Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 51

‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫‪0‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫مقدمه‪:‬‬
‫تعلیم وتربیه یکی از نهاد های با اهمیت اجتماعی است‪ ،‬یعنی واقعیتی است که بر اثر نیازهای‬
‫انسان در رابطه با یکدیگر در مسیر تحوالت اجتماعی بوجود آمده وشکل گرفته وتحول یافته است‪.‬‬
‫اکنون جامعه ئی وجود ندارد که در تداوم واستمرار حیات خود وابسته به تعلیم وتربیه نباشد‪ .‬این پدیده‬
‫جهان شمول درهمه عصرها و زمانه ها و درهمه اجتماعات بشری برای پیشرفت و ترقی انسانها نقش‬
‫حساسی داشته و دارد‪.‬‬
‫بدون تعلیم انسانها بدون آینده است‪ ،‬در جاهایکه به تعلیم وتربیه کمتر توجه میشود و یا به آن ارزش‬
‫کمتر قایل میباشد دیده شده است که از کاروان تمدن بشریت خیلی ها فاصله داشته وهمیشه در رنج ‪،‬‬
‫تنگ دستی ‪ ،‬فقر و گرسنگی بسر میبرد‪.‬‬
‫آموزش وسیله ئی است که انسان ها بواسطه آن به زندگی حرفه ای خود شکل میدهد وآینده را‬
‫مطابق به میل و آرزوی خویش مهیا میکنند و بر آن تسلط می یابند‪.‬‬
‫اگر آموزش متوقف شود زندگی خاموش میگردد‪ .‬یعنی همین آموزش و به تعبیر بهتر‪ ،‬یاد دادن و‬
‫یاد گرفتن است که همه انسانها به نحوی به آن درگیری داشته اند‪ ،‬درگیری دارند و درگیری خواهند‬
‫داشت‪ .‬چون هیچ لحظه ئی از زندگی انسانها خالی از آموزش نیست و هیچ انسانی را نمیتوان پیدا کرد‬
‫که یاد نگرفته باشد ویا یاد نداده باشد‪ .‬اما گاهی یاد دادن ها و یادگرفتن ها در زندگی ما خیلی جدی‪،‬‬
‫پررنگ وگاهی هم ضعیف وآنقدر جدی و پررنگ نمیباشد ولی آموزش بصورت دوامدار وجود دارد‪.‬‬
‫آموزش ها همیشه در دو میدان حرکت میکنند یکی میدان آموزش دهنده یا یاد دهنده و دیگر میدان‬
‫آموزش گیرنده و یا یادگیرنده‪ ،‬این دومیدان باهم چسپیده اند که هرگاه یکی از آنرا حذف کنیم ‪ ،‬هرگز‬
‫آموزش اتفاق نمی افتد زیرا انسان در هر دو میدان آموزش نقش دارد‪.‬‬
‫زیبائی زندگی هم در این است که انسان ها همیش در حال یاد دادن و یا یادگرفتن هستند‪ .‬یاد دادن و‬
‫یادگرفتن یعنی زنده بودن‪ ،‬هر قدر یاد دادن ها و یاد گرفتن ها بهتر صورت گیرد زنده بودن معنا دار‬
‫تر لذت بخش تر میشود‪.‬‬
‫تجربه جهان متمدن به اثبات رسانیده است که انسان هر قدر بهتر تربیت شود و آموزش ببیند به همان‬
‫اندازه زمینه های بیشتر منفعت را برای خود‪ ،‬برای جامعه و مردم خود و بالخره برای جامعه جهانی‬
‫بوجود می آورد‪.‬‬
‫انسان در صورتی میتواند نیازمندی های خویش را بطور کامل مرفوع سازد و بدست آورد که در‬
‫خصوص تمامی عناصر ماحول خویش معلومات کافی در اختیار داشته باشد که این کار از طریق‬
‫آموزش الزم وخوب میسر شده میتواند چرا که لزوم بقا انسانها درتمام عرصه های تحوالت پرشتاب‬
‫امروزی همانا توجه بیشتر به ایجاد با کیفیت نظام تعلیمی است و در این جا مقصد از نظام تعلیمی همانا‬
‫مکاتب و موسسات تحصیالت عالی است که نسبت به سایر سازمان های اجتماعی زمینه های بیشتری‬
‫این تحوالت را در نظر دارد‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫فصل اول‬
‫اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه‪:‬‬
‫منظور از تعلیم وتربیه توسعه و تکامل انسان است‪ .‬هرنظامی تعلیمی عاری از ارزشها‪ ،‬با مفهوم‬
‫ومعنای اصطالح تعلیم وتربیه مطابقت نخواهد کرد ‪ ،‬به طوریکه گفته شده است تعلیم وتربیه دارای دو‬
‫مفهوم یا بهتر بگویم همانند یک سکه دو رو‪ ،‬که یک روی آن آموختن دانستنی ها و مهارتها است‪ .‬و‬
‫روی دومی آن روکردن به ارزشهایی است که به کاربستن آنها زمینه تکامل آدمی است‪.‬‬
‫نظام تعلیمی که در جستجوی ارزشهای منفی است نظام بدی است‪ ،‬همچنان نظام تعلیمی که وجود‬
‫ارزش ها را انکار میکند فلسفه تعلیم وتربیه را انکار میکند‪ ،‬انکار فلسفه تعلیم وتربیه در نتیجه نادیدن‬
‫ارزشها وبکاربستن آنها نشانه تنزل افراد و جامعه هایی است که ا ز آن روی بر میگردانند‪.‬‬
‫به این اساس نظام تعلیمی رویگردان از ارزشها در نتیجه رویگردان از فرهنگ انسانی به جای‬
‫هماهنگ کردن کودکان و نوجوانان با جامعه وفرهنگ وتمدن‪ ،‬میخواهد از آدمی به گفته "نیچه " یک‬
‫سکه رایج بسازد یا تهی کردن او از ویژگی های فردی و از خود و از فرهنگ انسانی تاریخ وسنت‬
‫مانع تحول وتکامل آدمی میشوند‪ ،‬زیرا که انسان شدن آدمی در برخورداری از فرهنگ است وبخش‬
‫بزرگ از آن همواره ریشه در گذشته و تاریخ و سنت دارد‪.‬‬
‫پس اولین مقصود تعلیم وتربیه این است بداند که چه چیز برای انسان خوب است ‪ ،‬همچنین بداند که‬
‫آیا این خوب ها‪ ،‬ارزشها دارای سلسله مراتب هستند ‪ ،‬یا نه ؟ اگر دارای سلسله مراتب هستند کدام‬
‫ارزشها در مقام واالتری قرار دارند تا از طریق آموزش و پرورش تحقق یابند ؟‬
‫تعلیم وتربیه سعی می کند نوجوانان وجوانان را به سوی ارزشهای واال بکشاند به طوری که آنها‬
‫را بفهماند تا بپذیرند و به آنها عمل کنند‪ .‬نوجوانان وجوانان را با محیط ( بد ) سازگار نخواهد بود بلکه‬
‫آنان را برای بهتر کردن محیط زندگی تشویق و ترغیب خواهد کرد‪ ،‬چنین آموزش و پرورش نه تنها به‬
‫نیازهای کنونی و فوری نوجوانان و جوا نان بی اعتنا نیست بلکه این نیازها را هم به درستی به سوی‬
‫چیزها وامور مهمتر با چشم اندازهای دورتر سوق خواهد داد‪ ،‬ممکن است پرسیده شود که چه نوع‬
‫آموزش و پرورش به جای آموزشهای حرفوی خاص به یاد گیرنده زمینه فکری و سابقه ذهنی آنانرا به‬
‫یادگیری مهارتها مورد نیاز قادر میسازد‪ ،‬به عبارت دیگر در این نوع آموزش و پرورش چالش فکری‬
‫و تحریک یادگیرنده به تفکر منطقی و خالقیت مورد نظر است‪ ،‬که یادگیرنده را برای یادگیری های‬
‫سریع بعدی مطابق با نیازمندی های متحول زندگی توانا میسازد در نتیجه آموزش و پرورش ‪ ،‬انسان‬
‫یاد میگیرد چگونه زندگی را بسازد ‪ ،‬چگونه عالقه ها وتوانایی های ویژه خود را توسعه دهد و چگونه‬
‫زندگی کند‪ .‬به این سان اساس و بنیاد آزادی را بگذارد و مسولیت انسانی خود را از طریق آموزش و‬
‫پرورش آزاد بپذیرد‪ .‬مضمون اساسات یک قسمت عمده علم پیداگوژی را تشکیل میدهد‪ .‬و یا به عبارت‬

‫‪2‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫دیگر اساس و یا بنیاد علم پیداگوژی را تشکیل میدهد‪ ،‬این مضمون برای دانشجویان تعلیم وتربیه و یا‬
‫کسانیکه به تعلیم و تربیه نسل جوان سروکار دارند از دو لحاظ قابل اهمیت است ‪.‬‬
‫‪ ‬محصلین از این طریق به مسایل بنیادی پیداگوژی و تعلیم وتربیه همچنان جریانات علمی که‬
‫در طول تاریخ این علم به میان آمده آشنائی حاصل میکنند‪.‬‬
‫‪ ‬محصلین از طریق آشنائی به اساسات تیوریکی پیداگوژی برای فعالیت های عملی آینده طوری‬
‫آماده میگردند که در کار های عملی خود پیرامون تعلیم وتربیه بدون اشتباهات وآگاهانه عمل‬
‫نمایند‪.‬‬

‫پیداگوژی و یا علم تعلیم وتربیه اگر چه به حیث علم تیوریکی تکامل نموده اما در عین حال یک‬
‫علم عملی نیز میباشد‪ ،‬که این در حقیقت رابطه تیوریکی به عمل را نیز نشان میدهد‪ .‬تحقیقات نشان‬
‫میدهد که هر عملی که متکی به یک تیوری علمی نباشد یک عمل کورکورانه است ‪ ،‬که از اشتباهات‬
‫خالی نخواهد بود‪ .‬به اساس این واقعیت هرکس که میخواهد در پیداگوژی و یا روانشناسی تخصص‬
‫پیدا کند‪ ،‬باید قبل از کار عملی به اساس تیوریکی و مفاهیم اساسی تعلیم وتربیه آشنائی پیدا کند‪.‬‬
‫اساسات تیوریکی پیداگوژی از مفاهیم اساسی شروع میگردد که بنیاد این علم را نشان میدهد‪.‬‬

‫مفهوم واژه های تعلیم وتربیت‬


‫هرچند اصطالح تعلیم و تربیت معموالً در پهلوی هم به صورت مترادف بکار برده میشود‪.‬‬
‫اما در حقیقت تعلیم وتربیت دو اصطالح مترادف نبوده که یکی عینا ً بر دیگری داللت کند‪ .‬اما باالی هم‬
‫تأثیر متقابل دارند‪ .‬زیرا هر آنچه می آموزیم در یک جهت معین باالی سلوک ما اثر میگذارد به همین‬
‫قسم تربیت هم در انسان تمایل خاص برای فراگیری معلومات خاص ایجاد میکند‪ .‬تربیت دارای معنی‬
‫وسیع میباشد درحالیکه کلمه تعلیم از نظر مدلول از این حد که وسیله وعاملی برای تربیت میباشد‬
‫تجاوز نمیکند‪ .‬بنابر آن گفته میتوانیم که تعلیم وسیله تربیت میباشد‪.‬‬
‫برای اینکه روابط منطقی بین تعلیم و تربیت بهتر توضیح شود الزم است مفاهیم و تعاریف هر کدام به‬
‫صورت جدا بیان شود‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫تربیت چیست ؟‬
‫تربیت اصالً کلمه عربی بوده در لغت به معنی پرورش دادن ‪ ،‬نشو و نمودادن و بار آوردن است‬
‫و در اصطالح تربیت عبارت از برانگیختن قوا و استعدادهای گوناگون انسان در جهت معین مطابق به‬
‫اهداف جامعه میباشد که مستلزم تالش دو جانبه تربیت کننده و تربیت شونده میباشد‪ .‬لذا تربیت در‬
‫صورتی ثمر خواهد داد که کوشش تربیت کننده با تالش و اشتیاق تربیه شونده هماهنگ شود‪ .‬بنابراین‬
‫تربیت صحیح عالوه به رهنمودهای تربیت کننده به کوشش وتالش تربیت شونده نیز مربوط میشود‪.‬‬
‫پس تربیت علمیست که استعداد های جسمی و روانی را بارور ساخته در جهت معین بکار می اندازد‪.‬‬
‫تربیت را تغیر در سلوک و رفتار فرد نیز میدانند‪.‬‬
‫تعلیم چیست ؟‬
‫تعلیم اصالً کلمه عربی بوده در زبان فارسی مترادف با آموزش است به معنی آموختن و آموختاندن‬
‫است‪ .‬و در اصطالح تعلیم عبارت از انتقال معلومات به اذهان شنونده یا شاگردان است‪ .‬قابل یاد آوری‬
‫است که آموزش به دو قسم رسمی و غیررسمی تقسیم میشود‪.‬‬
‫تعلیم تربیه رسمی‪ :‬مجموعۀ موارد علمی که آموزگاران در سیستم آموزش وپرورش به کودک واگذار‬
‫میکند تعلیم وتربیه رسمی است‪.‬‬
‫وتعلیم وتربیه غیررسمی را خود کودک از طریق تجربه های زندگی در جامعه از رسانه های گروهی‬
‫و جمعی و یا خواندن کتاب ها کسب می نماید‪.‬‬

‫تعریف تعلیم وتربیه‬


‫آموزش و پرورش دارای مفهوم و کاربرد گسترده‪ ،‬پیچیده و مبهم است‪ .‬تا اکنون تعریف واحد‪،‬‬
‫جامع ومانع از آموزش و پرورش بدست نیامده است‪.‬‬
‫و اهل نظر هر یک بر پایه تفکرات و تجربیات خود تعریفی از آن ارایۀ داده اند‪.‬‬
‫بنا ًء در قدم نخست تعریفات را که دانشمندان مشهور عرصۀ تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش ارایۀ‬
‫داده است ‪ .‬مورد بحث قرار میگیرد‪-:‬‬
‫‪ .1‬رونالد باتلر‪ :‬در کتاب مشهور خود (چهارمکتب فلسفه و جنبه اجرایی آنها) تعلیم وتربیت را‬
‫چنین تعریف نموده است ‪( -:‬تعلیم و تربیت فعالیت یا کوششی است که در آن افراد مسن تر‬
‫اجتماع انسانی یا آنهایی که بیشتر رشد کرده اند با افراد کم رشدتر برخورد میکنند‪ .‬تا رشدی‬
‫بیشتری را در آنها بوجود آورند ‪ .‬و از این راه به پیشرفت زندگی انسانی کمک کنند)‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫‪ .2‬فلیپ فینیکس ‪ :‬استاد دانشگاه کلمبیا در کتاب خود بنام (فلسفه تعلیم وتربیت) تعلیم وتربیت را‬
‫جریان میداند که بوسیله افراد از روی قصد و اراده رشد افراد دیگر را هدایت کنند‪.‬‬

‫‪ .3‬جان دیوی ‪ :‬یکی از مشهورترین دانشمندان آمریکایی عرصۀ تعلیم وتربیت در کتاب خود بنام‬
‫(دموکراسی و تعلیم وتربیت) تعلیم و تربیت را چنین تعریف نموده است ‪( :‬دوباره ساختن یا‬
‫دوباره سازمان دادن تجربه به منظور اینکه معنایی تجربه گسترش پیدا کند و برای هدایت و‬
‫کنترول تجربیات بعدی فرد را بهتر قادر سازد‪).‬‬

‫‪ .4‬گروهی از متخصصان تعلیم وتربیت تعلیم و تربیت را ( رشد قوۀ قضاوت صحیح میدانند‬
‫منظور از قضاوت صحیح اظهار نظری است که با دلیل همراه باشد‪) .‬‬

‫‪ .5‬پاره دیگری از متخصصان عرصۀ تعلیم وتربیت ‪ ،‬تعلیم و تربیه را چنین تعریف نموده است‪.‬‬
‫(تعلیم و تربیت با هدایت یا رهنمایی رشد فرد تلقی میکند‪).‬‬

‫‪ .6‬ژان ژاک روسو ‪ :‬آموزش و پرورش را چنین تعریف نموده است‪.‬‬


‫آموزش وپرورش هنر یا فنی است که به صورت رهنمایی با حمایت نیروهای طبیعی و‬
‫استعدادهای فراگیر و با رعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق می یابد‪.‬‬

‫تعریف آموزش و پرورش از دیدگاه دانشمندان مسلمان ‪:‬‬


‫با اینکه از سده سوم هجری مربیان بزرگ اسالمی آثاری درباره تعلیم و تربیت نگاشته اند مثل امام‬
‫محمد غزالی ‪ ،‬ابن سیحون ‪ ،‬مولوی ‪ ،‬سعدی ‪ ،‬خواجه نصرالدین توسی ‪ ،‬ابن خلدون وغیره اما مفهوم‬
‫آموزش و پرورش را بصورت مشخص تعریف نکرده اند‪ .‬بلکه تعلیم وتربیت را بیشتر با تأدیب ‪،‬‬
‫تهذیب ‪ ،‬تزکیه نفس و ریاضت مترادف دانسته اند‪.‬‬
‫بیشتر این دانشمندان آموزش و پرورش را بر پایه اهداف الهی تقرب به خداوند و تزکیه نفس تعریف‬
‫کرده اند‪.‬‬
‫محمد باقر هوشیار یکی از دانشمندان عرصه تعلیم و تربیت مشهور ایرانی آموزش و پرورش را چنین‬
‫تعریف نموده است ‪ :‬آموزش و پرورش مجموعۀ منظم از اعمال و رفتار است میان دو قطب سیال‬
‫آموزگار و فراگیر که مستلزم هدف و برنامه است‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫مراحل تربیت‬
‫طبقه بندی های مختلفی از رشد تربیت انسان توسط صاحب نظران صورت گرفته است‪ .‬مثل دورۀ‬
‫طفولیت ‪ ،‬کودکی ‪ ،‬نوجوانی ‪ ،‬بزرگسالی و کهن سالی یکی از یکی از این تقسیم بندی هاست‪ .‬اگر‬
‫تربیت را نشو ونموی آسان در جریان رشد وی یعنی در مسیر طبیعی او به سوی کمال بدانیم ‪ ،‬هدایت‬
‫جریان رشد وی در هر مرحله از مراحل زندگی در شرایط و متقضیات خاصی را طلب میکند‪ .‬از این‬
‫رو امکانات تربیتی و تأثیر گذاری وی را به مرحله از حساسیت و دقت نظر خاصی برخوردار است‪.‬‬
‫یک ی دیگری از انواع دسته بندی ها در مورد دوره های مختلف رشد انسان مراحل تربیت را به‬
‫صورت ذیل تقسیم بندی نموده است‪.‬‬

‫‪ -1‬مرحلۀ پرستاری ‪:‬‬


‫این مرحله از جریان تربیت از زمان انعقاد نطفه آغاز میشود و بیشتر به فراهم ساختن شرایط‬
‫مناسب برای رشد و بهبود شرایط زندگی در دوران جنینی و نوزادی اختصاص دارد‪ .‬و به تأمین و‬
‫مراقبت مناسب از نیازها و احتیاجات می انجامد در این مرحله زنده ماندن نوزاد آدمی تضمین شده‪.‬‬
‫معموالً این مرحله درقبل از تولد به هنگام انعقاد نطفه شروع شده و تا پایان دو سالگی ادامه پیدا میکند‪.‬‬
‫در مرحلۀ پرستاری بیشترین تأثیر را باالی کودک والدین وعوامل محیطی دارد‪.‬‬

‫‪ -2‬مرحله تأدیب ‪:‬‬


‫مرحله ای است که طی آن طبیعت حیوانی آدمی به طبیعت انسانی تبدیل میشود و مهمترین اثر آن‬
‫خنثی کردن سر کشی طبیعت آدمی و گردن نهادن به قوانین و مقررات اجتماعی است ‪.‬‬
‫غرض از تأدیب آن است که کودک را در شرایطی قرار دهیم که در آن به جای آلوده شدن و خوگرفتن‬
‫به ارزشهای منفی که سهل الوصول است‪ .‬با ارزشهای مثبت که درک آنها دشوارتر است آشنا شود‪.‬‬
‫و به سوی آنها گرایش پیداکند مرحلۀ تأدیب را میتوان بطور معمول از ‪ 2‬تا ‪ 6‬سالگی درنظر گرفت و‬
‫برنامه های ویژه ای بر آن تدارک دید‪.‬‬
‫‪ -3‬مرحلۀ تعلیم ‪:‬‬
‫مرحله تعلیم که معموالً پس از ‪ 6‬سالگی و بعداز مراحل پرستاری و تأدیبی شروع میشود و در‬
‫برگیرنده ابعاد شناختی تربیت است‪ .‬چنانکه فرد با اندیشه ها وعلوم مختلف آشنا شده و به درجه ای از‬
‫تخصص و مهارت دست می یابد‪ .‬البته اگر این مرحله با روش و برنامه درست و متناسب با نیازمندی‬
‫های کودک و ارزشهای مطلوب جامعه انجام گیرد‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫خود به خود نوعی تربیت و در راستای اهداف آن است ‪ .‬و منجر به پرورش استعدادها و توانایی های‬
‫باالقوۀ او میشود درغیر این صورت نه تنها جنبۀ تربیتی ندارد بلکه حتی مخرب هم میتواند باشد و‬
‫انحرافات فکری ‪ ،‬رفتاری واخالقی را به دنبال می آورد ‪.‬‬
‫‪ -4‬مرحله خودسازی ‪:‬‬
‫پس از مراحل سه گانه قبلی و پایان یافتن دورۀ تعلیمات سر انجام تأثیر بزرگسال کمتر شده و‬
‫نوبت به تربیت به معنای تأثیر شخص بر خودش فرا میرسد‪.‬‬
‫این نوع از مرحله تربیت به نحوۀ شیوه های تربیتی و برخورد بزرگساالن در مراحل قبل بستگی دارد‪.‬‬
‫در این مرحله جریان تربیت بیشتر خود سازی است ‪ .‬و آنرا پایانی متصور نیست فعالیت است نه فعل‬
‫پذیری و میتواند انسان را به کمالی هدایت کند که پایانی بر آن قابل تصور نمیباشد بنابراین محدودیتی‬
‫برای پایان مرحلۀ خود سازی وجود ندارد ‪.‬‬
‫با وجود این آغاز هم تاریخ دقیق ندارد‪ .‬چه بسا افرادی که در پایانی نوجوانی به مرحله خودسازی‬
‫برسند‪ .‬یا در دوره بزرگسالی‪ .‬و احتمال دارد گروهی از انسانها به معنی واقعی خودسازی را به عنوان‬
‫مرحلۀ نهایی تربیت هیچوقت تجربه نکنند‪.‬‬
‫به هر حال هیچ یک از مراحل تربیت با شروع مرحله بعدی به کلی کنار گذاشته نمیشود‪ .‬و حتی به‬
‫مراحل بعدی هم بی توجهی نمیشود‪ .‬بلکه درهر یک از مراحل تربیت که مناسب مرحلۀ خاصی از‬
‫رشد تربیت شونده است توجه آن مرحله از تربیت پیش از مراحل دیگر است و در عین حال مربی به‬
‫بقیه مراحل نیز توجه دارد نکته دیگر اینکه دقیقا ً نمیتوان مرز مشخص از نظر زمانی بین مراحل‬
‫چندگانه یاد شده در نظر گرفت ورود به یک مرحلۀ جدید مستلزم نوع محیط تربیتی و عوامل تربیتی‬
‫تأثیر گذار بر موضوع تربیت است ‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫پیداگوژی یا علم تربیت‬


‫اساس اصطالح پیداگوژی یک کلمه یونانی است ‪ ،‬از دو کلمه مشتق گردیده است‪.‬‬
‫«‪ »Ped‬و « ‪ »Agogy‬کلمه ‪ Ped‬به معنی طفل و ‪ Agogy‬به معنی رهنما میباشد که در حقیقت مفهوم‬
‫رهنمای سوق ‪ ،‬اداره و رهنمائی اطفال را افاده میکند‪ .‬پیداگوژی بحیث یک رشتهُ از علوم اجتماعی ‪،‬‬
‫علمی است که درباره تربیت‪ ،‬تدریس وآموزش بحث میکند‪ ،‬مانند سایر علوم از خود موضوع مشخص‬
‫و میتودولوژی معین دارد‪.‬‬
‫موضوع اساسی پیداگوژی تعلیم وتربیه انسان بوده که از طریق تجارب و فعالیت های عملی‬
‫انسانها در جامعه بدست می آید‪ .‬تجارب و فعالیت های عملی تعلیم و تربیه انسان ها نخستین منابع است‬
‫که از آن در تحقیقات علوم پیداگوژی استفاده به عمل می آید‪.‬‬
‫پیداگوژی قانونمندی های تربیت ‪ ،‬تدریس و آموزش را مورد مطالعه قرار داده و میکوشد تا رابطه‬
‫بین نظریات وعمل را قایم سازد و همیش به فنون تربیت ‪ ،‬تدریس و آموزش سروکار دارد ‪ ،‬از همین‬
‫سبب است که پیداگوژی را بنام فن تربیت هم یاد کردند که رابطه بین نظر وعمل را قایم نموده و در‬
‫تعلیم و تربیت شاگردان مستقیمأ نقش بسزائی دارد ‪ ،‬یعنی علم پیداگوژی جنبه تطبیقی داشته در حصه‬
‫تطبیق طرق و وسایل تربیتی با روانشناسی تربیتی روابط نزدیک و همه جانبه دارد‪.‬‬

‫موضوع و مفهوم پیداگوژی‪:‬‬


‫تعلیم و تربیت انسان که موضوع پیداگوژی است دارای اهداف مختلف بوده و همیشه در جریان‬
‫تغییر و تحول اجتماعی از یک نسل به نسل دیگر و از یک حالت به حالت دیگر تغییر و تحول کرده‬
‫اند‪ .‬به این ارتباط سوال مطرح میشود که تعلیم و تربیت در اجتماع بشری چه وقت شروع شده است و‬
‫پیداگوژی بحیث یک علم مستقل چه وقت به میان آمده است‪ .‬از نظریات و تحقیقات دانشمندان‬
‫پیداگوژی چنین معلوم میشود که تربیت یک جزء مهم و دایمی موجودات بشر را تشکیل میدهد و از‬
‫زمان آغاز زندگی بشر تعلیم و تربیه وجود داشت‪.‬‬
‫پیداگوژی بشکل کوتاه و عام و نسبتأ واضح بحیث « علم تربیت » تعریف شده میتواند یعنی پیداگوژی‬
‫را بنام علم تربیت ‪ ،‬اعم از تربیت بدنی‪ ،‬ذهنی ‪ ،‬اخالقی ‪ ،‬روانی ‪ ،‬اجتماعی وغیره تعریف کردند‪.‬‬
‫ضرورت تربیت انسان در مرحله اول زندگی از این واقعیت معلوم میگردد که انسان در سال‬
‫های اول زندگی به کمک و تربیت احتیاج دارد‪ .‬یعنی تحقیق آدمی واقعی و تمام حیات جزء در سایه‬
‫تربیت صحیح امکان پذیر نیست‪ .‬آدمی در دوره رشد خود یعنی در فاصله زمانی تا رسیدن به کمال ‪،‬‬
‫به کمک دیگران نیازمند است‪ .‬قسمیکه گفته شد تربیت مراقبت از نشو ونمای آدمی در جریان رشدش‬
‫میباشد‪ .‬نوع نیازهای کودک و نحوه حمایت و مراقبت از رشدش در مراحل مختلف زندگی فرق میکند‬

‫‪8‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫هدف مراقبت ها در آغاز صورت پرستاری دارد سپس شکل تأدیبی یعنی جلوگیری او از انحرافات و‬
‫در قدم سوم مرحله تعلیم و تربیتی است که فرد در این مرحله جهت کسب مهارت و معلومات و آراسته‬
‫شدن به فضایل و کماالت میشود‪ .‬طوریکه دانشمند معروف کانت گفته است‪:‬‬
‫« نوزاد آدمی هر چند آدمی زاد است ‪ ،‬آدم نیست‪ .‬بشر تنها با تعلیم و تربیت آدم تواند شد آدمی چیزی‬
‫جزء آنچه تربیت از او میسازد نیست»‪.‬‬
‫قابل یاد آوری است که پیداگوژی بحیث یک علم مستقل و واحد ‪ ،‬سلسلهُ تاریخی ندارد بلکه در‬
‫نتیجه تکامل علوم و نیازمندی های جامعه به میان آمده است‪ .‬از نظریات و تحقیقات علمای پیداگوژی‬
‫در این مورد معلوم میشود که علم تعلیم و تربیه ( پیداگوژی) اول در چوکات اخالق و سیاست جز مهم‬
‫فلسفه را تشکیل میداد ‪ ،‬در قرن ‪ 17‬علم پیداگوژی به حیث یک علم مستقل از فلسفه جدا شد که عوامل‬
‫اساسی آن از یکطرف تکامل سیستماتیک علوم و فلسفه بود و از طرف دیگر تحوالت و تغیرات‬
‫نیازمندی های اجتماعی بوده است و ضرورت برای تربیه مهارت های علمی و فنی به سویه های‬
‫مختلف ابتدائی ‪ ،‬ثانوی ‪ .‬حتی عالی احساس گردید و هم در قسمت انتقال معلومات وتربیت مهارت ها‬
‫ضرورت به طرز میتود درسی و وسایل احساس گردید که مانع ضیاع وقت گردد‪.‬‬

‫تاریخچه مختصر علم پیداگوژی‪:‬‬


‫از تحقیقات علمی دانشمندان معلوم میگردد که پیداگوژی در ابتدا مقام یک علم مستقل را نداشت‬
‫این علم در چوکات اخالق و سیاست جز فهم فلسفه را تشکیل میداد‪ .‬در قرن ‪ 17‬وقتیکه علوم تکامل‬
‫میکند ‪ ،‬سطح تولید بلند میرود ‪ ،‬تجارب توسعه میابد زمینه برای ظهور علم پیداگوژی بحیث یک علم‬
‫مستقل مساعد میگردد‪.‬‬
‫از تحقیقات دانشمندان معلوم میشود که برای بمیان آمدن این علم دو علت اساسی ذیل موجود بود‪:‬‬
‫‪ – 1‬تکامل سیستماتیک فلسفه و علوم دیگر‪.‬‬
‫‪ – 2‬تغییرات و نیازمندی های جامعه‪.‬‬
‫قرار تحقیقات علمی در قرن ‪ 17‬تغیرات مهمی در نیازمندی های جامعه رخ داد و از جامعه برای‬
‫مهارت های مسلکی و فنی به سویه های مختلف علمی ضرورت احساس گردید موسسات اجتماعی آن‬
‫وقت ( فامیل وغیره ) توانائی این را نداشتند که معلومات مورد ضرورت را مطابق نیازمندی های‬
‫جامعه به نسل جوان منتقل کنند یا به اساس نیازمندی های جامعه انسان های فنی و مسلکی را به هر‬
‫رشته تربیه کنند این وضع ایجاد میگردد که پروگرام ‪ ،‬مسایل و موسسات جدید تربیتی تأسیس گردد‪.‬‬
‫که در این وقت توجه عمده دانشمندان به مسایل مهم پیداگوژی مانند پالن تعلیمی و وسایل درسی ‪،‬‬
‫میتود ها و روش های تربیتی و درسی جلب گردیده و در مسایل تربیتی به اقدامات علمی دست زدند از‬

‫‪9‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫جمله دانشمندان که در این زمینه خدمت بزرگ انجام دادند کامینوس عالم چکی قابل یاد آوری است‪.‬‬
‫نامبرده نه تنها نظریات پراگنده تعلیم و تربیه را جمع آوری نمود بلکه توسط ابتکار علمی و عملی خود‬
‫اساس علم پیداگوژی را بحیث یک علم مستقل گذاشت‪.‬‬
‫کامینوس در تاریخ تعلیم و تربیه برای بار اول پالن تربیه انسان ‪ ،‬مراحل مکتب و صنف بندی را‬
‫پیشنهاد نمود‪ .‬کامینوس در این مورد چنین مینویسد‪:‬‬
‫« طوریکه سال و روز به قسمت های کوچک تقسیم شده میتواند به همین ترتیب زندگی و تربیه انسان‬
‫به مراحل مختلف تقسیم شده میتواند‪».‬‬
‫طوریکه گفته شد پیداگوژی قوانین تربیت ‪ ،‬تدریس و آموزش را مورد مطالعه قرار میدهد تربیت ‪،‬‬
‫یعنی پرورش است در تمام ساحات وجود طفل یعنی جسمی ‪ ،‬روانی ‪ ،‬ذهنی ‪ ،‬عقلی ‪ ،‬اخالقی ‪ ،‬عاطفی‬
‫‪ ،‬اجتماعی و غیره‪ .‬ویا تربیت یعنی رشد استعداد ها ‪ ،‬تهذیب اخالق ‪ ،‬ایجاد عادات خوب و به ثمر‬
‫رساندن و نایل ساختن انسان به کماالت در جنبه مادی و معنوی است‪.‬‬

‫چرا پیداگوژی میخوانید ؟‬


‫عالوه بر دانشجویان رشته تعلیم و تربیه در دانشکده تعلیمات مسلکی در تمام دانشکده های تعلیم و‬
‫تربیه و همچنین دیگر دانشکده های کشور مضمونی با همین عنوان تدریس میشود‪ .‬از آنجا که دانستن‬
‫فلسفه هر چیز به فهم آن کمک فراوانی میکند تصمیم گرفته شده که درین بخش « چرایی » تدریس این‬
‫مضمون در دانشکده های مختلف را مورد بررسی قرار دهیم‪.‬‬
‫قبل از آن باید یاد آوری کرد که پیداگوژی در معنی عام به علم تعلیم و تربیه گفته میشود‪ .‬برای‬
‫جواب به این سوال میتوان سه دلیل عمده را بیان کرد‪.‬‬

‫احتمال دارد در آینده معلم شوید‪.‬‬


‫در اکثر کشور های تازه استقالل یافته کمبود نیروی انسانی یکی از مشکالت اصلی این نوع جوامع‬
‫به حساب میرود‪ .‬تربیه معلمین به عنوان یکی از مهمترین نیروهای انسانی جوامع که خود مسئولیت‬
‫تعلیم وتربیه نیروی انسانی را بر عهده دارد از اهمیت خاص برخوردار است‪ .‬این دلیل یکی از اولویت‬
‫های چنین کشورهای افزایش سریع کمی وکیفی معلم است‪ .‬به این منظور در اکثر دانشکده ها‬
‫مضامینی در رابطه به تعلیم و تربیه تدریس میشود تا در صورت امکان از فارغان دانشگاه ها به‬
‫عنوان معلم استفاده میشود‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫یک عضو جامعه به حساب میروید‪.‬‬


‫تعلیم و تربیه عالوه بر مکتب و خانواده در جامعه نیز جریان دارد دوستان‪ ،‬آشنایان و همساالن‪،‬‬
‫انواع رسانه های جمعی همه وهمه اجزای یک جامعه را تشکیل میدهند که هرکدام به اندازه خود در‬
‫تعلیم و تربیه افراد جامعه سهم میگیرند‪ .‬از این جهت‪ ،‬داشتن دانشی پایه در رابطه با تعلیم و تربیه‪ ،‬و‬
‫نحوه تاثیر گذاری و تاثیر پذیری در جامعه‪ ،‬الزم و ضروری به نظر میرسد‪.‬‬

‫در آینده پدر یا مادر میشوید‪.‬‬


‫هرانسان برای تکامل وبقای نسل نیازمند تشکیل خانواده است‪ .‬تشکیل خانواده مسئولیت های بیشمار‬
‫را برای زوجین به ارمغان میاورد که یکی از مهمترین آنها‪ ،‬تعلیم و تربیه اطفال است‪ .‬مخصوصآ در‬
‫دوران قبل از مکتب‪ ،‬نقش والدین در تعلیم و تربیه طفل بسیار حائز اهمیت است‪ .‬دانش تعلیم و تربیه‪،‬‬
‫والدین را در تربیه صحیح و اصولی اطفال یاری میکند‪.‬‬

‫شعبات علم تعلیم و تربیه یا پیداگوژی‪:‬‬


‫پیداگوژی یا علم تعلیم و تربیه در جریان تکامل تاریخی خود شعبات مختلف را بوجود آورد که‬
‫هر کدام آنها یک قسمت مشخص علم پیداگوژی را تحت مطالعه خود قرار میدهد‪ .‬این شعبات قرار ذیل‬
‫اند‪:‬‬
‫‪ .1‬پیداگوژی عمومی ‪ :‬قانونمندی های عمومی تربیت ‪ ،‬تدریس و آموزش را بشکل عمومی مورد‬
‫بحث و مطالعه قرار میدهد‪ .‬یعنی نظریات ‪ ،‬قوانین و روش های تربیتی را که جنبه عمومی داشته‬
‫باشد مطالعه میکند‪ .‬و برای درک بهتر این موضوعات پرنسیب ها و قوانین عمومی وجود دارد و‬
‫پیداگوژی از علوم دیگر مانند جامعه شناسی ‪ ،‬روانشناسی ‪ ،‬حفظ الصحه بیولوژی ‪ ،‬زیست شناسی‬
‫وغیره استفاده مینماید‪.‬‬

‫‪ .2‬تعلیم و تربیه خصوصی یا پیداگوژی اختصاصی ‪ :‬تعلیم و تربیه خصوصی موضوعات آموزش و‬
‫پرورش را برای کسانی آماده میسازد که از نگاه ذهنی ‪ ،‬روانی و جسمی مشکالت دارند مانند‪:‬‬
‫اطفال معیوب ‪ ،‬عقب ماندگی های ذهنی ‪ ،‬اطفال کر ‪ ،‬کور یا نا بینا ‪ ،‬گنگ وغیره را مورد بحث و‬
‫مطالعه قرار میدهد‪ .‬یعنی پرنسیب ها و قوانین تعلیم و تربیه اطفال و نوجوانان وجوانان‬
‫غیرنورمال یا استثنائی را مطالعه میکند و روش های تربیتی مخصوصی را مورد استفاده قرار‬
‫میدهد‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫‪ .3‬میتود تدریس ‪ :‬قانونمندی های عمومی تدریس و روش های درسی را که عبارت از میتودهای‬
‫شفاهی ‪ ،‬میتودهای عینی و میتودهای عملی است تحت مطالعه خویش قرار میدهد معلم برای‬
‫تدریس و آموزش بهتر در مضامین مختلف باید از روش های درسی مختلف و م ُوثر مطابق به‬
‫حال مضمون و موضوع کار بیگیرد تا شاگردان به آسانی یاد بگیرند و معلم با تمام میتودهای‬
‫تدریس آشنا باشد چرا که هر درس و هرمضون روش جداگانه میخواهد‪ .‬و معلم باید بداند که چه‬
‫موضوع را ‪ ،‬برای کی ‪ ،‬چرا ‪ ،‬در کجا ‪ ،‬چطور و با چه وسایلی تدریس نماید تا یادگیری بهتر و‬
‫سهل تر صورت گیرد‪.‬‬

‫‪ .4‬تعلیم و تربیه رشد سن ‪ :‬در این قسمت خصوصیات تربیت و آموزش را در مراحل مختلف سن‬
‫یعنی سنین قبل از مکتب ‪ ،‬دوره مکتب و بعداز مکتب را مورد بررسی و مطالعه میدهد‪.‬‬
‫بخاطریکه اطفال در هر دوره سن خود استعدادهای متفاوت دارد و یادگیری در هر دوره سنی‬
‫فرق میکند و باید برای طفل نظر به رشد وی زمینه آموزش مهیا گردد‪.‬‬

‫‪ .5‬تاریخ تعلیم و تربیه ‪ :‬تاریخ تعلیم و تربیه ‪ ،‬تکامل تعلیم وتربیه را در دوره های مختلف تاریخی‬
‫از ابتدا تا امروز یعنی تکامل آموزش و پرورش را از آغاز خلقت بشر تا امروز مورد بحث و‬
‫مطالعه خویش قرار میدهد‪.‬‬

‫‪ .6‬تعلیم و تربیه مقایسوی ‪ :‬تعلیم و تربیه مقایسوی سیستم های مختلف تعلیمی کشورهای مختلف را‬
‫با ه م مقایسه میکند تا اختالفات و مشابهت ها را معلوم نماید و از تجارب و معلومات یکدیگر‬
‫استفاده نمایند‪ .‬و از سیستم تجربه شده و پیشرفته مطابق نیاز زمان و نیازمندی اجتماع موافق با‬
‫رسوم و عنعنات ‪ ،‬فرهنگ و کلتور جامعه خود از آن استفاده نماید‪.‬‬

‫‪ .7‬تعلیم و تربیه موسسات عالی و مسلکی ‪ :‬موضوعات تعلیم و تربیه تحصیالت عالی و موسسات‬
‫تعلیمی و تربیتی مسلکی را مورد بحث و مطالعه قرار میدهد‪.‬‬

‫‪ .8‬تعلیم و تربیه نظامی ‪ :‬در این قسمت موضوعات تعلیمی و تربیتی نظامی را مورد بحث و مطالعه‬
‫قرار میدهد‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اهداف تعلیم و تربیه‬


‫هدف چیست ؟‬
‫هدف در ل غت به معنی مقصد و مرام است و در اصطالح هدف عبارت از نتیجه پیش بینی شده یک‬
‫کار میباشد‪.‬‬
‫معیارها و میزانهای اهداف سالم تربیتی ‪:‬‬
‫هدف تعلیمی و تربیتی باید با در نظر داشت مفهوم رشد بیان شود ‪.‬‬
‫اهداف تعلیمی و تربیتی باید با توجه به رفتار افراد تهیه و تنظیم گردد‪.‬‬
‫هدفای تعلیمی و تربیتی باید مطابق و متناسب با هنجاری های پذیرفته شده اجتماع و جامعه باشد‪.‬‬
‫هدفهای تعلیمی و تربیتی باید با یکدیگر سازگار باشد‪.‬‬
‫هدفهای تعلیمی و تربیتی باید قابل اجرا باشد‪.‬‬
‫هدفهای تربیتی باید جامع باشند‪.‬‬
‫هدفهای تعلیمی و تربیتی باید قابل تغیر باشد‪.‬‬
‫نقش اهداف تعلیمی و تربیتی ‪:‬‬
‫اهداف تربیتی جهت تجربیات ‪ ،‬فعالیتها ‪ ،‬مطالعات و بحث های معلم و شاگرد را تعیین میکند ‪.‬‬
‫اهداف تربیتی نقطۀ ای را که کلیه فعالیتهای آموزشی و پرورش به آن توجه دارند مشخص میسازد‪.‬‬
‫اهداف تربیتی اساس ارزیابی پیشرفت شاگردان را تشکیل میدهد‪.‬‬
‫اهداف تربیتی برنامه های تعلیمی و تربیتی را منسجم کرده و از بی نظمی ها جلوگیری میکند‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫فصل دوم‬
‫اصول تعلیم وتربیه اسالمی‬
‫الف ‪ :‬اصل ادامه و استمرار آموزش افراد در اسالم‬
‫قبل از اینکه آموزش و پرورش مدرن و جدید بصورت فعلی در جهان علم و تکنیک پدید آی ًد‬
‫عقیده عمومی بر آن بود‪ .‬که آموزش و پرورش از سن معینی شروع و به سن معینی ختم میگردد‪ .‬و‬
‫اکثراً تصور میکردند‪ .‬آموزش و پرورش در سنین بین ‪ 6‬تا ‪ 20‬سالگی صورت میگیرد‪ .‬در حال‬
‫حاضر دو عقیدۀ مختلف در این مورد وجود دارد که یکی عبارت است از اینکه آموزش و پرورش با‬
‫تحصیالت کالسیکی مدرسه ای تطبیق مینماید‪ .‬و دیگری که اکثریت قریب با اتفاق متخصصین آموزش‬
‫و پرورش جدید آنرا پذیرفته عبارت است از آنکه آموزش و پرورش یک جریان مستمر و مداوم در‬
‫طول عمر است که ابتدا وانتهایی ندارد‪.‬‬
‫نظریه اول برای مدتهای طوالنی در غرب طرف دارانی داشت و حتی در قرن نوزدهم نیز این نظریه‬
‫طرفداری زیادی داشت‪ .‬در حال حاضر نظریه دوم تقریبا ً حکومت میکند‪ .‬و آموزش از نظر اسمترار‬
‫به آموزش رسمی و غیر رسمی و آموزش کودکان و آموزش بزرگساالن تقسیم شده است‪.‬‬
‫ولی اسالم آموزش و پرورش را یک جریان مداوم و مستمر میداند که تنها معلم وسیله آن نیست‪ .‬و در‬
‫زمان معین هم صورت نمیگیرد‪.‬‬
‫اثبات این اصل حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص) است که میفرماید‪:‬‬
‫(ز گهواره تا به گور دانش بجوی) نکات ذیل از حدیث فوق استنباط میگردد‪:‬‬
‫آموزش و پرورش افراد یک امر مداوم است‪.‬‬
‫آموزش و پرورش افراد الزم نیست تنها از طریق معلم در مدرسه صورت گیرد بلکه آموزش یک امر‬
‫خود آموزی است‪ .‬زیرا خود آموزی است که میتواند ز گهواره تا به گور ادامه یابد‪.‬‬
‫آموزش و پرورش شامل آموزش در دوران نوباوگی بوسیله پدر و مادر در خانواده و سپس در دوران‬
‫کودکی بوسیله مربی در کودکستان و در دوران طفولیت ونوجوانی در مکتب و مدرسه توسط آموزگار‬
‫یا معلم و در دانشگاه توسط استاد و در ادوار بعد توسط خود شخص دراجتماع و زندگی میشود‪.‬‬
‫چون تکلیف به تحصیل کودک که غیر مکلف است صحیح به نظر میرسد بنابراین مقصود از احادیث‬
‫و دستورات دینی در این مورد تکلیف و مسوولیت پدر و مادر و جامعه نسبت به آموزش کودکان از‬
‫موقع بودن در گهواره میباشد‪.‬‬

‫‪14‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫ب ‪ :‬اصل رابطه بین آموزش و پرورش در اسالم‬


‫از نظر اسالم انسان ترکیبی از جسم جان و عقل است‪ .‬تجزیه اینها از یکدیگر مفهومی ندارد‪ .‬و با‬
‫این جهت تجزیه آموزش از پرورش نیز در اسالم صحیح به نظر نمیرسد‪.‬‬
‫یکی از جهات مشخصۀ اسالم در مقابل ادیان دیگر شاید عبارت باشد از تعادلی که اسالم بین جسم و‬
‫جان حفظ کرده است‪ .‬و از حقوقی که برای هر یک مقرر داشته است‪.‬‬
‫اسالم افراط و تفریط در آموزش و پرورش یک جانبه هر یک از جسم وجان را رد نموده است و‬
‫همانطوریکه به جان احترام میگذارد طرف آنرا که جسم باشد نیز در نظر گرفته است ‪.‬‬
‫و از مجموع تفکرات فلسفی اسالمی ‪ ،‬دستورات اخالقی اسالمی در احکام فقهی عمومی اسالمی و‬
‫متون قرآنی استفاده میشود رابطه بین جسم و جان را و آموزش و پرورش را نا گستنی میداند‪.‬‬

‫ج ‪ :‬اصل رشد تدریجی ‪Maturation :‬‬


‫رشد مداوم و مستمر کودک یک امر طبیعی است کودک در هر مرحله از رشد دارای یک ظرفیت‬
‫و استعداد معین و مخصوص است که قبل از آن مرحله ندارد بنابراین صحیح نیست بر کودک تحمیل‬
‫شود‪ .‬تأخیر استفاده از این ظرفیت در مرحله و زمان خود نیز موجب تضعیف استعداد کودک است‪.‬‬
‫درنظر گرفتن زمان ظهور ظرفیتها و استعدادهای مختلف در کودک بسیار مهم است همانطوریکه از‬
‫نظر جسمی در هرمرحله از سن خود دارای خصوصیات معینی است‪ .‬مثالً از کودک یکساله نباید توقع‬
‫خوب دویدن و از دو ساله نباید توقع وزنه برداری داشت‪ .‬کودک از نظر فکری وعقلی نیز در‬
‫هرمرحله ای از سن دارای استعدادیست متناسب با آن مرحله آماده شدن و فراهم نمودن وسایل برای‬
‫استفاده از هر مرحله در زمان مناسب بسیار بجاست ولی انتظار جهش از یک مرحله به چند مرحله‬
‫بعد چه در استعدادهای جسمی و چه عقلی غلط است‪.‬‬
‫این رشد مداوم و مستمر کودک و کسب استعدادهای مختلف جسمی وعقلی در هرمرحله از رشد‬
‫در اصطالح ماتوریشن ‪ Maturation‬است مک گرو یکی از دانشمندان روانشناسی ماتورایشن را‬
‫عبارت میداند از شگوفان شدن و رسیدن استعدادها ‪ ،‬امکانات قدرتها ‪ ،‬خصوصیات و سایر لیاقت های‬
‫در کودک که در زمان تولد وجود داشته ولی ظهور آنها منوط ومشروط به زمان و مکان مناسب است‪.‬‬
‫یکی از روشهای علمی که اخیراً بکار رفته است عبارت است از مطالعه و تحقیق درباره دوگانگی ها‬
‫که توسط آرنولد گازل انجام شده است طوریکه برای یکی از دوگانگی ها شرایط فوق العاده ای جهت‬
‫رشد غیرطبیعی و زود رس استعداد آنان و جهش از مراحل رشد فراهم نمود و دیگری را در شرایط‬
‫عادی قرار دارد و به این نتیجه رسید که امکان استفاده قبل از موقع و زود رس از استعداد کودکان قبل‬

‫‪15‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫از رسیدن به مرحلۀ متناسب وجود ندارد نظام آموزش و پرورش اسالمی با این اصل توجه داشته‪ .‬و با‬
‫این جهت تکالیف و وظایف مختلف شرعی را منوط و مشروط به مراحل مختلف قرار داده است‬
‫(سن بلوغ سن رشد و امثال آنها)‬
‫خداوند متعال در قرآن برای رعایت کردن این اصل چنین فرموده است‪.‬‬
‫(خداوند نفسی را مکلف نمی گرداند مگر با اندازۀ توانائیش) (سوره بقره ‪)28‬‬
‫(پرهیزگار باشید نسبت به خدا تا حدی که در استطاعت شماست) (تغابن آیه ‪)14‬‬
‫از مطالعه آموزش و پرورش اسالمی انتباه گرفته میشود که در صدر اسالم کودکان بین سن ‪ 6‬تا ‪12‬‬
‫در مکاتب آموزش ابتدائی و از ‪ 12‬تا بلوغ به مکاتب آموزشی متوسطه اشتغال داشتن و از آن به بعد‬
‫در صورت لزوم به مراکز دینی برای تعلیمات عالیه مسافرت میکردند‪ .‬دکتر ابراهیم سالمه به نقل از‬
‫دکتر احمد فواد در کتاب القربیه فی االسالم میگوید در بین مسلمین رسم بود که کودک در سن ‪ 5‬و ‪6‬‬
‫به معلم سپرده شود و همچنان اسالم باالی اصل احترام به شخصیت شاگرد نیز تاکید کرده است‪.‬‬

‫‪ -1‬اصول تعلیم و تربیه از دیدگاه دانشمندان غربی‬


‫الف ‪ :‬دانشمندان قدیم ‪- :‬‬
‫‪ - 1‬سقراط ‪:‬‬
‫سقراط در سال ‪ 469‬ق م تولد و در سال ‪ 399‬ق م وفات نمود‪.‬‬
‫او در خانواده غریبی به دنیا آمد و اولین کسی بود که میتود آموزش را بوجود آورد او میگفت که ‪ :‬قبل‬
‫از همه معلمان باید شاگردان را به اشتباه شان ملتفت سازند و بعداً بکوشند تا آنها قضایا را درست‬
‫درک کنند و به اساس نظر او این روش تفکر را انکشاف میدهد‪.‬‬
‫وی بوسیله سوال و جواب و مجادله پس از آنکه خطای مخاطب را ظاهر میکرد به همان ترتیب‬
‫مکالمه و پرسش و پاسخ را دنبال کرده تا به کشف حقیقت نایل آید ‪ .‬در روش سقراطی معلم صحبت‬
‫نمیکند بلکه او سوال میکند و شاگردان سخن میگویند اما سوالها به گونه ای تنظیم ومطرح میشوند که‬
‫شاگرد را از جهل خویش نسبت به موضوع آگاه میگرداند و اندیشه او را به سوی حقیقت سوق میدهند‪.‬‬
‫تحلیل گران روش سقراطی را تا حدودی به روشهای روانکاوی عصر حاضر تشبیه کرده اند‪.‬‬

‫‪ - 2‬اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه افالطون‪:‬‬


‫افالطون در سال ‪ 437‬ق م تولد و در سال ‪ 347‬ق م پدرود حیات گفت‪ .‬افالطون نخستین متفكري‬
‫بود كه به تأثیر متقابل جامعه و سیاست در تعلیم وتربیت پرداخته است‪ .‬به عقیده او جامعه در صورتي‬

‫‪16‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫به سعادت خواهد رسید كه زمامداران آن افرادي دانا و دادگر باشند‪ .‬او در اثر خویش بنام دولت و‬
‫قانون روش جدید تربیت اطفال و جوانان را در دولت طرح ریزي نمود كه قرار ذیل است ‪:‬‬
‫از سه سالگي تا شش سالگي ‪ :‬به نظر افالطون باید سیستم هاي اسپارت و آتن با هم متحد شود‪ .‬سیستم‬
‫اسپارت طرفدار تعلیم وتربیه نظامي و ظوابط عسكري بود‪ .‬درحالیكه سیستم آتن طرفدار تربیه بدني و‬
‫فلسفه در تعلیم وتربیه بود به نظر افالطون باید تربیت كودك قبل از به دنیا آمدن آنان با تمرین و‬
‫ورزش مادران ومساعد ساختن فضای آرام روانی و جسمی برای مادران آغاز كرد و اطفال را باید از‬
‫‪ 3‬سالگی تا ‪ 6‬سالگی در مكاتب خصوصی ‪ ،‬كلیسا ها تحت نظر زنان تربیت نمود تا زنان آنها را به‬
‫كمك سامان آالت بازی ‪ ،‬قصه ها و اشعار تربیه نمایند‪ .‬افالطون رول بازی را در جریان تربیت‬
‫كودكان ضروري دانست‪.‬‬
‫از ‪ 7‬سالگی تا ‪ 12‬سالگی ‪ :‬اطفال باید از سن ‪ 7‬سالگی تا ‪ 12‬سالگی در مكاتب دولتی تحت تعلیم‬
‫وتربیه قرار گیرند‪ .‬برنامه های تعلیمی وتربیتی افالطون چهار موضوع اساسی آن زمان یعنی خواندن‪،‬‬
‫نوشتن‪ ،‬حساب و موسیقی را احتوا مینمود‪.‬‬
‫به عقیده افالطون تربیت معنوی كودكان باید با موسیقی و داستانهای آموزنده آغاز شود‪.‬‬
‫از ‪ 12‬تا ‪ 16‬سالگی در مكاتب تربیت بدنی ‪ ،‬جمناستیك را مي آموزند‪.‬‬
‫به نظر افالطون تعلیم وتربیت را باید عمومیت بخشید اعم از دختران وپسران و این وظیفه دولت است‪.‬‬
‫از ‪ 16‬تا ‪ 18‬سالگی ‪ :‬باید ریاضیات ‪ ،‬هندسه و ستاره شناسي را فراگیرند‪.‬‬
‫به نظر افالطون روشی برای شناسایی حقیقت ها در جریان تعلیم وتربیت روشی دیالكلتیك است‪ .‬که‬
‫این روش رابنام روش سقراط نیزمی نامند‪.‬‬
‫از ‪ 18‬تا ‪ 20‬سالگی ‪ :‬به مكتب عسكري شامل شوند‪.‬‬
‫پس از ‪ 20‬سالگی ‪ :‬براي همیش به حیث افسر ایفاي وظیفه نمایند‪.‬‬
‫وعده كم كه استعداد عالی دارند از سن ‪ 20‬الی ‪ 30‬سالگی به تحصیالت عالی خویش ادامه دهند و‬
‫مضامین را از قبیل فلسفه تیوری ‪ ،‬ریاضی ‪ ،‬نجوم و موسیقی بیاموزند و بعداً به وظایف دولتی گماشته‬
‫شوند وعده محدودی كه داراي استعداد فوق العاده میباشند براي مدت ‪ 5‬سال كورس فلسفه را فرا گیرند‬
‫پس از ‪ 35‬سالگی تا ‪ 50‬سالگی به صفت اعضای اداری دولت ایفای وظیفه نمایند‪.‬‬
‫به عقیده افالطون در جریان تربیت رابطه میان معلم وشاگرد بسیار معنوي نزدیك مثل عاشق ومعشوق‬
‫باشد‪.‬‬
‫افالطون میان تعلیم وتربیت تفاوت قابل شده بود‪( :‬تربیت فضیلتي است كه در آغاز كودك كسب‬
‫میكند كه همانا تشكیل عادتهاي نیك است اما تعلیم نوعي از تذكر است كه باید در محیط تربیتي توسط‬
‫معلم و مربي بوجود آید‪).‬‬

‫‪17‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه ارسطو‬


‫ارسطو در سال ‪ 386‬ق م تولد و در سال ‪ 322‬رخت از جهان بست‪.‬‬
‫نظریات تربیتي او هم از استادش افالطون الهام گرفته است‪.‬‬
‫به نظر ارسطو دولت مسوول تامین تعلیم وتربیت اطفال در هرفامیل میباشد‪.‬‬
‫ارسطو معروف به معلم اول نیز است زیرا او نخستین كتاب منطق را تدوین كرد و همچنان معلم‬
‫اسكندر مقدوني نیز بود‪.‬‬
‫نظریات تربیتي ارسطو در دو اثر مهمش علم سیاست و كتاب اخالقي مطرح شده است ‪ :‬از نظر‬
‫ارسطو تعلیم وتربیت داراي دو هدف مهم است ‪:‬‬
‫‪ -1‬هدف فردي یا طبیعي ‪ -2‬هدف سیاسي و اجتماعي‬
‫نظریات تربیتي ارسطو‪:‬‬
‫‪ -1‬نهایت تربیت باید در انسان فضیلت را ایجاد كند و وقتي انسان به فضیلت میرسد كه فعالیت عقلي او‬
‫به كمال و به مرتبه عالي برسد‪.‬‬
‫‪ -2‬تربیت باید از جسم شروع و به پرورش عقل بي انجامد‪.‬‬
‫‪ -3‬برنامه تربیت باید برعالوه خواندن‪ ،‬نوشتن و حساب كردن ورزش و آموزش دستور زبان و‬
‫موسیقي و نقاشي را در بر گیرد‪.‬‬
‫‪ -4‬طبیعت انسان داراي سه نوع نفس است ‪ .‬نفس نباتي ‪ ،‬نفس حیواني ‪ ،‬نفس انساني جریان تربیت باید‬
‫به سه نوع نفس را رشد بدهد اما نفس انساني باید غالب باشد بر نفس حیواني و نباتي‪.‬‬
‫‪ -5‬باید آموزش و پرورش رسمي از ‪ 5‬سالگي آغاز شود بنابراین خانواده تا ‪ 5‬سالگي به ویژه به‬
‫تربیت عاطفي كودكان بپردازد‪.‬‬
‫‪ -6‬سه عامل سرشت ‪ ،‬خو ‪ ،‬عادت و خرد در انسان تاثیر گذار است‪.‬‬
‫تربیت باید هماهنگي الزم را میان سه عامل ایجاد كند و رهبري آنها را به عهده عقل انسان قرار دهد ‪.‬‬
‫‪ -7‬از آنجا كه خ رد انسان در دوره هاي بعدي زندگاني بروز میكنند باید با توجه به سرشت كودك‬
‫عادت هاي پسندیده را به وسیله تمرین و تكرار به وجود آورد‪.‬‬

‫‪18‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫ب‪ :‬دانشمندان معاصر‬


‫‪ -1‬ﮋان ﮋاك روسو‪:‬‬
‫روسو در سال ‪ 1712‬م در شهر ژینو تولد و در سال ‪ 1778‬م پدرود حیات گفت‪.‬‬
‫روسو پس از افالطون بي تردید یكي از بزرگترین و نام آورترین متفكران غربي در زمینه تعلیم‬
‫وتربیت است‪ .‬دلیل عظمت او آثار وسیع ‪ ،‬منظم و كامل او نسبت به پشینان اوست‪ .‬وهمچنان تازگي‬
‫دیدگاهاي او آنقدر وسیع است كه در نظریه هاي تربیتي متأخرین خود نیز تأثیر چشمگیري گذاشته‬
‫است‪ .‬مهمترین اثر او امیل درباره تربیت است اصول تربیتي روسو در این كتاب و كتاب قرارداد‬
‫اجتماعي ارایه شده است‪ .‬برخي از اصول وي به شرح ذیل میباشد‪.‬‬
‫‪ -1‬اساس تعلیم و تربیت از نظر روسو مبتني بر سه اصل است ‪:‬‬
‫الف‪ :‬طبیعت انسان نیك است زیرا منشأ الهي دارد‪.‬‬
‫ب ‪ :‬جامعه بد و فاسد است‪.‬‬
‫ج ‪ :‬آزادي عبارت از اطاعت كامل از قانون جامعه آرماني است‪.‬‬
‫‪ -2‬تربیت باید زمینه اي مناسب براي بازسازي انساني باشد تا بتواند در جامعه بازسازي شده زندگي‬
‫كند‪.‬‬
‫‪ -3‬سه عامل ترب یت یعني طبیعت ‪ ،‬آدمیان و اشیاء سه استاد تربیت بوده و باید میان آنها وفاق الزم به‬
‫وجود آید ‪.‬‬
‫‪ -4‬تبعیض را در نوع تربیت افراد نمي پذیرد و معتقد است باید افراد جامعه همه برابر باشند و تربیت‬
‫آنها باید یكسان صورت گیرد‪.‬‬
‫‪ -5‬نباید گذاشت كه كودكان تنها و براي خود بازي كنند‪ .‬بازي باید گروهي یعني چنان باشد كه همگان‬
‫را به سوي هدف یگانه برد‪ .‬كوشش و رقابت را در آنها بر انگیزد‪.‬‬
‫‪ -6‬هر چه را آفریدگار آفریده نیك است ‪ ،‬چون بدست بشر افتد تباه میگردد لذا تربیت را تا آنجا كه‬
‫میتوان از تأثیر جامعه به دور داشت‪.‬‬
‫‪ -7‬نخستین كار مربي باید شناختن كودك و قانون هاي طبیعي رشد باشد‪.‬‬
‫‪ -8‬آنچه یك كودك تا سن ‪ 12‬سالگي نیاز دارد نه از روي كتاب درس بلكه با رفتن و مطالعه در طبیعت‬
‫و پرورش حواس و تحمل تأثیرات محیطي به دست مي اید‪.‬‬
‫‪ -9‬نباید به پرسش هاي كودك پاسخ قاطع داد زیرا این كار او را از اندیشیدن بیشتر باز میدارد‪.‬‬
‫‪ -10‬بلكه با پرسش هاي هدایت كننده او را رهنمایي كرد تا خود مشكل را بگشاید‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫‪ -11‬معلم خوب كسي نیست كه در كمترین زمان بیشترین چیزها را یاد بدهد‪ .‬بلكه كسي است كه شوق‬
‫به آموختن و فهمیدن را در شاگردان بر انگیزد زیرا هدف آموزش و پرورش انباشتن اطالعات نیست‬
‫بلكه به كار آوردن توانایي اندیشدن وفهمیدن است‪.‬‬
‫‪ -12‬هوش برترین جنبه انسان نیست كه او را از سایر جانوران ممتاز میكند وجدان اخالقي یعني‬
‫توانایي تشخیص نیك از اشر و گرایش به نیكي است‪ .‬از اینرو باید تربیت زمینه اي را براي بیدار‬
‫سازي وجدان اخالقي انسان فراهم آورد‪.‬‬
‫‪ -13‬تربیت دیني را نباید آموختن آداب و احكام دانست بلكه باید با بیدار كردن محبت و ستایش خدا در‬
‫انسان به تربیت دیني افراد پرداخت‪.‬‬

‫اصول تعلیم وتربیه ازدیدگاه کرشن اشتاینر‬


‫اصول که در تعلیم وتربیه مطرح است در حقیقت منشاء و مصدر فعالیت های معلم و شاگرد‬
‫میباشد‪ .‬به قول یکی از دانشمندان تعلیم و تربیت‪ ،‬این اصل کشف کردنی میباشد نه وضع کردنی‪ .‬یعنی‬
‫هر اصل باید از تجربه های عینی که در شرایط واقعی صورت گرفته است استنتاج شود‪ .‬و سودمندی‬
‫آن القل در اکثر موارد به اثبات رسیده باشد‪ .‬اصول تعلیم وتربیت به منزله ابزاری است که مربیان با‬
‫استفاده از آنها میتوانند به موقع و درعین حال با روشن بینی کافی‪ ،‬تصمیم بگیرند و وظایف تربیتی‬
‫خود را به نحوه رضایت بخش انجام دهند‪ .‬این اصول عبارتند از‪:‬‬

‫اصل فعالیت ‪:‬‬


‫به موجب این اصل هر قدر کودک در سنین طفولیت از آزادی بیشتری برای فعالیت ها برخوردار‬
‫باشد از حس استقالل عمل بیشتری بهره مند خواهد شد و در زنده گی آینده اطمینان بیشتری به خود‬
‫خواهد یافت‪ .‬در این زمینه باید از رغبت ها و عالیق شاگردان در امور تربیتی استفاده نموده‪ ،‬شرایط‬
‫مطلوب برای به کار گیری این اصل آنست که دایره فعالیت های طفل محدود نگردد و به او مجال داده‬
‫شود تا مقدمات آن چی را که الزمه زندگی است فراهم سازد و پایه محکمی برای زنگی خود تشکیل‬
‫دهد‪.‬‬
‫به نظر پیروان «مکتب فعال» اشتاینر‪ ،‬جان دیوی و ادوارد کاالپارد انسان را ذاتا ٌ موجود فعال‬
‫میدانند که در جر یان امور دخالت میکند تا تداوم عمل خویش را تضمین کند یا تعادل را که بین او و‬
‫محیط موجود بوده است و مؤقتا ٌ برهم خورده است‪ ،‬از نو برقرار کند‪ .‬ارزنده ترین قاعده این اصل‬
‫اینست ‪ :‬مراقبت کن که در هرکاری میتوان آن را‪ ،‬با رعایت ساختن روانی کودک‪ ،‬به فعالیت آزاد‬
‫واگذ ار با در نظر داشت نتایج تربیتی این نظریه (معلم باید برای برانگیختن فعالیت های مورد نظر‬

‫‪20‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫خود از رغبت های طبیعی شاگرد استفاده کند و شاگرد را از روی عالقه و رغبت به کار وادار کند‪،‬‬
‫نه با ایجاد ترس و اعمال تنبیه که شاگرد را برای همیشه از یادگیری بیزار سازد‪).‬‬

‫اصل کمال ‪:‬‬


‫نگران تمامیت و کمالی است که در ضمن تدریس موضوعات برنامه‪ ،‬از قبیل ادراک‪ ،‬ارزش ها‪،‬‬
‫معلومات عمومی مورد نظر است و طبعا ٌ از رغبت های آنی و زودگذر شاگردان جدا میباشد‪ ،‬زیرا‬
‫مکتب و آینده شاگرد نیز حقوق دارند که باید تأمین شوند‪ .‬از اینرو مربی باید آینده و توجه به کمال‬
‫زندگی فرهنگی و تمدن شاگردان را مدنظر قرار دهد‪ .‬بدین منظور شاید الزم آید که از لذت و سرور‬
‫آنی طفل صرف نظر کنید و او را در جهت زندگی حاضر آماده سازد‪ .‬در زمینه رؤسو یادآوری میکند‬
‫آنچه مهم است در این اصل‪« :‬هدف من تنها این نیست که به شاگرد عمل بیآموزنم بلکه هدف آنست که‬
‫به او روش کسب علم را وقتی آن به نیاز داشت یاد بدهم او را در جای برسانم که ارزش علم را به‬
‫درستی درک کند و موجبات فراهم کنند که حقیقت را بیش از هر چیزی دوست بدارد و طلب کند‪».‬‬
‫ظاهراٌ این است که مطلوب اصل کمال به قول مونتنی آدمی را ذهن پرورده باید نه مغز انباشته‪.‬‬

‫اصل حریت ‪:‬‬


‫چون تا حدی میل به «ساختن» و در نتیجه توجه به تمرین قوا و استعداد ها در طفل موجود است و‬
‫این امر یکی از حقوق شاگرد به شمار میرود مکتب باید در تأمین آن کوشا باشد به عنوان مثال‪ ،‬هر‬
‫شاگرد در مکتب به امور مانندی بریدن چوب و تخته و ساختن چیزهای مختلف تمایل دارد و همچنین‬
‫برای انجام اموریکه مورد عالقه او است از هیچ کوششی کوتاهی نمیکند‪ .‬برای تحقیق این میل‪ ،‬منشاء‬
‫حریت (آزادی) باید توجه داشت که مبالغه و افراد در اصل حریت‪ ،‬موجب کم حوصله گی‪ ،‬شتاب زده‬
‫گی و بی بندو باری در طفل میشود‪.‬‬
‫در این اصل به عقیده کرشن شتاینر‪ ،‬دانش آموز را آزاد بگذارید تا در باره رفتار خویش تصمیم بگیرد‬
‫و در بین شرایط مختلف زندگی دست به انتخاب عالقه بزند‪ .‬مربی باید بلد باشد‪ ،‬دو اصل سندیت و‬
‫آزادی را برحسب میزان پیشرفت شاگرد از حالت وابستگی به سوی حالت استقالل‪ ،‬به صورت مناسبی‬
‫به هم پیوند دهد‪ .‬دوکتور هوشیار در این مبحث میگوید‪« :‬دانستن تنها در زندگی کافی نیست توانستن و‬
‫بکار بستن نیز الزم است‪ ...‬حتی دانستن تنها ضامن توانستن نیز نیست‪ .‬برای نیل به پرورش واقعی باید‬
‫طفل امروز و آدام بالغ فردا بتواند به آنچه آنرا خوب و پسندیده میداند تحقق دهد و از قوه به فعل آورد‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اصل سندیت ‪:‬‬


‫این اصل گواهی آنست که شاگردان از راه فعالیت های خود به خودی‪ ،‬مانند بریدن چوب‪ ،‬بایسکل‬
‫سواری‪ ،‬ورزش وغیره صرفا ٌ مورد عالقه شخصی اوست نمیتواند از حده امتحان نهائی که سندیت و‬
‫اعتبار رسمی و آموزشی دارد بر آید‪ .‬و به دریافت اطالعنامه نایل شود‪ .‬آموزشهای مکتب معموالٌ از‬
‫علومی تشکیل شده اند که هر یکی از ساختار و نظم منطقی درونی وبیرونی برخوردار اند و برای‬
‫آموختن آنها روش ‪ ،‬قواعد و ویژه نیز بکار میرود‪ ،‬همچنین هدف آنها تقویت نیروهای جسمانی و‬
‫نفسانی و ایجاد عادت پسندیده است‪ .‬مطلوب این اصل‪ ،‬عدم توجه به امیال و رغبت های طفل است و‬
‫در حقیقت در برابر اصل حریت قرار میگیرد و به نوبه خود تعارضی ایجاد میکند که حل آن مربوط‬
‫به داشتن دانش است و تجربه کافی از سوی افراد است که مسؤلیت تربیت کودک را بر عهده دارند‪.‬‬

‫اصل تناسب عمل و وضع ‪:‬‬


‫بهترین طریقه آماده کردن کودک برای زنده گی آینده اش سعی در ارضا نیازهای مربوط به رشد‬
‫کنونی اش میباشد‪ .‬این اصل ناظر به چند نکته اساسی زیر است که همه با یافته های جدید روانشناسی‬
‫مطابق است‪ ،‬تأکید دارد‪:‬‬
‫الف‪ :‬آموزش باید در درجه رشد ذهنی شاگرد متناسب باشد‪.‬‬
‫ب‪ :‬آموزش باید به نحوی با احتیاج های اساسی و نیازهای واقعی کنونی کودک مربوط باشد وعالیقش‬
‫را ارضا کند‪.‬‬
‫ج‪ :‬مربی باید ضمین تغذیه تعامل کودک به فعالیت در زمان حال و در وضع موجود‪ ،‬سیرآینده‪ ،‬نیازها‬
‫وعالیق وتحول امکانات وی را درنظر بگیرد و از زندانی کردن او در موقعیت های در حال گذر‪،‬‬
‫کنونی بپرهیزد‪.‬‬
‫کریشن اشتاینر‪ ،‬مثل معلمش پستالوژی‪ ،‬معتقد بود که آموزش باید با درجه رشد ذهنی دانش آموز‬
‫متناسب باشد و مربی باید در هر یک از مراحل رشد توقعات خود را بر امکانات یادگیری کودک‬
‫منطبق سازد‪ .‬برآوردن توقعات که به طور کلی معقول و عملی است از لحاظ انطباق با مراحل رشد‪،‬‬
‫سه گانه صورت میگیرد‪:‬‬
‫اگر توقعی که به طور کلی معقول و عملی است‪ ،‬اما قبل از وقت از طرف مربی مطرح شود کوشش‬
‫مربی در مورد تربیت به نتیجه نمیرسد‪ ،‬وقت تلف میشود و طرفین مأیوس میشوند‪ .‬برعالوه اگر این‬
‫وض ع تکرار نشد به تدریج کودک در کفایت امکانات خویش دچار تردید میشود‪ ،‬اعتماد به نفس خود را‬
‫از دست می دهد‪ ،‬کاالپارد کسانی را که قبل از وقت از کودک توقع بیجا دارند به کوردالنی تشبیه‬
‫میکند که در بهار درخت را برای تحصیل میوه تکان میدهند‪ .‬چنین مردمانی نه تنها در بهار میوه به‬

‫‪22‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫دست نمی آورند‪ ،‬بلکه با اقدام عجوالنه خویش که سبب ریختن شگوفه های بهاری میشود خود را از‬
‫میوه تابستانی و خزانی هم محروم میکند‪.‬‬
‫اگر موقع مناسب پاسخ گویی به توقعی بگذرد نیل به هدف نیز دشوار و در بعضی موارد غیر ممکن‬
‫میشود‪ .‬مشاهده شده است که کودکانی که در سنین ‪ 7 -2‬سالگی به علت از جمله ناشنوایی‪ ،‬حرف زدن‬
‫را یاد نه گرفتن وقتی سن مناسب گذشت حتی اگر شنوایی خود را باز یابند نمیتواند حرف زدن را‬
‫یادبگیرند‪.‬‬
‫اگر مربی توقع معقولی را به موقع یعنی به محض آنکه ارگانیزم برای آن آمادگی کافی کسب کرده‬
‫مطرح کند نتیجه مطلوب به سهولت حاصل میشود‪.‬‬
‫ماریامونته سوری در این باره مینویسد‪« :‬مهم آنست که مراقب ظهور این قبیل مراحل حساس باشیم؛‬
‫فرا رسیدن آنها را مدغم شماریم و آنچه را که خود کودک برای ارضا آن مناسب تشخیص میدهد‪ ،‬در‬
‫اختیارش قرار دهیم‪ .‬و نکته دیگری که حایز اهمیت است‪ ،‬این است که باید نه تنها مراقب شروع‬
‫مراحل حساس باشیم و با سرگرمی های مناسب به تقاضای آنها پاسخ دهیم‪ ،‬بلکه عالوه بر آن نگذاریم‬
‫این قبیل فرصت ها بدون بهره برداری از دست برود‪.‬‬
‫به عقیده جان دیوی وضع حاضر کودک در گذشته او ریشه دارد‪ ،‬تربیت فعلی او پایه و اساس‬
‫زندگی آینده اش را تشکیل میدهد‪ .‬آینده کودک از زمان حالش جدا نیست و برای اینکه در آینده بهتر‬
‫بتواند با مسایل مربوط به زنده گی نایل آید‪ ،‬باید احتیاجات فعلی اش تأمین شود‪ .‬استعداد هایش بطور‬
‫مناسب رشد کند تا در آینده که خود ادامه یا محصول زمان حال است بتواند به طور بهتر زنده گی کند‪.‬‬
‫پس توجه به آینده به هیچ وجه مستلزم چشم پوشی از وضع حاضر و سهل انگاری نسبت به احتیاجات‪،‬‬
‫استعداد ها‪ ،‬رغبت ها‪ ،‬تمایالت فعلی کودک نیست‪ .‬اما قبل از آنکه موقع چیزی فرا رسیده باشد باید‬
‫مقدمات آنرا تدارک دید‪ ،‬باید بیش از آنکه با کودک به اساس منطق سخن بگوئیم او را برای درک‬
‫استدالل و سخن منطقی آماده کنیم‪.‬‬

‫اصل تفرد ‪:‬‬


‫باید دانست که هر طفلی هویت خاصی خود را دارا است و حق دارد برای طرح زندگی فردی‬
‫خویش از امیال و سیر طبیعی خود تبعیت کند و قوای خود را در راه اجراء وظایف حیاتی خویش‬
‫صرف نماید‪ .‬این جنبه از حیات انسان‪ ،‬منشاء اصل تفرد را تشکیل میدهد‪.‬‬
‫مطلب اصل تفرد اینست که رغبت شخصی افراد مورد توجه قرار گیرد و تمایالت آنان مدنظر باشد‪.‬‬
‫اجرای اصل تفرد هنگامی دشوار میشود که هر یک از شاگردان میل جدا یا مخالف امیال دیگران‬

‫‪23‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫داشته باشند و بخواهد دیگران را نیز از امیال او پیروی کند‪ .‬درینصورت‪ ،‬ادامه زندگی جمعی برای‬
‫افراد مشکل میشود و باید اصل اجتماع را با مقدم داشتن مصلحت جمع به کار برد‪.‬‬

‫اصل اجتماع ‪:‬‬


‫از انجائیکه دولت و ملت‪ ،‬شرع وعرف و خالصه تشکیالت یا موسسات اجتماعی نیز وظایفی بر‬
‫عهده دارند که نیرو فردی به تنهایی برای اجرای آنها کافی نیست‪ ،‬کامه این موسسات حق دارند که از‬
‫فرد انتظار اطاعت و تبعیت داشته باشند‪ .‬معلم باید از هر حیث نماینده اجتماع باشد و این باالترین‬
‫انتظار که باید از معلم داشت به مقصد اعمالی را که منجر به پرورش کیفیت های اجتماعی در طفل‬
‫میشود «اصل اجتماع» گویند‪.‬‬
‫مطلوب این اصل آنست که همه افراد نظر و میل و خود را تابع خیر و صالح جمع قرار دهد‪ ،‬قوا خود‬
‫را در خدمت جمع بگذارد و از ارضا امیال شخصی خویش صرف نظر کند‪ .‬مبالغه در اجرای این‬
‫اصل‪ ،‬سبب میشود که افراد خود را فراموش کنند و از وضع خود بی خبر بمانند و حالت استقالل شان‬
‫را از دست بدهند و درجمع منحل شوند بدین ترتیب دو اصل اخیر «تفرد و اجتماع» در برابر هم قرار‬
‫میگیرند و تناقضات راه حلی که از هر جهت قانع کننده باشد ارایه نشده است‪ .‬اما با وجود این آگاهی‬
‫از اصول یاد شده موجب میشود که معلمان به خطیر بودن امر تعلیم وتربیت و لزوم توجه به جنبه های‬
‫مختلف ومتعارض آن پی ببرند و در کار تربیت کودک جمعی جهات را مورد مالحظه قرار دهند‪.‬‬
‫روانشناسان جدید نظر اصلی پستالوژی را در مورد سهم مادر‪ ،‬سپس از آن پدر و همچنین تأثیر‬
‫تربیت خانواده های پر جمعیت را در رشد کودک با روش تجربی تائید کرده است و سرنوشت عاطفی‬
‫و اجتماعی طفل بر روابط پیچده بدنی و روانی که بین او و مادرش موجود است بستگی داشته و‬
‫چگونگی طرز برخوردش با هم نوعان اش تحت تأثیر روابط او با پدر و دیگر اعضای خانواده اش‬
‫قرار دارد‪ ( .‬کودک در آغوش مادرش وابسته تر و ضعیف تر از هر موجودی دیگر روی زمین است‬
‫و لی در همانجا نخستین تاثیرات اخالقی ‪ ،‬محبت و حق شناسی را احساس میکند رعایت اصول‬
‫اخالقی درانسان نتیجه توسعه نخستین تاثیرات محبت و حق شناسی است که نوزاد احساس کرده است‪).‬‬
‫امروز روانشناسی ذهن را به منزله یکی از عوامل زندگی اجتماعی قلمداد میکند که ذهن خود به تنهای‬
‫قادر به انجام کار یا پرورش نیست ‪ ،‬بلکه پیوسته تحت تاثیر و تحرک عوامل اجتماعی قرار دارد و‬
‫تنها از قوای اجتماعی تغذیه می کند و پرورش می آبد ‪ .‬ذهن را نمیتوان به منزله یک عامل شخصی و‬
‫انحصاری دانست ‪ ،‬ذهن مظهر سعی ‪ ،‬تالش و تفکر بشر است و محیط که در آن پرورش میابد هم‬
‫جسمانی و هم اجتماعی است و میتوان گفت که عامل اجتماعی بیش از عامل جسمانی در پرورش ان‬
‫موثر است ‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اصول تعلیم وتربیت از نظر دانشمندان اسالم‬


‫اصول تعلیم و تربیت ازنظر ابونصر فارابی (‪ 260‬هجری قمری)‬
‫فارابی که از اهالی ترکستان است به عنوان معلم ثانی شهرت یافته است از وی حدود ‪ 130‬رساله‬
‫وکتاب به جای مانده است وی از نخستین فیلسوفان بزرگ اسالمی است که برمیراث فلسفه نظری‬
‫وعملی یونان احاطه یافته ودرفهم ونقل دقیق فلسفه افالطون وارسطو چیرگی ویژه ای داشته است‪.‬‬
‫فارابی عالوه برموضوعات فلسفه وحکمت ودین آراء تربیتی فراوانی را به جای گذاشته است‪.‬‬
‫بنابر دیدگاه فارابی ‪،‬هدف از تعلیم وتربیت ‪ :‬ایجاد اعتدال درقوای شهویه ‪ ،‬غضبیه وانقیاد آنها نسبت به‬
‫عقل است وی سعادت دنیوی را مقدمه سعادت آخروی میداند ونقطه اوج آمال و کمال نهایی را عرفان‬
‫حق وصول به حق معرفی می کند‪.‬‬
‫معلم ثانی الگو وطرح مستقلی دراصول آموزش وپرورش ارائه نکرده است اما از مجموعه مباحث‬
‫وی میتوان چند اصل مهم تربیتی را به شرح زیراستخراج کرد‪:‬‬
‫الف‪ -‬اجتماعی بودن آموزش وپرورش‬
‫به نظر وی انسان طبیعتا ً اجتماعی است وبرای آموزش وی باید اهداف اجتماعی درنظر گرفته شده و‬
‫دستیابی به "مدینه فاضله‪ ،‬هدفی است که باید درآموزش وپرورش مراعات شود‪.‬‬

‫ب‪ -‬رعایت تفاوتهای فردی‬


‫ازنظر معلم ثانی درآموزش وپرورش رعایت استعدادهای مختلف و تفاوتهای فردی الزم است‬

‫ج‪ -‬آماده کردن افراد برای حرفه ها‬


‫وی معتقد است که براساس تفاوتهای فردی هرکس را باید برای مهارت وحرفه ای خاص تربیت کرد‬
‫واین از کودکی باید آغاز گردد‪.‬‬

‫د‪ -‬تاثیر محیط جغرافیای وکیفیت ساختمانها‬


‫وی بنابر اعتقادش به تاثیر محیط طبیعی اقلیمی وچگونگی معماری توصیه میکند که مربی باید‬
‫درکارش این اصل را رعایت کند این کار به منظور رعایت حال واخالق وساکنان وکمک گرفتن از‬
‫ایشان باشد‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اصول تعلیم و تربیت از نظر ابوعلی سینا (‪ 373‬هجری قمری )‬


‫شیخ ابوعلی حسین بن عبدهللا بن سینا ‪ ،‬در بخارا چشم به جهان گشود وبا استعداد کم نظیر ونبوغ‬
‫خود درمدت کوتاهی بیشتر علوم عصر خود را آموخت و درمنطق‪ ،‬فلسفه‪ ،‬طب وغیره سرآمد روز‬
‫کار خویش شد شیخ الرئیس‪ ،‬باوجود پیروی از مکتب فارابی درفلسفه و تفکرات عقلی ‪ ،‬اما در سلسله‬
‫مباحث تعلیم وتربیت بطور مستقیم ومستقل وارد شده وبا تدوین آثاری از جمله تدبیر المنازل وکتاب شفا‬
‫واشارات به جزئیات مسائل تربیتی پرداخته است ‪.‬‬
‫بوعلی تعلیم وتربیت را براساس شکل گیری عادتها میداند وتشکیل عبادت را براساس معیارهای‬
‫عقالنی وبه طور آگاهانه توصیف می نماید‪.‬‬
‫اصول کلی تربیتی ابن سینا عبارتند از ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬خود شناسی‬
‫خود شناسی وآگاهی برحاالت وقوای نفس وهمه زوایای خویشتن از اصول بنیادینی است که بوعلی‬
‫بدان عنایت کامل را داشته است او میگوید نخستین چیزی که باید به تدبیر آن پرداخت تدبیر وتربیت‬
‫خویشتن است زیرا نزدیکترین و واالترین چیز به انسان خویشتن او است‪.‬‬

‫ب ‪ :‬رعایت تفاوتهای فردی‬


‫بوعلی رعایت تفاوتهای فردی وطبیعت و ذوق و سلیقه افراد را در برنامه ریزی آموزی اصل‬
‫مهمی میداند که نباید از آن غفلت کرد وی پس از بیان واقعیت تفاوتهای فردی میگوید شایسته است که‬
‫مربی کودک هنگام گزینش حرفه یا دانش خاص طبیعت کودک را آزموده ذوق وسلیقه فردی را‬
‫سنجیده ومیزان هوش او را بیازماید و براین پایه حرفه بادانش مناسب را برای کودک برگزیند‪.‬‬

‫ج ‪ :‬تنظیم برنامه تربیتی براساس مراحل رشد‬


‫از ویژگی های تفکر بوعلی سینا بیان مراحل رشد کودک ونوجوان است وی تاکید میکند که در‬
‫برنامه ریزی آموزشی‪ ،‬مراحل گوناگون را باید مراعات نمود‪.‬‬

‫د ‪ :‬آموزش گروهی بوعلی معتقد است که آموزش فردی ‪ ،‬آمیخته مشکالت و نارسائی هاست وآموزش‬
‫باید گروهی واجتماعی باشد به زعم او "شایسته است درمدرسه همراه با کودک دانش آموز کودکان‬
‫آموزنده دیگری از فرزندان بزرگان با آداب نیک وعادات پسندیده وجود داشته باشند زیرا کودک از‬
‫کودک فرا میگیرد واگر کودک فقط با معلم خود بسربرد سبب مالمت هر دو خواهد شد اما اگر چند‬
‫کودک تحت تربیت یک معلم قرار گیرند ومعلم به هریک رسیدگی کند‪ ،‬خستگی وعدالت هریک از‬

‫‪26‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫کودکان کمتر شده و شادابی شان افزون میگردد زیرا آگاه برآنها افتخار ومباهات میکند زمانی برآنها‬
‫غبطه میخورد با آنها گفتگو میکند و ‪ ...‬که همه این تاثیرات مثبت خواهد بود‪.‬‬

‫ر ‪ :‬انتخاب معلم و دوست شایسته‬


‫وی درباره گزینش معلم خوب و واجد شرایط و نیز دوست صمیمی وآگاه میگوید ‪ :‬شایسته است که‬
‫مربی کودک عاقل ومتدین وآگاه به تربیت اخالقی بوده در پرورش کودکان مهارت داشته باشد‪.‬‬
‫با توجه به اینکه انسان نمیتواند نسبت به شناختن خود از جویشتن اعتماد داشته باشد درشناخت حاالت‬
‫و روحیات خویش و درجستجوی معایب خود نیازمند به دوست و برادر خردمند وبا محبت است‪.‬‬

‫اصول تعلیم و تربیه با توجه به تحقیقات روانشناسی‬


‫اصولی که مبتنی بر احتیاجات اساسی افراد است ‪:‬‬
‫‪1‬ــ احتیاجات بدنی ‪ :‬تامین احتیاجات بدنی از قبیل احتیاج به غذا ‪ ،‬آب ‪ ،‬هوا ‪ ،‬فعالیتهای عضالتی و‬
‫محافظت بدن در مقابل حوادث و امراض عالوه براین که در سالمت بدن موثر است در تامین سالمتی‬
‫روحی او نیز تاثیر فروان دارد‪.‬‬
‫بنا براین معلم باید برنامه تعلیماتی خود را طوری ترتیب دهد کودکان عادات و تمایالت مناسب جهت‬
‫رشد قوای بدنی بوجود آورده اطالعات الزم را در این زمینه در اختیار ایشان بگذارد‪.‬‬
‫‪2‬ـ احتیاجات روانی ‪ :‬از نظر روانشناسان احتیاجات روانی به اندازه احتیاجات بدنی در تامین سالمت‬
‫جسمانی و روحی تاثیر دارند‪ .‬احتیاجات عمده روانی که عدم تامین آنها موجب اضطراب و ناراحتی‬
‫در افراد میشوند عبارت اند از ‪:‬‬
‫الف‪ .‬احتیاج به محبت ‪ :‬این احتیاج در هر مرحله از زندگی وجود دارد ‪.‬‬
‫یعنی سالمندان و جوانان مانند کودکان احتیاج به محبت دارند‪ .‬این احتیاج برای کودکان بیشتر محسوس‬
‫است زیرا از محیط گرم و محبت آمیز خانه به مکتب وار میشوند‪ .‬اگر مربی خود شخصا ً در ابراز‬
‫محبت نسبت به کودکان خودداری کند یا در ایجاد محبت متقابل میان آنها کوشش ننماید اضطراب و‬
‫ناراحتی شدیدی میان کودکان بوجود می آید ‪.‬‬
‫ب‪ .‬احتیاج به بستگی و تعلق به گروه ‪ :‬افراد در هرمرحله از رشد میل دارند به گروه یا دسته ای تعلق‬
‫داشته باشند‪ .‬بنا ًء مربی باید در تثبیت وضع گروهی هریک از افراد به او کمک کند و درمورد کودکان‬
‫ساکت و کناره گیر بیشتر مطالعه نماید‪.‬‬
‫ج‪ .‬احتیاج بهت بیان و ابراز وجود ‪ :‬هر فردی از افراد بشر میل دارد افکار ‪ ،‬عقاید ‪ ،‬هنر و کارخود‬
‫را در مقابل دیگران ابراز نماید ‪ .‬احتیاج افراد به بیان احساسات خود نیز مربوط به همین امر است‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫تامین این احتیاج در تسکین آالم درونی فرد‪ ،‬در رشد قوه ابتکار و خالقه افراد در باال بردن رشد‬
‫اجتماعی آنها و رعایت حقوق دیگران اثرخوبی دارد‪ .‬بنابراین مربی باید محیط تربیتی را طوری‬
‫بوجود آورد که هریک از افراد بتوانند آزادانه افکار ‪ ،‬عقاید ‪ ،‬احساسات و هنر خود را ابراز دارند‪.‬‬
‫د‪ .‬احتیاج به امنیت ‪،‬نظم ‪ ،‬هدف ‪ :‬احتیاج به امنیت در جنبه های مختلف زندگی ‪ ،‬نظم و ترتیب در‬
‫کارهای روزمره انسان و داشتن هدف از جمله احتیاجات ضروری انسان است‪ .‬مربی باید در تامین‬
‫این احتیاجات به کودکان کمک کند‪.‬‬

‫اصول مبتنی بر قوانین یادگیری ‪:‬‬


‫‪1‬ـ اصل آمادگی ‪ :‬در جریان تدریس و یادگیری آمادگی شاگرد شرط اصلی فراگرفتن عقاید ‪ ،‬عادات ‪،‬‬
‫تمایالت و مهارتهای معین است‪ .‬منظور از آمادگی این است که شاگرد در زمینه بدنی ‪ ،‬عاطفی ‪،‬‬
‫اجتماعی وعقالنی به اندازه کافی رشد کرده باشد تا بتواند امور الزم را فراگیرد‪ .‬بنابر این تدریس هر‬
‫موضوع یا مطلب علمی باید توجه به آمادگی شاگرد صورت گیرد‪.‬‬

‫‪2‬ـ اصل تاثیر تجربیات قبلی در فراگرفتن مطالب تازه ‪ :‬بعضی از روانشناسان جریان یادگیری را مانند‬
‫رشد میدانند‪ .‬همانطور که رشد یک جریان دایمی است و گذشته آن با حال و وضع فعلی آن با آینده‬
‫مربوط است یادگیری نیز تابع همین قاعده است‪.‬‬
‫بنا بر این تجربیات گذشته شاگرد پایه ادراکات فعلی او را تشکیل میدهد و آنچه شاگرد امروز میاموزد‬
‫در رفتار آینده او موثر است‪ .‬معلم باید در جریان تدریس متوجه تجربیات قبلی شاگردان در زمینه مواد‬
‫درسی باشد‪.‬‬
‫‪3‬ـ اصل فعالیت ‪ :‬در جریان یادگیری ‪ ،‬شاگرد باید فعال باشد وخود تحت رهنمایی معلم به فراگرفتن‬
‫امری اقدام کند‪ .‬مطلب درسی وقتی برای شاگرد به صورت مساله یا مشکلی درآمد و خود او در صدد‬
‫حل مشکل برآمد و مطالعات ‪ ،‬تحقیقات ‪ ،‬آزمایشها و بحث های الزم را انجام داد آنگاه میتوان گفت در‬
‫جریان یادگیری نقش موثر داشته و بصورت فعال مورد بحث را یادگرفته است‪ .‬یادگیری وقتی صورت‬
‫میگیرد که شاگرد خود تجربه کند و در نتیجه تجربه تغیراتی در افکار ‪ ،‬تمایالت و اعمال او ظاهر‬
‫گردد‪.‬‬
‫‪4‬ـ اصل توجه به رغبت هدف و کوشش شاگردان ‪ :‬در جریان یادگیری عالقه ‪ ،‬هدف محرک وکوشش‬
‫شاگرد نقش بسزایی دارد‪ .‬اگر بنا باشد که شاگرد از راه تجربه ‪ ،‬افکار و عقاید ‪ ،‬عادات و تمایالت و‬
‫طرز کار خود را تغیر دهد باید نسبت به موضوع مورد یادگیری عالقمند باشد در جریان یادگیری‬
‫هدف معینی را تعقیب نماید‪ ،‬نسبت به یادگیری موضوع مورد نظر احساس احتیاج نماید وهمین احتیاج‬

‫‪28‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫او را به فعالیت و کوشش وادارد‪ .‬بنابراین معلم باید عالقه و رغبت شاگردان را نقطه شروع کار خود‬
‫قرار دهد‪ ،‬در تعین هدفهای اساسی به آنها کمک کند‪ ،‬احتیاج آنها را در فعالیت های تربیتی در نظر‬
‫داشته باشد و سعی کند شاگردان را از روی میل و عالقه به فعالیت وادارد‪.‬‬
‫‪5‬ـ اصل انتقال در یادگیری ‪ :‬کار عمده تعلیم و تربیت در موسسات تربیتی این است که شاگردان را‬
‫قادر سازد تا آنچه را که در مکتب میاموزند در برخورد به موقفیتهای تازه مورد استفاده قرار دهند‪.‬‬
‫اگر انتقال صورت نمیگرفت کار مکتب عبث و بیهوده بود‪.‬‬
‫نکته مهم این است که ببینیم انتقال چه وقت انجام میگیرد‪ .‬یادگیری وقتی واقعا ً صورت میگیرد که‬
‫شخص یادگیرنده بصیرت وفهم الزم را در جریان یادگیری کسب نماید‪.‬‬
‫وقتی این بصیرت وفهم حاصل شد انتقال نیز به آسانی صورت میگیرد یعنی در صورت فهم ودرک‬
‫کامل موضوع میتواند از آن موضوع در زندگی استفاده نماید‪.‬‬
‫‪6‬ـ اصل مربوط به روابط اجزا و کل ‪ :‬هرچه مطلب درسی در زمینه وسیعتری قرار گیرد و بصورت‬
‫کل واجزای کامالً به هم مرتبط تعلیم داده شود یادگیری عمیق تر صورت میگیرد اگر مطلب درسی با‬
‫هم ارتباط داده شود و شاگرد بتواند ارتباط آنها را با هم درک نموده و بصورت ( کل ) در یک زمینه‬
‫وسیع مورد توجه قرار داده شود فهم او از مطالب درسی بیشتر خواهد شد و درجریان یادگیری‬
‫بصیرت الزم را کسب خواهد نمود‪.‬‬
‫‪7‬ـ اصل فهم در یادگیری ‪ :‬اگر یادگیری از روی بصیرت وفهم صورت نگیرد بی ارزش خواهد بود و‬
‫اثر آن در ذهن شاگرد موقتی است‪ .‬بسیاری از شاگردان رشته های مختلف علم را مورد مطالعه قرار‬
‫میدهند و لی تغیری در افکار و اعمال آنها بوجود نمی آید دلیل آن اینست که یادگیری آنها بدون فهم به‬
‫صورت حفظ صورت میگیرد‪ .‬بنابراین باید جریان یادگیری فهم و بصیرت را مهم شمرد طوریکه قبالً‬
‫گفته شد اگر شاگرد خود در جریان یادگیری فعال باشد و نسبت به یادگیری احساس احتیاج کند و‬
‫ارتباط این امر را با سایر امور درک کند خواه ناخواه فهم او بکار میافتد و مطالب را عمیق تر فرا‬
‫میگیرد‪.‬‬

‫‪29‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اصول تعلیم وتربیت با توجه به وضع موسسات اجتماعی وتحوالت فرهنگی‬


‫مربیان باید درضمن مطالب مربوط به علوم اجتماعی‪ ،‬زبان و ادبیات‪ ،‬علوم فلسفی وعلوم طبیعی‬
‫تاریخچه پیدایش موسسات اجتماعی مثل دولت‪ ،‬قوه قانونگذاری‪ ،‬آداب دینی ‪ ،‬سیستم اقتصادی‬
‫دستگاهای تربیتی و خانواده را به دقت مورد مطالعه قرار دهند و وضع هریک از این موسسات را در‬
‫زمان حاضر تشریح کنند‪ .‬درعصر ما تحوالت عمیقی درکلیه شئون فرهنگی حاصل شده است علوم و‬
‫تکنالوژی در ارتباطات‪ ،‬میزان ها واستندردهای اخالقی‪ ،‬آداب دینی ‪ ،‬وضع طبقاتی وشغل وحرفه‬
‫تغییرات شگوفی به وجود آورده است معلم بیش از همه باید درمقابل این تغییرات حساسیت نشان دهد و‬
‫در کلیه فعالیتهای تربیتی با توجه به رشته مورد بحث‪ ،‬شاگردان را به اینگونه تحوالت آشنا سازد‬
‫اصول که دربرخورد به میراث باید درنظر باشند عبارتند از ‪:‬‬
‫انتقال میراث فرهنگی ‪:‬‬
‫از یک جهت معلم همفسر یا مترجم میراث فرهنگی جامعه است او باید در میراث فهم فرهنگی‬
‫جامعه شاگردان را کمک کند‪ ،‬اهمیت این میراث را برای آنها روشن سازد و حس قدردانی شاگردان را‬
‫در مقابل میراث فرهنگی برانگیزد انتقال وفهم میراث فرهنگی درایجاد وحدت وهمبستگی میان افراد‬
‫جامعه تاثیر فراوان دارد‪.‬‬
‫ارزش سنجی میراث فرهنگی ‪:‬‬
‫معلم نباید فقط به میراث فرهنگی بپردازد‪ .‬بدون تردید آنچه از گذشتگان به ما رسیده است قابل‬
‫بررسی ومطالعه است میراث فرهنگی را باید با توجه به ضرورت وجود و وجهه عقالنی آنها در‬
‫معرض آزمایش قرار داد مهم این است که شاگردان با اندازه کافی رشد فکری داشته باشند تا بتوانند‬
‫ارزش میراث فرهنگی را تعین کنند وآنچه را که مفید است حفظ نمایند‪ .‬باید افکار وعقاید آداب و‬
‫رسوم‪ ،‬میزان وسنن‪ ،‬آداب دینی واخالقی گذشتگان را به دقت مورد مطالعه قرار داد آنهائی که دست‬
‫رد برسینه گذشتگان میگذارند و ارزش فعالیتهای علمی واجتماعی آنها را درک نمیکنند سخت دراشتباه‬
‫هستند درعین حال‪ ،‬نباید خود را دست بسته تسلیم گذشتگان نمود بلکه همان طورکه گفته شد باید‬
‫براساس مطالعات دقیق وعلمی‪ ،‬آثار گذشته را مورد ارزش سنجی قرار داد‪.‬‬
‫توسعه وپیشرفت میراث فرهنگی‪:‬‬
‫انتقال وارزش سنجی میراث فرهنگی وظیفه معلم را درمقابل فرهنگ پایان نمی دهد آنچه بیش از همه‬
‫اهمیت دارد توسعه وپیشرفت میراث فرهنگی است ‪.‬‬
‫افتخار نصیب ملتی است که براثارگذشتگان خود اضافه کند ودررشته های مختلف‪،‬افکار ونظریات‬
‫وآداب تازه ای به وجود آورد کارمهم مربی کمک به شاگردان درتوسعه وپیشرفت میراث فرهنگی‬
‫است‪.‬‬

‫‪30‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫فصل سوم‬
‫معلم كیست ؟‬
‫از معلم تعاریف زیادي شده است در فرهنگ آكسفورد معلم به كسي گفته شده است كه تدریس میكند‬
‫و به ویژه تدریس در مكتب در فرهنگ فارسي کلمه معلم با این كلمات معني شده است تعلیم دهنده ‪،‬‬
‫آموزاننده و آموزگار‪ .‬شعاري نﮋاد در فرهنگ علوم رفتاري از معلم دو تعریف نموده است‪.‬‬
‫الف ‪ :‬كسي كه بمنظور آموزش معین به یك عده دانش آموز یا دانشجو در یك موسسه تربیتي استخدام‬
‫شده است‪.‬‬
‫ب ‪ :‬معلم كسي است كه دوره تربیت معلم را تمام كرده است‪.‬‬
‫معلم كسي است كه با یك یا چند شاگرد یا متعلم به رفتاري تعاملي مي پردازد‪ .‬و هدفش از این كار‬
‫این است كه در وجود متعلم تغییري ایجاد كند‪.‬‬
‫این تغیر به هرنحوي كه ایجاد میشود نزد معلم بمثابه یك تغیر هدفمند است‪ .‬و در نتیجه گفته‬
‫میتوانیم که معلم مهمترین عامل ایجاد کننده شرایط مطلوب یادگیری ویاددهی است‪.‬‬

‫وظیفه و مسوولیت معلم در برابر شاگردان‪:‬‬


‫از وظایف دیگری معلمین مسلکی این است که علت ناکامی شاگردان خویش را دریافته و در پی‬
‫عالج آن برآیند‪ .‬بطور مثال طفلی در صنف ‪ 5‬ناکام ماند در مضمون قرائت دری شاید علت ناکامی او‬
‫نارسائی و عدم فهم درست او در مضمون دری در صنوف پائین باشد و یا شاید در فامیل همرای او‬
‫کمک نشده و یا روش تدریس درست نبوده و به همین شکل بسا مثال های دیگر‪ ،‬طبیعی است که‬
‫دهقانی قبل از توقع حاصل از زمین را آمده کشت و زرع میسازد تا آنگاه تخمی افشانده حاصلی بردارد‬
‫ورنه در زمین نا مساعد هرگز دهقانی جرأت غرس نهال و انداختن تخمی را نخواهد نمود‪ .‬عین مثال‬
‫دربارۀ تدریس معلم صدق میکند معلم نخست باید ذهن و دماغ طفل را بگرفتن مسایلی که وی را بسوی‬
‫تفهیم وامیدارد آماده نماید‪ .‬در ضمیر طفل احساس خوشی و مسرت را تقویه نموده او را برای قبول‬
‫درس آماده و حاضر سازد‪.‬‬
‫معلم مسلکی با تدریس درست و رهنمائی ومشوره خوب در زندگی شاگردان تغیر مثبت را بیاورد‪.‬‬
‫معلم مسلکی باید در بین شاگردان فضای دوستانه و صمیمی و رقابت سالم را ایجاد نماید‪.‬‬
‫معلم باید به شخصیت شاگردان خود احترام بگذارد تا شاگردان نیز به شخصیت او و بزرگتر ها احترام‬
‫بگذارند‪.‬‬
‫معلم مسلکی باید نه تنها روی بعد تعلیمی بلکه روی بعد تربیتی که اصل هدف آموزش و پرورش است‬
‫تالش کرده و شاگردان را خودکفاء‪ ،‬عضو مفید جامعه و مسوولیت پذیر بار آورد‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫معلم مسلکی باید عدالت و مساوات را در برخورد با شاگردان رعایت نماید‪.‬‬


‫از تعصبات قومی ‪ ،‬لسانی و مذهبی جداً دریغ نماید‪.‬‬

‫وظایف و مسوولیت معلم در برابر والدین شاگردان ‪:‬‬


‫مسوولیت معلم در مقابل والدین اطفال همانا مساعدت آنها است در شناخت اطفال شان که بوسیله‬
‫مالقات های خانگی اگر ممکن باشد یا از طریق دعوت والدین شاگردان به مکتب صورت گرفته‬
‫میتوان‪ .‬عالوتا ً وسایل سمعی و بصری از قبیل چارتها ‪ ،‬تصاویر ‪ ،‬فیلم ها ‪ ،‬دایر کردن سمینارها توسط‬
‫داکتران دربارۀ حفظ الصحه ‪ ،‬نگهداری و مراقبت طفل‪ .‬طریقه تغذیه اطفال وترتیب منزل به والدین‬
‫شاگردان نهایت موثر است‪ .‬و او الدین شاگردان را کمک میکند تا طفل شان را از هر بُعد و زاویه‬
‫شناخته و در تربیت سالم شان کوشا باشند‪.‬‬

‫وظایف و مسوولیت معلم در برابر خودش ‪:‬‬


‫هر شخصیکه به مقام واال ومقدس معلمی میرسد باید مراتب صالحیت و شایستگی خویش را برای‬
‫رسیدن به این مقام فراهم سازد‪ .‬زیرا وظیفه معلمی ایجاب میکند تا وی دارای یک سلسله خصوصیات‬
‫جسمی‪ ،‬علمی ومسلکی واخالقی مناسب برای اینکار باشد که قرار ذیل از آن تذکر به عمل می آید‪.‬‬
‫الف ‪ :‬خصوصیات ظاهری معلم خوب ‪:‬‬
‫صحتمند ‪ ،‬تندرست و دچار ضعف و عاللت مزاج نباشد‪.‬‬
‫پاک ‪ ،‬نظیف ‪ ،‬با نشاط و لباس خوب مطابق به جامعه خود به تن داشته باشد‪.‬‬
‫ب‪ :‬خصوصیات علمی و مسلکی معلم خوب ‪:‬‬
‫در مسلک و رشته خود الیق و باالی مضمون که تدریس می نماید حاکم باشد‪.‬‬
‫به مسلک خود عالقه داشته وقت شناس و با دسپلین باشد‪.‬‬
‫از روش های متنوع و فعال تدریس استفاده کرده و دارای پالن منظم درسی باشد‪.‬‬
‫از مواد درسی ساده و محیطی استفاده کرده و به سواالت شاگردان جوابات قناعت بخش بدهد‪.‬‬
‫از مسایل روزمره سیاسی ‪ ،‬اقتصادی ‪ ،‬فرهنگی و اجتماعی آگاه باشد و همیشه در غنامندی علمی و‬
‫مسلکی خود توجه داشته باشد ‪.‬‬
‫ج‪ :‬خصوصیات اخالقی معلم خوب ‪:‬‬
‫با حوصله ‪ ،‬صادق باشد و از کبر و غرور جداً پرهیز نماید‪.‬‬
‫احترام به ارزشهای دینی و ملی داشته باشد‪.‬‬
‫احترام به شخصیت شاگردان داشته باشد و از اخالق نیکو و پیشینۀ خوب برخوردار باشد‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫خوب حاال که درباره معلم و مسوولیت های معلم آگاهی حاصل شد بیجا نخواهد بود که درباره‬
‫خصوصیات یک معلم خوب و مسلکی از نظر دانشمندان آگاهی حاصل کنیم ‪.‬‬
‫خصوصیات معلم خوب از نظر فران ایر ‪:‬‬
‫ما میتوانیم در وقت کم معلمین زیادی را پیدا کنیم که انضباط خوب را در صنف تأمین نمایند ولی‬
‫نمیتوانیم در وقت کم معلمین را پیدا نماییم که هنر معلمی داشته باشند و وظایف سنگین معلمی را به‬
‫خوبی انجام بدهند پس در انتخاب معلمین دقت الزم را بخرچ داد‪.‬‬
‫معلم نباید چون یک دایره المعارف و یا بمثابه یک بانک اطالعاتی در خدمت شاگردان باشد که هرچه‬
‫بخواهد در همان لحظه از آن جواب بشنود بلکه معلم خالق به کسی گفته میشود که بتواند شاگردان را‬
‫در پیشرفت سریع یادگیری مستقل یاری رساند و به آنها روش برخورد با حجم وسیع اطالعات را یاد‬
‫بدهد‪.‬‬
‫معلم حکم یک مشاور و رهنما را داشته باشد نه ابزاری برای انتقال دانش‪.‬‬

‫خصوصیات معلم خوب از نظر اورال هوبارت ماورر ‪:‬‬


‫ماورر (‪ )1907-1982‬داکتر روانشناسی آمریکائی هست که داکتری خود را در سال ‪ 1932‬در‬
‫رشته روانشناسی از پوهنتون (جان ها یکنیز ) دریافت نموده است ‪.‬‬
‫معلم را باید عامل انگیزش و محرک هیجانها به شمار آورد‪ .‬زیرا معلم در مقام خود فردی است که‬
‫میتواند جلب توجه یا سلب عالقه کند شخصیت معلم دارای اهمیت فراوانی است معلم باید بتواند هیجانها‬
‫و احساسات شاگردان را بر انگیزد و شاگردان را به مثابه عنصر فعال نگهدارد‪.‬‬
‫معلم مؤفق کسی است که شاگردانش کتاب های درسی او را با عالقه مندی مطالعه نمایند ‪.‬‬
‫معلم باید همچو یک هنرمند شاگردانش را شیفته درس خود سازد‪ .‬معلم اگر از عهده این کار بر آمده‬
‫نتواند معلم نیست‪.‬‬
‫معلم از طریق وضع ظاهری خویش رفتار و کردار خویش منش و شخصیت خویش میتواند ویژه گی‬
‫ها و واکنش های مساعد امید و نامساعد ترس را در وجود شاگردان زنده سازد‪.‬‬
‫معلم باید همواره شاگردانش را امیدوار نگهدارد‪.‬‬
‫معلم باید همیشه صریح و دور از ابهام سخن گوید‪.‬‬
‫معلم خوب درس خود را در حدود فهم و توان شاگردانش تنظیم میکند تا سبب ناراحتی و اضطراب‬
‫حالت شاگردان نشود‪.‬‬
‫معلم باید در تدریس شیوه ای را به کار گیرد تا گرایش و نظر مساعد شاگردان به درس جلب گردد‪ .‬این‬
‫موضوع سبب میشود تا شاگردان به مطالعه و پیگیری بیشتری به درس رغبت پیدا کند‪.‬‬

‫‪33‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫معلم باید این زمینه را مساعد سازد تا شاگردان از درس ها یادداشت بردارد و بعد ها این یادداشت ها‬
‫را به دقت بخواند و تکرار نمایند و بالخره پیرامون آن آزادانه به بحث بپردازند‪.‬‬

‫معلم اثر بخش ‪:‬‬


‫هدفهای آموزش خود را به روشنی بیان میکند‪.‬‬
‫به اندازه کافی باالی موضوع درس خود اگاه مسلط است‪.‬‬
‫روشهای نوین تدریس را میداند از موارد آموزشی مؤثر استفاده میکند و میکوشد تا مواد آموزشی را‬
‫مطابق به هدفهای مورد نیاز شاگردان سازگار سازد‪.‬‬
‫سعی میکند تا موضوعات درسی را با هم ارتباط دهد‪.‬‬
‫درباره تمرین ها و وظایف درسی که می خواهد برای شاگردان بدهد خوب می اندیشد‪.‬‬

‫معلم بهتر‬ ‫معلم خوب‬

‫‪ -1‬اما بهترین معلم آگاهانه درک میکند و‬


‫‪ -1‬یک معلم خوب میتواند جواب بسیاری از‬
‫فرصت میدهد که شاگردان به تفکر بپردازند‬
‫سوال ها را به شاگردان خود به راحتی بگوید‪.‬‬
‫و خود جواب سوالها را پیدا نماید‪.‬‬

‫‪ -2‬اما معلم بهتر با صبر و حوصله به‬


‫‪ -2‬یک معلم خوب مشتاق شرح و توضیح‬
‫شاگردان کمک میکند که افکارشان را شکل‬
‫درست است ‪.‬‬
‫دهند و با جمالت خود آنرا بیان کنند ‪.‬‬

‫‪ -3‬اما معلم بهتر تالش میکند که شاگردان‬ ‫‪ -3‬یک معلم خوب کوشش میکند هر چه بیشتر‬
‫روش یادگرفتن را فرا بگیرند‪.‬‬ ‫دانش و معلومات شاگردان خود را افزایش دهد‪.‬‬

‫‪ -4‬اما معلم بهتر عالوه بر آن در باری‬


‫‪ -4‬یک معلم خوب خود را مقید میداند که تمام‬
‫چرایی انتخاب روشها و تکنیکهای خاص می‬
‫فنون و تکنیکهای آموزش را به خوبی و‬
‫اندیشد و موثریت آنها را پس از تدریس‬
‫درستی اجرا کند‪.‬‬
‫بررسی ارزیابی میکند‪.‬‬

‫‪34‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫بعضی از دانشمندان آموزش و پرورش معلمان را در جریان تدریس به دو بخش تقسیم کرده اند‪.‬‬
‫الف ‪ :‬معلم اقتدار طلب ‪ :‬معلمان اقتدار طلب کسانی هستند که دوست دارند بر دیگران تسلط داشته و‬
‫همه چیز مطابق میل و ارادۀ آنان باشد‪ .‬از اینرو در جزئیات تدریس و رفتار دانش آموزان دخالت‬
‫میکنند‪.‬‬
‫ب‪ :‬معلم رفاقت طلب ‪ :‬معلمان رفاقت طلب بر خالف اقتدار طلب از امر و نهی و رهبری صریح چشم‬
‫می پوشند‪ .‬آنان دانش آموزان را از آزادی فراوان برخوردار کرده و به ایشان مجال میدهند تا خود‬
‫مسایل گوناگون را دریابند و دربارۀ آنها تصمیم بگیرند‪.‬‬

‫جذابیت صنف و جلوگیری از خستگی معلم و شاگردان‪:‬‬


‫به محض مشاهده عالیم خستگی در دانش آموزان جریان تدریس را قطع کرده و به شاگردان هدایت‬
‫بدهد تا از جای شان بلند شده کشش عضالتی ‪ ،‬نفس عمیق و یا فکاهی ‪ ،‬شعر وغیره فعالیت های کوتاه‬
‫مدت را انجام بدهند‪.‬‬
‫جلسه طوری برنامه ریزی شود که بعداز ‪ 15‬تا ‪ 20‬دقیقه یک روایت از دانشمندان را در رابطه به‬
‫درس گفته شود‪.‬‬
‫روش ایفای نقش بسیار مؤثر است برای رفع خستگی در صنف ‪.‬‬
‫بعضی اوقات زمینه را طوری مساعد کرد تا که خود دانش آموز درس بدهد در حقیقت توسط این کار‬
‫هم جرأت مندی شاگردان را افزایش میدهیم و هم از خستگی آنها می کاهیم‪.‬‬
‫تشویق لفظی مانند احسن ‪ ،‬بسیار عالی ‪ ،‬فوق العاده و تشویق کف زدن را نباید از یاد ببریم‪.‬‬
‫هفته یکبار روزنامه آوردن در صنف تبادل نظر کردن با دانش آموزان‪.‬‬
‫گرفتن عکس دسته جمعی همرای شاگردان در هر سال ما را با آنها بیشتر نزدیک میسازد‪.‬‬
‫دو ماه یکبار به صورت غیرمستقیم نظر خواستن در مورد روش تدریس‪.‬‬
‫آوردن کتابهای مربوط رشته بر آموزگار اثر خوبی در جلب توجه شاگردان نسبت به آن مضمون دارد‪.‬‬
‫صحبت کردن با شاگردان در صالون ‪ ،‬دهلیز و یا محیط مکتب نقش خوبی در بر قراری روابط‬
‫صمیمی دارد‪ .‬توجه باید داشت که صحبت ها شخصی نباشد ما باید در رابطه به موضوعات آموزشی‬
‫صحبت نمائیم مانند شما امروز خوب درس را فهمیدید‪ .‬شما خوب وظیفه خانگی را انجام داده بودید‬
‫وغیره‪ .‬وضع نکردن مقررات خشک و مشکل در صنف بطور مثال کس حق ندارد طرف هم‬
‫همصنفی خود نگاه کند‪.‬‬
‫سیر علمی ‪ ،‬تلویزیون ‪ ،‬نوارهای آموزشی ‪ ،‬مسابقات سالم آموزشی نقش خوبی در رفع خستگی در‬
‫شاگردان صنف دارد‪.‬‬

‫‪35‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫راه رفتن معلم در صنف بصورت مناسب و گاهی وقت نشستن بین شاگردان‪.‬‬
‫پرسیدن سواالت کوتاه در بین درس از شاگردان‪.‬‬
‫ترغیب شاگردان به یادداشت گرفتن‪.‬‬
‫تماس چشمی داشتن همرای تمام شاگردان‪.‬‬
‫نا تمام گذاشتن بعضی از جمالت و تکامیل آن توسط شاگردان‪.‬‬

‫شاگرد کیست ؟‬
‫تعریف شاگرد ‪ :‬شاگرد و یا شاگردان اساسی ترین مواد اولیه هر نظام آموزشی به شمار میروند‪.‬‬
‫شاگرد و یا شاگردان به نیروی خطاب میشود که با رسیدن به سن معین و معمول روانه مکتب میشود و‬
‫الی ختم دوره تحصیل و اخذ سند فراغت تمامی قوانین و مقررات وضع شده مکتب صنف درسی را‬
‫رعایت میکند و خویش را به اجرای تمامی دستورالعمل ها و رهنمودها مکلف میداند که این مکلفیت ها‬
‫در میان سایر افراد جامعه که شامل مکتب نمی باشد کمتر عملی میشود به همین لحاظ شاگردان را‬
‫محصوالت اساسی نظام آموزشی توصیف میکند‪.‬‬
‫شناختن خصوصیات شاگردان مانند هوش ‪ ،‬استعداد ‪ ،‬عالقه ‪ ،‬انگیزه ‪ ،‬رشد عاطفی ‪ ،‬رشد جسمی ‪،‬‬
‫رشد اجتماعی وغیره در مراحل مختلف آموزشی از وظایف عمده معلم مسلکی است ذیالً بعضی از‬
‫خصوصیات شاگردان را در دورۀ های مختلف آموزشی مانند دورۀ کودکستان ‪ ،‬دورۀ ابتدائی مکتب‬
‫دورۀ متوسطه مکتب و دورۀ ثانوی شرح میدهیم‪.‬‬
‫‪ -1‬خصوصیات دورۀ کودکستان (‪ 3‬تا ‪ 6‬سالگی) موضوع تعلیم و تربیه طفل پس از سن ‪ 3‬سالگی‬
‫نسبتا ً شکل پیچیده یی را اتخاذ میکند‪ .‬معموالً در این دوره طفل از مرزهای فامیل قدم فراتر میگذارد و‬
‫در کودکستان شامل میشود‪ .‬شمولیت در کودکستان و دوری از فامیل زمینه شناس طفل را با انسانهای‬
‫دیگر ‪ ،‬کوچه و بازار ‪ ،‬سازمانهای اجتماعی و محیط طبیعی هر چه بیشتر مساعد گردانیده و درک و‬
‫فهم وی را بطور تدریجی در مورد جهان وسعت میبخشد‪.‬‬
‫از تجارب و اندوخته های علما چنین بر می آید که فعالیت اساسی طفل در این دوره بازی است‪ .‬به‬
‫مرور زمان اطفال با استفاده از لوازم و یا اجرای بازیهای متنوع در مورد جهان درک و شناخت کسب‬
‫میکند و بار نخست در اجتماع قدم میگذارد‪ .‬در این دوره بازی باالی شخصیت طفل تأثیر فراوان دارد‪.‬‬
‫عالوه بر آن طفل با اجرای بازیهای متنوع در کودکستان باموضوعات و مسایل دیگری از قبیل نقشه‬
‫کشی ‪ ،‬عکاسی ‪ ،‬رسامی ‪ ،‬معماری وغیره آشنایی پیدا میکند‪ .‬در این دوره رشد و نموی اطفال نسبتا ً‬
‫سریعتر به نظر میرسد‪.‬‬

‫‪36‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫چنانچه در اواخر این دوره بلندی قد اطفال بین ‪ 115‬تا ‪ 118‬سانتی متر وزن بدن آنها تقریبا ً به ‪20‬‬
‫کیلو گرام میرسد ‪ .‬عضالت بدن و استخوانهای اطفال در این دوره در حال رشد و نمو بوده به همین‬
‫منظور پیشنهاد میگردد که در این دوره اطفال باید از برداشتن وزن های زیاد اجتناب ورزند‪.‬‬
‫بدیهی است که کودک از ‪ 2‬سالگی به گفتن آغاز میکند و در سه سالگی تقریبا ً قادر است در حدود ‪800‬‬
‫کلمه را بیاموزد در سنین ‪ 4‬تا ‪ 6‬سالگی اطفال آماده اند بدون خستگی افسانه های جادوئی ‪ ،‬قصه های‬
‫الهام دهنده و داستانهای دلچسب را بزرگان بشنوند و آنها را به حافظه بسپارد‪.‬‬
‫برخی از دانشمندان روانشناسی این دوره را دوره (چرا) نامیده اند یعنی در این دوره اطفال درباره‬
‫اشیا ‪ ،‬پدیده ها و موضوعات سواالتی به عمل می آورند که باید از جانب بزرگان به ایشان جوابات‬
‫قناعت بخش و معلوماتی داده تا این حس سوال کردن و کنجکاوی و تفکر آنها بیشتر رشد نماید‪.‬‬

‫خصوصیت دوره ابتدائی مکتب (‪ 7‬تا ‪ 12‬سالگی)‬


‫در وطن عزیز ما اکثراً اطفال در سن ‪ 7‬سالگی به مکتب شامل گردیده و بحیث متعلمین مکتب‬
‫شناخته میشوند این حادثه فعالیت های طفل و روابط او را با انسانها تغیر میدهد‪ .‬ساحه فعالیت های‬
‫طفل از فامیل به مکتب انتقال می یابد و به عوض والدین اشخاص دیگری بنام معلمین طرف توجه او‬
‫قرار میگیرد‪ .‬چون در دوره کودکستان بیشتر فعالیت های طفل صورت بازی داشت اما در دورۀ‬
‫مکتب به آموختن و کار تبدیل میشود طفل پیش از شامل شدن به مکتب بیشتر تنهایی را دوست دارد و‬
‫کمتر با همساالن خود دوستی پایداری بر قرار میکند آنها را در استفاده از وسایل بازی خویش شریک‬
‫نمیسازد هنگامیکه به مکتب قدم میگذارد انزوار را از دست داده و با انتخاب دوست می پردازد و‬
‫بالخره در میان همصنفان ‪ ،‬همساالن ‪ ،‬بچه های کوچه و محل ‪ ،‬همسایگان و اطفال خویشاوند دوستانی‬
‫دارد ‪ .‬روابط اجتماعی طفل از مرحله انتخاب دوست به میل شرکت در گروه و دسته ها تکامل می‬
‫یابد‪ .‬شاگرد مکتب به زندگی گروهی دارد و میخواهد تا در فعالیت های مشترک و دسته جمعی نقش‬
‫داشته باشد او قادر است که خواسته های گروه را درک کند و خود را به آن سازگار نماید‪ .‬اطفال سن‬
‫مکتب ابتدایی در کسب معلومات و تجربیات عالقه فراوان نشان میدهد و همیشه میخواهند معلم خوب و‬
‫شایسته داشته باشند‪ .‬در این مرحله نموی جسمی طفل بطور متوسط انکشاف می یابد و استخوانهای‬
‫بدن او تدریجا ً به سخت شدن آغاز میکند به همین منظور در این مرحله تمرینات جسمی برای اطفال‬
‫حتمی و ضروری است‪.‬‬
‫طفل در سن ‪ 7‬تا ‪ 8‬سالگی تقریبا ً حدود ‪ 3500‬تا ‪ 4000‬کلمه را فرا میگیرد‪.‬‬
‫در دوره ابتدایی اطفال به خواندن کتب و دیدن عکس ها مرغوب عالقه و دلچسپی بیشتر نشان داده و‬
‫در هر جا ترسیم تصاویر و نقشه ها می پردازند‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اطفال در این دوره متقلد بوده وبیشتر به تقلید از والدین و معلمین می پردازند بنا ًء توصیه میشود تا‬
‫والدین و معلمین نزد اطفال از کردار و شخصیت خوب برخوردار باشد‪.‬‬
‫خصوصیات دورۀ متوسطه مکتب (‪ 12‬تا ‪ 15‬سالگی)‬
‫این دوره تقریبا ً به مرحله بلوغ نوجوانی مصادف بوده و با رشد و انکشاف سریعتری جسمی بطور‬
‫اوسط در یکسال ‪ 6‬سانتی متر در بلندی قامت از دوره های دیگر فرد تشخیص میشود دوره نوجوانی‬
‫به دوره فاصله بین کودکی و جوانی اطالق میگیرد‪.‬‬
‫دراین دوره عالقه مندی ها و اندیشه های متفاوتی با دوران کودکی ایجاد میشود و در احساس نوجوانی‬
‫که نسبت به خود و اطرفیان خویش دارند‪ .‬تغیرات پدیدار میگردد‪ .‬پسران و دختران دراین دوره انتظار‬
‫ندارند که اولیا و معلمین شان آنها را طفل تصور کنند و از هرگونه خطا و رفتاریکه باعث خوردی و‬
‫کوچکی آنها گردد ناراحت میشوند‪ .‬اینکه گاهی آنها را خیلی جسور ‪ ،‬معترض و متکی به خود مشاهده‬
‫میکنیم و گاهی خجالت زده و متکی به دیگران دلیل اش این است که هنوز نمیتواند موقعیت خود را بین‬
‫افراد به طور مشخص مجسم نمایند‪.‬‬
‫ذهن دختران و پسران در این دوره آماده است که درباره مسایل عقیده یی راسخ باشند ولی محیط‬
‫زنده گی در فامیل و جامعه آنها را در برابر تناقصات و انحرافات قرار میدهد‪.‬‬
‫افراط در احساس خوش آمد ها و ناخوش آمدها از خصوصیات این دوره است احساس تندی که زود‬
‫ایجاد میشود و زود زایل میگردد آرزوهای دور و دراز ‪ ،‬بلند پروازیها ‪ ،‬غرور و خودخواهی ‪،‬‬
‫حسادت در برابر شهرت موفقیت دوستان وهمساالن وباالخره جسارت ها و شهامت ها از خصوصیات‬
‫بارز دوره نوجوانی به شمار می آید عالوه بر آن عقاید و دلبستگی به آداب ‪ ،‬رسوم و مقتضیات‬
‫اجتماعی از این دوره در ذهن افراد جای گزین میشود و مفهوم زندگی در جامعه در همین دوره بیشتر‬
‫آشکار میگردد ‪ .‬در این دوره نوجونان بکارهای فنی و هنری مانند موسیقی ‪ ،‬ادبیات ‪ ،‬نقاشی کارهای‬
‫دستی و ورزش عالقه زیاد نشان داده و از تمرین زیاد خسته نمیشود‪ .‬بخود اهمیت میدهد و درباره‬
‫فعالیت های خود از معلمین انتظار تشویق ترغیب و همکاری بیشتر را دارند‪ .‬مسلما ً تشویق ‪ ،‬ترغیب و‬
‫تمجید معلم در عالقه مندی شاگردان برای اجرای فعالیت های تربیتی تاثیرات مطلوبی از خود بجا‬
‫میگذارد زندگی اجتماعی و عالقه مندیهای او آگاهی داشته باشد‪.‬‬
‫خصوصیات دوره سن ثانوی مکتب (‪ 16‬تا ‪ 18‬سالگی )‬
‫در سنین بین ‪ 16‬تا ‪ 18‬یا ‪ 19‬سالگی اکثراَ شاگردان در دوره ثانوی مکتب مشغول تعلیم بوده و‬
‫معموالً این دوره را دوره جوانی نامیده اند در این دوره جوانان نه تنها از نظر بلندی قامت رشد میکنند‬
‫بلکه در دیگر اعضای بدن آنها نیز رشد و نمونه مالحظه میرسد دوران خون در این دوره معتدل بوده‬
‫و از توانائی و طاقت بیشتری برخوردار شده به همین منظور بی مورد نخواهد بود اگر این دوره را‬

‫‪38‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫دوره زیبایی وقشنگی فرد بنامیم‪ .‬فعالیت اساس این دوره آموختن ‪ ،‬مطالعه و کار است اما خصوصیات‬
‫کار با کارهای تولیدی بیشتر رابطه میگیرد‪.‬‬
‫در این دوره روابط جوانان در جامعه تغیر نموده و از تجارب فراهم شده نه تنها مانند بزرگساالن در‬
‫اجرای فعالیت های مهم حصه میگیرند بلکه در تنظیم راهنمایی و رهبری این فعالیت ها نیز شرکت‬
‫می نماید‪.‬‬
‫در این دوره موقعیت جوانان در فامیل تغیر نموده و والدین باید در موضوعات و مسایل مهم فامیلی از‬
‫آنها مشورت و مصلحت بگیرند همچنان جوانان در این دوره در مورد برخی از مسایل بر اعمال‬
‫غیر مطلوب بزرگان با روحیه انتقادی اظهار نظر میکنند که باید به نظریات آنها احترام قایل شد‪ .‬پیاژه‬
‫دوره جوانی را دوره تیوریها نامیده است‪ .‬یعنی در این دوره جوانان نه تنها به درک تیوریها پی‬
‫میبرند بلکه تیوریهای جدید را خلق میکند اساس تربیه در خود از همین دوره آغاز میگردد و جوانان‬
‫در همین دوره به تشکل جهان بینی میپردازند محبت دوستی و صمیمیت از خصوصیات بارز این دوره‬
‫به شمار میرود به همین منظور معلم مکلفیت دارد تا درباره احساسات بلندی انسانی مانند‪ .‬شهامت ‪،‬‬
‫فداکاری ‪ ،‬تحمل ‪ ،‬صبر ‪ ،‬آزادی خواهی وغیره به جوانان معلومات داده و آنها را به اجرای وظایف‬
‫اجتماعی شان متوجه سازند‪.‬‬

‫شناخت شاگردان دیر آموز‬


‫شاگردان دیر آموز کسانی اند که فقط نشانه های محدودی از ذکاوت عالی را در دوران طفلی از‬
‫خود نشان میدهد مگر در سال های بعدی جهتی در ذکاوت ایشان به مشاهده نمیرسد‪.‬‬
‫شاگردان دیر آموز را نمیتوان از روی شکل ظاهری یا با مشاهده سطحی سلوک شان تشخیص کرد‪.‬‬
‫تشخیص شاگردان دیر آموز از شاگردان ممتاز مشکل تر است‪.‬‬
‫زیرا شاگردان ممتاز توجه معلم را به انجام مسایل خاص به خود جلب می نماید ‪ .‬در حالیکه شاگردان‬
‫دیر آموز احتمال دارد با مشاهده کارهای که توقع میرود انجام دهد ولی به انجام آن مبادرت نمی ورزد‬
‫شناسایی میشود‪.‬‬
‫در شاگردان دیر آموز این خصوصیات دیده میشود‪:‬‬
‫‪ -1‬کم توجهی ‪ -2‬محدودیت قدرت تخنیکی و تفکر خالق ‪ -3‬واکنش بطی‪ -4 .‬بی عالقگی‬
‫‪ -5‬بی اعتمادی به خود و وابستگی به دیگران‪.‬‬
‫‪ -6‬عقب افتادگی علمی مخصوصا ً در خواندن‪.‬‬
‫‪ -7‬بی ثباتی ‪ ،‬کم رویی ‪ ،‬حافظه ضعیف و بازی گوشی بیش از حد‪.‬‬
‫‪ -8‬ناتوانی در ارزیابی نتایج و پیش بینی ها‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫طریقۀ شناسائی ‪:‬‬


‫سه عامل در مرحله اول در چگونگی شناخت دیر آموزان اهمیت خاص دارد‪.‬‬
‫جریان شناسائی باید به موقع آن اجرا شود‬
‫استفاده از یک طریقه در شناخت آنها کافی نیست ‪.‬‬
‫پروسه شناسائی در مدت طوالنی ادامه می یابد ‪.‬‬
‫برای شناخت شاگردان دیر آموز باید اطالعات ذیل جمع آوری گردد‪.‬‬
‫اطالعات جسمانی‪.‬‬
‫اطالعات عاطفی و انکشاف ذهنی‪.‬‬
‫اطالعات در خصوص توانایی ها‪.‬‬
‫اطالعات در خصوص عالیق شاگردان‪.‬‬
‫اطالعات درخصوص سوابق فامیلی و اجتماعی‪.‬‬
‫اطالعات در مورد سوابق تحصیلی‪.‬‬

‫نحو رفتار با شاگردان دیرآموز‪:‬‬


‫رفتار مناسب آنها از طرف والدین ‪ ،‬معلمین و اطرافیان شان مورد تشویق قرار گیرد‪.‬‬
‫آنها را در مقابل برخی از مشکالت و مسایل قرار دهید و بگذارید تا خود آنها را حل کنند‪.‬‬
‫به کاری های آنها بویژه تا پایان رساندن آنها را نظارت کنید‪.‬‬
‫از وی بخواهید امور مختلف را در زمان مناسب انجام دهد برای انجام هر کارش زمان مشخص کنید‪.‬‬
‫کارهای مطلوب وی را تشویق و تقویت کنید‪.‬‬
‫در امور مختلف با وی مشورت و مشارکت داشته باشید‪.‬‬

‫‪40‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫تشویق وتأثیر آن باالی تربیت اطفال‬


‫اطفال در آغاز زنده گی وحتی در مراحل بعدی حیات حاالت و رفتاری دارند که ممکن است بر‬
‫خواست‪ ،‬اهداف ومقاصد تربیت برابر نه باشد و یا ممکن است اعمال آنها به شکل نباشد که خانواده‬
‫ومعلمین خوستار آنند‪ .‬ما برای تغییر رفتار اطفال نا گزیریم از دو دسته عوامل استفاده کنیم‪:‬‬
‫عوامل جهت دهنده‬
‫عوامل بازدارنده‬
‫منظورما از عوامل جهت دهنده آنهایی هستند که برای اطفال نشانه تأیید وتصدیق اند وطفل آنها را‬
‫عواملی برای تکرار رفتار میداند ومنظور از عوامل بازدارنده آنهایی هستند که نقش کنترول را برای‬
‫کودک ایفا کرده وسبب آن میشود که طفل ازعملی دست بردارد‪ .‬اولی را در قالب کلی تشویق ودومی‬
‫را در قالب کلی تنبیه مورد بحث قرار میدهند‪ .‬برای بهبود واصالح وضع شاگردان بهتر است از‬
‫تشویق استفاده نماییم وبدانیم که بهترین نوع تشویق کدام است؟ درتشویق ازکدام شیوه ها استفاده نماییم؟‬
‫وهم از کدام اصول وشرایط استفاده نماییم تا به اهداف تربیتی وتعلیمی نایل شویم‪.‬‬

‫تشویق چیست ؟‬
‫تشویق عبارت از ارایه یک محرک خوشایند به دنبال یک رفتارمطلوب جهت افزایش دادن احتمال‬
‫وقوع آن رفتاراست‪.‬‬
‫پس باید دانست که بهترین نوع تشویق کدام است؟ به اساس تحقیقات روانشناسان بهترین نوع تشویق‬
‫آن است که از تاییدی درونی برخوردار بوده و اطفال از انجام عملی قلبأ احساس رضایت کنند‪ .‬این‬
‫حالت شاید در سنین خرد سالی برای کودک بدست آمدنی نباشد ولی از حدود ‪7‬سالگی به بعد که مسأله‬
‫تفکر منطقی در کودک پدید آمده و رشد پیدا میکند که در این حالت این امر حاصل شدنی است‪.‬‬
‫مهم این است که وجدان در کودک رشد کند‪ ،‬او حقیقت این امر را بیابد وآن را در درون خود احساس‬
‫کند‪ .‬در حدود سن ‪ 7‬سالگی میتوانیم ارزش انجام وظیفه و قدر آنرا در ذهن اطفال مستقر سازیم وبا‬
‫تذکر و نشان دادن ارزش عملی امور را به وضع وحالتی برسانیم که اطفال قلبأ از کاری اظهار‬
‫رضایت کنند‪.‬‬
‫ما چاره ای نداریم جز اینکه اطفال را به فواید اعمال مورد خواست خود آگاه کنیم ونشان دهیم که‬
‫انسان باید وظیفه شناس باشد ولذت کار وکوشش فقط در وظیفه شناسی بدست میاید‪.‬‬
‫کودکان وافراد بالغ اگر به حقیقت امری دست یابند وبدانند که ارزش ها در گرو وظیفه شناسی هاست‬
‫دیگر نیازی به محرک یا تشویق ندارد‪ .‬بطور مثال اگرطفلی اتاق کار خود را برای همیشه بی نظم‬
‫وکثیف میسازد واو هیچ عالقه ای برای منظم کردن وصفا کردن اتاق ندارد‪ ،‬بخاطر اینکه شما توانسته‬

‫‪41‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫باشید که دراو مسؤولیت پاک کردن اتاق را بعداز بی نظم کردن وکثیف کردن ایجاد نمایید‪ ،‬بهتر است‬
‫که برای او تفهیم نمایید که هرانسان باید بعداز ختم کار خود وسایل وموادی که از آن استفاده میکند باید‬
‫آنرا در جاهای مناسب آن قرار دهد تا برای بار دیگر بتواند ازآن استفاده کند و دیگر اینکه انسان نباید‬
‫بی تفاوت باشد‪ ،‬چون خانه مال مشترک همۀ ماست وباید در پاکی وصفایی آن همه سهیم باشیم ونباید‬
‫کارهای را که انجام داده میتوانیم باالی دیگران انجام دهیم‪ .‬وزمانیکه وظایف خود را به صورت منظم‬
‫انجام میدهیم از آن احساس راحتی میکنیم واز آن لذت میبریم‪ .‬که در اینجا اگر طفل از دل وجان‬
‫موضوع را پذیرفت دیگر احتیاج برای تشویق نیست واو میداند که باید با نظم وبا سلیقه باشد‪.‬‬
‫تشویق غیر مادی‪:‬‬
‫همچنان از نکات مهم در تشویق این است که بکوشیم تا حدود امکان تشویق ها کمتر جنبۀ مادی‬
‫پیدا کند‪ .‬باید تکیه اساسی ما روی جنبه های غیرمادی باشد‪ .‬این نکته بخاطر آن است که اگر ما برای‬
‫هر کار خوب طفل خود سرمایه گذاری مادی میکنیم‪:‬‬
‫پول وثروت ما ظرفیت آنرا ندارد که از آن برای مؤثر واقع شدن تشویق کار گیریم‪ .‬چون ما ناگزیریم‬
‫درهرمرحله تشویق مادی خود بیشتر از دفعات قبلی اطفال را پاداش بدهیم‪ .‬بطور مثال اگر دفعه اول‬
‫معادل ‪ 10‬افغانی پرداخته باشیم‪ ،‬باید درمرحله دوم به ترتیب ‪ 30-40- 20‬و‪ .....‬افغانی باشد وگر نه‬
‫تشویق ما از نوع مکرر خواهد بود که اثرش را از دست میدهد‪.‬‬
‫طفل آهسته آهسته فردی مادیات پرست ومال دوست و در آن افراطی بار میاید و در برابر هر‬
‫کار ی که انجام میدهد‪ ،‬انتظار مادی خواهد داشت‪ ،‬در حالیکه ما در حال وآینده نیاز به افرادی داریم که‬
‫از خود ومال خود سرمایه گذاری کرده‪ ،‬وتوقعی هم از کسی نداشته باشد‪.‬‬
‫در سایۀ چنین تشویقی عادت غلطی در اطفال به وجود می آید که بعدها قابل تداوم وادامه نیست‪ .‬زیرا‬
‫او دیر یا زود وارد اجتماعات دیگر میشود وهمان توقعات را از اجتماع دارد وطبیعی است که اجتماع‬
‫آنرا برآورده کرده نمیتواند که این خود مایۀ ترک وظیفه بخاطر یأس ونا امیدی است‪ .‬چون میدانیم که‬
‫اجتماع حتی در تشویق کالمی که مفت است عالقه ندارد‪ ،‬چی رسد به انکه بار مالی به همراه داشته‬
‫باشد‪.‬‬
‫تشویق بیجا‪:‬‬
‫دراین رابطه ضروری است این نکته را متذکر شویم که شدت عالقه والدین ومعلمان به اطفال نباید‬
‫سبب آن شود که طفلی بیجا وبدون استحقاق مورد تشویق قرار گیرد وکار نکرده به او مزدی برسد‪.‬‬
‫زیرا این امر ارزش تشویق را بعنوان وسیله ای محرک وجهت دهنده از بین میبرد وتشویق دیگر‬
‫ارزشی برای اطفال ندارد وآنها نمیدانند که کدام عمل آنها تشویق شده است‪ ،‬چون در مقابل عملی که او‬
‫انجام نداده پاداش گرفته است‪ ،‬بنأ ارزش تشویق کامالٌ از بین رفته است‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫تشویق یک وسیله کمکی برای تربیت است‪ .‬باید دقیق باشیم که آنرا درکجا وچگونه بکاربریم‪.‬‬
‫زمانی باید طفل را تشویق کنیم که پایه استواری برای تربیت او باشد وآن هم در حد ومیزانی که او پس‬
‫از آن به راه افتد وبا اطمینان خاطر وامیدواری به پیش رود‪.‬‬
‫تحسین‪:‬‬
‫بخاطر نیک دانستن عمل طفل است‪ .‬یعنی طفل عملی را انجام میدهد و در برابر آن دچار شک‬
‫وتردید است‪ .‬نمیداند کاری که کرده درست بوده وباید ادامه دهد یاخیر؟ دراین صورت شما با تحسینی‬
‫که از او میکنید او را تشویق میکند که آنرا ادامه دهد‪.‬‬
‫تصدیق زبانی ‪:‬‬
‫گاهی تشویق میتواند بصورت تصدیق زبانی باشد‪ .‬به این معنی که او کلمه وعبارتی را گفته وما به او‬
‫تفهیم کنیم که راست میگویی‪ ،‬درست گفته ای‪ ،‬حقیقت است و‪....‬‬
‫به این اساس‪ ،‬شوقی را در او برانگیخته واو را به کالم و رفتار وگفتارش امیدوار کرده ایم‪ ،‬تصدیق‬
‫میتواند عاملی باشد برای اعتماد بنفس و پیشرفت اطفال در ابعاد مختلف زنده گی‪.‬‬
‫تأیید ‪:‬‬
‫تشویق بعضی اوقات میتواند بصورت تأیید باشد واین کار گاهی باحرکت سر(سرجنباندن) و زمانی‬
‫بصورت عملی است‪( .‬تأیید عملی) و درهر دو صورت ما با این عمل سعی کرده ایم که شرایط رشد‬
‫وکمال را در او به وجود بیاوریم واو را به ادامۀ راهی واداریم که مورد نظر ما است‪.‬‬
‫این تأیید در مواردی میتواند بصورت لبخندی رضایت آمیز باشد‪ .‬وقتی اوعملی را انجام میدهد ما با‬
‫لبخند رضایت آمیز خود نشان دهیم که از کار و سخن او رضایت داریم واو به ادامه عمل خود باشد‪.‬‬
‫تقدیر ‪:‬‬
‫تشویق بعضی اوقات به شکل تقدیر صورت میگیرد وآن زمانی است که طفل تن به انجام کاری داده‬
‫است که درحد توان وقدرت او نیست وما از او توقع انجام چنین کاری را نداشته ایم که با وجود ضعف‬
‫ناتوانی چنین عملی را انجام داده است‪ .‬هدف ما از تقدیر قدرشناسی وحق شناسی او و عمل اوست‪ .‬به‬
‫او تفهیم می کنیم که عمل مهمی را انجام داده است وحتی به او تفهیم میکنیم که این کار را یک پسر‬
‫بزرگتر از او باید انجام میداد که به این اساس روحیه امید واعتماد به نفس را در او زنده ساخته اید‪.‬‬
‫ذکر کلمات محبت آمیز ‪:‬‬
‫هدف ما ذکر عبارات وکلماتی است که جنبۀ مهر وعالقمندی فرد وهم دیدگاه احترام معلم را به‬
‫شاگرد نشان دهد‪ .‬طفل به اثر آن دریابد که عملش مورد رضایت والدین یا معلم بوده وآنها او را به این‬
‫اساس زیادتر از قبل مورد محبت قرار داده اند‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫کلمات مثل عزیز من‪ ،‬بچه جان من‪ ،‬شاگرد خوب‪ ،‬الفاظی مانند بفرمایید‪ ،‬تشریف بیاورید‪ ،‬آفرین به تو‬
‫پسرم‪ ،‬دخترمن وغیره میتواند حاکی از این محبت باشد‪ .‬البته کوشش باید کنیم که این کلمات سرسری و‬
‫تشریفاتی نباشد که طفل دل سرد میشود‪.‬‬
‫معرفی عمل در محضر عام ‪:‬‬
‫در خانه یا مکتب‪ ،‬نزد خواهران وبرادران و یا هم درمقابل شاگردان صنف کوشش نمایید فردی‬
‫را که عمل خوبی انجام داده معرفی نمایید وعمل او را مورد ستایش قرار دهیم‪ .‬این روش برای همه‬
‫شاگردان درهمه سنین ومخصوصأ برای نوجوانان وبالغان بسیار مؤثر است‪.‬‬
‫جایزه دادن ‪:‬‬
‫در مواردی میتوان برای طفل جایزه ویا پاداشی درنظر گرفت که به تناسب سن‪ ،‬جنس وشرایط‬
‫دیگر دراختیار طفل قرار گیرد‪ .‬بهای جایزه مهم نیست‪ ،‬مهم نقش جایزه است ونمایان کردن این امر که‬
‫از این راه میخواهید رضایت خود را نسبت به او ابراز کنید‪.‬‬
‫جایزه میتواند یک درجن قلم رنگه باشد‪ ،‬یک قلم باشد‪ ،‬یک توپ باشد‪ ،‬زمانی میتواند یک الشتک موی‬
‫باشد ویا یک قیدک موی باشد‪ ،‬گاهی یک چاکلیت ویا یک پاکت بسکیت باشد‪ ......‬به همه حال برای‬
‫اطفال این مسأله مهم است که از شما چیزی به عنوان جایزه بگیرد‪.‬‬
‫سپردن مسؤولیت ‪:‬‬
‫گاهی در مکتب معلم و در خانه والدین برای تشویق اطفال میتواند مسؤولیت مورد عالقه ای را به‬
‫او بسپارد و به او تفهیم نماید که به خاطر احترام به او‪ ،‬لیاقت واستعداد او‪ ،‬حاضر بودن او درصنف‪،‬‬
‫چنان مسؤولیتی را به او واگذار شده اند‪.‬‬

‫گفتن قصه یا داستان ‪:‬‬


‫برای تشویق اطفال میتوانید به آنها وعده بدهید که قصه یا داستانی برای آنها میگویید‪.‬‬
‫همه میدانیم که اطفال وحتی بزرگساالن بخاطر شنیدن قصه‪ ،‬حاضر هستند که تمامی کارهای خود را‬
‫رها نمایند تا قصه بشنوند‪.‬‬
‫پس بهتر است با درنظر داشت سن وسال‪ ،‬جنس وشرایط گوناگون کوشش نمایید داستان های سرگرم‬
‫کننده‪ ،‬اخالقی و ارزنده ای برای اطفال بگوییم و از این طریق به امر سازنده گی واصالح اطفال‬
‫بپردازیم ‪.‬‬
‫همچنان شیوه های دیگر هم برای تشویق اطفال وجود دارد که هر معلم به تناسبی میتواند یکی از آنها‬
‫را انتخاب کرده ومورد عمل قرار دهد مثالٌ‪:‬‬
‫لبخند رضایت آمیز که معلمین و والدین به روی اطفال میزنند‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫بردن اطفال برای تفریح به باغ ها و تفریحگاه ها‪.‬‬


‫بازی کردن معلم یا والدین با اطفال وبه حساب آوردن آنها‪.‬‬
‫کشیدن دست نوازش به سر و صورت ویا بوسیدن و در آغوش گرفتن آنها‪.‬‬
‫و در حقیقت از هر راه مشروع که کودک را به حرکت آورید‪ ،‬میتوانید استفاده نمایید و نتایج مؤثری‬
‫بدست آورید‪.‬‬
‫تنبیه وتأثیر ان باالی شاگردان‬
‫تنبیه در لغت به معنی آگاه کردن و در اصطالح تربیتی نوعی از تحریک عاطفی است که از راه‬
‫محبت نه کردن وگاهی هم با خشونت صورت می پذیرد‪ .‬این تحریک که به صورت هشدار و در‬
‫نهایت نتیجه باز دارندگی از انجام و ادامۀ یک کار میگردد ممکن است به اشکال ذیل بروز نماید‪:‬‬
‫نشان دادن حالت نارضایتی‪ ،‬غم واندو وتأسف‬
‫آوردن ضربه بر بدن با دست یا وسیله ای دیگر‪.‬‬
‫همچنان ممکن است این کار به شکل برنامۀ ای آزار دهنده باشد‪ ،‬یعنی تنبیه شونده را از شی مورد‬
‫عالقه اش محروم کرده واز دست یابی به هدف دوست داشتنی اش باز دارد‪.‬‬
‫به هرحال در تمامی حاالت ذهنیت کودک یا افراد بزرگ از تنبیه این است که به او اهانت شده واو را‬
‫مورد تحقیر قرار داده اید واز او خواسته اید به عملی اقدام ویا هم عملی را ترک کند‪ .‬کودک تنبیه را‬
‫برای خود برخورد ناروا میداند آ نرا برای خود خطری محسوب میکند و از نظر تربیتی تنبیه عملی‬
‫است خطرناک وباید کوشش شود تا حد امکان از آن استفاده نشود مگر آنکه فرد در مسیر لغزش‬
‫وانحراف باشد و دیگر هیچ راه برای اصالح او به جز از تنبیه نباشد‪ .‬در آن زمان که از این طریقه‬
‫برای اصالح طفل استفاده میشود باید توجه جدی نماید تا تنبیه مطابق به عمل خراب طفل برابر واز‬
‫روی حساب باشد تا صدمه جدیدی باالی طفل وارد نکند و وضع را از بد بدترنسازد‪.‬‬
‫زیان و نواقص تنبیه ‪:‬‬
‫با همه فوایدی که از تنبیه ذکر کردیم این سخن بدان معنا نیست که تنبیه کاری بدون زیان باشد‪.‬‬
‫تنبیه اضراری هم دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم ‪:‬‬
‫ضرر رساندن به شخصیت‬
‫بی اعتمادی به معلمین‬
‫ایجاد زمینه برای خشونت ها‬
‫پیدایش ترس واضطراب‬
‫تسلیم و برده گی‬
‫جرم و بدکاری‬

‫‪45‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫بد آموزی ها‬


‫آرام کردن وجدان به شیوه نادرست‬
‫ضرر رساندن به شخصیت ‪:‬‬
‫تنبیه چه به صورت بدنی چه روانی از قبیل سرزنش‪ ،‬تحقیر‪ ،‬محرومیت و‪ ....‬به شحصیت انسان‬
‫صدمه میرساند وآنها را آهسته آهسته به طرف خمودی وانزوا وگاهی هم فساد شخصیتی میکشاند‪.‬‬

‫بی اعتمادی به معلمین ‪:‬‬


‫تنبیه سبب آن خواهد شد که اعتماد کودک از والدین و معلمین سلب شود و آنها را افراد زورگو‪،‬‬
‫متجاوز ‪ ،‬غیرعادل وستمگار به حساب آورد‪ .‬کودکی که از والدین و معلم خود لت خورده نمیتواند به‬
‫حسن نیت و قابل اعتماد بودن آنها اعتماد داشته باشد‪.‬‬
‫این احساس در کودکان کم سن مخصوصأ که نداند برای چه تنبیه شده اند وعلت لت خوردن شان چه‬
‫بوده است وآنها فکر میکنند که والدین و معلمین از توانایی های خود سؤ استفاده میکنند و محبت آنها‬
‫دروغین است‪.‬‬

‫ایجاد زمینه برای خشونت ها ‪:‬‬


‫تنبیه ممکن است جلو سر به هوایی های کودکان برای مدت کمی بگیرد وسکوت را در آن محیط‬
‫پر سروصدای که خودش ساخته برای مدت کوتاهی به وجود آورد ولی امکان دارد که قدرت عمل و‬
‫ابتکار را از دست معلم خارج نماید‪.‬‬

‫پیدایش ترس واصطراب ‪:‬‬


‫تنبیه در مواردی امکان دارد زمینه ساز ترس واضطراب در کودکان گردد‪ .‬اما ترس از والدین و‬
‫معلمین سبب آن خواهد شد که طفل همیشه از آنها دوری نمایند و اما اضطراب سبب آن خواهد شد که‬
‫قرار و آرام از کودک سلب شده و توان کار وتالش از او گرفته شود‪.‬‬
‫در حقیقت باید گفت که این وضع نا به سامانی های را به وجود آورده احساس ناامنی ها اثرات‬
‫ناگواری بر زندگی کودک دارد‪ .‬وضع حال وآینده آنها را دچار اختالل میسازد‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫تسلیم و بردگی ‪:‬‬


‫البته این امکان هم وجود دارد که تنبیه سبب تسلیم کودک گردد و او را بشکند‪ .‬در چنین حالت معلم‬
‫موفق نخواهد بود‪ .‬زیرا در چنین صورتی کودک در صدد مخفی کاری وچاره جویی برای نجات است‪.‬‬
‫تسلیم که بربنای زور وستم نباشد و روی منطق واستالل اسطوار باشد و هنگامیکه طفل وجدانأ قانع و‬
‫تسلیم گردد در پی اجرای رهنمایی های معلم است ولی زمانیکه آنرا ناشی از زور واعمال قدرت بداند‬
‫سعی میکند به نحوی از دستورات سرکشی نماید‪.‬‬

‫جرم وبد کاری ‪:‬‬


‫بررسی ها نشان میدهد که تنبیه در مواردی عاملی برای جرم و بدکاری های فرد شده و زمینه ساز‬
‫عناصر بد ومفسد درجامعه میگردد‪ .‬به اساس بررسی های انجام یافته کسانیکه دست به جرم وتبهکاری‬
‫میزند افرادی بوده که در مراحل قبلی زندگی تنبیه گردیده اند‪.‬‬

‫بد آموزی ‪:‬‬


‫تنبیه به ویژه درمواردیکه برای کودک علت آن معلوم نباشد میتواند درسی بدی برایش باشد‪ .‬و‬
‫درآنها منطق زور وخشونت را تقویت میکند وهم انان را بطرف آزر رسانی سوق میدهد‪.‬‬
‫کودکان هس تند که دعوایی به حساب میایند وهرگاه با اطفال ضعیف تر از خود بر خورد نماید با ظلم‬
‫وستم همرایشان رفتار می نمایند که این رفتار از یکسو ناشی از درس است که ازوالدین ومعلمین خود‬
‫گرفته وازسوی دیگر وسیله است برای عقده تکانی ونجات از احساس فشاری که در درون دارد‪.‬‬

‫آرام کردن وجدان به شیوه نا مطلوب ‪:‬‬


‫کودکی که جرم را مرتکب میشود وبه دنبال آن مورد تنبیه قرار میگیرد خود را نسبت به آن جرم‬
‫بری الذمه میداند‪ .‬وجدان اش راحت است به خاطرآنکه کار بدی را که انجام داده در مقابل جزای آنرا‬
‫دیده است‪ .‬ولی این کار یک نوع معامله را در امر گناه در فکر او ایجاد میکند و وجدان او را میکشد‪.‬‬
‫بعد ها اگر بخواهد همان لغزش واشتباه را تکرار نماید باجرأت وارد عمل میشود و از هم اکنون پیش‬
‫بینی جرم خود را نموده است که در مقابل جرم اش چه جزای باید ببیند‪ .‬یعنی جرم ازاو‪ ،‬تنبیه از آنان‬
‫بطورمثال اگر شاگردی وظایف خانگی خود را نمی آورد‪ ،‬درس نمیخواند ومعلم در مقابل برایش جزا‬
‫میدهد و او را باالی میز ایستاده میکند وهمین عمل دوبار تکرار میشود برای بار سوم شاگرد قبل از‬
‫آنکه معلم چیزی بگوید خودش میداند که جزایش چیست؟ و خود بدون گفتن معلم باالی میز باال میشود‪.‬‬
‫(یعنی لت پخته میشود)‬

‫‪47‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫اصول وشرایط در تنبیه ‪:‬‬


‫در هنگام تنبیه اصول وشرایط ذیل را در نظر داشته باشید‪:‬‬
‫شرط ضرورت تنبیه ‪:‬‬
‫این اولین شرط است که ببینیم آیا کودک ضرورت به تنبیه دارد یا خیر؟ از کدام نوع تنبیه باید کار‬
‫گرفته شود؟ لت کوب شود؟ محرم گردد؟ سرزنش ومالمت گردد؟‬
‫این مطالب را بخاطر یاد آوری کردیم که در بعضی از موارد کودک ضرورت به تنبیه نه دارد و‬
‫باید هم تنبیه نه شود بطورمثال کودکی از روی بی توجهی ظرفی را میشکند که دراین حال نباید کودک‬
‫تنبیه شود زیرا چنین بی احتیاطی را خودی ما هم داریم‪.‬‬

‫رعایت سن ‪:‬‬
‫طفلیکه تنبیه میشود در شرایط سنی وضع وحال مختلفی قرار دارد‪ .‬بنأ باید دانست که او چند سال‬
‫دارد خورد است یا کودک؟ نوجوان است یا بالغ؟‬
‫رعایت این موضوعات به خاطر مورد تاکید است که کودکان خردسال در برابر تنبیه احساس بی‬
‫پناهی میکند که سبب به وجود آمدن ضربه روانی میگردد‪ .‬درحالیکه بزرگترها از صحنه فرار میکنند‬
‫ودرجای پناه میبرند همچنان درجه تحمل درد ومقاومت در همه یکسان نیست طفل خردسال را نمیتوان‬
‫به سیلی زد و کودک کم سن توان تحمل ضربه را ندارد‪.‬‬

‫رعایت رشد ‪:‬‬


‫این هم شرط مهمی است که درغیر از جنبه های مربوط به سن شرایط دیگری را هم در زمینه‬
‫رشد مورد توجه قرار دهیم‪ :‬رشد بدنی‪ ،‬عاطفی‪ ،‬روانی‪ ،‬هوشی وعقالنی کودک را‪.‬‬
‫کودکان که به اصطالح نازدانه هستند درد شدید را درتنبیه متحمل میشوند‪ .‬کودکان تیزهوش به نسبت‬
‫کودکان کم هوش بیشتر صدمه می بینند‪ .‬همچنان کودکان معیوب به نسبت کودکان سالم بیشتر مأیوس‬
‫میگردند‪.‬‬

‫شرط تناسب ‪:‬‬


‫هدف ما تناسب تنبیه با میزان جرم است‪ .‬این مطلب را بخاطری یاد آور میشویم که گاهی والدین‬
‫ومعلمین بخاطری ناراحتی واحساس رنجی که دارند بخاطر مسله ناچیزی کودک را تنبیه میکنند‪ .‬در‬
‫حالیکه اگر آنان در شرایط عادی میبودند باز از راهی عفو پیش میرفتند‪.‬‬

‫‪48‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫شرط حاالت و روحیه‪:‬‬


‫در تنبیه شخصیت‪ ،‬حاالت و روحیات کودک باید درنظر گرفته شود‪ .‬بطورمثال‪ :‬طفلیکه پدرش را‬
‫از دست داده و در ماتم او نشسته‪ ،‬مادرش طالق شده‪ ،‬مادرش بیمار و او در تشویش اوست‪ ،‬در خانه‬
‫شاهد جنگ و دعوای والدین خود بوده‪.....‬‬
‫بنأ شکی نیست که چنین افرادی تحت فشار روحی قرار دارند و وضع عادی ندارد اگر در چنین حالتی‬
‫او را چوب بزنید ومخصوصأ این عمل غیرعادالنه هم باشد اثرش تا آخرعمر باقی خواهد ماند وحتی‬
‫ممکن است که او را به طرف جنایت هم بکشاند‪.‬‬
‫همچنان فردی که زیاد به معلم خود اعتماد دارد و او را زیاد دوست هم دارد‪ ،‬ویا کودکی که فوق‬
‫العاده حساس است‪ ،‬باهوش است‪ ،‬برای خود اعتبار فوق العاده قایل است و انتظار آنرا ندارد که‬
‫کمترین اهانت به او روا داشته شود‪.‬‬

‫نگاه با معنی ‪:‬‬


‫گاهی شما میتوانید با نگاهی عمیق وجدی وپر معنی کودکی را در مسیر خطاست از عملش باز‬
‫دارد که دیگر نیازی به لت وکوب کردن او نباشد‪ .‬والدین و مربیان در حین مالحظه ارتکاب گناه‬
‫کودک با نگاه خود میتوانند به او تفهیم کنند که از عمل او رضایت ندارد‪.‬‬

‫اخطار ‪:‬‬
‫گاهی به جای اینکه کودک را تنبیه کنیم میتوانیم به او اخطار بدهیم که راه و روش خاصی که در‬
‫پیش گرفته به چه سر انجام خطرناکی گرفتار خواهد شد و چه عواقب در پی خواهد داشت ‪.‬‬

‫کنترول ‪:‬‬
‫هدف ما از سلب آزادی کودک در مقابل انجام یک فعل است‪ .‬سد راه او در رسیدن به هدف‬
‫نامطلوب و ناروا است‪ .‬اگر چه این امر مورد قبول او هم نباشد‪.‬‬
‫بطورمثال طفلی سنگی را گرفته وبه طرف شیشه ویا کسی میخواهد پرتاب نماید که باعث زیان‬
‫وصدمه به طرف مقابل میگردد‪ .‬بنأ باید از اینکار او جلوگیری نمایم که این کار با محکم گرفتن دستان‬
‫او با کنترول شدید امکان پذیر است‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫اساسات تعلیم و تربیه‬

‫محروم کردن ‪:‬‬


‫درمقابل عملی خراب که طفل انجام داده میتوانیم از شیوه محروم کردن‪ ،‬آنها را تنبیه نمایم بنأ به آن‬
‫اعمال که طفل زیاد عالقمند است او را از انجام و رسیدگی به آن محروم میسازیم‪ .‬مثل دیدن تلویزیون‪،‬‬
‫بازی با اطفال‪ ،‬خوردن غذا‪ ،‬شرکت در فعالیتهای جمعی وتفریحی‪ ،‬معاشرت با دوستان‪ .‬پس این تنبیه‬
‫هم متناسب به عملی که طفل انجام داده است باشد‪.‬‬

‫سرزنش ومالمت کردن ‪:‬‬


‫تنبیه میتواند به صورت سرزنش ومالمت کردن باشد و به رخ کشیدن اعمال ناروای او که منجر به‬
‫چنان عواقب شده است‪ .‬مثالً کودکی همیشه مواجه به اخطار های والدین نسبت به اینکه به دورس و‬
‫وظایف خانگی خویش متوجه نیست بوده است‪ .‬و زمانی طفل نتیجه اعمال خود را می بیند در این حال‬
‫خود آماده مالمت شدن و سرزنش شدن میباشد‪.‬‬
‫در تنبیه کودک باید از بعضی امور به صورت جدی خود داری کرد‪ .‬بطور مثال از عقده گشایی ها‬
‫که اینکار درست نیست که با تنبیه کودک ناتوان عقده های خود را بیرون ریزد ومحرمیت های ناشی‬
‫از درگیری و نابسامانی روانی شخصی خود را از این طریق فرو نشاند‪ .‬همچنان از انتقام جویی ها‪،‬‬
‫خشونت ها‪ ،‬تنبیه های مشترک مثل لت کوب کردن همراه با مالمت کردن وناسزا گفتن خودداری کرد‪.‬‬
‫زمانی میخواهید از تنبیه استفاده نماید باید از شرایط قبل از تنبیه آگاه باشید به گونه مثال شناخت علت‬
‫تنبیه است که باید بدانیم کدام عوامل باعث بروز چنین عملی شده است وچگونه باید اقدام کرد تا این‬
‫عمل را از بین ببریم‪ .‬وهم مقدار تنبیه را معلوم کنیم که به چه اندازه باشد‪ .‬یا بعضی اوقات تنبیه بکنید‬
‫ولی از خشونت نباید کار گرفت‪ .‬دست تانرا نباید زیاد بلند کنید و از بی رحمی کار نگیرید‪.‬‬
‫درجریان تنبیه توافق والدین ضروری است که بعضی اوقات به خاطر از بین بردن اعمال نادرست‬
‫طفل را باید چگونه تنبیه کنند و یا درکدام هنگام الزم که پدر به کار تنبیه آغاز نماید و یا هم مادر‪ .‬در‬
‫همه حاالت این عمل غلط است که پدر ومادر باهم درباره تنبیه کودک خود دعوا داشته باشد که یکی از‬
‫آنها به کودک ضربه ای وارد کند و دیگری با فحش والفاظ زشت عمل او را خطا بداند‪.‬‬
‫به هرصورت فراموش نکنید که اگر طفل برای گریز از تنبیه به دامان مادر یا مادر کالن میرود پدر‬
‫نباید طفل را از آن دامان بیرون کند و به تنبیه ادامه دهد‪ .‬توافق ها باید از قبل صورت گیرد و موضع‬
‫گیری های متخالف نباید کوشش وتالش والدین و معلمین را خنثی کند‪.‬‬

‫‪50‬‬

You might also like