بازی زندگی (1)-۲

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 11

‫بازی زندگ‬

‫نویل گادارد‬

‫‪1‬‬
2
‫ی‬ ‫ن‬
‫قوانی قدرتمند بازی زندگ آشنا شوید!‬ ‫اکنون زمان آن آمده تا با‬
‫داشی خواسته و ایفای نقش عمیق‪ ،‬در‬ ‫ن‬ ‫احساسات‬
‫ِ‬ ‫توانای تخیل‪ ،‬ایجاد‬ ‫و با‬
‫ِ‬ ‫ی‬
‫روحیه و ذهنتان‪ ،‬واقعیتهای خود را تغیی داده و به هدفهای بزرگی و‬
‫بهیی دست پیدا کنید‪ .‬رشوع کنید و بازی زندگیتان را به ابعاد جدیدی ارتقا‬
‫دهید‪!.‬‬

‫بازی زندگ‬
‫نویل گادارد‬

‫‪3‬‬
‫ن‬ ‫ن‬ ‫ی‬
‫قوانی جریمه‬ ‫قوانی خایص انجام یم شود‪ ،‬و هرگونه تخلف از آن‬ ‫بازی زندگ مانند هر بازی در چارچوب‬
‫ن‬
‫قوانی آن را یاد بگییم تا خوب‬ ‫دارد‪.‬من و شما از صبح تا شب این بازی را انجام یم دهیم‪ ،‬بنابراین باید‬
‫بازی کنیم‪.‬‬
‫کتاب آرامیان (کتاب اشار اشارها) این قانون را به ما یم دهد" ‪:‬حت در فکرتان هم دولتمردان را نکوهش‬
‫نکنید‪ ،‬یا در اتاق خوابتان نسبت به ثروتمندان را نفرین را فرض نکنید‪ ،‬زیرا که پرندهای صدای شما را‬
‫خواهد برد یا موجودی که پرواز میکند مسئله را خواهد گفت "‪.‬‬
‫و مرقس به ما یک قانون دیگر میدهد‪،‬به این شکل که" ‪ :‬هر ن‬
‫چیی را که یم خواهید‪ ،‬باور کنید که آن را‬
‫دریافت کرده اید و آن را خواهید داشت "‪.‬‬
‫اگر خواسته تان را میخواهید‪ ،‬باید باور کنیدکه آن را دریافت کرده ا ید‪ ،‬آنگاه باید باور کنید که بازی شما به‬
‫پایان رسیده است ‪.‬باید خودتان را به تجربه و رشکت در هدفتان ربیید و باید در این احساس پایدار بمانید‬
‫تا بتوانید آن را مال خود کنید‬
‫‪.‬حاال یک قانون دیگر به این شکل ذکر میشود" ‪:‬نان خود را بر آب پرتاب کنید و پس از چندین روز آن را‬
‫خواهید یافت "‪.‬به عبارت دیگر‪ ،‬نگران نباشیدکه چگونه اتفاق میافتد‪ ،‬فقط انجام دهید‪.‬در اینجا‪ ،‬نویسنده‬
‫ن‬
‫روحای‬ ‫از تصاویر مفهویم مانند "نان "و "آب "استفاده کرده تا به مفهوم تولید‪ ،‬خلق‪ ،‬و تجیل در دنیای‬
‫طرف‪ ،‬تصویر "نان خود را بر آب پرتاب کنید "به معنای ارسال و ارائه تفکرات و احساسات‬ ‫اشاره کند‪ .‬از ن‬
‫خود به دنیای ن‬
‫ذهت است تا آنها به واقعیت تجیل پیدا کنند‪.‬‬
‫این بیان هیچ ارتبایط به انجام کارهای خوب به معنای که دنیای بی ن‬
‫وی‪ ،‬این واژه را تعریف یم کند ندارد ‪.‬‬ ‫ی‬
‫بنای بود"‪ ،‬منظور این است که شما همانند یک کشاورز خالق‪ ،‬قادربه کشت و برداشت بذرهای‬ ‫"عییس ی‬
‫توانای خلق و‬ ‫زمی را تولید میکنید‪ ،‬شما ن‬
‫نی‬ ‫خالقیت و ایده هایتان هستید‪ .‬مانند اینکه گلها‪،‬درختان و ن‬
‫ی‬
‫اجرای ایده ها و آرزوهایتان را دارید‪ ،‬و میتوانید این ایده ها را در دنیای مادی و معنوی به واقعیت تبدیل‬
‫کنید‪.‬‬
‫بنای به نام عییس به دنیا یم آورد‪.‬او نیامده تا قانون و پیشگوییها‬ ‫پیشگوی عهد عتیق‪ ،‬بذری است که یک ی‬ ‫ی‬
‫بنای به عنوان مسیح نام برده شده و این نه تنها‬ ‫ی‬ ‫این‬ ‫‪.‬‬ ‫رساند‬ ‫انجام‬ ‫به‬ ‫ا‬
‫ر‬ ‫آنها‬ ‫تا‬ ‫آمده‬ ‫بلکه‬ ‫کند‪،‬‬ ‫منسوخ‬ ‫را‬
‫ن‬
‫قوانی و نبوت را منسوخ کند‪ ،‬بلکه آمده تا آنها را تکمیل کند‪.‬‬ ‫تاکید یم کند که عییس مسیح نیامده تا‬
‫نی نقش تغیی دهنده و آفریننده مسیح (تخیل) در‬ ‫این تعبی به نمایان سازی اهمیت بذرهای پیشگوی و ن‬
‫ی‬
‫دنیای معنوی اشاره دارد‪.‬در مورد اصطالح "نان خود را بر آب پرتاب کنید "کلمه "نان "به معنای آرزوها و‬
‫مت مردانه تفسی میشود‪ ،‬که در خود حاوی‬ ‫همچنی‪ ،‬اصطالح "آب "به معنای ن‬
‫ن‬ ‫خواستههای ما است‪.‬‬
‫اسیم مردانه است‪.‬‬
‫ر‬
‫به عبارت دیگر‪ ،‬این اصطالح به ترکیب خواسته های ما با انرژی ایجاد کننده ارتباط دارد‪.‬به طور مفهویم‪،‬‬
‫روای اتفاق میافتد‪ ،‬مانند تخیل و تصور‪ ،‬تاثی بیشیی بر‬‫بیان یم کند که عمل خلق و تولیدی‪ ،‬در طبیعت ن‬
‫ن‬
‫انگیهها و‬ ‫روی دنیای ما دارد تا اعمال جسیم‪ .‬اگرچه این عمل به صورت روانشناخت انجام یم شود‪ ،‬اما‬

‫‪4‬‬
‫دستیای به‬ ‫نیتها به همان شکل که در طبیعت هستند‪ ،‬تاثی گذارند‪.‬در واقع‪ ،‬این ن‬
‫می اشاره دارد که برای‬
‫ر‬
‫آرزوها و خواسته ها‪ ،‬باید با احساس شور و اشتیاق زیاد آنها را تصویرسازی کنیم" ‪.‬نان "در اینجا‬
‫نمایانگرخواستهها و آرزوهای ماست و "آب "نمایانگر انرژی خالقانه و اشتیاف است که ما یم گذاریم تا‬
‫خواسته هایمان به واقعیت تبدیل شوند‪.‬‬
‫ایجاد یک تصویر قوی و واقیع از خواسته ها و آرزوهای خود‪ ،‬با شور و اشتیاق‪،‬و به طور‬ ‫ِ‬ ‫شما باید با‬
‫عاشقانه و با احساس‪،‬آن را به خود بگیید و زنده کنید‪.‬اگر این سناریوی تصویرسازی شده با اشتیاق شدید‬
‫و زنده باشد‪ ،‬این احساس شور و اشتیاق همواره در کنار آن خواهد بود‪ ،‬و در نتیجه این تصویر‪ ،‬به‬
‫واقعیت خواهد پیوست‪ .‬کالم سادهتر‪ ،‬برای رسیدن به آرزوها و خواستهها باید با احساس شدید و‬
‫ی‬
‫شور بسیار‪ ،‬آنها را تصویرسازی کنیم‪ ،‬تا این تصویر با اشتیاق همیشگ در ذهن و قلب ما حضور داشته‬
‫ً‬
‫باشد و نهایتا به واقعیت تبدیل شود‪.‬‬
‫ی‬
‫وینستون چرچیل به عنوان یک مرد بسیار موفق از این دنیا رفت؛ اما در طول زندگ اش‪ ،‬بسیاری از شکستها‬
‫ی‬
‫اساس این کشف‪ ،‬زندگ اش را تغیی داد‪ .‬این عبارتها ازخود‬ ‫ِ‬ ‫را تجربه کرده بود‪ .‬سپس یک روز بر‬
‫اوست‪":‬بیشی از اینکه شنوشتها رشایط رویح را تعیی کنند‪ ،‬این شایط رویح است که شنوشت افراد را‬
‫ر‬ ‫ن‬
‫ن‬ ‫ن‬ ‫ی‬ ‫ن‬
‫دروی‬
‫ِ‬ ‫احساسات‬
‫ِ‬ ‫کسای برنده میشود که افکارو‬ ‫تعیی میکند‪،‬بگذارید اینگونه توضیح دهم‪ :‬در بازی زندگ‬
‫ن‬
‫کسای در این بازی یم بازند‪ ،‬که این قانون را نشناخته اند‪.‬آنها که توسط‬ ‫خود را با ظاهر مقایسه کنند و‬
‫خشم فرا گرفته شده اند‪ ،‬تغییی در دنیای خودنیم بیننداما اگر آنها روحیه خود را تغیی دهند‪ ،‬رشایطشان‬
‫نی تغیی خواهد کرد‪ .‬سپس قانون‪ ِ،‬پشت دنیایشان را خواهند شناخت‪.‬‬ ‫ن‬

‫افرادی هستند که در تمام طول روز افرسده هستند و در تمام عمرشان همینطور باف یم مانند‪ .‬به یاد یم‬
‫میدند‪ ،‬دلم یم‬ ‫کت من قدم ن‬ ‫ن‬
‫آورم که در شهر نیویورک‪ ،‬زمای که افراد خایص را میدیدم که در جهت حر ِ‬
‫خواست ازخیابان عبور کنم‪ ،‬و از آنها فاصله بگیم‪،‬زیرا نمیخواستم داستانهای افرسده کننده آنها را بشنوم‪.‬‬
‫ی‬
‫تمام حرفهایشان با افرسدگ‬‫آنها ساعتها درمورد همرس یا شوهر‪ ،‬و فرزندان یا نوه هایشان صحبت میکردند و ِ‬
‫ن‬
‫همی دلیل هرگز خلق و خوی آنهاتغیی نکرد‪ ،‬و در این ارتباط دنیای آنها هم هرگز تغیی نکرد‪.‬‬ ‫همراه بود‪ .‬به‬
‫دروی حفظ یم‬ ‫ن‬ ‫چیی را در دنیای‬‫آنهای که هیچ تغییی نیم بینند‪،‬این قانون را تشخیص نیمدهند‪،‬وقت ن‬
‫ی‬
‫واکنش احسایس دارند‪ ،‬در دنیای بیون منعکس میشود‪.‬اما اگر این قانون را به کار‬‫ِ‬ ‫کنند‪ ،‬و نسبت به آن‬
‫ربیید‪ ،‬میتوانید آینده تان را پیش ن‬
‫بیت کنید‪.‬‬
‫احساس جدیدی را درون خود تجربه کنید‪ .‬آن را حفظ کنید و به زودی باافرادی مالقات خواهید کرد که‬‫ِ‬
‫اشیاء بیحرکت هم تحت تأثی این تشابهها قرار دارند‪ .‬در‬
‫ِ‬ ‫این حالت جدید را در خود نشان یم دهند‪.‬حت‬
‫یک حالت خاص‪ ،‬من به کتابخانه ام رفته و یک کتاب را که سالهاست به آن دست بودم‪ ،‬بیون آوردم‪ .‬و‬
‫ن‬
‫های در مورد حالت خود پیدا کردم‪.‬‬
‫متون آن‪ ،‬تاییدیه ی‬
‫ِ‬ ‫تصادف باز کردم‪ ،‬در‬ ‫وقت آن را به طور‬
‫می‪ ،‬اگرچه تغییی نکند‪ ،‬بسته به حالت لحظهای شما‪ ،‬به شکیل متفاوت دیده یم شود‪ ،‬زیرا هر ن‬
‫چیی‬ ‫یک ن‬
‫ن‬
‫تعیی میکند‪ ،‬نه شنوشتتان که فکر کنید روحیه‬ ‫آن را منعکس میکند‪ .‬این روحیه شماست که شنوشتتان را‬

‫‪5‬‬
‫ن‬
‫تعیی یم کند‪.‬افرادی که احساس فقر یم کنند‪ ،‬فقر را جذب میکنند‪ ،‬آنها نیم دانند که اگراحساس‬ ‫تان را‬
‫ثروتمندی یم کردند‪ ،‬ثروت را جذب یم کردند‪.‬‬
‫در کتاب امثال‪ ،‬آمده است" ‪:‬روح انسان چراغ خداست "‪.‬حاال‪ ،‬چراغ خدا نورجهان است‪.‬ما آن نور را در‬
‫بنده ماست‪ ،‬و دنیا را بر اساس روحیه ما شکل یمدهد‪ .‬با "طبیعت "منظورم تمام‬ ‫ٔ‬ ‫خود داریم؛ و طبیعت‬
‫ٔ‬ ‫ن‬ ‫ن‬ ‫ن‬
‫برسیت است‪ .‬جهان حیوای‪،‬گیایه و معدی‪ .‬در واقع‪ ،‬هر چیی که در بیون ظاهر یم شود‪ ،‬بنده این چراغ‬ ‫ر‬
‫است‪.‬‬
‫این بنده از درون شکل یم گید‪ ،‬و این بنده دنیای شما را به تجیل افکارتان در بیون شکل یم دهد؛ و هیچ‬
‫بی روحیه‬ ‫ن‬
‫قانوی را که ن‬ ‫ایجاد آنها جلوگیی کند‪.‬آگاه شوید که دارید چه فکری یم کنید‪ ،‬و‬ ‫قدری نمیتواند از‬
‫ِ‬
‫تان و رشایط اطرافتان هست را تشخیص خواهید داد‪ .‬سپس با اطمینان پیش ن‬
‫بیت خواهید کرد‪ ،‬زیرا شما یم‬
‫ن‬ ‫ٔ‬ ‫ن‬
‫همخوای باروحیه تان‪ ،‬باید ظاهر شوند‪.‬‬ ‫معی‪ ،‬به وسیلە‬ ‫دانید که رویدادهای‬
‫ٔ‬
‫دهنده روحیه تان باشد‬ ‫بیجای مانند یک کتاب‪ ،‬باید ظاهر شوند تاشهادت‬ ‫ن‬ ‫چیی‪ ،‬شنوشت یا ریسء‬ ‫هر ن‬
‫ی‬
‫حاال برای رشوع در بازی زندگ‪ ،‬باید بدانید چه ن‬
‫چیی را یم خواهید تا بجای آنچه دارید قرار گید‪ .‬وقت‬
‫میدانید چیست‪ ،‬باید احساس کنید که آنرا دارید‪.‬اگرچه عقل و حواس شما وجود آن را انکار یمکنند‪ ،‬ارصار‬
‫پرده فضا منعکس کند‪.‬به این‬ ‫باعث یم شود که فرضیه شما به واقعیت تبدیل شده و خودش را بر روی ٔ‬
‫شکل بازی کنید‪ .‬ممکن است فکر کنید که کار نیم کند‪ ،‬اما این به این خاطر است که آن را امتحان نکرده‬
‫اید‬
‫ن‬
‫تعیی یم کند‪ .‬به من‬ ‫‪.‬ممکن است این ایده را احمقانه بپندارید‪ ،‬اما به شما میگویم‪ :‬روحیه شنوشت شما را‬
‫ً‬ ‫ی‬
‫اعتماد کنید‪ ،‬زیرا من این اصول را در طول زندگ ام مرتبا اثبات کرده ام‪.‬‬
‫غری را تحریک کرد‪ .‬علیغم ترسناکیین وقایع و‬ ‫وینستون چرچیل بود که با عمل به کالم خود‪ ،‬جهان ر‬
‫ن‬
‫بمبگذاری ها در لندن‪ ،‬آقای چرچیل روحیه پیوزی را حفظ کرد و حت در روزهای تاریکی هم میلزل نشد‪.‬او‬
‫میدانست که این روحیه خود را در شاش دنیا برون نمای یم کند‪ ،‬از ن‬
‫اییو او این روحیه را حفظ یم کرد‪ ،‬در‬ ‫ی‬
‫ن‬
‫حایل که رقبایش‪ ،‬ناآگاه از این قانون‪ ،‬اعتماد خود را به ارتشها و ماشی آالت جنگ میگذاشتند‬
‫‪.‬بیان فوق العاده آقای چرچیل‪ ،‬که در روزنامه "نیویورک تایمز "ثبت شده است‪ ،‬برای من خودش را ثابت‬
‫ی‬
‫دستیای به روحیه‪،‬من رشایط زندگ ام را تغیی داده ام‪ .‬اکنون به دیگران آموزش یم دهم‬
‫ر‬ ‫کرده است‪ .‬با تنها‬
‫چگونه اینکار را انجام دهند‪ .‬شما را دعوت میکنم که از خودتان سوال کنید‪ ،‬اگر اکنون آرزوی شما برآورده‬
‫شده‪ ،‬چه احساس دارید؟اگر خواسته شما در این لحظه به حقیقت پیوسته باشد چه حیس داشتید‪.‬‬
‫با این افکار بازی کنید‪ .‬مدی با آن بازی کنید و این حال و هوا به شما روحیه خواهد داد‪.‬این روحیه را با بازی‬
‫حسهای که ایجاد یم کند حفظ کنید‪ ،‬و مشاهده کنید که دنیای شما تغیی یم کند تا به روحیه جدیدتان‬ ‫ی‬ ‫با‬
‫را بیاید‪.‬‬
‫سالگ خود‪ ،‬هیچ ن‬ ‫ی‬
‫چی‬ ‫بگذارید داستان یک خانیم که یمشناسم را به شما بگویم‪ ،‬کیس که درشصت و چند‬
‫نداشت وقت که این اصل را در عمل اجرا کرد‪ .‬هر روز صبح در حایل که در وان حمام نشسته بود و قبل از‬
‫چی شگفت آور در حال اتفاق‬ ‫ی به ش کارش که هفته ای‪۷۵ ،‬دالر درآمد داشت‪،‬به خود میگفت" ‪:‬یک ن‬ ‫رف ن‬
‫ِ‬
‫‪6‬‬
‫چی شگفت آوری در حال اتفاق‬ ‫افتادن است "‪.‬او این روحیه را حفظ یم کرد‪ ،‬و با بازی با احسایس که ن‬
‫پیرسفت و موفقیت خود را دریافت کرد‪.‬برای یس و چند‬‫اولی ر‬
‫ن‬ ‫افتادن بود‪.‬در همان هفته او با این اصل‪،‬‬
‫سال این خانم با یک دوست صمییم در اپرا‪ ،‬کنرست ها و نمایش های برادوی رشکت کرده بود‪.‬‬
‫هر شب آنها در یک رستوران افسانه ای شام یم خوردند‪،‬اما دوستش به آن خانم چندین بار گفته بود که‬
‫هرگز به او پول نخواهد داد‪ .‬اما آن شب ناگهان نظرش تغیی کرد و بیش از یکصد هزار دالر از موجودی‬
‫ً‬
‫صندوق امانت را برای او امضا کرد تا فورا هر طور که او دلش یم خواست خرج کند‪ .‬بعد از مدت کوتایه‪،‬‬‫ِ‬
‫انرژی بیشیی گذاشت‪ ،‬و دوباره یک صندوق صد هزار دالری دیگر به او‬ ‫ِ‬ ‫او برای اعمال این قانون وقت و‬
‫واگذار شد‪ .‬حاال این خانم‪ ،‬که اجاره اش ‪165‬دالر در ماه است دلش نیم خواهد درآمدی راکه از صندوق‬
‫ایص نیست و بیشی یم‬ ‫تامی اجتمایع خود خرج کند‪.‬اما او ر ن‬
‫ن‬ ‫دویست هزار دالری دریافت یم کند به اضافه‬
‫خواهد!‬
‫ن‬
‫کمخوی مغزی است و آنها از هم جدا شده اندو ازآنجا که مرد ارصار به دیدار خانم‬ ‫مرد مسن اکنون دچار‬
‫ندارد‪ ،‬خانم مرد را نفرین یم کند‪ ،‬هر چندکه به ما هشدار داده شده است" ‪:‬حت در فکرتان دولتمردان را‬
‫نفرین نکنید‪،‬یا در اتاق خوابتان نسبت به ثروتمندان نفرین فرض نکنید‪ ،‬زیرا که پرنده های از آسمان صدای‬
‫شما را خواهد برد یا موجودی پرواز کنان‪ ،‬مسئله را خواهدگفت ‪".‬‬
‫این خانم هر هفته با من تماس میگید تا به من بگوید که دارد نفرین ها را کنیل یم کند‪.‬امیدوارم که اینطور‬
‫کاربرد قانون‪،‬‬ ‫چیهای دیگری ممکن است وارد دنیای او شود‪ ،‬که نامطلوب است‪.‬‬ ‫باشد‪ ،‬زیرا اگر ادامه دهد‪ ،‬ن‬
‫ِ‬
‫منق خود را دارد‪ .‬من اینجا نیستم تا در مورد نحوه استفاده شما از قانون قضاوت کنم‪،‬بلکه‬ ‫جنبه مثبت و ن‬
‫ر‬
‫اندییس دارید‪ ،‬نیم توانید این فکر‬ ‫شما را ترک یم کنم تا آنطور که یم خواهید عمل کنید‪ .‬اگر عادت به ن‬
‫منق‬
‫چیی هستید که یم خواهید باشید‪.‬یم توانید آن را برای چند ثانیه نگه دارید و اگر‬ ‫را حفظ کنید که همان ن‬
‫ً‬
‫فورا خودش را ثابت نکرد‪،‬ممکن است آن را انکار کنید‪.‬‬
‫ن‬ ‫ی‬
‫بازی‬
‫مانند هر ِ‬
‫ِ‬ ‫قوانی را بدانید و آنها را به کار بگیید‪.‬و به یاد داشته باشید‪:‬‬ ‫اما برای انجام بازی زندگ باید‬
‫قوانیت وجود دارد که نقض آنها باعث شکست یم شود‪ .‬شما نیم توانید خود را فریب دهید‪ ،‬زیرا‬ ‫ن‬ ‫دیگری‪،‬‬
‫خداوندمورد تمسخر قرار نیم گید‪ .‬همانطور که یم کارید‪ ،‬درو خواهید کرد‪.‬‬
‫تخلق که داور آن را ندیده است‪ ،‬خالص شوید‪ .‬اماشما نیم توانید از ناظر درون‬ ‫ن‬ ‫در دنیا ممکن است با‬
‫ن‬
‫خود دور شوید‪ ،‬زیرا او و شما یگ هستید‪.‬اگر خودت یم دای چه کردی‪ ،‬پس اوهم یم داند‪،‬آگایه تو و پدر‬
‫که تجیل دنیایت است‪ ،‬یگ است‪ .‬شما نیم توانید خود رافریب دهید‪ .‬شما نیم توانید خودتان را مسخره‬
‫کنید‪ .‬خداوند هر تخلف شمارا ثبت یم کند و دنیای شما را هماهنگ با احساسات شما یم سازد‪.‬‬

‫اجازه دهید اکنون نامه ای را که از یک دوست دریافت کرده ام به اشیاک بگذارم‪.‬او در آن نامه نوشته بود‪:‬‬
‫«دوشنبه شب گذشته یگ از دوستان از من درخواست کمک کرد و من آن شب‪ T‬نیم ساعت به این فکر‬
‫افتادم که در صورت تحقق خواسته اش‪،‬باید چه کلمای را بیان میکرد که من باید یم شنیدم‪.‬درست قبل از‬
‫اینکه صبح روز بعد از خواب بیدار شوم‪ ،‬همرس دوستم در رویایم ظاهر شد و از کمکم تشکر کرد‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫ُ‬
‫مییدم‪،‬دوستم در حالت تامل‬
‫سپس عرص سه شنبه‪ ،‬در حایل که از موسیق در اتاق نشیمن خود لذت ر‬
‫ظاهر شد‪ .‬با اقتدار‪ ،‬قدرت و شادی صحبت یم کرد‪ ،‬ازهمان کلمای استفاده کرد که وقت تصور یم کردم‬
‫برآورده شدن خواستهاش را تایید یمکند‪ ،‬شنیدم و هیجان کامل شدن را احساس کردم‬
‫بخیس دیگر از نامه خود یم گوید‪“ :‬در خواب وارد الی هتل شدم‪ ،‬پشت ن‬
‫می ثبت نام‬ ‫‪.‬اکنون دوستم در ر‬
‫ر‬
‫کردم و خواستم ساعت ‪۷‬صبح فردا با من تماس بگیند‪ .‬همان طور که نگاه یم کردم‪ ،‬مرد هتل دار روی‬
‫کارت به روی اسمم یک هفت پررنگ عالمت زد‪ .‬بعد از خواب بیدار شدم‪. ”.‬‬
‫ن‬
‫همچنی به شدت‬ ‫این یک دیدگاه شگفت آور است‪ ،‬زیرا عدد هفت ارزش عددی برای کمال معنوی دارد‪.‬‬
‫با باروری و تخمگذاری مرتبط است‪.‬‬
‫حرسات و حیوانات‪280 ،‬روز یک نرصب المثل از هفت است‪.‬ما یم‬ ‫به من گفته شده است که در دنیای ر‬
‫دانیم که تخم مرغ ‪ ،‬اگر به درست به عمل آید‪ ،‬متولد میشود‪ ،‬و ‪21‬روز طول یم کشد‪.‬باز هم نرصبالمثل‬
‫های از هفت زیاد است‪ ،‬اما صحبت ما در مورد‪،‬تخمگذاری و تولد در کمال معنوی است‪.‬‬ ‫ی‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫قوانی بازی زندگ را یاد بگییم و آن رابازی کنیم‪ .‬زندگ خود ر‬
‫ن‬ ‫تا ن‬
‫نایس از مجموعه‬ ‫زمای که اینجا هستیم‪ ،‬بیایید‬
‫چیی را ایجاد یم کند که این مجموعه داللت دارد‪.‬‬ ‫ذهت است که وقوع آن ن‬ ‫حاالت ن‬

‫ذهت کلمای را شنید که اگر آرزوی دوستش برآورده یم شد‪ ،‬یم شنید‪.‬مجموعه آن‪ ،‬که‬ ‫دوستم به صورت ن‬
‫ی‬
‫در درون او رخ یم دهد‪ ،‬رویدادی را ایجاد یم کند تا در بازی زندگ انجام شود‪ .‬بعد از اینکه حالت ن‬
‫روای‬
‫خود را جمع کردید و اجازه دادید در درون شما رخ دهد‪ ،‬مجبور نیستید عمل را تکرار کنید‪.‬همان لحظه که‬
‫احساس آرامش کردی نانت را روی آب ریخت‪.‬‬
‫تسکی ممکن است‪ ،‬و کار تمام است و از میان‬ ‫ن‬ ‫اگر چه شمایک بیان ن‬
‫فییگ به شیوه ای جنیس ندارید‪ ،‬اما‬
‫ی‬
‫خیی‬ ‫تمام لذت های دنیا‪ ،‬آسودگ از همه بیشی احساس یم شود‪ .‬وقت کیس را که عاشقانه دوستش دارید ر‬
‫از او نیم شود‪ ،‬شما با نگر نای در انتظار آن شخص ‪ ،‬منتظر صدای کلید انداختنش برای باز کردن در هستید‪.‬‬
‫امش شما به شدت احساس میشود‪.‬اگر الزم یم دانید که هر روز این عمل‬ ‫و وقت صدای آنها را یم شنوید‪ ،‬آر ِ‬
‫را از نو بسازید‪ ،‬نان خود را روی آب نیم ریزید‪ .‬ممکن است بارها و بارها تصور کنید‪ ،‬اما فقط یک بار باردار‬
‫یم شوید و اگر به نقطه آسایش رسیدی‪ ،‬نان تو روی آب ریخته شده است‪.‬‬
‫حاال شاید در عرض یک ساعت برگردد‪.‬اما گایه چند دقیقه بعد از تصورم‪ ،‬تلفن زنگ خورده تا تأیید شود‬
‫که این اتفاق افتاده است‪.‬گایه روزها‪ ،‬هفته ها یا ماه ها طول کشیده است‪ .‬اما ن‬
‫زمای که آن را انجام دادم‬
‫و احساس آرامش کردم‪ ،‬آن عمل را تکرار نیم کنم‪ ،‬زیرا میدانم که دیگر نیازی به انجام کاری نیست‪.‬‬
‫ی‬
‫یاد بگیید به طور مدام و آگاهانه این بازی زندگ را انجام دهید‪ ،‬زیرا شماناخودآگاه هر روز آن را انجام یم‬
‫مطمی هستم میلیون ها نفری که بیکار هستند احساس یم کنند که دولت به آنها معیشت‬ ‫ن‬ ‫دهید‪ .‬من‬
‫بدهکار است‪.‬اما هیچ دولت وجود ندارد‪ ،‬فقط ما مالیات یم پردازیم‪ .‬دولت پول ندارد وفقط یم تواند آنچه‬
‫بدون شغل و درآمد هستند شکایت یم کنند و ادعا یم کنند‬ ‫ن‬
‫کسای که‬ ‫را که از خود ما یم گید را به ما بدهد‪.‬‬
‫ِ‬
‫ن‬ ‫که به اندازه ن‬
‫کاف پول ندارند و خلق و خوی آنها در طول روز به همی روال ادامه دارد‪ .‬خلق و خوی آنها‬

‫‪8‬‬
‫ن‬
‫قانوی را ن‬ ‫ی‬
‫بی خلق و‬ ‫زندگ خود نیم بینند و هیچ علت و‬
‫ِ‬ ‫هرگز تغیی نیم کند‪ ،‬بنابراین آنها هیچ تغییی در‬
‫وی که دوست ندارند باشد‪ ،‬نیم شناسند‪ .‬اگر به آنها گفته شود‪ ،‬که خلق و خوی‬ ‫خوی که دارند و دنیای بی ن‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫آنها باعث پدیده های زندگ آنها شده است‪ ،‬آن را انکار یم کنند‪.‬هیچ کس نیم خواهد احساس کند که‬
‫ی‬
‫خودش تنها مسئول رشایط زندگ خود اس ت‪ ،‬اما باید بدانید هیچ دلیل دیگری وجود ندارد‪.‬‬
‫ن‬ ‫ن‬ ‫ن‬
‫خود انسان را یم سازد‪.‬وقت از‬
‫وی ِ‬ ‫انگی انسای است‪ ،‬که رش ِ‬
‫ایط بی ِ‬ ‫خدا تنها علت است و او تخیل شگفت‬
‫حضور خدا در شما اشاره یم کنم که دو روی آن وجود دارد‪ :‬تخیل و تماس؛‬
‫ِ‬ ‫تخیل صحبت یم کنم‪ ،‬به‬
‫چیی هستند که تصور یم کنند‪.‬وقت تصور یم کنید‪ ،‬با یک احساس تماس یم‬ ‫مخاطبی (انسانها)همان ن‬
‫ن‬
‫خدای هست که جهان و همه درون آن را‬ ‫ی‬ ‫گیید و احسایس را که تصور یم کنید‪ ،‬ایجاد یم کنید‪ .‬تو همان‬
‫پویس‪،‬قدرت تو کمرنگ یم شود‪.‬شما خواننده‬ ‫آفرید‪ ،‬اما در حایل که جامه ای از گوشت و خون یم ر‬
‫ن‬ ‫ی‬ ‫ن‬
‫همچنی یک قانون‬ ‫قوانی بازی زندگ را درک کرده باشید‪ .‬و از آنجا که یک قانون مثبت و‬ ‫عزیز‪،‬امیدوارم‬
‫منق وجود دارد‪،‬از شما یم خواهم که کیس را نفرین نکنید‪ .‬مردمان از واژه های «پولدار» و «ثروتمند»‬ ‫ن‬
‫استفاده یم کنند‪ ،‬و این بیشی مورد حسادت آنها شده است‪ .‬در حایل که لزویم ندارد به یک فرد میلیونر‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫حسادت کنید‪.‬او فقط توانسته به سادگ کیم بهی از دیگری باشد‪.‬کیس که یم تواند در محله بهیی زندگ‬
‫کند‪ ،‬و اجاره بیشیی ربیدازد‪،‬شاید حت به رستوران بهیی برود یا لباس بهیی بخرد تا مورد حسادت قرار‬
‫گید‪.‬‬
‫بنابراین به ما هشدار داده شده است که در افکار خود دولت مردان یا ثروتمندان را نفرین نکنیم‪،‬زیرا آنها را‬
‫ً‬
‫نیم توان پنهان کرد‪ ،‬زیرا همه افکار کامال یگ هستند‪ .‬و طبق یک قانون الیه آنها در وجود یکدیگر آمیخته‬
‫یم شوند‪.‬به نظر یم رسد آگایه پراکنده است‪ ،‬همانطور که همه در بیون از آن آگاه هستند‪ .‬اما هیچ کس‬
‫کس دیگری ندارد که بخواهد در تغیی دنیایش کمکش کند‪ ،‬این در صوری است که انسان خودش‬ ‫نیازی به ِ‬
‫درون خودش تغیی دهد‬
‫ِ‬ ‫آن را در‬
‫اگر فکر یم کنید دیگران برای ایجاد تغیی نرصوری هستند‪ ،‬بدانید که چه بارضایت یا بدون رضایت‪ ،‬آنها‬
‫کاری را که باید انجام دهند‪ ،‬به آن عمل خواهندکرد‪ .‬برای ایفای نقش در ایجاد تغییی که تصور یم کنید‪،‬‬
‫الزم نیست فردی را جدا کنید‪ .‬او در صورت لزوم نقش خود را ایفا یم کند زیرا همه ما در هم آمیخته ایم‪.‬‬
‫تنها کاری که باید انجام دهید این است که در انتها‪ ،‬از درون بایستید‪ ،‬ن‬
‫یعت عمل تخییل را انجام دهید‪.‬‬
‫یادم یم آید که به دیدار خانواده ام در باربادوس رفتم‪ ،‬اما آنها به من گفتند نیم توانم هفت ماه جزیره را‬
‫ترک کنم‪ .‬من یم خواستم با قایق بعدی خارج شوم‪ .‬برای من‪ ،‬حضور در آن قایق پایان من بود‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫در حایل که روی صندیل در خانه والدینم‪ ،‬نشسته بودم‪ ،‬آنجا را تخیل و احساسش کردم‪،‬به خیال خودم‬
‫وارد قایق شدم و در حال حرکت جزیره را دیدم‪ .‬نمیدونستم چطوری باهاش کنار بیام اما یک هفته بعد‬
‫ن‬
‫وقت قایق جزیره را ترک کرد من آنجا بودم‪ .‬این را من از تجربه یم دانم در آرزوی رفی به هر ی‬
‫جای‪ ،‬ابتدا‬
‫کسای که ممکن است درخواست شما را رد کنند‪ ،‬در زمان مناسب‬ ‫ن‬ ‫باید در تخیل خود به آنجا بروید‪ ،‬و حت‬
‫ر‬
‫به شماکمک خواهند کرد‪ .‬من از این طریق از ارتش خارج شدم‪ .‬چون میدانستم میخواهم شافتمندانه‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫مرخص شوم و در آپارتمانم در شهر نیویورک‪ ،‬طوری خوابیدم که انگار قبال اتفاق افتاده بود و من قبال آنجا‬
‫بودم‪.‬‬
‫‪9‬‬
‫ً‬
‫سپس کاپیتان من‪ ،‬که قبال اجازه مرخیص من را نداده بود‪ ،‬نظرش تغیی کرد و به آزادی من کمک کرد‪.‬هر‬
‫کیس یم تواند آن را انجام دهد‪.‬این بازی راحت است که میتوان در آن رشکت کرد و انجام آن لذت بخش‬
‫است‪ .‬یک ریسءی که دوست دارید در دست بگیید‪ ،‬یک ن‬
‫مکای که یم خواهید در آن باشید را تصور کنید‪.‬‬
‫زمای که واقعیت حیس به‬‫سپس در اتاف که یم خواهید در آن باشید‪ ،‬یک ریسء پیدا کنید و حسش را تا ن‬
‫خودبگید‪ ،‬تجربه کنید‪.‬‬
‫به تمرین زیر عمل کنید‪.‬‬
‫مکای فکر کنید که دوست دارید در آن باشید‪.‬‬‫‪ .1‬به ن‬
‫زمای که حس‬‫‪ .2‬یک ریس را در آن مکان پیدا کنید و آن را حس کنید تا ن‬
‫حیس واقیع به خود بگید‪.‬‬
‫‪.3‬سپس به جای اینکه تصویری از چراغ یا ن‬
‫می بسازید‪ ،‬و به آن نگاه کنید‪،‬‬
‫ً‬
‫به تصویر ذهنیتان دست بزنید و احساس کنید که شما واقعا در کنار چراغ یا‬
‫زمای که حس واقیع شما را در‬ ‫می هستید‪ .‬احساس اطراف این اشیاء را تا ن‬ ‫ن‬
‫برگیند‪ ،‬تقویت کنید‪.‬‬
‫جای که نشسته اید مشاهده یم کنید‪ ،‬تصور‬ ‫‪.4‬اتاق را از زاویه ای‪ ،‬از همان ی‬
‫کنید‪ .‬در واقع‪ ،‬خود را در آن محیط مجازی یم بینید‪.‬‬
‫‪.5‬حاال با احساس آرامش و راحت‪ ،‬تصور کنید که آرزوها و خواسته های خود‬
‫را مثل نان روی آب یم اندازید‪.‬‬

‫نویل توصیه یم کند که با ایجاد تصویر واقیع از محیط و اشیاء در ذهن خود‪،‬احساس حضور واقیع در آنجا‬
‫می جدید‪ ،‬به تصویر احسایس خود دست بزنید و‬‫را تقویت کنید‪ .‬به جای ایجاد تصویر از یک چراغ یا ن‬
‫ً‬
‫احساس کنید که واقعا در آن محل هستید‪.‬‬

‫این کار به شما کمک میکند تا با احساس آرامش و راحت‪ ،‬خواستههایتان را به واقعیت نزدیکی کنید‪ .‬در‬
‫کتاب تکوین‪( ،‬پیدایش) داستان اشاره به اسحاق نابینا دارد‪ ،‬کیس که قادر به دیدن نبود‪ ،‬اما قابلیت حس‬
‫کردن داشت‪ ،‬که فرزند خود‪ ،‬یعقوب را صدایم زدند و یم گوید" پرسم نزدیک شو‪ ،‬فرزند من جلوتر بیا تا‬
‫تو را احساس کنم‪ .‬صدای تو شبیه صدای پرسم یعقوب میآید‪ ،‬اما تو مثل عیسو حس یم شوی "‪.‬در همان‬
‫ذهت‪ ،‬خصوصیتهای عیسو‪ ،‬جهان بی ن‬ ‫ً‬
‫کامال ن‬
‫وی‪ ،‬را داشت‪ .‬در نتیجه اسحاق‪،‬‬ ‫لحظه یعقوب‪ ،‬حالت خیایل و‬
‫به حالت خیایل‪ ،‬حق تولد داد‪.‬‬
‫بی توپ تنیس‪ ،‬توپ‬ ‫به عنوان اسحاق‪ ،‬میتوانید به آرایم بنشینید و با دستهای تخیلیتان میتوانید تفاوت ن‬
‫بیسبال‪ ،‬توپ فوتبال و توپ گلف را احساس کنید‪ .‬پس به این نکته توجه کنید‪:‬اگر آنها به دلیل اینکه برای‬
‫بی آنها تبعیض قائل شوید‪ .‬اما‪ ،‬اگر‬ ‫ذهت هستند‪ ،‬و از نظر ن‬
‫عیت واقیع نیستند‪،‬پس نباید بتوانید‪ ،‬ن‬ ‫شما ن‬
‫بی این به اصطالح غیواقیعها را احساس کنید‪ ،‬پس باید واقیع باشند‪ ،‬اگرچه هنوز برای‬ ‫میتوانید تفاوت ن‬

‫‪10‬‬
‫عیت نشده اند‪ .‬لحظه ای که در چشم ذهن خود به آنها واقعیت بدهید‪ ،‬در دنیای شما واقیع‬ ‫حواس شما ن‬
‫دروی خود به جهت هدیه‬ ‫ن‬ ‫خواهند شد‪ .‬آن را فقط برای شگریم امتحان کنید‪.‬یک ریسء را بگیید و از ذات‬
‫ن‬
‫دروی‬ ‫ای که میدهد‪،‬سپاسگذاری کنید‪ .‬سپس از وجود آن در خارج از خودتان هم سپاسگذاری کنید‪ ،‬زیرا‬
‫ن‬ ‫ی‬ ‫و بی ن‬
‫دروی‪ ،‬خواهید‬ ‫وی با هم پیوسته اند‪ ،‬همانند زندگ؛ زیرا با مشاهده یک بو‪ ،‬یک نگاه یا یک احساس‬
‫ی‬
‫فهمید که خودتان زندگ هستید‪.‬‬
‫ی‬
‫بله‪ ،‬زندگ یک بازی است‪ .‬پولس آن را یک مسابقه توصیف یم کند‪ ،‬و یم گوید" ‪:‬من مسابقه را به پایان‬
‫رسانده ام‪ ،‬مسابقه منصفانه را انجام داده ام و ایمانم را حفظ کرده ام "‪.‬من آن را یک بازی یم خوانم‪.‬به‬
‫ی‬ ‫این ن‬
‫معت که در این بازی زندگ‪ ،‬شما نباید با دیگران رقابت کنید‪ ،‬چرا که در واقعیت‪ ،‬دیگران جداگانه و‬
‫مستقل از شما وجود ندارند‪.‬‬

‫اینجا به مفهویم از "یک "وجود اشاره دارد‪ .‬معنای اصطالیح آن این است که شما و دیگران در جوهر یک‬
‫بی شما و آنها وجود ندارد‪ .‬پس از این دیدگاه‪ ،‬رقابت با خودتان واقع میشود؛ به‬ ‫هستید و تفاوت واقیع ن‬
‫معت که شما باید خودتان را به سوی بهیین نسخه ای که میخواهید تغیی دهید و با ترک تمایل به‬ ‫این ن‬
‫مقایسه با دیگران‪ ،‬بر تجربه ها و اهداف خود تمرکز کنید‪ .‬این ایده به شما میگوید که در واقعیت‪ ،‬شما و‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫دیگران تمایل به یکپارچه سازی وهمبستگ دارید‪ ،‬و این نوع نگرش به زندگ میتواند به شما کمک کند تا با‬
‫ی‬
‫آرامش و امید به آینده به بازی زندگ ربیدازید‪.‬‬

‫سیع نکنید با دیگری تساوی کنید‪ .‬به او حق بدهید تا از همان قانون استفاده کند تا به هدفش برسد‪ ،‬حت‬
‫اگر ممکن است مشابه هدف شما باشد‪ .‬ر‬
‫دانیس که به اشیاک یم گذارید هرگز از شما دزدیده نخواهد شد‪.‬‬
‫ن‬ ‫ی‬
‫تعیی کنید‪ .‬حس کنید که به آن دست یافته اید و نان خود را در آب اندازید‪ .‬سپس‬ ‫به سادگ هدف خود را‬
‫ی‬
‫آن را رها کنید و اجازه دهید بازی زندگ در دنیای شما محقق شود‪.‬حاال بیایید به سکوت برویم‪.‬‬

‫پایان‬

‫‪11‬‬

You might also like