Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 420

‫وزارت معارف‬

‫معینیت انکشاف نصاب تعلیمی و تربیۀ معلم‬


‫‪MATHEMATICS‬‬
‫ریاست عمومی انکشاف نصاب تعلیمی‬
‫و تألیف کتب درسی‬ ‫‪Grade 10‬‬

‫‪r‬‬

‫‪r‬‬

‫‪1396‬‬
‫سرود ملی‬
‫دا عـ���زت د هـــر افـغـان دى‬ ‫دا وطن افغانس���تـــان دى‬
‫هر بچی يې قهرمـــــان دى‬ ‫کور د سولې کور د تورې‬
‫د بـــــلـوڅــــ���و د ازبـکـــــ���و‬ ‫دا وطن د ټول���و کـور دى‬
‫د تـــرکـمنــــ���و د تـــاجـکـــ���و‬ ‫د پښ���تــون او هــ���زاره وو‬
‫پــاميــري���ان‪ ،‬نـورس���تانيــــان‬ ‫ورس���ره عرب‪ ،‬گوجــر دي‬
‫هـــم ايمـــاق‪ ،‬هم پشـه ېان‬ ‫براهوي دي‪ ،‬قزلباش دي‬
‫لـکـه لـمــر پـر ش���نـه آس���مـان‬ ‫دا هيـــ���واد به تل ځليږي‬
‫لـکـ���ه زړه وي جـــاويـــ���دان‬ ‫په س���ينــه کې د آس���يـــا به‬
‫واي���و اهلل اکبر وايو اهلل اکبر‬ ‫نوم د حق م���و دى رهبـــر‬
‫رياضی‬
‫صنف‬
‫دهم‬
‫‪1396‬‬
‫هـ ‪ .‬ش‪.‬‬

‫الف‬
‫مؤلفان‬
‫پوهنيار عبيداهلل صافى متخصص رياضيات پروژة انکشاف نصاب تعلیمی و تأليف کتب درسي‬
‫فصل احصائیه‬
‫پوهندوی خالقداد فیروزکوهی‬
‫فصل منطق ریاضی‬
‫پوهنمل طالباز حبیب زی‬
‫ايديت علمی و مسلکی‬
‫• حبيب اهلل راحل مشاور وزارت معارف در ریاست انکشاف نصاب تعلیمی‬
‫• سرمؤلف عبدالکبیر عضو علمی و مسلکی دیپارتمنت ریاضیات‬
‫• پوهنيار عبيداهلل صافى متخصص رياضيات پروژة انکشاف نصاب تعلیمی‬
‫• لینا صافی عضو علمی و مسلکی دیپارتمنت ریاضیات‬
‫ايديت زبانی‬
‫• سید محمود خلیق متخصص زبان و ادبیات دری‬
‫• سید محمود پایمناری عضو علمی و مسلکی دیپارتمنت زبان و ادبیات دری‬
‫کميتۀ دينی‪ ،‬سياسی و فرهنگی‬
‫• حبيب اهلل راحل مشاور وزارت معارف در ریاست انکشاف نصاب تعلیمی‬
‫• محمد آصف کوچی متخصص دیپارتمنت تعلیمات اسالمی‬
‫کميتۀ نظارت‬
‫• دکتور اسداهلل محقق معین انکشاف نصاب تعلیمی و تربیۀ معلم‬
‫• دکتور شیرعلی ظریفی رئیس پروژۀ انکشاف نصاب تعلیمی‬
‫• سرمؤلف عبدالظاهر گلستانی رئیس عمومی انکشاف نصاب تعلیمی و تألیف کتب درسی‬
‫طرح و ديزاين‬
‫• محمد اشرف امين‬
‫تنظيم امور چاپ‪ :‬محمد کبیر حقمل رئیس نشرات و اطالعات وزارت معارف‪.‬‬

‫ب‬
‫بسم اهلل الرحمن الرحیم‬

‫پیام وزیر معارف‬


‫سپاس بیکران آفریدگاری را که انسان را در احسن تقویم آفرید و او را قدرت بیان بخشید و به زیور علم‬
‫و اندیشه آراست و درود بی پایان بر پیامبر مکرم اسالم حضرت محمد مصطفی‪ -‬صلی اهلل علیه وسلم‪ -‬که‬
‫معلم بزرگ انسانیت است و پیام آور رحمت‪ ،‬هدایت و روشنایی‪.‬‬
‫تعلیم و تربیت نقطة آغاز هر تحول و سنگ‌بنای توسعه در هر جامعه است‪ .‬هدف اصلی تعلیم و تربیت‬
‫به فعلیت رساندن نیروهای بالقوة انسان و شگوفا ساختن استعدادهای درونی وی است‪.‬‬
‫کتاب درسی یکی از ارکان مهم در فرایند تعلیم‌و‌تربیت محسوب می‌شود که همگام با تحوالت‬
‫وپیشرفت‌های علمی نوین و مطابق با نیازمندی‌های جامعه تهیه و تألیف می‌گردد و باید دارای ظرفیت و‬
‫ظرافتی باشد که بتواند آموزه‌های دینی و اخالقی را توأم با فرآورده‌های علوم جدید با روش‌های نوین‬
‫به شاگردان منتقل کند‪.‬‬
‫کتابی که اکنون در اختیار شما قرار دارد‪ ،‬بر اساس همین ویژه‌گی‌ها تهیه و تألیف شده است‪ .‬سعی‬
‫وزارت معارف همواره براین بوده که نصاب تعلیمی و کتب درسی معارف کشور‪ ،‬متکی بر مبانی‬
‫تعلیم و تربیت اسالمی و حفظ هویت ملی‪ ،‬مطابق با معیارهای علمی و روش‌های تربیتی نوین بوده‪،‬‬
‫استعدادهای دانش‌آموزان را در همه زمینه‌های اخالقی و علمی شگوفا گرداند و قدرت تفکر‪ ،‬ابتکار‬
‫و حس جستجوگری را در آن‌ها تقویت بخشد‪ .‬ترویج فرهنگ گفتگو و رواداری‪ ،‬تقویت حس‬
‫وطن‌دوستی‪ ،‬مهربانی‪ ،‬گذشت و هم‌بستگی از خواست‌های دیگر وزارت معارف است که باید در کتب‬
‫درسی متبلور باشد‪.‬‬
‫کتاب‌های درسی بدون داشتن معلم خوب و مسلکی نمی‌تواند اهداف مورد نظر را برآورده سازد‪ .‬معلم‬
‫یکی از ارکان مهم تعلیم‌و‌تربیت و مجری برنامه‌های آموزشی و تربیتی است‪ .‬از معلمان و آموزگاران‬
‫خوب‪ ،‬متعهد و دلسوز کشورم که ستیزه با سیاهی و نادانی را پیشة خود ساخته‌اند‪ ،‬صمیمانه آرزومندم‬
‫که با تطبیق دقیق و مخلصانة نصاب تعلیمی‪ ،‬کودکان و جوانان میهن را بسوی فتح قله‌های رفیع دانش‪،‬‬
‫اخالق و معنویت رهنمون گردانند‪.‬‬
‫کامیابی نظام آموزشی کشور بدون همکاری جدی مردم غیرممکن است‪ .‬ازین رو از همه اقشار و افراد‬
‫ملت شریف افغانستان‪ ،‬بخصوص از خانواده‌ها و اولیای محترم شاگردان خواهشمندم که از هیچ‌گونه‬
‫همکاری در جهت تحقق اهداف معارف دریغ نورزند‪ .‬هم‌چنان از همة نویسندگان‪ ،‬دانشمندان و‬
‫متخصصان تعلیم‌و‌تربیت و اولیای محترم شاگردان تقاضا می‌شود که با ارایة نظریات و پیشنهادهای سالم‬
‫و نقدهای سازندة خود وزارت معارف را در بهبود هرچه بیشتر کتاب‌های درسی همکاری نمایند‪.‬‬
‫الزم میدانم از تمام مؤلفان دانشمند و کارمندان اداری و فنی وزارت معارف که در تهیه‪ ،‬تألیف‪ ،‬طبع و‬
‫توزیع این کتاب زحمت کشیده‌اند وهمچین از همه نهادهای ملی و بین المللی که در زمینة چاپ و توزیع‬
‫کتب درسی همکاری نموده‌اند‪ ،‬قدردانی و تشکر نمایم‪.‬‬
‫در اخیر از خداوند منان استدعا دارم که به لطف بی‌پایان خود‪ ،‬ما را در تحقق آرمان‌های مقدس معارف‬
‫یاری رساند‪ .‬إنه سمیع قریب مجیب‪.‬‬
‫دکتور اسداهلل حنیف بلخی‬
‫ج‬ ‫وزیر معارف‬
‫صفحه‬ ‫فهرست‬ ‫عنوان‬
‫فصل اول‪ :‬پولینوم‪3 ............................................................................................‬‬
‫افاده‌های الجبری‪ ،‬اقسام پولینوم و درجة آن‪ ،‬قیمت و مجموع ضرایب یک پولینوم‬
‫عملیه‌های چهارگانة پولینوم‬
‫قضیة باقیمانده‪ ،‬قضیة فکتور و تقسیم ترکیبی‬
‫خالصة فصل و تمرین‬
‫فصل دوم‪ :‬رابطه‪53 ..............................................................................................‬‬
‫جوره‌های مرتب و مستوی کارتیزینی‬
‫حاصل‌ضرب کارتیزینی و گراف آن‬
‫رابطه و معکوس یک رابطه‬
‫رابطة معادل‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫فصل سوم‪ :‬تابع‪69.................................................................................................‬‬
‫طرق نوشتن و قیمت یک تابع‪ ،‬ناحیة تعریف و تشخیص یک تابع از روی گراف‬
‫بعضی توابع خاص و گراف‌های آن‌ها‬
‫توابع متزاید و متناقص‪ ،‬توابع جفت و طاق‬
‫انتقال گراف‌ها (انتقال عمودی‪ ،‬انتقال افقی و ترکیب انتقال عمودی و افقی)‬
‫عملیه‌های توابع‬
‫ترکیب توابع‪ ،‬تابع معکوس‪ ،‬تابع یک به یک و گراف تابع و معکوس آن‬
‫توابع پولینومی (تابع درجه یک‪ ،‬تابع درجه دوم) و گراف‌های آن‬
‫توابع ناطق و گراف آن‌ها (مجانب‌های عمودی‪ ،‬افقی و مایل)‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫فصل چهارم‪ :‬توابع مثلثاتی‪149..............................................................................‬‬
‫زاویه و واحد‌های اندازه‌گیری یک زاویه‬
‫حالت معیاری یک زاویه و زوایای کوترمینل‬
‫توابع مثلثاتی و نسبت‌های مثلثاتی بعضی زوایای خاص‬
‫نسبت‌های مثلثاتی زاویه‌های ‪ 270 ,180 ,90 ,0‬و ‪360‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬

‫رابطه بین توابع مثلثاتی زوایایی که نسبت به هم رابطة خاصی دارند‬


‫گراف‌های توابع مثلثاتی‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫فصل پنجم‪ :‬تطبیقات مثلثات‪223.............................................................................‬‬
‫قوانین نسبت‌های مثلثاتی زوایای مرکب‬
‫نسبت‌های مثلثاتی مجموع و تفاضل دو زاویه‬
‫نسبت‌های مثلثاتی دوچند و سه‌چند یک زاویه از جنس زاویه‬
‫تبدیل مجموع یا تفاضل نسبت‌های مثلثاتی زوایا به شکل حاصل‌ضرب‬

‫د‬
‫صفحه‬ ‫فهرست‬
‫تبدیل حاصل‌ضرب نسبت‌های مثلثاتی زوایا به مجموع و یا تفاضل‬
‫طول قوس‪ ،‬قطاع یک دایره و مساحت قطاع‪ ،‬قطعة دایره و مساحت قطعة دایره‬
‫مساحت مثلث از جنس دو ضلع و زاویه بین این دو ضلع‬
‫مساحت مثلث از روی سه ضلع مثلث (فورمول هیرون)‬
‫شعاع دایرة محیطی و محاطی یک مثلث‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫فصل ششم‪ :‬اعداد مختلط‪277...................................................................‬‬
‫اعداد موهومی و عملیه‌های چهارگانة اعداد موهومی‬
‫جمع و تفریق اعداد مختلط‬
‫ضرب اعداد مختلط‪ ،‬مزدوج و معکوس ضربی یک عدد مختلط‬
‫تقسیم اعداد مختلط‬
‫‌‬
‫حل معادله‌های درجهدوم یک مجهوله در ساحة اعداد مختلط‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫فصل هفتم‪ :‬هندسة تحلیلی‪305...............................................................‬‬
‫سیستم کمیات وضعیه و فاصله بین دو نقطه‬
‫دریافت کمیات وضعیة نقطه‌یی که یک قطعه خط را به یک‌نسبت تقسیم می‌کند‬
‫میل یک خط مستقیم‬
‫معادلة یک خط مستقیم(معادلة معیاری یک خط مستقیم‪ ،‬معادلة خط مستقیمی که میل و‬
‫یک نقطة آن معلوم باشد‪ ،‬دو نقطة آن معلوم باشد‪ ،‬معادلة خطی که تقاطع آن با محور‌ها‬
‫معلوم باشد‪ ،‬معادلة نورمال و معادلة عمومی یک خط مستقیم)‬
‫تبدیل معادلة عمومی یک خط مستقیم به اشکال دیگر معادالت خط مستقیم‬
‫فاصلة یک نقطه از یک خط مستقیم‬
‫دایره و معادلة دایره‪ ،‬حاالت یک خط مستقیم با دایره‬
‫معادلة مماس و طول مماس‬
‫دریافت مساحت مثلث در صورتی که کمیات وضعیة سه رأس آن معلوم باشد‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫فصل هشتم‪ :‬احصائیه‪359..........................................................................‬‬
‫گراف چندضلعی کثرت‪ ،‬گراف ساقه و برگ‪ ،‬چارک‌ها و گراف صندوقچه‌یی‪،‬‬
‫مقایسة شاخص‌های مرکزی توسط منحنی نارمل‪ ،‬انحراف چارک‌ها‬
‫واریانس و انحراف معیاری‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫فصل نهم‪ :‬منطق (ریاضی)‪391..................................................................‬‬
‫استدالل درک شهودی‪ ،‬استدالل تمثیلی یا قیاسی‪ ،‬استدالل استقرایی‪ ،‬استقرای ریاضی‬
‫استدالل استنتاجی‪ ،‬استدالل مثال نقض‪ ،‬برهان خلف یا ثبوت غیرمستقیم‬
‫منطق ریاضی و استنتاج بیان‬
‫خالصة فصل و تمرین فصل‬
‫ح‬
‫فصل اول‬
)Polynome(‫پولينوم‬
)Polynomial( ‫يا‬
‫افاده‌های الجبری‬
‫(‪)Algebraic Expressions‬‬

‫آیا می‌توانید بگویید ک��ه از افاده‌های الجبری‬

‫‪y y2‬‬ ‫‪x 4−1‬‬


‫‪x3 +‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪3‬‬
‫و‬ ‫‪y‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪،‬‬
‫‪x2 x‬‬ ‫‪x2‬‬
‫کدام‌یک افادة الجبری ناطق و کدا ‌میک افادة‬
‫الجبری غیرناطق می‌باشد؟‬

‫متحول و ثابت(‪ :)variable and constant‬متحول يک سمبول است که به جای‬


‫هر عنصر یک ست غیر خالی وضع می‌شود؛ یا یک حرفی است‌که نشان دهندة قیمت های‬
‫متغیر می‌باشد‪ .‬طور مثال‪ :‬اگر }‪ x ≤ 10‬و ‪ A = {x / x ∈ IN‬باشد‪.‬‬
‫‪ x‬می‌تواند در ست‪ A‬قیمت‌های اعداد طبیعی از یک الی‪ 10‬را بگیرد‪ x .‬را متحول‬
‫(‪ )Variable‬می‌گویند‪ .‬متحولین به صورت عموم توسط حروف کوچک زبان انگلیسی‬
‫‪ z , y , x‬و غیره نشان داده می‌شوند‪.‬‬
‫قیمت یک عدد تغییر نمی‌کند؛ به طور مثال‪ :‬عدد ‪ 4‬هیچ‌گاه با ‪ 5‬یا ‪ 3‬ویا با کدام عدد دیگری‬
‫مساوی شده نمی‌تواند‪ ،‬پس تمام اعداد حقیقی‪ ،‬ثابت‌ها(‪ )Constants‬مي باشند‪.‬‬
‫عالوه از اعداد حقیقی‪ ،‬حروف زبان انگلیسی مثل ‪ a , b c ...‬و غیره به عوض ثابت‌ها نیز‬
‫استعمال می‌گردند‪.‬‬
‫افادۀ الجبری(‪ :)Algebraic Expression‬افادۀ الجبری آن است که از یک ثابت یا‬
‫یک متحول و یا از ترکیب ثابت‌ها و متحول‌ها تشکیل شده باشد‪.‬‬
‫مثال‌های زیر افاده‌های الجبری را مشاهده کنید‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫‪ 12 ، − 12 ، x ، x 2 − x + 1 ، 3x ، 4x + 5 +‬و غیره‪.‬‬ ‫‪،5 x‬‬
‫‪t2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪−‬‬ ‫که در افادۀ الجبری ‪ 3x 2‬عدد ‪ 3‬را ضریب (‪ )Coefficient‬می‌گویند‪ .‬در افادۀ ‪y‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫عدد ‪ −‬و در افادۀ ‪ x‬عدد يک ضریب می‌باشد‪ − 3x 5 y 5 ،‬و ‪ 15x 5 y 5‬حدود مشابه‬
‫‪2‬‬
‫(‪ )Liketerms‬می‌باشند که متحولین مشابه‪ ،‬دارای توان‌های مساوی بوده اما ضریب‌های‬
‫عددی آن‌ها باهم فرق دارند‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫اقسام افاده‌های الجبری‪ :‬افاده‌های الجبری به سه قسم اند‪:‬‬
‫‪ .1‬افاده‌های الجبری پولینومی(‪:)Polynomial algebraic expressions‬‬
‫پولينوم‪ :‬افادۀ الجبری یک یا چند حده که توان‌های حروف‌شان در ست اعداد مکمل‬
‫شامل باشند‪ ،‬پولینوم نامیده می‌شود‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫يا‬ ‫و ‪ 12 ، x − 1 ، 2 x 2 + x − 1 ، x 3 − x + 1‬پولینوم می‌باشند‪ ،‬اما ‪+ x ، x −2 + x − 1‬‬
‫‪x‬‬
‫‪y‬‬
‫‪ x 3 + x + 2‬پولینو ‌مها نمی‌باشند‪.‬‬
‫‪x‬‬
‫یا مشخصات پولینوم عبارت اند از‪:‬‬
‫• توان تمام متحولین اعداد مکمل باشند‬
‫• در مخرج متحول نداشته باشد‪.‬‬
‫• متحول زیر جذر نباشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬در افاده‌هاي الجبری داده شده زیر کدام یک پولینوم و یک کدام یک پولینوم نمی‬
‫باشد؟‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪e) x − 3 + x 2‬‬ ‫)‪, d ) x , c‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪− 3‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪b) 2 x‬‬ ‫‪, a ) 2x‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪7‬‬
‫‪i)6a 2 − 4a‬‬ ‫‪, h )88‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪g )9 x 2 −‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f )8p 2 + p 2 .2 , e) x −3 + x 2‬‬
‫‪x‬‬
‫حل‪ a , h :‬و ‪ i‬پولینوم‌ها هستند‪ ،‬اما ‪ f , e , d , c , b‬و ‪ g‬پولینوم‌ها نیستند‪.‬‬
‫به یاد داشته باشید که هر پولینوم‪ ،‬یک افادۀ الجبری ناطق می‌باشد؛ اما هر افادۀ الجبری ناطق‪،‬‬
‫‪y y‬‬
‫‪ x 3 +‬یک افادۀ الجبری ناطق است‪ ،‬اما‬ ‫‪2‬‬
‫پولینوم نمی‌باشد؛ به طور مثال‪+ + y 3 :‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫پولینوم نیست‪.‬‬
‫‪0‬‬
‫‪ 12‬نیز یک پولینوم است‪ ،‬زیرا که ‪ 12 = 12x‬است صفر نیز در ست اعداد مکمل شامل‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫و ‪−3‬‬ ‫می‌باشد‪ ،‬اما ‪ 5 x‬و ‪ 3‬پولینوم نیستند؛ زیرا ‪ 5 x = 5 x 2‬و ‪ 3 = 5 x −3‬که‬
‫‪2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬

‫‪4‬‬
‫در ست اعداد مکمل شامل نیستند‪.‬‬
‫یک پولینوم توسط یک حرف مثل ‪ P‬نشان داده می‌شود؛ شکل عمومی یک پولینوم که از‬
‫یک حرف (متحول) تشکیل شده باشد طور زیر می‌باشد‪،‬که به‌نام شکل معیاری‌یاد می‌شود‪.‬‬
‫‪P( x ) = a n x n + a n −1x n −1 + a n − 2 x n − 2 + ... + a 1x + a 0‬‬

‫‪ a1 , a 2 ,...a n −1 , an‬اعداد حقیقی‌اند؛ اگر ‪ an ≠ 0‬باشد؛ پس‬


‫‪ n‬یک عدد مکمل و ضرایب ‪an‬‬

‫‪ n‬درجة پولینوم می‌باشد‪.‬‬


‫فعاليت‬
‫‪3 5‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ 2x 3 − x 2 ,‬و ‪ 8 x‬کدام‬ ‫‪2‬‬
‫در افاده‌های الجبری ‪+ + 6 , x , , 8x 3 , − 8x 2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫یک پولینوم وکدا ‌میک‌پولینوم نمی‌باشد؟‬

‫مثال‪ :2‬در پولینوم ‪، a2 = 1 ، a n = −5 ، n = 3 ، P( x ) = −5x 3 + x 2 − x + 12‬‬


‫‪ a1 = −1‬و ‪ a 0 = 12‬مي‌باشد و در پولینوم ‪ ، a1 = 0 ، a n = 11 ، n = 2 ، 11x 2 − 1‬و‬
‫‪ a0 = −1‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪ .2‬افادۀ الجبري ناطق (‪ :)Rational algebraic expression‬اگر بتوانیم یک‬

‫‪p‬‬
‫)‪ (q ≠ 0‬بنویسیم طوری که ‪ p‬و ‪ q‬پولینوم‌ها می‌باشند این‌گونه‬ ‫افادۀ الجبری را به شکل‬
‫‪q‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ x 2 −‬که یک متحول‬ ‫افادۀ الجبری را افادۀ الجبری‌ناطق می‌گویند‪ ،‬به طور مثال‪ :‬افادة‬
‫‪x2‬‬
‫‪x4 −1‬‬
‫نیز می‌توانیم بنویسیم که‌یک افادۀ الجبری ناطق می‌باشد؛ چون مخرج‬ ‫دارد به شکل‬
‫‪x2‬‬
‫هر افادة الجبری می‌تواند عدد یک باشد؛ پس )‪ ( x 2 − 1‬نیز یک افادۀ الجبری ناطق می‌باشد‬

‫‪x2 −1‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬ ‫زیرا که ‪= x 2 − 1‬‬
‫‪1‬‬

‫‪5‬‬
‫‪ .3‬افادۀ الجبری غیر ناطق(‪ :)Irrational algebraic expression‬عبارت از‬
‫افادۀ الجبری است که آن‌را به شکل خارج‌قسمت دو پولینوم نوشته کرده نمی‌توانیم؛ طور‬

‫‪1‬‬
‫مثال‌های افاده‌های الجبری غیرناطق می‌باشند‪.‬‬ ‫و ‪y2 +1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫مثال‪، xy :‬‬
‫‪x +5‬‬

‫یک افادۀ الجبری امکان دارد ناطق‪ ،‬غیرناطق و یا پولینوم باشد‪ .‬پولینوم افادۀ الجبری یک یا‬
‫چند حده‌يی است که توان‌های حروف آن در ست اعداد مکمل شامل باشند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ .1‬از افاده‌های الجبری زیر کدام‌یک افادۀ الجبری ناطق‪ ،‬غیر ناطق و یا پولینوم می‌باشد؟‬

‫‪xy‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪m+3‬‬ ‫‪3x 2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪ 3x 2 +‬و ‪13‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x+‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x−‬‬ ‫‪,‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪x‬‬

‫‪ .2‬در افاده‌های الجبري زير کدام‌یک‪ ،‬پولینوم و کدام‌يك پولینوم نمی‌باشد؟‬

‫‪1 3‬‬ ‫‪xy‬‬


‫‪3x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x −x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪− 20a 3 b + 28ab 4 ,‬‬ ‫‪3x 2 +‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1 x2‬‬
‫‪8x 8 ,‬‬ ‫‪− 0.03‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪3x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪8 x −8‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪8 x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪−‬‬
‫‪x 5‬‬
‫‪ .3‬در پولینوم ‪ a1 , a2 , a3 , an ، Px 4 − ax 3 + bx 2 + cx + d‬و ‪ a0‬را نشان دهید‪.‬‬

‫‪x3‬‬
‫= )‪ a1 , a 2 , a3 ، P( x‬و ‪ a0‬را نشان دهید‪.‬‬ ‫‪ .4‬در پولینوم ‪− 2 x 2 − 1‬‬
‫‪2‬‬

‫‪6‬‬
‫اقسام پولينوم و درجۀ آن‪:‬‬

‫آیا می‌توانید بگویید که درجۀ پولینوم‌های‬


‫‪ 12 y 5 x 3 + x 4 y 3، 12x 3، − x 2 − x‬و‬
‫‪ 12‬چند می‌باشد؟‬

‫مونوم عدد یا یک متحول یا حاصل ضرب یک عدد و یک یا چندین متحول می‌باشد‪.‬‬


‫‪ 3 x‬یا ‪ 16x‬مونوم یا (‪)Monomial‬يک افاده الجبري يک‌حده است و ‪ x − 4‬یا ‪ab − y‬‬
‫یک افادۀ الجبری دو حده(‪)Binome‬يا(‪ )Binomial‬و ‪ 2 x 3 − x − 1‬افادۀ الجبری سه حده‬
‫‪1‬‬
‫به نام مولتینوم(‪)Multinomial‬‬ ‫‪2x −‬‬ ‫(‪ )Trinomial‬مي‌باشد و افادۀ الجبری ‪+ 1‬‬
‫‪y‬‬
‫ياد مي‌شود‪ .‬مونوم‌ها در یک پولینوم به نام حدود پولینوم یاد می‌شود و هر مونوم یک پولینوم‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫بعضی اوقات پولینوم از یک‪ ،‬دو‪ ،‬سه و یا چندین متحول تشکیل شده می‌باشد‪ .‬پولینوم‬
‫‪ 2x 3 − 8x 2 + 7 x + 11‬دارای یک متحول‪ ،‬پولینوم ‪ 2 x 3 − 3 y‬دارای دو متحول و پولینوم‬
‫‪ x + y + z‬دارای سه متحول می‌باشد که در جدول زیر نشان داده شده است‪.‬‬

‫ترينوم (سه حده)‬ ‫باينوم (دو حده)‬ ‫مونوم (یک حده)‬ ‫متحول‬

‫‪3x 2 + 2 x − 4‬‬ ‫‪5y2 + 3y‬‬ ‫‪5x 3‬‬ ‫یک متحول‬

‫‪6 x 2 + 5x − 3 y 2‬‬ ‫‪7x2 − 4 y3‬‬ ‫‪7x2 y‬‬ ‫دو متحول‬

‫‪3a 2b 2 + 6c 2 − z 5a‬‬ ‫‪8a 2b + 4c‬‬ ‫‪4xyz 2‬‬ ‫سه متحول‬

‫‪5‬‬
‫و ‪ y −3‬هر یک مونوم نمی‌باشد‪.‬‬ ‫یادداشت‪ :‬متوجه باید بود که ‪, 2 xy‬‬
‫‪x‬‬

‫‪7‬‬
‫فعاليت‬

‫در افاده‌های الجبری ‪ − 3x ، 15 ، 2 x − y ، ax 2 + bx + c‬و ‪ 4 x 2 − 4 y‬مونوم‪ ،‬باینوم‬


‫و ترینوم را نشان دهید‪.‬‬
‫درجۀ یک پولینوم(‪ :)Degree of a Polynome‬اگر پولینوم از یک حرف تشکیل‬
‫شده باشد‪ ،‬بزرگترین توان این حرف عبارت از درجۀ پولینوم می‌باشد؛ طور مثال‪ :‬درجۀ‬
‫پولینوم ‪ − x 3 + 2 x + 1 + x 5‬عبارت از ‪ 5‬می‌باشد‪ .‬اگر پولینوم از چند حرف (متحول)‬
‫تشکیل شده باشد درجۀ مونومی که توان بزرگتر دارد عبارت از درجۀ پولینوم می‌باشد؛ مث ً‬
‫ال‬
‫‪3‬‬
‫درجۀ پولینوم ‪ 2x 2 y − 5xy5 + x 3 y‬عبارت از ( ‪ ) 1 + 5 = 6‬می‌باشد و این پولینوم نظر به‬
‫‪ x‬درجة سوم و نظر به ‪ y‬درجة پنجم می‌باشد؛ اگر درجة یک پولینوم عدد ‪ 1‬باشد پولینوم‬
‫را پولینوم خطی (‪ )Liner Polynome‬و اگر درجة پولینوم عدد ‪ 2‬باشد پولینوم را پولینوم‬
‫درجه دوم (‪ )Quadratic Polynome‬می‌گویند و اگر درجة پولینوم عدد ‪ 3‬باشد به نام‬
‫پولینوم درجه سوم (‪ )Cubic Polynomial‬و هم مونوم ‪ 3x 2‬درجۀ دوم‪ ،‬و درجۀمونوم‬
‫‪ 3x 2 y 3‬عبارت از ‪ 5‬و درجۀ مونوم ‪ 12‬صفر می‌باشد‪ .‬این‌گونه پولینوم را پولینوم ثابت‬
‫می‌گویند؛ زیرا ‪. 12 = 12x 0‬‬
‫پولینوم ثابت‪ :‬پولینومی است که درجۀ آن صفر باشد یا به عبارت دیگر پولینومی است که‬
‫ضرایب تمام متحولین آن صفر باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر ‪ (2m − 4) x 2 + (5 − n ) x + 13‬يک پولينوم ثابت باشد قیمت‌های ‪ m‬و ‪n‬‬
‫را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون یک پولینوم ثابت می‌باشد؛ پس ضریب هر حد متحول صفر می‌باشد‪.‬‬

‫‪2m − 4 = 0‬‬ ‫‪5−n = 0‬‬


‫‪2m = 4‬‬ ‫‪n =5‬‬
‫‪m=2‬‬

‫پولینوم صفری(‪ :)Zero Polynome‬اگر حد ثابت پولینوم ثابت صفرباشد این‌گونه‬


‫پولینوم به نام پولینوم صفری یاد می‌شود؛ به طور مثال‪ ، P( x) = 0 :‬درجۀ پولینوم صفری‬
‫تعریف نشده است‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫مثال‪ :2‬قیمت‪ a‬را دریابید اگر )‪ (b − 4) x 3 − (2c + 6) x + (a − b + c‬یک‌پولینوم صفری‬
‫باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬در پولینوم صفری هر حد صفر می‌باشد؛ پس‪:‬‬

‫‪b−4=0‬‬ ‫‪2c + 6 = 0‬‬ ‫‪a−b+c =0‬‬


‫‪b= 4‬‬ ‫‪2c = −6‬‬ ‫‪a −4−3 = 0‬‬
‫‪c = −3‬‬ ‫‪a=7‬‬

‫مثال‪:3‬درجه‌های‌پولینوم‌های‪ g ( x ) = 2 xy 2 − x 2 y 3، P ( x) = x 2 − 1 + 3 x 5‬و‪h( x) = 3‬‬


‫را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬درجة پولینوم )‪ P (x‬عبارت از ‪ 5‬است و درجۀ پولینوم )‪ g (x‬نیز ‪(n = 5) ، 5‬‬
‫می‌باشد‪ ،‬اما درجۀ پولینوم )‪ h(x‬صفر می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬
‫درجۀ هر پولینوم و درجۀ این پولینوم‌ها را نظر به هر حرف تعیین کنید‪.‬‬
‫‪x 2 − x 3 + 2 x + 5x 5 ,‬‬ ‫‪x −1 ,‬‬ ‫‪15 ,‬‬ ‫‪2m 3n 2 − 3mn3 − mn‬‬

‫پولینوم مکمل و ناقص‪ :‬پولینوم مکمل پولینومی است که تمام حدود آن از بزرگترین‬
‫توان متحول تا عدد ثابت موجود باشد‪.‬‬
‫پولینوم‌های ‪ x − 1 , x 3 + 1 + 2 x − x 2‬و ‪ 51‬پولینوم‌های مکمل اند‪ ،‬اما پولینوم‌های ‪ x 2 − 1‬و‬
‫‪ x 3 + x + 1‬پولینوم‌های ناقص می‌باشند ما می‌توانیم که پولینوم‌های ناقص را به شکل پولینوم‌های‬
‫مکمل بنویسیم؛ مانند‪ x 2 − 1 = x 2 + 0 ⋅ x − 1 :‬و ‪x 3 + x − 1 = x 3 + 0 ⋅ x 2 + x − 1‬‬

‫پولینوم‌های منظم و غیرمنظم‪ :‬پولینوم‌های ‪2 x 3 − 3 x 2 + 4 x − 1‬‬


‫یا ‪ − 11 + 12x + 13x 2 − x 3‬پولینوم‌های منظم‌اند‪ ،‬اما پولینوم ‪3x 4 − x + 1 + x 3 + x 2‬‬
‫یک پولینوم غیرمنظم می‌باشد که می‌توانیم یک پولینوم غیرمنظم را به شکل پولینوم منظم‬
‫بنویسیم؛ به طور مثال این پولینوم را می توانیم به دو طریق به شکل منظم بنویسیم‪:‬‬
‫‪ 3x 4 + x 3 + x 2 − x + 1‬یا ‪1 − x + x 2 + x 3 + 3 x 4‬‬

‫‪9‬‬
‫پولینوم‌های نزولی و صعودی‬
‫(‪:)Descending and ascending Polynomes‬‬
‫اگر یک پولینوم از بزرگترین توان یک متحول به طرف کوچکترین توان ترتیب شده باشد‬
‫نزولی و اگر از کوچکترین به بزرگترین توان ترتیب شده باشد ترتیب صعودی می‌گویند‪.‬‬
‫طور مثال‪ :‬پولینوم ‪ x + 3x + x + x + 1‬به شکل نزولی و پولینوم ‪1 + x + x 2 + 3x 3 + x 4‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬

‫به شکل صعودی ترتیب شده است‪.‬‬


‫اگر یک پولینوم از دو یا چند حرف تشکیل شده باشد ما می‌توانیم که پولینوم را نظر به هر حرف‬
‫به شکل صعودی یا نزولی ترتیب نماییم‪ ،‬طوری‌که پولینوم ‪x 3 y + 3x 2 y 2 + 2 xy3 − 5 y 4‬‬
‫نظر به ‪ x‬به طور نزولی و نظر به ‪ y‬به طور صعودی ترتیب شده است‪.‬‬

‫فعاليت‬
‫پولینوم‌های زیر را به شکل صعودی ترتیب کنید‪.‬‬
‫‪4 x − 5 + 6 x 2 + 8 x 3 , 2 y 2 − 4 y + 3 − 3 y 4 + y 3 , 2a 3 − 5 + 4a 4 + a 5 + 3a 2 + a‬‬

‫مثال‪ :4‬پولینوم ‪ P( y) = 4xy 4 − 3x 3 y 2 + 2x 2 y 3 + x 4 + y 5‬را نظر به ‪ y‬به شکل صعودی‬


‫بنویسید‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3 2‬‬ ‫‪2 3‬‬
‫‪P( y) = x − 3x y + 2x y + 4xy + y‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬
‫حل‬
‫پولینوم‌های معادل‪ :‬پولینوم‌هایي اند که دارای یک متحول بوده و ضرایب حدود مشابه‬
‫آن‌ها باهم مساوی باشند‪.‬‬
‫مثال‪ :5‬اگر پولینوم ‪ x + 3x + 2‬با پولینوم ‪ m( x − 1) + n ( x − 1) + P‬معادل باشد‪،‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫قیمت‌های ‪ n , m‬و ‪ p‬را دریابید‪.‬‬


‫حل‬

‫‪m( x 2 − 2 x + 1) + nx − n + p = x 2 + 3x + 2‬‬
‫‪mx 2 − 2mx + m + nx − n + p = x 2 + 3x + 2‬‬
‫‪mx 2 + (−2m + n ) x + (m − n + p) = 1x 2 + 3x + 2‬‬

‫‪10‬‬
‫‪m =1‬‬ ‫در نتیجه‪:‬‬
‫‪− 2m + n = 3‬‬ ‫‪⇒n =5‬‬
‫‪m−n+p = 2‬‬ ‫‪⇒p=6‬‬
‫پولینوم‌های متجانس( ‪ :)Hemogence Polynoms‬اگر درجه‌های تمام حدودیک‬
‫پولینوم باهم مساوی باشند پولینوم را متجانس می‌گویند؛ طورمثال‪ 2 x 2 + y 2 − z 2 :‬یک‬
‫پولینوم متجانس می‌باشند‪.‬‬
‫مثال‪ :6‬اگر پولینوم ‪ 3x 2 y + 5 x m z − 7 y n −3 z 2‬متجانس باشد قیمت‌های ‪ m‬و ‪ n‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬

‫‪m +1 = 2 +1‬‬ ‫‪n − 3 + 2 = m +1‬‬


‫‪m=2‬‬ ‫‪n −1 = m +1‬‬
‫‪n −1 = 2 +1‬‬
‫‪n=4‬‬
‫پولینوم‌هایی که از یک حرف (متحول) تشکیل شده باشند بزرگترین توان این حرف درجه‬
‫پولینوم می‌باشد و اگر پولینوم از چند حرف تشکیل شده باشد درجة مونومی که بزرگترین‬
‫توان را دارا می‌باشد عبارت از درجۀ پولینوم می‌باشد و پولینوم‌هایي که دارای یک متحول بوده‬
‫و ضرایب حدود مشابه آن‌ها باهم مساوی باشند به نام پولینوم‌های معادل یاد می‌شوند و اگر‬
‫درجه‌های تمام حدود یک پولینوم باهم مساوی باشند به نام پولینوم متجانس یاد می‌شود‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫تمرين‬

‫‪ .1‬در افاده‌های زیر مونوم‪ ،‬باینوم و ترینوم را نشان دهید و نیز درجه‌های آن‌ها را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪1 2 5‬‬
‫‪x y‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x2 − y + 4‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x −1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪x − x2 − x3‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪12x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪− 12‬‬
‫‪ .2‬در پولینوم‌های زیر پولینوم‌های مکمل و ناقص را نشان دهید و پولینوم‌های ناقص را‬
‫به شکل پولینوم‌های مکمل بنویسید‪.‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x +1 ,‬‬ ‫‪x 2 −1 ,‬‬


‫‪2x 2 − 2x − 2‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x3 + x −1‬‬
‫‪ .3‬اول درجۀ هر پولینوم را که در زیر داده شده است دریابید و بعد به شکل نزولی‬
‫ترتیب نمایید‪.‬‬

‫‪4 x − 5 + 6 x 2 + 8x 3‬‬
‫‪2 y 2 − 4 y + 3 − 3y 4 + y 3‬‬
‫‪1 − x 3 + x 2 + 2x 4 − x 5 + x‬‬
‫‪ .4‬اگر ‪ P( x − 1) 2 + n ( x + 3) + c = 2x 2 − x + 22‬باشد قیمت‌های ‪ n , p‬و ‪ c‬را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪ .5‬قیمت‌های ‪ b , a‬و ‪ c‬را دریابید؛ اگر‪P( x) = 7 x − (2a − 3) x + 5 x − (c − 3) :‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬

‫و ‪ Q( x) = (3b + 4) x 4 + 2 x 3 + 5 x‬پولینوم‌های معادل باشند‪.‬‬


‫‪ .6‬اگر ‪ 5xy 2 + 8x p z − 3y m −3 z 2‬یک پولینوم متجانس باشد‪ ،‬قیمت‌های ‪ m‬و ‪ p‬را‬
‫معلوم کنید‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫دریافت قیمت و مجموع‬
‫ضرایب یک پولینوم‬
‫آیا می‌توانید بگویید که برای ‪x = −1‬‬
‫قیمت پولینوم ‪P( x) = x 3 − x 2 − x − 1‬‬
‫یعنی ? = )‪ P(−1‬چند می‌شود؟‬

‫اگر در یک پولینوم به عوض متحول یک عدد حقیقی (قیمت خاص متحول) وضع کنیم یک‬
‫عدد حقیقی به‌دست می‌آید که همین عدد حقیقی قیمت این پولینوم می‌باشد‪ .‬برای ‪x = 2‬‬
‫قیمت پولینوم ‪ P( x) = 3x + 2‬عبارت از ‪ P(2) = 3 ⋅ 2 + 2 = 8‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬در پولینوم ‪ P( x) = 2 x 2 − 7 x + 1‬قیمت‌های )‪ P(−1) ، P(5‬و )‪ P(0‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪P(5) = 2 ⋅ 52 − 7(5) + 1 = 50 − 35 + 1 = 51 − 35 = 16‬‬
‫‪P(0) = 1‬‬
‫‪P(−1) = 2(−1) 2 − 7(−1) + 1 = 2 + 7 + 1 = 10‬‬

‫فعاليت‬

‫)‪ P(−1) ، P(0‬و )‪ P(1‬پولینوم ‪ P( x) = x 5 − x 3 − x − 1‬را دریابید‪.‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر ‪ P( x ) = 16x 3 − 8x 2 +‬باشد ) ‪ P(−‬را دریابید‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫حل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪P(− ) = 16(− ) 3 − 8(− ) 2 + = 16(− ) − 8( ) +‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪64‬‬ ‫‪16 4‬‬
‫‪1 1 3 −1− 2 + 3 − 3 + 3 0‬‬
‫= ‪=− − +‬‬ ‫=‬ ‫‪= =0‬‬
‫‪4 2 4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪13‬‬
‫مثال‪ :3‬طوری که می‌دانید محیط (‪ )Circumference‬دایره از فورمول ‪C = 2π r‬‬

‫‪22‬‬
‫= ‪ π‬و ‪ r‬شعاع دایره باشد‪.‬‬ ‫به‌دست می‌آید‪ ،‬اگر‬
‫‪7‬‬
‫در صورتی که شعاع دایره ‪ r = 3 1 cm‬باشد‪ ،‬محیط این دایره (‪ )C‬را دریابید‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫حل‬

‫‪22 7‬‬
‫‪C = 2π r = 2.‬‬ ‫‪. cm = 22cm‬‬
‫‪7 2‬‬
‫مثال‪ :4‬اگر ‪ b, a‬و ‪ c‬طول اضالع مثلث و ‪ p‬نصف محیط مثلث باشد یعني‬

‫‪a+b+c‬‬
‫= ‪ p‬مساحت مثلث از فورمول )‪ S = p(p − a )(p − b)(p − c‬به دست‬
‫‪2‬‬
‫می آید‪.‬‬
‫اگر طول اضالع مثلث ‪ b = 12cm , a = 9cm‬و ‪ c = 15cm‬باشد مساحت این مثلث را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪a + b + c 9 + 12 + 15 36‬‬
‫=‪p‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= 18cm‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪S = p(p − a )(p − b)(p − c) = 18(18 − 9)(18 − 12)(18 − 15‬‬
‫‪= 18 ⋅ 9 ⋅ 6 ⋅ 3 = 2 ⋅ 9 ⋅ 9 ⋅ 2 ⋅ 3 ⋅ 3 = 2 2 ⋅ 32 ⋅ 9 2 = 2 ⋅ 3 ⋅ 9 = 54cm 2‬‬

‫فعاليت‬

‫حجم استوانه از فورمول ‪ V = π r 2 h‬به دست می‌آید که ‪ V‬حجم استوانه‪ r ،‬شعاع قاعده و‬
‫‪ h‬ارتفاع استوانه می‌باشد‪ .‬اگر ‪ r = 5cm‬و ‪ h = 21cm‬باشد حجم این استوانه را دریابید‪.‬‬

‫مجموع ضرایب یک پولینوم‪ :‬اگر ‪p( x ) = a n x n + a n −1x n −1 + ... + a 1x + a 0‬‬


‫باشد مجموع ضرایب پولینوم ‪ an + an −1 + ... + a1 + a0‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :5‬مجموع ضرایب پولینوم ‪ p( x) = 2 x3 + 5 x 2 − 3x + 1‬را دریابید‪.‬‬

‫‪14‬‬
‫حل‪ p (1) :‬را در می‌یابیم‪P(1) = 2 ⋅13 + 5 ⋅12 − 3 ⋅1 + 1 = 2 + 5 − 3 + 1 = 5 :‬‬
‫اگر یک پولینوم از چند حرف تشکیل شده باشد به عوض هر حرف عدد(‪ )1‬را وضع‬
‫می‌کنیم؛ طور مثال‪ :‬برای دریافت مجموع ضرایب ‪x 4 + 4 x 3 y + 6 x 2 y 2 + 4 xy 3 + y 4‬‬
‫به عوض ‪ x‬و ‪ y‬عدد یک را وضع می‌کنیم‪.‬‬
‫‪14 + 4 ⋅13 ⋅1 + 6 ⋅12 ⋅12 + 4 ⋅1⋅13 + 14 = 1 + 4 + 6 + 4 + 1 = 16‬‬
‫مثال‪ :6‬مجموع ضرایب ‪ ( x − 3 y ) 4‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪(1 − 3 ⋅1) 4 = (1 − 3) 4 = (−2) 4 = 16‬‬
‫مثال‪ :7‬مجموع ضرایب ‪ (7 x 2 − 5x − 1) 600 (2x 3 − 1)17 ( x + 2) 4‬را به دست آورید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪2‬‬ ‫‪600‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪600‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪4‬‬
‫)‪(7 ⋅1 − 5 ⋅1 − 1‬‬ ‫)‪(2 ⋅1 − 1) (1 + 2) = (1‬‬ ‫‪(1) (3) = 81‬‬

‫مثال‪ :8‬اگر شعاع این توپ ‪ 6cm‬باشد حجم این توپ را دریابید‪.‬‬

‫حل‬
‫‪4 3 4‬‬ ‫‪4‬‬
‫=‪V‬‬ ‫‪πr = π(6cm) 3 = π(216cm 3 ) = 288πcm 3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬

‫اگر در یک پولینوم(‪ P(x‬عوض ‪ x‬قیمت داده شده را وضع کنیم‪ ،‬قیمت پولینوم به دست‬
‫می‌آید‪.‬‬
‫اگر در یک پولینوم عوض حرف (متحول) عدد (یک) وضع شود مجموع ضرایب پولینوم‬
‫به دست می‌آید‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫تمرين‬

‫‪1‬‬
‫‪ .1‬اگر پولینوم ‪ p( x) = − x 4 − x 3 − x 2 − x − 1‬باشد‪ p(−1) ،‬و ) (‪ p‬را دریابید‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ .2‬اگر در پولینوم ‪ p( x ) = kx 3 − x 2 + 3x − 1‬قیمت ‪ p(2) = 17‬باشد‪ ،‬قیمت ‪ k‬را‬

‫دریابید‪.‬‬

‫‪ .3‬اگر مجموع ضرایب ‪ mx2 − 2x + 1‬عبارت از ‪ 18‬باشد‪ ،‬قیمت ‪ m‬را دریابید‪.‬‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ x = −‬دریابید‪.‬‬ ‫‪ .4‬قیمت پولینوم ‪ p( x) = x 2 − x −‬را برای‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ .5‬در پولینوم‌های ‪C = − x + 3x 4 − 6 x 3 ، B = −4 x 3 + 10 x 2 ، A = x 2 − 4 x + 4‬‬

‫و ‪ D = x 2 + 4 x − 4‬برای ‪ x = 4‬قیمت کدام پولینوم از عدد ‪ 100‬زیاد می‌باشد؟‬

‫‪a) C‬‬ ‫‪b) D‬‬ ‫‪c) A‬‬ ‫‪d) B‬‬

‫‪ .6‬در پولینوم‌های زیر برای ‪ x = 5‬کدام پولینوم بزرگترین قیمت را دارا می‌باشد؟‬
‫‪a ) x 2 − 2x + 6‬‬
‫‪b) 3x 4 + 6 x + 12‬‬
‫‪c) − x 3 − 40 x − 300‬‬
‫‪d ) x 5 − 120 x 4 + 10‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ .7‬اگر ‪ p( x) = x 4 − x 3 − x 2 − x − 1‬باشد‪ p( ) ، p(0) ، p(−1) ،‬و ) ‪ p(− 1‬را‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫دریابید‪.‬‬

‫‪ .8‬برای ‪ x = 2‬قیمت پولینوم ‪ 1 x 4 + 1 x 3 + 3 x 2 + 5 x + 7‬را دریابید‪.‬‬


‫‪4‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪8‬‬

‫‪16‬‬
‫عملیه‌های چهارگانۀ پولینوم‌ها‬

‫• اگر هر ضلع مربع ‪ 3w − 4‬و هر ضلع‬


‫مثلث متساوی االضالع ‪ w + 2‬باشد یک‬
‫افادۀ الجبری را بنویسید که محیط هر دو‬
‫شکل را نشان دهد‪.‬‬
‫• اگر ‪ A = 8 x 2 − 2 x + 3‬و ‪B = 9 x − 5‬‬
‫‪3W-4‬‬ ‫‪W+2‬‬
‫باشد ‪ A + B‬و ‪ A − B‬را دریابید‪.‬‬

‫‪ -1‬عملیۀ جمع‪ :‬حدود مشابه (‪ )Like terms‬باهم جمع و نیز حدود مشابه یکی از دیگری‬
‫تفریق می‌شود که این هر دو عملیه به صورت افقی و عمودی انجام شده می‌تواند‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر ‪ A = −3cd 2 − 2cd + 5‬و ‪ B = 9cd − 7cd 2 − 5‬باشد ‪ A + B‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫)‪A + B = (−3cd 2 − 2cd + 5) + (9cd − 7cd 2 − 5‬‬
‫‪= −3cd 2 − 2cd + 5 + 9cd − 7cd 2 − 5 = −10cd 2 + 7cd‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر ‪ B = 2ab 2 + 3a − 2 , A = ab 2 + 3a‬و ‪ C = 2a + 4‬باشد مجموع این سه‬


‫پولینوم را دریابید‪(A + B + C = ?) .‬‬

‫مثال‪ A + B + C :2‬را دریابید اگر‪:‬‬


‫‪ B = 3x − 5 − 2x 2 , A = 1 + 2x + 3x 2‬و ‪ C = x 2 − 5 x + 4‬و نيز اگر‬
‫‪ B = a 3b 2 − 2a 2 b 3 + 4b − 4 , A = a 4 b − 2a 3b 2 − 3a 2 b 3 − 4c − 2b‬و‬
‫‪ C = a 4 b + a 3b 2 − 2c‬باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬در اول پولینوم‌ها را به شکل منظم می‌نویسیم و بعد حدود مشابه را باهم جمع‬
‫می‌کنیم‪:‬‬

‫‪17‬‬
‫‪3x 2 + 2 x + 1‬‬ ‫‪a 4 b − 2 a 3b 2 − 3a 2 b 3 − 4c − 2b‬‬
‫‪− 2 x 2 + 3x − 5‬‬ ‫‪a 3 b 2 − 2a 2 b 3‬‬ ‫‪+ 4b − 4‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪x 2 − 5x + 4‬‬ ‫‪+ a 4 b + a 3b 2‬‬ ‫‪− 2c‬‬
‫‪2x 2‬‬ ‫‪2a 4 b‬‬ ‫‪− 5a 2 b 3 − 6c + 2b − 4‬‬

‫‪ -2‬عملیۀ تفریق‪ :‬در عملیۀ تفریق معکوس جمعی مفروق را با مفروق منه جمع می‌کنیم یا‬
‫به عبارت دیگر عالمه‌های مفروق را تغییر می‌دهیم و با مفروق منه جمع می‌کنیم‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬پولینوم ‪ B‬را از پولینوم ‪ A‬تفریق نمایید اگر ‪A = − x 3 + x 2 + x − 7‬‬
‫و ‪ B = − x 3 + x 2 + 4x + 3‬باشد و نیز اگر ‪ A = 2b 2 − 2c 2 − 2d 2 − 2e 2‬و‬
‫‪ B = b 2 − 3c 2 − 3d 2 − 3e 2 − f 2‬باشد‪.‬‬
‫حل‬
‫‪A = −x 3 + x 2 + x − 7‬‬ ‫‪A = 2b 2 − 2c 2 − 2d 2 − 2e 2‬‬
‫‪− B =  x 3 ± x 2 ± 4x ± 3‬‬ ‫‪B =+− b 2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3c 2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3d 2  3e 2  f 2‬‬
‫=‪A−B‬‬ ‫‪− 3x − 10‬‬ ‫‪A − B = b2 + c2 + d 2 + e2 + f 2‬‬
‫یا‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪− x + x + x − 7 − (− x + x + 4 x + 3‬‬
‫‪= − x 3 + x 2 + x − 7 + x 3 − x 2 − 4x − 3‬‬
‫‪= −3x − 10‬‬
‫باید به یاد داشته باشیم که غرض ساده ساختن یک پولینوم حدود مشابه (‪ )Like terms‬را‬
‫باهم جمع و یا از یکدیگر تفریق می‌کنیم‪.‬‬
‫ ‬ ‫به طور مثال‪:‬‬
‫‪a) x 2 + 6x 4 − 8 + 9x 2 + 2x 4 − 6x 2 = 8x 4 + 4x 2 − 8‬‬
‫‪b) 3x − x − 1 + 3 − 2x = 2‬‬
‫‪c) 2x 2 − x − x 2 − x − 2 = x 2 − 2x − 2‬‬
‫‪d) 6xy − xy − x − y + 2x = 5xy + x − y‬‬
‫‪e) mn − 4 + mn − 5 = 2mn − 9‬‬

‫‪18‬‬
‫فعاليت‬

‫در پولینوم‌های زیر حدود مشابه(‪ )Like terms‬را نشان دهید‪.‬‬

‫‪− t + 5t 2 − 6t 2 + 6t − 3‬‬ ‫‪9rs − 2r 2s 2 + 4r 2s 2 + 3rs − 7‬‬


‫‪3p − 4p 2 + 6p + 10p 2‬‬ ‫‪2fg + f 2 g − fg 2 − 2fg + 3f 2 g + 5fg 2‬‬

‫مثال‪ :2‬با پولینوم ‪ a 4 + 2a 3 b − 3ab 3 + a 2 b 2‬کدام پولینوم را جمع کنیم تا حاصل جمع‬
‫‪ 2a 4 − 3a 3 b − 3ab 3 − b 4 + a 2 b 2‬شود؟‬
‫ ‬ ‫حل‬
‫‪2a 4 − 3a 3 b + a 2 b 2 − 3ab 3 − b 4‬‬
‫‪− a 4 ± 2a 3 b ± a 2 b 2  3ab 3‬‬
‫‪a 4 − 5a 3 b‬‬ ‫‪− b4‬‬
‫فعاليت‬

‫مجموع پولینوم‌های ‪ 4 x + 6 − 2 x 2‬و ‪ 3x 2 − x 3 − 3‬را از مجموع پولینوم‌های‬


‫‪ x 3 + x 2 − 2 x‬و ‪ − 2 x 3 + 3x − 7‬تفریق کنید‪.‬‬

‫مثال‪ :3‬تفریق کنید‪.‬‬


‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪202x y − 303x y − 101x y − 404xy − 505y‬‬
‫‪- 101x 4 y  303x 3 y 2 ± 101x 2 y 3  404xy 4 ± 505 y 5‬‬
‫‪101x 4 y‬‬ ‫‪− 202x 2 y 3‬‬ ‫‪− 1010y5‬‬
‫‪3ax − 5bx − 8cx − 11dx‬‬
‫‪± 3ax  5bx  8cx  11dx +‬‬

‫‪0‬‬
‫مثال‪ :4‬حدود مشابه (‪ )Like terms‬را باهم جمع و ساده کنید‪.‬‬

‫‪20 − k − k − 10 − 6 − k 2 = − k 2 − 2k + 4‬‬ ‫‪8 − 10 + x − 7 + x = 2x − 9‬‬


‫‪y 2 − 1 + y 2 − 1 = 2y 2 − 2‬‬ ‫‪ab + a − b − a = ab − b‬‬
‫‪4b 3 − 2b 2 − 2 + b − 4b 3 + b 2 + b 2 − b + 2 = 0‬‬
‫‪x 2 − 5x − 2x 2 + 5 = − x 2 − 5x + 5‬‬
‫‪19‬‬
‫‪20 − k − k − 10 − 6 − k 2 = − k 2 − 2k + 4‬‬ ‫‪8 − 10 + x − 7 + x = 2x − 9‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪y − 1 + y − 1 = 2y − 2‬‬ ‫‪ab + a − b − a = ab − b‬‬
‫‪4b 3 − 2b 2 − 2 + b − 4b 3 + b 2 + b 2 − b + 2 = 0‬‬
‫‪x 2 − 5x − 2x 2 + 5 = − x 2 − 5x + 5‬‬
‫باید به یاد داشته باشیم که اگر ‪ Q, P‬و ‪ R‬پولینوم‌ها باشند؛ پس‪:‬‬
‫(خاصیت تبدیلی عملیۀ جمع)‪P + Q = Q + P .......................‬‬
‫(خاصیت اتحادی عملیۀ جمع)‪P + (Q + R) = (P + Q) + R ......‬‬
‫(خاصیت توزیعی ضرب باالی جمع)‪P(Q + R) = PQ + PR .............‬‬
‫‪(Q + R)P = QP + RP‬‬ ‫يا‪:‬‬
‫در عملیه‌های جمع و تفریق پولینوم‌ها حدود مشابه باهم جمع و یا از یک‌دیگر تفریق‬
‫می‌شوند‪ .‬در عملیۀ جمع پولینوم‌ها خاصیت‌های تبدیلی و اتحادی صدق می‌کند و در عملیۀ‬
‫تفریق معکوس جمعی مفروق با مفروق‌منه جمع می‌شود و خاصیت توزیعی ضرب باالی‬
‫جمع پولینوم‌ها نیز صدق می‌کند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ .1‬مجموعۀ دو پولینوم ‪ x 2 + 2 x − y 2‬است اگر یک پولینوم ‪ x 2 − 2xy + 3‬باشد‪ ،‬پولینوم‬


‫دیگری را دریابید‪.‬‬
‫‪ .2‬پولینوم ‪ 3x 4 + 5x 3 + 2x 2 − x + 1‬را از پولینوم ‪ 4 x + 2 x + x − x + 1‬تفریق‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬

‫کنید‪.‬‬
‫‪ .3‬از پولینوم ‪ ، a 3 + 3a 2 b + 3ab 2 + b 3‬پولینوم ‪ a 3 − 3a 2 b + 3ab 2 − b 3‬را تفریق کنید‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ .4‬اگر ‪ B = a + 2a + 5 , A = a + 2a − 6a + 7‬و ‪C = 2a 3 − a 2 + 2a − 8‬‬
‫باشد مجموعۀ این سه پولینوم را دریابید‪) A + B + C = ? ( .‬‬
‫‪ .5‬حاصل جمع افاده )‪ (ab 2 + 3a ) + (2ab 2 + 3a − 2) + (2a + 4‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a ) − 3ab2 + 8a + 2‬‬ ‫‪b)3ab2 + 8a‬‬ ‫‪c)3ab2 + 8a + 2‬‬
‫‪ .6‬جمع کنید‪:‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪(3a b + 2a − 5ab) + (−3ab + a − 2) + (1 + 6ab‬‬
‫‪ .7‬اگر دو طیاره از یک میدان هوایی در جهت مقابل همدیگر پرواز کنند‪ ،‬در صورتی‌که ‪2‬‬
‫ساعت بعد فاصلة یک طیاره از میدان هوایی ‪ x 2 + 2 x + 400‬میل و فاصلۀ طیارۀ دیگر از‬
‫همین میدان هوایی ‪ 3x 2 − 50 x + 100‬میل باشد فاصله بین این دو طیاره را دریابید‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫ضرب پولینوم‌ها‬

‫حجم مکعبی را دریابید که هر ضلع آن‬


‫)‪ ( x + 1‬سانتی متر باشد‪.‬‬

‫‪x+1‬‬

‫ضرب مونوم در مونوم‪ :‬اگر مونوم ‪ 3r 2 s 3‬را در مونوم ‪ 5r 4 s 5‬ضرب کنیم‬


‫حاصل‌ضرب آن ‪ (3r 2s 3 )(5r 4s 5 ) = 15r 6s8‬می‌شود‪.‬‬
‫فعاليت‬

‫حاصل ضرب ) ‪ (− 1 x )(− x ) , (7 x 2 y)(−3x 4 yz8‬و )‪ (−30a 2 b)(−5ab‬را دریابید‪.‬‬


‫‪3‬‬
‫مثال‪ :1‬حاصل ضرب‌مونوم‌های زیر را به دست آورید‪:‬‬
‫‪1 2 1 2 16 1 16‬‬
‫= ) () ( = ) ( )‪(4‬‬ ‫‪=1‬‬ ‫‪(−5y a )(5y) = −25y a +1‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4 4 16‬‬
‫‪(−2a)3 (−2a) 2 = −32a 5‬‬ ‫‪(−4s 2 t 2 )(2st 3 ) = −8s 3 t 5‬‬
‫‪x(x m ) = x m +1 = x1+ m‬‬ ‫‪− a 2x (−2a) = 2a 2x +1‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪125 3 3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= )‪( mn)( mn)( mn‬‬ ‫‪mn‬‬ ‫‪(− a)(− a) = a 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪(−a b )(−a) = a b +1 = a1+ b‬‬ ‫‪(−0.1)( −0.1)( −0.1) = − 0.001‬‬
‫‪(0.01p)(0.01p) = 0.0001p 2‬‬ ‫‪(−mn)(−mn 2 ) = m 2 n 3‬‬
‫‪(0.1x 2 )(0.1x 2 ) = 0.01x 4‬‬
‫ضرب مونوم در پولینوم‪:‬‬
‫مثال‪ :2‬حاصل ضرب‌ زیر را دریابید‪.‬‬
‫‪x 3 (x − x 2 y 4 ) = x 4 − x 5 y 4‬‬ ‫‪(2m 2 n 3 )(1 − 4mn 4 ) = 2m 2 n 3 − 8m 3 n 7‬‬
‫‪− 3b(5b4 − 8b + 12) = −15b5 + 24b 2 − 36b‬‬
‫‪− 4s 2 t 2 (5s 2 t + 6st − 2s 2 t 2 ) = −20s 4 t 3 − 24s3 t 3 + 8s 4 t 4‬‬

‫‪21‬‬
‫فعاليت‬

‫حجم مکعبي را دریابید که طول آن ‪ ، 2 x‬عرض آن ‪ x‬و ارتفاع آن ‪ x + 2‬باشد‪.‬‬

‫ضرب پولینوم در پولینوم‬


‫مثال‪)a( :3‬حاصل ضرب )‪ ( x − 4)( x − 5‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‪( x − 4)( x − 5) = x 2 − 5x − 4 x + 20 = x 2 − 9 x + 20 :‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪−4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x 2 − 4x‬‬
‫‪− 5 − 5x 20‬‬

‫‪b) (a + b)(a + b)(a + b) = (a + b)(a 2 + 2ab + b 2 ) = a 3 + 3a 2 b + 3ab 2 + b 3‬‬

‫‪ :c‬اگر ‪ P( x) = x3 + 2 x‬و ‪ Q( x) = 2 x 2 − x + 1‬باشد‪ P( x ) ⋅ Q( x ) ،‬را دریابید‪.‬‬

‫)‪P( x ) ⋅ Q( x ) = ( x 3 + 2 x ) ⋅ (2 x 2 − x + 1‬‬

‫‪= x 3 ⋅ 2 x 2 + x 3 ⋅ (− x ) + x 3 ⋅1 + 2 x ⋅ 2 x 2 + 2 x ⋅ ( − x ) + 2 x ⋅1‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪4 4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪= 2xx 5−−x x +‬‬ ‫= =‪4 x43x−3 2−x22x+2 2+x2 x‬‬
‫‪+x x+3 +‬‬ ‫‪2 x25x−5 x−4x+4 5+x53 x−32−x22 x+22+x 2 x‬‬

‫‪22‬‬
‫مثال‪ :4‬افاده‌هاي زير را به کمک مطابقت‌های ‪ a 3 + b 3‬و ‪ a 3 − b 3‬باهم ضرب کنید‪.‬‬
‫حل‬
‫] ‪a ) ( x m + y n )( x 2 m − x m y n + y 2 n ) = ( x m + y n )[(x m ) 2 − ( x m )( y n ) + ( y n ) 2‬‬
‫‪= ( x m ) 3 + ( y n ) 3 = x 3m + y 3n‬‬
‫)‪b‬‬ ‫)‪( x − y )( x + y )( x + xy + y)( x − xy + y‬‬
‫)‪= ( x − y )( x + xy + y)( x + y )( x − xy + y‬‬
‫‪= [( x )3 − ( y )3 ][( x )3 + ( y )3 ] = [( x ) 3 ] 2 − [( y ) 3 ] 2‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪= (x ) − ( y ) = x 3 − y3‬‬
‫‪2 2‬‬ ‫‪2 2‬‬

‫به یاد داشته باشید اگر ‪ Q , P‬و ‪ R‬پولینوم‌ها باشند‪:‬‬


‫(خاصیت تبدیلی ضرب) ‪P ⋅ Q = Q ⋅ P‬‬
‫(خاصیت اتحادی ضرب) ‪P ⋅ (Q ⋅ R) = (P ⋅ Q) ⋅ R‬‬
‫فعاليت‬

‫اگر ‪ P( x ) = 2x 2 − x − 1‬و ‪ Q( x) = 4 x − 8‬باشد خاصیت‌های تبدیلی و اتحادی ضرب‬


‫را در آن‌ها بررسی کنید‪.‬‬

‫در جدول زیر مساحت(‪ )Area‬اشکال هندسی را دریابید‪.‬‬


‫اشکال هندسی‬ ‫طول داده شده‬ ‫مساحت‬
‫مستطيل‬ ‫‪ n 2 + n − 20‬طول آن ‪ n + 5‬و عرض آن ‪n − 4‬‬
‫مستطيل‬ ‫طول آن ‪ 3 y + 3‬و عرض آن ‪2 y − 1‬‬ ‫‪6 y 2 + 3y − 3‬‬

‫مثلث‬ ‫‪ b 3 − 5 b 2 + 2b − 5‬قاعدۀ آن ‪ 2b − 5‬و ارتفاع آن ‪b 2 + 2‬‬


‫‪2‬‬
‫مربع‬ ‫‪ m 2 + 26m + 169‬هر ضلع آن ‪ m + 13‬می‌باشد‬
‫مربع‬ ‫هر ضلع آن ‪ 2 g − 4‬می‌باشد‬ ‫‪4g 2 − 16g + 16‬‬

‫دايره‬ ‫‪ (9c 2 + 12c + 4)π‬شعاع آن ‪ 3c + 2‬می‌باشد‬

‫‪23‬‬
‫فعاليت‬

‫حاصل‌ضرب )‪ (a + b + c)(a 2 + b 2 + c 2 − ab − bc − ac‬را دریابید‪.‬‬

‫سؤال‪ :‬چهار سمت یک حوض مستطیل شکل‪ ،‬راه سمنت شدة‬


‫حوض می‌باشد که عرض راه ‪ x‬متر و طول و عرض حوض به ترتیب‬
‫‪ 50m‬و ‪ 25m‬می‌باشد مساحت راه را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬مساحت مجموعی راه و حوض‬
‫ ‬ ‫‪2‬‬
‫‪A = (25 + 2 x )(50 + 2 x ) = 1250 + 150x + 4 x‬‬
‫ ‬ ‫مساحت حوض‪(25m)(50m) = 1250m 2 :‬‬
‫پس مساحت راه‪1250 + 150x + 4 x 2 − 1250 = 4 x 2 + 150x :‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫در ضرب پولینوم‌ها می‌توان مونوم را در مونوم‪ ،‬مونوم را در پولینوم و یا پولینوم را در پولینوم‬
‫با هم ضرب کرد و در عملیۀ ضرب خاصیت‌های تبدیلی‪ ،‬اتحادی و خاصیت توزیعی ضرب‬
‫باالی جمع نیز صدق می‌کند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫)‪− 2 xy(2 x 2 + 2 y 2 − 2‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪ .1‬ضرب کنید‪(4 x 2 y 2 z)(−5xy 3 z 2 ) :‬‬


‫‪ .2‬ارتفاع یک بکس ‪ x‬انچ‪ ،‬طول آن )‪ ( x + 1‬انچ و عرض آن ‪ 2 x − 4‬می‌باشد‪ ،‬اگر‬
‫ارتفاع بکس ‪ 3‬انچ باشد حجم این بکس مساوی است به‪:‬‬

‫‪a ) 40 in 3‬‬ ‫‪b) 24 in 3‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫‪48 in 3‬‬ ‫)‪d‬‬ ‫‪20 in 3‬‬
‫‪p‬‬ ‫‪q‬‬ ‫‪r‬‬
‫‪ .3‬حاصل‌ضرب ‪ ( a−q ) p −q ( a− r ) q − r ( a− p ) r − p‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪a‬‬

‫‪a )1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫صفر )‪c‬‬ ‫هر سه درست نیستند ) ‪d‬‬

‫‪24‬‬
‫تقسیم پولینوم بر مونوم‬

‫آیا حاصل تقسیم‬


‫‪2‬‬
‫‪4m‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪a , 3mn , − x‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪− mn‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪b‬‬
‫‪14x 5 − n a‬‬
‫را به دست آورده‬ ‫‪ b‬و‬
‫‪2x 2‬‬ ‫‪n‬‬
‫می‌توانید؛ (اگر تمام مخرج‌ها خالف صفر باشند)؟‬

‫تقسیم مونوم بر مونوم(‪:)Dividing monomial by monomial‬‬


‫مثال‪ :1‬تقسیم کنید‪.‬‬
‫‪5 5 7‬‬ ‫‪9 3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪36a b c‬‬ ‫‪4 4‬‬ ‫‪6x y‬‬ ‫‪3 3‬‬ ‫‪−a‬‬ ‫‪2− x‬‬ ‫‪− na‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪= 3ab c ,‬‬ ‫‪6 2‬‬
‫‪= x y ,‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪=a‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪b‬‬
‫‪= −n a −b‬‬
‫‪12a bc‬‬ ‫‪4x y‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪−a‬‬ ‫‪n‬‬
‫تقسیم پولینوم بر مونوم‪:‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪( x + 5x − 7 x ) ÷ x‬‬
‫‪x 4 + 5x 3 − 7 x 2 x 4 5x 3 7 x 2‬‬
‫‪= 2 + 2 − 2 = x 2 + 5x − 7‬‬ ‫)‪( x 2 ≠ 0‬‬
‫‪x2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫مثال‪ :2‬تقسيم کنيد‪:‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪x y − x y − 4x y‬‬
‫‪3‬‬
‫‪= x 5 y − xy5 − 4 y8‬‬ ‫)‪( x 3 y ≠ 0‬‬
‫‪x y‬‬
‫‪r 6 s 2 − r 5 s − 4 r 3s 4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪= r 4s − r 3 − 4rs 3‬‬ ‫)‪(r 2s ≠ 0‬‬
‫‪rs‬‬
‫فعاليت‬

‫حاصل تقسیم را به دست آورید(مخرج‌ها خالف صفر اند)‬

‫‪27 x 6 y13 − 18x12 y8‬‬ ‫‪x2‬‬ ‫‪x2‬‬ ‫‪10b 3c 7‬‬


‫‪a:‬‬ ‫÷ ‪b: 2‬‬ ‫‪c: 2 7‬‬
‫‪9x 3 y8‬‬ ‫‪y −1 y −1‬‬ ‫‪6b c‬‬

‫‪25‬‬
‫تقسیم پولینوم بر پولینوم‪ :‬وقتی که يک پولینوم را باالي پولینوم دیگر تقسیم می‌نماییم‬
‫مقسوم(‪ )Dividend‬و مقسوم علیه (‪ )Divisor‬هر دو باید به طور منظم ترتیب شوند‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬حاصل تقسیم ) ‪ (13x + 2x 4 + 12 + 3x 3 − 4x 2 ) ÷ (3 + x 2 − 2x‬را به دست‬
‫آورید‪.‬‬

‫‪2x 4 + 3x 3 − 4x 2 + 13x + 12‬‬ ‫‪x 2 − 2x + 3‬‬


‫‪± 2x 4  4x 3 ± 6x 2‬‬ ‫‪2x 2 + 7x + 4‬‬
‫‪7x 3 − 10 x 2 + 13x‬‬
‫‪± 7x 3  14x 2 ± 21x‬‬
‫‪4x 2 − 8x + 12‬‬
‫‪± 4x 2  8x ± 12‬‬
‫‪0‬‬
‫فعاليت‬

‫حاصل تقسیم )‪ (a 5 + b 5 ) ÷ (a + b‬را به دست آورید‪.‬‬


‫مثال‪ :4‬حاصل تقسیم )‪ ( x 3 − 19x − 30) ÷ ( x + 3‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪x3‬‬ ‫‪− 19 x − 30‬‬ ‫‪x+3‬‬
‫‪_ x 3 ± 3x 2‬‬ ‫‪x 2 − 3x − 10‬‬
‫‪− 3x 2 − 19 x‬‬
‫‪ 3x 2  9 x‬‬
‫‪− 10 x − 30‬‬
‫‪ 10 x  30‬‬
‫‪0‬‬

‫مثال‪ :5‬با پولینوم ‪ 4x 3 − 10x 2 + 12x + 6‬کدام عدد جمع شود تا بر( ‪ ) 2 x + 1‬پوره تقسیم‬
‫شود؟‬

‫‪26‬‬
‫حل‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪4x − 10x + 12x + 6‬‬ ‫‪2x + 1‬‬
‫‪_4x 3 ± 2x 2‬‬ ‫‪2x 2 − 6x + 9‬‬
‫‪− 12x 2 + 12x‬‬
‫‪ 12x 2  6x‬‬
‫‪18x + 6‬‬
‫‪_ 18x ± 9‬‬
‫‪−3‬‬
‫در نتیجه اگر با پولینوم فوق عدد ‪ 3‬جمع شود به )‪ (2 x + 1‬پوره تقسیم می‌شود‪ ،‬متوجه باید‬
‫بود که عمليۀ تقسیم را تا وقتی ادامه می‌دهیم که باقی‌مانده صفر و یا درجۀ باقی‌مانده از درجة‬
‫مقسوم‌علیه به اندازۀ یک کم باشد‪.‬‬
‫فعاليت‬

‫حاصل‌ضرب دو پولینوم ‪ 6 y 3 − 11y 2 + 6 y − 1‬می‌باشد‪ .‬اگر یک پولینوم ‪3 y 2 − 4 y + 1‬‬


‫باشد پولینوم دیگری را دریابید‪.‬‬

‫مثال‪ :6‬به کدام قیمت ‪ x‬پولینوم ‪ 12x 4 + 3x 3 − 13x 2 + x + 5‬بر ‪ 3x 2 − 1‬پوره تقسیم‬
‫می‌شود‪.‬‬
‫حل‬
‫‪12x 4 + 3x 3 − 13x 2 + x + 5‬‬ ‫‪3x 2 − 1‬‬
‫‪_12x 4‬‬ ‫‪ 4x 2‬‬ ‫‪4x 2 + x − 3‬‬
‫‪3x 3 − 9x 2 + x‬‬
‫‪_ 3x 3‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪− 9x 2 + 2x + 5‬‬ ‫‪2x + 2 = 0‬‬
‫‪ 9x 2‬‬ ‫‪±3‬‬ ‫‪2x = −2‬‬
‫‪2x + 2‬‬ ‫‪x = −1‬‬
‫پس برای ‪ x = −1‬پولینوم فوق بر ‪ 3x 2 − 1‬پوره تقسیم می‌شود‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫در تقسیم پولینوم مي‌توانیم مونوم را بر مونوم‪ ،‬پولینوم را بر مونوم و یا پولینوم را بر پولینوم‬
‫تقسیم کنیم‪ ،‬طوري که مقسوم و مقسوم‌علیه به طور نزولی ترتیب گردد و عملیۀ تقسیم تا‬
‫وقتی ادامه داده مي‌شود که درجۀ باقیمانده به اندازۀ یک از درجة مقسوم‌علیه کم باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ .1‬به کدام قیمت‪ P‬پولينوم ‪ 3x 3 − 7 x 2 − 9 x + p‬بر ‪ x − 13‬پوره تقسیم می‌شود؟‬

‫‪ .2‬خارج‌قسمت‌ها را دریابید‪.‬‬

‫)‪(a 3 + b 3 + c3 − 3abc) ÷ (a + b + c‬‬


‫)‪( x 2 + x − 6) ÷ ( x − 2‬‬
‫)‪( x 5 − y 5 ) ÷ ( x − y‬‬
‫‪j5 k 2 − 3 j8 k 4‬‬
‫‪2 j4 k‬‬
‫‪12 x 5 + 9 x 4 + 15x 2‬‬
‫‪3x 3‬‬
‫‪27a 6 b13 − 18a 12 b8‬‬
‫‪9a 3 b8‬‬

‫) ‪( x 3 − a 3 ) ÷ ( x 2 − ax + a 2‬‬
‫)‪(9 x 4 + 2 x 2 + 7 x + 2) ÷ (3x + 2‬‬
‫)‪(8x 3 + 27 y 3 ) ÷ (2 x + 3y‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪((77 xx −‬‬
‫‪− 12‬‬ ‫‪+ 22xx 4 −‬‬
‫‪12 +‬‬ ‫‪− 88xx 3 −‬‬
‫) ‪− xx 2 )) ÷÷ ((22xx 2 ++ 55)2‬‬

‫‪28‬‬
‫قضیۀ باقی‌مانده‬
‫(‪)Remainder Theorem‬‬
‫آیا بدون انجام دادن عملیۀ تقسیم می‌توانید‬
‫بگویید که اگر پولینوم ‪x 3 − 6 x 2 − x − 6‬‬
‫بر ‪ x − 4‬تقسیم گردد باقی‌مانده چند‬
‫خواهد بود؟‬
‫باقی‬

‫اگر پولینوم )‪ P(x‬بر ‪ x − a‬تقسیم شود باقی‌مانده مساوی با ) ‪ P(a‬می‌شود یا ) ‪R = P(a‬‬


‫مثال‪ :1‬اگر پولینوم ‪ P( x ) = 2x 2 + 3x + 4‬باالي ( ‪ ) x + 3‬تقسیم شود باقی‌مانده‬
‫(‪ )Remainder‬با )‪ P(−3‬مساوی است‪.‬‬
‫حل‪P(−3) = 2(−3) 2 + 3(−3) + 4 = 13 :‬‬
‫ ‬
‫حال امتحان می‌کنیم وعلمیۀ تقسیم را انجام می‌دهیم‪.‬‬
‫‪2 x + 3x + 4 x + 3x + 3‬‬
‫‪2‬‬

‫‪_ 2x 2 ± 6x‬‬ ‫‪2 x2−x 3− 3‬‬


‫‪− 3x + 4‬‬
‫‪ 3x  9‬‬
‫‪13‬‬

‫قضيه‪ :‬اگر پولینوم )‪ P(x‬را باالي )‪ ( x − a‬تقسیم کنیم باقی‌مانده )‪ R = P(a‬می‌باشد‪.‬‬


‫ثبوت‪ :‬اگر خارج قسمت تقسیم )‪ P(x‬بر )‪ Q(x) ، ( x − a‬و باقی‌مانده ‪ R‬باشد داریم‬
‫که‪:‬‬
‫‪P(x) = Q(x)(x − a) + R‬‬ ‫‪x − ax=- a0 = 0‬‬
‫‪P(a) = Q(a)(a − a) + R‬‬ ‫‪x=a x=a‬‬
‫‪P(a) = R‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر پولینوم ‪ 2 x 3 − x 2 − 7‬باالي )‪ ( x − 2‬تقسیم شود باقی‌مانده چند خواهد‬
‫بود؟‬

‫‪29‬‬
‫ ‬ ‫حل‬
‫ ‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪P(2) = 2(2) − (2) − 7 = 16 − 4 − 7 = 5‬‬
‫‪R =5‬‬

‫فعاليت‬

‫توسط قضیۀ فوق باقی‌مانده را معلوم کنید‪.‬‬


‫• اگر ‪ x 3 − x 2 − 226 x + 1410‬باالي )‪ ( x + 17‬تقسیم شود‪.‬‬
‫• اگر ‪ x 3 − 2x 2 + 3x + 5‬باالي )‪ ( x − 4‬تقسیم شود‪.‬‬
‫• اگر ‪ x 3 + 18x 2 + 164x + 199‬باالي )‪ ( x + 8‬تقسیم شود‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر پولینوم ‪ 5 x 2 + x − 9‬باالي ) ‪ ( x +‬تقسیم شود بدون انجام دادن عملیۀ تقسیم‬
‫‪2‬‬
‫بگویید که باقی‌مانده چند خواهد بود؟‬
‫حل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪P( − ) = 5( − ) 2 − − 9‬‬ ‫‪x+‬‬ ‫‪=0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪5 1‬‬ ‫‪5 − 2 − 36‬‬ ‫‪33‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ‪= 5( ) − − 9 = − − 9‬‬ ‫‪=−‬‬ ‫‪x=−‬‬
‫‪4 2‬‬ ‫‪4 2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال‪ :4‬اگر پولینوم ‪ P( y) = 10 y 3 + 7 y 2 − y − 11‬را باالي )‪ (2 y + 1‬تقسیم کنیم‌بدون‬
‫انجام دادن عملیۀ تقسیم باقی‌مانده را دریابید‪.‬‬
‫حل‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪P( − ) = 10(− ) 3 + 7(− ) 2 − (− ) − 11‬‬ ‫‪2y‬‬
‫⇒‪2 y ++11==00‬‬
‫‪⇒2y‬‬
‫‪2 y==−−11‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫‪11‬‬
‫‪P(− ) = 10(− ) + 7( ) + − 11‬‬ ‫‪⇒ yy ==−−‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪4 2‬‬ ‫‪22‬‬
‫‪5 7 1‬‬ ‫‪− 5 + 7 + 2 − 44 − 40‬‬ ‫‪2y + 1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ‪= − + + − 11‬‬ ‫=‬ ‫‪= −10‬‬ ‫⇒‬ ‫‪⇒y=−‬‬
‫‪4 4 2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪R = −10‬‬

‫‪30‬‬
‫فعاليت‬

‫باقی‌ماندۀ سؤال مثال ‪ 4‬را توسط انجام‌دادن عملیۀ تقسیم دریابید‪.‬‬

‫مثال‪ :5‬اگر پولینوم ‪ 4x 4 + 12x 3 − 13x 2 − 33x + 18‬بر )‪ ( x + 4‬تقسیم گردد‬


‫باقی‌مانده را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪P(−4) = 4(−4) 4 + 12(−4) 3 − 13(−4) 2 − 33(−4) + 18‬‬
‫‪= 1024 − 768 − 208 + 132 + 18 = 1174 − 976 = 198‬‬
‫حال عملیۀ تقسیم را انجام می‌دهیم‪:‬‬

‫‪4x 4 + 12x 3 − 13x 2 − 33x + 18‬‬ ‫‪x+4‬‬


‫‪- 4x 4 ± 16x 3‬‬ ‫‪4x 3 − 4x 2 + 3x − 45‬‬
‫‪− 4x 3 − 13x 2‬‬
‫‪ 4x 3  16x 2‬‬
‫‪+ 3x 2 − 33x‬‬
‫‪± 3x 2 ± 12x‬‬
‫‪− 45x + 18‬‬
‫‪ 45x  180‬‬
‫‪198‬‬
‫اگر پولینوم (‪ P(x‬را باالي (‪ ) x-a‬تقسیم کنیم بدون انجام‌دادن عملیۀ تقسیم توسط قضیۀ‬
‫باقی‌مانده(‪ )Remainder Theorem‬باقی‌ماندة عملیۀ تقسیم را دریافت کرده می‌توانیم‬
‫که باقی‌مانده(‪ )R‬با (‪ P(a‬مساوی می‌باشد‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫تمرين‬

‫‪ .1‬به کمک قضیۀ(‪ )Remainder theorem‬باقی‌مانده را دریابید‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫)‪(5x 3 − x 2 + 4 x + 1) ÷ ( x − 3‬‬ ‫) ‪(6p 3 + 2p 2 − p + 20) ÷ (p −‬‬
‫‪2‬‬
‫)‪(6 x 2 + 15) ÷ (4 x + 9‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪(4 y − y − 6) ÷ ( y − 1.6‬‬

‫‪ .2‬اگر پولینوم ‪ 5x 3 − k 2 x 2 + 3k x − 6‬بر ( ‪ ) x + 2‬تقسیم شود به کمک قضیۀ باقی‌مانده‬


‫بگویید که به کدام قیمت ‪ k‬باقی‌مانده ‪ − 44‬خواهد شد؟‬
‫‪1‬‬
‫‪ .3‬اگر پولینوم ‪ 2k 2 y 4 − ky 2 + 1‬باالي ) ‪ ( y −‬تقسیم شود به کدام قیمت ‪ k‬عدد ‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫باقی می‌ماند؟‬

‫‪ .4‬اگر پولینوم ‪ m 2 x 4 − 10x 2 + 2‬باالي )‪ ( x − 1‬تقسیم شود به کدام قیمت‪ m‬باقی‌ماندة‬


‫آن ‪ 17‬می‌شود؟‬

‫‪32‬‬
‫قضیۀ فکتور‬
‫‪5‬‬
‫)‪( x + 1) ÷ ( x + 1‬‬ ‫(‪)The Factor Theorem‬‬
‫آیا )‪ ( x − 1‬یک فکتور پولینوم‬

‫]‪P( 1) (1  1‬‬


‫‪5‬‬
‫‪ P( x) = x 3 − 4 x 2 + x + 2‬است؟‬

‫‪ 1  1  0‬‬

‫شود؛ پس ‪ x − a‬یک فکتور این پولینوم می‌باشد‪.‬‬


‫اگر در پولینوم )‪R = P(a ) = 0 ، P(x‬‬
‫ثبوت‪ :‬به اساس قضیۀ باقیمانده )‪ R = P(a‬است‪ ،‬اگر پولینوم )‪ P(x‬باالي )‪ ( x − a‬تقسیم‬
‫جقسمت آن )‪ Q(x‬باشد داریم‌که‪ P(x) = Q(x)(x − a) + R :‬اگر ‪R = 0‬‬
‫شود و خار ‌‬
‫باشد؛ پس‪P(x) = Q(x)(x − a) :‬‬
‫مشاهده می‌شودکه )‪ ( x − a‬یک فکتور پولینوم )‪ P(x‬می‌باشد و یا اگر )‪ ( x − a‬یک فکتور‬
‫پولینوم )‪ P(x‬باشد؛ پس ‪ P(a) = 0‬است‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬به اساس قضیۀ فکتور نشان دهید که )‪ ( x − 2‬یک فکتور پولینوم‬
‫‪ P( x ) = x 3 + 3x 2 + 4x − 28‬می‌باشد‪.‬‬
‫حل‬
‫‪P(x) = x 3 + 3x 2 + 4x − 28‬‬ ‫‪x−2=0‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪P(2) = 2 + 3(2) + 4 ⋅ 2 − 28 = 8 + 3(4) + 8 − 28 = 0‬‬ ‫‪x=2‬‬
‫چون ‪ R‬یا ‪ P(2) = 0‬است؛ پس )‪ ( x − 2‬یک فکتور پولینوم )‪ P(x‬می‌باشد‪.‬‬
‫فعاليت‬
‫بدون اجرای عملیۀ تقسیم به کمک قضیۀ فکتور نشان دهید که ‪ x − 1‬یک فکتور‬
‫‪ P( x ) = 2x 3 − 13x 2 + 26x − 15‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬به کمک قضیۀ فکتور نشان دهیدکه( ‪ ) x − 2‬یک فکتور پولینوم ‪P( x ) = x 5 − 32‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬

‫‪33‬‬
‫حل‬
‫‪5‬‬
‫‪P(x) = x − 32‬‬
‫‪P(2) = 25 − 32 = 32 − 32 = 0‬‬
‫چون ‪ R = P(2) = 0‬است؛ پس )‪ ( x − 2‬یک فکتور پولینوم ‪ x 5 − 32‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬آیا )‪ ( x + 1‬یک فکتور پولینوم ‪ P( x ) = 2x 3 + 5x 2 + 7 x + 4‬می‌باشد؟‬
‫حل‪P(−1) = 2(−1)3 + 5(−1)2 + 7(−1) + 4 = −2 + 5 − 7 + 4 = 0 :‬‬
‫چون ‪ R‬یا )‪ P(−1‬مساوی به صفر است؛ پس )‪ ( x − 1‬یک فکتور این پولینوم می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :4‬به کدام قیمت ‪ ( x − 1) ، k‬یک فکتور پولینوم ‪P( x ) = 2 x 4 − 3x 3 − x − 2k‬‬
‫می‌باشد؟‬
‫حل‬
‫‪P(1) = 2(1) 4 − 3(1) 3 − 1 − 2k = 2 − 3 − 1 − 2k = −2 − 2k‬‬
‫‪− 2 − 2k = 0 ⇒ − 2k = 2 ⇒ k = −1‬‬
‫چون برای ‪ k = −1‬باقیمانده صفر می‌شود‪ ،‬در نتیحه ‪ x − 1‬یک فکتور این پولینوم‬
‫می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫توسط قضیۀ فکتور نشان دهید که آیا دو حده‌های (باینوم‌ها) طرف چپ‪ ،‬فکتور‌های‬
‫پولینوم‌های مربوطه می‌باشد و یا خیر؟‬
‫)‪(x − 6) : (x 6 − 36x 3 + 1296‬‬ ‫)‪(y + 5) : (y3 + 125‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫)‪(x + ) : (20x 3 + 7x + 6‬‬ ‫) ‪(x − ) : (x 3 −‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬
‫)‪(x − 0.1) : (10x 3 − 11x 2 + 1‬‬ ‫‪5‬‬
‫)‪(x + 2) : (x + 32‬‬

‫معکوس قضیه فکتور (‪:)Converse of Factor Theorem‬‬


‫اگر )‪ ( x − a‬یک فکتور پولینوم )‪ P(x‬باشد؛ پس‪ P(a) = 0 :‬است و عدد ‪ a‬یک جذر‬
‫(‪ )Root‬معادلة پولینومی ‪ P( x) = 0‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪34‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر )‪ ( x − 2‬یک فکتور پولینوم ‪ P( x ) = x 3 − 6x 2 + 11x − 6‬باشد‪ ،‬نشان دهید‬
‫که ‪ P(2) = 0‬است و عدد ‪ 2‬یک جذر معادله ‪ x 3 − 6x 2 + 11x − 6 = 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬اگر عدد ‪ 2‬یک جذر معادلة ‪ x 3 − 6x 2 + 11x − 6 = 0‬باشد؛ پس‪ ( x − 2) :‬یک‬
‫فکتور این پولینوم است و ‪ P(2) = 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪P(2) = 23 − 6(2) 2 + 11(2) − 6 = 8 − 24 + 22 − 6 = 0‬‬
‫مثال‪ :2‬اگرعدد ‪ -2‬یک جذر معادلة ‪ x 3 + 4x 2 + kx + 8 = 0‬باشد قیمت ‪ k‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪(−2) + 4(−2) + k (−2) + 8 = 0‬‬
‫‪− 8 + 16 + k (−2) + 8 = 0‬‬
‫‪−−22kk == −−88++88 − 16 = 0‬‬
‫‪kk ==88‬‬
‫مثال‪ :3‬نشان دهید که عدد ‪ 3‬یک جذر معادلة پولینومی ‪x 3 − 6 x 2 + 5x + 12 = 0‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫حل‬
‫‪(3)3 − 6(3) 2 + 5(3) + 12 = 0‬‬
‫‪27 − 54 + 15 + 12 = 0‬‬
‫‪54 − 54 = 0‬‬
‫‪0=0‬‬
‫مشاهده می‌شود که عدد ‪ 3‬یک جذر این معادلة پولینومی می‌باشد‪.‬‬
‫فعاليت‬
‫نشان دهید که عدد ‪ 2‬یک جذر معادلة ‪ x 3 − 4x 2 + 5x − 2 = 0‬می‌باشد‪.‬‬

‫مثال ‪ :4‬به کدام قیمت ‪ k‬عدد ‪ 3‬یک جذر معادلة ‪2 x 4 − 6 x 3 − 7 x 2 + kx − 15 = 0‬‬


‫می‌باشد؟‬
‫حل‬
‫‪2(3) 4 − 6(3)3 − 7(3) 2 + 3k − 15 = 2(81) − 6(27) − 7(9) + 3k − 15 = 0‬‬
‫‪162 − 162 − 63 + 3k − 15 = 0‬‬
‫‪3k = 15 + 63 + 162 − 162 = 78‬‬
‫‪3k = 78‬‬
‫‪k = 26‬‬
‫‪35‬‬
‫اگر (‪ )x-a‬یک فکتور پولینوم (‪ P(x‬باشد‪ ،‬پس‪ P)a(=0‬است‪ ،‬و اگر در پولینوم (‪،P(x‬‬
‫‪ P)a(=0‬شود‪ )x-a( ،‬یک فکتور پولینوم (‪ P(x‬می‌باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬به کدام قیمت ‪ ( x − 2) , k‬یک فکتور پولینوم‬


‫‪ P( x ) = 2x 4 − x 3 + kx 2 + kx − 12‬می‌باشد؟‬
‫‪ - 2‬آیا )‪ ( x + 3‬یک فکتور پولینوم ‪ P( x ) = x 5 − x 3 + 27x 2 − 27‬می‌باشد؟‬
‫‪ - 3‬توسط قضیة فکتور نشان دهید که )‪ ( x + 7‬یک فکتور پولینوم‬
‫یباشد‪.‬‬
‫‪ P ( x ) = x 3 + 8x 2 + 8x + 7‬م ‌‬
‫‪ - 4‬بدون انجام دادن عملیة تقسیم نشان دهید که آیا )‪ ( y − 7‬یک فکتور پولینوم‬
‫یباشد؟‬
‫‪ P( y) = y 4 + 2 y 3 − 6 y 2 − 14 y − 7‬م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ - 5‬نشان دهید که آیا ) ‪ (m +‬یک فکتور پولینوم ‪ P( x ) = 2m 2 + 4m − 2‬می‌باشد؟‬
‫‪2‬‬
‫‪ -6‬به کمک قضیة فکتور پولینوم ‪ x 3 + x 2 − 10 x + 8‬را تجزیه کنید‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر )‪ ( x − 1‬و )‪ ( x + 1‬فکتور‌های پولینوم ‪ P( x ) = x 3 + ax 2 + bx + 2‬باشند‪،‬‬
‫قیمت‌های ‪ a‬و ‪ b‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 8‬به کدام قیمت ‪ ( x − 5) ، k‬یک فکتور پولینوم ‪Q( x ) = x 3 − 5x 2 − 16x + k‬‬
‫می‌باشد؟‬
‫‪ - 9‬به کدام قیمت‪ k‬عدد )‪ (−1‬یک جذر معادلة پولینومی ‪x 3 − 9 x 2 + 14 x + k = 0‬‬
‫می‌باشد؟‬

‫‪36‬‬
‫تقسیم ترکیبی‬
‫(‪)Synthetic Division‬‬

‫آیا بدون انجام دادن عملیة تقسیم‪ ،‬خارج‬


‫قسمت و باقی‌مانده را می‌توان دریافت‬
‫کرد؟‬
‫اگر پولینوم ‪P( x ) = 2 x + 3x 3 − x 2 − 5‬‬
‫باالی )‪ ( x − 2‬تقسیم شود‪.‬‬

‫برای تقسیم کردن پولینوم )‪ P(x‬باالی )‪ ، ( x − a‬تقسیم ترکیبی (‪)Horner's Method‬‬


‫یک طریقه کوتاه می‌باشد که به طور عموم برای این اهداف از آن کار گرفته می‌شود‪.‬‬
‫‪ - 1‬یافتن قیمت پولینوم برای قیمت‌های مختلف‪. x‬‬
‫‪ - 2‬برای یافتن جذر ناطق معادلة ‪. P( x ) = 0‬‬
‫‪ - 3‬برای تجزیه افاده‌های الجبری‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر پولینوم ‪ P( x ) = 4 x + 12x − 13x 2 − 33x + 18‬را باالی )‪( x + 4‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬

‫تقسیم نماییم‪ ،‬بدون انجام دادن عملیة تقسیم توسط تقسیم ترکیبی خارج‌قسمت‬
‫(‪ )Quotient‬و باقی‌مانده (‪ )Remainder‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪x+4=0‬‬
‫‪x = −4‬‬
‫‪ 4‬سطر اول‬ ‫‪12‬‬ ‫‪− 13‬‬ ‫‪− 33‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪−4‬‬
‫سطر دوم‬ ‫‪− 16‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪− 12‬‬ ‫‪180‬‬

‫‪ 4‬سطر سوم‬ ‫‪− 4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪− 45‬‬ ‫‪198‬‬


‫خارج‌قسمت ‪ 4x 3 − 4x 2 + 3x − 45‬و باقی مانده ‪ 198‬می‌باشد به این مفهوم که‪:‬‬
‫‪P( x ) = ( x + 4)(4 x 3 − 4 x 2 + 3x − 45) + 198‬‬
‫عملیۀ فوق را در قدم‌های زیر نشان داده می‌توانیم‪ :‬اعداد سطر اول ضریب‌های مقسوم می‌باشند‬
‫که نظر به توان ‪ x‬به طور نزولی ترتیب شده‌اند‪.‬‬
‫‪ .1‬عدد ‪ 4‬از سطر اول به سطر سوم پایین شده است‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫‪ .2‬عدد ‪ 4‬در (‪ )-4‬ضرب شده که (‪ )-16‬می‌شود و(‪ )-16‬در سطر دوم زیر عدد ‪ 12‬نوشته‬
‫شده است‪.‬‬
‫‪ .3‬حاصل‌جمع اعداد ‪ 12‬و (‪ )-16‬را که (‪ )-4‬می‌شود در سطر سوم می‌نویسیم‪.‬‬
‫‪ .4‬عدد (‪ )-4‬را در (‪ )-4‬ضرب که ‪ 16‬می‌شود و در سطر دوم زیر عدد ‪ -13‬نوشته‌شده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ .5‬حاصل‌جمع اعداد ‪ 16‬و (‪ )-13‬که ‪ 3‬می‌شود در سطر سوم نوشته شده است‪.‬‬
‫‪ .6‬حاصل‌ضرب ‪ 3‬و (‪ )-4‬که (‪ )-12‬می‌شود در سطر دوم زیر عدد ‪ -33‬نوشته شده است‪.‬‬
‫‪ .7‬حاصل‌جمع(‪ )-33‬و (‪ )-12‬را که ‪ -45‬می‌شود در سطر سوم نوشته شده است‪.‬‬
‫‪ .8‬حاصل‌ضرب(‪ )-45‬و (‪ )-4‬که ‪ 180‬می‌شود در سطر دوم زیر عدد ‪ 18‬نوشته شده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ .9‬حاصل‌جمع ‪ 180‬و ‪ 18‬که ‪ 198‬می‌شود در سطر سوم قرار گرفته که‪ 198 ،‬باقی‌مانده و‬
‫‪ 4x 3 − 4x 2 + 3x − 45‬خارج قسمت می‌باشد‪.‬‬
‫‪ R = 198‬و ‪Q( x ) = 4 x 3 − 4 x 2 + 3x − 45‬‬
‫‪P( x ) = (4 x 3 − 4 x 2 + 3x − 45)(x + 4) + 198‬‬

‫باقی‌مانده ‪( +‬خارج قسمت)‪( x‬مقسوم علیه)= مقسوم‬

‫فعاليت‬

‫توسط انجام دادن عملیۀ تقسیم خارج قسمت و باقی‌ماند‌ۀ سؤال فوق را دریابید‪.‬‬
‫یمانده عملیه تقسیم‬‫جقسمت و باق ‌‬
‫مثال‪ :2‬توسط تقسیم ترکیبی و انجا ‌مدادن عملیۀ تقسیم خار ‌‬
‫)‪ (4x 4 − 5x 2 + 2x − 3) ÷ ( x − 2‬را دریابید‪.‬‬
‫به یاد داشته باشید عوض ضریب‌های حدودی‌که وجود ندارد صفر می‌نویسیم یا به عبارت‬
‫دیگر پولینوم را به شکل پولینوم مکمل به طور نزولی ترتیب می‌نماییم‪.‬‬

‫‪4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪−5‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪−3‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪8‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪48‬‬

‫‪4‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪45‬‬


‫حاال عملیۀ تقسیم را انجام می‌دهیم‪.‬‬

‫‪38‬‬
‫‪4x 4‬‬ ‫‪− 5x 2 + 2x − 3‬‬ ‫‪x−2‬‬
‫‪− 4x 4  8x 3‬‬ ‫‪4x 3 + 8x 2 + 11x + 24‬‬
‫‪8x 3 − 5x 2‬‬
‫‪− 8x 3  16x 2‬‬
‫‪11x 2 + 2x‬‬
‫‪− 11x 2  22x‬‬
‫‪24x − 3‬‬
‫‪− 24x  48‬‬
‫‪45‬‬ ‫خارج قسمت ‪4 x 3 + 8x 2 + 11x + 24‬‬
‫و باقی‌مانده ‪ 45‬میباشد‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬توسط تقسیم ترکیبی خارج قسمت و باقی‌مانده‬
‫)‪ ( x 5 − x 3 + 27 x 2 − 28) ÷ ( x + 3‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‪x 5 − x 3 + 27 x 2 − 28 = x 5 − 0 ⋅ x 4 − x 3 + 27 x 2 + 0 ⋅ x − 28 :‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪− 28‬‬ ‫‪−3‬‬


‫‪−3‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪− 24‬‬ ‫‪−9‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪x +3= 0‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪−3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪−9‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪x = −3‬‬

‫خارج قسمت ‪ x 4 − 3x 3 + 8x 2 + 3x − 9‬و باقی‌مانده )‪ (−1‬می‌باشد‪.‬‬


‫مثال ‪ :4‬توسط تقسیم ترکیبی خارج‌قسمت و باقی‌مانده را دریابید‪.‬‬
‫)‪(2 t 3 − 7 t 2 − 2 t + 14) ÷ (2 t − 3‬‬
‫حل‬
‫‪2t − 3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪=t−‬‬
‫‪2 − 7 − 2 14‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪3 − 6 − 12‬‬ ‫‪t− =0‬‬
‫‪2 − 4 −8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫=‪t‬‬
‫‪2‬‬

‫‪39‬‬
‫‪ 2t 2 − 4t − 8‬خارج قسمت نیست‪ ،‬بلکه خارج‌قسمت )‪ (t 2 − 2t − 4‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال ‪ :5‬توسط تقسیم ترکیبی (‪ )Synthetic division‬خارج قسمت(‪ )quotient‬و‬
‫باقی‌مانده (‪ )remainder‬را دریابید‪.‬‬
‫)‪(4V 3 − 2V 2 + 5) ÷ (V − 5‬‬
‫‪5‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪−2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪20‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪450‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪455‬‬

‫پس ‪ Q( x ) = 4v 2 + 18v + 90‬و ‪ R = 455‬می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫توسط تقسیم ترکیبی باقی‌مانده و خارج‌قسمت را دریابید‪.‬‬


‫‪5‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫)‪( x + 6 x − 5x + 5x − 15) ÷ ( x − 3‬‬

‫برای تقسیم پولینوم (‪ P(x‬باالی (‪ ) x-a‬مقسوم را به شکل پولینوم مکمل به طور نزولی ترتیب‬
‫می‌دهیم و بدون اجرای عملیة تقسیم‪ ،‬توسط تقسیم ترکیبی خارج قسمت و باقی‌مانده را به‬
‫دست می‌آوریم که درجة خارج‌قسمت به اندازة یک‪ ،‬از درجة مقسوم‌علیه کم می‌باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬توسط تقسیم ترکیبی خارج‌قسمت و باقی‌مانده را دریابید‪.‬‬

‫)‪(10x 2 + 2 x + 1) ÷ ( x + 1‬‬ ‫)‪(2 x 3 − 7 x 2 − 2 x + 12) ÷ (2 x − 3‬‬


‫)‪(5x 3 − 3x + 7) ÷ ( x + 4‬‬ ‫)‪(6 x 2 + 15) ÷ (4 x + 9‬‬
‫‪1‬‬
‫) ‪(6p 3 + 2p 2 − p + 20) ÷ (p −‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -2‬توسط تقسیم ترکیبی باقی‌مانده و خارج‌قسمت‌ها را دریابید‪.‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪3‬‬
‫)‪( y − 17 y − 9) ÷ ( y − 3‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(4 x 3 − 2 x 2 + 5) ÷ ( x − 5‬‬
‫)‪( x 3 + 8x 2 + 8x + 7) ÷ ( x + 7‬‬

‫‪40‬‬
‫دریافت فکتور و قیمت‬
‫پولینوم توسط تقسیم ترکیبی‬

‫آیا به کمک تقسیم ترکیبی می‌توانید‬


‫بگویید‪ ،‬که )‪ ( x + 3‬یک فکتور پولینوم‬
‫‪ x 3 + 9x 2 + 27 x + 27‬می باشد؟‬

‫مثال‪ :1‬توسط تقسیم ترکیبی نشان دهید که )‪ ( x − 1‬یک فکتور پولینوم‬


‫یباشد‪.‬‬
‫‪ P( x ) = 2 x 4 − x 3 − x 2 + x − 1‬م ‌‬

‫‪2‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫چون ‪ R = 0‬است؛ پس )‪ ( x − 1‬یک فکتور این پولینوم می‌باشد‪.‬‬
‫و یا این که‪:‬‬
‫)‪2 x 4 − x 3 − x 2 + x − 1 = ( x − 1)(2 x 3 + x 2 + 1‬‬
‫و یا توسط قضیه باقی‌مانده‪:‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪P(1) = 2 ⋅1 − 1 − 1 + 1 − 1 = 2 − 1 − 1 + 1 − 1 = 0‬‬
‫مثال‪ :2‬آیا )‪ ( x + 10‬یک فکتور پولینوم ‪ x 3 + 3x 2 − 150‬می‌باشد و یا خیر؟‬
‫‪− 10‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪− 150‬‬
‫‪− 10‬‬ ‫‪70‬‬ ‫‪− 700‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪−7‬‬ ‫‪70‬‬ ‫‪− 850‬‬

‫چون ‪ R = −850‬می‌باشد )‪ ، ( R ≠ 0‬پس )‪ ( x + 10‬فکتور پولینوم ‪x 3 + 3 x 2 − 150‬‬


‫نمی‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬قیمت پولینوم ‪ P( x ) = 3x 3 − 12x 2 + 25 + 5x‬را برای ‪ x = 2‬توسط تقسیم‬

‫‪41‬‬
‫ترکیبی دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬در اول پولینوم )‪ P(x‬را به طور نزولی ترتیب می‌کنیم‪.‬‬

‫‪P( x ) = 3x 3 − 12 x 2 + 5x + 25‬‬

‫‪3 − 12‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪6‬‬ ‫‪− 12 − 14‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪−6‬‬ ‫‪− 7 11‬‬
‫در نتیجه ‪ P(2) = 11‬می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫توسط تقسیم ترکیبی قیمت پولینوم ‪ P( x ) = x 3 − x 2 + 10x + 5‬را برای ‪ x = 1‬و‬


‫‪ x = 3‬دریابید‪.‬‬

‫مثال‪ :4‬توسط تقسیم ترکیبی نشان دهید که )‪ (r − 4‬یک فکتور ‪ r 4 − 256‬می‌باشد‪.‬‬


‫‪r 4 − 256 = r 4 + 0 ⋅ r 3 + 0 ⋅ r 2 + 0 ⋅ r − 256‬‬ ‫حل‬
‫‪r−4=0‬‬
‫‪r=4‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪− 256‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪64‬‬ ‫‪256‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪64‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪Q( x ) = r 3 + 4r 2 + 16r + 64‬‬
‫‪R=0‬‬
‫درنتیجه )‪ (r − 4‬یک فکتور ‪ r 4 − 256‬می‌باشد‪.‬‬

‫دریافت جذور معادله توسط تقسیم ترکیبی‪:‬‬


‫مثال‪ :5‬اگر عدد (‪ )1‬یک جذر معادلة ‪ x + 4 x + x − 6 = 0‬باشد جذور دیگر این‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪42‬‬
‫معادله را توسط تقسیم ترکیبی دریابید‪.‬‬

‫حل‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪−6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪0‬‬

‫خارج‌قسمت ‪ x 2 + 5 x + 6‬می‌باشد‪.‬‬
‫)‪x 3 + 4 x 2 + x − 6 = ( x − 1)( x 2 + 5x + 6‬‬
‫‪x 2 + 5x + 6 = 0‬‬
‫‪( x + 3)( x + 2) = 0‬‬
‫‪x = −3‬‬ ‫‪x = −2‬‬
‫دو جذر دیگر این معادله ‪ − 2‬و ‪ − 3‬می‌باشند‪.‬‬
‫توسط تقسیم ترکیبی می‌توان فکتور و قیمت یک پولینوم و نیز جذر یک معادلة پولینومی را‬
‫دریافت کرد‪ .‬اگر پولینوم (‪ P(x‬را باالی (‪ )x-a‬تقسیم نماییم و (‪ )R=0‬باشد‪ ) x-a(،‬یک‬
‫فکتور پولینوم (‪ P(x‬است و عدد (‪ )a‬جذر معادلة پولینومی‪ P)x(=0‬می‌باشد‪.‬‬

‫تمرين‬
‫‪1‬‬
‫‪ -1‬توسط تقسیم ترکیبی نشان دهید که ) ‪ ( x +‬یک فکتور پولینوم ‪ 20x 3 + 7 x + 6‬و‬
‫‪2‬‬
‫)‪ ( x + 1‬یک فکتور پولینوم ‪ x 4 − 2x 2 + x + 2‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬آیا )‪ ( x − 0,1‬یک فکتور پولینوم ‪ 10x 3 − 11x 2 + 1‬می‌باشد؟ چرا؟‬
‫‪ -3‬توسط تقسیم ترکیبی قیمت پولینوم ‪ 6 − y − 6 y 2 + y 3‬را برای ‪ y = 6‬دریابید‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر عدد (‪ )1‬یک جذر معادلة ‪ x 3 + x 2 − 10x + 8 = 0‬باشد جذور دیگر این معادله‬
‫را توسط تقسیم ترکیبی دریابید‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر عدد( ‪ )-2‬یک جذر معادلة ‪ x 3 + 4x 2 + kx + 8 = 0‬باشد به کمک تقسیم‬
‫ترکیبی قیمت ‪ k‬را دریابید‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫خالصة فصل‬

‫• افادة الجبری به سه نوع می‌باشد‪ ،‬افادة الجبری ناطق‪ ،‬افادة الجبری غیر ناطق و افادة‬
‫الجبری پولینومی‪ .‬مونوم عدد‪ ،‬یک متحول‌یا‌حاصل‌ضرب یک عدد و یک یا چندین متحول‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫• حدودی که متحولین و درجه‌های‌شان عین چیز باشند حدود مشابه (‪ )Like terms‬نامیده‬
‫می‌شوند‪ .‬مثل ‪ 3x 2‬و ‪ 5x 2‬یا ‪ 4 x 2 y 2‬و ‪ − 6 x 2 y 2‬حدود مشابه‌اند‪.‬‬
‫• پولینوم عبارت از افادة الجبری یک یا چنده حده می‌باشدکه توان‌های حروف‌شان در‬
‫ست اعداد مکمل شامل باشند‪.‬‬
‫• درجة یک پولینومی که از یک حرف (متحول) تشکیل شده باشد عبارت از بزرگترین‬
‫توان این حرف می‌باشد و اگر پولینوم از چند حرف تشکیل شده باشد درجه مونومی که‬
‫بزرگترین توان را داراست عبارت از درجة پولینوم می‌باشد‪.‬‬
‫• به فکتور عددی (‪ )Numerical Factor‬یک حد‪ ،‬ضریب می‌گویند؛ طور مثال‪ :‬در‬
‫‪ 3x 2‬عدد ‪ 3‬ضریب ‪ x 2‬می‌باشد‪.‬‬
‫• تمام اعداد ثابت پولینوم‌ها اند که به نام پولینوم‌های ثابت یاد می‌شوند که درجة پولینوم‌های‬
‫ثابت صفر است‪ ،‬اما درجه پولینوم صفری تعریف نه شده است‪.‬‬
‫• پولینوم‌هایی که دارای یک متحول باشد و ضرایب حدود مشابه آن‌ها با هم مساوی باشند‪،‬‬
‫به نام پولینوم‌های معادل یاد می‌شوند‪.‬‬
‫• قیمت یک پولینوم عددی است که در نتیجة وضع‌کردن قیمت داده شده متحول در‬
‫پولینوم به دست می‌آید‪.‬‬
‫• اگر یک پولینوم از بزرگترین توان متحول تا عدد ثابت تمام حدود را داشته باشد به نام‬
‫پولینوم مکمل و اگر یک یا چند حد نداشته باشد به نام پولینوم ناقص یاد می‌شود‪.‬‬
‫• اگر یک پولینوم از کوچکترین توان متحول تا بزرگترین توان متحول ترتیب شود‪ ،‬پولینوم‬
‫منظم صعودی و اگر از بزرگترین توان متحول تا کوچکترین توان ترتیب شود به نام پولینوم‬
‫منظم نزولی یاد می‌شود‪.‬‬
‫• در عملیة جمع پولینوم‌ها‪ ،‬حدود مشابه (‪ )Like terms‬با هم جمع و در عملیة تفریق‬

‫‪44‬‬
‫عالمة مفروق تغییر می‌کند و متباقی مراحل مثل عملیة جمع‪ ،‬به انجام رسانده می‌شود‪.‬‬
‫(معکوس جمعی مفروق با مفروق‌منه جمع می‌شود)‪.‬‬
‫• در عملیه‌های جمع و ضرب پولینوم‌ها خاصیت‌های تبدیلی و اتحادی و نیزخاصیت توزیعی‬
‫ضرب باالی جمع صدق می‌کند‪.‬‬
‫• در عملیة ضرب پولینوم‌ها می‌توانیم مونوم را در مونوم‪ ،‬مونوم را در پولینوم و یا پولینوم‬
‫را در پولینوم ضرب کنیم‪.‬‬
‫• به همین ترتیب در عملیۀ تقسیم پولینوم‌ها‪ ،‬می‌توانیم مونوم را بر مونوم‪ ،‬پولینوم را بر مونوم‬
‫و یا پولینوم را بر پولینوم تقسیم نماییم‪.‬‬
‫• اگر پولینوم )‪ P(x‬باالی ) ‪ ( x − a‬تقسیم شود به اساس قضیة باقی‌مانده‪ ،‬باقی با ) ‪P(a‬‬
‫مساوی می‌باشد‪.‬‬
‫• اگر پولینوم )‪ P(x‬باالی )‪ ( x − a‬تقسیم شود و باقی‌مانده صفر شود‪ ( x − a) ،‬یک فکتور‬
‫پولنیوم )‪ P(x‬می‌باشد‪.‬‬
‫• به اساس معکوس قضیة فکتور‪ ،‬اگر )‪ ( x − c‬یک فکتور پولینوم ) ‪ M( x‬باشد؛ پس‬
‫‪ P(c) = 0‬است و عدد ‪ c‬جذر معادله پولینومی ‪ M ( x) = 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫• توسط تقسیم ترکیبی می‌توان پولینوم )‪ P(x‬را باالی )‪ ( x − a‬تقسیم نمود‪ ،‬خارج‌قسمت‬
‫و باقی‌مانده را به دست آورد‪ ،‬و نیز توسط تقسیم ترکیبی در یک قیمت داده شده متحول‪،‬‬
‫قیمت پولینوم )‪ P(x‬را نیز دریافت کرده می‌توانیم‪.‬‬
‫• توسط تقسیم ترکیبی جذور معادلة پولینومی ‪ P( x) = 0‬را می‌توان دریافت کرد‪.‬‬
‫• توسط قضیة باقی‌مانده می‌توانیم افاده‌های الجبری را نیز تجزیه کنیم‪.‬‬

‫‪45‬‬
‫تمرین فصل‬

‫‪ - 1‬قیمت ‪ k‬را دریابید در صورتی که‪:‬‬


‫‪ :a‬اگر )‪ ( x + 5‬یک فکتور پولینوم ‪ P( x ) = x + kx + 125‬باشد‪.‬‬
‫‪3‬‬

‫‪ :b‬اگر )‪ ( x − 1‬یک فکتور پولینوم ‪ Q( x ) = 2x 4 − 3x 3 − x − 2k‬باشد‪.‬‬


‫‪ :c‬اگر )‪ ( x − 2‬یک فکتور پولینوم ‪ P( x ) = x 3 + 3x 2 − x + k‬باشد‪.‬‬
‫‪ - 2‬توسط تقسیم ترکیبی خارج‌قسمت‌ (‪ )Quotient‬و باقی‌مانده‌ (‪ )Remainder‬را در‬
‫یابید‪.‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪( x + 4 x + x − 3x − 28) ÷ ( x + 4‬‬ ‫)‪, (5x − 6 x + 3x − 4) ÷ ( x + 4‬‬
‫‪3‬‬
‫) ‪(30 x 3 − 20 x 2 − 100 x + 1000) ÷ ( x − 10) , (10 x 2 − 31x + 24) ÷ ( x −‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ - 3‬توسط قضیه فکتور نشان دهید که )‪ ( x − 1‬یک فکتور پولینوم‬
‫‪ P( x ) = x 3 − 4x 2 + x + 2‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪P( x ) = x 3 −‬‬ ‫‪ - 4‬توسط قضیة فکتور نشان دهید که ) ‪ ( x −‬یک فکتور پولینوم‬
‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ - 5‬اگر ‪ x = −‬باشد قیمت پولینوم ‪ P( x) = 5 x 2 + x − 9‬را توسط تقسیم ترکیبی‬
‫‪2‬‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪ - 6‬اگر ‪ x = 3‬باشد قیمت پولینوم ‪ k ( x) = 2 x 3 − 3x 2 + 4 x + 1‬را توسط تقسیم ترکیبی‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪ - 7‬توسط تقسیم ترکیبی نشان دهید که عدد ‪ 3‬یک جذر معادلۀ پولینومی‬
‫‪ x 3 − 3x 2 + x − 3 = 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪ - 8‬توسط قضیه فکتور نشان دهید که اعداد ‪ − 1‬و ‪ 2‬جذر‌های معادله ‪x 4 − 5 x 2 + 4 = 0‬‬
‫می‌باشند‪.‬‬
‫‪ - 9‬قیمت ‪ k‬را توسط تقسیم ترکیبی دریابید در صورتی که )‪ ( x + 3‬یک فکتور پولینوم‬
‫‪ P( x ) = 3x 3 + kx 2 − 22x + 24‬باشد‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫‪ - 10‬توسط تقسیم ترکیبی خارج قسمت و باقی‌مانده را دریابید‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪(4 x − 5x + 2 x − 3) ÷ ( x − 2‬‬ ‫)‪( x 3 − x 2 − 14 x + 11) ÷ ( x − 4‬‬
‫)‪(7 x 4 + 41x 2 − 6) ÷ ( x + 6‬‬ ‫)‪(5x 3 − 3x + 7) ÷ ( x + 4‬‬
‫‪ - 11‬قیمت‌های ‪ b‬و ‪ c‬را در صورتی دریابید که‪ :‬اگر پولینوم‬
‫‪ P( x ) = x 4 + 6x 3 − 20x 2 + bx + c‬را بر ‪ x 2 − 3x + 2‬تقسیم کنیم و باقیماند صفر شود‪.‬‬
‫‪ - 12‬قیمت ‪ m‬را دریابید‪ ،‬در صورتی که‪ :‬اگر پولینوم ‪k ( x ) = 2 x 3 + 5x 2 − mx + 4‬‬
‫باالی )‪ ( x 2 + 2x − 1‬تقسیم شود باقی‌مانده صفر شود‪.‬‬
‫‪ - 13‬اگر ‪ k = 3a ( x − 1) 2 − a ( x − 1) − 4‬و ‪ L = 16 + b( x − 1) − 3b( x − 1) 2‬باشد‬
‫‪ Kb + La‬را دریابید‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ - 14‬اگر ‪ x + y = 6‬و ‪ xy = 8‬باشد قیمت ‪ x + y‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 15‬به کدام قیمت ‪ x‬پولینوم ‪ P( x ) = 12x 4 + 3x 3 − 13x 2 + x + 5‬باالی‬
‫)‪ (3x 2 − 1‬پوره قابل تقسیم می‌باشد؟‬
‫‪ - 16‬به کدام قیمت ‪ P‬پولینوم ‪ K ( x ) = 3x 3 − 7 x 2 − 9x + P‬باالی )‪ ( x − 13‬پوره قابل‬
‫تقسیم می‌باشد؟‬
‫‪ - 17‬اگر پولینوم‪ P( x ) = 2x − x + 3x − 1‬باالی )‪ (2 x + 1‬تقسیم گردد بدون انجام‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬

‫دادن عملیة تقسیم می‌توانید بگویید که باقی‌مانده چند خواهد بود؟‬


‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪a) − 3‬‬ ‫‪b) −‬‬ ‫‪c) 3‬‬ ‫)‪d‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ - 18‬قیمت ‪ m‬را‪ ،‬در صورتی دریابید که‪ :‬اگر پولینوم ‪ P( x) = 5 x 2 + 6 x − 7‬بر‬
‫)‪ ( x + m‬تقسیم شود باقی‌مانده (‪ )1‬باشد‪.‬‬
‫‪−4‬‬
‫‪a )2‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪c) − 4‬‬ ‫‪ a‬و ‪ b‬درست اند ) ‪d‬‬
‫‪5‬‬
‫‪ - 19‬اگرپولینوم ‪ P( x ) = x 3 + 3x 2 − 5x − 8‬باالی )‪ ( x + 3‬تقسم گردد بدون انجام دادن‬
‫عملیة تقسیم بگویید که با قی‌مانده چند می‌باشد؟‬
‫صفر(‪a‬‬ ‫‪b) 13‬‬ ‫‪c) − 23‬‬ ‫‪d )7‬‬
‫‪ - 20‬اگر ‪ y = −3 , x = 4‬و ‪ z = 2‬باشد‪ ،‬قیمت افاده‌های الجبری زیر را دریابید‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪a : x 2 yz + zxy 2 + 3xyz 2‬‬ ‫‪b : x 2 − y 2 + Z2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪47‬‬
‫‪ - 21‬توسط تقسیم ترکیبی قیمت‌های پولینوم‌های زیر را برای قیمت‌های داده شده ‪x‬‬
‫دریابید‪:‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪P( x ) = 2 x + 3x − 2 x + 5‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x=2‬‬
‫‪P( x ) = 3x 3 + 4 x 2 − 5x + 6‬‬ ‫‪, x = −1‬‬
‫‪P ( x ) = 2 x 4 − 5x 3 + 4 x − 1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪x =1‬‬
‫‪P( x ) = 4 x 4 + 6 x 3 + x 2 + x − 3 , x = −2‬‬

‫‪ - 22‬یک‪،‬یک جذر معادالت زیر داده شده‌اند‪ .‬توسط تقسیم ترکیبی جذر‌های دیگر این‬
‫معادله‌ها را معلوم کنید‪.‬‬
‫یک جذر آن (‪ )3‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪x 3 − 3x 2 + x − 3 = 0‬‬
‫ ‬
‫یک جذر آن (‪ )-1‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪x 3 − 5x 2 + 7 x + 13 = 0‬‬
‫یک جذر آن (‪ )-1‬می‌باشد‪.‬‬ ‫ ‬‫‪x 4 − 5x 2 + 4 = 0‬‬
‫یک جذر آن (‪ )-1‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪x 4 − x 3 − 9 x 2 − 11x − 4 = 0‬‬
‫‪ - 23‬اگر ‪ P( x) = 0‬باشد درجة پولینوم )‪ P(x‬چند است؟‬
‫‪a) 1‬‬ ‫ ‬
‫‪b) -1‬‬ ‫صفر(‪ c‬‬ ‫تعریف نشده است (‪d‬‬
‫‪ - 24‬از مساحت مستطیلی که ابعاد آن )‪ ( x + 5‬و )‪ ( x + 2‬می‌باشد مساحت مستطیل را‬
‫تفریق کنید که ابعاد آن )‪ ( x + 3‬و )‪ ( x + 1‬باشند‪.‬‬
‫‪ - 25‬اگر )‪ A = p(p − a )(p − b)(p − c‬و ‪ c = 12 , b = 5 , a = 13‬و‬
‫‪a+b+c‬‬
‫= ‪ p‬باشد قیمت ‪ A‬را دریابید‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ - 26‬اگر ‪ ( x − 1) 3‬و ‪ x 3 + ax 2 + bx + c‬پولینوم‌های معادل باشند قیمت ‪ b‬مساوي است‬
‫به‪:‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) 3‬‬ ‫‪c) − 3‬‬ ‫‪d) − 1‬‬
‫‪a +1‬‬ ‫‪2‬‬
‫÷ ‪ (a‬مساوی است به‪:‬‬ ‫‪) (a −‬‬ ‫‪ - 27‬حاصل افادة )‬
‫‪a −1‬‬ ‫‪a −1‬‬

‫‪a−2‬‬ ‫‪a −1‬‬


‫)‪a ) a (a + 1‬‬ ‫)‪b) a (a − 2‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫)‪d‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪a‬‬

‫‪48‬‬
‫‪ - 28‬حاصل‌ضرب )‪ ( x + y )( x − y )(x + y‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a) x 2 − y2‬‬ ‫‪b) x 2 + y 2‬‬ ‫‪c) 2 x 2 − y‬‬ ‫‪d) x − y‬‬
‫‪ - 29‬پولینوم‌های زیر را به طور نزولی (‪ )Descending Order‬ترتیب و نیز درجه‌های‬
‫آنها را معلوم کنید‪.‬‬

‫)‪a‬‬ ‫‪− 5x 2 + 3x 5 + 9‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪− x 2 + xy 2 z 3 − x 5‬‬ ‫‪c) 3‬‬


‫)‪d‬‬ ‫‪P( x ) = 0‬‬ ‫‪e) − 4 x + 2 x 3 − x 2 + 7‬‬
‫‪ - 30‬در پولینوم ‪ Q( x) = x 2 + 3x − 5‬قیمت )‪ Q(−1‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a) 7‬‬ ‫‪b) − 7‬‬ ‫‪c) 1‬‬ ‫‪d) − 1‬‬
‫‪ - 31‬اگر ‪ P( x) = x 2 − 2 x + 3‬و ‪ Q( x) = 2 x 2 + 3 x − 1‬باشد قیمت افاده‌های زیر را‬
‫دریابید‪:‬‬
‫) ‪P ( x ) − Q( x‬‬ ‫)‪P(0) + Q(0‬‬ ‫)‪P(1) − Q(−1‬‬
‫) ‪P( x ) − P( x‬‬ ‫) ‪[P( x ) + Q( x )] + p( x‬‬
‫‪ - 32‬پولینوم‌های زیر را نظر به ‪ y‬به طور نزولی ترتیب نمایید‪.‬‬
‫‪4 x 2 y − 3xy 2 + x 3 + y 3‬‬ ‫‪4 xy 3 − 3x 3 y + 2 x 2 y 2 + x 4 + y 4‬‬
‫‪ - 33‬در افاده‌های الجبری زیر‪ ،‬پولینوم‌ها‪ ،‬افاده‌های ناطق و غیرناطق الجبری را نشان دهید‪.‬‬

‫‪13‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪2x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪3x 2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪,‬‬ ‫‪x−‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪y2 − 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪ - 34‬حاصل افادۀ )‪ (1 + 2x + 3x ) + (3x − 5 − 2x ) + (− x 2 − 5x + 4‬مساوی است‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫به‪:‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫صفر‬ ‫‪c) − 1‬‬ ‫‪d) 2‬‬
‫‪ - 35‬حاصل‌ضرب دو افادۀ الجبری ) ‪ (a 3 + b 3 + c3 − 3abc‬می‌باشد‪ .‬اگر یک افادۀالجبری‬
‫)‪ (a + b + c‬باشد افادۀ دیگری را معلوم کنید‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫‪ - 36‬خارج‌قسمت‌ها را دریابید‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪(12 x + 3x − 13x + x + 5) ÷ (3x − 1‬‬ ‫) ‪(a 3 + b 3 ) ÷ (a + b‬‬
‫)‪(4 x 3 − 10 x 2 + 12 x + 6) ÷ (2 x + 1‬‬ ‫) ‪(a 5 − b 5 ) ÷ (a − b‬‬
‫‪x a −2‬‬ ‫‪− ma‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪mb‬‬
‫‪ - 37‬ضرب کنید‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫‪1‬‬
‫)‪(a 2 x − 2)(a 2 x − 2‬‬ ‫) ‪( x + )( x +‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2 2‬‬ ‫‪4‬‬
‫)‪(e x + 1)(e x − 1‬‬ ‫) ‪(m − 2n )(2m − n 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫) ‪(0.1x 2 )(0.1x 2 )(0.1x 2‬‬ ‫)‪(2 mn)(2 mn)(2 mn‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ - 38‬افاده‌های زیر را ساده و جمع کنید‪.‬‬

‫‪(a − 1) + 1 − (a − 1) − 3‬‬ ‫‪− (10mn − m) − (m 2 + m) + m 2‬‬


‫)‪( y 2 − 1) + ( y 2 − 1‬‬ ‫])‪[− 4(a − b) − 5] + [(2a + b) − (a − b‬‬
‫‪2‬‬
‫])‪10 [−{−( x − 1) + 5} − x ( x − 2‬‬ ‫)‪10( x + 1) − ( x + 1) − 3( x + 2‬‬
‫‪mn − 4 + mn − 5‬‬
‫‪ - 39‬درجه کدام مونوم (یک حده) داده شدة زیر صفر می باشد؟‬
‫‪a) x‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪2 x‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪50‬‬
‫فصل دوم‬
‫رابطه‬
s1 s1 (s1,s2 )
s2 s2 (s 2 ,s2 )

sn
x sn
= (s n ,sn )
s s R
‫جوره‌های مرتب و‬
‫مستوی کارتيزينی‬

‫• جورة مرت��ب (‪ )a,b‬در کدام صورت با‬


‫جورة مرتب (‪ )c,d‬مساوی شده می‌تواند؟‬
‫‪O‬‬ ‫• آی��ا جورة مرت��ب (‪ )a,b‬با جور‌ة مرتب‬
‫(‪ )b,a‬مساوي مي باشند؟‬

‫اگر ‪ a‬و‪ b‬عناصر یک ست و یا عناصر ست‌های مختلف باشند و ‪ a‬را عنصر اولی و ‪ b‬را عنصر‬
‫دومی قبول کنیم در این صورت (‪ )a,b‬را جورة مرتب می‌گویند و (‪ )b,a‬نیز یک جورة‬
‫مرتب می‌باشد که ) ‪ (a , b) ≠ (b, a‬است‪ ،‬در صورتی دو جورة مرتب (‪ )a,b‬و(‪)c,d‬مساوی‬
‫شده می‌توانند که ‪ a=c‬و ‪ b=d‬باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر )‪ ( x − 2 , y + 1) = (1,3‬باشد‪ ،‬قیمت‌های ‪ x‬و ‪ y‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬

‫‪y +1 = 3‬‬ ‫‪x − 2 =1‬‬


‫‪y=2‬‬ ‫‪x =3‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر )‪ (a + 1,2b − 3) = (0,−1‬باشد قیمت‌های ‪ a‬و ‪ b‬را دریابید‪.‬‬

‫مستوی کارتیزینی(‪)Cartesian Plane‬‬


‫دو خط عمودی و افقی را رسم کنید و نقطة تقاطع آن‌ها را به نام مبداء (‪ )Origin‬بنامید‪،‬‬
‫خط افقی را محور ‪ X‬و خط عمودی را محور ‪ Y‬می‌گویند‪.‬‬
‫محور ‪ X‬را به ‪ X'OX‬و محور ‪ Y‬را به ‪ Y'OY‬نشان دهید‪.‬‬
‫مستویی که در آن این محورها واقع اند به نام مستوی کارتیزینی یاد می‌شود‪.‬‬
‫هر دو محور مستوی را به چهار حصة مساوی تقسیم می‌کند که هر حصة آن را ربع (‪)Quadrant‬‬

‫‪53‬‬
‫می‌گویند که به خالف حرکت عقربة ساعت (‪ )Anti clockwise‬به ترتیب عبارت از ربع‬
‫اول‪ ،‬دوم‪ ،‬سوم و چهارم می‌باشند‪ ،‬طوری که در شکل مشاهده می‌شود‪.‬‬

‫ربع‬ ‫ربع‬

‫ربع‬ ‫ربع‬

‫موقعیت نقطة ‪ P‬در این مستوی توسط جورة مرتب اعدادحقیقی (‪ )x,y‬طوری نشان داده‬
‫می‌شود که ‪ x‬فاصلة افقی نقطة ‪ P‬از محور ‪ Y‬بوده‪ ،‬در صورتی که ‪ y‬فاصلة عمودی نقطة ‪P‬‬
‫از محور ‪ X‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪O‬‬

‫اگر نقطة ‪ P‬به طرف راست محور ‪ y‬واقع باشد قیمت ‪ ،x‬مثبت و اگر به طرف چپ محور ‪Y‬‬
‫واقع باشد قیمت ‪ x‬منفی می‌باشد؛ اگر نقطة ‪ P‬به روی محور ‪ Y‬واقع باشد ‪ x = 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫همچنین اگر نقطة ‪ P‬باالتر محور ‪ X‬واقع باشد قیمت ‪ y‬مثبت و اگر پایین تر از محور ‪ X‬واقع‬
‫باشد قیمت ‪ y‬منفی (‪ )y<0‬می‌باشد‪.‬‬
‫اگر نقطة ‪ P‬به روی محور ‪ X‬واقع باشد ‪ y=0‬می‌باشد‪.‬‬
‫که به طور خلص در شکل نشان داده شده‌اند‪.‬‬

‫‪O‬‬

‫‪54‬‬
‫‪ x‬و ‪ y‬را مختصات کارتیزينی (‪ )Cartesian Coordinates‬می‌گویند که در )‪P( x , y‬‬
‫عنصر اولی یا ‪ x‬را به نام فاصله (‪ )abscissa‬و عنصر دومی ‪ y‬را به نام ترتیب (‪)Ordinate‬‬
‫یاد می‌کنند‪ .‬مختصات مبداء عبارت از (‪ )0,0‬می‌باشد‪ .‬واضح است که برای هر جورة مرتب‬
‫اعداد حقیقی یک نقطة (‪ )x,y‬در مستوی و برای هر نقطه از مستوی یک جوره از اعداد‬
‫حقیقی ارتباط دارند‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬نقاط )‪ N(5,0) , T(0,2) , K (−2,4) , P(−3,−5‬وو))‪M((−−66,,00‬‬
‫‪ M‬را در مستوی‬
‫کمیات وضعیه تعیین کنید‪.‬‬

‫‪O‬‬

‫مثال‪ :3‬برای هر نقطه که در شکل زیر نشان داده شده است جورة مربوطه آن را بنویسید‪.‬‬

‫‪O‬‬

‫فعاليت‬

‫نقاط )‪ (2,0) , (2,1) , (−2,−1) , (−1,2) , (2,−1‬و )‪ (0,1‬را در مستوی کمیات وضعیه مشخص‬
‫کنید‪.‬‬

‫‪55‬‬
‫تمرين‬

‫‪ - 1‬اگر فاصلة نقطة ‪ p‬مثبت و ترتیب نقطة ‪ P‬منفی باشد‪ ،‬نقطة ‪ p‬در کدام ربع واقع است؟‬
‫‪ - 2‬اگر چهار رأس یک شکل عبارت از )‪ C(−3,−3) , B(−3,3) , A(3,3‬و )‪D(3,−3‬‬
‫باشند این شکل کدام شکل هندسی می‌باشد؟‬
‫‪ - 3‬مثلثی که سه رأس آن )‪ B(0,2) , A(2,0‬و )‪ C(0,0‬باشد در مستوی کمیات وضعیه‬
‫رسم کنید و بگویید که این چه نوع مثلث است؟‬
‫‪ - 4‬نقاط )‪ P3 (1,5) , P2 (−3,2) , P1 (2,−3‬را در مستوی کمیات وضعیه تعیین کنید‪.‬‬
‫‪ - 5‬بگویید که جوره‌های مرتب ذیل در کدام ربع واقع اند؟‬
‫)‪(1,5‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(−5,1‬‬
‫)‪(−4,−6‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(4,−5‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫)‪( − ,−2‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪( − ,2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1 1‬‬
‫) ‪(2 ,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(2,0‬‬
‫‪2 4‬‬
‫)‪(0,−1‬‬

‫ ‬

‫‪56‬‬
‫حاصل‌ضرب کارتيزینی و گراف آن‬

‫آیا در شکل مقابل ‪ A × B‬را نشان داده‬


‫می‌توانید؟‬

‫فعاليت‬

‫اگر }‪ A{1,2,3‬و{‪ B=}4,5‬باشد‪:‬‬


‫• ‪ A × B‬را دریابید‪.‬‬
‫• تعداد عناصر ‪ A × B‬را دریابید‪.‬‬
‫• آیا ‪ A × B = B × A‬می‌باشد؟‬
‫• آیا ‪ A × A‬و ‪ B× B‬را دریافت کرده می‌توانید؟‬

‫اگر ‪ A‬و ‪ B‬دو ست غیر خالی باشند ‪ A × B‬طور زیر تعریف شده است‪:‬‬
‫}‪A × B = {( x , y) x ∈ A ∧ y ∈ B‬‬
‫بدین معنی که حاصل‌ضرب )‪ (A × B‬عبارت از ستی می‌باشد که عناصر آن جوره‌های‬
‫مرتب (‪ )x,y‬می‌باشند که ‪ x‬عنصر ست ‪ A‬و ‪ y‬عنصر ست ‪ B‬باشد‪ .‬اگر ‪ A ≠ B‬باشد‪ ،‬پس‬
‫‪ A × B ≠ B × A‬می‌باشد‪.‬‬
‫اگر تعداد عناصر ست ‪ A‬به ‪ m‬و تعداد عناصر ست ‪ B‬به ‪ n‬نشان داده شود‪ ،‬تعداد عناصر‬
‫‪ A × B‬عبارت از ) ‪ (m × n‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر }‪ A = {0,1,2‬و }‪ B = {3,4‬باشد ‪ B × A, A × B‬و ‪ A × A‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫})‪A × B = {0,1,2} × {3,4} = {(0,3), (0,4), (1,3)(1,4), (2,3), (2,4‬‬
‫})‪B × A = {3,4} × {0,1,2} = {(3,0), (3,1), (3,2)(4,0), (4,1), (4,2‬‬
‫})‪A × A = {0,1,2} ×{0,1,2} = {(0,0), (0,1), (0,2)(1,0), (1,1), (1,2), (2,0), (2,1), (2,2‬‬

‫‪57‬‬
‫فعاليت‬

‫اگر }‪ A = {−4,−1,0‬و }‪ B = {1,4‬باشد ‪ A × A , A × B‬و ‪ B× B‬را در یابید‪.‬‬

‫مثال‪ :2‬اگر }‪ I N = {1,2,3...‬و }‪ L = {0‬باشد ‪ IN× L‬را دریابید‪.‬‬


‫حل‬
‫}‪I N × L = {(1,0), (2,0), (3,0), (4,0)...} = {( x,0) / x ∈ IN‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر }‪ IN = {1,2,3...‬و }‪ W = {0,1,2,3...‬باشد ‪ W × IN‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬

‫} ‪W × IN = {(0,1), (0,2), (0,3),..., (1,1), (1,2), (1,3),..., (2,1), (2,2),...,‬‬


‫}‪= {( x , y) / x ∈ w ∧ y ∈ IN‬‬

‫گراف حاصل‌ضرب کارتیزینی (‪)Graph of Cartesian Product‬‬


‫می‌توانیم که حاصل‌ضرب کارتیزینی را در مستوی کمیات وضعیه نیز نشان دهیم‪.‬‬
‫مثال‪ :4‬اگر }‪ A = {1,2,3‬و }‪ B = {4,5‬باشد ‪ A × B‬را دریابید و در مستوی کمیات وضعیه‬
‫نشان دهید‪.‬‬
‫حل‬
‫})‪A × B = {(1,4), (1,5), (2,4), (2,5), (3,4), (3,5‬‬

‫‪0‬‬

‫به روی محور ‪ x‬اعداد ‪ 1,2,3‬و به روی محور ‪ Y‬اعداد ‪ 4‬و ‪ 5‬را تعیین می‌نماییم‪ .‬از ‪ 2,1‬و‪3‬‬
‫خطوط عمود و از ‪ 4‬و‪ 5‬خطوط افقی را رسم می‌نماییم‪ .‬نقاط تقاطع این خطوط جوره‌های‬
‫مرتب ‪ A × B‬رانشان می‌دهد‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫مثال‪ :5‬اگر }‪ A = {1,2‬و }‪ B = {2,3,4‬باشد ‪ A × B‬و ‪ B × A‬را دریابید و در شکل‬
‫مشخص کنید‪.‬‬
‫})‪A × B = {1,2} × {2,3,4} = {(1,2), (1,3), (1,4), (2,2), (2,3), (2,4‬‬
‫})‪B × A = {2,3,4} × {1,2} = {( 2,1), (2,2), (3,1), (3,2), (4,1), (4,2‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪A×B‬‬ ‫‪B× A‬‬


‫مثال‪:6‬اگر }]‪ A = {x / x ∈ IR , 0 ≤ x ≤ 3 = [0,3‬و‬
‫}]‪ B = {y / y ∈ IR , 0 ≤ y ≤ 2 = [0,2‬باشد ‪ A × B‬را در شکل نشان دهید‪.‬‬
‫حل‬
‫}‪A × B = {( x , y) / 0 ≤ x ≤ 3 ∧ 0 ≤ y ≤ 2‬‬

‫‪0‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر }‪ A = {1,2‬و }‪ B = {3,4‬باشد ‪ A × B‬را دریابید و در شکل نشان دهید‪.‬‬

‫‪59‬‬
‫تمرين‬

‫‪ - 1‬اگر‪:‬‬
‫)‪i‬‬ ‫}‪ A = {−1,1,3‬و }‪B = {2,4‬‬
‫)‪ii‬‬ ‫}‪ A = {−1,1‬و }‪B = {2,3‬‬
‫باشد ‪ A × B‬را دریابید و در شکل نشان دهید‪.‬‬
‫‪ - 2‬برای ست‌هایی که در سؤال اول داده شده‌اند ‪ B × A‬را دریابید و درشکل نشان دهید‪.‬‬
‫‪ - 3‬اگر }‪ A = {1,2,3‬باشد ‪ A × A‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 4‬اگر }‪ A = {2,4,6‬و }‪ B = {1,3,5‬باشد ‪ A × A , B × A , A × B‬و ‪ B× B‬را‬
‫دریابید‪.‬‬

‫‪60‬‬
‫رابطه (‪)Relation‬‬

‫عطااهلل برادر عزت‌اهلل می‌باشد‪.‬‬


‫(عطااهلل ‪ R‬عزت‌اهلل) که برادر بودن نیز‬
‫یک رابطه می‌باشد‪.‬‬

‫ستی که از جوره‌های مرتب اشیا و مفاهیم تشکیل شده باشد عبارت از رابطه است یا اگر ‪A‬و‬
‫‪ B‬دو ست غیر خالی (‪ )non empty sets‬باشند‪ ،‬پس هر ست فرعی ‪ A × B‬یک رابطه‬
‫است از ‪ A‬در ‪.B‬‬
‫اگر ‪ (a , b) ∈ R‬باشد می‌گویند که ‪ a‬با ‪ b‬رابطه دارد و به شکل (‪ )aRb‬نوشته می‌شود اگر‬
‫‪ R‬یک رابطه از‪ A‬در ‪ B‬باشد‪ ،‬پس ‪ R ⊂ A × B‬می‌باشد و اگر ‪ R‬ست فرعی از ‪A × A‬‬
‫باشد‪ ،‬پس ‪ R‬رابطه‌یی در ‪ A‬است‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر }‪ A = {x, y‬و }‪ B = {1,2‬باشد ‪ A × B‬را دریابید و چهار رابطه را از ‪ A‬در‬
‫‪ B‬بنویسید‪.‬‬
‫حل‬
‫})‪A × B = {( x ,1), ( x ,2), ( y,1), ( y,2‬‬
‫})‪R 1 = {( x ,1), ( x ,2‬‬
‫})‪R 2 = {( y,1‬‬
‫})‪R 3 = {( y,2‬‬
‫})‪R 4 = {( x ,1), ( y,1‬‬
‫که عناصر ‪ A × B‬چهار می‌باشد و تعداد تمام ست‌های فرعی ‪ A × B‬یا تمام روابط از‪ A‬در‬
‫‪ B‬عبارت از ‪ 2 4 = 16‬می‌باشد‪ ،‬پس تعداد تمام روابط از ‪ A‬در ‪ B‬مساوی به ‪ 16‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر }‪ A = {1,3,5,...19‬که تعداد عناصر ‪ A‬مساوی به ‪ 10‬می‌باشد و }‪B = {2,4,6‬‬
‫که تعداد عناصر ‪ B‬سه می‌باشد مجموع تمام جوره‌های مرتب ‪ A × B‬یا تعداد عناصر ‪A × B‬‬
‫عبارت از ‪ 10 × 3 = 30‬می‌باشد و تعداد تمام رابطه‌ها از ‪ A‬در ‪ B‬عبارت از ‪ 230‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪61‬‬
‫متوجه باید بود که‪ φ :‬و ‪ A × B‬در ست‌های فرعی شامل می‌باشند‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر }‪ A = {1,2,3‬و }‪ B = {a , b‬باشد سه رابطه را از ‪ A‬در‪ B‬بنویسید‪.‬‬
‫حل‬
‫})‪A × B = {(1, a ), (1, b), (2, a ), (2, b), (3, a ), (3, b‬‬
‫که سه رابطة آن عبارت اند از‪:‬‬

‫})‪R 1 = {(1, a ), (1, b), (2, a ), (3, a ), (3, b‬‬


‫})‪R 2 = {(1, b), (2, a ), (3, a ), (3, b‬‬
‫}) ‪R 3 = {(2, a ), (2, b), (3, a‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر })‪ R = {( x, y ) / x + y = 5‬یک رابطه در }‪ A = {1,2,3,4‬باشد‪ ،‬عناصر ‪ R‬را‬


‫بنویسید‪.‬‬

‫مثال‪ :4‬اگر }‪ R = {( x, y) / x − y = 2‬یک رابطه در }‪ A = {1,2,3,4‬باشد‪ ،‬عناصر ‪ R‬را‬


‫بنویسید‪.‬‬
‫حل‪ R = {(3,1), (4,2)} :‬می‌باشد‪.‬‬
‫ناحیۀ تعریف (‪ )Domain‬و ناحیۀ قیمت‌های (‪ )Range‬یک رابطه‬
‫می‌دانیم اگر ‪ R‬یک رابطه از ‪ A‬در ‪ B‬باشد‪ ،‬پس ‪ R ⊆ A × B‬می‌باشد‪ ،‬بدین معنی که‬
‫‪ R‬يک ستی است که عناصر آن جوره‌هاي مرتب (‪ )x,y‬مي‌باشند؛ طوری که ‪ x ∈ A‬و‬
‫‪ y ∈ B‬می‌باشد‪.‬‬
‫ناحیة تعریف رابطة ‪ R‬عبارت از عناصر اولی جوره‌های مرتب می‌باشد و به ‪ Dom R‬نشان‬
‫داده می‌شود؛ همچنین ناحیة قیمت‌های (‪ )Range‬رابطه ‪ R‬عناصر دومی جوره‌های مرتب‬
‫می‌باشند و به ‪ Range R‬نشان داده می‌شود‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر }‪ A = {1,2‬و }‪ B = {x, y‬باشد و ‪ R‬يک رابطه از ‪ A‬در ‪ B‬باشد‪ ،‬اول عناصر این‬
‫رابطه را بنویسید؛ سپس ناحیة تعریف( ‪ ) Dom R‬و ناحیه قیمت‌ها( ‪) Range R‬را بنویسید‪.‬‬

‫‪62‬‬
‫حل‬

‫})‪R = {(1, x ), (2, x ), (1, y), (2, y‬‬


‫}‪ RangeR = {x , y‬و }‪DomR = {1,2‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر رابطة }‪RR1 = {(x, y) / x 2 + y 2 = 13‬در ست }‪ A = {−3,−2,1,2,3‬تعریف‬
‫شده باشد‪ .‬اول عناصر رابطة (‪ )R‬را به صورت جوره‌های مرتب بنویسید‪.‬‬
‫بعد ناحیة تعریف ‪ Dom R‬و ناحیة قیمت‌های( ‪ ) RangeR‬را تعیین کنید‪ ،‬سپس گراف آن را‬
‫رسم کنید‪.‬‬
‫})‪R = {(−3,−2), (−3,2), (−2,−3), (−2,3), (2,−3), (2,3), (3,−2), (3,2‬‬
‫}‪Dom R = {−3,−2,2,3‬‬
‫}‪Range R = {−3,−2,2,3‬‬

‫‪O‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر }‪ R = {( x, y) / y = 2x‬باشد‌و ناحیة تعریف ‪ R‬عبارت از }‪ {0,4,8‬باشد ناحیة قیمت‌های‬


‫‪ R‬را تعيین کنيد‪.‬‬
‫معکوس یک رابطه (‪)Inverse of a Relation‬‬
‫اگر ‪ R‬یک رابطه از ‪ A‬در ‪ B‬باشد معکوس ‪ R‬که به صورت ‪ R‬نشان داده می‌شود عبارت‬
‫‪−1‬‬

‫}‪R −1 = {( y, x ) ( x , y) ∈ R‬‬ ‫است از‪:‬‬

‫‪( x , y) ∈ R ⇔ ( y, x ) ∈ R −1‬‬
‫ناحیة تعریف ‪ R‬عبارت از ناحیة قیمت‌هاي ‪ R −1‬و ناحیة تعریف ‪ R −1‬عبارت از ناحیة‬
‫قیمت‌های ‪ R‬می‌باشد‪.‬‬
‫یک رابطه درست اعداد طبیعی باشد‪ ،‬معکوس رابطة‬ ‫‪R‬‬ ‫=‬ ‫({‬‫‪1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪2‬‬ ‫()‬ ‫‪2‬‬‫مثال‪ :‬اگر })‪,3)(3,4‬‬
‫‪ R‬یا ‪ R −1‬را مشخص کنید‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫حل‬

‫})‪R −1 = {( 2,1)(3,2)(4,3‬‬
‫رابطة معادل (‪ :)Equivalent Relation‬رابطة ‪ R‬را در ست ‪ A‬رابطة معادل‬
‫می‌گویندکه سه خاصيت زیر را داشته باشند‪.‬‬
‫‪ -1‬خاصیت انعکاسی (‪ :)Reflexive Property‬برای هر عنصر ‪ x ∈ A‬جورة مرتب‬
‫‪ ( x , x ) ∈ R‬باشد یا ‪∀x ∈ A ⇒ ( x , x ) ∈ R‬‬
‫‪ -2‬خاصیت تناظری (‪ :)Symmetric Property‬از شمولیت (‪ )x,y‬در ‪ R‬جورة‬
‫مرتب (‪ )y,x‬نیز در ‪ R‬شامل باشد‪ ،‬یا ‪∀( x , y) ∈ R ⇒ ( y, x ) ∈ R‬‬
‫‪ - 3‬خاصیت انتقالی(‪ :)Transitive Property‬اگر ‪ ( x , y) ∈ R‬و نيز ‪( y, z) ∈ R‬‬
‫باشد‪ ،‬در نتیجه (‪ )x,z‬نیز شامل ‪ R‬باشد‪ .‬یا ‪( x , y) ∈ R ∧ ( y, z) ∈ R ⇒ ( x , z) ∈ R‬‬

‫مثال‪ :1‬رابطة مساوات درست اعداد حقیقی یک رابطة معادل است‪:‬‬


‫‪ -1‬برای هر ‪ x‬از اعداد حقیقی ‪ x=x‬می‌باشد ‪( 5=5‬خاصیت انعکاسی)‬
‫‪ -2‬اگر ‪ x=y‬باشد‪ ،‬پس ‪ y=x‬می‌باشد (خاصیت تناظری)‬
‫‪ -3‬اگر ‪ x=y‬و ‪ y=z‬باشد‪ ،‬پس ‪ x=z‬می‌باشد (خاصیت انتقالی)‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬اگر }‪ A = {1,2‬و }‪ B = {0,4,6‬باشد‪:‬‬


‫سه رابطه را از ‪ A‬در ‪ B‬بنویسید‪.‬‬
‫چهار رابطه را از ‪ B‬در ‪ A‬بنویسید‪.‬‬
‫در ست ‪ A‬چهار رابطه را نشان دهید‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر }‪ A = {1,2,3,4‬و }‪ B = {1,3,5‬و }‪ R = {( x, y) y < x‬یک رابطه از ‪ A‬در‪B‬‬
‫باشد عناصر ‪ R‬را بنویسید‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر در ست اعداد طبیعی } ‪ R = {( x, y) y + 1 = 2x‬در ست اعداد طبیعی یک رابطه‬
‫‪2‬‬

‫باشد که ناحیه تعریف (‪ )Domain‬آن تمام اعداد طبیعی باشند (‪ )Range‬آن را تعیین‬
‫کنید‪.‬‬

‫‪64‬‬
‫خالصه فصل‬

‫• )‪: (a , b‬که در آن ترتیب نوشتن اهمیت دارد جورة مرتب نامیده می‌شود که ‪ a‬را مختصة‬
‫اول و ‪ b‬را مختصة دوم می‌گویند به طور عموم ) ‪ (a , b) ≠ (b, a‬می‌باشد‪.‬‬
‫• دو جورة مرتب )‪ (a , b‬و ) ‪ (c, d‬در صورتی با هم مساوی می‌باشند که‪ a=c :‬و ‪b = d‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫• حاصل‌ضرب کارتیزینی (دکارتی) دو ست ‪ A‬و‪ B‬که با ‪ A× B‬نشان داده می‌شود‪ ،‬اين‬
‫طور تعریف گردیده است‪b = {( x , y) x ∈ A ∧ y ∈ B} :‬‬
‫‪A×× B‬‬
‫‪A‬‬
‫• اگر تعداد عناصر ست ‪ A‬را به ‪ m‬و تعداد عناصر ست ‪ B‬را به ‪ n‬نشان دهیم تعداد عناصر‬
‫‪ A× B‬عبارت از ‪ m × n‬می‌باشند‪.‬‬
‫• می‌توانیم که حاصل‌ضرب دو ست‪ A‬و‪ (A × B) ،B‬را در مستوی کمیات وضعیه نیز‬
‫نشان دهیم‪.‬‬
‫• رابطه‪ :‬هر ست فرعی ‪ A× B‬یک رابطة ‪ R‬از ست ‪ A‬در ‪ B‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪ R ⊂ A × B‬و اگر ‪ R ⊂ A × A‬باشد در آن صورت ‪ R‬یک رابطه در ‪ A‬است‪.‬‬
‫• اگر تعداد عناصر ست ‪ A‬را به ‪ n‬نشان دهیم تعداد ست‌های فرعی ‪ A‬عبارت از ‪2‬‬
‫‪n‬‬

‫می‌باشد‪.‬‬
‫• اگر تعداد عناصر ست ‪ A‬را به ‪ m‬و تعداد عناصر ست ‪ B‬را به ‪ n‬نشان دهیم تعداد روابط‬
‫از ‪ A‬در ‪ B‬عبارت از ‪ 2mxn‬می‌باشد‬
‫• اگر ‪ R‬یک رابط از ‪ A‬در ‪ B‬باشد ناحیة تعریف ‪ DomR‬عبارت از ست عناصر اولی‬
‫جوره‌های مرتب و ناحیه قیمت‌های ‪ (RangeR ) ، R‬عبارت از عناصر دومی جوره‌های‬
‫مرتب ‪ R‬می‌باشند‪.‬‬
‫• معکوس یک رابطه‪ :‬اگر‪ R‬یک رابطه از ‪ A‬در‪ B‬باشد معکوس رابطه ‪ R‬را به ‪R‬‬
‫‪−1‬‬

‫نشان می‌دهد که‪:‬‬


‫}‪R.−1 = {( y, x ) ( x , y) ∈ R‬‬
‫‪( x , y) ∈ R ⇔ ( y, x ) ∈ R −1‬‬
‫واضح است ناحیة تعریف ‪ R −1‬با ناحیة قیمت‌های ‪ R‬و ناحیه قیمت‌های ‪ R −1‬با ناحیة تعریف‬
‫‪ R‬مساوی می‌باشد‪.‬‬
‫• رابطة معادل‪ R :‬را درست ‪ A‬یک رابطة معادل می‌گویند اگر سه خاصیت زیر را داشته‬
‫باشند‪.‬‬
‫‪ -3‬خاصیت انتقالی‪.‬‬ ‫‪ -1‬خاصیت انعکاسی‪ -2 .‬خاصیت تناظری‪.‬‬

‫‪65‬‬
‫تمرين فصل‬

‫‪ -1‬اگر }‪ A = {1,3,5‬و }‪ B = {2,4,6‬باشد ‪ B × A, A × B‬و ‪ A× A‬را دریابيد‪.‬‬


‫‪ -2‬اگر }‪ A = {1,2,3‬و }‪ B = {0,1‬باشند ‪ A× B‬را در شکل نشان دهید‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر )‪ ( x − 2 y,2x + y ) = (3,1‬باشد قیمت‌های ‪ x‬و ‪ y‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -4‬رابطۀ ‪ R‬را در }‪ A = {1,3,5‬طوری به دست آورید که ‪ R‬رابطة مساوات باشد‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر }‪ A = {a , b‬باشد عناصر ‪ A2‬را بنویسید‬
‫‪ -6‬اگر رابطة} ‪ R = {( x, y) y = x 2‬درست اعداد حقیقی تعریف شده باشد گراف رابطة‬
‫‪ R‬را ترسیم کنید‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر رابطة}‪ R = {( x, y) y 2 = x‬درست اعداد حقیقی تعریف شده باشد گراف رابطة‬
‫‪ R‬را ترسیم نمایید‪.‬‬
‫‪ -8‬اگر رابطه })‪ R = {(1,−1), (2,−2)(3,−3‬باشد ناحیة تعریف و ناحیة قیمت‌های ‪R −1‬‬

‫را مشخص کنید‪.‬‬


‫‪ -9‬اگر })‪ R = {(1,2)(1,3)(1,4)(1,5‬باشد ناحیه‌های تعریف و ناحیة قیمت‌های ‪ R‬و ‪R −1‬‬

‫را بنویسید‪.‬‬
‫‪ -10‬اگر }‪ A = {3,6,12‬و }‪ B = {− 1,0‬باشد تعداد رابطه‌ها را در ‪ A‬و تعداد رابطه‌های‬
‫از ‪ A‬در ‪ B‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -11‬اگر دو جوره مرتب ) ‪ (4a + 1,2b + a‬و) ‪ (5,3a − 4b‬با هم مساوی باشند قیمت‌های‬
‫‪ a‬و‪ b‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -12‬اگر }‪ A = {a , b, c‬و }‪ B = {x, y‬باشد ‪ A× B‬و ‪ B × A‬را دریابید‪.‬‬

‫‪66‬‬
‫فصل سوم‬
‫تابع‬
‫تابع (‪)function‬‬

‫آیا تابع و رابطه باهم فرق دارند؟‬

‫فعاليت‬
‫‪f (x)  x 2‬‬ ‫‪g ( x )  ( x  1) 2‬‬ ‫‪f ( x )  ( x  1) 2  3‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 2 2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‌باشد؟ ‪ 1‬‬
‫‪ ‬هر‪1‬رابطه‪x‬يک تابع‪ 3‬م‪‬ی ‪1‬‬ ‫رابطه و‬
‫تابع یک ‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫• آیا هر‬
‫‪f (x) 0 4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‌دهد؟ ) ‪f ( x‬‬
‫ی ‪0‬‬ ‫نشان م ‪4‬‬
‫تابع را ‪4‬‬
‫مرتب یک ( ‪f‬‬
‫جوره‌های‪x ) 1 1‬‬ ‫• آیا هر ست ‪ 3‬‬
‫• آیا می‌توانید که تابع را به شکل یک ماشین فکرکنید؟‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1  2  3 3 2‬‬
‫بار اول مفهوم تابع توسط یک ریاضی‌دان جرمنی به نام لیبنز (‪)1716 – 1646( )Leibniz‬‬
‫| ‪y | x‬‬ ‫‪0 1 1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3 3 2‬‬
‫معرفی شد‪.‬‬
‫‪y | x  3 | 2 5 6 4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2 8 7‬‬
‫تابع یک رابطه یا قاعده‌یی است که یک کمیت را با کمیت دیگر ارتباط می‌دهد‪ .‬غرض‬
‫وضاحت مفهوم تابع‪ ،‬مثال‌های زیر را درنظر بگیرید‪.‬‬
‫‪ -1‬مساحت یک مربع (‪ )A‬با ضلع مربع (‪ )x‬مربوط می‌باشد‪ .‬معادله‌یی که مساحت مربع را با‬
‫‪y  x 2 y  x 2  2 y  x 2  4 y  x 2  22 y  x 2  4‬‬
‫ضلع مربع مربوط می‌سازد‪ .‬عبارت از‪ A = x :‬می‌باشد‪.‬‬
‫مربع ‪x‬‬ ‫ضلع ‪y‬‬‫‪x y‬‬ ‫‪x y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪x 1 2 3 4 5 ...‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪0 4‬‬ ‫‪0 2‬‬ ‫‪0 4‬‬
‫‪ A‬مساحت مربع‬ ‫ ‪1 4 9 16 25 . . .‬‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪1 3‬‬ ‫‪1 5‬‬ ‫‪1  3‬‬
‫‌باشد یعنی ( ‪ A = f)1x‬‬
‫‪1‬‬
‫یا مساحت مربع تابع ضلع مربع می‬
‫‪2 4‬‬ ‫‪2 6‬‬ ‫‪2 8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪ -2‬نفوس جهان (‪ )p‬با وقت (‪ )t‬ارتباط دارد‪ .‬نفوس جهان را در سال‌های مختلف به حساب‬
‫ملیون طور تقریبی در جدول زیر مشاهده کنید‪:‬‬

‫سال ( ‪) t‬‬ ‫‪1900 1910 1920 1930 1940 1950 1960 1970 1980 1990 2000‬‬
‫‪ 1650 1750 1860 2070 2300 2560 3040 3710 4450 5280 6080‬نفوس به میلون ( ‪) p‬‬

‫‪input‬‬ ‫‪output‬‬ ‫‪69‬‬


‫‪x‬‬ ‫‪2x  1‬‬ ‫)‪y  f (x‬‬ ‫)‪( x , y‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪2(0)  1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫)‪(0,1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2(2)  1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫)‪(2,5‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1 2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪2 1 4‬‬
‫‪1‬‬
‫دیده می‌شود که نفوس (‪ )Population‬یا ‪ P‬تابع وقت (‪ )t‬می‌باشد یا ( ‪ p = f )t‬‬
‫‪ -3‬مساحت دایره (‪ ،)A‬با شعاع دایره (‪ ،)r‬ارتباط دارد‪ ) A = π r 2 ( .‬‬
‫‪ -4‬حجم کرة ( ‪ )V‬مربوط شعاع کرة (‪ )r‬می‌باشد که این ارتباط توسط معادلة ‪ V = 4 π r 3‬‬
‫‪3‬‬
‫نشان داده می‌شود‪.‬‬
‫از مثال‌های فوق نتیجه می‌شود که در مفهوم تابع‪ ،‬ارتباط نقش مرکزی را دارد؛ طور مثال‪:‬‬
‫عمر هر انسان با یک عدد ارتباط دارد‪ ،‬در یک مغازه هر جنس با یک قیمت مشخص ارتباط‬
‫دارد‪ ،‬هر موتر با یک نمره مشخص جوازسیر ارتباط دارد‪ ،‬ومکعب هر عدد‪ ،‬یک عدد‬
‫می‌باشد‪ )23 = 8 , 33 = 27( .‬‬
‫درمثال‌های فوق مشاهده می‌شود که مساحت (‪ ،)A‬نفوس ‪ p‬وحجم‪ ،v‬بالترتیب تابع ضلع‬
‫مربع (‪ ،)x‬وقت (‪ )t‬وشعاع کرة (‪ )r‬می‌باشند که مساحت‪ ،‬نفوس و حجم را متحول مقید‬
‫(‪ )dependentVariable‬و کمیت‌هایی از قبیل ضلع مربع‪ ،‬شعاع کره و وقت را متحول‬
‫آزاد (‪ )Independent Variable‬می‌گویند‪ .‬می‌توان تابع را چنین تعریف کرد‪:‬‬

‫ﺗﻌﺮﻳﻒ‬
‫تابع در بین دو ست یک رابطه یا قاعدیی می‌باشد‪ ،‬طوری‌که هر عنصر ست اولی محض با‬
‫یک عنصر ست دومی ارتباط داشته باشد که ست اولی را به نام ناحیة تعریف (‪ )domain‬‬
‫وست دومی را به نام ناحیة قیمت‌ها (‪ )Range‬یاد می‌کنند‪ .‬‬

‫یا تابع عبارت از ست جوره‌های مرتب می‌باشد که عناصر اولی آن تکرار نشده باشند‪.‬‬
‫اگر }( ‪ S = {)1, 4 ()2 , 3( )3 , 2 ()4 , 3 ()5 , 4‬باشد رابطه ‪ S‬یک تابع را نشان می‌دهد؛‬
‫زیرا که عناصر اولی جوره‌های مرتب آن تکرار نشده اند‪.‬‬

‫}‪Domain)s( = {1,2,3,4,5‬‬
‫}‪Range)s( = {2,3,4‬‬
‫ ‬

‫‪70‬‬
‫فعاليت‬

‫اگر}( ‪ T = {)1, 4 (, )2 , 3(, )3 , 2 (, )2 , 4 (, )1, 5‬باشد آیا ‪ T‬یک تابع را نشان می‌دهد؟‬
‫مثال‪ :1‬درجدول‌های زیر کدام یک از آن‌ها‪ ،‬یک تابع را نشان می‌دهد؟‬
‫ (جدول ‪( ) ІІІ‬جدول ‪( ) ІІ‬جدول ‪)І‬‬
‫‪ Domain Range Domain Range Domain Range‬‬
‫(جذر مربع عدد) (عدد) (مربع عدد) (عدد) (مکعب عدد) (عدد)‬

‫جدول‪ І‬و ‪ ІІ‬تابع را نشان می‌دهد‪ ،‬اما جدول ‪ ІІІ‬یک تابع را نشان نمی‌دهد‪ ،‬زیرا که یک‬
‫عنصر ست اولی یا (‪ )Domain‬با دو عنصر ست دومی یا ‪ Range‬ارتباط دارد‪ .‬یا به‬
‫عبارت دیگر عناصر اولی ست جوره‌های مرتب تکرار گردیده‌اند که جوره‌های مرتب‬
‫آن (‪ )9 , − 3(, )9 , 3(, )0 , 0(, )4 , − 2(, )4 , 2(, )1 , − 1(, )1 , 1‬می‌باشد و یا این که‬
‫برای یک عنصر ست اول دو تصویر (‪ )Images‬درست دوم موجود است‪ .‬خیلی‌خوب‬
‫خواهدبود که تابع را به شکل یک ماشین فکر کنیم‪ .‬شکلی که در صفحة اول فصل داده شده‬
‫است مواد خام (‪ )input‬یا ‪ Domain‬و خروجی (‪ )output‬یا (‪ f )x‬به نام ‪Range‬‬
‫یاد می‌شوند‪.‬‬
‫اگر ‪ A‬و ‪ B‬ست‌های فرعی از اعداد حقیقی باشند هر تابعی از ‪ A‬به ‪ B‬به نام تابع حقیقی یاد‬
‫می‌شود‪ .‬متوجه باشید که‪ Range ⊆ codomain :‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر}(‪ f = {)−5 , 3m( , )−5 , 2m − 10( , )1, 2‬نشان دهنده یک تابع باشد‪،‬‬
‫قیمت ‪ m‬را معلوم کنید‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون ‪ − 5 = −5‬است باید ‪ 3m = 2m − 10‬باشد‪ ،‬درنتیجه ‪ m = −10‬می‌شود‬
‫بدین معنا برای این که ‪ f‬یک تابع باشد باید ‪ m = −10‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬کدام‌یک از دیاگرام‌های زیر یک تابع را نشان‬
‫می‌دهد؟‬
‫(‪)a‬‬

‫‪71‬‬
‫(‪)b‬‬ ‫(‪)c‬‬
‫حل‪ :‬دیاگرام ‪ a‬و ‪ b‬یک تابع را نشان می‌دهد‪ ،‬اما دیاگرام ‪ c‬یک تابع را نشان نمی‌دهد‪.‬‬
‫تابع دربین دو ست ‪ x‬و ‪ y‬یک رابطه می‌باشد که هر عنصر ست ‪X‬یا( ‪ )Domain‬محض با‬
‫یک عنصر ست ‪ Y‬یا (‪ )Range‬ارتباط داشته باشد‪ .‬که ‪ x‬را متحول آزاد و ‪ y‬را متحول مقید‬
‫می‌گویند‪ .‬یا تابع ست جوره‌های مرتب می‌باشد که عناصر اولی آن تکرار نشده باشند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬کدام‌یک از جدول‌های مقابل یک تابع‬


‫رانشان می‌دهد؟‬

‫‪ -2‬کدام‌یک از ست‌های جوره‌های مرتب زیر یک تابع را نشان می‌دهد؟ ناحیة تعریف ‬
‫(‪ )Domain‬و ناحیة قیمت‌های (‪ )Range‬آن‌ها را تعیین کنید‪.‬‬
‫‪1−‬‬ ‫}(‪{)2 , 4( , )3 , 6 ( , )4 , 8( , )5 ,10‬‬
‫‪2−‬‬ ‫}(‪{)−1, 4( , )0 , 3( , )1, 2( , )2 ,1‬‬
‫‪3−‬‬ ‫}(‪{)10 , − 10( , )5 , − 5 ( , )0 , 0 ( , )5 , 5( , )10 ,10‬‬
‫‪4−‬‬ ‫}(‪{)−10 ,10( , )−5 , 5 ( , )0 , 0 ( , )5 , 5( , )10 ,10‬‬
‫‪5−‬‬ ‫}(‪{)0 ,11( , )1,1( , )2 ,1( , )3 , 2( , )4 , 2( , )5 , 2‬‬
‫‪ 6 −‬‬ ‫ }(‪{)1,1( , )2 ,1( , )3 ,1( , )1, 2( , )2 , 2( , )3 , 2‬‬

‫‪72‬‬
‫طرق نوشتن و قیمت یک تابع‬

‫• چه‌وقت یک معادله یک تابع را نشان‬


‫می‌دهد؟‬
‫• چه‌وقت یک رابطه یک تابع را نشان‬
‫می‌دهد؟‬
‫• درکدام حالت یک جدول یک تابع را‬
‫نشان می‌دهد؟‬

‫برای اولین‌بار ریاضی‌دان سویسی ایولر (‪ )Euler( )1783 -1707‬این عبارت که ‪ y‬تابع از‬
‫‪ x‬است توسط معادله(‪ y = f (x‬نشان داد که(‪ f (x‬عبارت از قیمت ‪ y‬یا قیمت ‪ f‬برای عدد ‪x‬‬
‫می‌باشد‪ .‬اگر (‪ f(x‬تابعی از ‪ A‬به ‪ B‬باشد به طور زیر نشان داده می‌شود‪:‬‬
‫ ‪f : A → B‬‬
‫ یا ( ‪ y = f ) x‬‬
‫درشکل ‪ x‬عبارت از (‪ )input‬و(‪ f(x‬عبارت از (‪ )output‬می‌باشد توابع با حروف ‪g , h , f‬‬
‫وغیره نشان داده می‌شوند‪.‬‬
‫توابع عموماً به ‪ 4‬طریق نشان داده شده می‌شوند‪.‬‬
‫‪ - 1‬به طور شفاهی (‪ )Verbally‬توسط عبارات‪.‬‬
‫‪ - 2‬به طور عددی (‪ )Numerically‬توسط یک جدول‪.‬‬
‫‪ - 3‬مشاهده‌یی (‪ )Visually‬توسط گراف‪.‬‬
‫‪ - 4‬به شکل الجبری (‪ )Algebraically‬توسط فورمول صریح (واضح)‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر توابع (‪ f(x‬و(‪ g(x‬طور زیر درجدول داده شده باشد قیمت این توابع را در قیمت‌های‬
‫داده شدة ‪ x‬دریابید‪ ،‬یا به عبارت دیگر ساحة تعریف (‪ )Domain‬داده شده است قیمت‌های‬
‫مربوطة تابع (‪ )Range‬را دریابید‪.‬‬

‫‪73‬‬
1
f (x)  x4 g ( x)  x 3  1
2
x= -1 -2 0 2 4 x= 0 -1 1 2
1
f ( x )  ? x ? 4 ? ? ?
f(x)= g(x)=
g ( x) ? x 3 ? 1 ? ?
2
x= -1 -2 0 2 42 x= 0 -1 1 2
.‫ را دریابید‬f )a( ‫ و‬f )−f 3( x( ), f x)0( 3, xf)22( ‫(باشد‬Rulef ) x)( = x 2 + 3 x − 2 ‫ اگر‬:1‫مثال‬
? ? 8 ? ? ‫حل‬
2
f(x)=2 ? ? f?(2)  ? 2 ? 3  2  2  4  6 g(x)= 2
2
0 f ( 0 )  0  3  0  2  2 2
‫تعريف تابع‬
 3 ‫ ساحه‬ff((x3))x( 2 2
2  9)  9 ‫تابع‬2 ‫تابع‬ ‫هاي‬
3)3x3(23) (Rule 2 ‫قيمت‬
a2 22
ff ((a2))  a2  33a 2 2 2  4  6  2 2
8a  3a  2
2
0 f (0)  0  3  0  2  2 2
3 2
f (3)  (3)  3(3)  2  9  9  2 2
a 2
f (a )  a  3a  2 a 2  3a  2

f )2( = 8 , f )0( = −2 , f )−3( = −2 , f )a( = a 2 + 3a − 2 ‫یا‬


.‫ را دریابید‬f )2( ‫ ﻭ‬f ) x + 3( , f )− x ( ‫ باشد‬f ) x ( = x 2 + 3x + 5 ‫ اگر‬:2‫مثال‬
‫حل‬
2
f )2( = 2 + 3 ⋅ 2 + 5 = 4 + 6 + 5 = 15
f ) x + 3( = ) x + 3( 2 + 3) x + 3( + 5 = x 2 + 6 x + 9 + 3x + 9 + 5 = x 2 + 9 x + 23
f )− x ( = )− x ( 2 + 3)− x ( + 5 = x 2 − 3x + 5

‫فعاليت‬

.‫ را دریابید‬g)−5( ‫ ﻭ‬g) x + 4( , g)− x ( .‫ باشد‬g ) x( = x 2 − 2 x + 7 ‫اگر‬



‫ و‬h )6( , f )−1( .‫ باشد‬f ) x( = 2 x + 6 ‫ و‬h) x( = 3 − 2 x ‫ اگر‬:3‫مثال‬
.‫ را دریابید‬f )−1( + f )3(

74
‫حل‬
‫‪f )−1( = 2)−1( + 6 = −2 + 6 = 4‬‬
‫‪h )6( = 3 − 2 ⋅ 6 = 3 − 12 = −9‬‬
‫ ‪ f )−1( + f )3( = 4 + 2 ⋅ 3 + 6 = 4 + 12 = 16‬‬

‫مثال‪ :4‬اگر ‪ f ) x ( = ax 2 − bx + 1‬ﻭ ‪ , f )1( = 0‬و‪ f )f3)(3=( =1010‬باشد قیمت‌های ‪ a‬و‪ b‬را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪10 = 9a − 3b + 1 ,‬‬ ‫‪0 = a − b +1‬‬

‫‪10 = 9a − 3b + 1‬‬
‫‪0 = _ 3a  3b ± 3‬‬
‫‪10 = 6a − 2‬‬ ‫‪10 = 18 − 3b + 1‬‬
‫‪12 = 6a‬‬ ‫‪3b = 19 − 10‬‬
‫‪a=2‬‬ ‫‪3b = 9‬‬
‫‪b=3‬‬
‫مثال‪ :5‬کدام یک از معادله‌های زیر یک تابع را نشان می‌دهد؟‬
‫‪ a : x 2 + y = 4‬‬ ‫ ‪b : x 2 + y 2 = 4‬‬
‫حل‪ :‬یک معادله وقتی نشان دهندة یک تابع می‌باشد که برای هر ‪ x‬یک ‪ y‬وجود داشته‬
‫باشد‪ .‬‬
‫‪ a :‬‬ ‫ ‪x 2 + y = 4 ⇒ y = 4 − x 2‬‬
‫برای هرقیمت ‪ x‬یک قیمت‪ y‬وجود دارد؛ طور مثال اگر ‪ x = 1‬باشد ‪y = 4 − 12 = 3‬‬
‫پس ‪ y = 4 − x 2‬یک تابع می‌باشد‪.‬‬
‫‪b:‬‬ ‫ ‪x 2 + y 2 = 4 ⇒ y = ± 4 − x 2‬‬
‫برای یک قیمت ‪ x‬دو قیمت ‪ y‬وجود دارد‪ .‬پس ‪ y‬یک تابع نیست‪.‬‬
‫طور مثال‪ :‬اگر ‪ x = 1‬باشد ‪ y = ± 3‬می‌شود ( ‪ )1 , 3 ()1 , − 3‬که عناصر اولی آن‬
‫تکرار شده اند‪.‬‬

‫‪75‬‬
‫فعاليت‬
‫نشان دهید که معادالت ‪ y − x 2 = 1‬و ‪ x 3 − y = 2‬نشان دهندة یک تابع می‌باشند و معادلة‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ x + y = 4‬نشان دهندة یک تابع نیست‪.‬‬

‫طرق نوشتن یک تابع‪ y = f )x( ،‬می‌باشد‪ .‬برای یافتن قیمت یک تابع‪ ،‬قیمت داده شده ‪ x‬را‬
‫در معادلة تابع وضع می‌نماییم قیمت تابع به دست می‌آید‪ .‬یک معادله وقتی نشان دهندة یک‬
‫تابع می‌باشد که برای هر ‪ x‬یک ‪ y‬وجود داشته باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ –1‬اگر ‪ g ) x( = x 2 + x − 2‬و ‪ f ) x( = 2 x 2 + 3 x − 1‬باشد‬

‫(‪f )0( ⋅ g )−2‬‬


‫را معلوم کنید‪ .‬‬ ‫(‪ g)−2( , f )−3( , g)2( − g)−3‬و‬
‫(‪f )−3‬‬
‫‪ – 2‬اگر ‪ f ) x( = x 2 − x‬و ‪ g ) x( = x + 4‬باشد‪ g)0( , f )−2( .‬و (‪ f ) x − 1‬را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪ –3‬اگر ‪ g ) x( = 3 x‬و ‪ h) x( = 1 + 4 x‬باشد (‪ h )−3( , h )16‬و (‪ g )−4‬را دریابید‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫= ( ‪ g ) x ( = l6 + 3x − x 2 , f ) x‬و ‪ h ) x ( = 25 − x 2‬باشد (‪g )−7( , f )6‬‬ ‫‪-4‬‬
‫‪x −3‬‬

‫و (‪ f )0( + g )4( − h)−3‬را دریابید‪ .‬‬

‫‪ – 5‬اگر ‪ g) x ( = x + 40 − 2‬باشد (‪ g)0( , g)4( , g)5( , g)12‬و (‪ g )−2‬را در‬


‫یابید‪.‬‬
‫‪ – 6‬آیا معادلة ‪ x 2 + xy = 1‬یک تابع را نشان می‌دهد؟‬

‫‪76‬‬
‫یافتن ناحیة تعریف یک تابع‬

‫یا‬ ‫آیا ش��ده می‌تواند که ناحیة تعریف هر تابع‬


‫‪s‬‬ ‫ست تمام اعداد حقیقی باشد؟‬

‫فعاليت‬

‫• کدام قیمت‌های ‪ x‬در دومین یک تابع شامل می‌باشند؟‬

‫‪1‬‬
‫= (‪ f ) x‬را تعیین کنید‪.‬‬ ‫• ناحیة تعریف تابع‪،‬‬
‫‪x−4‬‬
‫• آیا در ناحیة تعریف تابع ‪ g ) x( = 3 x‬عدد ‪ x = −4‬شامل می‌باشد؟‬
‫در ناحیة تعریف (‪ )Domain‬یک تابع تمام قیمت‌های ‪ x‬شامل می‌باشند‪ .‬در صورتی که‬
‫تابع در آن قیمت‌ها تعریف شده باشد‪ .‬یا قیمت تابع یک عدد حقیقی باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬ناحیة تعریف (‪ )Domain‬توابع ذیل را تعیین کنید‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪6x‬‬
‫= (‪f )x‬‬ ‫‪h)x( = x 2 − 7x‬‬ ‫= (‪Κ )x‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x −3‬‬ ‫‪x −9‬‬
‫‪g) x ( = x‬‬ ‫‪R ) x ( = 3x + 12‬‬ ‫ ‬
‫حل‬

‫‪1‬‬
‫= ( ‪ f ) x‬در ‪ x = 3‬تعریف نیست؛ زیرا برای ‪ x = 3‬مخرج تابع صفر می شود‪.‬‬ ‫• تابع‬
‫‪x −3‬‬
‫یا برای ‪ x = 3‬قیمت تابع یک عدد حقیقی نمی‌باشد؛ پس‪:‬‬
‫ }‪Dom f = {x ∈ IR / x ≠ 3‬‬
‫• در تابع ‪ g ) x( = x‬برای این‌که قیمت تابع یک عدد حقیقی (‪)Real number‬‬

‫‪77‬‬
‫باشد‪ ،‬باید ‪ x ≥ 0‬باشد پس }‪ Dom g = {x ∈ IR / x ≥ 0‬یا (∞ ‪ dom g = [0 ,‬می‌باشد‪.‬‬
‫• درتابع ‪ h) x( = x 2 − 7 x‬چون برای هر قیمت ‪ x‬تابع (‪ h)x‬تعریف شده است‪.‬‬
‫پس‪ ( :‬ست تمام اعداد حقیقی ) (∞ ‪Dom h = IR = )−∞ ,‬‬

‫‪6x‬‬ ‫‪6x‬‬
‫= ( ‪ k ) x‬عبارت است از‪:‬‬ ‫‪ k ) x( = 2‬یا‬ ‫• ناحیة تعریف تابع‬
‫(‪) x − 3()x + 3‬‬ ‫‪x −9‬‬
‫ ‬
‫ }‪Dom k ) x( = {x ∈ IR / x ≠ 3 , x ≠ −3‬‬

‫• درتابع ‪ R ) x ( = 3x + 12‬باید ‪ 3x + 12 ≥ 0‬باشد‪ ،‬پس ‪ x ≥ −4‬می‌شود‪.‬‬


‫ (∞ ‪Dom R = {x ∈ IR / x ≥ −4} = [−4,‬‬

‫فعاليت‬

‫ناحیة تعریف توابع ذیل را دریابید‪:‬‬

‫‪5x‬‬
‫‪f ) x ( = x 2 + 3x − 17 ,‬‬ ‫= ( ‪g) x‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪,‬‬ ‫‪h ) x ( = 9 x − 27‬‬
‫‪x − 49‬‬

‫مثال‪ :2‬ناحیة تعریف تابع ‪ y = x − 3‬را دریابید‪.‬‬


‫‪x −3≥ 0‬‬ ‫ ‪⇒ x ≥ 3‬‬
‫ (∞ ‪ Dom y = {x ∈ IR / x ≥ 3} = [3 ,‬‬
‫مثال‪ :3‬ناحیة تعریف توابع ذیل را دریابید‪.‬‬
‫‪f )x( = x − 2‬‬ ‫ ]∞ ‪ [2,‬یا }‪Dom f = {x / x ≥ 2‬‬

‫‪2x + 3‬‬
‫= (‪g ) x‬‬ ‫ (∞ ‪ )−∞,4(  )4,‬یا }‪dom g = IR − {4‬‬
‫‪x−4‬‬
‫ }‪dom g = {x ∈ IR / x ≠ 4‬‬
‫یا به شکل ست‬
‫ ‪h ) x ( = x 2 − 2 x − 3‬‬
‫}‪Dom h = {x / x ≤ −1‬‬
‫(∞ ‪ )−∞ , − 1]  [3 ,‬یا { ‪ x ≥ 3‬یا}‪h ) x ( = x − 2 x − 3 Dom h = {x / x ≤ −1‬‬
‫‪2‬‬

‫‪78‬‬
‫گراف تابع وتشخیص تابع از روی گراف‬
‫)‪(Graph of a function and vertical line test‬‬
‫در اشکال داده شده کدام‌یک از گراف‌ها‪ ،‬گراف یک تابع می‌باشد؟‬

‫‪O‬‬ ‫‪O‬‬

‫‪O‬‬ ‫‪O‬‬

‫فعاليت‬

‫• یک خط موازی با محور ‪ Y‬را رسم کنید‪ .‬‬


‫• مشاهده کنید این خط گراف تابع را در چند نقطه قطع می‌کند؟‬
‫• اگر این خط گراف را دریک نقطه قطع کند آیا این گراف‪،‬گراف یک تابع می‌باشد؟‬
‫• اگر این خط‪ ،‬گراف را اضافه‌تر از یک نقطه قطع کند آیا این گراف‪ ،‬گراف یک تابع‬
‫می‌باشد؟‬
‫اگر (‪ f(x‬یک تابع حقیقی باشد‪ ،‬گراف تابع (‪ f(x‬عبارت از ست جوره‌های مرتب ((‪ ) x, f ) x‬‬
‫می‌باشد؛ که در معادله(‪ y= f(x‬صدق کنند‪.‬‬
‫یا گراف یک تابع عبارت از ست نقاط در مستوی ‪ YOX‬می‌باشد‪ .‬طوری که ‬
‫}( ‪ { )x , y ( / y = f ) x‬که (‪ x ∈ dom f )x‬باشد‪.‬‬

‫‪79‬‬
y0  x02 y 0 x 2 
2 2 y0 x 24 4 0y  x22 2 y0  x2 4 4
1 1 1 3 1 5 1 1 1  3
x y x y x y x y x y
2 4 2 6 2 8 2 2 2 0
0 0 0 2 0 4 0 2 0 4
1 1 1 3 1 5 1 1 1  3
2 4 2 6 2 8 2 2 2 0
1900 1910 1920 1930 1940 1950 1960 1970 1980 1990 2000
.‫کنید‬2560
1650 1750 1860 2070 2300 ‫ رسم‬3040
‫ را‬y3710
= f )4450
x( = 25280 ‫ گراف تابع‬:1‫مثال‬
x + 16080

1900 1910 1920 1930 1940 1950 1960 1970 1980 1990 2000
1650 1750 1860 2070 2300 2560 3040 3710 4450 5280 6080
input ‫تابع‬ output ‫جوره مرتب‬
x 2x  1 y  f (x) ( x , y)
0 2(0)  1 1 (0,1)
input output
2 2(2)  1 5 (2,5) x 0 1 2 x
2 1 4
x 2x  1 y  f ( x ) ( x , y)
 2 2(2)  1 3 (2,3) f ( x)  2 1 4 1
f ( x) 0 1 2
0 2(0)  1 1 (0,1)
2 2(2)  1 5 (2,5) x 0 1 2 x 2 1 4
f ( x)  2 1 4 1
f ( x) 0 1 2
f(2x )  2x(221)  1 3 (2,3)
‫ را رسم کنید ناحیة تعریف و ناحیة‬y = −1 ‫ و‬f ) x( = x + 1 ‫ گراف توابع‬:2‫مثال‬
2
x  3  2 1 0 1 2 3
.‫قمیت‌های آن‌ها را نیز تعیین کنید‬
f ( x ) 10 2 5 2 1 2 5 10
f (x)  x  1 ‫حل‬
x  3  2 1 0 1 2 3
f ( x ) 103 5 2 1 2 5 10
f (x)  x
:‫با در نظرداشت جوره‌های مرتب‬
x 2
2 )1−3 ,010(, 1)−2 , 5( , )−1 , 2( , )0 ,1( , )1, 2( , )2 , 5( , )3 , 10(

3
yf( xf)( x)x 8 1 0  1  8 .‫گراف توابع را رسم کنید‬
f )−3( = )−3( 2 + 1 = 9 + 1 =10 2
f )−3x( = )−32( 2 +11 =09 +11= 10
f )−2( = )−2( 2 + 1 = 4 + 1 = 5
f y)−2f( (=x)−28( 2 +11 =04 +11=58
f )−1( = )−1( 2 + 1 = 1 + 1 = 2
f )−1( = )−1( 2 + 1 = 1 + 1 = 2
f )0( = 0 2 + 1 = 0 + 1 = 1
f )0( = 0 2 + 1 = 0 + 1 = 1
f )1( = 12 + 1 = 2
f )1( = 12 + 1 = 2
f )2( = 2 2 + 1 = 5
f )2( = 2 2 + 1 = 5
f )3( = 32 + 1 = 10
f )3( = 32 + 1 = 10
Dom f : )−∞ , ∞(
Dom f = : ))−∞
−∞,,∞(
Range f : [1, ∞ )
Range ff =: [)11, ∞()

80
‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪1 3‬‬ ‫‪1 5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1  3‬‬
‫‪2 4‬‬ ‫‪2 6‬‬ ‫‪2 8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪f ( x ) = −1900‬‬ ‫‪1910 1920 1930 1940 1950 1960 1970‬‬


‫ ‪1‬‬ ‫‪1980 1990‬‬
‫‪1650 1750 1860 2070 2300 2560 3040 3710 4450 5280‬‬
‫جوره مرتب ‪In put Out put‬‬
‫‪x‬‬ ‫(‪) x , y‬‬
‫(‪y = f )x‬‬
‫‪input‬‬ ‫‪output‬‬
‫‪−2‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫(‪)−2 , − 1‬‬
‫‪x‬‬ ‫) ‪2x  1 y  f ( x‬‬ ‫)‪( x , y‬‬
‫‪00‬‬ ‫‪2−(01)  1‬‬ ‫(‪)0 1, − 1‬‬ ‫)‪(0,1‬‬
‫‪32‬‬ ‫‪2−(21)  1‬‬ ‫‪x‬‬
‫(‪)3 5, − 1‬‬ ‫)‪(2,5‬‬
‫‪Dom y = IR‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2(2)  1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪f (x) ‬‬
‫)‪ (2,3‬‬
‫ ‪Range y = −1‬‬
‫فعاليت‬
‫‪f (x)  x 2  1‬‬
‫رسم کنید‪ .‬‬‫‪ ‬را ‪x‬‬‫تابع ‪f )3x( = x22 −41‬‬
‫گراف ‪0‬‬
‫‪1 2 3‬‬
‫‪f ( x ) 10 5‬‬ ‫‪2 1 2 5 10‬‬
‫مثال‪ :3‬گراف تابع ‪ y = f ) x( = x 3‬را رسم کنید‪.‬‬

‫‪f (x)  x 3‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪2 1 0 1  2‬‬


‫ ‬
‫‪y  f (x) 8 1 0  1  8‬‬

‫اگر یک خط عمودی (موازی با محور ‪ ) y‬یک گراف‬


‫را محض دریک نقطه قطع کند این گراف‪ ،‬گراف‬
‫یک تابع می‌باشد و اگر اضافه تر از یک نقطه قطع کند‬
‫گراف‪ ،‬گراف یک تابع نمی‌باشد‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫مثال‪ :4‬در گراف‌های داده شدة زیر مشاهده می‌شود که‪ b :‬و ‪ c‬گراف‌های تابع میباشند؛‬
‫زیرا که خط عمودی‪ ،‬گراف‌ها را دریک نقطه قطع کرده است؛ اما ‪ a‬و ‪ d‬گراف‌های تابع‬
‫نمی‌باشند‪ ،‬زیرا خط عمودی‪ ،‬گراف‌ها را در اضافه‌تر از یک نقطه (در دو نقطه) قطع کرده‬
‫است یا برای یک ‪ x‬دو قیمت ‪ y‬یا(‪ f(x‬وجود دارد بنابرآن گراف تابع نمی‌باشند‪.‬‬

‫درناحیة تعریف(‪)Domain‬یک تابع اعدادی شامل می‌باشندکه تابع در آن تعریف شده باشد‪.‬‬
‫یا قیمت تابع یک عدد حقیقی باشد‪ .‬گراف يک تابع در مستوي‪ XOY‬ست نقاط ‪ S‬مي‌باشد‪،‬‬
‫طوري‌که }( ‪ S = {) x, y( | y = f ) x‬و ‪ x‬در ناحيۀ تعريف تابع شامل باشد؛ اگر خط موازی با‬
‫محور ‪ y‬گراف را محض دریک نقطه قطع کند گراف‪ ،‬گراف یک تابع می‌باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬ناحیه هاي تعریف (‪ )Domains‬توابع ذیل را دریابید‪.‬‬


‫‪f )x( = x 2 − 9‬‬ ‫‪g) x ( = 2x − 5‬‬ ‫‪h)x( = x 2 − 4‬‬
‫‪3‬‬
‫‪f )x( = x + 1‬‬ ‫| ‪g ) x ( =| x − 3‬‬ ‫= (‪h)x‬‬
‫‪x−4‬‬
‫‪7x‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫= (‪f )x‬‬ ‫‪2‬‬
‫= ( ‪g) x‬‬ ‫‪h)x( = 2‬‬
‫‪x − 16‬‬ ‫(‪) x + 3() x − 7‬‬ ‫‪x + 11x + 24‬‬
‫‪3‬‬
‫‪f )x( = 2‬‬
‫‪x +4‬‬ ‫ ‬
‫‪ - 2‬گراف‌های توابع ‪ f ) x( = x‬و ‪ f ) x( = − x‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫اگر‪ x = −3 , − 2 , − 1 , 0 , 1, 2 , 3‬باشد‪.‬‬
‫‪ - 3‬گراف تابع ‪ g ) x( = 2 x − 1‬را رسم کنید‪, ،‬‬
‫‪ - 4‬گراف ‪ x = y 2 − 2‬را رسم کنید‪ .‬آیا این گراف‪ ،‬گراف یک تابع می‌باشد؟ چرا؟‬

‫‪82‬‬
‫تعیین ناحیة تعریف و ناحیة‬
‫قیمت‌های یک تابع از روی‬
‫گراف یک تابع و یافتن قیمت‬
‫های یک تابع‬

‫آیا در گراف‌های توابع زیر ناحیة تعریف (‪ )Domain‬و ناحیه قیمت‌های (‪)Range‬‬
‫توابع را تعیین کرده می‌توانید؟‬

‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬

‫فعاليت‬

‫شکل را مشاهده کنید سؤاالت زیر را جواب دهید‪.‬‬


‫• از روی شکل ناحیة تعریف و ناحیة قیمت‌های تابع‬
‫‪ f‬را دريابيد‪ .‬‬
‫‪o‬‬ ‫• آیا عدد ‪ –4‬در ناحیة قیمت‌های تابع ‪ f‬شامل‬
‫می باشد؟ چرا؟‬
‫‪-‬‬ ‫• آیا ‪ –3‬در ناحیة تعریف ‪ f‬شامل است؟ چرا؟‬
‫• آیا عدد ‪ 6‬در ناحیة تعریف تابع ‪ f‬شامل می‌باشد؟‬

‫‪83‬‬
‫مشاهده می‌شود که ‪ f )−1( = 2‬و ‪ f )1( = 4‬می‌باشد ونیز از روي شکل ناحیة تعریف‬
‫تابع از(‪ )– 3‬الی ‪ 6‬می‌باشد‪ ،‬اما ‪ − 3∉ dom f‬و ‪ ، 6 ∈ dom f‬پس ]‪ dom f = (− 3 , 6‬‬
‫می‌باشد به همین ترتیب ناحیة قیمت‌های تابع (‪ f ، )Range‬از عدد ‪ -4‬الی‪ 4‬می‌باشد‪ ،‬اما‬
‫‪ ، − 4 ∉ Range f‬پس ]‪ Range f = (− 4 , 4‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬در اشکال داده شده ساحة تعریف و ساحة قیمت‌های توابع را دریابید‪.‬‬

‫‪o‬‬
‫ (‪ ) 1( )2‬‬
‫حل‬
‫در گراف شکل اول ناحية تعريف تمام اعداد حقيقي از ‪ 1‬الي ‪ 6‬مي‌باشند‪ .‬و ناحیة قیمت‌ها‬
‫تمام اعداد حقیقی بین ‪ 2‬و ‪ 4‬می‌باشند‪ .‬یا ‪ 1 ≤ x ≤ 6‬ﻭ ‪2 ≤ y ≤ 4‬‬
‫در گراف شکل دوم‪ 2 ≤ x ≤ 10 :‬یا ]‪ Dom = [2 , 10‬‬
‫ ‪ 1 ≤ y ≤ 8‬یا ]‪Range = [1 , 8‬‬
‫مثال‪ :2‬شکل زیر را درنظر بگیرید‪:‬‬
‫‪ f )3( ,‬و (‪ f )5‬را دریابید‪.‬‬ ‫• (‪f )−2‬‬
‫• کمیات وضعیة نقاط تقاطع گراف با محور ‪ X‬و‬
‫محور ‪ Y‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون درنقطة تقاطع گراف با محور ‪ X‬قیمت‬
‫‪o‬‬
‫‪ y‬صفر می‌شود‪.‬‬
‫‪ f )3( = 0 , f )−2( = 0‬و ‪ f )5( = 0‬می‌باشد‪،‬‬
‫پس گراف محور ‪ x‬را در نقاط (‪)3 , 0( , )−2 , 0‬‬

‫‪84‬‬
‫و (‪ )5 , 0‬قطع کرده است‪.‬‬
‫چون در نقطة تقاطع گراف با محور ‪ ، y‬قیمت ‪ x‬صفر می‌باشد ‪ f )0( = 3‬است‪.‬‬
‫پس گراف محور ‪ y‬را درنقطه (‪ )0 , 3‬قطع می‌کند‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬درشکل زیر ‪ domain‬و ‪ Range‬تابع ‪ f‬را دریابید‪ f )3( .‬و(‪ f )6‬را نیز‬
‫دریابید‪.‬‬

‫حل‪ :‬مشاهده می‌شود که ناحیة تعریف تابع از ‪ – 3‬الی ‪ 6‬می‌باشد؛ اما عدد ‪ – 3‬در ناحیة‬
‫تعریف شامل نمی‌باشد‪ (− 3 , 6].‬یا ‪ Domain f ) x( = −3 < x ≤ 6‬می‌باشد‪.‬‬
‫ناحیة قیمت‌های تابع‪ Range f ) x ( = −5 ≤ y < 4 :‬یا )‪ [− 5 , 4‬می‌باشد‪ f )6( = −3 .‬و‬
‫‪ f )3( = −5‬است‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫تمرين‬

‫در اشکال داده شده‪:‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪3‬‬
‫‪ )a‬ناحیة تعریف تابع‬
‫‪ )b‬ناحیة قیمت‌های تابع‬
‫‪ )c‬نقاط تقاطع با محور ‪X‬‬
‫‪ )d‬نقاط تقاطع گراف با محور ‪ Y‬و در شکل سوم قیمت‌های خواسته شده تابع را دریابید‪.‬‬

‫‪86‬‬
‫بعضي توابع خاص‬

‫توابعی که گراف‌های آن‌ها را در شکل‬


‫مشاهده می‌کنید به چه نام‌ها یاد می‌شوند؟‬

‫توابع انواع زيادي دارند که بعضی از توابع خاص را تحت مطالعه می‌گیریم‪.‬‬
‫تابع ثابت‪ ،‬تابع عینیت‪ ،‬تابع قیمت مطلقه‪ ،‬تابع چندمعادله‌یی و تابع عالمه‬

‫فعاليت‬

‫• تابع ثابت را چرا به نام تابع ثابت یاد می‌کنند؟‬


‫• آیا ناحیة تعریف و ناحیة قیمت‌های تابع عینیت باهم مساوی می‌باشند؟‬
‫• آیا ناحیه قیمت‌های تابع قیمت مطلقه‪ ،‬قیمت‌های منفی را گرفته می‌تواند؟‬

‫‪87‬‬
‫تابع ثابت (‪)Constant function‬‬
‫اگر ‪ x‬و ‪ y‬ست‌های اعداد حقیقی باشند در تابع ‪ f : x → y‬یا ‪ f ) x ( = y‬در صورتی‌که ‪y‬‬
‫مساوی به یک عدد ثابت (‪ )c‬باشد یا ‪ y = f ) x ( = C‬به نام تابع ثابت یاد می‌شود‪.‬‬
‫طور مثال‪ f ) x ( = −2 , f ) x ( = −3 , f ) x ( = 2 :‬وغیره توابع ثابت‌اند‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬گراف توابع ‪,, ff))xx((==22‬و ‪ff))xx((==−−22‬را ترسیم کنید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪f (x)  2‬‬ ‫‪f ( x )  2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1  2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪1 2 3 1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪f (x)  2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪f (x)   2  2  2  2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪f (x)  x‬‬


‫‪x  0 1 2  1  2 ...‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪ 2 0 1  3  4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ( x )  0 1 2  1  2 ...‬‬ ‫‪y  ( x  2) 0 4 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪3 4 2 5 1‬‬ ‫‪....‬‬
‫| ‪f ( x ) | x‬‬
‫‪y  ( x  3) 2‬‬ ‫‪0 1 1 4 4‬‬ ‫‪....‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 2 3 1  2  3‬‬
‫‪f (x)  0 1 2 3 1 2 3‬‬
‫بدین معنی که تصویر هر عنصر ناحیة تعریف تابع ثابت یک عدد ثابت می‌باشد‪.‬‬
‫‪f ( x ) | x | 4‬‬ ‫تابع عینیت (‪:)Identity function‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬ ‫اگر تابع هر عنصر از ناحیة تعریف به‬
‫‪f (x)  4 5 5 6 6‬‬
‫خودش ارتباط دهد یا ‪ f ) x( = x‬به نام‬
‫‪f (x)  2‬‬ ‫‪f ( x )  2‬‬
‫‪y  f (x)  x‬‬ ‫‌شود‪y  f (xx) x 11.‬‬ ‫تابع عینیت یاد می‬
‫‪2 3 1  2  3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 0.5 0.8 1‬‬ ‫تابع ‪x1) f,1) x(21=, 5x2‬را( ‪f‬رسم‪x‬‬ ‫مثال‪2 :‬‬
‫گراف ‪1,28‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪f (x)   2‬‬
‫‪y = f(x) 0 0.5 0.8 1‬‬ ‫‪f‬‬ ‫‪(x‬‬ ‫)‬ ‫‪ .‬‬
‫‪0 ,1 0 , 5 0 , 8‬‬ ‫کنید‬

‫‪f (x)  x‬‬


‫‪x‬‬ ‫‪1 2 4‬‬ ‫‪1  2  3  4‬‬ ‫‪x  0 1 2  1  2 ...‬‬
‫‪f ( x) 2 3 5  2  3  4  5‬‬ ‫‪f ( x )  0 1 2  1  2 ...‬‬

‫| ‪f ( x ) | x‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 2‬‬ ‫‪3 1  2  3‬‬
‫‪f (x)  0 1 2‬‬ ‫‪3 1 2 3‬‬
‫‪88‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1‬‬ ‫‪2 2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ( x)  x 0 1 1 4 4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f (x)  x 0  1  1‬‬ ‫‪4 4‬‬
‫‪f ( x ) | x | 4‬‬
‫‪1  2‬‬ ‫‪x1 2 0 1‬‬ ‫‪1 2  2‬‬
‫)‪f (1)  f (2‬‬ ‫)‪f f( x() 1)  4f (25‬‬ ‫‪5 6 6‬‬
‫‪f (x)  2‬‬ ‫‪)Absolute value‬‬ ‫تابع قیمت مطلقه (‪function‬‬
‫‪f ( x )  2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1‬‬ ‫است‪2 3  .‬‬
‫تعریف‪ ‬شده‪1  2‬‬
‫‪3‬‬ ‫ذیل‬
‫مطلقه | ‪ 1 f ) x2( =| 3x‬طور‪x ‬‬
‫قیمت ‪ 1‬‬
‫تابع ‪ 2‬‬
‫‪3‬‬
‫‪f (x)  2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪f (x)   2  2  2  2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ x ,‬‬ ‫‪x≥0‬‬
‫‪f ) x( = ‬‬
‫‪− x ,‬‬ ‫ ‪x < 0‬‬
‫ ‬
‫‪f (x)  x‬‬
‫‪x 0 1‬‬ ‫‪2  1  2 ...‬‬ ‫گراف تابع |‪ f ) x( =| x x‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ 2 0 1  3  4‬‬
‫مثال‪:‬‬ ‫‪....‬‬
‫‪f (x)  0 1‬‬ ‫‪2  1  2 ...‬‬ ‫‪y  ( x  2) 0 4 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪....‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪3 4 2 5 1‬‬ ‫‪....‬‬


‫| ‪f ( x ) | x‬‬
‫‪y  ( x  3) 2‬‬ ‫‪0 1 1 4 4‬‬ ‫‪....‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 2 3 1  2  3‬‬
‫‪f (x)  0 1 2 3 1 2 3‬‬

‫‪f ( x ) | x | 4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬
‫ت‪f‬‬
‫قیم‪( x‬‬
‫‌های‬ ‫حقیقی و ‪4‬ناحیة‪) ‬‬
‫اعداد‪5 5‬‬
‫مشاهده می‌شود که ناحیة تعریف تابع قیمت مطلقه ست‪6‬تمام ‪6‬‬

‫‪y  f (x)  x‬‬ ‫تابع ) ∞ ‪ [0 ,‬می‌باشند‪y  f ( x)  x  1.‬‬


‫‪x‬‬ ‫گراف آن‪:‬‬
‫‪0 0.5‬‬ ‫‪1)Piecewise‬و ‪0.8‬‬
‫(‪x function‬‬ ‫تابع چند معادله‌یی‬
‫‪1,1 1, 5 1, 8‬‬
‫مشخص شود؟‬
‫)‪y = f(x‬‬ ‫معادله‪0 0.5‬‬
‫دو یاچند‪0.8‬‬
‫تعریف‪ f‬توسط ‪1‬‬
‫درناحیة )‪(x‬‬
‫تابع ‪0 ,1‬‬
‫که یک‪0 , 5‬‬
‫آیا می‌شود ‪0 , 8‬‬
‫⇐‪2 x + 3:‬‬ ‫‪x <x 4< 4‬‬ ‫مثال‪ :1‬اگر‬
‫‪f )x( =  2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪:‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1 2 4  1  2  3 x 4− 1 ⇐ 4 ≤ x ≤ 10‬‬‫≤‬ ‫‪x‬‬ ‫≤‬ ‫‪10‬‬ ‫ ‬
‫دریابید‪f ( x) 2 3 5  2  .‬‬
‫‪3 4 ‬‬ ‫باشد (‪ f )8( , f )−5‬و ناحیة تعریف تابع ‪ 5f‬را‬
‫حل‪ :‬چون ‪ – 5 > 4‬می‌باشد‪ ،‬پس درمعادلة اول وضع می‌شود داریم که‪:‬‬
‫ ‪ f )−5( = 2)−5( + 3 = −10 + 3 = −7‬‬
‫چون عدد ‪ 8‬بین ‪ 4‬و ‪ 10‬می‌باشد ‪ ،4 > 8 > 10‬پس در معادلة دوم وضع می‌شود‪ ،‬داریم‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫که‪0 1  1 2  2:‬‬
‫‪f ( x)  x 2 0 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪f (x)  x 2 0  1  1  4  4‬‬
‫ ‪ f )8( = 82 − 1 = 64 − 1 = 63‬‬
‫اول ‪ )−∞ , 14 (‬و درمعادلة دوم ]‪ [4 , 10‬می‪ 2‬‬
‫‌باشد‪ 1.‬‬ ‫ناحیة تعریف ‪ f‬در معادلة ‪2‬‬
‫)‪f (1)  f (2‬‬ ‫)‪f (1)  f (2‬‬
‫‪1 4‬‬ ‫‪ 1  4‬‬
‫‪89‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪2‬‬
‫‪yx‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫پس ناحیة تعریف تابع ‪ f‬عبارت از ]‪ (− ∞ , 10‬می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر‪:‬‬
‫‪ 11‬‬ ‫‪: 0 ≤ x < 60‬‬
‫⇐ ‪− 60 x + 15‬‬
‫‪g) x ( = ‬‬
‫⇐ ‪ 1 x −8‬‬ ‫‪: 60 ≤ x ≤ 90‬‬
‫‪ 5‬‬ ‫ ‬
‫باشد نشان دهید‪ :‬که ‪ g)80( = 8‬و ‪ g)30( = 9.5‬می‌باشد‪.‬‬

‫گراف تابع چند معادله‌یی ( ‪) Graph of function defined piecewise‬‬


‫‪x : f0)x‬را دریابید و گراف آن را نیز رسم کنید‪ .‬‬ ‫مثال‪ :2‬ناحیة تعریف‪ ،‬ناحیه قیمت‌های تابع (‬
‫‪‬‬ ‫‪ x 1‬‬
‫‪f (x)  ‬‬ ‫اگر‪:‬‬
‫‪‬‬‫‪x  1: 1  x  2‬‬ ‫‪x :0  x 1‬‬
‫‪‬‬
‫‪x : 0  x  1‬‬ ‫‪f (x)  ‬‬
‫‪f (x)  ‬‬
‫‪x  1: 1  x  2‬‬
‫ ‪x  1: 1  x  2‬‬
‫]‪[0,1‬‬
‫]‪[0,1‬‬ ‫حل‪ :‬ناحیة تعریف معادلة اول ]‪ [0,1‬و از معادلة دوم ]‪ (1,2‬می‌باشد‬
‫]‪(1,2‬‬ ‫عبارت( از ]‪ [0,2‬می‌باشد‪.‬‬ ‫در نتیجه ناحیة تعریف (‪1,2] f )x‬‬
‫غرض ترسیم گراف‪ ،‬گراف هر دو قسمت را ترسیم می‌نماییم طوری که‪:‬‬

‫‪90‬‬
x 0 1 2 3 1  2  3
f (x)  0 1 2 3 1 2 3

ff((xx)) | x2 | 4 f ( x )  2
xx  01 12 31 21 22 3 x 1 2 3 1 2 3
ff((xx))  42 52 25 2
6 62 2 f (x)   2  2  2  2 2 2

y  f (x)  x y  f ( x)  x  1
f (x)  x
x x 0 10 2 0.5
 1 0.8
2 1
... x 1,1 1, 5 x1, 8  2 0 1  3  4 ....
y = f(x) 0 0.5 0.8 1 f (x) 0 ,1 y0  0 , 8
, 5( x  2) 0 4 1
2
1 4 ....
f (x)  0 1 2  1  2 ...
x 3 4 2 5 1 ....
xf ( x ) 
1|.‫‌باشد‬
x 2| ‫ی‬4‫ م‬f )x1( ‫تابع‬
 2‫گراف‬
 3‫هر دو‬
 4‫به دست می‌آید که‬y‫مستقیم‬
 ( x ‫خط‬
3) 2‫درنتیجه دو‬
0 1 1 4 4 ....
x 0 1 2 3 1  2  3
f ( x) 2 3 5  2 3 4 5
f (x)  0 1 2 3 1 2 3 ‫فعاليت‬

f (‫گراف‬
x ) | x‫دریابید| و‬
4 ‫ را‬f )0( , f )−2( , f )2( ‫ باشد‬f ) x ( =  x ⇐: 0≤x≤4
‫این‬
x 0 1 1 2  2 x − 1 ⇐ : 0 < x < −4
x 0 1 1 2  2 x 0 1 1 2  2
f ( xx
f ( ) )x 2 40 51 51 64 64 f (x)  x 2 0  1 .‫کنید‬
 1 ‫رسم‬
 4 ‫نیز‬‫را‬4‫تابع‬
y  f (x)  x y  f ( x)  x  1
1  2 x −:1 ⇐  2x < 0
‫قیمت‌های‬
x ‫و ناحیة‬0‫تعریف‬
0.5‫ناحیة‬0.8
،‫رسم‬1 ‫ را‬f ) x( = x 11,)1  1f ,(52‫تابع‬
1,‫گراف‬
8 :3‫مثال‬
f (1)  f (2)  x +f:1(⇐ x>0 )
y = f(x) 0 0.5 0.8 1 f (x) 0 ,1 0 , 5 .‫کنید‬ 0 , 8 ‫تابع را تعیین‬
1 4  1  4
‫حل‬
x 1 2 4 1  2  3  4
f ( x) 2 x 3 5  02  13 24 15
y  x2 0 1 4 1
2
yx 2 2 3 6 3 0
2
y  x 3 3 2 1 2
x 0 1 1 2  2 x 0 1 1 2  2
2
f ( x)  x 0 1 1 4 4 2
f (x)  x 0  1  1  4  4

1  2
 1 ‫ یا‬2) x ≠ 0( .‫تعریف تابع صفر شامل نمی‌باشد‬ ‫مشاهده می‌شود که در ناحیة‬
f (  1 )  f ( 2) f (1)  f (2)
‫) عبارت از‬Range( ‫ و ناحیة قیمت‌های تابع‬Dom f ) x ( = )−∞ , 0(  )0 , ∞(
1 4  1  4
y < −1 ‫ و‬y > 1 ‫) یا‬−∞ , − 1(  )1, ∞(
‫ نشان داده می‌شود یک مثال تابع چند‬sgn(x(‫ که با‬:)sign function(‫تابع عالمه‬
:‫معادله‌یی می‌باشد که طور ذیل تعریف شده است‬
x 0 1 2 1
2
yx 0 1 4 1
2
yx 2 2 3 6 3 91
2
y  x 3 3 2 1 2
‫‪ 1 ⇐: x > 0‬‬
‫‪ sgn) x ( =  0 ⇐: x = 0‬ناحیۀ تعریف این تابع ست تمام اعداد حقیقی و ناحیۀ قیمت‬
‫⇐ ‪− 1‬‬
‫‪: x<0‬‬
‫‪‬‬
‫های(‪ )Range‬آن } ‪ {− 1 , 0 , 1‬می‌باشد‪.‬‬
‫ ‬

‫‪Domsgn = IR‬‬ ‫}‪Rangesgn = {− 1 , 0 ,1‬‬


‫ ‬

‫‪ f ) x( = c‬تابع ثابت‪ f ) x ( = x ،‬تابع عینیت و | ‪ f ) x( =| x‬تابع قیمت مطلقه می‌باش��د که‬


‫ناحیة تعریف آن اعداد حقیقی و ناحیة قیمت‌های آن صفر و اعداد مثبت حقیقی می‌باشند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪1‬‬
‫= ( ‪ g ) x‬و ‪ h) x( = 4‬را رسم کنید‪.‬‬ ‫‪ - 1‬گراف‌های توابع ‪، f ) x ( = −5‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ – 2‬گراف تابع ‪ f ) x( =| x | −3‬را رسم کنید‪.‬‬

‫‪− x : x < 0‬‬


‫‪ f ) x ( = ‬باشد‪ f )−2 , 3( ، f )0( .‬و ( ‪ f )16‬را دریابید‪.‬‬ ‫‪ - 3‬اگر ‬
‫‪ x:x ≥ 0‬‬

‫‪x + 1: − 1 ≤ x < 0‬‬


‫‪ h ) x ( = ‬باشد ساحة تعریف ( ‪ h ) x‬را تعیین کنید‪.‬‬ ‫‪ - 4‬اگر‬
‫‪− x + 1: 0 ≤ x ≤ 1‬‬

‫‪92‬‬
‫توابع متزاید و متناقص‬
‫‪(Increasing and decreasing‬‬
‫)‪functions‬‬
‫• در گراف‌های داده شده کدام گراف‪،‬‬
‫‪f (x)  2‬‬ ‫گراف تابع متزاید است؟ ‪f ( x )  2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1  2‬‬ ‫متناقص‪x‬است؟ ‪ 3‬‬
‫‪‬‬ ‫گراف‪ 2‬تابع ‪1‬‬ ‫گراف‪3 ،‬‬
‫کدام ‪ 1‬‬
‫‪ 2 • 3‬‬
‫‪f (x)  2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫متناقص‪f‬است؟‪2‬‬
‫متزاید‪ ‬و ‪2‬نه‪( x )  ‬‬
‫نه ‪2 ‬‬‫گراف ‪2‬‬
‫کدام ‪ 2‬‬
‫‪ 2 • 2‬‬

‫‪f (x)  x‬‬


‫‪x  0 1 2  1  2 ...‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪ 2 0 1  3  4‬‬ ‫‪...‬‬
‫‪f ( x )  0 1 2  1  2 ...‬‬ ‫‪y  ( x  2) 2 0 4 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪....‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪3 4 2 5 1‬‬ ‫‪....‬‬


‫| ‪f ( x ) | x‬‬
‫‪y  ( x  3) 2‬‬ ‫‪0 1 1 4 4‬‬ ‫‪....‬‬
‫‪x‬‬ ‫متناقص‪0‬‬
‫‪1 2 3 1  2  3‬‬
‫‪f (x)  0 1 2 3 1 2 3‬‬

‫‪f ( x ) | x | 4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬
‫‪f (x)  4 5 5 6 6‬‬
‫‪ – 1‬یک تابع دریک انتروال متزاید است اگر ‪ x1 < x2‬باشد‪ ،‬درنتیجه ( ‪f ) x1 ( < f ) x2‬‬
‫‪y  f (x)  x‬‬ ‫‪y  f ( x)  x  1‬‬ ‫شود‪.‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0.5‬در ‪0‬‬
‫نتیجه ( ‪ f ) x1 ( > f ) x2‬‬
‫‪0.8 1‬‬
‫متناقص م‪x‬ی‌باشد‪ ،‬اگر ‪ x1 < x2‬باشد‪،‬‬ ‫دریک‪1 1,‬‬
‫انتروال‪1,‬‬ ‫‪5 1, 8‬‬
‫‪ - 2‬یک تابع‬
‫‪y = f(x) 0 0.5 0.8 1‬‬ ‫‪f (x) 0 ,1 0 , 5 0 , 8‬‬
‫می‌شود‪.‬‬
‫‪ – 3‬در یک تابع اگر ‪ x1 < x2‬باشد در نتیجه ( ‪ f ) x1 ( = f ) x2‬شود‪ ،‬این تابع نه متناقص‬
‫تابع یک‪ 2‬تابع‪1‬ثابت ‪x‬‬
‫‪4 ‬‬ ‫‌شود ‪1‬این‬
‫ی‪‬‬‫مشاهده م ‪2‬‬
‫‪3 ‬‬ ‫است ونه متزاید‪ .‬طوری که در شکل ‪4‬‬
‫واضح‬
‫‪f ( x) 2 3 5  2  3  4  5‬‬ ‫می باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :‬گراف تابع ‪ f ) x( = x 2‬و ‪ f ) x( = − x 2‬در کدام انتروال‌ها متزاید و در کدام‬
‫انتروال‌ها متناقص می‌باشد؟‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ( x)  x 0 1 1 4 4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f (x)  x 0  1  1  4  4‬‬

‫‪1  2‬‬ ‫‪1  2‬‬


‫)‪f (1)  f (2‬‬ ‫)‪f (1)  f (2‬‬
‫‪93‬‬
‫‪1 4‬‬ ‫‪ 1  4‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ( x)  x 0 1 1 4 4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f (x)  x 0  1  1  4  4‬‬

‫‪1  2‬‬ ‫‪1  2‬‬


‫)‪f (1)  f (2‬‬ ‫)‪f (1)  f (2‬‬
‫‪1 4‬‬ ‫‪ 1  4‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪y  x2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪y  x2  2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪y  x2  3  3  2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬

‫مشاهده می‌شود که تابع ‪ f ) x( = x 2‬در انتروال (‪ )−∞ , 0‬متناقص و در انتروال (∞ ‪)0 ,‬‬
‫متزاید می‌باشد‪ ،‬اما تابع ‪ f ) x( = − x 2‬در انتروال (‪ )−∞ , 0‬متزاید و در انتروال (∞ ‪)0 ,‬‬
‫متناقص می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫در اشکال داده شده در‬


‫کدام انتروال گراف تابع‬
‫متزاید و در کدام انتروال‬
‫متناقص می‌باشد و کدام‬
‫گراف نه متزاید و نه‬
‫متناقص می‌باشد؟‬

‫توابع جفت وطاق(‪)Even and odd functions‬‬


‫‪ - 1‬تابع (‪ f )x‬یک تابع جفت می‌باشد اگر‪ f )− x( = f ) x( :‬باشد بدین معنی اگر در تابع‬
‫‪ x‬را به ‪ − x‬عوض کنیم درقیمت تابع تغییر وارد نمی‌شود‪.‬‬
‫‪ - 2‬تابع (‪ f )x‬یک تابع طاق می‌باشد اگر‪ f )− x( = − f ) x( :‬باشد یعنی اگر درتابع ‪x‬‬
‫را به ‪ − x‬عوض کنیم قیمت تابع منفی می‌شود‪.‬‬

‫‪94‬‬
‫مثال‪ :1‬در توابع ‪ f ) x( = x 2‬و ‪ f ) x ( = x 3‬کدام‬
‫تابع جفت و کدام تابع طاق می‌باشد؟‬
‫حل‪ :‬در هر دو تابع ‪ x‬را ‪ − x‬عوض می‌کنیم‪.‬‬
‫‪f )− x ( = )− x ( 3 = )− x ()− x ()− x ( = − x 3‬‬
‫پس تابع ‪ f ) x( = x 3‬یک تابع طاق می‌باشد‪،‬‬
‫زیرا (‪ f )− x( = − f ) x‬می‌شود‪ .‬مثل‬
‫‪ f ( −2 ) = − f ( 2 ) = −8‬و ‪f ) x( = x 2‬‬
‫و در تابع ‪ f ) x( = x 2‬داریم که‪ :‬‬
‫‪f )− x ( = )− x ( 2 = )− x ()− x ( = x 2‬‬
‫پس تابع ‪ f ) x( = x 2‬یک تابع جفت می‌باشد‪ ،‬زیرا‬
‫(‪ f )− x( = f ) x‬است‪f )−2( = f )2( = 4 .‬‬
‫مشاهده می‌شودکه گراف توابع جفت نظر به محور ‪Y‬‬
‫و گراف توابع طاق نظر به مبداء کمیات وضعیه متناظر‬
‫می‌باشند‪.‬‬

‫مثال‪ :2‬در توابع ‪ f ) x( = x 2 − 4‬و‬


‫‪ g ) x( = x 2 + 3x + 2‬کدام یک جفت و کدام‬
‫یک تابع طاق می‌باشد؟‬
‫حل‪ f )− x( = )− x( 2 − 4 = x 2 − 4 = f ) x( :‬‬
‫پس این تابع جفت می‌باشد‪.‬‬
‫و درشکل نیز مشاهده می‌شود که در دو نقطه ‬
‫(‪ )3 , 5‬و (‪ )−3 , 5‬برای ‪ x = 3‬و ‪x = −3‬‬
‫قیمت تابع باهم مساوی است که عبارت از عدد ‪ 5‬‬

‫‪95‬‬
‫می‌باشد یعنی ‪ f )−3( = f )3( = 5‬همچنین در ‪ x = 2‬و ‪ x = −2‬قیمت تابع باهم مساوی‬
‫است که صفر می‌باشد‪ .‬در نتیجه تابع جفت می‌باشد‪.‬‬
‫‪ g) x ( = )− x ( 2 + 3)− x ( + 2 = x 2 − 3x + 2‬که این تابع نه جفت است و نه طاق‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر ‪ f‬از اعداد حقیقی به اعداد حقیقی یک تابع طاق باشد‪ .‬قیمت ‪ k‬رادریابید طوری‬
‫که‪ f )−2( = k + 5 :‬و ‪ f )2( = 2k + 3‬باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون ‪ f‬یک تابع طاق می‌باشد‪.‬‬
‫( ‪f ) − x ( = −f ) x‬‬
‫(‪f )−2( = −f )2‬‬
‫(‪k + 5 = −)2k + 3‬‬
‫‪k + 5 = −2k − 3‬‬ ‫(نظر به تعریف تابع طاق)‬
‫‪3k = −8‬‬
‫‪8‬‬
‫‪k=−‬‬
‫ ‬ ‫‪3‬‬
‫اگر درتابع (‪ x1 < x2 ، f )x‬باشد ونتیجه شود که ( ‪ f ) x1 ( < f ) x2‬است تابع متزاید و اگر‬
‫‪ x1 < x2‬باشد و درنتیجه ( ‪ f ) x1 ( > f ) x2‬شود تابع متناقص وهم‪ :‬اگر (‪ f )− x( = f ) x‬‬
‫باشد تابع (‪ f )x‬جفت و اگر ( ‪ f )− x ( = −f ) x‬شود تابع (‪ f )x‬طاق می‌باشد‪.‬‬
‫گراف توابع جفت نظر به محور ‪ Y‬و گراف توابع طاق نظر به مبداء کمیات وضعیه متناظر‬
‫می باشند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬کدام یک از توابع زیر متزاید‪ ،‬متناقص ونه متزاید و نه متناقص می‌باشد؟‬


‫ ‬
‫‪f ) x( = x 3 + x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪f ) x( = x 2 + x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪f ) x( = x 2 − x 4‬‬
‫‪ - 2‬کدام یک از توابع زیر داده شده جفت و کدام یک طاق می‌باشد؟‬
‫‪f ) x( = x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫| ‪f ) x( =| x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪f ) x( = x 4‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪f ) x( = x 5‬‬

‫‪96‬‬
‫انتقال )‪(Translation‬‬

‫آیا می‌توانید بگویید که گراف‌های داده‬


‫شده باهم چه رابطه دارند؟‬

‫فعاليت‬

‫• گراف تابع ‪ f ) x( = x 2‬را رسم کنید‪.‬‬


‫• گراف تابع ‪ f ) x ( = x 2 + 4‬را رسم کنید‪.‬‬
‫• گراف تابع ‪ f ) x( = x 2 − 4‬را رسم کنید‪.‬‬
‫• بگویید که این گراف‌ها باهم چه رابطه دارند؟‬

‫اگرگراف ‪ f ) x( = x 2‬را رسم نماییم چطور می‌توانیم که از انتقال گراف ‪f ) x( = x 2‬‬


‫گراف تابع ‪ f ) x( = x 2 − 4‬را رسم نماییم‪ .‬برای هر نقطة ( ‪ ) x , y‬گراف ‪ y = x 2‬نقطه‬
‫مربوط (‪ ) x , y − 4‬باالی گراف ‪ y = x 2 − 4‬قرار دارد‪ ،‬پس هر نقطة گراف ‪ y = x 2‬به‬
‫اندازة ‪ 4‬واحد به طرف پایین انتقال می‌کند تا گراف ‪ y = x 2 − 4‬به دست آید طوری که‬

‫‪97‬‬
‫‪x‬‬
‫| ‪f ( x ) | x‬‬
‫(‪y‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 2 3 1  2  3‬‬
‫‪f (x)  0 1 2 3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪f ( x ) | x | 4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 1 2  2‬‬
‫درشکل مشاهده می‌شود‪ .‬این انتقال به نام انتقال عمودی‬
‫‪f (x)  4 5 5 6 6‬‬
‫یاد می‌شود‪.‬‬
‫افقی‬
‫انتقال‪y ‬‬
‫عمودی‪ ‬و) ‪f ( x‬‬
‫‪y  f ( x)  x  1‬انتقال به ‪ 2‬قسم است انتقال ‪x‬‬
‫‪ :)Vertical‬انتقال‬
‫(‪x Translation‬‬‫‪0 0.5 0.8‬‬ ‫عمودی‬‫‪ x‬انتقال ‪1‬‬ ‫‪1,1 1, 5‬‬
‫‌باشد‪.‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫پایین‬ ‫طرف‬
‫‪y = f(x) 0 0.5 0.8 1‬‬‫به‬ ‫و یا‬ ‫باال‬ ‫طرف‬ ‫به‬ ‫عمودی یا‬ ‫‪f (x) 0 ,1 0 , 5‬‬
‫هرگاه ‪ c > 0‬باشد‪.‬‬
‫‪ :1‬اگر گراف تابع ( ‪ y = f ) x‬به اندازة عدد ‪ c‬به طرف‬
‫‪x‬‬ ‫‪1 2 4 1  2  3  4‬‬
‫باال انتقال شده باشد‪ .‬گراف ‪ y = f ) x( + c‬به دست‬
‫‪f ( x) 2 3 5  2  3  4  5‬‬
‫می‌آید‪.‬‬
‫‪ :2‬اگر گراف تابع ( ‪ y = f ) x‬به اندازة عدد ‪ c‬به طرف‬
‫پایین انتقال شده باشد گراف ‪ y = f ) x( − c‬به دست‬
‫‪x‬‬ ‫م‪x‬ی‌آید‪0 1  1 2  2 .‬‬ ‫‪0 1 ‬‬
‫توابع ‪ 0y = 1x 2 +12‬و‪ yf =( xx)2−x32‬با گراف تابع ‪ y = x 2‬چه رابطه دارد؟ هر‬ ‫مثال‪4 :1‬‬
‫گراف ‪4‬‬ ‫‪f (x)  x 2 0  1 ‬‬
‫سه گراف را در عین سیستم کمیات وضعیه رسم نمایید‪.‬‬
‫‪1  2‬‬
‫حل‪ :‬اگر گراف تابع ‪2 y = x 2‬را‪‬به‪ 1‬اندازه (‪ )2‬واحد به طرف باال انتقال دهیم گراف تابع‬
‫)‪f (1)  f (2‬‬ ‫‪f (1)  f (2‬‬
‫‪ y = x 2 + 2‬به دست می‌آید و اگر گراف تابع ‪ y = x 2‬را به اندازة (‪ ) 3‬واحد به طرف‬
‫‪1 4‬‬ ‫‪ 1  4‬‬
‫پایین انتقال دهیم گراف تابع ‪ y = x 2 − 3‬به دست می‌آید‪.‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2 1‬‬


‫‪2‬‬
‫‪yx‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪yx 2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪y  x 3 3 2‬‬ ‫‪1 2‬‬

‫یا انتقال عمودی را این طور نیز می‌توانیم تعریف کرد‪:‬‬


‫اگر درگراف تابع به عوض ‪ y – a ، y‬وضع شود که ‪ a‬یک عدد ثابت می‌باشد‪ ،‬اگر ‪a>0‬‬

‫‪98‬‬
‫‪f (x)  x 2‬‬ ‫‪g ( x )  ( x  1) 2‬‬ ‫‪f ( x )  ( x  1) 2  3‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 2 2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪1 1  3‬‬ ‫‪x 1  3 1‬‬
‫‪f (x) 0 4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫)‪f (x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪f (x) 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬

‫انتقال می‪‌1‬کند‪0‬و اگر ‪ ax< 0‬باشد به‬


‫باال ‪ 1‬‬
‫طرف‪ 2‬‬ ‫اندازة | ‪ |3a‬به‪ 3‬‬
‫‪2‬‬ ‫باشد گراف طور عمودی به‬
‫| ‪y | x‬‬ ‫‪0 1 1‬‬ ‫انتقال م‪3‬ی‌کند‪2.‬‬
‫پایین ‪3‬‬
‫اندازه | ‪ | a‬طور عمودی طرف ‪2‬‬
‫توابع ‪y y= x|2x+43 |y=2 x 25− 26, y 4= x 2 +3 2‬‬
‫‌های ‪2‬‬ ‫مثال‪ :2‬از انتقال گراف ‪7 y = x 2‬‬
‫گراف‪8‬‬
‫و ‪ y = x 2 − 4‬را در عین سیستم کمیات وضعیه رسم وبا همدیگر مقایسه کنید‪ .‬‬

‫‪y  x2‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪y  x2  2 y  x  4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪y  x2  2 y  x  4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪1 3‬‬ ‫‪1 5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1  3‬‬
‫‪2 4‬‬ ‫‪2 6‬‬ ‫‪2 8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪1900 1910 1920 1930 1940 1950 1960 1970 1980 1990 2000‬‬
‫‪1650 1750 1860 2070 2300 2560 3040 3710 4450 5280 6080‬‬

‫‪input‬‬ ‫‪output‬‬
‫‪x‬‬ ‫) ‪2x  1 y  f ( x‬‬ ‫)‪( x , y‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪2(0)  1‬‬ ‫‪0 1‬‬ ‫)‪(0,1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2(2)  1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫)‪(2,5‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪2 1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2(2)  1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫)‪(2,3‬‬ ‫‪f ( x)  2 1 4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪f ( x) 0 1‬‬

‫انتقال افقی‪) Horizontal Translation( :‬‬


‫اگر درگراف تابع به عوض ‪ x – b ، x‬وضع شود که ‪ b‬یک ‪2‬عدد ثابت است گراف تابع‬
‫‪f (x)  x  1‬‬
‫گراف‪3‬به‪‬طرف‪x‬راست و اگر‬
‫باشد‪ 2‬‬
‫اگر ‪ 1b >00‬‬
‫‌کند‪1 .‬‬
‫به اندازة | ‪ | b‬طور افقی انتقال م‪3‬ی ‪2‬‬
‫‪ b < 0‬باشد گراف به طرف چپ انتقال می‌کند‪.‬‬
‫‪f ( x ) 10 5‬‬ ‫‪2 1 2 5 10‬‬
‫مثال‪ :3‬از انتقال گراف ‪ y = x 2‬گرا ف توابع ‪ y = ) x + 2( 2‬و (‪ y = ) x − 3‬را رسم‬
‫‪2‬‬

‫کنید‪.‬‬
‫حل‪ :‬طوری که درشکل مشاهده می‌شود ‪ ،‬اگر گراف تابع ‪f ( xy)= xx‬‬
‫ به اندازة ‪ 2‬واحد‬ ‫‪2‬‬
‫‪3‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪2 1 0 1  2‬‬


‫‪99‬‬
‫‪y  f (x) 8 1 0  1  8‬‬
‫‪f ( x )  2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪1 2 3 1  2‬‬ ‫‪3‬‬
‫دست می‌آید‪ .‬اگر گراف‬ ‫به طرف چپ انتقال داده شود گراف ‪ y = ) x + 2( 2‬به‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪f ( x )   2  2  2  22  2  2‬‬
‫‪ y = x 2‬به اندازة ‪ 3‬واحد به طرف راست انتقال داده شود گراف تابع (‪ y = ) x − 3‬‬
‫به دست می‌آید طوری که در شکل نيز مشاهده می‌شود‪.‬‬

‫‪...‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪ 2 0 1  3  4‬‬ ‫‪....‬‬


‫‪2‬‬
‫‪...‬‬ ‫)‪y  ( x  2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪....‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪3 4 2 5 1‬‬ ‫‪....‬‬


‫‪y  ( x  3) 2‬‬ ‫‪0 1 1 4 4‬‬ ‫‪....‬‬
‫‪2 3‬‬
‫‪2 3‬‬

‫‪2‬‬
‫‪6‬‬
‫‪0‬‬
‫‪y  f ( x)  x  1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪1,1 1, 5 1, 8‬‬
‫‪1‬‬ ‫)‪f (x‬‬ ‫‪0 ,1 0 , 5 0 , 8‬‬
‫فعاليت‬
‫‪3 4‬‬
‫از انتقال گراف تابع | ‪ f ) x( =| x‬گراف توابع | ‪ g ) x( =| x + 2‬و | ‪ h) x( =| x − 3‬را‬
‫‪4 5‬‬ ‫در عین سیستم کمیات وضعیه رسم کنید‪.‬‬

‫ترکیب انتقال عمودی و افقی‬


‫(‪)Combining Horizontal and Vertical shifts‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫کنید‪0 1 .‬‬
‫ را رسم‪1 2‬‬
‫مثال‪ :4‬گراف توابع ‪ g ) x ( = ) x + 1( 2‬و ‪ 2 h) x( = ) x + 1( 2 − 3‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪f (x)  x 2 0  1  1  4  4‬‬
‫حل‪ :‬در اول گراف تابع ‪ f ) x( = x 2‬را رسم می‌نماییم که به نام گراف معیاری تابع درجه‬
‫دوم یاد می‌شود‪ .‬حال به روی گراف سه نقطه (‪ )2 , 4( , )0 , 0‬و (‪ )−2 , 4‬را مشخص‪ 1  2‬‬
‫‪f (1)  f (2) 2‬‬
‫می‌نماییم‪.‬‬
‫بعد گراف تابع ‪ g ) x( = ) x + 1( 2‬را رسم می‌نماییم‪ ،‬با ناحیة تعریف تابع ‪ f ) x( = x‬‬
‫‪ 1  4‬‬

‫‪100‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫ به اندزة یک واحد به طرف چپ‬f ) x( = x 2 ‫) را جمع می‌نماییم تا گراف‬1( ‫عدد‬
.‫انتقال شود که درشکل دوم نشان داده شده است‬
‫ واحد به‬3 ‫ گراف شکل دوم را به اندازة‬f ) x( = ) x + 1( 2 − 3 ‫سپس برای ترسیم گراف‬
.‫طور عمودی به طرف پایین انتقال می‌کند که گراف آن درشکل سوم نشان داده شده است‬

f (x)  x 2 g ( x )  ( x  1) 2 f ( x )  ( x  1) 2  3
x 0 2 2 x 1 1  3 x 1  3 1
f (x) 0 4 4 f (x) 0 4 4 f (x) 1 1 3

x 0 1 1  2  3 3 2
y | x | 0 1 1 2 3 3 2
y | x  3 | 2 5 6 4 3 2 8 7

f (x)  x 2 g ( x )  ( x  1) 2 f ( x )  ( x  1) 2  3
x 0 2 2 x 1 1  3 x 1  3 1
2 2 2
y x
f ( x ) 0 4 y 4x  2f ( x ) 0 4 y4 x f (2x ) y1 x 1 4  3
 2
y  x  4 2

x.‫کنید‬y‫ را رسم‬
x y y=| x + 3x| +2y‫ گراف تابع‬ y =| x | ‫ از انتقال گراف تابع‬:5‫مثال‬
x y x y
0 x0 0 0 21  10 42  30 3  22 0 4
y1| x1 |  10 31 1 1 25 3 1 3 21 1  3
y | 2x  43 | 2 25 66  4 2 38 2 2 8 72 2 0

y  x2 y  x 2  21900
y 1910
x 1920
4 1930
y 1940
x 2 1950
2 1960
y  x1970 41980 1990 2000
2 2

1650 1750 1860 2070 2300 2560 3040 3710 4450 5280 6080
x y x y x y x y x y
0 0 0 2 0 4 0 2 0 4
1 1 1 3 1 5 1 1 1  3
input output
2 4 2 6 2 8 2 2 2 0
x 2x  1 y  f ( x ) ( x , y)
0 2(0)  1 1 (0,1)
2 2(2)  1 5 (2,5) x 0 1 2 x 2
1980f (1990
x) 2000
1
f ( x) 0
 2 1900
2(1910
2) 1920
1 1930
 31940 1950
(21960
,31970
) 2 1 4
1650 1750 1860 2070 2300 2560 3040 3710 4450 5280 6080 101
f (x)  x 2  1
input x  3  2 output
1 0 1 2 3
xf ( x ) 10
2 x  15 y 2 f (1x ) 2 (5x , y10
)
‫انتقال به (‪ )2‬نوع می‌باشد (عمودی و افقی )‬
‫انتقال عمودی‪ :‬هرگاه ‪ c‬یک عدد مثبت باشد‪.‬‬
‫‪ - 1‬اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازه ‪ c‬واحد عمودا ً به طرف باال انتقال شود‬
‫گراف تابع ‪ y = f ) x( + c‬به دست می‌آید‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازه ‪ c‬واحد عمودا ً به طرف پایین انتقال شود‪.‬‬
‫گراف تابع ‪ y = f ) x( − c‬به دست می‌آید‪.‬‬
‫انتقال افقی‪ :‬هرگاه ‪ c‬یک عدد مثبت باشد‪.‬‬
‫‪ - 1‬اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازه ‪ c‬واحد به طرف چپ انتقال داده شود گراف‬
‫تابع (‪ y = f ) x + c‬به دست می‌آید‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازه ‪ c‬واحد به طرف راست انتقال شود گراف‬
‫تابع (‪ y = f ) x − c‬به دست می‌آید‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬از انتقال گراف تابع ‪ y = x 2‬گراف‌های توابع زیر را رسم کنید‪:‬‬


‫‪g) x ( = x 2 − 2‬‬ ‫‪g) x ( = x 2 − 1‬‬ ‫‪g) x ( = ) x − 2( 2‬‬
‫‪ - 2‬گراف تابع ‪ f ) x( = x‬را رسم کنید و از انتقال آن گراف‌های توابع‬
‫‪ f ) x ( = x + 2‬و ‪ f ) x ( = x + 2‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪ - 3‬گراف تابع | ‪ f ) x( =| x‬را رسم کنید‪ .‬و از انتقال این گراف ‪ ،‬گراف‌های توابع ‬
‫‪ g) x ( =| x + 4 | , g) x ( =| x | +4‬و ‪ h ) x ( = x − 4‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪ - 4‬از انتقال گراف تابع ‪، f ) x( = x3‬گراف‌های توابع ‪ g ) x( = x3 − 3‬و ‬
‫‪ g ) x( = ) x − 3( 3‬را رسم کنید‪.‬‬

‫‪102‬‬
‫عملیه‌های توابع‬

g) x ( = 2x + 11 ‫ و‬f ) x( = x + 2 ‫اگر‬
‫) را‬f − g ( ) x ( ‫) و‬f + g() x ( .‫باشد‬
‫دریافت کرده می‌توانید؟‬

.‫عملیه‌های چهارگانه توابع طور ذیل تعریف شده اند‬


)f + g () x ( = f ) x ( + g ) x ( )f − g () x ( = f ) x ( − g ) x (
f f )x(
)f ⋅ g () x ( = f ) x ( . g ) x ( ) () x ( = (g) x ( ≠ 0)
g g) x (
dom )f + g () x ( = dom f  dom g
dom )f − g () x ( = dom f  dom g
dom )f ⋅ g () x ( = dom f  dom g
f
dom ) () x ( = dom f  dom g − { x / g ) x ( = 0 }
g
‫) را دریابید و نیز‬f + g() x ( ،‫ باشد‬g ) x( = x − 4 ‫ و‬f ) x( = 2 x + 1 ‫ اگر‬:1‫مثال‬
2

.‫) را تعيين کنيد‬f + g() x ( ‫ساحة تعریف تابع‬


‫حل‬
)f + g () x ( = f ) x ( + g ) x (
)f + g () x ( = )2 x + 1( + ) x 2 − 4( = 2 x − 3 + x 2 = x 2 + 2 x − 3
dom g = IR ‫ ﻭ‬dom f = IR
dom)f + g () x ( = IR  IR = IR

)f + g ()3( ‫) و‬f + g ()x ( .‫ باشد‬g ) x( = 4 x + 5 ‫ و‬f ) x( = x 2 − 3 ‫ اگر‬:2‫مثال‬


.‫را دریابید‬

103
‫حل‬
)f + g () x ( = ) x 2 − 3( + )4 x + 5( = x 2 + 4 x + 2
)f + g ()3( = 32 + 4)3( + 2 = 9 + 12 + 2 = 23
dom g = IR ‫ ﻭ‬dom f = IR
dom)f + g()x ( = IR  IR = IR

‫فعاليت‬

‫) را‬f + g () 4( ‫) و‬f + g() x ( ‫ باشد‬g ) x( = 2 x + 7 ‫ و‬f ) x ( = 3x 2 + 4x − 1 ‫اگر‬


.‫دریابید‬
.‫ باشد‬g ) x( = x 2 + x − 2 ‫ و‬f ) x( = 2 x − 1 ‫ اگر‬:3‫مثال‬
‫دریابید و ناحیه‌های تعریف این توابع را نیز‬ f f
)f ‫را‬− g) ()()
x (x (,‫و‬, )f ⋅ g () x ( ، ),f )− g()()xx((
g g
.‫تعیین کنید‬
‫حل‬
)f − g ( x = )2 x − 1( − ) x 2 + x − 2( = 2 x − 1 − x 2 − x + 2 = − x 2 + x + 1
dom)f − g () x ( = IR  IR = IR

)f ⋅ g ( x = )2 x − 1() x 2 + x − 2( = 2 x 3 + x 2 − 5x + 2
.‫ می‌باشد‬dom g = IR ‫ و‬dom f = IR ‫چون‬
dom)f ⋅ g () x ( = IR  IR = IR
f 2x − 1 2x − 1
) (x = 2 =
g x + x − 2 ) x + 2() x − 1(
f
dom) () x ( = IR  IR − {x / g ) x ( = 0}
g
f
dom) ()x ( = {x ∈ IR / x ≠ −2 ‫ و‬x ≠ 1 }
g
‫فعاليت‬
f
‫) را‬f − g() x ( ‫) ﻭ‬f ⋅ g() x ( ) ()x ( ،‫ باشند‬g ) x( = x 2 − 1 ‫ و‬f ) x( = x − 5 ‫اگر‬
g .‫دریابید‬

104
.‫ باشد‬g ) x( = x − 1 ‫ و‬f ) x( = x + 3 ‫ اگر‬:4‫مثال‬
.‫ ) را دریابید‬f ()x ( ‫)) و‬ff⋅⋅gg()()xx(( ، )f − g()x (
g ‫حل‬
) f − g ( ) x( = f ) x( − g ) x( = x + 3 − ) x − 1( = x + 3 − x + 1 = 4
) f ⋅ g ( ) x( = f ) x( ⋅ g ) x( = ) x + 3() x − 1( = x 2 + 2 x − 3
‫ هر عدد حقیقی را گرفته‬x( ‫ تمام اعداد حقیقی شامل می‌باشند‬f )x( ‫چون در ناحیة تابع‬
dom g = IR ‫ به همین ترتیب‬dom f = IR ‫می‌تواند) یا‬
f f )x( x + 3
) () x ( = = x ≠1
g g) x ( x − 1
f dom )f − g () x ( = IR  IR = IR
dom) () x ( = IR − {}
1
g dom)f ⋅ g( ) x ( = IR  IR = IR
f
dom) () x ( = {x ∈ IR / x ≠ 1} ‫یا‬
g
f
dom) () x ( = )−∞ , 1(  )1, ∞( ‫یا‬
g

‫ و‬f ⋅ g f − g , f + g ‫ باشد‬g ) x( = 3 + x ‫ و‬f ) x( = 4 − x ‫ اگر‬:5‫مثال‬


f
.‫را دریابید و ناحیة تعریف آن‌ها را تعیین کنید‬
g
‫حل‬
)f + g () x ( = f ) x ( + g ) x ( = 4 − x + 3 + x
)f − g () x ( = f ) x ( − g ) x ( = 4 − x − 3 + x
)f ⋅ g () x ( = f ) x ( ⋅ g ) x ( = ) 4 − x ( ) 3 + x ( = )4 − x ()3 + x (
= 12 + x − x 2
f f )x( 4−x 4−x
) () x ( = = =
g g) x ( 3+ x 3+ x
dom f : {4 − x ≥ 0 , x ≤ 4} ‫) یا‬−∞ , 4]

105
‫یا }‪dom g : {x / 3 + x ≥ 0 , x ≥ −3‬‬ ‫ ) ∞ ‪[− 3 ,‬‬
‫ ‬

‫]‪)−∞,4]  [−3, ∞( = [−3,4‬‬


‫‌که ]‪ [−3 , 4‬ناحیة تعریف توابع ‪ f − g , f + g‬و ‪ f ⋅ g‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪f‬‬ ‫‪f‬‬
‫( ‪ dom) ()x‬چون ‪ g )−3( = 0‬می‌باشد‪ ،‬پس‪ Dom = (− 3 , 4] :‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪g‬‬ ‫‪g‬‬

‫حاصل‌ضرب تابع با عدد ثابت‬


‫اگر ‪ c‬یک عدد ثابت و ‪ f‬یک تابع باشد‪ ،‬پس حاصل‌ضرب آن عبارت است از‪:‬‬
‫ ( ‪ )c f () x ( = c ⋅ f ) x‬‬
‫مثال‪ :6‬اگر ‪ f ) x ( = x 3 − x + 2‬و ‪ c = 5‬باشد‪ .‬‬
‫ ‬ ‫‪)5 f () x ( = 5 ⋅ f ) x ( = 5) x 3 − x + 2( = 5x 3 − 5x + 10‬‬

‫تمرين‬

‫توابع زیر را در نظر بگیرید‪:‬‬

‫‪f‬‬
‫‪ )f ⋅ g() x ( , )f − g() x ( , )f + g() x ( - 1‬و ( ‪ ) ()x‬را دريابید‪.‬‬
‫‪g‬‬
‫‪ - 2‬ناحیة تعریف آن‌ها را تعیین کنید‪.‬‬

‫‪a : f ) x( = 2 x + 3‬‬ ‫‪g ) x( = x − 1‬‬ ‫‪b : f ) x( = x − 5 g ) x( = 3 x 2‬‬


‫‪c : f ) x( = 2 x 2 − x − 3‬‬ ‫‪g ) x( = x + 1‬‬ ‫‪d : f ) x( = x‬‬ ‫‪g ) x( = x − 5‬‬
‫‪e : f ) x( = x + 4‬‬ ‫‪g ) x( = x − 1‬‬ ‫‪f : f ) x( = 3 x‬‬ ‫‪g ) x( = x 2 − 1‬‬

‫‪106‬‬
‫ترکیب توابع یا توابع مرکب‬
‫‪composition of functions‬‬
‫‪or composite functions‬‬

‫فعاليت‬
‫• اگر ‪ f ) x( = x 2 − 2‬و ‪ g ) x( = x + 3‬باشد‪ ) f o g ( ) x( .‬و ( ‪ )g o f ( ) x‬را دریابید‪.‬‬
‫• در کدام حالت ( ‪ )f o g() x ( = )g o f ( ) x‬می‌باشد‪.‬‬
‫• ( ‪ )f o f ( ) x‬و ( ‪ )g o g( ) x‬را دریابید‪.‬‬
‫اگر ‪ f‬و ‪ g‬توابع از ‪ x‬باشند‪ ،‬ترکیب ‪ f‬با ‪ g‬را به این شکل ( ‪ ) f o g‬یا ) (‪ f (g )x‬نشان‬
‫می‌دهند](‪ ) f o g ( ) x( = f (g ) x( ) = f [g ) x‬ناحیة تعریف ( ‪ ) f o g ( ) x‬عبارت از ‪ x‬است‬
‫که در ناحیة تعریف ‪ g‬و (‪ g )x‬درناحیة تعریف ‪ f‬شامل باشد‪.‬‬
‫یا ناحیة تعریف (‪Dom )fog ( x = {x ∈ IR / x ∈ dom g , g ) x ( ∈ dom f } : )f o g‬‬
‫‪ x − 1‬در ناحیة تعریف ‪ g‬شامل باشد‬
‫‪ - 2‬طوری که (‪ g )x‬درناحیة تعریف ‪ f‬شامل باشد‪.‬‬
‫درشکل فوق تابع ( ‪ )f o g()x‬توسط دو ماشین نشان داده شده است‪ .‬درماشین اول ورودی‬
‫( ‪ xx،)input‬و (‪ )out put‬عبارت از ( ‪ g) x‬مي‌باشد‪ .‬در ماشین دوم(‪ )input‬عبارت از‬
‫( ‪ g) x‬می‌باشد و (‪ )Out put‬عبارت از ( ‪ )fog ()x‬می‌باشد‪ .‬اگر (‪ g )x‬در ناحیة تعریف‬
‫‪ f‬شامل نباشد‪ ،‬پس درماشین دوم( ‪ ) f‬داخل شده نمی‌تواند‪.‬‬

‫‪107‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر ‪ f ) x( = x 2 − 1‬و ‪ g ) x( = 3x‬باشد‪ )f o g( ) x ( .‬و ( ‪ )g o f ( ) x‬را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪)f o g () x ( = f (g ) x ( ) = f )3x ( = )3x ( − 1 = 9 x − 1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫ ‪ )g o f () x ( = g)(f ) x ( ) = g) x − 1( = 3) x − 1( = 3x − 3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫مشاهده می‌شود که‪:‬‬


‫( ‪)f o g ( ) x ( ≠ )g o f ( ) x‬‬
‫ ‬
‫‪9 x 2 − 1 ≠ 3x 2 − 3‬‬ ‫ ‬
‫مثال‪ :2‬اگر ‪ f ) x( = 3x − 4‬و ‪ g ) x( = x 2 + 6‬باشد ( ‪ )f o g () x‬و ( ‪ )g o f ()x‬را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬درحقیقت در ( ‪ )fog()x‬تابع (‪ g )x‬عوض (‪ )Domain‬یا ‪ x‬در تابع ‪ f‬وضع می شود‪.‬‬

‫‪f (g ) x ( ) = f ) x 2 + 6 ( = 3) x 2 + 6( − 4 = 3x 2 + 18 − 4 = 3x 2 + 14‬‬
‫ ‪g(f ) x ( ) = )g o f ( ) x ( = g )3x − 4( = )3x − 4( 2 + 6 = 9 x 2 − 24 x + 22‬‬
‫واضح است که ناحیة تعریف ( ‪ )f o g( ) x‬و ( ‪ )g o f ()x‬ست تمام اعداد حقیقی می‌باشند‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر ‪ f ) x( = x + 6‬و ‪ g ) x( = x − 6‬باشد نشان دهید که ( ‪)f o g () x ( = )g o f () x‬‬


‫می‌باشد‪.‬‬

‫مثال‪ :3‬اگر ‪ g ) x( = 1 − x‬و ‪ f ) x( = x‬باشد‪ .‬‬


‫‪ gof‬را به دست‬
‫ و ‪g o‬‬
‫در قدم اول ناحیة تعریف توابع ‪ f o g‬و ‪ g o f‬را دریابید‪ .‬بعد ‪f , f o g‬‬
‫آورید‪.‬‬
‫حل‪ :‬ناحیة تعریف ‪ f‬عبارت از‪ [0 , ∞ ) :‬و ناحیة تعریف تابع ‪ g‬ست تمام اعداد حقیقی ‬
‫(∞ ‪ )−∞,‬می‌باشد‪.‬‬
‫(∞ ‪ Domf = [0,‬‬ ‫یا‪Domg = )−∞, ∞( :‬‬
‫یا‪ D om)f o g( = {x / x ∈ domg , g) x ( ∈ dom f } :‬‬

‫‪108‬‬
‫ ]‪Dom)fog( = {x / x ∈ IR , 1 − x ≥ 0 } , − x ≥ −1 ⇒ x ≤ 1 = )−∞ ,1‬‬
‫]∞ ‪Dom )g o f ( = {x / x ∈ dom f , f ) x (∈dom g} = {x / x ≥ 0 , x ∈ IR} = )0 ,‬‬
‫‪)f o g ( ) x ( = f )1 − x ( = 1 − x‬‬
‫‪)g o f ()x ( = g ) x ( = 1 − x‬‬
‫برای وضاحت بهتر ناحیة تعریف تابع مرکب شکل زير را مشاهده کنید‪ :‬‬
‫ ‬

‫مثال‪ :4‬اگر ‪ h) x( = 3x 2 + 1‬باشد‪ :‬به دو طریق نشان دهید که تابع (‪ h)x‬از ترکیب‬
‫کدام دوتابع به دست آمده است؟‬
‫حل‪ :‬تابع (‪ h)x‬را می‌توان به شکل ترکیب دو تابع ( ‪ )g o f ()x‬و (‪ ) Jok () x‬نوشت‪.‬‬
‫طوری که‪ f ) x( = 3x 2 + 1 :‬و ‪ g ) x( = x‬باشد‪.‬‬
‫ ‪ )g o f () x ( = g(f ) x ( ) = g)3x 2 + 1( = 3x 2 + 1‬‬
‫به همین ترتیب تابع (‪ h)x‬را می‌توان به شکل ترکیب دو تابع (‪ )jok)(x‬بنویسیم‪.‬‬
‫طوری که‪ j ) x( = x + 1 :‬و ‪ k ) x( = 3x 2‬باشد ‬
‫ ‪) j o k () x ( = j(k ) x ( ) = j)3x 2 ( = 3x 2 + 1‬‬
‫‪x‬‬
‫= ( ‪ (x ≠ −2 ), f ) x‬باشد‪.‬‬ ‫مثال‪ :5‬اگر‬
‫‪x+2‬‬
‫) ( ‪ )f o f ()2( , f (f ) x‬ﻭ ( ‪ )f o f o f ()x‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x+2‬‬ ‫‪x‬‬
‫= ‪)f o f () x ( = x + 2 = x + 2‬‬ ‫⋅‬ ‫ =‬
‫⋅‬
‫‪x‬‬ ‫‪x + 2x + 4 x + 2 3x + 4 3x + 4‬‬
‫‪+2‬‬
‫‪x+2‬‬ ‫‪x+2‬‬

‫‪109‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 1‬‬
‫? = (‪)f o f ()2‬‬ ‫= ( ‪)f o f ( ) x‬‬ ‫= (‪⇒ )f o f ()2‬‬ ‫= =‬
‫‪3x + 4‬‬ ‫‪3 ⋅ 2 + 4 10 5‬‬
‫= ( ‪)f o f o f () x‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x+2‬‬ ‫‪x‬‬
‫=‬ ‫‪x+2‬‬ ‫= ‪= x+2‬‬ ‫‪x+2‬‬ ‫=‬ ‫⋅‬ ‫=‬
‫‪x‬‬ ‫‪3x‬‬ ‫‪3x + 4 x + 8 x + 2 7 x + 8 7 x + 8‬‬
‫)‪3‬‬ ‫‪(+4‬‬ ‫‪+4‬‬
‫‪x+2‬‬ ‫‪x+2‬‬ ‫‪x+2‬‬
‫فعاليت‬

‫اگر ‪ f ) x( = x 2 − 2‬و ‪ g ) x( = x + 3‬باشد ( ‪، )g o f () x ( , )f o g () x‬‬


‫(‪ )g o f ()−2‬ﻭ (‪ )f o g()3‬را دریابید‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬اگر ‪ f ) x( = −3x + 2‬و ‪ g ) x( = x 3‬باشد‪:‬‬


‫‪g‬‬
‫( ‪)f + g ()x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫( ‪)f − g ()x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫( ‪)g − f ()x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪)f ⋅ g ()x ( ,‬‬ ‫( ‪) ()x‬‬
‫‪f‬‬
‫را دریابید و نیز ناحیة تعریف آن‌ها را تعیین کنید‪.‬‬
‫‪g‬‬ ‫‪f‬‬
‫‪ - 2‬اگر ‪ f ) x( = x 2 − 3‬و ‪ g ) x( = x − 3‬باشد ( ‪ ) () x ( , )f ⋅ g() x‬و ( ‪ ) () x‬‬
‫‪f‬‬ ‫‪g‬‬
‫را معلوم کنید‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ - 3‬اگر ‪ f ) x( = x 2 + 1‬و = (‪ h) x( = 4 − x 2 , g ) x‬و ‪ k ) x( = 3x + 4‬‬
‫‪x‬‬
‫‪h‬‬ ‫‪f‬‬
‫باشد ناحیه‌های تعریف توابع ( ‪ )h ⋅ k () x ( , ) () x ( , )f ⋅ g() x‬و ( ‪ ) ()x‬را دریابید‪.‬‬
‫‪k‬‬ ‫‪g‬‬
‫‪ - 4‬اگر ‪ g ) x( = x 2 , f ) x( = 3x − 2‬باشد (‪ )g o f ()3‬و (‪ )f o g ()1‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 5‬اگر ‪ f ) x( = x‬و ‪ g ) x( = 2 − x‬باشد ‪ g o f , f o g‬ﻭ ‪ f o f‬را دریابید‪.‬‬

‫‪x‬‬
‫= ( ‪ g) x ( = x10 , f ) x‬و ‪ h) x( = x + 3‬باشد ( ‪ )f o g o h () x‬را‬ ‫‪ - 6‬اگر‬
‫‪x +1‬‬
‫دریابید‪.‬‬

‫‪110‬‬
‫تابع معکوس‬
‫)‪(Inverse Function‬‬

‫فعاليت‬
‫• درشکل بین دو تابع کدام رابطه وجود دارد؟‬
‫• آیا معکوس هر تابع‪ ،‬یک تابع می‌باشد؟‬
‫• اگر معکوس یک تابع نیز یک تابع باشد این‌گونه تابع را به کدام نام یاد می‌کنند؟‬
‫• اگر }(‪ f = {)1, 2( )3 , 5( )6 ,7‬و }(‪ g = {)2 ,1( )5 , 3( )7 , 6‬باشد‪ ،‬آیا تابع ‪ g‬معکوس‬
‫تابع ‪ f‬می‌باشد یاخیر؟ چرا؟‬
‫• اگر ( ‪ )f o g()x ( = )g o f ()x‬باشد‪ ،‬آیا تابع ‪ g‬معکوس تابع ‪ f‬می‌باشد؟‬
‫در تصویر فوق یک ترمامیتر را مشاهده می‌کنید و می‌دانیم که بین درجه‌های حرارت سانتی‬
‫‪9‬‬
‫گرید و فارنهایت رابطه ‪ f = c + 32‬وجود دارد اگر این معادله برای (‪ )c‬حل شود داریم‬
‫‪5‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪9‬‬
‫که‪ :‬‬
‫‪f = c + 32 ⇒ f − 32 = c + 32 − 32‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5 9‬‬
‫(‪⇒ )f − 32( = ) c‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪9 5‬‬
‫‪5‬‬
‫(‪c = )f − 32‬‬
‫‪9‬‬ ‫ ‬
‫تابع ‪ c‬تابع معکوس تابع ‪ f‬می‌باشد‪ .‬معکوس یک رابطه ( ‪ ) x , y‬عبارت از‪ ) y , x( :‬می‌باشد‬
‫که ناحیة تعریف تابع معکوس عبارت از ناحیة قیمت‌های تابع و ناحیة قیمت‌های یک تابع‬
‫معکوس عبارت از ناحیة تعریف تابع می‌باشد‪.‬‬

‫‪111‬‬
‫‪ f‬نشان‬ ‫‪−1‬‬
‫‪ Range f −1 = dom f‬و ‪ domain f −1 = Range f‬معکوس تابع ‪ f‬به‬

‫‪1‬‬
‫≠ ( ‪)f −1 ) x‬‬ ‫داده می‌شود‪ .‬متوجه باشید که‪ :‬‬
‫(‪f )x‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر تابع }(‪ f ) x ( = {)1,5()3,7()8,−10‬باشد‪.‬‬
‫پس }(‪ f −1 ) x ( = {)5 ,1( )7 , 3( )−10 , 8‬می‌باشد‪:‬‬
‫‪−1‬‬
‫‪f )3( = 7‬‬ ‫‪f‬‬ ‫‪)7 ( = 3‬‬
‫‪f )1( = 5‬‬ ‫‪f‬‬ ‫‪−1‬‬
‫‪)5( = 1‬‬
‫‪f )8( = −10‬‬ ‫‪f‬‬ ‫‪−1‬‬
‫‪)−10( = 8‬‬
‫ ‬
‫می‌باشد؛ پس ( ‪ f −1 ) x‬نیز یک تابع می‌باشد‪ ،‬اما اگر }(‪ f ) x( = {)1, 2 ( )3 , 2( )4 , 5‬باشد؛ ‬
‫}(‪ f −1 ) x( = {)2 ,1( )2 , 3( )5 , 4‬می‌باشد‪ .‬‬
‫مشاهده می‌شود که ( ‪ f −1 ) x‬یک تابع نیست‪ ،‬زیرا که برای ‪ x = 2‬دو تصویر مختلف‬
‫در (‪ )Range‬وجود دارد‪ f )2( = 3 .‬و ‪ f )2( = 1‬می‌باشد؛ پس معکوس هر تابع‪ ،‬تابع‬
‫نمی‌باشد یا به عبارت دیگر هر تابع معکوس‌پذیر نمی‌باشد‪.‬‬
‫هرگاه دریک تابع که به شکل جوره‌های مرتب داده شده باشد جاهای عناصر اولی و دومی‬
‫باهم‌دیگرعوض شود رابطه‌یی که به دست می‌آید عبارت از معکوس تابع اولی می‌باشد‪،‬‬
‫تابعی که معکوس آن نیز یک تابع باشد گفته می‌شود که تابع معکوس‌پذیر است‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬آیا توابع ‪ f‬و ‪ g‬که طور زیر به شکل جوره‌های مرتب داده شده‌اند‪ .‬معکوس‌پذیر‬
‫می‌باشند؟‬
‫ }(‪ f = {)1, 2 ( , ) − 2 , 3( , ) 3 ,1( , ) 0 , − 1(} g = {)2 , 4( , )3 ,1( , ) 0 , 2( , )5 ,1‬‬
‫حل‪ :‬اگر جاهای عناصر اولی و دومی جوره‌های مرتب را باهم دیگر تبدیل نماییم داریم که‪ :‬‬
‫}(‪f −1 = {)2 ,1( , ) 3 , − 2( , )1, 3( , ) − 1, 0‬‬
‫مشاهده می‌شود که ‪ f −1‬یا معکوس تابع ‪ f‬نیز یک تابع می‌باشد‪ ،‬زیرا که عناصر اولی‬
‫جوره‌های مرتب ‪ f −1‬تکرار نشده‌اند و }(‪g −1 = {)4 , 2( , )1, 3( , ) 2 , 0( , )1, 5‬‬
‫مشاهده می‌شود که ‪ g −1‬یا معکوس تابع ‪ ، g‬تابع نیست؛ زیرا که برای ‪ x = 1‬دو قیمت ‪ 3‬و‬
‫‪ 5‬وجود دارد‪ ،‬پس تابع ‪ g‬معکوس‌پذیر نیست‪.‬‬

‫‪112‬‬
‫خالصه این‌که چون ‪ f‬تابع یک به یک بوده‪ ،‬درنتیجه معکوس‌پذیر است‪ .‬و چون تابع ‪ g‬یک‬
‫به یک نبوده معکوس‌پذیر نیز نمی‌باشد‪.‬‬
‫نتیجه‪ :‬تنها معکوس تابع یک به یک ‪ ،‬یک تابع می‌باشد‪.‬‬
‫تابع یک به یک(‪) one – to – one function‬‬
‫یک تابع (‪ f )x‬تابع یک به یک می‌باشد‪ ،‬اگر ‪ x1 ≠ x2‬باشد درنتیجه ( ‪ f ) x1 ( ≠ f ) x2‬‬
‫شود‪.‬‬
‫یا‪ a ≠ b ⇒ f )a( ≠ f )b( :‬‬
‫و اگر‪ a = b ⇒ f )a( = f )b( :‬‬
‫اگر یک تابع‪ ،‬تابع یک به یک باشد در آن صورت معکوس آن نیز یک تابع می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر ‪ f ) x ( = −4x + 12‬و ‪ g) x ( = 25 − x 2‬باشد نشان دهید که کدام یک از‬
‫این توابع‪ ،‬تابع یک به یک می‌باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬اگر ‪ a ≠ b‬باشد‪ − 4a + 12 ≠ −4b + 12 .‬می‌باشد‪.‬‬
‫پس تابع (‪ f )x‬تابع یک به یک می‌باشد‪.‬‬
‫طور مثال‪ :‬اگر ‪ x = 2‬باشد‪ f )2( = −4)2( + 12 = −8 + 12 = 4 :‬‬
‫اگر ‪ x = 3‬باشد ‬
‫‪f )3( = −4)3( + 12 = −12 + 12 = 0‬‬
‫( ‪a ≠ b ⇒ f )a ( ≠ f ) b‬‬
‫‪2 ≠ 3⇒ 4 ≠ 0‬‬ ‫ ‬
‫پس تابع (‪ f )x‬تابع یک به یک می‌باشد‪ .‬و در ‪ g) x ( = 25 − x 2‬‬
‫اگر ‪ x = 3‬باشد‪ g)3( = 25 − 9 = 16 = 4 .‬‬
‫اگر ‪ x = −3‬باشد‪ g)−3( = 25 − 9 = 16 = 4 .‬‬
‫(‪ f )3( = f )−3‬اما ‪ 3 ≠ −3‬‬
‫پس تابع (‪ g )x‬تابع یک به یک نمی‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬
‫اگر ‪ f ) x ( = 3x + 8‬و ‪ g ) x( = x 2‬باشد نشان دهید که کدام‌یک از توابع‪ ،‬تابع یک به یک‬
‫می‌باشد و کدام‌یک از آن‌ها تابع یک به یک نیست؟ چرا؟‬

‫‪113‬‬
‫تشخیص تابع یک به یک از روی گراف‬
‫اگر خط افقی موازی با محور ‪ x‬گراف تابع را دریک نقطه قطع کند این تابع‪ ،‬تابع یک‬
‫به یک است و اگر خط افقی گراف تابع را در اضافه‌تر از یک نقطه قطع کند این گراف‪،‬‬
‫گراف تابع یک به یک نیست‪.‬‬
‫مثال‪ :4‬دراشکال داده شده مشاهده می‌شود که خط موازی با محور ‪ x‬گراف تابع اولی را‬
‫دریک نقطه و گراف تابع دومی را در دو نقطه قطع کرده است؛ پس تابع اولی‪ ،‬تابع یک به‬
‫یک بوده‪ ،‬اما تابع دومی تابع یک به یک نمی‌باشد‪.‬‬

‫در دو نقطه قطع کرده است‬


‫در یک نقطه قطع کرده است‬

‫تعریف تابع معکوس‪ :‬اگر ‪ f‬یک تابع یک به یک باشد که ناحیة تعریف آن ‪ x‬و ناحیة‬
‫قیمت‌های آن ‪ y‬باشـد‪ ،‬پس تابع ‪ g‬درصورتی معکوس تابع ‪ f‬می‌باشـد که ناحیــة تعریف‪ ،g‬‬
‫‪ y‬باشد و ناحیة قیمت‌های آن ‪ x‬باشد ویا یک تابع ‪ g‬درصورتی معکوس تابع ‪ f‬می‌باشد‬
‫که اگر‪:‬‬
‫‪)f o g () x ( = x‬‬
‫‪)g o f () x ( = x‬‬
‫ ‪ )f o g() x ( = )g o f () x ( = x‬‬
‫مثال‪ :5‬اگر ‪ f ) x( = 3x + 2‬باشد معکوس تابع (‪ f )x‬یا (‪ f −1 ) x‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪y = f ) x ( = 3x + 2‬‬
‫‪x = 3y + 2‬‬
‫‪3y = x − 2‬‬ ‫ ‬
‫‪x−2‬‬
‫=‪y‬‬
‫‪3‬‬
‫‪114 −1‬‬ ‫‪x−2 1‬‬ ‫‪2‬‬
‫= (‪f )x‬‬ ‫‪= x−‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪−1‬‬ ‫‪−1‬‬
‫‪f )f ) x (( = f )f ) x (( = x‬‬
‫‪y = f ) x ( = 3x + 2‬‬
‫‪x = 3y + 2‬‬
‫‪3y = x − 2‬‬
‫‪x−2‬‬
‫=‪y‬‬
‫‪3‬‬
‫‪x−2 1‬‬ ‫‪2‬‬
‫= ( ‪f −1 ) x‬‬ ‫‪= x−‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪−1‬‬ ‫‪−1‬‬
‫‪f )f ) x (( = f )f ) x (( = x‬‬
‫ ‬
‫این مثال به طور خالصه در شکل نیز نشان داده شده‬
‫است‪.‬‬
‫‪x−2‬‬
‫= ( ‪g) x‬‬ ‫و از طرف دیگر اگر (‪ f −1 ) x‬را به‬
‫‪3‬‬
‫نشان دهیم‬
‫‪ )f o g() x ( = )g o f () x ( = x‬می‌باشد‪ .‬زیرا که‪ :‬‬
‫‪x−2‬‬
‫)‪)f o g () x ( = 3‬‬ ‫‪(+2 = x−2+2 = x‬‬
‫‪3‬‬
‫‪3x + 2 − 2 3x‬‬
‫= ( ‪)g o f () x‬‬ ‫=‬ ‫‪=x‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫(‬ ‫)‬
‫یا ‪ f −1 ( f ) x( ) = x‬و ‪f f −1 ) x( = x‬‬
‫مثال‪ :6‬اگر ‪ f ) x( = x 3 + 1‬باشد (‪ f ) x‬و اگر ‪ g ) x( = x‬باشد (‪ g ) x‬را دریابید‪.‬‬
‫‪−1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪−1‬‬

‫حل‬

‫‪y = x3 +1‬‬
‫ ‬
‫‪3‬‬
‫‪ x = y + 1‬‬ ‫‪⇒ y 3 = x − 1⇒ y = 3 x − 1‬‬

‫اگر ‪ y‬را به (‪ f −1 ) x‬نشان دهیم؛ پس‪:‬‬

‫ ‪f −1 ) x ( = 3 x − 1‬‬
‫ ‪g ) x ( = x 2 ⇒ y = x 2 ⇒ x = ± y‬‬
‫ ‪ g −1 ) x( = ± x‬یا ‪y = ± x‬‬

‫‪115‬‬
‫مشاهده می‌شود که (‪ g −1 ) x‬یک تابع نمی‌باشد‪ ،‬زیرا اگر ‪ x = 2‬ویا ‪ x = −2‬باشد ‬
‫‪ gg))−−22(( == 44‬و ‪ gg))22(( == 44‬می‌شود شکل را مشاهده کنید‪ ،‬پس ( ‪ g) x‬يک تابع معکوس‬
‫پذير نمي‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :7‬برای کدام قیمت ‪ x‬تابع ‪ f ) x( = 5 x − 2‬با تابع معکوس خود مساوی می‌شود؟‬
‫حل‪ :‬اگر ‪ y = 5 x − 2‬باشد معکوس آن ‪x = 5 y − 2 ⇒ 5 y = x + 2‬‬

‫‪x+2‬‬ ‫‪x+2‬‬
‫=‪y‬‬ ‫= ( ‪f −1 ) x‬‬
‫‪5‬‬ ‫ ‪5‬‬
‫‪x+2‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ‪= 5 x − 2 ⇒ 24 x = 12 ⇒ x‬‬
‫‪ 5‬‬ ‫ ‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫به قیمت = ‪ x‬تابع (‪ f )x‬با تابع معکوس خود مساوی می‌شود‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال‪ :8‬نشان دهید که توابع ‪ f ) x( = 7 x − 2‬و ‪ g ) x( = x +‬معکوس یک‌دیگر اند‪.‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫حل‬
‫‪)f o g () x ( = f )g ) x (( = f ) x + ( = 7) x + ( − 2 = x‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪)g o f () x ( = f )g ) x (( = g )7 x − 2( = )7 x − 2( + = x‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬ ‫ ‬
‫پس ( ‪ f ) x‬و (‪ g )x‬معکوس یک‌دیگر اند از اینجا نتیجه می‌شود که ترکیب تابع و تابع‬
‫معکوس آن تابع عینیت ) ‪ (f ) x ( = x‬می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫‪2x +1‬‬
‫= (‪ f ) x‬باشد (‪ f −1 ) x‬را دریابید و نیز نشان دهید ‪ )f o f −1 ()x ( = x‬‬ ‫اگر‬
‫‪x−2‬‬
‫می‌باشد‪ .‬‬

‫گراف تابع و گراف تابع معکوس آن‬


‫در بین گراف تابع یک به یک (‪ f )x‬و گراف تابع معکوس آن (( ‪ )f −1 ) x‬یک رابطه‬

‫‪116‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ x2  2 y  x  4‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1  3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬
‫وجود دارد‪ ،‬زیرا اگر (‪ )a , b‬یک نقطه باالی گراف (‪ f )x‬باشد ( ‪ )b , a‬یک نقطه باالی‬
‫گراف تابع (‪ f −1 ) x‬می‌باشد‪ .‬که نقاط (‪ )a , b‬و (‪ )b , a‬نظر به خط ‪ y = x‬متناظر‬

‫‪1940 1950 1960 1970 1980 1990 2000‬‬


‫می‌باشند‪.‬‬
‫‪2300 2560 3040 3710 4450 5280 6080‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال‪ :9‬اگر ‪ f ) x( = 3x − 2‬باشد واضح است که ‪ f −1 ) x( = x +‬تابع معکوس ‪f‬‬
‫‪1990 2000‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫می‌باشد‪ .‬گراف هر دو تابع را درعین سیستم کمیات وضعیه رسم نمایید و مقایسه کنید که‬
‫‪5280 6080‬‬
‫‪t‬‬ ‫گراف‌ها نظر به خط ‪ y = x‬متناظر می‌باشند‪.‬‬
‫)‬
‫)‪( x , y‬‬ ‫‪y=x‬‬
‫)‪(0,1‬‬
‫)‪(2,5‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1 2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪2 1 4‬‬
‫)‪(2,3‬‬ ‫‪f ( x)  2‬‬ ‫‪1 4‬‬ ‫‪f 1 ( x) 0 1 2‬‬
‫‪0 1 2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1 4‬‬
‫‪1‬‬
‫‪) 2 1 4‬‬ ‫‪f ( x) 0‬‬ ‫‪1 2‬‬

‫‪1 2 3‬‬
‫‪2 5 10‬‬
‫مشاهده می‌شود که گراف هر دو تابع نظر به خط مستقیم ‪ y = x‬متناظر می‌باشند‪.‬‬

‫مثال‪ :10‬اگر (‪ f )x‬دارای جوره‌های‬


‫‪2‬‬ ‫مرتب (‪ )−1, 0( , )−3 , − 2‬و (‪)4 , 2‬‬
‫‪8‬‬ ‫باشد‪ ،‬گراف (‪ f −1 ) x‬و (‪ f )x‬را درعین‬
‫سیستم کمیات وضعیه رسم کنید و نشان‬
‫دهید که هر دو گراف نظر به خط ‪y = x‬‬
‫متناظر می‌باشند‪.‬‬
‫مشاهده می‌شود که گراف‌های ( ‪ f ) x‬و ‬
‫( ‪ f −1 ) x‬نظر به خط ‪ y=x‬متناظر می‌باشند‪.‬‬

‫‪117‬‬
‫• معکوس تابع یک به یک نیز یک تابع می‌باشد‪.‬‬
‫• خط موازی با محور ‪( x‬خط افقی) گراف تابع یک به یک را دریک نقطه قطع‬
‫می کند‪.‬‬
‫• برای دریافت معکوس (‪ y = f )x‬معادلة تابع را برای ‪ x‬حل می‌نماییم بعد ‪ x‬را به ‪ y‬و ‪y‬‬
‫را به ‪ x‬تبدیل می‌کنیم‪ .‬تابع به دست آمده (‪ y = f −1 ) x‬تابع معکوس (‪ f )x‬می‌باشد‪.‬‬
‫• گراف تابع (‪ f )x‬و گراف تابع معکوس (‪ f )x‬نظر به خط ‪ y = x‬متناظر می‌باشد‪.‬‬
‫(‪ dom f ) x( = Range f −1 ) x‬و (‪ Range f ) x( = dom f −1 ) x‬می‌باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬معکوس توابع زیر را دریابید و بگویید که معکوس کدام تابع نیز یک تابع می‌باشد؟‬

‫}(‪f = {)−1,0(, )−2,1(, )4,3(, )3,4(} h = {)1,4(, )2,3(, )4,1‬‬


‫}(‪g = {)1,2(, )2,3(, )3,2(, )4,1(} k = {)3,0(, )2,−1(, )1,2(, )0,1(, )−1,2‬‬

‫‪ – 2‬معکوس هر یک از توابع ذیل را دریابید وصحت جواب خود را با ‪ f )f −1 ) x ( = x‬‬


‫امتحان کنید‪.‬‬
‫‪f )x( = x + 3‬‬ ‫‪f ) x ( = 2x‬‬ ‫‪f ) x ( = 2x + 3‬‬
‫‪1‬‬
‫‪f )x( = x 3 + 2‬‬ ‫‪f ) x ( = ) x + 2( 3‬‬ ‫= (‪f )x‬‬
‫ ‬ ‫‪x‬‬ ‫ ‬
‫‪ – 3‬گراف‌های توابع ذیل را رسم کنید وتوسط خط موازی با محور ‪( x‬خط افقی) نشان‬
‫دهید که معکوس آن نیز یک تابع می‌باشد‪.‬‬
‫‪7 − 2x‬‬
‫‪f ) x( = 1 − x 2‬‬ ‫= (‪g ) x‬‬ ‫‪k ) x( = x 5‬‬ ‫‪r ) x( = x 4‬‬
‫‪5‬‬
‫‪ – 4‬کدام یک از توابع ذیل تابع یک به یک می‌باشد؟‬

‫‪1‬‬
‫‪y = 4x − 5‬‬ ‫‪y=6−x‬‬ ‫‪y = ) x − 2( 2‬‬ ‫‪y=9‬‬ ‫=‪y‬‬
‫‪x+2‬‬

‫‪118‬‬
‫توابع پولينومي‬

‫• آیا می‌دانید که تابع درجه یک را چرا تابع‬


‫خطی می‌گویند؟‬
‫‪o‬‬
‫• آیا گراف تابع درجه یک‪ ،‬یک خط‬
‫مستقیم می‌باشد؟‬

‫پولينوم‌ها را در فصل اول مطالعه کرده‌ايد‪ .‬پولینومی‌که از یک حرف (متحول) تشکیل شده‬
‫باشد به نام تابع پولینومی یاد می‌شود‪.‬‬
‫تابع خطی (‪ )Linear function‬یا تابع درجه یک‪:‬‬
‫تابع پولینومی است که درجة آن یک باشد‪.‬‬
‫شکل عمومی تابع درجه یک (تابع خطی) ‪ f ) x ( = ax + b‬می‌باشد که ‪ a ≠ 0‬و ‪a , b‬‬
‫اعداد حقیقی باشند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫به طور مثال‪ f ) x ( = 2x , f ) x ( = x − 1 , f ) x ( = 3x + 4 :‬و ‪ f ) x( = x‬توابع خطی اند‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫مثال‪ :1‬گراف تابع ‪ f ) x ( = x − 3‬را رسم کنید ونقاط تقاطع گراف را با محور‌های ‪X‬‬
‫‪4‬‬
‫و ‪ Y‬دریابید‪.‬‬
‫نقطة تقاطع گراف با محور ‪ X‬عبارت‬
‫از (‪ )4,0‬و با محور ‪ Y‬نقطه (‪)0 , − 3‬‬
‫می‌باشد‪ .‬مشاهده می‌شود که گراف تابع‬
‫‪0‬‬ ‫درجه یک‪ ،‬یک خط مستقیم می‌باشد‬
‫از این سبب تابع درجه یک را به نام تابع‬
‫خطی نیز یاد می‌کنند‪ .‬برای ترسیم گراف‬
‫تابع خطی کافی است که نقاط تقاطع‬
‫‪3‬‬
‫‪f (x)  x  3‬‬ ‫گراف را با محور‌های ‪ X‬و ‪ Y‬به‌دست‬
‫‪4‬‬
‫‪x 8 4 0‬‬ ‫شکل‬
‫که در ‪x ‬‬‫طوري ‪0‬‬
‫نماییم‪3  3،‬‬
‫رسم ‪6‬‬‫خط مستقیم‪...‬را ‪ 6‬‬‫آوریم‪0‬و ‪x‬‬‫‪1 2 1  2‬‬
‫‪f (x) 3 0  3‬‬ ‫‪f ( x )  2 4 0 6  2 ...‬‬ ‫مشاهده‪ 0‬مي‪‌y‬شود‪.‬‬
‫‪1 4 1‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪g ( x)  2 x 2‬‬
‫‪x 0 1 1 2  2‬‬ ‫‪119‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -‬‬
‫‪y 0 1 1  4  4‬‬ ‫‪g(x ) ‬‬ ‫‪0 2 2‬‬ ‫‪8 8‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ( x)  x‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 2  2 3  3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪4 5 3 6 2 ...‬‬
‫فعاليت‬

‫گراف تابع ‪ y = f ) x( = x + 1‬و ‪ y = x − 1‬را رسم کنید وکمیات وضعیة نقاط تقاطع‬
‫گراف با محور‌های ‪ X‬و ‪ Y‬را دریابید‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫مثال‪ :2‬گراف تابع خطی ‪ f ) x( = x + 2‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫حل‪ :‬در نقطة تقاطع گراف با محور ‪ Y‬قیمت ‪ x‬صفر می‌باشد ( ‪)x = 0‬‬

‫‪2‬‬
‫= (‪f )0‬‬ ‫پس‪)0( + 2 = 2 :‬‬
‫‪3‬‬
‫نقطة تقاطع گراف با محور ‪ Y‬عبارت از (‪ )0,2‬می‌باشد‪.‬‬
‫و درنقطة تقاطع گراف با محور ‪ X‬قیمت ‪ y‬يا (‪ f(x‬صفر می‌باشد )‪ ( f ) x( = 0‬درنتیجه‪:‬‬
‫ ‬
‫‪2‬‬
‫=‪0‬‬ ‫‪x + 2 ⇒ x = −3‬‬
‫‪3‬‬
‫پس نقطة تقاطع گراف با محور ‪ X‬عبارت از (‪ )−3 , 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫با وصل کردن دو نقطه (‪ )0 , 2‬و (‪ )−3 , 0‬می‌توانیم خط مستقیم را رسم نماییم وهم‬
‫‪3‬‬ ‫می‌توانیم چند نقطة دیگر گراف تابع را دریابیم که باالی همین خط مستقيم قرار دارند‪.‬‬
‫‪f (x) ‬‬ ‫‪x 3‬‬
‫‪4‬‬
‫‪x 8 4 0‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 3  3 6  6 ...‬‬ ‫‪x 0 1 2 1  2‬‬
‫‪f (x) 3 0  3‬‬ ‫‪f ( x )  2 4 0 6  2 ...‬‬ ‫‪y 0 1 4 1‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪g ( x)  2 x 2‬‬
‫‪x 0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -2‬‬
‫‪y 0 1 1  4  4‬‬ ‫‪g(x ) ‬‬ ‫‪0 2 2‬‬ ‫‪8 8‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ( x)  x‬‬
‫‪0‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 2  2 3  3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪4 5 3 6 2 ...‬‬
‫‪y 4 3 3 0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪y 0 1 1 4‬‬ ‫‪4 ...‬‬ ‫‪f (x) ‬‬ ‫‪0 1 1‬‬ ‫‪4 4‬‬
‫‪1 2‬‬
‫‪h( x ) ‬‬
‫‪x‬‬
‫‪2‬‬
‫‪x  3  2  4  5 1‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -2‬‬
‫‪x‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 3 3‬‬
‫‪120‬‬ ‫‪h(x)  0 1 1 2 2‬‬
‫‪2 2‬‬
‫‪f ( x )  2x 2  4x  5‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1  2 0 1  3‬‬
‫‪f (x)  3‬‬ ‫‪5 5 11 11‬‬
‫تابع درجه دوم (‪ )Quadratic Function‬و گراف آن‬
‫• این گراف‌ها از کدام نوع تابع اند؟‬

‫• این دو گراف با هم چه فرق دارند؟‬


‫• درتوابع ‪ k ) x ( = x , h ) x ( = x + 3x , g) x ( = x + 1, f ) x ( = x 2 + 7 x + 12‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫و ‪ r ) x( = 2 x − 1‬کدام‌یک از آن‌ها تابع درجه دوم نمی‌باشد‪.‬‬


‫یک تابع پولینومی درجه یک به نام تابع درجه یک يا تابع خطي (‪ )Liner function‬یاد‬
‫می‌شود‪ .‬تابع پولینومي درجه دوم به نام تابع درجه دوم یاد می‌گردد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫• گراف تابع درجه دوم را به چه نامی یاد می‌کنند؟‬


‫• محور تناظر گراف تابع درجه دوم کدام خط می‌باشد؟‬
‫• دهن گراف تابع درجه دوم چه وقت به طرف باال و چه وقت به طرف پایین باز می‌شود؟‬
‫• رأس گراف تابع درجه دوم در کدام حالت اصغری (‪ )Minimum‬و در کدام حالت‬
‫اعظمی (‪ )Maximum‬می‌باشد؟‬
‫• آیا کمیات وضعیة نقطة رأس تابع درجه دوم را دریافت کرده می‌توانید؟‬
‫• درکدام حالت گراف تابع محور‌های ‪ X‬و ‪ Y‬را قطع کرده می‌تواند؟‬
‫• آیا کمیات وضعیة نقاط تقاطع گراف تابع درجه دوم را با محور‌های ‪ X‬و ‪ Y‬دریافت‬
‫کرده می‌توانید؟‬

‫‪121‬‬
‫‪ f ) x ( = ax 2 + bx + c‬شکل عمومی تابع درجه دوم می‌باشد که در آ ن ‪ b , a‬و ‪ c‬اعداد‬
‫حقیقی و ‪ a ≠ 0‬است‪.‬‬
‫گراف تابع درجه دوم‬
‫ساده‌ترین تابع درجه دوم ‪ f ) x( = y = x 2‬که‬
‫‪ a = 1‬و ‪ b = c = 0‬می‌باشد‪ .‬اگر چند قیمت برای‬
‫‪ x‬داده شود و قیمت‌های مربوطه تابع یا ‪ y‬به دست‬
‫آورده شود گراف آن رسم شده می‌تواند‪ .‬طوری که‬
‫درشکل مشاهده می‌شود‪ .‬‬
‫گراف تابع درجه دوم به نام پارابوال (‪)parabola‬‬
‫یاد می‌شود‪.‬‬
‫‪ 3 6  6 ...‬‬ ‫‪x 0 1 2 1  2‬‬ ‫که این گراف نظر به محور ‪ y‬متناظر می‌باشد‪ .‬خطی‬
‫‪0 6  2 ...‬‬ ‫‪y 0 1 4 1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫که از رأس پارابوال بگذرد و با محور ‪ y‬موازی باشد به‬
‫‪g ( x)  2 x 2‬‬ ‫نام محور تناظر یاد می‌شود که در این گراف محور ‪Y‬‬
‫‌کند به نام رأس‬
‫ی‪x‬‬ ‫پارابوال را‪ 0‬قطع م‪‬‬
‫تناظر‪1 -‬‬
‫محور‪1 2‬‬
‫محور تناظر پارابوال می‌باشد‪ .‬نقطه‌یی‌که در آن‪-2‬‬
‫‪g(x ) ‬‬ ‫‪0 2 2‬‬ ‫‪8 8‬‬ ‫(‪ )Vertex‬پارابوال یاد می‌شود‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫ی‪f ( x‬‬
‫‌باشد‪ .‬گراف تابع‬ ‫‪x‬‬
‫پارابوال م‪) ‬‬ ‫اگر ‪ a > 0‬باشد دهن پارابوال به طرف باال و رأس نقطه اصغری‬
‫‪0 1 -1 2 -2‬‬
‫است‪x  .‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪4 5 3 6 2 ...‬‬ ‫‪ y = x 2‬در انتروال (‪ )−∞,0‬متناقص و در انتروال (∞ ‪ )0,‬متزاید‬
‫‪y 0 1 1 4‬‬ ‫‪4 ...‬‬ ‫‪f (x)  0 1 1 4 4‬‬ ‫مثال‪ :1‬گراف ‪ y = − x 2‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪1 2‬‬ ‫حل‪:‬دهن پارابوال به‌طرف پایین است‪ ،‬زیرا‪3‬که ‪a < 0‬‬
‫‪h( x ) ‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪f (x)  x  3‬‬
‫‪2‬‬ ‫می‌باشد گراف در انتروال (‪ )−∞ , 0‬متزاید‪4‬و در انتروال‬
‫‪0 1 - 1 x 2 - 82 4 0‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 3  3 6  6 ...‬‬
‫‪x‬‬ ‫( ∞ ‪ )0,‬متناقص می‌باشد و راس نقطۀ اعظمی پارابول‬
‫‪h ( x )  0 1 1 f ( x2) 32 0  3‬‬ ‫‪f ( x )  2 4 0 6  2 ...‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫‪2 2‬‬

‫‪x 0 1 1 2  2‬‬
‫‪y 0 1 1  4  4‬‬

‫‪x 0‬‬ ‫‪1 1 2  2 3  3‬‬ ‫‪x 4 5 3 6 2‬‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 122‬‬ ‫‪y 0 1 1 4 4‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1 2 3‬‬ ‫‪4...‬‬ ‫‪y 4 3 3 0 0 5 5‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1 1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪...‬‬
‫‪2 3‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪x  3  2  4  5 1‬‬
‫‪‬‬ ‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 3 3‬‬
‫فعاليت‬

‫گراف تابع ‪ y = x 2 + 4‬را رسم کنید‪.‬‬


‫‪...‬‬ ‫‪x 0 1 2 1  2‬‬
‫‪...‬‬ ‫کمیات ‪y 0‬‬
‫سیستم‪1 4‬‬ ‫مثال‪ :2‬گراف توابع ‪ g ) x ( = 2 x 2 , f ) x ( = x 2‬و ‪ h) x( = 1 x 2‬را ‪4‬‬
‫درعین ‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪g ( x)  2 x 2‬‬ ‫وضعیه ترسیم نمایید و گراف‌ها را با هم مقایسه کنید‪.‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -2‬‬

‫‪g(x ) ‬‬ ‫‪0 2 2‬‬ ‫‪8 8‬‬


‫‪2‬‬
‫‪f ( x)  x‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -2‬‬
‫‪3 6 2 ...‬‬
‫‪1 4 4 ...‬‬ ‫‪f (x) ‬‬ ‫‪0 1 1‬‬ ‫‪4 4‬‬
‫‪3‬‬
‫‪f (x)  1 x  3‬‬
‫‪h( x )  4 x 2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x 0 1 2 1  2‬‬
‫‪x 8 4 0‬‬
‫‪0 1 - 1 2x -2 0 3  3 6  6 ...‬‬
‫‪f ( xx)  3 0  3‬‬ ‫‪f ( x )  2 4 0 6  2 ...‬‬ ‫‪y 0 1 4 1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪h(x)  0 1 1 2 2‬‬
‫‪2 2‬‬ ‫‪g ( x)  2 x 2‬‬
‫مثال‪ :3‬گراف تابع‬
‫‪2‬‬
‫ را رسم کنید‪.‬‬ ‫‪y‬‬ ‫=‬ ‫‪x‬‬ ‫‪−‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪x 0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2‬‬
‫‪y 0 1 1  4  4‬‬ ‫‪g(x )  0 2 2 8‬‬
‫‪f ( x)  x 2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫‪1 1 2  2 3  3‬‬ ‫‪x 4 5 3 6 2 ...‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪y 4 3 3 0 0 5 5‬‬ ‫‪y 0 1 1 4 4 ...‬‬ ‫‪f (x) ‬‬ ‫‪0 1 1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1 2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4...‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1 2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪h( x ) ‬‬‫‪x‬‬
‫‪2 1‬‬ ‫‪ y = x 2‬چهار واحد به طرف‬
‫‪...‬‬ ‫که درحقیقت گراف‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4 x 3 2 4 5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0 1 -1 2‬‬
‫پایین انتقال می‌یابد‪.‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪‬‬ ‫‪h(x)  0 1 1 2‬‬
‫‪001‬‬ ‫‪x0‬‬ ‫‪2 2‬‬
‫‪00‬‬ ‫‪f ( x )  ‬‬
‫‪f ( x )  2x 2  4x  5‬‬ ‫مثال‪ :4‬گراف ‪ y = ) x − 4( 2‬را رسم کنید‪.‬‬
‫شود‪.‬‬
‫‌دست‪‬آورده‪x ‬‬
‫مربوط ‪ y0‬آن‪ 2‬به‪1 ‬‬ ‫حل‪ :‬اگر چند قیمت برای ‪ x‬داده شود وقیمت‪ 3‬‬
‫‌های ‪1‬‬
‫‪1...‬‬ ‫‪f (x)  3‬‬ ‫‪5 5 11 11‬‬
‫‪1...‬‬
‫}‪Dom f  IR  {0}  IR \ {0‬‬ ‫‪123‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪...  4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1 ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1 2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4...‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪f3( x )4 ...5  2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1  2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪...‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪f (x) ‬‬ ‫‪x 3‬‬
‫‪4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪8 4 0‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 3  3 6  6 ...‬‬ ‫‪x 0 1 2 1‬‬
‫‪f (x) 3 0  3‬‬ ‫‪f ( x )  2 4 0 6  2 ...‬‬ ‫‪y 0 1 4‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪g ( x)  2 x 2‬‬
‫‪x 0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪y 0 1 1  4  4‬‬ ‫‪g(x ) ‬‬ ‫‪0‬‬
‫گراف تابع رسم می‌شود‪ .‬طور زیر‪:‬‬
‫‪f ( x)  x 2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫‪1 1 2  2 3  3‬‬ ‫‪x 4 5 3 6 2 ...‬‬
‫‪y 4 3 3 0 0 5 5‬‬ ‫‪y 0 1 1 4 4 ...‬‬ ‫‪f (x) ‬‬ ‫‪0‬‬

‫مشاهده می‌شود که گراف در انتروال (‪)−∞ , 4‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪h( x ) ‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪2‬‬
‫‌باشد‪x  3  2  4  5 .‬‬ ‫متناقص و در انتروال (∞ ‪ )4 ,‬متزاید می ‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪x‬‬
‫‪3y x=4‬‬‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫اندازة‪0 ‬‬
‫به ‪3‬‬‫از شکل مشاهده می‌شود که گراف ‪ 3y = x 2‬‬
‫‪f (x)  x  3‬‬ ‫‪h(x) ‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪ 4‬واحد طور افقی به طرف راست انتقال کرده‌است‪،‬‬ ‫‪0‬‬
‫‌باشد‪x  8 .‬‬
‫مستقيم‪ x = 4 x‬م‪0‬ی ‪4‬‬ ‫خط ‪‬‬ ‫گراف ‪0‬‬
‫تناظر‪3 ‬‬
‫ومحور‪3 6‬‬ ‫‪ 6)4 ...‬‬ ‫رأس ‪x 0‬‬
‫پارابوال نقطة (‪,0‬‬ ‫‪1 2 1  2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ( x ) 3 0f ( x‬‬
‫‪) 3 2 x f( x4)x  5 2 4 0 6  2 ...‬‬ ‫‪y 0 1 4 1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1  2 0 1  3‬‬
‫مثال‪ :5‬گراف تابع ‪ y = −) x + 3( 2 + 1‬‬ ‫‪g ( x)  2 x 2‬‬
‫‪f (x)  3‬‬ ‫‪5 5 11 11‬‬ ‫را ترسیم کنید‪ .‬‬
‫‪x 0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1‬‬ ‫‪-1‬‬
‫‪y 0  1Dom‬‬ ‫‪ 1f IR‬‬ ‫گراف ‪ y = x‬سه واحد به طرف چپ }‪4 {04}  IR \ {0‬‬
‫‪2‬‬
‫‪g(x )  0 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫عمودی به ‪1‬طرف‬
‫‪1‬‬ ‫طور‬
‫‪1 1‬‬ ‫به‬ ‫واحد‬ ‫و یک‬ ‫‪2‬‬
‫‪x‬‬ ‫پارابوال‪...  4  3  2 ‬‬ ‫انتقال شده است‪ ‬و نقطه‪‬رأس ‪1 ‬‬ ‫‪f (3x) 4x...‬باال‪1 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3 2‬‬ ‫‪0 1‬‬ ‫‪-1‬‬
‫نقطة ‪x 4‬‬
‫پارابوال‪1f ( x ) 1... 2 1  2 1 3 13 ‬‬ ‫بلندترین ‪5‬‬
‫که ‪3 6‬‬ ‫‪2 ... )−3 ,11( x 1 1‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫است ‪1  2  4  3‬‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪...‬‬
‫‪y  4  3  3 0 4 0 35 52‬‬ ‫تناظر ‪y‬‬
‫‌باشد‪ .‬محور‪0 1‬‬
‫اعظمی) م‪4‬ی ‪1 4‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪2 f (x3)  4 0 1‬‬
‫(نقطه‬ ‫‪1‬‬
‫پارابوال ‪ x = −3‬می‌باشد‪ .‬که درشکل نیز‬ ‫‪1 2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪...  1  0.5  0.1  0.01  0.001‬‬ ‫‪ 0h( x)  2 x‬‬
‫مشاهده‪ x‬می‌شود‪.‬‬
‫‪x  3 f2( x )41  ...‬‬ ‫‪5  1 1  2  10  100  1000 f ( x )  ‬‬ ‫‪0 1 -‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 3 3‬‬
‫‪h(x)  0 1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪‬‬
‫‪0  x 0.001‬‬ ‫‪0.01 0.1 0.5 1...‬‬
‫فعاليت‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪f ( x )  2fx(2x) 4 x  5  f ( x ) 1000 100 10 2 1...‬‬
‫‪x‬‬
‫‪x‬‬ ‫رسم‪‬کنید‪ 1  2 0 1.‬‬ ‫گراف‌های توابع ‪ y = 3x 2‬ﻭ ‪ y = −3x 2‬را ‪3‬‬
‫‪f (x)  3‬‬ ‫‪5 5 11 11‬‬
‫‌های ‪ X‬و ‪ :Y‬برای آسانی ترسیم یک پارابول می‌توانیم که‬
‫نقاط تقاطع گراف با محور ‪1‬‬
‫‪Dom f  IR  {0}x IR \ {00}  2  1‬‬ ‫‪2 4‬‬
‫پارابوال را با محورهای‪ X2‬و ‪ Y‬دریابیم (درصورتی که تقاطع با محور ‪ X‬داشته‬ ‫تقاطع ‪x‬‬ ‫‪ 0‬نقاط‪ 1‬‬ ‫‪1 3 4‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ x=0‬وضع‬ ‫‪x y =...ax‬‬‫‪ 24+y bx‬‬
‫معادلة)‪ 3f+(cx‬‬
‫در ‪ 20‬‬‫محور ‪ 14Y‬‬
‫گراف با ‪ 1‬‬
‫تقاطع ‪ 2‬‬‫‪8‬‬
‫نقطة ‪4 3‬‬ ‫‪‬برای)‪1f ( x2‬‬
‫دریافت‬ ‫باشد) ‪3‬‬ ‫‪1  3 5 3‬‬
‫‪4...‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1 1 1‬‬
‫‪f ( x ) ... ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1  2  4  3 2 1‬‬ ‫‪...‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 3 4‬‬
‫‪124‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪...  1  0.5  0.1  0.01  0.001‬‬ ‫‪x  0‬‬
‫‪1‬‬
‫‪f (x) ‬‬ ‫‪...  1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ 10‬‬ ‫‪ 100‬‬ ‫‪ 1000‬‬ ‫‪f ( x )  ‬‬
‫‪x‬‬
‫می‌شود در نتیجه ‪ y=c‬می‌شود و برای دریافت نقاط تقاطع با محور ‪ X‬درمعادله ‪ y=0‬وضع‬
‫می‌شود‪ ،‬پس داریم که‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪y = ax + bx + c‬‬
‫‪0 = ax 2 + bx + c‬‬
‫ ‪ax 2 + bx + c = 0‬‬
‫یک معادلة درجه دوم می‌باشد و چون می‌دانید که جذر‌های این معادله عبارت اند از‪ :‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ x = − b ± b − 4ac‬می‌باشند‪.‬‬
‫‪2a‬‬
‫می‌دانید که جذر‌های این معادله در صورتی اعداد حقیقی می‌باشند که ‪b 2 − 4ac ≥ 0‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫اگر ‪ b 2 − 4ac < 0‬باشد گراف محور ‪ X‬را قطع نمی‌کند یا به طور خلص درجدول زیر‬
‫مشاهده کنید‪ .‬گراف تابع ‪)a ≠ 0( y = ax 2 + bx + c‬‬

‫گراف تابع درجه دوم محور ‪ X‬را در دو نقطه قطع می‌کند در صورتی که‬ ‫‪a‬‬
‫‪ b 2 − 4ac > 0‬باشد‪.‬‬
‫محور ‪ X‬را دریک نقطه قطع می‌کند درصورتی که ‪ b 2 − 4ac = 0‬باشد‪.‬‬ ‫‪b‬‬

‫محور ‪ X‬را قطع نمی‌کند درصورتی که ‪ b 2 − 4ac < 0‬باشد‪.‬‬ ‫‪c‬‬

‫دریافت کمیات وضعیة نقطة رأس پارابوال‪ :‬توسط طریقه تکمیل مربع می‌توان‬
‫کمیات وضعیه رأس پارابوال را دریافت کرد‪.‬‬
‫‪b‬‬
‫‪y = ax 2 + bx + c = a ) x 2 +‬‬
‫‪x( + c‬‬
‫‪a‬‬
‫‪‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪b ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪b2 ‬‬
‫‪y = a ) x 2 + x + ) ( 2 − ) ( 2  + c = a ) x + ( 2 − 2  + c‬‬
‫‪‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪2a‬‬ ‫‪2a ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2a‬‬ ‫‪4a ‬‬
‫‪b 2‬‬ ‫‪b2‬‬ ‫‪b 2 b2‬‬
‫‪= a )x + ( − a ) 2 ( + c = a )x + ( −‬‬ ‫‪+c‬‬
‫‪2a‬‬ ‫‪4a‬‬ ‫‪2a‬‬ ‫‪4a‬‬
‫‪b‬‬ ‫‪4ac − b 2‬‬
‫‪y = a )x + (2 +‬‬
‫‪2a‬‬ ‫‪4a‬‬ ‫ ‬
‫‪2‬‬
‫(‪f )x( = a )x − h‬‬ ‫‪+k‬‬

‫‪125‬‬
‫‪b 4ac − b 2‬‬
‫‪ )−‬ویا ( ‪ ) h , k‬می‌باشند؛ چون محور‬ ‫‪,‬‬ ‫پس کمیات وضعیه رأس پارابوال (‬
‫‪2a‬‬ ‫‪4a‬‬
‫‪b‬‬
‫‪ x = −‬است اگر ‪ a > 0‬باشد‬
‫تناظر از نقطة رأس پارابوال می‌گذرد‪ ،‬معادلۀ محور تناظر‬
‫‪2a‬‬
‫رأس اصغری (‪ )Minimum‬و اگر ‪ a < 0‬باشد رأس اعظمی (‪ )Maximum‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :6‬گراف تابع ‪ f ) x ( = 2x 2 + 4x + 5‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪ - 1‬نقطة تقاطع با محور ‪ X‬را به دست می‌آوریم‪ ،‬چون ‪ b = 4 , a = 2‬و ‪c = 5‬‬
‫می‌باشد‪ .‬‬
‫ ‪∆ = b 2 − 4ac = 4 2 − 4 ⋅ 2 ⋅ 5 = −24 < 0‬‬
‫پس گراف محور ‪ x‬را قطع نمی‌کند‪ ،‬زیرا ‪ ∆ < 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‌باشد‪f ( x ).‬‬
‫‪ - 2‬نقطة تقاطع گراف را با محور ‪ Y‬به دست می‌آوریم‪ ،‬در این حالت ‪x3= 0‬م‪x‬ی ‪‬‬
‫درتابع ‪ y = ax 2 + bx + c‬درصورتی که ‪ x = 0‬شود ‪ y = c‬می‌گردد ( ‪4 ) 0 , c‬‬
‫نقطه تقاطع‬
‫‪x 8 4 0‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 3  3 6  6 ...‬‬ ‫‪x 0 1 2 1  2‬‬
‫‪f (x) 3 0  3‬‬ ‫محور‪ y y‬می‌باشد‪f )0( = 2 ⋅ 02 + 4 ⋅ 0 + 5 = 5 .‬‬ ‫گراف‪ 1‬با ‪0‬‬‫‪4 1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪f ( x )  2 4 0 6  2 ...‬‬
‫که در این مثال ( ‪ ) 0 , 5‬نقطة تقاطع گراف با محور‬
‫‪g ( x)  2 x 2‬‬
‫‪ Y‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪0 1 -1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫‪1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪y 0‬‬
‫‪ – 3‬کمیات وضعیة رأس پارابوال عبارت اند از‪ :‬‬
‫‪1 1  4  4‬‬ ‫‪g(x )  0 2 2‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪b‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪−4‬‬
‫‪x=−‬‬ ‫‪=−‬‬ ‫=‬ ‫‪= −1‬‬
‫‪2a‬‬ ‫‪2⋅2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪f ( x)  x 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0 1 -1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫‪1  1 2  2 y 3= 4ac3− b x = 44 ⋅ 25⋅ 5 −3 4 6= 40‬‬ ‫‪2 −‬‬ ‫‪...16 24 x ‬‬
‫=‬ ‫‪=3‬‬
‫‪y 4‬‬ ‫‪ 3  3 0 0 5 54a y 0 14 ⋅ 21 4 4 ...‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪8 f (x)  0 1 1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪ )-1 , 3( 1‬کمیات وضعیة رأس پارابوال می‌باشد و‬
‫‪( x)  x 2‬‬
‫رأس‪ h‬اصغری است‪ ،‬زیرا که ‪ a > 0‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x  3  2  4  5 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1 -1‬‬
‫‪b −4‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0  3  3 x = −‬‬ ‫=‬ ‫‪ – 4‬معادلة محور تناظر ‪= −1‬‬
‫‪2a‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪h(x) ‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪0‬‬
‫معادله محور تناظر گراف ‪ x = −1‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f ( x )  2x 2  4x  5‬‬ ‫غرض ترسیم گراف می‌توانیم چند نقطة دیگر‬
‫‪x‬‬ ‫‪1  2 0 1  3‬‬
‫گراف را نیز دریابیم‪ .‬‬
‫‪f (x)  3‬‬ ‫‪5 5 11 11‬‬

‫}‪Dom f  IR  {0}  IR \ {0‬‬


‫‪126‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪...  4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1 ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1 2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4...‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪f ( x ) ... ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1  2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪...‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬
‫مثال‪ :7‬گراف تابع ‪ y = −3x 2 − 2x + 1‬را رسم کنید‪ .‬‬

‫‪2‬‬
‫‪y = −3) x 2 +‬‬ ‫‪x( + 1‬‬
‫‪3‬‬
‫ ‬
‫مربع نصف ضریب ‪ x‬را هم جمع و تفریق می‌نماییم‪.‬‬

‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 ‬‬


‫‪y = −3 x 2 + x + ) ( 2 − ) ( 2  + 1‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3 ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1 ‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1  4‬‬
‫‪y = −3 x 2 + x + ) ( 2  − 3)− ( + 1 = − 3 x 2 + x + ) ( 2  +‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3 ‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3  3‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫ ‬
‫‪y = −3) x + ( 2 +‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬
‫در نتیجه ‪ x = −‬معادلة محور تناظر بوده‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫زیرا که‪ x + = 0 ⇒ x = − :‬می‌شود‪ .‬و‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1 4‬‬
‫( ‪ )− ,‬کمیات وضعیة رأس می‌باشد؛ چون‬
‫‪3 3‬‬
‫‪ a < 0‬است‪ ،‬پس رأس پارابوال نقطة اعظمی آن‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫یادداشت‪ :‬اگر تابع درجه دوم به شکل‬
‫‪ y − k = a ) x − h( 2‬یا ‪y = a ) x − h( 2 + k‬‬
‫آورده شود‪ x = h .‬معادلة محور تناظر و ‬
‫( ‪ )h , k‬کمیات وضعیه رأس می‌باشند‪.‬‬

‫عموی‪ f‬تابع درجه یک یا تابع خطی می‌باشد و‬


‫شکل= ( ‪) x‬‬
‫‪x ، )a ≠ 0( ، f ) x ( = ax + b‬‬
‫‪ a ≠ 0 , f ) x( = y = ax 2 + bx + c‬شکل عمومی تابع درجه دوم بوده که گراف تابع‬
‫درجه دوم را به نام پارابوال (‪ )parabola‬یاد می‌کنند‪ .‬اگر ‪ a > 0‬باشد رأس اصغری و‬
‫‪b 4ac − b 2‬‬
‫‪ )−‬کمیات وضعیة رأس پارابوال‬ ‫‪,‬‬ ‫اگر ‪ a < 0‬باشد رأس اعظمی می‌باشد‪( .‬‬
‫‪2a‬‬ ‫‪4a‬‬

‫‪127‬‬
‫‪b‬‬
‫‪ x = −‬معادله محور تناظر پارابوال می‌باشد‪.‬اگر ‪ ∆ = b 2 − 4ac > 0‬باشد پارابوال‬ ‫و ‬
‫‪2a‬‬
‫محور ‪ X‬را در دونقطه و اگر ‪ ∆ = 0‬باشد پارابوال محور ‪ X‬را دریک نقطه قطع می‌کند و‬
‫اگر ‪ ∆ < 0‬باشد پارابوال محور ‪ X‬را قطع کرده نمی‌تواند‪.‬‬

‫تمرين‬
‫‪3‬‬
‫‪ - 1‬گراف ‪ h) x( = − x + 3‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ – 2‬گراف‌های توابع ‪ g ) x( = 2 x + 1‬و ‪ g ) x( = 2 x − 1‬را درعین سیستم کمیات‬
‫وضعیه رسم و باهم مقایسه کنید‪ .‬‬
‫‪1 2‬‬
‫= (‪f ) x‬‬ ‫‪ –3‬گراف‌های توابع ‪x , f ) x( = 3 x 2 , f ) x( = 2 x 2 , f ) x( = x 2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫و ‪ f ) x( = x 2‬را در عین سیستم کمیات وضعیة رسم و باهم دیگر مقایسه کنید‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ – 4‬معادله‌های محور‌های تناظر گراف توابع زیر را دریابید‪.‬‬
‫‪f ) x ( = x 2 + 8x + 13‬‬ ‫‪f ) x ( = x 2 − 12x + 30‬‬ ‫‪f ) x ( = 3x 2 − 2 x + 6‬‬
‫‪ – 5‬گراف‌های توابع ‪ g ) x( = ) x + 1( 2 , f ) x( = ) x − 2( 2‬و ‪ h) x( = ) x − 3( 2‬را‬
‫رسم کنید و بگویید که با گراف ‪ f ) x( = x 2‬چه ارتباط دارند؟‬
‫‪ – 6‬کمیات وضعیة رأس گراف تابع ‪ y = − x 2 − 1‬عبارت اند از‪:‬‬
‫(‪a : )−1 ,1( b: )1, − 1( c: )0 , − 1( d : )0 , 1‬‬
‫‪ – 7‬کمیات وضعیة رأس تابع ‪ y = ) x − 1( 2 − 2‬عبارت اند از‪:‬‬
‫(‪a : )1 , 1( b: )−1, 2( c: )−1, − 2( d : )1, − 2‬‬

‫‪128‬‬
‫توابع ناطق یا توابع نسبتی‬
‫)‪(Rational Functions‬‬

‫این شکل‪ ،‬مربوط به گراف‌های کدام تابع‬


‫می باشد؟‬

‫فعاليت‬
‫• آیا معادلة مجانب عمودی تابع ناطق را دریافت کرده می‌توانید؟‬
‫• آیا در ناحیة تعریف هر تابع ناطق‪ ،‬ست تمام اعداد حقیقی شامل شده می‌توانند؟‬
‫• آیا مجانب افقی یک تابع ناطق را دریافت کرده می‌توانید؟‬
‫• آیا هر تابع ناطق دارای مجانب عمودی می‌باشد؟‬

‫ﺗﻌﺮﻳﻒ‬
‫تابع ناطق عبارت از تابعی است که از خارج قسمت دو تابع پولینومی تشکیل شده باشد‪ .‬اگر‬

‫(‪p) x‬‬
‫= (‪ f ) x‬باشد‪ f )x( ( g) x ( ≠ 0)،‬را تابع ناطق می‌گویند؛ درصورتی که (‪ p)x‬و‬
‫(‪g ) x‬‬
‫(‪ g )x‬پولینوم‌ها باشند‪ .‬‬
‫ناحیة تعریف تابع ناطق ست تمام اعداد حقیقی می‌باشد بدون آن قیمت‌های ‪، x‬که در آن‬
‫مخرج تابع ناطق مساوی به صفر می‌شود‪.‬‬

‫‪x −1‬‬ ‫‪x3 −1‬‬ ‫‪1‬‬


‫= ( ‪ g ) x( = 3 ، g) x‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪,‬‬ ‫‪h‬‬ ‫)‬ ‫‪x‬‬ ‫(‬ ‫=‬ ‫‌طور مثال توابع‪, f ) x ( = :‬‬
‫‪x −x −6‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫و ‪ P) x( = 2 x 2 − 3‬توابع ناطق اند‪ .‬‬

‫‪129‬‬
‫فعاليت‬

‫‪x −1‬‬
‫= (‪ k ) x‬یک تابع ناطق می‌باشد؟ چرا؟‬ ‫آیا‬
‫‪x+2‬‬

‫دریافت ناحیة تعریف یک تابع ناطق‬


‫(‪)Finding Domain of Rational function‬‬
‫مثال‪ :1‬ناحیة تعریف هریک از توابع ناطق ذیل را دریابید‪:‬‬

‫‪x2 − 9‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x+3‬‬


‫= (‪ f ) x‬‬ ‫‪ g ) x( = 2‬و‬ ‫‪,‬‬ ‫= ( ‪h) x‬‬
‫‪x −3‬‬ ‫‪x −9‬‬ ‫‪x2 + 9‬‬

‫حل‪ :‬در تابع (‪ f )x‬مخرج تابع به ‪ x = 3‬صفر می‌شود؛ پس عدد (‪ )3‬درناحیة تعریف تابع‬
‫ناطق (‪ f )x‬شامل نیست یا‪ Dom f ) x ( = {x / x ∈ IR , x ≠ 3 }:‬‬
‫درتابع (‪ g )x‬به ‪ x = 3‬یا ‪ x = −3‬مخرج تابع صفر می‌شود ‪ ،‬درنتیجه اعداد ‪ 3‬و ‪ -3‬در‬
‫ناحیة تعریف (‪ g )x‬شامل نیست‪.‬‬
‫ } ‪ Dom g) x ( = {x / x ∈ IR , x ≠ 3 , x ≠ −3‬‬
‫چون مخرج تابع (‪ h)x‬به هیچ قیمت ‪ x‬صفر نمی‌شود؛ پس ناحیة تعریف (‪ h)x‬ست تمام‬
‫اعداد حقیقی می‌باشند‪.‬‬
‫(∞ ‪ Dom h ) x ( = )−∞ ,‬یا ‪Dom h ) x ( = IR‬‬

‫فعاليت‬

‫ناحیة تعریف توابع ناطق ذیل را دریابید‪.‬‬

‫‪x 2 − 25‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x +5‬‬


‫= ( ‪ f ) x‬‬ ‫‪,‬‬ ‫= ( ‪g) x‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪,‬‬ ‫= (‪h)x‬‬
‫‪x −5‬‬ ‫‪x − 25‬‬ ‫‪x 2 + 25‬‬
‫ ‬
‫مثال‪ :2‬ناحیة تعریف و ناحیة قیمت‌های توابع ناطق ذیل را دریابید‪.‬‬

‫‪130‬‬
x +3 x −3
f )x( = , g) x ( =
x−4 x +5
.‫ می‌باشند‬4 ‫ تمام اعداد حقیقی بدون عدد‬f )x( ‫ ناحیة تعریف‬:‫حل‬
dom f ) x ( = IR − {4} = IR \ {4}
x +3 xy − x = 4 y + 3
y = f3) x ( = ⇒ y) x − 4( = x + 3
f ( x )  x  3x − 4 ) y − 1( x = 4 y + 3
4 4y + 3
x x y −8 4 y4= x 0+ 3 ⇒ x x=  x 0 1 2 1  2
y − 10 3  3
6  6 ...
f (x) 3 0  3 f (x)  y 0 1 4 1 4
R \−{2{11}} 4 0 6  2 ...
Range f ) x ( = IR −\ {{11}} ‫=يا‬IR
.‫) مي باشد‬-5( ‫ تمام اعداد حقیقی بدون‬،g(x( ‫تعریف تابع‬g (‫ناحیة‬
x)  2 x 2
x 0 1 1 2 2 dom g ) x ( = IR − {−5} ‫{ یا‬x ∈ IR / x ≠x−5} 0 1 -1 2 -2
y 0 1 1  4  4 x −3
g) x ( = y = ⇒ y) x + 5( = x − 3 ⇒ xy + 5 y =gx( x−)3 0 2 2 8 8
x +5 f ( x)  x 2
− 5y − 3
x= Range g ) x ( = IR − {1} ‫{ یا‬y ∈ IR / y ≠ 1} 0 1 -1 2 -2
x 0 1  1 2 y −2 1 3  3 x 4 5 3 6 2 ... x

y 4 3 3 0 0 5 5 y 0 1 1 4 4 ... f (x)  0 1 1 4 4
‫فعاليت‬
1 2
x h( x ) 
2
x  3  2  4  5 1 .‫ ناحیة تعریف وناحیة قیمت‌های توابع زیر را دریابید‬0 1
x -1 2 -2
1 x
y h )1x ( = 0 ,0 k) x3( = 3+ 1 , 4 x − 1 , m) x ( = x

r)x( =
x3 3 2−x 3hx(−x )2 0 1 1 2 2
2 2
)Graphing Rational function( ‫گراف تابع ناطق‬
f ( x )  2x 2  4x  5
x  1  2 0 1  3 .‫ را ترسیم کنید‬f ) x( = 1 ‫ گراف تابع‬:3‫مثال‬
x
ff()x
x )(‫ تابع‬3‫تعریف‬5 ‫ناحیة‬5 ‫در‬11‫صفر‬11
‫ مخرج تابع صفر می‌شود؛ پس‬x = 0 ‫ چون به‬:‫حل‬
Dom
domff =IR
.‫شامل نمی‌باشد‬
IR−{{00}} IR \ {0}
1 1 1 1
x ...  4 3 2 1    1 2 3 4...
2 4 3 2
1 1 1 1 1 1
f ( x ) ...    1  2 4 3 2 1 ...
4 3 2 2 3 4

x ...  1  0.5  0.1  0.01  0.001 x  0


1 131
f (x)  ...  1 2  10  100  1000 f ( x )  
x

x 0  x 0.001 0.01 0.1 0.5 1...


1
f (x)    f ( x ) 1000 100 10 2 1...
‫‪y 0 1 1  4  4‬‬ ‫‪g ( x )  02‬‬ ‫‪2 2‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪f ( x)  x 2‬‬
‫‪f ( x)  x‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2 2 3 3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6 2‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2 2 3 3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6 2‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪y 4 3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0 0 5 5‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4 4‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪f (x)  0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪y 4 3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0 0 5 5‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4 4‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪f (x)  0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪1‬‬
‫‪h( x)  1 x 22‬‬
‫‪h( x )  2 x‬‬
‫‪x 3 2 4 5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪1 -1 2‬‬
‫‪x 3 2 4 5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪x 0‬‬ ‫‪1 -1 2‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪h‬‬ ‫(‬ ‫‪x‬‬ ‫‪) 0‬‬ ‫‪1 1‬‬
‫= (‪ f ) x‬را مطالعه می‌کنیم‪،‬‬ ‫وضعیت تابع‬
‫حال‪h ( x‬‬
‫‪) 0‬‬ ‫‪1 1 2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪2 2 2‬‬
‫چون ‪ x=0‬درناحیة تعریف تابع شامل نمی‌باشد‪،‬‬ ‫‪2 2‬‬
‫‪f ( x )  2 x 22  4 x  5‬‬
‫‪f ( x )  2x  4x  5‬‬ ‫برای ترسیم گراف این تابع به ‪ x‬قیمت‌هایی داده‬
‫‪x‬‬ ‫‪1  2 0 1  3‬‬
‫‪x‬‬ ‫می‌شود که از هردو طرف به صفر نزدیک شود ‪ 1  2 0 1  3‬‬
‫‪f (x)  3‬‬ ‫‪5 5 11 11‬‬
‫‪f (x)  3‬‬ ‫(تقرب کند ) اگر ‪ x‬از طرف چپ به صفر نزدیک ‪5 5 11 11‬‬
‫}‪Dom f  IR  {0}  IR \ {0‬‬
‫}‪Dom f  IR  {0}  IR \ {0‬‬ ‫شود ( ‪ ) x → 0 −‬قیمت تابع به ∞ ‪ −‬تقرب‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫می کند ∞‪ f ) x ( → −‬و ‪1 1‬‬
‫‪x‬‬ ‫راست‪1‬به‪...  4  3  2  1 ‬‬ ‫اگر ‪1x‬از‪‬طرف‪ 1‬‬
‫‪1 1 2 3 4...‬‬
‫‪x‬‬ ‫تابع ‪‬به ∞‪...  4  3  2  1 +2‬‬ ‫نزدیک‪3‬شود‪ 3 ) x2→ 10 + (2‬‬
‫قیمت ‪4‬‬ ‫صفر‪4...‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3 2‬‬ ‫‪1 1 1‬‬
‫کنید‪f ( x ) ...  1  1  1 .‬‬‫زیر‪‬را ‪ 1  2‬‬
‫تقرب‪...‬م‪1‬ی‌کند‪4  3 (2f )x1( →1∞ ) 1‬‬
‫مشاهده ‪f ( x ) ...  4  3  2  1‬‬
‫ جدول ‪ 2  4‬‬
‫‪ 3 2 1 2 3 4 ...‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫چپ به صفر تقرب می‌کند‪.‬‬‫‪ x: a‬از‪4‬طرف‪2 3‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪...  1  0.5  0.1‬‬ ‫‪ 0.01‬‬ ‫‪ 0.001‬‬ ‫‪x  0 ‬‬
‫‪x 1 ...  1  0.5  0.1‬‬ ‫‪ 0.01‬‬ ‫‪ 0.001‬‬ ‫‪x0‬‬
‫‪f ( x )  1 ...  1  2  10‬‬ ‫‪ 100‬‬ ‫‪ 1000 f ( x )  ‬‬
‫‪f ( x )  x ...  1  2  10‬‬ ‫‪ 100‬‬ ‫‪ 1000 f ( x )  ‬‬ ‫ ‬
‫‪x‬‬
‫‪ x: b‬از طرف راست به صفر تقرب می‌کند‪.‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0  x‬‬ ‫‪0.001‬‬ ‫‪0.01‬‬ ‫‪0.1 0.5‬‬ ‫‪1...‬‬
‫‪x 1‬‬ ‫‪0 x‬‬ ‫‪0.001‬‬ ‫‪0.01‬‬ ‫‪0.1 0.5‬‬ ‫‪1...‬‬
‫)‪f (x)  1   f (x‬‬ ‫‪1000‬‬ ‫‪100‬‬ ‫‪10 2‬‬ ‫‪1...‬‬
‫)‪f (x)  x   f (x‬‬ ‫‪1000‬‬ ‫‪100‬‬ ‫‪10 2‬‬ ‫‪1...‬‬
‫‪x‬‬
‫ ‬
‫مجانب عمودی (‪)Vertical Asymptotes‬‬
‫‪1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0  2 1 1 2 4‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪1 0‬‬ ‫‪1 3‬‬ ‫‪4 5 2‬‬
‫مشترک ‪x‬‬
‫نداشته باشند و‬ ‫فکتور ‪0‬‬
‫ومخرج ‪ 2‬‬ ‫ناطق (‪ 4f ) x( = px) x‬که‪2 2‬‬
‫صورت ‪ 1‬‬ ‫هرگاه ‪1‬دریک‪0‬تابع ‪11‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪4 51  2‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪f (gx))x(  1  1  3 5‬‬ ‫‪3 21 0‬‬
‫‪y  f ( x) 0 4 1  2 4 8‬‬ ‫‪f (x)  3  1  3 5‬‬ ‫‪3 23 0‬‬
‫‪y  f ( x) 0 3‬‬ ‫‪1 2 4 3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫عمودی تابع (‪ f )x‬می‌باشد که‬
‫‪ p)a ( ≠ 0‬باشد اگر ‪ g )a ( = 0‬باشد ‪3‬خط ‪ x = a‬مجانب ‪3‬‬
‫موازی با محور ‪ y‬است تعداد مجانب‌های عمودی مساوی به جذر‌های مخرج می‌باشند‪.‬‬
‫یا به عباره دیگر اگر ‪ x → a‬درنتیجه ∞‪ f ) x ( → +‬یا ∞‪ ، f ) x ( → −‬پس خط عمودی‬
‫‪ x = a‬مجانب عمودی تابع می‌باشد‪.‬‬
‫یا اگر ∞ → ( ‪ x → a ⇒ f ) x‬پس ‪ x=a‬مجانب عمودی تابع می‌باشد‪ x .‬هر قدر که به‬
‫قیمت ‪ a‬نزدیک شود گراف تابع‪ ،‬خط مستقیم ‪ x = a‬راقطع کرده نمی‌تواند‪.‬‬

‫‪132‬‬
‫زیرا که عدد ‪ a‬درناحیة تعریف تابع (‪ f )x‬شامل نمی‌باشد طور مثال درناحیة تعریف تابع‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= (‪ f ) x‬‬ ‫= (‪ f ) x‬صفر شامل نمی‌باشد؛ پس ‪ x = 0‬یا محور ‪ Y‬مجانب عمودی تابع‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪2x‬‬
‫= ( ‪ g) x‬و‬ ‫‪2‬‬
‫= (‪, f )x‬‬ ‫مثال‪ :4‬مجانب‌های عمودی توابع‬
‫‪x − 25‬‬ ‫‪x −3‬‬
‫‪x +5‬‬
‫‪ h ) x ( = 2‬را دریابید‪.‬‬
‫‪x + 25‬‬

‫حل‬
‫‪ - 1‬غرض یافتن مجانب عمودی تابع (‪ f )x‬آن قمیت ‪ x‬را که مخرج تابع را صفر مي‌کند‬
‫به‌دست می‌آوریم؛ پس عدد ‪ 3‬در ساحة تعریف تابع (‪ f )x‬شامل نمی‌باشد‪.‬‬
‫ }‪domf ) x ( = {x / x ∈ IR , x ≠ 3‬‬
‫خط مستقیم ‪ x=3‬مجانب عمودی تابع (‪ f )x‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪-2‬‬
‫= ( ‪g) x‬‬ ‫=‬
‫(‪x 2 − 25 ) x − 5() x + 5‬‬
‫‪x −5 = 0 ⇒ x = 5‬‬
‫‪x + 5 = 0 ⇒ x = −5‬‬ ‫ ‬
‫به قیمت ‪ x = 5‬و ‪ x = −5‬مخرج تابع (‪ g )x‬صفر می‌شود؛ پس اعداد ‪ x = 5‬و ‪ x = −5‬‬
‫در ساحة تعریف تابع (‪ g )x‬شامل نمی‌باشند‪.‬‬
‫ }‪dom g ) x ( = {x / x ∈ IR , x ≠ −5 , x ≠ 5‬‬
‫خطوط ‪ x = 5‬و ‪ x = −5‬مجانب‌های عمودی تابع (‪ g )x‬می‌باشند‪.‬‬

‫‪x +5‬‬
‫= ( ‪ h ) x‬صفر نمي‌شود‪ ،‬يا اين تابع مجانب‬ ‫‪ - 3‬چون با هیچ قیمت ‪ x‬مخرج تابع‬
‫‪x 2 + 25‬‬
‫عمودي ندارد یا ساحة تعريف این تابع تمام اعداد حقيقي مي‌باشند‪.‬‬

‫مجانب افقی (‪) Horizontal Asymptote‬‬


‫هرگاه دریک تابع ناطق صورت و مخرج هم‌درجه باشند‪ ،‬واضح است که خارج‌قسمت‬

‫‪133‬‬
‫‪4‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪8 4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 3  3 6  6 ...‬‬ ‫‪x 0 1 2 1  2‬‬
‫‪f (x) 3 0  3‬‬ ‫‪f ( x )  2 4 0 6  2 ...‬‬ ‫‪y 0 1 4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪g ( x)  2 x 2‬‬
‫‪x 0 1 1 2  2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪0 1 -1 2 -2‬‬
‫‪y 0 1 1  4  4‬‬ ‫‪g(x ) ‬‬ ‫‪0 2 2‬‬ ‫‪8 8‬‬
‫ثابت‪ f‬می‌باشد‪ .‬اگر این عدد ثابت ‪ b‬باشد پس خط افقی ‪ y = b‬مجانب افقی تابع‬
‫عدد )‪( x‬‬
‫یک‪ x 2‬‬

‫‪x 0‬‬
‫محور ‪ Xx‬می‌باشد‪ .‬درحقیقت عدد ‪ b‬عبارت‬
‫‪1 1 2  2 3  3‬‬ ‫موازی‪5‬با ‪4‬‬
‫ویا ‪3‬‬
‫محور ‪6 X2‬‬
‫خط‪ ،‬خود ‪...‬‬ ‫‪1 -1 2 -2‬بوده‪ 0‬که این‪x ‬‬
‫مخرج‪ y‬می‌باشد و یا صورت را باالی مخرج‬
‫صورت‪1‬و ‪0‬‬
‫ضرایب بلندترین‪...‬توا‪4‬ن‌های‪1 4‬‬
‫نسبت‪f (x) ‬‬ ‫‪1 1 4 4‬از ‪0‬‬
‫‪y 4 3 3 0 0 5 5‬‬
‫تقسیم می‌کنیم‪.‬‬
‫‪1 2‬‬
‫‪h( x ) ‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪2x2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‌باشد‪x  3  2  4 .‬‬ ‫‪ f ) x( = 2‬عبارت از خط ‪ y1 = 2‬می‪ 5‬‬ ‫طورمثال مجانب افقی تابع‬
‫‪0 1 -1 2 -2‬‬
‫‪x −1‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 3 3‬‬
‫افقی‪( x‬را‪h‬این‌طور تعریف می‌نماییم‪.‬‬ ‫مجانب ‪) ‬‬ ‫‪1 1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪2 2‬‬
‫اگر ∞ → ‪ x‬یا ∞‪ x → −‬و درنتیجه ‪ ، f ) x ( → b‬پس خط ‪ y = b‬مجانب افقی تابع (‪ f )x‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫تابع‪ x‬م‪4‬ی‪x 2 ‬‬
‫‌باشد‪f ( x )  2.‬‬ ‫می‌باشد یا اگر ∞ →| ‪ | x‬درنتیجه ‪ y → b‬خط مستقیم ‪ y = b‬مجانب افقی‪ 5‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1  2 0 1  3‬‬
‫‪2x‬‬
‫‪f (x)  3‬‬ ‫‪5 5 11 11‬‬ ‫= (‪ f ) x‬را ترسیم کنید‪.‬‬ ‫مثال‪ :5‬گراف تابع‬
‫‪x −1‬‬
‫}‪Dom f  IR  {0}  IR \ {0‬‬ ‫حل‬
‫‪ - 1‬تقاطع گراف با محور ‪ :X‬درنقطة تقاطع گراف با محور (‪) x ( )X‬‬
‫قیمت‪ f ) x ( = 0 ,‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪...  4  3  2  1 ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1 2 3 4...‬‬
‫‪2x‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3 2‬‬
‫‪0=1‬‬ ‫⇒‬‫که‪1 2 x 1= 0 ⇒ x = 0 :‬‬
‫داریم ‪1‬‬
‫می‌شود درنتیجه‪1 1‬‬
‫‪f ( x ) ...  x − 1‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1  2  4  3 2 1‬‬ ‫‪...‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 3 4‬‬
‫گراف تابع محور ‪ X‬را درنقطة (‪ )0,0‬قطع مي‌کند‪.‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪...  1  0.5  0.1 2 ⋅ 00.010  0.001‬‬ ‫‪x  0‬‬


‫نقطة‬
‫= (‪ ، f )0‬پس نقطة (‪1 )0 , 0‬‬ ‫=‬ ‫‪ – 2‬نقطة تقاطع گراف با محور ‪= 0 :Y‬‬
‫‪f (x) ‬‬ ‫‪...  1  2  10 0 −1100− 1  1000 f ( x )  ‬‬
‫تقاطع گراف با محور ‪ X‬و ‪ Y‬می‌باشد یا گراف این تابع از مبداء کمیات وضعیه می‌گذرد‪x.‬‬

‫خط‪0‬را ترسیم ‪x‬‬‫‪ - 3‬معادلة مجانب عمودی تابع عبارت از ‪ x − 1 = 0 ⇒ x = 1‬می‌باشد این ‪‬‬
‫‪ x 0.001 0.01 0.1 0.5 1...‬‬
‫‪1‬‬ ‫کنید‪.‬‬
‫‪f (x) ‬‬ ‫‪  f ( x ) 1000 100 10 2 1...‬‬
‫‪x‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ - 4‬مجانب افقی گراف تابع ‪ = 2‬پس ‪ y = f ) x( = 2‬مجانب افقی تابع می‌باشد يا‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫نیز‬ ‫را‬ ‫‪ 2x = 2 + 2‬مجانب افقی‬
‫‪x‬‬ ‫‪0  2 1‬‬ ‫‪2 4‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪ 1 0 x −11 3 x4 − 15  2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ 1‬ترسیم کنید‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪f (x) ‬‬ ‫‪1  3 5 3 2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪y  f ( x) 0‬‬ ‫‪1 2 4‬‬ ‫نقطة دیگر را نیز‬
‫‪ – 5 3‬کمیات وضعیة چند ‪3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫معلوم می‌کنیم‪ ،‬طورمثال ‪:‬‬

‫‪134‬‬
‫نقاط تقاطع با محور‌ها را تعیین می‌کنیم‪ .‬مجانب‌ها را رسم نموده‪ ،‬بعد گراف تابع را رسم‬
‫می‌کنیم‪ ،‬طوری‌که درشکل مشاهده می‌شود‪.‬‬
‫ ‪2 x‬‬
‫= (‪f )x‬‬
‫‪x −1‬‬

‫فعاليت‬

‫‪3x‬‬
‫= (‪ f ) x‬را ترسیم کنید‪.‬‬ ‫گراف تابع‬
‫‪x−2‬‬
‫‪x+2‬‬
‫= (‪ f ) x‬را ترسیم نمایید مجانب افقی و عمودی تابع را‬ ‫مثال‪ :6‬گراف تابع‬
‫‪x−2‬‬
‫دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬معادله‌های مجانب‌های عمودی و افقی عبارت اند از‪:‬‬
‫‪ - 1‬معادله مجانب عمودی‪ x = 2 :‬‬
‫‪ - 2‬معادله مجانب افقی‪f ) x( = y = 1 :‬‬
‫‪ - 3‬تقاطع با محور ‪ :Y‬باید ‪ x=0‬شود‪ .‬در نتيجه ‪ f ) x ( = −1‬مي‌شود‪ ،‬گراف محور ‪Y‬‬
‫را در نقطة (‪ )0,−1‬قطع مي‌کند‪.‬‬
‫‪ - 4‬تقاطع با محور ‪ :X‬باید ‪ f(x)=0‬شود در نتيجه‬

‫‪x+2=0‬‬
‫ ‪x = −2‬‬

‫در نقطة (‪ )-2,0‬گراف محور ‪ X‬را قطع مي‌کند‪.‬‬

‫‪135‬‬
‫‪5  0.1  0.01  0.001‬‬ ‫‪x0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪ 10‬‬ ‫‪ 100‬‬ ‫‪ 1000‬‬ ‫‪f ( x )  ‬‬

‫‪0.001 0.01 0.1 0.5 1...‬‬


‫‪1000‬‬ ‫‪100‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1...‬‬

‫‪ - 5‬برای آسانی ترسیم گراف‪ ،‬چند قیمت‌های هر شاخه تابع را درجدول ذیل مشاهده کنید‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2 1‬‬ ‫‪2 4‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪1 0‬‬ ‫‪1 3 4 5 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪f (x) ‬‬ ‫‪1  3 5 3 2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2 4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪3‬‬

‫(‪)1,-3‬‬

‫‪x+2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪= 1+‬‬ ‫‪ .‬‬
‫اگر صورت بر مخرج تقسیم گردد‬
‫‪x−2‬‬ ‫‪x−2‬‬
‫‪1‬‬
‫درحقیقت گراف تابع = (‪ f ) x‬به اندازة یک واحد به طرف باال و به اندازة ‪ 2‬واحد به‬
‫‪x‬‬
‫=‪ y‬مجانب افقی تابع می‌باشد‪.‬‬ ‫‪f‬‬ ‫)‬ ‫‪x‬‬ ‫(‬ ‫=‬ ‫‪1‬‬ ‫طرف راست انتقال شده است و‬
‫مجانب مایل‪)slant or Oblique asymptote( :‬‬
‫هرگاه درجة صورت یک تابع ناطق از درجة مخرج به اندازة یک‪ ،‬اضافه ترباشد واضح است‬
‫که تابع مجانب افقی نداشته و در این صورت تابع مجانب مایل دارد‪.‬‬

‫‪x2 +1‬‬
‫= (‪ f ) x‬را ترسیم کنید‪.‬‬ ‫مثال‪ :7‬گراف تابع‬
‫‪x −1‬‬
‫حل‬
‫‪ - 1‬برای یافتن مجانب مایل‪ ،‬صورت را بر مخرج تقسیم می‌نماییم داریم که‪:‬‬

‫‪x2 +1‬‬ ‫‪2‬‬


‫= (‪ f ) x‬‬ ‫‪= x +1+‬‬
‫‪x −1‬‬ ‫ ‪x − 1‬‬

‫ مجانب مایل‬

‫‪2‬‬
‫به صفر نزدیک می‌شود‪ ،‬درنتیجه گراف به خط ‬ ‫اگر | ‪ | x‬هر چه بزرگتر شود‬
‫‪x −1‬‬
‫‪ y = f ) x( = x + 1‬نزدیک می‌شود که همین خط ‪ y = x + 1‬عبارت از مجانب مایل تابع‬

‫‪136‬‬
‫(‪ f )x‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫‪ f )0( = 0 + 1 +‬گراف محور ‪ Y‬را در‬ ‫‪ – 2‬نقطة تقاطع با محور‪= 1 − 2 = −1 :Y‬‬
‫‪0 −1‬‬
‫نقطه (‪ )0 , − 1‬قطع می‌کند‪.‬‬
‫‪ - 3‬واضح است که گراف محور ‪ X‬را قطع کرده نمی‌تواند‪ ،‬زیرا که ‪ x = − 1‬می‌شود‪.‬‬
‫‪x=1‬‬ ‫‪ – 4‬مجانب عمودی‬
‫‪ x − 1 = 0 ⇒ x = 1‬‬
‫‪ – 5‬واضح است که مجانب افقی ندارد‪.‬‬
‫‪ – 6‬یک چند قیمت دیگری را نیز به دست‬
‫می‌آوریم وگراف تابع را رسم می‌نماییم‪.‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪2 3 5 1  3‬‬


‫‪f ( x ) 5 5 6.5  1  2.5‬‬

‫‪x2 +1 1‬‬
‫‪ f x) x( = 0‬را‬ ‫مثال‪4 :8‬‬
‫گراف تابع‬
‫‪1‬‬
‫رسم کنید‪f ( x ) x − 2 2 8.5 .‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ – 1‬مجانب عمودی تابع ‪ x = 2‬می‌باشد‪ ،‬زیرا که‪x − 2 = 0 ⇒ x = 2 :‬‬

‫‪x2 +1‬‬ ‫‪5‬‬


‫ ‬ ‫‪= x+2+‬‬ ‫‪ x 2 + 1 - 2‬بر ‪ x − 2‬تقسیم می‌کنیم داریم که‪:‬‬
‫‪x−2‬‬ ‫‪x−2‬‬
‫‪5‬‬
‫به صفر نزدیک می‌شود و گراف تابع به خط ‪ y = x + 2‬‬ ‫اگر ‪ x‬بزرگ شود‬
‫‪x−2‬‬
‫نزدیک می‌شود‪ ،‬که ‪ y = x + 2‬مجانب مایل این تابع می‌باشد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ −‬می‌باشد‪ ،‬زیرا اگر ‪ x = 0‬شود‬ ‫‪ – 3‬تقاطع گراف با محور ‪ Y‬عبارت از‬
‫‪2‬‬
‫‪0 +1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= (‪f )0‬‬ ‫‪=−‬‬
‫‪0−2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪137‬‬
‫‪ - 4‬گراف با محور ‪ X‬تقاطع ندارد‪ ،‬زیرا که اگر ‪ f ) x( = 0‬شود پس‪:‬‬

‫‪x2 +1‬‬
‫= ‪ 0‬‬ ‫«که در اعداد حقیقی تعریف نشده است» ‪⇒ x 2 + 1 = 0 ⇒ x = − 1‬‬
‫‪x−2‬‬
‫با رسم کردن مجانب‌ها و توسط تعیین‌کردن نقطة تقاطع با محور ‪ y‬و چند نقطة دیگر تابع‬
‫‪x‬‬ ‫‪2 3 5 1  3‬‬
‫می‌توان گراف تابع را رسم کرد‪.‬‬
‫‪f ( x ) 5 5 6.5  1  2.5‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬


‫‪1‬‬
‫‪f (x) ‬‬ ‫‪ 2 8.5‬‬
‫‪2‬‬

‫(‪P) x‬‬
‫= (‪ f ) x‬اعداد ‪ n، m‬به ترتیب درجه‌های صورت و مخرج باشند‪ ،‬پس‪:‬‬ ‫اگر در تابع‬
‫(‪g ) x‬‬
‫‪ – 1‬اگر ‪ m < n‬باشد محور ‪ X‬مجانب افقی می‌باشد‪.‬‬
‫‪ – 2‬اگر ‪ m = n‬باشد ‪ y = b‬مجانب افقی می‌باشد‪ b .‬عبارت از نسبت ضرایب حدود‬

‫‪an‬‬ ‫‪a a x n + ... + a 0‬‬


‫)‪(b n ≠ 0‬‬ ‫=‪y‬‬ ‫‪ (b n ≠ 0)، fy)=x ( =n n n‬باشد‬ ‫درجه‌های ‪ m‬و ‪ n‬می‌باشد یا اگر‬
‫‪bn‬‬ ‫‪b n b n x + ... + b 0‬‬
‫عبارت از مجانب افقی تابع(‪ f(x‬مي باشد‪.‬‬
‫‪ – 3‬اگر ‪ m > n‬باشد گراف مجانب افقی ندارد‪.‬‬
‫‪ – 4‬اگر درجۀ صورت به اندازة یک اضافه‌تر از درجة مخرج باشد‪ ،‬گراف تابع مجانب مایل‬
‫دارد که در بی‌نهایت با گراف موازی می‌شود‪ .‬‬
‫یک تابع ناطق می‌تواند یک یا چند مجانب عمودی را دارا باشد‪ ،‬درحالی که یک مجانب‬
‫افقی یا مایل داشته می‌باشد‪.‬‬

‫‪138‬‬
‫تمرين‬

‫‪3x 2‬‬
‫‪ f ) x( = 2‬را دریابید‪.‬‬ ‫‪ – 1‬مجانب‌های عمودی و افقی تابع‬
‫‪x −4‬‬
‫‪x4‬‬
‫= (‪ f ) x‬مجانب عمودی دارد؟ چرا؟‬ ‫‪ – 2‬آیا تابع‬
‫‪x2 +1‬‬
‫‪ – 3‬ناحیة تعریف توابع داده شدة ذیل را دریابید و نیز معادله‌های مجانب‌های عمودی آن‌ها‬
‫را بنویسید‪.‬‬
‫‪5x‬‬ ‫‪3x 2‬‬ ‫‪x+7‬‬ ‫‪x+7‬‬
‫= (‪f )x‬‬ ‫= ( ‪, g)x‬‬ ‫‪, h)x( = 2‬‬ ‫‪, k)x( = 2‬‬
‫‪x−4‬‬ ‫(‪) x − 5() x + 4‬‬ ‫‪x − 49‬‬ ‫ ‪x + 49‬‬
‫‪ – 4‬مجانب‌های عمودی توابع ذیل ( اگر داشته باشد) را دریابید‪.‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x +3‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫= (‪f )x‬‬ ‫= ( ‪, g) x‬‬ ‫= (‪, h )x‬‬ ‫‪, k)x( = 2‬‬
‫‪x+4‬‬ ‫(‪x ) x + 4‬‬ ‫(‪x ) x + 4‬‬ ‫ ‪x + 4‬‬
‫‪ – 5‬گراف توابع ناطق زیر را رسم کنید‪.‬‬
‫‪4x‬‬ ‫‪2x‬‬
‫= (‪f ) x‬‬ ‫= (‪g ) x‬‬
‫‪x−2‬‬ ‫ ‪x − 4‬‬

‫‪3x + 1‬‬
‫= ( ‪ f ) x‬عبارت است از‪:‬‬ ‫‪ - 6‬مجانب افقی تابع‬
‫‪x −3‬‬
‫‪a: y=2‬‬ ‫‪b: y = 3‬‬ ‫‪c : y = −2‬‬ ‫‪d:‬‬ ‫‪y = −3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ( ‪ f ) x‬را رسم کنید و با گراف تابع‬ ‫= (‪ f )x‬و‬ ‫‪ - 7‬گراف توابع‬
‫‪x+2‬‬ ‫‪x+2‬‬
‫‪1‬‬
‫= ( ‪ f ) x‬مقایسه کنید‪.‬‬
‫‪x‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ - 8‬مجانب مایل تابع ‪ x‬را دریابید‪.‬‬
‫‪x −1‬‬

‫‪139‬‬
‫خالصة فصل‬
‫• تابع در بین دو ست یک رابطة یا قاعده می‌باشد‪ ،‬طوری که هر عنصر ست اولی محض‬
‫با یک عنصر ست دومی ارتباط داشته باشد‪ .‬ست اولی به نام ناحیة تعریف (‪)Domain‬‬
‫و ست دومی به نام (‪ )Ragne‬یاد می‌شود یا تابع ست جوره‌های مرتب می‌باشد که عناصر‬
‫اولی آن تکرار نشده باشند‪.‬‬
‫• طرق ارائه یک تابع (‪ y = f )x‬می‌باشد‪ ،‬برای یافتن قیمت یک تابع‪ ،‬در یک نقطه قیمت‬
‫داده شده ‪ x‬را در معادلة تابع وضع می‌نماییم‪ ،‬قیمت تابع در همان نقطه به دست می‌آید‪ .‬یک‬
‫معادله وقتی نشان دهندة یک تابع می‌باشد که برای هر ‪ x‬یک ‪ y‬وجود داشته باشد‪.‬‬
‫• درناحیة تعریف (‪ )Domain‬یک تابع اعدادی شامل می‌باشند که تابع در آن تعریف‬
‫شده باشد یا قیمت تابع یک عدد حقیقی باشد‪ .‬گراف يک تابع در مستوي ‪ XY‬ست نقاط‬
‫‪ S‬مي باشند‪ ،‬طوري که } (‪ S = { ) x, y ( | y = f ) x‬که ‪ x‬در ناحية تعريف تابع شامل باشد‪.‬‬
‫اگر خط موازی با محور ‪ y‬گراف را محض دریک نقطه قطع کند گراف‪ ،‬گراف یک تابع‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫• ‪ f ) x( = c‬تابع ثابت‪ f ) x ( = ax + b ،‬تابع خطی (‪ f ) x ( = x ، )a ≠ 0‬تابع عینیت و‬
‫| ‪ f ) x( =| x‬تابع قیمت مطلقه می‌باشد که ناحیة تعریف آن اعداد حقیقی و ناحیة قیمت‌های‬
‫آن صفر و اعداد مثبت حقیقی می‌باشند‪.‬‬
‫• تابع عالمه این طور تعریف شده است‬
‫ ‬
‫‪ 1: x > 0‬‬
‫‪‬‬
‫‪f : IR → IR‬‬ ‫‪sgn)x ( =  0 : x = 0‬‬
‫‪ −1: x < 0‬‬
‫ ‬ ‫‪‬‬
‫ناحیة تعریف این تابع ست اعداد حقیقی و ناحیة قیمت‌های آن }‪ {− 1, 0 ,1‬می‌باشد‪.‬‬
‫• ‪ a ≠ 0 , y = ax 2 + bx + c‬شکل عمومی تابع درجه دوم بوده که گراف تابع درجه دوم‬
‫را به نام پارابوال ( ‪ ) parabola‬یاد می‌کنند‪ .‬اگر ‪ a > 0‬باشد رأس اصغری و اگر ‪ a < 0‬‬

‫‪b 4ac − b 2‬‬


‫‪ )−‬کمیات وضعیۀ رأس‬ ‫‪,‬‬ ‫باشد رأس پارابوال نقطة اعظمی گراف می‌باشد‪( .‬‬
‫‪2a‬‬ ‫‪4a‬‬

‫‪140‬‬
‫‪b‬‬
‫‪ x = −‬معادلة محور تناظر پارابوال می‌باشد؛ اگر ‪ ∆ = b 2 − 4ac > 0‬باشد‬ ‫پارا بوال‪،‬‬
‫‪2a‬‬
‫پارابوال محور ‪ X‬را در دو نقطه‪ ،‬اگر ‪ ∆ = 0‬باشد‪ ،‬پارابوال محور ‪ X‬را در یک نقطه قطع‬
‫می‌کند و اگر ‪ ∆ < 0‬باشد پارابوال محور ‪ X‬را قطع کرده نمی‌تواند‪.‬‬
‫• اگر درتابع (‪ x1 < x2 ، f )x‬باشد ونتیجه شود‪ ،‬که ( ‪ f ) x1 ( < f ) x2‬شود تابع متزاید و‬
‫اگر ‪ x1 < x2‬باشد و درنتیجه ( ‪ f ) x1 ( > f ) x2‬شود تابع متناقص‪ .‬اگر (‪ f )− x( = f ) x‬‬
‫باشد تابع (‪ f )x‬جفت و اگر ( ‪ f )− x ( = −f ) x‬شود تابع (‪ f )x‬طاق می‌باشد‪.‬‬
‫• انتقال به (‪ )2‬نوع می‌باشد ( انتقال عمودی و انتقال افقی )‬
‫انتقال عمودی‪ :‬هرگاه ‪ c‬یک عدد مثبت باشد‪.‬‬
‫اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازة ‪ c‬واحد طور عمود به طرف باال انتقال شود گراف تابع‬
‫‪ y = f ) x( + c‬به دست می‌آید‪.‬‬
‫اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازة ‪ c‬واحد طور عمودی به طرف پایین انتقال شود‪ ،‬گراف‬
‫تابع ‪ y = f ) x( − c‬به دست می‌آید‪.‬‬
‫• انتقال افقی‪ :‬هرگاه ‪ c‬یک عدد مثبت باشد‪.‬‬
‫اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازه ‪ c‬واحد به طرف چپ انتقال داده شود‪ ،‬گراف تابع‬
‫(‪ y = f ) x + c‬به دست می‌آید‪.‬‬
‫اگر گراف تابع (‪ y = f )x‬به اندازه ‪ c‬واحد به طرف راست انتقال شود‪ ،‬گراف تابع به‬
‫(‪ y = f ) x − c‬دست می‌آید‪.‬‬
‫• عملیه‌های توابع طور زیر تعریف شده‌اند‪:‬‬
‫( ‪)f + g () x ( = f ) x ( + g ) x‬‬ ‫( ‪)f − g () x ( = f ) x ( − g ) x‬‬
‫‪f‬‬ ‫(‪f )x‬‬
‫( ‪)f ⋅ g () x ( = f ) x ( . g ) x‬‬ ‫= ( ‪) () x‬‬ ‫)‪(g) x ( ≠ 0‬‬
‫‪g‬‬ ‫( ‪g) x‬‬
‫‪dom )f + g () x ( = dom f  dom g‬‬
‫‪dom )f − g () x ( = dom f  dom g‬‬
‫‪dom )f ⋅ g () x ( = dom f  dom g‬‬
‫ ‬
‫‪f‬‬ ‫ ‬
‫} ‪dom ) () x ( = dom f  dom g − { x / g ) x ( = 0‬‬
‫‪g‬‬ ‫ ‬
‫} ‪Dom )f o g () x ( = {x / x ∈ domg , g ) x (∈dom f‬‬
‫}‪Dom )g o f () x ( = {x / x ∈ dom f , f ) x (∈dom g‬‬
‫‪141‬‬
‫‪f‬‬
‫‪dom ) () x ( = dom f  dom g −‬‬ ‫} ‪{ x / g) x ( = 0‬‬
‫‪g‬‬ ‫• ناحیه تعریف توابع مرکب‪:‬‬
‫‪Dom )f o g () x ( = {x / x ∈ domg ,‬‬ ‫} ‪g ) x (∈dom f‬‬
‫‪Dom )g o f () x ( = {x / x ∈ dom f ,‬‬ ‫ }‪f ) x (∈dom g‬‬
‫• معکوس تابع یک به یک نیز یک تابع می‌باشد‪.‬‬
‫• خط موازی با محور ‪( x‬خط افقی) گراف تابع یک به یک را دریک نقطه قطع‬
‫می‌کند‪.‬‬
‫• برای دریافت معکوس تابع یک به یک (‪ y = f )x‬معادله را برای ‪ x‬حل می‌نماییم‪،‬‬
‫ تابع معکوس (‪ f )x‬‬
‫بعد ‪ x‬را به ‪ y‬و ‪ y‬را به ‪ x‬تبدیل می‌کنیم‪ .‬تابع به دست آمده (‪y = f −1 ) x‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫گراف تابع (‪ f )x‬و گراف تابع معکوس (‪ f )x‬نظر به خط ‪ y=x‬متناظر یکدیگر‬
‫می‌باشند‪.‬‬

‫(‪P) x‬‬
‫= (‪ f ) x‬اعداد ‪ m‬و ‪ n‬به ترتیب درجه‌های صورت و مخرج‬ ‫• اگر در تابع ناطق‬
‫(‪g ) x‬‬
‫باشند‪ .‬پس‪:‬‬
‫‪ – 1‬اگر ‪ m < n‬باشد محور ‪ X‬مجانب افقی می‌باشد‪.‬‬
‫‪ – 2‬اگر ‪ m = n‬باشد ‪ y = b‬مجانب افقی بوده و ‪ b‬عبارت از نسبت ضرایب حدود‬

‫‪an‬‬ ‫‪a x n + ... + a 0‬‬


‫=‪y‬‬ ‫‪ f ) x ( = n n‬باشد (‪)b n ≠ 0‬‬ ‫درجه‌های ‪ m‬و ‪ n‬می‌باشد یا اگر‬
‫‪bn‬‬ ‫‪b n x + ... + b 0‬‬
‫عبارت از مجانب افقی تابع(‪ f(x‬مي‌باشد‪.‬‬
‫‪ – 3‬اگر ‪ m > n‬باشد مجانب افقی ندارد‪.‬‬
‫‪ – 4‬اگر درجة صورت به اندازة یک اضافه‌تر از درجه مخرج باشد‪ ،‬گراف مجانب مایل‬
‫دارد‪.‬‬
‫• یک تابع ناطق می‌تواند یک یا چند مجانب عمودی را دارا باشند‪ ،‬در حالی که یک‬
‫مجانب افقی یا مایل داشته می‌باشد‪.‬‬

‫‪142‬‬
‫تمرین فصل‬

‫‪ - 1‬کدام‌یک از ست‌های جوره‌های مرتب زیر تابع را نشان می‌دهد؟ ناحیه‌های تعریف و‬
‫قیمت‌های آن‌ها را تعیين کنید‪.‬‬
‫‪1−‬‬ ‫}(‪{)1,2(, )3,4(, )5,5‬‬
‫‪2−‬‬ ‫}(‪{)3,4(, )3,5(, )4,4(, )4,5‬‬
‫‪3−‬‬ ‫}(‪{) −3,−3(, ) −2,−2(, ) −1,−1(, )0,0‬‬
‫‪4−‬‬ ‫}(‪{)1,4(, )1,5(, )1,6‬‬ ‫ ‬
‫‪ - 2‬اگر ‪ g) x ( = x 2 + 2x + 3‬باشد (‪ g)− x ( , g)−1‬و (‪ g) x + 5‬را دريابيد‪.‬‬
‫‪ - 3‬اگر ‪ h ) x ( = x 4 + x 2 + 1‬باشد (‪ h )− x (, h )−1( , h )2‬و ( ‪ h )3a‬را دريابيد‪.‬‬
‫‪ - 4‬ناحية تعريف توابع ذيل را دريابيد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪f ) x ( = 2x‬‬ ‫‪f ) x ( = ) x − 3( 2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪f ) x ( = 16 − x 2‬‬ ‫‪f )x( = 2‬‬
‫‪x −4‬‬
‫‪3‬‬
‫= (‪f )x‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f ) x ( = x 2 − 4x − 5‬‬
‫‪x + 25‬‬ ‫ ‬
‫‪4‬‬
‫‪f ) x ( = 2x‬‬ ‫‪f )x( = x‬‬
‫‪x + 3 :‬‬ ‫‪x<0‬‬
‫‪ f ) x ( = ‬باشد‪ f )0( , f )3( ،‬و (‪ f )−2‬را دريابيد‪.‬‬ ‫‪ - 5‬اگر‬
‫‪4 x + 7 :‬‬ ‫‪x≥0‬‬
‫‪x + 3 : x ≥ −3‬‬
‫‪ g) x ( = ‬باشد‪ g)−6( , g)0( ،‬و (‪ g)−3‬را دريابيد‪.‬‬ ‫‪ - 6‬اگر ‬
‫‪− ) x + 3( : x < −3‬‬

‫‪x2 − 9‬‬
‫‪ - 7‬اگر ‪ h ) x ( =  x − 3 ⇐ x ≠ 3‬باشد‪ h )0( , h )3( ،‬و (‪ h )5‬را دريابيد‪.‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪⇐ x =3‬‬
‫‪‬‬
‫‪ - 8‬کدام يک از معادله‌های زیر یک تابع را تعریف می‌کند‪:‬‬
‫‪x + y = 16‬‬ ‫‪x 2 + y = 16‬‬ ‫‪x 2 + y 2 = 16‬‬
‫‪x = y2‬‬ ‫‪y= x+4‬‬ ‫‪x + y3 = 8‬‬

‫‪143‬‬
‫‪ - 9‬در توابع زیر کدام‌یک تابع طاق‪ ،‬کدام‌يک جفت و کدام‌یک نه تابع جفت و نه طاق‬
‫می‌باشد؟‬
‫‪2‬‬
‫= ( ‪f ) x ( = x 4 − 2 x 2 + 5 , f ) x ( = x 2 + 2 x − 1 ,. f ) x‬‬
‫‪x −6‬‬
‫‪ - 10‬گراف‌های توابع‪ f ) x ( = x 2 − 1‬ﻭ ‪ f ) x ( = ) x − 1( 2‬را رسم و با گراف ‪f ) x ( = x 2‬‬
‫مقايسه کنيد‪.‬‬
‫‪f‬‬
‫‪ )f ⋅ g( , )f − g( , ) f + g( -11‬ﻭ ( ) توابعزیر را دریابید و ناحیة تعریف هر یک راتعیینکنید‪.‬‬
‫‪g‬‬
‫‪f ) x ( = 4x − 1‬‬ ‫‪g) x ( = 6x + 3‬‬
‫‪f ) x ( = 2x + 5‬‬ ‫‪g) x ( = 4x − 9‬‬
‫‪f ) x ( = 4x 2 − 11x + 2‬‬ ‫‪g) x ( = x 2 + 5‬‬ ‫ ‬

‫‪ - 12‬اگر ‪ f ) x ( = 4x 2 − 2x‬ﻭ ‪ g) x ( = 8x + 1‬باشد ؛پس‪:‬‬


‫(‪)f + g( )3‬‬ ‫(‪)f + g( )−5‬‬ ‫(‪)f ⋅ g( )4‬‬
‫‪f‬‬
‫(‪) ( )4‬‬ ‫(‪)fog( )2‬‬ ‫(‪)gof ( )−5‬‬
‫‪g‬‬ ‫ ‬
‫را دريابيد‪.‬‬
‫‪ fog - 13‬و ‪ gof‬را دريابيد اگر‪:‬‬
‫‪f ) x ( = 8x + 12‬‬ ‫‪g ) x ( = 3x − 1‬‬
‫‪f ) x ( = 5x + 3‬‬ ‫‪g) x ( = − x 2 + 4x + 3‬‬
‫‪f )x( = −x 3 + 2‬‬ ‫‪g) x ( = 4x‬‬
‫‪1‬‬
‫= (‪f )x‬‬ ‫‪g) x ( = x 2‬‬
‫‪x‬‬
‫‪f )x( = x + 2‬‬ ‫‪g ) x ( = 8x 2 − 6‬‬‫ ‬
‫‪ - 14‬با در نظرداشت گراف تابع (‪ y=f(x‬بگویید که گراف تابع ‪ y = f ) x ( − 5‬به اندازه‬
‫‪ 5‬واحد‪:‬‬
‫‪ -a‬به طرف پايين انتقال شده است ‪ -b‬به طرف باال انتقال شده است‬
‫‪ - c‬به طرف راست انتقال شده است ‪ -d‬به طرف چپ انتقال شده است‬
‫‪ - 15‬اگر(‪ f(x‬طور زیر تعریف شده باشد‪ ،‬گراف آن را رسم و ناحیه‌های تعریف و قیمت‌های‬

‫‪144‬‬
‫آن را تعیین کنید‪.‬‬
‫‪− x + 2‬‬ ‫‪x >1‬‬
‫‪‬‬
‫‪f ) x ( = x 2‬‬ ‫‪−1 < x < 1‬‬
‫‪x + 2‬‬ ‫‪x < −1‬‬
‫‪‬‬ ‫ ‬

‫‪2x‬‬
‫= ( ‪ f ) x‬را تعيين کنيد‪.‬‬ ‫‪ - 16‬ساحۀ‌ تعريف و ساحة قیمت‌های تابع ‬
‫‪x +1‬‬

‫‪ - 17‬ساحۀ تعريف و ساحة قيمت‌هاي تابع ‪ f ) x ( = 2x − 1‬را تعيين کنيد‪.‬‬


‫‪ - 18‬ساحه‌هاي تعريف توابع ناطق زير را دريابيد و اگر مجانب عمودي داشته باشند‪ ،‬معادله‬
‫هاي مجانب‌هاي عمودي را نيز به دست آوريد‪.‬‬
‫‪5x‬‬ ‫‪5x 5x‬‬ ‫‪7x‬‬ ‫‪7 x7 x‬‬ ‫‪x + 8 x +x8+ 8‬‬
‫‪f ) x ( = f5)xxf() x=( 5=x 5gx) x ( = g7)xxg() x=( 7=x 7 x h ) x ( = hx2)+xh(8) x=( =x2 +x82 + 8‬‬
‫‪f ) x ( = xf )−xf4()=x ( x= −x4−g )4x ( = xg )−xg8()=x ( x= −x8− 8 h ) x ( = xh2) x−h(64‬‬ ‫‪)=x ( x= x− 64‬‬ ‫‪− 64‬‬
‫‪x − 4 x −x4 − 4‬‬ ‫‪x − 8 x −x8 − 8‬‬ ‫‪x − 64 x 2 −x 264− 64‬‬
‫‪x + 8 x +x8+ 8‬‬ ‫‪x + 7 x +x7+ 7‬‬ ‫‪x + 7 x +x7+ 7‬‬
‫= (=‪f ) x ( = fx2)+xf(8) x=( =x2 +x82 g+)8x ( = gx2)+xg(7) x‬‬‫‪x‬‬ ‫‪2 +x‬‬
‫‪7‬‬
‫‪2+7‬‬
‫= (=‪h ) x ( = hx2)+xh(7) x‬‬ ‫‪x2+x72 +− 736‬‬
‫‪f ) x ( = xf 2) x+f(64‬‬ ‫‪g+)64‬‬
‫‪)=x ( x=2 x+264‬‬ ‫‪x ( = xg2) x−g(49‬‬
‫‪)=x ( x=2 x−249‬‬ ‫ ‪h‬‬
‫‪− 49‬‬‫‪) x ( = xh2) x−h(36‬‬ ‫‪)=x ( x=2 x−236‬‬
‫‪x + 64 x +x 64+ 64 x − 49 x −x 49− 49‬‬ ‫‪x − 36 x −x 36− 36‬‬
‫‪ - 19‬گراف هاي توابع ‬
‫‪ f ) x ( = x 2 − 1 , f ) x ( = x 2 + 1 , f ) x ( = x 2 + 2‬ﻭ ‪ f ) x ( = x 2 − 2‬را در عين سيستم‬
‫کميات وضعيه رسم و با گراف تابع ‪ f ) x ( = x 2‬مقایسه کنید‪.‬‬
‫‪ - 20‬کمیات وضعیه رأس‌ها و معادله‌های تناظر توابع درجه دوم زیر را دریابید‪.‬‬
‫‪y = ) x − 2( 2‬‬ ‫ ‪y = ) x + 3( 2 − 4‬‬
‫‪x‬‬
‫‪ - 21‬گراف تابع ‪ y = −‬را رسم کنيد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪x2 − 5‬‬
‫= ( ‪ f ) x‬را دريابيد‪.‬‬ ‫‪ - 22‬مجانب عمودي و مايل تابع‬
‫‪x+2‬‬
‫‪x +1‬‬
‫= ( ‪ h ) x‬عبارت است از‪:‬‬ ‫‪ - 23‬معادلة مجانب افقي‬
‫‪x−4‬‬
‫‪1‬‬
‫‪a ( y = −1‬‬ ‫(‪b‬‬ ‫‪y =1‬‬ ‫(‪c‬‬ ‫‪y=−‬‬ ‫(‪d‬‬ ‫‪y=4‬‬
‫‪4‬‬

‫‪145‬‬
‫‪3x + 1 : x < 2‬‬
‫‪ f ) x ( = ‬را رسم کنيد‪.‬‬ ‫‪ - 24‬گراف تابع ‬
‫‪− x : x ≥ 2‬‬
‫‪ - 25‬گراف تابع ‪ g) x ( = x − 5‬را رسم و ناحيۀ قيمت‌هاي اين تابع را مشخص کنيد‪.‬‬
‫‪ - 26‬در ناحيۀ قيمت‌هاي تابع عالمه کدام اعداد شامل مي‌باشند؟‬
‫‪ - 27‬معکوس هر يک از توابع زیر را دریابید و نیز نشان دهید که ‪f )f −1 ) x ( = x‬‬
‫مي‌باشد‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1 1‬‬
‫‪ff ))xx(( ==ff1))xxx((f==) x1(xx= ff ))xxx(( ==ff88))xxx(−−‬‬
‫=‪(f=1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪(f==6)6xx(22=++x662 + 6‬‬
‫‪1) x88x(x=−−181x − 1ff ))xx(( ==ffxx))x2x(++‬‬
‫‪88‬‬ ‫‪88 8‬‬
‫‪44xx ++ 6644xx++466x + 6 33‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫=‪ff ))xx(( ==ff))xx((f==) x ( = ff ))xx(( ==ffxx))xx(−−(f=1‬‬ ‫‪1) xx(3 =−−1x1 − 1‬‬
‫‪55‬‬ ‫‪55 5‬‬ ‫ ‬
‫‪ - 28‬آيا تابع ‪ g) x ( = x 2‬معکوس‌پذير مي‌باشد (معکوس آن نیز یک تابع می‌باشد)‬
‫‪ - 29‬اگر ( ‪ )fog () x ( = )gof () x‬باشد تابع ‪ f‬با ‪ g‬چی رابطه دارد؟‬
‫‪3‬‬
‫‪ - 30‬کميات وضعية نقاط تقاطع گراف تابع ‪ g) x ( = 3 − x‬با محور‌هاي ‪ X‬و ‪ Y‬را‬
‫‪2‬‬
‫دريابيد‪.‬‬
‫‪ - 31‬گراف تابع ‪ f ) x ( = −3‬را رسم کنيد‪.‬‬
‫‪ - 32‬کميات وضعیة نقطه رأس گراف تابع ‪ f ) x ( = 2x 2 + 4x + 5‬را دريابيد‪.‬‬
‫‪1 2‬‬
‫‪ - 33‬در عين سيستم کميات وضعية گراف‌های توابع ‪x‬‬
‫= (‪f )x‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ f ) x ( = 2x 2 , f ) x ( = 3x 2‬ﻭ ‪ f ) x ( = x 2‬را رسم و با گراف تابع ‪ f ) x ( = x 2‬‬
‫‪3‬‬
‫مقايسه کنيد‪.‬‬
‫‪x2 −1‬‬
‫= ( ‪ f ) x‬عبارت است از‪:‬‬ ‫‪ - 34‬مجانب مایل تابع‬
‫‪x‬‬
‫‪a: y=x‬‬
‫‪b : y = x −1‬‬
‫ ‪c : y = x + 1‬‬

‫‪146‬‬
‫فصل چهارم‬
‫توابع مثلثاتى‬
‫زاویه و رادیان(‪)Angle and Radian‬‬
‫زاویه و واحدهای اندازه‌گیری‬
‫یک زاویه‬

‫آیا زاویه در مثلثات و هندسه با هم فرق‬


‫دارد؟‬
‫آیا در هندسه زوایای منفی وجود دارد؟‬

‫از هندسه می‌دانیم‪ ،‬زاویه شکلی‌است که از اتحاد دو نیم‌خط که مبداء مشترک داشته باشند‬
‫تشکیل شده باشد که مبداء مشترک عبارت از رأس زاویه می‌باشد‪ .‬در هندسه زاویه از ‪1°‬‬
‫الی ‪ 360°‬می‌باشد؛ لیکن در مثلثات عالوه بر زوایای مثبت یا منفی به هر اندازه زاویه را‬
‫می‌توانیم داشته باشیم‪.‬‬
‫در مثلثات زاویه از دوران یک خط طوری که یک انجام آن ثابت باشد حاصل می‌شود‪ ،‬که‬
‫بعد از دوران خط اولی‪ ،‬موقعیت ضلع دومی را اختیار می‌کند‪(.‬یک ضلع آن در نقطة رأس‬
‫دوران می‌کند)‬
‫دوران مطابق حرکت عقربه ساعت(‪ )clockwise‬منفی و مخالف حرکت عقربة ساعت‬
‫(‪ )counter clockwise‬مثبت فرض شده است‪.‬‬
‫ضلع اول را ضلع ابتدایی (‪ )initial side‬و ضلع دوم را ضلع نهایی (‪)terminal side‬‬
‫می‌گویند؛ طوری که در شکل نشان داده شده است‪:‬‬

‫زاویۀ منفی‬
‫زاویۀ مثبت‬

‫‪B‬‬
‫ض‬
‫لع دومی‬

‫‪O‬‬
‫‪O‬‬ ‫‪A‬‬ ‫‪A‬‬
‫‪O‬‬ ‫زاویۀ مثبت‬ ‫زاویۀ منفی‬
‫ضلع اولی‬ ‫‪B‬‬

‫‪149‬‬
‫→‬
‫اگر در شکل نیم‌خط ‪ OA‬را خالف جهت حرکت عقربة ساعت دوران دهیم زاویة ‪ θ‬به‬
‫→‬
‫دست می‌آید‪ .‬اگر نیم خط ‪ OA‬را به اندازة ‪( 360o‬یک دور مکمل) دوران دهیم و دوران‬
‫→‬
‫را ادامه دهیم تا نیم‌خط ‪ OA‬به موقعیت ‪ OB‬برسد در‬
‫این صورت اندازة زاویة تشکیل شده ‪ θ + 360o‬می‌باشد‪،‬‬
‫اگر بعد از دو دور کامل به نقطة ‪ B‬برسیم اندازه زاویة‬
‫پیموده شده ‪ θ + 720o‬و به همین ترتیب اگر نیم خط‬
‫→‬
‫‪ OA‬را ‪ K‬دوران دهیم و به نقطة ‪ B‬برسیم اندازة زاویه‬
‫‪ θ + K ⋅ 360o‬می‌شود؛ طوری که مشاهده می‌شود در‬
‫مثلثات زاویه‌های بزرگتر از ‪ 360o‬نیز وجود دارد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬زوایای ‪ 720 o ، − 360 o ، 360 o ، − 60 o ، 60 o‬و ‪ − 720o‬را رسم کنید‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫زوایای ‪ − 180o , 90o , 45o‬و ‪ 180o‬را رسم کنيد‪.‬‬


‫واحدهای اندازه‌گیری زاویه‪ :‬زاویه را توسط درجه‪ ،‬گراد و رادیان اندازه می‌کنند‪.‬‬

‫‪150‬‬
‫‪1‬‬
‫حصة یک دوران (‪ )Rotation‬عبارت از درجه می‌باشد یا ‪ 1‬حصة یک‬ ‫درجه‪:‬‬
‫‪90‬‬ ‫‪360‬‬
‫زاویة قایمه عبارت از درجه است‪.‬‬

‫‪1o = 60′ , 1′ = 60′′ , 1o = 60 ⋅ 60 = 3600′′‬‬


‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1 o‬‬
‫( ‪( ) o = 1′ , ( )′ = 1′′ ,‬‬ ‫‪) = 1′′‬‬
‫‪60‬‬ ‫‪60‬‬ ‫‪3600‬‬
‫مثال‪ 35o 15′ 27′′ :2‬را به شکل اعشاری درجه بنویسید و ‪ (48,3625) o‬را به درجه‪،‬‬
‫دقیقه و ثانیه (‪ )DMS‬تبدیل کنید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪15 o‬‬ ‫‪27 o‬‬
‫( ‪35o 15′ 27′′ = 35o +‬‬ ‫(‪) +‬‬ ‫‪) = 35o + 0,25o + 0,0075o = 35,2575o‬‬
‫‪60‬‬ ‫‪3600‬‬
‫')‪48,3625o = 48o + 0,3625o = 48o + (0,3625 ⋅ 60)′ = 48o + (21,75‬‬
‫"‪= 48o + (21)'+(0,75 ⋅ 60)" = 48o 21' 45‬‬

‫فعاليت‬

‫"‪ 36o 47' 12‬را به درجه تبدیل کنید و ‪ 55,967663o‬را به درجه‪ ،‬دقیقه و ثانیه ‪DMS‬‬
‫‪ Degree, Minute, Second‬تبدیل کنید‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫حصة یک دوران عبارت از‬ ‫گراد‪ :‬گراد نیز واحد اندازه‌گیری زاویه می‌باشد که‬
‫‪400‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫حصة دقیقه‌گراد عبارت از‬ ‫حصة یک گراد عبارت از دقیقه‌گراد و‬ ‫گراد می‌باشد‪.‬‬
‫‪100‬‬ ‫‪100‬‬
‫ثانیه‌گراد می‌باشد‪.‬‬
‫‪1g = 100' g‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪1`g = 100' ' g‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪1g =10000' ' g‬‬
‫تبدیل درجه به گراد و گراد به درجه‪ :‬می‌توانیم که درجه را به گراد و گراد را به‬
‫درجه تبدیل نماییم‪( .‬یک دوران ‪ 360‬و یا ‪ 400g‬می‌باشد‪).‬‬
‫مثال‪ 45o :3‬را به گراد و ‪ 100g‬را به درجه تبدیل کنید‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون یک دور مکمل ‪ 360o‬یا ‪ 400g‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪151‬‬
‫همچنین‪:‬‬
‫‪360o = 400g‬‬ ‫‪400g = 360o‬‬
‫‪400‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪360 o‬‬ ‫‪9‬‬
‫= ‪10‬‬ ‫‪g= g‬‬ ‫( = ‪1g‬‬ ‫‪) = ( )o‬‬
‫‪360‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪400‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪10‬‬ ‫‪9 o‬‬
‫‪45o = 45( )g = 50g‬‬ ‫‪100g = 100( ) = 90o‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪10‬‬
‫ويا‪:‬‬
‫‪d‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪100‬‬
‫=‬ ‫‪,‬‬ ‫=‬
‫‪180 200‬‬ ‫‪180 200‬‬
‫‪180 ⋅100‬‬
‫=‪d‬‬ ‫‪= 90o‬‬
‫‪200‬‬
‫رادیان (‪ :)Radian‬عالوه از درجه و گراد واحد دیگر اندازه‌گیری زاویه عبارت از‬
‫رادیان می‌باشد‪ .‬رادیان عبارت از اندازة زاویة‬
‫مرکزی می‌باشد که طول قوس مقابل آن‬
‫مساوی به طول شعاع دایره باشد‪ .‬رادیان در‬
‫‪θ‬‬ ‫ریاضیات عالی موارد استعمال زیاد دارد‪ ،‬در‬
‫∧‬
‫شکل زاویه مرکزی ‪ ACB‬که شعاع دایره‬
‫‪ r‬و طول قوس‪ AB‬مساوي به ‪ r‬است‪ .‬اندازه‬
‫∧‬
‫‪ ACB‬عبارت از ‪ 1 radian‬می‌باشد‪.‬‬
‫∧‬
‫‪ACB = 1 radian = 1R‬‬
‫اگر قوس ‪ AB‬مساوی به شعاع دایره (‪ )r‬باشد ‪ θ‬به حسب رادیان مساوی است به‪:‬‬
‫∩‬
‫∧‬ ‫‪AB s‬‬
‫=‪θ‬‬ ‫‪ s = r θ‬و يا =‬
‫‪r‬‬ ‫‪r‬‬
‫در دایرة مثلثاتی یا دایرة واحد (‪ )Unite Circle‬که شعاع‬
‫آن واحد طول و مرکز آن در مبدأی کمیات وضعیه واقع باشد‪،‬‬
‫اندازة زاویة مرکزی بر حسب رادیان مساوی به طول قوس‬
‫مقابل می‌باشد‪.‬‬

‫‪152‬‬
‫∩‬ ‫∩‬
‫∩ ‪AB AB‬‬
‫=‪θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= AB = S radian‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪2π r‬‬
‫بدین‌معنی که یک دور‬ ‫چون محیط دایره ‪ C = 2πr‬است‪ ،‬پس ‪= 2π radian‬‬
‫‪r‬‬
‫مکمل ‪ 360o‬و یا ‪ 2πR‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪2π R = 360o‬‬
‫‪360o 180o‬‬ ‫‪180o‬‬
‫= ‪1R‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪≈ (57, 29578) o ≈ 57 o 17' 45" ≈ (57,3) o‬‬
‫‪2π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3,14159‬‬
‫‪2π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3,14159‬‬
‫= ‪1o‬‬ ‫‪o‬‬
‫=‬ ‫‪o‬‬
‫≈‬ ‫‪≈ 0,01745 Radian‬‬
‫‪360‬‬ ‫‪180‬‬ ‫‪180‬‬

‫‪π‬‬
‫را معلوم کنید اگر قطر دایره ‪30m‬‬ ‫مثال‪ :4‬طول قوس مقابل زاویه مرکزی ‪radian‬‬
‫‪3‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪d 30m‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬ ‫‪r‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪15‬‬ ‫‪m‬‬ ‫حل‪ :‬چون‬
‫‪π‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪s = r ⋅ θ = 15( ) = 5πm ≈ 15.7 m‬‬
‫‪3‬‬

‫فعاليت‬

‫طول قوس مقابل یک زاویة مرکزی ‪ 1Rad‬چند سانتی‌متر می‌باشد‪ ،‬اگر شعاع دایره ‪ 10cm‬باشد؟‬

‫تبدیل درجه و گراد به رادیان و تبدیل رادیان به درجه و گراد‪:‬‬


‫چون ‪ 360o = 400g = 2π R‬مي‌باشد‪.‬‬

‫و یا ‪ d = g = R‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪d‬‬
‫=‬
‫‪g‬‬
‫=‬
‫‪R‬‬
‫‪180‬‬ ‫‪200‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪360° 400 2π‬‬
‫ویا‬
‫‪360o = 2π R‬‬
‫‪2π R‬‬ ‫‪π R‬‬
‫( = ‪1o‬‬ ‫(= )‬ ‫)‬
‫‪360‬‬ ‫‪180‬‬

‫‪153‬‬
‫به همین ترتیب چون‪2π R = 360o :‬‬
‫‪360 o 180 o‬‬
‫( = ‪1R‬‬ ‫(= )‬ ‫)‬
‫‪2π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪200g‬‬ ‫‪200g‬‬
‫= ‪1R‬‬ ‫=‬ ‫‪≈ 63,66198g‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪3,1415‬‬
‫مثال‪ :5‬زوایای ‪400g , 220o , 75o‬‬
‫‪ − 100g , −−400‬و ‪ 40°‬را به رادیان تبدیل کنید‪.‬‬
‫چون ‪ 1o = ( π ) R‬است؛ پس‪:‬‬
‫‪180‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪5π‬‬ ‫‪π 11π‬‬
‫⋅ ‪75°‬‬ ‫=‬ ‫‪radain‬‬ ‫⋅ ‪220‬‬ ‫=‬ ‫‪radain ,‬‬
‫‪180 12‬‬ ‫‪180‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪20π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪2π‬‬
‫⋅ ‪− 400‬‬ ‫‪=−‬‬ ‫‪radain‬‬ ‫⋅ ‪40°‬‬ ‫=‬ ‫‪radian‬‬
‫‪180‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪180° 9‬‬
‫چون یک دور مکمل ‪ 2πR‬و یا ‪ 400g‬می‌باشد؛ پس‪:‬‬
‫‪2π R‬‬ ‫‪π R‬‬
‫( = ‪1g‬‬ ‫(= )‬ ‫)‬
‫‪400‬‬ ‫‪200‬‬
‫‪π R‬‬ ‫‪π‬‬
‫⋅ ‪− 100g = (−100‬‬ ‫‪) = (− ) R‬‬
‫‪200‬‬ ‫‪2‬‬
‫سؤال‪ :‬اگر از اندازة زاویه‌یی بر حسب گراد ‪ 30‬واحد کم کنیم‪ ،‬عدد حاصل برابر اندازة‬
‫زاویه بر حسب درجه خواهد بود‪ .‬اندازة این زاویه برحسب رادیان چقدر است؟‬
‫حل‬
‫‪10‬‬ ‫‪270 R‬‬ ‫‪3π‬‬
‫‪D − 30 = D‬‬ ‫‪= ⇒ R = Radian‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪180 π‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪10‬‬ ‫‪10D − 9D‬‬
‫⇒ ‪D − D = 30‬‬ ‫‪= 30⇒ D = 270°‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪3π‬‬
‫راديان می‌باشد‪.‬‬ ‫زاویۀ مطلوب‬
‫‪2‬‬
‫مثال‪ 4π , π , 5π : a :6‬و ‪ 6π‬رادیان را به درجه تبدیل کنید‪.‬‬
‫‪9 5 6‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -b‬حصه یک دوران (‪ )Revolution‬چند رادیان می‌شود؟‬
‫‪4‬‬

‫‪154‬‬
‫حل‬
180 o π 180
1R = ( ) , ⋅ = 36
π 5 π
5π 180 180 4π 180
a : ( )⋅( ) = 150 , 6π ⋅ = 1080 , ⋅ = 80
6 π π 9 π

1 π
b: = ⋅ 2πR = radian
4 2
.‫اشکال زیر را مشاهده کنید‬
1 1
Re v Re v
2 4
1 1 π
⋅ 2π = π R ⋅ 2π = Radian
2 4 2

O O

3
1 Re volution , Re volution
4
3 3π
2 π Radians , ⋅ 2π = Radians
4 2

O
O

155
‫غرض وضاحت‬
‫بیشتر ارتباط بین‬
‫درجه و رادیان‬
‫شکل زیر را نیز‬
‫مشاهده کنید‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫زوایای ‪ 3π , π‬و ‪ − 5π‬رادیان را به درجه تبدیل کنید‪.‬‬


‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪12‬‬
‫مثال‪:7‬‬
‫‪π‬‬
‫‪ −‬را درشکل نشان دهید‪.‬‬ ‫(‪ )a‬زاویه‌های ‪ 11π , 2π‬و‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬

‫(‪ )b‬در شکل چرخ بزرگ و کوچک نشان داده شده‌اند‪ .‬اگر مقدار زوایای ‪ θ1‬و ‪ θ 2‬بر‬
‫حسب رادیان باشد مقدار زاویة ‪ θ 2‬را از جنس ‪ r1 ، θ1‬و ‪ r2‬دریابید‪.‬‬
‫ ‬ ‫حل‪)a( :‬‬

‫‪156‬‬
‫از شکل مشاهده می‌شود که اضالع دوم زوایای ‪ 11π‬و ‪ − π‬با هم منطبق اند‪.‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫حل‪)b( :‬‬

‫‪θ1 r1‬‬
‫= ‪θ 2 r2 = θ1 r1 ⇒ θ 2‬‬
‫‪r2‬‬

‫مثال‪ :8‬مقدار زاویة مثبت را به رادیان دریابید‪ ،‬درصورتی‌که ثانیه‌گرد ساعت ‪ 40‬ثانیه‬
‫دوران کرده باشد‪.‬‬

‫حل‪ :‬چون ‪ 60‬ثانیه یک دور مکمل یا ‪ 2π‬رادیان می‌شود‪ ،‬پس ‪ 40 = 2 Re v‬است و‬


‫‪60‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4π‬‬
‫= ‪⋅ 2π R‬‬ ‫چون یک دوران ‪ 2π Radian‬می‌باشد‪ ،‬پس ‪Radian‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬

‫و نیز برای یافتن زاویه در بین دو عقربة ساعت از فورمول ‪ θ = 5,5 min − 30hr‬استفاده‬
‫کرده می‌توانیم؛ طور مثال‪ :‬در ساعت ‪ 3‬و‪ 40‬دقیقه‪ ،‬زاویه بین عقربة ساعت‌گرد و دقیقه‌گرد‬
‫چند درجه است؟‬
‫‪θ = 5,5 ⋅ 40 − 30 ⋅ 3 = 130 o‬‬
‫تمرين‬

‫‪ -1‬اگر قوس مقابل یک زاویة مرکزی ‪ 50cm‬و شعاع دایره ‪ 25cm‬باشد‪ ،‬زاویة مرکزی‬
‫چند رادیان می‌شود؟‬
‫‪ 32,4222o -2‬را به درجه‪ ،‬دقیقه و ثانیه تبدیل کنید‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫حصة یک دوران چند رادیان‪ ،‬چند درجه و چند گراد می‌شود؟‬ ‫‪-3‬‬
‫‪8‬‬

‫‪157‬‬
‫‪5π‬‬
‫رادیان چند گراد و ‪ − 7,5°‬چند رادیان می‌شود؟‬ ‫‪-4‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ 720o ,−315o ,225o -5‬و ‪ 45o‬را به رادیان و گراد تبدیل کنید‪.‬‬

‫‪4 1 1 1‬‬
‫حصة یک دایره (یک دوران) چند رادیان و چند‬ ‫‪ -6‬معلوم کنید که ‪ ، ،‬و‬
‫‪5 18 24 9‬‬
‫درجه می‌شود؟‬
‫‪9π 11π‬‬
‫‪ 2π ، − π ، − π ، π ،‬و ‪ − 5π‬رادیان را به درجه تبدیل کنید‪.‬‬ ‫‪،‬‬ ‫‪-7‬‬
‫‪12‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪6 6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ -8‬اگر طول ثانیه‌گرد یک ساعت ‪ 6cm‬باشد‪ ،‬در ‪ 40‬ثانیه‪ ،‬ثانیه‌گرد چند سانتی‌متر فاصله‬
‫را طی می‌کند؟‬
‫‪5‬‬
‫رادیان باشد طول قوس مقابل این زاویة مرکزی‬ ‫‪ -9‬اگر شعاع دایره ‪ 3cm‬و زاویة مرکزی‬
‫‪3‬‬
‫چند سانتی است؟‬
‫‪ -10‬اگر گردش ثانیه‌گرد یک ساعت ‪ 35‬ثانیه باشد‪ ،‬ثانیه‌گرد چند رادیان زاویة مثبت را‬
‫طی می‌کند؟‬
‫‪ -11‬مجموع دو زاویه ‪ 152°‬است‪ .‬اگر اندازۀ یکی از آن‌ها برحسب درجه برابر اندازة‬
‫دیگری برحسب گراد باشد‪ ،‬اندازۀ هر زاویه را برحسب رادیان دریابید‪.‬‬
‫‪ 1620°‬چند رادیان می‌شود؟‬ ‫‪-12‬‬
‫‪a ) 4π R‬‬ ‫‪b) 8π R‬‬ ‫‪c) 9 π R‬‬ ‫‪d ) 10π R‬‬
‫‪ -13‬چهار دوران چند رادیان می‌شود؟‬
‫‪a ) 2 πR‬‬ ‫‪b) 4π R‬‬ ‫‪c) 6 π R‬‬ ‫‪d ) 8πR‬‬
‫‪ -14‬اگر شعاع یک دایره ‪ 10m‬باشد طول قوس مقابل زاویة مرکزی ‪ 45 radian‬چند‬
‫متر می‌شود؟‬

‫‪158‬‬
‫حالت معیاری یک زاویه و‬
‫زوایای کوترمینل‬

‫می‌توانید بگویید که‪ :‬آیا اضالع دوم زوایای‬


‫‪ 60o‬و ‪ 420 o‬با هم منطبق اند؟ چرا؟‬
‫‪o‬‬

‫حالت معیاری یک زاویه (‪:)Standard position of an angle‬‬


‫اگر رأس زاویه در مبدأی کمیات وضعیه و ضلع اولی آن باالی جهت مثبت محور ‪ X‬واقع‬
‫باشد‪ ،‬این زاویه درحالت معیاری می‌باشد‪.‬‬
‫طورمثال‪ :‬در شکل‌های زیر زوایای ‪ θ1‬و ‪ θ2‬در حالت معیاری نشان داده شده‌اند‪.‬‬

‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬

‫مثال‪ :1‬زوایای ‪ 280° ، 115°‬و ‪ − 300°‬را در حالت معیاری رسم کنید‪.‬‬

‫‪O‬‬ ‫‪O‬‬
‫‪O‬‬

‫‪159‬‬
‫در حالت معیاری اگر ضلع دوم یک زاویه باالی محور ‪ X‬و یا محور ‪ Y‬منطبق شود این زاویه را‬
‫به نام زاویۀ ربعی (‪ )Quadrantale angle‬می‌نامند‪ ،‬مثل زوایای ‪360o ,270o ,180o ,90o‬‬
‫و غیره‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫زوایای ‪ 500o ,50o ,130o‬و ‪ − 210o‬رادر حالت معیاری رسم کنید‪.‬‬

‫زوایای کوترمینل(‪)Conterminal angles‬‬


‫دو یا چند زاویه‌یی که اضالع دومی‌شان در حالت معیاری با هم منطبق باشند به نام زوایای‬
‫کوترمینل یاد می‌شوند‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬در شکل نشان دهید که زوایای ‪ 60o‬و ‪ 420‬و همچنین زوایای ‪ 110‬و ‪ 830‬که‬
‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬

‫در حالت معیاری واقع‌اند با هم زوایای کوترمینل می‌باشند‪.‬‬


‫حل‪ :‬چون در حالت معیاری اضالع اولی این زوایا با هم منطبق می‌باشند و طوری که در‬
‫شکل مشاهده می‌شود اضالع دومی (‪ )Conterminal sides‬زوایای ‪ 60o‬و ‪ 420o‬نیز‬
‫با هم منطبق می‌باشند‪ ،‬پس نظر به تعریف‪ ،‬این دو زاویه با هم کوترمینل می‌باشند‪.‬‬
‫همچنین زوایای ‪ 110o‬و ‪ 830o‬نیز زوایای کوترمینل می‌باشند‪.‬‬

‫‪O‬‬ ‫‪O‬‬

‫مثال‪ :3‬در حالت معیاری سه زاویة کوترمینل را با زاویة ‪ 60o‬دریابید و در شکل نیز نشان‬
‫دهید‪.‬‬
‫‪‬‬
‫حل‪60o + 360o = 420o , 60 − 360o = −300o , 60+ 2 ⋅ 360o = 780o :‬‬

‫‪160‬‬
‫‪O‬‬ ‫‪O‬‬ ‫‪O‬‬
‫‪-‬‬

‫فعاليت‬

‫آیا زاوایای ‪ 230‬و ‪ 590‬و نیز زاویه ‪ 230‬و ‪ − 130‬باهم کوترمنیل اند؟ رسم کنید‪.‬‬
‫چون زوایای کوترمینل به اندازة یک دور مکمل ) ‪ (360o‬یا ‪ 2π R‬و یا چند دور ‪n ⋅ 360o‬‬
‫با هم فرق دارند‪ ،‬پس زوایای کوترمینل با زاویۀ ‪ θ‬عبارت اند از‪:‬‬
‫‪θ + 2π‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪θ + 360 o‬‬
‫‪θ + 2 ⋅ 2π ,‬‬ ‫‪θ + 2 ⋅ 360 o‬‬
‫‪θ + 3 ⋅ 2π‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪θ + 3 ⋅ 360 o‬‬
‫‪−−−−−‬‬ ‫‪−−−−−‬‬
‫‪θ + 2nπ‬‬ ‫‪θ + n ⋅ 360 ‬‬
‫مثال‪4‬‬
‫(‪ )a‬چهار زاویة کوترمینل را با زاویه ‪ 30‬در یابید‪.‬‬
‫‪o‬‬

‫(‪ :)b‬با زاویه ‪ 90°‬دو زاویة کوترمینل را دریابید و درشکل نیز نشان دهید‪.‬‬
‫حل(‪)a‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪13π‬‬
‫= ‪ + 2π‬یا ‪30 + 360 = 390‬‬
‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬
‫‪Radian‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪25π‬‬
‫= ‪ + 2 ⋅ 2π‬یا ‪30° + 2 ⋅ 360° = 750°‬‬ ‫‪Radian‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪37 π‬‬
‫= ‪ + 3 ⋅ 2π‬یا ‪30° + 3 ⋅ 360° = 1110°‬‬ ‫‪Radian‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪49π‬‬
‫= ‪ + 4 ⋅ 2π‬یا ‪30° + 4 ⋅ 360° = 1470°‬‬ ‫‪Radian‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫حل(‪)b‬‬
‫‪90° + 360° = 450°‬‬ ‫‪90° + 2 ⋅ 360° = 810°‬‬

‫‪161‬‬
‫‪ − 680o , 40o‬و ‪ 60°‬و ‪ 410o‬با هم‬ ‫‪800o , 80o‬‬ ‫مثال‪ :5‬آیا زوایای ‪410o , 50o‬‬
‫کوترمینل اند یا خیر؟‬
‫حل‪ :‬چون ‪410° = 50° + 360°‬‬
‫پس زوایای ‪ 50o‬و ‪ 410o‬با هم کوترمینل اند و ‪ ، 800 0 = 80 o + 2 ⋅ 360 o‬پس زوایای‬
‫‪ 80o‬و ‪ 800o‬نیز با هم کوترمینل می‌باشند‪ .‬همچنین ‪ − 680 o = 40 o − 2 ⋅ 360 o‬زوایای‬
‫‪ 40o‬و ‪ − 680o‬نیز با هم کوترمینل می‌باشند‪.‬‬
‫اما‪ 410° ≠ 60° + 360° :‬می‌باشد‪ ،‬پس زوایای ‪ 410°‬و ‪ 60°‬باهم کوترمینل نمی‌باشند‪.‬‬
‫اگر رأس زاویه در مبدای کمیات وضعیه و ضلع اولی آن باالی جهت مثبت محور ‪ X‬واقع‬
‫باشد زاویه درحالت معیاری می‌باشد‪ .‬اگر در حالت معیاری اضالع دومی دو‪ ،‬یا چند زاویه با‬
‫هم منطبق باشند به نام زوایای کوترمینل یاد می‌شوند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬زوایای ‪ − 270o ,120o ,90o‬و ‪ 240o‬را در حالت معیاری رسم کنید‪.‬‬


‫‪ -2‬کوچکترین زاویة مثبتی را دریابید که با زوایای زیر کوترمینل باشد‪.‬‬
‫‪− 40o‬‬ ‫‪− 125o‬‬ ‫‪450o‬‬ ‫‪539o‬‬ ‫‪60o‬‬ ‫‪90o‬‬ ‫‪135o‬‬
‫‪ -3‬آیا زوایای ( ‪ ) 280o ، − 80o‬و ( ‪ ) 395o ، 35o‬با هم کوترمینل می‌باشند؟‬
‫‪ -4‬شش زاویة کوترمینل را با زاویة ‪ 40o‬دریابید‪.‬‬
‫‪ -5‬آیا زوایای )‪ (−930°,150°‬و )‪ (180°,900°‬با هم کوترمینل اند؟ در شکل نیز نشان‬
‫دهید‪.‬‬

‫‪162‬‬
‫توابع مثلثاتی‬
‫(‪)Trigonometric Fuctions‬‬

‫آیا گفته می‌توانید که نسبت‌های مثلثاتی زاویة‬


‫‪ θ‬به طول اضالع ‪ θ‬ارتباط دارد یا خیر؟‬

‫می‌دانیم که نسبت‌های مثلثاتی (‪ )Trigonometric ratios‬یک زاویة حادة )‪ (θ‬در‬


‫یک مثلث قایم الزاویه قرار زیر تعریف شده‌اند‪:‬‬
‫‪AB y AB y BC x BC x‬‬
‫= ‪sin θ‬‬ ‫‪sin‬‬
‫‪= θ =, cos=θ = , cos‬‬‫= ‪=θ‬‬ ‫=‬
‫‪AC r AC r AC r AC r‬‬
‫‪AB y AB y BC x BC x‬‬
‫‪tan θ = tan‬‬
‫= ‪= θ =, cot θ== , cot= θ‬‬ ‫=‬
‫‪BC x BC x AB y AB y‬‬
‫‪AC r AC r AC r AC r‬‬
‫‪sec θ = sec‬‬
‫= ‪= θ =, csc‬‬‫‪θ = , csc‬‬‫= ‪=θ‬‬ ‫=‬
‫‪BC x BC x AB y AB y‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫= ‪cot θ‬‬ ‫= ‪ sec θ‬و‬ ‫= ‪, csc θ‬‬ ‫در نتیجه مشاهده می‌شود که‬
‫‪tan θ‬‬ ‫‪cos θ‬‬ ‫‪sin θ‬‬
‫می‌باشند‪.‬‬

‫مثال‪ :1‬اگر در حالت معیاری ضلع دوم زاویة ‪θ‬‬


‫از نقطۀ )‪ (8,15‬بگذرد نسبت‌های مثلثاتی زاویه‬
‫‪ θ‬را دریابید‪.‬‬
‫چون نظر به قضیه فیثاغورث ‪r 2 = x 2 + y 2‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬

‫‪163‬‬
‫‪r 2 = 82 + (15) 2 = 64 + 225 = 289‬‬
‫‪r = 289 = 17‬‬
‫‪y 15‬‬ ‫‪x 8‬‬
‫= = ‪sin θ‬‬ ‫= = ‪, cos θ‬‬
‫‪r 17‬‬ ‫‪r 17‬‬
‫‪y 15‬‬ ‫‪x 8‬‬
‫= = ‪tan θ‬‬ ‫= = ‪, cot θ‬‬
‫‪x 8‬‬ ‫‪y 15‬‬
‫‪r 17‬‬ ‫‪r 17‬‬
‫= = ‪sec θ‬‬ ‫= = ‪, csc θ‬‬
‫‪x 8‬‬ ‫‪y 15‬‬

‫بعضی از رابطه‌های اساسی بین نسبت‌های مثلثاتی زوایا‬


‫نظر به قضیۀ فیثاغورث در شکل داریم که‪:‬‬
‫‪y 2 + x 2 = r 2 ...................I‬‬
‫هر دو طرف را به ‪ r 2‬تقسیم می‌نماییم‪:‬‬
‫‪y2 x 2 r 2‬‬
‫‪+‬‬ ‫=‬
‫‪r2 r2 r2‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪( )2 + ( )2 = 1‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪r‬‬
‫‪sin θ + cos2 θ = 1‬‬
‫‪2‬‬

‫اگر اطراف معادله (‪ )I‬را به ‪ y 2‬تقسیم نماییم داریم که‪:‬‬

‫‪y2 x 2 r 2‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪r‬‬


‫‪2‬‬
‫‪+ 2 = 2 ⇒ 1 + ( )2 = ( )2‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪1 + cot 2 θ = csc2 θ‬‬
‫اگر اطراف معادله (‪ )I‬را بر ‪ x 2‬تقسیم نماییم‪:‬‬
‫‪y2 x 2 r 2‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪r‬‬
‫‪2‬‬
‫‪+ 2 = 2 ⇒ ( )2 + 1 = ( )2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1 + tan θ = sec θ‬‬
‫از طرف دیگر‪:‬‬

‫‪164‬‬
‫‪y‬‬
‫‪sin θ r y‬‬
‫‪= = = tan θ‬‬
‫‪cos θ x x‬‬
‫‪r‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪sin θ r y‬‬ ‫‪cos θ r x‬‬
‫‪= = = tan θ‬‬ ‫‪= = = cot θ‬‬
‫‪cos θ x x‬‬ ‫‪sin θ y y‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪r‬‬
‫‪x‬‬
‫‪cos θ r x‬‬ ‫از این‌جا نتیجه می‌شود که‪:‬‬
‫‪= = = cot θ‬‬
‫‪sin2θ y 2 y‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪sin θ‬‬
‫‪sin θ + cos‬‬
‫‪r θ = 1 , sin θ ⋅ csc θ = 1 , 1 + tan θ = sec θ , tan θ = cos θ‬‬
‫‪cos θ‬‬
‫= ‪tan θ ⋅ cot θ = 1 , cos θ ⋅ sec θ = 1 , 1 + cot 2 θ = csc2 θ , cot θ‬‬
‫‪sin θ‬‬
‫می باشند‪.‬‬
‫چون این روابط برای هر قیمت ‪ θ‬درست اند از این سبب به نام مطابقت‌های مثلثاتی نیز یاد‬
‫می‌شوند‬

‫فعاليت‬

‫اگر در حالت معیاری ضلع دوم ‪ θ‬از نقطۀ )‪ (12,5‬بگذرد نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ θ‬را در‬
‫یابید‪.‬‬

‫قيمت‌هاي فوق توابع مثلثاتی محض به مقدار ‪ θ‬ارتباط دارد و به موقعیت نقطۀ‪ P‬که باالی‬
‫ضلع دوم ‪ θ‬قرار دارد ارتباط ندارد ما می‌توانیم این حقیقت را در شکل به اساس تشابه‬
‫∆‬ ‫∆‬ ‫∆‬
‫مثلث‌های ‪ OH 1 P1 ، OPH‬و ‪OH 2 P2‬‬
‫مشاهده کنیم‪.‬‬
‫‪| OP |= 1‬‬
‫| ‪| OH | | OH1 | | OH 2‬‬
‫= ‪cos θ‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫| ‪| OP | | OP1 | | OP2‬‬
‫| ‪| PH | | P1H1 | | P2 H 2‬‬
‫= ‪sin θ‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫| ‪| OP | | OP1 | | OP2‬‬

‫‪165‬‬
‫اگر زاویة ‪ θ‬برحسب رادیان باشد‪.‬‬
‫متحول مستقل عبارت از ‪ θ‬می‌باشد‪ sec θ , cot θ , tan θ , cos θ , sin θ .‬و ‪csc θ‬‬
‫متحول‌های مقید (مربوط) اند‪ ،‬بدین معنی که‬
‫‪q‬‬ ‫‪ sec θ , cot θ , tan θ , cos θ , sin θ‬و‬
‫‪ csc‬توابع مثلثاتی‌اند که مقدار آن‌ها به طول‬
‫‪x‬‬ ‫اضالع زاویة ‪ θ‬ارتباط ندارند‪ ،‬بلکه مربوط‬
‫به مقدار زاویۀ ‪ θ‬می‌باشد؛ چون دایرۀ مثلثاتی‬
‫(‪ )Trigonometric Circle‬دایره‌یی است‬
‫'‪Y‬‬ ‫که طول شعاع آن واحد طول باشد‪ .‬در دایرۀ‬
‫مثلثاتی که مرکز آن در مبدأی مختصات و‬
‫محور‌های ‪ XX′‬و ' ‪ YY‬قطر‌های افقی و عمودی دایره می‌باشند‪.‬‬
‫بنابر قرارداد محور ‪ y′oy‬را محور ساین‌ها و محور ‪ x′ox‬را محور کوساين‌ها مي‌نامند‪ .‬محور‬
‫'‪ TAT‬که در نقطة ‪ A‬بر دایره مماس است محور تانجانت و محور‪q'Bq‬که در نقطۀ ‪B‬‬
‫بر دایره مماس است محور کوتانجانت نامیده می‌شود‪ .‬مبدأی محور ساین‌ها و کوساین‌ها‬
‫مرکز دایره و مبدأی محور تانجانت نقطۀ ‪ A‬و مبدأی محور کوتانجانت نقطۀ ‪ B‬است‪.‬‬
‫∧‬
‫اگر از نقطۀ ‪ A‬در جهت مثبت تا نقطۀ ‪ M‬حرکت کنیم و زاویه ‪ MOA‬را ‪ θ‬بنامیم توابع‬
‫مثلثاتی زاویه ‪ θ‬به صورت زیر نیز تعریف می‌شود‪.‬‬
‫‪(r = OM = 1OA‬‬
‫)‪) = OB = 1‬‬
‫‪HM OH′ OH′‬‬ ‫‪OH OH‬‬
‫= ‪sin θ‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= OH′‬‬ ‫= ‪cos θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= OH‬‬
‫‪OM OM‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪OM‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪HM AP‬‬ ‫‪OM OP‬‬
‫= ‪tan θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= AP‬‬ ‫= ‪sec θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= OP‬‬
‫‪OH OA‬‬ ‫‪OH OA‬‬
‫‪OH BQ‬‬ ‫‪OM OQ‬‬
‫= ‪cot θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= BQ‬‬ ‫= ‪csc θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= OQ‬‬
‫‪HM OB‬‬ ‫‪HM OB‬‬
‫بدین لحاظ نسبت‌های مثلثاتی را خطوط مثلثاتی نیز می‌گویند‪.‬‬
‫به همین ترتیب اگر ضلع دوم زاویة ‪ θ‬و یا انتهای قوس در ربع دوم‪ ،‬سوم یا چهارم باشد‬

‫‪166‬‬
‫می‌توان نسبت‌های مثلثاتی را به دست آورد‪ .‬عالمه‌های نسبت‌های مثلثاتی در هر چهار ربع‬
‫(‪ )quadrants‬قرار زیر می‌باشد‪.‬‬

‫‪sin θ > 0‬‬ ‫‪sin θ > 0‬‬


‫‪cos θ < 0‬‬ ‫‪cos θ > 0‬‬
‫‪tan θ < 0‬‬ ‫‪tan θ > 0‬‬
‫‪cot θ < 0‬‬ ‫‪cot θ > 0‬‬
‫‪sec θ < 0‬‬ ‫‪sec θ > 0‬‬
‫‪sec , cos  tan , cot  sin , csc ‬‬ ‫ربع‬ ‫‪csc θ > 0‬‬ ‫‪csc θ > 0‬‬
‫‪sin θ < 0‬‬ ‫‪sin θ < 0‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪I‬‬
‫‪cos θ < 0‬‬ ‫‪cos θ > 0‬‬
‫_‬ ‫_‬ ‫‪+‬‬ ‫‪II‬‬
‫_‬ ‫‪tan θ > 0‬‬ ‫‪tan θ < 0‬‬
‫_‬ ‫‪+‬‬ ‫‪III‬‬
‫_‬ ‫‪cot θ > 0‬‬ ‫‪cot θ < 0‬‬
‫‪+‬‬ ‫_‬ ‫‪IV‬‬
‫‪sec θ < 0‬‬ ‫‪sec θ > 0‬‬
‫‪csc θ < 0‬‬ ‫‪csc θ < 0‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪0o‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر در حالت معیاری قرار شکل زیر ‪2‬ضلع دوم زاویۀ ‪2θ‬در ربع دوم واقع و‬
‫‪sin ‬‬
‫‪−3‬‬
‫‪cos ‬‬ ‫= ‪ cos θ‬باشد نسبت‌های مثلثاتی متباقی ‪ θ‬را دریابید‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫‪tan ‬‬
‫‪−3‬‬
‫= ‪ cos θ‬است‪،‬‬ ‫حل‪ :‬در اول کمیات وضعیة نقطۀ ‪ p‬را معلوم می‌کنیم‪ .‬چون‬
‫‪5‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪2‬‬ ‫در ربع دوم قیمت ‪ x‬منفی می‌باشد‪ ،‬پس ‪2‬‬
‫‪sin x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪ x = −3‬و ‪ r = 5‬است‪ .‬نظر به ‪0‬قضیه ‪-1‬‬
‫‪2 sin x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫فیثاغورث داریم که‪:‬‬
‫‪52 = (−3) 2 + y 2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪y 2 = 25 − 9 = 16‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪y = ± 16‬‬
‫‪2x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪y=4‬‬
‫‪sin 2x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬

‫‪ 90   60  45  30 0‬‬ ‫‪30 45 60 167‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪90  120 135 150 180 210 255 240‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ 3 -1‬‬ ‫‪3 0‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪tan ‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ 1.73 -1  0.58 0 0.58 1 1.73‬‬
‫( زیرا که نقطة ‪ p‬در ربع دوم واقع است‪ y<0 ،‬می‌باشد)‬
‫‪y 4،‬‬ ‫‪x −3‬‬ ‫‪، tan θ = y = 4‬‬
‫= ‪sin θ‬‬ ‫=‬ ‫= ‪cos θ‬‬ ‫=‬
‫‪r 5‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪x −3‬‬
‫‪r 5‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪، cot θ = x = − 3‬‬
‫= ‪csc θ = = ، sec θ‬‬ ‫=‬
‫‪y 4‬‬ ‫‪x −3‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪4‬‬

‫چون محور ‪ X‬را محور ‪ cos‬و محور ‪ Y‬را محور‬


‫‪ sine‬می‌گویند‪ ،‬ما می‌توانیم در دایرة مثلثاتی‬
‫کمیات وضعیۀ نقطۀ ‪ p‬را به )‪P(cos θ, sin θ‬‬
‫و یا )‪ P( x, y‬نشان دهیم‪.‬‬
‫‪O‬‬
‫توابع مثلثاتی زاویة ‪ θ‬محض به مقدار ‪ θ‬ارتباط‬
‫دارد‪ ،‬که ‪ θ‬متحول مستقل و نسبت‌های مثلثاتی‬
‫‪ θ‬متحولین مقید (مربوط) اند‪.‬‬
‫در ربع اول تمام نسبت‌های مثلثاتی مثبت‪ ،‬در ربع‬
‫دوم ‪ sin θ‬و ‪ csc θ‬مثبت‪ ،‬در ربع سوم ‪ tan θ, cot θ‬مثبت و در ربع چهارم ‪cos θ, sec θ‬‬
‫مثبت و نسبت‌های دیگر مثلثاتی آن منفی می‌باشند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬عالمه‌های نسبت‌های مثلثاتی زوایای زیر را شفاهی بگویید‪:‬‬

‫‪sin 120o tan170o‬‬ ‫‪tan 60o‬‬ ‫‪cos 330o‬‬ ‫‪sec 200o‬‬


‫‪cot 271o csc 91o‬‬ ‫‪sin 271o‬‬ ‫‪csc181°‬‬ ‫‪csc 315°‬‬

‫‪ -2‬اگر ‪ θ‬در حالت معیاری به حسب رادیان باشد و ضلع دوم ‪ θ‬از نقاط داده شدة زیر‬
‫بگذرد ‪ cosθ ، sin θ‬و ‪ tan θ‬را دریابید‪.‬‬
‫‪2 2‬‬ ‫‪2 2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫(‬ ‫‪,‬‬ ‫)‬ ‫‪(−‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‬ ‫(‬ ‫‪,−‬‬ ‫)‬ ‫‪(−‬‬ ‫‪,−‬‬ ‫)‬
‫‪2 2‬‬ ‫‪2 2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪168‬‬
‫نسبت‌های مثلثاتی بعضی زوایای‬
‫خاص‬

‫آیا می‌توانید بگویید که ‪sin 30o = cos 60o‬‬


‫می‌باشد؟‬

‫نسبت‌های مثلثاتی ‪ : 45o‬در یک مثلث قایم‌الزاویة متساوی‌الساقین دو ضلع قایم آن را‬


‫یک‪ ،‬یک واحد در نظر می‌گیریم‪.‬‬

‫‪r 2 = 12 + 12‬‬
‫‪r2 = 2 ⇒ r = 2‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪ y 1‬ضلع مقابل‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin 45o = sin‬‬ ‫=‬ ‫= =‬ ‫=‬
‫‪4‬‬ ‫وتر‬ ‫‪r‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ x‬ضلع مجاور ‪π‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪cos 45o = cos‬‬ ‫=‬ ‫وتر‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪4‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪π‬‬ ‫مقابل‬ ‫ضلع‬ ‫‪y 1‬‬
‫‪tan 45o = tan‬‬ ‫=‬ ‫‪= = =1‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪ x 1‬ضلع مجاور‬
‫‪π‬‬ ‫‪ x 1‬ضلع مجاور‬
‫= ‪cot 45o = cot‬‬ ‫‪= = =1‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪ y 1‬ضلع مقابل‬
‫‪π‬‬ ‫وتر‬ ‫‪r‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sec 45o = sec‬‬
‫‪4‬‬
‫=‬
‫‪ x 1 = 2‬ضلع مجاور‬
‫= =‬

‫‪π‬‬ ‫وتر‬ ‫‪r‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪csc 45o = csc‬‬ ‫=‬ ‫= =‬ ‫‪= 2‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪ y 1‬ضلع مقابل‬

‫‪169‬‬
‫فعاليت‬

‫یک مثلث قایم‌الزاویۀ‌متساوی‌الساقین را در نظر بگیرید که هر ضلع قایم آن ‪ b‬واحد باشد‪.‬‬


‫نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 45o‬را به دست آرید‪.‬‬

‫∆‬
‫مثلث متساوی‌االضالع ‪ A B C‬را که هر ضلع آن ‪ 2‬واحد باشد در نظر می‌گیریم‪ ،‬از رأس ‪A‬‬
‫∧‬
‫ارتفاع ‪ AH‬را رسم می‌نماییم‪ ،‬چون ‪ A‬نصف شده که نصف آن مساوی ‪ 30o‬است‪.‬‬

‫‪h 2 + 12 = 2 2‬‬
‫‪h 2 = 4 −1 = 3‬‬
‫‪h= 3‬‬

‫‪h‬‬

‫‪π 1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬


‫‪sin 30° = sin‬‬ ‫=‬ ‫‪cos 30° = cos‬‬ ‫=‬
‫‪6 2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪π 1‬‬ ‫‪π‬‬
‫= ‪tan 30° = tan‬‬ ‫‪cot 30° = cot = 3‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 3‬‬ ‫‪π 2‬‬
‫‪sec 30o = sec π = 2 = 2 3‬‬
‫‪‬‬
‫‪csc 30o = csc π‬‬ ‫‪= 2= 1‬‬
‫‪sec 30 = sec 6 = 3 = 3‬‬ ‫‪csc 30 = csc‬‬ ‫= ‪6‬‬ ‫‪1 =2‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6 1‬‬
‫فعاليت‬

‫یک مثلث متساوی‌االضالع را در نظر بگیرید که هر ضلع آن ‪ a‬واحد باشد‪ .‬نسبت‌های مثلثاتی‬
‫زاویه ‪ 30 o = π‬را دریابید‪.‬‬
‫‪6‬‬

‫‪170‬‬
π 3 π 1 ‫همچنین نظر به شکل‬
sin 60 o = sin = cos 60 o = cos =
3 2 3 2
π 1 3
tan 60° = 3 cot 60 o = cot = =
3 3 3
π π 2
sec 60 o = sec =2 csc 60° = csc =
3 3 3
.‫ می‌شود‬30 o + 60 o = 90 o ‫مشاهده می‌شود چون‬
sin 30o = cos 60o cos 30o = sin 60o tan 30o = cot 60o
sec 30o = csc 60o csc 30o = sec 60o cot 30° = tan 60°
‫ باشد زاویة دیگر‬θ ‫ اگر یک زاویة‬،‫ باشد‬90o ‫یا به صورت عموم هرگاه مجموعة دو زاویه‬
.‫( می‌شود‬90o − θ)
x x
sin(90o − θ) = , cos θ = ⇒ sin(90o − θ) = cos θ
r r
y y
cos(90o − θ) = , sin θ = ⇒ cos(90o − θ) = sin θ
r r
x x
tan(90o − θ) = , cot θ = ⇒ tan(90o − θ) = cot θ
y y
r r
sec(90o − θ) = , csc θ = ⇒ sec(90o − θ) = csc θ
y y
r r
csc(90 − θ) = , sec θ = ⇒ csc(90− θ) = sec θ

x x

171
‫فعاليت‬

‫به همین ترتیب نشان دهید که‪ cot(90° − θ) = tan θ :‬می‌باشد‪.‬‬

‫طوری که در مثلثات صنف نهم خوانده‌اید جدول نسبت‌های مثلثاتی زوایا نیز به همین اساس‬
‫ترتیب گردیده است‪.‬‬
‫مثال‪ :‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 39‬داده شده است‪ ،‬نسبت‌های مثلثاتی ‪ 51‬را دریابید‪.‬‬
‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬

‫‪sin 39 = 0.6293 , tan 39 = 0.8098 , sec 39 = 1.287‬‬


‫‪cos 39 = 0.7771 , cot 39 = 1.235‬‬ ‫‪, csc 39 = 1.589‬‬

‫حل‪ :‬چون ‪ 39° + 51° = 90°‬می‌شود؛ بنابرآن‪:‬‬


‫‪sin 51o = cos 39o = 0,7771‬‬ ‫‪cos 51o = sin 39 = 0,6293‬‬
‫‪tan 510 = cot 39o = 1,235‬‬ ‫‪cot 51o = tan 39o = 0,8098‬‬
‫‪sec 51o = csc 39 = 1,589‬‬ ‫‪csc 51o = sec 39o = 1,287‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬اگر‪:‬‬

‫‪sin 17 o = 0,2927 cos 17 o = 0,9563 sec17 o = 1,046 csc17 o = 3,420‬‬


‫‪ cot 17 o = 3,271‬و ‪ tan 17 o = 0,3057‬باشند‪ ،‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 73o‬را دریابید‪.‬‬
‫‪- 2‬کدام‌یک از مساوات زیر درست نيست؟‬

‫‪sin 28° = cos 62°‬‬ ‫' '‪cos 12° 10' 20' ' = sin 77° 49' 40‬‬
‫‪sec 12° = sec 88°‬‬ ‫‪tan 70° = cot 20°‬‬

‫‪172‬‬
‫نسبت‌های مثلثاتی زوایای‬
‫‪ 270o ,180o ,90o ,0o‬و ‪360o‬‬

‫آیا ‪ tan 90o‬و ‪ tan 270o‬تعریف شده‌اند؟‬

‫نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪π‬‬


‫= ‪90 o‬‬
‫‪2‬‬
‫چون نقطة )‪ P(0,1‬روی دایرة مثلثاتی باالی ضلع دوم زاویة ‪ 90o‬واقع است‪ ،‬بنابرآن‪:‬‬
‫‪r =1‬‬ ‫‪x=0‬‬ ‫‪y =1‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪y 1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪x 0‬‬
‫‪sin = sin 90 o = = = 1‬‬ ‫‪cos = cos 90 o = = = 0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪r 1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪r 1‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪y 1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪x 0‬‬
‫‪( cot = cot 90 o = = = 0‬تعريف نشده است) = = ‪tan = tan 90 o‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x 0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪y 1‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪r 1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪r 1‬‬
‫‪( csc = csc 90 o = = = 1‬تعريف نشده است) = = ‪sec = sec 90 o‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x 0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪y 1‬‬

‫فعاليت‬

‫آیا می‌توانید بگویید که ‪ cot 0o‬و ‪ csc 0°‬تعریف نشده‌اند؟ چرا؟‬


‫نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ : 180o‬چون نقطة )‪ p (−1,0‬روی دایرة مثلثاتی باالی ضلع‬
‫دوم زاویه ‪ 180°‬قرار دارد‪.‬‬
‫پس ‪ x = −1 r = 1‬و ‪ y = 0‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪y 0‬‬ ‫‪x −1‬‬
‫= ‪sin 180o = sin π‬‬ ‫‪= =0‬‬ ‫= ‪cos180o = cos π‬‬ ‫=‬ ‫‪= −1‬‬
‫‪r 1‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪y 0‬‬ ‫‪x −1‬‬
‫= = ‪tan 180o = tan π‬‬ ‫‪=0‬‬ ‫= = ‪cot 180o = cot π‬‬ ‫(تعريف نشده است) =‬
‫‪x −1‬‬ ‫‪y 0‬‬

‫‪173‬‬
‫فعاليت‬

‫‪ sec180°‬و ‪ csc180°‬را دریابید‪.‬‬

‫‪3π‬‬
‫‪:‬‬ ‫نسبت‌های مثلثاتی ‪= 270o‬‬
‫‪2‬‬
‫چون نقطة )‪ P(0,−1‬روی دایرة مثلثاتی باالی ضلع‬
‫دوم زاویة ‪ 270o‬واقع می‌باشد‪.‬‬

‫‪r =1‬‬ ‫‪x=0‬‬ ‫‪y = −1‬‬


‫‪3π‬‬ ‫‪y −1‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪x 0‬‬
‫‪sin‬‬ ‫= = ‪= sin 270o‬‬ ‫‪= −1‬‬ ‫‪cos‬‬ ‫‪= cos 270o = = = 0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪r 1‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪y −1‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪x 0‬‬
‫‪tan‬‬ ‫= = ‪= tan 270o‬‬ ‫‪( cot‬تعريف نشده است)‬ ‫= = ‪= cot 270o‬‬ ‫‪=0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x 0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪y −1‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪r 1‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪sec‬‬ ‫‪( csc‬تعريف نشده است) = = ‪= sec 270o‬‬ ‫= = ‪= csc 270°‬‬ ‫‪= −1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪x 0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪y −1‬‬
‫باید به یاد داشته باشید که نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ 360o‬و ‪ 0o‬با هم مساوی می‌باشند‪.‬‬
‫بگوییدکه چرا؟‬

‫‪174‬‬
‫نسبت‌های مثلثاتی ‪: 360° = 2π‬‬
‫چون نقطة )‪ P(1,0‬باالی ضلع دوم زاویه ‪ 360‬قرار دارد‪ ،‬پس‪:‬‬
‫‪‬‬

‫‪x =1‬‬ ‫‪y=0‬‬ ‫‪r =1‬‬


‫‪y 0‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪xr 11‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪r 1‬‬
‫‪sin 2π = sin 3600 = = = 0‬‬ ‫‪cos‬‬
‫‪sec22ππ==cos‬‬
‫‪sec360‬‬
‫= = ‪360o == == ==11 csc 2π = csc 360‬‬
‫‪r 1‬‬ ‫‪rx 11‬‬ ‫‪y 0‬‬
‫‪y 0‬‬
‫‪tan 2π = tan 360 o = = = 0‬‬
‫‪x 1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪1‬‬
‫(تعریف نه شده است) = = ‪cot 2π = cot 360 o‬‬
‫‪y 0‬‬
‫‪y 0‬‬ ‫‪xr 11‬‬ ‫‪r 1‬‬
‫=‬ ‫‪= =0‬‬ ‫‪sec22ππ==cos‬‬
‫‪cos‬‬ ‫(تعریف نه شده) = = ‪360oo == == ==11، csc 2π = csc 360 o‬‬
‫‪sec360‬‬
‫‪r 1‬‬ ‫‪rx 11‬‬ ‫‪y 0‬‬

‫فعاليت‬

‫تمام نسبت‌های مثلثاتی ‪ 0o‬را دریابید‪.‬‬

‫زوایای ‪ 270o ,180o ,90o ,0o‬و ‪ 360o‬را زوایای محوری می‌گویند که دو‪ ،‬دو نسبت‌های‬
‫مثلثاتی هر زاویه تعریف نشده‌اند‪.‬‬

‫‪175‬‬
sec , cos  tan , cot  sin , csc 
+ + + I
_ _ + ‫تمرين‬
II
_ + _ III
+ _ _ IV ‫ جدول زیر را پر کنید‬-1

  3 2
 0o
2 2
sin 
cos 
tan 

  3 2 tan 270° = ? -2
x 0
a) − 1 b) 1 2c) 0 d2) ‫تعریف نشده است‬
sin x 0 1 0 -1 0
2 sin x 0 2 0 -2 0 cos 90° = ? -3

a ) −x1 b )0 1 c) 0  d ) 3‫نشده است‬ 7


3 ‫تعریف‬
4 2 4 2 4
 7cos 3π = cos 9π ‫ آیا‬-4
5 ‫است؟ چرا؟‬
2x 0  3
2 4 2 2 2
sin 2x 0 1 0 1 0 -1

 90   60  45  30 0
 
30 45 60
 90  120 135 150 180 210 255 240
 

 3 -1 3 0 3 1
3 3
tan  3
 1.73 -1  0.58 0 0.58 1 1.73

176
‫ارتباط بین نسبت‌های مثلثاتی یک‬
‫زاویه حاده با زوایای دیگر‬

‫چون در صنف نهم خوانده‌اید که جدول مثلثاتی‬


‫محض نسبت‌های مثلثاتي یک زاویه مثبت حاده‬
‫را نشان می‌دهد برای این که نسبت‌های مثلثاتی‬
‫زوایای منفی و منفرجه را نیز از جدول به دست‬
‫آورده بتوانیم بايد رابطه‌های نسبت‌های مثلثاتی‬
‫یک زاویة مثبت حاده با نسبت‌های مثلثاتی این‬
‫زوایا را به دست آوریم‪.‬‬

‫∧‬ ‫∧‬
‫رابطه بین نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ θ‬و ‪: − θ‬‬
‫زاویۀ حاده ‪ θ‬مثبت و به اندازۀ زاویه ‪ θ‬هم جهت حرکت عقربة ساعت زاویه ‪ − θ‬را در دایره‬
‫مثلثاتی به حالت معیاری رسم می‌کنیم‪.‬‬
‫نقطۀ ) ‪ P( x, y‬باالی ضلع دوم زاویة ‪ θ‬و نقطۀ ) ‪ P1 ( x1 , y1‬باالی ضلع دوم زاویة ‪− θ‬واقع اند‪.‬‬
‫∆‬ ‫∆‬
‫چون دو مثلث ‪ OMP‬و ‪ OMP1‬باهم مساوی اند‪.‬‬
‫‪x1 = x‬‬ ‫| ‪| y1 |=| y‬‬ ‫‪y1 = − y‬‬
‫‪y1 y1‬‬
‫= )‪sin( −θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= y1 = − y = − sin θ‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪x‬‬
‫‪cos( −θ) = = x = cos θ‬‬
‫‪r‬‬
‫‪sin( −θ) − sin θ‬‬
‫= )‪tan( −θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= − tan θ‬‬
‫‪cos( −θ) cos θ‬‬
‫‪cos( −θ) cos θ‬‬
‫= )‪cot( −θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= − cot θ‬‬
‫‪sin( −θ) − sin θ‬‬
‫‪π‬‬
‫مثال‪ :1‬نسبت‌های مثلثاتی ) ‪ (−30o = −‬را دریابید‪.‬‬
‫‪6‬‬
‫حل‬
‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪sin( −30 ) = − sin 30 = −‬‬ ‫= ‪cos(−30 ) = cos 30‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪177‬‬
‫‪1‬‬
‫‪tan(−30 ) = − tan 30 = −‬‬ ‫‪cot(−30 ) = − cot 30 = − 3‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫= ‪sec(−30 ) = sec 30‬‬ ‫‪csc(−30 ) = − csc 30 = −2‬‬
‫‪3‬‬

‫فعاليت‬

‫‪Sec(−θ) = Secθ‬‬ ‫‪,‬‬ ‫نشان دهید که‪csc(−θ) = −cecθ :‬‬

‫مثال ‪ :2‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ − 3π‬را دریابید‪.‬‬


‫‪3π‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪2‬‬ ‫حل‬
‫‪sin( − ) = − sin‬‬ ‫‪= −(−1) = 1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪3π‬‬
‫‪cos( − ) = cos‬‬ ‫‪=0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫فعاليت‬

‫چهار نسبت مثلثاتی متباقی زاویة ‪ − 3π‬را در یابید‪.‬‬


‫‪2‬‬

‫‪sin(−θ) = − sin θ‬‬ ‫‪cos(−θ) = cos θ‬‬


‫‪tan(−θ) = − tan θ‬‬ ‫‪cot(−θ) = − cot θ‬‬
‫‪sec(−θ) = sec θ‬‬ ‫‪csc(−θ) = − csc θ‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬نسبت‌های مثلثاتی ‪ − 360o‬یا ‪ − 2π‬رادیان را دریابید‪.‬‬

‫‪ - 2‬نسبت‌های مثلثاتی ‪ − 45 o‬یا ‪ − π‬رادیان و ) ‪ (−30‬و ) ‪ (−60 ‬را دریابید‪.‬‬


‫‪4‬‬
‫‪π‬‬
‫‪ - 3‬نسبت‌های مثلثاتی ‪ − 90°‬یا ‪ −‬رادیان را دریابید‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫‪178‬‬
‫ارتباط بین نسبت‌های مثلثاتی‬
‫دو زاویه‌که مجموعه و یا فرق‬
‫شان ‪ π‬یا ‪ 180o‬باشد‪.‬‬

‫• آیا نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪150o‬‬


‫و ‪ 135o‬را دریافت کرده می‌توانید؟‬
‫• آیا ‪ sin 135°‬و ‪ sin 45°‬باهم مساوی‬
‫می باشند؟ چرا؟‬
‫• آیا می‌توانید بگویید که ‪sin 130°‬‬
‫و ‪ sin 50°‬با هم چه رابطه دارند؟‬

‫دو زاویه‌یی‌که مجموعةشان ‪ π‬یا ‪ 180o‬باشد‪ ،‬در نظر می‌گیریم‪ .‬اگر یک زاویه حاده ‪ θ‬باشد‬
‫زاویۀ دیگر )‪ (π − θ‬می‌شود این دو زاویه در دایره مثلثاتی به حالت معیاری رسم می‌نماییم‪.‬‬
‫نقطۀ )‪ M ( x , y‬باالی ضلع دوم زاویه ‪ θ‬و نقطۀ ) ‪ M1 ( x1 , y1‬باالی ضلع دوم زاویه )‪(π − θ‬‬
‫یا )‪ (180 − θ‬قرار دارند‪.‬‬
‫∆‬ ‫∆‬
‫چون دو مثلث ‪ OAM‬و ‪ OM1B‬با هم مساوی اند‪.‬‬
‫)‪(r = 1‬‬

‫)‪(r = 1‬‬ ‫‪x1 = x‬‬ ‫‪− x1 = x ⇒ x1 = − x‬‬ ‫‪y1 = y‬‬


‫‪y1 y1‬‬
‫= )‪sin(180 − θ) = sin( π − θ‬‬ ‫‪= = y1 = sin θ‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪−x −x‬‬
‫= ‪cos(180 − θ) = cos(π − θ) = 1‬‬ ‫=‬ ‫‪= − x = − cos θ‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬
‫)‪sin(180 − θ‬‬ ‫‪sin θ‬‬
‫= )‪tan(180 − θ) = tan(π − θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= − tan θ‬‬
‫‪cos(180 − θ) − cos θ‬‬
‫‪‬‬

‫فعاليت‬

‫• سه نسبت مثلثاتی متباقی زاویۀ )‪ (π − θ‬را دریابید‪.‬‬

‫‪179‬‬
‫ارتباط بین نسبت‌های مثلثاتی دو زاویه‌یی‌که فرق‌شان ‪ 180o‬و یا ‪ π‬رادیان‬
‫باشد‪.‬‬
‫اگر زاویه حاده ‪ θ‬باشد زاویة دیگری )‪(π + θ‬‬
‫می‌باشد نقطۀ )‪ M( x, y‬روی دایرۀ مثلثاتی باالی‬
‫ضلع دوم زاویۀ ‪ θ‬و نقطۀ ) ‪ M1 ( x1 , y1‬باالی ضلع‬
‫دوم زاویه ) ‪ (π + θ‬یا ) ‪ (180° + θ‬قرار دارد‪.‬‬
‫∆‬ ‫∆‬
‫چون مثلث‌های ‪ OAM‬و ‪ OBM1‬با هم مساوی‬
‫اند‪ ،‬پس‪y1 = − y , x 1 = − x :‬‬
‫‪sin(180 + θ) = y1 = − y = − sin θ‬‬
‫‪cos(180 + θ) = x1 = − x = − cos θ‬‬
‫‪sin(180 + θ) − sin θ‬‬
‫= )‪tan(180 + θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= tan θ‬‬
‫‪cos(180 + θ) − cos θ‬‬
‫‪cos(180 + θ) − cos θ‬‬
‫= )‪cot(180 + θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= cot θ‬‬
‫‪sin(180 + θ) − sin θ‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= )‪sec(180 + θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= − sec θ‬‬
‫‪cos(180 + θ) − cos θ‬‬
‫‪‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= )‪csc(180 + θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= − csc θ‬‬
‫‪sin(180 + θ) − sin θ‬‬
‫‪‬‬

‫مثال‪ :1‬نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ 120o‬و ‪ 240o‬را دریابید‪.‬‬


‫حل‬
‫‪3‬‬
‫= ‪sin 120o = sin(π − 60 ) = sin(180 − 60 ) = sin 60‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪cos120o = cos(π − 60 ) = − cos 60 = −‬‬
‫‪2‬‬
‫‪o‬‬
‫‪tan 120 = tan(π − 60 ) = − tan 60 = − 3‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪3‬‬
‫‪sin 240o = sin(180 + 60 ) = − sin 60 = −‬‬
‫‪2‬‬

‫‪180‬‬
‫‪1‬‬
‫‪cos 240o = cos(180 + 60 ) = − cos 60 = −‬‬
‫‪2‬‬
‫‪tan 240o = tan(180 + 60 ) = tan 60 = 3‬‬

‫فعاليت‬

‫سه‪ ،‬سه نسبت متباقی زوایای ‪ 120o‬و ‪ 240o‬را دریابید‪.‬‬

‫مثال‪ cos ، sin :2‬و ‪ tan‬زاویة ‪ 3π‬و ‪ 4π‬راديان را در یابید‪.‬‬


‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫حل‬

‫‪3π π‬‬
‫‪π−‬‬ ‫=‬
‫‪4 4‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin(π − ) = sin‬‬ ‫= ‪= sin‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪O‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪cos(π − ) = cos‬‬ ‫‪= − cos = −‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪tan( π − ) = tan‬‬ ‫‪= − tan = −1‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪4π‬‬ ‫‪π‬‬
‫=‪−π‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪4π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪sin‬‬ ‫‪= sin( π + ) = − sin = −‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪O‬‬
‫‪4π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪cos‬‬ ‫‪= cos( π + ) = − cos = −‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪4π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪tan‬‬ ‫‪= tan( π + ) = tan = 3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬

‫چون ضلع دوم زاویة )‪ (180° − θ‬در ربع دوم قرار دارد‪ ،‬در ربع دوم ‪ sin θ‬و ‪ cscθ‬مثبت‬
‫و متباقی نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ )‪ (180° − θ‬منفی می‌باشند‪ ،‬وچون ضلع دوم زاویة‬

‫‪181‬‬
‫) ‪ (180 + θ‬یا ) ‪ (π + θ‬در ربع سوم واقع است ‪ tan θ‬و ‪ cot θ‬مثبت و متباقی نسبت‌های‬
‫مثلثاتی زاویه ) ‪ (180 + θ‬منفی می‌باشند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 225o‬را دریابید‪.‬‬


‫‪ -2‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 210o‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -3‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 150o‬را دریابید‪.‬‬

‫‪3π‬‬
‫‪cot‬‬ ‫‪= ? -4‬‬
‫‪4‬‬
‫‪1‬‬
‫‪a) −‬‬ ‫‪b) 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫‪d) − 1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪sec(225 ) = ? -5‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬


‫)‪a‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪−‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫)‪d‬‬ ‫‪−‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪182‬‬
‫نسبت‌های مثلثاتی دو زاویه‌یی‬
‫‪π‬‬
‫که مجموعةشان ‪ 90o‬یا‬
‫‪2‬‬
‫رادیان باشد‬

‫• آیا ‪ sin 60o = cos 30o‬می‌باشد؟ چرا؟‬


‫• نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ 150°‬و ‪60°‬‬

‫باهم چه ارتباط دارند؟‬

‫∧‬ ‫∧‬
‫زاویۀ ‪ θ ، A O M‬و زاویۀ ' ‪ A O M‬عبارت از زاویۀ ) ‪ ( π − θ‬می‌باشد که مجموعۀ ‪ θ‬و‬
‫‪2‬‬
‫∆‬ ‫∆‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪ − θ‬مساوی ‪ 90o‬یا می‌شود؛ چون دو مثلث ‪ OHM‬و ' ‪ O H' M‬باهم مساوی اند‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪OH ' = OH‬‬
‫‪π‬‬
‫‪sin( − θ) = cos θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪H' M ' = HM‬‬
‫‪π‬‬
‫‪cos( − θ) = sin θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫)‪sin( − θ‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪cos θ‬‬
‫= )‪tan( − θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= cot θ‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪sin‬‬ ‫‪θ‬‬
‫)‪cos( − θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= )‪cot( − θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= tan θ‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪cot‬‬ ‫‪θ‬‬
‫)‪tan( − θ‬‬
‫‪2‬‬
‫فعاليت‬

‫نشان دهیدکه ‪ csc(90 − θ) = sec θ , sec(90 − θ) = csc θ‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪183‬‬
:‫ اگر‬:1‫مثال‬
sin 23o = 0,3907 cos 23o = 0,9205 tan 23o = 0,4245
cot 23o = 2,356 sec 23o = 1,086 csc 23o = 2,559
.‫ را دریابید‬67o ‫ نسبت‌های مثلثاتی‬،‫باشند‬
‫حل‬
sin 67 = cos 23 = 0.9205 cot 67 = tan 23 = 0.4245
cos 67 = sin 23 = 0.3907 sec 67 = csc 23 = 2.559
tan 67 = cot 23 = 2.356 csc t 67 = sec 23 = 1.086

‫فعاليت‬
‫اگر‬
sin 8o 10' = 0.1421 cos 8o 10' = 0.9899
tan 8o 10' = 0.1435 cot 8o 10' = 6.968
sec 8o 10' = 1.010 csc 8o 10' = 7.040

.‫ را دریابید‬81o 50' ‫باشد نسبت‌های مثلثاتی زاویة‬

π
:‫ باشد‬90o ‫رادیان یا‬ ‫رابطه بین نسبت‌های مثلثاتی زاویه‌هایی که فرق شان‬
2
π π
sin( + θ) = sin[ − (−θ)] = cos( −θ) = cos θ
2 2
π π
cos( + θ) = cos[ − (−θ)] = sin( −θ) = − sin θ
2 2
π
sin( + θ)
π 2 cos θ
tan( + θ) = = = − cot θ
2 π − sin θ
cos( + θ)
2
π
cos( + θ)
π 2 − sin θ
cot( + θ) = = = − tan θ
2 π cos θ
sin( + θ)
2

184
π 1 1
sec( + θ) = = = − csc θ
2 π − sin θ
cos( + θ)
2
π 1 1
csc( + θ) = = = sec θ
2 π
sin( + θ) cos θ
2
.‫ را دریابید‬120o ‫ نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ‬:2‫مثال‬
‫حل‬
3
sin 120o = sin(90o + 30o ) = cos 30o =
2
1
cos120o = cos(90o + 30o ) = − sin 30o = −
2
o o o o
tan 120 = tan(90 + 30 ) = − cot 30 = − 3
1
cot 120o = cot(90o + 30o ) = − tan 30° = −
3
o  o
sec120 = sec(90 + 30) = − csc 30 = −2
 2
csc120o = csc(90 + 30) = sec 30o =
3
   
sin(  )  cos  sin( sin( )  cos) cos  sin(  )  cos 
2 2 2 2
   
cos(  )  sin  cos( cos(  ) sin)  sin  cos(  )   sin 
2 2 2 2
   
tan(  )  cot  tan( tan(
 ) cot
)   cot  tan(  )   cot 
2 2 2 2
   
cot(  )  tan  cot( cot(
 ) tan
)   tan  cot(  )   tan 
2 2 2 2
   
sec(   )  csc   ) csc
sec( sec( )   csc  sec(  )   csc 
2 2 2 2
   
csc(  )  sec  csc( csc(
 ) sec
)  sec  csc(  )  sec 
2 2 2 2

185
‫تمرين‬

‫‪ -1‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 135o‬را دریابید‪.‬‬

‫‪ -2‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 150°‬را دریابید‪.‬‬

‫‪π‬‬
‫‪sin( − x ) = ? -3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪a ) cos x‬‬ ‫‪b) sin x‬‬ ‫‪c) − cos x‬‬ ‫‪d ) − sin x‬‬

‫‪π‬‬
‫‪cot( + θ) = ? -4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪a ) tan θ‬‬ ‫‪b) − tan θ‬‬ ‫‪c) cot θ‬‬ ‫‪d ) − cot θ‬‬

‫‪186‬‬
‫رابطه بین نسبت‌های مثلثاتی‬
‫زاویه‌هایی‌که مجموعه یا فرق‬
‫شان ‪ 360o‬یا ‪ 2π‬رادیان باشد‪:‬‬

‫آیا صحت رابطه ‪sin(360° − θ) = − sin θ‬‬


‫و ‪ cos(360° − θ) = cos θ‬را نشان داده‬
‫می‌توانید؟‬

‫∆‬ ‫∆‬
‫از تساوی دو مثلث ‪ OPD‬و ‪ OP1D‬داریم که‪:‬‬
‫‪x1 = x‬‬ ‫| ‪| y1 |=| y‬‬ ‫‪− y1 = y ⇒ y1 = − y‬‬
‫‪sin(360o − θ) = y1 = − y = − sin θ‬‬
‫‪cos(360o − θ) = x1 = x = cos θ‬‬
‫‪sin(360o − θ) − sin θ‬‬
‫= )‪tan(360o − θ‬‬ ‫=‬ ‫‪= − tan θ‬‬
‫‪cos(360o − θ) cos θ‬‬

‫فعاليت‬

‫به همین ترتیب رابطه بین نسبت‌های مثلثاتی ‪ sec, cot‬و ‪ csc‬زاویه‌های ‪ θ‬و ‪360 − θ‬‬
‫‪‬‬

‫را دریابید و با ارتباط نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ θ‬و ‪ - θ‬مقایسه کنید‪.‬‬

‫‪11π‬‬
‫مثال‪ :‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 330o‬یا‬
‫‪6‬‬ ‫رادیان را دریابید‪.‬‬

‫‪187‬‬
‫حل‬
11π π 1
sin = sin(2π − ) = sin 330o = sin(360o − 300 ) = − sin 30o = −
6 6 2
11π π 3
cos = cos(2π − ) = cos 330o = cos(360o − 30o ) = cos 30o =
6 6 2
11π π 1
tan = tan(2π − ) = tan 330o = tan(360o − 30o ) = − tan 30o = −
6 6 3
11π π
cot = cot(2π − ) = cot 330o = cot(360o − 30o ) = − cot 30o = − 3
6 6
11π π 2
sec = sec(2π − ) = sec 330o = sec(360o − 30o ) = sec 30o =
6 6 3
11π π
csc = csc(2π − ) = csc 330o = csc(360o − 30o ) = − csc 30o = −2
6 6
‫فعاليت‬

.‫ را دریابید‬315o ‫نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ‬

‫نسبت‌های مثلثاتی زوایای کوترمینل‬


‫ را دریافت کرده می‌توانید؟‬csc 405o ‫ و‬tan 390o , sin 450o ‫• آیا‬
‫ باهم برابر اند؟چرا؟‬sin 790° ‫ و‬sin 450° ، sin 90° ‫• آیا‬

:‫ با هم منطبق اند؛ پس‬360° + θ ‫ و‬θ ‫در حالت معياري اضالع دوم زوایای حادة‬
sin(360  + θ) = sin θ cos(360  + θ) = cos θ
tan(360  + θ) = tan θ cot(360  + θ) = cot θ
csc(360  + θ) = csc θ sec(360  + θ) = sec θ

188
.‫ را دریابید‬405o ‫ نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ‬:1‫مثال‬
‫حل‬
π 1 2
sin 405o = sin( 2π + ) = sin(360o + 45o ) = sin 45o = =
4 2 2
π 1 2
cos 405o = cos(2π + ) = cos(360 o + 45o ) = cos 45o = =
4 2 2
π
tan 405o = tan(2π + ) = tan(360 o + 45o ) = tan 45o = 1
4
π
cot 405o = cot(2π + ) = cot(360 o + 45o ) = cot 45o = 1
4
π
sec 405o = sec(2π + ) = sec(360o + 45o ) = sec 45o = 2
4
π
csc 405o = csc(2π + ) = csc(360 o + 45o ) = csc 45o = 2
4
.‫ را دریابید‬1500o ‫ نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ‬:2‫مثال‬

3
sin 1500 o = sin( 4 ⋅ 360 o + 60 o ) = sin 60 o =
2
1
cos 1500 o = cos( 4 ⋅ 360 o + 60 o ) = cos 60 o =
2
o o o o
tan 1500 = tan( 4 ⋅ 360 + 60 ) = tan 60 = 3
1
cot 1500 o = cot( 4 ⋅ 360 o + 60 o ) = cot 60 o =
3
o o o o
sec 1500 = sec( 4 ⋅ 360 + 60 ) = sec 60 = 2
2
csc 1500 o = csc( 4 ⋅ 360 o + 60 o ) = csc 60 o =
3
.‫ را دریابید‬− 930° ‫ و‬900° ‫ زوایای‬tan ‫ و‬cos ، sin :3‫مثال‬

189
930 ++ 33⋅⋅ 360
−− 930 360 == 150
150
1
sin(−−930
sin( 930)) == sin
sin150
150 ==sin(
sin(180
180 −−30
30))==sin 30  ==1
sin30 ‫حل‬
22
33
cos( −930  ) = cos 150 = cos(180 − 30 ) = cos 30 = −
   
cos(−930 ) = cos150 = cos(180 − 30 ) = − cos 30 = − 2

2
1
tan( −930 ) = tan 150 = tan(180 − 30 ) = tan 30 = −
    

3
900 − 2 ⋅ 360 = (2 ⋅ 360
  
+ 180
 ) = 180
 
sin 900 = sin( 2 ⋅ 360 + 180 ) = sin 180 = 0
 

sin 900 = sin( 2 ⋅ 360 + 180 ) = sin 180 = 0


cos 900 = cos(2 ⋅ 360  + 180 
) = cos180 
= −1
cos 900  = cos( 2 ⋅ 360 + 180 ) = cos 180 = −1
 

tan 900 = tan(2 ⋅ 360 + 180 ) = tan 180 =0


tan 900 = tan( 2 ⋅ 360 + 180 ) = tan 180 = 0
 

7π 5π
.‫را دریابید‬ ‫و‬− ‫ نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ‬:4‫مثال‬
3 2
‫حل‬
5π π
− = (−2π − )
2 2
5π π π 7π π π 3
sin(− ) = sin(− ) = − sin = −1 sin = sin(2π + ) = sin =
2 2 2 3 3 3 2
5π π π 7π π π 1
cos(− ) = cos(− ) = cos = 0
2 2 2 ‫ تعریف نشده‬cos 3 = cos(2π + 3 ) = cos 3 = 2
π
sin(− )
5π π 2 = −1 7π π π
tan(− ) = tan(− ) = tan = tan(2π + ) = tan = 3
2 2 π 0 ‫تعریف نشده‬ 3 3 3
cos(− )
2
π
cos(− )
5π π 2 = 0 = 0 cot( 7π ) = cot(2π + π ) = cot π = 1
cot(− ) = cot(− ) =
190 2 2 π
sin(− ) − 1 3 3 3 3
2
5π π π 7π π π 3
sin(− ) = sin(− ) = − sin = −1 sin = sin(2π + ) = sin =
2 2 2 3 3 3 2
5π π π 7π π π 1
cos(− ) = cos(− ) = cos = 0 cos = cos(2π + ) = cos =
2 2 2 3 3 3 2
π
sin(− )
5π π 2 = −1 7π π π
tan(− ) = tan(− ) = tan = tan(2π + ) = tan = 3
2 2 π
cos(− ) 0 3 3 3
2
π
cos(− )
5π π 2 = 0 =0 7π π π 1
cot(− ) = cot(− ) = cot( ) = cot(2π + ) = cot =
2 2 π
sin(− ) − 1 3 3 3 3
2
‫فعاليت‬

5π 7π
.‫( را دریابید‬− ) ‫و‬ ‫ دو نسبت مثلثاتی متباقی زاوایای‬،‫دو‬
2 3
sin(2π − θ) = sin(360o − θ) = − sin θ
cos(2π − θ) = cos(360o − θ) = cos θ
tan(2π − θ) = tan(360o − θ) = − tan θ
cot(2π − θ) = cot(360o − θ) = − cot θ
sec(2π − θ) = sec(360o − θ) = sec θ
csc(2π − θ) = csc(360o − θ) = − csc θ

sin(2π + θ) = sin(360 + θ) = sin θ


cos(2π + θ) = cos(360 + θ) = cos θ
tan(2π + θ) = tan(360 + θ) = tan θ
cot(2π + θ) = cot(360 + θ) = cot θ
sec(2π + θ) = sec(360 + θ) = sec θ
csc(2π + θ) = csc(360 + θ) = csc θ

191
‫تمرين‬

‫‪ -1‬نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ 480o‬و ‪ 390o‬را دریابید‪.‬‬


‫‪ -2‬نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ 600o‬و ‪ 300o‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -3‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 1830o‬و ) '‪ (1095 20‬را دریابید‪.‬‬

‫‪ -4‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 25π‬رادیان را دریابید‪.‬‬


‫‪6‬‬
‫‪ -5‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 5π‬رادیان را دریابید‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -6‬نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ 4π , 41π‬و ‪ 3π‬رادیان را دریابید‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪ -7‬نسبت‌های مثلثاتی زوایای ‪ 780o , − 300o‬و ‪ 420o‬را دریابید‪.‬‬


‫‪cos(−3π ) = ? -8‬‬

‫‪1‬‬
‫‪a )1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫)‪d‬‬
‫‪2‬‬

‫‪cos( −15π) = ? -9‬‬


‫‪a )1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫هرسه درست نیست‪d ) .‬‬

‫‪sin( −1110  ) = ? − 10‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬


‫)‪a‬‬ ‫‪b) −‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫‪d) −‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪192‬‬
‫گراف توابع مثلثاتی‬

‫• آیا می‌توانید بگویید که دورة تناوب‬


‫‪O‬‬ ‫توابع ‪ f ( x ) = sin x‬و ‪f ( x ) = cos x‬‬
‫چقدر است؟‬
‫• آیا می‌توانید بگویید که ‪ domain‬توابع‬
‫‪ f ( x ) = sin x‬و ‪ f ( x ) = cos x‬کدام‬
‫اعداد اند؟‬

‫رسم گراف تابع ‪:)graph of the sine function( : f ( x ) = sin x‬‬


‫ساحة تعریف (‪ )domain‬تابع ‪ f ( x ) = sin x‬ست تمام اعداد حقیقی و ‪ Range‬آن‬
‫]‪ [− 1,1‬می‌باشد‪ ،‬دورة تناوب این تابع ‪ 2π‬است‪ ،‬زیرا طوری که می‌دانید ساحۀ تعریف‬
‫یک تابع تمام اعداد حقیقی (‪ )Real Numbers‬می‌باشد که تابع در آن تعریف شده‬
‫باشد‪ .‬برای هر عدد حقیقی ‪ x‬یک زاویۀ ‪ x‬رادیان و نقطۀ تقاطع ضلع ُدوم زاویة ‪ x‬رادیان با‬
‫دایرة مثلثاتی هر وقت تعریف شده است؛ اگر ‪ x‬برحسب رادیان باشد تمام اندازه‌های این‬
‫زوایا ‪ 2kπ + x‬رادیان است؛ بنابراین ساحة تعریف توابع ‪ sin e‬و ‪ cos ine‬ست تمام‬
‫اعداد حقیقی می‌باشد‪.‬‬
‫چون ‪ sin x‬و ‪ cos x‬کمیات وضعیۀ یک نقطه باالی دایرة مثلثاتی می‌باشد‪ ،‬پس ‪Range‬‬
‫توابع ‪ f ( x) = y = sin x‬و ‪ f ( x) = y = cos x‬در بین‪ 1‬و )‪ (−1‬می‌باشد یا انتروال‬
‫]‪ [−1,1‬عبارت از ‪ Range‬توابع ‪ y = sin θ‬و ‪ y = cosθ‬می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫نشان دهید که ‪ − 1 ≤ sin θ , cosθ ≤ 1‬می‌باشد‪.‬‬

‫به یاد داشته باشید که تابع ‪ f‬را متناوب می‌گویند‪ ،‬در صورتی‌که عدد ‪ t‬خالف صفر باشد به‬
‫شرطی که ‪ x ∈ D F‬باشد ‪ x + t‬و ‪ x − t‬نیز در ساحة تعریف (‪ )domain‬تابع ‪ f‬شامل بوده‬
‫و )‪ f ( x + t ) = f ( x‬باشد‪.‬‬
‫کوچکترین عدد ‪ t‬که در رابطه )‪ f ( x + t ) = f ( x‬صدق کندعدد (‪ )t‬به نام تناوب اصلی‬

‫‪193‬‬
‫تابع ‪ f‬نامیده می‌شود؛ اگر ‪ t‬دورة تناوب تابع ‪ f‬باشد ‪ -t‬نیز دورة تناوب تابع‪ f‬می‌باشد؛‬
‫طوری‌که می‌دانید ‪ sin( x + 2Kπ) = sin x‬و ‪ cos( x + 2Kπ) = cos x‬می‌باشدکه ‪k‬‬
‫یک عدد تام است‪ ،‬بنابرآن توابع ‪ sin x‬و ‪ cos x‬توابع متناوب بوده و کوچکترین عدد مثبتی‬
‫که در رابطه‌های فوق صدق می‌کند ‪ 2π‬است‪ ،‬لذا‪ ،‬تناوب اصلی این دو تابع ‪ 2π‬است‪.‬‬
‫∧‬
‫مطابق شکل ‪ t‬رادیان را در حالت معیاری در نظر بگیرید؛ طوری که در نقطة ‪ P‬ضلع دوم‬
‫زاویة ‪ t‬دایرة مثلثاتی را قطع می‌کند؛ پس مختصة ‪ y‬نقطة ‪ p‬عبارت از ‪ sin t‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪ h ( t ) = sin t‬تغییرات ‪ t‬و ‪ sin t‬تابع را در جدول و شکل زیر مشاهده کنید‪.‬‬
‫تغییر در قیمت ‪t‬‬ ‫حرکت نقطه ‪P‬‬ ‫‪sin t‬‬ ‫گراف مربوطه‬

‫‪π‬‬
‫از ‪ 0‬الی‬ ‫از )‪ (1,0‬الی‬
‫‪2‬‬ ‫از صفر الی يک‬
‫)‪(0,1‬‬
‫تزاید می‌کند‬

‫‪π‬‬
‫الی ‪π‬‬ ‫از‬ ‫از )‪ (0,1‬الی‬
‫‪2‬‬ ‫از یک الی صفر‬
‫)‪(−1,0‬‬
‫تناقص می‌کند‬

‫از ‪ π‬الی ‪3π‬‬


‫‪2‬‬ ‫از )‪ (−1,0‬الی‬
‫)‪(0,−1‬‬ ‫از صفر الی ‪-1‬‬
‫تناقص می‌کند‬

‫‪π‬‬
‫‪ 3‬الی ‪2π‬‬ ‫از‬ ‫از )‪ (0,−1‬الی‬ ‫از ‪ - 1‬الی صفر‬
‫‪2‬‬ ‫تزاید می‌کند‬
‫)‪(1,0‬‬

‫‪194‬‬
.‫ می‌باشد‬sin(t ± 2π ) = sin t ‫در نتیجه‬.‫ تکرار می‌شود‬2π ‫به همین قسم در هر‬
 
:‫جدول و شکل زیر را مشاهده کنید‬
t 0 2
 3
t 0  2 f (t )  cos t 
2 h ( t )  2sin t F (t )  csc t
1 0 t 1
h ( t )  sint t
0 0 1 0 
1 1.00
0 0 0.00 3
 1 30  0.87
30 0.50 2
 23 
x  2 2
0 2  2 2 45 0.71
45 0.71 2
y  sin x  1 1 2 1 2 1 1
3 0 60  0.50
60 0.87 2
2 90  0 0.00

 90 1 3 1.00 1
t 0
‫ را در جدول وشکل‬sin t 2‫تغییرات‬ ‫درجه‬  ‫برحسب‬
3 2‫زوایای یک دور‬2 ‫ می توانیم با نشان دادن‬120   0.50
120 
0.87 2
f (t )  cos t 1 2 0 1 :‫ زیر نشان دهیم‬135  2  0.7
0 135  1 2 0.71 2
2 3
1 f (t )  cos t 150 
  0.87
h ( t )  sin t 150 
0.50 2
2
xt 0 ‫واقعی‬  6 ‫تقریبی‬
2 2  3  7  6 3t2 5  3 2  180  1  1.00
180 0 0.00 0 1 1.00
y0  1 0 0 . 00 210  1

1
 0.50 3 31 1 210  3  0.87
 3 1 30 0.872
10 22 0 2
30 2 0.50 2 2 2
2 2 2
225   0.71 2 225   0.7
2 2 45 
0.71 2
45 0.71 2 1
2 3 240   0.50
1

240    0.87
 3 2 60  0.50 2
60 0.87  2 270 
0 0.00
2 270   1  1 . 00
t1 90  3 / 02 0.00 1
90 1.000 300  2 3  0.87 1
2
300 0.50
3 2 120 
  0.50 2
120  0.87   2
2 2 2
tan t 0 315 

 0.071 2 0 315 0.711
2 2 135    0.71

2
135 0.71 1 2
2 3
330    0.50 3 330 0.87
1 2 150  
 0.87 2
150  0.50 2
2 360  0 0.00 360 
1 1.00
180  0 0.00 180  1  1.00
1 3
210    0.50 210   0.87
2 
3 2 195
t 2 0  2
2
2 2 
225  
 0.71  
225    0.71
cot t 2 2
3 0  0 1
240    0.87 240 
 0.50
2 2
 
‫‪O‬‬

‫با توجه به اینکه دورة (پریود) تناوب تابع ‪ sin t‬عبارت از ‪ 2π‬می‌باشد ‪sin( t ± 2π) = sin t‬‬
‫گراف تابع ‪ sin t‬در انتروال‌های]‪ [− 2π,0]، [4π,6π] ، [2π,4π]، [0,2π‬و ‪ ...‬یکسان‬
‫می‌باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫قیمت تابع ‪ sin t‬را در ‪ − 3π, − 2π, − π, 0 , π, 2π, 4π‬و ‪ − 4π‬معلوم کنید‪.‬‬

‫مثال‪ :1‬تمام قیمت‌های ‪ ،t‬که در آن ‪ sin t‬قیمت ‪ -1‬دارد نشان دهید‪.‬‬


‫حل‪ :‬چون قیمت ‪ sint‬در بین (‪ )1‬و(‪ )-1‬واقع می‌باشد و در هر ‪ 2π‬باالی محور افقی‬
‫تکرار می‌شود‪ ،‬پس قیمت‌های بی‌شمار وجود دارند که در آن قیمت ‪ sin t‬عدد‪-1‬‬
‫می‌باشد‪ .‬طور نمونه چند نقطه در شکل به رنگ سرخ نشان داده شده است‪.‬‬

‫‪3π‬‬
‫درگراف ‪ sin t‬از ‪ 0‬الی ‪ 2π‬فقط یک نقطه )‪ ( ,−1‬وجود دارد که به رنگ سرخ‬
‫‪2‬‬
‫نشان داده شده است‪ .‬تمامی قیمت‌هایی که در آن ‪ sin t‬مساوی به ‪ -1‬می‌باشد عبارت از‬

‫‪196‬‬
‫‪3π‬‬
‫= ‪ t‬که ‪ K‬یک عدد تام است‪.‬‬ ‫‪+ 2Kπ‬‬
‫‪2‬‬
‫مثال‪ :2‬گراف تابع ‪ y = sin x + 1‬را در انتروال ] ‪ [0,2π‬رسم کنید‪.‬‬
‫حل‪ :‬ناحیة تعریف این تابع] ‪ [0,2π‬و‬
‫‪ Range‬تابع]‪ [0,2‬می‌باشد‪ .‬برای رسم‬ ‫‪‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫کردن گراف این تابع کافی است که‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪F (t )  csc t‬‬
‫گراف ‪ y = sin x‬را رسم کرده و آن‬ ‫‪1‬‬
‫‪h ( t )  sint‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫را به اندازة یک واحد باالی محور ‪ y‬به ‪ 1‬‬

‫سمت باال انتقال دهیم‪( .‬انتقال عمودی)‬


‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪y  sin x  1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬

‫پریود و دامنة(‪ )Amplitude‬توابع ‪ sine‬و ‪ :cosine‬اگر ‪ b > 0‬باشد گراف‌های‬


‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ (cycle‬را م‪t‬ي‌سازد و پریود‬
‫‪ g ( t ) = cos2bt‬در بین ‪0‬و ‪ 2π‬يک دوره ) ‪0‬‬
‫‪ f ( t ) = sin bt‬و ‪‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f (t )  cos t 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1 2π‬‬
‫می‌باشد؛( ‪ ) b > 0‬به طور‪ 1‬مثال‪ :‬پریود ‪0‬تابع ‪ y = cos 3t‬عبارت است از‬ ‫هر دو تابع‬
‫‪b‬‬

‫‪2π 2π‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2π 2π‬‬


‫‌باشد؛‬
‫می‪x 0‬‬ ‫است از ‪=6 1 = 42π‬‬
‫عبارت‪2  3‬‬ ‫تابع ‪ 6 t‬‬
‫‪ y =7 sin‬‬ ‫پریود‪3 ‬‬
‫‪ 5 =3‬و ‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪b‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪2 3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ 2‬و دامنة توابع ‪ y = a sin bt‬و‪ y = 2a cos bt0‬عبارت از ‪ )0a ≠ 0 ( 2a‬می ‪2‬‬
‫‌باشد؛‬ ‫‪2‬‬
‫و دامنة آن‬ ‫‪2‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬
‫=‬ ‫طور مثال‪ :‬پریود تابع ‪ y = −2 sin 4t‬عبارت است از =‬
‫‪b‬‬ ‫‪4 2‬‬
‫‪ a = − 2 = 2‬می‌باشد‪.‬‬

‫مثال‪ :3‬گراف تابع ‪ y = 2 sin x‬را رسم‪‬و با گراف تابع ‪ y = sin x‬مقایسه کنید‪.‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3 / 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫حل‪ :‬فرق گراف این تابع با تابع ‪ y2 = sin x‬این است که ‪ − 2 ≤ y ≤ 2‬می‌باشد که عدد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫که ‪ 2 = 2‬است و پریود این تابع نیز ‪ 2π‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪ 20‬را دامنه می‌گویند‪ ،‬زیرا ‪0‬‬
‫‪tan t‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪197‬‬

‫‪3‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪t‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪0o‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin ‬‬
‫‪cos ‬‬
‫‪tan ‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪2 sin x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬


‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪2x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin 2x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬

‫‪ 90‬‬‫‪ 60‬ترسیم‬ ‫در‪45 ‬‬


‫انتروال ‪[0, π ]‬‬ ‫‪ y0 = 3 sin‬را‪30‬‬ ‫مثال‪60:4‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫نمایید‪.‬‬
‫‪‬‬
‫‪302 x 45‬‬
‫گراف ‪‬تابع‬
‫‪‬‬ ‫‪90 ‬‬ ‫‪120 135 150 180 210 255 240‬‬
‫تابع ‪0 2π =3π‬می ‪3‬‬
‫‌باشد و دامنة‪-1‬آن ‪ 3‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2 3‬‬ ‫حل‪3 :‬‬
‫پریود این ‪1‬‬
‫‪tan ‬‬
‫کنید‪ 1.73 .‬‬
‫مشاهده ‪-1‬‬
‫زیر را‪ 0.58‬‬
‫شکل ‪0‬‬ ‫جدول و‬
‫‪0.58‬‬ ‫است‪1 .‬‬
‫‪1.73 3 = 3‬‬

‫‪x‬‬ ‫‪0 π / 4 π / 2 3π / 4 π‬‬


‫‪2x‬‬ ‫‪0 π / 2 π 3π / 2 2π‬‬
‫‪sin 2 x‬‬ ‫‪0 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪3 sin 2 x‬‬ ‫‪0 3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪−3‬‬ ‫‪0‬‬
‫ناحیة تعریف تابع ‪ sin t‬ست تمام اعداد حقیقی‬
‫بوده‪ ،‬گراف تابع ‪ sin t‬محور ‪ y‬را در )‪ (0.0‬و‬
‫محور ‪ x‬را نیز در نقاط )‪ ... 4π ، 3π ، 2π ، π ، (0.0‬و ‪ − 4π ، − 3π ، − 2π ، − π‬وغیره‬

‫‪3π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬


‫متناقص‬ ‫قطع می‌کند و تابع ‪ sin t‬از ‪ 0‬الی متزاید و از الی ‪ π‬متناقص از ‪ π‬الی‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3π‬‬
‫الی ‪ 2π‬متزاید می‌باشد‪.‬‬ ‫و از‬
‫‪2‬‬
‫گراف تابع ‪)Graph of the cosine function( f ( t ) = cos t‬‬
‫ناحیۀ تعریف (‪ )domain‬این تابع نیز ست تمام اعداد حقیقی می‌باشد و ‪ Range‬آن‬

‫‪198‬‬
‫]‪ [− 1,1‬و دورۀ تناوب (پریود) تابع ‪ cos x‬نیز ‪ 2π‬می‌باشد‪.‬‬
‫∧‬
‫مطابق شکل یک زاویۀ ‪ t‬رادیان را در حالت معیاری (‪ )Standard Position‬در نظر‬
‫∧‬
‫بگیرید که ضلع دوم زاویه ‪ t‬دایرۀ مثلثاتی را در نقطۀ‪ p‬قطع کند‪ ،‬پس مختصۀ ‪ x‬نقطة‪p‬‬
‫عبارت از ‪ cos t‬می‌باشد‪ ،‬برای ترسیم گراف تابع ‪ f (t ) = cos t‬اشکال و جدول زیر را‬
‫مشاهده کنید‪.‬‬

‫تغییر در قیمت ‪t‬‬ ‫مختصه ‪ x‬حرکت نقطه ‪P‬‬ ‫‪ cos t‬یا‬


‫نقطة ‪p‬‬
‫شکل مربوطه‬

‫‪π‬‬
‫از ‪ 0‬الی‬ ‫از )‪ (1,0‬الی‬
‫‪2‬‬ ‫از يک الی صفر‬
‫)‪(0,1‬‬
‫تناقص می‌کند‬

‫‪π‬‬
‫الی ‪π‬‬ ‫از‬ ‫از )‪ (0,1‬الی‬
‫‪2‬‬ ‫از صفر الی ‪-1‬‬
‫)‪(−1,0‬‬
‫تناقص می‌کند‬

‫از )‪ (−1,0‬الی‬
‫از ‪ π‬الی ‪3π‬‬
‫)‪(0,−1‬‬ ‫از ‪ -1‬الی صفر‬
‫‪2‬‬
‫تزاید می‌کند‬

‫‪π‬‬
‫‪ 3‬الی ‪2π‬‬ ‫از‬ ‫از )‪ (0,−1‬الی‬ ‫از صفر الی ‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫تزاید می‌کند‬
‫)‪(1,0‬‬

‫‪199‬‬
‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪F (t )  csc t‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪h ( t )  sint‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫شکل‪y‬‬ ‫جدول و‬
‫‪ sin‬‬ ‫(‪x  1 cos‬‬
‫‪1‬‬
‫تکرار می‌شود‪ .‬در نتیجه‪t ± 2π 2) = cos t1‬‬
‫به همین قسم در هر ‪1 2π‬‬
‫‪0‬‬ ‫زیر را مشاهده کنید‪:‬‬

‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f (t )  cos t 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪x 0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪76‬‬ ‫‪3 2‬‬ ‫‪5 3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ 3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬

‫می توانیم برحسب درجه گراف تابع ‪ f (t ) = cos t‬را نیز رسم نماییم‪.‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3 / 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪tan t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪X‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪O‬‬

‫دورۀ تناوب (پریود) تابع ‪3t‬‬


‫‪ f (t ) = y = cos‬عبارت از ‪ 2π‬می‌باشد‪ ،‬زیرا که گراف تابع‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‌باشد‪.‬‬
‫‪cot t‬‬ ‫انتروال ]‪ [4π,6π]، [2π,4π] ، [0,2π‬و ]‪ [− 2π,0‬و ‪ ‬‬
‫غیره یکسان می‬ ‫‪‬‬ ‫‪ cos t‬در‬
‫‪ Range‬یا قیمت ‪ y‬آن در بین ‪ -1‬و‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫بوده‪‬و‬
‫ست اعداد حقیقی ‪‬‬‫تابع‪0 cos t‬‬
‫ناحیۀ تعریف ‪‬‬
‫می‌باشدیا انتروال ]‪ Range ، [−1,1‬تابع ‪ cos t‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪200‬‬ ‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪180‬‬ ‫‪270‬‬ ‫‪360‬‬
‫‪‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪F( t )  sec t‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪60 ‬‬ ‫‪0.50‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0.87‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪90 ‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0.00‬‬
‫‪‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1.00‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪120‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ 0.50‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0.87‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪135‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.71‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪0.71‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪150‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.87‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0.50 f (t )  cos t‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫تقریبی واقعی‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0.00 t‬‬ ‫‪180‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ 1.00‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1.00‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.50‬‬ ‫‪210‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.87‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪30 ‬‬ ‫‪0.87‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.71‬‬ ‫‪225‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.71‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪45‬‬ ‫‪0.71‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪240‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.50‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.87‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪60 ‬‬ ‫‪0.50‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ 1.00‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪270‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0.00‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪90 ‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0.00‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.87‬‬ ‫‪300‬‬ ‫‪‬‬
‫‪0.50‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪120‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.50‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.71‬‬ ‫‪315‬‬ ‫‪0.711‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪135‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.71‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.50‬‬ ‫‪330‬‬ ‫‪0.87‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪0.00 150‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ 0.87‬‬
‫‪‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪360‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1.00‬‬
‫‪180‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ 1  1.00‬‬
‫‪3‬‬ ‫فعاليت‬
‫‪210 ‬‬‫‪‬‬
‫‪ 0.87‬‬
‫‪2‬‬
‫در کدام قیمت‌ها گراف تابع ‪ g( t ) = cos t‬محور ‪ y‬را قطع می‌کند؟ ‪2‬‬
‫‪225 ‬‬ ‫‪ 0.71‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ cos‬مساوی‪‬به ‪240 2‬‬
‫‪‬‬ ‫مثال‪ :1‬تمامی قیمت‌های ‪ t‬را نشان دهیدکه در آن قیمت تابع ‪t‬‬
‫‪0.50‬‬
‫‪2‬‬
‫‪270‬‬ ‫‪‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0.00‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ y= cos‬می‪‌1‬باشد‪ ،‬در شکل‬ ‫حل‪ :‬چون زوایای بی شماری موجود می‌باشد که در آن = ‪t‬‬
‫‪300‬‬ ‫چند نقطه طور نمونه به رنگ سرخ نشان داده شده است‪0.50 2 .‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪315‬‬ ‫‪0.711‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫‪330‬‬ ‫‪0.87‬‬
‫‪2‬‬
‫‪360‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1.00‬‬

‫‪201‬‬
‫‪π 1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ‪ cos t‬می‌شود و عبارت از ) ‪ ( ,‬و‬ ‫در انتروال ]‪ [0,2π‬دو نقطه وجود دارد که‬
‫‪3 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪5π 1‬‬
‫) ‪ ( ,‬می‌باشند‪ .‬تمامی قیمت‌هایی‌که در آن = ‪ cos t‬می‌باشد عبارت اند از‪:‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3 2‬‬
‫‪π‬‬
‫‪ 5π + 2kπ‬یا ‪t = + 2kπ‬‬ ‫که ‪ k‬یک عدد تام است‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪π‬‬
‫ناحیة تعریف توابع ‪ sin‬و ‪ cos‬ست تمام اعداد حقیقی می‌باشد‪ ،‬تابع ‪ y = cos t‬از‪ 0‬الی‬
‫‪2‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪π‬‬
‫الی ‪ 2π‬این‬ ‫متزاید بوده و از‬ ‫متناقص و از الی ‪ π‬نیز متناقص بوده‪ ،‬اما از ‪ π‬الی‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫تابع نیز متزاید می‌باشد‪ ،‬پریود توابع ‪ y = sin t‬و ‪ 2π ، y = cos t‬می‌باشد بدین معنی که‪:‬‬
‫‪ cos( t ± 2π) = cos t , sin( t ± 2π) = sin t‬می‌باشند‪.‬‬
‫تابع ‪ f (t ) = sin t‬یک تابع طاق و ‪ f ( t ) = cos t‬تابع جفت می‌باشد؛ زیرا‪:‬‬
‫‪ sin(− t ) = − sin t‬و ‪ cos(− t ) = cos t‬می‌باشد‪.‬‬
‫یا گراف تابع ‪ sin t‬نظر به مبدأ متناظر وگراف تابع ‪ cos t‬نظر به محور ‪ y‬متناظر می‌باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬گراف توابع زیر را در انتروال‌های داده شده رسم کنید‪:‬‬


‫]‪f ( t ) = sin t : [2π,6π‬‬ ‫]‪g ( t ) = cos t : [π,3π‬‬
‫‪ -2‬برای کدام قیمت‌های ‪ t‬در انتروال ]‪ sin t = 1 , [− 2π,6π‬می‌باشد؟‬
‫‪ -3‬برای کدام قیمت‌های ‪ t‬در انتروال ]‪ cos t = 0 , [− 2π,6π‬می‌باشد؟‬

‫‪1‬‬
‫‪ -4‬گراف تابع ‪ g (t ) = − sin t‬را در انتروال ]‪ [− 2π,6π‬رسم کنید‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫‪202‬‬
‫گراف تابع تانجانت‬

‫آیا می‌دانید که تابع ‪ tan‬يک تابع متزاید‬


‫است؟‬

‫‪y sin t‬‬


‫= = ‪ tan t‬می‌باشد‪ ،‬در صورتی‌که ‪ x ≠ 0‬یا ‪ cos t ≠ 0‬باشد می‌توان گفت‬ ‫چون‬
‫‪x cos t‬‬
‫که ساحۀ تعریف تابع ‪ tan‬همه اعداد حقیقی می‌باشد به جز زاویه‌هایی که ‪ cos‬آن‌ها صفر‬
‫‪π‬‬
‫باشد‪‌cos .‬های تمام زاویه‌های ‪ π‬و ‪ 3π‬و یا ‪ + 2kπ‬و ‪ 3π + 2kπ‬صفر می‌باشند‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 2‬‬
‫‪π‬‬
‫چون )‪ (0,1‬نقطۀ تقاطع ضلع دوم زاویه رادیان با دایرة مثلثاتی می‌باشد‪ ،‬پس با جمع‬
‫‪2‬‬
‫‌‬ ‫‪7‬‬‫‪π‬‬
‫‪ ⋅ ⋅ ⋅ − ,‬بهدست‬ ‫‪3‬‬‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪9‬‬‫‪π‬‬ ‫کردن یک دور ) ‪ (2π‬با زاویۀ ‪π‬‬
‫‪,‬‬ ‫‪, ,‬‬ ‫زوایای ⋅ ⋅ ⋅‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 2 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫می‌آید که قیمت ‪ tan‬آن‌ها تعریف نشده است و خطوط مستقیم ‪ t = kπ ±‬مجانب‌های‬
‫‪2‬‬
‫عمودی تابع ‪ tan‬می‌باشد‪.‬‬

‫به همین ترتیب نقطۀ )‪ (0,−1‬باالی ضلع دوم زاویة ‪ 3π‬قرار دارد‪ ،‬با جمع کردن ) ‪ (2π‬یا‬
‫‪2‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪ ⋅ ⋅ ⋅ − , − ,‬به دست‬ ‫‪3‬‬‫‪π‬‬ ‫‪7 π 11π‬‬ ‫یک دور مکمل با زاویۀ ‪3π‬‬
‫‪, ,‬‬ ‫زوایای ⋅ ⋅ ⋅‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 2 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫می‌آید که در ساحه تعریف تابع ‪ tan‬شامل نمی‌باشند‪.‬‬
‫یا ناحیة تعریف (‪ )domain‬تابع ‪ tan‬تمام اعداد حقیقی می‌باشند بدون مضرب طاق‬
‫‪π‬‬
‫‪ π‬و یا{ ‪ IR − {t / t ∈ IR , t = kπ +‬و ‪ Range‬تابع تانجانت ست تمام اعداد حقیقی‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫می‌باشد‪ .‬پریود تابع تانجانت ‪ π‬می‌باشد برای زاویة ‪ t‬رادیان داریم که ‪tan( t ± π) = tan t‬‬

‫‪203‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪y  sin x  1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪f (t )  cos‬‬ ‫صفر تا ‪ π‬مقدار‪ tan t0‬نیز از صفر تا ∞ ‪ +‬مرتباً‪t 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫∧‬
‫افزایش‬
‫‪sec , cos  0‬‬ ‫‪tan , cot  sin , csc ‬‬ ‫از‬ ‫است‪ .‬با افزایش مقدار زاویۀ ‪t‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪I‬‬ ‫‪π‬‬
‫زاویة ‪ t‬از ‪ π‬تا ‪_π‬افزایش‬
‫_‬ ‫می‌یابد ( ‪ tan‬تعریف نشده است)‪ .‬در ناحیة دوم نیز وقتی که‬
‫‪2‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪II‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x 0‬‬ ‫‪_6‬‬ ‫‌یابد‪ 2 +2  3  _7 .‬‬ ‫‪III‬ی ‪6‬‬
‫افزایش‪3‬م‬
‫‪ 2tan‬از ∞‪ −3‬تا‪5‬صفر ‪ 2‬‬ ‫می‌یابد ‪ t‬‬
‫‪y 1‬‬ ‫∧ ‪+‬‬ ‫_‬ ‫‪1 _ ∧ IV‬‬ ‫‪1‬‬
‫تانجانت ‪3‬‬
‫زاویة ‪ t‬از صفر تا‬ ‫زاویة ‪ t‬از ‪ π‬تا ‪1 3π‬‬ ‫به همین ترتیب در ناحیة‪ 1‬سوم با ‪3‬‬
‫افزایش‬
‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫∧‪2 2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫صفر افزایش می‌یابد‪.‬‬ ‫‪3‬زاویۀ ‪ t‬از ∞ ‪ −‬تا‬
‫∞ ‪ +‬افزایش می‌یابد‪ .‬در ناحیة چهارم تانجانت‬
‫‪‬‬ ‫‪0o‬‬ ‫‪2‬‬
‫تابع در اشکال زیر نیز نشان‬‫جدول زیر تحوالت تابع تانجانت را نشان می‌دهد‪ 2‬و تحوالت این ‪2‬‬
‫‪sin ‬‬ ‫داده شده است‪:‬‬
‫‪cos ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪t tan ‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3 / 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3 0 2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪tan tx‬‬ ‫‪00‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬
‫‪sin x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪2 sin x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬


‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪7 2‬‬
‫‪2x   0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪32‬‬
‫‪cot t‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ 4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬
‫‪sin 2x 0 0 1  0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪00‬‬ ‫‪-1 ‬‬
‫اگر ‪ θ‬بر حسب درجه باشد شکل و قیمت‌های تابع ‪ tan θ‬طور زیر مشاهده کنید‪:‬‬
‫‪ 90 ‬‬ ‫‪ 60  45  30‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪30 45 60‬‬
‫‪‬‬ ‫‪90 ‬‬ ‫‪120 135 150‬‬ ‫‪180 210 255 240‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪0‬‬ ‫تعريف‬ ‫‪‬‬ ‫‪2 3‬‬
‫‪t‬‬ ‫نشده حقیقی‬
‫‪2‬‬ ‫‪ 3 -1 2 3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪tan ‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫تعريف‬
‫تقریبی‪0‬‬
‫‪‬‬ ‫‪90‬‬
‫نشده‬ ‫‪ 1.180‬‬
‫‪73  -1 270‬‬
‫‪ 0.58‬‬ ‫‪0 3600.58 1 1.73‬‬
‫‪‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪F( t )  sec t‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪204‬‬
‫‪O‬‬

‫چون تغییرات تابع تانجانت در فاصلة )‪ (π,2π‬مثل تغییرات در انتروال )‪ (0, π‬می‌باشد‪ ،‬پس‬
‫دورة تناوب تابع تانجانت ‪ π‬می‌باشد و تابع ‪ tan‬یک تابع متزاید می‌باشد‪.‬‬
‫از طرف دیگر اگر ‪ b > 0‬باشد گراف تابع ‪ f ( t ) = tan bt‬در بین ‪ π‬و ‪ − π‬یک دوره‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫می‌باشد؛ طور مثال‪ :‬پریود تابع ‪f ( t ) = tan 2 t‬‬ ‫(‪ )cycle‬را می‌سازد‪ .‬و پریود این تابع‬
‫‪b‬‬
‫‪π π‬‬
‫عبارت از = می‌باشد‪.‬‬
‫‪b 2‬‬
‫مثال‪ :‬تمام قیمت‌های ‪ t‬را دریابید که در آن ‪ tan t = −1‬باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون قیمت‌های ‪ tan t‬درفاصله ‪ π‬تکرار می‌شود‪ .‬پس قیمت‌های بی شمار ‪ t‬وجود‬
‫دارد که ‪ y = tan t‬مساوی به ‪ -1‬است که در شکل زیر چند نقطۀ آن به طور نمونه نشان‬
‫داده شده است‪:‬‬

‫‪π‬‬
‫‪2‬‬

‫‪-1‬‬

‫‪π‬‬ ‫‪π π‬‬


‫چون در انتروال ) ‪ (− ,‬محض یک نقطه )‪ (− ,−1‬دارد‪ .‬پس تمام قیمت‌های ‪ t‬که‬
‫‪4‬‬ ‫‪2 2‬‬

‫‪205‬‬
‫‪π‬‬
‫در آن ‪ tan t = −1‬است مساوی است به‪ K( t = − + Kπ :‬یک عدد تام است)‬
‫‪4‬‬
‫تابع ‪ tan‬هر وقت متزاید بوده در تمام اعداد حقیقی تعریف شده بدون زوایایی که دارای‬
‫‪π‬‬
‫باشند دورة تناوب آن ‪ π‬می‌باشد‪ ،‬زیرا که‪. t ± π) = tan ( t )):‬‬
‫(‪(tan‬‬ ‫مضرب طاق‬
‫‪2‬‬
‫چون ‪ tan(− t ) = − tan t‬است‪ ،‬لذا ‪ y = tan t‬یک تابع طاق می‌باشد و در مضرب عدد‬
‫‪π‬‬
‫تام طاق مجانب عمودی نیز دارد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫خلص مشخصات توابع ‪ cosine ، sine‬و ‪tangent‬‬
‫تابع‬ ‫سمبول‬ ‫‪Domain‬‬ ‫‪Range‬‬ ‫پریود‬
‫‪sin e‬‬
‫ست تمام اعداد‬ ‫تمام اعداد حقیقی‬ ‫‪2π‬‬ ‫طاق‬
‫‪f (t ) = sin t‬‬
‫حقیقی‬ ‫از ‪ − 1‬الی ‪1‬‬
‫‪cos ine‬‬ ‫‪f (t ) = cos t‬‬ ‫تمام اعداد حقیقی‬ ‫تمام اعداد حقیقی‬ ‫‪2π‬‬ ‫جفت‬
‫از ‪ − 1‬الی ‪1‬‬
‫‪tan gent f (t ) = tan t‬‬ ‫تمام اعداد حقیقی تمام اعداد حقیقی‬ ‫‪π‬‬ ‫طاق‬
‫‪π‬‬
‫بدون مضرب طاق‬
‫‪2‬‬
‫یا به عباره دیگر‪:‬‬
‫‪D sin = D cos = IR‬‬ ‫]‪R sin = R cos = [−1,1‬‬
‫‪D tan = {x ∈ IR‬‬ ‫}‪: cos x ≠ 0‬‬

‫تمرين‬
‫‪π π‬‬
‫‪ - 1‬به کدام قیمت زاویة ‪ ،t‬قیمت تابع ‪ tan t‬درا نتروال ) ‪ (− ,‬کمتر از صفر است؟‬
‫‪2 2‬‬
‫‪ - 2‬گراف تابع ‪ y = 3 tan θ‬را رسم کنید‪.‬‬
‫‪ - 3‬پریود تابع ‪ tan θ‬عبارت است از‪:‬‬
‫‪a( 2π‬‬ ‫ ‬ ‫‪b( π‬‬ ‫ ‬‫‪c( 3π‬‬ ‫ ‬ ‫هر سه درست نیستند (‪d‬‬
‫‪ - 4‬اگر زاویۀ ‪ θ‬از ‪ 0 o‬الی ‪ 90o‬تحول کند تحول ‪ tan θ‬عبارت است از‪:‬‬
‫از ‪ -1‬تا ∞ ‪a( −‬‬ ‫از صفر تا ∞ ‪b( +‬‬ ‫از ∞ ‪ −‬تا ∞ ‪c( +‬‬

‫‪206‬‬
‫‪‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪F (t )  csc t‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪h ( t )  sint‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫گراف تابع کوتانجانت‬

‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫• آیا می‌دانید که دورۀ تناوب‪1‬تابع کوتانجانت‬
‫‪y  sin x  1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫چقدر است؟‬
‫• اگر ‪ sin t = 0‬باشد آیا ) ‪ cot(t‬تعریف‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫شده است؟ یا خیر چرا؟‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪AC AC 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫(‪cot‬‬ ‫‪t‬‬ ‫)‬ ‫=‬
‫‪f (t )  cosOC‬‬‫‪t 1= 1 = AC‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪x 0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪5cos3t‬‬


‫‪‬‬ ‫‪76‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3 2‬‬
‫= ) ‪ cot(t‬می‌باشد اگر ‪ sin t = 0‬باشد ) ‪ cot(t‬تعریف نشده است که ‪ t‬یک‬ ‫چون‬
‫‪y 1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪sin t‬‬ ‫‪1‬‬
‫است بدون مضرب تام‬ ‫تمام اعداد ‪ 3‬‬
‫حقیقی‬ ‫تعریف(‪ )domain‬تابع ‪1 cot‬‬ ‫است‪ .‬ناحیۀ ‪3‬‬
‫عدد تام ‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ π‬یا به عبارت دیگر ‪IR − {t / t ∈ IR , t = kπ , k ∈2z‬‬
‫یا }‪ dom cot = {t ∈ IR / sin t ≠ 0‬و‪ Range‬این تابع ست تمام اعداد حقیقی می‌باشند‪.‬‬
‫گراف تابع ) ‪ f ( t ) = cos( t‬در مضرب عدد تام ‪ π‬مجانب عمودی (‪ )Vertical asymptotes‬دارد‪.‬‬
‫‪π‬‬
‫قیمت ) ‪cot(t‬‬ ‫)‪ ( t = kπ‬که ‪ k‬يک عدد تام است‪ .‬با افزایش‪ ‬مقدار زاویة‪ t‬از صفر تا‬
‫‪t2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3 / 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫تعریف نشده) در ناحیة دوم وقتی که زاویه ‪ t‬از‬
‫‪2‬‬ ‫از ∞ ‪ +‬تا صفر کاهش می‌یابد( ‪cot 0°‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪ cot(t‬ازصفر تا ∞ ‪ −‬کاهش می‌یابد‪ .‬با توجه به اینکه دورة‬ ‫‪0‬‬
‫تا ‪ π‬افزایش می‌یابد )‬
‫‪02‬‬
‫‪tan t‬‬ ‫‪0‬‬
‫ناحی‪‬ه‌های سوم و چهارم نیز تغییرات ) ‪ cot(t‬مثل‬
‫‪ cot‬مساوی به ‪ π‬است در ‪‬‬ ‫تناوب تابع ‪ ‬‬
‫تغییرات ناحیه‌های اول و دوم می‌باشد‪ .‬حقیقت فوق را در جدول و شکل زیر مشاهده کرده‬
‫می‌توانید‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪cot t‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪2‬‬
‫‪‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪207‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪180‬‬ ‫‪270‬‬ ‫‪360‬‬
‫‪‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪F( t )  sec t‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫گراف تابع (‪)Graph of the secant Function) secant(t‬‬
‫گراف ) ‪ sec(t‬و (‪ cos (t‬باهم چه رابطه دارند؟‬
‫گراف تابع ) ‪ f ( t ) = sec( t‬با گراف تابع ) ‪ cos(t‬رابطة معکوس دارد‪ ،‬زیرا که‬

‫نظر بگیریم وقتی‌که‬


‫) ‪t‬در(‪sec‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪ sec(t ) = 1‬می‌باشد اگر ) ‪= sec( t‬را) ‪t‬به( ‪f‬شکل‬
‫) ‪cos( t‬‬ ‫) ‪cos(t‬‬
‫‪π‬‬
‫قیمت زاویۀ ‪ t‬از صفر به طرف یا ‪ 90°‬زیاد می‌شود قیمت ) ‪ cos(t‬از )‪ (1‬به صفر نزدیک‬
‫‪2‬‬
‫‪ sec‬از‪ 1‬به طرف ∞ ‪ +‬زیاد می‌شود‪ .‬اگر ‪ t = 90°‬شود‬ ‫می‌شود‪ ،‬و قیمت‌های ‪1‬‬
‫)یا‪sec(t t‬‬
‫) ‪cos( t‬‬
‫‪ sec t‬تعریف نشده است و اگر ‪ t‬از ‪ 90°‬کمی زیاد شود قیمت ) ‪ − ∞ ، sec(t‬شده و‬
‫در ‪ t = π = 180°‬مساوی به ‪ − 1‬می‌شود‪ .‬به همین ترتیب اگر ‪ t‬از ‪ 180°‬به ‪ 270°‬زیاد‬
‫شود‪ ،‬پس قیمت ) ‪ cos(t‬از ‪ − 1‬به طرف صفر تقارب می‌کند و ‪ sec t‬از ‪ − 1‬به ∞ ‪ −‬تناقص‬
‫‪3π‬‬
‫= ‪ t‬قیمت ) ‪ sec(t‬غیر معین می‌شود‪ ،‬هم‌چنان وقتی‌که زاویه ‪t‬‬ ‫می‌کند و در ‪= 270°‬‬
‫‪2‬‬
‫از ‪ 270°‬به ‪ 360°‬افزایش کند ) ‪ cos(t‬از صفر الی )‪ (1‬قیمت می‌گیرد و ) ‪ sec(t‬از ∞ ‪+‬‬
‫تا به‪ 1‬تناقص می‌کند مشاهده می‌شود که‪:‬‬
‫‪π‬‬
‫)‪Domain sec t = IR − {t | t = (2k + 1‬‬ ‫}‪, k ∈ z‬‬
‫‪2‬‬
‫و }‪ Range sec( t ) = IR − {t | −1 ≤ t ≤ 1‬یا تمام اعداد حقیقی بدون انتروال]‪ [− 1,1‬و‬
‫یا ‪ Range‬تابع ) ‪ f ( t ) = sec(t‬تمام اعداد حقیقی اند که بزرگتر یا مساوی به یک و یا‬
‫کوچک‌تر یا مساوی به ‪ − 1‬باشد طوری‌که مشاهده می‌شود دورة تناوب تابع ) ‪ sec(t‬نیز‬
‫‪π‬‬
‫)‪ t = (2k + 1‬مجانب‌های عمودی دارد که ‪k‬‬ ‫‪ 2π‬می‌باشد و تابع ) ‪ f ( t ) = sec(t‬در‬
‫‪2‬‬

‫‪208‬‬
 3
t 0  2
2 2
f (t )  cos t 1 0 1
0 1

x 0 6 2 23  76 3 2 5 3 2
y 1 1 .‫عدد تام است‬1 ‫يک‬
 3 1 3 1
2 0 2 2 0 2
2


t 0  3 / 2 2
2
 
tan t 0 0 0
OM OM
 
sec t = = = OM
OB 1

3
0   2
t 2 2
cot t   
0  0 

 3
t 0  2
2 2
t 0 90 180 270 360
 1 
F( t )  sec t 1 1
 

‫فعاليت‬
4
.‫ را ترسیم نمایید‬f ( t ) = sec( t ) ‫گراف تابع‬
3

209
‫گراف تابع ‪)Graph of the cosecant Function( Co sec ant‬‬
‫گراف تابع ) ‪ f ( t ) = sin( t‬با گراف تابع ) ‪ f ( t ) = csc( t‬چه رابطه دارد؟‬
‫‪1‬‬
‫= ‪ csc t‬می‌باشد‪ sin t .‬و ) ‪ csc( t‬معکوس یکدیگراند‪ .‬وقتی که ‪sin( t ) = 0‬‬ ‫چون‬
‫‪sin t‬‬
‫باشد ) ‪ csc( t‬تعریف نشده‌است ناحیة تعریف تابع‬
‫) ‪ f ( t ) = csc( t‬تمام اعداد حقیقی می‌باشد بدون‬
‫زوایایی که دارای مضرب‌های تام ‪ π‬باشند‪( .‬زوایایی‬
‫که ‪ sin‬آن‌ها صفر می‌باشند) که در این قیمت‌ها دارای‬
‫مجانب‌های عمودی نیز می‌باشند‪.‬‬
‫‪ Range‬تابع ) ‪ f ( t ) = csc( t‬تمام اعداد حقیقی می‌باشد‬
‫که بزرگ‌تر یا مساوی به یک و کوچک‌تر یا مساوی به‬
‫)‪ (−1‬باشند و پریود این تابع نیز ‪ 2π‬می‌باشد‪.‬‬
‫وقتی‌که زاویۀ ‪ t‬از ‪ 0°‬الی ‪ 90°‬تزاید کند‪ ،‬پس ) ‪ sin( t‬از صفر الی )‪ (1‬تزاید می‌کند و‬
‫) ‪ csc(t‬از ∞ ‪ +‬الی )‪ (1‬تناقص می‌کند‪ .‬در صورتی‌که ‪ t = 90°‬باشد ‪ csc(t ) = 1‬می‌شود‬
‫و اگر زاویه ‪ t‬از ‪ 90°‬الی ‪ 180°‬تزاید کند‪ ،‬پس ) ‪ sin( t‬از یک به صفر تناقص می‌کند و‬
‫) ‪ csc(t‬از‪ 1‬الی ∞ ‪ +‬تزاید می‌کند‪ .‬وقتی‌که ‪ t = 180°‬باشد ‪ sin( t ) = 0‬و قیمت ) ‪csc(t‬‬
‫غیر معین می‌گردد‪ .‬اگر زاویۀ ‪ t‬از ‪ 180°‬الی ‪ 270°‬تزاید کند ) ‪ sin( t‬از ‪ 0‬الی )‪ (−1‬تناقص‬
‫می‌کند و ) ‪ csc(t‬از ∞ ‪ −‬الی )‪ (−1‬تزاید می‌کند و در قیمت ‪ t = 270°‬قیمت ‪csc t‬‬
‫مساوی به )‪ (−1‬می‌شود‪.‬‬
‫به همین ترتیب وقتی که زاویۀ ‪ t‬از ‪ 270°‬الی ‪ 360°‬تزاید کند ) ‪ sin( t‬از ‪ − 1‬به طرف‬
‫صفر نزدیک می‌شود و ‪ csc t‬از )‪ (−1‬به طرف ∞ ‪ −‬تناقص می‌کند‪ .‬اگر ‪ t = 360°‬باشد‬
‫قیمت ‪ csc t‬غیر معین می‌شود‪(.‬تعریف نشده است) در ‪xt = kπ‬این تابع مجانب‌های عمودی‬
‫دارند ‪ k‬یک عدد تام می‌باشد‪.‬‬
‫در شکل دایرۀ مثلثاتی در نقطۀ ‪ C‬یک مماس را رسم می‌کنیم‪.‬‬
‫∆‬
‫در مثلث قایم الزاویه ‪ O C A‬داریم که‪:‬‬

‫‪210‬‬
‫∧‬ ‫‪OA OA‬‬ ‫∧‬ ‫∧‬
‫= ‪csc( t ) = csc OAC‬‬ ‫=‬ ‫‪= OA‬‬ ‫)‪( t = OAC‬‬
‫‪OC‬‬ ‫‪1‬‬
‫تحوالت خط ‪ OA‬یا ) ‪ (csct‬را در جدول زیر خلص می‌کنیم‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪t‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪F (t )  csc t‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫مشاهده می‌شود که اگر زاویۀ ‪ t‬قیمت‌هایی از صفر الی ‪ 360°‬یا ) ‪ (2π‬را به خود بگیرد پس‬
‫‪ csc(t ) ≤ −1‬و یا ‪ csc(t ) ≥ 1‬می‌شود‪ .‬شکل زیر را مشاهده کنید‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬

‫‪2‬‬
‫‪1‬‬

‫‪6‬‬ ‫‪3 2‬‬ ‫‪5 3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫فعاليت‬


‫‪1‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫گراف تابع ‪ h(t ) = −3 csc t‬را ترسیم کنید‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫جدول زیر را مشاهده کنید‪.‬‬
‫سمبول‬ ‫‪Domain‬‬ ‫‪Range‬‬ ‫طاق و جفت پریود‬
‫تمام اعداد حقیقی‬ ‫‪ 2π‬تمام اعداد حقیقی‬ ‫جفت‬
‫‪‬‬ ‫‪3 / 2f ( t ) = sec2t‬‬
‫کوچکتر یا مساوی‬
‫بدون مضرب طاق ‪π‬‬
‫‪‬‬ ‫به ‪ − 1‬بزرگتر و یا‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫مساوی به یک‬
‫‪‬‬

‫‪211‬‬

‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪‬‬
‫) ‪f ( t ) = csc( t‬‬ ‫تمام اعداد حقیقی‬ ‫‪ 2π‬تمام اعداد حقیقی‬ ‫طاق‬
‫بدون مضرب تام ‪π‬‬ ‫کوچک‌تر یا مساوی‬
‫به ‪ − 1‬بزرگ‌تر و یا‬
‫مساوی به یک‬
‫) ‪f ( t ) = cot( t‬‬ ‫تمام اعداد حقیقی‬ ‫‪ π‬تمام اعداد حقیقی‬ ‫طاق‬
‫بدون مضرب تام ‪π‬‬
‫از توابع مثلثاتی این نتیجه به دست می‌آید که با افزایش مقدار زاویۀ ‪ θ‬یا زاویه ‪ t‬نسبت‌های‬
‫مثلثاتی ‪ sin θ‬و ‪ tan θ‬نیز زیاد می‌شوند اما قیمت ‪ cos θ‬و ‪ cot θ‬کم می‌گردد‪.‬‬
‫تمرين‬

‫‪ - 1‬تابع ) ‪ f ( t ) = cot( t‬در کدام قیمت ‪ t‬تعریف نشده است و چرا؟‬

‫‪π‬‬
‫به ‪ π‬تحول کند تحول ‪ cot θ‬عبارت است از‪:‬‬ ‫‪ - 2‬وقتی‌که زاویۀ ‪ θ‬از‬
‫‪2‬‬
‫∞‪a ) 1 → −‬‬ ‫∞‪b) 0 → −‬‬ ‫هر دو غلط اند ‪)c‬‬
‫∧‬
‫‪ - 3‬اگر ‪ t = π‬باشد‪ ،‬قیمت ) ‪ cot(t‬عبارت است از‪:‬‬
‫صفر ) ‪a‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫تعریف نشده )‪c‬‬
‫‪ Range - 4‬توابع ‪ sec‬و ‪ csc‬عبارت است از‪:‬‬
‫}‪a ) IR − {t | −1 < t < 1‬‬ ‫}‪ c) IR − {t | −1 ≤ t ≤ 1‬تمام اعداد حقیقی )‪b‬‬
‫‪ - 5‬ناحیة تعریف )‪ (Domain‬تابع ) ‪ f ( t ) = csc( t‬عبارت است از‪:‬‬
‫‪π‬‬
‫)‪ b‬تمام اعداد حقیقی بدون مضرب تام ‪a ) π‬‬ ‫تمام اعداد حقیقی بدون مضرب طاق‬
‫‪2‬‬
‫تمام اعداد حقیقی بدون مضرب تام ‪c) 2π‬‬ ‫هرسه درست نیست ) ‪d‬‬

‫‪ π‬‬
‫‪ - 6‬تابع ) ‪ f ( t ) = csc( t‬در انتروال ‪0, 2 ‬‬

‫متزاید است ) ‪a‬‬ ‫متناقص است )‪b‬‬ ‫نه متزاید است نه متناقص )‪c‬‬

‫‪212‬‬
‫خالصه فصل‬
‫‪R‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪d‬‬
‫می‌توانیم اندازۀ زاویه را از یک واحد به واحد دیگری‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫• توسط رابطۀ‬
‫‪π 200 180‬‬
‫تبدیل نماییم‪.‬‬
‫• یک رادیان عبارت از زاویة مرکزی است که طول قوس مقابل آن مساوی به شعاع دایره باشد‪.‬‬
‫‪s‬‬
‫= ‪ θ‬که ‪ s‬قوس مقابل زاویۀ مرکزی و‪ r‬شعاع‬ ‫• ‪ θ‬برحسب رادیان مساوی است به‬
‫‪r‬‬
‫دایره می‌باشد‪.‬‬
‫• اگر رأس زاویه در مبدأی کمیات وضعیه وضلع اولی آن باالی جهت مثبت محور ‪ X‬واقع‬
‫باشد زاویه در حالت معیاری است‪.‬‬
‫• اگر در حالت معیاری اضالع دومی دو یا چند زاویه با هم منطبق باشند این زوایا به نام‬
‫زوایای کوترمینل یاد می‌شوند‪.‬‬
‫• دایره مثلثاتی دایره‌یی است که شعاع آن واحد طول باشد‪.‬‬
‫‪sin(90 − θ) = cos θ‬‬ ‫‪sin(−θ) = − sin θ‬‬ ‫‪sin(π − θ) = sin θ‬‬
‫‪cos(90 − θ) = sin θ‬‬ ‫‪cos(−θ) = cos θ‬‬ ‫‪cos(π − θ) = − cos θ‬‬
‫‪tan(90 − θ) = cot θ‬‬ ‫‪tan(−θ) = − tan θ‬‬ ‫‪tan(π − θ) = − tan θ‬‬
‫‪cot(90 − θ) = tan θ‬‬ ‫‪cot(−θ) = − cot θ‬‬ ‫‪cot(π − θ) = − cot θ‬‬
‫‪sec(90 − θ) = csc θ‬‬ ‫‪sec(−θ) = sec θ‬‬ ‫‪sec(π − θ) = − sec θ‬‬
‫‪csc(90 − θ) = sec θ‬‬ ‫‪csc(−θ) = − csc θ‬‬ ‫‪csc(π − θ) = csc θ‬‬
‫‪π‬‬
‫‪sin( + θ) = cos θ sin(π + θ) = − sin θ‬‬ ‫‪sin(2π − θ) = − sin θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫‪cos( + θ) = − sin θ cos(π + θ) = − cos θ‬‬ ‫‪cos(2π − θ) = cos θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫‪tan( + θ) = − cot θ tan(π + θ) = tan θ‬‬ ‫‪tan(2π − θ) = − tan θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫‪cot( + θ) = − tan θ cot(π + θ) = − cot θ‬‬ ‫‪cot(2π − θ) = − cot θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫‪sec( + θ) = − csc θ sec(π + θ) = − sec θ‬‬ ‫‪sec(2π − θ) = sec θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪π‬‬
‫‪csc( + θ) = sec θ csc(π + θ) = − csc θ‬‬ ‫‪csc(2π − θ) = − csc θ‬‬
‫‪2‬‬

‫‪213‬‬
‫• زوایای ‪ θ‬و )‪ (θ + 2kπ‬که ‪ k‬یک عدد تام است زوایای کوترمینل می‌باشند که تمام‬
‫نسبت‌های مثلثاتی‌شان باهم مساوی اند‪.‬‬
‫• ‪ domain‬توابع ‪ sin θ‬و ‪ cosθ‬ست تمام اعداد حقیقی می‌باشند و ‪ Range‬آن‌ها ]‪[− 1,1‬‬
‫است‪.‬‬
‫• تابع ‪ y = sin θ‬تابع طاق است‪ ،‬زیرا که ‪ sin(−θ ) = − sin θ‬می‌باشد و گراف این تابع‬
‫نظر به مبدأی کمیات وضعیه متناظر می‌باشد‪ .‬تابع ‪ y = cosθ‬یک تابع جفت است‪ ،‬زیرا‬
‫که ‪ cos(−θ ) = cosθ‬و گراف تابع ‪ y = cosθ‬نظر به محور ‪ y‬متناظر است‪.‬‬
‫‪3π‬‬ ‫‪π‬‬
‫و ‪ 2π‬تعریف نشده‌اند‪.‬‬ ‫• دو دو نسبت‌های زوایای ‪، π ، ، 0°‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫• دورۀ تناوب توابع ‪ sec ، cos ، sin‬و ‪ csc‬عبارت از ‪ 2π‬و دورة تناوب (پریود) توابع‬
‫‪ tan‬و ‪ cot‬عبارت از ‪ π‬می‌باشد‪.‬‬
‫• تابع ‪ tan‬هر وقت متزاید و تابع ‪ cot‬هر وقت متناقص می‌باشد‪.‬‬
‫• توابع ‪ cos‬و ‪ sec‬توابع جفت می‌باشند و توابع ‪ cot ، tan ، sin‬و ‪ csc‬توابع طاق اند‪.‬‬
‫• اگر گراف توابع نظر به محور ‪ y‬متناظر باشند این گونه توابع جفت اند که برای هر‬
‫‪ x ∈ domf‬رابطه ) ‪ f (− x ) = f ( x‬صدق کند‪.‬‬
‫• اگر گراف توابع نظر به مبدأی کمیات وضعیه متناظر باشند‪ ،‬توابع طاق اند‪.‬که برای هر‪،x‬‬
‫‪ x ∈ domf‬رابطه ) ‪ f (− x ) = −f ( x‬صدق کند‪.‬‬
‫تحول توابع مثلثاتی طور خلص در جدول زیر نشان داده شده‌اند‪.‬‬

‫‪214‬‬
‫تابع‬

‫‪215‬‬
‫تمرین فصل‬
‫‪ - 1‬زاویة ‪ 42,6033°‬را به درجه‪ ،‬دقیقه و ثانیه تبدیل کنید‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگر گردش ثانیه‌گرد یک ساعت ‪ 3‬دقیقه و ‪ 25‬ثانیه باشد ثانیه‌گرد چند رادیان زاویة‬
‫مثبت را طی می‌کند؟‬
‫‪ - 3‬در مثلث ‪ JLK‬قیمت‌های زیر را دریابید‪.‬‬

‫‪sin K sin J‬‬ ‫‪cos J‬‬ ‫‪cos K‬‬ ‫‪tan K‬‬ ‫‪tan J‬‬
‫‪J‬‬ ‫‪sec K sec J‬‬ ‫‪cot J‬‬ ‫‪cot K‬‬ ‫‪csc J‬‬ ‫‪csc K‬‬
‫‪17‬‬
‫‪8‬‬
‫‪L‬‬ ‫‪K‬‬
‫‪15‬‬
‫‪ - 4‬اگر شعاع یک دایره ‪ 20cm‬و طول قوس مقابل زاویة مرکزی ‪ s = 85cm‬باشد‪ ،‬زاویۀ‬
‫مرکزی چند رادیان است؟‬
‫‪ - 5‬طول قوس‌های مقابل زوایای مرکزی ‪ 1radian‬و ‪ 2 radian‬را در یابید در صورتی‌که‬
‫قطر دایره ‪ 10 cm‬باشد‪.‬‬
‫‪ - 6‬ضلع دوم )‪ ( ter min al side‬زوایای زیر در کجا واقع می‌شود؟‬
‫‪3π‬‬ ‫‪11π‬‬
‫‪, − 7π ,‬‬ ‫‪−‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪− 500° ,‬‬ ‫‪900°‬‬ ‫‪, −π‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ - 7‬زوایای زیر را که به رادیان داده شده‌اند به درجه تبدیل کنید‪.‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪17π‬‬
‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪45‬‬
‫‪- 8‬در مدت ‪ 54‬دقیقه‪ ،‬ساعت‌گرد و دقیقه‌گرد یک ساعت هریک چند رادیان می‌چرخند؟‬
‫‪ - 9‬اگر قطر تایر کوچک یک تراکتور یک متر و قطر بزرگ آن ‪ 120 cm‬باشد وقتی که‬
‫تایر کوچک به اندازه زاویه ‪ 70°‬بچرخد تایر بزرگتر چند رادیان را طی می‌کند؟‬
‫‪ - 10‬چرخی در یک‌ساعت ‪ 300 Re V‬دور می‌زند‪ .‬در یک ثانیه چند رادیان را می‌پیماید؟‬

‫‪πx‬‬
‫رادیان است‪ .‬هر یک از‬ ‫‪ - 11‬زوایای یک مثلث به ترتیب ‪ 4 x‬درجه‪ 70x ،‬گراد و‬
‫‪20‬‬ ‫‪9‬‬ ‫این زوایا چند درجه می‌باشد؟‬
‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬
‫‪ C ، B ، A -12‬و ‪ D‬زوایاییکچهارضلعیمی‌باشند‪،‬اگر‪C+ D = 200 g ، A+ D = 240°‬‬

‫‪216‬‬
‫∧‬ ‫∧‬ ‫‪2π R‬‬
‫= ‪ B+ D‬باشد‪ .‬اندازۀ زوایای این چهارضلعی را بر حسب درجه به دست آورید‪.‬‬ ‫و‬
‫‪3‬‬
‫‪1‬‬
‫یک دوران مکمل مساوی است به ‪:‬‬ ‫‪- 13‬‬
‫‪12‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪100‬‬
‫‪a ) = 30‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪radian‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫‪g‬‬ ‫هرسه درست اند ) ‪d‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ - 14‬مجموعه دو زاویه ‪ 17°‬و تفاضل آن‌ها ‪ 17‬گراد است‪ ،‬مقدار این دو زاویه را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 15‬برحسب درجه مجموع دو زاویه ‪ x‬و تفاضل آن‌ها بر حسب گراد نیز ‪ x‬می‌باشد مقدار‬
‫این دو زاویه را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 16‬اندازۀ زوایای زیر را به شکل اعشاری درجه بنویسید‪.‬‬
‫‪47°‬‬ ‫'‪15‬‬ ‫' '‪36‬‬ ‫‪15°‬‬ ‫'‪24‬‬ ‫' '‪45‬‬
‫‪ - 17‬اندازه زوایای زیر را به درجه‪ ،‬دقیقه و ثانیه )‪ (DMS‬تبدیل کنید‪.‬‬
‫‪23.16°‬‬ ‫‪4.2075°‬‬
‫‪7π‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪ cot‬را دریابید‪.‬‬ ‫‪ tan‬و‬ ‫‪ - 18‬نسبت‌های مثلثاتی زوایای ) ‪، sin(−‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ - 19‬درانتروال ] ‪ [−2π ,2π‬به‌کدام قیمت‌های ‪ sin θ = 1 ، θ‬می‌باشد؟‬


‫‪ - 20‬در انتروال ] ‪ [−2π ,2π‬تابع ‪ tan θ‬به کدام قیمت‌های ‪ θ‬مجانب عمودی دارد؟‬
‫‪ - 21‬از ) ‪ (i ) − (iii‬کدام رابطه درست نیست؟‬

‫‪(i) sin(− x ) = − sin x‬‬ ‫‪(ii) cos(− x ) = − cos x‬‬


‫‪(iii) tan(− x ) = − tan x‬‬

‫‪ (b‬فقط ‪ ii‬درست است‪.‬‬ ‫‪ i (a‬و ‪ ii‬درست است‪.‬‬


‫‪ (d‬هر سه درست است‪.‬‬ ‫‪ i (c‬و ‪ iii‬درست است‪.‬‬
‫‪ (e‬هیچ‌کدام درست نیست‪.‬‬

‫‪8π‬‬ ‫‪47 π‬‬


‫‪ tan‬را معلوم کنید‪.‬‬ ‫‪ sin( −13π) ، cos‬و‬ ‫‪- 22‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪217‬‬
‫‪ - 23‬زاویه‌یی را دریابید که اگر از اندازۀ آن بر حسب گراد ‪ 23‬واحد کم کنیم اندازۀ آن‬
‫بر حسب درجه به دست آید‪.‬‬
‫‪ - 24‬مجموع سه زاویه ‪ 240‬گراد است‪ .‬اگر زاویۀ اولی ‪ 40‬گراد‪ ،‬دومی ‪ 3π‬رادیان‬
‫‪4‬‬
‫باشد‪ ،‬زاویة سومی چند درجه است؟‬
‫‪ - 25‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 4185°‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 26‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة )‪ (−3660°‬را دریابید‪.‬‬

‫‪3π‬‬
‫[ ‪:‬‬‫‪ - 27‬تابع ‪ y = cosθ‬در انتروال ] ‪, 2π‬‬
‫‪2‬‬
‫متزاید است ) ‪a‬‬ ‫متناقص است )‪b‬‬ ‫هم متزاید و هم متناقص است )‪c‬‬
‫‪ - 28‬پریود تابع ‪ y = tan θ‬عبارت است از‪:‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪3π‬‬
‫‪a ) 2π‬‬ ‫‪b) π‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫)‪d‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ - 29‬تابع ) ‪ f ( t ) = cos( t‬یک تابع ‪:‬‬
‫جفت است (‪a‬‬ ‫طاق است (‪b‬‬ ‫نه جفت و نه طاق است ( ‪c‬‬
‫‪ - 30‬تابعی که گراف آن نظر به مبداء متناظر باشد عبارت از تابع‪:‬‬
‫جفت است (‪a‬‬ ‫طاق است ( ‪b‬‬ ‫نه جفت است و نه طاق ( ‪c‬‬
‫‪ - 31‬دورة تناوب تابع ‪ y = cosθ‬عبارت است از‪:‬‬
‫‪3π‬‬
‫)‪a‬‬ ‫‪π‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪c) 2 π‬‬ ‫‪2π‬‬ ‫‪d ) 3π‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ sin 67° - 32‬با ‪ sin 787°‬چه رابطه دارد؟‬
‫‪a ) sin 787° > sin 67°‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪sin 787° < sin 67° c) sin 67° = sin 787°‬‬
‫‪ - 33‬کدام‌یک از تساوی‌های زیر درست است؟‬

‫‪a ) sec 135° = − csc 45°‬‬ ‫‪b) sec 135° = csc 45°‬‬
‫‪d ) sec135° = sec 45°‬‬ ‫‪c) sec135° = − sec 45°‬‬
‫‪ - 34‬کدام‌یک از تساوی‌های زیر درست است؟‬
‫‪a ) tan 240° = tan 60°‬‬ ‫‪b) tan 240° = − tan 60°‬‬
‫‪c) tan 240° = cot 60°‬‬ ‫‪d ) tan 240° = − cot 60°‬‬

‫‪218‬‬
‫‪cot 0° = ? - 35‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫تعریف نشده است ) ‪d‬‬
‫‪cos 9π = ? - 36‬‬

‫‪1‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫)‪d‬‬
‫‪2‬‬
‫‪13π‬‬
‫‪sin(−‬‬ ‫‪) = ? - 37‬‬
‫‪2‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫هر سه درست نیست ) ‪d‬‬

‫‪ - 38‬نسبت‌های مثلثاتی زاویه ‪ − 2430°‬را دریابید‪.‬‬

‫‪sin( 270° − θ ) = ? - 39‬‬

‫‪a ) sin θ‬‬ ‫‪b) − sin θ‬‬ ‫‪c) cosθ‬‬ ‫‪d ) − cosθ‬‬
‫‪9π‬‬
‫‪sin( −‬‬ ‫‪) = ? - 40‬‬
‫‪2‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫تعریف نشده ) ‪d‬‬
‫‪9π‬‬
‫‪sec(−‬‬ ‫‪) = ? - 41‬‬
‫‪2‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫تعریف نشده ) ‪d‬‬

‫‪tan( −15π) = ? - 42‬‬

‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫تعریف نشده ) ‪d‬‬

‫‪sec(−1530°) = ? - 43‬‬

‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫تعریف نشده ) ‪d‬‬

‫‪cot(−2430°) = ? - 44‬‬

‫‪219‬‬
a) 1 b) − 1 c) 0 d ) ‫تعریف نشده‬
235π
sin( ) = ? - 45
2
a) 1 b) − 1 c) 0 d ) ‫تعریف نشده‬
407π
cos( ) = ? - 46
2
a) 1 b) 0 c) − 1 d) ∞

tan(90 + θ) = ? - 47

a ) cot θ b) − cot θ c) − tan θ d ) tan θ

tan(270 + θ ) = ? - 48

a ) cot θ b) − cot θ c) tan θ d ) − tan θ

sin(−1980°) = ? - 49
1
a) 1 b) − 1 c) 0 d)
2

sin(− ) = ? - 50
2
1
a) 1 b) − 1 c) 0 d)
2
‫ کدام‌یک از رابطه‌های زیر درست است؟‬- 51
3π π 3π π 3π π
a ) sin = sin b) sin > sin c) sin < sin
4 4 4 4 4 4

220
‫فصل پنجم‬
‫تطبيقات مثلثات‬
R

S Q

A
A+B
O B
T P
‫قوانين نسبت‌های مثلثاتی زواياى مرکب‬
‫فورمول‌های جمع و تفاضل‬
‫نسبت‌های مثلثاتی مجموع دو زاويه‬

‫آیا درستی رابطه‬


‫‪Sin )α + β( = Sinα cos β + CosαSinβ‬‬
‫را نشان داده می‌توانید؟‬

‫∧‬ ‫∧‬
‫‪ -1‬محاسبه ( ‪ : Sin)α + β‬زاویة ‪ X O Z‬را مساوی به ‪ α‬و زاویة ‪ Z O T‬را مساوی به ‪β‬‬
‫جدا می‌کنیم و آن‌ها را طوری پهلوی هم قرار می‌دهیم‌که دو زاویة مجاور تشکیل شوند‪ .‬به‬
‫روی قطعه‌خط ‪ OT‬قطعه‌خط ‪ OB‬را مساوی به واحد جدا می‌کنیم‪ .‬از نقطة ‪ B‬عمود ‪BA‬‬
‫را بر ‪ OZ‬رسم می‌نماییم؛ سپس از نقطة ‪ A‬عمود ‪ AH‬را بر ‪ OX‬رسم می‌کنیم با توجه به‬
‫شکل داریم‌که‪:‬‬

‫‪AB AB‬‬
‫= ‪Sinβ‬‬ ‫=‬ ‫‪= AB‬‬
‫‪OB‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪OA OA‬‬
‫= ‪Cosβ‬‬ ‫=‬ ‫‪= OA‬‬
‫‪OB‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪HA‬‬ ‫‪HA‬‬
‫= ‪Sinα‬‬ ‫=‬ ‫‪α cos β‬‬
‫∝ ‪⇒ HA = sin‬‬
‫‪OA‬‬ ‫‪cos β‬‬
‫‪OH‬‬ ‫‪OH‬‬
‫= ‪Cosα‬‬ ‫=‬ ‫‪⇒ OH = cos α cos β‬‬
‫‪OA cos β‬‬
‫‪KB KB‬‬
‫= (‪sin)α + β‬‬ ‫=‬ ‫‪= KB‬‬
‫‪OB‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪OK OK‬‬
‫= (‪cos)α + β‬‬ ‫=‬ ‫‪= OK‬‬
‫‪OB‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪223‬‬
‫ مستطیل است در‬KHAM ‫ چهار ضلعی‬.‫ رسم می‌نماییم‬KB ‫ را بر‬AM ‫ عمود‬A ‫از نقطة‬
.‫ می‌باشند‬MA=KH ‫ و‬KM=HA ‫نتیجه‬
)‫ می‌باشد( اضالع این دو زاویه یکی بر دیگر عمود می‌باشند‬α ‫ مساوی به زاویه‬MBA ‫زاویة‬
:‫ داریم‌که‬BMA ‫در مثلث قایم‌الزاویه‬
∧ MB MB
cos)M B A( = cos α = = α sin β
⇒ MB = cos ∝
AB sin β
∧ MA MA KH
sin)MBA( = sin α = = = ⇒ KH = sin α
∝ sin β
AB sin β sin β
‫ قیمت‌های آن‌ها را عوض‬MB ‫ و‬KB،KM ‫ به عوض‬KB = KM + MB ‫اگر در رابطه‬
:‫( داریم‌که‬KM = AH = sin α cos β) ‫کنیم‬
sin) α + β( = sin α cos β + cos α sin β
‫ به عوض‬OK = OH − KH ‫ به همین ترتیب اگر در رابطه‬: cos)α + β( ‫ محاسبة‬:2
:‫ قیمت‌های آن را عوض کنیم داریم‌که‬OH ‫ و‬OK، KH
cos) α + β( = cos α cos β − sin α sin β
tan)α + β ( ‫ محاسبه‬:3

sin)α + β( sin α cos β + cos α sin β


tan)α + β( = =
cos)α + β( cos α cos β − sin α sin β

.‫ تقسیم می‌نماییم‬cos α cos β ‫صورت و مخرج را بر‬

sin α cos β cos α sin β


+
cos α cos β cos α cos β tan α + tan β
tan)α + β( = =
cos α cos β sin α sin β 1 − tan α tan β

cos α cos β cos α cos β

5π 7π
.‫ را دریابید‬tan ‫ و‬cos120° ،sin 120°، sin :‫مثال‬
12 12

224
‫حل‬
7π π π π π π π
sin = sin) + ( = sin cos + cos sin
12 3 4 3 4 3 4
3 2 1 2 6 2 6+ 2
= ⋅ + ⋅ = + =
2 2 2 2 4 4 4
sin 120° = sin)90° + 30°( = sin 90° cos 30° + cos 90° sin 30°
3 1 3
sin 120° = 1 ⋅ + 0⋅ =
2 2 2
cos 120° = cos)90° + 30°( = cos 90° cos 30° − sin 90° sin 30°
3 1 1
= 0⋅ − 1⋅ = −
2 2 2
π π 3 3 3+ 3
tan + tan 1+ 1+
5π π π 4 6 3 3 = 3
tan = tan) + ( = = =
12 4 6 1 − tan π ⋅ tan π 3 3 3 − 3
1 − 1⋅ 1−
4 6 3 3 3
3+ 3
=
3− 3
‫نسبت‌های مثلثاتی تفاضل دو زاویه‬
sin 120 = sin)180 − 60 ( = ?
  

:‫ عوض کنیم داریم‌که‬− β ‫ را به‬β ‫اگر در فورمول‌های جمع‬


sin[ α + )−β(] = sin α cos) −β( + cos α sin) −β(
sin) α − β( = sin α cos β + cos α)− sin β(
:‫می‌دانیم‌که‬
cos)−β( = cos β
sin) −β( = − sin β
tan)−β( = − tan β

225
sin)α − β( = sin α cos β − cos α sin β
cos[α + )−β(] = cos α cos)−β( − sin α sin) −β(
cos)α − β( = cos α cos β + sin α sin β
tan α + tan)−β(
tan[)α + )−β(] =
1 − tan α ⋅ tan)−β(
tan α − tan β
tan)α − β( =
1 + tan α ⋅ tan β

‫فعاليت‬

cot α ⋅ cot β + 1
.‫ می‌باشد‬cot)α − β( = :‫به همین ترتیب نشان دهید‌که‬
cot β − cot α

π
.‫ را دریابید‬sin 150° ‫ و‬cos :1‫مثال‬
12
‫حل‬
π π π π π π π
cos = cos) − ( = cos cos + sin sin
12 4 6 4 6 4 6
2 3 2 1 6 2 6+ 2
= ⋅ + ⋅ = + =
2 2 2 2 4 4 4
sin 150 ° = sin) 180 ° − 30 °( = sin 180 ° cos 30 ° − cos 180 ° sin 30 °
3 1 1 1
= 0⋅ − ) −1( ⋅ = −)− ( =
2 2 2 2
π
.‫ می‌باشد‬cos) − θ( = sin θ ‫ توسط فورمول‌های تفاضل نشان دهید‌که‬:2‫مثال‬
2 ‫حل‬
π π π
cos) − θ( = cos cos θ + sin sin θ = 0 ⋅ cos θ + 1 ⋅ sin θ = sin θ
2 2 2
cos) 270° − θ( = − sin θ :‫ نشان دهید‌که‬:3‫مثال‬
‫حل‬

226
cos)270° − θ( = cos 270° cos θ + sin 270° sin θ
cos)270° − θ( = 0 ⋅ cos θ + )−1( sin θ = − sin θ
:‫ را دریابید‬tan 120 :4‫مثال‬
‫حل‬
tan 180 − tan 60 0− 3 3
tan 120 = tan)180 − 60 ( =
  
= =−
1 + tan 180 ⋅ tan 60 1 + 0 ⋅ 3
 
1
=− 3

‫فعاليت‬

‫ و‬sin 211° cos 59° + cos 211° sin 59° = −1 ‫نشان دهید‌که‬
.‫ مي‌باشد‬cos 211° cos149° − sin 211° sin 149° = 1

sin)α + β( = sin α cos β + cos α sin β tan α + tan β


tan)α + β( =
sin)α − β( = sin α cos β − cos α sin β 1 − tan α tan β

cos)α + β( = cos α cos β − sin α sin β tan α − tan β


tan)α − β( =
cos)α − β( = cos α cos β + sin α sin β 1 + tan α tan β

227
‫تمرين‬

‫‪ -1‬نشان دهید‌که‪:‬‬
‫‪1 − tan θ‬‬
‫= (‪tan) 45 − θ‬‬
‫‪1 + tan θ‬‬
‫‪ -2‬نشان دهید‌که‪:‬‬
‫‪sin) α + β( + sin) α − β( = 2 sin α cos β‬‬
‫‪cos) α − β( − cos) α + β( = 2 sin α sin β‬‬
‫? = ‪cos 277 cos 97  + sin 277 sin 97 ‬‬ ‫‪-3‬‬
‫‪1‬‬
‫‪a( −1‬‬ ‫‪b( 1‬‬ ‫‪c( 0‬‬ ‫(‪d‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -4‬توسط فورمول‌های جمع ‪ cos 240° ، sin 240°‬و ‪ tan 240°‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -5‬توسط فورمول‌های جمع و تفاضل نشان دهید‌که‬
‫‪1‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬‫‪[cos) x + y( + cos) x − y] = cos x ⋅ cos y‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -6‬نسبت‌های مثلثاتی زاویۀ ‪ 210°‬را توسط فورمول‌های جمع دریابید‪.‬‬
‫‪ cos105° ، sin 105° -7‬و ‪ tan 105°‬را دریابید‪.‬‬
‫( ‪105 = )60 + 45‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪π‬‬ ‫‪3π‬‬ ‫‪3‬‬


‫باشد ( ‪ cos) + x‬را دریابید‪.‬‬ ‫‪ -8‬اگر ‪ sin x = −‬و ‪< x < 2π‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪ -9‬نشان دهید‌که‪ cos)α + β( − cos)α − β( = −2 sin α sin β :‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪sin 2° cos 88° + cos 2° sin 88° = ? -10‬‬


‫‪1‬‬
‫‪a( −1‬‬ ‫‪b(1‬‬ ‫‪c(0‬‬ ‫(‪d‬‬
‫‪2‬‬

‫‪228‬‬
: α ‫ از جنس‬2α ‫نسبت‌های مثلثاتی‬

x x x x
sin cos  cos sin  ?
3 3 3 3

cos 2 x − sin 2 x = ?
:‫آیا نشان داده می‌توانید‌که‬
cos 2α = cos 2 α − sin 2 α = 2 cos 2 α − 1 = 1 − 2 sin 2 α
‫می‌باشد؟‬

sin 2α = sin)α + α( = sin α cos α + cos α sin α = 2 sin α cos α


cos 2α = cos)α + α( = cos α cos α − sin α sin α = cos 2 α − sin 2 α
.‫ می‌باشد‬cos 2 α = 1 − sin 2 α ‫چون‬
cos 2α = 1 − sin 2 α − sin 2 α = 1 − 2 sin 2 α
:‫ است؛ پس‬sin 2 α = 1 − cos 2 α ‫و همچنین‬
cos 2α = cos 2 α − )1 − cos 2 α( = cos 2 α − 1 + cos 2 α = 2 cos 2 α − 1
tan α + tan α 2 tan α
tan 2α = tan)α + α( = =
1 − tan α ⋅ tan α 1 − tan 2 α
4
‫ را‬tan 2θ ‫ و‬cos 2θ ، sin 2θ ‫ در ربع دوم باشد‬θ ‫ و ضلع دوم‬sin θ = ‫ اگر‬:1‫مثال‬
5
.‫دریابید‬

.)‫ در ربع دوم می‌باشد‬θ ‫ ( ضلع دوم‬cos θ = − 1 − sin 2 θ :‫حل‬

4 16 25 − 16 9 3
cos θ = − 1 − ) ( 2 = − 1 − =− =− =−
5 25 25 25 5

229
4 3 24
sin 2θ = 2 sin θ cos θ = 2) ()− ( = −
5 5 25
−3 4 9 16 7
cos 2θ = cos 2 θ − sin 2 θ = ) ( 2 − ) ( 2 = − =−
5 5 25 25 25
24

sin 2θ 24
tan 2θ = = 25 =
cos 2θ − 7 7
25
‫فعاليت‬

4
.‫ را دریابید‬tan 2α ‫ در ربع اول باشد‬α ‫ و ضلع دوم‬cos α = ‫اگر‬
5
.‫ را دریابید‬sin 2β ‫ در ربع دوم واقع باشد‬β ‫ و ضلع دوم‬sin β = 12 ‫اگر‬
13

.‫ دریابید‬60° ‫ را از جنس نسبت‌های مثلثاتی‬120° ‫ نسبت‌های مثلثاتی زاویة‬:2‫مثال‬

‫حل‬
sin 2α = 2 sin α cos α
3 1 3
sin 120° = 2 sin 60° cos 60° = 2 ⋅ ⋅ =
2 2 2
cos 2α = cos 2 α − sin 2 α
1 3 1 3 1
cos 120° = cos 2 60° − sin 2 60° = ) ( 2 − ) ( 2 = − = −
2 2 4 4 2
2 tan α 2 tan 60° 2⋅ 3
tan 2α = 2
⇒ tan 120° = 2
= =− 3
1 − tan α 1 − tan 60° 1 − 3
:‫به همین ترتیب‬
θ θ
sin θ = 2 sin cos
2 2
θ
2 tan
θ θ θ θ 2
cos θ = cos 2 − sin 2 = 2 cos 2 − 1 = 1 − 2 sin 2 tan θ =
2 2 2 2 θ
1 − tan 2
230 2
‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬
‫‪sin θ = 2 sin cos‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬
‫‪2 tan‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪cos θ = cos 2 − sin 2 = 2 cos 2 − 1 = 1 − 2 sin 2‬‬ ‫= ‪، tan θ‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 θ‬‬
‫‪1 − tan‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر‪ 90° < θ < 180°‬باشد و ‪ cos θ = −‬باشد‪ ،‬قیمت ‪ cos 2θ‬را دریابید‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫حل‬
‫‪x 2 + y2 = r 2‬‬
‫‪)−3( 2 + y 2 = 4 2‬‬
‫‪y = ± 4 2 − )−3( 2‬‬

‫( زیرا‌که قیمت ‪ y‬در ربع دوم مثبت می‌باشد‪y = 7 ).‬‬


‫‪y‬‬ ‫‪7‬‬
‫= ‪sin θ‬‬ ‫=‬ ‫‪O‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ‪cos 2θ = cos 2 θ − sin 2 θ = )− ( 2 − ) ( 2‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪8‬‬

‫فعاليت‬

‫‪θ‬‬
‫‪ sin‬را دریابید‪.‬‬ ‫اگر ‪ 90° < θ < 180°‬باشد و ‪ cos θ = − 1‬باشد قیمت‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪θ‬‬
‫همچنین می‌توان قیمت‌های ‪ cosθ ، sin θ‬و ‪ tan θ‬را از جنس ‪ tan‬دریابیم‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬
‫‪2 sin cos‬‬ ‫‪2 sin cos‬‬
‫= ‪sin θ‬‬ ‫‪2‬‬ ‫=‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬
‫‪sin 2 + cos 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫زیرا می‌دانیم‌که‪:‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬
‫‪sin 2‬‬ ‫‪+ cos 2 = 1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫( صورت و مخرج را باالی ‪ cos 2 θ‬تقسیم می‌‌کنیم)‬
‫‪2‬‬
‫‪231‬‬
θθ θθ θ θ θ
22sin
sin ⋅.coscos 2 sin
2 sin . cos
22 22 2 2 2
θ θ θ
cos 2 cos 2 tan
sin θ = 2 = 2 = 2
2 θ 2 θ 2 θ 2 θ
sin + cos sin 1 + tan
2 2 2 +1 2
2 θ 2 θ
cos cos
2 2
2 θ θ θ θ
2 θ 2 θ
cos − sin 2 cos2 − sin 2
cos θ = cos − sin = 2 2= 2 2
2 2 1 2 θ 2 θ
θ θ sin 2 + cos 2
cos 2 − sin 2
2 2
θ θ θ
cos 2 − sin 2 cos 2
cos θ = 2 2 = 2
θ θ θ θ
sin 2 + cos 2 sin 2 cos 2
2 2 2+ 2
θ θ
cos 2 cos 2
2 2
θ
2 tan
2
θ θ θ
1 − tan 2 1 + tan 2 2 tan
2 sin θ 2 = 2
cos θ = , tan θ = =
2 θ cos θ 2 θ 2 θ
1 + tan 1 − tan 1 − tan
2 2 2
2 θ
1 + tan
2
‫ به‬2θ ‫ را از جنس نسبت‌های مثلثاتی زاویة‬θ ‫همچنین می‌‌توانیم نسبت‌های مثلثاتی زاویة‬
.‫دست آوریم‬
2
2 cos θ − 1 = cos 2θ
2 cos 2 θ = 1 + cos 2θ
1 + cos 2θ
cos 2 θ =
2
1 + cos 2θ θ 1 + cos θ
cos θ = ± ‫یا‬ cos =±
2 2 2

232
‫به همین ترتیب‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1 − 2 sin θ = cos 2θ‬‬
‫‪− 2 sin 2 θ = −1 + cos 2θ‬‬
‫‪1 − cos 2θ‬‬
‫= ‪sin 2 θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1 − cos 2θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪1 − cos θ‬‬
‫‪sin θ = ±‬‬ ‫یا‬ ‫‪sin‬‬ ‫‪=±‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫در نتیجه‪:‬‬
‫‪1 − cos 2θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪1 − cos θ‬‬
‫‪tan θ = ±‬‬ ‫یا‬ ‫‪tan‬‬ ‫‪=±‬‬
‫‪1 + cos 2θ‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1 + cos θ‬‬
‫مثال‪ :1‬نسبت‌های مثلثاتی ‪ 30°‬را از جنس ‪ 60°‬دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1−‬‬
‫= ‪sin 30°‬‬
‫‪1 − cos 60°‬‬
‫=‬ ‫= ‪2‬‬ ‫‪2 = 1 =1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4 2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1+‬‬
‫= ‪cos 30°‬‬
‫‪1 + cos 60°‬‬
‫=‬ ‫= ‪2‬‬ ‫‪2 = 3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪1 − cos 60°‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ‪tan 30°‬‬ ‫= ‪= 2‬‬
‫‪1 + cos 60°‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر ‪ 180° < θ < 270°‬و ‪ sin θ = − 2‬باشد‪ ،‬قیمت ‪ cos‬را دریابید‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫حل‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x +y =r‬‬
‫‪x 2 + )−2( 2 = 32‬‬
‫‪x − 5‬‬
‫= ‪cos θ‬‬ ‫=‬
‫‪r‬‬ ‫‪3‬‬
‫(زیرا قیمت ‪ x‬در ربع دوم منفی می باشد‪x = ± 32 − )−2 ( 2 = − 5 ).‬‬

‫‪233‬‬
‫‪180° θ 270°‬‬
‫یا ‪90° < θ < 135°‬‬ ‫< <‬ ‫چون ‪ 180° < θ < 270°‬است‪ ،‬پس‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬
‫می‌‌باشد‪ ،‬بدین معنی‌که عالمة ‪ cos‬منفی می‌باشد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪1 + cos θ‬‬
‫‪cos‬‬ ‫‪=−‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪5‬‬
‫(‪1+‬‬ ‫)‬
‫‪θ‬‬
‫‪cos = −‬‬ ‫‪3 = − 1 (1+ 5 ) = − 1 + 5‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2 6‬‬

‫فعاليت‬

‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬


‫‪ sin θ = 2 sin cos‬می‌باشد‪.‬‬ ‫نشان دهید‌که‪ cos θ = 2 cos 2 − 1 :‬و‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪4‬‬
‫= ‪ cos θ‬باشد و ضلع دوم ‪ θ‬در ربع اول باشد قیمت‌های ‪، sin θ‬‬ ‫مثال‪ :3‬اگر‬
‫‪2‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪θ‬‬
‫‪ cos θ‬و ‪ tan‬را دریابید‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫حل‬
‫‪4‬‬ ‫‪16 3‬‬
‫‪sin θ = 1 − cos 2 θ = 1 − ) ( 2 = 1 −‬‬ ‫=‬
‫‪5‬‬ ‫‪25 5‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1−‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪1 − cos θ‬‬ ‫= ‪5‬‬ ‫‪5 = 1⋅1 = 1‬‬
‫= ‪sin‬‬ ‫=‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪5 2‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪1+‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪1 + cos θ‬‬ ‫= ‪5‬‬ ‫‪5 = 9⋅1 = 3‬‬
‫‪cos‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪5 2‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪4‬‬
‫‪1−‬‬
‫‪θ‬‬
‫= ‪tan‬‬
‫‪1 − cos θ‬‬
‫=‬ ‫‪5 = 1 =1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1 + cos θ‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪9 3‬‬
‫‪1+‬‬
‫‪5‬‬

‫‪234‬‬
sin 3θ cos 3θ
− = 2 ‫ نشان دهید‌که‬:4‫مثال‬
sin θ cos θ
‫حل‬

sin 3θ cos 3θ sin 3θ cos θ − cos 3θ sin θ sin)3θ − θ(


− = =
sin θ cos θ sin θ cos θ sin θ cos θ
sin 2θ 2 sin θ cos θ
= = =2
sin θ cos θ sin θ cos θ
θ θ
sin 2θ = 2 sin θ cos θ ، sin θ = 2 sin cos  
sin 2  2 sin  cos  , sin 2 2 sin 2 cos
2 2
cos 2θ = cos2 θ − sin
2
2
θ = 22cos2 θ − 1 =21 − 2 sin 2 θ 2
cos 2  cos   sin   2 cos   1  1  2 sin 
θ 2 θ 2 θ θ
cos θ = cos2 − sin  = 2 cos
 − 1 = 1− 2 sin 2
cos   cos2 2 2sin 2  2 2 cos 2  1  12 2 sin 2 
2 2 2θ 2
2 tan
2 tan θ 2
tan 2θ = tan θ = 
1 − tan 2 θ 2 θ 2 tan
2 tan  1 − tan 2
tan 2  , 2 
tan
1  tan 2  2 
1 − cos 2θ 1  tan 1 + cos 2θ
sin θ = ± cos θ = ± 2
2 2
1  cos 2 , 1  cos 2
sin    1 − cos 2θ cos   
tan θ = ± 2 2
1 +1 cos
cos2θ2
tan   
1  cos 2

235
‫تمرين‬

‫‪ -1‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 240°‬را از روی نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 120°‬دریابید‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫‪ - 2‬اگر = ‪ sin θ‬و ضلع دوم ‪ θ‬در ربع اول باشد ‪ cos 2θ ، sin 2θ‬و ‪ tan 2θ‬را دریابید‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ - 3‬اگر = ‪ sin θ‬و ضلع دوم ‪ θ‬در ربع دوم باشد ‪ cosθ 2‬را دریابید‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪ sin - 4‬را از جنس ‪ sin‬دریابید‪.‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪12‬‬
‫= ‪ sin θ‬و ضلع دوم ‪ θ‬در ربع دوم باشد ‪ sinθ 2‬و ‪ tanθ 2‬را دریابید‪.‬‬ ‫‪ - 5‬اگر‬
‫‪13‬‬

‫‪ - 6‬نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 15°‬را به کمک نسبت‌های مثلثاتی زاویة ‪ 30°‬دریابید‪.‬‬

‫‪ - 7‬اگر ‪ sin β = 12‬باشد و ضلع دوم ‪ β‬در ربع دوم باشد‪ ،‬قیمت ‪ sin 2β‬مساوی است‬
‫‪13‬‬ ‫به‪:‬‬
‫‪120‬‬ ‫‪120‬‬ ‫‪169‬‬
‫(‪a‬‬ ‫‪b( −‬‬ ‫‪c( = −‬‬ ‫هر سه درست نیست ( ‪d‬‬
‫‪169‬‬ ‫‪169‬‬ ‫‪120‬‬
‫‪cos 3β sin 3β‬‬
‫‪−‬‬ ‫‪=? -8‬‬
‫‪cos β sin β‬‬

‫‪a( 2‬‬ ‫‪b( 1‬‬ ‫‪c( − 2‬‬ ‫‪d( − 1‬‬

‫‪236‬‬
‫ از‬3α ‫نسبت‌های مثلثاتی زاویة‬
sin 30  sin 60  ?α ‫جنس نسبت‌های مثلثاتی زاویة‬
tan 45  tan 60 ?
‫آیا صحت رابطۀ‬
4 cos3 45  3 cos 45  ? ‫ را‬cos 90° = 4 cos 30° − 3 cos 30°
3

‫نشان داده می‌توانید؟‬

x x x x
sin cos  cos sin  ?
3 3 3 3

‫چون‬
sin)α + β( = sin α cos β + cos α sin β
sin 3α = sin)2α + α( = sin 2α cos α + cos 2α sin α
sin 3α = 2 sin α cos α ⋅ cos α + )1 − 2 sin 2 α( sin α
= 2 sin α cos2 α + sin α − 2 sin 3 α )sin 2α = 2 sin α cos α(
= 2 sin α)1 − sin 2 α( + sin α − 2 sin 3 α )cos 2α = 1 − 2 sin 2 α(
= 2 sin α − 2 sin 3 α + sin α − 2 sin 3 α
sin 3α = 3 sin α − 4 sin 3 α

.‫ به دست آورید‬sin 60° ‫ را از جنس‬sin 180° :1‫مثال‬


‫حل‬

3 3 3 3 12 3
sin 180° = 3 sin 60° − 4 sin 3 60° = 3 ⋅ − 4) ( 3 = −
2 2 2 8
3 3 3 3 0
= − = =0
2 2 2

cos)α + β( = cos α cos β − sin α sin β


:‫چون‬
cos 3α = cos)2α + α( = cos 2α cos α − sin 2α sin α
= )2 cos 2 α − 1( cos α − 2 sin α cos α sin α

237
cos)α + β( = cos α cosβ − sin α sin β
cos3α = cos)2α + α( = cos 2α cos α − sin 2α sin α
= )2 cos2 α − 1( cos α − 2 sin α cos α sin α
= 2 cos3 α − cos α − 2 sin 2 α cos α
= 2 cos3 α − cos α − 2 cos α)1 − cos2 α( )sin2 α = 1 − cos2 α(
= 2 cos3 α − cos α − 2 cos α + 2 cos3 α
cos3α = 4 cos3 α − 3 cos α

‫فعاليت‬

.‫ دریابید‬cos 90° ‫ را از جنس‬cos 270°

.‫ دریابید‬cos 60° ‫ را از جنس‬cos180° :2‫مثال‬


‫حل‬
1 1 1 3 1 3
cos 180° = 4 cos 3 60° − 3 cos 60° = 4) ( 3 − 3 ⋅ = 4 ⋅ − = − = −1
2 2 8 2 2 2
: tan 3 ∝ ‫دریافت‬
tan α + tan β
tan)α + β( =
1 − tan α tan β
2 tan α
+ tan α
tan 2α + tan α 2
tan 3α = tan)2α + α( = = 1 − tan α
1 − tan 2α ⋅ tan α 1 − 2 tan α ⋅ tan α
1 − tan 2 α
2 tan α + tan α − tan 3 α
1 − tan 2 α 2 tan α + tan α − tan 3 α 3 tan α − tan 3 α
= = =
1 − tan 2 α − 2 tan 2 α 1 − tan 2 α − 2 tan 2 α 1 − 3 tan 2 α
1 − tan 2 α
.‫ دریابید‬tan 45° ‫ را از جنس‬tan 135° ‫ قیمت‬:3‫مثال‬
‫حل‬

3 tan 45° − tan 3 45° 3 ⋅1 − 1 2


tan 135° = = = = −1
1 − 3 tan 2 45° 1 − 3 ⋅1 − 2

238
.‫ مي‌شود‬4 sin θ sin)60 − θ( sin)60 + θ( = sin 3θ ‫ نشان دهید‌که‬:4‫مثال‬
‫حل‬
4 sin θ)sin 60 cos θ − cos 60 sin θ()sin 60 cos θ + cos 60 sin θ(
   

3 1 3 1
= 4 sin θ) cos θ − sin θ() cos θ + sin θ(
2 2 2 2
3 1
= 4 sin θ) cos2 θ − sin 2 θ( = sin θ)3 cos2 θ − sin 2 θ(
4 4
2 2
sin
=Sin
sin 2
θ[[33)1)1−−sin sin22θθ]]==sin
sin2 θθ((−−sin sin33θθ−−sin
sinθθ⋅ ⋅33−−33sin sin33θθ
== 33sin sin33 θθ == sin
sin θθ −− 44sin sin 33θθ

: )α + β + γ( ‫نسبت‌های مثلثاتی‬
sin)α + β + γ( = sin[α + )β + γ(] = sin α cos)β + γ( + cos α sin)β + γ(
= sin α )cos β cos γ − sin β sin γ( + cos α)sin β cos γ + cos β sin γ)
= sin α cos β cos γ − sin α sin β sin γ + sin β cos α cos γ + sin γ cos α cos β
cos[α + )β + γ(] = cos α cos)β + γ( − sin α sin)β + γ(
= cos α)cos β cos γ − sin β sin γ( − sin α)sin β cos γ + cos β sin γ(
= cos α cos β cos γ − cos α sin β sin γ − cos γ sin α sin β − cos β sin α sin γ

tan α + tan)β + γ(
tan) α + β + γ( = tan[ α + )β + γ(] =
1 − tan α ⋅ tan)β + γ(
tan β + tan γ
tan α +
1 − tan β tan γ
tan) α + β + γ( =
tan β + tan γ
1 − tan α
1 − tan β ⋅ tan γ
tan α − tan α tan β tan γ + tan β + tan γ
1 − tan β tan γ
=
1 − tan β tan γ − tan α tan β − tan α ⋅ tan γ
1 − tan β ⋅ tan γ
tan α + tan β + tan γ − tan α ⋅ tan β ⋅ tan γ
=
1 − tan α ⋅ tan β − tan β tan γ − tanα tan γ

239
tan α +
1 − tan β tan γ
tan) α + β + γ( =
tan β + tan γ
1 − tan α
1 − tan β ⋅ tan γ
tan α − tan α tan β tan γ + tan β + tan γ
1 − tan β tan γ
=
1 − tan β tan γ − tan α tan β − tan α ⋅ tan γ
1 − tan β ⋅ tan γ
tan α + tan β + tan γ − tan α ⋅ tan β ⋅ tan γ
=
1 − tan α ⋅ tan β − tan β tan γ − tanα tan γ

.‫ دریابید‬sin)30° + 45° + 60°( ‫ را از جنس‬sin 135° :5‫مثال‬


‫حل‬

sin 135° = sin)30° + 45° + 60°( = sin 30° cos 45° cos 60°
− sin 30° sin 45° sin 60° + sin 45° cos 30°co60° + sin 60° cos 30° cos 45°

1 2 1 1 2 3 2 3 1 3 3 2
= ⋅ ⋅ − ⋅ ⋅ ⋅+ ⋅ ⋅ + ⋅ ⋅
2 2 2 2 2 2 2 2 2 2 2 2
2 6 6 3 2 2 3 2 4 2 2
= − + + = + = =
8 8 8 8 8 8 8 2

‫تمرين‬

.‫ دریابید‬tan 30° ‫ و‬cos 30° ، sin 30° ‫ را به ترتیب از جنس‬tan 90°، cos 90°، sin 90° -1

.‫ را دریابید‬tan 135° ‫ و‬cos135° -2


135° = )30° + 45° + 60°(

8 cos3 θ − 6 cosθ = ? -3
a ( cos 3θ b( 2 cos 3θ c( − 2 cos 3θ
∧ ∧ ∧ ∧ ∧ ∧
.‫ دریابید‬C ‫ ﻭ‬B , A ‫ را از جنس نسبت‌های مثلثاتی زوایای‬Cos)A − B+ C( − 4
:‫ نشان دهید‌که‬-5
4 cos x cos)60 − x ( cos)60 + x ( = cos 3x
tan x tan)60 − x ( tan)60 + x ( = tan 3x

240
‫تبدیل مجموع و تفاضل‬
‫نسبت‌های مثلثاتی زوایا به شکل‬
‫حاصل‌ضرب‬

sin 30  sin 60  ?


‫ را دریافت‬sin 30 + sin 60 ‫آیا قیمت‬
tan 45  tan 60 ? ‫کرده می‌توانید؟‬

4 cos3 45  3 cos 45  ?

x x x x
sin cos  cos sin  ?
3 ‫ی‌دانیم‬3‫ چون م‬3 3
sin)A + B( = sin A cos B + cos A sin B....)I(
sin)A − B( = sin A cos B − cos A sin B....)II(
‫) باهم جمع شوند‬II ( ‫) و‬I ( ‫ فرض شود و رابطة‬A − B = q ‫ و‬A + B = P ‫اگر‬
:‫داریم‌که‬
sin) A + B( + sin) A − B( = 2 sin A cos B

A +pB+=qpcos p − q
sin p + sin q = 2 sin A+B=p
2 2
− A  B = −q A−B=q
2B = P − q 2A = P + q
P−q P+q
B= A=
2 2
sin) A + B( + sin) A − B( = 2 sin A cos B
p+q p−q :‫درنتیجه داریم‌که‬
sin p + sin q = 2 sin cos
2 2
:‫ تفریق شود داریم‌که‬II ‫ رابطة‬I ‫اگر از رابطة‬
sin) A + B( − sin) A − B( = 2 cos A sin B
p+q p−q
sin p − sin q = 2 cos sin
2 2

241
:‫به همین ترتیب‬

cos)A + B( = cos A cos B − sin A sin B....III


cos)A − B( = cos A cos B + sin A sin B....IV
:‫ جمع شود داریم‌که‬IV ‫ با رابطة‬III ‫اگر رابطة‬
cos) A + B( + cos) A − B( = 2 cos A cos B
p+q p−q
cos p + cos q = 2 cos cos
2 2
:‫ تفریق شود داریم‌که‬IV ‫ رابطة‬III ‫اگر از رابطة‬

cos) A + B( − cos) A − B( = −2 sin A sin B


p+q p−q
cos p − cos q = −2 sin sin
2 2
‫فعاليت‬

.‫ را دریابید‬cos 60° + cos 30° ‫ و‬sin 60° + sin 30° ‫قیمت‬

sin p sin q sin p cos q + cos p sin q sin) p + q (


tan p + tan q = + = =
cos p cos q cos p cos q cos p cos q
sin p sin q sin p cos q − cos p sin q sin) p − q (
tan p − tan q = − = =
cos p cos q cos p cos q cos p cos q

sin 7θ + sin 3θ
= tan 5θ :‫ نشان دهید‌که‬:a1‫مثال‬
cos 7θ + cos 3θ
7θ + 3θ 7θ − 3θ
2 sin cos
sin 7θ + sin 3θ 2 2 sin 5θ cos 2θ
= = = tan 5θ
cos 7θ + cos 3θ 2 cos 7θ + 3θ cos 7θ − 3θ cos 5θ cos 2θ
2 2
sin 3x + sin x = 2 ⋅ sin 2 x ⋅ cos x ‫ نشان دهید‬:b

242
‫حل‬
3x + x 3x − x
sin 3x + sin x = 2 sin cos = 2 ⋅ sin 2 x ⋅ cos x :b
2 2
‫فعاليت‬

.‫ می‌باشد‬cot p − cot q = sin)q − p( ‫ و‬cot p + cot q = sin)p + q( :‫نشان دهید‌که‬


sin p sin q sin p sin q

cos 2θ − cos 2β
‫و‬ = tan)β − θ( :‫ نشان دهید‌که‬:2‫مثال‬
sin 2θ + sin 2β

.‫ می‌باشد‬cos 4θ − cos 2θ = −2 sin 3θ sin θ


‫حل‬
2θ + 2β 2θ − 2β
− 2 sin sin
cos 2θ − cos 2β 2 2 − 2 sin)θ + β( sin)θ − β(
= =
sin 2θ + sin 2β 2θ + 2β 2θ − 2β 2 sin)θ + β( cos)θ − β(
2 sin cos
2 2
sin)θ − β(
=− = − tan)θ − β( = tan)β − θ(
cos)θ − β(
4θ + 2θ 4θ − 2θ
cos 4θ − cos 2θ = −2 sin sin = −2 sin 3θ sin θ
2 2
:‫تبدیل حاصل‌ضرب نسبت‌های مثلثاتی زوایا به مجموع و تفاضل‬
p+q p−q
sin p + sin q = 2 sin cos :‫چون‬
2 2
A+ B = P
sin)A + B( + sin)A − B( = 2 sin A cos B A− B = q ‫یا‬
2 sin A cos B = sin) A + B( + sin) A − B(
1
sin A cos B = [sin)A + B( + sin) A − B(]
2
‫ مي باشد‬sin)A + B( − sin)A − B( = 2 cos A sin B :‫چون‬
2 cos A sin B = sin)A + B( − sin)A − B( :‫پس‬

243
1
cos A sin B = [sin) A + B( − sin) A − B(]
2
cos)A + B( + cos)A − B( = 2 cos A cos B :‫چون‬
2 cos A cos B = cos)A + B( + cos)A − B( :‫پس‬
1
cos A cos B = [cos)A + B( + cos)A − B(]
2
cos)A + B( − cos)A − B( = −2 sin A sin B :‫چون‬
− 2 sin A sin B = cos)A + B( − cos)A − B( :‫پس‬
1
sin A sin B = − [cos)A + B( − cos)A − B(
2
1
= [cos)A − B( − cos)A + B(]
2
:‫ نشان دهیدکه‬:1‫مثال‬
sin 8x + sin 5x + sin 2 x
a: = tan 5x
cos 8x + cos 5x + cos 2 x
2
b: cos 75° − cos 15° = −
2
:a‫حل‬
8x + 2 x 8x − 2 x
2 sin cos + sin 5x
= 2 2
8x + 2 x 8x − 2 x
2 cos cos + cos 5x
2 2
2 sin 5x cos 3x + sin 5x sin 5x )2 cos 3x + 1(
= = = tan 5x
2 cos 5x cos 3x + cos 5x cos 5x )2 cos 3x + 1(
:b‫حل‬
75° + 15° 75° − 15°
cos 75° − cos15° = −2 ⋅ sin sin = −2 sin 45° sin 30°
2 2
2 1 2
= −2 ⋅ ⋅ =−
2 2 2

244
:‫ به شکل جمع یا تفاضل تبدیل کنید‬:2‫مثال‬

2 cos 95° sin 13° = sin)95° + 13°( − sin)95° − 13°( = sin 108° − sin 82°
1
cos 38° cos 61° = [cos)38° + 61°( + cos)38° − 61°(]
2
1 1
= [cos 99° + cos)−23°(] = [cos 99° + cos 23°]
2 2
π π 1 π 1
cos) x + ( cos) x − ( = [cos 2 x + cos ] = cos 2 x
4 4 2 2 2
:3‫مثال‬

1 1
cos 34° sin 28° = [sin)34° + 28°( − sin)34° − 28°(] = )sin 62° − sin 6°(
2 2

2 cos 45° cos 15° = cos)45° + 15°( + cos)45° − 15°( = cos 60° + cos 30°
1 3 1+ 3
= + =
2 2 2
1 1
sin 10θ cos 4θ = [sin)10θ + 4θ( + sin)10θ − 4θ(] = )sin 14θ + sin 6θ(
2 2

1
[cos) x + y( + cos) x − y(] = cos x cos y :‫ نشان دهید‌که‬:4‫مثال‬
2 .‫می‌باشد‬
‫حل‬
1 1
[cos) x + y( + cos) x − y(] = [)cos x cos y − sin x sin y(
2 2
1
+ )cos x cos y + sin x sin y(] = [)cos x cos y + cos x cos y(]
2
1
= )2 cos x cos y( = cos x cos y
2

sin 8θ cos θ − sin 6θ cos 3θ


.‫می‌باشد‬ = tan 2θ :‫ نشان دهید‌که‬:5‫مثال‬
cos 2θ cos θ − sin 3θ sin 4θ

245
‫حل‬
1 1
)sin 9θ + sin 7θ( − )sin 9θ + sin 3θ(
sin 8θ cos θ − sin 6θ cos 3θ 2 2
=
cos 2θ cos θ − sin 3θ sin 4θ 1 )cos 3θ + cos θ( + 1 )cos 7θ − cos θ(
2 2
sin 7θ − sin 3θ 2 cos 5θ sin 2θ sin 2θ
= = = = tan 2θ
cos 3θ + cos 7θ 2 cos 5θ cos) −2θ( cos 2θ

AB AB
sin A  sin B  2  sin  cos
2 2
AB AB
sin A  sin B  2  cos  sin
2 2
AB AB
cos A  cos B  2  cos  cos
2 2
AB AB
cos A  cos B  2  sin  sin
2 2
sin(A  B) sin(A  B)
tan A  tan B  tan A  tan B 
cos A cos B cos A cos B

1
sin A cos B  [sin(A  B)  sin(A  B)]
2
1
cos A sin B  [sin(A  B)  sin(A  B)]
2
1
cos A cos B  [cos(A  B)  cos(A  B)]
2
1 1
SinA sin B   [cos(A  B)  (cos A  B)]  [cos(A  B)  cos(A  B)]
2 2

246
‫تمرين‬

:‫ نشان دهید‌که‬-1

cos 37° + sin 37°


= cot 8°
cos 37° − sin 37°
.‫ حاصل‌ضرب‌های نسبت‌های مثلثاتی زوایای زیر را به شکل جمع یا تفاضل تبدیل کنید‬-2
sin 5x cos 8x sin 3θ cos 5θ cos 30° cos 60°
sin 32° ⋅ cos 24° cos 5x sin 8x cos 7θ sin 5θ
sin 88° sin 12° 2 sin 60° ⋅ sin 20°
A+B A−B
2 cos 8θ ⋅ sin 4θ 2 cos 75α ⋅ sin 25α sin ⋅ cos
2 2
‫ حاصل‌جمع و یا حاصل‌تفریق نسبت‌های مثلثاتی زوایای زیر را به حاصل‌ضرب تبدیل‬-3
.‫کنید‬

cos 56° + cos 22° sin 84° − sin 76° sin 94° − sin 86°
cos 86° + cos 22° cos 84° − cos 76° sin 8θ + sin 4θ
P+Q P−Q 5x 5x
cos 95° − cos 41° sin − sin sin − sin
2 2 3 6
3A 4A A+B A−B
cos + cos cos 84° + cos 76° cos + cos
4 3 2 2
:‫ نشان دهید‌که‬-4

sin 4A − sin 2A cos β + cos 9β


= tan A , = cot 5β
cos 4A + cos 2A sin β + sin 9β
1
sin 10° ⋅ sin 30° ⋅ sin 50° ⋅ sin 70° =
16
1
cos 20° ⋅ cos 40° ⋅ cos 60° ⋅ cos 80° =
16

247
∧ ∧ ∧
:‫ باشد (مجموع زوایای داخلی یک مثلث) نشان دهید‌که‬A + B+ C = 180° ‫ اگر‬-5
A B C
sin A + sin B + sin C = 4 cos cos cos
2 2 2
.‫ می‌باشد‬sin 10 + sin 50 − sin 70 = 0 :‫ نشان دهید‌که‬-6

sin 30° cos 60° + cos 30° sin 60° = ? -7


1
a( −1 b( 1 c( 0 d(
2
:‫ توسط فورمول‌های جمع و یا تفاضل نشان دهید‌که‬-8

sin)180° + θ( = − sin θ cos)180° + θ( = − cos θ


sin)360° − θ( = − sin θ sin)270° + θ( = − cos θ
cos)270° + θ( = sin θ cos)360° − θ( = cos θ

248
‫طول قوس(‪)Arc length‬‬

‫اگر شعاع یک دایره ‪ 5cm‬باشد طول‬


‫قوس مقابل زاویة مرکزی ‪ 45°‬آن چند‬
‫‪ cm‬می‌‌شود؟‬

‫اگر طول شعاع‌های دو قوس باهم مساوی باشند‪ ،‬طول‌های این دو قوس با اندازة قوس‬
‫برحسب رادیان متناسب می‌باشند‪ ،‬طوری‌که در شکل مشاهد می‌شود‪.‬‬
‫∩‬ ‫∩‬
‫‪AB‬‬ ‫‪A′ B′‬‬
‫=‬
‫‪mA B‬‬ ‫∩‬
‫‪m A′B′‬‬
‫∩‬
‫که ‪ m A B‬و ' ‪ m A ' B‬اندازه‌های این دو قوس برحسب رادیان می‌باشد‪ ،‬اگر اندازة‬
‫قوس دو برابر شود طول قوس نیز دوچند می‌شود‪.‬‬
‫اگر اندازة یک قوس ‪ ، θ‬شعاع دایره ‪ ،R‬طول قوس مقابل زاویه ‪ )L( θ‬و محیط دایره ‪C‬‬
‫باشد‪ ،‬داریم‌که‪:‬‬
‫‪L‬‬ ‫‪C‬‬
‫=‬
‫‪θ° 360°‬‬
‫ُچون محیط دایره ‪ C = 2π r‬است‪ ،‬پس‪:‬‬

‫‪L 2πR‬‬ ‫‪θ‬‬


‫=‬ ‫⇒‬ ‫‪L‬‬ ‫=‬ ‫‪π‬‬‫‪R‬‬
‫‪θ 360‬‬ ‫‪180‬‬
‫متوجه باید بود‌که اگر اندازة قوس و یا ‪ θ‬برحسب رادیان باشد ‪ L = Rθ‬می‌شود‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬طول قوسی را‌که در مقابل زاویة مرکزی ‪ 45°‬واقع باشد دریابید‪ ،‬اگر شعاع دایره‬
‫‪ 14cm‬باشد‪.‬‬

‫‪249‬‬
‫حل‬
‫‪45‬‬ ‫‪‬‬
‫‪14‬‬ ‫‪14 22‬‬
‫=‪L‬‬ ‫‪⋅ π ⋅14 cm = π cm ≈ ⋅ cm = 11cm‬‬
‫‪180‬‬ ‫‪‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4 7‬‬

‫‪π‬‬
‫رادیان واقع باشد دریابید‪ ،‬اگر شعاع دایره‬ ‫مثال‪ :2‬طول قوس‌که در مقابل زاویۀ مرکزی‬
‫‪4‬‬
‫‪ 14cm‬باشد‪.‬‬
‫‪L = Rθ‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪22 1‬‬
‫‪L = 14 cm‬‬ ‫‪≈ 14 cm ⋅ ⋅ = 11cm‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪7 4‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر در یک دایره‪ ،‬در مقابل زاویة مرکزی ‪ 45°‬طول قوس ‪ 3πcm‬باشد‪ ،‬شعاع این‬
‫دایره را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون ‪ 45° = π radian‬است‪ ،‬بنا برآن‪:‬‬
‫‪L = Rθ‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪L 3πcm‬‬ ‫‪4‬‬
‫= =‪R‬‬ ‫‪= 3π ⋅ cm = 12cm‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪4‬‬
‫∩‬
‫قطاع یک دایره(‪ :)Sector of a circle‬قوس ‪ AB‬یک دایره را به مرکز ‪ O‬و شعاع‬
‫∩‬
‫‪ R‬در نظر می‌گیریم‪ .‬مجموع تمام قطعه‌خط‌های ‪ OP‬که ‪ P‬یک نقطه از قوس ‪ AB‬می‌باشد‬
‫∩‬
‫قطاع نامیده می‌شود‪ ،‬اگر اندازه قوس ‪ AB‬مساوی به ‪ θ‬رادیان باشد‪ θ ،‬را زاویة قطاع دایره‬
‫می‌‌گویند یا قطاع را این طور نیز تعریف کرده می‌‌توانیم‪:‬‬
‫قسمتی از سطح دایره‌یی‌که بین دو شعاع دایره واقع باشد قطاع نامیده می‌شود‪.‬‬

‫‪250‬‬
‫مساحت قطاع دایره‪ :‬مساحت قطاع ‪ θ‬رادیان در دایره‌یی به شعاع ‪ R‬مساوی است به‬
‫‪1‬‬
‫‪ ‌S = R 2 θ‬که ‪ S‬عبارت از مساحت قطاع و ‪ R‬شعاع دایره می‌باشد؛ زیرا‌که‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2π R‬‬ ‫‪π R 2 ‬‬ ‫‪πR 2 ⋅ θ 1 2‬‬
‫‪‬‬ ‫⇒‬ ‫‪S‬‬ ‫=‬ ‫‪= R θ‬‬
‫‪θR‬‬ ‫‪S ‬‬ ‫‪2π‬‬ ‫‪2‬‬
‫و یا اگر ‪ θ‬برحسب درجه باشد‬
‫‪360°‬‬ ‫‪πR 2 ‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪θ‬‬
‫‪ ⇒ S = πR‬‬
‫‪θ°‬‬ ‫‪S ‬‬ ‫‪360°‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر شعاع یک دایره ‪ 10cm‬باشد‪ .‬مساحت قطاع را دریابید‪ ،‬در صورتی‌که‪ ،‬زاویة‬
‫قطاع ‪ θ = 90°‬باشد‪.‬‬
‫‪π‬‬
‫= ‪ 90°‬است‪:‬‬ ‫حل‪ :‬چون ‪Radian‬‬
‫‪1 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫=‪S‬‬ ‫‪R θ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪π 1‬‬ ‫‪π‬‬
‫‪S = )10cm ( 2 ⋅ = ⋅100 cm 2 ⋅ = 25πcm 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر شعاع دایره ‪ 10cm‬باشد‪ .‬مساحت قطاع دایره‌یی را دریابیدکه زاویة قطاع آن‬
‫‪ θ = 72°‬باشد‪.‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪2π‬‬ ‫حل‬
‫⋅ ‪72° = 72‬‬ ‫=‬ ‫‪Radian‬‬
‫‪180° 5‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2π‬‬
‫⋅ ‪S = R 2 θ = ⋅100cm 2‬‬ ‫‪= 20π cm 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪5‬‬
‫مثال‪ :3‬اگر شعاع یک دایره ‪ 6cm‬و مساحت قطاع آن ‪ 15πcm2‬باشد طول قوس این قطاع‬
‫را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪1 2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫=‪S‬‬ ‫‪ 15πcm = )6cm ( θ‬یا ‪R θ‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪251‬‬
‫‪15π 5π‬‬
‫= ‪15πcm 2 = 18θ ⇒ θ‬‬ ‫=‬ ‫‪Radian‬‬
‫‪18‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪5π‬‬
‫‪ L = Rθ = 6cm = 5πcm ≈ 5 ⋅ 3.14cm ≈ 15.7cm‬طول قوس‬
‫‪6‬‬
‫مثال‪ :4‬دایره‌یی دارای شعاع ‪ 7cm‬است‪ ،‬محیط و مساحت دایره و طول قوس مقابل زاویۀ‬
‫مرکزی ‪ 60°‬و مساحت قطاع مقابل ‪ 60°‬را دریابید‪.‬‬

‫حل‪ :‬چون ‪ 60° = π Radian‬است‪ ،‬پس‪:‬‬


‫‪3‬‬
‫‪22‬‬ ‫‪22‬‬
‫⋅ ‪C = 2πR ≈ 2‬‬ ‫‪⋅ 7cm ≈ 44cm , A‬‬ ‫‪S = πR 2 ≈ ⋅ 49cm 2 ≈ 154cm 2‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪π 7π‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪π‬‬
‫= ⋅ ‪L = Rθ = 7‬‬ ‫‪cm‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪A = R 2 θ = ⋅ 49cm 2 ⋅ ≈ 25.6cm 2‬‬
‫‪3 3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫مثال‪ :5‬اگر شعاع یک دایره ‪ 8cm‬و زاویة قطاع آن ‪ 45°‬باشد‪ ،‬مساحت قطاع‪ ،‬طول قوس‬
‫مقابل قطاع و محیط این قطاع را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪θ‬‬ ‫‪45°‬‬
‫‪ As = πR 2‬مساحت قطاع‬ ‫⋅ (‪= )8cm( 2 )3,14‬‬ ‫‪≈ 25,12cm‬‬
‫‪360°‬‬ ‫‪360°‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪45°‬‬
‫‪ L = 2πR‬قوس مقابل قطاع‬ ‫⋅ ‪= 2 ⋅ 8cm ⋅ 3.14‬‬ ‫‪≈ 6.28cm‬‬
‫‪360°‬‬ ‫‪360°‬‬
‫‪θ‬‬
‫‪ = 2πR‬محیط قطاع‬ ‫‪+ 2R = 6.28cm + 2 ⋅ 8cm ≈ 22.28cm‬‬
‫‪360°‬‬

‫فعاليت‬

‫اگر شعاع دایره ‪ 10cm‬باشد مساحت قطاع را دریابید‌که اندازة قوس آن ‪ 216° ، 180°‬و‬
‫‪ 324°‬باشد‪.‬‬

‫‪252‬‬
‫مثال‪ :6‬مطابق شکل زیر در یک قطاع ‪ 90°‬مربع به شعاع ‪ R‬محاط شده است‪ .‬مساحت‬
‫ناحیة خط شده را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون شعاع دایره ‪ R‬می‌باشد قطر مربع در ربع دایره‪ d = R = a 2 ،‬است‪.‬‬
‫‪R2‬‬
‫= ‪ S‬می‌باشد چون‬ ‫اگر‪ a‬ضلع مربع باشد یک ضلع مربع ‪ a = R‬و مساحت مربع‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫مساحت ربع دایره ‪ π R 2‬است‪.‬‬
‫‪4‬‬

‫‪R‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1 2 R2‬‬


‫‪2‬‬
‫= ‪πR − R‬‬ ‫بنابرآن مساحت قسمت خط شده مساوی است به‪)π − 2( :‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :7‬در شکل زیر‪ ،‬قطاع دایره‌یی به شعاع ‪ 1cm‬و به زاویة مرکزی ‪ 300°‬داده شده‬
‫است‪ .‬محیط این شکل چند سانتی‌متر می‌باشد؟‬
‫‪360°‬‬ ‫‪2πR‬‬
‫‪300° ⋅ 2πR 5πR‬‬
‫‪300°‬‬ ‫‪x‬‬ ‫=‪x‬‬ ‫=‬ ‫‪cm‬‬
‫‪360°‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪5‬‬
‫‪ = ) πR + 2(cm‬محیط این شکل‪.‬‬
‫‪3‬‬

‫قطعة دایره(‪ :)Segment of a circle‬قسمتی از سطح دایره بین قوس و وتر مقابل‬
‫آن را قطعه می‌‌گویند‪ .‬قطعة دایره برحسب‬
‫قوس آن مشخص می‌‌گردد؛ طور مثال‪:‬‬

‫‪π‬‬ ‫∩‬
‫رادیان باشد‬ ‫اگر قوس ‪ AB‬مساوی به‬
‫‪6‬‬
‫‪π‬‬
‫رادیان می‌نامند‪.‬‬ ‫قطعه را‬
‫‪6‬‬

‫‪253‬‬
‫مساحت قطعه‪ :‬اندازة مساحت قطعة ‪ θ‬رادیان در دایره به شعاع ‪ R‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪1 2‬‬
‫=‪S‬‬ ‫(‪R )θ − sin θ‬‬
‫‪2‬‬
‫زیرا اگر قوس ‪ AB‬مساوی به ‪ θ‬رادیان باشد و نقطة ‪ O‬را با نقاط ‪ A‬و ‪ B‬وصل کنیم‬
‫داریم‌که‪ :‬مساحت مثلث ‪ -AOB‬مساحت قطاع ‪ =AOB‬مساحت قطعه‬
‫‪ S‬مساحت مثلث ‪ SOAB −‬مساحت قطاع =‪ S‬مساحت قطعه‬ ‫∆‬
‫‪AOB‬‬
‫∆‬
‫در شکل زیر مشاهده می‌شود‌که مثلث ‪ A O B‬متساوی‌الساقین می‌باشد بدین اساس‬
‫‪θ h‬‬
‫‪cos‬‬ ‫=‬
‫‪2 R‬‬
‫‪θ‬‬
‫‪ h = R cos‬ارتفاع‬
‫‪AB‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬
‫‪sin = 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪R‬‬
‫‪θ‬‬
‫پس قاعدة مثلث‪AB = 2R sin :‬‬
‫‪2‬‬
‫∆‬ ‫قاعده ‪ .‬ارتفاع‬ ‫‪h ⋅ AB‬‬
‫= مساحت مثلث ‪A O B‬‬ ‫=‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬
‫چون ‪ sin θ = 2 sin cso‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪θ‬‬
‫‪R cos ⋅ 2R sin‬‬
‫در نتیجه‪2 = 1 R 2 sin θ :‬‬
‫∆‬
‫= مساحت مثلث ‪A O B‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1 2‬‬ ‫‪R 2 sin θ‬‬
‫= ‪ SOAB‬مساحت مثلث و ‪ As = R θ‬مساحت قطاع می‌باشد‪.‬‬ ‫چون‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫پس‪ S = R 2 θ − R 2 sin θ = R 2 )θ − sin θ( :‬قطعه (مساحت قطعه)‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال‪ :1‬در شکل قبلی ‪ R = 6.8cm‬اگر شعاع یک دایره ‪ r = 6,8cm‬و زاویة یک قطاع آن‬
‫∆‬
‫دایره ‪ θ = 71°‬باشد مساحت قطاع‪ ،‬مساحت مثلث ‪ A O B‬و مساحت قطعة این دایره را دریابید‪.‬‬

‫‪254‬‬
‫حل‬
‫‪R = 6,8cm‬‬
‫‪θ = 71°‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪71°‬‬
‫‪ A = πR 2‬مساحت قطاع‬ ‫‪= )6.8cm( 2 ⋅ 3.14‬‬ ‫‪≈ 28.64cm 2‬‬
‫‪360°‬‬ ‫‪360°‬‬
‫‪ h = R cos θ = 6.8cm ⋅ cos 71° ≈ 5.54cm‬ارتفاع مثلث‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪cos 35 30' = 0.8141‬‬
‫‪‬‬

‫‪θ‬‬ ‫‪71°‬‬
‫‪ b = 2 ⋅ R sin = 2 ⋅ 6.8cm ⋅ sin‬قاعده مثلث‬ ‫‪≈ 7.9cm‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin 3530' = 0.5807‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ A = R 2 sin θ = )6.8cm( 2 ⋅ sin 71° ≈ 21.96cm 2‬مساحت مثلث‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin 71 = 0.9455‬‬
‫‪‬‬

‫مساحت مثلث ‪ -‬مساحت قطاع = مساحت قطعه‬


‫‪ = 28,64cm 2 − 21,96cm 2 = 6,68cm 2‬مساحت قطعه‬
‫∩‬
‫مثال‪ :2‬مساحت قطعة دایره‌یی را به شعاع ‪ R‬و قوس ‪ A B‬دریابید؛ اگر‪:‬‬
‫∩‬
‫‪ A B = 60° , R = 12cm‬باشد‪.‬‬
‫‪R‬‬
‫حل‪ :‬چون ‪ 60 = π‬می‌باشد‪ ،‬پس‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫‪1 2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬
‫=‪S‬‬ ‫‪R )θ − sin θ( = )12cm( 2 ) − sin ( = ⋅144cm 2 ) −‬‬ ‫(‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3 2‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪= 72cm 2 ) −‬‬ ‫‪( = 24π cm 2 − 36 3 cm 2 = )24π − 36 3 (cm 2‬‬
‫‪3 2‬‬

‫‪255‬‬
‫فعاليت‬
‫∩‬
‫مساحت قطعه‌یی از دایره را به شعاع ‪ 6cm‬وقوس ‪ AB = 120°‬دریابید‪.‬‬

‫مثال‪ :3‬مساحت قطعه‌یی از دایره را دریابید‌که شعاع آن ‪ 6cm‬بوده و توسط وتر ‪ 6cm‬جدا‬
‫شده باشد‪.‬‬

‫‪π‬‬
‫حل‪ :‬چون قوس قطعه ‪ 3‬رادیان است‪.‬‬

‫‪1 2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬


‫=‪S‬‬ ‫‪R )θ − sin θ( = )6cm( 2 ) −‬‬ ‫(‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3 2‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪= 18cm 2 ) −‬‬ ‫‪( = )6π − 9 3 (cm 2‬‬
‫‪3 2‬‬
‫‪≈ 6)3.14(cm 2 − 9)1.73(cm 2 = 3.27cm 2‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬مساحت قطاع دایره را در صورتی دریابید‌که شعاع آن ‪ 20cm‬بوده و در مقابل زاویۀ‬

‫‪π‬‬
‫رادیان واقع باشد‪.‬‬ ‫مرکزی‬
‫‪6‬‬
‫‪ -2‬زاویۀ مرکزی قطاع دایره‌یی را دریابید‌که مساحت آن ‪ 55.5cm 2‬و شعاع آن ‪12cm‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر شعاع یک دایره ‪ 10m‬باشد طول قوس‌هایی را‌که در مقابل زوایای مرکزی ‪3,8‬‬
‫رادیان و ‪ 27‬رادیان واقع باشند دریابید‪.‬‬

‫‪256‬‬
‫مساحت مثلث از جنس دوضلع‬
‫و زاویه بین این دو ضلع‪:‬‬
‫اگر طول دو ضلع یک مثلث ‪ 4cm‬و‬
‫‪ 8cm‬باشند و زاویه بین این دو ضلع ‪30°‬‬
‫باشد‪ ،‬آیا مساحت مثلث را دریافت کرده‬
‫می‌توانید؟‬

‫∆‬
‫مثلث ‪ A B C‬را در نظر می‌گیریم و از رأس ‪ B‬ارتفاع ‪ BH‬را بر ضلع ‪ AC‬رسم می‌نماییم‪.‬‬

‫چون ‪ sin A = BH = h‬در نتیجه ‪ h = c sin A‬می‌شود‪.‬‬


‫‪c‬‬ ‫‪c‬‬

‫ارتفاع ‪ .‬قاعده‬
‫= ‪ ) S‬است‪.‬‬ ‫از هندسه می‌دانیم‌که مساحت یک مثلث (‬
‫‪b⋅h‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪SABC‬‬ ‫=‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪SABC‬‬ ‫‪= b c sin A‬‬ ‫(‪)h = c sin A‬‬
‫‪2‬‬
‫فعاليت‬

‫از رأس‌های ‪ A‬و ‪ C‬مثلث مذکور ارتفاع‌ها را رسم کنید و نشان دهید‌که‪:‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ SABC = ab sin C‬و ‪ SABC = ac sin B‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫مثال‪ :1‬مساحت مثلثی را دریابید‌که طول ضلع ‪ a = 3,5cm‬و ‪ c = 6cm‬بوده و وسعت‬

‫زاویة بین این دو ضلع ‪ B = 47,5°‬باشد‪.‬‬


‫حل‬

‫‪257‬‬
‫‪1‬‬
‫=‪A‬‬ ‫‪ac sin B‬‬
‫‪2‬‬
‫‪sin 47.5 = 0.73727733‬‬
‫‪1‬‬
‫‪A = ⋅ 3,5cm ⋅ 6cm ⋅ sin 47,5° ≈ 7,74cm 2‬‬
‫‪2‬‬
‫مثال‪ :2‬مساحت مثلثی را‌که در شکل زیر مشاهده می‌شود دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪A = ab sin C = )8()13( sin 130 ≈ 39.83 cm 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪sin 130 = 0.7660‬‬

‫∆‬
‫مثال‪ :3‬در مثلث متساوی‌الساقین ‪ AB = AC = 8cm , ABC‬و زاویۀ ‪A = 30‬‬
‫می‌باشد مساحت این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪S = AB ⋅ AC sin 30‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪S = ⋅ 8 ⋅ 8 ⋅ = 16 cm 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫مساحت مثلث از روی سه ضلع آن(فورمول هیرون)‬


‫برای این کار ‪ sin‬نصف زاویه را از جنس طول اضالع مثلث به دست می‌‌آوریم‪ .‬در هر مثلث‬
‫‪ ABC‬روابط زیر صدق می‌‌کنند‪.‬‬

‫‪A‬‬ ‫(‪)p − b()p − c‬‬ ‫‪B‬‬ ‫(‪)p − a ()p − c‬‬ ‫‪C‬‬ ‫(‪)p − a ()p − b‬‬
‫‪sin‬‬ ‫=‬ ‫= ‪, sin‬‬ ‫= ‪, sin‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪bc‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ac‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ab‬‬
‫‪a+b+c‬‬
‫= ‪ )p‬در دروس قبلی‬ ‫که ‪ a, b, c‬اضالع مثلث و ‪ p‬نصف محیط مثلث می‌باشد‪( .‬‬
‫‪2‬‬
‫خوانده اید‌که‪:‬‬

‫‪A‬‬ ‫‪1 − cos A‬‬ ‫‪B‬‬ ‫‪1 − cos B‬‬ ‫‪C‬‬ ‫‪1 − cos C‬‬
‫‪sin‬‬ ‫=‬ ‫= ‪، sin‬‬ ‫= ‪، sin‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪258‬‬
‫‪b2 + c2 − a 2‬‬
‫= ‪ cos A‬می‌باشد‌که این رابطه را به نام قضیه ‪ cos ine‬یاد‬ ‫در هر مثلث‬
‫‪2bc‬‬
‫می‌کند‪ .‬از ثبوت آن در این‌جا صرف نظر می‌کنیم عندالموقع ثبوت خواهد شد‪ .‬به عوض‬
‫‪ cos A‬قیمت آن را وضع می‌کنیم‪.‬‬
‫‪A‬‬ ‫‪b2 + c2 − a 2‬‬ ‫‪2bc − b 2 − c 2 + a 2‬‬ ‫( ‪a 2 − )b 2 − 2bc + c 2‬‬
‫‪sin‬‬ ‫‪= 1−‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪2‬‬ ‫‪2bc‬‬ ‫‪4bc‬‬ ‫‪4bc‬‬
‫‪2‬‬
‫‪a 2 − ) b − c( 2‬‬ ‫(‪)a − b + c()a + b − c‬‬
‫=‬ ‫=‬
‫‪4bc‬‬ ‫‪4bc‬‬
‫چون‪ a + b + c = 2 p :‬می‌باشد‪.‬‬
‫(‪a − b + c = a + b + c − 2b = 2p − 2b = 2)p − b‬‬
‫(‪a + b − c = a + b + c − 2c = 2p − 2c = 2)p − c‬‬
‫قیمت‌های (‪ )a − b + c‬و (‪ )a + b − c‬را عوض می‌کنیم داریم‌که‪:‬‬

‫‪A‬‬ ‫( ‪2) p − b ( 2) p − c‬‬ ‫(‪)p − b() p − c‬‬


‫‪sin‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪2‬‬ ‫‪4bc‬‬ ‫‪bc‬‬

‫فعاليت‬
‫به همین طریق نشان دهیدکه‪:‬‬
‫‪B‬‬ ‫(‪)p − a ()p − c‬‬ ‫‪C‬‬ ‫(‪)p − a ()p − b‬‬
‫‪ sin‬می‌باشد‪.‬‬ ‫=‬ ‫= ‪, sin‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪ac‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ab‬‬
‫به همین ترتیب می‌توان نصف ‪ cos ine‬یک زاویه را از روی طول اضالع مثلث به دست‬
‫آورد‪.‬‬

‫‪A‬‬ ‫( ‪p) p − a‬‬ ‫‪B‬‬ ‫(‪p) p − b‬‬ ‫‪C‬‬ ‫(‪p ) p − c‬‬


‫‪cos‬‬ ‫=‬ ‫= ‪، cos‬‬ ‫= ‪، cos‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪bc‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ac‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ab‬‬

‫‪259‬‬
A 1 + cos A
.‫ می‌باشد‬cos = ‫ چون‬:‫ثبوت‬
2 2
.‫ را وضع می‌نماییم‬cos A ‫قیمت‬
b2 + c2 − a 2
1+
A 2bc 2bc + b 2 + c 2 − a 2 ) b + c( 2 − a 2
cos = = =
2 2 4bc 4bc
)b + c + a ()b + c − a (
=
4bc
b + c + a − 22aa == 22p − 2a
b + c − a = a2p+ −b 2+ac=− 22)ap=−2ap( − 2a = 2)p − a (
A p) p − a ( :‫در نتیجه داریم‌که‬
cos =
2 bc
‫فعاليت‬

A
sin
A )p − b()p − c( A 2 ‫چون‬
.‫ می‌باشد‬tan = :‫ است نشان دهید‌که‬tan =
2 p) p − a ( 2 A
cos
2
A A A A
‫ را وضع‬cos ‫ و‬sin ‫ اگر قیمت‌های‬،‫ است‬sin A = 2 sin cos ‫می‌دانیم‌که‬
2 2 2 2
:‫نماییم داریم‌که‬
)p − b() p − c( p)p − a (
sin A = 2 ⋅
bc bc
p)p − a ()p − b()p − c(
sin A = 2
)bc( 2
2
sin A = ⋅ p)p − a ()p − b()p − c(
bc

1 1 1
.‫ می‌باشد‬S = ab sin C = ac sin B = bc sin A ‫چون مساحت مثلث‬
1 2 2 2
SABC = bc ⋅ sin A
2

260
‫قیمت ‪ sin A‬را وضع می‌کنیم‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫= ‪SABC‬‬ ‫⋅ ‪bc‬‬ ‫(‪p)p − a ()p − b()p − c‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪bc‬‬
‫‪SABC‬‬ ‫(‪= p)p − a ()p − b()p − c‬‬
‫از مقایسة مساوات فوق می‌توان نوشت‌که‪:‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2S‬‬ ‫‪2S‬‬ ‫‪2S‬‬
‫= ‪sin A‬‬ ‫= ‪⋅S‬‬ ‫‪،‬‬ ‫= ‪sin B‬‬ ‫‪،‬‬ ‫= ‪sin C‬‬
‫‪bc‬‬ ‫‪bc‬‬ ‫‪ac‬‬ ‫‪ab‬‬
‫مثال‪ :4‬مساحت مثلثی را دریابید‌که طول اضالع آن قرار زیر داده شده باشد‪.‬‬

‫‪a = 5cm‬‬ ‫‪b = 4cm‬‬ ‫‪c = 3cm‬‬


‫حل‬
‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬
‫‪a + b + c 5cm + 4cm + 3cm‬‬
‫=‪P‬‬ ‫=‬ ‫‪= 6cm‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫(‪S = p)p − a ()p − b() p − c( = 6)6 − 5()6 − 4()6 − 3‬‬
‫‪= 6 ⋅1⋅ 2 ⋅ 3 = 36 = 6 cm 2‬‬

‫فعاليت‬
‫‪ bb ==55cm‬و ‪ a = 4cm‬باشند‪.‬‬
‫‪cm ,،, cc == 6َ 6cm‬‬
‫مساحت مثلثی را دریابید‌که اضالع آن‪cm‬‬

‫مثال‪ :5‬اگر اضالع یک مثلث ‪ b = 24cm ، a = 18cm‬و ‪ c = 30cm‬باشد مساحت‬


‫این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪a + b + c 18 + 24 + 30‬‬
‫=‪P‬‬ ‫=‬ ‫‪= 36cm‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫(‪S = p)p − a ()p − b()p − c‬‬
‫‪= 36)36 − 18()36 − 24()36 − 30( = 36 ⋅18 ⋅12 ⋅ 6 = 216 cm 2‬‬

‫‪261‬‬
‫مثال‪ :6‬مساحت مثلثی را دریابید‌که طول اضالع آن ‪ b = 42,3ft ، a = 29,7ft‬و‬
‫‪ c = 38,4ft‬باشند‪.‬‬
‫حل‬
‫‪a + b + c 29.7 + 42.3 + 38.4‬‬
‫=‪p‬‬ ‫=‬ ‫‪= 55,2ft‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫(‪S = p)p − a ()p − b()p − c( = 55.2)55.2 − 29.7()55.2 − 42.3()55.2 − 38.4‬‬
‫‪= 55.2)25.5()12.9()16.8( = 552ft 2‬‬
‫دریافت شعاع دایرة محیطی یک مثلث‪:‬‬
‫دایرة محیطی دایره‌یی است‌که مثلث در داخل دایره واقع بوده و دایره با هرسه رأس مثلث‬
‫مماس بوده و مرکز دایرة محیطی نقطة تقاطع هرسه ناصف عمودی‬
‫( ‪ )Perpendicular Bisector‬اضالع مثلث می‌باشد‪ .‬مطابق شکل طول اضالع مثلث‬
‫∆‬
‫‪ A B C‬عبارت از ‪ b ،a‬و ‪ c‬می‌باشند‌که نقطة ‪ O‬مرکز دایره بوده و نقطۀ تقاطع هرسه‬
‫ناصف‌های عمودی اضالع مثلث نیز می‌باشد؛ چون مثلث ‪ BOC‬متساوی‌الساقین است؛ پس‬
‫∧‬
‫ارتفاع مثلث‪ ،‬زاویۀ ‪ B O C‬و قاعده مثلث را نیز تنصیف می‌کند‪.‬‬
‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬
‫در نتیجه‪A = B O L = L O C :‬‬
‫∧‬ ‫∧‬ ‫∧‬
‫‪sin A = sin B O L = sin L O C‬‬
‫(زیرا زاویة مرکزی دو چند زاویة محیطی می‌باشد‌که در مقابل عین قوس قرار داشته باشند‪).‬‬
‫‪a‬‬
‫∧‬ ‫‪a‬‬
‫= ‪sin A = 2‬‬
‫‪R 2R‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪abc‬‬ ‫‪2S‬‬
‫=‪R‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫= ‪)sin A‬‬ ‫(‬
‫‪2 sin A 2 ⋅ 2s‬‬ ‫‪4s‬‬ ‫‪bc‬‬
‫‪bc‬‬
‫‪a‬‬
‫= ‪ R‬داريم‌که‪:‬‬ ‫و از‬
‫‪2 sin A‬‬
‫‪a = R ⋅ 2 sin A‬‬
‫‪a‬‬
‫‪= 2R‬‬
‫‪sin A‬‬

‫‪262‬‬
‫به همین ترتیب‬
‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪c‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪c‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫= ‪ R‬یا ‪= 2R‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪sin A sin B sin C‬‬ ‫‪2 sin A 2 sin B 2 sin C‬‬
‫مثال‪ :1‬شعاع دایرۀ محیطی مثلث ‪ ABC‬را دریابید‌که اضالع مثلث ‪، a = 11cm‬‬
‫‪ b = 12cm‬و ‪ c = 13cm‬باشد‪.‬‬
‫حل‬
‫‪abc‬‬ ‫‪11⋅12 ⋅13‬‬ ‫‪11 + 12 + 13‬‬
‫=‪R‬‬ ‫=‬ ‫‪= 6,98cm‬‬ ‫‪,‬‬ ‫=‪p‬‬ ‫‪= 18cm‬‬
‫‪4s 4 18 ⋅ 7 ⋅ 6 ⋅ 5‬‬ ‫‪2‬‬

‫فعاليت‬

‫شعاع دایرۀ محیطی مثلثی را دریابید‌که طول اضالع مثلث ‪ 24cm ، 18cm‬و ‪30cm‬‬
‫باشد‪.‬‬

‫مثال‪ :2‬شعاع دایرة محیطی مثلثی را دریابید‌که اضالع آن ‪ b = 5cm ، a = 3cm‬و‬


‫‪ c = 6cm‬باشد‪.‬‬
‫حل‬
‫‪abc‬‬ ‫‪3⋅5⋅ 6‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪45‬‬
‫=‪R‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪≈ 3cm‬‬
‫‪4 ⋅ p)p − a ()p − b()p − c( 4 ⋅ 7 ⋅ 4 ⋅ 2 ⋅1 4 ⋅ 56 2 ⋅ 56‬‬

‫شعاع دایرة محاطی یک مثلث‪:‬‬


‫دایرة محاطی یک مثلث عبارت از دایره‌یی است‌که دایره در داخل مثلث واقع بوده و دایره‬
‫در داخل با سه ضلع مثلث مماس بوده‪ ،‬و مرکز دایرة محاطی تقاطع هرسه ناصف الزاویة‬
‫مثلث می‌باشد‪.‬‬
‫∆‬ ‫∆‬ ‫∆‬ ‫∆‬
‫مساحت ‪ + O A B‬مساحت مثلث ‪ + O C A‬مساحت ‪ = O B C‬مساحت مثلث ‪A B C‬‬

‫‪263‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫= ‪SABC‬‬ ‫‪ar + br + cr == r )a + b + c( = r ⋅ 2p‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪s‬‬
‫= ‪S = r⋅p ⇒ r‬‬
‫‪p‬‬
‫‪S‬‬ ‫(‪p)p − a () p − b() p − c‬‬
‫(‪r == p)p − a ()p − b()p − c‬‬ ‫(‪)S = p)p − a () p − b() p − c‬‬
‫‪p‬‬
‫(‪p)p − a ()p − b()p − c‬‬
‫(‪r = )p − a () p − b() p − c‬‬
‫=‪r‬‬ ‫‪p‬‬
‫‪p‬‬

‫مثال‪ :3‬شعاع و مساحت دایرة محاطی مثلثی را‌که طول اضالع آن ‪ 8cm ، 7cm‬و ‪9cm‬‬
‫باشند دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪7+8+9‬‬
‫=‪p‬‬ ‫‪= 12cm‬‬
‫‪2‬‬
‫‪S = 12)12 − 7()12 − 8()12 − 9( = 26.83cm 2‬‬
‫‪s 26.83cm 2‬‬
‫=‪r‬‬ ‫=‬ ‫‪= 2.23cm‬‬
‫‪p‬‬ ‫‪12cm‬‬
‫‪22‬‬
‫= ‪= π r2‬‬ ‫‪⋅ )2.23cm( 2 ≈ 15.6cm 2‬‬ ‫مساحت دایرۀ محاطی مساوی است به‪:‬‬
‫‪7‬‬
‫مثال‪ :4‬دو ضلع قایم یک مثلث قایم‌الزاویه به ترتیب ‪ 3cm‬و ‪ 4cm‬می‌باشند شعاع دایرة‬
‫محیطی و محاطی این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫حل‬

‫‪3+ 4+5‬‬
‫=‪p‬‬ ‫‪= 6cm‬‬
‫‪2‬‬
‫‪abc‬‬ ‫‪3⋅ 4 ⋅5‬‬ ‫‪60‬‬ ‫‪60 60‬‬
‫=‪R‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪4s 4 ⋅ 6)6 − 3()6 − 4()6 − 5( 4 ⋅ 6 ⋅ 3 ⋅ 2 ⋅1 4 ⋅ 6 24‬‬
‫‪5‬‬
‫=‬ ‫‪cm = 2,5cm‬‬
‫‪2‬‬
‫‪s 6‬‬
‫‪264‬‬
‫‪r = = = 1cm‬‬
‫‪p 6‬‬
‫‪3+ 4+5‬‬
‫=‪p‬‬ ‫‪= 6cm‬‬
‫‪2‬‬
‫‪abc‬‬ ‫‪3⋅ 4 ⋅5‬‬ ‫‪60‬‬ ‫‪60 60‬‬
‫=‪R‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪4s 4 ⋅ 6)6 − 3()6 − 4()6 − 5( 4 ⋅ 6 ⋅ 3 ⋅ 2 ⋅1 4 ⋅ 6 24‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪AC = AB + BC‬‬
‫=‬ ‫‪cm = 2,5cm‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪AC = 9 + 16 = 5‬‬
‫‪s 6‬‬
‫‪r = = = 1cm‬‬
‫‪p 6‬‬

‫مثال‪ :5‬در مثلث قایم الزاویة ‪ ،MTN‬اگر اضالع قایم آن ‪ m‬و ‪ n‬داده شده باشند مساحت‬
‫و شعاع دایرة محیطی (‪ )R‬این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪)MN ( 2 = m 2 + n 2‬‬
‫‪t = MN = m 2 + n 2‬‬
‫‪n⋅m‬‬ ‫‪m ⋅ n ⋅ t m ⋅ n ⋅ m2 + n 2 m n m2 + n 2‬‬
‫=‪S‬‬ ‫=‪,R‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪2‬‬ ‫‪4S‬‬ ‫‪nm‬‬ ‫‪2mn‬‬
‫‪4‬‬
‫‪2‬‬
‫‪m2 + n 2‬‬
‫= ‪ R‬شعاع دایره محیطی‬
‫‪2‬‬

‫فعاليت‬

‫مساحت دایرۀ محاطی یک مثلث را دریابید اگر طول اضالع مثلث ‪35cm ، 34cm‬‬
‫و ‪ 36cm‬باشند‪.‬‬

‫در یافت ارتفاع‪ ،‬مساحت‪ ،‬شعاع دایرة محیطی و شعاع دایرة محاطی مثلث‬
‫متساوی‌االضالع‪:‬‬

‫‪h‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪a‬‬


‫= ‪sin A = sin 60°‬‬ ‫=‬ ‫=‪⇒h‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪265‬‬
‫نظر به قضیه فیثاغورث داریم‌که‪:‬‬
‫‪a‬‬
‫‪h 2 + ) (2 = a 2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪a 2 4a 2 − a 2 3a 2‬‬
‫= ‪h2 = a2 −‬‬ ‫=‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪3a a‬‬
‫=‪h‬‬ ‫=‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪3a‬‬
‫‪⋅a‬‬
‫= ‪ S‬مساحت مثلث‪ABC‬‬ ‫‪h‬‬ ‫⋅‬ ‫‪a‬‬ ‫‪3a 2 1 a 2‬‬
‫‪= 2‬‬ ‫=‬ ‫= ⋅‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 2 4‬‬

‫‪abc‬‬ ‫‪a3‬‬ ‫‪a3‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪3 a‬‬


‫=‪R‬‬ ‫=‬ ‫‪2‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫⋅‬ ‫=‬ ‫‪3‬‬
‫‪4s‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪a 3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3 3 3‬‬
‫⋅‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪4‬‬
‫‪a2‬‬
‫‪⋅ 3‬‬
‫‪s‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪a2 3 2 a‬‬
‫= =‪r‬‬ ‫=‬ ‫= ⋅‬ ‫‪3‬‬
‫‪p‬‬ ‫‪3a‬‬ ‫‪4 3a 6‬‬
‫‪2‬‬
‫مثال‪ :6‬محیط یک مثلث متساوی‌االضالع ‪ 18cm‬است‪ ،‬مساحت‪ ،‬ارتفاع‪ ،‬شعاع دایرة‬
‫محیطی و محاطی این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬طول یک ضلع این مثلث (‪ )a‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫‪a = ⋅18cm = 6cm‬‬
‫‪3‬‬
‫‪a2‬‬ ‫‪)6cm( 2‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪6cm‬‬
‫=‪S‬‬ ‫=‪3‬‬ ‫= ‪3 = 15,6cm ، h‬‬ ‫=‪3‬‬ ‫‪3 = 5,2cm‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪6cm‬‬ ‫‪، r = a 3 = 6cm 3 ≈ 1,7cm‬‬
‫=‪R‬‬ ‫=‪3‬‬ ‫‪3 = 3,5cm‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪266‬‬
‫تمرين‬

‫‪ -1‬مطابق شکل مثلث ‪ OAB‬متساوی‌االضالع بوده‌که هر ضلع آن‬


‫‪R‬‬
‫‪R‬‬ ‫‪ R‬می‌باشد‪.‬‬
‫دایره با مرکز ‪ O‬رسم شده‌که از نقاط ‪ A‬و ‪ B‬می‌گذرد‪ ،‬مساحت‬
‫‪R‬‬
‫قطعه‌ای به وتر ‪ AB‬مساوی است به‪:‬‬

‫‪π 1‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬


‫‪a ( ) − (R 2‬‬ ‫(‪b‬‬ ‫‪) − (R 2‬‬ ‫‪c( ) − ( R 2‬‬
‫‪6 4‬‬ ‫‪6 5‬‬ ‫‪6 2‬‬
‫‪π‬‬ ‫‪2 2‬‬ ‫‪π‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪d( ) −‬‬ ‫‪(R‬‬ ‫‪e( ) − ( R 2‬‬
‫‪6 2‬‬ ‫‪6 4‬‬
‫‪ -2‬اگر طول هر ساق یک مثلث متساوی‌الساقین ‪ 6cm‬و زاویه بین ساق‌های آن ‪ 30°‬باشد‬
‫مساحت این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر طول دو ضلع یک مثلث‪ 5 2cm‬و ‪ 6cm‬و زاویة بین این دوضلع ‪ 45°‬باشد مساحت‬
‫این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر طول اضالع یک مثلث به ترتیب ‪ 4cm ، 3cm‬و ‪ 5cm‬باشد مساحت این مثلث را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪ -5‬مساحت مثلثی را دریابید‌که طول اضالع آن ‪ b = 9cm ، a = 7cm‬و ‪ c = 12cm‬باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬شعاع دایرة محیطی مثلث قایم‌الزاویه‌یی را دریابید‌که اضالع قایم مثلث ‪ 12cm‬و ‪5cm‬‬
‫باشند‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر طول قاعدة مثلث متساوی‌الساقین ‪ a = 8cm ،ABC‬و شعاع دایرة محاطی این مثلث‬
‫‪ r = 3cm‬باشد ساق‌ها و شعاع دایرة محیطی این مثلث را دریابید‪.‬‬
‫‪ -8‬اگر مساحت یک مثلث قایم‌الزاویه ‪ 84cm 2‬و طول یک ارتفاع آن ‪ 3,36cm‬باشد شعاع‬
‫دایرة محیطی این مثلث را دریابید‪.‬‬

‫‪267‬‬
‫خالصة فصل‬

‫• فورمول‌های مجموع و تفاضل دوزاویه‬


sin)α + β( = sin α cos β + cos α sin β ‫ و‬sin)α − β( = sin α cos β − cos α sin β
cos)α + β( = cos α cos β − sin α sin β ‫ و‬cos)α − β( = cos α cos β + sin α sin β
tan α + tan β tan α − tan β
tan)α + β( = tan)α − β( =
1 − tan α ⋅ tan β 1 + tan α tan β

: α ‫ از جنس نسبت‌های مثلثاتی‬2α ‫• نسبت‌های مثلثاتی‬


sin 2α = 2 sin α cos α
cos 2α = cos 2 α − sin 2 α = 2 cos 2 α − 1 = 1 − 2 sin 2 α
2 tan α
tan 2α =
1 − tan 2 α
:‫• نسبت‌های مثلثاتی یک زاویه از جنس نسبت‌های مثلثاتی دو چند زاویه‬

1 − cos 2α 1 + cos 2α 1 − cos 2α


sin α = ± ، cos α = ± ، tan α = ±
2 2 1 + cos 2α

:‫• نسبت‌های مثلثاتی نصف یک زاویه از جنس نسبت‌های مثلثاتی زاویه‬

α 1 − cos α α 1 + cos α α 1 − cos α


sin =± , cos = ± , tan =
2 2 2 2 2 1 + cos α
:‫• نسبت‌های مثلثاتی سه چند یک زاویه از جنس نسبت‌هاي مثلثاتي زاویه‬

sin 3α = 3 sin α − 4 sin 3 α , cos 3α = 4 cos3 α − 3 cos α


3 tan α − tan 3 α
tan 3α =
1 − 3 tan 2 α

)α + β + θ ( ‫• نسبت‌های مثلثاتی مجموع سه زاویه‬

268
sin) α + β + θ( = sin α cos β cos θ + sin β cos α cos θ
+ sin θ cos α cos β − sin α sin β sin θ
cos) α + β + θ( = cos α cos β cos θ − cos α sin β sin θ
− cos β sin α sin θ − cos θ sin α sin β
tan α + tan β + tan θ − tan α ⋅ tan β ⋅ tan θ
tan) α + β + θ( =
1 − tan α tan β − tan β tan θ − tan α tan θ

‫ (فورمول‌هایی‌که مجموع یا تفاضل نسبت‌های مثلثاتی دو زاویه را‬:‫فورمول‌های ضرب‬


sin) A + B( + sin) A − B( = 2 sin A cos B .)‫به حاصل‌ضرب تبدیل می‌‌کنند‬
p+q p−q
sinAp ++ B
sin) sin
( qsin)
= 2Asin
sinB cos
p( = 2sin sin p cos q + cos p sin q sin
q A sin
cos sin)pp + sin
q ( q sin p cos q + cos p si

tan p + tan q = − 2+ =2 B tan p + tan q = + =
cospp+ q cos qp − q cos p cos q cos p coscos
qq cos p cos q
sin p − sin q = 2 cos
cos) A + B( + cos) Asin −B sin
p2( =sin q 2Asin
2 cos − cos p sin q sin
cospBcos q tan sin)pp − sin
q ( q sin p cos q − cos p si
tan p − tan q = − = p − tan q = − =
cospp+ qcos qp − q cos p cos q cos p coscos
qq cos p cos q
cos p + cos q = 2 cos cos
cos) A + B( − cos) A − B(2= −2 sin 2A sin B
p+q p−q
cos p − cos q = −2 sin sin
2 2
.‫فورمول‌هایی‌که ضرب نسبت‌های مثلثاتی دو زاویه را به مجموع و یا تفاضل تبدیل می‌کنند‬
1
sin A cos B = [sin) A + B( + sin) A − B(]
2
1
cos A sin B = [sin) A + B( − sin) A − B(]
2
1
cos A cos B = [cos) A + B( + cos) A − B(]
2
1 1
sin A sin B = − [cos) A + B( − cos) A − B(] = [cos) A − B( − cos) A + B(]
θ° 2 2
L = πR ‫ مساوی است به‬R ‫ با شعاع دایرة‬θ ‫• طول قوس مقابل زاویۀ مرکزی‬
180°
L = Rθ :‫ مساوی است به‬R ‫ رادیان با شعاع دایرة‬θ ‫• طول قوس مقابل زاویۀ مرکزی‬
.‫• قسمتی از سطح دایره‌که بین دو شعاع آن واقع باشد قطاع دایره نامیده می‌شود‬
1
.‫ به دست می‌‌آید‬Asec tor = R 2 θ ‫مساحت قطاع از فورمول‬
2

269
‫• قسمتی از سطح دایره بین قوس و وتر مقابل آن را قطعة دایره می‌‌گویند و مساحت قطعه‬

‫‪1 2‬‬
‫‪ A‬به دست می‌آید‪.‬‬ ‫=‬ ‫از فورمول (‪R )θ − sin θ‬‬
‫‪Segment‬‬ ‫‪2‬‬
‫• مساحت مثلث از جنس دو ضلع و زاویۀ بین این دو ضلع مساوی است به‪:‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫=‪S‬‬ ‫‪ac sin B , S = bc sin A , S = ab sin C‬‬
‫‪c‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫• نسبت‌های مثلثاتی نصف زاویه از جنس طول اضالع مثلث‪ P :‬نصف محیط‬
‫مثلث و ‪ a, b, c‬اضالع مثلث می‌باشند‪.‬‬
‫‪A‬‬ ‫(‪)p − b()p − c‬‬ ‫‪B‬‬ ‫(‪)p − a ()p − c‬‬ ‫‪C‬‬ ‫( ‪)p − b()p − a‬‬
‫‪sin‬‬ ‫=‬ ‫‪sin‬‬ ‫=‬ ‫= ‪sin‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪bc‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ac‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ab‬‬
‫‪A‬‬ ‫( ‪p) p − a‬‬ ‫‪B‬‬ ‫(‪p) p − b‬‬ ‫‪C‬‬ ‫(‪p ) p − c‬‬
‫‪cso‬‬ ‫‪=A‬‬ ‫) ‪p( p − a ) cosB = p( p − b‬‬ ‫= ‪Ccos‬‬ ‫) ‪p( p − c‬‬
‫‪cos‬‬
‫‪2‬‬ ‫=‬ ‫‪bc‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪cos‬‬ ‫‪2‬‬ ‫=‬ ‫‪ac‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪cos‬‬ ‫=‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ab‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪bc‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ac‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ab‬‬
‫‪A‬‬ ‫(‪)p − b()p − c‬‬
‫‪tan =A‬‬ ‫) ‪( p − b )( p − c‬‬
‫‪tan‬‬
‫‪2‬‬ ‫=‬ ‫( ‪p) p − a‬‬
‫‪2‬‬ ‫) ‪p( p − a‬‬

‫مساحت مثلث از جنس طول اضالع‪S = p)p − a ()p − b()p − c( :‬‬


‫• شعاع دایرۀ محیطی یک مثلث (‪ )R‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪c‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪c‬‬
‫=‪R‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫= ‪⇒ 2R‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪2 sin A 2 sin B 2 sin C‬‬ ‫‪sin A sin B sin C‬‬
‫یا ‪abc‬‬
‫=‪R‬‬
‫‪s‬‬ ‫‪4S‬‬
‫= ‪ r‬و یا از فورمول‬ ‫• شعاع دایرۀ محاطی یک مثلث از فورمول‬
‫‪p‬‬

‫(‪p)p − a ()p − b()p − c‬‬


‫= ‪ r‬به دست می‌‌آید‪.‬‬
‫‪p‬‬

‫‪270‬‬
‫تمرین فصل‬

‫‪ -1‬نشان دهید‌که مساحت مثلث متساوی‌االضالع ( اگر ‪ a‬یک ضلع مثلث باشد)‬
‫‪3 2‬‬
‫= ‪ S‬می‌باشد‪.‬‬ ‫‪a‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ - 2‬اگرطول اضالع یک مثلث ‪ b = 8cm ، a = 7cm‬و ‪ c = 9cm‬باشند مساحت این مثلث‬
‫را دریابید‪.‬‬

‫‪ cos165° - 3‬و ‪ sin 165°‬را توسط فورمول‌های مجموع دو زاویه دریابید‪.‬‬

‫‪sin) −165°( = ? - 4‬‬


‫‪6− 2‬‬ ‫‪2− 6‬‬ ‫‪− 6− 2‬‬
‫(‪a‬‬ ‫‪,‬‬ ‫(‪b‬‬ ‫(‪, c‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪cos 2θ sin 2θ‬‬ ‫‪cos 3θ‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬ ‫‪−‬‬ ‫=‬ ‫‪ - 5‬نشاه دهید‌که‪:‬‬
‫‪sin θ‬‬ ‫‪cos θ sin θ cos θ‬‬
‫‪ - 6‬توسط فورمول‌های مجموع و تفاضل دو زاویه‪ ،‬نسبت‌های مثلثاتی زوایای زیر را دریابید‪:‬‬
‫(‪sin)30° + 45°‬‬ ‫(‪cos)150° − 45°‬‬ ‫(‪tan)30° + 60°‬‬
‫(‪sin)135° + 180°‬‬ ‫(‪sin)135° − 180°‬‬ ‫(‪tan)180° − 45°‬‬
‫‪ - 7‬توسط فورمول‌های مجموع و تفاضل نسبت‌های مثلثاتی دو زاویۀ‪ ،‬صحت رابطۀ‌های‬
‫زیر را نشان دهید‪.‬‬
‫‪sin)90° − θ( = cos θ‬‬ ‫‪cos)90° + θ( = − sin θ‬‬ ‫‪cos)90° − θ( = sin θ‬‬
‫‪sin) 270° + θ( = − cos θ‬‬ ‫‪cos)180° − θ( = − cos θ sin)180° − θ( = sin θ‬‬
‫‪θ‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪sin‬‬ ‫‪ -8‬اگر ‪ 0° < θ < 90°‬و = ‪ sin θ‬باشد‪ ،‬قیمت ‪ cos θ ، sin 2θ ، cos 2θ‬و‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪5‬‬
‫را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 9‬نشان دهید‌که‪:‬‬
‫‪sin 2θ‬‬
‫‪= 2 sin θ‬‬ ‫‪cos 2θ + 1 = 2 cos 2 θ‬‬ ‫‪cos 2θ + 2 sin 2 θ = 1‬‬
‫‪cos θ‬‬
‫‪cos 2θ‬‬
‫‪2 cos 2 θ − 2 sin 2 θ = 2 cos 2θ‬‬ ‫‪= cos θ − sin θ‬‬
‫‪cos θ + sin θ‬‬
‫‪ - 10‬اگر طول اضالع یک مثلث به ترتیب ‪ 7cm ، 5cm‬و ‪ 8cm‬باشد شعاع دایره‌های‬

‫‪271‬‬
‫محیطی و محاطی این مثلث را دریابید‪.‬‬

‫? = (‪sin)180° + θ‬‬ ‫‪sin)180 + θ( = ? - 11‬‬


‫‪a ( sin θ‬‬ ‫‪b( − cos θ‬‬ ‫‪c( − sin θ‬‬ ‫‪d( cos θ‬‬

‫‪ - 12‬به کمک فورمول‌های جمع و تفاضل نشان دهید‌که‪:‬‬

‫)‪tan‬و ‪sin)360° − θ( = − sin θ‬‬


‫)‪tan‬‬
‫‪180‬‬
‫‪180‬‬
‫‪° °++θ(θ(==tan‬‬
‫)‪tanθθ¡ ¡sec‬‬
‫)‪sec‬‬
‫‪360‬‬
‫‪360‬‬‫‪° °−−θ(θ(==sec‬‬
‫‪secθθ‬‬

‫‪ cos)α + β( − cos)α − β( = ? - 13‬‬

‫‪a ( 2 sin α sin β‬‬ ‫‪b(2 cos α cos β‬‬ ‫‪c( − 2 sin α sin β‬‬
‫‪sin α‬‬ ‫‪cos α‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪ - 14‬نشان دهید‌که‪= sin 5α :‬‬
‫‪sec 4α csc 4α‬‬
‫‪ - 15‬حاصل‌ضرب‌های نسبت‌های مثلثاتی زیر را به شکل مجموع و یا تفاضل بنویسید‪.‬‬
‫‪3θ‬‬ ‫‪5θ‬‬
‫‪cos 100° sin 50°‬‬ ‫‪cos 40° cos 60°‬‬ ‫‪sin 8θ cos 10θ‬‬ ‫‪sin‬‬ ‫‪sin‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ - 16‬مجموع یا تفاضل نسبت‌های مثلثاتی زیر را به شکل حاصل‌ضرب بنویسید‪.‬‬
‫‪3α‬‬ ‫‪4α‬‬ ‫‪3α‬‬ ‫‪4α‬‬
‫‪cos 84° − cos 76° cos‬‬ ‫‪8480‬‬
‫‪، sin‬‬ ‫‪° −° cos‬‬ ‫‪7672‬‬
‫‪− sin‬‬ ‫‪° ،° ،sin‬‬
‫‪sin80‬‬
‫‪12°θ−+sin‬‬
‫‪sin728°θ ،، cos‬‬
‫‪sin 12θ + cos‬‬
‫‪sin 8θ ، cos‬‬ ‫‪+ cos‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ - 17‬نشان دهید‌که‪:‬‬
‫‪sin 5θ + sin 3θ‬‬
‫‪= − cot θ‬‬
‫‪cos 5θ − cos 3θ‬‬

‫‪ - 18‬مساحت یک دایره ‪ 180cm 2‬است‪ ،‬مساحت قطاع ‪ 80°‬از این دایره را دریابید‪.‬‬

‫‪ - 19‬مطابق شکل طول قوس مقابل زاویۀ مرکزی ‪ 60°‬مساوی به (‪ )1cm‬است‪ .‬شعاع این‬

‫قوس و طول وتر ‪ AB‬را دریابید‪.‬‬

‫‪272‬‬
tan 60° − tan 30°
= ? - 20
1 + tan 60° ⋅ tan 30°
1 1
a( − b( c( 3 d( − 3
3 3
3
cos 2θ ، sin 2θ ‫ در ربع اول واقع باشد قیمت‌های‬θ ‫ و ضلع دوم‬، sin θ = ‫ اگر‬- 21
5
.‫ را دریابید‬tan 2θ ‫و‬
cos θ + sin θ
.‫ می‌باشد‬tan) 45° + θ( = ‫ نشان دهید‌که‬- 22
cos θ − sin θ
:‫ مساوی‌ است به‬cos 37° cos 53° − sin 37° sin 53° = ?
- 23

a (1 b( − 1 c( 0 d ( ‫هرسه درست نیست‬

cos 60° cos14° + sin 60° sin 14° = ? - 24


a ( cos 74° b( cos 46° c( sin 74° d( sin 46°

cos14° cos 31° − sin 14° sin 31° = ? - 25


a ( cos17° b( cos 45° c( sin17° d( − sin17°

cos 80° cos 35° + sin 80° sin 35° = ? - 26


a ( cos115° b( sin115° c( cos 45° d( sin 45°
5 3
cos)α − β ( ‫ در ربع اول واقع باشند‬β ‫ و‬α ‫ باشد و‬sin β = ، cos α = ‫ اگر‬- 27
13 5
.‫را دریابید‬
3
‫ در ربع سوم واقع‬γ ‫ و‬θ ‫ باشد و اضالع دوم‬cos γ = − ، cos θ = − 8 ‫ اگر‬- 28
5 17
.‫ را دریابید‬cos)θ − γ) ‫باشند‬
cos) x − y ( − cos) x + y (
.‫مي‌باشد‬ = tan x ⋅ tan y :‫ نشان دهید‌که‬- 29
cos) x − y ( + cos) x + y (

273
cos)0° − t ( = ? -30

a ( sin t b( cos t c( − sin t d( − cos t


cosθ sin 2θ
.‫است‬ = sin θ :‫ نشان دهید‌که‬- 31
1 + cos 2θ
:‫ نشان دهید‌که‬- 32
cos 8x + cos 4 x
= − cot 6 x cot 2 x
cos 8x − cos 4 x
sin 4 x + sin 6 x sin x − sin 3x
= cot x = − tan x
cos 4 x − cos 6 x cos x + cos 3x
sin x − sin 3x sin t + sin 3t
= − cot 2 x = tan 2 t
cos x − cos 3x cos t + cos 3t
cos) x + y( cos y + sin) x + y( sin y = ? - 33
a ( sin x b( cos x c( − sin x d( − cos x
sin) x − y ( cos y + cos) x − y ( sin y = ? - 34
a ( sin x b( cos x c( − sin x d ( − cos x

‫ باشد‬0,5 radian ‫ و زاویۀ مرکزی آن‬2m ‫ مساحت قطاع دایره‌ای‌که شعاع آن‬- 35
:‫مساوی است به‬
a( 3m 2 b( 2m 2 c( 1m 2 d ( .‫هر سه غلط اند‬
‫ باشد شعاع این‬2 radian ‫ و زاویۀ مرکزی‬200cm 2 ‫ اگر مساحت قطاع یک دایره‬- 36
:‫دایره مساوی است به‬
a ( 14.14cm b( − 14.14cm c( 14cm d( .‫هر سه درست نیست‬

274
‫فصل ششم‬
‫اعداد مختلط‬
‫اعداد مختلط‬
‫(‪)Complex numbers‬‬

‫آیا گفته می‌توانید که چرا معادلة‬


‫‪ x 2 + 9 = 0‬در ست اعداد حقیقی حل‬
‫ندارد؟‬
‫آیا می‌دانید که ست اعداد حقیقی‬
‫یک ست فرعی‪ ،‬ست اعداد مختلط‬
‫می‌باشد؟‬

‫اعداد موهومي (‪:)Imaginary Numbers‬‬


‫‪ − 1 = i‬يا ‪ i 2 = −1‬مي‌باشد‪ .‬حرف ‪ i‬از کلمة یونانی (‪ )iota‬گرفته شده است‪،‬‬
‫‪ − 1 = i‬را واحد اعداد موهومی می‌گویند‪.‬‬

‫مثال‪ − 16 :1‬را دریابید‪.‬‬

‫حل‪− 16 = (−1) ⋅16 = − 1 16 = i 16 = ±4i :‬‬

‫مثال‪ :2‬معادلة ‪ x 2 + a 2 = 0‬را حل کنید‪.‬‬


‫حل‬
‫‪x 2 + a 2 = 0 ⇒ x 2 = −a 2 ⇒ x = ± − a 2 = ± (−1) ⋅ (a 2 ) = ±a − 1 = ±ai‬‬
‫‪ ai‬و ‪ –ai‬اعداد موهومی‌اند‪ a ( ،‬یک عدد حقیقی می‌باشد)‪.‬‬

‫طاقت‌های‪(Powers of i) :i‬‬
‫دیده می‌شود که به کمک ‪ i 2 = −1‬یا ‪ i = − 1‬اعداد موهومی راساده کرده می‌توانیم به یاد‬
‫داشته باشید که مربع یک عدد حقیقی‪ ،‬مثبت‪ ،‬لیکن مربع اعداد موهومی منفی می‌باشد‪.‬‬
‫‪i = −1‬‬ ‫‪i 22 = ( − 1) 22 = −1‬‬ ‫‪i 33 = i 22 ⋅ i = (−1) ⋅ (i) = −i‬‬
‫‪22‬‬
‫‪i 44‬‬ ‫‪ i 44 = i 22 ⋅ i 22 = (−1)(−1) = 1‬یا ‪= ( − 1) 44 = [( − 1 )]22 = (−1) 22 = 1‬‬
‫‪i 55‬‬ ‫‪= i 44 ⋅ i = (1)(i) = i‬‬ ‫‪i 66 = (i) 44 ⋅ (i) 22 = (1) ⋅ (−1) = −1‬‬
‫‪i 77 = (i) 66 ⋅ (i) = (−1) ⋅ (i) = −i‬‬ ‫‪i 88 = i 77 ⋅ i = (−i) ⋅ (i) = −i 22 = −(−1) = 1‬‬

‫‪277‬‬
‫‪i = −1‬‬ ‫‪i 2 = ( − 1) 2 = − 1‬‬ ‫‪i 3 = i 2 ⋅ i = (−1) ⋅ (i) = −i‬‬
‫‪2‬‬
‫‪i 4 = ( − 1) 4 = [( − 1 )]2 = (−1) 2 = 1‬‬ ‫‪i 4 = i 2 ⋅ i 2 = (−1)(−1) = 1‬‬
‫‪i 5 = i 4 ⋅ i = (1)(i) = i‬‬ ‫‪i 6 = (i) 4 ⋅ (i) 2 = (1) ⋅ (−1) = −1‬‬
‫‪i 7 = (i) 6 ⋅ (i) = (−1) ⋅ (i) = −i‬‬ ‫‪i 8 = i 7 ⋅ i = (−i) ⋅ (i) = −i 2 = −(−1) = 1‬‬
‫‪ i‬را واحد موهومي مي‌گویند‪.‬‬
‫از این جا نتیجه می‌شود که‪ ،‬اگر توان واحد موهومی ‪ n=4‬و یا عددی باشد که بر ‪ 4‬قابل‬
‫تقسیم باشد‪ ،‬در آن صورت مساوی به (‪ )1‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪:3‬‬
‫‪i 8 = i 4 ⋅ i 4 = 1 ⋅1 = 1‬‬
‫‪i12 = i 4 ⋅ i 4 ⋅ i 4 = 1 ⋅1 ⋅1 = 1‬‬
‫‪i16 = i 4 ⋅ i 4 ⋅ i 4 ⋅ i 4 = 1 ⋅1 ⋅1 ⋅1 = 1‬‬
‫‪‬‬
‫‪i 4 n = i 4 ⋅ i 4 ...i 4 = 1‬‬
‫‪i 4 n +1 = i 4 n ⋅ i = 1 ⋅ i = i‬‬
‫‪i 4 n + 2 = i 4 n ⋅ i 2 = 1 ⋅ (−1) = −1‬‬
‫‪i 4 n +3 = i 4 n ⋅ i 2 ⋅ i = 1(−1)i = −i‬‬
‫فعاليت‬

‫قیمت طاقت‌های ‪ (i) −37 , (i) 61‬و ‪ (i) 256‬را دریابید‪.‬‬

‫مثال‪ i1998 ، i 54 :4‬و ‪ i89‬را دریابید‪.‬‬


‫حل‪ :‬هرگاه عدد ‪ 54‬باالی ‪ 4‬تقسیم کنیم باقی مانده ‪ 2‬می‌باشد‪ ،‬بنابر آن‪:‬‬
‫‪i 54 = i 52 ⋅ i 2 = i 4⋅13 ⋅ i 2 = (i 4 )13 ⋅ i 2 = (1) ⋅ i 2 = (1) ⋅ (−1) = −1‬‬
‫‪i1998 = i 4 ( 499 ) ⋅ i 2 = 1 ⋅ i 2 = i 2 = −1‬‬
‫‪i89 = i 4⋅22 ⋅ i = 1 ⋅ i = i‬‬

‫عددهایی که یک فکتورشان ‪ − 1‬باشد به نام اعداد موهومی یاد می‌شوند‪ .‬توان‌های طبیعی‬
‫‪ i‬یکی از اعداد ‪ − i ,1 , i‬و ‪ -1‬می‌باشد‪ .‬مربع اعداد حقیقی مثبت و مربع اعداد موهومی منفی‬
‫می‌باشد‪.‬‬

‫‪278‬‬
‫ست‌های اعداد در طول تاریخ بنابر‬
‫ضرورت و انکشاف علم ریاضی عرض‬
‫وجود کرده است‪.‬‬
‫طوری که می‌دانید ست اعداد طبیعی‬
‫همه‬ ‫}‪ IN = {1,2,3,...‬جوابگوی‬
‫مسائل نمی‌باشد‪ .‬به طور مثال معادلة‬
‫‪ 3x = 0‬در ست اعداد طبیعی حل‬
‫ندارد‪ .‬واضح است که جواب آن‬
‫‪ x = 0‬می‌باشد‪ ،‬پس به ست دیگری‬
‫ضرورت احساس شد که عبارت از‪:‬‬
‫}‪ W = {0,1,2,3,...‬بوده و به نام ست اعداد مکمل یاد می‌شود‪ .‬این ست هم جواب بعضی‬
‫سؤال‌ها را گفته نمی‌تواند؛ طور مثال معادلة ‪ x + 2 = 0‬در ست اعداد مکمل حل ندارد‪ .‬زیرا‬
‫‪ x = −2‬حل آن می‌باشد که ‪ -2‬در ست اعداد مکمل شامل نیست‪ ،‬بنابرآن به موجودیت‬
‫یک ست دیگر اعداد ضرورت احساس شد که اعداد منفی را هم داشته باشد که به نام ست‬
‫اعداد تام (‪ )Integer Numbers set‬یا }‪ I = {...,−2,−1,0,1,2,3,...‬یاد می‌شود‪ .‬در‬

‫‪1‬‬
‫= ‪ x‬می‌باشد‪.‬‬ ‫این ست اعداد هم معادلة ‪ 2x + 1 = 2‬حل ندارد‪ ،‬زیرا حل آن‬
‫‪2‬‬
‫بنابرآن ست اعداد ناطق (‪ )Rational Numbers set‬به میان آمد‪ ،‬اما در ست اعداد ناطق‬
‫یا اعداد گویا هم معادلة ‪ x 2 − 2 = 0‬حل ندارد‪ ،‬زیرا حل آن ‪ x = 2‬بوده که ‪2‬‬
‫در ست اعداد غیر ناطق (‪ )Irrational Numbers set‬شامل می‌باشد؛ پس ست اعداد‬
‫غیر ناطق به وجود آمد‪ .‬هر دوست اعداد ناطق و غیر ناطق را‪ ،‬ست اعداد حقیقی (‪Real‬‬
‫‪ )Numbers Set‬می‌گویند‪.‬‬
‫لیکن ست اعداد حقیقی هم بعضی سؤال‌ها را جواب داده نمی‌تواند؛ مانند معادالت‬
‫‪ x 2 + 1 = 0‬و یا ‪ x 2 + 16 = 0‬که حل‌شان در ست اعداد حقیقی موجود شده نمی‌تواند یا‬
‫به عبارت دیگر اعداد منفی در ست اعداد حقیقی جذر جفت ندارند‪ ،‬مانند ‪− 25 , − 16‬‬
‫وغیره‪ ،‬اما آن معادالتی که در ست اعداد حقیقی حل ندارند در ست اعداد مختلط دارای‬
‫حل می‌باشند‪.‬‬

‫‪279‬‬
‫در سال ‪ 1795‬م یک ریاضی‌دان جرمنی به نام گوس (‪ )Gauss‬مفهوم اعداد مختلط را به‬
‫شکل زیر ارائه کرد‪:‬‬
‫مجموعة اعداد حقیقی و موهومی را ست اعداد مختلط (‪)Complex Numbers set‬‬
‫می‌گویند‪.‬‬
‫اگر یک عدد مختلط را به حرف ‪ z‬نمایش دهیم ‪ ، z = a + bi‬که شکل معیاری یک عدد‬
‫مختلط می‌باشد طوری که ‪ a‬قسمت حقیقی ( ‪ )Real Part of z‬و ‪ bi‬قسمت موهومی عدد‬
‫مختلط(‪ )Imaginary Part of z‬می‌باشد‪ .‬ست اعداد مختلط این طور تعریف می‌شود‪:‬‬
‫}‪C = {z | z = a + bi , a , b ∈1R , i 2 = −1‬‬
‫عدد مختلط ‪ z‬را به شکل جورة مرتب نیز نوشته‌کرده می‌توانیم‪:‬‬
‫‪z = a + bi = (a , b) ,‬‬ ‫)‪z = a − bi = (a ,−b‬‬
‫اگر ‪ a=0‬شود‪ Z = 0 + bi = bi :‬که ‪ bi‬یک عدد خالص موهومی‬
‫(‪ )Pure imaginary number‬می‌باشد و اگر ‪ b=0‬باشد ‪ z = a + 0 ⋅ i = a‬می‌شود‬
‫که ‪ a‬یک عدد خالص حقیقی (‪ )Pure real number‬می‌باشد‪ .‬به یاد داشته باشید که‬
‫اعداد مختلط مانند اعداد حقیقی خاصیت ترتیب را ندارند‪.‬‬

‫عدد صفری مختلط (‪ :)Zero complex Number‬عددی است که هر دو قسمت‬


‫حقیقی و موهومی آن صفر باشند )‪ (b = 0 a = 0‬بنابرآن ‪z = a + bi = 0 + 0i = 0‬‬

‫فعاليت‬

‫در اعداد مختلط ‪ 4 + 3i‬و ‪ 2 − 5i‬قسمت‌های حقیقی و موهومی را مشخص کنید‪.‬‬

‫مثال‪ :1‬در اعداد مختلط ‪ 5i , 3 − 3i , 1 − i‬و ‪ 2 − 5i‬قسمت‌های حقیقی و موهومی‬


‫را نشان دهید‪.‬‬
‫حل‪ :‬در ‪ 1− i‬قسمت حقیقی آن ‪ 1‬و قسمت موهومی آن ‪ –i‬می‌باشد‪.‬‬
‫و قسمت موهومی آن ‪ − 3i‬می‌باشد‪.‬‬ ‫قسمت حقیقی آن ‪3‬‬ ‫در عدد مختلط ‪3 − 3i‬‬
‫در عدد مختلط ‪ 5i‬قسمت حقیقی صفر و قسمت موهومی آن ‪ 5i‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪280‬‬
‫در عدد مختلط ‪ 2 − 5i‬قسمت حقیقی ‪ 2‬و قسمت موهومی آن ‪ − 5i‬می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬اعداد مختلط‪ 6i، -9، 0، 9-i‬و ‪ i − 1‬را به شکل معياري‬
‫(‪ )Standard Form‬اعداد مختلط بنویسید‪.‬‬
‫حل‪ :‬چون شکل معیاری عدد مختلط ‪ z = a + bi‬می‌باشد که در آن ‪ a‬قسمت حقیقی عدد‬
‫مختلط و ‪ bi‬قسمت موهومی آن است‪.‬‬
‫جدول زیر نمایش عدد‌های فوق را به شکل معیاری اعداد مختلط ارائه می‌کند‪.‬‬

‫شکل معيارى‬
‫عدد‌هاي مختلط‬
‫)‪(z  a  bi‬‬ ‫‪z1  z 2  z 2  z‬‬
‫‪6i‬‬ ‫‪0  6i‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪ 9  0i‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0  0i‬‬
‫‪9i‬‬ ‫‪9i‬‬
‫‪i 1‬‬ ‫‪ 1 i‬‬

‫‪ z=a+bi‬شکل معیاری اعداد مختلط می‌باشد که ‪ a‬قسمت حقیقی و ‪ bi‬قسمت موهومی‬


‫اعداد مختلط می‌باشد‪.‬‬
‫اگر ‪ a=0‬باشد‪ bi ،‬را قسمت خالص موهومی و اگر ‪ b=0‬باشد‪ a ،‬را قسمت خالص حقیقی‬
‫عدد مختلط می‌نامند‪.‬‬

‫‪ 2  2i‬‬
‫معادالتی که در ست اعداد حقیقی حل ندارند در ست عداد مختلط حل دارند‪.‬‬

‫‪‬‬
‫‪i‬‬ ‫‪-i‬‬
‫‪1+i‬‬ ‫‪1-i‬‬
‫‪-4-2i‬‬
‫‪-5i-6‬‬
‫‪-4+2i‬‬
‫‪5i-6‬‬ ‫‪ 5  6i‬‬

‫‪281‬‬

‫‪x2  x  4  0‬‬ ‫‪4i+3i=7i‬‬


‫‪4i-3i=i‬‬
‫تمرين‬

‫‪2‬‬ ‫‪202‬‬ ‫‪79‬‬ ‫‪−33‬‬


‫‪ - 1‬قیمت‌های )‪ (2i) , (i) , (i) , (i‬و ‪ (3i) 2‬را دریابید‪.‬‬

‫‪ - 2‬عدد‌های زیر را به شکل معیاری اعداد مختلط بنویسید‪:‬‬

‫‪−i−4‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪5i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪− 4i + 2 ,‬‬ ‫‪− 3i‬‬

‫را به شکل جوره‌های مرتب‬ ‫‪ - 3‬اعداد مختلط ‪ 7 − i , 5 + 3i , − 3i‬ﻭ ‪5 − 7i‬‬

‫بنویسید‪.‬‬

‫‪ - 4‬قسمت حقیقی عدد مختلط ‪ – i‬مساوی است به‪:‬‬

‫‪a) 1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪d) 2‬‬

‫‪ - 5‬جذر عدد ‪ − 16‬مساوی است به‪:‬‬

‫‪a ) ± 4 , b) − 4‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪c) ± 4i , d) ± 2‬‬

‫‪282‬‬
‫عملیه‌های چهارگانه در اعداد‬
‫موهومی‬

‫‪0‬‬ ‫‪4i+3i=7i‬‬ ‫آیا عدد‌های موهومی ‪ 3i‬و ‪ 4i‬راجمع‬


‫کرده می‌توانید؟‬
‫‪4i-3i=i‬‬ ‫آیا حاصل‌ضرب عدد‌های موهومی ‪ 10i‬و‬
‫‪4i-(-3i)=7i‬‬ ‫‪ 50i‬یک عدد حقیقی می‌باشد؟‬

‫جمع و تفریق اعداد موهومی‬


‫عدد‌های موهومی را می‌توان به شکل زیر جمع و تفریق نمود‪:‬‬
‫‪ )a‬عملیة جمع‪ :‬حاصل جمع دو عدد موهومی یک عدد موهومی است‪.‬‬
‫را دریابید‪.‬‬ ‫مثال‪:1‬حاصل‌جمع ‪7i‬و‪ 8i‬و حاصل‌جمع ‪ 5i‬و ‪7i‬‬
‫حل‬
‫‪7i + 8i = (7 + 8)i = 15i‬‬
‫‪7i + 5i = ( 7 + 5)i‬‬
‫‪ )b‬عملیة تفریق‪ :‬حاصل‌تفریق دو عدد موهومی یک عدد موهومی است‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬حاصل تفریق ‪ 7i-4i‬و ‪ 9i -13i‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪7i − 4i = (7 − 4)i = 3i‬‬
‫‪9i − 13i = (9 − 13)i = −4i‬‬
‫‪ ) c‬عملیة ضرب‪ :‬حاصل‌ضرب دو عدد موهومی یک عدد حقیقی (‪)Real number‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :3‬حاصل‌ضرب )‪ (10i) ⋅ (5i‬و)‪ ( 9i) ⋅ ( 4i‬رادریابید‪.‬‬
‫‪(10i) ⋅ (5i) = (10) ⋅ (5) ⋅ i ⋅ i = 50i 2 = −50‬‬ ‫حل‬
‫زیرا که ‪ i = −1‬می‌باشد‪ ،‬بنابرآن ‪ 50i = 50 ⋅ (−1) = −50‬در حالی‌که ‪ − 50‬یک‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫عدد حقیقی(‪ )Real number‬است‪.‬‬


‫به همین ترتیب‪( 4i) ⋅ ( 9i) = 4 ⋅ 9 ⋅ i ⋅ i = 36 ⋅ i 2 = 6 ⋅ (−1) = −6 :‬‬
‫در ضرب اعداد موهومی خاصیت تبدیلی (‪ )Commutative Property‬صدق‬

‫‪283‬‬
‫می‌کند‪ ،‬یعنی ‪(ai) ⋅ (bi) = (bi) ⋅ (ai) = −ab‬‬

‫فعاليت‬

‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬
‫حاصل‌ضرب )‪ ( i) ⋅ (− i‬را به دست آرید‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪ ) d‬عملیة تقسیم‪ :‬حاصل تقسیم دو عدد موهومی یک عدد حقیقی است‪.‬‬
‫‪13i 5i‬‬ ‫‪−7‬‬
‫را به دست آرید‪.‬‬ ‫‪ ,‬ﻭ‬ ‫مثال‪ :4‬حاصل تقسیم‬
‫‪3i 7i‬‬ ‫‪−5‬‬
‫‪5i 5‬‬ ‫‪5‬‬
‫)‪1‬‬ ‫( یک عدد حقیقی است) =‬ ‫حل‬
‫‪7i 7‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪13 i‬‬ ‫‪13‬‬
‫)‪2‬‬ ‫=‬ ‫( ‪ 13‬يک عدد حقيقي است)‬
‫‪3i‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪−7‬‬ ‫‪−1 7‬‬ ‫‪7i‬‬ ‫‪7‬‬
‫)‪3‬‬ ‫=‬ ‫⋅‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪−5‬‬ ‫‪−1 5‬‬ ‫‪5i‬‬ ‫‪5‬‬
‫فعاليت‬

‫‪ 36i‬را باالی ‪ -2i‬تقسیم نمایید‪.‬‬

‫در عملیه‌های جمع و ضرب اعداد موهومی خاصیت تبدیلی صدق می‌کند‪ .‬حاصل‌ضرب و‬
‫حاصل تقسیم دو عدد موهومی یک عدد حقیقی است‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪− 1b + − 1c‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪−7 + −4 ,‬‬ ‫‪7i+ 7i‬‬ ‫‪ )1‬جمع کنید‪.‬‬


‫‪5i− 5i‬‬ ‫‪, 12i − 7i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪5i − 2i‬‬ ‫‪ )2‬تفریق کنید‪.‬‬
‫‪ )3‬عدد‌های موهومی زیر را با هم ضرب و تقسيم کنید‪.‬‬
‫‪13i‬‬ ‫‪16i‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪,‬‬ ‫)‪, (3i) ⋅ (5i) , ( 7 i) ⋅ (−7i) , ( i)(− i‬‬
‫‪26i‬‬ ‫‪− 4i‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪9‬‬

‫‪284‬‬
‫جمع و تفریق اعداد مختلط‬

‫آیا از تساوی ‪3x − 2 yi = 6 + i‬‬


‫قیمت‌های ‪ x‬و ‪ y‬را به دست آورده‬
‫می‌توانید؟‬
‫آیا می‌دانید که به کدام عدد مختلط‬
‫‪)=7i‬‬ ‫عنصر عینیت عملیة جمع اعداد مختلط‬
‫می‌گویند؟‬

‫اعداد مساوی مختلط (‪:)Equal Complex Numbers‬‬


‫دو عدد مختلط وقتی با هم مساوی مي‌باشند که قسمت‌های حقیقی و موهومی هر دو عدد‬
‫با هم مساوی باشند‪ ،‬عدد‌های ‪ z1 = a + bi‬و ‪ z 2 = x + yi‬وقتی مساوی می‌شوند که‪:‬‬
‫‪ x = a‬ﻭ ‪ y = b‬باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬اگر ‪ z1 = x1 + 2 y1i‬و ‪ z 2 = 3 − 5i‬باشد‪ ،‬آن‌گاه ‪ z1 = z 2‬می‌شود که‪:‬‬
‫‪5‬‬
‫‪ y1 = −‬باشد‪.‬‬ ‫‪ x1 = 3‬ﻭ‬
‫‪2‬‬

‫فعاليت‬

‫‪ - 1‬اگر ‪ z1 = 2 x + 3 yi‬و ‪ z 2 = −5 − 6i‬باشد با در نظر داشت ‪z1 = z 2‬‬


‫قیمت‌های ‪ x‬و ‪ y‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگر ‪ 2 + mi = k + 3i‬باشد‪ ،‬در آن صورت قیمت عدد‌های حقیقی ‪ m‬و ‪ k‬را پیدا‬
‫کنید‪.‬‬
‫عملیة جمع عدد‌های مختلط‪ :‬جمع عدد‌های مختلط طور زیر تعریف می‌شود‪:‬‬
‫اگر ‪ z1 = a + bi‬و ‪ z 2 = c + di‬باشد‪ ،‬در آن صورت‪،‬‬
‫‪ z1 + z 2 = (a + bi) + (c + di) = (a + c) + (b + d) ⋅ i‬می‌باشد‪ .‬یا به عبارت دیگر‪:‬‬
‫حاصل‌جمع دو عدد مختلط عبارت از عدد مختلطی است که قسمت حقیقی آن از حاصل‌جمع‬

‫‪285‬‬
‫قسمت‌های حقیقی و قسمت موهومی آن از حاصل‌جمع قسمت‌های موهومی اعداد مختلط‬
‫داده شده حاصل می‌شود‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬اگر ‪ z1 = 2 − 3i‬و ‪ z 2 = 3 + 4i‬باشد‪ z1 + z 2 ،‬را پیدا کنید‪.‬‬
‫‪zz11++zz21 = (2 − 3i) + (3 + 4i) = (2 + 3) + (−3 + 4)i = 5 + i‬‬
‫به همین قسم‪:‬‬

‫‪(3 − 4i) + (−2 + 6i) = (3 − 2) + (−4 + 6)i = 1 + 2i‬‬


‫‪(−9 + 7i) + (3 − 15i) = (−9 + 3) + (7 − 15)i = −2 − 12i‬‬
‫‪(−9 + 7i) + (3 − 15i) = (−9 + 3) + (7 − 15)i = −6 − 8i‬‬
‫‪ 0 + 0i‬عنصر عینیت در عملیة جمع(‪ )additive identity‬اعداد مختلط می‌باشد‪.‬‬
‫زیرا که‪:‬‬
‫‪ (a + bi) + (0 + 0i) = (a + 0) + (b + 0)i = a + bi‬می‌باشد‪.‬‬
‫همچنین معکوس جمعی (‪ )additive inverse‬عدد ‪ a + bi‬عبارت ‪ − a − bi‬می‌باشد‪.‬‬
‫زیرا که‪(a + bi) + (−a − bi) = (a − a ) + (b − b)i = 0 + 0i :‬‬

‫فعاليت‬

‫حاصل‌جمع )‪ (3x − yi) + (5x + 3yi‬را به دست آرید‪.‬‬

‫عملیة تفریق اعداد مختلط‪:‬‬


‫حاصل تفریق دو عدد مختلط عددی است که قسمت حقیقی آن از حاصل تفریق قسمت‌های‬
‫حقیقی و قسمت موهومی آن از حاصل تفریق قسمت‌های موهومی به دست آمده باشد‪ .‬یعنی‪:‬‬
‫‪(a + bi) − (c + di) = (a − c) + (b − d )i‬‬

‫مثال‪:1‬‬
‫‪(−4 + 3i) − (6 − 7i) = (−4 + 3i) + (−6 + 7i) = −10 + 10i‬‬

‫مثال‪:2‬‬
‫‪(12 − 5i) − (8 − 3i) = (12 − 8) + (−5 + 3)i = 4 − 2i‬‬

‫‪286‬‬
‫دو عدد مختلط وقتی با هم مساوی می‌باشند که هر دو قسمت (حقیقی و موهومی) اعداد‬
‫مذکور با هم مساوی باشند‪.‬‬
‫حاصل‌جمع دو عدد مختلط‪ ،‬عدد مختلطی است که قسمت حقیقی آن از حاصل جمع‬
‫قسمت‌های حقیقی و قسمت موهومی آن از حاصل جمع قسمت‌های موهومی اعداد مذکور‬
‫حاصل شده باشد‪.‬‬
‫به همین ترتیب حاصل تفریق دو عدد مختلط‪ ،‬عددی است که قسمت حقیقی آن از حاصل‬
‫تفریق قسمت‌های حقیقی و قسمت موهومی آن از حاصل تفریق قسمت‌های موهومی اعداد‬
‫مذکور به دست می‌آید‪.‬‬
‫تمرين‬
‫‪ - 1‬اعداد مختلط زیر راجمع کنید‪.‬‬
‫)‪(2 + 5i) + (3 + 4i‬‬ ‫)‪(13 − 12i) + (13 + 12i‬‬
‫)‪(−3 + 6i) + (10 − 7i‬‬ ‫)‪( 3 − ci) + (d + 5ci‬‬
‫‪ - 2‬اعداد مختلط زیرا از هم‌دیگر تفریق کنید‪.‬‬
‫)‪(5 − i) − (7 + 3i‬‬
‫)‪( 2 3 + 5 ⋅ 7 i) − ( 3 + 3 7 i‬‬
‫)‪(3c + 4di) − (3c + 8di‬‬
‫‪ - 3‬معکوس جمعی اعداد مختلط زیر را دریابید‪.‬‬
‫‪2 + 3i , (2,−3) ,‬‬ ‫‪2+ 3i‬‬
‫‪ - 4‬هرگاه ) ‪ ( x, y ∈ IR‬ﻭ ‪ 3x + 2iy − ix + 5y = 7 + 5i‬باشد قیمت‌های ‪ x‬و ‪ y‬را‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪ - 5‬عملیه‌های زیر را انجام دهید و جواب‌های خود را به شکل ‪ a + bi‬بنویسید‪.‬‬
‫)‪(2 + 3i) + (−5 + 2i‬‬
‫)‪(−5 − 4i) − (−2 − 2i‬‬
‫)‪(2 + 3i) + (−5 − i‬‬
‫)‪(6 − 5i) + (3 + 2i‬‬
‫)‪(3.7 + 6.1i) − (1 + 5.9i‬‬

‫‪287‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪(8 + i) − (−7 + i‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪1‬‬
‫)‪(−6 − i) + (4 + i‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪(−2 + 5i) + (3 − i‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬
‫)‪(3 + i) − ( −11 + i‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪15‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪3‬‬
‫)‪( −4 − i) + (13 + i‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫) ‪( −7 − − 72 ) + (8 + − 50‬‬
‫) ‪( 3 + − 2 ) − ( 12 + 8‬‬
‫‪ :6‬معکوس‌های جمعی اعداد مختلط زیر را دریابید‪:‬‬
‫‪2 − 3i‬‬ ‫‪8 + 11i‬‬
‫‪1− i‬‬ ‫‪−1 + i‬‬
‫‪5 − 8i‬‬ ‫‪− 13 + 13i‬‬
‫‪− 5i‬‬ ‫‪2i‬‬

‫‪288‬‬
‫ضرب اعداد مختلط‬

‫آیا می‌توانید حاصل‌ضرب اعداد مختلط‬


‫)‪ (2 − 3i)(3 + 4i‬را به دست آورید؟‬

‫با در نظرداشت ‪ i 2 = −1‬حاصل‌ضرب دو عدد مختلط به شکل زیر می‌باشد‪:‬‬


‫اگر ‪ z1 = a + bi‬و ‪ z 2 = c + di‬باشد‪.‬‬
‫‪z1 ⋅ z 2 = (a + bi) ⋅ (c + di) = ac + adi + bci + bidi‬‬
‫‪= ac + adi + bci + bdi 2‬‬
‫)‪= ac + (ad + bc)i + bd (−1‬‬
‫‪z1 ⋅ z 2 = (ac − bd ) + (ad + bc)i‬‬
‫مثال‪ :1‬حاصل‌ضرب افادة )‪ (5 − 4i) ⋅ (7 − 2i‬را به دست آرید‪.‬‬
‫حل‬
‫‪(5 − 4i)(7 − 2i) = 5(7) + 5(−2i) + (−4i)(7) − 4i(−2i) = 35 − 10i − 28i + 8i 2‬‬
‫)‪= 35 − 38i + 8(−1‬‬
‫‪= 35 − 38i − 8‬‬
‫‪= 27 − 38i‬‬
‫فعاليت‬

‫حاصل‌ضرب )‪ (2 − 3i)(3 + 4i‬را به دست بیاورید‪.‬‬

‫چون ‪ (a + bi)(1 + 0i) = a ⋅1 + a ⋅ 0i + bi ⋅1 + bi ⋅ 0i = a + bi‬می‌باشد‪.‬بنابران ‪1+ 0i‬‬


‫را عنصر عینیت عملیۀ ضرب (‪ )Multiplicative identity‬اعداد مختلط می‌نامند؛‬
‫طور مثال‪:‬‬

‫‪289‬‬
‫‪(3 + 5i)(1 + 0i) = 3 + 5i‬‬
‫مزدوج یک عدد مختلط (‪:)Conjugate of a Complex Number‬‬
‫مزدوج عدد مختلط ‪ ، z = x + yi‬عدد ‪ z = x − yi‬می‌باشد‪ ،‬طوری که‪:‬‬
‫‪zz⋅ ⋅zz==( x( x+ +yiyi‬‬ ‫‪=)x=2 −x (2 yi−)(2yi=)x2 2=+xy22 + y 2‬‬
‫‪) ⋅ )( x⋅ (−xyi−)yi‬‬
‫‪zx⋅ z⋅ z==x 2x+2 +‬‬
‫‪y 2y 2‬‬
‫‪z + z = ( x + yi ) + ( x − yi ) = 2 x‬‬ ‫)‪2 x = Re( z‬‬
‫‪z − z = ( x + yi ) − ( x − yi ) = 2 yi‬‬ ‫)‪2 yi = Im(z‬‬

‫مثال‪ :2‬مزدوج ‪ z = 3 + 4i‬عبارت از ‪ z = 3 − 4i‬می‌باشد‪.‬‬


‫‪ z + z , z − z‬و ‪ z ⋅ z‬را به دست آرید‪.‬‬
‫حل‬
‫)‪z ⋅ z = (3 + 4i) ⋅ (3 − 4i) = 3(3) + 3(−4i) + 4i(3) + 4i(−4i‬‬
‫‪= 9 −−16‬‬
‫‪2‬‬
‫‪16ii 2==9(−316‬‬
‫‪) 2 (+−1(−‬‬
‫=)‬
‫)‪(z  a  bi‬‬
‫‪4)92 +=16‬‬
‫‪9+‬‬ ‫‪25 = 25‬‬
‫‪= 16‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪z  z2  z2 ‬‬
‫‪6i‬‬ ‫‪0  6i‬‬
‫‪z + z = (3 + 4i) + (3 − 4i) = 6‬‬ ‫(‪ 6‬عدد حقیقی می‌باشد)‬
‫‪9‬‬ ‫‪ 9  0i‬‬
‫‪z − z = (3 + 4i0) − (3 − 4i) = 8i‬‬ ‫(‪ 8i‬عدد موهومی می‌باشد)‬
‫‪0  0i‬‬
‫‪9i‬‬ ‫‪9i‬‬
‫فعاليت‬
‫‪i 1‬‬ ‫‪ 1 i‬‬

‫مزدوج اعداد مختلط ‪ z 2 = 7 + i , z1 = 5 − 3i‬و ‪ z 3 = 5 + 7 i‬را دریابید‪.‬‬

‫طوری که دیدیم برای دریافت مزدوج یک عدد‬

‫‪ 2  2i‬‬
‫مزدوج عدد‬ ‫عدد‬ ‫مختلط‪ ،‬تنها عالمة قست موهومی آن را تغییر می‌دهیم‪.‬‬

‫‪‬‬
‫‪i‬‬ ‫‪-i‬‬
‫‪1+i‬‬ ‫‪1-i‬‬
‫‪-4-2i‬‬
‫‪-5i-6‬‬
‫‪-4+2i‬‬
‫‪5i-6‬‬ ‫‪ 5  6i‬‬
‫‪290‬‬
‫معکوس ضربی (‪ )Multiplicative inverse‬یک عدد مختلط‪:‬‬
‫می‌دانیم که مزدوج عدد ‪ a + bi‬عبارت از ‪ a − bi‬است‪ ،‬و‬
‫‪ (a + bi) ⋅ (a − bi) = a 2 − (b 2i 2 ) = a 2 − b 2 (−1) = a 2 + b 2‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫را به شکل معیاری یک عدد مختلط‬ ‫برای دریافت معکوس ضربی ‪ a + bi‬عدد‬
‫‪a + bi‬‬

‫می‌نویسیم‪ ،‬پس صورت و مخرج را ضرب ‪ a − bi‬می‌کنیم‪ )a-bi( .‬مزدوج مخرج می‌باشد‪.‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪a − bi‬‬ ‫)‪(a − bi‬‬ ‫‪a − bi‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬


‫⋅‬ ‫=‬ ‫‪= 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪= 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 2‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪a + bi a − bi (a + bi) (a − bi) a + b‬‬ ‫‪a +b‬‬ ‫‪a + b2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫‪= 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 2‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪a + bi a + b‬‬ ‫‪a + b2‬‬

‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫( می‌باشد‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 2‬‬ ‫معکوس ضربی عدد )‪ (a + bi‬عبارت از )‪i‬‬
‫‪a +b‬‬ ‫‪a + b2‬‬
‫مثال‪ :3‬معکوس ضربی عدد ‪ 2 − 3i‬را دريابيد‪.‬‬
‫‪1 2 + 3i 2 + 3i 2 + 3i 2 + 3i 2 3‬‬
‫⋅‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= + i‬‬
‫‪2 − 3i 2 + 3i 4 − 9i 2 4 + 9‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪13 13‬‬
‫مثال‪ :4‬افادة ‪ x 2 + 4‬را تجزیه کنید‪.‬‬
‫)‪x 2 + 4 = x 2 − (−1) ⋅ 4 = x 2 − (i) 2 ⋅ 4 = x 2 − (2i) 2 = ( x − 2i)( x + 2i‬‬

‫فعاليت‬

‫معکوس ضربی اعداد مختلط ‪ 5 + 3i‬ﻭ ‪ 2 − 4i‬را دریابید‪.‬‬

‫اگر ‪ z = x + yi‬و ‪ w = x′ + y′i‬دو عدد مختلط باشند‪ z ⋅ w ،‬چنین تعریف شده است‪:‬‬
‫‪z ⋅ w = ( xx′ − y y′) + ( xy′ + x′y)i‬‬

‫‪291‬‬
‫برای دریافت مزدوج یک عدد مختلط محض عالمه قسمت موهومی را تغییر می‌دهیم و‬
‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫( می‌باشد‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 2‬‬ ‫معکوس ضربی عدد مختلط ‪ a + bi‬عبارت از )‪i‬‬
‫‪a +b‬‬ ‫‪a + b2‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬اعداد مختلط زیر را با هم ضرب کنید‪:‬‬

‫)‪(2 + i)(3 − 2i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(3 + i)(3 − i‬‬


‫)‪(−2 + 3i)(4 − 2i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(2 − 5i)(2 + 5i‬‬
‫)‪(5 + 2i)(5 − 3i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪( 6 + i)( 6 − i‬‬
‫)‪( 3 + 2i)( 3 − 2i‬‬

‫‪ -2‬معکوس ضربی اعداد مختلط زیر را دریابید‪:‬‬


‫‪1− i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪2 + 4i ,‬‬ ‫)‪5 − 3i , 3a − 4bi , (7,4‬‬
‫‪ -3‬افاده‌های زیر را تجزیه کنید‪:‬‬
‫‪x 2 + 16‬‬ ‫‪, x2 +8‬‬ ‫‪, x2 + 5‬‬ ‫‪, x2 + 7‬‬
‫‪ -4‬قیمت‌های ‪ (−3 + 2i) 2‬و ‪ (2 + i) 2‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر ‪ z = 4 − 3i‬باشد‪ 8z − z 2 ،‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -6‬اين معادله )‪ x + yi = (2 − 3i)(2 + 3i‬را حل کنيد‪.‬‬

‫‪ -7‬نشان دهید که‪ ، 2 + 2 i :‬جذر مربع ‪ i‬است‪.‬‬


‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3 1‬‬
‫جذر سوم ‪ - i‬مي باشد‪.‬‬ ‫‪ -8‬نشان دهید که‪− i :‬‬
‫‪2 2‬‬

‫‪292‬‬
‫تقسيم دو عدد مختلط‬
‫‪Division of two Complex‬‬
‫‪numbers‬‬
‫‪− 2 − 2i‬‬
‫‪ 2  2i‬‬ ‫را به دست‬
‫‪− 5 + 6i‬‬
‫آيا خارج‌قسمت‬

‫?‪‬‬ ‫آورده می‌توانید؟‬

‫‪ 5  6i‬‬

‫‪a + bi‬‬
‫عدد ‪ c‬عدد حقیقی و ‪ di‬عدد موهومی می‌باشد‪ ،‬در قدم اول‬ ‫چون در مخرج عدد‬
‫‪c + di‬‬
‫باید مخرج آن را به یک عدد حقیقی تبدیل کنیم‪ ،‬برای این منظور صورت و مخرج را ضرب‬
‫مزدوج مخرج می‌نماییم که این عملیه را گویا کردن (‪)Rationalization‬‬
‫‪i=7i‬‬ ‫می‌گویند‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬حاصل تقسیم ‪ 4 + 3i‬را به دست آرید‪.‬‬
‫‪i=i‬‬ ‫‪2 + 5i‬‬

‫حل‪ :‬مزدوج ‪ 2+5i‬عدد ‪ 2-5i‬مي‌باشد‪ ،‬صورت و مخرج را ضرب مزدوج مخرج یا ‪-3i)=7i‬‬
‫‪ 2 − 5i‬می‌نماییم‪.‬‬
‫)‪4 + 3i 4 + 3i 2 − 5i 8 − 20i + 6i − 15i 2 8 − 14i − 15(−1‬‬
‫=‬ ‫⋅‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪2 + 5i 2 + 5i 2 − 5i 4 − 10i + 10i − 25i 2‬‬ ‫)‪4 − 25(−1‬‬
‫‪23 − 14i 23 14‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫‪− i‬‬
‫‪29‬‬ ‫‪29 29‬‬
‫در نتیجه به مالحظه می‌رسد که در خارج قسمت‪ ،‬قسمت‌های حقیقی و موهومی از هم جدا اند‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫‪1+ i‬‬
‫را به دست آورید‪ .‬جواب خود را به شکل معیاری‬ ‫حاصل تقسیم (خارج قسمت)‬
‫‪1− i‬‬

‫‪293‬‬
‫ﺗﻌﺮﻳﻒ‬ ‫بنویسید‪.‬‬

‫‪z1‬‬
‫طور زیر تعریف شده است‪:‬‬‫اگر ‪ z1 = a + bi‬و ‪ z 2 = c + di‬باشند‪،‬‬
‫‪z2‬‬
‫‪z1 (a + bi)(c − di) ac − adi + bci − bdi 2 ac + bd − (ad − bc)i‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫=‬
‫)‪z 2 (c + di)(c − di‬‬ ‫‪c 2 − d 2i 2‬‬ ‫‪c2 + d 2‬‬
‫‪z1 ac + bd ad − bc‬‬
‫=‬ ‫‪−‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪z 2 c2 + d 2 c2 + d 2‬‬

‫مثال ‪ :2‬عدد ‪ z1 = 2 − 3i‬را باالی عدد ‪ z 2 =1 + i‬تقسیم نمایید و بعد امتحان کنید‪.‬‬

‫‪z1 2 − 3i (2 − 3i)(1 − i) − 1 − 5i‬‬ ‫‪1 5‬‬


‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪=− − i‬‬
‫‪z2 1+ i‬‬ ‫)‪(1 + i)(1 − i‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2 2‬‬
‫‪1 5‬‬ ‫‪1 5 1 5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪(1 + i) (− − i) = − − i − i − i 2 = − − 3i + = 2 − 3i‬‬
‫‪2 2‬‬ ‫‪2 2 2 2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال ‪ :3‬حاصل تقسیم ‪ 3 + 2i‬را به دست آرید‪.‬‬
‫‪5−i‬‬
‫حل‬
‫‪3 + 2i (3 + 2i) (5 + i) 15 + 3i + 10i + 2i 2 15 + 13i − 2 13 + 13i 1 1‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= + i‬‬
‫)‪5 − i (5 − i)(5 + i‬‬ ‫‪25 − i 2‬‬ ‫‪25 + 1‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪2 2‬‬

‫‪z‬‬
‫چنین‬ ‫اگر ‪ z = x + yi‬و ‪ w = x ′ + y′i‬دو عدد مختلط باشند؛ در آن صورت‬
‫‪w‬‬
‫تعریف می‌شود‪:‬‬
‫‪z xx ′ + yy′ x ′y − xy′‬‬
‫=‬ ‫‪+‬‬ ‫‪i ,‬‬ ‫)‪( x ′2 + y′2 ≠ 0‬‬
‫‪w x ′ 2 + y ′ 2 x ′ 2 + y′ 2‬‬

‫خاصیت‌های مزدوج یک عدد مختلط‪:‬‬


‫اگر ‪ z1‬ﻭ ‪ z 2‬دو عدد مختلط باشند‪:‬‬

‫)‪1‬‬ ‫‪z1 + z 2 = z1 + z 2‬‬ ‫)‪2‬‬ ‫‪z1 − z 2 = z1 − z 2‬‬

‫‪294‬‬
1) z1 + z 2 = z1 + z 2 2) z1 − z 2 = z1 − z 2
z1 z
3) z1 ⋅ z 2 = z1 ⋅ z 2 = z 2 ⋅ z1 4) ( )= 1
z2 z2
5) z + z = 2 x 6) z − z = 2 yi
7) z = z

‫ و‬z1 + z 2 = z1 + z 2 :‫ باشند نشان دهید که‬z 2 = −3 + 2i ‫ و‬z1 = 4 + 5i ‫ اگر‬:1‫مثال‬


z1 ⋅ z 2 = z1 ⋅ z 2
‫حل‬
z1 + z 2 = (4 + 5i) + (−3 + 2i) = 1 + 7i ⇒ z1 + z 2 = 1 − 7i
z1 + z 2 = (4 − 5i) + (−3 − 2i) = 1 − 7i

z1 + z 2 = z1 + z 2 ‫در نتیجه‬

z1 ⋅ z 2 = (4 + 5i) ⋅ (−3 + 2i) = −12 − 10 + (8 − 15)i = −22 − 7i


⇒ z ⋅ z 2 = −22 + 7i
z1 ⋅ z 2 = (4 − 5i) ⋅ (−3 − 2i) = −12 − 8i + 15i + 10i 2 = −12 − 8i + 15i − 10
= −22 + 7i

z1 ⋅ z 2 = z1 ⋅ z 2 = −22 + 7i :‫بنابر آن‬

.‫ را دریابید‬z − z ‫ و‬z + z ‫ باشد‬z = x + yi ‫ اگر‬:2‫مثال‬

yi))==22yiyi :‫حل‬
z + z = ( x + yi) + ( x − yi) = 2 x , zz − z = ( x + yi ) +− ((xx −− yi

‫فعاليت‬

.‫ را دریباید‬z − z ‫ ﻭ‬z , z + z ،‫ باشد‬z = 2 + 3i ‫اگر‬

295
‫تمرين‬

‫‪ -1‬خارج قسمت‌ها را دریابید‪.‬‬


‫‪7−i‬‬ ‫‪5 − 2i‬‬ ‫‪3 − 4i‬‬ ‫‪1+ i‬‬
‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬
‫‪37−−5ii‬‬ ‫‪56−−2ii‬‬ ‫‪32 − 45i‬‬ ‫‪1−‬‬ ‫‪+ 1i‬‬
‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪,‬‬
‫‪3 − 5i‬‬ ‫که‪6 −‬‬
‫باشند‪2.‬نشان دهید ‪i‬‬
‫‪ -2‬اگر ‪ z1 = −a − 3bi‬و ‪− 5i z 2 = 21a −−13bi‬‬

‫‪ z1 ⋅ z 2 = z1 ⋅ z 2‬و ‪  z1  = z1‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ z2 ‬‬ ‫‪z2‬‬
‫‪ -3‬خارج قسمت‌ها را دریابید و جواب‌های خود را به شکل ‪ a + bi‬بنویسید‪.‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪3−i‬‬ ‫‪2 − 3i‬‬


‫‪a:‬‬ ‫‪b:‬‬ ‫‪c:‬‬
‫‪5−i‬‬ ‫‪2+i‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪6 + − 36‬‬
‫مساوی است به‪:‬‬ ‫‪ -4‬خارج قسمت‬
‫‪3+ −9‬‬
‫‪a :1‬‬ ‫‪b:‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪c : 3i‬‬ ‫‪d: −2‬‬
‫‪ -5‬جواب‌های خود را به شکل ‪ a + bi‬بنویسید‪.‬‬

‫‪3 + 4i‬‬ ‫‪−5‬‬ ‫‪6‬‬


‫‪4i‬‬ ‫‪2 − 3i‬‬ ‫‪1 + 3i‬‬

‫‪7‬‬ ‫‪− 4 + 8i‬‬ ‫‪3 − 2i‬‬


‫‪7 − 2i‬‬ ‫‪2 − 4i‬‬ ‫‪− 6 + 4i‬‬

‫‪1− 4 + 8i‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪i 2 − 4i‬‬ ‫‪i‬‬

‫‪296‬‬
‫حل معادله‌های درجه دوم یک‬
‫مجهوله در ساحة اعداد مختلط‬

‫‪x2  x  4  0‬‬ ‫‪4i+3i=7i‬‬


‫آیا جذر‌های معادلة ‪ x 2 + x + 4 = 0‬را‬
‫دریافت کرده می‌توانید؟‬
‫‪4i-3i=i‬‬
‫? ‪x1 ‬‬ ‫‪4i-(-3i)=7i‬‬
‫? ‪x2 ‬‬

‫شکل عمومی معادلة درجه دوم یک مجهوله ‪ (a ≠ 0) ، ax 2 + bx + c = 0‬می‌باشد‪.‬‬


‫اگر ‪ ∆ = b 2 − 4ac > 0‬باشد معادله دارای دو جذر مختلف حقیقی می‌باشند‪:‬‬
‫اگر ‪ ∆ = 0‬باشد‪ ،‬معادله دارای دو جذر مساوی حقیقی می‌باشد‪.‬‬
‫اگر ‪ ∆ < 0‬باشد‪ ،‬معادله درست اعداد حقیقی حل ندارد‪ ،‬لیکن در ساحة اعداد مختلط دارای‬
‫دو جذر مختلط می‌باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬معادلۀ ‪ x 2 − 10x + 26 = 0‬را حل کنید‪.‬‬
‫حل‪ a = 1 b = −10 c = 26 :‬می‌باشد‪.‬‬
‫‪− b ± b 2 − 4ac 10 ± (−10) 2 − 4 ⋅1 ⋅ 26 10 ± − 4‬‬
‫= ‪x1, 2‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪2a‬‬ ‫‪2 ⋅1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪10 ± 2i‬‬
‫=‬ ‫‪= 5±i‬‬ ‫‪⇒ x1 = 5 + i‬‬ ‫‪x2 = 5 − i‬‬
‫‪2‬‬
‫فعاليت‬

‫جذر‌های فوق را در معادلة وضع نموده امتحان نمایید‪.‬‬

‫مثال ‪ :2‬معادلۀ ‪ 4x 2 + 4i x + 15 = 0‬را حل کنید‪.‬‬


‫حل‬

‫‪∆ = b 2 − 4 ac = (4i) 2 − 4.4.15 = 16 i 2 − 240 = −256‬‬


‫‪256 == 256‬‬
‫‪±± ∆∆ == ±± −−256‬‬ ‫‪256(−1) = 16‬‬‫‪ii‬‬
‫‪±16‬‬

‫‪297‬‬
‫‪− 4i + 16i 12 i 3‬‬ ‫‪− 4i − 16i‬‬ ‫‪5‬‬
‫= ‪x1‬‬ ‫=‬ ‫‪= i‬‬ ‫= ‪x2‬‬ ‫‪=− i‬‬
‫‪2⋅4‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال‪ :3‬معادلة ‪ x 2 + 3ix − 2 = 0‬را به کمک فورمول محمد‌بن‌موسی در ساحة اعداد‬
‫مختلط حل کنید‪.‬‬
‫‪∆ = b 2 − 4ac = (3i) 2 − 4 ⋅1⋅ (−2) = 32 ⋅ i 2 + 8 = −9 + 8 = −1‬‬
‫‪± ∆ = ± − 1 = ±i‬‬
‫‪− 3i ± i‬‬ ‫‪− 4i‬‬ ‫‪− 2i‬‬
‫= ‪x1, 2‬‬ ‫= ‪x1‬‬ ‫‪= −2i‬‬ ‫= ‪x2‬‬ ‫‪= −i‬‬
‫‪2 ⋅1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫فعاليت‬

‫معادله‌های ‪ x 2 − 6x + 18 = 0 ، x 2 + 3 = 0‬و ‪ x 2 − 4x + 13 = 0‬را حل کنید‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ )1‬معادلۀ درجه دوم را پیدا کنید که جذر‌های آن ) ‪ (3 + 2i‬و ) ‪ (3 − 2 i‬باشد‪.‬‬


‫‪ )2‬معادله‌های زیر را حل کنید‪:‬‬
‫‪x 2 − 4 x + 13 = 0 , x 2 − 6 x + 18 = 0 , − 4 x 2 + 3x − 5 = 0‬‬
‫‪x 2 + 8x + 41 = 0 , x 4 − 1 = 0‬‬ ‫‪, 3x 2 + x + 2 = 0‬‬
‫‪ )3‬معادله‌های درجه دوم را تشکیل نمایید که جذر‌های‌شان طور زیر داده شده باشند‪:‬‬

‫‪2 + 5i , 2 − 5i‬‬ ‫‪1+ i , 1− i‬‬


‫‪4i , − 4i‬‬ ‫‪5i‬‬ ‫‪, − 5i‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪3i‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪,‬‬
‫‪i‬‬
‫‪2 1‬‬ ‫‪2 1‬‬
‫‪+ i ,‬‬ ‫‪− i‬‬ ‫‪2−i‬‬ ‫‪, 2+i‬‬
‫‪3 2‬‬ ‫‪3 2‬‬

‫‪298‬‬
‫خالصۀ فصل‬

‫• اعداد منفی درست اعداد حقیقی جذر جفت ندارند‪ ،‬لیکن در ست اعداد مختلط اعداد‬
‫منفی جذر جفت دارند‪.‬‬
‫• اعداد مختلط از اتحاد اعداد حقیقی و اعداد موهومی حاصل می‌شوند‪.‬‬
‫• مربع اعداد حقیقی مثبت‪ ،‬اما مربع اعداد موهومی منفی می‌باشند‪.‬‬
‫‪i 2 = −1 ⇒ i = − 1‬‬
‫یک فکتورشان باشد‪ ،‬اعداد موهومی می‌گویند‪.‬‬ ‫• اعدادی را که ‪− 1‬‬
‫• اعداد مختلط ‪ C‬طور زیر تعریف می‌شود‪:‬‬
‫}‪C = {z / z = a + bi , a , b ∈ IR , i = − 1‬‬
‫• شکل معیاری عدد مختلط ‪ z = a + bi‬می‌باشد که ‪ a‬را قسمت حقیقی ‪ z‬و ‪ bi‬را قسمت‬
‫موهومی ‪ z‬می‌گویند یا )‪ bi = img (z‬و ) ‪a = Re(z‬‬
‫• برای پیدا نمودن توان‌های مختلف ‪ ، i‬توان ‪ i‬را باالی ‪ 4‬تقسیم می‌کنیم که مساوی به‬
‫یک می‌شود‪ ،‬اگر باالی آن پوره تقسیم نشود‪ ،‬پس توان حرف ‪ i‬را مساوی به باقیماندۀ عملیۀ‬
‫تقسیم بر ‪ 4‬می‌شود مانند‪ i 4 k + r = i r :‬یا ‪(i)1379 = i 4⋅344 ⋅ i 3 = (1)(i) 3 = −i‬‬
‫• اگر در عدد مختلط ‪ b = 0 ، z = a + bi‬باشد‪ a ،‬را عدد حقیقی خالص و اگر ‪a = 0‬‬
‫باشد ‪ bi‬را عدد موهومی خالص می‌گویند‪.‬‬
‫• آن عدد مختلط که قسمت‌های حقیقی و موهومی آن صفر باشند‪ (a = 0, b = 0) ،‬عدد‬
‫مختلط صفری گفته می‌شود‪.‬‬
‫• دو عدد مختلط ‪ z1‬و ‪ z2‬وقتی با همدیگر مساوی می‌باشند که قسمت‌های حقیقی و‬
‫موهومی شان باهم مساوی باشند‪ Re(z1 ) = Re(z 2 ) .‬ﻭ ) ‪Im g (z1 ) = Im g (z 2‬‬
‫• حاصل‌جمع دو عدد مختلط‪ ،‬یک عدد مختلطی است که قسمت حقیقی آن از حاصل‌جمع‬
‫قسمت‌های حقیقی دو عدد داده شد و قسمت موهومی آن نیز از حاصل‌جمع قسمت‌های‬
‫موهومی اعداد داده شده به دست می‌آید‪.‬‬
‫• حاصل‌تفریق دو عدد مختلط‪ ،‬عدد مختلطی است که قسمت حقیقی آن از حاصل تفریق‬
‫قسمت‌های حقیقی و قسمت موهومی آن از حاصل تفریق قسمت‌های موهومی به دست‬

‫‪299‬‬
‫آمده باشد‪.‬‬
‫• اگر ‪ z1 = x1 + y1 i‬و ‪ z2 = x2 + y2i‬باشند‪ ،‬پس عملیه‌های جمع‪ ،‬تفریق‪ ،‬ضرب و‬
‫تقسیم آن‌ها طور زیر تعریف می‌شود‪:‬‬
‫‪z1 + z 2 = ( x1 + x 2 ) + ( y1 + y 2 )i‬‬
‫‪z1 − z 2 = ( x1 − x 2 ) + ( y1 − y 2 )i‬‬
‫= ‪z1 .z 2‬‬ ‫‪x1 x 2 − y1 y 2 + ( x1 y 2 + y1 x 2 )i‬‬
‫‪z1‬‬ ‫‪x1 x 2 + y1 y 2 y1 x 2 − y 2 x1‬‬
‫=‬ ‫‪+‬‬ ‫‪i ,‬‬ ‫)‪(z 2 ≠ 0‬‬
‫‪z2‬‬ ‫‪x 22 + y 22‬‬ ‫‪x 22 + y 22‬‬
‫• مزدوج عدد مختلط ‪ z = x + yi‬عبارت ‪ Z = x − yi‬می‌باشد‪.‬‬

‫‪zz = x 2 + y 2‬‬ ‫‪z1 + z 2 = z1 + z 2‬‬


‫‪z + z = 2x = 2x‬‬ ‫‪z1 − z 2 = z1 − z 2‬‬
‫‪z − z = 2 yi = 2 y‬‬ ‫‪z1 ⋅ z 2 = z1 ⋅ z 2 = z 2 ⋅ z1‬‬
‫‪z1‬‬ ‫‪z‬‬
‫(‬ ‫‪)= 1‬‬
‫‪z2‬‬ ‫‪z2‬‬

‫• معکوس جمعی عدد ‪ z = a + bi‬عبارت از ‪ − a − bi‬و معکوس ضربی آن‬


‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫می‌باشد‪.‬‬ ‫‪− 2‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪a + b a + b2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫• )‪ 0 + 0i = (0,0‬عنصر عینیت عملیة جمع عدد مختلط و ‪ 1 + 0i‬عنصر عینیت عملیة‬


‫ضرب اعداد مختلط می‌باشد‪.‬‬
‫• معادله‌های درجه دومی که در ست اعداد حقيقي حل ندارند در ست اعداد مختلط حل‬
‫دارند‪.‬‬

‫‪300‬‬
‫تمرين فصل‬

‫‪ (i)51 )1‬مساوي است به‪:‬‬


‫‪a) 1‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪c) i‬‬ ‫‪d) − i‬‬
‫‪ )2‬عدد موهومی ‪ i −98‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪−1‬‬ ‫‪c) i‬‬ ‫‪d) − i‬‬
‫‪67‬‬
‫‪ )3‬عدد موهومی ‪ i‬مساوی است به‪:‬‬
‫)‪a‬‬ ‫‪−i‬‬ ‫‪b) 1‬‬ ‫‪c) − 1‬‬ ‫)‪d‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪ 7i − 4i )4‬مساوی است به ‪:‬‬
‫)‪a‬‬ ‫‪− 3i‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪3i‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪d) − 3‬‬
‫‪ 3i ⋅ 4i )5‬مساوی است به ‪:‬‬
‫)‪a‬‬ ‫‪− 12‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪c) 12i‬‬ ‫‪d ) − 12i‬‬

‫‪64i‬‬
‫مساوی است به‪:‬‬ ‫‪)6‬‬
‫‪a) − 8‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪8‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫‪8i‬‬ ‫)‪d‬‬ ‫‪− 8i‬‬ ‫‪8i‬‬

‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ i ⋅ i )7‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪14‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪14‬‬
‫‪a) −‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪c) −‬‬ ‫‪i‬‬ ‫)‪d‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪81‬‬ ‫‪81‬‬ ‫‪81‬‬ ‫‪81‬‬

‫‪− 11‬‬
‫مساوی است به‪:‬‬ ‫‪)8‬‬
‫‪−5‬‬
‫‪11‬‬ ‫‪− 11‬‬ ‫‪− 11‬‬ ‫‪11‬‬
‫)‪a‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫‪i‬‬ ‫)‪d‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪−1 5‬‬
‫مساوی است به‪:‬‬ ‫‪)9‬‬
‫‪−1 ⋅ 5‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5 5‬‬
‫)‪a‬‬ ‫‪b) −‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫نیست ) ‪i i d‬‬
‫هر سه جزء درست ) ‪d‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3 5‬‬

‫‪301‬‬
‫‪xi‬‬
‫‪ −‬مساوی است به‪:‬‬ ‫‪)10‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪−x‬‬ ‫‪xi‬‬ ‫‪x‬‬ ‫‪yi‬‬
‫)‪a‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫)‪d‬‬
‫‪y‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪y‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪ )11‬اعداد مختلط زیر را باهم جمع کنید‪:‬‬
‫)‪(3 + 4i) + (2 + 5i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(a + bi) + (c + di‬‬
‫)‪(1 + i) + (1 − i‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)‪(2 + 3i) + (2 − 3i‬‬
‫‪ )12‬اعداد مختلط زیر را تفریق نمایید‪:‬‬
‫‪(4 + 3i) − (4 + 4i) ,‬‬ ‫)‪(3 − 2i) − (3 + 2i‬‬
‫‪(4 + 4i) − (4 + 3i) ,‬‬ ‫)‪(1 + i) − (1 − i‬‬
‫‪ (2a + ib) − (2a − ib) )13‬مساوی است به‪:‬‬
‫)‪a‬‬ ‫‪− ib‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪− 2ib‬‬ ‫‪c) 2ib‬‬ ‫‪d ) 4a‬‬
‫‪ )14‬حاصل‌ضرب )‪ (2 − 3i)(2 + 3i‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a ) − 13‬‬ ‫‪b) 13i‬‬ ‫‪c) 13‬‬ ‫‪d ) 9i‬‬
‫‪)15‬اعداد مختلط زیر را به شکل ‪ a+bi‬بنویسید‪.‬‬
‫)‪4(2 + 5i) − (3 − 4i) , (4 − 3i)(2 + i‬‬
‫‪i(3 − 2i) 2‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪i 51‬‬
‫‪ )16‬اگر ‪ z1 = 2 − 4i‬ﻭ ‪ z 2 = 1 − i‬باشد نشان دهید که‪:‬‬

‫‪z1‬‬ ‫‪z‬‬
‫‪z1 + z 2 = z1 + z 2 ,‬‬ ‫‪z1 ⋅ z 2 = z1 ⋅ z 2 ,‬‬ ‫(‬ ‫‪)= 1‬‬
‫‪z2‬‬ ‫‪z2‬‬
‫‪ )17‬معکوس جمعی و معکوس ضربی اعداد مختلط زیر را دریابید‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫‪3x − yi , 2a − bi , 2 + 5i , − 7 + 3i , − 6 + 2i , 3 − i ,‬‬ ‫‪2 +i‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ )18‬معادلۀ ‪ 5 x 2 + 2 x + 1 = 0‬را حل کنید‪.‬‬

‫‪302‬‬
‫فصل هفتم‬
‫هندسه تحليلى‬
‫هندسة تحليلي علمي است که تخنيک هاي الجبر را باهندسه یکجا می کند؛ یا به‬
‫عبار‌‌ۀ دیگر هندسة تحلیلی ما را قادر می سازد که در حل مسائل هندسی از میتود‬
‫ها و معادالت الجبری استفاده نماییم و همچنین از اصول هندسی در مساوات های‬
‫الجبری استفاده نماییم‪.‬‬
‫هندسه یکی از قدیمی ترین شاخة الجبر بوده‪ ،‬یونانی ها تقریباً چهار قرن قبل در این‬
‫مورد به طور منظم تحقیق و مطالعه کردندکه تقریباً (‪ )300‬سال قبل توسط ایوکلید‬
‫(‪ )Euclid‬سیزده (‪ )13‬جلد کتاب تشریح و تفسیر شده بود‪.‬‬
‫اختراع هندسه تحلیلی توسط یک عالم فرانسوی رین دکارتس‬
‫(‪ )Rene Descartes‬که در سال های (‪ 1596-1650‬ب‪.‬م) زنده گی می کرد‬
‫صورت گرفت که میتود های الجبری را در هندسه معرفی و از آن استفاده کرد که به‬
‫نام هندسة تحلیلی (‪ )Analytic geometry‬یا هندسه همآهنگ‬
‫(‪ )Coordinate geometry‬یاد می شود‪.‬‬
‫نامبرده در سال (‪ 1637‬م) یک نسخه را به نام (‪ )La geometry‬تحریر کرد‪.‬‬
‫خلص این که چطور از هندسه و الجبر یکجا استفاده می شوند در این فصل هدف ما‬
‫این است که به طور خلص اساسات این مضمون را مطالعه نماییم‪.‬‬
‫سیستم کمیات وضعیه یا سیستم کواردنت‬
‫(‪)Coordinate system‬‬

‫آی��ا نق��اط )‪، (−4,7) ، (2,2) ، (0,−1‬‬


‫)‪ (2,0‬و )‪ (0,−2‬را در سیستم کمیات‬
‫وضعیه تعیین کرده می توانید؟‬

‫فعاليت‬
‫در مستوی کمیات وضعیه دو خط '‪ XX‬و '‪ YY‬را عمود باهم رسم کنیدو نقطة تقاطع این دو‬
‫خط را )‪ (O‬بنامید‪ ،‬که نقطة ‪ O‬رامبدا )‪ (Origin‬محورهای کمیات وضعیه می نامند‪.‬‬

‫دو خط عمود باهم به نام محور های کواردینت (‪ )Coordinate axises‬یاد می شوند‪ ،‬که‬
‫خط افقی '‪ XOX‬محور ‪ X‬و خط عمودی '‪ YOY‬عبارت از محور‪ Y‬می باشد‪.‬‬
‫واضح است تمام اعدادی که باالی محور ‪ X‬به طرف راست مبدأ واقع باشند مثبت واعدادی‬
‫که به طرف چپ مبدأ واقع باشند منفی می باشند‪ .‬و نیز اعدادی که بر روی محور ‪ Y‬به طرف‬
‫باالی مبدأ قرار دارند مثبت و پایین مبدأ منفی می باشند‪.‬‬
‫فرض میکنیم که ‪ p‬در مستوی یک نقطه باشد‪ ،‬می توانیم که نقطة ‪ p‬را توسط جورة مرتب‬
‫) ‪ (OrderPair‬نشان دهیم‪ ،‬طوریکه از نقطة ‪ p‬خطوط موازی با محور ‪ X‬و محور‪ Y‬رسم‬
‫می کنیم که این خطوط محور ‪ Y‬را در نقطۀ ‪ S‬و محور ‪ X‬را درنقطة ‪ R‬قطع می کنند‪.‬‬
‫فاصلة مستقیم ‪ OR = x‬و ‪ OS = y‬می باشد در نتیجه جورة مرتب )‪ ( x, y‬موقعیت نقطه‬
‫‪ P‬را در مستوی کمیات وضعیه تعیین می کند‪.‬‬
‫هرجورة مرتب در مستوی توسط یک نقطه و هر نقطة مستوی توسط یک جورة مرتب اعداد‬
‫حقیقی ) ‪ ( x, y‬نشان داده می شود که ‪ x‬و ‪ y‬فاصله های مستقیم نقطة ‪ p‬از محور های ‪X‬‬
‫و ‪ Y‬می باشند‪.‬‬
‫این سیستم را سیستم کارتیزینی یا سیستم کواردینت (‪)Coordinate System‬‬

‫‪305‬‬
‫می گویند‪.‬‬
‫مرکبة اول جورة مرتب مختصة ‪ x‬و مرکبة دوم جورة‬
‫مرتب را مختصة ‪ y‬یا (‪)y-Coordinate‬‬
‫می گویند محور های کواردینت مستوی را به چهار‬
‫ربع (‪ )quadrants‬تقسیم می کند‪ ،‬طوری که در ربع‬
‫اول ‪ y > 0 ، x > 0‬در ربع دوم ‪ y > 0 ، x < 0‬در‬
‫ربع سوم ‪ y < 0 ، x < 0‬و در ربع چهارم ‪ x > 0‬و‬
‫‪ y < 0‬می باشند‪.‬‬
‫مثال(‪ :)1‬نقاط )‪ E (0,2) D(3,−5) C (2,5) ، B(−4,−2) ، A(−2,3‬و )‪ F (−2,0‬را‬
‫در مستوی کمیات وضعیه تعیین کنید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬

‫فعاليت‬

‫• نشان دهید تمام نقاطی که باالی محور ‪ X‬واقع اند مختصة ‪ y‬آن ها صفر و نقاطی که‬
‫باالی محور ‪ Y‬قرار دارند مختصه ‪ x‬آن ها صفر می باشند‪.‬‬
‫• نشان دهیدکه نقاط )‪ (0,4) ، (−2,−3) ، (2,−3) ، (−2,3) ، (2,3‬و )‪ (4,0‬در کدام ربع‬
‫قرار دارند‪.‬‬

‫فاصله بین دونقطه (‪:)Distance between two points‬‬


‫آیا می توانید بگویید که فاصله بین نقاط )‪ A(4,8‬و )‪ B(1,2‬چند واحد می باشد؟‬
‫اگر ) ‪ P1 ( x1 , y1‬و ) ‪ P2 ( x2 , y2‬دو نقطه در مستوی باشند‪ ،‬می توانیم که فاصله بین نقاط‬

‫‪306‬‬
‫∆‬
‫‪ P1‬و ‪ P2‬یا ‪ d = P1 P2‬را با استفاده از مثلث قایم الزاویه ‪ P1P3 P2‬توسط قضیه فیثاغورث‬
‫به دست می آوریم‪ ،‬طوری که در شکل مشاهده می شود‪.‬‬

‫‪(P1 P2 ) 2 = (P1 P3 ) 2 + (P2 P3 ) 2‬‬


‫‪d = P1 P2 = ( x 2 − x1 ) 2 + ( y 2 − y1 ) 2‬‬

‫‪= ( x1 − x 2 ) 2 + ( y1 − y 2 ) 2‬‬

‫متوجه باید بود که اگر ) ‪ P1 ( x1 , y1‬و ) ‪ P2 ( x2 , y2‬باالی خط افقی قرار داشته باشند در این‬
‫صورت ‪ y1 = y2‬می شود‪ ،‬طوریکه در شکل (‪ )a‬نیز مشاهده می شود‪.‬‬
‫‪d = P1 P2 = ( x 2 − x1 ) 2 + 0 = x 2 − x1‬‬

‫اگر ‪ P1‬و ‪ P2‬باالی خط عمودی قرار داشته باشند در این صورت ‪ x1 = x2‬می باشد طوری‬
‫که در شکل (‪ )b‬نشان داده شده است‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪d = P1 P2 = 0 + ( y 2 − y1 ) 2 = ( y 2 − y1 ) = y 2 − y1‬‬

‫مثال(‪ :)2‬فاصله بین نقاط )‪ P1 (3,−2‬و )‪ P2 (−1,−5‬را دریابید‪.‬‬


‫حل‪:‬‬

‫‪307‬‬
‫‪P1P2 = (x1 − x 2 ) 2 + (y1 − y 2 ) 2 = ( x 2 − x1 ) 2 + ( y 2 − y1 ) 2‬‬
‫‪= (−1 − 3) 2 + [−5 − (−2)]2 = (−4) 2 + (−3) 2 = 25 = 5‬‬

‫فعاليت‬
‫فاصله بین نقاط )‪ P1 (8,0‬و )‪ P2 (2,0‬را دریابید‪.‬‬

‫مثال(‪ :)3‬توسط فورمول فاصله نشان دهید که )‪ B (2,1) ، A(−2,−3‬و )‪C (−2,5‬‬
‫رأس های یک مثلث قایم الزاویه می باشند‪.‬‬
‫حل‪:‬‬

‫‪AB = [2 − (−2)]2 + [1 − (−3)]2 = 32‬‬

‫‪BC = (−2 − 2) 2 + (5 − 1) 2‬‬ ‫‪= 32‬‬


‫‪CA = [−2 − (−2)]2 + [5 − (−3)]2 = 64‬‬
‫‪AB + BC = 32 + 32 = 64‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪CA = 64‬‬
‫‪2‬‬

‫چون‪ CA 2 = AB 2 + BC 2 :‬است‪.‬‬
‫∆‬
‫پس مثلث ‪ A B C‬قایم الزاویه می باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬
‫نشان دهید که نقاط )‪ B(3,−5) ، A(−6,3‬و )‪ C (−1,5‬رأس های مثلث قایم الزاویه‬
‫می باشند‪.‬‬

‫مثال(‪ :)4‬اگر )‪ C (0,0‬مرکز دایره و )‪ P(3,4‬یک نقطه روی محیط دایره باشد طول‬
‫شعاع این دایره را دریابید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬

‫‪308‬‬
‫‪PC = R = ( x 2 − x1 ) 2 + ( y 2 − y1 ) 2 = (3 − 0) 2 + (4 − 0) 2‬‬
‫‪= 9 + 16 = 25 = 5‬‬

‫در مستوی سیستم کمیات وضعیه نقاطی که باالی محور ‪ X‬واقع اند مختصۀ ‪ y‬آن ها صفر‬
‫و نقاطی که باالی محور ‪ y‬قرار دارند مختصۀ ‪ x‬آنها صفر می باشد‪.‬‬
‫فاصله در بین دو نقطه ) ‪ P( x1 , y1‬و ) ‪ Q( x2 , y2‬از فورمول‬
‫‪ d = PQ = ( x 2 − x1 ) 2 + ( y 2 − y1 ) 2‬به دست می آید‪.‬‬

‫‪309‬‬
‫تمرين‬

‫‪ -1‬در نقاط داده شدة زیر فاصلة کدام نقطه از مبدای کمیات وضعیه ‪ 15‬واحد می باشد؟‬
‫)‪A : ( 176 ,7‬‬
‫)‪B : (10,−10‬‬
‫)‪C : (1,15‬‬
‫‪15 15‬‬
‫‪D‬‬
‫) ‪A:( ,‬‬
‫‪2 2‬‬

‫‪ -2‬نشان دهید که نقاط )‪ B( 3, 1) ، A(0,2‬و )‪ C (0,−2‬رأس های مثلث قایم‬


‫الزاویه می باشند‪.‬‬
‫‪ -3‬فاصله بین نقاط )‪ (0,5‬و )‪ (0,−3‬را دریابید‪.‬‬

‫‪−3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ B(−1,‬را دریابید‪.‬‬ ‫‪ -4‬فاصله بین نقاط )‪ A(− ,3‬و )‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ -5‬فاصله بین نقاط (‪ )7,11‬و (‪ )1,3‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -6‬فاصله بین نقاط (‪ )3,6‬و (‪ )1,2‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -7‬فاصله بین نقاط (‪ )3,7‬و (‪ )12,19‬را دریابید‪.‬‬

‫‪310‬‬
‫دریافت کمیات وضعیه نقطه یی‬
‫که یک قطعه خط را به یک نسبت‬
‫تقسیم می کند‪.‬‬

‫آیا می توانید کمیات وضعیة نقطة وس��طی‬


‫خ��ط مس��تقیم را ک��ه از نق��اط )‪ A(3,1‬و‬
‫)‪ B(−2,4‬میگذرد دریابید؟‬

‫اگر کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬عبارت از ) ‪ ( x, y‬باش��د که خط مستقیم ‪ P1 P2‬را به نسبت ‪r‬‬

‫∆‬ ‫∆‬ ‫‪P1 P‬‬


‫باشد‪ .‬از تشابه دو مثلث ‪ P1 M P‬و ‪ P N P2‬داریم که‪:‬‬ ‫تقسیم می نماید یا ‪= r‬‬
‫‪PP2‬‬
‫‪P1P P1M x − x1‬‬ ‫‪P1P PM y − y1‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫‪=r‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪=r‬‬
‫‪PP2‬‬ ‫‪PN x 2 − x‬‬ ‫‪PP2 P2 N y 2 − y‬‬
‫‪x − x1 = rx 2 − rx‬‬ ‫‪y − y1 = ry 2 − ry‬‬
‫‪x + rx = rx 2 + x1‬‬ ‫‪y + ry = ry 2 + y1‬‬
‫‪(1 + r ) x = rx 2 + x1‬‬ ‫‪(1 + r ) y = ry 2 + y1‬‬
‫‪x1 + rx 2‬‬ ‫‪y1 + ry 2‬‬
‫=‪x‬‬ ‫=‪y‬‬
‫‪1+ r‬‬ ‫‪1+ r‬‬
‫مث�ال (‪ :)1‬کمیات وضعیه نقطة ‪ P‬را‬
‫در یابید‪ ،‬اگر خط مستقیمی که از نقاط‬
‫)‪ P1 (−6,3‬و )‪ P2 (5,−2‬میگذرد به‬

‫‪P1 P 2‬‬ ‫‪2‬‬


‫تقسیم نماید‪ .‬یا =‬ ‫نسبت‬
‫‪PP2 3‬‬ ‫‪3‬‬
‫باشد‪.‬‬
‫حل‪:‬‬

‫‪311‬‬
‫‪2‬‬
‫‪x1 = −6 ,‬‬ ‫‪x2 = 5 ,‬‬ ‫=‪r‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪−4‬‬
‫‪⋅5 − 6‬‬ ‫‪(−2) + 3‬‬ ‫‪+3‬‬
‫‪rx 2 + x1 3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪ry 2 + y1 3‬‬ ‫‪3‬‬
‫=‪x‬‬ ‫=‬ ‫=‪=− , y‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪=1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪1+ r‬‬ ‫‪1+‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪1+ r‬‬ ‫‪1+‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1+‬‬
‫‪2‬‬
‫‪x2 = 5‬‬ ‫=‪r‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪−4‬‬
‫‪⋅5 − 6‬‬ ‫‪(−2) + 3‬‬ ‫‪+3‬‬
‫‪+ x1 3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪ry 2 + y1 3‬‬ ‫‪3‬‬
‫=‬ ‫=‪=− , y‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪=1‬‬
‫‪+r‬‬ ‫‪1+‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪1+ r‬‬ ‫‪1+‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1+‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪−8‬‬
‫پس کمیات وضعیة نقطة )‪ P( ,1‬می باش��د که خط مس��تقیم ‪ P1 P2‬را به نس��بت‬
‫‪3‬‬ ‫‪5‬‬
‫تقسیم می کند‪.‬متوجه باید بود که اگر نقطۀ ‪ ، P‬خط مستقیم ‪ P1 P2‬را داخ ً‬
‫ال به یک نسبت‬
‫تقسیم نماید ‪ r > 0‬و اگر خارجاً تقسیم کند ‪ r < 0‬می باشد‪.‬‬
‫طور مثال در شکل مشاهده می شود که نقطه ‪ p‬قطعه خط ‪ P1 P2‬را داخ ً‬
‫ال به نسبت ‪ r‬تقسیم‬
‫م��ی کند یا به عبارت دیگر اگر ‪ P1 P‬و ‪ PP2‬هم جهت باش��د ‪ r > 0‬و اگر نقطه ‪ P‬قطعه‬
‫خط ‪ P1P2‬را خارجاً به نسبت ‪ r‬تقسیم کند یا ‪ P1P‬و ‪ PP2‬مختلف الجهت باشد ‪ r < 0‬می‬

‫‪P1 P‬‬
‫می باشد طوری که در شکل فوق مشاهده می شود‪.‬‬ ‫باشد‪= −r .‬‬
‫‪PP2‬‬

‫مثال(‪ :)2‬کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬را دریابید‪ ،‬اگر خط مستقیمی که از نقاط )‪ P1 (−8,4‬و‬
‫)‪ P2 (2,−1‬میگذرد‪.‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪−‬تقسیم نماید‪.‬‬ ‫‪ :b‬خارجاً به نسبت‬ ‫تقسیم نماید‪.‬‬ ‫‪ : a‬داخ ً‬
‫ال به نسبت‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫حل ‪:a‬‬
‫‪2‬‬
‫=‪r‬‬
‫‪32‬‬
‫=‪r‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪⋅2−8‬‬ ‫‪(−1) + 4‬‬
‫‪rx 2 + x1 3 2‬‬ ‫‪− 20‬‬ ‫‪ry 2 + y1 3 2‬‬ ‫‪10‬‬
‫=‪x‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪⋅ 22− 8‬‬ ‫=‬ ‫‪−‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪y‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‪(−12) + 4‬‬ ‫‪=2‬‬
‫‪1 +2 r+ x1 13+‬‬
‫‪rx‬‬ ‫‪−‬‬
‫‪5 20‬‬ ‫‪1 +2 r+ y1 31 +‬‬
‫‪ry‬‬ ‫‪510‬‬
‫=‪x‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫= ‪= −4 , y‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪=2‬‬
‫‪1+ r‬‬ ‫‪1+‬‬
‫‪32‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪r‬‬ ‫‪1+‬‬
‫‪32‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪312‬‬
‫‪2‬‬
‫تقسیم می نماید‬ ‫پس کمیات وضعیة نقطۀ ‪ p‬که خط مس��تقیم ‪ P1 P2‬را داخ ً‬
‫ال به نس��بت‬
‫‪3‬‬
‫عبارت از )‪ (−4,2‬می باشد‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫تقسیم می نماید؛ پس‪:‬‬ ‫‪ :b‬چون نقطه ‪ P‬قطعه خط ‪ P1 P2‬را خارجاً به نسبت‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪r=−‬‬
‫‪3‬‬
‫‪−2‬‬ ‫‪−2‬‬
‫‪( )⋅2 −8‬‬ ‫‪( )(−1) + 4‬‬
‫‪x= 3‬‬ ‫‪= −28 , y = 3‬‬ ‫‪= 14‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1−‬‬ ‫‪1−‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪2‬‬
‫تقس��یم می کند‬ ‫پس کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬که قطعه خطی ‪ P1 P2‬را خارجاً به نس��بت‬
‫‪3‬‬
‫عبارت از )‪ (−28,14‬می باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬را دریابید طوری که قطعه خطی را که از نقاط )‪ A(4,6‬و )‪B (−2,3‬‬

‫‪1‬‬
‫تقسیم کند‪.‬‬ ‫میگذرد‪ ،‬داخ ً‬
‫ال به نسبت‬
‫‪2‬‬

‫اگر نقطة ‪ p‬در وسط خط مستقیم ‪ P1 P2‬واقع باشد در این صورت ‪ r = 1‬است و کمیات‬

‫‪x1 + x2‬‬ ‫‪y + y2‬‬


‫=‪x‬‬ ‫‪ y= 1‬و‬ ‫وضعیة نقطة ‪ p‬عبارت است از‪:‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫مثال(‪ :)3‬کمیات وضعیة نقطة وسطی قطعه خطی که از نقاط )‪ (−10,4‬و )‪(7,−5‬‬

‫می گذرد‪ ،‬دریابید‪.‬‬


‫حل‪:‬‬

‫‪x1 + x 2 − 10 + 7‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪y1 + y 2 4 − 5‬‬ ‫‪1‬‬


‫=‪x‬‬ ‫=‬ ‫‪=−‬‬ ‫=‪y‬‬ ‫=‬ ‫‪=−‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪313‬‬
‫کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬که قطعه خط ‪ P1 P2‬را به نسبت ‪ r‬تقسیم می کند‪ ،‬عبارت است از‪:‬‬

‫‪ x = rx 2 + x1 , y = ry 2 + y1‬وکمیات وضعیة نقطة وس��طی قطعه خط ‪ P1 P2‬عبارت‬


‫‪1+ r‬‬ ‫‪1+ r‬‬
‫‪x1 + x 2‬‬ ‫‪y + y2‬‬
‫= ‪ x‬می باشد‪.‬‬ ‫‪، y= 1‬‬ ‫است از‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫اگر نقطة ‪ p‬قطعه خط ‪ P1 P2‬را داخ ً‬


‫ال به یک نسبت ‪ r‬تقسیم کند‪ r‬مثبت واگر خارجاً تقسیم‬
‫کند ‪ r‬منفی می باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬کمیات وضعیة نقطة وس��طی خط مس��تقیم ‪ ، AB‬عبارت از )‪ (2,−1‬می باشد‪ ،‬اگر نقطه‬
‫)‪ A(−1,−3‬باشد کمیات وضعیة نقطة ‪ B‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ -2‬کمیات وضعیة نقطة وسطی قطعه خط را که از نقاط )‪ A(3,1‬و )‪ B(−2,−4‬می گذرد‬
‫دریابید‪.‬‬
‫‪ -3‬کمیات وضعیة نقطه یی را دریابید که قطعه خطی را که از نقاط )‪ A(4,6‬و )‪B (−2,3‬‬
‫می گذرد‬

‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫تقسیم کند‪.‬‬ ‫‪ :b‬خارجاً به نسبت‬ ‫تقسیم کند‪.‬‬ ‫‪ : a‬داخ ً‬
‫ال به نسبت‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪314‬‬
‫میل یک خط مستقیم‬
‫(‪)Slope of a straight Line‬‬

‫آيا گفته م��ى توانيد که میل کدام س��طح‬


‫مایل زیاد است؟‬

‫زاویة ‪ θ‬که خط مستقیم ‪ l‬با جهت مثبت محور ‪ X‬میسازد‪.‬‬


‫به نام زاویه میل خط مستقیم ‪ l‬یاد میشود‪.‬‬

‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬

‫طوری که در ش��کل مشاهده می ش��ود‪ ،‬اگر خط مستقیم ‪ l‬با محور ‪ x‬موازی باشد ‪ θ = 0‬و‬
‫اگر با محور ‪ y‬موازی باشد ‪ θ = 90°‬می باشد‪.‬‬
‫وقتی که ما به یک س��طح مایل (‪ )inclined plane‬ب��ه طرف باال حرکت می کنیم ما در‬
‫عی��ن وقت یک فاصله افقی(‪ )run‬و یک فاصله عم��ودی ( ‪ )rise‬راطی می کنیم‪ .‬اگر میل‬
‫یک خط مستقیم‪ AB‬را به ‪ m‬نشان دهیم‪.‬‬
‫‪rise y‬‬
‫=‪m‬‬ ‫‪= = tan θ‬‬
‫‪run x‬‬
‫یا به عبارت دیگر ‪ tan‬زاویه میل یک خط مستقیم عبارت از میل خط مستقیم می باشد‪.‬‬
‫اگر ‪ 0 < θ < 90°‬باش��د میل خط مس��تقیم مثبت و اگر ‪ 90° < θ < 180°‬باشد میل خط‬
‫مس��تقیم منفی می باش��د و اگر ‪ θ = 0‬باشد چون ‪ tan 0° = 0‬اس��ت پس میل صفر و اگر‬
‫‪ θ = 90°‬باش��د میل خط مستقیم تعریف نشده اس��ت‪ ،‬زیرا که ‪ tan 90°‬تعریف نه گردیده‬
‫است‪.‬‬

‫‪315‬‬
‫فعاليت‬

‫در مورد میل های محور های ‪ X‬و‪ Y‬چی فکر می کنید؟‬

‫می��ل خط مس��تقیم ‪ l‬که عمود نباش��د و از دو نقط��ة ) ‪ P(x1 y1‬و ) ‪ Qθ ( x2 , y2‬می گذرد‪،‬‬
‫عبارت است از‪:‬‬

‫‪y 2 − y1 y1 − y 2‬‬
‫= ‪ m = tan θ‬است‪ ،‬زیرا طوری که در شکل مشاهده می شود‪:‬‬ ‫=‬
‫‪x 2 − x1 x1 − x 2‬‬
‫∧‬ ‫∧‬
‫‪RPQ = θ‬‬
‫‪PR = x 2 − x1‬‬
‫‪QR = y 2 − y1‬‬
‫‪QR‬‬ ‫‪QR y 2 − y1 y 2 − y1‬‬
‫‪m = tan θ==tan θ = tan‬‬ ‫=‪θ‬‬
‫‪PR‬‬ ‫‪PR x 2 − x 1 x 2 − x1‬‬

‫اگر س��ه نقطه ‪B،A‬و‪ C‬را طوری داشته باشیم که میل خط مستقیم ‪ AB‬مساوی با میل خط‬
‫مستقیم ‪ BC‬باشد نقاط ‪ B،A‬و‪ C‬روی عین خط مستقیم واقع اند‪.‬‬
‫مثال(‪ :)1‬میل خط مستقیمی را که از نقاط )‪ P1 (2,4‬و )‪ P2 (6,10‬می گذرد دریابید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪y 2 − y1 10 − 4 6 3‬‬
‫=‪m‬‬ ‫=‬ ‫= =‬
‫‪x 2 − x1‬‬ ‫‪6−2 4 2‬‬
‫يا‬
‫‪y − y 2 4 − 10 − 6 3‬‬
‫‪m= 1‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪x1 − x 2‬‬ ‫‪2−6 −4 2‬‬

‫مثال(‪ :)2‬نش��ان دهید که سه نقطه )‪ B(3,2) ، A(−3,6‬و )‪ C (6,0‬باالی یک خط مستقیم‬


‫واقع اند‪.‬‬
‫‪2−6‬‬ ‫‪−4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪AB‬خط مستقیم ‪AB‬‬
‫= ميل‬ ‫=‬ ‫‪=−‬‬
‫)‪3 − (−3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪316‬‬
‫‪0−2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪BC‬خط مستقیم ‪BC‬‬
‫= ميل‬ ‫‪=−‬‬
‫‪6−3‬‬ ‫‪3‬‬
‫چ��ون میل های خطوط ‪ AB‬ﻭ ‪ BC‬مس��اوی‬
‫ان��د‪ .‬پ��س نق��اط ‪B،A‬و‪ C‬ب��االی یک خط‬
‫مستقیم قرار دارند‪.‬‬
‫نتیج�ه‪ :‬میل در تمام نقاط خط مس��تقیم باهم‬
‫مساوی می باشد‪.‬‬
‫فعاليت‬
‫• میل خط مستقیمی رادریابید که از نقاط )‪ (−2,4‬و ) ‪ (5,1‬می گذرد‪.‬‬
‫• با اس��تفاده از میل خط مستقیم نشان دهید که نقاط )‪ (7,5) ، (4,−5‬و )‪ (10,15‬باالی‬
‫یک خط مستقیم واقع اند‪.‬‬
‫اگر ‪ l1‬و ‪ l2‬دو خط مس��تقیم باش��ند که میل های‬
‫شان به ترتیب ‪ m1‬و ‪ m2‬باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬در صورتیکه ‪ l1‬با ‪ l2‬موازی باشد ‪m1 = m2‬‬
‫است‪ ،‬زیرا که مطابق شکل ‪ θ1 = θ2‬می باشد‪.‬‬
‫‪tan θ1 = tan θ 2‬‬
‫‪m1 = m 2‬‬
‫‪ -2‬اگر ‪ l1‬و ‪ l2‬باهم عمود باشند ‪:‬‬
‫‪ m1 = − 1‬یا ‪ . m1 m2 + 1 = 0‬یا‬
‫‪m2‬‬
‫‪ m1 ⋅ m2 = −1‬می باشد‪.‬‬

‫میل یک خط مستقیم که از دو نقطه ) ‪ P1 ( x1 , y1‬و ) ‪ P2 ( x2 , y2‬می گذرد از فورمول‬

‫‪317‬‬
‫‪y 2 − y1 y1 − y 2‬‬
‫= ‪ m‬به دست میآید‪ .‬میل محور ‪ X‬و خطوطیکه با محور ‪ X‬موازی‬ ‫=‬
‫‪x 2 − x1 x1 − x 2‬‬
‫باشند‪ ،‬صفر و میل محور ‪ Y‬و خطوطی که موازی با محور ‪ Y‬باشند تعریف نشده است‪ .‬اگر‬
‫زاویۀ میل یک خط مستقیم حاده باشد میل آن مثبت و اگر منفرجه باشد میل آن منفی‬
‫می باشد و اگر زاویه میل خط مستقیم صفر باشد میل آن صفر است‪.‬‬

‫میل تعریف‬
‫نه شده‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬میل خط مستقیمی را دریابید که از نقاط )‪ (3,−2‬و )‪ (2,7‬می گذرد‪.‬‬


‫‪ -2‬اگ��ر )‪ B(−4,2) ، A(8,6‬و )‪ C (−2,−6‬رأس ه��ای یک مثلث باش��ند میل هر ضلع‬
‫مثلث را دریابید‪.‬‬
‫‪ -3‬با استفاده از میل خط مستقیم نشان دهید که نقاط )‪ (c, a + b) ، (a,2b‬و ) ‪(2c − a,2a‬‬
‫باالی یک خط مستقیم واقع اند‪.‬‬
‫‪ -4‬خط مستقیم ‪ AB‬از نقاط )‪ A(1,−2‬و )‪ B(2,4‬میگذرد و خط مستقیم ‪ CD‬از نقاط‬
‫)‪ C (4,1‬و )‪ D(−8,2‬می گذرد این دو خط باهم‪:‬‬
‫‪ - c‬هیچکدام‬ ‫‪ - b‬عمود اند‬ ‫‪ - a‬موازی اند‬
‫‪ -5‬خط مستقیم ‪ y = 3‬و خط مستقیم ‪ x = 3‬باهم‪:‬‬
‫‪ - c‬هیچکدام‬ ‫‪ - b‬عمود اند‬ ‫‪ - a‬موازی اند‬
‫‪ -6‬خطوط مستقیم ‪ x = −1‬و ‪ x = 3‬باهم ‪:‬‬
‫‪ - c‬هیچکدام‬ ‫‪ - b‬عمود اند‬ ‫‪ - a‬موازی اند‬
‫‪ -7‬میل خط مستقیم ‪ y = − 3‬مساوی است به‬
‫‪∞ -d‬‬ ‫‪− 1 -c‬‬ ‫‪ -b‬صفر‬ ‫‪1 -a‬‬
‫‪ -8‬میل خط مستقیم ‪ x = 0,03‬مساوی است به ‪:‬‬
‫‪ -d‬تعریف نشده است‪.‬‬ ‫‪− 1 -c‬‬ ‫‪ -b‬صفر‬ ‫‪1 -a‬‬

‫‪318‬‬
‫معادلة یک خط مستقیم‪:‬‬
‫(‪)Equation of a straight Line‬‬

‫آیا می توانید معادلة خط مس��تقیم ‪ CD‬را‬


‫که موازی با محور ‪ x‬است دریابید؟‬

‫‪ -1‬معادلة خط مستقیمی که موازی با محور ‪ X‬باشد‪:‬‬


‫تمام نقاطی که باالی خط مس��تقیم ‪ l‬واقع باش��ند از محور ‪ X‬فاصله های مساوی دارند یا به‬
‫عبارت دیگر مختصة ‪ y‬تمام نقاطی که باالی خط مس��تقیم‬
‫موازی با محور ‪ X‬واقع باش��ند باهم مساوی است‪ .‬اگر فاصله‬
‫بین خط ‪ l‬و محور ‪ x‬را ‪ b‬بنامیم معادلة خط مستقیم عبارت‬
‫‪o‬‬ ‫از ‪ y = b‬می باشد‪.‬‬
‫اگر ‪ b > 0‬باش��د خط مستقیم ‪ l‬فوق محور ‪X‬‬
‫و اگر ‪ b < 0‬باش��د خط ‪ l‬پایی��ن محور ‪ X‬و‬
‫اگر ‪ b = 0‬باش��د خط ‪ l‬باالی محور ‪ X‬واقع‬
‫می باشد‪.‬‬
‫مث�ال(‪ :)1‬معادلة خط مس��تقیمی را که از نقطة‬
‫)‪ (2,3‬می گ��ذرد و با محور ‪ X‬موازی باش��د‪،‬‬
‫دریابید‪.‬‬
‫حل‪ y = 3 :‬معادلة این خط می باشد‪.‬‬
‫فعاليت‬

‫معادلة محور ‪ X‬را بنویسید‪.‬‬

‫‪319‬‬
‫‪ -2‬معادل�ة خط مس�تقیمی که با محور ‪ Y‬موازی باش�د‪ :‬تم��ام نقاطی که باالی خط‬
‫مستقیم ‪ l‬که با محور‪ Y‬موازی است واقع باشند‪ ،‬فاصلة آن ها‬
‫از محور‪ Y‬مساوی می باش��ند؛ اگر فاصلة خط ‪ l‬از محور ‪Y‬‬
‫را ‪ a‬بنامیم که ‪ a‬مختصة اول این نقاط می باش��د‪ ،‬پس معادلة‬
‫‪0‬‬ ‫خط مستقیم ‪ l‬عبارت از ‪ x = a‬می باشد‪.‬‬
‫اگر ‪ a > 0‬باشد خط ‪ l‬به طرف راست محور‪ Y‬واقع است‪.‬‬
‫اگر ‪ a < 0‬باش��د خط ‪ l‬به طرف چپ محور ‪ Y‬قرار دارد و‬
‫اگر ‪ a = 0‬باشد خط ‪ l‬باالی محور ‪ Y‬قرار داد‪.‬‬
‫مثال ‪ :2‬معادله خط مستقیمی را که از نقطۀ )‪ (2,3‬می گذرد‬
‫و با محور ‪ Y‬موازی باشد‪ ،‬دریابید‪.‬‬
‫‪0‬‬ ‫حل‪ x = 2 :‬معادلة این خط می باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫معادلة محور ‪ Y‬را بنویسید‪.‬‬

‫‪ -3‬معادل�ة خط مس�تقیمی ک�ه میل و نقطة تقاط�ع آن با محور ‪ Y‬معلوم باش�د‬


‫(معادلة معیاری خط مستقیم)‬
‫اگر ) ‪ P( x, y‬یک نقطه خط مس��تقیم ‪ l‬باش��د و )‪ C (0, b‬نقطة تقاطع این خط مس��تقیم با‬
‫محور ‪ Y‬باشد در این صورت میل خط مستقیم ‪ l‬عبارت است از‪:‬‬

‫‪y−b y−b‬‬
‫=‪m‬‬ ‫=‬
‫‪x −0‬‬ ‫‪x‬‬
‫‪ y − b = mx‬يا ‪y = mx + b‬‬

‫‪320‬‬
‫اگر ‪ b = 0‬باشد معادلة خط مستقیم ‪ y = mx‬می باشد که در این صورت خط مستقیم از‬
‫مبدای کمیات وضعیه میگذرد‪.‬‬
‫مثال(‪ :)3‬معادلة خط مستقیمی را دریابید که‪:‬‬
‫‪ -a‬میل آن ‪ 2‬و محور ‪ Y‬را در ‪ 5‬قطع کند‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫قطع کند و عمود بر خطی باشد که میل آن ( ‪ ) − 6‬باشد‪.‬‬ ‫‪ -b‬محور ‪ Y‬را در‬
‫‪3‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪ m = 2 :a‬و ‪b = 5‬‬
‫‪y = mx + b ⇒ y = 2 x + 5‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪1 1‬‬


‫‪m2 = −‬‬ ‫‪=−‬‬ ‫‪ :b‬میل این خط مستقیم عبارت از =‬
‫‪m1‬‬ ‫‪−6 6‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫= ‪ b‬و = ‪ m‬بوده؛ پس‪:‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫= ‪y = mx + b ⇒ y‬‬ ‫‪x+‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬
‫ک��ه این معادله را به اش��کال ‪ 6 y − x = 8 ، 6 y = x + 8‬و یا ‪ x − 6 y + 8 = 0‬می توان‬
‫نوشت‪.‬‬
‫‪ -4‬معادلة خط مستقیمی که میل و یک نقطة آن معلوم باشد‪:‬‬
‫معادلة خط ‪ l‬که میل آن ‪ m‬و از نقطة ) ‪ Q( x1 , y1‬میگذرد‪.‬‬
‫اگر ) ‪ p ( x, y‬یک نقطة اختیاری خط مس��تقیم ‪ l‬باشد‪ .‬چون نقاط ) ‪ Q( x1 , y1‬و ) ‪P( x, y‬‬
‫باالی عین خط مستقیم واقع اند‪ ،‬پس میل این خط مستقیم مساوی است به‪:‬‬

‫‪y − y1‬‬
‫=‪m‬‬ ‫) ‪⇒ y − y1 = m( x − x1‬‬
‫‪x − x1‬‬

‫‪321‬‬
‫مثال(‪ :)4‬معادلة خطی مستقیمی را دریابید که میل آن )‪ (−2‬و از نقطة )‪ (5,1‬می گذرد‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫) ‪y − y1 = m( x − x1‬‬
‫)‪y − 1 = −2( x − 5‬‬
‫‪y = −2 x + 11‬‬
‫‪2 x + y − 11 = 0‬‬ ‫يا‬
‫‪ -5‬معادلة خط مستقیمی که دو نقطة آن معلوم باشد‪:‬‬
‫میل خط ‪ l‬که عمود نباشد و از نقاط ) ‪ Q( x1 , y1‬و ) ‪ R( x2 , y2‬می گذرد و ) ‪ P( x, y‬یک‬
‫نقطه اختیاری خط ‪ l‬باشد چون میل خط مستقیم در هر نقطه با هم مساوی می باشد؛ پس‪:‬‬

‫‪y − y1 y − y 2 y 2 − y1‬‬
‫=‬ ‫=‬
‫‪x − x1 x − x 2 x 2 − x1‬‬
‫‪y − y1 y 2 − y1‬‬
‫=‬
‫‪x − x1 x 2 − x1‬‬
‫‪y 2 − y1‬‬ ‫یا‬
‫= ‪y − y1‬‬ ‫) ‪( x − x1‬‬
‫‪x 2 − x1‬‬
‫مثال(‪ :)5‬معادلة خط مستقیمی را دریابیدکه از نقاط )‪ (−2,1‬و )‪ (6,−4‬می گذرد‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪− 4 −1‬‬
‫= ‪y −1‬‬ ‫])‪[ x − (−2‬‬ ‫‪y1 = 1, x1 = −2 , y 2 = −4 , x 2 = 6‬‬
‫)‪6 − (−2‬‬
‫‪−5‬‬
‫= ‪y −1‬‬ ‫)‪( x + 2‬‬ ‫يا‬ ‫‪5x + 8 y + 2 = 0‬‬
‫‪8‬‬
‫‪ :6‬معادلۀ خط مستقیمي که نقطة تقاطع آن با محورها معلوم باشد‪.‬‬
‫اگر ) ‪ P( x, y‬یک نقطۀ اختیاری خط مستقیم ‪ l‬باشد و خط مستقیم ‪ l‬محور ‪ X‬را در‪ a‬و محور‬
‫‪ Y‬را در ‪ b‬قطع کند یا محور ‪ X‬را در نقطه )‪ A(a,0‬و محور ‪ Y‬را در نقطه )‪ B(0, b‬قطع می‬
‫کند در اين صورت نقاط ‪ B ، A‬و ‪ P‬باالی خط مستقیم ‪ l‬واقع اند‪ ،‬با استفاده از فورمول خط‬
‫مستقیمی که دو نقطة آن معلوم باشد داریم که‪ x1 = a , y1 = 0 x 2 = 0 , y 2 = b :‬می‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪322‬‬
‫‪y 2 − y1‬‬ ‫‪b−0‬‬
‫= ‪y − y1‬‬ ‫= ‪( x − x1 ) , y − 0‬‬ ‫) ‪( x − a ) ⇒ − ay = b( x − a‬‬
‫‪x 2 − x1‬‬ ‫‪0−a‬‬
‫‪− ay = bx − ab‬‬
‫هردو طرف مساوات را بر ‪ ab‬تقسیم می کنیم‪:‬‬
‫‪bx + ay = ab‬‬
‫‪x y‬‬
‫‪+ =1‬‬
‫‪a b‬‬
‫مث�ال(‪ :)6‬معادل��ة خط مس��قیمی را دریابید که مح��ور ‪ X‬را در )‪ (2,0‬و محور ‪ Y‬را در‬
‫)‪ (0,−4‬قطع می کند‪.‬‬
‫حل‪ a = 2 :‬و ‪ b = −4‬می باشد‪.‬‬

‫‪x y‬‬
‫‪+ =1‬‬
‫‪a b‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪ 2 x − y − 4 = 0‬یا ‪= 1‬‬
‫‪2 −4‬‬
‫∆‬
‫مثال (‪ :)7‬در شکل اگر مثلث ‪ O A B‬مثلث متساوی الساقین باشد‪ ،‬معادلة خط مستقیم ‪AB‬‬
‫را در صورتی دریابید که ضلع ‪ AB‬این مثلث از نقطه )‪ P(2,3‬بگذرد‪.‬‬
‫حل‪ :‬میل خط ‪ AB‬مساوی است به‪:‬‬

‫‪ AB = a − 0 = −1‬میل خط مستقیم‬
‫‪0−a‬‬

‫‪323‬‬
‫اکنون معادلة خط مستقیمی که میل آن )‪ (−1‬و از نقطة )‪ P(2,3‬می گذرد عبارت است‬
‫از‪:‬‬
‫)‪y − 3 = −1( x − 2‬‬ ‫یا‬ ‫‪x+ y −5= 0‬‬
‫معادلة خط مستقیمی که یک نقطه و تقاطع آن با محور ‪ y‬معلوم باشد عبارت از‬
‫‪ y = mx + b‬می باشد‪.‬‬
‫معادلة خط مستقیمی که میل و یک نقطة آن معلوم باشد ) ‪ y − y1 = m( x − x1‬است‪.‬‬

‫‪y2 − y1‬‬
‫= ‪ y − y1‬و‬ ‫معادلة خط مستقیمی که دو نقطة آن معلوم باشد ) ‪( x − x1‬‬
‫‪x2 − x1‬‬
‫‪x y‬‬
‫معادلة خط مستقیمی که نقاط تقاطع آن با محورها معلوم باشد‪ + = 1 .‬می باشد‪.‬‬
‫‪a b‬‬
‫تمرين‬

‫‪ -1‬معادله های خطوط مستقیم زیر را دریابید‪:‬‬


‫‪ :a‬معادلة خط موازی با محور‪ X‬که از نقطه )‪ (7,−9‬میگذرد‪.‬‬
‫‪ :b‬معادلة خط عمود بر محور ‪ X‬که از نقطه )‪ (−5,3‬می گذرد‪.‬‬
‫‪ -2‬معادله های خطوط مستقیم زیر را دریابید‪:‬‬
‫‪ :a‬که میل آن ‪ 7‬و از نقطه )‪ (−6,5‬بگذرد‪.‬‬
‫‪ :b‬میل آن صفر و از نقطة )‪ (8,−3‬بگذرد‪.‬‬
‫‪ :c‬از نقطة )‪ (−8,5‬بگذرد و میل آن تعریف نشده باشد‪.‬‬
‫‪ :d‬که از نقاط )‪ (−5,−3‬و )‪ (9,−1‬بگذرد‪.‬‬
‫‪ :e‬که میل آن ‪ − 4‬و محور ‪ Y‬را در ‪ − 9‬قطع کند‪.‬‬
‫‪ -3‬معادله های اضالع مثلث را دریابید که رأس های آن )‪ B(5,4) ، A(−3,2‬و‬
‫)‪ C(3,−8‬باشند‪.‬‬
‫‪ -4‬معادلة خط مستقیمی را بنویسید که از نقطة )‪ (−4,−6‬میگذرد و عمود بر خطی باشد‬

‫‪−3‬‬
‫می باشد‪.‬‬ ‫که میل آن‬
‫‪2‬‬
‫‪ -5‬معادلة خط مستقیمی را بنویسید که از نقطه )‪ (11,−5‬بگذرد و موازی با خطی باشد که‬
‫میل آن ( ‪ ) − 24‬می باشد‪.‬‬

‫‪324‬‬
‫‪ -7‬معادلة نورمال یک خط مستقیم‬

‫آی��ا میتوانید بگویید که خ��ط نورمال یک‬


‫خط مس��تقیم عبارت از کدام خط مستقیم‬
‫می باشد؟‬

‫معادلة خط مس��تقیم ‪ l‬که طول خط عمود ازمبدای کمیات وضعیه باالی خط ‪ l‬عبارت از‬
‫‪ p‬باشد و ‪ θ‬زاویه میل خط عمود باشد عبارت است از‪:‬‬
‫‪ x cosθ + y sin θ = P‬یا ‪x cosθ + y sin θ − P = 0‬‬
‫خط ‪ l‬محور ‪ X‬را در نقطۀ ‪ A‬و محور ‪ Y‬را در نقطۀ ‪ B‬قطع می کند؛ اگر ) ‪ P( x, y‬یک‬
‫نقطة اختیاری خط ‪ AB‬باش��د و خط مستقیم ‪ OR‬عمود بر خط ‪ l‬باشد‪ ،‬پس ‪OR = P‬‬
‫که خط مستقیم ‪ OR‬را نورمال خط ‪ l‬میگویند که ‪ P‬طول نورمال می باشد‪.‬‬
‫∆‬ ‫∆‬
‫از مثلث های قایم الزاویه ‪ O R A‬و ‪ O R B‬داریم که‪:‬‬

‫يا ‪P‬‬ ‫‪P‬‬


‫= ‪cos θ‬‬ ‫= ‪OA‬‬
‫‪OA‬‬ ‫‪cos θ‬‬
‫= ‪ OB‬يا ‪P‬‬ ‫‪P‬‬ ‫‪P‬‬
‫= )‪cos(90° − θ‬‬ ‫=‬
‫‪OB‬‬ ‫‪cos(90 − θ) sin θ‬‬
‫‪‬‬

‫زیرا از مثلثات میدانیم که‪ cos( 90° − θ) = sin θ :‬می باشد‪.‬‬


‫چون خط مس��تقیم ‪ AB‬محور ‪ X‬را در )‪ (OA,0‬و محور ‪ Y‬را در )‪ (0, OB‬قطع می کند؛‬
‫پس معادلة خط مستقیم ‪ AB‬عبارت است از‪:‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪=1‬‬
‫‪OA OB‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪=1‬‬
‫‪P‬‬ ‫‪P‬‬
‫‪cosθ sin θ‬‬

‫‪325‬‬
‫‪x cosθ + y sin θ = P‬‬ ‫يا‬
‫که ‪ x cosθ + y sin θ = P‬ی��ا ‪ x cosθ + y sin θ − P = 0‬عب��ارت از معادلة نورمال‬
‫خط مستقیم ‪ l‬می باشد‪.‬‬
‫مثال (‪ :)1‬اگر طول خط عمود بر یک خط مس��تقیم ‪ l‬از مبدای کمیات وضعیه مس��اوی‬
‫به ‪ 5‬واحد باش��د و زاویة میل خط عمود (نورمال) ‪ 120°‬باش��د میل خط مستقیم ‪ l‬و معادله‬
‫نورمال و نقطة تقاطع آن با محور‪ Y‬را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ θ = 120° :‬و ‪ P = 5‬می باشد‪.‬‬
‫‪x cos120° + y sin 120° = 5‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪− x+‬‬ ‫‪y=5‬‬ ‫‪(cos120° = −‬‬ ‫= ‪, sin 120°‬‬ ‫)‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x − 3y + 10 = 0‬‬
‫برای دریافت میل خط ‪ l‬معادله را به شکل ‪ y = mx + b‬می نویسیم‪.‬‬
‫‪x 10‬‬
‫=‪y‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪10‬‬
‫‪ (0,‬قطع می کند‪.‬‬ ‫پس میل خط ‪ m = 1 ،l‬و محور ‪ Y‬را در نقطۀ )‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬

‫فعاليت‬

‫معادلة نورمال خط مس��تقیم را دریابید که طول نورمال آن ‪ 10‬واحد و نورمال با جهت مثبت‬
‫محور ‪ X‬زاویة ‪ 30°‬را بسازد‪.‬‬

‫‪ -8‬معادلة عمومی یک خط مستقیم‪)General equation of a straight Line(:‬‬


‫معادل��ة ‪ ax + by + c = 0‬دارای دومتح��ول ‪ x‬و ‪ y‬اس��ت‪ ،‬درحالی ک��ه ‪ b ،a‬و‪ c‬اعداد‬
‫ثابت می‌باش��ند‪ a( .‬و‪ b‬همزمان باید صفر نباشند) به نام معادلة عمومی یک خط مستقیم یاد‬
‫می‌شوند‪.‬‬

‫‪c‬‬
‫‪ x = −‬یا ‪ax + c = 0‬‬ ‫‪ )1‬اگر ‪ a ≠ 0‬و ‪ b = 0‬باشد‬
‫‪a‬‬

‫‪326‬‬
‫این معادلة خط مس��تقیمی می باش��د که با محور ‪ y‬موازی اس��ت‪ .‬فاصلة مستقیم این خط از‬

‫‪c‬‬
‫‪ −‬می باشد‪.‬‬ ‫محور ‪ Y‬عبارت از‬
‫‪a‬‬
‫‪c‬‬
‫‪y=−‬‬ ‫‪ )2‬اگر ‪ a = 0‬و ‪ b ≠ 0‬باش��د معادلة شکل ‪ by + c = 0‬را به خود میگیرد یا‬
‫‪b‬‬
‫این معادلة خط مس��تقیمی می باش��د که با محور ‪ X‬موازی است و فاصلة مستقیم این خط از‬

‫‪−c‬‬
‫می باشد‪.‬‬ ‫محور ‪ X‬عبارت از‬
‫‪b‬‬
‫‪ )3‬اگر ‪ a ≠ 0‬و ‪ b ≠ 0‬باشد‬
‫‪−a‬‬ ‫‪c‬‬
‫= ‪ y‬يا ‪by = −ax − c‬‬ ‫‪x − = mx + b‬‬
‫‪b‬‬ ‫‪b‬‬
‫‪−c‬‬ ‫‪−a‬‬
‫قطع می کند‪.‬‬ ‫= ‪ m‬و محور ‪ y‬را در‬ ‫معادلة خطی است که میل آن‬
‫‪b‬‬ ‫‪b‬‬
‫‪-1‬تبدیل معادلة عمومی یک خط مستقیم به شکل معادلة معیاری آن‬
‫معادلة عمومی ‪ ax + by + c = 0‬به شکل معادلة معیاری یک خط مستقیم عبارت است از‪:‬‬

‫‪ y = − a x − c = mx + b‬يا ‪by = −ax − c‬‬


‫‪b‬‬ ‫‪b‬‬
‫‪−c‬‬ ‫‪−a‬‬
‫قطع می کند‪.‬‬ ‫= ‪ m‬و محور ‪ Y‬را در‬ ‫که میل این خط‬
‫‪b‬‬ ‫‪b‬‬
‫مث�ال‪ :2‬معادل��ة عمومی خط مس��تقیم ‪ 5x − 12 y + 39 = 0‬را به ش��کل معی��اری تبدیل‬
‫نمایید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬

‫‪12 y = 5x + 39‬‬ ‫يا‬ ‫‪5‬‬ ‫‪39‬‬


‫=‪y‬‬ ‫‪x+‬‬
‫‪12‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪39‬‬ ‫‪5‬‬
‫قطع می کند‪.‬‬ ‫که میل آن = ‪ m‬و محور‪ Y‬را در‬
‫‪12‬‬ ‫‪12‬‬

‫‪327‬‬
‫‪ -2‬تبدیل معادلة عمومی یک خط مس�تقیم به ش�کل معادلة خط مس�تقیمی که‬
‫میل و یک نقطة آن معلوم باشد‬

‫در معادلة ‪ ax + by + c = 0‬که میل آن ‪ − a‬و یک نقطه آن )‪ ( − c ,0‬می باشد؛ پس‪:‬‬


‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫‪−a‬‬ ‫‪c‬‬ ‫‪−a‬‬
‫=‪y‬‬ ‫) ‪(x +‬‬ ‫= ‪m = tan θ‬‬
‫‪b‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫مثال‪ :3‬معادلة عمومی خط مستقیم ‪ 5x − 12 y + 39 = 0‬را به شکل معادلة خط مستقیمی‬
‫تبدیل کنید که میل و یک نقطة آن معلوم باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬یک نقطة خط مستقیم ‪ 5x − 12 y + 39 = 0‬عبارت از )‪ ( − 39 ,0‬می باشد‪ .‬ومیل‬
‫‪5‬‬
‫‪5‬‬
‫است؛ پس‪:‬‬ ‫خط‬
‫) ‪y − y1 = m( x − x1‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪39‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪39‬‬
‫= ‪y−0‬‬ ‫‪(x + ) ⇒ y = x +‬‬
‫‪12‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪ -3‬تبدیل معادلة عمومی به ش�کل معادلة خط مستقیمی که دو نقطه آن معلوم‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪−c‬‬ ‫‪−c‬‬
‫‪ (0,‬می گذرد‪.‬‬ ‫خطی که معادلة آن ‪ ax + by + c = 0‬است از نقاط )‪ ( ,0‬و )‬
‫‪b‬‬ ‫‪a‬‬
‫‪−c‬‬ ‫‪−c‬‬
‫‪y1 = 0‬‬ ‫= ‪x1‬‬ ‫= ‪y2‬‬ ‫‪x2 = 0‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫‪y − y1‬‬
‫‪y − y1 = 2‬‬ ‫) ‪( x − x1‬‬
‫‪x 2 − x1‬‬
‫‪−c‬‬ ‫‪−c‬‬
‫‪−0‬‬
‫= ‪y−0‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪c‬‬
‫= ) ‪(x +‬‬ ‫) ‪b (x + c ) = − c ⋅ a (x + c‬‬
‫‪c‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪c‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b c‬‬ ‫‪a‬‬
‫‪0+‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪a‬‬
‫‪−a‬‬ ‫‪c‬‬
‫=‪y‬‬ ‫) ‪(x +‬‬
‫‪b‬‬ ‫‪a‬‬
‫مثال(‪ :)4‬معادلة عمومی خط مستقیم ‪ 5x − 12 y + 39 = 0‬را به شکل معادلة خط مستقیمی‬

‫‪328‬‬
‫بنویسید که دو نقطة آن معلوم باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬خط ‪ 5x − 12 y + 39 = 0‬از نقاط ) ‪ P2 (0, 39‬و )‪ P1 ( − 39 ,0‬می گذرد‪.‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪y 2 − y1‬‬ ‫‪ y − y1 = y 2 − y1‬یا‬
‫= ‪y − y1‬‬ ‫) ‪( x − x1‬‬ ‫‪x − x1 x 2 − x1‬‬
‫‪x 2 − x1‬‬
‫‪39‬‬
‫‪−0‬‬
‫‪y−0‬‬ ‫‪12‬‬
‫=‬
‫‪39‬‬ ‫‪39‬‬
‫‪x+‬‬ ‫‪0+‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪ -4‬تبدیل معادلة عمومی یک خط مس�تقیم به ش�کل معادله خط مس�تقیمی که‬
‫نقاط تقاطع آن با محورهای ‪ X‬و ‪ Y‬معلوم باشد‪.‬‬
‫‪ax + by + c = 0‬‬
‫‪ax + by = −c‬‬
‫اطراف را باالی )‪ (−c‬تقسیم مینماییم‪.‬‬
‫‪ax by‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪=1‬‬
‫‪−c −c‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪=1‬‬
‫‪−c −c‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫مثال(‪ :)5‬معادلة ‪ 5x − 12 y + 39 = 0‬را به شکل معادله خط مستقیمی که نقاط تقاطع آن‬
‫با محورهاي ‪ X‬و ‪ Y‬معلوم باشد تبدیل نمایید‪.‬‬
‫‪5x − 12 y = −39‬‬
‫اطراف را بر ‪ − 39‬تقسیم میکنیم‪.‬‬
‫‪5x 12 y‬‬
‫‪−‬‬ ‫‪=1‬‬
‫‪− 39 − 39‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪y‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪=1‬‬
‫‪39 39‬‬
‫‪−‬‬
‫‪5 12‬‬

‫‪329‬‬
‫‪39‬‬ ‫‪39‬‬
‫‪(0,‬‬ ‫بدین معنی که این خط مستقیم محور ‪ X‬را در نقطه )‪ (− ,0‬و محور ‪ Y‬را در نقطه )‬
‫‪12‬‬ ‫‪5‬‬
‫قطع می کند‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫کمیات وضعیه نقاط تقاطع خط ‪ 3x − 2 y = 6‬را با محورهای ‪ X‬و ‪ ، Y‬دریابید‪.‬‬

‫‪ :5‬تبدیل معادلة عمومی یک خط مستقیم به شکل نورمال آن‬


‫چون میدانیم که معادلة خط مستقیم به شکل نورمال ‪ x cos θ + y sin θ = P‬می باشد‪.‬‬
‫و معادلة عمومی یک خط مس��تقیم عبارت از ‪ ax + by + c = 0‬یا ‪ ax + by = −c‬بوده‬
‫که هردوی آن نش��ان دهندة عین خط مس��تقیم می باش��ند؛ پس نس��بت های ضرایب آن ها‬
‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪−c‬‬ ‫مساوی به یک عدد ثابت ‪ K‬می باشند‪.‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫‪=k‬‬
‫‪cos θ‬‬ ‫‪sin θ‬‬ ‫‪P‬‬
‫‪P cos θ sin θ‬‬ ‫‪cos 2 θ + sin 2 θ‬‬ ‫‪1‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪−c‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪± a +b‬‬‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪± a 2 + b2‬‬
‫زیرا که‪cos 2 θ sin 2 θ cos 2 θ + sin 2 θ :‬‬
‫=‬ ‫=‬
‫‪a2‬‬ ‫‪b2‬‬ ‫‪a 2 + b2‬‬
‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫= ‪ cos θ‬می شود‪.‬‬ ‫و‬
‫= ‪sin θ‬‬ ‫در نتیجه‪:‬‬
‫‪± a +b‬‬ ‫‪± a +b‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫در معادل��ة ‪ x cos θ + y sin θ = P = 0‬با عوض کردن قیمت های ‪ sin θ‬و ‪ cosθ‬داریم‬
‫که‪:‬‬
‫‪ax‬‬ ‫‪by‬‬ ‫‪c‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪=0‬‬
‫‪± a +b‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪± a +b‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪± a +b‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ax + by‬‬ ‫‪−c‬‬


‫=‬
‫‪± a +b‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪± a 2 + b2‬‬
‫‪2‬‬

‫‪b‬‬ ‫‪a‬‬
‫‪=k ,‬‬ ‫‪=k‬‬ ‫ويا‬
‫‪sin θ‬‬ ‫‪cos θ‬‬

‫‪330‬‬
‫پس‪k 2 cos 2 θ = a 2 ، k sin θ = b ، k cosθ = a ، k sin θ = b :‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪k 2 cos 2 θ + k 2 sin 2 θ = a 2 + b 2‬‬


‫‪k 2 (cos 2 θ + sin 2 θ) = a 2 + b 2‬‬

‫‪k = ± a 2 + b2‬‬ ‫يا‪:‬‬


‫هر دو طرف معادله ‪ ax + by = −c‬را به ‪ K‬تقسیم می نماییم‪ ،‬داریم که‪:‬‬
‫‪ax + by + c‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪c‬‬
‫يا ‪= 0‬‬ ‫‪x+‬‬ ‫‪y=−‬‬
‫‪± a 2 + b2‬‬ ‫‪± a 2 + b2‬‬ ‫‪± a 2 + b2‬‬ ‫‪± a 2 + b2‬‬
‫برای اینکه قیمت ‪ p‬هروقت مثبت اس��ت عالمة مخرج جذر مخالف عالمه ‪ c‬می باشد‪ .‬اگر‬
‫‪ c = 0‬باشد عالمة جذر مطابق عالمة ‪ b‬می باشد‬
‫مثال(‪ :)6‬معادله ‪ 2x − 3y + 6 = 0‬را به شکل نورمال آن تبدیل نمایید‪.‬‬
‫ح��ل‪ :‬هر دو طرف معادله را بر ‪ 2 2 + (−32 ) = ±±1313‬تقس��یم م��ی نماییم برای این که‬
‫طرف راست مساوات مثبت باشد عالمه ‪ 13‬باید منفی در نظر گرفته شود‪.‬‬

‫‪−‬‬
‫‪2‬‬
‫‪x+‬‬
‫‪3 y- 66‬‬
‫‪−‬‬ ‫‪==00‬‬ ‫يا‬ ‫‪2 x − 3y + 6‬‬
‫‪=0‬‬
‫‪13‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪31‬‬
‫‪13‬‬ ‫‪− 13‬‬
‫پس ‪ θ‬در ناحیه دوم قرار دارد‪.‬‬
‫نطر به جدول مثلثاتی '‪θ = 123 40‬‬
‫معادله نورمال خط مستقیم عبارت است از‪:‬‬
‫‪6‬‬
‫‪x cos123 40'+ y sin 123 40'−‬‬ ‫‪=0‬‬
‫‪13‬‬
‫فعاليت‬

‫معادلة ‪ 5 x − 12 y + 39 + 0‬را به شکل نورمال تبدیل کنید‪.‬‬

‫معادل��ة نورمال یک خط مس��تقیم عبارت از ‪ x cosθ + y sin θ − p = 0‬و معادلة عمومی‬


‫یک خط مستقیم عبارت از ‪ ax + by + c = 0‬می باشد‪.‬‬

‫‪331‬‬
‫معادلة عمومی خط مستقیم به شکل نورمال آن عبارت است از‪:‬‬
‫‪ax‬‬ ‫‪by‬‬ ‫‪c‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪=0‬‬
‫‪± a +b‬‬‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪± a +b‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪± a 2 + b2‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬معادلة نورمال خط مستقیم ‪ x cos 60° + y sin 60° − 7 = 0‬را به شکل معادلة عمومی‬
‫یک خط مستقیم تبدیل نمایید‪.‬‬
‫‪ -2‬معادلة نورمال یک خط مستقیم ‪ x cos 225° + y sin 225° − 6 = 0‬را به شکل معادلة‬
‫عمومی یک خط مستقیم تبدیل نمایید‪.‬‬
‫‪ -3‬معادله های عمومی یک خط مستقیم که در زیر داد شده اند به شکل معادلة نورمال تبدیل‬
‫نمایید‪:‬‬
‫‪15y − 8x + 3 = 0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪2x + 5y − 2 = 0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪2x + 4 y + 7 = 0‬‬

‫‪332‬‬
‫فاصلة یک نقطه از یک خط‬
‫مستقیم‬
‫(‪Distance of a point from a‬‬
‫‪)line‬‬

‫آیا فاصلة نقطۀ )‪ (2,2‬را از خط مستقیمی‬


‫ک��ه معادلة آن ‪ x + y = 1‬باش��د دریافت‬
‫کرده می توانید؟‬

‫اگ��ر فاصل��ة نقطة ‪ P‬را از خط ‪ d ، AB‬در نظر بگیریم طوری که نقطة ‪ P‬باالی خط ‪AB‬‬
‫واقع نباشد‪ ( .‬خط ‪ AB‬نه خط عمودی و نه افقی باشد)‪.‬‬
‫از نقطة ‪ p‬خط '‪ A' B‬را موازی با ‪ AB‬رس��م کنید‪ ،‬در این صورت معادلة نورمال خط‪AB‬‬
‫عبارت است از ‪x cosθ + y sin θ − p = 0‬‬
‫چون خط مس��تقیم '‪ A' B‬با خط مس��تقیم ‪ AB‬موازی است‪ ،‬پس معادلة نورمال خط '‪A' B‬‬
‫عبارت است از ‪ x cos θ + y sin θ − (p + d ) = 0‬یا ‪d = x cosθ + y sin θ − p‬‬
‫چ��ون نقطة ) ‪ P( x1 , y1‬روی خط مس��تقیم '‪ A' B‬قرار دارد در معادل��ه فوق عوض ‪ x‬و ‪y‬‬
‫باالترتیب ‪ x1‬و ‪ y1‬را عوض می کنیم داریم که‪:‬‬
‫‪d = x1 cos θ + y1 sin θ − P‬‬
‫این معادله فاصله نقطه ‪ p‬را از خط ‪AB‬‬
‫نشان میدهد در صورتی که معادلة خط‬
‫مستقیم‪ AB‬به شکل نورمال داده شده‬
‫باش��د‪ ،‬و اگر معادلة خط مستقیم ‪AB‬‬
‫به شکل عمومی )‪(ax + by + c = 0‬‬
‫داده شده باشد‪ ،‬پس‪:‬‬

‫‪333‬‬
‫‪−c‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪b‬‬
‫= ‪ P‬می باشد‪.‬‬ ‫= ‪ cos θ‬و‬ ‫= ‪, sin θ‬‬ ‫چون‬
‫‪± a +b‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪± a 2 + b2‬‬ ‫‪± a 2 + b2‬‬
‫اگر این قمیت ها را در معادله نورمال خط مستقیم ‪ AB‬عوض کنیم داریم که‪:‬‬
‫‪ax1 + by1 + c‬‬
‫=‪d‬‬
‫‪± a 2 + b2‬‬
‫در معادلة فاصله اگر نقطة ‪ P‬و مبدای کمیات وضعیه به یک طرف خط ‪ AB‬واقع باشد قیمت‬
‫‪ d‬منفی می ش��ود و در صورتی که نقطة ‪ p‬و مبدأ به دو طرف خط مس��تقیم ‪ AB‬واقع باشد‬
‫قیمت ‪ d‬مثبت می شود‪ .‬چون فاصله‪ ،‬هر وقت مثبت است باید قیمت مطلقة آن در نظرگرفته‬
‫شود‪ ( .‬عالمه ‪ c‬مخالف عالمه جذر مخرج می باشد)‬
‫مثال(‪ :)1‬فاصلة نقطة )‪ P(−2,8‬را از خط مستقیم ‪ 4x + 3y − 11 = 0‬دریابید‪.‬‬
‫ح�ل‪ b = 3 ، a = 4 :‬و ‪ c = −11‬چ��ون عالم��ه ‪ c‬منفی اس��ت باید عالم��ه جذر مثبت‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ax1 + by1 + c‬‬ ‫‪4(−2) + 3(8) − 11‬‬ ‫‪− 8 + 24 − 11‬‬ ‫‪5‬‬
‫=‪d‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪=1‬‬
‫‪a +b‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫)‪(4) + (3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪25‬‬ ‫‪5‬‬

‫فعاليت‬

‫فاصلة نقطة )‪ (5,8‬را از خط مستقیم ‪ 3x − 2 y + 7 = 0‬دریابید‪.‬‬

‫فاصلة بین دو خط موازی( ‪:)Distance between two parallel lines‬‬


‫فاصل��ة بین دو خط م��وازی عبارت از فاصله در بین یک نقطه ب��االی یکی از خطوط و خط‬
‫موازی دیگری می باشد‬
‫مث�ال(‪ :)2‬فاصله بین دو خط مس��تقیم موازی ‪ 2 x − 5 y + 13 = 0‬و ‪2 x − 5 y + 6 = 0‬‬
‫را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬یک نقطه را باالی یکی از خطوط موازی در می یابیم؛ طور مثال‪ :‬اگر در معادلۀ‬
‫‪2 x − 5 y + 13 = 0‬‬
‫‪ x = 1‬باشد ‪ y = 3‬می شود‪ .‬حاال فاصلة نقطة )‪ (1,3‬را از خط مستقیم ‪2 x − 5 y + 6 = 0‬‬

‫‪334‬‬
‫توسط فورمول ‪ d = ax1 + by1 + c‬به دست می آوریم‪.‬‬
‫‪± a +b‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪2(1) − 5(3) + 6‬‬ ‫‪2 − 15 + 6‬‬ ‫‪7‬‬


‫=‪d‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫)‪(2) + (−5‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪4 + 25‬‬ ‫‪29‬‬

‫یادداشت‪ :‬فاصله خط مستقیم ‪ ax + by + c = 0‬از مبدأی کمیات وضعیه (‪ )0,0‬عبارت‬


‫می باشد‪.‬‬ ‫‪C‬‬ ‫از‬
‫‪a 2 + b2‬‬
‫فعاليت‬
‫‪3‬‬
‫فاصله بین دو خط موازی ‪ 3x + 2 y = 10‬و ‪ y = − x + 7‬را دریابید‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫مثال‪ :3‬فاصله بین دو خط موازی ‪ 2x + y + 2 = 0‬و ‪ 6x + 3y − 8 = 0‬را دریابید‪.‬‬

‫حل‪ :‬اگر در معادله ‪ x = 0 ، 2x + y + 2 = 0‬شود ‪ y = −2‬مي شود‪ .‬اکنون فاصله نقطة‬


‫)‪ (0,−2‬را از خط مستقیم ‪ 6x + 3y − 8 = 0‬به دست می آوریم‪:‬‬

‫‪ax1 + by1 + c‬‬ ‫‪6(0) + 3(−2) − 8‬‬ ‫‪14‬‬


‫=‪d‬‬ ‫=‬ ‫=‬
‫‪a 2 + b2‬‬ ‫‪36 + 9‬‬ ‫‪3 5‬‬

‫فاصلة نقطة ) ‪ P( x1 , y1‬از یک خط مس��تقیم از فورمول ‪d = x1 cos θ + y1 sin θ − p‬‬


‫و‬

‫یا ‪ d = ax1 + by1 + c‬به دست می آید‪.‬‬


‫‪± a +b‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪335‬‬
‫تمرين‬

‫‪ -1‬فاصلة بین هر جوره خطوط موازی را که معادله های آن قرار زیر میباشد دریابید‪:‬‬
‫‪ 3x − 4 y + 7 = 0‬و ‪3x − 4 y + 3 = 0‬‬
‫‪ 12x + 5 y + 13 = 0‬و ‪12 x + 5 y − 6 = 0‬‬
‫‪ 2x + 4 y = 1‬و ‪x + 2 y − 5 = 0‬‬
‫‪ -2‬فاصلة نقطة )‪ P(6,−1‬را از خط ‪ 6 x − 4 y + 9 = 0‬دریابید‪.‬‬
‫‪ -3‬فاصله بین دو خط موازی ‪ 3x + 6 y − 8 = 0‬و ‪ 2 x + 4 y + 5 = 0‬مساوی است به‪:‬‬

‫‪31‬‬ ‫‪31‬‬
‫)‪a‬‬ ‫)‪b‬‬ ‫‪c)6 5‬‬ ‫هیچکدام ) ‪d‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪6 5‬‬

‫‪ -4‬فاصله بین نقطة )‪ (1,2‬از خط مستقیم ‪ 3 x − 4 y + 2 = 0‬عبارت است از‪:‬‬


‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪1‬‬
‫‪a: 2‬‬ ‫‪b: 1‬‬ ‫‪c: 3‬‬ ‫‪d:‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -5‬فاصله بین نقطة )‪ (−2,7‬و خط مستقیم ‪ 24x + 7 y − 2 = 0‬مساوی است به‪:‬‬

‫‪1‬‬
‫‪a : 0,04‬‬ ‫‪b:‬‬ ‫‪c : 4 x10 −2‬‬ ‫هر سه درست اند ‪d :‬‬
‫‪25‬‬

‫‪336‬‬
‫دایره(‪)Circle‬‬

‫آیا معادلة دایره ی��ی را میتوانید دریابید که‬


‫مرک��ز آن در مبدای کمیات وضعیه واقع و‬
‫شعاع آن ‪ 4‬واحد باشد؟‬

‫ﺗﻌﺮﻳﻒ‬
‫دایره ست نقاطی می باشند که فاصلۀ آن ها از یک نقطة مستقر ثابت باشد‪.‬‬
‫نقطة مستقر مرکز (‪ )Center‬دایره و فاصلة مساوی عبارت از شعاع (‪ )Radius‬دایره‬
‫می باشد‪.‬‬
‫معادلة یک دایره (‪ :)Equation of a circle‬اگر ) ‪ C (h, k‬مرکز دایره‪ r ،‬شعاع دایره‬
‫و ) ‪ P( x, y‬یک نقطه از محیط دایره باشد‪.‬‬
‫مطابق شکل با استفاده از قضیه فیثاغورث داریم که‪:‬‬
‫‪(CP) 2 = (x − h) 2 + (y − k) 2‬‬
‫‪(x − h)2 + ( y − k)2 = r 2‬‬ ‫) ‪(CP = r‬‬
‫معادله فوق معادله معیاری دایره می باشد؛ اگر مرکز دایره در مبدای کمیات وضعیه باشد در آن‬
‫صورت ‪ h = k = 0‬اس��ت و معادلة دایره‬
‫عب��ارت از ‪ ( x − 0) 2 + ( y − 0) 2 = r 2‬یا‬
‫‪y−k‬‬

‫‪ x 2 + y 2 = r 2‬می باشد‪.‬‬
‫‪x−h‬‬ ‫اگر ‪ r = 0‬باش��د دایره را دای��رة نقطوی‬
‫(‪ )Point circle‬می گویند‪.‬‬

‫‪337‬‬
‫مثال(‪ :)1‬معادلة دایره یی را دریابید که مرکز آن )‪ (−3,5‬و طول ش��عاع آن )‪ (7‬واحد‬
‫باشد‪.‬‬
‫حل‪ k = 5 , r = 7 :‬و ‪h = −3‬‬
‫‪( x + 3) 2 + ( y − 5) 2 = 7 2‬‬
‫‪x 2 + y 2 + 6 x − 10 y − 15 = 0‬‬
‫فعاليت‬

‫معادلة دایره یی را بنویس��ید که مرکز آن در مبدای کمیات وضعیه واقع و ش��عاع آن ‪ 3‬واحد‬
‫باشد‪.‬‬

‫شكل عمومي معادلة دايره (‪:)General form of an equation of a circle‬‬


‫‪( x − h) 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬‬
‫‪x 2 − 2hx + h 2 + y 2 − 2ky + k 2 − r 2 = 0‬‬
‫‪x 2 + y 2 − 2hx − 2ky + h 2 + k 2 − r 2 = 0‬‬ ‫يا‪:‬‬
‫اگر ‪ − h = g ، − k = f‬و ‪ h 2 + k 2 − r 2 = c‬فرض شود داریم که‪:‬‬
‫‪ ( x + g ) + ( y + f ) = g + f − c‬یا ‪x 2 + y 2 + 2gx + 2fy + c = 0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫و این معادله را معادلة عمومی دایره می گویند که مرکز دایره ) ‪ (− g ,− f‬و شعاع آن‬
‫‪ r = g 2 + f 2 − c‬می باشد‪.‬‬
‫اگر ‪ g 2 + f 2 − c > 0‬باشد دایرة حقیقی وجود دارد‪.‬‬
‫اگر ‪ g 2 + f 2 − c = 0‬باشد دایره نقطوی است‪.‬‬
‫اگر ‪ g 2 + f 2 − c < 0‬باشد دایره مجازی است (وجود ندارد)‬
‫و یا اگر در معادلۀ ‪x 2 + y 2 − 2hx − 2ky + h 2 + k 2 − r 2 = 0‬‬
‫‪ − 2k = b ، − 2h = a‬و ‪ h 2 + k 2 − r 2 = c‬قرار داده شود داریم که‪:‬‬
‫‪ x 2 + y 2 + ax + by + c = 0‬این معادلۀ عمومی یک دایره نیز می باشد‪.‬‬
‫بعضی اوقات معادلة عمومی یک دایره را به شکل ‪Ax 2 + By 2 + Dx + Ey − F = 0‬‬
‫نیز نشان می دهند در صورتی که ‪ A = B‬و هم عالمه باشند‪.‬‬

‫‪338‬‬
‫حاالت خاص‬
‫‪ - 1‬اگ��ر در معادل��ة دایره ‪ ( x − h ) 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬قیمت ‪ h = 0‬باش��د‪ ،‬مرکز دایره‬
‫باالی محور ‪ Y‬واقع است و شکل معادله دایره ‪ x 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬می باشد‪.‬‬
‫‪ - 2‬اگ��ر ‪ k = 0‬باش��د مرک��ز دای��ره ب��االی مح��ور ‪ X‬واق��ع اس��ت و معادل��ة دای��ره‬
‫‪ ( x − h) 2 + y 2 = r 2‬می باشد‪.‬‬
‫‪ - 3‬اگر ‪ k = r‬باشد دایره با محور ‪ X‬مماس بوده و معادلة دایره‪( x − h) 2 + ( y − r ) 2 = r 2 ،‬‬
‫می باشد‪.‬‬
‫‪ - 4‬اگر ‪ h = r‬باشد دایره با محور ‪ Y‬مماس بوده و معادلة دایره‪( x − r ) + ( y − k ) = r ،‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫می باشد‪.‬‬
‫‪ - 5‬یک دایره در آن صورت از مبدای کمیات وضعیه می گذرد که رابطۀ ‪h 2 + k 2 = r 2‬‬
‫را صدق کند‪.‬‬
‫‪ - 6‬ی��ک دای��ره در آنصورت ب��االی محور های ‪ X‬و ‪ Y‬مماس می باش��د که معادلة آن به‬
‫شکل‪ ( x − r ) 2 + ( y − r ) 2 = r 2 ،‬باشد‪.‬‬
‫مثال ‪ :2‬مرکز دایرۀ ‪ x 2 + ( y − 5) 2 = 10‬باالی محور ‪ Y‬قرار دارد‪.‬‬
‫دایرۀ ‪ ( x − 1) 2 + ( y − 5) 2 = 25‬بامحور ‪ X‬مماس می باشد‪.‬‬
‫مرکز دایرۀ ‪ ( x + 3) 2 + y 2 = 9‬باالی محور ‪ X‬قرار دارد‪.‬‬
‫فعاليت‬
‫در شکل نشان دهید که در مثال دوم مرکز دایرۀ اولی باالی محور‪Y‬قرار دارد‪ ،‬دایرة دومی‬
‫با محور ‪ X‬مماس می باشد و مرکز دایرة سومی باالی محور ‪ X‬قرار دارد‪.‬‬

‫مثال (‪ :)3‬معادلة عمومی و معیاری دایره یی را بنویسید‬


‫که کمی��ات وضعیه مرکز آن )‪ (−2,3‬و ش��عاع آن ‪6‬‬
‫واحد باشد و نیز این دایره را رسم کنید‪:‬‬
‫‪( x + 2) 2 + ( y − 3) 2 = 6 2‬‬ ‫معادله معیاری دایره‬
‫معادله عمومی دایره ‪x 2 + y 2 + 4 x − 6 y − 23 = 0‬‬

‫‪339‬‬
‫مثال(‪ :)4‬نشان دهید که ‪ 5x 2 + 5y 2 + 24 x + 36 y + 10 = 0‬معادلة یک دایره بوده‬
‫و نیز کمیات وضعیۀ مرکز و طول شعاع آن را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬هردو طرف معادله را بر ‪ 5‬تقسیم می نماییم داریم که‪:‬‬
‫‪24‬‬ ‫‪36‬‬
‫‪x 2 + y2 +‬‬ ‫‪x+ y+2=0‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪18‬‬ ‫‪12‬‬
‫= ‪ f‬و ‪ c = 2‬می باشد‪.‬‬‫که‪، g = :‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪− 12 − 18‬‬
‫( = ) ‪( −g,−f‬‬ ‫‪,‬‬ ‫(مرکز دایره) )‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪144 324‬‬ ‫‪418‬‬ ‫‪418‬‬
‫= ‪r = g2 + f 2 − c‬‬ ‫‪+‬‬ ‫= ‪−2‬‬ ‫=‬ ‫شعاع دایره‬
‫‪25 25‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪5‬‬

‫مث�ال ‪ :5‬معادلة دایره ی��ی را دریابید که با دای��رۀ ‪ x 2 + y 2 − 8 x + 4 = 0‬متحدالمرکز‬


‫(‪ )Concentric‬بوده و با خط ‪ x + 2 y + 6 = 0‬مماس‬
‫باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬مرکز دایرۀ ‪x 2 + y 2 − 8 x + 4 = 0‬‬
‫عبارت از ) ‪ C1 (−g,−f‬بوده که در معادله‬
‫‪: x 2 + y 2 + 2gx + 2fy + c = 0‬‬

‫‪2g = −8 ⇒ g = −4 ⇒ − g = 4‬‬
‫‪2f = 0 ⇒ f = 0‬‬

‫نقطه )‪ C1 (4,0‬مرکز آن دایره نیز می باشد که معادلۀ آن مطلوب است‪.‬‬


‫کمیات وضعیۀ ‪ C1‬را در معادله ‪ ( x − h) 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬وضع می نماییم‪:‬‬
‫‪( x − 4) 2 + ( y − 0) 2 = r 2‬‬
‫برای این که شعاع دایره ‪ C2‬را دریابیم‪ ،‬چون دایره با خط مستقیم ‪x + 2 y + 6 = 0‬‬
‫مماس است‪ ،‬پس فاصلة نقطة )‪ (4,0‬از این خط مستقیم عبارت از شعاع دایره می باشد‪.‬‬
‫‪4(1) + 2(0) + 6‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪100‬‬
‫=‪d=r‬‬ ‫=‬ ‫= ‪ r 2‬یا‬ ‫‪= 20‬‬
‫‪1 +2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪340‬‬
‫پس معادلة دایرة مطلوب ‪ ( x − 4) 2 + y 2 = 20‬یا ‪ x 2 + y 2 − 8 x − 4 = 0‬می باشد‪.‬‬
‫مث�ال‪ :6‬معادلة دایره یی را دریابید ک��ه از نقاط )‪ B(6,5‬و )‪ A(4,1‬میگذرد و مرکز آن‬
‫باالی خط مستقیم ‪ 4x + y − 16 = 0‬واقع باشد‪.‬‬
‫حل‪ :‬اگر مرکز دایره ) ‪ C(h, k‬باشد‪ ،‬معادلة دایره عبارت‪ ،‬از‪:‬‬
‫‪ ( x − h ) 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬می باشد‪ ،‬چون مرکز دایره باالی خط مستقیم‬
‫‪ 4x + y − 16 = 0‬قرار دارد‪ ،‬پس ‪ 4h + k = 16‬است ‪ ( x − h ) 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬و‬
‫‪ AC = BC‬و ‪ AC 2 = BC 2‬می باشد‪.‬‬
‫‪(h − 4) 2 + (k − 1) 2 = (h − 6) 2 + (k − 5) 2‬‬
‫‪4h + 8k = 44‬‬
‫‪4 h + k = 16‬‬
‫‪−‬‬ ‫‪−‬‬ ‫‪−‬‬

‫‪7 k = 28‬‬
‫‪k=4‬‬ ‫⇒‬ ‫‪h =3‬‬
‫‪r 2 = (3 − 4) 2 + (4 − 1) 2 = 10‬‬
‫‪( x − 3) 2 + ( y − 4) 2 = 10‬‬ ‫⇒‬ ‫‪x 2 + y 2 − 6 x − 8 y + 15 = 0‬‬
‫که معادله دایره مطلوب می باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬
‫معادلة دایره یی را دریابید که از نقاط )‪ (0,0‬و )‪ (2,0‬میگذرد و با خط مستقیم ‪y − 1 = 0‬‬
‫مماس باشد‪.‬‬

‫مثال هفتم‪ :‬کمیات وضعیه مرکز و طول شعاع دایره ‪ x + y − 4x + 4 y − 9 = 0‬را‬


‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫دریابید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪x 2 + y 2 − 4x + 4 y − 9 = 0‬‬
‫‪x 2 − 4x + y 2 + 4 y − 9 = 0‬‬
‫‪x 2 − 4 x + (−2 2 ) − (−2 2 ) + y 2 + 4 y + 2 2 − 2 − 9 = 0‬‬
‫‪( x − 2) 2 + ( y + 2) 2 = 17‬‬

‫‪341‬‬
‫پس مرکز دایره )‪ (2,−2‬و شعاع دایره ‪ r = 17‬می باشد‪.‬‬
‫معادلة دایره ای که مرکز آن در مبدای کمیات وضعیه واقع باشد عبارت از ‪x 2 + y 2 = r 2‬‬
‫و اگر مرکز آن در مبدای کمیات وضعیه واقع نباشد و کمیات وضعیة مرکز دایره ) ‪(h, k‬‬
‫باشد معادلة آن ‪ ( x − h ) 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬یا ‪x 2 + y 2 + 2gx + 2fy + c = 0‬‬
‫و یا ‪ x 2 + y 2 + ax + by + c = 0‬می باشند‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬معادلة دایره یی را دریابید که اگر‪:‬‬


‫‪ :a‬مختصات مرکز آن )‪ (5,−2‬و ‪ r = 4‬باشد‪.‬‬
‫‪ :b‬مختصات مرکز آن ) ‪ ( 2, − 3 3‬و شعاع آن ‪ r = 2 2‬باشد‪.‬‬
‫‪ :c‬مختصات مرکز آن )‪ (0,0‬و از نقطة )‪ (1,2‬بگذرد‪.‬‬
‫‪ :d‬مختصات مرکزآن )‪ (0,0‬و از نقطة )‪ (−3,−4‬بگذرد‪.‬‬
‫‪ :e‬مختصات مرکز آن )‪ (8,−6‬و از مبدای کمیات وضعیه بگذرد‪.‬‬
‫‪ - 2‬نخست نشان دهید که معادالت داده شدة زیر‪ ،‬معادله های دایره می باشند بعد کمیات‬
‫وضعیة مرکز و طول شعاع هریک از آن ها را دریابید‪.‬‬

‫‪x 2 + y 2 + 12x − 10 y = 0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪5x 2 + 5 y 2 + 14x + 12 y = 0‬‬


‫‪x 2 + y 2 − 6 x + 4 y + 13 = 0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪3x 2 + 3y 2 − 2 x + 4 y − 1 = 0‬‬
‫‪a ( x 2 + y 2 ) + 2gx + 2fy + c = 0‬‬

‫‪342‬‬
‫حاالت یک خط مستقیم با دایره‬

‫آیا میتوانید بگویید که خط مستقیم‬


‫‪ 3x − 4 y + 20 = 0‬دایرۀ ‪x 2 + y 2 = 25‬‬
‫را در چند نقطه قطع می کند؟‬

‫معادلة دایرة ‪ x 2 + y 2 + ax + by + c = 0‬را در نظر می گیریم‪ .‬حاالت یک خط مس��تقیم‬


‫را با دایرة مذکور مورد مطالعه قرار می دهیم که آیا خط مستقیم‪ ،‬دایره را در دو نقطه قطع‬
‫می کند‪ ،‬خط با دایره مماس می باشد و یا این که خط مستقیم‪ ،‬دایره را هیچ قطع نمی کند‪.‬‬
‫قیمت ‪ x‬و یا‪ y‬را از معادلة خط مس��تقیم به دس��ت آورده‪ ،‬در معادل��ة دایره وضع می نماییم‬
‫دراینصورت معادلة درجه دوم یک مجهوله به دست می آید‪.‬‬
‫‪ )1‬اگر در این معادله ‪ ∆ = b 2 − 4ac > 0‬باشد خط مستقیم دایره را در دو نقطه قطع‬
‫می کند‪.‬‬
‫‪ )2‬اگر ‪ ∆ = b − 4ac = 0‬باشد خط مستقیم با دایره مماس می باشد‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫‪ )3‬و اگر ‪ ∆ = b 2 − 4ac < 0‬باشد خط مستقیم دایره را قطع نمی کند‪.‬‬
‫مثال(‪ :)1‬آیا خط مستقیم ‪ 2 x = y + 7‬دایرة ‪ x 2 + y 2 − 8x − 2 y + 12 = 0‬را قطع‬
‫می کند؟ کمیات وضعیة نقاط تقاطع را دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬از معادلة خط مستقیم ‪ y = 2 x − 7‬قیمت ‪ y‬را در معادلة دایره وضع می کنیم‪.‬‬
‫‪x 2 + (2 x − 7) 2 − 8x − 2(2 x − 7) + 12 = 0‬‬
‫‪5x 2 − 40x + 75 = 0‬‬
‫یا ‪x 2 − 8x + 15 = 0‬‬
‫‪∆ = b 2 − 4ac = (−8) 2 − 4 ⋅15 = 64 − 60 = 4 > 0‬‬

‫پس خط مستقیم دایره را در دو نقطه قطع می کند که کمیات وضعیة نقاط تقاطع عبارت اند‬

‫‪343‬‬
‫از‪:‬‬
‫‪− b ± b 2 − 4ac 8 ± 4‬‬
‫=‪x‬‬ ‫=‬
‫‪2a‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x1 = 5 , x 2 = 3‬‬

‫برای یافتن قیمت ‪ y‬قیمت های ‪ x1 = 5‬و ‪ x2 = 3‬را در معادلة خط مستقیم وضع می کنیم‬
‫داریم که‪:‬‬
‫‪y1 = 2 x1 − 7 = 2 ⋅ 5 − 7 = 3‬‬
‫‪y 2 = 2 x 2 − 7 = 2 ⋅ 3 − 7 = −1‬‬
‫پس این خط مستقیم دایره را در نقاط )‪ (3,−1‬و )‪ (5,3‬قطع می کند‪.‬‬
‫مث�ال(‪ :)2‬آیا خط مس��تقیم ‪ x + 3 y − 5 = 0‬ب��ا دایرة ‪x 2 + y 2 − 2 x + 4 y − 5 = 0‬‬
‫مماس می باشد یا خیر؟‬
‫حل‪ :‬از معادلة خط مستقیم ‪ x = 5 − 3 y‬قیمت ‪ x‬را در معادلة دایره وضع میکنیم‪.‬‬

‫‪(5 − 3 y ) 2 + y 2 − 2(5 − 3 y ) + 4 y − 5 = 0‬‬


‫‪y2 − 2 y +1 = 0‬‬

‫و ‪ ∆ = (−2) 2 − 4 ⋅1 = 0‬پ��س این خط مس��تقیم با دایره مماس می باش��د‪ .‬کمیات وضعیة‬


‫نقطة تماس عبارت اند از‪:‬‬
‫‪2± 0‬‬
‫=‪y‬‬ ‫‪=1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪x = 5 − 3 ⋅1 = 2‬‬
‫پس خط مستقیم در نقطۀ )‪ (2,1‬با دایره مماس می باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫آیا خط مستقیم ‪ x − y + 1 = 0‬با دایرة ‪ x 2 + y 2 − 5 = 0‬مماس است؟ یا دایره را در دو‬


‫نقطه قطع می کند؟ و یا این که دایره را هیچ قطع نمی کند؟‬

‫‪344‬‬
‫معادلة مماس و طول مماس‬

‫آیا معادلة خطی را دریافت کرده‬


‫می توانید که در نقطة )‪ P(−3,−2‬با دایره‬
‫‪ x 2 + y 2 = 13‬مماس باشد؟‬

‫اگر یک خط مس��تقیم با دایره یی که مرکز آن ) ‪ C (h, k‬و در نقطه ) ‪ P1 ( x1 , y1‬با دایره‬

‫مماس باشد‪ ،‬پس میل شعاع مساوی است به‪k − y1 :‬‬


‫=‪m‬‬
‫‪h − x1‬‬
‫چون شعاع در نقطة تماس بر مماس عمود می باشد میل مماس مساوی است به ‪h − x1‬‬
‫‪−‬‬
‫‪k − y1‬‬

‫چون یک نقطة خط مستقیم ) ‪ P1 ( x1 , y1‬است و میل آن ‪ − h − x1‬می باشد‪.‬‬


‫‪k − y1‬‬

‫نظر به معادلة خط مستقیم ) ‪ y − y1 = m( x − x1‬داریم که‪:‬‬


‫‪h − x1‬‬
‫‪y − y1 = −‬‬ ‫) ‪( x − x1‬‬
‫‪k − y1‬‬

‫این معادله عبارت از معادلة مماس می باشد که در نقطة ) ‪ P1 ( x1 , y1‬با دایره مماس است‪.‬‬
‫و اگر مرکز دایره در مبدای کمیات وضعیه واقع باش��د در آن صورت ‪ h = k = 0‬اس��ت و‬
‫معادلة مماس این شکل را به خود می گیرد‪.‬‬

‫‪x1‬‬
‫یا ‪yy1 + xx1 = x12 + y12‬‬ ‫‪y − y1 = −‬‬ ‫) ‪( x − x1‬‬
‫‪y1‬‬

‫چون ‪ x12 + y12 = r 2‬می باشد‪ ،‬پس ‪ yy1 + xx1 = r 2‬معادلة مماس می باشد‪.‬‬

‫‪345‬‬
‫مثال(‪ :)1‬معادلة خط مستقیمی را دریابید که‬
‫در نقطه )‪ (3,4‬با دایره ‪ x 2 + y 2 = 25‬مماس‬
‫باشد‪.‬‬
‫ح�ل‪ :‬چون مرک��ز دایره در مب��دای کمیات‬
‫وضعیه واقع می باشد‪y ⋅ 4 + x ⋅ 3 = 25 .‬‬
‫پس معادله مماس عبارت از ‪3x + 4 y = 25‬‬
‫و یا ‪ 3x + 4 y − 25 = 0‬می باشد‪.‬‬

‫مث�ال(‪ :)2‬معادلۀ خط مس��تقیمی را دریابید که در نقط��ه )‪ P(3,5‬با دایره یی که مرکز آن‬


‫)‪ (1,2‬است مماس باشد‪.‬‬
‫‪h =1‬‬ ‫‪k=2‬‬
‫‪x1 = 3‬‬ ‫‪y1 = 5‬‬
‫‪h − x1‬‬
‫‪y − y1 = −‬‬ ‫) ‪( x − x1‬‬
‫‪k − y1‬‬
‫‪1− 3‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪m=−‬‬ ‫‪=−‬‬
‫‪2−5‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫)‪y − 5 = − ( x − 3‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2 x + 3y = 21‬‬
‫‪2 x + 3y − 21 = 0‬‬ ‫یا‪:‬‬

‫طول مماس‪:‬‬
‫اگ��ر از نقطة ) ‪ P1 (x1 , y1‬ک��ه در خارج از دایره ‪ (x − h) + (y − k) = r‬واقع باش��د‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫مماس ‪ P1T‬به این دایره رسم شود و نقطه تماس (‪ )T‬را به مرکز دایره (‪ )C‬وصل می کنیم‪.‬‬
‫‪Δ‬‬
‫در مثلث قایم الزاویه ‪ P1 T C‬به اساس قضیه فیثاغورث داریم که‪:‬‬

‫‪(P1 C) 2 = (P1 T ) 2 + (CT) 2‬‬

‫‪346‬‬
‫‪(P1 T) 2 = (P1 C) 2 − (CT)2‬‬ ‫یا‪:‬‬

‫از طرف دیگر‪ (P1 C) 2 = (x1 − h) 2 + (y1 − k) 2 :‬و ‪ CT = r‬می باشد‪ ،‬پس طول مماس‬

‫مساوی است به‪P1T = ( x1 − h) 2 + ( y1 − k ) 2 − r 2 :‬‬

‫به یاد داشته باشید برای یافتن طول فاصله از یک نقطة خارج دایره به امتداد مماس کفایت‬
‫می کند که قیمت های ‪ x‬و ‪ y‬نقطه را در معادلة دایره وضع کنیم‪.‬‬
‫مث�ال(‪ :)3‬طول مماس را از نقطة )‪ (−5,10‬بر دایره ‪5x 2 + 5 y 2 + 14x + 12 y − 10 = 0‬‬
‫دریابید‪.‬‬
‫حل‪ :‬معادلة را به عدد ‪ 5‬تقسیم می کنیم داریم که‪x 2 + y 2 + x + y − 2 = 0 :‬‬
‫‪14‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪ = (−5) 2 + (10) 2 − 14 + 24 − 2 = 133‬طول مماس‬

‫فعاليت‬

‫طول مماس را که از نقطة )‪ P(−2,2‬بر دایرة ‪ x 2 + y 2 − 6x + 8y = 0‬رس��م ش��ده باشد‬


‫دریابید‪.‬‬

‫با وضع کردن یک مجهول از معادلة خط مس��تقیم در معادلة دایره‪ ،‬یک معادلة یک مجهوله‬
‫درجة دوم به دست می آید‪ .‬اگر در این معادله ‪ ∆ > 0‬باشد خط مستقیم دایره را در دو نقطه‬
‫قطع می کند‪ .‬اگر ‪ ∆ = 0‬باشد خط مستقیم با دایره مماس و اگر ‪ ∆ < 0‬خط مستقیم دایره‬
‫را قطع نمی کند‪.‬‬

‫‪347‬‬
‫معادله خط مستقیمی که در نقطه ) ‪ P1 ( x1 , y1‬بر دایره یی که مرکز آن ) ‪ (h, k‬است مماس‬
‫باشد عبارت است از‪:‬‬
‫‪h − x1‬‬
‫‪y − y1 = −‬‬ ‫) ‪( x − x1‬‬
‫‪k − y1‬‬

‫اگ��ر مرکز دای��ره درمبدای کمیات وضعیه باش��د معادلة مماس ‪ yy1 + xx1 = x1 + y1‬یا‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ yy1 + xx1 = r 2‬می باشد و طول مماس ‪ PT‬از یک نقطه )‪ P( x, y‬خارج دایره که مرکز‬
‫دایره ) ‪ (h, k‬باشد‪ ،‬مساوی است به‪:‬‬

‫‪PT = ( x − h ) 2 + ( y − k ) 2 − r 2‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬حاالت خطوط مستقیم را با دایره هایی که معادله های آن ها در زیر داده شده اند بررسی‬
‫کنید‪.‬‬
‫معادله های دایره‬ ‫معادله های خطوط مستقیم‬

‫‪x 2 + y 2 − 4x − y − 3 = 0‬‬ ‫‪3x − 2 y + 3 = 0‬‬


‫‪2( x + y ) − 3x + 2 y − 6 = 0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪x − y −1 = 0‬‬
‫‪x + y − x − 9 y + 14 = 0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪5x − y = 1‬‬

‫‪ -2‬معادلة خط مستقیم را دریابید که در نقطة )‪ (2,−3‬با دایرة ‪x 2 + y 2 − 2 x + 4 y + 3 = 0‬‬


‫مماس باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬طول مماس راکه از نقطة )‪ (−5,4‬به دایرة ‪ 5x 2 + 5y 2 − 10x + 15y − 131 = 0‬رسم‬
‫شده دریابید‪.‬‬
‫‪ -4‬طول مماس را که از نقطة )‪ (−2,−5‬به دایرة ‪ x + y + 8 x + 5 y = 7‬ترس��یم ش��ده‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫باشد دریابید‪.‬‬

‫‪348‬‬
‫دریافت مساحت مثلث در صورتی‬
‫که کمیات وضعیه رأس های آن‬
‫داده شده باشد‪.‬‬

‫آیا مس��احت مثلثی را میتوانی��د دریابید که‬


‫رأس ه��ای آن )‪ (3,2) ، (−3,6‬و )‪(6,0‬‬
‫باشند؟‬

‫اگر ‪ P2 ، P1‬و ‪ P3‬رأس های مثلث باش��د طوری که در شکل مشاهده می شود باالی محور‬
‫‪ X‬سه خط عمود ‪ P2 C ، P1 A‬و ‪ P3 B‬را رسم نمایید‪.‬‬
‫(مساحت ذو ذنقه ‪ + P3 BCP2‬مساحت ذو ذنقه ‪=) P1 ABP3‬مساحت مثلث ‪P1 P2 P3‬‬
‫مساحت ذوذنقه ‪− P1 ACP2‬‬
‫چون میدانیم که مساحت ذوذنقه (نصف مجموع دو ضلع موازی) (فاصله بین دو ضلع موازی)‬
‫می باشد پس‪:‬‬
‫∆‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫) ‪ = ( P1 A + P3 B ) ( AB ) + ( P3 B + P2 C )( BC‬مساحت مثلث ‪P1P2 P3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫) ‪− ( P1A + P2 C )( AC‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫]) ‪= [( y1 + y 3 )( x 3 − x1 )] + [( y 3 + y 2 )( x 2 − x 3 )] − [( y1 + y 2 )( x 2 − x1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪= ( x 3 y1 + x 3 y 3 − x1 y1 − x1 y 3 + x 2 y 3 + x 2 y 2 − x 3 y 3 − x 3 y 2 − x 2 y1‬‬
‫‪2‬‬
‫) ‪− x 2 y 2 + x1 y1 + x1 y 2‬‬
‫‪1‬‬
‫]) ‪= [ x1 ( y 2 − y 3 ) + x 2 ( y 3 − y1 ) + x 3 ( y1 − y 2‬‬
‫‪2‬‬
‫مثال(‪ :)1‬اگر )‪ B(5,−6) ، A(4,−5‬و )‪ C (3,1‬رأس های یک مثلث باش��ند مساحت این‬

‫‪349‬‬
‫مثلث را دریابید‪.‬‬
‫حل‪x1 = 4 , y1 = −5 , x 2 = 5 , y 2 = −6 x 3 = 3 y 3 = 1 :‬‬
‫∆‬
‫]) ‪ = [x1 (y 2 − y 3 )+ x 2 (y 3 − y1 )+ x 3 (y1 − y 2‬مساحت مثلث ‪ABC‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫]) ‪= [4(− 6 − 1)+ 5(1 + 5)+ 3(− 5 + 6‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫‪= (− 28 + 30 + 3) = ⋅ 5 = = 2.5‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪Δ‬‬
‫مس��احت ی��ک مثل��ث ‪ P1 P 2 P3‬ک��ه رأس ه��ای آن ) ‪ P2 ( x 2 , y 2 ) ، P1 ( x1 , y1‬و‬
‫‪1‬‬
‫) ‪ P3 ( x 3 , y 3‬باشند از فورمول ]) ‪[ x1 ( y 2 − y 3 ) + x 2 ( y 3 − y1 ) + x 3 ( y1 − y 2‬‬
‫‪2‬‬
‫بدست می آید‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬مساحت مثلثی را دریابید که رأس های آن )‪ B(8,6) ، A(0,0‬و )‪ C(12,4‬باشد‪.‬‬


‫‪ -2‬مساحت مثلثی را دریابید که رأس های آن )‪ B(−4,0) ، A(4,0‬و )‪ C(0,3‬باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬مساحت چهارضلعی یی را دریابید که رأس های آن )‪C (8,6) ، B(6,2) ، A(1,0‬‬
‫و )‪ D(2,4‬باشد‪.‬‬

‫‪350‬‬
‫خالصه فصل‬

‫• در مس��توی کمیات وضعی��ه نقاطی که باالی محور ‪ X‬واقع ان��د مختصۀ ‪ y‬آن ها صفر و‬
‫نقاطی که باالی محور ‪ Y‬قرار دارند مختصۀ ‪ x‬آنها صفر می باشند‪.‬‬
‫• فاصله در بین دو نقطه ) ‪ P( x1 , y1‬و ) ‪ Q( x2 , y2‬از فورمول‬
‫‪ d = ( x 2 − x1 ) 2 + ( y 2 − y1 ) 2‬به دست می آید‪.‬‬
‫• کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬که قطعه خط ‪ P1 P2‬را به نسبت ‪ r‬تقسیم می کند‪ ،‬عبارت اند از‪:‬‬
‫‪rx 2 + x1‬‬ ‫‪ry + y1‬‬
‫= ‪ x‬وکمیات وضعیة نقطة وسطی خط ‪ P1 P2‬عبارت اند از‪:‬‬ ‫‪، y= 2‬‬
‫‪1+ r‬‬ ‫‪1+ r‬‬

‫‪ x = x1 + x 2 ، y = y1 + y 2‬می باشد‪ .‬اگر نقطه ‪ p‬قطعه خط ‪ P1 P2‬را داخ ً‬


‫ال به یک‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫نسبت ‪ r‬تقسیم کند‪ r‬مثبت واگر خارجاً تقسیم کند ‪ r‬منفی می باشد‪.‬‬
‫• میل یک خط مس��تقیم که از دو نقط��ه ) ‪ P1 ( x1 , y1‬و ) ‪ P2 ( x2 , y2‬می گذرد از فورمول‬
‫‪ m = y 2 − y1 = y1 − y 2‬به دست می آید‪.‬‬
‫‪x 2 − x1‬‬ ‫‪x1 − x 2‬‬
‫میل محور ‪ X‬و خطوطی که با محور ‪ X‬موازی باشند‪ ،‬صفر و میل محور ‪ Y‬و خطوطی که‬
‫موازی با محور ‪ Y‬باشند تعریف نشده است‪ .‬اگر زاویۀ میل یک خط مستقیم حاده باشد میل‬
‫آن مثبت و اگر منفرجه باشد میل آن منفی می باشد‪.‬‬
‫• معادل��ة خ��ط مس��تقیم ک��ه میل و نقط��ه تقاط��ع آن با مح��ور ‪ y‬معلوم باش��د عبارت از‬
‫‪ y = mx + b‬می باشد‪.‬‬
‫معادلة خط مستقیم که میل و یک نقطة آن معلوم باشد ) ‪ y − y1 = m( x − x1‬است‪.‬‬

‫‪y2 − y1‬‬
‫= ‪ y − y1‬یا‬ ‫معادل��ة خط مس��تقیمی ک��ه دو نقط��ة آن معلوم باش��د ) ‪( x − x1‬‬
‫‪x2 − x1‬‬
‫‪y − y1 y 2 − y1‬‬
‫و معادل��ة خ��ط مس��تقیمی ک��ه تقاطع آن ب��ا محورها معلوم باش��د‪.‬‬ ‫=‬
‫‪x − x1 x 2 − x1‬‬
‫‪x y‬‬
‫‪ + = 1‬می باشد‪.‬‬
‫‪a b‬‬
‫• معادلة نورمال یک خط مستقیم عبارت از ‪ x cosθ + y sin θ − p = 0‬و معادلة عمومی‬

‫‪351‬‬
‫یک خط مستقیم عبارت از ‪ ax + by + c = 0‬می باشد‪.‬‬
‫• فاصلة نقطة ) ‪ P ( x1 , y1‬از یک خط مستقیم از فورمول ‪d = x cos θ + y sin θ − P‬‬
‫‪ax1 + by1 + c‬‬
‫= ‪ d‬به دست می آید‪.‬‬ ‫و یا‬
‫‪± a +b‬‬‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬

‫• معادلة دایره یی که مرکز آن در مبدای کمیات وضعیه واقع باشد عبارت از ‪x 2 + y 2 = r 2‬‬
‫اگر مرکز آن در مبدای کمیات وضعیه واقع نباشد و کمیات وضعیه مرکز دایره ) ‪ (h, k‬باشد‬
‫معادلة آن ‪( x − h ) 2 + ( y − k ) 2 = r 2‬‬
‫یا ‪ x 2 + y 2 + 2gx + 2fy + c = 0‬و یا ‪ x 2 + y 2 + ax + by + c = 0‬می باشد‪.‬‬
‫• ب��ا وضع کردن ی��ک مجهول از معادلة خط مس��تقیم در معادلة دای��ره‪ ،‬یک معادلة یک‬
‫مجهوله درجه دوم به دس��ت می آید اگر در این معادله ‪ ∆ > 0‬باش��د خط مستقیم دایره را‬
‫در دو نقطه قطع می کند؛ اگر ‪ ∆ = 0‬باش��د خط با دایرة مماس و اگر ‪ ∆ < 0‬خط دایره را‬
‫قطع نمی کند‪.‬‬
‫• معادله خط مس��تقیمی که در نقطة ) ‪ P1 ( x1 , y1‬بر دایره یی که مرکز آن ) ‪ (h, k‬اس��ت‬

‫‪h − x1‬‬
‫‪y − y1 = −‬‬ ‫مماس باشد عبارت است از‪( x − x1 ) :‬‬
‫‪k − y1‬‬
‫اگر مرک��ز دایره درمبدای کمی��ات وضعیه باش��د معادلة مماس ‪ yy1 + xx1 = x12 + y12‬یا‬
‫‪ yy1 + xx1 = r 2‬می باش��د و طول مماس ‪ PT‬از یک نقطة ) ‪ P( x1 , y1‬خارج دایره که‬
‫مرکز دایره ) ‪ (h, k‬باشد‪ ،‬مساوی است به ‪PT = ( x − h ) 2 + ( y − k ) 2 − r 2 :‬‬
‫‪Δ‬‬
‫• مس��احت ی��ک مثل��ث ‪ P1 P 2 P3‬ک��ه رأس ه��ای آن ) ‪ P2 ( x2 , y2 ) ، P1 ( x1 , y1‬و‬
‫‪1‬‬
‫) ‪ P3 ( x3 , y3‬باش��ند از فورمول ]) ‪ [ x1 ( y 2 − y 3 ) + x 2 ( y 3 − y1 ) + x 3 ( y1 − y 2‬به‬
‫‪2‬‬ ‫دست می آید‪.‬‬

‫‪352‬‬
‫تمرین فصل‬

‫‪ - 1‬فاصلة بین هر جوره نقاط داده شدة زیر را دریابید و نیز کمیات وضعیة نقاط تنصیف خط‬
‫هایی که از این دو نقطه‪ A‬و‪ B‬می گذرد‪ ،‬دریابید‪.‬‬
‫)‪A(3,1) , B(−2,−4) , A(−8,3) , B(2,−1‬‬
‫‪1‬‬
‫)‪A(− 5 ,− ) , B(−3 5 ,5‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ - 2‬اگ��ر )‪ B(0,2) ، A( 3 ,−1‬و )‪ C (h,−2‬رأس های یک مثلث قایم الزاویه باش��دو‬
‫∧‬
‫‪ A = 90°‬باشد قیمت )‪ (h‬را در یابید‪.‬‬
‫‪- 3‬کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬را طوری دریابید که خطی را که از نقاط )‪ A(1,4‬و )‪B (5,6‬‬
‫‪AP‬‬
‫تقسیم کند‪.‬‬ ‫می گذرد به نسبت ‪= 2‬‬
‫‪PB‬‬

‫‪ - 4‬معادلة خط مستقیمی را دریابید که میل آن )‪ (−2‬و محور ‪ Y‬را در ‪ 3‬قطع کند‪.‬‬


‫‪ - 5‬میل خطوط ‪ x = 7‬و ‪ y = − 7‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 6‬میل محور ‪ Y‬مساوی است به‪:‬‬
‫‪a) − 1‬‬ ‫‪b) 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫تعریف نه شده است‬
‫∞)‪d‬‬

‫‪2‬‬
‫= ‪ m‬می باش��د میل خطی که عمود بر این خط مستقیم باشد‬ ‫‪ - 7‬میل یک خط مس��تقیم‬
‫‪3‬‬
‫مساوی است به‪:‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪−3‬‬


‫)‪a‬‬ ‫‪b) −‬‬ ‫)‪c‬‬ ‫)‪d‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ - 8‬میل خطوط مستقیمی را دریابید که از هر جوره نقاط داده شدة زیر میگذرد‪.‬‬
‫)‪ (5,11‬و )‪(−2,4‬‬ ‫)‪ (2,7‬و )‪(3,−2‬‬ ‫)‪ (4,8‬و )‪(4,6‬‬

‫‪ - 9‬خطوط مستقیم ‪ 4 x − y + 2 = 0‬و ‪ 12x − 3y + 1 = 0‬باهم‪:‬‬


‫موازی اند (‪a‬‬ ‫نه موازی اند و نه عمود (‪ c‬عمود اند (‪b‬‬
‫‪ - 10‬فاصلة بین خط مس��تقیم ‪ 3x − 4 y + 3 = 0‬و خط مس��تقیم ‪ 3x − 4 y + 7 = 0‬را‬
‫دریابید‪.‬‬

‫‪353‬‬
‫‪ - 11‬معادل��ة خط مس��تقیمی را دریابید ک��ه از نقطه )‪ (−4,7‬می گذرد و با خط مس��تقیم‬
‫‪ 2 x − 7 y + 4 = 0‬موازی باشد‪.‬‬
‫‪ - 12‬فاصلة نقطة )‪ P(6,−1‬از خط مستقیم ‪ 6 x − 4 y + 9 = 0‬را دریابید‪.‬‬
‫‪- 13‬کمیات وضعیة نقطة ‪ p‬را دریابید که خط مستقیم ‪ P1 P2‬را که از نقاط )‪P1 (2,−5‬‬

‫‪3‬‬
‫تقسیم کند‪.‬‬ ‫و )‪ P2 (6,3‬می گذرد داخ ً‬
‫ال به نسبت‬
‫‪4‬‬
‫‪ - 14‬معادله های خطوط مستقیم زیر را به شکل نورمال آن تبدیل کنید‪.‬‬
‫‪2x + 5y − 2 = 0‬‬ ‫‪2 y − 6x + 4 = 0‬‬ ‫‪2 x − 3y + 6 = 0‬‬
‫‪ - 15‬میل خط مستقیمی که از نقاط )‪ (4,0‬و )‪ (−4,0‬میگذرد مساوی است به‪:‬‬
‫‪a) 1‬‬ ‫‪b) − 1‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫∞ )‪d‬‬
‫‪ - 16‬معادلۀ خط مس��تقیمی را دریابید که طول نورمال آن ‪ 10‬واحد بوده و نورمال با جهت‬
‫مثبت محور ‪ X‬زاویه ‪ 30°‬را بسازد‪.‬‬
‫‪ - 17‬مس��احت مثلث��ی را دریابی��د که رأس ه��ای مثلث )‪ B(−1,1) ، A(2,3‬و )‪C (4,−5‬‬
‫باشند‪.‬‬
‫‪ - 18‬مس��احت مثلثی که رأس های آن )‪ B(2,−3) ، A(1,4‬و )‪ C(3,−10‬باشند مساوی‬
‫است به‪:‬‬
‫‪a )1‬‬ ‫‪b) 2‬‬ ‫‪c) 0‬‬ ‫هیچکدام ) ‪d‬‬
‫‪ - 19‬کمی��ات وضعی��ة نقط��ة تقاط��ع خ��ط مس��تقیم ‪ x + 2 y = 6‬ب��ا دای��ره‬
‫‪ x 2 + y 2 − 2x − 2 y − 39 = 0‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 20‬معادله دایره يی را بنویسید که از نقاط )‪ B(2,−1) , A(1,1‬و )‪C (3,−2‬‬
‫می گذرد‪.‬‬
‫‪ - 21‬معادله دایره يی را بنویس��ید که از نقاط )‪ B(0,1) ، A(3,−1‬می گذرد و مرکز آن به‬
‫روی خط ‪ 4 x − 3 y − 3 = 0‬واقع باشد‪.‬‬
‫‪ - 22‬کمی��ات وضعی��ة مرک��ز و ط��ول ش��عاع دای��ره ي��ي را دریابی��د ک��ه معادل��ة آن‬
‫‪ 4x 2 + 4 y 2 − 8x + 12 y − 25 = 0‬باشد‪.‬‬

‫‪354‬‬
‫‪ - 23‬معادل��ۀ دایره يي را دریابید ک��ه از نقاط )‪ A(4,1‬و )‪ B(6,5‬بگذرد و مركز آن روی‬
‫خط ‪ 4 x + y − 16 = 0‬واقع باشد‪.‬‬
‫‪ - 24‬اگر رأس های یک مثلث )‪ B(−3,5) ، A(5,−6‬و )‪ C (−1,2‬باشند این مثلث‪:‬‬
‫مختلف االضالع می باشد (‪ c‬متساوی الساقین می باشد (‪ b‬متساوی االضالع می باشد(‪a‬‬
‫‪ - 25‬اگ��ر مختصات رأس ه��ای یک مثلث به ترتیب )‪ (4,10) ، (5,4‬و )‪ (7,8‬باش��د این‬
‫مثلث‪:‬‬
‫مختلف االضالع می باشد (‪ c‬متساوی الساقین می باشد (‪ b‬متساوی االضالع می باشد(‪a‬‬
‫‪ - 26‬اگر )‪ P(−8,4‬و )‪ Q(2,−1‬باشد‪ ،‬مختصات نقطه ‪ A‬را دریابید که اگر نقطة ‪ A‬خط‬
‫‪2‬‬
‫‪ PQ‬را داخ ً‬
‫ال و خارجاً به نسبت تقسیم کند‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ - 27‬نقاط تقاطع دایره یی ‪ x 2 + y 2 = 5‬با خط مستقیم ‪ x − y + 1 = 0‬دریابید‪.‬‬
‫‪ - 28‬اگر خط مس��تقیم ‪ x + ay − 5 = 0‬بر دایره ‪ x 2 + y 2 − 2x + 4 y = 0‬مماس باشد‬
‫قیمت ‪ a‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 29‬معادل��ة دایره یی را که از نقاط )‪ (0,0‬و )‪ (2,0‬میگذرد و با خط ‪ y − 1 = 0‬مماس‬
‫باشد عبارت است از‪:‬‬
‫‪a ) x 2 + y 2 − 4x = 0‬‬ ‫‪b) x 2 + y 2 − 2 x = 0‬‬ ‫‪c) x 2 + y 2 + 2 x = 0‬‬
‫‪ - 30‬دایره یی که معادلة آن ‪ x 2 + y 2 − 6x + 4 y + 14 = 0‬باشد‪.‬‬
‫حقیقی است(‪a‬‬ ‫نقطوی است (‪b‬‬ ‫موهومی است (‪c‬‬
‫‪ - 31‬دایره یی که معادلة آن ‪ x 2 + y 2 + 2 x − 4 y + 5 = 0‬باشد‪.‬‬
‫موهومی است (‪a‬‬ ‫نقطوی است (‪b‬‬ ‫حقیقی است(‪c‬‬
‫‪ - 32‬فاصل��ة بین نقاط )‪ A(4,−3‬و )‪ B(−2,−5‬و نیز کمی��ات وضعیۀ نقطه تنصیف خط‬
‫مستقیم ‪ AB‬را دریابید‪.‬‬
‫‪ - 33‬اگر رأس های یک مثلث )‪ B(3,−5) ، A(−6,3‬و )‪ C (−1,5‬باشد نشان دهیدکه‬
‫این مثلث قایم الزاویه می باشد‪.‬‬
‫‪ - 34‬نش��ان دهیدکه )‪ C (0, b) ، B(a,0) ، A(0,0‬و )‪ D(a, b‬رأس های یک مستطیل‬
‫اند و نیز نشان دهید که طول قطر های مستطیل باهم مساوی می باشند‪.‬‬

‫‪355‬‬
‫‪ - 35‬نش��ان دهید که نقاط )‪ B(6,2) ، A(3,1‬و )‪ C (9,3‬روی یک خط مس��تقیم واقع‬
‫اند‪.‬‬
‫‪ - 36‬معادله های خطوط مستقیمی را دریابید که از هر جوره نقاط داده شده زیر‬
‫می گذرد‪:‬‬

‫)‪(5,8‬‬ ‫)‪(1,2‬‬ ‫)‪(3,5‬‬ ‫)‪(8,15‬‬


‫)‪(−1,−3‬‬ ‫)‪(2,−1) (−2,−1‬‬ ‫)‪(3,−4‬‬
‫)‪(0,3‬‬ ‫)‪(5,0‬‬ ‫)‪(0,2‬‬ ‫)‪(−2,0‬‬

‫‪ - 37‬معادله خط مستقیم که از نقاط )‪ (5,8‬و )‪ (−1,10‬می گذرد عبارت است از‪:‬‬


‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪a: y = − x+9‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪x‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪b: y = − +9‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪29‬‬
‫‪c: y = − x+‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪d:‬‬ ‫هر سه درست اند‬

‫‪356‬‬
‫فصل هشتم‬
‫احصائيه‬
‫گراف چند ضلعى کثرت‬
‫(‪)Frequency Polygon graph‬‬
‫‪Y‬‬

‫شکل مقابل را در نظر بگيريد‪ .‬آيا مى توانيد‬


‫مس��احت زير منحنى داده ش��ده را محاسبه‬
‫‪X‬‬
‫‪0‬‬ ‫کنيد؟‬
‫آيا گفته م��ى توانيد که مس��احت زير اين‬
‫منحنى مساوى به چيست؟‬

‫فعاليت‬

‫‪8‬‬ ‫جدول کثرت زیر را در نظر بگیرید‪:‬‬

‫‪6‬‬ ‫دسته ها‬ ‫مرکز دسته ها ‪xi‬‬ ‫کثرت ‪f i‬‬


‫‪4‬‬ ‫‪10-13‬‬ ‫‪11.5‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪13-16‬‬ ‫‪14.5‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪21 26 31 36 xi‬‬ ‫‪16-19‬‬ ‫‪17.5‬‬
‫‪xi‬‬
‫‪7‬‬
‫‪18,5‬‬
‫‪13,5‬‬
‫‪8,5‬‬

‫‪33,5‬‬
‫‪28,5‬‬

‫‪38,5‬‬
‫‪28,5‬‬

‫‪19-22‬‬ ‫‪20.5‬‬ ‫‪4‬‬

‫• مرکز هر دسته را به عنوان مختصۀ اول و کثرت مربوطۀ آن را به عنوان مختصۀ دوم در نظر‬
‫گرفته به صورت جوره هاى مرتب بنويسيد‪.‬‬
‫• موقعيت اين جوره هاى مرتب را در يک سيستم کميات وضعيۀ قايم مشخص کنيد‪.‬‬
‫‪Q3‬‬ ‫• نقاطى که از اين جوره هاى مرتب در مستوى حاصل مى شود ‪1‬با‪Q‬هم وصل کنيد‪.‬‬
‫‪Q2‬‬
‫‪Q2‬‬ ‫آيا مى توانيد مساحت زير اين گراف را محاسبه کنيد؟‬
‫‪Q3‬‬
‫‪Q1‬‬ ‫• به دو سر گراف نقاط )‪ (8.5 , 0‬و )‪ (23.5 , 0‬را روی محور ‪ x‬عالوه نماييد‪ ،‬گراف‬
‫حاصل شده را با گراف مستطيلى جدول کثرت داده شده يکجا رسم کنيد و مساحت مستطيل‬
‫ها را به مساحت زير منحنى مقايسه نماييد‪.‬‬

‫‪359‬‬
‫در گراف چند ضلعى‪ ،‬مرکز هر دسته روى محور افقى و کثرت مطلق يا کثرت نسبى هر يک‬
‫از دسته ها روى محور عمودى نشان داده مى شود‪ .‬متقابل با مرکز هر دسته و کثرت آن يک‬
‫نقطه در مستوى مشخص مى گردد که عرض آن مرکز دسته و طول آن برابر با کثرت آن‬
‫دسته است‪ .‬به تعداد دسته هاى جدول در مستوى سيستم مختصات نقطه به وجود‬
‫مى آيد‪ .‬اگر به نقاط مذکور دو نقطة اختيارى ديگر )‪ ( x1 − c , 0‬و )‪ ( xn + c , 0‬را در‬
‫اول و آخر دسته ها اضافه کنيم‪ ،‬طوریکه ‪ c‬وسعت هر صنف (سرحد باالی منفی سرحد‬
‫پایینی صنف) است از اتصال اين نقاط به يکديگر‪ ،‬يک گراف حاصل مى شود که آن را‬
‫گراف چند ضلعى کثرت مى نامند‪.‬‬
‫مثال‪ :‬گراف هاى مستطيلى (هستوگرام) و چند ضلعى دیتای (‪)Data‬جدول زير را رسم کنيد‪.‬‬

‫‪ = CL‬حدود دسته ها‬ ‫‪11-16 16-21‬‬ ‫‪21-26‬‬ ‫‪26-31‬‬ ‫‪31-36‬‬


‫‪ = f i‬کثرت مطلق‬ ‫‪3‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ = X i‬مرکز دسته ها‬ ‫‪13.5‬‬ ‫‪18.5‬‬ ‫‪23.5‬‬ ‫‪28.5‬‬ ‫‪33.5‬‬

‫چون می دانیم که وسعت دسته ها ‪ c = 5‬است‪ ،‬بنابراین برای به دست آوردن نقاط اختیاری‬
‫داریم‪:‬‬
‫)‪( x1 − 5 , 0) = (13.5 − 5 , 0) = (8.5 , 0‬‬
‫)‪( x n + 5 , 0) = (33.5 + 5 , 0) = (38.5 , 0‬‬

‫ ‬ ‫با عالوه نمودن نقاط )‪ (8.5 ,0‬و )‪ (38.5 , 0‬گراف را ترسیم می کنیم‪.‬‬

‫گراف چند ضلعی کثرت‬

‫‪360‬‬
‫نمایش گراف مستطیلی و چند ضلعی کثرت با هم‬

‫از گراف باال دیده می شود که‪:‬‬


‫‪ -‬هر يک از رأس هاى گراف چند ضلعى کثرت در نقاط مابينى ضلع بااليى يک مستطيل‬
‫مربوطه به جدول کثرت مورد مطالعه قرار دارد‪.‬‬
‫‪ -‬مساحت سطح زير گراف چند ضلعى کثرت و مساحت گراف مستطيلى با هم برابر است‪.‬‬
‫‪ -‬گراف چند ضلعى کثرت نسبى بيش تر براى دیتا (‪ )data‬پيوسته یا متصل به کار‬
‫مى رود‪.‬‬

‫‪361‬‬
‫تمرين‬

‫اندازۀ قد ‪ 24‬نفر شاگرد صنف نهم و دهم (برحسب سانتی متر)قرار زير داده شده است‪:‬‬

‫‪138‬‬ ‫‪107‬‬ ‫‪136‬‬ ‫‪128‬‬ ‫‪148‬‬ ‫‪118‬‬


‫‪142‬‬ ‫‪129‬‬ ‫‪115‬‬ ‫‪123‬‬ ‫‪133‬‬ ‫‪123‬‬
‫‪121‬‬ ‫‪128‬‬ ‫‪122‬‬ ‫‪144‬‬ ‫‪126‬‬ ‫‪135‬‬
‫‪152‬‬ ‫‪98‬‬ ‫‪117‬‬ ‫‪153‬‬ ‫‪141‬‬ ‫‪126‬‬

‫براى دیتای (‪ )data‬فوق يک جدول کثرت تنظيم نموده‪ ،‬دیتا(‪ )data‬را در شش دسته‪،‬‬
‫دسته بندى کنيد‪ .‬براى نمايش اين دیتا (‪)data‬چه نوع گراف مناسب است؟ گراف چند‬
‫ضلعى کثرت را رسم کنيد‪.‬‬

‫‪362‬‬
‫گراف ساقه و برگ‬

‫مادردنیایی ازاعداد زنده گی می کنیم‪،‬‬


‫هرشخص به عنوان عضوی ازجامعة‬
‫کشور خود‪ ،‬یک شمارۀ مخصوصی به‬
‫خود داردکه به اندازة دیگرمشخصاتش‬
‫مهم است؛ آیا گفته می توانید آن شماره‬
‫چیست؟ آيا شماهم شمارۀ خودرامي دانيد؟‬

‫فعاليت‬

‫• اندازۀ قد ‪ 20‬نوزاد که به طور تصادفى (برحسب سانتی متر) انتخاب گرديده در جدول‬
‫زير داده شده است‪:‬‬
‫‪45‬‬ ‫‪46‬‬ ‫‪47‬‬ ‫‪43‬‬ ‫‪49‬‬ ‫‪40‬‬ ‫‪42‬‬ ‫‪46‬‬ ‫‪45‬‬ ‫‪43‬‬
‫‪43‬‬ ‫‪43‬‬ ‫‪48‬‬ ‫‪49‬‬ ‫‪47‬‬ ‫‪49‬‬ ‫‪48‬‬ ‫‪49‬‬ ‫‪47‬‬ ‫‪45‬‬
‫• دیتای (‪)data‬باال را از کوچک به بزرگ مرتب کنيد‪.‬‬
‫‪ -‬ديده مى شود که در تمام اين اعداد رقم ‪ 4‬مشترک است‪ ،‬مى توان اين ارقام را به‬
‫صورت زير نوشت‪:‬‬

‫)‪40 + (0,2,3,3,3,3,5,5,5,6,6,7,7,7,8,8,9,9,9,9‬‬
‫• ارقام ‪ 0‬الى ‪ 9‬هر يک چند مرتبه تکرار شده است؟‬
‫‪ -‬ارقام باال را به شکل زير مي نويسيم‪:‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪2‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪9‬‬

‫‪363‬‬
‫• اگر شکل اعداد باال را به زاويۀ ‪ 90‬درجه به طرف چپ دوران دهيد‪ ،‬اين شکل مشابه به‬
‫کدام نوع گراف است؟‬

‫دیتا(‪ )data‬معموالً به صورت اعداد مى باشد‪ ،‬از اين اعداد طورى که در فعاليت باال‬
‫مشاهده گرديد مى توان گرافى را تشکيل داد که اين گراف را به نام گراف ساقه و برگ‬
‫‪‬‬
‫ياد مى کنند‪ .‬اگر این گراف را به زاویۀ ‪ 9 0‬به طرف چپ دوران دهیم گراف میله یی‬
‫تشکیل می گردد‪.‬‬
‫به طور نمونه اگر دیتا (‪ )data‬بين صفر الى ‪ 100‬قرار داشته باشند‪ ،‬مى توان مقدار مانند‬
‫‪ 37‬را به ساقة ‪ 3‬و برگ‪ 7‬تقسيم کرد‪.‬‬
‫گراف ساقة و برگ براى دیتا (‪ )data‬که تفاوت کوچکترين وبزرگترين دیتا (‪ )data‬از‬
‫نظر تعداد رقم ها اندک باشد‪ ،‬مناسب است‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬در يک کتاب فروشى از ‪ 20‬نوع کتاب که تعداد هر کدام در جدول زير تذکر‬
‫داده شده است موجود است‪ ،‬گراف ساقه و برگ را براى این دیتا (‪ )data‬ترسيم کنيد‪.‬‬

‫‪10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪28‬‬ ‫‪38‬‬ ‫‪38‬‬ ‫‪39‬‬ ‫‪39‬‬
‫‪40‬‬ ‫‪41‬‬ ‫‪44‬‬ ‫‪45‬‬ ‫‪46‬‬ ‫‪46‬‬ ‫‪52‬‬ ‫‪57‬‬ ‫‪58‬‬ ‫‪65‬‬
‫حل‪ :‬واضح است که ارقام اول طرف چپ دیتا (‪ )Data‬اعداد ‪ 5,4,3,2,1‬و ‪ 6‬هستند که اين‬
‫مقادير را براى ساقه در نظر مى گيريم‪ ،‬اما دیتای مربوطه به هر شاخه را در جلو آن مى نويسيم که‬
‫گراف به صورت زير حاصل مى شود‪:‬‬
‫ساقه‬ ‫برگ‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9 9‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4 5 6 6‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪5‬‬
‫اگر صفحۀ کتاب را به اندازۀ ‪( 90°‬خالف حرکت عقربه ساعت) دوران دهيم گراف‬
‫به شکل گراف ميله یی تبديل مى شود که مى توان به صورت زير نوشت‪:‬‬

‫‪364‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪9 5‬‬
‫‪3 5 8 9 4 8‬‬
‫کثرت‬

‫‪2 1 7 8 1 7‬‬
‫‪1 0 3 8 0 2 5‬‬
‫‪1 2 3 4 5 6‬‬

‫مثال‪ :2‬در یک امتحان ریاضی نتایج زیر از شاگردان یک صنف به دست آمده‬
‫است‪ ،‬گراف ساقه و برگ را برای این دیتا ترسیم نمایید‪.‬‬

‫‪25 45 46 50 50 50 55 55 55 55‬‬
‫‪55 57 58 58 60 60 62 65 67 72‬‬
‫حل‪ :‬در اینجا برای تشکیل ساقه ها از رقم ده ها و برای تشکیل برگ ها از رقم یکها‬
‫استفاده می کنیم‪:‬‬

‫ساقه‬ ‫برگ‬
‫‪2 5‬‬
‫‪3‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪5 6‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪0 0 0 5 5 5 5 5 7 8 8‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪0 0 2 5 7‬‬
‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪365‬‬
‫تمرين‬

‫‪ - 1‬براى دیتای (‪ )Data‬زير گراف ساقه و برگ را رسم کنيد‪.‬‬


‫‪7.9‬‬ ‫‪8.3‬‬ ‫‪10.9‬‬ ‫‪11.7 8.4 9.1 6.8 12.5‬‬
‫‪11.2‬‬ ‫‪7.8‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪11.3 8.4 13 6.8‬‬

‫توجه‪ :‬به خاطر نمايش گراف ساقه و برگ عدد ‪ 8.3‬را به صورت ‪ 83‬عدد ‪ 11.2‬را به‬
‫صورت ‪ 112‬و‪ 12‬عدد را به صورت ‪ 120‬مي نويسيم‪.‬‬

‫‪366‬‬
‫چارک ها‬

‫در شکل مقابل اگر این جامعه از مردم را‬


‫نظر به طول قد شان به چهار حصة مساوی‬
‫تقسیم نمایید هر حصة آن نماینده گی از‬
‫چه می کند؟‬

‫فعاليت‬

‫شکل مقابل مستطيلى است که توسط خطوط ‪ Q 2 , Q1‬و ‪ Q 3‬به چهارحصة مساوى‬
‫تقسيم شده است‪.‬‬
‫• چند فيصد از مساحت مستطيل زير خط ‪ Q1‬و چند‬
‫فيصد مساحت آن باالى خط ‪ Q1‬قرار دارد؟‬
‫• چند فيصد از مساحت مستطيل زير خط ‪ Q2‬و چند‬
‫فيصد باالى خط ‪ Q2‬قرار دارد؟‬
‫• چند فيصد مساحت مستطيل زير خط ‪ Q3‬و چند‬
‫فيصد باالى خط ‪ Q3‬قرار دارد؟‬

‫اعدادى که دیتای (‪)data‬مرتب را به چهار قسمت مساوى تقسيم مى کنند آن ها را‬


‫چارک هاى اول‪ ،‬دوم و سوم مى نامندو با ‪ Q 2 , Q1‬و ‪ Q 3‬نشان مى دهند‪.‬‬
‫چارک اول مقدارى است که ‪ 25%‬دیتای (‪)data‬جامعه پایين تر ازآن و ‪ 75%‬باالتر از‬
‫آن قرار مى گيرند‪.‬‬
‫چارک دوم مقدارى است که ‪ 50%‬دیتای (‪)data‬جامعه پایين تر از آن و ‪ 50%‬دیتا‬
‫(‪ )data‬باالتر از آن قرار مى گيرند‪.‬‬
‫چارک سوم مقدارى است که ‪ 75%‬دیتای (‪ )data‬جامعه پایين تر از آن و ‪ 25%‬دیتا‬
‫(‪ )data‬باالتر از آن واقع مي شوند‪.‬‬

‫‪367‬‬
‫اگر دیتا (‪ )data‬را به صورت صعودى مرتب کنيم ميانة دیتا (‪ )data‬مساوی به ‪ Q2‬و‬
‫ميانة نيمه اول دیتا (‪ )data‬مساوی به ‪ Q1‬و ميانة نيمة دوم دیتا (‪ )data‬مساوی به ‪Q3‬‬
‫است‪.‬‬
‫در وقت محاسبة چارک ها‪ ،‬مراحل زير را در نظر بگيريد‪:‬‬
‫• دیتا(‪ )data‬را به طور صعودي مرتب کنيد‪.‬‬
‫• دیتای مرتب شده را از ‪ 1‬تا ‪ n‬شماره گذارى کنيد‪.‬‬
‫• محل ‪ P‬ام ( ‪ ) P =1, 2, 3‬را با استفاده از رابطۀ زير به دست می آید‪:‬‬
‫‪P⋅n 1‬‬
‫= ‪C QP‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫• با استفاده از محل چارک‪ ،‬مقدار چارک را تعيين نماييد‪.‬‬
‫مثال‪ :‬فرض کنيد دیتای (‪ )data‬یا مشاهدات به دست آمده قرار زير داده شده است‪:‬‬
‫‪90‬‬ ‫‪85‬‬ ‫‪80‬‬ ‫‪120‬‬ ‫‪100‬‬ ‫‪140‬‬
‫‪ -‬محل چارک اول وسوم رامحاسبه کنید‪.‬‬
‫‪ -‬مقادير چارک اول و سوم را به دست آوريد‪.‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫شمارة دیتا ‪6 :‬‬
‫‪80‬‬ ‫‪85‬‬ ‫‪90‬‬ ‫دیتا ‪100 120 140 :‬‬
‫محل چارک اول و سوم عبارت است از‪:‬‬
‫‪1⋅ 6 1‬‬
‫= ‪C Q1‬‬ ‫‪+ =2‬‬
‫‪4 2‬‬
‫‪3⋅ 6 1‬‬
‫‪C Q3‬‬ ‫=‬ ‫‪+ =5‬‬
‫‪4 2‬‬
‫مقدار چارک های اول و سوم عبارت اند از‪:‬‬
‫‪Q1 = 85‬‬ ‫‪Q 3 = 120‬‬

‫تمرين‬

‫فرض کنيد دیتای (‪ )data‬به دست آمده قرار زير داده شده باشند‪:‬‬
‫‪100‬‬ ‫‪90‬‬ ‫‪80‬‬ ‫‪120‬‬ ‫‪160‬‬ ‫‪140‬‬ ‫‪85‬‬
‫• چارک اول و سوم را به دست آوريد‪.‬‬
‫• اعداد‪ ،‬قبل از ميانه را بنويسيد‪.‬‬
‫• اعداد بعد از ميانه را به دست آوريد‪.‬‬

‫‪368‬‬
‫گراف صندوقچه يى‬

‫از چهار کنج یک تخته کاغذ‪ ،‬چهار مربع‬


‫کوچک که هر ضلع آن ‪ 5‬سانتی متر طول‬
‫دارد جدا کنید و این بریده گی ها را به‬
‫طرف باال قات کنید‪ ،‬شکلی که به دست‬
‫می آید مشابه به چیست؟‬

‫فعاليت‬
‫تعداد مریضانی که در یک شفاخانه در طي ‪ 17‬روز مراجعه نموده اند‪ ،‬قرار زير ثبت شده‬
‫اند‪:‬‬
‫‪11‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪24‬‬
‫‪28‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪31‬‬ ‫‪31‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪19‬‬
‫• ميانه را پيدا کنيد‪.‬‬
‫• اعدادى که در نيمۀ قبل از ميانه قرار دارند بنويسيد‪.‬‬
‫• براى اين اعداد ميانه را پيدا کنيد‪.‬‬
‫• اعدادى را که در نيمۀ بعد از ميانه قرار دارند بنويسيد‪.‬‬
‫• براى اين اعداد ميانه را دريافت کنيد‪.‬‬
‫• چارک دوم يا ‪ Q 2‬به کدام عدد مطابقت می کند؟‬

‫گراف صندوقچه یی (گراف جعبه يى)‪ :‬گراف تصويرى است که پراگنده گى دیتا‬
‫(‪ )Data‬را نسبت به گراف هاى ديگر بهتر نشان مى دهد‪ .‬اين گراف‪ ،‬دیتای (‪ )Data‬را بر‬
‫اساس مقادير زير نمايش مى دهند‪.‬‬
‫ب) چارک اول‬ ‫الف) کمترین دیتا‬
‫هـ) بيش ترين دیتا‬ ‫د) چارک سوم‬ ‫ج) ميانه‬
‫گراف صندوقچه يى نشان دهندۀ چارک ها‪ ،‬حد اقل و حد اکثر دیتا است‪.‬‬

‫‪369‬‬
‫کم ترين مقدار‬ ‫‪Q1‬‬ ‫‪md Q 2‬‬ ‫‪Q3‬‬ ‫بيش ترين مقدار‬
‫مراحل تهيۀ گراف صندوقچه يى را مى توان به طور زير شرح داد‪:‬‬
‫الف) کوچکترين دیتا (‪)Data‬را پيدا کنيد‪ .‬ب) بيش ترين دیتا (‪ )Data‬را پيدا کنيد‪.‬‬
‫د) چارک اول را دريافت کنيد‪.‬‬ ‫ج) ميانه را پيدا کنيد‪.‬‬
‫و) گراف را رسم کنيد‪.‬‬ ‫هـ ) چارک سوم را پيدا کنيد‬

‫‪ 23‬شهر طى ‪15‬‬
‫‪ 15‬روز قرار زير‪10‬‬
‫داده شده باشد‪،‬‬ ‫‪32‬‬
‫تصادفات ترافيکى يک‬ ‫مثال‪ :‬اگر‬
‫‪ 43‬تعداد‬
‫گراف صندوقچه يى آن را رسم کنيد‪.‬‬
‫‪12‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪16 34‬‬
‫‪41‬‬ ‫‪43‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪31 19‬‬
‫حل‪ :‬دیتای (‪ )Data‬فوق را مرتب مي کنيم‪.‬‬

‫‪10 12 14 015 116 18‬‬


‫‪2 193 234 25 527 631 32‬‬
‫‪7 348 419 43 10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬
‫بنابر اين‪:‬‬
‫بيش ترين دیتا= ‪43‬‬ ‫کمترین دیتا = ‪10‬‬
‫چارک اول = ‪15 = Q1‬‬ ‫ميانه = ‪23‬‬
‫‪Q1‬‬ ‫‪Q3‬‬ ‫چارک سوم = ‪32 = Q 3‬‬
‫‪f‬‬ ‫‪md Q 2‬‬
‫ميانه‬ ‫چارک سوم‬
‫چارک اول‬
‫کم ترين مقدار‬
‫‪a‬‬ ‫بيش ترين مقدار‬

‫‪x‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪10‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪43‬‬
‫گراف باال گراف صندوقچه يى است که ‪ 50%‬دیتا (‪ )Data‬در داخل صندوق (بين‬
‫چارک اول و سوم) قرار دارد‪ 25% .‬دیتا (‪ )Data‬در بين ‪ 10‬الى ‪ 15‬و ‪ 25%‬دیتا‬
‫‪6‬‬
‫(‪ )Data‬بین ‪ 32‬الى ‪ 43‬قرار دارند‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫‪4‬‬
‫‪370 0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫‪22‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬
‫مقايسۀ شاخص هاى مرکزى‬
‫توسط منحنى نارمل( ‪) Normal‬‬

‫آیا میتوان توسط منحنی نارمل شاخص‬


‫های مرکزی را به دست بیاوریم؟‬

‫? = ‪mod‬‬
‫? = ‪med‬‬
‫?= ‪x‬‬

‫منحنى که در زير مشاهده مى کنيد از جمله منحنى هاى معروف در احصائيه است که اکثر‬
‫پديده هاى طبيعى را مى توان توسط آن نمايش داد‪ ،‬اين منحنى يک منحنى متناظر و مشابه‬
‫به يک زنگ مى باشد‪.‬‬
‫آيا موقعيت شاخص های مرکزی (اوسط‪ ،‬ميانه و مود )را در اين منحنى مى توانيد مشخص‬
‫کنيد؟‬

‫فعاليت‬

‫‪ -‬اگر در يک صنف تمامى شاگردان نمرات خوبى بگيرند‪:‬‬


‫• آيا فکر مى کنيد که اوسط نمرات آن ها هم خوب است؟‬
‫• آيا باال بودن اوسط نمرات نشان دهندۀ وضع خوب صنف است؟‬
‫‪ -‬براى آن که وضع صنف را بتوانيم خوب ارزيابى کنيم بايد نصف صنف نمرۀ خوب اخذ‬
‫نمايد‪.‬‬
‫• آن نمره‪ ،‬چه نمره يى است که نمره نصف شاگردان صنف از آن بيش تر است؟‬
‫• اگر ميانه خيلى از اوسط کوچک تر باشد تعبير آن چيست؟‬
‫• اگر ميانه خيلى بزرگتر از اوسط باشد تعبير آن چيست؟‬

‫‪371‬‬
‫از مفاهيم فعاليت باال و متناظر بودن منحنى نارمل نتيجه مى شود که موقعيت ميانه و اوسط‬
‫در منحنى نارمل يکسان مى باشد و چون منحنى نارمل نقطۀ اعظمى دارد‪ ،‬بنابر اين موقعيت‬
‫مود آن نيز‪ ،‬برابر اوسط و ميانه است‪ ،‬يعنى‪:‬‬

‫‪Q1‬‬ ‫‪md Q 2‬‬ ‫‪Q3‬‬

‫‪X = mod = md‬‬


‫اگر منحنى نارمل متناظر نباشد در اين صورت داريم که‪:‬‬
‫(‪)b‬‬ ‫(‪)a‬‬

‫‪10‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪43‬‬

‫‪mod < med < x‬‬ ‫‪x < med < mod‬‬
‫‪ -‬اگر اوسط و ميانه مساوى باشند‪ ،‬تعداد دیتایی (‪ )Data‬که قبل و بعد از اوسط و ميانه‬
‫قرار دارند‪ ،‬مساوى مى باشند‪.‬‬
‫که در ‪3‬سمت ‪2‬راست‪1‬اوسط‪0‬‬ ‫(‪4 )Data‬‬
‫دیتایی ‪5‬‬
‫تعداد ‪6‬‬
‫باشد‪7 ،‬‬
‫واقع ‪8‬‬ ‫ميانه ‪9‬‬‫‪11‬چپ‪10‬‬ ‫‪ 12‬سمت‬‫اگر اوسط در‬
‫قرار دارند بيش تر از تعداد دیتایی (‪ )Data‬اندکه در سمت چپ اوسط قرار دارند‪ .‬مانند‬
‫شکل (‪ .)a‬اگر اوسط در سمت راست ميانه واقع باشد‪ ،‬تعداد دیتایی (‪ )Data‬که در سمت‬
‫راست اوسط قرار دارند کمتر از تعداد دیتایی (‪ )Data‬اند که در سمت چپ اوسط قرار‬
‫گرفته اند‪ .‬مانند شکل (‪)b‬‬
‫‪f‬‬ ‫مثال‪ :‬در گراف زير‪ ،‬اوسط و ميانه را دريافت کنيد‪.‬‬

‫‪a‬‬

‫‪x‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬

‫‪372‬‬
‫‪6‬‬
‫‪5‬‬
‫‪4‬‬
‫‪3‬‬
‫حل‪:‬‬

‫‪ = med = 4 + 5 = 9 = 4.5‬میانه‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ = x = a ⋅1 + a ⋅ 2 + a ⋅ 3 + a ⋅ 4 + a ⋅ 5 + a ⋅ 6 + a ⋅ 7 + a ⋅ 8‬اوسط‬
‫‪a+a+a+a+a+a+a+a‬‬
‫‪36 a‬‬
‫=‪x‬‬ ‫‪= 4.5‬‬
‫‪8a‬‬
‫مثال‪ :‬در گراف زیر محل تقریبی مود را‪ ،‬بدون محاسبه مشخص نمایید‪:‬‬
‫حل‪:‬‬

‫‪373‬‬
‫‪Q1‬‬ ‫‪md Q 2‬‬ ‫‪Q3‬‬

‫تمرين‬
‫‪10‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪43‬‬
‫‪ - 1‬با توجه به گراف صندوقچه يى‪ ،‬سؤاالت زیر را جواب دهيد‪:‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬

‫• در گراف باال ميانه چند است؟‬


‫• چارک اول در اين دیتا (‪ )Data‬عدد ‪ 8‬است‪ ،‬اين عدد نشان دهندة چيست؟‬
‫• چارک سوم چند است؟ اين عدد نشان دهندۀ چيست؟‬
‫‪f‬‬ ‫• موجوديت ميانه در سمت چپ صندوق‪ ،‬نشان دهندۀ چيست؟‬
‫• بلندتر بودن ترادف سمت چپ نسبت به ترادف سمت راست نشان دهندۀ چيست؟‬
‫‪ - 2‬سن بازی کنان تيم ملى فوتبال يک کشور‪ ،‬به شرح زير است‪:‬‬
‫‪a‬‬
‫‪25‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪19‬‬ ‫‪31‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪22 x 25‬‬ ‫‪26‬‬
‫‪25‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪27‬‬ ‫‪223 3 294‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪25‬‬ ‫‪6 25 7‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪33‬‬ ‫‪31‬‬ ‫‪26‬‬

‫کدام نتيجه گيرى زير درست است؟‬


‫• تعداد بازیکنانی که سن آن ها باالتر از اوسط است بيش تر است‪.‬‬
‫‪6‬‬
‫• تعداد بازیکنانی که سن آن ها باالتر از ميانه است بيش تر است‪.‬‬
‫‪5‬‬ ‫• تعداد بازیکنانی که سن آن ها کم تر از اوسط است بيش تر است‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫• تعداد بازیکنانی که سن آن ها بيش تر از اوسط است با تعداد بازي کنانى که سن آن‪ 3‬ها‬
‫‪2‬‬ ‫کم تر از اوسط است برابر است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪30‬‬ ‫‪31‬‬ ‫‪32‬‬ ‫‪33‬‬ ‫‪34‬‬ ‫‪35‬‬ ‫‪36‬‬ ‫‪37‬‬ ‫‪38‬‬ ‫‪39‬‬ ‫‪40‬‬

‫‪374‬‬
‫انحراف چارک ها‬

‫اگر دامنۀ تغييرات احصايئوي يک جامعه‬


‫بزرگ باشد‪ ،‬آيا فکر مى کنيد که ساحۀ‬
‫تحول دیتا (‪ )Data‬مى تواند تعبير‬
‫نامناسب از جامعه را ارائه کند؟‬

‫فعاليت‬
‫تعداد باز ديد کننده گان از يک موزيم در ‪ 12‬روز کارى قرار آتی است‪:‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2 8‬‬ ‫‪7 6 5 9 1 6 5 1 11‬‬
‫• ساحۀ تحول اين دیتا (‪ )Data‬را دريافت کنيد‪.‬‬
‫• دیتایی (‪ )Data‬باال در حالت عموم بين کدام دو عدد پراگنده شده است؟‬
‫• يک چهارم حصة دیتا (‪ )Data‬را از باال و پایين حذف کنيد و بعد ساحۀ تحول دیتایی‬
‫(‪)Data‬باقيمانده را دريافت کنيد‪.‬‬
‫• اين دو ساحۀ تحول به دست آمده را با هم مقايسه نماييد‪ ،‬کدام يک پراگنده گى بيشتر‬
‫را نشان مى دهد؟‬
‫• ساحۀ تحول در بعضى مواقع به علت موجوديت دو مقدار خيلى کوچک و خيلى‬
‫بزرگ در جامعه ممکن است تعبير هاى نا مناسب از جامعه را ارائه کند‪ ،‬بنابر اين در‬
‫همچو مواقع از شاخص ديگرى به نام انحراف چارک ها که بتواند ساحۀ تحول جامعه را‬
‫بهتر مشخص نمايد استفاده مى نماييم‪.‬‬
‫• اگر ‪ Q1‬و ‪ Q 3‬به ترتيب چارک اول و سوم مجموعه اى از دیتا (‪ )Data‬باشند‬
‫انحراف چارک ها را به (‪ )Q‬نمایش داده و قرار زير تعريف مى کنند‪:‬‬
‫‪Q = Q3 − Q1‬‬
‫انحراف چارک ها يکى از شاخص هاى نشان دهندۀ پراگنده گى دیتا (‪)Data‬است‪،‬‬
‫زيرا از روى تعريف چارک اول و سوم بر مى آيد که ‪ 50%‬جامعه در فاصلۀ ‪Q3 − Q1‬‬
‫قرار دارند‪ .‬هر قدر اين فاصله کوچک تر باشد‪ ،‬دیتا (‪ )Data‬جمع تر و به عبارت ديگر‪،‬‬

‫‪375‬‬
‫پراگنده گى آن ها کم تر است‪.‬‬
‫گاهی انحراف چارک ها را به صورت‪:‬‬

‫‪Q3 − Q1‬‬
‫=‪Q‬‬
‫‪2‬‬
‫نیز تعريف مى کنند و آن را نيم دامنه چارک مى نامند‪.‬‬
‫مثال‪ :‬انحراف چارک هاى اعداد زير را به دست آوريد‪:‬‬
‫‪35‬‬ ‫‪29‬‬ ‫‪30‬‬ ‫‪31‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪36‬‬
‫حل‪ :‬نخست اعداد را به طور صعودی ترتیب می کنیم و شماره گذاری می نماییم ‪:‬‬
‫‪20‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪29‬‬ ‫‪30‬‬ ‫‪31 35 36‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪9 10 11‬‬
‫‪P⋅n 1‬‬
‫= ‪CQn‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3 ⋅11 1 33 1 33 + 2 35‬‬
‫‪C Q3‬‬ ‫=‬ ‫= ‪+ = +‬‬ ‫=‬ ‫‪= 8.75‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2 4 2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪Q 3 = 30.75‬‬ ‫پس از اینجا‪:‬‬

‫‪1 ⋅11 1 11 1 11 + 2 13‬‬ ‫همچنان‬


‫= ‪C Q1‬‬ ‫= ‪+ = +‬‬ ‫‪= = 3.25‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪2 4 2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪Q1 = 22.25‬‬ ‫پس از اینجا‪:‬‬
‫بنابر آن چارک هاى اول و سوم به ترتيب عبارت اند از‪ 22.25 :‬و ‪ 30.75‬؛ پس‪:‬‬
‫‪Q = Q 3 − Q1 = 30.75 − 22.25 = 8.5‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬ساحۀ تحول‪ ،‬انحراف چارک ها و مود دیتای (‪ )Data‬زير را تعيين کنيد و بگوييد که‬
‫تراکم دیتا (‪ )Data‬در کدام ساحه زيادتر است؟‬
‫‪5‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪30‬‬
‫‪ -2‬ساحۀ تحول وانحراف چارک های‪ ،‬دیتای زیررادریافت نموده وسپس با ساحه تحول و‬
‫انحراف ربعي سوال اول مقایسه کنید‪.‬‬
‫‪27‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪21‬‬ ‫‪29‬‬ ‫‪28‬‬ ‫‪26‬‬ ‫‪23‬‬ ‫‪22‬‬

‫‪376‬‬
‫واريانس (‪)Variance‬‬

‫اگر شما شنا را خوب بلد نباشيد و بخواهيد‬


‫در يک حوضى که عمق آن در بسيارى‬
‫نقاط آن يکسان نيست آب بازى نماييد‪.‬‬
‫براى اين که اطمينان حاصل کنيد در وقت‬
‫شنا در خطر نخواهيد بود چه اطالعاتى را‬
‫الزم داريد؟‬

‫فعاليت‬

‫اگر در يک حوض آب بازى يک ساحه آن ‪ 1.5‬متر و ساحه ديگر آن ‪ 2.5‬متر عمق‬


‫داشته باشد‪:‬‬
‫• اوسط عمق اين دو ساحه حوض را دريافت کنيد‪.‬‬
‫• مربع هاى انحراف هاى دو دیتا را از اوسط حسابي تعیين کنید‪.‬‬
‫• مجموع مربع هاى انحراف هاى دو دیتا را به دست آوريد‪.‬‬
‫• مجموع دیتای (‪)Data‬فوق را بر تعداد اعضاى مجموع آن تقسيم کنيد‪.‬‬
‫براى محاسبه وريانس دیتای (‪ x1 , x 2 , ... , x n )Data‬مراحل زير را درنظر بگيريد‪:‬‬
‫‪ -‬اوسط دیتا (‪ )Data‬را دريافت کنيد‪ ،‬يعنى‪:‬‬
‫‪n‬‬

‫‪∑ xi‬‬
‫=‪x‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬
‫‪ -‬مجموع مربع هاى انحراف ها يعنى‪:‬‬

‫‪n‬‬

‫‪∑ (x‬‬
‫‪i =1‬‬
‫‪i‬‬ ‫‪− x ) 2 = ( x1 − x ) 2 + ( x 2 − x ) 2 +‬‬ ‫‪... + ( x n − x ) 2‬‬

‫‪S2‬‬ ‫را به دست آريد‪.‬‬


‫‪ -‬مجموع فوق را بر تعداد اعضاى مجموعه‪ n ،‬تقسيم نموده و مساوی به ‪ S‬نشان‬
‫‪2‬‬

‫می دهیم؛ يعنى‪:‬‬

‫‪377‬‬
‫‪n‬‬

‫)‪∑ (x − x‬‬ ‫‪i‬‬


‫‪2‬‬
‫‪( x1 − x) 2 + ( x2 − x) 2 + ... + ( xn − x) 2‬‬
‫= ‪S2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫=‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬
‫در اين جا ‪ S 2‬را به نام وريانس ياد مى کنند‪ .‬وريانس عبارت از اوسط جذر مربع انحراف‬
‫ها از اوسط است‪.‬‬
‫توجه‪ :‬برخى اوقات براى محاسبه واريانس از فرمول زيرنیز استفاده مى نمايند‪.‬‬
‫‪n‬‬

‫‪∑x‬‬
‫‪2‬‬
‫‪i‬‬
‫= ‪S2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪− x2‬‬
‫‪n‬‬
‫ثبوت‪ :‬فرمول فوق را می توان قرار زیر به دست آورد‪.‬‬
‫چون میدانیم که‪:‬‬
‫‪n‬‬

‫‪∑x‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪n‬‬


‫=‪x‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪⇒ ∑ x i = nx‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪∑ (x‬‬ ‫)‪− x‬‬ ‫‪∑ (x‬‬ ‫) ‪− 2 xix + x‬‬ ‫‪∑x‬‬ ‫‪∑2x x ∑x‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪i‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪i‬‬
‫= ‪S‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫=‬ ‫‪i =1‬‬
‫=‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪−‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪+‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬
‫‪nn‬‬ ‫‪nn‬‬ ‫‪nn‬‬ ‫‪nn‬‬

‫‪∑x‬‬
‫‪22‬‬
‫‪ii‬‬ ‫‪∑xx‬‬
‫∑‬
‫‪nnxx = i =1i‬‬ ‫‪ii‬‬ ‫‪22‬‬ ‫‪∑xx‬‬
‫∑‬
‫‪22‬‬
‫‪i i‬‬ ‫‪∑∑xx‬‬
‫‪22‬‬
‫‪i i‬‬
‫=‬ ‫‪ii==11‬‬
‫‪−−22xx i =1 ++‬‬
‫‪i =1‬‬
‫=‬ ‫‪−−22xx⋅ ⋅xx++xx2 == i =1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪−−xx2‬‬
‫‪2‬‬

‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬
‫مثال‪ :‬واريانس دیتای (‪ )data‬زير را با استفاده از هر دو فرمول حساب کنيد‪.‬‬
‫‪11‬‬ ‫‪55‬‬ ‫‪66‬‬ ‫‪77‬‬ ‫‪99‬‬
‫‪5‬‬

‫∑‬ ‫))‪((xixi−−xx‬‬
‫‪5‬‬

‫∑‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2‬‬
‫= ‪SS2‬‬ ‫=‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪i =1‬‬ ‫الف) از فرمول‬
‫‪55‬‬

‫‪1+ 5 + 6 + 7 + 9‬‬
‫=‪x‬‬ ‫‪= 5.6‬‬
‫‪5‬‬
‫‪(1 − 5.6) 2 + (5 − 5.6) 2 + (6 − 5.6) 2 + (7 − 5.6) 2 + (9 − 5.6) 2‬‬
‫= ‪S2‬‬
‫‪5‬‬
‫‪(−4.6) + (−0.6) + (0.4) + (1.4) 2 + (3.4) 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫=‬
‫‪5‬‬
‫‪378 = 21.16 + 0.36 + 0.16 + 1.96 + 11.56 = 35.2 = 7.04‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪1+ 5 + 6 + 7 + 9‬‬
‫=‪x‬‬ ‫‪= 5.6‬‬
‫‪5‬‬
‫‪(1 − 5.6) 2 + (5 − 5.6) 2 + (6 − 5.6) 2 + (7 − 5.6) 2 + (9 − 5.6) 2‬‬
‫= ‪S‬‬
‫‪2‬‬

‫‪5‬‬
‫‪(−4.6) + (−0.6) + (0.4) + (1.4) 2 + (3.4) 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫=‬
‫‪5‬‬
‫‪21.16 + 0.36 + 0.16 + 1.96 + 11.56 35.2‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫‪= 7.04‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪5‬‬

‫‪∑x‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪2‬‬
‫ب) از فرمول‬
‫= ‪S‬‬
‫‪2‬‬
‫‪−x‬‬
‫‪i =1‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪5‬‬
‫‪x + x 2 + x3 + x 4 + x5‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪192‬‬
‫‪S2 = 1‬‬ ‫= ‪− x2‬‬ ‫‪− (5 ⋅ 6) 2 = 38.4 − 31.36 = 7.04‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬

‫يادداشت‪ :‬اگر دیتای (‪ )data‬دسته بندى شده با مرکز دسته هاى ‪ x1 , x 2 , ..., x n‬و با‬
‫کثرت هاى ‪ f1 , f 2, ... , f n‬داده شده باشند‪ ،‬براى محاسبه واريانس بهتر است از فرمول زير‬
‫استفاده شود‪:‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬

‫∑‬ ‫‪f i ( xi − x) 2‬‬ ‫)‪∑ f ( x − x‬‬


‫‪i‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪2‬‬

‫= ‪S2‬‬ ‫‪i =1‬‬


‫‪n‬‬
‫=‬ ‫‪i =1‬‬

‫‪∑f‬‬
‫‪N‬‬
‫‪i‬‬
‫‪i =1‬‬ ‫‪n‬‬
‫طوری که ‪N = ∑ f i‬‬
‫‪i =1‬‬

‫توجه‪ :‬تعيين واحد وريانس مشکل است‪ ،‬طبق معمول کميت مطلق (ثابت) آن را مورد‬
‫عمل قرار مى دهند؛ اما بعضی اوقات واحد وريانس را از نوع مربع واحد متحول آن حساب‬
‫مى کنند‪.‬‬

‫‪379‬‬
‫تمرين‬

‫تعداد ساعاتى را که شاگردان در طول يک هفته به ورزش اختصاص داده اند‪ ،‬در زير آمده‬
‫است‪:‬‬
‫‪3 2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫وريانس اين دیتا (‪ )data‬را حساب کنيد‪.‬‬

‫‪380‬‬
‫انحراف معياري‬

‫اگر ‪ S‬جذر وریانس و ‪ x‬اوسط دیتا باشند‬


‫شکل مقابل توضیح چه نوع شاخص را بیان‬
‫می کند؟‬

‫فعاليت‬

‫اگر ‪ S 2‬واريانس دیتای (‪ x1 , x 2 , ..., x n )Data‬باشد‪ ،‬آيا چی فکر مى کنيد که واحد‬


‫‪ S2‬و ‪ S‬باهم تفاوت دارند؟‬
‫فرض کنيد زمان تسليم دهى کاال هايى که در يک هفتۀ خاص به يک کارخانه فرمايش‬
‫داده شده با شاخص هایى مانند انحراف‪ ،‬قيمت مطلق انحراف و مربع انحراف ها در جدول‬
‫زير داده شده است‪ ،‬طوری که‪:‬‬
‫‪5‬‬

‫‪∑x‬‬ ‫‪i‬‬
‫‪8 + 9 + 6 + 4 + 8 35‬‬
‫=‪x‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫‪=7‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫زمان تحويل به روز‬ ‫انحراف‬ ‫مربع انحراف ها قيمت مطلق انحراف‬
‫‪x‬‬
‫‪xi‬‬ ‫‪xi − x‬‬ ‫‪xi − x‬‬ ‫‪( xi − x) 2‬‬

‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪9‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪-3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪9‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪381‬‬
‫• اوسط زمان تحويل دیتای (‪()Data‬فرمايشات) را دريافت کنيد‪.‬‬
‫• اوسط قيمت مطلق انحراف ها و يا به طور خالصه انحراف اوسط(‪ )AD‬را حساب‬
‫کنيد‪.‬‬
‫• وريانس زمان تحويل کاال ها را به دست آوريد‪.‬‬
‫• جذر مربع وريانس را محاسبه کنيد‪.‬‬
‫• واحد جذر وريانس را با واحد وريانس مقايسه کنيد‪.‬‬
‫از فرمول وريانس آموختيد که عمل توان رسانى نه تنها مقياس اندازه گيرى وريانس را‬
‫شامل اشکاالت مى کند‪ ،‬بلکه انحراف ها را نيز بزرگ نشان می دهد‪.‬‬
‫براى اين که بتوانيم اين سوء تفاهم را از بين ببريم‪ ،‬الزم است تا جذر مربع وريانس را به‬
‫دست آوريم و اين جذر وريانس شاخص پراگنده گى ديگرى را به نام انحراف معياري يا‬
‫پراگنده گى مطلق معرفى مى نمايد‪.‬‬
‫انحراف معياري که با سمبول ‪ s‬نشان داده مى شود‪ ،‬برابر به جذر مربع وريانس است؛ يعنى‪:‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬

‫‪∑ (x i − x)2‬‬ ‫‪∑ xi‬‬ ‫‪∑ xi‬‬ ‫‪∑x‬‬


‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪i‬‬
‫‪2‬‬
‫=‪S‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫=‬ ‫‪i =1‬‬
‫= ‪−x‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪− ( i =1 ) 2‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬
‫واحد انحراف معياری يا پراگنده گى مطلق همان واحد متحول است‪.‬‬
‫رابطة اخیر را می توان طور ذیل ثبوت نمود‪:‬‬
‫‪n‬‬

‫)‪∑ (x − x‬‬ ‫‪i‬‬


‫‪2‬‬
‫‪1 n‬‬ ‫‪1 n‬‬
‫= ‪S2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫=‬ ‫) ‪⋅ ∑ ( xi − x ) 2 = ∑ ( xi − 2 x xi + x 2‬‬
‫‪2‬‬

‫‪n‬‬ ‫‪n i =1‬‬ ‫‪n i =1‬‬


‫‪1 n 2‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬
‫‪ 1 n 2‬‬ ‫‪‬‬
‫=‬ ‫‪ ∑ xi − 2 x ∑ xi + ∑ x 2  =  ∑ xi − 2nx 2 + nx 2 ‬‬
‫‪n  i =1‬‬ ‫‪i =1‬‬ ‫‪i =1‬‬ ‫‪ n  i =1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪n‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪n‬‬
‫‪‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪n‬‬
‫‪ 1‬‬
‫‪‬‬ ‫‪n‬‬ ‫∑‬ ‫‪x‬‬‫‪i‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪n‬‬
‫(‬ ‫∑‬ ‫‪xi ) 2 ‬‬
‫‪‬‬
‫‪=  ∑ xi − nx 2  =  ∑ xi − n ( i =1 ) 2  =  ∑ xi − i =1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪n  i =1‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪i =1‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪i =1‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬

‫‪∑ xi‬‬ ‫‪∑ xi‬‬ ‫‪∑ xi‬‬ ‫‪∑x‬‬


‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪i‬‬
‫= ‪S‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫(‪−‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫=‪) ⇒S‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪− ( i =1 ) 2‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬

‫‪382‬‬
‫مثال‪ :‬درجة حرارت بدن ‪ 5‬مریض در زير داده شده است‪:‬‬
‫‪38‬‬ ‫‪39‬‬ ‫‪39‬‬ ‫‪40‬‬ ‫‪41‬‬
‫انحراف معياري آن را حساب کنيد‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪5‬‬

‫‪∑ xx‬‬
‫∑‬
‫‪n‬‬
‫‪38 + 39 + 39 + 40 + 41 197‬‬
‫‪i‬‬
‫=‪x‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪= 38 + 39 + 39 + 40 + 41 = 197 = 39.4‬‬
‫‪i‬‬
‫=‪x‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬ ‫=‬ ‫‪5‬‬ ‫‪= 5 = 39.4‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪(38 − 39.4) + (39 − 39.4) + (39 − 39.4) 2 + (40 − 39.4) 2 + (41 − 39.4) 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫= ‪S2‬‬
‫‪5‬‬
‫‪(−1.4) + (−0.4) + (−0.4) + (0.6) 2 + (1.6) 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫= ‪S2‬‬
‫‪5‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪96‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪.36 + 2.56 5.2‬‬
‫= ‪S2‬‬ ‫=‬ ‫‪= 1.04‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪S = 1.04 = 1.01980‬‬

‫توجه‪ :‬انحراف معياري در يک جدول کثرت‪ ،‬به صورت تقريبى از فرمول زير به دست‬
‫مى آيد‪.‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬

‫‪∑ f (x‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪− (x)2‬‬ ‫‪∑f x‬‬ ‫‪i‬‬


‫‪2‬‬
‫‪i‬‬
‫=‪S‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬
‫=‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬
‫‪− x2‬‬
‫‪∑f‬‬
‫‪i =1‬‬
‫‪i‬‬ ‫‪∑f‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪i‬‬

‫در اینجا ‪ x‬اوسط دیتا (‪ xi ،)data‬مرکز دسته ها و ‪ f i‬کثرت دسته هاست‪.‬‬

‫تمرين‬

‫تعداد ساعت هايى را که چهار دستگاه تلويزيون در بارۀ معارف پروگرام پخش مى کنند‪،‬‬
‫در زير داده شده است‪ .‬انحراف معياري دیتا (‪ )Data‬را حساب کنيد‪.‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪383‬‬
‫خالصة فصل‬

‫• گراف چند ضلعى کثرت‪ :‬جوره های مرتب نقاطى را که عرض آن ها مرکز دسته‬
‫ها و طول آن ها برابر کثرت همان دسته باشد با هم وصل می کنیم گراف چند ضلعی‬
‫کثرت به وجود می آید‪ ،‬در گراف چند ضلعى کثرت دو نقطه با کثرت صفر به ابتدا و‬
‫انتهاى دسته ها اضافه مى شود تا گراف چند ضلعى کثرت به محور‪ x‬متصل شود‪.‬‬
‫• گراف ساقه و برگ‪ :‬براى رسم گراف ساقه و برگ از اعداد استفاده مى شود دیتای‬
‫(‪ )Data‬احصائیوی را به صورت اعداد در آورده و سپس از اين اعداد گراف ساقه و برگ‬
‫را تشکيل مى دهيم‪ .‬اين گراف براى دیتای (‪ )Data‬که تفاوت کوچکترين و بزرگترين‬
‫دیتا از نظر تعداد رقم ها اندک باشد‪ ،‬مناسب است‪.‬‬
‫• چارک‪ :‬عددى که جامعة مرتب را به دو قسمت مساوى تقسيم مى کند‪ ،‬ميانه ناميده‬
‫مى شود‪ .‬حال اعدادى را در نظر بگيريد که جامعۀ مرتب را به چهار قسمت مساوى تقسيم‬
‫مى کنند‪ .‬اين اعداد را با ‪ Q 2 , Q1‬و ‪ Q 3‬نشان مى دهند و آن ها را به ترتيب چارک هاى‬
‫اول تا سوم مى نامند‪ .‬واضح است که ‪ Q2‬ميانه است‪.‬‬
‫• گراف صندوقچه يى يا گراف جعبه يى‪ :‬از این گراف براى دیتای (‪ )Data‬که‬
‫به هم نزديک هستند دیتای (‪ )Data‬که در اطراف اوسط متمرکز اند و يا در اطراف بيش‬
‫ترين دیتا و يا کم ترين دیتا متمرکز اند استفاده مى شود‪ .‬اين گراف يک گراف تصويرى‬
‫است که دیتا (‪ )Data‬را بر اساس کمترین دیتا‪ ،‬بيش ترين دیتا‪ ،‬ميانه‪ ،‬چارک اول و‬
‫چارک سوم نمايش مى دهند‪.‬‬
‫• مقايسۀ شاخص هاى مرکزى توسط منحنى نارمل‪ :‬وقتى که مى خواهيم شاخص‬
‫هاى مرکزى (اوسط‪ ،‬ميانه و مود) را با استفاده ازمنحنى نارمل مقايسه نماييم در اينصورت‬
‫اگر منحنى نارمل متناظر باشد‪ ،‬اوسط‪ ،‬ميانه و مود با هم برابرند‪ ،‬اگر منحنى نارمل متناظر‬
‫نباشد شاخص هاى مرکزى قيمت ها را نظر به موقعيتى که به طرف سمت چپ و راست‬
‫منحنی دارند اختيار مى کنند‪.‬‬
‫• انحراف چارک ها‪ :‬اگر ‪ Q1‬و ‪ Q 3‬به ترتيب چارک هاى اول و سوم مجموعه اى از‬
‫دیتا (‪ )Data‬باشند‪ ،‬انحراف چارک ها را مى توان به صورت زير نوشت‪:‬‬
‫‪Q = Q 3 − Q1‬‬
‫از تعريف باال واضح است که ‪ 50%‬جامعه در فاصله ‪ Q3 − Q1‬قرار دارند‪ .‬هر قدر اين‬
‫فاصله کوچکتر باشد دیتا (‪ )Data‬متراکم تر و پراگنده گى آن ها کم تر است‪.‬‬

‫‪384‬‬
‫• واريانس‪ :‬شاخص هاى پراگنده گى‪ ،‬اندازه هايى هستند که وضع پراگنده گى دیتا‬
‫(‪ )Data‬را نسبت به يکديگر و نسبت به اوسط مشخص مى کنند‪.‬‬
‫وريانس يکى از مهم ترين شاخص هاى پراگنده گى است که با ‪ S‬نشان داده مى شود و‬
‫‪2‬‬

‫از رابطۀ زير به دست مى آيد‪:‬‬


‫‪n‬‬

‫) ‪( x 1 − x ) + ( x 2 − x ) + ... + ( x n − x‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪∑ (x‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪− x)2‬‬
‫= ‪S2‬‬ ‫=‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪n‬‬
‫و محاسبة وريانس از جدول کثرت توسط فرمول زیر به دست می آید‪:‬‬
‫‪n‬‬

‫‪∑ f (x‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪− x)2‬‬


‫= ‪S2‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬
‫( ‪ xi‬مرکز دسته ها)‬
‫‪∑f‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪i‬‬

‫• انحراف معياري‪ :‬جذر مربع وريانس را با ‪ S‬نشان مى دهند و آن را انحراف معيارى‬


‫مى گويند‪.‬‬
‫‪n‬‬

‫‪∑ (x‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪− x)2‬‬


‫=‪S‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬
‫محاسبة انحراف معياري از جدول کثرت توسط فرمول زیر به دست می آید‪:‬‬
‫‪n‬‬

‫‪∑ f (x‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪i‬‬ ‫‪− x)2‬‬


‫=‪S‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪n‬‬
‫( ‪ xi‬مرکز دسته ها)‬
‫‪∑f‬‬ ‫‪i =1‬‬
‫‪i‬‬

‫‪385‬‬
‫‪f‬‬

‫تمرين فصل‬
‫‪a‬‬
‫‪ -1‬گراف زير‪ x‬نشان دهندۀ توزيع سرعت باد در ‪ 19‬روز است‪ .‬با استفاده از اطالعات داده‬
‫کنيد‪1 .‬‬
‫سرعت باد ‪3‬رسم ‪2‬‬
‫براى ‪4‬‬
‫شده در گراف‪ ،‬گراف چند‪8‬ضلعى‪7‬کثرت‪ 6‬را ‪5‬‬
‫اگر حد اقل سرعت باد براى راندن يک قايق بادى ‪ 5‬کيلومتر فى ساعت الزم باشد‪ ،‬چند‬
‫روز براى راندن قايق بادى مناسب است؟‬
‫چرا در اين مسأله‪ ،‬گراف چند ضلعى کثرت مناسب تر از گراف مستطيلى است؟‬
‫‪6‬‬
‫‪5‬‬
‫زمان (روز)‬

‫‪4‬‬
‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪1‬‬
‫کیلومتر در ساعت‬
‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪ -2‬گراف چند ضلعى کثرت گرافى است که‪ . . .‬روى محور افقى و ‪ . . .‬روى محور‬
‫عمودى نشان داده مى شود‪.‬‬
‫‪30 31‬‬‫‪32‬دسته ها‬
‫نسبى‪ -‬مرکز‬
‫کثرت ‪33‬‬‫ب) ‪34‬‬ ‫مطلق ‪35 36‬‬ ‫کثرت ‪37‬‬ ‫دسته ها‪38-‬‬
‫مرکز ‪39‬‬
‫الف)‪40‬‬
‫د) مرکز دسته – کثرت مطلق‬ ‫ج) حدود دسته ها‪ -‬کثرت مطلق‬
‫ساقه‬ ‫برگ‬ ‫‪ -3‬گراف ساقه و برگ داده شده است‪:‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0 3 3 4‬‬ ‫‪ -‬دیتای موجود در اين گراف را بنويسيد‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪0 2 4 8 8‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -4‬از دوران کدام گراف به اندازۀ ‪( 90‬خالف حرکت عقربه ساعت) گراف ميله اى‬
‫حاصل مى شود‪.‬‬
‫د) دايروى‬ ‫ج) چند ضلعى کثرت‬ ‫ب) مستطيلى‬ ‫الف) ساقه و برگ‬

‫‪ -5‬گراف زير نمرات امتحان صنفى سه صنف الف‪ ،‬ب‪ ،‬و ج را در امتحان رياضى نشان‬
‫مى دهد‪.‬‬

‫‪386‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪2 3‬‬ ‫‪24‬‬ ‫‪35‬‬ ‫‪46‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪6‬‬

‫باتوجه به گراف داده شده سؤاالت زير را پاسخ دهيد‪:‬‬

‫‪30‬‬ ‫‪3130 3231 3332 3433 3534 3635 3736 3837 3938 4039‬‬ ‫‪40‬‬
‫صنف الف‬

‫صنف ب‬

‫صنف ج‬
‫• کدام صنف بيش ترين ساحۀ تحول را دارد؟‬
‫• ميانۀ نمرات کدام صنف از همه بيش تر است؟ ميانۀ نمرات کدام صنف از همه کم تر‬
‫است؟‬
‫• پراگنده گى نمرات کدام صنف بيش تر از همه است؟‬
‫• اين سه صنف را با توجه به نمراتى که در امتحان اخذ نموده اند از ضعيف ترين به قوى‬
‫ترين مرتب کنيد‪.‬‬
‫‪ -6‬در گراف زیر مقدار ‪ a‬کدام کدام یک از مفاهیم زیرا را وانمود می سازد‪:‬‬
‫د) مود‬ ‫ج) چارک سوم ‬ ‫ب) اوسط‬ ‫الف) ميانه‬

‫‪ - 7‬دو کارخانۀ توليد کننده مواد غذايى ‪ A‬و ‪ B‬بسکيت را در بسته بندى ‪ 48‬گرامى‬
‫به فروش مى رسانند‪.‬‬
‫پنج بسته بسکيت به صورت تصادفى از يک فروشگاه مواد غذايى از دو محصول انتخاب‬
‫شود و تمام وزن بسته ها به دقت اندازه گيرى شود‪ .‬نتيجه زير به دست آمد‪:‬‬
‫‪A:‬‬ ‫‪48.08‬‬ ‫‪48.32‬‬ ‫‪47.96‬‬ ‫‪47.84‬‬ ‫‪47.96‬‬
‫‪B:‬‬ ‫‪49.16‬‬ ‫‪48.84‬‬ ‫‪48.88‬‬ ‫‪49.08‬‬ ‫‪49‬‬
‫• کدام کارخانه بسکيت‪ ،‬بيشترین در بسته ها را مى فروشد؟ برای به دست آوردن حل‬
‫سؤال از چه شاخصى استفاده مى کنيد؟‬
‫• کدام کارخانه ها در توزيع بسکيت يکسان عمل کرده اند؟‬

‫‪387‬‬
‫‪ - 8‬اگر ساحۀ تحول برابر به صفر باشد‪ ،‬در بارۀ دیتا (‪ )Data‬چه نتيجه اى مى گيريد؟‬
‫‪ - 9‬تعداد ساعاتى را که شاگردان در طول يک هفته به ورزش اختصاص داده اند در زير‬
‫داده شده است‪:‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪9‬‬
‫وريانس اين دیتا (‪ )Data‬را حساب کنيد‪.‬‬
‫‪ -10‬در جدول زير واريانس را محاسبه کنيد‪.‬‬
‫‪xi‬‬ ‫‪25 35 45‬‬
‫‪fi‬‬ ‫‪10 25 15‬‬

‫‪388‬‬
‫فصل نهم‬
‫منطق رياضی‬
‫استـــدالل درک شهودی‪:‬‬

‫مردم در قرن های متمادی به این باور بودند‬


‫که زمین هموار و س��تاره ه��ا به دور آن می‬
‫چرخند‪.‬‬
‫آیا از کره وی بودن زمین درکی دارید؟‬
‫آیا خورش��ید به دور زمین و یا زمین به دور‬
‫خورشید می چرخد؟‬

‫تعریف‪ :‬فهم غریزه وی یا احساسی که به وسیلة آن صحت و یا حقیقت یک موضوع و‬


‫یا يک مفهوم را بدون استدالل قبول می کنیم عبارت از درک شهودی بوده که در مواقع‬
‫مختلف زمان‪ ،‬می تواند از هم متفاوت باشد‪.‬‬

‫فعاليت‬

‫روی خط مستقیم دو نقطة ‪ A‬و ‪ B‬را قرار شکل زیر در نظر بگیرید‪:‬‬

‫یک نفر می خواهد از نقطة ‪ A‬به نقطة ‪ B‬روی خط داده شده برود حتمیست که در نقطة‬
‫‪( A1‬نقطه وسطی قطعه خط ‪ )AB‬توقف نماید و برای رسیدن به نقطۀ ‪ B‬بار دیگر در نقطه‬
‫‪( A 2‬نقطه وسطی قطعه خط ‪ ) A1B‬توقف نماید‪ ،‬و به همین ترتیب ادامه بدهد‪ ،‬به سؤاالت‬
‫زیر پاسخ دهید‪:‬‬
‫‪ -‬آیا به گونة فوق توقف در نقطۀ وسطی‪ ،‬بین دو نقطه روی خطی که در شکل باال نشان داده‬
‫شده است پایان دارد؟‬
‫‪ -‬اگر این مسأله تا اخیر رعایت گردد شخص مورد نظر به نقطة ‪ B‬خواهد رسید؟‬
‫‪ -‬اگر نفر مذکور توقف ننماید و یا هم از راه باز نگردد‪ ،‬نه تنها به نقطة ‪ B‬خواهد رسيد؛ بلکه‬
‫از آن عبور خواهد کرد؛ بنابر این بین واقعیت این مسأله و درک شهودی تان چه اختالفی‬

‫‪391‬‬
‫وجود دارد؟‬
‫از فعالیت باال نتیجة زیر را به دست می آوریم‪:‬‬
‫نتیجه‪ :‬نتیجه گیری حاصل از درک شهودی‪ ،‬نمی تواند همواره نتیجه گیری صحیح را به‬
‫دنبال داشته باشد؛ اما می تواند پایه گذار احکام و قضایای درست باشد‪.‬‬
‫از مثالی‪ ،‬که در فعالیت باال از آن استفاده نمودیم و یا مثال های هم مانند آن به معنای این‬
‫نیست که استدالل درک شهودی گمراه کننده بوده؛ بلکه برعکس در بسیاری حالت ها‬
‫استدالل درک شهودی باعث تالش و پیگیری حل مسأله و ایجاد انگیزه یی می باشد که‬
‫باعث طرح پرسش های جدیدتری می گردد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬با استدالل درک شهودی به سهولت می توان حکم کرد که دو خط موازی یکدیگر‬
‫را قطع نمی کنند‪ ،‬بپذیریم‪.‬‬
‫چ��ون در پذیرش این مس��أله اس��تداللی به کار نرفته و در واقع یک احس��اس اس��ت که بر‬
‫اس��اس آن این حکم صورت می پذیرد‪ .‬این گونه نتیجه گیری را به نام درک ش��هودی یاد‬
‫می نماییم‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬یک نقطه در خارج دایره یی به قطر ‪ 4‬واحد قرار دارد‪ ،‬برای مطالعۀ فاصلۀ آن‬
‫از مرکز دایره که بیشتر از ‪ 2‬واحد است نمی توان گفت که استدالل مذکور یک درک‬
‫شهودی است؛ زیرا برای وضاحت مسأله الزم است تا استدالل نماییم چون فاصلة مرکز دایره‬
‫از محیط آن ‪ 2‬واحد بوده و نقطه در خارج محیط قرار دارد؛ بنابر این فاصلۀ نقطه از مرکز‬
‫دایره بزرگتر از ‪ 2‬واحد می باشد؛ یعنی با در نظرداشت یک دانش و یا احساس غریزه وی‬
‫بدون استدالل نمی توانیم مسأله را درک و صحت آن را قبول نماییم‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه عبارت از خط مستقیم است‪ ،‬آیا درک این مسأله یک‬
‫درک شهودی است؟ چگونه استدالل می کنید؟‬
‫‪ -2‬کدام یک از احکام زیر با روش استدالل شهودی قابل درک است؟‬
‫‪ -a‬زوایای مقابل یک متوازی االضالع مساوی اند‪.‬‬
‫‪ -b‬در لوزی‪ ،‬اقطار عمود و ناصف یکدیگر هستند‪.‬‬
‫‪ -c‬در یک مثلث قایم الزاویه وتر از هریک دو ضلع دیگر بزرگتر است‪.‬‬

‫‪392‬‬
‫استدالل تمثیلی یا قیاسی‬

‫بگو در بین دستان من چیست؟ تقریباً گرد‬


‫است‪ ،‬رنگش سفید است در بین سفیدی‬
‫چیزی زرد است‪.‬‬

‫یک استاد منطق می خواست استدالل قیاسی شاگردش را امتحان نماید‪ ،‬رو به طرف او نمود‬
‫و گفت‪:‬‬
‫میدانی قیاس و یا تمثیل پلی برای رسیدن به حقیقت است و در جریان درس آموختیم که‬
‫استدالل تمثیلی ما را به حقیقت نزدیک می کند؛ اما همیشه خود یک حقیقت ناب نیست‪.‬‬
‫استاد در حالی که در مشت های گره خوردة خود تخم مرغی را پنهان نموده بود از شاگرد‬
‫خود پرسید‪:‬‬
‫‪ -‬بگو در بین دستان من چیست؟ تقریباً گرد است‪ ،‬رنگش سفید است در بین سفیدی چیزی‬
‫زرد است‪.‬‬
‫شاگرد که تازه از یک مزرعة زراعتی برگشته بود بعد از فکر عمیق رو به طرف معلم نموده‬
‫گفت‪:‬‬
‫‪ -‬استاد فکر می کنم در بین شلغم پوست شده زردک قرار دارد‪.‬‬

‫ﺗﻌﺮﻳﻒ‬
‫یافتن شباهت بین دو پدیده و نتیجه گیری یکسان در بارة آن ها را استدالل تمثیلی یا قیاسی‬
‫می نامند‪.‬‬
‫فعاليت‬
‫یک معلم یک شاگرد بازی گوش را که درس را اخالل می نمود از صنف خارج کرد‪ .‬در‬
‫بیرون صنف ناگهان شاگرد مذکور یک همصنفی خود را دید که او نیز از صنف بیرون آمده‬
‫است‪ .‬با در نظرداشت تعریف فوق کدام یک از ارتباطات زیر یک استدالل تمثیلی یا قیاسی‬
‫است؟‬

‫‪393‬‬
‫‪ -‬شاگرد دومی هنگام درس هوا خوری می کرد‪.‬‬
‫‪ -‬او نیز بازی گوشی کرده است‪.‬‬
‫‪ -‬مریض است‪ ،‬نمی خواهد در صنف بماند‪.‬‬
‫از تعریف و فعالیت شاگردان نتیجه زیر را به دست می آوریم‪:‬‬
‫نتیجه‪ :‬قیاس و یا تمثیل در حقیقت نوعی یافتن تشابه بین مفاهیم گوناگون است‪ ،‬بنابراین‬
‫تمثیل ها می توانند در ایجاد یک زمینة شهودی برای درک بسیاری از مفاهیم یا قضایای‬
‫ریاضی به کار روند‪.‬‬
‫استدالل تمثیلی به حیث یک ثبوت حساب نمی شود؛ اما زمینه ساز آن است‪.‬‬
‫مثال‪ : 1‬مثل عامیانة «مارگزیده از ریسمان ابلق می ترسد» یک استدالل قیاسی است؛ زیرا‬
‫ریسمان ابلق با مار مقایسه شده است و بین آن ها شباهتی دیده شده است‪.‬‬
‫ال از تمثیل و یا قیاس برای درک این حقیقت که حاصل ضرب منفی ضرب منفی‬ ‫مثال‪ :2‬مث ً‬
‫یک عدد مثبت و حاصل ضرب منفی ضرب مثبت یک عدد منفی است استفاده می کنیم‪:‬‬
‫هرگاه الیق بودن یک شاگرد را مثبت (‪ )+‬و ناالیق بودن او را منفی (‪ )-‬در نظر بگیریم و‬
‫حاصل آن دو عمل یعنی برای است (‪ )+‬و برای نیست (‪ )-‬را در نظر گرفته آن ها را ترکیب‬
‫نماییم در نتیجه داریم‪:‬‬
‫الیق نیست = منفی‬ ‫‪،‬‬ ‫ ‬
‫الیق است = مثبت‬

‫(‪- = )-‬‬ ‫(‪)+‬‬ ‫‪،‬‬ ‫ ‬


‫(‪+ = )+( )+‬‬
‫نیست = مثبت‬ ‫ناالیق‬ ‫‪،‬‬ ‫ ‬
‫ناالیق است = منفی‬

‫‪+‬‬ ‫(‪= )-‬‬ ‫(‪)-‬‬ ‫‪،‬‬ ‫‪-‬‬ ‫(‪= )+‬‬ ‫(‪)-‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬بیان‪« :‬سالی که نیکو است از بهارش پیداست» به چگونه یک استدالل زیر داللت‬
‫می کند‪:‬‬
‫‪ -a‬استدالل درک شهودی‪.‬‬
‫‪ -b‬استدالل قیاسی‪.‬‬
‫‪ -c‬هیچگونه استدالل در آن وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬توسط استدالل قیاسی در کدام یک از مثلث ها با استفاده از قضیة فیثاغورث نتیجة زیر‬
‫اثبات شده می تواند‪:‬‬
‫‪sin 2 ∝ + cos 2 ∝= 1‬‬

‫‪394‬‬
‫استدالل استقرایی‬

‫یک شاگرد در اولین امتحان صنفی ‪100‬‬


‫نمره میگیرد‪ .‬شاگرد مذکور در امتحان‬
‫دوم و سوم نیز موفق به گرفتن ‪ 100‬نمره‬
‫می شود‪.‬‬
‫در امتحان نهایی چه نتیجه گیری می‬
‫کنید؟ شاگرد مذکور به گرفتن چند نمره‬
‫موفق خواهد شد؟‬

‫فعاليت‬

‫حاصل جمع اعداد طاق متوالی طبیعی را در نظر می گیریم‪ .‬برای این کار از عدد ‪ 1‬آغاز‬
‫نموده خانه های خالی را پر نمایید‪:‬‬
‫=‪1+3‬‬ ‫) (=‬ ‫‪2‬‬

‫=‪1+3+5‬‬ ‫‪= ( )2‬‬


‫=‪1+3+5+7‬‬ ‫(=‬ ‫‪)2‬‬
‫‪2‬‬
‫=‪1+3+5+7+9‬‬ ‫(=‬ ‫)‬

‫با توجه با مسائل فوق می بینیم که تمام حاصل جمع ها مساوی به مربع کامل تعداد اعداد‬
‫طبیعی است‪.‬‬
‫‪ -‬آیا می توانیم نتیجه بگیریم که همیشه حاصل جمع اعداد طاق متوالی مساوی به مربع تعداد‬
‫اعداد طبیعی متوالی می باشد؟‬
‫‪ -‬سعی نمایید فورمول حاصل جمع ‪ n‬عدد طاق متوالی را به دست آورید‪.‬‬

‫از انجام فعالیت فوق نتیجة زیر به دست می آید‪.‬‬


‫نتیجه‪ :‬استدالل استقرایی عبارت از روش نتیجه گیری کلی بر مبنای مجموعة محدودی از‬
‫مشاهدات است‪ .‬در واقع تعمیم دادن خاصیتی در مورد یک نمونة کوچک به نمونة بزرگ‬
‫است‪.‬‬
‫مثال‪" :1‬مشت نمونة خروار است" به استدالل استقرایی اشاره می کند؛ زیرا در این مثال از‬

‫‪395‬‬
‫یک نمونة کوچک‪ ،‬نیتجه گیری مشخصی در مورد کل مجموعه گرفته می شود‪ .‬در واقع بر‬
‫پایة تعداد محدودی از مشاهدات از مسأله نتیجه گیری شده است؛ بنابر این استدالل استقرایی‬
‫به کار گرفته شده است‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬یک شاگرد به طور اتفاقی در چندین مرحله‪ ،‬سه عدد متوالی را با هم ضرب نموده‬
‫مالحظه می کند که نتیجة حاصله مضرب ‪ 6‬است‪ .‬از انجام این عمل نتیجه گیری می کند‬
‫که‪ " :‬حاصل ضرب هر سه عدد متوالی‪ ،‬مضرب ‪ 6‬است"‬
‫شاگرد مذکور چه استداللی به کار برده است؟‬
‫د‪ :‬هیچکدام‬ ‫ ‬ ‫ج‪ :‬استقرایی‬ ‫ب‪ :‬قیاسی‬ ‫الف‪ :‬شهودی‬
‫حل‪ :‬استدالل استقرایی‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬روش نتیجه گیری کلی بر مبنای مجموعة محدود از مشاهدات چگونه یک استدالل‬
‫است؟‬
‫الف) استدالل قیاسی یا تمثیلی‬
‫ب) استدالل استقرایی‬
‫ج) استدالل درک شهودی‬
‫‪ -2‬با دقت به ترتیب اعداد خانه های خالی زیر را تکمیل نمایید‪:‬‬
‫=‪1×8+1‬‬
‫=‪12×8+2‬‬
‫=‪123×8+3‬‬
‫=‪1234×8+4‬‬
‫‪-3‬‬
‫‪ )a‬حل سؤال شماره ‪ 2‬را در نظر گرفته آیا گفته می توانید که ترتیب فوق می تواند تا بی‬
‫نهایت ادامه یابد؟‬
‫‪ )b‬بدون محاسبه با توجه به تمرینات باال اعدادی را که در تساوی های زیر صدق می کند‬
‫حدس بزنید‪:‬‬
‫=‪12345×8+5‬‬
‫=‪123456×8+6‬‬

‫‪396‬‬
‫استقرای ریاضی‬
‫بازی دو مینو‬

‫آيا کدام وقت بازی دو مینورا‬


‫انجام داده اید؟‬

‫می دانید که در بازی دومینو با افتادن خشت اولی روی خشت دومی که کنار هم قرار‬
‫دارند به ترتیب افتادن خشت دومی باالی سومی‪ ،‬سومی‪ ...‬تا آخر یکی پی دیگری به زمین‬
‫می افتند‪ ،‬این افتادن های خشت ها یکی پی دیگری که قرار شکل باال به فاصله های مناسب‬
‫و مساوی از هم قرار گرفته اند برای عالقمندان تصویر جالبی به نمایش می گذارد‪.‬‬
‫مالحظه می نماییم که با افتادن خشتی که در موقعیت ‪ k‬ام قرار دارد باعث چپه شدن یا افتادن‬
‫خشت بعدی ( ‪-) k + 1‬ام می گردد‪.‬‬
‫حال اگر عمل افتادن خشت ها از شماره مشخص آغاز شود‪ ،‬از آن به بعد خشت ها یکی پی‬
‫دیگری یعنی همة دو مینو ها باالی هم می افتند و به این ترتیب همه دو مینو ها روی زمین‬
‫قرار می گیرند‪.‬‬
‫فعاليت‬

‫می دانیم که ‪ 100=1+8+27+64‬بوده که اگر آن ها را به شکل مربع ها و یا مکعب ها‬


‫درآوریم می توانیم به شکل زیر نیز بنویسیم‪:‬‬
‫‪13 + 23 + 33 + 43 = 10 2‬‬
‫‪ -‬آیا همیشه مجموع مکعب های متوالی اعداد طبیعی مساوی به مربع یک عدد طبیعی‬
‫است؟‬
‫‪ -‬آیا می توانید حالت عمومی تری را برای مسالۀ فوق ارائه نمایید؟ به خاطر دریافت جواب‬
‫به سؤال فوق جدول زیر را تکمیل کنید‪:‬‬

‫‪397‬‬
‫ارائه با مربع یک عدد دیگر مجموع مکعب ها مکعب های اعداد طبیعی متوالی تعداد اعداد متوالی‬
‫‪1‬‬ ‫‪13‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪13 + 23‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪13 + 23 + 33‬‬ ‫‪36‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪13 + 23 + 33 + 43‬‬ ‫‪10 2‬‬
‫‪ n (n + 1) ‬‬
‫‪2‬‬
‫‪n‬‬ ‫‪1 + 2 + 3 + ... + n‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪ 2 ‬‬
‫‪ n (n + 1) ‬‬
‫‪2‬‬

‫‪ ‬را برای مجموع مکعب های اعداد‪ ،‬طبیعی متوالی‬ ‫‪ -‬صحت فورمول‬
‫‪ 2 ‬‬
‫در برابر اعداد ‪ n = 3 , n = 2 , n = 1‬ﻭ ‪ n = 4‬امتحان کنید‪.‬‬
‫‪ -‬حال اگر مجموع مکعب های ‪ n‬عدد طبیعی متوالی را نظر به فورمول فوق قبول کنیم؛‬
‫یعنی اگر‪:‬‬

‫‪ n (n + 1) ‬‬
‫‪2‬‬

‫‪13 + 23 + 33 + ... + n 3 = ‬‬


‫‪ 2 ‬‬
‫باشد‪ ،‬ادعا را برای ‪ n + 1‬عدد متوالی ثبوت کنید؛ یعنی نشان دهید که‪:‬‬

‫‪ (n + 1)(n + 2) ‬‬


‫‪2‬‬

‫‪13 + 23 + 33 + ... + n 3 + (n + 1) 3 = ‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪2‬‬
‫از انجام فعالیت فوق نتیجة زیر را به دست می آوریم‪:‬‬
‫نتیجه‪ :‬هرگاه ) ‪ P(n‬حکمی در باره اعداد طبیعی ‪ n‬داده شده باشد با مطالعة حکم در برابر‬
‫‪ n = 1‬یعنی اگر )‪ P(1‬درست باشد و در قدم دوم ما از درستی ) ‪ ، P(k‬درستی )‪P(k + 1‬‬
‫را به حیث نتیجه درست به دست آوریم‪ ،‬در این صورت ادعای ) ‪ P(n‬برای هر عدد طبیعی‬
‫‪ n‬نیز درست می باشد‪.‬‬
‫مثال‪ :1‬نشان دهید که ‪ P(n ) = 4 2 n − 1‬برای هر عدد طبیعی ‪ n‬قابل تقسیم بر ‪ 5‬است؟‬
‫حل‪ :‬ادعا برای ‪ n = 1‬درست است؛ زیرا‪:‬‬
‫‪n =1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫‪P(1) = 4 2⋅1 − 1 = 4 2 − 1 = 16 − 1 = 15‬‬
‫دیده می شود که ‪ P(1) = 15‬قابل تقسیم بر ‪ 5‬است‪.‬‬

‫‪398‬‬
‫برای عدد طبیعی ‪ k‬قبول می کنیم که ادعای فوق صدق می کند؛ یعنی‪P(k ) = 4 2 k − 1 :‬‬
‫قابل تقسیم به ‪ 5‬است‪ ،‬بنابر این چون قابل تقسیم به ‪ 5‬است؛ می توانیم آن را به شکل زیر‬
‫بنویسیم‪:‬‬
‫)*(‪P(k ) = 4 2 k − 1 = 5r .......................‬‬
‫میخواهیم نشان دهیم که بر ‪ n = k + 1‬نیز ادعای مذکور درست است؛ بنابر این داریم‪:‬‬
‫‪n = k +1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫)**(‪P(k + 1) = 4 2 ( k +1) − 1............‬‬
‫اطراف رابطة (*) را ضرب ‪ 42‬نموده داريم‪:‬‬
‫‪4 2 (4 2 k − 1) = 5r ⋅ 4 2‬‬
‫) ‪4 2 k + 2 − 4 2 = 5r ⋅16 ⇒ 4 2 ( k +1) − 1 = 15 + 16 ⋅ (5r‬‬
‫) ‪4 2 ( k +1) − 1 = 5(3 + 16r‬‬
‫طرف راست رابطۀ فوق ) ‪ 5 ⋅ (3 + 16r‬نشان می دهد که طرف چپ مساوات قابل تقسیم به‬
‫‪ 5‬است‪.‬‬
‫رابطۀ اخیر نشان می دهد که ‪ P(k + 1) = 4 2( k +1) − 1‬نیز به ‪ 5‬قابل تقسیم است‪ .‬چون از‬
‫صحت (‪ p(k‬ما صحت )‪ P(k + 1‬را نتیجه گرفتیم‪ ،‬بنابر این نظر به اصل استقرای ریاضی‬
‫ادعای ) ‪ P(n‬در برابر هر عدد طبیعی ‪ n‬نیز درست می باشد‪.‬‬
‫یادداشت‪ :‬در اثبات احکام ریاضی به کمک استقرای ریاضی ابتدا )‪ P(1‬رابه دست‬
‫می آوریم؛ سپس ) ‪ P(k‬را به عنوان حکم استقرایی در نظر گرفته و به این ترتیب از فرضیه‪،‬‬
‫حکم را ثابت می نماییم‪.‬‬
‫مثال‪ :2‬با استفاده از استقرای ریاضی ثبوت کنید که رابطة زیر برای هر عدد طبیعی ‪n‬‬
‫درست است‪:‬‬
‫)‪n (n + 1)(n + 2‬‬
‫= )‪1× 2 + 2 × 3 + 3 × 4 + ... + n (n + 1‬‬
‫‪3‬‬
‫حل‪ :‬براي صحت رابطة فوق در برابر ‪ n = 1‬درایم‪:‬‬

‫‪1(1 + 1)(1 + 2) 1× 2 × 3‬‬


‫‪n =1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫= ‪P(1) = 1× 2‬‬ ‫=‬ ‫‪=2‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪⇒2=2‬‬
‫بنابر این رابطه در برابر ‪ n = 1‬صحیح بوده‪ ،‬حال اگر برای ‪ n = k‬صحت آن را قبول‬
‫نماییم مسأله را برای ‪ n = k + 1‬به اثبات می رسانیم؛ بنابر این داریم‪:‬‬

‫‪399‬‬
‫)‪k (k + 1)(k + 2‬‬
‫= )‪n = k , P(k ) = 1× 2 + 2 × 3 + 3 × 4 + ... + k × (k + 1‬‬
‫‪3‬‬
‫فرضیة استقراء‬
‫با فرض رابطة باال برای ) ‪ P(n‬بادر نظر داشت ‪ n = k + 1‬می خواهیم صحت رابطه را نشان‬
‫دهیم؛ بنابر ا ین داریم‪:‬‬

‫)‪n = k + 1, P(k + 1) = 1× 2 + 2 × 3 + 3 × 4 + ... + (k + 1)(k + 2‬‬


‫)‪(k + 1)(k + 2)(k + 3‬‬
‫=‬
‫‪3‬‬
‫حکم استقرا‬
‫با در نظر داشت فرضیة استقرا داریم‪:‬‬
‫)‪P(k + 1) = [1× 2 + 2 × 3 + 3 × 4 + ... + k (k + 1)]+ (k + 1)(k + 2‬‬
‫)‪k (k + 1)(k + 2‬‬ ‫)‪k (k + 1)(k + 2) + 3(k + 1)(k + 2‬‬
‫=‬ ‫= )‪+ (k + 1)(k + 2‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫)‪(k + 1)(k + 2)(k + 3‬‬
‫=‬
‫‪3‬‬
‫)‪(k + 1)(k + 2)(k + 3‬‬
‫= )‪⇒ 1× 2 + 2 × 3 + ... + (k + 1)(k + 2‬‬
‫‪3‬‬
‫بنابر این رابطه برای ‪ n = k + 1‬نیز درست بوده و بدین ترتیب رابطة ) ‪ P(n‬در برابر هر ‪n‬‬
‫از اعداد طبیعی صحت می باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬توسط استقرای ریاضی نشان دهید که برای هر عدد طبیعی ‪ n‬داريم‪:‬‬


‫)‪n (n + 1)( 2n + 1‬‬
‫= ‪12 + 22 + ... + n 2‬‬
‫‪6‬‬
‫‪ - 2‬توسط استقرای ریاضی نشان دهید که‪:‬‬
‫‪2 + 6 + 10 + ... + (4n − 2) = 2n 2‬‬ ‫)‪(i‬‬
‫‪1 + 3 + 5 + ... + (2n − 1) = n 2‬‬ ‫)‪(ii‬‬

‫‪400‬‬
‫استدالل استنتاجی‬

‫آیا می توانیم بدون روشنی در تاریکی شب‬


‫اشیا را مشاهده و از هم تفکیک نماییم؟‬

‫فعاليت‬

‫سه ست مختلف اعداد طبیعی را که هر کدام آن دارای سه عدد اختیاری طبیعی متوالی باشد‬
‫بنویسید‪.‬‬
‫‪ -‬حاصل ضرب عناصر هر ست را جداگانه به دست آورید‪.‬‬
‫‪ -‬آیا می توانیم بگوییم که حاصل ضرب های مذکور‪:‬‬
‫(‪ :)I‬قابل تقسیم برعدد ‪ 2‬اند؟ چرا؟‬
‫(‪ :)II‬قابل تقسیم بر عدد ‪ 3‬اند؟ چرا؟‬
‫‪ -‬آیا گفته می توانیم که حاصل ضرب سه عدد صحیح متوالی‪ ،‬همیشه بر عدد ‪ 6‬قابل تقسیم‬
‫اند؟ چرا؟‬
‫‪ -‬قابلیت تقسیم بر ‪ 6‬حاصل ضرب سه عدد متوالی را چرا به این صورت پذیرفتیم‪.‬‬

‫از انجام فعالیت فوق نتیجة زیر را به دست می آوریم‪:‬‬


‫نتیجه‪ :‬با استفاده از حقایقی که درستی آن را در قدم نخست پذیرفتیم‪ ،‬نتیجۀ عمومی تری‬
‫را به دست آورده که به نام استدالل استنتاجی یا روش نتیجه گیری یاد می گردد‪ .‬به عبارت‬
‫دیگر استدالل استنتاجی روش نتیجه گیری با استفاده از حقایقی است که درستی آن ها را‬
‫ثبوت و یا پذیرفته باشیم‪.‬‬

‫‪401‬‬
‫وقتی از استدالل استنتاجی استفاده می کنیم‪ ،‬مطمئن هستیم که نتیجه همیشه درست است‪.‬‬
‫مثال‪ :‬با سرگرمی تمام به قدم های جدول زیر دقت نموده که چه گونه ما بازی با اعدادی‬
‫که در ستی و حقیقت هر مرحله را می پذیریم به مرحلة دیگری قدم گذاشته و نتیجه را به‬
‫دست می آوریم‪.‬‬
‫قابل تذکر می دانیم در جدول‪ ،‬عدد به صورت اختیاری انتخاب گردیده و شما می توانید به‬
‫عوض آن هر عدد اختیاری دیگری را که دل تان می خواهد انتخاب نمایید‪ .‬مالحظه کنید‬
‫که نتیجه برای همه اعداد یکسان است‪.‬‬

‫‪12‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪4‬‬ ‫یک عدد را به صورت اختیاری انتخاب کنید‪.‬‬


‫‪17‬‬ ‫‪12‬‬ ‫‪9‬‬ ‫به عدد مذکور عدد ‪ 5‬را اضافه کنید‪.‬‬
‫‪34‬‬ ‫‪24 18‬‬ ‫نتیجه را دو چند نمایید‪.‬‬
‫‪30‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪14‬‬ ‫از نتیجة حاصله عدد ‪ 4‬را کم نمایید‪.‬‬
‫‪15‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪7‬‬ ‫عدد را به ‪ 2‬تقسیم نمایید‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫عددی که در اول انتخاب کرده بودید از عدد کم کنید‪.‬‬

‫نکتة اساسی که به نظر می خورد این است که ما در حقیقت بر مبنای عباراتی که درستی آن‬
‫ها را قبول کرده ایم‪ ،‬نتیجة بعدی را به د ست آوردیم‪.‬‬
‫این مسأله ما را مطمئن می سازد که با انتخاب هر عدد اختیاری نتیجه همیشه یکسان و مساوی‬
‫به ‪ 3‬می باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ - 1‬نشان دهید که حاصل جمع دو عدد طاق همیشه جفت است‪.‬‬


‫‪ - 2‬ثابت کنید که هر عدد صحیح طاق به صورت ‪ 2k + 1‬است‪.‬‬
‫‪ - 3‬در بین ‪ 9‬عدد سکۀ طالیی یکی آن تقلبی است که وزن آن از سکه های دیگر کمتر‬
‫است‪ .‬چگونه میتوان با دو بار وزن کردن توسط یک ترازوی دو پله یی بدون استفاده از اوزان‬
‫دیگر سکة تقلبی را دریافت نماییم؟‬

‫‪402‬‬
‫استدالل مثال نقض‬

‫مشت نمونة خروار است‪.‬‬


‫اگر نمونة کوچک یک جنس بي کیفیت‬
‫باشد‪ ،‬آیا میتوان ادعا کرد که کتلة بزرگ‬
‫آن دارای کیفیت عالی است؟‬

‫فعاليت‬

‫بسیاری از اعداد طبیعی را می توان به صورت حاصل جمع اعداد متوالی بنویسیم‪:‬‬
‫‪9 = 2+3+ 4‬‬ ‫طور مثال‪:‬‬
‫‪ -‬خانه های خالی را با در نظرداشت مثال فوق تکمیل کنید‪:‬‬

‫=‪15‬‬ ‫‪+2 +‬‬ ‫‪+4+5‬‬

‫=‬ ‫‪+5+‬‬ ‫‪+7‬‬

‫‪= 12 +‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+14‬‬

‫‪74=17+‬‬ ‫‪+19+‬‬
‫‪ -‬آیا می توانیم هر عدد طبیعی را به شکل حاصل جمع اعدادمتوالی ارائه نماییم؟‬
‫‪ -‬اگر جواب تان منفی باشد مثال بدهید‪.‬‬

‫از انجام فعالیت فوق نتیجة زیر را به دست می آوریم‪:‬‬


‫نتیجه‪ :‬هرگاه با مثالی نشان دهیم که نتیجه گیری کلی نادرست و یا غلط است‪ ،‬نادرستی ادعا‬
‫را نشان داد که به نام مثال نقض یاد می گردد‪.‬‬
‫مثال‪ :‬برای اثبات مسأله کافی است نشان دهیم که اعداد ‪ x‬و ‪ y‬وجود دارد که غير ناطق‬
‫بوده؛ اما مجموع آن ها ‪ x+y‬ناطق است‪.‬‬

‫‪403‬‬
‫برای این منظور هرگاه دو عدد ‪ x = 1 + 2‬و ‪ y = 1 − 2‬را انتخاب نماییم داریم‪:‬‬
‫‪x + y = (1 + 2 ) + (1 − 2 ) = 1 + 1 = 2‬‬

‫دیده می شود که حاصل جمع آن ها مساوی به عدد ‪ 2‬یک عدد ناطق بوده؛ در حالی که ‪x‬‬
‫و ‪ y‬اعداد غیر ناطق می باشند؛ بنابر این ادعا کرده نمی توانیم که مجموع دو عدد غیر ناطق‬
‫همیشه یک عدد غیر ناطق می باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫‪ -1‬با استفاده از مثال نقض نشان دهید که "مربع هر عدد حقیقی از مکعب آن کوچکتر‬
‫است"‪.‬‬
‫‪ -2‬برای کدام بیان زیر مثال نقض وجود ندارد‪:‬‬
‫‪ )a‬مجموع دو عدد ناطق‪ ،‬عدد ناطق است‪.‬‬
‫‪ )b‬مربع هر عدد مثبت‪ ،‬بزرگتر از خود عدد است‪.‬‬
‫‪ )c‬دو زاویه که اضالع متناظر شان موازی است‪ ،‬با هم برابر اند‪.‬‬
‫‪ )d‬مجموع دو عدد طاق‪ ،‬عدد جفت است‪.‬‬
‫‪ )e‬حاصل ضرب دو عدد غیر ناطق‪ ،‬عدد غیرناطق نیست‪.‬‬

‫‪404‬‬
‫برهان خلف یا ثبوت غیر مستقیم‬

‫اگر مربع یک عدد جفت باشد‪ ،‬آیا خود عدد‬


‫جفت است یا طاق ؟‬
‫آیا می توانیم به صورت عموم ادعا نماییم که‬
‫اگر مربع یک عدد جفت باشد خود عدد نیز‬
‫یک عدد جفت است؟‬
‫اگر نشان دهیم که خود عدد طاق نيست‪ ،‬چه‬
‫نتیجه می گیرید؟‬

‫فعاليت‬

‫مثلث ‪ ABC‬را قرار شکل زیر در نظر بگیرید‪:‬‬

‫∧‬
‫‪ -‬ناصف زاویه ‪ A‬را ترسیم کنید‪.‬‬
‫‪ -‬اگر ‪ BD ≠ CD‬باشد‪ ،‬اضالع ‪ AB‬و ‪ AC‬با هم چه رابطه دارند؟‬
‫‪ -‬هرگاه فرض نماییم که ‪ BD ≠ CD‬بود؛ اما ‪ AB = AC‬است‪ ،‬این مسالۀ ما را به کدام‬
‫نتیجه می رساند؟‬

‫از فعالیت باال نتیجة زیر به دست می آید‪:‬‬


‫نتیجه‪ :‬هرگاه با فرضيه یا قبولی عکس ادعای یک قضیه یا مسأله‪ ،‬به نتیجة خالف فرضیه‬
‫برسیم‪ ،‬در این صورت فرض ما درست بوده که خالف آن درست است‪ ،‬این گونه استدالل‬

‫‪405‬‬
‫را به نام برهان خلف و یا ثبوت غیر مستقیم می نامند‪.‬‬
‫یادداشت‪ :‬به خاطر بسپارید که برای استفاده از برهان خلف یا ثبوت غیر مستقیم گام های‬
‫زیر را در نظر می گیریم‪:‬‬
‫قدم اول‪ :‬فرض می کنیم ادعای مطلوب درست نباشد‪.‬‬
‫قدم دوم‪ :‬نشان می دهیم که این فرض نتیجه یی به دست می دهد که حقایق دانسته شده‬
‫را نقض می کند‪.‬‬
‫قدم سوم‪ :‬حال که نتیجه به یک تناقض رسیده است‪ ،‬معلوم می شود که فرضیه قدم اول‬
‫نادرست بوده‪ ،‬بنابر این مطلب باید درست باشد‪.‬‬

‫مثال‪ :‬نشان دهید که اگر ‪ n2‬يک عدد جفت طبیعی باشد عدد ‪ n‬نیز جفت است؟‬
‫حل‪ :‬به خاطر ثبوت مسأله فرض می نماییم که با وجود جفت بودن ‪ n2‬عدد ‪ n‬یک عدد‬
‫طاق است؛ پس می توان آن را به شکل ‪ n = 2k + 1‬بنویسیم؛ در حالی که ‪ k‬یک عدد تام‬
‫است‪ ،‬در نتیجه برای مربع عدد مذکور داریم‪:‬‬

‫‪n 2 = (2k + 1) 2 = 4k 2 + 4k + 1 = 4(k 2 + k ) + 1‬‬


‫‪⇒ n 2 = 4(k 2 + k ) + 1‬‬

‫رابطة باال نشان می دهد که ‪ n2‬یک عدد طاق است‪ .‬درحالی که خالف فرضیه بوده و در‬
‫نتیجه فرضیه گرفته شده در باال برای این که ‪ n‬يک عدد طاق است نا درست بوده و به این‬
‫نتیجه می رسیم که ‪ n‬نیز یک عدد جفت می باشد؛ زیرا فرض طاق بودن آن‪ ،‬ما را به این‬
‫نتیجه می رساند که ‪ n2‬نیز باید طاق باشد‪.‬‬

‫تمرين‬

‫نشان دهید که ‪ 3‬یک عدد غیر ناطق است‪.‬‬

‫‪406‬‬
‫منطق ریاضی و استنتاج‬
‫بیــان‬
‫شنیدن خبری از همصنفی پهلوی تان چه‬
‫نتیجه خواهد داشت؟‬
‫آیا خبر درست است و یا نادرست؟‬

‫ﺗﻌﺮﻳﻒ‬
‫یک جملة خبری به نام بیان یاد میگردد‪ ،‬هرگاه نتیجة آن به درست؛ و یا نا درست بانجامد‪.‬‬
‫فعاليت‬

‫جمالت زیر را در نظر گرفته مشخص نمایید که کدام یک آنها یک بیان و کدام یک آنها‬
‫نمی تواند یک بیان باشد‪ .‬نتیجۀ منطقی آن ها چیست؟‬
‫‪ )i‬امروز باران نمی بارد‪.‬‬
‫‪ )ii‬آیا امروز باران نمی بارد؟‬
‫‪ )iii‬باران ببار‪.‬‬
‫‪ )iv‬چه باران شدید می بارد!‬

‫از فعالیت فوق نتیجة زیر به دست می آید‪:‬‬


‫نتیجه‪:‬‬
‫‪ - 1‬هر جمله نمی تواند یک بیان باشد‪ .‬یک جمله می تواند پرسشی‪ ،‬امری‪ ،‬تعجبی و یا‬
‫خبری باشد‪.‬‬
‫‪ - 2‬هر جملة خبری درست یا نادرست است‪.‬‬
‫یادداشت‪ :‬اگر یک بیان را ‪ P‬بنامیم؛ در این صورت طرز نوشتة ‪ P ≡ T‬برای بیان درست‬
‫و ‪ P ≡ F‬برای بیان نادرست استعمال می گردد‪.‬‬

‫‪407‬‬
‫برعالوه ‪ ~P‬نفی بیان ‪ P‬می باشد‪.‬‬
‫جدولی که در آن ارزیابی یک بیان صورت گرفته باشد‪ ،‬به نام جدول صحت یاد می شود‪.‬‬
‫بنابر این برای هر بیان ‪ P‬داریم‪:‬‬

‫‪P ~P‬‬
‫‪T F‬‬
‫‪F T‬‬
‫مثال‪ :‬جدول صحت را برای بیان‪« ،‬مسکا شاگرد صنف دهم است = ‪ «P‬ترتيب نمایید‪.‬‬
‫حل‪ :‬به خاطر ارزیابی بیان فوق می دانیم که بیان مذکور درست و یا نادرست است‪.‬‬
‫اگر بیان درست باشد در این صورت می توانیم بنویسیم‪ P ≡ T :‬و ‪ ~ P ≡ F‬می باشد‪.‬‬
‫بنابر این حالت نفی بیان ‪ P‬عبارت از« ‪ P‬نادرست است» بوده؛ یعنی‪ ~ P ≡ F :‬می باشد‪ .‬این‬
‫بیان به معنای این است که بیان مسکا شاگرد صنف دهم نیست؛ یعنی ‪ P‬نادرست است‪.‬‬
‫اگر ‪ P ≡ F‬باشد در این صورت ‪ ~ P = T‬بوده و بدین ترتیب جواب فوق را می توانیم در‬
‫جدول صحت زیر مشاهده نماییم‪:‬‬
‫‪P ~P‬‬
‫‪T F‬‬
‫‪F T‬‬
‫ترکیب بیان ها‬
‫اگر دو بیان ‪ p‬و ‪ q‬داده شده باشند‪ ،‬در این صورت‪:‬‬
‫‪ - 1‬ترکیب ‪ p ∧ q‬به نام ترکیب عطفی و یا ((و) منطقی) بیانات ‪ p‬و ‪ q‬یاد می گردد‪ .‬عالمه‬
‫"∧" به معنای "و" به کار گرفته شده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬ترکیب ‪ p ∨ q‬به نام ترکیب فصلی یا (یای منطقی) بیانات ‪ p‬و ‪ q‬یاد می گردد‪ ،‬عالمه‬
‫' ' ∨' ' به معنای «یا» به کار برده شده است‪.‬‬
‫‪ - 3‬ترکیب ‪ p ⇒ q‬به نام ترکیب مشروط و یا " اگر ‪ p‬پس‪ q‬خوانده شده" یاد گردیده و‬
‫عالمه ⇒ نشان می دهد که ‪ P‬اساس ترکیب شرطی می باشد که ‪ q‬از ‪ p‬آن نتیجه‬
‫می شود‪.‬‬
‫‪ - 4‬ترکیب ‪ p ⇔ q‬به نام ترکیب مشروط دو طرفه و یا " ‪ p‬اگر و تنها اگر و ‪ q‬خوانده‬
‫شده" یاد می گردد‪ .‬و عالمه " ⇔ " نشان می دهد که اگر ‪ p‬اساس ترکيب شرطی باشد ‪q‬‬

‫‪408‬‬
‫از آن نتیجه گردیده واگر ‪ q‬اساس ترکیب شرطی باشد ‪ p‬از آن نتیجه می گردد‪.‬‬
‫به این ترتیب ترکیب «اگر و تنها اگر» بیان های ‪ p‬و ‪ q‬را در جدول صحت زیر مالحظه‬
‫⇔‬ ‫می نماییم‪:‬‬
‫⇒‬
‫∨‬
‫∧‬
‫‪p q p ∧ q pvq p ⇒ q p ⇔ q‬‬
‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬
‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬
‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬
‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬

‫مثال‪ :1‬هرگاه بیان )‪ P ≡ (2 + 4 = 6‬و (مربع عددی که منفی باشد) ≡ ‪ q‬داده شده باشد‪،‬‬
‫نتیجة بیان های ‪ ~ (p ∧ q) ، p ∧ q ، p ∨ q ، ~ q ، ~ P ،p ،q‬و )‪ ~ ( p ∨ q‬را دریافت‬
‫کنید‪.‬‬
‫حل‪ :‬با دقت به بیان های فوق ارزش بیان های فوق عبارت اند از‪:‬‬

‫‪p‬‬ ‫‪q‬‬ ‫‪~ p ~q‬‬ ‫‪p∧q‬‬ ‫)‪p ∨ q ~ ( p ∧ q) ~ ( p ∨ q‬‬


‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬

‫مثال‪ :2‬با تشکیل جدول صحت نشان دهید که )‪ P ∨ ( p ⇒ q‬همیشه درست است‪:‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪p‬‬ ‫‪q‬‬ ‫‪p⇒q‬‬ ‫)‪p ∨ ( p ⇒ q‬‬
‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬
‫‪T‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬
‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬
‫‪F‬‬ ‫‪F‬‬ ‫‪T‬‬ ‫‪T‬‬
‫از جدول صحت در ستون آخری مشاهده می نماییم که بیان )‪ p ∨ ( p ⇒ q‬همیشه درست‬
‫است‪.‬‬

‫‪409‬‬
‫تمرين‬

‫‪ - 1‬با تشکیل جدول صحت نشان دهید که بیان )‪ ( p ⇒ q)∨ ~ (~ p ∨ q‬همیشه نادرست‬
‫است‪( .‬توجه کنید که ‪ p‬و ‪ ~p‬مستقل از هم نیستند)‪.‬‬
‫‪ - 2‬باتشکیل جدول صحت نشان دهید که ارزش بیان های )‪ (p ⇒ q‬و )‪ ~ ( p ∨ q‬با‬
‫هم مساوی اند يا خير؛ یعنی‪:‬‬
‫)‪p ⇒ q ≡~ ( p ∨ q‬‬

‫خالصۀ فصل‬
‫استدالل رياضي‪ :‬شيوه يا روشي که به وسیلۀ آن وضاحت یا صحت یک بیان ریاضی‬
‫حاصل می شود به نام استدالل ریاضی یاد می گردد‪.‬‬
‫درک شهودی‪ :‬فهم غریزه وی یا احساسی که به وسیلة آن صحت یا حقیقت یک موضوع‬
‫و یا یک مفهوم ریاضی را بدون استدالل قبول می نماییم عبارت از درک شهودی بوده و در‬
‫مواقع مختلف زمان از هم متفاوت است‪.‬‬
‫استدالل تمثیلی یا قیاسی‪ :‬یافتن شباهت بین دو پدیده و نتیجه گیری یکسان در بارة آنها‬
‫را به نام استدالل تمثیلی یا قیاسی یاد می نمایند‪.‬‬
‫استدالل استقرایی‪ :‬روشی که از آن نتیجه گیری کلی بر مبنای مجموعۀ محدود از‬
‫مشاهدات‪ ،‬یعنی از جزء به کل به دست می آید به نام استدالل استقرایی یاد می گردد‪.‬‬
‫استدالل استقرای ریاضی‪ :‬هرگاه (‪ P(n‬حکمي در بار ه اعداد طبیعی ‪ n‬داده شده باشد‬
‫با مطالعة حکم در برابر ‪ n=1‬یعنی اگر(‪ P(1‬درست باشد و در قدم دوم از در ستی(‪P(n+1‬‬
‫در ستی بیان (‪ P(n‬نتيجه گردد‪ .‬در این صورت بیان(‪ P(n‬براي هر عدد طبیعی ‪ n‬درست بوده‬
‫و به نام استدالل استقرای ریاضی یاد می گردد‪.‬‬
‫استدالل استنتاجی‪ :‬با استفاده از آنعده حقایقی که درستی آن در آغاز پذیرفته شده باشد‪،‬‬
‫نیتجه عمومی تری به دست آورده شود به نام استدالل استنتاجی یا روش نتیجه گیری یاد‬
‫می گردد به عبارت دیگر نتیجه گیری از حقایق پذیرفته شده و آشکارا که درستی آن را‬
‫ثبوت و یا هم پذیرفته باشیم‪.‬‬

‫‪410‬‬
‫استدالل مثال نقض‪ :‬هرگاه با مثالی نشان دهیم که نتیجه گیری کلی نادرست است‪ .‬در‬
‫این صورت به صورت کل نادرستی ادعا را نشان داده و به نام استدالل مثال نقض یا نفی یاد‬
‫می گردد‪.‬‬
‫برهان خلف و یا ثبوت غیر مستقیم‪ :‬هرگاه با فرضیه یا قبول یک قضیه یی به عکس بیان‬
‫یا ادعای یک قضیه برسیم دراین صورت فرضیه نادرست بوده و خالف آن صحت است‪.‬‬
‫اینگونه استدالل را به نام برهان خلف یا ثبوت غیر مستقیم یاد می نماییم‪.‬‬
‫بیان‪ :‬یک جملة خبری که نتیجه آن درست و یا نادرست باشد به نام بیان یاد می گردد‪ .‬جمله‬
‫یی که نتیجة آن درست و یا نادرست نیست بیان نیست‪.‬‬
‫ترکیب بیان ها‪ :‬اگر دو بیان ‪ p‬و ‪ q‬داده شده باشند در این صورت‪:‬‬
‫‪ -1‬توسط "و" عالمه منطقی "∧" بیان ‪ p ∧ q‬عبارت از ترکیب بیانات ‪ p‬و ‪ q‬بوده که به‬
‫شکل بیان ‪ p‬و ‪ q‬خوانده می شود‪.‬‬
‫‪ -2‬توسط "یا" و یا عالمه منطقی "∨" بیان ‪ p ∨ q‬عبارت از ترکیب بیانات ‪ p‬و ‪ q‬بوده‬
‫که به شکل بیان ‪ p‬يا ‪ q‬خوانده می شود‪.‬‬
‫‪" -3‬اگر پس" ویا عالمه منطقی "⇒" بیان ‪ p ⇒ q‬یک بیان مشروط بیانات ‪ p‬و ‪ q‬بوده‬
‫که به شکل "اگر ‪ p‬پس ‪ q‬خوانده می شود در این صورت عالمه ⇒ نشان می دهد که ‪p‬‬
‫يک اساس ترکیب شرطی برای آن که ‪ q‬از آن نتیجه شود می باشد‪.‬‬
‫‪" -4‬اگر و تنها اگر" و یا عالمۀ منطقی "⇔" یک ترکیب مشروط بیان دو طرفه بیانات ‪p‬‬
‫و ‪ q‬بوده که بیان ‪ p ⇔ q‬به صورت ‪ p‬اگر و تنها اگر ‪ q‬مي باشد‪.‬‬

‫‪411‬‬
‫تمرین فصل‬
‫‪ - 1‬کدام یک از جواب های زیر به نظر شما درست است؟‬
‫الف) یکی از مشکالت روش استقرایی عبارت از وجود خطا ها در مشاهدات است‪.‬‬
‫ب) یکی از روش های قوی استدالل ریاضی روش استقرایی می باشد‪.‬‬
‫ج) محدود بودن تعداد مشاهدات یکی از اشکاالت روش استقرای ریاضی است‪.‬‬
‫د) جواب الف وج درست اند‪.‬‬
‫‪ - 2‬کدام یک از جوابات زیر نادرست است‪:‬‬
‫استدالل استقرایی‬
‫الف) یکی از روش های بسیار قوی مسائل ریاضی است‬
‫ب) ما را به احتمال وجود قانونمندی کلی در مسائل رهنمایی می کند‪.‬‬
‫ج) یکی از روشهای حل مسائل غیر ریاضی است‪.‬‬
‫د) یکی از روشهای حل مسائل ریاضی نیست‪.‬‬
‫‪ - 3‬کدام یک از جوابات زیر در مورد شهود درست است؟‬
‫الف) استفاده از شهود برای یک نتیجه گیری صد در صد درست است‪.‬‬
‫ب) با استفاده از شهود نمی توان با اطمینان گفت که نتیجه گیری صد در صد است‪.‬‬
‫ج) شهود برای درک بهتر ریاضیات است‪.‬‬
‫د) با استفاده از شهود حدس های قطعی همراه با استدالل حتمی برای ثبوت می توان زد‪.‬‬
‫‪ - 4‬کدام یک از جوابات زیر نادرست است‪:‬‬
‫الف) استدالل استقرایی از جزء به کل رسیدن است‪.‬‬
‫ب) استدالل استقرایی از کل به جزء رسیدن است‪.‬‬
‫ج) از استدالل استقرایی نمی توان به عنوان اثبات دقیق ریاضی استفاده کرد‪.‬‬
‫د) استدالل استقرایی نتیجه گیری کلی برمبنای مجموعه ای از مشاهدات محدود است‪.‬‬
‫‪ - 5‬بر اساس استدالل استنتاجی کدام یک از جوابات زیر نادرست است؟‬
‫الف) اگر برف ببارد زمین مرطوب می شود‪ ،‬زمین مرطوب است‪ ،‬بنابر این برف باریده‬
‫است‪.‬‬
‫ب) تمام فارغان یک مکتب‪ ،‬با کمپیوتر آشنا و ریاضی را خوب می دانند‪ .‬ضمیر از مکتب‬
‫مذکور فارغ شده است‪ ،‬بنابراین ضمیر با کمپیوتر خوب آشنا و خوب ریاضی می داند‪.‬‬
‫ج) اگر چهار ضلعی مربع باشد‪ .‬هر دو قطر آن با هم عمود اند‪ ،‬دو قطر یک چهارضلعی باالی‬
‫هم عمود اند بنابراین چهار ضلع مذکور مربع است‪.‬‬
‫د) مثلث متساوی الساقین دو ضلع با هم برابر دارد‪ ،‬هر مثلث با سه ضلع برابر‬
‫متساوی االضالع است بنابراین هر مثلث متساوی االضالع متساوی‪ ،‬متساوی الساقین است‪.‬‬

‫‪412‬‬
‫‪ - 6‬با استفاده از استدالل قیاسی نشان دهید که برای هر زاویة حقیقی ∝ صورت‬
‫می گیرد‪:‬‬
‫‪sin 2 ∝ + cos2 ∝= 1‬‬
‫‪ - 7‬با استدالل استقرایی نشان دهید که حاصل جمع ‪ n‬عدد طاق متوالی مساوی ‪ n 2‬است‪.‬‬
‫‪ - 8‬با استدالل استقرای ریاضی نشان دهید که برای هر عدد طبیعی ‪ n‬مساوات ذیل تحقق‬
‫می یابد‪.‬‬
‫)‪n (n + 1‬‬
‫= ‪1 + 2 + 3 + ... + n‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ - 9‬با استدالل استنتاجی ثبوت نمایید که حاصل جمع دو عدد جفت همیشه جفت است‪.‬‬
‫‪ - 10‬با یک مثال نشان دهید که افادة ‪ 2n + 3‬برای هر عدد طبیعی همیشه یک عدد اولیه‬
‫نیست‪.‬‬
‫‪ - 11‬با استدالل برهان خلف نشان دهید که اگر ‪ n‬یک عدد طبیعی ثابت و اختیاری و‬
‫برعالوه ‪ n 2‬طاق باشد؛ پس ‪ n‬نیز طاق می باشد‪.‬‬
‫‪ - 12‬جدول صحت را برای بیان مرکب «باران می بارد و ابر نیست‪ ،‬پس باران نمی بارد»‬
‫تشکیل نمایید‪ .‬در صورتی که بیان ∝= « باران می بارد» ‪« = β‬ابر است‪ » .‬نامگذاری شده‬
‫باشد؟ عدد ‪ 1‬را برای صحیح و ‪ o‬را برای غلط به کار ببرید‪.‬‬

‫∝ ‪∝ β − ∝ −β ∝ ∧ −β ∝ ∧ −β ⇒ −‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪413‬‬

You might also like