در نبردند .یعنی ما نه تنها شادیه ابوغزاله
فلسطینیها ،بلکه همه زنان حتت ظلم و ستم از هر ملیتی را منایندگی میکنیم .در تفکر و باورهای
ما ،آرمان فلسطین تنها متعلق به فلسطینیها نیست ،بلکه بخشی از جنبش رهاییبخش بیناملللی
است .این ایده را در کابین خلبان هواپیما ،برای معرفی خود نشان دادم :شادیه ابوغزاله (نام اولین
زن فلسطینی شهید بعد از سال )۶۷از واحد چهگوارا.
هدف ما از این تاکتیک (هواپیماربایی) رساندن صدای مردم خود به جهانیان و آزادی
زندانیان فلسطینی بود .تا آن زمان ما در اردوگاهها زندگی میکردیم و آوارگان در لبنان کنار دریا
میخوابیدند ،اما افکار عمومی جهان از رجن زنان و مردان ما ،بهویژه در زندانها و شکنجهگاههای
اسرائیل خبر نداشت .میخواستیم جهانیان را با شنیدن صدای مردم فلسطین به پرسشگری و تفکر
درباره وضعیت مردم فلسطین و چرایی آن وادار کنیم .الزم بود تا این مهم با روشی خارقالعاده و
بدون آسیب رساندن به کسی اجنام شود.
واقعًا هم در دو مأموریت هواپیماربایی من به هیچ مسافر و فرد عادی آسیبی نرسید .اما در
اقدام دوم ( ،)۱۹۷۰که عملیات ناموفقی بود ،رفیق همراه من پاتریک آرگوئلو ،کمونیست انقالبی
یـنیکاراگوئهای کشته شد .چه چیزی پاتریک ۲۷ساله و پدر سه فرزند را از آن سوی جهان
آمریکای
وادار کرد تا در چنین مأموریت خطرناکی شرکت کند؟ او با این اقدام شجاعانه به یکی از منادهای
همبستگی بیناملللی تبدیل شد .شعلهای از زندگی خاموش شد؛ شعلهای که جهان را برای آنی
روشن کرد و مسیری را در راه بازگشت به فلسطین روشنی بخشید.
جبهه ...بعد از سه سال ،هواپیماربایی را کام ً
ال کنار گذاشت و اشکال دیگر مبارزه ،از جمله
مبارزه مسلحانه ،آگاهیبخشی و سازماندهی مردم و تالشهای سیاسی در سطح ملی و بیناملللی
را برای ادامه مقاومت به کار بست.
حفظ منایند .ما تاریخی از مقاومت داریم که در فلسطین نسل به نسل تداوم یافته است .در تهاجم
صهیونیستی ،دیگرانی را از بیرون به فلسطین آوردند و مسلحشان کردند؛ مردم ما را قتل عام
کردند و از سرزمین خود بیرون راندند .و همه این ترور و جنایت با حمایت کامل امپریالیسم جهانی
تا امروز ادامه داشته است .چرا؟ به یک دلیل ساده :میخواهند این زرادخانه و پایگاه اعمال زور و
غارتگریشان را در این منطقه سوقاجلیشی در دل کشورهای عربی برای همیشه حفظ کنند.
امپریالیستها برای پنهان کردن اهداف خود ،ادعا میکنند با تروریسم روبهرویند .در حالی که
آنچه ،بهویژه امروز در غزه و کرانه باختری میگذرد اوج تروریسم و تروریسم دولتی است که اسرائیل
و حامیان امپریالیستی آن ،همچنین دولتهایی که منافع مردم خود را به خشنترین شکل قربانی
منافع غارتگران امپریالیستی میکنند ،آن را منایندگی میکنند.
آمریکا دائمًا در امور کشورهای مختلف مداخله میکند .تصور کنید آمریکا ،آمریکای التین
را حیاط خلوت خود میداند .آنها به مردم این سرزمینها ستم میکنند؛ به دولتهای این کشورها،
حتی همپیمانان خود ،توهین کرده و آنها را زیر فشار قرار میدهند تا ما را تروریست بنامند .معنی
این ،چیزی جز بیاعتنایی به مردم و حقوق مسلمشان برای زندگی در سرزمینهای خود و بهرهمندی
از منابع ثروت خودشان نیست .آنها میخواهند آب ،نفت و دیگر منابع طبیعی کشورها را با زور
تصاحب کنند و برخالف ادعایشان برای استقرار دموکراسی در این کشورها ،اتفاقًا از گسترش
دمکراسی واقعی در هر کشوری میترسند و با خشونت و نفرتپراکنی ،از شکلگیری دمکراتیک
ساختارهای دولتی به نفع اکثریت ساکنان کشورها ممانعت میکنند.
من همواره بر یک قانون بنیادی تأکید داشتهام :جایی که سرکوب هست ،مقاومت علیه آن
مردم جهان هرگز تا ابد حتت اشغال و زیر هر نوعی از زور زندگی خنواهند کرد ،و
ِ هم وجود دارد.
روزی برای رهایی مستقیمًا وارد عمل خواهند شد .این وظیفه آنهاست و انتخابی از سر سیری و
برای وقتگذرانی نیست .ما هم تنها یک انتخاب داریم :مقاومت در برابر هر ظلمی .بگذار آنها ما
را تروریست بخوانند ،اهمیتی ندارد .برای ما مهم ،اجنام وظیفهای است که بر عهده داریم .البته
ممکن است اشتباه هم بکنیم .اما هر بار تالشهای خود را بازبینی میکنیم و راهها و شیوههای
مقاومت خود را از دورانی به دوران بعد مورد نقد قرار میدهیم .اوایل فکر میکردیم ،مبارزه فقط
مبارزه مسلحانه است ،اما بعد فهمیدیم که میتوان و باید در سطح بیناملللی نیز مبارزه کرد.
ما یک جزیره تنها نیستیم ،بلکه بخشی از جهانیم ،بخشی از انسانهای کره زمین .بنابراین،
ابزارهای دیگری نیز برای مقاومت وجود دارد .محور اصلی مبارزه ما ،مبارزه با هژمونی امپریالیسم
واسرائیل است .ما یاد گرفتهایم برای مقابله با چنین قدرتهای بزرگ نظامی مجهز به پیشرفتهترین
فناوریها و سالح امتی ،اشکال متنوع مقاومت را به کار ببندیم .ما آدمهای کوچکی هستیم و
سالحهای آنها را نداریم ،اما هستیم و میتوانیم با وسایلی که به دشمن آسیب میزند ،مقاومت خود
را تداوم ببخشیم .این وظیفه ماست و هیچ کس منیتواند از ما انتقاد کند .برای مبارزه با این همه
بیعدالتی تنها منیتوان به تظاهرات و وسایل مساملتآمیز امیدوار بود .آزادی نیاز به فداکاری
دارد .ما برای کشته شدن هموطنان خود غمگینیم ،اما برای فلسطینیان مرز بین مرگ و زندگی
بسیار باریک است .ما خواهان عدالتیم و منیتوانیم تنها دعا کنیم و از خدا بخواهیم برای ما
عدالت بفرستد .نه ،این کار ماست و باید خودمان به اجنام برسانیم.
به رمسیت شناخت ،اما ما را به عنوان مردمی که حق تعیین سرنوشت داریم؛ یا اجازه بازگشتمان
به سرزمینهای خود را ،که در سال ۱۹۴۸با زور از سوی شبهنظامیان گروههای صهیونیستی غصب
شدند ،به رمسیت نشناخت .از آن زمان تا کنون هم قطعنامههای زیادی تصویب شدهاند ،اما هرگز به
اجرا درنیامدهاند.
مردم فلسطین از چندین دهه پیش از ۱۹۴۸تا امروز در رجن و فالکت بهسر میبرند و امپریالیسم
آمریکا و تلآویو متام حقوق انسانی ما را با خشونت زیر پا گذاردهاند .اما باز همینها اینجا و آجنا
مدعی نقض حقوق بشر میشوند .کدام حقوق بشر؟ امپریالیسم و ایادیشان صالحیت ادعای ایجاد
دموکراسی و تعیین و خوب و بد یا خیر و شر در هر جای دنیا را ندارند .عراق چه ربطی به امنیت ملی
ایاالت متحده دارد؟ مگر در مرزهای اوکالهما یا نیویورک است؟ حمله آمریکا به عراق و اشغال
آن نه برای اشاعه دمکراسی ،بلکه برای نفت آن بود .آمریکا به سوریه نیز به همین خاطر حمله کرد
و دلیل آن دور شدن این کشورها از آنچه پروژه آمریکا و پروژه صهیونیستی نامیده میشود ،بود.
رهآورد مدعیان دمکراسی در هر کشوری که پا گذاشتهاند ،چیزی جز ویرانی نبوده است .شبیه آنچه
در فلسطین میگذرد.
وقتی از بیعدالتی حرف میزنیم ،صحبت از ظلمی عمیق و گسترده است .ما با نژادپرستی و
پاکسازی قومی آشکار و بهشدت خشنی مواجهیم که توسط ایاالت متحده با متام قدرت نظامی و
مالی حمایت میشود .توافق ابراهیم و کشورهایی که برای امضای انواع معاهدهها برای به رمسیت
شناخنت اسرائیل به صف شدند ،اص ً
ال به معنای عادیسازی روابطشان با اسرائیل نیست بلکه
تنها علنی و رمسی کردن رابطهای است که از مدتها پیش به شکل پنهانی وجود داشته است .اما
مردمان این کشورها جدًا مخالف این روابط هستند و ما این مخالفت را ،بهویژه بعد از ۷اکتبر در
تظاهرات میلیونی مردم کشورهای عربی در حمایت از فلسطین میبینیم .یعنی مردم این منطقه
ی میدانند که نهایت این معاهدات سپردن رهبری منطقه به اسرائیل است .از این رو تالش
بهخوب
میکنند به هر شکل ممکن با آنها مقابله کنند .و این حق آنهاست.
چپ در فلسطین
اولین حزب کمونیست در این منطقه در سال ۱۹۱۹در فلسطین تشکیل شد ،اما با استقبال مردم
مواجه نشد .گسترش ایدئولوژی چپ در کشورهای عربی پس از جنگ جهانی دوم زمانی آغاز شد که
قطب جدیدی حول احتاد جماهیر شوروی در جهان به وجود آمد .احتاد شوروی مقاصد غرب نسبت
به این منطقه را آشکار کرد .کشورهای تازهتأسیس عربی در نتیجه جتزیه امپراتوری عثمانی توسط
قدرتهای امپریالیستی ضعیف بودند .ایده سوسیالیسم پس از تشکیل رژیم ناصر در مصر ،در
لیال خالد در کنفرانس بینالمللی معضالت بشریت ،در آفریقای جنوبی ۱۴ ،اکتبر ۲۰۲۳
آرمانها .امروز پس از گذشت سالها از دهه ۹۰میالدی ،تالشهای زیادی برای احتاد مجدد چپ
در هر کشوری جریان دارد .اکنون برخی از جنبشهای فعال در سطح بیناملللی ،مانند جنبشهای
دانشجویی و کارگری ،بار دیگر به دنبال آرمان سوسیالیسم برای برقراری عدالت و دموکراسی
واقعی و حتقق آرمانهای انسانی خود هستند .بنابراین بیدلیل نیست که امروز در همه جا شاهد
تشدید حمالت به اشکال مختلف به چپ هستیم .در فلسطین نیز تفرقه وجود دارد اما باید دوباره
متحد شویم و برای متحد شدن با متام توان تالش کنیم .چرا که با وجود تفرقه ،دست یافنت به پیروزی
غیرممکن است .باید متحد شویم و راهمان را ادامه بدهیم.
حرفهای دکتر حبش درست بود و عرصههای جدیدی از مبارزه را در برابر چشمامن گشود.
کارهای زیادی بود که باید برای آگاهیبخشی زنان و بسیج و سازماندهی و کمک به آنها و نیز
کودکان شهدا و مادران و پدران زندانی مانند ایجاد «خانه مقاومت برای کودکان» اجنام میگرفت.
بدین ترتیب فرصتی پیدا شد تا چگونگی کنار آمدن با اختالفات بین رهبری و افرادی با
دیدگاههای متفاوت را یاد بگیرم و با شرکت در کنفرانسها و مسینارهای زنان با دنیای بیرون از
فلسطین آشنا شوم .همزمان ،حتت رهبری سیاسی جبهه ،...برای ایجاد رابطه با احزاب دیگر در
جهان فعالیت میکردم .افراد زیادی از اروپا ،آسیا ،و آمریکای التین ،مث ً
ال از ونزوئال و ژاپن برای
شرکت در مبارزات مردم فلسطین پیش ما میآمدند؛ برای مثال ،در نتیجه رابطه ما با ساندینیستها
بود که رفیق من از نیکاراگوئه آمده بود و در هواپیمای ال آل بهدست اسرائیلیها کشته شد.
از این رو ،بیدلیل نیست که میگوییم ،ما بخشی از انقالبهای مردمی در سراسر جهان هستیم.
این روابط چشمان ما را ،نه تنها به عنوان یک امر تئوریک ،بازتر و بازتر کرد ،بلکه نشان داد که ما
تنها مردمی نیستیم که حتت تأثیر بیعدالتی نانوشتهای قرار گرفتهایم .مردمانی مانند سرخپوستان
در ایاالت متحده ،کانادا و استرالیا دچار همان نکبتی شدهاند که ما در فلسطین :اروپاییان مهاجر
آنها را به شکل فجیعی قتل عام و به زور از زمینهایشان بیرون کردند .پس الزم است تا یکدیگر را
بیشتر بشناسیم و با تبادل جتارب ،جنبشهای مقاومت خود را قویتر سازیم.
منابع:
- A Life in Struggle: An Interview by Rania Khalek, December 7, 2022:
https://www.youtube.com/watch?v=JSv0Vqk_ILg
- https://www.youtube.com/watch?v=zxv4MerzIvU
- https://peoplesdispatch.org/2023/10/30/leila-khaled-when-people-rise-the-occupants-begin-to-
shiver/
- https://mronline.org/2010/03/08/palestinian-revolutionaries-on-international-womens-day/
-لیال خالد با خبرنگاران در ژوهانسبورگ ۱۴ ،اکتبر :۲۰۲۳
https//:www.youtube.com/watch?v6=BBvzyKL-G4&t10=s
« -ماجرای دختر فلسطینی که هواپیمای اسراییلی را دزدید» ،خبرگزاری مهر ،اول آبان ۱۴۰۲
« -ما هم صدایمان را برای عفرین بلند میکنیم» ،میدان۲۶ ،بهمن ۱۳۹۶
« -لیال خالد :هواپیماربایی با «چهره معصومانه»! ،انصاف نیوز ۹ ،آبان ۱۴۰۲
« -زندگی از آن ماست» اتوبیوگرافی یک چهره انقالبی فلسطین ،تبیان ۲۶ ،خرداد ۱۳۹۲
-ما مردمى سرخورده نیستیم ،آفتاب نیوز ۱۳ ،مهر ۱۳۸۴
دختر نقاش فلسطینی در یکی از مراکز اسکان آوارگان فلسطینی در دیر البلح در
مرکز نوار غزه ،داستان درد و رجن مردمش را بر ویرانهها به تصویر میکشد
نوریت پلد الهانان ( Nurit Peled-Elhananمتولد ۱۹۴۹در اورشلیم) ،لغتشناس ،استاد زبان و
آموزش و پرورش در دانشگاه عبری اورشلیم ،مترجم و از فعاالن صلح در جهان و برنده جایزه ساخاروف
برای آزادی اندیشه از طرف اتحادیه اروپاست .او از حامیان جنبش بایکوت ،عدم سرمایهگذاری و تحریم
اسرائیل است .پلد در یک خانواده روشنفکر اسرائیلی به دنیا آمد .پدر ،همسر و برادر او (،Miko Peled
مایکو پلد) نیز از فعالین صلح و هوادار حقوق مردم فلسطین هستندَ .سمادر ،دختر سیزده ساله نوریت پلد
در سال ،۱۹۹۷در نتیجه یک انفجار انتحاری فلسطینی کشته شد.
از اینکه در این روز مرا دعوت کردید ،سپاسگزارم .حضور در اینجا و در میان شما همیشه باعث
افتخار و خوشحالی است ،اما ،باید اعتراف کنم که معتقدم ،شما باید یک زن فلسطینی را به جای من
دعوت میکردید ،زیرا زنانی که بیشترین آسیب را از خشونت در کشور من میبینند ،زنان فلسطینی
هستند و میخواهم سخنرانی خود را به میریام رعبان و همسرش کمال از بت الهیه در نوار غزه تقدیم کنم،
که پنج فرزند کوچکشان هنگام چیدن توت فرنگی در مزرعه خانوادگی توسط سربازان اسرائیلی کشته
شدند .هیچ کس هرگز برای این قتل محاکمه خنواهد شد.
وقتی از کسانی که مرا به اینجا دعوت کردند پرسیدم چرا یک زن فلسطینی را دعوت منیکنند،
پاسخ این بود که این بحث را خیلی محلی میکند! من منیدامن خشونت غیرمحلی چیست؟ نژادپرستی و
تبعیض ممکن است مفاهیم نظری و پدیدههای جهانی باشند ،اما تأثیر آنها همیشه محلی و واقعی است.
درد موضعی است ،حتقیر ،سوءاستفاده جنسی ،شکنجه و مرگ ،همه بسیار محلی هستند و زخمها نیز
همینطور.
متأسفانه این درست است که خشونت محلی توسط دولت و ارتش اسرائیل بر زنان فلسطین وارد
شده است ،اما در واقع امروز خشونت دولتی و خشونت نظامی ،خشونت فردی و جمعی علیه زنان
مسلمان نه تنها در فلسطین ،بلکه در هر نقطهای که غرب متمدن پای بزرگ امپریالیستیاش را در سراسر
جهان گذاشته ،گسترش یافته است .این خشونتی است که بهندرت به آن پرداخته میشود و اکثر مردم
فرزندانشان برهنه شوند .به زندانبانان اسرائیلی مجوز میدهد تا زنان جوان را در شرایط غیرانسانی،
بدون وسایل بهداشتی الزم ،بدون برق در زمستان ،بدون آب متیز یا تشک متیز نگه دارند و آنها را از
نوزادان و کودکان نوپا که از شیر مادر تغذیه میکنند جدا کنند؛ راه آنها به بیمارستانها را مسدود کنند؛
راهشان به آموزش و پرورش را ببندند؛ زمینهایشان را مصادره کنند ،درختانشان را ریشهکن کنند و از
ِکشت مزارعشان جلوگیری کنند.
من قادر نیستم تا زنان فلسطینی یا رجن آنها را کام ً
ال درک کنم .من منیدامن چگونه میتوانستم
از چنین حتقیر و این حد از بیحرمتی از متام دنیا جان سالم به در ببرم .متام چیزی که من میدامن این
است که صدای مادران در این سیاره جنگزده برای زمانی بسیار طوالنی خفه شده است .گریه مادران
شنیده منیشود ،زیرا این مادران به مجامع بیناملللی مانند اینجا دعوت منیشوند .این را من میدامن
و بسیار ناچیز است .اما برای من همین بس که به یاد داشته باشم این زنان خواهران من هستند و این
حق آنهاست که برایشان گریه کنم و برایشان بجنگم و وقتی فرزندانشان را در مزارع توت فرنگی یا
در جادههای کثیف کنار پاسگاهها از دست میدهند ،وقتی کودکانشان در راه مدرسه به دست کودکان
اسرائیلی ،که به آنها آموختهاند تا باور کنند که عشق و شفقت وابسته به نژاد و مذهب است ،هدف گلوله
قرار میگیرند ،تنها کاری که میتوامن اجنام دهم ،این است که در کنار آنها و نوزادانی که به آنها خیانت
شده است ،بایستم و بپرسم :چرا آن رگه خون ،گلبرگ گونه تو را میشکافد؟
=http//:www.miftah.org/Display.cfm?DocId&8003=CategoryId30
بازی بزرگ
بازی بزرگ
پایان «دغلبازی» در نظام جدید جهانی
کورش تیموریفر
روز دهم آذر ماه سال جاری 5 ،پیشنهاد پکن برای «حل و فصل مناقشههای اسرائیل و فلسطین» و پایان درگیریها
اعالم شد .بسیاری از دوستداران حقوق خلق فلسطین ،از این بیانیه استقبال کردند .اما بسیاری دیگر هم این
بیانیه را در حدی ندیدند که آبی بر آتش درد و رنج فلسطینیان –و بشریت -ریخته باشد.
شدت ضایعات انسانی در نوار غزه ،و زیر پا گذاشتن تمام معاهدات بینالمللی و کنوانسیونها در دفاع از حقوق
مردم غیرنظامی توسط دولت اسرائیل ،قلب هر انسان نوعدوستی را به درد میآورد .باید این وضعیت تغییر کند.
اما تغییرات بزرگ در جهان ،در مسیر برقراری صلح و عدالت و رفاه برای آدمیان روی کرۀ زمین ،خودبهخود پیش
نخواهد رفت .حتی با اعمال ارادۀ اکثریت انسانها هم رخ نخواهد داد .عالوه بر قلب گرم ،به مغزهای سردی نیاز
داریم که در جستجوی مفری در هزارتوی البیرنتی باشند که انسانها ،خود آفریدهاند ،اما نه بر اساس میل و اختیار
خود ،بلکه بر اساس مقدرات و محدودیتهایی که تاریخ بر آنها تحمیل میکند.
پیشنهاد پکن بر این اصول استوار است )1 :برقراری آتشبس و پایان جنگ ،از طریق اجرای
تصمیمات مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد .شورای امنیت باید بر اساس قطعنامۀ
2712مجمع عمومی ،به همراه جامعۀ جهانی عمل کند و خواستار آتشبس و پایان جنگ باشد)2 .
حمایت از غیرنظامیان با برداشنت گامها و اجرای طرحها .شورای امنیت باید بهطور واضح اعالم
کند که مخالف هرگونه کوچ اجباری شهروندان فلسطینی است و همۀ غیرنظامیان و اسرا باید در
اسرع وقت ،آزاد شوند )3 .تضمین کمکهای انسانی .طرفهای مربوطه باید طبق قطعنامۀ شورای
امنیت ،مانع محرومیت ساکنان غزه از خدمات و کمکهای انسانی اولیه شوند .شورای امنیت باید
از جامعۀ جهانی بخواهد کمکهای انسانی را افزایش دهد و تداوم آنرا تضمین کند )4 .حمایت
از میاجنیگری و راهکار دیپلماتیک .شورای امنیت باید نقش میاجنیگری را بر اساس منشور
سازمان ملل افزایش دهد و خواستار خویشنتداری و پرهیز از گسترش دامنۀ جنگ و درگیری شود.
)5ایجاد راهکار سیاسی .طبق قطعنامههای شورای امنیت و توافقات بیناملللی ،اجرای راهکار
تشکیل دو دولت ،راه برونرفت از بحران فلسطین و بازگشت حقوق مشروع فلسطین و برپایی دولت
مستقل فلسطین در مرزهای – 1967به پایتختی قدس شرقی -است.
متام این سرفصلها ،حاوی تکیه بر خرد جمعی ،و تشکیل اجماع جهانی بر سر غامضترین
مسئلۀ امروز سیاست جهانی است .مهمترین سیاستها و گستردهترین نیروهای جهانی باید بسیج
شوند تا افسانۀ «مظلومیت قوم یهود» و 100سال شستشوی مغزی بر پایۀ این افسانه ،بهعالوۀ قدرت
احنصارات جهانی امپریالیستی -که مدافع «برتری» نژادی اسرائیلیان هستند -را در هم بشکنند.
انتظار اینکه راهکارهای پیشنهادی چین و روسیه ،شامل قطع ارتباط با اسرائیل ،اجرای مانورهای
نظامی ،و هشدارهای تهدیدآمیز علیه آن کشور باشد ،منیتواند اجماع جهانی را فراهم آورد ،و
برعکس ،کمک مستقیمی به آمریکا و اسرائیل برای خروج از مخمصهای است که در آن گرفتار
شدهاند .اینک ،هر دو کشور در معرض خطر روزافزون انزوا و گوشهنشینی در جامعۀ جهانیاند.
آنها تشنۀ جلب همدردی دیگران با خودند .امپریالیستها و صهیونیستها امروزه مجبور شدهاند تا
قوانین ضدبشری در کشورهای تابع امپریالیسم وضع کنند تا دفاع از مردم فلسطین ،همپایۀ دفاع
از تروریسم ارزیابی شود .تصور آنکه توازن قوای بیناملللی به آن مرحله از عدم تعادل کهن (جهان
تک قطبی) رسیده است که با یک ضربت میتوان متامی معادالت جاری را بههم ریخت و یکباره
از طریق حذف نظامی اسرائیل ،و ممانعت از دخالت امپریالیسم در خاور میانه ،صلح پایدار را در
منطقه مستقر ساخت ،چیزی جز ذهنیگرایی و اتکا به اقدامات ارادهگرایانه نیست.
میتوان بحث را در همین نقطه به پایان رساند .اما نتیجهای عاید کسی خنواهد شد .جهان حتت
ث خوار شیوۀ تقسیم کار بین قدرتهاست .برای خلق تصویری از
سلطۀ مناسبات سرمایهداری ،میرا
یک جهان بزرگتر ،و انعکاس مناسبات پیچیدۀ بیناملللی ،و توجه به ابعاد حیرتانگیز ارتباطات
متقابل بین عناصر تشکیلدهندۀ سیاست خارجی قدرتها ،الزم است ابتدا بهطور مختصر به تاریخ
تکوین این روابط در سدههای اخیر بپردازیم ،تا از این طریق بهتر با پدیدۀ «جهانیسازی» بورژوایی ،و
یکهتازیها در عرصۀ جهانی آشنا شویم .آنگاه ،بیشتر و بهتر به امکانات و محدودیتهای نیروهای
مترقی در پیشبرد امر صلح و عدالت جهانی پی ببریم .برقراری نظم نوین بیناملللی ،بدون رجوع به
تاریخ رقابت قدرتها -چه در دوران مرکانتیلیسم (حمایتگرایی) ،چه در دوران مستعمرهداری ،و
چه در دوران تسلط امپریالیستی -و شناخت عناصر شکلدهنده به آن ممکن نیست.
ایدۀ تسلط بر جهان از مسیر تسلط بر اروپا ،تنها محدود به قرن هجدهم مناند .همانطور که
فرانسه در پایان جنگهای هفت ساله ،وادار به واگذاری کانادا به بریتانیا شد ،در سراسر قرن نوزدهم
-آنزمان که ملتهای کمتری حتت ستم ملی نسبت به قرن قبل از آن در اروپا باقی مانده بودند -و
حتی در طول جنگ جهانی اول ،اختالفات بین گرایشهای مختلف درون هیئت حاکمه دولتهای
استعماری اروپا سختجانی میکرد .گروهی بر این عقیده بودند که نیروهای نظامی باید مستقیمًا به
تثبیت و گسترش سرزمینهای مستعمرۀ دور دست بپردازند ،و گروهی دیگر خواهان به منقاد کشیدن
حکومتهای رقیب در خود اروپا بودند تا بهطور مستقیم مستعمراتشان را متصرف شوند.
صحنۀ دیگری از این رقابتهای ژئوپلتیک را ،ما بهمدت یک قرن در جریان «بازی بزرگ»
شاهدیم .از قرار معلوم ،یک مفسر بریتانیایی بهنام آرتور کونلی ،خنستین بار اصطالح «بازی
بزرگ» را بهکار برد .این اصطالح از دل مبارزهای بیرون آمد که انگلستان بعد از پایان جنگهای
دوران ناپلئون در پیش گرفت تا راه دستیابی فرانسه -و بعدًا روسیه -را به مسیرهای تسلط بر
هند ،ببندد .پس از اینکه در اثر ضعف نسبی فرانسه و قدرتگیری روسیه ،این یک حریف اصلی
بریتانیا شد ،خنثی کردن نقشههای روسی ،به هدف اصلی نسلهایی متوالی از مقامات نظامی و
غیر نظامی بریتانیا تبدیل شد.
جرج کرزن -نایبالسلطنه هند -این منافع را چنین تعریف میکند« :ترکستان ،افغانستان،
مناطق اطراف دریای خزر ،ایران ،... ،این نامها برای بسیاری ،تنها حال و هوای مناطق بسیار
دورافتاده را تداعی میکند .ولی باید اعتراف کنم که از نظر من ،آنها مهرههایی بر صفحۀ
شطرجن هستند که بازی بر سر تسلط بر جهان ،روی آن اجنام میشود» .ملکه ویکتوریا این
مسئله را حتی شفافتر بیان کرده است .وی میگوید «مسئله بر سر برتری روسیه یا انگلستان
بر جهان است»( .فرامکین؛ )36
عوامل حکومت بریتانیا ،نهایتًا این چنین توافق کردند که بهترین راه حفاظت هند ،دور
نگهداشنت روسیه از افغانستان خواهد بود .راهبرد بریتانیا از آن پس ،بهکارگیری رژیمهای آسیای
مسلمان بهعنوان سپرهای بزرگ میان هند بریتانیا و مسیرهای منتهی آن به مصر ،در برابر تهدید
روسها بود .او با حتریک شورش مسلمانان در مناطق بیثبات خاورمیانه ،علیه مداخلۀ رقبای
اروپایی ،هدف روشنی را دنبال میکرد.
در آغاز قرن بیستم و با جنگ بین روسیه و ژاپن ،صحنۀ شطرجن آسیایی بازچینی شد .روابط
دوستی و دشمنی پیچیده بین بریتانیا و ژاپن ،بریتانیا و فرانسه ،روسیه و آملان ،بریتانیا و آملان،
بهطور همزمان آسیا ،شمال و جنوب آفریقا ،بالکان ،آسیای صغیر و دیگر حوزههای نفوذ قدرتهای
تازه به میدان آمده را وادار به آرایش مجدد دیپلماتیک و نظامی کرد.
قرارداد 1907روسیه و بریتانیا در رابطه با ایران ،افغانستان و تبت ،انعکاس این وضعیت
جدید بود .این قرارداد ،تقسیم سرزمینهای مذکور را به حوزههای نفوذ قدرتهای خارجی ،به
دنبال داشت .در حالی که دورمنای جنگ بزرگ اروپایی (موسوم به جنگ جهانی اول) پدیدار
میشد ،دولت عثمانی به شدت از این قرارداد تأثیر میپذیرفت .آیا عثمانی حمایت بریتانیا را از
دست میداد؟ در طول 60سال قبل از آن ،بریتانیا تقریبًا همواره از عثمانی بهعنوان وزنۀ تعادل
زیادهخواهیهای روسیه ،و کنترل عطش آن کشور در انضمام متصرفات عثمانی در شرق اروپا
تاریخ .دیدیم که رخدادهای شمال افغانستان ،مستقیم یا غیرمستقیم ،با رخدادهای بالکان و شمال
آفریقا مربوط بود .یکی از نقاط عطف این بازی -که روی هر دو بازیگر تأثیر گذاشت -جنگ داخلی
آمریکا ( )۱۸65-1861بود .این جنگ باعث توقف صادرات پنبه شد .این وقفه ،کشورهای عمدۀ
مصرفکنندۀ این مادۀ خام را دچار بحران کرد و تبدیل به دلیل اصلی حتریک روسیه برای تصرف
سرزمینهایی شد که قابلیت کشت پنبه داشتند .روسیه رو به سوی جنوب -حوزههای اورال و خزر-
آورد .خانات بخارا و خیوه در سالهای ( 1865تاشکند) و ( 1866بخارا) و خیوه ( )1873را مطیع
خود کرد .ترکمنها که مقاومت بیشتری از خود نشان دادند ،در سال 1881شکست را پذیرفتند.
جنگ داخلی آمریکا تأثیرات فراوان دیگری هم در اروپا و آسیا داشت ،که از مرور آنها خودداری
میکنیم.
مثال دوم ،مربوط به مسئلۀ ترکیه در جریان جنگ کریمه است .قب ً
الدر شمارۀ 12مجلۀ دانش و
امید (تیرماه )1401منت کامل مقالۀ انگلس را منتشر کردهایم .اکنون به یادآوری یک پاراگراف آن
اکتفا میکنیم .او مینویسد:
میدان نبرد جتاری بین انگلیس و روسیه از رود سند به ترابوزان منتقل شده است و جتارت روسیه
که قب ً
ال تا مرزهای امپراتوری شرقی انگلیس پیش میرفت ،اکنون در حالت دفاعی ،تا آستانۀ
خطوط گمرکی خود عقب نشسته است .اهمیت این واقعیت ،با توجه به هر راه حل آتی مسئله شرق
و نقشی که انگلیس و روسیه ممکن است در آن بازی کنند ،آشکار است .آنها در شرق متخالف
هستند و همیشه باید باشند.
اما اجازه دهید به برآورد قطعیتری از این جتارت در دریای سیاه بپردازیم .طبق گزارش لندن
اکونومیست ،صادرات بریتانیا به قلمروهای ترک ،از جمله مصر و شاهزادهنشینهای دانوب،
عبارت بود از:
حجم صادرات در سال حجم صادرات در سال حجم صادرات در سال
(پوند) (پوند) (پوند)
3،548،959 1851 2،707،571 1846 1،440،592 1840
از این مبالغ ،حداقل دو سوم باید به بنادر دریای سیاه از جمله استانبول رفته باشد .همۀ این جتارت
سریعًا رشدیابنده به اعتمادی بستگی دارد که ممکن است قدرت حاکم بر داردانل و بسفر -کلید دریای سیاه -
را جلب کرده باشد .هر کسی که این کلید را در دست داشته باشد ،میتواند به میل خود ،راه ورود به این مدخل
دریای مدیترانه را باز کند یا ببندد .اگر روسیه یکباره استانبول را در اختیار بگیرد ،چه کسی از او انتظار دارد
که دری را که انگلیس از طریق آن به قلمرو جتاری وی حمله کرده است ،باز نگه دارد؟
جنگ سرد ،پس از جنگ جهانی دوم ،زمانی آغاز شد که آمریکا 42درصد تولید ناخالص
داخلی ،و 48درصد تولیدات صنعتی جهان را در اختیار داشت .قطبی بود که قدرت جذب بسیاری
از کشورهای تازه استقاللیافته را بهسوی خود داشت .با وجود این ،میبایست بر قدرتهای رقیب
نیز فائق میشد .بهعنوان منونه ،باید به بحران کانال سوئز اشاره کرد.
پس از ملی شدن کانال سوئز ،اسرائیل ،بریتانیا و فرانسه ،به مصر حمله کردند .اولتیماتوم
ِ
وضعیت جدید، احتاد شوروی ،دو امپریالیست اروپایی را در مخمصه قرار داد .آمریکا تالش کرد از
بهسود خود بهرهبرداری کند .او منیتوانست مانع احتاد شوروی گردد .اما میتوانست از ضربۀ
شدیدی که به اعتبار بریتانیا و فرانسه خورده بود ،برای حذف دائم دو متحد -و در عین حال رقیب-
خود از صحنۀ فرمانروایی اروپا استفاده کند .موضع آمریکا در قبال بحران کانال سوئز ،خودداری از
دخالت مستقیم ،و وارد کردن فشار جانبی به دو رقیب خود برای ترک منطقه ،و سپردن نقش رهبری
ش دو قدرت اروپایی برای تأثیرگذاری مستقیم بر حتوالت جهانی در
به آمریکا بود .این ،آخرین تال
قرن بیستم بود.
رهبری آمریکا بالمنازع شد .با تکیه بر نقش اصلی در ناتو ،ذخایر طال و دالر فراوان ،و قدرت
سیاسی ،میتوانست صدها پایگاه نظامی را در سراسر جهان اداره کند .اما با آغاز دهۀ 80قرن
گذشته ،زمانی که میزان بدهی خارجی ،از مرز یک تریلیون دالر گذشت ،زنگهای خطر به صدا
درآمد .هر چند ختریب اردوگاه سوسیالیستی ،دورۀ کوتاهی ،به کسب و کار امپریالیستها رونق
بخشید ،اما این مراسم شادمانی از «پایان تاریخ» چندان به درازا نکشید .اینک که سهم آمریکا از
تولید ناخالص جهانی ،به یکسوم میزان آن در «عصر طالیی» آمریکایی رسیده است ،دیگر توان
ادارۀ 800پایگاه نظامی در سطح کرۀ زمین را ندارد .نسبت بدهی دولت آمریکا به تولید ناخالص
داخلی 4 ،برابر دهۀ 80است .پس باید بهتدریج ،بساطش را برچیند .همانگونه که پیش از این،
پرتغال و اسپانیا و فرانسه و بریتانیا برچیده بودند .فرایندی است که قطعًا ویژگیهای خود را دارد و
کار یکی ـ دو روز نیست.
امروزه اما ،دیگر دنیای «ژاندارم»ها به سر رسیده است .این دنیا ،نیاز به ژاندارم ندارد .دنیای
جدید ،دنیای شنیده شدن صداهای محذوف است .نه جنگ اقتصادی ،نه گسترش پایگاههای
نظامی ،و نه مسابقۀ تسلیحاتی ،مواردی نیستند که قطبهای جدید برآینده ،به دنبال آن باشند.
اینها ابزارهای مفیدی برای گسترش امپریالیسم در قرون اخیر بودهاند.
حتی قرار گرفنت در نوک پیکان فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک -به مثابه یک ابرقدرت-
هدف کشوری چون چین نیست .امروز شاهد شکل گرفنت الگویی برای جایگزینی مدلهای قبلی
هستیم .این ،نه چین ،بلکه آفریقای جنوبی است که باید اقدام تاریخی شکایت از اسرائیل را در الهه
پیش ببرد .پیروزی و شکست در این کارزار ،متعلق به همۀ جنوب جهانی است .امروز ،احتادیۀ عرب،
که سالها از صحنۀ فعالیتهای جهانی غایب بود ،باید در مقابل اقدام چند کشور امپریالیستی و
جیره خوارانش در قطع جنایتکارانۀ کمکهای انسانی به سازمان ( UNRWAآژانس امداد رسانی
و کار پناهندگان ،وابسته به سازمان ملل متحد) بایستد و آن را محکوم کند ،که کرد.
روز بهروز بیشتر ،باید جنوب جهانی در احتادیهها و تشکیالت جمعی متمرکز شود .اعتبار
دهها سالۀ فریبکاران امپریالیست غربی و مزدورانشان ،در حال زوال است .تنها تکیهگاهشان
برای حفظ نفوذ اخالقی ،ناتو و هزینههای نظامیشان است .هزینۀ نظامی سرانۀ آمریکا16 ،برابر
هزینۀ سرانۀ نظامی چین است .طبق مصوبات کنگرۀ نوزدهم حزب کمونیست چین (سال )2017تازه
در سال ،2035چین وارد مرحلۀ نوسازی ارتش خود خواهد شد .این ،یک فرصت بیهمتاست که
باید از آن بهره برد .چرا باید مانع رشد انگلی شد که از درون ،بافت فرسودۀ امپریالیسم را میجود؟
چین در دهۀ گذشته ،بهعنوان توسعه یافتهترین کشور در حال توسعه (با معیارهای بانک
جهانی) مشغول احتادیهسازی و جتمیع نیروهای کشورهای در حال توسعه بوده است .در حالی که
مازاد جتاری عظیم او از بازرگانی با کشورهای پیشرفته ،ذخیرۀ قابل توجهی از ارزها برایش فراهم
ساخته که آنرا وسیعًا در امر سرمایهگذاری در راه توسعۀ صلحآمیز اقتصاد جهانی -بهویژه کشورهای
عقب نگه داشته شده -بهکار گرفته است ،کمکم فعالیتهای دالر زدایانهاش را تشدید میکند .این،
یک حرکت جهانی برای تسهیل رهایی اقتصاد کشورهای بسته به زجنیرۀ امپریالیستی تأمین مواد
خام و تولیدات تهی از فناوریهای نوین ،از بازی کردن در نقش زائدۀ امپریالیسم است .اقدامات
سیاسی چین در نزدیک کردن کشورهای جنوب جهانی به یکدیگر ،تنشزدایی از مناسبات بین آنها،
و نهایتًا بازگرداندن اعتماد به نفس جمعی آنان ،در دراز مدت شکل جدیدی به مناسبات بیناملللی
میبخشد .هرگونه تندروی در این مسیر ،به ثبات گامها لطمه میزند.
دوران ائتالفها و زد و بندها میان قدرتها برای تقسیم جهان به حوزههای نفوذ ،رو به پایان
است .همانگونه که شکست حتریمهای روسیه به دلیل مقابله با ناتو از سال 2014به اینسو ،با
رهبری اقتصادی ـ سیاسی چین ،پایان دوران حتریمهای یکجانبه را رقم زد ،و ضربۀ سنگینی نیز
به اعتبار و نقش رهبری امپریالیسم در مناسبات جهانی وارد ساخت .بزرگترین مسئولیتی که چین
امروزه به عهده گرفته است ،تالش در جهت عادالنهسازی مناسبات جهانی ،با تکیه بر نهادهای
موجود و یا تازه تأسیس است .یکی از ویژگیهای نظم نوین ،شکلگیری «خوشه»هایی از کشورهایی
است که در مسیر کسب استقالل اقتصادی حرکت میکنند .خوشههای شکل گرفتۀ کنونی ،نورساند.
هنوز پخته نشده و معضالت فراوانی فرا راه تکامل آنان در انتظار است .قدرتهایی همچون چین،
ترجیح میدهند که در قالب خوشهها ،در صحنۀ حتوالت جهانی ظاهر شوند.
جهان بر سرنوشت یکونیم میلیون آوارۀ غزه ،خون میگرید .امروز فلسطین ،کانون جتمیع
متامی جنایات دوران قدرت امپریالیستی در قرون گذشته و حال است .به همین دلیل ،تالش برای
رهایی مردم فلسطین ،آزمون انسانیت عصر ماست .اما امپریالیسم داس مرگ خود را در دیگر
نقاط جهان از کار نینداخته است .با 8میلیون آوارۀ سودانی ظرف یکسال گذشته چه باید کرد؟ با
میلیونها آوارۀ سوری و یمنی و افغانستانی و میامناری چه باید کرد؟ امپریالیسم ،آبادی خود را بر
ویرانههای جهانی بنا کرده است .حل این مشکل ،یکشبه و از غیب ظاهر منیشود .تنها با به میدان
کشیدن مردمان ستمدیده برای تعیین سرنوشت خود ،از طریق تشکل و مشارکت فعال آنان در نظم
نوین جهانی« ،بازی بزرگ» به تاریخ خواهد پیوست.
برخی منابع:
-بر ،جیمز؛ خطی بر شن؛ ترجمۀ هما کریمی راد ،مؤسسۀ اطالعات؛ 1397
-فرامکین ،دیوید؛ صلح کردند که جنگ مباند؛ ترجمۀ داود حیدری؛ انتشارات دنیای اقتصاد؛ 1395
-کندی ،پل؛ ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ؛ ترجمۀ محمد قائد و دیگران؛ انتشارات علمی و فرهنگی؛ 1382
-الفهبر ،والتر؛ پنجاه سال جنگ سرد؛ ترجمۀ منوچهر شجاعی؛ نشر مرکز؛ 1376
-الکوست ،ایو؛ و دیگران؛ ژئوپلتیک احتاد جماهیر شوروی؛ ترجمۀ عباس آگاهی؛ نشر سروش؛ 1370
-مارکس ،کارل؛ آقای فوکت؛ ترجمۀ محمدرضا شادرو؛ نشر نی؛ 1402
بزرگترین مسئولیتی که چین امروزه به عهده گرفته است ،تالش در جهت عادالنهسازی مناسبات
جهانی ،با تکیه بر نهادهای موجود و یا تازه تأسیس است .یکی از ویژگیهای نظم نوین ،شکلگیری
«خوشه»هایی از کشورهایی است که در مسیر کسب استقالل اقتصادی حرکت میکنند .خوشههای
شکلگرفتۀ کنونی ،نورساند .هنوز پخته نشده و معضالت فراوانی فرا راه تکامل آنان در انتظار
است .قدرتهایی همچون چین ،ترجیح میدهند که در قالب خوشهها ،در صحنۀ تحوالت جهانی
ظاهر شوند.
نقاشی از لنین ،اثر ایزاک برودسکی لقب انسان کامل میدهدو عالمه قزوینی از او
همچون یکی از اعاظم داهیان عصرستایش میکند و فرخی یزدی در غزلی به افتخار دهمین سالگرد
پیروزی انقالب اکتبر او را چونان متثال انقالب جهانی میبیند و میرزاده عشقی در سه تابلوی
مریم،او را مثال اعالی انقالب و انقالبیگری میخواند.
ما میدانیم که انگیزه وطندوستان ایرانی در اهدای عالیترین صفات به لنین چه بوده است و
این را میتوان به وضوح در مقاالت روزنامه جنگل ارگان نهضت جنگل گیالن بهویژه در شمارههای
23و 30و 31سال اول آن نشریه مشاهده کرد که میگوید:
وقتی بیرق جمهوریت روسیه افراشته شد ،قیام ملی شروع گشت ،میشود گفت که ایرانیان
حساس از این جتدد و انقالب ،به قدر روسها بلکه بیشترخوشحال شدند .امروز اغلب ایرانیان
قائل به این هستند که انقالب روسیه مقوی آزادی و استقالل است...باید انقالب روسیه را اول
قدم درباره اصالح عمومی جهان حساب کرد ...اراده خالق مهربان به سرنگونی ختت ظاملانه
نیکالی مخلوع و واژگون شدن دولت مستبده روس تعلق گرفت .طریق ترقی را از خاشاک موانع
صاف منود و به ما آن را منود .یک سال است که از تاریخ بروز این موهبت خدائی میگذرد...
این تلقی لطیف و عالی از انقالب اکتبر و تشکیل دولت سوسیالیستی در روسیه به تقریب در
میان همه مردمان نیکاندیش و خیرخواه عالم ،بهویژه مردمانی که از نزدیک شاهد حوادث و حتوالت
دورانمنای اکتبر و خنستین سالهای تشکیل جمهوری سوسیالیستی در روسیه بودند ،مشترکاتی
بالنسبه یکسان داشت .یکی از کسانی که در همان سالها دیداری از روسیه سوسیالیستی داشته و
رساله مختصر اما بسیار گویا و مفیدی درباره تاریخ انقالب اکتبر نوشته ،مورخ و متفکر فرانسوی
اوسیپ لوریه نویسنده کتاب تاریخ انقالب کبیر روسیه بود .او نیز درباره لنین نوشته است:
انقالب روسیه را یک اراده تغییرناپذیر و قادری اداره میکند که میتوان او را ادارهکننده حقیقی
دانست و این اراده همانا اراده لنین است ...لنین مظهر سعی و عمل است و به همین سبب
محبوبالقلوب عامه و مسلط بر اراده ملت میباشد...لنین مظهر شجاعت است و آرزو دارد که
روح جدیدی در عالم تولید کند ...و میگوید که نباید بر بیچارگی بشر و فقر عالم عاجزانه گریست
و ناله کرد .باید کارکرد و از بیچارگی و فقر کاست و باالخره آن را برطرف منود.
لنین میگوید بایستی آزادی اقتصادی در عالم مستقر شودولی مقصود او غیر از آن چیزی است که
امروزه در دنیا به این اسم نامیده میشود .آن چیزی را که امروزه ملل متمدنه دنیا آزادی اقتصادی
مینامند ،بدین قسم میتوان تعبیر کرد که هرکس آزاد است افراد مردم جامعه را فریب داده وسائل
استفاده خود را فراهم آورد...عقیده لنین بیشتر متوجه است به اینکه انقالبی در اصول انسانیت
امروزی تولید مناید .مقصود او فقط تغییر مملکت روسیه نیست.
لنین بر اثر چند عامل بسیار زودتر از موعد خود درگذشت و بیتردید گلولههای زهرآلودی که
فانیا کاپالن – زنی از فعاالن گروه سوسیالیستهای انقالبی -در روز 30اوت 1918به او شلیک
کرد ،در مرگ پیشرس لنین تأثیرات جدی داشت .طپانچهای را که فانیا با آن به لنین شلیک کرد،
بوریس ساوینکوف سرکرده سابق گروه «اس .ار»ها به او داده بود و دیگر آشکار شده که نوالن سفیر
وقت فرانسه در روسیه تأمینکننده اصلی پول و حوائج بوریس ساوینکوف بوده است و او با همین
پولهائی که خنست سفارت فرانسه در اختیار او گذاشته بود ،گروه ضد شوروی موسوم به جامعه
جتدید حیات روسیه (این نام در برخی کتابها به صورت احتادبرای دفاع از سرزمین پدری ضبط
شده است ) و همچنین گروه نبرد را که هر دو از جمله گروههای مخرب آدمکش بودند در همان خنستین
ماههای بعد از پیروزی انقالب اکتبر با هدف ترور رهبران طراز اول انقالب و دولت سوسیالیستی در
مسکو به راه انداخته بود.
اندکی بعد دولت انگلیس نیز بنا به توصیههای اکید سروان سیدنی جورج رایلی مأمور
عالیرتبه اطالعاتی انگلیس در روسیه و یکی از سرشناسترین محرکان جنگ داخلی روسهای
سفید علیه دولت شوروی ،ساوینکوف و آدمکشان او را حتت حمایت گرفت و برای مدتی طوالنی
بخش معتنابهی از هزینههای اقدامات ضد شوروی او را عهدهدار شد .ساوینکوف در دولت موقت
کرنسکی ،معاون وزیر جنگ یعنی معاون خود کرنسکی بود و در انتخاب ژنرال کورنیلوف به
فرماندهی ارتش روسیه دخالت اساسی داشت و در توطئه کودتای او علیه دولت موقت با کورنیلوف
همراه شد .ساوینکوف پس از پیروزی انقالب اکتبر ،متواری شد و در ششم ژوئیه 1918شورش
گروهی از نظامیان را در شهر یاروسالول رهبری کرد ،اما در 21ژوئیه مغلوب ارتش سرخ شد و به
سختی از معرکه گریخت .او از قرار با حمایتهای رایلی ،مخفیانه به مسکو بازگشت و طپانچهای
به کاپالن داد تا لنین را هنگام خروج از کارخانه میخلسن به قتل برساند .یکی از حامیان سرشناس
این آدمکش ضد شوروی ،وینستون چرچیل بود که تا روزی که ساوینکوف خود را به دولت شوروی
تسلیم کرد ،همچنان حامی و همراه او بود.
لنین پس از این ترور دیگر نتوانست چون گذشته به فعالیتهای فکری و اجتماعی خود ادامه
دهد و پس از چندی دچار سکته مغزی شد و به حالت نیمه فلج افتاد و سراجنام در 21ژانویه 1924
درگذشت.
دولت شوروی روز بعد خبر مرگ او را به کنگره یازدهم شوراها که در مسکو برقرار بود ،اعالم
منود و مرامسی را برای تدفین جسد لنین تعیین منود .طبق این برنامه کلیه مراکز تفریحی و اغلب
مغازهها و بنگاهها برای یک هفته تعطیل شدند و صدها هزار نفر از دهقانان و کارگران برای آخرین
دیدار با لنین به آسایشگاه او رفتند و بسیار بیشتر از این نیز ،هفته بعد در خیابانهای مسکو
حضور یافتند تا در تشییع و تدفین پیکر او حضور داشته باشند .وسعت و دامنه حضور مردم در
مراسم یاد شده به اندازهای بود که خبرنگاران جراید خارجی مقیم مسکو ،آن را رأی ملی به رژیم
شوروی تعبیر کردند.
در مرگ لنین تنها مردم شوروی عزادار نشدند ،بلکه کلیه احزاب کمونیست دنیا و اعضای
آن در عزاداریهای مردم شوروی شریک بودند و چند صباحی از این عزاداریها نگذشته بود که
میلیونها نفر از مردم عالم ،بهویژه کارگران و زحمتکشان ،در زمره پیروان عقیدتی لنین قرار گرفتند.
مفهوم لنینیسم هرچند از سال 1923در شوروی تداول یافت ،اما در طول یک قرن بعد از
درگذشت لنین و علیرغم لطماتی که بر پیکر لنینیسم وارد آمده ،هنوز قدرمتندترین آموزه سیاسی
اجتماعی انقالب ضد سرمایهداری و ضد امپریالیستی محسوب میشود و صدها میلیون نفر از
مردم جهان را حول محور خود متشکل دارد.
لنینیسم ،تئوری انقالب و تئوری ساختمان سوسیالیسم است و با حتوالت درونی ظرفیتهای
خود ،تئوری راه رشد غیر سرمایهداری با مستگیری سوسیالیستی را نیز تشکیل داده است.
لنینیسم هرچند در میهن خود هبوط کرده ،اما در جای دیگری تصاعد و ترقی افزونتر یافته و نزدیک
به دو میلیارد نفر را حتت تأثیر خود به آینده انتقال داده است .لنینیسم شاید تنها مجموعه آموزههای
غیر قدسی در تاریخ بشر باشد که این تعداد پیرو دارد.
لنین ،کاشف اوضاع اساسی موجود در روندهای جاری اقتصادی سیاسی اجتماعی جهان
سرمایهداری و باز گشاینده مفهوم پیچیده دوران است .خدمت او بهویژه از این جهت ،نقشی
اساسی در استقامت مبارزان ضد سرمایهداری و ضد
امپریالیستی داشته و مانع از ختریب قابلیتها و
توانائیهای آزادیخواهان عدالتطلب شده و میشود.
امید به آیندهای که پیدایش آن به قول معروف دیر
و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد ،یکی از چند محرک
همیشگی مبارزات سیاسی اجتماعی ترقیخواهانه
بوده و هست .امیدواری به آینده آنگاه تشدید و تقویت
میشود که حتقق آن در چارچوب مقتضیات جامعه
بشری تشخیص داده شود و به درک و فهم درآید.
مفهوم دوران که لنین در تکمیل آن نقشی مؤثر
داشته ،یکی از ارکان بقای مبارزه علیه ستمگری و برای
آزادگی را تشکیل میدهد .بنا بر این ،لنینیسم ،مروج
نوشته پایین تصویر:
آزادگی و استقامت در راه آن است. رفیق لنین زمین را از کثافات پاک میکند
گابریل راکهیل سرپرست کارگاه تئوری انتقادی ( )Atelier de Théorie Critiqueو استاد فلسفۀ دانشگاه
ویالنوا در پنسیلوانیا است .او در حال حاضر مشغول تکمیل پنجمین کتاب خود« ،جنگ جهانی در جبهۀ
روشنفکری :مارکسیسم در مصاف با صنعت نظریهپردازی امپراتوری» است (این کتاب بهزودی توسط
انتشارات مانتلی ریویو منتشر خواهد شد) .تمرکز اصلی راکهیل نقد عقاید و گرایشات نظریهپردازان به
اصطالح «چپ» غربی است .قب ً
ال هم مقالۀ مفصلی از راکهیل در «دانش و امید» منتشر شده بود.
ژائو دینگ شی ،استادیار محقق در مؤسسۀ مارکسیسم ،آکادمی علوم اجتماعی چین ،و سردبیر «مطالعات
سوسیالیستی در جهان» است.
این مصاحبه در اصل به زبان چینی در جلد یازدهم« ،مطالعات سوسیالیستی در جهان» ،در سال ۲۰۲۳
منتشر ،و برای بازانتشار در نشریۀ مانتلی ریویو ،ویرایش شده است .در ادامه ،بخش مربوط به نقد
ژیژک را از این مصاحبه خواهید خواند.
بلکه در قالب یک مارک یا برند مد روز درآورده تا مانند هر کاالی دیگری به فروش برسد.
ژیژک از بسیاری جهات برای این پروژه ،انتخابی ایدهآل است .او یک خبرچین بومی
ضدکمونیست است که در جمهوری سوسیالیستی فدرال یوگسالوی سابق بار آمده است .او
همیشه مدعی است که جتربه ذهنیاش به عنوان روشنفکری خردهبورژوا که به دنبال ارتقای جایگاه
شخصیاش در غرب بوده است ،به او حق ویژهای بخشیده تا ماهیت واقعی سوسیالیسم را شهادت
دهد .بنابراین روایتهای شخصی او دربارۀ جتربهاش در جمهوری سوسیالیستی یوگسالوی ،جای
حتلیل عینی را میگیرد .جای تعجب نیست که ژیژک -فرصتطلبی جویای نام و مال -میهن
سوسیالیستی خود را پستتر از کشورهای سرمایهداری غربی بداند .همان میهنی که موجبات
چنان پیشرفتی برای او فراهم کرد که اکنون مجله
فارین پالیسی (بازوی مجازی وزارت خارجه ایاالت
متحده) او را به عنوان یکی از برترین متفکران جهانی
قلمداد میکند.
ژیژک آشکارا از نقشی که شخصًا در از میان
بردن سوسیالیسم در یوگسالوی ایفا کرد ،میبالد .او
مقالهنویس سیاسی اصلی یک نشریه مخالف برجسته
به نام مالدینا بود .حزب کمونیست یوگسالوی ،این نشریه را متهم کرد که از سوی سازمان سیا
حمایت میشود .او همچنین یکی از پایهگذاران حزب لیبرال دموکرات بود و در انتخابات ریاست
جمهوری در اسلوونی ،اولین جمهوری جداشده از دولت فدرال ،نامزد شد و قول داد که «در احنالل
دستگاه ایدئولوژیک واقعًا سوسیالیستی دولت [عین عبارت اوست!] بکوشد» .وی با وجود اینکه
با تفاوت اندکی بازنده شد ،آشکارا از دولت اسلوونی و حزب حاکم آن پس از احیای سرمایهداری
حمایت کرد ،و بنابراین بر روند بیرحمانۀ شوک درمانی سرمایهداری که منجر به کاهش فاجعهبار
سطح زندگی برای اکثریت مردم شد (اما نه برای او!) صحه گذاشت .حزب طرفدار خصوصیسازی
که او از بنیانگذارانش بود ،نیز علنًا گرایش به سوی ادغام کشور در اردوگاه امپریالیستی داشت ،و
مدافع اصلی احلاق به احتادیۀ اروپا و ناتو بود.
ِ
لیبرال اروپای شرقی را دلقک دربار سرمایهداری میدامن ،زیرا مارکسیسم را به من این
مضحکهای تبدیل میکند ،و درست به همین جهت نیروهای مسلط در جامعه سرمایهداری او را
میستایند .مارکسیسم آن گونه که او میفهمد ،به جای آنکه دانش جمعی رهاییبخشی باشد که
ریشه در مبارزات واقعی مادی دارد ،گفتمان حتریکآمیزی است از مغالطههای روشنفکرانه که در
آفرین فرصتطلب خالصه میشود .لودگیهای
موضعگیریهای سیاسی خردهبورژوایی یک جنجال ِ
ابلهانهاش در نقش یک کمونیست ،بورژوازی را به وجد میآورد و نظر کمسوادان را چند صباحی به
خود جلب میکند .او -درست مانند یک دلقک -استعداد برانگیخنت یا خنداندن مردم را دارد که در
زمانۀ دیجیتال کنونی به تعداد «الیک»ها و «بازدید کنندهها» ترجمه میشود .او همچنین در فروش
کاالهایهالیوود و به طور کلی دستگاه فرهنگی بورژوازی مهارت دارد .واضح است که امپراتوری
سرمایه عاشق این شیاد است ،که جیبهایش را هم دراین میان پرمیکند .او مانند هر دلقک مؤدبی،
محدودیتهای آداب دربار را میشناسد و آنها را با حتقیر سوسیالیسم واقعًا موجود ،ترویج سازش
با سرمایهداری ،و اغلب حتی حمایت علنی از امپریالیسم ،پاس میدارد .اگر او -همانطور که
مطبوعات بورژوازی گاهی خطابش میکنند -واقعًا «خطرناکترین روشنفکر جهان» باشد ،به این
دلیل است که پروژه مارکسیستی مبارزه با امپریالیسم و ساخنت یک جهان سوسیالیستی را به
مخاطره میاندازد.
ژیژک با تأیید نسبت محرز میان ارتقای عینی با میزان گرایش ذهنی به سوی راست ،در حمایت
ضدکمونیستی خود از امپریالیسم ،بیش از پیش ارجتاعی شده است .به قضاوت قاطع او در مورد
تالشهای اخیر در به چالش کشیدن استعمار نو در آفریقا توجه کنید« :روشن است که قیامهای
«ضداستعماری» در آفریقای مرکزی حتی از استعمار نو فرانسه ،بدتر هستند»
او در گفتگوی دیگری همین چندی پیش ،منونۀ روشنی از انقالب مورد حمایت خود را ارائه کرد.
در بحث پیرامون شورشهای تابستان ۲۰۲۳در فرانسه ،در پی قتل ناهل مرزوق به دست پلیس،
او که به روش همیشگی برای اثبات نظرات خود از مفاهیم مارکسیستی استفاده میکند ،اینطور
اظهارنظر داشت« :این قیامها به دلیل فقدان یک استراتژی سازمانی برای پیروزی ،شکست خواهند
خورد ».او سپس منونهای از یک انقالب موفق را پیش کشید« :تظاهرات و قیامهای عمومی در
صورتی میتوانند نقشی مثبت ایفا کنند که با حفظ چشماندازی رهاییبخش مانند قیام ۲۰۱۴-۲۰۱۳
«میدان» در اوکراین ،پیش بروند» .همانطور که به طور گسترده مستند شده است ،قیام «میدان» یک
کودتای فاشیستی بود که توسط سازمان امنیت ملی ایاالت متحده حتریک و حمایت شد.
این ،یعنی ژیژک کودتای فاشیستی حتت حمایت امپریالیستها را ،که مسیر امین از آن به
عنوان «کودتای اروپایی ـ نازی» یاد میکند ،منونۀ «مثبت» یک «چشمانداز رهاییبخش» میداند
که به «انقالبی» موفق اجنامیده است .این موضع و همچنین حمایت سرسختانه او از جنگ نیابتی
ایاالت متحده و ناتو در اوکراین ،معنای لقب «خطرناکترین روشنفکر جهان» را روشن میکند :او
یک هوادار فاشیسم است که با نقاب کمونیسم ظاهر شده است.
مقدمه
جمهوری اسپانیا همانند حتوالت مشابه دیگر قبل و بعد از خود ،نظیر انقالب مشروطیت ایران
به رهبری روحانیون و روشنفکران و سرداران وطنخواه؛ جمهوری چین به ریاست دکتر سون یات
سن؛ نهضت ملی کردن صنعت نفت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق؛ دولت ملی و دموکراتیک
سرهنگ جاکوبو آربنز در گوامتاال؛ دولت جبهه خلق در شیلی به ریاست دکتر سالوادور آلنده؛ و دهها
جتربه مشابه دیگر ،روایت دیگری از قابلیتهای جامعه بشری برای تأمین حدود قابل توجهی از
آزادی ملی و عدالت اجتماعی بود و بشارت میداد که مجاری حتقق چنین مطالباتی ،تنها جنگ و
خونریزی نیست .وعده حتوالت و جتارب یاد شده این بود که اگر نیروهای اجتماعی -به ویژه طبقات
و هیئتهای حاکمه -به تعهدات خود وفادار مبانند ،دستیابی بشر به حدود مؤثری از خوشبختی و
سعادت ،میتواند از هرگونه هزینه انسانی بینیاز باشد .اما با کمال تأسف همه این جتارب یا در
خون خود غرق شدند و یا بر اثر متهیدات همان طبقات و توالی اقتصادی اجتماعی آنان در زمانهای
بعد ،طبیعت یا خصلت خود را از دست دادند و طبیعت یا خصلت مخالف وضع پیشین خود گرفتند.
دگرگونیهای اجتماعی اقتصادی قهقرائی بزرگی که در مراکش و اجلزایر و تونس و لیبی و مصر
و سوریه و عراق و اندونزی و حتی هند پیش آمد -صرفنظر از پاکستان که تنها برای این تأسیس شد
تا اشخاص و امیال و افکار ناشایست به حکومت برسند -و همچنین تغییراتی از همین قبیل که در
متامی مستعمرات سابق امپریالیسم در آسیا و آفریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی پیش آمد ،همگی -
به جز چند استثنا -گویا جز برای این نبوده است که ثابت کند هر چند نطفه تغییرات مساملتجویانه
در زهدان روزگار منعقد شده است ،اما هنوز فاصله زیادی دارد تا به جنین رشدیابنده برگشتناپذیری
تبدیل شود .اگر سرمایهداری و امپریالیسم ،حتوالتی از این گونه را به خون میکشد و یا مستحیل
میکند ،بشریت مترقی و بهویژه زحمتکشان اما ،همچنان امیدوارند که آینده انسان و ترقیات
جامعه بشری از این گونه مجاری بهدست آید .این امیدواری حتی با تلخکامیهای نابودکنندهای
که شکستهائی نظیر سرنوشت جمهوری اسپانیا و سرگذشت جمهوری اندونزی به همراه داشتهاند،
همچنان یکی از دو سرلوحه تبدیلناپذیر دفتر آرزوهای عملی بشریت -انقالب و اصالحات بنیادی-
است .از سوی دیگر نباید فراموش کرد که حتقق چنین سرلوحهای الزاماتی دارد که اگر رعایت نشود،
از دفتر خود فراتر خنواهد رفت .سرگذشت جمهوری اسپانیا و جمهوری اندونزی که از جمله بدترین
و تلخترین ناکامیهای جامعه بشری قرن گذشته در راستای چنین معادله بشردوستانهای بوده،
انعکاس آشکار پشت پا زدن به الزامات حتول و ترقی با کمترین هزینههای انسانی است .پرداخنت
به آنچه که در اندونزی گذشت به زمان دیگری مؤکول میشود ،اما امسال ( )۲۰۲۴برابر ۸۵سالگی
اعدام جمهوری اسپانیا بهدست فاشیسم و لیبرالیسم و کلیسای کاتولیک است و همین سالگرد
فرصت مناسبی فراهم میکند که به آن شادمانی به مامت نشسته ،و آن فرصت از دسترفته ،و آن
روزگار سرشار از فداکاریهای بیناملللی برای انسان و انسانیت پرداخته شود.
و پوستکندنی .دورانی که شکنجه زندانیان ،لذتی بیشتر از قتل آنان نصیب قاتالنشان میکرد
و دورانی که گروهی نامعلوم -چندصد یا چندهزار نفر -از دختران و پسران جوان و زنان و مردان
اسپانیائی تنها به این سبب که بر شانههایشان ردی از بند تفنگ دیده میشد ،اعدام شدند (مالرو،
ص .)290فقط پس از این سؤال که اگر تفنگ بر دوش داشتی پس چرا هماکنون در میان ما نیستی؟
دورانی که حتی معابد و کلیساهای مردم به سالخخانه تبدیل شدند و به تقریب همه سردمداران
آن دستگاه عریض و طویل ،از اسقفان عالیمقام تا کشیشان خردهپا -به استثنای چند نفر به تعداد
انگشتان فقط یک دست -خود در عداد جالدان و آمران و مأموران اعدام قرار گرفتند و به قول
مونتالبان مسئوالن کلیسائی این قصابی تقدیس شده بودند (ص .)307 - 306دورانی که صدها هزار
انسان بیپناه و میهندوست از بیم کینهتوزیهای مشتی انسانمنای وحشی ،در آن سرمای کشنده
زمستان سال 1939کوهستان یخزده پیرنه را زیر پا نهادند تا دستکم از جتاوزات و قساوتهای
هولناک وحوش دو پا در امان مبانند (تامس ،ص ،824 - 819سرکاس ،ص 7و .)15دورانی از حیوانیترین
خشونتها و رذالتها علیه تودههای مردم اسپانیا که به فرمان انسانمنای فرومایهای به نام
فرانسیسکو فرانکو باهاموند و بهدست کسانی بهغایت بیگانه از انسانیت و دردهای انسانی
صورت میگرفت .کسانی که تا روز مرگ آن الشخور فرتوت همچنان مشغول شکنجه و آدمکشی
بودند (تامس ،ص ،242 - 234مونتالبان ،ص ،8 - 7کاری یو ،ص .)185
کاتالیزوری که این دوران را قطعیت بخشید ،خیانت یک گروه از به اصطالح سوسیالیستهای
اسپانیائی بود که به فرماندهی ژنرال سگیسموندو کاسادو از فرماندهان ارتش جمهوری در روز
5مارس علیه جمهوری ،شورش کرده و مادرید را به تصرف درآورده بود؛ به این امید که با اخراج
کمونیستها از ارتش و دولت و جبهه جمهوریخواهان ،موافقت فرانکو را برای صلح و سازش جلب
کند .در نتیجه مادرید ،که از مدافعان خود محروم شده بود ،در ظرف 20روز خنست در اختیار ستون
پنجم فرانکو در مادرید قرار گرفت و سپس به خود او سپرده شد و باقیمانده جمهوری اسپانیا نیز به
سرعت به دست ارتش او افتاد.
اسپانیا از این پس با چنان تروری روبرو شد که تنها با عملیات واحدهای مخصوص ارتش آملان
و سازمان اساس در مناطق اشغالشده شوروی برابر بود .ترور ددمنشانهای که فرانکو و پیروان او در
جریان جنگ داخلی بر پا کرده بودند ،بهویژه عملیات سالخانی همچون ژنرال مارتینز آنیدو -فرماندار
اسبق بارسلون و سرکرده تروریسم دولتی ضدآنارشیستی کاتاالن که صدها نفر از اعضا و طرفداران
جنبشهای آنارشیستی بارسلون و کاتاالن و فعاالن سندیکائی را در سال 1920به قتل رسانیده
بود (وودکاک ،ص -)516حتی حزب فاالنژ را به اعتراض کشانیده بود (تامس ،ص .)773یکی از این
سالخان ،ژنرال سادیست خونآشامی به نام لیساردو دووال بود که حتی پس از خامته جنگهای
داخلی نیز ،زندانیان را به دست خود شکنجه میکرد و فرانکو به دنبال انتشار اخبار جنایات وحشیانه
این الشخور ،ناگزیر شد که او را با مبلغ کالنی پول به پاناما روانه مناید (مونتالبان ،ص .)187
گزارشهای تکاندهندهای که مورخان و گواهان معتبر از چهارگوشه جهان درباره آدمکشیهای
فرانکو و سالخان اردوی او به دست دادهاند ،چنان هولآور و ترسناک است که غیرقابل باور
میمناید .بخشی از این اخبار هولناک را در گزارش آرتور کوستلر از ایام 102روزه اسارتش در زندان
ارتش فرانکو میخوانیم:
جوانی را که از پشت و سینه برهنهاش خون سرازیر بود ،به اطاق آوردند .صورتش جای جای
بریده ،دریده و خرد و خمیر شده بود .یک حلظه گمان بردم که زیر لوکوموتیو رفته است .فاالنژیستها
زیر بغلش را گرفته بودند و توی اطاق کشانکشان میبردند .داد میزد و شیون و زاری میکرد .در
پشت سرشان بسته شد و حلظهای دیگر صدای
ضربهها و لگدها و صداهای گنگ دیگر بلند شد.
مرد ضجه میزد و گهگاه زوزه میکشید .زوزههائی
در فواصل معین .چند ثانیهای سکوت برقرار شد.
بنر جمهوریخواهان (در طول محاصره -1936
منیدامن در آن چند ثانیه با او چه کردند .سپس
)1939در مادرید :آنها خنواهند گذشت!
«فاشیسم میخواهد مادرید را تسخیر کند .مادرید دوباره جیغهای تند و تیز و غیرطبیعی و بلندی کشید
گور فاشیسم خواهد بود». و آخر سر خاموش شد .آنگاه قربانی دوم را از داخل
اطاق بردند تا همان معامله را با او هم بکنند .سپس
سومی را (ص .)78 - 77
این صحنههای حیوانی فلجکننده مربوط به
چند ساعت از روز اول بازداشت او به تاریخ 9فوریه
1937بود اما از این بدتر ،گزارش او از روز شنبه 13
فوریه همان سال است ،یعنی فقط 5روز پس از سقوط شهر ماالگا به دست ژنرال کئیپو دالنو :آنچه
منیدانستم این بود که تا آن زمان -شنبه سیزدهم فوریه -پنجهزار نفر پس از سقوط شهر ماالگا اعدام
شده بودند که تنها ششصد نفر از آنان از زندان من بودند (ص .)108بله 5 ،هزار نفر در 5روز.
کوستلر ،که چندی بعد ،خود از دوستداران آن دولتهای بورژوائی شد که پشتیبان و پشتوانه
خاموش و یا بیسر و صدای چنین رژیمی بودند ،به هنگام نوشنت گزارش خود در همان سال ،ناتوان
از مجازات آنانی که چنین سرگذشتی را برای اسپانیا مقدر کرده بودند ،دردمندانه مینویسد:
رهبران خطاکار شهر که افرادشان را گذاشتند و در رفتند ،تسلیم دادگاه صحرائی شدند .دولت
خطاکار الرگو کابالرو که ماالگا را به دست تقدیر سپرد ،وادار به استعفا شد ،اما دولتهای خطاکار
دموکراسیهای غربی را که جمهوری اسپانیا را به دست تقدیر سپردند ،نه میشد تسلیم دادگاه
نظامی کرد و نه وادار به استعفا .تاریخ آنها را محاکمه خواهد کرد ،اما آن هم نوشداروی پس از
مرگ خواهد بود (ص .)63 - 62
بنا به نوشته جرالد برنان عضو بریگاد بیناملللی و نویسنده کتاب هزار الی اسپانیائی (البیرنت
اسپانیائی) ،کشتار ماالگا در برابر حمام خونی که ژنرال کئیپو دالنو -معروف به «ژنرال رادیو» از
بابت سخنرانیهای رادیوئی هر روزهاش (تامس ،ص -)922که پیش از این در سویل و گرانادا و کوردوبا
بهرا ه انداخته بود ،فقط رشحات خون بود (مونتالبان ،ص .)249این ژنرال که شدت وقاحت و
درندهخوئیهایش در سخنرانیهای رادیوئی هر روزه علیه جمهوریخواهان و سرخها و دستوراتش
برای جتاوز به زنان و دختران جمهوریخواه و سرخها ،او را بیشتر از جنایاتش مشهور کرده بود ،همان
الشخوری است که پس از اطالع از بازداشت فدریکو گارسیا لورکا و پیش از آنکه اعدامش کنند،
فرمان داده بود :تا میتوانید به او جناست بخورانید ،جناست بسیار (مونتالبان ،ص 236و .)251
ژنرال یاگوئه پس از تصرف شهر باداخوس فرمان داد همه جمهوریخواهان را از سرخ تا سبز
اعدام کنند .تنها یک مورد از این سالخی ،انتقال قریب دوهزار نفر از بازداشتیان به استادیوم
گاوبازی شهر و اعدام همه آنان با مسلسل بود .به جز این ،قریب دوهزار نفر دیگر را نیز در داخل
شهر تیرباران کردند .در این آدمکشیها ،بربرهای مراکشی و مزدوران ترسیو ،دست باال را داشتند و
بیشترین کسان به دست همینان کشته شدند (مالرو ،ص ،143 - 142مونتالبان ،ص .)236 - 235
طبق برخی گمانهزنیها ،تا پیش از سقوط جمهوری ،احتما ً
ال بین یکصد تا یکص دوپنجاههزار
نفر و طبق ختمینهای دیگر نزدیک به 200هزار نفر از جمهوریخواهان و اسیران جنگی در قلمرو
فرانکو اعدام شده بودند (پاین ،ص ،49کاری یو ،ص ،157تامس ،ص )867و این آدمکشیهای
جلامگسیخته پس از استیالی کامل فرانکو بر اسپانیا نیز با شدت هرچه متامتر ادامه یافت .طبق
گزارشهای رمسی که رژیم فرانکو خود اعالم داشته بود ،تعداد زندانیان سیاسی رژیم در اواخر سال
1939بیش از 270هزار نفر بود و در همین سال قریب 400هزار نفر از اعضای سابق ارتش جمهوری
نیز در اردوگاههای متعدد زندانی بودند (هارشانی ،ص .)108دولت فرانکو و گروههای شبهنظامی
طرفدار او از فردای پیروزی بر جمهوری ،به جان مردم افتادند و در کمتر از 5سال قریب 200هزار نفر
از جمهوریخواهان را یا اعدام کردند و یا به بهانه فرار از زندانها و اردوگاهها و یا از مقابل مأموران
دولت به قتل رسانیدند و یا شرایط مرگشان را در زندانها و اردوگاهها فراهم آوردند .ادواردو
آئونوس ،وزیر دادگستری رژیم فرانکو در تابستان سال 1944ضمن گفتگوئی با مخبر آسوشیدپرس
اظهار داشته بود که از آخرین روزهای مارس سال 1939که شهر مادرید به تصرف ارتش فرانکو
درآمد ،تا ژوئن ،1944بالغ بر 192684نفر در زندانهای اسپانیا مردند (هارشانی ،ص )108و کیست
،269 -فونتانا ،ص .)114 - 112پیامدهای اعمال این دستگاه خونپیما ،بیحساب است و یکی از
بدترین پیامدهای آن عقبماندگی اسپانیا از قافله عصر جدید بود .کشوری که در قرون 16و 17یکی
از دو سلطنت بزرگ جهان به شمار میآمد ،حتی در دوران امپریالیسم هنوز در سطوحی دورانمنا از
فئودالیسم دست و پا میزد.
ِ .۱ر ُکونکیستا (به اسپانیایی Reconquista :بهمعنای بازپسگیری) ،جنبش استرداد یا سقوط آندلس ،مجموعهای از
لشکرکشیهای طوالنیمدت مسیحیان اسپانیا و پرتغال در قرون وسطی به منظور بازپسگیری سرزمینهای خود از
موروهای مسلمانی بود که در اوایل سدۀ هشتم میالدی ،بیشتر شبه جزیره ایبری را به اشغال خود درآورده بودند.
دولت اسپانیا در هلند نیز مرتکب اعمالی شد که برخی از آنها هیچگاه در آن اندازهها دیده نشده
بود و متام آن اعمال ننگین به دستور فیلیپ دوم ،پادشاه مسیحی کاتولیکتر از پاپ اجنام گرفت.
در سالهائی که مارگریت پارما نایبالسلطنه فیلیپ در هلند بود ( )1567 -1559به تقریب هیچ
روزی بدون چندین اعدام منیگذشت .به سال 1561دو نفر از بزرگان هلندی را به نامهای ژلن دومولر
و تامس کالبرگ را زنده زنده در آتش سوزانیدند .یکی از منکران غسل تعمید را در حضور همسرش
با هفت ضربه شمشیر زنگزده قطعه قطعه کردند و همسرش از وحشت مشاهده آن منظره در همان
محل درگذشت .مردی به نام برمران لوبال که به این رفتار اعتراض کرده بود ،خنست چهار دست و
پایش را تا آجنا که استخوانهایش دیده شود ،سوزانیدند و زبانش را از ته بریدند و او را روی آتش
مالیم آویزان کردند و سوزانیدند .در شهر لیل مردی به نام روبر اوژیه را که پرستش نان مقدس را
کفر میدانست ،به همراه همسر و فرزندش به آتش انداختند و این وحشیگریهای حیرتانگیز تا
خروج اسپانیائیها از هلند و خامته جنگهای 30ساله و صلح وستفالی به سال 1648ادامه داشت
(دورانت ،ج ،7ص .)537-519
اسپانیائیها از روزی که پا به خاک آمریکا ،به ویژه آمریکای التین نهادند ،چنان نظام مخوفی
بر پا داشتند که عملیاتش از توحش و بربریت انسانهای خنستین فراتر میرفت .اسپانیائیها در
آمریکای التین ،جهنمی ساختند که با هیچ وضع دیگری در همان زمان قابل قیاس نبود.
خنستین اعتراضات به اعمال اسپانیائی از خود اسپانیا برخاست و کشیش شریف و بزرگوار
اسپانیائی بارتولومه دالس کاساس ( )1566 - 1474آغازگر آن شد .او در رساله مختصر خود که
به افسانه سیاه مشهور شده مینویسد :اسپانیائیها از هنگامی که به میان بومیان مساملتطلب
صلحجوی جنیب فاقد روحیه انتقام و شرارت وارد شدند ...همچون گرگ درنده و ببر وحشی که
زمان زیادی غذا برای خوردن نیافتهاند ...از 40سال پیش تا کنون کاری غیر از دریدن و وحشیگری
نکردهاند .امروز نیز آنها را میکشند و میآزارند و عذاب میکنند .کارهائی که تا کنون نه دیدهای و
نه شنیدهای ،در باالترین مرتبه (ص .)63 - 62
طبقات حاکمه اسپانیا تا اواخر قرن بیستم نیز به همینگونه منونه دورانمنای پلیدترین
گرایشهای ارجتاعی و ستیزه با هر شکلی از جتدد و ترقی اجتماعی بوده و دولتشان ،بهویژه ارتش
آن ،پرورشگاه برخی از بدکارترین و بدخواهترین گرایشهای سیاسی و اجتماعی اروپای جدید نظیر
کارلیستها و فاالنژیستها بهشمار میآمده است .رفتارهای نفرتانگیز این طبقات و منایندگان
سیاسی و نظامی آن با مبارزان نهضت استقاللطلب مردم مسلمان ریف به فرماندهی شیخ
عبدالکریم خطابی و بهویژه فرزند نامدارش شیخ محمدبن عبدالکریم ،مؤسس جمهوری روستائی
ریف و همچنین با نهضتهای آنارشیستی و کارگری و دهقانی اسپانیا ،طلیعه همه تبهکاریهای
بعدی اروپای فاشیست بود و ترورهای بیپروائی که دولتیان و ارتشیان و کلیسائیان دشمن جتدد
علیه هر کس و گروه و هر قوم و مذهب و هر طبقهای در اسپانیا و مستعمرات آن به کار میبردند،
چنان ظرفیتی برای جنایت و جتاوز در این طبقات و اجزایش فراهم کرده بود که حتی برای جتربه نیز
حاضر به حتمل عصر جدید و الزامات اجتماعی و انسانی آن نشدند و جمهوری اسپانیا را که پاسخی
انسانی به این استعداد جهنمی و یکی از زیباترین حتوالت مساملتآمیز و گذارهای اجتماعی
صلحجویانه بشری به سوی آزادی و عدالت اجتماعی بود ،در امواج شکنجه و جتاوز و قساوت و
خونریزی غرق کردند.
موسوم به مورها و ترسیوها یا مزدوران خارجی که در خشونت و جنایت از همه اعضای ارتش فرانکو
و جبهه فاشیستی پیشی داشتند (مالرو ،ص 11و ،)287شریک متام آدمکشیهای فرانکو بودند.
نظامیان ایتالیائی و خلبانان آملانی و بربرهای مزدور مراکشی و سربازان به ظاهر داوطلب پرتغالی و
ترسیوها ،پنج گروه اصلی جبهه اسپانیای به اصطالح ناسیونالیست در جنگ علیه جمهوری اسپانیا
به شمار میآمدند و تعدادشان به مراتب بیشتر از تعداد جنگجویان ناسیونالیست اسپانیائی بود
تا آجنا که میتوان گفت ،دو نفر از هر سه کشته اسپانیای جمهوریخواه ،به دست اینان به قتل
رسیده بودند .امروزه دیگر کسی تردید ندارد که شورش ارتش اسپانیا علیه جمهوری و جنگ داخلی
اسپانیا ،اگر با مداخله وسیع نیروی هوائی آملان و نیروی دریائی ایتالیا همراه منیشد ،در همان
روزهای اول درهم شکسته میشد .اما دهها هواپیمای نفربر و بیشتر از آن هواپیماهای جنگنده
آملان هیتلری و نیروی دریائی ایتالیای موسولینی پس از آنکه نیروی دریائی جمهوری را در اطراف
جبلالطارق نابود کردند ،با ایجاد یک پل هوائی بزرگ که دیگر خطری آن را تهدید منیکرد ،از هفته
آخر ژوئیه /1936هفته اول مرداد 1315هزاران نظامی اسپانیائی و ایتالیائی و مزدوران مغربی و
ترسیو را از اطراف تطوان در ساحل جنوبی جبلالطارق به داخل خاک اسپانیا منتقل کردند و این
گروه خیانت و جنایت را تا هفته آخر سپتامبر /1936هفته اول مهر 1315شمسی به 60کیلومتری
مادرید رسانیدند.
در این جنگ ( )1939-1936که بیش از یک میلیون کشته داشته است -جدا از نزدیک به
دویستهزار نفر جمهوریخواه که بعد از پیروزی فرانکو اعدام شدند (پاین ،ص 32و 33و ،49کاری
یو ،ص ،157هارشانی ،ص ،108تامس ،ص -)867همواره دههاهزار نفر از سربازان ایتالیائی در اردوی
فرانکو حضور داشتند و این تعداد در میانه جنگ حتی از 160هزار نفر نیز فراتر رفته بود (کوستلر ،ص
،18تامس ،ص .)568مزدوران مغربی نیز همواره یکی از ارکان ارتش فرانکو بودند و در طول جنگ
داخلی در مجموع بیش از 70هزار مزدور بربر در نبردهای آن حضور یافتند .گروه بزرگی از این مزدوران،
کسانی بودند که پس از موافقت سلطان محمد پنجم ،پادشاه مراکش از میان قبایل بربر به کودتاچیان
پیوسته بودند و بسیاری نیز از قبایل بربر مراکش اسپانیا بودند که به دستور مناینده سلطان محمد
در تطوان -مرکز مراکش حتتاحلمایۀ اسپانیا -که او را خلیفه سلطان مینامیدند ،به کودتاچیان
پیوستند .سرکردگان این گروه از بربرها ،در گذشته از مخالفان و دشمنان شیخ عبدالکریم و پسرش
شیخ محمد خطابی سرکردگان مبارزه ضداستعماری مردم ریف مراکش علیه اسپانیا بودند و از همان
روز اول کودتای ارتش در تطوان و ملیله و سبئوتا با دریافت پول و اسلحه به کودتاچیان پیوستند.
آملان هیتلری یکی از واحدهای زبده هوائی خود را به نام کندر (به معنی الشخور و کرکس)
مشتمل بر 13تا 14هزار نفر نیروی جنگی و یکصد فروند هواپیمای جنگنده و مببافکن در اختیار
کودتاچیان و ارتش فرانکو قرار داده بود تا هر جا را که او بخواهد ،مبباران کنند .فاجعه گرنیکا که
منبع الهام پابلو پیکاسو در ترسیم یکی از جهانیترین نقاشیها قرن بیستم شد ،دستپخت همین
لژیون بود .خلبانهای این لژیون در روز 26آوریل سال 1937به شهرک گرنیکا واقع در ایالت باسک
اسپانیا حمله بردند و با پرتاب دهها تن مبب و موشک و گلولهبارانهای بیهدف ،صدها نفر را
کشتند و شهرک گرنیکا را به ویرانهای مشتعل تبدیل کردند (پاین ،ص ،33 - 32مونتالبان ،ص .)230
هواپیماها و کشتیهای جنگی آملان و ایتالیا بارها شهرها و بنادر جمهوری اسپانیا را مبباران کردند
و هزاران نفر را به قتل رسانیدند و مجروح کردند (تامس ،ص 486 - 485و .)632 - 630
دولت شبه فاشیستی پرتغال به ریاست آنتونیو ساالزار معروف از همان آغاز جنگ داخلی یک
واحد جنگی بزرگ به استعداد 20هزار نظامی و غیرنظامی به ظاهر داوطلب در اختیار فرانکو قرار داد
که تا پایان جنگ داخلی در خدمت فرانکو بودند و دستکم نیمی از آنان در طول جنگ داخلی به قتل
رسیدند (دفیگردو ،ص .)99مرزهای پرتغال در متام دوران جنگ داخلی به روی فاشیسم بیناملللی
و ارتش فرانکو باز بود و یکی از معابر انتقال تسلیحات و جتهیزات جنگی برای کودتاچیان بود
(تامسن ،ص.)1044 - 1042
اهمیت تعیینکننده و غیرقابل انکار حمایت فاشیسم و ارجتاع بیناملللی را میتوان در
صفبندی و چینش نیروهای نظامی فرانکو به هنگام تصرف شهر ماالگا در فوریه 1937مشاهده کرد:
ارتش ناسیونالیست و نظامیان ضدجمهوری که به فرماندهی ژنرال کئیپودالنو شهر ماالگا را تصرف
کرده بودند ،از 50هزار سرباز ایتالیائی و 15هزار نفر مور یا مزدور مراکشی و سه گردان لژیون خارجی
تشکیل شده بود و تنها 10درصد کل این سپاه ،اسپانیائی بودند (تامس ،ص ،290کوستلر ،ص .)18
مزدوران مور و ترسیو حتی در تصرف کاتاالن و مناطق شمالی اسپانیا نیز دخالت داشتند و با عملیات
خود وحشت به جان مردم میانداختند (پاپن ،ص ،72مونتالبان ،ص .)284 - 283از اهمیت تعیینکننده
حمایتهای همهجانبه فاشیسم بیناملللی ،و بهویژه آملان و ایتالیا در پیروزی فرانکو همین بس که
حتی هواداران او نیز میگفتند که اگر این حمایتها در کار نبود ،فرانکو و همدستان او حتی یکسال
هم دوام منیآوردند و تا دسامبر 1936بهطور قطع شکست میخوردند (مونتالبان ،ص .)229
جتربه نیودیل آمریکا در قلمرو اسپانیا بود .اما ثرومتندان و کلیسای اسپانیا که حتی فکر تنعم
احتمالی محرومان ،خشمگینشان میکرد -چه رسد به تصور قدرتیابی زحمتکشان که آنان
را به جنون میکشانید -این گونه اقدامات را پیشرفت بلشویسم میدیدند .آنان پولهای خود
را به بانکهای خارجی انتقال دادند و همبستگان بیناملللیشان نظیر بانک مورگان ،برای
تنبیه جمهوری اسپانیا ،پرداخت وام و تعیین اعتبار را برای جمهوری اسپانیا متوقف کردند.
برخی احنصارات بزرگ بیناملللی نظیر احنصارات نفتی ،بهویژه پس از اقدام جمهوری اسپانیا
به خرید نفت از دولت شوروی با قیمتی پائینتر از قیمتهای بیناملللی ،بر دامنه جنگ جتاری
و حتریمهای خود علیه جمهوری اسپانیا افزودند (وایس ،ص .)113شرکتهای بیناملللی پس از
آغاز جنگ داخلی همانند دولتهای خود از حتریم هر دو طرف جنگ سخن گفتند اما فقط دولت
جمهوری را از خدمات و کاالهای خود محروم کردند.
در این میان تنها دولتی که با مقدورات محدود خود متام قد ،از دموکراسی اسپانیا حمایت
میکرد ،احتاد شوروی بود (تامس ،ص 481و .)489 - 487اگر انگیزه مقاومت جمهوریخواهان
ت اجتماعی به ویژه به سود طبقات
در برابر فاشیسم و ارجتاع بین املللی ،برقراری آزادی و عدال
زحمتکش و مردم جمهوریخواه بود ،حمایتهای احتاد شوروی از جمهوری ،ابزار اصلی این مقاومت
را در اختیار آنان قرار میداد و همین حمایتها بود که تشکیل بریگاد بیناملللی دفاع از جمهوری
اسپانیا را مرکب از فعالترین نیروهای ضدفاشیست -از کمونیستها تا مسیحیان آزادیخواه -به
دنبال داشت و همین حمایتها بود که همراهیهای انسانی دولت مکزیک و رئیس جمهوری شریف و
ترقیخواه آن الزارو کاردناس را از جمهوری اسپانیا میسر کرد (پاین ،ص ،41 - 39مالرو ،ص 14 - 12و
دموکراسیهای بورژوایی و جمهوری اسپانیا ،ادعای عدم مداخله در عین مداخله به نفع فاشیسم
اما دموکراسیهای بورژوائی چه کردند؟ پاسخ تاریخ به این سؤال جز ننگ و بدنامی برای این به
اصطالح دموکراسیها ندارد .آنان با اختاذ سیاست به اصطالح عدم مداخله -در حالی که بهخوبی از
میزان حیرتانگیز و بسیار آشکار مداخله فاشیسم اروپائی در این جنگ با خبر بودند -چشمان خود
را بر روی تصفیه حساب درندهترین مناینده سرمایهداری و سنت -یعنی همان فاشیسم -با نظام
آزادیخواه و عدالتطلب جمهوری اسپانیائی ،بسته بودند و حتی از ابراز خرسندی خود از چنین
فجایعی خودداری نداشتند و همین امر ،سبب شده بود که به هر بهانهای از دموکراسی اسپانیا حمایت
نکنند .این دولتها نه فقط خود به جمهوری اسپانیا کمک منیکردند ،بلکه تا آجنا که میتوانستند
مانع از انتقال محمولههای جنگی و نظامی شوروی به قلمرو جمهوری اسپانیا میشدند و به این
ترتیب موجب تسلط ارتش فرانکو بر قسمتهای شمالی و شمال شرقی اسپانیا شدند (کاری یو ،ص
.)105 - 104
دولت آمریکا از طریق سفیران خود در آملان و ایتالیا بهخوبی از میزان مداخالت این دو کشور
در جنگ داخلی اسپانیا آگاه بود ،اما کردل هول وزیر خارجه آمریکا به این بهانه که واقعیت این
دخالتها ،محل تردید است ،تا پایان جنگ داخلی مانع از ارسال هرگونه سالح و جتهیزات به
جمهوری اسپانیا شد (تامس ،ص )485 -484و هنگامی که دولت آمریکا حتت فشار برخی افکار
عمومی ،گفتگوهائی را برای تعیین تکلیف با سیاست عدم مداخله و لغو یا ادامه حتریم صدور
اسلحه و جتهیزات به جمهوری اسپانیا آغاز کرد ،محافل ارجتاعی آمریکا و علیاخلصوص مخالفان
شوروی که از دوستداران فرانکو و از مخالفان جمهوری بودند ،برای حتریک هرچه بیشتر ارجتاعیون
و همفکران خود ،اخبار این گفتگوها را منتشر کردند و همدستانشان -بهویژه بسیاری از کاتولیکها
-لغو چنین حتریمی را کمک به بلشویکهای خدانشناس خواندند و جوزف کندی ،پدر کندیهای
معروف و سفیر آمریکا در انگلیس که خود از چنین جانورانی بود ،با اصرار از دولت آمریکا خواستار
ادامه سیاست حتریم تسلیحاتی اسپانیا و در حقیقت حتریم جمهوری اسپانیا شد (تامس ،ص 765
766-و .)875
بازیها و ریاکاریهای کام ً
ال آشکار سیاست عدم مداخله در جنگ داخلی که همه دولتهای
بهاصطالح دموکراسی غربی با آن موافق بودند ،برای جمهوری اسپانیا آمیزهای از حتقیر و توهین
و بیعدالتی بود و همه وجدانهای آزاده بشری و نیروهای فعال ضدفاشیستی را خشمگین و
متنفر کرده بود .برای جمهوریخواهان اسپانیا آشکار بود که دموکراسیهای بورژوائی آنان را به
فاشیسم فروختهاند .در نتیجه هنگامی که آملان نازی و ایتالیای فاشیست به جان اروپا افتادند،
جمهوریخواهان شکستخورده و متواری که قلبشان مملو از نفرت نسبت به این دولتها بود،
همان خشنودیها را از خود نشان دادند که بورژواهای اروپائی و امریکائی به هنگام اعدام جمهوری
اسپانیا (کاری یو ،ص .)117
همچون جولیان بستیرو -از رهبران بلندپایه حزب سوسیالیست اسپانیا و شریک ژنرال کاسادو
در کودتای ضدکمونیستها علیه جمهوری -میاندیشیدند که :پیروزی جمهوری اسپانیا ،پیروزی
کمونیستها را به دنبال دارد و کشور نیز کمونیستی میشود و نباید چنین حتولی صورت بگیرد
(ایباروری ،ص .)374 - 373طراحان و طرفداران همین نظریه بودند که با همکاری و ریاست همان
ژنرال که در این ایام برای جلب توجه فرانکو ،درجه ژنرالی را که جمهوری به او داده بود ،از خود سلب
کرد و خود را سرهنگ ارتش اسپانیا مینامید -درجهای که پیش از جنگ داخلی داشت -در پنجم
مارس 1939شورای دفاع ملی اسپانیا را در مخالفت با سایر مدافعان جمهوری تشکیل دادند و پس
از یک جنگ برقآسا ،مادرید را از دست جمهوریخواهان خارج کردند و خواستار مصاحله با فرانکو
شدند (تامس ،ص ،861 - 840ایباروری ،ص ،374 - 373کاری یو ،ص .)113 - 109اما او کمترین اعتنائی
به خواستههای این شورای سوسیال دموکرات نکرد
و با تشدید حمالت به مادرید که دیگر مدافعان
خود را از دست داده بود ،در 28مارس این شهر را
تصرف کرد و آن شورای خیانتکار نیز به دنبال کار
خود رفت.
اطمینان خاطر فرانکو از ناحیه امپریالیسم
لیبرال غربی ،بهویژه پس از آنکه فرانکلین دالنو
روزولت رئیسجمهوری آمریکا در نوامبر سال
1942سفیر آمریکا در مادرید را با نامهای رمسی به
نزد او فرستاد تا مطمئنش کند که عملیات متفقین
در شمال آفریقا به هیچوجه علیه اسپانیا نیست و
متفقین قصد هیچگونه مداخلهای در امور داخلی اسپانیا را ندارند ،دوچندان شد و بر اعدامهای
بیپروای مبارزان و زندانیان جمهوریخواه قومی و ملی و خلقی و همچنین بر شکنجه بیامان
چریکهائی که در جریان حمالت و شبیخونهای مسلحانه به نیروهای رژیم فرانکو اسیر میشدند
و اعدام صحرائی آنان ،افزود .این تصمیم در حالی اختاذ شد که چندین هنگ ارتش اسپانیا و
میلیشیای فاالنژ -جمعًا 47هزار نفر به ظاهر داوطلب -موسوم به لشکر آسول یا لژیون آبی پس از
حمله آملان به احتاد شوروی در سال 1941به ارتش آملان پیوستند و در جنگها علیه دولت شوروی
که متحد آمریکا و انگلستان بود ،شرکت فعال داشتند (پاپن،ص ،63مونتالبان ،ص 270و 316 - 315و
،558تامس ،ص .)883آنها همان انسانستیزیهائی را که در طول جنگ داخلی مرتکب شده بودند،
این بار در اندازههائی وسیعتر و بدخیمتر نشان دادند .فرمانده این لشکر ژنرال آگوستین مونیوس
گراندس از سال 1951تا سال 1957وزیر جنگ دولت اسپانیا و از سال 1962تا 1967معاون
خنستوزیر آن دولت بود (تامس ،ص ،883مونتالبان ،ص .)552
البته فرانکو از انتشار چنین اخباری نگرانی نداشت ،زیرا میدانست که همه امپریالیسم غرب،
که خود را دولتهای دموکراسی بورژوائی مینامیدند از اروپا تا امریکا ،یا اعمالش را میپسندند
و یا اینکه دستکم از آن چشمپوشی میکنند ،چرا که او با این گونه اعمال ،معادلهای را که از بیست
سال پیش به زیان آنان برهم خورده بود ،اصالح میکرد.
واقعیت تلخ و ننگآور همدلی این دولتها با فرانکو ،چنان جسارتی به ماشین آدمخواری
او بخشید که ادواردو آنونوس ،وزیر دادگستری دولت فرانکو در مصاحبهای با مخبر آسوشیدپرس
به سال ،1944قتلعام قریب به 200هزار زندانی در زندانهای فرانکو را از مارس 1939تا ژوئن
،1944مرگ در زندانها اعالم کرده بود (هارشانی،ص ،108مونتالبان ،ص .)233
کینهتوزیهای امپریالیسم نسبت به جبهه بیناملللی کار و انقالب از همان سالهای اول جنگ
سرد چنان باال گرفت که «دموکراسیهای بورژوائی» مؤسس پیمان ناتو و بهویژه کسانی همچون ژنرال
آیزنهاور رئیسجمهوری امریکا ،با رضایت متام از همنشینی با فرانکو و ساالزار -این همدستان
قسمخورده هیتلر و موسولینی -در تاالرهای مجلل ستاد مرکزی پیمان ناتو و عضویتشان در
سازمان ملل متحد استقبال کرده بودند (پاپن 48 ،و 66و 68و 70و .)71
رژیم فرانکو اقیانوسی از رذالت و پستی بود که در حوضچه متعفن فاالنژیسم و کارلیسم و
رویالیسم و کاتولیسیسم اسقفهای سیاهدل عقدهمند از حقارت شکست جنگهای صلیبی و
ناکامی انکیزاسیون ،فشرده شده بود و تا پایان عمر حلظهای از بلعیدن انسان باز نایستاد .ماشین
جنائی او پس از آنکه ژنرال آیزنهاور به سال 1959در مادرید ،فرانکو ،آبساالر این حوضچه
متعفن را در آغوش گرم خود مصونیتی دو چندان بخشید ،جسارتی بیش از پیش یافت .فرانکو به
اتکای سخن آیزنهاور که آن کفتار وحشی را خادم صلح نامیده بود (مونتالبان ،ص )428دامنه آزارها
و شکنجههای ضدانسانی نسبت به مخالفان را چنان افزایش داد که موجی از خودکشی در میان
شکنجهشدگان به راه افتاد و تعدادی از آنان -تاریخ دستکم از چهار مورد آن با خبر است -برای
جنات از شکنجهها و صدماتی که در اطاقهای بازجوئی بر آنان وارد میشد ،با استفاده از کمترین
فرصتی که پیش میآمد ،خود را از پنجره اطاقهای بازجوئی به بیرون پرتاب میکردند تا مبیرند
و از شکنجه خالص شوند .یکی از این گونه خودکشیها در سال 1970اتفاق افتاد و طی آن یک
دانشجوی زندانی به نام روآنو خود را از اطاق بازجوئی به بیرون پرتاب کرد و از رجن شکنجه خالص
شد (همان ،ص .)364 - 363یادمان بیاید که بر گروهی از فعاالن ضد رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی
نیز ،بهویژه در دهههای 60و 70قرن گذشته چنین رفته بود.
اعدام محکوم شدگان دادگاههای انگلیسی در برمه بوده است و اگر چنین نبود که به جمعآوری و
پردازش و نگهداری اطالعات درباره فعاالن سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ترقیخواه انگلیسی
منیکوشید .اورول ،شبهتاریخ و شبهحقیقت را به شکل هنر درآورده و الجرم شبههنر آفریده است و
کیست که نداند ،آبشخور مقاومت سرسختانه شبهعلم و شبههنر در کجاست :شبهخرد و خردهعقل و
عواطف بیمار و مزدوری.
امروزه دیگر آشکار شده است که اقلیتی قدرتمند از اعضای تشکیالت آنارشیستی کاتاالن
و همچنین حزب پوم ،فاالنژیستهائی بودند که پس از شکست شورش ارتشیان و فاالنژیستها در
بارسلون ،و درآغاز جنگ داخلی برای حفظ جان خود به این دو تشکیالت فرقهگرا و سکتاریست
پیوستند (تامس ،ص )612 - 611و هماینان از
جمله نیروهائی بودند که تشکیالت یاد شده را به
مقابله با جمهوری و به زعم آنان اتباع و مریدان
استالین ترغیب میکردند ،چون میدانستند که این
فرقهگرایان بیشتر از آنکه خصم فاشیسم باشند،
دشمن شوروی و شخص استالین بودند.
آنارشیستها و تروتسکیستهای والنسیا و
کاتاالن ،جمهوری اسپانیا را ائتالف استالینی ـ
بورژوائی مینامیدند و با کودتای خود میخواستند
که از همفکران خود در شوروی حمایت کنند و
همچنین انقالب اجتماعی اسپانیا را از چنگال این
«ائتالف ارجتاعی» جنات دهند (کلودین ،ص - 270
ص 615 - 608و ،811ایباروری ،ص .)346 - 340مأموران فرانکو بخشی از همان نیروهائی بودند که
با آموزههای خود ،آنارشیستها و تروتسکیستهای فرقهگرا را به مخالفت و جنگ با دولتهای
محلی والنسیا و کاتاالن ،که هر دو در اختیار جمهوریخواهان غیرکمونیست قرار داشت ،حتریک
میکردند و بیدلیل نبود که در هفته اول ماه مه 1937رادیوی ارتش فرانکو ،مرتبا شورشیان را
به ادامه کارشان ترغیب میکرد ،زیرا این دولتها هر دو از سیاستها و افکار اقتصادی و نظامی
حزب کمونیست حمایت و پشتیبانی میکردند .این فرقهگرایان به تصور قدرتی که در آن جمهوریها،
بهویژه کاتاالن ،داشتند ،همه جلنپراکنیهای سرویسهای اطالعاتی و امنیتی انگلیس و فرانسه و
ایتالیا و آمریکا و پرتغال و احزاب دست راستی و سوسیال دموکرات غربی و بهویژه نظام فرانکو
را درباره شوروی و حوادث آن کشور و پیروی حزب کمونیست اسپانیا از دولت شوروی و اراجیفی
لوالی آن جلنها را با خرسندی میبلعیدند تا حزب
از این گونه را با گوش جان مینیوشیدند و گ
کمونیست اسپانیا و مأموران فرضی شوروی را از آن ایالت اخراج کنند .اما مأمور سابق نظارت بر
اجرای حکم اعدام در مستعمره انگلیسی برمه -یعنی همین جورج اورول -متام کوشش خود را به
کار بست تا این فتنهگری را واکنش انقالبیون راستین در برابر رفتارهای استبدادی و ارجتاعی دولت
شوروی و مریدان استالین قلمداد کند.
اورول تا هنگام مرگ حلظهای از ستیزه با جبهه انقالب باز نایستاد و حتی به جاسوسی علیه
فعاالن مترقی انگلیس افتاد و کارش به آجنا کشید که برای دلربائی از دختری به نام سلیا کیروان
عضو یکی از سازمانهای اطالعاتی و امنیتی بریتانیا که به عشق او پاسخ منفی داده بود ،متام
اطالعاتی را که از فعاالن مترقی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی انگلیس جمعآوری کرده بود ،در
اختیارش قرار داد تا شاید از این طریق در دل آن جاسوس زیبا جائی بیابد (گارتن اش ،ص .)25 - 22
وقاحت فرهنگ بورژوا ـ لیبرالی را ببینید :ایلیا کازان که مجبور به همکاری با تشکیالت ارجتاعی
و استبدادی حتت فرمان سناتور جوزف مککارتی موسوم به کمیته مبارزه با فعالیتهای ضد
آمریکائی شده بود ،با وجود اینکه قریب 70سال از آن روزگار میگذرد ،هنوز از بابت آن همکاری
اجباری سرزنش میشود ،اما جورج اورول که داوطلبانه و خنست برای گدائی عشق و محبت یک
مأمور سرویسهای مخفی دولت بریتانیا که کارکردهائی مشابه تشکیالت مککارتی داشت ،به
دریوزگی آستان سرمایهداری رفته بود ،مورد محبت و ستایش بورژوا ـ لیبرالهای ضد انقالبی و
اتباعشان و خرده بورژواهای شبهانقالبی و پیروانشان قرار دارد .میدانید چرا؟ چون که اورول
همکار و همفکر و همدست همه آنان است.
اورول و امثال او بدان سبب قادر به پیش بردن مقاصد خود هستند که میتوانند ،مردم و قهرمانان
مصنوعی خود را مظلوم بنمایانند چرا که به قول سعدالدین وراوینی ... :عامه خلق ضعفا را به طبع
دوست دارند و اقویا را دشمن .پس بیائیم ظاملان و مظلومان را خوب بشناسیم و با ریاکاریها در
این باره مقابله کنیم و بهویژه امثال جورج اورول را افشاء منائیم تا خیانتهای خود و بزرگان خود
را به خادمان و خدمتگزاران مردم نسبت ندهند .تا ستمدیدگان بار دیگر ملعبه دست کسانی قرار
نگیرند که جهان را و نعمتهای آن را ،که برای همه آدمیان است ،فقط برای خود میخواهند.
مسئولیت و تکالیف وجدانهای آزاده بشری امروزه سنگینتر از گذشته شده است ،زیرا که
منایانیدن سره از ناسره در روزگاری که اغلب داللتهای اجتماعی حتت تأثیر حتوالت بزرگ پایان
قرن گذشته ،قهقرا را دامنگیر جهان کرده است ،سخت دشوار شده است .راحتطلبان دنبالهرو
داللتی شدهاند که طرف پیروز آن شکستها بوده است و پیرو همین تبعیت ،آرزوهائی به برنامه ترقی
اجتماعی تبدیل شدهاند که تنها متعلق به بدکارترین طبقه اجتماعی در جهان امروز است.
فاشیسم اسپانیا جز با همراهیهای آشکار لیبرالیسم بورژوائی و امپریالیسم بورژوا لیبرال
پیروز نشد .امروزه نیز آن نظام ورشکسته و بدنام که در هیئت نئوفاشیسم در آمده است ،همانند
سلف خود از حمایتها و همراهیهای خلف بدخواهتر آن لیبرالیسم -یعنی همین نئولیبرالیسم
امروزی -بر خوردار است .این خلف بدخواه و بدنام که بیآبروتر از والدین خود بهدنیا آمده ،از همان
حلظه والدت پرچمدار حمایت و ستایش از فاشیسم شده است .اگر فون میزس در سال 1927زوزه
میکشید :فاشیسم و متام تکاپوهای دیکتاتوریجویانه مشابه پر از نیات خوبند و مداخله آنها در
این مقطع زمانی منش متمدنانه اروپا را جنات داده است ،خدمتی که فاشیسم با این کار خود اجنام
داد ،در تاریخ جاودان خواهد ماند (فاشیسم و کاپیتالیسم ،ص 55 ،)293سال پس از او نیز ،شاگرد و
فرزند معنویاش فون هایک در ستایش از آگوستو پینوشه قاتل جمهوری شیلی مینویسد که حتی
بدخواهترین کسان نیز باور دارند که آزادیهای شخصی در حکومت پینوشه بسیار بیش از حکومت
آلنده است (آربالستر ،ص .)527
حقایق زمان ،حتی از مرید کودن و بیرحم خود مارگارت تاچر نیز نادانتر میشود و درباره پیشنهادی
که به تاچر ارائه کرده بود ،پاسخی میشنود که عبرتانگیز است .فون هایک در سال 1981و پس از
بازگشت از سفر شیلی ،مارگارت تاچر را با اصرار فراوان به اقتباس از مدلهای اقتصادی اجتماعی
پیوشه در شیلی دعوت کرد -جهالت و یا ریاکاری را ببینید .انگاری دولت انگلیس و سازمان M.I.6
که شریک همه تبهکاریهای سازمان سیا در جهان است ،از مدلهای پینوشهای خبر نداشته است
-تاچر نیز در فوریه سال 1982بدو پاسخ داد :اطمینان دارم تصدیق میفرمائید که به سبب وجود
نهادهای دموکراتیک و ضرورت اجماع نسبتًا فراگیر ،برخی از متهیدات اختاذشده در شیلی ،در
بریتانیا غیرقابل قبول خواهد بود (کالین ،ص .)200 - 199این پاسخ البته تاچر را از زمره بدکارگان
و بدخواهان جامعه بشری خارج منیکند ،اما از سوی دیگر غلظت تباهیها و بدخواهیهائی را
میمنایاند که در همه آموزههای فون هایک موج میزند و اینجاست که میتوان او را مخاطب این
ضرباملثل عربی دانست که میگوید :ویل ملن کفره منرود.
کتابشناسی
.1آنتونی آربالستر .ظهور و سقوط لیبرالیسم غربی ،ترجمه عباس مخبر ،تهران ،مرکز.1368 ،
.2جورج اورول .درود بر کاتالونیا ،ترجمه تورج آرامش ،تهران ،آگاه.1360 ،
.3دولورس ایباروری (الپاسیوناریا) .زندگی دولورس ایباروری ،ترجمه هادی لنگرودی و عباس راد ،تهران ،آگاه.1362 ،
.4استانلی پاین .اسپانیای فرانکو ،ترجمه ارسطو آذری ،تهران ،امیرکبیر.1369 ،
.5هیو تامس .جنگ داخلی اسپانیا ،ترجمه مهدی مسسار ،تهران ،خوارزمی.1352 ،
.6دیوید تامسن .اروپا از دوران ناپلئون ( )1970 -1789ترجمه خشایاردیهیمی و احد علیقلیان ،تهران ،نشر نی.1387 ،
.7آنتونیو دفیگردو .پرتغال و دیکتاتوری آن ،ترجمه سروش حبیبی ،تهران ،خوارزمی.1356 ،
.8باتولومه دالس کاساس .افسانه سیاه ،ترجمه جواد مزینانی ،قم ،معارف ،ص .1394
.9ویل دورانت .تاریخ متدن ،ج 6و ج ،7ترجمه از گروه مترجمان ،تهران ،انقالب اسالمی.1365،
.10خوسف فونتانا .گذشته حتریف شده؛ تفسیر دوباره اروپا ،ترجمه افشین خاکباز ،تهران ،مینوی خرد.1394،
.11خاویر سرکاس .سربازان ساالمیس ،ترجمه محمد جوادی ،تهران ،نیلوفر.1397 ،
.12فاشیسم و کاپیتالیسم .گردآوری ولفگانگ آبندرت ،ترجمه مهدی تدینی ،تهران ،ثالث.1394 ،
.13سانتیاگو کاری یو .اسپانیا ،جتربه دیروز و مسائل امروز ،ترجمه ناصر ایرانی ،تهران ،گستره.1359 ،
.14آرتور کوستلر .گفتگو با مرگ؛ شهادتنامه اسپانیا ،ترجمه نصراهلل دیهیمی و خشایار دیهیمی ،تهران ،نی.1392 ،
.15نائومی کالین .دکترین شوک ،ترجمه مهرداد شهابی و میرمحمود نبوی ،تهران ،اختران.1397 ،
.16فرناندو کلودین .از کمینترن تا کمینفرم ،ترجمه فرشیده میربغدادآبادی و دیگران ،تهران ،خوارزمی.1377 ،
- 17تیموتی گارتن اش .جرج اورول ؛ نویسنده یا خبر چین ،ترجمه لیدا کاووسی ،تهران ،مجله هفت ،ش ،5مهر .1382
- 18آندره مالرو .امید ،ترجمه رضا سیدحسینی ،تهران ،خوارزمی.1373 ،
- 19مانوئل واسکز مونتالبان .منم فرانکو ،ترجمه مرتضی کالنتریان ،تهران ،آگه.1376 ،
- 20جورج وودکاک .آنارشیسم ،ترجمه هرمز عبداللهی ،تهران ،معین.1368،
- 21جان وایس .سنت فاشیسم ،ترجمه عبداحملمد طباطبائی یزدی ،تهران ،هرمس.1380 ،
- 22اریک هابسباوم .یاغیان ،ترجمه عطاءاهلل نوریان ،تهران ،قطره.1390 ،
-23ایوان هارشانی .فرانکو ،ترجمه کمال طاهری ،تهران ،نشر چشمه.1387 ،
۱
پکن 1989و میدان تیان ِ
آمنن ِ
بخش اول
نویسنده مقاله ۴۵توضیح به زبان انگلیسی دارد .عالقمندان میتوانند برای مطالعه آنها به اصل کتاب که مترجم
در پانویس این بخش معرفی کرده است ،مراجعه نمایند.
گزارشهای متعددی وجود دارد که نشان میدهند هواگردهای امریکایی مواضع ارتش آزادیبخش
مردمان شهرهای حتتفرمان کمونیستها را قتلعام کردند.
ِ خلق را مبباران و زیر آتش گرفتند؛ و
ِ
حمایت گسترده بهرهمند کمونیست خصوصًا از جانب اجتماعات روستایی از
ْ همان طور که قوای
میشدند ،به همان سان نیز غالبًا به مردمان آن نواحی به دیده دشمن نگریسته میشدند و بیمهابا
متحده بهعنوان مشتی منون ه خروار،
ْ مورد هدف قرار میگرفتند .یکی از تفنگداراندریایی ایاالت
بهخاطر میآورد که واحد نظامی او «بهطرز بیرحمانهای» بیآنکه بدانند «چه تعداد از انسانهای
بیگناه سالخی خواهند شد» یک روستای چینی را نابود کرد.
ایاالت متحد ه امریکا ،عالوهبر جنگیدن سپاه تفنگداراندریاییاش دوشادوش قوای
گومیندانگ ،تا پیش از خامت ه ِ
سال 1945شروع به مسلحکردن نیروهای تسلیمشد ه امپراتوری
ژاپن در چین کرد -آنچه که رئیسجمهور ترومن ،آن را «استفاده از ژاپنیها برای متوقفکردن
۵
ِ
واحد هوایی سازمان سیا ( )CIAبهنام ببرهای پرنده کمونیستها» نامید .از ،1947خنستین
برای یاریرساندن به نیروهای ضد کمونیست به چین منتقل شدند ،و از 1949ایاالت متحده حدود
2میلیارد دالر بهشکل کمک مالی و سپس جتهیزات نظامی به ارزش 1میلیارد دالر را بهعنوان کمک
لشکر ۶کامل از نیروهای آن را تعلیم داد.این موضوع که
ِ نظامی برای گومیندانگ فراهم کرد و 39
کمونیستی چین هر آنچه را که میتوانست و الزم بود به اجنام
ِ ِ
شکست جنبش ایاالت متحده برای
بازتاب اهمیت قائلشدن ایاالت متحده برای اطمینان حاصلکردن از باقیماندن چین در
ِ رساند،
خلق جدید پا به عرص ه
حوز ه نفوذ غرب ۷بود ،و اینکه مطمئن شود که از همان حلظهای که جمهوری ِ
ظهور گذاشت ،یعنی آن هنگام که گومیندانگ در جنگ داخلی قافیه را باخت ،بهطرز کارآمدی،
امریکا و این جمهوری جدید در جنگ علیه یکدیگر به سر خواهند ُبرد.
ِ
کارمند در خصوص دالیل شکست گومیندانگ و رهبر آن چیانگ کایشک ۸،ویلیام بلوم
عموم
ِ متحده خاطرنشان ساخت که نکت ه بسیار مهم در «عداوت
ْ سابق وزارت امور خارج ه ایاالت
مردم چین نسبت به قدرت خودکام ه چیانگ ،رفتار بهشدت قساوتآمیز وی ،و فساد بهغایت
ِ
کلیت نظام اجتماعی و بروکراتیکاش» نهفته بود ۹.سرکرد ه ماموریت نظامی غیرمعمول ،و ِ
زوال
ِ
زعامت ایاالت متحده در چین ،۱۰ژنرال دیوید بار ۱۱اینگونه قضاوت کرد که گومیندانگ حتت
«بدترین رهبر جهان قرار داشت» .او بر «فساد و دغلکاری گسترده در جایجای ارتش» تأکید
بار ،یک باور عمومی در بین حتلیلگران ایاالت
میورزد .در زمان ه حمایت از دیدگاههای دیوید ْ
ِ
ماهیت رهبری گومیندانگ بهخوبی شناختهشده بود با این متحده وجود داشت ،اما علیرغم آنکه
حال ایاالت متحده برای حتمیلکردن چیانگ کایشک به چین از هیچ تالشی فروگذاری نکرد.
برخالف گزارشات در خصوص گومیندانگ ،گزارشات ارسالشده در 1944دربار ه کمونیستها
اعزامی ارتش ایاالت متحده بهکلی مثبت بودند ،همچنین فرماند ه این هیئت اعزامی
ِ توسط هیئت
بهنام جان سرویس ۱۲خاطرنشان میکند که« :در همه جا از مائو و سایر رهبران بهاحترام یاد میشود...
رفتار این مردان دوستانه است و میتوان به راحتی با آنها هم کالم شد ،متلق و چاپلوسی در بین آنان
کمونیستی ِینان ۱۳وجود ندارد ...روحیه
ِ جایگاهی ندارد ...در یک نگاه گذرا هیچ پلیسی در پایتخت
کنش ناامیدانهای درکار نیست در عوض اما
سلحشوری در باالترین سطح است ...در اینجا تفکر یا ِ
اعتماد بهنفس وجود دارد» .او بهتندی این توصیفات را با روحی ه کم ،فساد زیاد و حاکمیت پلیس
نظامی گومیندانگ مقایسه کرد.
ِ
متعاقب پیروزی کمونیست ،فیلیکس گرین ،۱۴روزنامهنگار و محقق در حوز ه چین نوشت:
«امریکاییها منیتوانستند بهراحتی خود را متقاعد کنند که چینیها ،هر قدر هم که رهبرشان فاسد
ِ
دولت کمونیستی را به آن ترجیح دهند» .فلذا رویکرد واشنگنت نسبت به چین تا حد زیادی باشد ،یک
چین با این هدف که یک دولت متکی
عداوتی تسکینناپذیر بود ،و بهمنظور تضعیف و منزویکردن ْ
به غرب ۱۵را به قدرت برساند ،طیف وسیعی از روشها را علیه آن کشور بهکار گرفت .هرچندکه پس
ْ
روابط پیشنهادات متعددی را به ِ
بهبود چین چوئن (جوئن) الی ۱۶برای
ْ از 1949وزیر امورخارج ه
واشنگنت عرضه کرد ،با این حال ،متامی این پیشنهادات با بیاعتنایی پذیرفته نشدند و در عوض
آن ،ایاالت متحده برای بهقتل رساندن وی تالشهای مکرری را بهاجنام رساند.
نظامی امریکا رمسًا به وعده
ِ بهدنبال آغاز یکبار ه جنگ ُکره در ژوئن ،1950همانطور که رهبری
تأثیر» کمونیسم چینی ادامه داد ،بههمان سان نیز ،قوای نظامی ایاالت
ِ خود برای «محدودکردن
ِ
زیرساخت مرزی بسیار مهم آن شدند و به نیروهای آتش قلمروی چین و
متحده وارد محدود ه خط ِ
چینی که بهمنظور ایجاد یک منطق ه حائل ۱۷در خاک ُکره به آجنا منتقل شده بودند ،حمله کردند.
ِ
انتقال آنها بیش از یک هفته بهطرز قابل توجهی گزارشات دربار ه جابهجایی قوای چینی ،که آغاز
قبل از شروع خصومتها روشن شده بود ،از رسانههای امریکایی سانسور شد ،ازاینرو ،آن هنگام
که نیروهای نظامی ایاالت متحده در تاریخ 25اکتبر 1950به آنها یورش ُبردند ،بهگونهای وامنود
آن شکستی سخت برای امریکا و سایر قوای
شد که چینیها مسبب آغاز عداوتها بودند .نتیج ه ْ
ِ
شدید آتی به مواضع چینیها ،عاقبت پکن را وادار کرد تا در دسامبر همان متحده بود.حمالت
سال ،به یک مداخل ه نظامی متام قد دستیازد ،همچنین چین و ایاالت متحده در جنگی محدود،
که به شبهجزیره ِی ُکره خالصه میشد با یکدیگر دست و پنجه نرم میکردند.بسیاری از فرماندهان
در رهبری نظامی ایاالت متحده ،گسترشدادن جنگ ۱۸به سرزمین اصلی چین از طریق مبباران با
راهبردی آتشزا ۱۹یا حتی حمالت امتی ،مینگذاری و محاصر ه بنادر چین ،و در نهایت
ِ تسلیحات
عیار حمایتشده توسط گروههای کوچک باقیمانده از گومیندانگ که به تایوان
یک مداخل ه متام ِ
گریخته بودند را پیشنهاد دادند .حضور نیروهای شوروی در چین ،و خطر جنگ با احتاد جماهیر
شوروی سوسیالیستی ،دالیل بازدارند ه اصلی نسبت به چنین اقداماتی بودند.
مختلف جنگ را علیه چین بهراه انداخت ،و فرای میدانهای ِ
نبرد ِ متحده جبهههای
ْ ایاالت
اقتصادی بسیار گستردهای را علیه چین دنبال کرد،
ِ جنگ ُک ْ
ره امریکا اسلوبهای جنگافروزی
برای منزویکردن پکن بهحلاظ بیناملللی تالش زیادی را بهکار گرفت ،از گروههای باقیمانده
گومیندانگ حمایت و برایشان تسلیحات هجومی فراهم کرد ،و از حمالت سهمگین گومیندانگ
اصلی چین ،پشتیبانی بهعمل آورد .سازمان سیا بعدتر برای گروههای
ِ از تایوان علیه سرزمین
میامنار تسلیحات ،آموزش نظامی ،پشتیانی جلستیکی ،و مشاورین
ْ باقیمانده از گومیندانگ در
نظامی و مهندسان خودش را تدارک دید ،که این نیروها مرتبًا درون قلمروی چین تهاجمات ناگهانی
را به قصد خرابکاری زیرساختها بهراه انداختند و پکن را مجبورکردند تا منابع را برای دفاع از
یک جبه ه سومی به مست آن منحرف کند .گرچه آنها متداومًا ظفر یافتند و چندین تن از مشاورین
سازمان سیا کشته شدند ،با این حال این عملیاتها ادامه داشت تا زمانی که ارتش آزادیبخش
متعلق به میامنار ،یک
ِ خلق و قوای نظامی
عملیات مشترک را برای خامتهدادن بهحضور سیا
و بیرونراندن شبهنظامیان آن بهراه انداختند .بنا
به گزارشات آژانس امنیت مرکزی از تایوان بهعنوان
ِ
پایگاه عملیاتی برای بیثباتسازی سرزمین اصلی
استفاده کرد که مواردی از جمله فرود واحدهای
دولتی محلی را در بر میگرفت .این
ِ چتربازان شبهنظامی بهمنظور «ترفیع عملیاتهای چریکی ضد
دست از عملیاتها توسط گروههای کوچکی از مأموران چینی ُمیسر میشد ،این گروهها عمومًا از
ی ُبرن ۲۰وارد سرزمین اصلی میشدند ،همانهایی که با نیروهای چریکی محلی ارتباط بر
طریق هل
قرار میکردند ،دست به جمعآوری اطالعات میزدند ،امکان مشارکت در خرابکاری و جنگافروزی
روانی را بررسی میکردند ،و بهوسیل ه متاس رادیویی به مسئول مافوق گزارش میدادند» .در حالی
واشنگنت مکررًا ادعا میکرد که پکن به توهم دچار است و هنگامی که با این اقدامات مواجه میشد
متامی اتهامات را نادیده میانگاشت ،که بعدتر اسناد از طبقهبندیخارجشده ثابتکرد که متامی
ادعاهای چین درست بود ،بههمان سان که ساقطکردن هواپیمای سازمان سیا و دستگیری خلبانان
آن درستی این ادعا را به اثبات رساند.
غرب تبت توسط سازمان سیا
ِ چین در ایالت جنوب
ْ چهارمین جبهه برای بیثباتسازی
طلب تبتی برای مشارکت در
های گروههای جدایی ِ
شروع بهکار کرد *.هر چند که واشنگنت درخواست ِ
بهدست آوردن استقالل حتت حاکمیت گومیندانگ را نپذیرفت ،و تصریحکرد که ایاالت متحده حق
ِ
رویکرد ایاالت متحده بالفاصله حاکمیت چین بر این قلمرو را به رمسیت میشناسد؛با این حال ،این
پس از تأسیس جمهوری خلق چین در اکتبر 1949تغییر کرد .پس از آن بود که واشنگنت بهمنظور
بیثباتسازی چین ،از این گروههای جداییطلب بهعنوان نیروهای کارآمد بیشترین بهره را ُبرد **.در
نوامبر ،1949رئیسجمهور هری ترومن رمسًا به ضرورت ارسال «تسلیحات مدرن
ِ اولین روز از ماه
و مشاورین نظامی کافی» به قوای جداییطلب تأکید کرد،و در ژوئن 1950وزیر امور خارج ه ایاالت
متحده دین َا ِچ ِسن ۲۱بیان کرد که لندن و واشنگنت بهاتفاق هم در پ
ی یافنت ابزارهایی برای «ترغیب
مقاوت تبتیها در برابر سلط ه ُکمیها» ۲۲بودند .از اواسط ده ه 1950تالشها باال گرفت ،در کنفرانسی
ِ
چهار روزه بین جامع ه اطالعاتی ایاالت متحده ۲۳و رهبر جداییطلبان تبتی در ،1955نقش ه راه
ِ
مشترک ده سالهای برای ترسیم حنو ه بالکانیزهکردن چین و تأسیس تبت بهعنوان یک حاکمیت
آموزش نظامی
ِ جداگان ه در راستای منافع غرب ،در نظر گرفته شد .سازمان سیا از 1956بهشدت در
و مسلحکردن نیروهای چریکی جداییطلب سرمایهگذاری کرد ،که وظیف ه خرابکاری در زیرساخت،
مینگذاری جادهها ،قطع خطوط ارتباطی و حمل ه غافلگیرانه به قوای ارتش آزادیبخش خلق را بر
عهده داشتند.
متحده هم حاکمیت چین و هم اقلیت تبتی آن متحمل عذاب شدند ،و
ْ در نتیج ه مداخل ه ایاالت
حضور چهاردهمین داالیی الما در بین جداییطلبان برای تأکید بر همدستی جداییطلبانه با سازمان
سیا در راستای تضعیف چین «صرفًا سبب بیشتر شدن رجن مردم تبت شد» .با عنایت به حسبحال
داالیی الما ،حمایت غرب «نه ب ه این خاطر بود که آنها به استقالل تبتیها اهمیت میداند ،بلکه
حمایت آنها بهعنوان بخشی از تالشهای همهجانب ه برای بیثباتسازی متامی دولتهای
کمونیستی» صورت میگرفت.با حدوث جنگ ُک ْ
ره احتمال حمله به چین ناممکن شد ،سیاست
قرن بعد از آن توسط والتر رابرتسون ۲۴دستیار وزیر امور خارجه در مسائل
ایاالت متحده برای ربع ِ
شرق دور بهحنو احسن به قرار پیشروی خالصه شده است« :امید ما برای حل مسئل ه سرزمین اصلی
چین از طریق حمله به آن سرزمین نبود ،بلکه امید ما بر اقداماتی بود که میتوانست امکان جتزیه
چین از درون را ارتقا دهد».
ایاالت متحده در اواسط ده ه 1970بهمست سیاست تنشزدایی ۲۵و عادیسازی روابط با چین
ِ
مشکالت در جنگ ویتنام ،رکود اقتصادی در امریکا ،و حرکت کرد ،که این اقدام تا حد زیادی از
اوجگیری مملوس در قدرت احتاد شوروی ناشی میشد .متعاقب انشقاق میان چین ـ شوروی در
،1960در حالی پکن راسًا احتاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را همچون تهدیدی قریبالوقوع
برای امنیتش تلقی میکرد ،که مصاحله ۲۶چین با ایاالت متحده به انزوای سیاسی آن کشور خامته
داد و توسع ه پیوندهای اقتصادی با جهان غرب را تسهیل کرد .برقراری رابطه با امریکا ،به قیمت
کاسنت از پیوندها با بلوک شوروی متام شد ،اقدامی که در آن زمان برای بهبود اقتصاد جنگزده
چین بسیار مهم بود .معهذا ،سیاست تنشزدایی عمر کوتاهی داشت و تنها یک دهه بعد از خامته
شوروی به این
ْ جنگ سرد ،با افول قدرت شوروی در قیاس با گذشته ،و بهبودیافنت پیونده ا چین ـ
معنا بود که دیگر ایاالت متحده به چین بهدید ه یک دارایی ارزشمند در راستای اهداف غرب برای
ف قراردادن چین
محدودکردن تأثیر مخرب مسکو منینگرد .نتیج ه آن از سرگیری تالشها برای هد
بهمنظور بیثباتسازی آن بود ،که اولین مورد آن در تابستان 1989به خود جام ه عمل پوشاند.
بابت بازی گلف هزینه میکند؟» ،او اولین فردی بود که مورد هدف خشم عمومی قرار گرفت .در
غرب برای حتریک اذهان ،از او بهعنوان «گورباچف چینی» نام برده شد ،و پس از خامت ه ریاست
جمهوری گورباچف ،برای ده ه بعدی ،ب ه دالیل متایالت شدیدًا غربی وی ،و تعهدش به غربیسازی
نظامات سیاسی و اقتصادی چین ،از ژائو بهطور غیر مستقیم بهعنوان «یلتسین چین» یادشد .در
ماه م ه 1988ژائو شدیدًا بهدنبال اصالح قیمتها پیش از موعد مقرر آن بود ،که این اقدام منجر
به نارضایتیهای گسترده و تقاضا برای بازگشت به مترکزگرایی ۳۱در کنترل اقتصاد شد .این اقدام
بهشکل غیر قابل انتظاری مباحثهای جدی را در میان مردم برانگیخت که تا 1989به درازا کشید.
در ماه مه 1989دانشجویان چینی در میدان اصلی پایتخت ،تیانآمنن ،در حتصنی اعتراضی
۳۲
به اعتراض زدند ،خواه کشوری همانند سودان در مجاورت مصر که در 2019علیه باالرفنت قیمتها،
و در اعتراض به شرایط زندگی به تظاهرات عمومی متوسل شدند ،یا خواه تظاهرات علیه بدرفتاری
دولت باشد ،جملگی را حول محوری کام ً
ال یکسان بهچرخش درآوردند تا رخسارهای از خواست
ای
دموکراسی لیبرال غربی ۳۴بهتصویر کشند .آنگاه کنشگران حرفه ِ
ِ تظاهراتکنندگان را برای شیو ه
غربی در اغلب مواقع بهمست تصاحب مواضع رهبری این جنبشها حرکت و نارضایی
ْ تعلیمدید ه
سازی توأمان سیاست و اقتصاد را
ِ عمومی را به این مستوسوی منحرف میکنند .اینان ،غربی
بهعنوان یک راهحل و جبرگرایی تاریخی ۳۵ارائه میدهند .چنین تصویرهایی در کنار جهانبینی
ِ
نظامات ْ
تاریخ» پنداشتهایی تغییر ناپذیر بودند ،که شیو ه حکمرانی غربی پسا جنگ سرد از «پایان
ِ
غرب را بهسان حقیقتی غائی و نتیج ه المحال ه توسع ه سیاسی در سرتاسر جهان عرضهکردند .روایت
ِ
توسط «مخالفان اعتراض چینیها که «با استفاده از ایدهآلهای واالی غربی» شکلگرفت و
ِ غربی
اساس حقیقت اندکی در واقعیت داشت .در میدان تیانآمنن در
ِ حامی دموکراسی» رهبری شدْ پایه و
ِ
خواست اینان ِ
کلیت معترضان بودند که به غربیسازی امید داشتند ،اما 1989بخشهای قلیلی از
صلب در خصوص نظامات
غربی عمیقًا قوی و ُ
ِ بازتابدهنده هدف این جنبش نبود .معهذا ،باورهای
خودشان مدین ه فاضلهای همهشمول در بین متامی حاکمیتهای غربی
ْ اقتصادی متعلق به
ِ سیاسی و
بود تا این عقیده را برای مردمان غرب تا حد ممکن سادهسازیکنند که هر نارضایتیای در نتیجه
ِ
اصالحات «حامی دموکراسی» بود. کردن
فقدان غربی ِ
نوری ویتاچی روزنامهنگار تقدیرشده ۳۶هنگکنگی با اصالتی سریالنکایی ،یکی از بسیارانی
بود که در مورد اینکه چگونه اعتراضات دانشجویان در غرب شناسانده شد ،بیان کرد که:
ِ
تظاهرات دانشجویان تقاضایی برای آزادی بود .میبینید که در همه جا اینگونه اینطور نگویید که
نوشته شده ،اما محققان متفقالقول هستند که این دانشجویان به فساد گستردهای معترض
بودند که آن را همچون مانعی میدیدند که از دستیابی آنها به آنچه که میخواستند جلوگیری
دانشجویان شدیدًا میهنپرست بودند و به چین و
ْ میکرد :انصاف و جامع ه کمونیستی برابر .این
به باور اجتماعی خودشان افتخار میکردند ...اینطور نگویید که این اعتراضات تقاضایی برای
دموکراسی بود .در حقیقت ،آنها خواهان اصالح در کمونیسم بود .تنها آن هنگام دانشجویان دیده
شدند که گزارشگران بیناملللی در عکاسی از شعارنوشتههایی با کلمات انگلیسی همچون «آزادی
در سبک زندگی» ۳۷از یگدیگر پیشی جستند .اینگونه بود که دموکراسی را تا جایگاه موضوع
اصلی باال بردند.
لندنی گاردین ورای میل باطنیاش پذیرفت
ِ ۳۸
ِ
منتقد پکن ،یعنی روزنام ه بهرغم آنکه مهمترین
البی حقوق بشری غرب -متداومًا و بهشکلی
که وقایع میدان تیانآمنن بیش از حد معمول «توسط ِ
ب ه جلوی چین ممانعت میکرد» .هر چند که این روایت از منظر دستاورد جذب افکار عمومی غرب
ِ
مدارک قابلقبول این روایت را نقض میکنند. بسیار جالبتوجه و خاطرهانگیز است ،اما
ادامه دارد
یادداشتهای مترجم
کتاب دروغپراکنی شنیع و پیامدهای آن ،چگونه اخبار دروغین به نظم ِ .1مقاله پیشرو ترجمهای است از فصل سوم
جهانی شکل میدهند ،اثر ِای.بیِ .ایبرامز .برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به :
Atrocity Fabrication and Its Consequences: How Fake News Shapes World Order, By A.B. Abrams,
Clarity Press, March 15, 2023.
این اثر در ده فصل به مداخالت کشورهای غربی در سایر کشورها پرداخته که در خارج از حوزه نفوذ غرب قرار داشته و
دارند؛ من جمله کوبا ،ویتنام ،جنگ کره ،عراق ،سوریه ،و ...علیاخلصوص مترکز عمده آن بر روی عملیاتهای پرچم
دروغین است و سعی در بر مال کردن و تفکیک بین حقیقت ماجرا و دروغپراکنی رسانههای جریان اصلی دارد .مطالعه این
اثر کمک بسیار شایانی به شناخت این قبیل عملیات ها در زمانه کنونی میکند.
2. Sino-U.S. relations
)3. The Kuomintang (KMT) or the Guomindang (GMD
کومینتانگ یا گومیندانگ (هر دو نوع خوانش صحیح است) ،حزب ملی چین که در 1894توسط دکتر سون یاتسن
پایهگذاری شد .در خصوص خطسیر انقالب چین ،مبارزات حزب کمونیست علیه گومیندانگ ،و دو احتاد موقتی حزب
کتاب انقالب چین (با عنوان اصلی مائو و انقالب چین) ،اثر جروم چهآن، ِ کمونیست با گومیندانگ ،و ...نگاه کنید به
ترجمه ضیاء شفیعی ،انتشارات امیرکبیر ،چاپ اول .1357
همچنین در خصوص مداخله امپریالیستی ایاالت متحده در روند انقالب چین ،نگاه کنید به کتاب انقالب چین ،پایگاه
انقالبی منچوری و احتاد شوروی ( ،)1949-1945اثر او .بوریسوف ،مترجم رضا رضائی ساروی ،نشر آذرنوش ،چاپ اول
،1360فصل دوم ،دخالت امپریالیستی ایاالت متحده در چین.
4. People’s Liberation Army 5. Flying Tigers 6. division
7. western sphere of influence 8. Chiang Kai-shek
.9این اثر در دو ترجمه به فارسی برگردانده شده است .برای اطالعات بیشتر نگاه کنید به کتاب کشنت امید :مداخالت
ارتش امریکا و «سیا» ،نوشته ویلیام بلوم ،ترجمه منوچهر بیگدلی خمسه ،انتشارات اطالعات ،چاپ اول ،1386فصل
اول :چین از 1945تا دهه ی .1960
10. U.S. Military Mission in China 11. David Goodwin Barr
12. John Stewart Service 13. Yan’an or Yenan
این گزارش مربوط به مدت زمان اقامت مائو و یاران او در منطقه ینان در سال ،1935یعنی در خامته راهپیمایی طوالنی
ذهنی مختصری از شرایط ینان در مدت زمان اقامت مائو ،نگاه کنید ِ در اکتبر همان سال است .برای بهدست آوردن تصویر
به کتاب 800میلیون مردم چین ،اثر راس تریل ،ترجمه حسن کامشاد ،نشر خوارزمی ،چاپ دوم مرداد ماه ،1357صفحات
.83- 78
14. Felix Greene 15. Western client government 16. Zhou Enlai
17. buffer 18. war effort 19. strategic firebombing
20. airdrop
مقصود از هلیبرن ،جابهجایی اداوات ،جتهیزات ،نیروهای نظامی ،و ...در یک عملیات بهوسیله هواگردهای نظامی
است که عمومًا با هواگردهای عمود پرواز مانند هلیکوپتر یا از طریق فرود چتربازان پشت خطوط دشمن صورت میپذیرد.
.سندی مربوط به سال 1964توزیع تأمینات مالی را به شرح پیشروی نشان داده 500 :هزار دالر برای حمایت از 2100
*
جنگجوی مستقر در نپال 400 ،هزار دالر برای مخارج یک مقر آموزشی مخفی در [ایالت] کلرادو و 185هزار دالر برای
نقلوانتقال این کارآموزان نظامی از کلرادو به هندوستان[ ،و] سپس برای انتقال تدریجی آنها به چین توسط گروه بلک
ال منظور از گروه بلک ایر ،همان گروه هوانوردان تاسکیگی ( )Tuskegee Airmenاست] .همچنین داالیی الما ِایر [احتما ً
شخصًا بهصورت ساالنه مبلغ 180هزار دالر کمک مالی دریافت میکرد.
(United States of America Department of State, Office of the Historian, Historical Documents, Foreign
Relations of the United States, 1964–1968, Volume XXX, China, 337. Memorandum for the Special
ارزشهای ما حکم میکند تا برای حق زندگی کسانی بجنگیم که هرگز آنها را ندیدهایم
رجنها و امیدها
حکم دادگاه الهه علیه اسرائیل و حکم سال 1984علیه ایاالت متحده
رجنها و امیدها
درآمدی برخاستگاه و پسینگاه «دولت-ملت» اسرائیل
مرتضی محسنی
«من آمدهام تا بر زمین آتشافروزم ،وای کاش که تا کنون افروخته شده باشد( ».اجنیل لوقا آیه )۴۱
«پس یهودیان متامی دشمنانشان را به ضربت تیغ فرو کوفتند و آنان را قتلعام کردند و نابودشان
ساختند و هر آنچه میخواستند با ایشان کردند .تنها در ارگ شوش ،پانصد تن را به هالکت رساندند
و از میان برداشتند ...آنان هفتا دوپنجهزار تن از دشمنانشان را گردن زدند و بدینسان از مخالفان
خویش آسوده گشتند( ».کتاب استر از عهد عتیق)
«حال برو و مردم عمالیق را قتلعام کن .بر آنها رحم نکن ،بلکه زن و مرد و کودک شیرخواره ،گاو و
گوسفند ،شتر و االغ ،همه را بکش( ».کتاب اول مسوئل )۱۵/۳و (بنیامین نتانیاهو خنستوزیر اسرائیل
۲۸اکتبر )۲۰۲۳
بررسی پیشینه آنچه که اکنون «اسرائیل» و به تعبیر خودشان «دولت یهود» ،نامیده میشود،
ما را به این نتیجه میرساند که این کشور با طرح و نقشهای کام ً
ال حساب شده ،از طرف کشورهای
امپریالیستی ،با توسل به قطعنامه ۱۸۱سال ( ۱۹۴۷با ۳۳رأی مثبت ۱۳ ،منفی و ۱غایب) مجمع
عمومی سازمان ملل متحد تأسیس شد( .همان سازمانی که بعد از آن ۵۱۳قطعنامه مجمع عمومی
و ۵۵قطعنامه شورای امنیتش در محکومیت اقدامات این «دولت» یا بهکلی نادیده انگاشته شده و
یا توسط آمریکا وتو شده است« ).دولت بحران زیستی» که اکنون اکثریت قاطع مردم جهان در برابر
آن قرار گرفتهاند ،دولتی که صرفًا با دستاویز قرار دادن انبوهی از افسانهها و اساطیر پدید آمده و
تا زمانی که با یک اراده جمعی جهانی این سرچشمه بحران به طریقی انسانی حل و فصل نگردد،
میتواند متامی بشریت را دچار آسیبهای جدی و جبرانناپذیر سازد .نکته جالب اینجاست که
کنکاش درباره چند و چون پیدایش این «دولت» و بحرانهای متعاقب آن ،بیشتر توسط پژوهشگران
یهودی یا یهودیتبار مخالف صهیونیسم پیگیری میشود و بیشتر منابع دست اول را هم میتوان در
میان نوشتههای این گروه یافت.
برخالف متامی جار و جنجالهای تبلیغاتی رژیم اسرائیل و رسانههای جریان اصلی ،شکلگیری
این «دولت ـ ملت» در تاریخ ،منحصر بهفرد و استثنایی است و به منظور دستیابی به اهدافی خاص
و ایجاد نوعی جای پای همیشگی برای استعمار و امپریالیسم در قلب منطقهای فوق راهبردی از
فسیلی نفت و گاز ،گذرگاههای دریایی و
ِ جهان (از نظر جغرافیای سیاسی ،منابع عظیم سوخت
زمینی میان قارهای )... ،یعنی غرب آسیا و شمال آفریقا و یا با تعریف استعماری آن «خاورمیانه»،
با برنامهریزی دولت بریتانیا و همدستی ایاالت متحد آمریکا ،فرانسه و ...و زمینهسازی «سازمان
جهانی صهیونیسم» ( )World Zionist Organizationبه منایندگی از سرمایهداری استعماری-
امپریالیستی که سرمایه صهیونیستی در آن جایگاهی تعیینکننده دارد ،صورت گرفته است.
همچنین در تاریخ منیتوان منونه دیگری از دولتی با این کیفیت یافت که جمعیتی بسیار ناهمگون
در وجوهی که بر اساس آن به تعریف مدرن دولت ـ ملت و حتی قومیت میرسیم ،در سرزمینی متعلق
به مردمان و ملتی دیگر ،با زور و اجبار حتمیل کرد ،آن هم زمانی که امپراتوری استعمارگر بریتانیا
در حال افول بوده و به داشنت پایگاهی دائمی برای ادامه سلطه ،با هزینهای بسیار کمتر از دوران
استعمار نیاز داشت.
در این نوشته تالش شده بر روند شکل دادن این «دولت ـ ملت» و غیرطبیعی و غیرتاریخی بودن
و سپس حتمیلی بودن این عملکرد استعماری ـ امپریالیستی نگاهی گذرا انداخته تا در چارچوب
یک گفتار مطبوعاتی ،چند و چون این پدیده نامیمون توضیح داده شود .مسئلهای که نزدیک به یک
سده است که نه تنها مردم فلسطین بلکه متامی جوامع غرب آسیا و شمال آفریقا و با در نظر گرفنت
نسلکشی سازماندهی شده و جنایات غیرقابل تصور اخیر اسرائیل در فلسطین و بهویژه در باریکه
غزه ،بعد از اقدام شجاعانه و در عین حال پیشگیرانه ۷اکتبر ،۲۰۲۳متامی جهان را حتتالشعاع
خود قرار داده است .نبردی قهرمانانه از سوی فلسطینیها و به دنبال آن جنایات غیرقابل وصف
دولت و ارتش اسرائیل که تبعات هراسناک آن دههها و سدهها بر ذهن و روح مردم این منطقه و حتی
«قوم برگزیده» یا «فرزندان اسرائیل» و از این دست تعابیر افسانهای برای جمعی که با وجود بسته
بودن و غیر تبلیغی ـ ترویجی دین یهود باز دچار آمیختگیهای فراوان شدهاند .به همان اندازه که
مث ً
ال تشکیل خنستین دولتها و امپراتوریهای پیشدادی ،کیانی و ...در ایران باستان مبتنی بر
افسانهها و اساطیر هستند ،وجود «قوم واحد یهود» و دولتهای یهودی «سامرا» و «یهودا» در بیش
از سه هزار سال قبل ،در سرزمین کنعان یا فلسطین کنونی ،افسانههایی هستند که تنها میتواند
وجوهاندکی از واقعیت تاریخی در هر کدام از آنها وجود داشته باشد.
«قومی» که بر اساس نوشتهها و ادعاهای ظاهرًا «ابطالناپذیر» یهودیان ،ابتدا از سرزمینی
دیگر ( ُاور) و سپس مصر به این ناحیه (فلسطین) مهاجرت کردهاند .پس باید گفت این «قوم» از ابتدا
مهاجر به این سرزمین و نه «تبعیدی» ( )Galutو «آواره» یا همان دیاسپورا ( )Diasporaکه اکنون ادعا
میکنند ،بودهاند .ادعایی که دستاویزی شده بر تصویب «قانون بازگشت» به «ارض موعود» در سال
۱۹۵۰که به هر یهودی از هر جای جهان این حق را میدهد که به اسرائیل مهاجرت و تابعیت آن کشور
را اخذ کند« ،قانونی» که با توسعه آن در سال ۱۹۷۰شامل بستگان این افراد هم میشود.
از طرف دیگر ،اکنون بر اساس همان تصورات مبهم اساطیری ـ افسانهای ،مدعی تشکیل دولت
ـ ملتی از مردمی هستند که سدهها در نقاط دیگری از جهان زندگی کردهاند و پس از دوران طوالنی
چند هزار ساله ،با سلب مالکیت عمومی و قهری از مردمی ساکن در جای دیگری از جهان ،خود را
محق میداند و ساکنین اصلی را بدون حق میخواند .بنابراین هم استفاده از مفهوم و مقوله دولت ـ
ملت و حتی قومیت برای یهودیان کنونی امری غیرتاریخی و غیرواقعی است و هم «حقی» که با سلطه
استعمار و امپریالیسم ،به صورتی ظاملانه ،با سهلانگاری برخی کشورها در سال ،۱۹۴۷از مردمی
صاحب حق ،سلب و به صهیونیستها داده شد .حتی اگر بپذیریم که در آن قطعنامه برای ساکنین
عرب هم حقوقی هرچند اندک در نظر گرفته شده است ،به دلیل همان «اشتباه» بزرگ تاریخی اکنون
نیز باید با یک عزم و اراده جهانی این«قضیه» به صورتی عادالنه حل شود.
زمینه این حتول را در چارچوب «دگرگونی بزرگ» جهانی و فروپاشی هژمونی ایاالت متحد آمریکا،
فراهم ساخت ،چرا که با واقعیات کنونی راه دیگری برای حل مسئله فلسطین (قضیه الفلسطینیه)
قابل تصور نیست .آنچه اکنون در مورد وجود «دولت ـ ملت اسرائیل» گفته میشود فقط میتوان با
آسانگیری در مورد یهودیان مهاجر و همزمان به رمسیت شناخنت حقوق کامل متامی فلسطینیهای
ساکن یا رانده شده در نظر گرفت و در متامی گفتهها و نوشتهها و اقدامات رمسی و غیررمسی بر
آن تأکید ورزید تا بهتدریج شرایط حتول بنیادی ایجاد شود و تا آن زمان چه بهتر که برای یهودیان
واژههایی همچون پیروان یک مذهب و یا حداکثر قوم و نه دولت ـ ملت بهکار برد تا با رشد مناسبات
اقتصادی ـ اجتماعی امکان حتول بنیادی فراهم گردد و در این فاصله مترکز نیروهای پیشرو و مترقی
جهان ،به ویژه کشورهای تأثیرگذار بر روند حتوالت جهانی باید بر این قرار گیرد که با ابزارهای
سیاسی و حقوقی در سازمانهای بین املللی و حتی ِاعمال قهر سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی،... ،
به صورتی همه جانبه از مبارزات مردم فلسطین با هر گرایش سیاسی و مذهبی و ...دفاع کرد تا
حقوق زیر پا نهاده شده آنان به شیوهای عادالنه تامین گردد.
را در تاریخ میتوان نشان داد که اگر قرار بر استناد به آن باشد باید کلیت مقوله دولت ـ ملت و
مرزهای جغرافیایی کشورها را از نو تعریف کرد.
کام ً
ال یکسان میان آنها با یهودیان ساکن درکشور باستانی یهودی مورد ادعای صهیونیستها وجود
نداشته و بر اساس شرایط آن روزگار ،منیتوانسته پیوندی میانشان برقرار باشد.
از جمله معروفترین اقوامی که کام ً
ال دور از سرزمینهای «کشورهای یهودی باستانی»
میزیستهاند و برای خود صاحب کشور و دولت با همان مفاهیم تاریخی بودهاند ،میتوان از
«خزری»های یهودی ساکن در شمال شرق دریای خزر (کاسپین)« ،بربر»های یهودی شمال آفریقا،
میری»های یهودی ساکن در یمن« ،فالشا»های یهودی حبشه یا اتیوپی کنونی« ،ییدیش» ِ
«ح َ
زبانهای یهودی شرق اروپا و حتی یهودیهای ژرمن و دیگر جماعات یهودی جهان نام برد که با
هیچ سند علمی ـ تاریخی منیتوان آنان را با یهودیان اولیه ساکن در دو «کشور» باستانی «یهودا» و
« سامرا» مرتبط دانست؛ بلکه میتوان تصور کرد که چون مذهب یهود خنستین مذهب یکتاپرست
و از نظر تاریخی متأخرتر و بنابراین جذابتر از ادیان طبیعی و یا بتپرست بوده ،از طرف این مردم
تبعی» از سالطین (امری شایع در دوران باستان و سدههای
به صورت اختیاری و یا سلطه «فرهنگ َ
میانه) پذیرفته شده است ،بدون اینکه هیچ وجه اشتراک نژادی ،قومی ،زبانی ،اقلیمی و ...با دیگر
یهودیان داشته باشند .برعکس در مناطقی که ادیانی مانند مانوی ،زرتشتی ،بودایی ... ،که متأخرتر
از ادیان طبیعی هستند ،رایج بوده ،یهودیت هرگز جایگاه در خوری کسب نکرده مگر با اعمال زور و
اجبار که منونههای متعددی از آن را میتوان در عهد عتیق ،از جمله در بخشهایی از ایران (افسانه
استر ،مردخای وهامان) نام برد.
اکنون نیز ،یهودیان ساکن در اسرائیل حداقل در چهار ِ
گروه یهودیان مهاجر از اروپای غربی
و بیشتر آملانی(اشکنازی) ،آسیایی ـ شرقی (سفاردی ـ میزراحی) ،اتیوپیایی (فالشا) ،یهودیان
اسپانیایی و پرتغالی (مارانو) و دهها فرقه «غیررمسی» از جمله قرائیها ،مسورتیها ،فالشاهای
مورا ،یهودیان یسوعی و حتی نوکیشان سیاهپوست آمریکایی و ...دستهبندی میشوند که هیچ
قرابت نژادی ،قومی ،زبانی ،فرهنگی و ...با هم ندارند و حتی از نظر مذهبی نیز در ِفرق بعضًا
متعارض قرار میگیرند .البته میزان دسترسی این گروهها و ِفرق مذهبی به تسهیالت و امکانات در
اسرائیل نیز متفاوت است و این تفاوتها و در واقع تبعیضها بهویژه در دوران کودکی آنان بسیار
مشهود و آزار دهنده است؛ مث ً
ال یک یهودی اوکراینی ،روس ،ایرانی ،عراقی و به ویژه یهودیان
آفریقایی و یمنی نسبت به یک یهودی متولد اسرائیل ( )Sabraیا مهاجر از اروپای غربی در رتبه
پایینتری قرار دارد.
حال میتوان تصور کرد ،اعراب غیریهودی« ،مسلمان»« ،مسیحی»« ،دروز» ... ،ساکن در
سرزمینهای اشغالی پس از سال ۱۹۶۷که بیش از ۲۰درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند،
با و جود داشنت تابعیت اسرائیلی و داشنت چندین مناینده در مجلس (کنست) ،در چه وضعیتی
قرار دارند .نکته دیگر اینکه بیشتر یهودیان مهاجر در زمان ورود به اسرائیل توانایی سخن گفنت
و خواندن به زبان عبری که از شاخصههای «قوم یهود» شناخته میشود و بنا به ادعای آنان «زبان
خداوند» است ،ندارند و این زبان را در مدارس میآموزند.
کنونی «طوفان االقصی» حداقل ۱۰گردان و تیپ نظامی وابسته به احزاب و سازمانهای سیاسی
فلسطینی اسالمگرا ،ملیگرا و سوسیالیستی با یک «اتاق عملیات مشترک» در کنار هم درحال
مبارزهاند که این موضوع ،نویدبخش آیندهای روشن است.
-۲تضاد و تفرقه میان جریانهای سیاسی ،نظامی و اجتماعی اسرائیل پیش و به ويژه پس از ۷اکتبر،
در حال افزایش است و اکنون انتقاد از دولت مستقر و مهمتر از آن انگشت گذاشنت بر بنیادهای
شکلگیری این «کشور» جدی شده است و بنابراین نتایج آن در میان روشنفکران ،دانشگاهیان
و یهودیان غیرصهیونیست یا ضد صهیونیست و مطمئنًا طبقه کارگر هم کارکردی چشمگیر
مییابد .پس از ظهور گروههای یهودی موسوم به «پسا صهیونیستها» ،ضد صهیونیستها نیز
در داخل و خارج اسرائیل حضوری قابل توجه یافتهاند .این موضوع شکلی فزاینده دارد و قطعًا
در آینده به نیرویی قابل توجه تبدیل خواهد شد که میتواند در صورت پیوند با نیروهای مترقی
فلسطینی نقشی تعیین کننده ایفا کند.
-۳جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه با وجود برخی مواضع محافظهکارانه یا بهتر است گفته
شود عملگرایانه ،به عنوان دو نیروی تعیینکننده در «دگرگونی بزرگ» ،به تدریج در مورد «قضیه
فلسطین» به مواضع بهتری دست خواهند یافت .درست است که در حال حاضر این دو کشور
مواضع قاطعی در مورد «قضیه فلسطین» نگرفتهاند ،ولی مطمئنًا در تقابل برای شکلدهی
جهانی جدید پس از سلطه هژمونیک ایاالت متحد آمریکا ،راهی جز ایستادن در کنار این جنبش
و جنبشهای مشابه خنواهند داشت .طلیعه این چرخش از مدتها پیش آشکار شده و با وجود
برخی تزلزلها به سرعت رو به پیش دارد .سخنان رئیس جمهور چین در شروع سال ۲۰۲۴که
آشکارا از چین واحد و احلاق تایوان در آینده نزدیک گفت ،میتواند مقدمه فهم کامل از درهم
تنیدگی مسائل جهان و از جمله «قضیه فلسطین» باشد چرا که حتقق این موضوعات نیاز به
همبستگی جهانی دارد .مطمئنًا این موضوعی نیست که از نگاه حاکمیت در چین پنهان باشد،
همچنانکه در مورد رویدادهای اوکراین شاهد افزایش حمایت از روسیه در کشورهای جنوب
جهانی هستیم ،پیوند «قضیه فلسطین» با حتوالت در اوکراین هم غیرقابل انکار است .مسلمًا
روند تاریخ این امر را برای متامی نیروها ،جریانها و کشورهایی که ارادهای برای تغییر نظم
ظاملانه کنونی و برقراری نظمی نو و عادالنه دارند ،ناگزیر خواهد ساخت.
-۴کشورهای دیگری در جنوب جهانی از جمله آفریقای جنوبی با شکایت رمسی از اسرائیل به
دیوان دادگستری بین املللی الهه ( )ICJمبنی بر «نسلکشی» این دولت در فلسطین و حمایت
دهها کشور در آمریکای التین ،آفریقا و آسیاُ ،مهر خود را بر این مسئله جهانی خواهد زد .در
شمال جهانی هم آشکارا تردید و تزلزلها منودار شده و نشانههایی از ایستادن در مست درست
تاریخ دیده میشود .همه این تغییر و حتوالت در کنار خیزش میلیونی مردمی در سراسر جهان در
مخالفت با نسلکشی اسرائیل در فلسطین و هم چنین حمالت جنایتکارانه آمریکا و انگلیس به
همراه چند کشور دیگر به یمن و مردم سزاوار ستایش یمانی ،همان همراهی با «موش کور تاریخ»
است که سراجنام خود را از جایی منایان خواهد ساخت.
عوامل دیگری در این چرخش و «دگرگونی بزرگ» و رها ساخنت جهان از سلطه هژمونیک
ایاالت متحد آمریکا قابل ذکرند که صرفًا ضرورتی تاریخی برای بقا نیست بلکه گرایش به تغییر
بنیادی شرایط موجود را درون خود نهفته دارند .همه آنها در کلیت خود چشماندازی امیدوارکننده
برای میهندوستان ،زحمتکشان ،نیروهای کار و تولیدکنندگان اصلی نعمات مادی و معنوی و مردم
دیگری که تا کنون سهمی عادالنه از جهان نبردهاند ،میگستراند که در صورت تالش و کوششی
همسو ،دستیابی به آن نه تنها مقدور که حتمی است ،هر چند که باید دائمًا سرمایه امپریالیستی
زخمخورده با توان هستهای هولناکش را هم در نظر گرفت که با افزایش تنش در همه نقاط جهان و نیز
اعالم نیمه رمسی مقابله نظامی با محور چین ،روسیه و حتی ایران در سالهای آینده ،نیم نگاهی
جهانی دیگری که همان «ساعت صفر آخرالزمان» است ،داشت و برای خنثی کردن آن باید
ِ به جنگ
همبستگی هر چه گستردهتری میان نیروها و جریانهایی با منافع مشترک ،پدید آورد تا راه برای
مراحل بعدی باز گردد« .قضیه فلسطین» هم یکی از مسائلی است که باید در این چارچوب دیده و
حل شود.
منابع:
-اجنیل لوقا ،ترجمه هزاره نو ،بریتانیا ،انتشارات ایالم۲۰۱۰ ،
-کتابهایی از عهد عتیق (کتابهای قانونی ثانی) ،ترجمه پیروز سیار ،تهران ،نشر نی۱۳۸۳،
-شلومو سند ،اختراع قوم یهود ،ترجمه فهیمه چاکراحلسینی ابرقوئی ،تهران ،نشر اختران۱۴۰۱،
-دیوید فرامکین ،صلحی که همه صلحها را بر باد داد ،حسن افشار ،تهران ،نشرماهی۱۳۸۸،
-ادوارد سعید ،بیدر کجا (خاطرات) ،علی اصغر بهرامی،تهران ،ویستار۱۳۸۱،
-آرتور کستلر ،خزران ،ترجمه محمد علی موحد ،تهران ،خوارزمی۱۳۷۵ ،
-د.م.دانلپ ،تاریخ خزران ،محسن خادم ،تهران ،ققنوس۱۳۸۲ ،
-آرتور کستلر ،قبیله سیزدهم ،جمشید ستاری ،تهران ،آلفا۱۳۶۱ ،
-دکتر حمید احمدی ،سیاست و حکومت در خاورمیانه (غرب آسیا) و شمال آفریقا ،تهران ،نشر نی۱۴۰۱ ،
روایت ما...
روایت حماس از عملیات االقصی
اخراج شده بودند؛ مجموعه عواملی که زمینه ایجاد دولت صهیونیستی در ۱۹۴۸را فراهم کرد.
.۲مردم ما در طول دههها از متام اشکال سرکوب ،بیعدالتی ،پایمال شدن حقوق بنیادی خود
و سیاستهای نژادپرستانه رجن بردهاند .برای منونه ،نوار غزه از سال ۲۰۰۷از محاصره خفهکنندهای
رجن میبرد که بیش از ۱۷سال ادامه داشته و ٓان را به بزرگترین زندان رو باز جهان تبدیل کرده
است .مردم فلسطین در نوار غزه همچنین از پنج جنگ ویرانگر رجن میبرند که آغازگر متامی ٓانها
اسرائیل بوده است .مردم غزه در سال ۲۰۱۸به راهپیمایی بزرگ بازگشت دست زدند تا با اعتراض
به محاصره ،و شرایط فالکتبار انسانی زندگی خود ،به شکلی مساملتآمیز حق بازگشت به میهن
خود را مطالبه منایند .اما نیروهای اشغالگر اسرائیلی تنها در طول چند ماه در کشنت بیش از ۳۶۰
فلسطینی و زخمی کردن بیش از ۱۹هزار نفر از جمله حدود پنجهزار کودک تردید نکرد.
.۳اشغالگران اسرائیلی در فاصله ژانویه ۲۰۰۰تا سپتامبر ،۲۰۲۳مطابق آمار رمسی،
۱۱،۲۹۹فلسطینی را کشتند و ۱۵۶،۷۶۸نفر دیگر -اکثریت قریب به اتفاق غیرنظامیان -را زخمی
کردند .متأسفانه آمریکا و متحدانش بدون توجه به درد و رجن فلسطینیان در سالهای گذشته،
همواره بر ستم صهیونیستها سرپوش گذاشتهاندٓ .انها در ۷اکتبر ،با اظهار تأسف برای سربازان
ِ
حقیقت آنچه روی داده بود ،با نادرستی ضمن اسرائیلی کشته شده ،بدون هیچ تالشی برای یافنت
محکوم کردن هدف قرار دادن غیرنظامیان اسرائیلی ،به حمایت از روایت اسرائیل برخاستند[ .و]
دولت ایاالت متحده با تدارک انواع کمکهای مالی و نظامی برای اشغالگران اسرائیل از کشتار
جمعی غیرنظامیان فلسطین و سرکوب خونین در غزه حمایت کرد و همچنان به نادیده گرفنت قتل عام
مردم فلسطین توسط نیروهای اشغالگر اسرائیل ادامه میدهد.
.۴جنایات اشغالگران اسرائیلی توسط نهادهای سازمان ملل متحد ،کمیسیونهای حتقیق،
دادگاههای بیناملللی ،سازمانهای بیناملللی حقوق بشر مانند عفو بینامللل و دیدهبان حقوق بشر
و حتی گروههای حقوق بشری اسرائیلی مستند شدهاند .اما این گزارشها و شهادتها نادیده گرفته
شدهاند ،در حالی که اشغالگران اسرائیل باید مسئول شناخته شوند.برای مثال ،گیالد اردان ،سفیر
اسرائیل در سازمان ملل متحد در تاریخ ۲۹اکتبر ،۲۰۲۱در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل
متحد ،با توهین به ساختار این سازمان ،گزارش شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را پاره کرد و
پیش از ترک تریبون ٓان را به سطل زباله انداخت .جالب آنکه وی سال بعد -۲۰۲۲-به معاونت مجمع
عمومی سازمان ملل متحد انتخاب شد.
.۵ایاالت متحده آمریکا و متحدان غربی ٓان ،همواره با اسرائیل به عنوان «دولتی فراقانونی»
رفتار کردهاند و پوششهای الزم برای ادامه اشغال و سرکوب مردم فلسطین ،مصادره بیشتر زمینها
و مکانهای مقدس فلسطینیها و یهودیسازی آنها را فراهم میکنند .علیرغم این واقعیت که
سازمان ملل در طول ۷۵سال گذشته بیش از ۹۰۰قطعنامه به نفع مردم فلسطین تصویب کرده است،
«اسرائیل» به هیچ یک از این قطعنامهها پایبند نبوده است،و وتو در شورای امنیت سازمان ملل نیز
همواره مانع محکومیت سیاستها و نقض قوانین «اسرائیل» بوده است.از این روست که ما ،ایاالت
متحده و دیگر کشورهای غربی را همدست و شریک اشغالگری اسرائیل در جنایات آن و تداوم رجن
مردم فلسطین میشناسیم.
.۶در رابطه با «روند برقراری صلح».علیرغم این واقعیت که توافقنامه اسلو مبنی بر تشکیل
دولت مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه با سازمان ٓازادیبخش فلسطین (ساف) در
سال ،۱۹۹۳امضا شد؛ «اسرائیل» بهطور سیستماتیک با تشدید شهرکسازی و یهودینشین کردن
امکان استقرار دولت فلسطین را نابود کرده
ِ بخشهایی از کرانه باختری و بیتاملقدس هرگونه
است .پشتیبانان روند صلح بعد از ۳۰سال فهمیدهاند که به بنبست رسیدهاند و چنین روندی نتایج
فاجعهباری برای مردم فلسطین رقم زده است.
مقامات اسرائیل بارها در موقعیتهای مختلف ،بر مخالفت قاطعانه خود با تشکیل یک
دولت فلسطینی را تأیید کردهاند .تنها یک ماه پیش از عملیات طوفان االقصی ،بنیامین نتانیاهو،
خنستوزیر اسرائیل در سخنرانی در سازمان ملل متحد ،نقشه به اصطالح «خاورمیانه جدید» شامل
«اسرائیل» گسترش یافته از رود اردن تا دریای مدیترانه شامل کرانه باختری و نوار غزه را نشان
داد .در آن محضر -مجمع عمومی سازمان ملل -همه جهان در برابر سخنرانی سراسر گستاخانه و
قلدرمنشانه او علیه حقوق مردم فلسطین ساکت ماندند.
.۷پس از ۷۵سال اشغال ظاملانه و درد و رجن ،و بعد از شکست متام ابتکارات برای آزادی
و بازگشت مردم ما ،و نیز پس از پیامدهای فاجعهبار بهاصطالح روند صلح ،جهان انتظار چگونه
پاسخی از مردم فلسطین در مواجهه با موارد زیر دارد:
Dنقشه یهودیسازی مسجد مقدس االقصی ،تقسیم زمانی و مکانی مسجد االقصی ،و
همچنین تشدید تعرض و تعدی شهرکنشینان اسرائیلی به این مکان مقدس؛
Dفعالیتهای دولت افراطی و دست راستی اسرائیل و اقدامات عملی در راستای نقشه
مقامات اسرائیل برای احلاق سراسر کرانه باختری و اورشلیم به مث ً
ال «حکومت مستقل
اسرائیل» با اخراج فلسطینیان از خانهها و مناطق خود؛
Dوجود هزاران فلسطینی در زندانهای اسرائیل که حتت نظارت مستقیم ایتمار بنگویر ،وزیر
فاشیست اسرائیل در محرومیت از حقوق اساسی خود و نیز توهین و جتاوز به آنها؛
Dحتمیل بیش از ۱۷سال محاصره ناعادالنه زمینی ،دریایی و هوایی بر نوار غزه؛
Dگسترش شهرکسازی در سراسر کرانه باختری با سرعتی بیسابقه و نیز ارتکاب خشونت و
بوده است .بعد از جنایت صهیونیستی باروخ گلدشتاین در سال ۱۹۹۴و قتل عام منازگزاران در
مسجد ابراهیمی در اخللیل ،جنبش حماس برای جلوگیری از خشونت علیه غیرنظامیان در جنگ از
طرفهای [درگیر]،یک پیشنهاد عملی را اعالم کرد ،اما اشغالگران اسرائیل ،حتی بدون اعالم نظر،
آن را رد کردند .جنبش حماس بارها چنین خواستی را تکرار کرده است ،اما ،اشغالگران اسرائیل با
ناشنیده گرفنت آن ،به هدف قرار دادن عمدی و کشنت غیرنظامیان فلسطینی ادامه دادهاند.
.۳در جریان اجرای عملیات طوفان االقصی ،در نتیجه فروپاشی سریع سیستم امنیتی و
نظامی اسرائیل احتمال دارد خطاهایی روی داده و هرج و مرجی در امتداد مرز با نوار غزه ،به وجود
آمده باشد.
بنا بر تأیید بسیاری ،حماس با همه غیرنظامیانی که در نوار غزه نگهداری شدهاند ،برخورد
خوب و مهربانی داشته و از اولین روزها به دنبال ٓازادی آنها بود ،و همانطور که در طول آتشبس
بشردوستانه یک هفتهای اتفاق افتاد ،غیرنظامیان در برابر ٓازادی زنان و کودکان فلسطینی از
زندانهای اسرائیل مبادله شدند.
.۴ادعاهای اشغالگران اسرائیلی در مورد هدف قرار دادن غیرنظامیان اسرائیلی توسط
بریگادهای القسام در حمله ۷اکتبر ،چیزی جز مشتی دروغ محض و ساختگی نیست .منبع
اطالعاتی این اتهامات ،روایت رمسی اسرائیل است و هیچ منبع مستقلی آنها را تأیید نکرده است.
این واقعیتی کام ً
ال شناخته شده است که روایت رمسی اسرائیلی به دنبال شیطانمنایی مقاومت
فلسطین ،و همزمان توجیه جتاوز وحشیانه خود علیه غزه است.
برخی جزئیات مبنی بر نادرستی اتهامات اسرائیل بدین قرارند:
Dویدئوهای گرفته شده در ٓان روز ۷ -اکتبر -در کنار انتشار شهادتهای بعدی خود
اسرائیلیها ،نشان میدهند که رزمندگان القسام غیرنظامیان را هدف قرار ندادهاند و بسیاری
از اسرائیلیها در نتیجه سردرگمی به دست پلیس و ارتش اسرائیل کشته شدهاند.
Dهمچنین ادعای «سر بریدن چهل نوزاد» به دست رزمندگان فلسطینی قاطعانه تکذیب شده
است .حتی منابع اسرائیلی آن را رد کردند[ .اما] بسیاری از رسانههای غربی از این ادعا
استقبال کرده و آن را اشاعه میدهند.
Dادعای جتاوز به زنان اسرائیلی توسط رزمندگان فلسطینی ،از جمله از طرف جنبش حماس
کام ً
ال رد شده است .از میان منابع گوناگون ،گزارشی در تارمنای موندوایز نیوز به تاریخ
۱دسامبر ،۲۰۲۳میگوید ،هیچ شاهدی برای ادعای «جتاور جمعی» توسط اعضای حماس در ۷
اکتبر وجود ندارد و چنین اتهاماتی تنها بهانهای برای «افروخنت آتش نسلکشی در غزه» توسط
اسرائیل هستند.
Dبر اساس دو گزارش روزنامههای اسرائیلی یدیعوت احرونوت ۱۰اکتبر ۲۰۲۳و هاآرتص ۱۸
نوامبر ،۲۰۲۳بسیاری از غیرنظامیان اسرائیلی توسط یک هلیکوپتر نظامی اسرائیلی کشته
شدند ،بهویژه ۳۶۴غیرنظامی که در جشنواره موسیقی نوا نزدیک غزه کشته شدند .این دو
گزارش میگویند ،رزمندگان حماس پیش از رسیدن به این کنسرت ،جایی که هلیکوپتر اسرائیلی
به روی رزمندگان حماس و شرکتکنندگان در جشن آتش گشود ،هیچ اطالعی از آن نداشتند.
یدیعوت احرونوت همچنین میگوید ،ارتش اسرائیل برای جلوگیری از ورود [رزمندگان] از غزه
و نیز جلوگیری از اسارت اسرائیلیها به دست رزمندگان فلسطینی ،حدود ۳۰۰هدف در اطراف
نوار غزه را مبباران کردند
Dشاهدان اسرائیلی دیگری نیز تأیید میکنند که تعداد زیادی از اسرای اسرائیلی و اسیرکنندگان
آنها در نتیجه حمالت ارتش اسرائیل و عملیات سربازان ٓان کشته شدند .ارتش اشغالگر
اسرائیل ،با اجرای قاطعانه فرمان شناعتبار «دستورالعمل هانیبال» ،خانههایی در شهرکها
را که رزمندگان فلسطینی و اسرائیلیها در آنها بودند ،مبباران کرد .بنا بر این قانون برای
جلوگیری از مبادله اسرا با مقاومت فلسطین« ،اسیر نظامی یا غیرنظامی اسرائیلی بهتر است
مبیرد تا زنده مباند».
Dبه عالوه ،مقامات اشغالگر بعد از کشف ۲۰۰جسد سوخته متعلق به رزمندگان فلسطینی
در میان اجساد اسرائیلی ،تعداد سربازان و غیرنظامیان کشته شده خود را از ۱۴۰۰به ۱۲۰۰
نفر تغییر دادند .بدین ترتیب ،باتوجه به اینکه هواپیماهای نظامی که در ۷اکتبر در مناطق
اسرائیلی کشتند و آتش زدند ،تنها در مالکیت ارتش اسرائیل است ،پس همان کسی که رزمنده
فلسطینی را کشته همان هم اسرائیلی را کشته است.
Dحمله گسترده اسرائیل در سراسر نوار غزه که به کشته شدن ۶۰اسیر اسرائیلی منجر شده است
نیز ثابت میکند که اشغالگران اسرائیل اهمیتی به زندگی اسرای خود در غزه منیدهند.
.۵نکته حائز اهمیت دیگر اینکه در ۷اکتبر ،تعدادی از شهرکنشینان اسرائیلی در اطراف
نوار غزه ،که مسلح هستند ،با اعضای مقاومت درگیر شدند .این شهرکنشینان در حالی به عنوان
غیرنظامی ثبت میشوند ،که در واقع افراد مسلحی هستند که در کنار ارتش اسرائیل میجنگند.
.۶زمانی که صحبت از غیرنظامیان اسرائیلی میشود ،باید توجه داشت که در اسرائیل همه
افراد باالی ۱۸سال ،مردان ۳۲ماه و زنان ۲۴ماه مکلف به خدمت اجباری سربازی هستند و همه
اجازه حمل و استفاده از اسلحه را دارند .این مجوز بر اساس تئوری امنیتی اسرائیل پیرامون «مردم
مسلح» است که دولت اسرائیل را به «یک ارتش منضم به یک کشور» تبدیل کرده است.
.۷کشتار وحشیانه غیرنظامیان رویکرد جاافتادهای در حاکمیت اسرائیل است و از روشهای
حتقیر و تطمیع مردم فلسطین است .انبوه کشتهشدگان فلسطینی در غزه ،شاهد روشنی از چنین
رویکردی میباشد.
.۸ارقام منتشر شده توسط خبرگزاری اجلزیره نشان میدهند ،در طول یک ماه از حمله اسرائیل
به غزه ،در حالی متوسط تعداد کودکان کشتهشده فلسطینی در هر روز ۱۳۶نفر است که در جنگ
اوکراین -در مناقشات روسیه اوکراین -کمتر از یک کودک در روز کشته میشود.
.۹کسانی که مدافع جتاوزهای اسرائیل دفاع هستند ،نگاه واقعبینانهای به وقایع ندارند ،و
ترجیح میدهند کشتار دستهجمعی فلسطینیان به دست اسرائیل را با این گفته که حمله به رزمندگان
حماس ،میتواند تلفاتی هم در میان غیرنظامیان داشته باشد ،توجیه منایند؛ اما وقتی نوبت به
رویداد طوفان االقصی در 7اکتبر میرسد ،از چنین فرضی استفاده منیکنند.
.۱۰ما اطمینان داریم که یک حتقیقات عادالنه و مستقل صحت روایت ما و میزان دروغها و
اطالعات احنرافاتی طرف اسرائیلی را تائید خواهد کرد .این همچنین شامل اتهامات اسرائیل در
رابطه با استفاده مقاومت فلسطینی از بیمارستانها به عنوان مقر فرماندهی در غزه است؛ اتهامی
که اثبات نشده و توسط بسیاری از آژانسهای مطبوعاتی غرب نیز رد شده است.
.۴ما از مردمان ٓازاده جهان ،به ویژه مردمان حتت استعمار در گذشته که درد و رجن مردم
فلسطین را درک میکنند ،میخواهیم تا علیه سیاستهای مبتنی بر استانداردهای دوگانه قدرتها/
کشورهای حامی اشغال اسرائیل مواضع مؤثر و جدی اختاذ منایند .ما از این ملتها میخواهیم تا
با سازماندهی جنبش جهانی همبستگی با مردم فلسطین ،بر ارزشهای عدالت و برابری و حق مردم
برای زندگی در آزادی و کرامت تاکید منایند.
.۵قدرتهای بزرگ ،بهویژه ایاالت متحده ،بریتانیا ،فرانسه و دیگران باید الپوشانی
مسئولیتپذیری رژیم صهیونیستی ،و روابط با آن به عنوان یک «دولت فرا قانونی» را متوقف
منایند .چنین رفتار ناعادالنه توسط این کشورها در طول ۷۵سال به اشغالگران اسرائیل اجازه داده
است تا بدترین جنایتها علیه مردم فلسطین ،زمینها و مقدسات ٓانها را مرتکب شوند .ما امروز ،و
بیش از هر زمان دیگری ،از کشورها در سراسر جهان میخواهیم تا به مسئولیت خود مطابق قوانین
بیناملللی و قطعنامههای مربوطه سازمان ملل متحد برای پایان دادن به اشغال عمل منایند.
.۶ما ،مشخصًا هر گونه پروژه بیناملللی یا اسرائیلی با هدف تصمیمگیری برای ٓاینده نوار غزه
را که تنها در خدمت طوالنی کردن اشغال است ،رد میکنیم .ما تأکید میکنیم که مردم فلسطین
دارای قدرت تصمیمگیری برای آینده و اداره امور داخلی خود هستند ،و از این رو ،هیچ کس دیگری
در جهان حق حتمیل هر نوعی از قیمومیت بر مردم فلسطین و تصمیمگیری برای آنها را ندارد.
.۷ما خواهان ایستادگی در برابر تالشهای اسرائیل که موجب موج دیگری از اخراج -یا نکبت
جدید -برای فلسطینیها بهویژه در سرزمینهای اشغال شده در سال 1948و کرانه باختری هستیم.
ما تأکید میکنیم که هیچ خروجی به [صحرای] سینا یا اردن یا هر مکان دیگری صورت خنواهد
گرفت و چنانچه در قطعنامههای سازمان ملل تأیید شده است ،هرگونه جابهجایی فلسطینیان ،تنها
به مست خانهها و مناطقی خواهد بود که در سال 1948از آجنا اخراج شدند.
.۸ما خواهان ادامه فشارهای مردمی در سراسر جهان برای پایان دادن به اشغال هستیم .ما
خواهان حتریم مجدانه اسرائیل اشغالگر و حامیان آن؛ و ایستادگی علیه عادیسازی روابط با رژیم
اسرائیل هستیم.
دادگاه نسلکشی پرتوریا علیه اسرائیل ،نه تنها برای پایان دادن به کشتار جمعی از تل آویو تا غزه ،بلکه از
نظر برافراشتن اولین پرچم چندقطبی در دادگاههای سراسر جهان ،بسیار مهم است :این اولین محاکمه
از یک روند طوالنی است که هدف آن پایان دادن به مصونیت غرب از مجازات و احیای حقوق بینالملل
منطبق بر مفاد پیشبینیشده در منشور ملل متحد است.
آنچه که این هفته در الهه مورد قضاوت قرار خواهد گرفت ،چیزی کمتر از کل مفهوم حقوق
بینامللل نیست .متام دنیا نگاه میکنند .یک کشور آفریقایی ،نه یک کشور عربی یا مسلمان،
مهمتر از همه ،یک عضو بریکس ،در تالش است تا زجنیر آهنین حاکم به واسطه ارعاب ،قدرت
مالی و تهدیدهای بیوقفه صهیونیسم را بشکند و نه تنها فلسطین ،بلکه اقصی نقاط این سیاره را
از بردگی برهاند.
آفریقای جنوبی ،کشوری که خود آپارتاید را جتربه کرده است ،از چنان سطح باالی اخالقی
برخوردار است تا با حرکتی شاعرانه از عدالت تاریخی اولین کسی باشد که علیه اسرائیل نژادپرست
به دیوان بیناملللی دادگستری ( )ICJشکایت میکند .این دادخواست ۸۴صفحهای که در ۲۹
دسامبر ۸( ۲۰۲۳دی )۱۴۰۲به ثبت رسید ،متامًا مستند و همراه با یک ارزیابی جامع است .این
دادخواست ،حاوی جزئیات متام حوادث هولناکی است که در نوار غزه اشغالی رخ داده و همه مردم
روی کره زمین با یک گوشی هوشمند آنها را دنبال کردهاند.
آفریقای جنوبی از دادگاه بینامللل -یک نهاد سازمان ملل متحد -چیز بسیار سادهای
میخواهد :اعالم کند که دولت اسرائیل از ۷اکتبر ( ۱۵مهر) متام مسئولیتهای خود را بر اساس
قوانین بیناملللی نقض کرده است .و این بهویژه شامل نقض کنوانسیون نسلکشی ۱۹۴۸میشود
که بنا بر آن نسلکشی شامل «اعمالی است که به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی ،قومی،
نژادی یا مذهبی اجنام میشود».
آفریقای جنوبی حمایت اردن ،بولیوی ،ترکیه ،مالزی و به شکل قابل توجهی سازمان همکاری
اسالمی ( )OICرا با خود دارد .سازمان همکاری اسالمی ،متشکلکننده سرزمینهای اسالمی،
دارای ۵۷کشور عضو است که ۴۸تای آنها از اکثریت مسلمان برخوردارند .میتوان گفت ،این
کشورها مناینده اکثریت قاطع جنوب جهانی هستند.
آنچه در الهه روی خواهد داد ،می تواند فراتر از محکومیت احتمالی اسرائیل برای نسلکشی
باشد .پرتوریا و تل آویو هر دو اعضای دیوان بیناملللی دادگستری هستند که تصمیمات آنها
الزامآور است .در تئوری ،دیوان بیناملللی دادگستری نسبت به شورای امنیت سازمان ملل از
اهمیت بیشتری برخوردار است ،جایی که ایاالت متحده هر واقعیت ملموسی را که بتواند تصویری
را که اسرائیل با دقت برای خود ساخته ،خدشهدار کند ،وتو میکند.
تنها مشکل این است که دیوان بیناملللی دادگستری قدرت اجرایی ندارد .ازاین رو ،آفریقای
جنوبی از این دادگاه مشخصًا میخواهد که به اسرائیل دستور دهد تا فورًا به تهاجم -و نسلکشی -
پایان دهد .این باید اولویت اول باشد.
هژمون همدست
ماده ۱۴۲دادخواست میتواند خالصه متامی این درام باشد« :کل جمعیت در معرض خطر
قحطی هستند۹۳ :درصد از جمعیت غزه با سطوحی از یک بحران قحطی مواجهند و بیش از یک
چهارم آنها در وضعیت فاجعهباری قرار دارند» -یعنی مرگ قریبالوقوع.
در این مورد ،بنیامین نتانیاهو ،خنستوزیر اسرائیل در ۲۵دسامبر ،روز کریسمس ،الفهای
نسلکشانه خود را تکرار کرد و وعده داد« :ما متوقف خنواهیم شد ،به جنگ ادامه میدهیم و در
روزهای آینده جنگ را عمیقتر خواهیم کرد ،این جنگ طوالنی خواهد بود و هنوز متام نشده است».
بنابراین ،آفریقای جنوبی «در حالی که منتظر دادگاه است تا در مورد این پرونده بر اساس
صالحیتش داوری کند»« ،با فوریت» اقدامات احتیاطی را درخواست میکند که اولین آن این است:
«دولت اسرائیل بالفاصله عملیات نظامی خود را در داخل و علیه غزه متوقف کند».
این یک آتشبس دائمی است .همه ذرات شن از ِن ِقب تا عربستان میدانند که روانیهای
نومحافظهکار مسئول سیاست خارجی آمریکا ،از جمله حیوان خانگی ساخلوردهشان با کنترل از
راه دور که در کاخ سفید جا خوش کرده است ،نه تنها در نسلکشی اسرائیل شریکند ،بلکه با هرگونه
احتمال آتشبس مخالفند.
این همدستی نیز طبق کنوانسیون نسلکشی مجازات قانونی دارد .بنابراین بدیهی است
که واشنگنت و تلآویو برای جلوگیری از محاکمه عادالنه در برابر دیوان بیناملللی دادگستری ،با
استفاده از همه ابزارهای فشار و تهدید موجود ،از هیچ اقدامی کوتاهی خنواهند کرد .این همچنین
با قدرت بسیار محدود به اجرا گذاشته شده توسط هر دادگاه بیناملللی برای ِاعمال حاکمیت حقوق
بینامللل بر ترکیب استثنایی واشنگنت-تل آویو همراه است.
در حالی که جنوب جهانی علیه حمله نظامی بیسابقه اسرائیل به غزه ،جایی که بیش از یک
درصد از جمعیت آن در کمتر از سه ماه کشته شدهاند ،به شکل هشداردهندهای بسیج میشود،
وزارت خارجه اسرائیل سفارختانههای خود را به صف کرده است تا دیپلماتها و سیاستمداران
کشورهای میزبان را وادار به انتشار «یک بیانیه فوری و صریح به قرار زیر» مناید« :به طور علنی و
صریح اعالم کنید که کشور شما اتهامات رسوا ،پوچ و بیاساس علیه اسرائیل را رد میکند».
دیدن اینکه کدام کشورها از این دستور پیروی میکنند بسیار روشنگر خواهد بود.
چه تالشهای کنونی پرتوریا به نتیجه برسد یا نه ،این پرونده احتما ً
ال اولین مورد از نوع خود
خواهد بود که در ماهها ،اگر نگوییم سالهای آینده ،در دادگاههای سراسر جهان ثبت میشود .بریکس
-که آفریقای جنوبی یک عضو دولتی اصلی آن است -بخشی از موج جدید سازمانهای بیناملللی
است که هژمونی غرب و «نظم مبتنی بر قوانین» آن را به چالش میکشد .قوانینی که هیچ معنایی
ندارند و هیچ کس تا به حال آنها را ندیده است.
چندقطبیگرایی به سهم خود برای جبران این واقعیت که ،ما دهههاست از منشور ملل متحد دور
شده و به آنارشی جتسمیافته توسط این «قوانین» ختیلی هجوم بردهایم ،به وجود آمده است .نظام
دولت-ملت که زیربنای نظم جهانی است ،منیتواند بدون قوانین بیناملللی ضمانتکننده آن عمل
کند .بدون قانون ،ما با جنگ ،جنگ و جنگ بیشتر روبرو هستیم .جهان ایدهآل هژمون در واقع جنگ
بیپایان است .دادگاه نسلکشی آفریقای جنوبی علیه اسرائیل بهصراحت برای برانداخنت این نقض
فاحش نظام بیناملللی ضروری است و تقریبًا به ضرس قاطع ،اولین محاکمه از این قبیل محاکمهها
علیه اسرائیل و متحدانش خواهد بود که جهان را به ثبات ،امنیت و عقل سلیم باز میگرداند.
نویسندۀ این مقاله ،در مسیر ارزیابی نحوه اجرای پرونده نسلکشی آفریقای جنوبی علیه اسرائیل ،به
پروندهای که 40سال پیش ،نیکاراگوئه علیه واشنگتن در همین دادگاه طرح کرد ،برمیگردد.
***
اکنون که دیوان بیناملللی دادگستری (از این به بعد :د.ب.د) اعالم کرده است که ادعاهای
آفریقای جنوبی در مورد نسلکشی علیه اسرائیل مورد پذیرش بوده و به اسرائیل دستور داده است
که «متام اقدامات در حد توانش را برای جلوگیری از ارتکاب به همۀ اعمالی اختاذ کند» که در
محدوده کنوانسیون ملل متحد در مورد نسلکشی قرار میگیرد ،این سؤال مطرح است که اسرائیل
و حامیانش چگونه پاسخ خواهند داد .اسرائیل یک ماه فرصت دارد تا گزارشی در مورد اقداماتی
که برای اجرای دستورات دادگاه اجنام میدهد ،ارائه کند .اگرچه دادگاه مکانیسم اجرایی ندارد ،اما
این دستورات اجباری هستند و فشار بیناملللی بر اسرائیل و حامیان آن را به میزان قابل توجهی
افزایش میدهند .احکام د.ب.د ،قطعی و غیر قابل جتدید نظر است.
اگر اسرائیل توجهی نشان ندهد ،موضوع ممکن است به شورای امنیت سازمان ملل متحد
ارجاع شود .آنوقت است که ایاالت متحده باید در مورد اعمال وتوی خود تصمیم بگیرد .اگر این
تالش شکست بخورد ،آنگاه پرونده به مجمع عمومی میرود ،جایی که ایاالت متحده حق وتو ندارد،
و نتیجه میتواند یک رأی قاطع -و عمیقًا شرمآور -در حمایت از حکم د.ب.د باشد.
برخی از متحدان اسرائیل ،خواستار رعایت آن شدهاند .آنالنا بائربوک ،وزیر امور خارجه
آملان گفت« :دیوان بیناملللی دادگستری درباره ماهیت این پرونده حکمی صادر نکرد ،اما دستور
اقدامات موقت در میانۀ روند رسیدگی را داده است .اینها طبق قوانین بیناملللی الزام آور هستند.
پس اسرائیل نیز باید از آنها تبعیت کند».
از سوی دیگر ،ایاالت متحده این تصور را که اقدامات در نوار غزه به منزله نسل کشی است،
رد کرد .سخنگوی وزارت امور خارجه گفت« :ما همچنان معتقدیم که ادعای نسل کشی بی اساس
است و توجه داریم که دادگاه در حکم خود نتیجهای در مورد نسل کشی یا آتش بس نگرفته است و
خواستار آزادی بی قید و شرط و فوری همه گروگان های حماس شده است».
اما واکنش اسرائیل -همانطور که پیشبینی میشد -ستیزهجویانه بوده است .بنیامین
نتانیاهو ،خنستوزیر ،روز شنبه (۷بهمن) گفت ،اتهامات نسلکشی علیه اسرائیل «مضحک»
است و نشان می دهد «بسیاری در جهان ،چیزی از هولوکاست نیاموختهاند» .او گفت که درس اصلی
هولوکاست این است که «فقط ما به تنهایی از خود دفاع خواهیم کرد .هیچ کس این کار را برای ما
اجنام خنواهد داد».
نگاه به گذشته
برای درک چگونگی اجنام این امر ،ممکن است نگاهی به گذشته ،بهویژه پرونده دادگاه
جهانی مربوط به 40سال پیش ،مفید باشد .در سال ،1984نیکاراگوئه پروندهای در د.ب.د علیه
سیاستهای ایاالت متحده در تسلیح ،آموزش و تأمین مالی شورشیان «کنترا» (شبه نظامیانی
که برای سرنگونی دولت نیکاراگوئه میجنگیدند) و همچنین مینگذاری بنادر این کشور کوچک
آمریکای مرکزی ،گشود .ایاالت متحده در توجیه سیاستهای خود مدعی شد که در نیکاراگوئه فقط
در «دفاع از خود» عمل می کند ،توجیهی که دادگاه با رأی 12به ،3آن را رد کرد .دادگاه همچنین
با اکثریت قاطع حکم داد که ایاالت متحده« ،با آموزش ،تسلیح ،جتهیز ،تأمین مالی و تدارکات
نیروهای مخالف علیه جمهوری نیکاراگوئه ،تعهداتش بر اساس قوانین بینامللل عرفی مبنی بر
عدم مداخله در امور کشور دیگر را نقض کرده است».
دادگاه تأیید کرد که ایاالت متحده با «استفاده غیرقانونی از زور» ،در حمله به تأسیسات و
کشتیهای دریایی نیکاراگوئه ،تهاجم به فضای هوایی نیکاراگوئه و آموزش و تسلیح کنتراها دست
داشته است .دادگاه همچنین دریافت که رئیس جمهور رونالد ریگان به سازمان سیا مجوز داده است
«تا به مین گذاری در بنادر نیکاراگوئه بپردازد» و «نه قبل از مین گذاری ،و نه پس از آن ،دولت
ایاالت متحده هیچ هشدار عمومی و رمسی به کشتیرانی بیناملللی در مورد وجود و محل مینها
صادر نکرده و باعث صدمات جانی و مادی ناشی از انفجار مینها شده است» .به ایاالت متحده
موضوع رضایت
واکنش آمریکا به این حکم ،افشاگر بود .ایاالت متحده اساسًا رأی دیوان بیناملللی دادگستری
را به این دلیل رد کرد که آمریکا باید «این اختیار را برای خود محفوظ نگه دارد که تشخیص دهد آیا
دادگاه در مورد ما ،و آنچه اساسًا در صالحیت داخلی ایاالت متحده قرار دارد ،صالحیت دارد یا نه».
به عبارت دیگر ،دولت ریگان حمالت مسلحانه علیه کشور مستقل نیکاراگوئه را در «صالحیت
داخلی» خود در نظر گرفت .نیکاراگوئه بدون دلسردی موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل
برد .در آجنا ،که مناینده نیکاراگوئه استدالل کرد که توسل به دیوان بیناملللی دادگستری یکی از
ابزارهای اساسی برای حل مساملتآمیز اختالفات است و بر اساس منشور سازمان ملل متحد ایجاد
شده است .وی همچنین تاکید کرد که ضروری است شورای امنیت و جامعه بینامللل ،به ایاالت
متحده یادآوری کنند که به تعهد خود مبنی بر تسلیم به حکم دادگاه و توقف جنگ علیه نیکاراگوئه،
پایبند باشد.
ایاالت متحده پاسخ داد که صالحیت د.ب.د یک موضوع مبتنی بر رضایت است و ایاالت
متحده با صالحیت د.ب.د در این مورد موافقت نکرده است .سفیر تاکید کرد که سیاست ایاالت
متحده در قبال نیکاراگوئه ،صرفًا بر اساس منافع امنیت ملی ایاالت متحده تعیین میشود و
خاطرنشان کرد که نیکاراگوئه روابط امنیتی نزدیکی با کوبا و احتاد جماهیر شوروی دارد.
در 28اکتبر ،1986ایاالت متحده قطعنامهای را که خواستار تبعیت کامل و فوری از حکم
دیوان بیناملللی دادگستری بود وتو کرد .فرانسه ،تایلند و بریتانیا هم رای ممتنع دادند.
به دنبال این تصمیم ،نیکاراگوئه به مجمع عمومی مراجعه کرد و مجمع عمومی با تصویب
قطعنامهای ،با رأی 94به ،3خواستار تبعیت از حکم دادگاه جهانی شد .تنها دو کشور اسرائیل و
السالوادور در کنار آمریکا قرار گرفته بودند.
یک سال بعد ،در 12نوامبر ،1987مجمع عمومی دوباره خواستار «پایبندی کامل و فوری» به
تصمیم د.ب.د شد .این بار تنها اسرائیل در مخالفت با این رأی ،به آمریکا پیوست.
نیازی به گفنت نیست که ایاالت متحده هرگز تعهد خود را برای پایبندی به این حکم به رمسیت
نشناخته و همچنان تاکید میکند که با صالحیت د.ب.د موافقت نکرده است.
این پرونده به انبوهی از انتقادات کارشناسان حقوق بینامللل منجر شد و خامن نورین تاما
(حقوقدان مشهور بیناملللی) در مجله حقوق بینامللل پن استیت نوشت که «دیوان بیناملللی
دادگستری ،مرجع نهایی در مورد صالحیت خود است» .وی خاطرنشان کرد که «دادگاه به وضوح از
صالحیت ضمنی خود ،در ابالغ اقدامات ضروری در پرونده نیکاراگوئه علیه ایاالت متحده استفاده
کرد».
آنتونی داماتو ،که برای مجله آمریکایی حقوق بین امللل مینویسد ،استدالل میکند که« :اگر
تنها زمانی بتوان از متهمانی شکایت کرد که خودشان راضی به شکایت باشند ،قانون فرو میپاشد.
نتیجۀ این فروپاشی ،نه تنها کاهش شدید تعداد پروندهها است ،بلکه سیستم گسترده معامالت و
روابط حقوقی -که بر اساس آن ،دادگاهها به عنوان آخرین راه حل ،در دسترس قرار میگیرند -باید
بازنگری شوند ».او گفت که این« ،بازگشت به قانون جنگل» خواهد بود.
این که آیا پرونده کنونی علیه اسرائیل ،مشابه پرونده 1984خواهد شد یا نه ،آزمون بزرگی برای
نظام بینامللل است .چه چیزی حاکم است :قانون جنگل یا «نظم بیناملللی مبتنی بر قوانین» که
ایاالت متحده اغلب ،ادعای حمایت از آن میکند.
-نات پری ،نویسندۀ مقاله ،فرزند روبرت پری ( ،)2018-1949خبرنگار شجاع و مستقلی است که به واسطۀ حتقیقات
گستردهاش در زمینۀ دخالت سیا در نیکاراگوئه ،و درگیر بودن آن سازمان در قاچاق کوکائین به نفع شورشیان کنترا،
مشهور شده بود .او ،راه پدر را در کشف حقایق ادامه میدهد.
https://consortiumnews.com/2024/01/29/icj-israel-ruling-and-the-1984-judgment-against-the-us/
حکم دیوان بینالمللی دادگستری ،یک پیروزی حقوقی برای آفریقای جنوبی و فلسطینیها بود ،اما کشتار
را متوقف نمیکند.
دیوان بیناملللی دادگستری (د.ب.د) از اجرای حیاتیترین خواستۀ حقوقدانان آفریقای جنوبی
امتناع کرد« :دولت اسرائیل باید فورًا عملیات نظامی خود را در غزه متوقف کند».
اما در همان زمان ،ضربهای ویرانگر به اسطورۀ بنیادی اسرائیل وارد کرد .اسرائیل که خود را
مظلوم ،و مورد آزار و اذیت دائمی نشان میدهد ،جدًا به ارتکاب نسل کشی علیه فلسطینیان در
غزه متهم شده است.
فلسطینیها قربانی «جنایت جنایتها» هستند ،نه عامالن آن .مردمی (اسرائیلیان) که زمانی
نیاز به محافظت در برابر نسل کشی داشتند ،اکنون عم ً
ال خود مرتکب آن می شوند.
حکم دادگاه ،دلیل وجودی «دولت یهود» را زیر سؤال میبرد و معافیت اسرائیل از مجازات -از
زمان تأسیس آن در 75سال پیش -را به چالش می کشد .دیوان بیناملللی دادگستری به اسرائیل
دستور داد تا شش اقدام الزم برای جلوگیری از نسلکشی اجنام دهد؛ اقداماتی که اجنام آنها اگر
اسرائیل به مبباران متراکم غزه و هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی آن ادامه دهد ،اگر نگوییم
غیرممکن ،بسیار دشوار خواهد بود.
دادگاه از اسراییل خواست تا از حتریک مستقیم و علنی برای ارتکاب نسل کشی جلوگیری ،و
خاطیان را مجازات کند .این بیانیه از اسرائیل خواسته است که «اقدامات فوری و مؤثری را برای
فراهم کردن خدمات اولیه ضروری و کمکهای بشردوستانه اختاذ کند».
به اسرائیل دستور داد از غیرنظامیان فلسطینی محافظت کند .این سازمان از اسرائیل خواست
از حدود 50هزار زنی که در غزه زایمان می کنند محافظت کند.
دادگاه به اسرائیل دستور داد تا «اقدامات مؤثری را برای جلوگیری از ختریب شواهد و تضمین
حفظ آنها ،مربوط به ادعاهای مرتبط با ماده دوم و ماده سوم کنوانسیون پیشگیری و مجازات
جنایت نسل کشی علیه اعضای گروههای فلسطینی در نوار غزه اجنام دهد».
دادگاه به اسرائیل دستور داد تا «متام اقداماتی را که در ید قدرتش است» برای جلوگیری از
جنایاتی که به نسلکشی منجر میشود ،مانند «قتل ،ایجاد صدمات جدی جسمی و روحی ،حتمیل
شرایط زندگی گروهی که موجب نابودی فیزیکی –چه متامًا و چه جزئًا -و یا مانع تولد فرزندان
میشود ،اجنام دهد».
به اسراییل دستور داده شد که ظرف یک ماه گزارش توضیحی ارائه دهد که برای اجرای
اقدامات موقت چه کرده است.
غزه هنگام قرائت این حکم در الهه با مبب ،موشک و گلولههای توپ در هم کوبیده شد :حداقل
183فلسطینی در 24ساعت گذشته کشته شدهاند .به گفته وزارت بهداشت فلسطین ،از 7اکتبر
تاکنون بیش از 26000فلسطینی کشته ،و حدود 65000نفر زخمی شدهاند .هزاران نفر دیگر مفقودند.
کشتار همچنان ادامه دارد .این ،واقعیت عینی است.
به زبان ساده ،دادگاه میگوید که اسرائیل باید به قربانیان غذا بدهد و مراقبتهای پزشکی
ارائه کند ،اظهارات عمومی در مورد حمایت از نسل کشی را متوقف کند ،شواهد نسل کشی را حفظ
کند و کشتار غیرنظامیان فلسطینی را متوقف کند .یک ماه دیگر بیا و گزارش بده.
به سختی می توان گفت که اگر کشتار غزه ادامه یابد ،چگونه میتوان به این اقدامات موقت
دست یافت .نالدی پاندور ،وزیر روابط بینامللل آفریقای جنوبی ،پس از صدور حکم به صراحت
گفت« :بدون آتشبس ،دستور عم ً
ال کارساز نیست».
زمان به نفع فلسطینیان نیست .هزاران فلسطینی ظرف یک ماه خواهند مرد .بر اساس گزارش
سازمان ملل متحد ،فلسطینیهای غزه 80درصد از مردمی را تشکیل میدهند که در سراسر جهان
با قحطی یا گرسنگی فاجعهبار مواجه هستند .بر اساس طبقه بندی مرحله یکپارچه امنیت غذایی،
که بر اساس دادههای آژانسهای سازمان ملل متحد و سازمانهای غیردولتی تهیه شده است ،پیش
بینی میشود که کل جمعیت غزه تا اوایل فوریه فاقد غذای کافی باشد و نیم میلیون نفر از گرسنگی
رجن ببرند .قحطی توسط اسرائیل مهندسی شده است.
در بهترین حالت ،دادگاه -در حالی که برای چند سال آینده در مورد اینکه اسرائیل مرتکب نسل
کشی شده است یا خیر ،حکمی خنواهد داد -مجوز قانونی استفاده از عبارت «نسل کشی» را برای
توصیف آنچه اسرائیل در غزه اجنام میدهد ،صادر کرده است .این بسیار مهم است ،اما با توجه به
ابعاد فاجعه انسانی در غزه کافی نیست.
اسرائیل تقریبًا 30،000مبب و گلوله بر روی غزه انداخته است؛ هشت برابر بیشتر از مببهایی که
ایاالت متحده در طول شش سال جنگ روی عراق پرتاب کرده است .این کشور از صدها مبب 1000
کیلویی برای از بین بردن مناطق پرجمعیت ،از جمله کمپهای پناهندگان استفاده کرده است.
شعاع کشتار این مببهای «سنگر شکن» سیصد متر است .از زمان جنگ ویتنام به اینسو ،ما
شاهد هیچ حملۀ هوایی مشابه حمالت اسرائیل نبودهایم .غزه که تنها 34کیلومتر طول ،و 10کیلومتر
عرض دارد ،به سرعت در حال تبدیل شدن به سرزمینی غیرقابل سکونت است.
اسرائیل بدون شک به حمله خود ادامه میدهد و استدالل میکند که این اقدام ناقض
دستورالعملهای دادگاه نیست .عالوه بر این ،دولت بایدن بدون شک قطعنامه شورای امنیت را
که از اسرائیل خواسته است اقدامات موقت را اجرا کند ،وتو خواهد کرد .مجمع عمومی ،در صورتی
که شورای امنیت این حکم دادگاه را تأیید نکند ،میتواند مجددًا به آتشبس رأی دهد ،اما قدرتی
برای اجرای آن ندارد.
مرکز حقوق بنیادی در پروندهای به نام دفاع برای کودکان بین املللی – فلسطین علیه بایدن در
ماه نوامبر ،علیه رئیس جمهور جو بایدن ،وزیر امور خارجه آنتونی بلینکن و وزیر دفاع لوید آستین
اقامۀ دعوا کرد .این پرونده ،شکست دولت ایاالت متحده در جلوگیری از همدستی در نسل کشی
مردم فلسطین توسط اسرائیل را به مطرح میکند .در این پرونده از دادگاه خواسته شده که به دولت
بایدن دستور دهد حمایت دیپلماتیک و نظامی را متوقف کند و به تعهدات قانونی خود بر اساس
قوانین بیناملللی و فدرال عمل کند.
تنها مقاومت فعال برای توقف نسل کشی غزه ،محاصره دریای سرخ یمن است .یمن که به مدت
هشت سال در محاصره عربستان سعودی ،امارات متحده عربی ،فرانسه ،بریتانیا و ایاالت متحده
بود ،بیش از 400،000مورد مرگ ناشی از گرسنگی ،کمبود مراقبتهای بهداشتی ،بیماریهای
عفونی و مبباران عمدی مدارس ،بیمارستانها ،و زیرساختها ،مناطق مسکونی ،بازارها ،تشییع
جنازه و عروسی را جتربه کرده است.
یمنیها بهخوبی میدانند که فلسطینیها چه میکشند ،چرا که حداقل از سال 2017به این سو،
چندین آژانس سازمان ملل ،یمن را به عنوان مرکز «بزرگترین بحران انسانی در جهان» توصیف
کردهاند .مقاومت یمن -زمانی که تاریخ این نسل کشی نوشته شود -آن را تقریبًا از هر ملت دیگری
متمایز خواهد کرد .بقیه جهان ،از جمله جهان عرب ،یا به محکومیتهای لفاظانۀ بیخاصیت بسنده
میکنند ،یا فعاالنه از نابودی غزه و 2.3میلیون ساکن آن توسط اسرائیل حمایت میکنند.
روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت گزارش داد که ایاالت متحده از زمان حمالت 7اکتبر که
در آن حدود 1200اسرائیلی کشته شدند 230 ،هواپیمای باری و 20کشتی پر از گلولههای توپخانه،
خودروهای زرهی و جتهیزات جنگی را به اسرائیل فرستاده است.
به گفته وبسایت حتقیقاتی بریتانیایی ،Declassified UKتسلیحات و جتهیزات نظامی
ایاالت متحده از پایگاه نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا واقع در Akrotiriقبرس -که مهمات آن در
حال امتام است -به اسرائیل ارسال میشود .روزنامه اسرائیلی هاآرتص گزارش داد که بیش از 40
هواپیمای ترابری آمریکایی و 20هواپیمای انگلیسی به همراه هفت هلیکوپتر سنگین از آجنا پرواز
کردند .فاصلۀ هوایی تا تل آویو ،تنها 40دقیقه است.
طبق گزارشها ،آملان قصد دارد 10،000گلوله 120میلی متری دقیق را در اختیار اسرائیل قرار
دهد .اگر دادگاه علیه اسرائیل حکم صادر کند ،این کشورها توسط مهمترین دادگاه بیناملللی جهان،
به عنوان شریک نسل کشی شناخته خواهند شد.
حکم دادگاه توسط رهبران اسرائیل رد شد .خنست وزیر بنیامین نتانیاهو که به دنبال این بود
که تصمیم برای عدم درخواست آتش بس را به عنوان یک پیروزی برای اسرائیل ترسیم کند ،گفت:
«مانند هر کشوری ،اسرائیل نیز حق ذاتی دارد که از خود دفاع کند .تالش بدخواهانه برای ممانعت
اسرائیل از این حق اساسی ،تبعیض آشکار علیه دولت یهود است و این درخواست بهدرستی رد
شد .اتهام نسل کشی علیه اسرائیل نه تنها نادرست است ،بلکه ظاملانه است و مردم شریف در همه
جا باید آن را رد کنند».
ایتامار بن گویر ،وزیر امنیت ملی گفت« :تصمیم دادگاه یهودی ستیز در الهه آنچه را که قب ً
ال
شناخته شده بود ثابت میکند :این دادگاه به دنبال عدالت نیست ،بلکه به دنبال آزار و اذیت
یهودیان است .آنها در جریان هولوکاست سکوت کردند و امروز به نفاق ادامه میدهند و قدمی
دیگر به جلو میبرند».
دادگاه بیناملللی الهه ،در سال 1945پس از هولوکاست نازیها تأسیس شد .اولین پرونده در
سال 1947به دادگاه ارائه شد.
بنگویر افزود« :تصمیمهایی که ادامه حیات اسرائیل را به خطر میاندازند ،نباید مورد توجه
قرار گیرند ».ما باید تا پیروزی کامل ،به دشمن ضربه بزنیم.
دادگاه که استدالل اسرائیل برای توقف رسیدگی به پرونده را رد کرد ،اذعان کرد که «عملیات
نظامی که توسط اسرائیل پس از حمله 7اکتبر 2023اجنام شد ،از جمله منجر به دهها هزار کشته
و زخمی و ختریب خانهها ،مدارس ،تأسیسات پزشکی و سایر زیرساختهای حیاتی و همچنین
جابجایی در مقیاس وسیع شده است».
این حکم شامل بیانیه ای از سوی معاون دبیر کل سازمان ملل در امور بشردوستانه و هماهنگ
کننده امداد اضطراری ،مارتین گریفیث بود که در 5ژانویه غزه را «سرزمین مرگ و ناامیدی» خواند.
سند دادگاه ادامه میدهد:
« ...با کاهش شدید دما ،خانوادهها در فضای باز میخوابند .مناطقی که بهعنوان مناطق
امن به غیرنظامیان معرفی شده بود ،مورد مبباران قرار گرفته است .مراکز درمانی حتت
حمالت بی امان قرار دارند .معدود بیمارستانهایی که تا حدی کار میکنند ،مملو از
زخمیان هستند ،به شدت با کمبود همه جتهیزات مواجه هستند و توسط افراد ناامیدی که
به دنبال امنیت هستند ،پر شدهاند.
یک فاجعۀ بهداشت عمومی در حال رخ دادن است .در پناهگاههای پر ازدحام ،با سرریز
فاضالب ،بیماریهای عفونی در حال گسترش هستند .در میان این هرج و مرج ،روزانه
حدود 180زن فلسطینی زایمان میکنند .مردم با باالترین سطح ناامنی غذایی که تاکنون
ثبت شده است مواجه هستند .قحطی در هر گوشه و کنار موج میزند .بهویژه برای کودکان،
12هفته گذشته آسیبزا بوده است :بدون غذا ،بدون آب ،بدون مدرسه .روز بهروز تنها با
صداهای وحشتناک جنگ بهسر میبرند.
غزه بهسادگی غیرقابل سکونت شده است .مردم آن هر روز شاهد تهدیدهایی علیه
موجودیت خود هستند ،در حالی که جهان تنها نظارت میکند.
دادگاه اذعان کرد که:
« 93درصد از جمعیت غزه با سطح بحرانی گرسنگی ،غذای ناکافی و سطح باالی سوء
تغذیه مواجه هستند .از هر 4خانوار ،حداقل یک خانوار با شرایط فاجعه آمیز روبرو
است :کمبود شدید غذا و گرسنگی و متوسل شدن به فروش داراییهای خود و دست زدن به
هر اقدامی برای تهیه یک وعده غذایی ساده .گرسنگی ،فقر و مرگ مشهود است».
این حکم به نقل از فیلیپ الزارینی ،کمیسر کل آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای
آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک ( )UNRWAادامه داد:
«پناهگاههای پرجمعیت و غیربهداشتی آنروا اکنون به خانه بیش از 1.4میلیون نفر تبدیل
شده است .آنها فاقد همه چیز هستند ،از غذا گرفته تا بهداشت و حریم خصوصی .مردم
در شرایط غیر انسانی زندگی میکنند ،جایی که بیماریها از جمله در بین کودکان در حال
گسترش است .آنها در شرایط غیرقابل حتمل زندگی میکنند و زمان بهسرعت به مست
قحطی کامل میرود .وضعیت اسفبار کودکان در غزه بهویژه دخلراش است .یک نسل
کامل از کودکان آسیب دیدهاند و سالها طول میکشد تا درمان شوند .هزاران نفر کشته،
معلول و یتیم شدهاند .صدها هزار نفر از حتصیل محروم هستند .آیندۀ آنها در خطر ،و
پیامدهای بلندمدتی در انتظارشان است».
دادگاه همچنین به اظهارات چند مقام ارشد دولت اسرائیل که از نسل کشی حمایت میکردند،
از جمله رئیس جمهور و وزیر دفاع اشاره کرد .اظهارات بیان شده توسط دولت و سایر مقامات ،یک
عنصر حیاتی از مؤلفۀ «قصد» را در تالش برای اثبات جرم نسل کشی تشکیل میدهد.
یکی از این اظهارات توسط وزیر دفاع اسرائیل ،یوآو گاالنت ،دو روز پس از حمله 7اکتبر به
رهبری حماس اظهار شده بود که اعالم کرد دستور «محاصره کامل» شهر غزه را «بدون برق ،بدون
غذا ،و بدون سوخت» صادر کرده است .او گفت« :من متام محدودیتها را زیر پا گذاشتهام ...شما
دیدید که ما با چه چیزی میجنگیم .ما با حیوانات انسانمنا میجنگیم .آنان داعش غزه هستند».
گاالنت روز بعد به سربازان اسرائیلی که در اطراف غزه جمع شده بودند ،گفت« :این چیزی است که ما
با آن میجنگیم ...غزه به آنچه قبال بوده بازخنواهد گشت .حماس وجود خنواهد داشت .ما همه چیز
را حذف خواهیم کرد .اگر یک روز طول نکشد ،یک هفته طول میکشد ،هفتهها یا حتی ماهها طول
میکشد ،ما به همه جا دست خواهیم یافت».
دیوان بیناملللی دادگستری به نقل از اسحاق هرتزوگ ،رئیسجمهور اسرائیل گفت« :این
لفاظیها درباره غیرنظامیانی که بیخبرند و درگیر نیستند ،صحت ندارد .مطلقًا درست نیست.
میتوانستند قیام کنند .آنها میتوانستند علیه رژیم شیطانی که غزه را در یک کودتا تصرف کرد،
مبارزه کنند .اما ما در جنگ هستیم .ما در جنگ هستیم .ما از خانههایمان دفاع میکنیم» .هرتزوگ
ادامه داد« :ما از خانههای خود محافظت میکنیم .این حقیقت است .و وقتی ملتی از خانه خود
محافظت میکند ،میجنگد .و ما تا زمانی که ستون فقرات آنها را بشکنیم مبارزه خواهیم کرد».
تصمیم امروز توسط قاضی جوآن دونوهو ،رئیس فعلی دیوان بیناملللی دادگستری ،وکیل
آمریکایی که پیش از پیوسنت به دادگاه جهانی در سال 2010در وزارت امور خارجه و وزارت
خزانهداری کار میکرد ،قرائت شد.
در این بیانیه آمده است« :از نظر دیوان ،حقایق و شرایط ذکر شده در باال برای این نتیجه گیری
کافی است که حداقل برخی از حقوقی که آفریقای جنوبی در حمایت از آنها طرح دعوا کرده است ،قابل
قبول است .این مورد در مورد حق فلسطینیهای غزه برای محافظت در برابر اقدامات نسلکشی و
اعمال ممنوعه مرتبط با آن که در ماده 3ذکر شده است ،و حق آفریقای جنوبی برای پیگیری اجرای
تعهدات اسرائیل به کنوانسیون ،صادق است».
از این حکم مشخص است که دادگاه از ابعاد جنایات اسرائیل کام ً
ال آگاه است .این باعث
میشود که تصمیم برای عدم درخواست برای تعلیق فوری فعالیتهای نظامی اسرائیل علیه غزه
بیش از پیش ناراحت کننده باشد.
اما دادگاه ضربه مهلکی به افسانۀ خود ساختۀ اسراییل وارد کرد که از زمان تأسیسش برای
اجرای پروژه استعماری شهرکنشینان خود علیه ساکنان بومی فلسطین تاریخی استفاده کرده است.
دادگاه ،عبارت «نسلکشی» را که در مورد اسرائیل به کار میرفت ،معتبر ساخت.
https://consortiumnews.com/2024/01/26/chris-hedges-even-genocide-wont-be-stopped/
ائتالف جدیدی که به رهبری ایاالت متحد در دریای سرخ تشکیل شده ،برای غلبه بر محاصرۀ
دریایی یمن علیه اسرائیل تالش خواهد کرد ،زیرا انصاراللـه توانسته با استفاده از پهپادها و
موشکهای ارزان قیمتی که در داخل کشور تولید میشوند ،در حوزۀ فنآوری توازنی را برقرار کند.
ِ
دولت مستقر در یمن به رهبری انصاراللـه و نیروهای مسلح آن ،زمان با توجه به مترکز مجدد بر
آن فرارسیده که توصیف سادهانگارانه از حوثیها به عنوان یک گروه «شورشی» یا یک بازیگر
غیردولتی ،تغییر کند.
ِ
جنگ ائتالف ،حتت رهبری عربستان سعودی ،علیه انصاراللـه در سال ،2015 از زمان آغاز
جنبش مقاومت یمن به یک نیروی نظامی مهیب تبدیل شده است که نه تنها عربستان سعودی را
حتقیر کرده ،بلکه اکنون در حال به چالش کشیدن اقدامات نسلکشی اسرائیل در غزه و همچنین
آتش برتر و منابع نیروی دریایی آمریکا در مهمترین آبراه جهان است. ِ
قدرت ِ
با اسرائیل را که از تنگه استراتژیک باب املندب عبور میکند ،هدف قرار دهند .دریای سرخ ،این
آبراه مهم به عنوان دروازۀ ورود به کانال سوئز عمل میکند که تقریبًا ده درصد جتارت جهانی و 8.8
میلیون بشکه نفت در روز از آن مسیر عبور میکنند.
در 9دسامبر ،انصاراللـه اعالم کرد که عملیات خود را برای هدف قرار دادن متام کشتیهایی که
در دریای سرخ که به مست اسرائیل حرکت میکنند ،صرف نظر از ملیت آنها ،گسترش خواهد داد.
سخنگوی نیروهای مسلح انصاراللـه در بیانیهای اعالم کرد «:اگر غزه غذا و داروی مورد نیاز خود را
دریافت نکند ،همۀ کشتیهایی که در دریای سرخ به مقصد بنادر اسرائیل حرکت میکنند ،بدون توجه
به ملیتشان ،هدف نیروهای مسلح ما خواهند بود».
انصاراللـه تا به امروز با موفقیت 9کشتی را با استفاده از پهپاد و موشک هدف قرار داده
و یک کشتی وابسته به رژیم صهیونیستی را نیز در دریای سرخ توقیف کرده است .این عملیات
باعث شده است که بزرگترین شرکتهای کشتیرانی بین-املللی ،از جمله CMA CGMو ،MSC
و غولهای نفتی BPو ،Evergreenمسیر کشتیهای خود را که به مقصد اروپا در حرکت بودند،
به مست شاخ آفریقا تغییر دهند و 13000کیلومتر مسیر و البته هزینه سوخت قابل توجهی را نیز به
هزینه سفر اضافه کنند.
تأخیرها ،زمانهای حمل و نقل و هزینههای بیمه برای تردد جتاری به شدت افزایش یافته است
که این موضوع باعث ایجاد تورم در سراسر جهان میشود .این امر به ویژه برای اسرائیل که در حال
حاضر با عواقب اقتصادی طوالنیترین و مرگبارترین درگیری خود با مقاومت فلسطین در تاریخ
مبارزه میکند ،نگرانکننده است .عالوه بر این ،انصاراللـه حمالت موشکی و پهپادی متعددی را به
شهر بندری ایالت در جنوب اسرائیل اجنام داده است که ترافیک کشتیرانی جتاری آن را به میزان
هشتاد و پنج درصد کاهش داده است.
کلیدی استراتژی امنیت ملی 2022کاخ سفید را
ِ اختالل در دریای سرخ ،مستقیمًا یکی از عناصر
تضعیف میکند :این اصل به صراحت بیان میکند که ایاالت متحده به هیچ کشوری اجازه منیدهد
تا «آزادی دریانوردی از طریق آبراههای خاورمیانه ،از جمله تنگه هرمز و باب املندب را به خطر
بیندازد».
ائتالفی از امتناعکنندگان
در 18دسامبر ،در پاسخ به عملیات صنعا ،لوید آستین ،وزیر امور خارجه ،تشکیل یک ائتالف
دریایی به نام عملیات نگهبان رفاه را اعالم کرد که حدود 20کشور برای مقابله با حمالت یمن و
تضمین عبور امن کشتی ها از دریای سرخ فراخوانده شدند .آستین اعالم کرد که ائتالف دریایی
جدید شامل بریتانیا ،کانادا ،فرانسه ،ایتالیا ،اسپانیا ،نروژ ،هلند ،سیشل و بحرین خواهد بود .در
واکنش به این اعالمیه ،عضو دفتر سیاسی انصاراللـه ،محمد البخیتی ،قول داد که نیروهای مسلح
یمن عقب نشینی خنواهند کرد .اکنون یمن در انتظار ایجاد کثیفترین ائتالف تاریخ برای شرکت در
مقدسترین نبرد تاریخ است .کشورهایی که برای حمایت از عامالن نسلکشی اسرائیل به ائتالف
بیناملللی علیه یمن تشکیل میپیوندند ،چگونه قضاوت خواهند شد؟
شرمندگی برای آستین وزیر و جیک سالیوان مشاور کاخ سفید بسیار سریع بود .مدت کوتاهی
پس از اعالم ائتالف ،متحدان کلیدی ایاالت متحده ،عربستان سعودی و مصر از مشارکت خودداری
کردند .متحدان اروپایی دامنارک ،هلند و نروژ حداقل پشتیبانی را ارائه کردند و تنها تعداد انگشت
شماری از افسران نیروی دریایی را برای شرکت در ائتالف گسیل کردند.
فرانسه موافقت کرد که در این اقدام مشارکت کند اما از اعزام کشتیهای جدید به منطقه و یا
حتی قراردادن کشتی موجود خود در منطقه حتت فرماندهی ایاالت متحده خودداری کرد .ایتالیا و
اسپانیا ادعاهای مشارکت خود را رد کردند و هشت کشور دیگر مشارکتکننده در ائتالف نیز ناشناس
باقی ماندند که این امر اصو ً
ال وجود چنین کشورهایی را در این ائتالف مورد تردید قرار میدهد.
بنابراین انصاراللـه یکی دیگر از ستونهای استراتژی امنیت ملی کاخ سفید را که به دنبال
ارتقای یکپارچگی منطقهای از طریق ایجاد ارتباطات سیاسی ،اقتصادی و امنیتی از جمله از طریق
ساختارهای یکپارچه دفاع هوایی و دریایی است ،بین شرکای ایاالت متحده ،نابود کرده است.
ورود ایران
در صورتی که ایران در حمایت از انصاراللـه وارد درگیری شود ،وضعیت امنیتی برای آمریکا
بدتر میشود ،که نشانههای آن در حال ظهور است.
در 23دسامبر ،ایاالت متحده برای اولین بار از زمان آغاز جنگ در غزه ،آشکارا ایران را به
هدف قرار دادن کشتیهای جتاری متهم کرد و مدعی شد که یک نفتکش شیمیایی متعلق به ژاپن
در سواحل هند مورد هدف پهپادی قرار گرفته که «از ایران شلیک شده است».
در همان روز ،تهران این اتهامات را رد کرد ،اما تهدید کرد که اگر اسرائیل جنایات جنگی خود در
غزه را متوقف نکند ،سایر خطوط مهم کشتیرانی دریایی را به اجبار میبندد.
محمدرضا نقدی از مسئوالن سپاه پاسداران انقالب اسالمی هشدار داد که با تداوم این
جنایات ،آمریکا و متحدانش باید منتظر ظهور نیروهای جدید مقاومت و بسته شدن آبراههای دیگر
باشند.
برای یادآوری ،ایران دارای بزرگترین و متنوعترین زرادخانه موشکی در غرب آسیا با هزاران
موشک بالستیک و کروز است که برخی از آنها قادر به حمله به اسرائیل هستند.
در 24دسامبر ،ایران اعالم کرد که به نیروی دریایی خود موشکهای کروز «کام ً
ال هوشمند» را
اضافه کرده است ،از جمله یکی با برد 1000کیلومتر که میتواند اهداف را در طول سفر تغییر دهد و
دیگری با برد 100کیلومتر که میتواند روی کشتیهای جنگی نصب شود.
در شرایطی که نیروهای آمریکایی و اسرائیلی از قبل از سوی نیروهای محور مقاومت در لبنان،
سوریه ،عراق ،فلسطین و اکنون یمن حتت فشار قرار دارند ،ورود احتمالی ایران به این مناقشه
وضعیت را برای واشنگنت ،بهویژه در سال انتخابات ،وخیمتر خواهد کرد.
امپریالیسم و ضد امپریالیسم
بخش اول
در حالی که دنیای تک قطبی ساخته غرب آهسته ولی پیوسته به ورطه سقوط میلغزد ،اکنون
بیش از پیش روشنتر میشود که ایاالت متحده «هژمون» از کدام جنس است .امروز ،همچون گذشته،
این کشور از تصمیمات سازمانهای بیناملللی که خود ایجاد کرده است تبعیت منیکند و هر مشکلی
را تنها با توسل به نیروی بیرحم نظامی حل میکند .همزمان واشنگنت و نیروهای مسلح آن صدها
هزارنفر را در سرتاسر جهان مصون از مجازات و بیهیچ شرمی میکشند و معلول میکنند.
کافی است به خاطر آوریم که ایاالت متحده «دموکراتیک» در طول جنگ دوم جهانی در ژاپن و
در آملان چه کرد ،و پس از آن در ویتنام ،سراسر کشور را با سالحهای شیمیائی (عامل نارجنی ،سم
گیاه ُکش) غرق و آلوده کرد .کافی است بهیاد آوریم چگونه ارتش ایاالت متحده در سرتاسر جهان از
یوگسالوی ،گرانادا ،پاناما و نیکاراگوئه گرفته تا افغانستان ،عراق ،سوریه و لیبی مرتکب جنایت
شده است .مجمع عمومی سازمان ملل تهاجم ایاالت متحده به متام کشورهای یاد شده را غیرقانونی
و نقض آشکار قوانین بیناملللی تشخیص داده است .میلیونها نفر از این اقدامات آمریکا آسیب
دیدهاند .اما این -هژمون ،یا بهتر است بگوئیم دسته تروریستها و دزدان بیناملللی -از بابت
این جنایات خود مورد هیچ مجازاتی قرار نگرفته است .به عالوه ،آمریکا به طور یکجانبه از همه
که سکوت را شکست و گفت« ،فکر میکنم محروم کردن غیرنظامیان از نیازهای اولیه -آب ،غذا،
دارو ،و همه چیز -این به نظر میرسد نقض قوانین بیناملللی باشد ».خب ،این یعنی چه؟ واشنگنت
و خود جو بایدن به دنیا اعالم میکنند که تنها «اسرائیل حق دفاع از خود را دارد» ،در حالی که همین
رئیسجمهور ترجیح میدهد در مورد مردم صلحجوی فلسطین سکوت کند ،و هر روز محمولههای
سالحهای بیشتر و بیشتری برای مبباران شهرها ،شهرکها ,اردوگاههای پناهندگان و حمله به
کاروانهای کمکهای انساندوستانه به غزه ،برای اسرائیل بفرستد .بسیاری از دولتهای آمریکا
به ریاکاری و احنراف در اقدامات آشکار متوسل شدهاند ،اما آنچه دولت فعلی جو بایدن اجنام
میدهد کام ً
ال غیرمنتظره است.
اودو جود ایلو ،مدیر اجرائی سازمان غیرنظامیان در جنگ ،متولد نیجریه ،تنها یکی از
چهرههای آفریقائی است که این هشدار را داده است .وی میگوید« :اکنون ما در وضعیتی به سر
قربانی جتاوز تعیین میکند که دنیا چگونه واکنش نشان دهد،
ِ میبریم که هویت متجاوز یا هویت
و منیتوان حافظ یک سیستم دفاعی بیناملللی بود که در آن استثنا وجود داشته باشد ».وی
میافزاید ،در نتیجه احترام به قوانین بیناملللی به خاطر سیاستهای غرب ،به خصوص آمریکا،
از بین خواهد رفت.
وزیر خارجه مصر ،سامح ُشکری ،به زبان آرامتری گفت« :جنوب جهانی حتوالت در این درگیری
را که از سوی غرب به رهبری آمریکا به راه افتاده است ،از نزدیک زیر نظر دارد و مقایسه میکند و
به باور من ،اعتماد خود را نسبت به ارزشهائی مورد ادعای شمال جهانی ،از دست میدهد .این
وضعیت بسیار خطرناکی است ،زیرا میتواند به فروپاشی نظم جهانی منجر شود».
لؤئیس ایناسیو لوال دا سیلوا ،رئیس جمهور برزیل و رئیس فعلی جی ۲۰به شبکه صدای جنوب
جهانی در ماه نوامبر گذشته گفت که الزم است «اولویت حقوق بینامللل ،از جمله حقوق بشردوستانه
بدون استانداردهای دوگانه یا اقدامات یکجانبهای که آمریکا در تالش است اجنام دهد ،برای همه
بهطور مساوی اعاده و اعمال شود».
جولین بارنز ـ دیسی از شورای روابط خارجی اروپا معتقد است که آسیبی که خود ایاالت
َ
متحده به اعتبار آمریکا وارد کرده است ممکن است در نهایت نه در جنوب جهانی بلکه در خود
غرب احساس شود.
ساز قوانین و معاهدات بیناملللی است .آنها حامی سرسخت اجرا و
امروز ایاالت متحده حکم ِ
پایبندی به آن (قوانین) هستند .اما ،خودشان مشکلساز اصلی هستند .آمریکائیها بر این باورند
که اگر یک معاهده یا یک سند ،آنها را دچار مشکل سازد ،حق دارند آن را به دخلواه خود بازسازی
کنند یا به طور کلی سند را فسخ کنند .اما ،همانطور که پوتین اشاره کرد ،جهان دستخوش تغییرات
اساسی است .ماهیت تغییرات این است که جهان تک قطبی گذشته با نظم جهانی جدید ،عادالنهتر
و چند قطبی جایگزین میشود .فکر میکنم این دیگر برای همه روشن شده است .طبعًا یک چنین
فرایند اساسیای آسان خنواهد بود ،اما عینی است ،و مایلم تأکید کنم ،غیرقابل بازگشت است.
بخش دوم
بسیاری از سیاستمداران بهخوبی آگاهند که غرب با سیاستهای خودخواهانهاش ،بهویژه در
حتریمهای ضد روسیه ،و مبارزه با آن چه ضربه شدیدی به خود وارد کرده و اعتبارش را در میان
بسیاری از کشورهای جهان تضعیف کرده است .کارین کنسیل ،وزیر امور خارجه اتریش ،پیامدهای
حتریمهای غیر قانونی ضد روسیه را در شبکه تلویریونی تیآرتی ترکیه برشمرد .بنا بر اظهارات
کنسیل ،بسیاری از کشورها با مشاهده حتریمها علیه روسیه ،چنین فرض میکنند که این اتفاق
میتواند برای آنان نیز رخ دهد .وی با گفنت اینکه« :من میگویم که اعتماد به بسیاری از نهادها از
بین رفته است .و اینها ضررهای اصلی هستند .زیرا اعتماد را منیتوان خرید .این چیزی است که
باید کسب شود» و علیرغم همه تالشهای آمریکا و اقمار آن ،هدف اصلی محدودیتها علیه روسیه
محقق نشده است .به گفته وی ،روسیه رفتار خود را تغییر نداده است و قاطعانه به مسیر دوستی
خود با سایر کشورها و مردم ،برای حل وفصل هرگونه اختالف بر سر میز مذاکره ادامه میدهد ،نه در
میدان جنگ ،آن طور که آمریکا در اولین فرصت اجنام میدهد .کارین کنسیل در دسامبر گذشته
گفت که کشورهای خلیج (فارس) و چین از حتریمهای غرب علیه روسیه و مسدود کردن دارائیهای
روسیه متحیر و آزرده خاطر شدهاند .به همین حنو ،ریاکاری آشکار ملی آمریکا میتواند بهای گزافی
را در قالب اعتماد از دست رفته ،آسیب به اعتبار جهانی ،و کاهش عزت نفس برای هژمون سابق
جهانی در پی داشته باشد.
روسیه در ماه مارس گذشته ،بر مبنای وضعیت نوین ،سیاست جدیدی حتت عنوان «مفهوم
سیاست خارجی» اختاذ کرد .وجه متایز این ایده این است که ،برای خنستین بار ،این سند برنامه به
صراحت و بدون ابهام مبارزه با ایاالت متحده را به عنوان یکی از مهمترین وظایف خود ثبت کرده
است .به منظور تسهیل انطباق نظم جهانی با واقعیتهای یک جهان چند قطبی ،فدراسیون روسیه
در نظر دارد به موارد زیر توجه داشته باشد.
از میان بردن بقایای تسلط ایاالت متحده و سایر کشورهای غیردوست در امور جهانی ،شرایطی
را برای هر کشوری فراهم میآورد تا از جاهطلبیهای نواستعماری و هژمونیک دست بردارد .سرگی
الورف ،وزیر امور خارجه روسیه ،در یک کنفرانس مطبوعاتی درباره نتایح دیپلماسی روسیه در
سال ۲۰۲۳گفت :روسیه در سال ۲۰۲۴قصد دارد از هرگونه وابستگی به غرب خالص شود.
آزادی بیان برای کاخ سفید و وزارت خارجه مدتهاست که واژهای خالی از معنا بوده است.
رسانه به اصطالح آزاد و مستقل یک ماشین تبلیغاتی برای «شستشوی مغزی» آمریکائیها و
کسانی در جهان است که هنوز به مزخرفات آمریکائی باور دارند .دسترسی به اطالعات و کثرت
افکار برای شرکتهای خصوصی که بهطور کامل از سوی منایندگان سرویسهای اطالعاتی کنترل
میشوند ،اهمیتی ندارد .برای آنان هیچ هزینهای ندارد که حتی مفاد کلیدی قوانین داخلی را نقض
کنند ،در حالی که خنستین متمم قانون اساسی آمریکا دولت فدرال را از ممانعت از ابراز عقیده ،یا
مجازات کسی به خاطر آنچه میگوید ،منع میکند.
این موضوع به ویژه حاال در جریان سانسور برنامه تلویزیونی بسوگون از نیکیتا میخالکوف
رئیس احتادیه سینماگران و هنرمندان مردم روسیه با اتهامات سیاسی از سوی یوتیوب ،خود را
نشان داد .به گفته وی ،علیرغم اینکه موضوعات مطرح شده در این برنامه برای غرب جمعی حاد،
ناراحتکننده و حتی ترسناک بوده است ،جای شگفتی است که این برنامه توانست برای مدتی
طوالنی در یوتیوب دوام داشته باشد.
بر اساس این واقعیت ،واشنگنت به تعهدات بیناملللی برای تضمین آزادی بیان «اهمیتی قائل
نیست ».و تصمیم مدیریت یوتیوب حتت فشار مقامات رمسی آمریکا ،منونه کالسیک سانسور
سیاسی و جتلی عدم حتمل آسیبشناختی غرب نسبت به عقاید دیگران است.
سرگی الورف در دسامبر گذشته در گردهمآیی دوحه گفت ،در زمانی که بسیاری از کشورهای
در حال توسعه به «نظم بیناملللی مبتنی بر قانون» مشکوک هستند« ،قوانینی که هرگز منتشر
نشدهاند ،و هرگز از سوی کسی اعالم نشده است ،بسته به این که غرب در چه مقطع خاصی از
تاریخ مدرن دقیقًا به چه چیزی نیاز دارد ،اعمال میشود ».عملکرد گزینشی آمریکا ،در بسیاری از
کشورهای جنوب جهانی چنین درک میشود که احتما ً
ال منجر به بازنگری گستردهتری خواهد شد .در
گذشته ،اغلب به مسئله فلسطین به عنوان یک مورد خاص تاریخی در سیاست جهانی و به عنوان
یک حق ویژه شناختهشده برای آمریکا نگاه میشد .اما اکنون ،چنان که کارشناس اسرائیلی دانیال
ِلوی میگوید ،این مسئله «به مرکز آنچه برخی آن را بحران چند وجهی مینامند ،تبدیل شده است».
ِلوی میگوید« :احنصار آمریکا [بر سرنوشت غزه] با دنیایی که در آن زندگی میکنیم و ژئوپلیتیک
مدرن همخوانی ندارد .اتفاق مهم و جالبی که در این زمینه رخ داده است و حتی شاید مایه امیدواری
باشد ،این است که برای بسیاری از مناطق به اصطالح جنوب جهانی و در بسیاری از شهرهای غرب،
فلسطین اکنون به نوعی فضای منادین تبدیل شده است .این نوعی جتسم قیام علیه ریاکاری غرب،
علیه نظم غیرقابل پذیرش جهانی ،و علیه نظم پسا استعماری است».
اما دیگر اثری از دوران استعماری و پسا استعماری گذشته باقی منانده است .کشورهای جنوب
جهانی و کسانی که آنها را رهبری میکنند ،بیش از پیش در یک مارش سرنوشتساز و پیروزمند به
صحنه جهانی وارد میشوند .در این راستا ،گروه کشورهای موسوم به بریکس ،گردهمائی غیررمسی
کشورهای عمدتًا درحال توسعه و پویا که حتت هدایت پوتین ایجاد شده است ،نقش ویژهای ایفا
میکنند .به عبارت دیگر ،این پالتفرمی است برای حتکیم همکاریهای همه جانبه میان کشورهائی
کشور برزیل ،روسیه،
ِ که اقتصادشان توان باالئی برای رشد دارند .در حال حاضر این گروه شامل ده
هند ،چین ،آفریقای جنوبی ،امارات ،عربستان سعودی ،ایران ،مصر و اتیوپی میشود .هم اکنون
شاهد ظهور مراکز قدرت در آسیا ،آمریکای التین و غرب آسیا هستیم .بهطور کلی دنیا دستخوش دگر
گونیهای اساسی است ،و اغراق نیست اگر بگوئیم که سرنوشت آینده نظم جهان در حال شکل گرفنت
است .مدل مصرف گرایانه متدن غرب که رونق آن برای سالهای متمادی به هزینه سایر کشورها
با از بین بردن منابع و با بیتوجهی کامل به منافع کشورهای صاحب آن منابع تضمین میشد ،به
گذشته تعلق دارد .در این راستا ،کشورهای بریکس برخالف کشورهای عضو ناتو به رهبری آمریکا،
میتوانند نقش تثبیتکننده مهمی در روابط بینامللل داشته باشند.
ائتالف آتالنتیک شمالی ،اکنون در حال اجرای بزرگترین رزمایش نظامی پس از جنگ سرد به
نام «مدافع مصمم »۲۰۲۴در اروپا است تا عم ً
ال سناریوی یک جنگ متامعیار با روسیه را بررسی
کند .احتمال یک چنین رخداد فاجعهباری از سوی مقامات باالی رمسی ناتو بیش از پیش بیان
میشود ،و مردم کشورهایشان را به مست روانپریشی پیش از جنگ سوق میدهند .این شرایط،
گستردگی مانورهای ناتو ،و نیت استراتژیک آنها نگرانی منطقی مسکو را که از نزدیک روند
حتریکآمیز بروکسل را زیر نظر دارد ،موجب میشود.
ژنرال کریستوفر کاوولی ،فرمانده عالی متحدین اروپا ،آغاز رزمایش را اعالم کرد .بنا بر گفته
وی ،این مانورها تا ماه مه ادامه خواهد داشت و «بزرگترین رزمایش ناتو در چند دهه گذشته خواهد
بود ،رزمایشی که در آن تقریبًا ۹۰،۰۰۰پرسنل نظامی شامل همه ۳۱کشور متحد و شریک خوبمان
سوئد خواهد شد ».چنانکه در تارنگاشت رمسی ناتو به شکل مبهمی بیان شده است ،هدف از
مانورها «نشان دادن قابلیت تقویت ُارو ـآتالنتیک از طریق انتقال نیروها از منطقه آمریکای شمالی
به ماورأ آتالنتیک» برای «دفاع از یکدیگر ،ارزشهای خود و یک دنیای مبتنی بر قانون است».
رقیب تقریبًا به همان
ِ تقویت قابلیتهای نظامی احتاد اروپا «در قالب جنگ شبیهسازیشده با
انداره قدرمتند» صورت خواهد گرفت .به عبارت دیگر ،ناتو تنها «با اعصاب بازی منیکند »،بلکه
در واقع آشکارا برای جنگ با روسیه آماده میشود .که البته به خودی خود کشف تازهای نیست،
چرا که منطق وجود بلوک سیاسی نظامی غرب که در سال ۱۹۴۹به وجود آمد -باز ماندهای از جنگ
سرد -همیشه مقابله با روسیه بوده است .این منونه بارز دیگری از فعالیتهای کشورهای ناتو به
رهبری آمریکای «دموکراتیک» برای به دست گرفنت کنترل کامل است.
به گفته پروفسور محیالدین آتامان ،سال ،۲۰۲۴برای همه کشورها سال بسیار دشواری خواهد
«پارتنون کتابها» اثر هنرمند آرژانتینی مارتا مینوژین ،در همان مکانی که نازیها در
سال 1933کتابهای نویسندگان یهودی یا مارکسیست را به آتش کشیدند.
بود .به هر حال کشورهای غربی دوران مخربی را در سیاستهای بینامللل آغاز کردهاند .در دنیای
وابسته امروز ،محدود کردن رجن و بیعدالتی به یک منطقه یا ناحیه غیرممکن است .دیر یا زود موج
جدیدی از خشونت به گوشه وکنار جهان خواهد رسید .در نهایت ،بدون شک همه کشورها حتت تأثیر
این واقعیتهای جدید قرار خواهند گرفت .غرب ،برخالف انتظارش ،قادر خنواهد بود دور جدید
خشونتها را کنترل کند .سیاستهای غرب به بازگشت به حالت عادی ،یعنی عقالنیت ،نیاز فوری
دارد .غرب آسیا ،آفریقا و دریای سرخ نیاز مبرمی به بازگشت به ثبات سیاسی دارند.
اینها دو مفهوم کام ً
ال متضاد از زندگی و رفتار سیاست بینامللل هستند .آمریکا و اقمار غربی
آن مشتی دزدند که به بهای کشورهای دیگر زندگی میکنند ،غارت میکنند و منابع طبیعی و دیگر
منابع آنها را به جیب خود سرازیر میکنند .یکی از به اصطالح غنیترین موزههای بریتانیا در لندن
است که حتی یک قلم از اشیای به منایش درآمده در آن متعلق به خود بریتانیا نیست ،همه اشیا
از کشورهای دیگر آورده شدهاند ،یعنی :دزدیده شدهاند .هنگامی که مردم هند تقاضا کردند تا تاج
معروف امپراتوری بریتانیا ،متامًا ساخته شده از جواهرات هندی ساخته باز گردانده شود ،پاسخ
منفی بیادبانهای دریافت کردند .شبیه این ضرباملثل روسی که میگوید« ،هر چه از واگن افتاده
دیگه گم شده».
از سوی دیگر ،کشورها و مردمی که قرنها مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند ،به طور فزایندهای
راه خود را بازمییابند .اینها کشورهایی هستند که به اشکال مختلف در احتادیهها ،اجنمنها و
سازمانهائی متحد میشوند تا با شجاعت بیشتری از منافع ملی خود دفاع کنند؛ اساس سیاستهای
خود را بر اصول ُحسن همجواری و زندگی مساملتآمیز قرار دهند؛ و همه مشکالت نوظهور را با
توجه به منافع همه طرفهای ذینفع و به اتفاق هم در پشت میز مذاکره پیگیری و حل وفصل کنند.
در چنین دنیائی هرگز امکان خنواهد داشت که کشوری جمعیت صلحجوی کشور دیگری را در مقابل
چشم همه جهانیان از بین ببرد و در آینده نیز چنین حقی را برای خود قائل باشد .منونههای فراوانی
وجود دارد :نابودی مردم صلحجوی فلسطین از سوی اسرائیل ،جتاوزهای غیرقانونی آمریکا به دهها
کشور جهان با اختیارهای فرا قانونی بیناملللی.
در دنیای چند قطبی ملتها خواهند آموخت که بدون جنگ و جتاوز زندگی کنند و با هزینه منابع
طبیعی خود توسعه یابند و با بهکارگیری ابزارهای مدرن در اقتصاد و علوم ،سطح مناسبی از رفاه را
برای مردم خود ایجاد کنند .سیاره ما درحال ساخنت چنین دنیائی است ،زمان آن فرا رسیده است که
به سلطه غرب به رهبری آمریکا پایان دهیم.
- https://journal-neo.su/2024/01/31/the-world-on-the-edge-of-changing-global-power-politics-part-1/
- https://journal-neo.su/2024/02/02/the-world-on-the-edge-of-changing-global-power-politics-part-ii/
کنفرانسهای بیناملللی روزا لوکزامبورگ از سال ۱۹۶۶هرساله در ماه ژانویه با هدف بررسی
چالشهای مطرح در مبارزات جنبش چپ ،حول عدالت اجتماعی و علیه نظامیگری و برای
افشای امپریالیسم به ابتکار روزنامه یونگه ولت (دنیای جوان) در آملان برگزار میشود .تعداد
شرکتکنندگان در این کنفرانس از تعداد حدود ۶۰۰نفر در سالهای خنست به ۳۲۰۰نفر در سال گذشته
افزایش یافته است .عالوه بر شرکتکنندگان حاضر در محل کنفرانس حدود ۱۰هزار نفر هم از سراسر
جهان از طریق اینترنت در این کنفرانس شرکت میکنند.
کنفرانسهای روزا لوکزامبورگ همواره محل مالقات شخصیتهای برجسته از سراسر جهان
بودهاند که برای آرمان کارگران و زحمتکشان و علیه امپریالیسم مبارزه میکنند .یکی از نقاط اوج
این کنفرانس شرکت آجنال دیویس ،مبارز آمریکایی برای حقوق بشر و عضو رهبری حزب کمونیست
آمریکا در کنفرانس سال ۲۰۰۵بود .این کنفرانس هرساله همزمان با سالروز قتل دو مبارز بزرگ راه
سوسیالیسم یعنی روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت برگزار میشود و با یک راهپیمایی به این
مناسبت پایان مییابد.
ما در این نشریه گزارشی در مورد برگزاری این کنفرانس در سال گذشته منتشر کردیم .امسال
این کنفرانس روز ۱۳ماه ژانویه در شهر برلین حتت این شعار برگزار شد :جهان متعلق به کیست؟
این شعار از یکی از اشعار برتولت برشت گرفته شده است ،آجنا که میگوید« :فردا ،فردای چه کسی
است؟ جهان ،جهان چه کسی است؟»
مطرح شدن این پرسش از آن جهت اهمیت دارد که نیروهای جنگطلب منابع با ارزشی را که
باید در راه بهبود محیط زیست به کار گرفته شود ،برای اهداف تسلیحاتی و برای نابودی بشریت به
کار میگیرند .در حالی که کره زمین امکان تغدیه همه ساکنین این کره را دارد ،میلیونها نفر به دلیل
سودجویی احنصارات امپریالیستی محکوم به گرسنگی هستند و یا آن گونه که ناظم حکمت ،شاعر
معروف ،در شعر هفتمین نامه به تارانتابابو گفته بود :در حالی که ماهیها قهوه مینوشند ،بچهها
از شیر محروماند .آری به این پرسش باید پاسخ گفت٬ :جهان متعلق به کیست؟ آیا این جهان متعلق
به کنسرنهای تسلیحاتی و جنگافروزان است و یا متعلق به مردم زحمتکشی است که خواهان
زندگی در صلح و صفا هستند؟
کنفرانس با منایشی بر روی صحنه با شعار جنگافروزان را منیخواهیم آغاز شد .تبلیغات
دولتهای عضو ناتو چنین وامنود میکند که گویا ناتو طرفدار صلح است .باید با این تبلیغات مبارزه
کرد و واقعیات را به مردم گفت .سخنرانان از حزب چپ و از دیگر گروههای جنبش چپ در آملان،
خواهان تولد دوباره جنبش صلح شدند :باید از خلع سالح سخن گفت و نه از افزایش تسلیحات.
مومیا ابوجمال
مومیا ابوجمال یکی از میهمانان این کنفرانس متأسفانه هنوز پس از ۴۰سال در ایالت
پنسیلوانیای آمریکا در زندان است و به همین دلیل نتوانست حضورًا در این کنفرانس شرکت
کند .پیام او به کنفرانس توسط مناینده او که عضو گروه رادیوی زندان است ،خوانده شد .سخنران
پیش از خواندن پیام ،مومیا ابوجمال را به حاضران معرفی کرد .وضع سالمتی ابوجمال خوب
نیست و او هنوز در زندان انفرادی به سر میبرد .اسنادی که بیگناهی او را ثابت میکنند از سوی
دادگاههای آمریکا مورد توجه قرار منیگیرند .ابوجمال را زندانی کردهاند تا توهم دموکراسی
آمریکایی خدشهدار نشود.
ابوجمال در پیام خود در مورد جنگ در خاورمیانه میگوید« :جهان این بار مجددًا شاهد جنگ
مومیا ابوجمال:
امپراتوری امروز ،خاکستر فرداست
دیگری شده است .جنگی استعماری علیه مردمی بیسالح ».او در پیام خود در مورد جنگافروزی
امپریالستی گفت ،جنگ در غزه خاطره دخالتهای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق را در او
زنده میکند .به نظر او این عملیات نظامی نتیجهای جز فاجعه نداشته است و دلیل دیگری بر
حقانیت مردمی است که در آن سالها علیه این جنگها دست به تظاهرات زدند .این واقعیت نشان
میدهد که دخالتهای نظامی منیتوانند به اهداف خود دست یابند.
چنین میگوید« :در آملان آثار من را آثار مدرن میدانند ولی هدف ما از این کار جمعی هنر برای هنر
نیست .هدف ما خلق آثاری است با محتوای اجتماعی و سیاسی .اگر غیر از این باشد ،کار بیهودهای
خواهد بود .هدف ما این است تا با موسیقیدانان در سراسر جهان و خارج از اروپا ارتباط برقرار
کنیم .بزرگترین مشکل موسیقیدانان پیشگام این است که هنرشان فقط محدود به اروپا شده
است .موسیقی آکادمیک چشم خود را به جهان خارج از اروپا بسته است .به همین دلیل بود که ما
با موسیقی سوریه و مغولستان آشنا شدیم.
ما با تکیه به سنت موسیقی شیلی و آثاری که در دهه ۱۹۷۰خلق شده بودند ،کار خود را آغاز
کردیم .من در دهه ۱۹۸۰با موسیقی جنبش مقاومت که آن زمان ممنوع بود ،بزرگ شدم .وقتی به
آملان مهاجرت کردم ،این پروژه را شروع کردم تا بتوامن متام آن موسیقی جنبش مقاومت را اجرا کنم».
افشای ناتو
بر روی پرچمها شعارهایی علیه جنگافروزی و برای صلح و در افشای کنفرانس امنیتی مونیخ
که در روز ۱۷ماه فوریه برگزار خواهد شد ،دیده میشوند .سخنرانیهایی از گروههای مختلف جنبش
صلح در مورد لزوم جتدید حیات جنبش صلح ،ایراد میشود ،سخنرانان از اینکه تبلیغات دولتی
افکار عمومی را به سوی جنگ طلبی سوق داده است ،اظهار تاسف میکنند .سخنرانان از همه
میخواهند تا با استفاده از برگزاری کنفرانس مونیخ ،افکار عمومی را به سوی مخالفت با ناتو تغییر
جهت بدهند« :امروزه ما به همکاری در اروپا نیاز داریم و نه درگیری ...باید به سوی تشنجزدایی
گام برداریم».
دفاع از غزه
همایش طرفداری از غزه با حمل پرچمهایی با شعارهای آتشبس فوری و شعارهای دیگری در
دفاع از صلح و علیه جنگ آغاز شد.
خنستین سخنران در دفاع از مردم فلسطین جرمی کوربین ،رئیس پیشین حزب کارگر بریتانیا،
سخنرانی خود را از طریق اینترنت از شهر الهه ایراد کرد .او به علت شرکت در دادگاه الهه و پشتیبانی
از شکایت آفریقای جنوبی علیه اسراییل نتوانست مستقیمًا در این کنفرانس حضور یابد .او در پیام
خود به کنفرانس ضمن بزرگداشت روز ۱۳ژانویه که به عنوان روز همبستگی با خلق فلسطین نام
گرفت ،یادآور شد که تا کنون طبق آمار رمسی ۲۳هزار نفر در غزه کشته شدهاند و اجساد هزاران نفر نیز
هنوز زیر خرابههای جنگ مدفون است .او سپس اضافه کرد« :ما تنها خواهان پایان جنگ نیستیم.
ما خواهان پایان اشغالگری هستیم .ما خواهان عدالت برای خلق فلسطین هستیم».
پس از خواندن شعری از برتولت برشت به نام ترانهای از دورانی تاریک توسط کالوم بیرد،
خواننده اسکاتلندی ،نوبت به سخنرانی ویلند هوبان ،رییس سازمان صدای یهود برای صلح از
بریتانیا رسید .او سخنان خود را چنین آغاز کرد« :باید خیلی واضح بگوییم که در حال حاضر در غزه
یک نسلکشی در جریان است».
سپس فیلمی از تظاهرات در همبستگی با خلق فلسطین در روز ۱۰نوامبر سال گذشته در شهر
نیویورک همراه با سخنرانی پر شور روشنفکر انقالبی آمریکایی ،کورنل وست ،پخش شد .کورنل
وست ،فیلسوف ،فعال سیاسی و سوسیالیست آمریکایی ،که خود را از زمره پیروان مارتین لوتر
کینگ میداند ،در سخنرانی پر شور خود از جمله به این نکته اشاره کرد که« :ما از برادران و خواهران
یهودی خود متنفر نیستیم .ما از اشغالگری اسرائیل تنفر داریم ».او سپس در ادامه با اشاره به
استفاده آمریکا از حق وتو علیه برقراری آتشبس در غزه گفت« :امپراتوری آمریکا با بیشرمی به
خود اجازه داد ،درشورای امنیت پیشنهاد برقراری یک آتشبس انسانی برای خلق فلسطین که زیر
مبباران به سر میبرد ،را وتو کند».
سپس نوبت به رئیس احتادیه سراسری اجنمنهای عربی در آملان رسید .او طی یک سخنرانی
خطاب به کنفرانس گفت« :ما حق نداریم در آملان پرچم فلسطین را در تظاهرات حمل کنیم .ما
حق نداریم حتی دستمال گردن (چفیه)های خود را بر گردن داشته باشیم .تنها در شهر برلین ۳۵۰
فلسطینی به جرم حمل پرچم و یا چفیۀ فلسطینی حتت پیگرد قرار گرفتهاند .فرزندانمان حق ندارند
در مدارس نشانههای فلسطینی بر لباسشان داشته باشند .آنها حتی حق ندارند در مورد فلسطین
صحبت کنند ...دوستان عزیز ،ما به شما نیاز داریم .ما فلسطینیها در آملان و در فلسطین به جنبش
صلح نیاز داریم .بدون شما برای ما بسیار دشوار خواهد بود .ما باید با فشار به دولت آملان بتوانیم
در آملان نظرات خودمان را آزادانه بیان کنیم».
در خامته تصنیف همبستگی که شعر آن از برتولت برشت است و هانس آیسلر بر روی آن آهنگ
ماشین سرمایهداری
سخنران بعدی تورکیل الوسن ،فعال سیاسی کمونیست و نویسنده چند کتاب در مورد مبارزات
ضد امپریالیستی کشورهای در حال رشد ،که خود را از شهر کپنهاک پایتخت دامنارک به برلین
رسانده بود .یکی از آخرین کتاب های او با عنوان دورمنای جهانی :تفکراتی در مورد امپریالیسم
و مقاومت* به چندین زبان ترجمه شده است .او در سخنان خود حتت عنوان چگونه میتوان ماشین
سرمایهداری را از کار انداخت سرمایهداری را همچون ماشینی برای انباشت سرمایه در سطح جهانی
تعریف کرد .او در ابتدا گفت که عنوان «چگونه میتوان ماشین سرمایهداری را از کار انداخت» برای
بسیاری تعجببرانگیز است ،ولی باید گفت که ِ
خود سرمایهداری در حال از کار انداخنت خود است.
این آمریکاست که در حال از کار انداخنت این ماشین است .آمریکا در حال از کار انداخنت بازار جهانی
نظام نئولیبرالی است که ۴۰سال متام با تولید سودهای باال و عرضه کاالهای ارزان برای جهان غرب
خدمات زیادی اجنام داده است .این ختریب با جنگهای جتاری و حتریمها اجنام میشود .ولی چرا
آمریکا از این ابزار استفاده میکند؟ آمریکا همواره از سالح رقابت افتصادی برای تداوم برتری خود
استفاده کرده است .ولی اکنون میبینیم که آمریکا دیگر قادر نیست برتری خود را در دنیا حفظ کند.
سقوط تسلط آمریکا با رشد روزافزون جهان جنوب به رهبری جمهوری خلق چین همراه شده است.
این تضاد زمینه خوبی است برای مبارزات ضد امپریالیستی.
این مبارزه در جهان غرب به دو دلیل الزم است :خنست اینکه این شیوه زندگی افراطی در غرب
بوده که بحران محیط زیست را ایجاد کرده است .و دوم اینکه سالحهای کشتار جمعی که در دست
قدرتهای غرب قرار دارد ،میتواند پایان تسط امپریالیستی را به نابودی بشریت تبدیل کند .جبهه
کشورهای جنوب نیروی اصلی در این مبارزه است .به همین دلیل باید به این جبهه از طریق مبارزه
کارگران در سراسر جهان در سراسر زجنیره تولید و برای تقویت جنبش محیط زیست و ضدجنگ یاری
رساند.
کوبا
معاون بخش روابط بیناملللی کمیته مرکزی حزب کمونیست کوبا در سخنرانی خود درباره
مشکالت کشور کوبا صحبت کرد و این مشکالت را ناشی از سیاست حتریم جتاری و مالی از سوی
آمریکا دانست .کمبود مواد غذایی ،دارویی ،سوختی ،وام و فنآوری همه ناشی از این حتریمهاست.
او سپس با اشاره به تولید واکسن ساخت کوبا برای مبارزه با اپیدمی کرونا ،تأکید کرد که در یک نظام
سوسیالیستی درمان بیماریها و همچنین آموزش و پرورش برای همه رایگان است.
الف بهادیر (از خانوادۀ مهاجری از ترکیه) :رییس بخش جوانان فدراسیون اجنمنهای کارگری
دموکراتیک در ایالت بایرن آملان و همچنین سردبیر نشریه ینی حیات (زندگی جدید) که به دو زبان
ترکی و آملانی منتشر میشود.
ژاکلین نستیچ (از خانوادۀ مهاجری از لهستان) :از فعالین سندیکایی و اجنمنهای
ضدفاشیست و تا سال ۲۰۲۳مناینده پارملان آملان از حزب چپ ،و در حال حاضر عضو حزب
نوتأسیس احتاد سارا واگن کنشت.
شبنم شریعت پناهی (از خانوادۀ مهاجری از ایران) :عضو حزب کمونیست آملان و از فعالین در
ح آملان که در سن ۱۲سالگی به آملان مهاجرت کرد و دارای درجه فوق لیسانس در رشته
جنیش صل
آموزش و پرورش است.
لوکا استوون :عضو سازمان دورمنای کمونیستی.
گرد ویگل :نویسنده و از مسئولین حزب چپ در پارملان آملان در رابطه با راست افراطی و
مبارزه با فاشیسم و همچنین مسئول بخش مربوط به دموکراسی ،مهاجرت و ضد نژادپرستی در
هیئت رئیسۀ احتادیه سراسری سندیکاهای کارگری آملان (د گ ب).
چالش کشید .این حزب هیچ برنامهای برای بهبود زندگی زحمتکشان ندارد .ولی االن وضع طوری
شده است که برخی از اعضای سندیکاهای کارگری در شرق آملان از حزب آ.اف.د طرفداری میکنند.
به همین دلیل سندیکاهای کارگری باید در محل کار برنامه حزب آ.اف.د را مورد بحث و بررسی قرار
بدهند .از این طریق میتوانیم بسیاری که فریب شعارهای این حزب راست افراطی خوردهاند را از
آنها جدا و به سوی خودمان جلب کنیم.
سندیکاهای کارگری بزرگترین سازمان در میان مهاجرین در آملان هستند .سندیکاهای
کارگری در سالهای اخیر سیاست خود را تغییر دادند و فقط به دنبال اعضای آملانیتبار نیستند.
سندیکاهای کارگری هنوز راه درازی را باید طی کنند .شرایط کار در میان بسیاری از کارگران به
گونهای است که موجب افتراق میشود .مسئلۀ روز ما موضوع نیاز به کارگران خارجی است .از یک
طرف نیروی کار برای سرمایهداری گرانتر میشود .کا میبینیم که همه جا به دنبال کارگر میگردند.
به همین دلیل سرمایهداری نیاز به کارگر دارد .ولی از سوی دیگر طبقه کارگر در همه کشورها وجود
دارد و تفاوت سطح زندگی در کشورهای مختلف باعث میشود که کارگران به سوی مناطقی با سطح
زندگی باالتر مهاجرت کنند .وظیفه سندیکاهای کارگری جلوگیری از تبعیض میان کارگران به دلیل
تبارشان است .همبستگی طبقاتی و سندیکایی را منیتوان براساس تبار تعریف کرد .کارگران در محل
کار همه منافع مشترکی دارند و برای این منافع مشترک همه باهم ،جدا از اصل و نسبشان ،مبارزه
میکنند .سندیکاها بحث در مورد مواضع راست افراطی را باید به محل کار ببرند .باید مواضع چپ
را به عنوان یک راه بهتر بهروشنی در مقابل مواضع راست افراطی مطرح کرد .سندیکاها باید در این
مورد موضعگیری بسیار روشنی کنند که منافع مشترک کارگران در محل کار علیه سرمایهداری است
و نه علیه کارگران ترک و یا لهستانی.
ژاکلین نستیچ:
مبارزه علیه راست باید همهجانبه باشد .نباید فقط با فاشیسم در آملان مبارزه کرد .ما با
فاشیسم در همه کشورها مخالفیم .شعار طرفداری از باندرا و طرفداران او در اوکراین هم یک
شعار فاشیستی است .با این فاشیسم هم باید مخالفت و مبارزه کرد .دولت آملان از فاشیستهای
«خوب» ،مانند منونه اوکراین ،طرفداری میکند .برای افشای آ.اف.د باید سیاستهای حاکم در
آملان را نیز افشا کرد.
یکی از دالیل خروج ما از حزب چپ مخالفت با دادن چک سفید به دولت آملان برای هزینه های
تسلیحاتی بود .ما دیدیم حزبی که از ارسال هر چه بیشتر اسلحه به اوکراین و با اعزام نیروهای ارتش
آملان به مرز های شرق ناتو حمایت میکند ،منیتواند حزب ما باشد .به همین دلیل ما در حزب چپ
با ارسال اسلحه به اوکراین و جنگ اقتصادی با روسیه مخالفت کردیم .ما به یک سیاست دیگر در
مقابل سیاست هیئت حاکمه نیاز داریم .به همین دلیل ما از حزب چپ خارج شدیم .ما در تظاهرات
صلح در شهر هامبورگ دیدیم که اعضای حزب چپ با شعارهای صلحخواهی ما مخالفت میکنند.
ما از خودمان پرسیدیم ،چگونه میتوان چپ و در عین حال مخالف صلح بود؟
شبنمشریعتپناهی:
جتربه ما در شهر دویسبورگ آملان مثال خوبی است از همکاری میان جنبش ضد سرمایهداری
و جنبش ضد فاشیستی .منیتوان تنها با مسائل نظری مردم را قانع کرد .این کار را فقط میتوان در
خیابان و در کنار مردم اجنام داد .ما در شهر دیسبورگ که یک شهر کارگری است و مظاهر فقر را در
بسیاری از مناطق این شهر به طور عیان میتوان دید ،با شعار گرما ،نان و صلح به خیابان رفتیم.
(هزینه گرم کردن منازل و مواد غذایی در سال گذشته در آملان بسیار افزایش یافته است) .بسیاری
از امکانات شهری قربانی سیاستهای ریاضت اقتصادی دولت شدهاند .تعداد پزشک کودکان
کاهش یافته؛ برای کودکان در کودکستانها جای کافی نیست،؛ تعداد معلمهای مدارس به حدی
کاهش یافته که در آغاز سال حتصیلی جدید هزاران محصل امکان نامنویسی در مدارس را نداشتند.
دولت آملان ۱۰۰میلیارد یورو برای تسلیحات هزینه میکند .این مبلغ میتواند برای بهبود زندگی
زحمتکشان به کار گرفته شود.
ما واقعًا وقت میگذاریم و با مردم صحبت میکنیم .ما فقط در مورد مشکالت حاد صحبت
منیکنیم ،بلکه صحبتمان را ادامه میدهیم و به علل این مشکالت میپردازیم .ریشهها را
میکاویم و آنها را روشن میکنیم .بله این کار سادهای نیست .باید وقت گذاشت و با مردم متاس
برقرار کرد .ما سعی میکنیم ریشههای مشترک مشکالت اقشار مختلف را در میان کارگران پیدا
کنیم .کارگران آملانی ،کارگرانی که از کشورهای مجاور در اینجا کار میکنند و همچنین مهاجرین،
همه مشکالت مشابهی دارند .هیچ مهاجری با میل خود سرزمین مادریاش را ترک منیکند .جنبش
چپ باید از این مهاجرین حمایت کند.
لوکا استوون:
با استفاده از منونه جنبش ضد فاشیسم در جنوب آملان میتوان دید که چگونه باید در
این شرایط کار کرد .در شرایطی که جنبش ضد فاشیسم ضعیف است میتوان با احتاد نیروهای
مختلف ضد فاشیسم قدرت بیشتری کسب کرد .برای مبارزه با راست باید ابعاد مختلفی را در
نظر داشت .خنست باید تضادهای نظام سرمایهداری و همچنین سیاستهای طبقه حاکمه برای
مقابله با بحران سرمایهداری را نشان داد .این سیاستها زمینه گرایش به راست در سازمانهای
سیاسی و در میان مردم هستند .ما باید سیاستهای دست راستی را از موضع طبقاتی افشا کنیم
و نشان دهیم که آنها دشمن طبقاتی کارگران هستند .سیاستهای راست را باید از دید طبقاتی
افشا کرد تا امکان مانور آنها کاهش یابد .ما نباید تنها خودمان را به بیان مواضع چپ محدود
کنیم .ما باید در رویارویی با راستگراها مواضع آنها را به چالش بکشیم و آنها را وادار به عقب
نشینی کنیم .باید از پیشروی راست جلوگیری کنیم .پیشروی راست به معنای کاهش امکانات
جنبش چپ خواهد بود.
**
سرود انترناسونال
در خامته شرکتکنندگان در ۲۹مین کنفرانس بیناملللی روزا لوکزامبورگ در برلین پس از
خواندن سرود انترناسیونال محل را ترک کردند.
***
در رابطه با پاسخ به این پرسش کنفرانس که «جهان متعلق به کیست؟» ،در طول کنفرانس روشن
شد که آگاهی روزافزون افکار عمومی در جهان به سود نیروهای طرفدار صلح در حال تغییر است و
این نیروها هستند که آینده جهان را شکل خواهند داد.
کشاورزان ضمن اعالم مخالفت منطقی و برحق خود با حذف یارانههای دولتی برای کشاورزان،
خواهان لغو قانون تعیین حداقل دستمزد شدهاندکه این خواسته از جهت بیگانگی و مخالفت با
منافع و مصاحل زحمتکشان شهری و روستائی ،خواستی ارجتاعی و ضد انسانی است و بیتردید
مانع احتاد زحمتکشان ،بهویژه کارگران کشاورزی با آنان می شود و جنبش مبارزه با سرمایهداری
کالن و احنصاری را دچار تفرقه میکند.
دولت به موازات ادامۀ مذاکره با رهبران احتادیههای کشاورزان سعی دارد با ارجتاعی خواندن
کشاورزان به تفرقه در میان زحمتکشان دامن بزند .برخی از مسئولین دولتی تا آجنا پیش رفتند که
اعتصاب را «حتریکی از سوی پوتین و روسیه» برای بیثبات سازی دولت آملان اعالم کردند .نکتۀ
قابل توجه موضع حزب دست راستی آ.اف.د مدعی طرفداری از منافع مردم آملان در حمایت از
حذف این یارانههاست .دولت در آخرین مذاکرات سعی کرد که امتیازاتی به کشاورزان بدهد ،و با
ادامه معافیت مالیات بر ماشینآالت کشاورزی ،حذف یارانۀ سوخت را مرحلهبهمرحله اجرا مناید.
این امتیازات مورد قبول احتادیهها قرار نگرفت و اعتصاب ادامه دارد.
مورد قابلذکر دیگر در مقاله ،اشاره به تأسیس حزب جدید به رهبری خامن واگنکنشت بهنام
«ائتالف واگنکنشت برای عدالت و تدبیر» است .با شدتگرفنت گرایشات دست راستی در حزب
«چپ» آملان ،این حزب امیدوار است تا با اختاذ سیاستهای رادیکالتر بتواند بخش بیشتری از
مردم ،بهخصوص زحمتکشان ساکن در بخش شرقی آملان را بهخود جلب مناید .برای مثال در این
بیانیهها بازگشت به سیاستهای سوسیال دمکرات دوران ویلی برانت بهعنوان هدف ایدهآل ترسیم
شده است .بازگشت به سیاست های نگاه به شرق دوره ویلی برانت در این مرحله از حیات سیاسی
آملان ،حرکتی مثبت برای جهان و اقدامی با ارزش علیه استیالی تام و متام امپریالیسم آمریکا و
رهبری کنونی احتادیۀ اروپا است .بنابراین اختاذ چنین سیاستی میتواند به تضعیف توانائیها و
سیاستهای ارجتاعی کنونی حاکم بر آملان منجر شود .این جریان با حتریمها علیه روسیه مخالف
است ،زیرا آنها را ناکارآمد دانسته و در نهایت بهنفع روسیه و بهضرر دولت آملان میداند .مخالفت
با حتریم روسیه و عمل به آن ،با هر انگیزه و دلیلی ،بهسود جهان و علیه امپریالیسم است.
با این حال ،اظهارات یکی از رهبران این جریان در ارتباط با کشتاراسرائیل در فلسطین
مناقشهبرانگیز است« :اگر کسی ضمن طرفداری از مبارزۀ فلسطینیها ،عملیات حماس را محکوم
نکند ،مرتکب جرم سیاسی شده است ».البته این نظر رمسی این جریان نیست و میتوان آن را
نتیجه فشار شدید حکومت بر افکار عمومی در جلوگیری از حمایت از فلسطین دانست .فضای
ضد فلسطینی در آملان نسبت به دیگر کشورهای غربی شدت بیشتری دارد .در هر صورت قضاوت
درباره این جریان تازه تأسیس را باید به آینده عملکرد آن در جامعۀ آملان واگذار کرد.
فشار شدیدی بر بودجه شهرهایی که پذیرای پناهندگان هستند وارد میکند و در نتیجه موجب کاهش
امکانات و نارضایتی شهروندان میشود.
و دنبالهروی دولت از سیاست آمریکا را میخورند .مردم آملان چه در منازل خود و چه در محل کار،
افزایش هزینه انرژی به دلیل قطع واردات گاز ارزان قیمت از روسیه را با گوش و پوست خود حس
میکنند .این افزایش هزینه در کنار تورم بیسابقه برای اقشار کمدرآمد نفسگیر شده است.
تورم بیسابقه سال گذشته در اروپا که از یک سو نتیجه سیاستهای مالی بانک مرکزی اروپا
و از سوی دیگر نتیجه دوران رکود پاندمی بود ،فشار را بر اقشار کمدرآمد افزایش داده است .آملان
در اروپا به علت سیاستهای افراطی ضد مردمی رکورددار تورم بود و در حالیکه تورم عمومی به
۹درصد رسید ،تورم در کاالهای مربوط به مواد غذایی که سبد اصلی خرید اقشار کمدرآمد را تشکیل
میدهد ،از ۳۰درصد عبور کرد .قیمت بسیاری از مواد غذایی در فروشگاههای آملان امروزه بیش از
۵۰درصد باالتر از قیمت ۲سال پیش است .کارگران و کارمندان در مقابله با این امر ناگزیر خواهان
افزایش دستمزد مناسبی شدند .در طرح بودجه برای سال جدید که دولت برای تصویب به مجلس
پیشنهاد کرده است ،ردیفهای بسیاری دیده میشود که بار آن متامًا بر دوش اقشار کمدرآمد خواهد
بود .این هزینهها از جمله عبارتند از افزایش حاملهای انرژی از قبیل بنزین ،گازوییل و برق .افزایش
قیمت این حاملهای انرژی مسلمًا موجب باالرفنت قیمت مواد غذایی و دیگر کاالها خواهند شد.
حتمل سیاستهای خامنانسوز این دولت ،کاسه صبرشان دیگر لبریز شده است.
کشاورزان به محض اطالع از برنامه دولت جهت کاهش حمایتهای مالیاتی به سرعت وارد
صحنه شدند و با تراکتورهای خود در آملان به حرکت درآمدند .کشاورزان به نشانه اعتراض با
هزاران تراکتور وارد شهرهای بزرگ و یا بزرگراهها میشوند.
حرکت اعتراضی کشاورزان دولت آملان را به وحشت انداخته است .خنستین واکنش دولت به
اعتراض کشاورزان اظهار عدم اطالع وزیر کشاورزی از این تصمیم بود .وزیر کشاورزی که خود از
رهبران حزب سبز است ،با هدف آرام کردن کشاورزان در خنستین گردهمایی آنان در شهر برلین شرکت
کرد و طی یک سخنرانی خواهان پایان دادن به حرکت اعتراضی کشاورزان شد .کشاورزان دست این
وزیر را به سرعت خواندند و او را هو کردند .کامیونداران نیز که از تصمیم دولت مبنی بر افزایش
بهای بنزین و گازوییل بهشدت عصبانی هستند ،به تظاهرات کشاورزان پیوستهاند .اعتراضات
و تظاهرات کشاورزان نه تنها فریاد اعتراض آنها ،بلکه فریاد اعتراض و نشانه خشم تودههای
میلیونی است که زیر چرخهای سیاستهای ضد مردمی دولت آملان در حال له شدن هستند .حرکت
بعدی دولت نرم کردن فشار مالیاتی بر کشاورزان از طریق ارائه یک برنامه زمانبندی شده بود .این
تصمیم دولت نیز نتوانست کشاورزان را راضی کند.
بیشتر مراجعه کنید به مطلبی درباره مبارزات این سندیکا در شماره « ۸دانش و امید») .دستمزد واقعی کارگران (با
احتساب تورم) در چند سال گذشته کاهش داشته و تورم بیسابقه سال گذشته فشار سنگینی بر اقشار
کمدرآمد وارد کرده است .با جهش بیسابقه تورم ،سندیکاهای کارگری سال گذشته خواهان افزایش
دستمزد دو رقمی شدند تا بتوانند قدرت خرید خود را تا حدی حفظ کنند .بسیاری از سندیکاها در
مذاکرات با کارفرما موفق شدند ،دستمزدها را به حنو چشمگیری افزایش دهند.
سندیکای لوکوموتیورانان آملان با خواست افزایش دستمزد و همچنین کاهش ساعت کار همراه
با حفظ سطح دستمزد وارد مذاکره با کارفرما شد .کارفرما یعنی شرکت دولتی راهآهن آملان که خود
هر ساله پاداشهای میلیونی به مدیران ارشد پرداخت میکند ،در مقابل این خواست از مذاکره با
سندیکا خودداری کرد .خنستین واکنش سندیکای لوکوموتیورانان سازمان دادن چند اعتصاب
هشداردهنده و کوتاه مدت بود .کارفرما متأسفانه به این هشدارها توجهی نکرد و حاضر نشد
خواستهای سندیکا را بهطور جدی مورد بررسی قرار دهد .به همین دلیل سندیکا تصمیم گرفت
مبارزه را به سطح باالتری ارتقا دهد .طبق مقررات سندیکایی اجرای اعتصابهای طوالنی منوط
به رایگیری از اعضای سندیکاست .به همین دلیل سندیکای لوکوموتیورانان در روزهای پیش
از تعطیالت آخر سال مسیحی این موضوع را به رایگیری گذاشت۹۷ .درصد اعضای سندیکا به
اعتصاب طوالنی رأی مثبت دادند .رهبری سندیکا تصمیم گرفت بر پایه این رأیگیری برای ۳روز در
دومین هفته ماه ژانویه اعتصاب اعالم کند .این اعتصاب بسیار موفق بود و موجب توقف ۸۰درصد
قطارهای مسافری و باری در آملان شد.
موج پناهندگان
ورود پناهندگان به آملان که در نتیجه جنگها و سیاستهای امپریالیستی بیخامنان شده یا
آسیب دیدهاند ،همچنان ادامه دارد و رو به افزایش است .آملان که با کاهش جمعیت و نیروی کار
در سالهای آتی روبرو است ،نیاز به مهاجرت نیروهای جوان به کشور دارد .در عین حال عدم توان
مالی دولت در تأمین هزینه پناهندگان اعم از هزینه مسکن ،پوشاک ،غذا و یا کودکستان و دبستان
برای کودکان و نوجوانان ،موجب فشار بیشتر بر اقشار کمدرآمد که خود از متقاضیان این امکانات
هستند ،میشود و بر نارضایتی آنها میافزاید .تبعیض دولت آملان میان پناهندگان اوکراینی و
دیگر پناهندگان عامل دیگری در افزایش نارضایتی میان پناهندگان است .این وضعیت دستاویزی
است برای نیروهای راست افراطی تا با تبلیغات عوامفریبانه تودههای زحمتکش را گمراه کنند و
نارضایتی آنها از وضع موجود را به سوی موضعگیری علیه پناهندگان هدایت کنند.
بیسابقه محبوبیت سه حزب حاکم شده است .منودار محبوبیت احزاب آملان به عنوان نوعی
دماسنج به طور مرتب از سوی رسانهها به اطالع مردم میرسد .تودهها سیاستهای افراطی دولت و
همچنین مخالفت با افزایش مالیات بر ثروت و درآمدهای باال را محکوم میکنند .نتایج انتخابات
ایالتی در دو ایالت ِه ِسن و برلین به ضرر دو حزب سبزها و لیبرالها متام شد و حزب سبز که در دولت
این دو ایالت شرکت داشت ،مجبور شد دولت را ترک کند .امسال در آملان سال انتخابات است چرا
که عالوه بر انتخابات پارملان اروپا ،در سه ایالت در شرق آملان انتخابات ایالتی برگزار خواهد شد
و همه نگران افزایش آرای حزب راست افراطی هستند.
در این فضای ملتهب حزب راست افراطی با گرایش فاشیستی به سرعت بر محبوبیت خود
میافزاید .آری ،همانند بسیاری از کشورهای غربی :آمریکا ،سوئد ،هلند ،فرانسه و ایتالیا ،در
آملان نیز این سیاست ضد مردمی دولت حاکم است که تودهها را به سوی راست افراطی میراند.
در این میان نیروهای مبارز برای بهبودی زندگی زحمتکشان با متام نیرو وارد صحنه مبارزه
میشوند .چند منونه را در اینجا ذکر میکنیم:
گروهی از اعضای با سابقه حزب چپ آملان که سیاستهای این حزب را در مبارزه با رشد حزب
راست افراطی کارساز منیدیدند ،با انشعاب از حزب چپ ،دست به ایجاد یک حزب جدید زدند.
رهبری این ابتکار با خامن سارا واگنکنشت (از پدر ایرانی) از رهبران با سابقه حزب چپ و همسر
اوسکار الفوننت ،سیاستمدار با سابقه حزب سوسیال دموکرات و از بنیانگذاران حزب چپ در آملان
است .بسیاری از مفسران سیاسی معتقدند که این حزب نو پا خواهد توانست با ایجاد آگاهی در
تودهها و جذب آنها به سوی خود ،از محبوبیت احزاب راست بکاهد.
مردم آملان در تظاهراتی که روز ۱۴ژانویه در شهر ُپتسدام در نزدیکی شهر برلین با شرکت دهها
هزار نفر علیه راست افراطی و فاشیسم برگزار شد ،نشان دادند که گرچه با سیاستهای دولت کنونی
مخالفند ولی حاضر نیستند به سوی فاشیسم بروند.
واقعه مهم دیگر این روزها کنفرانس روزا لوکزامبورگ بود که مانند هر سال این بار نیز در ماه
ژانویه در برلین برگزار شد و صدای فریاد منایندگان جنبش چپ از سراسر جهان را به گوش همگان
رساند .در این کنفرانس منایندگانی از بسیاری از کشورها از جمله آمریکا ،آملان ،چین ،انگلستان،
دامنارک ،کوبا ،شیلی ،تانزانیا و اسپانیا ،ضمن سخنرانی و بحثهای گروهی جنگافروزی
امپریالیستی و افزایش هزینه تسلیحاتی را محکوم کردند و خواهان پایان جنگ در نوار غزه و توجه
به نیازهای کارگران و زحمتکشان شدند.
امسال نیز به مناسبت سالگرد قتل دو مبارز سوسیالیست یعنی روزا لوکزامبورگ و کارل
لیبکنشت تظاهرات بزرگی با شرکت بیش از ۱۰هزار نفر در برلین برگزار شد.
فضا چنان بر دولت آملان تنگ شده است که برگزارکنندگان مراسم ترحیمی که این هفته برای
ستاره فوتبال آملان فرانس بکنباور با شرکت دهها هزار نفر در استادیوم فوتبال شهر مونیخ برگزار
خواهد شد ،تصمیم گرفتند تا صدراعظم آملان را از لیست سخنرانان حذف کنند .دلیل این کار
نگرانی از هو کردن صدراعظم آملان توسط حاضران و بههم خوردن نظم مراسم اعالم شد.
دولت آملان با تشدید فضای جنگافروزی و افزایش هزینههای تسلیحاتی ،خواستهای مردم
آملان را نادیده میگیرد .در این شرایط مردم آملان امیدی به بهبود وضعیت معیشتی خود ندارند و
به همین دلیل خواهان استعفای دولت هستند.
در طول دوهفته ای که از نوشته باال گذشت ،صحنه سیاسی و اجتماعی آملان دستخوش
تغییراتی شد .مدیریت شرکت راهآهن آملان پذیرفت تا دور جدیدی از مذاکرات را با سندیکای
لوکوموتیورانان آغاز کند و این سندیکا نیز به همین دلیل اعتصاب چندین روزه را یک روز زود
تر از موعد اعالم شده ،پایان داد .از سوی دیگر تظاهرات اعتراضی کشاورزان همچنان ادامه دارد
و معترضین با تراکتورهای خود در شهرها و بزرگ راهها در حرکتاند .کارکنان بخشهای دیگر
اقتصاد مانند فرودگاهها و وسایل نقلیه عمومی در شهرهای سراسر کشور نیز دست به اعتصابهای
کوتاه مدت میزنند .از سوی دیگر رشد حزب راست افراطی آ .ا.ف.د موجب نگرانی دیگر احزاب و
همچنین مردم کوچه و بازار شده و بههمین دلیل هر روز تظاهراتی در بسیاری از شهرها علیه نظرات
نژادپرستانه این حزب برگزار میشود .احزاب حاکم در دولت ائتالفی امیدوارند تا گسترش تظاهرات
علیه حزب آ .اف .د بتواند توجه مردم را از اعتراض به تصمیمات دولت منحرف کند.
در مجموع میتوان گفت که تبعیت از سیاست آمریکا در پیوسنت به فضای ضد روسیه از یکسو
و سیاستهای افراطی به نام حمایت از محیط زیست از سوی دیگر فضای سیاسی ،اقتصادی و
اجتماعی آملان را از ثبات همیشگی خارج و بسیار نامتعادل و متالطم کرده است .جنبش چپ در
این شرایط وظیفه بسیار دشواری بر عهده دارد و باید در دو جبهه یکی علیه سیاستهای ضد مردمی
دولت ائتالفی و دیگری علیه حزب آ .اف.د مبارزه کند.
در بهار سال ،1983جان پیلجر فقید ،پخش مجموعهای از مصاحبهها به نام The Outsidersرا
در تلویزیون بریتانیا شروع کرد.
موضوعات او دامنه وسیعی داشت :کوستا ـ گاوراس ،جسیکا میتفورد ،شان مک براید،
شخصیت سیاسی ایرلندی و برنده جایزه نوبل ،1974و هلن سوزمن ،فعال ضد آپارتاید آفریقای
جنوبی .پیلجر «افرادی را انتخاب کرد که زندگی خود را خارج از سیستم گذراندهاند» همانطور که در
شعار کانال 4آمده است.
افراد مورد عالقه شخصی من در میان مصاحبهشوندگان جان ،و کسانی که برای من اهمیت
بیشتری داشتند ،ویلفرد برچت و مارتا گلهورن ،دو تن از استثناییترین خبرنگاران خارجی قرن
بیستم بودند .جان هنگام معرفی بخش برچت گفت« :او تنها روزنامهنگار غربی است که بهطور
مداوم پس پشت وقایع و خالف جریان اصلی ،گزارش میکند».
درباره گلهورن او چنین میگوید:
«مارتا گلهورن کسی است که هرگز به عنوان ابزار منفعل قدرت یا حامی صاحبان قدرت عمل
نکرده است و همیشه از دیدگاه قربانیان جنگ مینوشت ،او در مقایسه با بسیاری دیگر ،بسیار
به حفظ دقت و به تصویر کشیدن وقایع یا موقعیتها به طور صادقانه متعهد بوده است و دقیقًا به
همین دلیل او یک بیگانه برجسته است».
حاال میخواهم دوربین فیلمبرداری جان را بگیرم و مستقیمًا به مست خود او برگردامن .او در
حالی که فیلم The Outsidersرا میساخت ،به بیگانگانی که سوژه فیلم بودند احساس تعلق داشت.
چیزی که او را در حرفهاش متمایز میکرد ،بیگانه بودن بود .درک اهمیت بیگانه بودن ،کلید تصمیم
او برای ساخت سریال بود.
جان پیلجر در 30دسامبر پس از مدتی درگیری با فیبروز ریوی در سن 84سالگی در لندن
درگذشت.
وقتی چند ساعت بعد ،خبر از دست دادن او به من رسید ،بسیار سخت بود :آن روز صبح فکر
کرده بودم« ،باید با جان متاس بگیرم تا سال نو را به او تبریک بگویم ».وقتی چنین فرصتهایی از
دست میرود ،تنهایی آزاردهندهتر و تلختر میشود .افکار من در آن بعد از ظهر بهسرعت ،سخنی از
ايزيدور فينشتاين استون را به یاد آورد که در مناسبتهای مختلف میگفت :همه روزنامهنگاران
واقعی بیگانه هستند ،اما هر نسلی تعداد کمی از آنها را تولید میکند.
جان از جمله این روزنامه نگاران اندک شمار زمان خود بود.
وقتی او در اواخر دهه 1950مطرح شد ،رسانههای مستقلی مانند Consortium Newsبه اندازه
امروز توسعه نیافته بودند .جان براساس جتربههای زیسته خود آموخت که چگونه به عنوان یک
بیگانه زنده مباند .او در سال 1939در باندی ،حومه سیدنی ،نیو ساوت ولز ،یک ماه پس از شروع
جنگ جهانی دوم متولد شد ،و در سن 19سالگی ،کار خود را به عنوان یک کارگر جوان در یکی از
روزنامههای سیدنی به نام The Sunآغاز کرد .او در سال ،1962در لندن ،مدتی در بخش خاورمیانه
رویترز کار کرد .یک سال بعد دیلی میرور او را استخدام کرد و این نقطه عطفی در حرفه او بود و
آغازی برای رشد شهرت و موفقیتش شد.
او اوج گرفت و موفقیتش سیری صعودی داشت .او
به عنوان خبرنگار ،جنگهایی از جمله جنگ ویتنام،
کامبوج و بیافرا را پوشش داد .در میان جوایز متعدد،
او در سال 1967به عنوان روزنامهنگار سال بریتانیا،
در سال 1970به عنوان گزارشگر بیناملللی سال ،چهار
سال بعد به عنوان خبرنگار اخبار سال ،و دوباره در سال
1979به عنوان روزنامهنگار سال انتخاب شد .در طول
زندگی حرفهای جان ،مهارت یا استعداد استثنایی او
در روزنامه نگاری به طور مداوم برای اطرافیانش قابل
توجه و مشهود بود.
در اواسط دهه ،1970تلویزیون و مستند بخش
فزایندهای از کار او بودند .سال صفر :مرگ خاموش کامبوج ( ،)1979مرگ یک ملت :توطئه
تیمور ( ،)1994فلسطین هنوز مطرح است ( ،)2002جنگ آتی با چین ( ،)2016در میان فیلمهای
جان برجسته هستند .جنگ آتی با چین ،شصتمین مستند او برای تلویزیون بریتانیا بود .انرژی و
فداکاری این مرد نسبت به حرفهاش فوقالعاده بود.
« :corporate press .1مطبوعات شرکتی» به روزنامهها ،ایستگاههای تلویزیونی و سایر رسانههایی گفته میشود که حتت
مالکیت یا کنترل شرکتهای بزرگ هستند .این به معنای شرکتهای رسانهای است که به عنوان بخشی از شرکتهای
بزرگتر اداره میشوند .این اصطالح اغلب برای بحث در مورد اینکه چگونه مالکیت شرکتهای بزرگ میتواند بر اخبار و
اطالعاتی که این رسانهها ارائه میدهند تأثیر بگذارد استفاده میشود.
ما بعدًا از طریق فضای مجازی با هم دوست شدیم .دو سال بعد ،وقتی ستون روابط خارجیام
را به کنسرسیوم نیوز منتقل کردم ،جان یکی از اعضای هیئت مدیره بود .زمانی که سالها بعد
شروع به انتشار روزنامه The Floutistدر Substackکردم ،جان سخاومتندانه مقاالتی را به روزنامه
ارسال میکرد که ما از انتشار آنها استقبال میکردیم .ما به صورت مداوم ،مقاالت او را منتشر
میکردیم و آنها همیشه عالی بودند.
هیچ چیز واضحتر از حمایت او از جولیان آسانژ ،درک جان از اهمیت رسانههای مستقل و
انسانیت او را نشان منیدهد .در سال ،2010زمانی که جولیان آسانژ در لندن دستگیر شد ،جان یکی
از افرادی بود که در پرداخت وثیقه برای آسانژ مشارکت داشت .هنگامی که آسانژ از سفارت اکوادور
به زندان بلمارش برده شد ،جان به طور مداوم از او دیدن میکرد و دلسوزی و حمایت بیدریغ نشان
میداد .دوستی پایدار جان و آسانژ تا زمان درگذشتش ادامه داشت.
«روزنامهنگاری حقیقتًا ارائه حقایق بدون حتریف و سوگیری است ».این جملهای است که جان
از مارتا گلهورن در مقدمه مصاحبه خود در سال 1983نقل کرد .من مدتهاست که دریافتهام که جان
از اصول بیان شده در نقل قول مارتا گلهورن دفاع میکند؛ یعنی مسئله حرفهای بودن سازشناپذیر
و فهم روزنامهنگاری بهعنوان یک قطب مستقل قدرت ،که در حال حاضر به طور گسترده رایج
نیست.
در اینجا یک نکته مرتبط وجود دارد که ارزش بحث دارد .همه خبرنگاران طبیعتًا دیدگاههای
سیاسی خاص خود را دارند .داشنت دیدگاههای سیاسی شخصی طبیعی و مثبت تلقی میشود.
داشنت دیدگاههای سیاسی به منزله تأیید هویت مدنی فعال و درگیر آنها تلقی میشود .به عبارت
دیگر نشاندهنده ارتباط و درگیر بودن آنها با جنبههای اجتماعی و سیاسی جامعه یا جامعه خود
است .داشنت سیاست شخصی نباید باعث تأسف و نگرانی شود .این چیزی منفی نیست ،بلکه
بخشی جداییناپذیر از شخصیت آنهاست .چالش روزنامهنگاران این است که دیدگاههای سیاسی
خود را در راستای وظایف حرفهای خود و نقش مشخصی که در حوزه عمومی ایفا میکنند ،مدیریت
کنند .جان این را بهخوبی یا بهتر از هر یک از ما فهمید .این توانایی برای مدیریت سیاست شخصی
به عنوان یک نیروی تثبیتکننده عمل میکند که به همه چیزهایی که جان در تالشهای حرفهای خود
اجنام داده اهمیت میبخشد.
در ماه میگذشته ،از طرف یک تعاونی انتشاراتی در سوئیس ،از جان دعوت کردم تا در یک
سری سخنرانی که در پایان تابستان در کنفرانسی ارائه میشود ،صحبت کند .او در نامهای نوشت که
دوست دارد آجنا باشد ،اما حالش خوب نیست و بعید است که تا اوایل سپتامبر به سفر برود .جان
مردی محجوب و تا حدودی برای حریم خصوصی خود ارزش قائل بود .من در آن زمان از جزئیات
بیماری جان آگاهی نداشته و پرس و جو را مناسب منیدانستم .علیرغم عدم اطالع از جزئیات ،در
آن حلظه متوجه شدم که جان با یک چالش مهم و جدی دست و پنجه نرم میکند.
من در شب سال نو با ایوا ـ ماریا فوملر ـ مولر ،که در مدیریت مجموعه سخنرانیهای سوئیس
مشارکت دارد ،متاس گرفتم تا او را از درگذشت جان پیلجر مطلع کنم .او از مرگ جان مطلع بود.
او تاکید کرد که جان با ذهنی روشن و متمرکز مینوشت و همچنین نوشتههای جان پیلجر سرشار
از احساسات و صمیمیت عمیق است .من اظهارات ایوا ـ ماریا فوملر ـ مولر در مورد جان پیلجر را
تصدیق میکنم.
جورج برچت ،یکی از پسران ویلفرد که اکنون در هانوی ،جایی که به دنیا آمده ،زندگی میکند و
نقاشی میکند ،دوست جان بود (همانطور که دوست من نیز هست) .جورج قدردانی کوتاهی در روز
سال نو نوشت و آن را از طریق خبرنامه خصوصی خود ،دفتر اطالعات مردم ،به اشتراک گذاشت.
جورج اینگونه نوشت و من آن را با خوانندگان به اشتراک میگذارم ،همانطور که او آن را با من به
اشتراک گذاشت:
«به خاطر دارم که چند سال پیش در یک ایمیل ،در حلظات ناامیدی ،از جان پرسیدم:
ما قرار است چه کار کنیم؟
او پاسخ داد:
جورج ،ما به کاری که اجنام میدهیم ادامه میدهیم.
این توصیه درستی است ،به خصوص در حلظات تاریکی.
ممنون جان!
برای همه چیز».
***
پاتریک الرنس ( ،)Patrick Lawrenceبه عنوان یک خبرنگار خارج از کشور،
عمدتاً برای اینترنشنال هرالد تریبون (،)International Herald Tribune
ستوننویس ،مقالهنویس ،مدرس و نویسنده بوده است .همچنین اخیرا ً کتاب
«روزنامهنگاران و سایهها»ی او ( )Journalists and Their Shadowsاز
Clarity Pressیا آمازون در دسترس است .کتاب دیگر او« ،زمان دیگر:
آمریکاییها پس از قرن آمریکایی» Time No Longer: Americans
After the American Centuryاست .حساب توییتر او،thefloutist@ ،
برای همیشه سانسور شده است.
زبان منت انگلیسی این گزارش زبانی رمسی و کتابی است ،اما حتت تأثیر فضای انسانی و
*
ی روایت کنم - .م .البرزی
صمیمانه گزارش ،تصمیم گرفتم آن را به زبان محاورها
***
بلمارش علیاحضرت در منطقهای مسطح در جنوب شرقی
ِ صبح کله سحر راه افتادم .زندان
لندنه با سلسلهای از دیوارها و سیمهای خاردار ،بیهیچ افقی در چشمانداز .در جایی که محل
جتمع مالقاتیها گفته میشه ،پاسپورت ،کیف ،کارتهای اعتباری ،کارت پزشکی ،پول ،تلفن،
دسته کلید ،شونه ،کاغذ و خودکارمو حتویل دادم .من دو جور عینک احتیاج دارم ،اما باید یکی رو
انتخاب میکردم .عینک مطالعهمو حتویل دادم .از حاال به بعد ،مثل هفتههای اول زندانی شدن
جولیان ،منیتونستم چیزی بخومن .باالخره عینکشو براش فرستادن ،اما بعد از چند ماه و بدون هیچ
توضیحی.
توی سالن مالقاتیها صفحههای بزرگ تلویزیون هست .به نظر میاد ،تلویزیون مرتب با صدای
بلند روشنه :منایش سرگرمیها ،آگهیهای جتارتی برای ماشین ،پیتزا ،برگزاری مراسم تشییع جنازه،
حتی سخنرانیهای TEDپخش میشه .شاید اینا واسه یه زندان عالیه :مثل قرص والیوم تصویری.
منم وارد صف آدمای غمگین و نگران میشم ،بیشترشون زنای فقیر و بچهها و مادربزرگها.
سر میز اول« ،انگشت نگاری» شدم ،اگه هنوز این کلمه برای تست بیومتریک به کار بره .گفنت« :هر
دو تا دستتو ،فشار بده!» پرونده من روی صفحه ظاهر شد .حاال میتونستم به طرف دروازه اصلی
سربازان لشکر 168پیاده نظام به فرماندهی سرهنگ ساختمان مسکونی ویران شده در نتیجه مبباران
آندری بوندارف در جریان نبرد۱۹۴۱ .
شبگیر حسنی
نویسندۀ کتاب ،ایزابال ماریا وبر ،دانشیار دانشگاه ماساچوست در علوم اقتصادی و مدیر
پژوهشی برنامۀ اقتصاد سیاسی آسیایی چین در موسسۀ حتقیقاتی اقتصاد سیاسی دانشگاه
ماساچوست است و در این اثر به جزییات کشمکش و اختالف میان هواداران شوک درمانی و
باورمندان به اعمال تغییرات تدریجی در چین میپردازد.
گذاران حوزۀ
ِ این کتاب با ارائۀ روایتی جامع از برنامهها و سیاستهای متفاوتی که سیاست
اقتصادی چین در سالهای پس از انقالب این کشور درپیش گرفتهاند ،تصویری از مسیر پیموده شده
پیش روی خوانندگان قرار میدهد.
توسط این کشور ،در ِ
اما نکتۀ جالب این روایت ،بررسی زمینهها و جتربیات باستانی زمامداری اقتصادی چین
ّ
از دوران باستان تا کنون است :این کتاب با استناد به مدارک تاریخی نظیر رسالۀ «گوانزی» و منت
ِ
دیدگاه مداخلۀ دولت در اقتصاد و آزادی بازار میپردازد «مناظرۀ منک و آهن» به پیشینۀ تقابل دو
و بدین شیوه ،خطی را از دوران باستان تا عصر کنونی ترسیم میکند که منایانگر پیوستگی جتربیات
و درک تاریخی اندیشمندان چینی از موضوع است.
طبیعتًا وجود این پیوستگی به معنای این همان دانسنت تئوریهای موجود کنونی در دانش
اما نویسنده با اشاره به آگاهی کارگزاران نظام
اقتصاد با دیدگاههای عصر باستان چین نیست؛ ّ
اقتصادی کنونی چین از این سوابق تاریخی ،بر این باور است که این انباشت جتربه در
ِ سیاسی ـ
تصمیمگیری برای اختاذ سیاست مناسب اقتصادی مؤثر بوده است.
چین در سال 1986به سختی از انفجار بزرگ گریخت .ژائو زیانگ در نهایت و در رویارویی با هشدارهای
درمانی ناشی از اصالح قیمت و
ِ بینی تحمیل شوک
مختلف و قابل اتکا در ارتباط با ریسکهای غیرقابل پیش ِ
عدم اطمینان در مورد منافع آن ،بستۀ اصالحات [توصیه شده از سوی اقتصاددانان نئولیبرال] را کنار گذاشت.
این برنامه از منظر نظری به نظر جامع بود ،اما مشخص شد که در عمل امکانپذیر نیست( .صفحۀ)415
تقابل فزایندۀ سیاسی زمانی اتفاق افتاد که وضعیت روحی بخش بزرگی از مردم به یک حد آستانه رسیده
بود .تنشهای اجتماعی باال گرفته بود و همین امر نزاع بین دو طرف رهبری چین را تشدید میکرد .چین در
مقایسه با استانداردهای بعد از انقالب ،تورم باالیی را تجربه میکرد که حتی از تورم تابستان سال 1988
نیز که مارپیچ تورم غیرقابل کنترل شده بود ،بیشتر بود( .صفحۀ )429
آمریکاگرایی و فوردیسم
(خاستگاه دانش مدیریت)
نویسنده:آنتونیوگرامشی
مترجم :سهراب خلیلی شورینی
نشر :پویش مداوم
چاپ اول .1401 :تعداد صفحات89 :
شبگیر حسنی
کتاب آمریکاگرایی و فوردیسم گزیده هایی از دیدگاه های آنتونیو گرامشی ،نظریهپرداز برجستۀ
ایتالیایی و از بنیانگذاران حزب کمونیست آن کشور است ،که با موضوع مدیریت و فوردیسم از
میان مجلدات ُپرشمار دفترهای زندان به همت سهراب خلیلی شورینی دستچین و به فارسی
برگردانده شده است.
در مجموعۀ ُجستارهای گزینشدۀ این کتاب ،همانند بسیاری از نوشتارهای دفترهای زندان ،با
متونی مواجهیم که بعضًا تأمالت شخصی ذهنی خ ّ
الق همچون گرامشی ،پیرامون موضوعات مورد
ایتالیایی
ِ عالقۀ وی است .از سوی دیگر ،ارجاعات ُپرشمار وی به مقاالت و دیدگاههای نویسندگان
معاصر خویش ،در برخی موارد خوانش منت را نیازمند مترکز و توجه بیشتر میسازد.
گرامشی در این نوشتهها میکوشد تا به بررسی نتایج و تغییرات حاصل از کاربست نظرات
هنری فورد در حوزۀ تولید بپردازد .به هر روی ،در این کتاب نیز مانند سایر آثار گرامشی با حتلیلی
همهجانبه از موضوع مواجهیم .وی با بررسی ترکیب جمعیتی اروپا -و به ویژه ایتالیا -و مقایسه
آن با آمریکا به عنوان خاستگاه فوردیسم ،این حتلیل را ارائه می کند که وجود بقایای نیرومند
مناسبات پیشاسرمایهداری در اروپا و علیاخلصوص تدوام حیات اشراف و زمینداران که کماکان
از رانت ارضی و اجاره بها امرار معاش میکنند ،در کنار رسوبات عقاید و باورهای مربوط به
صورتبندیهای پیشین ،نه فقط موجب مقاومت «فکری» و «اخالقی» در برابر کوشش برای انطباق
شیوۀ فوردیسم بر سازمان تولید اروپایی میگردد بلکه وجود لشکر سربار دالالن ،کارکنان دولت،
فئودالها و ...بخش بزرگی از ارزش اضافی تولید شده را میبلعد و با حتمیل هزینههای زیاد،
قدرت رقابت را برای تولیدات ایتالیا در بازار بیناملللی کاهش میدهد.
گرامشی در بررسی چندجانبۀ خود از موضوع ،نه فقط به بحث چگونگی ترکیب سرمایۀ مالی
و صنعتی در ایتالیا میپردازد ،بلکه حتی موضوعات بسیار دور از ذهنی نظیر عادات و غرایز
جنسی ،مردساالری و فمینیسم را نیز در حتلیل خود برمیرسد .وی با بررسی مناسبات جنسی حاکم
بر روستاهای ایتالیا و مقایسۀ نرخ زاد و ولد درشهر و روستا ،بدون هرگونه حمایتی از این مناسبات،
ابتکارات خشکه مقدسانۀ کارخانهداران آمریکایی نظیر فورد را ،که به منظور حفظ «تعادل روانی ـ
فیزیکی» نیروی کار در خارج از محیط کارخانه ترویج و ِاعمال میشود ،به نقد می کشد.
وی همچنین در حتلیلی جالب از «دستمزدهای باال» در آمریکا ،به این نکتۀ ظریف اشاره می
کند که دستمزدهای باال تنها یک ُاجرت موقت است زیرا انطباق نیروی کار با روشهای جدید تولید
تنها از راه حتمیل و اجبار اجتماعی حاصل منیگردد ،بلکه این فشار باید به طرزی هوشمندانه با
اما به محض عمومیت یافنت روشهای جدید تولید ،نوع جدید کارگر
تشویق و رضایت ترکیب گرددّ .
که مناسب با این روشهای جدید به کار بپردازد ،در همه جا یافت خواهد شد و در نتیجه «دستمزد
باال» به طور خودکار توسط بیکاری گسترده حاصل از کاربست شیوههای جدید تولید و اتوماسیون
محدود میشود .به بیان دیگر دستمزدهای احنصاری متناظر با سودهای احنصاریاند که بالفاصله
پس از رواج یافنت شیوۀ تولید جدید محو خواهند شد.
در اینجا ما با حتلیلی مشابه آنچه مارکس در کتاب سرمایه ارائه میکند روبرو هستیم و از سوی
دیگر بحث لزوم توسل به رضایت نیروی کار در کنار حتمیل و اجبار ،هستههای جنینی درک گرامشی
از پدیدۀ هژمونی و بحث «رضایت خودانگیخته» را در بر دارند.
مطالعۀ این کتاب کوچک اما مفید را به خوانندگان پیشنهاد میکنیم.
مسئله این نیست که در آمریکا تمدنی جدید ،فرهنگی جدید حتی به عنوان «مشعل» وجود دارد و آیا اروپا را
اشغال کرده یا دارد میکند .اگر سؤال به این شکل مطرح میشد پاسخ سادهای داشت :نه! وجود ندارد! و در
واقع همۀ آنچه آنها در آنجا میکنند نوعی نشخوار فرهنگ قدیم اروپایی است .مسئله بیشتر این است که آیا
آمریکا توسط وزن عظیم تولید اقتصادیاش و لذا به صورت غیرمستقیم ،اروپا را مجبور کرده یا خواهد کرد
که بر اقتصاد و بنیاد اجتماعی به شدت کهنه و منسوخ شدهاش غلبه کند ،این امر به هرحال اتفاق میافتد،
هرچند فقط به کندی[ .این موضوع] در چشمانداز کنونی خودش را به عنوان پیامد قدرت برتر آمریکایی
نشان میدهد .به بیان دیگر ،آیا ما در حال دگرگونی در مبانی مادی تمدن اروپایی هستیم که در بلند مدت ...
فروپاشی شکلهای موجود تمدن و زایمان اجباری تمدن جدیدی را موجب میشود؟ (صفحۀ )78
شبگیر حسنی
امر واقع
مینویسد ...« :ختصص مال کارهای کوچک است ،کارهای بزرگ متخصص ندارد .این ِ
امر واقع متخصص دارند ،اما متخصص اخالق نداریم .باید این را به یاد داشت .همۀ ما بدون
یا آن ِ
توجه به شغل و حرفه ،حق داریم دربارۀ جهان تصمیمات اخالقی بگیریم .ما نباید حتت تأثیر کسانی
که فریاد میزنند «شما منیدانید .شما که متخصص نیستید .آدمهای باال خودشان بهتر میدانند»
قرار بگیریم».
فصل دوم کتابِ ،اما گلدمن ،آنارشیسم و مخالفت با جنگ ،منت ویراستۀ سخنرانی ایراد شده
آنارشیست ضدجنگِ ،اما گلدمن ،به
ِ در کاجل َردکلیف کمبریج است که با بررسی زندگی و مبارزات
این حقیقت میپردازد که چگونه بخشی از تاریخ مبارزات مردمی در ایاالت متحد آمریکا به سود
روایت رمسی ،از ُک ُتب درسی و برنامههای مطالعاتی دانشگاهی حذف شده است .این سخنرانی که
در ژانویه 2002و چند ماه پس از حمالت یازدهم سپتامبر به برجهای دوقلو ایراد شده ،بازتابدهندۀ
ِ
خالف جریان هوارد زین دربارۀ جنگ و مبارزه ِ
دیدگاه حال و هوای آمریکا در آن بازۀ زمانی و نیز
علیه «تروریسم» است« :این وحشتناک است .این استبداد است .این خودکامگی است .کنگره
قانون وطنپرستی آمریکا را تصویب کرد که در آن تروریسم به حنوی تعریف شده که کارکنان دولت
میتوانند شهروندان را فقط به خاطر جملهای که به زبان آوردهاند ،بازداشت کنند ...درست در چنین
زمانهای است که ما به صداهای مخالف نیاز داریم .طنز ماجرا این جاست که درست در زمان جنگ
-که شما با مرگ و زندگی مواجه هستید -باید ساکت مبانید .در نتیجه شما آزادی بیان دارید اما
فقط برای موضوعات پیش پا افتاده و نه موضوع مرگ و زندگی .این تعریف قشنگی از دموکراسی
است؛ این طور نیست؟»
بخش سوم کتاب زیر عنوان داستانهایی کههالیوود هرگز منی گوید ،به سانسور سیستماتیک
در فضای رسانهای آمریکا اختصاص دارد و منت سخنرانی زین در فستیوال فیلم توز در آوریل
1999است .وی در این بخش عالوه بر تأکید بر ساختاری که سانسور را نه امری اتفاقی که پدیدهای
جهان
ِ الزامآور میسازد ،بر این نکته انگشت مینهد که داوری ما نسبت به پدیدهها و رخدادها در
واقع ،به جایگاه اجتماعی ما بستگی دارد :روایت رمسی از جنگ داخلی و انقالب آمریکا -که زین
آن را یکی از بهترین جنگهای آمریکا مینامد -از منظر بنیانگذاران آن کشور ،تفاوتی ماهوی با
گرفنت پیروزی مهاجران بر
ِ روایت مث ً
ال سرخپوستان آمریکایی دارد :اینان هیچ شتابی برای جشن
پیشین 1763با
ِ انگلیسیها ندارند ،زیرا این پیروزی برای بومیان آمریکا به معنای فسخ توافق
انگلیسیها بر سر مرزهای سرزمینی بود و اکنون پس از این شکست ،مهاجران الزامی به رعایت مفاد
توافق قبلی نداشتند :سرخپوستان و سیاهپوستان انقالب آمریکا را جشن نگرفتند.
هوارد زین دربارۀ دیدگاه حاکم بر امپراتوری هالیوود باور دارد که«:هالیوود فیلمی خنواهد
ساخت که وجدان طبقاتی مردم را بیدار کند یا آنها را نسبت به لزوم برابری نژادی و جنسی آگاهتر
مناید ...من دربارۀ ساخنت فیلمهایی که جنگ را برای مردم نفرتانگیز نشان بدهند فکر میکنم.
هنگامی که شما فیلمهایی را که هالیوود دربارۀ جنگ ساخته است در نظر مجسم میکنید ...همه
همیشه فیلمهایی هستند که قهرمانی نظامی را تقدیس میکنند.استثنا در میان آنها بهندرت وجود
دارد ،بلکه اکثرًا دربارۀ قهرمانهای جنگ ،قهرمانی نظامی فیلمهایی است که بینندگان جوان را
تشویق میکنند تا بالدرنگ به جنگ بروند »....
فصل چهارم کتاب مقالۀ کوتاهی است که به «جزوه نویسی در آمریکا» میپردازد .در تاریخ
آمریکا «جزوهها» رسانههای ارزان قیمت و مکتوبی بودند که بعضًا با نفوذ فراوانی که در میان تودهها
داشتند ،تأثیرات عمدهای را در جامعه به جای نهادند .زین ،جزوۀ عقل سلیم اثر توماس پین را یکی از
مهمترین آثار چاپ شدۀ در تاریخ ایاالت متحد میداند .این نوشتار که در سال 1776در مستعمرات
انگلیسی شمال آمریکا توزیع شد ،ایدۀ استقالل از انگلستان را که در ذهن بسیاری از مهاجران ساکن
در مستعمرات وجود داشت ،شرح و بسط داده و با منطقی ساده و نیرومند مستدل منود.
انتشار جزوهها منحصر و محدود به آمریکا نبود؛ در اواسط دهۀ 1600در انگلستان نیز عقاید
آنارشیستی «ح ّفاران» که با مالکیت خصوصی و دولت استبدادی مخالف بودند نیز در قالب جزوه
منتشر میشد .نارضایتیهای مردم فرانسه که نهایتًا به انقالب 1789اجنامید هم به شکل جزواتی
در سراسر فرانسه توزیع میشد .آبه سی یس در جزوۀ مشهوری به نام «طبقۀ سوم چیست؟» اعالم
میکند که طبقۀ سوم ملت است .وی اشراف و روحانیون هوادار آنان را به سرطانی که به جان فرد
بیماری افتاده است تشبیه میکند.
از دیگر جزوات مشهوری که هوارد زین به آنها میپردازد یکی مانیفست کمونیست است که
هوارد زین آن را با اطمینان اثرگذارترین قطعۀ ادبیات سیاسی در تاریخ مدرن میداند و دیگری
ُجستارهای والدیمیر ایلیچ لنین نظیر چه باید کرد؟ ،دولت و انقالب و . ...
وی در این مقالۀ کوتاه آرزو میکند« :چه میشود اگر امروز هم کسی جزوهای -فصحیح ،جذاب
و قدرمتند -بنویسد و در آن شرح بدهد که چرا مردم آمریکا باید اکنون استقالل خودشان را از دولت
اعالم کنند و نهادهای تصمیمگیریشان را که دموکراتیکتر و پاسخگوتر به نیازهاشان باشد ،بنیان
گذارند؟» او در پایان با بیان این نکته که این جزوههای تاریخی مناد کامل ازدواج هنر و سیاستاند،
ابراز اطمینان میکند ،تا زمانی که جنگ و بیعدالتی وجود دارد ،هنرمندان برای پاسخ دادن به
درخواست شکسپیر در کینگ جان راهی خواهند یافت و خواستۀ شکسپیر چنین است:
آه اگر زبان من در دهان طوفان بود،
آنگاه میتوانستم ظلم را از جهان براندازم!
برنامهای دارد؟