دیپارتمینت ثقافت اسلامی پوهنتون رنا نظام سیاسی اسلام جلسه چهارم

You might also like

Download as pptx, pdf, or txt
Download as pptx, pdf, or txt
You are on page 1of 21

‫مضمون‪ :‬نظام سیاسی اسالم‬

‫استاد‪ :‬جاسر احمد‬


‫جلسه چهارم‬
‫مبحث دوم‪ :‬تاریخ افکار سیاسی نزد مسلمانان‬
‫دین مبین اسالم‪ ,‬همانگونه که سایر امور مربوطه به بشر را تنظیم نموده است‪ ،‬در عرصۀ سیاست‬
‫و تشکیل حکومت نیز اصول و قواعد فراوان وضع نموده است‪.‬‬
‫از دید اسالم پروردگار انسان را به حیث اشرف مخلوقات آفریده و خودش به وی آموزش داد و‬
‫مالئکه را دستور داد تا به آدم علیه السالم سجدۀ تعظیم نمایند‪ ,‬سپس به سبب تخلفی که از او صورت‬
‫گرفت اورا به زمین فرو فرستاد‪ ,‬اما زندگی اولی آدم علیه السالم و ذریت وی هیچگاه مانند‬
‫حیوانات وحشی طوریکه بسیاری از دانشمندان غربی به تصویر می کشند نبود‪ ,‬درست است که‬
‫بشر با مرور زمان تجارب فراوانی کسب کرد‪ ,‬و همواره زندگی وی در نتیجۀ تجربه از گذشته‬
‫پیشرفت و انکشاف می کند‪ ,‬اما این حدس و گمان که گویا بشر در آغاز زندگی خود مانند حیوان‬
‫هیچ چیز را نمی دانست ناشی از عقیدۀ تطور می باشد‪ ,‬و با دین اسالمی بلکه با همه ادیان آسمانی‬
‫ادامه‪...‬‬
‫سازگاری ندارد؛ زیرا در فکر اسالمی بشر اشرف مخلوقات است در جنت آفریده شد و قبل‬
‫از نازل شدن به زمین از سوی پروردگار راجع به آنچه که ضرورت داشت آموزش دید‪ ,‬و‬
‫زمانیکه به زمین نازل شد‪ ,‬هم تجربۀ زندگی جنت را با خود داشت و هم تعلیم الهی را‪ ,‬و هم‬
‫برای تنظیم زندگی وی وحی الهی به او نازل می شد‪.‬‬
‫وحی الهی در کنار فطرت سالم بشری‪ ،‬و قوۀ عاقله ضامن بود که انسان در همان مراحل‬
‫اولی زندگی خود خدا شناس‪ ،‬و حق شناس زندگی نماید مگر کسانی که در نتیجۀ وساوس‬
‫نفس و شیطان از صراط مستقیم منحرف میگردد‪.‬‬
‫بنابرین سیاست مداران مسلمان تاریخ فکر سیاسی اسالم را از ابتدای آفرینش انسان دانسته‪,‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫و ریشه فکر سیاسی اسالم را به زمانی مرتبط میدانند که خالق متعال برای مالئکه در مورد‬
‫خالفت انسان در روی زمین خبر داد‪ ,‬چنانچه هللا متعال میفرماید‪َ« :‬وِإْذ َقاَل َرُّبَك ِلْلَم اَل ِئَك ِة ِإِّني‬
‫َج اِع ٌل ِفي اَأْلْر ِض َخ ِليَفًة‪[ »...‬سورة البقرة]‪.‬‬
‫ترجمه‪« :‬زمانی (را یاد آوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت‪ :‬من در زمین جانشینی‬
‫می آفرینم»‪.‬‬
‫و خلیفه در یک تعریف کسی است که قانون و احکام الهی را در روی زمین تطبیق نماید‪ ,‬او‬
‫ماموریت دارد تا در ساختار سیاسی‪ ,‬و اجتماعی جامعه احکام الهی را جزء برنامۀ اساسی‬
‫خود قرار دهد‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫این خالفت از آدم علیه السالم شروع و تا آخرین پیامبر و بعد از آن کسی که در مسیر آنها‬
‫قدم بگذارد دوام می نماید؛ زیرا در طول تاریخ پیامبران الهی بخاطر مبارزه در مقابل ظلم و‬
‫طاغوت ها مبعوث گردیده اند‪.‬‬
‫تاریخ مختصر حکومت اسالمی‬
‫نظامی که در مدینه توسط رسول هللا ﷺ ایجاد گردید‪ ،‬از سال اول هجری تا سال‬
‫‪11‬هجری توسط شخص رسول هللا ﷺ رهبری گردید‪ ,‬و بعد از آن توسط خلفای راشدین‬
‫به ترتیب (حضرت ابو بکر صدیق رضی هللا عنه از سال ‪13 -11‬هـ) بعد توسط حضرت‬
‫عمر بن الخطاب رضی هللا عنه از سال (‪23-13‬هـ) بعد توسط حضرت عثمان بن عفان‬
‫رضی هللا عنه از سال (‪35-23‬هـ) و بعد توسط علی بن ابی طالب رضی هللا عنه از سال‬
‫(‪40-35‬هـ) رهبری و اداره گردید‪.‬‬
‫بعد از خلفای راشدین خالفت امویان روی کار آمد که از سال (‪132-41‬هـ) دوام کرده‪ ,‬و‬
‫دوران خالفت امویان از حضرت معاویه رضی هللا عنه آغاز گردید و ‪14‬نفر از خلفای اموی‬
‫حکومت کردند‪ ,‬بعد از دورۀ اموی ها خالفت عباسی ها روی کار آمد و از سال (‪-132‬‬
‫‪656‬هـ) دوام کرد و مجموعا ‪ 37‬نفر از خلفای عباسی ها حکومت کردند‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫بعد از سقوط خالفت عباسی ها توسط مغل ها حکومت های کوچک محلی در اکناف مختلف‬
‫جهان اسالم ایجاد گردید تا اینکه ترک های عثمانی بخاطر اقامت دوباره ی خالفت اسالمی‬
‫همت نمودند و دوباره خالفت اسالمی را در تاریخ ‪1230‬م احیا نمودند و ‪ 42‬نفر از خلفای‬
‫عثمانی حکومت کردند تا اینکه باالخره خالفت عثمانی ها توسط مصطفی کمال اتاتورک در‬
‫سال ‪1924‬م ملغا گردید‪ ،‬و در ترکیه (مرکز خالفت عثمانی ها) حکومت سیکوالر اعالن‬
‫گردید‪ ,‬که تا هنوز هم متأسفانه ادامه دارد‪.‬‬
‫گونه های نظام های سیاسی‬

‫در طول تاریخ نظام های سیاسی مختلف توسط بشر مطرح و تطبیق شده است که مشهور‬
‫ترین آنها عبارت است از‪ :‬نظام شاهی‪ ،‬نظام اشراف‪ ،‬نظام دیکتاتوری‪ ،‬نظام دیموکراسی‪،‬‬
‫نظام جمهوری که هر کدام اینها قرار ذیل به شکل مختصر معرفی می گردد‪.‬‬
‫مبحث اول‪ :‬نظام شاهی‬
‫نظام شاهی گونۀ از نظام حکومت داری است که در آن قدرت از طریق وراثت در نسل حاکم‬
‫انتقال می یابد‪ .‬رئیس دولت به نام پادشاه یاد می شود‪ ,‬و تا که زنده است در مسند قدرت باقی‬
‫می ماند مگر در موارد خیلی استثنائی که خود تنازل می نماید‪ ,‬و یا قوای عقلی خود را از‬
‫دست بدهد‪.‬‬
‫در این نوع نظام ها پادشاه عموما واجب االحترام و غیر مسؤول پنداشته می شود‪ ,‬در گذشته‬
‫اکثریت کشور های جهان توسط سالطین‪ ,‬و پادشاهان اداره می گردید به استثنای حکومت‬
‫اسالمی در مدینۀ منوره که رؤسای آن با بیعت از سوی مردم به مسند قدرت تکیه می زند و‬
‫از سوی رعیت تحت نظارت و مؤاخذه قرار می گرفتند‪ ,‬و صالحیت های شان محدود به‬
‫احکام شریعت اسالمی بود‪ ,‬و این در واقع شریعت اسالمی بود که حکومت می کرد و حاکم‬
‫مسلمان فقط مسؤول تطبیق آن بود‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬

‫نظام شاهی نظر بر تراکم قانونی قدرت در دست شاه به شاهی مطلقه‪ ،‬شاهی‬
‫محدود‪ ،‬و شاهی مشروطه (شاهی پرلمانی) تقسیم می شود‪.‬‬
‫الف) نظام شاهی مطلقه‬
‫نظام شاهی مطلقه‪ :‬عبارت از نظامی است که پادشاه تمام قدرت سیاسی را در اختیار دارد‪،‬‬
‫و هیچ قانون‪ ،‬و یا نظامی قدرت او را محدود نکرده است‪ ،‬به عبارت دیگر قوۀ مقننه‪،‬‬
‫اجرائیه‪ ،‬و قضائیه همه در اختیار پادشاه است‪ ،‬و به شکل منحصر از آن استفاده می کند‪.‬‬
‫نمونه ی بارز آن نظام های سلطنتی غربی در قرون وسطی است‪ .‬از لویس چهاردهم شاه‬
‫فرانسه‪ ,‬نقل می شود که می گفت‪" :‬دولت یعنی من" هرچند از نگاه عملی احیانا قدرت مطلقۀ‬
‫شاه به سبب ضعف نظام شاهی‪ ,‬و نیاز شاه به مؤلفه های قدرت در درون سلطنت به شکل‬
‫خودی محدود می گردید که از آن به نام "خود محدودیتی" یاد می شود‪.‬‬
‫ب) نظام شاهی محدود‬
‫نظام شاهی محدود‪ :‬نظامی است که قدرت سیاسی را تماما در دست پادشاه نیست‪ ,‬بلکه‬
‫حسب قانون مدون و یا عرف الزام آور قدرت و صالحیت های پادشاه محدود گذاشته است‪.‬‬
‫قانون اساسی ‪1791‬م فرانسه که نخستین قانون اساسی بعد از انقالب کبیر فرانسه به شمار‬
‫می رود با پذیرش اعالمیۀ حقوق بشر و شهروند ‪1789‬م به حیث مقدمه خود در واقع‬
‫قدرت پادشاه را محدود ساخت و او را ملزم به رعایت قانون نمود‪.‬‬
‫ج) نظام شاهی مشروطه‬
‫نظام شاهی مشروطه به نظام های گفته می شود که در کنار پادشاه به حیث رئیس دولت مردم‬
‫نیز در قدرت از طریق نمایندگان شان در پارلمان سهیم هستند‪ .‬هرچند انتقال قدرت از پادشاه‬
‫به نمایندگان مردم به شکل تدریجی و آهسته آهسته صورت گرفت تا حدی که در بسیاری از‬
‫کشور های سلطنتی پادشاه فقط به حیث یک سمبول و رمز باقی ماند مانند‪ :‬نظام شاهی‬
‫انگلستان‪ ,‬جاپان‪ ,‬بلژیک‪ ,‬ناروی و آمثال آن‪.‬‬
‫در این نظام ها قدرت بین پادشاه و پارلمان تقسیم می گردد‪ .‬پادشاه اگرچه مسؤولیت سیاسی‬
‫در برابر پارلمان ندارد اما قوۀ مجریه در برابر نمایندگان مردم به تدریج مسؤولیت سیاسی‬
‫کسب نموده اند‪ ,‬و به اساس آن نمایندگان مردم می توانستند که وزیر متخلف و یا هیأت‬
‫وزراء را (حکومت) را با دادن رأی عدم اعتماد برکنار نمایند‪.‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬نظام اشراف‬
‫حکـومت اشـراف نـوعی از حکـومت اسـت کـه در آن قـدرت بـه دسـت گـروهی از اعیـان و افاضـل جامعـه قـرار دارد کـه‬
‫ت حکومـت مـی کنند‪.‬ـ و یا بـه عبارت دیـگر حکوـمت ـبهترـین ها‪.‬‬
‫آنهـا باـالی اکثری ـ‬
‫افالطـون و ارسـطو این نـوع حکـومت را نسـبت بـه حکـومت دیموکراتیـک بهـتر می دانسـتند؛ چـون از دیـد آنهـا قـدرت هـر‬
‫ط بـر اـین کـه گـروه‬ ‫عمـو ـم ـمـر ـد ـم باشـد ـ ـمشـرـو ـ‬
‫ن هـای ـجا ـمعـه بـاشـد ـبـهـت ـر ـاسـت نـسـبت ـبـه ـاـین کـه بـ ـه ـدسـت ـ ـ‬
‫گـاه ـبـه ـدسـت بـهـتـریـ ـ‬
‫ف و ـاصـول بـاشـنـد‪ ,‬ـوـلی اگـر ـاز ـآن ـعـدول نـمـودـه رـو بـهـ فسـاـد ـبیـاورنـد حکـوـمت آـنهـا بـدتـر اـز نظـام‬ ‫ـافـاضـل ـجا ـمعـه پا ـبنـ ـد شـر ـ‬
‫ت اولیـغراشـی یا حـکوـمت ـاقلیـت نامیده اند‪.‬‬ ‫حکـوم ـ‬ ‫ت آن ـرـا به ناـم ـ‬
‫ن صور ـ‬ ‫مردمیـ ـیا ـدیموکرـاتیک مـی گردـد کـه ـد ـر ای ـ‬
‫امـا از لحـاظ عملی‪ ,‬اکـثرا اقلیـتی کـه بـه عنـوان اشـراف‪ ,‬و یـا اعیـان جامعـه قـدرت را در دسـت می داشـتند عمال افاضـل‬
‫ت می بو ـدنـد کـه حقـوق عمـوم مـردم را نقض می‬
‫اخالق نمی ـبودنـد‪ ,‬بلکـه صـاحبان ثـروـت‪ ,‬و قـدر ـ‬
‫جا ـمعـه از لحـاظ فهـم‪ ,‬ـ‬
‫کردنـد‪ ,‬ـبنابـرین بـا مرـور زمان خصوصا در جـریان ـانقالب ـکبیـر فرنسـا این اـصطالح معـنی منفی به خود گرفت‪.‬‬
‫از لحـاظ تـاریخی اکـثرا گـروه اعیـان‪ ,‬یـا اشـراف یکجـا بـا پادشـاه قـدرت را اعمـال می کردنـد‪ ,‬و این نظـام در قلب نظـام‬
‫سلطنتی تطبیق می گردید‪.‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬نظام دیکتاتوری‬
‫نظام دیکتاتوری‪ :‬به نظامی گفته می شود که قدرت سیاسی در انحصار فرد معین مانند‪:‬‬
‫پادشاه‪ ,‬و یا گروه معین مانند‪ :‬یک حزب سیاسی‪ ,‬و یا اردو قرار دارد‪ ,‬و این فرد یا گروه‬
‫ارادۀ شان را بر ملت جبرا تحمیل می نمایند‪ ,‬غالبا فرد دکتاتور از طریق انقالب‪ ,‬کودتا‪ ,‬و‬
‫زور قدرت را تصاحب می نماید‪ .‬احیانا از طریق مشروع به قدرت می رسد‪ ,‬ولی بعدا قدرت‬
‫را در انحصار خود قرار میدهد‪ .‬نظام های دیکتاتوری اشکال مختلف دارد مانند‪ :‬دیکتاتوری‬
‫ایدلوژیک که در آن یک فرد‪ ,‬یا گروه قدرت را در انحصار می گیرد‪ ,‬و دیدگاه شامل راجع‬
‫به چگونگی زندگی ملت در ذهن دارد‪ ,‬و با توسل به جبر و زور دیدگاه خود را بر مردم‬
‫تحمیل می کنند مانند‪ :‬نظام کمونیستی ستالین در روسیه‪ ,‬و نظام فاشیست هتلر در آلمان‪.‬‬
‫شکل دوم نظام دکتاتوری عبارت است از نظام دکتاتوری غیر ایدلوژیک‪ ,‬در این نوع نظام‬
‫حاکم قدرت را در انحصار می گیرد اما طرز خاص زندگی را بر مردم تحمیل نمی کند‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫نوع دیگـری از نظـام هـای دیکتـاتوری نظـام هـای اسـت کـه ظـاهر آن دیموکراتیـک اسـت‪ ,‬قـانون‬
‫اساسـی دارد‪ ,‬قـوه هـای مقننـه‪ ,‬مجریـه‪ ,‬و قضـائیه دارد و مطـابق تیـوری تفکیـک قـوای در ورق‬
‫(قـوانین) قـدرت میـان این قـوه هـای تقسـیم شـده اسـت‪ .‬امـا در عمـل تمـام قـدرت بـه دسـت یـک فـرد یـا‬
‫یک گروه قرار دارد مانند‪ :‬بسیاری از نظام های دیموکراتیک در کشور های عربی‪.‬‬
‫با وجودیکـه نظـام هـای دیکتـاتوری غالبـا بـه نفـع جامعـه نمی باشـد‪ ,‬امـا احیانـا اگـر شخصـی کـه‬
‫قـدرت را در انحصـار دارد‪ ,‬ذهن بـاز‪ ,‬قلب مهربـان‪ ,‬و فکـر عـالی داشـته باشـد ممکن اسـت‬
‫جامعه را به شکل خوب رهبری نماید‪.‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬نظام دیموکراسی‬

‫الف) مفهوم دیموکراسی‪:‬‬


‫اصطالح دیموکراسی به معنای حاکمیت مردم توسط مردم طبق خواست مردم به کار می‬
‫رود‪.‬‬
‫در نظام دیموکراسی حاکمیت مطلق‪ ،‬یا سیادت از آن مردم است‪ .‬مردم به حیث عالی ترین‬
‫مقام قدرت قرار دارند که به شکل مستقیم‪ ،‬و یا از طریق نمایندگان شان قدرت را اعمال می‬
‫کنند‪.‬‬
‫از آنجائیکه مردم دیدگاه های مختلف در قسمت چگونگی ساختن قوانین و تطبیق دارند‪،‬‬
‫بنابرین در دیموکراسی به دیدگاه اکثریت مردم اعتبار داده می شود‪ .‬از این لحاظ دیموکراسی‬
‫به معنی حکم اکثریت قابل تفسیر است‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫ب) اشکال دیموکراسی‪:‬‬
‫قابل ذکر است که دیموکراسی با اعتبارات مختلف قابل تقسیم است‪ .‬یکی از این تقسیم بندی‬
‫ها به اساس میزان حمایت حقوق اقلیت ها صورت گرفته است‪ .‬به این اساس دیموکراسی به‪:‬‬
‫دیموکراسی لیبرال‪ ،‬و دیموکراسی غیر لیبرال تقسیم می شود‪.‬‬
‫مشهور ترین شکل دیموکراسی در عصر حاضر دیموکراسی لیبرال است‪ .‬در این نوع‬
‫دیموکراسی اکثریت قدرت مطلقه در چگونگی ادارۀ دولت ندارند بلکه قدرت آنها مقید به‬
‫حقوق طبیعی مردم به شمول حقوق‪ ,‬و آزادی های اقلیت ها می باشد‪ .‬به عبارت دیگر قدرت‬
‫مطلقۀ پارلمان در کشور های دیموکرات لیبرال پایان یافته است‪ .‬بنابرین حد اقل از لحاظ‬
‫تیوری اکثریت حاکم نمی تواند قوانینی را تصویب نمایند که حقوق طبیعی و بشری اقلیت ها‬
‫در آن نقض شود‪ .‬هرچند از لحاظ عملی بسیاری از نظام های دیموکرات لیبرال در تحقق این‬
‫شعار به ویژه در قسمت مسلمانان ناکام مانده اند‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫نگاهی به برخورد دوگانۀ کشور های غربی‪ ,‬اسرائیل‪ ,‬هندوستان و غیره با اقلیت های‬
‫مسلمان دلیل اثبات کنندۀ این ادعا است‪ ,‬مثال‪ :‬منع حجاب‪ ,‬اجبار دختران مسلمان به پوشیدن‬
‫لباس آب بازی‪ ,‬و شرکت در کالس آب بازی مختلط با پسران‪ ,‬اخذ جبری اطفال مسلمان از‬
‫خانواده های شان و تسلیم آنها به خانواده های مسیحی‪ ,‬وضع محدودیت باالی مساجد و غیره‬
‫نمونه های بارزی از این تخطی ها بی شمار می رود‪.‬‬
‫اما دیموکراسی غیر لیبرال‪ ،‬به نظام اکثریتی اطالق می شود که در قانون اساسی آن حمایت‬
‫از حقوق اقلیت ها شرط گذاشته نشده است‪ .‬در این نظام هرچه اکثریت تصمیم گرفت همان‬
‫می شود‪.‬‬
‫تقسیم بندی دوم دیموکراسی از لحاظ کیفیت دخالت مردم در اعمال قدرت است‪ .‬این حیث‬
‫دیموکراسی به (مستقیم) و (غیر مستقیم) و (نیمه مستقیم) تقسیم می شود‪.‬‬
‫ادامه‪...‬‬
‫دیموکراسی مستقیم‪ ،‬به رژیمی گفته می شود که مردم مستقیما حاکمیت را اعمال می کنند‪ .‬این‬
‫نوع دیموکراسی از لحاظ عملی در کتله های کوچک بشری ممکن است‪ ,‬اما در نظام های سیاسی‬
‫ممکن نیست چون عمال هیچگاه تمام مردم همواره نمی توانند حاضر شوند و در روند قانون‬
‫گذاری مشارکت نمایند‪.‬‬
‫دیموکراسی غیر مستقیم‪ ,‬به نظامی گفته می شود که مردم حاکمیت را از طریق نمایندگان شان‬
‫اعمال می کنند‪ .‬یعنی مردم برای خویش نماینده انتخاب می کنند و نمایندگان آنها قانون می سازند‪,‬‬
‫در تشکیل قوۀ مجریه‪ ,‬و احیانا قضائیه سهم می گیرند‪ ,‬و بر آن نظارت می کنند‪ .‬پارلمان ها نمونه‬
‫بارز این نوع دیموکراسی است‪.‬‬
‫دیموکراسی نیمه مستقیم‪ ,‬در این نوع نظام هر دو شکل مشارکت مردم در حاکمیت وجود دارد‪.‬‬
‫اصوال حاکمیت از طریق نمایندگان مردم اعمال می شود‪ ,‬اما در موارد مهم مانند تصویب یا‬
‫تعدیل قانون اساسی عموم مردم مشارکت می نمایند از طریق همه پرسی‪ ,‬و امثال آن‪.‬‬
‫پایان جلسه‪..‬‬

You might also like