Professional Documents
Culture Documents
اساسات تعلیم وتربیه 1401
اساسات تعلیم وتربیه 1401
0
اساسات تعلیم و تربیه
مقدمه:
تعلیم وتربیه یکی از نهاد های با اهمیت اجتماعی است ،یعنی واقعیتی است که بر اثر نیازهای
انسان در رابطه با یکدیگر در مسیر تحوالت اجتماعی بوجود آمده وشکل گرفته وتحول یافته است.
اکنون جامعه ئی وجود ندارد که در تداوم واستمرار حیات خود وابسته به تعلیم وتربیه نباشد .این پدیده
جهان شمول درهمه عصرها و زمانه ها و درهمه اجتماعات بشری برای پیشرفت و ترقی انسانها نقش
حساسی داشته و دارد.
بدون تعلیم انسانها بدون آینده است ،در جاهایکه به تعلیم وتربیه کمتر توجه میشود و یا به آن ارزش
کمتر قایل میباشد دیده شده است که از کاروان تمدن بشریت خیلی ها فاصله داشته وهمیشه در رنج ،
تنگ دستی ،فقر و گرسنگی بسر میبرد.
آموزش وسیله ئی است که انسان ها بواسطه آن به زندگی حرفه ای خود شکل میدهد وآینده را
مطابق به میل و آرزوی خویش مهیا میکنند و بر آن تسلط می یابند.
اگر آموزش متوقف شود زندگی خاموش میگردد .یعنی همین آموزش و به تعبیر بهتر ،یاد دادن و
یاد گرفتن است که همه انسانها به نحوی به آن درگیری داشته اند ،درگیری دارند و درگیری خواهند
داشت .چون هیچ لحظه ئی از زندگی انسانها خالی از آموزش نیست و هیچ انسانی را نمیتوان پیدا کرد
که یاد نگرفته باشد ویا یاد نداده باشد .اما گاهی یاد دادن ها و یادگرفتن ها در زندگی ما خیلی جدی،
پررنگ وگاهی هم ضعیف وآنقدر جدی و پررنگ نمیباشد ولی آموزش بصورت دوامدار وجود دارد.
آموزش ها همیشه در دو میدان حرکت میکنند یکی میدان آموزش دهنده یا یاد دهنده و دیگر میدان
آموزش گیرنده و یا یادگیرنده ،این دومیدان باهم چسپیده اند که هرگاه یکی از آنرا حذف کنیم ،هرگز
آموزش اتفاق نمی افتد زیرا انسان در هر دو میدان آموزش نقش دارد.
زیبائی زندگی هم در این است که انسان ها همیش در حال یاد دادن و یا یادگرفتن هستند .یاد دادن و
یادگرفتن یعنی زنده بودن ،هر قدر یاد دادن ها و یاد گرفتن ها بهتر صورت گیرد زنده بودن معنا دار
تر لذت بخش تر میشود.
تجربه جهان متمدن به اثبات رسانیده است که انسان هر قدر بهتر تربیت شود و آموزش ببیند به همان
اندازه زمینه های بیشتر منفعت را برای خود ،برای جامعه و مردم خود و بالخره برای جامعه جهانی
بوجود می آورد.
انسان در صورتی میتواند نیازمندی های خویش را بطور کامل مرفوع سازد و بدست آورد که در
خصوص تمامی عناصر ماحول خویش معلومات کافی در اختیار داشته باشد که این کار از طریق
آموزش الزم وخوب میسر شده میتواند چرا که لزوم بقا انسانها درتمام عرصه های تحوالت پرشتاب
امروزی همانا توجه بیشتر به ایجاد با کیفیت نظام تعلیمی است و در این جا مقصد از نظام تعلیمی همانا
مکاتب و موسسات تحصیالت عالی است که نسبت به سایر سازمان های اجتماعی زمینه های بیشتری
این تحوالت را در نظر دارد.
1
اساسات تعلیم و تربیه
فصل اول
اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه:
منظور از تعلیم وتربیه توسعه و تکامل انسان است .هرنظامی تعلیمی عاری از ارزشها ،با مفهوم
ومعنای اصطالح تعلیم وتربیه مطابقت نخواهد کرد ،به طوریکه گفته شده است تعلیم وتربیه دارای دو
مفهوم یا بهتر بگویم همانند یک سکه دو رو ،که یک روی آن آموختن دانستنی ها و مهارتها است .و
روی دومی آن روکردن به ارزشهایی است که به کاربستن آنها زمینه تکامل آدمی است.
نظام تعلیمی که در جستجوی ارزشهای منفی است نظام بدی است ،همچنان نظام تعلیمی که وجود
ارزش ها را انکار میکند فلسفه تعلیم وتربیه را انکار میکند ،انکار فلسفه تعلیم وتربیه در نتیجه نادیدن
ارزشها وبکاربستن آنها نشانه تنزل افراد و جامعه هایی است که ا ز آن روی بر میگردانند.
به این اساس نظام تعلیمی رویگردان از ارزشها در نتیجه رویگردان از فرهنگ انسانی به جای
هماهنگ کردن کودکان و نوجوانان با جامعه وفرهنگ وتمدن ،میخواهد از آدمی به گفته "نیچه " یک
سکه رایج بسازد یا تهی کردن او از ویژگی های فردی و از خود و از فرهنگ انسانی تاریخ وسنت
مانع تحول وتکامل آدمی میشوند ،زیرا که انسان شدن آدمی در برخورداری از فرهنگ است وبخش
بزرگ از آن همواره ریشه در گذشته و تاریخ و سنت دارد.
پس اولین مقصود تعلیم وتربیه این است بداند که چه چیز برای انسان خوب است ،همچنین بداند که
آیا این خوب ها ،ارزشها دارای سلسله مراتب هستند ،یا نه ؟ اگر دارای سلسله مراتب هستند کدام
ارزشها در مقام واالتری قرار دارند تا از طریق آموزش و پرورش تحقق یابند ؟
تعلیم وتربیه سعی می کند نوجوانان وجوانان را به سوی ارزشهای واال بکشاند به طوری که آنها
را بفهماند تا بپذیرند و به آنها عمل کنند .نوجوانان وجوانان را با محیط ( بد ) سازگار نخواهد بود بلکه
آنان را برای بهتر کردن محیط زندگی تشویق و ترغیب خواهد کرد ،چنین آموزش و پرورش نه تنها به
نیازهای کنونی و فوری نوجوانان و جوا نان بی اعتنا نیست بلکه این نیازها را هم به درستی به سوی
چیزها وامور مهمتر با چشم اندازهای دورتر سوق خواهد داد ،ممکن است پرسیده شود که چه نوع
آموزش و پرورش به جای آموزشهای حرفوی خاص به یاد گیرنده زمینه فکری و سابقه ذهنی آنانرا به
یادگیری مهارتها مورد نیاز قادر میسازد ،به عبارت دیگر در این نوع آموزش و پرورش چالش فکری
و تحریک یادگیرنده به تفکر منطقی و خالقیت مورد نظر است ،که یادگیرنده را برای یادگیری های
سریع بعدی مطابق با نیازمندی های متحول زندگی توانا میسازد در نتیجه آموزش و پرورش ،انسان
یاد میگیرد چگونه زندگی را بسازد ،چگونه عالقه ها وتوانایی های ویژه خود را توسعه دهد و چگونه
زندگی کند .به این سان اساس و بنیاد آزادی را بگذارد و مسولیت انسانی خود را از طریق آموزش و
پرورش آزاد بپذیرد .مضمون اساسات یک قسمت عمده علم پیداگوژی را تشکیل میدهد .و یا به عبارت
2
اساسات تعلیم و تربیه
دیگر اساس و یا بنیاد علم پیداگوژی را تشکیل میدهد ،این مضمون برای دانشجویان تعلیم وتربیه و یا
کسانیکه به تعلیم و تربیه نسل جوان سروکار دارند از دو لحاظ قابل اهمیت است .
محصلین از این طریق به مسایل بنیادی پیداگوژی و تعلیم وتربیه همچنان جریانات علمی که
در طول تاریخ این علم به میان آمده آشنائی حاصل میکنند.
محصلین از طریق آشنائی به اساسات تیوریکی پیداگوژی برای فعالیت های عملی آینده طوری
آماده میگردند که در کار های عملی خود پیرامون تعلیم وتربیه بدون اشتباهات وآگاهانه عمل
نمایند.
پیداگوژی و یا علم تعلیم وتربیه اگر چه به حیث علم تیوریکی تکامل نموده اما در عین حال یک
علم عملی نیز میباشد ،که این در حقیقت رابطه تیوریکی به عمل را نیز نشان میدهد .تحقیقات نشان
میدهد که هر عملی که متکی به یک تیوری علمی نباشد یک عمل کورکورانه است ،که از اشتباهات
خالی نخواهد بود .به اساس این واقعیت هرکس که میخواهد در پیداگوژی و یا روانشناسی تخصص
پیدا کند ،باید قبل از کار عملی به اساس تیوریکی و مفاهیم اساسی تعلیم وتربیه آشنائی پیدا کند.
اساسات تیوریکی پیداگوژی از مفاهیم اساسی شروع میگردد که بنیاد این علم را نشان میدهد.
3
اساسات تعلیم و تربیه
تربیت چیست ؟
تربیت اصالً کلمه عربی بوده در لغت به معنی پرورش دادن ،نشو و نمودادن و بار آوردن است
و در اصطالح تربیت عبارت از برانگیختن قوا و استعدادهای گوناگون انسان در جهت معین مطابق به
اهداف جامعه میباشد که مستلزم تالش دو جانبه تربیت کننده و تربیت شونده میباشد .لذا تربیت در
صورتی ثمر خواهد داد که کوشش تربیت کننده با تالش و اشتیاق تربیه شونده هماهنگ شود .بنابراین
تربیت صحیح عالوه به رهنمودهای تربیت کننده به کوشش وتالش تربیت شونده نیز مربوط میشود.
پس تربیت علمیست که استعداد های جسمی و روانی را بارور ساخته در جهت معین بکار می اندازد.
تربیت را تغیر در سلوک و رفتار فرد نیز میدانند.
تعلیم چیست ؟
تعلیم اصالً کلمه عربی بوده در زبان فارسی مترادف با آموزش است به معنی آموختن و آموختاندن
است .و در اصطالح تعلیم عبارت از انتقال معلومات به اذهان شنونده یا شاگردان است .قابل یاد آوری
است که آموزش به دو قسم رسمی و غیررسمی تقسیم میشود.
تعلیم تربیه رسمی :مجموعۀ موارد علمی که آموزگاران در سیستم آموزش وپرورش به کودک واگذار
میکند تعلیم وتربیه رسمی است.
وتعلیم وتربیه غیررسمی را خود کودک از طریق تجربه های زندگی در جامعه از رسانه های گروهی
و جمعی و یا خواندن کتاب ها کسب می نماید.
4
اساسات تعلیم و تربیه
.2فلیپ فینیکس :استاد دانشگاه کلمبیا در کتاب خود بنام (فلسفه تعلیم وتربیت) تعلیم وتربیت را
جریان میداند که بوسیله افراد از روی قصد و اراده رشد افراد دیگر را هدایت کنند.
.3جان دیوی :یکی از مشهورترین دانشمندان آمریکایی عرصۀ تعلیم وتربیت در کتاب خود بنام
(دموکراسی و تعلیم وتربیت) تعلیم و تربیت را چنین تعریف نموده است ( :دوباره ساختن یا
دوباره سازمان دادن تجربه به منظور اینکه معنایی تجربه گسترش پیدا کند و برای هدایت و
کنترول تجربیات بعدی فرد را بهتر قادر سازد).
.4گروهی از متخصصان تعلیم وتربیت تعلیم و تربیت را ( رشد قوۀ قضاوت صحیح میدانند
منظور از قضاوت صحیح اظهار نظری است که با دلیل همراه باشد) .
.5پاره دیگری از متخصصان عرصۀ تعلیم وتربیت ،تعلیم و تربیه را چنین تعریف نموده است.
(تعلیم و تربیت با هدایت یا رهنمایی رشد فرد تلقی میکند).
5
اساسات تعلیم و تربیه
مراحل تربیت
طبقه بندی های مختلفی از رشد تربیت انسان توسط صاحب نظران صورت گرفته است .مثل دورۀ
طفولیت ،کودکی ،نوجوانی ،بزرگسالی و کهن سالی یکی از یکی از این تقسیم بندی هاست .اگر
تربیت را نشو ونموی آسان در جریان رشد وی یعنی در مسیر طبیعی او به سوی کمال بدانیم ،هدایت
جریان رشد وی در هر مرحله از مراحل زندگی در شرایط و متقضیات خاصی را طلب میکند .از این
رو امکانات تربیتی و تأثیر گذاری وی را به مرحله از حساسیت و دقت نظر خاصی برخوردار است.
یک ی دیگری از انواع دسته بندی ها در مورد دوره های مختلف رشد انسان مراحل تربیت را به
صورت ذیل تقسیم بندی نموده است.
6
اساسات تعلیم و تربیه
خود به خود نوعی تربیت و در راستای اهداف آن است .و منجر به پرورش استعدادها و توانایی های
باالقوۀ او میشود درغیر این صورت نه تنها جنبۀ تربیتی ندارد بلکه حتی مخرب هم میتواند باشد و
انحرافات فکری ،رفتاری واخالقی را به دنبال می آورد .
-4مرحله خودسازی :
پس از مراحل سه گانه قبلی و پایان یافتن دورۀ تعلیمات سر انجام تأثیر بزرگسال کمتر شده و
نوبت به تربیت به معنای تأثیر شخص بر خودش فرا میرسد.
این نوع از مرحله تربیت به نحوۀ شیوه های تربیتی و برخورد بزرگساالن در مراحل قبل بستگی دارد.
در این مرحله جریان تربیت بیشتر خود سازی است .و آنرا پایانی متصور نیست فعالیت است نه فعل
پذیری و میتواند انسان را به کمالی هدایت کند که پایانی بر آن قابل تصور نمیباشد بنابراین محدودیتی
برای پایان مرحلۀ خود سازی وجود ندارد .
با وجود این آغاز هم تاریخ دقیق ندارد .چه بسا افرادی که در پایانی نوجوانی به مرحله خودسازی
برسند .یا در دوره بزرگسالی .و احتمال دارد گروهی از انسانها به معنی واقعی خودسازی را به عنوان
مرحلۀ نهایی تربیت هیچوقت تجربه نکنند.
به هر حال هیچ یک از مراحل تربیت با شروع مرحله بعدی به کلی کنار گذاشته نمیشود .و حتی به
مراحل بعدی هم بی توجهی نمیشود .بلکه درهر یک از مراحل تربیت که مناسب مرحلۀ خاصی از
رشد تربیت شونده است توجه آن مرحله از تربیت پیش از مراحل دیگر است و در عین حال مربی به
بقیه مراحل نیز توجه دارد نکته دیگر اینکه دقیقا ً نمیتوان مرز مشخص از نظر زمانی بین مراحل
چندگانه یاد شده در نظر گرفت ورود به یک مرحلۀ جدید مستلزم نوع محیط تربیتی و عوامل تربیتی
تأثیر گذار بر موضوع تربیت است .
7
اساسات تعلیم و تربیه
8
اساسات تعلیم و تربیه
هدف مراقبت ها در آغاز صورت پرستاری دارد سپس شکل تأدیبی یعنی جلوگیری او از انحرافات و
در قدم سوم مرحله تعلیم و تربیتی است که فرد در این مرحله جهت کسب مهارت و معلومات و آراسته
شدن به فضایل و کماالت میشود .طوریکه دانشمند معروف کانت گفته است:
« نوزاد آدمی هر چند آدمی زاد است ،آدم نیست .بشر تنها با تعلیم و تربیت آدم تواند شد آدمی چیزی
جزء آنچه تربیت از او میسازد نیست».
قابل یاد آوری است که پیداگوژی بحیث یک علم مستقل و واحد ،سلسلهُ تاریخی ندارد بلکه در
نتیجه تکامل علوم و نیازمندی های جامعه به میان آمده است .از نظریات و تحقیقات علمای پیداگوژی
در این مورد معلوم میشود که علم تعلیم و تربیه ( پیداگوژی) اول در چوکات اخالق و سیاست جز مهم
فلسفه را تشکیل میداد ،در قرن 17علم پیداگوژی به حیث یک علم مستقل از فلسفه جدا شد که عوامل
اساسی آن از یکطرف تکامل سیستماتیک علوم و فلسفه بود و از طرف دیگر تحوالت و تغیرات
نیازمندی های اجتماعی بوده است و ضرورت برای تربیه مهارت های علمی و فنی به سویه های
مختلف ابتدائی ،ثانوی .حتی عالی احساس گردید و هم در قسمت انتقال معلومات وتربیت مهارت ها
ضرورت به طرز میتود درسی و وسایل احساس گردید که مانع ضیاع وقت گردد.
9
اساسات تعلیم و تربیه
جمله دانشمندان که در این زمینه خدمت بزرگ انجام دادند کامینوس عالم چکی قابل یاد آوری است.
نامبرده نه تنها نظریات پراگنده تعلیم و تربیه را جمع آوری نمود بلکه توسط ابتکار علمی و عملی خود
اساس علم پیداگوژی را بحیث یک علم مستقل گذاشت.
کامینوس در تاریخ تعلیم و تربیه برای بار اول پالن تربیه انسان ،مراحل مکتب و صنف بندی را
پیشنهاد نمود .کامینوس در این مورد چنین مینویسد:
« طوریکه سال و روز به قسمت های کوچک تقسیم شده میتواند به همین ترتیب زندگی و تربیه انسان
به مراحل مختلف تقسیم شده میتواند».
طوریکه گفته شد پیداگوژی قوانین تربیت ،تدریس و آموزش را مورد مطالعه قرار میدهد تربیت ،
یعنی پرورش است در تمام ساحات وجود طفل یعنی جسمی ،روانی ،ذهنی ،عقلی ،اخالقی ،عاطفی
،اجتماعی و غیره .ویا تربیت یعنی رشد استعداد ها ،تهذیب اخالق ،ایجاد عادات خوب و به ثمر
رساندن و نایل ساختن انسان به کماالت در جنبه مادی و معنوی است.
10
اساسات تعلیم و تربیه
.2تعلیم و تربیه خصوصی یا پیداگوژی اختصاصی :تعلیم و تربیه خصوصی موضوعات آموزش و
پرورش را برای کسانی آماده میسازد که از نگاه ذهنی ،روانی و جسمی مشکالت دارند مانند:
اطفال معیوب ،عقب ماندگی های ذهنی ،اطفال کر ،کور یا نا بینا ،گنگ وغیره را مورد بحث و
مطالعه قرار میدهد .یعنی پرنسیب ها و قوانین تعلیم و تربیه اطفال و نوجوانان وجوانان
غیرنورمال یا استثنائی را مطالعه میکند و روش های تربیتی مخصوصی را مورد استفاده قرار
میدهد.
11
اساسات تعلیم و تربیه
.3میتود تدریس :قانونمندی های عمومی تدریس و روش های درسی را که عبارت از میتودهای
شفاهی ،میتودهای عینی و میتودهای عملی است تحت مطالعه خویش قرار میدهد معلم برای
تدریس و آموزش بهتر در مضامین مختلف باید از روش های درسی مختلف و م ُوثر مطابق به
حال مضمون و موضوع کار بیگیرد تا شاگردان به آسانی یاد بگیرند و معلم با تمام میتودهای
تدریس آشنا باشد چرا که هر درس و هرمضون روش جداگانه میخواهد .و معلم باید بداند که چه
موضوع را ،برای کی ،چرا ،در کجا ،چطور و با چه وسایلی تدریس نماید تا یادگیری بهتر و
سهل تر صورت گیرد.
.4تعلیم و تربیه رشد سن :در این قسمت خصوصیات تربیت و آموزش را در مراحل مختلف سن
یعنی سنین قبل از مکتب ،دوره مکتب و بعداز مکتب را مورد بررسی و مطالعه میدهد.
بخاطریکه اطفال در هر دوره سن خود استعدادهای متفاوت دارد و یادگیری در هر دوره سنی
فرق میکند و باید برای طفل نظر به رشد وی زمینه آموزش مهیا گردد.
.5تاریخ تعلیم و تربیه :تاریخ تعلیم و تربیه ،تکامل تعلیم وتربیه را در دوره های مختلف تاریخی
از ابتدا تا امروز یعنی تکامل آموزش و پرورش را از آغاز خلقت بشر تا امروز مورد بحث و
مطالعه خویش قرار میدهد.
.6تعلیم و تربیه مقایسوی :تعلیم و تربیه مقایسوی سیستم های مختلف تعلیمی کشورهای مختلف را
با ه م مقایسه میکند تا اختالفات و مشابهت ها را معلوم نماید و از تجارب و معلومات یکدیگر
استفاده نمایند .و از سیستم تجربه شده و پیشرفته مطابق نیاز زمان و نیازمندی اجتماع موافق با
رسوم و عنعنات ،فرهنگ و کلتور جامعه خود از آن استفاده نماید.
.7تعلیم و تربیه موسسات عالی و مسلکی :موضوعات تعلیم و تربیه تحصیالت عالی و موسسات
تعلیمی و تربیتی مسلکی را مورد بحث و مطالعه قرار میدهد.
.8تعلیم و تربیه نظامی :در این قسمت موضوعات تعلیمی و تربیتی نظامی را مورد بحث و مطالعه
قرار میدهد.
12
اساسات تعلیم و تربیه
13
اساسات تعلیم و تربیه
فصل دوم
اصول تعلیم وتربیه اسالمی
الف :اصل ادامه و استمرار آموزش افراد در اسالم
قبل از اینکه آموزش و پرورش مدرن و جدید بصورت فعلی در جهان علم و تکنیک پدید آی ًد
عقیده عمومی بر آن بود .که آموزش و پرورش از سن معینی شروع و به سن معینی ختم میگردد .و
اکثراً تصور میکردند .آموزش و پرورش در سنین بین 6تا 20سالگی صورت میگیرد .در حال
حاضر دو عقیدۀ مختلف در این مورد وجود دارد که یکی عبارت است از اینکه آموزش و پرورش با
تحصیالت کالسیکی مدرسه ای تطبیق مینماید .و دیگری که اکثریت قریب با اتفاق متخصصین آموزش
و پرورش جدید آنرا پذیرفته عبارت است از آنکه آموزش و پرورش یک جریان مستمر و مداوم در
طول عمر است که ابتدا وانتهایی ندارد.
نظریه اول برای مدتهای طوالنی در غرب طرف دارانی داشت و حتی در قرن نوزدهم نیز این نظریه
طرفداری زیادی داشت .در حال حاضر نظریه دوم تقریبا ً حکومت میکند .و آموزش از نظر اسمترار
به آموزش رسمی و غیر رسمی و آموزش کودکان و آموزش بزرگساالن تقسیم شده است.
ولی اسالم آموزش و پرورش را یک جریان مداوم و مستمر میداند که تنها معلم وسیله آن نیست .و در
زمان معین هم صورت نمیگیرد.
اثبات این اصل حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص) است که میفرماید:
(ز گهواره تا به گور دانش بجوی) نکات ذیل از حدیث فوق استنباط میگردد:
آموزش و پرورش افراد یک امر مداوم است.
آموزش و پرورش افراد الزم نیست تنها از طریق معلم در مدرسه صورت گیرد بلکه آموزش یک امر
خود آموزی است .زیرا خود آموزی است که میتواند ز گهواره تا به گور ادامه یابد.
آموزش و پرورش شامل آموزش در دوران نوباوگی بوسیله پدر و مادر در خانواده و سپس در دوران
کودکی بوسیله مربی در کودکستان و در دوران طفولیت ونوجوانی در مکتب و مدرسه توسط آموزگار
یا معلم و در دانشگاه توسط استاد و در ادوار بعد توسط خود شخص دراجتماع و زندگی میشود.
چون تکلیف به تحصیل کودک که غیر مکلف است صحیح به نظر میرسد بنابراین مقصود از احادیث
و دستورات دینی در این مورد تکلیف و مسوولیت پدر و مادر و جامعه نسبت به آموزش کودکان از
موقع بودن در گهواره میباشد.
14
اساسات تعلیم و تربیه
15
اساسات تعلیم و تربیه
از رسیدن به مرحلۀ متناسب وجود ندارد نظام آموزش و پرورش اسالمی با این اصل توجه داشته .و با
این جهت تکالیف و وظایف مختلف شرعی را منوط و مشروط به مراحل مختلف قرار داده است
(سن بلوغ سن رشد و امثال آنها)
خداوند متعال در قرآن برای رعایت کردن این اصل چنین فرموده است.
(خداوند نفسی را مکلف نمی گرداند مگر با اندازۀ توانائیش) (سوره بقره )28
(پرهیزگار باشید نسبت به خدا تا حدی که در استطاعت شماست) (تغابن آیه )14
از مطالعه آموزش و پرورش اسالمی انتباه گرفته میشود که در صدر اسالم کودکان بین سن 6تا 12
در مکاتب آموزش ابتدائی و از 12تا بلوغ به مکاتب آموزشی متوسطه اشتغال داشتن و از آن به بعد
در صورت لزوم به مراکز دینی برای تعلیمات عالیه مسافرت میکردند .دکتر ابراهیم سالمه به نقل از
دکتر احمد فواد در کتاب القربیه فی االسالم میگوید در بین مسلمین رسم بود که کودک در سن 5و 6
به معلم سپرده شود و همچنان اسالم باالی اصل احترام به شخصیت شاگرد نیز تاکید کرده است.
16
اساسات تعلیم و تربیه
به سعادت خواهد رسید كه زمامداران آن افرادي دانا و دادگر باشند .او در اثر خویش بنام دولت و
قانون روش جدید تربیت اطفال و جوانان را در دولت طرح ریزي نمود كه قرار ذیل است :
از سه سالگي تا شش سالگي :به نظر افالطون باید سیستم هاي اسپارت و آتن با هم متحد شود .سیستم
اسپارت طرفدار تعلیم وتربیه نظامي و ظوابط عسكري بود .درحالیكه سیستم آتن طرفدار تربیه بدني و
فلسفه در تعلیم وتربیه بود به نظر افالطون باید تربیت كودك قبل از به دنیا آمدن آنان با تمرین و
ورزش مادران ومساعد ساختن فضای آرام روانی و جسمی برای مادران آغاز كرد و اطفال را باید از
3سالگی تا 6سالگی در مكاتب خصوصی ،كلیسا ها تحت نظر زنان تربیت نمود تا زنان آنها را به
كمك سامان آالت بازی ،قصه ها و اشعار تربیه نمایند .افالطون رول بازی را در جریان تربیت
كودكان ضروري دانست.
از 7سالگی تا 12سالگی :اطفال باید از سن 7سالگی تا 12سالگی در مكاتب دولتی تحت تعلیم
وتربیه قرار گیرند .برنامه های تعلیمی وتربیتی افالطون چهار موضوع اساسی آن زمان یعنی خواندن،
نوشتن ،حساب و موسیقی را احتوا مینمود.
به عقیده افالطون تربیت معنوی كودكان باید با موسیقی و داستانهای آموزنده آغاز شود.
از 12تا 16سالگی در مكاتب تربیت بدنی ،جمناستیك را مي آموزند.
به نظر افالطون تعلیم وتربیت را باید عمومیت بخشید اعم از دختران وپسران و این وظیفه دولت است.
از 16تا 18سالگی :باید ریاضیات ،هندسه و ستاره شناسي را فراگیرند.
به نظر افالطون روشی برای شناسایی حقیقت ها در جریان تعلیم وتربیت روشی دیالكلتیك است .که
این روش رابنام روش سقراط نیزمی نامند.
از 18تا 20سالگی :به مكتب عسكري شامل شوند.
پس از 20سالگی :براي همیش به حیث افسر ایفاي وظیفه نمایند.
وعده كم كه استعداد عالی دارند از سن 20الی 30سالگی به تحصیالت عالی خویش ادامه دهند و
مضامین را از قبیل فلسفه تیوری ،ریاضی ،نجوم و موسیقی بیاموزند و بعداً به وظایف دولتی گماشته
شوند وعده محدودی كه داراي استعداد فوق العاده میباشند براي مدت 5سال كورس فلسفه را فرا گیرند
پس از 35سالگی تا 50سالگی به صفت اعضای اداری دولت ایفای وظیفه نمایند.
به عقیده افالطون در جریان تربیت رابطه میان معلم وشاگرد بسیار معنوي نزدیك مثل عاشق ومعشوق
باشد.
افالطون میان تعلیم وتربیت تفاوت قابل شده بود( :تربیت فضیلتي است كه در آغاز كودك كسب
میكند كه همانا تشكیل عادتهاي نیك است اما تعلیم نوعي از تذكر است كه باید در محیط تربیتي توسط
معلم و مربي بوجود آید).
17
اساسات تعلیم و تربیه
18
اساسات تعلیم و تربیه
19
اساسات تعلیم و تربیه
-11معلم خوب كسي نیست كه در كمترین زمان بیشترین چیزها را یاد بدهد .بلكه كسي است كه شوق
به آموختن و فهمیدن را در شاگردان بر انگیزد زیرا هدف آموزش و پرورش انباشتن اطالعات نیست
بلكه به كار آوردن توانایي اندیشدن وفهمیدن است.
-12هوش برترین جنبه انسان نیست كه او را از سایر جانوران ممتاز میكند وجدان اخالقي یعني
توانایي تشخیص نیك از اشر و گرایش به نیكي است .از اینرو باید تربیت زمینه اي را براي بیدار
سازي وجدان اخالقي انسان فراهم آورد.
-13تربیت دیني را نباید آموختن آداب و احكام دانست بلكه باید با بیدار كردن محبت و ستایش خدا در
انسان به تربیت دیني افراد پرداخت.
20
اساسات تعلیم و تربیه
خود از رغبت های طبیعی شاگرد استفاده کند و شاگرد را از روی عالقه و رغبت به کار وادار کند،
نه با ایجاد ترس و اعمال تنبیه که شاگرد را برای همیشه از یادگیری بیزار سازد).
21
اساسات تعلیم و تربیه
22
اساسات تعلیم و تربیه
دست نمی آورند ،بلکه با اقدام عجوالنه خویش که سبب ریختن شگوفه های بهاری میشود خود را از
میوه تابستانی و خزانی هم محروم میکند.
اگر موقع مناسب پاسخ گویی به توقعی بگذرد نیل به هدف نیز دشوار و در بعضی موارد غیر ممکن
میشود .مشاهده شده است که کودکانی که در سنین 7 -2سالگی به علت از جمله ناشنوایی ،حرف زدن
را یاد نه گرفتن وقتی سن مناسب گذشت حتی اگر شنوایی خود را باز یابند نمیتواند حرف زدن را
یادبگیرند.
اگر مربی توقع معقولی را به موقع یعنی به محض آنکه ارگانیزم برای آن آمادگی کافی کسب کرده
مطرح کند نتیجه مطلوب به سهولت حاصل میشود.
ماریامونته سوری در این باره مینویسد« :مهم آنست که مراقب ظهور این قبیل مراحل حساس باشیم؛
فرا رسیدن آنها را مدغم شماریم و آنچه را که خود کودک برای ارضا آن مناسب تشخیص میدهد ،در
اختیارش قرار دهیم .و نکته دیگری که حایز اهمیت است ،این است که باید نه تنها مراقب شروع
مراحل حساس باشیم و با سرگرمی های مناسب به تقاضای آنها پاسخ دهیم ،بلکه عالوه بر آن نگذاریم
این قبیل فرصت ها بدون بهره برداری از دست برود.
به عقیده جان دیوی وضع حاضر کودک در گذشته او ریشه دارد ،تربیت فعلی او پایه و اساس
زندگی آینده اش را تشکیل میدهد .آینده کودک از زمان حالش جدا نیست و برای اینکه در آینده بهتر
بتواند با مسایل مربوط به زنده گی نایل آید ،باید احتیاجات فعلی اش تأمین شود .استعداد هایش بطور
مناسب رشد کند تا در آینده که خود ادامه یا محصول زمان حال است بتواند به طور بهتر زنده گی کند.
پس توجه به آینده به هیچ وجه مستلزم چشم پوشی از وضع حاضر و سهل انگاری نسبت به احتیاجات،
استعداد ها ،رغبت ها ،تمایالت فعلی کودک نیست .اما قبل از آنکه موقع چیزی فرا رسیده باشد باید
مقدمات آنرا تدارک دید ،باید بیش از آنکه با کودک به اساس منطق سخن بگوئیم او را برای درک
استدالل و سخن منطقی آماده کنیم.
23
اساسات تعلیم و تربیه
داشته باشند و بخواهد دیگران را نیز از امیال او پیروی کند .درینصورت ،ادامه زندگی جمعی برای
افراد مشکل میشود و باید اصل اجتماع را با مقدم داشتن مصلحت جمع به کار برد.
24
اساسات تعلیم و تربیه
25
اساسات تعلیم و تربیه
د :آموزش گروهی بوعلی معتقد است که آموزش فردی ،آمیخته مشکالت و نارسائی هاست وآموزش
باید گروهی واجتماعی باشد به زعم او "شایسته است درمدرسه همراه با کودک دانش آموز کودکان
آموزنده دیگری از فرزندان بزرگان با آداب نیک وعادات پسندیده وجود داشته باشند زیرا کودک از
کودک فرا میگیرد واگر کودک فقط با معلم خود بسربرد سبب مالمت هر دو خواهد شد اما اگر چند
کودک تحت تربیت یک معلم قرار گیرند ومعلم به هریک رسیدگی کند ،خستگی وعدالت هریک از
26
اساسات تعلیم و تربیه
کودکان کمتر شده و شادابی شان افزون میگردد زیرا آگاه برآنها افتخار ومباهات میکند زمانی برآنها
غبطه میخورد با آنها گفتگو میکند و ...که همه این تاثیرات مثبت خواهد بود.
27
اساسات تعلیم و تربیه
تامین این احتیاج در تسکین آالم درونی فرد ،در رشد قوه ابتکار و خالقه افراد در باال بردن رشد
اجتماعی آنها و رعایت حقوق دیگران اثرخوبی دارد .بنابراین مربی باید محیط تربیتی را طوری
بوجود آورد که هریک از افراد بتوانند آزادانه افکار ،عقاید ،احساسات و هنر خود را ابراز دارند.
د .احتیاج به امنیت ،نظم ،هدف :احتیاج به امنیت در جنبه های مختلف زندگی ،نظم و ترتیب در
کارهای روزمره انسان و داشتن هدف از جمله احتیاجات ضروری انسان است .مربی باید در تامین
این احتیاجات به کودکان کمک کند.
2ـ اصل تاثیر تجربیات قبلی در فراگرفتن مطالب تازه :بعضی از روانشناسان جریان یادگیری را مانند
رشد میدانند .همانطور که رشد یک جریان دایمی است و گذشته آن با حال و وضع فعلی آن با آینده
مربوط است یادگیری نیز تابع همین قاعده است.
بنا بر این تجربیات گذشته شاگرد پایه ادراکات فعلی او را تشکیل میدهد و آنچه شاگرد امروز میاموزد
در رفتار آینده او موثر است .معلم باید در جریان تدریس متوجه تجربیات قبلی شاگردان در زمینه مواد
درسی باشد.
3ـ اصل فعالیت :در جریان یادگیری ،شاگرد باید فعال باشد وخود تحت رهنمایی معلم به فراگرفتن
امری اقدام کند .مطلب درسی وقتی برای شاگرد به صورت مساله یا مشکلی درآمد و خود او در صدد
حل مشکل برآمد و مطالعات ،تحقیقات ،آزمایشها و بحث های الزم را انجام داد آنگاه میتوان گفت در
جریان یادگیری نقش موثر داشته و بصورت فعال مورد بحث را یادگرفته است .یادگیری وقتی صورت
میگیرد که شاگرد خود تجربه کند و در نتیجه تجربه تغیراتی در افکار ،تمایالت و اعمال او ظاهر
گردد.
4ـ اصل توجه به رغبت هدف و کوشش شاگردان :در جریان یادگیری عالقه ،هدف محرک وکوشش
شاگرد نقش بسزایی دارد .اگر بنا باشد که شاگرد از راه تجربه ،افکار و عقاید ،عادات و تمایالت و
طرز کار خود را تغیر دهد باید نسبت به موضوع مورد یادگیری عالقمند باشد در جریان یادگیری
هدف معینی را تعقیب نماید ،نسبت به یادگیری موضوع مورد نظر احساس احتیاج نماید وهمین احتیاج
28
اساسات تعلیم و تربیه
او را به فعالیت و کوشش وادارد .بنابراین معلم باید عالقه و رغبت شاگردان را نقطه شروع کار خود
قرار دهد ،در تعین هدفهای اساسی به آنها کمک کند ،احتیاج آنها را در فعالیت های تربیتی در نظر
داشته باشد و سعی کند شاگردان را از روی میل و عالقه به فعالیت وادارد.
5ـ اصل انتقال در یادگیری :کار عمده تعلیم و تربیت در موسسات تربیتی این است که شاگردان را
قادر سازد تا آنچه را که در مکتب میاموزند در برخورد به موقفیتهای تازه مورد استفاده قرار دهند.
اگر انتقال صورت نمیگرفت کار مکتب عبث و بیهوده بود.
نکته مهم این است که ببینیم انتقال چه وقت انجام میگیرد .یادگیری وقتی واقعا ً صورت میگیرد که
شخص یادگیرنده بصیرت وفهم الزم را در جریان یادگیری کسب نماید.
وقتی این بصیرت وفهم حاصل شد انتقال نیز به آسانی صورت میگیرد یعنی در صورت فهم ودرک
کامل موضوع میتواند از آن موضوع در زندگی استفاده نماید.
6ـ اصل مربوط به روابط اجزا و کل :هرچه مطلب درسی در زمینه وسیعتری قرار گیرد و بصورت
کل واجزای کامالً به هم مرتبط تعلیم داده شود یادگیری عمیق تر صورت میگیرد اگر مطلب درسی با
هم ارتباط داده شود و شاگرد بتواند ارتباط آنها را با هم درک نموده و بصورت ( کل ) در یک زمینه
وسیع مورد توجه قرار داده شود فهم او از مطالب درسی بیشتر خواهد شد و درجریان یادگیری
بصیرت الزم را کسب خواهد نمود.
7ـ اصل فهم در یادگیری :اگر یادگیری از روی بصیرت وفهم صورت نگیرد بی ارزش خواهد بود و
اثر آن در ذهن شاگرد موقتی است .بسیاری از شاگردان رشته های مختلف علم را مورد مطالعه قرار
میدهند و لی تغیری در افکار و اعمال آنها بوجود نمی آید دلیل آن اینست که یادگیری آنها بدون فهم به
صورت حفظ صورت میگیرد .بنابراین باید جریان یادگیری فهم و بصیرت را مهم شمرد طوریکه قبالً
گفته شد اگر شاگرد خود در جریان یادگیری فعال باشد و نسبت به یادگیری احساس احتیاج کند و
ارتباط این امر را با سایر امور درک کند خواه ناخواه فهم او بکار میافتد و مطالب را عمیق تر فرا
میگیرد.
29
اساسات تعلیم و تربیه
30
اساسات تعلیم و تربیه
فصل سوم
معلم كیست ؟
از معلم تعاریف زیادي شده است در فرهنگ آكسفورد معلم به كسي گفته شده است كه تدریس میكند
و به ویژه تدریس در مكتب در فرهنگ فارسي کلمه معلم با این كلمات معني شده است تعلیم دهنده ،
آموزاننده و آموزگار .شعاري نﮋاد در فرهنگ علوم رفتاري از معلم دو تعریف نموده است.
الف :كسي كه بمنظور آموزش معین به یك عده دانش آموز یا دانشجو در یك موسسه تربیتي استخدام
شده است.
ب :معلم كسي است كه دوره تربیت معلم را تمام كرده است.
معلم كسي است كه با یك یا چند شاگرد یا متعلم به رفتاري تعاملي مي پردازد .و هدفش از این كار
این است كه در وجود متعلم تغییري ایجاد كند.
این تغیر به هرنحوي كه ایجاد میشود نزد معلم بمثابه یك تغیر هدفمند است .و در نتیجه گفته
میتوانیم که معلم مهمترین عامل ایجاد کننده شرایط مطلوب یادگیری ویاددهی است.
31
اساسات تعلیم و تربیه
32
اساسات تعلیم و تربیه
خوب حاال که درباره معلم و مسوولیت های معلم آگاهی حاصل شد بیجا نخواهد بود که درباره
خصوصیات یک معلم خوب و مسلکی از نظر دانشمندان آگاهی حاصل کنیم .
خصوصیات معلم خوب از نظر فران ایر :
ما میتوانیم در وقت کم معلمین زیادی را پیدا کنیم که انضباط خوب را در صنف تأمین نمایند ولی
نمیتوانیم در وقت کم معلمین را پیدا نماییم که هنر معلمی داشته باشند و وظایف سنگین معلمی را به
خوبی انجام بدهند پس در انتخاب معلمین دقت الزم را بخرچ داد.
معلم نباید چون یک دایره المعارف و یا بمثابه یک بانک اطالعاتی در خدمت شاگردان باشد که هرچه
بخواهد در همان لحظه از آن جواب بشنود بلکه معلم خالق به کسی گفته میشود که بتواند شاگردان را
در پیشرفت سریع یادگیری مستقل یاری رساند و به آنها روش برخورد با حجم وسیع اطالعات را یاد
بدهد.
معلم حکم یک مشاور و رهنما را داشته باشد نه ابزاری برای انتقال دانش.
33
اساسات تعلیم و تربیه
معلم باید این زمینه را مساعد سازد تا شاگردان از درس ها یادداشت بردارد و بعد ها این یادداشت ها
را به دقت بخواند و تکرار نمایند و بالخره پیرامون آن آزادانه به بحث بپردازند.
-3اما معلم بهتر تالش میکند که شاگردان -3یک معلم خوب کوشش میکند هر چه بیشتر
روش یادگرفتن را فرا بگیرند. دانش و معلومات شاگردان خود را افزایش دهد.
34
اساسات تعلیم و تربیه
بعضی از دانشمندان آموزش و پرورش معلمان را در جریان تدریس به دو بخش تقسیم کرده اند.
الف :معلم اقتدار طلب :معلمان اقتدار طلب کسانی هستند که دوست دارند بر دیگران تسلط داشته و
همه چیز مطابق میل و ارادۀ آنان باشد .از اینرو در جزئیات تدریس و رفتار دانش آموزان دخالت
میکنند.
ب :معلم رفاقت طلب :معلمان رفاقت طلب بر خالف اقتدار طلب از امر و نهی و رهبری صریح چشم
می پوشند .آنان دانش آموزان را از آزادی فراوان برخوردار کرده و به ایشان مجال میدهند تا خود
مسایل گوناگون را دریابند و دربارۀ آنها تصمیم بگیرند.
35
اساسات تعلیم و تربیه
راه رفتن معلم در صنف بصورت مناسب و گاهی وقت نشستن بین شاگردان.
پرسیدن سواالت کوتاه در بین درس از شاگردان.
ترغیب شاگردان به یادداشت گرفتن.
تماس چشمی داشتن همرای تمام شاگردان.
نا تمام گذاشتن بعضی از جمالت و تکامیل آن توسط شاگردان.
شاگرد کیست ؟
تعریف شاگرد :شاگرد و یا شاگردان اساسی ترین مواد اولیه هر نظام آموزشی به شمار میروند.
شاگرد و یا شاگردان به نیروی خطاب میشود که با رسیدن به سن معین و معمول روانه مکتب میشود و
الی ختم دوره تحصیل و اخذ سند فراغت تمامی قوانین و مقررات وضع شده مکتب صنف درسی را
رعایت میکند و خویش را به اجرای تمامی دستورالعمل ها و رهنمودها مکلف میداند که این مکلفیت ها
در میان سایر افراد جامعه که شامل مکتب نمی باشد کمتر عملی میشود به همین لحاظ شاگردان را
محصوالت اساسی نظام آموزشی توصیف میکند.
شناختن خصوصیات شاگردان مانند هوش ،استعداد ،عالقه ،انگیزه ،رشد عاطفی ،رشد جسمی ،
رشد اجتماعی وغیره در مراحل مختلف آموزشی از وظایف عمده معلم مسلکی است ذیالً بعضی از
خصوصیات شاگردان را در دورۀ های مختلف آموزشی مانند دورۀ کودکستان ،دورۀ ابتدائی مکتب
دورۀ متوسطه مکتب و دورۀ ثانوی شرح میدهیم.
-1خصوصیات دورۀ کودکستان ( 3تا 6سالگی) موضوع تعلیم و تربیه طفل پس از سن 3سالگی
نسبتا ً شکل پیچیده یی را اتخاذ میکند .معموالً در این دوره طفل از مرزهای فامیل قدم فراتر میگذارد و
در کودکستان شامل میشود .شمولیت در کودکستان و دوری از فامیل زمینه شناس طفل را با انسانهای
دیگر ،کوچه و بازار ،سازمانهای اجتماعی و محیط طبیعی هر چه بیشتر مساعد گردانیده و درک و
فهم وی را بطور تدریجی در مورد جهان وسعت میبخشد.
از تجارب و اندوخته های علما چنین بر می آید که فعالیت اساسی طفل در این دوره بازی است .به
مرور زمان اطفال با استفاده از لوازم و یا اجرای بازیهای متنوع در مورد جهان درک و شناخت کسب
میکند و بار نخست در اجتماع قدم میگذارد .در این دوره بازی باالی شخصیت طفل تأثیر فراوان دارد.
عالوه بر آن طفل با اجرای بازیهای متنوع در کودکستان باموضوعات و مسایل دیگری از قبیل نقشه
کشی ،عکاسی ،رسامی ،معماری وغیره آشنایی پیدا میکند .در این دوره رشد و نموی اطفال نسبتا ً
سریعتر به نظر میرسد.
36
اساسات تعلیم و تربیه
چنانچه در اواخر این دوره بلندی قد اطفال بین 115تا 118سانتی متر وزن بدن آنها تقریبا ً به 20
کیلو گرام میرسد .عضالت بدن و استخوانهای اطفال در این دوره در حال رشد و نمو بوده به همین
منظور پیشنهاد میگردد که در این دوره اطفال باید از برداشتن وزن های زیاد اجتناب ورزند.
بدیهی است که کودک از 2سالگی به گفتن آغاز میکند و در سه سالگی تقریبا ً قادر است در حدود 800
کلمه را بیاموزد در سنین 4تا 6سالگی اطفال آماده اند بدون خستگی افسانه های جادوئی ،قصه های
الهام دهنده و داستانهای دلچسب را بزرگان بشنوند و آنها را به حافظه بسپارد.
برخی از دانشمندان روانشناسی این دوره را دوره (چرا) نامیده اند یعنی در این دوره اطفال درباره
اشیا ،پدیده ها و موضوعات سواالتی به عمل می آورند که باید از جانب بزرگان به ایشان جوابات
قناعت بخش و معلوماتی داده تا این حس سوال کردن و کنجکاوی و تفکر آنها بیشتر رشد نماید.
37
اساسات تعلیم و تربیه
اطفال در این دوره متقلد بوده وبیشتر به تقلید از والدین و معلمین می پردازند بنا ًء توصیه میشود تا
والدین و معلمین نزد اطفال از کردار و شخصیت خوب برخوردار باشد.
خصوصیات دورۀ متوسطه مکتب ( 12تا 15سالگی)
این دوره تقریبا ً به مرحله بلوغ نوجوانی مصادف بوده و با رشد و انکشاف سریعتری جسمی بطور
اوسط در یکسال 6سانتی متر در بلندی قامت از دوره های دیگر فرد تشخیص میشود دوره نوجوانی
به دوره فاصله بین کودکی و جوانی اطالق میگیرد.
دراین دوره عالقه مندی ها و اندیشه های متفاوتی با دوران کودکی ایجاد میشود و در احساس نوجوانی
که نسبت به خود و اطرفیان خویش دارند .تغیرات پدیدار میگردد .پسران و دختران دراین دوره انتظار
ندارند که اولیا و معلمین شان آنها را طفل تصور کنند و از هرگونه خطا و رفتاریکه باعث خوردی و
کوچکی آنها گردد ناراحت میشوند .اینکه گاهی آنها را خیلی جسور ،معترض و متکی به خود مشاهده
میکنیم و گاهی خجالت زده و متکی به دیگران دلیل اش این است که هنوز نمیتواند موقعیت خود را بین
افراد به طور مشخص مجسم نمایند.
ذهن دختران و پسران در این دوره آماده است که درباره مسایل عقیده یی راسخ باشند ولی محیط
زنده گی در فامیل و جامعه آنها را در برابر تناقصات و انحرافات قرار میدهد.
افراط در احساس خوش آمد ها و ناخوش آمدها از خصوصیات این دوره است احساس تندی که زود
ایجاد میشود و زود زایل میگردد آرزوهای دور و دراز ،بلند پروازیها ،غرور و خودخواهی ،
حسادت در برابر شهرت موفقیت دوستان وهمساالن وباالخره جسارت ها و شهامت ها از خصوصیات
بارز دوره نوجوانی به شمار می آید عالوه بر آن عقاید و دلبستگی به آداب ،رسوم و مقتضیات
اجتماعی از این دوره در ذهن افراد جای گزین میشود و مفهوم زندگی در جامعه در همین دوره بیشتر
آشکار میگردد .در این دوره نوجونان بکارهای فنی و هنری مانند موسیقی ،ادبیات ،نقاشی کارهای
دستی و ورزش عالقه زیاد نشان داده و از تمرین زیاد خسته نمیشود .بخود اهمیت میدهد و درباره
فعالیت های خود از معلمین انتظار تشویق ترغیب و همکاری بیشتر را دارند .مسلما ً تشویق ،ترغیب و
تمجید معلم در عالقه مندی شاگردان برای اجرای فعالیت های تربیتی تاثیرات مطلوبی از خود بجا
میگذارد زندگی اجتماعی و عالقه مندیهای او آگاهی داشته باشد.
خصوصیات دوره سن ثانوی مکتب ( 16تا 18سالگی )
در سنین بین 16تا 18یا 19سالگی اکثراَ شاگردان در دوره ثانوی مکتب مشغول تعلیم بوده و
معموالً این دوره را دوره جوانی نامیده اند در این دوره جوانان نه تنها از نظر بلندی قامت رشد میکنند
بلکه در دیگر اعضای بدن آنها نیز رشد و نمونه مالحظه میرسد دوران خون در این دوره معتدل بوده
و از توانائی و طاقت بیشتری برخوردار شده به همین منظور بی مورد نخواهد بود اگر این دوره را
38
اساسات تعلیم و تربیه
دوره زیبایی وقشنگی فرد بنامیم .فعالیت اساس این دوره آموختن ،مطالعه و کار است اما خصوصیات
کار با کارهای تولیدی بیشتر رابطه میگیرد.
در این دوره روابط جوانان در جامعه تغیر نموده و از تجارب فراهم شده نه تنها مانند بزرگساالن در
اجرای فعالیت های مهم حصه میگیرند بلکه در تنظیم راهنمایی و رهبری این فعالیت ها نیز شرکت
می نماید.
در این دوره موقعیت جوانان در فامیل تغیر نموده و والدین باید در موضوعات و مسایل مهم فامیلی از
آنها مشورت و مصلحت بگیرند همچنان جوانان در این دوره در مورد برخی از مسایل بر اعمال
غیر مطلوب بزرگان با روحیه انتقادی اظهار نظر میکنند که باید به نظریات آنها احترام قایل شد .پیاژه
دوره جوانی را دوره تیوریها نامیده است .یعنی در این دوره جوانان نه تنها به درک تیوریها پی
میبرند بلکه تیوریهای جدید را خلق میکند اساس تربیه در خود از همین دوره آغاز میگردد و جوانان
در همین دوره به تشکل جهان بینی میپردازند محبت دوستی و صمیمیت از خصوصیات بارز این دوره
به شمار میرود به همین منظور معلم مکلفیت دارد تا درباره احساسات بلندی انسانی مانند .شهامت ،
فداکاری ،تحمل ،صبر ،آزادی خواهی وغیره به جوانان معلومات داده و آنها را به اجرای وظایف
اجتماعی شان متوجه سازند.
39
اساسات تعلیم و تربیه
40
اساسات تعلیم و تربیه
تشویق چیست ؟
تشویق عبارت از ارایه یک محرک خوشایند به دنبال یک رفتارمطلوب جهت افزایش دادن احتمال
وقوع آن رفتاراست.
پس باید دانست که بهترین نوع تشویق کدام است؟ به اساس تحقیقات روانشناسان بهترین نوع تشویق
آن است که از تاییدی درونی برخوردار بوده و اطفال از انجام عملی قلبأ احساس رضایت کنند .این
حالت شاید در سنین خرد سالی برای کودک بدست آمدنی نباشد ولی از حدود 7سالگی به بعد که مسأله
تفکر منطقی در کودک پدید آمده و رشد پیدا میکند که در این حالت این امر حاصل شدنی است.
مهم این است که وجدان در کودک رشد کند ،او حقیقت این امر را بیابد وآن را در درون خود احساس
کند .در حدود سن 7سالگی میتوانیم ارزش انجام وظیفه و قدر آنرا در ذهن اطفال مستقر سازیم وبا
تذکر و نشان دادن ارزش عملی امور را به وضع وحالتی برسانیم که اطفال قلبأ از کاری اظهار
رضایت کنند.
ما چاره ای نداریم جز اینکه اطفال را به فواید اعمال مورد خواست خود آگاه کنیم ونشان دهیم که
انسان باید وظیفه شناس باشد ولذت کار وکوشش فقط در وظیفه شناسی بدست میاید.
کودکان وافراد بالغ اگر به حقیقت امری دست یابند وبدانند که ارزش ها در گرو وظیفه شناسی هاست
دیگر نیازی به محرک یا تشویق ندارد .بطور مثال اگرطفلی اتاق کار خود را برای همیشه بی نظم
وکثیف میسازد واو هیچ عالقه ای برای منظم کردن وصفا کردن اتاق ندارد ،بخاطر اینکه شما توانسته
41
اساسات تعلیم و تربیه
باشید که دراو مسؤولیت پاک کردن اتاق را بعداز بی نظم کردن وکثیف کردن ایجاد نمایید ،بهتر است
که برای او تفهیم نمایید که هرانسان باید بعداز ختم کار خود وسایل وموادی که از آن استفاده میکند باید
آنرا در جاهای مناسب آن قرار دهد تا برای بار دیگر بتواند ازآن استفاده کند و دیگر اینکه انسان نباید
بی تفاوت باشد ،چون خانه مال مشترک همۀ ماست وباید در پاکی وصفایی آن همه سهیم باشیم ونباید
کارهای را که انجام داده میتوانیم باالی دیگران انجام دهیم .وزمانیکه وظایف خود را به صورت منظم
انجام میدهیم از آن احساس راحتی میکنیم واز آن لذت میبریم .که در اینجا اگر طفل از دل وجان
موضوع را پذیرفت دیگر احتیاج برای تشویق نیست واو میداند که باید با نظم وبا سلیقه باشد.
تشویق غیر مادی:
همچنان از نکات مهم در تشویق این است که بکوشیم تا حدود امکان تشویق ها کمتر جنبۀ مادی
پیدا کند .باید تکیه اساسی ما روی جنبه های غیرمادی باشد .این نکته بخاطر آن است که اگر ما برای
هر کار خوب طفل خود سرمایه گذاری مادی میکنیم:
پول وثروت ما ظرفیت آنرا ندارد که از آن برای مؤثر واقع شدن تشویق کار گیریم .چون ما ناگزیریم
درهرمرحله تشویق مادی خود بیشتر از دفعات قبلی اطفال را پاداش بدهیم .بطور مثال اگر دفعه اول
معادل 10افغانی پرداخته باشیم ،باید درمرحله دوم به ترتیب 30-40- 20و .....افغانی باشد وگر نه
تشویق ما از نوع مکرر خواهد بود که اثرش را از دست میدهد.
طفل آهسته آهسته فردی مادیات پرست ومال دوست و در آن افراطی بار میاید و در برابر هر
کار ی که انجام میدهد ،انتظار مادی خواهد داشت ،در حالیکه ما در حال وآینده نیاز به افرادی داریم که
از خود ومال خود سرمایه گذاری کرده ،وتوقعی هم از کسی نداشته باشد.
در سایۀ چنین تشویقی عادت غلطی در اطفال به وجود می آید که بعدها قابل تداوم وادامه نیست .زیرا
او دیر یا زود وارد اجتماعات دیگر میشود وهمان توقعات را از اجتماع دارد وطبیعی است که اجتماع
آنرا برآورده کرده نمیتواند که این خود مایۀ ترک وظیفه بخاطر یأس ونا امیدی است .چون میدانیم که
اجتماع حتی در تشویق کالمی که مفت است عالقه ندارد ،چی رسد به انکه بار مالی به همراه داشته
باشد.
تشویق بیجا:
دراین رابطه ضروری است این نکته را متذکر شویم که شدت عالقه والدین ومعلمان به اطفال نباید
سبب آن شود که طفلی بیجا وبدون استحقاق مورد تشویق قرار گیرد وکار نکرده به او مزدی برسد.
زیرا این امر ارزش تشویق را بعنوان وسیله ای محرک وجهت دهنده از بین میبرد وتشویق دیگر
ارزشی برای اطفال ندارد وآنها نمیدانند که کدام عمل آنها تشویق شده است ،چون در مقابل عملی که او
انجام نداده پاداش گرفته است ،بنأ ارزش تشویق کامالٌ از بین رفته است.
42
اساسات تعلیم و تربیه
تشویق یک وسیله کمکی برای تربیت است .باید دقیق باشیم که آنرا درکجا وچگونه بکاربریم.
زمانی باید طفل را تشویق کنیم که پایه استواری برای تربیت او باشد وآن هم در حد ومیزانی که او پس
از آن به راه افتد وبا اطمینان خاطر وامیدواری به پیش رود.
تحسین:
بخاطر نیک دانستن عمل طفل است .یعنی طفل عملی را انجام میدهد و در برابر آن دچار شک
وتردید است .نمیداند کاری که کرده درست بوده وباید ادامه دهد یاخیر؟ دراین صورت شما با تحسینی
که از او میکنید او را تشویق میکند که آنرا ادامه دهد.
تصدیق زبانی :
گاهی تشویق میتواند بصورت تصدیق زبانی باشد .به این معنی که او کلمه وعبارتی را گفته وما به او
تفهیم کنیم که راست میگویی ،درست گفته ای ،حقیقت است و....
به این اساس ،شوقی را در او برانگیخته واو را به کالم و رفتار وگفتارش امیدوار کرده ایم ،تصدیق
میتواند عاملی باشد برای اعتماد بنفس و پیشرفت اطفال در ابعاد مختلف زنده گی.
تأیید :
تشویق بعضی اوقات میتواند بصورت تأیید باشد واین کار گاهی باحرکت سر(سرجنباندن) و زمانی
بصورت عملی است( .تأیید عملی) و درهر دو صورت ما با این عمل سعی کرده ایم که شرایط رشد
وکمال را در او به وجود بیاوریم واو را به ادامۀ راهی واداریم که مورد نظر ما است.
این تأیید در مواردی میتواند بصورت لبخندی رضایت آمیز باشد .وقتی اوعملی را انجام میدهد ما با
لبخند رضایت آمیز خود نشان دهیم که از کار و سخن او رضایت داریم واو به ادامه عمل خود باشد.
تقدیر :
تشویق بعضی اوقات به شکل تقدیر صورت میگیرد وآن زمانی است که طفل تن به انجام کاری داده
است که درحد توان وقدرت او نیست وما از او توقع انجام چنین کاری را نداشته ایم که با وجود ضعف
ناتوانی چنین عملی را انجام داده است .هدف ما از تقدیر قدرشناسی وحق شناسی او و عمل اوست .به
او تفهیم می کنیم که عمل مهمی را انجام داده است وحتی به او تفهیم میکنیم که این کار را یک پسر
بزرگتر از او باید انجام میداد که به این اساس روحیه امید واعتماد به نفس را در او زنده ساخته اید.
ذکر کلمات محبت آمیز :
هدف ما ذکر عبارات وکلماتی است که جنبۀ مهر وعالقمندی فرد وهم دیدگاه احترام معلم را به
شاگرد نشان دهد .طفل به اثر آن دریابد که عملش مورد رضایت والدین یا معلم بوده وآنها او را به این
اساس زیادتر از قبل مورد محبت قرار داده اند.
43
اساسات تعلیم و تربیه
کلمات مثل عزیز من ،بچه جان من ،شاگرد خوب ،الفاظی مانند بفرمایید ،تشریف بیاورید ،آفرین به تو
پسرم ،دخترمن وغیره میتواند حاکی از این محبت باشد .البته کوشش باید کنیم که این کلمات سرسری و
تشریفاتی نباشد که طفل دل سرد میشود.
معرفی عمل در محضر عام :
در خانه یا مکتب ،نزد خواهران وبرادران و یا هم درمقابل شاگردان صنف کوشش نمایید فردی
را که عمل خوبی انجام داده معرفی نمایید وعمل او را مورد ستایش قرار دهیم .این روش برای همه
شاگردان درهمه سنین ومخصوصأ برای نوجوانان وبالغان بسیار مؤثر است.
جایزه دادن :
در مواردی میتوان برای طفل جایزه ویا پاداشی درنظر گرفت که به تناسب سن ،جنس وشرایط
دیگر دراختیار طفل قرار گیرد .بهای جایزه مهم نیست ،مهم نقش جایزه است ونمایان کردن این امر که
از این راه میخواهید رضایت خود را نسبت به او ابراز کنید.
جایزه میتواند یک درجن قلم رنگه باشد ،یک قلم باشد ،یک توپ باشد ،زمانی میتواند یک الشتک موی
باشد ویا یک قیدک موی باشد ،گاهی یک چاکلیت ویا یک پاکت بسکیت باشد ......به همه حال برای
اطفال این مسأله مهم است که از شما چیزی به عنوان جایزه بگیرد.
سپردن مسؤولیت :
گاهی در مکتب معلم و در خانه والدین برای تشویق اطفال میتواند مسؤولیت مورد عالقه ای را به
او بسپارد و به او تفهیم نماید که به خاطر احترام به او ،لیاقت واستعداد او ،حاضر بودن او درصنف،
چنان مسؤولیتی را به او واگذار شده اند.
44
اساسات تعلیم و تربیه
45
اساسات تعلیم و تربیه
46
اساسات تعلیم و تربیه
47
اساسات تعلیم و تربیه
رعایت سن :
طفلیکه تنبیه میشود در شرایط سنی وضع وحال مختلفی قرار دارد .بنأ باید دانست که او چند سال
دارد خورد است یا کودک؟ نوجوان است یا بالغ؟
رعایت این موضوعات به خاطر مورد تاکید است که کودکان خردسال در برابر تنبیه احساس بی
پناهی میکند که سبب به وجود آمدن ضربه روانی میگردد .درحالیکه بزرگترها از صحنه فرار میکنند
ودرجای پناه میبرند همچنان درجه تحمل درد ومقاومت در همه یکسان نیست طفل خردسال را نمیتوان
به سیلی زد و کودک کم سن توان تحمل ضربه را ندارد.
48
اساسات تعلیم و تربیه
اخطار :
گاهی به جای اینکه کودک را تنبیه کنیم میتوانیم به او اخطار بدهیم که راه و روش خاصی که در
پیش گرفته به چه سر انجام خطرناکی گرفتار خواهد شد و چه عواقب در پی خواهد داشت .
کنترول :
هدف ما از سلب آزادی کودک در مقابل انجام یک فعل است .سد راه او در رسیدن به هدف
نامطلوب و ناروا است .اگر چه این امر مورد قبول او هم نباشد.
بطورمثال طفلی سنگی را گرفته وبه طرف شیشه ویا کسی میخواهد پرتاب نماید که باعث زیان
وصدمه به طرف مقابل میگردد .بنأ باید از اینکار او جلوگیری نمایم که این کار با محکم گرفتن دستان
او با کنترول شدید امکان پذیر است.
49
اساسات تعلیم و تربیه
50