‫زبان انگلیسی‬

‫واژگان مهم امتحان نهایی‬

‫واژگان مهم امتحان نهایی‬
‫‪1‬‬

‫واژگان مهم امتحان هنایی‬

‫‪Lesson One‬‬

‫‪take temperature‬‬ ‫تب کسی را گرفتن‬ ‫‪repeatedly=many times‬‬ ‫چندین بار‪ ،‬به تکرار‬
‫‪physician‬‬ ‫پزشک‬ ‫‪forgive = stop being angry‬‬ ‫بخشیدن‬
‫‪regard‬‬ ‫در نظر گرفتن‪ ،‬به‌حساب آوردن‬ ‫‪calmly = in a quiet way‬‬ ‫به آرامی‬
‫‪dedicated‬‬ ‫فداکار ‪ ،‬متعهد‬ ‫ ‪diary = a book in which you record things‬‬
‫‪a dedicated teacher‬‬ ‫معلم فداکار‬ ‫دفترچه خاطرات‬
‫‪spare no pains‬‬ ‫از تالشی دریغ نکردن‬ ‫‪keep a diary‬‬ ‫دفتر خاطرات داشتن‬
‫‪distinguished‬‬ ‫برجسته‪ ،‬معروف‬
‫‪a distinguished professor‬‬ ‫استاد برجسته‬
‫‪not surprisingly‬‬ ‫تعجبی ندارد‬
‫‪found‬‬ ‫تأسیس کردن‪ ،‬بنا نهادن‬
‫‪donate‬‬ ‫اهدا کردن‬
‫‪abroad‬‬ ‫خار ج‬
‫‪generous‬‬ ‫بخشنده‪ ،‬سخاوتمند‬
‫‪sit on the sofa‬‬ ‫روی کاناپه نشستن‬
‫‪feed the pigeons‬‬ ‫به کبوترها غذا دادن‬
‫‪shout‬‬ ‫فریاد زدن‬
‫‪be hard of hearing‬‬ ‫سنگین بودن گوش‬
‫‪be born‬‬ ‫متولد شدن‬
‫‪hug‬‬ ‫بغل کردن‬
‫‪sit on sb's lap‬‬ ‫روی پای کسی نشستن‬
‫‪feel honored‬‬ ‫احساس افتخار کردن‬
‫‪depend on‬‬ ‫بستگی داشتن‬
‫‪boost‬‬ ‫بهبود دادن‪ ،‬تقویت کردن‪ ،‬افزایش دادن‬
‫‪sense‬‬ ‫حس‬
‫‪share‬‬ ‫در میان گذاشتن‪ ،‬شریک کردن‬
‫‪appreciate = be grateful‬‬ ‫قدردانی کردن‬
‫زیر گریه زدن ‪burst into tears = cry suddenly‬‬
‫|واژگان مهم امتحان نهایی‬
‫‪2‬‬

‫‪Lesson Two‬‬

‫‪recommend‬‬ ‫توصیه کردن‪ ،‬سفارش کردن‬ ‫‪issue‬‬ ‫موضوع‪ ،‬مسأله‬

‫‪elementary‬‬ ‫ابتدایی‬ ‫‪offer‬‬ ‫ارائه کردن‪ ،‬پیشنهاد کردن‬
‫‪intermediate‬‬ ‫متوسط‬ ‫‪expand‬‬ ‫گسترش دادن‪ ،‬افزایش دادن‬
‫‪advanced‬‬ ‫پیشرفته‬ ‫‪overcome‬‬ ‫غلبه کردن‪ ،‬پیروز شدن‬
‫(‪app (application‬‬ ‫برنامه نرم‌افزار‬ ‫‪origin‬‬ ‫اصل‪ ،‬ریشه‪ ،‬سرآغاز‬
‫(‪PC (personal computer‬‬ ‫کامپیوتر شخصی‬ ‫‪search‬‬ ‫جستجو‪ ،‬جستجو کردن‬
‫‪smart phone‬‬ ‫تلفن هوشمند‬ ‫‪communicative‬‬ ‫خوش‌مشرب‪ ،‬معاشرتی‬
‫‪monolingual‬‬ ‫تک زبانه‬ ‫شامل شدن‪ ،‬در برداشتن ‪contain = have sth inside‬‬
‫‪bilingual‬‬ ‫دو زبانه‬ ‫‪combination =special arrangement‬‬ ‫ترکیب‬
‫‪compile‬‬ ‫تألیف کردن‪ ،‬تدوین کردن‪ ،‬تهیه کردن‬ ‫‪introduction = beginning of a book‬‬ ‫مقدمه‬
‫‪compile a book‬‬ ‫تألیف کردن کتاب‬ ‫‪a two-page introduction‬‬ ‫مقدمه دو صفحه‌ای‬
‫‪compile a list‬‬ ‫تهیه کردن لیست‬ ‫‪effectively = in a succesful way‬‬ ‫‬
‫‪magnifying glass‬‬ ‫ذره‌بین‬ ‫به‌طور مؤثر‪ ،‬به طور موفق‬
‫‪translate‬‬ ‫ترجمه کردن‬ ‫‪arrange = put in order‬‬ ‫مرتب کردن‬
‫‪learner's dictionary‬‬ ‫دیکشنری زبان آموزان‬ ‫‪arragne the chairs‬‬ ‫مرتب کردن صندلی‌ها‬
‫‪pocket dictionary‬‬ ‫دیکشنری جیبی‬ ‫‪jump into = suddenly decide‬‬ ‫‬
‫‪avoid‬‬ ‫اجتناب کردن‪ ،‬دوری کردن‬ ‫تصمیم ناگهانی گرفتن‪ ،‬ناگهان سراغ کاری رفتن‬
‫‪entry‬‬ ‫واژه در دیکشنر ی‬ ‫فکر کردن‪ ،‬گمان کردن ‪suppose = think = believe‬‬
‫‪circle a dictionary entry‬‬ ‫‬
‫دور یک واژه در دیکشنری خط کشیدن‬
‫(‪symbol (for‬‬ ‫سمبل‪ ،‬نماد‪ ،‬نشانه‬
‫‪symbol for oxygen‬‬ ‫نماد اکسیژ ن‬
‫‪stand for‬‬ ‫مخفف چیزی بودن‪ ،‬نماد چیزی بودن‬
‫‪figure out‬‬ ‫فهمیدن‪ ،‬پی بردن‬
‫‪identify needs‬‬ ‫شناختن نیازها‬
‫‪meet needs‬‬ ‫برآورده کردن نیازها‬
‫‪essential‬‬ ‫الزم‪ ،‬ضروری‪ ،‬مهم‬
‫‪provide‬‬ ‫فراهم کردن‪ ،‬ارائه کردن‬
‫‪abbreviation‬‬ ‫اختصار‬
‫‪definition‬‬ ‫تعریف‪ ،‬معنی‬
‫‪guide‬‬ ‫راهنما‪ ،‬راهنمایی کردن‬
‫‪guide words‬‬ ‫کلمات راهنما‬
‫|واژگان مهم امتحان نهایی‬
3

Lesson Three

generate ‫تولید کردن‬ source of clean energy ‫منبع انرژی پاک‬

opposite ‫ مقابل‬،‫متضاد‬ main resources of the earth ‫ذخایر اصلی زمین‬
blow ‫ فوت کردن‬،‫وزیدن‬ generation ‫ تولید‬، ‫نسل‬
remind ‫یادآوری کردن‬ variety = different types ‫ انواع‬،‫تنوع‬
air conditioner ‫تهویه مطبوع هوا‬ a variey of activities ‫انواع فعالیت‌ها‬
wind turbine ‫توربین بادی‬ tide = rise and fall of the sea ‫جزر و مد دریا‬
wind tower ‫ برج باد‬،‫بادگیر‬ replace = take the place of ‫جایگزین شدن‬
renewable ‫تجدیدپذیر‬ replace = put back ‫سرجای خود گذاشتن‬
nonrenewable ‫تجدیدناپذیر‬ she replaced the plates. 
energy sources ‫منابع انرژ ی‬ ‫بشقاب‌ها را سرجای خود گذاشت‬
fossil fuels ‫سوخت‌های فسیلی‬ use up = finish ‫ تمام کردن‬،‫کامل مصرف کردن‬
solar power = solar energy ‫انرژی خورشیدی‬ she used up all the milk. .‫همه شیر را خورد‬
solar panel ‫پنل خورشیدی‬ forever = for all time ‫همیشه‬
kinetic energy ‫انرژی جنبشی‬ demand (for) = amount of sth that people want
hydropower ‫انرژی آب‬ ‫ درخواست‬،‫تقاضا‬
light bulb ‫المپ‬ demand for organic food 
renewable energy ‫انرژی تجدیدپذیر‬ ‫تقاضا برای غذای ارگانیک‬
common ‫رایج‬ convert (into)= change ‫ تغییر دادن‬،‫تبدیل کردن‬
main ‫ مهم‬،‫اصلی‬ absorb = take in ‫ن‬
 ‫جذب کرد‬
oil resources ‫ ذخایر نفت‬،‫منابع نفت‬ absorb carbon dioxide ‫جذب کربن‌دی‌اکسید‬
pollute ‫آلوده کردن‬
pollute the river ‫آلوده کردن رودخانه‬
consume ‫ خوردن‬،‫مصرف کردن‬
consume electricity ‫مصرف کردن بر ق‬
balcony ‫بالکن‬
sit in the balcony ‫در بالکن نشستن‬
gradually ‫به تدریج‬
environment ‫محیط زیست‬
reduce ‫کاهش دادن‬
materials ‫ مصالح‬،‫مواد‬
collect ‫جمع‌آوری کردن‬
clean energy resources ‫منابع انرژی پاک‬
‫@ |واژگان مهم امتحان نهایی‬Tastivision
4

‫ضرب‌المثل‌ها‬
Easy come, easy go .‫بادآورده را باد می َ‌برد‬

Out of sight, out of mind .‫از دل برود هر آن‌که از دیده برفت‬

Practice makes perfect. .‫کار نیکو کردن از ُپر کردن است‬

Birds of a feather flock together ‫ باز با باز‬،‫کبوتر با کبوتر‬

A burnt child dreads the fire. .‫مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد‬

Kill two birds with one stone. ‫با یک تیر دو نشان زدن‬

The early bird catches the worm. .‫سحرخیز باش تا کامروا باشی‬

Cut your coat according to your cloth. .‫پایت را به اندازه‌ی گلیمت دراز کن‬

Don’t look a gift horse in the mouth. .‫دندان اسب پیشکشی را نمی‌شمرند‬

Don’t count your chickens before they hatch. .‫جوجه را آخر را پاییز می‌شمرند‬

Too many cooks spoil the broth. .‫ آش یا شور می‌شود یا بی‌نمک‬،‫آشپز که دو تا شد‬

God helps those who help themselves. ‫ از خدا برکت‬،‫از تو حرکت‬

Money does not grow on trees. ِ ‫پول‬

.‫علف خرس نیست‬

There’s no place like home. .‫هیچ جا خانه‌ی آدم نمی‌شود‬

Actions speak louder than words. .‫ به سخندانی نیست‬،‫به عمل کار برآید‬

Absence makes the heart grow fonder. ‫دوری و دوستی‬

Two heads are better than one. .‫هر سری عقلی دارد‬